داستان بازی god of war ascension
کریتوس باز هم با دستانی خونین و دلی آکنده از خشم و انتقام در صفحه های نمایش ما ظاهر شد اما این بار متفاوت تر از قبل.همه ی ما کریتوس رو شخصیتی خشن و گاها ضد قهرمان میپنداریم که خطرناک ترین سلاح کشتار جمعی محسوب میشود. با او اولین بار در نسل ششم ملاقات کردیم.از همان ابتدا نعره ها و دستان خون آلود این شخصیت در ذهن همه ی ما نقش بست و اون رو سمبلی برای بازی های این سبک قلمداد کردیم.
در سال 2010 و با انتشار نسخه ی سوم این بازی، نقطه ی پایان سفر و مبارزه این موجود خشمگین را دیدیم.اما سوالی که شاید برای خیلی ها پیش آمده بود این است که گذشته ی کریتوس به چه شکل بوده ؟آیا او همیشه به این حد بی رحم و خشمگین بوده ؟ استودیو “سانتامونیکا” سازنده ی فرانچایز “خدای جنگ” با ساخت یک اسپین آف و فلش بک زدن به گذشته های کریتوس جواب سوالات پیرامون این فرانچایز را داد.این بازی چیزی نیست جز : God Of War : Ascension
سازنده : Santa Monica Studio
ناشر : Sony Computer Entertainment
پلتفرم : PS3
درجه سنی : M
گرفتار در دسیسه
سری بازی های خدای جنگ همواره از داستان سرایی حماسی و پر زد و خورد همراه بوده و این موضوع در “عروج” ( معنای فارسی Ascension ) به اوج خود رسیده است.در حالی که همه ی طرفداران بازی بعد از پایان قسمت سوم انتظار رونمایی از قسمت چهارم این سری را داشتند،استودیو “سانتا مونیکا” استارت یک پیش درآمد از فرانچایز خدای جنگ را از آپریل سال 2010 زد و این پروژه تا سال 2012 مخفیانه در دست ساخت بود.حال داستان بازی چگونه است و این بار کریتوس با چه چیزهایی روبه رو میشود؟داستان کریتوس به نوعی 10 سال قبل از جریانات قسمت اول این فرانچایز و 6 ماه پس از قتل عجیب زن و بچه اش با دسیسه ی اریس است.کریتوس حال بنده ی خطرناک و پرقدرت “اریس” شده و خدای جنگ میخواهد با استفاده از قدرت “کریتوس” خدایان کوه المپوس را از بین ببرد.در این میان “هیدیس” خدای دنیای زیرین سه خواهر “خشم” را برای دستگیری “کریتوس” و بردنش به زندان “Aegaeon” برای کشیدن مجازات و به زنجیر کشیده شدن میفرستد و به نوعی جلوی اعمال های شوم “اریس” را پیش از وقوعش بگیرند.اما داستان خیلی پیچیده تر میشود.در حالی که خدایان قصد دارند جلوی “اریس” را بگیرند،این تصمیم با از بین بردن “کریتوس” شروع میشود.ولی “کریتوس” خود قربانی دسیسه های “اریس” است و هر روز و هر شب کابوس کشته شدن خانواده اش در رگهایش میجوشد،تصمیم میگیرد زیر همه چی بزند و به دنبال حقایق برود.در این میان شخصی به نام “Orkos” که رابطه ای عجیب با خواهران خشم نیز دارد،به کریتوس برای رسیدن به هدفش و از بین بردن خواهران کمک میکند.اگر کریتوس موفق به از بین بردن خواهران شود میتواند از طلسمی که اریس او را گرفتار کرده رهایی پیدا کند و حقایق کشته شدن خانواده اش برایش روشن شود.سفر کریتوس برای پیدا کردن خواهران و همینطور پیدا کردن راه از بین بردن آنها آغاز میشود و در این مسیر با اساطیر یونانی بسیاری برخورد میکند.
کریتوس از وقتی خانواده اش را از دست میدهد تبدیل به سلاح کشتار جمعی مخوفی شد که خدایان هم قادر به مقابله در برابرش نبودند
یکی از نقاط قوت داستان این قسمت از خدای جنگ،وجود مراحل فکری و پازل گونه به وفور است.کریتوس تنها یک ماشین کشتار جمعی نیست بلکه او از هوش سرشاری نیز در کنار قدرت بندیش برخوردار است.او در سفر خود به مجسمه ی از بین رفته ی آپلو میرود.جایی که چشمان اوراکل در آن قرار دارد و با استفاده از این چشمان میتواند کثیفی و بدی را از راستی و حقیقت بشوید.برای بازسازی این مجسمه که توسط “Archimedes” یکی از مهندسین و فیزیکدانان باستان یونانی ساخته شده بود،کریتوس نیاز به قدرتی خارق العاده و جادویی داشت.وی با سفر به قصر اوراکل و درگیری با نگهبان آنجا که دارای قدرت کنترل زمان است،توانست به یک سری از حقایق پی ببرد و با به دست آوردن قدرت نگهبان،هر چیزی که نابود شده را از نو بسازد.این قدرت “Amulet Of Uroborus” نام دارد.کریتوس با استفاده از این قدرت شروع به احیای مجسمه ی عظیم آپولو برای به دست آوردن”چشمان حقیقت” کرد.
مبارزه با این اعصاب خوردکن نیازمند تاکتیک بسیار دقیقی است
تخریب پذیری و مبارزه در این بخش بسیار دیدنی است
زیاد به عمق داستان نمیرویم چون مطالب بسیاری دارد که بازی را اسپویل میکند.اما اگر نگاهی اجمالی به داستان پردازی “عروج” بکنیم متوجه میشویم که سانتامونیکا تمام سعی خود را برای حفظ عظمت و قدرت کریتوس و همینطور ایجاد یک بستر مناسب برای شخصیت پردازی درست به عمل بستند و در این راه موفق بودند.کریتوس در این بازی تعامل بهتری با اطرافیان خود دارد،جواب هایش توام با خشم و بی منطقی و بی فکری نیست و از روی عقل تصمیم میگیرد.باید توجه داشته باشیم که اتفاقات این بازی قبل از قسمت اول سری خدای جنگ است و کریتوس هنوز تبدیل به کسی نشده که تمام فکر و چشمانش را خون در برگرفته باشه.او زمانی فرمانده ی ارتش اسپارتا بوده،خانواده و فرزند داشته و احساسات جزوی از زندگیش بوده است.بنابراین نباید به او خورده بگیریم که چرا اخلاقی مثل قسمت سوم ندارد! این ظلم به سازندگان بازی و کریتوس است.اما آیا واقعا خشم کریتوس در مبارزات هم کم شده ؟ جواب این سوال یک “خیر” بسیار سنگین و دندان شکن است ! کریتوس در مبارزه و جنگ تبدیل به سرسخت ترین و خشنترین موجودی میشود که تا به حال دیدید.در کنار خشم و قدرت بدنی او در جنگ،هوش و ذکاوت به همراه تکنیک های رزمی و جنگیش از وی یک جنگجوی به تمام معنا میسازد.مبارزاتش با دشمنان عظیم الجثه گواه بر این صحبتها است.اما گفتیم از تعامل کریتوس با دیگر شخصیتها.اگر به قسمت های قبل توجه کرده باشیم کریتوس آدمی نبود که با مهربانی و خیلی راحت با کسان دیگر صحبت کند ولی اینجا مثلا در دیالوگ هایی که بین او و “Orkos” رد و بدل میشود،آثاری از آرامش در او میبینیم یا حتی وقتی خود را در کنار خانواده اش میبیند،لبخندی بر لبانش مینشیند که بسیار بسیار کم در کل فرانچایز خدای جنگ دیده شده ! سانتامونیکا باید گذشته ی کریتوس را آنچه که بود نشان میداد.انسانی که قبلا زندگی راحتی داشته اما گرفتار دسیسه و بازی قدرت خدایان میشود،با از دست دادن خانواده اش شعله ی خشم در وجودش زبانه میکشد و فکر انتقام تمام ذهنش را تسخیر میکند.و اینجاست که کریتوس تبدیل به کسی میشود که هیچ چیز برای از دست دادن ندارد.وقتی مردی چیزی برای از دست دادن نداشته باشد تبدیل به بی باک ترین و خطرناک ترین موجود روی زمین میشود و میشود آن چیزی که در قسمت سوم خدای جنگ شاهدش بودیم.
ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا…
اگر بخواهیم بخش روایت داستانی این قسمت را در یک نگاه بنگریم متوجه میشیم که استودیو سانتامونیکا در روایت یک پیش درآمد بسیار خوب و عاقلانه عمل کرده و گره های داستانی سری خدای جنگ را به طور کل بازکرد و سوالات بسیاری را با این داستان و گذشته ی کریتوس جواب داد.
خشمی که فروکش نمیکند !
خدا بیامرزتش !
وقتی استودیو یا شرکت تصمیم به ساخت یک پیش درآمد برای فرانچایز اصلی خود میگیرند،دستشان به خاطر عقب گردی که باید بکنند بسته میشود و همچنین ریسک کار بسیار بالا میرود.سازندگان باید هر آنچه در قسمت های قبل ساخته اند را به ابتدایی ترین شکل ممکن دربیاورند.همانند زندگی یک انسان.من و شما در زمان حال پیشرفتهایی داشتیم که در 5 یا 10 سال قبل نداشتیم و اگر قرار باشد به آن زمان برگردیم باید یک سری چیزها یا از ما کم شود یا حذف.ولی استودیو سانتامونیکا برای ساخت گذشته ی کریتوس دست به ریسکی بسیار بزرگ زد.آنها نه تنها بعضی چیزها را حذف نکردند،بلکه به تقویت آن نیز پرداختند و این تقویت در بخش گیم پلی کاملا مشهود است.از سلاح کریتوس یعنی “Blade Of Chaos” معروف شروع میکنیم.این شمشیر توسط اریس در جنگی که کریتوس در آن از بربرها متحمل به شکست شده بود اهدا میشود و با آن میتواند سر پادشاه بربرها را از تنش جدا کند.این سلاح با زنجیرهای بلند کاملا به دستان کریتوس بسته شده و قابلیت های مختلفی را دارد.در بازی “معراج” ما شاهد دریافت شمشیرهای جدید به عنوان سلاح های دیگر کریتوس نیستیم ولی در عوض 4 قدرت مخصوص به شمشیر کریتوس اضافه میشود که هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند.
– آتش اریس (Fire Of Ares) : قدرت اصلی شمشیرکه خشم و غضب اریس است و نماد آن آتش است.اگر این حالت بر روی شمشیر فعال باشد با کشتن دشمنان میتوانید ارب های طلایی دریافت کنید.حالت خشم نیز در این حالت ضربه ای مهلک به دشمن است که آتش در وجودش میاندازد و پس از چند ثانیه منفجر میشود.قدرت جادویی این قابلیت بسیار قوی است و کریتوس میتواند با کوبیدن شمشیر خود به زمین دشمنان زیادی را اطراف خود نابود کند.(فریاد کریتوس موقع زدن این قابلیت ستودنیست)
توصیه :قدرت آتش اریس را ترجیحا بعد از پرش در هوا اجرا کنید.قویتر میشه !
– یخ پوسایدن (Ice Of Poseidon) : این قابلیت پس از فعال شدن به شمشیر کریتوس قدرت شکستن موانع با استفاده از یخ را میدهد.همچنین کریتوس با پس از دریافت این قدرت توانایی تنفس زیر آب را نیز دارد.در حالت خشم میتوانید دشمن را به یک تکه یخ تبدیل کنید و با شکستنش ارب های قرمز دریافت کنید.قدرت جادویی این قابلیت منطقه ای طوفانی با یخ ایجاد میکند.
– صاعقه ی زئوس (Light Of Zeus) : با فعال کردن این قابلیت شمشیر کریتوس مجهز به الکتریسیته میشود.در حالت خشم میتوانید برای چند ثانیه دشمن خاصی را آماج حمله ی صاعقه از فاصله ی نزدیک بکنید.قدرت جادویی این سلاح هم میتواند منطقه ی بزرگ را با صاعقه پوشش دهد.این قدرت در میان انبوه دشمنان به منظور گرفتن کمبو کاربرد فراوانی دارد و دشمنان پس از کشته شدن از خود ارب های آبی به جا میگذارند.
– ارواح هیدیس (Soul of Hades): این قابلیت بر روی شمشیر کریتوس میتواند ارواح را آزاد و به مبارزه با دشمنان دعوت کند.در حالت خشم نیز ارواح به کمک کریتوس میایند.با استفاده از جادوی مخصوص این قابلیت کریتوس میتواند دستان جهنمی را از زمین بیرون بکشد و به دشمنان اطراف خود آسیب بزند.دشمنانی که با این سلاح از بین میروند از خود ارب های سبز به جا میگذارند.
از حالت خشم گفتیم.اگر به خاطر داشته باشید در قسمت های قبل درجه ای قرار داشته که پس از پر شدن و زدن دکمه های R3/L3 کریتوس به حالتی قدرتمند تبدیل میشد و دشمنان را به راحتی میتوانست از بین ببرد.حال این قدرت در”عروج” بسیار وسیعتر شده و دیگر یک حالت نیز و در هر چهار حالت شمشیر کریتوس،4 شکل مختلف دارد که با استفاده از هرکدام،به شکل های مختلف میتوانید به دشمن آسیب برسانید.یکی از ویژگی های خوب این درجه این است که اگر تا انتها پر شود شمشیر کریتوس قوی تر و درخشانتر میشود و تا زمانی که در حال مبارزه است و ضربه ای دریافت نکند،این درجه پر میماند و ضربات شمشیر کریتوس قوی تر از قبل میشود.
گفتیم شمشیر دیگری به غیر از شمشیر اصلی کریتوس به عنوان سلاح اصلی در طول بازی بدست نمیاید ولی نگران نباشید ! کریتوس میتواند سلاح برخی از دشمنان خود را پس از نابودی از روی زمین بردارد و به عنوان سلاح دوم از آن استفاده کند.از این سلاح ها میتوان به شمشیر بلند،پتک،نیزه و سپر اشاره کرد که هر کدام در مقابل یک سری از دشمنان کاربرد های مخصوصی دارند.برای مثال اگر روبه روی خود دشمنی عظیم الجثه دیدید،بهترین سلاح دومی که میتواند ضربات مهلکی به این غول وارد کند پتک است.همچنین اگر کریتوس هیچ سلاح دومی نداشته باشد میتواند از ضربات پا و مشت خود نیز که بسیار قوی هستند بهره ببرد.داستان بازی god of war ascension
اول دستارو میزنیم …
بعد رو سر میایم و کله رو میزنیم
و یک برش وحشیانه از سر برای بیرون ریختن مغز دشمن !
اما تغییری دیگر که باعث لذت بیشتر و با چالش کشیده شدن بازیکن شده است در بخش ضربات QTE و سینماتیک است.این بخش از گیم پلی خدای جنگ شاید بتوان به جرات گفت خوش ساخت ترین بخش و همچنین نمادی برای این فرانچایز است که به نوعی این استاندارد را در صنعت بازی سازی به نام خود ثبت کرد و بازی های زیادی نیز از آن الگو برداری کردند.در نسخه ی “معراج” شاهد کنترل بیشتر بازیکن در این بخش هستیم.برای مثال در بعضی مبارزات بازیکن علاوه بر اینکه باید دکمه ها را به درستی بزند،باید با استفاده از آنالوگ ضربات دشمن را نیز رد کند و با دکمه ی اکشن به دشمن ضربه بزند که این کار باعث هیجان بیشتر و دخالت بیش از پیش بازیکن در این صحنه ها میشود.یک مقدار به قبل برمیگردم.ایرادی به بازی گاها گرفته شد که کریتوس مهربان تر شده ولی به شخصه این مسئله را کاملا رد میکنم به چند دلیل که دلیل اصلیش را در گیم پلی مشاهده میکنیم.کریتوس در جنگ بی رحم است و این بی رحمی در این نسخه از بازی با اوج خود رسیده است.از پاره کردن مغز دشمن فیل نشان تا شکستن گردن یکی از خواهران خشم به خودیه خود خشم کریتوس را نشان میدهد.نقطه ی قوت دیگر گیم پلی بازی،وجود باس فایت های سرگرم کننده و گاها سخت در بازی هستند که بعضی از آنها عظیم و بعضی کوچک اما درگیرکننده طراحی شدند و کشتن آنها با صحنه های سینماتیک بسیار زیبایی همراه است.
بیا بغل بابا ****!
خدای جنگ از نوع چند نفره
برای اولین بار در تاریخ فرانچایز محبوب خدای جنگ شاهد بخش چند نفره ی آنلاین هستیم.فکر ساخت بخش چند نفره از قسمت سوم این فرانچایز در ذهن سازندگان بود ولی بنا به دلایلی در نسخه سوم بخش چند نفره گنجانده نشد.اما با شروع ساخت “معراج” تیم سازنده سخت بر روی بخش چند نفره به موازات بخش تک نفره و داستانی کار کردند و انصافا نه تمرکزشان از روی بخش تک نفره کم شد و نه وعده های بخش چند نفره نیمه کاره رها شد.در بخش چند نفره بازیکنان میتوانند در نقشه ها و لوکشین های مختلف به صورت تیمی یا آزاد به مبارزه با یک دیگر در قالب شخصیت های سری خدای جنگ بپردازند که از آنها میتوان به زئوس،اریس یا هیدیس نام برد که هر کدام گیم پلی خاص خود را نیز دارند.بخش دیگری هم به عنوان Co-op در نظر گرفته شده که دو بازیکن میتوانند در یک استیج در مقابل حمله ی دشمنان تا جایی که میشود مقاومت کنند.بخش چند نفره ی خدای جنگ در نوع خود بی نظیر است و ریسک و شجاعت سازندگان بازی برای ساخت این بخش با توجه به این که نمونه ی مشابهی موجود نیست بسیار ستودنی است.بازیکن پس از به اتمام رساندن بخش تک نفره میتواند خود را ماه ها با بخش چند نفره که در آن قابلیت ارتفاء سلاح و کاراکتر با توجه به امتیازاتی که به دست میاورید وجود دارد،سرگرم کند.در این بخش استیج ها و لوکشین ها در حد بخش تک نفره طراحی شده،تایتان های بزرگ در آن وجود دارد،صحنه های سینماتیک و دکمه زنی یکی از نقاط قوت این بخش است که همان لذت بخش تک نفره را به بازیکن القا میکند.به هیچ وجه بخش چند نفره را از دست ندهید !
یکی از معروف ترین استیج های بخش چند نفره
دوستان خود را به مبارزه دعوت کنید !
وقتی شیره ی PS3 بیرون کشیده میشود !
بعد از تجربه ی عنوان خدای جنگ : معراج،هنوز دهانم از تعجب باز ماند که چطور کنسولی که هفت سال از عمرش میگذرد،هنوز توانایی این را دارد که یکی از دندان شکنترین و قدرتمندترین گرافیک ها را به تصویر بکشد.بدون هیچ شکی میتوان گفت “عروج” با اینکه یک اسپین آف برای سری خدای جنگ است،لقب بهترین جلوه های ویژه و گرافیک بصری و حتی هنری را میتواند در نسل هفتم دریافت کند.جزئیات بافت های بازی به حدی با کیفیت هستند که مغزتان سوت میکشد و طراحی بدن کریتوس به جزئیات کامل و طبیعیتر از قبل دهان همه را باز میکند.افکت های آتش،نور و … همگی در بالاترین استاندارد ممکن قرار دارند و جزئیات تصویر که شامل مناطق دوردست بازی نیز است کاملا Real Time و واقع گرایانه طراحی شده اند.به لطف موتور ارتقا یافته ی خدای جنگ 3،تخریب پذیری به یک اصل در بازی تبدیل شده و با استفاده از قدرت “Amulet Of Uroborus” در طول بازی و مناطق خاصی میتواند اجسامی را بازسازی یا نابود کنید.همیشه طراحی هنری سری خدای جنگ سرآمد تمامی بازی ها بوده و این قائده در بازی جدید به اوج خود رسیده است.در راهرو های قصر اوراکل نقاشی های حیرت انگیزی میبینیم که بازیکن را وادار به تماشای آنها میکند،انعکاس محیط در زمین صاف و براق قصر بدون افت فریم و کاملا زیبا انجام میشود.دیگر نکته ای که به آن بیشتر پرداخته شده،حجم خون ریزی و سلاخی دشمنان توسط کریتوس است که به لطف پیشرفت گرافیکی بازی،صحنه های حال بهم زن بیشتر و طبیعی تری مانند نصف کردن شیاطین شاهدیم. پیشرفت گرافیکی بازی نسبت به نسخه ی سوم کاملا مشهود است و این نشان دهنده ی آشنا بودن تیم سازنده با کنسول PS3 و کشیدن قدرت این کنسول تا حد ممکن است.البته برای اولین بار در سری خدای جنگ در بعضی صحنه ها که شاید در کل گیم پلی 13 یا 14 ساعته ی بازی به دو دقیقه هم نرسد،افت فریم های نا محسوسی مشاهده میکنیم که آن را باید به حساب سخت افزار قدیمی کنسول نسل حاضر بگذاریم ولی با تمام این اوصاف،خدای جنگ : معراج تا به این لحظه برترین گرافیک بصری را در میان بازی های این نسل به رخ رقبای خود کشیده است. مکمل جلوه های بصری خیره کننده ی “معراج”موسیقی حماسی این بازی است.سری خدای جنگ هیچ وقت در بخش موسیقی ضعیف نبوده و حتی نقطه ی قوت بازی نیز به حساب میامد و در این قسمت نیز گوش هایمان با موسیقی حماسی به نوازش در میایند.
Sun Bird Bull lion sun (پرنده خورشید همانند شیر خورشید رفتار میکند)
الهه و خدایان زیادی برای خورشید تعریف شده که در یونان ، آپلو ، خدای خورشید است. آپلو خدای موسیقی ، التیام ، پیشگویی هست. پس راز هر چه باشد احتمال بسیار کمی دارد که در این نسخه اتفاق بیفتد. Lion Sun به شیری که از جنس خورشید است نسبت داده می شود.
Maahes ، خدای مصری است که به شکل یک شیر مذکر است. این خدای مصری به خدای جنگ مشهور است……..
یکبار دیگر جمله را مرور می کنیم:
پرنده خورشید همانند شیر خورشید رفتار می کند.
با استفاده از این اطلاعات به دست آمده، شیر منظور Maahes و پرنده منظور Kratos و خورشید منظور Apolo خدای پیشگویی است. معنای جمله می شود:
کریتوس شبیه به Maahes در نسخه بعدی است!
به نظر می رسد که خدای جنگ جدیدی در راه است…… اینبار در مصر……
(با تشکر از رسول خردمندی برای رمز گشایی)
در شماره ی فروردین گیمفاپلاس دیجیتال نیز منتظر خدای جنگ باشید
ممنون دانیال جان برای نقد کامل
خدای جنگ بازی خیلی عالی هستش ولی حیف که PS3 ندارم فعلا نمیتونم بازیش کنم تا خرید کنسول PS3 هی روزگار
مهدی جان نمیشه روی کامپیوتر برنامهای نصب کرد که بازی ps3 توش نصب شه؟
زیبا و جامع در ضمن عکس ها به همراه جملات زیرشان جالب بود
بابا چه شد این بازی شده شاه شاهکارا با این نمره ایی که آقا دانیال داده تمامش 40 از 40 .یکاری میگنه بریم pls 3 همسایه رو بریم قرض کنیم تا این بازی بکنیم
40 از 40!!!!
بازی نکردی که از 40/40 تعجب میکنی !!!
امتیاز کاملا حقشه
ps3
failo
ما که امسال خیلی بازیها رو نتونستیم بازی کنیم اینم روش خدا کنه تا 100 سال دیگم بهترین باشه
خوشبحال تو که میتونی بازیش کنی امیدوارم نهایت لذتو ازش ببری.
ps3 ps3 ps3 ps3 ps3 ps3 ps3 (failox) ps3 ps3 ps3 ps3 ps3 ps3
الان که ذوب بشم من عاشق گرافیگ بالام حال آقا دانیال هی میگه گرافیگ خیره کننده و عجیب بابا دیونه میشیم
گیمفاپلاس یعنی فبل از عید نمی یاد؟رفت بعد از عید
خسته نباشی دانیال جان نقد زیبا و کاملی بود.
این بازی خیلی عالی و فوق العاده بود بیش از حد عالی بود فقط یک بدی داشت اونم این بود که شمشیر المیپوس تو این بازی نبود افسردگی گرفتم به خاطرش
تمام عنوان های God Of War بازی کردم.همشون عالی بودن.
بهترین نقدی که تاحالا دیدم واقعا خسته نباشید اقا دانیال
بد جور منو واسه خرید پی اس 3 وسوسه کردی دانیال جان
نمره ها کم کاملا حقشن به نظرم
اقا خسته نباشی عالی بود اما حیف که ps3 ندارم
40 از 40زیاده در ضمن بالا قبل نقد بنویسید اسپویلر !
ممنون از نقد زیباتون
ولی چرا به داستان 40/40 دادین
خیلی تعصبی نمره دادین … حق داستان 35/40 بیشتر نیست
مثل اینکه باید نسل بعد بریم سراغ ps4 تا بازیهای ps3 هم روش بیاد من این نسلو که با
xbox گذروندم خوب بود ولی انگار ps داره همه رو با بازیاش میکشه سمت خودش
ممنون برای نقد
ایشالا ps4 میاد میخرم بعد هم این بازیرو میخرم و بازی میکنم !
باید یک تشکر حسابی از آقای نوروزی برای نقد شون کنم. هنوز که وقت نکردم بازی کنمش ولی در تعطیلات نوروز حتما این عنوان رو تجربه خواهم کرد.
ولی تا اونجا که من از این بازی از گوشه و کنار شنیدم !! (ولی خب شنیدن کی بود مانند دیدن!) که بازی باگ های بیشتری داره یعنی بیشتر از اون چیزی که شما فرمودید و در مورد دور شدن دوربین هم خیلی ها ناراحت بودن که چقدر دور میشه. ولی خب تا خودم نبینم نمیتونم نظر بدم.
در مورد امتیاز دهی هم فکر میکنم کمی هیجان زده بودید !!!!
دوست عزیز من نمی دونم شما از کجا شما همچین حرفی شنیدید اما گرافیک بازی و دوربین سینمایی فصل مشترک در اکثر نقدهای بازی حتی آنهایی که به بازی امتیاز پایین دادن بود.
آقا یک سوال. سرورهای بازی چطور هستند؟ آیا مشکل تاخیر و وصل شدن ندارند؟
نه عزیز هرچی نوشته بودن عین حقیقت بود
دانیال جان خسته نباشی
ممنون از نقد وبررسی خسته نباشید از همه لحاظ فوق العاده بود فقط یک مورد اونهم درجه سختی بازی هست من تمام god قبلیرو سعی کردم رو درجه اخر تموم کنم اما واقعا هرچی بطور وحشتناک تلاش کردم نشد مخصوصا نسخه3 رو اما در این عنوان خیلی سختی نکشیدم.
بهترین بازی این قرن فقط خدای جنگ
خسته نباشی اقا دانیال.راستی emulatoreخوب برای اجرای بازی های PS3نیست؟
لذت بردم از نقد………………
چی شد!!!!می گفتن این نسخه از نسخه ی3 بدتره که….
تقریبا همه ی سایتای خارجی بهش 7و8 داده بودن…..!!!!!!!!!
دوست عزیز من هم مثل شما وقتی این امتیاز ها را دیدم واقعا به شک افتادم اما وقتی نقد سایتها ی گیم اسپات ویدئو گیمر و اج رو خوندم یک تناقص خیلی جالب دیدم نکات مثبت سایت گیم اسپات نکات منفی ویدئو گیمر بود و نکات منفی ویدئو گیمر نکات مثبت گیم اسپات و البته سایت اج هم همین طور (لبته به استثنای گرافیک بازی )حالا این نظر و سلیقه شماست که در مورد بازی قضاوت کنید
من تمومش کردم خوب بود
در دفاع از نقدم باید این نکته رو بگم یک منتقد هیچوقت نباید به نمره ی سایرین نگاه کنه و بر اساس جو نمره بده !اگر قرار باشه اینطور باشه من نباید بازی رو نقد کنم میرم متا یه گلچین میکنم از نقدها و یه امتیاز مثل بقیه میدم که کاملا احمقانه هست ! نقد پیش روی شماست بخونید و دلایل نمره ی کامل من رو در داخل متن متوجه بشید.
ممنون از وقتی که میزارید
ممنون از دانیال عزیز بابت این نقد عالی و به جا و درست
به این میگن یه نقد درست از یه منتقد فهمیده که جوگیر نمیشه الکی یه ایرادی بگیره که مثلا بگه حالیشه !! با دلیل و منطقی نقد میکنه . دیگه حداقل اینکه گرافیک و گیم پلی این بازی بهترین در سری خدای جنگ بود کاملا مشخصه و هر کسی میتونه تشخیص بده
خیلی کارت قشنگ بود مرسی
حال کردم با نقد این بازی فوق العاده که هیچوقت نتونستم بازیش کنم..
آن جنگجویی به نام کریتوس
آن که در امان نبودند از دست او، الیمپوس
کریتو س از جمله جنگجو یا ن
رفت برون به جنگ بربریان
پای چو در راه نهاد کر یتوس
همی خواست ز کمکی از اریس
گفتند که آن کریتوس، ویران کرد الیمپوس
مردم جهان نیز راحت شدند از زئوس
گفتا آن کریتوس گفت به الیمپوس
نیست دیگر، فرمان روای چو زئوس
کریتوسا داری ادامه یا پایان می یابی
گر خبری شد از گاد او وار مصری
هیدیز و پسایدون و زئوووووووووووس
همی کشته شدند به دست کریتوس
شب تا سحر نشستم با پیروان زئوس
آرام جان من بود شعر روان کریتوس
انلاینش مشکل داره .machmaking نمیکنه
با تمام احترام شما منتقد نیستی فقط یه طرفدار که کورکورانه از پلی استیشن و بازیهاش حمایت میکنی!بازی فقط از لحاظ گرافیک و طراحی خوبه والا اصلا در حد و اندازه نسخه های قبل نیست!
ممنون دانیال جان…..
سال نو تو هم مبارک
38 بسشه
آی خدا
فلا که نداریم فقط حسرت
به نظر بنده 50 هم کمش هست دو شما اصلا نظرتو برا خودت نگهدار اون میگه 35 اونیکی میگه38
عالی بود!
اقا من خدای جنگ رو کامل بازی کردم.واقعا اگر به جای اسسینس که هرسال میاد هرسال خدای جنگ میومد خیلی بهتر بود.به نظر من هبجانی که در خدای جنگ هست در هیچ بازی نیست.من اول پلی 2 داشتم و عاشق این بازی بودم.زنده باد کریتوس کبیر…
بهترین بازی hack slash تاریخ
Register For This Site
گذرواژه
تایید گذرواژه
Please enter your username or email address. You will receive a link to create a new password via email.
مرا به خاطر بسپار
در صورت داشتن مشکل اول راهنمای موجود در ادامه مطلب رو بخونید و در دانلود کردن حتما باید ای پیتون ایرانی باشه و یکی یکی باید دانلود کنی همزمان نمیشه اگه مشکلتون رفع نشد و مشکلتون مهم و جدی بود با شماره 09369555630 تماس بگیرید برای مشکلات جزیی به آیدی @morti72 پیام دهید کانال @downloads98
داستان بازی God Of War Ascension – خدای جنگ افنشن :
قبل از خدایان یونان , قبل از تایتان ها پریموردیالز ها (Primordials) اولین کسانی بودند که در این جهان زندگی می کردند.بر اثر جنگی که میان دو گروه مختلف این موجودات در گرفت سیارات و کرات مختلف موجود در هستی به وجود امدند (با توجه به این موضوع می توان فهمید که این موجود بسیار بسیار عظیم الجثه تر از خدایان یونان یا حتی تایتان ها بودند.).اما شاید سیارات تنها چیز هایی نبودند که از مبارزات و جنگ های پریموردیال ها به وجود امدند.Furies نیز از نابودی همین پریموردیال ها به وجود امدند.سه خواهری که مجرمان را مجازات می کنند.اما بزرگترین گناه در نزد انان شکستن پیمان با خدایان المپ می باشد.اولین پیمان شکن در دنیای God Of War نیز Aegaeon, the Hecatonchires محسوب می شد که Megaera , Alecto و Tisiphone سه الهه ی مجازات گر او را به بدترین شکل ممکن عذاب دادند و برای اینکه او را درس عبرتی برای دیگران قرار دهند تبدیلش کردند به زندانی برای تمامی مجرمان.این بخش مقدمه ای هست که به واقع سازنده ی بازی در همان لحظات ابتدایی به وسیله ی یک تریلر به نمایش می گذارد تا بازیباز را به این مسئله برساند که بر عکس انچه بسیاری اعتقاد داشتند داستان بازی خوب می باشد.هر چند این مسئله تنها توسط سازنده سعی در القای ان شده و بازیباز به پیش روی در بازی پی می برد که این موضوع اصلا درست نیست.داستان بازی god of war ascension
شاید داستان God Of War Ascension را به توان در یک عبارت کوتاه نیز خلاصه کرد : چگونگی شکستن پیمانت با خدایان المپ.کریتوس درست در وضعیتی چنین در بازی قرار گرفته است.کریتوس که پس از کشتن زن و بچه اش حال دیگر از هیچ کس اطاعات نمی کند و سعی می کند تا به طور مستقل کار هایی را که به کمکشان می تواند انتقام زن و بچه اش را بگیرد انجام می دهد.درست همینجاست که اریس به ۳ الهه ی جهنمی دستور می دهد تا برای مجازات کریتوس وارد عمل بشوند و او را به زنجیر بکشند.بازی از جایی شروع می شود که کریتوس در بند زنجیر ۳ الهه ی جهنمی اسیر شده است.Megaera که بیشتر از بازی علاقه مند است تا کریتوس را ازار و اذیت بکند در حین کار خود باعث رهایی و ازادی کریتوس می شود که همه ی ما می دانیم نتیجه ی این سهل انگاری چه خواهد بود!مرگ این الهه ی جهنمی.داستان بازی در زمان های مختلف دنبال می شود.شروع بازی که به عنوان زمان حال مشخص می گردد به واقع اخر بازی می باشد.کریتوس هفته ها قبلش بر اثر اتفاقاتی که در گذشته برایش رخ داده اسیر این سه الهه گردیده است.بخشی از بازی در زمان حال و بخشی نیز در زمان گذشته دنبال می شود و ترتیب قرار گیری ان به گونه ای می باشد که بازیباز احساس یکنواختی در روایت داستان نکند.
انتشار مطلب
داستان بازی God Of War Ascension
آدرس کوتاه شده این مطلب
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
آموزش استخراج پارت های دانلود شده و نصب
آموزش های مربوط به کنسول و بازی های پلی استیشن
آیا این بازی در سیستم من اجرا می شود؟
راهنمای دانلود فایل ها
در صورت داشتن مشکل با شماره 09369555630 تماس بگیرید یا با ایدی تلگرام @morti72
آدرس کانال تلگرام @downloads98
تمامی حقوق برای این وب سایت محفوظ بوده و هر گونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد
طراحی و پرداخته شده توسط ترفندهای وردپرس
این خلاصه ایی از داستان بازی God of War: Ascension بود
با اولین قسمت از سری مقالات دفتر خاطرات بازیها با زومجی همراه باشید تا به گذشته God of War برویم، به روند ساخت بازی نگاهی داشته باشیم و یاد آنهایی را که به دست کریتوس نابود شدند زنده کنیم.
بازیهای زیادی در صنعت گیم وجود دارند که به راحتی به جاودانهترین آثار هر گیمری تبدیل شدهاند. فرقی نمیکند این آثار برای چند سال پیش باشند و شما الان در چه سطحی از زندگی خود به سر میبرید، یک دانشجو باشید، یک بیکار که به زمین و زمان فحش میدهد، یک شاغل که هزارتا کار سرش ریخته یا یک پدر و مادر که بچه بغل به مشکلات خود فکر میکنند، در هر موقعیتی که باشید، هنگامی که به این آثار جاودانه فکر کنید، یک حس خوب همیشه همراهتان خواهد بود. بازیهای زیادی وجود دارند که میتوان نام برد. فکر کردن به آن پیچیدگی تاریک Half-Life، ترس و دلهره Resident Evil، شوتر پر هیجانی مثل Halo، نبرد آتش و خون در Gears of War، شیطانی از خدا بیخبر که در بازی Doom قلع و قمع کردیم، کومبوهای بیحد و مرزی که در Devil May Cry پیاده کردیم، آن جو سرد و تاریک و مور مور کننده Max Payne یا حتی چرا راه دور برویم؟ احساساتی که در بازی The Last of Us در دلمان جاری شد، همه و همه، همانند آثاری جاودانه، در موزه دلمان، درون قابی شیشهای قرار دارند. دنیای بازیها پر است از آثاری ارزشمند و جاودان. بنابراین، ما تصمیم گرفتیم تا از حالا به بعد، در قالب مطالبی به نام «دفتر خاطرات بازیهای ویدیویی» به سراغ آثار جاودانهای برویم که هیچگاه از یادمان نمیروند. سعی میکنیم در این مطالب به تاریخچه آنها سری بزنیم و نگاهی به روند ساخت بازی داشته باشیم و در عین حال آن وقایعی را که در طول بازی تجربه کردیم دوباره زنده کنیم.
در اولین قسمت از این سری مطالب، به سراغ اثری رفتم که در قلب من و قطعا در قلب شما جایگاه ویژهای دارد و آن هم چیزی نیست جز God of War. بسیاری از ما در سنی بازی را آغاز کردیم که دیدن آن خشونت بیحد و مرز که موی تنمان را سیخ میکرد، آن گیمپلیای که آدرنالینمان را به رقص در میآورد و آن تن صدای کریتوس که لرزه بر تنمان میانداخت، چیزی کمتر از یک تجربه باورکردنی نبود. در این مطلب قصد داریم تا نگاهی کوتاه به حضور کریتوس در سری God of War داشته باشیم و به برخی از نکاتی که این کاراکتر را به چنین جایگاهی در صنعت گیم رساندهاند اشاره کنیم.
داستان بازی god of war ascension
روزی روزگاری، آیکون محبوب دنیای پلیاستیشن، کرش بود. باندیکوت نارنجی رنگی که در کنار سونیک و ماریو، به نمادهای دنیای بازیها تبدیل شده بودند. اما اگر نظر من را میخواهید، با ورود کریتوس، کرش دیگر آن عطر و بوی شاداب خود را به عنوان نماد پلیاستیشن از دست داد و جای خود را به یکی از بیرحمترین و خشنترین کاراکترهای تاریخ دنیای بازیها داد؛ آنقدر خشن که حتی سونیک و ماریو هم به عنوان نمادهای سگا و نینتندو در کنار آن جایی نداشتند. نسخه اول بازی God of War در سال ۲۰۰۵ برای کنسول افسانهای پلی استیشن 2 منتشر شد و از نظر من یک غوغا بود. چرا که چنین بازی وحشتناکی که بازیکن را میخکوب خود کند و آن کاراکتر بیکلهاش که دمار از روزگار هر شخصی در میآورد، حداقل برای من آنقدر تازه و جذاب بود که مزهاش هنوز زیر زبانم است و هیچوقت دیگری هم چنین تجربهای برایم تکرار نخواهد شد؛ البته Dark Soulsها جایشان محفوظ است.
اما دوست دارم یک نکتهای را همین ابتدای کار بگویم، این تنها کریتوس نبود که God of War را، گاد آو وار کرد! بلکه این خشونت وحشیانه و طراحیهای مراحل باشکوهش بود که آن را به چنین جایگاهی رساند. کریتوس مگر چه داشت؟ پیشینه داستانی پیچیده؟ شخصیتی پر رمز و راز؟ در آن زمان، کریتوس شخصیتی فوقالعاده مهیب بود که حتی باعث شد این بازی در خیلی از خانوادهها ممنوع شود! کریتوس چیزی بین یک انسان و یک خدای سقوط کرده غیر قابل شکست است که خدایان را از خلق خود پیشمان کرد و آن قدر برای انجام اهدافش از خشونت استفاده کرد تا این روح اسپارتا، به یکی از ناخوشایندترین و در عین حال، به یکی از دوست داشتنیترین شخصیتهای تاریخ صنعنت گیم تبدیل شود و قطعا برای من، او یگانه نماد پلیاستیشن است.
اما برای منی که عاشق این شخصیت هستم، به خاطر شخصیت پردازی او نبود که شیفتهاش شدم، او واقعا شخصیت پیچیدهای ندارد که مغزم را منفجر کند، بلکه خشونت بیحد و مرزش در کنار تن صدای وحشیانهاش در بازی بود که من را برای اولین بار جذب این بازی کرد، تا اخر من را پای خود نشاند و در نهایت به یکی از بهترین تجربههای گیمینگم در آن زمان تبدیل شد. اما چه چیزی نسخه اول بازی را تبدیل به اثری کرد که خشونت را به مرزهای جدیدی کشاند؟ دیوید جف! دیوید جف شاید این روزها دیگر آن فرد سابق نباشد، اما زمانی با هوش سرشار و قدرت بالای کارگردانی خود، اثری خلق کرد که بتوانیم در یکی از پولیش شدهترین و سیقلیترین بازیهای هک اند اسلش، دمار از روزگار خدایان یونان در بیاوریم و این ایده در زمان خودش فوقالعاده بود. حتی اجرای چنین بازیی روی کنسول پلیاستیشن 2 در سال ۲۰۰۵، آن قدر خفن و معجزهآسا بود که میلیونها نفر مشتاق خرید این کنسول شدند. این بازی درست حکم اثری مثل Gears of War را در اوایل دوران نسل هفتم داشت. Gears of War به خاطر گرافیک و خشونت بینظیر و خارقالعادهاش به یک افسانه تبدیل شد اما در همان سال بود که God of War هنوز هم روی کنسول پلیاستیشن 2 کاری بینظیر انجام داده بود. یکی از نکات مثبت این جور بازیها، از Gears of War گرفته تا God of War، این است که هرچقدر هم از زمان عرضه آنها گذشته باشد، تجربه آنها با گذشت این همه وقت، باز هم لذت بخش است.
جالب است بدانید کمی پس از اینکه بازی God of War در بهار سال ۲۰۰۵ منتشر شد، دیوید جف با سایت یوروگیمر در مورد منابع الهام بخش او برای خلق بازی و کریتوس صحبت کرد. باید برایتان شگفتانگیز باشد که بدانید جف بخش اعظمی از این اعتبار کریتوس را به آرنولد شوارتزنگر نسبت داد، چرا که آرنولد در آن زمان چیزی جز یک معجزه عجیب و غریب با آن هیکلش و فیلمهایی که بازی میکرد نبود. همه چیز برای جف هیجانانگیز بود، چرا که او اثری ساخت تا در عین حال که فوقالعاده متفاوت باشد، بتواند اثر مورد علاقه خود را در دنیای بازیهای ویدیویی پیاده کند و آن اثر چیزی نبود جز کونان «Conan The Barbarian». جف سعی نکرد یک کونان جدید بسازد، سعی نکرد آرنولد را در بازی خود پیاده کند، او اصلا قصد کپی برداری نداشت، بلکه سعی داشت تنها آن رگهای کت و کلفت خشونت را در بازی خود پیاده کند که تا قبل از آن نظیرش را ندیده بودیم. البته بدنه و ستونهای اصلی بازی تنها از آرنولد و آثار خشونتآمیز آن زمانش خلق نشده بود، بلکه این افتخار نسیب ری هری هاوزن نیز شده بود؛ شخصی که خالق جلوههای سینمایی بود. او با تهیه کنندگی، نویسندگی و خلق آثار مختلف و آفریدن جلوههای ویژه که در کارنامه خود آثار فوقالعادهای مثل هفتمین سفر سندباد، Clash of the Titans و بسیاری آثار دیگر دیده میشد، به یکی از مهمترین منابع الهام دیوید جف تبدیل شد.
ساخت این بازی از سال ۲۰۰۲ آغاز شد و در ابتدا تحت نام Dark Odyssey کار خود را ادامه داد. سال ۲۰۰۴ بازی کم کم نمایشهای خود را آغاز کرد و وعدههای هیجانانگیزی به بازیکنان میداد. اینکه ۱۵ تا ۲۵ حرکت مختلف توسط شمشیرهای کاراکتر اصلی قابل اجرا است و این اثر قرار است آن اکشن ناب Devil May Cry را با پازلهای جذاب ICO ادغام کند و البته خشونت آن زبان زد خاص و عام باشد؛ این بازی وعده نصف کردن دشمنان را از همان ابتدا داده بود. جالب است بدانید نمایشهای اولیه بازی به طوری بود که از همان ابتدا مردم به دوربین بازی شکایت داشتند و به همین خاطر دیوید جف اعلام کرد که آنها تا قبل از عرضه رسمی بازی این مشکل را حل خواهند کرد. البته تیم سازنده از ابتدا میخواستند بازی حالتی سینمایی داشته باشد و در آن زمان در نمایشهای ابتدایی برخیها از آن خوششان نیامد، هرچند که دیوید جف اعلام کرد که اگر خوشتان نمیآید، کاری از دست ما ساخته نیست و میتوانید چیز دیگری بازی کنید! همچنین شاید برای برخی از شما سوال باشد که چرا تیم سازنده سعی نکرد داستانی دقیق از اسطورهشناسی یونان خلق کند و به جای آن از داستانهایی که وجود خارجی نداشتند استفاده کرد؟ تیم سازنده در آن زمان اعلام کرد که آنها فقط سعی کردهاند از ستونهای اصلی اسطورهشناسی یونان در بازی خود استفاده کنند و دیگر موارد را بر پایه آزادی عمل و خشونت فراوان بچینند. این کار باعث میشد تا جذابیت بازی بیشتر شود تا این که یک مشت موجود تخیلی را در بازی خود بگنجانند. خدایانی که در بین مردم شناخته شده هستند و توسط کریتوس نابود میشوند، به مراتب هیجان فوقالعاده بیشتری نسبت به خدایانی داشتند که سر و ته آنها مشخص نبود.
به طور کلی میتوان گفت خالق این بازی، آثار مختلفی را تجربه کرده بود که سعی داشت از همه آنها حداقل یک عنصر را در بازی خود استفاده کند. او Devil May Cry را بازی کرده بود و عاشق Prince of Persia بود، پازلهای ICO را دوست داشت و شیفته Onimusha بود. در عین حال فیلمهای سینمایی، شخصیتهای تنومند و خلق مخلوقاتی که در دنیای سینمایی میدرخشیدند، برایش هیجانانگیز بود. او از همه اینها یک بازی جدید خلق کرد، نه یک کپی برداری خسته کننده و تکراری، چیزی جدید که نظیرش را ندیده بودیم. درست است که کارگردان بازی سعی داشت اکشنی همانند Devil May Cry را در بازی خود داشته باشد، اما این دو بازی هرگز شبیه به یکدیگر نیستند. در بازی DMC ما شاهد کمبوهای سنگین و پی در پیای هستیم که فقط دانته، قاتل شیاطین، از پس انجام آنها بر میآمد. اما از طرفی دیگر God of War سعی داشت سیستم مبارزات و کامبوهای خود را سادهتر اما در عین حال خونینتر پیاده کند. در آن زمان تنها کافی بود مربع، مربع و مثلث را پشت سر هم بزنیم تا کریتوس ضرباتی یک پارچه و کوبنده را با Blades of Chaos محبوبش روی دشمن خراب کند. بر خلاف ضربات رباتیک، ترتیب بندی شده و شکیل، کریتوس در نقطه مقابل باید ضرباتی کوبنده و در عین حال به قول معروف بارباریک و وحشیانه را به دشمن وارد میکرد تا حس متفاوت خود را نشان دهد. به طور کلی میتوان گفت که نسخه اول God of War، یک معجون عجیب غیر ژاپنی بود که پلیاستیشن را به اوج برد. پیش از این بازیهای کوجیما، فاینال فانتزی و گرن توریسمو که تمامی آنها ژاپنی بودند، نام و نشان پلیاستیشن را به رخ میکشیدند، اما زمانی که صدای قدمهای کریتوس آمد، همه آنها به حاشیه رفتند و تا اسم God of War میآمد، همه انگشتها به سمت پلیاستیشن روانه میشد.
حال بیاید برخی از بهترین و به یادماندنیترین صحنههای بازی را با هم مرور کنیم. قطعا صحنههای زیادی در بازی وجود دارد که جای آنها خالی است و دوست دارم شما یاد آنها را در کامنتها زنده کنید.
صحرای ارواح گمشده، جستجو برای یافتن یک تایتان عظیمالجثه که معبد پاندورا را به دوش میکشد و هیجان و چالشی وصف نشدنی؛ این یکی از باحالترین مراحلی بود که در نسخه اول God of War تجربه کردیم و در زمان خودش شگفتانگیز بود. یکی از بهترین مراحل بازی God of War زمانی بود که ابتدا باید به دنبال کرونوس در صحرایی میگشتیم که سایرنها تبدیل به یکی از عذابهای الهی بازیکنان شده بودند. سایرنها مخلوقین خطرناکی در افسانه یونان هستند که با صدای مجذوب کننده خود اهداف خود را به کام مرگ میکشاندند؛ کریتوس در صحرای ارواح گمشده، آنها را نابود کرد. حال پس از یافتن کرونوس در این صحرای مرگآور، باید از این تایتان بالا میرفتیم و به پاندورا میرسیدیم. اگر Shadow of the Colossus را به خاطر بیاورید که یکی از المانهای اصلی آن بالا رفتن و پلتفرمینگ بود، باید بگویم که God of War چندین ماه قبل از انتشار آن منتشر شد و این مرحله از بازی God of War به یکی از الهامبخشترین منابع آن بازی جاودانه تبدیل شد.
یکی از بخشهای بسیار به یادماندنی نسخه اول، جایی بود که کریتوس باید با یکی از کهنترین موجودات افسانهای رو به رو میشد؛ هایدرا. مخلوقی که اگر یک سرش بریده شود، دو سر دیگر جای آن را خواهند گرفت. کریتوس که خوب میداند این موجود با قطع شدن سرش نمیمیرد، از راهی دیگر به کشتن هایدرا اقدام میکند. شاید مبارزه کریتوس با هایدرا همانند نسخه سوم و به لطف سختافزار بهتر به خوبی خون و خشونت را به نمایش نمیگذارد، اما میتوان گفت این مبارزه یکی از جذابترین اتفاقات سری God of War محسوب میشود. در این نبرد کریتوس با یک هایدرای سه سر دست و پنجه نرم میکند و خب او نباید سر آنها را نیز قطع کند. با این حال کریتوس از تیزترین اشیا دور و بر خود استفاده میکند تا از شر این هیولا خلاص شود. شاید اگر این بخش از بازی روی سختافزار کنسولی مثل پلیاستیشن ۳ اجرا میشد، خونین بودن آن و بیرحمی کریتوس بیشتر به چشم میآمد، اما همین صحنه نیز در زمان خود یکی از هیجانانگیزترین اتفاقات تاریخ God of War محسوب میشود. در آخرین صحنه جالب این مبارزه بود که کریتوس سر اصلی هایدرا که به عنوان پادشاه هایدرا شناخته میشد، گرفت و چوبی تیز و برنده را در سرش فرو کرد. همانطور که خود سازنده گفت، همین موجودات شناخته شده هستند که جذابیت بازی را به اوج رساندند؛ قطعا اگر به جای هایدرا، موجود تخیلی ناشناختهای وجود داشت، این بخش در لیست ما هم جای نمیگرفت.
چیزی که در سری بازی God of War کمترین اهمیت را به خود اختصاص داده بود، مرگ و کشته شدن بود. کریتوس حتی اعصاب مرگ را هم نداشت و راضی نمیشد به این زودیها کارش تمام شود. موضوع از این قرار بود که این بشر ابتدا به دست خدای جنگ یعنی Ares کشته شد و به دنیای زیرین رفت. اما در مراحلی جذاب و بسیار متفاوت، پله پله از این مکان نفرین شده فرار کردیم و دوباره به سراغ انتقام گیری رفتیم. این که به دنیای زیرین برویم و نگاهی به جهنم داشته باشیم، و اینکه کریتوس چطور توانست از این مکان مخوف جان سالم به در ببرد، از اول تا آخرش فوقالعاده بود.
از همان ابتدا که بازی را شروع میکنیم، با یک کاراکتری رو به رو میشویم که موجودات هم قد خودش را له میکند، غولها را درب و داغون و خدایان را نیست و نابود میکند، به همین دلیل خیلی زود متوجه میشویم که کریتوس بیکلهترین موجود روی زمین است. درست است مبارزات نفسگیر و رویاروییهای باشکوه باعث شدند کریتوس را اینگونه بشناسیم، اما در طول بازی همیشه برایمان سوال است که چرا کریتوس به چنین آدمی تبدیل شده. یا از آن مهمتر، این تتوی روی بدنش چیست؟ وقتی که در صحنهای مشاهده میکنیم که خود او همسر و فرزندش را کشته و محکوم به پوشیدن خاکستر آنها تا آخرین نفسهایش است، آنگاه بود که کریتوس برای من رنگ و بویی جدیتر گرفت و خود من و شما دوست داشتیم تا همراه او دمار از روزگار تک تک خدایان یونان درآوریم و تا آخر پای انتقامش بایسیتم.
بزرگتر، خشنتر، وحشتانکتر! اگر از من بارها بپرسند که کدام نسخه از مجموعه God of War بهترین بود، بدون شک نسخه دوم را انتخاب میکردم و هر سری هم روی آن بیشتر و بیشتر تاکید میکردم؛ این بازی فوقالعاده، تمیز، جذاب و هیجانانگیز بود. همه چیز در آن پیدا میشد، همه مدل خشونت را در آن تجربه کردیم و همه مدل اتفاقات باشکوه را پشت سر گذاشتیم. شاید نسخه اول بازی با افسانهشناسی یونان سعی داشت بازی خود را جذابتر جلوه دهد، اما در نسخه دوم، نه تنها مرزهای افسانهشناسی یونان در هم کوبیده شد، بلکه به لطف این اتفاق، شاهد یک اکشن ماجراجویی خشونتبارِ خونینِ باشکوه بودیم که مرحله به مرحله آن بینظیر بود، به طوری که تنها یک بار آن را تجربه کرده باشید، برای همیشه در خاطراتتان باقی خواهد ماند! و نکته خفن ماجرا میدانید چیست؟ کارگردان این شماره کوری بارلوگ بود، دقیقا همان شخصی که روی نسخه چهارم God of War کار میکند.
بازی God of War II یکی از آن آثار بزرگی بود که هر بار بخواهیم مو سیخ کنندهترین بازیهای کنسول پلیاستیشن 2 را نام ببریم که بازیکنان را با خفنترین صحنههای عجیب و غریب یک بازی ویدیویی رو به رو میکند، قطعا در بالاترین رده ممکن قرار خواهد گرفت. موضوع زمانی جالبتر میشود که بدانید این بازی زمانی برای پلیاستیشن 2 عرضه شد که پلیاستیشن 3 با قدرت فراترش در بازار آمریکا و ژاپن حضور داشت. چنین اتفاقی در آن زمان هم عصبانی کننده بود و هم عجیب. خیلیها برای کنسول نسل هفتم سونی پول به شدت زیادی داده بودند (در آن زمان قیمت این کنسول فضایی بود!) و از این نظر آنها نمیتوانستند بازی God of War II را روی این کنسول تجربه کنند و باید به سراغ PS2 میرفتند (البته صرف نظر از قابلیت Backward Compatibility). موضوع جایی عجیبتر شد که این بازی به قدری فوقالعاده بود که بسیاری از بازیهای زمان عرضه کنسول PS3 را تحت شعاع خود قرار داده بود، طوری که عملا آنها در برابر نسخه دوم عصبانیترین کاراکتر بازیهای ویدیویی که روی یک کنسول نسل ششمی منتشر شد، هیچ و پوچ بودند. افرادی که هنوز کنسول پلیاستیشن 2 خود را نگه داشته بودند و مشغول ادب کردن خواهران سرنوشت به دست کریتوس بودند، پلیاستیشن 3 با قیمت سرسامآور خودش و از آن طرف انتشار Gears of War با آن گرافیک عجیب و غریبش روی ایکسباکس 360، تبدیل به کابوسی برای این خریداران کنسول نسل هفتمی سونی شده بود. به همین دلیل است که از God of War 2 همیشه به عنوان یکی از جاهطلبانهترین آثار تاریخ کنسول نسل ششمی سونی یاد میشود که به راحتی عرضه کنسول پلیاستین 3 را تحت شعاع قرار داد و حتی دردسری برای خود سونی شد.
نسخه دوم این بازی در سال ۲۰۰۶ معرفی شد و دیوید جف که کارگردانی نسخه اول را برعهده داشت، به عنوان کارگردان خلاق کار خود را در نسخه دوم ادامه داد و انیماتور ارشد نسخه دوم یعنی کوری بارلوگ کارگردان اصلی نسخه دوم شد. او برای ساخت این بازی وقت زیادی را صرف مطالعه افسانهشناسی یونان کرد و به اعتقاد او، در نسخه دوم کار برای تیم سختتر شده بود، چرا که پیدا کردن بخشهای مناسبی از اسطورهشناسی یونان که مناسب حضور در داستان کریتوس باشند بسیار سخت بود و در عین حال باید نکاتی را رعایت میکردند که برای بازیکنان نیز جذاب باشد. یکی از حساسیتهای جالب کوری بارلوگ این بود که از طریق بازی بتواند تاریخ یونان را به خوبی به افرادی که آن را تجربه میکنند یاد دهد و این آموزش از نگاه کریتوس، از هر کتاب دیگری تاثیرگذارتر خواهد بود. البته جالب است بدانید که در هنگام ساخت این بازی، بارلوگ اصلا به سهگانه بودن بازی فکر هم نمیکرد. تمام تلاش بارلوگ این بود که بود که بازی وسیعتر، خونینتر و آموزندهتر باشد و در عین حال گیمپلی آن روانتر، مبارزات آن یکپارچهتر و صحنههای سینماتیک آن باشکوهتر از نسخه قبل باشد. اما چرا این دو کارگردان به جای ساخت و عرضه بازی روی پلیاستیشن 3، کنسول نسل ششمی سونی را انتخاب کردند؟ هر دوی این کارگردانها بر این عقیده بودند که ۱۰۰ میلیون نفر از مردم جهان دوست دارند در سریعترین زمان ممکن بازی God of War II را تجربه کنند که این مورد فقط از طریق کنسول پلیاستیشن 2 ممکن بود.
وقتی به آغاز بازی God of War II فکر کنیم، متوجه میشویم که آنها حرف چندان عجیب و غریبی هم نزدند که میلیونها نفر منتظر نسخه جدید بازی هستند. تبدیل شدن کریتوس به خدای جنگ جدید، پشت کردن او به آتنا و راهی که آتنا برای مقابله با کریتوس انتخاب کرد، و حتی در ادامه که کریتوس به دنبال خواهران سرنوشت بود تا همه چیز را به نقطه اول خود بازگرداند، همه و همه برای میلیونها طرفدار هیجانانگیز بود. سوار شدن و پرواز کردن با پگاسوس افسانهای و گذر از حفرههای پر پیچ و خم تایتانی به نام تایفون، گذر از مرحلهای اتمسفریک به نام Bog of the Forgotten و رو به رو شدن با پادشاه بربرها که حالا به صورت نامیرا به نسخه دوم بازگشته بود و نبردی نفسگیر با یورایل، خواهر زشت سیمای دیگر مدوسا، همه و همه باعث شدند تا این بازی نه تنها باشکوه باشد، بلکه لحظه به لحظه آن بازیکنان را غافلگیر کند.
یکی از نکات قوت بازی، قطعا همین باسهایی بودند که منحصر به فرد و جذاب طراحی شدند. درست است که در نسخه اول بازی شاهد حضور موجوداتی مثل هایدرا بودیم، اما اگر بخواهیم به طور کلی جمع ببندیم، نسخه اول God of War تنها سه باس داشت که میتوانستیم نبرد با آنها را ویژه بنامیم. اما در نسخه دوم، این رقم به ۱۱ باس و ۱۱ نبرد باشکوه افزایش پیدا کرد. از بین بردن بازوهای کراکن، نبرد با شاه بربرها با آن چکش عظیم و اسب عجیبش، و حتی نبرد با پرسیئوس، همه آنها جذابیت خود را داشتند. یکی از باسهایی که این نسخه را بسیار هیجانانگیز کرده بود، آن باسی بود که آتنا برای مقابله با کریتوس در افتتاحیه بازی در برابرمان قرار داد: Colossus of Rhodes. این باس، از شروع تا پایان نبردش، به قدری خوب بود که هنوز به عنوان یکی از بزرگترین نبردهای تاریخ پلیاستیشن از آن یاد میشود.
البته این فقط باسها و دشمنان نبودند که God of War II را به چنین جایگاهی رساندند، طراحی مراحل این بازی نیز بینظیر بود! کوری بارلوگ با اینکه در نسخه ابتدایی تنها انیماتور این بازی بود، اما با کارگردانی نسخه دوم نشان داد که در عین حال که یک آدم بیکله است، اما خوب میداند چگونه یک بازی فوقالعاده بسازد. برای همین است که حالا من و شما و بسیاری از طرفداران این سری، برای ورود کریتوس به دنیای نورس با کارگردانی کوری بارلوگ تا این حد هیجانزده هستیم.
از بین تمامی مخلوقینی که در دنیای God of War وجود داشت، شاید این پگاسوس بود که کریتوس توانست با او کنار بیاید، یا شاید هم برعکس! اما در هر صورت، این دو توانستند یکی از بهترین اتفاقات نسخه دوم را رقم بزنند و جوری بازیکنان را میخکوب کنند که هنوز هم از آن به عنوان یکی از شاهکارهای طراحی مراحل پلیاستیشن 2 یاد میشود. کارگردانی این مرحله فوقالعاده، پر از صحنههای سینمایی دراماتیک، پر از کشتار در میان زمین و هوا و پر از لحظاتی نفسگیر بود. در این بین نبردهای جذابی با گریفینهای درشت هیکل آن قدر خوب بود که هنوز هم بتوان آن صحنهها را بدون دیدن تریلرها و عکسهایش به یاد آورد. البته شاید برایتان جالب باشد که پگاسوس فرزند مدوسا و پوزئیدن است.
درست است که در متن هم به آن اشاره کردم، اما نمیتوانستم مرحله رویارویی با The Colossus of Rhodes را در سه لحظه به یادماندنی God of War II قرار ندهم، چرا که این مرحله، واقعا در زمان خودش اعجابانگیز بود. هنگامی که کریتوس به آتنا پشت کرد و آتنا برای جلوگیری از کریتوس، مجسمه عظیمالجثه المپوس را با قدرت عظیم کریتوس زنده کرد، این Rhodes بود که با خراب کردن سازهها و کوبیدن سربازها و مردم، تنها هدفش کریتوس بود. کریتوس که دیگر از نظر جثه قادر به ایستادگی در برابر او نبود، تنها راه نابودی آن را از داخل این مجسمه زنده میدید. این مرحله قطعا از نظر من و شما، یکی از فکبراندازترین مراحل افتتاحیه تاریخ بازی های کنسول پلیاستیشن 2 محسوب میشود (بله میدانم صبر کنید تا به قسمت سوم برسیم)
داستان بازی god of war ascension
نمیدانم چقدر با ایکاروس آشنا هستید. در افسانههای یونان، او که به همراه پدرش زندانی شده بود، بالهایی از جنس موم و پر برای خود ساخت و از آنجا فرار کردند. او عاشق پرواز شد و پدرش که این اشتیاق را دید، از او خواست نه در بالاترین نقطه و نه در پایینترین نقطه پرواز کند. اما روزی ایکاروس تا توانست به سمت خورشید پرواز کرد، مومهای بالش آب شد و به اقیانوس سقوط کرد. اما خب این God of War است، و قطعا کسی نمیمیرد مگر به دست کریتوس. در آن مرحله باشکوه که پیش از این به ستایشش پرداختیم، کریتوس بالهای ایکاروس را از تنش جدا میکند، تا میتواند او را به باد مشت می گیرد و کارش را تمام میکند. این بهترین پایانی بود که میشد برای یکی از بهترین مراحل تاریخ پلیاستیشن 2 ترتیب داد.
خواهران سرنوشت را کشتیم، آتنا از بین رفت و همه چیز فرو ریخت؛ بیاعصابی کریتوس کل دنیا را به نابودی کشاند و اوضاع بد و بدتر شد. اما این پایان کار نبود، اوضاع زمانی وخیمتر شد که کریتوس، به همراه گایا، از کوه المپوس بالا رفتند تا دمار از روزگار خدایان درآورند. کریتوس گفت: «زئوس، پسرت برگشته، من با خودم نابودی المپوس رو آوردم» و در همین لحظه صفحه سیاه شد و یکی از باشکوهترین بازیهای نسل ششم با یک جمله به پایان رسید: پایان آغاز شد! چنین کلیفهنگری دقیقا همان چیزی است که هر گیمری را برای نسخه بعدی یک بازی جان به لب میکند!
چند تن از مهمترین زنان تاریخ میتولوژی یونان، نابودی المپوس و چند یار قدیمی. به طور مثال اگر به خاطر داشته باشید، آتنا را در یک حادثه کشتیم! درست زمانی که نزدیک بود کریتوس برای همیشه کار زئوس را تمام کند، آتنا مانع آن قرار میگیرد و کشته میشود. به غیر از او، باسهای زیادی بودند که نابود کردیم، مثل دارک رایدر که سوار بر گریفین بود، یا مول سربروس ۳ سر که کریتوس به محتوای شکم او نیاز داشت، یا همچین آخرین اسپارتان. از طرفی دیگر، تعداد دشمنان بازی God of War II نسبت به نسخه اول چند برابر شده بود؛ همه چیز در این نسخه خوب و عالی بود!
تمامی نسخههای God of War شروع و افتتاحیهای عجیب داشتند، اما این یکی فراتر از انفجار مغزها بود. درست است که گفتم شروع بازی God of War II با نبرد در برابر Colossus of Rhodes باشکوه بود، اما در برابر افتتاحیه God of War III یک مرحله کوچک به شمار میرفت! آغاز بازی God of War III، نبرد با یکی از گردن کلفتترین خدایان بشر، آن هم در شرایطی عجیب، فراتر از یک انفجار بود، مخربتر از یک مشت دینامیت؛ نبرد با پوزئیدن در ابتدای نسخه سوم بازی God of War، یک بمب هستهای بود! این افتتاحیه به قدری با شکوه بود که دانه به دانه موهای بدن همه را سوزاند و باعث شد تک تک اعضای بدن در خدمت تولید و پمپاژ آدرنالین باشند!
پس از انتظاری طولانی از آن کلیف هنگر وحشتناک پایان نسخه دوم، زمان عرضه بازی God of War III فرا رسید و همان چیزی بود که باید باشد؛ باشکوه. همه چیز در این نسخه بزرگتر شد، دشمنان بزرگتر شدند، تایتانها، خدایان، مراحل و حتی کریتوس! در این نسخه بالاخره قرار بود کاری را که از ابتدا دنبالش بودیم به پایان برسانیم؛ آغازِ پایان انتقام! در این نسخه دیگر با خدایان و موجودات اهریمنی فرعی سر و کار نداشتیم، بلکه باید کار خدایان و تایتانهای اصلی را تمام میکردیم. تک تک دشمنان این بازی، از هر چیزی که در نسخههای قبل با آنها رو در رو شدیم بزرگتر بودند و نبرد پدر و پسر، خونینترین نبردی بود که میتوانستیم در کنسول قدرتمند سونی تجربه کنیم. اگر بخواهیم لیستی از بهترین پایانبندیهای یک مجموعه سهگانه را ترتیب دهیم، قطعا نسخه سوم این بازی، بهترین پایان برای Ghost of Sparta محسوب میشود.
God of War III در سال ۲۰۱۰ منتشر شد، اما داستان ساخت آن و اشخاصی که آن را کارگردانی کردند کمی پیچیده بود. در اوایل دوران God of War، دیوید جف اهداف مشخص شدهای را برای پایان سهگانه خود مطرح کرده بود. ایدهای که دیوید جف داشت به شدت با نسخه نهایی God of War III فرق داشت. از نظر او، هرگز نباید در قسمت پایانی این مجموعه شاهد نابودی تمامی خدایان و تایتانها باشیم، چرا که زمین تبدیل به جهنم میشد و دیگر موجودات اساطیری بر زمین غلبه میکردند. اگر کریتوس زئوس را میکشت، دیگر دنیایی باقی نمیماند و بشر دیگر به هیچ خدایی ایمان نداشت. از نگاه جف، تنها راه کشتن خدایان، نداشتن اعتقاد بشر به آنها بود! از حق نگذریم جف بیش از حد چنین مواردی را جدی گرفته بود و قصد نداشت هرگز در این قسمت، حداقل خدای خدایان را توسط کریتوس از بین ببرد. اما قسمت سوم این بازی شدیدا با اعتقادات دیوید جف فرق داشت و عدم حضور او در سانتا مونیکا در هنگام ساخت نسخه سوم، این اثر را به چیزی فراتر از حد و مرز خشونت در برابر خدایان کشاند (که البته باید خدا را از این بابت شکر کنیم)
در ابتدای راه ساخت نسخه سوم، این کوری بارلوگ بود که ایدههای جذاب خود را در بازی پیاده کرد. او همانند نسخه دوم یک افتتاحیه باشکوه میخواست، برخلاف جف دوست داشت کریتوس به بدترین شکل ممکن انتقامش را بگیرد و پایانی آخرالزمانی را برای المپوس در نظر داشت؛ نابودی همه چیز. اما خب ۸ ماه از زمان ساخت این بازی میگذشت که بارلوگ سانتا مونیکا را به دلایل نامشخصی ترک کرد و طراح ارشد محیطها و کارگردان هنری نسخه اول و دوم یعنی استیگ ازماسن جای او را گرفت. اما خب به گفته استیگ، تاثیر بارلوگ روی نسخه سوم کاملا به جا مانده بود و ایدههای او تا آخرین مراحل ساخت بازی پابرجا بود.
همانطور که گفتم، بزرگترین ایده بارلوگ این بود که المپوس، خدایان و تایتانها به بدترین شکل ممکن به دست کریتوس نابود شوند و این به نوعی یک آخرالزمان برای دنیای بازی محسوب میشد. (شاید هم او از ابتدا میخواست هرجور شده کار کریتوس با یونان را تمام کند که به سراغ میتولوژی محوبش یعنی نورس برود!) در سال ۲۰۰۸ بود که سونی اعلام کرد این نسخه پایانی بر سهگانه این سری خواهد بود، اما چندی بعد اعلام شد که این پایان مبنی بر پایان نام God of War نخواهد بود. اما این یک آخرالزمان برای افسانه یونان بود چرا که همه چیز به دست کریتوس نابود شد و چیزی نماند؛ به همین دلیل God of War را باید یکی از خشونتبارترین آخرالزمانهای دنیای بازیها دانست. هنگامی که کریتوس با پوزئیدن رو به رو شد، کریتوس او را تا سر حد مرگ زیر مشت و لگد خود قرار داد و اینگونه بود که با کشتن خدای آبها، باعث ایجاد سونامی عظیمی شد که المپوس را شست و برد. از طرفی دیگر، زمانی که کریتوس سر هلیوس را از جا کند، خورشید خاموش شد و در عین حال، یکی از بیرحمانهترین صحنههای تاریخ پلیاستیشن با جدا شدن پوست، گوشت و رگهای هلیوس از سر و بدنش به وجود آمد. اگر این آخرالزمان برایتان کافی نیست، خب باید بگویم کریتوس به دنیای زیرین رفت و با قتل بزرگترین پادشاه آن دنیا یعنی هادس، پای تمامی ارواح نفرین شده و بیرحم را به دنیا باز کرد.
در God of War III با این که شاهد برخی حرکات تکراری و قابل پیشبینی در سیستم مبارزات کریتوس بودیم، اما مبارزات تا حد بسیار زیادی روانتر شده بود؛ هم روانتر و هم خشنتر. از طرفی دیگر تعداد ابزار مبارزه کریتوس نیز افزایش داشت و تا انتهای بازی کریتوس شاهد ۴ اسلحه منحصر به فرد یعنی Blade of Exile ،Claws of Hades ،Nemean Cestuc و Nemesis Whip بود که هر کدام در شرایط مختلف کارایی خاص خود را داشتند. God of War III از نظر فنی و بصری نیز یک شاهکار به تمام معنا بود و توانست از پس تک تک المانهای چشمنوازی که میشد در بازی گنجاند به خوبی بربیاید؛ از عضلهها و آن اخمهای کور کننده کریتوس گرفته تا افکتهای آب در هنگام مبارزهای سلطنتی با پوزئیدن و اپرایی از جنس خون و خشونت در هنگام مبارزه با خدایانِ از خدا بیخبر! درست است که ناتیداگ با Unchartedها و The Last of Us نشان داد پلیاستیشن 3 چه قدر قدرتمند است، اما از نظر من، God of War III نیز تایتان غولپیکر و خوشآب و رنگ کنسول نسل هفتمی سونی به شمار میرود؛ حتی در آن زمان خوب به خاطر دارم که نمایش عضلههای کریتوس، چقدر برای همگان روی این کنسول شگفتانگیز بود.
صحنههای شگفت انگیز و باشکوه God of War III به قدری زیاد است که میتوان از آنها یک مقاله بزرگ نوشت، اما خب جا نداریم! باید بعضیها را فاکتور بگیریم و شما به آنها در کامنتها اشاره کنید.
تایتانهای مختلفی را در طول داستان بازی God of War ملاقات کردیم. به طور مثال در ابتدای نسخه سوم بود که همراه با گایا به سمت خدایان یورش بردیم که البته پوزئیدن سر راه ما سبز شد تا بدترین مرگ را نسیبش کنیم و در این حین هم با یک مشت دشمن ریز به مبارزه بپردازیم. اما اینکه بخواهیم یک تایتان را بکشیم چطور؟ یکی از مراحل فوقالعاده جذابی که کسی فکرش را نمیکرد عملی باشد، نبرد با کرونوس بود. چطور میشود وقتی در برابر یک هیولای فوق غولپیکر همانند یک مورچه به نظر میرسید، یک تایتان را به زانو نشاند؟ خب کریتوس همه چیز را ممکن میکند. بالا رفتن از پوست ضخیم و مستحکم کرونوس و نبرد هیجانانگیزی که با پیروزی او و شرم کرونوس به پایان رسید، یکی از بهترین لحظات God of War III را رقم زد. البته ما در نسخه اول بازی یک بار از کرونوس برای رسیدن به معبد پاندورا بالا رفتیم، اما این بار کارش را نیز تمام کردیم. جالب بود که او هنوز یک معبد را روی شانههایش حمل میکرد!
انتخاب بهترین لحظات از نسخه سوم کاری بسیار سخت است اما قطعا و بدون شک، افتتاحیه این بازی جزو شاهکارهای تاریخ صنعت گیم است. مبارزهای با کارگردانی فوقالعاده جذابش که باعث شد تا هر کسی که به سمت این بازی میآید معنی شکوه و عظمت را متوجه شود. پوزئیدون همراه با حیوان خانگیاش که یک موجود عظیمالجثه از جنس آب بود به سراغ کریتوس رفت. این مبارزه از هر نظر باشکوه و خشونت آمیز بود. زمانی پای خشونت به این مبارزه باز شد که کریتوس عصبانی پوزئیدون را از دل این موجود عظیمالجثه بیرون میکشد و او را با تمام وجود به یک صخره سنگی میکوباند. زمانی آدرنالین خود بازیکنان به جوش آمد که از نگاه پوزئیدون در حال تماشای مشتهای کریتوس بودیم. آن قدر این کار ادامه داشت تا زمانی که کریتوس با دو انگشتش چشمان پوزئیدون را در حدقهاش نابود میکند.
پس از سه قسمت نفسگیر، کشته شدن هزاران هیولای ریز و درشت، تایتانهایی که به زانو درآمدند و خدایانی که به بدترین شکل مجازات شدند، دست کریتوس به زئوس رسید. چیزی که این نبرد را خاص کرد، علاوه بر اینکه پایان یک انتقام بود، روش مبارزهای بود که استودیو سانتا مونیکا با خدای خدایان اساطیر یونان در نظر گرفت. ابتدا همانند یک بازی مبارزهای رو به روی زئوس قرار گرفتیم و پس از کتککاریها و مشتهایی که چپ و راست روی هم پیاده میکردند، پای گایا نیز به این مبارزه باز شد. سپس این مبارزه به درون قلب گایا کشیده شد و گایا برای همیشه از بین رفت. حال از اینجا به بعد بود که همه چیز به قرمزترین حالت خود درآمد؛ مشتهای کریتوس بود و سر و صورت زئوس و یک دکمه دایره! آنقدر زدیمش که صفحه نمایش خونین شد و این قصه طولانی برای همیشه پایان یافت.
در این بازی شاهد انواع و اقسام کشتارها و خونریزیها و بلاهای طبیعی و غیر طبیعی بودیم. God of War III پر شده بود از صحنههای حماسی و باشکوهی که با نعرههای کریتوس شروع شدند و با فریادهای دردآور خدایان و تایتانها به پایان رسیدند. اما من دوست دارم یادی هم از صحنه پایانی بازی کنم. زمانی که کریتوس زخمی شده بود و همه تصور میکردیم که او میمیرد. اما در انتها مشخص شد که او خود را به درون دریا کشانده و به آب انداخته است. همین حرکت یکی از بزرگترین سوالات زندگی من را به وجود آورد. اینکه حالا چه میشود؟ نه خدایی هست و نه شخصی که کمکش کند. او سر از کجا در خواهد آورد؟ ایا قسمت چهارم باز هم مربوط به یونان میشود؟ منهای نسخههای فرعی، بازی سال ۲۰۱۰ تمام شد، یعنی ما ۷ سال پیش با چنین صحنهای پرونده God of War را بستیم. با احتساب زمان معرفی نسخه جدید، ۶ سال طول کشید تا متوجه شویم کار کریتوس به کجا کشیده شده است؛ نورس، چرا و چطوری، باید منتظر بمانیم!
کریتوس افتتاحیه God of War III را با حضور خانم گایا و آقای پوزئیدن شروع کرد و با له و لورده کردن این شخص کارش را به پایان رساند و به درون آب انداخت؛ سپس دنیا را آب برد. سپس خورشید را خاموش کرد، سپس دنیای زیرین را به کل با خاک یکسان کرد، اسکورپیوس، عقرب غول پیکر را نابود کرد و صدها دشمن ریز و درشت را نیز تکه تکه کرد.
تمام بازیهای ویدیویی دنبالهدار، وقتی نام و نشانی برای خود دست پا میکنند، برای ناشر و سازنده سخت است که آن را رها کند. نه تنها بحث پول و درآمد در میان است، بلکه خود طرفداران نیز برای دیدن دوباره محبوبترینهایشان سر از پا نمیشناسند. اما خب گاهی مواقع چیزی که کش پیدا کند، تبدیل به نسخهای ضعیف میشود و قادر نیست در ذهن و خاطرات آن طرفداران باقی بماند. God of War Ascension یکی از همین بازیها است. اثری که برای خیلیها از جمله خود من، تجربهای نسبتا تکراری بود که از ضعفهایی هم نسبت به نسخههای اصلی رنج میبرد. نمیگویم آخرین ماجراجویی کریتوس روی کنسول پلیاستیشن 3 بازی بدی بود، اما هرگز نتوانست آن شاخصهای دیگر نسخههای این سری را تیک بزند. یک نسخه بی عیب و نقص؟ خیر. یک پیشرفت عجیب و غریب؟ خیر. لحظاتی با شکوه و حماسی؟ خیر. God of War Ascension یک بازی خوب بود، اما یک God of War عالی و خونین نبود.
پس از چند سال از عرضه این بازی، وقتی به آن فکر میکنیم، سوالهای ریز زیادی است که در مورد آن به وجود میآید. بعد از کشتن تک تک خدایان بزرگ، هیولاها و حتی قهرمانان میتولوژی یونان، سانتا مونیکا و سونی سعی کردند با این نسخه، هر آن چیزی را که در این اسطورهشناسی باقی مانده بود از زمین جارو کنند که خب نتیجه نهایی هم آن چیز دلنشینی که باید باشد، نشد. داستان بازی از جایی شروع میشود که کریتوس به خاطر شکستن قسمی که برای اریس خورده بود، توسط الهههای انتقام به زنجیر بسته و شکنجه شد. در حقیقت الهههای انتقام تنها گردن کلفتهای اسطورهشناسی یونان بودند که کریتوس آنها را نابود نکرده بود و سانتا مونیکا هم این فرصت را غنیمت شمرد. اما خب وقتی در سه نسخه عظیم و باشکوه تمامی خدایان را نابود کردیم، نسخه Ascension به آن اندازه نتوانست حتی با این شخصیتهای منفی نیز خوب عمل کند.
البته همانطور که پیشتر هم گفتم، این بازی آنقدرها هم بد نبود و حداقل سیستم مبارزات بازی نیز با اینکه دیگر حسی تکراری داشت، اما پولیش شدهترین و تمیزترین را در سری خود ارایه داد. هرچند شاید دلیل اصلی آن، عدم حضور آن مغزهای متفکری باشد که سهگانهای به یادماندنی را خلق کردند. کارگردان این قسمت از بازی بر عهده تاد پاپی بود، شخصی که طراح بازی God of War و God of War II بود و همچنین کارگردان طراح بازی God of War III به شمار میرفت. کارگردان نسخه سوم یعنی استیگ که مشغول پروژهای جدید بود و کوری بارلوگ هم که در سانتا مونیکا حضور نداشت. هنگامی که مشخص شد بازی یک پیشدرآمد از سری اصلی است، سوالهای زیادی برای طرفداران به وجود آمد. در تریلرها شاهد کریتوسی بودیم که هنوز به شخصی بیرحم تبدیل نشده بود و حتی جان مردم را هم نجات میداد. به گفته کارگردان بازی، این اثر به این دلیل Ascension نام گرفت که ما شاهد عروج یک قهرمان شناخته شده و محبوب، به یک خدا بودیم؛ خدایی بیرحم. این بازی البته به غیر از روند تکراری و عدم توانایی در خلق حماسه، بخش چند نفرهای هم داشت که ۸ بازیکن را به جان هم میانداخت و اصلا چنگی به دل نمیزد. همین موضوع خلق یک God of War که از یک بازی داستانی مطلق به یک «بازی داستانی همراه با بخش چند نفره» تبدیل شد، یک ضربه بد به تنه اصلی سری بود. در همان بازه زمانی بود که در مصاحبهای با دیوید جف، خالق سری، او بیان کرد که اگر کارگردان این بازی بود، ۳ المان مهم را در نسخه جدید رعایت میکرد: یک افسانهشناسی جدید، یک شخصیت مکمل و نگاهی به ساختار سری بازی Zelda به عنوان اجرای ایدههای جدید و جذاب. او همچنین اعلام کرده بود که از ایده همکاری دو نفره خوشش میآید و دوست داشت کاراکتری دیگر در کنار کریتوس به مبارزه بپردازد. بله همانطور که شاهدش بودیم، ایدههای خود جف هم چنگی به دل نمیزد و هیجانانگیز نبود. شاید حضورش به جذاب شدن یک پیش درآمد از بازی God of War کمک میکرد، اما او دیگر برای من شخصی نبود که بخواهد داستان جدیدی برای کریتوس بنویسد.
جالب است بدانید که سازندگان بازی، با چنین ایدهای نیز شخصیتی به نام Artemis را برای بازی طراحی کرده بودند تا به عنوان کاراکتر قابل بازی زن، در بازی حضور داشته باشد. هرچند که در آخر این کاراکتر از بازی حذف شد. البته آنها شاید ایده همکاری دونفره یا استفاده از شخصیت مکمل را به کار نبردند، اما قابلیتی به نام Oath Stone of Orkos را در بازی جای دادند که باعث میشد کریتوس از خودش یک همزاد خلق کند تا در مبارزات به کمک او بیاید. شاید اگر در آن زمان، چنین کارگردانی به سراغ یک افسانه دیگر میرفت، با نسخهای ضعیف و ناامید کنندهای رو به رو میشدیم که پرونده کریتوس را برای همیشه میبست. اما خوشبختانه او و اعضای تیمش یک پیشدرآمد خوب ساختند و حالا این فرصت پیش آمد که با یک کریتوس ریشو، پسری ناشناخته با کمان و کارگردانی کار بلد، برای همیشه با یونان خداحافظی کنیم و به سراغ خدایان نورس برویم.
اولین باس بازی شاید به آن شدت باشکوه نبود، اما قطعا جزو بهترینها بود. باس اول بازی Aegeaon نام داشت که شبیه به یک هیولا با صدها بازو است که به خاطر شکستن قسمش، توسط الهههای انتقام به زنجیر کشیده شده بود و آنقدر شکنجه شد که بدن او به یک زندان زنده برای دیگر مجرمانی که قسم خود را میشکنند تبدیل شد. هنگامی که کریتوس سعی دارد از این زندان فرار کند، این موجود عظیمالجثه به لطف قدرت الهه انتقام، تبدیل به هیولایی میشود که جلوی او را بگیرد. پس از از بین بردن بازوهای او که تبدیل به موجوداتی عجیب شدند، در نهایت به سر این تایتان رسیدیم که باز هم به لطف قدرت الهه انتقام تبدیل به هیولایی دستآموز شده بود که البته همه چیز به مرگ جذاب او و این الهه که Megaera نام داشت ختم شد.
یکی از نکات جذاب بازی God of War Ascension، شیوه کشته شدن موجودات مختلف به دست کریتوس بود. همانطور که گفتم نبردها شاید حسی تکراری داشتند، اما به لطف قدرت سختافزاری پلیاستیشن 3، همه چیز به مراتب جذابتر به چشم میآمد. مخصوصا یکی از مهمترین المانهای سری God of War؛ خون! به همین خاطر کشتن دشمنان در بازی جذاب بود. یکی از این دشمنها، زیردستهای مدوسای اصلی بودند. مارهایی که کریتوس آنها را میگرفت، حسابی کتک میزد و سپس سر آنها را از وسط نصف میکرد. از طرفی دیگر فیلها دیگر دشمنان بازی، دیگر بدبخت بیچارههایی بودند که کریتوس سرشان را به زمین میکوبید و سپس با شکافته شدن مغزشان، با چشمانی باز به آن دنیا میرفتند. همچنین حضور هیولایی به نام منتیکور که مستقیما از افسانههای باستانی ایرانی الهام گرفته شده بود، لذت بازی را برای من بالاتر برده بود.
آلکتو یکی از سه الهه انتقام در بازی بود که به عنوان آخرین باس بازی در برابر او قرار گرفتیم. او به عنوان ملکه شناخته میشد و معشوقه ارس بود و هر کسی هم که پیمانش را با او میشکست، بلای بدی سرش میآمد؛ هرچند که اینبار طرف حسابش کریتوس بود. آلکتو قابلیت تغییر شکل به یک هیولای دریایی عظیمالجثه را داشت و در اولین رویارویی با او، باید با چنین موجودی به نبرد میپرداختیم. بعد از نبردی نفسگیر با بازوهای این هیولا، در نهایت کریتوس با کور کردن چشمان او و فرو کردن یک کشتی در دهانش کار آن را تمام میکند و آلکتو به حالت اصلی خود بازمیگردد. حالا از اینجا همه چی قشنگتر شد، جایی که باید ابتدا خواهر دوم را میکشتیم، کسی که قابلیت تغییر شکل داشت. او تبدیل به همسر و حتی تبدیل به خود کریتوس شد تا او را متوقف کند، اما کارساز نبود و در نهایت کشته شد، و آخر هم با فرو کردن چاقو در سینههای آلکتو، به کار او پایان دادیم.
God of War Ascension به آن صورت خدایان زیادی نداشت، چرا که اصلا کسی باقی نمانده بود که کریتوس از بین ببرد و سازندگان نیز سعی کردند هر آنچه را که روی زمین مانده در بازی جای دهند.
Завантаження…
Завантаження…
Завантаження…
Виконується…
Завантаження…
داستان بازی god of war ascension
Виконується…
Завантаження…
Завантаження…
Виконується…
Завантаження…
Завантаження…
@game_thought
Завантаження…
Завантаження…
Завантаження…
Завантаження…
Завантаження…
Виконується…
Завантаження списків відтворення…
پس از پایان خشم و انتقامجویی کریتوس در پایان نسخه سوم، هم اکنون شاهد برههای از زندگی او هستیم که در افسردگی پس از دست دادن خانواده خود به سر میبرد. شاید برای ما که در بازیهای قبل فقط خشم و غضب کریتوس را تجربه کردیم، دیدن چهرهای آرام و درمانده از او کمی عجیب باشد. اما این بار santa monica دقیقا روی همین مورد دست گذاشته است. در ascension برای اولین بار با وجهه انسانی و مشکلات و چالشهای احساسی و روحی کریتوس مواجه میشویم و میبینیم که چگونه توهمات و مشکلات روحی پس از کشتار خانواده، کریتوس را به زانو درآورده است. او هم اکنون باید از بند Furyها بگریزد و با غلبه بر توهمات خود، عهد خود را با خدای جنگ، اریز، بشکند و راه خود را در انتقام جویی از خدایان پیش گیرد.
نقاط قوت: نقاط ضعف:
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
تماس با مادرباره بازی مگآرشیو خبر
ثبت نام
تا پیش از این داستان دو نسخه قبلی سه گانه God of War را با یکدیگر مرور کردیم. اکنون خواهیم دید که سرنوشت کریتوس و خدایان المپ در نبردی نهایی با مداخله تایتانها چگونه رقم خورد.داستان بازی god of war ascension
عذاب خدایان | بیوگرافی کریتوس
داستان بازی God of War 1
داستان بازی God of War 2
داستان بازی God of War 3 دقیقا از نقطهای شروع میشود که وقایع نسخه دوم بازی پایان یافت. در صحنه ابتدایی روایتی از جانب زئوس را شاهد هستیم که درباره سرکشی کریتوس صحبت میکند، کسی که اکنون فرماندهی ارتش کوچکی از تایتانها را بر عهده دارد و با استفاده از قدرت خواهران سرنوشت، از جنگ بزرگ نجات یافتهاند. ساکنان کوه المپ به سرعت عازم نبرد میشوند؛ هلیوس (Helios) ارابه الیمپوس را میراند، در حالی که زئوس نظارهگر است هرمس (Hermes) به سوی قلههای المپ میشتابد، هرکول (Hercules) مامور میشود که به همراه نیروهایش به سمت کارزار برود، هادس (Hades) برمیخیزد و در هیبت دیو مانند خود با تایتانهای زیادی گلاویز میگردد و پوزیدون (Poseidon) نیز با استفاده از نیروی آبهای تحت فرمان خودش، از بلندای المپ به پایین میپرد و ضربه مرگباری را به سینه اپیمتئوس (Epimetheus) تایتان وارد میسازد. او سپس خود را به شکل یک موجود آبی عظیمالجثه درمیآورد و اسبهایی از جنس آب ایجاد میکند تا در نبرد به خدایان کمک کنند. حضور پوزیدون به عنوان مهمترین تهدید در نبرد، که تا بدین جای کار تایتانهای بسیاری را از پای درآورده است و به زودی سراغ گایا نیز خواهد رفت، کریتوس را بر آن داشت تا با خدای دریاها وارد نبرد شود. کریتوس پوزیدون را در چنگال گایا گرفتار میکند و موفق میشود ضربات مهلکی را به خدای دریا وارد کند و او را به مکان دیگری پرتاب میکند. پوزیدون اکنون از هیبت خدایی خود خارج شده است. پس از پیکار مختصری که این دو با یکدیگر داشتند، کریتوس در نهایت بیرحمی خدای دریا را به زانو میافکند، چشمانش را از حدقه بیرون میآورد و گردنش را میشکند. در آخر خدای مغلوب را به قعر دریا پرت میاندازد. با مرگ پوزیدون، تحولاتی ناگهانی در دریاها رخ میدهد و سطح آبها افزایش مییابند به طوری که سیلی عظیم تمام دنیا را فرا میگیرد و به جز آنهایی که بر فراز المپ بودند، تمام ساکنان جهان از بین میروند.
خدایان المپ، خشمگین از اهانت کریتوس و تایتانها
پس از نابود کردن پوزیدون، گایا و کریتوس به بارگاه زئوس میرسند، جایی که پادشاه خدایان خشمگینانه منتظر ورود کریتوس است. زئوس در یورشی با استفاده از یک صاعقه بخش اعظم دست گایا را قطع میکند و دو دشمن خود را به بخشهای پایینتر المپ میفرستد. (کریتوس احتمالا با استفاده از پشم زرین (Golden Fleece) بخش زیادی از قدرت صاعقه را دفع میکند و زنده میماند) در حالی که گایا در تلاش است دوباره از المپ صعود کند و به سمت زئوس بازگردد، کریتوس با استفاده از شمشیر المپ در تقلا برای بالا رفتن از پشت گایا است، اما گایا کریتوس را از این واقعیت آگاه میکند که او تنها ابزاری برای انتقام تایتانها از زئوس بوده و اکنون که آنها به زئوس نزدیک شدهاند، ارزشی برایشان ندارد. پس گایا کریتوس را رها میکند تا زندگی اسپارتان فریبخورده پایان یابد. کریتوس که در آبهای رودخانهها و غارهای رود Styx شناور است به زندگی خود میاندیشد و تصمیم میگیرد یک بار دیگر از دست هادس بگریزد و زئوس را نابود سازد. در مسیر خود به سمت تالار هادس، پس از آنکه تقریبا تمام قدرتش بهوسیله ارواح استیکس (The Dead Souls of Styx) بلعیده شد، کریتوس با هیبت جدیدی از آتنا مواجه میشود که ادعا میکند به بعد جدیدی از وجودیت رسیده و قصد دارد کریتوس را در مسیر انتقامگیری یاری کند. آتنا سلاحهای جدیدی را در اختیار کریتوس قرار میدهد تا با استفاده از آنها از عالم مردگان و دشمنانی که در مسیرش قرار دارند نجات یابد. همچنین آتنا به کریتوس میگوید که وظیفه بعدی او یافتن و خاموش کردن آتش المپ است تا از این راه زئوس را یک بار برای همیشه شکست دهد.
کریتوس خدای مردگان را هم از دم تیغ میگذراند
کریتوس مسیر خود در جهان مردگان را به پیش میگیرد و چند روح گمشده را مشاهده میکند، با Statues of the Judges در عالم مردگان مواجه میشود و با هفائستوس (Hephaestus) ملاقات میکند. هفائستوس کریتوس را با اسرار المپ و زئوس آشنا میکند. کریتوس نوشتههایی اسرارآمیز برروی زمین میبیند و متوجه میشود که راجع به افرادی از گذشته وی هستند. بالاخره کریتوس وارد کاخ هادس میشود و تابوت پرسفون (Persephone) را پیدا میکند که توسط هادس نگهداری میشود. سپس مبارزه کریتوس درون غاری تاریک با خدای دنیای مردگان آغاز میشود. هادس پابهپای کریتوس مبارزه میکند تا اینکه اسپارتان موفق میشود کلاهخود هادس را از سرش جدا کند و سلاحهایش را از او بگیرد و سپس با استفاده از چنگالهای هادس (Claws of Hades) این خدا را نیز از بین میبرد و روح او را جذب میکند. کریتوس با استفاده از یک دروازه هایپریون (Hyperion Gate) از جهان مردگان میگریزد و سفر خود به نوک المپ را در پیش میگیرد، با این تفاوت که این بار هم در مقابل زئوس و هم در مقابل تایتانها قرار خواهد گرفت. کمی بعد کریتوس با هلیوس که بر ارابه خود سوار بود مواجه میگردد و موفق میشود که با دستانش سر خدای خورشید (The Sun God) را از بدنش جدا کند و سر هلیوس را بدست میآورد. کریتوس با قطع کردن پاهای هرمس چکمههای هرمس را از آن خود میکند. سپس به طرز بیرحمانهای برادر ناتنی خود یعنی هرکول را میکشد و Nemean Cestus را به دست میآورد، گردن هرا (Hera) را به دلیل توهین به پاندورا میشکند. پاندورا مخلوقی از هفائستوس و کلید خاموشی آتش المپ و آشکار کردن درونش بود. پس از آن، خدای جنگ افرودایت و خادمانش را ملاقات میکند. سپس در کوه تارتاروس (Tartarus) با استفاده از شمشیر المپ سر کرونوسِ تایتان (Cronos) را میشکافد و در گام بعد هفائستوس را از بین میبرد و با این کار تازیانه نمسیس (Nemesis Whip) را به دست میآورد. بعد از این درگیریها کریتوس به نبرد با اسکورپیوس (Skorpios)، ملکه اسکورپیونها میپردازد و در نهایت به همراه پاندورا به تالار آتش میرسد. در اینجا تنها شخص زئوس است که در مقابل او قرار میگیرد.
کریتوس در مقابل برادرش، هرکول
زئوس مانع رقم خوردن تقدیر پاندورا میشود و به نبرد با کریتوس میپردازد. پادشاه خدایان ضربات سنگینی را به کریتوس وارد میکند اما ناگهان تغییری رخ میدهد. پاندورا به این دلیل خلق شده بود که کلیدی برای گشودن صندوقچه پاندورا باشد که در میان شعلههای آتش المپ قرار داشت و او ناچار بود خودش را فدا کند تا کریتوس بتواند صندوقچه را باز کند. کریتوس بر اثر تحریک زئوس که به او میگوید: «این بار دیگر تصمیم اشتباهی اتخاذ نکن» پاندورا را رها میکند و با نهایت خشم به زئوس یورش میبرد اما بر اثر خاموش شدن آتش انفجاری رخ میدهد. کریتوس یک بار دیگر، همانند بازی اول صنوقچه را باز میکند و متوجه میشود که چیزی درون آن قرار ندارد. زئوس به خاطر شکستی دیگر او را مسخره میکند و به مکانی دیگر تلپورت میشود تا نیروی خود را بازیابد، در همین حین خشم کریتوس شدیدتر از همیشه شده است. پدر و پسر در مکانی دیگر یکدیگر را ملاقات میکنند اما قبل از آن که پیروز این نبرد مشخص شود، زمین توسط گایا که بار دیگر برخواسته ویران میشود (تصور میشد که گایا در طول نبرد کشته شده و همین امر خشم دیگر تایتانها نسبت به کریتوس را برانگیخت) گایا با لرزشی که ایجاد میکند زئوس و کریتوس را به درون بدن خود میفرستد و آن دو در درون سینه گایا و نزدیک قلب او با یکدیگر مبارزه میکنند. زئوس و کریتوس جان گایا را از قلب او میآشامند و در نهایت زمانی که کریتوس با شمشیر المپ زئوس را به قلب گایا صلیب میکند، گایا نیز جان خود را از دست میدهد و زئوس نیز به نظر کشته میشود.
کریتوس در میان زمین نابود شده به هوش میآید و زئوس را میبیند که به برروی یک صخره مصلوب شده است. اسپارتان شمشیر را بدون هیچ احساسی بیرون میکشد. زمانی که کریتوس قصد دارد آنجا را ترک کند غافل از آنکه روح زئوس هنوز زنده است و با نفرتی که نسبت به پسر ناخلف خود دارد به سمت کریتوس یورش میبرد و ظاهرا تمام قدرت و نیروی اراده و خشم او را میبلعد و کریتوس را در کابوسی آکنده از ترس و حس شکست رها میکند تا بمیرد. کریتوس قبل از مرگ و با راهنمایی پاندورا که روحش هنوز در کنار کریتوس قرار دارد، در درون خود گذری از زندگیاش را مشاهده میکند. و شروع به مشاهده چیزهای میکند که روحش را آزار میدهد. روح زئوس همانند آرس (خدای جنگ در بازی اول) قصد دارد با استفاده از همین رویاها کریتوس را نابود کند. کریتوس بر این احساسات غلبه میکند و با حسی از امید برمیخیزد و به زور روح زئوس را به بدنش باز میگرداند. سپس با دستان خالی ضربات مرگباری را به زئوس وارد میکند تا به نظر برسد که سلطه اولمپ برای همیشه پایان یافته باشد.
آتنا برای تبریک پیروزی کریتوس ظهور میکند و از او تقاضا میکند قدرتی که از صندوقچه به دست آورده است را به او تحویل دهد اما کریتوس به آتنا میگوید که درون صندوقچه خالی بود. آتنا کریتوس را به دروغ گفتن متهم میکند زیرا وقتی که شر تایتانها را برای اولین بار درون صندوقچه قرار داد، برای اطمینان قدرتمندترین سلاح جهان یعنی امید را نیز در صندوقچه نهاد تا در مقابل نیروی شر قرار بگیرد. او از کریتوس این قدرت را درخواست میکند و مدعی میشود که امید متعلق به اوست. اکنون که جهان از شر پاک شده است او با استفاده از قدرت امید دوباره دنیایی تحت حکمرانی خودش خواهد ساخت. اتنا متوجه میشود زمانی که کریتوس برای بار اول صندوقچه را گشود، نیروی خدایان اولمپ مخصوصا زئوس را احاطه کرد و نیروی خیر و امید درون کریتوس قرار گرفت. امید در زیر آواری از خشم، نیاز به انتقام و گناه قرار گرفته بود و زمانی که کریتوس بالاخره توانست به خاطر گذشتهاش خود را ببخشد این نیرو نیز رهایی یافت. آتنا باز هم تقاضا میکند که کریتوس قدرت را به او تحویل دهد اما کریتوس امتناع میورزد و شمشیر اولمپ را درون بدن خود فرو میکند. که در نتیجه آن نور آبی رنگ عظیمی آسمان را احاطه میکند و به تمام بشریت نیروی امید را میبخشد. آتنا خشمگین شده و ادعا میکند که انسان نمیداند با نیروی امید چه کند. او شمشیر را از بدن کریتوس بیرون میکشد و به او میگوید که از تصمیمش ناامید شده است. کریتوس زیرلب میگوید که هیچ دینی بر گردن ندارد. (در ابتدای بازی دوم نیز این جمله را شنیده بودیم)
در پایان و پس از تیتراژ، مشاهده میکنیم از مکانی که بدن کریتوس روی آن قرار داشت، جریان خون از روی صخره میچکد. این صحنه یادآور تلاش او برای خودکشی در بازی اول است.
به همه پیشنهاد می کنم نسخه ی ریمستر بازی رو برای ps4 بخرن که واقعا قشنگه
عالی بود
god of war واقعا داستان پر محتوا,جالب و قشنگی داره.
خیلی عالی بود. مختصر و مفید. سه گانه ی داستان بازی خدای جنگ خیلی به موقع بود. لطفا در زمان مناسبش (خیلی دیر نشه ) داستان خدای جنگ ۲۰۱۸ رو هم منتشر کنید داستان قسمت های فرعی مثل گوست اف اسپاردا یا چینز اف الیمپوس و اسنشن رو قرار نمیدین ؟
چرا، داستان همه نسخهها رو به زودی روی سایت میذاریم.
فوق العاده….اصلاً نمیتونم تصوّر کنم داستان God of War جدید چقدر میتونه قشنگ تر باشه
همیشه داستان بازی هایی که سانتا مونیکا میسازه زیباست
iNFO@BaziMag(dot)com
09155229694
051-37657648
051-37650323
ویجی بازار فروشگاه آنلاین بازی و سخت افزار
سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
بازی God of War 3 در سال ۲۰۱۰ و به صورت انحصاری برای کنسول ps3 منتشر شد. همچنین نسخه بازسازی شده این بازی در سال ۲۰۱۵ بر روی کنسول ps4 نیز به بازار آمد. ما در این مقاله، که ادامه ۲ مقاله قبلی خدای جنگ ۱ و خدای جنگ ۲ (God of War1 و ۲) می باشد، به روایت داستان بازی خدای جنگ God of War 3 می پردازیم.
داستان بازی خدای جنگ God of War 3 دقیقاً، پس از پایان داستان خدای جنگ ۲ شروع می شود. جایی که کریتوس به کمک رشته های سرنوشت، به زمان جنگ مابین المپ نشینان و تایتان ها می رود. او که با تایتان ها متحد شده، از کوه های المپ -به کمک گایا و دیگر تایتان ها- بالا می رود (بازی در ابتدا با هیجان زیادی آغاز می شود). زئوس به همراه بقیه ی خدایان، فوراً دست به کار می شود. هلیوس (خدای خورشید و نور) بر روی ارابه خود به دور کوه ها می چرخد. هرمس (پیام رسان المپ نشینان، ایزد خوش چهره ای که قبلاً خدای موسیقی و خالق ساز چنگ بوده) با سرعت زیادش رهسپار کوه ها می شود. هادس (یا همان هیدس، خدای جهان مردگان و برادر بزرگ زئوس) نیز به پایین کوه می پرد و با تعدادی از تایتان ها درگیر می شود. پوسیدون (یا پوزئیدون، برادر دیگر زئوس و خدای دریاها) همانند هادس وارد جنگ شده و در همان ابتدا Epimetheus (یکی از تایتان های قدرتمند و همسر پاندورا) را می کشد.
در ابتدا کریتوس، پوسیدون را به عنوان بزرگ ترین خطر احساس می کند. زیرا او تعدادی از تایتان ها را کشته بود و احتمال داشت برای گایا خطر ایجاد کند. کریتوس با پوسیدون -که بی شک از خطرناک ترین دشمنانش بود- به مبارزه می پردازد. او پس از نبردی خونین با پوسیدون -که از تمام قدرت خود استفاده می کرد- توانست، چشمان او را کور کند و در ادامه او را بکشد. پس از مرگ پوسیدون، زمانی که جنازه اش به آب می افتد تمام دریا ها طغیان می کنند و گویی تمام خشکی ها به غیر از کوه های المپ به زیر آب می روند. حال تمام زندگان بر روی کوه المپ هستند.داستان بازی god of war ascension
بعد از کشتن پوسیدون، کریتوس به همراه گایا به بالای کوه المپ می رود. زئوس آمادگی مقابله با آن ها را داشت، پس با یک صاعقه هر دو آن ها را از کو به پایین پرتاب می کند. گایا موفق می شود خود را به صخره ای بچسباند. اما به کریتوسِ که در حالِ سقوط، کمکی نکرد. گایا به کریتوس گفت: “این جنگ خدایان با تایتان ها است و ما به تو نیازی نداریم.” کریتوس باری دیگر بازیچه دست اساطیر یونان شده بود. ولی او این واقعیت را دیر می فهمد. خدای جنگ، هم اکنون برای بار سوم وارد جهان زیرین شده و به نوعی از دنیا رفته است.
کریتوس به داخل رودخانه استوکس (رود خانه ای که به زئوس در جنگ با تایتان ها به وسیله فرزندانش کمک کرد) می افتد و وارد دنیای زیرین می شود. این همان رودخانه ای بود که او شمشیر المپیوس را در آن از دست داد. او که با دنیای مردگان بیگانه نبود، باری دیگر تمام قدرت هایش را از دست می دهد. این رودخانه، شمشیرهایی که آتنا (بعد از Blade of Chaos) برای کریتوس ساخته بود را نیز از باز سِتاند. کریتوس در این بین دوباره آتنا را می بیند. این بار آتنا در فرمی جدید ظاهر می شود. گویی به مراحل بالاتری از موجودیت دست یافته است. او با کریتوس صحبت می کند. آتنا به کریتوس می گوید زئوس باید نابود گردد تا امید به جهان بازگردد و برای این کار کریتوس باید قبل از هرچیزی Flame of Olympia (شعله المپ) را نابود کند. آتنا همچنین شمشیرهای جدیدی به نام Blade of Exile (تیغ های تبعید) را به کریتوس هدیه می دهد تا یاوَر راه او باشد.
در ادامه داستان بازی خدای جنگ God of War 3، کریتوس می فهمد برای بازگشت به دنیای زندگان باید از سد هادس، خدای مردگان بگذرد. او در مسیر خود، ۳ قاضی عالم مردگان و زنجیره تعادل را پیدا می کند و با پاندورا روبه رو می شود. او همچنین می فهمد که روح Persephone (از الهه های زیبای یونان که هادس او را دزدید و با او ازدواج کرد) در آنجا حضور ندارد. کریتوس می فهمد که هادس او را دوباره زنده کرده و به عالم بالا فرستاده است.
کریتوس با دومین خدای قدرتمند وارد مبارزه می شود. مبارزه ای سخت و نفس گیر، که در نهایت کریتوس با دزدیدن کلاه خود و اسلحه هادس (و استفاده از آن) روح او را از بدنش جدا می کند و به پیروزی می رسد. کریتوس که حال خدای مردگان را کشته است می خواهد به دنبال روح کلایوپ (دختر کریتوس که به دست خودش کشته شد) بگردد. اما آتنا مانع این کار او می شود و به او وظایفش را مجددا یادآوری می کند. سپس کریتوس از دروازه هایپرین (یا هیپریون، یکی از فرزندان گایا و به عبارتی دیگر عموی زئوس) خارج شده و به دنیای زندگان باز می گردد.
در ادامه داستان بازی خدای جنگ God of War 3، کریتوس برای نابود کردن زئوس، با دشمنانی از جنس تایتان نیز روبه رو می شود. او در قدم اول با هلیوس (خدای خورشید و نور) روبه رو می شود. کریتوس پس از به دام انداختن او، سر هلیوس را با دستانی خالی از بدنش جدا می کند (شاید خشن ترین صحنه از سری داستان های خدای جنگ God of War).
او با همان گام اول خود در داستان بازی خدای جنگ God of War 3، لرزه بر دل تمام المپ نشینان می اندازد. حال کریتوس از سر هلیوس همچون فانوسی برای روشنایی راه خویش استفاده می کند. زیرا که جهان پس از مرگ هلیوس به تاریکی فرو رفته است. سپس کریتوس به دیدار هرمس (پیام رسان خدایان) می رود. او با خشونت تمام پاهای هرمس را از تنش جدا می کند و از کفش های او برای رسیدن به هدفش بهره می جوید. او همین طور هرکول (برادر ناتنی خویش) را نیز از بین می برد. کریتوس حتی به هرا (الهه آسمان ها و بزرگترین خواهر زئوس یا به عبارتی دیگر عمه کریتوس) که توهین کوچکی به پاندورا کرده بود، رحم نمی کند و او را نیز می کشد. گفتنی است که پاندورا موجودی است که توسط Hephaestus (خدای آهنگری و فرزند هرا) ساخته شده و تنها راه خاموش کردن شعله المپیوس (و از بین بردن زئوس) می باشد (ممکن است به علت تشابه اسم با جعبه پاندورا ایجاد شبهه کند).
در این بین کریتوس می فهمد که با از بین بردن شعله المپ، می تواند به جعبه پاندورا نیز دست یابد و اینجا شاهکار داستان سرای بازی است که با مهارت بسیار با نام ها، چنین طرحی ایجاد کرده است. بعد از قتل عام تعداد بی شماری از اهالی المپ، در پایان کریتوس به همراه پاندورا به تالار مشعل المپیوس وارد می شود.
درست در زمانی که کریتوس و پاندورا سعی بر خاموش کردن شعله المپیوس دارند، زئوس از راه می رسد.
“این بار کارت را درست انجام بده”
این اولین جمله زئوس به کریتوس می باشد. مبارزه خونینی در می گیرد. در این بین کریتوس می فهمد برای خاموش کردن شعله المپ، پاندورا باید جان خود را فنا کند. در واقع او (به تلخی) برای چنین پایانی به وجود آمده بود. کریتوس که برای مقابله با زئوس نیاز به قدرت بیشتری دارد، پاندورا را رها می کند. پاندورا با قربانی کردن جان خویش شعله المپ را خاموش می کند و جعبه پاندورا آزاد می گردد. زئوس برای ترمیم جان خود از تالار خارج می شود. کریتوس برای بار دیگر جعبه پاندورا را می گشاید. در جعبه هیچ چیزی وجود ندارد! کریتوس که از شدت خشم دندان هایش را به هم می فشارد، به بیرون تالار و به سمت زئوس حجوم می برد. زئوس، کریتوس را به تمسخر می کشد و به او می گوید: “از تو خواستم تا کارت را درست انجام دهی”. در این میان گایا نیز به صحنه مبارزه می آید و به شدت زمین را می لرزاند. زئوس و کریتوس برای نجات جانشان به حفره ای که در سینه گایا ایجاد شده بود فرار می کنند. نبرد خونین دوباره شروع می شود. این بار زئوس با استفاده از قلب گایا انرژی می گیرد. کریتوس تمام قوای خود را متمرکز می کند و پس از جنگی دشوار به وسیله شمشیر المپیوس، زئوس و قلب نیمه جان گایا را به هم می دوزد تا هر دو آن ها برای همیشه بمیرند.
کریتوس بی هوش می شود و به روی زمین می افتد. گویی روح زئوس وارد بدن او شده و تمام قدرت های کریتوس را از بین می برد. زئوس به جای قدرت ها، ترس، خشم و از دست دادن امید را درون روح و جان کریتوس می کارد. روح پاندورا ظاهر می شود و به کمک کریتوس می آید. کریتوس به کمک «امید» پیروز می شود و تمام پلیدی ها را از روح و جان خود دور می سازد. او روح زئوس را به بدن خود زئوس بر می گرداند. کریتوس با خشم همیشگی خود زئوس نیمه جان را با دست خالی می کشد. این بار زئوس از میان رفته و فرمان روایی اش پایان یافته است.
در ادامه داستان بازی خدای جنگ God of War 3 آتنا ظاهر می شود. او به کریتوس تبریک می گوید و از او می خواهد تا قدرت های درون جعبه پاندورا را به او بدهد. کریتوس خالی بودن جعبه را به آتنا اطلاع می دهد. اما آتنا در ابتدا باور نمی کند و از کریتوس خشمگین می شود. او کریتوس را دروغ گو خطاب می کند. زیرا آتنا می دانست، زمانی زئوس، پوسیدون و هادس هر کدام قدرت شومی را درون جعبه قرار داده بودند.
او بود که قوی ترین قدرت این جهان یعنی «امید» را به صورت پنهانی درون جعبه قرار داد.
حال این آتنا است که می خواهد این سلاح را در اختیار گیرد. او قصد دارد، حال که جهان عاری از هر گونه بدی شده است، جهان را بر اساس عدالت و امید، هدایت و فرمان روایی کند. او حدس می زند زمانی که این جعبه در مبارزه بین اریس و کریتوس باز شده، تمام بدی ها وارد روح اریس و امید در روح و جان کریتوس قرار گرفته باشد و مادامی که کریتوس خشم، کینه و نفرتش را کنار نگذارد نمی تواند از آن استفاده کند. آتنا درخواست خود را دوباره عنوان می کند. این بار نیز کریتوس خواسته آتنا را اجابت نمی کند و شمشیرش را به داخل بدن خود فرو می کند تا خود را قربانی کند. در اثر این ضربه نور آبی بسیار زیادی از بدن کریتوس در زمین پخش می شود. این اتفاق، قدرت امید را در سرتاسر زمین می گستراند. آتنا که به شدت از دست کریتوس ناراحت و عصبی است می گوید که انسان ها نمی توانند از این قدرت استفاده کنند. آتنا شمشیر را از بدن کریتوس خارج می کند و در همان حال به کریتوس می گوید که از کارهای وی بسیار ناامید شده است. کریتوس نیز در پاسخ می گوید که هیچ دینی به آتنا ندارد (همان سخنانی که در ابتدای بازی دوم به آتنا گفته بود). بعد از پایان داستان بازی خدای جنگ God of War 3 دوربین دوباره به صحنه مرگ کریتوس بر می گردد. خبری از جنازه کریتوس نیست و رد کشیده شدن خون، تا دم پرتگاه ادامه دارد.
این گونه سرنوشت کریتوس مبهم باقی ماند. داستان بازی خدای جنگ God of War 3 شاید مبهم ترین پایان بین تمامی این سری از داستان ها را داشته باشد.
خرید بازی God of War 3 remastered
کریتوس تو خدای جنگ ۴ زندس و به سوی خدایان آزگارد رفته مثل ثور
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
وبسایت
قیمت مناسب نسبت به نبض بازار
ارسال به سراسر استان های ایران
بسته بندی اختصاصی کروکوگیم
هفت روز ضمانت تعویض کالا
هولوگرام بنیاد ملی بازی های رایانه ای
کروکوگیم دارای نماد اعتماد الکترونیکی دو ستاره
(برای مشاهده مجوز، بر روی نماد فوق “کلیک” فرمایید.)
داستان بازی god of war ascension
نام کاربری یا آدرس ایمیل *
گذرواژه *
مرا به خاطر بسپار
ورود
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
آدرس ایمیل *
گذرواژه *
سیاست حفظ حریم خصوصی
عضویت
0