شروع موضوع توسط happiestchemist 2014/8/7 در انجمن سینما ، رادیو و تلوزیون
نام های کاربری را با استفاده از کاما (،) از هم جدا کنید.
Ми виявили, що у вашому бразуері вимкнуто JavaScript. Хочете перейти до старої версії Твіттера?
Так
قبلا روزنامهنگار، الان مترجم / کتابهایی که ترجمه کردهام: https://bit.ly/2KGKerf
Ви можете вказувати своє місцезнаходження у твітах, наприклад місто, у якому ви перебуваєте, або точні координати, в браузері або через додатки сторонніх розробників. Ви завжди можете видалити історію своїх координат у твітах.
Дізнатися більше
Ось URL-адреса цього твіта. Скопіюйте її, щоб легко поділитися твітом із друзями.
نویسنده ی رادیو چهرازی
Додайте цей твіт на свій веб-сайт, скопіювавши код, наведений нижче. Дізнатися більше
Додайте це відео на свій веб-сайт, скопіювавши код, наведений нижче. Дізнатися більше
Виникла проблема доступу до сервера. Спробувати знову?
Вбудовуючи вміст Твіттера на свій веб-сайт чи у свій додаток, ви погоджуєтеся з Угодою з розробниками та Політикою для розробників Твіттера.
Саме в цій стрічці ви проводитимете найбільше часу, отримуючи миттєві оновлення про те, що для вас важливо.
Наведіть вказівник мишу на зображення профілю та натисніть кнопку «Читаєте», щоб не читати цей профіль.
Якщо вам сподобався якийсь твіт, торкніться серця під ним, щоб порадувати його автора.
Найшвидший спосіб поділитися чужим твітом зі своїми читачами – це ретвіт. Торкніться піктограми, щоб миттєво надіслати його.
Поділіться своїми думками про твіт у відповіді. Знайдіть цікаву для себе тему – і вперед!
Відразу ж дізнавайтеся, про що зараз усі говорять.
Читайте більше профілів, щоб отримувати миттєві оновлення про теми, які вас цікавлять.
Переглядайте останні розмови на будь-яку тему.
Стежте за розгортанням найцікавіших подій.
۱. چند سال از انتشار این قسمت رادیو چهرازی گذشته و با اینکه میدونم خیلی لوسه که معنای نیمهنهفته در متن رو توضیح بدی، اما چون به چند مورد برخوردم که (شاید به علت سن کم) نکتههای این قسمت رو نگرفته بودن فکر کردم بد نیست برداشت خودم رو توضیح بدم.https://soundcloud.com/radiochehrazi/radio-chehrazi-16-yade-bazi …
۲. این رو هم بگم که من بچههای رادیو چهرازی رو اصلا نمیشناسم و اینایی هم که میگم برداشت خود منه.
اشاره به داریوش و پروانه فروهر:
«… یادته هفهش ده سال پیشا، این زن و شوهر اتاق بغلیه رو؟ یارو سیبیل از بناگوش دررفته رو میگم، واسه خودش هیبتی داشت قدیما، خوب باهم چسبیده بودن، /
۳. آبان بود یا آذر، ماه آخر پاییز، که مدیریت قدیمی درو با لگد شکست رفت توو، دید دست همو گرفتن، تیکه و پاره، رفتن که رفتن. پاییز نبود؟ …»
اشاره به محمدجعفر پوینده (مترجم اعلامیه جهانی حقوق بشر):
«… اون یارو که ته راهرو میشست، سرشُ میکرد تو حقوقبشر چی؟ همین وختا بود دیگه /
۴. بهش میگفتیم داداش حیف تو نیست؟ برو دنبال یه کار آبرومند. یه کلمه هم حرف نمیزد، هی فقط یواش میگفت: همینه آبرو. لاغر بود …»
اشاره به محمد مختاری:
«… اون یکی رو یادته رشید بود؟ دستاشو تکون میداد. با عینک و سر فرفری وسط راهرو میگفت: لبت کجاست که خاک چشم بهراه است.» /
۵. حدس میزنم تکه آخرش هم اشاره به کس دیگری باشد ولی متوجه نمیشوم.
سوال اساسی من اینه خود جمشید کیه؟
خیلی هم درست رمزگشایی کردی بهمن…کلا بحث همین روزهای سیاهه در زمان “مدیریت سابق” .
نویسنده؟
حبیب (گوینده)، جمشید و دلبر شخصیت های آسایشگاه (ایران) هستن.
اشاره به سعید امامی:گفت چی میگی بده به من اون داروی نظافتو
Вгору ↑
Можливо, Твіттер перенавантажено або виникли тимчасові труднощі. Спробуйте ще раз або дізнайтеся більше про стан Твіттера.
رادیو چهرازی حس پاییز هست، هر پاییزی که دلمان برای هر چیز کوچک چقدر تنگ است.
به قول گویندهها یک سری دیوانه هستن که در آسایشگاه چهرازی بستری شدن و هر از چند گاهی حرفاشونو توی زیرزمین آسایشگاه ضبط میکنن.همیشه بر دیوانه بودنشون تأکید دارن. فکر میکنن دنیای دیوانهها قشنگ تره، پس همه چیز رو با اون عینک دیوانگی عجیبشون میبینن و همین هم متن داستانشون رو قشنگ کرده. در کل دیوونه هر چی داره کاری به کسی نداره.قضیه عاشقی هم جای خودش رو داره. عشقی که صدای ناخن میده روی تخته سیاه، کسی که براش فقط یه آغوش دلبر مانده بود؛ که آن هم بر باد شد.
این قسمت: جمشید، باهار، دلبر؛ یا به قولی: «زندگی هنوز خوشکلی هاشو داره»
معرفی چهرازی حجم دانلود: 2.96 مگابایت
نویسنده ی رادیو چهرازی
زن حجم دانلود: 3.16 مگابایت
قهر و آشتی حجم: 2.78 مگابایت
زندگی هنوز خوشکلی هاشو داره حجم دانلود: 7.52 مگابایت
ایران بر یک دسته است؛ متوسط حجم دانلود: 5.65 مگابایت
عاشقی صدای ناخن میده روی تخته سیاه حجم دانلود: 9.8 مگابایت
بالاخره دعوای شبخیر و گوگوش چی شد ؟ حجم دانلود: 8.89 مگابایت
پمپ در پوستون حجم دانلود: 7.31 مگابایت
خلیج فارس حجم دانلود: 8.47 مگابایت
خال گوشتی حجم دانلود: 4.55 مگابایت
دیدی ریشش رو قیامته ؟ حجم دانلود: 5.29 مگابایت
پلاستیک کهنه، خیابان دلزده، معشیت، منزلت خریداریم حجم دانلود: 5.5 مگابایت
ببخشید عزیزم با شمام حجم دانلود: 7.84 مگابایت
ته کف دریاها حجم دانلود: 6.87 مگابایت
یه دقیقه هفت آسمان رو میدرم و برمی گردم حجم دانلود: 11 مگابایت
مثلا تو میدونی دوری چیه؟ شب هفت چیه؟ حجم دانلود: 10.5 مگابایت
پاییز همهش شبه دیگه حجم دانلود: 3.21 مگابایت
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو حجم دانلود: 6.28 مگابایت
! هوای فردا بستگی داره؛ کی تو دل کیه حجم دانلود: 11.7 مگابایت
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر حجم دانلود: 10 مگابایت
تمام حجم دانلود: 6.34 مگابایت
در این سالها افراد زیادی بودند که ادعای کردند که به گونههای مختلف (سازنده، نویسنده و گوینده) با پادکست رادیو چهرازی همکاری داشته اند اما هنوز دخیل بودن هیچکدامشان با این پادکست اثبات نشده. این ادعاها به هیچ عنوان کم نبوده و گاهی به قصد سوء استفاده از هویت ناشناس این افراد صورت گرفته. به قول این توئیت در توئیتر:
نوشتن که هر سال مردم میان خودشون رو نویسندهی چهرازی جا میزنن و مخ میزنن، با اونا کاری ندارم ولی جدا طرف نویسنده چهرازی باشه مختون زده میشه؟
من در این جا افرادی -کمی تا قسمتی- معروف و معتبری که ادعای ارتباط با رادیو چهرازی کردهاند را معرفی میکنم، البته چون قبلتر هم گفتم که این ادعاها زیاد و گاهی سودجویانه است، شما به سادگی اعتماد نکید.
فواد خاکنژاد (با نام اصلی مهدی)، بنیانگذار و سازنده و گوینده اصلی پادکست رادیو روغن حبه انگور است. فواد در کلاسهای انلاین به دوستش گفته بود که پادکست رادیو چهرازی کار خودش است. اما با توجه به دروغگو بودن و پستی که دربارهٔ کلاهبرداری فواد خاکنژاد منتشر کردم؛ این ادعا به احتمال قریب به یقین کذب است.
پویا رفیعی، کسی است که در بیوگرافی اینستاگرامش(فعلاً شش هزار دنبالکننده) خوش را «نویسنده» توصیف کرده؛ اما وقتی نام پویا رفیعی را همراه با کتاب در گوگل جستوجو کردم، کتابی که به نامش باشد بالا نیامد پس میتوان گفت اگر هم کتاب داشته باشد، کتابش گمنام است، پس نویسندهٔ معروفی نیست. او در تلگرام کانالی به نام Diclofenac_11 (با سه هزار نفر عضو در حال حاضر) دارد، تا جایی که من پرسوجو کردم، گفتهاند که او را با کانالش شناختند نه با کتاب، شعر یا هر چیز دیگر. در نهایت تا جایی که من دستم آمد ایشان بیشتر یک شخصیت مجازی نویس و کانال نویس هستند تا نویسنده. اگر شما اطلاعات بیشتری دارید من را هم در جریان قرار دهید.
پوریا در مطلبی در کانال تلگرامیاش ادعا کرد که او رادیو چهرازی را ساخته (یا نوشته) است.
رفقا امروز میخوام رادیو چهرازی رو از زیر خروارها خاک بکشم بیرون و هر شب یک اپیزودش رو براتون اینجا پست کنم تا اونایی که قبلا گوش دادنش حالا یه تجدید خاطراتی بشه و اونایی هم که گوش ندادند حتما پیشنهاد میکنم بهشون که گوش کنند!رادیو چهرازی به جز بخش معرفی در ۲۰ اپیزود به صورت اینترنتی پخش شد که حاصل زحمات دوستانی بود که با عشق این کار رو ساختند و من هم خوشحالم که به عنوان نویسنده نقشی داشتم توی این کار..قصه ی رادیو چهرازی اینه که داستان زندگی چند تا دیوانه به نام های علی،حبیب،جمشید،دلبر…هست که توی یک آسایشگاه روانی واقع در تهران هستند و دفتر رادیو زیر اتاق مدیریت آسایشگاه قرار داره(اشاره به زیرزمینی بودن رادیو!!)چون سازندگان این رادیو دیوانه هستند اصلا در قید و بند احترام به کسی نیستند و همه چیز رو با بینش دیوانه واری که دارند نقد میکنند! امیدوارم خوشتون بیاد
البته او قبلتر هم در کانال تلگرامیاش مابین یک متن طولانی این جمله را درباره بودن خودش در ساخت رادیو چهرازی نوشته بود:
گفتم اگه رفتی به کسی نگی من تو رادیو چهرازی بودما.گفت احمق وقتی داستانمون و بنویسی و پست کنی تو اینستا همه میفهمن.
بعدتر در کانالش نوشت که در اپیزود آخر، متن رادیو چهرازی را او نوشته:
کار دوست داشتنی چهرازی،قرار بود متن اپیزود آخرش رو بنویسم و ضبط کنیم و بعدشم تموم.
بعدتر در کانالش شاکی شد که افرادی خود را به جای تولید کنندگان یا گویندگان یا نویسندگان رادیو چهرازی جا میزنند که افراد واقعی نیستند اما خودش واقعی است:
حالا چهرازی هم اینجوریه که به تعداد شنونده هاش ، مدعی نویسنده بودنش وجود داره که خیلی جالبه حقیقتا.جالبتر اینه که بدونید اگه ما کار خاصی نمی کردیم و صداش رو در نمیاوردیم یه عده می خواستند سری جدیدش رو با گوینده های جدید بسازن و خودشون رو سازنده های چهرازی معرفی کنن و تر بزنن به هر چی که ما تو این مدت کار کرده بودیم.و خب اینکه توی متن های چهرازی مثل تمامی متن ها و سبکی که تا به حال سعی کردم بنویسم تا شبیه خیلی از متن هایی که وجود داره نباشه و سبکی متفاوت باشه و مخاطبان خودش رو هم کم و بیش پیدا کرده،کلمه ها و مفاهیمی به کار رفته که به قول معروف رمزی و سری هستن و هر کسی نمیتونه متوجه این ها بشه و خلاصه چهرازی نوشتن کار هر کسی نیست.یه خواهش هم داشتم از کسایی که پیج ها و کانال های مربوط به چهرازی رو درست می کنن و مطمئنم که توی این کانال هم هستند و این متن رو می خونند.اولا اینکه دمتون گرم که از کار خوشتون اومده و اینطور بهش علاقه مندید و در موردش می نویسید.اما خواهشا خودتون رو به جای نویسنده ها و گوینده های چهرازی جا نزنید.ابدا به این دلیل نیست که حالا مثلا نویسنده ی چهرازی بودن خیلی افتخار بزرگیه و چهرازی کار خیلی خفنیه،فقط به این دلیل که خب شما لابه لای پست هاتون حرف های دیگه ای هم می زنید و ابدا نمی خوام برای مخاطبان اپیزودها سوتفاهمی پیش بیاد و تصورات غلطی داشته باشند.چهرازی مجموعه ای از دیوانگی،طغیان و سرکشی ها،تابع جمع و مطیع کسی نبودن،نپذیرفتن هیچ سیستمی،رک بودن،شجاع و بدون ترس از هیچ حاکمیت و در کنار این ها احساسات و عواطف و عشق به دلبر عزیز هم هست.حالا مهم نیست چهرازی باشه یا نباشه،مهم اینه که تمام این خصوصیت ها همیشه با ما همراه باشه.
نویسنده ی رادیو چهرازی
ایشون کانالشون هیچ مدرکی جز ادعای این که از نویسندگان این پادکست هستند ندادند (مثلاً پشت صحنهای، عکس یادگاریای در استودیوی ضبط رادیو یا نسخهٔ بدون تدوینی از پادکست یا هر چیزی که اشارکی داشته باشد) همانند افراد دیگری که ادعای همکاری در رادیو چهرازی را دارند.
محمد امین چیتگران، شاعر، نویسنده و نمایشنامهنویس جوان و نگارنده کتاب و پادکست «داستان شب» است. شهریور نود و شش او در صفحه اینستاگرامش (فعلا شش هزار دنبالکننده) در این پست ادعای همکاری با پادکست رادیو چهرازی کرد و نوید داد که سری جدید رادیو چهرازی در راه است. او در بخشی از این پست نوشت:
نباید بگم اما… رادیو چهرازی در حال بازگشت است. برای فصل دوم، شاید اواسط پاییز یا حتی انتهایش! این را برای کسانی نوشتم که رادیو چهرازی را دوست دارند و همین طور برای کسانی که که خود را صاحب و مالک آن میدانند. یادمان نرود که چهرازی به کسی تعلق ندارد. همین عدم تعلق، باعث شکوفاییاش شده است. منتظر فصل دومش باشید و به هر کدام از رفقایتان که دوست داشتید، اطلاع دهید…
البته من از این متن این طور برداشت میکنم که او در واقع نویسنده رادیو چهرازی اصلی نیست و چون به «عدم تعلق» رادیو چهرازی اعتقاد دارد این حق را برای خودش قائل بوده که سری دوم آن را بسازد. احتمالاً وقتی پویا رفیعی گفت: «اگه ما کار خاصی نمی کردیم و صداش رو در نمیاوردیم یه عده می خواستند سری جدیدش رو با گوینده های جدید بسازن و خودشون رو سازنده های چهرازی معرفی کنن» طرف اشارهاش محمد امین چیتگران بود.
در نهایت پاییز آن سال و سالهای دیگر هم آمد و رادیو چهرازیای ساخته نشد و خوب، این حرف به کرسی ننشست.
نه نه این فرد هنوز زنده هست! مرحوم تنها لقبی است که شاعر به اول نام خودش اضافه کرده. درواقع احمد حسینی شاعری سی و چند ساله است که چندین کتاب منتشر شده دارد و معروفترین آنها «سارائیسم» است. کتاب صوتی هم گویندگی کرده است. در میان کتابهای (هنوز) منتشر نشده این شاعر کتابی به نام «در همسایگی ما مرگ زندگی میکند» به چشم میخورد. در بخشهای کوچک پیش منتشر شده این کتاب شباهت بسیار بسیار زیادی با رادیو چهرازی دیده میشود چون هم «جمشید» حضور دارد و هم «دلبر»، از این ها که بگذریم خود شاعر در وبلاگ خود زیر نوشتههای این کتاب نوشته «رادیو چهرازی» یا «چهرازی». سبک نوشتههای منتشر شده به سبک قصههای جمشید و دلبر رادیو چهرازی کم شباهت ندارد! بعد از آن کانال تلگرامی احمد حسینی را پیدا کردم. در این کانال در چند پست متفاوت، در زیر نوشتههای جمشید و دلبر گونهای که شاعر با هشتگی به خود منسوب کرده هم نوشته شده بود رادیو چهرازی. بعد در این کانال یک ویدئو از یک دکلمه پیدا کردم. دکلمهای که به متنی در کتاب «در همسایگی ما مرگ زندگی میکند» اشاره میکرد و زیر آن عبارت «رادیو چهرازی» نوشته شده بود و به لحنی خوانده میشد که گویی یکی از گویندگان رادیو چهرازی دارد آن را میخواند، یک دیوانه.
نگاهی به این ویدئو بندازیم:
مدت زمان: 52 ثانیه دریافت حجم: 3.97 مگابایت
این کتاب هنوز منتشر نشده که بخرم و بخوانمش از طرفی هنوز جناب احمد حسینی به ایمیل و پیغام توئیتر و پیغام اینستاگرامی من پاسخی ندادهاند که همکاریشان را در نویسندگی یا گویندگی پادکست رادیو چهرازی تایید یا تکذیب کنند.
شما هم اگر فرد معروفی را میشناسید که ادعای دخیل بود در نویسندگی، گویندگی یا ساخت رادیو چهرازی یا هر گونه ادعای مالکیتی را دارد در نظرات این پست معرفیاش کنید.
تگها: رادیور چهرازی,تیمارستان چهرازی,دانلود رادیو چهرازی,دانلود پادکست رادیو چهرازی یکجا یک جا,پادکست,رادیو,mp3 رادیو چهرازی,رادیو چهرازی پاییز,رادیو چهرازی خداحافظ دلبر,رادیو چهرازی ویکیپدیا,رادیو چهرازی ویکی پدیا,نویسندگان رادیو چهرازی,گویندگان رادیو چهرازی,سازندگان رادیو چهرازی نویسنده رادیو چهرازی کیست گوینده رادیو چهرازی کیست
ابراهیم چهرازی باغبادرانی (۱۲۸۷ -۱۳۸۹) نویسنده، روانپزشک، استاد دانشگاه و از پیشگامان علم روانپزشکی نوین در ایران است. وی در سال ۱۳۱۸ بیمارستان روانپزشکی چهرازی را در تهران بنا گذاشت. [۱]
وی در زمان حیاتش مسئولیتهای بیشماری را بر عهده داشت که از میان آنها میتوان به پزشکی قانونی، ریاست تیمارستان تهران، استاد کرسی بیماریهای اعصاب، ریاست بخش اعصاب بیمارستان امام خمینی، ریاست انجمن اعصاب و روان ایران در سال ۱۳۲۲، دبیر انجمن مبارزه با تریاک و الکل در سال ۱۳۲۲، نائب رئیس کنگره فدراسیون جهانی سلامت فکر در لندن در سال ۱۳۲۷، عضو افتخاری آکادمی اعصاب آمریکا در سال ۱۳۳۵، رئیس انجمن نور و فیزیولوژی ایران، بازرس فنی دانشکده پزشکی و چندین مسئولیت علمی و تخصص دیگر اشاره کرد. [۲]
او یک دوره نیز به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید که به جهت مشکلاتی در همان مراحل اولیه متوقف شد. این خاطرات به تفصیل در کتاب “خاطرات و زندگینامه دکتر سیدابراهیم چهرازی” با اشاره به فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، انتخاباتی وی و حوادثی همچون نمایندگی مجلس شورای ملی، استعفا از نمایندگی، دستگیری و زندانی شدن، یاد شدهاست. [۳]
دکتر ابراهیم چهرازی در پانزدهم مهر ۱۲۸۷ در روستای باغ بهادران از توابع لنجان در استان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش پزشکی به نام سیّدمرتضی موسوی لنجانی [۴] معروف به سید مرتضی حکیمباشی و عموزادۀ آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بود.
ابراهیم تحصیلات ابتدایی را در مدرسه علیه در اصفهان به اتمام رسانید و پس از اخذ سیکل اول متوسطه در مدرسه صارمیه اصفهان، جهت تکمیل تحصیلات متوسطه به مدرسه دارالفنون رفت. پس از فراغت از تحصیل از مدرسه طب در تهران، در مسابقه دانشجویان اعزامی شرکت کرد و با اخذ رتبه اول در دو رشته تجربی و ریاضی، در سال ۱۳۰۸ برای تحصیل در رشته پزشکی به اروپا اعزام شد. [۲]
او سال اول را در دانشگاه تولوز گذراند و سپس به دانشکده پزشکی پاریس رفت و پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۳۱۳ در رشته پزشکی، به مدت دو سال و نیم در بخش اعصاب و روان بیمارستانهای پاریس از قبیل سالپتریه (به فرانسوی: Hôpital de la Salpêtrière)، سنت آن (به فرانسوی: Centre hospitalier Sainte-Anne) و پاول بروس (به فرانسوی: Hôpital Paul-Brousse) مشغول به کار بود. او پایاننامه خود را در باره موضوع “تصویر خود” نوشت و موفق به دریافت مدال و دانشنامه دانشگاه پاریس شد.
وی پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۱۵ مدرک تخصصی اعصاب و روان را نیز دریافت کرد و در تاریخ اول اسفند ۱۳۱۵ به سمت دانشیار اعصاب دانشکده پزشکی و بعد از آن در سال ۱۳۱۶ در سمت ریاست بخش اعصاب بیمارستان رازی مشغول به کار شد. سپس دو سال خدمت سربازی خود را در بیمارستان شماره دو ارتش در بخش اعصاب گذراند و به مدت یک سال نیز پزشک قانونی وزارت دادگستری بود. [۵]
چهرازی در سال ۱۳۱۸ بخش نورولوژی را که در آن زمان با عنوان بیماریهای مغز و پی شناخته میشد، در تیمارستان شماره یک شهرداری (بیمارستان روزبه فعلی) تأسیس کرد و در سال ۱۳۱۹ همزمان با تدریس در دانشگاه در رشته بیماریهای اعصاب و روان، به مدت دو سال ریاست این تیمارستان را هم بر عهده داشت. این بخش که شصت تخت داشت در دی ۱۳۲۸ از بیمارستان روزبه به بیمارستان امام خمینی منتقل شد. در آن زمان ابراهیم چهرازی استاد کرسی و رئیس بخش و دکتر صبا رئیس درمانگاه بودند. این بخش در هنگام انتقال، ۴ دستیار و ۶ کارورز داشت. [۶]
ابراهیم چهرازی از بنیانگذارن و دبیر انجمن مبارزه با تریاک و الکل و نماینده دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در کمیسیونهای مربوط به مبارزه با الکل و تریاک بود. وی با تشکیل نخستین تشکل مردمی با نام “انجمن ملی مبارزه با تریاک و الکل” در سال ۱۳۲۲، دولت وقت را به کوتاهی در مبارزه با مواد مخدر و الکل متهم کرد. [۷] در تیرماه ۱۳۲۴ ساختمان چهارطبقه بیمارستان آریا در بلوار کشاورز که در آن زمان ۳۰ متری نهر کرج نامیده میشد، به دست ابراهیم چهرازی تأسیس شد. [۸] همچنین او فعالیت خود را در وزارت دادگستری با عنوان کارشناس رسمی بیماریهای اعصاب و روان ادامه داد و در سال ۱۳۲۷ به عنوان بازرس کل فنی بیمارستانها انتخاب شد. [۵]
در فروردین ماه سال ۱۳۲۹ پس از تکمیل اولین بخش بیماریهای روانی در بیمارستان امام خمینی و سپس انتقال بخش بیماریهای روانی در مهرماه ۱۳۳۰ به بیمارستان روزبه، زمینه ایجاد تخصص اعصاب و روان فراهم آمد. این امر با حمایت ابراهیم چهرازی که علاقه زیادی در ادغام این بخش و ایجاد انستیتو اعصاب و روان داشت، میسر شد و در مهر سال ۱۳۳۲، اولین جلسه انجمن اعصاب دانشکده با شرکت دکتر چهرازی، دکتر رضایی، دکتر سمیعی، دکتر عاملی، دکتر گیلانی و دکتر سلیمی به جهت پپشرفت دانش اعصاب و روان و شناساندن این رشته، تشویق پزشکان جوان به کسب تخصص در این رشته، تکمیل برنامه تدریسی دانشکده، تهیه وسایل مرتبط به بخشهای مربوطه و شرکت در کنگرههای جهانی اعصاب و روان تشکیل شد. [۶]
ابراهیم چهرازی در سال ۱۳۴۴ ریاست اولین مدرسه عالی فیزیوتراپی در کشور را به عهده گرفت، او در همان زمان ریاست بخش اعصاب بیمارستان هزار تختخوابی را نیز عهدهدار بود. [۹]
دکتر ابراهیم چهرازی در سال ۱۳۴۹ و در زمان تصدی علی نقی عالیخانی به ریاست دانشگاه پس از سالها فعالیت علمی بازنشسته شد. [۵] و در اواخر سال ۱۳۸۹ در سن صد و دو سالگی در آمریکا جهان هستی را وداع گفت. او را در آرامگاه خانوادگی در کنار قبر پدرش در امامزاده شاهزاده ابراهیم در باغ بهادران به خاک سپردند. [۲]
در سال ۱۳۱۳ همزمان با جشن هزاره فردوسی در ایران، در کشورهای مختلف دنیا دوستداران فرهنگ و ادب ایرانی جشنهای متعددی برپا کردند. در فرانسه ۴۱۰ نفر از دانشجویان ایرانی پولهایشان را روی هم گذاشتند و به پیشنهاد ابراهیم چهرازی قرار شد سفارش ساخت مجسمهای از فردوسی را به لورنزی مجسمهساز معروف فرانسوی بدهند. از آنجا که لورنزی فردوسی را نمیشناخت، چهرازی به همراه دیگر دانشجویان ترجمه اشعاری از فردوسی را به زبان فرانسوی برای او قرائت کردند تا بتواند تصویری از فردوسی در ذهن خود داشته باشد. [۱۰]
این مجسمه دو سال بعد در سال ۱۳۱۵ به ایران فرستاده شد و در ۲۸ خرداد ۱۳۱۵ در محوطه دانشکده ادبیات تهران (پشت بهارستان) در فضایی که به «گلگشت فردوسی» معروف بود و امروزه به نام باغ موزه نگارستان شناخته میشود، در مقابل در ورودی ساختمان مرکزی از شمال نصب شدهاست. [۱۱]
ابراهیم چهرازی بین سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۴۷ دو جلد کتاب به زبان فرانسه و بیش از ده جلد کتاب در زمینههای اعصاب و روان و بیماری و سلامت آن نوشته است و نیز سی و شش مقاله در مجله دانشکده پزشکی و هشت مقاله در مجلات دیگر به چاپ رسانده. برخی از این نوشتهها از این قرارند:[۵]
ابراهیم چهرازی باغبادرانی (۱۲۸۷ -۱۳۸۹) نویسنده، روانپزشک، استاد دانشگاه و از پیشگامان علم روانپزشکی نوین در ایران است. وی در سال ۱۳۱۸ بیمارستان روانپزشکی چهرازی را در تهران بنا گذاشت. [۱]
وی در زمان حیاتش مسئولیتهای بیشماری را بر عهده داشت که از میان آنها میتوان به پزشکی قانونی، ریاست تیمارستان تهران، استاد کرسی بیماریهای اعصاب، ریاست بخش اعصاب بیمارستان امام خمینی، ریاست انجمن اعصاب و روان ایران در سال ۱۳۲۲، دبیر انجمن مبارزه با تریاک و الکل در سال ۱۳۲۲، نائب رئیس کنگره فدراسیون جهانی سلامت فکر در لندن در سال ۱۳۲۷، عضو افتخاری آکادمی اعصاب آمریکا در سال ۱۳۳۵، رئیس انجمن نور و فیزیولوژی ایران، بازرس فنی دانشکده پزشکی و چندین مسئولیت علمی و تخصص دیگر اشاره کرد. [۲]
او یک دوره نیز به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید که به جهت مشکلاتی در همان مراحل اولیه متوقف شد. این خاطرات به تفصیل در کتاب “خاطرات و زندگینامه دکتر سیدابراهیم چهرازی” با اشاره به فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، انتخاباتی وی و حوادثی همچون نمایندگی مجلس شورای ملی، استعفا از نمایندگی، دستگیری و زندانی شدن، یاد شدهاست. [۳]
دکتر ابراهیم چهرازی در پانزدهم مهر ۱۲۸۷ در روستای باغ بهادران از توابع لنجان در استان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش پزشکی به نام سیّدمرتضی موسوی لنجانی [۴] معروف به سید مرتضی حکیمباشی و عموزادۀ آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بود.
ابراهیم تحصیلات ابتدایی را در مدرسه علیه در اصفهان به اتمام رسانید و پس از اخذ سیکل اول متوسطه در مدرسه صارمیه اصفهان، جهت تکمیل تحصیلات متوسطه به مدرسه دارالفنون رفت. پس از فراغت از تحصیل از مدرسه طب در تهران، در مسابقه دانشجویان اعزامی شرکت کرد و با اخذ رتبه اول در دو رشته تجربی و ریاضی، در سال ۱۳۰۸ برای تحصیل در رشته پزشکی به اروپا اعزام شد. [۲]
او سال اول را در دانشگاه تولوز گذراند و سپس به دانشکده پزشکی پاریس رفت و پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۳۱۳ در رشته پزشکی، به مدت دو سال و نیم در بخش اعصاب و روان بیمارستانهای پاریس از قبیل سالپتریه (به فرانسوی: Hôpital de la Salpêtrière)، سنت آن (به فرانسوی: Centre hospitalier Sainte-Anne) و پاول بروس (به فرانسوی: Hôpital Paul-Brousse) مشغول به کار بود. او پایاننامه خود را در باره موضوع “تصویر خود” نوشت و موفق به دریافت مدال و دانشنامه دانشگاه پاریس شد.
وی پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۱۵ مدرک تخصصی اعصاب و روان را نیز دریافت کرد و در تاریخ اول اسفند ۱۳۱۵ به سمت دانشیار اعصاب دانشکده پزشکی و بعد از آن در سال ۱۳۱۶ در سمت ریاست بخش اعصاب بیمارستان رازی مشغول به کار شد. سپس دو سال خدمت سربازی خود را در بیمارستان شماره دو ارتش در بخش اعصاب گذراند و به مدت یک سال نیز پزشک قانونی وزارت دادگستری بود. [۵]
چهرازی در سال ۱۳۱۸ بخش نورولوژی را که در آن زمان با عنوان بیماریهای مغز و پی شناخته میشد، در تیمارستان شماره یک شهرداری (بیمارستان روزبه فعلی) تأسیس کرد و در سال ۱۳۱۹ همزمان با تدریس در دانشگاه در رشته بیماریهای اعصاب و روان، به مدت دو سال ریاست این تیمارستان را هم بر عهده داشت. این بخش که شصت تخت داشت در دی ۱۳۲۸ از بیمارستان روزبه به بیمارستان امام خمینی منتقل شد. در آن زمان ابراهیم چهرازی استاد کرسی و رئیس بخش و دکتر صبا رئیس درمانگاه بودند. این بخش در هنگام انتقال، ۴ دستیار و ۶ کارورز داشت. [۶]
ابراهیم چهرازی از بنیانگذارن و دبیر انجمن مبارزه با تریاک و الکل و نماینده دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در کمیسیونهای مربوط به مبارزه با الکل و تریاک بود. وی با تشکیل نخستین تشکل مردمی با نام “انجمن ملی مبارزه با تریاک و الکل” در سال ۱۳۲۲، دولت وقت را به کوتاهی در مبارزه با مواد مخدر و الکل متهم کرد. [۷] در تیرماه ۱۳۲۴ ساختمان چهارطبقه بیمارستان آریا در بلوار کشاورز که در آن زمان ۳۰ متری نهر کرج نامیده میشد، به دست ابراهیم چهرازی تأسیس شد. [۸] همچنین او فعالیت خود را در وزارت دادگستری با عنوان کارشناس رسمی بیماریهای اعصاب و روان ادامه داد و در سال ۱۳۲۷ به عنوان بازرس کل فنی بیمارستانها انتخاب شد. [۵]
در فروردین ماه سال ۱۳۲۹ پس از تکمیل اولین بخش بیماریهای روانی در بیمارستان امام خمینی و سپس انتقال بخش بیماریهای روانی در مهرماه ۱۳۳۰ به بیمارستان روزبه، زمینه ایجاد تخصص اعصاب و روان فراهم آمد. این امر با حمایت ابراهیم چهرازی که علاقه زیادی در ادغام این بخش و ایجاد انستیتو اعصاب و روان داشت، میسر شد و در مهر سال ۱۳۳۲، اولین جلسه انجمن اعصاب دانشکده با شرکت دکتر چهرازی، دکتر رضایی، دکتر سمیعی، دکتر عاملی، دکتر گیلانی و دکتر سلیمی به جهت پپشرفت دانش اعصاب و روان و شناساندن این رشته، تشویق پزشکان جوان به کسب تخصص در این رشته، تکمیل برنامه تدریسی دانشکده، تهیه وسایل مرتبط به بخشهای مربوطه و شرکت در کنگرههای جهانی اعصاب و روان تشکیل شد. [۶]
ابراهیم چهرازی در سال ۱۳۴۴ ریاست اولین مدرسه عالی فیزیوتراپی در کشور را به عهده گرفت، او در همان زمان ریاست بخش اعصاب بیمارستان هزار تختخوابی را نیز عهدهدار بود. [۹]
دکتر ابراهیم چهرازی در سال ۱۳۴۹ و در زمان تصدی علی نقی عالیخانی به ریاست دانشگاه پس از سالها فعالیت علمی بازنشسته شد. [۵] و در اواخر سال ۱۳۸۹ در سن صد و دو سالگی در آمریکا جهان هستی را وداع گفت. او را در آرامگاه خانوادگی در کنار قبر پدرش در امامزاده شاهزاده ابراهیم در باغ بهادران به خاک سپردند. [۲]
در سال ۱۳۱۳ همزمان با جشن هزاره فردوسی در ایران، در کشورهای مختلف دنیا دوستداران فرهنگ و ادب ایرانی جشنهای متعددی برپا کردند. در فرانسه ۴۱۰ نفر از دانشجویان ایرانی پولهایشان را روی هم گذاشتند و به پیشنهاد ابراهیم چهرازی قرار شد سفارش ساخت مجسمهای از فردوسی را به لورنزی مجسمهساز معروف فرانسوی بدهند. از آنجا که لورنزی فردوسی را نمیشناخت، چهرازی به همراه دیگر دانشجویان ترجمه اشعاری از فردوسی را به زبان فرانسوی برای او قرائت کردند تا بتواند تصویری از فردوسی در ذهن خود داشته باشد. [۱۰]
این مجسمه دو سال بعد در سال ۱۳۱۵ به ایران فرستاده شد و در ۲۸ خرداد ۱۳۱۵ در محوطه دانشکده ادبیات تهران (پشت بهارستان) در فضایی که به «گلگشت فردوسی» معروف بود و امروزه به نام باغ موزه نگارستان شناخته میشود، در مقابل در ورودی ساختمان مرکزی از شمال نصب شدهاست. [۱۱]
ابراهیم چهرازی بین سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۴۷ دو جلد کتاب به زبان فرانسه و بیش از ده جلد کتاب در زمینههای اعصاب و روان و بیماری و سلامت آن نوشته است و نیز سی و شش مقاله در مجله دانشکده پزشکی و هشت مقاله در مجلات دیگر به چاپ رسانده. برخی از این نوشتهها از این قرارند:[۵]
ابراهیم چهرازی باغبادرانی (۱۲۸۷ -۱۳۸۹) نویسنده، روانپزشک، استاد دانشگاه و از پیشگامان علم روانپزشکی نوین در ایران است. وی در سال ۱۳۱۸ بیمارستان روانپزشکی چهرازی را در تهران بنا گذاشت. [۱]
وی در زمان حیاتش مسئولیتهای بیشماری را بر عهده داشت که از میان آنها میتوان به پزشکی قانونی، ریاست تیمارستان تهران، استاد کرسی بیماریهای اعصاب، ریاست بخش اعصاب بیمارستان امام خمینی، ریاست انجمن اعصاب و روان ایران در سال ۱۳۲۲، دبیر انجمن مبارزه با تریاک و الکل در سال ۱۳۲۲، نائب رئیس کنگره فدراسیون جهانی سلامت فکر در لندن در سال ۱۳۲۷، عضو افتخاری آکادمی اعصاب آمریکا در سال ۱۳۳۵، رئیس انجمن نور و فیزیولوژی ایران، بازرس فنی دانشکده پزشکی و چندین مسئولیت علمی و تخصص دیگر اشاره کرد. [۲]
او یک دوره نیز به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید که به جهت مشکلاتی در همان مراحل اولیه متوقف شد. این خاطرات به تفصیل در کتاب “خاطرات و زندگینامه دکتر سیدابراهیم چهرازی” با اشاره به فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، انتخاباتی وی و حوادثی همچون نمایندگی مجلس شورای ملی، استعفا از نمایندگی، دستگیری و زندانی شدن، یاد شدهاست. [۳]
دکتر ابراهیم چهرازی در پانزدهم مهر ۱۲۸۷ در روستای باغ بهادران از توابع لنجان در استان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش پزشکی به نام سیّدمرتضی موسوی لنجانی [۴] معروف به سید مرتضی حکیمباشی و عموزادۀ آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بود.
