رومئو و ژولیت تراژدی نوشتهشده توسط ویلیام شکسپیر در اوایل کار اوست که در مورد دو عاشق این نمایشنامه یکی از محبوبترین نمایشنامههای شکسپیر در زمان حیاتش میباشد و در کنار هملت یکی از نمایشنامههایی است که بر روی پرده رفتهاست. امروزه از شخصیتهای اصلی داستان بهعنوان عاشقان آرمانی یاد میشود.
رومئو و ژولیت کششی به داستانهای عاشقانه دوران باستان دارد. درونمایه اثر براساس داستانی ایتالیایی است، که به صورت شعر با نام تاریخ باستانی رومئو و ژولیت توسط ارتور برووک در سال ۱۵۶۲، و به صورت نثر در سال ۱۵۹۱ توسط ویلیام پینتر نوشته شدند. شکسپیر از هرد و اثر استفاده کرد، ولی برای گسترش داستان، شخصیتهای مکمل داستان بهخصوص مرکوتیو و پاریس را دچار تغییراتی نمود. این نظر وجود دارد که نمایشنامه بین سالهای ۱۵۹۱ تا ۱۵۹۵ نوشته شده، و برای نخستینبار در قطع ربع کاغذ در سال ۱۵۹۷ به چاپ رسید. این نسخه کیفیت پایینی داشت و نسخههای بعدی اصلاحشده و با اصل اثر شکسپیر مطابق گشتند.
استفاده شکسپیر از ترکیب دراماتیک، بهخصوص اثرات تعویض بین کمدی و تراژدی و گسترش کشمکشها، گسترش کاراکترهای فرعی، و استفاده از درونمایههای فرعی و زیبا نمودن آن، به عنوان نشانههای اولیه تواناییهای او مورد توجه است. نمایشنامه شکلهای شاعرانه مختلفی به کاراکترهای مختلف میبخشد و گاهی اوقات شکل کاراکترها نیز تغییر میکند. برای مثال رومئو، در غزل در طول نمایشنامه ماهرتر میگردد.
رومئو و ژولیت بارها درسالنهای تئاتر، فیلم، موسیقی و اپرا مورد استفاده قرارگرفتهاست. این اثر در دوران بازگرداندن پادشاهی انگلستان دوباره زندهشد و بهطورکلی توسط ویلیام داونانت اصلاح گشت. در نسخه قرن ۱۸ام چندین صحنه اصلاح، و مواردی که شاید زشت پنداشته میشدند حذف گشتند و نسخه اپرایی جورج بندا بسیاری از اقدامات را حذف کرده و یک پایان خوش به آن اضافهکرد. اجراهای قرن۱۹، شامل اجرای شارلوت کوشمان، اثر اصلی را بازیابی نموده و بیشتر بر روی رئالیسم تمرکز نمود. نسخه ۱۹۳۵از جان گیلگود بسیار به اثر شکسپیر نزدیکبود، از لباسها و صحنههای دوران الیزابت استفاده کرد تا درام را ارتقا بخشد. درقرن ۲۰ و ۲۱، نمایشنامه با نسخههای جدید و گوناگونی، چون تولید ۱۹۳۶ جورج کوکور، نسخه ۱۹۶۸ فرانک زفیرللی، نسخه الهامگرفته MTV رومئو و ژولیت در سال ۱۹۹۶ توسط باز لورمان و نسخه غیرشکسپیری۲۰۱۳ توسط کارلو کارلی نمونههایی از این بودند.
داستان رومو ژولیت
قهرمانان این نمایشنامه دختر و پسری از دو خانواده بزرگ و رقیب در شهر ورونا هستند که با یکدیگر دشمنی و اختلاف دیرینه دارند. رومئو که از خاندان مونتگیو است، به امید ملاقات با رزالین، دختری که رومئو دلباخته اش شده، به ضیافت لرد کپیولت میرود؛ آنجاست که رومئو ژولیت دختر لرد کپیولت را ملاقات میکند و رزالین را فراموش مینماید.
رومئو و ژولیت پس از نخستین شب عشق ورزی، در تلاش برای رسیدن به یکدیگر به بنبست میرسند. در این میانه خانوادههای آن دو که کینهای دیرینه از هم دارند، آتش اختلافاتشان بالا میگیرد و رومئو ناخواسته باعث مرگ تیبالت از خانواده کپیولت میشود و کار را بدتر میکند. حاکم ورونا دستور میدهد که رومئو شهر را ترک کند. ژولیت که از یک سو غم دوری از رومئو و از سوی دیگر غم از دست رفتن تیبالت قلبش را میفشارد، سخت اندوهگین میشود. خانواده ژولیت که از ازدواج مخفیانه او با رومئو که با وساطت لارنس راهب صورت گرفته بی خبر اند، ژولیت را به این امر میکنند که با خواستگارش، کنت پاریس ازدواج کند. ژولیت نزد لانس راهب میرود و از او چاره جویی میکند. لارنس به ژولیت مایعی را میدهد که با مصرف آن ۴۲ ساعت به خوابی مرگ گونه فرو خواهد رفت؛ پیشبینی لارنس این است که خانواده ژولیت به تصور این که دخترشان مرده، او را در مقبره خانوادگی قرار خواهند داد و در این میانه لارنس این فرصت را خواهد داشت که قاصدی را نزد رومئو بفرستد و او را به ورونا بخواند تا همراه ژولیت -که در نهایت از خواب مرگ گونه بر خواهد خاست- به مکان امنی بروند.
ژولیت ناامید از تحقق عشقش و با هدف تنبیه و هشدار دیگران، مایعی را که لارنس به او داده مینوشد که مدتی او را همچون مردهای به خواب عمیقی فرومیبرد. خبر مرگ ژولیت در شهر میپیچد و مجلسی که برای ازدواج ژولیت با کنت پاریس برپا شده بود، به مجلس عزا بدل میشود. در همین اثنا نقشه لارنس برای ارسال خبر برای رومئو ناکام میماند؛ زیرا، جان که راهب دیگری است پیش از آن که بتواند پیغام را به رومئو برساند در خانهای که نوعی بیماری مسری در آن شیوع یافته و به امر حاکم قرنطینه شده گرفتار میشود.
رومئو بی خبر از همه جا خبر نادرست مرگ ژولیت را از مستخدمش، بالتازار، دریافت میکند و پس از آن که سمی را از یک داروساز میخرد رهسپار ورونا میشود. رومئوی دلشکسته و بیخبر، برای حضور در کنار پیکر ژولیت که در انتظار برگزاری مراسم تدفین، در کلیسا گذاشته شده حاضر میشود و در آن جا با کنت پاریس که برای گذاشتن گل بر مزار ژولیت آمده در گیر میشود و او را به قتل میرساند. رومئو جسد پاریس را به داخل مقبره کپیولتها میکشاند و در آن جا با پیکر ظاهراً بیجان معشوقش روبرو میشود. رومئو سم را میخورد و در دم جان میدهد. دیری نمیگذرد که چهل و دو ساعت پایان یافته و ژولیت از خواب بر میخیزد و چون با جسد بیجان رومئو روبرو میشود، با خنجر رومئو به زندگی اش پایان میدهد. لرد مونتگیو، لرد کپیولت و حاکم ورونا سر صحنه حاضر میشوند و لارنس راهب کل ماجرا را برای آنها توضیح میدهد. حاکم که با جسد کنت پاریس که از خویشاوندانش است روبرو شده با یادآوری این که دشمنی دو خاندان مسبب این اتفاقات بوده لرد مونتگیو و لرد کپیولت را سرزنش میکند؛ آن دو که سخت اندوهگین اند سرانجام با یکدیگر دست دوستی میدهند و نفرت دیرینه دو خاندان با مرگ رومئو و ژولیت پایان مییابد.
رومئو و ژولیت از یک داستان قدیمی از عهد باستان نشات میگیرد. یکی از این داستانها، داستان پیراموس و طیسبه از کتاب دگردیسیهای اووید است، که شباهتهای فراوانی به داستان شکسپیر دارد: خانواده معشوقهها از یکدیگر نفرت دارند، و پیراموس در مرگ طیسبه دچار اشتباه میشود.[۱] داستان زنوفون اپیسوس اثر افیسیاکا که در قرن سوم نوشته شده، نیز شباهتهایی به نمایشنامه دارد، که از جمله میتوان به جدایی معشوقهها و معجونی که خواب شبیه مرگ میآورد اشاره کرد.[۲]
یکی از اولین مرجعها برای نامهای مونتاگو و کپیولت از کمدی الهی دانته است که مونتکی (مونتاگو) و کاپلتی (کپیولت) را در ششمین سرود پورگاتوریو به کار بردهاست.[۳] نخستین نسخه شناخته شده از داستان رومئو و ژولیت که به نمایشنامه شکسپیر نیز شباهت دارد، داستان ماریوتو و گیانوززا اثر ماسوکیو سالرنیتانو در سیوسومین رمان از سری نوولینو بوده که در سال ۱۴۷۶ منتشر شدهاست. سالرنیتانو داستان را در شهر سیهنا بیان میکند و اصرار زیادی داشت که اتفاقات در زمان خودش رخ دادهاست. نسخه داستانی او نیز شامل ازدواج مخفی، توطئه راهبه صومعه، کشتهشدن یک شهروند برجسته، تبعید ماریوتو، ازدواج تحمیلی گیانوززا، نقشه معجون، و پیام مهمی که گمراه میشود، میباشد. در این نسخه، ماریوتو دستگیر شده و اعدام میشود و گیانوززا در غم او میمیرد.[۴]
داستان هیرو و لندر و دیدو، ملکه کارتاژ هردو داستانهای شبیه در زمان شکسپیر بودند و تصور میشود که تأثیر مستقیم کمتری از او گرفته باشند، اگرچه به نظر میآید که این داستانها نیز به نوبه خود در ایجاد فضای داستانی برای داستانهای رمانتیک تأثیر دارند.
دقیقاً مشخص نیست که شکسپیر چهزمانی رومئو و ژولیت را نوشته است. پرستار ژولیت از زمینلرزهای یاد میکند که ۱۱سال پیش رخداده است.[۵] ممکن است به زلزلهٔ تنگه دوور در سال ۱۵۸۰اشارهکند، که همان سال ۱۵۹۱ در داستان میشود. زلزلههای دیگر- هم در انگلستان و هم در ورونا- در زمانهای مختلفی رخ دادهاست.[۶] اما شباهت سبک نمایشنامههای رویای نیمه شب تابستان و دیگر نمایشنامههای مرسوم در حدود سالهای ۱۵۹۴-۱۵۹۵ ثبت شده، محل ترکیب زمانی آن بین سالهای ۱۵۹۱ و۱۵۹۵ است.[۷] یک فرضیه نیز این است که شکسپیر پیشنویس نمایشنامه را در سال ۱۵۹۱ آغاز و در سال ۱۵۹۵ تکمیل کردهاست.[۸]
شکسپیر رومئو و ژولیت را در دو قطع ربع کاغذ در نسخههای پیش از چاپ، در سال ۱۶۲۳منتشر کرد. اولین نسخه چاپی، در سال ۱۵۹۷ توسط جان دانتر به چاپ رسید. بهدلیل اینکه این نسخه دارای ایرادات فراوانی نسبت به نسخههای بعد ازخود بود، نسخه بد نامیده شد. ویراستار قرن ۲۰، آقای اسپنسر، از این نسخه بدین گونه یاد میکند: «یک متن نفرتانگیز، که شاید خاطرات ناقص یک یا دو تن از بازیگران بوده باشد را نشان میدهد» و شاید آن را برای انتشار سرقت نمودهاند.[۹]
نسخه برتر، هیجانانگیزترین و سوزناکترین تراژدی رومئو و ژولیت نامیده شد. این نسخه در سال ۱۵۹۹ توسط توماس کریید چاپ، و توسط کاتبرت بوربی انتشار یافت. نسخه دوم ۸۰۰ سطر بیشتر از نسخه اول دارا بود.[۱۰] صفحه عنوان این کتاب این مطلب را بیان میکرد” تصحیح جدید، کامل، بهبود یافته”. محققان بر این باور بودند که نسخه دوم براساس نوشتههای پیش از چاپ شکسپیر (که آنرا اوراق لکهدار خود مینامید) بود، از آنجا که عجایب متنی مانند برچسبهای متغیر برای شخصیتها و “استارتهای اشتباه” برای آغاز گفتگوها که احتمالاً از طریق نویسنده زده شده اما به اشتباه توسط حروفچین حفظ شدهاند، میباشد. این نسخه از نسخههای دیگر همچون نسخه سوم ۱۶۰۹، نسخه چهارم۱۶۲۲ و نسخه پنجم ۱۶۳۷ بهتر بود. در واقع، همهٔ نسخههای بعدی و برگهها رومئو و ژولیت براساس نسخه دوم است، و ویراستاران مدرن نیز بر این باورند که هرگونه انحراف از نسخه دوم، از جانب ویراستاران یا حروفچینان صورتگرفته و شکسپیر هیچ نقشی نداشتهاست.
نسخههای مدرن این اثر نخستین بار توسط نیکولاس روو در سال ۱۷۰۹، و پس از آن توسط الکساندر پاپ در سال ۱۷۲۳ پدید آمدند. پاپ سنت ویرایش نمایشنامه را با افزودن اطلاعاتی دستورهای بر روی صحنه که در نسخه دوم فراموش شدهبودند، به نسخه اول افزود. این سنت تا اواخر دورهرومانتیک ادامه یافت. این نسخه برای اولینبار بهطور کامل در دوره ویکتوریا ظاهر شد و تا به امروز ادامه دارد، که به همراه متن، پاورقیهایی وجود دارد که منابع و فرهنگ پشت صحنه را توضیح میدهد.[۱۱]
محققان به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوان یک درونمایه ثابت و کلی برای این نمایشنامه پیدا کنند. پیشنهادهایی که برای درونمایه میشود، شامل کشف شخصیتها بر این اساس است که، انسانها بهطورکلی نه خوب، و نه بد هستند، و درعوض کموبیش به یکدیگر شباهت دارند[۱۲] بیداری از خواب و حرکت به سمت واقعیت، خطر اقدامات شتابزده یا قدرت غمانگیز سرنوشت است. هیچکدام از این موارد بهطورکلی درون مایه را تشکیل نمیدهند. اگرچه یک درونمایه کلی نمیتوان برای این اثر یافت، ولی داستان از عناصر موضوعی کوچک و متعددی تشکیل شدهاست که به صورت پیچیدهای کنار هم قرار گرفتهاند. تعدادی از این عناصر توسط محققان در زیر بحث شدهاست.[۱۳]
در رومئو و ژولیت، صرفنظر از عشق دو جوان به یکدیگر، میتوان به این نتیجه رسید که این اثر، یک درونمایه واحد ندارد. رومئو و ژولیت تبدیل به سمبل دو معشوقهٔ جوان و محکوم به نابودی شدهاند. اگرچه این یک موضوع مشهود در نمایشنامه است، برخی از محققین به دنبال کشف زبان و تاریخ پشت این اثر هستند.[۱۴]
در نخستین ملاقات، رومئو و ژولیت گونهای از گفتگو را به کار میبرند که بسیاری از نویسندگان در زمان شکسپیر، در آداب و معاشرتهای خود به کار میبردند؛ یعنی استعاره. با استفاده از استعاره قدیسین و گناهکاران، رومئو قادر بود تا احساسات ژولیت را به صورت غیرتهدیدی امتحان کند. این روش برای نخستین بار توسط بالداسار کاستلیونه ارائه شد (که آثارش در آن زمان به انگلیسی ترجمه شده بود). او بیان میکرد که اگر یک مرد از استعاره بهعنوان دعوتنامه استفاده کند، زن قادر نخواهد بود هدف او را دریابد، و او خواهد توانست با افتخار عقبنشینی کند. ژولیت نیز در این استعاره شرکت کرده و آن را گسترش میدهد. استعارههای دینی از قبیل «زیارتگاه»، «زایر» و «قدیس» در شعر آن زمان کاربرد داشتند، و بیشتر معنای رومانتیک و عاشقانه از آنان برداشت میشد تا معانی کفرآمیز؛ زیرا که تقدس از اول با مذهب کاتولیک همراه بودهاست.[۱۵] بعدها در نمایشنامه، شکسپیر بیشتر اشارات جسورانه به رستاخیز مسیح در کنار آرامگاهش را در منبع اصلی نوشتن خود، یعنی رومئو و ژولیت بروکس حذف کرد.[۱۶]
بعدها در صحنه بالکن، رومئو، گفتگو ژولیت با خود را میشنود، ولی در نسخه بروکس، گفتگو ژولیت به تنهایی انجام میشود. با آوردن رومئو برای استراق سمع، شکسپیر روال طبیعی اظهار عشق را میشکند. معمولاً زن باید متواضع و خجالتی باشد تا مطمئن شود، خواستگار او صادق بودهاست، اما با شکستن این قانون به انجام یافتن این برنامه سرعت میبخشد. دو عاشق قادر هستند تا از آشنایی اولیه بگذرند، و دربارهٔ نوع رابطهشان با یکدیگر گفتگو کنند- توافق کنند تا پساز اشنایی با یکدیگر پس از یک شب اشنایی با یکدیگر ازدواج کنند. در صحنه پایانی خودکشی، تناقضی در پیام وجود دارد- در آیین کاتولیک، خودکشی برابر با رفتن به جهنم است، در حالی که فردی که به همراه معشوقهاش بمیرد، به آیین عشق شهسوارانه، در بهشت به معشوقهاش میپیوندد. به نظر میرسد که عشق رومئو و ژولیت بیشتر به آیین عشق شهسوارانه گرایش دارد تا به دیدگاه آیین کاتولیک. اگرچه عشق آنان پرشور بود، تنها با ازدواج به کمال میرسد، که سبب از دستدادن حس همدردی مخاطب میگردد.
محققان نقش سرنوشت را درنمایشنامه مجزا میکنند. اینکه سرنوشت شخصیتهای داستان این بوده که بمیرند یا همهٔ اتفاقات به وسیلهٔ سلسلهای از بدبیاریها اتفاق میافتد، اتفاقنظری وجودندارد. استدلالاتی که در توجیه سرنوشت آمده، بیشتر براساس عاشقان ناکام است. به نظر میرسد که این عبارت بیشتر اشاره به ستارههایی دارد که آینده عاشقان را از پیش تعیین کردهاست.[۱۷] همچنین، برخی دیگر از محققان بر این باورند که نمایشنامه، مجموعهای از بدبیاریها و بدشانسیهاست- بسیاری دیگر نیز این داستان را تراژدی قبول ندارند، و آن را ملودرام عاطفی میدانند.[۱۸] روث نوو، عقیدهدارد که چیزی که در این داستان باعث رخدادن “تراژدی کمتری” از حوادث میشود، کاراکترهای داستان نیستند، بلکه راوی داستان است. برای مثال، به رقابت طلبیدن تیبالت برای مبارزه، آنی نیست، بلکه پساز مرگ مرکوتیو است، و عملی است که انتظار داریم.
محققان از دیرباز براستفاده پررنگ شکسپیر از تشبیه نور و تاریکی در نمایشنامه تأکید دارند. کارولین اسپورجن درونمایه نور را، «سمبل زیبایی عشق جدید» میدانست، و بعدها منتقدان این تفسیر را گسترش دادند.[۱۹] برای مثال، هم رومئو وهم ژولیت، دیگری را نوری در تاریکی اطرافش میبیند. رومئو، از ژولیت با عنوان آفتاب[۲۰] پرنورتر از مشعل[۲۱] جواهر درخشان شب،[۲۲] و فرشته درخشان در میان ابرهای تاریک، یاد میکند.[۲۳] هنگامی که ژولیت که ظاهراً مرده، در مقبره خود قرار دادهشده، او بر بالینش حضور یافت و به او گفت: «زیباییت سبب میشود این گنبد، پراز نور شود.»[۲۴] ژولیت نیز از رومئو با عنوان” روز در شب” و” سفیدتر از برف نشسته برپشت کلاغ” یاد میکند.[۲۵][۲۶] تضاد بین نور و تاریکی میتواند یک نماد باشد─ تضاد بین عشق و نفرت، پیری و جوانی که به صورت استعاری است. گاهیاوقات این استعارههای پیچیده، یکطنز دراماتیک ایجاد میکند. برای مثال، عشق رومئو و ژولیت نوری در دل تاریکی از نفرت است، که آنان را احاطه کرده، ولی همه تلاششان برای به هم رسیدن در شب و در تاریکی انجام میشود، در حالیکه همه دشمنیهایشان در طول روز انجام میگردد. این تناقض موجود در بین تصاویر، فضایی از دوراهیهای اخلاقی در برابر معشوقهها ایجاد میکند: وفاداری به خانواده یا وفاداری به عشق. در پایان داستان، زمانی که صبح غمانگیز است و خورشید چهرهاش را در برابر غم و اندوه پوشاندهاست، نور و تاریکی به مکان واقعیشان برمیگردند، تاریکی بیرونی حقیقت را، و تاریکی درونی خانواده، دشمنی و خانوادهها و غم و اندوه نسبت به معشوقهها را نشان میدهد. همه شخصیتها، اکنون نادانی خود را در اتفاقات اخیر درنور مییابند، و به لطف عشق رومئو و ژولیت، باردیگر همهچیز به حالت طبیعی خود بازمیگردد. درونمایه نور در نمایشنامه، با درونمایه زمان، ارتباط تنگاتنگی دارد، چراکه برای شکسپیر، نور راه مناسبی برای بیان گذر زمان درخلال حوادث، از طریق خورشید، ماه و ستارگان است.[۲۷]
زمان نقش بسیار مهمی در زبان و طرح کلی نمایشنامه ایفا میکند. هردوی رومئو و ژولیت برای بهدست آوردن دنیای خیالی، خالی از زمان در برابر واقعیتهای سختی که آنان را احاطه کرده، مبارزه میکنند. برای مثال هنگامی رومئو درهنگام ابراز عشقش به ماه قسم میخورد، ژولیت اعتراض کرده و میگوید: «به ماهی که بیثبات است قسم نخور، /که هر ماه در مدار خودش تغییر میکند، /مبادا که عشق تو نیز متغیر باشد.»[۲۸] از همان ابتدای داستان، دو معشوقه با عنوان “دارای ستاره نحس”[۲۹] یاد میشوند، که به علم اختربینی و باور به زمان ارتباط دارد. این باور وجود داشت که ستارهها سرنوشت انسانها را رقم میزدند، و باگذشت زمان، آنها نیز در آسمان حرکت میکنند، و همراه خود سرنوشت انسانها را نیز تغییر میدهند. در آغاز داستان رومئو از بدبیاری ستارگان سخن میگوید، و هنگامی که از مرگ ژولیت آگاه میشود، او حرکت ستارهها را برخلاف خودش میداند.[۳۰]
زمان همچنین با درونمایه نور و تاریکی مرتبط است. در زمان شکسپیر، نمایشنامهها اکثراً در زمان ظهر و در روشنایی روز اجرا میشد.[۳۱] این موضوع سبب میشد تا نویسنده نمایشنامه، از کلمات روز و شب استفاده کرده و تماشاگران را به تخیل وادارد. شکسپیر از کلمات روزوشب، ستارهها، ماه و خورشید استفاده میکرد تا این تخیل را ایجاد کند. او همچنین از شخصیتهایی در داستان استفاده میکرد که نام برخیاز روزهای هفته یا ساعات خاصی را داشتند تا به تماشاچی کمک کند تا گذر زمان را درک کند. درکل، بیشاز ۱۰۳ ارجاع زمانی در این نمایشنامه یافت میشود، که سبب افزودن تخیل به متن میگردد.[۳۲]
اولین نقد از این نمایشنامه، توسط ساموئل پپیس در سال ۱۶۶۲ نوشته شدهاست: «این نمایشنامه، بدترین نمایشنامهای است که در عمرم شنیدهام»[۳۳] جان درایدن شاعر، ۱۰سال بعد در ستایش نمایشنامه، و شخصیت کمدی داستان مرکوتیو مینویسد: «شکسپیر بهترین مهارتش را در مرکوتیو نشان داده، چنانکه خودش میگوید، او مجبور بود تا او را در صحنه سوم بکشد، تا از کشته شدنش توسط خودش جلوگیری کند.» نقد این نمایشنامه در قرن ۱۸ کموبیش پراکنده بود، ولی کمتر تقسیمبندی میشود. نیکلاس روو اولین کسی بود که نقدش را براساس درونمایه داستان نوشت، که ان را مجازاتی برای دو خانواده متخاصم میدانست. در اواسط این قرن، چارلز گیلدون نویسنده و لرد کامس فیلسوف، بر این باور بودند که چون نمایشنامه از سبک کلاسیک نمایشنامهنویسی تبعیت نکردهاست، در نتیجه یک شکست محسوب میشود. در تراژدی باید دگرگونی شخصیت داشته باشیم، نه اینکه همهچیز براساس سرنوشت رقم بخورد. اما، ساموئل جانسون نویسنده و منتقد، آن را یکی از اثار بسیارخوشایند شکسپیر میداند.[۳۴]
در اواخر قرن۱۸ و اوایل قرن ۱۹، نقدها بر روی پیامهای اخلاقی داستان متمرکز شدند. منتقدانی همچونچارلز دیبدین اعتقاد داشتند که روزالین، عمداً به داستان اضافهشده، تا نشان دهد که قهرمان داستان چقدر بیپروا و بیملاحظه بوده، و همین دلیل پایان غمانگیز داستان است. برخی نیز معتقدند که، فریار لورنس سخنگوی شکسپیر در اعلامخطر در شتابزدگیهای بیمورد است.
در داستان رومئو و ژولیت، شکسپیر از چندین تکنیک نمایشی استفاده کرده، که منتقدان را به تحسین واداشتهاست؛ بیشتر ازهمه تغیرات ناگهانی از کمدی به تراژدی، بهچشم میآید. پیش از مرگ مرکوتیو درصحنه سوم نمایش، نمایشنامه در کل بهصورت کمدی است.[۳۵] پس از مرگ ناگهانی او، نمایشنامه ناگهان جدی شده و لحن تراژیک بهخود میگیرد. زمانی که رومئو به جای اعدام تبعید میشود، و فریار لورنس نقشهای میکشد تا ژولیت را به رومئو برساند، تماشاچیان هنوز انتظار یک پایان خوش برای داستان دارند. آنان همچنان نفسهایشان درسینه حبس شده، و منتظر آغاز صحنه پایانی در مقبره هستند: اگر رومئو بهاندازهٔ کافی معطل شود تا فریار برسد، او و ژولیت به یکدیگر خواهندرسید.[۳۶] این تغییرات ناگهانی از امید به ناامیدی، تاخیر، امید تازه، برای ایجاد تراژدی بهکار رفتهاند، تا زمانیکه در نهایت امید از بین میرود و دو معشوق در پایان میمیرند.[۳۷]
شکسپیر همچنین از ریزداستانهایی در نمایشنامه استفاده میکند، تا دید واضحی نسبت به فعالیتهای شخصیتها ایجاد نماید. برای مثال، در آغاز نمایش، رومئو عاشق روزالین است، که تمام پیشرویهای او را رد میکند. شیدایی رومئو نسبت به او، دقیقاً با عشق او به ژولیت در تضاد است. این موضوع سبب میشود تا تماشاچی جدیت عشق رومئو و ژولیت و ازدواج آنان را درک کنند. عشق پاریس نسبت به ژولیت، بین احساسات ژولیت نسبت به او و نسبت به رومئو، در تضاد است.
شکسپیر در طول نمایشنامه، از شکلهای گوناگونی از فرم شاعرانه استفاده کردهاست. او داستانش را با دیباچه ۱۴ سطری به شکل غزلوارهٔ شکسپیری آغاز میکند، که توسط گروه همسرایان خوانده میشود. بیشتر داستان رومئو و ژولیت، بهصورت شعر سپید نوشته شده، و بیشتر آن شعر پنج بحری است که با اثار بعدی شکسپیر تفاوت اندکی دارد.[۳۸] شکسپیر با توجه نوع شخصیتی که بهکاربرده، فرم شعری متفاوتی انتخاب کردهاست. هر کدام از این فرمها، با احساسات شخصیت بر روی صحنه نیز، متناسب انتخاب میشود. برای مثال، هنگامیکه رومئو در مورد روزالین سخن میگوید، او از غزل پترارکی استفاده میکند. غزل پترارکی در مواقعی استفاده میشد که مرد بهوسیله آن زیبایی خارقالعاده زنی را توصیف میکرد که امکان دسترسی به آن وجود نداشت، شرایط رومئو در مقابل روزالین اینچنین بود. این غزل همچنین توسط بانو کپیولت در وصف کنت پاریس نیز استفادهشد تا خوشمنظر بودن او را به ژولیت نشاندهد.[۳۹] هنگامیکه رومئو با ژولیت سخن میگوید، غزل پترارکی تبدیل به غزل دیگری میشود که از کلمات “زائر” و”مقدس” به عنوان استعاره استفاده میکند.[۴۰] درنهایت، وقتیکه اندو یکدیگر را بر روی بالکن ملاقات میکنند، رومئو تلاش میکند تا بهوسیله غزل عشق خود را به او ثابت کند، ولی ژولیت با گفتن «تو عاشق منی؟» غزل را میشکند.[۴۱] با این کار اوبه دنبال یافتن جملهای است تا احساس حقیقی خود را بیان کند، و از بزرگ جلوهدادن عشقشان خودداری نماید.[۴۲] ژولیت هنگام سخنگفتن با رومئو از کلمات تکهجایی استفاده میکند، او بههنگام سخن با کنت پاریس جملات و کلمات رسمی بهکار میبرد.[۴۳] شکسپیر این نوع از نثر را برای درک مردم عادی حفظ کردهاست، اگرچه آن را برای شخصیتی همچون مرکوتیو نیز بهکاربردهاست.[۴۴]
نقد روانشناسی اولیه از مشکلات عدیدهٔ رومئو و ژولیت سخنگفته، و ان را بیشتر به تصمیمهای آنی رومئو، که از “عدم کنترل خود، و پرخاشگریاش” ناشی میشود مرتبط میداند، که در نهایت سبب مرگ مرکوتیو و خودکشی او و ژولیت میشود.[۴۵] رومئو و ژولیت از لحاظ روانشناختی، بسیار پیچیدهاست، سبب میشود تا خواننده با خواندن ان احساس همدردی با ان پیدا کند که معادل با بیماری است.[۴۶] نورمن هولاند، در سال۱۹۶۶نوشتهاست که، رویای رومئو[۴۷] در واقعیت، پراز روزهایی است که هم شامل دنیای بزرگسالی وی، هم عقدههای دوران کودکی اوست؛ باتأکید براینکه، شخصیت دراماتیک، انسانی با فرایندهای ذهنی متفاوت با نویسنده، نیست.[۴۸] منتقدینی چون جولیا کریستوا بر این نکته تأکید دارند که، نفرت موجود بین دو خانواده، سبب علاقه رومئو و ژولیت به یکدیگر شدهاست. این نفرت بهخوبی، خود را در سخنان معشوقهها نشان میدهد: برای مثال ژولیت از «عشق من از نفرتم سرچشمه میگیرد» سخن میگوید[۴۹] و اغلب عشق خود را در پیشبینی مرگ او نشان میدهد. این موضوع سبب حدس و گمان در خصوص مشکلات روانی نویسنده میشود، بهویژه با درنظرگرفتن غم و اندوه شکسپیر برای فرزندش همنت این حدس و گمان قوت مییابد.[۵۰]
نقد ادبی فمینیستی دشمنی موجود بین خانوادهها، در جامعه پدرسالار شهر ورونا را نکوهش میکند. خشونتهای مردانه اعمالشده بر رومئو، عامل اصلی پیشبردن تراژدی به انتهایش است. هنگامیکه تیبالت مرکوتیو را میکشد، رومئو خشمگین میشود، و از اینکه ژولیت او را «زننما» ساختهاست، پشیمان میباشد.[۵۱] در این دیدگاه، مردان جوان، زمانی مرد میشوند که از رفتار خشونتآمیز پدرشان تقلید کنند. دشمنی نیز به خشونت مرد مرتبط است، چنانکه لطیفههای گوناگونی در خصوص اینمورد پیش از ازدواج ساخته شدهاست.[۵۲] ژولیت نیز از صفت تمکین زنانه برخورداراست، چرا که به افرادی همچون فریار اجازه میدهد تا مشکلاتش را برایش حل کنند. دیگر منتقدین، برجنبه فمینیسم اثر از زاویه تاریخگرایی مینگرند، و بر این نکته تأکید دارند که نمایشنامه زمانی نوشتهشدهاست که، نظم فئودالی بهطور فزایندهای توسط دولت به چالش کشیده شد، و نظام سرمایهداری ظهور کرد.
رومئو و ژولیت به همراه هملت نمایشنامههایی هستند که به دفعات بر روی صحنه رفتهاند. اقتباسهای فراوان آن را تبدیل به یکیاز مشهورترین و پایدارترین داستانهای شکسپیر کردهاست.[۵۴] حتی در زمان حیات شکسپیر نیز این نمایشنامه محبوبیت فراوانی داشت. محقق،گری تیلور، آن را جزو یکیاز ۶نمایشنامه محبوب شکسپیر، پس از مرگ کریستوفر مارلو و توماس کید و پیش از استیلای بن جانسون میداند، و این زمان، دورهای بود که شکسپیر بزرگترین نمایشنامهنویس لندن بهشمار میرفت.[۵۵][۵۵] زمان دقیق اولین اجرای این نمایشنامه مشخص نیست. اما گروه مردان چمبرلین نخستین اجراکنندگان آن بودند. ریچارد بورباگ احتمالاً بازیگر نقش اول بوده، و ارباب روبرت گوفه (یک پسر) نخستین بازیگر نقش ژولیت بودهاست. این اجرا به احتمال فراوان در سالن تئاتر اجرا شده، و در کنار آن اجراهای دیگری در سالن تئاتر پرده انجام شدهاست.[۵۶] رومئو و ژولیت یکی از اولین نمایشنامههای شکسپیر بود که در خارج از انگلستان نیز اجرا شد: نسخه ساده و کوتاهشدهای آن در سال ۱۶۰۴ در شهرنوردینگلن اجرا گشت.[۵۷]
تمامی سالنهای تئاتر در۶سپتامبر ۱۶۴۲، توسط دولت پیوریتن بستهشدند. در طول بازگردانی سلطنت در سال ۱۶۶۰، دو شرکت انحصاری (شرکت پادشاهی و شرکت دوکها) تأسیس شدند، و مجموعه تئاترهای موجود، بین اندو شرکت تقسیم شد.[۵۸]
اولین بازیگر رسمی نقش ژولیت سرویلیام داونانت از شرکت دوک، در سال ۱۶۶۲ نمایشی را بر روی صحنه برد که در ان، هنری هریس نقش رومئو، توماس بترتون نقش مرکوتیو و همسر بترتون ماری ساندرسون نقش ژولیت را بازی کردند: به احتمال فراوان او نخستین کسی بود که نقش ژولیت را بهصورت حرفهای بازی کردهاست.[۵۹][۶۰] نسخه دیگری از این نمایشنامه نیز مخصوص گروه داونانت بود که توسط شرکت دوکها اجرا شد. این اثر یک کمدیتراژدی بود که توسط جیمز هاوارد ترتیب داده شدهبود، و در ان هر دو معشوقه زنده ماندند.[۶۱]
تاریخچه و سقوط کایوس ماریوس، اثر توماس اوتوای یکی از اقتباسهای ارزنده از شکسپیر بود که در سال۱۶۸۰ عرضه شد. صحنه از ورونای دوره رنسانس به رم باستان تغییر کرد: رومئو تبدیل به ماریوس، ژولیت تبدیل به لاوینیا شد و جنگ و دشمنی بین نجیبزادگان و مردم بود؛ ژولیت/لاوینیا پیش از مرگ رومئو/ماریوس از کما بیدار میشود. نسخه اوت وای بسیار موفق بود و به مدت ۷۰سال اجرا شد.[۶۲] نوآوری وی در صحنه پایانی، بسیار مورد توجه، و در۲۰۰ سال بعد بسیار مورد استفاده قرارگرفت: نسخهتیوفیلوس سیبر در سال ۱۷۴۴، و نسخه دیوید گریک در سال ۱۷۴۸ هردو از این نسخه الهام گرفته بودند.[۶۳]
اولین اجرا در آمریکای شمالی توسط گروهی آماتور انجام شد: در ۲۳ماه مارس سال ۱۷۳۰، یک فیزیکدان بهنام یواخیم برتراند، در روزنامه گازته نیویورک، آگهی منتشر کرد، و در ان اعلام داشت که اجرایی بر روی صحنه خواهدبرد که خودش در ان نقش عطار را بازی خواهدکرد.[۶۴] اولین اجرای حرفهای در آمریکای شمالی توسط شرکت هاللام صورت پذیرفت.[۶۵]
نسخه تغییریافته گریک از این نمایشنامه بسیار محبوب گشت، و حدود یک قرن اجرا شد. تا اینکه در سال ۱۸۴۵ نسخه اصلی شکسپیر درامریکا توسط سوزان و شارلوت کوشمان در نقش رومئو و ژولیت به اجرا درامد.[۶۶] پس از ان در سال ۱۸۴۷ در انگلستان توسط ساموئل فلپس در تئاتر سادلر ولز اجرا شد. خواهران کوشمان در حدود ۸۴ اجرای خود به نسخه شکسپیر وفادار ماندند. ایفای نقش رومئو توسط او، تحسین بسیاری را برانگیخت. روزنامه تایمز در مقالهای نوشت: «بهمدت طولانی نقش رومئو قراردادی بود. ایفای نقش توسط بانو کوشمان، خلاقانه، زنده، جذاب و سرسختانه بود.»[۶۷] ملکه ویکتوریا در مجله خود نوشت: «هیچکس باور نمیکرد که او یک زن بودهاست.»[۶۸] موفقیت کوشمان، سنتهای گریک را درهم شکست، و راه را برای اجرای نسخه اصلی داستان در سالهای بعد هموار ساخت.
اجراهای حرفهای اثر شکسپیر، درقرن ۱۹، دو ویژگی اساسی داشتند: نخست، بیشتر انان ستاره محور بودند، که دران بازیگران فرعی حذف میشدند تا بازیگران اصلی بیشتر به چشم آیند. دوم، بیشترشان، «تصویری» بودند، بدینگونه که، اعمال نمایش در مجموعههای دیدنی و جذاب و بهصورت استادانه تهیه شدهبودند (نیازمند مکثهای طولانی برای تغییر صحنه بودند) و بهطور مکرر از تابلوهای متحرک استفاده میکردند.[۶۹] اجرای هنری اروینگ در سال۱۸۸۲ در تئاتر لیسیوم (با ایفای نقش رومئو توسط خودش و ژولیت توسط الن تری) به عنوان نخستین الگو در سبک استفاده از تابلوهای تصویری شناخته میشود.[۷۰]
داستان رومو ژولیت
بازیگران امریکایی به رقابت با همتایان انگلیسی خود پرداختند. ادوین بوث (برادر جان ویلکس بوث) و ماری مکویکر (همسر ادوین) در۳فوریه سال ۱۸۶۹ در سالن مجلل تئاتر بوث رومئو و ژولیت را اجرا کردند. برخی گزارشها حاکی از این است که این تولید و اجرا یکی از باشکوهترین و استادانهترین اجراهای رومئو و ژولیت در آمریکا بودهاست. این اجرا بسیار مشهور شده، و در عرض ۶هفته به فروش ۶۰۰۰۰دلاری رسید.[۷۱] (معادل با ۱۰۶۳۰۰۰دلار امروزی). چنین مینویسند که: «تراژدی با دقت فراوان و با رعایت ادب و نزاکت از تمامی جهات، شبیه متن اصلی نوشته شده توسط شکسپیر بود.»[۷۲]
در طول قرن ۱۹، و بر اساس معیارهای اجرای حرفهای، رومئو و ژولیت، به عنوان محبوبترین اثر در بین اثار شکسپیر شناختهشد. اما در قرن بیستم، پساز هملت دومین اثر محبوب شکسپیر شد.[۷۳]
در سال ۱۹۳۳ نمایشنامه توسط کاتارین کرنل و شوهر کارگردانش گوتری مک کلینتیک احیا شد و یک تور دور دنیا به مدت ۷ماه را آغاز نمود. این نمایش با حضور بازیگرانی چون اورسون ولز، برایان اهرن وباسیل راثبون انجام میشد. این اجرا موفقیت کمی بهدستآورد، و در نتیجه در بازگشتشان به نیویورک، کرنل و مک کلینیت در ان تجدیدنظر کردند، و برای نخستین بار، نمایشنامه بدون حتی کوچکترین تغییر اجرا شد. این تولید جدید، در دسامبر۱۹۳۴ بر روی پرده رفت و رالف ریچاردسون در نقش مرکوتیو و ماوریس ایوانز در نقش رومئو بازی کردند. منتقدان عقیدهداشتند که کرنل، “بهترین ژولیت زمان خود”، “تا ابد فراموشنشدنی” و جذابترین و زیباترین ژولیتی بود که صحنه تئاتر تا به امروز بهخود دیدهاست.[۷۴]
تئاتر نوین جان گیلگود در سال ۱۹۳۵ با حضور لورنس اولیور در نقش رومئو و مرکوتیو، که به صورت متناوب در طول ۶هفته تغییر میکرد، و پگی اشکرافت در نقش ژولیت بود.[۷۵] گیلگود بهصورت استادانه از ترکیب دونسخه اصلی شکسپیر استفاده کرد و فضای صحنه و لباس بازیگران را با توجه به عصر الیزابت انتخاب کرد. تلاشهای او سببشد تا موفقیت عظیمی در فروش داشتهباشد و سببشد تا رئالیسم تاریخی در تولیدات بعدی مدنظر قرارگیرد.[۷۶]
نسخه بعدی از پیتر بروک در سال ۱۹۴۷ آغاز سبک نوینی از رومئو و ژولیت بود. بروک علاقه چندانی به رئالیسم نداشت، و عقیده داشت آثار باید بهگونهای ترجمه شوند تا با دنیای مدرن ارتباط برقرار کنند. او بیان میکند، «یک تولید زمانی درستاست که از صحت برخوردار باشد، و زمانی خوب است که موفقیت کسب کند.»[۷۷] بروک آشتی و صلح نهایی خانوادهها در پایان اثر را نیز حذف نمود.[۷۸]
دراغاز این قرن، تماشاگران بیشتر تحتتاثیر سینما قرارگرفتند و بیشتر به بازیگران جوان علاقه پیدا کردند، و چندان علاقهای به بازیگران مسن نشان ندادند.[۷۹] یک مثال بارز برای اینکار، تولید فرانکو زفیرللی درتئاتر اولدویک در سال ۱۹۶۰ بود، که در ان جان استراید و جودی دنچ بازی میکردند و بعدها در فیلم سینمایی ۱۹۶۸ نیز بازی کردند. زفیرللی این اثر را از ایدههای بروک گرفت، و حدود یک سوم ان را حذف نمود، تا اثر جذابتر شود. او در مصاحبهای با مجله تایمز بیان کرد، که درونمایههای عشق و عدم درک متقابل دو نسل، باعصر معاصر متناسب است.[۸۰]
اجراهای اخیر، بیشتر شکل عصر مدرن را دارند. برای مثال، در سال۱۹۸۶ شرکت سلطنتی شکسپیر نمایشنامه را در شهر مدرن ورونا شکل دادند. چاقوهای ضامندار جای شمشیرها را گرفتند و رومئو بهوسیله سرنگ تزریق خودکشی کرد.[۸۱] در سال ۱۹۹۷، تئاتر فولگر شکسپیر نسخهٔ را اجرا کردند که در دنیای شهری امروز شکل گرفتهبود. رومئو به کبابی کپیولت میرود تا ژولیت را ملاقات کند، و ژولیت هنگامیکه در کلاس درس است، از مرگ تیبالت آگاه میشود.[۸۲]
نمایشنامه، معمولاً در فضای تاریخی اجرا میشد تا درگیریهای ضمنی در نمایش را نیز به تماشاگر منتقل کند. برای مثال، چندین اجرا در فضای جنگ اسرائیل و فلسطین در دوران اپارتاید در افریقای جنوبی و پساز انقلاب پوبلو اجرا شدند.
در سال ۲۰۱۳، رومئو و ژولیت در سالن تئاتر ریچارد راجرز در برادوی به روی صحنه رفت، و در فاصله زمانی ۱۹سپتامبر تا ۸ دسامبر، حدود ۹۳اجرا را پس از ۲۷ پیشنمایش برگزار کردند و در ان اورلاندو بلوم و کوندولا راشاد ایفای نقش نمودند.[۸۳]
بهترین و معروفترین نسخه از رقص باله رومئو و ژولیت از سرگئی پروکفیف است. .[۸۴] درابتدا قرار بر این بود که به سفارش شرکت رقص باله کیروف اثر پایانی خوشی داشتهباشد، اما پروکوفیف با توجه به محتوای موسیقی آن، این نظر را نپذیرفت. این اثر متعاقباً به شهرت فراوانی رسید، و طراحی آن توسط جان کرانکو (۱۹۶۲) و کنث مک میلان (۱۹۶۵) انجامشد.[۸۵]
در سال ۱۹۷۷، تولیدمایکل اسموین از این اثر بسیار رومانتیک و مهیج بود، و توسط شرکت رقص باله سانفرانسیسکو عرضهشد. این اثر نخستین رقص باله کامل بود که مورد استقبال شبکه پیبیاس و برنامه اجراهای عظیم قرارگرفت و در سال ۱۹۷۸پخششد.[۸۶]
حداقل ۲۷ اپرا براساس رومئو و ژولیت ساختهشدهاست.[۸۷] نخستین اپرا، رومئو و ژولیت سال ۱۷۷۶ بود، که توسط جورج بندا و به سبک زینگ اشپیل برگزارشد و در ان بسیاری از شخصیتها و اعمالشان حذف ویک پایان خوش را صاحب شد. این سبک چندینبار نیز اجراشد. معروفترینشان، رومئو و ژولیت از گوناد بود که در سال ۱۸۶۷اجراشد و پساز نخستین اجرا، موفقیت بسیاری کسب کرد، و تابهامروز نیز رواج داشتهاست. .[۸۸] از اپراهای بعدی میتوان به رومئو و ژولیت اثر هنریش سوترمیستر در سال ۱۹۴۰اشاره کرد.
رومئو و ژولیت «سمفونی دراماتیک» از برلیوز اثر بسیار بزرگی بود که از۳بخش صداهای ترکیبی، گروه کر و ارکسترا تشکیلشدهبود و در سال ۱۸۳۹ اجراشد.[۸۹] رومئو و ژولیت چایکوفسکی اثر چایکوفسکی پوئم سمفونی ۱۵دقیقهای بود که از ملودی شناختهشدهای به نام «درونمایه عشق» استفاده کرد.[۹۰] استفاده مکرر چایکوفسکی از درونمایه موسیقی در رقص باله، صحنه بالکن، در رختخواب ژولیت و درمقبره، بعدها توسط بسیاریاز کارگردانان مورد استفاده قرارگرفت: برای نمونه، درونمایه عشق نینا روتا به همین شیوه در فیلم سینمایی سال۱۹۶۸ مورد استفاده قرار گرفت.[۹۱] آهنگسازان کلاسیک دیگری نیز تحتتاثیر این نمایشنامه قرارگرفتند که ازبین انان میتوان به هنری هیو پیرسون، اسوندسون، دلیوس، استن همر و کابالوسکی اشاره کرد.
مشهورترین اثر تئاتر موزیکال نسخه داستانکنارهغربی بود که موسیقی اثر از لئونارد برنشتاین و متن آهنگ از استفن سوندهیم بود. این نسخه از فضای اواسط قرن بیستم شهر نیویورک و جنگهای خانوادگی به صورت گروهی و قومی نیز استفاده کرد.[۹۲]
رومئو و ژولیت تأثیر بهسزایی بر ادبیات پس از خود داشت. پیش ازان، داستان عاشقانه، موضوع مناسبی برای تراژدی نبود.[۹۳] از بین اثار شکسپیر، رومئو و ژولیت بیشترین و متنوعترین اقتباسها، ازجمله شعر و روایتهای نثر، درام، اپرا، ارکسترا و گروههای موسیقی، رقص باله، فیلم، اثار تلویزیونی و نقاشی را شاملشد.[۹۴] همچنین کلمه “رومئو” در زبان انگلیسی مترادف کلمه “معشوقه مرد” قرارگرفت.[۹۵]
رومئو و ژولیت در زمان خود شکسپیر نیز مورد تقلید قرارگرفت: دو زن خشمگین ابینگدون اثر هنری پورتر(۱۵۹۸) و بروزدادن، استاد پاسبان اثر توماس دکر(۱۶۰۷) نمونههایی بودند که دران از صحنه بالکن الهامگرفتهشد و در ان قهرمان زن داستان درگیر بازی با لغات بین دو فرد است.[۹۶] این نمایشنامه، بعدها نیز آثار ادبی را تحتتاثیر قرارداد. برای نمونه این اثر طرح اولیه داستان نیکلاس نیکلبای از چارلز دیکنز شد.[۹۷]
رومئو و ژولیت یکی از اثار مصور شکسپیر نیزاست.[۹۸] نخستین تصویر مصور از این اثر، کندهکاری بر روی چوب از صحنه مقبره بود که توسط الیشا کرکال ساختهشد و در نسخه ۱۷۰۹ نیکلاس روو پدیدار گشت.[۹۹] پنج نقاشی نیز وجود دارند که به سفارش گالری بویدل شکسپیر در اواخر قرن ۱۸ طراحی شدند، ویکی از انان تمامی صحنههای نمایشنامه را دربر دارد.[۱۰۰] مد قرن۱۹ برای اجرای برنامههای «تصویری» منجر به ترسیم اثاری براساس الهامهای مدیران طراحی گشت، و درعوض سبب تأثیرگرفتن نقاشان، از بازیگران و صحنههای تئاترشد.[۱۰۰] درقرن بیستم، بیشتر تصاویر نمادین از صحنههای فیلمهای مشهور گرفتهشد.[۱۰۱]
درسال۲۰۱۴،انتشارات سیمون و شوستر رمان پرستار ژولیت را که توسط تاریخشناس و محقق پروفسور لوئیس ام.لوین نوشته شدهاست، منتشر خواهدکرد که دران اتفاقات ۱۴سال این نمایشنامه، از دیدگاه پرستار به تصویر کشیدهشدهاست.[۱۰۲]
رومئو و ژولیت نمایشنامهای است که بیشترین فیلم ممکن از آن ساختهشدهاست.[۱۰۳] از برجستهترین آثار میتوان به فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۳۶ اثر جورج کوکور که نامزد دریافت ۲ اسکار بود، فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۶۸ اثر فرانکو زفیرللی و فیلم رومئو + ژولیت از باز لورمان اشاره کرد. دو مورد آخر، در زمان خود، بیشترین فروش را در بین آثار شکسپیر داشتند.[۱۰۴] فیلم رومئو و ژولیت برای نخستین بار، در دوره صامت، توسط جورج ملیس ساختهشد، اگرچه این اثر اکنون موجود نیست.[۱۰۴] نخستین نسخه شنیداری از فیلمها، مربوط به فیلم جنگ هالیوود ۱۹۲۹ بود که دران جان گیلبرت صحنه بالکن را رودرروی نورما شیرر اجرا کرد.[۱۰۵]
رناتو کاستلینی جایزه شیر طلایی را از جشنواره فیلم ونیز بهخاطر فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۵۴ دریافت کرد، که در این فیلم رومئو، لورنس هاروی یک بازیگر باتجربه بود. در عوض، سوزان شنتال، در نقش ژولیت، دانشجوی منشیگری بود که توسط کارگردان در میخانه لندن، کشفشد و بیشتر بهدلیل پوست کمرنگ جذاب، و موهای بلوندش در این نقش بازی کرد.[۱۰۶]
استفن اورگل، فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۶۸ اثر فرانکو زفیرللی را «پر از جوانان زیبا و خوشرو، فیلمبرداری زیبا و صحنههای رنگارنگ باشکوه» توصیف میکند.[۱۰۷] در فیلم زفیرللی، لئونارد وایتینگ و اولیویا هاسی تجربه قبلی از بازیگری نداشتند، اما در این فیلم با نبوغ و پختگی بازی نمودند.[۱۰۸] زفیرللی به دلیل نمایش صحنه دوئل به عنوان پهلوانان دروغین که غیرقابل کنترل هستند، مورد تقدیر قرارگرفت.
فیلم رومئو و ژولیت و موسیقی متن فیلم از باز لورمان مورد توجه “نسل امتیوی” قرارگرفت: مخاطبان جوانی که همسنوسال شخصیتهای داستان بودند.[۱۰۹] بهمراتب تیرهتر از نسخه زفیرللی، فیلم درفضای زمخت، خشن و ظاهری از سواحل ورونا و بیشه چنار فیلمبرداری شد. لئوناردو دیکاپریو نقش رومئو و کلیر دینز نقش ژولیت را بازی کردند.
این نمایشنامه بهطور گستردهای در تلویزیون و فیلمسازی مورد اقتباس قرارگرفت. در سال ۲۰۰۶، فیلم موزیکال دبیرستان از شرکت دیزنی، از طرح کلی رومئو و ژولیت استفاده کرد، و دو معشوقه را در دو دبیرستان رقیب به جای دو خانواده دشمن، قرار داد. فیلمسازان از بازیگران برجسته در ساخت رومئو و ژولیت استفاده میکنند. غرور شکسپیر در نوشتن نمایشنامه رومئو و ژولیت بارها مورد استفاده قرارگرفتهاست. شکسپیر عاشق اثر سال ۱۹۹۸ از جان مادن نمونهای است که در آن شکسپیر نمایشنامه را دربرابر پیشزمینه عشق نابودشده خود مینویسد. در فوریه سال ۲۰۱۴، شرکت برادوی اچ دی نسخه فیلمی از نمایشنامه رومئو و ژولیت برادوی را عرضهکرد. در این فیلم اورلاندو بلوم و کاندولا راشاد ایفای نقش میکنند. این فیلم در سطح بینالمللی در آوریل ۲۰۱۴ عرضه شد.
اوتللو و دزدمونا • امیر ارسلان و فرخلقا • بهرام و گلاندام • بیژن و منیژه • پل و ویرژینی • اصلی و کرم • رومئو و ژولیت • رابعه و بکتاش • زال و رودابه • زهره و منوچهر • سلامان و ابسال • سلیمان و ملکه سبا • شمشون و دلیله • خسرو و شیرین • فرهاد و شیرین • کلئوپاترا و ژولیوس سزار • کلئوپاترا و مارکوس آنتونیوس • لیلی و مجنون • مادام پمپادور و لوئی شانزدهم • ماری آنتوانت و کاردینال روهان • مم و زین • ناپلئون و ژوزفین • نورجهان و جهانگیر • وامق و عذرا • ویس و رامین • همای و همایون • یوسف و زلیخا
رومئو و ژولیت تراژدی نوشتهشده توسط ویلیام شکسپیر در اوایل کار اوست که در مورد دو عاشق این نمایشنامه یکی از محبوبترین نمایشنامههای شکسپیر در زمان حیاتش میباشد و در کنار هملت یکی از نمایشنامههایی است که بر روی پرده رفتهاست. امروزه از شخصیتهای اصلی داستان بهعنوان عاشقان آرمانی یاد میشود.
رومئو و ژولیت کششی به داستانهای عاشقانه دوران باستان دارد. درونمایه اثر براساس داستانی ایتالیایی است، که به صورت شعر با نام تاریخ باستانی رومئو و ژولیت توسط ارتور برووک در سال ۱۵۶۲، و به صورت نثر در سال ۱۵۹۱ توسط ویلیام پینتر نوشته شدند. شکسپیر از هرد و اثر استفاده کرد، ولی برای گسترش داستان، شخصیتهای مکمل داستان بهخصوص مرکوتیو و پاریس را دچار تغییراتی نمود. این نظر وجود دارد که نمایشنامه بین سالهای ۱۵۹۱ تا ۱۵۹۵ نوشته شده، و برای نخستینبار در قطع ربع کاغذ در سال ۱۵۹۷ به چاپ رسید. این نسخه کیفیت پایینی داشت و نسخههای بعدی اصلاحشده و با اصل اثر شکسپیر مطابق گشتند.
استفاده شکسپیر از ترکیب دراماتیک، بهخصوص اثرات تعویض بین کمدی و تراژدی و گسترش کشمکشها، گسترش کاراکترهای فرعی، و استفاده از درونمایههای فرعی و زیبا نمودن آن، به عنوان نشانههای اولیه تواناییهای او مورد توجه است. نمایشنامه شکلهای شاعرانه مختلفی به کاراکترهای مختلف میبخشد و گاهی اوقات شکل کاراکترها نیز تغییر میکند. برای مثال رومئو، در غزل در طول نمایشنامه ماهرتر میگردد.
رومئو و ژولیت بارها درسالنهای تئاتر، فیلم، موسیقی و اپرا مورد استفاده قرارگرفتهاست. این اثر در دوران بازگرداندن پادشاهی انگلستان دوباره زندهشد و بهطورکلی توسط ویلیام داونانت اصلاح گشت. در نسخه قرن ۱۸ام چندین صحنه اصلاح، و مواردی که شاید زشت پنداشته میشدند حذف گشتند و نسخه اپرایی جورج بندا بسیاری از اقدامات را حذف کرده و یک پایان خوش به آن اضافهکرد. اجراهای قرن۱۹، شامل اجرای شارلوت کوشمان، اثر اصلی را بازیابی نموده و بیشتر بر روی رئالیسم تمرکز نمود. نسخه ۱۹۳۵از جان گیلگود بسیار به اثر شکسپیر نزدیکبود، از لباسها و صحنههای دوران الیزابت استفاده کرد تا درام را ارتقا بخشد. درقرن ۲۰ و ۲۱، نمایشنامه با نسخههای جدید و گوناگونی، چون تولید ۱۹۳۶ جورج کوکور، نسخه ۱۹۶۸ فرانک زفیرللی، نسخه الهامگرفته MTV رومئو و ژولیت در سال ۱۹۹۶ توسط باز لورمان و نسخه غیرشکسپیری۲۰۱۳ توسط کارلو کارلی نمونههایی از این بودند.
داستان رومو ژولیت
قهرمانان این نمایشنامه دختر و پسری از دو خانواده بزرگ و رقیب در شهر ورونا هستند که با یکدیگر دشمنی و اختلاف دیرینه دارند. رومئو که از خاندان مونتگیو است، به امید ملاقات با رزالین، دختری که رومئو دلباخته اش شده، به ضیافت لرد کپیولت میرود؛ آنجاست که رومئو ژولیت دختر لرد کپیولت را ملاقات میکند و رزالین را فراموش مینماید.
رومئو و ژولیت پس از نخستین شب عشق ورزی، در تلاش برای رسیدن به یکدیگر به بنبست میرسند. در این میانه خانوادههای آن دو که کینهای دیرینه از هم دارند، آتش اختلافاتشان بالا میگیرد و رومئو ناخواسته باعث مرگ تیبالت از خانواده کپیولت میشود و کار را بدتر میکند. حاکم ورونا دستور میدهد که رومئو شهر را ترک کند. ژولیت که از یک سو غم دوری از رومئو و از سوی دیگر غم از دست رفتن تیبالت قلبش را میفشارد، سخت اندوهگین میشود. خانواده ژولیت که از ازدواج مخفیانه او با رومئو که با وساطت لارنس راهب صورت گرفته بی خبر اند، ژولیت را به این امر میکنند که با خواستگارش، کنت پاریس ازدواج کند. ژولیت نزد لانس راهب میرود و از او چاره جویی میکند. لارنس به ژولیت مایعی را میدهد که با مصرف آن ۴۲ ساعت به خوابی مرگ گونه فرو خواهد رفت؛ پیشبینی لارنس این است که خانواده ژولیت به تصور این که دخترشان مرده، او را در مقبره خانوادگی قرار خواهند داد و در این میانه لارنس این فرصت را خواهد داشت که قاصدی را نزد رومئو بفرستد و او را به ورونا بخواند تا همراه ژولیت -که در نهایت از خواب مرگ گونه بر خواهد خاست- به مکان امنی بروند.
ژولیت ناامید از تحقق عشقش و با هدف تنبیه و هشدار دیگران، مایعی را که لارنس به او داده مینوشد که مدتی او را همچون مردهای به خواب عمیقی فرومیبرد. خبر مرگ ژولیت در شهر میپیچد و مجلسی که برای ازدواج ژولیت با کنت پاریس برپا شده بود، به مجلس عزا بدل میشود. در همین اثنا نقشه لارنس برای ارسال خبر برای رومئو ناکام میماند؛ زیرا، جان که راهب دیگری است پیش از آن که بتواند پیغام را به رومئو برساند در خانهای که نوعی بیماری مسری در آن شیوع یافته و به امر حاکم قرنطینه شده گرفتار میشود.
رومئو بی خبر از همه جا خبر نادرست مرگ ژولیت را از مستخدمش، بالتازار، دریافت میکند و پس از آن که سمی را از یک داروساز میخرد رهسپار ورونا میشود. رومئوی دلشکسته و بیخبر، برای حضور در کنار پیکر ژولیت که در انتظار برگزاری مراسم تدفین، در کلیسا گذاشته شده حاضر میشود و در آن جا با کنت پاریس که برای گذاشتن گل بر مزار ژولیت آمده در گیر میشود و او را به قتل میرساند. رومئو جسد پاریس را به داخل مقبره کپیولتها میکشاند و در آن جا با پیکر ظاهراً بیجان معشوقش روبرو میشود. رومئو سم را میخورد و در دم جان میدهد. دیری نمیگذرد که چهل و دو ساعت پایان یافته و ژولیت از خواب بر میخیزد و چون با جسد بیجان رومئو روبرو میشود، با خنجر رومئو به زندگی اش پایان میدهد. لرد مونتگیو، لرد کپیولت و حاکم ورونا سر صحنه حاضر میشوند و لارنس راهب کل ماجرا را برای آنها توضیح میدهد. حاکم که با جسد کنت پاریس که از خویشاوندانش است روبرو شده با یادآوری این که دشمنی دو خاندان مسبب این اتفاقات بوده لرد مونتگیو و لرد کپیولت را سرزنش میکند؛ آن دو که سخت اندوهگین اند سرانجام با یکدیگر دست دوستی میدهند و نفرت دیرینه دو خاندان با مرگ رومئو و ژولیت پایان مییابد.
رومئو و ژولیت از یک داستان قدیمی از عهد باستان نشات میگیرد. یکی از این داستانها، داستان پیراموس و طیسبه از کتاب دگردیسیهای اووید است، که شباهتهای فراوانی به داستان شکسپیر دارد: خانواده معشوقهها از یکدیگر نفرت دارند، و پیراموس در مرگ طیسبه دچار اشتباه میشود.[۱] داستان زنوفون اپیسوس اثر افیسیاکا که در قرن سوم نوشته شده، نیز شباهتهایی به نمایشنامه دارد، که از جمله میتوان به جدایی معشوقهها و معجونی که خواب شبیه مرگ میآورد اشاره کرد.[۲]
یکی از اولین مرجعها برای نامهای مونتاگو و کپیولت از کمدی الهی دانته است که مونتکی (مونتاگو) و کاپلتی (کپیولت) را در ششمین سرود پورگاتوریو به کار بردهاست.[۳] نخستین نسخه شناخته شده از داستان رومئو و ژولیت که به نمایشنامه شکسپیر نیز شباهت دارد، داستان ماریوتو و گیانوززا اثر ماسوکیو سالرنیتانو در سیوسومین رمان از سری نوولینو بوده که در سال ۱۴۷۶ منتشر شدهاست. سالرنیتانو داستان را در شهر سیهنا بیان میکند و اصرار زیادی داشت که اتفاقات در زمان خودش رخ دادهاست. نسخه داستانی او نیز شامل ازدواج مخفی، توطئه راهبه صومعه، کشتهشدن یک شهروند برجسته، تبعید ماریوتو، ازدواج تحمیلی گیانوززا، نقشه معجون، و پیام مهمی که گمراه میشود، میباشد. در این نسخه، ماریوتو دستگیر شده و اعدام میشود و گیانوززا در غم او میمیرد.[۴]
داستان هیرو و لندر و دیدو، ملکه کارتاژ هردو داستانهای شبیه در زمان شکسپیر بودند و تصور میشود که تأثیر مستقیم کمتری از او گرفته باشند، اگرچه به نظر میآید که این داستانها نیز به نوبه خود در ایجاد فضای داستانی برای داستانهای رمانتیک تأثیر دارند.
دقیقاً مشخص نیست که شکسپیر چهزمانی رومئو و ژولیت را نوشته است. پرستار ژولیت از زمینلرزهای یاد میکند که ۱۱سال پیش رخداده است.[۵] ممکن است به زلزلهٔ تنگه دوور در سال ۱۵۸۰اشارهکند، که همان سال ۱۵۹۱ در داستان میشود. زلزلههای دیگر- هم در انگلستان و هم در ورونا- در زمانهای مختلفی رخ دادهاست.[۶] اما شباهت سبک نمایشنامههای رویای نیمه شب تابستان و دیگر نمایشنامههای مرسوم در حدود سالهای ۱۵۹۴-۱۵۹۵ ثبت شده، محل ترکیب زمانی آن بین سالهای ۱۵۹۱ و۱۵۹۵ است.[۷] یک فرضیه نیز این است که شکسپیر پیشنویس نمایشنامه را در سال ۱۵۹۱ آغاز و در سال ۱۵۹۵ تکمیل کردهاست.[۸]
شکسپیر رومئو و ژولیت را در دو قطع ربع کاغذ در نسخههای پیش از چاپ، در سال ۱۶۲۳منتشر کرد. اولین نسخه چاپی، در سال ۱۵۹۷ توسط جان دانتر به چاپ رسید. بهدلیل اینکه این نسخه دارای ایرادات فراوانی نسبت به نسخههای بعد ازخود بود، نسخه بد نامیده شد. ویراستار قرن ۲۰، آقای اسپنسر، از این نسخه بدین گونه یاد میکند: «یک متن نفرتانگیز، که شاید خاطرات ناقص یک یا دو تن از بازیگران بوده باشد را نشان میدهد» و شاید آن را برای انتشار سرقت نمودهاند.[۹]
نسخه برتر، هیجانانگیزترین و سوزناکترین تراژدی رومئو و ژولیت نامیده شد. این نسخه در سال ۱۵۹۹ توسط توماس کریید چاپ، و توسط کاتبرت بوربی انتشار یافت. نسخه دوم ۸۰۰ سطر بیشتر از نسخه اول دارا بود.[۱۰] صفحه عنوان این کتاب این مطلب را بیان میکرد” تصحیح جدید، کامل، بهبود یافته”. محققان بر این باور بودند که نسخه دوم براساس نوشتههای پیش از چاپ شکسپیر (که آنرا اوراق لکهدار خود مینامید) بود، از آنجا که عجایب متنی مانند برچسبهای متغیر برای شخصیتها و “استارتهای اشتباه” برای آغاز گفتگوها که احتمالاً از طریق نویسنده زده شده اما به اشتباه توسط حروفچین حفظ شدهاند، میباشد. این نسخه از نسخههای دیگر همچون نسخه سوم ۱۶۰۹، نسخه چهارم۱۶۲۲ و نسخه پنجم ۱۶۳۷ بهتر بود. در واقع، همهٔ نسخههای بعدی و برگهها رومئو و ژولیت براساس نسخه دوم است، و ویراستاران مدرن نیز بر این باورند که هرگونه انحراف از نسخه دوم، از جانب ویراستاران یا حروفچینان صورتگرفته و شکسپیر هیچ نقشی نداشتهاست.
نسخههای مدرن این اثر نخستین بار توسط نیکولاس روو در سال ۱۷۰۹، و پس از آن توسط الکساندر پاپ در سال ۱۷۲۳ پدید آمدند. پاپ سنت ویرایش نمایشنامه را با افزودن اطلاعاتی دستورهای بر روی صحنه که در نسخه دوم فراموش شدهبودند، به نسخه اول افزود. این سنت تا اواخر دورهرومانتیک ادامه یافت. این نسخه برای اولینبار بهطور کامل در دوره ویکتوریا ظاهر شد و تا به امروز ادامه دارد، که به همراه متن، پاورقیهایی وجود دارد که منابع و فرهنگ پشت صحنه را توضیح میدهد.[۱۱]
محققان به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوان یک درونمایه ثابت و کلی برای این نمایشنامه پیدا کنند. پیشنهادهایی که برای درونمایه میشود، شامل کشف شخصیتها بر این اساس است که، انسانها بهطورکلی نه خوب، و نه بد هستند، و درعوض کموبیش به یکدیگر شباهت دارند[۱۲] بیداری از خواب و حرکت به سمت واقعیت، خطر اقدامات شتابزده یا قدرت غمانگیز سرنوشت است. هیچکدام از این موارد بهطورکلی درون مایه را تشکیل نمیدهند. اگرچه یک درونمایه کلی نمیتوان برای این اثر یافت، ولی داستان از عناصر موضوعی کوچک و متعددی تشکیل شدهاست که به صورت پیچیدهای کنار هم قرار گرفتهاند. تعدادی از این عناصر توسط محققان در زیر بحث شدهاست.[۱۳]
در رومئو و ژولیت، صرفنظر از عشق دو جوان به یکدیگر، میتوان به این نتیجه رسید که این اثر، یک درونمایه واحد ندارد. رومئو و ژولیت تبدیل به سمبل دو معشوقهٔ جوان و محکوم به نابودی شدهاند. اگرچه این یک موضوع مشهود در نمایشنامه است، برخی از محققین به دنبال کشف زبان و تاریخ پشت این اثر هستند.[۱۴]
در نخستین ملاقات، رومئو و ژولیت گونهای از گفتگو را به کار میبرند که بسیاری از نویسندگان در زمان شکسپیر، در آداب و معاشرتهای خود به کار میبردند؛ یعنی استعاره. با استفاده از استعاره قدیسین و گناهکاران، رومئو قادر بود تا احساسات ژولیت را به صورت غیرتهدیدی امتحان کند. این روش برای نخستین بار توسط بالداسار کاستلیونه ارائه شد (که آثارش در آن زمان به انگلیسی ترجمه شده بود). او بیان میکرد که اگر یک مرد از استعاره بهعنوان دعوتنامه استفاده کند، زن قادر نخواهد بود هدف او را دریابد، و او خواهد توانست با افتخار عقبنشینی کند. ژولیت نیز در این استعاره شرکت کرده و آن را گسترش میدهد. استعارههای دینی از قبیل «زیارتگاه»، «زایر» و «قدیس» در شعر آن زمان کاربرد داشتند، و بیشتر معنای رومانتیک و عاشقانه از آنان برداشت میشد تا معانی کفرآمیز؛ زیرا که تقدس از اول با مذهب کاتولیک همراه بودهاست.[۱۵] بعدها در نمایشنامه، شکسپیر بیشتر اشارات جسورانه به رستاخیز مسیح در کنار آرامگاهش را در منبع اصلی نوشتن خود، یعنی رومئو و ژولیت بروکس حذف کرد.[۱۶]
بعدها در صحنه بالکن، رومئو، گفتگو ژولیت با خود را میشنود، ولی در نسخه بروکس، گفتگو ژولیت به تنهایی انجام میشود. با آوردن رومئو برای استراق سمع، شکسپیر روال طبیعی اظهار عشق را میشکند. معمولاً زن باید متواضع و خجالتی باشد تا مطمئن شود، خواستگار او صادق بودهاست، اما با شکستن این قانون به انجام یافتن این برنامه سرعت میبخشد. دو عاشق قادر هستند تا از آشنایی اولیه بگذرند، و دربارهٔ نوع رابطهشان با یکدیگر گفتگو کنند- توافق کنند تا پساز اشنایی با یکدیگر پس از یک شب اشنایی با یکدیگر ازدواج کنند. در صحنه پایانی خودکشی، تناقضی در پیام وجود دارد- در آیین کاتولیک، خودکشی برابر با رفتن به جهنم است، در حالی که فردی که به همراه معشوقهاش بمیرد، به آیین عشق شهسوارانه، در بهشت به معشوقهاش میپیوندد. به نظر میرسد که عشق رومئو و ژولیت بیشتر به آیین عشق شهسوارانه گرایش دارد تا به دیدگاه آیین کاتولیک. اگرچه عشق آنان پرشور بود، تنها با ازدواج به کمال میرسد، که سبب از دستدادن حس همدردی مخاطب میگردد.
محققان نقش سرنوشت را درنمایشنامه مجزا میکنند. اینکه سرنوشت شخصیتهای داستان این بوده که بمیرند یا همهٔ اتفاقات به وسیلهٔ سلسلهای از بدبیاریها اتفاق میافتد، اتفاقنظری وجودندارد. استدلالاتی که در توجیه سرنوشت آمده، بیشتر براساس عاشقان ناکام است. به نظر میرسد که این عبارت بیشتر اشاره به ستارههایی دارد که آینده عاشقان را از پیش تعیین کردهاست.[۱۷] همچنین، برخی دیگر از محققان بر این باورند که نمایشنامه، مجموعهای از بدبیاریها و بدشانسیهاست- بسیاری دیگر نیز این داستان را تراژدی قبول ندارند، و آن را ملودرام عاطفی میدانند.[۱۸] روث نوو، عقیدهدارد که چیزی که در این داستان باعث رخدادن “تراژدی کمتری” از حوادث میشود، کاراکترهای داستان نیستند، بلکه راوی داستان است. برای مثال، به رقابت طلبیدن تیبالت برای مبارزه، آنی نیست، بلکه پساز مرگ مرکوتیو است، و عملی است که انتظار داریم.
محققان از دیرباز براستفاده پررنگ شکسپیر از تشبیه نور و تاریکی در نمایشنامه تأکید دارند. کارولین اسپورجن درونمایه نور را، «سمبل زیبایی عشق جدید» میدانست، و بعدها منتقدان این تفسیر را گسترش دادند.[۱۹] برای مثال، هم رومئو وهم ژولیت، دیگری را نوری در تاریکی اطرافش میبیند. رومئو، از ژولیت با عنوان آفتاب[۲۰] پرنورتر از مشعل[۲۱] جواهر درخشان شب،[۲۲] و فرشته درخشان در میان ابرهای تاریک، یاد میکند.[۲۳] هنگامی که ژولیت که ظاهراً مرده، در مقبره خود قرار دادهشده، او بر بالینش حضور یافت و به او گفت: «زیباییت سبب میشود این گنبد، پراز نور شود.»[۲۴] ژولیت نیز از رومئو با عنوان” روز در شب” و” سفیدتر از برف نشسته برپشت کلاغ” یاد میکند.[۲۵][۲۶] تضاد بین نور و تاریکی میتواند یک نماد باشد─ تضاد بین عشق و نفرت، پیری و جوانی که به صورت استعاری است. گاهیاوقات این استعارههای پیچیده، یکطنز دراماتیک ایجاد میکند. برای مثال، عشق رومئو و ژولیت نوری در دل تاریکی از نفرت است، که آنان را احاطه کرده، ولی همه تلاششان برای به هم رسیدن در شب و در تاریکی انجام میشود، در حالیکه همه دشمنیهایشان در طول روز انجام میگردد. این تناقض موجود در بین تصاویر، فضایی از دوراهیهای اخلاقی در برابر معشوقهها ایجاد میکند: وفاداری به خانواده یا وفاداری به عشق. در پایان داستان، زمانی که صبح غمانگیز است و خورشید چهرهاش را در برابر غم و اندوه پوشاندهاست، نور و تاریکی به مکان واقعیشان برمیگردند، تاریکی بیرونی حقیقت را، و تاریکی درونی خانواده، دشمنی و خانوادهها و غم و اندوه نسبت به معشوقهها را نشان میدهد. همه شخصیتها، اکنون نادانی خود را در اتفاقات اخیر درنور مییابند، و به لطف عشق رومئو و ژولیت، باردیگر همهچیز به حالت طبیعی خود بازمیگردد. درونمایه نور در نمایشنامه، با درونمایه زمان، ارتباط تنگاتنگی دارد، چراکه برای شکسپیر، نور راه مناسبی برای بیان گذر زمان درخلال حوادث، از طریق خورشید، ماه و ستارگان است.[۲۷]
زمان نقش بسیار مهمی در زبان و طرح کلی نمایشنامه ایفا میکند. هردوی رومئو و ژولیت برای بهدست آوردن دنیای خیالی، خالی از زمان در برابر واقعیتهای سختی که آنان را احاطه کرده، مبارزه میکنند. برای مثال هنگامی رومئو درهنگام ابراز عشقش به ماه قسم میخورد، ژولیت اعتراض کرده و میگوید: «به ماهی که بیثبات است قسم نخور، /که هر ماه در مدار خودش تغییر میکند، /مبادا که عشق تو نیز متغیر باشد.»[۲۸] از همان ابتدای داستان، دو معشوقه با عنوان “دارای ستاره نحس”[۲۹] یاد میشوند، که به علم اختربینی و باور به زمان ارتباط دارد. این باور وجود داشت که ستارهها سرنوشت انسانها را رقم میزدند، و باگذشت زمان، آنها نیز در آسمان حرکت میکنند، و همراه خود سرنوشت انسانها را نیز تغییر میدهند. در آغاز داستان رومئو از بدبیاری ستارگان سخن میگوید، و هنگامی که از مرگ ژولیت آگاه میشود، او حرکت ستارهها را برخلاف خودش میداند.[۳۰]
زمان همچنین با درونمایه نور و تاریکی مرتبط است. در زمان شکسپیر، نمایشنامهها اکثراً در زمان ظهر و در روشنایی روز اجرا میشد.[۳۱] این موضوع سبب میشد تا نویسنده نمایشنامه، از کلمات روز و شب استفاده کرده و تماشاگران را به تخیل وادارد. شکسپیر از کلمات روزوشب، ستارهها، ماه و خورشید استفاده میکرد تا این تخیل را ایجاد کند. او همچنین از شخصیتهایی در داستان استفاده میکرد که نام برخیاز روزهای هفته یا ساعات خاصی را داشتند تا به تماشاچی کمک کند تا گذر زمان را درک کند. درکل، بیشاز ۱۰۳ ارجاع زمانی در این نمایشنامه یافت میشود، که سبب افزودن تخیل به متن میگردد.[۳۲]
اولین نقد از این نمایشنامه، توسط ساموئل پپیس در سال ۱۶۶۲ نوشته شدهاست: «این نمایشنامه، بدترین نمایشنامهای است که در عمرم شنیدهام»[۳۳] جان درایدن شاعر، ۱۰سال بعد در ستایش نمایشنامه، و شخصیت کمدی داستان مرکوتیو مینویسد: «شکسپیر بهترین مهارتش را در مرکوتیو نشان داده، چنانکه خودش میگوید، او مجبور بود تا او را در صحنه سوم بکشد، تا از کشته شدنش توسط خودش جلوگیری کند.» نقد این نمایشنامه در قرن ۱۸ کموبیش پراکنده بود، ولی کمتر تقسیمبندی میشود. نیکلاس روو اولین کسی بود که نقدش را براساس درونمایه داستان نوشت، که ان را مجازاتی برای دو خانواده متخاصم میدانست. در اواسط این قرن، چارلز گیلدون نویسنده و لرد کامس فیلسوف، بر این باور بودند که چون نمایشنامه از سبک کلاسیک نمایشنامهنویسی تبعیت نکردهاست، در نتیجه یک شکست محسوب میشود. در تراژدی باید دگرگونی شخصیت داشته باشیم، نه اینکه همهچیز براساس سرنوشت رقم بخورد. اما، ساموئل جانسون نویسنده و منتقد، آن را یکی از اثار بسیارخوشایند شکسپیر میداند.[۳۴]
در اواخر قرن۱۸ و اوایل قرن ۱۹، نقدها بر روی پیامهای اخلاقی داستان متمرکز شدند. منتقدانی همچونچارلز دیبدین اعتقاد داشتند که روزالین، عمداً به داستان اضافهشده، تا نشان دهد که قهرمان داستان چقدر بیپروا و بیملاحظه بوده، و همین دلیل پایان غمانگیز داستان است. برخی نیز معتقدند که، فریار لورنس سخنگوی شکسپیر در اعلامخطر در شتابزدگیهای بیمورد است.
در داستان رومئو و ژولیت، شکسپیر از چندین تکنیک نمایشی استفاده کرده، که منتقدان را به تحسین واداشتهاست؛ بیشتر ازهمه تغیرات ناگهانی از کمدی به تراژدی، بهچشم میآید. پیش از مرگ مرکوتیو درصحنه سوم نمایش، نمایشنامه در کل بهصورت کمدی است.[۳۵] پس از مرگ ناگهانی او، نمایشنامه ناگهان جدی شده و لحن تراژیک بهخود میگیرد. زمانی که رومئو به جای اعدام تبعید میشود، و فریار لورنس نقشهای میکشد تا ژولیت را به رومئو برساند، تماشاچیان هنوز انتظار یک پایان خوش برای داستان دارند. آنان همچنان نفسهایشان درسینه حبس شده، و منتظر آغاز صحنه پایانی در مقبره هستند: اگر رومئو بهاندازهٔ کافی معطل شود تا فریار برسد، او و ژولیت به یکدیگر خواهندرسید.[۳۶] این تغییرات ناگهانی از امید به ناامیدی، تاخیر، امید تازه، برای ایجاد تراژدی بهکار رفتهاند، تا زمانیکه در نهایت امید از بین میرود و دو معشوق در پایان میمیرند.[۳۷]
شکسپیر همچنین از ریزداستانهایی در نمایشنامه استفاده میکند، تا دید واضحی نسبت به فعالیتهای شخصیتها ایجاد نماید. برای مثال، در آغاز نمایش، رومئو عاشق روزالین است، که تمام پیشرویهای او را رد میکند. شیدایی رومئو نسبت به او، دقیقاً با عشق او به ژولیت در تضاد است. این موضوع سبب میشود تا تماشاچی جدیت عشق رومئو و ژولیت و ازدواج آنان را درک کنند. عشق پاریس نسبت به ژولیت، بین احساسات ژولیت نسبت به او و نسبت به رومئو، در تضاد است.
شکسپیر در طول نمایشنامه، از شکلهای گوناگونی از فرم شاعرانه استفاده کردهاست. او داستانش را با دیباچه ۱۴ سطری به شکل غزلوارهٔ شکسپیری آغاز میکند، که توسط گروه همسرایان خوانده میشود. بیشتر داستان رومئو و ژولیت، بهصورت شعر سپید نوشته شده، و بیشتر آن شعر پنج بحری است که با اثار بعدی شکسپیر تفاوت اندکی دارد.[۳۸] شکسپیر با توجه نوع شخصیتی که بهکاربرده، فرم شعری متفاوتی انتخاب کردهاست. هر کدام از این فرمها، با احساسات شخصیت بر روی صحنه نیز، متناسب انتخاب میشود. برای مثال، هنگامیکه رومئو در مورد روزالین سخن میگوید، او از غزل پترارکی استفاده میکند. غزل پترارکی در مواقعی استفاده میشد که مرد بهوسیله آن زیبایی خارقالعاده زنی را توصیف میکرد که امکان دسترسی به آن وجود نداشت، شرایط رومئو در مقابل روزالین اینچنین بود. این غزل همچنین توسط بانو کپیولت در وصف کنت پاریس نیز استفادهشد تا خوشمنظر بودن او را به ژولیت نشاندهد.[۳۹] هنگامیکه رومئو با ژولیت سخن میگوید، غزل پترارکی تبدیل به غزل دیگری میشود که از کلمات “زائر” و”مقدس” به عنوان استعاره استفاده میکند.[۴۰] درنهایت، وقتیکه اندو یکدیگر را بر روی بالکن ملاقات میکنند، رومئو تلاش میکند تا بهوسیله غزل عشق خود را به او ثابت کند، ولی ژولیت با گفتن «تو عاشق منی؟» غزل را میشکند.[۴۱] با این کار اوبه دنبال یافتن جملهای است تا احساس حقیقی خود را بیان کند، و از بزرگ جلوهدادن عشقشان خودداری نماید.[۴۲] ژولیت هنگام سخنگفتن با رومئو از کلمات تکهجایی استفاده میکند، او بههنگام سخن با کنت پاریس جملات و کلمات رسمی بهکار میبرد.[۴۳] شکسپیر این نوع از نثر را برای درک مردم عادی حفظ کردهاست، اگرچه آن را برای شخصیتی همچون مرکوتیو نیز بهکاربردهاست.[۴۴]
نقد روانشناسی اولیه از مشکلات عدیدهٔ رومئو و ژولیت سخنگفته، و ان را بیشتر به تصمیمهای آنی رومئو، که از “عدم کنترل خود، و پرخاشگریاش” ناشی میشود مرتبط میداند، که در نهایت سبب مرگ مرکوتیو و خودکشی او و ژولیت میشود.[۴۵] رومئو و ژولیت از لحاظ روانشناختی، بسیار پیچیدهاست، سبب میشود تا خواننده با خواندن ان احساس همدردی با ان پیدا کند که معادل با بیماری است.[۴۶] نورمن هولاند، در سال۱۹۶۶نوشتهاست که، رویای رومئو[۴۷] در واقعیت، پراز روزهایی است که هم شامل دنیای بزرگسالی وی، هم عقدههای دوران کودکی اوست؛ باتأکید براینکه، شخصیت دراماتیک، انسانی با فرایندهای ذهنی متفاوت با نویسنده، نیست.[۴۸] منتقدینی چون جولیا کریستوا بر این نکته تأکید دارند که، نفرت موجود بین دو خانواده، سبب علاقه رومئو و ژولیت به یکدیگر شدهاست. این نفرت بهخوبی، خود را در سخنان معشوقهها نشان میدهد: برای مثال ژولیت از «عشق من از نفرتم سرچشمه میگیرد» سخن میگوید[۴۹] و اغلب عشق خود را در پیشبینی مرگ او نشان میدهد. این موضوع سبب حدس و گمان در خصوص مشکلات روانی نویسنده میشود، بهویژه با درنظرگرفتن غم و اندوه شکسپیر برای فرزندش همنت این حدس و گمان قوت مییابد.[۵۰]
نقد ادبی فمینیستی دشمنی موجود بین خانوادهها، در جامعه پدرسالار شهر ورونا را نکوهش میکند. خشونتهای مردانه اعمالشده بر رومئو، عامل اصلی پیشبردن تراژدی به انتهایش است. هنگامیکه تیبالت مرکوتیو را میکشد، رومئو خشمگین میشود، و از اینکه ژولیت او را «زننما» ساختهاست، پشیمان میباشد.[۵۱] در این دیدگاه، مردان جوان، زمانی مرد میشوند که از رفتار خشونتآمیز پدرشان تقلید کنند. دشمنی نیز به خشونت مرد مرتبط است، چنانکه لطیفههای گوناگونی در خصوص اینمورد پیش از ازدواج ساخته شدهاست.[۵۲] ژولیت نیز از صفت تمکین زنانه برخورداراست، چرا که به افرادی همچون فریار اجازه میدهد تا مشکلاتش را برایش حل کنند. دیگر منتقدین، برجنبه فمینیسم اثر از زاویه تاریخگرایی مینگرند، و بر این نکته تأکید دارند که نمایشنامه زمانی نوشتهشدهاست که، نظم فئودالی بهطور فزایندهای توسط دولت به چالش کشیده شد، و نظام سرمایهداری ظهور کرد.
رومئو و ژولیت به همراه هملت نمایشنامههایی هستند که به دفعات بر روی صحنه رفتهاند. اقتباسهای فراوان آن را تبدیل به یکیاز مشهورترین و پایدارترین داستانهای شکسپیر کردهاست.[۵۴] حتی در زمان حیات شکسپیر نیز این نمایشنامه محبوبیت فراوانی داشت. محقق،گری تیلور، آن را جزو یکیاز ۶نمایشنامه محبوب شکسپیر، پس از مرگ کریستوفر مارلو و توماس کید و پیش از استیلای بن جانسون میداند، و این زمان، دورهای بود که شکسپیر بزرگترین نمایشنامهنویس لندن بهشمار میرفت.[۵۵][۵۵] زمان دقیق اولین اجرای این نمایشنامه مشخص نیست. اما گروه مردان چمبرلین نخستین اجراکنندگان آن بودند. ریچارد بورباگ احتمالاً بازیگر نقش اول بوده، و ارباب روبرت گوفه (یک پسر) نخستین بازیگر نقش ژولیت بودهاست. این اجرا به احتمال فراوان در سالن تئاتر اجرا شده، و در کنار آن اجراهای دیگری در سالن تئاتر پرده انجام شدهاست.[۵۶] رومئو و ژولیت یکی از اولین نمایشنامههای شکسپیر بود که در خارج از انگلستان نیز اجرا شد: نسخه ساده و کوتاهشدهای آن در سال ۱۶۰۴ در شهرنوردینگلن اجرا گشت.[۵۷]
تمامی سالنهای تئاتر در۶سپتامبر ۱۶۴۲، توسط دولت پیوریتن بستهشدند. در طول بازگردانی سلطنت در سال ۱۶۶۰، دو شرکت انحصاری (شرکت پادشاهی و شرکت دوکها) تأسیس شدند، و مجموعه تئاترهای موجود، بین اندو شرکت تقسیم شد.[۵۸]
اولین بازیگر رسمی نقش ژولیت سرویلیام داونانت از شرکت دوک، در سال ۱۶۶۲ نمایشی را بر روی صحنه برد که در ان، هنری هریس نقش رومئو، توماس بترتون نقش مرکوتیو و همسر بترتون ماری ساندرسون نقش ژولیت را بازی کردند: به احتمال فراوان او نخستین کسی بود که نقش ژولیت را بهصورت حرفهای بازی کردهاست.[۵۹][۶۰] نسخه دیگری از این نمایشنامه نیز مخصوص گروه داونانت بود که توسط شرکت دوکها اجرا شد. این اثر یک کمدیتراژدی بود که توسط جیمز هاوارد ترتیب داده شدهبود، و در ان هر دو معشوقه زنده ماندند.[۶۱]
تاریخچه و سقوط کایوس ماریوس، اثر توماس اوتوای یکی از اقتباسهای ارزنده از شکسپیر بود که در سال۱۶۸۰ عرضه شد. صحنه از ورونای دوره رنسانس به رم باستان تغییر کرد: رومئو تبدیل به ماریوس، ژولیت تبدیل به لاوینیا شد و جنگ و دشمنی بین نجیبزادگان و مردم بود؛ ژولیت/لاوینیا پیش از مرگ رومئو/ماریوس از کما بیدار میشود. نسخه اوت وای بسیار موفق بود و به مدت ۷۰سال اجرا شد.[۶۲] نوآوری وی در صحنه پایانی، بسیار مورد توجه، و در۲۰۰ سال بعد بسیار مورد استفاده قرارگرفت: نسخهتیوفیلوس سیبر در سال ۱۷۴۴، و نسخه دیوید گریک در سال ۱۷۴۸ هردو از این نسخه الهام گرفته بودند.[۶۳]
اولین اجرا در آمریکای شمالی توسط گروهی آماتور انجام شد: در ۲۳ماه مارس سال ۱۷۳۰، یک فیزیکدان بهنام یواخیم برتراند، در روزنامه گازته نیویورک، آگهی منتشر کرد، و در ان اعلام داشت که اجرایی بر روی صحنه خواهدبرد که خودش در ان نقش عطار را بازی خواهدکرد.[۶۴] اولین اجرای حرفهای در آمریکای شمالی توسط شرکت هاللام صورت پذیرفت.[۶۵]
نسخه تغییریافته گریک از این نمایشنامه بسیار محبوب گشت، و حدود یک قرن اجرا شد. تا اینکه در سال ۱۸۴۵ نسخه اصلی شکسپیر درامریکا توسط سوزان و شارلوت کوشمان در نقش رومئو و ژولیت به اجرا درامد.[۶۶] پس از ان در سال ۱۸۴۷ در انگلستان توسط ساموئل فلپس در تئاتر سادلر ولز اجرا شد. خواهران کوشمان در حدود ۸۴ اجرای خود به نسخه شکسپیر وفادار ماندند. ایفای نقش رومئو توسط او، تحسین بسیاری را برانگیخت. روزنامه تایمز در مقالهای نوشت: «بهمدت طولانی نقش رومئو قراردادی بود. ایفای نقش توسط بانو کوشمان، خلاقانه، زنده، جذاب و سرسختانه بود.»[۶۷] ملکه ویکتوریا در مجله خود نوشت: «هیچکس باور نمیکرد که او یک زن بودهاست.»[۶۸] موفقیت کوشمان، سنتهای گریک را درهم شکست، و راه را برای اجرای نسخه اصلی داستان در سالهای بعد هموار ساخت.
اجراهای حرفهای اثر شکسپیر، درقرن ۱۹، دو ویژگی اساسی داشتند: نخست، بیشتر انان ستاره محور بودند، که دران بازیگران فرعی حذف میشدند تا بازیگران اصلی بیشتر به چشم آیند. دوم، بیشترشان، «تصویری» بودند، بدینگونه که، اعمال نمایش در مجموعههای دیدنی و جذاب و بهصورت استادانه تهیه شدهبودند (نیازمند مکثهای طولانی برای تغییر صحنه بودند) و بهطور مکرر از تابلوهای متحرک استفاده میکردند.[۶۹] اجرای هنری اروینگ در سال۱۸۸۲ در تئاتر لیسیوم (با ایفای نقش رومئو توسط خودش و ژولیت توسط الن تری) به عنوان نخستین الگو در سبک استفاده از تابلوهای تصویری شناخته میشود.[۷۰]
داستان رومو ژولیت
بازیگران امریکایی به رقابت با همتایان انگلیسی خود پرداختند. ادوین بوث (برادر جان ویلکس بوث) و ماری مکویکر (همسر ادوین) در۳فوریه سال ۱۸۶۹ در سالن مجلل تئاتر بوث رومئو و ژولیت را اجرا کردند. برخی گزارشها حاکی از این است که این تولید و اجرا یکی از باشکوهترین و استادانهترین اجراهای رومئو و ژولیت در آمریکا بودهاست. این اجرا بسیار مشهور شده، و در عرض ۶هفته به فروش ۶۰۰۰۰دلاری رسید.[۷۱] (معادل با ۱۰۶۳۰۰۰دلار امروزی). چنین مینویسند که: «تراژدی با دقت فراوان و با رعایت ادب و نزاکت از تمامی جهات، شبیه متن اصلی نوشته شده توسط شکسپیر بود.»[۷۲]
در طول قرن ۱۹، و بر اساس معیارهای اجرای حرفهای، رومئو و ژولیت، به عنوان محبوبترین اثر در بین اثار شکسپیر شناختهشد. اما در قرن بیستم، پساز هملت دومین اثر محبوب شکسپیر شد.[۷۳]
در سال ۱۹۳۳ نمایشنامه توسط کاتارین کرنل و شوهر کارگردانش گوتری مک کلینتیک احیا شد و یک تور دور دنیا به مدت ۷ماه را آغاز نمود. این نمایش با حضور بازیگرانی چون اورسون ولز، برایان اهرن وباسیل راثبون انجام میشد. این اجرا موفقیت کمی بهدستآورد، و در نتیجه در بازگشتشان به نیویورک، کرنل و مک کلینیت در ان تجدیدنظر کردند، و برای نخستین بار، نمایشنامه بدون حتی کوچکترین تغییر اجرا شد. این تولید جدید، در دسامبر۱۹۳۴ بر روی پرده رفت و رالف ریچاردسون در نقش مرکوتیو و ماوریس ایوانز در نقش رومئو بازی کردند. منتقدان عقیدهداشتند که کرنل، “بهترین ژولیت زمان خود”، “تا ابد فراموشنشدنی” و جذابترین و زیباترین ژولیتی بود که صحنه تئاتر تا به امروز بهخود دیدهاست.[۷۴]
تئاتر نوین جان گیلگود در سال ۱۹۳۵ با حضور لورنس اولیور در نقش رومئو و مرکوتیو، که به صورت متناوب در طول ۶هفته تغییر میکرد، و پگی اشکرافت در نقش ژولیت بود.[۷۵] گیلگود بهصورت استادانه از ترکیب دونسخه اصلی شکسپیر استفاده کرد و فضای صحنه و لباس بازیگران را با توجه به عصر الیزابت انتخاب کرد. تلاشهای او سببشد تا موفقیت عظیمی در فروش داشتهباشد و سببشد تا رئالیسم تاریخی در تولیدات بعدی مدنظر قرارگیرد.[۷۶]
نسخه بعدی از پیتر بروک در سال ۱۹۴۷ آغاز سبک نوینی از رومئو و ژولیت بود. بروک علاقه چندانی به رئالیسم نداشت، و عقیده داشت آثار باید بهگونهای ترجمه شوند تا با دنیای مدرن ارتباط برقرار کنند. او بیان میکند، «یک تولید زمانی درستاست که از صحت برخوردار باشد، و زمانی خوب است که موفقیت کسب کند.»[۷۷] بروک آشتی و صلح نهایی خانوادهها در پایان اثر را نیز حذف نمود.[۷۸]
دراغاز این قرن، تماشاگران بیشتر تحتتاثیر سینما قرارگرفتند و بیشتر به بازیگران جوان علاقه پیدا کردند، و چندان علاقهای به بازیگران مسن نشان ندادند.[۷۹] یک مثال بارز برای اینکار، تولید فرانکو زفیرللی درتئاتر اولدویک در سال ۱۹۶۰ بود، که در ان جان استراید و جودی دنچ بازی میکردند و بعدها در فیلم سینمایی ۱۹۶۸ نیز بازی کردند. زفیرللی این اثر را از ایدههای بروک گرفت، و حدود یک سوم ان را حذف نمود، تا اثر جذابتر شود. او در مصاحبهای با مجله تایمز بیان کرد، که درونمایههای عشق و عدم درک متقابل دو نسل، باعصر معاصر متناسب است.[۸۰]
اجراهای اخیر، بیشتر شکل عصر مدرن را دارند. برای مثال، در سال۱۹۸۶ شرکت سلطنتی شکسپیر نمایشنامه را در شهر مدرن ورونا شکل دادند. چاقوهای ضامندار جای شمشیرها را گرفتند و رومئو بهوسیله سرنگ تزریق خودکشی کرد.[۸۱] در سال ۱۹۹۷، تئاتر فولگر شکسپیر نسخهٔ را اجرا کردند که در دنیای شهری امروز شکل گرفتهبود. رومئو به کبابی کپیولت میرود تا ژولیت را ملاقات کند، و ژولیت هنگامیکه در کلاس درس است، از مرگ تیبالت آگاه میشود.[۸۲]
نمایشنامه، معمولاً در فضای تاریخی اجرا میشد تا درگیریهای ضمنی در نمایش را نیز به تماشاگر منتقل کند. برای مثال، چندین اجرا در فضای جنگ اسرائیل و فلسطین در دوران اپارتاید در افریقای جنوبی و پساز انقلاب پوبلو اجرا شدند.
در سال ۲۰۱۳، رومئو و ژولیت در سالن تئاتر ریچارد راجرز در برادوی به روی صحنه رفت، و در فاصله زمانی ۱۹سپتامبر تا ۸ دسامبر، حدود ۹۳اجرا را پس از ۲۷ پیشنمایش برگزار کردند و در ان اورلاندو بلوم و کوندولا راشاد ایفای نقش نمودند.[۸۳]
بهترین و معروفترین نسخه از رقص باله رومئو و ژولیت از سرگئی پروکفیف است. .[۸۴] درابتدا قرار بر این بود که به سفارش شرکت رقص باله کیروف اثر پایانی خوشی داشتهباشد، اما پروکوفیف با توجه به محتوای موسیقی آن، این نظر را نپذیرفت. این اثر متعاقباً به شهرت فراوانی رسید، و طراحی آن توسط جان کرانکو (۱۹۶۲) و کنث مک میلان (۱۹۶۵) انجامشد.[۸۵]
در سال ۱۹۷۷، تولیدمایکل اسموین از این اثر بسیار رومانتیک و مهیج بود، و توسط شرکت رقص باله سانفرانسیسکو عرضهشد. این اثر نخستین رقص باله کامل بود که مورد استقبال شبکه پیبیاس و برنامه اجراهای عظیم قرارگرفت و در سال ۱۹۷۸پخششد.[۸۶]
حداقل ۲۷ اپرا براساس رومئو و ژولیت ساختهشدهاست.[۸۷] نخستین اپرا، رومئو و ژولیت سال ۱۷۷۶ بود، که توسط جورج بندا و به سبک زینگ اشپیل برگزارشد و در ان بسیاری از شخصیتها و اعمالشان حذف ویک پایان خوش را صاحب شد. این سبک چندینبار نیز اجراشد. معروفترینشان، رومئو و ژولیت از گوناد بود که در سال ۱۸۶۷اجراشد و پساز نخستین اجرا، موفقیت بسیاری کسب کرد، و تابهامروز نیز رواج داشتهاست. .[۸۸] از اپراهای بعدی میتوان به رومئو و ژولیت اثر هنریش سوترمیستر در سال ۱۹۴۰اشاره کرد.
رومئو و ژولیت «سمفونی دراماتیک» از برلیوز اثر بسیار بزرگی بود که از۳بخش صداهای ترکیبی، گروه کر و ارکسترا تشکیلشدهبود و در سال ۱۸۳۹ اجراشد.[۸۹] رومئو و ژولیت چایکوفسکی اثر چایکوفسکی پوئم سمفونی ۱۵دقیقهای بود که از ملودی شناختهشدهای به نام «درونمایه عشق» استفاده کرد.[۹۰] استفاده مکرر چایکوفسکی از درونمایه موسیقی در رقص باله، صحنه بالکن، در رختخواب ژولیت و درمقبره، بعدها توسط بسیاریاز کارگردانان مورد استفاده قرارگرفت: برای نمونه، درونمایه عشق نینا روتا به همین شیوه در فیلم سینمایی سال۱۹۶۸ مورد استفاده قرار گرفت.[۹۱] آهنگسازان کلاسیک دیگری نیز تحتتاثیر این نمایشنامه قرارگرفتند که ازبین انان میتوان به هنری هیو پیرسون، اسوندسون، دلیوس، استن همر و کابالوسکی اشاره کرد.
مشهورترین اثر تئاتر موزیکال نسخه داستانکنارهغربی بود که موسیقی اثر از لئونارد برنشتاین و متن آهنگ از استفن سوندهیم بود. این نسخه از فضای اواسط قرن بیستم شهر نیویورک و جنگهای خانوادگی به صورت گروهی و قومی نیز استفاده کرد.[۹۲]
رومئو و ژولیت تأثیر بهسزایی بر ادبیات پس از خود داشت. پیش ازان، داستان عاشقانه، موضوع مناسبی برای تراژدی نبود.[۹۳] از بین اثار شکسپیر، رومئو و ژولیت بیشترین و متنوعترین اقتباسها، ازجمله شعر و روایتهای نثر، درام، اپرا، ارکسترا و گروههای موسیقی، رقص باله، فیلم، اثار تلویزیونی و نقاشی را شاملشد.[۹۴] همچنین کلمه “رومئو” در زبان انگلیسی مترادف کلمه “معشوقه مرد” قرارگرفت.[۹۵]
رومئو و ژولیت در زمان خود شکسپیر نیز مورد تقلید قرارگرفت: دو زن خشمگین ابینگدون اثر هنری پورتر(۱۵۹۸) و بروزدادن، استاد پاسبان اثر توماس دکر(۱۶۰۷) نمونههایی بودند که دران از صحنه بالکن الهامگرفتهشد و در ان قهرمان زن داستان درگیر بازی با لغات بین دو فرد است.[۹۶] این نمایشنامه، بعدها نیز آثار ادبی را تحتتاثیر قرارداد. برای نمونه این اثر طرح اولیه داستان نیکلاس نیکلبای از چارلز دیکنز شد.[۹۷]
رومئو و ژولیت یکی از اثار مصور شکسپیر نیزاست.[۹۸] نخستین تصویر مصور از این اثر، کندهکاری بر روی چوب از صحنه مقبره بود که توسط الیشا کرکال ساختهشد و در نسخه ۱۷۰۹ نیکلاس روو پدیدار گشت.[۹۹] پنج نقاشی نیز وجود دارند که به سفارش گالری بویدل شکسپیر در اواخر قرن ۱۸ طراحی شدند، ویکی از انان تمامی صحنههای نمایشنامه را دربر دارد.[۱۰۰] مد قرن۱۹ برای اجرای برنامههای «تصویری» منجر به ترسیم اثاری براساس الهامهای مدیران طراحی گشت، و درعوض سبب تأثیرگرفتن نقاشان، از بازیگران و صحنههای تئاترشد.[۱۰۰] درقرن بیستم، بیشتر تصاویر نمادین از صحنههای فیلمهای مشهور گرفتهشد.[۱۰۱]
درسال۲۰۱۴،انتشارات سیمون و شوستر رمان پرستار ژولیت را که توسط تاریخشناس و محقق پروفسور لوئیس ام.لوین نوشته شدهاست، منتشر خواهدکرد که دران اتفاقات ۱۴سال این نمایشنامه، از دیدگاه پرستار به تصویر کشیدهشدهاست.[۱۰۲]
رومئو و ژولیت نمایشنامهای است که بیشترین فیلم ممکن از آن ساختهشدهاست.[۱۰۳] از برجستهترین آثار میتوان به فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۳۶ اثر جورج کوکور که نامزد دریافت ۲ اسکار بود، فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۶۸ اثر فرانکو زفیرللی و فیلم رومئو + ژولیت از باز لورمان اشاره کرد. دو مورد آخر، در زمان خود، بیشترین فروش را در بین آثار شکسپیر داشتند.[۱۰۴] فیلم رومئو و ژولیت برای نخستین بار، در دوره صامت، توسط جورج ملیس ساختهشد، اگرچه این اثر اکنون موجود نیست.[۱۰۴] نخستین نسخه شنیداری از فیلمها، مربوط به فیلم جنگ هالیوود ۱۹۲۹ بود که دران جان گیلبرت صحنه بالکن را رودرروی نورما شیرر اجرا کرد.[۱۰۵]
رناتو کاستلینی جایزه شیر طلایی را از جشنواره فیلم ونیز بهخاطر فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۵۴ دریافت کرد، که در این فیلم رومئو، لورنس هاروی یک بازیگر باتجربه بود. در عوض، سوزان شنتال، در نقش ژولیت، دانشجوی منشیگری بود که توسط کارگردان در میخانه لندن، کشفشد و بیشتر بهدلیل پوست کمرنگ جذاب، و موهای بلوندش در این نقش بازی کرد.[۱۰۶]
استفن اورگل، فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۶۸ اثر فرانکو زفیرللی را «پر از جوانان زیبا و خوشرو، فیلمبرداری زیبا و صحنههای رنگارنگ باشکوه» توصیف میکند.[۱۰۷] در فیلم زفیرللی، لئونارد وایتینگ و اولیویا هاسی تجربه قبلی از بازیگری نداشتند، اما در این فیلم با نبوغ و پختگی بازی نمودند.[۱۰۸] زفیرللی به دلیل نمایش صحنه دوئل به عنوان پهلوانان دروغین که غیرقابل کنترل هستند، مورد تقدیر قرارگرفت.
فیلم رومئو و ژولیت و موسیقی متن فیلم از باز لورمان مورد توجه “نسل امتیوی” قرارگرفت: مخاطبان جوانی که همسنوسال شخصیتهای داستان بودند.[۱۰۹] بهمراتب تیرهتر از نسخه زفیرللی، فیلم درفضای زمخت، خشن و ظاهری از سواحل ورونا و بیشه چنار فیلمبرداری شد. لئوناردو دیکاپریو نقش رومئو و کلیر دینز نقش ژولیت را بازی کردند.
این نمایشنامه بهطور گستردهای در تلویزیون و فیلمسازی مورد اقتباس قرارگرفت. در سال ۲۰۰۶، فیلم موزیکال دبیرستان از شرکت دیزنی، از طرح کلی رومئو و ژولیت استفاده کرد، و دو معشوقه را در دو دبیرستان رقیب به جای دو خانواده دشمن، قرار داد. فیلمسازان از بازیگران برجسته در ساخت رومئو و ژولیت استفاده میکنند. غرور شکسپیر در نوشتن نمایشنامه رومئو و ژولیت بارها مورد استفاده قرارگرفتهاست. شکسپیر عاشق اثر سال ۱۹۹۸ از جان مادن نمونهای است که در آن شکسپیر نمایشنامه را دربرابر پیشزمینه عشق نابودشده خود مینویسد. در فوریه سال ۲۰۱۴، شرکت برادوی اچ دی نسخه فیلمی از نمایشنامه رومئو و ژولیت برادوی را عرضهکرد. در این فیلم اورلاندو بلوم و کاندولا راشاد ایفای نقش میکنند. این فیلم در سطح بینالمللی در آوریل ۲۰۱۴ عرضه شد.
اوتللو و دزدمونا • امیر ارسلان و فرخلقا • بهرام و گلاندام • بیژن و منیژه • پل و ویرژینی • اصلی و کرم • رومئو و ژولیت • رابعه و بکتاش • زال و رودابه • زهره و منوچهر • سلامان و ابسال • سلیمان و ملکه سبا • شمشون و دلیله • خسرو و شیرین • فرهاد و شیرین • کلئوپاترا و ژولیوس سزار • کلئوپاترا و مارکوس آنتونیوس • لیلی و مجنون • مادام پمپادور و لوئی شانزدهم • ماری آنتوانت و کاردینال روهان • مم و زین • ناپلئون و ژوزفین • نورجهان و جهانگیر • وامق و عذرا • ویس و رامین • همای و همایون • یوسف و زلیخا
رومئو و ژولیت تراژدی نوشتهشده توسط ویلیام شکسپیر در اوایل کار اوست که در مورد دو عاشق این نمایشنامه یکی از محبوبترین نمایشنامههای شکسپیر در زمان حیاتش میباشد و در کنار هملت یکی از نمایشنامههایی است که بر روی پرده رفتهاست. امروزه از شخصیتهای اصلی داستان بهعنوان عاشقان آرمانی یاد میشود.
رومئو و ژولیت کششی به داستانهای عاشقانه دوران باستان دارد. درونمایه اثر براساس داستانی ایتالیایی است، که به صورت شعر با نام تاریخ باستانی رومئو و ژولیت توسط ارتور برووک در سال ۱۵۶۲، و به صورت نثر در سال ۱۵۹۱ توسط ویلیام پینتر نوشته شدند. شکسپیر از هرد و اثر استفاده کرد، ولی برای گسترش داستان، شخصیتهای مکمل داستان بهخصوص مرکوتیو و پاریس را دچار تغییراتی نمود. این نظر وجود دارد که نمایشنامه بین سالهای ۱۵۹۱ تا ۱۵۹۵ نوشته شده، و برای نخستینبار در قطع ربع کاغذ در سال ۱۵۹۷ به چاپ رسید. این نسخه کیفیت پایینی داشت و نسخههای بعدی اصلاحشده و با اصل اثر شکسپیر مطابق گشتند.
استفاده شکسپیر از ترکیب دراماتیک، بهخصوص اثرات تعویض بین کمدی و تراژدی و گسترش کشمکشها، گسترش کاراکترهای فرعی، و استفاده از درونمایههای فرعی و زیبا نمودن آن، به عنوان نشانههای اولیه تواناییهای او مورد توجه است. نمایشنامه شکلهای شاعرانه مختلفی به کاراکترهای مختلف میبخشد و گاهی اوقات شکل کاراکترها نیز تغییر میکند. برای مثال رومئو، در غزل در طول نمایشنامه ماهرتر میگردد.
رومئو و ژولیت بارها درسالنهای تئاتر، فیلم، موسیقی و اپرا مورد استفاده قرارگرفتهاست. این اثر در دوران بازگرداندن پادشاهی انگلستان دوباره زندهشد و بهطورکلی توسط ویلیام داونانت اصلاح گشت. در نسخه قرن ۱۸ام چندین صحنه اصلاح، و مواردی که شاید زشت پنداشته میشدند حذف گشتند و نسخه اپرایی جورج بندا بسیاری از اقدامات را حذف کرده و یک پایان خوش به آن اضافهکرد. اجراهای قرن۱۹، شامل اجرای شارلوت کوشمان، اثر اصلی را بازیابی نموده و بیشتر بر روی رئالیسم تمرکز نمود. نسخه ۱۹۳۵از جان گیلگود بسیار به اثر شکسپیر نزدیکبود، از لباسها و صحنههای دوران الیزابت استفاده کرد تا درام را ارتقا بخشد. درقرن ۲۰ و ۲۱، نمایشنامه با نسخههای جدید و گوناگونی، چون تولید ۱۹۳۶ جورج کوکور، نسخه ۱۹۶۸ فرانک زفیرللی، نسخه الهامگرفته MTV رومئو و ژولیت در سال ۱۹۹۶ توسط باز لورمان و نسخه غیرشکسپیری۲۰۱۳ توسط کارلو کارلی نمونههایی از این بودند.
داستان رومو ژولیت
قهرمانان این نمایشنامه دختر و پسری از دو خانواده بزرگ و رقیب در شهر ورونا هستند که با یکدیگر دشمنی و اختلاف دیرینه دارند. رومئو که از خاندان مونتگیو است، به امید ملاقات با رزالین، دختری که رومئو دلباخته اش شده، به ضیافت لرد کپیولت میرود؛ آنجاست که رومئو ژولیت دختر لرد کپیولت را ملاقات میکند و رزالین را فراموش مینماید.
رومئو و ژولیت پس از نخستین شب عشق ورزی، در تلاش برای رسیدن به یکدیگر به بنبست میرسند. در این میانه خانوادههای آن دو که کینهای دیرینه از هم دارند، آتش اختلافاتشان بالا میگیرد و رومئو ناخواسته باعث مرگ تیبالت از خانواده کپیولت میشود و کار را بدتر میکند. حاکم ورونا دستور میدهد که رومئو شهر را ترک کند. ژولیت که از یک سو غم دوری از رومئو و از سوی دیگر غم از دست رفتن تیبالت قلبش را میفشارد، سخت اندوهگین میشود. خانواده ژولیت که از ازدواج مخفیانه او با رومئو که با وساطت لارنس راهب صورت گرفته بی خبر اند، ژولیت را به این امر میکنند که با خواستگارش، کنت پاریس ازدواج کند. ژولیت نزد لانس راهب میرود و از او چاره جویی میکند. لارنس به ژولیت مایعی را میدهد که با مصرف آن ۴۲ ساعت به خوابی مرگ گونه فرو خواهد رفت؛ پیشبینی لارنس این است که خانواده ژولیت به تصور این که دخترشان مرده، او را در مقبره خانوادگی قرار خواهند داد و در این میانه لارنس این فرصت را خواهد داشت که قاصدی را نزد رومئو بفرستد و او را به ورونا بخواند تا همراه ژولیت -که در نهایت از خواب مرگ گونه بر خواهد خاست- به مکان امنی بروند.
ژولیت ناامید از تحقق عشقش و با هدف تنبیه و هشدار دیگران، مایعی را که لارنس به او داده مینوشد که مدتی او را همچون مردهای به خواب عمیقی فرومیبرد. خبر مرگ ژولیت در شهر میپیچد و مجلسی که برای ازدواج ژولیت با کنت پاریس برپا شده بود، به مجلس عزا بدل میشود. در همین اثنا نقشه لارنس برای ارسال خبر برای رومئو ناکام میماند؛ زیرا، جان که راهب دیگری است پیش از آن که بتواند پیغام را به رومئو برساند در خانهای که نوعی بیماری مسری در آن شیوع یافته و به امر حاکم قرنطینه شده گرفتار میشود.
رومئو بی خبر از همه جا خبر نادرست مرگ ژولیت را از مستخدمش، بالتازار، دریافت میکند و پس از آن که سمی را از یک داروساز میخرد رهسپار ورونا میشود. رومئوی دلشکسته و بیخبر، برای حضور در کنار پیکر ژولیت که در انتظار برگزاری مراسم تدفین، در کلیسا گذاشته شده حاضر میشود و در آن جا با کنت پاریس که برای گذاشتن گل بر مزار ژولیت آمده در گیر میشود و او را به قتل میرساند. رومئو جسد پاریس را به داخل مقبره کپیولتها میکشاند و در آن جا با پیکر ظاهراً بیجان معشوقش روبرو میشود. رومئو سم را میخورد و در دم جان میدهد. دیری نمیگذرد که چهل و دو ساعت پایان یافته و ژولیت از خواب بر میخیزد و چون با جسد بیجان رومئو روبرو میشود، با خنجر رومئو به زندگی اش پایان میدهد. لرد مونتگیو، لرد کپیولت و حاکم ورونا سر صحنه حاضر میشوند و لارنس راهب کل ماجرا را برای آنها توضیح میدهد. حاکم که با جسد کنت پاریس که از خویشاوندانش است روبرو شده با یادآوری این که دشمنی دو خاندان مسبب این اتفاقات بوده لرد مونتگیو و لرد کپیولت را سرزنش میکند؛ آن دو که سخت اندوهگین اند سرانجام با یکدیگر دست دوستی میدهند و نفرت دیرینه دو خاندان با مرگ رومئو و ژولیت پایان مییابد.
رومئو و ژولیت از یک داستان قدیمی از عهد باستان نشات میگیرد. یکی از این داستانها، داستان پیراموس و طیسبه از کتاب دگردیسیهای اووید است، که شباهتهای فراوانی به داستان شکسپیر دارد: خانواده معشوقهها از یکدیگر نفرت دارند، و پیراموس در مرگ طیسبه دچار اشتباه میشود.[۱] داستان زنوفون اپیسوس اثر افیسیاکا که در قرن سوم نوشته شده، نیز شباهتهایی به نمایشنامه دارد، که از جمله میتوان به جدایی معشوقهها و معجونی که خواب شبیه مرگ میآورد اشاره کرد.[۲]
یکی از اولین مرجعها برای نامهای مونتاگو و کپیولت از کمدی الهی دانته است که مونتکی (مونتاگو) و کاپلتی (کپیولت) را در ششمین سرود پورگاتوریو به کار بردهاست.[۳] نخستین نسخه شناخته شده از داستان رومئو و ژولیت که به نمایشنامه شکسپیر نیز شباهت دارد، داستان ماریوتو و گیانوززا اثر ماسوکیو سالرنیتانو در سیوسومین رمان از سری نوولینو بوده که در سال ۱۴۷۶ منتشر شدهاست. سالرنیتانو داستان را در شهر سیهنا بیان میکند و اصرار زیادی داشت که اتفاقات در زمان خودش رخ دادهاست. نسخه داستانی او نیز شامل ازدواج مخفی، توطئه راهبه صومعه، کشتهشدن یک شهروند برجسته، تبعید ماریوتو، ازدواج تحمیلی گیانوززا، نقشه معجون، و پیام مهمی که گمراه میشود، میباشد. در این نسخه، ماریوتو دستگیر شده و اعدام میشود و گیانوززا در غم او میمیرد.[۴]
داستان هیرو و لندر و دیدو، ملکه کارتاژ هردو داستانهای شبیه در زمان شکسپیر بودند و تصور میشود که تأثیر مستقیم کمتری از او گرفته باشند، اگرچه به نظر میآید که این داستانها نیز به نوبه خود در ایجاد فضای داستانی برای داستانهای رمانتیک تأثیر دارند.
دقیقاً مشخص نیست که شکسپیر چهزمانی رومئو و ژولیت را نوشته است. پرستار ژولیت از زمینلرزهای یاد میکند که ۱۱سال پیش رخداده است.[۵] ممکن است به زلزلهٔ تنگه دوور در سال ۱۵۸۰اشارهکند، که همان سال ۱۵۹۱ در داستان میشود. زلزلههای دیگر- هم در انگلستان و هم در ورونا- در زمانهای مختلفی رخ دادهاست.[۶] اما شباهت سبک نمایشنامههای رویای نیمه شب تابستان و دیگر نمایشنامههای مرسوم در حدود سالهای ۱۵۹۴-۱۵۹۵ ثبت شده، محل ترکیب زمانی آن بین سالهای ۱۵۹۱ و۱۵۹۵ است.[۷] یک فرضیه نیز این است که شکسپیر پیشنویس نمایشنامه را در سال ۱۵۹۱ آغاز و در سال ۱۵۹۵ تکمیل کردهاست.[۸]
شکسپیر رومئو و ژولیت را در دو قطع ربع کاغذ در نسخههای پیش از چاپ، در سال ۱۶۲۳منتشر کرد. اولین نسخه چاپی، در سال ۱۵۹۷ توسط جان دانتر به چاپ رسید. بهدلیل اینکه این نسخه دارای ایرادات فراوانی نسبت به نسخههای بعد ازخود بود، نسخه بد نامیده شد. ویراستار قرن ۲۰، آقای اسپنسر، از این نسخه بدین گونه یاد میکند: «یک متن نفرتانگیز، که شاید خاطرات ناقص یک یا دو تن از بازیگران بوده باشد را نشان میدهد» و شاید آن را برای انتشار سرقت نمودهاند.[۹]
نسخه برتر، هیجانانگیزترین و سوزناکترین تراژدی رومئو و ژولیت نامیده شد. این نسخه در سال ۱۵۹۹ توسط توماس کریید چاپ، و توسط کاتبرت بوربی انتشار یافت. نسخه دوم ۸۰۰ سطر بیشتر از نسخه اول دارا بود.[۱۰] صفحه عنوان این کتاب این مطلب را بیان میکرد” تصحیح جدید، کامل، بهبود یافته”. محققان بر این باور بودند که نسخه دوم براساس نوشتههای پیش از چاپ شکسپیر (که آنرا اوراق لکهدار خود مینامید) بود، از آنجا که عجایب متنی مانند برچسبهای متغیر برای شخصیتها و “استارتهای اشتباه” برای آغاز گفتگوها که احتمالاً از طریق نویسنده زده شده اما به اشتباه توسط حروفچین حفظ شدهاند، میباشد. این نسخه از نسخههای دیگر همچون نسخه سوم ۱۶۰۹، نسخه چهارم۱۶۲۲ و نسخه پنجم ۱۶۳۷ بهتر بود. در واقع، همهٔ نسخههای بعدی و برگهها رومئو و ژولیت براساس نسخه دوم است، و ویراستاران مدرن نیز بر این باورند که هرگونه انحراف از نسخه دوم، از جانب ویراستاران یا حروفچینان صورتگرفته و شکسپیر هیچ نقشی نداشتهاست.
نسخههای مدرن این اثر نخستین بار توسط نیکولاس روو در سال ۱۷۰۹، و پس از آن توسط الکساندر پاپ در سال ۱۷۲۳ پدید آمدند. پاپ سنت ویرایش نمایشنامه را با افزودن اطلاعاتی دستورهای بر روی صحنه که در نسخه دوم فراموش شدهبودند، به نسخه اول افزود. این سنت تا اواخر دورهرومانتیک ادامه یافت. این نسخه برای اولینبار بهطور کامل در دوره ویکتوریا ظاهر شد و تا به امروز ادامه دارد، که به همراه متن، پاورقیهایی وجود دارد که منابع و فرهنگ پشت صحنه را توضیح میدهد.[۱۱]
محققان به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوان یک درونمایه ثابت و کلی برای این نمایشنامه پیدا کنند. پیشنهادهایی که برای درونمایه میشود، شامل کشف شخصیتها بر این اساس است که، انسانها بهطورکلی نه خوب، و نه بد هستند، و درعوض کموبیش به یکدیگر شباهت دارند[۱۲] بیداری از خواب و حرکت به سمت واقعیت، خطر اقدامات شتابزده یا قدرت غمانگیز سرنوشت است. هیچکدام از این موارد بهطورکلی درون مایه را تشکیل نمیدهند. اگرچه یک درونمایه کلی نمیتوان برای این اثر یافت، ولی داستان از عناصر موضوعی کوچک و متعددی تشکیل شدهاست که به صورت پیچیدهای کنار هم قرار گرفتهاند. تعدادی از این عناصر توسط محققان در زیر بحث شدهاست.[۱۳]
در رومئو و ژولیت، صرفنظر از عشق دو جوان به یکدیگر، میتوان به این نتیجه رسید که این اثر، یک درونمایه واحد ندارد. رومئو و ژولیت تبدیل به سمبل دو معشوقهٔ جوان و محکوم به نابودی شدهاند. اگرچه این یک موضوع مشهود در نمایشنامه است، برخی از محققین به دنبال کشف زبان و تاریخ پشت این اثر هستند.[۱۴]
در نخستین ملاقات، رومئو و ژولیت گونهای از گفتگو را به کار میبرند که بسیاری از نویسندگان در زمان شکسپیر، در آداب و معاشرتهای خود به کار میبردند؛ یعنی استعاره. با استفاده از استعاره قدیسین و گناهکاران، رومئو قادر بود تا احساسات ژولیت را به صورت غیرتهدیدی امتحان کند. این روش برای نخستین بار توسط بالداسار کاستلیونه ارائه شد (که آثارش در آن زمان به انگلیسی ترجمه شده بود). او بیان میکرد که اگر یک مرد از استعاره بهعنوان دعوتنامه استفاده کند، زن قادر نخواهد بود هدف او را دریابد، و او خواهد توانست با افتخار عقبنشینی کند. ژولیت نیز در این استعاره شرکت کرده و آن را گسترش میدهد. استعارههای دینی از قبیل «زیارتگاه»، «زایر» و «قدیس» در شعر آن زمان کاربرد داشتند، و بیشتر معنای رومانتیک و عاشقانه از آنان برداشت میشد تا معانی کفرآمیز؛ زیرا که تقدس از اول با مذهب کاتولیک همراه بودهاست.[۱۵] بعدها در نمایشنامه، شکسپیر بیشتر اشارات جسورانه به رستاخیز مسیح در کنار آرامگاهش را در منبع اصلی نوشتن خود، یعنی رومئو و ژولیت بروکس حذف کرد.[۱۶]
بعدها در صحنه بالکن، رومئو، گفتگو ژولیت با خود را میشنود، ولی در نسخه بروکس، گفتگو ژولیت به تنهایی انجام میشود. با آوردن رومئو برای استراق سمع، شکسپیر روال طبیعی اظهار عشق را میشکند. معمولاً زن باید متواضع و خجالتی باشد تا مطمئن شود، خواستگار او صادق بودهاست، اما با شکستن این قانون به انجام یافتن این برنامه سرعت میبخشد. دو عاشق قادر هستند تا از آشنایی اولیه بگذرند، و دربارهٔ نوع رابطهشان با یکدیگر گفتگو کنند- توافق کنند تا پساز اشنایی با یکدیگر پس از یک شب اشنایی با یکدیگر ازدواج کنند. در صحنه پایانی خودکشی، تناقضی در پیام وجود دارد- در آیین کاتولیک، خودکشی برابر با رفتن به جهنم است، در حالی که فردی که به همراه معشوقهاش بمیرد، به آیین عشق شهسوارانه، در بهشت به معشوقهاش میپیوندد. به نظر میرسد که عشق رومئو و ژولیت بیشتر به آیین عشق شهسوارانه گرایش دارد تا به دیدگاه آیین کاتولیک. اگرچه عشق آنان پرشور بود، تنها با ازدواج به کمال میرسد، که سبب از دستدادن حس همدردی مخاطب میگردد.
محققان نقش سرنوشت را درنمایشنامه مجزا میکنند. اینکه سرنوشت شخصیتهای داستان این بوده که بمیرند یا همهٔ اتفاقات به وسیلهٔ سلسلهای از بدبیاریها اتفاق میافتد، اتفاقنظری وجودندارد. استدلالاتی که در توجیه سرنوشت آمده، بیشتر براساس عاشقان ناکام است. به نظر میرسد که این عبارت بیشتر اشاره به ستارههایی دارد که آینده عاشقان را از پیش تعیین کردهاست.[۱۷] همچنین، برخی دیگر از محققان بر این باورند که نمایشنامه، مجموعهای از بدبیاریها و بدشانسیهاست- بسیاری دیگر نیز این داستان را تراژدی قبول ندارند، و آن را ملودرام عاطفی میدانند.[۱۸] روث نوو، عقیدهدارد که چیزی که در این داستان باعث رخدادن “تراژدی کمتری” از حوادث میشود، کاراکترهای داستان نیستند، بلکه راوی داستان است. برای مثال، به رقابت طلبیدن تیبالت برای مبارزه، آنی نیست، بلکه پساز مرگ مرکوتیو است، و عملی است که انتظار داریم.
محققان از دیرباز براستفاده پررنگ شکسپیر از تشبیه نور و تاریکی در نمایشنامه تأکید دارند. کارولین اسپورجن درونمایه نور را، «سمبل زیبایی عشق جدید» میدانست، و بعدها منتقدان این تفسیر را گسترش دادند.[۱۹] برای مثال، هم رومئو وهم ژولیت، دیگری را نوری در تاریکی اطرافش میبیند. رومئو، از ژولیت با عنوان آفتاب[۲۰] پرنورتر از مشعل[۲۱] جواهر درخشان شب،[۲۲] و فرشته درخشان در میان ابرهای تاریک، یاد میکند.[۲۳] هنگامی که ژولیت که ظاهراً مرده، در مقبره خود قرار دادهشده، او بر بالینش حضور یافت و به او گفت: «زیباییت سبب میشود این گنبد، پراز نور شود.»[۲۴] ژولیت نیز از رومئو با عنوان” روز در شب” و” سفیدتر از برف نشسته برپشت کلاغ” یاد میکند.[۲۵][۲۶] تضاد بین نور و تاریکی میتواند یک نماد باشد─ تضاد بین عشق و نفرت، پیری و جوانی که به صورت استعاری است. گاهیاوقات این استعارههای پیچیده، یکطنز دراماتیک ایجاد میکند. برای مثال، عشق رومئو و ژولیت نوری در دل تاریکی از نفرت است، که آنان را احاطه کرده، ولی همه تلاششان برای به هم رسیدن در شب و در تاریکی انجام میشود، در حالیکه همه دشمنیهایشان در طول روز انجام میگردد. این تناقض موجود در بین تصاویر، فضایی از دوراهیهای اخلاقی در برابر معشوقهها ایجاد میکند: وفاداری به خانواده یا وفاداری به عشق. در پایان داستان، زمانی که صبح غمانگیز است و خورشید چهرهاش را در برابر غم و اندوه پوشاندهاست، نور و تاریکی به مکان واقعیشان برمیگردند، تاریکی بیرونی حقیقت را، و تاریکی درونی خانواده، دشمنی و خانوادهها و غم و اندوه نسبت به معشوقهها را نشان میدهد. همه شخصیتها، اکنون نادانی خود را در اتفاقات اخیر درنور مییابند، و به لطف عشق رومئو و ژولیت، باردیگر همهچیز به حالت طبیعی خود بازمیگردد. درونمایه نور در نمایشنامه، با درونمایه زمان، ارتباط تنگاتنگی دارد، چراکه برای شکسپیر، نور راه مناسبی برای بیان گذر زمان درخلال حوادث، از طریق خورشید، ماه و ستارگان است.[۲۷]
زمان نقش بسیار مهمی در زبان و طرح کلی نمایشنامه ایفا میکند. هردوی رومئو و ژولیت برای بهدست آوردن دنیای خیالی، خالی از زمان در برابر واقعیتهای سختی که آنان را احاطه کرده، مبارزه میکنند. برای مثال هنگامی رومئو درهنگام ابراز عشقش به ماه قسم میخورد، ژولیت اعتراض کرده و میگوید: «به ماهی که بیثبات است قسم نخور، /که هر ماه در مدار خودش تغییر میکند، /مبادا که عشق تو نیز متغیر باشد.»[۲۸] از همان ابتدای داستان، دو معشوقه با عنوان “دارای ستاره نحس”[۲۹] یاد میشوند، که به علم اختربینی و باور به زمان ارتباط دارد. این باور وجود داشت که ستارهها سرنوشت انسانها را رقم میزدند، و باگذشت زمان، آنها نیز در آسمان حرکت میکنند، و همراه خود سرنوشت انسانها را نیز تغییر میدهند. در آغاز داستان رومئو از بدبیاری ستارگان سخن میگوید، و هنگامی که از مرگ ژولیت آگاه میشود، او حرکت ستارهها را برخلاف خودش میداند.[۳۰]
زمان همچنین با درونمایه نور و تاریکی مرتبط است. در زمان شکسپیر، نمایشنامهها اکثراً در زمان ظهر و در روشنایی روز اجرا میشد.[۳۱] این موضوع سبب میشد تا نویسنده نمایشنامه، از کلمات روز و شب استفاده کرده و تماشاگران را به تخیل وادارد. شکسپیر از کلمات روزوشب، ستارهها، ماه و خورشید استفاده میکرد تا این تخیل را ایجاد کند. او همچنین از شخصیتهایی در داستان استفاده میکرد که نام برخیاز روزهای هفته یا ساعات خاصی را داشتند تا به تماشاچی کمک کند تا گذر زمان را درک کند. درکل، بیشاز ۱۰۳ ارجاع زمانی در این نمایشنامه یافت میشود، که سبب افزودن تخیل به متن میگردد.[۳۲]
اولین نقد از این نمایشنامه، توسط ساموئل پپیس در سال ۱۶۶۲ نوشته شدهاست: «این نمایشنامه، بدترین نمایشنامهای است که در عمرم شنیدهام»[۳۳] جان درایدن شاعر، ۱۰سال بعد در ستایش نمایشنامه، و شخصیت کمدی داستان مرکوتیو مینویسد: «شکسپیر بهترین مهارتش را در مرکوتیو نشان داده، چنانکه خودش میگوید، او مجبور بود تا او را در صحنه سوم بکشد، تا از کشته شدنش توسط خودش جلوگیری کند.» نقد این نمایشنامه در قرن ۱۸ کموبیش پراکنده بود، ولی کمتر تقسیمبندی میشود. نیکلاس روو اولین کسی بود که نقدش را براساس درونمایه داستان نوشت، که ان را مجازاتی برای دو خانواده متخاصم میدانست. در اواسط این قرن، چارلز گیلدون نویسنده و لرد کامس فیلسوف، بر این باور بودند که چون نمایشنامه از سبک کلاسیک نمایشنامهنویسی تبعیت نکردهاست، در نتیجه یک شکست محسوب میشود. در تراژدی باید دگرگونی شخصیت داشته باشیم، نه اینکه همهچیز براساس سرنوشت رقم بخورد. اما، ساموئل جانسون نویسنده و منتقد، آن را یکی از اثار بسیارخوشایند شکسپیر میداند.[۳۴]
در اواخر قرن۱۸ و اوایل قرن ۱۹، نقدها بر روی پیامهای اخلاقی داستان متمرکز شدند. منتقدانی همچونچارلز دیبدین اعتقاد داشتند که روزالین، عمداً به داستان اضافهشده، تا نشان دهد که قهرمان داستان چقدر بیپروا و بیملاحظه بوده، و همین دلیل پایان غمانگیز داستان است. برخی نیز معتقدند که، فریار لورنس سخنگوی شکسپیر در اعلامخطر در شتابزدگیهای بیمورد است.
در داستان رومئو و ژولیت، شکسپیر از چندین تکنیک نمایشی استفاده کرده، که منتقدان را به تحسین واداشتهاست؛ بیشتر ازهمه تغیرات ناگهانی از کمدی به تراژدی، بهچشم میآید. پیش از مرگ مرکوتیو درصحنه سوم نمایش، نمایشنامه در کل بهصورت کمدی است.[۳۵] پس از مرگ ناگهانی او، نمایشنامه ناگهان جدی شده و لحن تراژیک بهخود میگیرد. زمانی که رومئو به جای اعدام تبعید میشود، و فریار لورنس نقشهای میکشد تا ژولیت را به رومئو برساند، تماشاچیان هنوز انتظار یک پایان خوش برای داستان دارند. آنان همچنان نفسهایشان درسینه حبس شده، و منتظر آغاز صحنه پایانی در مقبره هستند: اگر رومئو بهاندازهٔ کافی معطل شود تا فریار برسد، او و ژولیت به یکدیگر خواهندرسید.[۳۶] این تغییرات ناگهانی از امید به ناامیدی، تاخیر، امید تازه، برای ایجاد تراژدی بهکار رفتهاند، تا زمانیکه در نهایت امید از بین میرود و دو معشوق در پایان میمیرند.[۳۷]
شکسپیر همچنین از ریزداستانهایی در نمایشنامه استفاده میکند، تا دید واضحی نسبت به فعالیتهای شخصیتها ایجاد نماید. برای مثال، در آغاز نمایش، رومئو عاشق روزالین است، که تمام پیشرویهای او را رد میکند. شیدایی رومئو نسبت به او، دقیقاً با عشق او به ژولیت در تضاد است. این موضوع سبب میشود تا تماشاچی جدیت عشق رومئو و ژولیت و ازدواج آنان را درک کنند. عشق پاریس نسبت به ژولیت، بین احساسات ژولیت نسبت به او و نسبت به رومئو، در تضاد است.
شکسپیر در طول نمایشنامه، از شکلهای گوناگونی از فرم شاعرانه استفاده کردهاست. او داستانش را با دیباچه ۱۴ سطری به شکل غزلوارهٔ شکسپیری آغاز میکند، که توسط گروه همسرایان خوانده میشود. بیشتر داستان رومئو و ژولیت، بهصورت شعر سپید نوشته شده، و بیشتر آن شعر پنج بحری است که با اثار بعدی شکسپیر تفاوت اندکی دارد.[۳۸] شکسپیر با توجه نوع شخصیتی که بهکاربرده، فرم شعری متفاوتی انتخاب کردهاست. هر کدام از این فرمها، با احساسات شخصیت بر روی صحنه نیز، متناسب انتخاب میشود. برای مثال، هنگامیکه رومئو در مورد روزالین سخن میگوید، او از غزل پترارکی استفاده میکند. غزل پترارکی در مواقعی استفاده میشد که مرد بهوسیله آن زیبایی خارقالعاده زنی را توصیف میکرد که امکان دسترسی به آن وجود نداشت، شرایط رومئو در مقابل روزالین اینچنین بود. این غزل همچنین توسط بانو کپیولت در وصف کنت پاریس نیز استفادهشد تا خوشمنظر بودن او را به ژولیت نشاندهد.[۳۹] هنگامیکه رومئو با ژولیت سخن میگوید، غزل پترارکی تبدیل به غزل دیگری میشود که از کلمات “زائر” و”مقدس” به عنوان استعاره استفاده میکند.[۴۰] درنهایت، وقتیکه اندو یکدیگر را بر روی بالکن ملاقات میکنند، رومئو تلاش میکند تا بهوسیله غزل عشق خود را به او ثابت کند، ولی ژولیت با گفتن «تو عاشق منی؟» غزل را میشکند.[۴۱] با این کار اوبه دنبال یافتن جملهای است تا احساس حقیقی خود را بیان کند، و از بزرگ جلوهدادن عشقشان خودداری نماید.[۴۲] ژولیت هنگام سخنگفتن با رومئو از کلمات تکهجایی استفاده میکند، او بههنگام سخن با کنت پاریس جملات و کلمات رسمی بهکار میبرد.[۴۳] شکسپیر این نوع از نثر را برای درک مردم عادی حفظ کردهاست، اگرچه آن را برای شخصیتی همچون مرکوتیو نیز بهکاربردهاست.[۴۴]
نقد روانشناسی اولیه از مشکلات عدیدهٔ رومئو و ژولیت سخنگفته، و ان را بیشتر به تصمیمهای آنی رومئو، که از “عدم کنترل خود، و پرخاشگریاش” ناشی میشود مرتبط میداند، که در نهایت سبب مرگ مرکوتیو و خودکشی او و ژولیت میشود.[۴۵] رومئو و ژولیت از لحاظ روانشناختی، بسیار پیچیدهاست، سبب میشود تا خواننده با خواندن ان احساس همدردی با ان پیدا کند که معادل با بیماری است.[۴۶] نورمن هولاند، در سال۱۹۶۶نوشتهاست که، رویای رومئو[۴۷] در واقعیت، پراز روزهایی است که هم شامل دنیای بزرگسالی وی، هم عقدههای دوران کودکی اوست؛ باتأکید براینکه، شخصیت دراماتیک، انسانی با فرایندهای ذهنی متفاوت با نویسنده، نیست.[۴۸] منتقدینی چون جولیا کریستوا بر این نکته تأکید دارند که، نفرت موجود بین دو خانواده، سبب علاقه رومئو و ژولیت به یکدیگر شدهاست. این نفرت بهخوبی، خود را در سخنان معشوقهها نشان میدهد: برای مثال ژولیت از «عشق من از نفرتم سرچشمه میگیرد» سخن میگوید[۴۹] و اغلب عشق خود را در پیشبینی مرگ او نشان میدهد. این موضوع سبب حدس و گمان در خصوص مشکلات روانی نویسنده میشود، بهویژه با درنظرگرفتن غم و اندوه شکسپیر برای فرزندش همنت این حدس و گمان قوت مییابد.[۵۰]
نقد ادبی فمینیستی دشمنی موجود بین خانوادهها، در جامعه پدرسالار شهر ورونا را نکوهش میکند. خشونتهای مردانه اعمالشده بر رومئو، عامل اصلی پیشبردن تراژدی به انتهایش است. هنگامیکه تیبالت مرکوتیو را میکشد، رومئو خشمگین میشود، و از اینکه ژولیت او را «زننما» ساختهاست، پشیمان میباشد.[۵۱] در این دیدگاه، مردان جوان، زمانی مرد میشوند که از رفتار خشونتآمیز پدرشان تقلید کنند. دشمنی نیز به خشونت مرد مرتبط است، چنانکه لطیفههای گوناگونی در خصوص اینمورد پیش از ازدواج ساخته شدهاست.[۵۲] ژولیت نیز از صفت تمکین زنانه برخورداراست، چرا که به افرادی همچون فریار اجازه میدهد تا مشکلاتش را برایش حل کنند. دیگر منتقدین، برجنبه فمینیسم اثر از زاویه تاریخگرایی مینگرند، و بر این نکته تأکید دارند که نمایشنامه زمانی نوشتهشدهاست که، نظم فئودالی بهطور فزایندهای توسط دولت به چالش کشیده شد، و نظام سرمایهداری ظهور کرد.
رومئو و ژولیت به همراه هملت نمایشنامههایی هستند که به دفعات بر روی صحنه رفتهاند. اقتباسهای فراوان آن را تبدیل به یکیاز مشهورترین و پایدارترین داستانهای شکسپیر کردهاست.[۵۴] حتی در زمان حیات شکسپیر نیز این نمایشنامه محبوبیت فراوانی داشت. محقق،گری تیلور، آن را جزو یکیاز ۶نمایشنامه محبوب شکسپیر، پس از مرگ کریستوفر مارلو و توماس کید و پیش از استیلای بن جانسون میداند، و این زمان، دورهای بود که شکسپیر بزرگترین نمایشنامهنویس لندن بهشمار میرفت.[۵۵][۵۵] زمان دقیق اولین اجرای این نمایشنامه مشخص نیست. اما گروه مردان چمبرلین نخستین اجراکنندگان آن بودند. ریچارد بورباگ احتمالاً بازیگر نقش اول بوده، و ارباب روبرت گوفه (یک پسر) نخستین بازیگر نقش ژولیت بودهاست. این اجرا به احتمال فراوان در سالن تئاتر اجرا شده، و در کنار آن اجراهای دیگری در سالن تئاتر پرده انجام شدهاست.[۵۶] رومئو و ژولیت یکی از اولین نمایشنامههای شکسپیر بود که در خارج از انگلستان نیز اجرا شد: نسخه ساده و کوتاهشدهای آن در سال ۱۶۰۴ در شهرنوردینگلن اجرا گشت.[۵۷]
تمامی سالنهای تئاتر در۶سپتامبر ۱۶۴۲، توسط دولت پیوریتن بستهشدند. در طول بازگردانی سلطنت در سال ۱۶۶۰، دو شرکت انحصاری (شرکت پادشاهی و شرکت دوکها) تأسیس شدند، و مجموعه تئاترهای موجود، بین اندو شرکت تقسیم شد.[۵۸]
اولین بازیگر رسمی نقش ژولیت سرویلیام داونانت از شرکت دوک، در سال ۱۶۶۲ نمایشی را بر روی صحنه برد که در ان، هنری هریس نقش رومئو، توماس بترتون نقش مرکوتیو و همسر بترتون ماری ساندرسون نقش ژولیت را بازی کردند: به احتمال فراوان او نخستین کسی بود که نقش ژولیت را بهصورت حرفهای بازی کردهاست.[۵۹][۶۰] نسخه دیگری از این نمایشنامه نیز مخصوص گروه داونانت بود که توسط شرکت دوکها اجرا شد. این اثر یک کمدیتراژدی بود که توسط جیمز هاوارد ترتیب داده شدهبود، و در ان هر دو معشوقه زنده ماندند.[۶۱]
تاریخچه و سقوط کایوس ماریوس، اثر توماس اوتوای یکی از اقتباسهای ارزنده از شکسپیر بود که در سال۱۶۸۰ عرضه شد. صحنه از ورونای دوره رنسانس به رم باستان تغییر کرد: رومئو تبدیل به ماریوس، ژولیت تبدیل به لاوینیا شد و جنگ و دشمنی بین نجیبزادگان و مردم بود؛ ژولیت/لاوینیا پیش از مرگ رومئو/ماریوس از کما بیدار میشود. نسخه اوت وای بسیار موفق بود و به مدت ۷۰سال اجرا شد.[۶۲] نوآوری وی در صحنه پایانی، بسیار مورد توجه، و در۲۰۰ سال بعد بسیار مورد استفاده قرارگرفت: نسخهتیوفیلوس سیبر در سال ۱۷۴۴، و نسخه دیوید گریک در سال ۱۷۴۸ هردو از این نسخه الهام گرفته بودند.[۶۳]
اولین اجرا در آمریکای شمالی توسط گروهی آماتور انجام شد: در ۲۳ماه مارس سال ۱۷۳۰، یک فیزیکدان بهنام یواخیم برتراند، در روزنامه گازته نیویورک، آگهی منتشر کرد، و در ان اعلام داشت که اجرایی بر روی صحنه خواهدبرد که خودش در ان نقش عطار را بازی خواهدکرد.[۶۴] اولین اجرای حرفهای در آمریکای شمالی توسط شرکت هاللام صورت پذیرفت.[۶۵]
نسخه تغییریافته گریک از این نمایشنامه بسیار محبوب گشت، و حدود یک قرن اجرا شد. تا اینکه در سال ۱۸۴۵ نسخه اصلی شکسپیر درامریکا توسط سوزان و شارلوت کوشمان در نقش رومئو و ژولیت به اجرا درامد.[۶۶] پس از ان در سال ۱۸۴۷ در انگلستان توسط ساموئل فلپس در تئاتر سادلر ولز اجرا شد. خواهران کوشمان در حدود ۸۴ اجرای خود به نسخه شکسپیر وفادار ماندند. ایفای نقش رومئو توسط او، تحسین بسیاری را برانگیخت. روزنامه تایمز در مقالهای نوشت: «بهمدت طولانی نقش رومئو قراردادی بود. ایفای نقش توسط بانو کوشمان، خلاقانه، زنده، جذاب و سرسختانه بود.»[۶۷] ملکه ویکتوریا در مجله خود نوشت: «هیچکس باور نمیکرد که او یک زن بودهاست.»[۶۸] موفقیت کوشمان، سنتهای گریک را درهم شکست، و راه را برای اجرای نسخه اصلی داستان در سالهای بعد هموار ساخت.
اجراهای حرفهای اثر شکسپیر، درقرن ۱۹، دو ویژگی اساسی داشتند: نخست، بیشتر انان ستاره محور بودند، که دران بازیگران فرعی حذف میشدند تا بازیگران اصلی بیشتر به چشم آیند. دوم، بیشترشان، «تصویری» بودند، بدینگونه که، اعمال نمایش در مجموعههای دیدنی و جذاب و بهصورت استادانه تهیه شدهبودند (نیازمند مکثهای طولانی برای تغییر صحنه بودند) و بهطور مکرر از تابلوهای متحرک استفاده میکردند.[۶۹] اجرای هنری اروینگ در سال۱۸۸۲ در تئاتر لیسیوم (با ایفای نقش رومئو توسط خودش و ژولیت توسط الن تری) به عنوان نخستین الگو در سبک استفاده از تابلوهای تصویری شناخته میشود.[۷۰]
داستان رومو ژولیت
بازیگران امریکایی به رقابت با همتایان انگلیسی خود پرداختند. ادوین بوث (برادر جان ویلکس بوث) و ماری مکویکر (همسر ادوین) در۳فوریه سال ۱۸۶۹ در سالن مجلل تئاتر بوث رومئو و ژولیت را اجرا کردند. برخی گزارشها حاکی از این است که این تولید و اجرا یکی از باشکوهترین و استادانهترین اجراهای رومئو و ژولیت در آمریکا بودهاست. این اجرا بسیار مشهور شده، و در عرض ۶هفته به فروش ۶۰۰۰۰دلاری رسید.[۷۱] (معادل با ۱۰۶۳۰۰۰دلار امروزی). چنین مینویسند که: «تراژدی با دقت فراوان و با رعایت ادب و نزاکت از تمامی جهات، شبیه متن اصلی نوشته شده توسط شکسپیر بود.»[۷۲]
در طول قرن ۱۹، و بر اساس معیارهای اجرای حرفهای، رومئو و ژولیت، به عنوان محبوبترین اثر در بین اثار شکسپیر شناختهشد. اما در قرن بیستم، پساز هملت دومین اثر محبوب شکسپیر شد.[۷۳]
در سال ۱۹۳۳ نمایشنامه توسط کاتارین کرنل و شوهر کارگردانش گوتری مک کلینتیک احیا شد و یک تور دور دنیا به مدت ۷ماه را آغاز نمود. این نمایش با حضور بازیگرانی چون اورسون ولز، برایان اهرن وباسیل راثبون انجام میشد. این اجرا موفقیت کمی بهدستآورد، و در نتیجه در بازگشتشان به نیویورک، کرنل و مک کلینیت در ان تجدیدنظر کردند، و برای نخستین بار، نمایشنامه بدون حتی کوچکترین تغییر اجرا شد. این تولید جدید، در دسامبر۱۹۳۴ بر روی پرده رفت و رالف ریچاردسون در نقش مرکوتیو و ماوریس ایوانز در نقش رومئو بازی کردند. منتقدان عقیدهداشتند که کرنل، “بهترین ژولیت زمان خود”، “تا ابد فراموشنشدنی” و جذابترین و زیباترین ژولیتی بود که صحنه تئاتر تا به امروز بهخود دیدهاست.[۷۴]
تئاتر نوین جان گیلگود در سال ۱۹۳۵ با حضور لورنس اولیور در نقش رومئو و مرکوتیو، که به صورت متناوب در طول ۶هفته تغییر میکرد، و پگی اشکرافت در نقش ژولیت بود.[۷۵] گیلگود بهصورت استادانه از ترکیب دونسخه اصلی شکسپیر استفاده کرد و فضای صحنه و لباس بازیگران را با توجه به عصر الیزابت انتخاب کرد. تلاشهای او سببشد تا موفقیت عظیمی در فروش داشتهباشد و سببشد تا رئالیسم تاریخی در تولیدات بعدی مدنظر قرارگیرد.[۷۶]
نسخه بعدی از پیتر بروک در سال ۱۹۴۷ آغاز سبک نوینی از رومئو و ژولیت بود. بروک علاقه چندانی به رئالیسم نداشت، و عقیده داشت آثار باید بهگونهای ترجمه شوند تا با دنیای مدرن ارتباط برقرار کنند. او بیان میکند، «یک تولید زمانی درستاست که از صحت برخوردار باشد، و زمانی خوب است که موفقیت کسب کند.»[۷۷] بروک آشتی و صلح نهایی خانوادهها در پایان اثر را نیز حذف نمود.[۷۸]
دراغاز این قرن، تماشاگران بیشتر تحتتاثیر سینما قرارگرفتند و بیشتر به بازیگران جوان علاقه پیدا کردند، و چندان علاقهای به بازیگران مسن نشان ندادند.[۷۹] یک مثال بارز برای اینکار، تولید فرانکو زفیرللی درتئاتر اولدویک در سال ۱۹۶۰ بود، که در ان جان استراید و جودی دنچ بازی میکردند و بعدها در فیلم سینمایی ۱۹۶۸ نیز بازی کردند. زفیرللی این اثر را از ایدههای بروک گرفت، و حدود یک سوم ان را حذف نمود، تا اثر جذابتر شود. او در مصاحبهای با مجله تایمز بیان کرد، که درونمایههای عشق و عدم درک متقابل دو نسل، باعصر معاصر متناسب است.[۸۰]
اجراهای اخیر، بیشتر شکل عصر مدرن را دارند. برای مثال، در سال۱۹۸۶ شرکت سلطنتی شکسپیر نمایشنامه را در شهر مدرن ورونا شکل دادند. چاقوهای ضامندار جای شمشیرها را گرفتند و رومئو بهوسیله سرنگ تزریق خودکشی کرد.[۸۱] در سال ۱۹۹۷، تئاتر فولگر شکسپیر نسخهٔ را اجرا کردند که در دنیای شهری امروز شکل گرفتهبود. رومئو به کبابی کپیولت میرود تا ژولیت را ملاقات کند، و ژولیت هنگامیکه در کلاس درس است، از مرگ تیبالت آگاه میشود.[۸۲]
نمایشنامه، معمولاً در فضای تاریخی اجرا میشد تا درگیریهای ضمنی در نمایش را نیز به تماشاگر منتقل کند. برای مثال، چندین اجرا در فضای جنگ اسرائیل و فلسطین در دوران اپارتاید در افریقای جنوبی و پساز انقلاب پوبلو اجرا شدند.
در سال ۲۰۱۳، رومئو و ژولیت در سالن تئاتر ریچارد راجرز در برادوی به روی صحنه رفت، و در فاصله زمانی ۱۹سپتامبر تا ۸ دسامبر، حدود ۹۳اجرا را پس از ۲۷ پیشنمایش برگزار کردند و در ان اورلاندو بلوم و کوندولا راشاد ایفای نقش نمودند.[۸۳]
بهترین و معروفترین نسخه از رقص باله رومئو و ژولیت از سرگئی پروکفیف است. .[۸۴] درابتدا قرار بر این بود که به سفارش شرکت رقص باله کیروف اثر پایانی خوشی داشتهباشد، اما پروکوفیف با توجه به محتوای موسیقی آن، این نظر را نپذیرفت. این اثر متعاقباً به شهرت فراوانی رسید، و طراحی آن توسط جان کرانکو (۱۹۶۲) و کنث مک میلان (۱۹۶۵) انجامشد.[۸۵]
در سال ۱۹۷۷، تولیدمایکل اسموین از این اثر بسیار رومانتیک و مهیج بود، و توسط شرکت رقص باله سانفرانسیسکو عرضهشد. این اثر نخستین رقص باله کامل بود که مورد استقبال شبکه پیبیاس و برنامه اجراهای عظیم قرارگرفت و در سال ۱۹۷۸پخششد.[۸۶]
حداقل ۲۷ اپرا براساس رومئو و ژولیت ساختهشدهاست.[۸۷] نخستین اپرا، رومئو و ژولیت سال ۱۷۷۶ بود، که توسط جورج بندا و به سبک زینگ اشپیل برگزارشد و در ان بسیاری از شخصیتها و اعمالشان حذف ویک پایان خوش را صاحب شد. این سبک چندینبار نیز اجراشد. معروفترینشان، رومئو و ژولیت از گوناد بود که در سال ۱۸۶۷اجراشد و پساز نخستین اجرا، موفقیت بسیاری کسب کرد، و تابهامروز نیز رواج داشتهاست. .[۸۸] از اپراهای بعدی میتوان به رومئو و ژولیت اثر هنریش سوترمیستر در سال ۱۹۴۰اشاره کرد.
رومئو و ژولیت «سمفونی دراماتیک» از برلیوز اثر بسیار بزرگی بود که از۳بخش صداهای ترکیبی، گروه کر و ارکسترا تشکیلشدهبود و در سال ۱۸۳۹ اجراشد.[۸۹] رومئو و ژولیت چایکوفسکی اثر چایکوفسکی پوئم سمفونی ۱۵دقیقهای بود که از ملودی شناختهشدهای به نام «درونمایه عشق» استفاده کرد.[۹۰] استفاده مکرر چایکوفسکی از درونمایه موسیقی در رقص باله، صحنه بالکن، در رختخواب ژولیت و درمقبره، بعدها توسط بسیاریاز کارگردانان مورد استفاده قرارگرفت: برای نمونه، درونمایه عشق نینا روتا به همین شیوه در فیلم سینمایی سال۱۹۶۸ مورد استفاده قرار گرفت.[۹۱] آهنگسازان کلاسیک دیگری نیز تحتتاثیر این نمایشنامه قرارگرفتند که ازبین انان میتوان به هنری هیو پیرسون، اسوندسون، دلیوس، استن همر و کابالوسکی اشاره کرد.
مشهورترین اثر تئاتر موزیکال نسخه داستانکنارهغربی بود که موسیقی اثر از لئونارد برنشتاین و متن آهنگ از استفن سوندهیم بود. این نسخه از فضای اواسط قرن بیستم شهر نیویورک و جنگهای خانوادگی به صورت گروهی و قومی نیز استفاده کرد.[۹۲]
رومئو و ژولیت تأثیر بهسزایی بر ادبیات پس از خود داشت. پیش ازان، داستان عاشقانه، موضوع مناسبی برای تراژدی نبود.[۹۳] از بین اثار شکسپیر، رومئو و ژولیت بیشترین و متنوعترین اقتباسها، ازجمله شعر و روایتهای نثر، درام، اپرا، ارکسترا و گروههای موسیقی، رقص باله، فیلم، اثار تلویزیونی و نقاشی را شاملشد.[۹۴] همچنین کلمه “رومئو” در زبان انگلیسی مترادف کلمه “معشوقه مرد” قرارگرفت.[۹۵]
رومئو و ژولیت در زمان خود شکسپیر نیز مورد تقلید قرارگرفت: دو زن خشمگین ابینگدون اثر هنری پورتر(۱۵۹۸) و بروزدادن، استاد پاسبان اثر توماس دکر(۱۶۰۷) نمونههایی بودند که دران از صحنه بالکن الهامگرفتهشد و در ان قهرمان زن داستان درگیر بازی با لغات بین دو فرد است.[۹۶] این نمایشنامه، بعدها نیز آثار ادبی را تحتتاثیر قرارداد. برای نمونه این اثر طرح اولیه داستان نیکلاس نیکلبای از چارلز دیکنز شد.[۹۷]
رومئو و ژولیت یکی از اثار مصور شکسپیر نیزاست.[۹۸] نخستین تصویر مصور از این اثر، کندهکاری بر روی چوب از صحنه مقبره بود که توسط الیشا کرکال ساختهشد و در نسخه ۱۷۰۹ نیکلاس روو پدیدار گشت.[۹۹] پنج نقاشی نیز وجود دارند که به سفارش گالری بویدل شکسپیر در اواخر قرن ۱۸ طراحی شدند، ویکی از انان تمامی صحنههای نمایشنامه را دربر دارد.[۱۰۰] مد قرن۱۹ برای اجرای برنامههای «تصویری» منجر به ترسیم اثاری براساس الهامهای مدیران طراحی گشت، و درعوض سبب تأثیرگرفتن نقاشان، از بازیگران و صحنههای تئاترشد.[۱۰۰] درقرن بیستم، بیشتر تصاویر نمادین از صحنههای فیلمهای مشهور گرفتهشد.[۱۰۱]
درسال۲۰۱۴،انتشارات سیمون و شوستر رمان پرستار ژولیت را که توسط تاریخشناس و محقق پروفسور لوئیس ام.لوین نوشته شدهاست، منتشر خواهدکرد که دران اتفاقات ۱۴سال این نمایشنامه، از دیدگاه پرستار به تصویر کشیدهشدهاست.[۱۰۲]
رومئو و ژولیت نمایشنامهای است که بیشترین فیلم ممکن از آن ساختهشدهاست.[۱۰۳] از برجستهترین آثار میتوان به فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۳۶ اثر جورج کوکور که نامزد دریافت ۲ اسکار بود، فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۶۸ اثر فرانکو زفیرللی و فیلم رومئو + ژولیت از باز لورمان اشاره کرد. دو مورد آخر، در زمان خود، بیشترین فروش را در بین آثار شکسپیر داشتند.[۱۰۴] فیلم رومئو و ژولیت برای نخستین بار، در دوره صامت، توسط جورج ملیس ساختهشد، اگرچه این اثر اکنون موجود نیست.[۱۰۴] نخستین نسخه شنیداری از فیلمها، مربوط به فیلم جنگ هالیوود ۱۹۲۹ بود که دران جان گیلبرت صحنه بالکن را رودرروی نورما شیرر اجرا کرد.[۱۰۵]
رناتو کاستلینی جایزه شیر طلایی را از جشنواره فیلم ونیز بهخاطر فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۵۴ دریافت کرد، که در این فیلم رومئو، لورنس هاروی یک بازیگر باتجربه بود. در عوض، سوزان شنتال، در نقش ژولیت، دانشجوی منشیگری بود که توسط کارگردان در میخانه لندن، کشفشد و بیشتر بهدلیل پوست کمرنگ جذاب، و موهای بلوندش در این نقش بازی کرد.[۱۰۶]
استفن اورگل، فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۶۸ اثر فرانکو زفیرللی را «پر از جوانان زیبا و خوشرو، فیلمبرداری زیبا و صحنههای رنگارنگ باشکوه» توصیف میکند.[۱۰۷] در فیلم زفیرللی، لئونارد وایتینگ و اولیویا هاسی تجربه قبلی از بازیگری نداشتند، اما در این فیلم با نبوغ و پختگی بازی نمودند.[۱۰۸] زفیرللی به دلیل نمایش صحنه دوئل به عنوان پهلوانان دروغین که غیرقابل کنترل هستند، مورد تقدیر قرارگرفت.
فیلم رومئو و ژولیت و موسیقی متن فیلم از باز لورمان مورد توجه “نسل امتیوی” قرارگرفت: مخاطبان جوانی که همسنوسال شخصیتهای داستان بودند.[۱۰۹] بهمراتب تیرهتر از نسخه زفیرللی، فیلم درفضای زمخت، خشن و ظاهری از سواحل ورونا و بیشه چنار فیلمبرداری شد. لئوناردو دیکاپریو نقش رومئو و کلیر دینز نقش ژولیت را بازی کردند.
این نمایشنامه بهطور گستردهای در تلویزیون و فیلمسازی مورد اقتباس قرارگرفت. در سال ۲۰۰۶، فیلم موزیکال دبیرستان از شرکت دیزنی، از طرح کلی رومئو و ژولیت استفاده کرد، و دو معشوقه را در دو دبیرستان رقیب به جای دو خانواده دشمن، قرار داد. فیلمسازان از بازیگران برجسته در ساخت رومئو و ژولیت استفاده میکنند. غرور شکسپیر در نوشتن نمایشنامه رومئو و ژولیت بارها مورد استفاده قرارگرفتهاست. شکسپیر عاشق اثر سال ۱۹۹۸ از جان مادن نمونهای است که در آن شکسپیر نمایشنامه را دربرابر پیشزمینه عشق نابودشده خود مینویسد. در فوریه سال ۲۰۱۴، شرکت برادوی اچ دی نسخه فیلمی از نمایشنامه رومئو و ژولیت برادوی را عرضهکرد. در این فیلم اورلاندو بلوم و کاندولا راشاد ایفای نقش میکنند. این فیلم در سطح بینالمللی در آوریل ۲۰۱۴ عرضه شد.
اوتللو و دزدمونا • امیر ارسلان و فرخلقا • بهرام و گلاندام • بیژن و منیژه • پل و ویرژینی • اصلی و کرم • رومئو و ژولیت • رابعه و بکتاش • زال و رودابه • زهره و منوچهر • سلامان و ابسال • سلیمان و ملکه سبا • شمشون و دلیله • خسرو و شیرین • فرهاد و شیرین • کلئوپاترا و ژولیوس سزار • کلئوپاترا و مارکوس آنتونیوس • لیلی و مجنون • مادام پمپادور و لوئی شانزدهم • ماری آنتوانت و کاردینال روهان • مم و زین • ناپلئون و ژوزفین • نورجهان و جهانگیر • وامق و عذرا • ویس و رامین • همای و همایون • یوسف و زلیخا
رومئو و ژولیت تراژدی نوشتهشده توسط ویلیام شکسپیر در اوایل کار اوست که در مورد دو عاشق این نمایشنامه یکی از محبوبترین نمایشنامههای شکسپیر در زمان حیاتش میباشد و در کنار هملت یکی از نمایشنامههایی است که بر روی پرده رفتهاست. امروزه از شخصیتهای اصلی داستان بهعنوان عاشقان آرمانی یاد میشود.
رومئو و ژولیت کششی به داستانهای عاشقانه دوران باستان دارد. درونمایه اثر براساس داستانی ایتالیایی است، که به صورت شعر با نام تاریخ باستانی رومئو و ژولیت توسط ارتور برووک در سال ۱۵۶۲، و به صورت نثر در سال ۱۵۹۱ توسط ویلیام پینتر نوشته شدند. شکسپیر از هرد و اثر استفاده کرد، ولی برای گسترش داستان، شخصیتهای مکمل داستان بهخصوص مرکوتیو و پاریس را دچار تغییراتی نمود. این نظر وجود دارد که نمایشنامه بین سالهای ۱۵۹۱ تا ۱۵۹۵ نوشته شده، و برای نخستینبار در قطع ربع کاغذ در سال ۱۵۹۷ به چاپ رسید. این نسخه کیفیت پایینی داشت و نسخههای بعدی اصلاحشده و با اصل اثر شکسپیر مطابق گشتند.
استفاده شکسپیر از ترکیب دراماتیک، بهخصوص اثرات تعویض بین کمدی و تراژدی و گسترش کشمکشها، گسترش کاراکترهای فرعی، و استفاده از درونمایههای فرعی و زیبا نمودن آن، به عنوان نشانههای اولیه تواناییهای او مورد توجه است. نمایشنامه شکلهای شاعرانه مختلفی به کاراکترهای مختلف میبخشد و گاهی اوقات شکل کاراکترها نیز تغییر میکند. برای مثال رومئو، در غزل در طول نمایشنامه ماهرتر میگردد.
رومئو و ژولیت بارها درسالنهای تئاتر، فیلم، موسیقی و اپرا مورد استفاده قرارگرفتهاست. این اثر در دوران بازگرداندن پادشاهی انگلستان دوباره زندهشد و بهطورکلی توسط ویلیام داونانت اصلاح گشت. در نسخه قرن ۱۸ام چندین صحنه اصلاح، و مواردی که شاید زشت پنداشته میشدند حذف گشتند و نسخه اپرایی جورج بندا بسیاری از اقدامات را حذف کرده و یک پایان خوش به آن اضافهکرد. اجراهای قرن۱۹، شامل اجرای شارلوت کوشمان، اثر اصلی را بازیابی نموده و بیشتر بر روی رئالیسم تمرکز نمود. نسخه ۱۹۳۵از جان گیلگود بسیار به اثر شکسپیر نزدیکبود، از لباسها و صحنههای دوران الیزابت استفاده کرد تا درام را ارتقا بخشد. درقرن ۲۰ و ۲۱، نمایشنامه با نسخههای جدید و گوناگونی، چون تولید ۱۹۳۶ جورج کوکور، نسخه ۱۹۶۸ فرانک زفیرللی، نسخه الهامگرفته MTV رومئو و ژولیت در سال ۱۹۹۶ توسط باز لورمان و نسخه غیرشکسپیری۲۰۱۳ توسط کارلو کارلی نمونههایی از این بودند.
داستان رومو ژولیت
قهرمانان این نمایشنامه دختر و پسری از دو خانواده بزرگ و رقیب در شهر ورونا هستند که با یکدیگر دشمنی و اختلاف دیرینه دارند. رومئو که از خاندان مونتگیو است، به امید ملاقات با رزالین، دختری که رومئو دلباخته اش شده، به ضیافت لرد کپیولت میرود؛ آنجاست که رومئو ژولیت دختر لرد کپیولت را ملاقات میکند و رزالین را فراموش مینماید.
رومئو و ژولیت پس از نخستین شب عشق ورزی، در تلاش برای رسیدن به یکدیگر به بنبست میرسند. در این میانه خانوادههای آن دو که کینهای دیرینه از هم دارند، آتش اختلافاتشان بالا میگیرد و رومئو ناخواسته باعث مرگ تیبالت از خانواده کپیولت میشود و کار را بدتر میکند. حاکم ورونا دستور میدهد که رومئو شهر را ترک کند. ژولیت که از یک سو غم دوری از رومئو و از سوی دیگر غم از دست رفتن تیبالت قلبش را میفشارد، سخت اندوهگین میشود. خانواده ژولیت که از ازدواج مخفیانه او با رومئو که با وساطت لارنس راهب صورت گرفته بی خبر اند، ژولیت را به این امر میکنند که با خواستگارش، کنت پاریس ازدواج کند. ژولیت نزد لانس راهب میرود و از او چاره جویی میکند. لارنس به ژولیت مایعی را میدهد که با مصرف آن ۴۲ ساعت به خوابی مرگ گونه فرو خواهد رفت؛ پیشبینی لارنس این است که خانواده ژولیت به تصور این که دخترشان مرده، او را در مقبره خانوادگی قرار خواهند داد و در این میانه لارنس این فرصت را خواهد داشت که قاصدی را نزد رومئو بفرستد و او را به ورونا بخواند تا همراه ژولیت -که در نهایت از خواب مرگ گونه بر خواهد خاست- به مکان امنی بروند.
ژولیت ناامید از تحقق عشقش و با هدف تنبیه و هشدار دیگران، مایعی را که لارنس به او داده مینوشد که مدتی او را همچون مردهای به خواب عمیقی فرومیبرد. خبر مرگ ژولیت در شهر میپیچد و مجلسی که برای ازدواج ژولیت با کنت پاریس برپا شده بود، به مجلس عزا بدل میشود. در همین اثنا نقشه لارنس برای ارسال خبر برای رومئو ناکام میماند؛ زیرا، جان که راهب دیگری است پیش از آن که بتواند پیغام را به رومئو برساند در خانهای که نوعی بیماری مسری در آن شیوع یافته و به امر حاکم قرنطینه شده گرفتار میشود.
رومئو بی خبر از همه جا خبر نادرست مرگ ژولیت را از مستخدمش، بالتازار، دریافت میکند و پس از آن که سمی را از یک داروساز میخرد رهسپار ورونا میشود. رومئوی دلشکسته و بیخبر، برای حضور در کنار پیکر ژولیت که در انتظار برگزاری مراسم تدفین، در کلیسا گذاشته شده حاضر میشود و در آن جا با کنت پاریس که برای گذاشتن گل بر مزار ژولیت آمده در گیر میشود و او را به قتل میرساند. رومئو جسد پاریس را به داخل مقبره کپیولتها میکشاند و در آن جا با پیکر ظاهراً بیجان معشوقش روبرو میشود. رومئو سم را میخورد و در دم جان میدهد. دیری نمیگذرد که چهل و دو ساعت پایان یافته و ژولیت از خواب بر میخیزد و چون با جسد بیجان رومئو روبرو میشود، با خنجر رومئو به زندگی اش پایان میدهد. لرد مونتگیو، لرد کپیولت و حاکم ورونا سر صحنه حاضر میشوند و لارنس راهب کل ماجرا را برای آنها توضیح میدهد. حاکم که با جسد کنت پاریس که از خویشاوندانش است روبرو شده با یادآوری این که دشمنی دو خاندان مسبب این اتفاقات بوده لرد مونتگیو و لرد کپیولت را سرزنش میکند؛ آن دو که سخت اندوهگین اند سرانجام با یکدیگر دست دوستی میدهند و نفرت دیرینه دو خاندان با مرگ رومئو و ژولیت پایان مییابد.
رومئو و ژولیت از یک داستان قدیمی از عهد باستان نشات میگیرد. یکی از این داستانها، داستان پیراموس و طیسبه از کتاب دگردیسیهای اووید است، که شباهتهای فراوانی به داستان شکسپیر دارد: خانواده معشوقهها از یکدیگر نفرت دارند، و پیراموس در مرگ طیسبه دچار اشتباه میشود.[۱] داستان زنوفون اپیسوس اثر افیسیاکا که در قرن سوم نوشته شده، نیز شباهتهایی به نمایشنامه دارد، که از جمله میتوان به جدایی معشوقهها و معجونی که خواب شبیه مرگ میآورد اشاره کرد.[۲]
یکی از اولین مرجعها برای نامهای مونتاگو و کپیولت از کمدی الهی دانته است که مونتکی (مونتاگو) و کاپلتی (کپیولت) را در ششمین سرود پورگاتوریو به کار بردهاست.[۳] نخستین نسخه شناخته شده از داستان رومئو و ژولیت که به نمایشنامه شکسپیر نیز شباهت دارد، داستان ماریوتو و گیانوززا اثر ماسوکیو سالرنیتانو در سیوسومین رمان از سری نوولینو بوده که در سال ۱۴۷۶ منتشر شدهاست. سالرنیتانو داستان را در شهر سیهنا بیان میکند و اصرار زیادی داشت که اتفاقات در زمان خودش رخ دادهاست. نسخه داستانی او نیز شامل ازدواج مخفی، توطئه راهبه صومعه، کشتهشدن یک شهروند برجسته، تبعید ماریوتو، ازدواج تحمیلی گیانوززا، نقشه معجون، و پیام مهمی که گمراه میشود، میباشد. در این نسخه، ماریوتو دستگیر شده و اعدام میشود و گیانوززا در غم او میمیرد.[۴]
داستان هیرو و لندر و دیدو، ملکه کارتاژ هردو داستانهای شبیه در زمان شکسپیر بودند و تصور میشود که تأثیر مستقیم کمتری از او گرفته باشند، اگرچه به نظر میآید که این داستانها نیز به نوبه خود در ایجاد فضای داستانی برای داستانهای رمانتیک تأثیر دارند.
دقیقاً مشخص نیست که شکسپیر چهزمانی رومئو و ژولیت را نوشته است. پرستار ژولیت از زمینلرزهای یاد میکند که ۱۱سال پیش رخداده است.[۵] ممکن است به زلزلهٔ تنگه دوور در سال ۱۵۸۰اشارهکند، که همان سال ۱۵۹۱ در داستان میشود. زلزلههای دیگر- هم در انگلستان و هم در ورونا- در زمانهای مختلفی رخ دادهاست.[۶] اما شباهت سبک نمایشنامههای رویای نیمه شب تابستان و دیگر نمایشنامههای مرسوم در حدود سالهای ۱۵۹۴-۱۵۹۵ ثبت شده، محل ترکیب زمانی آن بین سالهای ۱۵۹۱ و۱۵۹۵ است.[۷] یک فرضیه نیز این است که شکسپیر پیشنویس نمایشنامه را در سال ۱۵۹۱ آغاز و در سال ۱۵۹۵ تکمیل کردهاست.[۸]
شکسپیر رومئو و ژولیت را در دو قطع ربع کاغذ در نسخههای پیش از چاپ، در سال ۱۶۲۳منتشر کرد. اولین نسخه چاپی، در سال ۱۵۹۷ توسط جان دانتر به چاپ رسید. بهدلیل اینکه این نسخه دارای ایرادات فراوانی نسبت به نسخههای بعد ازخود بود، نسخه بد نامیده شد. ویراستار قرن ۲۰، آقای اسپنسر، از این نسخه بدین گونه یاد میکند: «یک متن نفرتانگیز، که شاید خاطرات ناقص یک یا دو تن از بازیگران بوده باشد را نشان میدهد» و شاید آن را برای انتشار سرقت نمودهاند.[۹]
نسخه برتر، هیجانانگیزترین و سوزناکترین تراژدی رومئو و ژولیت نامیده شد. این نسخه در سال ۱۵۹۹ توسط توماس کریید چاپ، و توسط کاتبرت بوربی انتشار یافت. نسخه دوم ۸۰۰ سطر بیشتر از نسخه اول دارا بود.[۱۰] صفحه عنوان این کتاب این مطلب را بیان میکرد” تصحیح جدید، کامل، بهبود یافته”. محققان بر این باور بودند که نسخه دوم براساس نوشتههای پیش از چاپ شکسپیر (که آنرا اوراق لکهدار خود مینامید) بود، از آنجا که عجایب متنی مانند برچسبهای متغیر برای شخصیتها و “استارتهای اشتباه” برای آغاز گفتگوها که احتمالاً از طریق نویسنده زده شده اما به اشتباه توسط حروفچین حفظ شدهاند، میباشد. این نسخه از نسخههای دیگر همچون نسخه سوم ۱۶۰۹، نسخه چهارم۱۶۲۲ و نسخه پنجم ۱۶۳۷ بهتر بود. در واقع، همهٔ نسخههای بعدی و برگهها رومئو و ژولیت براساس نسخه دوم است، و ویراستاران مدرن نیز بر این باورند که هرگونه انحراف از نسخه دوم، از جانب ویراستاران یا حروفچینان صورتگرفته و شکسپیر هیچ نقشی نداشتهاست.
نسخههای مدرن این اثر نخستین بار توسط نیکولاس روو در سال ۱۷۰۹، و پس از آن توسط الکساندر پاپ در سال ۱۷۲۳ پدید آمدند. پاپ سنت ویرایش نمایشنامه را با افزودن اطلاعاتی دستورهای بر روی صحنه که در نسخه دوم فراموش شدهبودند، به نسخه اول افزود. این سنت تا اواخر دورهرومانتیک ادامه یافت. این نسخه برای اولینبار بهطور کامل در دوره ویکتوریا ظاهر شد و تا به امروز ادامه دارد، که به همراه متن، پاورقیهایی وجود دارد که منابع و فرهنگ پشت صحنه را توضیح میدهد.[۱۱]
محققان به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوان یک درونمایه ثابت و کلی برای این نمایشنامه پیدا کنند. پیشنهادهایی که برای درونمایه میشود، شامل کشف شخصیتها بر این اساس است که، انسانها بهطورکلی نه خوب، و نه بد هستند، و درعوض کموبیش به یکدیگر شباهت دارند[۱۲] بیداری از خواب و حرکت به سمت واقعیت، خطر اقدامات شتابزده یا قدرت غمانگیز سرنوشت است. هیچکدام از این موارد بهطورکلی درون مایه را تشکیل نمیدهند. اگرچه یک درونمایه کلی نمیتوان برای این اثر یافت، ولی داستان از عناصر موضوعی کوچک و متعددی تشکیل شدهاست که به صورت پیچیدهای کنار هم قرار گرفتهاند. تعدادی از این عناصر توسط محققان در زیر بحث شدهاست.[۱۳]
در رومئو و ژولیت، صرفنظر از عشق دو جوان به یکدیگر، میتوان به این نتیجه رسید که این اثر، یک درونمایه واحد ندارد. رومئو و ژولیت تبدیل به سمبل دو معشوقهٔ جوان و محکوم به نابودی شدهاند. اگرچه این یک موضوع مشهود در نمایشنامه است، برخی از محققین به دنبال کشف زبان و تاریخ پشت این اثر هستند.[۱۴]
در نخستین ملاقات، رومئو و ژولیت گونهای از گفتگو را به کار میبرند که بسیاری از نویسندگان در زمان شکسپیر، در آداب و معاشرتهای خود به کار میبردند؛ یعنی استعاره. با استفاده از استعاره قدیسین و گناهکاران، رومئو قادر بود تا احساسات ژولیت را به صورت غیرتهدیدی امتحان کند. این روش برای نخستین بار توسط بالداسار کاستلیونه ارائه شد (که آثارش در آن زمان به انگلیسی ترجمه شده بود). او بیان میکرد که اگر یک مرد از استعاره بهعنوان دعوتنامه استفاده کند، زن قادر نخواهد بود هدف او را دریابد، و او خواهد توانست با افتخار عقبنشینی کند. ژولیت نیز در این استعاره شرکت کرده و آن را گسترش میدهد. استعارههای دینی از قبیل «زیارتگاه»، «زایر» و «قدیس» در شعر آن زمان کاربرد داشتند، و بیشتر معنای رومانتیک و عاشقانه از آنان برداشت میشد تا معانی کفرآمیز؛ زیرا که تقدس از اول با مذهب کاتولیک همراه بودهاست.[۱۵] بعدها در نمایشنامه، شکسپیر بیشتر اشارات جسورانه به رستاخیز مسیح در کنار آرامگاهش را در منبع اصلی نوشتن خود، یعنی رومئو و ژولیت بروکس حذف کرد.[۱۶]
بعدها در صحنه بالکن، رومئو، گفتگو ژولیت با خود را میشنود، ولی در نسخه بروکس، گفتگو ژولیت به تنهایی انجام میشود. با آوردن رومئو برای استراق سمع، شکسپیر روال طبیعی اظهار عشق را میشکند. معمولاً زن باید متواضع و خجالتی باشد تا مطمئن شود، خواستگار او صادق بودهاست، اما با شکستن این قانون به انجام یافتن این برنامه سرعت میبخشد. دو عاشق قادر هستند تا از آشنایی اولیه بگذرند، و دربارهٔ نوع رابطهشان با یکدیگر گفتگو کنند- توافق کنند تا پساز اشنایی با یکدیگر پس از یک شب اشنایی با یکدیگر ازدواج کنند. در صحنه پایانی خودکشی، تناقضی در پیام وجود دارد- در آیین کاتولیک، خودکشی برابر با رفتن به جهنم است، در حالی که فردی که به همراه معشوقهاش بمیرد، به آیین عشق شهسوارانه، در بهشت به معشوقهاش میپیوندد. به نظر میرسد که عشق رومئو و ژولیت بیشتر به آیین عشق شهسوارانه گرایش دارد تا به دیدگاه آیین کاتولیک. اگرچه عشق آنان پرشور بود، تنها با ازدواج به کمال میرسد، که سبب از دستدادن حس همدردی مخاطب میگردد.
محققان نقش سرنوشت را درنمایشنامه مجزا میکنند. اینکه سرنوشت شخصیتهای داستان این بوده که بمیرند یا همهٔ اتفاقات به وسیلهٔ سلسلهای از بدبیاریها اتفاق میافتد، اتفاقنظری وجودندارد. استدلالاتی که در توجیه سرنوشت آمده، بیشتر براساس عاشقان ناکام است. به نظر میرسد که این عبارت بیشتر اشاره به ستارههایی دارد که آینده عاشقان را از پیش تعیین کردهاست.[۱۷] همچنین، برخی دیگر از محققان بر این باورند که نمایشنامه، مجموعهای از بدبیاریها و بدشانسیهاست- بسیاری دیگر نیز این داستان را تراژدی قبول ندارند، و آن را ملودرام عاطفی میدانند.[۱۸] روث نوو، عقیدهدارد که چیزی که در این داستان باعث رخدادن “تراژدی کمتری” از حوادث میشود، کاراکترهای داستان نیستند، بلکه راوی داستان است. برای مثال، به رقابت طلبیدن تیبالت برای مبارزه، آنی نیست، بلکه پساز مرگ مرکوتیو است، و عملی است که انتظار داریم.
محققان از دیرباز براستفاده پررنگ شکسپیر از تشبیه نور و تاریکی در نمایشنامه تأکید دارند. کارولین اسپورجن درونمایه نور را، «سمبل زیبایی عشق جدید» میدانست، و بعدها منتقدان این تفسیر را گسترش دادند.[۱۹] برای مثال، هم رومئو وهم ژولیت، دیگری را نوری در تاریکی اطرافش میبیند. رومئو، از ژولیت با عنوان آفتاب[۲۰] پرنورتر از مشعل[۲۱] جواهر درخشان شب،[۲۲] و فرشته درخشان در میان ابرهای تاریک، یاد میکند.[۲۳] هنگامی که ژولیت که ظاهراً مرده، در مقبره خود قرار دادهشده، او بر بالینش حضور یافت و به او گفت: «زیباییت سبب میشود این گنبد، پراز نور شود.»[۲۴] ژولیت نیز از رومئو با عنوان” روز در شب” و” سفیدتر از برف نشسته برپشت کلاغ” یاد میکند.[۲۵][۲۶] تضاد بین نور و تاریکی میتواند یک نماد باشد─ تضاد بین عشق و نفرت، پیری و جوانی که به صورت استعاری است. گاهیاوقات این استعارههای پیچیده، یکطنز دراماتیک ایجاد میکند. برای مثال، عشق رومئو و ژولیت نوری در دل تاریکی از نفرت است، که آنان را احاطه کرده، ولی همه تلاششان برای به هم رسیدن در شب و در تاریکی انجام میشود، در حالیکه همه دشمنیهایشان در طول روز انجام میگردد. این تناقض موجود در بین تصاویر، فضایی از دوراهیهای اخلاقی در برابر معشوقهها ایجاد میکند: وفاداری به خانواده یا وفاداری به عشق. در پایان داستان، زمانی که صبح غمانگیز است و خورشید چهرهاش را در برابر غم و اندوه پوشاندهاست، نور و تاریکی به مکان واقعیشان برمیگردند، تاریکی بیرونی حقیقت را، و تاریکی درونی خانواده، دشمنی و خانوادهها و غم و اندوه نسبت به معشوقهها را نشان میدهد. همه شخصیتها، اکنون نادانی خود را در اتفاقات اخیر درنور مییابند، و به لطف عشق رومئو و ژولیت، باردیگر همهچیز به حالت طبیعی خود بازمیگردد. درونمایه نور در نمایشنامه، با درونمایه زمان، ارتباط تنگاتنگی دارد، چراکه برای شکسپیر، نور راه مناسبی برای بیان گذر زمان درخلال حوادث، از طریق خورشید، ماه و ستارگان است.[۲۷]
زمان نقش بسیار مهمی در زبان و طرح کلی نمایشنامه ایفا میکند. هردوی رومئو و ژولیت برای بهدست آوردن دنیای خیالی، خالی از زمان در برابر واقعیتهای سختی که آنان را احاطه کرده، مبارزه میکنند. برای مثال هنگامی رومئو درهنگام ابراز عشقش به ماه قسم میخورد، ژولیت اعتراض کرده و میگوید: «به ماهی که بیثبات است قسم نخور، /که هر ماه در مدار خودش تغییر میکند، /مبادا که عشق تو نیز متغیر باشد.»[۲۸] از همان ابتدای داستان، دو معشوقه با عنوان “دارای ستاره نحس”[۲۹] یاد میشوند، که به علم اختربینی و باور به زمان ارتباط دارد. این باور وجود داشت که ستارهها سرنوشت انسانها را رقم میزدند، و باگذشت زمان، آنها نیز در آسمان حرکت میکنند، و همراه خود سرنوشت انسانها را نیز تغییر میدهند. در آغاز داستان رومئو از بدبیاری ستارگان سخن میگوید، و هنگامی که از مرگ ژولیت آگاه میشود، او حرکت ستارهها را برخلاف خودش میداند.[۳۰]
زمان همچنین با درونمایه نور و تاریکی مرتبط است. در زمان شکسپیر، نمایشنامهها اکثراً در زمان ظهر و در روشنایی روز اجرا میشد.[۳۱] این موضوع سبب میشد تا نویسنده نمایشنامه، از کلمات روز و شب استفاده کرده و تماشاگران را به تخیل وادارد. شکسپیر از کلمات روزوشب، ستارهها، ماه و خورشید استفاده میکرد تا این تخیل را ایجاد کند. او همچنین از شخصیتهایی در داستان استفاده میکرد که نام برخیاز روزهای هفته یا ساعات خاصی را داشتند تا به تماشاچی کمک کند تا گذر زمان را درک کند. درکل، بیشاز ۱۰۳ ارجاع زمانی در این نمایشنامه یافت میشود، که سبب افزودن تخیل به متن میگردد.[۳۲]
اولین نقد از این نمایشنامه، توسط ساموئل پپیس در سال ۱۶۶۲ نوشته شدهاست: «این نمایشنامه، بدترین نمایشنامهای است که در عمرم شنیدهام»[۳۳] جان درایدن شاعر، ۱۰سال بعد در ستایش نمایشنامه، و شخصیت کمدی داستان مرکوتیو مینویسد: «شکسپیر بهترین مهارتش را در مرکوتیو نشان داده، چنانکه خودش میگوید، او مجبور بود تا او را در صحنه سوم بکشد، تا از کشته شدنش توسط خودش جلوگیری کند.» نقد این نمایشنامه در قرن ۱۸ کموبیش پراکنده بود، ولی کمتر تقسیمبندی میشود. نیکلاس روو اولین کسی بود که نقدش را براساس درونمایه داستان نوشت، که ان را مجازاتی برای دو خانواده متخاصم میدانست. در اواسط این قرن، چارلز گیلدون نویسنده و لرد کامس فیلسوف، بر این باور بودند که چون نمایشنامه از سبک کلاسیک نمایشنامهنویسی تبعیت نکردهاست، در نتیجه یک شکست محسوب میشود. در تراژدی باید دگرگونی شخصیت داشته باشیم، نه اینکه همهچیز براساس سرنوشت رقم بخورد. اما، ساموئل جانسون نویسنده و منتقد، آن را یکی از اثار بسیارخوشایند شکسپیر میداند.[۳۴]
در اواخر قرن۱۸ و اوایل قرن ۱۹، نقدها بر روی پیامهای اخلاقی داستان متمرکز شدند. منتقدانی همچونچارلز دیبدین اعتقاد داشتند که روزالین، عمداً به داستان اضافهشده، تا نشان دهد که قهرمان داستان چقدر بیپروا و بیملاحظه بوده، و همین دلیل پایان غمانگیز داستان است. برخی نیز معتقدند که، فریار لورنس سخنگوی شکسپیر در اعلامخطر در شتابزدگیهای بیمورد است.
در داستان رومئو و ژولیت، شکسپیر از چندین تکنیک نمایشی استفاده کرده، که منتقدان را به تحسین واداشتهاست؛ بیشتر ازهمه تغیرات ناگهانی از کمدی به تراژدی، بهچشم میآید. پیش از مرگ مرکوتیو درصحنه سوم نمایش، نمایشنامه در کل بهصورت کمدی است.[۳۵] پس از مرگ ناگهانی او، نمایشنامه ناگهان جدی شده و لحن تراژیک بهخود میگیرد. زمانی که رومئو به جای اعدام تبعید میشود، و فریار لورنس نقشهای میکشد تا ژولیت را به رومئو برساند، تماشاچیان هنوز انتظار یک پایان خوش برای داستان دارند. آنان همچنان نفسهایشان درسینه حبس شده، و منتظر آغاز صحنه پایانی در مقبره هستند: اگر رومئو بهاندازهٔ کافی معطل شود تا فریار برسد، او و ژولیت به یکدیگر خواهندرسید.[۳۶] این تغییرات ناگهانی از امید به ناامیدی، تاخیر، امید تازه، برای ایجاد تراژدی بهکار رفتهاند، تا زمانیکه در نهایت امید از بین میرود و دو معشوق در پایان میمیرند.[۳۷]
شکسپیر همچنین از ریزداستانهایی در نمایشنامه استفاده میکند، تا دید واضحی نسبت به فعالیتهای شخصیتها ایجاد نماید. برای مثال، در آغاز نمایش، رومئو عاشق روزالین است، که تمام پیشرویهای او را رد میکند. شیدایی رومئو نسبت به او، دقیقاً با عشق او به ژولیت در تضاد است. این موضوع سبب میشود تا تماشاچی جدیت عشق رومئو و ژولیت و ازدواج آنان را درک کنند. عشق پاریس نسبت به ژولیت، بین احساسات ژولیت نسبت به او و نسبت به رومئو، در تضاد است.
شکسپیر در طول نمایشنامه، از شکلهای گوناگونی از فرم شاعرانه استفاده کردهاست. او داستانش را با دیباچه ۱۴ سطری به شکل غزلوارهٔ شکسپیری آغاز میکند، که توسط گروه همسرایان خوانده میشود. بیشتر داستان رومئو و ژولیت، بهصورت شعر سپید نوشته شده، و بیشتر آن شعر پنج بحری است که با اثار بعدی شکسپیر تفاوت اندکی دارد.[۳۸] شکسپیر با توجه نوع شخصیتی که بهکاربرده، فرم شعری متفاوتی انتخاب کردهاست. هر کدام از این فرمها، با احساسات شخصیت بر روی صحنه نیز، متناسب انتخاب میشود. برای مثال، هنگامیکه رومئو در مورد روزالین سخن میگوید، او از غزل پترارکی استفاده میکند. غزل پترارکی در مواقعی استفاده میشد که مرد بهوسیله آن زیبایی خارقالعاده زنی را توصیف میکرد که امکان دسترسی به آن وجود نداشت، شرایط رومئو در مقابل روزالین اینچنین بود. این غزل همچنین توسط بانو کپیولت در وصف کنت پاریس نیز استفادهشد تا خوشمنظر بودن او را به ژولیت نشاندهد.[۳۹] هنگامیکه رومئو با ژولیت سخن میگوید، غزل پترارکی تبدیل به غزل دیگری میشود که از کلمات “زائر” و”مقدس” به عنوان استعاره استفاده میکند.[۴۰] درنهایت، وقتیکه اندو یکدیگر را بر روی بالکن ملاقات میکنند، رومئو تلاش میکند تا بهوسیله غزل عشق خود را به او ثابت کند، ولی ژولیت با گفتن «تو عاشق منی؟» غزل را میشکند.[۴۱] با این کار اوبه دنبال یافتن جملهای است تا احساس حقیقی خود را بیان کند، و از بزرگ جلوهدادن عشقشان خودداری نماید.[۴۲] ژولیت هنگام سخنگفتن با رومئو از کلمات تکهجایی استفاده میکند، او بههنگام سخن با کنت پاریس جملات و کلمات رسمی بهکار میبرد.[۴۳] شکسپیر این نوع از نثر را برای درک مردم عادی حفظ کردهاست، اگرچه آن را برای شخصیتی همچون مرکوتیو نیز بهکاربردهاست.[۴۴]
نقد روانشناسی اولیه از مشکلات عدیدهٔ رومئو و ژولیت سخنگفته، و ان را بیشتر به تصمیمهای آنی رومئو، که از “عدم کنترل خود، و پرخاشگریاش” ناشی میشود مرتبط میداند، که در نهایت سبب مرگ مرکوتیو و خودکشی او و ژولیت میشود.[۴۵] رومئو و ژولیت از لحاظ روانشناختی، بسیار پیچیدهاست، سبب میشود تا خواننده با خواندن ان احساس همدردی با ان پیدا کند که معادل با بیماری است.[۴۶] نورمن هولاند، در سال۱۹۶۶نوشتهاست که، رویای رومئو[۴۷] در واقعیت، پراز روزهایی است که هم شامل دنیای بزرگسالی وی، هم عقدههای دوران کودکی اوست؛ باتأکید براینکه، شخصیت دراماتیک، انسانی با فرایندهای ذهنی متفاوت با نویسنده، نیست.[۴۸] منتقدینی چون جولیا کریستوا بر این نکته تأکید دارند که، نفرت موجود بین دو خانواده، سبب علاقه رومئو و ژولیت به یکدیگر شدهاست. این نفرت بهخوبی، خود را در سخنان معشوقهها نشان میدهد: برای مثال ژولیت از «عشق من از نفرتم سرچشمه میگیرد» سخن میگوید[۴۹] و اغلب عشق خود را در پیشبینی مرگ او نشان میدهد. این موضوع سبب حدس و گمان در خصوص مشکلات روانی نویسنده میشود، بهویژه با درنظرگرفتن غم و اندوه شکسپیر برای فرزندش همنت این حدس و گمان قوت مییابد.[۵۰]
نقد ادبی فمینیستی دشمنی موجود بین خانوادهها، در جامعه پدرسالار شهر ورونا را نکوهش میکند. خشونتهای مردانه اعمالشده بر رومئو، عامل اصلی پیشبردن تراژدی به انتهایش است. هنگامیکه تیبالت مرکوتیو را میکشد، رومئو خشمگین میشود، و از اینکه ژولیت او را «زننما» ساختهاست، پشیمان میباشد.[۵۱] در این دیدگاه، مردان جوان، زمانی مرد میشوند که از رفتار خشونتآمیز پدرشان تقلید کنند. دشمنی نیز به خشونت مرد مرتبط است، چنانکه لطیفههای گوناگونی در خصوص اینمورد پیش از ازدواج ساخته شدهاست.[۵۲] ژولیت نیز از صفت تمکین زنانه برخورداراست، چرا که به افرادی همچون فریار اجازه میدهد تا مشکلاتش را برایش حل کنند. دیگر منتقدین، برجنبه فمینیسم اثر از زاویه تاریخگرایی مینگرند، و بر این نکته تأکید دارند که نمایشنامه زمانی نوشتهشدهاست که، نظم فئودالی بهطور فزایندهای توسط دولت به چالش کشیده شد، و نظام سرمایهداری ظهور کرد.
رومئو و ژولیت به همراه هملت نمایشنامههایی هستند که به دفعات بر روی صحنه رفتهاند. اقتباسهای فراوان آن را تبدیل به یکیاز مشهورترین و پایدارترین داستانهای شکسپیر کردهاست.[۵۴] حتی در زمان حیات شکسپیر نیز این نمایشنامه محبوبیت فراوانی داشت. محقق،گری تیلور، آن را جزو یکیاز ۶نمایشنامه محبوب شکسپیر، پس از مرگ کریستوفر مارلو و توماس کید و پیش از استیلای بن جانسون میداند، و این زمان، دورهای بود که شکسپیر بزرگترین نمایشنامهنویس لندن بهشمار میرفت.[۵۵][۵۵] زمان دقیق اولین اجرای این نمایشنامه مشخص نیست. اما گروه مردان چمبرلین نخستین اجراکنندگان آن بودند. ریچارد بورباگ احتمالاً بازیگر نقش اول بوده، و ارباب روبرت گوفه (یک پسر) نخستین بازیگر نقش ژولیت بودهاست. این اجرا به احتمال فراوان در سالن تئاتر اجرا شده، و در کنار آن اجراهای دیگری در سالن تئاتر پرده انجام شدهاست.[۵۶] رومئو و ژولیت یکی از اولین نمایشنامههای شکسپیر بود که در خارج از انگلستان نیز اجرا شد: نسخه ساده و کوتاهشدهای آن در سال ۱۶۰۴ در شهرنوردینگلن اجرا گشت.[۵۷]
تمامی سالنهای تئاتر در۶سپتامبر ۱۶۴۲، توسط دولت پیوریتن بستهشدند. در طول بازگردانی سلطنت در سال ۱۶۶۰، دو شرکت انحصاری (شرکت پادشاهی و شرکت دوکها) تأسیس شدند، و مجموعه تئاترهای موجود، بین اندو شرکت تقسیم شد.[۵۸]
اولین بازیگر رسمی نقش ژولیت سرویلیام داونانت از شرکت دوک، در سال ۱۶۶۲ نمایشی را بر روی صحنه برد که در ان، هنری هریس نقش رومئو، توماس بترتون نقش مرکوتیو و همسر بترتون ماری ساندرسون نقش ژولیت را بازی کردند: به احتمال فراوان او نخستین کسی بود که نقش ژولیت را بهصورت حرفهای بازی کردهاست.[۵۹][۶۰] نسخه دیگری از این نمایشنامه نیز مخصوص گروه داونانت بود که توسط شرکت دوکها اجرا شد. این اثر یک کمدیتراژدی بود که توسط جیمز هاوارد ترتیب داده شدهبود، و در ان هر دو معشوقه زنده ماندند.[۶۱]
تاریخچه و سقوط کایوس ماریوس، اثر توماس اوتوای یکی از اقتباسهای ارزنده از شکسپیر بود که در سال۱۶۸۰ عرضه شد. صحنه از ورونای دوره رنسانس به رم باستان تغییر کرد: رومئو تبدیل به ماریوس، ژولیت تبدیل به لاوینیا شد و جنگ و دشمنی بین نجیبزادگان و مردم بود؛ ژولیت/لاوینیا پیش از مرگ رومئو/ماریوس از کما بیدار میشود. نسخه اوت وای بسیار موفق بود و به مدت ۷۰سال اجرا شد.[۶۲] نوآوری وی در صحنه پایانی، بسیار مورد توجه، و در۲۰۰ سال بعد بسیار مورد استفاده قرارگرفت: نسخهتیوفیلوس سیبر در سال ۱۷۴۴، و نسخه دیوید گریک در سال ۱۷۴۸ هردو از این نسخه الهام گرفته بودند.[۶۳]
اولین اجرا در آمریکای شمالی توسط گروهی آماتور انجام شد: در ۲۳ماه مارس سال ۱۷۳۰، یک فیزیکدان بهنام یواخیم برتراند، در روزنامه گازته نیویورک، آگهی منتشر کرد، و در ان اعلام داشت که اجرایی بر روی صحنه خواهدبرد که خودش در ان نقش عطار را بازی خواهدکرد.[۶۴] اولین اجرای حرفهای در آمریکای شمالی توسط شرکت هاللام صورت پذیرفت.[۶۵]
نسخه تغییریافته گریک از این نمایشنامه بسیار محبوب گشت، و حدود یک قرن اجرا شد. تا اینکه در سال ۱۸۴۵ نسخه اصلی شکسپیر درامریکا توسط سوزان و شارلوت کوشمان در نقش رومئو و ژولیت به اجرا درامد.[۶۶] پس از ان در سال ۱۸۴۷ در انگلستان توسط ساموئل فلپس در تئاتر سادلر ولز اجرا شد. خواهران کوشمان در حدود ۸۴ اجرای خود به نسخه شکسپیر وفادار ماندند. ایفای نقش رومئو توسط او، تحسین بسیاری را برانگیخت. روزنامه تایمز در مقالهای نوشت: «بهمدت طولانی نقش رومئو قراردادی بود. ایفای نقش توسط بانو کوشمان، خلاقانه، زنده، جذاب و سرسختانه بود.»[۶۷] ملکه ویکتوریا در مجله خود نوشت: «هیچکس باور نمیکرد که او یک زن بودهاست.»[۶۸] موفقیت کوشمان، سنتهای گریک را درهم شکست، و راه را برای اجرای نسخه اصلی داستان در سالهای بعد هموار ساخت.
اجراهای حرفهای اثر شکسپیر، درقرن ۱۹، دو ویژگی اساسی داشتند: نخست، بیشتر انان ستاره محور بودند، که دران بازیگران فرعی حذف میشدند تا بازیگران اصلی بیشتر به چشم آیند. دوم، بیشترشان، «تصویری» بودند، بدینگونه که، اعمال نمایش در مجموعههای دیدنی و جذاب و بهصورت استادانه تهیه شدهبودند (نیازمند مکثهای طولانی برای تغییر صحنه بودند) و بهطور مکرر از تابلوهای متحرک استفاده میکردند.[۶۹] اجرای هنری اروینگ در سال۱۸۸۲ در تئاتر لیسیوم (با ایفای نقش رومئو توسط خودش و ژولیت توسط الن تری) به عنوان نخستین الگو در سبک استفاده از تابلوهای تصویری شناخته میشود.[۷۰]
داستان رومو ژولیت
بازیگران امریکایی به رقابت با همتایان انگلیسی خود پرداختند. ادوین بوث (برادر جان ویلکس بوث) و ماری مکویکر (همسر ادوین) در۳فوریه سال ۱۸۶۹ در سالن مجلل تئاتر بوث رومئو و ژولیت را اجرا کردند. برخی گزارشها حاکی از این است که این تولید و اجرا یکی از باشکوهترین و استادانهترین اجراهای رومئو و ژولیت در آمریکا بودهاست. این اجرا بسیار مشهور شده، و در عرض ۶هفته به فروش ۶۰۰۰۰دلاری رسید.[۷۱] (معادل با ۱۰۶۳۰۰۰دلار امروزی). چنین مینویسند که: «تراژدی با دقت فراوان و با رعایت ادب و نزاکت از تمامی جهات، شبیه متن اصلی نوشته شده توسط شکسپیر بود.»[۷۲]
در طول قرن ۱۹، و بر اساس معیارهای اجرای حرفهای، رومئو و ژولیت، به عنوان محبوبترین اثر در بین اثار شکسپیر شناختهشد. اما در قرن بیستم، پساز هملت دومین اثر محبوب شکسپیر شد.[۷۳]
در سال ۱۹۳۳ نمایشنامه توسط کاتارین کرنل و شوهر کارگردانش گوتری مک کلینتیک احیا شد و یک تور دور دنیا به مدت ۷ماه را آغاز نمود. این نمایش با حضور بازیگرانی چون اورسون ولز، برایان اهرن وباسیل راثبون انجام میشد. این اجرا موفقیت کمی بهدستآورد، و در نتیجه در بازگشتشان به نیویورک، کرنل و مک کلینیت در ان تجدیدنظر کردند، و برای نخستین بار، نمایشنامه بدون حتی کوچکترین تغییر اجرا شد. این تولید جدید، در دسامبر۱۹۳۴ بر روی پرده رفت و رالف ریچاردسون در نقش مرکوتیو و ماوریس ایوانز در نقش رومئو بازی کردند. منتقدان عقیدهداشتند که کرنل، “بهترین ژولیت زمان خود”، “تا ابد فراموشنشدنی” و جذابترین و زیباترین ژولیتی بود که صحنه تئاتر تا به امروز بهخود دیدهاست.[۷۴]
تئاتر نوین جان گیلگود در سال ۱۹۳۵ با حضور لورنس اولیور در نقش رومئو و مرکوتیو، که به صورت متناوب در طول ۶هفته تغییر میکرد، و پگی اشکرافت در نقش ژولیت بود.[۷۵] گیلگود بهصورت استادانه از ترکیب دونسخه اصلی شکسپیر استفاده کرد و فضای صحنه و لباس بازیگران را با توجه به عصر الیزابت انتخاب کرد. تلاشهای او سببشد تا موفقیت عظیمی در فروش داشتهباشد و سببشد تا رئالیسم تاریخی در تولیدات بعدی مدنظر قرارگیرد.[۷۶]
نسخه بعدی از پیتر بروک در سال ۱۹۴۷ آغاز سبک نوینی از رومئو و ژولیت بود. بروک علاقه چندانی به رئالیسم نداشت، و عقیده داشت آثار باید بهگونهای ترجمه شوند تا با دنیای مدرن ارتباط برقرار کنند. او بیان میکند، «یک تولید زمانی درستاست که از صحت برخوردار باشد، و زمانی خوب است که موفقیت کسب کند.»[۷۷] بروک آشتی و صلح نهایی خانوادهها در پایان اثر را نیز حذف نمود.[۷۸]
دراغاز این قرن، تماشاگران بیشتر تحتتاثیر سینما قرارگرفتند و بیشتر به بازیگران جوان علاقه پیدا کردند، و چندان علاقهای به بازیگران مسن نشان ندادند.[۷۹] یک مثال بارز برای اینکار، تولید فرانکو زفیرللی درتئاتر اولدویک در سال ۱۹۶۰ بود، که در ان جان استراید و جودی دنچ بازی میکردند و بعدها در فیلم سینمایی ۱۹۶۸ نیز بازی کردند. زفیرللی این اثر را از ایدههای بروک گرفت، و حدود یک سوم ان را حذف نمود، تا اثر جذابتر شود. او در مصاحبهای با مجله تایمز بیان کرد، که درونمایههای عشق و عدم درک متقابل دو نسل، باعصر معاصر متناسب است.[۸۰]
اجراهای اخیر، بیشتر شکل عصر مدرن را دارند. برای مثال، در سال۱۹۸۶ شرکت سلطنتی شکسپیر نمایشنامه را در شهر مدرن ورونا شکل دادند. چاقوهای ضامندار جای شمشیرها را گرفتند و رومئو بهوسیله سرنگ تزریق خودکشی کرد.[۸۱] در سال ۱۹۹۷، تئاتر فولگر شکسپیر نسخهٔ را اجرا کردند که در دنیای شهری امروز شکل گرفتهبود. رومئو به کبابی کپیولت میرود تا ژولیت را ملاقات کند، و ژولیت هنگامیکه در کلاس درس است، از مرگ تیبالت آگاه میشود.[۸۲]
نمایشنامه، معمولاً در فضای تاریخی اجرا میشد تا درگیریهای ضمنی در نمایش را نیز به تماشاگر منتقل کند. برای مثال، چندین اجرا در فضای جنگ اسرائیل و فلسطین در دوران اپارتاید در افریقای جنوبی و پساز انقلاب پوبلو اجرا شدند.
در سال ۲۰۱۳، رومئو و ژولیت در سالن تئاتر ریچارد راجرز در برادوی به روی صحنه رفت، و در فاصله زمانی ۱۹سپتامبر تا ۸ دسامبر، حدود ۹۳اجرا را پس از ۲۷ پیشنمایش برگزار کردند و در ان اورلاندو بلوم و کوندولا راشاد ایفای نقش نمودند.[۸۳]
بهترین و معروفترین نسخه از رقص باله رومئو و ژولیت از سرگئی پروکفیف است. .[۸۴] درابتدا قرار بر این بود که به سفارش شرکت رقص باله کیروف اثر پایانی خوشی داشتهباشد، اما پروکوفیف با توجه به محتوای موسیقی آن، این نظر را نپذیرفت. این اثر متعاقباً به شهرت فراوانی رسید، و طراحی آن توسط جان کرانکو (۱۹۶۲) و کنث مک میلان (۱۹۶۵) انجامشد.[۸۵]
در سال ۱۹۷۷، تولیدمایکل اسموین از این اثر بسیار رومانتیک و مهیج بود، و توسط شرکت رقص باله سانفرانسیسکو عرضهشد. این اثر نخستین رقص باله کامل بود که مورد استقبال شبکه پیبیاس و برنامه اجراهای عظیم قرارگرفت و در سال ۱۹۷۸پخششد.[۸۶]
حداقل ۲۷ اپرا براساس رومئو و ژولیت ساختهشدهاست.[۸۷] نخستین اپرا، رومئو و ژولیت سال ۱۷۷۶ بود، که توسط جورج بندا و به سبک زینگ اشپیل برگزارشد و در ان بسیاری از شخصیتها و اعمالشان حذف ویک پایان خوش را صاحب شد. این سبک چندینبار نیز اجراشد. معروفترینشان، رومئو و ژولیت از گوناد بود که در سال ۱۸۶۷اجراشد و پساز نخستین اجرا، موفقیت بسیاری کسب کرد، و تابهامروز نیز رواج داشتهاست. .[۸۸] از اپراهای بعدی میتوان به رومئو و ژولیت اثر هنریش سوترمیستر در سال ۱۹۴۰اشاره کرد.
رومئو و ژولیت «سمفونی دراماتیک» از برلیوز اثر بسیار بزرگی بود که از۳بخش صداهای ترکیبی، گروه کر و ارکسترا تشکیلشدهبود و در سال ۱۸۳۹ اجراشد.[۸۹] رومئو و ژولیت چایکوفسکی اثر چایکوفسکی پوئم سمفونی ۱۵دقیقهای بود که از ملودی شناختهشدهای به نام «درونمایه عشق» استفاده کرد.[۹۰] استفاده مکرر چایکوفسکی از درونمایه موسیقی در رقص باله، صحنه بالکن، در رختخواب ژولیت و درمقبره، بعدها توسط بسیاریاز کارگردانان مورد استفاده قرارگرفت: برای نمونه، درونمایه عشق نینا روتا به همین شیوه در فیلم سینمایی سال۱۹۶۸ مورد استفاده قرار گرفت.[۹۱] آهنگسازان کلاسیک دیگری نیز تحتتاثیر این نمایشنامه قرارگرفتند که ازبین انان میتوان به هنری هیو پیرسون، اسوندسون، دلیوس، استن همر و کابالوسکی اشاره کرد.
مشهورترین اثر تئاتر موزیکال نسخه داستانکنارهغربی بود که موسیقی اثر از لئونارد برنشتاین و متن آهنگ از استفن سوندهیم بود. این نسخه از فضای اواسط قرن بیستم شهر نیویورک و جنگهای خانوادگی به صورت گروهی و قومی نیز استفاده کرد.[۹۲]
رومئو و ژولیت تأثیر بهسزایی بر ادبیات پس از خود داشت. پیش ازان، داستان عاشقانه، موضوع مناسبی برای تراژدی نبود.[۹۳] از بین اثار شکسپیر، رومئو و ژولیت بیشترین و متنوعترین اقتباسها، ازجمله شعر و روایتهای نثر، درام، اپرا، ارکسترا و گروههای موسیقی، رقص باله، فیلم، اثار تلویزیونی و نقاشی را شاملشد.[۹۴] همچنین کلمه “رومئو” در زبان انگلیسی مترادف کلمه “معشوقه مرد” قرارگرفت.[۹۵]
رومئو و ژولیت در زمان خود شکسپیر نیز مورد تقلید قرارگرفت: دو زن خشمگین ابینگدون اثر هنری پورتر(۱۵۹۸) و بروزدادن، استاد پاسبان اثر توماس دکر(۱۶۰۷) نمونههایی بودند که دران از صحنه بالکن الهامگرفتهشد و در ان قهرمان زن داستان درگیر بازی با لغات بین دو فرد است.[۹۶] این نمایشنامه، بعدها نیز آثار ادبی را تحتتاثیر قرارداد. برای نمونه این اثر طرح اولیه داستان نیکلاس نیکلبای از چارلز دیکنز شد.[۹۷]
رومئو و ژولیت یکی از اثار مصور شکسپیر نیزاست.[۹۸] نخستین تصویر مصور از این اثر، کندهکاری بر روی چوب از صحنه مقبره بود که توسط الیشا کرکال ساختهشد و در نسخه ۱۷۰۹ نیکلاس روو پدیدار گشت.[۹۹] پنج نقاشی نیز وجود دارند که به سفارش گالری بویدل شکسپیر در اواخر قرن ۱۸ طراحی شدند، ویکی از انان تمامی صحنههای نمایشنامه را دربر دارد.[۱۰۰] مد قرن۱۹ برای اجرای برنامههای «تصویری» منجر به ترسیم اثاری براساس الهامهای مدیران طراحی گشت، و درعوض سبب تأثیرگرفتن نقاشان، از بازیگران و صحنههای تئاترشد.[۱۰۰] درقرن بیستم، بیشتر تصاویر نمادین از صحنههای فیلمهای مشهور گرفتهشد.[۱۰۱]
درسال۲۰۱۴،انتشارات سیمون و شوستر رمان پرستار ژولیت را که توسط تاریخشناس و محقق پروفسور لوئیس ام.لوین نوشته شدهاست، منتشر خواهدکرد که دران اتفاقات ۱۴سال این نمایشنامه، از دیدگاه پرستار به تصویر کشیدهشدهاست.[۱۰۲]
رومئو و ژولیت نمایشنامهای است که بیشترین فیلم ممکن از آن ساختهشدهاست.[۱۰۳] از برجستهترین آثار میتوان به فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۳۶ اثر جورج کوکور که نامزد دریافت ۲ اسکار بود، فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۶۸ اثر فرانکو زفیرللی و فیلم رومئو + ژولیت از باز لورمان اشاره کرد. دو مورد آخر، در زمان خود، بیشترین فروش را در بین آثار شکسپیر داشتند.[۱۰۴] فیلم رومئو و ژولیت برای نخستین بار، در دوره صامت، توسط جورج ملیس ساختهشد، اگرچه این اثر اکنون موجود نیست.[۱۰۴] نخستین نسخه شنیداری از فیلمها، مربوط به فیلم جنگ هالیوود ۱۹۲۹ بود که دران جان گیلبرت صحنه بالکن را رودرروی نورما شیرر اجرا کرد.[۱۰۵]
رناتو کاستلینی جایزه شیر طلایی را از جشنواره فیلم ونیز بهخاطر فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۵۴ دریافت کرد، که در این فیلم رومئو، لورنس هاروی یک بازیگر باتجربه بود. در عوض، سوزان شنتال، در نقش ژولیت، دانشجوی منشیگری بود که توسط کارگردان در میخانه لندن، کشفشد و بیشتر بهدلیل پوست کمرنگ جذاب، و موهای بلوندش در این نقش بازی کرد.[۱۰۶]
استفن اورگل، فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۶۸ اثر فرانکو زفیرللی را «پر از جوانان زیبا و خوشرو، فیلمبرداری زیبا و صحنههای رنگارنگ باشکوه» توصیف میکند.[۱۰۷] در فیلم زفیرللی، لئونارد وایتینگ و اولیویا هاسی تجربه قبلی از بازیگری نداشتند، اما در این فیلم با نبوغ و پختگی بازی نمودند.[۱۰۸] زفیرللی به دلیل نمایش صحنه دوئل به عنوان پهلوانان دروغین که غیرقابل کنترل هستند، مورد تقدیر قرارگرفت.
فیلم رومئو و ژولیت و موسیقی متن فیلم از باز لورمان مورد توجه “نسل امتیوی” قرارگرفت: مخاطبان جوانی که همسنوسال شخصیتهای داستان بودند.[۱۰۹] بهمراتب تیرهتر از نسخه زفیرللی، فیلم درفضای زمخت، خشن و ظاهری از سواحل ورونا و بیشه چنار فیلمبرداری شد. لئوناردو دیکاپریو نقش رومئو و کلیر دینز نقش ژولیت را بازی کردند.
این نمایشنامه بهطور گستردهای در تلویزیون و فیلمسازی مورد اقتباس قرارگرفت. در سال ۲۰۰۶، فیلم موزیکال دبیرستان از شرکت دیزنی، از طرح کلی رومئو و ژولیت استفاده کرد، و دو معشوقه را در دو دبیرستان رقیب به جای دو خانواده دشمن، قرار داد. فیلمسازان از بازیگران برجسته در ساخت رومئو و ژولیت استفاده میکنند. غرور شکسپیر در نوشتن نمایشنامه رومئو و ژولیت بارها مورد استفاده قرارگرفتهاست. شکسپیر عاشق اثر سال ۱۹۹۸ از جان مادن نمونهای است که در آن شکسپیر نمایشنامه را دربرابر پیشزمینه عشق نابودشده خود مینویسد. در فوریه سال ۲۰۱۴، شرکت برادوی اچ دی نسخه فیلمی از نمایشنامه رومئو و ژولیت برادوی را عرضهکرد. در این فیلم اورلاندو بلوم و کاندولا راشاد ایفای نقش میکنند. این فیلم در سطح بینالمللی در آوریل ۲۰۱۴ عرضه شد.
اوتللو و دزدمونا • امیر ارسلان و فرخلقا • بهرام و گلاندام • بیژن و منیژه • پل و ویرژینی • اصلی و کرم • رومئو و ژولیت • رابعه و بکتاش • زال و رودابه • زهره و منوچهر • سلامان و ابسال • سلیمان و ملکه سبا • شمشون و دلیله • خسرو و شیرین • فرهاد و شیرین • کلئوپاترا و ژولیوس سزار • کلئوپاترا و مارکوس آنتونیوس • لیلی و مجنون • مادام پمپادور و لوئی شانزدهم • ماری آنتوانت و کاردینال روهان • مم و زین • ناپلئون و ژوزفین • نورجهان و جهانگیر • وامق و عذرا • ویس و رامین • همای و همایون • یوسف و زلیخا
رومئو و ژولیت تراژدی نوشتهشده توسط ویلیام شکسپیر در اوایل کار اوست که در مورد دو عاشق این نمایشنامه یکی از محبوبترین نمایشنامههای شکسپیر در زمان حیاتش میباشد و در کنار هملت یکی از نمایشنامههایی است که بر روی پرده رفتهاست. امروزه از شخصیتهای اصلی داستان بهعنوان عاشقان آرمانی یاد میشود.
رومئو و ژولیت کششی به داستانهای عاشقانه دوران باستان دارد. درونمایه اثر براساس داستانی ایتالیایی است، که به صورت شعر با نام تاریخ باستانی رومئو و ژولیت توسط ارتور برووک در سال ۱۵۶۲، و به صورت نثر در سال ۱۵۹۱ توسط ویلیام پینتر نوشته شدند. شکسپیر از هرد و اثر استفاده کرد، ولی برای گسترش داستان، شخصیتهای مکمل داستان بهخصوص مرکوتیو و پاریس را دچار تغییراتی نمود. این نظر وجود دارد که نمایشنامه بین سالهای ۱۵۹۱ تا ۱۵۹۵ نوشته شده، و برای نخستینبار در قطع ربع کاغذ در سال ۱۵۹۷ به چاپ رسید. این نسخه کیفیت پایینی داشت و نسخههای بعدی اصلاحشده و با اصل اثر شکسپیر مطابق گشتند.
استفاده شکسپیر از ترکیب دراماتیک، بهخصوص اثرات تعویض بین کمدی و تراژدی و گسترش کشمکشها، گسترش کاراکترهای فرعی، و استفاده از درونمایههای فرعی و زیبا نمودن آن، به عنوان نشانههای اولیه تواناییهای او مورد توجه است. نمایشنامه شکلهای شاعرانه مختلفی به کاراکترهای مختلف میبخشد و گاهی اوقات شکل کاراکترها نیز تغییر میکند. برای مثال رومئو، در غزل در طول نمایشنامه ماهرتر میگردد.
رومئو و ژولیت بارها درسالنهای تئاتر، فیلم، موسیقی و اپرا مورد استفاده قرارگرفتهاست. این اثر در دوران بازگرداندن پادشاهی انگلستان دوباره زندهشد و بهطورکلی توسط ویلیام داونانت اصلاح گشت. در نسخه قرن ۱۸ام چندین صحنه اصلاح، و مواردی که شاید زشت پنداشته میشدند حذف گشتند و نسخه اپرایی جورج بندا بسیاری از اقدامات را حذف کرده و یک پایان خوش به آن اضافهکرد. اجراهای قرن۱۹، شامل اجرای شارلوت کوشمان، اثر اصلی را بازیابی نموده و بیشتر بر روی رئالیسم تمرکز نمود. نسخه ۱۹۳۵از جان گیلگود بسیار به اثر شکسپیر نزدیکبود، از لباسها و صحنههای دوران الیزابت استفاده کرد تا درام را ارتقا بخشد. درقرن ۲۰ و ۲۱، نمایشنامه با نسخههای جدید و گوناگونی، چون تولید ۱۹۳۶ جورج کوکور، نسخه ۱۹۶۸ فرانک زفیرللی، نسخه الهامگرفته MTV رومئو و ژولیت در سال ۱۹۹۶ توسط باز لورمان و نسخه غیرشکسپیری۲۰۱۳ توسط کارلو کارلی نمونههایی از این بودند.
داستان رومو ژولیت
قهرمانان این نمایشنامه دختر و پسری از دو خانواده بزرگ و رقیب در شهر ورونا هستند که با یکدیگر دشمنی و اختلاف دیرینه دارند. رومئو که از خاندان مونتگیو است، به امید ملاقات با رزالین، دختری که رومئو دلباخته اش شده، به ضیافت لرد کپیولت میرود؛ آنجاست که رومئو ژولیت دختر لرد کپیولت را ملاقات میکند و رزالین را فراموش مینماید.
رومئو و ژولیت پس از نخستین شب عشق ورزی، در تلاش برای رسیدن به یکدیگر به بنبست میرسند. در این میانه خانوادههای آن دو که کینهای دیرینه از هم دارند، آتش اختلافاتشان بالا میگیرد و رومئو ناخواسته باعث مرگ تیبالت از خانواده کپیولت میشود و کار را بدتر میکند. حاکم ورونا دستور میدهد که رومئو شهر را ترک کند. ژولیت که از یک سو غم دوری از رومئو و از سوی دیگر غم از دست رفتن تیبالت قلبش را میفشارد، سخت اندوهگین میشود. خانواده ژولیت که از ازدواج مخفیانه او با رومئو که با وساطت لارنس راهب صورت گرفته بی خبر اند، ژولیت را به این امر میکنند که با خواستگارش، کنت پاریس ازدواج کند. ژولیت نزد لانس راهب میرود و از او چاره جویی میکند. لارنس به ژولیت مایعی را میدهد که با مصرف آن ۴۲ ساعت به خوابی مرگ گونه فرو خواهد رفت؛ پیشبینی لارنس این است که خانواده ژولیت به تصور این که دخترشان مرده، او را در مقبره خانوادگی قرار خواهند داد و در این میانه لارنس این فرصت را خواهد داشت که قاصدی را نزد رومئو بفرستد و او را به ورونا بخواند تا همراه ژولیت -که در نهایت از خواب مرگ گونه بر خواهد خاست- به مکان امنی بروند.
ژولیت ناامید از تحقق عشقش و با هدف تنبیه و هشدار دیگران، مایعی را که لارنس به او داده مینوشد که مدتی او را همچون مردهای به خواب عمیقی فرومیبرد. خبر مرگ ژولیت در شهر میپیچد و مجلسی که برای ازدواج ژولیت با کنت پاریس برپا شده بود، به مجلس عزا بدل میشود. در همین اثنا نقشه لارنس برای ارسال خبر برای رومئو ناکام میماند؛ زیرا، جان که راهب دیگری است پیش از آن که بتواند پیغام را به رومئو برساند در خانهای که نوعی بیماری مسری در آن شیوع یافته و به امر حاکم قرنطینه شده گرفتار میشود.
رومئو بی خبر از همه جا خبر نادرست مرگ ژولیت را از مستخدمش، بالتازار، دریافت میکند و پس از آن که سمی را از یک داروساز میخرد رهسپار ورونا میشود. رومئوی دلشکسته و بیخبر، برای حضور در کنار پیکر ژولیت که در انتظار برگزاری مراسم تدفین، در کلیسا گذاشته شده حاضر میشود و در آن جا با کنت پاریس که برای گذاشتن گل بر مزار ژولیت آمده در گیر میشود و او را به قتل میرساند. رومئو جسد پاریس را به داخل مقبره کپیولتها میکشاند و در آن جا با پیکر ظاهراً بیجان معشوقش روبرو میشود. رومئو سم را میخورد و در دم جان میدهد. دیری نمیگذرد که چهل و دو ساعت پایان یافته و ژولیت از خواب بر میخیزد و چون با جسد بیجان رومئو روبرو میشود، با خنجر رومئو به زندگی اش پایان میدهد. لرد مونتگیو، لرد کپیولت و حاکم ورونا سر صحنه حاضر میشوند و لارنس راهب کل ماجرا را برای آنها توضیح میدهد. حاکم که با جسد کنت پاریس که از خویشاوندانش است روبرو شده با یادآوری این که دشمنی دو خاندان مسبب این اتفاقات بوده لرد مونتگیو و لرد کپیولت را سرزنش میکند؛ آن دو که سخت اندوهگین اند سرانجام با یکدیگر دست دوستی میدهند و نفرت دیرینه دو خاندان با مرگ رومئو و ژولیت پایان مییابد.
رومئو و ژولیت از یک داستان قدیمی از عهد باستان نشات میگیرد. یکی از این داستانها، داستان پیراموس و طیسبه از کتاب دگردیسیهای اووید است، که شباهتهای فراوانی به داستان شکسپیر دارد: خانواده معشوقهها از یکدیگر نفرت دارند، و پیراموس در مرگ طیسبه دچار اشتباه میشود.[۱] داستان زنوفون اپیسوس اثر افیسیاکا که در قرن سوم نوشته شده، نیز شباهتهایی به نمایشنامه دارد، که از جمله میتوان به جدایی معشوقهها و معجونی که خواب شبیه مرگ میآورد اشاره کرد.[۲]
یکی از اولین مرجعها برای نامهای مونتاگو و کپیولت از کمدی الهی دانته است که مونتکی (مونتاگو) و کاپلتی (کپیولت) را در ششمین سرود پورگاتوریو به کار بردهاست.[۳] نخستین نسخه شناخته شده از داستان رومئو و ژولیت که به نمایشنامه شکسپیر نیز شباهت دارد، داستان ماریوتو و گیانوززا اثر ماسوکیو سالرنیتانو در سیوسومین رمان از سری نوولینو بوده که در سال ۱۴۷۶ منتشر شدهاست. سالرنیتانو داستان را در شهر سیهنا بیان میکند و اصرار زیادی داشت که اتفاقات در زمان خودش رخ دادهاست. نسخه داستانی او نیز شامل ازدواج مخفی، توطئه راهبه صومعه، کشتهشدن یک شهروند برجسته، تبعید ماریوتو، ازدواج تحمیلی گیانوززا، نقشه معجون، و پیام مهمی که گمراه میشود، میباشد. در این نسخه، ماریوتو دستگیر شده و اعدام میشود و گیانوززا در غم او میمیرد.[۴]
داستان هیرو و لندر و دیدو، ملکه کارتاژ هردو داستانهای شبیه در زمان شکسپیر بودند و تصور میشود که تأثیر مستقیم کمتری از او گرفته باشند، اگرچه به نظر میآید که این داستانها نیز به نوبه خود در ایجاد فضای داستانی برای داستانهای رمانتیک تأثیر دارند.
دقیقاً مشخص نیست که شکسپیر چهزمانی رومئو و ژولیت را نوشته است. پرستار ژولیت از زمینلرزهای یاد میکند که ۱۱سال پیش رخداده است.[۵] ممکن است به زلزلهٔ تنگه دوور در سال ۱۵۸۰اشارهکند، که همان سال ۱۵۹۱ در داستان میشود. زلزلههای دیگر- هم در انگلستان و هم در ورونا- در زمانهای مختلفی رخ دادهاست.[۶] اما شباهت سبک نمایشنامههای رویای نیمه شب تابستان و دیگر نمایشنامههای مرسوم در حدود سالهای ۱۵۹۴-۱۵۹۵ ثبت شده، محل ترکیب زمانی آن بین سالهای ۱۵۹۱ و۱۵۹۵ است.[۷] یک فرضیه نیز این است که شکسپیر پیشنویس نمایشنامه را در سال ۱۵۹۱ آغاز و در سال ۱۵۹۵ تکمیل کردهاست.[۸]
شکسپیر رومئو و ژولیت را در دو قطع ربع کاغذ در نسخههای پیش از چاپ، در سال ۱۶۲۳منتشر کرد. اولین نسخه چاپی، در سال ۱۵۹۷ توسط جان دانتر به چاپ رسید. بهدلیل اینکه این نسخه دارای ایرادات فراوانی نسبت به نسخههای بعد ازخود بود، نسخه بد نامیده شد. ویراستار قرن ۲۰، آقای اسپنسر، از این نسخه بدین گونه یاد میکند: «یک متن نفرتانگیز، که شاید خاطرات ناقص یک یا دو تن از بازیگران بوده باشد را نشان میدهد» و شاید آن را برای انتشار سرقت نمودهاند.[۹]
نسخه برتر، هیجانانگیزترین و سوزناکترین تراژدی رومئو و ژولیت نامیده شد. این نسخه در سال ۱۵۹۹ توسط توماس کریید چاپ، و توسط کاتبرت بوربی انتشار یافت. نسخه دوم ۸۰۰ سطر بیشتر از نسخه اول دارا بود.[۱۰] صفحه عنوان این کتاب این مطلب را بیان میکرد” تصحیح جدید، کامل، بهبود یافته”. محققان بر این باور بودند که نسخه دوم براساس نوشتههای پیش از چاپ شکسپیر (که آنرا اوراق لکهدار خود مینامید) بود، از آنجا که عجایب متنی مانند برچسبهای متغیر برای شخصیتها و “استارتهای اشتباه” برای آغاز گفتگوها که احتمالاً از طریق نویسنده زده شده اما به اشتباه توسط حروفچین حفظ شدهاند، میباشد. این نسخه از نسخههای دیگر همچون نسخه سوم ۱۶۰۹، نسخه چهارم۱۶۲۲ و نسخه پنجم ۱۶۳۷ بهتر بود. در واقع، همهٔ نسخههای بعدی و برگهها رومئو و ژولیت براساس نسخه دوم است، و ویراستاران مدرن نیز بر این باورند که هرگونه انحراف از نسخه دوم، از جانب ویراستاران یا حروفچینان صورتگرفته و شکسپیر هیچ نقشی نداشتهاست.
نسخههای مدرن این اثر نخستین بار توسط نیکولاس روو در سال ۱۷۰۹، و پس از آن توسط الکساندر پاپ در سال ۱۷۲۳ پدید آمدند. پاپ سنت ویرایش نمایشنامه را با افزودن اطلاعاتی دستورهای بر روی صحنه که در نسخه دوم فراموش شدهبودند، به نسخه اول افزود. این سنت تا اواخر دورهرومانتیک ادامه یافت. این نسخه برای اولینبار بهطور کامل در دوره ویکتوریا ظاهر شد و تا به امروز ادامه دارد، که به همراه متن، پاورقیهایی وجود دارد که منابع و فرهنگ پشت صحنه را توضیح میدهد.[۱۱]
محققان به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوان یک درونمایه ثابت و کلی برای این نمایشنامه پیدا کنند. پیشنهادهایی که برای درونمایه میشود، شامل کشف شخصیتها بر این اساس است که، انسانها بهطورکلی نه خوب، و نه بد هستند، و درعوض کموبیش به یکدیگر شباهت دارند[۱۲] بیداری از خواب و حرکت به سمت واقعیت، خطر اقدامات شتابزده یا قدرت غمانگیز سرنوشت است. هیچکدام از این موارد بهطورکلی درون مایه را تشکیل نمیدهند. اگرچه یک درونمایه کلی نمیتوان برای این اثر یافت، ولی داستان از عناصر موضوعی کوچک و متعددی تشکیل شدهاست که به صورت پیچیدهای کنار هم قرار گرفتهاند. تعدادی از این عناصر توسط محققان در زیر بحث شدهاست.[۱۳]
در رومئو و ژولیت، صرفنظر از عشق دو جوان به یکدیگر، میتوان به این نتیجه رسید که این اثر، یک درونمایه واحد ندارد. رومئو و ژولیت تبدیل به سمبل دو معشوقهٔ جوان و محکوم به نابودی شدهاند. اگرچه این یک موضوع مشهود در نمایشنامه است، برخی از محققین به دنبال کشف زبان و تاریخ پشت این اثر هستند.[۱۴]
در نخستین ملاقات، رومئو و ژولیت گونهای از گفتگو را به کار میبرند که بسیاری از نویسندگان در زمان شکسپیر، در آداب و معاشرتهای خود به کار میبردند؛ یعنی استعاره. با استفاده از استعاره قدیسین و گناهکاران، رومئو قادر بود تا احساسات ژولیت را به صورت غیرتهدیدی امتحان کند. این روش برای نخستین بار توسط بالداسار کاستلیونه ارائه شد (که آثارش در آن زمان به انگلیسی ترجمه شده بود). او بیان میکرد که اگر یک مرد از استعاره بهعنوان دعوتنامه استفاده کند، زن قادر نخواهد بود هدف او را دریابد، و او خواهد توانست با افتخار عقبنشینی کند. ژولیت نیز در این استعاره شرکت کرده و آن را گسترش میدهد. استعارههای دینی از قبیل «زیارتگاه»، «زایر» و «قدیس» در شعر آن زمان کاربرد داشتند، و بیشتر معنای رومانتیک و عاشقانه از آنان برداشت میشد تا معانی کفرآمیز؛ زیرا که تقدس از اول با مذهب کاتولیک همراه بودهاست.[۱۵] بعدها در نمایشنامه، شکسپیر بیشتر اشارات جسورانه به رستاخیز مسیح در کنار آرامگاهش را در منبع اصلی نوشتن خود، یعنی رومئو و ژولیت بروکس حذف کرد.[۱۶]
بعدها در صحنه بالکن، رومئو، گفتگو ژولیت با خود را میشنود، ولی در نسخه بروکس، گفتگو ژولیت به تنهایی انجام میشود. با آوردن رومئو برای استراق سمع، شکسپیر روال طبیعی اظهار عشق را میشکند. معمولاً زن باید متواضع و خجالتی باشد تا مطمئن شود، خواستگار او صادق بودهاست، اما با شکستن این قانون به انجام یافتن این برنامه سرعت میبخشد. دو عاشق قادر هستند تا از آشنایی اولیه بگذرند، و دربارهٔ نوع رابطهشان با یکدیگر گفتگو کنند- توافق کنند تا پساز اشنایی با یکدیگر پس از یک شب اشنایی با یکدیگر ازدواج کنند. در صحنه پایانی خودکشی، تناقضی در پیام وجود دارد- در آیین کاتولیک، خودکشی برابر با رفتن به جهنم است، در حالی که فردی که به همراه معشوقهاش بمیرد، به آیین عشق شهسوارانه، در بهشت به معشوقهاش میپیوندد. به نظر میرسد که عشق رومئو و ژولیت بیشتر به آیین عشق شهسوارانه گرایش دارد تا به دیدگاه آیین کاتولیک. اگرچه عشق آنان پرشور بود، تنها با ازدواج به کمال میرسد، که سبب از دستدادن حس همدردی مخاطب میگردد.
محققان نقش سرنوشت را درنمایشنامه مجزا میکنند. اینکه سرنوشت شخصیتهای داستان این بوده که بمیرند یا همهٔ اتفاقات به وسیلهٔ سلسلهای از بدبیاریها اتفاق میافتد، اتفاقنظری وجودندارد. استدلالاتی که در توجیه سرنوشت آمده، بیشتر براساس عاشقان ناکام است. به نظر میرسد که این عبارت بیشتر اشاره به ستارههایی دارد که آینده عاشقان را از پیش تعیین کردهاست.[۱۷] همچنین، برخی دیگر از محققان بر این باورند که نمایشنامه، مجموعهای از بدبیاریها و بدشانسیهاست- بسیاری دیگر نیز این داستان را تراژدی قبول ندارند، و آن را ملودرام عاطفی میدانند.[۱۸] روث نوو، عقیدهدارد که چیزی که در این داستان باعث رخدادن “تراژدی کمتری” از حوادث میشود، کاراکترهای داستان نیستند، بلکه راوی داستان است. برای مثال، به رقابت طلبیدن تیبالت برای مبارزه، آنی نیست، بلکه پساز مرگ مرکوتیو است، و عملی است که انتظار داریم.
محققان از دیرباز براستفاده پررنگ شکسپیر از تشبیه نور و تاریکی در نمایشنامه تأکید دارند. کارولین اسپورجن درونمایه نور را، «سمبل زیبایی عشق جدید» میدانست، و بعدها منتقدان این تفسیر را گسترش دادند.[۱۹] برای مثال، هم رومئو وهم ژولیت، دیگری را نوری در تاریکی اطرافش میبیند. رومئو، از ژولیت با عنوان آفتاب[۲۰] پرنورتر از مشعل[۲۱] جواهر درخشان شب،[۲۲] و فرشته درخشان در میان ابرهای تاریک، یاد میکند.[۲۳] هنگامی که ژولیت که ظاهراً مرده، در مقبره خود قرار دادهشده، او بر بالینش حضور یافت و به او گفت: «زیباییت سبب میشود این گنبد، پراز نور شود.»[۲۴] ژولیت نیز از رومئو با عنوان” روز در شب” و” سفیدتر از برف نشسته برپشت کلاغ” یاد میکند.[۲۵][۲۶] تضاد بین نور و تاریکی میتواند یک نماد باشد─ تضاد بین عشق و نفرت، پیری و جوانی که به صورت استعاری است. گاهیاوقات این استعارههای پیچیده، یکطنز دراماتیک ایجاد میکند. برای مثال، عشق رومئو و ژولیت نوری در دل تاریکی از نفرت است، که آنان را احاطه کرده، ولی همه تلاششان برای به هم رسیدن در شب و در تاریکی انجام میشود، در حالیکه همه دشمنیهایشان در طول روز انجام میگردد. این تناقض موجود در بین تصاویر، فضایی از دوراهیهای اخلاقی در برابر معشوقهها ایجاد میکند: وفاداری به خانواده یا وفاداری به عشق. در پایان داستان، زمانی که صبح غمانگیز است و خورشید چهرهاش را در برابر غم و اندوه پوشاندهاست، نور و تاریکی به مکان واقعیشان برمیگردند، تاریکی بیرونی حقیقت را، و تاریکی درونی خانواده، دشمنی و خانوادهها و غم و اندوه نسبت به معشوقهها را نشان میدهد. همه شخصیتها، اکنون نادانی خود را در اتفاقات اخیر درنور مییابند، و به لطف عشق رومئو و ژولیت، باردیگر همهچیز به حالت طبیعی خود بازمیگردد. درونمایه نور در نمایشنامه، با درونمایه زمان، ارتباط تنگاتنگی دارد، چراکه برای شکسپیر، نور راه مناسبی برای بیان گذر زمان درخلال حوادث، از طریق خورشید، ماه و ستارگان است.[۲۷]
زمان نقش بسیار مهمی در زبان و طرح کلی نمایشنامه ایفا میکند. هردوی رومئو و ژولیت برای بهدست آوردن دنیای خیالی، خالی از زمان در برابر واقعیتهای سختی که آنان را احاطه کرده، مبارزه میکنند. برای مثال هنگامی رومئو درهنگام ابراز عشقش به ماه قسم میخورد، ژولیت اعتراض کرده و میگوید: «به ماهی که بیثبات است قسم نخور، /که هر ماه در مدار خودش تغییر میکند، /مبادا که عشق تو نیز متغیر باشد.»[۲۸] از همان ابتدای داستان، دو معشوقه با عنوان “دارای ستاره نحس”[۲۹] یاد میشوند، که به علم اختربینی و باور به زمان ارتباط دارد. این باور وجود داشت که ستارهها سرنوشت انسانها را رقم میزدند، و باگذشت زمان، آنها نیز در آسمان حرکت میکنند، و همراه خود سرنوشت انسانها را نیز تغییر میدهند. در آغاز داستان رومئو از بدبیاری ستارگان سخن میگوید، و هنگامی که از مرگ ژولیت آگاه میشود، او حرکت ستارهها را برخلاف خودش میداند.[۳۰]
زمان همچنین با درونمایه نور و تاریکی مرتبط است. در زمان شکسپیر، نمایشنامهها اکثراً در زمان ظهر و در روشنایی روز اجرا میشد.[۳۱] این موضوع سبب میشد تا نویسنده نمایشنامه، از کلمات روز و شب استفاده کرده و تماشاگران را به تخیل وادارد. شکسپیر از کلمات روزوشب، ستارهها، ماه و خورشید استفاده میکرد تا این تخیل را ایجاد کند. او همچنین از شخصیتهایی در داستان استفاده میکرد که نام برخیاز روزهای هفته یا ساعات خاصی را داشتند تا به تماشاچی کمک کند تا گذر زمان را درک کند. درکل، بیشاز ۱۰۳ ارجاع زمانی در این نمایشنامه یافت میشود، که سبب افزودن تخیل به متن میگردد.[۳۲]
اولین نقد از این نمایشنامه، توسط ساموئل پپیس در سال ۱۶۶۲ نوشته شدهاست: «این نمایشنامه، بدترین نمایشنامهای است که در عمرم شنیدهام»[۳۳] جان درایدن شاعر، ۱۰سال بعد در ستایش نمایشنامه، و شخصیت کمدی داستان مرکوتیو مینویسد: «شکسپیر بهترین مهارتش را در مرکوتیو نشان داده، چنانکه خودش میگوید، او مجبور بود تا او را در صحنه سوم بکشد، تا از کشته شدنش توسط خودش جلوگیری کند.» نقد این نمایشنامه در قرن ۱۸ کموبیش پراکنده بود، ولی کمتر تقسیمبندی میشود. نیکلاس روو اولین کسی بود که نقدش را براساس درونمایه داستان نوشت، که ان را مجازاتی برای دو خانواده متخاصم میدانست. در اواسط این قرن، چارلز گیلدون نویسنده و لرد کامس فیلسوف، بر این باور بودند که چون نمایشنامه از سبک کلاسیک نمایشنامهنویسی تبعیت نکردهاست، در نتیجه یک شکست محسوب میشود. در تراژدی باید دگرگونی شخصیت داشته باشیم، نه اینکه همهچیز براساس سرنوشت رقم بخورد. اما، ساموئل جانسون نویسنده و منتقد، آن را یکی از اثار بسیارخوشایند شکسپیر میداند.[۳۴]
در اواخر قرن۱۸ و اوایل قرن ۱۹، نقدها بر روی پیامهای اخلاقی داستان متمرکز شدند. منتقدانی همچونچارلز دیبدین اعتقاد داشتند که روزالین، عمداً به داستان اضافهشده، تا نشان دهد که قهرمان داستان چقدر بیپروا و بیملاحظه بوده، و همین دلیل پایان غمانگیز داستان است. برخی نیز معتقدند که، فریار لورنس سخنگوی شکسپیر در اعلامخطر در شتابزدگیهای بیمورد است.
در داستان رومئو و ژولیت، شکسپیر از چندین تکنیک نمایشی استفاده کرده، که منتقدان را به تحسین واداشتهاست؛ بیشتر ازهمه تغیرات ناگهانی از کمدی به تراژدی، بهچشم میآید. پیش از مرگ مرکوتیو درصحنه سوم نمایش، نمایشنامه در کل بهصورت کمدی است.[۳۵] پس از مرگ ناگهانی او، نمایشنامه ناگهان جدی شده و لحن تراژیک بهخود میگیرد. زمانی که رومئو به جای اعدام تبعید میشود، و فریار لورنس نقشهای میکشد تا ژولیت را به رومئو برساند، تماشاچیان هنوز انتظار یک پایان خوش برای داستان دارند. آنان همچنان نفسهایشان درسینه حبس شده، و منتظر آغاز صحنه پایانی در مقبره هستند: اگر رومئو بهاندازهٔ کافی معطل شود تا فریار برسد، او و ژولیت به یکدیگر خواهندرسید.[۳۶] این تغییرات ناگهانی از امید به ناامیدی، تاخیر، امید تازه، برای ایجاد تراژدی بهکار رفتهاند، تا زمانیکه در نهایت امید از بین میرود و دو معشوق در پایان میمیرند.[۳۷]
شکسپیر همچنین از ریزداستانهایی در نمایشنامه استفاده میکند، تا دید واضحی نسبت به فعالیتهای شخصیتها ایجاد نماید. برای مثال، در آغاز نمایش، رومئو عاشق روزالین است، که تمام پیشرویهای او را رد میکند. شیدایی رومئو نسبت به او، دقیقاً با عشق او به ژولیت در تضاد است. این موضوع سبب میشود تا تماشاچی جدیت عشق رومئو و ژولیت و ازدواج آنان را درک کنند. عشق پاریس نسبت به ژولیت، بین احساسات ژولیت نسبت به او و نسبت به رومئو، در تضاد است.
شکسپیر در طول نمایشنامه، از شکلهای گوناگونی از فرم شاعرانه استفاده کردهاست. او داستانش را با دیباچه ۱۴ سطری به شکل غزلوارهٔ شکسپیری آغاز میکند، که توسط گروه همسرایان خوانده میشود. بیشتر داستان رومئو و ژولیت، بهصورت شعر سپید نوشته شده، و بیشتر آن شعر پنج بحری است که با اثار بعدی شکسپیر تفاوت اندکی دارد.[۳۸] شکسپیر با توجه نوع شخصیتی که بهکاربرده، فرم شعری متفاوتی انتخاب کردهاست. هر کدام از این فرمها، با احساسات شخصیت بر روی صحنه نیز، متناسب انتخاب میشود. برای مثال، هنگامیکه رومئو در مورد روزالین سخن میگوید، او از غزل پترارکی استفاده میکند. غزل پترارکی در مواقعی استفاده میشد که مرد بهوسیله آن زیبایی خارقالعاده زنی را توصیف میکرد که امکان دسترسی به آن وجود نداشت، شرایط رومئو در مقابل روزالین اینچنین بود. این غزل همچنین توسط بانو کپیولت در وصف کنت پاریس نیز استفادهشد تا خوشمنظر بودن او را به ژولیت نشاندهد.[۳۹] هنگامیکه رومئو با ژولیت سخن میگوید، غزل پترارکی تبدیل به غزل دیگری میشود که از کلمات “زائر” و”مقدس” به عنوان استعاره استفاده میکند.[۴۰] درنهایت، وقتیکه اندو یکدیگر را بر روی بالکن ملاقات میکنند، رومئو تلاش میکند تا بهوسیله غزل عشق خود را به او ثابت کند، ولی ژولیت با گفتن «تو عاشق منی؟» غزل را میشکند.[۴۱] با این کار اوبه دنبال یافتن جملهای است تا احساس حقیقی خود را بیان کند، و از بزرگ جلوهدادن عشقشان خودداری نماید.[۴۲] ژولیت هنگام سخنگفتن با رومئو از کلمات تکهجایی استفاده میکند، او بههنگام سخن با کنت پاریس جملات و کلمات رسمی بهکار میبرد.[۴۳] شکسپیر این نوع از نثر را برای درک مردم عادی حفظ کردهاست، اگرچه آن را برای شخصیتی همچون مرکوتیو نیز بهکاربردهاست.[۴۴]
نقد روانشناسی اولیه از مشکلات عدیدهٔ رومئو و ژولیت سخنگفته، و ان را بیشتر به تصمیمهای آنی رومئو، که از “عدم کنترل خود، و پرخاشگریاش” ناشی میشود مرتبط میداند، که در نهایت سبب مرگ مرکوتیو و خودکشی او و ژولیت میشود.[۴۵] رومئو و ژولیت از لحاظ روانشناختی، بسیار پیچیدهاست، سبب میشود تا خواننده با خواندن ان احساس همدردی با ان پیدا کند که معادل با بیماری است.[۴۶] نورمن هولاند، در سال۱۹۶۶نوشتهاست که، رویای رومئو[۴۷] در واقعیت، پراز روزهایی است که هم شامل دنیای بزرگسالی وی، هم عقدههای دوران کودکی اوست؛ باتأکید براینکه، شخصیت دراماتیک، انسانی با فرایندهای ذهنی متفاوت با نویسنده، نیست.[۴۸] منتقدینی چون جولیا کریستوا بر این نکته تأکید دارند که، نفرت موجود بین دو خانواده، سبب علاقه رومئو و ژولیت به یکدیگر شدهاست. این نفرت بهخوبی، خود را در سخنان معشوقهها نشان میدهد: برای مثال ژولیت از «عشق من از نفرتم سرچشمه میگیرد» سخن میگوید[۴۹] و اغلب عشق خود را در پیشبینی مرگ او نشان میدهد. این موضوع سبب حدس و گمان در خصوص مشکلات روانی نویسنده میشود، بهویژه با درنظرگرفتن غم و اندوه شکسپیر برای فرزندش همنت این حدس و گمان قوت مییابد.[۵۰]
نقد ادبی فمینیستی دشمنی موجود بین خانوادهها، در جامعه پدرسالار شهر ورونا را نکوهش میکند. خشونتهای مردانه اعمالشده بر رومئو، عامل اصلی پیشبردن تراژدی به انتهایش است. هنگامیکه تیبالت مرکوتیو را میکشد، رومئو خشمگین میشود، و از اینکه ژولیت او را «زننما» ساختهاست، پشیمان میباشد.[۵۱] در این دیدگاه، مردان جوان، زمانی مرد میشوند که از رفتار خشونتآمیز پدرشان تقلید کنند. دشمنی نیز به خشونت مرد مرتبط است، چنانکه لطیفههای گوناگونی در خصوص اینمورد پیش از ازدواج ساخته شدهاست.[۵۲] ژولیت نیز از صفت تمکین زنانه برخورداراست، چرا که به افرادی همچون فریار اجازه میدهد تا مشکلاتش را برایش حل کنند. دیگر منتقدین، برجنبه فمینیسم اثر از زاویه تاریخگرایی مینگرند، و بر این نکته تأکید دارند که نمایشنامه زمانی نوشتهشدهاست که، نظم فئودالی بهطور فزایندهای توسط دولت به چالش کشیده شد، و نظام سرمایهداری ظهور کرد.
رومئو و ژولیت به همراه هملت نمایشنامههایی هستند که به دفعات بر روی صحنه رفتهاند. اقتباسهای فراوان آن را تبدیل به یکیاز مشهورترین و پایدارترین داستانهای شکسپیر کردهاست.[۵۴] حتی در زمان حیات شکسپیر نیز این نمایشنامه محبوبیت فراوانی داشت. محقق،گری تیلور، آن را جزو یکیاز ۶نمایشنامه محبوب شکسپیر، پس از مرگ کریستوفر مارلو و توماس کید و پیش از استیلای بن جانسون میداند، و این زمان، دورهای بود که شکسپیر بزرگترین نمایشنامهنویس لندن بهشمار میرفت.[۵۵][۵۵] زمان دقیق اولین اجرای این نمایشنامه مشخص نیست. اما گروه مردان چمبرلین نخستین اجراکنندگان آن بودند. ریچارد بورباگ احتمالاً بازیگر نقش اول بوده، و ارباب روبرت گوفه (یک پسر) نخستین بازیگر نقش ژولیت بودهاست. این اجرا به احتمال فراوان در سالن تئاتر اجرا شده، و در کنار آن اجراهای دیگری در سالن تئاتر پرده انجام شدهاست.[۵۶] رومئو و ژولیت یکی از اولین نمایشنامههای شکسپیر بود که در خارج از انگلستان نیز اجرا شد: نسخه ساده و کوتاهشدهای آن در سال ۱۶۰۴ در شهرنوردینگلن اجرا گشت.[۵۷]
تمامی سالنهای تئاتر در۶سپتامبر ۱۶۴۲، توسط دولت پیوریتن بستهشدند. در طول بازگردانی سلطنت در سال ۱۶۶۰، دو شرکت انحصاری (شرکت پادشاهی و شرکت دوکها) تأسیس شدند، و مجموعه تئاترهای موجود، بین اندو شرکت تقسیم شد.[۵۸]
اولین بازیگر رسمی نقش ژولیت سرویلیام داونانت از شرکت دوک، در سال ۱۶۶۲ نمایشی را بر روی صحنه برد که در ان، هنری هریس نقش رومئو، توماس بترتون نقش مرکوتیو و همسر بترتون ماری ساندرسون نقش ژولیت را بازی کردند: به احتمال فراوان او نخستین کسی بود که نقش ژولیت را بهصورت حرفهای بازی کردهاست.[۵۹][۶۰] نسخه دیگری از این نمایشنامه نیز مخصوص گروه داونانت بود که توسط شرکت دوکها اجرا شد. این اثر یک کمدیتراژدی بود که توسط جیمز هاوارد ترتیب داده شدهبود، و در ان هر دو معشوقه زنده ماندند.[۶۱]
تاریخچه و سقوط کایوس ماریوس، اثر توماس اوتوای یکی از اقتباسهای ارزنده از شکسپیر بود که در سال۱۶۸۰ عرضه شد. صحنه از ورونای دوره رنسانس به رم باستان تغییر کرد: رومئو تبدیل به ماریوس، ژولیت تبدیل به لاوینیا شد و جنگ و دشمنی بین نجیبزادگان و مردم بود؛ ژولیت/لاوینیا پیش از مرگ رومئو/ماریوس از کما بیدار میشود. نسخه اوت وای بسیار موفق بود و به مدت ۷۰سال اجرا شد.[۶۲] نوآوری وی در صحنه پایانی، بسیار مورد توجه، و در۲۰۰ سال بعد بسیار مورد استفاده قرارگرفت: نسخهتیوفیلوس سیبر در سال ۱۷۴۴، و نسخه دیوید گریک در سال ۱۷۴۸ هردو از این نسخه الهام گرفته بودند.[۶۳]
اولین اجرا در آمریکای شمالی توسط گروهی آماتور انجام شد: در ۲۳ماه مارس سال ۱۷۳۰، یک فیزیکدان بهنام یواخیم برتراند، در روزنامه گازته نیویورک، آگهی منتشر کرد، و در ان اعلام داشت که اجرایی بر روی صحنه خواهدبرد که خودش در ان نقش عطار را بازی خواهدکرد.[۶۴] اولین اجرای حرفهای در آمریکای شمالی توسط شرکت هاللام صورت پذیرفت.[۶۵]
نسخه تغییریافته گریک از این نمایشنامه بسیار محبوب گشت، و حدود یک قرن اجرا شد. تا اینکه در سال ۱۸۴۵ نسخه اصلی شکسپیر درامریکا توسط سوزان و شارلوت کوشمان در نقش رومئو و ژولیت به اجرا درامد.[۶۶] پس از ان در سال ۱۸۴۷ در انگلستان توسط ساموئل فلپس در تئاتر سادلر ولز اجرا شد. خواهران کوشمان در حدود ۸۴ اجرای خود به نسخه شکسپیر وفادار ماندند. ایفای نقش رومئو توسط او، تحسین بسیاری را برانگیخت. روزنامه تایمز در مقالهای نوشت: «بهمدت طولانی نقش رومئو قراردادی بود. ایفای نقش توسط بانو کوشمان، خلاقانه، زنده، جذاب و سرسختانه بود.»[۶۷] ملکه ویکتوریا در مجله خود نوشت: «هیچکس باور نمیکرد که او یک زن بودهاست.»[۶۸] موفقیت کوشمان، سنتهای گریک را درهم شکست، و راه را برای اجرای نسخه اصلی داستان در سالهای بعد هموار ساخت.
اجراهای حرفهای اثر شکسپیر، درقرن ۱۹، دو ویژگی اساسی داشتند: نخست، بیشتر انان ستاره محور بودند، که دران بازیگران فرعی حذف میشدند تا بازیگران اصلی بیشتر به چشم آیند. دوم، بیشترشان، «تصویری» بودند، بدینگونه که، اعمال نمایش در مجموعههای دیدنی و جذاب و بهصورت استادانه تهیه شدهبودند (نیازمند مکثهای طولانی برای تغییر صحنه بودند) و بهطور مکرر از تابلوهای متحرک استفاده میکردند.[۶۹] اجرای هنری اروینگ در سال۱۸۸۲ در تئاتر لیسیوم (با ایفای نقش رومئو توسط خودش و ژولیت توسط الن تری) به عنوان نخستین الگو در سبک استفاده از تابلوهای تصویری شناخته میشود.[۷۰]
داستان رومو ژولیت
بازیگران امریکایی به رقابت با همتایان انگلیسی خود پرداختند. ادوین بوث (برادر جان ویلکس بوث) و ماری مکویکر (همسر ادوین) در۳فوریه سال ۱۸۶۹ در سالن مجلل تئاتر بوث رومئو و ژولیت را اجرا کردند. برخی گزارشها حاکی از این است که این تولید و اجرا یکی از باشکوهترین و استادانهترین اجراهای رومئو و ژولیت در آمریکا بودهاست. این اجرا بسیار مشهور شده، و در عرض ۶هفته به فروش ۶۰۰۰۰دلاری رسید.[۷۱] (معادل با ۱۰۶۳۰۰۰دلار امروزی). چنین مینویسند که: «تراژدی با دقت فراوان و با رعایت ادب و نزاکت از تمامی جهات، شبیه متن اصلی نوشته شده توسط شکسپیر بود.»[۷۲]
در طول قرن ۱۹، و بر اساس معیارهای اجرای حرفهای، رومئو و ژولیت، به عنوان محبوبترین اثر در بین اثار شکسپیر شناختهشد. اما در قرن بیستم، پساز هملت دومین اثر محبوب شکسپیر شد.[۷۳]
در سال ۱۹۳۳ نمایشنامه توسط کاتارین کرنل و شوهر کارگردانش گوتری مک کلینتیک احیا شد و یک تور دور دنیا به مدت ۷ماه را آغاز نمود. این نمایش با حضور بازیگرانی چون اورسون ولز، برایان اهرن وباسیل راثبون انجام میشد. این اجرا موفقیت کمی بهدستآورد، و در نتیجه در بازگشتشان به نیویورک، کرنل و مک کلینیت در ان تجدیدنظر کردند، و برای نخستین بار، نمایشنامه بدون حتی کوچکترین تغییر اجرا شد. این تولید جدید، در دسامبر۱۹۳۴ بر روی پرده رفت و رالف ریچاردسون در نقش مرکوتیو و ماوریس ایوانز در نقش رومئو بازی کردند. منتقدان عقیدهداشتند که کرنل، “بهترین ژولیت زمان خود”، “تا ابد فراموشنشدنی” و جذابترین و زیباترین ژولیتی بود که صحنه تئاتر تا به امروز بهخود دیدهاست.[۷۴]
تئاتر نوین جان گیلگود در سال ۱۹۳۵ با حضور لورنس اولیور در نقش رومئو و مرکوتیو، که به صورت متناوب در طول ۶هفته تغییر میکرد، و پگی اشکرافت در نقش ژولیت بود.[۷۵] گیلگود بهصورت استادانه از ترکیب دونسخه اصلی شکسپیر استفاده کرد و فضای صحنه و لباس بازیگران را با توجه به عصر الیزابت انتخاب کرد. تلاشهای او سببشد تا موفقیت عظیمی در فروش داشتهباشد و سببشد تا رئالیسم تاریخی در تولیدات بعدی مدنظر قرارگیرد.[۷۶]
نسخه بعدی از پیتر بروک در سال ۱۹۴۷ آغاز سبک نوینی از رومئو و ژولیت بود. بروک علاقه چندانی به رئالیسم نداشت، و عقیده داشت آثار باید بهگونهای ترجمه شوند تا با دنیای مدرن ارتباط برقرار کنند. او بیان میکند، «یک تولید زمانی درستاست که از صحت برخوردار باشد، و زمانی خوب است که موفقیت کسب کند.»[۷۷] بروک آشتی و صلح نهایی خانوادهها در پایان اثر را نیز حذف نمود.[۷۸]
دراغاز این قرن، تماشاگران بیشتر تحتتاثیر سینما قرارگرفتند و بیشتر به بازیگران جوان علاقه پیدا کردند، و چندان علاقهای به بازیگران مسن نشان ندادند.[۷۹] یک مثال بارز برای اینکار، تولید فرانکو زفیرللی درتئاتر اولدویک در سال ۱۹۶۰ بود، که در ان جان استراید و جودی دنچ بازی میکردند و بعدها در فیلم سینمایی ۱۹۶۸ نیز بازی کردند. زفیرللی این اثر را از ایدههای بروک گرفت، و حدود یک سوم ان را حذف نمود، تا اثر جذابتر شود. او در مصاحبهای با مجله تایمز بیان کرد، که درونمایههای عشق و عدم درک متقابل دو نسل، باعصر معاصر متناسب است.[۸۰]
اجراهای اخیر، بیشتر شکل عصر مدرن را دارند. برای مثال، در سال۱۹۸۶ شرکت سلطنتی شکسپیر نمایشنامه را در شهر مدرن ورونا شکل دادند. چاقوهای ضامندار جای شمشیرها را گرفتند و رومئو بهوسیله سرنگ تزریق خودکشی کرد.[۸۱] در سال ۱۹۹۷، تئاتر فولگر شکسپیر نسخهٔ را اجرا کردند که در دنیای شهری امروز شکل گرفتهبود. رومئو به کبابی کپیولت میرود تا ژولیت را ملاقات کند، و ژولیت هنگامیکه در کلاس درس است، از مرگ تیبالت آگاه میشود.[۸۲]
نمایشنامه، معمولاً در فضای تاریخی اجرا میشد تا درگیریهای ضمنی در نمایش را نیز به تماشاگر منتقل کند. برای مثال، چندین اجرا در فضای جنگ اسرائیل و فلسطین در دوران اپارتاید در افریقای جنوبی و پساز انقلاب پوبلو اجرا شدند.
در سال ۲۰۱۳، رومئو و ژولیت در سالن تئاتر ریچارد راجرز در برادوی به روی صحنه رفت، و در فاصله زمانی ۱۹سپتامبر تا ۸ دسامبر، حدود ۹۳اجرا را پس از ۲۷ پیشنمایش برگزار کردند و در ان اورلاندو بلوم و کوندولا راشاد ایفای نقش نمودند.[۸۳]
بهترین و معروفترین نسخه از رقص باله رومئو و ژولیت از سرگئی پروکفیف است. .[۸۴] درابتدا قرار بر این بود که به سفارش شرکت رقص باله کیروف اثر پایانی خوشی داشتهباشد، اما پروکوفیف با توجه به محتوای موسیقی آن، این نظر را نپذیرفت. این اثر متعاقباً به شهرت فراوانی رسید، و طراحی آن توسط جان کرانکو (۱۹۶۲) و کنث مک میلان (۱۹۶۵) انجامشد.[۸۵]
در سال ۱۹۷۷، تولیدمایکل اسموین از این اثر بسیار رومانتیک و مهیج بود، و توسط شرکت رقص باله سانفرانسیسکو عرضهشد. این اثر نخستین رقص باله کامل بود که مورد استقبال شبکه پیبیاس و برنامه اجراهای عظیم قرارگرفت و در سال ۱۹۷۸پخششد.[۸۶]
حداقل ۲۷ اپرا براساس رومئو و ژولیت ساختهشدهاست.[۸۷] نخستین اپرا، رومئو و ژولیت سال ۱۷۷۶ بود، که توسط جورج بندا و به سبک زینگ اشپیل برگزارشد و در ان بسیاری از شخصیتها و اعمالشان حذف ویک پایان خوش را صاحب شد. این سبک چندینبار نیز اجراشد. معروفترینشان، رومئو و ژولیت از گوناد بود که در سال ۱۸۶۷اجراشد و پساز نخستین اجرا، موفقیت بسیاری کسب کرد، و تابهامروز نیز رواج داشتهاست. .[۸۸] از اپراهای بعدی میتوان به رومئو و ژولیت اثر هنریش سوترمیستر در سال ۱۹۴۰اشاره کرد.
رومئو و ژولیت «سمفونی دراماتیک» از برلیوز اثر بسیار بزرگی بود که از۳بخش صداهای ترکیبی، گروه کر و ارکسترا تشکیلشدهبود و در سال ۱۸۳۹ اجراشد.[۸۹] رومئو و ژولیت چایکوفسکی اثر چایکوفسکی پوئم سمفونی ۱۵دقیقهای بود که از ملودی شناختهشدهای به نام «درونمایه عشق» استفاده کرد.[۹۰] استفاده مکرر چایکوفسکی از درونمایه موسیقی در رقص باله، صحنه بالکن، در رختخواب ژولیت و درمقبره، بعدها توسط بسیاریاز کارگردانان مورد استفاده قرارگرفت: برای نمونه، درونمایه عشق نینا روتا به همین شیوه در فیلم سینمایی سال۱۹۶۸ مورد استفاده قرار گرفت.[۹۱] آهنگسازان کلاسیک دیگری نیز تحتتاثیر این نمایشنامه قرارگرفتند که ازبین انان میتوان به هنری هیو پیرسون، اسوندسون، دلیوس، استن همر و کابالوسکی اشاره کرد.
مشهورترین اثر تئاتر موزیکال نسخه داستانکنارهغربی بود که موسیقی اثر از لئونارد برنشتاین و متن آهنگ از استفن سوندهیم بود. این نسخه از فضای اواسط قرن بیستم شهر نیویورک و جنگهای خانوادگی به صورت گروهی و قومی نیز استفاده کرد.[۹۲]
رومئو و ژولیت تأثیر بهسزایی بر ادبیات پس از خود داشت. پیش ازان، داستان عاشقانه، موضوع مناسبی برای تراژدی نبود.[۹۳] از بین اثار شکسپیر، رومئو و ژولیت بیشترین و متنوعترین اقتباسها، ازجمله شعر و روایتهای نثر، درام، اپرا، ارکسترا و گروههای موسیقی، رقص باله، فیلم، اثار تلویزیونی و نقاشی را شاملشد.[۹۴] همچنین کلمه “رومئو” در زبان انگلیسی مترادف کلمه “معشوقه مرد” قرارگرفت.[۹۵]
رومئو و ژولیت در زمان خود شکسپیر نیز مورد تقلید قرارگرفت: دو زن خشمگین ابینگدون اثر هنری پورتر(۱۵۹۸) و بروزدادن، استاد پاسبان اثر توماس دکر(۱۶۰۷) نمونههایی بودند که دران از صحنه بالکن الهامگرفتهشد و در ان قهرمان زن داستان درگیر بازی با لغات بین دو فرد است.[۹۶] این نمایشنامه، بعدها نیز آثار ادبی را تحتتاثیر قرارداد. برای نمونه این اثر طرح اولیه داستان نیکلاس نیکلبای از چارلز دیکنز شد.[۹۷]
رومئو و ژولیت یکی از اثار مصور شکسپیر نیزاست.[۹۸] نخستین تصویر مصور از این اثر، کندهکاری بر روی چوب از صحنه مقبره بود که توسط الیشا کرکال ساختهشد و در نسخه ۱۷۰۹ نیکلاس روو پدیدار گشت.[۹۹] پنج نقاشی نیز وجود دارند که به سفارش گالری بویدل شکسپیر در اواخر قرن ۱۸ طراحی شدند، ویکی از انان تمامی صحنههای نمایشنامه را دربر دارد.[۱۰۰] مد قرن۱۹ برای اجرای برنامههای «تصویری» منجر به ترسیم اثاری براساس الهامهای مدیران طراحی گشت، و درعوض سبب تأثیرگرفتن نقاشان، از بازیگران و صحنههای تئاترشد.[۱۰۰] درقرن بیستم، بیشتر تصاویر نمادین از صحنههای فیلمهای مشهور گرفتهشد.[۱۰۱]
درسال۲۰۱۴،انتشارات سیمون و شوستر رمان پرستار ژولیت را که توسط تاریخشناس و محقق پروفسور لوئیس ام.لوین نوشته شدهاست، منتشر خواهدکرد که دران اتفاقات ۱۴سال این نمایشنامه، از دیدگاه پرستار به تصویر کشیدهشدهاست.[۱۰۲]
رومئو و ژولیت نمایشنامهای است که بیشترین فیلم ممکن از آن ساختهشدهاست.[۱۰۳] از برجستهترین آثار میتوان به فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۳۶ اثر جورج کوکور که نامزد دریافت ۲ اسکار بود، فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۶۸ اثر فرانکو زفیرللی و فیلم رومئو + ژولیت از باز لورمان اشاره کرد. دو مورد آخر، در زمان خود، بیشترین فروش را در بین آثار شکسپیر داشتند.[۱۰۴] فیلم رومئو و ژولیت برای نخستین بار، در دوره صامت، توسط جورج ملیس ساختهشد، اگرچه این اثر اکنون موجود نیست.[۱۰۴] نخستین نسخه شنیداری از فیلمها، مربوط به فیلم جنگ هالیوود ۱۹۲۹ بود که دران جان گیلبرت صحنه بالکن را رودرروی نورما شیرر اجرا کرد.[۱۰۵]
رناتو کاستلینی جایزه شیر طلایی را از جشنواره فیلم ونیز بهخاطر فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۵۴ دریافت کرد، که در این فیلم رومئو، لورنس هاروی یک بازیگر باتجربه بود. در عوض، سوزان شنتال، در نقش ژولیت، دانشجوی منشیگری بود که توسط کارگردان در میخانه لندن، کشفشد و بیشتر بهدلیل پوست کمرنگ جذاب، و موهای بلوندش در این نقش بازی کرد.[۱۰۶]
استفن اورگل، فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۶۸ اثر فرانکو زفیرللی را «پر از جوانان زیبا و خوشرو، فیلمبرداری زیبا و صحنههای رنگارنگ باشکوه» توصیف میکند.[۱۰۷] در فیلم زفیرللی، لئونارد وایتینگ و اولیویا هاسی تجربه قبلی از بازیگری نداشتند، اما در این فیلم با نبوغ و پختگی بازی نمودند.[۱۰۸] زفیرللی به دلیل نمایش صحنه دوئل به عنوان پهلوانان دروغین که غیرقابل کنترل هستند، مورد تقدیر قرارگرفت.
فیلم رومئو و ژولیت و موسیقی متن فیلم از باز لورمان مورد توجه “نسل امتیوی” قرارگرفت: مخاطبان جوانی که همسنوسال شخصیتهای داستان بودند.[۱۰۹] بهمراتب تیرهتر از نسخه زفیرللی، فیلم درفضای زمخت، خشن و ظاهری از سواحل ورونا و بیشه چنار فیلمبرداری شد. لئوناردو دیکاپریو نقش رومئو و کلیر دینز نقش ژولیت را بازی کردند.
این نمایشنامه بهطور گستردهای در تلویزیون و فیلمسازی مورد اقتباس قرارگرفت. در سال ۲۰۰۶، فیلم موزیکال دبیرستان از شرکت دیزنی، از طرح کلی رومئو و ژولیت استفاده کرد، و دو معشوقه را در دو دبیرستان رقیب به جای دو خانواده دشمن، قرار داد. فیلمسازان از بازیگران برجسته در ساخت رومئو و ژولیت استفاده میکنند. غرور شکسپیر در نوشتن نمایشنامه رومئو و ژولیت بارها مورد استفاده قرارگرفتهاست. شکسپیر عاشق اثر سال ۱۹۹۸ از جان مادن نمونهای است که در آن شکسپیر نمایشنامه را دربرابر پیشزمینه عشق نابودشده خود مینویسد. در فوریه سال ۲۰۱۴، شرکت برادوی اچ دی نسخه فیلمی از نمایشنامه رومئو و ژولیت برادوی را عرضهکرد. در این فیلم اورلاندو بلوم و کاندولا راشاد ایفای نقش میکنند. این فیلم در سطح بینالمللی در آوریل ۲۰۱۴ عرضه شد.
اوتللو و دزدمونا • امیر ارسلان و فرخلقا • بهرام و گلاندام • بیژن و منیژه • پل و ویرژینی • اصلی و کرم • رومئو و ژولیت • رابعه و بکتاش • زال و رودابه • زهره و منوچهر • سلامان و ابسال • سلیمان و ملکه سبا • شمشون و دلیله • خسرو و شیرین • فرهاد و شیرین • کلئوپاترا و ژولیوس سزار • کلئوپاترا و مارکوس آنتونیوس • لیلی و مجنون • مادام پمپادور و لوئی شانزدهم • ماری آنتوانت و کاردینال روهان • مم و زین • ناپلئون و ژوزفین • نورجهان و جهانگیر • وامق و عذرا • ویس و رامین • همای و همایون • یوسف و زلیخا
ویلیام شکسپیر (به انگلیسی: William Shakespeare) (زاده ۱۵۶۴ – درگذشته ۱۶۱۶) شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی بود که بسیاری وی را بزرگترین نویسنده در زبان انگلیسی دانستهاند. «سخن سرای ایون» (به انگلیسی: Bard of Avon) لقبی است که به خاطر محل تولدش در آون واقع در استراتفورد انگلیس به وی دادهاند.
ویلیام شکسپیر در ۲۶ آوریل ۱۵۶۴ در شهر استراتفورد در انگلستان غسل تعمید داده شد. شهرت شکسپیر به عنوان شاعر، نویسنده، بازیگر و نمایشنامهنویس منحصربهفرد است و برخی او را بزرگترین نمایشنامهنویس تاریخ میدانند. با این حال، بسیاری از حقایق زندگی او مبهم است. پدرش از صاحبمنصبان دیوانی بود که گویا بعدها با مشکلات مالی مواجه شد[۱] و مادرش فرزند یک زمیندار محلی نسبتاً ثروتمند بود. شکسپیر احتمالاً در مدرسهٔ گرامر استراتفورد تحصیل کرده و در آنجا اطلاعات ارزشمندی دربارهٔ لاتین به دست آوردهاست؛ اما ویلیام رهسپار آکسفورد یا کمبریج نشد.
دربارهٔ جوانیِ ویلیام افسانه فراوان است و سند معتبر اندک. اولین مدرکی که ما دربارهٔ او پس از مراسم تعمید و نامگذاری داریم، از ازدواج او با آن هثوی (به انگلیسی: Anne Hathaway) در سال ۱۵۸۲ است، که ثمرهٔ آن دختری متولد ۱۵۸۳ و یک دختر و پسر دوقلو در سال ۱۵۸۵ بود. شکسپیر پس از ازدواج به لندن رفت و در تماشاخانه مشغول بازی شد. در آنجا وظیفهٔ ویرایش نمایشنامهها را به او سپردند. شکسپیر از این موقعیت استفاده کرد و خود چند نمایشنامه نوشت که با استقبال روبهرو شد. پس از آن، تا هفت سال هیج اطلاعی از فعالیتهایش نداریم؛ اما وی احتمالاً پیش از سال ۱۵۹۲ در لندن به عنوان بازیگر کار میکردهاست. در این موقع، چندین گروه بازیگری در لندن و دیگر مناطق وجود داشت که ارتباط شکسپیر با یکی یا بیشتر از آنها همگی حدسیات است. اما ما از ارتباط مفید و طولانی او با موفقترین دستهٔ بازیگران با نام مردان لرد چمبرلِین (به انگلیسی: The Lord Chambelain’s Men) اطلاع داریم که پس از به تخت نشستن جیمز اول، مردان شاه (به انگلیسی: The King’s Men) نام گرفتند. شکسپیر نهتنها با این گروه بازی کرد، بلکه سرانجام سالار صاحبسهم و مدیر نمایشنامه شد.
دسته شامل کسانی میشد که در آن روزگار مشهورترین بازیگران بودند؛ مانند ریچارد باربیج، که بیشک خالق نقشهای هملت، شاه لیر، و اتللو بود. همچنین، رابرت آرمین و ویل کمپ (بازیگران نمایشنامهٔ دلقک و احمق شکسپیر).
همچنین ایشان شناختهشدهترین بازیگران تئاتر الیزابتی در سال ۱۵۹۹ بودند.
شکسپیر در دوران نخستین، خود را به تئاتر محدود نکرد و در سال ۱۵۹۳ منظومهٔ عشقی ـ اساطیریِ ونوس و آدونیس
(به انگلیسی: Venus and Adonis) و در سال پس از آن نیز اثر برجستهترِ تاراج لاکریس (به انگلیسی: The Rape of Lucrese) را به حامی خود، اشرافزادهٔ ساوت همپتون، اهدا کرد،[۱] و تا ۱۵۹۷ او موفق شد خانهای نو در استراتفورد خریداری کند، و اینک او میتوانست خود را «جنتلمن» بنامد.
داستان رومو ژولیت
فرانسیس میرس (به انگلیسی: Francis Meres) در پالادیس تامیا: خزانهٔ هوش (۱۵۹۸) دربارهٔ شکسپیر میگوید: «همانطور که پلاتوس و سنکا (به انگلیسی: Plautus and Seneca) بهترین کمدی و تراژدی به زبان لاتین هستند، شکسپیر فاخرترین آنها از هر دو گونه در روی صحنه است.»
با دو چکامهای که شکسپیر در سالهای ۱۵۹۳ و ۱۵۹۴ به چاپ رساند، اشعار او زودتر از نمایشهایش چاپ شدند. همچنین، باید گفت که بیشتر غزلهای او باید در این سالها نوشته شده باشند و نمایشهای او پس از سال ۱۵۹۴ پدید آمدهاند، و او بهطورکلی هر دو سال یک اثر عرضه کرد که هریک شامل سرودها و آهنگهایی بسیار زیبایی میشدند.
نمایشهای ابتداییِ شکسپیر شامل هنری چهارم، تیتوس آندرونیکس، رؤیای شب نیمهٔ تابستان، تاجر ونیزی، و ریچارد سوم میشود که همگی در میانه و اواخر دههٔ ۱۵۹۰ تاریخگذاری شدهاند.
همچنین، بعضی از تراژدیهای مشهور او که در اوایل دههٔ ۱۶۰۰ نگاشته شدهاند، مشتملاند بر اتلو، شاه لیر، و مکبث.
در حدود سال ۱۶۱۰ شکسپیر برای استراحت به استراتفورد برمیگردد و باز به نوشتن ادامه میدهد. این دوره، دورهٔ رمان و کمدی-تراژدی او به حساب میآید. او در این مدت، آثاری مانند طوفان، هنری هشتم، سیمبلاین و داستان زمستان را پدیدآورد.
غزلیات او نخستین بار در سال ۱۶۰۹ به چاپ رسید.
ویلیام شکسپیر در روز ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ میلادی در پنجاه و دو سالگی درگذشت. جسدش را دو روز بعد در کلیسای مقدس ترینیتی به خاک سپردند.
او حتی قطعهای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر آن حک شدهاست:
تو را به مسیح از کندن خاکی که اینجا را دربرگرفته دست بدار!
خجسته باد آنکه این خاک را فروگذارد،
و نفرین بر آنکه استخوانهایم بردارد!
او در حالی مُرد که به سال ۱۶۱۶ هیچ نسخهٔ جمعآوری شدهای از آثارش وجود نداشت، و بعضی از آنها در نسخههایی مستقل چاپ شده بودند که همانها هم بدون نظارت و ویرایش او بود.
در سال ۱۶۲۳ دو تن از اعضای هیئت شکسپیر، جان همینگز و هنری کاندل، نسخه جامع و ویراستهای از نمایش نامههایش را به چاپ رساندند که فِرست فولیو (به انگلیسی: First Folio) نام گرفت.
اشعار غنایی شکسپیر نیز از شاهکارهای شعر و ادبیات انگلیسی است. از آن جمله میتوان به منظومههای زیر اشاره کرد:
تعداد کل واژگان مورد استفادهٔ شکسپیر ۲۹٬۰۶۶ واژه است[۲] که از واژگان فردوسی و هومر غنیتر است.[۳] تعداد واژههایی را که او به زبان انگلیسی افزود، ۱۷۰۰ تا شمردهاند.[۲]
“Ромео и Джульетта” – одна из величайших трагедий всех времен. В данном издании вы найдете классический перевод Бориса Пастернака, изысканно проиллюстрированный Марией Коротаевой.
JavaScript seems to be disabled in your browser.
You must have JavaScript enabled in your browser to utilize the functionality of this website.
“Ромео и Джульетта” – одна из величайших трагедий всех времен. В данном издании вы найдете классический перевод Бориса Пастернака, изысканно проиллюстрированный Марией Коротаевой.
Вільям Шекспір - найвідоміший англійський автор епохи Відродження, ім’я якого відомо далеко за межами Англії. Купити книги Вільяма Шекспіра можна в будь-якому куточку планети. Їх видають багатомільйонними тиражами,
Детальніше
داستان رومو ژولیت
«Ромео і Джульєтта» (англ. «Romeo and Juliet») — трагедія Вільяма Шекспіра, в якій розповідається про трагічне кохання двох молодих веронців із ворожих родин. Написана англійською мовою близько 1595 року. За життя Шекспіра видавалася 4 рази (1597, 1599, 1609, дата 4-го видання невідома). 1623 року надрукована в Першому фоліо.
Безпосереднім джерелом трагедії була поема Артура Брука «Ромео і Джульєтта», однак ще до Брука ця старовинна італійська легенда переповідалася багато разів. Її обробка зустрічається в «Новеліо» Мазуччо від 1476. Луїджі да Порто в «Історії двох закоханих», опублікованій у 1524, переніс дію з Сієни до Верони і дав героям імена Ромео і Джульєтта. В «Божественній комедії» Данте зустрічаються імена ворожих сімей Монтеккі та Капулетті. У 1553 сюжет використав Бальдері у «Нещасливому коханні». Вивів його також Маттео Банделло у «Новелах» у 1554, Луїджі Гротто в «Адріані» в 1578. П’єр Буато переклав новелу Банделло французькою мовою. Цей переклад був використаний Пойнтером, англійський переклад якого увійшов до збірки «Палац насолоди» (1565—1567). Саме звідти його почерпнув Артур Брук, у якого запозичив матеріал Шекспір.
Ромео і Джульєтта належить до трагедійного періоду творчості барда. Ця трагедія не схожа на пізніші трагедії Шекспіра. В ній багато комедійного, ліричного, фарсового. Трагічна доля героїв не є результатом провини, очищенням, стражданням.
Трагедія Ромео і Джульєтти викликала великий інтерес у представників найрізноманітніших мистецтв. На цю тему створено цілу низку музичних поем, серед авторів яких Гуно, Берліоз, Свендсен, Чайковський, Прокоф’єв. На канві п’єси побудований мюзикл Бернстайна «Вест-Сайдська історія».
Перша екранізація датується 1911 роком. Фільми за мотивами п’єси знімали Кастеланні (1954) та Дзефіреллі (1968).
داستان رومو ژولیت
Українською виставу «Ромео і Джульєтта» вперше поставили 1938 року Дніпропетровський ТЮГ ім. Пушкіна та Харківський ТЮГ ім. Горького в перекладі ?.[джерело?] У 1951 року Миколаївський театр ім. XXX-річчя ВЛКСМ представив свою версію вистави, базованій на українському перекладі ?.[джерело?]
Між знатними веронськими родинами Монтеккі і Капулетті йде багатовікова ворожнеча. Після суперечки слуг спалахнула нова сутичка між панами. Герцог Веронський Ескалус після марної спроби відновити мир між ворогуючими родинами оголошує, що відтепер винуватець кровопролиття заплатить за це власним життям.
Юний Ромео з роду Монтеккі не брав участі в сутичці. Безвзаємно закоханий в холодну красуню Розалін, подругу Джульєтти, він воліє вдаватися до сумних роздумів. Його двоюрідний брат Бенволіо і друг Меркуціо, родич Герцога Веронського, намагаються підбадьорити юнака своїми жартами.
У будинку Капулетті готується веселе свято. Синьйор Капулетті посилає слугу до знатних людей Верони із запрошенням на бал. Годувальниця його єдиної дочки Джульєтти кличе свою улюбленицю до синьйори Капулетті. Мати нагадує 13-річній дівчині, що вона вже доросла, і ввечері на балу її чекає зустріч з нареченим — молодим і красивим графом Парісом, який є родичем Герцога.
Меркуціо і Бенволіо вмовляють Ромео пробратися разом з ними на бал у будинок Капулетті, одягнувши маски. Там буде і Розалін — племінниця господаря будинку. Бал у самому розпалі. Тібальт, двоюрідний брат Джульєтти, упізнає в Ромео представника ворожої родини. Синьйор Капулетті зупиняє запального Тібальта. Але Ромео нічого не помічає. Забувши про Розалін, він не може відірвати очей від незнайомої красивої дівчини. Це Джульєтта. Вона теж відчуває нездоланний потяг до незнайомого юнака. Ромео цілує Джульєтту. Вони дізнаються, яка прірва їх розділяє.
Джульєтта вголос мріє про Ромео. Ромео приходить під її вікно і чує ці промови. Він відповідає на них палким освідченням. Під покровом ночі молоді люди дають один одному клятву любові і вірності.
Не заходячи додому, Ромео направляється до ченця Лоренцо просити його якомога швидше повінчати їх з Джульєттою. Лоренцо спочатку відмовляється, але потім погоджується, розраховуючи, що союз Ромео і Джульєтти покладе край ворожнечі двох родин. Через Годувальницю закохані домовляються про таємну церемонію.
У той же день один з одним стикаються Тібальт і Меркуціо. Сварка швидко переходить у бій на шпагах. Бенволіо марно намагається розняти супротивників. Тібальт смертельно ранить Меркуціо. Ромео у люті кидається за Тібальтом. Після довгої запеклої боротьби Ромео вбиває Тібальта.
Джульєтта дізнається від Годувальниці про смерть двоюрідного брата і про рішення Герцога вигнати Ромео з Верони. Лоренцо втішає юнака, радячи йому сховатися в сусідньому місті Мантуї.
Наступного ранку батьки Джульєтти кажуть їй, що вона повинна стати дружиною Паріса і не бажають слухати її заперечень. Джульєтта в розпачі. Вона готова навіть вжити отруту, але Лоренцо пропонує їй випити особливе зілля, яке занурить її в сон таким чином, щоб всі вирішили, що вона померла.
А Ромео, бачачи, що Джульєтта мертва, і не знаючи, що це лише сон, випиває отруту, убивши перед цим Паріса. Джульєтта прокидається і в розпачі, бачачи його труп, заколює себе. Над тілами своїх дітей глави сімейств Монтеккі і Капулетті забувають про криваву ворожнечу.
Існує версія, що історія Ромео і Джульєти пов’язана зі Львовом, як історія кохання і смерті італійця Ромуальдо та українки Пелагеї.[1]
Перший переклад трагедії «Ромео і Джульєтта» українською мовою зробив Панько Куліш наприкінці 1890-их. Переклад вперше надрукувало Львівське видавництво НТШ у 1901 році за редакцією Івана Франка.[2][3] У 1928 році переклад Куліша знову було надруковано, але цього разу за редакцією та з виправленнями Миколи Вороного.[4] Вороний спробував підновити, осучаснити Кулішів переклад, зробити його придатнішим для читання та можливої вистави.[5]
У 1932 році п’єсу переклав український поет Василь Мисик, але у зв’язку з арештом перекладач не зміг видати цей переклад своєчасно, а потім часу для внесення належних виправлень вже не вистачило. Вперше переклад Мисика надруковано вже посмертно у журналі «Прапор» у 1988 році.[5][6]
Згодом, у 1937 році трагедію переклав перекладач, музикознавець, театрознавець, та театральний критик Абрам Гозенпуд. Цей переклад містить передмову, у якій перекладач розглядає питання датування та перші видання твору в Англії, його джерела, основну проблематику та образи героїв. Гозенпуд захистив кандидатську дисертацію на тему «Шекспір і музика» й присвятив значну частину передмови питанням сценічної історії трагедії, зокрема її музично-сценічному оформленню та тлумаченню.[4][5]
У 1952 році у двотомному виданні творів Вільяма Шекспіра опубліковано переклад Ірини Стешенко, який пізніше увійшов також до тритомника (1 том, 1964 рік) та шеститомника творів Шекспіра (2 том, 1985 рік).[5]
У 1957 році у Мюнхенському видавництві «На горі» у серії «Світовий театр» виходить український переклад трагедії «Ромео і Джульєтта» Ігоря Костецького. Через свою малодоступність переклад майже невідомий широкому загалу читачів. Це видання містить передмову перекладача під назвою «Презнаменита й прежалісна трагедія Ромео та Джульєтти. По-українському наново переказана».[7][8]
В 2016 році з’явився переклад Юрія Андруховича[9]. У своєму перекладі Андрухович, як свого часу й Костецький, відходить від необарокової й переходить до постмодерністської традиції перекладу.[5]
Загалом, станом на 2017 рік «Ромео і Джульєтта» налічує вже сім українських перекладів, створених у різні роки ХІХ-ХХІ ст. такими майстрами, як Панько Куліш (надруковано у 1901 році за редакцією Івана Франка, у 1928 році за редакцією Миколи Вороного), Василь Мисик (перекладено у 1932 році, надруковано у 1988 році), Абрам Гозенпуд (1937 рік), Ірина Стешенко (1952 рік), Ігор Костецький (1957 рік), Юрій Андрухович (2016 рік), та Гнат Хоткевич (рукопис).[10]
برای دانلود قانونی کتاب Romeo and Juliet (رومئو و ژولیت) و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان دانلود کنید.
برای دانلود قانونی کتاب Romeo and Juliet (رومئو و ژولیت) و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان دانلود کنید.
امروزه شاید کسی را نتوان یافت که نام رمان معروف رومئو و ژولیت اثر جاودان ویلیام شکسپیر شاعر و نویسنده پر آوازه انگلیسی را نشنیده باشد. این کتاب یک رمان عاشقانه از نوع ویلیام شکسپیری!
رومئو و ژولیت تراژدی نوشتهشده توسط ویلیام شکسپیر در اوایل کار اوست که در مورد دو عاشق ناکام است که در نهایت مرگ پایان کارشان میشود. این نمایشنامه یکی از محبوبترین نمایشنامههای شکسپیر در زمان حیاتش میباشد و در کنار هملت یکی از نمایشنامههایی است که بر روی پرده رفته است. امروزه از شخصیتهای اصلی داستان بهعنوان عاشقان آرمانی یاد میشود.
A tragedy written early in the career of playwright William Shakespeare about two young ‘star-crossed lovers’ whose deaths ultimately unite their feuding families. It was among Shakespeare’s most popular plays during his lifetime and is one of his most frequently performed plays. Today, the title characters are regarded as archetypal young lovers. She is only fourteen, he is only a few years older. Their families are bitter enemies, sworn to hatred. Yet Romeo and Juliet meet and fall passionately in love. Defying their parents’ wishes, they are secretly married, but their brief happiness is shattered by fate
داستان رومو ژولیت
برای دانلود کتاب Romeo and Juliet (رومئو و ژولیت) و دسترسی قانونی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.
کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله، و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم می کند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتابها و کتابخانه خود دسترسی دارید و میتوانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقهها از داستان، رمان و شعر تا روانشناسی، تاریخی، علمی، موفقیت و… کتابهایی پیدا می شود. همچنین در کتابراه هزاران کتاب رایگان نیز قابل دانلود است. اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است.
Завантаження…
Завантаження…
Завантаження…
Виконується…
Завантаження…
داستان رومو ژولیت
Виконується…
Завантаження…
Завантаження…
Виконується…
Завантаження…
Завантаження…
تراژدی عاشقانه ویلیام شکسپیر، یکبار دیگر بر پرده…یورونیوز، پربیننده ترین شبکه خبری در اروپابرای دریافت گزیده اخبار بین المللی روز، مشترک شویدhttp://eurone.ws/Xw5imzیورونیوز به دوازده زبان دیگر در دسترس شماستhttp://eurone.ws/16UnLKqhttp://persian.euronews.com/2013/10/0…تراژدی عاشقانه ویلیام شکسپیر، یکبار دیگر بر پرده سینما می آید. اقتباس سینمایی تازه این عشق آتشین و بی فرجام برای نسل جدید با شرکت داگلاس بوت و هیلی استانفیلد زنده می شود. داستان رومئو و ژولیت تاکنون بیش از چهل بار بصورت فیلم و سریال تلویزیونی تهیه شده و اقتباس های نمایشی بی شماری در سراسر دنیا داشته است. داگلاس بوت، بازیگر جوان بریتانیایی نقش رومئو می گوید :« بازی کردن این نقش چالش بزرگی بود، شروع کردنش کار سختی بود و باید زودتر به نقش مسلط می شدم. قبل از شروع فیلمبرداری، سه چهار هفته در ایتالیا وقت داشتیم برای تمرین بازی، اسب سواری، جنگیدن و تمرین رقص، رقصهای سختی که یادگرفتنشان غیر ممکن به نظر می رسید. در ضمن وقت خوب و باارزشی برای با هم بودن و شناخت همدیگر بود.» داستان رومئو و ژولیت در شهر ورونا ایتالیا رخ می دهد. خانواده مونتگی و کاپولتی دو دشمن قدیمی هیچ موقعیتی را برای ابراز دشمنی نسبت به هم از دست نمی دهند. رومئو و ژولیت که از بد حادثه فرزندان این دو خانواده دشمن هستند، تصور با هم بودنشان غیر ممکن به نظر می رسد. این دو عاشق دلباخته و جوان، برای جلوگیری از اختلاف بیشتر، سعی می کنند بی خبر و بدون برانگیختن خشم آنها نقشه شان را عملی کنند. هیلی استانفیلد بازیگر شانزده ساله آمریکایی، در سن چهارده سالگی برای بازی این نقش انتخاب شد. مراحل ساخت این فیلم از سال ۲۰۱۱ شروع و در چند شهر ایتالیا از جمله رم و ورونا، محل اصلی داستان در کتاب شکسپیر فیلمبرداری شد. Youtube http://www.youtube.com/euronewspe Facebook http://www.facebook.com/euronews.peTwitter http://twitter.com/euronews
Завантаження…
Завантаження…
Завантаження…
Завантаження…
Завантаження…
Виконується…
Завантаження списків відтворення…
Завантаження…
Завантаження…
Завантаження…
Виконується…
Завантаження…
داستان رومو ژولیت
Виконується…
Завантаження…
Завантаження…
Виконується…
Завантаження…
Завантаження…
تراژدی عاشقانه ویلیام شکسپیر، یکبار دیگر بر پرده…یورونیوز، پربیننده ترین شبکه خبری در اروپابرای دریافت گزیده اخبار بین المللی روز، مشترک شویدhttp://eurone.ws/Xw5imzیورونیوز به دوازده زبان دیگر در دسترس شماستhttp://eurone.ws/16UnLKqhttp://persian.euronews.com/2013/10/0…تراژدی عاشقانه ویلیام شکسپیر، یکبار دیگر بر پرده سینما می آید. اقتباس سینمایی تازه این عشق آتشین و بی فرجام برای نسل جدید با شرکت داگلاس بوت و هیلی استانفیلد زنده می شود. داستان رومئو و ژولیت تاکنون بیش از چهل بار بصورت فیلم و سریال تلویزیونی تهیه شده و اقتباس های نمایشی بی شماری در سراسر دنیا داشته است. داگلاس بوت، بازیگر جوان بریتانیایی نقش رومئو می گوید :« بازی کردن این نقش چالش بزرگی بود، شروع کردنش کار سختی بود و باید زودتر به نقش مسلط می شدم. قبل از شروع فیلمبرداری، سه چهار هفته در ایتالیا وقت داشتیم برای تمرین بازی، اسب سواری، جنگیدن و تمرین رقص، رقصهای سختی که یادگرفتنشان غیر ممکن به نظر می رسید. در ضمن وقت خوب و باارزشی برای با هم بودن و شناخت همدیگر بود.» داستان رومئو و ژولیت در شهر ورونا ایتالیا رخ می دهد. خانواده مونتگی و کاپولتی دو دشمن قدیمی هیچ موقعیتی را برای ابراز دشمنی نسبت به هم از دست نمی دهند. رومئو و ژولیت که از بد حادثه فرزندان این دو خانواده دشمن هستند، تصور با هم بودنشان غیر ممکن به نظر می رسد. این دو عاشق دلباخته و جوان، برای جلوگیری از اختلاف بیشتر، سعی می کنند بی خبر و بدون برانگیختن خشم آنها نقشه شان را عملی کنند. هیلی استانفیلد بازیگر شانزده ساله آمریکایی، در سن چهارده سالگی برای بازی این نقش انتخاب شد. مراحل ساخت این فیلم از سال ۲۰۱۱ شروع و در چند شهر ایتالیا از جمله رم و ورونا، محل اصلی داستان در کتاب شکسپیر فیلمبرداری شد. Youtube http://www.youtube.com/euronewspe Facebook http://www.facebook.com/euronews.peTwitter http://twitter.com/euronews
Завантаження…
Завантаження…
Завантаження…
Завантаження…
Завантаження…
Виконується…
Завантаження списків відтворення…
خلاصه داستان رومئو و ژولیت نوشته ی ویلیام شکسپیر
رومئو
و ژوليت از دو تا خانوادهي کله گنده! بودن که از قديمالايام با هم دشمني
داشتن و عمراً کنار نميومدن با هم. هر وقت هم بين اينا درگيري ميشد، کلي
تلفات ميداد. رومئو عاشق يه دختري بود به اسم رزالين و خودش رو
ميکشت واسه دختره ولي رزالين اصلاً عين خيالش نبود و اين موضوع خيلي
رومئو رو اذيت ميکرد. يه روز دوستجونِ رومئو براي اينکه يه کم تفريح کنن و
حال رومئو بهتر بشه و انقدر به رزالين فکر نکنه، بهش خبر ميده که
خانوادهي فلاني – خانوادهي ژوليت اينا در واقع! البته اون موقع، رومئو
نميدونسته که اصولاً ژوليتي وجود داره – يه مهموني بزرگ قراره برگزار کنن و
کلي دختر خوشگل اونجا هست از جمله رزالين و اگه بياي با هم بريم، ميتوني
کلي رزالين رو ديد بزني. رومئو ميگه نه، اونا من رو ميشناسن. بعد اگه
اونجا ببينن من رو که بدون دعوت اومدم به مهمونيشون، فکر ميکنن قصدم
مسخره کردنشون بوده، بعد دعوا راه ميفته. ولش کن اصلاً. دوستجونش ميگه
خب ميتوني ماسک بزني. کسي نميشناسدت، چيز غير متداولي هم نيست. خلاصه
انقدر اصرار ميکنه تا رومئو از رو ميره و قبول ميکنه.
روز جشن،
رومئو و دوستش ميرن توي مراسم شرکت ميکنن و کلي همه رو ديد ميزنن و اينا
تا اينکه وسط مراسم بزن برقص، رومئو ژوليت رو ميبينه و يک دل نه، صد دل
عاشقش ميشه. آخر سر طاقت نمياره و ميره جلو با ژوليت حرف ميزنه و آمارش
رو ميگيره و مي فهمه خانوادهش کين و اينا و تاااازه دوزاريش ميفته که
عاشق دختر خانوادهاي شده که شديداً دشمن خانوادهي خودش محسوب ميشن ولي
بازم از رو نميره. (جزئيات مکالمات رو ننوشته بود توي يه وجب کتاب که!)
وقتي رومئو داشته با ژوليت صحبت ميکرده، يکي از اطرافيان صدا ش رو
ميشناسه و به پدر ژوليت خبر ميده که رومئو بدون دعوت با يه ماسک روي
صورتش اومده که مراسم ما رو مشخره کنه و بياين سريعاً حالش رو بگيريم.
پدر ژوليت براي اينکه مراسم به هم نخوره قبول نميکنه و ميگه الان نه،
بذارش براي يک فرصت مناسب.
داستان رومو ژولیت
شب از ديوار باغ ژوليت اينا ميره بالا و
توي باغ ميره و ميره تا ميرسه زير پنجرهي اتاق ژوليت. همون موقع ژوليت
مياد توي ايوون و شروع ميکنه توي دلش بلند بلند با رومئو حرف زدن! و کلي
به عشقش اعتراف ميکنه و هي رومئو رو ناز ميده و اينا. رومئو خان هم که
توي تاريکي نشسته بود و همه رو گوش ميکرد، يهويي مياد بيرون و شروع ميکنه
قربون صدقهي ژوليت رفتن و همون جا اين دو نفر بر اساس شناخت عميقي که از
هم پيدا کرده بودن، به هم قول ميدن که با هم ازدواج کنن و قرار ميشه هر وقت
ژوليت آمادگيش رو داشت، خبرش رو بده به رومئو. رومئو هم خوشحال و خندون
مياد خونه. فردا صبح کلهي سحر، رومئو ميره دنبال يکي از دوستانش که آدم
مذهبياي بوده که جريان رو بهش بگه و ازش بخواد مراسم ازدواج رو براشون
انجام بده. ژوليت هم يکي رو ميفرسته که خبر بده آمادهس براي ازدواج.
خلاصه مراسم انجام ميشه و ژوليت بدو بدو برميگرده خونه. همه چيز گل و بلبل
بوده تا اينکه يه روز رومئو داشته براي خودش راه ميرفته که ميبينه
دوستش با اون يارو! که توي مهموني صداي رومئو رو شناخته درگير شدن و کار
به توهين و کتککاري و بزن بزن ميکشه و دوست رومئو کشته ميشه. تا اون زمان
رومئو سعي ميکرده مشکل رو مسالمتآميز حل کنه ولي وقتي ميبينه اينطوري
شد، اون رو ش بالا مياد و ميزنه طرف رو ميکشه. بعد تازه فکر ميکنه که
اين چه کاري بود آخه؟ روابط دو خانواده فقط بدتر ميشه با اين اتفاقها و
ديگه اصلاً جرات نميکنن ماجراي ازدواجشون رو علني کنن. اون آقايي که
مراسم ازدواج رو براي رومئو انجام داده بود، بهش ميگه برو از ژوليت
خداحافظي کن و يه مدت برو يه شهر ديگه، همون جا بمون تا آبا از آسياب
بيفته. بعد من خودم مارجاي ازدواج شما رو به خانوادههاتون ميگم. شايد اين
جريان باعث شه اينا دشمني ديرينهشون رو کنار بذارن. شب رومئو دوباره از
ديوار باغ ميره بالا، از پنجره ميره توي اتاق ژوليت، ازش
خداحافظي ميکنه و صبح زود از همون راهي که اومده بود، ميره بيرون و عازم
سفر ميشه.
اوضاع تقريباً خوب بوده
تا اينکه پدر ژوليت براش يک عدد همسر با شخصيت انتخاب ميکنه و ميگه فلان
روز مراسم ازدواجه. خودت رو آماده کن. ژوليت هم داشته سکته ميکرده که
حالا چي کار کنه؟! کلي عذر و بهانه مياره که ما هنوز عزاداريم و از اين
حرفا ولي پدرش قبول نميکنه. وقتي ميبينه ديگه چارهاي نداره، ميره پيش
دوست رومئو – که مراسم ازدواج رو انجام داده بود ديگه – و ميگه به نظرت من
چي کار کنم؟ اصلاً جرات ندارم که بگم قبلاً ازدواج کردهم. دوست
رومئو ميگه اصلاً خودت رو ناراحت نکن. برو خونه و کاملاً اداي آدماي خوشحال
رو دربيار و عادي رفتار کن. من يه دارو بهت ميدم که بايد شب قبل از عروسي
بخوريش. اين دارو باعث ميشه ۴۲ ساعت – شايدم اشتباه چاپي بوده و اصلش ۲۴
ساعته! نميدونم – بخوابي و بدنت سرد بشه کاملاً.
صبح وقتي ميان
دنبالت مي بينندت که مُردي! و مي برندت به مقبره ي خانوادگيتون. من به
رومئو نامه مينويسم و ماجرا رو بهش ميگم. اون مياد و از مقبره درت مياره.
فقط نبايد بترسي. مطمئن باش طوريت نميشه. اگر هم قبل از اومدن رومئو توي
مقبره بيدار شدي، نبايد بترسي. چارهش همينه فقط. ژوليت دارو رو
ميگه و وقتش که ميشه، خيلي ترديد داشته که دارو رو بخوره يا نه اما موقعي
کهمراسم عروسي رو توي ذهنش مجسم ميکرده، ميديده واقعاً چارهاي نداره و
بالاخره دارو رو ميخوره. صبح که داماد مياد دنبال ژوليت، ميبينه
که ژوليت مرده. همه جمع ميشن و با کلي اشک و آه، جسد رو ميبرن ميذارن توي
مقبرهي خانوادگي. (جزئيات رو نميدونم متاسفانه) از طرف ديگه،
نامهها به دست رومئو نرسيد! فقط يهويي خبر مرگ ژوليت رو ميشنوه و سريع
خودشرو ميرسونه به مقبره که براي آخرين بار ژوليت رو ببينه. داماد هم گييير داده بوده و از جلوي مقبره تکون نميخورده. هي قدم ميزده همون دور و اطراف. دوست
رومئو هم وقتي ميبينه رومئو نتونست خودش رو برسونه – نميدونست نامهها
بهش نرسيده – خودش راه ميفته بره ژوليت رو از مقبره بياره بيرون. رومئو
وقتي ميرسه به مقبره، داماد شاخ شمشاد رو ميشناسه؛ داماده هم گير ميده
تو کي هستي که داري دزدکي ميري توي مقبره. خلاصه با هم گلاويز ميشن و رومئو
ميزنه طرف رو ميکشه! يکي از سربازايي که چند متر اونورتر نگهباني
ميداده، اين صحنه رو ميبينه و ميره همه رو خبر کنه! رومئو ميره داخل
مقبره و جسد همسرش رو ميبينه. کلي گريه و زاري ميکنه، ژوليت رو ميبوسه –
مهم بود اين صحنهش – و از زهري که براي خودش خريده بوده ميخوره و در جا
ميميره. چند دقيقه بعد ژوليت بيدار ميشه – به هوش مياد در واقع – و جسد
ماه داماد! و همينطور رومئو رو ميبينه و مي فهمه چه بلايي سرش اومده. اون
هم رومئو رو ميبوسه و از باقيموندهي زهر ميخوره. وقتي ميبينه اثر نکرد و
شايد کم بوده مقدارش، با خنجر رومئو خودش رو ميکشه. – اينجا رو خوب اومد.
سخته آدم با خنجر خودش رو بکشه – وقتي دوست رومئو ميرسه با سه تا جسد
روبرو ميشه. بعدش هم خانوادههاي اجساد! ميان و دوست رومئو ماجراي عشق
رومئو و ژوليت رو براشون تعريف ميکنه و ميگه شايد خون بچههاتون باعث شه
دست از اين دشمني برداريد. خانوادهها هم متنبه ميشن و داستان تموم ميشه…
این هم تصویر واقعی بالکنی که رومئو ازش می رفته بالا پیش ژولیت
َ
رومئو و ژولیت، داستان دو نوجوان عاشق است که به خاطر دشمنی بین خانوادههایشان، نتوانستند به هم برسند. در این میان تبعید شدن رومئو از شهر، کار را پیچیدهتر نیز کرده بود.
این درس را میتوانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
داستان رومو ژولیت
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
سالها پیش در شهر ورونا در ایتالیا دو خانواده زندگی میکردند.
«ما خانواده کاپیولت هستیم.»
«ما هم خانواده مونتگیو هستیم.»
این دو خانواده همیشه در حال جنگودعوا هستند. مونتگیوها پسری به اسم رومئو دارند. کاپیولتها دختری به اسم ژولیت دارند.
شبی کاپیولتها مهمانی میدهند و رومئو به آنجا میرود. او ژولیت را میبیند و آنها عاشق هم میشوند. تیبالت پسرعموی ژولیت رومئو را میبیند و بسیار عصبانی میشود.
«او از مونتگیوهاست. بگیریدش!»
«آه رومئو تو چرا از مونتگیو هستی!»
رومئو و ژولیت با هم حرف میزنند و تصمیم میگیرند ازدواج کنند.
آنها میداند که خانوادهایشان خیلی عصبانی میشوند،بنابراین انها میروند پیش راهب لورانس و دزدکی ازدواج میکنند.
فردای آن روز تیبالت رومئو را میبیند. هنوز از دست رومئو عصبانی است و میخواهد با او دعوا کند. رومئو نمیخواهد با او درگیر شود اما بهترین دوستش قصد دعوا دارد.
اگر تو نمیخواهی دعوا کنی من بهجایت دعوا میکنم.
مرکوتیو با تیبالت میجنگد. تیبالت مرکوتیو را میکشد. رومئو به حدی ناراحت است که با تیبالت میجنگد و او را میکشد!
شاهزادهی ورونا بسیار خشمگین شده و رومئو را تبعید میکند. ژولیت برای کمک پیش راهب لارنس میرود.
راهب لارنس به رومئو میگوید: «این را بگیر. یک شربت جادویی است. دو روز تو را به خواب میبرد. خانوادهات فکر میکنند تو مردهای اما تو از خواب بیدار میشوی. پسازآن میتوانید آزادانه با هم زندگی کنید.»
راهب لارنس نامهای برای رومئو مینویسد تا از نقشه با خبرش کند. اما نامه به دست رومئو نمیرسد. او میشنود که ژولیت مرده است!
رومئو به حدی غمگین است که زهر میخرد و به دیدن ژولیت میرود.
حالا تا ابد با تو خواهم بود.
ژولیت بیدار میشود! دیگر دیر شده. او میبیند که چه اتفاقی افتاده.
«نه نه! همه زهر را خوردهای و چیزی برای من نمانده اما چاقویت اینجاست.»
رومئو و ژولیت هر دو میمیرند. راهب لارنس به خانواده کاپیولت و مونتگیو میگوید که چه اتفاقی افتاده است. آنها به حدی غمگین میشود که توافق میکنند دیگر جنگودعوا را کنار بگذارند.
Many years ago in Verona, Italy, there were two families.
“We are the Capulets.”
“We are the Montagues.”
These families are always fighting. The Montagues have a son, Romeo. The Capulets have a daughter, Juliet.
One night the Capulets have a party and Romeo goes. He meets Juliet and they fall in love. Juliet’s cousin, Tybalt, sees Romeo and is very angry.
“He’s a Montague! Get him!”
“Oh Romeo, why are you a Montague?”
Romeo and Juliet talk and decide to get married.
They know that their family will be very angry, so they go to Friar Lawrence and they married in secret.
The next day, Tybalt sees Romeo. He is still angry with Romeo and wants to fight him. Romeo doesn’t want to fight but his best friend, Mercutio, does.
“If you won’t fight him, I will!”
Mercutio fights Tybalt. Tybalt kills Mercutio! Romeo is so upset he fights Tybalt and kills him too!
The Prince of Verona is very angry and sends Romeo away. Juliet goes to Friar Lawrence for help.
داستان رومو ژولیت
“Here is a special drink. You will sleep for two days. Your family will think you are dead but you will wake up. Then you and Romeo can be free together.”
Friar Lawrence sends Romeo a letter to tell him the plan. But Romeo doesn’t get the message. He hears that Juliet is dead!
Romeo is so upset he buys some poison and goes to see Juliet.
“Now I will stay with you forever.”
Too late, Juliet wakes up! She sees what happened.
“Oh no! You didn’t leave any poison for me but here is your knife.”
Romeo and Juliet are both dead. Friar Lawrence tells the Capulets and Montagues what happened. They are so sad they agree not to fight any more.
مشارکت : 46.0 درصد
مشارکت : 3.0 درصد
مشارکت : 3.3 درصد
مشارکت : 3.3 درصد
? شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.
به خبرنامه «زبانشناس» بپیوندید و از آخرین تخفیف ها، مقالات و آموزش های تخصصی با خبر شوید:
اپلیکیشن زبانشناس، نرمافزار اصلی گروه زبانشناس است که با استفاده از آن میتوانید یکبار برای همیشه، به صورت کاربردی و عملی زبان انگلیسی را در محیطی جذاب یاد بگیرید.
وبسایت زبانشناس دارای نماد اعتماد الکترونیکی است و در وزارت ارشاد اسلامی نیز به ثبت رسیده است. تمامی محصولات ارائه شده نیز مجوزهای لازم را از مراجع مربوطه کسب کرده است. برای اطمینان از صحت موضوع میتوانید وارد سایت اصلی زبانشناس شده و در قسمت پایین سایت، روی نمادها کلیک کنید.
تمامی حقوق برای «زبانشناس» محفوظ است. هر گونه کپی برداری از مطالب «زبانشناس» بدون کسب اجازه از مدیر وبسایت ممنوع است !
خانه | دربارهی «زبانشناس» | قوانین | ارتباط با ما | دعوت به همکاری
سلام! به اکانت کاربری خود وارد شوید
بازیابی پسورد
پسورد شما به ایمیل شما ارسال خواهد شد
گلونی – در پایگاه خبری گلونی از گردشگری تا محیط زیست از موسیقی تا سینما و از خرم آباد تا لرستان مطلب بخوانید.
پایگاه خبری گُلوَنی، معین بادپا: بدون شک معروفترین داستان عاشقانه جهان، نمایشنامه رومئو و ژولیت به قلم ویلیام شکسپیر است.
داستان رومو ژولیت
عشقی که دچارشدگان آن جز با مرگ به آن دست نمییابند. برای درک اهمیت این اثر در آثار عاشقانه جهان، کافی است بدانیم که واژه رومئو در زبان انگلیسی و چندین زبان دیگر، مترادف با مرد جوان عاشق معنی میشود. اگر این نمایشنامه را خواندهاید یا نسخه سینمایی و اجرای صحنهای آن را دیدهاید، شما را به خواندن ده نکته که شاید درباره آن نمیدانستید، دعوت میکنم.
یک. اگرچه رومئو و ژولیت هرگز وجود خارجی نداشتند و شخصیتهای خیالی هستند، اما خانهای قدیمی متعلق به قرن شانزدهم میلادی در ورونای ایتالیا، به خانه ژولیت شناخته میشود. مالک این خانه خانواده کپلو (Capello) بودند که نامی مشابه خانواده کپیولت (Capullets) در نمایشنامه دارند. هر ساله هزاران گردشگر به خانه فرضی ژولیت میروند و نامههای بسیاری خطاب به عشقشان بر روی دیوار بیرونی نزدیک بالکن مشهور داستان میچسبانند.
دو. ریشه اصلی داستان رومئو و ژولیت به بیش از دو هزار سال پیش بازمیگردد. داستانها و اشعار متفاوتی وجود دارند که هم در طرح و هم در شخصیتها تشابهاتی با نمایشنامه شکسپیر دارند. اما نمایشنامه شکسپیر به طور مستقیم تحت تأثیر شعری از آرتور بروک به سال ۱۵۶۲ با نام «تاریخ باستانی رومئو و ژولیت» بود. این شعر بر اساس داستانی از لوئیجی دا پورتو در سال ۱۵۲۴ با نام ژولیت و رومئو سروده شد که آن را نیز بر اساس کتاب دگردیسیهای اوید میدانند. اثری که در سال ۸ میلادی نوشته شده است. بنابراین آنچه در نمایشنامه شکسپیر میخوانیم، برداشتی است از کتابی در دو هزار سال پیش.
سه. علاقه شدید شکسپیر به طالعبینی در این نمایشنامه کاملاً مشهود است. در اغلب آثار شکسپیر سرنوشت شخصیتها بر اساس حرکت ستارگان تعیین شده است. همین ویژگی در این اثر، موجب شد تا به رومئو و ژولیت، لقب عاشقان ستارهای را بدهند. به عبارت دقیقتر عاشقانی که ستاره و طالعشان نحس است. در بخشی از نمایشنامه، رومئو پیشبینی میکند که «ذهن من رنجه از رخدادی است، آشکاره در میان ستارگان، که با تلخی، چرخش خوفناک خویش را آغاز میکند، و با عقوبتِ خوارِ مرگِ نابگاه، به آخر میرسد». اعتقاد به تأثیر حرکات ستارگان و سیارات در عصر الیزابت، به شدت زیاد بود و بسیاری از آنان با طالعبینها مشورت میکردند تا در تصمیمگیریهای مهم به آنها کمک کنند.
چهار. نمایشنامه روئو و ژولیت، واژگان بسیاری را به دایره لغات زبان انگلیسی اضافه کرد. این موضوع در مورد آثار دیگر شکسپیر هم صدق میکند. تا جایی که بر اساس تازهترین برآوردها تعداد کلمات ساخته شده توسط این نمایشنامهنویس مشهور، از ۱۷۰۰ واژه به ۳۰۰۰ واژه رسیده است. او خالق عبارات مشهوری است که به صورت اصطلاح در زبان انگلیسی رایج شده است.
پنج. به احتمال بسیار زیاد ویلیام شکسپیر حتی یکبار هم از ورونا، جایی که داستان در آن رخ داده است، دیدن نکرده است. اگرچه در آثار او، چندین نمایشنامه با پسزمینهای ایتالیایی به چشم میخورد، اما پژوهشگران آثار شکسپیر معتقدند که او هرگز به ایتالیا سفر نکرده است. جالب است بدانید که نه تنها ایتالیا را ندیده، بلکه بسیاری معتقدند او هیچوقت از انگلستان خارج نشده است. بنابراین آنچه با عنوان ادبیات و فضای ایتالیایی در آثار او به چشم میخورد، احتمالاً تنها درک درست او از فرهنگ ایتالیایی بر اساس مطالعات اوست.
شش. زمان نگارش نمایشنامه رومئو و ژولیت به طور دقیق مشخص نیست. اما در نمایش، دایه ژولیت به زلزلهای اشاره میکند که ۱۱ سال پیش رخ داده است. این احتمال وجود دارد که منظور زلزله ۱۵۸۰ در دوور است. به هر حال براساس تخمینها شکسپیر اثر را در سال ۱۵۹۱ آغاز کرد و در نهایت در سال ۱۵۹۵ تکمیل کرد. نسخههای این کتاب چندین مرتبه ویراستاری شد که نزدیکترین متن به اصل اثر را نسخه دوم میدانند.
هفت. در طول بیش از چهارصد سال گذشته، اجراهای بسیاری از رومئو و ژولیت به روی صحنه رفته است. اما اولین اجرای این نمایشنامه در سال ۱۵۹۷ اتفاق افتاد. با توجه به اینکه در آن زمان، زنان مجاز به بازی در نمایش نبودند، یک مرد نقش ژولیت را ایفا میکند. گفته میشود گروه نمایشی مردان چمبرلین، این نمایش را اجرا کردند و یک بازیگر جوان به نام رابرت گروچ نقش ژولیت را بازی کرد.
هشت. بسیاری از خوانندگان این اثر، زمانی که به پایان داستان میرسند شوکه میشوند. در حالی که همانند بسیاری از آثار شکسپیر، پایان نمایش در ابتدای کتاب به خواننده گفته شده است. در ابتدای نمایش شعری آورده شده است که پایان داستان را لو میدهد:« دو دلداده با ستارگانِ قِران، دیده بر حیات گشایند؛ و رخداد شوم رقتبار، همراه مرگشان، نزاع نیاکان را به خاک سپارد…. و لجاجت خشم پدرانی که جز با مرگ فرزندان پایان نمییابد.» این شروع به مخاطب میگوید که قرار است در پایان شاهد چه اتفاقی باشد.
نه. مشهورترین داستانی که از رومئو و ژولیت برداشت شده است، نمایشنامهای موزیکال است که برای نخستین بار در سال ۱۹۵۷ در برادوی به روی صحنه رفت. در نمایش «وست ساید» محل داستان به جای دوران رنسانس در ورونا، متناسب با فضای ۱۹۵۰ نیویورک بازنویسی شد و در آن رقابت بین دو بانوی جوان از دو قومیت مختلف کاپولت و مونتاگو شکل گرفت.
ده. جالب است بدانید که این نمایش، همیشه هم تشویق و تحسین منتقدان را به همراه نداشت. ساموئل پیپس یکی از معروفترین منتقدان رومئو و ژولیت در سال ۱۶۶۲ در نقدی درباره این نمایش نوشت:« این نمایش بدترین نمایشی بود که در زندگیام شنیده بودم. بدترین کاری که در عمرم کردم، دیدن این نمایش بود.» اما بعدها نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کرد. از جمله ساموئل جانسون منتقد و مقاله نویس نشریات، درباره آن نوشت:« این نمایش یکی از لذتبخشترین نمایشنامههای ما است.»
پی نوشت: متن بخشهایی از کتاب که در بند ۳ و ۸ آورده شده است بر اساس ترجمه فؤاد نظری انتشارات ثالث است.
منبع: روزنامه اطلاعات | یکم خرداد ماه ۹۷ | ضمیمه ادب و هنر
کد خبر : 97215
متقاضیان دریافت وام اهل قلم میتوانند از چهارده مردادماه ثبت نام کنند
کافه کتاب مشهد مکانی فرهنگی پر از کتابها و مجلات روز
ریال خرد میشود؛ تأثیر حذف چهار صفر از پول ملی بر زندگی ما مردم
سد ایلیسو ترکیه خطری برای کشورهای منطقه؛ آیا جنگ بر سر آب در راه است؟
اطلاعات من را ذخیره کن تا در آینده نیازی به ورود اطلاعات نداشته باشم
گُلوَنی نام سربند باستانی زنان لُر است. این پایگاه خبری با مجوز رسمی از هیئت نظارت بر مطبوعات فعالیت میکند و خبرهای آن فرهنگی، هنری و محیطزیستی است. ادامه …
نام شما
ایمیل شما
پیام شما
گلونی چند حرف دارد؟ (فارسی)
سلام! به اکانت کاربری خود وارد شوید
داستان رومو ژولیت
بازیابی پسورد
پسورد شما به ایمیل شما ارسال خواهد شد
صفحه اصلی » نقد نمایشنامه رومئو و ژولیت
رومئو و ژولیت – Romeo and Juliet
نویسنده: ویلیام شکسپیر – William Shakespeare
سال انتشار: ۱۵۹۷
نقد نمایشنامه رومئو و ژولیت
داستان رومو ژولیت
شکاف نسل ها در نمایشنامه رومئو و ژولیت
رومئو و ژولیت اگرچه داستان عشق دو جوان است، اما در عین حال به روایت رقابت میان خانواده های پا به سن گذاشته آن ها هم می پردازد. نکته عجیب این است که با وجود این که دشمنی میان دو خانواده کپیولت و مونتیگو یکی از عناصر کلیدی این نمایشنامه است، اما هیچ وقت درباره ریشه های این کینه قدیمی صحبتی به میان نمی آید. علاوه بر دشمنی میان خانواده ها، به نظر می رسد این نمایشنامه نیم نگاهی هم به کشمکش میان نسل ها دارد. در گذشته والدین معمولا نظرات خود را بر فرزندانشان تحمیل می کردند. اما دو عاشق هنجار شکن این نمایشنامه می خواهند قوانین سخت گیرانه اجتماعی را به نفع خودشان کنار بزنند. این عصیان گری جوانانه در نهایت به فاجعه منجر می شود. اما شکسپیر توقع دارد ما خودمان مقصر این تراژدی را پیدا کنیم.
منبع الهام شکسپیر برای این نمایشنامه، شعری است از آرتور بروک با نام ماجرای غم انگیز رومئوس و ژولیت. در این اثر، ژولیت یک دختر ۱۶ ساله است و رومئو تا حدی از او بزرگ تر است. شکسپیر سن ژولیت را سه سال کاهش داده و او را ۱۳ ساله می کند. همان طور که کپیولت کهنسال به پاریس می گوید، ژولیت هنوز وارد دوره پر از تغییر و تحولات ۱۴ سالگی نشده است. این تمهید شکسپیر باعث می شود، بانوی اصلی این داستان شکل و شمایلی کودکانه تر داشته باشد و عشق را برای اولین بار تجربه کند. در زمانی که شکسپیر مشغول نوشتن این نمایشنامه بود، دختر خودش سوزانا به تازگی وارد ۱۳ سالگی شده بود. به همین دلیل به نظر می رسد شکسپیر شناخت زیادی از دختران نوجوان لجباز داشته است. هم رومئو و هم ژولیت با خانواده هایشان زندگی می کنند، به این ترتیب مجبورند از قوانین خانه پیروی کنند. اطاعت پذیری فرزندان از والدین یکی از ویژگی های عهد رنسانس است. رومئو به عنوان یک وارث مذکر، ادامه دهنده شجره نامه خانواده خود است. ژولیت اما تنها فرزند خانواده است، به همین دلیل ازدواج او برای خاندان کپیولت اهمیت زیادی دارد. پدر ژولیت کاملا مطمئن است در چنین مواردی در مقایسه با فرزند خود، شناخت بیش تری دارد. او ابتدا به دنبال گزینه ای است که باب میل خود ژولیت هم باشد، اما به تدریج تغییر نظر داده و مقدمات یک ازدواج اجباری را فراهم می کند. او در نهایت به ژولیت می گوید که ترجیح می دهد او را به ازدواج دوست خودش درآورد. به این ترتیب دخترش به چیزی در حد یک وسیله و ابزار تبدیل می شود که می توان آن را با ثروت و مقام یک خانواده ثروتمند ایتالیایی مبادله کرد.
یکی از هنجار شکن ترین بخش های نمایشنامه مربوط به جایی است که ژولیت از رومئو می خواهد که رو در روی پدرش بایستد و حتی از پذیرش نام خاندان خود سرباز زند. این صحنه که در یک بالکن رخ می دهد نشان دهنده شخصیت قوی و قدرت تصمیم گیری بالای ژولیت است، و هم چنین توانایی او در مخالفت با والدین. این صحنه به نحوی طراحی شده که باعث بروز واکنش های مختلف در مخاطبان می شود. نوع واکنش ها بستگی به سن و سال مخاطبان دارد. ازدواج مخفی رومئو و ژولیت برای ما بسیار رمانتیک به نظر می رسد، اما فراموش نکنیم که این اقدام یعنی مخالفت با آرزوهای دو خانواده ای که دشمن قسم خورده هم دیگر هستند. بقیه شخصیت های نمایشنامه به دید مثبت به این ازدواج مخفیانه نگاه می کنند یا منفی؟ خود مخاطبان درباره این زوج چه احساسی خواهند داشت؟
شکسپیر با پایین آوردن سن دو عاشق جوان خود، اختلاف سنی آن ها با والدینشان را بیش تر کرده است و در جاهای مختلفی بر مساله سالخوردگی والدین تاکید می کند (در جایی از نمایشنامه خانم کپیولت به همسرش می گوید که او به یک عصای زیر بغل نیاز دارد نه یک شمشیر). این اختلاف باعث بروز یک شکاف گسترده میان این دو نسل شده است. زوج جوان احساساتی این نمایشنامه در مورد عشق و احساس، نظراتی کاملا متفاوت نسبت به والدین خود دارند. این نوع از مشکلات که انگلستان قرن شانزدهم با آن ها دست و پنجه نرم می کرده، در دنیای ما هم همچنان وجود دارد. شکسپیر به شکل ماهرانه ای بدون این که از هیچ یک از این دو گروه طرفداری کند، داستان خود را تا به انتها روایت می کند. این خود مخاطب است که باید به بررسی تضاد میان محدودیت های خانواده و احساسات شخصی بپردازد، تضادی که گاهی اوقات منجر به بروز فجایع خشونت باری می شود.
منبع: shakespeare’s globe
در صورت استفاده از این مطلب در سایت ها، وبلاگ ها، نشریات، شبکه های اجتماعی و… لطفا عبارت «منبع: سایت نقد روز» ذکر شود.
Copyright © 2019 naqderooz
نسخه
الکترونیک
کتاب رومئو و ژولیت
به همراه
هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا
دانلود کنید
تجربهی یک عشق افسانهای آرزوی همه است. عشقی آنقدر قدرتمند؛ که در طول تاریخ زنده بماند. ویلیام شکسپیر در غزلواره هجدهم (ترجمه داود خزایی) خطاب به معشوقش میگوید:
«اما بهار روی تو هرگز نپژمرد – نیزت جمال و روی نریزد به سنگ و خار
مرگ گزافگوی نگوید به سایهسارش – بودی چو بیندت به چنین بیتِ ماندگار
تا دیده باز بیند و تا هر نَفَس دمد – بس دیر مانَد این، دَهَدَت جانِ بیشمار»
هیچکسی بهتر از شکسپیر نمیتواند چنین عشقی را به تصویر بکشد. عشقی تا امروزهم آرزوی دیرینهی دختران جوان است.
داستان رومو ژولیت
کتاب رومئو و ژولیت (Romeo And Juliet) اثر مشهور ویلیام شکسپیر است. داستان عشقی پرآوازه که بین یک دختر و پسر اتفاق میافتد. داستان کلاسیک دیدن دختری در مهمانی و دلباختن در نگاه اول.
رومئو، فرزند خانوادهی مونتیگو، روزی برای دیدن دختری که دلباختهاش شده رزالین به مهمانی لرد کپیلوت میرود. اما اتفاقات عجیبی برای رومئو در این مهمانی رخ میدهد، عجیبترین اتفاق آن مهمانی دیدن ژولیت دختر لرد کپیولت و عاشق او شدن است. عشق، ناکامی ، عقد ، مرگ ، دشمنی ، عروسی، عزا… همه از اتفاقاتی هستند که در طول داستان رخ میدهند.
رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر (William Shakespeare) در دستهی تراژدیهای این نویسندهی انگلیسی قرار میگیرد و مانند بیشتر نمایشنامههای قرن شانزده و هفده در پنج پرده نوشته شده است و شهرت این داستان در تاریخ باعث شده است که افراد زیادی این کتاب را به شعر، نقاشی، رمان، فیلم و حتی قصه برای کودکان تبدیل کنند.
اندرو متیوز یکی از نویسندگانی است که داستان رومئو و ژولیت را برای کودکان بازنویسی و ساده سازی کرده است. متیوز برای جذاب کردن این کتاب برای کودکان و نوجوانان از عکس و تصویر هم استفاده کرده است.
اندرو متیوز یکی از مشهورترین نویسندگان استرالیایی در ژانر خودشناسی و روانشناسی است. او مجموعهای دربارهی شاد زیستن نوشته است که شهرت جهانی دارد. متیوز معتقد است که شاد زیستن یعنی موفقیت و کسانی که بدنبال موفقیت برای رسیدن به شادی هستند، مسیر غلطی را طی میکنند و همین تفکر او را به یکی از پرطرفداترین نویسندگان حوزهی شاد زیستن و شادی است. متیوز تاکنون به بیش از 25 کشور سفرکرده است و در بیشتر از 1000 شرکت و کلیسای بین المللی سخنرانی کرده است. سخنرانی های متیوز در اینترنت موجود است و روزانه هزاران بازدیدکننده دارد.
اندرو متیوز همزمان با فعالیتش در حوزهی آموزش شاد زیستن به همهی گروهها سنتی؛ سراغ سادهسازی داستانهای کلاسیک هم رفته است. او در یک مجموعهی کامل به نام داستانهای شکسپیر، هفده نمایشنامهی مشهور شکسپیر را برای کودکان بالای هشت سال آسانسازی کرده است و آنها را همراه با تصویرسازی منتشر کرده است. کتابهای «رومئو و ژولیت»، «هیاهوی زیاد برای هیچ»، «آنتونی و کلئوپاترا»، «شب دوازدهم»، «مکبث»، «هاملت» و… با عنوان فرعی داستانهای شکسپیر برای نوجوانان را «نشر و تحقیقات ذکر» منتشر کرده است.
«جواد ثابتنژاد» از مترجمان نامی کشور است که بیشتر ترجمههایش در ژانر کودک و نوجوان قرار میگیرد. کتاب «اعتراف» از جان گریشام، «نخستین دایره المعارف بدن انسان» و « نخستین دایره المعارف فضا» از کتابهای دیگری است که جواد ثابت نژاد ترجمه کرده است. او مترجم مجموعهی یازده جلدی داستانهای شکسپیر برای کودکان و نوجوانان است که با تصویرگری «تونی راس» منتشر شده است.
«تونی راس» نویسنده و تصویرگر محبوب بریتانیایی است. او معمولا برای تصویرگری کتاب «هنری ترسناک» نوشتهی فرانچسکا سیمون شناخته میشود، چون براساس نقاشیهای او در این کتاب، سریالی مشهور با همین نام در انگلستان ساخته شده است. تصویرگری «تونی راس» آنقدر جذاب و گیرا است که میتوانید از این کتاب به عنوان یک کتاب مصور هم لذت ببرید.
ویلیام شکسپیر، مشهورترین شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی است. او را شاعر ملی انگلستان میدانند و بالاترین نشان ملی انگلستان یعنی «سخن سرا ایون» به شکسپیر اهدا شده است. بسیاری او را بزرگترین نمایشنامهنویس تاریخ میدانند. شکسپیر با 39 نمایشنامه، و 154 غزلواره و دو قصیده، از پرکارترین نویسندگان قرن هفدهم انگلستان است. محققان شکسپیر را تنها نویسندهای میدانند که آثارش به تمام زبانهای زندهی دنیا ترجمه شده است.
نمایشنامههای شکسپیر به دو دسته اصلی تقسیم میشوند، تراژدی و کمدی. شکسپیر در هر دو سبک تبحر فراوانی داشت. «هملت»، «مکبث» و «اتللو» پرطرفدارترین تراژدیهای شکسپیر هستند. «رویای شب نیمه تابستان»، «شب دوازدهم» و «کمدی اشتباهات» تعدادی از کمدیهای شکسپیر هستند.
با توجه به این که شکسپیر در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی میزیست، به زبان انگلیسی باستان حرف میزده است. این زبان با انگلیسی امروزه بسیار متفاوت است. به همین دلیل خواندن شکسپیر به زبان اصلی بسیار مشکل است، اما آثار شکسپیر آنقدر مهم هستند که در طول سالیان علاوهبر ترجمه به زبانهای مختلف، در زبان انگلیسی هم آسانسازی شدهاند. نقشی که شکسپیر در ادبیات انگلستان داشت، آن قدر پررنگ و قابل تحسین است که او را همتراز با فردوسی در شعر فارسی و هومر در شعر لاتین میدانند.
تاثیر داستان رومئو و ژولیت آنقدر بزرگ و پررنگ است که الهام بخش قطعات موسیقی، سمفونی و نقاشیهای زیادی بوده است. تاکنون بیشتر از بیست اپرا بر اساس داستان رومئو و ژولیت ساخته شده است. «جرج بِندا» اولین اجرای اوپرا از رومئو و ژولیت را در سال 1776 روی صحنه برده است، تفاوت این اجرا با نمایشنامهی رومئو و ژولیت پایان آن بود، جرج بندا ترجیح داده بود پایان داستان را به دلخواهش تغییر دهد. اپرای رومئو و ژولیت به آهنگسازی چارلز گوناد، آهنگساز مشهور فرانسوی، مشهورترین اپرای رومئو و ژولیت است که در سال 1867 روی صحنه رفت. چایکوفسکی، آهنگساز مشهور روسی، پوئم سمفونی رومئو و ژولیت را با ملودی 15 دقیقهای در سال 1869 نوشت و سال 1870 آن را بازنویسی کرد. منظور از پوئم سمفونی، قطعهی موسیقی است که در آن داستان یا افسانهای تعریف میشود.
رومئو و ژولیت روی پردهی نقرهایاز قرن 17 تا کنون، نقاشان زیادی بودهاند، که از صحنههای رومئو و ژولیت برای شاهکارهایشان الهام گرفتهاند. جان مسی رایت نقاشی آبرنگ مشهوری از صحنهی بالکن نمایشنامه رومئو و ژولیت دارد.
اولین فیلمی که بر اساس نمایشنامهی رومئو و ژولیت ساخته شد، در سال 1936 میلادی بود. اما دقیقترین فیلمی که از این نمایشنامهی پنج پردهای ساخته شد، در سال 1968 بود. کارگردان این فیلم، فرانکو ظفیرالی ، کاملا به متن شکسپیر متعد بود. ظفیرالی، فیلمنامه این اثر را با فرانکو بروساتی و ماسولینو دامیکو نوشت، هدف اصلی این گروه رساندن کمترین آسیب به اصل متن شکسپیر بود.
فیلم دیگری به نام رومئو و ژولیت در اواخر دههی 90 میلادی ساخته شد. لئوناردو دیکاپریو نقش رومئو را در آن بازی میکرد. با وجود اینکه داستان نمونهی مدرن شده از نمایش رومئو و ژولیت اما باز لورمن کارگردان این اثر، کاملا متعهد به متن بود. عدهای معتقدند گاهی تضاد زمان و زبان در این فیلم حس میشود، اما بعد از چند دقیقه این موضوع امری عادی و گاهی جذاب و منحصر در این فیلم است.
در سالهای 2014 فیلم تئاتری به نام رومئو و ژولیت از این نمایشنامه منتشر شد. این فیلم از تئاتری در برادوی فیلم برداری شده بود که اورلاندو بلوم نقش رومئو را در آن ایفا میکرد.
انیمیشن نومئو و ژولیت، یک کارتون رمانتیک و فانتری است که به نوعی اقتباس آزاد از نمایشنامه رومئو و ژولیت شکسپیر است. فیلمنامه این انیمیشن را جان ار اسمیت نوشته است و کمپانی دیزنی آن را منتشر کرده است.
شما میتوانید pdf کتاب رومئو و ژولیت، داستانهای شکسپیر برای کودکان و نوجوانان به صورت قانونی از فیدیبو دانلود کنید.
ژولیت به موی خرمایی براق و چشمان خاکستری و حیرتزدهی مرد جوان که سرشار از شرم و تعجب بودند، نگاه گذرایی انداخت. نیمه لبخندی که روی دهان مرد جوان نقش بسته بود، باعث شد چهرهی ژولیت سرخ شود. او دریافت که نمیتواند از چهرهی مرد جوان چشم بردارد.
رومئو گفت:« بانوی من! اگر حضورمن سبب رنجشتان شده، پوزش میطلبم.»
ژولیت با تبسم گفتک« آقا! حضور شما سبب رنجش نشده است و من هم نرنجیدهام.»
انگار نیروهای ناشناختهای آنان را مانند پروانهای دور شمع، جذب یکدیگر کرده بودند. گویی تالار و نوازندگان ناپدید شدند. به نظر میرسید که آنان تنها کسانی بودند که در این جهان زندگی میکردند.
سپش رومئو به ژولیت نگاهی انداخت و در فکر فرو رفت. با خود گفت:« همیشه وقتی که فکر میکردم عاشقم، مانند بچهای بودم که مشغول بازی است. ولی اکنون واقعا عاشقم. نمیدانم آیا او چنین احساسی دارد؟»
الیف شافاک
فردریک بکمن
فئودور داستايفسكی
دارن هاردی
برایان تریسی
دبرا فاین
پائولا هاوکینز
لیل لوندز
زیگموند فروید
جوجو مویز
اروین یالوم
داستان رومو ژولیت
لئو تولستوی
محمد امين باباربيع
جان گريبين، مری گريبين
مهروش طهوری
پريسا همايونروز
مهروش طهوری
مهروش طهوری
علی اصغر سيدآبادی
جان گريبين، مری گريبين
آنا اسپرول
امیررضا ستوده، حمید کاویانی
جان گريبين، مری گريبين
جان گريبين، مری گريبين
ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر
نام کتاب، نویسنده، مترجم، ناشر یا هر واژه مورد نظرتان را
بنویسید
iOS
اندروید
ویندوز
https://fidibo.com/book/5442
کتاب مورد نظرتان را درخواست کنید تا در صورت امکان آن را به فروشگاه اضافه کنیم.0