خلاصه داستان فیلم ماهی سیاه کوچولو

دوره مقدماتی php
خلاصه داستان فیلم ماهی سیاه کوچولو
خلاصه داستان فیلم ماهی سیاه کوچولو

ماهی سیاه کوچولو فیلمی به کارگردانی مجید اسماعیلی پارسا، نویسندگی علی طالب‌آبادی و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی ساخته سال ۱۳۹۳ است. این فیلم در ۵ آبان ۱۳۹۴ در سینماهای ایران اکران شده است.

این فیلم در بستر تاریخی دهه شصت و مبارزات چریکی نیروهای چپ در شمال کشور و در قیام آمل روایت می‌شود و دربارهٔ یک زن به نام شهرزاد است که معروف به ماهی سیاه کوچولو است و برای انتقام مرگ شوهرش وارد مبارزه شده و حالا با دو شخصیت دیگر آشنا می‌شود و مباحث ایدئولوژیک دربارهٔ مبارزه و نقد تفکر چپ و… میان آنها درمی‌گیرد.

مریلا زارعی (زاده ۲۵ فروردین ۱۳۵۳) بازیگر سینما و تلویزیون اهل ایران است.

مریلا زارعی در نطنز به دنیا آمد. وی فارغ‌التحصیل صنایع غذایی از دانشگاه آزاد است. وی خواهر بزرگتر ملیکا زارعی است. زارعی با مجموعه تلویزیونی کارآگاه به دنیای بازیگری روی آورد. وی شایعه اینکه برای اولین بار در فیلم سلام سینما ساخته محسن مخملباف (۱۳۷۳) چهرهٔ او بر روی پرده سینما نقش بسته را تکذیب نموده و عنوان کرد تصاویر منتشر شده از این فیلم مربوط به یک بازیگر دیگر است که وی از نام او اطلاعی ندارد. بازی در فیلم دو زن یکی از شانس‌های بزرگ او بود. وی تا به حال با کارگردانانی همچون ابراهیم حاتمی‌کیا، اصغر فرهادی و مسعود کیمیایی همکاری داشته‌است.

پس از آن بازی در واکنش پنجم، از دیگر نقش‌های وی می‌توان به بازی در فیلم سربازهای جمعه ساخته مسعود کیمیایی و شیار ۱۴۳ ساخته نرگس آبیار اشاره نمود که برای بازی در این دو فیلم موفق به دریافت سیمرغ بهترین بازیگر شده است.

زارعی از جمله افراد شرکت‌کننده در راهپیمایی روز قدس ۱۳۹۳ بود.[۲] اصغر فرهادی و نسرین ستوده کمپینی فیس‌بوکی در رابطه با بحران غزه ایجاد کردند. فرهادی و ستوده از همه خواسته‌اند با نوشته «کشتن هم‌نوعان خود را متوقف کنید» عکس گرفته و برای این صفحه فیس‌بوک ارسال کنند. بیش از ۴۰ هزار از جمله افراد مشهوری مانند هانی ابواسعد کارگردان مشهور فلسطینی و خاویر باردم بازیگر مطرح و برنده اسکار به این کمپین پیوستند. اما زارعی با اشاره به این نکته که این کمپین حالتی دوپهلو و فاقد صراحت دارد، به تنهایی از نحوه مواجهه اصغر فرهادی با وقایع غزه انتقاد کرد.
زارعی تا کنون ۲ بار برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن و ۱ بار برنده سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل از جشنواره فیلم فجر شده است.
وی در این باره در مصاحبه با روزنامه شرق گفت: «من از این حرکت خیلی خوشحالم … مطمئنم که واکنش همکارانم از سر خیرخواهی بوده و خیلی هم زیباست. من از همکارانم در این کمپین درخواست می‌کنم که به حرکت مثبتشان ادامه بدهند و به‌طور مشخص از جنایاتی که در حق مردم بی‌دفاع غزه شده هم نامی ببرند … نگران واکنش‌های جهانی از عملکردمان و از اینکه ممکن است در جشنواره‌های جهانی مورد هجمه قرار گیریم، نباشیم.»[۳]

دوره مقدماتی php

روزنامه کیهان هم در تحلیل این کار نوشت: «نام اصغر فرهادی در بین امضا کنندگان نامه اعتراضی سینماگران به رئیس سازمان ملل دیده نمی‌شود. اصغر فرهادی به این دلیل حاضر نشده در کمپین خودش هیچ نامی از رژیم صهیونیستی و نسل‌کشی غزه بیاورد که فکر می‌کند در صورت اعتراض، جوایز و پول‌های جشنواره‌های غربی را کسب نخواهد کرد.»[۴]


مصطفی زمانی (زادهٔ ۳۰ خرداد ۱۳۶۱، املش[۱][۲]) بازیگر سینما و تلویزیون ایرانی است. او با سریال ۴۵ قسمتی یوسف پیامبر به تلویزیون ایران معرفی شد و به شهرت رسید.[۳][۴] او فعالیت کاری خود را در تاریخ ۸ بهمن ماه ۱۳۸۳ با بازی در یوسف پیامبر شروع کرد.

مصطفی زمانی ساکن فریدون‌کنار، مازندران، در ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۱ در املش، گیلان، به دنیا آمد. پدر وی مازندرانی و مادرش گیلانی است. او دارای ۳ برادر و ۱ خواهر می‌باشد و خودش فرزند سوم خانواده است. او تا هفت سالگی در استان گیلان زندگی کرد و از هفت سالگی به بعد در شهرستان فریدون‌کنار بزرگ شد.[۲]از سال ۱۳۸۵ پا به عرصهٔ تلویزیون و سینما گذاشت و با سریال یوسف پیامبر به مردم معرفی شد. او در میان کاندیداهای زیاد برای نقش یوسف، توسط فرج‌الله سلحشور انتخاب شد.

وی هم‌اکنون در تهران زندگی می‌کند و مجرد است.[۵][۶][۷][۸]

همایون ارشادی (زاده ۱۳۲۶ در اصفهان) بازیگر ایرانی است.

وی تا مقطع دبیرستان در آبادان درس خواند. پس از دیپلم به ایتالیا رفت و در دانشگاه ایتالیا معماری خواند و یازده سال بعد به ایران بازگشت.
ارشادی در سال ۱۳۷۵ توسط تهمینه میلانی به عباس کیارستمی معرفی و موفق شد در فیلم طعم گیلاس انتخاب شود و به عنوان نقش اول فیلم بازی کند. طعم گیلاس جایزه نخل طلا جشنواره فیلم کن را در سال ۱۹۹۷ بدست آورد و بازی وی نیز مورد توجه قرار گرفت. ارشادی در سال ۱۳۷۶ در فیلم درخت گلابی جلوی دوربین داریوش مهرجویی رفت و بار دیگر بازی او مورد توجه قرار گرفت. او در فیلم ملکه در سال ۱۳۹۰ به کارگردانی محمدعلی باشه آهنگر در نقش متفاوتی بدون دیالوگ ظاهر شد.

ارشادی در سال ۲۰۰۷ در بادبادک باز ساخته مارک فورستر ایفای نقش کرد. بادبادک باز اولین تجربه بین‌المللی و هالیوودی ارشادی بود که تجربه موفقی برای وی به حساب آمد و نقش آفرینی او نیز مورد توجه منتقدان و عموم قرار گرفت. از نظر منتقدان و کارگردان فیلم بادبادک باز نقش‌آفرینی همایون ارشادی حیرت‌انگیز بود. همچنین روزنامه لس‌آنجلس تایمز در ۱۸ دسامبر نوشت: مارک فورستر نکته حیرت‌انگیز را در نقش‌آفرینی همایون ارشادی، بادبادک باز طبیعی بودن او می‌داند. خیلی از بازیگران به تکنیک خود تکیه می‌کنند، اما او تنها به دل خود متکی است. ارشادی در سال ۲۰۰۹ با نقش آسپاسیوس در فیلم آگورا به کارگردانی آلخاندرو آمنابار حضور یافت و بیش از پیش به اعتبار خود افزود. وی در فیلم سی دقیقه پس از نیمه شب ۲۰۱۲ ساخته کاترین بیگلو حضور کوتاهی داشت. ارشادی در سال ۲۰۱۴ به پروژه تحت تعقیب‌ترین مرد به کارگردانی آنتون کوربن پیوست و در کنار فیلیپ سیمور هافمن، ریچل مک‌آدامز و ویلم دفو در کارکتر دکتر عبدالله به ایفای نقش پرداخت.
ارشادی همچنین در سال ۲۰۱۶ در فیلمی عاشقانه به نام علی و نینو ساخت کشور انگلیس نقش آفرینی کرده‌است.[۱]

فیلم کوتاه طولانی‌تر از همیشه (۱۳۹۸) به نویسندگی و کارگردانی فرزین سعید[۳]

جمشید گرگین (زاده ۱۳۳۰ در تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایرانی است.

وی سال ۱۳۳۰ در تهران متولد شد. همکاری با تلویزیون را در سال ۱۳۴۸ خورشیدی به‌عنوان گزارش‌گر برنامهٔ «شما و تلویزیون» در تلویزیون ملی ایران آغاز کرد.[۱] سپس از حدود سال ۱۳۵۲ وارد کار بازیگری شده و آغاز کارش با فیلم سینمایی «صدای صحرا» به کارگردانی نادر ابراهیمی و بعد از آن همکاری مجدد با ابراهیمی در مجموعهٔ «آتش بدون دود» بود. «سمک عیار» به کارگردانی محمدرضا اصلانی و باربد طاهری، مستند داستانی «الموت» به کارگردانی داریوش مهرجویی، مجموعه «سراب سلطانیه» به کارگردانی پروین انصاری، فیلم «رطیل» به کارگردانی مهستی بدیعی، فیلم سینمایی «جستجو در شهر» به کارگردانی حجت‌الله سیفی، فیلم «ویزا» به کارگردانی مسعود رشیدی، سریال «کوچک جنگلی» به کارگردانی بهروز افخمی، سریال «همشاگردیها» به کارگردانی مسعود شاه محمدی، سریال «پدر خاک» به کارگردانی نادر کجوری، سریال «روزهای به یاد ماندنی» به کارگردانی همایون شهنواز، فیلم «خاکستری» به کارگردانی مهرداد میرفلاح، فیلم «شمعی در باد» به کارگردانی پوران درخشنده از جمله فعالیت‌های او در زمینه بازیگری است. گرگین همچنین بعد از انقلاب با ساخت مجموعه «سینمای کمدی» اولین برنامه سینمایی تلویزیون را اجرا کرد که با موفقیت خوبی روبرو شد و هشت بار بازپخش گردید.[۲]

علی طالب آبادی (متولد ۲۱ شهریور ۱۳۵۵) فیلمنامه‌نویس ایرانی است که فعالیت سینمایی خود را در سال ۱۳۷۱ با حضور در گروه فنی فیلمبرداری آغاز نمود. پس از آن به تجربه در شاخه‌های مختلف در زمینه عکاسی، فیلم کوتاه، تیاتر و تلویزیون پرداخت و از سال ۸۷ با فیلم تلویزیونی ” اگر باران ببارد ” به عنوان فیلم نامه‌نویس شناخته شد.

او تجربه تهیه‌کنندگی و کارگردانی و طراحی صحنه آثار تلویزیونی را در کارنامه خود دارد.

http://www.sourehcinema.com/People/People.aspx?Id=138204040126 فعالیت علی طالب آبادی

سینماپرس: یک منتقد سینما همزمان با اکران فیلم «ماهی سیاه کوچولو» گفت: این فیلم از منظر مضمون و محتوا تهی است و نمی تواند برای مخاطبان دارای جذابیتی باشد.

جبار آذین در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: فیلم «ماهی سیاه کوچولو» چنانچه از پژوهش لازم، شناخت دقیق درگیری های شهر آمل در سال ۶۰، آگاهی مناسب از آدم ها و ایدئولوژی های مواقق و مخالف و علاوه بر اینها از پرداخت سینمایی مطلوبی برخوردار بود می توانست تبدیل به یک اثر سینمایی تاریخی سیاسی ماندگار شود.

وی سپس با تأکید بر اینکه این اثر سینمایی از ضعف های بی شماری رنج می برد اظهار داشت: این فیلم به دلیل ضعف در نکات ذکر شده متأسفانه از مضمون و محتوای مناسب تهی بوده و آشفتگی و نابسامانی متن و ساختار، فیلم را ناقص ساخته است.

این روزنامه نگار در همین ارتباط ادامه داد: «ماهی سیاه کوچولو» نخستین فیلم سینمای مجید اسماعیلی پس از چند تجربه تلویزیونی است؛ فیلمی که سردرگمی مضمونی و محتوایی آن از پراکندگی موضوع های سیاسی، اجتماعی، انقلابی، ضد انقلابی، عاشقانه، خیانت و انتقام و عدم انسجام روایت داستانی آن مشهود است.

آذین افزود: متن «ماهی سیاه کوچولو» به رغم نگارش آن توسط فیلمنامه نویسی آشنا به این فن و هنر، اما به علت خالی بودن دست نویسنده از پژوهش تاریخی و نیز ناموفق بودن کارگردان در انسجام بخشی مضامین آشفته و پردازش و تصویرسازی ضعیف از کاراکترهای ناقص فیلم، نتوانسته آنچنان که شایسته است به فیلمنامه قابل قبولی بدل شود.خلاصه داستان فیلم ماهی سیاه کوچولو

این منتقد سینما در عین حال ضمن اشاره به بازی خوب بازیگران این اثر سینمایی اظهار داشت: با وجود تلاش بازیگران «ماهی سیاه کوچولو»  از جمله مریلا زارعی، مصطفی زمانی و همایون ارشادی این فیلم در میانه راه متوقف مانده است. از تهیه کننده شناخته شده این فیلم که کارهای خوبی را در سینما و به ویژه تلویزیون تهیه کرده تولید چنین اثر ضعیفی که به لحاظ موضوع، قابلیت تبدیل شدن به یک اثر ماندگار سینمایی را داشت تعجب آور است.

وی در خاتمه این گفتگو افزود: در هر حال گزینش چنین مضمون سخت و مهمی جهت کار در سینما که نیازمند مطالعه و کاوش لازم برای نگارش متن بوده و حرف و پیام آن گنگ و مبهم است برای کارگردانی که اولین اثر سینمایی خود را می سازد زود بوده است.

سینما پرس: صابر الله دادیان/ موضوع حزب های سیاسی و فعالیت های آن ها در پیش و پس از انقلاب، سرشار از داستان های پر کشش و جذاب است که در عین حال از موضع گیری های متنوع اجتماعی و سیاسی نیز برای دارماتیزه کردن بیشتر روابط شخصیت ها می توان استفاده مضاعف کرد. اما در طول این سال ها می توان کمتر نمونه ای را بر شمرد که از لحاظ انتخاب ایده و موضوع به این قبیل موضوعات نزدیک شده باشد.

 «ماهی سیاه کوچولو» به کارگردانی مجید اسماعیلی فیلمی است که در بهترین حالت، موضوع و داستان آن را می توان به عنوان یک فیلم کوتاه یا داستانی مینی مال پذیرفت. این فیلم که بر اساس داستانی به همین نام از صمد بهرنگی، با پس زمینه ای سیاسی- اجتماعی تولید شده است، در ارتباط با اعضای یک گروه چپ گرای مائویستی است که قرار است طبق برنامه ای مشخص به شهر آمل حمله کرده و آنجا را تحت کنترل خود در آورند. اما داستان هیچ وقت به این موضوع به طور مستقیم نمی پردازد و گرد سه شخصیت می چرخد که هر کدام با انگیزه ای متفاوت از هم با این جریان همراه شده اند.

فیلم بیش از هرچیز دیگری از نبود فیلمنامه ای منسجم ضربه خورده است، چراکه بازی بازیگران، منطق صحنه آرایی و هرچیز دیگری در فیلم هویت و معنای خود را از فیلمنامه می گیرد. فیلمنامه ای بدون هدف و نیاز دراماتیک، شخصیت هایی سر در گم و بلاتکلیف به وجود می آورد، خواه بازیگران آن بازیگران با سابقه و توانمندی باشند، خواه نابازیگرانی که تازه وارد سینما شده اند؛ در این حالت همه در مقابل فیلمنامه ای که عاری از شخصیت پردازی و درام است، در یک سطح هستند.

فیلمنامه ماهی سیاه کوچولو، تمام قواعد فیلمنامه کلاسیک را در هم می شکند، اما نه محض نوآوری و بدعتی برای حرف تازه در سینما، بلکه عدم آگاهی فیلمنامه نویس و حتی کارگردان از قواعد و اصول درام باعث این ساختار شکنی ناموفق شده است. فیلمنامه تا دقایق بی شماری از فیلم شکل نمی گیرد و با گذشت بیش از چهل دقیقه از فیلم، هنوز ماجرا و شخصیت اصلی فیلمنامه مشخص نیست. تنها تیپ هایی کلیشه ای و تقلیدی از سینمای فرمالیستی آمریکای دهه ۷۰ بر پرده دیده می شوند که همانند قهرمانان از ویتنام بازگشته، کم حرف، زخم خورده و خشن هستند، و تنها کاری که می کنند بدون هدف و سرگردان به دنبال یکدیگر در جنگل می دوند.

انگیزه شخصیت مریلا زارعی در نقش ماهی سیاه کوچولو تا انتهای فیلم در نمی آید، همچنین انگیزه ورود شخصیت هیزم شکن به این جریان مائویستی؛ که در این بین، قسم حضرت عباس خوردنش برای اثبات خود به دختر بسیجی نقاش، او را کاملا سردرگم و بی هدف نشان می دهد. دیگر شخصیت فیلم با بازی همایون ارشادی نیز، شخصیتی پر ابهام و راز آلود است که هیچگاه مشخص نمی شود انگیزه اش از این کارها چیست. روابط علی و معلولی شخصیت ها هیچکدام شکل منطقی و درستی به خود نمی گیرد. نه در هنگامی که شخصیت ها در تقابل و تخاصم هم بر می آیند و نه هنگامی که مدافع یک دیگر می شوند. در این میان دختر بسیجی نقاشی که معلوم نیست وسط این کارزار و پس از آتش سوزی پاسگاه از جان دیوار سوخته ای در آن خلوت وهم آور چه می خواهد، از همه بلاتکلیف تر است. جالب آن است که در نهایت سلاح تهدید و تصمیم به دست او می افتد. شخصیتی که سر و ته هیچ کدام از ماجراهای مطرح شده در فیلم نیست، حالا باید سرنوشت داستان و شخصیت های آن را مشخص کند!خلاصه داستان فیلم ماهی سیاه کوچولو

فیلم نامه نویس حتی به وقایع مستندی که آن سال در آمل رخ داده نیز وفادار نیست و حقیقت ماجرا را فدای سلایق فرمالیستی و بی معنای خود کرده. مانند صحنه های پاییزی جنگل که قرار است یاد آور زمستان آن سال آمل با آن برف سنگینش باشد.حقایقی که در اسناد و گزارشات بجا مانده از حمله به آمل در آن سال ثبت شده است.

کارگردانی اثر نیز با نبود فیلمنامه ای هدف مند دچار گزافه گویی و حتی هزل گویی شده است، صحنه های تعقیب و گریز بدون منطق و بی انگیزه اند و از همین رو کششی در مخاطب ایجاد نمی کنند. کارگردان تنها خواسته تا با فضاسازی گنگ و مبهم در لوکیشن جنگل پاییزی و استفاده از موسیقی با ریتم تند و غیرمتعارف ایجاد تعلیق کند که با نبود علت دراماتیک در داستان کاملا بی معناست. با نبوده فیلمنامه در بستر دراماتیک اثر، کارگردانی بر روی همه چیز همچون فیلمبرداری بی هدف، بازی های تصنعی، لوکیشن های پرت و نامربوط و … تأثیر گذاشته است.

شاید اگر فیلمنامه نویس همان چند خطی را که به عنوان پیش داستان بر روی پرده سینما نقش بست، دنبال می کرد و ادامه ماجرا را به صورت خطی و کلاسیک بر همان اساس پیش می برد، در کار خود موفق تر بود. چراکه اتفاقاتی اینچنین در بستر انقلاب و یا دفاع مقدس با پشتوانه ای عظیم از جریانات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی، ناخودآگاه در خود کشش دراماتیک قوی دارند و می توانند مخاطب را در جذب حداقلی داستان با خود همراه کنند. تنها می ماند وجود یک قهرمان که باید بر روی شخصیت اصلی داستان تمرکز شود، همچنین یک انگیزه قوی و جریانی از مشکلات و موانع فزاینده که بر سر قهرمان و نیاز دراماتیکش ایجاد می شوند. این ها همان درس های ابتدایی درام پردازی است که فیلم از آن هیچ بهره ای نبرده و با وجود بسترها و فضای مناسب موضوعی، نتوانسته در پرداخت آن به سر منزل مقصود برسد. در حقیقت فرصت هایی اینچنینی شاید در فضای کم بودجه سینمای ما چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی کمتر به وجود بیاید. پس باید با تأمل بیشتر و دقت در مرحله تحقیق و پژوهش و همچنین نگارش فیلمنامه، از قبل مشکلات داستان را در تولید و اکران پیش بینی کرد و آن ها را رفع نمود تا در اکران بتوان از حداکثر ظرفیت موضوعی فیلم به نفع دیده شدن آن و بازخوردهایی اجتماعی و سیاسی اش استفاده کرد.

موضوع حزب های سیاسی و فعالیت های آن ها در پیش و پس از انقلاب، سرشار از داستان های پر کشش و جذاب است که در عین حال از موضع گیری های متنوع اجتماعی و سیاسی نیز برای دارماتیزه کردن بیشتر روابط شخصیت ها می توان استفاده مضاعف کرد. اما در طول این سال ها می توان کمتر نمونه ای را بر شمرد که از لحاظ انتخاب ایده و موضوع به این قبیل موضوعات نزدیک شده باشد. در این میان، نمونه هایی که در سینما ورود کرده اند و توانسته اند فیلمی متوسط و رو به بالا را وارد اکران کنند از انگشت های یک دست هم کمتر هستند. پس در این اوضاع  و بی رونقی موضوعات خاص و استراتژیک که می تواند حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد، «ماهی سیاه کوچولو» یک غنیمت است. غنیمتی که شاید از لحاظ بار ارزش سینمایی و هنری نتواند جایگاه خاصی را پیدا کند، اما نشان از آن دارد که می توان همچنان به این دست موضوعات ورود پیدا کرد و آن ها را در مدیوم سینما بررسی و تحلیل کرد و مخاطب امروز را با آن ها در تعاملی مشترک قرار داد. فرصتی که با ماهی سیاه کوچولو هنوز تمام نشده و می توان آن را یک شروع بی رمق و خام دستانه بر شمرد. شروعی که می تواند فیلمسازان جوان دیگر را ترغیب کند تا فیلمی بر همین بستر اما کامل تر و جذاب تر برای سینمای سیاسی و اجتماعی کشور به ارمغان بیاورند.

ماهی سیاه کوچولو نخستین فیلم بلند مجید اسماعیلی شرح حادثه‌ای در بستر واقعه
حمله اتحادیه کمونیست های ایران به شهر آمل در سال ۶۰ را روایت می‌کند، فیلم نام
خود را از داستان مشهور مرحوم صمد بهرنگی گرفته است که داستانی نمادین از ماهیت چپ
گرایی و انقلاب دارد.

درباره ماهی سیاه کوچولو نمی‌توان نقد نوشت چرا که اساساً هدف نقد فیلم همان‌گونه
که از اسم آن مشخص می‌شود نقد کردن فیلم است، در نتیجه زمانی که اثری به معنا درست
فیلم نیست نمی‌توان آن را طبق قواعد و اصول نقد کرد، هرچند که ممکن است ماهی سیاه
کوچولو به معنا مواد خام سینمایی شبیه به یک فیلم باشد اما همان‌گونه که تصاویر ضبط‌شده
از یک مراسم عروسی را با بهترین آراستگی ظاهری نمی‌توان یک فیلم سینمایی دانست، گنجاندن
ماهی سیاه کوچولو نیز در ردیف فیلم های سینمایی بی‌شک توهین غیرقابل‌اغماض به فیلم‌سازان
واقعی است، بنابراین متن ذیل بنا دارد با تکیه بر چند اصل مهم در فیلم‌سازی ماهی
سیاه کوچولو را مورد پرسش و قضاوت خوانندگان قرار دهد.

مهم‌ترین اصل که بنیان یک فیلم فارغ از خوب و بد بودن اثر نهایی بر آن استوار می‌گردد
فیلم‌نامه است، الزام وجود فیلم‌نامه امری غیرقابل‌چشم‌پوشی بوده و تفاوتی در سبک
و گرایش فیلم‌ساز یا فیلم‌نامه‌نویس به سینما یا نوع جهان‌بینی آنها ندارد، از
سینما کلاسیک هالیوود گرفته تا آوانگاردترین و هنری‌ترین نوع سینما مانند آثار
جارموش وجود فیلم‌نامه برای ساخت اثر حیاتی است، هرچند که بی‌شک تفاوت های بارزی
در چگونگی فیلم‌نامه‌ها وجود دارد که برآمده از سبک فیلم‌نامه‌نویس و فیلم‌ساز و
نوع نگاه آنها به سینما است، اما هیچ‌گاه نمی‌توان فیلم‌سازی را پیدا کرد که بدون
وجود یک فیلم‌نامه شروع به ساخت فیلم بکند مگر آنکه قصد تمسخر مخاطب و خودش را
داشته باشد، البته باید این نکته را ذکر نمود که فیلم‌نامه به معنای تعدادی کلمه
بر روی کاغذ نیست بلکه مقصود رعایت حداقلی‌ترین اصول در نگارش است.خلاصه داستان فیلم ماهی سیاه کوچولو

حال درباره ماهی سیاه کوچولو باید پرسید به‌راستی آیا فیلم‌نامه‌ای وجود داشته
است؟ داستان ماهی سیاه کوچولو درباره چیست؟ واقعه آمل، انتقام، کشمکش دو نیرو یا
هیچ، مسلماً باید گفت هیچ زمانی که فیلم‌نامه وجود نداشته باشد در نتیجه داستانی
وجود ندارد پس نمی‌توان به دنبال بررسی معایب و ضعف های فیلم‌نامه بود، این دقیقاً
اتفاقی بوده که برای ماهی سیاه کوچولو افتاده است، این به‌اصطلاح فیلم چیزی نیست
جز چندین ایده نیم‌خطی درباره نگارش یک داستان بی‌آنکه داستان نگارش یابد تنها به پیاده‌سازی
همین ایده‌ها کفایت شده است هرچند که در اینجا می‌توان ادعا کرد فیلم‌نامه اثر
تلاشی مینی مالیستی برای بیان حرف‌هایی انسانی در بستر واقعه‌ای تاریخی است، اما
این ادعا نیز مضحک تر از آن بوده که قرار باشد پاسخی به آن داده شود، تنها در همین
حد کفایت کند که در قلب یک فیلم‌نامه مینی مالیستی هم می‌توان داستان دید تنها با
این تفاوت که سبک بیان غیرازآن است که در سینمای کلاسیک شاهد آن هستیم، متأسفانه
همین نکته مهم در ماهی سیاه کوچولو که می‌بایست فیلم برپایه آن شکل بگیرد وجود
ندارد در نتیجه مخاطب با اثری روبه رو می‌شود که متن آن تنها چند ایده یا شاید اگر
کمی لطف به خرج دهیم یک داستانک سه خطی بوده است.

در نتیجه وجود چندتکه ایده به‌جای داستان و فیلم‌نامه، با اثری مواجه هستیم که
قرار بوده است روند فیلم را بر اساس کنش شخصیت‌هایش استوار دارد اما این به‌اصطلاح
شخصیت‌ها که هیچ نیستند جز تعدادی ماکت، نه هدف مشخصی دارند، نه پیشینه آنها مشخص
است، نه چرایی اعمال آنها، این فاجعه تا جایی ادامه پیدا نموده که حتی شخصیت زائد
نیز در فیلم وجود دارد، یکی از این شخصیت‌ها افسر ژاندارمری بوده که نه مشخص می‌شود
از کجا آمده و به کجا می رود و به دنبال چیست، یا چگونه می‌فهمد تاج عروس در دست
پسربچه روستایی قرار دارد، یا به چه دلیل دنبال این افراد می‌گردد! همین ابهام و بی‌پایه
بودن باعث می‌شود اگر کاملاً این فرد را از درون فیلم حذف کنیم هیچ‌گونه اتفاقی
برای فیلم رخ ندهد و حتی مخاطب متوجه وجود نقصان در اثر نشود چراکه عملاً ماهی
سیاه کوچولو از پایه حشو و نقصان است.

طالب‌آبادی که اصطلاحاً قرار بوده است فیلم‌نامه‌نویس باشد، حتی آن قدر برای
شعور مخاطب ارزش قائل نبوده که توضیح دهد چگونه یک پاسگاه کمیته ناگهان بی‌هیچ
مراقبت یا دلیلی خالی می‌ماند تا تبدیل شود به جولانگاه تعدادی اسلحه به‌دست برای تصفیه‌حساب
شخصی، به نظر می‌آید طالب‌آبادی حتی از چندوچون واقع آمل نیز بی‌خبر بوده است چرا
که در اصل واقعه حمله به شهر که فیلم با آن پایان می‌یابد هیچ‌گونه حمله‌ای به
پاسگاه مرزی شهر آمل صورت نمی‌گیرد بلکه حمله بهمن‌ماه به آمل از درون شهر شروع می‌شود
نه از جنگل و واقعه حمله به پاسگاه نیز مربوط به مدتی پیش از عملیات شهری است، نه سرمنشأ
آغاز حمله به شهر.

از سوی دیگر دیالوگ‌نویسی اثر که تقلیدی از لحن و شیوه کیمیایی با تلاش برای نشان‌گذاری
های نمادین، چنان مضحک و پریمی تیو است که حتی موجب اکراه از خندیدن می‌شود، دیالوگ‌هایی
مانند مبارزه با ودکا یا بی ودکا، تحریک نکردن حریف ترسیده، هدف از مبارزه و
انبوهی شعار دیگر که کار را تا به‌جایی پیش برده است که شخصیت مازیار (هیزم‌شکن)
بیشتر به یک عقب‌افتاده فکری شبیه باشد تا عضوی از بازوی نظامی یک گروه چپ گرا،
مازیار در تمام طول فیلم تاکید می‌کند برای مردم به میدان آمده است و اعتقادات
قلبی محکمی با اسلام دارد، در اینجا این سئوال پیش می‌آید آیا عضوی از یک گروه
مائوئیستی که مهارت های بالایی در استتار و دیده‌بانی و عملیات چریکی دارد نمی‌داند
برای کدام سمت می‌جنگد؟! و یا عشق و علاقه او به دختری که معلوم نیست دقیقاً در
پاسگاه چه کار می‌کند از کجا نشأت گرفته است تنها از مشاهده او؟ طالب‌آبادی حتی
متوجه نبوده است این میزان از تکیه او بر بد و ملعون بودن این گروه چپ گرا قرار
است چگونه برای مخاطب توضیح داده شود؟ به‌عبارت‌دیگر اگر یک نوجوان ۱۵،۱۴ ساله
فیلم را ببیند قرار است با تکیه بر کدام اطلاعات برون فیلمی متوجه شود اتحادیه
کمونیست های ایران که بوده‌اند؟ همان‌گونه که پیش‌تر گفته شد به دلیل آنکه ماهی
سیاه کوچولو فاقد فیلم‌نامه است می‌توان صدها اشکال دیگر از آن گرفت.

در باب کارگردانی اثر باید گفت که به نظر می‌آید همان‌گونه که عوامل فیلم
اعتقادی به لزوم وجود فیلم‌نامه برای ساخت فیلم نداشته‌اند، چندان مهم نیز نبوده
است که ماهی سیاه کوچولو کارگردان داشته باشد یا نه مشخص نیست که دقیقاً نقش
اسماعیلی به‌عنوان کارگردان در اثر چه بوده است، آیا مبتکر ایجاد تعلیق به وجود
نیامده از طریق دویدن و موسیقی بوده؟ و یا پاشیدن انبوهی برگ های پاییزی در میانه
زمستان درون جنگل، یا تبدیل کردن برف سنگین آن سال (طبق گفته منابع تاریخی) به
باران برای ایجاد سانتی مانتالیسم در فیلم، به‌واقع زمانی که اسماعیلی حاضر به
ساخت فیلمی بدون فیلم‌نامه شده است می‌بایست پیش‌بینی می‌نمود که اثر نهایی تنها
چند کارت‌پستال تصویری از پاییز در زمستان، چند سکانس دویدن های بی‌هدف و تلاش
مذبوحانه برای ایجاد تعلیق و تعدادی صحنه به‌اصطلاح اکشن شود، متأسفانه باید گفت
حتی همین مقدار ناچیز از خواسته نیز میسر نشده، زیرا کارگردان در دام بلاهتی مطلق
از فهم آنچه قرار بوده روایت کند افتاده است.

به نظر می‌آید کارگردان تمام‌وقت خود را صرف ایجاد کارت‌پستال تصویری و نمادپردازی
کرده است اما موفق بودن او در نمادپردازی به‌اندازه موفقیت اثر در تبدیل‌شدن به یک
فیلم سینمایی است، به‌عبارت‌دیگر هیچ، مشخص نیست نفس زدن های اروتیک کودکان در
طویله، لباس عروس بر تن مترسک، نقاشی روی دیوار پاسگاه، قوطی سیگار طلایی دقیقاً
قرار بوده است چگونه کارکردی داشته باشد؟!

مسعود فراستی فارغ از نوع
نگاهش گاه اصطلاحاتی در ادبیات نقد به کار می‌برد که بسیار هوشمندانه بوده، یکی از
آن اصطلاحات ماقبل نقد بودن فیلم است که به معنای واقعی کلمه در مورد ماهی سیاه
کوچولو صدق می‌کند، ماهی سیاه کوچولو یک فیلم ماقبل نقد پوشالی است، فیلمی سراسر
انباشته از شعار، غرض‌ورزی، زوائد، گاف های تاریخی و حاصل خام‌دستی یک کارگردان
فیلم اولی با فیلم‌نامه‌نویسی که نه می‌داند چه می‌خواهد بگوید نه اگر هم که بداند
در اندازه بیان آن حرف است.

فیلم سینمایی ماهی سیاه کوچولو در شصت و چهارمین جلسه سینما روایت، اکران و با حضور عوامل فیلم بررسی می شود.

به گزارش پارس به نقل از خبرگزاری فارس، ماهی سیاه کوچولو ساخته مجید اسماعیلی و تهیه کنندگی محمد رضا شفیعی، نگاهی به حادثه تروریستی شهر آمل در اوایل انقلاب دارد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: اگر ناگهان پرنده‌ها به پرواز درآمدند، یعنی دشمن پشت بوته‌هاست، اما اگر پرنده‌ای پرید شاید پی دانه‌ای می‌رود. جنگجویان خطاکار تنها به پیروزی فکر می‌کنند پس بدیهی است که به سمت هر جنبشی پشت بوته‌ها یورش می‌برند، اما جنگجویان خردمند که حواس، درک و عکس‌العمل‌شان را یکپارچه کرده‌اند تفاوت پروازهای دسته جمعی و تنها را می‌دانند. آنها آگاهی بر نشانه‌ها را طی آموختن «آئین دلاوری» زیست کرده و می‌دانند موقعیت پس از پیروزی مهم است نه پیروز شدن.

در این فیلم مصطفی زمانی ، مریلا زارعی و همایون ارشادی ایفای نقش دارند.

ماهی سیاه کوچولو که هم اکنون در سینما های کشور در حال اکران است در جلسه این هفته سینما روایت با حضور عوامل فیلم  اکران و بررسی خواهد شد

شصت و چهارمین جلسه سینما روایت، روز یکشنبه 24 آبان ماه راس ساعت 17 در مجتمع فرهنگی اسوه واقع در خیابان انقلاب اسلامی نبش بهار جنوبی برگزار می شود.خلاصه داستان فیلم ماهی سیاه کوچولو

تور کیش

اجاره ماشین

سقف متحرک

تور آنتالیا

تور باکو

خرید اینترنتی بلیط اتوبوس

کلیه حقوق این سایت متعلق به «پارس نیوز» و هرگونه استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است

خلاصة قصه

اين قصه، سرگذشت ماهي سياه كوچولويي است كه در يك شب چله، ماهي پيري، ته دريا براي دوازده هزار تا از بچه ها و نوه هايش تعريف مي كند: اين ماهي سياه كوچولو به همراه مادرش در جويباري زندگي مي كرد. روزي تصميم مي گيرد آنجا را ترك كرده و برود ببيند در دنيا چه خبر است و آخر جويبار به كجا مي رسد. وي علي رغم مخالفت هاي مادرش و همسايه ها قانع نمي شود. همسايه ها مي خواهند كه ماهي سياه كوچولو را نيز مثل سلفش » حلزون پيچ پيچه » بكشند، كه وي موفق مي شود به كمك دوستانش جان سالم از معركه بدر برده و مسافرت طولاني خود را آغاز نمايد.خلاصه داستان فیلم ماهی سیاه کوچولو

او در بين راه به كفچه ماهي ها برخورد مي كند كه پس از بحث و گفتگو با آنها با خشونت مادرشان قورباغه، مواجه مي شود اما، ماهي سياه كوچولو موفق مي شود از خطر رهايي پيدا كند و در برود. سپس به خرچنگي مي رسد. خرچنگ نيز قصد جان وي را مي كند كه پسر چوپاني از راه رسيده خرچنگ را مي كشد. ماهي قهرمان قصه با مارمولكي دانا آشنا مي شود كه هم اطلاعاتي راجع بـه خطرات راه از وي مي گيرد و هم خنجري، كه بعدها به دردش مي خورد. او هم چنان طي مسير كرده با جانوران، انسانها و پديده هاي مختلفي برخورد مي كند.

تا اينكه بالاخره مرغ سقايي او را به همراه ماهي ريزه هايي كه وي در مسير رودخانه آگاهشان كرده و با خود همراه ساخته بود، يكجا وارد كيسه اش مي كند.مرغ سقا از بچه ماهي ها مي خواهد كه ماهي سياه كوچولو را خفه كنند تا نجات يابند. اما ماهي سياه كوچولو با نقشه اي، دروغ بودن ادعاي مرغ سقا را ثابت كرده و با خنجرش كيسة مرغ سقا را دريده،و از معركه مي گريزد. عاقبت به دريا مي رسد. در دريا نيز موفق مي شود از چنگ اره ماهي اي كه بطرفش حمله كرده بود فرار كند. سپس به ماهي هايي مي رسد كه هر روز بطور دسته جمعي وارد تور مرد ماهيگير شده آنرا به ته دريا مي كشند. ماهي سياه كوچولو در پاسخ دعوت آنها مي گويد: » بهتر است اول گشتي در دريا بزنم و بعد وارد دستة شما شوم ». اما او در اين گردش به چنگ مرغ ماهي خوار گرفتار مي شود كه ماهي ريزة ديگري نيز به زندان شكمش در آمده بود. ماهي سياه كوچولو با نجات ماهي ريزه خود كشته مي شود.

بـدين ترتيب قصه ماهي پير بـه پايان مي رسد. يـازده هزار و نهصد و نود و نه بچه ماهي مي روند و مي خوابند. مادر بزرگ هم مي خوابد «‌ اما ماهي سرخ كوچولويي هر چقدر كرد خوابش نبرد. شب تا صبح همه اش در فكر دريا بود » (صمد بهرنگي، 1378 ، ص 400 ).

ساختار قصه

الف. روايت شناسي

اين قصه داراي دو راوي مي باشد. راوي اول يك راوي تخيلي است كه جمع شدن دوازده هزار تا از بچه ها و نوه هاي ماهي پيري را نقل مي كند كه در حال قصه گفتن به آنهاست. روايت اين راوي بسيار كوتاه است، وي فقط چند خط آغاز و پايان قصه را روايت مي كند كه در واقع مقدمه و موخرة قصة ماهي سياه كوچولو مي باشد. مخاطب اين راوي خوانندگان قصة ماهي سياه كوچولو هستند.

راوي دوم، همان ماهي پيري است كه بچه ها و نوه هايش را دور خود جمع كرده و برايشان قـصه مي گـويد. مـاهي پـير، حجم غـالـب ايـن قـصه را روايت مي كـند. و مخاطـبين وي در واقـع بچه هايش هستند.

زاوية ديد هر دو راوي از نوع صفر است. چرا كه هر دو راوي، هم به حوادث قصه، يا آنچه روايت مي كنند و هم به افكار و انديشه ها و احساسات دروني شخصيت ها واقفند. در واقع ديد كامل و بدون زاويه اي نسبت به قصه دارند. به طوري كه گفته شد، راوي اول چند سطر بيشتر روايت نمي كند.

اما در همين چند سطر، در پايان قصه مي گويد: « ماهي سرخ كوچولويي هر چه كرد خوابش نبرد، شب تا صبح همه اش در فكر دريا بود » ( صمد بهرنگي، 1378 ، ص 400 ). يعني اينكه راوي از افكار ماهي سرخ كوچولو آگاه است. و در مورد روايت ماهي پير به جملات زيـادي مـي تـوان اشاره كـرد كـه نـشان دهندة وقـوف وي بـه انديشه ها، احساسات و عـلايق شخصيت هاي قـصه مي باشد از جـمله: « مـاهي سياه كـوچولو مـاه را خيلي دوست داشت.»، يا »مـاهي كوچولو حـسرت به دلش مانده بود كه يك دفعه هم كه شده، مهتاب را توي خانه شان ببيند » ( صمد بهرنگي، 1378 ، ص 376 ).

ب. شخصيت شناسي

قهرمان و شخصيت محوري اين قصه ماهي سياه كوچولو مي باشد كه مركز همة كنشهاست عمدة كنشگرهاي اين قصه يعني تمام شخصيت هايي كه نقش مثبت و منفي شان در ارتباط با اهداف طرح اصلي قصه است جزو شخصيت هاي حيواني هستند.

جزو كنشگرهاي مثبت، بايد به دوستان ماهي سياه كوچولو اشاره كرد كه جان وي را از دست هـمسايه هاي مـعترض و خـشمگين نـجات مي دهند. سپس، از اين گروه بـه مارمولك بر مي خوريم كه با اطلاعات مفيد و نيز خنجري كه به قهرمان قصه مي دهد او را در ادامة راه پرمخاطره اش ياري مي رساند. تنها شخصيت انساني كه در اين قصه در راستاي اهداف ماهي سياه كوچولو ايفاي نقش مي كند، پسر بچة چوپان است كه با مداخلة بموقع و با كشتن خرچنگ، يكي ديگر از موانع مسير ماهي سياه كوچولو را رفع مي كند.

از گروه كنشگرهاي منفي در درجة اول مي توان به مادر ماهي سياه كوچولو اشاره كرد كه تمام تلاش خود را براي انصراف بچه اش از تصميمي كه اتخاذ كرده به كار مي بندد. سپس همسايه ها كه با سرسختي تمام با ماهي سياه كوچولو يا بهتر بگوييم با افكار وي كه اهداف قصه را تشكيل مي دهد مخالفت كرده و تا مرز حذف فيزيكي وي اقدام مي كنند. مرغ سقا، قورباغه، خرچنگ و اره ماهي از كنشگرهاي منفي قصه هستند كه با كنش هاي منفي خود برعليه ماهي سياه كوچولو اقدام مي كنند. بعضي از اين اقدامات در مراحل اوليه خنثي مي شوند؛ مانند تهديدات قورباغه و خرچنگ. و برخي نيز تا مراحل عملي بازدارندگي و از بين بردن ماهي سياه كوچولو پيش مي روند.

شخصيت هايي نيز وجود دارند كه كنش هاي آنها در ارتباط با هدف اصلي قصه نيست لكن برخي از اين شخصيت ها از لحاظ افكار و انديشه ها با ماهي سياه كوچولو در توافق، و برخي نيز در تـضاد مي باشند. از گـروه موافقان بايد به حلزون پيچ پيچه اشاره كرد كه در آغاز قصه از او بحث مي شود و نيز ماهي پير راوي قصه و ماهي سرخ كوچولو كه در آخر قصه با نخوابيدن و فكر كردن به دريا، شاهد هم فكري وي نسبت به افكار و اهداف ماهي سياه كوچولو هستيم. و ماهي هايي كه تور مرد ماهيگر را به ته دريا مي كشند، و نيز ماه، كه ماهي سياه كوچولو خيلي دوستش داشت.

از شخصيت هايي كه داراي كنش بازدارندگي نيستند ولي افكارشان موافق و مطابـق افـكار ماهـي سيـاه كوچولو نبوده، بلـكه در تضـاد با آن نيز هست، مي توان به كفچه ماهي هايي اشاره كرد كه در مسير راه به تحقير ماهي سياه كوچولو مي پردازند، و شكارچي كه آهو را مورد هـدف گلوله قرار داده است. شخصيت هاي زياد ديـگري وجود دارند كه فقط براي پر كردن زمينه قصه از آنها استفاده شده است مانند: كرم هاي ريزه، بچه هاي مارمولك، آهويي، لاك پشت ها، زنان و بچه هاي ده، چند تا ماهي گنده و ريزه، يك گله ماهي، ماهي بسيار ريزه اي كه در دام مرغ ماهي خوار گرفتار شده و ماهي سياه كوچولو با فداي خود وي را نجات مي دهد، شايد تنها بخاطر هم نوعي اش.

ج. طرح شناسي

اين قصه براساس دو روايتي كه بعمل مي آيد داراي دو طرح اساسي مي باشد. طرح اول را يك راوي تخيلي روايت مي كند. در اين طرح، وضعيت آغازين جمع شدن بچه ماهي ها در شب چله به دور مادربزرگشان در ته درياست، كه براي آنها قصه مي گويد. در وضعيت مياني شاهد نقل قصه ماهي سياه كوچولو هستيم و در وضعيت پاياني همة ماهي ها و مادربزرگ مي روند بخوابند اما ماهي كوچولوي سرخي نمي تواند بخوابد و به دريا فكر مي كند.

عـلي رغم ايـنكه ايـن طرح چـند سطر مقدمه و مؤخرة قصه ماهي سياه كوچولو را شامل مي شود، ولـي از جـهت پيام بـسيار مـهمي كـه در سطر پاياني وجود دارد، داراي اهميت زيادي مي شود. به اين مورد در قسمت پيام قصه خواهيم پرداخت.

در طرح دوم، كه طرح اصلي قصه ماهي سياه كوچولو نيز مي باشد و روايت آنرا ماهي پير عهده دار است، در وضعيت آغازين ماهي سياه كوچولويي به همراه مادرش درجويباري زندگي مي كند. وضعيت مياني قصه شامل نارضايتي ماهي سياه كوچولو از وضع موجود و عزيمت وي بسوي انتهاي جويبار و نهايتاً رسيدن به دريا و كسب اطلاع و آگاهي و تجربه از دنياي وسيعي كه از وي دريغ شده است، مي باشد. او در اين راه با خطرات زيادي مواجه مي شود. و اما در وضعيت پاياني، پس از اينكه جان ماهي ريزه اي را نجات مي دهد خود قرباني مي شود.

پيام قصه

عمدة پيامهاي اين قصه، در خصوصيات قهرمانش نهفته است. ماهي سياه كوچولو شخصيتي است متفكر، پويا، فعال پرسشگر و به دنبال پاسخ. او داراي هوش سرشار نيز هست. فريب دشمن را نمي خورد، بلكه براي مبارزه با وي دست به اتخاذ تاكتيكي مي زند كه عدم صداقت مرغ سقا را فاش مي سازد. يك قهرمان باهوش ، ابتدا خود را به علم و آگاهي و سلاح زمان مجهز مي كند و سپس به جنگ با دشمن مي رود.

صمد به مخاطبين خود تلقين مي كند كه نبايد كسي را كه موجب آگاهي شما شده است فراموش كنيد، چرا كه فراموش نكردن، ضمانت اجرايي ادامة راه است. او تنفر عميق خود از تبعيض و خودپسندي را در برخورد ماهي سياه كوچولو با كفچه ماهي ها بيان كرده و فرياد خودرا از جامعه اي كه تحمل شنيدن حرفهاي متفاوت ديگران را ندارد مخفي نمي كند هر چند كه اعضاي اين جامعه، مادر قهرمان قصه اش باشد. او نشان مي دهد كه همنوع را بايد دوست داشت و برايش جان فدا كرد چنانچه ماهي سياه كوچولو در مقابل ماهي ريزه به اين كار دست مي زند. به عبارتي،در اين قصه، تبليغ ارزش انساني ايثار در دستور كار صمد قرار دارد.خلاصه داستان فیلم ماهی سیاه کوچولو

اما در عين حال صراحتاً مي گويد كه «‌ نبايد به پيشواز مرگ بروم » ولي از شجاعت، نترسي، اقدام و مبارزه، در اين قصه نيزمثل قصه هاي ديگر، به جاي انفعال، التماس و اعتماد به دشمن دفاع كرده، لزوم اتحاد را يادآور مي شود چنانكه هزاران ماهي ريزه مي توانند تور مرد ماهيگير را به ته دريا بكشند.

نكتة آخري كه بايد به آن اشاره شود اعتقاد صمد به روشنگري و تأثير گذاشتن است، هر چند كه كم باشد. وقتي دوازده هزار بـچه ماهي، قصة ماهي سياه كوچولو را مي شنوند همگي شب بخير گفته و مي روند كه بخوابند، ولي كافي است كه تنها يكي از ميان آنها متأثر شود و به فكر فرو رود. اين يعني القاء اميد به آينده.

 

© تمامی حقوق این سایت برای شرکت آرادپرداز محفوظ است ؛ هر گونه استفاده از مطالب دلگرم با رعایت شرایط بازنشر امکان پذیر است.

خلاصه داستان فیلم ماهی سیاه کوچولو
خلاصه داستان فیلم ماهی سیاه کوچولو
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *