Publisher – مجله اینترنتی روزانه
شعر عاشقانه + مجموعه اشعار بلند، کوتاه و شعرهای عاشقانه زیبا…
جملات تبریک ازدواج به دوست و فامیل + عکس نوشته های تبریک…
خانه دل تنگِ غروبی خفه بود
شعر زيباي غروب
مثلِ امروز که تنگ است دلم!
پدرم گفت: “چراغ”
و شب از شب پُر شد!
من به خود گفتم: “یک روز گذشت…”
مادرم آه کشید:
“زود بَر خواهد گشت…”
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم بُرد…
شعر در مورد غروب جمعه
تنهایی
هیولای عجیبیست ..
روزهای هفته رامی بلعد
غروب جمعه بالامیاورد ..
غروب دلگیر
ماشادبودیم
ناگاهان غروب جمعه شد
شعر غم انگیز غروب
بی هیچ نام
می آیی
اما تمام نام های جهان باتوست
وقت غروب نامت
دلتنگی ست
وقتی شبانه چون روحی عریان می آیی
نام تو وسوسه است
زیر درخت سیب نامت
حواست
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سحر می زند
می گریزی
نام گریزناکت
رویاست…
شعری کوتاه غروب آفتاب
من صبورم اما
به خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم
شعر زيباي غروب
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم اما
چه قدَر با همه ی عاشقی ام محزونم
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی رنگ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند
من صبورم اما
آه، این بغض گران
صبر چه می داند چیست.
برایت
دلتنگی عصر پاییز را می فرستم
مثل کلاغ های دم غروب
هیچ جا نیستم
فقط گاهی
یکی از پرهایم می افتد.
شعری زیبا در مورد تاریکی
هر غروب
می آید و مرا در آغوش می گیرد
تنها
“تاریکی” ست که مرا خوب می فهمد.
غروب آفتاب
اولین بار نیست
که این غروب لعنتی غمگینات کرده است
آخرین بار نیز نخواهد بود.
به کوری چشمش اما
خون هم اگر از دیده ببارد
بیش از این خانهنشینمان
نخواهد کرد ..
کفش و کلاه کردن از تو
خنده به لب آوردنات از من ..
شعر نو
غروب جمعه را دوست دارم
به خاطر دلتنگی ات …
که آرام آرام
سرت را
روی شانه ام می گذارد.
شعر زیبای غروب و طلوع
طلوع اوّلین گل سرخ بود
یا غروب آخرین نرگس زرد ؟!
که پروانه ها
تو را در من سرودند
یادم نیست
اوّلین شعرم را برای تو
که باران کجا می خواند
و پنجره ها فهمیدند
شعر غروب
فرض کن یک غروب بارانیست و تو تنها نشستهای مثلاً
بعدش احساس میکنی انگار، سخت دلتنگ و خستهای مثلاً
در همآن لحظهای که این احساس مثل یک ابر بیدلیل آنجاست
شده یک لحظه احتمال دهی که دلی را شکستهای مثلاً؟
که دلی را شکستهای و سپس، ابرهای ملامت آمدهاند
پلک خود را هم از پشیمانی روی هم سخت بستهای مثلاً
مثلاًهای مثل این هر شب، دلخوشیهای کوچکم شدهاند
در تمام ردیفهای جهان، تو کنارم نشستهای مثلاً
و دلی را که این همه تنهاست، ژاپنیها قشنگ میفهمند
مثل ویرانی هیروشیماست بعد آن جنگ هستهای مثلاً
فرض کن یک غروب بارانیست و تو تنها نشستهای اما
من نباید زیاد شکوه کنم من نباید . . . تو خستهای مثلاً
سیّدمهدی نقبایی
رسیدهام به تو
اما هنوز دلتنگاَم!
انگار به اشتباه،
جای طلوع
در غروبِ چشمهایت
فرود آمده باشم!
شعر با معنی غروب
می شود تنهایی بچگی کرد
تنهایی بزرگ شد
تنهایی زندگی کرد
تنهایی مُرد
ولی قهوه ی غروب های دلگیر جمعه را
که نمی شود
تنهایی خورد!
شعری مفهومی
حالا که تو رفته یی می فهمم
دست های تو بود
که به نان طعم می داد
پنیر را به سفیدی برف می کرد
و روز می آمد و سر راهش با ما می نشست. _
حالا که تو رفته یی
و ملال غروبی نان را قاچ می کند
و برگ درختان
به بهانۀ پاییز
ناپدید می شوند.
اشعار غروب
نشد به مهربانی ات شک کنم
نشد رسما برایت بمیرم
نشد دل آزرده شوی
از غروب ستاره ای دور و
تقصیر ها را من به گردن بگیرم
نشد در سایه ات پناه بگیرم از این همه سرما
نشد از این همه شب
خاطره ای بسازیم
بی خیال آرزوی صبح فردا …نشد.
با غروب این دل گرفته مرا
میرساند به دامن دریا
میروم گوش میدهم به سکوت
چه شگفت است این همیشه صدا
لحظههایی که در فلق گم شدم
با شفق باز میشود پیدا
چه غروری چه سرشکن سنگی
موجکوب است یا خیال شما
دل خورشید هم به حالم سوخت
سرختر از همیشه گفت: بیا
میشد اینجا نباشم اینک آه
بی تو موجم نمیبرد زینجا
راستی گر شبی نباشم من
چه غریب است ساحل تنها
من و این مرغهای سرگردان
پرسهها میزنیم تا فردا
تازه شعری سرودهام از تو
غزلی چون خود شما زیبا
تو که گوشت بر این دقایق نیست
باز هم ذوق گوش ماهیها
محمد علی بهمنی
شعر زیبا در مورد غروب جمعه
خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
مائیم که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین
شعر دلتنگی غروب جمعه
خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید
غروب دلگیر جمعه
تو را دوست دارم
زمین از چرخیدن می ماند.
و خورشید فراموش می کند که باید غروب کند.
غروب غم انگیز
مرد اگر بودم
نبودنت را غروب های زمستان
در قهوه خانه ی دوری
سیگار می کشیدم
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
غروب، این همه غربت، چرا نمیآیی؟
زمین به دور سرم چرخ میزند، پس کی
تمام میشود این روزهای یلدایی؟
کجاست جاذبهات آفتابِ من؟ خسته است
شهابِ کوچکت از این مدارپیمایی
کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟
کجاست گنبد آن چشمهای مینایی؟
تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
پانته آ صفایی
شعری در مورد غروب دریا
من هیچ کس را آن سوی دیوارها نداشته باشم شاید
اما در این غروب کسالت بار
هیچ چیز به اندازه ی تلفنی از زندان
خوشحالم نمی کند
و مردی که اعتراف کند
گاهی
به جای آزادی
به من می اندیشد
شعر غروب دریا
شب از هفت و نیم غروب و
آدمی از یک پرسش ساده آغاز میشود.
روز از پنج و نیم صبح و
زندگی از یک پرسش دشوار!
صبحاَت بخیر شبزندهدارِ سیگار و دغدغه،
لطفا اگر مشکلات جهان را
به جای درستی از دانایی رساندهای،
برو بخواب!
آدمی از بیمِ فراموشی است
که جهان را به خوابِ آسانترین اسامیِ خویش میخواند
از راه میرسند پدرها غروبها
دنیای خانه روشن و زیبا غروبها
از راه میرسند پدرها و خانهها
آغوش میشوند سراپا غروبها
از راه میرسند و هیاهوی بچههاست
زیباترین ترانه دنیا غروبها
اما به چشم دخترکان شوق دیگری ست
شوق دوباره دیدن بابا غروبها
بعد از هزار سال من و کودکان شام
تنها نشسته ایم همین جا غروبها
اینجا پدر، خرابه شام است ، کوفه نیست
اینجا بیا به دیدن ما با غروبها
بابا بیا که بر دلمان زخمها زده ست
دیروز تازیانه و حالا غروبها
دست تو را بهانه گرفته ست بغض من
بابا ز راه میرسی آیا غروبها
بابا بیا کنار من و این پیاله آب
که تشنه ایم هر دو تو را تا غروبها
از جادهها بیایی و رفع عطش کنی
از جادهها بیایی…اما غروبها
بسیار رفته اند و نیامد پدر هنوز
بسیار رفته اند خدایا غروبها
کم کم پیاله موج زد و چشم روشنش
چون لحظههای غربت دریا غروبها
خاموش شد، و بر سر سنگی نهاد سر
دختر به یاد زانوی بابا غروبها
بعد از هزار سال هنوز اشک میچکد
از مشک پاره پاره سقا غروبها
اسماعیل امینی
شعر نو
همیشه
به انتهای گریه که می رسم
صدای سادۀ فروغ، از نهایت شب را می شنوم
صدای غروب غزال ها را
صدای بوق بوق نبودن تو را در تلفن!
شعر درباره غروب دریا
من اینجا یک فنجان نیم خورده دارم
یک صندلی کنار بی حوصله گی هایم
و صداهای زندانی که گاه گاه سر می کشند
از استخوانهایم
از موهایم
سینه ام
و ریز ریز می شوند روی پیراهن غروب
شعر کوتاه جالب
باد میآید
کاغذهایم را … تو را با خود می برد.
می شود ماه را با دست هایت نگه داری،
غروب نکند؟
می خواهم درها و پنجره ها را چفت کنم
و تو را
برای همیشه بنویسم
نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
احسان نصری
عشق را در انتظار تلخ و بی پایان خود
در غروب جمعهای دلگیر پیدا میکنی
ساناز رئوف
باز جمعه رسید و نیامدی و شدند
غروب جمعه و مرگ و وجود من همراه
مهدی زراعی
میشوم دلتنگ دیدار تو هر تنگ غروب
گر چه غم بسیار، امّا شادی از ما دور نیست
مجتبی رمضانی
غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقبها را
نجمه زارع
شعر زیبا درمورد غروب دریا
از غروبی که سایه ام را
کاشته ام
هیچ شکوفه ای
طعم بوسه خورشید را
نچشیده است.
شعری درباره غروب دریا
تو که آن بید لب حوض را به خاطر داری !
همین امروز غروب
برایش دو شعر از نیما خواندم
او هم خم شد بر آب و گفت :
گیسوانم را مثل «ری را» بباف
شعر زیبا
هر غروب در افق پدیدار میشوی
در دورترین فاصلهها
آنجا که آسمان و زمین به هم میرسند،
من نامت را فریاد میزنم
و آهسته میگویم: “دوستت دارم
شعرهای عاشقانه غروب
تمامِ روزهای هفته سر در گم ام
غروب جمعه که می شود
سر از دل تنگی در می آورم
شعرهای با معنی غروب
روزهای اول اردی بهشت است
و تقویم ِدل
گره خورده به غروب های بهار
به دلشوره های مزمن من
به چارفصل رنگ بازی چشم های تو
شعر زیبا درباره غروب خورشید
تصویر قشنگی ست
برخورد موج با صخره
در یک غروب زیبا
اما …
تا اسیر دریا نشوی
نمی فهمی چه جهنمی ست این زیبایی!
عشق
نام دیگر تو بود
وقتی خواب شیرین داشتن ات را
از سر این فرهاد گرفتی
حالا همه ی غروب های دنیا
پشت این کوه تنهایی می افتد.
شعر غروب جمعه درباره امام زمان
مانده ام چگونه تو را فراموش کنم
اگر تو را فراموش کنم
باید سالهایی را نیز
که با تو بوده ام فراموش کنم
دریا را فراموش کنم
و کافه های غروب را
باران را
اسب ها و جاده ها را
باید دنیا را
زندگی را
و خودم را نیز فراموش کنم
“تو” با همه چیز من آمیخته ای
شعر درباره غروب دلگیر جمعه
پاییز
نگاه خشکیده ی من بود
بر تنِ خسته ی کوچه
و عشق نافرجامی
که داشت کم کم غروب می کرد
شعر درباره غروب دلگیر
چقدر من دیدنت را دوست دارم
در خواب
در غروب
در همیشهیِ هر جا
هرجایی که بِتوانْ تو را دید
صدا کرد
و از انعکاس نامت کیف کرد
چقدر من
دیدن تو را دوست دارم
شعر در وصف غروب
همه از جمعه می نالند
اما جمعه
تنها روزیست
که من می توانم
صندلی چوبی ام را به پشت بام ببرم
و تماشای چشم های تو را
در غروب آفتاب
جشن بگیرم
شعر احساسی غروب
غروب
همان جایی که
اگر تو را از من بگیرند
سرم را می گذارم تا بمیرم
کمک کن بی تو نمانم
من در تک تک غروب ها
من در
تک تک باران ها
من در
غرور درد
بارها تو را تجربه کرده ام
کمک کن ثانیه ها را بی تو رج نکنم
شعر زیبا و احساسی
هنگامی که دستان مهربانش
را به دست می گیرم
تنهایی غم انگیزش را در می یابم
اندوهش غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی
همچنان که شادیش
طلوع همه آفتاب هاست
شعر در وصف غروب خورشید
باید
خودم را
بگذارم کنارِ خودم
و پیادهرو را
تا آخرین سنگفرش
شانه به شانه راه برویم
غروبی آرام
برای یک تنهایی دونفره
غروب جمعه
بس کن از شمس مبر نه به غروب و نه شروق
که از او گه چو هلالی و گهی چون قمری
غروب آفتاب
هر آنک از عشق بگریزد حقیقت خون خود ریزد
کجا خورشید را هرگز ز مرغ شب غروب آمد
غروب الشمس
تو را چه بحث رسد با من ای غراب غروب
اگر نه مسخ شدستی ز لعنت مورود
شعر غروب جمعه
روز دیدی طلعت خورشید خوب
مرگ او را یاد کن وقت غروب
شعر غروب الشمس
هین مکن تعجیل اول نیست شو
چون غروب آری بر آ از شرق ضو
شعر غروب دریا
گر شمس فروشد به غروب او نه فنا شد
از برج دگر آن مه انوار برآمد
شعر درباره غروب دریا
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زبان باشد ت
و را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
شعر در مورد غروب دریا
نماز شام چو خورشید در غروب آید
ببندد این ره حس راه غیب بگشاید
شعر نو
به هر صبوح درآیم به کوری کوران
برای کور طلوع و غروب نگذارم
شعر
گر غروب آمد به گور اندرشدی
باز طالع شو ز مشرق چون مهی
شعر کوتاه غروب دریا
از آفتاب قدیمی که از غروب بری است
که نور روش نه دلوی بود نه میزانی
پست قبلی
عکس نوشته تبریک تولد | متن تولدت مبارک | جمله های کوتاه تبریک تولد دوست و فامیل
پست بعدی
عکس های سیاه و سفید برای پروفایل با موضوعات مختلف + جملات غمگین
شعر عاشقانه + مجموعه اشعار بلند، کوتاه و شعرهای عاشقانه زیبا از بزرگان جهان
جملات تبریک ازدواج به دوست و فامیل + عکس نوشته های تبریک ازدواج
عکس نوشته خوشبختی برای استوری و پروفایل + متن های زیبا در مورد خوشبختی و سعادت
جملات زیبا از بزرگان + متن های آموزنده و سخنان حکیمانه از بزرگان جهان
اس ام اس عاشقانه خنده دار و با مزه + جملات طنز رمانتیک برای همسر
متن تولدمه + عکس نوشته تولد منه برای پروفایل + جملات تبریک تولد خودم و تولدم مبارک
پند حکیمانه + سخنان ارزشمند و جملات قصار از بزرگان جهان
متن دلتنگی + جملات کوتاه و بلند دلتنگی برای همسر و عشق زندگی
متن و جملات فاز مثبت و خوب + سخنان انرژی بخش برای داشتن زندگی بهتر
جملات ناب عاشقانه برای همسر، عشق و مخاطب خاص
جملات و متن آموزنده + عکس نوشته های آموزنده برای پروفایل
متن احساسی برای شوهر + چملات کوتاه و بلند عاشقانه برای همسر عزیزم
جدیدترین مطالب
شعر عاشقانه + مجموعه اشعار بلند، کوتاه و شعرهای عاشقانه زیبا…
مدل سارافون لی + ۳۰ مدل سارافون لی زنانه و بچه گانه شیک و…
شهرهای خنک ایران + معرفی شهرهای خنک برای سفر در فصل تابستان
غذای نذری ماه محرم + لیست بهترین غذاها و خوراکی های نذری ماه…
جملات تبریک ازدواج به دوست و فامیل + عکس نوشته های تبریک…
شناخت شخصیت افراد از نحوه گرفتن گوشی آنها در دست
بهترین اسم پسر + ۱۰۰ اسم پسر جدید + نکاتی برای انتخاب خوشگل…
+ فال و طالع بینی امروز شما + حوادث و اتفاقاتی که…
سریال عشق ممنوع پربیننده ترین سریال ترکی + داستان و عکس…
عکس نوشته شهریور ماهی برای پروفایل و استوری + متن و عکس…
دانلود آهنگ نگو دیره
متن تبریک عید غدیر + عکس پروفایل و استوری ویژه غدیر خم و…
متن و سخنان آموزنده حضرت علی + جملات و احادیث گرانبها
مدل موی جذاب برای موهای فر و وز زنانه + ۳۰ مدل موی فر زیبا
عکس نوشته خوشبختی برای استوری و پروفایل + متن های زیبا در…
عکس پروفایل محرم نزدیکه + متن و جملات بوی ماه محرم می آید
جملات زیبا از بزرگان + متن های آموزنده و سخنان حکیمانه از…
اس ام اس عاشقانه خنده دار و با مزه + جملات طنز رمانتیک برای…
بیوگرافی هدیه تهرانی + ازدواج و طلاق و عکس های او همسرش
متن تولدمه + عکس نوشته تولد منه برای پروفایل + جملات تبریک…
سلام! به اکانت کاربری خود وارد شوید
بازیابی پسورد
پسورد شما به ایمیل شما ارسال خواهد شد
شاعر هلیا اعلایی 11 ساله
تا غروب راهی نیست اما من این دل را تا آخر زنددگی می کشانم شبها را به امید تو ادامه میدهم من میخواهم نور زیبای غروب را تماشا کنم من رنگ سرخ و زیبای غروب را میتوانم ببینم غصه نخور دلم تا غروب راهی نیست …
شاعر حسین چمنی(فریاد)
در غروب دلتنگی ها طلوع حضور سبز موعود را به انتطار می نشینیم شاید غبار جاده های دلتنگی با حضور عطرآگینش ، با نسیم بودنش ، به وادی فراموشی بپیوندد . . . …
شاعر جعفر عرب
شعر زيباي غروب
باز هم غروب خورشید تو را به نظاره می نشینم وتو را در اعماق نگاه خسته اش می بینم تو را که غریبانه نگاهت را در نگاهم خیره می سازی و عاشقانه سرود عشق خود را در دستگاه شور عشقم اجرامی کنی و تبسم ساز محبت را در آن کوک می سازی… اینک غروب آمده و تو نیستی! غروب سخن از جدایی می زند نی هجران می نوازد و تو نیستی که ببینی چقدر دلم برای تو تنگ است افسوس که دیگر نیستی ای آشنای دل اما یاد و خاطره ات در قلب من جاریست سفرت به خیر جام عاشقانه ات به کام. …
شاعر سامره حمیدیان
1. از مشرق چشمانت به تماشا نشسته ام غروب دلتنگی را . سامره 1391/07/11 2. ته مانده ی احساسم حرفهایی ست از جنس نگفتن سامره 1391/07/04 3. صدایت پیچیده در سرم چون پیچکی دور دیواری قدیمی سامره 1391/07/04 4. رنگین کمان شده چشمانم بعد از دیدنت سامره 1391/07/03 …
شاعر یحیی محمد زاده
باز هم وقت غروب است و دلم تنگ شده باز الحان خدایی چه هماهنگ شده در دلم یاد خدا شعله زده می جوشد باز هم دل می ناب ازلی می نوشد. …
شاعر علی اکبر فلسفین
غروب که میشود. دلم میگیرد. از کرده های خویش. از گفته های خویش. آنچه دیده ام. مرامیازارد. آنچه شنیده ام.ناراحتم میکند.آنچه گفته ام.پشیمانم میکند. حق کجاست.؟ من حقم یاتو.ویا او. چه کسی حق میگوید.؟ من.یاتو.یااو. نان از کجا؟ اب از کجا؟ برای چی؟ برای کی؟ برای کجا؟ درد چیست.؟ دوا چیست؟ توبگو. تو بیا. توبشو. تاکی؟ تاکجا؟ ازکی؟ از کجا؟ این درد به سینه ام مانده. چه کنم؟ چی بگم؟ به کی بگم؟ چرا بگم؟ چرانگم؟ اصلا بگویم یا نگویم؟ اصلا بروم.یا نرو …
شاعر سمیه سجودی (نیاز)
زیرِ نورِ نقره فام مهتاب ، به انتظارت نشسته ام . هنوز مهتابی بوی نفس هایت را دارد . جامِ شرابت کنارِ تخت افتاده . رغبت نکرده ام شال گردنت را از روی گیتارت بردارم . مبادا دلتنگی ام نواخته شود ، از نو . آخ که از این نوها ، داغدارم . بگذار تاریخِ زخم خورده ی علاقه ، دلش باز شود . اینگونه خورشیدِ نگاهم در اقیانوسِ چشمانت خونِ دل می خورد ، غروب را ! باران را صدا بزن ، رویایت خیس است از هم همه . بیا تن در آغوشِ رویایت بینداز . هنوز گوشه ی آسمانمان …
شاعر سید احمد جعفرنژاد
موجی پر از منار ه ها و نگاهم پر از موج ماه از غروب دلتنگی ها دلم می گیرد و گاهی دلم تا ماه می گیرد… …
شاعر سید احمد جعفرنژاد
غروب دلتنگی ها در آواز های شرقی چه تماشایی است که آن را تاوانی نیست! …
شاعر حجت اله عزت پور
بعضی شب ها هست تو اوج تنهایی و غربت دلت لک میزند برای دیارت… بیخیال اونکه کجایی…کی هستی…چی هستی…ناخودآگاه به اعماق خاطراتی میروی که دوست داری نصف باشی اما نباشن… بعضی اوقات دوست داری بعد چند ماه اولین پیچ نزدیک دیارت که رسیدی بشینی یه گوشه و زار زار گریه کنی که چطور گذشت این همه سال… اونقد غربت دلت رو گرفته که اگه به اندازه اقیانوسی هم گریه کنی سیر نمیشی… با کوچکترین نوازش گریه ت میگیره… وهیچ چیز جز همین گریه آرومت نمیکنه… و بعد کل …
شاعر رضا غنی پور
دلتنگی یعنی جاده و یک مسافر دلتنگی یعنی رفتن سفر ، بی همسفر دلتنگی یعنی خواستن های من نخواستن های تو دلتنگی یعنی شب و من و خواب های آشفته دلتنگی یعنی مهر من بی مهری تو دلتنگی یعنی تنها نشتن به تماشای غروب دلتنگی یعنی آخر جاده پایان سفر ……………. بردااشتی از شعر جناب آقای غلامحسین شورمیج (فرشید) ://www.shereno.com/50060/ …
شاعر سارا ساعتچى
ای غزل واژهء ناب ! در نگاهت چه غمی جاری بود این کدامین غم سرگردان بود که به چشمان تو ره می پیمود ای سیه چشم سیه موی چرا پیرهن رنگ نگاهت داری بی پناهی و در این نا کامی کودکی ر ا به پناهت داری کوه از بار غمت شانه شکست رود از درد تو اشک افشان شد باد چون قصهء هجر تو شنید بیخودازخود شدو سرگردان شد آه ای دختر زیبای غروب شهسوار شب مهتابت کو شانه ات باز زغم میلرزد آن پناه تن بی تابت کو ای گل سرخ سیه پوش …
شاعر آشیل
محکوم به زندگی در آن لحظه های شوم ، فرداهای نیاز برای تجلی دادن جنون در آن سوی دریا خنده های از یاد رفته آن عشقهای بر باد رفته شیون بادهای وحشی صحرا در آن شب در آن شب پایان ناپذیر ، شبی در سکوت محو شده شبی مست و نا معلوم ، شبی زجر آور ، شبی تاریک شبی که از هر روزنه اش سیاهی تراوش می کند شبی که تک امیدی بی برگ است و در قاب شکسته پوچی ، آینده نا پیداست تولد چه کسی زیباست سلام ، …
شاعر امیرهاشم(پرناب)
نمی خواهم تو ای نقاش رویاهای خیالم دیگر مکش، از برای من رویایی بر صحرای خشک خیالم. منشین به تماشای بارانی ترین لحظه ها من دستهای مهربان تو را برصحرای خشک خیالم که می بینمت عذاب را حس می کنم در غروب دلتنگی اگر امیدی را بجویم می بوسمش امشب رویای تو مهمان خیالم است ندیدنت غم را برای من همراه دارد داشتنت آرزوی من است ولی … می دانم با آمدنت برایت عذاب را هدیه دارم همین است که دیدنت برای من دلنشین نیست حق بده که اینطور باشم پس بنشین در همان …
شاعر سید مهدی نژاد هاشمی
اگر چو آیینه گویم . . که صادقانه ترین . . بهار قلب منی . . تو جاودانه ترین . . چنان که لنگه نداری . . بهشت من بی شک . . تمام وسعت قلبم . تویی یگانه ترین . بهار جورو . بهانه تکانده شانه ی خودرا . بیا ترانه بخوانیم . عاشقانه ترین . ببین بیا به کنارم . غروب دلتنگی . که گم شویم . دوتایی . چو بی نشانه ترین م- شوریده …
رضا همایون
مریم غریبی
احمد مهرافروز
عبدالمجید حیاتی
ام البنین دهقان
لعیا بهاری
دانیال فریادی
شاعر هومن کوچک پور
پرسه های عاشقانه…من… در خانه هایی که هنوز با سبو سیرابت می کنند و از خستگی زمان بر زمین های
شاعر رمضان یسلیانی
شعر زيباي غروب
ای خالق هرچه آسمان ها وی ناظم نوروکهکشان ها وی عالم هستی ازتوروشن وی زنده به دوره وزمان ها بشنوس
شاعر پژند محرر صفايي
دل را به بزم شعر و شور وترانه بردی دور از غم و فریب و رنج زمانه بردی در دل نبود شوقی تا که رسی
شاعر مصطفی ارشد ( کیان )
از تو هیاهو مانده و از من خاموشی مطلق بیا کنارم ، مکث نکن و حرفی بزن از من کلامی که تهی ام کند ا
شاعر مجیددرگاهی
بَعدِتو دیگر مرا، فصلِ خَزانَم رِسَدْ کاردْ دگر بی گمان، بر لبِ جانم رسد نیستْ تَحَمُّل دِگر حال
شاعر محمدکریمی
ترا من غرق باران شباهنگام با چشمان جانم دیده بودم تو گشتی، بی آنکه لحظه ها دانند برای روزهای پر
شاعر میناتمدن خواه
شده ام معتادِ مخدرِ پیکرت روزها خمارم به یاد آغوشت شب ها نشئه ام درون آغوشت! _______
شاعر معصومه اصلی
جیغ ماهی ها گم شده درعظمت اقیانوس سالهاست که دهان باز وبسته می کنند ورنج فریاد ِسکوت را غرغر
شاعر ناصر فعال
اوضاع پرستار چو بیمار ، نگون شد، قانون چه زبون شد بیمار چه ارزان شد و درمان چه گرون شد، قانون چه زب
شاعر علي سقايي
در انتظارِ بودنت سحر شُدو نیامدی باد وزیدو جغد رفت،پیر شدم نیامدی ساعت من شکست پس هدیه به دریا ک
شاعر فردین فرج الهی راد
میدرم پیرهنم بوی کنی سمت مرا ای دریغا که مرا بوی تو راه افتاده…
شاعر محمد کریم زاده نیستانک
. – بیماری – آرزو داشت … سرِشهر ! پیدا کند طبِ سنتّی را … *محمد کریم زاده نیستانک
شاعر فریدون ناصرخانی کرمانشاهی
این کوچه تنهاست این پرنده از درد … قفس را پرواز می کند وما اشک را ناشیانه چتر می کنیم . هر
شاعر امیرخانکی
دَرفراسویِ چشمانِ تو دَرپشت چِشمه هایِ جاری از اَبدیت باتِکیه بر دَستانی به بلندای کوه اَزسَمت
شاعر علی سلطانی نژاد
*بر اساس شعری از غزل آرامش من درد میکشم، که تو لرزان نبینیام محتاج هر ترحّم
شاعر غلامرضا انصاری اصل
انقلاب مخملی در راه تو بی فایده ست..کودتا باید کنم تا عشق ممکن تر شود
شاعر افروز ابراهیمی-دیانا
ما برای انتخاب نیامده ایم ناگزیر باید تن به اجبار دهیم برای هر آغازی پایانیست بی سرانجام و هیچ
شاعر نعمت الله سیادت مقدم
همه را چـــــون از عشق افتاده اند در خندق یار لبخند میزنند مرا افتاده در تهه چاه عشق یار
شاعر سلیمان بوکانی حیق
« رنج و شطرنج »* =========== گاهی دنیـا، پُر از رنجه گاهی هم، بسان شطرنجه بُرد و باخته، کارشان
شاعر موسی ظهوری آرام
باران که می بارد هر قطره واژه ا ی می شود شبیه تو باران می بارد ومن تنها در خیابان خیس از شعر
شاعر فرشاد فرشاد
تو خیال کردی میشه تو جهنم بود و از بهشت گفت درد داشته باشی و از آسمون آبی گفت روی ریل سرد آهنی ن
شاعر مجید آبسالان
غم عشق نگاری دل زکفم ربود و رفت که رفت غمی نو به غمم فزود و رفت که رفت درِ سرای محبت بروی من ب
شاعر زهرا اروانه
ماه را قسمت می کنم بین من و تو، تو را که داشته باشم با هم سهم من است تمام ماه ….
شاعر الهه برزگر
یه جوری بیا تا زمینم قدمهاتو یادش نره..
شاعر محسن مکاری
طبع شعر و شاعری ما را کشید به شعر نو صد سلام و صد درود، بر دیار اهل نو گرچه بیزارست دل از تملق از
شاعر مصطفی مروج همدانی
می توان یک چشمه بود در کنار نخلها می توان مرهم نهاد بر تمام زخمها می توان جاری نمود آبهای
شاعر ستار سلطانیان
چند سرودک از عشق : 1 از عشق که بگریزم هم او مرا برمیگرداند. 2 همیشه فکر می کردم عاشق
شاعر مختار وطن پرست
بندهء درگاه تو چون شاه شاهان می شود خاک کویت مفخر دیهیم خاقان می شود از لب لقمانی ات وز حک
شاعر مهدی رنجبر
در خیال خویش پندارم که من یار توام دلبر ما گشته ای ، من نیز دلدار تو ام می ستیزم در خیال خویش با خ
شاعر سیده مریم جعفری
Name :simple paper !Eyes of blue ?Who’s be sad !Eyes of your love …Who ,one ?said ,Color
شاعر موسی ظهوری آرام
دلتنگی غروب روز جمعه چقدر شبیه روزی است که خورشید پشت ابر است
شاعر عبدالعلی نظافتیان
ای کاش دردل تو، جایی برای من بود باغی پراز بهاران،هستی برای من بود می شد به عشق دیداراز موج دل حذر
شاعر ام البنین دهقان
” من کنت مولاه فهذا علی مولاه ” و سکوت می میرد. *** بیابان برکه و درخت نه لات ،
شاعر عبدالمجید حیاتی
واسه ی یه سفر واقعی سه چیز لازمه: – یه بسته پول – – یه وقتِ فول – – یه حوصله ی لول – واسه
شاعر زهرا سنایی
مَنِ افتاده بر تخت صدایی میشنیدم از پس در صدای آه و ناله،ترس و وحشت صدای ناامید مادرم بود من پژ
شاعر کریم لقمانی
بیا ببین چگونه گرفتی توخواب چشمانم که رفته ای و ندانی چه غصه ی فراوانم نگاه کن به پنجره ی آشفته از
شاعر محسن نصیری
سالها بر سر تو بین من و دل جنگ است من گریزان ز جفای تو ولی دل تنگ است رفتم از شهر به صحرا که ز
شاعر علی معصومی
عید غدیر کهکشان آویزه ای بر سینه ی دریای اوست آسمان سر در خَم رخسار بی همتای اوست ذولفقار و پنجه
شاعر رسول رشیدی راد
پیچیده بین میدان، هوهوی ذوالفقارت. برپا نموده طوفان، هوهوی ذوالفقارت. در سینه ها نفس ها، محبوس گ
شاعر عمار نادمی(عماد)
شهر من شاهرود شهر باصفا سرزمين عاشقان بي ريا کهکشاني پرزعالِم پر شهيد مهد خرقاني ديار بايزيد
شاعر مجید رضای
سرو در خیال و وهم خود با باد چه رقصی میکند! این رقص ویران میشود چون تو تبر بر جان زنی!
شاعر فاطمه مهدوی
غزل میسرایم که شاید دوباره تو را من بیابم سراغم بیایی سراغت بیایم هوایی شوم من شرابم دهی تو
شاعر علی اصغر تقی پور تمیجانی
شعری بگو تا آتش دل شعله ور کند خواننده راازخویشتن هم بی خبر کند از عشق آن جانان بگو اسطوره
شاعر محمدرضانعمت پور
کاش تمامِ خیالم در دستانم بود دستهایت!
شاعر مژگان رشيدي ( رهانور)
ورق های دفترم حاصلخیز ، از بزاقِ واژه ها ! تو دانه پاشیدی عاشقانه هایم جوانه زد وشعرهایم سبز
شاعر سعید سیفی
آتش شدم ز حسرت دلی کو نیست چون من مایلت ولی راغب به اویی و با من سنگدلی
شاعر لیـلا طهماسـبی
دلم خون و تنم تبـدار است امشب به شوق روی تو دلـدار است امشب دلِ بی تاب و غمگین و فســـرده برای عش
شاعر غلامرضا محمودی
مطلع عشق ِ منّزه دشت و صحرایِ غدير مهدعشاق است و دلها گشته در دامَش اسير مكتب درس كرامت ساطع اوصاف
شاعر فرزان رادفر
آئينه زندگى (فارسی و انگلیسی) **************************** ‘ما زرد و سياه يا سپيديم يا سرخ ز
شاعر دکتر آرمان داوری
تا به کی ما اینچنین بیچاره و در زیر یوغ! بر تن ما یک گلیم پاره و در زیر یوغ! تا به
شاعر دکتر آرمان داوری
گر که با ما تو دگر کار نداری ، به درک! یا نیازی تو به دلدا ر نداری ، به درک! این که این
شاعر مسعود اويسي
آمدم و به در زدم تا که دری تو وا کنی بی تو نمی روم مگر دردِ مرا دوا کنی هر شبم از تو پر شد و لحظ
شاعر فرزین مرزوقی
واگویه مکن ای دل این درد غم آگین را پرخاش مکن بر من این غصه ی سنگین را از خود که گذشتم من خا
شاعر پژمان بدری
به چشمانت خیره می شوم و اعتراف میکنم این دو عقیقِ سبزِ یمنی که هوای دریا و جنگل را دارند بانیِ نش
شاعر سپیده طالبی
شانه کن ، گیسوی عشقم تو بزن ، مضراب شوقت را به هر بند دلم من کنم ، آشفته هر شب کوک دل را و س
شاعر عظیمه ایرانپور
رفتم میان خاطره ها زندگی کنم بی تو چگونه… آه… چرا زندگی کنم؟! از دست های سرخ زمین زخم خورد
شاعر احمدمحسنی اصل ,
اینکه جهان در کف شــــولای اوست فــــخر بــشر حیدر قـَـــــرایِ اوست نام بلــــندش به جهان
شاعر یاسر رییسوند
با ترنم در مسیر راهها ، قصد ِ رسیدن با چشمه ای است ” زلال ” که تصویرِ اندیشه در آن
شاعر طاهره ابراهیم زاده
از درد دل های فراوانم نگفتم ای ناخدا درگیر طوفانم ، نگفتم بنشین کنارم وقت رفتن نیست اکنون با ت
شاعر علیرضارضایی(سورنا)
فردا صبح هیچ کس درجهان زنده از رختخوابش بیرون نخواهد آمد امشب شاعری باعصبانیت به رختخوابش ر
شاعر ولی اله فتحی (فاتح)
به نام خداوند عشق . بِركه روشنترزخورشيد است وخوشآوای اوست ………روشن آن دنيای هستی نيزآ
شاعر مجتبی بضاعت پور
پشت دیوار سکوت دست نارنجی احساس در این تاریکی اشتها از دل هر قاصدکی می گیرد کوچه ها پر شده از
شاعر مصطفی مشهدی
خواهی که ملک گشته سبک بار شوی
شاعر محمد جلائی
با کاروان خسته که از ، راه ، آمدی همراه راه شیری و با ، ماه ، آمدی یک کهکشان ، همه ، همراه نور ش
شاعر مرتضی حاجی اقاجانی
دلم (48) ******** هر دمی که فرو میبرم سیگار آمالی است که به آذر میکشم و هر بازدمی که بیرون میدهم
با قرار دادن لوگو زیر در سایت و یا وبلاگ خود از شعر نو حمایت کنید.
شاعر محمدمهاجری
سوی هر شهر و دیار می رود قافله دار … سوی هر پنجره باز می شود عشق نیاز … سوی رویا به خیال به شقایق به نگار … در غروب خورشید به فرودی چرخید … سوی این عشق محال سوی فردا در زوال … به همین خورشید ها … در همین تردید ها … وان غروب است انگار… می کند آن انکار … وان چرا تاریک است … لحظه ها باریک است … این غروب …
شاعر محمد متین هاشمی
برای هردومون خوب نیست برای تو فقط خوب شد نمیدونم چکار کردم تَهِ این قصه این جور شد نه دریاهُ نه این جنگل نه گیتار و نه این آهنگ نبود درمان قلب من نبود درمان قلب من *** از همون طلوع عشق ما غروبشم مشخص بود چه زود غروب کرد این خورشید چه قدر برای من سخت بود *** چه قدر سخت بود چه قدر مشکل بدون تو زندگی کردن چه قدر سخته بدون تو تا تهِ ای راهُ طی کردن چه قدر سخت بود چه قدر مشکل بدون تو زندگی کردن چه قدر سخته بدون تو تا تهِ این راهُ طی ک …
شاعر عصمت ابوالحسنی
شعر زيباي غروب
نشسته بر دل تنهایم غمی بزرگ غروب خورشید غمم را بیشتر کند نمی شکند بغض نشسته در گلوی من تتنهایی مرا نبودنت بیشتر کند هرگز نخواستم که دل به کس دهم درد مرا قلب سرد تو بیشتر کند شبها و روزها خیالم از تو بیرون نمی رود بی تابی دل مرا ندیدنت بیشتر کند کاش یکبار هم شده دلت را صفا دهی تا مهر تو در دلم بیشتر شود سیمای بی محبتت مرا فسرد کاش عشق من در دل تو بیشتر شود دستان خویش را به تو خواهم سپرد شاید که گرمی آن خون رگان تو را بیشتر کند …
شاعر عصمت ابوالحسنی
نشسته بر دل تنهایم غمی بزرگ غروب خورشید غمم را بیشتر کند نمی شکند بغض نشسته در گلوی من تتنهایی مرا نبودنت بیشتر کند هرگز نخواستم که دل به کس دهم درد مرا قلب سرد تو بیشتر کند شبها و روزها خیالم از تو بیرون نمی رود بی تابی دل مرا ندیدنت بیشتر کند کاش یکبار هم شده دلت را صفا دهی تا مهر تو در دلم بیشتر شود سیمای بی محبتت مرا فسرد کاش عشق من در دل تو بیشتر شود دستان خویش را به تو خواهم سپرد شاید که گرمی آن خون رگان تو را بیشتر کند …
شاعر امیر حسین
باورم نمیشه که تو مثل یک غروب خورشید چشمهای گرمت بستی مثل مرگ به روی امید * حالا دیگه خوب می دونم که گول حرفهاتو خوردم من که بازیچه نبودم انگاری که مِی میخوردم * دیگه تو برام غریبی مثل هر غروب خورشید حتی یادتم نمی خوام که برام بیاره هر چیز * برای توصیف کارت واژه ها رو کم میارم توی هیچ کجا ندیدم مثل تو که هی میبارم * من نمیدونم چرا تو یکدفعه دل و بریدی شایدم گولش و خوردی که ز پیشم پر کشیدی * اگه اون خود غروب الهی غروب بمیره الهی تو پ …
شاعر حیدر شرف نهال
در کنج اتاق، کنار پنجره عبوسم نشسته ام. و دلگیرترین غروب فصل را نظاره می کنم. گنجشک ها را دیگر بر شاخه ها نمی بینم. و همهمه بچه ها را در کوچه ها نمی شنوم. مثل اینکه هوا برای طلوع کردن احساس ها باب دل نیست. فضا سفید است و سرد و یکرنگ. با غروب خورشید شفافی اتاقم نیز کدر می شود و سایه ام بر گل های قالی تراوش می کند. چراغ همسایه ها یک به یک روشن می شود؛ تجلی رخ آسمان نیمه تاریک. من، اتاقی تیره رنگ و زمستانی خموش هم آهنگ شده ایم. از خانه بیرون می …
شاعر محمد کشوری
در آخرین غروب گنجشک بغضش را قورت دادو قورباقه لال شد مرداب هم با مهتاب قهر کرد جیرجیرک آواز جدایی سر میدادو جغدی خسته به روی شاخه ی افرای پیری لم داده بود آخرین غروب چقدر دلگیر بود وقتی که وحشت چنگال می انداخت به آسایش نیلوفر آبی بچه غازی آرام از مادرش پرسید: پس کی میرسد فصل کوچ؟؟ و مادر فقط سکوت کردو سقوط ستاره ای را به تماشا نشست باد سردی وزید تمام دشت لرزیدو تن شقایقها مورمور شد ناگهان همه جا پر از هیاهو شدو همه با هم دم گرفتند …
شاعر محمد صفا
غروب که میشود خواهش من جان تازه میگیرد از آسمان دلهای تنگ از لبهای دوخته بر هم و نگاههای اشک آلود ای صحنه غم انگیز غروب خورشید ما را به دست تاریکی تنهایی نسپار …
شاعر جعفر عرب
باز هم غروب خورشید تو را به نظاره می نشینم وتو را در اعماق نگاه خسته اش می بینم تو را که غریبانه نگاهت را در نگاهم خیره می سازی و عاشقانه سرود عشق خود را در دستگاه شور عشقم اجرامی کنی و تبسم ساز محبت را در آن کوک می سازی… اینک غروب آمده و تو نیستی! غروب سخن از جدایی می زند نی هجران می نوازد و تو نیستی که ببینی چقدر دلم برای تو تنگ است افسوس که دیگر نیستی ای آشنای دل اما یاد و خاطره ات در قلب من جاریست سفرت به خیر جام عاشقانه ات به کام. …
شاعر سید محمد فقیه سبزواری
بازه زمانی ناگواری ست طلوع تا غروب خورشید در همه آدینه ها و من ، سال هاست هر روز ششم ، خط می زنم جمعه های تقویم آویخته به دیوار ذهن افسرده ام را که دلتنگم از تداعی خاطره های کریه در آستانه جمعه های تلخ تر از زهر خسته ام از تحمل ملال عبور ثانیه های پردرد در همه ی جمعه های رفته جمعه های در راه و دلگیر از عقربه های بی خیال که دقیق تر از هر روز ، ثانیه هارا دقیقه می کنند نقطه جوش ظلم جهانی ، جمعه ای ست در جمع جمعه های تقویم تاریخ …
شاعر وهاب موحدی
غروب خورشید زیبای چشمانت بر دشت رویا و آرزویم غروب تمامی رویاهایم شد چشمان پر ز امیدم بی فروغ گشت شاخسار سبز وجودم خشکید برگ برگ سبز و زیبایش پوسید چه آرزوهایی آه چه آرزوهایی که تبه گشت و گذشت و تار و پود زندگی ام که ازهم گسست و گل عشقم که پرپر شد . . . …
شاعر سید محمد حسین خلیلی
به نام خالق عشق بانوی دوعالم 3 رفتی و تیره شد از غم ، دل دنیا بی تو چه کند فاطمه جان ، فاطمه ، مولا بی تو؟ صبح فردا ز افق سر ز چه آرد خورشید ؟ با چه شوقی شکفد لاله به صحرا بی تو؟ گو ببندند در باغ ملائک امشب که ندارد گل خورشید ، تماشا بی تو کودکان تو به دامان که گیرند پناه؟ بوی مادر ز که جویند خدا را بی تو همه در سوک تو بنشسته به جز روح نبی که دگر نیست از این واقعه ، تنها بی تو آن چنانم ز غمت دل زده از جان که دگر غیر مرگم به خدا نیست تمنّا ب …
شاعر مصطفی محمدی
خلاصه کرد زندگی را رفتن تو در سوال بودن یا نبودن… و نفس کشیدن که فقط عادت شد برای این سینه تنگ! زمینی که فقط می چرخد تا بهانه ای ندهد دست قلب خواهان ایستادن! تا مبادا جریان ندهد خاطرات تو را در رگ های زمان… خورشیدی که فقط طلوع می کند تا گم نشود سرگشته ی شبگرد! تا آواز نکند غم تو را در میان بی پناهی های کوچه ها… و اما تو… تویی که فقط دور می شوی تا یادم نرود قصه ی فرهاد،قصه ی مجنون! تا شک نکنم به ترک عادت! به بهانه ایستادن! به غروب خو …
شاعر علی مقدم
غروب خورشید چشمانم را به خود خیره کرد بار دگر رفت و سرایم را تیره کرد ورقی بر کف و قلمی بر دست مینوشتم برای خود سرمست از یاد عشقت که در غروب خورشید تازه میشد حتی شمع از شرم شعرسراسرعشقم اب میشد …
شاعر امین تحریری
از طلوع تا غروب خورشید را در تو دیدم از آن نور سبک سر صبح گاهی تا غروبی از جنس پرستیدن ای بت من تو از جنس آسمان هایی . . 2…………………………… مثل باران قطره قطره عشق تو بر قلب من بارید و اکنون این منم غرق در میان سیل عشقت . . ۳…………………………… اکنون با زمزمه ای از جنس سپید می خوانمت تو به مانند خیلی از چیزهایی مثل باران مثل خورشید …
رضا همایون
مریم غریبی
احمد مهرافروز
عبدالمجید حیاتی
ام البنین دهقان
لعیا بهاری
دانیال فریادی
شاعر هومن کوچک پور
پرسه های عاشقانه…من… در خانه هایی که هنوز با سبو سیرابت می کنند و از خستگی زمان بر زمین های
شاعر رمضان یسلیانی
شعر زيباي غروب
ای خالق هرچه آسمان ها وی ناظم نوروکهکشان ها وی عالم هستی ازتوروشن وی زنده به دوره وزمان ها بشنوس
شاعر پژند محرر صفايي
دل را به بزم شعر و شور وترانه بردی دور از غم و فریب و رنج زمانه بردی در دل نبود شوقی تا که رسی
شاعر مصطفی ارشد ( کیان )
از تو هیاهو مانده و از من خاموشی مطلق بیا کنارم ، مکث نکن و حرفی بزن از من کلامی که تهی ام کند ا
شاعر مجیددرگاهی
بَعدِتو دیگر مرا، فصلِ خَزانَم رِسَدْ کاردْ دگر بی گمان، بر لبِ جانم رسد نیستْ تَحَمُّل دِگر حال
شاعر محمدکریمی
ترا من غرق باران شباهنگام با چشمان جانم دیده بودم تو گشتی، بی آنکه لحظه ها دانند برای روزهای پر
شاعر میناتمدن خواه
شده ام معتادِ مخدرِ پیکرت روزها خمارم به یاد آغوشت شب ها نشئه ام درون آغوشت! _______
شاعر معصومه اصلی
جیغ ماهی ها گم شده درعظمت اقیانوس سالهاست که دهان باز وبسته می کنند ورنج فریاد ِسکوت را غرغر
شاعر ناصر فعال
اوضاع پرستار چو بیمار ، نگون شد، قانون چه زبون شد بیمار چه ارزان شد و درمان چه گرون شد، قانون چه زب
شاعر علي سقايي
در انتظارِ بودنت سحر شُدو نیامدی باد وزیدو جغد رفت،پیر شدم نیامدی ساعت من شکست پس هدیه به دریا ک
شاعر فردین فرج الهی راد
میدرم پیرهنم بوی کنی سمت مرا ای دریغا که مرا بوی تو راه افتاده…
شاعر محمد کریم زاده نیستانک
. – بیماری – آرزو داشت … سرِشهر ! پیدا کند طبِ سنتّی را … *محمد کریم زاده نیستانک
شاعر فریدون ناصرخانی کرمانشاهی
این کوچه تنهاست این پرنده از درد … قفس را پرواز می کند وما اشک را ناشیانه چتر می کنیم . هر
شاعر امیرخانکی
دَرفراسویِ چشمانِ تو دَرپشت چِشمه هایِ جاری از اَبدیت باتِکیه بر دَستانی به بلندای کوه اَزسَمت
شاعر علی سلطانی نژاد
*بر اساس شعری از غزل آرامش من درد میکشم، که تو لرزان نبینیام محتاج هر ترحّم
شاعر غلامرضا انصاری اصل
انقلاب مخملی در راه تو بی فایده ست..کودتا باید کنم تا عشق ممکن تر شود
شاعر افروز ابراهیمی-دیانا
ما برای انتخاب نیامده ایم ناگزیر باید تن به اجبار دهیم برای هر آغازی پایانیست بی سرانجام و هیچ
شاعر نعمت الله سیادت مقدم
همه را چـــــون از عشق افتاده اند در خندق یار لبخند میزنند مرا افتاده در تهه چاه عشق یار
شاعر سلیمان بوکانی حیق
« رنج و شطرنج »* =========== گاهی دنیـا، پُر از رنجه گاهی هم، بسان شطرنجه بُرد و باخته، کارشان
شاعر موسی ظهوری آرام
باران که می بارد هر قطره واژه ا ی می شود شبیه تو باران می بارد ومن تنها در خیابان خیس از شعر
شاعر فرشاد فرشاد
تو خیال کردی میشه تو جهنم بود و از بهشت گفت درد داشته باشی و از آسمون آبی گفت روی ریل سرد آهنی ن
شاعر مجید آبسالان
غم عشق نگاری دل زکفم ربود و رفت که رفت غمی نو به غمم فزود و رفت که رفت درِ سرای محبت بروی من ب
شاعر زهرا اروانه
ماه را قسمت می کنم بین من و تو، تو را که داشته باشم با هم سهم من است تمام ماه ….
شاعر الهه برزگر
یه جوری بیا تا زمینم قدمهاتو یادش نره..
شاعر محسن مکاری
طبع شعر و شاعری ما را کشید به شعر نو صد سلام و صد درود، بر دیار اهل نو گرچه بیزارست دل از تملق از
شاعر مصطفی مروج همدانی
می توان یک چشمه بود در کنار نخلها می توان مرهم نهاد بر تمام زخمها می توان جاری نمود آبهای
شاعر ستار سلطانیان
چند سرودک از عشق : 1 از عشق که بگریزم هم او مرا برمیگرداند. 2 همیشه فکر می کردم عاشق
شاعر مختار وطن پرست
بندهء درگاه تو چون شاه شاهان می شود خاک کویت مفخر دیهیم خاقان می شود از لب لقمانی ات وز حک
شاعر مهدی رنجبر
در خیال خویش پندارم که من یار توام دلبر ما گشته ای ، من نیز دلدار تو ام می ستیزم در خیال خویش با خ
شاعر سیده مریم جعفری
Name :simple paper !Eyes of blue ?Who’s be sad !Eyes of your love …Who ,one ?said ,Color
شاعر موسی ظهوری آرام
دلتنگی غروب روز جمعه چقدر شبیه روزی است که خورشید پشت ابر است
شاعر عبدالعلی نظافتیان
ای کاش دردل تو، جایی برای من بود باغی پراز بهاران،هستی برای من بود می شد به عشق دیداراز موج دل حذر
شاعر ام البنین دهقان
” من کنت مولاه فهذا علی مولاه ” و سکوت می میرد. *** بیابان برکه و درخت نه لات ،
شاعر عبدالمجید حیاتی
واسه ی یه سفر واقعی سه چیز لازمه: – یه بسته پول – – یه وقتِ فول – – یه حوصله ی لول – واسه
شاعر زهرا سنایی
مَنِ افتاده بر تخت صدایی میشنیدم از پس در صدای آه و ناله،ترس و وحشت صدای ناامید مادرم بود من پژ
شاعر کریم لقمانی
بیا ببین چگونه گرفتی توخواب چشمانم که رفته ای و ندانی چه غصه ی فراوانم نگاه کن به پنجره ی آشفته از
شاعر محسن نصیری
سالها بر سر تو بین من و دل جنگ است من گریزان ز جفای تو ولی دل تنگ است رفتم از شهر به صحرا که ز
شاعر علی معصومی
عید غدیر کهکشان آویزه ای بر سینه ی دریای اوست آسمان سر در خَم رخسار بی همتای اوست ذولفقار و پنجه
شاعر رسول رشیدی راد
پیچیده بین میدان، هوهوی ذوالفقارت. برپا نموده طوفان، هوهوی ذوالفقارت. در سینه ها نفس ها، محبوس گ
شاعر عمار نادمی(عماد)
شهر من شاهرود شهر باصفا سرزمين عاشقان بي ريا کهکشاني پرزعالِم پر شهيد مهد خرقاني ديار بايزيد
شاعر مجید رضای
سرو در خیال و وهم خود با باد چه رقصی میکند! این رقص ویران میشود چون تو تبر بر جان زنی!
شاعر فاطمه مهدوی
غزل میسرایم که شاید دوباره تو را من بیابم سراغم بیایی سراغت بیایم هوایی شوم من شرابم دهی تو
شاعر علی اصغر تقی پور تمیجانی
شعری بگو تا آتش دل شعله ور کند خواننده راازخویشتن هم بی خبر کند از عشق آن جانان بگو اسطوره
شاعر محمدرضانعمت پور
کاش تمامِ خیالم در دستانم بود دستهایت!
شاعر مژگان رشيدي ( رهانور)
ورق های دفترم حاصلخیز ، از بزاقِ واژه ها ! تو دانه پاشیدی عاشقانه هایم جوانه زد وشعرهایم سبز
شاعر سعید سیفی
آتش شدم ز حسرت دلی کو نیست چون من مایلت ولی راغب به اویی و با من سنگدلی
شاعر لیـلا طهماسـبی
دلم خون و تنم تبـدار است امشب به شوق روی تو دلـدار است امشب دلِ بی تاب و غمگین و فســـرده برای عش
شاعر غلامرضا محمودی
مطلع عشق ِ منّزه دشت و صحرایِ غدير مهدعشاق است و دلها گشته در دامَش اسير مكتب درس كرامت ساطع اوصاف
شاعر فرزان رادفر
آئينه زندگى (فارسی و انگلیسی) **************************** ‘ما زرد و سياه يا سپيديم يا سرخ ز
شاعر دکتر آرمان داوری
تا به کی ما اینچنین بیچاره و در زیر یوغ! بر تن ما یک گلیم پاره و در زیر یوغ! تا به
شاعر دکتر آرمان داوری
گر که با ما تو دگر کار نداری ، به درک! یا نیازی تو به دلدا ر نداری ، به درک! این که این
شاعر مسعود اويسي
آمدم و به در زدم تا که دری تو وا کنی بی تو نمی روم مگر دردِ مرا دوا کنی هر شبم از تو پر شد و لحظ
شاعر فرزین مرزوقی
واگویه مکن ای دل این درد غم آگین را پرخاش مکن بر من این غصه ی سنگین را از خود که گذشتم من خا
شاعر پژمان بدری
به چشمانت خیره می شوم و اعتراف میکنم این دو عقیقِ سبزِ یمنی که هوای دریا و جنگل را دارند بانیِ نش
شاعر سپیده طالبی
شانه کن ، گیسوی عشقم تو بزن ، مضراب شوقت را به هر بند دلم من کنم ، آشفته هر شب کوک دل را و س
شاعر عظیمه ایرانپور
رفتم میان خاطره ها زندگی کنم بی تو چگونه… آه… چرا زندگی کنم؟! از دست های سرخ زمین زخم خورد
شاعر احمدمحسنی اصل ,
اینکه جهان در کف شــــولای اوست فــــخر بــشر حیدر قـَـــــرایِ اوست نام بلــــندش به جهان
شاعر یاسر رییسوند
با ترنم در مسیر راهها ، قصد ِ رسیدن با چشمه ای است ” زلال ” که تصویرِ اندیشه در آن
شاعر طاهره ابراهیم زاده
از درد دل های فراوانم نگفتم ای ناخدا درگیر طوفانم ، نگفتم بنشین کنارم وقت رفتن نیست اکنون با ت
شاعر علیرضارضایی(سورنا)
فردا صبح هیچ کس درجهان زنده از رختخوابش بیرون نخواهد آمد امشب شاعری باعصبانیت به رختخوابش ر
شاعر ولی اله فتحی (فاتح)
به نام خداوند عشق . بِركه روشنترزخورشيد است وخوشآوای اوست ………روشن آن دنيای هستی نيزآ
شاعر مجتبی بضاعت پور
پشت دیوار سکوت دست نارنجی احساس در این تاریکی اشتها از دل هر قاصدکی می گیرد کوچه ها پر شده از
شاعر مصطفی مشهدی
خواهی که ملک گشته سبک بار شوی
شاعر محمد جلائی
با کاروان خسته که از ، راه ، آمدی همراه راه شیری و با ، ماه ، آمدی یک کهکشان ، همه ، همراه نور ش
شاعر مرتضی حاجی اقاجانی
دلم (48) ******** هر دمی که فرو میبرم سیگار آمالی است که به آذر میکشم و هر بازدمی که بیرون میدهم
با قرار دادن لوگو زیر در سایت و یا وبلاگ خود از شعر نو حمایت کنید.
شعر زيباي غروب
مجموعه تصاویری از زیبایی طللوع و غروب خورشید غروب عاشقی شکست عشقی دلتنگی سپیده دم زیبایی افق خورشید
تصاویر دپ …. در بخش عکس های عاشقانه ناز وب
این زندگی نیست که میگذرد؛
این ما هستیم که رهگذریم…
” پس با هر طلوع و غروب لبخند بزن ”
“مهربان باش و محبت کن”
“حتی تاریکترین شب نیز پایان خواهد یافت و
خورشید خواهد درخشید”
روزهای خوب خواهد آمد
اس ام اس غروب آفتاب
پنجره را باز میکنم
طلوع را میبینم و غروب را فراموش میکنم.
از اینکه در قلبم هستی افتخار میکنم
اس ام اس غروب جمعه
دوستت ندارم به اندازه اقیانوس ، چون یه روز تموم می شه. دوستت ندارم به اندازه خورشید، چون غروب می کنه. دوستت دارم به اندازه روت که هیچوقت کم نمی شه
اس ام اس غروب دلگیر
نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
اس ام اس غروب دلتنگ
روزهایم همچون برگهای پاییز غروب که میشود
می افتد . . .
نمیدانم درخت زندگی ام چند برگ دارد. . . ؟
فقط میدانم پاییز است
اس ام اس غروب دلتنگی
غروب پاییز یه غروب دیگس
غروب پاییز یه تصویری دیگس
غروب پاییز دریا ،یه نقاشی خاص دیگس
قدم زدن دوعاشق ریختن برگا، غروب پاییز…یه حس حال دیگس
اس ام اس غروب آفتاب
چو ماه از کام ظلمت ها دمیدی
جهانی عشق در من آفریدی
دریغا، با غروب نابهنگام
مرا در دام ظلمت ها کشیدیشعر زيباي غروب
همه در انتظار غروب خورشید آسمان من اند…
نمی دانند ناخدای بی نام بی تو راه را گم می کند
چون به چشمک ستاره ی قطبی دل نبسته است
غروب غم انگیز خورشید را زمانی دوست دارم که بدانم فردایش تورا میبینم
شمال و غروب و معمای تو
کدوم روز خوب تماشای تو
امان از نم جاده و بغض من
می بارم برای سبک تر شدن
کدوم ساحل دنج پهلو تو
بشینم پی ردی از بوی تو
صدف تا صدف اوج غم با منه
دل تنگمو صخره پس میزنه
غروب یه جور فریبه
دنیا عجیب غریبه
یکی کنار دریا
یکی ندیده دریا
یکی عاشق خسته
یکی دلش شکسته
چه باشه چه نباشه
محبت سر جاشه
چه داری چه نداری
تو عزیز روزگاری
برترین مطالب مرتبط
عکس نوشته های بسیار زیبای صبح بخیر (1)
عکس نوشته و متن های زیبای صبح بخیر برای تلگرام (2)
عکس نوشته و متن های زیبای صبح بخیر برای تلگرام (4)
تصاویر متحرک سلام هلو با جملات زیبای سلام ویژه تلگرام
عکس نوشته و جملات زیبای شب بخیر برای تلگرام (1)
اس ام اس های عاشقانه و زیبای شب بخیر
عکس,بازیگران,مد و زیبایی,تعبیر خواب,سلامت
نوشته شده توسط
مدیر
· در۰۲ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۵۶.
اشعار کوتاهی که در مورد غروب زیبای خورشید وصف شده است همیشه طرفداران بسیار زیادی دارد کودکان و بزرگسالان در سایت های مختلف به دنبال متن شعر هایی هستتند که درباره غروب کردن خورشید باشد که اتفاقا در این مطلب از توپ تاپ گلچینی از بهترین شعرها را با همین موضوع ارسال کرده ایم زیبایی اینگونه اشعار بخاطر این است که احساس آرام و قشنگی را به خواننده میدهد،قصیده غزل و یا اشعار نو بترتیب دارای اولیت هستند
دست در دست تو و عاشق لبهات شدمکیش بودم سر لبهای تو، من مات شدماولین بار که گیسو ی تو را شانه زدموارد سلسله ی ارثی اموات شدمتا به امروز کسی بر تن من تکیه نکرد!از دعای چه کسی همدم فردات شدم؟اعتبار قدح و می خور میخانه چه شد؟که چنین با قدح زلف تو اسقاط شدم؟لَختی موی تو با رایحه اش کشت مرادر دلت فرضیه ای بودم و اثبات شدمکل اوراق کتابم ز غمت شعر شدندهر ورق، شاهد رقصیدن ابیات شدم
شعر درباره ی غروب آفتاب
شعر زيباي غروب
بعد از رفتنت ،روزهایم معمولیست …!صبحانه میخورم ،روزنامه میخوانم …!صفحهی حوادث را ،دنبال میکنم …!به سینما میروم ،غروب، پنجره را باز میکنم …!قهوه مینوشم …!شب …شب …شب …شب حتما بی تو خواهم مرد …!!!
شعر درباره غروب خورشید 96 جدید
تو طلوع تمام مهربانی هاتو غروب تمام دردهای منی….
شعر کوتاه و عاشقانه درباره غروب جمعه
من نه غروب دلم میگیرهنه شبنه حتی جمعه!من هر لحظه دلم از نبودنت میگیره 🙂
استاتوس های برگزیده درباره غروب
چه روزای خوبی بود تو و جاده و غروب خاطرات خیلی خوبانتظار دیدنت انتظار خوبی بود رفتنی شدی چه زودهر جا هستی دیگه فکر من نباش دنیا باشه واسه تو و آدماشحالم خوبه نگران من نباش دارم میرمهر جا هستی دیگه فکر من نباش دنیا باشه واسه تو و آدماشحالم خوبه نگران من نباش دارم میرمچه روزای خوبی بود تو و جاده و غروب خاطرات خیلی خوبانتظار دیدنت انتظار خوبی بود رفتنی شدی چه زودهر جا هستی دیگه فکر من نباش دنیا باشه واسه تو و آدماشحالم خوبه نگران من نباش دارم میرمهر جا هستی دیگه فکر من نباش دنیا باشه واسه تو و آدماش حالم خوبه نگران من نباش دارم میرم
شعر نو درباره غروب خورشید
عصر یک معماستدرست مانند یک رویاغروب درآن نهفتہوشب درکمین اوامیدوارم دراین عصرلبتون خندوندلتون خالے ازهرغم وغصہوروز و روزگارتونشادوپرنشاط باشہ
غروب خورشید شعری زیباسوی هر شهر و دیارمی رود قافله دار …سوی هر پنجره بازمی شود عشق نیاز …سوی رویا به خیالبه شقایق به نگار …در غروب خورشیدبه فرودی چرخید …سوی این عشق محالسوی فردا در زوال …به همین خورشید ها …در همین تردید ها …وان غروب است انگار…می کند آن انکار …وان چرا تاریک است …لحظه ها باریک است …این غروب …
برچسب ها:
شعر درباره غروب خورشید
شعر درباره غروب جمعه
شعری عاشقانه درباره غروب
شعر نو درباره غروب خورشید
بسیار زیبا
قشنگ و خیال انگیز
عکس نوشته اسم
عکس نوشته های اسم خسرو برای پروفایل
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۱۰
عکس نوشته اسم
آلبوم عکس نوشته های اسم جهانگیر برای پروفایل
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۱۴
اس ام اس و عکس نوشته
بهترین متن ها برای تشکر از زحمات همسر (2)
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۷
عکس نوشته اسم
عکس نوشته های اسم خشایار برای پروفایل
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۳۲
متفرقه
استخدام نویسنده برای تولید محتوا
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۰۳
اس ام اس و عکس نوشته
بهترین متن ها برای تشکر از زحمات همسر (2)
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۷
عکس نوشته اسم
عکس نوشته های اسم خشایار برای پروفایل
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۳۲
عکس نوشته اسم شعر زيباي غروب
آلبوم عکس نوشته های اسم جهانگیر برای پروفایل
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۱۴
عکس نوشته اسم
عکس نوشته های اسم خسرو برای پروفایل
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۱۰
متفرقه
استخدام نویسنده برای تولید محتوا
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۰۳
کاربرانی که برای ثبت نظر ایمیل ندارند میتوانند از این ایمیل استفاده کنند :
toptoop@yahoo.com
کافیست آدرس معرفی شده را کپی و در بخشی که ایمیل نیاز هست وارد نمایید.
تعبیر خواب
اس ام اس و عکس نوشتهدانلود عکسعکس نوشته اسملوگو اسمعکس های خبریفیلم و کلیپ
متفرقه
طالع بینی خورشیدی
سلامت
شعرهای ناب
زناشویی
مطالب انگلیسی با ترجمه فارسی
مقاله و تحقیق
بیشتر
عکس نوشته اسم
عکس نوشته های اسم خسرو برای پروفایل
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۱۰
عکس نوشته اسم
آلبوم عکس نوشته های اسم جهانگیر برای پروفایل
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۱۴
اس ام اس و عکس نوشته
بهترین متن ها برای تشکر از زحمات همسر (2)
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۷
عکس نوشته اسم
عکس نوشته های اسم خشایار برای پروفایل
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۳۲
متفرقه
استخدام نویسنده برای تولید محتوا
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۰۳
عکس نوشته اسم
عکس نوشته های جدید اسم روزبه برای پروفایل
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۲۱
عکس نوشته اسم
عکس نوشته های جدید اسم تورج برای پروفایل
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۳
شعر های ناب
شعر برای تبریک تولد عشقم
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۹
تعبیر خواب
دیدن فندق در خواب چه تعبیری دارد؟
۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۰۲
طراحی قالب از PressCustomizr.
شعر درباره غروب توصیف احساسات شاعرانه و فضای غمناک قبل از فرو رفتن کامل خورشید در افق آسمان است.
گلچینی از شعرهای غروب را در ستاره بخوانید.
– اولین بار نیست که این غروب لعنتی غمگینت کرده است آخرین بار نیز نخواهد بود به کوری چشمش اما خون هم اگر از دیده ببارد بیش از این خانه نشینمان نخواهد کرد کفش و کلاه کردن از تو خنده به لب آوردنت از من برای کنف کردن این غروب و خنداندن تو حاضرم در نور نئون های یک سینما مثل چارلی چاپلین راه بروم و به احترام لبخندت هر بار کلاه از سر برمی دارم یک جفت کبوتر از ته آن به سمت دست های تو پرواز کنند جوک های دست اولم را نیز می گذارم برای آخر شب که به غیر از خنده های قشنگت پاداش دیگری هم داشته باشد اگر شعبده باز تردستی بودم با یک جفت کفش کتانی و یک کلاه حصیری می توانستم برایت سراپا تابستان شوم سر هر چهارراه و کاری کنم که بر میز خال بازها هر ورقی را برگردانی آس دل باشد و هر تاسی که بریزی عباس صفاری ~~~~~✦✦✦~~~~~ بی تو خاموشم، شهری در شبم تو طلوع می کنی من گرمایت را از دور می چشم و شهر من بیدار می شود با غلغله ها، تردیدها، تلاش ها و غلغله های مردد تلاش هایش دیگر هیچ چیز نمی خواهد مرا تسکین دهد دور از تو من شهری در شبم ای آفتاب و غروبت مرا می سوزاند من به دنبال سحری سرگردان می گردم احمد شاملو ~~~~~✦✦✦~~~~~ کنار کسی که
اس ام اس غروب آفتاب
چو ماه از کام ظلمت ها دمیدی
جهانی عشق در من آفریدی
دریغا، با غروب نابهنگام
مرا در دام ظلمت ها کشیدی
•
شعر زيباي غروب
•
•
شمال و غروب و معمای تو
کدوم روز خوب تماشای تو
امان از نم جاده و بغض من
می بارم برای سبک تر شدن
کدوم ساحل دنج پهلو تو
بشینم پی ردی از بوی تو
صدف تا صدف اوج غم با منه
دل تنگمو صخره پس میزنه
•
•
متن درباره غروب, اس ام اس غروب عاشقانه
اگر من بزرگ نمی شدم، پدربزرگ هنوز زنده بود، موهای مادرم سفید نمیشد،
مادربزرگ در ایوان خانه باز می خندید،
تنهایی معنایش همان تنها بودن در اتاقم بود،
غروب جمعه برایم دلگیر نبود،
چقدر گران تمام شد بزرگ شدن من
•
•
•
•
•
دیروز غروب
پیاده روهای غمگین را قدم میزدم
عابران بی تفاوت از کنارم
سکوتم را لگد می کردند
زیر هجوم افکارم
تو را آرزو کردم
کاش یکی ازاین عابران بودی
هیچ نگاهی آشنا نبود
جز کودک فال فروشی که نگاه غمگینش بغض مرا به انفجار رساند
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب دلگیر
گاهگاهی دل من میگیرد،بیشتر وقته غروب،آن زمانى که خدا نیز پر از تنهاییست واذان در پیش است،من وضو خواهم ساخت،از خدا خواهم خواست که توتنها نشوى و دلت پر زخوشى ها باشد…
•
•
•
•
•
خیال نکن اکر برای کسی تمام شدی..
امیدی هست…
خورشید…
از انجا که غروب می کند..
هیچگاه طلوع نمیکند
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب عشق , متن غروب
شعر زيباي غروب
باورکن
انگشتانم با هیچ سرمایی یخ نمی زنند گلم!
ترا که می نویسم،گرم می شود دست هایم
هنوز با توام
نباشی هم با خیالت مدام
راه می روم
حرف می زنم
عشق می ورزم
نفس می کشم
وبا گردش فصول
دور می چرخم چشم های بی غروب ترا
هر روز
هر هفته
و هر سال
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب عاشقانه
دوستت دارم تمام و کمال
از شرق پیشانیت
تا غروب لبخندت
از جنوب چشمهایت
تا شمال نفس هایت
دوستت دارم تمام و کمال
•
•
•
•
•
متن غمگین غروب, اس ام اس غروب دلتنگی جدید
I love you for the last sun set…
تاآخرین غروب دنیا دوستت دارم
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب خورشید
ب سلامتى همه اونایى ک دلشون از یکى دیگه گرفته,ولى براى اینکه خودشون رو اروم کنند میگن:ب خاطره غروب پاییزه
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب زیبا
گفته بودی عجیب دلتنگی
دل من هم برای تو تنگ است
پیش من هم غروب زیبا نیست
پیش من هم طلوع کم رنگ است
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب, متن ادبی در مورد غروب خورشید
بین ما چیزى نبود
که حالا
این پاییزى را که تنهاترم مى کند،
به تو نسبت بدهم!
به آبان که رسیدى،
یک نخ سیگار آتش بزن
و رو به پنجره،
براى خورشید دم غروب،
از دخترى با موهاى قرمزش بگو،
که هرگز نبود
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب دلتنگی
روزهایم
همچون برگ های پاییز
غروب که می شود می افتد …
نمی دانم درخت زندگیم چند برگ دارد…؟!
فقط می دانم پاییز است
•
•
•
•
•
متن درباره غروب – اس ام اس غروب دلتنگی جدید
دلت که گرفته باشد…
با صدای ترانه که هیچ…
با صدای دست فروش دوره گرد هم
گریه می کنی…
و این است شرح حال غروب جمعه های من
.
.
.
اس ام اس غروب خورشید
این زندگی نیست که میگذرد؛
این ما هستیم که رهگذریم…
” پس با هر طلوع و غروب لبخند بزن ”
“مهربان باش و محبت کن”
“حتی تاریکترین شب نیز پایان خواهد یافت و
خورشید خواهد درخشید”
روزهای خوب خواهد آمد
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب آفتاب
پنجره را باز میکنم
طلوع را میبینم و غروب را فراموش میکنم.
از اینکه در قلبم هستی افتخار میکنم
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب جمعه
دوستت ندارم به اندازه اقیانوس ، چون یه روز تموم می شه. دوستت ندارم به اندازه خورشید، چون غروب می کنه. دوستت دارم به اندازه روت که هیچوقت کم نمی شه
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب دلگیر
نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب دلتنگ
روزهایم همچون برگهای پاییز غروب که میشود
می افتد . . .
نمیدانم درخت زندگی ام چند برگ دارد. . . ؟
فقط میدانم پاییز است
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب دلتنگی
غروب پاییز یه غروب دیگس
غروب پاییز یه تصویری دیگس
غروب پاییز دریا ،یه نقاشی خاص دیگس
قدم زدن دوعاشق ریختن برگا، غروب پاییز…یه حس حال دیگس
•
•
•
•
•
اس ام اس غروب خورشید
همه در انتظار غروب خورشید آسمان من اند…
نمی دانند ناخدای بی نام بی تو راه را گم می کند
چون به چشمک ستاره ی قطبی دل نبسته است
.
منبع : amirfb
پیامک های شب بخیر گفتن, اس ام اس شب بخیر گفتن, اس ام اس عاشقانه شب بخیر گفتن پیامک های شب بخیر گفتن, اس…
تمامی حقوق این سایت نزد ابر تازه ها محفوظ می باشد و هرگونه کپی برداری از مطالب و طرح قالب شرعا حرام می باشد.
Copyright Abartazeha.COM© 2017 – Allrights Reserved
مجموعه زیباترین اشعار کوتاه و نو، متون ادبی، جملات و اس ام اس های عاشقانه رمانتیک و غمگین دلتنگی در مورد دریا و ساحل برای عشق زندگی
شبیه ساحل
آغوش باز کن
تا خیال دریا بودن کنم
******
تو دریای آرام من هستی، تو بهترین احساس را در من به وجود می آوری
تو رویای من هستی، قلبی که الهام بخش من است
تو شعله ایمان به عشق را در من روشن می کنی
هر زمان که نفس می کشم، زندگی زیبایی دوباره پیدا می کند
تو چشم هایی هستی که باعث می شوی من ببینم، تو هدف منی، ملکه راز های منی
تو یکی هستی، یک روز ممکنه مرا به زانو درآوری، تو همه چیز من در این دنیایی
چیزی که می خوام بهت بگم اینه که من عاشق وقار تو هستم، تو روح منی
دوستت دارم همسر عزیزم
شعر زيباي غروب
******
وقتی دلت گرفته باشه
تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند
باز هم دل تو بارانی ست
خیس تراز دریا خراب تر از امواج
******
عشق با این همه نیرنگ عواقب دارد
جدل آینه و سنگ عواقب دارد
رود بی تاب برای لب دریاست ولی
جاده فرسنگ به فرسنگ عواقب دارد
******
بس دیده که شد در انتظارت
دریا و نمیرسد به ساقت
سعدی
******
مثل ساحل آرام باش
تا دیگران مثل دریا، بی قرارت باشند
******
می خواهم آنقدر به پایت گریه کنم که دریا پیش چشمانم کم بیارد
******
مد چشمت بی شتابم می کند
موج این دریا حبابم می کند
باز لبخند تو می گوید بیا
باز می آیم ، جوابم می کند
مانده ام سر گشته در یک انتظار
تا غمت کی انتخابم می کند
******
عجیب شباهتی داشتی با دریا
دریا نیز غرقش که می شوی پس ات می زند
******
از من
تا
تو
هفت آسمان
دریاست
******
به دامن گرچه دریا دارد اما
گریبانش نم جویی ندارد
چو کشتی شو عنان از پاردم ساز
ازین دریا که لولویی ندارد
******
تمام آب های روی زمین رو میتونی فرض کنی؟
اقیانوس
دریا
باران
فکر کن اگه همشو بخوای با قطره چکان قطره قطره کنی چقدر میشه؟
به همون اندازه دوستت دارم
******
پی یک بوسه گرد پایه حوض
بسی گشتم تو دل دریا نکردی
******
لاک پشت های کوچکی که تازه به دنیا آمده اند را دیده ای؟
بی اختیار به سمت دریا می روند
این گـونه دوستت دارم بی اختیار
******
دریا کنم اشک و پس به دریا
در هر صدفی جدات جویم
******
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
وندرین کار دل خویش به دریا فکنم
حافظ
******
نزدیکت می شوم بوی دریا می آید
دور که می شوم صدای باران
بگو تکلیفم با چشم هایم چیست؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم یا چتر بردارم و دلبری کنم؟
******
شعر زيباي غروب
شعر نو درباره دریا
صدای موجت ای دریا
برایم شعر زیبایی ست
پر از راز و پر از لذت
همانند معمایی ست
صدف می ریزی از خوبی
به روی ساحلت هرروز
و بوی تازه می گیرد
ازاین خوبی، دلت هرروز
در آغوش تو ماهی ها
تمام لحظه ها شادند
به زیر آب و روی آب
همیشه شاد و آزادند
پرستوهای دریایی
که خیلی عاشق موجند
نشسته گاه برساحل
و گاهی نیز در اوجند
تو ای دریا ! برای ما
بخوان شعر قشنگت را
به روی ماسه جاری کن
صدای رنگ رنگت را
******
در نمک باید راز عجیبی نهفته باشد
هم در اشک های ماست
هم در دریا
******
حکایت من
حکایت کسی بود
که عاشق دریا بود
اما قایق نداشت
******
مرا بپوش
از چشم های بی پروا
مرا غرق کن
در تلاطم آغوشت
آن چنان که از تو
به هیچ ساحلی نرسم
******
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست
درین ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا، دلم تنهاست
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست
خروش موج با من می کند نجوا
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت
مرا آن دل که بر دریا زنم نیست
ز پا این بند خونین بر کنم نیست
امید آن که جان خسته ام را
به آن نادیده ساحل افکنم نیست
******
کاش میدانستی برای داشتنت
دلی را به دریا زدم
که از آب واهمه داشت
******
شعر عاشقانه غمگین
این ساحل خسته را تو پیدا کردی
این موج نشسته را تو برپا کردی
من خامش و خسته خفته بودم ای عشق
مرداب دل مرا تو دریا کردی
******
شعر زیبا در مورد دریا
دریا از من گله مند است
زیرا که همیشه وسعت دل تو را به رخ او می کشم
******
اول دریا، آرام بود و شب ها راه نمی رفت
تا تو هوای شهر به سرت زد
حالا هزار سال است
دریا گیج
هی می رود هی بر می گردد.
******
شنیده بودم می گفتن هر وقت دلت تنگ شد
برو کنار ساحل دریا آدم رو آروم میکنه
اما بعد فهمیدم
معرفت بعضی آدما حتی دریا رو هم آروم میکنه
******
شعر عاشقانه درباره دریا
می دونی دریا چرا دریا شد؟
به خاطر موجاش
اگه موج نداش هیچ و قت دریا نمی شد
من یه دریام و تو موج های منی
******
متن ادبی در مورد دریا
دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست
اما برای ماهی زندگیست
برای کسی که دوستت دارد زندگی باش نه تفریح
******
آدم ها من را به یاد تو نمی اندازند، اینجا هیچ کس شبیه تو نیست
دلم که تنگ می شود برایت، کنار آتش می نشینم و دریا می کشم و به درختان فکر می کنم
******
مهربانی را وقتی دیدم که کودکی داشت آب شور دریا را با آبنبات چوبی کوچکش شیرین می کرد
******
شاید عظمت قلب ها را با دریا مثال بزنند
اما من دوست دارم تو را به ترنم صبحگاهی مثال بزنم
چون در هوای تو نفس کشیدن عجیب بوی بهشت می دهد
******
ساحل دلت را به خدا بسپار
خودش قشنگ ترین قایق را
برایت می فرستد
******
انسان های بزرگ مانند دریایی هستند
که هر قدر سنگ در آنها بیندازیم
متلاطم نمی شوند
******
مثل ساحل آرام باش
تا مثل تلاطم بی قرارت باشند
مثل ساحل شوید
وقتی کسی روی دل تان را خط خطی می کند
و یا چیزی حک می کند که ناراحت می شوید
موجی از خوبی بفرستید و همه چیز را پاک کنید
شما ساحل آرامش شوید
******
میخندی و برات مهم نیست … ای دریغ
من آن نهنگی ام که به ساحل کشانده ای
******
شعر عاشقانه دریا
موجی که از دریا گریزان شد کجا می رفت
ساحل که دلتنگی دریا را نمی فهمد
******
مرا دوست بدار
مرا آرام دوست بدار
مرا بسان نوازش باد بر گندم زار
بسان کشیدگی موج بر امتداد ساحل
و سادگی بی حصر آسمانی آبی
دوست بدار
******
متن کوتاه رمانتیک در مورد دریا و ساحل
بانوی من
اگر دست من بود
سالی برای تو میساختم
که روزهایش را
هر طور دلت خواست کنار هم بچینی
به هفته هایش تکیه بدهی و آفتاب بگیری
و هر طور دلت خواست بر ساحل ماه های آن بدوی
******
حالا که برا ی تو میسر گشته
بگذر دگر از حال من سرگشته
تو منظره قشنگ ساحل اما
هر موج که سمتت آمده برگشته
******
فانوس این خانه عاشقانه می سوزد
گردباد هم که باشی
خاموش نخواهم شد
دریا با جزر می رود
که با مد بازگردد
یا جزر باش، یا مد
این کشتی شکسته
باید به ساحل برسد
******
دوست داشتنت
اندازه ندارد
پایان ندارد
گویی بایستی بر ساحل اقیانوس
موج های کوچک و بزرگ مکرر را
بی انتها، بشماری
******
در ساحل، زندگی متفاوت است، زمان متوقف می شود
امواج اقیانوس محکم بر پا های من بوسه می زنند
هوای گرم در اطراف من می رقصد، این یک دنیای جدید است
من با عشق در شن و ماسه های ساحل غرق می شوم
******
در تابستان امواج خروشان دریا به آرامی بر روی ساحل حرکت می کنند
اینجا بهشت سرگرمی و لذت است که اندازه ای ندارد
زیبا، آرام، پاک، تمیز و دیدنی ترین مکانی است که تا به حال دیده ام
فال حافظ
سلامت و پزشکی
سبک زندگی
گیاهخواری
اطلاعات دارویی
خواص ها
مد و فشن
سرگرمی
چهره ها
عکس های جالب و دیدنی
اشعار زیبا
آهنگ
ویدیو کلیپ
آهنگ تولدت مبارک
کپی برداری ممنوع !
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب کوکا به هر نحو غیر مجاز می باشد.
هر گونه کپی برداری از محتوای سایت کوکا پیگرد قانونی دارد.
استفاده از مطالب سایت کوکا در سایت های خبر خوان و دارای آی فریم نیز اکیدا ممنوع است.
مطالب بخش سلامت و پزشکی سایت کوکا فقط جنبه اطلاع رسانی و آموزشی دارند. این مطالب توصیه پزشکی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان کرد.0