داستان بازی god of war ۲۰۱۸

دوره مقدماتی php
داستان بازی god of war ۲۰۱۸
داستان بازی god of war ۲۰۱۸



در قسمت اول موشکافی داستان بازی God of War، تنها به معرفی کاراکترها و داستان‌شان خواهیم پرداخت. با زومجی همراه باشید.

شاید تا قبل از انتشار نسخه جدید God of War، فکر می‌کردیم در این نسخه از بازی، همانند گذشته با یک داستان سر راست طرف هستیم که از ابتدا تا انتهای آن همه را قتل عام می‌کنیم و خدایی باقی نخواهد ماند. اما نه، God of War جدید پیچیده‌تر از این حرف‌ها ظاهر شد. حالا با اثری رو به رو هستیم که شخصیت اصلی بی‌مغز و سطحی آن یعنی کریتوس، به شخصیتی با روح و عمقی مثال‌زدنی تبدیل شده است. شخصیتی که یک ماشین کشتار جمعی بود، حالا تبدیل به کاراکتری شده که احساس دارد و حتی به خاطر این احساسش می‌توان تئوری‌های عجیبی از دنیای God of War مطرح کرد. نه فقط کریتوس، بلکه این بار شاهد شخصیت‌هایی هستیم که به داستان بازی شاخ و برگ داده‌اند و تمام تنه آن روی دوش‌های کریتوس سوار نیست. آترئوس، فریا، میمیر و حتی دشمنان بازی مثل بالدر، هر کدام به خودی خود توانسته‌اند داستان بازی را به سمت و سویی تازه ببرند که بیشتر و بیشتر برای نسخه‌های بعدی بازی هیجان‌زده شویم.

در این مطلب تنها نگاهی به حضور شخصیت‌های فرعی بازی خواهیم داشت و داستان پیرامون آن‌‌ها را در افسانه‌های نورس و روایت بازی God of War شرح می‌دهیم. بخش‌هایی از این مطلب داستان بازی را لو می‌دهند

اگر زومجی را دنبال کرده باشید، می‌‌دانید که تا قبل از انتشار بازی، هم در چند مقاله به معرفی دنیای نورس پرداختم و هم چندین تئوری را مطرح کردم. قطعا بسیاری از شما تا به حال دیگر بازی را تجربه کردید و از آن لذت بردید. حالا نوبت این است که به بررسی نکات ریز و درشت بازی بپردازیم. اینکه دنیای بازی از چه قرار بود، چه اتفاقاتی در آن رخ داد، چه شخصیت‌هایی را ملاقات کردیم، چه شخصیت‌هایی غایب بودند و سوال‌های بی‌شمار دیگر. قصد داریم این بار با ۳ مقاله، به این موضوعات بپردازیم. در این سه مقاله، ابتدا کاراکترهای بازی را برررسی خواهیم کرد. البته از حالا بگویم که در قسمت اول، خبری از آترئوس و کریتوس نیست. نه فقط به خاطر طولانی شدن مطلب، بلکه سعی داشتم با حذف این دو کاراکتر، تمرکز را از روی آن‌ها بردارم و در مقاله دوم مفصل در مورد آن‌ها بنویسم. شما در اولین مقاله از موشکافی داستان بازی God of War، با کاراکترهای فرعی آشنا خواهید شد، نکات مهم آن‌ها را می‌خوانید و به یک سری حقایق جالب هم در کنار مسائل اصلی پی خواهید برد. در این قسمت خبری از تئوری‌سازی نیست و فقط می‌خواهیم با کاراکترها و داستان آن‌ها آشنا شویم. اگر به دنبال تئوری‌های بازی هستید، بهتر است منتظر مقاله سوم باشید. همچنین در مقاله دوم علاوه بر آترئوس و کریتوس، نکات مهم دنیای بازی را مورد بررسی قرار خواهیم داد.داستان بازی god of war ۲۰۱۸

یکی از نقاط قوت سری God of War این است که دقیقا کتاب‌های میتولوژی را به خورد بازیکنان نمی‌دهد و به لطف حضور یک کاراکتر فرعی در افسانه‌ها، همه چیز را به هم می‌ریزد. حضور این شخصیت فرعی در یک میتولوژی که همان کریتوس خودمان است، باعث شده تا عینا همان داستان‌های افسانه‌ای را مشاهده نکنیم. او به تنهایی تاریخ یونان را عوض کرد و این اتفاق نیز حالا برای عصر نورس رخ داده است. در عصر نورس بازی God of War با یک کتاب تاریخ طرف نیستیم، بلکه با داستانی پر پیچ و خم طرف هستیم که می‌توان آن قدر در مورد آن نوشت که باز هم یک سری نکات این وسط جا بماند. در این بازی، کاراکترها، همان خدایان و مخلوقین افسانه‌های نورس هستند، با این تفاوت که God of War، شخصیت آن‌ها را ۱۸۰ درجه تغییر می‌دهد. می‌پرسید چرا؟ وقتی بالدر، پاک‌ترین خدای نورس به یکی از بداخلاق‌ترین خدایان تبدیل می‌شود، تکلیف مشخص است! خب من اولین قسمت از این مقاله‌ها را به کاراکترها اختصاص دادم. در اینجا ما آن‌ها را نسبت به افسانه‌های نورس مقایسه می‌کنیم و سپس به رمز و راز آن‌ها خواهیم پرداخت.

دوره مقدماتی php

اما قبل از شروع مقاله، به شما پیشنهاد می‌کنم داستان کوتاهی که پیش از این در انتهای پیش‌نمایش بازی نوشته بودم را بار دیگر مطالعه کنید.

فریا | بالدر | مودی و ماگنی | بروک و سیندری | میمیر | یورمونگاند‌ | والکیری‌‌ها

 

حتما در مطلب آشنایی با خدایان نورس خوانده‌اید که فریا، ایزدبانوی عشق و یکی از زیباترین و خوش یمن‌ترین خدایان افسانه‌های نورس است. همچنین فریا، ملکه تمامی والکیری‌هایی است که سربازان و خدایان شایسته را به والهالا می‌برند تا برای نبرد بزرگ راگناروک آماده شوند.

البته در برخی از داستان‌‌های نورس، ایزدبانویی به نام فریگ وجود دارد که گاه آن را همان فریا می‌دانند و گاه او خدایی دیگر و مادر بالدر است. اما خب به نظر می‌رسد در God of War فریا و فریگ یک ایزدبانو باشند. در میتولوژی نورس، فریا گرازی به نام Hildisvini داشت که در بازی God of War این گراز را ملاقات کردیم و در اصل توسط آن بود که با فریا رو به رو شدیم. همچنین فریا صاحب گردنبند زیبایی به نام بریسینگامن است که توسط دورف‌ها ساخته شده بود. فریا، دختر نیورد، پادشاه دریاها است. او همچنین برادر خردمندی به نام فریر دارد که در داستان بالا به آن اشاره شد. 

اما داستان فریا در بازی God of War از چه قرار بود؟

ما فریا را در بازی God of War همانند جادوگری تنها در جنگلی دیدیم که به کمک کریتوس آمد. اما چه شد که کار او به چنین جایی کشید؟ فریا زمانی نیرومند‌ترین فرد میان خدایان ونیر بود. او قدرت جادویی شگفت‌انگیزی داشت و همچنین از دانش زیادی برخوردار بود. اما خب همانطور که در داستان کوتاه بالا خواندید، پیش از حضور کریتوس در دنیای نورس، او به واسطه مشاوره‌های میمیر، با اودین ازدواج می‌کند. پس از این ازدواج، اودین با دوز و کلک، رفته رفته قدرت‌های جادویی فریا را یاد می‌گیرد و به قدرت بالاتری می‌رسد. اینجا بود که فریا دیگر برای اودین ارزشی نداشت. از طرفی هم فریا به قدرت و بدخلقی‌های اودین آگاه بود. درست زمانی که فریا قصد فرار داشت، اودین به قدرتی رسیده بود که بخش اعظمی از جادوی فریا را از او بگیرد. نه تنها جادو، بلکه اودین بال‌های فریا را هم از او گرفت، او را در میدگارد زندانی کرد و حتی کاری کرد که نتواند به دنیای خود، نزد خدایان ونیر برود. این شد که او کارش به مخفی شدن درون یک جنگل کشیده و در کنار لاکپشتی عظیم‌الجثه زندگی می‌کرد. تنها چیزی که فریا آن را در هنگام زندگی با اودین گرامی می‌داشت، فرزند آن‌ها بود؛ بالدر.

ما فریا را زمانی ملاقات می‌کنیم که کریتوس در حال یاد دادن شکار به آترئوس است. آترئوس گراز عجیبی را که در جنگل پیدا می‌کند، با تیر می‌زند. این گراز عجیب، همان Hildisvini، گراز محبوب فریا بود. فریا همان ابتدا متوجه خدا بودن کریتوس شد و می‌دانست اوضاع از چه قرار است. با این حال او این راز بزرگ را به آترئوس نگفت، اما می‌دانست که باید از آن‌ها محافظت کند. اما این که فریا از کجا از همان اول می‌دانست که کریتوس یک خدای خارج از دنیای نورس است، یکی از سوال‌های بزرگ بازی محسوب می‌شود. او حتی می‌دانست که خدایان نورس نمی‌توانند حضور چنین خدایی را در دنیای خودشان تحمل کنند. برای مخفی نگه داشتن آن‌ها از دیگر خدایان، وردی را روی این پدر و پسر اعمال می‌کند. به همین دلیل بود که بالدر و دیگران نمی‌توانستند تا قبل از پاک شدن آن سحر، به راحتی او را پیدا کنند. اما این پایان ماجرا نبود، بلکه فریا بیشتر از این‌ها قصد کمک به کریتوس و فرزندش را داشت. به همین دلیل او آن‌ها را تا پای کوهی که توسط دودی سیاه مسدود شده بود دنبال کرد. شاید برای‌‌تان سوال باشد که او چگونه به این سرعت در محیط‌های بازی جا به جا می‌شد. باید بگویم که فریا قادر است تبدیل به یک شاهین شود. در دنیای بازی نیز او از این قاعده مستثنا نیست و قدرت تبدیل شدن به یک شاهین را داشت. برای کمک به کریتوس و عبور آن‌ها از دود سیاه، فریا آن‌ها را به معبد «تیر» راهنمایی کرد و آن‌جا بود که کلید راه سفر به دنیاهای مختلف نورس یعنی Bifrost را به دست آوردند. در میتولوژی نورس نیز Bifrost به پل رنگین‌کمان گفته می‌شود که میدگارد را به آسگارد متصل می‌کند. 

البته این پایان ماجرای فریا با کریتوس نبود و آن‌ها چندین بار با یکدیگر ملاقات کردند. زمانی که برای اولین بار فریا سر میمیر را می‌بیند به خاطر دارید؟ عصبانی شد و حوصله دیدن چهره او را هم نداشت؟ به این دلیل بود که میمیر باعث شد تا او با اودین ازدواج کند و کارش به اینجا بکشد. با زیر پا گذاشتن قانون ازدواج خود با اودین، خدای خدایان کاری کرد که او نتواند پایش را از میدگارد بیرون بگذارد و حتی از دیدن خانواده‌اش عاجز بماند. آن صحنه را که فریا همراه با کریتوس و آترئوس به دنیای آلفهایم پا گذاشتند به یاد دارید؟ زمانی که فریا قصد راهنمایی کریتوس را داشت، همان لحظه، او ناگهان به درون دروازه کشیده می‌شود و کریتوس و آترئوس هم که خبری از ماجرا نداشتند، در فکری عمیق فرو رفتند و به تنهایی در دنیای الف‌های روشن قدم گذاشتند. این همان نفرینی بود که نمی‌گذاشت فریا پایش را از میدگارد بیرون بگذارد و به همین دلیل در بدو ورودش به الفهایم، به درون دروازه کشیده شد.

اما یکی از درگیر کننده‌ترین مسائلی که فریا با آن دست و پنجه نرم می‌کند، نفرینی بدتر از اسیر شدن در میدگارد است. شما می‌دانید فریا در پایان بازی به شدت عصبانی می‌شود. به خاطر کاری که کریتوس و آترئوس با پسرش بالدر کردند، فریا در خشمی عمیق فرو رفته است، اما چه چیزی باعث می‌شود که این خشم به عذابی بدتر از کشته شدن پسرش تبدیل شود؟ با وجود تهدید‌هایی که فریا در برابر کریتوس به زبان آورد و به آن‌ها قول نابودیشان را داد، اما باید بدانید که اودین او را حتی از کشتن هر شخص و هر چیزی منع کرده است.

 اودین می‌دانست که با بیرون راندن فریا و اسیر کردنش در میدگارد، او تمام توانش را برای انتقام خواهد گذاشت. بنابراین به خاطر این ترس اودین، فریا نه تنها در میدگارد محبوس شد، بلکه دیگر حتی قادر به کشتن هیچ شخصی نیست و حتی توانایی مبارزه با دیگران را از دست داده است. به همین دلیل بود که در نبرد نهایی کریتوس با بالدر، فریا حتی قادر نبود پایش را وسط میدان نبرد بگذارد، وگرنه او زمانی به قدری قدرت داشت که حتی ممکن بود کریتوس را به دردسر بی‌اندازد. مسئله این است که او می‌خواهد از کریتوس انتقام بگیرد، اما او دیگر چنین قدرتی ندارد، حالا چگونه قرار است چنین کاری را عملی کند؟

اما دلایل عصبانیت فریا تنها به کشته شدن پسرش ختم نمی‌شود. همانطور که گفتم، فریا ملکه والکری‌ها است و والکری‌ها اعتقاد زیادی به رویداد راگناروک دارند. حال بگذارید نکته مهمی را به شما بگویم؛ در افسانه نورس، راگناروک زمانی آغاز می‌شود که بالدر به دست لوکی کشته می‌شود! دقیقا اتفاقی که در این بازی رخ داد و بالدر کشته شد! حالا فریا نه فقط به خاطر کشته شدن پسرش توسط کریتوس از او عصبانی است، بلکه کریتوس و آترئوس باعث شدند تا وقایع راگناروک آغاز شود!

با اینکه فریا قدرت خاصی برای نبرد ندارد، اما او هنوز هم به دنبال راهی برای باز پس گیری قدرتش است. یکی از نکاتی که این موضوع را ثابت می‌کند، یکی از دیالوگ‌های میمیر است. میمیر به کریتوس و آترئوس می‌گوید زمانی که آن‌ها به سوی قله بلند یوتنهایم رفته بودند و او را تنها گذاشتند، فریا به سراغش آمد و به دنبال اطلاعات بود. پیش از این گفتم که اودین بال‌های او را از کند و در جایی مخفی کرده بود. حالا فریا برای باز پس گیری قدرتش به دنبال بال‌های خود است تا بتواند باز هم به سمت خدایان ونیر برود. همچنین اگر دقت کنید، او همیشه شمشیرش را با خود به همراه دارد. چه زمانی که با کریتوس خوب بود یا چه زمانی که قصد انتقام گرفتن از او را داشت، فریا هرگز شمشیرش را رها نکرد. وجود شمشیر او به این دلیل است که فریا هنوز هم بعد از این همه سال، به دنبال پیدا کردن راهی برای بازگرداندن قدرتش است.

این مورد نشان می‌دهد که که قبل از کریتوس، فریا بیشتر از هر شخص دیگری نسبت به اودین خشمگین است. حال اینکه به همین دلیل کریتوس و فریا باز هم با یکدیگر برای رسیدن به هدف‌شان متحد شوند یا خیر، باید منتظر ماند و دید. البته باید به یاد داشته باشیم که درست است فریا نمی‌تواند به کسی آسیب بزند، اما به لطف قدرت جادویی باقی مانده‌اش، می‌تواند موجودات مختلف از جمله مرده‌ها را کنترل کند. درست همانند زمانی که جسد غولی عظیم‌الجثه به نام تامور را در هنگام مبارزه کریتوس و بالدر کنترل کرد.

در انتها یک نکته جالب هم باید بدانید؛ فریا تنها کاراکتری است که دقیقا کریتوس را می‌شناسد. نه بالدور و نه دیگر خدایان به خوبی و دقیق نمی‌دانند او چه کسی است. اما این فریا بود که به طور مستقیم و بدون اینکه قبلا او را دیده باشد، کریتوس را با نامش صدا کرد. کریتوس هیچوقت خود را به او معرفی نکرده بود، پس اینکه چگونه فریا او را تا این حد می‌شناسد، سوالی است که نمی‌دانیم به جوابش خواهیم رسید یا خیر. فریا نه تنها کریتوس را می‌شناسد، بلکه در نگاه اول متوجه شد او یک خدا است. نه فقط خدا، بلکه حتی سریع متوجه شد او Ghost of Sparta است. حتی میمیر نیز در ابتدا از این موضوع آگاهی نداشت.

رک بگویم، حتی فکرش را هم نمی‌کردم که کریتوس و اولین نبرد بزرگش در دنیای نورس، با بالدر صورت بگیرد. نه فقط فکرش را نمی‌کردم، بلکه حتی فکرش را هم نمی‌کردم اولین نبرد او با این خدا، به یکی از بهترین مبارزات من با یک باس در بازی‌های ویدیویی تبدیل شود. اما چرا فکرش را نمی‌کردم بالدر اولین و آخرین باس بازی باشد؟ خب اینطور بگویم، بالدر در افسانه‌های نورس، میلیون‌ها سال نوری با یک شخصیت منفی و بد فاصله داشت! بالدر در میتولوژی نورس، به خدای نور، پاکی و دوستی شناخته می‌شود! اما در God of War، او یک بچه خفنِ بداخلاق بود که از دست مادرش عصبانی بود و به دلیل مرموزی که اودین از او خواست، به سراغ کریتوس رفته بود.

بالدر در افسانه‌های نورس

بالدر خدای پاکی، زیبایی و نور است و حتی به خدای اصلاح مشکلات هم شناخته می‌شود. بالدر دومین پسر اودین و فریگ است و شاید بتوان گفت او از جمله خدایانی است که تمامی ایزدان و حتی انسان‌ها او را دوست دارند. شخصیت بسیار خوب، رفتاری دوستانه و قدرت سخنوری بالا از جمله نکات مثبت بالدر هستند. اما چیزی که بیشتر از همه به چشم می‌آید، قلب پاک و نیت خالصی است که بالدر دارد (۱۸۰ درجه متفاوت نسبت به شخصیش در God of War). به خاطر پاکی و مهربانی بیش از حدش، او از نظر انسان‌ها بهترین راهنما در میان خدایان آسیرها است. همسر او نانا «Nanna» است و صاحب فرزندی به اسم فورستی «Forseti» است که خدای عدالت نام گرفت.

همچنین بالدر صاحب بزرگ‌ترین کشتی ساخته شده در ۹ دنیا به نام رینگ هورن «Ringhorn» بود و همچنین صاحب پاک‌ترین دالان ۹ دنیای نورس که با همسرش در آن سکونت داشتند؛ جایی که هیچ شیطان صفت و موجود ناپاکی قادر به تحمل این مکان نبود.

خب تا اینجا بالدر داستان God of War، با بالدر افسانه‌های نورس بسیار فرق دارد. اما راز نامیرا بودن بالدر چیست و چگونه کشته شد؟

یکی از مهم‌ترین افسانه‌های اسطوره‌شناسی نورس، روایت مرگ بالدر است. در یکی از شب‌ها، او رویایی از مرگ خود می‌بیند. این رویا باعث شد تا فریگ (یا همان فریا در بازی God of War)، مادرش، از تک تک موجودات و جانداران روی کره زمین قسم بگیرد تا هیچ کدام از فرزندان، نژادها و آیندگان آن‌ها دست به کشتن بالدر نزنند و تمام آن‌ها برای فریگ قسم خوردند. جالب است بدانید که بعد از این اتفاق، هیچ چیز، حتی یک چاقو قادر به کشتن بالدر نبود و خدایان از او برای تمرین تیر و کمان استفاده می‌کردند.

اما در بین تک تک اجزا و عناصر دنیا، چه جاندار و چه بی‌جان، فریگ یک چیز را فراموش کرد و آن را دست کم گرفت؛ گیاه داروش. از این رو لوکی، ظاهر خود را تغییر داد «او قادر به تغییر شکل است» و در مورد چیزهایی که ممکن است به بالدر را آسیب برساند با فریگ گفت و گو کرد. فریگ نیز به لوکی تغییر شکل یافته در مورد گیاه داروش گفت و هرگز فکر نمی‌کرد که این گیاه قادر باشد به بالدر صدمه بزند. لوکی به سرعت به سمت غرب رفت و از گیاه داروش تیرهایی ساخت. یکی از روزها که خدایان مشغول تمرین تیراندازی با بالدر بودند، لوکی تیرهای ساخته شده از داروش را به یکی از برادرهای نابینای بالدر به نام هود می‌دهد و مجبورش می‌کند تا برادر خود را با یکی از تیرهایی که روحش هم خبر نداشت آغشته به گیاه داروش هستند به سمت بالدر پرتاب کند. از این طریق بالدر، توسط برادر نابینای خود یعنی هود کشته می‌شود. هود هم با وجود بی‌گناهی‌اش بعدها توسط یکی از دیگر پسرهای اودین به نام والی «Vali» کشته می‌شود.

تمامی خدایان برای بالدر افسوس خوردند. اما اودین بی‌کار ننشست و هرمود، پیام‌رسان خدایان، دیگر پسر خود را  به سرزمین مردگان فرستاد تا از الهه مرگ یعنی هل «Hel»، تقاضا کند تا بالدر را به زندگی بازگردانند. هل نیز تنها به یک شرط این کار را می‌پذیرفت؛ کل دنیا باید برای بالدر سوگواری کنند. تمام دنیا عاشق بالدر بودند و تک تک موجودات دنیا برای او عزاداری کردند. در این بین تنها یک نفر حاضر به چنین کاری نشد و او کسی نبود جز یک غول مونث و آن غول کسی نبود جز لوکی که به این غول تغییر شکل داده بود تا کسی او را نشناسد. البته در برخی داستان‌ها او تبدیل به یک جادوگر به نام Thokk شده بود. برای همین بالدر در دنیای مردگان در کنار هل باقی ماند.

نانا، همسر بالدر نیز در پی این اتفاق جان خود را از دست داد و خدایان او را در کنار همسرش بالدر روی کشتی عظیم او گذاشتند و غولی به نام هیروکین آن‌ها را در دل دریا رها کرد. اما بالدر و هود هر دو پس از جنگ عظیم راگناروک دوباره در دنیای جدید متولد شدند. البته لوکی هم از این ماجرا قسر در نرفت. پس از اینکه خدایان متوجه شدند لوکی باعث مرگ او شده، او را اسیر کردند، به سه سنگ بزرگ بستند و یک مار بسیار سمی بالای او قرار دادند. این مار تا زمان آغاز راگناروک، دائما لوکی را نیش می‌زد.

بالدر در God of War چگونه کشته شد؟

اگر تا به حال نمی‌دانستید بالدر چرا تحت هیچ شرایطی نمی‌میرد، حالا می‌دانید. نامیرا بودن او به خاطر خدا بودنش نیست، کریتوس هر بلایی توانست سرش آورد. او این قدرت را توسط مادرش به دست آورده است. فریا می‌دانست که راگناروک فقط در یک صورت آغاز می‌شود، آن هم کشته شدن پسرش است. نه فقط راگناروک، بلکه ترس از دست دادن عزیزترین شخص زندگی‌اش بیش از هر چیزی او را آزار می‌داد. بنابراین زمین و زمان را به هم دوخت تا بتواند پسرش و حتی دنیا را از این فاجعه نجات دهد. نتیجه این کار، نامیرا شدن بالدر بود. اما او چگونه در نهایت از پا درآمد؟ همانطور که در داستان واقعی او در افسانه‌های نورس خواندیم، در دنیا بالدر تنها به یک چیز حساس است و آن هم چیزی نیست جز گیاه دارواش. فریا از تمام موجودات هستی قسم خواست تا به پسرش آسیب نرسانند، اما او فقط گیاه دارواش را فراموش کرد یا شاید هم آن را جدی نگرفته بود. این داستان عجیب تبدیل به نقطه ضعف پسری شد که مرگش باعث آغاز راگناروک می‌شود.

حال آن صحنه‌ای را به یاد بیاورید که کریتوس و آترئوس، سیندری را از شر اژدها نجات می‌دهند و سیندری هم یک مشت تیر به او می‌دهد؛ تیرهای سبز رنگ و عجیب. حال آن صحنه‌ای را به یاد بیاورید که در بالای کوه، بند کمان‌های آترئوس پاره می‌شود و کریتوس برای محکم کردن آن‌، سر پیکان یکی از این تیرهای سبز رنگ را می‌شکند و بند کمان‌ها را به آن گره می‌زند. سپس به یاد بیاورید که وقتی آترئوس و کریتوس به خانه فریا می‌روند، فریا خیلی سریع متوجه آن تیرها می‌شود و با عصبانیت آن‌ها را از آترئوس می‌گیرد.

در نهایت، آخرین نبرد میان کریتوس و بالدر را به یاد بیاورید. در آخرین نبرد، بالدر به سراغ آترئوس می‌رود و یک مشت نثار آن پسرک می‌کند. اما مشت بالدر دقیقا جایی فرود می‌آید که آن سر تیری که کریتوس برای محکم کردن تیرهای آترئوس بسته بود قرار داشت. آن سر تیر به دستان بالدر فرو می‌رود. این تیرهای سبزر رنگ، از جنس داروش بودند، اما این که اصلا چرا چنین تیرهایی با این جنس باید ساخته می‌شدند و در اختیار یک دورف بودند، بحثی جدا است. هنگامی که این تیر به دست بالدر فرو می‌رود، جادوی نامیرا شدن بالدر هم از بین می‌رود و کریتوس کار او را یکسره می‌کند.

هرچند نکته ظریف ماجرا این است که کریتوس واقعا قصد کشتن بالدر را نداشت. بالدر تنها به این دلیل کشته شد که کریتوس از فریا محافظت کند.داستان بازی god of war ۲۰۱۸

 

چرخه مرگ

 یک نکته جالب دیگر هم قبل از کشته شدن بالدر در سومین نبرد وجود داشت. کریتوس پیش از کشتن بالدر یک جمله می‌گوید: The cycle ends here. We must be better than this . اگر به یاد داشته باشید، در God of War 2 زئوس همین جمله را در هنگام کشتن کریتوس می‌گوید. کلمه The Cycle یا چرخه، در اصل به کشتن خدایان توسط فرزندان اشاره دارد و به آن The Cycle of Patricide گفته می‌شود. معمولا این چرخه دفعه چهارم به اتمام می‌رسد. در عصر یونان سری God of War، این چرخه با خدای جنگ یونان یعنی آرس و قصد کشتن پدرش در بازی Ascension آغاز شد. در قسمت اول God of War، باز هم آرس زئوس را تهدید به مرگ می‌کند که در آخر توسط همان مبارزی که قصد داشت با او المپوس را فتح کند (کریتوس) کشته می‌شود. در Ghost of Sparta، این برادر جوان‌تر کریتوس بود که در سرنوشت او مقدر شده بود تا او زئوس را بکشد. اما در نهایت این چرخه در God of War II به پایان می‌رسد. جایی که زئوس از ترس کریتوس، به او خیانت می‌کند و سعی می‌کند هرچه زودتر از شر کریتوس خلاص شود. کلا هدف این چرخه، حکم فرمایی فرزندان خدایان، برای به دست آوردن قدرت است. یا برعکس، والدین فرزندان خود را می‌کشند تا جایگاه‌شان محکم شود. اما در نهایت کریتوس با کشتن زئوس، به کلی الیمپوس را نابود شده می‌بیند و جایی باقی نمی‌ماند که بر آن حکم فرمایی شود.

اما در God of War  جدید، همین اتفاقات نیز رخ می‌دهند. هرچند در این بازی، این چرخه بیشتر در روایت پیش از آغاز بازی دیده می‌شود. در یکی از روایت‌های بازی، متوجه می‌شویم که اودین، پسر خود یعنی تیر را می‌کشد. اودین از ترس از دست دادن جایگاه خود، و هم چنین مشکوک شدن به تیر او را می‌کشد. اودین متوجه شده بود که تیر به صورت مخفیانه به دشمنان خدایان آسیر یعنی غول‌ها کمک می‌کند. یکی دیگر از مواردی که مربوط به این چرخه شد، زمانی بود که کریتوس و آترئوس پس از نبرد با بالدر به طور ناخواسته پا به هلهایم می‌گذارند. این جا بود که بالدر با گذشته خود و مادرش رو به رو می‌شود  و شاهد بودیم که او قصد کشتنش را داشت. در مبارزه نهایی، پس از این که آترئوس  آن سر پیکان را در بدنش فرو می‌کند و طلسم نامیرایی بالدر را از بین می‌برد، کریتوس او را می‌بخشد. اما بالدر هنوز عصبانی است و شروع به خفه کردن مادرش می‌کند. اینجا بود که کریتوس به ناچار برای نجات جان فریا، دست به کار می‌شود و هنگامی که جمله زئوس را تکرار می‌کرد، بالدر را کشت. اما شاید این آخرین حلقه‌ای از کشتار خانوادگی باشد که کریتوس در آن دخیل است. چرا که او پس از کشتن بالدر و عصبانیت‌های فریا، تمام حقیقت را به آترئوس می‌گوید. شاید این راهی برای پایان The Cycle of Particide باشد. اما خب هیچ چیز مشخص نیست، شاید روزی آترئوس بر علیه پدرش اقدام کند، یا برعکس؟!

چرا بالدر به دنبال کریتوس بود؟

بالدر دو قدرت ویژه داشت، نامیرا بودن و قدرت بالای ردیابی. همانطور که در داستان بالا مطالعه کردید، اودین برای نجات خود و دنیایش می‌خواهد تک تک غول‌های دنیای نورس را از پای درآورد و همانطور که می‌دانید، به واسطه ثور این کار را هم انجام داد. اما در نهایت خبر به گوش اودین می‌رسد؛ دو غول هنوز در دنیای نورس وجود دارند. یکی از آن‌ها غولی زن با یک تبر جادویی و نیرومند است که هنوز در گوشه‌ای از میدگارد زندگی می‌کند. بنابراین او بالدر را برای تمام کردن کار این غول به میدگارد می‌فرستد. غولی که بالدر به دنبال او بود، مادر آترئوس یعنی فِی است. فی که همیشه برنامه‌ها و اهداف خدایان آسیر به رهبری اودین را خراب می‌کرد، مورد خشم آن‌ها قرار گرفته بود. اما آن‌ها هنوز اطلاع نداشتند که فی مرده است و کریتوس و پسرش مشغول سوزاندن جسد او هستند. البته تا اینجا آن‌ها خبر ندارند که فی یک فرزند و همسر داشت. همچنین غول دیگری که در دنیای نورس زنده مانده، همان یورمونگاند است. زمانی که بالدر به جستجوی او می‌رود، با یک کلبه رو به رو می‌شود که اصلا نمی‌داند چه چیزی انتظارش را می‌کشد و فقط می‌داند باید یک غول را که یک تبر جادویی دارد بکشد. زمانی که در می‌زند، کریتوس در را باز می‌کند و بالدر می‌گوید: «فک می‌کردم بزرگ‌تر باشی، از خونت خیلی دوری نه؟» منظور از دور بودن به خانه، یونان نیست. بلکه دنیای غول‌ها یعنی یوتنهایم است. کریتوس به او می‌گوید از من چه می‌خواهی؟ و بالدر می‌گوید: «اوه تو خودت جواب این سوالو میدونی» وقتی کریتوس به او می‌گوید بهتر است از اینجا بروی، بالدر می‌گوید: «فکر می‌کردم نژاد شما روشن فکر و بهتر از ما باشن، اما حالا وسط جنگل قایم شدی، مثل یه ترسو» تا این لحظه بالدر اصلا نمی‌دانست کریتوس یک خدا است و روحش هم خبر نداشت. فکر می‌کرد او از نژاد غول‌ها است و همانی است که وظیفه کشتنش را بر عهده دارد. اما رفته رفته و در نبردی عجیب، متوجه می‌شود که کریتوس چیزی را در خانه پنهان کرده است (آترئوس) و طی نبرد متوجه قدرت بیش از حد کریتوس می‌شود.

حقایقی در مورد بالدر

بالدر فقط از کریتوس عصبانی نیست، بلکه او به شدت از مادرش فریا هم عصبانی است. طلسمی که مادرش برای در امان ماندن او از مرگ استفاده کرد، نه تنها باعث شد کشته نشود، بلکه او هیچ چیز را حس نمی‌کند و در طول بازی هم چندین بار به این موضوع اشاره کرد. اما خب همانطور که گذشته او را در هل‌هایم دیدیم، او هرگز نتوانست مادر خودش را بکشد. به جز زمانی که طلسم او در پایان بازی از بین رفت.

یکی از موارد جالب بازی، اشاره بروک به همسر بالدر بود. مشخص نیست او در نسخه‌های بعدی حضور خواهد داشت یا نه، اما همین که نام او در طول بازی ذکر می‌شود، وجود او را در دنیای God of War تایید می‌کند. همانطور که پیش از این خواندید، نانا پس از مرگ بالدر، از شدت اندوه و پر شدن قلبش از غم، جان خود را از دست می‌دهد و جنازه هر دوی آن‌ها در بزرگ‌ترین کشتی ساخته شده نورس به نام رینگهورن به دریا سپرده می‌شوند. اما این که این موضوع دقیقا در بازی پیاده شود یا نه، باید منتظر ماند و دید فریا با جنازه پسرش چه کاری انجام می‌دهد.

بالدر و نانا یک پسر هم دارند؛ فورستی، خدای عدالت و صلح! از آن‌جایی که استودیوی سانتا مونیکا بالدر را که پاک‌ترین خدای نورس بود به بد اخلاق‌ترین خدای ممکن تبدیل کرده بودند، بعید می‌دانم اگر فورستی در بازی حضور داشته باشد، شخصی صلح طلب از آب در بیاید. اما خب به هر حال، فورستی خدای عدالت است و به عنوان بزرگ‌ترین قاضی دنیای نورس میانجی‌گری می‌کند، پس بعید نیست او برای انتقام کشته شدن پدرش علیه کریتوس اقدام کند یا حتی با مادر بزرگش هم پیمان شود.

یک نکته بسیار مهم‌ در یکی از دیالوگ‌های بالدر بیان شد که موضوعی را به ما یادآور می‌شود. در یکی از صحنه‌های بازی او گفت: «من مثل برادرم نیستم، اگر چیزی که می‌خوام رو بهم می‌دادی، کار به اینجا نمی‌کشید». این جمله قطعا اشاره به ثور و تفاوت رفتار‌های این دو با یکدیگر دارد.  با این که بالدر فرد بدخلقی بود، اما مردی است که با دیپلماسی و گفت و گو می‌شد مشکل را با او حل کرد. اما نقطه مقابل دیپلماسی چه چیزی است که او را شبیه به ثور نمی‌کند؟ خشونت! ما با این جمله می‌توانیم به این موضوع پی ببریم که ثور فردی به شدت خشن است و اگر چیزی که می‌خواهد پیش نرود، طرف مقابلش را زیر مشت‌هایش له می‌کند. همانطور که پسرانش نتوانستن از پس کریتوس بر بیایند و Modi را به شدت مجازات کرد. کریتوس در قسمت بعدی احتمالا با ترسناک‌ترین و وحشی‌ترین ثوری که انتظار داریم رو به رو خواهد شد. یا حتی مخوف‌ترین خدایی که تا به حال با او رو به رو شده است.

 پس از مرگ بالدر

درست است که به انتقام گرفتن فریا اشاره کردیم. اما در طول بازی ما با زنی مهربان رو به رو بودیم که کریتوس را همانند خود می‌دید. با وجود خشم به حزن انگیز او، میمیر بر این اعتقاد است که با گذشت زمان، فریا قبول می‌کند که کشتن بالدر، برای هر ۹ دنیای نورس بهتر است. هرچند پس از پایان بازی و تمام شدن ماجراجویی پدر و پسر و رها کردن خاکستر مادر، با کشته شدن بالدر، اتفاقی تاریک‌تر در راه است. میمیر اعتقاد دارد که با کشته شدن او، زمستانی سخت و وحشتناک به نام «فیمبول وینتر» که به مدت سه سال به طول می‌انجامد، آغاز خواهد شد. فیمبول‌وینتر در اساطیر نورس مقدمه‌ای برای وقوع نبرد عظیم راگناروک است. هیچ تابستانی و هیچ بهاری در این مدت نخواهیم دید و حتی خورشید به سختی قابل مشاهده خواهد بود. این، آعاز آخرالزمان نورس خواهد بود. آن دانه برفی که در پایان بازی روی صورت بالدر نشست را به خاطر دارید؟ شاید در ظاهر او به خاطر احساس سرمای آن برف خوشحال شده بود، اما نظرتان چیست که منظورش از آن برف، آغاز فیمبول‌وینتر باشد؟

تا قبل از این اتفاق، همه‌ی شخصیت‌های نورس بازی اعتقاد داشتند که راگناروک حداقل تا صد سال دیگر آغاز نخواهد شد، اما مرگ بالدر، به دست غیر منتظره‌ترین شخص تاریخ نورس، تمامی محاسبات را بهم ریخت.

پسران ثور، به نام‌های Modi و Magni، به معنی «شجاع» و «نیرومند»، تجسمی از پدر خود هستند. البته آن‌‌ها یک خواهر هم دارند. اگر به دیالوگ‌ها توجه داشته باشید، در قسمتی از بازی سیندری به نام تک تک اعضای خانواده آن‌ها اشاره می‌کند. دقیقا زمانی که قصد داشت نام خواهر آن‌ها را به زبان بیاورد، کریتوس سریع حرف او را قطع می‌کند. بنابراین من فکر می‌کنم خواهر آن‌ها نیز نقش مهمی در بازی‌های بعدی خواهد داشت. خواهر مودی و ماگنی، ترُد نام دارد. هر چند ما فقط با مودی و ماگنی رو به رو شدیم. در افسانه‌شناسی نورس، هر دو پسر‌های ثور هستند، اما از مادرانی مختلف. ماگنی فرزند غولی به نام آیرون‌ساکس است اما مودی و همچنین ترد، فرزندان سیف (Sif) ایزدبانوی زمین هستند. هرچند در دنیای God of War احتمالا این موضوع فرق داشته باشد.

یکی از نکات جالبی که در مورد این دو برادر وجود دارد، این است که آن‌ها تا آخرین لحظه هنگام نبرد راگنارود در کنار پدر خود می‌ماند و حتی در برخی کتاب‌ها آمده است آن‌ها از این آخر‌الزمان نورس نجات پیدا می‌کنند. هنگامی که ثور، یورمونگاند را می‌کشد، خودش نیز توسط سم این مار عظیم‌الجثه کشته می‌شود و چکش اعجاب‌انگیز خدای رعد به این دو برادر می‌رسد.

مودی و ماگنی در God of War

در بازی God of War، بعد از این که بالدر از خدای یونانی شکست می‌خورد، این دو به همراه عموی خود و به دستور اودین، به جست و جوی کریتوس می‌پردازند. ما اولین بار آن‌ها را در کنار میمیر دیدیم که از او برای موقعیت کریتوس سوال می‌پرسیدند. اگر به خاطر داشته باشید، فریا روی کریتوس و آترئوس طلسمی اعمال می‌کند که از دید خدایان دور مانده است. به همین دلیل آن‌ها به سختی می‌توانند رد پای کریتوس را پیدا کنند.

اما در نهایت کریتوس و آترئوس، در کنار جسد تامور (غول عظیم‌الجثه) با مودی و ماگنی رو به رو می‌شوند که در نهایت زور ماگنی درشت هیکل به کریتوس نرسید و مودی هم از ترس پا به فرار گذاشت. مرگ ماگنی، اولین مرگ خدایان نورس در بازی God of War بود. اینجا بود که میمیر به کریتوس یاد آوری می‌کند که درست است ماگنی یکی از خدایان کوچک آسیرها به شمار می‌رود، اما کشته شدن او توسط کریتوس، خبر بدی برای آن‌ها است و به زودی در آسگارد تصمیمات ناخوش‌آیندی گرفته خواهد شد. هرچند که کریتوس از این موضوع ترسی ندارد، اما میمیر که هم کریتوس و هم خدایان آسیر را می‌شناسد، از انتقام آسگاردی‌ها به شدت هراس داشت.

در معبد تیر بود که باز هم مودی را ملاقات کردیم. جایی که او باعث رشد بیماری آترئوس شد. او که موقعیت خود را پیش پدرش در خطر می‌دید و خود را دیگر وارث میولنیر نمی‌دانست، کریتوس را مقصر این بدبختی بیان کرد. او که باز هم با خشم کریتوس رو به رو شد، پا به فرار گذاشت و به آسگارد برگشت تا به ثور تمام جریان را بگوید که خب اوضاع خوب پیش نرفت و تا می‌توانست از پدرش کتک خورد. ثور او را تهدید کرد تا کریتوس و آترئوس را پیدا کند، اما آن قدر کتک خورده بود که توانایی مقابله با هیچکس را نداشت. این جا بود که روی دیگری از کریتوس را دیدیم، او با این که مورد خشم کارهای مودی قرار گرفته بود، اما دلیلی برای کشتن او نمی‌دید، اما مودی با بیان یک سری حرف‌ها در مورد مادر آترئوس، مورد خشم پسرک قرار می‌گیرد و قبر خود را می‌کند؛ جایی که این بار با روی دیگری از آترئوس آشنا شدیم. چیزی که کریتوس از تبدیل شدن آترئوس به پسری خشمگین و بی‌رحم می‌ترسید.

 یکی از سوال‌هایی که در مورد مودی مطرح است، برخی دیالوگ‌های او با آترئوس یا در مورد آترئوس بود. پس از کشته شدن ماگنی، او در یک صحنه به آترئوس می‌گوید که تو برادر من خواهی شد. این حرف چه معنایی داشت؟ در صحنه‌ای دیگر، جایی که داشت با ماگنی سر و کله می‌زد، به او می‌گوید اگر آن‌ها را پیدا کردیم، امکانش هست که آترئوس را برای خودش نگه دارد؟ ماگنی هم تعجب می‌کند و می‌گوید «مشکلت چیه؟». واقعا مشخص نیست اگر کریتوس کشته می‌شد و آترئوس زنده می‌ماند، مودی با او چه کار می‌کرد و اصلا چه نیازی به آترئوس داشت. حتی در نبرد میان آن‌ها، مودی به آترئوس می‌گوید: «نقشه‌های زیادی برات دارم بچه!». شاید او که همیشه زیر سایه برادر بزرگ‌ترش بود، حال دوس دارد یک برادر کوچک‌تر داشته باشد که به او زور بگوید؟

به هر حال کشته شدن این دو برادر، یکی از غیر منتظره‌ترین اتفاقات بازی بود، چرا که همه موجودات دنیای نورس به واقعه راگناروک اعتقاد دارند و هر اتفاقی که رخ می‌دهد، بر اساس سرنوشت از پیش نوشته شده آن‌ها اتفاق می‌‌افتد. اما مسئله این است: ماگنی و مودی تا رویداد راگناروک زنده می‌مانند، حتی بعد از آن هم زنده می‌مانند و چکش پدرشان را در دست می‌گیرند. حال همه چیز بهم ریخته است!

برادران دورف به نام‌های بروک و سیندری، هر دو جزو شخصیت‌های مهم بازی God of War محسوب می‌شوند. نه فقط در طول بازی، بلکه آن‌ها نقش مهمی در داستان God of War داشتند، چرا که این دو برادر، خالق چکش میولنیر ثور و تبر لوایتن کریتوس هستند که پیش از این به فِی تعلق داشت.

باید بگویم که در افسانه‌های نورس، بروک و سیندری واقعا وجود داشتند. البته نام اصلی آن‌ها در میتولوژی نورس، Brokkr و Eitri است. داستان معرفی این دو شخصیت در نورس بسیار جالب است. در روایت‌ها آمده است که زمانی، لوکی موهای طلایی سیف (همسر ثور)، کشتی زیبای اسکیدبلادنیر برای فریر (برادر فریا) و و نیزه اودین به نام گانگیر که توسط فرزندان ایلوادی (گروهی از دورف‌ها) را در اختیار داشت. لوکی شخصی بود که به ساخته‌های ایوالدی‌ها بسیار افتخار می‌کرد چرا که آن‌ها را زیباترین و کارآمدترین ابزار ساخته شده در نورس می‌دانست و افتخار می‌کرد که هیچ دورف دیگری قادر به ساخت چنین ابزاری نیست. در این میان، بروک که در آن زمان در آسگارد زندگی می‌کرد، به لوکی اظهار کرد که برادر او ایتری، قادر است ابزاری بسیار زیباتر و کارآمد‌تر از چیزهایی که فرزندان ایوالدی ساخته‌اند بسازد. بروک روی سر خود با لوکی شرط بست که ایتری، توانایی‌های بیشتری نسبت به آن‌ها دارد.

سپس این دو برادر برای بردن این شرط در برابر لوکی، شروع به ساخت سه چیز کردند. ایتری وظیفه استفاده از جادو و ساخت و ساز را داشت و بروک وظیفه روشن نگه‌ داشتن کوره. اولین کار آن‌ها، خلق گرازی وحشی به نام گولین بورستی بود؛ گرازی از جنس طلا با ویژگی‌های منحصر به فرد که تیره‌ترین شب‌ها را روشن می‌کرد و اسب‌های بادپا را به راحتی پشت سر می‌گذاشت. در این میان، لوکی برای اینکه بتواند جلوی آن‌ها را بگیرد، تبدیل به یک خرمگس شد تا کار بروک را برای نگه داشتن کوره مختل کند. او ابتدا دست بروک را گاز گرفت، اما اتفاقی برای بروک رخ نداد. دومین ساخته‌ی آن‌ها، دروپنیر بود، بازوبندی از جنس طلا برای اودین که به خدای خدایان اجازه می‌داد سلطنت و جایگاه خود را در دنیای نورس مستحکم کند. اما این بار لوکی گردن اون را گاز گرفت، اما بروک باز هم به کار خود ادامه داد. آخرین ساخته آن‌ها چیزی نبود جز میولنیر، چکش قدرتمند ثور. اما لوکی برای اینکه جلوی ساخت آن را بگیرد، این بار چشمان بروک را گاز گرفت و باعث مختل شدن کار این دو برادر شد، اما با این حال، آن‌ها توانستند ساخت این چکش نیرومند را به اتمام برسانند. اما کار لوکی باعث شد تا دسته این چکش کوتاه‌تر از چیزی که در ابتدا قرار بود، ساخته شود. برای جبران این اتفاق، بروک و ایتری مجبور به ساخت دستکش آهنی یارنگریپر شدند.

در آخر ایتری موفق شد با ساخت یک گراز منحصر به فرد، بازوبند طلا و چکش قدرتمند ثور، نشان دهد که چه توانایی‌هایی دارد. این ابزار توسط خدایان استفاده شدند و بروک شرط را از لوکی برد. البته شرط آن‌ها روی قطع کردن سر یکدیگر بود، اما لوکی اجازه نداد بروک سر او را قطع کند اما جالب است بدانید به خاطر چنین دروغی از سوی لوکی، بروک لب‌های لوکی را می‌دوزد تا هر بار صحبت از این شرط شد، لوکی نتواند به چنین موضوعی افتخار کند!

بروک و سیندری در God of War

داستان ساخت چکش ثور در God of War  دقیقا عین این ماجرا نیست و می‌توانید ماجرای آن را در داستان کوتاه بالا بخوانید. همچنین در طول بازی، در داستانی از زبان میمیر آمده است که سیندری و بروک برای دست و پا کردن نام و نشانی برای خود، چکش میولنیر را خلق کردند. اما اضافه کاری‌های این دو و بلندپروازیشان باعث شد تا این چکش، بیش از تصور همگان قدرتمند ظاهر شود. این کار باعث شد تا ثور به چکشی دست پیدا کند که قدرت تخریب بالایی داشته باشد و باعث جنگ بین دنیاها و حتی نابود شدن تمامی غول‌های یوتنهایم باشد. این دقیقا دلیلی بر این بود تا این دو برادر رفته رفته با هم تبدیل به دشمن شوند و نتوانند حضور یکدیگر را در کنار هم تحمل کنند.

شاید برای‌تان سوال باشد که چرا رنگ پوست بروک در بازی آبی است. سیندری یک بار در بازی به این موضوع اشاره کرد. دلیل آبی شدن رنگ پوست او این است که بروک دوست دارد با دستان خالی و بدون دستکش با نقره و آهن کار کند. به همین دلیل او دچار بیماری آرگیریا شده است.

جالب است بدانید، با اینکه بروک و سیندری از نژاد دورف‌ها هستند، اما عجیب است که آن‌ها را به عنوان برادران هولدرا می‌شناسند. هولدرا یک موجود مونث جنگلی از فولکلور اسکاندیناوی است. آترئوس یک با میمیر در این مورد صحبت کرد، اما در جوابی جالب، میمیر گفت که این موضوع مناسب تعریف کردن برای بچه‌ها نیست! این که جریان از چه قرار است، هیچ کس جز خود میمیر نمی‌‌داند.

یکی از اسرار ناشناخته و عجیب بازی این است که بروک، به خاطر قسمی که خورده بود، هرگز اجازه ورود به آلفهایم را نخواهد داشت. اما باز هم اینجا مانعی وجود دارد؛ شنیدن این قسم و دلیل ممنوعیت بروک برای ورود به آلفهایم، به گونه‌ای است که آترئوس سن مناسبی برای شنیدن آن ندارد!

یکی از مواردی که شاید در مورد سیندری برای‌تان سوال پیش آمده باشد، حساسیت و وسواسی بودن او است. او حتی از خون روی تبر کریتوس هم چندشش می‌شود و از دست زدن به به هر چیزی با دست خالی متنفر است. در یکی از دیالوگ‌هایش، او توضیح می‌دهد که چرا به چنین وسواسی رسیده است. او زمانی شبیه به هر دورف دیگری، کثیف بود و به هیچ چیز اهمیت نمی‌داد. اما روزی، با یکی از جادوگرهای خدایان ونیر آشنا شد. آن جادوگر می‌توانست توده‌هایی از هیولاهای بسیار ریز و غیر قابل دیدن را مشاهده کند که روی هر چیزی زندگی می‌کنند و می‌توانند با وارد شدن به بدن انسان‌ها باعث بیماری شوند (که منظورش همان ویروس‌ها و باکتری‌ها بود). با قدرت جادوی آن جادوگر و دیدن این هیولاهای عجیب، سیندری دیگر از دست زدن به هر چیزی می‌ترسید.

 

خدای دانش و آگاهی، یکی از باحال‌ترین کاراکترهای بازی God of War بود. جالب است بدانید که بریده شدن سر فقط مربوط به God of War نمی‌شود و این اتفاق در افسانه‌های نورس نیز برای او رخ داده است. Mimir به معنی The Rememberer (یادآور) است و به دانش و حکمت بالا شهرت دارد. در افسانه‌های نورس، پس از نبرد میان خدایان ونیر و آسیر، سر او از تن جدا می‌شود. اما سر او توسط اودین حمل می‌شد تا میمیر خدای خدایان را در تمامی تصمیمات راهنمایی کند.

در بازی God of War، ما میمیر را در بلندترین نقطه میدگارد زندانی شده می‌بینیم. او به این دلیل زندانی بود چرا که اودین باور داشت میمیر با غول‌ها برای نابودی او همکاری می‌کند. هرچند این میمیر بود که به بسیاری از جنگ‌های میان خدایان آسیر، خدایان ونیر و غول‌ها را پایان داد. آخرین دست پختش هم پیشنهاد ازدواج اودین با فریا بود. افکار پلید و پارانویای اودین، باعث شد که فکر کند میمیر با غول‌ها دست به یکی کرده است. بنابراین همانطور که تیر را کشت، همانطور که به ثور اجازه داد تمامی غول‌های نورس را بکشد، اودین هم باید قربانی می‌شد. اما خب به دلیل دانش بالای او، اودین به جای کشتنش، میمیر را به درختی غیرقابل تخریب زندانی کرد، درختی که حتی چکش ثور هم قادر به تخریب آن نبود. همچنین اودین یکی از چشمان ارزشمند میمیر را درآورد و پنهانش کرد که در ادامه بازی خودتان دیدید که چگونه و کجا پیدا شد.

در طول بازی، اولین بار زمانی با میمیر آشنا شدیم که بالدر و برادرزاده‌هایش، برای پیدا کردن کریتوس و آترئوس نزد او آمدند و برای لو دادن موقعیت این دو، پیشنهاد آزادی میمیر را مطرح کردند. اما خب مسئله این بود که آترئوس و کریتوس به لطف طلسمی که فریا روی این دو اعمال کرده بود، هیچ خدایی قادر به پیدا کردنشان نبود. از طرفی دیگر هم میمیر می‌دانست که هیچکس جز اودین نمی‌تواند او را از این درخت رها کند.

ملاقات میمیر و کریتوس، آغازگر بخش دوم بازی God of War بود. چرا که کریتوس و آترئوس تازه متوجه می‌شوند راه را اشتباه آمده‌اند و اینجا، بلندترین نقطه دنیای نورس نیست و باید برای انجام هدف‌شان به سرزمین غول‌ها بروند؛ یوتنهایم. از آنجایی که فقط میمیر راه رسیدن به این مکان را می‌داند، با سر قطع شده او، کریتوس و آترئوس به ماجراجویی خود ادامه می‌دهند. میمیر تا این لحظه، ۱۰۹ سال زندانی اودین و اسیر این درخت شده بود.

نکته جالب در مورد او این است که بر خلاف شوخ طبعی و خوش مشربی میمیر، او یک فرد خشمگین است و بی‌نهایت از خدایان آسیر بدش می‌آید. در طول بازی، او بسیاری از آن‌ها را خدایانی بی‌خیال، خوش گذران، پارانوئید، گستاخ، متکبر و افرادی که باعث بدبختی دنیا هستند توصیف می‌کند. از طرفی هنگامی که کریتوس و آترئوس را دید، نگرانی خاصی را حس کرد. او می‌دانست که کریتوس از کجا آمده است و یک خدا است، از طرفی دیگر در مورد آترئوس می‌دانست پسرکی که روز به روز قدرت‌های بیشتری به دست می‌آورد و شخصیتی آتشین و فراتر از چیزی که در ظاهر نشان می‌دهد، درونش در حال زبانه کشیدن است. او حتی به خاطر مشاوره‌‌‌هایی که پیش از این برای اودین انجام داد، خود را گناهکار می‌داند. برای نمونه او وقتی فریا را دید، اعتراف کرد که تصمیمش در مورد ازدواج آن‌ها با اودین اشتباه بود. او حتی از والکیری‌ها هم به خاطر عدم کمک به آن‌ها عذرخواهی کرد.

از طرفی او تیر را خدای حقیقی دنیا می‌دانست، چرا که تیر به دنبال دانش، صلح و درک بود، نه قدرت و کنترل. خیلی جالب است که او حتی در مورد دیگر قلمروی خدایان مانند خدایان مصر و خدایان یونان آگاهی دارد. او حتی از سقوط یونان خبر داشت و با توجه به شناختش از خدایان آن، این اتفاق را کاملا به حق می‌دانست، اما تا قبل از دیدن کریتوس، نمی‌دانست چه شخصی این بلا را سرشان آورده است. البته او اواخر بازی متوجه شد که کریتوس پسر زئوس است و فهمید که او، همان Ghost of Sparta مخوف است که کل یونان را به خاک سیاه نشاند. با این حال، هیچ شکی وجود ندارد که میمیر، صادقانه طرف خدایان آسیر، غول‌ها و کریتوس است.

با وجود این که میمیر یکی از خدایان نورس است، جالب است بدانید که او اهل دنیای نورس نیست! بله این فقط کریتوس نیست که از مکانی دیگر پا به اینجا گذاشته است. این موضوع در یکی از صحنه‌های بازی و دیالوگ‌های میمیر مشخص می‌شود. زمانی که در سالن مخفی تیر هستیم، آترئوس یک چاقوی اسکاتلندی پیدا می‌کند. میمیر در همان لحظه می‌گوید، این چاقو از سرزمین من وارد اینجا شده و قبلا یکی مشابهش را داشت. البته فقط موضوع به اینجا ختم نمی‌شود. او در یکی از دیالوگ‌هایش می‌گوید: «در زندگی هر شخص، زمانی فرا می‌رسد که او اسمش را عوض می‌کند و کوله بارش را به سمت شمال می‌بندد تا زندگی جدیدی را آغاز کند.» به همین دلیل می‌توان گفت میمیر نام واقعی او نیست.

  در یکی از دیالوگ‌ها، میمیر به زندگی خود، قبل از اینکه مشاور اودین باشد اشاره می‌کند. او قبل از اینکه به نورس بیاید، زمانی که کمی بزرگ‌تر از آترئوس بود، تحت فرمان پادشاه سرزمین جن و پری خدمت می‌کرد. در اصل میمیر ابتدا یک خدا نبود، بلکه او از نژاد دنیای جن و پری بود و داشتن دو شاخ می‌تواند تاییدی بر این موضوع باشد.

میمیر قدرت‌های زیادی داشت. یکی از مهم‌ترین قدرت‌های او، صحبت کردن میمیر به زبان‌های کهن است. به همین دلیل او جزو معدود اشخاصی است که می‌توانست با مار بزرگ دنیا صحبت کند. جالب این جا بود که وقتی برای اولین بار با یورمونگاند صحبت کرد، به کریتوس گفت که این اولین بار بود که به چنین زبانی صحبت می‌کند. البته به نوعی می‌توان گفت معادل شخصیت میمیر در یونان، آتنا بود. این بار که خبری از آتنا نبود، این میمیر بود که کریتوس را در سفرش همراهی کرد. هرچند یک فرق اساسی بین آن‌ها وجود دارد؛ اینکه میمیر تنها خدایی است که از قدرت و جایگاه کریتوس سو استفاده نمی‌کند و با علاقه شخصی خودش قصد کمک به او را دارد و حتی او را برادر صدا می‌کند؛ حتی بعد اینکه فهمید او Ghost of Sparta است و چه بلاهایی سر دنیای قبلیش آورد، باز هم نسبت به او بدگمان نشد. رفتاری که می‌توان دقیقا برعکس خدایان نورس دانست، او از بسیاری از خدایان نورس متنفر است، اما از کریتوس متنفر نشد!‌ آیا این به این معنی نیست که خدایان نورس مانند اودین و ثور چندین مرحله بدتر از کریتوس هستند؟

یکی از نکات جالب میمیر این است که او طراحی کاملا متفاوتی نسبت به خدایان نورس دارد. در مورد این موضوع صحبت کردیم که او از دنیای جن و پری‌ها آمده است. اما جالب است بدانید که او شباهت جالبی به یکی از خدایان چینی دارد؛ شن‌نانگ. او یکی از خدایان خردمند و آگاه قبل از تاریخ چین بود و حتی دو شاخ روی سر خود داشت.

 

 یورمونگاند و برادر و خواهر او یعنی هل، ملکه هلهایم و فنریر، گرگ غول پیکر، فرزندان لوکی و غولی به نام آنگروبودا هستند. یورمونگاند را می‌توان عظیم‌الجثه‌ترین موجود دنیای نورس دانست. او به قدری بزرگ است که درازای او دور تا دور زمین کشیده شده است و دمش به سرش رسیده است. همچنین او مهم‌ترین دشمن ثور شناخته می‌شود. در نبرد راگناروک، او در مقابل ثور و چند خدای دیگر قرار می‌گیرد. نتیجه نبرد این بود که یورمونگاند توسط ثور کشته می‌شود، اما ثور با سم یورمونگاند از پای در می‌آید. به طور کلی یورمونگاند موجودی بود که با سم خود، کل موجودات زنده میدگارد را  هم در راگناروک نابود می‌کند.

 این داستان اصلی یورمونگاند در افسانه‌های نورس بود. در این بازی خبری از هل یا فنریر نبود، اما حضور خود یورمونگاند می‌تواند دلیلی بر وجود خواهر و برادر به شدت مخوفش باشد. به گفته فریا، این مار عظیم به شکلی عجیب و غیر منتظره در منطقه Lake of Nine پدیدار شد که به خودی خود یک سری تئوری ایجاد می‌کند که بعدا در مورد آن صحبت می‌کنیم. در دنیای بازی، یومونگاند خود از نژاد غول‌ها است اما مسئله این است که ثور، تمامی غول‌های نورس را کشت، چرا یورمونگاند زنده ماند؟ ثور یورمونگاند و فِی را به این دلیل زنده گذاشت تا آخرین غول‌های میدگارند باشند.

طبق دیالوگ‌های میمیر، در پیش گویی‌ها آمده است که در راگناروک، ثور چنان ضربه محکمی به یورمونگاند می‌زند که درخت یگدراسیل را متلاشی و او را به زمانی دیگر، جایی که به تازگی متولد شده بود می‌فرستد. این دیالوگ به تنهایی دلیل پیدا شدن ناگهانی یورمونگاند را توضیح می‌‌دهند. اما تئوری مهم مربوط به این را بگذاریم برای مقاله بعد.

والکیری‌ها چه موجوداتی هستند؟ نمی‌توان به آن‌ها گفت خدا و نمی‌‌توان به آن‌ها گفت فرشته. آن‌ها زن‌های جنگجویی هستند که پس از مرگ مردان و زنان شایسته و ایزدان و ایزدبانوهای نیرومند، آن‌ها را پس از مرگشان به والهالا می‌برند. اساسا والکیری‌ها زنانی زیبا با موهایی بلند هستند که برق شمشیر و سپرهای‌شان می‌تواند دید هر دشمنی را کور کند.

ملکه تمامی والکیری‌ها، کسی نیست جز فریا. والکیری‌ها همیشه وظیفه دارند تا نیمی از کشته شدگان در نبردها را با خود به والهالا ببرند و نیمی دیگر از کشته شدگان را به فولکونگر ببرند، زمینی متعلق به فریا.

در بازی God of War هم  وظیفه والکیری‌ها همین است. آن‌ها وظیفه انتخاب جنگجویان و آمادگی آن‌ها برای نبرد راگناروک را برعهده دارند. اما اگر جنگجویی با یک والکیری مخالفت کند و وارد نزاع شود، آن والکیری جوری جوابش را می‌دهد که آن شخص خود را یک دراگر (نامیرا) خواهد دید و همیشه در این نفرین باقی خواهند ماند.

اما در بازی God of War، والکیری‌ها به مشکلی بر خورده‌اند. آن‌ها توسط یک نفرین به افرادی تباه و فاسد تبدیل شده‌اند. این نفرین توسط اودین روی آن‌ها گذاشته شد و ملکه آن‌ها یعنی فریا را تبعید کرد و بال‌هایش را از او گرفت. این نفرین باعث شد تا والکیری‌ها در جسم فیزیکی خود بمانند. چنین موضوعی برای والکیری‌ها ناخوشایند است و میمیر هم به همین دلیل با دیدن اولین والکیری به شدت متعجب می‌شود. هرگاه یک والکیری در فرم فیزیکی خود باقی بماند، به شدت خشن و پرخاشگر می‌شود و به مرز دیوانگی و جنون می‌رسند. تنها راه نجات والکری‌ها در چنین شرایطی، کشتن آن‌ها است. اما شاید برای‌تان سوال باشد که چرا اصلا این چند والکیری در God of War در مکانی با دری مستحکم زندانی شده‌اند؟ این کار به دست ملکه جدید والکیری‌ها یعنی سیجران انجام شد. به دلیل خطرات بالایی که این والکیری‌ها داشتند، او مجبور شد تا آن‌ها را زندانی کند. والکیری‌ها می‌توانند حتی از برخی خدایان نیرومندتر باشند. چیزی که در بازی هم توانستیم به این موضوع پی ببریم. چرا که می‌توان با سنجیدن سختی دشمنان بازی، والکیری‌ها را حتی بالاتر از ترول‌ها، ماگنی و مودی یا حتی بالدر دانست.

هر کدام از این والکیری‌ها در God of War، قدرت خاص خود را داشتند. حتی هر کدام از آن‌ها، داستان خاص خود را دارند. Gunnr، یکی از والکیری‌ها، بانوی نبرد است. او بعد از هر نبرد وارد میدان می‌شود تا روح‌هایی که شایسته والهالا هستند با خود ببرد. جالب است بدانید که انتخاب‌های بی‌نظیر او در انتخاب افراد شایسته، او را به یکی از محبوب‌ترین والکیری‌های اودین تبدیل کرده بود. Geirdriful، استاد بازوها است. به این معنی که او وظیفه دارد افرادی که به شایستگی به والهالا رسیده‌اند را برای نبرد رگناروک آماده کند و حتی ارتش مختص به خود را در این آخرالزمان خواهد داشت. Eir را به عنوان شفا دهنده می‌شناست و یکی از آرام‌ترین والکیری‌ها هم شناخته می شود. Kara، به طوفان رام نشده شناخته می شود. او آرام است، صبور است، اما اگر عصبانی شود، هیچ چیز نمی‌تواند مانع او شود. اشک‌های او می‌تواند تمامی خون‌های جاری شده در زمین نبرد را پاک کند. Rota، یکی از نزدیکان Gunnr است و از طرفی مراقب است تا روح‌های زیادی هم نصیب هل، ملکه هلهایم نشوند. Olrun، دختر یک رهبر بود، شخصی برای محافظت از او کشته شد. زمانی که او را به والهالا بردند، تصمیم گرفت تا وقت خود را روی بالا بردن دانش صرف کند و اودین با دیدن او که به دنبال دانش بود، او را به جایگاه یک والکیری منصوب کرد. Gondul،‌ به یکی از زیباترین والکیری‌ها شهرت دارد. هرچند به خاطر زیبایی بیش از حدش، اودین او را  از ورود به میدگارد منع کرد، چرا که باعث گمراهی موجودات روی زمین می‌شد. Hildr بانوی جنگ است. بر خلاف تمامی والکیری‌ها، او رابطه بسیار خوبی با اودین داشت. و در نهایت Sigrun، ملکه والکیری‌ها. او با میمیر رابطه بسیار خوبی دارد. با این که او را ملکه والکیری‌ها می‌شناسند، اما به گفته خود Sigrun، او فقط در غیاب فریا، دیگر والکیری‌ها را رهبری می‌کند. فریا، که ملکه حقیقی والکیری‌ها است، پس از پایان بازی و کشته شدن پسرش، به دنبال بال‌هایش می‌گردد، بال‌هایی که توسط اودین در مکانی نامعلوم پنهان شده‌اند.



God of War همان شاهکاری است که انتظارش را داشتیم. نگرانی‌های‌تان از  تغییرات عظیم را دور بریزید چون بازی فراتر از آن چیزی است که فکرش را می‌کردیم. با بررسی بازی God of War همراه زومجی باشید.

«این بررسی داستان و اتفاقات غیر منتظره بازی را لو نمی‌دهد»

بعد از سال‌ها انتظار، بالاخره دست‌مان به یکی از مورد انتظارترین بازی‌های نسل هشتم رسید؛ God of War. اثری که از وقتی معرفی شد، ده‌ها سوال برای طرفداران ایجاد کرد. این بازی دیگر همانند سابق نبود، دیگر خبری از Blades of Chaos نبود، دوربین بازی به کلی تغییر کرده بود، اثری از آن خشم و خشونت‌های بی‌مغز و منفجر کننده نبود. آیا می‌شد به این بازی اعتماد کرد؟ اثری که به کلی با آن چیزی که می‌شناختیم فرق کرد و تنها ستون باقی مانده از گذشته‌اش کریتوس بود؛ اما این کریتوس هم فرق داشت. دو سال با این سوال‌ها سر و کله زدیم و منتظر جواب ماندیم. حالا زمان آن رسیده که به آن‌ها پاسخ دهیم.

چه می‌شد اگر سری بازی‌های زلدا، تبدیل به اثری سینمایی و نفسگیر می‌شدند؟ چه می‌شد اگر بازی The Last of Us را به شکل شگفت‌انگیزی گسترش می‌دادیم، به آن شاخ و برگ می‌دادیم و به روشی دیگر و با حال و هوایی دیگر آن را روایت می‌کردیم؟ چه می‌شد اگر ماجراهای پر از آدرنالین نیتن دریک در Uncharted را با خشونت و عناصر سنگین ادغام می‌کردیم؟ چه می‌شد اگر بهترین ویژگی‌های سری Dark Souls را در یک بازی دیگر، به شکلی سنگین و خوش ساخت استفاده می‌کردیم؟ جواب همه این سوال‌های شما، نتیجه همه این ادغام‌ها و شیمی‌ها، همین God of War است. همین God of War جدید که با حفظ آن روح باشکوه همیشگی‌اش، بهترین ویژگی‌ها از بازی‌های بزرگ را به بهترین شکل ممکن و به سبک و سیاق خودش ترکیب کرده و از آن‌ها الهام گرفته است. نتیجه این امر اثری خارق‌العاده شده که هوش از سر شما می‌پراند و لحظه به لحظه‌اش شما را شگفت‌زده می‌کند.داستان بازی god of war ۲۰۱۸

دانلود از آپارات | تماشا در یوتیوب

این بازی، جدید‌ترین نسخه از سری God of War، آخرین شاهکار استودیو سانتا مونیکا، همان اثری بود که به آن شک داشتیم، اما نتیجه کار آن‌ها، نتیجه ۵ سال کار روی این اثر، آن‌قدر خوب و خفن از آب در آمده که می‌توان آن را یک کلاس درس بازیسازی نام برد. از همه نظر بازی کامل است، از همه نظر شگفت‌زده‌تان می‌کند و از همه نظر دوستش خواهید داشت. آخرین باری را که یک بازی در این حد ظاهر شده بود به یاد نمی‌آورم. تجربه شگفت‌انگیز God of War،‌ شما را به یاد The Last of Us می‌اندازد، اثری که دفتر قطور نسل هفتم را به بهترین شکل بست. تجربه این بازی شما را یاد Gears of War می‌اندازد، اثری که در سال ۲۰۰۶ تبدیل به کلاس درس بازی‌های شوتر سوم شخص شد. تجربه این بازی، من را یاد Halo: Combat Evolved می‌اندازد، اثری که بازی‌های شوتر اول شخص را در کنسول‌ها دگرگون کرد. جدید‌ترین نسخه از سری God of War مثل بازی‌های نام برده شده، یک انقلاب است اما این بار یک انقلاب متفاوت؛ انقلابی که قرار نیست چیز جدیدی به دنیای بازی‌ها اضافه کند. این انقلاب یک درس بزرگ است، یک درس مهم برای بازی‌سازها، یک درس برای ناشرین. این درس چیزی نیست جز قدرت ریسک‌پذیری بالا و ایجاد دگرگونی‌های مثبت برای اثری که همه عاشقش هستند و در عین حال نمی‌خواهند با تکرار مکررات گذشته، آن خاطرات خوب‌شان با یک مجموعه را نابود کنند.

نسخه جدید God of War تقریبا تمامی المان‌های گذشته‌اش را که روی یک کمربند به دور کمرش بسته شده بود باز کرد و انگار یک نفس راحت کشید. همه چیز روی این کمربند سوار بود، دوربین ثابت، داستان انتقام و خشونت، دنیای تکراری یونان و سبک مبارزاتی که از شدت تکرار دیگه نای زدن دکمه‌ها را نداشتیم. اما حال سانتا مونیکا با تمام شجاعت، تک تک المان‌های گذشته را دور ریخت و چیزی تحویل داد که حالا می‌تواند برای سال‌های سال باز هم موفقیت‌های بی‌شماری را برای مجموعه God of War رقم بزند.

شگفت‌انگیزترین تغییری که گاهی شما را حتی بهت زده می‌کند، تغییرات اساسی خدای جنگ ما، یعنی خود کریتوس است. تا قبل از انجام بازی، کاملا تصور یک کریتوس آرام که دیگر به دنبال خشم و خشونت و انتقام نیست، سخت و غیر ممکن بود. کریتوسی که در نسخه جدید با آن رو به رو می‌شویم، به دنبال خدایان نیست، نه مشکلی با آن‌ها دارد و نه کاری به کارشان. او به دنیای نورس قدم گذاشته تا همانند یک فرد عادی در کنار همسر اسرارآمیزش زندگی کند و پسرش را بزرگ کند. حال طی اتفاقاتی نامعلوم، همسر کریتوس دیگر زنده نیست. حالا کریتوس مانده و پسری به نام آترئوس که باید او را برای دنیای خوش آب و رنگ اما بی‌رحم نورس تربیت کند. داستان بازی در ابتدا ساده به نظر می‌رسد. کریتوس باید به همراه پسرش آخرین خواسته همسر و مادری مرده را به سرانجام برسانند؛ بردن خاکسترش به بالاترین قله دنیای نورس. چرا یک مادر باید چنین خواسته سختی داشته باشد؟ خب این سوال، جواب شگفت‌انگیزی دارد که در پایان بازی به آن خواهید رسید و مو به تن‌تان سیخ خواهد کرد. اما کافی است این را بدانید که داستان بازی God of War با تمامی پیچش‌های خود، با تک تک جزییات ریز داستانی که در گوشه و کنار دنیای نورس به گوشتان می‌خورد یا به چشم می‌بینید، همه و همه شگفت‌انگیز هستند. داستان نسخه جدید God of War، به دور از هر گونه انتقام و خشونتی که با نام این مجموعه عجین شده بودند، بی‌نظیر و در نوع خود بهترین است.

چیزی که این داستان فوق‌العاده را به جایگاه عالی رسانده، طراحی مراحل استادانه‌ای است که حتی یک لحظه هم دل‌تان نمی‌خواهد دست از ماجراجویی بردارید و کریتوس و آترئوس را برای لحظه‌ای رها کنید. اوایل بازی همه چیز آرام است، کریتوس آرام است و آترئوس به عنوان یک پسر ناپخته و خام ممکن است شما را ناامید کند. اما کمی که صبر کنید، با اولین باس بازی، با اولین نبرد جدی در بازی، آن‌قدر آدرنالین بدن‌تان به جنب و جوش در‌می‌آید، آن‌قدر ضربان قلب‌تان تند می‌شود و آن‌قدر ذهن‌تان را درگیر خودش می‌کند که خشک و مبهوت ماندن یکی از چندین بلایی است که سرتان می‌آید!