ابراهیم تحصیلات ابتدایی را در مدرسه علیه در اصفهان به اتمام رسانید و پس از اخذ سیکل اول متوسطه در مدرسه صارمیه اصفهان، جهت تکمیل تحصیلات متوسطه به مدرسه دارالفنون رفت. پس از فراغت از تحصیل از مدرسه طب در تهران، در مسابقه دانشجویان اعزامی شرکت کرد و با اخذ رتبه اول در دو رشته تجربی و ریاضی، در سال ۱۳۰۸ برای تحصیل در رشته پزشکی به اروپا اعزام شد. [۲]
او سال اول را در دانشگاه تولوز گذراند و سپس به دانشکده پزشکی پاریس رفت و پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۳۱۳ در رشته پزشکی، به مدت دو سال و نیم در بخش اعصاب و روان بیمارستانهای پاریس از قبیل سالپتریه (به فرانسوی: Hôpital de la Salpêtrière)، سنت آن (به فرانسوی: Centre hospitalier Sainte-Anne) و پاول بروس (به فرانسوی: Hôpital Paul-Brousse) مشغول به کار بود. او پایاننامه خود را در باره موضوع “تصویر خود” نوشت و موفق به دریافت مدال و دانشنامه دانشگاه پاریس شد.
وی پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۱۵ مدرک تخصصی اعصاب و روان را نیز دریافت کرد و در تاریخ اول اسفند ۱۳۱۵ به سمت دانشیار اعصاب دانشکده پزشکی و بعد از آن در سال ۱۳۱۶ در سمت ریاست بخش اعصاب بیمارستان رازی مشغول به کار شد. سپس دو سال خدمت سربازی خود را در بیمارستان شماره دو ارتش در بخش اعصاب گذراند و به مدت یک سال نیز پزشک قانونی وزارت دادگستری بود. [۵]
چهرازی در سال ۱۳۱۸ بخش نورولوژی را که در آن زمان با عنوان بیماریهای مغز و پی شناخته میشد، در تیمارستان شماره یک شهرداری (بیمارستان روزبه فعلی) تأسیس کرد و در سال ۱۳۱۹ همزمان با تدریس در دانشگاه در رشته بیماریهای اعصاب و روان، به مدت دو سال ریاست این تیمارستان را هم بر عهده داشت. این بخش که شصت تخت داشت در دی ۱۳۲۸ از بیمارستان روزبه به بیمارستان امام خمینی منتقل شد. در آن زمان ابراهیم چهرازی استاد کرسی و رئیس بخش و دکتر صبا رئیس درمانگاه بودند. این بخش در هنگام انتقال، ۴ دستیار و ۶ کارورز داشت. [۶]
ابراهیم چهرازی از بنیانگذارن و دبیر انجمن مبارزه با تریاک و الکل و نماینده دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در کمیسیونهای مربوط به مبارزه با الکل و تریاک بود. وی با تشکیل نخستین تشکل مردمی با نام “انجمن ملی مبارزه با تریاک و الکل” در سال ۱۳۲۲، دولت وقت را به کوتاهی در مبارزه با مواد مخدر و الکل متهم کرد. [۷] در تیرماه ۱۳۲۴ ساختمان چهارطبقه بیمارستان آریا در بلوار کشاورز که در آن زمان ۳۰ متری نهر کرج نامیده میشد، به دست ابراهیم چهرازی تأسیس شد. [۸] همچنین او فعالیت خود را در وزارت دادگستری با عنوان کارشناس رسمی بیماریهای اعصاب و روان ادامه داد و در سال ۱۳۲۷ به عنوان بازرس کل فنی بیمارستانها انتخاب شد. [۵]
در فروردین ماه سال ۱۳۲۹ پس از تکمیل اولین بخش بیماریهای روانی در بیمارستان امام خمینی و سپس انتقال بخش بیماریهای روانی در مهرماه ۱۳۳۰ به بیمارستان روزبه، زمینه ایجاد تخصص اعصاب و روان فراهم آمد. این امر با حمایت ابراهیم چهرازی که علاقه زیادی در ادغام این بخش و ایجاد انستیتو اعصاب و روان داشت، میسر شد و در مهر سال ۱۳۳۲، اولین جلسه انجمن اعصاب دانشکده با شرکت دکتر چهرازی، دکتر رضایی، دکتر سمیعی، دکتر عاملی، دکتر گیلانی و دکتر سلیمی به جهت پپشرفت دانش اعصاب و روان و شناساندن این رشته، تشویق پزشکان جوان به کسب تخصص در این رشته، تکمیل برنامه تدریسی دانشکده، تهیه وسایل مرتبط به بخشهای مربوطه و شرکت در کنگرههای جهانی اعصاب و روان تشکیل شد. [۶]
ابراهیم چهرازی در سال ۱۳۴۴ ریاست اولین مدرسه عالی فیزیوتراپی در کشور را به عهده گرفت، او در همان زمان ریاست بخش اعصاب بیمارستان هزار تختخوابی را نیز عهدهدار بود. [۹]
دکتر ابراهیم چهرازی در سال ۱۳۴۹ و در زمان تصدی علی نقی عالیخانی به ریاست دانشگاه پس از سالها فعالیت علمی بازنشسته شد. [۵] و در اواخر سال ۱۳۸۹ در سن صد و دو سالگی در آمریکا جهان هستی را وداع گفت. او را در آرامگاه خانوادگی در کنار قبر پدرش در امامزاده شاهزاده ابراهیم در باغ بهادران به خاک سپردند. [۲]
در سال ۱۳۱۳ همزمان با جشن هزاره فردوسی در ایران، در کشورهای مختلف دنیا دوستداران فرهنگ و ادب ایرانی جشنهای متعددی برپا کردند. در فرانسه ۴۱۰ نفر از دانشجویان ایرانی پولهایشان را روی هم گذاشتند و به پیشنهاد ابراهیم چهرازی قرار شد سفارش ساخت مجسمهای از فردوسی را به لورنزی مجسمهساز معروف فرانسوی بدهند. از آنجا که لورنزی فردوسی را نمیشناخت، چهرازی به همراه دیگر دانشجویان ترجمه اشعاری از فردوسی را به زبان فرانسوی برای او قرائت کردند تا بتواند تصویری از فردوسی در ذهن خود داشته باشد. [۱۰]
این مجسمه دو سال بعد در سال ۱۳۱۵ به ایران فرستاده شد و در ۲۸ خرداد ۱۳۱۵ در محوطه دانشکده ادبیات تهران (پشت بهارستان) در فضایی که به «گلگشت فردوسی» معروف بود و امروزه به نام باغ موزه نگارستان شناخته میشود، در مقابل در ورودی ساختمان مرکزی از شمال نصب شدهاست. [۱۱]
ابراهیم چهرازی بین سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۴۷ دو جلد کتاب به زبان فرانسه و بیش از ده جلد کتاب در زمینههای اعصاب و روان و بیماری و سلامت آن نوشته است و نیز سی و شش مقاله در مجله دانشکده پزشکی و هشت مقاله در مجلات دیگر به چاپ رسانده. برخی از این نوشتهها از این قرارند:[۵]
ابراهیم چهرازی باغبادرانی (۱۲۸۷ -۱۳۸۹) نویسنده، روانپزشک، استاد دانشگاه و از پیشگامان علم روانپزشکی نوین در ایران است. وی در سال ۱۳۱۸ بیمارستان روانپزشکی چهرازی را در تهران بنا گذاشت. [۱]
وی در زمان حیاتش مسئولیتهای بیشماری را بر عهده داشت که از میان آنها میتوان به پزشکی قانونی، ریاست تیمارستان تهران، استاد کرسی بیماریهای اعصاب، ریاست بخش اعصاب بیمارستان امام خمینی، ریاست انجمن اعصاب و روان ایران در سال ۱۳۲۲، دبیر انجمن مبارزه با تریاک و الکل در سال ۱۳۲۲، نائب رئیس کنگره فدراسیون جهانی سلامت فکر در لندن در سال ۱۳۲۷، عضو افتخاری آکادمی اعصاب آمریکا در سال ۱۳۳۵، رئیس انجمن نور و فیزیولوژی ایران، بازرس فنی دانشکده پزشکی و چندین مسئولیت علمی و تخصص دیگر اشاره کرد. [۲]
او یک دوره نیز به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید که به جهت مشکلاتی در همان مراحل اولیه متوقف شد. این خاطرات به تفصیل در کتاب “خاطرات و زندگینامه دکتر سیدابراهیم چهرازی” با اشاره به فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، انتخاباتی وی و حوادثی همچون نمایندگی مجلس شورای ملی، استعفا از نمایندگی، دستگیری و زندانی شدن، یاد شدهاست. [۳]
دکتر ابراهیم چهرازی در پانزدهم مهر ۱۲۸۷ در روستای باغ بهادران از توابع لنجان در استان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش پزشکی به نام سیّدمرتضی موسوی لنجانی [۴] معروف به سید مرتضی حکیمباشی و عموزادۀ آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بود.
ابراهیم تحصیلات ابتدایی را در مدرسه علیه در اصفهان به اتمام رسانید و پس از اخذ سیکل اول متوسطه در مدرسه صارمیه اصفهان، جهت تکمیل تحصیلات متوسطه به مدرسه دارالفنون رفت. پس از فراغت از تحصیل از مدرسه طب در تهران، در مسابقه دانشجویان اعزامی شرکت کرد و با اخذ رتبه اول در دو رشته تجربی و ریاضی، در سال ۱۳۰۸ برای تحصیل در رشته پزشکی به اروپا اعزام شد. [۲]
او سال اول را در دانشگاه تولوز گذراند و سپس به دانشکده پزشکی پاریس رفت و پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۳۱۳ در رشته پزشکی، به مدت دو سال و نیم در بخش اعصاب و روان بیمارستانهای پاریس از قبیل سالپتریه (به فرانسوی: Hôpital de la Salpêtrière)، سنت آن (به فرانسوی: Centre hospitalier Sainte-Anne) و پاول بروس (به فرانسوی: Hôpital Paul-Brousse) مشغول به کار بود. او پایاننامه خود را در باره موضوع “تصویر خود” نوشت و موفق به دریافت مدال و دانشنامه دانشگاه پاریس شد.
وی پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۱۵ مدرک تخصصی اعصاب و روان را نیز دریافت کرد و در تاریخ اول اسفند ۱۳۱۵ به سمت دانشیار اعصاب دانشکده پزشکی و بعد از آن در سال ۱۳۱۶ در سمت ریاست بخش اعصاب بیمارستان رازی مشغول به کار شد. سپس دو سال خدمت سربازی خود را در بیمارستان شماره دو ارتش در بخش اعصاب گذراند و به مدت یک سال نیز پزشک قانونی وزارت دادگستری بود. [۵]
چهرازی در سال ۱۳۱۸ بخش نورولوژی را که در آن زمان با عنوان بیماریهای مغز و پی شناخته میشد، در تیمارستان شماره یک شهرداری (بیمارستان روزبه فعلی) تأسیس کرد و در سال ۱۳۱۹ همزمان با تدریس در دانشگاه در رشته بیماریهای اعصاب و روان، به مدت دو سال ریاست این تیمارستان را هم بر عهده داشت. این بخش که شصت تخت داشت در دی ۱۳۲۸ از بیمارستان روزبه به بیمارستان امام خمینی منتقل شد. در آن زمان ابراهیم چهرازی استاد کرسی و رئیس بخش و دکتر صبا رئیس درمانگاه بودند. این بخش در هنگام انتقال، ۴ دستیار و ۶ کارورز داشت. [۶]
ابراهیم چهرازی از بنیانگذارن و دبیر انجمن مبارزه با تریاک و الکل و نماینده دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در کمیسیونهای مربوط به مبارزه با الکل و تریاک بود. وی با تشکیل نخستین تشکل مردمی با نام “انجمن ملی مبارزه با تریاک و الکل” در سال ۱۳۲۲، دولت وقت را به کوتاهی در مبارزه با مواد مخدر و الکل متهم کرد. [۷] در تیرماه ۱۳۲۴ ساختمان چهارطبقه بیمارستان آریا در بلوار کشاورز که در آن زمان ۳۰ متری نهر کرج نامیده میشد، به دست ابراهیم چهرازی تأسیس شد. [۸] همچنین او فعالیت خود را در وزارت دادگستری با عنوان کارشناس رسمی بیماریهای اعصاب و روان ادامه داد و در سال ۱۳۲۷ به عنوان بازرس کل فنی بیمارستانها انتخاب شد. [۵]
در فروردین ماه سال ۱۳۲۹ پس از تکمیل اولین بخش بیماریهای روانی در بیمارستان امام خمینی و سپس انتقال بخش بیماریهای روانی در مهرماه ۱۳۳۰ به بیمارستان روزبه، زمینه ایجاد تخصص اعصاب و روان فراهم آمد. این امر با حمایت ابراهیم چهرازی که علاقه زیادی در ادغام این بخش و ایجاد انستیتو اعصاب و روان داشت، میسر شد و در مهر سال ۱۳۳۲، اولین جلسه انجمن اعصاب دانشکده با شرکت دکتر چهرازی، دکتر رضایی، دکتر سمیعی، دکتر عاملی، دکتر گیلانی و دکتر سلیمی به جهت پپشرفت دانش اعصاب و روان و شناساندن این رشته، تشویق پزشکان جوان به کسب تخصص در این رشته، تکمیل برنامه تدریسی دانشکده، تهیه وسایل مرتبط به بخشهای مربوطه و شرکت در کنگرههای جهانی اعصاب و روان تشکیل شد. [۶]
ابراهیم چهرازی در سال ۱۳۴۴ ریاست اولین مدرسه عالی فیزیوتراپی در کشور را به عهده گرفت، او در همان زمان ریاست بخش اعصاب بیمارستان هزار تختخوابی را نیز عهدهدار بود. [۹]
دکتر ابراهیم چهرازی در سال ۱۳۴۹ و در زمان تصدی علی نقی عالیخانی به ریاست دانشگاه پس از سالها فعالیت علمی بازنشسته شد. [۵] و در اواخر سال ۱۳۸۹ در سن صد و دو سالگی در آمریکا جهان هستی را وداع گفت. او را در آرامگاه خانوادگی در کنار قبر پدرش در امامزاده شاهزاده ابراهیم در باغ بهادران به خاک سپردند. [۲]
در سال ۱۳۱۳ همزمان با جشن هزاره فردوسی در ایران، در کشورهای مختلف دنیا دوستداران فرهنگ و ادب ایرانی جشنهای متعددی برپا کردند. در فرانسه ۴۱۰ نفر از دانشجویان ایرانی پولهایشان را روی هم گذاشتند و به پیشنهاد ابراهیم چهرازی قرار شد سفارش ساخت مجسمهای از فردوسی را به لورنزی مجسمهساز معروف فرانسوی بدهند. از آنجا که لورنزی فردوسی را نمیشناخت، چهرازی به همراه دیگر دانشجویان ترجمه اشعاری از فردوسی را به زبان فرانسوی برای او قرائت کردند تا بتواند تصویری از فردوسی در ذهن خود داشته باشد. [۱۰]
این مجسمه دو سال بعد در سال ۱۳۱۵ به ایران فرستاده شد و در ۲۸ خرداد ۱۳۱۵ در محوطه دانشکده ادبیات تهران (پشت بهارستان) در فضایی که به «گلگشت فردوسی» معروف بود و امروزه به نام باغ موزه نگارستان شناخته میشود، در مقابل در ورودی ساختمان مرکزی از شمال نصب شدهاست. [۱۱]
ابراهیم چهرازی بین سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۴۷ دو جلد کتاب به زبان فرانسه و بیش از ده جلد کتاب در زمینههای اعصاب و روان و بیماری و سلامت آن نوشته است و نیز سی و شش مقاله در مجله دانشکده پزشکی و هشت مقاله در مجلات دیگر به چاپ رسانده. برخی از این نوشتهها از این قرارند:[۵]
رادیو چهرازی پادکستی است که در سال ۱۳۹۲ ضبط شد. ایده ی آن این است که گویی عده ای از بیماران آسایشگاه چهرازی رادیویی ضبط می کنند. این رادیو شامل ۲۰ پادکست است.
رادیو چهرازی پادکستی است که در سال ۱۳۹۲ ضبط شد. ایده ی آن این است که گویی عده ای از بیماران آسایشگاه چهرازی (ابراهیم چهرازی) رادیویی ضبط می کنند. داستان زندگی چند نفر به نام های علی، حبیب، جمشید و دلبر (دختری که همه ی بیماران آسایشگاه عاشق او هستند) با کاراکتر هایی به یاد ماندنی و دوست داشتنی با موضوعات احساسی و اجتماعی در یک آسایشگاه روانی واقع در تهران است. در ادامه همراه با شرح مختصری از این مجموعه ی شنیدنی با لینک دانلود رادیو چهرازی همراه نت نوشت باشید.
این رادیو شامل ۲۰ پادکست است به نام های عجیب و غریب زیر ، در ادامه می توانید لینک های دانلود رادیو چهرازی را بیابید و از شنیدن این پادکست لذت ببرید.
بیشتر بخوانید: دانلود رادیو دیو ؛ صداهای آشنا
قسمت صفر: معرفی رادیو چهرازی دانلود
قسمت یک: زن بدنش از مرد استاد تر است! دانلود
قسمت دو: دست آن مرد را با اسب ببوسیم! دانلود
قسمت سه: بین زندگی هنوز خوشگلیاشو داره! دانلود
قسمت چهار: ایران بر یک دسته است – متوسط! دانلود
قسمت پنج: عاشقی هم صدای ناخن میده رو تخته سیاه! دانلود
قسمت شش: بالاخره دعوای شب خیز و گوگوش چی شد؟ دانلود
قسمت هفت: پمپ در پوستون! قسمت هشت: خلیج فارس! دانلود
قسمت نه: خال گوشتی؟ دانلود
قسمت ده: دیدی ریشش رو قیامته؟ دانلود
قسمت یازده: پلاستیک کهنه، خیابان دلزده، معیشت ، منزلت خریداریم! دانلود
قسمت دوازده: ببخشید عزیزم با شمام؟ دانلود
قسمت سیزده: ته کف دریاها … دانلود
قسمت چهارده: یه دقیقه هفت آسمان رو می درم و برمی گردم! دانلود
قسمت پانزده: مثلاً تو میدونی دوری چیه؟ شب هفت چیه؟ … دانلود
قسمت شانزده: پاییز همش شبه دیگه! دانلود
قسمت هفده: حال برای چون تویی، اگر که لایقم بگو! دانلود
قسمت هیجده: هوای فردا بستگی داره کی تو دل کیه … دانلود
قسمت نوزده: من گنگِ خواب دیده و عالم تمام کر! دانلود
قسمت بیست: تمام. دانلود
نویسنده ی رادیو چهرازی
تا این جا با لینک کامل دانلود رادیو چهرازی با شما بودیم، در ادامه راجع به رادیو چهرازی باید گفت این پادکست ها با تمام پادکست هایی که تا حالا شنیده اید متفاوت است. اولین بار که می شنوید فکر می کنید یک سری جملات بی ربط و سریع رو پشت سر هم گفته می شود ولی یک بار که تا آخرش بشنوید دوباره برگردید گوش کنید همه چیز دستتان می آید. در رادیو چهرازی پرش ذهن زیاد است البته که گاهی مغشوش نویسی برای آدمیزاد لازم است. رادیو چهرازی نماینده ی بخش زیادی از آدم هایی است که می توانستند خوب باشند.
پیشنهاد شنیدنی: Duktus اثر Nils Frahm از آلبوم ۷fingers
چند سال پیش رادیو چهرازی تمام شد. متاسفانه بعد از اتمام آن دیگر اثری از سازندگان آن ساخته نشد ولی همچنان علاقمندان به رادیو چهرازی منتظرند.
اپیزود ۱۶ از رادیو چهرازی یکی از محبوب ترین های این مجموعه ۲۰ قسمتی است، تا جایی که بسیاری از تکه کلام های به کار رفته در این اثر در شبکه های اجتماعی و کاربران رواج دارد. پیشنهاد می کنیم پس از دانلود رادیو چهرازی متن قسمت ۱۶ را با دقت بیشتری مطالعه کنید:
پاییز که می شه ما بی اختیار می ریم اتاقِ جمشید. پاییز یه هو می آد، توو یه روز، مثل بهار و بقیه. صپ زود بیدار می شی می بینی حیاط شده طوفان رنگ و رنگ که برپا در دیده می کند. ما هم مثل عوام الناس، مثل سیاوش قمیشی و کریستی برگ عقیده داریم پاییز دلگیره. شباش صدای بوف می آد. به جمشید می گیم: سر معرکه مهمون نمی خوای دلمون گرفته؟ می گه: بابا کجاش دلگیره؟ نگا نارنگیا رُ، نگا نارنجیا رُ، به زبانِ حال با انسان سخن می گه. خرمالو رُ ببین. می گم: جمشید نارنجی چیه؟ مهر، آبان، وای از آذر؛ چه جوری بگذرونیم امسالُ؟ تولد جمشید آبانه. خب معلومه خوشش می آد. راه می ره می گه: دنیا یعنی محاسنِ پاییز. می گم: خب مثلا چارتا مثال بزن از این محاسن. می گه دلبر لباس قشنگا رُ از توو گنجه در میآره، پایین کمی لخت، بالا کت و کلفت، آدم حظ می کنه. می گم: اولا چشتُ در می آرما، دوما این که نصفش معایبه، حیف تابستون نبود که همهش لخت؟ یه چای می ریزه می ذاره جلومون، می گه: حالا دلبر هیچی، شبا رُ چی میگی؟ مگه تو خودت عاشق شبا نیستی؟ پاییز همهش شبه دیگه. نصف روز غروبه. می گم: آقا ما دو سّاعت شب بسّمونه، زیادم هست. می خوایم زودتر بیدار شیم تموم شه. یه چراغی می ذاریم اون گوشه تاریک روشن می شینیم ستاره می شمریم تا سحر چه زاید باز. می گه چایی از دهن افتاد. جمشید اگه پاییز این قدی که تو می گی خوبه، چرا ما هر سال روز اول پاییز دلمون خالی می شه؟ همه به این زردی و نارنجی نگاه می کنن حالشون جا می آد، چرا ما بلد نیستیم؟ چرا همه رفته بودناشون رُ میذارن برا پاییز؟ چرا پاییز هیشکی بر نمیگرده؟ جمشید یه سیبیل نازک داره، سفید شده، خیــــلی ساله اینجاس، همه ی پاییزای آسایشگاه رُ دیده. می گه: این درخت بزرگه نا نداره، وگرنه بهت می گفتم پادشاه فصل ها یعنی چی. می گم: جمشید یادته هفهش ده سال پیشا، این زن و شوهر اتاق بغلیه رُ؟ یارو سیبیل از بناگوش دررفته رُ می گم، واسه خودش هیبتی داشت قدیما، خوب با هم چسبیده بودن، آبان بود یا آذر، ماه آخر پاییز، که مدیریت قدیمی درُ با لگد شکست رفت توو، دید دست همُ گرفتن، تیکه و پاره، رفتن که رفتن. پاییز نبود؟ یه قلپ چای می خوره، میگه: آره یادمه. جمشید اون یارو که ته راهرو می شست، سرشُ میکرد توو حقوق بشر چی؟ همین وختا بود دیگه. بهش می گفتیم داداش حیف تو نیست؟ برو دنبال یه کار آبرومند. یه کلمه هم حرف نمی زد، هی فقط یواش می گفت: همینه آبرو. لاغر بود. اصن نفهمیدیم چرا آوردنش قاطی ما. یادته در حیاطُ زدن، رفتیم وا کردیم، کسی نبود. گذاشته بودنش پشت در، بی حقوق، با چشِ بسته، آبروشم دستش بود. پاییز بود بابا. جمشید پا می شه می ره کنار پنجره، فک می کنه ما حالیمون نیست. هر سال همینه کارش. می گم: جمشید ما چرا تا این زرد و قرمزا رُ میبینیم بند دلمون پاره می شه؟ پس کدوم رنگا قراره حال ما رُ خوب کنن ما مرخص شیم بریم پی کارمون؟ اون یکی رُ یادته رشید بود؟ دستاشُ تکون می داد. با عینک و سر فرفری وسط راهرو می گفت: لبت کجاست که خاک چشم به راه است. یه بارم خیال کردیم داره واسه دلبر می خونه، نزدیک بود سیراب شیردونش کنیم. چی شد اون؟ عشق صف نونوایی بود. هر چی از مدیریت پرسیدیم جواب سربالا داد. پاییز نبود؟ همین وختا بودا جونِ تو، که دیگه از نونوایی برنگشت، آخرم ورداشتن یه ورق کاغذ چسبوندن پشت شیشه، که خودسر شده، اشتباه شده باس ببخشین. آدم به دلش چطوری حالی کنه که اشتباه شده؟ جمشید نشسته رو زمین، کنار دیوار، تکیه داده، خیره به روبه رو. عین هر سال. می شینم کنار دستش، پای دیوار، می گه وردار یه نارنجی بزن رها کن این حرفا رُ. دو تا پر نارنجی می ذاریم کف دستمون، دراز می کنیم جلوش، بیا تو هم بزن. یارو غریبههه می گه: چیه؟ با کی کار داری؟ می گم: جمشید خودتُ لوس نکن بابا، نارنجی رُ بزن بلند شو بریم توو حیاط. می گه: جمشید کیه دیوونه؟ بده بینم اون داروی نظافتُ، خودتم برو پی کارت. اللهم صل علی محمد و آل محمد … نشسته، تکیه به دیوار، می گم: اگه نیای تنها می رمـا. تولد جمشید آبانه. عین همون آبانی که هرچی در زدیم وا نکرد. نشست کنار دیوار، خیره موند تا پایــــیز هر سال. رفتیم به مدیریت گفتیم: ببخشین چرا اسم جمشید ُ توو این کاغذتون ننوشتین؟ گفت: جمشید کدوم بود؟ گفتیم: همون که تولدش آبانه. حالا هم آبانه دیگه. پس چرا نیست؟ اینم پاییز. جمشید می گه: یه چای دیگه بریزم؟ می گم: چای نمی خوام، بیا بیشین پاییز خیلی یادت ُ می کنم. از پنجره اتاق میبینم اش وسط حیاط، زردا و نارنجیا رُ با پا هم می زنه، می خنده، می خونه: پادشاه فصل ها پاییز …
با هم این اپیزود را می شنویم: (پیشنهاد می کنیم، از لینک های دانلود رادیو چهرازی که در بالا قرار گرفته تمامی قسمت ها را بشوید، چرا که علی رغم بی ربط بودن های زیاد، مسلماَ این قسمت ها به هم ربط دارند! )
پیشنهاد شنیدنی: Tears of an angel روز، رایحهی قهوه و جهانی به رنگ مارتی فریدمن
پیشنهاد شنیدنی: The Art of a Soft Landing از گروه بریتیش راک
پیشنهاد شنیدنی: Le Tunnel d’Or از AaRON
پیشنهاد شنیدنی: supergirl از Reamonn
محمدرضا
1 آذر 1397 at 1:58
یاد دوران دانشگاه و خوابگاه و…افتادم،چقد با چهرازی سیگار کشیدیم تا گریمون نگیره. مرسی
محمّد
12 آذر 1397 at 12:08
علی از شخصیت های چهرازیه؟ کدوم اپیزود؟
علی پوربافرانی
12 آذر 1397 at 12:27
من حضور ذهن ندارم،
اما جمشید و حبیب و دلبر رو به وضوح در خاطر دارم
سید
12 مرداد 1398 at 3:39
چرا ۸ رو نذاشتین؟!
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty
25+ سرگذشت ندیمه The Handmaid’s Tale نام سریالی است که بر اساس رمانی به همین نام نوشتهی مارگریت اتوود ساخته شده است….
25+ Galaxy Note 10 Plus آخرین پرچمدار سری نوت کمپانی سامسونگ میباشد که در اوایل آگوست ۲۰۱۹ (اواسط مرداد ۹۸) به طور…
حمایت شده توسط: 6+ متری شیش و نیم به نویسندگی و کارگردانی سعید روستایی و تهیه کنندگی سید جمال ساداتیان و گروه…
25+ فیلم روزی روزگاری در هالیوود Once Upon a Time In Hollywood نهمین ساختهی کوئنتین تارانتینو Quentin Tarantino در مقام کارگردان میباشد….
25+ فیلم رستگاری در شاوشنگ (با نام اصلی: The Shawshank Redemption) به کارگردانی فرانک دارابونت Frank Darabont و نقش آفرینی به یادماندنی تیم…
25+ امروزه در مکالمات انسانها کلمات تنها پاسخگوی تمامی نیازها نیستند؛ خوشبختانه یا متاسفانه…
25+ آزمون حیوانات یا تست روانشناسی حیوانات یک راه ساده و تفننی جهت شناخت…
نویسنده ی رادیو چهرازی
25+ در سال ۲۰۰۰ روان شناسان ژاپنی آزمونی به نام آزمون شخصیت مکعب را…
25+ مساله هوش کودک دغدغه بسیاری از والدین امروزی است. هیچ پدر و مادری…
25+ باید بگوییم که هیچ راه قطعی برای درمان سرماخوردگی وجود ندارد! افراد بالغ…
Copyright © 2019 – Netnevesht
نام کاربری
رمز عبور
مرا به خاطر داشته باش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
نام کاربری یا ایمیل:
ورود| ثبت نام
رضا جمیلی هستم، روزنامهنگار حوزه اجتماعی و استارتآپها
رضا جمیلی هستم، روزنامهنگار حوزه اجتماعی و استارتآپها
تقریبا همه چیزهایی که توی رسانهها مینویسم به اضافه اونهایی که توی رسانهها نمینویسم رو اینجا جمع میکنم. یهجور آرشیو شخصی از نوشتههام در حوزههایی که مینویسم، یعنی استارتاپها و رسانه و جامعه و گاهی سینما.
با ثبت نام در ویرگول به آرشیو بزرگی از مقالات مرتبط با این موضوع دسترسی خواهید داشت
نویسنده ی رادیو چهرازی
مطلبی دیگر از این انتشارات
مطلبی دیگر از این انتشارات
مطلبی دیگر از این انتشارات
رادیو چهرازی پادکستی است که در سال ۱۳۹۲ ضبط شد. ایده ی آن این است که گویی عده ای از بیماران آسایشگاه چهرازی (ابراهیم چهرازی) رادیویی ضبط می کنند. داستان زندگی چند نفر به نام های علی، حبیب، جمشید و دلبر (دختری که همه ی بیماران آسایشگاه عاشق او هستند) با کاراکتر هایی به یاد ماندنی و دوست داشتنی با م… read more
Last episode of Radio chehrazi – رادیو چهرازی
بسم الله الرحمن الرحیم برنامه های ما الان هنوزم فرود تدریجی میشه این برنامه گنگ خاب دیده رشت وقزوین(سه بار)امل بابل قایمشهر(سه بار)همدان شیش بعد از ظهر حرکته(دو بار)پاوه مریوان سنندج سوارشو(دو بار)چالوس ا …
برنامههای ما الان «فرود تدریجی» میشه. اینبرنامه: «در رد نظریهی وسترنمدیسن» یا «خداحافظ دلبر».چی شدی؟- همه میدونن ما خیلی ساله تو آسایشگاهایم جمشید. ما قبل همه اومدیم. واسه خودمون پخی بودیم. یعنی فارسیمون خوب …
هست شب، یکشب ِ دمکرده وُ خاک، رنگِ رخ باخته است. هست شب، آری شب، آری شب، آری شب. شب شب شب شب شب، آقا شب! از لحاظ علمالاختر چرخش اجرام آسمانی به این شکله که طول روز با طول شب فرق داره. لابد عدهای از شنوندگان ما الان …
نویسنده ی رادیو چهرازی
پاییز که میشه ما بیاختیار میریم اتاقِ جمشید. پاییز یههو میآد، توو یهروز، مثل بهار و بقیه. صپ زود بیدار میشی میبینی حیاط شده طوفان رنگ و رنگ که برپا در دیده میکند. ما هم مثل عوامالناس، مثل سیاوش قمیشی و …
Latest episode of Radio chehrazi – رادیو چهرازی
Latest episode of Radio chehrazi – رادیو چهرازی
Latest episode of Radio chehrazi – رادیو چهرازی
Latest episode of Radio chehrazi – رادیو چهرازی
Latest episode of Radio chehrazi – رادیو چهرازی
رادیو چهرازی پادکستی است که در سال ۱۳۹۲ ضبط شد. ایده ی آن این است که گویی عده ای از بیماران آسایشگاه چهرازی (ابراهیم چهرازی) رادیویی ضبط می کنند. داستان زندگی چند نفر به نام های علی، حبیب، جمشید و دلبر (دختری که همه ی …
Connect with listeners
Podcasters use the RadioPublic listener relationship platform to build lasting connections with fans
Find new listeners
Understand your audience
Engage your fanbase
Make money
(جمشید یکی از دیوانگان آسایشگاه به حبیب
که دیگر برایش فقط یک طبیب نبود از کم محلی های دختر دیوانه ای که عاشقش شده است می گوید و دل دل می
زند که دختر برای یک بار هم که شده به او نگاهی بیاندازد.)
حبیب: اگه دلبرانه نگریست چی؟! نقشه ات چیه؟!
جمشید: یه دیقه اینجا هفت آسمونو میدرم برمیگردم…
حبیب: به چه درد میخوره؟
جمشید: به این درد که یادمه…صبح که پا میشم تا شب یادمه…
پ.ن.2: عذر می خواهم از نویسندگان عزیز رادیو هفت که زیر این متن نظر گذاشتند و سپاس گزارم از لطفشان.مهرشان را به خاطر می سپارم اما بخش نظرات این پست را غیر فعال کردم.فکر کردم شاید اینگونه بهتر باشد.
نویسنده ی رادیو چهرازی
RSS
0