داستان هاي شاهنامه به زبان كودكانه

داستان هاي شاهنامه به زبان كودكانه
داستان هاي شاهنامه به زبان كودكانه

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

داستان هاي شاهنامه به زبان كودكانه

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

داستان های شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسیماجراهای سینا و لاکیhttps://goo.gl/bx2EjUشکرستان سری 3https://goo.gl/6a9UEMرعنا دختر دهقانhttps://goo.gl/pxyBNGشکرستان- سری دومhttps://goo.gl/oQjDjaاین چیه؟https://goo.gl/ImXmdkقصه های بی بی و باباhttps://goo.gl/CgCiTgمن و مدرسهhttps://goo.gl/cIXey0شجاعانhttps://goo.gl/Ox4BlLآموزش بازی های سنتی و محلی برای بچه هاhttps://goo.gl/DouJZpجوجه جوجه طلاییhttps://goo.gl/YiqJNfمثل های فارسی برای کودکانhttps://goo.gl/aQCJ2bبرف خونهhttps://goo.gl/JueWKKقصه های گلنارhttps://goo.gl/YDYFhmحکایات و حکایت های سعدیhttps://goo.gl/q96kXSماجراهای بهادرhttps://goo.gl/mMepcOنمکی و مار عینکیhttps://goo.gl/1LD3wEعسل آباد براساس ضرب المثل های کردیhttps://goo.gl/AKeo41ماجراهای سعیدhttps://goo.gl/pi6hUAشهر عسلی (شهر زنبورها)https://goo.gl/Rokqocشعرهای کودکانهhttps://goo.gl/xORjglیکی بود یکی نبود سرزمین من ایران بودhttps://goo.gl/mFiI5jداستان های شاهنامهhttps://goo.gl/13t6n0پندانهhttps://goo.gl/wIsBKLشکرستان عروسکیhttps://goo.gl/rLOUygشکرستان تمامی قسمتهاhttps://goo.gl/S3g04jحیات وحشhttps://goo.gl/sXrp6qداستانهای پهلوان کوچک آریو برای کودکانhttps://goo.gl/6FFYwEمهارتهای زندگی برای کودکانhttps://goo.gl/nXJMoIماجراهای سمنو و شقاقلhttps://goo.gl/KoS7Zyخانه ما – انیمیشن آموزنده برای کودکانhttps://goo.gl/jOjaJQقصه های کهنhttps://goo.gl/KR54COقصه ما مثل شد- چقدر با ضرب المثل ها آشنا هستید؟https://goo.gl/D1v5asقصه های خوب برای بچه های خوب نوشته مهدی آذر یزدیhttps://goo.gl/hUAh5Dتاریخ به زبان ساده برای نوجوانان و کودکانhttps://goo.gl/AhGwgcکلیله و دمنهhttps://goo.gl/CO5Xcwدومان و داستان‌های ایلhttps://goo.gl/aZWzJkداستان های بهلولhttps://goo.gl/x3MaE7مجموعه آموزنده پهلوانان – ویژه نوجوانانhttps://goo.gl/nZopCTقصه های انبیاء- فرمانروایان مقدسhttps://goo.gl/wkMPAX #کارتون #انیمیشن #داستان #رستم #انیمیشن #فردوسی #شاهنامه-This video is under CC licenceAuthor: iribtvwebpage: https://www.irib.ir/ https://www.telewebion.com/Licence: ATTRIBUTION LICENSE 3.0 (http://creativecommons.org/licenses/b…)-

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

داستان هاي شاهنامه به زبان كودكانه

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

داستان های شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسیماجراهای سینا و لاکیhttps://goo.gl/bx2EjUشکرستان سری 3https://goo.gl/6a9UEMرعنا دختر دهقانhttps://goo.gl/pxyBNGشکرستان- سری دومhttps://goo.gl/oQjDjaاین چیه؟https://goo.gl/ImXmdkقصه های بی بی و باباhttps://goo.gl/CgCiTgمن و مدرسهhttps://goo.gl/cIXey0شجاعانhttps://goo.gl/Ox4BlLآموزش بازی های سنتی و محلی برای بچه هاhttps://goo.gl/DouJZpجوجه جوجه طلاییhttps://goo.gl/YiqJNfمثل های فارسی برای کودکانhttps://goo.gl/aQCJ2bبرف خونهhttps://goo.gl/JueWKKقصه های گلنارhttps://goo.gl/YDYFhmحکایات و حکایت های سعدیhttps://goo.gl/q96kXSماجراهای بهادرhttps://goo.gl/mMepcOنمکی و مار عینکیhttps://goo.gl/1LD3wEعسل آباد براساس ضرب المثل های کردیhttps://goo.gl/AKeo41ماجراهای سعیدhttps://goo.gl/pi6hUAشهر عسلی (شهر زنبورها)https://goo.gl/Rokqocشعرهای کودکانهhttps://goo.gl/xORjglیکی بود یکی نبود سرزمین من ایران بودhttps://goo.gl/mFiI5jداستان های شاهنامهhttps://goo.gl/13t6n0پندانهhttps://goo.gl/wIsBKLشکرستان عروسکیhttps://goo.gl/rLOUygشکرستان تمامی قسمتهاhttps://goo.gl/S3g04jحیات وحشhttps://goo.gl/sXrp6qداستانهای پهلوان کوچک آریو برای کودکانhttps://goo.gl/6FFYwEمهارتهای زندگی برای کودکانhttps://goo.gl/nXJMoIماجراهای سمنو و شقاقلhttps://goo.gl/KoS7Zyخانه ما – انیمیشن آموزنده برای کودکانhttps://goo.gl/jOjaJQقصه های کهنhttps://goo.gl/KR54COقصه ما مثل شد- چقدر با ضرب المثل ها آشنا هستید؟https://goo.gl/D1v5asقصه های خوب برای بچه های خوب نوشته مهدی آذر یزدیhttps://goo.gl/hUAh5Dتاریخ به زبان ساده برای نوجوانان و کودکانhttps://goo.gl/AhGwgcکلیله و دمنهhttps://goo.gl/CO5Xcwدومان و داستان‌های ایلhttps://goo.gl/aZWzJkداستان های بهلولhttps://goo.gl/x3MaE7مجموعه آموزنده پهلوانان – ویژه نوجوانانhttps://goo.gl/nZopCTقصه های انبیاء- فرمانروایان مقدسhttps://goo.gl/wkMPAX #کارتون #انیمیشن #داستان #رستم #انیمیشن #فردوسی #شاهنامه-This video is under CC licenceAuthor: iribtvwebpage: https://www.irib.ir/ https://www.telewebion.com/Licence: ATTRIBUTION LICENSE 3.0 (http://creativecommons.org/licenses/b…)-

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

در این مطلب داستان شاهنامه برای کودکان دختر و پسر را مطالعه خواهید کرد که امیدواریم بچه های دوست داشتنی از شنیدن این قصه های جالب نهایت لذت را ببرید.

شاهنامه داستان های جالب و شنیدنی دارد و شما می توانید برای آشنایی کودکان با فرهنگ کهن ایرانی انواع داستان شاهنامه برای کودکان را تعریف کنید و آن ها را با این قصه های زیبا و قدیمی ایرانی آشنا سازید. 

داستان رستم و سهراب و داستان کیومرث و اهریمن از انواع داستان شاهنامه برای کودکان می باشند که این داستان ها جالب و شنیدنی هستند و اگر شما تمایل دارید برای کودکان قصه هایی دلنشین و شنیدنی را تعریف کنید بهتر است این داستان ها را برای آن ها تعریف نمایید.

داستان شاهنامه برای کودکان شنیدنی و قابل توجه است و شما می توانید با تعریف کردن انواع داستان کودکانه شاهنامه برای بچه ها آن ها را به بهترین شکل ممکن در مهدکودک و یا منزل سرگرم کنید همچنین می توانید به عنوان قصه شب این داستان ها را برای کودکان تعریف کنید. در ادامه داستان کیومرث و اهریمن را که داستانی زیبا در شاهنامه را در اختیار شما عزیزان قرار داده ایم.داستان هاي شاهنامه به زبان كودكانه

یکی بود یکی نبود، کیومرث در این سوی آسمان بود و اهریمن در آن سو. کیومرث روشنایی را با خودش می آورد و اهریمن تاریکی را.
روشنایی و تاریکی با هم جنگ داشتند. آدم ها در جهان روشنایی زندگی می کردند و دیوها در جهان تاریکی.
دیوها مانند شب، سیاه بودند. بازوی قوی داشتند و چنگال دراز. این دو شاخ داشت، آن دیو سه شاخ و بعضی دیوها چهارشاخ داشتند.اهریمن گفت: «من جهان را مانند شب تاریک می کنم!»

کیومرث گفت: «من جهان را مانند روز روشن می کنم.»
اهریمن به دیوها گفت: «باید آدم ها را نابود کنید تا جهان تاریک شود و شما صاحب همه ی دنیا شوید!»
صدای غرش دیوها در آسمان پیچید. تخته سنگ های بزرگ را به سینه گرفتند. هوهوهو کردند. بلند شدند، پرواز کردند و به بالای سر آدم ها آمدند. آدم ها در کوه و دشت زندگی می کردند. لباس آن ها از برگ و پوست درختان بود. تا دیوها را دیدند به این طرف و آن طرف فرار کردند.
دیوها تخته سنگ ها را از آسمان بر روی آدم ها انداختند. زن ها جیغ و داد کردند. مردها به جنگ دیوها رفتند و بچه ها مثل خرگوش ها فرار کردند. اهریمن غرش کنان آمد و تاریکی را جلو آورد. آدم ها به دل غارها رفتند و جهان تاریک و تاریک تر شد. آدم ها فریاد کشیدند و کیومرث آمد.
کیومرث به تاریکی نگاه کرد. او بر گاوی به مانند یک کوه سوار بود. دیوها را دید که هوهو می کردند و تاریکی را در همه جا پخش می کردند. چشمان کیومرث مانند دو یاقوت بود و تاریکی را شکافت. اسم گاو کیومرث زرینه بود، چون به رنگ طلا بود. تاریکی بر همه جا سایه انداخت. نه روز بود و نه خورشید و نه روشنایی. شیرها و ببرها، پلنگ ها غرش کردند. عقاب ها، شاهین ها، پرستوها به دنبال خورشید بودند. گل ها، سبزه ها، درخت ها خشک شدند. دیوها نعره کشیدند و اهریمن با صدای بلند خندید. کیومرث فریادی بلند کشید. صدای او در کوه و دشت و بیابان پیچید. شیرها آمدند. ببرها آمدند. پلنگ ها آمدند. خرگوش ها و سنجاب ها و راسوها هم آمدند. پرنده ها و آدم ها هم آمدند.
همه به دور کیومرث جمع شدند و او گفت: «دیوها با نعره ی خود ما را می ترسانند و جهان را تاریک می کنند. حال باید آن ها نعره ی ما را بشنوند.»

یکباره شیرها، ببرها، پلنگ ها غرش کردند. آدم ها فریاد کشیدند. گنجشک ها جیک جیک کردند. طوفان هوهو کرد. باد زوزه کشید. زمین و آسمان پر از غرش و فریاد و جیک جیک و هوهو و زوزو شد. از آن سو شیرها، ببرها، پلنگ ها غرش کردند. آدم ها فریاد کشیدند. پرنده ها در آسمان، آدم ها و جانوران در زمین با دیوها جنگیدند. کیومرث سوار بر زرینه بود. گرز بزرگی در دستش بود و این دیو و آن دیو را از پا درآورد و پیش رفت.
دیوها از چشمان درخشان او می ترسیدند و به دل تاریکی فرار می کردند. هر دیوی که بر زمین می افتاد، آتش می شد، دود می شد و به آسمان می رفت. صدای جیک جیک، بغ بغو و کوکوی پرنده ها در گوش کیومرث بود و دیوان را از سر راه بر می داشت. اهریمن نعره کشید. به دل تاریکی ها رفت. شب و سیاهی از کوه و دشت و بیابان دور شد.
خورشید تاریکی را شکافت و بیرون آمد. روشنایی به جهان برگشت. اهریمن و دیوها نعره کشان به میان تاریکی ها رفتند. جهان غرق در روشنایی شد. آدم ها از شادی فریاد کشیدند، شیرها غرش کردند، پرنده ها آواز خواندند، طوفان به دنبال دیوها رفت، باد شاخه و برگ درختان را رقصاند، روز و روشنایی و شادی از راه رسید.
آدم ها، شیرها، ببرها، پلنگ ها، خرگوش ها، راسوها، سنجاب ها، پروانه ها، پرنده ها، همه به دور کیومرث جمع شدند و او را پادشاه خود کردند. کیومرث نخستین پادشاه روی زمین و همه ی آدم ها و جانوران و باد و طوفان بود.

در این مطلب داستان شاهنامه برای کودکان را مشاهده کردید که امیدواریم این داستان زیبا و شنیدنی مورد توجه کودکان قرار بگیرند. در صورت تمایل می توانید برای مشاهده داستان کودک کلیک کنید.

منبع : آرگا



موهاتو ابریشمی کن !



روغن خراطین و خواص شگفت انگیز آن !



چطور ارزان به آنتالیا سفر کنیم؟


معرفی بهترین رستوران های کوش آداسی مناسب با ذائقه شما


تبلت جدید و خوش قیمت سامسونگ را با 8 درصد تخفیف بخرید



ایده های جذاب برای تزیین تم تولد مردانه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

اطلاعات تماس:

.۰۲۱۷۷۱۸۹۶۲۴ .۰۲۱۷۷۱۹۱۶۵۹

داستان هاي شاهنامه به زبان كودكانه

اطلاعات تماس:

.۴۴۳۷۶۸۱۹ .۰۹۱۲۴۲۵۰۱۴۲

کتاب های ادبیات پیشین ایران کتاب هایی سراسر آموزنده و چند جانبه هستند اما به دلیل نگارش سخت این کتاب ها خوانش آن ها سخت و طاقت فرسا است و از حوصله زندگی های پرسرعت این روزه خارج است به همین دلیل برخی انتشارات با ساده سازی این داستان ها برای کودکان سعی در ایجاد نزدیکی بین نسل جدید و این کتاب ها دارند.

اطلاعات تماس:

.۴۴۳۷۶۸۱۹ .۰۹۱۲۴۲۵۰۱۴۲

تمامی حقوق مطالب و تصاویر تولیدی این سایت متعلق به سایت رادیو کودک است، هرگونه کپی برداری با ذکر نام سایت و لینک به آن براساس صفحه قوانین و مقررات بلامانع است.

داستان‌هاي شاهنامه، در 12جلد براي گروه سني ب و ج، نوشته مرواريد تقي‌‌بيك و تصويرگري شيلا خزانه‌داري به سبک کلاژ (کار با پارچه) به بازار کتاب عرضه شد.

تمامی حقوق این سایت برای خبرگزاری ایمنا محفوظ است

تاریخ و فرهنگ ایران زمین

برای دانلود قانونی کتاب قصه‌های شاهنامه فردوسی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان دانلود کنید.

برای دانلود قانونی کتاب قصه‌های شاهنامه فردوسی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان دانلود کنید.

کتاب “قصه‌های شاهنامه” برگرفته از داستان های شاهنامه فردوسی است درآن سعی شده است به زبان ساده و روان به نکات مهم و مورد نظر شاعر توجه شود و اصل داستان ها همانگونه که مورد نظر فردوسی بوده است به نثر روان درآید تا خوانندگان از خواندن آن لذت برده و علاقه مند به این اثر ارزشمند پارسی شوند.

شاهنامه نگاهبان راستین سنت های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است شاید بدون وجود این اثر بزرگ بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جا نمی ماند.

شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند، دیدگاه فردوسی و اندیشه حاکم برشاهنامه همیشه پشتیبان خوبی ها در برا بر ستم و تباهی است.داستان هاي شاهنامه به زبان كودكانه

ایران که سرزمین آزادگان به شمار می رود همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می گیرد زیبایی و شکوه ایران نیز آن را در معرض رنج ها و سختیهای گوناگون قرار می دهد و از این رو پهلوانانش با تمام توان به دفاع از هستی این کشور و ارزشهای ژرف انسانی مردمانش بر می خیزند و در این راه جان خود را نیز فنا می کنند.

برخی از پهلوا نان شاهنامه نمونه متعالی انسان هایی هستند که عمرشان را در اختیار همنوعان خود قرار داده اند پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند.

بخشی از یک داستان:

رستم و رخش را خسته کرد آنها دیگر توانایی نداشتند، و بی هوش بر زمین افتاده و مرگ را به چشم خود می دیدند بعد از چندی رستم بلند شد و برزمین نشست و دست به دعا برداشت و گفت:

((ای خدای بزرگ من می خواهم ایرا نیان را از دست دیوان نجات دهم مرا یاری کن))

در همین لحظه صدای گوسفندی را شنید که با سرعت از کنار آنها گذشت با خود گفت:

این حیوان باید خود را از جایی سیراب کرده باشد حتما در این نزدیکی ها چشمه ای وجود دارد پس به دنبال گوسفند به راه افتاد..

مقدمه
ضحاک ماردوش
کاوه آهنگر
فریدون
ایرج
منوچهر
سیمرغ
رستم و تهمینه
هفت خوان رستم
سهراب و گرد آفرید
رستم و سهراب
رستم و برزو
سیاوش
بیژن و منیژه
رستم و شغاد
اسکندر و چشمه ی آب حیات
رویین تن

برای دانلود کتاب قصه‌های شاهنامه فردوسی و دسترسی قانونی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله، و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم می کند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتاب‌ها و کتابخانه خود دسترسی دارید و می‌توانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقه‌ها از داستان، رمان و شعر تا روانشناسی، تاریخی، علمی، موفقیت و… کتاب‌هایی پیدا می شود. همچنین در کتابراه هزاران کتاب رایگان نیز قابل دانلود است. اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است.

دریایی از اطلاعات مفید و جالب برای زنان

 

با مجله اینترنتی نیکویان همراه باشید تا داستان عاشقانه و دلنشین زال و رودابه آشنا شوید و آن را برای کودکان دلبندتان تعریف کنید تا هم لذت ببرد و هم با داستان های اساطیری ایران آشنا شود.داستان هاي شاهنامه به زبان كودكانه

چو آگه شد از کار دستان سام ز کابل بیامد به هنگام بام

یکی نامدار از میان مهان چنین گفت با پهلوان جهان

پس پرده او یکی دختر است که رویش ز خورشید نیکوتر است

ز سر تا به پایش به کردار عاج به رخ چون بهشت و به بالای ساج

دو چشمش به سان دو نرگس به باغ مژه تیرگی برده از پر زاغ

بهشتیست سرتاسر آراسته پر آرایش و رامش و خواسته

برآورد مر زال را دل به جوش چنان شد کزاو رفت آرام و هوش

دل زال یک‌باره دیوانه گشت خرد دور شد عشق فرزانه گشت

*

بپرسید سیندخت مهراب را ز خوشاب بگشاد عناب را

چه مردیست آن پیرسر پور سام؟ همی تخت یاد آیدش یا کنام؟

چنین داد مهراب پاسخ بدوی که ای سرو سیمین‌بر ماه‌روی

دل شیر نر دارد و زور پیل دو دستش به کردار دریای نیل

چو برگاه باشد زرافشان بود چو در جنگ باشد سرافشان بود

سپیدی مویش بزیبد همی تو گوئی که دل‌ها فریبد همی

*

چو بشنید رودابه این گفت و گوی برافروخت، گلنارگون گشت روی

دلش گشت پر آتش از مهر زال از او دور شد خورد و آرام و هال

که من عاشقی‌ام چو بحر دمان از او بر شده موج بر آسمان

پر از مهر زال است روشن دلم بخواب اندر اندیشه زو نگسلم

دل و جان و هوشم پر از مهر اوست شب و روزم اندیشه چهر اوست

نه قیصر بخواهم نه خاقان چین نه از تاجداران ایران زمین

چو خورشید تابنده شود ناپدید در حجره بستند و گم شد کلید

*

برآمد سیه چشم گلرخ به بام چو سرو سهی بر سرش ماه تام

چو از دور دستان سام سوار پدید آمد این دختر نامدار

دو بیجاده بگشاد و آواز داد که شاد آمدی ای جوانمرد راد

کمندی گشاد او ز گیسو بلند که از مشک از آنسان نپیچی کمند

کمند از رهی بستد و داد خم بیفکند بالا نزد هیچ دم

ز دیدنش رودابه می نارمید به دو دیده در وی همی بنگرید

فروغ رخش را که جان بر فروخت در او بیش دید و دلش بیش سوخت

چنین تا سپیده برآمد زجای تبیره برآمد ز پرده سرای

از دست ندهید: انیمیشن های جذاب برای کودکان بالای پنج سال

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

داستان هاي شاهنامه به زبان كودكانه

نام

ایمیل

وب‌سایت

در انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم: دنیای پنهان ، هنگامی که هیک…

داستان هاي شاهنامه به زبان كودكانه
داستان هاي شاهنامه به زبان كودكانه
0

داستان شاهنامه به زبان کودکانه

داستان شاهنامه به زبان کودکانه
داستان شاهنامه به زبان کودکانه

در این مطلب داستان شاهنامه برای کودکان دختر و پسر را مطالعه خواهید کرد که امیدواریم بچه های دوست داشتنی از شنیدن این قصه های جالب نهایت لذت را ببرید.

شاهنامه داستان های جالب و شنیدنی دارد و شما می توانید برای آشنایی کودکان با فرهنگ کهن ایرانی انواع داستان شاهنامه برای کودکان را تعریف کنید و آن ها را با این قصه های زیبا و قدیمی ایرانی آشنا سازید. 

داستان رستم و سهراب و داستان کیومرث و اهریمن از انواع داستان شاهنامه برای کودکان می باشند که این داستان ها جالب و شنیدنی هستند و اگر شما تمایل دارید برای کودکان قصه هایی دلنشین و شنیدنی را تعریف کنید بهتر است این داستان ها را برای آن ها تعریف نمایید.

داستان شاهنامه برای کودکان شنیدنی و قابل توجه است و شما می توانید با تعریف کردن انواع داستان کودکانه شاهنامه برای بچه ها آن ها را به بهترین شکل ممکن در مهدکودک و یا منزل سرگرم کنید همچنین می توانید به عنوان قصه شب این داستان ها را برای کودکان تعریف کنید. در ادامه داستان کیومرث و اهریمن را که داستانی زیبا در شاهنامه را در اختیار شما عزیزان قرار داده ایم.

داستان شاهنامه به زبان کودکانه

یکی بود یکی نبود، کیومرث در این سوی آسمان بود و اهریمن در آن سو. کیومرث روشنایی را با خودش می آورد و اهریمن تاریکی را.
روشنایی و تاریکی با هم جنگ داشتند. آدم ها در جهان روشنایی زندگی می کردند و دیوها در جهان تاریکی.
دیوها مانند شب، سیاه بودند. بازوی قوی داشتند و چنگال دراز. این دو شاخ داشت، آن دیو سه شاخ و بعضی دیوها چهارشاخ داشتند.اهریمن گفت: «من جهان را مانند شب تاریک می کنم!»

کیومرث گفت: «من جهان را مانند روز روشن می کنم.»
اهریمن به دیوها گفت: «باید آدم ها را نابود کنید تا جهان تاریک شود و شما صاحب همه ی دنیا شوید!»
صدای غرش دیوها در آسمان پیچید. تخته سنگ های بزرگ را به سینه گرفتند. هوهوهو کردند. بلند شدند، پرواز کردند و به بالای سر آدم ها آمدند. آدم ها در کوه و دشت زندگی می کردند. لباس آن ها از برگ و پوست درختان بود. تا دیوها را دیدند به این طرف و آن طرف فرار کردند.
دیوها تخته سنگ ها را از آسمان بر روی آدم ها انداختند. زن ها جیغ و داد کردند. مردها به جنگ دیوها رفتند و بچه ها مثل خرگوش ها فرار کردند. اهریمن غرش کنان آمد و تاریکی را جلو آورد. آدم ها به دل غارها رفتند و جهان تاریک و تاریک تر شد. آدم ها فریاد کشیدند و کیومرث آمد.
کیومرث به تاریکی نگاه کرد. او بر گاوی به مانند یک کوه سوار بود. دیوها را دید که هوهو می کردند و تاریکی را در همه جا پخش می کردند. چشمان کیومرث مانند دو یاقوت بود و تاریکی را شکافت. اسم گاو کیومرث زرینه بود، چون به رنگ طلا بود. تاریکی بر همه جا سایه انداخت. نه روز بود و نه خورشید و نه روشنایی. شیرها و ببرها، پلنگ ها غرش کردند. عقاب ها، شاهین ها، پرستوها به دنبال خورشید بودند. گل ها، سبزه ها، درخت ها خشک شدند. دیوها نعره کشیدند و اهریمن با صدای بلند خندید. کیومرث فریادی بلند کشید. صدای او در کوه و دشت و بیابان پیچید. شیرها آمدند. ببرها آمدند. پلنگ ها آمدند. خرگوش ها و سنجاب ها و راسوها هم آمدند. پرنده ها و آدم ها هم آمدند.
همه به دور کیومرث جمع شدند و او گفت: «دیوها با نعره ی خود ما را می ترسانند و جهان را تاریک می کنند. حال باید آن ها نعره ی ما را بشنوند.»

یکباره شیرها، ببرها، پلنگ ها غرش کردند. آدم ها فریاد کشیدند. گنجشک ها جیک جیک کردند. طوفان هوهو کرد. باد زوزه کشید. زمین و آسمان پر از غرش و فریاد و جیک جیک و هوهو و زوزو شد. از آن سو شیرها، ببرها، پلنگ ها غرش کردند. آدم ها فریاد کشیدند. پرنده ها در آسمان، آدم ها و جانوران در زمین با دیوها جنگیدند. کیومرث سوار بر زرینه بود. گرز بزرگی در دستش بود و این دیو و آن دیو را از پا درآورد و پیش رفت.
دیوها از چشمان درخشان او می ترسیدند و به دل تاریکی فرار می کردند. هر دیوی که بر زمین می افتاد، آتش می شد، دود می شد و به آسمان می رفت. صدای جیک جیک، بغ بغو و کوکوی پرنده ها در گوش کیومرث بود و دیوان را از سر راه بر می داشت. اهریمن نعره کشید. به دل تاریکی ها رفت. شب و سیاهی از کوه و دشت و بیابان دور شد.
خورشید تاریکی را شکافت و بیرون آمد. روشنایی به جهان برگشت. اهریمن و دیوها نعره کشان به میان تاریکی ها رفتند. جهان غرق در روشنایی شد. آدم ها از شادی فریاد کشیدند، شیرها غرش کردند، پرنده ها آواز خواندند، طوفان به دنبال دیوها رفت، باد شاخه و برگ درختان را رقصاند، روز و روشنایی و شادی از راه رسید.
آدم ها، شیرها، ببرها، پلنگ ها، خرگوش ها، راسوها، سنجاب ها، پروانه ها، پرنده ها، همه به دور کیومرث جمع شدند و او را پادشاه خود کردند. کیومرث نخستین پادشاه روی زمین و همه ی آدم ها و جانوران و باد و طوفان بود.

در این مطلب داستان شاهنامه برای کودکان را مشاهده کردید که امیدواریم این داستان زیبا و شنیدنی مورد توجه کودکان قرار بگیرند. در صورت تمایل می توانید برای مشاهده داستان کودک کلیک کنید.

منبع : آرگا



موهاتو ابریشمی کن !



روغن خراطین و خواص شگفت انگیز آن !



چطور ارزان به آنتالیا سفر کنیم؟


معرفی بهترین رستوران های کوش آداسی مناسب با ذائقه شما


تبلت جدید و خوش قیمت سامسونگ را با 8 درصد تخفیف بخرید



ایده های جذاب برای تزیین تم تولد مردانه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

داستان شاهنامه به زبان کودکانه

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

داستان های شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسیماجراهای سینا و لاکیhttps://goo.gl/bx2EjUشکرستان سری 3https://goo.gl/6a9UEMرعنا دختر دهقانhttps://goo.gl/pxyBNGشکرستان- سری دومhttps://goo.gl/oQjDjaاین چیه؟https://goo.gl/ImXmdkقصه های بی بی و باباhttps://goo.gl/CgCiTgمن و مدرسهhttps://goo.gl/cIXey0شجاعانhttps://goo.gl/Ox4BlLآموزش بازی های سنتی و محلی برای بچه هاhttps://goo.gl/DouJZpجوجه جوجه طلاییhttps://goo.gl/YiqJNfمثل های فارسی برای کودکانhttps://goo.gl/aQCJ2bبرف خونهhttps://goo.gl/JueWKKقصه های گلنارhttps://goo.gl/YDYFhmحکایات و حکایت های سعدیhttps://goo.gl/q96kXSماجراهای بهادرhttps://goo.gl/mMepcOنمکی و مار عینکیhttps://goo.gl/1LD3wEعسل آباد براساس ضرب المثل های کردیhttps://goo.gl/AKeo41ماجراهای سعیدhttps://goo.gl/pi6hUAشهر عسلی (شهر زنبورها)https://goo.gl/Rokqocشعرهای کودکانهhttps://goo.gl/xORjglیکی بود یکی نبود سرزمین من ایران بودhttps://goo.gl/mFiI5jداستان های شاهنامهhttps://goo.gl/13t6n0پندانهhttps://goo.gl/wIsBKLشکرستان عروسکیhttps://goo.gl/rLOUygشکرستان تمامی قسمتهاhttps://goo.gl/S3g04jحیات وحشhttps://goo.gl/sXrp6qداستانهای پهلوان کوچک آریو برای کودکانhttps://goo.gl/6FFYwEمهارتهای زندگی برای کودکانhttps://goo.gl/nXJMoIماجراهای سمنو و شقاقلhttps://goo.gl/KoS7Zyخانه ما – انیمیشن آموزنده برای کودکانhttps://goo.gl/jOjaJQقصه های کهنhttps://goo.gl/KR54COقصه ما مثل شد- چقدر با ضرب المثل ها آشنا هستید؟https://goo.gl/D1v5asقصه های خوب برای بچه های خوب نوشته مهدی آذر یزدیhttps://goo.gl/hUAh5Dتاریخ به زبان ساده برای نوجوانان و کودکانhttps://goo.gl/AhGwgcکلیله و دمنهhttps://goo.gl/CO5Xcwدومان و داستان‌های ایلhttps://goo.gl/aZWzJkداستان های بهلولhttps://goo.gl/x3MaE7مجموعه آموزنده پهلوانان – ویژه نوجوانانhttps://goo.gl/nZopCTقصه های انبیاء- فرمانروایان مقدسhttps://goo.gl/wkMPAX #کارتون #انیمیشن #داستان #رستم #انیمیشن #فردوسی #شاهنامه-This video is under CC licenceAuthor: iribtvwebpage: https://www.irib.ir/ https://www.telewebion.com/Licence: ATTRIBUTION LICENSE 3.0 (http://creativecommons.org/licenses/b…)-

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

داستان شاهنامه به زبان کودکانه

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

داستان های شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسیماجراهای سینا و لاکیhttps://goo.gl/bx2EjUشکرستان سری 3https://goo.gl/6a9UEMرعنا دختر دهقانhttps://goo.gl/pxyBNGشکرستان- سری دومhttps://goo.gl/oQjDjaاین چیه؟https://goo.gl/ImXmdkقصه های بی بی و باباhttps://goo.gl/CgCiTgمن و مدرسهhttps://goo.gl/cIXey0شجاعانhttps://goo.gl/Ox4BlLآموزش بازی های سنتی و محلی برای بچه هاhttps://goo.gl/DouJZpجوجه جوجه طلاییhttps://goo.gl/YiqJNfمثل های فارسی برای کودکانhttps://goo.gl/aQCJ2bبرف خونهhttps://goo.gl/JueWKKقصه های گلنارhttps://goo.gl/YDYFhmحکایات و حکایت های سعدیhttps://goo.gl/q96kXSماجراهای بهادرhttps://goo.gl/mMepcOنمکی و مار عینکیhttps://goo.gl/1LD3wEعسل آباد براساس ضرب المثل های کردیhttps://goo.gl/AKeo41ماجراهای سعیدhttps://goo.gl/pi6hUAشهر عسلی (شهر زنبورها)https://goo.gl/Rokqocشعرهای کودکانهhttps://goo.gl/xORjglیکی بود یکی نبود سرزمین من ایران بودhttps://goo.gl/mFiI5jداستان های شاهنامهhttps://goo.gl/13t6n0پندانهhttps://goo.gl/wIsBKLشکرستان عروسکیhttps://goo.gl/rLOUygشکرستان تمامی قسمتهاhttps://goo.gl/S3g04jحیات وحشhttps://goo.gl/sXrp6qداستانهای پهلوان کوچک آریو برای کودکانhttps://goo.gl/6FFYwEمهارتهای زندگی برای کودکانhttps://goo.gl/nXJMoIماجراهای سمنو و شقاقلhttps://goo.gl/KoS7Zyخانه ما – انیمیشن آموزنده برای کودکانhttps://goo.gl/jOjaJQقصه های کهنhttps://goo.gl/KR54COقصه ما مثل شد- چقدر با ضرب المثل ها آشنا هستید؟https://goo.gl/D1v5asقصه های خوب برای بچه های خوب نوشته مهدی آذر یزدیhttps://goo.gl/hUAh5Dتاریخ به زبان ساده برای نوجوانان و کودکانhttps://goo.gl/AhGwgcکلیله و دمنهhttps://goo.gl/CO5Xcwدومان و داستان‌های ایلhttps://goo.gl/aZWzJkداستان های بهلولhttps://goo.gl/x3MaE7مجموعه آموزنده پهلوانان – ویژه نوجوانانhttps://goo.gl/nZopCTقصه های انبیاء- فرمانروایان مقدسhttps://goo.gl/wkMPAX #کارتون #انیمیشن #داستان #رستم #انیمیشن #فردوسی #شاهنامه-This video is under CC licenceAuthor: iribtvwebpage: https://www.irib.ir/ https://www.telewebion.com/Licence: ATTRIBUTION LICENSE 3.0 (http://creativecommons.org/licenses/b…)-

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

اطلاعات تماس:

.۰۲۱۷۷۱۸۹۶۲۴ .۰۲۱۷۷۱۹۱۶۵۹

داستان شاهنامه به زبان کودکانه

اطلاعات تماس:

.۴۴۳۷۶۸۱۹ .۰۹۱۲۴۲۵۰۱۴۲

کتاب های ادبیات پیشین ایران کتاب هایی سراسر آموزنده و چند جانبه هستند اما به دلیل نگارش سخت این کتاب ها خوانش آن ها سخت و طاقت فرسا است و از حوصله زندگی های پرسرعت این روزه خارج است به همین دلیل برخی انتشارات با ساده سازی این داستان ها برای کودکان سعی در ایجاد نزدیکی بین نسل جدید و این کتاب ها دارند.

اطلاعات تماس:

.۴۴۳۷۶۸۱۹ .۰۹۱۲۴۲۵۰۱۴۲

تمامی حقوق مطالب و تصاویر تولیدی این سایت متعلق به سایت رادیو کودک است، هرگونه کپی برداری با ذکر نام سایت و لینک به آن براساس صفحه قوانین و مقررات بلامانع است.

داستان‌هاي شاهنامه، در 12جلد براي گروه سني ب و ج، نوشته مرواريد تقي‌‌بيك و تصويرگري شيلا خزانه‌داري به سبک کلاژ (کار با پارچه) به بازار کتاب عرضه شد.

تمامی حقوق این سایت برای خبرگزاری ایمنا محفوظ است

شاهنامه برای کودکان زیر ۷ سال -نویسنده و اجرا امید منوچهریان این داستان هفت خان رستم داستان دوم – برای اولین بار شاهنامه به زبان کودکان زیر هفت سال

شاهنامه برای کودکان زیر ۷ سال -نویسنده و اجرا امید منوچهریان این داستان هفت خان رستم داستان دوم – برای اولین بار شاهنامه به زبان کودکان زیر هفت سال

شاهنامه برای کودکان زیر ۷ سال – بازنویسی و اجرا امید منوچهریان این داستان هفت خان رستم قصه اول – برای اولین بار شاهنامه به زبان کودکان زیر هفت سال

شاهنامه برای کودکان زیر ۷ سال – بازنویسی و اجرا امید منوچهریان این داستان هفت خان رستم قصه اول – برای اولین بار شاهنامه به زبان کودکان زیر هفت سال

داستان شاهنامه به زبان کودکانه

زیباترین داستان هاي‌ کوتاه و آموزنده از شاهنامه فردوسی را میتوانید در سایت تالاب بخوانید.

 

 روزی رستم برای شکار به نزدیکی‌هاي‌ مرز توران می رود، پس از شکار به خواب میرود. رخش که رها در مرغزار مشغول چرا بوده توسط چند سوار ترک به سختی گرفتار میشود. رستم پس از بیداری از رخش اثری جز رد پای او نمیبیند.

 

در پی اثر پای او به سمنگان می رسد. خبر رسیدن رستم به سمنگان سبب می شود بزرگان و نامداران شهر به استقبال او بیایند. رستم ایشان را تهدید می کند چنانچه رخش رابه او بازنگردانند، سر بسیاری را از تن جدا خواهد کرد.

 

شاه سمنگان از او دعوت می کند شبی را دربارگاه او بگذراند تا صبح رخش را برای او پیدا کنند. رستم با خشنودی می‌پذیرد.

 

در بارگاه شاه سمنگان رستم با تهمینه روبه‌رو می شود و عاشق او می شود و او را توسط موبدی از شاه سمنگان خواستگاری می کند. فردای ان روز رستم مهره‌اي را بعنوان یادگاری به تهمینه می دهد و می گوید چنانچه فرزندشان دختر بود این مهره رابه گیسوی او ببندد و چنانچه پسر بود به بازو او. پس از ان رستم روانه ایران میشود و این راز رابا کسی در بین نمی گذارد.

 

فرزندی که تهمینه بدنیا می‌آورد پسری است که شباهت بسیار به پدر دارد. پس از چندی که سهراب، جوانی تنومند نسبت به همسالان خود شده است، نشان پدر خودرا از مادر می‌پرسد.

 

مادر حقیقت رابه او می گوید و مهره نشان پدر را بر بازوی او می‌بندد و به او هشدار می دهد که افراسیاب دشمن رستم از این راز نباید آگاه گردد. سهراب که آوازه پدر خودرا میشنود، تصمیم می گیرد که ابتدا به ایران حمله کند و پدرش رابه جای کاووس شاه برتخت بنشاند و پس از ان به توران برود و افراسیاب را ساقط سازد.

افراسیاب با حیله بعنوان کمک به سهراب لشکری رابه سرداری هومان و بارمان به یاری او می‌فرستد و به آنان سفارش می کند که نگذارند سهراب، رستم را بشناسد. سهراب به ایران حمله‌ور می شود و کاووس شاه، رستم رابه یاری می‌طلبد، رستم و سهراب با هم روبه‌رو میشوند.

 

سهراب از ظاهر او حدس می زند که شاید او رستم باشد ولی رستم نام و نسب خودرا از او پنهان میکند. در نبرد اول سهراب بر رستم چیره می شود و می خواهد که او را از پای در آورد ولی رستم با نیرنگ به او می گوید که رسم آنان این است که در دومین نبرد پیروز، رقیب را از پای درمی آورند.

 

ولی در نبرد بعدی که رستم پیروز ان است به سهراب رحم نمی کند و همین که او را از پای در می‌آورد، مهره نشان خودرا بر بازوی او می بیند. و گریه و زاری سر می دهد.

 

سهراب اینک به نوشداروی که نزد کاووس شاه است می تواند زنده بماند ولی او از روی کینه از دادن ان خودداری میکند. پس از آنکه کاووس را راضی میکنند که نوشدارو را بدهد، سهراب دیگر دار فانی را وداع گفته است.

 

 

 سام از ھمسر زیبایش صاحب کودکی بسیار زیبا میشود ولی تمام موی سر و مژگان و بدن او چون برف سفید بود. سام از ترس سرزنش مردم کودک خود رابه کوه البرز برد. جائی که سیمرغ لانه داشت گذاشت، شاید سیمرغ کودک را بخورد. ولی به فرمان خدا، سیمرغ ان طفل را حفاظت و بزرگ کرد. سال‌ھا گذشت، کودک بزرگ شد با نشانی فراوان از پدر.

 

سام در خواب دید مردی بر اسبی تازی نشسته، از سوی سرزمین ھندوستان بسوی او می آید و مژده داد که فرزند تو زنده است.

 

سام پس از نیایش با گروھی به سوی کوه البرز رفت. سیمرغ از فراز کوه سام و گروه او را دید و دانست که در پی کودک آمده‌اند. سیمرغ نزد جوان بازگشت و داستان کودکی او را برایش تعریف کرد و گفت اکنون سام پھلوان، سرافرازترین مرد جھان به جستجوی تو آمده.

جوان چون سخنان سیمرغ را شنید غمگین شد. اشک از دیدگان فرو ریخت و به زبان سیمرغ پاسخ داد، زیرا با انسانی ھمکلام نشده بود. سیمرغ گفت: امروز نام تو را دستان نھادم. این را بدان که ھرگز تو را تنھا نخواھم گذارد و تو رابه پادشاھی میرسانم. من دل به تو بسته‌ام برای آنکه ھمیشه با تو باشم تعدادی از پر خود رابه تو می‌دھم تا اگر زمانی سختی پیش آمد از پرھای من یکی رابه آتش افکنی، در ھمان زمان نزد تو خواھم آمد.

 

سیمرغ دل دستان را رام کرد و او را بر پشت گرفت و نزدیک سام بر زمین نشست. قبای پھلوانی آوردند و جوان پوشید و از کوه به زیر آمدند و ھمه با ھم راھی ایرانشھر شده و به دیدن منوچھر رفتند.

 

منوچھر فرمانی نوشت که تمامی کابل و سرزمین ھند تا دریای سند از زابلستان تا کنار رود ھمه از ان جھان پھلوان سام باشد.سام ھمراه فرزندش دستان «زال» بعد از نیایش روانه سرزمین خود شدند.

 

داستان شاهنامه به زبان کودکانه

در زابلستان، سام تاج و تخت و کلید گنج رابه زال سپرد و بعد از نصیحت فرزند، خود به فرمان منوچھر شاھنشاه ایران برای جنگ با دیوان و دشمنان به گرگساران و مازندران رفت.

 

روزگاری گذشت تا روزی زال جوان آھنگ سیر و سفر و شکار کرد. مھراب شاه کابل، مردی خردمند و دلیر، از نژاد ضحاک و باجگزار سام شاه زابلستان بودو دختری بسیار زیبا به نام رودابه داشت. زال و رودابه ندیده عاشق ھمدیگر شدند ولی نژاد رودابه مشکل وصلتشان بود. بعد از مدت‌ھا نامه‌نگاری بین زال و سام و حتی آماده شدن سام برای جنگ با مھراب، بالاخره زال به دیدار منوچھر رفته، بعد از آزمایش او توسط موبدان، منوچھر با این وصلت موافقت می کند.

 

سام نیز که فرزند را بکام دل خویش میبیند پادشاھی و تخت و تاج زابلستان رابه زال می‌سپارد.

 

 

روزی روزگاری در زمان هاي‌ دور، در همین حوالی مردی زندگی می كرد كه همیشه از زندگی خود گله مند بودو ادعا میكرد “بخت با من یار نیست” و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من التیام نمییابد.

 

پیر خردمندی او را پند داد تا برای بیدار كردن بخت خود به فلان كشور نزد جادوگری توانا برود.

 

او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: “اي مرد كجا می روي؟”

 

مرد جواب داد: “میروم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!”

 

گرگ گفت : “میشود از او بپرسی كه چرا من هرروز گرفتار سر دردهای وحشتناك میشوم؟”

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

او رفت و رفت تا به مزرعه اي وسیع رسید كه دهقانانی بسیار در ان سخت كار می كردند.

 

یكی از كشاورزها جلو آمد و گفت : “اي مرد كجا میروی ؟”

 

مرد جواب داد: “می‌روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!”

 

كشاورز گفت : “می شود از او بپرسی كه چرا پدرم وصیت كرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی كه دراین زمین هیچ گیاهی رشد نمیكند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهكاری است ؟”

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

او رفت و رفت تا به شهری رسید كه مردم ان همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.

 

شاه ان شهر او را خواست و پرسید : “اي مرد به كجا میروی ؟”

 

مرد جواب داد: “می‌روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!”

 

شاه گفت : ” آیا می شود از او بپرسی كه چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر میبرم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاكنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟”

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را كه در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف كرد.

 

جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازها رابا وی در بین گذاشت و گفت : “از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از ان لذت ببر!”

 

و مرد با بختی بیدار باز گشت…

 

به شاه شهر نظامیان گفت : “تو رازی داری كه وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یك رنگ نبوده اي، در هیچ جنگی شركت نمی كنی، از جنگیدن هیچ نمی‌دانی، زیرا تو یك زن هستی و چون مردم تو زنان رابه پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد.

 

و اما چاره كار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج كنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی كه در جنگ ها فرماندهی كند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد.”

 

شاه اندیشید و سپس گفت : “حالا كه تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج كن تا با هم كشوری آباد بسازیم.”

 

مرد خنده اي كرد و گفت : “بخت من تازه بیدار شده است، نمی‌توانم خودرا اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خودرا بیازمایم، میخواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!”

و رفت…

 

به دهقان گفت : “وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین به‌ دنبال ثروت باشی نه بر روی ان؛ در زیر این زمین گنجی نهفته است، كه باوجود ان نه تنها تو كه خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست.”

 

كشاورز گفت: “پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا با هم شریك شویم كه نصف این گنج از ان تو می‌باشد.”

 

مرد خنده اي كرد و گفت : “بخت من تازه بیدار شده است، نمی‌توانم خودرا اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خودرا بیازمایم، میخواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!”

 

و رفت…

 

سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف كرد و سپس گفت: “سردردهای تو از یكنواختی خوراك است اگر بتوانی مغز یك انسان كودن و تهی مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!”

 

شما اگر جای گرگ بودید چكار می كردید ؟

 

بله. درست است! گرگ هم همان كاری را كرد كه شاید شما هم می كردید، مرد بیدار بخت قصه ي ما رابه جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد.

 

از شما دعوت میکنیم که از داستان های جالب و آموزنده دیگر در پایین سایت دیدن نمایید.

 


 


چکیده:


مقدمه:


طرح مسئله

داستان شاهنامه به زبان کودکانه


فراگیری علم و دانش


کیاست


سلحشوری و جنگاوری


رشد جسمانی


دینداری


روش های بکارگیری داستان برای تقویت فکر کودک

کاربرد سئوال در داستان برای خلاقیت ذهنی کودک


داستان رستم و سهراب


تمرین 1:


تمرین 2:


تمرین 3:


نتیجه:


پی نوشت ها :

* ( استادیار دانشکده الهیات، دانشگاه فردوسی مشهد)
1- سراحی، قدمعلی، از رنگ گل تا رنج خار، ص441.
2- همان، ص 781.
3- شاهنامه، ج2، ص237، بیت 893.
4- محجوب، محمدجعفر، سی قصه از شاهنامه، ص112.
5- شاهنامه، ج1، ص241-243، بیت 1549-1552.
6- منتخب شاهنامه، بیت 98.
7- همان، بیت 199.
8- همان، بیت 3.
9- همان، بیت 101.
10- همان، بیت 299.
11- طوسی، نصرالدین، اخلاق ناصری، ص 138.
12- تمیمی آمدی، عبدالواجدین محمد، غررالحکم و درر الکلم، ح8272.
13- همان، ح 8272.
14- همان، ح 8973.
15- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج1، ص183، ح85.
16- منتخب شاهنامه، بیت 887.
17- الهندی، حسام الدین، کنزالعمال، ح 30747.
18- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص 293، ح4748.
19- ر.ک: مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام.
20- از رنگ گل تا رنج خار، ص602.
21- همان، ص94.

دریایی از اطلاعات مفید و جالب برای زنان

 

با مجله اینترنتی نیکویان همراه باشید تا داستان عاشقانه و دلنشین زال و رودابه آشنا شوید و آن را برای کودکان دلبندتان تعریف کنید تا هم لذت ببرد و هم با داستان های اساطیری ایران آشنا شود.

داستان شاهنامه به زبان کودکانه

چو آگه شد از کار دستان سام ز کابل بیامد به هنگام بام

یکی نامدار از میان مهان چنین گفت با پهلوان جهان

پس پرده او یکی دختر است که رویش ز خورشید نیکوتر است

ز سر تا به پایش به کردار عاج به رخ چون بهشت و به بالای ساج

دو چشمش به سان دو نرگس به باغ مژه تیرگی برده از پر زاغ

بهشتیست سرتاسر آراسته پر آرایش و رامش و خواسته

برآورد مر زال را دل به جوش چنان شد کزاو رفت آرام و هوش

دل زال یک‌باره دیوانه گشت خرد دور شد عشق فرزانه گشت

*

بپرسید سیندخت مهراب را ز خوشاب بگشاد عناب را

چه مردیست آن پیرسر پور سام؟ همی تخت یاد آیدش یا کنام؟

چنین داد مهراب پاسخ بدوی که ای سرو سیمین‌بر ماه‌روی

دل شیر نر دارد و زور پیل دو دستش به کردار دریای نیل

چو برگاه باشد زرافشان بود چو در جنگ باشد سرافشان بود

سپیدی مویش بزیبد همی تو گوئی که دل‌ها فریبد همی

*

چو بشنید رودابه این گفت و گوی برافروخت، گلنارگون گشت روی

دلش گشت پر آتش از مهر زال از او دور شد خورد و آرام و هال

که من عاشقی‌ام چو بحر دمان از او بر شده موج بر آسمان

پر از مهر زال است روشن دلم بخواب اندر اندیشه زو نگسلم

دل و جان و هوشم پر از مهر اوست شب و روزم اندیشه چهر اوست

نه قیصر بخواهم نه خاقان چین نه از تاجداران ایران زمین

چو خورشید تابنده شود ناپدید در حجره بستند و گم شد کلید

*

برآمد سیه چشم گلرخ به بام چو سرو سهی بر سرش ماه تام

چو از دور دستان سام سوار پدید آمد این دختر نامدار

دو بیجاده بگشاد و آواز داد که شاد آمدی ای جوانمرد راد

کمندی گشاد او ز گیسو بلند که از مشک از آنسان نپیچی کمند

کمند از رهی بستد و داد خم بیفکند بالا نزد هیچ دم

ز دیدنش رودابه می نارمید به دو دیده در وی همی بنگرید

فروغ رخش را که جان بر فروخت در او بیش دید و دلش بیش سوخت

چنین تا سپیده برآمد زجای تبیره برآمد ز پرده سرای

از دست ندهید: انیمیشن های جذاب برای کودکان بالای پنج سال

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

داستان شاهنامه به زبان کودکانه

نام

ایمیل

وب‌سایت

داستان شاهنامه به زبان کودکانه
داستان شاهنامه به زبان کودکانه
0