بخش اعظم بازی در میدگارد جریان دارد و طی اتفاقات داستانی، طی ماجراهایی که کریتوس و آترئوس باید به بلندترین قله دنیای نورس برسند، به قلمروهای دیگر این بازی سفر خواهید کرد. طراحی مراحل بازی هوشمندانه و جذاب است. گفتنی است این اثر یک بازی جهان‌باز نیست، اما بزرگی آن اصلا اجازه نمی‌دهد که حس کنید با یک بازی نسبتا خطی طرف هستید. وجود مناطق گسترده، آزادی عمل بسیار زیاد و اینکه مراحل بازی به گونه‌ای طراحی شده‌اند تا قادر باشید بین آن‌ها سفر کنید، یکی از مهم‌ترین تغییرات بازی به شمار می‌روند. در طول مراحل بازی اتفاقات زیادی رقم می‌خورند و موانع زیادی سر راه‌تان خواهد بود. از جمله این موانع می‌توان به پازل‌های بازی اشاره کرد. پازل‌ها در این بازی نقش اساسی دارند و تنها به عنوان مینی‌گیم‌های ساده در نظر گرفته نشده‌اند. پازل‌های بازی که تمامی آن‌ها با رون‌ها و روایات نورسی ادغام شده‌اند، هم در خدمت داستان هستند و  مراحل از طریق آن‌ها پیش خواهد رفت و هم در خدمت رسیدن به آیتم‌های مختلف در گوشه و کنار بازی. اگر بگوییم طراحی این پازل‌ها خوب نیست در حق بازی ظلم کرده‌ایم. شاید گاهی این پازل‌ها شکل ساده‌ای داشته باشند، اما نمی‌توان آن‌ها را پازل‌های معمولی قلمداد کرد. برخی از این پازل‌ها، تنها به یافتن برخی از رون‌های نورسی در گوشه و کنار بازی ختم می‌شوند. با یافتن آن‌ها می‌توان مثلا به صندوق‌هایی رسید که حاوی آیتم‌های فوق‌العاده ارزشمندی هستند. برخی از پازل‌ها هم با ترتیب کردن یک سری عناصر نورسی پیش می‌روند که به کمک آترئوس انجام می‌شوند و حتی برخی‌های دیگر، موانعی هستند که درست انجام ندادن آن‌ها می‌تواند شما را به کشتن دهد. در این بازی، با هیچ پازلی رو به رو نخواهید شد که بی‌دلیل سر راه‌تان قرار گرفته باشد.

اما دنیای بازی فراتر از این حرف‌ها است و پازل‌ها تنها گوشه‌ای از این دنیا را فرا گرفته‌اند. یکی از مواردی که به دنیای بازی جذابیت جالبی داده، دقت به جزییات بسیار خوب بازی است. گوشه گوشه بازی، با جزییات دقیقی کار شده‌اند که حتی بسیاری از آن‌ها هم با معنی و با هدفی خاص سرجای‌شان قرار گرفته‌اند. محیط‌ها، هر کدام دارای عناصری هستند که داستان جذابی پشت‌ آن‌ها نهفته است. از یک معدن ترک شده بگیرید تا عمارتی بزرگ که گوشه گوشه آن داستانی عمیق را بازگو می‌کند. اما تمام جزییات دنیای بازی فقط مربوط به محیط‌های آن نمی‌شود. یکی دیگر از جزییات شگفت‌انگیز بازی، شخصیت‌هایی هستند که با آن‌ها رو به رو می‌شوید. از شخصیت‌های منفی بگیرید تا شخصیت‌های مثبت. هر کدام به لطف بازیگران عالی خود و به لطف صداپیشگی آشناپذیرشان، به شدت باورپذیر هستند. خود کریتوس و صدای گوشخراشِ دلنشینش، و حتی ظاهر جدید او با ریش، شدیدا و چندین برابر گذشته تو‌ دل بروتر شده است! کریتوس دیگر بیهوده عصبانی نمی‌شود، سر هر چیزی خون جلوی چشمانش را نمی‌گیرد و هرچی دم دستش می‌آید نابود نمی‌کند. تلاش‌های او برای کنترل خشمش و برخوردهای مناسب و البته جدی و محکم با آترئوس، و از همه جالب‌تر، نمایش ذره‌هایی از انسانیت درون وجود کریتوس، حالا او را به شخصیتی جدید تبدیل کرده است. این موارد نه تنها باعث نشدند تا کریتوسی که دوستش داشتیم به کل ناپدید شود، بلکه حالا و در هر صحنه و هر اتفاق بازی، بیشتر و بیشتر شیفته او خواهید شد.

از طرفی دیگر، خیلی از شما نگران وجود آترئوس بودید، پس بگذارید یک چیز در مورد او بگویم: بدون حضور آترئوس، داستان بازی انقدر شگفت‌انگیز ظاهر نمی‌شد! آترئوس شخصی به شدت مهم است. چه در روند بازی، چه در داستان بازی و چه در بخش‌هایی از بازی که قصد دارند شما را بهت‌زده کنند، آترئوس مهم‌ترین ستون آن‌‌ها است. شما در ابتدا با پسری خام و ضعیف رو به رو می‌شوید که به درستی نمی‌تواند حتی یک تیر شلیک کند، اما سخت‌گیری‌های کریتوس و پیشروی در طول بازی، او را تبدیل به پسر شجاعی می‌کند که در مهم‌ترین وقایع بازی، کریتوس روی آن به شدت حساب بازی می‌کند. هرگز و به هیچ وجه نگران آترئوس نباشید، او یکی از مهم‌ترین عناصر بازی‌ است که حتی کم کم عدم حضور او را نمی‌توانید تصور کنید. علاوه بر مهم بودن شخصیت او و اینکه هویت واقعی‌اش چیست، یکی از راوی‌های داستان هم به شمار می‌رود. معنی کردن متن‌ها در پیشبرد داستان، حل کردن پازل‌ها و حتی کمک به کریتوس برای عبور از برخی موانع، پویایی خاصی به او داده که هیچوقت تحت هیچ شرایطی با خود نمی‌گویید این پسر اضافی است.

روابط این پدر و پسر، انقدر قوی است که به سختی می‌توان مشابه آن را در دیگر بازی‌ها و حتی مدیاهای دیگر دید. شاید شما این دو را با الی و جول و لوگان و ایکس ۲۳ مقایسه کنید، اما از نظر من، روابط این دو پیچیده‌تر از این حرفا است. آن‌ها دائما با هم درگیر می‌شوند، دائما نسبت به هم احساساتی می‌شوند و همیشه هوای یکدیگر را دارند. اما شیمی بین آن‌ها، کریتوس و آترئوس را به شکل باورپذیری نسبت به سایر هم نوع‌های خود متفاوت کرده است.

علاوه بر این دو، کاراکترهای جذاب دیگری وجود دارند که قطعا دوست‌شان خواهید داشت. از جادوگر مرموز جنگل بگیرید که رفته رفته هویتش برای‌تان معلوم خواهد شد، تا میمیر، داناترین شخص دنیای نورس که دیالوگ‌های فوق‌العاده آن به تنهایی توانسته یکی از جذابیت‌های این اثر را خلق کند. حتی وجود بزرگ‌ترین غول دنیای نورس، حضور مار عظیم‌الجثه میدگارد، صدا پردازی فوق‌العاده عجیب و غریب آن، شما را اسیر خود خواهد کرد و دوست دارید هربار که شده با دقت تمام به صدایش گوش کنید. دو شخص مهم دیگر بازی، بروک و سیندری، دو دورف بسیار دوس داشتنی و بامزه بازی هستند که هر بار به آن‌ها می‌رسید، دوست دارید فقط به رفتارهای آن‌ها توجه و به حرف‌هایشان گوش کنید. این مورد برای تمامی شخصیت‌های منفی موجود در بازی هم صادق است و حتی یک نفر هم در بازی پیدا نمی‌کنید که نتوان به راحتی با او ارتباط برقرار کرد.

از شخصیت‌های منفی گفتم، باید به خاطر داشته باشید که دیگر همانند گذشته قرار نیست تمام خدایان نورس روی سر کریتوس بریزند. داستان بازی به گونه‌ای پیش می‌رود که انگار یک پیش‌درآمد برای یک ماجراجویی بسیار عظیم‌تر برای بازی‌های آینده است. تعداد خدایانی که با آن‌ها به عنوان دشمن رو به رو می‌شوید کم هستند، خیلی خیلی کم، آنقدر کم که خود من هم انتظارش را نداشتم. از طرفی دیگر دشمنان ریز درشت بازی هم هر کدام جزییات دقیق خودشان را دارند. دراگرها، الف‌های سیاه، غول‌ها و ترول‌ها هر کدام ویژگی‌های منحصر به فرد خود را دارند. دشمنان بازی رفته رفته متنوع می‌شوند، اما راستش را بخواهید، منی که شیفته دنیای نورس هستم، از تنوع دشمنان چندان شگفت‌زده نشدم. استودیو سانتا مونیکا دشمنان خیلی متنوعی را نسبت به گذشته خلق نکرده است اما نه در حدی که بخواهم از آن نامید شود. این موضوع به آن شدت ناامید کننده نیست، اما در دنیای جادویی نورس انتظار بیشتری در این زمینه داشتم. سانتا مونیکا برای ایجاد تنوع بین دشمنان بازی، مثلا سعی کرده دراگرها را با چند مدل طراحی مختلف و اضافه کردن یک سری المان مثل یخ یا آتش به آن‌ها، متنوع کند. این موارد در مورد غول‌ها و ترول‌ها هم صادق است. آن‌ها از نظر ظاهر شاید تفاوت داشته باشند، شاید به شکل‌های متفاوتی به شما حمله کنند، اما نوع مبارزه با آن‌ها و حتی کشتن نهایی آن‌ها، همه با توجه به نژادشان به یک شکل است و تنوعی در این زمینه مشاهده نخواهید کرد.

اما این حرف به این معنا نیست که نبردها هیجان‌انگیز نیستند. بر عکس، شدیدا در این زمینه کیف می‌کنید! مهم‌ترین ستونی که بسیاری از المان‌های بازی روی آن سوار شده‌اند، لوایتن نام دارد؛ نماد جدید بازی که جای Blades of Chaos را گرفته و به چکش پرقدرت میولنیر، یعنی چکش ثور  شباهت بسیاری دارد. این تبر نه تنها در مبارزات نقش بزرگی دارد، بلکه کاملا در خدمت پیش برد مراحل و حل کردن پازل‌ها هم قرار گرفته است. در اوایل بازی، ممکن است بسیاری از شما با تجربه استفاده از لوایتن، خیلی زود دلتان برای آن شمشیرهای پر از آشوب و وحشت تنگ شود. آن شمشیرها به هیچ دشمنی امان نمی‌دادند و اجازه نفس کشیدن را هم از آن‌ها می‌گرفتند. اما اوضاع لوایتن کاملا فرق می‌کند. اوایل بازی ممکن است کمی دیر به آن عادت کنید، اما قابلیت‌های جذاب آن به راحتی شما را شیفته خودش می‌کند. نمی‌توان آن را در حد تجربه نابی که Blades of Chaos خلق کرده بودند دانست، اما حقیقتا این تبر هم چیزی کم و کسر ندارد و بسیار جذاب طراحی شده است. بزرگ‌ترین قابلیت آن که شدیدا روی مکانیسم‌های متنوع بازی تاثیر گذاشته است، پرتاب کردن و احضار دوباره آن به دستان کریتوس است. طراحی و عملکرد این قابلیت به قدری خوب است که شما حتی از پشت نمایشگر به راحتی می‌توانید سنگینی آن را لمس کنید. درست از زمانی که با تمام قدرت تبر را پرتاب می‌کنید که فرق سر یک دشمن را بشکافد و تا لحظه‌ای که آن را احضار می‌کنید و با قدرت خاصی به دستان تنومند کریتوس باز می‌گردد، تک تک صدم ثانیه‌های این عملکرد، همانند دنده‌های یک ساعت به خوبی کار می‌کنند و بارها و بارها دوست دارید این کار را انجام دهید. این تبر علاوه بر این قابلیت هیجان‌انگیز، با عنصر یخ هم عجین شده است و ترکیب همه این‌ها با یکدیگر، توانسته یکی از بهترین سلاح‌های خلق شده دنیای بازی‌ها را در اختیار بازیکنان قرار دهد.

اکثر نبردها در بازی در حالت نزدیک انجام می‌شوند و طبق سنت همیشگی این بازی‌ها، دو ضربه سبک و سنگین، همراه با چند ضربه ویژه اما با محدودیت شارژ زمانی، سیستم مبارزات بازی را تشکیل می‌دهند. همانند همیشه با ترکیب حملات سبک و سنگین می‌توان طیف مختلفی از ضربات را روی دشمنان پیاده کرد و عملکرد آن هم به خوبی در بازی طراحی شده است. در بازی این کار بر خلاف گذشته با دو دکمه R1 و R2 صورت می‌گیرد و وظایف مربع و مثلث به کلی عوض شده‌اند. هرچند که می‌توانید عملکرد دکمه‌ها را با اختیار خودتان تغییر دهید، اما اگر با همین روش خود بازی عادت کنید، انجام کارها برای‌تان راحت‌تر خواهد شد. همچنین با ترکیب چند دکمه، کریتوس می‌تواند ضربات خاصی را روی دشمن پیاده کند. به طور مثال، می‌توان به لطف قابلیت عنصر یخ، تبر را با تمام شدت به زمین کوباند تا دشمنان در شعاعی تعیین شده یخ ببندند، آن وقت کریتوس با حوصله به له و لورده کردن آن‌ها بپردازد. یا با کشیدن تبر روی زمین مثل یک چوب کبریت، یخ‌هایی را به سمت دشمن روانه خواهید کرد که شدیدا روی سلامتشان تاثیر می‌گذارند. تنوع در این چنین ضربات نسبتا خوب است و اسلحه جدید ناامیدتان نمی‌کند. مخصوصا که همه چیز فقط مربوط به مبارزه از فاصله نزدیک نیست. برخی دشمن‌ها در فاصله دور قرار دارند، یا برخی از آن‌ها آنقدر مزاحم هستند که دوست ندارید نزدیک‌تان بیایند. آنگاه قدرت اعجاب‌انگیز لوایتن به کمک‌تان می‌آید. نشانه بگیرید و با تمام قوا تبر را پرتاب کنید. یا دشمن به خاطر عناصر یخ، در جایش خشک می‌شود یا به لطف قدرت پرتاب شما، ضربه شدیدی به دشمن وارد می‌شود و کشته خواهد شد.

البته این تنها لوایتن نیست که به کمک شما می‌آید، بلکه کریتوس یک سلاح مخفی دیگر هم دارد؛ مشت‌ها! مشت‌های کریتوس به اندازه‌ای قوی هستند که می‌توان به خودی خود آ‌ن‌ها را یک سلاح جداگانه برای بازی دانست. جالب اینجا بود که اوایل بازی زمانی که لوایتن را پرتاب می‌کردم و با مشت به سراغ دیگر دشمنان می‌رفتم، ضربات با مشت‌ها به قدری خوب بود که گاهی یادم می‌رفت با زدن دکمه مثلث، تبر را دوباره به دستان کریتوس بازگرداندم. البته مشت‌ها تنها به عنوان یک سلاح اضافی در بازی نیستند. برخی دشمنان، برخی از آن‌هایی که خودشان از عناصر یخ و سرما خلق شده‌اند، تبر کریتوس اثری روی‌شان نمی‌گذارد و باید با مشت به سراغ‌شان بروید. 

البته مشت‌ها کاربردهای دیگری هم دارند. بالای سر دشمنان بازی، دو نوار مشاهده خواهید کرد، یکی از آن‌ها سلامت‌شان است و با پر شدن دیگری، می‌توان به اصطلاح با فینیشرهای بی‌رحمانه کریتوس کلک‌شان را کند. بازی به گونه‌ای طراحی شده که مشت‌ها، تاثیر به‌سزایی در پر شدن نوار دوم دارند و تبر تاثیر آن چنانی روی آن نمی‌گذارد. از طرف دیگر، کریتوس یک سپر هم دارد. سپری که هم در مشت‌ها به کمک کریتوس می‌آید و هم می‌تواند ضربات دشمنان را دفع کند. البته این طور نیست که این سپر بتواند مشت‌های قوی یک ترول یا یک خدا را به طور کامل دفع کند. نسبت به هر دشمنی که با آن رو به رو می‌شوید، نسبت به زمان دقیقی که سپر را باز می‌کنید تا جلوی ضربه‌ای را بگیرید، به همان اندازه روند کار متفاوت می‌شود. مثلا اگر با کمی تاخیر یک ضربه محکم را دفع کنید شاید آسیب جدی نبینید اما کریتوس به عقب رانده می‌شود. حال اگر به موقع این کار را انجام دهید، این دشمن است که به عقب رانده می‌شود و می‌توانید از خجالتش در‌بیایید. اما حرف آخر را قابلیت Rage می‌زند. نواری که زیر سلامتی کریتوس قرار گرفته و با کشتن چندین دشمن و پر شدن آن، می‌توان با فشار دادن هم زمان دو استیک R3  و L3، قابلیت ریج کریتوس را فعال کرد. آنگاه او هر سلاحی را که در دست دارد کنار می‌گذارد و فقط با مشت‌هایش به سراغ دشمنان می‌رود و همه‌شان را لت و پار می‌کند.

 می‌توانم به راحتی بگویم که سازندگان بازی، با هوشمندی تمام کاری کرده‌اند که سلاح‌ها و قابلیت‌های کریتوس همیشه و همه جا به کار بیایند و اینطور نباشد که فقط از یک ابزار و روش برای مبارزه استفاده کنید. اما از کریتوس و قدرت‌هایش که بگذریم، شما قطعا زمانی از حضور آترئوس در هنگام مبارزات نگران بودید. اما خیال‌تان باید از او راحت باشد، همانقدر که این پسر در مراحل داستانی و وجودش در روایت بازی ضروری است و اتفاقات مهمی را هم رقم می‌زند، همانقدر هم پویایی خاصی در گیم‌پلی بازی ایجاد کرده است. شما با استفاده از دکمه مربع، به آترئوس دستور می‌دهید تا به هر سمتی که می‌خواهید نشانه‌گیری کند. این نشانه‌گیری می‌تواند به سمت یک دشمن باشد، یا در جهت حل یک پازل یا برای باز کردن راهی جدید به منطقه بعدی استفاده شود. پازل‌ها و مراحل را که کنار بگذاریم، قدرت تیرهای آترئوس به آن شدت نیست، اما می‌تواند نوار دومی را که بالای سر دشمنان است راحت‌تر برای شما پر کند تا با کریتوس سریع کارش را تمام کنید. از طرفی دیگر، رفته رفته در طول بازی و شجاعت بیشتری که آترئوس کسب می‌کند، شاهد درگیری‌های بیشترش با دشمنان خواهید شد. یکی از نمونه‌های بارز و البته بسیار جذاب آن این است که او گاهی از پشت به بالای سر دشمن می‌پرد و او را گیج می‌کند. سپس شما را صدا می‌زند تا ابتدا به سراغ او بروید و هرچه سریع‌تر و البته راحت‌تر، کارش را یکسره کنید.

اما چگونه چنین پیشرفت‌های برای این پدر و پسر در طول بازی امکان‌پذیر شده است؟ استودیو سانتا مونیکا برای ایجاد این همه تنوع و پیشرفت، سیستم آپگریدی برای بازی طراحی کرده‌ که به راحتی می‌تواند با بازی‌های نقش‌آفرینی رقابت کند. سیستم آپگریدهای بازی، قابلیت‌ها و ابزار کریتوس مانند تبر، سپر و زره را شامل می‌شوند. همچنین می‌توان آترئوس و قابلیت‌هایش با تیر و کمان و لباسی را که برتن دارد آپگرید کرد. در دنیای بازی، همانطور که گفتم بخشی از پازل‌ها شما را به سمت پیدا کردن آیتم‌های مختلف می‌کشانند. پازل‌هایی که گاه با پرتاب تبر کریتوس حل شدنی هستند یا با پرتاب تیر توسط آترئوس. همچنین صندوق‌های بزرگی که در گوشه و کنار بازی وجود دارند آیتم‌های مختلفی را در خود جای داده‌اند. برخی از این آیتم‌ها دقیقا برای آپگرید کردن سلاح‌ها به کار می‌روند. این آیتم‌ها اجازه می‌دهند تا لباس‌ و ابزار نبرد، قدرت بیشتر و قابلیت‌های متنوعی به دست آورید. برای آپگرید هر یک از این ابزار، باید همیشه با دو برادر دورف یعنی بروک و سیندری سر و کله بزنید. از طرف دیگر، همانند بسیاری از بازی‌های رایج نقش‌آفرینی، کسب XP و خرج کردن آن‌ها برای ارتقا شخصیت به بازی God of War هم اضافه شده است. با استفاده از اکس‌پی، می‌توانید توانایی‌های جدیدی به کریتوس و آترئوس در مبارزات اضافه کنید. قابلیت‌هایی مثل پرتاب تبر با شرایط خاص، ضربه زدن به گونه‌ای که چند دشمن را همزمان به دردسر بی‌اندازد یا حتی می‌‌توان استفاده از سپر یا مشت‌های کریتوس را گسترده‌تر کرد. همینطور برای مثال می‌توان به آترئوس قابلیتی داد که با نگه‌ داشتن دکمه مربع، قدرتی را از تیر و کمانش رها کند که به چندین و چند دشمن به شکل همزمان ضربه وارد شود. استفاده از هر کدام از این مدل آیتم‌ها، کاملا می‌تواند در سبک مبارزات شما تاثیرگذار باشد و به خوبی مکانیسم عالی آپگرید را حس خواهید کرد.

نکته پایانی که در مورد مبارزات وجود دارد و دوست دارم در مورد آن صحبت کنم، این است که یادتان نرود کریتوس هنوز یک خدا است، هنوز قدرت بی‌نهایتی دارد که در جای جای بازی این قدرت را در گوش‌تان فریاد می‌زند. اما مبارزات در بازی، حالا از آن حالت سرگرم کننده گذشته خارج شده‌اند و جنبه چالش‌برانگیزتری گرفته‌اند. یکی از بهترین مواردی که بازی از سری Dark Souls الهام گرفته همین است. شما یک خدا را کنترل می‌کنید، او هنوز به طرز خارق‌العاده‌ای قدرتمند است، اما این شما هستید که باید بهترین روش استفاده از این قدرت‌ها را پیدا کنید و ماجراجویی بازی را پیش‌ ببرید. دیگر به گونه‌ای نیست که چشمان خود را ببنید و با مثلث‌ها و مربع‌ها، نگذارید دشمن نفس بکشد. حالا همه چیز حالتی استراتژیک‌تر دارد و باید برای هر کدام از مبارزات، ابتدا فکر کنید، ابتدا شرایط را بسنجید و سپس به سمت اهداف خود حمله کنید.

اما یکی از نکات منفی بازی که از اول تا اخر ماجراجویی کریتوس در نبردها به چشم می‌خورد، دوربین بازی است. دوربین بازی که حالا روی شانه‌های کریتوس قرار دارد، به خودی خود بد نیست و خیلی هم خوب کار شده است، اما در مبارزات، مخصوصا روی درجه سختی‌های بالا و مخصوصا در هنگام مبارزه با دشمنان بزرگ و مواقع شلوغ، این ایراد به God of War وارد است و می‌توانست در این زمینه بهتر عمل کند. ایراد دوربین بازی، به آن شدتی نیست که بتواند لطمه‌ای به اتفاقات بازی یا صحنه‌های سینمایی وارد کند، اما در هنگام صحنه‌های اکشن و مبارزات، به اندازه دیگر المان‌های بازی به حد کمال نرسیده‌ است. وقتی با یک غول مبارزه می‌کنید، حرکت دوربین در حدی روان نیست که بتوان کاملا بر همه چیز مسلط بود. همچنین اگر تعداد دشمنان بیشتر شود، سیستم قفل روی دشمنان و تعویض هدف چندان عملکرد قابل قبولی ندارد. البته حرف من روی ندیدن دشمنان نیست، اتفاقا بازی به کمک چند روش توانسته شما را از اطراف‌تان آگاه کند. یکی از این روش‌ها قرار دادن فلش‌هایی است که به شما می‌گویند دشمن‌ها کجا قرار دارند و در چه زمانی قصد حمله دارند که خب با سیستم جاخالی خوب و البته سنگین بازی می‌توان از موقعیت خلاص شد. اما روش جالب بعدی، کمک‌های آتروئوس و میمیر است. آن‌ها خیلی خوب و واضح شما را از دشمنانی که به سمت‌تان می‌آیند آگاه می‌کنند که البته یکی از نکات جذاب بازی هم به شمار می‌رود. اما به طور کلی، دوربین بازی با اینکه خوب کار شده، اما در بعضی شرایط نبردها، نقص‌هایی از خودش نشان می‌دهد که چندان برای شرایط سخت مبارزه‌ها جالب و روان عمل‌ نمی‌کند.

این ضعف را که کنار بگذاریم، دوربین بازی در ایجاد صحنه‌های سینمایی و طی کردن ماجراجویی کریتوس و آترئوس، فوق‌العاده عمل می‌کند. طی کردن این ماجراجویی با سیستم فیلمبرداری تک شات، تاثیر فوق‌العاده مثبتی در روند بازی و هیجان‌هایی که به وجود می‌آورد گذاشته است. اما شگفت‌انگیزتر از همه، گرافیک بی‌نقص بازی چه از نظر بصری و چه از نظر فنی است. بازی شما را در دنیای نورسی قرار می‌دهد که هر گوشه آن حال و هوای خاص خود را دارد. جنگل‌های سرد و خشک میدگارد، سرزمین‌های برفی، گوشه‌ای از دنیای مرموزش که پوشیده از برگ‌ها و گل‌هایی با رنگ‌های گرم و مسحور کننده است و برخی مکان‌های دیگر که باید خودتان تجربه‌شان کنید، همه و همه فوق‌العاده هستند و حسی تکراری به شما دست نخواهد داد. این بازی روی کنسول پلی‌استیشن 4 معمولی بررسی شد و می‌توانم به شما اطمینان دهم، حتی روی یک تلویزیون 4K با این کنسول می‌توانید بهترین تجربه خلق شده از نظر گرافیکی را در نسل هشتم تجربه کنید. تقریبا می‌توان گفت اثری با چنین کیفیت بصری و فنی نمی‌توانید روی این کنسول پیدا کنید. تک تک جزییات بازی، از نورپردازی‌های شگفت‌انگیز بگیرید تا بافت‌های انواع و اقسام اجسام، به بهترین شکل ممکن طراحی و در بازی اجرا شده‌اند. حتی شخصیت‌های بازی، از عضله‌های کریتوس بگیرید تا چهره جادوگر جنگل و رفتارهای سیندری، همه و همه شما را به خود خیره خواهند کرد. این God of War آن هم روی یک کنسول پلی‌استیشن 4 معمولی، به من ثابت کرد که نسل هشتم می‌تواند حالا حالاها ادامه داشته باشد. البته بازی روی این کنسول در برخی مراحل آن هم به تعداد محدود، افت فریم‌های محسوسی داشت اما هیچ کدام از آن‌ها تاثیری منفی روی بازی نگذاشته‌اند و تعدادشان آنقدر کم است که نیازی به اشاره بیشتر نباشد.

اما تمام مراحل بازی، تک تک صحنه‌های شگفت‌انگیزی که پشت سر می‌گذارید، لحظات باشکوه، لحظات آرام و حتی لحظات احساسی، همه و همه دارای روحی زنده هستند. روحی به عظمت یک کوه، روحی به آرامی یک برکه‌ در میان جنگلی جادویی، روحی به باشکوهی یک سمفونی که آهنگساز بازی آن‌ها را به صف کرده و با قدرت بالای خود، آهنگ‌هایی برای بازی ساخته که در لایه لایه‌ی بازی تنیده شده‌اند و تا استخوان‌های شما نفوذ می‌کنند. موسیقی‌های متن بازی حتی از گرافیک شگفت‌انگیز God of War خارق‌العاده‌تر ظاهر می‌شوند و صداگذاری‌ها و حتی صدا‌پیشگی‌ها، تک تک‌شان به قدری خوب هستند که ایستادن و دست زدن برای‌شان کمترین کاری است که می‌توان انجام داد. موسیقی بازی که اثر بیر مک‌کریری است، نه تنها شنیدنی است، بلکه به قدری عظیم و واضح است که می‌توان آن را دید، می‌توان آن را لمس کرد!

این بازی روی پلتفرم پلی‌استیشن 4 بررسی شده است. 

 

داستان بازی god of war ۲۰۱۸

بازی God of War پکیجی کامل از بهترین عناصر دنیای بازی‌ها است. این بازی در تمامی زمینه‌ها فوق‌العاده عمل کرده است و یک کلاس درس واقعی برای سازندگان است. از اکشن بی‌نظیر بازی و صحنه‌های باشکوه بگیرید تا المان‌های نقش‌آفرینی و داستان‌سرایی جذاب. قبل از انتشار بازی، خیلی‌ها اعتقاد داشتند که این بازی دیگر همانند نسخه‌های گذشته نیست؛ بله، کاملا درست می‌گفتید، این بازی دیگر مثل گذشته نیست، بلکه شما با یک God of War بسیار بسیار بهتر، جذاب‌‌تر و عمیق‌تر طرف هستید که لحظه به لحظه آن شما را شگفت‌زده می‌کند نیلوفر ابراهیم پور

خدای جنگ (همچنین به‌عنوان خدای جنگ ۴ و خدای جنگ پی‌اس۴ نیز شناخته می‌شود)[۱] یک بازی ویدئویی در سبک اکشن-ماجراجویی است که توسط استودیو سنتا مونیکا ساخته شده و بوسیلهٔ سونی اینتراکتیو انترتینمنت در تاریخ ۲۰ آوریل ۲۰۱۸ به‌طور انحصاری برای کنسول پلی‌استیشن ۴ منتشر شد.

این هشتمین قسمت در مجموعه بازی‌های خدای جنگ به‌شمار می‌رود و دنباله‌ای بر نسخهٔ خدای جنگ ۳ محسوب می‌شود.[۲] بازی به عنوان یک نسخه بازراه‌اندازی از سری خدای جنگ به‌شمار می‌رود و این بار به جای آنکه داستان آن همانند تمامی قسمت‌ها در این مجموعه بازی بر اساس اساطیر یونانی دنبال شود، در اساطیر اسکاندیناوی روایت می‌شود.[۳]

شخصیت اصلی بازی کماکان کریتوس است که دیگر پا به سن گذاشته و اکنون صاحب پسر شده‌است. کریتوس نقش مربی و محافظ پسرش را ایفا می‌کند و در طی روند بازی پسرش به او در مبارزات، اکتشافات و حل معماها کمک می‌کند. سلاح اصلی کریتوس در این قسمت یک تبرزین جادویی است.

این بازی دارای نمرات بسیار بالایی است و با استقبال بسیار خوب منتقدین مواجه شد. وبگاه‌های گیم‌اسپات و آی‌جی‌ان به ترتیب به این بازی امتیاز ۹ از ۱۰ و ۱۰ از ۱۰ را داده‌اند و همچنین امتیاز کلی ۹۴ از ۱۰۰ را در وبگاه متاکریتیک به خود اختصاص داد.[۴] به گفتهٔ بسیاری از رسانه‌ها، این بازی یکی از بهترین بازی‌های کنسول پلی‌استیشن ۴ است.[۵]

روند بازی در خدای جنگ بسیار متفاوت و تا اندازه زیادی از نسخه‌های پیشین فاصله گرفته‌است، به گونه‌ای که از ابتدا بازسازی شده‌است.[۶] با وجود اینکه قسمت پیشین تحت عنوان معراج (۲۰۱۳) حالت چندنفره را در این مجموعه معرفی نمود، این نسخه تنها دارای حالت تک‌نفره است. از ویژگی‌های جدید در این بازی می‌توان به دوربین آزاد با دید سوم شخص در بالا شانه اشاره کرد که خاصیت یک دوربین سینمایی ثابت سوم شخص را دارد و با نسخه‌های پیشین تفاوت دارد (به استثنای نسخهٔ دوبعدی خیانت در سال ۲۰۰۷). از جنبه سینمایی، بازی به صورت نمای مستمر و بدون هیچ کاتی در دوربین ارائه شده‌است. دشمنان موجود در بازی ریشه در اساطیر اسکاندیناوی دارند و شامل ترول‌ها، اوگر، دروگرها و همچنین مخلوقات از گور برخاسته‌ای که توسط جادوی سِیدر منحرف شده‌اند می‌باشد.
داستان بازی god of war ۲۰۱۸

کریتوس از یک تبرزین جادویی به نام تبر لویاتان استفاده می‌کند که قادر است با عناصر مختلف جادو های مختلف ترکیب شده و به سمت دشمنان پرتاب شود. به‌طور مثال تبر می‌تواند با یخ ترکیب شود و کریتوس قادر است آن را به طرف دشمنان پرتاب کند و به شکلی جادویی آن را به سوی دستش بازگرداند (درست شبیه به میولنیر، چکش ثور).[۷] همچنین کریتوس می‌تواند تبر خود را شارژ کرده و با انفجاری از انرژی به دشمنان اطرافش آسیب بزند. در بازی، تبر دارای حملات سبک و سنگین است؛ حملات سنگین به کریتوس اجازه می‌دهد تا دشمنانش را به هوا پرتاب کند. دشمنان بزرگتر مانند اُوگر دارای نقاط حساسی هستند که با برخورد تبر، گیج می‌شوند. با پرتاب تبر به سمت برخی از وسایل اطراف، آن‌ها منفجر می‌شوند و به دشمنان نزدیک محل انفجار آسیب وارد می‌شود. تبر لویاتان را می‌توان با چسباندن سنگ خط رونی ارتقا داد. یک سنگ برای حملات سنگین و دیگری برای حملات سبک. این ویژگی به بازیکنان امکان می‌دهد تا سبک بازی مورد علاقهٔ خودشان را ایجاد کنند. سلاح دیگری که کریتوس از آن استفاده می‌کند، سپر است. زمانی که کریتوس از آن استفاده نمی‌کند، سپر را روی ساعد چپش به عنوان زره قرار می‌دهد. هنگام مبارزه از سپر می‌توان هم برای حمله و هم برای دفاع استفاده کرد.[۸]

بازی دارای جهانی نیمه باز بوده و بازیکن میتواند به محیط های قبلی سر بزند و راز های مخفی را کشف کند و با باسفایت های اختیاری مبارزه کند.[۹] حالت رویداد فوری نسبت به نسخه‌های پیشین دستخوش تغییر قرار گرفته‌است. بالای سر دشمنان دو نوار وجود دارد، یکی میزان سلامتی و دیگری درجه گیج شدن را نشان می‌دهد. پر کردن نوار گیجی به شکست دادن راحت‌تر دشمنان قوی کمک می‌کند. با پر شدن نوار و بسته به نوع دشمن، کریتوس کارهای مختلفی مانند نصف کردن یا پرت کردن انجام می‌دهد.[۱۰] قابلیت شنا کردن از بازی حذف شده‌است و بازیکنان در صورت نیاز از قایق برای عبور از آب استفاده می‌کنند.

در بعضی قسمت‌ها این بازی مانند بازی‌های نقش‌آفرینی عمل می‌کند. برای مثال قابلیت ارتقاء دانش تیراندازی یا خشم زمان دار. نوار این خشم مانند بازی‌های قبلی این مجموعه، حین مبارزه پر می‌شود و کریتوس با استفاده از آن می‌تواند با دستان خالی مبارزه کرده و آسیب زیادی به دشمنانش وارد کند.[۱۱][۱۲] هم‌چنین منابعی وجود دارد که بازیکن می‌تواند آن‌ها را پیدا کند. [۱۳] این منابع به بازیکن اجازه می‌دهد تا زره جدیدی بسازد یا زره فعلی خود را ارتقاء بخشد. در طول بازی، بازیکن صندوق‌هایی پیدا می‌کند که در آن اشیاء به نام هک‌سیلور (hacksilver) است. هک سیلورها نقشی اساسی در ساختن ابزار و وسایل جدید دارند. ساختن ابزار به تجربه نیز(xp) نیاز دارد.[۱۲]

با این‌که بازیکن همیشه کریتوس را کنترل می‌کند اما گاهی اوقات می‌تواند آتریوس، پسر کریتوس را نیز کنترل کند.[۱۴] در این زمان، یک دکمه به آتریوس اختصاص داده می‌شود و بازیکن می‌تواند با فشردن آن دکمه، باعث شود تا آتریوس کار خاصی انجام دهد. برای مثال اگر بازیکن به کمک نیاز داشته باشد، می‌تواند وسط صفحه را روی دشمن تنظیم کرده و به آترئوس دستور دهد تا به دشمن شلیک کند یا اینکه روی سر دشمن بپرد و او را برای لحظاتی گیج کند.[۱۵]تیرهای آتریوس در ابتدا تاثیر کمی روی سلامتی دشمن دارند اما در ادامه ی روند بازی و با ارتقاع کمان اتریوس میتوان آسیب ضربات را افزایش داد همچنین تیر ها باعث می‌شوند نوار گیجی دشمن به سرعت پر شود.[۱۰]

در طول بازی آتریوس در حل پازل‌ها، مسافرت، مبارزه و… کمک می‌کند. زمانی هم که بازیکن با تعداد زیادی از دشمنان روبه‌رو می‌شود، آتریوس به صورت مستقل باعث حواس پرتی دشمنان ضعیف‌تر می‌شود تا بازیکن با دشمنان قوی‌تر بجنگد.[۱۶] اگر تعداد زیادی از دشمنان با آتریوس درگیر شوند، او روی زمین می‌افتد و دیگر تا آخر مبارزه درگیر نمی‌شود. آتریوس نیز مانند کریتوس در طول بازی سلاح و زره و توانایی‌های جدید از جمله تیرهای رعد و برق به دست می‌آورد.[۱۷]

در حالی که هفت بازی قبلی کم و بیش بر اساس اساطیر یونانی بود اما این بازی در اساطیر اسکاندیناوی ادامه می‌یابد.[۱۸] اتفاقات این بازی قبل از زمان وایکینگ‌ها رخ می‌دهد. شش قلمرو از ۹ جهان اساطیر اسکاندیناوی قابل دسترسی است. بیشتر زمان بازی در سرزمین میدگارد می‌گذرد. جایی که انسان‌ها زندگی می‌کنند و همان قلمرویی است که دنیای یونان وجود داشته بود. دیگر قلمروها عبارتند از الف‌هایم: قلمرو اِلف‌های نور و تاریکی، هل‌هایم: قلمرو مردگان، یوتون‌هایم: سرزمین غول‌ها. قلمروهای دیگر که به صورت اختیاری می‌توان وارد آن‌ها شد عبارتند از نیفل‌هایم: قلمرو مه و موسپل‌هایم: قلمرو آتش. دسترسی به سه قلمرو دیگر آسگارد: قلمرو خدایان آسیر، واناهایم: قلمرو ایزدان ونیر، و سوارت‌آلفهایم: قلمرو دورف‌ها توسط اودین، حاکم آسگارد بسته شده‌است.[۱۹] در وسط تمام قلمروها درخت افسانه‌ای ایگدراسیل وجود دارد که قلمروها را به هم متصل می‌کند. با اینکه هر قلمرو جهانی متفاوت است اما همه آن‌ها به طور همزمان در یک مکان وجود دارند. سفر بین قلمروها از طرق بیفروست و یکی از ریشه‌های ایگدراسیل صورت می‌گیرد. بیفروست را تیر ،یک خدای جنگ صلح دوست ساخت و به قلمروهای دیگر سفر کرد و افسانه‌های آن‌ها را آموخت. اودین، تیر را کشت چراکه باور داشت تیر با همدستی با غول‌ها می‌خواهد او را از مقامش کنار بزند.

قهرمان‌های اصلی بازی کریتوس (صداپیشگی توسط کریستوفر جاج) و پسر کوچکش آتریوس (سانی سالجیک) هستند. کریتوس، فرزند زئوس، یک مبارز از اسپارتا است که به خدای جنگ یونان تبدیل شد. پس از این که به میدگارد (سرزمین انسان‌ها) آمد، با همسر دومش که اکنون مرده است (لافی Laufey) آشنا شد که البته او را فای (Faye) صدا می‌کرد. او و فای فرزندی به نام آرتریوس دارند که نه از گذشتهٔ کریتوس خبر داشت و نه می‌دانست خدا است. با این حال این توانایی را دارد که افکار دیگران را بخواند. هماورد اصلی بازی، ایزد آسیر، بالدر (جرمی دیویس)، برادر ثور است. فرزندان ثور، مودی (Modi) و مگنی (Magni) (نولان نورث و تروی بیکر) به بالدر کمک می‌کنند. پدر بالدر، اودین و مادرش خدای ونیر، فریا (دانیل بیسوتی) است. اودین، فریا را به میدگارد تبعید کرده است که فریا در آن جا به جادوگر جنگل معروف شد. او برای محافظت از پسرش بالدر، او را جاودانه کرد که باعث شد نه درد و نه خوشحالی را احساس کند و همین به تنفر بالدر از فریا انجامید. شخصیت‌های دیگری هم وجود دارند شامل: میمیر (آلستر دانکن) که ادعا می‌کند باهوش‌ترین انسان زندهٔ جهان است. بروک (Brok) و سیندری (Sindri) (راجر کری هد و آدام جی. هرینگتون) دو برادر دورف که در نقاط مختلفی از جهان حضور دارند و برای کریتوس و آرتریوس سلاح‌ها جدید می‌سازند. این دو برادر بودند که تبر لویاتان کریتوس را ساختند و آن را به فای دادند.[۲۰]
.
.
.
همچنین روح ایزد بانوی آتنا در بازی در دو صحنه وجود دارد و کریتوس را هیولا و تغیر ناپذیر توصیف میکند و به او میگوید ک طبیعت تو عوض شدنی نیست.از دیگر شخصیت هایی ک در نسخه های قبلی وجود داشتند و در این نسخه وجود دارند زئوس خدای خدایان و خدای رعد میباشد ک در جهان مردگان کریتوس با او دیدار میکند

بر طبق وبگاه متاکریتیک، خدای جنگ مورد تقدیر همگانی قرار گرفت و با استقبال بسیار خوب منتقدین مواجه شد و در کنار نسخه اصلی خدای جنگ بالاترین امتیاز را در این فرنچایز دارا می‌باشد. این بازی دارای رتبه سوم در بین تمام بازی‌های کنسول پلی‌استیشن ۴ را دارا می‌باشد و همچنین عنوان بالاترین امتیاز یک بازی در سال ۲۰۱۸ برای این کنسول را به ارمغان آورد.[۲۷] خدای جنگ به ویژه در زمینه سیستم مبارزات، گرافیک، موسیقی، طراحی دنیای بازی، استفاده از اساطیر اسکاندیناوی، داستان، شخصیت پردازی و احساسات سینمایی مورد ستایش قرار گرفت.

در مراسم The Game Awards 2018 این بازی به عنوان برترین بازی سال ۲۰۱۸ انتخاب شد.

خدای جنگ (همچنین به‌عنوان خدای جنگ ۴ و خدای جنگ پی‌اس۴ نیز شناخته می‌شود)[۱] یک بازی ویدئویی در سبک اکشن-ماجراجویی است که توسط استودیو سنتا مونیکا ساخته شده و بوسیلهٔ سونی اینتراکتیو انترتینمنت در تاریخ ۲۰ آوریل ۲۰۱۸ به‌طور انحصاری برای کنسول پلی‌استیشن ۴ منتشر شد.

این هشتمین قسمت در مجموعه بازی‌های خدای جنگ به‌شمار می‌رود و دنباله‌ای بر نسخهٔ خدای جنگ ۳ محسوب می‌شود.[۲] بازی به عنوان یک نسخه بازراه‌اندازی از سری خدای جنگ به‌شمار می‌رود و این بار به جای آنکه داستان آن همانند تمامی قسمت‌ها در این مجموعه بازی بر اساس اساطیر یونانی دنبال شود، در اساطیر اسکاندیناوی روایت می‌شود.[۳]

شخصیت اصلی بازی کماکان کریتوس است که دیگر پا به سن گذاشته و اکنون صاحب پسر شده‌است. کریتوس نقش مربی و محافظ پسرش را ایفا می‌کند و در طی روند بازی پسرش به او در مبارزات، اکتشافات و حل معماها کمک می‌کند. سلاح اصلی کریتوس در این قسمت یک تبرزین جادویی است.

این بازی دارای نمرات بسیار بالایی است و با استقبال بسیار خوب منتقدین مواجه شد. وبگاه‌های گیم‌اسپات و آی‌جی‌ان به ترتیب به این بازی امتیاز ۹ از ۱۰ و ۱۰ از ۱۰ را داده‌اند و همچنین امتیاز کلی ۹۴ از ۱۰۰ را در وبگاه متاکریتیک به خود اختصاص داد.[۴] به گفتهٔ بسیاری از رسانه‌ها، این بازی یکی از بهترین بازی‌های کنسول پلی‌استیشن ۴ است.[۵]

روند بازی در خدای جنگ بسیار متفاوت و تا اندازه زیادی از نسخه‌های پیشین فاصله گرفته‌است، به گونه‌ای که از ابتدا بازسازی شده‌است.[۶] با وجود اینکه قسمت پیشین تحت عنوان معراج (۲۰۱۳) حالت چندنفره را در این مجموعه معرفی نمود، این نسخه تنها دارای حالت تک‌نفره است. از ویژگی‌های جدید در این بازی می‌توان به دوربین آزاد با دید سوم شخص در بالا شانه اشاره کرد که خاصیت یک دوربین سینمایی ثابت سوم شخص را دارد و با نسخه‌های پیشین تفاوت دارد (به استثنای نسخهٔ دوبعدی خیانت در سال ۲۰۰۷). از جنبه سینمایی، بازی به صورت نمای مستمر و بدون هیچ کاتی در دوربین ارائه شده‌است. دشمنان موجود در بازی ریشه در اساطیر اسکاندیناوی دارند و شامل ترول‌ها، اوگر، دروگرها و همچنین مخلوقات از گور برخاسته‌ای که توسط جادوی سِیدر منحرف شده‌اند می‌باشد.
داستان بازی god of war ۲۰۱۸

کریتوس از یک تبرزین جادویی به نام تبر لویاتان استفاده می‌کند که قادر است با عناصر مختلف جادو های مختلف ترکیب شده و به سمت دشمنان پرتاب شود. به‌طور مثال تبر می‌تواند با یخ ترکیب شود و کریتوس قادر است آن را به طرف دشمنان پرتاب کند و به شکلی جادویی آن را به سوی دستش بازگرداند (درست شبیه به میولنیر، چکش ثور).[۷] همچنین کریتوس می‌تواند تبر خود را شارژ کرده و با انفجاری از انرژی به دشمنان اطرافش آسیب بزند. در بازی، تبر دارای حملات سبک و سنگین است؛ حملات سنگین به کریتوس اجازه می‌دهد تا دشمنانش را به هوا پرتاب کند. دشمنان بزرگتر مانند اُوگر دارای نقاط حساسی هستند که با برخورد تبر، گیج می‌شوند. با پرتاب تبر به سمت برخی از وسایل اطراف، آن‌ها منفجر می‌شوند و به دشمنان نزدیک محل انفجار آسیب وارد می‌شود. تبر لویاتان را می‌توان با چسباندن سنگ خط رونی ارتقا داد. یک سنگ برای حملات سنگین و دیگری برای حملات سبک. این ویژگی به بازیکنان امکان می‌دهد تا سبک بازی مورد علاقهٔ خودشان را ایجاد کنند. سلاح دیگری که کریتوس از آن استفاده می‌کند، سپر است. زمانی که کریتوس از آن استفاده نمی‌کند، سپر را روی ساعد چپش به عنوان زره قرار می‌دهد. هنگام مبارزه از سپر می‌توان هم برای حمله و هم برای دفاع استفاده کرد.[۸]

بازی دارای جهانی نیمه باز بوده و بازیکن میتواند به محیط های قبلی سر بزند و راز های مخفی را کشف کند و با باسفایت های اختیاری مبارزه کند.[۹] حالت رویداد فوری نسبت به نسخه‌های پیشین دستخوش تغییر قرار گرفته‌است. بالای سر دشمنان دو نوار وجود دارد، یکی میزان سلامتی و دیگری درجه گیج شدن را نشان می‌دهد. پر کردن نوار گیجی به شکست دادن راحت‌تر دشمنان قوی کمک می‌کند. با پر شدن نوار و بسته به نوع دشمن، کریتوس کارهای مختلفی مانند نصف کردن یا پرت کردن انجام می‌دهد.[۱۰] قابلیت شنا کردن از بازی حذف شده‌است و بازیکنان در صورت نیاز از قایق برای عبور از آب استفاده می‌کنند.

در بعضی قسمت‌ها این بازی مانند بازی‌های نقش‌آفرینی عمل می‌کند. برای مثال قابلیت ارتقاء دانش تیراندازی یا خشم زمان دار. نوار این خشم مانند بازی‌های قبلی این مجموعه، حین مبارزه پر می‌شود و کریتوس با استفاده از آن می‌تواند با دستان خالی مبارزه کرده و آسیب زیادی به دشمنانش وارد کند.[۱۱][۱۲] هم‌چنین منابعی وجود دارد که بازیکن می‌تواند آن‌ها را پیدا کند. [۱۳] این منابع به بازیکن اجازه می‌دهد تا زره جدیدی بسازد یا زره فعلی خود را ارتقاء بخشد. در طول بازی، بازیکن صندوق‌هایی پیدا می‌کند که در آن اشیاء به نام هک‌سیلور (hacksilver) است. هک سیلورها نقشی اساسی در ساختن ابزار و وسایل جدید دارند. ساختن ابزار به تجربه نیز(xp) نیاز دارد.[۱۲]

با این‌که بازیکن همیشه کریتوس را کنترل می‌کند اما گاهی اوقات می‌تواند آتریوس، پسر کریتوس را نیز کنترل کند.[۱۴] در این زمان، یک دکمه به آتریوس اختصاص داده می‌شود و بازیکن می‌تواند با فشردن آن دکمه، باعث شود تا آتریوس کار خاصی انجام دهد. برای مثال اگر بازیکن به کمک نیاز داشته باشد، می‌تواند وسط صفحه را روی دشمن تنظیم کرده و به آترئوس دستور دهد تا به دشمن شلیک کند یا اینکه روی سر دشمن بپرد و او را برای لحظاتی گیج کند.[۱۵]تیرهای آتریوس در ابتدا تاثیر کمی روی سلامتی دشمن دارند اما در ادامه ی روند بازی و با ارتقاع کمان اتریوس میتوان آسیب ضربات را افزایش داد همچنین تیر ها باعث می‌شوند نوار گیجی دشمن به سرعت پر شود.[۱۰]

در طول بازی آتریوس در حل پازل‌ها، مسافرت، مبارزه و… کمک می‌کند. زمانی هم که بازیکن با تعداد زیادی از دشمنان روبه‌رو می‌شود، آتریوس به صورت مستقل باعث حواس پرتی دشمنان ضعیف‌تر می‌شود تا بازیکن با دشمنان قوی‌تر بجنگد.[۱۶] اگر تعداد زیادی از دشمنان با آتریوس درگیر شوند، او روی زمین می‌افتد و دیگر تا آخر مبارزه درگیر نمی‌شود. آتریوس نیز مانند کریتوس در طول بازی سلاح و زره و توانایی‌های جدید از جمله تیرهای رعد و برق به دست می‌آورد.[۱۷]

در حالی که هفت بازی قبلی کم و بیش بر اساس اساطیر یونانی بود اما این بازی در اساطیر اسکاندیناوی ادامه می‌یابد.[۱۸] اتفاقات این بازی قبل از زمان وایکینگ‌ها رخ می‌دهد. شش قلمرو از ۹ جهان اساطیر اسکاندیناوی قابل دسترسی است. بیشتر زمان بازی در سرزمین میدگارد می‌گذرد. جایی که انسان‌ها زندگی می‌کنند و همان قلمرویی است که دنیای یونان وجود داشته بود. دیگر قلمروها عبارتند از الف‌هایم: قلمرو اِلف‌های نور و تاریکی، هل‌هایم: قلمرو مردگان، یوتون‌هایم: سرزمین غول‌ها. قلمروهای دیگر که به صورت اختیاری می‌توان وارد آن‌ها شد عبارتند از نیفل‌هایم: قلمرو مه و موسپل‌هایم: قلمرو آتش. دسترسی به سه قلمرو دیگر آسگارد: قلمرو خدایان آسیر، واناهایم: قلمرو ایزدان ونیر، و سوارت‌آلفهایم: قلمرو دورف‌ها توسط اودین، حاکم آسگارد بسته شده‌است.[۱۹] در وسط تمام قلمروها درخت افسانه‌ای ایگدراسیل وجود دارد که قلمروها را به هم متصل می‌کند. با اینکه هر قلمرو جهانی متفاوت است اما همه آن‌ها به طور همزمان در یک مکان وجود دارند. سفر بین قلمروها از طرق بیفروست و یکی از ریشه‌های ایگدراسیل صورت می‌گیرد. بیفروست را تیر ،یک خدای جنگ صلح دوست ساخت و به قلمروهای دیگر سفر کرد و افسانه‌های آن‌ها را آموخت. اودین، تیر را کشت چراکه باور داشت تیر با همدستی با غول‌ها می‌خواهد او را از مقامش کنار بزند.

قهرمان‌های اصلی بازی کریتوس (صداپیشگی توسط کریستوفر جاج) و پسر کوچکش آتریوس (سانی سالجیک) هستند. کریتوس، فرزند زئوس، یک مبارز از اسپارتا است که به خدای جنگ یونان تبدیل شد. پس از این که به میدگارد (سرزمین انسان‌ها) آمد، با همسر دومش که اکنون مرده است (لافی Laufey) آشنا شد که البته او را فای (Faye) صدا می‌کرد. او و فای فرزندی به نام آرتریوس دارند که نه از گذشتهٔ کریتوس خبر داشت و نه می‌دانست خدا است. با این حال این توانایی را دارد که افکار دیگران را بخواند. هماورد اصلی بازی، ایزد آسیر، بالدر (جرمی دیویس)، برادر ثور است. فرزندان ثور، مودی (Modi) و مگنی (Magni) (نولان نورث و تروی بیکر) به بالدر کمک می‌کنند. پدر بالدر، اودین و مادرش خدای ونیر، فریا (دانیل بیسوتی) است. اودین، فریا را به میدگارد تبعید کرده است که فریا در آن جا به جادوگر جنگل معروف شد. او برای محافظت از پسرش بالدر، او را جاودانه کرد که باعث شد نه درد و نه خوشحالی را احساس کند و همین به تنفر بالدر از فریا انجامید. شخصیت‌های دیگری هم وجود دارند شامل: میمیر (آلستر دانکن) که ادعا می‌کند باهوش‌ترین انسان زندهٔ جهان است. بروک (Brok) و سیندری (Sindri) (راجر کری هد و آدام جی. هرینگتون) دو برادر دورف که در نقاط مختلفی از جهان حضور دارند و برای کریتوس و آرتریوس سلاح‌ها جدید می‌سازند. این دو برادر بودند که تبر لویاتان کریتوس را ساختند و آن را به فای دادند.[۲۰]
.
.
.
همچنین روح ایزد بانوی آتنا در بازی در دو صحنه وجود دارد و کریتوس را هیولا و تغیر ناپذیر توصیف میکند و به او میگوید ک طبیعت تو عوض شدنی نیست.از دیگر شخصیت هایی ک در نسخه های قبلی وجود داشتند و در این نسخه وجود دارند زئوس خدای خدایان و خدای رعد میباشد ک در جهان مردگان کریتوس با او دیدار میکند

بر طبق وبگاه متاکریتیک، خدای جنگ مورد تقدیر همگانی قرار گرفت و با استقبال بسیار خوب منتقدین مواجه شد و در کنار نسخه اصلی خدای جنگ بالاترین امتیاز را در این فرنچایز دارا می‌باشد. این بازی دارای رتبه سوم در بین تمام بازی‌های کنسول پلی‌استیشن ۴ را دارا می‌باشد و همچنین عنوان بالاترین امتیاز یک بازی در سال ۲۰۱۸ برای این کنسول را به ارمغان آورد.[۲۷] خدای جنگ به ویژه در زمینه سیستم مبارزات، گرافیک، موسیقی، طراحی دنیای بازی، استفاده از اساطیر اسکاندیناوی، داستان، شخصیت پردازی و احساسات سینمایی مورد ستایش قرار گرفت.

در مراسم The Game Awards 2018 این بازی به عنوان برترین بازی سال ۲۰۱۸ انتخاب شد.

خدای جنگ (همچنین به‌عنوان خدای جنگ ۴ و خدای جنگ پی‌اس۴ نیز شناخته می‌شود)[۱] یک بازی ویدئویی در سبک اکشن-ماجراجویی است که توسط استودیو سنتا مونیکا ساخته شده و بوسیلهٔ سونی اینتراکتیو انترتینمنت در تاریخ ۲۰ آوریل ۲۰۱۸ به‌طور انحصاری برای کنسول پلی‌استیشن ۴ منتشر شد.

این هشتمین قسمت در مجموعه بازی‌های خدای جنگ به‌شمار می‌رود و دنباله‌ای بر نسخهٔ خدای جنگ ۳ محسوب می‌شود.[۲] بازی به عنوان یک نسخه بازراه‌اندازی از سری خدای جنگ به‌شمار می‌رود و این بار به جای آنکه داستان آن همانند تمامی قسمت‌ها در این مجموعه بازی بر اساس اساطیر یونانی دنبال شود، در اساطیر اسکاندیناوی روایت می‌شود.[۳]

شخصیت اصلی بازی کماکان کریتوس است که دیگر پا به سن گذاشته و اکنون صاحب پسر شده‌است. کریتوس نقش مربی و محافظ پسرش را ایفا می‌کند و در طی روند بازی پسرش به او در مبارزات، اکتشافات و حل معماها کمک می‌کند. سلاح اصلی کریتوس در این قسمت یک تبرزین جادویی است.

این بازی دارای نمرات بسیار بالایی است و با استقبال بسیار خوب منتقدین مواجه شد. وبگاه‌های گیم‌اسپات و آی‌جی‌ان به ترتیب به این بازی امتیاز ۹ از ۱۰ و ۱۰ از ۱۰ را داده‌اند و همچنین امتیاز کلی ۹۴ از ۱۰۰ را در وبگاه متاکریتیک به خود اختصاص داد.[۴] به گفتهٔ بسیاری از رسانه‌ها، این بازی یکی از بهترین بازی‌های کنسول پلی‌استیشن ۴ است.[۵]

روند بازی در خدای جنگ بسیار متفاوت و تا اندازه زیادی از نسخه‌های پیشین فاصله گرفته‌است، به گونه‌ای که از ابتدا بازسازی شده‌است.[۶] با وجود اینکه قسمت پیشین تحت عنوان معراج (۲۰۱۳) حالت چندنفره را در این مجموعه معرفی نمود، این نسخه تنها دارای حالت تک‌نفره است. از ویژگی‌های جدید در این بازی می‌توان به دوربین آزاد با دید سوم شخص در بالا شانه اشاره کرد که خاصیت یک دوربین سینمایی ثابت سوم شخص را دارد و با نسخه‌های پیشین تفاوت دارد (به استثنای نسخهٔ دوبعدی خیانت در سال ۲۰۰۷). از جنبه سینمایی، بازی به صورت نمای مستمر و بدون هیچ کاتی در دوربین ارائه شده‌است. دشمنان موجود در بازی ریشه در اساطیر اسکاندیناوی دارند و شامل ترول‌ها، اوگر، دروگرها و همچنین مخلوقات از گور برخاسته‌ای که توسط جادوی سِیدر منحرف شده‌اند می‌باشد.
داستان بازی god of war ۲۰۱۸

کریتوس از یک تبرزین جادویی به نام تبر لویاتان استفاده می‌کند که قادر است با عناصر مختلف جادو های مختلف ترکیب شده و به سمت دشمنان پرتاب شود. به‌طور مثال تبر می‌تواند با یخ ترکیب شود و کریتوس قادر است آن را به طرف دشمنان پرتاب کند و به شکلی جادویی آن را به سوی دستش بازگرداند (درست شبیه به میولنیر، چکش ثور).[۷] همچنین کریتوس می‌تواند تبر خود را شارژ کرده و با انفجاری از انرژی به دشمنان اطرافش آسیب بزند. در بازی، تبر دارای حملات سبک و سنگین است؛ حملات سنگین به کریتوس اجازه می‌دهد تا دشمنانش را به هوا پرتاب کند. دشمنان بزرگتر مانند اُوگر دارای نقاط حساسی هستند که با برخورد تبر، گیج می‌شوند. با پرتاب تبر به سمت برخی از وسایل اطراف، آن‌ها منفجر می‌شوند و به دشمنان نزدیک محل انفجار آسیب وارد می‌شود. تبر لویاتان را می‌توان با چسباندن سنگ خط رونی ارتقا داد. یک سنگ برای حملات سنگین و دیگری برای حملات سبک. این ویژگی به بازیکنان امکان می‌دهد تا سبک بازی مورد علاقهٔ خودشان را ایجاد کنند. سلاح دیگری که کریتوس از آن استفاده می‌کند، سپر است. زمانی که کریتوس از آن استفاده نمی‌کند، سپر را روی ساعد چپش به عنوان زره قرار می‌دهد. هنگام مبارزه از سپر می‌توان هم برای حمله و هم برای دفاع استفاده کرد.[۸]

بازی دارای جهانی نیمه باز بوده و بازیکن میتواند به محیط های قبلی سر بزند و راز های مخفی را کشف کند و با باسفایت های اختیاری مبارزه کند.[۹] حالت رویداد فوری نسبت به نسخه‌های پیشین دستخوش تغییر قرار گرفته‌است. بالای سر دشمنان دو نوار وجود دارد، یکی میزان سلامتی و دیگری درجه گیج شدن را نشان می‌دهد. پر کردن نوار گیجی به شکست دادن راحت‌تر دشمنان قوی کمک می‌کند. با پر شدن نوار و بسته به نوع دشمن، کریتوس کارهای مختلفی مانند نصف کردن یا پرت کردن انجام می‌دهد.[۱۰] قابلیت شنا کردن از بازی حذف شده‌است و بازیکنان در صورت نیاز از قایق برای عبور از آب استفاده می‌کنند.

در بعضی قسمت‌ها این بازی مانند بازی‌های نقش‌آفرینی عمل می‌کند. برای مثال قابلیت ارتقاء دانش تیراندازی یا خشم زمان دار. نوار این خشم مانند بازی‌های قبلی این مجموعه، حین مبارزه پر می‌شود و کریتوس با استفاده از آن می‌تواند با دستان خالی مبارزه کرده و آسیب زیادی به دشمنانش وارد کند.[۱۱][۱۲] هم‌چنین منابعی وجود دارد که بازیکن می‌تواند آن‌ها را پیدا کند. [۱۳] این منابع به بازیکن اجازه می‌دهد تا زره جدیدی بسازد یا زره فعلی خود را ارتقاء بخشد. در طول بازی، بازیکن صندوق‌هایی پیدا می‌کند که در آن اشیاء به نام هک‌سیلور (hacksilver) است. هک سیلورها نقشی اساسی در ساختن ابزار و وسایل جدید دارند. ساختن ابزار به تجربه نیز(xp) نیاز دارد.[۱۲]

با این‌که بازیکن همیشه کریتوس را کنترل می‌کند اما گاهی اوقات می‌تواند آتریوس، پسر کریتوس را نیز کنترل کند.[۱۴] در این زمان، یک دکمه به آتریوس اختصاص داده می‌شود و بازیکن می‌تواند با فشردن آن دکمه، باعث شود تا آتریوس کار خاصی انجام دهد. برای مثال اگر بازیکن به کمک نیاز داشته باشد، می‌تواند وسط صفحه را روی دشمن تنظیم کرده و به آترئوس دستور دهد تا به دشمن شلیک کند یا اینکه روی سر دشمن بپرد و او را برای لحظاتی گیج کند.[۱۵]تیرهای آتریوس در ابتدا تاثیر کمی روی سلامتی دشمن دارند اما در ادامه ی روند بازی و با ارتقاع کمان اتریوس میتوان آسیب ضربات را افزایش داد همچنین تیر ها باعث می‌شوند نوار گیجی دشمن به سرعت پر شود.[۱۰]

در طول بازی آتریوس در حل پازل‌ها، مسافرت، مبارزه و… کمک می‌کند. زمانی هم که بازیکن با تعداد زیادی از دشمنان روبه‌رو می‌شود، آتریوس به صورت مستقل باعث حواس پرتی دشمنان ضعیف‌تر می‌شود تا بازیکن با دشمنان قوی‌تر بجنگد.[۱۶] اگر تعداد زیادی از دشمنان با آتریوس درگیر شوند، او روی زمین می‌افتد و دیگر تا آخر مبارزه درگیر نمی‌شود. آتریوس نیز مانند کریتوس در طول بازی سلاح و زره و توانایی‌های جدید از جمله تیرهای رعد و برق به دست می‌آورد.[۱۷]

در حالی که هفت بازی قبلی کم و بیش بر اساس اساطیر یونانی بود اما این بازی در اساطیر اسکاندیناوی ادامه می‌یابد.[۱۸] اتفاقات این بازی قبل از زمان وایکینگ‌ها رخ می‌دهد. شش قلمرو از ۹ جهان اساطیر اسکاندیناوی قابل دسترسی است. بیشتر زمان بازی در سرزمین میدگارد می‌گذرد. جایی که انسان‌ها زندگی می‌کنند و همان قلمرویی است که دنیای یونان وجود داشته بود. دیگر قلمروها عبارتند از الف‌هایم: قلمرو اِلف‌های نور و تاریکی، هل‌هایم: قلمرو مردگان، یوتون‌هایم: سرزمین غول‌ها. قلمروهای دیگر که به صورت اختیاری می‌توان وارد آن‌ها شد عبارتند از نیفل‌هایم: قلمرو مه و موسپل‌هایم: قلمرو آتش. دسترسی به سه قلمرو دیگر آسگارد: قلمرو خدایان آسیر، واناهایم: قلمرو ایزدان ونیر، و سوارت‌آلفهایم: قلمرو دورف‌ها توسط اودین، حاکم آسگارد بسته شده‌است.[۱۹] در وسط تمام قلمروها درخت افسانه‌ای ایگدراسیل وجود دارد که قلمروها را به هم متصل می‌کند. با اینکه هر قلمرو جهانی متفاوت است اما همه آن‌ها به طور همزمان در یک مکان وجود دارند. سفر بین قلمروها از طرق بیفروست و یکی از ریشه‌های ایگدراسیل صورت می‌گیرد. بیفروست را تیر ،یک خدای جنگ صلح دوست ساخت و به قلمروهای دیگر سفر کرد و افسانه‌های آن‌ها را آموخت. اودین، تیر را کشت چراکه باور داشت تیر با همدستی با غول‌ها می‌خواهد او را از مقامش کنار بزند.

قهرمان‌های اصلی بازی کریتوس (صداپیشگی توسط کریستوفر جاج) و پسر کوچکش آتریوس (سانی سالجیک) هستند. کریتوس، فرزند زئوس، یک مبارز از اسپارتا است که به خدای جنگ یونان تبدیل شد. پس از این که به میدگارد (سرزمین انسان‌ها) آمد، با همسر دومش که اکنون مرده است (لافی Laufey) آشنا شد که البته او را فای (Faye) صدا می‌کرد. او و فای فرزندی به نام آرتریوس دارند که نه از گذشتهٔ کریتوس خبر داشت و نه می‌دانست خدا است. با این حال این توانایی را دارد که افکار دیگران را بخواند. هماورد اصلی بازی، ایزد آسیر، بالدر (جرمی دیویس)، برادر ثور است. فرزندان ثور، مودی (Modi) و مگنی (Magni) (نولان نورث و تروی بیکر) به بالدر کمک می‌کنند. پدر بالدر، اودین و مادرش خدای ونیر، فریا (دانیل بیسوتی) است. اودین، فریا را به میدگارد تبعید کرده است که فریا در آن جا به جادوگر جنگل معروف شد. او برای محافظت از پسرش بالدر، او را جاودانه کرد که باعث شد نه درد و نه خوشحالی را احساس کند و همین به تنفر بالدر از فریا انجامید. شخصیت‌های دیگری هم وجود دارند شامل: میمیر (آلستر دانکن) که ادعا می‌کند باهوش‌ترین انسان زندهٔ جهان است. بروک (Brok) و سیندری (Sindri) (راجر کری هد و آدام جی. هرینگتون) دو برادر دورف که در نقاط مختلفی از جهان حضور دارند و برای کریتوس و آرتریوس سلاح‌ها جدید می‌سازند. این دو برادر بودند که تبر لویاتان کریتوس را ساختند و آن را به فای دادند.[۲۰]
.
.
.
همچنین روح ایزد بانوی آتنا در بازی در دو صحنه وجود دارد و کریتوس را هیولا و تغیر ناپذیر توصیف میکند و به او میگوید ک طبیعت تو عوض شدنی نیست.از دیگر شخصیت هایی ک در نسخه های قبلی وجود داشتند و در این نسخه وجود دارند زئوس خدای خدایان و خدای رعد میباشد ک در جهان مردگان کریتوس با او دیدار میکند

بر طبق وبگاه متاکریتیک، خدای جنگ مورد تقدیر همگانی قرار گرفت و با استقبال بسیار خوب منتقدین مواجه شد و در کنار نسخه اصلی خدای جنگ بالاترین امتیاز را در این فرنچایز دارا می‌باشد. این بازی دارای رتبه سوم در بین تمام بازی‌های کنسول پلی‌استیشن ۴ را دارا می‌باشد و همچنین عنوان بالاترین امتیاز یک بازی در سال ۲۰۱۸ برای این کنسول را به ارمغان آورد.[۲۷] خدای جنگ به ویژه در زمینه سیستم مبارزات، گرافیک، موسیقی، طراحی دنیای بازی، استفاده از اساطیر اسکاندیناوی، داستان، شخصیت پردازی و احساسات سینمایی مورد ستایش قرار گرفت.

در مراسم The Game Awards 2018 این بازی به عنوان برترین بازی سال ۲۰۱۸ انتخاب شد.

خدای جنگ (همچنین به‌عنوان خدای جنگ ۴ و خدای جنگ پی‌اس۴ نیز شناخته می‌شود)[۱] یک بازی ویدئویی در سبک اکشن-ماجراجویی است که توسط استودیو سنتا مونیکا ساخته شده و بوسیلهٔ سونی اینتراکتیو انترتینمنت در تاریخ ۲۰ آوریل ۲۰۱۸ به‌طور انحصاری برای کنسول پلی‌استیشن ۴ منتشر شد.

این هشتمین قسمت در مجموعه بازی‌های خدای جنگ به‌شمار می‌رود و دنباله‌ای بر نسخهٔ خدای جنگ ۳ محسوب می‌شود.[۲] بازی به عنوان یک نسخه بازراه‌اندازی از سری خدای جنگ به‌شمار می‌رود و این بار به جای آنکه داستان آن همانند تمامی قسمت‌ها در این مجموعه بازی بر اساس اساطیر یونانی دنبال شود، در اساطیر اسکاندیناوی روایت می‌شود.[۳]

شخصیت اصلی بازی کماکان کریتوس است که دیگر پا به سن گذاشته و اکنون صاحب پسر شده‌است. کریتوس نقش مربی و محافظ پسرش را ایفا می‌کند و در طی روند بازی پسرش به او در مبارزات، اکتشافات و حل معماها کمک می‌کند. سلاح اصلی کریتوس در این قسمت یک تبرزین جادویی است.

این بازی دارای نمرات بسیار بالایی است و با استقبال بسیار خوب منتقدین مواجه شد. وبگاه‌های گیم‌اسپات و آی‌جی‌ان به ترتیب به این بازی امتیاز ۹ از ۱۰ و ۱۰ از ۱۰ را داده‌اند و همچنین امتیاز کلی ۹۴ از ۱۰۰ را در وبگاه متاکریتیک به خود اختصاص داد.[۴] به گفتهٔ بسیاری از رسانه‌ها، این بازی یکی از بهترین بازی‌های کنسول پلی‌استیشن ۴ است.[۵]

روند بازی در خدای جنگ بسیار متفاوت و تا اندازه زیادی از نسخه‌های پیشین فاصله گرفته‌است، به گونه‌ای که از ابتدا بازسازی شده‌است.[۶] با وجود اینکه قسمت پیشین تحت عنوان معراج (۲۰۱۳) حالت چندنفره را در این مجموعه معرفی نمود، این نسخه تنها دارای حالت تک‌نفره است. از ویژگی‌های جدید در این بازی می‌توان به دوربین آزاد با دید سوم شخص در بالا شانه اشاره کرد که خاصیت یک دوربین سینمایی ثابت سوم شخص را دارد و با نسخه‌های پیشین تفاوت دارد (به استثنای نسخهٔ دوبعدی خیانت در سال ۲۰۰۷). از جنبه سینمایی، بازی به صورت نمای مستمر و بدون هیچ کاتی در دوربین ارائه شده‌است. دشمنان موجود در بازی ریشه در اساطیر اسکاندیناوی دارند و شامل ترول‌ها، اوگر، دروگرها و همچنین مخلوقات از گور برخاسته‌ای که توسط جادوی سِیدر منحرف شده‌اند می‌باشد.
داستان بازی god of war ۲۰۱۸

کریتوس از یک تبرزین جادویی به نام تبر لویاتان استفاده می‌کند که قادر است با عناصر مختلف جادو های مختلف ترکیب شده و به سمت دشمنان پرتاب شود. به‌طور مثال تبر می‌تواند با یخ ترکیب شود و کریتوس قادر است آن را به طرف دشمنان پرتاب کند و به شکلی جادویی آن را به سوی دستش بازگرداند (درست شبیه به میولنیر، چکش ثور).[۷] همچنین کریتوس می‌تواند تبر خود را شارژ کرده و با انفجاری از انرژی به دشمنان اطرافش آسیب بزند. در بازی، تبر دارای حملات سبک و سنگین است؛ حملات سنگین به کریتوس اجازه می‌دهد تا دشمنانش را به هوا پرتاب کند. دشمنان بزرگتر مانند اُوگر دارای نقاط حساسی هستند که با برخورد تبر، گیج می‌شوند. با پرتاب تبر به سمت برخی از وسایل اطراف، آن‌ها منفجر می‌شوند و به دشمنان نزدیک محل انفجار آسیب وارد می‌شود. تبر لویاتان را می‌توان با چسباندن سنگ خط رونی ارتقا داد. یک سنگ برای حملات سنگین و دیگری برای حملات سبک. این ویژگی به بازیکنان امکان می‌دهد تا سبک بازی مورد علاقهٔ خودشان را ایجاد کنند. سلاح دیگری که کریتوس از آن استفاده می‌کند، سپر است. زمانی که کریتوس از آن استفاده نمی‌کند، سپر را روی ساعد چپش به عنوان زره قرار می‌دهد. هنگام مبارزه از سپر می‌توان هم برای حمله و هم برای دفاع استفاده کرد.[۸]

بازی دارای جهانی نیمه باز بوده و بازیکن میتواند به محیط های قبلی سر بزند و راز های مخفی را کشف کند و با باسفایت های اختیاری مبارزه کند.[۹] حالت رویداد فوری نسبت به نسخه‌های پیشین دستخوش تغییر قرار گرفته‌است. بالای سر دشمنان دو نوار وجود دارد، یکی میزان سلامتی و دیگری درجه گیج شدن را نشان می‌دهد. پر کردن نوار گیجی به شکست دادن راحت‌تر دشمنان قوی کمک می‌کند. با پر شدن نوار و بسته به نوع دشمن، کریتوس کارهای مختلفی مانند نصف کردن یا پرت کردن انجام می‌دهد.[۱۰] قابلیت شنا کردن از بازی حذف شده‌است و بازیکنان در صورت نیاز از قایق برای عبور از آب استفاده می‌کنند.

در بعضی قسمت‌ها این بازی مانند بازی‌های نقش‌آفرینی عمل می‌کند. برای مثال قابلیت ارتقاء دانش تیراندازی یا خشم زمان دار. نوار این خشم مانند بازی‌های قبلی این مجموعه، حین مبارزه پر می‌شود و کریتوس با استفاده از آن می‌تواند با دستان خالی مبارزه کرده و آسیب زیادی به دشمنانش وارد کند.[۱۱][۱۲] هم‌چنین منابعی وجود دارد که بازیکن می‌تواند آن‌ها را پیدا کند. [۱۳] این منابع به بازیکن اجازه می‌دهد تا زره جدیدی بسازد یا زره فعلی خود را ارتقاء بخشد. در طول بازی، بازیکن صندوق‌هایی پیدا می‌کند که در آن اشیاء به نام هک‌سیلور (hacksilver) است. هک سیلورها نقشی اساسی در ساختن ابزار و وسایل جدید دارند. ساختن ابزار به تجربه نیز(xp) نیاز دارد.[۱۲]

با این‌که بازیکن همیشه کریتوس را کنترل می‌کند اما گاهی اوقات می‌تواند آتریوس، پسر کریتوس را نیز کنترل کند.[۱۴] در این زمان، یک دکمه به آتریوس اختصاص داده می‌شود و بازیکن می‌تواند با فشردن آن دکمه، باعث شود تا آتریوس کار خاصی انجام دهد. برای مثال اگر بازیکن به کمک نیاز داشته باشد، می‌تواند وسط صفحه را روی دشمن تنظیم کرده و به آترئوس دستور دهد تا به دشمن شلیک کند یا اینکه روی سر دشمن بپرد و او را برای لحظاتی گیج کند.[۱۵]تیرهای آتریوس در ابتدا تاثیر کمی روی سلامتی دشمن دارند اما در ادامه ی روند بازی و با ارتقاع کمان اتریوس میتوان آسیب ضربات را افزایش داد همچنین تیر ها باعث می‌شوند نوار گیجی دشمن به سرعت پر شود.[۱۰]

در طول بازی آتریوس در حل پازل‌ها، مسافرت، مبارزه و… کمک می‌کند. زمانی هم که بازیکن با تعداد زیادی از دشمنان روبه‌رو می‌شود، آتریوس به صورت مستقل باعث حواس پرتی دشمنان ضعیف‌تر می‌شود تا بازیکن با دشمنان قوی‌تر بجنگد.[۱۶] اگر تعداد زیادی از دشمنان با آتریوس درگیر شوند، او روی زمین می‌افتد و دیگر تا آخر مبارزه درگیر نمی‌شود. آتریوس نیز مانند کریتوس در طول بازی سلاح و زره و توانایی‌های جدید از جمله تیرهای رعد و برق به دست می‌آورد.[۱۷]

در حالی که هفت بازی قبلی کم و بیش بر اساس اساطیر یونانی بود اما این بازی در اساطیر اسکاندیناوی ادامه می‌یابد.[۱۸] اتفاقات این بازی قبل از زمان وایکینگ‌ها رخ می‌دهد. شش قلمرو از ۹ جهان اساطیر اسکاندیناوی قابل دسترسی است. بیشتر زمان بازی در سرزمین میدگارد می‌گذرد. جایی که انسان‌ها زندگی می‌کنند و همان قلمرویی است که دنیای یونان وجود داشته بود. دیگر قلمروها عبارتند از الف‌هایم: قلمرو اِلف‌های نور و تاریکی، هل‌هایم: قلمرو مردگان، یوتون‌هایم: سرزمین غول‌ها. قلمروهای دیگر که به صورت اختیاری می‌توان وارد آن‌ها شد عبارتند از نیفل‌هایم: قلمرو مه و موسپل‌هایم: قلمرو آتش. دسترسی به سه قلمرو دیگر آسگارد: قلمرو خدایان آسیر، واناهایم: قلمرو ایزدان ونیر، و سوارت‌آلفهایم: قلمرو دورف‌ها توسط اودین، حاکم آسگارد بسته شده‌است.[۱۹] در وسط تمام قلمروها درخت افسانه‌ای ایگدراسیل وجود دارد که قلمروها را به هم متصل می‌کند. با اینکه هر قلمرو جهانی متفاوت است اما همه آن‌ها به طور همزمان در یک مکان وجود دارند. سفر بین قلمروها از طرق بیفروست و یکی از ریشه‌های ایگدراسیل صورت می‌گیرد. بیفروست را تیر ،یک خدای جنگ صلح دوست ساخت و به قلمروهای دیگر سفر کرد و افسانه‌های آن‌ها را آموخت. اودین، تیر را کشت چراکه باور داشت تیر با همدستی با غول‌ها می‌خواهد او را از مقامش کنار بزند.

قهرمان‌های اصلی بازی کریتوس (صداپیشگی توسط کریستوفر جاج) و پسر کوچکش آتریوس (سانی سالجیک) هستند. کریتوس، فرزند زئوس، یک مبارز از اسپارتا است که به خدای جنگ یونان تبدیل شد. پس از این که به میدگارد (سرزمین انسان‌ها) آمد، با همسر دومش که اکنون مرده است (لافی Laufey) آشنا شد که البته او را فای (Faye) صدا می‌کرد. او و فای فرزندی به نام آرتریوس دارند که نه از گذشتهٔ کریتوس خبر داشت و نه می‌دانست خدا است. با این حال این توانایی را دارد که افکار دیگران را بخواند. هماورد اصلی بازی، ایزد آسیر، بالدر (جرمی دیویس)، برادر ثور است. فرزندان ثور، مودی (Modi) و مگنی (Magni) (نولان نورث و تروی بیکر) به بالدر کمک می‌کنند. پدر بالدر، اودین و مادرش خدای ونیر، فریا (دانیل بیسوتی) است. اودین، فریا را به میدگارد تبعید کرده است که فریا در آن جا به جادوگر جنگل معروف شد. او برای محافظت از پسرش بالدر، او را جاودانه کرد که باعث شد نه درد و نه خوشحالی را احساس کند و همین به تنفر بالدر از فریا انجامید. شخصیت‌های دیگری هم وجود دارند شامل: میمیر (آلستر دانکن) که ادعا می‌کند باهوش‌ترین انسان زندهٔ جهان است. بروک (Brok) و سیندری (Sindri) (راجر کری هد و آدام جی. هرینگتون) دو برادر دورف که در نقاط مختلفی از جهان حضور دارند و برای کریتوس و آرتریوس سلاح‌ها جدید می‌سازند. این دو برادر بودند که تبر لویاتان کریتوس را ساختند و آن را به فای دادند.[۲۰]
.
.
.
همچنین روح ایزد بانوی آتنا در بازی در دو صحنه وجود دارد و کریتوس را هیولا و تغیر ناپذیر توصیف میکند و به او میگوید ک طبیعت تو عوض شدنی نیست.از دیگر شخصیت هایی ک در نسخه های قبلی وجود داشتند و در این نسخه وجود دارند زئوس خدای خدایان و خدای رعد میباشد ک در جهان مردگان کریتوس با او دیدار میکند

بر طبق وبگاه متاکریتیک، خدای جنگ مورد تقدیر همگانی قرار گرفت و با استقبال بسیار خوب منتقدین مواجه شد و در کنار نسخه اصلی خدای جنگ بالاترین امتیاز را در این فرنچایز دارا می‌باشد. این بازی دارای رتبه سوم در بین تمام بازی‌های کنسول پلی‌استیشن ۴ را دارا می‌باشد و همچنین عنوان بالاترین امتیاز یک بازی در سال ۲۰۱۸ برای این کنسول را به ارمغان آورد.[۲۷] خدای جنگ به ویژه در زمینه سیستم مبارزات، گرافیک، موسیقی، طراحی دنیای بازی، استفاده از اساطیر اسکاندیناوی، داستان، شخصیت پردازی و احساسات سینمایی مورد ستایش قرار گرفت.

در مراسم The Game Awards 2018 این بازی به عنوان برترین بازی سال ۲۰۱۸ انتخاب شد.

خدای جنگ (همچنین به‌عنوان خدای جنگ ۴ و خدای جنگ پی‌اس۴ نیز شناخته می‌شود)[۱] یک بازی ویدئویی در سبک اکشن-ماجراجویی است که توسط استودیو سنتا مونیکا ساخته شده و بوسیلهٔ سونی اینتراکتیو انترتینمنت در تاریخ ۲۰ آوریل ۲۰۱۸ به‌طور انحصاری برای کنسول پلی‌استیشن ۴ منتشر شد.

این هشتمین قسمت در مجموعه بازی‌های خدای جنگ به‌شمار می‌رود و دنباله‌ای بر نسخهٔ خدای جنگ ۳ محسوب می‌شود.[۲] بازی به عنوان یک نسخه بازراه‌اندازی از سری خدای جنگ به‌شمار می‌رود و این بار به جای آنکه داستان آن همانند تمامی قسمت‌ها در این مجموعه بازی بر اساس اساطیر یونانی دنبال شود، در اساطیر اسکاندیناوی روایت می‌شود.[۳]

شخصیت اصلی بازی کماکان کریتوس است که دیگر پا به سن گذاشته و اکنون صاحب پسر شده‌است. کریتوس نقش مربی و محافظ پسرش را ایفا می‌کند و در طی روند بازی پسرش به او در مبارزات، اکتشافات و حل معماها کمک می‌کند. سلاح اصلی کریتوس در این قسمت یک تبرزین جادویی است.

این بازی دارای نمرات بسیار بالایی است و با استقبال بسیار خوب منتقدین مواجه شد. وبگاه‌های گیم‌اسپات و آی‌جی‌ان به ترتیب به این بازی امتیاز ۹ از ۱۰ و ۱۰ از ۱۰ را داده‌اند و همچنین امتیاز کلی ۹۴ از ۱۰۰ را در وبگاه متاکریتیک به خود اختصاص داد.[۴] به گفتهٔ بسیاری از رسانه‌ها، این بازی یکی از بهترین بازی‌های کنسول پلی‌استیشن ۴ است.[۵]

روند بازی در خدای جنگ بسیار متفاوت و تا اندازه زیادی از نسخه‌های پیشین فاصله گرفته‌است، به گونه‌ای که از ابتدا بازسازی شده‌است.[۶] با وجود اینکه قسمت پیشین تحت عنوان معراج (۲۰۱۳) حالت چندنفره را در این مجموعه معرفی نمود، این نسخه تنها دارای حالت تک‌نفره است. از ویژگی‌های جدید در این بازی می‌توان به دوربین آزاد با دید سوم شخص در بالا شانه اشاره کرد که خاصیت یک دوربین سینمایی ثابت سوم شخص را دارد و با نسخه‌های پیشین تفاوت دارد (به استثنای نسخهٔ دوبعدی خیانت در سال ۲۰۰۷). از جنبه سینمایی، بازی به صورت نمای مستمر و بدون هیچ کاتی در دوربین ارائه شده‌است. دشمنان موجود در بازی ریشه در اساطیر اسکاندیناوی دارند و شامل ترول‌ها، اوگر، دروگرها و همچنین مخلوقات از گور برخاسته‌ای که توسط جادوی سِیدر منحرف شده‌اند می‌باشد.
داستان بازی god of war ۲۰۱۸

کریتوس از یک تبرزین جادویی به نام تبر لویاتان استفاده می‌کند که قادر است با عناصر مختلف جادو های مختلف ترکیب شده و به سمت دشمنان پرتاب شود. به‌طور مثال تبر می‌تواند با یخ ترکیب شود و کریتوس قادر است آن را به طرف دشمنان پرتاب کند و به شکلی جادویی آن را به سوی دستش بازگرداند (درست شبیه به میولنیر، چکش ثور).[۷] همچنین کریتوس می‌تواند تبر خود را شارژ کرده و با انفجاری از انرژی به دشمنان اطرافش آسیب بزند. در بازی، تبر دارای حملات سبک و سنگین است؛ حملات سنگین به کریتوس اجازه می‌دهد تا دشمنانش را به هوا پرتاب کند. دشمنان بزرگتر مانند اُوگر دارای نقاط حساسی هستند که با برخورد تبر، گیج می‌شوند. با پرتاب تبر به سمت برخی از وسایل اطراف، آن‌ها منفجر می‌شوند و به دشمنان نزدیک محل انفجار آسیب وارد می‌شود. تبر لویاتان را می‌توان با چسباندن سنگ خط رونی ارتقا داد. یک سنگ برای حملات سنگین و دیگری برای حملات سبک. این ویژگی به بازیکنان امکان می‌دهد تا سبک بازی مورد علاقهٔ خودشان را ایجاد کنند. سلاح دیگری که کریتوس از آن استفاده می‌کند، سپر است. زمانی که کریتوس از آن استفاده نمی‌کند، سپر را روی ساعد چپش به عنوان زره قرار می‌دهد. هنگام مبارزه از سپر می‌توان هم برای حمله و هم برای دفاع استفاده کرد.[۸]

بازی دارای جهانی نیمه باز بوده و بازیکن میتواند به محیط های قبلی سر بزند و راز های مخفی را کشف کند و با باسفایت های اختیاری مبارزه کند.[۹] حالت رویداد فوری نسبت به نسخه‌های پیشین دستخوش تغییر قرار گرفته‌است. بالای سر دشمنان دو نوار وجود دارد، یکی میزان سلامتی و دیگری درجه گیج شدن را نشان می‌دهد. پر کردن نوار گیجی به شکست دادن راحت‌تر دشمنان قوی کمک می‌کند. با پر شدن نوار و بسته به نوع دشمن، کریتوس کارهای مختلفی مانند نصف کردن یا پرت کردن انجام می‌دهد.[۱۰] قابلیت شنا کردن از بازی حذف شده‌است و بازیکنان در صورت نیاز از قایق برای عبور از آب استفاده می‌کنند.

در بعضی قسمت‌ها این بازی مانند بازی‌های نقش‌آفرینی عمل می‌کند. برای مثال قابلیت ارتقاء دانش تیراندازی یا خشم زمان دار. نوار این خشم مانند بازی‌های قبلی این مجموعه، حین مبارزه پر می‌شود و کریتوس با استفاده از آن می‌تواند با دستان خالی مبارزه کرده و آسیب زیادی به دشمنانش وارد کند.[۱۱][۱۲] هم‌چنین منابعی وجود دارد که بازیکن می‌تواند آن‌ها را پیدا کند. [۱۳] این منابع به بازیکن اجازه می‌دهد تا زره جدیدی بسازد یا زره فعلی خود را ارتقاء بخشد. در طول بازی، بازیکن صندوق‌هایی پیدا می‌کند که در آن اشیاء به نام هک‌سیلور (hacksilver) است. هک سیلورها نقشی اساسی در ساختن ابزار و وسایل جدید دارند. ساختن ابزار به تجربه نیز(xp) نیاز دارد.[۱۲]

با این‌که بازیکن همیشه کریتوس را کنترل می‌کند اما گاهی اوقات می‌تواند آتریوس، پسر کریتوس را نیز کنترل کند.[۱۴] در این زمان، یک دکمه به آتریوس اختصاص داده می‌شود و بازیکن می‌تواند با فشردن آن دکمه، باعث شود تا آتریوس کار خاصی انجام دهد. برای مثال اگر بازیکن به کمک نیاز داشته باشد، می‌تواند وسط صفحه را روی دشمن تنظیم کرده و به آترئوس دستور دهد تا به دشمن شلیک کند یا اینکه روی سر دشمن بپرد و او را برای لحظاتی گیج کند.[۱۵]تیرهای آتریوس در ابتدا تاثیر کمی روی سلامتی دشمن دارند اما در ادامه ی روند بازی و با ارتقاع کمان اتریوس میتوان آسیب ضربات را افزایش داد همچنین تیر ها باعث می‌شوند نوار گیجی دشمن به سرعت پر شود.[۱۰]

در طول بازی آتریوس در حل پازل‌ها، مسافرت، مبارزه و… کمک می‌کند. زمانی هم که بازیکن با تعداد زیادی از دشمنان روبه‌رو می‌شود، آتریوس به صورت مستقل باعث حواس پرتی دشمنان ضعیف‌تر می‌شود تا بازیکن با دشمنان قوی‌تر بجنگد.[۱۶] اگر تعداد زیادی از دشمنان با آتریوس درگیر شوند، او روی زمین می‌افتد و دیگر تا آخر مبارزه درگیر نمی‌شود. آتریوس نیز مانند کریتوس در طول بازی سلاح و زره و توانایی‌های جدید از جمله تیرهای رعد و برق به دست می‌آورد.[۱۷]

در حالی که هفت بازی قبلی کم و بیش بر اساس اساطیر یونانی بود اما این بازی در اساطیر اسکاندیناوی ادامه می‌یابد.[۱۸] اتفاقات این بازی قبل از زمان وایکینگ‌ها رخ می‌دهد. شش قلمرو از ۹ جهان اساطیر اسکاندیناوی قابل دسترسی است. بیشتر زمان بازی در سرزمین میدگارد می‌گذرد. جایی که انسان‌ها زندگی می‌کنند و همان قلمرویی است که دنیای یونان وجود داشته بود. دیگر قلمروها عبارتند از الف‌هایم: قلمرو اِلف‌های نور و تاریکی، هل‌هایم: قلمرو مردگان، یوتون‌هایم: سرزمین غول‌ها. قلمروهای دیگر که به صورت اختیاری می‌توان وارد آن‌ها شد عبارتند از نیفل‌هایم: قلمرو مه و موسپل‌هایم: قلمرو آتش. دسترسی به سه قلمرو دیگر آسگارد: قلمرو خدایان آسیر، واناهایم: قلمرو ایزدان ونیر، و سوارت‌آلفهایم: قلمرو دورف‌ها توسط اودین، حاکم آسگارد بسته شده‌است.[۱۹] در وسط تمام قلمروها درخت افسانه‌ای ایگدراسیل وجود دارد که قلمروها را به هم متصل می‌کند. با اینکه هر قلمرو جهانی متفاوت است اما همه آن‌ها به طور همزمان در یک مکان وجود دارند. سفر بین قلمروها از طرق بیفروست و یکی از ریشه‌های ایگدراسیل صورت می‌گیرد. بیفروست را تیر ،یک خدای جنگ صلح دوست ساخت و به قلمروهای دیگر سفر کرد و افسانه‌های آن‌ها را آموخت. اودین، تیر را کشت چراکه باور داشت تیر با همدستی با غول‌ها می‌خواهد او را از مقامش کنار بزند.

قهرمان‌های اصلی بازی کریتوس (صداپیشگی توسط کریستوفر جاج) و پسر کوچکش آتریوس (سانی سالجیک) هستند. کریتوس، فرزند زئوس، یک مبارز از اسپارتا است که به خدای جنگ یونان تبدیل شد. پس از این که به میدگارد (سرزمین انسان‌ها) آمد، با همسر دومش که اکنون مرده است (لافی Laufey) آشنا شد که البته او را فای (Faye) صدا می‌کرد. او و فای فرزندی به نام آرتریوس دارند که نه از گذشتهٔ کریتوس خبر داشت و نه می‌دانست خدا است. با این حال این توانایی را دارد که افکار دیگران را بخواند. هماورد اصلی بازی، ایزد آسیر، بالدر (جرمی دیویس)، برادر ثور است. فرزندان ثور، مودی (Modi) و مگنی (Magni) (نولان نورث و تروی بیکر) به بالدر کمک می‌کنند. پدر بالدر، اودین و مادرش خدای ونیر، فریا (دانیل بیسوتی) است. اودین، فریا را به میدگارد تبعید کرده است که فریا در آن جا به جادوگر جنگل معروف شد. او برای محافظت از پسرش بالدر، او را جاودانه کرد که باعث شد نه درد و نه خوشحالی را احساس کند و همین به تنفر بالدر از فریا انجامید. شخصیت‌های دیگری هم وجود دارند شامل: میمیر (آلستر دانکن) که ادعا می‌کند باهوش‌ترین انسان زندهٔ جهان است. بروک (Brok) و سیندری (Sindri) (راجر کری هد و آدام جی. هرینگتون) دو برادر دورف که در نقاط مختلفی از جهان حضور دارند و برای کریتوس و آرتریوس سلاح‌ها جدید می‌سازند. این دو برادر بودند که تبر لویاتان کریتوس را ساختند و آن را به فای دادند.[۲۰]
.
.
.
همچنین روح ایزد بانوی آتنا در بازی در دو صحنه وجود دارد و کریتوس را هیولا و تغیر ناپذیر توصیف میکند و به او میگوید ک طبیعت تو عوض شدنی نیست.از دیگر شخصیت هایی ک در نسخه های قبلی وجود داشتند و در این نسخه وجود دارند زئوس خدای خدایان و خدای رعد میباشد ک در جهان مردگان کریتوس با او دیدار میکند

بر طبق وبگاه متاکریتیک، خدای جنگ مورد تقدیر همگانی قرار گرفت و با استقبال بسیار خوب منتقدین مواجه شد و در کنار نسخه اصلی خدای جنگ بالاترین امتیاز را در این فرنچایز دارا می‌باشد. این بازی دارای رتبه سوم در بین تمام بازی‌های کنسول پلی‌استیشن ۴ را دارا می‌باشد و همچنین عنوان بالاترین امتیاز یک بازی در سال ۲۰۱۸ برای این کنسول را به ارمغان آورد.[۲۷] خدای جنگ به ویژه در زمینه سیستم مبارزات، گرافیک، موسیقی، طراحی دنیای بازی، استفاده از اساطیر اسکاندیناوی، داستان، شخصیت پردازی و احساسات سینمایی مورد ستایش قرار گرفت.

در مراسم The Game Awards 2018 این بازی به عنوان برترین بازی سال ۲۰۱۸ انتخاب شد.


PSGalaxy

وب سایت تحلیلی و خبری گیم


PSGalaxy

با توجه به انتشار عنوان تحسین برانگیز God OF War که از دید بسیاری سایتها به عنوان بهترین بازی سال ۲۰۱۸ نیز برگزیده شد هم اکنون کاربران در انتظار انتشار نسخه بعدی لحظه شماری می کنند.

داستان بازی god of war ۲۰۱۸

اخیراً شایعاتی در خصوص انتشار DLC بازی GOD OF War منتشر شده که با واکنش منفی کوری بارلوگ کارگردان بازی همراه شد بارلوگ در این زمینه می گوید:

” من ۵ سال بی وقفه برروی نسخه اول کارکرده ام و هم اکنون بسیار خسته و نیازمند استراحت هستم بنابراین امکان عرضه DLC بازی وجود ندارد.”

 

البته بر خلاف اظهارات بارلوگ ، می دانیم که طرح کامل نسخه بعدی آماده است و حتی ممکن است سانتامونیکا مشغول توسعه نسخه دوم باشد.حال ۶ نکته تائید شده در خصوص نسخه بعدی وجود دارد که با یکدیگر ان را بررسی خواهیم کرد:

 

۶-آترئوس خدای شرات در سرزمینهای نورث یا همان لوکی است:

پایان God of War به خوبی نشان می دهد که آترئوس همان لوکی است.گرچه نمی دانیم که در نسخه بعدی چگونه این موضوع به وقوع می پیوندد.اما یقیناً این موضوع طرح اصلی برای قسمت بعدی است.از طرفی تا این لحظه اطلاعات کمی از هویت آترئوس و یورمونگاند(The Serpent) در دست است.اما می دانیم که در افسانه های نورث آمده که لوکی پدر یورمونگاند است و اگر آترئوس لوکی باشد پس فرخوانی یورمونگاند در سکانس پایانی بازی God OF War و جهت کمک به کریتوس و آترئوس ، در  جنگ پایانی بین کریتوس و بالدور قابل توجیه است.حال باید ببینم کوری بارلوگ چگونه از این ماجرا در نسخه بعدی بهره برداری خواهد کرد

 

۵-غولها ، قتل و عام و آینده نا مشخص بازماندگان

در مرحله نهائی داستان ، کریتوس و آترئوس اجساد غولهایی را می بینند که توسط خدایان(Aesir) قتل و عام شده اند.این بخشی از بازی است که البته کاملا به تصویر کشیده نشده و در مورد جنگ خدایان به رهبری اودین با غول ها است گرچه در جریان بازی با اودین روبرو نمی شویم اما میمیر(خدای دانش) در جریان بازی بارها از اودین یاد می کند.

با توجه به اینکه در جهان یوتونهایم ، مادر لوکی (فی) نگهبان غول ها بود در حین نبرد ، ثور و سایر خدایان از طریق دروازه درخت ایگدراسیل و جهت تعقیب غول ها به جهان یوتونهایم پا گذاشتند و با مقاومت فی مواجه شدند در نتیجه ممکن است تعدادی از غولها از وقایع مربوط به نسل کشی جان سالم به در برده باشند.بنابراین اگر در نسخه بعدی بازماندگان به کمک کریتوس و آترئوس بیایند جای تعجب نخواهد بود.تصور ماجرای تقابل غولها ، خدایان و کریتوس و آترئوس بسیار جذاب و هیجان انگیز خواهد بود.

 

۴-فریا باز خواهد گشت

پس از کش و قوس فراوان کریتوس و بالدور ، شاهد بودیم که کریتوس بالدور را با مادرش (فریا) تنها می گذارد تا مشکلات مربوط به نامیرا بودن بالدور را با یکدیگر حل و فصل نمایند اما بالدور از کوره در رفته و به قصد کشتن مادرش گلوی او را می فشارد اما کریتوس که خود همین بلا را بر سر پدرش زئوس آورده از دیدن این صحنه ناراحت شده و از کشته شدن فریا جلوگیری می کند در ادامه بالدور با کریتوس درگیر شده ولی در نهایت به دست کریتوس کشته می شود.فریا که از دیدن مرگ فرزند در جلوی دیدگانش شوکه شده تصمیم به انتقام از کریتوس می گیرد و قول می دهد هر کسی را که لازم باشد به سزای اعمالش خواهند رساند از جمله اودین.

از چگونگی انتقام فریا خبری در دست نیست اما قطعا او بزخواهد گشت.

 

۳-کشف مناطق مخفی در نسخه اول

دروازه قلعه و سایر قلمروهای کشف نشده یکی از دلایلی است که می دانیم آنها را در نسخه بعدی خواهیم دید.در افسانه ها آمده اودین ورود به سه قلمرو را ممنوع کرده:

۱- جهان آزگارد :قلمرو خدایان (Aesir)

۲-جهان وانهایم:قلمرو خدایان (Vanir)

۳-جهان سوارتالفایم: قلمرو دورف ها

جالب خواهد بود ببینیم چگونه کوری بارلوگ سفرهای کریتوس و آترئوس را در سرتاسر این سه قلمرو باقی مانده که در اولین بازی غیرقابل دسترس بود، روایت خواهد کرد.کوری بارلوگ عمدا تمام قلمرو های غیر قابل دسترس را در نسخه اول بازی قرار داد، بنابراین جهان های غیرقابل دسترس در نسخه جدید قابل بازی خواهند بود.

 

۲-واقعه رگناروگ به وقوع خواهد پیوست

بعد از کشتن بالدر و بازگشت کریتوس از قلمرو غولها ، میمیر به کریتوس می گوید که رگناروگ به زودی آغاز خواهد شد.با توجه به اسطوره شناسی نورث ، رگناروک واقعه آخرالزمانی در سرزمینهای شمالی است که منجر به آغاز زمستان سه ساله و سپس شروع جنگ میان خدایان خواهد شد.میمیر همچنین می افزایدکه کشته شدن بالدور ممکن است به افزایش سرعت فرآیند رگناروگ و تشدید زمستان شود.

 

 

۱-نبرد ثور و کریتوس

مگنی و مودی فرزندان ثور در مبارزه با کریتوس کشته شده اند و همین دلیل کافی است تا انتقام ثور امری قابل پیش بینی باشد.به علاوه ، در انتهای بازی شخصی را می بینیم که در حالیکه کریتوس و آترئوس خواب هستند در جلوی درب خانه کریتوس ظاهر می شود و با رعد و برق و سایر قدرتهایش برای کریتوس خط و نشان می کشد.کریتوس که از ماجرا بی خبر است به جل.ی درب خانه رفته وبا مردی مواجه می شود که تبر  بزرگی (به نام میولنیر) دردست دارد که از آن نور و رعد و برق ساطع می شود.مطمئنا این شخصی کسی نیست جز ثور.داستان بازی god of war ۲۰۱۸

با توجه به تاکید کوری بارلوگ مبنی بر عدم انتشار  DLC برای بازی ، می توانیم انتظار رویاروئی کریتوس با خدای رعد و برق را در نسخه بعدی داشته باشیم.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

شمار دفعاتی که به خاطر نسخه های قبلی سری گاد آو وار با دوستان و همکارانم بحث کرده ام از دستم در رفته؛ گاد آو وار همواره یکی از نمادین ترین فرنچایزهای پلی استیشن بوده و پتانسیل های شگرفی برای گسترش داشته اما برای سالیان طولانی، سانتا مونیکا ترجیح داد آن را در همان قالب و فرمت نوجوان پسند و بی مغز نگه دارد. کشتن خدایان یونان و قلع و قمع شان همواره سرگرم کننده بوده، قطعاً، اما به خاطر ذات بازی و داستان هم که شده باید بلوغ بیشتری وجود می داشت.

انقلاب، تکامل، رستگاری، می توانید نامش را هرچیزی که دوست دارید بگذارید؛ کریتوس نیازمند چنین چیزی بود. در دنیایی که داستان های آینده نگرانه مخاطب و طرفدار بیشتری نسبت به داستان های اساطیری دارند و کمتر شاهد این دست از عناوین هستیم، بهره گیری حداقلی از خدایان یونان و استفاده از آنها به عنوان شخصیت هایی عمدتاً تک بعدی که صرفاً مثل یک اسباب بازی برای سگی وحشی هستند که می خواهد آنها را تکه و پاره کند، گناهی نابخشودنی بود.

تا اینکه God of War از راه رسید؛ ریبوتی بر جهان خدای جنگ که دقیقاً ریبوت نیست اما بستری عالیست برای گنجاندن تمام آن پختگی هایی که سال ها منتظرش بودیم. کریتوس دیگر آن خدای سابق نیست، گذر زمان و آرامشی که از انتقامجویی هایش حاصل نشد او را به پیرمردی خردمند تبدیل کرده؛ پیرمردی که بیشتر از سابق تعمق می کند، بیشتر از سابق به اطرافیان اهمیت می دهد و بیشتر از سابق تاثیر جانکاه اشتباهات پیشین را درک کرده.

او که در پی آرامش از سرزمین اسپارتا خارج شده و میدگارد را برای سکونت برگزیده، همسری فداکار از میان میرایان برای خود انتخاب کرده و حاصل این ازدواج، پسرکی به نام آترئوس است که پس از مرگ مادر، باید با پدری سختگیر که در بسیاری از اوقات کودکی اش در خانه حضور نداشته ارتباط برقرار کند؛ رابطه ای که گاهی شکلی دیکتاتورانه به خود می گیرد و آترئوس را به ستوه می آورد، اما در لایه های زیرین آن عشقی عمیق به چشم می خورد.داستان بازی god of war ۲۰۱۸

همین داستان مبتکرانه، بستر را برای آشنا شدن با جنبه های دیگر شخصیت کریتوس مهیا کرده. در واقع برای اولین بار در این سری شاهد رفتارهایی از سوی خدای جنگ هستیم که نشان می دهد او هیچوقت به آن سنگدلی که تصور می شده نبوده و البته جنبه هایی از شخصیت اش را می بینیم که نشان می دهد او حالا سعی دارد خدای بهتری باشد؛ البته شاید نه به آن شیوه رایجی که انتظارش را دارید، بلکه به همان شیوه اساطیری که در آن «مردها باید مرد باشند».

رابطه کریتوس و آترئوس و داینامیک میان آنها بدون ذره ای تردید الهام گرفته از تجربه خارق العاده ای است که ناتی داگ با The Last of Us ارائه کرد و شباهت ها و تاثیرهایی که گاد آو وار از شاهکار دیگر استودیوی سونی گرفته غیرقابل انکار است؛ مردی سالخورده و دنیا دیده با کودکی کله شق راهی سفری بزرگ می شود و در این مسیر، گاه اتفاقاتی رخ می دهد که ارتباط میان این دو را عمیق تر می کند و گاه چالش هایی در ارتباط میان این دو به وجود می آورد.

آترئوس و کریتوس که وارد سفری به سمت مرتفع ترین قله میدگارد شده اند تا آخرین آرزوی مادر و همسر فقید خود را برآورده کنند، در این راه از قلمروهای متعددی عبور می کنند و به گیمر هم فرصتی داده شده تا از برخی از افسانه‌ای ترین قلمروهای نورس مانند هِلهایم و آلفهایم دیدن کند. در این بین میدگارد، به عنوان مرکز جهان اساطیر نورس، خود منطقه ای بسیار وسیع و اصطلاحاً Open-Ended است؛ به این معنا که فعالیت های غیرخطی زیادی در آن وجود دارد که با هر ترتیبی می توان به آنها رسیدگی کرد اما در عین حال، داستان روندی از پیش معین را دنبال می کند.

برخلاف آنچه که هنگام مواجهه اولیه با «درخت جهان» به نظر می رسد، در این ماجراجویی از تمام قلمروهای نورس عبور نخواهید کرد؛ زیرا عبور و مرور میان برخی از این قلمروها توسط اودین، سرکرده ایزدهای نورس قدغن شده است. سایر قلمروهای در دسترس هم بیش از آنکه در خدمت آزادی عمل گیم پلی باشند، در خدمت داستان بوده اند و تنها زمانی گذرتان به آنها می افتد که داستان ایجاب کند. البته ذکر این نکته ضروری است که بازی دو قلمرو اضافه دارد که بعد از اتمام داستان، می توانید برای عبور از چالش های مختلف یا پیدا کردن آیتم های قابل جمع آوری به آنها سر بزنید.

همین محدودیت در قلمروهای بازی، درباره کاراکترهایی که با آنها ملاقات می کنید هم مصداق دارد. بسیاری از شخصیت هایی که ممکن است منتظر مواجهه با آنها باشید در بازی حضور کمرنگی دارند و در عوض مانور داستان روی کاراکترهای کم تر شناخته شده نورس و ایجاد بستر برای نسخه های بعدی بوده که بدون تردید در راه هستند.

با این حال اشتباه نکنید، در هر صورت God of War میزبان مجموعه ای از کاراکترهای بسیار پخته و دوست داشتنی است که همگی به زیباترین شکل ممکن شخصیت پردازی شده اند. فریا، جادوگر دوست داشتنی و دلسوز، براک و سیندری، برادران خل و چل دورف و آترئوس کاراکترهایی هستند که بیشترین زمان را با آنها سپری می کنید و در این بین با بدمن هایی هم ملاقات خواهید کرد که انگیزه هایی بسیار منطقی برای مواجهه با شما دارند؛ بنابراین از لحاظ منطق، با داستانی تماماً فکر شده طرف هستید که به خوبی در افسانه های نورس جای می گیرد.

گاد آو وار جدید نکات مثبت زیادی دارد که احتمالاً می توان ساعت ها درباره هرکدام صحبت کرد، اما بزرگ ترین و چشمگیرترین تفاوت در ژانری که بازی از آن پیروی می کند ظاهر می شود. در حالی که نسخه های قبلی ترکیبی متعادل از اکشن بسیار پر زد و خورد و حل پازل به همراه دوربینی ثابت بودند، گاد آو وار جدید پایبندی بیشتری به ژانر اکشن سوم شخص دارد و چاشنی هایی از نقش آفرینی را نیز در خود جای داده که همگی مثل تار و پود در یکدیگر تنیده اند و جامه ای بسیار زیبا را شکل داده اند.

تغییراتی که آخرین نسخه از این سری به همراه آورده، به مراتب بیشتر از اضافه شدن صرف یک کاراکتر همراه و تغییر محل قرارگیری دوربین است و به تبع تمام این ها، سبک مبارزات به کلی دگرگون شده است. هم کریتوس و هم آترئوس در ابتدا توانایی های بسیار محدودی دارند. مبارزه با کریتوس در ابتدا به دو نوع حمله سبک و سنگین با تبر Leviathan، حمله با دستان خالی، دفاع با سپر و پرتاب تبر محدود می شود و آترئوس هم صرفاً با فرمان گیمر تیرهایی نه چندان کاری را به پیکر دشمنان می زند. اما به مرور زمان، متغیرهای فراوانی در گیم پلی شروع به خودنمایی می کنند که گستره عظیمی از حرکات را به این مبارزات به ظاهر تکراری اضافه می کنند.

هر کدام از تجهیزات کریتوس و نیز کمان آترئوس، درخت مهارت عظیمی دارند که قابلیت ها و توانایی های متعددی را در دسترس قرار می دهند. جدا از اینکه این مهارت ها متغیرهای مبارزه را افزایش می دهند، با آپگرید توانایی های آترئوس می توانید داینامیک کارآمدتری میان او و کریتوس به وجود بیاورید که لذت مبارزات را دوچندان می کند. به عنوان مثال اگر دشمنی که آترئوس به روی شانه های او پریده را به هوا پرتاب کنید، آترئوس با جهیدن در آخرین لحظه و پرتاب تیری به سمت دشمن بخت برگشته، کار را یکسره می کند.

اما این تنها یک مثال از شیوه های متعددی است که می توان در مبارزه به کار گرفت و ضمناً همه چیز به همین جا محدود نمی شود. آیتم های شخصی سازی کریتوس هم عامل دیگری هستند که مجدداً حرکات جدیدی را به بازی اضافه می کنند. زره و تجهیزات مبارزه کریتوس به صورت تمام و کمال قابل شخصی سازی اند و هرکدام از این تجهیزات می توانند حامل یک یا چند آیتم پاور آپ به نام Enchantment و Talisman باشند که یا نوار توانایی های کریتوس را دستخوش تغییر می کنند یا با فشردن دکمه ای خاص، یک حرکت را میسر. بنابراین حدس این موضوع کار سختی نیست که بسته به سلیقه گیمر، رویکردهای کلی مبارزه می تواند تا چه حد متغیر باشد و این یکی از مسائلی است که زیبایی نبردها را دو برابر کرده.

تفاوت اجتناب ناپذیر و مثبتی که دوربین روی شانه در گیم پلی گاد آو وار به وجود آورده در دو موضوع کلی نمود پیدا می کند؛ نخست کاهش تعداد دشمنانی که به صورت همزمان با آنها مبارزه خواهید کرد و دوم استراتژیک تر شدن مبارزات. در حالی که دوربین ثابت نسخه های قبلی امکان مواجهه با خیل عظیمی از دشمنان و البته اسپم کردن دکمه های حمله به جای دقت به خرج دادن را مهیا کرده بود، زمان بندی و زیر نظر داشتن دشمنان در God of War بسیار مهم تر از قبل شده است و اگر مشغول مبارزه با دشمنی قدرتمند باشید، یک حرکت اشتباه معمولاً بهایی سنگین به همراه دارد.

حقیقت اینجاست که عادت کردن به شیوه مبارزه کریتوس در ساعات ابتدایی می تواند واقعاً دشوار باشد و طی این زمان، بارها احساس دست و پا چلفتگی خواهید کرد؛ روش های مختلف برای مبارزه وجود دارد، برخی دشمنان در برابر برخی حرکات مصون هستند و دفاع در لحظه آخر معمولاً آنطور که باید انجام نمی شود. اما هرچه از بازی می گذرد، مهارت هایتان به شکلی ناخودآگاه بهبود می یابد و بعد از مدتی آنچنان لذتی از مهارت خود خواهید برد که نمونه اش را هیچوقت ندیده اید؛ البته این حس رضایت تا حدی به مکانیزم های گیم پلی (مثل امکان پرتاب تبر کریتوس و فرا خواندن مجدد آن) و جذابیت های بصری بازی هم مربوط می شود و احتمالاً مهم ترین دستاورد سانتا مونیکا، استفاده از دستاویزهای گوناگون برای برانگیختن چنین حسی در گیمر باشد.

و بعد از این ها نوبت به نقش آترئوس در مبارزات می رسد که به اندازه نقش اش در داستان مهم است. به لطف بهبودهای هوش مصنوعی در سخت افزارهای فعلی و تجربیاتی که با الی در The Last of Us و نادین در Uncharted: Lost Legacy به دست آمده، آترئوس ایده آل ترین همراهی است که می توانید در نبرد با دشمنان داشته باشید. برخلاف الی خبری از حرکات احمقانه نیست و هیچوقت احساس نمی کنید که مجبور به بچه داری هستید؛ آترئوس به خوبی در تک تک مبارزات جای گرفته و بیشتر از آنکه المانی فانتزی باشد، عنصری حقیقتاً کارآمد است.

عظمت جهان گاد آو وار زمانی ملموس می شود که با آترئوس سوار قایق می شوید و سری به گوشه و کنارهای میدگارد می زنید. نسخه های قبلی روندی کاملاً خطی داشتند و معمولاً تنها زمانی از مسیر اصلی منحرف می شدید که به دنبال باز کردن گنجینه های خاصی بودید. اما در گاد آوار جدید کم پیش نمی آید که برای گشت و گذاری کوتاه از مسیر داستان دور شوید و ساعت ها بعد خود را در حالی بیابید که ماموریت اصلی را پاک فراموش کرده اید.

فعالیت های بی شماری در جهان بازی وجود دارد و اگر اندکی کنجکاوی به خرج دهید، معمولاً پاداش های فراوانی در قالب آیتم های شخصی سازی، پول رایج داخل بازی، پازل های واقعاً سرگرم کننده و ساید کوئست های درگیرکننده دریافت می کنید. اما پاداش بزرگ تر و سخاوتمندانه ای که سانتا مونیکا در صورت کنجکاوی به شما می دهد، دیالوگ هایی است که در این لحظات میان کریتوس و آترئوس رد و بدل می شود و از دست دادن آنها اشتباهی بزرگ است.

از آن جایی که لحظات غیر مبارزه ای معمولا موزیک متنی ندارند، سکوت حاکم بر فضای بازی باید با مکالمات میان آترئوس و کریتوس پر می شده و دیالوگ های بی نظیری که برای این لحظات تعریف شده در کنار صداگذاری قدرتمند هر دو کاراکتر، این احساس را القا می کند که روی ثانیه به ثانیه بازی فکر شده و هیچوقت حتی به ذهنتان خطور هم نمی کند که در حال اتلاف وقت هستید. این مکالمات برای روایت داستان به صورت کلی تر هم اهمیت شایانی دارند و اگر بخواهید بازی را صرفا در مسیر خطی و از پیش تعیین شده اش دنبال کنید، یقین داشته باشید که بسیاری از جزییات ظریف داستان و گیم پلی را از دست داده اید.

همانطور که پیشتر هم در مطلب اشاره کردم، گاد آو وار از آن بازی هایی است که می توان تک تک المان هایش را برای ساعت ها کند و کاو کرد؛ اما خوشبختانه گاد آو وار در دسته ای دیگر از بازی ها هم قرار می گیرد: بازی هایی که نیازی به تمجید مفصل ندارند و خود گویای همه چیز هستند. گاد آو وار جدید به بلوغ رسیده، ژانر خودش را از نو تعریف کرده، جلوه های بصری فوق العاده ای مقابل چشمان تان قرار می دهد که هیچوقت مشابه اش را ندیده اید و به گونه ای به پایان می رسد که می دانید باید منتظر حداقل یک سه گانه جدید باشید.

همه چیز در غایی ترین حالت خود قرار دارد و توجه دیوانه کننده به جزییات، مسعود فراستی درون هر منتقدی را از پای در می آورد. اینطور نیست که هیچ اشکالی وجود نداشته باشد، چه بازی دیگری می شناسید که هر از چندگاهی یک مشکل کوچک یا بزرگ در آن ظاهر نشود؟ اما تصویر بزرگ تری که سانتا مونیکا از آینده فرنچایز گاد آو وار ارائه کرده به قدری دوست داشتنی و نویدبخش است که مشکل گاه و بی گاه دوربین یا پیچیدگی منوها هیچ اهمیتی در برابرش ندارند. گاد آو وار جدید نسلی تازه از بازی های ویدیویی را بنیان گذاشته است، از دستش ندهید.

به محض اینکه Dead by Daylight به دستم رسید و کمی بسته بندی آن را نگاه کردم، شعاری که روی کاور بازی حک شده بود نظرم را جلب کرد. روی کاور بازی نوشته شده: مرگ یک راه فرار نیست. با اینکه کلیشه ای بود اما نظرم جلب شد و می خواستم ببینم تیم Behaviour Interactive واقعا… ادامه مطلب

در عصری از صنعت بازی های ویدیویی هستیم که ناشر ها دست به هر کاری می زنند تا محصولات خود را به قیمت گزاف به فروش برسانند. از عرضه بسته های الحاقی 50 دلاری بگیرید تا خریدهای ریز و درشت درون بازی در مطرح ترین و نامدارترین عناوین.

اما در این صنعت بی رحم یک نام هم روز… ادامه مطلب

جنگ یکی از مهم ترین موضوعاتی بوده که بشر در طول تاریخ با آن دست و پنجه نرم کرده است. در طول سالیان دراز، نحوه جنگیدن انسان ها به دلایل مختلفی تغییر کرده؛ از جنگ های ایدئولوژیک گرفته تا جنگ بر حفظ مرز رسمی یا مسائلی دیگر. فارق از این موضوعات، جنگ در طول تاریخ… ادامه مطلب

برای گفتگو با کاربران، وارد حساب کاربری خود شوید.

© ۱۳۹۸

تمامی حقوق برای وبسایت دیجیاتو محفوظ است.

دیجیاتو توسط سرورهای قدرتمند افرانت پشتیبانی می شود

داستان بازی god of war ۲۰۱۸

انتظار، انتظار، روز شماری، تحمل، شایعه، نگرانی…. این کلمات را تک تک کسانی که منتظر رسیدن روز موعود و انتشار بازی God of War بودند از دو سال قبل تا به امروز با تمام وجودشان لمس کردند و لمس کردیم. مدام شنیدیم “فلان جای بازی فلان شده پس شکست می خوره”، “فلان نفر گفته بیسار پس بازیش بد میشه.” هی نگران شدیم که نکند نام این شاهکار جاودانه با یک بازی معمولی و حتی خیلی خوب خراب شود، چون ما فقط شاهکار می خواستیم، مثل همیشه. عادت کرده ایم دیگر. دوست داران پلی استیشن را سونی خیلی بدعادت کرده است و وقتی نام انحصاری بزرگ می آید دیگر به کمتر از شاهکار راضی نیستیم، چون در طول تاریخ بیست و چند ساله پلی استیشن، مدام و مدام و پشت سر هم سونی برایمان شاهکار منتشر کرده است و ما هم دیگر بدعادت و شاید پر رو شده ایم. شاید چیزی مثل قضیه هواداران رئال مادرید و جام باشگاه های اروپا که از بس به قهرمان اروپا شدن عادت کرده اند، حتی طاقت یک بازی بد را هم ندارند و به نوعی پر رو شده اند و با یک بازی بد هم بد و بیراه نثار همه می کنند و این جام را مال خودشان می دانند! همین وضعیت در دنیای گیم برای سونی و طرفدارانش وجود دارد و تا نام بازی انحصاری “AAA” می آید دیگر ما کلا می رویم بالای ۹۰ و شاید با تخفیف بالای ۸۸! مخصوصا اگر که نام این بازی انحصاری God of War باشد که دیگر هیچ! فقط و فقط شاهکار می خواهیم و بس، آن هم وقتی که یک نسل جلو آمده ایم. برای همین ها بود که انتظار کشیدن برای دیدار دوباره با “کریتوس کبیر” خیلی خیلی دشوار بود و البته برخی روزها نگرانی هایش هم وحشتناک. با این که هر یک تریلری که از بازی می دیدیم فقط داشت داد می زد که “عزیزان اصلا نگران نباشید!” ولی بالاخره دست خودمان نبود و تا روزی که نمرات این منتقدان عجیب و غریب این روزها را نمی دیدیم، آرام نمی گرفتیم.

خدای جنگ یا خدای نسل هشتم؟! | نقد و بررسی بازی God of War

می دانید انتظار و سختی ها و نگرانی هایش چه زمانی تماما از جان آدم بیرون می روند و تبدیل به مصائب شیرین می شوند؟ این زمانیست که وقتی روز موعود فرا می رسد، عنوانی که منتظرش بوده ایم حتی از شگفت انگیز هم شگفت انگیزتر عمل کرده و حتی بزند روی دست شاهکاری بی تکرار به نام ویچر ۳ و آن وقت است که نفسی به راحتی می کشیم و می گوییم خدا را شکر… عینا همین موضوع برای نسخه جدید God of War اتفاق افتاد و وقتی نمرات بازی منتشر شد و پشت سر هم ۱۰۰ و ۱۰۰ و ۹۷ و ۹۵ و .. را می دیدیم، دائما قند در دلمان آب می شد و به سونی و کوری بارلوگ و سانتامونیکا درود می فرستادیم. بله! God of War موفق شد تا امتیاز متای ۹۵ را کسب نماید و در صف برترین بازی های تاریخ قرار بگیرد. چند روزی گذشت و بالاخره زمان انتشار جهانی بازی نیز فرا رسید و البته مثل همیشه از چند روز قبلش بازی در کشور ما موجود شد ولی چه موجود شدنی؟ بگذارید وارد یک بحث کثیف و موضوع سوء استفاده از علاقه مردم بیچاره و دلار ۱۰ هزار تومانی نشویم. ذره ای انصاف هم چیز خوبیست. به هر شکل موفق شدم تا چندین ساعتی قلم و کاغذ به دست، این شاهکار را از طریق یکی از نزدیکان تجربه نمایم و ۱۰ دقیقه بازی کنم و ۱۰ دقیقه بنویسم تا بتوانیم نقد و بررسی این بازی را مثل همیشه و همه بازی های روز دنیا، خیلی زود و به موقع برای دوستان عزیزم در وبسایت گیمفا منتشر کنیم. البته به شما قول می دهم که وقتی هم که بازی را خیلی بیشتر تجربه کرده و خیلی بیشتر به آن اشراف یافتم، نقد ویدئویی این شاهکار را نیز برای شما عزیزان قرار دهیم تا هم به صورت متنی و هم ویدئویی در جریان جزییات این بازی قرار بگیرید. به هر شکل امروز قصد داریم تا به بررسی زوایای مختلف و بخش های گوناگون بازی God of War بپردازیم و هر چه بیشتر شما عزیزان را با این شاهکار آشنا کنیم. البته بگویم که این نقد اصلا برای این نیست که تصمیم بگیرید بازی را بخرید یا نه، زیرا که نامی مثل God of War و امتیاز متای ۹۵ دیگر فکر کردن برای خرید نمی خواهد و این بازی جزو عناوینی است که اگر شما پلی استیشن ۴ دارید و این بازی را تجربه نمی کنید، پس چرا اصلا پلی استیشن ۴ خریده اید؟ در هر صورت اگر علاقمند به کسب اطلاعات بیشتر در مورد این شاهکار جدید سونی و سانتامونیکا هستید از شما دعوت می کنم تا در ادامه مطلب نقد و بررسی بازی God of War با بنده و وبسایت تحلیلی خبری گیمفا همراه شوید.

ایکاروس کیلو چند؟!

در خصوص داستان بازی جدید God of War اصلا و ابدا قصد نداریم تا حتی ذره ای از آن را برای شما عزیزان اسپویل کنیم تا خودتان بتوانید تمام لحظات و اتفاقات بازی را برای اولین بار لمس کنید و خیالتان راحت باشد که می توانید این مطلب را با خاطری آسوده مطالعه نمایید. حتما می دانید که به مانند همه المان های بازی، داستان و زمینه داستانی این نسخه نیز زمین تا اسمان تغییر کرده است و کلا به سرزمین و افسانه های دیگری کوچ کرده است تا حالا شاهد به آتش کشیدن سرزمین های شمالی و اسکاندیناوی و افسانه های نورث و دروازه های والهالا توسط کریتوس کبیر باشیم. بله درست است، God of War از یونان و اسطوره های یونان و خدایان آن، به سرزمین های اسکاندیناوی آمده است و کریتوس بعد از سلاخی یونان و خدایانش به سراغ اسکاندیناوی و اساطیرش آمده است و البته ماموریتی خاص تر در قالب تربیت فرزند نیز دارد. در عنوان جدید God of War بیشترین موضوعی که در مورد داستان بازی به چشم می خورد اضافه شدن بسیار زیاد بار احساسی به داستان است که تاکنون حتی ذره ای از این احساس را در عناوین قبلی سری مشاهده نکرده ایم و نگاه از این زاویه جدید با بار احساسی بیشتر در عنوان جدید خدای جنگ، موضوعی بسیار جذاب و قابل تحسین است که سازندگان به خوبی آن را در دل خشم و خشونت کریتوس حل کرده اند. مطمئن هستم که شما نیز مانند خیلی از طرفداران دیگر این سری محبوب، دیگر نمی خواستید شاهد داستانی مربوط به خدایان یونان و کوه المپ و تایتان ها باشید که تا به حال در ۶ بازی با آن ها دست و پنجه نرم کرده ایم و این موضوع کاملا از بازخوردهای بازی Ascension مشخص و مبرهن بود که این سری تغییر فضا می خواهد، آن هم وقتی یک نسل به جلو آمده است پس تغییر فضای عمیقی هم می خواهد. کاملا واضح است که کوری بارلوگ و تیم هنرمندش نیز کاملا به این موضوع واقف بوده اند و این تغییر فضای عمیق را با تغییر سرزمین بازی از یونان باستان و کوه های المپ، به سمت اساطیر و افسانه های اسکاندیناوی در بازی اعمال کرده اند تا فضا کاملا برای یک افسانه سازی جدید و خلق یک ۳ گانه شاهکار دیگر فراهم گردد.

ما هیچ.. ما نگاه… قیمت در ایران: ارزان ترین فروشگاه کنسول و بازی در ایران ما هستیم: این باندل رو میدیم ۷۵۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ میلیون تومان. ولی نخرید تا متعادل شه!!

این تغییرات گسترده و عمیق داستان بازی یکی از مهم ترین نکاتی است که در بازی اعمال شده است و باید اعلام کنم که همین موضوع، یکی از بزرگترین نقاط قوت بازی جدید نیز هست و داستان و ماجراجویی جدید کریتوس در سرزمین های شمالی همه چیز دارد، از عشق و احساس تا پدر بودن و خشم و جنون همیشگی کریتوس. جالب اینجاست که وقتی بازی را آغاز می کنید و مقداری در آن پیشروی می کنید کاملا در می یابید که جدا از فضا و داستان و سرزمین بازی، اصلی ترین چیزی که در بازی تغییر کرده است شخصیت خود کریتوس و جهان بینی اوست که بسیار پخته تر شده و بهبود یافته است و دلیل این هم چیزی نیست جز داشتن یک فرزند که پدرش را قهرمان خود می بیند و از هر کاری که او انجام می دهد درس می گیرد و همان را درست می داند. در واقع کریتوس خوب می داند که اکنون او یک کتاب آموزش زندگی برای فرزندش است و از قدیم گفته اند که شاید شرورترین و بدترین آدم های دنیا هم وقتی صاحب فرزند می شوند، در جلوی فرزندشان سعی می کنند بهترین باشند و در کنار فرزندشان خیلی از مسائل را رعایت می کنند که این موضوع کاملا در بازی جدید God of War در مورد کریتوس واضح است. کسی که داغ کشتن دختر و همسرش او را دیوانه و مجنون کرد و تبدیل به یک ماشین سلاخی خدایان شد، حالا با داشتن فرزند پسری که کاملا خود را در وی می بیند، هرگز نمی خواهد که فرصت دوباره ای که به دست آورده را از دست بدهد و می خواهد که فرزندی خوب و درستکار را در کنار یک جنگجوی قدرتمند بودن، تربیت نماید. در واقع در این عنوان ما جنبه ای دیگر از شخصیت کریتوس را شاهد هستیم، جنبه ای که هرگز آن را ندیده بودیم و نمی داسنتیم که کریتوس می تواند چنین فردی نیز باشد. در واقع در این بازی جدا از خشم و جنون و مرگ و رنج، ما شخصیت پدرانه کریتوس را به تماشا می نشینیم که بسیار جذاب است.

کریتوس حالا دیگر خیلی تغییر کرده است و تک تک رفتارهایش را در بازی بر اساس این که چه تاثیری روی پسرش می گذارد انجام می دهد و خیلی بیشتر از خودش به فکر فرزندش است و حتی در بازی چند باری می بینیم که گاها کریتوس خشم خود را در مقابل فرزندش کنترل می کند و بیش از آن که به فکر خود باشد به فکر پسرش است.

جذاب از این نظر که در طول بازی ما مدام کریتوس را با گذشته اش مقایسه می کنیم و با شخصیتی که از او می شناختیم، تک تک تصمیماتش را می سنجیم و دیدن تغییر شخصیتی وی به خاطر فرزندش و البته به خاطر با تجربه تر شدنش موضوعی است که بسیار بسیار جذاب و جدید بوده و برای ما جالب است که با زاویه ای دیگر از شخصیت مردی که می شناختیم روبرو می شویم. “کریتوسی که که از یک موجود فانی تبدیل به یک خدا شد و تک تک خدایان و حتی تایتان های عظیم الجثه و افسانه ای را سلاخی کرد. مردی که تا ابد کابوس کشتن زن و دخترش را با خود حمل می کند. مردی که برادر خود هرکول افسانه ای و مادر خود را می کشد. پدر خود یعنی خدای خدایان زئوس را سلاخی می کند، خدای جنگ را جنگاوری می آموزد، چشمهای پوسایدون را با انگشت کور می کند و سر هلیوس را با دست از جا می کند. مردی که کرونوس غول پیکر و عظیم را به زانو در می آورد و وی را نابود می کند. مردی که خیانت مادر زمین یعنی گایا را نیز تاب نمی آورد و دست او را قطع می کند و وی را از بلندای کوه های المپ به سقوط نابودی روانه می کند. مردی که به دل جهنم می رود و دنیای زیر زمین و جهنم را برای صاحب آن یعنی هیدیس که خودش خدای جهنم و دنیای زیرزمینی است و روح های مردگان را می گیرد، تبدیل به جهنم می کند و خدای مرگ را به کام مرگ می فرستد، حالا دیگر خیلی تغییر کرده است” و تک تک رفتارهایش را در بازی بر اساس این که چه تاثیری روی پسرش می گذارد انجام می دهد و خیلی بیشتر از خودش به فکر فرزندش است و حتی در بازی جدید چند باری می بینیم که گاها کریتوس خشم خود را در مقابل فرزندش کنترل می کند و بیش از آن که به فکر خود باشد به فکر پسرش است.

در طول بازی ما مدام کریتوس را با گذشته اش مقایسه می کنیم و با شخصیتی که از او می شناختیم تک تک تصمیماتش را می سنجیم و دیدن تغییر شخصیتی وی به خاطر فرزندش و البته به خاطر با تجربه تر شدنش، موضوعی است که بسیار بسیار جذاب و جالب و جدید است که با زاویه ای دیگر از شخصیت مردی که می شناختیم روبرو می شویم.

رابطه بین کریتوس و فرزندش در عنوان God of War یکی از برترین روابطی است که تاکنون بین دو شخصیت در تاریخ بازی های رایانه ای دیده ایم و این طور بگویم که حتی “تک تک” دیالوگ ها و کلماتی که در بازی از زبان این دو نفر می شنوید کاملا حساب شده است و همین کلمات و دیالوگ ها در طول بازی آرام آرام شخصیت تقریبا جدید کریتوس و فرزندش را برای ما آشکار می سازد و شاهد یک رابطه پدر و پسری فوق العاده عمیق و واقعی در این شاهکار هستیم که به خوبی داستان بازی را شکل می دهد. شاید باید گفت شبیه به نوع رابطه ای که در لست او آس بین جوئل و الی دیده بودیم، منتها از نوع جنگجویانه و خشن ترش و بهتر بگویم از نوع “کریتوسی اش!” حتما می دانید که فرزند کریتوس در این بازی Atreus نام دارد و وی پسر کریتوس و زنی است که نمی شناسیم. همچنین در طول روند بازی شاهد شخصیت هایی دیگر نیز هستیم که با پیشروی در بازی تعدادشان بیشتر می شود و خیلی از آنها شدیدا در داستان بازی تاثیرگذار و مهم هستند و حتی در رابطه بین کریتوس و پسرش نیز تاثیرگذارند که دیگر بیشتر نمی خواهم این موضوع را بشکافم و بهتر است که خودتان در بازی شاهد این موارد باشید.

راستش را بخواهید از این بابت به شخصه مقداری نگرانی داشتم که نکند این سلاح جدید جذابیت زنجبرهای همیشگی کریتوس را نداشته باشد ولی خوشبختانه با تجربه این شاهکار تمام نگرانی ام از این بابت به مانند هر نگرانی دیگری که در مورد این بازی داشتم از بین رفت و باید بگویم به حدی عاشق این تبر مرگبار و مخوف کریتوس می شوید که کلا یادتان می رود که قبلا سلاح های زنجیری داشته ایم و به حدی مبارزات حماسی و صحنه های عظیم و سلاخی های بی نظیری با این تبر انجام می شود که از همین الان باید نام آن را در زمره برترین سلاح ها در تاریخ بازی های رایانه ای به مانند Blade of Chaos قرار دهیم.

کریتوس در بازی با شخصیت های مختلفی تعامل دارد و همین تعاملات و روابط در سایه این که کریتوس مدام به فکر این است که چه تاثیری بر روی پسرش دارند، داستان بسیار عمیق تری را نسبت به قبل و شخصیت یک بعدی و تمام خشن و بی فکر و مجنون کریتوس رقم می زند. این شخصیت ها گاها دوست و برخی دشمن ما هستند و کریتوس مدام سعی بر این دارد که تعادل رفتاری خود را بین فرزندش و دیگر شخصیت ها حفظ کند و جز در مبارزات با هیولاها، آن وجهه مجنون و آن ماشین سلاخی را نشان فرزندش ندهد. در مجموع باید گفت که سازندگان و نویسندگان باز هم در زمینه داستان و شخصیت پردازی شگفت انگیز کار کرده اند و به خوبی زاویه ای دیگر از شخصیت مرگبار و خشن کریتوس را که همواره به یک شکل او را می شناختیم برای ما به نمایش در آورده اند و این تغییر را هم بدون دلیل و بیهوده به خورد ما نمی دهند و برایش دلیل دارند که چطور و چرا کریتوس این تغییرات را به خودش دیده است و این دلیل هم وجود فرزند وی در بازی است که می توانم بگویم حتی از خود کریتوس هم در بازی مهم تر است و به نظر می رسد که سازندگان بازی نقشه های زیادی را برای کریتوس و پسرش در آینده در سر دارند و شاهد ماجراجویی های جذابی از آن ها خواهیم بود. God of War در زمینه عمق داستان و جذابیت روایت و شخصیت پردازی از یک فیلم سینمایی با داستانی بی نظیر هم فوق العاده تر است و در سطح برترین عناوین از این لحاظ قرار می گیرد.

داستان و ماجراجویی جدید کریتوس در سرزمین های شمالی همه چیز دارد، از عشق و احساس تا پدر بودن و خشم و جنون همیشگی کریتوس. اصلی ترین چیزی که در بازی تغییر کرده است شخصیت خود کریتوس و جهان بینی اوست که بسیار پخته تر شده و بهبود یافته است و دلیل این هم چیزی نیست جز داشتن یک فرزند که پدرش را قهرمان خود می بیند و از هر کاری که او انجام می دهد درس می گیرد و همان را درست می داند. کریتوس خوب می داند که اکنون او یک کتاب آموزش زندگی برای فرزندش است و شاید شرورترین و بدترین آدم های دنیا هم وقتی صاحب فرزند می شوند و یا در جلوی فرزندشان، سعی می کنند بهترین باشند و در کنار فرزندشان خیلی از مسائل را رعایت می کنند که این موضوع کاملا در بازی جدید God of War در مورد کریتوس واضح است.

می رسیم به بخش گرافیکی و جلوه های بصری بازی. در یک کلام باید به کوری بارلوگ و دوستان طراحش در سانتامونیکا تبریک گفت که موفق شده اند تا سر حد ممکن از بالاترین توان گرافیکی کنسول استفاده کنند و عنوانی را تحویل دهند زیبا، با ثبات، شگفت انگیز، پولیش شده و چشم نواز که جای هیچ گونه گله و شکایت حتی کوچکی را نیز باقی نمی گذارد. بخش گرافیکی عنوان God of War جزو قسمت هایی است که کیفیت فوق العاده ای دارد و یکی از برگ های برنده این بازی قلمداد می گردد و به وضوح مشخص است که سازندگان در طول دوره ۵ ساله ساخت بازی، وقت و تمرکز زیادی را بر روی کیفیت ظاهری بازی گذاشته اند، هر چند که واقعا باید گفت این موضوع در مورد تک تک المان های این عنوان نیز صادق است. در راستای تغییرات همه جانبه در بازی و تغییر زاویه دوربین و … بخش بصری بازی نیز نسبت به قبل دچار تغییرات عظیمی شده است و گرافیک بازی در این نسخه بسیار واقع گرایانه تر از عناوین قبلی است که حالتی کارتونی مانند داشتند و اکنون با گرافیکی بسیار جدی تر و صحنه های نزدیک تر و نبرهای حماسی تر، به سرزمین های شمالی و اسکاندیناوی که مقر و قلمرو وایکینگ ها بوده است آمده ایم تا ماجراجویی جدیدی را با خدای جنگ آغاز نماییم.

کسی که داغ کشتن دختر و همسرش او را دیوانه و محنون کرد و تبدیل به یک ماشین سلاخی خدایان شد، حالا با داشتن فرزند پسری که کاملا خود را در وی می بیند، هرگز نمی خواهد که فرصت دوباره ای که به دست آورده را از دست بدهد

در طول چندین ساعتی که تاکنون به تجربه این شاهکار مشغول بوده ام شاهد عنوانی کاملا با ثبات، روان و مستحکم از لحاظ گرافیک فنی بوده و هرگز تاکنون حتی یک بار شاهد وجود مواردی مثل باگ و مشکلات گرافیک فنی مثل افت فریم و مواردی از این دست نبوده ام. بازی از لحاظ کیفیت طراحی تکسچرها، چه از نماهای دور و چه نزدیک فوق العاده عمل می کند و شاهد مواردی مثل دیر لود شدن تکسچرها و … نیز در بازی نیستیم تا با واقع گرایی هر چه بیشتری به سلاخی هیولاها و تربیت فرزند خدای جنگ مشغول شوید و نگران پیکسل های واضح یا لود نشده زمینی که دارید روی آن دشمن را قلع و قمع می کنید نباشید! دیگر تکنیک ها و افکت های بصری از قبیل سایه زنی ها و عمق دید مناظر و مواردی از این دست نیز به بهترین شکل در دل گرافیک بازی اعمال شده اند تا هر چه بیشتر شما را غرق در دنیای بی نظیر God of War کنند. نورپردازی در بازی بسیار حرفه ای و باکیفیت است و نورپردازی داینامیک بازی در تک تک صحنه های آن کاملا خیره کننده و واقعی بوده و نقش بسیار مهمی در هر چه زیباتر کردن دنیای بازی و تک تک محیط  ها و مراحل آن در حین ماجراجویی شما با کریتوس کبیر دارد.

از همان دقیقه نخست و اولین لحظاتی که  بازی آغاز می شود، کیفیت بصری God of War بازیباز را شگفت زده می کند و هر چقدر که جلوتر می روید مدام با خود می گویید چقدر این دنیا زیبا و فانتزی و جذاب طراحی شده است  و از آن مهم تر تنوع مناطق مختلف این دنیاست که در آن از محیط های سرد و یخ زده سرزمین های شمالی و اسکاندیناوی گرفته تا مناطق جنگلی و سرسبزتر و رودخانه ها و مناطق کوهستانی و غارها و.. همه همه به بهترین شکل و ترتیب ممکن در کنار هم قرار گرفته اند تا حتی لحظه ای هم از قدم زدن و ماجراجویی در دنیای بازی خسته و دلزده نشوید.

God of War از لحاظ طراحی و کارگردانی هنری نیز عنوانی بسیار تحسین شده است و در مورد بخش هنری و طراحی دنیا و مراحل و شخصیت ها و موجودات این بازی به راحتی و به جرات می توان واژه  “خارق العاده” را به کار برد و این کلمه دقیقا بیانگر کیفیت گرافیک هنری عنوان God of War است. کارگردانی سکانس های بازی از لحاظ هنری فوق العاده است و زوایای دوربین ها در هنگام صحنه ها و سکانس های مختلف بازی به قدری عالی انتخاب شده است که هیجان بازی را چند برابر بیشتر کرده و جذابیت مضاعفی را به رگ های بازیباز ترریق می نماید که این نتیجه انتخاب عالی زوایای دوربین ها و کارگردانی هنری بی نقص سکانس های بازی است. محیط ها و مراحل و به طور کلی دنیای بازی به قدری زیبا و عالی خلق شده اند که نفس هر بازیباز و بیننده ای را در سینه حبس می  کنند. دنیای بازی کاملا بر اساس افسانه های شمالی و مناطق اسکاندیناوی خلق شده و باید گفت سازندگان و طراحان بازی در این زمینه شاهکار کرده اند و شاهد محیط هایی خارق العاده از لحاظ طراحی هنری در بازی هستیم. از همان دقیقه نخست و اولین لحظاتی که  بازی آغاز می شود، کیفیت بصری God of War بازیباز را شگفت زده می کند و هر چقدر که جلوتر می روید مدام با خود می گویید چقدر این دنیا زیبا و فانتزی و جذاب طراحی شده است  و از آن مهم تر نیز تنوع مناطق مختلف این دنیاست که در آن از محیط های سرد و یخ زده سرزمین های شمالی و اسکاندیناوی گرفته تا مناطق جنگلی و سرسبزتر و رودخانه ها و مناطق کوهستانی و غارها و.. همه همه به بهترین شکل و ترتیب ممکن در کنار هم قرار گرفته اند تا حتی لحظه ای هم از قدم زدن و ماجراجویی در دنیای بازی خسته و دلزده نشوید.

برف ها به حدی واقعی هستند که باید با دستکش و کلاه بازی کنید و حتی ممکن است جورابتان خیس شود!!

طراحی مناطق بازی و سرزمین های شمالی و گاها یخ زده و کوهستانی اسکاندیناوی، همان طور که قبلا نیز خدمت شما عرض کرده بودم و در تریلرهای بازی نیز مشخص بود، بسیار عالی و منطبق با فضا و تم داستانی و جدید بازی انجام شده است و حالا با تجربه بازی باید بگویم که موضوع از آن چیزی که فکر می کنید نیز فراتر است و تا وقتی خودتان به دل دنیای بازی سفر نکنید و زیبایی محیط و دنیا و مراحل این شاهکار را به چشم خود مشاهده نکنید، نمی توانید عمق هنری که در دل طراحی های این بازی به کار رفته است را لمس نمایید. این دنیای چشم نواز و طراحی های بی نقصش، با انواع و اقسام هیولاها و دشمنان فوق العاده مخوف و موجودات عظیم الجثه با طراحی هایی تحسین برانگیز و شخصیت های متنوع و جذاب از نظر ظاهری (علاوه بر عمق شخصیت پردازی) پر شده است تا شاهد یک دنیای زیبا ولی خالی نباشیم و محتویات این دنیا نیز مانند خود آن در بالاترین سطح از کیفیت بصری و طراحی قرار داشته باشند. علاوه بر تنوع بسیار بالا در طراحی هیولاها و انواع دشمنان مختلف، نکته مهم تر اینجاست که این تنوع فقط بر اساس تکیه بر خلق تعدادی هیولای مختلف و متفاوت از هم نبوده است و وقتی به موجودات و شخصیت های بازی دقت می کنید مشاهده می کنید که تا چه حد مرگباری به تک تک جرییات نیز در خلق آنها دقت شده است و دقت در خلق ریزترین جزییات آن ها نیز بیداد می کند تا علاوه بر تنوع از نظر تعداد، از نظر کیفیت طراحی و خلق هر موجود و شخصیت بازی نیز بالاترین سطح را به عنوان یک بازی نسل هشتمی شاهد باشیم. در نهایت و در مورد جلوه های بصری بازی باید گفت شاهد عنوانی هستیم که از منظر بصری (فنی و هنری) و خلق دنیایی زیبا و طراحی و کارگردانی هنری در بالاترین سطح قرار دارد. استودیو SIE Santa Monica در قالب کوری بارلوگ نابغه و تیم توانمندش، با God of War یکی از زیباترین و تماشایی ترین جلوه های بصری در نسل هشتم را خلق کرده و بدون هیچ شکی شاهد یکی از قدرتمندترین جلوه های بصری و طراحی هنری در نسل هشتم هستیم که قدرت کنسول پلی استیشن را با کیفیت هر چه تمام تر به رخ می کشد.

اصلا و ابدا نگران خشم و جنون و بی اعصابی کریتوس در مواجهه با هیولاها نباشید. دقیقا همون دیوانه ایه که قبلا بود!!

گیم پلی و المان های مختلف آن، بخشی است که بیشترین و اساسی ترین تعییرات را در بازی جدید God of War به خود دیده است و به طور کلی در این عنوان تمامی سیستم مبارزات قبلی بازی و سلاح کریتوس و دوربین بازی و المان های گیم پلی مثل QTE دستخوش تغییرات عظیم شده و بهتر است بگوییم کلا تغییر کرده است و در واقع تنها خشونت و سلاخی هیولاها به دست کریتوس است که از بازی های قبلی به این عنوان آمده است که البته اصل موضوع این فرنچایز نیز همین است و به دلیل همین حس مبارزات است که در نهایت می گوییم با وجود تمام این تغییرات عظیم، God of War به ریشه هایش وفادار مانده است و باز هم شاهد یک ” God of War” محض هستیم، منتها در لباسی جدید و نسل هشتمی که اتفاقا بدجوری هم به آن نیاز داشت. بگذارید ابتدا باز گردیم به یک موضوع که قبلا نیز به کرات مطرح کرده بودیم ولی حالا دیگر جوابش را می دانیم و حالا که جواب را داریم همه چیز منطقی تر و صحیح تر به نظر می رسد. پس بد نیست دوباره نگاهی گذار به این مسئله داشته باشیم تا بعد از آن تمام زیر و بم گیم پلی بازی را برای شما بشکافیم. سوال خیلی مهمی که از قبل انتشار بازی بسیاری آن را می پرسیدند این بود که  آیا این سطح از تغییرات برای عنوانی که میزان سنجش ژانر هک اند اسلش بوده جواب خواهند داد یا خیر که اکنون و بعد از انتشار بازی می بینیم که نه تنها جواب داده اند بلکه مشخص شده که بازی شدیدا به این تغییرات هم نیاز داشته است و اتفاقا منتقدها و بازیبازان هم همین را می خواسته اند.

در گیم پلی بازی گاها و در برخی مواقع شاهد هستیم که سیستمی مثل دارک سولز بسیار خوب جواب می دهد و آن هم “ضربه زدن، عقب رفتن یا دفاع کردن ضربه دشمن و دوباره ضربه زدن” است که به دلیل نوع دوربین و مبارزات بازی و سپر کریتوس گاها بسیار به کار می آیند.

در واقع مشخص گردید که این تغییرات نه تنها برای  God of War لازم بوده، بلکه “حیاتی” هم هستند و نمرات بازی نشان می دهد که اصلا منتقدان چیزی غیر از این نمی خواسته اند و تصور کنید اگر سازندگان می آمدند و حتی یک بازی با کیفیت نسخه سوم هم با همان سبک و سیاق و نوع گرافیکی عرضه می کردند منتقدان چه بر سر بازی می آوردند، زیرا مشخص بود که اگر سازندگان بازی با یک نسل جلو آمدن، باز هم تغییرات بنیادی را در این نسخه ایجاد نمی کردند قطعا منتقدان و خیلی از بازیبازان این موضوع را بر نمی تابیدند و برای صنعت بازی قابل هضم نبود که چطور یک بازی که دارد بعد از چندین سال از گذشت نسخه قبلی خود عرضه می شود و یک نسل بالاتر آمده است، هیچ تغییری نسبت به قبل نکرده باشد. البته مثال بارز این موضوع را هم تازه در همان نسل هفتم و بدون یک نسل جلو آمدن، با عنوان God of War Ascension دیده بودیم که ضعیف ترین بازخوردها را بین تمامی ۵ عنوان دیگر سری دریافت نمود در حالی که به واقع از لحاظ کیفیت گیم پلی و … تفاوت خیلی خیلی زیادی با عنوان چند سال قبلش یعنی ۳ God of War که به عنوان برترین بازی هک اند اسلش تاریخ شناخته می شود، نداشت  زیرا پیشرفت خاصی نسبت به عنوان قبلی خود نداشت. به همین دلیل هم بود که سازندگان توانمند بازی و در راس آنها کوری بارلوگ و البته سران سونی، خوب می دانستند که بایستی که در بازی تغییراتی بنیادی رخ دهد اما به ریشه های سری هم پایبند بمانند. بعد از گرفتن جواب مثبت در مورد اعمال این تغییرات بنیادی در بازی از سوی سازندگان، بهتر است تا به سراغ جزییات این تغییرات برویم و یکی یکی آنها را با شما برشماریم و تاثیر آنها را در گیم پلی شرح دهیم.

کریتوسی که کلا می گفت فقط خودم و هیچ کس حتی ذره ای برایش مهم نبود حالا در هر کوچکترین خطری ناخودآگاه خودش را جلوی پسرش می گیرد تا سپر بلایش باشد.

اولین و واضح ترین تغییری که در همان تریلر اول بازی و اولین لحظات آن متوجهش شده بودیم ظاهر کریتوس محبوب و دوست داشتنی مان است که در این عنوان  ظاهرش بسیار متفاوت تر از قبل شده است و کاملا مشخص است که سنش کلی بالارفته است و اکنون محاسن بلندی دارد و خلاصه قیافه اش طوری شده است که خیلی راحت تر بتوانیم خدای جنگ را در قامت یک پدر و یک معلم نظاره گر باشیم. برای اولین بار در گیم پلی عناوین این سری، همراهی نیز در بازی داریم که حتما می دانید آترئوس پسر کریتوس است و باید حواسمان به او نیز باشد و البته وی نیز به پدرش کمک خواهد کرد تا تعلیم ببیند و زمانی مثل کریتوس یک جنگاور بی نظیر شود و شاید روزی در نسخه ای از این سری شاهد حضور Atreus به عنوان نقش اصلی باشیم. بر خلاف عناوین قبلی این فرنچایز، بازی جدید  God of War ماهیتی “نیمه جهان آزاد” دارد و از حالت کاملا خطی عناوین قبلی فاصله گرفته است و خیلی بیشتر از قبل قابلیت گشت و گذار در محیط  و تعامل با شخصیت ها و انجام برخی فعالیت های جانبی در بازی را داریم که وجود این المان های “نسبتا نقش آفرینی” باعث جذاب تر شدن بازی شده اند و از آن مهم تر این که نقش بزرگی در بخشیدن عمق بیشتر به گیم پلی این نسخه ایفا می کنند. البته توجه داشته باشید که این عنوان هرگز مانند یک بازی اکشن نقش آفرینی و جهان آزاد نیست ولی به هر شکل مانند بازی های قبلی هم کاملا خطی و بدون هیچ قابلیت گشت و گذار و .. نیست و شما را در پیشبرد مسیر آزادتر می گذارد و با انجام بیشتر هر یک از کارهای مختلف در بازی، در آن زمینه و شاخه پیشرفت خواهید کرد.

با توجه به تغییر زاویه دوربین بازی به سوم شخص، اصلا دیگر به هیچ وجه هم نمی شد که شاهد آن سلاح های زنجیری دو دستی باشیم و نوع نمایش شخصیت در این دوربین، کاملا اجازه چنین کاری را از شما می گیرد. زیرا که آن زنجیرها نیاز به یک محیط ۳۶۰ درجه و به نوعی ایزومتریک داشتند که در ان کاملا بچرحند و دورتادور کریتوس را پوشش دهند ولی در زاویه سوم شخص، اصلا امکان چنین کاری وجود ندارد و به همین دلیل بایستی یک سلاح جدید برای کریتوس طراحی می شد که خوشحالم این اتفاق افتاده است و طعم نبرد و کمبوهای بی نظیر با این تبر و سپر فوق العاده کریتوس هرگز از یاد شما نخواهد رفت و به مانند همان سلاح های زنجیری قبلی برایتان جاودانه خواهد گردید.

در واقع باید گفت مانند این است که تعدادی المان های نقش آفرینی به بازی افزوده شده و این موضوع حتی بر روی زمان گیم پلی بازی نیز تاثیر گذاشته است و شما می توانید این بازی را بسته به نوع بازی کردنتان و مقدار گشت و گذار در دنیای بازی و انجام برخی فعالیت ها، بین حدود ۱۹ ساعت تا چیزی حتی نزدیک به ۳۰ ساعت به پایان برسانید که قطعا می دانم برای من این رقم می رود بالای ۳۰ ساعت و آن قدر دنیای بازی می چرخم و عکس می گیرم و کیف می کنم که اصلا وقتی در حال بازی کردن آن بودم دلم نمی خواست تمام شود و گذر زمان را نیز حس نمی کردم. فضای بازی و دنیایی که گیم پلی در آن اعمال می شود به طور کامل عوض شده است و کریتوس از یونان و مقر خدایان و تایتان ها و کوه المپ، به سزمین های اسکاندیناوی و نبرد با موجودات اساطیری آن رفته و به جای خراب کردن مقرخدایان یونان در کوه المپ به سراغ لرزاندن پایه های دروازه والهالا آمده است تا این سمت دنیا نیز طعم نبرد با خدای جنگ را بچشند و کریتوس به نوعی به خدای جنگ افسانه های شمالی نیز تبدیل گردد! زاویه دید و دوربین بازی کاملا تغییر کرده و دیگر آن حالت تقریبا از بالا به پایین و نیمه ایزومتریک بازی های قبلی سری که کریتوس را در یک محیط تقریبا از بالا نشان می داد و دشمنان دور تا دور او جمع می شدند و او در تمام جهات آزادانه با آنالوگ ها غلت می زد و به دشمنان ضربه وارد می کرد را در بازی شاهد نیستیم و دوربین به سان یک بازی اکشن یا شوتر سوم شخص به پشت کریتوس آمده است و نماها و مبارزات بازی را بسیار نزدیک تر کرده است و به طور کلی اکنون باید بگوییم که کاملا شاهد یک بازی اکشن سوم شخص هستیم.داستان بازی god of war ۲۰۱۸

در بازی شما انواع و اقسام نبردهای مختلف را با تنوع بی نظیری از موجودات و دشمنان و هیولاها دارید که از دشمنان معمولی و کوچک گرفته تا مینی باس ها و باس های عظیم الجثه و غول پیکر همگی مبارزات فوق العاده جذابی را برای شما رقم می زنند و تنوع مبارزات چه از لحاظ دشمنان و چه از لحاظ تنوع کمبوها و .. به حدی بالاست که گیم پلی حتی لحظه ای نیز شما را دلزده نخواهد کرد.

دیگر تغییر عظیم بازی مربوط به سلاح کریتوس است که دیگر شاهد سلاح های زنجیری و فوق محبوب Blade of Chaos نیستیم و سلاح اصلی وی در این بازی نیز یک تبر افسانه ای است. راستش را بخواهید از این بابت به شخصه مقداری نگرانی داشتم که نکند این سلاح جدید جذابیت زنجبرهای همیشگی کریتوس را نداشته باشد ولی خوشبختانه با تجربه این شاهکار تمام نگرانی ام از این بابت به مانند هر نگرانی دیگری که در مورد این بازی داشتم از بین رفت و باید بگویم به حدی عاشق این تبر مرگبار و مخوف کریتوس می شوید که کلا یادتان می رود که قبلا سلاح های زنجیری داشته ایم و به حدی مبارزات حماسی و صحنه های عظیم و سلاخی های بی نظیری با این تبر انجام می شود که از همین الان باید نام آن را در زمره برترین سلاح ها در تاریخ بازی های رایانه ای به مانند Blade of Chaos قرار دهیم. در ضمن باید به این نکته نیز اشاره کنیم که با توجه به تغییر زاویه دوربین بازی به سوم شخص، اصلا دیگر به هیچ وجه هم نمی شد که شاهد آن سلاح های زنجیری دو دستی باشیم و نوع نمایش شخصیت در این دوربین، کاملا اجازه چنین کاری را از شما می گیرد. زیرا که آن زنجیرها نیاز به یک محیط ۳۶۰ درجه و به نوعی ایزومتریک داشتند که در آن کاملا بچرخند و دورتادور کریتوس را پوشش دهند ولی در زاویه سوم شخص، اصلا امکان چنین کاری وجود ندارد و به همین دلیل بایستی یک سلاح جدید برای کریتوس طراحی می شد که خوشحالم این اتفاق افتاده است و طعم نبرد و کمبوهای بی نظیر با این تبر و سپر فوق العاده کریتوس هرگز از یاد شما نخواهد رفت و به مانند همان سلاح های زنجیری قبلی برایتان جاودانه خواهد گردید. از همه اینها گذشته با توجه به تغییر سرزمین بازی از یونان و دل جهنم سوزان و گدازه های مذاب به سرزمین هایی یخ زده و شمالی، قطعا یک تبر ابی رنگ و یخی، خیلی بیشتر از یک سلاح زنجیری آتشین و قرمز با دنیا و زمینه بازی مطابقت دارد. نکته مهم در مورد سلاح جدید کریتوس همان طور که قبلا هم خدمت شما عرض کرده بودم این است که “حالتی مثل گرز خدای رعد یا “ثور” دارد زیرا هر وقت که کریتوس آن را پرت می کند مجددا به دست خودش باز می گردد و با همین روش سازندگان کمبوها و حملات بی نظیری را خلق کرده اند که دیدن آن ها در بازی و در دل نبردهای خونین آن، فوق العاده لذتبخش و هیجان انگیز است.”

همیشه که نباید چیزی گفت…

مبارزات بازی در نسخه جدید بر پایه کمبوهای فوق العاده و نبردهای حماسی و عظیم با تمام کننده های مثل همیشه مرگبار و خونین همراه با قطع عضو … است و زمانی طول می کشد تا کاملا قلق مبارزات دستتان بیاید و و بتوانید زنجیره های جذابی از کمبوها را خلق نمایید. سرعت مبارزات قاعدتا با توجه به نزدیک تر شدن دوربین به شخصیت نسبت به قبل پایین آمده است زیرا می دانید که هر چقدر دوربین از شخصیت دورتر برود انگار سرعت بیشتر می شود و به همین دلیل است که مثلا در بازی های هواپیمایی و یا وقتی که یک ماشین را در بازی می رانید، وقتی توربو می زنید، ماشین و وسیله نقلیه از دوربین دور تر می شود و جلوتر می رود تا حس سرعت گرفتن را بیشتر به شما منتقل نماید و در بازی جدید God of War نیز شاهد چنین موضوعی هستیم و البته باید گفت که به طور کلی زاویه سوم شخص و دوربین پشت شانه، مبارزات کندتری نسبت به عنوانی با دهانه دوربین بازتر و ایزومتریک دارد. با این وجود نکته اصلی مبارزات اینجاست که با وجود این تغییرات و حتی کم شدن سرعت نبردها، اصلا کیفیت و حماسی بودن آن ها کم نشده است و حتی به سبب صحنه های نزدیک تر و دیدن خشونت واضح تر در نبردها، وزن مبارزات بیشتر نیز شده است و دیدن خشونت کریتوس از نماهای نزدیک تر بسیار جذاب تر و حماسی تر از کار در آمده است. در واقع باید گفت ماجراجویی و هیولاکشی به همراه کریتوس، این بار سبک و سیاقی متفاوت دارد و المان هایی کاملا جدید که از نظر من کاملا برای این عنوان لازم بوده اند را در بازی شاهد هستیم. در بازی شما انواع و اقسام نبردهای مختلف را با تنوع بی نظیری از موجودات و دشمنان و هیولاها دارید که از دشمنان معمولی و کوچک گرفته تا مینی باس ها و باس های عظیم الجثه و غول پیکر همگی مبارزات فوق العاده جذابی را برای شما رقم می زنند و تنوع مبارزات چه از لحاظ دشمنان و چه از لحاظ تنوع کمبوها و .. به حدی بالاست که گیم پلی حتی لحظه ای نیز شما را دلزده نخواهد کرد. در گیم پلی بازی گاها و در برخی مواقع شاهد هستیم که سیستمی مثل دارک سولز بسیار خوب جواب می دهد و آن هم “ضربه زدن، عقب رفتن یا دفاع کردن ضربه دشمن و دوباره ضربه زدن” است که به دلیل نوع دوربین و مبارزات بازی و سپر کریتوس گاها بسیار به کار می آیند.

تبرت بر فرق سر بدخواهت!! تازه یه بار  هم بره و برگرده و دوباره بر فرق سر بدخواهت!

در زمینه موسیقی God of War باید گفت شاهد یک شاهکار موسیقیایی در قالب ساندترک این بازی هستیم و هنرمندی که با ساخت این ساندترک اکنون قطعا ارج و قرب خیلی بیشتری در دنیا یافته است یعنی آقای Bear McCreary، با ساخت قطعات موسیقی و آلبوم این بازی یک کار جاودانه و بی نهایت شنیدنی را خلق نموده است که دوست دارید و خارج از بازی هم مدام بارها و بارها گوش دهید و چه بسا که این ساندترک برنده برترین موسیقی بازی سال ۲۰۱۸ در پایان سال جاری میلادی هم باشد یا لااقل این که باید قطعا در بین ۵ کاندید نهایی برترین موسیقی سال جای داشته باشد زیرا معنای واقعی ساخت یک ساندترک برای عنوانی مثل God of War را در آلبوم موسیقی بازی شاهد و شنوا هستیم. قطعات موسیقی متن بازی در هنگام گشت و گذار و مبارزات و نبردهای حماسی و حتی بخش های احساسی بازی، بی نظیر ساخته شده اند و هر کدام با ارکستر خبره و فوق العاده حرفه ای ضبط شده و به حدی زیبا و حماسی هستند که هر شنونده ای را حتی بیرون از بازی به هیجان و وجد می آورند چه برسد به این که آن ها را بر روی نبردهای حماسی و عظیم خدای جنگ با موجدات اساطیری اسکاندیناوی بشنویم. بدون هیچ شکی باید گفت در ساندترک بازی God of War شاهد و شنوای یکی از بهترین موسیقی های نسل هشتم تا امروز هستیم که پیشنهاد می کنم حتما این قطعات را گوش فرا دهید.

قطعات موسیقی متن بازی در هنگام گشت و گذار و مبارزات و نبردهای حماسی و حتی بخش های احساسی بازی، بی نظیر ساخته شده اند و هر کدام با ارکستر خبره و فوق العاده حرفه ای ضبط شده و به حدی زیبا و حماسی هستند که هر شنونده ای را حتی بیرون از بازی به هیجان و وجد می آورند چه برسد به این که آن ها را بر روی نبردهای حماسی و عظیم خدای جنگ با موجدات اساطیری اسکاندیناوی بشنویم.

در خصوص صداگذاری شخصیت های بازی نیز قضیه به همان سبک و سیاق دیگر بخش های بازی است و مطابق انتظارمان و همین طور با توجه به نام و سابقه سری God of War و صداگذاری عناوین مختلف آن تا امروز، شاهد بازی بی نقصی چه در زمینه صداگذاری محیطی و چه صداگذاری شخصیت ها و کیفیت کلی صداگذاری بازی هستیم. نکته قابل تحسین در صداگذاری شخصیت ها بدون شک مربوط به کار بی نظیر Christopher Judge در قالب کریتوس است (موشن کپچر کریتوس را نیز بر عهده داشته است) که شخصیتی را که ما سال هاست در نسخه های مختلف این سری با صدای خاص Terrence C. Carson می شناخته ایم را چنان عالی و حرفه ای صداگذاری کرده است که نه تنها ما طرفداران سری کاملا آن را به عنوان یک کریتوس واقعی و کامل قبول می کنیم بلکه اینطور به نظر می رسد که انگار دقیقا هم صدای کریتوس همان صدای قبلی است با این تفاوت که حالا که کلی سنش بالاتر رفته است صدایش هم جا افتاده تر شده است و مقداری پخته تر از قبل است که این موضوع واقعا تحسین برانگیز است و حرفه ای گری Christopher Judge و انتخاب صحیح سازندگان بازی را برای صداگذاری کریتوس می رساند که واقعا در تک تک لحظات بازی با صدای بی نظیر خود مو بر تن بازیباز سیخ می کند. اصلا چرا راه دور برویم؛ در همان اولین تریلر بازی و اولین کلمه ای که کریتوس گفت “Boy” همه چیز مشخص بود که چقدر این صدا پخته و مناسب “کریتوس جاافتاده تر” و چقدر مثل همیشه با ابهت و جذاب است. در همین راستا، کیفیت کار صداگذاری دیگر شخصیت های بازی و هیولاها نیز فوق العاده عالی انجام شده است و کاملا واضح است که هر شخص به بهترین شکل از پس انجام کار صداگذاری بر آمده است و به طور کاملا حس و حال بازی در هر لحظه آن را به بازیباز منتقل می کند و این سبب می شود تا هرچه بیشتر در دل داستان و وقایع بازی غرق شوید و احساسات هر شخصیت را کاملا لمس نمایید که در این زمینه جا دارد به صداگذاری فوق العاده آترئوس نیز اشاره کنیم که به زیبایی هر چه تمام تر همراه با کریتوس در تک تک دقایق بازی شده است و نمی گذارد تا ذره ای تفاوت کیفیت کار صداگذاری را بین کریتوس بزرگ و پسرش حس کنیم و حتی می توان گفت نقش پسر کریتوس در این بازی از خود او نیز پررنگ تر است، همان طور که نقش الی در بازی لست او اس پر رنگ تر از جوئل بود و آن بازی در واقع “درباره الی” بود، این باری هم “درباره آترئوس” است که البته بیشتر از این موضوع را باز نمی کنم تا خودتان بیشتر در هنگام تجربه بازی آن را دریابید.

سرعت مبارزات قاعدتا با توجه به نزدیک تر شدن دوربین به شخصیت نسبت به قبل پایین آمده است زیرا می دانید که هر چقدر دوربین از شخصیت دورتر برود انگار سرعت بیشتر می شود و به همین دلیل است که مثلا در بازی های هواپیمایی و یا وقتی که یک ماشین را در بازی می رانید، وقتی توربو می زنید، ماشین و وسیله نقلیه از دوربین دور تر می شود و جلوتر می رود تا حس سرعت گرفتن را بیشتر به شما منتقل نماید و در بازی جدید God of War نیز شاهد چنین موضوعی هستیم و البته باید گفت که به طور کلی زاویه سوم شخص و دوربین پشت شانه، مبارزات کندتری نسبت به عنوانی با دهانه دوربین بازتر و ایزومتریک دارد. با این وجود نکته اصلی مبارزات اینجاست که با وجود این تغییرات و حتی کم شدن سرعت نبردها، اصلا کیفیت و حماسی بودن آن ها کم نشده است و حتی به سبب صحنه های نزدیک تر و دیدن خشونت واضح تر در نبردها، وزن مبارزات بیشتر نیز شده است و دیدن خشونت کریتوس از نماهای نزدیک تر بسیار جذاب تر و حماسی تر از کار در آمده است.

همان طور که در ابتدای این مطلب نیز خدمت شما عرض کردم برخلاف اکثر مقالات نقد و بررسی که در سایت برای شما از بازی های مختلف و جدید قرار می دهیم، این نقد و بررسی اصلا برای این نیست که شما با خواندنش تصمیم بگیرید و ببینید بازی را بخرید یا نه، زیرا که دو فاکتور “نام God of War” و “امتیاز متای ۹۵” دیگر ذره ای هم فکر کردن برای خرید نمی خواهد و این بازی جزو عناوینی است که اگر شما پلی استیشن ۴ دارید و این بازی را تجربه نمی کنید پس چرا اصلا پلی استیشن ۴ خریده اید؟ این مطلب بیشتر از آن جهت است که شما را هرچه بیشتر با المان های مختلف بازی آشنا کنیم و کسانی هم کلا هیچ شناختی از این سری ندارند را هر چه بیشتر با کلیت و فضای حاکم بر بازی و گیم پلی و مبارزات و .. آشنا نماییم، آن هم بدون حتی ذره ای اسپویل. راستش را بخواهید تمام سعیم در کل مطلب بر این بود که نکند حواسم نباشد و حتی ذره ای از بازی را برایتان اسپویل کنم، زیرا که خیلی خیلی حیف است اگر حتی ذره ای از وقایع آن را خودتان تجربه نکنید، مخصوصا با وقایعی که انتظارتان را می کشد (همین جمله خودش امام هایپ بود ها!!). God of War نیاز به تغییرات اساسی نسبت به بازی های قبلی داشت زیرا دیگر همه چیز در ۶-۷ بازی گذشته سری تکراری و لوث شده بود و عنوان Ascension، در واقع آخرین بازی مجاز به استفاده از فرمول همیشگی سری God of War بود و قطعا دیگر بعد از آن نه منتقدین و نه بازیبازان یک تکرار دوباره از همان فرمول را آن هم در یک نسل جلوتر بر نمی تابیدند و همین نمره های فراتز از شاهکار و متای ۹۵ بازی جدید کاملا موید این نکته است. از نام بدون پیشوند و پسوند بازی جدید “God of War” گرفته تا سیل تغییرات عظیم و ساختاری و بنیادی اش، همه و همه به نوعی نشان از یک شروع مجدد و یک ریبوت برای این سری دارند و گویا قرار است تا در همین بستر و تم جدیدی که در این اولین عنوان خلق شد، شاهد ماجراجویی های دیگر و عناوین جدید تر و شاید خلق ۳ گانه ای بی تکرار دیگر باشیم.

اصلا و ابدا از انواع هیولاهای و باس های غول پیکر و موجودات بی نظیری که در بازی خواهید دید چیزی به شما نگفتم تا خودتان بعدا ببینید و شگفت زده شوید. فقط همین یکی را داشته باشید و خودتان دیگر حدس بزنید که بقیه موجودات و طراحیشان چگونه است؟ چنین طراحی های مخوفی را شاید تنها در یکی دو بازی بتوانیم ببینیم و به شخصه اعتقاد دارم وقتی که می گویند اژدها یعنی دقیقا همین موجود و همین طراحی.

عنوان جدید God of War بهترین شروع دوباره و استارتی جدید برای فرنچایز و افسانه ای است که نیاز به تغییراتی عظیم و انقلابی داشت و خوشبختانه کوری بارلوگ و تیم هنرمندش در سانتامونیکا به بهترین شکل این تغییرات بزرگ را در بازی اعمال کردند تا نه تنها تمامی صنعت بازی اعم از منتقدان و بازیبازان از این تغییرات راضی باشند و آن را تحسین کنند بلکه کاملا به ریشه های سری هم وفادار باشد و هنوز هم شاهد یک God of War باشیم که این در واقع نقطه عطف و بزرگترین مزیت این شاهکار بزرگ است. در حقیقت باید گفت با وجود تمام تغییرات بنیادی مخصوصا در گیم پلی بازی و ساختار آن، هنوز هم وقتی در حال تجربه بازی هستید، کاملا حس و حال بازی کردن یک عنوان از سری God of War را دارید و روح این سری کاملا در بازی جریان داشته و ریشه های آن حفظ شده است تا هنوز روح و عظمت کریتوس و سری God of War کاملا در بازی مشهود بوده و در رگ های بازی جریان داشته باشد. در نهایت باید بگویم دوست عزیز، گیمر عزیزی که پلی استیشن ۴ داری! اگر می خواهی بگویی خفن ترین انحصاری پلی استیشن ۴ و نسل هشتم رو بازی کردم ذره ای در خرید و تجربه God of War شک نکن (البته با توجه به قیمت و نوعی که همیشه بازی ها را تهیه می کنید). دوست عزیزی هم که پلی استیشن ۴ نداری! اگر توان مالی اش رو داری، حیفه از تجربه یکی از برترین انحصاری های تاریخ محروم بشی، چون مانند بازی God of War را هیچ جای دیگه ای و روی هیچ پلتفرم دیگه ای پیدا نمی کنی. خلاصه این که یک کلام ختم کلام: “در خرید God of War و بازی کردن آن لحظه ای درنگ جایز نیست.”

با سلام. من در بازی خدای جنگ ۴ به یه مشکل جدی برخوردم بعد از اتمام بازی وقتی از کوه میام پایین و میرسم به پورتال و میخوام برم midgard میره اما وقتی اورد در میشم اونجا که شاپ داره و یه پرتال آبی داره اونا یهو از بین میره و دو طرف در قفل میشه هیچ جا نمیشه رفت این مشکل و چطور برطرف کنم چرا اینطوری میشه؟ دوباره بازی و از اول رفتم بازم همینطوری میشه اما اولین بار که بازی و تموم کردم اینطوی نشد میشه راهنمایی کنید؟ لطفا کسی بلده به من اس ام اس میده من زیاد اینجارو چک نمیکنم ممنون میشم .۰۹۳۳۹۲۱۸۵۸۲ لطفا راهنمایی کنید

Register For This Site


گذرواژه


تایید گذرواژه


Please enter your username or email address. You will receive a link to create a new password via email.

مرا به خاطر بسپار

نگاهی به داستان God of War: از شرح داستان اصلی تا بررسی معنای پایان‌های بازی و تئوری‌ها

“به قلم سعید شیخی‌پور”

هشدار: این مطلب به طور کامل داستان بازی را لو می‌دهد.

هنگامی که God of War دو سال پیش در E3 2016 معرفی شد، بسیاری فقط از تغییرات گیم‌پلی صحبت می‌کردند و ایرادهایی می‌گرفتند که به نظر من تا حدودی مضحک بود! با این حال، من هیچ نگرانی از بابت گیم‌پلی نداشتم چون می‌دانستم Santa Monica همیشه در بازی‌های خود یک گیم‌پلی بسیار عالی و خوش‌ساخت فراهم می‌آورد. چیزی که توجه من را بیشتر از همه جلب نمود، داستان این نسخه و تغییر دنیای بازی از یونان به نورس بود، بیشتر افراد گیم‌پلی جدید God of War را مورد بررسی قرار می‌دادند ولی من اکثرا بابت داستان آن هیجان‌زده بودم و مقالاتی هم برای آن نوشتم و با خود می‌گفتم Santa Monica حتی اگر بخواهد هم نمی‌تواند داستان و روایت بدی از این نسخه بسازد!داستان بازی god of war ۲۰۱۸

نقد و بررسی بازی God of War

حالا بازی مدتی است که عرضه شده و با تکمیل آن، فهمیدم کوری بارلاگ و نویسنده‌های God of War واقعا شاهکار کردند و داستان و روایت بازی از چیزی که من تصورش را داشتم نیز بهتر بود. به حدی داستان و روایت این نسخه من را شگفت‌زده و کنجکاو کرد که احتمالا بالای 10 ساعت پشت سر هم به تجربه آن پرداختم (فکر می‌کنم تعداد زیاد دیگری هم همین‌طور بودند) اما پایان God of War سوالات زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. اکنون می‌خواهم نگاهی به شخصیت‌ها و داستان God of War بیندازم که صد البته کل داستان را هم لو می‌دهد پس اگر هنوز موفق به تجربه آن نشده‌اید، پیشنهاد می‌شود از خواندن ادامه متن صرف نظر کنید.

بگذارید اول با شرح کلی داستان شروع کنیم و سپس به سراغ ارائه تئوری‌ها و احتمالات می‌رویم.

شروع ماجراجویی:

داستان از جایی شروع می‌شود که کریتوس در حال قطع کردن یک درخت است و برروی آن درخت علامت دست شخصی وجود دارد. در ادامه می‌فهمیم که این علامت دست برای مادر آترئوس و همسر کریتوس است که در بازی با نام Faye شناخته می‌شود. سپس آن‌ها با قایق به سمت خانه می‌روند و در آنجا جنازه پوشیده شده Faye را می‌بینیم که آترئوس و کریتوس آخرین حرف‌های‌شان را قبل از سوزاندنش بیان می‌کنند. ظاهرا آخرین خواسته او قبل از مرگ، این بوده که کریتوس و آترئوس به یک ماجراجویی رفته و خاکسترش را در بالاترین قله کوه قلمرو رها کنند و هدفش از این درخواست بعدا مشخص خواهد شد.

کریتوس و آترئوس برای شروع به یک گشت کوتاه می‌روند تا آترئوس تمرین کند و برای این سفر آماده شود. با این حال، کریتوس حتی بعد از کشتن یک ترول با همراهی آترئوس، به او می‌گوید که آماده نیست زیرا آترئوس هم توانایی کنترل خود را هنگام عصبانیت ندارد.

آن‌ها به خانه بر می‌گردند اما ناگهان شخصی غریبه درِ خانه آن‌ها را می‌زند و به کریتوس می‌گوید که می‌داند او چه کسی است و از همه مهم‌تر، از ماهیت کریتوس هم خبر دارد. در حین مبارزه با این شخص می‌فهمیم که وی نمی‌تواند چیزی را حس کند بنابراین نامیراست! کریتوس پس از شکست این شخص می‌فهمد که ماندن در خانه امنیت ندارد و با وجود آماده نبودن آترئوس، به سفری که مادرش درخواست نموده بود می‌روند.

آشنایی با جادوگر مرموز و هویت او:

کریتوس و آترئوس در طول مسیر با یک جادوگر آشنا می‌شوند که آن‌ها را راهنمایی می‌کند اما هویت و نام این جادوگر مشخص نیست. او کریتوس و آترئوس را تا منطقه آلفهایم همراهی نمود ولی خودش تا مدت محدودی توانست در آنجا بماند و توسط یک جادو برگرانده شد. با این حال، همچنان بازیکن نمی‌فهمد که این جادوگر دقیقا کیست؟ چرا نمی‌تواند از میدگارد خارج شود و جادویی همیشه آن را به خانه اش بر می‌گرداند؟

کریتوس و آترئوس پس از طی نمودن مسیری طولانی و مبارزه با یک اژدها، به جایی می‌رسند که همان شخص غریبه اول بازی به‌همراه فرزندان Thor یعنی Móði و Magni در حال صحبت با یک زندانی هستند. آن‌ها از این زندانی، محل حضور کریتوس و آترئوس را می‌پرسند و بعد از دریافت نکردن پاسخی از زندانی، محل را ترک می‌کنند. کریتوس و آترئوس هم در همین زمان به این فرد زندانی نزدیک شده و مشخص می‌شود که او Mimir، باهوش‌ترین انسان زنده آن دوران، است که توسط Odin زندانی شده و همچنین می‌فهمیم که فرد غریبه ابتدای بازی، Baldr (برادر Thor و فرزند Odin) بوده است.

Mimir به کریتوس و آترئوس می‌گوید برای رسیدن به بالاترین قله کوه کل قلمرو، باید به Jotunheim بروند؛ جایی که Giantsها برای رهایی از بلای خدایان به آنجا رفتند و کسی به جز Mimir نمی‌داند چگونه باید به Jotunheim رفت اما چرا Faye باید چنین درخواستی کند؟ حتی کریتوس هم در این لحظه شوکه شد. Mimir به کریتوس پیشنهاد می‌کند که سرش را قطع کرده و به سراغ همان جادوگر بازگردد تا به آن زندگی دوباره ببخشد. کریتوس نیز همین کار را انجام می‌دهد و پس از اینکه سر Mimir به زندگی بازگشت، می‌فهمیم که این جادوگر، در واقع Ferya (همسر Odin و مادر Baldr) است. در این مقاله راجع به Ferya و ماجرای ازدواجش با Odin صحبت کرده‌ایم. در واقع علت اینکه نمی‌تواند از میدگارد خارج شود هم همین است که Odin وی را طلسم و زندانی نموده است.

مار جهان و ارتباط آن با داستان:

پیش از این وقایع، کریتوس و آترئوس با مار جهان ملاقات کردند اما نمی‌توانستند حرف‌های او را متوجه شوند ولی به هر حال این مار با آن‌ها رفتار دوستانه‌ای دارد که شاید تا حدودی عجیب باشد. خوشبختانه Mimir توانایی فهمیدن و گفت‌وگو با این مار جهان را داشته (زبانِ مار جهان، حتی از کوهستان‌های اطراف آن سرزمین هم قدیمی‌تر بوده و زبان مردگان است!) و با صحبت با این مار، از او طلب کمک می‌کند و مار هم می‌پذیرد. بعدها Mimir می‌گوید که این مار به وی گفته که آترئوس برایش آشنا به‌نظر می‌رسند (در بخش دیگری از مقاله به این مورد می‌پردازیم).

افشای حقیقت:

به هر حال آن‌ها ادامه مسیر را رفتند و با پسران Thor مواجه شدند و پس از یک مبارزه نفس‌گیر، کریتوس توانست Magni را بکشد اما برادرش Móði از اینکه شخصی توانسته یک خدا را بکشد، وحشت‌زده شد و فرار نمود. مدتی می‌گذرد و کریتوس و آترئوس در طول مسیر باز هم با Móði روبه‌رو می‌شوند اما او این بار با نیرویی برق‌آسا کاری کرد که کریتوس کنترل خود را از دست بدهد و این وسط آترئوس برای دفاع و نجات پدرش، نیرویی عجیب را فعال می‌کند اما قدرت کنترلش را نداشته و بر زمین می‌افتد. در همین حال کریتوس نیروی خشم اسپارتان را فعال کرده و کنترل خود را به‌دست می‌آورد اما Móði باز هم فرار می‌کند.

آترئوس همچنان برروی زمین افتاده و بیمار شده بنابراین برای درمانش باید به سراغ فریا بروند. فریا می‌گوید برای درمان این بیماری به قلب محافظ هل هایم (جایی که مردگانِ بی‌ارزش به آنجا فرستاده می‌شوند) نیاز دارد. تبر کریتوس تاثیری برروی محافظان آنجا نمی‌گذارد بنابراین وی تصمیم می‌گیرد به خانه برگشته و گذشته خود را دوباره ملاقات کند؛ کریتوس به خانه می‌رود و آتنا در اینجا ظاهر می‌شود و می‌گوید “هر چقدر هم که به شوهر بودن، معلم بودن و پدر بودن تظاهر کنی، همچنان یک هیولا هستی.” در اینجا با خود می‌گویید کریتوس قصد باز گرداندن صلح به قلمرو و درمان پسرش را دارد، پس چرا باید همچنان یک هیولا باشد؟ جواب این سوال را در بخش دیگری ار مقاله به شما می‌گوییم.

کریتوس به هل هایم می‌رود و پس از کشتن محاظ آن و برداشتن قلب این محافظ، ناگهان زئوس را می‌بیند که طبق گفته Mimir، غیر واقعی و توهم بوده است. کریتوس به خانه فریا بر می‌گردد و در آنجا به فریا می‌گوید که آترئوس نفرین شده اما آترئوس در همین لحظه پنهانی به حرف‌های آن‌ها گوش می‌دهد و تظاهر به بیهوشی می‌کرده است. کریتوس به آترئوس می‌گوید که می‌داند یواشکی به حرف‌های‌شان گوش داده و مجبور می‌شود که حقیقت را به پسرش بگوید. او به آترئوس می‌گوید که هم کریتوس و هم خودش خدا هستند. آترئوس در این لحظه می‌گوید “آیا می‌توانم به یک حیوان تبدیل شوم؟ آیا توانایی تبدیل شدن به یک گرگ را دارم؟” در این لحظه آترئوس اصرار زیادی بر توانایی تبدیل شدن به حیوانات مختلف را دارد و شاید کسانی که با داستان اساطیر نورس آشنا باشند، با همین سوالات وی متوجه هویت اصلی او شوند (اگر هم نمی‌دانید، در بخش دیگری از مقاله خود ما به شما می‌گوییم).

هویت اصلی و گذشته Baldr:

آترئوس حالا می‌داند یک خدا است و فکر می‌کند هر کاری که دلش بخواهد را می‌تواند انجام دهد. در طول مسیر آن‌ها دوباره Móði را می‌بینند که توسط پدرش Thor بابت این اتفاقات سرزنش و زخمی شده و با وجود هشدار کریتوس، آترئوس با چاقوی خود Móði را می‌کشد. در هر صورت کریتوس و آترئوس به‌همراه Mimir به همان جایی که خود Mimir زندانی شده بود باز می‌گردند و Mimir با چشمان جادویی خود که از Giantها هدیه گرفته، راه به سمت Jotunheim  را باز می‌کند اما Baldr در همین لحظه دوباره از راه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد و پس از یک درگیری، آترئوس را با خود می‌برد. کریتوس هم عصبی می‌شود و نمی‌گذارد که ماموریت Baldr به پایان برسد و پس از درگیری‌ها و تعقیب‌ها، دوباره فرزند خود را پس می‌گیرد. 

در هر صورت کار آن‌ها به هل هایم کشیده می‌شود و Baldr هم به هل هایم می‌آید. در اینجا می‌توانیم تخیلات Baldr را ببینیم که یادآور گذشته‌اش است. او در حال صحبت با مادرش بوده و ظاهرا به خاطر نفرینش (Baldr نمی‌تواند چیزی را حس کند)، مادرش را مقصر می‌داند اما وی را نمی‌کشد و به جای آن می‌گوید که برای همیشه از جلوی چشمانش دور شود. نکته جالب اینجاست که می‌فهمیم مادر Baldr، همان فریا است و فریا در رابطه با این مسئله چیزی به کریتوس و آترئوس نگفته بود.

گذشته کریتوس و مبارزه نهایی:

کریتوس و آترئوس برای خروج از هل هایم باید از یک کشتی درون آن منطقه کمک می‌گرفتند و در پایان مسیر، دوباره توهمات کریتوس باز می‌گردند و این بار صحنه پایانی God of War III به نمایش در می‌آید که کریتوس در حال کشتن زئوس است. آترئوس هم این صحنه را می‌بیند اما نمی‌داند که زئوس کیست.

در هر صورت آن‌ها به مسیرشان ادامه می‌دهند و Baldr هم در حال تعقیب آن‌ها بوده که ناگهان فریا از راه می‌رسد تا او و Baldr با هم مواجه شوند. کریتوس و Baldr دوباره یک مبارزه نهایی را انجام می‌دهند و با وجود قصد کشتن فریا توسط Baldr، حس مادری فریا خود را نشان می‌دهد و او در طول مبارزه موانعی بر سر راه کریتوس و Baldr می‌گذارد.

پیش از این گفتیم که کریتوس و آترئوس در طول مسیرشان یک اژدها را شکست دادند و Sindri (کوتوله‌ای که به‌همراه برادرش به نام Brok تبر موجود در بازی را برای Faye ساختند و این تبر به کریتوس رسید) به عنوان پاداش، به آن‌ها تیر سبز می‌دهد که کریتوس بخش تیز تیر را برروی سینه آترئوس می‌گذارد.

در طول مبارزه، Baldr تصادفا به سینه آترئوس مشت می‌زند و دستش به همان تیر سبز می‌خورد و اینگونه طلسم Baldr می‌شکند تا وی دوباره بتواند حس داشته باشد. در هر صورت کریتوس دوباره Baldr را شکست می‌دهد اما او را نمی‌کشد و می‌گوید که از پسرش دور بماند و کاری هم با فریا نداشته باشد. با این حال، وی عهد خود را در همان لحظه می‌شکند و سریعا به سراغ فریا می‌رود تا او را خفه کند. کریتوس هم نمی‌گذارد چنین اتفاقی بیوفتد و Baldr را می‌کشد. فریا هم ناراحت از مرگ پسرش، کریتوس را نفرین می‌کند (دلیل ناراحتی فریا این بود که فکر می‌کرد اگر Baldr او را بکشد، صلح به قلمرو بر می‌گردد). کریتوس در همین لحظه هویت واقعی خود را برای آترئوس فاش نمود و گفت که یک خدا از قلمرویی به نام اسپارتاست و آن پیرمردی که در هل هایم دیدند، پدرش بوده که خودش او را کشته است.

پایان ماجراجویی و هویت اصلی Atreus و مادر او:

پس از این اتفاقات، آن‌ها مسیر دیگری به سوی Jotunheim می‌یابند اما هیچ Giantای در آنجا وجود ندارد. کریتوس و آترئوس با صحنه بسیار عجیبی روبه‌ور می‌شوند. برروی دیوارها تمامی اتفاقاتی که در طول سفر برای کریتوس و آترئوس اتفاق افتاده، حک شده‌اند و در جای دیگر هم می‌بینیم که Faye با Giantها به مشکل برخورده و در حال ترک آن‌هاست. در اینجا مشخص می‌شود که Faye توانایی پیش‌بینی آینده را داشته و یک Giant بوده است؛ او از مدت‌ها پیش می‌دانسته که کریتوس را ملاقات کرده و صاحب یک پسر می‌شوند و همچنین می‌دانسته که پس از مرگش با آخرین درخواست خود (آوردن خاکسترش به این منطقه) چه اتفاقاتی برای آن‌ها می‌افتد.

آترئوس هیجان‌زده می‌شود و می‌رود اما کریتوس برای چند ثانیه دیگر آنجا می‌ماند و ناگهان یک پرده با وزش باد کنار می‌رود تا کریتوس صحنه‌ای عجیب را ببیند؛ در این پیش‌بینی‌ها دیده می‌شود که کریتوس برروی زمین افتاده و آترئوس در پشت سر او نشسته و یک چیز عجیب که احتمالا یک مار است، از دهان آترئوس به بیرون می‌آید (برای جلوگیری از اسپویل، تصویر مربوط به این بخش در این لینک قرار دارد).

کریتوس در هر صورت این صحنه را هم ترک می‌کند تا با آترئوس خاکستر مادر او را به آنجا بسپارد. آترئوس می‌گوید برروی آنجا نوشته شده بود که Giantها او را لوکی صدا می‌زنند (خدایی که می‌توانسته به حیوانات مختلف تبدیل شود و یکی از شخصیت‌های اصلی اساطیر نورس است) پس چرا کریتوس، وی را آترئوس می‌نامد؟ کریتوس در پاسخ می‌گوید مادرش اسمش را لوکی گذاشته اما خودش آترئوس را بیشتر ترجیح داده زیرا آترئوس، نام یک فرمانده شجاع اسپارتان بوده که حتی در بدترین شرایط هم لبخند می‌زده، به نوعی همیشه فرد خوشحالی بوده است!

خب، حالا ما فهمیدیم که مادر آترئوس (یا لوکی) هم یک Giant بوده که یعنی فرزند کریتوس یک نیمه خدا و نیمه Giant است پس با توجه به اینکه مادرش و Giantها توانایی پیش‌بینی آینده را دارند، او هم احتمالا از این قدرت بهره می‌برد.

داستان بازی god of war ۲۰۱۸

پایان مخفی و معنای آن :

پس از پایان بازی، شما همچنان می‌توانید به کاوش در دنیای بازی ادامه دهید. در این لحظه می‌توان به خانه بازگشت و در نزدیکی تخت، با فشردن دکمه دایره، به استراحت پرداخت اما این بار یک کات‌سین پخش می‌شود. بازی به چند سال بعد می‌رود و در یک شب زمستانی، فردی غریبه به خانه کریتوس و آترئوس حمله می‌کند بنابراین کریتوس به بیرون می‌رود تا ببیند این شخص، چه کسی است. آن فرد، کسی نبود جز Thor.

پس از اینکه کریتوس Magni را در بخشی از بازی می‌کشد، می‌گوید که این کار را فقط برای دفاع از خودشان انجام داده و از هیچ‌گونه قضاوتی نمی‌ترسد. Mimir در این حین به او می‌گوید شاید قضاوتی در کار نباشد، اما حتما باید منتظر یک انتقام ماند.

در ادامه که حتی کار به جاهای بدتر هم کشیده می‌شود و آترئوس فرزند دیگر Thor را هم می‌کشد پس طبیعی است که Thor به دنبال انتقام باشد اما با پایان این کات‌سین، بازی دوباره به زمان حال بر می‌گردد و آترئوس می‌گوید که عجیب‌ترین رویا را دیده و Thor به آن‌ها حمله کرده است. کریتوس در واکنش به این موضوع گفت این فقط یک رویا بود اما آترئوس پاسخ داد این فقط یک رویا به‌نظر نمی‌رسید و شبیه واقعیت و آینده بود. با توجه به اینکه Giantها و مادر آترئوس می‌توانستند آینده را پیش‌بینی کنند و فهمیدیم که آترئوس هم یک نیمه Giant است، احتمالا این رویا در واقع پیش‌بینی آینده بوده که Thor حقیقتا به سراغ گرفتن انتقام می‌آید.

منظور آتنا در آن بخش از بازی که به کریتوس گفت تو همچنان یک هیولا هستی نیز همین است. کریتوس فرزند فریا را کشت، دو پسرِ Thor را هم به قتل رساند و حالا یکی از اشخاص منفور بین خدایان نورس به حساب می‌آید که قصد انتقام‌گیری دارند.

فریا احتمالا در نسخه‌های بعدی یکی از دشمنان ما خواهد بود:

هنگامی که در حال تجربه بخش‌های فرعی بازی هستید، Mimir به شما می‌گوید فریا در Jotunheim به نوعی با وی ارتباط برقرار کرده و از او پرسیده که Odin روح جنگ‌جوی فریا را در کجا نگه می‌دارد. چنین چیزی کمی ترسناک به‌نظر می‌رسد و شاید فریا هم در نسخه‌های بعدی و آینده یکی از دشمنان ما به حساب آید. باید منتظر بمانیم.

ماجرای انسان‌هایی که فورا پس از مرگ به Hel Walker و موجودات یخی تبدیل می‌شوند چیست؟

در بخش‌های فرعی بازی، 8 باس فایت Valkyrie وجود دارند که با شکست هر یک از آن‌ها، روح‌شان آزاد می‌شود و جایگاه اصلی خود بر می‌گردند. در واقع Valkyrieها واقعا هم باید به عنوان یک روح فعالیت کنند زیرا آن‌ها هستند که مردگان با ارزش را به والها می‌فرستند و در صورت نبودشان، مشکل ایجاد خواهد شد. به همین دلیل بود که هنگام حضور شما در هل هایم، Mimir می‌گوید که یک جای کار می‌لنگد و تعداد مردگان حاضر در هل هایم بیش از حد زیاد است. پس از شکست 8 باس Valkyrie و آزاد کردن روح آن‌ها، در نهایت شما باید با ملکه آن‌ها (یا شاید ملکه ظاهری) بجنگید و بعد از از بین بردنش، وی به شما می‌گوید که فقط یک ملکه Valkyrie وجود دارد و آن هم فریا است اما Odin پس از طلسم فریا، ملکه دیگری را جایگزینش کرده اما Odin به آن‌ها خیانت کرده و آن‌ها در جسمی فیزیکی طلسم می‌کند.

دشمنان Hel-Walker و یخ زده در بازی هم به همین علت به وجود آمده‌اند. در اساطیر نورس گفته شده کسانی که در هنگام جنگ و مبارزه بمیرند، به والهالا (بهشت آن‌ها) فرستاده می‌شوند اما شما پس از کشتن تعدادی انسان در ابتدای بازی، می‌بینید که آن‌ها فورا به موجوداتی یخی و Hel-Walker تبدیل می‌شوند و جاهای زیاد دیگری از بازی هم با آن‌ها مواجه خواهید شد.

معنای پایان اول و ارتباط مار جهان با آترئوس:

اما بیایید به پایان اول و اصلی بازی برگردیم و حدس بزنیم چیزی که آن لحظه از دهان آترئوس در حال خروج بود، چه چیزی می‌تواند باشد. همان‌طور که در طول بازی می‌فهمید، تمام Giantها از بین رفته‌اند اما مار جهان هم یک Giant است پس در این سرزمین چه کار می‌کند؟ Mimir در یکی از بخش‌های فرعی به شما می‌گوید که مار جهان، رگناروک (جنگ نهایی نورس و پایان دنیا و زندگی خدایان) را تجربه کرده اما با سفر در زمان، به عقب بازگشته است.

پیش از این گفتیم که در بازی مشخص می‌شود نام واقعی آترئوس، لوکی است. در اساطیر نورس آمده که لوکی، پدر همین مار جهان و برادرانش مثل فنریر بوده اما چطور چنین چیزی در God of War امکان دارد؟ حدس من این است: لحظه پایانی بازی که کریتوس را افتاده برروی زمین نشان می‌دهد، مربوط به همان مبارزه با Thor است که ظاهرا کریتوس شکست می‌خورد. در داستان اساطیر نورس گفته شده که مار جهان، Thor را می‌کشد و احتمالا در آن لحظه، لوکی یا همان آترئوس پس از شکست خوردن کریتوس، عصبی می‌شود و یک مار را از دهان خود به بیرون می‌آورد که همان مار جهان است و او Thor را از بین می‌برد. علت اینکه در اوایل بازی، مار جهان به Mimir می‌گوید که آترئوس برایش آشنا هستند هم همین است.

رگناروک، همان کریتوس است:

معمولا کریتوس را به خاطر نابودی و رسوا کردن خدایان یونان و الیمپوس می‌شناسیم که در این نسخه جدید هم ظاهرا همین‌طور بود که تعدادی از خدایان نورس را کشتیم. حالا با توجه به اینکه سایر خدایان هم احتمالا قصد انتقام‌گیری از کریتوس دارند، باید شاهد مبارزه با آن‌ها باشیم که همه می‌دانیم برنده چه کسی خواهد بود. رگناروک و پایان زندگی خدایان نورس، همان کریتوس و آترئوس هستند.

اما به نظر من آترئوس یا همان لوکی هم جزء خدایان نورس به حساب می‌آید و او هم در رگناروک کشته شده بود بنابراین شاید در این سه گانه، این بار به جای مرگ کریتوس، شاهد کشته شدن پسرش باشیم؟ این فقط نظر من است. شما هم تئوری‌های خود را به اشتراک بگذارید.

نقد و بررسی بازی God of War

Danver

0 امتیاز
15 ارديبهشت 97، 23:02

FIVE SEVEN

2 امتیاز
13 ارديبهشت 97، 16:02

MAN U
کاربر فعال

2 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 19:02

k0rosh

1 امتیاز
26 ارديبهشت 97، 11:02

ZART

4 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 15:02

ninjask
خبرنگار

3 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 15:02

behzad_rad

2 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 15:02

tig4

0 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 15:02

Insomniac games
کاربر فعال

1 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 17:02

k0rosh

0 امتیاز
26 ارديبهشت 97، 11:02

behzad_rad

7 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 14:02

tig4

6 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 13:02

tig4

1 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 11:02

lordhossein

1 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 11:02

lordhossein

1 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 11:02

behzad_rad

2 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 14:02

 

نقد و بررسی بازی God of War

“به قلم محمد تقوی”

نفسی تازه در جنگل‌های انبوه اسکاندیناوی

خدای جنگ، نمادی شکوهمند از دوران طلایی PS2 و یکی از بنچمارک‌های سونی با عرضه‌ی هشتمین نسخه‌اش، یعنی نسخه‌ی کنونی، سیزده ساله می‌شود. سیزده سال برای سری بازی‌هایی که به لطف نبردهای تند و تیز و داستانی که از اسطوره‌های یونان سرچشمه گرفته و تاریخ را دوباره می‌نویسد، تبدیل به نمادی برای هک اند اسلش مدرن شدند. اما هر چیزی بهایی دارد و سریِ یونانِ خدای جنگ از آن سربلندی و شکوهش، از دید کیفی کم کم به قهقرا رفت و شکوهش از الیمپوس به جهنم هیدز متمایل شد. حال فرض کنید چنین فرنچایز با سابقه و خسته‌ای در دستتان دارید، چه راهی پیش می‌گیرید؟ یک راه ریبوت کامل است؛ همه‌ی شخصیت‌ها و داستان قبلی را دور می‌ریزیم و از پایه سازه‌ای کاملا نو برمی‌گزینیم. اما راهی دیگر ادامه دادن همان ماجراها و همان گیم پلی با تغییرات اندک است؛ چیزی به مانند نسخه‌های سالانه‌ی ندای وظیفه. اما کوری بارلاگ و تیمش در سانتا مونیکا به سراغ روشی بسیار سخت‌تر و پیچیده‌تر رفتند. تصمیم بر ادامه دادن داستان کریتوس (Kratos)، قهرمان نمادین سری در فضایی جدید با شخصیت‌هایی جدید و الهام گیری از آثاری چون The Last of Us، Tomb Raider و The Witcher 3: Wild Hunt، که نوعی اعتدال‌گرایی او را نشان می‌دهد اما می‌تواند مشکل ساز باشد. شاید مکانیک‌ها و تغییرات، موفق نباشند و مخاطب تازه مجذوب آن‌ها نشود؛ شاید هم همان گیمرهای قدیمی آزرده خاطر، قید این نسخه را بزنند. پذیرفتن این ریسک، وظیفه‌ی بزرگی است و اجرایش حتی سخت‌تر. آیا سانتا مونیکا توانسته به آن تعادل طلایی برسد؟داستان بازی god of war ۲۰۱۸

پاسخ مثبت است. مثبتی به درخشانی تالارهای والهالا.

داستان بازی God of War: از شرح داستان اصلی تا بررسی معنای پایان‌های بازی و تئوری‌ها

بگذارید ابتدا از بهترین نقطه و درخشان‌ترین ماده‌ی تشکیل دهنده‌ی GoW صحبت کنیم: گیم‌پلی!

بزرگ‌ترین تغییرات ایجاد شده از همان ابتدا قابل تشخیص هستند. متد کنترل بازی به کل تغییر کرده (هر چند شمایی شبیه به نسخه‌های پیشین قابل تنظیم است) و خبری از پرش نیست (جز موارد اسکریپت شده). دوربین سوم شخص و روی شانه که در طول بازی یک بار هم قطع نمی‌شود (تمام بازی یک پلان است) و در کنارش اسلحه‌ی جدید کریتوس، تبر لویاتان (Leviathan Axe) در دستان اوست. این دو در کنار یکدیگر با وجود ماندن آن روحیه‌ی جنگ طلبی و خصمانه‌ی پیشین کریتوس، تغییراتی اساسی را در بطن مبارزات دمیده‌اند. تبر به طور محسوسی از تیغ‌های هرج و مرج (Blades of Chaos) کندتر عمل می‌کند و کریتوس هم بیشتر رو به حرکات آرام‌تر اما کشنده‌تر و هوشمندانه‌تر رفته. اما این تغییر را یکی از زیرکانه‌ترین تغییرات بازی می‌دانم. استفاده از تبر در کنار اضافه کردن به جنبه‌های معمایی و عمق دادن به مبارزات از راه دور با پرتاب کردنش، به شدت کاربردی است.

کریتوس به راحتی می‌تواند تبر را از هر جایی فرا بخواند و در دستان او قرار گیرد. اما گاه می‌توان با آن دشمنان را منجمد کرد و با مشت‌های دلپذیر به سراغشان رفت. این مشت‌ها بیشتر برای پر کردن نوار Stun می‌شود که با پر شدن نوار یک دشمن، آن حرکات تمام کننده‌ی (همان فینیشر!) وحشیانه و خونین کریتوس را مشاهده کنیم. مواردی مثل جاخالی کلاسیک و بلوکه کردن (هر چند این بار با سپر) هم‌چنان در بازی حضور دارند و (به خصوص سپر) عمق زیادی به حرکات کریتوس بخشیده‌اند. این تجهیزات در کنار یک سورپرایز در میانه‌ی بازی، باعث می‌شوند تا جای خالی تسلیحات پیشین کریتوس احساس نشود و در کنار دوربین نزدیک به نبرد حسی بسیار شخصی به مبارزات می‌دهد و مخاطب را درگیرتر می‌کند. درجه‌ی سختی بازی هم پویا و بسیار مفید ظاهر می‌شود و در کنار هوش مصنوعی خوب دشمنان، در سختی‌های بالاتر مبارزاتی چالش برانگیز و کم‌نظیر به ارمغان آورده‌اند.

با متد کنترلی جدید، کمبوهای پیشین هم تغییرات بزرگی داشته‌اند و بخشی از طریق درخت‌های مهارت و بخشی دیگر در حملات رونیک (Runic) قابل دسترسی هستند. حملات رونیک که شامل سبک و سنگین هستند، دو جایگاه بر روی تبر را اشغال می‌کنند و از کمبوهای معمولی عموما قوی‌تر هستند. نکته‌ی خوب در این میان تنوع بالای آن‌ها است به نحوی که تقریبا هیچ حرکت تکراری‌ای نمی‌بینیم. این تنوع در حریفانتان نیز صادق است. بازی در مدت زمان طولانی‌اش دائما دشمنان جدید (یا حداقل نسخه‌ای جدید از دشمنان قدیمی) را معرفی می‌کند و مخاطبش را وادار به تغییر استراتژی و فکر کردن می‌کند.

این موضوع طراحی مراحل را از چندین پله بالا برده است. مثلا مرحله‌ای داریم با ایده‌ی نابود کردن یک لانه، ایده‌ای که در بازی‌های بسیاری به کار گرفته شده و مراحل حاصل از آن‌ها خسته کننده و کم رمق بودند. حال در GoW حداقل دو ساعتی را در تلاش برای نابود کردن این لانه سپری کردم و بازی دائما من را نقطه به نقطه کشید. به این موضوع معماهای مختلف را هم اضافه کنید. معماها به پیروی از سری چندان سخت نیستند و با کمی فکر و جست و جو حل می‌شوند اما تنفس خوبی میان مبارزه‌ها هستند و تنوع غیر قابل انکاری به فعالیت‌های بازی می‌دهند.

اما یکی از مکانیک‌های پیشین سری، تغییری اساسی کرده و به استانداردهای خودش نزدیک‌تر شده. ارتقا دادن کریتوس (یا بهتر بگویم اسلحه‌هایش) در نسخه‌های قبلی از گوی‌های خون دشمنان بود. اما بازی جدید خود یک سیستم لودینگ و درخت‌های مهارت معرفی می‌کند که کمی عمق نقش‌آفرینی گونه به بازی اضافه کرده. تجربه‌هایی که از نبردها کسب می‌شوند وارد درخت‌ها شده و حرکات جدیدی باز می‌کنند. اما قضیه‌ی لولینگ مجزا از تجربه است و شباهت‌هایی با سیستم قدرت از Destiny دارد. زره کریتوس این بار کاملا قابل شخصی‌سازی است و پیشرفت و ارتقایش سطح کریتوس را ذره ذره بالا می‌برد. سانتا مونیکا در حرکتی جالب از ساختن یک سیستم هزار لولی و حوصله سربر خودداری کرده و در عوض پیشرفت کریتوس در بازی را کندتر از آثار مشابه تعیین کرده است. به این ترتیب در هر لول، طیف بزرگ‌تری از محیط‌ها در دسترس مخاطب قرار می‌گیرد و محدودیت‌های ژانری نقش آفرینی کمرنگ‌تر می‌شود.  

دیگر جزء جدا نشدنی سری یعنی باس فایت‌ها حضور دوگانه‌ای دارند. مبارزه با اکثرشان لذت بخش کار شده و بی شک چند تایشان در بهترین‌های سری قرار می‌گیرند. اما از آن طرف تعدادی از باس فایت‌ها بیشتر به مینی باس‌های بازی کلاسیک می‌خورد و دائما با تغییرات بسیار کم در طول بازی ظاهر می‌شوند. این موضوع در یکی دو نقطه‌ی حساس و حماسی بازی گاه ناامیدکننده می‌شود و به قولی “تو ذوق می‌زند”. عجیب است که در میان تمام پیشرفت‌ها، به این یک مورد کم‌تر پرداخت شده هر چند در قیاس عظمت کلی بازی قابل چشم پوشی است و با حذف Quick Time Eventها (به جز یکی دو دکمه زدن)، این بار می‌توانیم بدون استرس به تماشای سلاخی کریتوس بنشینیم.

و در نهایت می‌رسیم به فیل درون اتاق، موضوعی که از همان ابتدا بحث برانگیز بود: آترئوس! شاید بی جا نباشد اگر بگویم سانتا مونیکا از شخصیت‌هایی مثل الی در The Last of Us و الیزابت در Bioshock Infinite برای طراحی آترئوس در الهام گرفته اما نتیجه‌ی نهایی اگر بهتر نباشد، قطعا بدتر هم نیست. آترئوس حضور بسیار پررنگ‌تری در گیم پلی از آن دو شخصیت ذکر شده دارد، یک دکمه مختص برای اوست و در مبارزات سخت‌تر و چالش‌های پیچیده‌تر به کمک تیر و کمانش به کمک کریتوس می‌آید و تبدیل به کلیدی برای حل مشکلات او می‌شود. برای او یک درخت مهارت کاملا جدا تعیین شده و به مانند کریتوس می‌توان تیر و کمان او را ارتقا داد و یا لباس‌های بهتری بر او پوشاند.

شخصیت آترئوس کمی ساده‌تر و بی شیله پیله‌تر از الی است اما رشد شخصیتی‌اش تا انتهای بازی به زیبایی انجام شده و مراحل “سفر یک قهرمان” را می‌توانیم در او ببینیم. او بسیار به مانند یک بچه در سن و سالش رفتار می‌کند و حتی با سوالات بعضا فلسفی اما ابلهانه‌اش، مخاطب را به فکر می‌اندازد! حضور او هم چنین یک تم عاطفی اضافه می‌کند، مسئله‌ای که رفته رفته در سری یونان کمرنگ و کمرنگ‌تر شد اما حضورش نه تنها کل جریان بازی را تحت شعاع قرار می‌دهد بلکه کریتوس را نیز به خدایی انسان‌تر (!) و ملموس‌تر تبدیل می‌کند.

خود کریتوس هم عموما آرام‌تر و پخته‌تر (هر چند نه لزوما باهوش‌تر) شده و به جای زور بازوی خالص و کله شقی معروفش، کمی مهربان‌تر (!) و زیرک‌تر رفتار می‌کند. عدم اطمینان او به شخصیت‌هایی که در طول بازی می‌بینیم تضاد جالبی با دنیای کودکانه‌ی آترئوس دارد. این دو دنیا در طی سفرشان کم کم به هم پیوند می‌خورد و به زوجی دوست داشتنی و ماندگار تبدیل می‌شوند. هدف این دو که پخش کردن خاکستر مادر تازه از دنیا رفته‌ی آترئوس در بالاترین قله‌ی تمام دنیاها است، در ابتدا کمی سطحی و نچسب جلوه می‌کند و دائما باعث شد بپرسم “چرا چنین حماسه‌ای هدفی احمقانه دارد؟” و یکی دو لحظه این هدف واقعا کشدار می‌شود. اما هدف اینجا صرفا وسیله‌ای است برای گشت و گذار در جنگل‌ها، رودخانه‌ها، کوه‌های برفی و دنیاهای مختلف اساطیر نورس: از میدگارد (که همان زمین خودمان می‌شود) تا الفهایم و موسپلهایم.

طراحی دنیای باز بی‌شباهت به Tomb Raiderهای جدید نیست (هر چه باشد کوری بارلاگ کارگردان سینماتیک‌های آن اثر بود) به این شکل که به جای یک محیط بسیار بزرگ با چند محیط گسترده سر و کار داریم و با پر شدن بازی با فعالیت‌های مختلف مانند پیدا کردن صندوقچه‌ها، شکار ولکایری‌ها و انجام دادن ماموریت‌های مختلف، سانتامونیکا محتوای زیادی را تدارک دیده که مدت زمان بازی را به خوبی افزایش می‌دهد. کم کم عنصر آشنای اسطوره شناسی سری و جادوی گشتن در این دنیای تخیلی که عضو جداناپذیر اتمسفر خدای جنگ بوده، پررنگ‌تر می‌شود و به واسطه‌ی صحنه‌هایی خارق العاده، فک برانداز و به یاد ماندنی دائما جلوی چشم مخاطب رژه می‌رود! برخلاف انتظار اولیه‌ام، داستان به هیچ وجه خاکی‌تر نشده و در این موضوع در باس فایت ابتدایی به مخاطب یادآوری می‌شود: جایی که درخت‌ها پرتاب می‌شوند، سنگ‌ها خرد شده و زمین دو شقه می‌شود، این همان خدای جنگی است که می‌خواستیم!

در گذر از این صحنه‌ها، دو عنصر خیره کننده همه جا بازی را همراهی می‌کنند و آن دو گرافیک و صدا هستند. اغراق نمی‌کنم اگر بگویم خدای جنگ جدید بهترین گرافیک ممکن را بر روی PS4 ارائه می‌دهد و جلوه‌های بصری خیره کننده‌اش حتی از آثاری چون Uncharted 4 هم پیشی می‌گیرد. طبیعت زنده‌ی اسکاندیناوی به لطف رنگ پردازی و نورپردازی بی‌نظیر جان گرفته و مخاطب را غرق می‌کند. در بناها و ساختمان‌های متروک هم با دیدن تار عنکبوت‌ها و گرد و خاک جمع شده می‌توانیم کهنگی را حس کنیم. طراحی شخصیت‌ها و موجودات هم عموما با دقت بالا کار شده و جزئیاتی مثل حرکت ریش کریتوس در باد، یا تلوهای تیر و کمان آترئوس و دیدن امعاء و احشاء دشمنان شایسته‌ی تحسین است و اعتبار سانتا مونیکا را حفظ می‌کند. صدا هم جایی برای تعریف نمی‌گذارد. صداپیشه‌ی جدید کریتوس به خوبی با شخصیت آرام‌تر او ساخته و تن کم خش‌ترش به دل می‌نشیند. موسیقی نسخه‌ی جدید توسط Bear McCreary ساخته و پرداخته شده و با تاکبد بر استفاده از سازهای ارکسترایی و تک نوازی‌های ویولن، گروه کری از ایسلند و تن‌های قوی و کوبنده از سوی خوانندگان صحنه‌ها را به یاد ماندنی‌تر کرده و آن جو نورسی که بازی نیاز دارد را به آن می‌افزاید.

بررسی تصویری

هر چقدر این فینیشرها را می‌بینم، از لذت‌اش کم نمی‌شود!

این تخته‌های جالب، بخشی از داستان‌‌گویی بازی هستند. آترئوس با توجه به تسلطش در زبان نورسی، قصه‌ها و افسانه‌ها را برای کریتوس بازگو می‌کند.

تجهیزات کریتوس قابل شخصی سازی‌اند و در کنار کاربرد گیم پلی، تنوع بصری خوبی به او می‌دهند.

یکی از رفتارهای جالب آترئوس، دفترچه‌ی اوست. در کنار نکات مهم برای شکست دشمنان، او داستان‌هایی که می‌شنود را ثبت می‌کند و بعضا نظر خود را هم در این میان می‌گنجاند.

ولکایری‌های سقوط کرده از والهالا. مبارزه با آن‌ها با وجود فرعی بودنش یکی از بهترین فصول بازی را تشکیل می‌دهد.

درخت مهارت سبک و کاربردی

مومنان حاضر در سانتا مونیکا نیز به پیروان لوت پیوستند!داستان بازی god of war ۲۰۱۸

نکات مثبت

تحول در فرمول کلاسیک هک اند اسلش سری و به اوج رسیدنش

روایت عمیقی که منجر به یکی از شوکه‌کننده‌ترین پایان‌های تاریخ می‌شود

دنیای باز و پر از محتوا

جلوه‌های بصری و صوتی که در بالاترین حد ممکن هستند

نکات منفی

برخی از باس فایت‌ها تکراری‌اند

و در پایان

کلام را کوتاه می‌کنم؛ خدای جنگ کنونی با وجود اندک ضعف‌هایش، برترین نسخه‌ی سری و یکی از بهترین آثار نسل هشتم است و اگر در خانه یک کنسول PS4 دارید، بزرگ‌ترین اشتباه از دست دادن تجربه‌ی چنین شاهکاریست.

Verdict

I’ll just cut myself short. Despite its minor flaws, God of War is the best in its series and one of the greatest games of the 8th generation. If you have a PS4, than don’t miss it

Score: 10

خرید کنسول، بازی و لوازم جانبی در بخش فروشگاه سایت

داستان بازی God of War: از شرح داستان اصلی تا بررسی معنای پایان‌های بازی و تئوری‌ها

S S M

0 امتیاز
18 آذر 97، 12:09

T4T NikePRoMOD

0 امتیاز
16 آذر 97، 15:09

XSNC

0 امتیاز
16 آذر 97، 18:09

mehrdad gamer

1 امتیاز
16 آذر 97، 15:09

kiavash1357

1 امتیاز
16 آذر 97، 14:09

Eh sony

4 امتیاز
16 آذر 97، 13:09

Joel Ellie II

1 امتیاز
16 آذر 97، 13:09

jojolia

0 امتیاز
11 ارديبهشت 97، 20:02

gta2013

0 امتیاز
16 آذر 97، 18:09

FREDDY KRUEGER

0 امتیاز
11 ارديبهشت 97، 00:02

Pouya92

1 امتیاز
11 ارديبهشت 97، 07:02

SlimRetro

2 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 15:02

ZART

0 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 14:02

SlimRetro

0 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 15:02

Insomniac games
کاربر فعال

1 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 15:02

ZART

1 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 14:02

ZART

0 امتیاز
10 ارديبهشت 97، 15:02

داستان بازی god of war ۲۰۱۸
داستان بازی god of war ۲۰۱۸
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *