نویسنده ی گیم آف ترونز

دوره مقدماتی php
نویسنده ی گیم آف ترونز
نویسنده ی گیم آف ترونز


بازی تاج‌وتخت (به انگلیسی: Game of Thrones) یک مجموعه تلویزیونی آمریکایی به سبک خیال‌پردازی حماسی است که توسط دیوید بنیاف و دی. بی. وایس برای شبکه اچ‌بی‌او ساخته شده‌است. این مجموعه برگرفته از پرفروش‌ترین مجموعه داستان‌های فانتزی جرج آر. آر. مارتین یعنی ترانه یخ و آتش است. نخستین کتاب این مجموعه بازی تاج‌وتخت نام دارد. فیلم‌برداری مجموعه در کارگاه ضبط فیلم پینت هال[و ۱] بلفاست و همچنین در مالت، کرواسی، ایسلند و مراکش انجام گرفته‌است. پخش فصل هفتم از ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۷ آغاز شد، و در ۲۷ اوت ۲۰۱۷ به پایان رسید. نخستین قسمت از فصل هشتم و آخر این مجموعه، متشکل از شش قسمت، در ۱۴ آوریل ۲۰۱۹ پخش گردید و با پخش آخرین قسمت از آن در ۱۹ مهٔ ۲۰۱۹ این مجموعه به پایان رسید.[۴][۵][۶][۷]

داستان سریال در قاره‌های خیالی وستروس و اسوس، در نزدیکی پایان یک تابستان ۱۰ ساله اتفاق می‌افتد و چندین خط داستانی را دنبال می‌کند. اولین داستان به جنگ بین خانواده‌های اشرافی برای به دست آوردن تخت آهنین[و ۲] پادشاهی هفت اقلیم[و ۳] مربوط می‌شود. دومین خط داستانی، نزدیک بودن زمستانی طولانی و یورش موجوداتی افسانه‌ای از شمال را شرح می‌دهد و سومین خط داستانی مجموعه، تلاش فرزندان شاه مخلوع، برای بازپس‌گیری تاج‌وتخت است. این مجموعه از طریق شخصیت‌هایی که اخلاقیات مبهمی دارند، حول مسائلی چون طبقات اجتماعی، مذهب، وفاداری، فساد، جنگ داخلی و مجازات می‌گردد.[۸]

بازی تاج‌وتخت رکورددار تعداد بیننده در شبکه اچ‌بی‌او است و در کشورهای مختلف طرفداران زیادی دارد. با وجود استفاده از برهنگی، خشونت و خشونت جنسی که انتقاداتی را به این مجموعه وارد آورده، منتقدین نظرات مثبت فراوانی در مورد این سریال داشته‌اند. این سریال تا کنون نامزد و برندهٔ بسیاری از جوایز شده‌است که از میان آن‌ها می‌توان به نامزدی جایزه امی بهترین سریال درام برای هر چهار فصل پخش شدهٔ آن، یک نامزدی جایزه گلدن گلوب برای بهترین سریال تلویزیونی درام و نامزدی جایزهٔ هوگو برای بهترین نمایش درام اشاره کرد. پیتر دینکلیج نیز برای بازی در نقش تیریون لنیستر موفق به دریافت سه جایزهٔ امی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و یک جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شده‌است.

این مجموعه روایت‌کنندهٔ نسبی داستان‌های مجموعه رمان ترانه یخ و آتش است[۹] که داستان آن در قلمرو خیالی وستروس می‌گذرد. بازی تاج‌وتخت، راوی تاریخچهٔ نبرد خشونت‌بار بین دودمان‌های اشرافی در آن سرزمین است که برای به دست آوردن تخت آهنین[و ۲] تلاش می‌کنند. با پیشرفت مجموعه مدعیان و تهدیدهای جدیدی در سرزمین‌های یخی شمالی و قارهٔ شرقی اسوس پدیدار می‌شوند.[۲] این داستان‌ها در سه روند اصلی به‌صورت هم‌زمان پیش می‌روند.
نویسنده ی گیم آف ترونز

داستان زمانی آغاز می‌شود که تمامی هفت اقلیم در اتحاد به سر می‌برند. تابستانی طولانی وستروس را دربر گرفته و انتظار می‌رود که به‌زودی پایان یابد. اما با مرگ دستِ شاه (دستیار و مشاور اعظم) اوضاع به‌سرعت تغییر می‌کند؛ شاه رابرت براتیون که پادشاهی را با یک انقلاب از تارگرین‌ها گرفته‌است، از دوست و هم‌رزم قدیمی خود، ند استارک، نگهبان شمال، درخواست می‌کند تا مقام دستِ شاه را بپذیرد. اوضاع نابه‌سامان کشور و احتمالِ کشته شدن دستِ شاه پیشین ند استارک را مجبور به پذیرفتن این منصب می‌کند. او برای آغاز کار، سرزمین اجدادی خود، وینترفل، را ترک کرده و به کینگز لندینگ، پایتختِ هفت اقلیم، می‌رود.[۱۰]

دوره مقدماتی php

دیوارِ واقع‌شده در شمالِ وستروس، یک مانع ساخته شده از سنگ، یخ و جادوست که ۴۸۰ کیلومتر طول،[۱۱] بین ۲۱۰ تا ۲۷۰ متر ارتفاع[۱۲] و در بخش فوقانی حدود ۱۰ متر پهنا دارد[۱۳] و شمال وستروس را از سرزمین یخ‌زده وحشی‌ها جدا می‌کند. نگهبانان این دیوار به نگهبان شب معروف هستند که در هنگام عضویت، قسم می‌خورند که تا پایان زندگی‌شان به دیوار خدمت کرده و هیچ دارایی مادی نداشته و هرگز ازدواج نکنند. در آغاز داستان گروهی از نگهبانان شب که در حال گشت زدن در شمال دیوار هستند، با وایت واکرها مواجه می‌شوند. گونه‌ای باستانی از موجودات جادویی که گمان بر این است که قرن‌ها پیش از بین رفته‌اند. تمامی گروه نگهبانان شب به‌جز یک‌نفر در مقابله با آنان کشته می‌شوند. اما کسی در آن‌سوی دیوار حرف او مبنی بر بازگشت وایت واکرها را باور نمی‌کند.[۱۰]

در همان زمان در شهر پنتوس در قاره اسوس که در شرق وستروس واقع شده‌است، ویسریس تارگرین، پسر شاه مخلوع، در تلاش است تا تخت پادشاهی را پس بگیرد. در همین راه، او خواهر خود، دنریس تارگرین را به عقد کال دروگو رئیس قوم وحشی دوتراکی درمی‌آورد تا بتواند از ارتش او برای شکست پایتخت استفاده کند.[۱۰]

برخی از شخصیت‌ها و داستان‌های مجموعه برگرفته از دوره‌های مختلف تاریخ اروپا هستند.[۱۴] جنگ رزها (۸۵–۱۴۵۵ میلادی)[۱۵] در انگلستان بین خاندان‌های لنکستر[و ۴] و یورک[و ۵] از موارد الهام‌بخش داستان بوده که در این مجموعه منعکس‌کنندهٔ نبرد خاندان لنیستر[و ۶] و استارک[و ۷] است. سرزمین وستروس با قلعه‌ها و شوالیه‌هایش نمادی از دوران اولیه قرون وسطی در اروپای غربی را به نمایش می‌گذارد. برای مثال شخصیت سرسی[و ۸] برگرفته از ایزابلا ملکه فرانسه (۱۲۹۵–۱۳۵۸ میلادی) است.[۱۴] مجموعه از ترکیبی از واقعیت‌ها همچون، دیوار هادریان، سقوط روم و افسانه آتلانتیس (والریا باستانی)، آتش یونانی بیزانسی‌ها (وایلدفایر)، حماسه ایسلندی عصر وایکینگ‌ها (آیرون‌بورن‌ها) و ایل مغول (دوتراکی‌ها) است که با نشانه‌هایی از جنگ صد ساله (۱۳۳۷–۱۴۵۳ میلادی) و رنسانس ایتالیایی (۱۴۰۰–۱۵۰۰ میلادی) نیز الهام گرفته‌است. محبوبیت داستان مدیون مهارت مارتین در ترکیب این عناصر ناهمگون در یک اصل یکپارچه است که آن‌ها را در جایگاه یک تاریخ جایگزین برای بیننده قرار می‌دهد.[۱۴]

«سوپرانوز در سرزمین میانی» عبارتی بود که دیوید بنیاف یکی از خالقان سریال، به شوخی آن را در مورد بازی تاج‌وتخت به کار برد که اشاره به ترکیب فضای سیاه و پر از توطئه و عناصر فانتزی و خیالی در این سریال دارد.[۱۶] مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۲ میلادی، این مجموعه را در رتبهٔ دوم ۴۰ سریال درام اخیر آمریکا بر اساس مرگ در هر قسمت قرار داد. این مجموعه به‌طور متوسط در هر قسمت ۱۴ مرگ را به نمایش می‌گذارد.[۱۷]

همانند رمانی که داستان از آن برگرفته شده، مجموعهٔ تلویزیونی بازی تاج‌وتخت نیز تعداد بسیار زیادی شخصیت دارد. احتمال داده می‌شود که این مجموعه دارای بیشترین بازیگر در بین مجموعه‌های تلویزیونی است.[۱۸]
در زمان تولید فصل سوم این مجموعه، نام ۲۵۷ نفر به‌عنوان بازیگر ثبت شد.[۱۹] در ادامه تعدادی از شخصیت‌های اصلی داستان معرفی می‌شوند که نام آن‌ها به عنوان بازیگر اصلی در تیتراژ ذکر شده‌است.[۲۰]

لُرد اِدارد ند استارک[و ۹] (شان بین) بزرگ خاندان استارک[و ۷] است که اعضای خانواده‌اش در بیشتر قسمت‌های داستان حضور دارند. او و همسرش کتلین تالی[و ۱۰] (میشل فرلی) پنج فرزند دارند: راب[و ۱۱] (ریچارد مدن) فرزند بزرگ خانواده، سانسا[و ۱۲] (سوفی ترنر) دختری زیبا، آریا[و ۱۳] (میسی ویلیامز) دختری بازیگوش، برن[و ۱۴] (ایزاک همپستد رایت) پسری ماجراجو و ریکن[و ۱۵] (آرت پارکینسون) کوچک‌ترین فرزند آن‌هاست. گروگان و نگهبان ند استارک، تیان گریجوی[و ۱۶] (آلفی آلن) نیز تا پیش از مواجهه با رمزی اسنو[و ۱۷] دیوانه (ایوان ریان) در کنار استارک‌ها زندگی می‌کرد. همسر راب، تالیسا مگیر[و ۱۸] (اونا چاپلین) شفابخش است. آریا نیز با شاگرد آهنگری به نام گندری[و ۱۹] (جو دمپسی) رابطه‌ای دوستانه دارد. پسر حرام‌زادهٔ ند، جان اسنو[و ۲۰] (کیت هرینگتون) و دوستش سَـموِل تارلی[و ۲۱] (جان بردلی-وست) زیر نظر فرمانده جور مورمنت[و ۲۲] (جیمز کازمو) در نگهبانان شب[و ۲۳] خدمت می‌کنند. ایگریت[و ۲۴] (رز لزلی) مو قرمز، یکی از بربرهایی[و ۲۵] که توسط تورموند جاینتسبین[و ۲۶] (کریستوفر هیویو) رهبری می‌شوند، دختر مورد علاقهٔ جان است. سمول نیز به دختر وحشی دیگری به نام گیلی[و ۲۷] (هانا موری) علاقه‌مند است. زنی قد بلند و جنگجو به نام برین تارث[و ۲۸](گوئندولین کریستی) نیز در خدمت کتلین است.

در حالی که دوست قدیمیِ نِد، پادشاه رابرت براتیون[و ۲۹] (مارک ادی) یک زندگی مشترک بدون عشق با ملکه سرسی لنیستر[و ۳۰] (لینا هیدی) را دنبال می‌کند، ملکهٔ او با برادر دوقلویش جیمی لنیستر[و ۳۱] (نیکولای کاستر-والدو)، ملقب به شاه‌کش،[و ۳۲] رابطهٔ عاشقانهٔ پنهانی دارد. سرسی از برادر کوچک خود تیریون لنیستر[و ۳۳] (پیتر دینکلیج) که یک کوتولهٔ باهوش است، بیزار است. تیریون معشوقه‌ای به نام شی[و ۳۴] (سیبل ککیلی) و محافظی به نام بران (جروم فلین)[و ۳۵] دارد. پدر فوق‌العاده ثروت‌مند سرسی، لُرد تایوین لنیستر[و ۳۶] (چارلز دنس) و پسر بزرگ او جافری ظالم،[و ۳۷] (جک گلیسون) توسط جنگ‌جوی صورت-زخمی به نام سندور کلگین[و ۳۸] (روری مک‌کین) ملقب به سگ شکاری[و ۳۹] محافظت می‌شوند.

شورای کوچک مشاورین پادشاه شامل خزانه‌دار حیله‌گر، لرد پیتر بیلیش[و ۴۰] (آیدان گیلن) ملقب به لیتل‌فینگر[و ۴۱] و خواجهٔ خبرچین لرد واریس[و ۴۲] (کنلت هیل) می‌شود. برادر شاه رابرت، استنیس براتیون[و ۴۳] (استیون دیلین) نیز راهبه ملیساندر[و ۴۴] (کاریس فن هاوتن) و قاچاقچی سابق، سِر داووس سی‌ورث[و ۴۵] (لیام کانینگهام)، را برای مشاوره در خدمت دارد. خاندان ثروت‌مند تایرل[و ۴۶] توسط مارجری تایرل[و ۴۷] (ناتالی دورمر)، یک دختر جاه‌طلب در دربار، به نمایش درمی‌آیند.

در آن‌سوی دریای باریک[و ۴۸] فرزندان تبعید شدهٔ شاه گذشته (که به رهبری رابرت براتیون سقوط کرد) با نام‌های ویسریس[و ۴۹] (هری لوید) و دنریس تارگرین[و ۵۰] (امیلیا کلارک) برای ادامهٔ زندگی خود در تلاش هستند. دنریس به همسری کال دروگو[و ۵۱] (جیسون موموآ)، رهبر قوم چادرنشین دوتراکی[و ۵۲] در می‌آید. مشاور دنریس، سِر جورا مورمنت[و ۵۳] (ایان گلن) نیز یک تبعیدی است.

پیتر دینکلیج(تیریون لنیستر)

نیکولای کاستر-والدو(جِیمی لنیستر)

لینا هیدی(سرسی لنیستر)

امیلیا کلارک(دنریس تارگرین)

کیت هرینگتون(جان اسنو)

چارلز دنس(تایوین لنیستر)

جک گلیسون(جافری براتیون)

آیدان گیلن(پیتر بیلیش)

گوئندولین کریستی(برین تارث)

میشل فرلی(کتلین تالی)

ریچارد مدن(راب استارک)

ایزاک رایت(برن استارک)

سوفی ترنر(سانسا استارک)

میسی ویلیامز(آریا استارک)

سیبل ککیلی(شِی)

جان بردلی-وست(سَـموِل تارلی)

آلفی آلن(تیان گریجوی)

ایان گلن(جورا مورمنت)

دیوید بنیاف در سال ۲۰۰۶ بعد از اینکه اولین جلد از سری رمان‌های جرج مارتین، بازی تاج‌وتخت را خواند، ایدهٔ تولید یک مجموعهٔ تلویزیونی برگرفته‌شده از کتاب را پیش خود مطرح کرد. او با هیجان بسیار برای مطرح کردن این ایده با دی. بی. وایس تماس گرفت و وایس «کتاب ۱۰۰۰ صفحه‌ای را شاید فقط در ۳۶ ساعت خواند!».[۲۱] آن‌ها طرح اولیه خود را با موفقیت به شبکهٔ اچ‌بی‌او ارائه دادند و موفق شدند رضایت جرج مارتین (که خودش یک فیلم‌نامه‌نویس قدیمی بود) را در یک ملاقات ۵ ساعته در یک رستوران جلب کنند. بنیاف به یاد می‌آورد که با پاسخ به سؤال «چه کسی مادر جان اسنو است؟» موفق شدند رضایت او را بدست بیاورند.

تولید مجموعه از ژانویه سال ۲۰۰۷ آغاز شد.[۲۲] شبکهٔ اچ‌بی‌او بعد از اینکه حقوق تولید مجموعهٔ تلویزیونی برای کتاب‌ها را به‌دست‌آورد، بنیاف و وایس را برای نویسندگی و تهیه‌کنندگی مجموعه که قرار بود در هر فصل یک کتاب را به تصویر بکشد، به استخدام درآورد.[۲۲] در ابتدا قرار بود که بنیاف و وایس به‌تنهایی نویسندگی تمامی قسمت‌ها را بر عهده داشته باشند، در حالی که جرج مارتین بعد از پیوستن به تهیه‌کنندگان، به عرصهٔ نویسندگی مجموعه نیز وارد شد.[۲۲][۲۳] بعدها جین اسپنسون[و ۵۴] و بریان کاگمن، هرکدام با نوشتن فیلم‌نامهٔ یک قسمت در فصل اول به جمع نویسندگان افزوده شدند.[۲]

دو پیش‌نویس از قسمت آزمایشی که توسط بنیاف و وایس نوشته شده‌بود، در ماه اوت سال ۲۰۰۷[۲۴] و ماه جون سال ۲۰۰۸ میلادی[۲۵] آماده شدند. اچ‌بی‌او با اینکه از هر دو نسخه راضی بود،[۲۵][۲۶] تا ماه نوامبر سال ۲۰۰۸ قسمت آزمایشی را سفارش نداد.[۲۷] اعتصاب نویسندگان آمریکا در سال ۲۰۰۷–۲۰۰۸ احتمالاً در این تأخیر تأثیر داشته‌است.[۲۶]

بودجهٔ مجموعهٔ بازی تاج‌وتخت با هزینهٔ ساخت مجموعهٔ تلویزیونی روم مقایسه می‌شود.[۲۸] براساس گزارش‌ها ساخت قسمت آزمایشی بین ۵ تا ۱۰ میلیون دلار[۲۹] و ساخت کل فصل اول بین ۵۰ تا ۶۰ میلیون دلار آمریکا برای شبکهٔ اچ‌بی‌او هزینه داشته‌است.[۳۰] بودجهٔ تولید فصل دوم این مجموعه ۱۵٪ افزایش پیدا کرد تا بتواند مهم‌ترین نبرد در «جنگ پنج پادشاه»[و ۵۵] یعنی نبرد بلک‌واتر را به تصویر بکشد.[۳۱] قسمت بلک‌واتر از فصل دوم، ۸ میلیون دلار و بقیه قسمت‌ها به‌طور میانگین ۶ میلیون دلار بودجه را به خود اختصاص دادند. این مقدار بودجه دو تا سه برابر بودجهٔ تولید هر قسمتِ سریال‌های شبکه‌های کابلی و معمولی است.[۳۲]

سازندگان این مجموعه دیوید بنیاف و دی. بی. وایس قصد دارند تا در صورت توافق شبکهٔ اچ‌بی‌او حق ساخت مجموعه تلویزیونی تمامی قسمت‌های رمان تکمیل نشدهٔ ترانه یخ و آتش را بخرند. از فصل ششم، سریال از رمان‌های منتشرشده جلو زد و بر پایهٔ خلاصه نوشته‌های مارتین و محتوای جدید ساخته شد.[۳۳] در آوریل ۲۰۱۶، سازندگان سریال اعلام کردند که برنامهٔ آن‌ها این است که ۱۳ قسمت دیگر تولید کنند، هفت قسمت برای فصل هفتم و شش قسمت برای فصل هشتم.[۳۴] همان ماه سریال برای فصل هفتم با هفت قسمت تمدید شد.[۳۵][۳۶]

تا اواسط سال ۲۰۱۷، ۸ فصل از این مجموعه سفارش داده‌شده و ۷ فصل آن به‌طور کامل فیلم‌برداری و پخش شده‌است. این مجموعه به‌طور متوسط هر صفحهٔ کتاب را به ۴۸ ثانیه فیلم تبدیل کرده‌است.[۳۷]

فصل‌های ۱ و ۲ این مجموعه هر کدام بر اساس یک جلد از رمان ساخته شدند. برای فصل‌های بعدی سازندگان بازی تاج‌وتخت، این مجموعه را به جای برداشت جلد به جلد، به‌عنوان برداشتی کلی از رمان ترانه یخ و آتش تولید کردند.[۵۴] این عمل دست سازندگان را برای استفاده از قسمت‌های مختلف داستان که در زمان‌های متفاوتی اتفاق می‌افتادند، در مجموعهٔ تلویزیونی باز گذاشت.[۵۵]
نویسنده ی گیم آف ترونز

شش فصل اول که تا کنون ساخته شده‌اند، هر کدام دارای ۱۰ قسمت هستند اما فصل هفتم سریال دارای ۷ اپیزود است.[۵۶] زمان پخش بیشتر قسمت‌های فصل اول و دوم سریال ۵۲ دقیقه است، در حالی که تعداد زیادی از قسمت‌های فصل سوم ۵۶ یا ۵۷ دقیقه‌ای هستند. قسمت اول و قسمت‌های آخر فصل دوم، سوم و چهارم مدت زمانی بیش از یک ساعت دارند.[۵۷] قسمت آخر فصل هفتم با عنوان اژدها و گرگ با مدت زمان ۸۱ دقیقه طولانی‌ترین اپیزود در کل سریال محسوب می‌شود.[۵۸]

تیتراژ مجموعهٔ تلویزیونی بازی تاج‌وتخت توسط استودیوی تولید الاستیک[و ۵۶] برای شبکهٔ اچ‌بی‌او ساخته شده‌است. مدیر نوآوری آنگوس وال و همکارانش موفق به دریافت جایزهٔ امی برای بهترین تیتراژ اصلی برای این مجموعه در سال ۲۰۱۱ شدند.[۵۹] این تیتراژ یک نقشهٔ سه بعدی از دنیای خیالی داستان را در نمای داخل یک کره که توسط یک خورشید (که خودش درون یک اسطرلاب قرار دارد) روشن می‌شود، به تصویر می‌کشد. در حالی که دوربین بر روی زمین حرکت می‌کند تا به مناطقی برسد که اتفاقات این قسمت داستان در آن‌ها رخ می‌دهند، چرخ دنده‌هایی با مکانیزم پیچیده ساختمان‌ها و سازه‌های شهر را از زمین بیرون آورده و سر هم می‌کنند. هم‌زمان به‌همراه پخش موسیقی ابتدای فیلم، نام بازیگران اصلی و دست‌اندرکاران مهم نمایان می‌شود. این تیتراژ بعد از حدود ۱ و نیم دقیقه با نوشتن عنوان مجموعه، نویسندگان و کارگردان به پایان می‌رسد.[۶۰] موسیقی تیتراژ این سریال توسط رامین جوادی (به آلمانی: Ramin Djawadi) ساخته شده‌است.

فیلم‌برداری‌های اولیه فصل اول مجموعه در تاریخ ۲۶ ژوئیه سال ۲۰۱۰ آغاز شد.[۲] مکان اصلی فیلم‌برداری استودیوی پینت‌هال[و ۱] در شهر بلفاست در شمال ایرلند بود.[۶۱] صحنه‌های فضای بیرونی نیز در شمال ایرلند در تپه‌های شنی کوه‌های مورن (به‌عنوان وائس دوتراک[و ۵۷])، کسل وارد[و ۵۸] (به‌عنوان وینترفل[و ۵۹])، زمین‌های اطراف سینت‌فیلد[و ۶۰] (به‌عنوان جنگل گادزوود در وینترفل[و ۶۱])، پارک جنگلی تولیمور (برای صحنه‌های بیرونی)، کارن‌کسل[و ۶۲] (صحنهٔ اعدام)، معدن سنگ ماگ‌هرامورن[و ۶۳] (به‌عنوان کسل بلک[و ۶۴]) و قلعهٔ شین[و ۶۵] (به‌عنوان زمین‌های مسابقه) فیلم‌برداری شدند.[۱] از دون کسل در استیرلینگ اسکاتلند در قسمت آزمایشی اصلی برای نمای بیرونی و داخلی وینترفل استفاده شد.[۶۲] تهیه‌کنندگان در ابتدا تصمیم گرفتند تا تمامی مجموعه را در اسکاتلند فیلم‌برداری کنند، اما کم‌کم شمال ایرلند را به دلیل فضای کافی برای استودیو ترجیح دادند.[۶۳]

فیلم‌برداری قسمت‌هایی که در فصل اول در جنوب اتفاق می‌افتادند پس از جابه‌جایی از کشور مراکش در قسمت آزمایشی، در کشور مالت انجام شد.[۲] شهر ایمدینا[و ۶۶] برای برداشت صحنه‌های کینگز لندینگ انتخاب شد. همچنین فیلم‌برداری در قلعهٔ مانوئل (برای سپت بیلور[و ۶۷])، جزیره غودش (برای سرزمین‌های دوتراکی‌ها)، قصر سن‌آنتون،[و ۶۸] قلعه ریکاسولی،[و ۶۹] قلعه سنت‌آنجلو[و ۷۰] و صومعه سنت‌دومنیک[و ۷۱] (همهٔ این مکان‌ها برای صحنه‌های داخل رد کیپ[و ۷۲]) نیز صورت گرفت.[۱]

برای برداشت صحنه‌های جنوبی فصل دوم از کشور مالت به کرواسی نقل مکان شد. جایی که شهر دوبروونیک و مناطق اطراف آن اجازه می‌داد تا در صحنه‌های بیرونی یک شهر ساحلی با دیوار مستحکم را به تصویر کشید. از دیوارهای شهر دوبروونیک و قلعه لوریه‌ناتس برای کینگز لندینگ[و ۷۳] و رد کیپ[و ۷۲] استفاده، و از جزیره لوکروم،[و ۷۴] صومعه سنت‌دومنیک[و ۷۵] در جزیرهٔ تروگیر، قصر رکتور[و ۷۶] در دوبروونیک و معدن سنگ دوباک[۶۴] که در شرق آن قرار دارد برای صحنه‌های شهر کارث[و ۷۷] استفاده شد. فیلم‌برداری صحنه‌های شمال دیوار نیز در ماه نوامبر سال ۲۰۱۱ در ایسلند صورت گرفت.[۱]

مکان فیلم‌برداری فصل سوم به دوبروونیک در کرواسی بازگشت. از دیوارهای شهر دوبروونیک، قلعه لوریه‌ناتس و مکان‌های اطراف برای صحنه‌های کینگز لندینگ و رد کیپ استفاده شد. ترستنو آربورتوم[و ۷۸] نیز به‌عنوان یک مکان جدید برای باغ درون کینگز لندینگ که تایرل‌ها از آن استفاده می‌کنند، به لوکیشن‌ها افزوده شد. فصل سوم به مراکش (که در قسمت آزمایشی از آن استفاده شده بود) نقل مکان کرد و با استفاده از مکان‌های شهر صویره صحنه‌های دنریس در اسوس را به تصویر کشید.[۶۵] برای تولید این فصل ۳ گروه (به نام‌های اژدها، گرگ و کلاغ) به‌صورت هم‌زمان کار فیلم‌برداری را انجام می‌دادند. همچنین ۶ تیم کارگردانی، ۲۵۷ بازیگر و ۷۰۳ دست‌اندرکار آن‌ها را یاری می‌کردند.[۱۹] یکی از صحنه‌ها که در آن یک خرس واقعی به اسم بارت کوچولو وجود داشت نیز در شهر لس آنجلس فیلم‌برداری شد.[۳]

فیلم‌برداری فصل چهارم در دوبروونیک ادامه پیدا کرد و چندین لوکیشن دیگر مانند قصر دیوکلشن[و ۷۹] و قلعه کلیس[و ۸۰] در اسپلیت نیز به مکان‌های فیلم‌برداری افزوده شدند.[۶۶] فیلم‌برداری این فصل ۱۳۶ روز به طول انجامید و در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۳ به پایان رسید.[۶۷]

کار فیلم‌برداری فصل پنجم مجموعه از ماه ژوئیه سال ۲۰۱۴ آغاز و در ماه دسامبر همان سال به پایان رسید.[۶۸] فیلم‌برداری این فصل در کشور کرواسی ادامه پیدا کرده و کشور اسپانیا نیز به مکان‌های فیلم‌برداری افزوده شد. لوکیشن‌های کشور کرواسی همچنان از شهر دوبروونیک و مناطق اطراف آن انتخاب شده و مکان‌های جدیدی مانند ایموتسکی[و ۸۱] نیز به مجموعهٔ لوکیشن‌ها افزوده شدند.[۶۹] فیلم‌برداری در کشور اسپانیا نیز در اطراف ایالت اندلس و در مکان‌هایی مانند قصر سویا صورت گرفت.[۷۰]

شخصیت‌های زادهٔ وستروس در بازی تاج‌وتخت به زبان انگلیسی بریتانیایی و معمولاً (و نه همیشه) بر اساس لهجهٔ قسمتی از انگلستان که از نظر جغرافیایی معادل محل تولد شخص در وستروس است، سخن می‌گویند. برای مثال ادارد استارک، به‌عنوان نگهبان شمال،[و ۸۲] به لهجهٔ شمال انگلستان (لهجهٔ یورکی) و لرد تایوین لنیستر که اهل جنوب وستروس است، به لهجهٔ جنوبی انگلستان صحبت می‌کنند. شخصیت‌هایی که در خارج از وستروس هستند نیز عموماً (و نه همیشه) با لهجهٔ خارجی انگلیسی بازی می‌شوند.[۷۱]

با اینکه زبان انگلیسی زبان رایج در وستروس است، تولیدکنندگان به کمک دیوید پترسون[و ۸۳] زبان‌شناس زبان‌های دوتراکی و والیریان[و ۸۴] را به‌عنوان زبان‌های ساختگی براساس تعداد کمی از کلماتی که در کتاب جورج مارتین وجود داشت، به‌وجود آورده‌اند.[۷۲] جملات دوتراکی یا والیریان در این مجموعه با زیرنویس انگلیسی پخش می‌شوند. بی‌بی‌سی پیش‌بینی می‌کند که این زبان‌ها از طریق پخش این مجموعهٔ تلویزیونی بیش از زبان‌های ویلزی، ایرلندی و گیلیک اسکاتلندی به گوش مردم دنیا رسیده‌است.[۷۳]

مجموعهٔ تلویزیونی بازی تاج‌وتخت توسط شبکه اچ‌بی‌او در کشور آمریکا پخش می‌شود. پخش این سریال در دیگر کشورها از طریق شبکه‌های همکار اچ‌بی‌او یا شبکه‌های پولی دیگر معمولاً به‌صورت هم‌زمان با آمریکا یا با چند هفته تأخیر انجام می‌گیرد. پخش این سریال در کشور چین از طریق شبکهٔ سی‌سی‌تی‌وی از آغاز سال ۲۰۱۴ شروع شده‌است. نسخهٔ پخش‌شده توسط سی‌سی‌تی‌وی به‌صورت گسترده‌ای صحنه‌های سکس و خشونت را سانسور می‌کند. این عمل موجب اعتراض بینندگان چینی به‌ویژه به ناهماهنگی صحنه‌های پخش‌شده در این نسخه از مجموعه شده‌است.[۷۴]

پخش کنندگان مجموعهٔ تلویزیونی بازی تاج‌وتخت شامل شبکه‌های زیر می‌شوند:[۷۵]

ده قسمت فصل اول مجموعهٔ بازی تاج‌وتخت در تاریخ ۶ مارس سال ۲۰۱۲ میلادی در قالب دی‌وی‌دی و دیسک بلو-ری در یک مجموعهٔ جعبه‌ای منتشر شدند. این مجموعه‌ها دارای پیش‌زمینه‌های اضافی و موارد پشت صحنه هستند اما از آنجایی که تمامی صحنه‌های فیلم‌برداری شده در نسخهٔ پخش تلویزیونی مورد استفاده قرار گرفته بودند، هیچ صحنهٔ اضافی نسبت به نسخهٔ پخش‌شده در تلویزیون ندارند.[۷۶] این مجموعه در هفتهٔ اول انتشار به تعداد ۳۵۰٬۰۰۰ نسخه به فروش رسید که رکورد بیشترین فروش در طول یک هفته برای مجموعه‌های تلویزیونی شبکهٔ اچ‌بی‌او است. بازی تاج‌وتخت رکورد تعداد خرید آنلاین از وبگاه فروشگاه اچ‌بی‌او را نیز در دست دارد.[۷۷] در نوامبر سال ۲۰۱۲ نیز یک نسخهٔ ویژه از مجموعه جعبه‌ای برای «جمع‌کنندگان» مجموعه نیز عرضه شد که علاوه بر دی‌وی‌دی و بلوری حاوی یک تخم اژدهای کوچک مصنوعی و قسمت اول فصل دوم بود.[۷۸]

مجموعهٔ جعبه‌ای دی‌وی‌دی و دیسک بلو-ری به همراه نسخهٔ آنلاین برای خرید فصل دوم از ۱۹ فوریه سال ۲۰۱۳ در دسترس قرار گرفت.[۷۹] تعداد فروش روز اول این مجموعه با فروش ۲۴۱٬۰۰۰ نسخهٔ جعبه‌ای و ۳۵۵٬۰۰۰ قسمت دریافت شده آنلاین، مجدداً رکورد فروش شبکهٔ اچ‌بی‌او را شکست.[۸۰]

فصل سوم سریال هم‌زمان با پخش در آمریکا، برای خرید آنلاین در فروشگاه آی‌تیونز قرار گرفت. نسخهٔ آی‌تیونز فقط از کشور استرالیا قابل تهیه است.[۸۱]

بازی تاج‌وتخت در وسعت بسیار زیادی به‌صورت غیرقانونی کپی می‌گردد. به جز محبوبیت زیاد این مجموعه، گمان می‌رود دلایلی مانند تأخیر در پخش در خارج از آمریکا[۸۲] و هزینهٔ زیاد سرویس‌های خارج از آمریکا به نقض قوانین حق تکثیر این مجموعه دامن زده‌است. به گفتهٔ وب‌سایت اشتراک‌گذاری تورنت‌فریک[و ۸۵] هزینه در داخل آمریکا بین ۱۵ تا ۲۵ دلار در ماه است (هزینهٔ اشتراک ماهیانهٔ سرویس)، در حالی‌که هزینهٔ سرویس تلویزیونی فقط برای بازی تاج‌وتخت در انگلستان برای هر قسمت ۲۶ پوند و در استرالیا برای هر قسمت ۵۲ دلار استرالیا است.[۸۳]

وب‌سایت تورینت‌فریک مجموعهٔ بازی تاج‌وتخت را دارای بیشترین کپی غیرقانونی در میان مجموعه‌های تلویزیونی در سال‌های ۲۰۱۲،[۸۴] ۲۰۱۳[۸۵] و[۸۶] ۲۰۱۴ اعلام کرده‌است. یکی از قسمت‌های این مجموعه در سال ۲۰۱۲ بیش از ۴٬۲۸۰٬۰۰۰ بار در شبکهٔ بیت‌تورنت دریافت شد! آماری که تقریباً برابر تعداد بینندگان قانونی است.[۸۷][۸۸] آمار دریافت غیرقانونی در کشور استرالیا بسیار بالا بوده‌است.[۸۹] تا جایی که سفیر آمریکا در استرالیا، جف بلیچ،[و ۸۶] طی یک بیانیهٔ عمومی کپی غیرمجاز این مجموعه در سال ۲۰۱۳ را محکوم کرد.[۹۰][۹۱] یک کپی از قسمت اول فصل سوم این مجموعه، رکورد بیشترین به اشتراک‌گذاری هم‌زمان در شبکهٔ بیت‌تورنت در طول تاریخ را با ۱۶۰٬۰۰۰ به اشتراک‌گذار و بیش از ۱ میلیون دریافت در دست دارد.[۹۲] قسمت آخر فصل چهارم سریال در ۱۲ ساعت حدود ۱٫۵ میلیون بار از طریق شبکه بیت‌تورینت دریافت شد که رکورد جدیدی برای دریافت غیرقانونی است.[۹۳]

در اوایل اوت ۲۰۱۷ و زمانی که فصل هفتم سریال تازه پخشش را شروع کرده بود گروهی هکر ناشناس به شبکه اچ‌بی‌او حمله کرده و ۱٫۵ ترابایت اطلاعات این شبکه را به سرقت بردند که ظاهراً شامل فیلم‌نامه و اپیزودهایی از مجموعه بازی تاج‌وتخت نیز بوده‌است. بعد از گذشت یک روز هکرها نسخه بی‌کیفیتی از اپیزود چهارم فصل هفتم را که «غنائم جنگ» نام دارد دو روز پیش از موعد پخش بر روی اینترنت به اشتراک گذاشتند که بازخوردهای بسیار زیادی داشت. همچنین تعداد بسیار بالایی دانلود از این قسمت گزارش شد.[۹۴] هکرها از مدیران شبکه اچ‌بی‌او درخواست باج کردند و اعلام کردند که اگر این شبکه پرداخت پول را قبول نکند اطلاعات دیگری را نیز که در اختیار دارند بر روی اینترنت پخش خواهند کردند. شبکه اچ‌بی‌او اما اعلام کرد که هیچ هزینه‌ای را به هکرها پرداخت نخواهد کرد.[۹۵] نکته قابل توجه این است که با وجود انتشار زودتر از موعد اپیزود چهارم، این اپیزود در روز پخش اصلی بیش از ۱۰ میلیون نفر بیننده داشت و موفق شد عنوان پرمخاطب‌ترین اپیزود سریال را به خود اختصاص دهد.[۹۶][۹۷] همچنین این اپیزود نقدهای بسیار مثبتی از سوی منتقدین و تماشاگران دریافت کرد و با نمره ۹٫۹/۱۰ تبدیل به یکی از تحسین شده‌ترین اپیزودهای کل سریال در سایت آی ام دی بی شده‌است.[۹۶] با این حال اما حواشی سریال ادامه پیدا کرد. حدود یک هفته قبل از پخش قسمت ششم با نام «آنسوی دیوار» این اپیزود ناگهان بر سطح اینترنت پخش شد. ابتدا گمان می‌رفت که باز هکرها این کار را کرده باشند اما مدیران اچ‌بی‌او اعلام کردند که این اپیزود به اشتباه از طرف کشور اسپانیا پخش شده‌است و آن‌ها تحقیقات خود را برای کشف بروز این اتفاق آغاز کرده‌اند. اپیزود ششم نیز به صورت گسترده‌ای دانلود شد و بازخوردهای جالبی از سوی تماشاگران نسبت به آن منتشر شد.[۹۸]

ناظران مختلف شامل کارگردان مجموعه، دیوید پترارکا[و ۸۷] و مدیرعامل شرکت تایم وارنر، جفری بیکز اذعان داشته‌اند که کپی غیرقانونی در انتظارات این مجموعه خللی ایجاد نکرده‌است.[۹۹][۱۰۰] به گفتهٔ آنان سود مجموعه از موج ایجاد شده توسط سریال و تفسیرهای صورت گرفته به‌دست آمده‌است و کپی‌های غیرقانونی نتوانسته از تعداد افرادی که قانوناً سریال را تهیه می‌کرده‌اند، کم کند.[۱۰۰]

از ۲۳ ژانویه سال ۲۰۱۵، دو قسمت آخر فصل ۴ در ۱۵۰ تئاتر آی‌مکس در سراسر آمریکا پخش می‌شود. بازی تاج‌وتخت اولین مجموعهٔ تلویزیونی است که به این شکل پخش می‌شود.[۱۰۱] مجموعه در روز افتتاح موفق به فروش ۶۸۶٬۰۰۰ دلاری شد و انتظار می‌رود که در طول هفته اول ۲ میلیون دلار، فروش کند.[۱۰۲]

موسیقی متن این مجموعه توسط رامین جوادی ساخته شده‌است. موسیقی متن فصل اول که حدوداً ده هفته قبل از پخش قسمت اول سریال آماده شد،[۱۰۳] در ماه ژوئن سال ۲۰۱۱ توسط ناشر آمریکایی وارز سرابند[و ۸۸] منتشر شد.[۱۰۴] آلبوم موسیقی‌های متن فصل‌های بعدی نیز به‌همراه آثاری از گروه‌هایی همچون نشنال، هلد استدی[و ۸۹] و سگو رش منتشر شد. موسیقی اصلی تیتراژ مجموعه نیز به دفعات بازخوانی شده‌است.[۱۰۵]

ثرون‌کست: راهنمای رسمی بازی تاج‌وتخت[و ۹۰] مجموعه پادکستی است که توسط کوینک[و ۹۱] تولید و توسط جیوف لوید مجری‌گری شده‌است. این پادکست بر روی وب‌سایت شبکهٔ اسکای آتلانتیک و فروشگاه آی‌تیونز کشور انگلستان موجود بود.[۱۰۶] شبکهٔ اچ‌بی‌او در سال ۲۰۱۴ یک آلبوم رایگان از ترانه‌های رپ در مورد بازی تاج‌وتخت را با عنوان تخت را بگیر[و ۹۲] منتشر کرد.[۱۰۷]

در ۲۷ سپتامبر سال ۲۰۱۲ کتابی همراه با عنوان درون بازی تاج‌وتخت اچ‌بی‌او[و ۹۳] توسط یکی از نویسندگان خود مجموعه، بریان کاگمن، منتشر شد.[۱۰۸] در این کتاب ۱۹۲ صفحه‌ای نویسنده به کمک هنر مفهومی و تصاویری از پشت صحنه، نحوهٔ تولید دو فصل اول سریال را در کنار شخصیت‌ها و خانواده‌های مهم داستان بررسی می‌کند.[۱۰۹]

شبکهٔ اچ‌بی‌او اجازه تولید و فروش بسیاری از وسایل مربوط به مجموعهٔ بازی تاج‌وتخت را صادر کرده‌است. این محصولات شامل بازی‌های ویدئویی مختلف، زره و سلاح‌های کپی، جواهرات، عروسک بابل‌هد[و ۹۴] شرکت فونکو، آب‌جوهای شرکت امگانگ و پوشاک مختلف می‌شود.[۱۱۰] اشیای گران‌قیمتی مانند ساعت مچی اولیسه ناردین به قیمت ۱۰٬۵۰۰ دلار[۱۱۱] و تخت آهنین از جنس رزین به قیمت ۳۰٬۰۰۰ دلار نیز در میان این کالاها وجود دارند.[۱۱۲]

در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ نیز تعدادی نمایشگاه سیار از لباس‌ها، زره‌ها و سلاح‌های مجموعه در شهرهای مختلف اروپا و آمریکا برپاشده و می‌شود.[۱۱۳]

مجموعهٔ بازی تاج‌وتخت الهام‌بخش کارها و محصولات دیگری نیز بوده‌است. برای مثال چهار بازی ویدئویی براساس مجموعهٔ تلویزیونی و کتاب تولید شده یا در حال تولیدند. در این میان بازی استراتژیک رایانه‌ای «بر فراز بازی تاج‌وتخت»[و ۹۵] الهام ویژه‌ای از مجموعهٔ تلویزیونی می‌گیرد و شخصیت‌های و مکان‌های جدید را بلافاصله بعد از نمایش در مجموعهٔ تلویزیونی وارد بازی می‌کند.[۱۱۴]

در پاییز سال ۲۰۱۲ سری لباس‌های مُدِ برند هلموت لنگ برگرفته از بازی تاج‌وتخت بود.[۱۱۵][۱۱۶] در ماه مارس همان سال انتشارات وایلی-بلک‌ول کتابی را با عنوان «بازی تاج‌وتخت و فلسفه: زخم‌های منطقی عمیق‌تر از شمشیر»[و ۹۶] منتشر کرد.[۱۱۷] این کتاب که در بخش فرهنگ عامه و فلسفه این انتشارات قرار گرفت، توسط هنری جیکوبی[و ۹۷] و ویلیام ایروین[و ۹۸] ویرایش شده‌است. هدف کتاب نشان دادن و بررسی مسائل فلسفی است که با پخش این مجموعه و موارد مرتبط با آن، به‌وجود آمده و مطرح شده‌است.[۱۱۸]

تصاویر روی جلد مجله مَد در ماه آوریل سال ۲۰۱۳ نیز برگفته از بازی تاج‌وتخت بود.[۱۱۹]

بازی تاج‌وتخت از مجموعه‌هایی است که حتی پیش از پخش قسمت اول، هواداران خود را در انتظار نگاه داشته‌بود.[۱۲۰][۱۲۱] از همان زمان این پروژه تبدیل به یک موفقیت تجاری و یک اثر مورد علاقهٔ منتقدان تبدیل شد. به گفتهٔ روزنامهٔ گاردین، تا سال ۲۰۱۴ این مجموعهٔ تلویزیونی «بزرگترین مجموعه درام» در تلویزیون است و مجموعه‌ایست که «بیش از همه در موردش صحبت می‌شود».[۱۲۲]

نظرات منتقدین برای چهار فصل این مجموعه که تا کنون پخش شده‌اند، مثبت ارزیابی می‌شود. هر چهار فصل در تعدادی از فهرست‌های بهترین‌های رسانه‌های آمریکایی مانند واشینگتن پست (در سال ۲۰۱۱)، مجله تایم (در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲) و هالیوود ریپورتر (در سال ۲۰۱۲) قرار گرفتند.[۱۳۹][۱۴۰][۱۴۱]
فصل دوم تا چهارم این سریال که در وب‌سایت متاکریتیک امتیازاتی بالای ۸۰ کسب کردند، در میان عنوان‌هایی با سطح «تحسین جهانی» در این وب‌سایت قرار گرفته‌اند. در سال ۲۰۱۳ انجمن نویسندگان آمریکا بازی تاج‌وتخت را در مکان ۴۰ام فهرست «۱۰۱ مجموعهٔ تلویزیونی برتر نوشته شده تاریخ» قرار داد.[۱۴۲]

عملکرد بازیگران فراوان بریتانیایی و ایرلندی مجموعه، که بیشتر بازیگران را تشکیل می‌دهند، بارها مورد تحسین قرار گرفته‌است. بازی پیتر دینکلیج، بازیگر آمریکایی، که با ادای نقش تیریون لنیستر به صورت «جذاب، با ویژگی‌های اخلاقی دوپهلو و خودآگاه»[۱۴۳] موفق شد جایزهٔ امی و گلدن گلاب را از آن خود کند، بسیار به چشم می‌آید. تا جایی که لس‌آنجلس تایمز نوشت «بازی تاج‌وتخت تا حد زیادی مدیون پیتر دینکلیج است»[۱۴۴] و حتی پیش از آن، در فصل دوم، نیز شخصیت او در مرکز توجه در میان شخصیت‌های مجموعه قرار داشت[۱۴۵] و از او به‌عنوان دزد صحنه یاد شد.[۱۴۵] چندین منتقد نیز عملکرد بازیگران زن[۱۴۴] و کودک مجموعه را تحسین کرده‌اند.[۱۴۶] میسی ویلیامز ۱۴ ساله که برای اولین کار بازیگری خود، در فصل اول در نقش آریا استارک ایفای نقش کرد، به خاطر بازی زیبا در مقابل چارلز دنس (تایوین لنیستر) در فصل دوم مورد ستایش بسیاری واقع شد.[۱۴۷]

در بررسی فصل اول مجموعه بازی تاج‌وتخت، منتقدین به هزینهٔ بالای تولید، دنیای قابل باور و شخصیت‌های پرطرفدار اشاره کرده‌اند.[۱۴۸] مجله ورایتی نوشت «احتمالاً هیچ سریالی به شبکه‌اش بیشتر از بازی تاج‌وتخت به اچ‌بی‌او سود نمی‌رساند. مجموعه‌ای که توسط شبکه‌ای با بینندگان ولخرج ساخته و بعد از پخش تنها یک فصل به پدیده‌ای جهانی تبدیل شده‌است. ساخت این داستان خیالی پیچیده قماری بود که به خوبی بهای خود را پرداخت.»[۱۴۹]

فصل دوم نیز نظرات مثبت بسیاری از منتقدین را از آن خود کرد. مجله انترتینمنت ویکلی صفت‌های «واضح، زنده و به زبان ساده سرگرم‌کننده» را به داستان‌گویی این فصل نسبت داد.[۱۵۰] مجله هالیوود ریپورتر با اشاره به اینکه این مجموعه «گزینه بسیار خوبی برای یکی از بهترین مجموعه‌های تلویزیون» شدن است، گفت جاذبهٔ زیاد این سریال آن را تبدیل به تنها سریالی در این ژانر می‌کند که می‌توان آن را به‌راحتی با مجموعه‌هایی مانند مد من یا بریکینگ بد مقایسه کرد.[۱۵۱] در این میان نیویورک تایمز عدم پیچیدگی شخصیت‌ها و تعداد گیج‌کننده آن‌ها را، در کنار داستان پرپیچ و خم مجموعه مورد انتقاد قرار داد.[۱۵۲]

فصل سوم مجموعه نیز مورد پسند منتقدین واقع شد. جذابیت فوق‌العاده، شخصیت‌های محبوب و افزایش تعداد شخصیت‌ها از مواردی بود که در این فصل مورد توجه منتقدین قرار گرفت.[۱۵۳][۱۵۴] به گفتهٔ واشینگتن‌پست، فصلی «هوشمندانه، طاقت‌فرسا و بسیار جالب» که با هیچ‌یک از مجموعه‌های تلویزیونی فعلی قابل مقایسه نیست.[۱۵۴] نیویورک پست با اشاره به کم شدن تعداد صحنه‌های جنسی، از به نمایش درآمدن بیشتر صحنه‌های اکشن و افزایش پیچیدگی داستان استقبال کرد.[۱۵۵] در میان منتقدین بار دیگر نیویورک‌تایمز با اشاره به داستان‌های پیچیدهٔ فراوان، دیالوگ‌های بسیار زیاد و شخصیت‌هایی که «تنها برای ما داستان تعریف می‌کنند»، مجموعه را مورد انتقاد قرار داد.[۱۵۶]

بهترین بازخورد منتقدین در میان فصل‌های پخش‌شدهٔ مجموعه را فصل چهارم به خود اختصاص داده‌است. معرفی شخصیت‌های جدید و عمیق‌تر شدن شخصیت‌های قدیمی سریال در کنار روند روبه‌جلوی داستان توجه رسانه‌های مختلف را به خود جلب کرد.[۱۵۷][۱۵۸] تعدادی از منتقدین لقب «بهترین مجموعهٔ تلویزیونی» را به فصل چهارم بازی تاج‌وتخت دادند.[۱۵۸][۱۵۹][۱۶۰][۱۶۱] روش تعریف داستان و روند مجموعه با جملاتی مانند «داستان نمی‌توانست از این بیشتر شگفت‌آور باشد»[۱۶۲] و «تعریف داستان به سطح جدیدی از اطمینان رسیده‌است»[۱۵۷] مورد پسند واقع شد.[۱۶۱] پیچیدگی داستان و صحنه‌های جنسی نیز از مواردی بودند که مورد انتقاد منتقدین قرار گرفتند.[۱۶۳]

برخلاف محبوبیت این مجموعه در زمینه‌های دیگر در میان منتقدین، بازی تاج‌وتخت بارها به دلیل استفادهٔ فراوان از برهنگی زنان، خشونت، شکنجه، خشونت جنسی ضد زنان و نحوهٔ نمایش این موارد مورد انتقاد قرار گرفته‌است.

میزان استفاده از ارتباط جنسی و برهنگی، به‌ویژه در صحنه‌هایی که وابستگی فراوانی به روند داستان ندارند، نکتهٔ منفیِ اصلی بسیاری از منتقدین فصل اول و دوم است. استیون دیلین، بازیگر سریال که در نقش استنیس براتیون بازی می‌کند، استفاده فراوان مجموعه از برهنگی را با «فیلم‌های پورن دهه هفتاد آلمان» مقایسه می‌کند.[۱۶۴] چارلی اندرز[و ۹۹] از منتقدین وبگاه آی‌او۹ می‌گوید در حالی که فصل اول مجموعه مملو از سکسپوزیشن است، فصل دوم بدون ارائه اطلاعات زیادی در مورد داستان، بر روی ارتباط جنسی ناخوشایند، استثماری و ضد انسانی تمرکز دارد.[۱۶۵] آنا هولمز،[و ۱۰۰] منتقد واشینگتن پست اعتقاد دارد که صحنه‌های برهنگی تنها برای لذت مردان دگرجنس‌گرا ساخته شده‌است؛ صحنه‌هایی در محیط قرون وسطایِ مصنوعی، با زنانی که موهای اطراف اندام جنسی را از ته تراشیده‌اند، برای دیگر بینندگان منحرف‌کننده است.[۱۶۶] در همین راستا مائورین ریان،[و ۱۰۱] منتقد هافینگتن پست با اشاره به اینکه بازی تاج‌وتخت بیشتر زنان برهنه را نشان می‌دهد تا مردان، اعتقاد دارد که نمایش «پستانهای برهنه به‌صورت تصادفی» تمامی تلاش‌های احتمالی سریال برای نمایش ظلم به زنان در یک جامعه فئودال را زیر سؤال می‌برد.[۱۶۷] برنامهٔ پخش زنده شنبه شب در یک تقلید تمسخرآمیز از این جنبهٔ مجموعه، اقدام به تهیهٔ برنامه‌ای کرد که در آن یک پسر سیزده‌ساله به‌عنوان مشاور یک مجموعه، تلاش داشت تا تنها دغدغه‌اش که نمایش بیشترین پستان برهنه در ثانیه بود را به نمایش بگذارد.[۱۶۵][۱۶۸]

فصل سوم مجموعه که در آن شخصیت تئون گریجوی در طول سریال مورد شکنجه واقع می‌شود و در نهایت اخته می‌گردد نیز، به‌دلیل استفاده و نمایش شکنجه مورد نقد منتقدین واقع شده‌است.[۱۶۹] مدلین دیویس[و ۱۰۲] در وب‌سایت جزبل نوشت «غیرطبیعی نیست اگر مجموعهٔ بازی تاج‌وتخت به پورنِ خشونتآمیز بودن متهم شود. خشونت بی‌احساس و ابزارگرایانه در کنار سکس خشن و ابزارگرایانه به نمایش گذاشته شده‌است.» با این حال او اشاره می‌کند که به‌جز لذت‌گرایی و شکنجهٔ تئون گریجوی در فصل سوم، نمایش دیگر خشونت‌ها به هدف روایت داستان صورت گرفته‌است.[۱۷۰]

در قسمت شکنندهٔ زنجیرها در فصل چهارم، صحنه‌ای که در آن جیمی لنیستر به خواهر خود سرسی تجاوز می‌کند، بحث‌های فراوانی دربارهٔ نمایش خشونت جنسی ضد زنان توسط مجموعه را به راه انداخته‌است. به گفتهٔ نیویورک تایمز، این‌که الکس گریوز،[و ۱۰۳] کارگردان این قسمت، در نوشته‌های خود به‌طور ضمنی اعلام داشته که متوجه نشده که این صحنه، صحنهٔ تجاوز است، خشم بسیاری را برافروخته.[۱۷۱] در همین راستا سونیا سارایا،[و ۱۰۴] از نویسندگان ای. وی. کلاب، اعتقاد دارد که نمایش این صحنه و صحنهٔ ارتباط جنسی کال دریگو و دنریس در فصل اول (که هر دو در کتاب با رضایت طرفین اتفاق می‌افتند) به صورت صحنه‌های تجاوز، به‌نظر می‌رسد به دلیل «سوء استفاده از هیجان و شوک» در بیننده باشد.[۱۷۲] مجله تایم نوشت منتقدین از این می‌ترسند که «صحنه‌های تجاوز به‌قدری در سریال فراگیر شوند که دیگر مانند صدای پیش‌زمینه باشند: یک اتفاق عادی و بدون شوک».[۱۷۱] جرج آر. آر. مارتین در پاسخ به این انتقادات گفت که تجاوز و خشونت جنسی در جنگ‌ها بسیار فراوان هستند و حذف این صحنه‌ها از مجموعهٔ تلویزیونی یکی از مهم‌ترین موضوع‌های کتاب او را کمرنگ خواهد کرد: اینکه «ترس اصلی در تاریخ انسان‌ها از اُرک‌ها و لردهای سیاه نیست، بلکه از خود انسان‌هاست.»[۱۷۱]

فصل اول سریال بازی تاج‌وتخت به‌طور متوسط ۲٫۵ میلیون بیننده برای پخش اولش که یک‌شنبه شب‌ها از شبکهٔ اچ‌بی‌او صورت می‌گرفت، داشت. با در نظر گرفتن بینندگان تکرار پخش این مجموعه به‌طور متوسط ۹٫۳ میلیون بیننده برای آن اعلام می‌شود.[۱۷۳] برای فصل دوم، این مجموعه توانست ۱۱٫۶ میلیون نفر بیننده برای خود داشته باشد.[۱۷۴] فصل سوم با افزایش مجدد بینندگان مواجه شد و توانست عدد ۱۴٫۲ میلیون نفر را به‌عنوان رکورد دومین مجموعهٔ پربینندهٔ اچ‌بی‌او،[۱۷۵] بعد از سوپرانوز، برای خود ثبت کند.[۱۷۶] با شروع پخش فصل چهارم، شبکهٔ اچ‌بی‌او اعلام کرد که تعداد متوسط بینندگان این مجموعه به ۱۸٫۴ میلیون نفر رسیده و از نظر تعداد بیننده از مجموعهٔ سوپرانوز نیز پیشی گرفته‌است. به‌این‌ترتیب بازی تاج‌وتخت در حال حاضر پربیننده‌ترین مجموعهٔ تلویزیونی شبکهٔ اچ‌بی‌او در طول تاریخ این شبکه است.[۱۷۷]

برخلاف پیش‌بینی روزنامه‌نگاران که اعلام می‌کردند بینندگان مرد مجموعهٔ بازی تاج‌وتخت بسیار بیشتر از زنان هستند، داده‌های شرکت آمریکایی تحقیقات رسانه‌ای نیلسن در سال ۲۰۱۳ نشان داد که بینندگان این مجموعه بسیار کمتر از دیگر مجموعه‌های تلویزیونی از نظر جنسی متفاوت هستند. به گفتهٔ این شرکت ۴۲٪ از بینندگان بازی تاج‌وتخت را زنان تشکیل می‌دهند.[۱۷۸]

نمودار زیر تعداد بینندگان پخش اول هر قسمت (بدون احتساب تکرارها) را به میلیون نفر نشان می‌دهد:

فصل:
   ۱ (۲۰۱۱)
   ۲ (۲۰۱۲)
   ۳ ( ۲۰۱۳)
   ۴ (۲۰۱۴)

   ۵ (۲۰۱۴)
   ۶ (۲۰۱۵)
   ۷ (۲۰۱۷)
   ۸ (۲۰۱۹)


اولین فصل مجموعهٔ بازی تاج‌وتخت برای ۱۳ جایزهٔ امی از جمله جایزهٔ مجموعهٔ دارم فوق‌العاده نامزد شد. این فصل ۲ جایزهٔ بازیگر مکمل فوق‌العاده در سریال دارم و طراحی تیراژ فوق‌العاده را از آن خود کرد. پیتر دینکلیج، که در نقش تیریون لنیستر بازی می‌کند، در امی، گلدن گلوب، اسکریم و جایزهٔ ستلایت به‌عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل معرفی شد. فصل دوم سریال در سال ۲۰۱۲ نیز توانست ۶ جایزه در بخش هنرهای خلاقانهٔ جایزهٔ امی به‌دست بیاورد.



‍‍

فصل اول مجموعه تلویزیونی بازی تاج‌وتخت از تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۱۱ پخش آن آغاز شد و در ۱۹ ژوئن ۲۰۱۱ پایان یافت. این فصل شامل ۱۰ قسمت بود که هر کدام در حدود ۵۵ دقیقه بودند. این فصل برگرفته از رمان بازی تاج‌وتخت، اولین کتاب از سری رمان‌های ترانه یخ و آتش اثر جرج آر. آر. مارتین می‌باشد. داستان آن در جهانی خیالی، در قاره‌ای با نام وستروس و قاره‌ای دیگر در شرق با نام ایسوس اتفاق می‌افتد. در این داستان خاندان استارک به رهبری لرد ادارد استارک (شان بین) پی به نقشه‌ای علیه شاه رابرت براتیون می‌برد که موجب مرگ مشکوک مشاور او جان آرین شده‌است.

این سریال تلویزیونی، چندین خط داستانی مطرح‌شده در کتاب‌های ترانه یخ و آتش را دنبال می‌کند. جرج آر. آر. مارتین در مورد فیلم‌نامه قسمت آزمایشی سریال می‌گوید که بسیار به متن رمان وفادار است. سریال از آنجایی شروع می‌شود که شاه رابرت براتیون (مارک ادی) از لرد ادارد «ند» استارک (شان بین) درخواست می‌کند تا مشاورش شود. ند و همسرش کتلین (میشل فرلی) نامه‌ای از خواهر کتلین، لیسا (کتی دیکی) دریافت می‌کنند که در آن او خانواده لنیستر (که از آن‌ها سرسی لنیستر همسر رابرت و ملکه می‌باشد) را عامل قتل مشاور قبلی می‌داند. ند باید به جنوب سفر کند تا پادشاه را در امر پیدا کردن قاتل جان آرین (جان استندینگ) یاری کند، در حالی که باید از خانواده خودش نیز در مقابل لنیسترها محافظت نماید. زمانی که او در حال مکاشفه دربارهٔ قتل جان آرین است، به رازهای سیاهی در مورد لنیسترها پی می‌برد که خود جان آرین به خاطر دانستن و تلاش برای افشای آن‌ها، کشته شده‌است.

همزمان، در قاره‌ای دیگر در شرق وستروس به نام ایسوس، ویسریس تارگرین (هری لوید) پسر شاه مخلوع و تبعید شده، خودش را هنوز پادشاه به حق وستروس می‌داند. او خواهرش، دنریس تارگرین (امیلیا کلارک) را مجبور به ازدواج با کال دروگو (جیسون موموآ) پادشاه قبیله دوتراکی‌ها می‌کند تا با ارتش آن‌ها به وستروس یورش برده و پادشاهی هفت اقلیم را به دست آورد. اما عشق به وجود آمده بین دنریس و کال و اختیارات جدید او به عنوان کالیسی دوتراکی‌ها (ملکه دوتراکی‌ها) نقشه‌های ویسریس را با مشکلاتی روبه‌رو می‌کند.

ٔدر آن‌سوی دیوار، پسر حرامزادهٔ ند استارک یعنی جان اسنو به نگهبانان شب می‌پیوندد. نگهبانان شب گروهی از سربازان هستند که قسم خورده‌اند تا از دیواری که هفت اقلیم را از آن سوی مجهول و خطرناک دیوار جدا می‌کند، دفاع کنند. اما موجوداتی که به باور بسیاری، مدت‌هاست از بین رفته‌اند، امنیت وستروس را تهدید می‌کنند.

دیوید بنیاف و دی. بی. وایس از نویسندگان و تهیه‌کنندگان اصلی این فصل بودند. آن‌ها ۸ اپیزود از این فصل را نوشته‌اند. ۲ اپیزود دیگر توسط برایان کاگمن و نویسنده رمان ترانه یخ و آتش، جورج آر.آر. مارتین نوشته شده‌است.
نویسنده ی گیم آف ترونز

قسمت آزمایشی اولیه را تیم مک‌کارتی کارگردانی کرد، اما بیشتر صحنه‌ها بعداً توسط تیم ون پتن دوباره ضبط شد، وی همچنین قسمت دوم را نیز کارگردانی کرد. با این حال، از مک‌کارتی در اپیزود اول با عنوان تهیه‌کننده اجرایی یاد می‌شود. برایان کرک و دنیل میناهان هر کدام سه قسمت را کارگردانی کردند و آلن تیلور نیز دو قسمت پایانی را کارگردانی کرد.

پیش از این، بنیاف و وایس در دنیای سینما کار می‌کردند و هیچ‌کدام تجربه ساخت سریال نداشتند. برای همین مدت زمان برخی از قسمت‌های فصل اول، از مدت زمان مورد انتظار اچ‌بی‌او، ۱۰ دقیقه کمتر بود. به همین خاطر، آن‌ها طی دوهفته ۱۰۰ صفحه فیلم‌نامه جدید نوشتند. با توجه به بودجه کم برای فیلم‌برداری، صحنه‌های جدید طوری طراحی شدند که هزینه پایینی داشته باشند. بنیاف و وایس اشاره کردند که بسیاری از صحنه‌های محبوب آن‌ها در این فصل، در واقع بدون دلیل و بالاجبار ایجاد شده‌اند، از جمله سکانس بحث بین رابرت و سرسی دربارهٔ ازدواجشان.[۵]

در ۵ مه ۲۰۰۹، اعلام شد که پیتر دینکلیج برای بازی در نقش تیریون لنیستر و تیم مک‌کارتی برای کارگردانی قسمت آزمایشی قرارداد امضا کرده‌اند.[۶] در ۱۹ ژوئیه ۲۰۰۹، نام چندین بازیگر دیگر نیز اعلام شد، از جمله شان بین در نقش لرد ادارد استارک.[۷] دیگر بازیگران انتخاب شده برای بازی در قسمت آزمایشی کیت هرینگتون در نقش جان اسنو، جک گلیسون در نقش جافری براتیون، هری لوید در نقش ویسریس تارگرین و مارک ادی در نقش رابرت بارتیون.[۷][۸]

در اوایل اوت ۲۰۰۹، اعلام شد که جنیفر اهل در نقش کتلین استارک بازی خواهد کرد.[۹] در ۲۰ اوت، نام بازیگران جدیدی اعلام شد. نیکولای کاستر-والدو در نقش جیمی لنیستر و تمزین مرکنت در نقش دنریس تارگرین به همراه ریچارد مدن در نقش راب استارک، ایان گلن در نقش سر جوراه مورمنت، آلفی آلن در نقش تئون گریجوی، سوفی ترنر در نقش سانسا استارک و میسی ویلیامز در نقش آریا استارک.[۱۰] در ۱ سپتامبر، لینا هیدی، بازیگر نقش سرسی لنیستر انتخاب شد.[۱۱] در ۲۳ سپتامبر، مارتین تأیید کرد که روری مک‌کین در نقش سندور کلیگان بازی خواهد کرد.[۱۲] بازی ایزاک همپستد رایت در نقش برن استارک در ۱۴ اکتبر اعلام شد و سه روز بعد بازی جیسون موموآ در نقش کال دروگو اعلام شد.[۱۳]

بعد از فیلمبرداری قسمت آزمایشی و تأیید سریال توسط شبکه، اعلام شد که میشل فرلی جانشین اهل در نقش کتلین استارک می‌شود.[۱۴] بعد از آن همچنین اعلام شد که امیلیا کلارک در نقش دنریس تارگرین بازی خواهد کرد.[۱۵][۱۶]

فیلم‌برداری‌های اولیه فصل اول مجموعه در تاریخ ۲۶ ژوئیه سال ۲۰۱۰ آغاز شد.[۱۷] مکان اصلی فیلم‌برداری پینت‌هال استدیوز در شهر بلفاست در شمال ایرلند بود.[۱۸] صحنه‌های فضای بیرونی نیز در شمال ایرلند در تپه‌های شنی کوه‌های مورن (به‌عنوان وائس دوتراک)، کسل وارد (به‌عنوان وینترفل)، زمین‌های اطراف سینت‌فیلد (به‌عنوان جنگل گادزوود در وینترفل)، پارک جنگلی تولی‌مور (برای صحنه‌های بیرونی)، کارن‌کسل (صحنهٔ اعدام)، معدن سنگ ماگ‌هرامورن (به‌عنوان کسل بلک) و قلعهٔ شین (به‌عنوان زمین‌های مسابقه) فیلم‌برداری شدند.[۱۹] از قلعهٔ دون در استیرلینگ اسکاتلند در قسمت آزمایشی اصلی برای نمای بیرونی و داخلی وینترفل استفاده شد.[۲۰] تهیه‌کنندگان در ابتدا تصمیم گرفتند تا تمامی مجموعه را در اسکاتلند فیلم‌برداری کنند، اما کم‌کم شمال ایرلند را به دلیل فضای کافی برای استدیو ترجیح دادند.[۲۱]

فیلم‌برداری قسمت‌هایی که در فصل اول در جنوب اتفاق می‌افتادند پس از جابه‌جایی از کشور مراکش در قسمت آزمایشی، در کشور مالت انجام شد.[۱۷] شهر ایمدینا برای برداشت صحنه‌های کینگز لندینگ انتخاب شد. همچنین فیلم‌برداری در قلعهٔ مانوئل (برای سپت بیلور)، جزیره غودش (برای سرزمین‌های دوتراکی‌ها)، قصر سن‌آنتون، قلعه ریکاسولی، قلعه سنت‌آنجلو و صومعه سنت‌دومنیک (همهٔ این مکان‌ها برای صحنه‌های داخل رد کیپ) نیز صورت گرفت.[۱۹]

بیشترین رسانه‌ها اعلام کرده بودند که انتظارات از این مجموعه بسیار بالاست. همچنین یک گروه هواداری تشکیل شده بود که پیشرفت سریال را با دقت بررسی می‌کرد.[۳۲][۳۳] تا آوریل ۲۰۱۱، بیشتر رسانه‌ها این سریال را جز مواردی قرار داده بودند که در سال ۲۰۱۱ باید به آن توجه ویژه‌ای داشت.[۳۴][۳۵]

نمره فصل اول در وبگاه متاکریتیک ۷۹ از ۱۰۰ است که حاکی از «تحسین عمومی» است.[۳۶]

فصل:
   ۱ (۲۰۱۱)
   ۲ (۲۰۱۲)
   ۳ ( ۲۰۱۳)
   ۴ (۲۰۱۴)

   ۵ (۲۰۱۴)
   ۶ (۲۰۱۵)
   ۷ (۲۰۱۷)
   ۸ (۲۰۱۹)


فصل اول بازی تاج و تخت، نامزد دریافت ۱۳ جایزه امی شد؛ که از این بین جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد برای پیتر دینکلیج و بهترین تیتراژ را ازآن خود کرد.[۳۷] دینکلیج همچنین جوایز گولدن گلوب، اسکریم و ستلایت برای بهترین بازیگر نقش اول مرد را نیز برد.


بازی تاج و تخت (به انگلیسی: A Game of Thrones) اولین کتاب از مجموعه رمان فانتزی حماسی ترانه یخ و آتش، اثر نویسنده آمریکایی جرج آر. آر. مارتین است. این کتاب برای اولین بار در ۶ اوت ۱۹۹۶ منتشر شد. این رمان در سال ۱۹۹۷ برنده جایزه لوکاس شد[۱] و همچنین در سال ۱۹۹۸ نامزد دریافت جایزه نبولا[۲] و در سال ۱۹۹۷ نامزد دریافت جایزه جهان فانتزی نیز شد.[۱] رمان کوتاه خون و اژدها، برگرفته از بخش دنریس تارگریان این کتاب نیز برنده بهترین رمان کوتاه در جایزه هوگو شد. در ژانویه ۲۰۱۱ این رمان توسط نیویورک تایمز به عنوان رمانی پر فروش معرفی شد[۳] و در ژوئیه همان سال به رتبه اول این فهرست رسید.[۴]

این رمان از دیدگاه شیوه روایت داستان‌های مختلفی را روایت می‌کند که از جمله آنها خطوط داستانی سرزمین وستروس، دیوار شمالی و خط داستانی تارگریان می‌باشد. از داستان این رمان چندین محصول جانبی از جمله کارت بازی، تخته بازی و بازی نقش‌آفرینی ایجاد شده‌است. همچنین داستان این رمان پایه داستانی فصل اول مجموعه تلویزیونی بازی تاج و تخت محصول شبکه اچ‌بی‌او می‌باشد که پخش آن از ۱۷ آوریل ۲۰۱۱ شروع شد.[۵]

داستان بازی تخت و تاج، سه خط داستانی را به‌طور همزمان روایت می‌کند.

در ابتدای داستان، ادارد استارک (ند)، لرد وینترفل به نمایندگی از هفت پادشاهی یک سرباز فراری از نایت واچ (نگهبانی شب) را در حضور پسرانش محکوم و اعدام می‌کند. در راه بازگشت به وینترفل پسران ادارد شش توله گرگ را می‌یابند که به نشان از پنج فرزند و یک فرزند نامشروع او تصمیم به نگهداری از آنان می‌کنند. (گرگ، نشان خانوادگی قلمرو استارک‌ها می‌باشد) در ادامه با مرگ لرد جان آرین مشاور سابق پادشاه (دست پادشاه، بالاترین مشاور نزدیک به شاه)، پادشاه رابرت براتیون برای ملاقات با ادارد به وینترفل می‌آید. به دلیل اعتمادی که پادشاه به عنوان یک دوست و متحد قدیمی به ادارد دارد از او می‌خواهد تا عنوان مشاور پادشاه را بپذیرد. ادارد بر خلاف میلش این پیشنهاد را می‌پذیرد و در همان زمان زن او بانو کاتلین استارک از او می‌خواهد در مورد مرگ مشاور سابق، جان آرین تحقیق کند. خواهر کاتلین که بیوه جان آرین می‌باشد در نامه‌ای مخفیانه به او اطلاع می‌دهد که شوهرش بر اثر توطئه‌ای سیاسی و به دست زن پادشاه، ملکه سرسی و خانواده قدرتمند او (خاندان لنیسترها) مسموم و کشته شده‌است.

پیش از آنکه استارک‌ها برای رفتن به سرزمین پادشاهی به سمت جنوب حرکت کنند، پسر جوان ادارد، بران استارک شاهد رابطه جنسی ملکه سرسی و برادرش جیمی لنیستر می‌شود و به همین دلیل جیمی برای حفظ این راز او را از بالای برج به پایین پرتاب می‌کند. بران بر خلاف احتمال زنده می‌ماند ولی به کما می‌رود. در زمان بهبودی او یک قاتل برای کشتن او تلاش می‌کند که با تلاش مادرش کاتلین و گرگش که قاتل را می‌کشد او زنده می‌ماند. کتلین در می‌یابد که شوهرش در سرزمین پادشاهی با خطر روبرو است. او به صورت ناشناس با کشتی برای هشدار به سوی شوهرش سفر می‌کند و در این مدت پسر بزرگش راب استارک را به عنوان جانشین و لرد وینترفل جایگزین می‌کند. کمی پس از رفتن کاتلین، بران از کما بیرون می‌آید در حالی که فلج شده و هیچ خاطره‌ای از سقوطش از برج ندارد. او نام گرگش را سامر انتخاب می‌کند. او در وینترفل به همراه برادر بزرگش راب و برادر کوچکش ریکون می‌ماند.
نویسنده ی گیم آف ترونز

در همین زمان لرد ادارد به همراه دخترانش سانسا و آریا به سمت سرزمین پادشاهی (پایتخت) در حرکت است. سانسا یازده ساله به عنوان نامزد پسر دوازده ساله شاه رابرت، ولیعهد جفری انتخاب شده‌است.

در زمان رسیدن کاتلین به سرزمین پادشاهی او دیدار مخفیانه‌ای با پیتر بیلیش، معروف به انگشت کوچک، که از دوستان کودکی و دلباخته او بوده که اکنون به عنوان خزانه‌دار در سرزمین پادشاهی است، انجام می‌دهد. او خنجری را که قاتلی سعی داشت با آن بران را بکشد، متعلق به تیریون لنیستر، برادر کوتوله سرسی و جیمی می‌داند. در راه برگشت کاتلین به وینترفل او با تیریون مواجه می‌شود که از دیوار شمالی برمی‌گردد و او را اسیر می‌کند. او مسیرش را به سمت ایری جایی که خواهرش بانو لیزا آرین به عنوان بانوی دره بر آن حکمرانی می‌کند، تغییر می‌دهد. لیزا لنیسترها را به دلیل قتل شوهرش جان مقصر می‌داند و دستور قتل تیریون را می‌دهد. اما تیریون درخواست محاکمه از طریق مبارزه را می‌دهد و آزادی‌اش را پس از پیروزی مزدور استخدامی او، برون، در دوئل بدست می‌آورد. به تلافی ربودن تیریون، پدر او لرد تیوین لنیستر اعلام جنگ می‌کند. پسر او جیمی نیز که به تازگی در پایتخت با ادارد استارک مبارزه نموده و تعدادی از همراهانش را کشته و او را زخمی نموده بود به پدرش می‌پیوندد.

ادارد همچون جان آرین درمی‌یابد که ورثه قانونی تخت و تاج در واقع فرزندان جیمی لنیستر و خواهرش ملکه می‌باشند. او این موضوع را با ملکه سرسی در میان می‌گذارد و به او شانس فرار می‌دهد پیش از آنکه حقیقت را به پادشاه رابرت بگوید. اما در این بین شاه رابرت در شکار جراحت سختی برمی‌دارد و به این دلیل ادارد نمی‌تواند در بستر مرگ پادشاه حقیقت را دربارهٔ کودکان همسرش با او درمیان گذارد. زمانی که رابرت در بستر مرگ است، برادر جوان او رنلی به ادارد پیشنهاد می‌دهد که پیش از آنکه لنیسترها حرکتی کنند، با استفاده از نیروهای دو خاندان شبانه ملکه سرسی و فرزندانش را دستگیر و کنترل حکومت را در اختیار گیرند. ادارد اما از این خواسته امتناع می‌کند. رنلی نیز به همراه گارد سلطنتی براتیون پایتخت را ترک می‌کند. ادارد از انگشت کوچک (بیلیش) می‌خواهد که توسط نیروهای گارد ملکه سرسی را بازداشت کند، اما او خیانت می‌کند و در نتیجه ادارد دستگیر می‌شود، تمام یارانش کشته می‌شوند و دخترش سانسا نیز بدست لنیسترها می‌افتد. اما آریا به کمک مربی شمشیر بازی‌اش از قصر فرار می‌کند.

در حالی که ادارد زندانی شده‌است، پسر بزرگ سرسی و جیمی، جفری به عنوان وارث رابرت و پادشاه هفت سرزمین بر تخت می‌نشیند راستین سوگند یاد کند و بر اساس قرارداری با ملکه سرسی به عنوان سربازی عادی به نگهبانان شب بپیوندند. ادارد نیز در دید عموم اعتراف به خیانت می‌کند، اما جفری بر خلاف پیشنهاد و تقاضای مادر و شورای مشاورانش دستور سربریدن ادارد را می‌دهد. لرد ادارد در برابر چشمان دخترانش سانسا و آریا اعدام می‌شود. آریا نیز بدست یکی از دوستان پدرش در نگهبانان شب می‌افتد.

با رسیدن خبر دستگیری ادارد، جنگی داخلی در سراسر هفت پادشاهی آغاز می‌شود. راب، لرد جدید وینترفل لشکری از شمالی‌ها را آماده و به همراه کاتلین برای نجات پدر و خواهرانش به سمت سرزمین پادشاهی حرکت می‌کند.

دیوار شمالی جائیست که قلعه سیاه در آن قرار دارد و قلعه توسط «نگهبانان شب» یا کلاغ‌ها نگهبانی می‌شود. آن طرف قلعه سرزمین یخ‌زدهٔ وحشی‌هاست. در ادامه داستان جان استارک فرزند نامشروع «ند استارک» در شمال دیوار توسط وحشی‌ها اسیر می‌شود. مردمان آزاد او را به پیش منس ریدر و ارتش او می‌برد. جان متوجه می‌شود که وحشی‌ها ارتشی بیش از صدهزار نفر دارد و می‌خواهد به دیوار حمله کند.
جان تسلیم منس ریدر می‌شود و با دختری وحشی رابطه برقرار می‌کند که این بر خلاف قسمی است که خورده بود.
مدتی بعد نگهبانان شب متوجه می‌شود که وحشی‌ها شاید دیوار را تهدید کند اما وایت واکرها کل هفت اقلیم را تهدید می‌کند. وایت واکرها موجوداتی قدرتمند هستند که ارتشی بزرگ هم دارند. اطلاعات زیادی دربارهٔ آنها وجود ندارد ولی سَـم دوستِ جان یکی از آنها را کشته‌است.
در ادامه بعد از حمله وحشی‌ها تعدادی از نگهبانان شب که حداکثر تعدادشان چند صد تاست کشته می‌شود. بعد از اولین روز جنگ استانیس براتیون به وحشی‌ها حمله می‌کند و آنها را شکست می‌دهد. او برای فتح وینترفل به کمک وحشی‌ها نیاز داد.
جان اسنو فرمانده نایت واچ می‌شود و …

باغجری‌ها افراد بسیار قدرتمند که با اسب‌هایشان کل شرق باعث ایجان وحشت شده‌اند با داشتن یک کال (فردی که از همه در گروه قدرتمند تر است و شاه ان‌ها است).

کال دروگو آخرین کال زنده و قدرتمند بود که برادر دنریس تارگریان برای همدستی با کال خواهرش را برای ازدواج با کال مجبور می‌کند رابطه این ۲فرد بهبود میابد و برادر دنریس پریشان از این شرایط زیرا قصد او از این ازدواج این بود که کال با ارتش قدرتمند خود به وستروس لشکرکشی کند تا او به حقه پدری اش برسد «سلسله تارگریان‌ها توسط آتش سوخته نمشدند» همزمان با عروسی دنریس با دروگو فردی به نام سر جورا مونت از وستروس که به عنوان جاسوس برای خدمت به دنریس آمده‌است ۳تخم اژدها برای تبریک عروسی دنریس به او هدیه می‌کند بعد از باردار شدن دنریس در شهر دوتراک دنریس و کال دروگو پیمان برای حمله به وستروس می‌بندند و همزمان با این واقعه برادر دنریس به داخل مجلس می آید «در دوتراک حمل صلاح ممنوع است» چون برادر دنریس شمشیر می‌کشد باعث خشمه دوتراکی‌ها می‌شود و کال دروگو با ذوب کردن کمربند طلاعی خود و ریختن او بر سره برادر دنریس باعث مرگ او می‌شود

او اژدها نبود چون آتش او را کشت.

پس از چندین ماه هنگامی که دوتراکی‌ها به یک روستا حمله می‌کنند دنریس مانع از کشته شدن بعضی از زن‌ها می‌شود و ان‌ها را به خدمت خود می‌گیرد اما یکی از افراد دوتراکی از این حرکت ناخوش ایند می‌شود و برای اعتراض به پیش دروگو می‌رود پس از درگیر شدن ان دو و ذخم شدن بدن دروگو توسط شمشیره ذهراگین دنریس از یکی از زنانی که به خدمت گرفته بود کمک طلب می‌کند و ان زن با جادو کردن دروگو او را برای همیشه ساکت و بی حرکت می‌کند دنریس از این حرکت خشمگین شده و زن دروگو را در یک گودال آتشین می‌اندازد «دوتراکی‌ها افراد مرده را می‌سوزاندند»

و خود نیز به همراه تخم‌های اژدها به داخل آتش می‌رود پس از خاموش شدن آتش دنریس به همراه ۳ اژدها از خاکسترها بیرون می آید «تارگریان‌ها توسط آتش سوخته نمی‌شوند» و سپس برای کسب وستروس برای تشکیل ارتش اقدام می‌کند و در این راه چالش‌های بسیاری طلب او را می‌کنند…

بازی تاج‌وتخت یک مجموعه تلویزیونی آمریکایی فانتزی قرون وسطایی ساخته دیوید بنیاف و دی. بی. وایس است که پخش آن از تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۱۱ در شبکه اچ‌بی‌او آغاز شده‌است. این مجموعه بر اساس رمان‌های سری ترانه یخ و آتش به نویسندگی جرج آر. آر. مارتین ساخته شده‌است. داستان مجموعه در قاره‌هایی خیالی با نام وستروس و اسوس، جایی که نبردی تاریخی برای کسب قدرت و رسیدن به تخت آهنینِ پادشاهی هفت اقلیم بین خاندان‌های اصیل و قدرتمند در حال انجام است، اتفاق می‌افتد.

این مجموعه حاوی ۷۳ قسمت است.

بعد از کسب سه پیروزی، راب استارک به لنیسترها در ازای اعلام استقلال شمال، پیشنهاد صلح می‌دهد و تئون گریجوی را برای کسب حمایت گریجوی‌ها به پیش پدرش می‌فرستد و همچنین مادرش، کتلین استارک را به پیش رنلی براتیون. سرسی لنیستر پیشنهاد راب را قبول نمی‌کند. تیریون جانوس اسلینت را به دیوار تبعید می‌کتد و بران را به عنوان فرمانده نگهبانان تعیین می‌کند.

همزمان با ورود کتلین به کمپ رنلی، برین از تارث به نگهبانان رنلی ملحق می‌شود. کتلین و برین شاهد قتل رنلی توسط جادوی سیاه می‌شوند که توسط بانوی سرخ فرستاده شده. کتلین و برین کمپ را ترک کرده و به پیش راب می‌روند و یاران رنلی نیز به استنیس می‌پیوندند. تئون به استارک‌ها خیانت می‌کند و با پدرش متحد می‌شود و وینترفل را فتح می‌کند. راب این خبر را می‌شنود و نیروهایی برای بازپس‌گیری وینترفل می‌فرستند. برن و ریکون استارک موفق می‌شوند از وینترفل فرار کنند.

راب متوجه می‌شود که مادرش بدون این که به او بگوید، جیمی لنیستر را آزاد کرده و به همراه برین فرستاده تا لنیسترها در ازای او، آریا و سانسا را آزاد کنند. همچنین راب عاشق تالیسا می‌شود. یارا گریجوی به وینترفل می‌رود تا تئون را بازگرداند.
نویسنده ی گیم آف ترونز

تایوین لنیستر هرنهال را ترک می‌کند و این امر موجب می‌شود تا آریا به همراه گندری و هات‌پای بتوانند فرار کنند. در پایتخت، سرسی سعی می‌کند با دزدیدن رز از تیریون اخاذی کند. او به اشتباه فکر می‌کند رز معشوقهٔ تیریون است. در نبرد بلک‌واتر، تیریون بیشتر نیروهای استنیس را به وسیله وایلدفایر منهدم می‌کند. نیروهای استنیس به قلعه می‌رسند. تیریون نیروهای خود را از راهی مخفی از قلعه خارج می‌کند به صورتی که از پشت سر به نیروهای استنیس حمله‌ور می‌شوند. با رسیدن تایوین لنیستر، استنیس به صورت کامل شکست می‌خورد.

تمرکز فصل سوم بیشتر بر روی لنیسترها در سرزمین پادشاهی است. پس از شکست دادن استنیس براتیون در نبرد بلک‌واتر، آن‌ها جایگاه خود را در تخت آهنین محکم و استوار نگه داشته‌اند. آن‌ها توسط هم‌پیمان جدید خود یعنی خاندان تایرل، که قدرتمند و با تدبیر هستند، در معرض خطر قرار گرفتند. تیریون لنیستر با ازدست دادن مقام مشاور پادشاهی‌اش، احساس می‌کند که پدرش ارزشی برای خدمتی که او برای خانواده به عنوان مشاور انجام داده قائل نیست. در همین حال، جیمی لنیستر تلاش خود را برای بازگشت به خانه ادامه می‌دهد و به اسارت خود با همسفرش، برین از تارث عادت می‌کند.

استارک‌ها خودشان را در حال شکست در جنگ می‌بینند. آن‌ها پشتیبانی لرد والدر فری را بعد از این که راب استارک عهد خود با ازدواج با تالیسا ماگیر شکست، از دست دادند، و بسیاری از اعضای ارتش راب در حال از دست دادن وفاداری خود نسبت به او می‌باشند. رابطهٔ او با مادرش نیز پس از آزاد کردن جیمی لنیستر سرد شده، گرچه خبر مرگ پدر مادرش و پسران کوچک استارک آن‌ها را دوباره به هم نزدیک کرد. در واقع، برن و ریکون استارک زنده‌اند و سفر خود را به شمال با هم پیمانان جدید خود از رید، ادامه می‌دهند. تئون گریجوی بود که مرگ پسران استارک را صحنه‌سازی کرده بود و الان طبق دستور افراد ناشناس زیر شکنجه فیزیکی قرار گرفته‌است. با این وجود پسری مرموز ادعا می‌کند که توسط خواهرش فرستاده شده تا او را فراری دهد. آریا استارک، در سفرش به خانه با هم‌سفرانش یعنی گندری و هات پای گرفتار برادران بدون پرچم و سندور کلگین می‌شود. سانسا استارک در سرزمین پادشاهی و زندانی لنیستر باقی می‌ماند، اما او اکنون از طرف بیلیش فریبکار و تایرل‌ها پیشنهاد کمک دریافت کرده.

در دراگون استون، استنیس براتیون بعد از شکست خوردن در نبرد بلک‌واتر سرخورده شده‌است. مشاور او سر داووس بعد از تلاش برای کشتن ملیساندر، که هنوز به خدای خود، ارباب روشنایی، که به استنیس برای رسیدن به قدرت کمک خواهد کرد ایمان دارد، زندانی شده.

آنسوی دیوار، جان اسنو به صورت مخفی به ارتش وحشی‌های منس ریدر ملحق شده. عهدهای او بیشتر از همیشه با در رابطه بودن با ایگریت، یکی از وحشی‌ها محک زده می‌شوند چون او متوجه می‌شود که بین او و نگهبانان شب باید یکی را انتخاب کند. گروهی از نگهبانان شب که توسط وایت واکرها مورد حمله قرار گرفته‌اند در حال بازگشت به دیوار هستند. با این وجود بسیاری از جنگجوها پیمانشان را با درمعرض خطر قرار دادن جان لرد فرمانده و سمول تارلی زیر سؤال می‌برند.

در طرف دیگر دریای باریک در آستاپور، دنریس تارگرین ماجرای خود را برای تصرف هفت اقلیم ادامه می‌دهد. او یار جدیدی در اعضا محافظان پادشاه قبلی به نام باریستن سلمی دارد و همچنان توسط جورا مورمونت مشاوره داده می‌شود. او در فکر خریدن ارتشی به نام آنسالیدهاست. آن‌ها توسط ارباب بی‌رحمی که یک مترجم جوان به نام میسانده دارد کنترل می‌شوند.

مهمانان ویژه برای شرکت در عروسی جافری براتیون و مارجری تایرل به سرزمین پادشاهی می‌رسند، از جمله اوبرین مارتل که به دنبال گرفتن انتقام خواهرش است. جافری در عروسی توسط مادربزرگ مارجری مسموم می‌شود و می‌میرد؛ ولی سرسی برادرش تیریون را مسئول مرگ جافری می‌داند. تیریون سعی می‌کند از این اتهامات رهایی پیدا کند ولی هم خواهرش و هم پدرش به دنبال اعدام او هستند و تمام دوستانش او را ترک می‌کنند.

سانسا به کمک پیتر بیلیش از سرزمین پادشاهی فرار می‌کند و به پیش خاله‌اش، لایسا آرین می‌رود. آریا هم به همراه سندور کلیگان (هاوند) به سمت آیری می‌رود. سندور امیدوار است با تحویل دادن آریا به خاله‌اش پاداش خوبی بگیرد. در همین حال برن به همراه ریدز و هودور به سمت شمال می‌رود تا کلاغ سه‌چشم را پیدا کند.

در دیوار جان اسنو به فرماندهانش هشدار می‌دهد که منس رایدر در حال تدارک لشکری برای حمله به دیوار است. وحشی‌های شمال به فرماندهی تورموند و ایگریت به دیوار حمله می‌کنند.

در جای دیگر، سر داووس در حال بازیابی لشکر شکست‌خورده استنیس است تا به دیوار بروند. روس بولتون لقب «اسنو» را از فرزند حرامزاده‌اش به خاطر فتح شمال می‌گیرد.

در آنسوی دریای باریک، دنریس به آزادسازی شهرها ادامه می‌دهد. بعد از آزادسازی میرین او تصمیم می‌گیرد مدتی در آنجا بماند که در این زمان مشکلات مختلفی برای وی پیش می‌آید.

فصل هشتم و نهایی سریال خیال‌پردازی حماسی بازی تاج‌وتخت توسط شرکت اچ‌بی‌او در ژوئیه ۲۰۱۶ سفارش داده شد.[۱][۲] برخلاف فصل‌های پیشین این سریال که هر فصل از ده قسمت تشکیل شده بود و فصل ۷ که شامل ۷ قسمت بود، فصل هشتم متشکل از ۶ قسمت است و از تاریخ ۱۴ آوریل ۲۰۱۹ پخش آن آغاز گردید و در تاریخ ۱۹ مهٔ ۲۰۱۹ آخرین قسمت از این مجموعه منتشر شد.[۳]

در این فصل تیتراژ آغازین سریال که به صورت دیجیتال تهیه شده است، بر خلاف فصل‌های پیشین علاوه بر تغییرات در نمایش مکان‌هایی که داستان‌های هر فصل از سریال در آن روی می‌دهد، مشمول به‌روزرسانی جدی در جزئیات و نحوهٔ نمایش جابه‌جایی مابین مکان‌ها نیز شده‌است.[۴]

فیلمبرداری این فصل به‌طور رسمی در ۲۳ اکتبر ۲۰۱۷ آغاز شد و در ژوئیهٔ ۲۰۱۸ به پایان رسید. فیلمنامه ۴ قسمت از این فصل نیز توسط دیوید بنیاف و دی. بی. وایس بر اساس نوشتهٔ جرج آر. آر. مارتین تهیه شده‌است. در پایان کنفرانس خبری سریال بازی تاج‌وتخت در فستیوال جنوب از جنوب غربی دیوید بنیاف تأیید کرد که فصل هشتم سریال مذکور در قالب ۶ اپیزود پخش خواهد شد.

پیتر دینکلیج(تیریون لنیستر)

نیکولای کاستر-والدو(جیمی لنیستر)

نویسنده ی گیم آف ترونز

لینا هیدی(سرسی لنیستر)

امیلیا کلارک(دنریس تارگرین)

کیت هرینگتون(جان اسنو)

سوفی ترنر(سانسا استارک)

میسی ویلیامز(آریا استارک)

قسمت سوم این فصل با استقبال بسیار خوبی مواجه شده و حدود ۱۲٫۰۲ میلیون بیننده این قسمت را در زمان اولین پخش تماشا کردند که پس از قسمت پایانی فصل هفتم سریال بازی تاج و تخت با ۱۲٫۰۷ میلیون بیننده، در رتبه دوم پربیننده‌ترین قسمت این مجموعه و شبکه اچ‌بی‌او قرار گرفت.[۷]

فصل ۸ این سریال، حواشی و جنجال‌های بسیاری را در فضای مجازی به راه انداخت. تاکنون بیش از ۱٬۵ میلیون نفر خواستار تجدید ساخت (بازسازی) فصل ۸ سریال بازی تاج‌وتخت شده‌اند. عمدتاً این اعتراض‌ها مربوط به نحوه خط داستانی سریال، شخصیت پردازی ضعیف، و عدم وفاداری به کتاب است.[۱۱]

در وب سایت متاکریتیک فصل هشتم سریال بر اساس قسمت اول آن نمره ۷۴ از ۱۰۰ را به استناد ۱۲ نقد کسب کرده‌است که نشان دهنده «نقدهای مطلوب» بوده‌است،[۱۲] و در وب سایت راتن تومیتوز با اخذ ۵۸٪ آرای مثبت منتقدان نمره ۶٫۶ از ۱۰ را کسب نموده‌است.[۱۳]

فصل هفتم مجموعه تلویزیونی بازی تاج‌وتخت در ۲۱ آوریل ۲۰۱۶ و تنها سه روز پس از آغاز نمایش فصل ششم توسط شبکهٔ اچ‌بی‌او سفارش داده‌شد.[۱][۲] آغاز پخش فصل هفتم این مجموعه روز ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۷ بود.[۳] داستان این فصل از مجموعه، اقتباسی است از رمان بادهای زمستان، ششمین جلد از مجموعه کتاب‌های ترانه یخ و آتش که توسط جرج آر. آر. مارتین نوشته شده‌است.[۴]

فصل هفتم، برخلاف شش فصل قبلی، که شامل ۱۰ قسمت بودند، فقط ۷ قسمت دارد.[۵] همچنین دو قسمت آخر این فصل طولانی‌ترین اپیزودهای سریال محسوب می‌شوند.[۶]

از بازیگران این فصل از مجموعه می‌توان به پیتر دینکلیج، نیکولای کاستر-والدو، لینا هیدی، امیلیا کلارک و کیت هرینگتون اشاره کرد.

فصل هفتم سریال بازی تاج‌وتخت را می‌توان پرحاشیه‌ترین فصل این مجموعه به حساب آورد. قسمت اول سریال تنها در طی سه روز بیش از چندین میلیون بار به صورت غیرقانونی دانلود شد.[۱۴]
در اوایل اوت ۲۰۱۷ و زمانی که سریال تازه پخشش را شروع کرده بود گروهی هکر ناشناس به شبکه اچ‌بی‌او حمله کرده و ۱٫۵ ترابایت اطلاعات این شبکه را به سرقت بردند که ظاهراً شامل فیلمنامه و اپیزودهایی از مجموعه بازی تاج‌وتخت نیز بوده‌است. بعد از گذشت یک روز هکرها نسخه بی‌کیفیتی از اپیزود چهارم که «غنائم جنگ» نام دارد را دو روز پیش از موعد پخش بر روی اینترنت به اشتراک گذاشتند که بازخوردهای بسیار زیادی داشت. همچنین تعداد بسیار بالایی دانلود از این قسمت گزارش شد.[۱۵] هکرها از مدیران شبکه اچ‌بی‌او درخواست باج کردند و اعلام کردند که اگر این شبکه پرداخت پول را قبول نکند اطلاعات دیگری را نیز که در اختیار دارند بر روی اینترنت پخش خواهند کردند. شبکه اچ‌بی‌او اما اعلام کرد که هیچ هزینه‌ای را به هکرها پرداخت نخواهد کرد.[۱۶] نکته قابل توجه این است که با وجود انتشار زودتر از موعد اپیزود چهارم، این اپیزود در روز پخش اصلی بیش از ۱۰ میلیون نفر بیننده داشت و موفق شد عنوان پرمخاطب‌ترین اپیزود سریال را به خود اختصاص دهد.[۱۷][۱۸] همچنین این اپیزود نقدهای بسیار مثبتی از سوی منتقدین و تماشاگران دریافت کرد و با نمره خیره‌کننده ۹٫۹/۱۰ تبدیل به یکی از تحسین شده‌ترین اپیزودهای کل سریال در سایت آی ام دی بی شده‌است.[۱۷] با این حال اما حواشی سریال ادامه پیدا کرد. حدود یک هفته قبل از پخش قسمت ششم با نام «آنسوی دیوار» این اپیزود ناگهان بر سطح اینترنت پخش شد. ابتدا گمان می‌رفت که باز هکرها این کار را کرده باشند اما مدیران اچ‌بی‌او اعلام کردند که این اپیزود به اشتباه از طرف کشور اسپانیا پخش شده‌است و آن‌ها تحقیقات خود را برای کشف بروز این اتفاق آغاز کرده‌اند. اپیزود ششم نیز به صورت گسترده‌ای دانلود شد و بازخوردهای جالبی از سوی تماشاگران نسبت به آن منتشر شد.[۱۹]



شخصیت‌های مجموعهٔ تلویزیونی خیال‌پردازی حماسی بازی تاج‌وتخت برگرفته از شخصیت‌های همتایشان در مجموعه داستانهای فانتزی ترانه یخ و آتش جنگ با آدرها و همچنین نبرد بر سر تخت آهنین واقع در جهان خیالی وستروس را پیگیری می‌کند، و به نبرد خانواده‌های اشرافی و سلطنتی و پشتیبانان آن‌ها از یکدیگر نیز می‌پردازد.[۱]

کتلین تالی _ بلک فیش _ ادمیور تالی

نویسنده ی گیم آف ترونز

سموئل تارلی _ اد _ اولی _ سر آلیسر

وایریس _ سندور کلگین _ گریگور کلگین _ پیتر بیلیش _ استاد اعظم پایسل _

در پایان در نبرد وینترفل اپیزود 3 فصل 8 در دفاع از دنریس توسط مردگان کشته می شود

لینا مورمونت (انگلیسی: Lyanna Mormont ) شخصیتی در کتاب جرج آر. آر. مارتین از سری رمان‌های تخیلی ترانه یخ و آتش و اقتباس تلویزیونی آن به نام بازی تاج‌وتخت است. لینا که نقش آن را بلا رمزی ایفا میکند دختری ۱۰ ساله از خاندان مورمونت است که در جزیره خرس زندگی می‌کنند.[۳]

او برادرزاده فرمانده نگهبانان شب، جور مورمونت و دختر عموی جورا مورمونت است. در فصل پنجم او درخواست هم‌پیمانی رابرت براتیون را برای سرنگون کردن بولتون‌ها را رد میکند اما با خاندان استارک‌ها برای باز‌پس‌گیری تخت آهنین وفادار می‌ماند.

اگرچه لیانا آماده است تا از جان به عنوان فرزند نامشروع ند استارک و سانسا به عنوان همسر یک لنیستر و سپس بولتون در بازپسگیری وینترفیل مخالفت کند، اما هنگامی که سر داووس او را درباره نبرد پیش‌رو با شاه شب مطلع می‌کند، به آنها کمک می‌کند و در نبرد حرامزاده‌ها (بین رمزی بولتون و جان اسنو) استارک‌ها را همراهی میکند. پس از بازپس‌گیری قلعه وینترفل، او اولین کسی است که جان را «شاه شمال» خطاب میکند.

او در زمان آماده شدن برای جنگ بزرگ که میان ارتش زندگان و سپاه مردگان اصرار دارد که دختران نیز باید مهارت‌های نظامی فرا بگیرند. زندگی او با پیکار در جنگ بزرگ و پس از کشتن غولی از سپاه مردگان که وارد وینترفل شده است پایان میگیرد.

دایرولفی خاکستری، در زمینهٔ سفید پرچم خاندان استارک قرار گرفته‌است.

آنها در دنیای واقعی به نام دایرولف‌های عظیم الجثهٔ پلیستوسن(یکی از دوره‌های زمین شناسی) شناخته می‌شوند که که از گرگ‌های امروزی بزرگترند (اما نه به آن بزرگی که در کتاب تصویر شده‌است). طبق گفته‌های جرج مارتین، دایرولف‌ها حیوانات منقرض شدهٔ آن سوی دیوار اند، درندگانی بسیار بزرگ و خطرناک که احتمالا مردم در جستجویشان هستند.[۴]

سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶ در ۱۵:۵۹

دومین خط داستانی، نزدیک بودن زمستانی طولانی و یورش موجوداتی افسانه‌ای از شمال را شرح می‌دهد و سومین خط داستانی مجموعه، تلاش فرزندان شاه مخلوع، برای بازپس‌گیری تاج و تخت است. این مجموعه از طریق شخصیت‌هایی که اخلاقیات مبهمی دارند، حول مسائلی چون طبقات اجتماعی، مذهب، وفاداری، فساد، جنگ داخلی و مجازات می‌گردد.

هنوز هم احساس می‌کنید بداهه می‌نویسید؟ با وجودی که پایان‌‌بندی را در ذهن دارید، باز هم احساس می‌کنید چیزهایی هست که از دنیای وستروس به ذهن‌تان برسد؟
بله. این موضوع مختص وستروس یا «بازی تاج و تخت» نیست. این روش کار من است و همیشه این‌طوری کار کرده‌ام.

در مورد تک‌تک رمان‌هایم، کم‌وبیش می‌دانم از کجا شروع کنم، کجا می‌خواهم داستان را تمام کنم. برخی نقاط عطف را در میانه راه متوجه می‌شوم، چیزهایی که من برای‌شان ساخته شده‌ام، اما خیلی چیزها را در میانه راه کشف می‌کنی.

این ایده‌های جدیدی که وسط کار به ذهن‌تان می‌رسند در واکنش به سریال تلویزیونی «بازی تاج و تخت» هستند؟ سعی دارید داستان پیچیده‌تر از آنچه روی آنتن می‌رود، باشد یا گاهی پیش آمده با آن اختلاف‌نظر داشته باشید؟ یا به اندازه‌ای که شما در کتاب‌ها به شخصیتی پرداختید، در سریال به آن پرداخته نشده است؟
من این چیزها را در نظر نمی‌گیرم. سریال، سریال است و در حال حاضر زندگی خودش را دارد. البته من از ابتدا در ساخت سریال دخالت داشته‌ام اما تمرکز اصلی من باید روی کتاب‌ها باشد. باید به خاطر داشته باشید نوشتن این داستان را در سال ١٩٩١ شروع کردم و نخستین‌باری که دیوید و دانیل (بینیوف و وایز) را در سال ٢٠٠٧ دیدم.نویسنده ی گیم آف ترونز

به غیر از واقعه «جنگ رزها» (١۴٨۵- ١۴۵۵)، چه ایده‌هایی از تاریخ و زندگی گرفته‌اید؟
کتاب‌های تاریخی زیاد خواندم، داستان‌های تاریخی و فانتزی هم زیاد خواندم. بحثی مشخص میان نسل‌های نویسنده‌ها هست، مخصوصا نویسنده‌های علمی- تخیلی و فانتزی، چون ما هم بخشی از این خرده‌فرهنگ هستیم. وقتی کتاب‌های فانتزی بقیه نویسنده‌ها را می‌خوانم، مخصوصا تالکین و پیروان تالکین، همیشه در پس ذهنم میل داشتم به آنها این جواب را بدهم: «خوب است، اما من بودم این بخش را جور دیگر می‌نوشتم.» یا «نه، به گمانم اشتباه کرده‌ای.»

من به طور خاص از تالکین انتقاد نمی‌کنم، نمی‌خواهم خود را به عنوان چهره‌ منتقد تالکین معرفی کنم. مردم همیشه می‌خواهند من را در مقابل تالکین قرار بدهند که این موضوع خیلی برایم ناامیدکننده است چون من همیشه تالکین را تحسین می‌کنم، او پدر فانتزی مدرن است و اگر او پیش از من نیامده بود، جهان من هرگز وجود نداشت! با این حال، من تالکین نیستم و نوشتن من با تالکین فرق دارد، با وجود اینکه «ارباب حلقه‌ها» را یکی از بهترین کتاب‌های قرن بیستم می‌دانم اما بحثی میان من و تالکین و البته بین من و برخی پیروان تالکین است؛ بحثی که ادامه‌دار خواهد بود.

وقتی نوشتن این مجموعه را شروع کردید، جورج ایچ. دبلیو. بوش، رییس‌جمهور امریکا بود. از آن زمان خیلی چیزها تغییر کرده است. لحظاتی بوده است که تحت تاثیر سیاست زمانه قرار گرفته یا اظهارنظر کرده باشید؟
فکر می‌کنم شاید کمی تحت‌تاثیر قرار گرفته باشم. قصد انجام چنین کاری را نداشته‌ام. مثل تالکین که متنفر بود او را متهم به نوشتن تمثیلی کنند و همیشه با شنیدن اینکه به او بگویند «ارباب حلقه‌ها» درباره جنگ جهانی دوم یا حتی جنگ جهانی اولی است که در آن حضور داشته، از کوره در می‌رفت. من هم تمثیلی نمی‌نویسم اما در این دوره‌ها زندگی‌ کرده‌ام و ناگزیر آنها روی من تاثیرگذار بوده‌اند. اما طی پیشرفت روند نوشتن این کتاب‌ها، احتمالا بیشتر در سیاست قرون وسطایی، جنگ‌های صلیبی، جنگ رزها و جنگ صد ساله فرو رفته‌ام.

شخصیت‌های زن داستان‌های شما برای رسیدن به قدرت و پیچیدگی مصمم هستند اما رفتار مردان با آنها که اغلب این زنان را قربانی خشونت می‌کنند، برخی مخاطبان را نگران کرده است. این واکنش غافلگیرتان کرد؟
بله، حقیقتا غافلگیر شدم و با برخی از آنها مخالفت کردم. فکر نمی‌کنم انتقادها درست و مناسب باشند. این را می‌دانم که هر کسی حقی در قبال بیان نظراتش دارد اما… خب در هر صورت. من اساسا داستان جنگی می‌نویسم مانند جنگ رزها، جنگ صد ساله. «جنگ» در عنوان همه الهاماتم هست. و وقتی کتاب‌های تاریخ را می‌خوانیم، می‌بینیم که تجاوز بخشی از این جنگ‌ها است. هرگز جنگی بدون تجاوز نبوده است و در جنگ‌های این روزها هم این مساله را می‌بینیم. به نظرم اگر داستانی جنگی بنویسی و این موضوع را نادیده بگیری، داستانت بنیانی ناراست دارد.

و باید به این موضوع هم اشاره کنم که اگر کتاب‌ها را خوانده و سریال را تماشا کرده باشید شاید متوجه شده باشید، شب عروسی دنریس با آنچه در کتاب توصیف شده، کاملا متفاوت است. در حقیقت ما نسخه آزمایشی اصلی را فیلمبرداری کردیم که برای آن بازیگر شخصیت دنریس عوض شد و فیلمی که برای نخستین بار گرفتیم و تامزین مرچانت این نقش را ایفا می‌کرد؛ در این نسخه، داستان خیلی به کتاب شباهت داشت. این صحنه‌ای بود که در کتاب نوشته شده بود. اما در داستان این قسمت تغییراتی به وجود آمد که باید با دیوید و دانیل درباره‌اش صحبت کنید.

شما قادر نیستید شخصیت‌ها را آزادانه حرکت بدهید چرا که طرفدارها آنها را خیلی دوست دارند. این مساله شبیه به ماندن بر سر دوراهی است.

نویسنده می‌خواهد خواننده مراقب شخصیت‌هایش باشد؛ اگر نباشد، بنابراین دیگر درگیری احساسی وجود ندارد. اما من درعین‌حال می‌خواهم شخصیت‌هایم لایه‌‌لایه هم باشند، خاکستری باشند، از نوع بشر باشند. فکر می‌کنم انسان‌ها همه لایه‌لایه هستند. گرایشی هم هست که می‌خواهی انسان‌ها را به قهرمان یا انسانی شرور تبدیل کنی و به گمانم زندگی حقیقی، انسان‌های شرور و قهرمان دارد.

اجازه اقتباس از کتاب‌ها شبیه به یک فرصت بوده، می‌دانستید سریال به اندازه‌ای که رمان می‌تواند درون‌ذهنی باشد، نیست.

قطعا ریسکی داشت. از اواسط دهه ٨٠ تا اواسط دهه ٩٠، در تلویزیون مشغول کار بودم. هروقت سراغ فیلمنامه‌ام در نخستین پیش‌نویسم می‌رفتم، با واکنشی روبه‌رو می‌شدم که می‌گفتند: «جورج، عالی بود، اما پنج برابر بودجه ما است، پس… می‌شود بعضی چیزها را حذف کنی؟ نمی‌توانیم هزینه‌های جلوه‌های ویژه آن چیزی را که نوشتی، بپردازیم و آن نبرد عظیم که ١٠ هزار نفر یک طرف ایستاده‌اند، آن را به دوئلی میان قهرمان و انسان شرور داستان می‌کند.»

قطعا داستانم قابلیت فیلم شدن ندارد. اما وقتی کتاب در صدر پرفروش‌ترین‌ها قرار گرفت و فیلم‌های «ارباب حلقه‌ها»ی پیتر جکسون اکران شد، کم‌کم هالیوود علاقه‌اش را به من نشان داد. مدت‌ها قبل از اینکه دیوید و دان را ببینم، با سینماگرانی چندین جلسه داشتم که می‌گفتند «بازی تاج و تخت» بعد از مجموعه «ارباب حلقه‌ها» بیرون می‌آید. اما نتوانستند محتوای داستان‌ها را درک کنند؛ و تنها نیت من هم همین بود.

بعد می‌شنیدم که می‌گفتند: «آه، یک فیلم از مجموعه را می‌سازیم و اگر خوب جواب داد آن وقت بقیه‌اش را می‌سازیم.» خب، همیشه قسمت اول مجموعه فیلم جواب نمی‌دهد، همان اتفاقی که برای «نیروی اهریمنی‌اش» نوشته فیلیپ پولمن افتاد. (اقتباس سینمایی قسمت اول سه‌گانه «نیروی اهریمنی‌اش» به نام «پرگار طلایی» در سال ٢٠٠٧ اکران شد اما دنباله‌ای برای آن ساخته نشد.) اگر قسمت اول خوب نباشد، نمی‌توانی بقیه داستان را فیلم کنی. تلویزیون بهتر از سینما است. ولی به خاطر صحنه‌های خشن نمی‌توان آن را در شبکه تلویزیونی پخش کرد.

این شخصیت‌ها خیلی دوست‌داشتنی نیستند و برخی صحنه‌ها را نمی‌توان در شبکه تلویزیونی نشان داد. به اینجا رسیدم که HBO یا شبکه‌ای مشابه مثل شوتایم، استارز یا شبکه‌های پولی تنها راه باقی‌مانده است که بتوان از روی هر کدام از کتاب‌ها یک فصل سریال ساخت. این طوری به سریالی شدن کتاب‌ها رسیدم. و وقتی مدیربرنامه‌هایم قرار ناهاری را با دیوید و دان، نویسنده‌هایی که در درجه اول نویسنده‌های فیلم بلند هستند و کتاب‌ها را با تصور ساخت فیلم بلند دریافت کرده بودند.

چطور طی گذشت زمان، حضور شما در این سریال تغییر کرد؟
من تهیه‌کننده اجرایی سریال هستم؛ دیوید و دان سرپرستی پروژه را برعهده دارند. از همان ابتدا می‌دانستیم این دو سهم بزرگی در این پروژه دارند اما من هم می‌خواستم همکاری کنم. ابتدا من در انتخاب بازیگران و بازیگردانی سهیم بودم – البته حضور جسمی نداشتم- من در سانتافه نیومکزیکو زندگی می‌کنم. اما با شگفتی‌هایی که اینترنت دارد ‌توانستم همه بازیگران را ببینم و برای آنها نامه‌های بلند بنویسم و نامه‌های آنها را بخوانم و همچنین پشت تلفن به دیوید و دان بگویم کدام بازیگر را دوست دارم و از کدام خوشم نمی‌آید. و در فصل‌های اول برای هر فصل یک فیلمنامه می‌نوشتم.

با اشتیاق تمام می‌توانستم فصل‌های بیشتری بنویسم اما وقت کافی نداشتم. هنوز هم داشتم (و دارم) روی این کتاب‌ها کار کنم. تقریبا یک ماه طول می‌کشد تا فیلمنامه‌ای را بنویسم و نمی‌توانستم یک ماه از نوشتن کتاب‌ غافل شوم. بنابراین گفتم فکر می‌کنم در فصل پنجم دخالتی نداشته باشم. فصل‌های ۶ و ٧ را هم ننوشتم و سعی دارم روی این کتاب که از موعد تحویل آن زمان زیادی گذشته است، تمرکز کنم.

وقتی آنها را در سانتافه ملاقات کردید، احساس وداع به شما دست داد یا احساس غم گذر زمان داشتید؟
خب، قطعا به نوبه خودم احساس می‌کردم زمان به سرعت در حال گذر است. می‌دانم این ملاقات سال‌ها پیش صورت گرفت اما انگار هفته پیش بود. تلویزیون خیلی سریع به جلو حرکت می‌کند و متاسفانه به سرعت کتاب‌هایم، فیلمنامه نمی‌نویسم. بنابراین حتی با وجودی که ملاقات با دیوید و دان خیلی دیر ترتیب داده شد اما من هرگز فکر نمی‌کردم سریال به کتاب‌ها برسد، اما رسید؛ در نتیجه ما حالا اینجا هستیم و خوشبختانه ما در دو مسیر و به سوی یک مقصد حرکت می‌کنیم.

دانستن اینکه کتاب و سریال دو مسیر متفاوت را می‌پیمایند، حتما احساس آرامشی را در نوشتن به شما داده؛ اینکه هنوز هم قادرید نویسنده خودتان باشید؟
سعی می‌کنم نویسنده خودم باشم! من نمی‌توانم تحت تاثیر سریال باشم. سریال عالی است اما یک سریال تلویزیونی و یک رمان، آثار متفاوتی هستند. سریال باید دغدغه‌های دنیای واقعی را داشته باشد که من ندارم. هزینه هنگفتی می‌خواهد، سریال یکی از هنگفت‌ترین بودجه‌های برنامه‌های تلویزیونی است و نمی‌توانند همین‌طوری بازیگر اضافه کنند. من می‌توانم! آنها قراردادهای بازیگران را باید در نظر بگیرند، باید زمان‌بندی فیلمبرداری را در نظر بگیرند، لوکیشن‌ها را همه عواملی که برآمده از دنیای حقیقی هستند که لازم نیست من نگران‌شان باشم.

با پخش سریال و توجه فزاینده به آن احساس کرده‌اید در نوشتن کمال‌گرا هستید؟ یا بهتر بگویم حالا نوشتن برای‌تان چالشی‌تر شده؟
بله! و این موضوع لزوما مربوط به سریال نمی‌شود. اگرچه شاید حقیقت این است که سریال بخشی از کتاب است. کتاب‌ها به‌شدت موفق بوده‌اند. فکر می‌کنم به ۴٧ زبان دنیا ترجمه شده‌اند که حیرت‌آ‌ور است. نخستین کتاب‌هایم ترجمه شدند اما پسر، کتاب‌های من حالا به زبان‌هایی ترجمه‌ شده‌اند که هرگز اسم‌شان را نشنیدم، در چهار گوشه دنیا ترجمه شده‌اند. کتاب‌هایم نامزد جوایزی معتبر شدند و منتقدان آنها را نقد و بررسی کردند. عالی است، اما در عین حال تحت فشار قرار می‌گیری.

مرد کوتوله‌ای پس ذهنم جای دارد که مدام می‌گوید: «عوض اینکه تلاشت نوشتن داستان باشد باید برای بی‌نظیر بودن آن تلاش کنی! باید بی‌نظیر باشد! تو یکی از بهترین مجموعه‌های تاریخ را نوشتی! به نظرت این جمله بی‌نظیر است؟ این تصمیم درستی است؟» وقتی در سال ١٩٩١ نوشتن کتاب‌ها را شروع کردم، سعی می‌کردم بهترین داستانی را که می‌توانم، بنویسم. فکر نمی‌کردم نقطه عطفی در تاریخ ثبت کند. حقیقت دریافت این توجهات و تحسین‌ها، نقدهای عالی، نامزدی جوایز این است که فشار نوشتن بیشتر شده است.

تصور توفانی که کتاب‌ها به پا کردند جالب است- سریال همزمان با وقتی که کتاب «رقصی با اژدهایان» بیرون آمد، پخش شد- این اقدام باعث شد کتاب‌های شما که به صورت گسترده خوانده می‌شدند و در مرکز توجه بودند به مشهورترین مجموعه تاریخ تبدیل شوند.

مجموعه خودش را ساخت. وقتی برای نخستین بار سریال پخش شد، برخی از نخستین نقد و معرفی‌ها انتقادی بودند، گرچه برخی از آنها هم مثبت بودند، اما آن زمان ما به صدر برترین‌های HBO هم نزدیک نبودیم. «True Blood» بیننده بیشتری از سریال ما داشت. اما طی پخش فصل اول، فصل دوم و سوم، حرف این سریال دهان به دهان گشت، توفانش همه‌گیر شد و سریال خودش را ساخت. همین موضوع در مورد کتاب‌ها هم صدق می‌کند. وقتی کتاب «بازی تاج و تخت» برای نخستین‌بار در سال ١٩٩۶ منتشر شد به فهرست‌های پرفروش‌ترین‌ها راه نیافت.

به هیچ‌وجه. دومین کتاب «نبرد پادشاهان» در سال ١٩٩٩ منتشر شد و این کتاب پرفروش شد، فکر می‌کنم در فهرست نشریه وال‌استریت ژورنال یک هفته رتبه سیزدهم بود و بعد از فهرست بیرون آمد. یک سال بعد «توفان شمشیرها» به رتبه بالاتری در این فهرست دست یافت و چند هفته‌ای در فهرست حضور داشت. هر کدام از کتاب‌ها عملکرد بهتری از قبلی داشتند، هر کدام از فصل‌های سریال‌ هم بهتر از قبلی عمل کردند که من این موضوع را به خاطر تعریف‌هایی که از کتاب می‌شد، به خاطر حرف‌هایی که دهان به دهان می‌گشت، می‌دانم.

وقتی در سانتافه در خیابان راه می‌روید، شخصیت‌های جدید یا جزییات تاریخی به ذهن‌تان می‌رسند؟
گاهی زمانی که مسافتی طولانی را رانندگی می‌کنم، این اتفاق می‌افتد. وقتی جوان‌تر بودم، عاشق مسافرت‌های جاده‌ای بودم و سوار ماشین می‌شدم و دو روزی را برای رسیدن به لس‌آنجلس یا کانزاس یا سن‌لوییس تگزاس رانندگی می‌کردم و در جاده به این چیزها خیلی فکر می‌کردم. گمانم سال ١٩٩٣ بود، نخستین بار بود که به فرانسه رفته بودم. دو سال قبل و در سال ١٩٩١ «بازی تاج و تخت» را شروع کرده بودم و باید آن را کنار می‌گذاشتم چون بحث ساخت تلویزیونی آن پیش آمده بود.

در قلمرویی غیرعادی حضور دارید، شخصیت‌ها هنوز هم در ذهن‌تان هستند اما در دنیای خارج هم به تلویزیون تعمیم داده می‌شوند. توانایی ترسیم دیوارهایی را در ذهن‌تان دارید؟ مثلا دنریس، به اصطلاح دنریس خودتان است، و دنریسِ امیلیا کلارک، برای خودش و سریال است؟
من به این مرحله رسیده‌ام. دیوارهایی در ذهنم دارم. نمی‌دانم لزوما از همان ابتدا این دیوارها وجود داشته‌اند یا نه. در برخی اوقات وقتی من و دیوید و دان درباره بهترین روش ممکن صحبت می‌کنیم، من همیشه طرفدار پیروی از کتاب هستم در حالی که آنها طرفدار ایجاد تغییرات هستند. فکر می‌کنم یکی از بهترین نمونه‌های آن وقتی باشد که تصمیم گرفتند کتلین استارک را در نقش «بانوی سنگدل» به سریال بازنگردانند.

سخت‌ترین لحظه‌ نوشتن این مجموعه، چه زمانی بود؟
بدون شک «عروسی خون». می‌دانستم عروسی خون را خواهم نوشت و تمام طرح آن را ریخته بودم اما وقتی به آن بخش رسید، که دو سوم قسمت «توفان شمشیرها» را به خود اختصاص داده است، فهمیدم نمی‌توانم این بخش را بنویسم. از این بخش گذشتم و صدها صفحه بعد از آن را نوشتم. کل کتاب که تمام شد، به غیر از صحنه عروسی خون و حتی ماجراهای بعد از عروسی خون.

بانوی سنگدل بازگشت چون خداحافظی همیشگی با کتلین سخت بود؟
آره، شاید. خداحافظی نکردن بخشی از آن بود. بخش دیگر هم بحثی بود که داشتم درباره‌اش حرف زدم. و اینجا دوباره باید به تالکین بازگردم. و ممکن است به نظر برسد که دارم از او انتقاد می‌کنم که حدس می‌زنم همین باشد. همیشه برگشتن گندالف از مرگ من را اذیت می‌کرد. عروسی خون برای من در «ارباب حلقه‌ها» مثل موریا در کتاب من است، و وقتی گندالف سقوط می‌کند، لحظه‌ای تاثیرگذار است!

در کتاب بعدی او دوباره ظاهر می‌شود و بین انتشار در امریکا این کتاب‌ها شش ماه فاصله بود که به نظر من میلیون‌ها سال طول کشید. تمام آن مدت فکر می‌کردم گندالف مرده است و حالا بازگشته و گندالف سفید است. و او کم و بیش مثل همیشه است به غیر از اینکه قدرتمندتر است. احساس می‌کردم به من خیانت شده است. و همین که سنم بالاتر رفت و بیشتر آن را در نظر گرفتم و به نظرم آمد که مرگ تو را قدرتمندتر نمی‌کند.

و جان اسنو هم در سریال با تجربه بازگشت از مرگ نوعی شخصیت پوچ شده است؟
درسته. و بریک دونداریون بیچاره که قرار بود برای سایه‌اندازی روی همه اینها بازگردد و هر بار کمتر او را در هیبت بریک می‌بینیم. حافظه‌اش رو به زوال است، خودش زخمی است، جسمش روز به روز کریه‌تر می‌شود، چرا که او دیگر انسان زنده نیست. قلبش نمی‌زند، خون در رگ‌هایش جاری نیست، او از گور بازگشته است، اما از گور بازگشته‌ای که از آتش جان گرفته است نه یخ که دوباره به موضوع آتش و یخ بازمی‌گردیم.

چیزی هست که ما درباره‌اش صحبت نکرده باشیم؟
به گمانم می‌توانم در مورد پرسش خشونت و زنان بیشتر توضیح بدهم. چون موضوع پیچیده و آزاردهنده‌ای است. برای بازنگری این نکته باید بگویم من کتاب‌های زیادی را امضا کرده‌ام و فکر می‌کنم خواننده‌های زن این‌ کتاب‌ها بیشتر از مردان باشند. احتمالا ۵۵ درصد زنان و ۴۵ درصد را مردان تشکیل می‌دهند، اما دیده‌ام که خواننده‌های زن موضوعات را بیشتر بررسی می‌کنند و عاشق شخصیت‌های زن داستان هستند. من از خلق آریا، کتلین، سانسا، برنی و دنریس و همه آنها بسیار خوشحالم.

در آینده زمانی که «ترانه یخ و آتش» به پایان می‌رسد، امیدوار هستید دوباره روی ژانرهای مختلف کار کنید؟
بله… اما هنوز سال‌ها از تمام شدن این داستان مانده است و حالا ۶٨ ساله‌ام، پس… آنقدر ایده‌ دارم که تا ١۶٨ سالگی کتاب‌های دیگری بنویسم. اما به احتمال زیاد تا ١۶٨ سالگی زنده نمی‌مانم. پس چقدر زمان دارم؟ من همیشه ایده‌های جدیدی در سر داشته‌ام و ممکن است بعضی از ایده‌های قدیمی‌ام را ننویسم. خب، کی می‌داند؟ من چیزهایی می‌نویسم که دلم می‌خواهد بنویسم. موفقیت کتاب‌ها و سریال خوش‌شانسی است.

Currently you have JavaScript disabled. In order to post comments, please make sure JavaScript and Cookies are enabled, and reload the page. Click here for instructions on how to enable JavaScript in your browser.

کد کپچا *

نویسنده ی گیم آف ترونز

ضعیف‌ترین گزارشگر تلویزیون ایران؟

مشاهده نتایج

©تمامی حقوق متعلق به سایت خبری تحلیلی هفت هنر می باشد. طراحی و توسعه توسط وب نماگستر.

توسط مهتا مجدی · ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ · ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸
· ۴۷

بر اساس گزارش‌های منتشر شده گیم آف ترونز بیشترین بازدید را در قسمت آخر داشته است. بینندگان قسمت آخر این سریال که در واقع پایان گیم آف ترونز بوده با 13.6 میلیون بیننده به صورت زنده از HBO رکوردشکنی رد و بیشترین بیننده را برای شبکه HBO به ثبت رساند. این در حالی است که تعداد بازدید کلی این قسمت به 19.3 میلیون بیننده رسید که یک رکورد عجیب برای گیم آف ترونز و HBO بوده است. به‌طورکلی فصل هشتم گیم آف ترونز با میانگین 44.2 میلیون بیننده به‌پایان رسید که رقم بالاترین سطح بینندگان فصل آخر بوده است. اما موضوعی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت این است که پایان گیم آف ترونز با سؤالات بی‌جوابی همراه بوده که هرگز پاسخ آنها را در فصل پایانی ندیده‌ایم.

گیم آف ترونز پس از 73 قسمت و پس از 8 سال و 8 فصل به پایان رسید و دیروز شاهد قسمت آخر این سریال بوده‌ایم که باز هم موجب نارضایتی برخی از بینندگان شد. اما همان‌طور که اشاره کردیم احتمالاً سؤالاتی در ذهنتان بی‌جواب باقی ماند که قصد داریم تا در این مطلب به این سؤالات بپردازیم.

پس از مرگ دنریس، اژدهایش او را گرفت و با خود برد اما این اژدها به کجا رفت و شاید بهتر بود که تصویری از جایی که اژدها به همراه مادرش رفت را در صحنه‌ای می‌دیدیم. در نهایت سؤال این است که قصد برن از پیدا کردن آخرین اژدها چه بود؟ آیا او را خواهند کشت؟نویسنده ی گیم آف ترونز

در پایان جان به کجا رفت؟ چرا او به وحشی‌ها ملحق شد؟ آیا قرار نبود که به قلعه سیاه خدمت کند؟ اکنون که وایت واکرها از بین رفته‌اند مسئولیت قلعه سیاه چیست؟ شاید جواب تمام این سؤالات این باشد که جان تصمیم گرفت تا از سیاست‌های وستروس و هر جنگ و ماجراهای جدیدی دور شود و به همین دلیل تصمیم گرفت برای ادامه زندگی به وحشی‌ها ملحق شود و به شمال دیوار برود. از سوی دیگر او عشق اول خود ایگریت را در آنجا پیدا کرد و به همین دلیل تصمیم گرفت به همان مکان یعنی شمال بازگردد.

قدرت برن هرگز تعریف کامل و دقیقی نداشت، از سویی اشاره می‌شد که او در گذشته زندگی می‌کند و حافظه بشریت است اما در لحظات دیگر شاهد آینده بینی برن نیز بوده‌ایم. در واقع او از جزییاتی از آینده نیز با خبر بود و این را در لحظات مهمی دیده‌ایم که می‌توان به انتخاب شدنش به عنوان پادشاه یا کشتن نایت کینگ توسط آریا اشاره کنیم. اما نکته‌ای عجیب بود است که در مواقعی پیش بینی‌هایی از برن می‌توانست کمک کننده باشد اما در این لحظات برن هیچ نظری نمی‌داد و شاید دلیلش این بود که از انتهای ماجرا باخبر بود و نیازی نمی‌دید که چیزی بگوید.

اینکه تکلیف دوتراکی ها پس از مرگ دنریس چه می‌شود یکی از موارد ناواضح ماجراست. در صحنه‌ای دوتراکی ها در اسکله دیده می‌شوند اما مشخص نیست که در حال کار کردنند یا در حال رفتن از کینگز لندینگ هستند. سؤال بعدی این است که چطور آنها پس از مرگ دنریس شورش نکردند و جان را نکشتند؟ ظاهراً دوتراکی‌ها در مقابل مرگ ملکه‌شان بسیار ملایم و عادی رفتار کرده‌اند. به طور کلی برای جنگنده‌های دوتراکی که چیزی برای از دست دادن نداشتند، کل سفر وستروس یک تعطیلات موفقیت آمیز بود.

کشتی‌هایی در اختیار کرم خاکستری قرار گرفت تا بتواند همانطور که به میساندی قول داده بود به ناث بازگردد و مردم ناث را آزاد کند و در آنجا زندگی آرامی داشته باشد. از سوی دیگر مشخص نیست که آنسالیدها همگی به کرم خاکستری ملحق شوند یا خیر. اما چیزی که می‌توان گفت این است که آنسالیدها چه با رهبری دنریس و چه بدون حضور او برای آزادی خواهند جنگید.

عجیب بود که سانسا تقاضا کرد تا شما مستقل شود و در واقع سون کینگدمز تبدیل به سیکس کینگدمز شد زیرا شامل 6 بخش مختلف بود که می‌توان به Vale، Riverlands، Casterly Rock، Storms end، The Reach و Dorn اشاره کرد. صادقانه هیچ دلیلی وجود ندارد برای اینکه شمال به یک حکومت مستقل تبدیل شود. این در حالیست که Dorn بیشتر از شمال شرایط مستقل شدن را دارد و از لحاظ تاریخی مستقل‌تر بوده است. اما شاید چون شاهزاده دورنیش ضعیف بوده این استقلال به او داده نشده و از سوی دیگر شمال با محافظت از سرزمین‌ها در مقابل وایت واکرها اکنون قدرت یک حکومت مستقل بودن را دارد. از سوی دیگر چون برن استارک است در نتیجه هم پیمانی و وفاداری با شما همیشه ادامه خواهد داشت در نتیجه هیچ رقابتی از این پس وجود نخواهد داشت. در واقع می‌توان گفت موافقت برن با سانسا برای حفظ همبستگی‌ها و حفظ حکومت بهترین تصمیم بوده است.

هرگز مشخص نشد که پس از مرگ الاریا سند و دخترانش، چه کسی چگونه حاکم دورن شد اما وریس در فصل هشت اشاره کرد بود که دورن شاهزاده‌ای جدید دارد اما دقیقاً مشخص نشد که چگونه این اتفاق افتاد. اما شاید چون دورنیش ها در بین بینندگان محبوبیت زیادی نداشته‌اند جزییاتی از آن‌ها ارائه شد.

در فصل هفت نامیریا، گرگ آریا با گرگ‌های دیگر نشان داده شد و نامیریا و گوست تنهای گرگ‌های باقی مانده سریال هستند که تا پایان گیم آف ترونز زنده مانده‌اند. آریا زمانی که به شمال باز می‌گشت در فصل هفت با گرگ خود روبرو شد اما ظاهراً او دیگر نمی‌خواست تا در کنار آریا باشد و گرگ‌های دیگر همراه شد. در واقع تصویر نامیریا در فصل هفت آخرین چیزی بود که از او دیدیم.

کارث که سرزمین سحر و جادو بودو دنریس از آنجا غارت‌هایی کرده بود. در واقع باید بگوییم که در کارث بود دنریس تصویری از رسیدن به تخت آهنین دید. هرگز مشخص نشد که جه بر سر جنگجویان آن سرزمین آمد اما نتیجه این شد که اژدها از سحر و جادو قوی‌تر بوده است.

در طول سریال شاهد پیشگویی‌هایی از پروردگار نور و پیشگویانش بودیم. اما آیا هدف پروردگار نور نابودی وایت واکرها بود. چرا جادوگر قرمز یک پیرزن بود و در نهایت نابود شد؟ اصلاً ماجرای پروردگار نور چه بود؟ آیا پروردگار نور واقعی بود؟

قطعاً جواب این سؤال خیر است. درست است که سرسی برای انتقام از او در فصل هفت او را مقابل دخترش قرار داد تا مرگ دخترش را ببیند اما احتمالاً پس از مرگ دخترش او را نیز کشت و زندگی آنها قطعاً در همان قسمت به پایان رسید.

شاید بسیاری از ما توقع داشتیم که در قسمت‌های آخر، داریو ناهاریس معشوقه دنریس را مجدداً ببینیم اما این اتفاق نیفتاد. زمانی که دنریس به وستروس می‌رود که داریو را در مرین نگه می‌دارد تا رهبر نیروهای نظامی آنجا باشد و همیشه منتظر بودیم که در جنگ مقابل سرسی از داریو استفاده کند که به کلی این اتفاق نیفتاد. در نتیجه ظاهراً داریو در مرین باقی مانده است.

در آخر باید بگوییم که سؤالات و ابهامات بسیار است اما این موارد چیزی از ارزش‌های سریال کم نمی‌کند و شاید اگر به تمامی آنها پرداخته می‌شد، سریال بیش از حد کش داده می‌شد که آن هم زیاد خوب نبود. در نهایت همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم پایان گیم آف ترونز از جمع بندی بسیار خوبی برخوردار بود و عملکرد بازیگران شاهکار بود. اگر شما عزیزان هم سوالاتی در ذهنتان باقی مانده می‌توانید در بخش نظرات آن‌ها را با ما در میان بگذارید.

برچسب‌ها: Game of Thronesسریال

توسط متین پایدار · ۱۷ دی ۱۳۹۷ · ۱۷ دی ۱۳۹۷

توسط سیمین نوربخش · ۲۷ شهریور ۱۳۹۷ · ۲۷ شهریور ۱۳۹۷

توسط سیمین نوربخش · ۱۵ مهر ۱۳۹۷ · ۱۵ مهر ۱۳۹۷

دنریس حقش بود اونارو بسوزونه چون اژدهاشو زدن اژدها هاهم مثل بچش بودن خودتون اگه بچتونو از دس بدید چیکار میکنید درسته که بگیم کار مردم نبود ولی اگه منم جای دنریس بودم بچمو از دس داده بودم به هیچ کس رحم نمیکردم .جان هم نباید میکشتش اگه من جای اژدها بودم جانو همون جا کباب میکردم ولی من خودم دوس داشتم جانو دنریس بهم برسن یه حکومت خوب تشکیل بدن قسمت اخرش شاید نزدیک ۱۵ دقیقه گریه کردم من دوس دارم این فیلم ادامه پیدا کنه با همین اسم یه شخصیت جدیدی بیاد تو داستان اژدها بره بیارتش دنریسو زنده کنه ولی حیف که دنریس /خانم کلارک از فیلم خدا حافظی کرد

دنریس حقش بود اونارو بسوزونه چون اژدهاشو زدن اژدها هاهم مثل بچش بودن خودتون اگه بچتونو از دس بدید چیکار میکنید درسته که بگیم کار مردم نبود ولی اگه منم جای دنریس بودم بچمو از دس داده بودم به هیچ کس رحم نمیکردم .جان هم نباید میکشتش اگه من جای اژدها بودم جانو همون جا کباب میکردم ولی من خودم دوس داشتم جانو دنریس بهم برسن یه حکومت خوب تشکیل بدن قسمت اخرش شاید نزدیک ۱۵ دقیقه گریه کردم من دوس دارم این فیلم ادامه پیدا کنه با همین اسم یه شخصیت جدیدی بیاد تو داستان اژدها بره بیارتش دنریسو زنده کنه ولی حیف که دنریس /خانم کلارک از فیلم خدا حافظی کرد

نباید اینطور تمامی داشته باشه باید فصل نهم هم بیاد

اغا سریال به این قشنگی انگار اینا دیگه خسته شده بودن زود جمش کردن رفت، این سریال باید فصل هشت به نایت کینگ میرسید فصل اخرم به جنگ سره تخت پادشاهی ، خداوکیلی ما چند فصل مو به تنمون سیخ شده بود که وایت واکرها قراره بیان ،اون اپیزودم واقعا هیچکس هیچی نفهمید انقد تاریک بود، این سریال باید برای اپیزود پایانیش یه شاهکار خلق میکردن باید یکم کشش میدادن حداقل تا فصل نهم

خیلی بد تموم شد??????

خیلی خوب تموم شد تازه ادن دنریس ۱میلیون ادم کشت حقش مرگ . بود جان کاره خوب کرد . فقط نباید جورا و سگ شکاری کشته میشد

مرگ جورا خیلی غمگین بود?و همین طور تیون گریجوی

ایا فیلم تاج و تخت فصل جدیدیی خواهم داشت جز فصل اخریعنی فصل 8 فصل 9 هم داره لطفا جواب گو باشید اگه داره کی منتشر میشه

تمام هدف این سریال جنگ با وایت واکرها بود و از اولین قسمت تا فصل هشتم همه منتظر این جنگ بودیم. واقعا مجبور بودن که تو یک قسمت این جنگ رو تموم کنن؟ نایت کینگ با اون همه توانایی باید تو اولین حمله به انسانها اینقدر ساده کشته میشد؟

این همه بشینی وقتتو بزاری برا تماشا این فیلم. ارزششو داشت البته تا قبل از قسمت ۴ فصل ۸.
ولی آخرش خیلی چرت تموم شد. جان اسنو این همه دلاوری شجاعت از خودش نشون داد این همه ب مردم اهمیت میداد آخرش باید تنها بدون هیچ کدوم از اطرافیانش ب جای دوری تبعید بشه و پادشاه نشه دنریس نباید اون شهرو میسوزوند. یا اگع قرار بود خشمشو خالی کنه. مردم رو نمیکشت. بعد جان هم مجبور نبود بکشش. بیشتر شخصیت های فیلم مردن. و جان هم تبعید شد کسایی هم ک زنده موندن هر کدوم ب جایی دوری رفتن. این پایان خیلی غم انگیز بود مخصوصا لحظات آخرش که موزیک پخش میشه جان و وحشی ها هم دارن از بین درختا رد میشن. پایان خیلی غم انگیزی داشت. حداقل نباید جان تبعید میشد. یا. دنریس کشته. باید ی کم پایانشو. جذاب میکردن ن غم انگیز.
این پایان حتی میتونه بعضی از تماشاگرا این فیلم رو افسردع. یا. شکست روحی بهشون بدع
شاید ما هیچی از فیلم سازی ندونیم ولی فیلمو برای رضایت از ما یا همون تماشاگرها میسازن. پس چرا نباید حداقل. ی کمی از پایان فیلم. مارو خوشحال کنه. یا باعث رضایتمون شه. نه اینکه همه کشته شن مخصوصا دنریس و جان هم تبعید و این دو بهم نرسن. موزیک فیلم یکی از نقاط قوت فیلمه ک رامین جوادی زحمتشو کشیدع. خیلی موزیک خوبی بود. ولی پایان داستان. افتضاح بود. با وجود کشته شدن دنریس ونرسید او و جان ب هم. وکشته شدن بسیاری دیگر از شخصیت ها

عزیزم دنریس عمه جان بود هیچ وقت به هم نمی‌رسیدند غصه نخور کچل میشی

دمت منو از خودکشی نجات دادی??

چطوری سرسی و جیمی بهم میرسیدن چون اون عکش بود بهش نمیرسید بعدش دیدی ک از جان پرسید مشکل داری با این موضوع گفت ن

پایانهای بد فیلم رو به یادماندنی تر میکنه

بنظر من داستان از حد توانایی و ظرفیت نویسنده هاش فراتر رفت…یعنی داستان بجایی رسید که نویسنده ها توانایی و هوش لازم برای پردازشش رو نداشتن و خیلی مبتدیانه فقط جمع بندیش کردن…بنظر من پایان جان اسنو باید همین می بود،، قهرمان ی که بر اصول خودش تا پای جان ایستادگی میکرد و محافظت از انسان ها بزرگترین رسالتش بود و وقتی به هدفش رسید دیگر جای ماندن برای خودش نمی دید…در واقع پادشاهی برای جان هدف نبود و هدف او بسیار والاتر از پادشاهی….اما نباید اینطور می رفت،، تبعید شدن او بسیار ناعادلانه و مغایر شان قهرمان یک داستان بود…داستان باید بگونه ای پیش میرفت که او به انتخاب خودش پادشاهی را کنار بگذاره و بره..درست مثل یه قهرمان نه اینکه بعد از آونهمه از جان گذشتگی در نهایت ناباوری تبعید بشه اونم بخاطر نظر یه آویژه گستاخ!

احتمالش خیلی زیاده که یه سریال دیگه شروع بشه با یه اسم دیگه که در ارتباط با گیم آف تروتز باشه. مثل انیمیشن سریالی ترولز هانتر که بعد از تموم شدنش سریال آرکدیا پخش شد که به اون داستان ربط داشت و چندبار شخصیت های آرکدیا با شخصیت های ترولز هانتر روبه رو شدن‌

تمامی نا راضی ها از پایان سریال متعصفانه یه یک نکته اساسی توجه نمیکنن : که داستان اصلی که نوشته مارتین باشه هنوز ناقصه و دو جلد از کتاب باقی مونده در نتیجه یا باید راه سریال از کتاب جدا نمیشد و چندین سال برای هر فصل صبر میکردیم و هنوز توی فصل 5 یا 6 میبودیم و یا باید یه جوری با تخیلاتشون سر ته پروژه رو هم میاوردن
دقت کنید که تمامی شخصیت پردازی های عمیق سریال تمامش وامدار کتاب مرجع هستش و کتاب هم ناقص بنا بر این بسیار طبیعی بود که خیلی از زوایا رو به نحوی جم جور کنن بره چون هیچ کس از اصل ماهیت خیلی از اتفاقات رخ داده خبری نداره مگر اینکه داستان اصلی تکمیل بشه
مثلا نزدیک چندین سال برای شاه شب شخصیت پردازی شد اما دیدیم که همش با یه صحنه تموم شد رفت و هیچ وقت دلیل حضورش و هدف اصلیش رو متوجه نشدیم . چون احتمالا سازنده ها چاره ای جز این نداشتن و خودشون هم بیشتر از ما نمیدونستن.

اگه موارد بالا رو در نظر بگیریم از نظر من پایان بسیار خوب و متعادلی بود و نمیشه چندان بهش خورده گرفت.

امیدوارم در اینده یه ریمک ازش ساخته بشه و به جای اقتباس از تمامیت داستان سریال بسازن.نویسنده ی گیم آف ترونز

اگه به داستان پادشاه شدن داستان جان اسنو از همه بهتر بود حداقل اش این بود که یک بار از مرگ برگشته بود و اینکه در قسمت های قبلی دوتا از فرماندهان پادشاه را گشت .به نظرم برن همون پادشاه شب است آخه تنها کسی که در هنگام وارگ کردنش دیدش و به اون دست زد پادشاه شب بود و اینکه جای دست پادشاه شب روی دست برن موند و از این نکته میخوام این نتیجه را بگیرم که اگه پادشاه شب میخواست برن را بکشه همون جا که برای اولین با دیدش میتونست

این برام مبهم شدکه توی هرقسمت رهبروایت واکرهاپادشاه شب.یکی نبودن اگه توجه کرده باشین چنتابودن.وچراباکشته شدن یکیش همه مردن.وهیچ وقت اوناخودشون واردجنگ نمیشدن فقط بقیه روتبدیل میکردن وبقیه میجنگیدن ودراخراون چندنفرکاری نداشت کشتنش برای بقیه ارتش مردگان. این یکم مسخره میومد

دوستان جواب تمام سوالاتتون رو در سریال بعدی با عنوان بلود آف مون خواهید گرفت این سریال اتفاقاتی رو نشون میده که همه رو شکه میکنه اژدها دنریس رو به سرزمین ولانتیس میبره تا توسط جادوگران مو قرمز دوباره به زندگی برگرده ، قیام اصلی وایت واکرها در راهه و اینو بدونید که تا زمان نابودی هفت وایت واکر بزرگ کماکان اونها به بقای نسل ادامه میدن که این ۷ نفر در فصل ۳ نشان داده شد که یک نوزاد رو در زادگاه وایت واکرها به صورت زنده به وایت واکر تبدیل کردند ، برن اژدها رو برای جنگ پایانی نیاز داره ، اگر سوال دیگه ای بود در خدمتم این ای دی اینستاگراممه
@abozarzamani70

شما از کجا میدونید؟و چگونه این اطلاعات رو بدست اوردین؟
_nimajahani@ این ایدی اینستا بنده است پس اگه میشه لطفا به دایرکتم بیایید و بگید مرسی.

میشه بگی از کجا این اطلاعات رو اوردی ؟

نایت کینگ با اون همه قدرت اونطوری خیلی مسخره مردو همه وایت واکرا از بین رفتن!!! تو یه اپیزود از بین رفتن بدون این که جنگیو ببرن!!!! دنریس 8 تا سیزن برای مردم جنگید بعدش اومد همرو سوزوند!! جان اسنو تارگرین بود برای هیچی!!! بعد این همه وفاداری اومد دنریسو کشت!!! برن کلاغ سه چشم شد بعد این همه فصل هیچ علاقه ای به پادشاهی نداشت حقیقت راجع به جان نگفت!!! سانسا تیریون یا آریا هم نگفتن!! تازه حالا خیلی چیزا و شخصیتا که مبهم موندن به کنار!!! یعنی 8 سال منتظر اینجاش بودیم خیلی جالبه!! :)))

تا الان سریالی به این زیبایی، پیچیدگی و کیفیت ساخته نشده و به بهترین نحو ممکن هم تموم شد. اگر غیر از اینه بهترین سریال دنیا معرفی نمیشد
بهترین اتفاق ممکن این بود که دنریس کشته بشه چون داشت کاملا به پدرش تبدیل میشد و می خواست همه مردم مخالف خودشو بسوزونه.
و جواب خیلی از سوالاتی که شما بهشون گفتی ابهام مشخصه و برطرف نشدن شون دلیل داره، دلیل شون اینه که داستان بطور کامل تمام نشه تا بتونن چند سال دیگه فصل ۹ سریال رو بسازن.

یعنی چند تا کامنت گذاشتن اینقد باعث حسادت شما میشه

ابهامات زیادی از خودش به یادگار گذاشت، شخصاً سر درد گرفتم، از خودم و همه بینندگان معذرت خواهی میکنم بابت اینهمه تماشا و چشم انتظاری فصل ها… اون از جنگ با پادشاه شب، ملک اللیل، نایت کینگ که واقعاً خیلی کم کاری شد، این هم از پایان ماجرا، اژدها یه سره شده بود، ارتش طلایی در یک چشم بهم زدن متلاشی شد، ناوگان گریجوری به باد فناء رفت، اژدها رفت به قهقراء… با اینهمه تبحری که در طول فصل های قبلی از خودشون نشان دادن، اما در این فصل و مخصوصاً در انتها صرفاً خواستن تمامش کنند حالا یا به میل خودشون و یا اینکه خودمون رو گول بزنیم که ذائقه بینندگان برایشان مهم بوده…

انقد زد حال خوردم که دیگه تصمیم گرفتم هیچگاه سریال نبینم و این اخرین سریال عمرم بود که دیدم

باهات موافقم دوست عزیز واقعا ضد حال خوردیم هیچوقت فکرشو نمیکردم اینجوری تمومش کنن دوست نداشتم در اخر شاهد مرگ دنریس باشم و خیلی اتفاقای دیگه که اینجوری رقم خورد ولی امیدوارم بتونن یه جوری این گندی که زدنو جمعش کنن و جواب تمام سوالایی رو که تو ذهنمون هستش رو بدن و یکی از خواسته های من به عنوان یک بیننده این هستش که با وجود چاقو خوردن دنریس اژده ها اونو جایی ببره که دوباره بتونن به زندگی برش گردونن مثل جان که یک بار مرد و زنده شد.

آخرش بسیار بسیار عالی تموم شد،این دوستانی ک انتقاد میکنن،انتظار داشتن دنریس با جان ازدواج کنه.فیلم ایرانی زیاد دیدن

من احساس میکنم تو غیر قابل بیش بینی بودن تو این فصل زیاده روی کردن. اگه بخاین بصورت سطحی نگاه کنیم میگیم : اره بایان خوبی بود ولی نه باسه یه سریالی که 8 سال طول کشید به اینجا برسه . در نتیجه خودشون میخاستن سرشو هم بیارن ولی بعدا متوجه میشن این سریال با اینهمه بیننده هنوزم جا داشت که ادامه داشته باشه …. فکرشو بکن یه شخصیت بی خاصیت اخر باید کینگ بشه -_-

خانوم مجدی عمداً این مقاله ها رو مینویسه تا مردم بریزن سایت و کامنت بدن و بازدیدها بره بالا! وگرنه هر آدم فیلم/سریال بازی میدونه که این فصل افتضاح بود. حتی کلارک بازیگر نقش دنیرس ازش میپرسن قسمت آخر چطوریه؟ دیدید با چه خنده مسخره می کنه! خیلی بامزه بود حرکتش.

واقعاً مسخره بود. امتیازش تو سایت IMDB شده 4.3 این یعنی افتضاح جناب مجدی. عده ای ناراضی نه عزیزم بگو 90 درصد مخاطب ناراضی!

مختار کجایی …

حتی ایمیلی کلارک یه جوری پایان فصل مسخره کرد تو مصاحبش. برن هم همین طور.

دوستان همه ی خوبی این سریال به این بود که هیچ وقت طبق نظر مخاطب پیش نرفت. من از هشت سال پیش این سریالو میبینم و بعد هر فصل لحظه شماری میکردم برای فصل بعد و به همین خاطر درکش میکنم و به همین خاطر این پایانو قبول دارم.
بر خلاف فیلما و سریالای دیگه که دنیارو گل و بلبل نشون میدن و آخرش همه چی به خوبیو خوشیو اینا تموم میشه، گیم آو ترونز همیشه سعی کرده به واقعیت نزدیک باشه. واقعیتی که توش نامردی، حق خوری،خیانت و جنایت و هزار موضوع دیگه هس که هیچ کس تا حالا جسارت نشون دادنشو به این پررنگی نداشته و بعد اینم بعید میدونم کسی با این جرات پیدا شه.
و به همین دلایل من گیم آو ترونزو بهترین سریال تاریخ تا به امروز میدونم و عاشق این سریالمو تحسینش میکنم.

از همه اینها مهمتر، علایمی که نایت کینگ میزاشت چی بود؟ این همه هم روش تاکید میشد. یا اون شیپوری که تو شمال دیوار پیدا کردن چی بود؟ فکر کنم نویسنده ها انقدر عجله داشتن تمام کنن نصف ماجراها را فراموش کردند به سرانجام برسونن

مساله اینه که پایانش خوب و خوش بود

یه پادشاه آروم و غیر منفعل پایان خوبیه یا یک ملکه دیونه قدرت مثل دنریس؟
دست راست شدن تریون پایان خوب و خوشی یا سوزانده شدن بدست اژدها؟
شورای انتخاب پادشاهی خوب و خوشه یا شمشیرهای آماده ادعای پادشاهی؟

اونقدر پایانش لوس و خنک و خوب و خوش و مستأصل بود که حال آدم بد میشه

. وایکینگ دد رو دیدی؟؟؟

نهایت همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم پایان گیم آف ترونز از جمع بندی بسیار خوبی برخوردار بود

آدم اینقدر پرت و سطحی

من درک میکنم اون بنده خدایی که هشت سال وقت گذاشته تا سریال اونجوری که اون دوست داره تموم شه، بعد سیما فیلم میاد یهویی اینجوری میزنه تو پرش. اما به نظر من ایرادات اصلی سریال که هیچکس بهش توجه نداشته اول کمرنگ بودن امر خطیر ازدواج در سراسر سریال بود که درست و حسابی بهش پرداخته نشد. هر بنده خدایی که ازدواج کرد قسمت بعدی کلا نابود شد. جان، راب، جافری، تامن و … انتظار من این بود حداقل آخر داستان آریا و سانسا، برین به عنوان تنها بازماندگان اناث سریال با اکبرآقای بقال سر وستروس ازدواج میکردن تا سر و سامون بگیرن، مساله چند همسری اصلن بهش پرداخته نشد. بد نبود به اون هم اشاره بشه. شخصیتهای زن سریال اصلن خوب پرداخته نشده بودن. در سراسر فیلم شما زنی رو دیدید که مشغول پخت و پز گلدوزی، ملیله دوزی و … باشه؟ آیا کشورداری مهمترین خصیصه یک زن هست؟ بعد گشت ارشاد کجا بود در سراسر فیلم؟ این همه تبرج و لباسهای تنگ و بی حیایی؟! مشکلات دیگه هم بود که ان شالله در فرصتهای آتی بهش اشاره ای خواهیم داشت.

خانم مجدی فکر نمیکی ما رو دست میندازی
:قسمت آخر این سریال بوده‌ایم که باز هم موجب نارضایتی برخی:
برخی این قسمت امتیاز 4.4 از imdb 10 گرفته 47 از 100 نمره rotten tomato , و امتیاز 2.2 از 10 از سایت متا
نزدیک 1.5 ملیون نفر امضا جمع کردن بعد میگی برخی ناراحتن
” اما این موارد چیزی از ارزش‌های سریال کم نمی‌کند” ارزش اصلا ارزشی برای سریال گذاشتند که بخوایم بهش بپردازیم افتابه گرفتن سمت سریال شما گفتی سریال بیش از حد کش داده میشد خود مارتین میگه باید 5 فصل ادامه میداشت دیگه شما یکم اخلاق نویسندگی هم رعابت کنید خوبه واقعا ارمان سریال این بود این همه بیاد که اخرش ما رو اینطور مسخره کنه

چقد جدی گرفتی بابا اینو ساخته بودن واسه سرگرمی. چرا فک میکنی حالا امتیازش مهمه انقد؟

اصن به فرض که مارتین گفته باشه پایانش بد بود باید ادامه می داشت چه اهمیتی داره؟ اصن واسه تو چه فرقی می کنه؟ سریال بود دیگه

یه چیز دیگه هم بود. این آتیش اژدها بود!!!
مگه چی گاز معده داشت این که آخه اینجور یه نفس آتیش بده بیرون. حالا میگم آتیش زیاد داشت دیگه فشار آتیش بود موشک نبود که اون قصر به اون عظمت اون ساختمونای سنگی مثل خونه گلی خورد و خاک شیر میکرد. تو قسمت آخر اژدها می خواد تخت ذوب کنه چند لحظه طول میکشه حتی دیوارهای اطراف سرخ میشن ولی مثل قسمت قبل تو یه چشم به هم زدن پودر نشدن. این هم خیلی غیر واقعی بود.

قسمت آخر امتیاز خیلی ضعیفی از Imdb گرفته بعد میگید خوب بود. داستانو نتونستن جمعش کنن تمومش کردن. شخصیت دناریس خراب کردن. اون جان اسنو واقعا از یه نگاه حرامزاده بودا … آخر هم عمه خودشو کشت. بی ناموس … ?
به نظرم نویسندگان داستان یه جورایی تحت تاثیر نگاه مردم به داستان از این بابت که تو گیم آف ترونز باید منتظر مرگ ناگهانی قهرمانای داستان قرار بگیری قرار گرفتن. مرگ ند استارک واققعا برای من غیر منتظره بود و به داستان نیرو داد. شخصیت های زیادی که بهشون امید داشتیم ولی مردن. ولی این نباید بشه خط داستان. اون هم حتما به صورت سورپرایز.
داستان به نظرم غم انگیز تموم شد. لازم نبود حتما غم انگیز تموم بشه. هیچ انرژی خاصی تو پایانش ندیدم. سرد تموم شد. انگار به هدف نخورد. نه اینکه بگم باید حتما شاد تموم میشد ولی نه این جور تراژدی … از اول فیلم سه تا شخصیت بودن که واقعا به نظرم قهرمان داستان بودن. خیلی هاشون در ادامه به نظر قهرمان میومدن مثلا ند استارک و آریا یادمه تو یه قسمتایی مثل نقش اول یه فیلم سینمایی بودن انقدر داستان و اتفاقات پیرامونشون پر رنگ بود. ولی از اول که برنو دیدم مثل قهرمان اصلی داستان بود. دناریس هم که در یک نقطه دیگه از نقشه بود هم مثل یک قهرمان و تمرکز اصلی داستان بود. و جان اسنو. این سه تا همش قهرمان اصلی و شخصیت آرمانی داستان بودن. برن که میتونم بگم بعد از چند فصل اصلا بهش درست پرداخته نشد. تبدیل شد به یه شخصیت فرعی. الان هم که شاه شد به خاطر شخصیتی هست که از اول داستان براش پرداخته شد. و اگرنه شاه شدنش باین خط داستان اخیر غیر منطقی بود به نظرم. این برن چند فصل آخر با اون برن پر محتوای فصل های اول فرق داشت. جان اسنو هم که میشه گفت هیچ تغییری در زندگیش به وجود نیومد. همون تنهایی بود که موند. آخرش هم هیچی نفهمید. دناریس هم حذف شد. یعنی نمی تونم بگم کشته شد به نظرم از داستان حذف شد انقدر سریع جمش کردن. می تونم بگم این سه تا قهرمان رسالت خودشون نتونستن انجام بدن.

سازندگان فیلم نتونستن برای تموم کردن داغ سریال از پتانسیل شخصیتی اونها استفاده کنن.

دنریس بی دلیل کشته نشد اتفاقا باید هم کشته میشد چون مردم بی گناه کینگ لندینگ رو قتل عام کرد و تصمیم داشت به تمام وستروس لشکرکشی کنه و مخالفای خودشو به اتیش بکشه و کپی برابر اصل پدرش بشه که بهترین حالت این بود که دنریس کشته بشه، اینکه میگی نمیدونی چرا دنریس کشته شد نشون دهنده اینه که یا چیزی از داستان فیلم متوجه نشدی یا هم داری عمدا این نظراتو میدی

فکر کنم نویسنده عمدا گفته پایان سریال بسیار خوب بوده که چند تا فحش جدید یاد بگیره

آره صد در صد نویسنده این مقاله دوست داره چندتا کامنت زیر مطلبش داشته باشه برای همین آخرش گفته به نظر سریال خوب بود خخخخخ
آره عزیزم تو هم خوبی ، سریالم خوب بود گلم من چقدر خوشحالم ?
یک پا گذاشتن اینور سریال و یه پا اونورش و …..

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه


حذف مهریه با افکار روشنفکرانه، تصمیمی غلط و بدون آگاهی است!

۲۶ مرداد ۱۳۹۸

سلبریتی‎ها دچار نوعی خودبرتر بینی نسبت به دیگر اقشار جامعه شده‎اند

۲۲ مرداد ۱۳۹۸

بزرگ‌ترین ارتش‌های جهان متعلق به کدام کشورها است؟ (جایگاه ارتش ایران در این لیست)

۵ شهریور ۱۳۹۸

سرزمین هزاران لبخند کجاست و علت این عنوان برای این کشور چیست؟

۱۸ مرداد ۱۳۹۸

اگر خورشید بمیرد چه بر سر زمین خواهد آمد؟ (تاثیر مرگ خورشید بر زمین)

۲۰ مرداد ۱۳۹۸

معرفی کشورهایی که بالاترین آمار سرطان در جهان را دارند! (لیست 10 کشور )

معرفی بلندترین کوه‌ها و مرتفع‌ترین نقاط روی زمین (لیست بلندترین کوه‌های جهان)

۱۰ شهریور ۱۳۹۸

هفت وسیله خانگی که برای داشتن زندگی سالمتر باید هرروز شسته شوند

۹ شهریور ۱۳۹۸

معرفی کشورهایی که بالاترین آمار سرطان در جهان را دارند! (لیست 10 کشور )

۹ شهریور ۱۳۹۸

جایگزینی مواد گیاهی و حذف گوشت مرغ از مجموعه کی اف سی (KFC) آغاز شد!

۸ شهریور ۱۳۹۸

جمجمه 3.8 میلیون ساله چهره جدیدی را بر روی نیاکان ناشناخته انسان می‌گذارد

۷ شهریور ۱۳۹۸

© 2019 Dinu.ir. All rights reserved.

» فرهنگ و هنر » تلویزیون » سوالاتی که پس از پایان گیم آف ترونز برای بینندگان بی‌جواب ماند!


نام کاربری


رمز عبور


مرا به خاطر بسپار


نام


نام خانوادگی


نام کاربری


ایمیل


رمز عبور


تکرار رمز عبور


نام کاربری یا نشانی ایمیل

www.724press.com/culture-art/8049

گیم آف ترونز Game of Thrones تنها یکی از مشهورترین سریال‌های تلویزیونی نیست. بلکه یکی از انقلابی‌ترین آثار نمایشی تلویزیون بوده که تا کنون ساخته شده است. این فانتزی حماسی از سال ۲۰۱۱، به نمایش جنگ قدرت بین خاندان وستروس پرداخته و توانسته است مورد علاقه‌ی خوانندگان سری کتاب‌های جورج آر. مارتین و طرفداران تازه‌ی این داستان قرار بگیرد. به نظر می‌رسد که استقبال مخاطبان در هر فصل جدید بیشتر و گرم‌تر می‌شود.

یکی از خواسته‌های مشترک بین تمام طرفداران این سریال، این است که جزئیات مربوط به سریال گیم آو ترونز را بدانند. در ادامه به معرفی حقایقی خواهیم پرداخت که در طول سریال کم‌تر به آن‌ها توجه کرده‌اید.نویسنده ی گیم آف ترونز

مطلب مرتبط: جزئیات فصل آخر سریال بازی تاج و تخت

با وجود شایعات جا افتاده، زبان‌های ساختگی این سریال در دنیای واقعی وجود نداشته‌اند. در طراحی زبان‌های این سریال از دیوید پترسون، زبان‌شناس معروف کمک خواسته شد. پترسون زبان دوتراکی را که ریشه‌های روسی و عربی دارد به صورت دستور زبان کامل با بیش از ۲۰۰۰ کلمه ارائه داد. او برای وایت واکرها هم زبانی طراحی کرد که پیش از این استفاده نشده بود.

صحنه‌های گیم آف ترونز در ۶ کشور مختلف از جمله کرواسی، ایرلند شمالی، اسپانیا، مراکش، مالت و ایسلند تهیه و فیلم‌برداری شد. صحنه‌های مربوط به کرواسی جذاب‌ترین صحنه‌های گیم آف ترونز را در بر می‌گیرد. صحنه‌های شهر دوبرونیک با ساختمان‌های قرمز به عنوان پس‌زمینه برای نمایش قلمروی پادشاه در فصل یک استفاده شده است.

مطلب مرتبط: دنیای عکاسی: هزاران چهره از ایرلند، نمایی از گیم آف ترونز

بر کسی پوشیده نیست که گیم آف ترونز یکی از پر دست اندر کارترین مجموعه‌های تلویزیونی است. بنابراین تعجبی ندارد که در خط سیر داستان اصلی، شخصیت‌ها بیایند و بروند. در واقع، گیم آف ترونز بر خلاف دیگر مجموعه‌های تلویزیونی شخصیت ثابتی ندارد که در تمام قسمت‌ها حضور داشته باشد. با توجه به تعداد داستان‌های فرعی، درگیری‌ها و مکان‌های متعدد این مجموعه، خیلی از طرفداران گیم آف ترونز، این مجموعه را هفته‌ها دنبال می‌کنند بدون این که کاراکتر مورد علاقه‌ی خود را بر روی صفحه‌ی نمایش بینند.

تا کنون فقط دو کاراکتر در تمام مدت زنده بودن‌شان در تمام اپیزودها حضور داشتند. یکی رابرت باراثئون و دیگری ند استارک بود. در طول اپیزودهای یک فصل هم فقط کاراکترهای سرسی لنیستر، جافری لنیستر و تیریون لنیستر در تمام اپیزودها ظاهر شدند.

برای یک تماشاگر عادی، تیتراژ اولیه‌ی گیم آف ترونز نسبتا جذاب است. یک دوربین بر روی نقشه‌ی وستروس در حرکت بوده و تصاویر روی آن سه بعدی می‌شوند. اما بسیاری از طرفداران گیم آف ترونز هم تا به حال متوجه نشده‌اند که تیتراژ آغازین، چندین بار در طول هر فصل تغییر می‌کند. در حقیقت، تماشای تیتراژ مشابه در دو اپیزود تقریبا نادر است!

آنگوس وال، طراح این تیتراژ در مصاحبه با یک خبرنگار‌هالیوودی گفت: این تیتراژ با الهام از ماشین‌آلات لئوناردو داوینچی طراحی شده است.

وقتی یک مجموعه‌ی پرطرفدار جای خود را در دل مردم باز می‌کند طبیعی است که نام شخصیت‌های آن بر روی بعضی از نوزادان به دنیا آمده در آن بازه‌ی زمانی ثبت شود. از زمانی که این مجموعه از سال ۲۰۱۱ پخش شد، تا به حال نام بیش از ۲۰۰۰ نوزاد، «اریا»، تقریبا نام ۱۰۰ نوزاد «تیریون»، ۲۴۱ نوزاد «کالیسی» و بیش از ۱۰۰ نوزاد «دنریس» گذاشته شده است.

تقربا اکثر افراد به لطف اتصال به اینترنت نام سریال گیمآف ترونز را شنیده اند. ضمن این که اکثر آن‌ها می‌دانند که داستان این مجموعه بر اساس آثار فانتزی و محبوب جورج آر آر مارتین ساخته شده است. در حالی که همه نمی‌دانند که اسم این مجموعه‌ی داستان در قالب کتاب، گیم آف ترونز نیست.

سریال‌های فانتزی همواره مورد تقدیر و تحسین واقع نمی‌شوند. در طول سال‌ها، حماسه‌های زیادی توسط رای دهندگان اسکار و امی رد شدند. اما مجموعه‌ی گیم آف ترونز توانست که این محدودیت را کنار بگذارد . به طوری که گیم آف ترونز در سال ۲۰۱۵ موفق شد ۱۲ جایزه و در سال ۲۰۱۶ هم ۱۲ جایزه‌ی امی دیگر را از آن خود کند.

مطلب مرتبط: ۶ نقد به شدت منفی برای فصل اول سریال بازی تاج و تخت

پایان سریال گیم آف تروز راز سر به مهری در‌هالیوود است که فقط تعداد کمی از ماجرای آن خبر دارند. دی بی ویس و دیوید بنیوف که از سازندگان گیم آف ترونز هستند از تمام جزئیات داستان این مجموعه خبر ندارند با این حال به علت نشست و برخاست با نویسنده‌ی این داستان یعنی جورج آر آر مارتین، کلیت آن را می‌دانند و خبر دارند که چه اتفاقی برای هر یک از کاراکترهای مورد علاقه‌ی ما خواهد افتاد!

از این رو حتی اگر جورج آر آر مارتین هم نوشتن ادامه‌ی کتاب را به تعویق بیاندازد، سازندگان سریال قادر هستند که مجموعه‌ی گیم آف ترونز را تکمیل کنند.

مانند هر مجموعه‌ی تلویزیونی پر طرفداری، گیم آف ترونز موضوع داغ بسیاری از گفتگوهای آنلاین است. گیم آف ترونز از سال ۲۰۱۱ پخش و با استقبالی باورنکردنی از جانب تماشاگران مواجه شد که به این سریال کمک کرد تا بیشترین آمار مخاطب را در شبکه‌ی HBO از آن خود کند. به طوری که از سال ۲۰۱۴ تا کنون، گیم آف ترونز پربیننده‌ترین مجموعه‌ی تلویزیونی بوده است.

www.724press.com/culture-art/8049

تبلیغات حداکثر ۳۰۰ در ۳۰۰

تبلیغات | درباره ما | تماس با ما

برای اطلاع از آخرین اخبار و مقالات سایت، ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

ipiramid

نام جیمز باند 25 مشخص شد: «زمانی برای مردن نیست»

تام هالند : فیلم بعدی مرد عنکبوتی بسیار خاص و متفاوت خواهد بود

تاریخ پخش فیلم El Camino: Breaking Bad از نتفلیکس اعلام شد

تاریخ اکران فیلم Black Panther 2 اعلام شد

نویسنده ی گیم آف ترونز

مراسم D23 – جمع‌بندی مهم‌ترین اخبار از مارول تا دیزنی پلاس

فیلم Avengers: Endgame – آیا تانوس لیاقت حمل چکش ثور را دارد؟

کامیک کان 2019 : جمع‌بندی مهم‌ترین اخبار و تریلرها

موشکافی سریال چرنوبیل : حقایق و اشتباهات

دومین تریلر فیلم سینمایی Joker را تماشا کنید

تریلر سریال Mandalorian از شبکه دیزنی پلاس را تماشا کنید

تریلر سریال Witcher توسط نتفلیکس منتشر شد (کامیک کان 2019)

نقد و بررسی فیلم Dark Phoenix – دارک فینکس

نقد فیلم Men in Black International – مردان سیاه‌پوش بین‌المللی

نقد فیلم John Wick 3 : Parabellum / جان ویک 3 : پارابلوم

با پخش قسمت سوم فصل آخر و هشتم سریال Game of Thrones، آنچه بسیاری از طرفداران قدیمی از آن ترس داشتند، خود را به شکلی هویدا کرد که دیگر نمی‌توان انکارش کرد. طبق شواهدی که تاکنون داریم، ماجرای نایت کینگ و شب طولانی فعلاً به پایان رسیده است. برخی امید دارند که سریال در سه قسمت باقی‌مانده بازهم به این موضوع اشاره داشته باشد و همه را غافلگیر کند. با این حال، به نظر می‌رسد که طبق فرض کنونی، باید جنگ پادشاهی بین شخصیت‌هایی مانند دنریس و سرسی را مسئله‌ی اصلی نویسندگان سریال بدانیم. مشکلات سریال از جایی نشات گرفته که بخش مهمی از دنیای مارتین، یعنی پیش‌گویی‌ها، سِحر و جادو و نبوغ و قدرت شخصیت‌ها، به شکل قابل توجهی زیر سوال رفته است. برخی می‌گویند این سریال و داستانش چیزی جز «تاج و تخت» را هدف قرار نداده و همانند نامش، درباره بازی بی‌سر و ته‌ای است که در آن، انسان‌ها به جان هم افتاده‌اند! باید شک کرد که آیا این مخاطبان عزیز، همان سریالِ پخش‌شده از شبکه HBO را تماشا کرده‌اند؟

محل تبلیغات شما

*توجه کنید که بخش‌های مهمی از داستان سریال در ادامه فاش می‌شود و خطر اسپویل وجود دارد.

 

نویسندگان نشان داده‌اند که توانایی استفاده‌ی صحیح از برخی شخصیت‌های کتابِ مارتین را ندارند. این یک حقیقت است، گرچه این حقیقت بیش از هر چیزی، شجاعتِ پذیرش را می‌طلبد. در چند فصل اخیر، سریال تعریفِ عامه‌پسندانه‎تری از قهرمان‌گرایی ارائه کرده است و عده‌ای هم این رویه را می‌پسندند. به همین سبب، کشته شدن نه‌چندان منطقی نایت کینگ به دست آریا و نادیده گرفتن بخشِ داستانی جان و دنریس، برای عده‌ای از تماشاگران تبدیل می‌شود به هیجان‌انگیزترین بخش فصل هشتم «گیم آف ترونز». باعث می‌شود که برخی به او لقب‌های الکی مانند «دختر خداکش ند استارک» بدهند. کشته شدن عجولانه‌ی لیتل‌فینگر می‌شود اثباتی بر خفن‌ بودن آریا به عنوان یک قاتل بی‌چهره و همچنین دلیلی بر ذکاوت شخصیت سانسا استارک. به همین خاطر برای این افراد سوال پیش نمی‌آید که چرا تیریون این همه پسرفت کرده و به یکی از احمق‌ترین کاراکترها تبدیل شده است. دیدگاه همه قابل احترام است اما به نظر نمی‌رسد بتوان دفاعی که کورکورانه یا از روی علاقه‌ی شدید باشد، مورد قبول دانست. چنین ایرادات منطقی در برخی از اپیزودهایِ پیشینِ سریال به چشم می‌خورد، اما تا این حد آشکار نبود. با پخش قسمت سوم، این حس ایجاد شد که نویسندگان، بالاخره آنچه نباید می‌کردند، انجام دادند و آن افتضاحِ غیرقابل چشم‌پوشی که آمدنش پیش‌بینی می‌شد، به بار آورده‌اند. (فعلاً که این طور است، باید اپیزودهای بعدی را هم مشاهده کنیم تا مطمئن شویم یا شاید همه چیز دگرگون شد!) نمره تماشاگران به قسمت «شب طولانی» یا همان نبرد وینترفل، در وبسایت IMDb در زمان نگارش مقاله، 8.9 است و همین‌طور امتیاز 75% در راتن تومیتوز ثبت شده که در دسته‌ی ضعیف‌ترین نمرات تاریخِ سریال قرار می‌گیرد. این موضوع نشان از نارضایتی گسترده‌ دارد و بار دیگر نشان می‌دهد که عدم بهره‎گیری صحیح از شخصیت‌های داستان (فارغ از نورپردازی و بی‌منطقیِ حاکم بر آن) به چشم آمده است. نمره 8.9 از سوی تماشاگران برای یکی از مهم‌ترین و موردانتظارترین اپیزودهای تاریخ سریال که از قضا قرار بوده عظیم‌ترین نبرد تاریخ تلویزیون را هم به تصویر بکشد، یعنی فاجعه.

چنین نمره‌ای برای هر سریال دیگر، شاید موفقیتی قابل توجه و دلخوش‌کننده باشد اما برای «بازی تاج و تخت»، موضوعی مهم‌ را اثبات می‌کند. با نگاهی به لیست اپیزودها، متوجه می‌شوید که 38 اپیزود امتیازات بالاتری نسبت به «شب طولانی» کسب کرده‌اند (احتمالاً بیش از این هم سقوط خواهد کرد) پس مشکل از کجاست؟ آیا برخی از مخاطبان (چه موافق اپیزود و چه مخالف) نتوانسته‌اند به درکی جامع و قابل قبول از اپیزود برسند یا این موضوع اشتباهاتِ بزرگ سازندگان را بیش از هر زمانی، نمایان کرده است؟ آیا موضوع به همین سادگی است که برخی از تئوری‌ها درست از آب درنیامده و قصر رویاها و انتظارت عده‌ای، فرو ریخته؟ پس این همه توجیه و دلایل غیرمنطقیِ مختلفی که در گوشه و کنار فضای مجازی مشاهده می‌کنیم برای چیست؟ قطعاً باید عقاید هر فردی را محترم شمرد، اما انکار کردن ضعف‌های این اثر کار نسنجیده‌ای است. انتقاد از سریال به دلیل کینه‌ی شخصی (!) با سازندگانش نیست، چراکه ظرافت و عظمتِ دنیای عمیقی که مارتین بنا کرده، ما را مجبور می‌کند سریال را متفاوت از آثار دیگرِ مدیوم تلویزیون مشاهده کنیم. در مورد سریال Game of Thrones فقط نمراتِ مخاطبان و منتقدان شاید نتواند معیاری کافی باشد، بنابراین با نگاهی به عملکرد نویسندگان، می‌توان دلایل مثلِ روز روشنی، برای این افتِ کیفی پیدا کرد. در حقیقت، ما به تماشای سریالی که نمی‌داند چگونه از شخصیت‌هایش استفاده کند، چه می‌گوییم؟ امروز نه.

اما مشکلات فصل هشتم Game of Thrones ابداً مربوط به همین فصل نیست، چراکه به راحتی می‌توان نشانه‌هایش را در فصل‌های قبلی و شیوه‌ی پرداختِ شخصیت‌هایی که به نبوغ یا قدرت‌های جادویی معروف بوده‌اند، یافت. شخصیت زیرک و مرموزی مانند لیتل‌فینگر را در سریال داشتیم که نزاع استارک‌ و لنیستر را کلید زده بود و می‌خواست از پلکانِ هرج‌ومرج بالا رود. لرد واریسی که شبکه‌ی گسترده جاسوسانش قدرت می‌گرفت، تیریونی که استراتژی نبردش فوق‌العاده بود و حتی قدرت‌های مرموز و جادویی ملیساندرا. این‌ها شخصیت‌های کم‌ارزش و فاقد اهمیتی نیستند. اعمال آن‌ها تاثیرات به سزایی در شکل‌گیری وضعیتِ کنونی وستروس داشته است. مشکل از جایی در سریال ریشه دواند که نویسندگان سریال سعی کردند، خیلی از مسائل را برای تماشاگری که می‌خواهد بلاک باستری مارول‌گونه تماشا کند، ساده‌سازی کنند. در سه فصل گذشته شاهد این بودیم که «دیوید بنیاف» و «دی. بی. وایس»، خیلی از مسائل مربوط به پیش‌گویی‌های جادویی و مشاوران باهوش را کنار گذشته‌اند. شخصیت‌هایی که در ابتدا با نقشه‌های هوشمندانه خود پا به میدان می‎گذاشتند و بر روند اتفاقات تاثیر فراونی داشتند، به تدریج کنار گذاشته شدند، از قدرت‌شان کاسته شد و دیالوگ‌های کمتری دریافت کردند.

بگذارید با مثالِ واریس شروع کنیم. هدف اصلی این شخصیت این بود که زندگی بهتری برای رعیت‌ها و مردم عادی رقم بزند. او دنبال چیزی بود که به نفع قلمروی پادشاهی باشد. او مشاور پادشاه دیوانه (اریس دوم) بود. پس از پیروزی قیلم رابرت براتیون، به دربار او پیوست و حتی جاسوسان خود را به دنبال دنریس تارگرین فرستاد اما در نهایت، دنریس را به عنوان ملکه‌ی خودش معرفی کرد. واریس آدمی بسیار انعطاف‌پذیری است و قدرتش را از دانشی به دست می‎‌آورد که جاسوسانش به او داده‌اند. همچنین باید اشاره کنیم که در صورت نیاز، او قتل‌هایی هم در کتاب مرتکب می‌شود، مثل کشتن پایسل و همچنین کوان لنیستر که با هدف حفاظت از تیریون بوده است. در سریال، کایبرن کسی است که پایسل را می‌کشد و سرسی هم کوان لنیستر را در ماجرای منفجر کردن سپت بیلور، از بین برد. بنابراین در سریال، نسخه پاک‌تری از واریس را می‌بینیم که البته از میزانِ تعهد او به هدفش کم کرده است.

بخشی از این موضوع را می‌توان به این شکل توجیه کرد که نویسندگان سریال، اصرار و تمرکز بیشتری روی قهرمانانی فیزیکی مانند جان اسنو و آریا استارک دارند. به پایان سریال نزدیک می‌شویم، بنابراین فرصت چندانی برای اجرای نقشه‌های واریس باقی نمانده و احتمالاً باید در کتاب‌های جرج مارتین به دنبال آن بگردیم. واریس اخیراً هیچ فرصت ویژه‌ای برای اغوای شخصیت‌های دیگر، که یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اوست، نیافته است. در قسمت سوم فصل آخر، او به همراه تیریون به سردابه‌ها رفت و هیچ‌کدام از این دو نفر، شک نکردند که ممکن است مردگان از قبرها بیرون بیایند! این یعنی دستِ کم گرفتن هوش این دو نفر و احمق‌کردنِ عمدی آنان برای دست یافتن به صحنه‌ای غافلگیرکننده!

در چند فصل گذشته، یک الگوی تکراری و قابل تشخیص را دیده‌ایم: سازندگان سعی کرده‌اند شخصیت‌هایی مانند تیریون و واریس را توخالی و کم‌هوش نشان دهند و به همین وسیله، کار خودشان را برای غافلگیر کردن مخاطب آسان کنند. به همین دلیل است که نایت کینگ پس از قرار گرفتن در معرض آتش ذوب‌کننده‌ی اژدها، سالم بیرون می‌آید. هیچ دلیل و راز بزرگی پشت این قضیه نیست (او یک تارگرین نیست، ببخشید نبود!) فقط به این دلیل در سریال گنجانده شده که باحال و سرگرم‌کننده است. این موضوع را می‌توان به نحوی، استعاره‌ای از رحلتِ شخصیت‌های باهوش در دنیای مارتین دانست.

مارتین قبلاً در مصاحبه‌ها و حتی در بلاگ شخصی‌اش، تیریون را به عنوان شخصیت موردعلاقه‌اش معرفی کرده و گفته از نوشتن دیالوگ برای او، لذت می‌برد. اما متاسفانه این کار، وقت‌گیر است. به همین دلیل، سازندگان سریال از فصل 5 به بعد، دیالوگ‌های خودشان را برای تیریون نوشتند که منجر به افت شخصیتی او شده است. بدبختی اینجاست که تیریون به راحتی از سرسی فریب می‌خورد و دروغ‌های او را باور می‌کند. او به دنریس، مشاوره اشتباهی می‎دهد که نتیجه‌ای جز از دست رفتن متحدانشان ندارد. وضع آنقدر خراب است که می‌توان خیلی از اشتباهات و شکست‌های فصل‌های گذشته را به شخصیت تیریون نسبت داد. مثلاً نقشه تیریون در فصل 7 که طرفداران انتقادات زیادی به آن وارد کرده‎اند، در نظر بگیرید. این نقشه موجب شد زمینه‌ی درگیری‌ها و نبردهای عظیم فصل 8 شکل بگیرد و از طرفی، سرسی مدت بیشتری زنده بماند تا تنش‌ها افزایش یابند. اما همه‌ی این‌ها به قیمتِ از دست رفتن هوش و منطقی که از تیریون سراغ داشتیم، تمام شده است. البته باید امیدوار بود که در سه قسمت باقی‌مانده، تیریون نقش حیاتی‌تری را بر عهده بگیرد. در قسمت دوم فصل آخر، دیدیم که بحث‌های زیادی پیرامون ذهنِ تیریون و لیاقت او برای باقی ماندن در مقام دستِ ملکه به وجود آمد. طوری که انگار خود نویسندگان هم می‌دانند او را به یک احمق و ساده‌لوح تبدیل کرده‌اند. پس اگر احتمالاً روزی فرارسید که تیریون از نقشه بزرگش رونمایی کند، نباید چندان متعجب شد.

جدا از این، شخصیت ملیساندرا را داشتیم که به شدت برای تحقق یافتن پیش‌گویی و خدمت به خدای روشنایی، تلاش می‌کرد. او در نبرد بزرگ وینترفل به شمال بازگشت و به سِر داووس گفت برای کشتش زحمت نکشد، چراکه او قبل از سپیده‌دم خواهد مرد. ملیساندرا طوری حرف می‌زد که انگار مرگی حماسی در انتظارش است و در نهایت به آرزویش یعنی به ثمر رسیدن پیش‌گویی آزروآهای، خواهد رسید. اما چنین اتفاقی نمی‌افتد. در فصل هشتم، ماجرای آزور آهای اساساً ازهم فرو می‌پاشد و پاسخی به آن داده نمی‌شود. (امیدواریم در ادامه به آن پرداخته شود، در اپیزود سوم که خبری نبود)

طبق پیش‌گویی که سریال بارها به اشاره کرده، قهرمانی در «دود و نمک» دوباره متولد می‌شود و اژدهایان را از سنگ بیدار می‌کند. پس این توضیحات می‌تواند به جان یا دنریس اشاره کند. اما در نهایت می‌بینیم که ملیساندرا و بریک که هر دو خدمت‌گذار خدای روشنایی هستند، از جانشان می‌گذرند تا آریا موفق شود خود را به نایت کینگ برساند و او را نابود کند. صحبت او با آریا این بود که «یادته گفتم چشم‌های آبی رو میکشی، حالا وقتشه». پس آزور آهای اصلاً اهمیت خاصی در «شب طولانی» نداشت؟ ملیساندرا گفته در فصل 6 گفته بود اگر کار خدای روشنایی با من تمام شده بود، تا الان مرده‌ بودم، اما کارش با من تمام نشده است. خب، پس حالا خدای روشنایی به هدفش رسیده؟ ملیساندرا در این نبرد، بدون اینکه توضیح خاصی بدهد، فقط در این اپیزود سر و کله‌اش پیدا می‌شود و سرانجام به زندگی خودش پایان می‌دهد. چنین موضوعی نشان می‌دهد که ملیساندرا و دیگر خدمت‌گذاران خدای سرخ، درباره پیش‌گویی اشتباه می‌کرده‌اند. یا فرض بعدی می‌تواند این باشد که نویسندگان یک بار دیگر، برای تمرکز بر شخصیت‌های محبوب، این بخشِ حیاتی از داستان (پیش‌گویی بزرگ) را نادیده گرفته‌اند.

این اولین باری نیست که در سریال Game of Thrones مرگ‌هایی بدون توجیه و ناگهانی را مشاهده می‌کنیم. مرگ پیتر بیلیش در فصل هفتم را به خاطر دارید؟ لیتل‌فینگر یکی از شخصیت‌هایی است که نویسندگان در طول فصل 5 تا 7، عاملِ اصلی ضعفش شده بودند و در نهایت او را به دست آریا استارک حذف کردند. (چنین اتفاقی هنوز در کتاب‌ها نیفتاده) البته در کتاب‌ها، سانسا استارک نیز رنگِ وینترفل را ندیده است و فقط در قلعه‌ی ویل پرسه می‌زند. اما در سریال، نویسندگان خط داستانی افتضاحِ رمزی بولتون را به وی تقدیم کردند. بدتر این است که لیتل‌فینگر را واسطه‌ای برای این ازدواجِ دردناک قرار دادند.

چنین تصمیمی باعث شد لیتل‌فینگر که تا آن زمان موی لای درز کارهایش نمی‌رفته، ناگهان تبدیل به شخصیتی احمق شود. او در سریال اعتراف کرد که نمی‌دانسته رمزی یک آدم روانی و مشکل‌دار است و سانسا را بدون شناختِ طرف مقابل، در اختیارش قرار داده است. اما این موضوع برای کسانی که لرد پیتر بیلیش را بهتر می‌شناسند، قابل درک نیست. چونکه فقط تصمیم سازندگان سریال، برای احمق جلوه دادن یکی از زیرک‌ترین شخصیت‌های وستروس بوده است. لیتل‌فینگر در این سریال سعی داشت آریا و سانسا را به طرز ساده‌لوحانه‌ای به جان یکدیگر بیندازد. پس از عدم موفقیت در اجرای نقشه، آریا او را اعدام کرد.

عجیب است اگر انتظار داشته باشیم سازندگان سریال، فقط در 3 اپیزود باقی‌مانده تا پایان نهایی، وقت چندانی صرفِ پرداخت شخصیت‌های دیگر کنند. البته هنوز یک شخصیت مهم در بازی تاج و تخت باقی‌مانده که طرفدارن امید زیادی به او دارند: برن استارک. او کار چندانی در نبرد وینترفل انجام نداد، به جز اینکه در کلاغ‌هایش وارگ کرد اما احتمالاً با توجه به قدرت‌هایش، او از حوادثِ پیش‌رو، اطلاع داشته است. حتی یک تئوری جدید درباره برن منتشر شده که شاید توجیهی برای رفتارهای عجیب او باشد. آیا او می‌تواند اتفاقات گذشته را به نحوی تغییر دهد که همه چیز طبق میلش پیش برود؟ آیا نایت کینگ ربط عمیق‌تری به او دارد و بازخواهد گشت (هرچند که احتمال بسیار ناچیزی دارد)؟ برن توانست در قسمت سوم فصل آخر بر نایت کینگ پیروز شود اما به نظر می‌رسید که او همه چیز را برنامه‌ریزی کرده است. اینکه خنجر والریایی را در فصل هفتم به آریا داده بود، احتمالاً اتفاقی نیست. برن استارک یا کلاغ سه‌چشم شاید شخصیت محبوبی نباشد اما می‌تواند در آینده سریال، تاثیر به‌سزایی داشته باشد. او همان کسی است که می‌تواند هویت واقعی جان و ادعایش برای حکومت را تایید کند. باید منتظر ماند و دید که چه خواهد شد اما دور از انصاف نیست اگر بگویم سریال محبوب Game of Thrones تا همین جای کار هم، تعداد قابل توجهی از دنبال‌کنندگان خود را ناامید کرده است. این موضوع هم دلیلی ندارد جز ضعف‌هایی که در نویسندگیِ سه فصل اخیر وجود داشته است. حقیقتش، ما هم مشتاقِ پایانی هستیم که نه‌تنها راضی‌کننده باشد، بله با عقل و منطق هم سازگار شود و سوالات اصلیِ طرفداران را بی‌پاسخ نگذارد.

 

 

کامیک کان 2019 : جمع‌بندی مهم‌ترین اخبار و تریلرها

بررسی فصل سوم سریال True Detective – کارآگاه حقیقی نویسنده ی گیم آف ترونز

اطلاعات جدیدی از پیش‌درآمد سریال Game of Thrones منتشر شد

موشکافی سریال چرنوبیل : حقایق و اشتباهات

سلام نقدتون رو خوندم با این حرفتون کاملا موافقم که سریال اشکالات زیادی داره ولی ديگه اینقدرام بد نیست لرد وریس وتیریون از کجا باید میدونستن که مرده های توی سردابه زنده میشن وقتی هیچ شناختی در مورد اون ها ندارن اصلا تا به مدت قبل قبول نداشتن که همچین چیزی وجود داره اصلا و گول خوردن ترین از سرسی هم با این حالت قابل درک ميشه اگه قبول داشته باشیم که سرسی هم سیاست مدار و فرد باهوش هست و نميشه به راحتی سر از کارهاش درآورد در مورد لردبیلیش هم اون مثل همیشه کار خودش رو میکرد یعنی فریب افراد با زیرکی و هوش بسیار بالا ولی در این مورد اون قدرت برن رو دست کم گرفته بود اینکه تو اون دادگاه اگه برن نبود نمیتونستن خیانت لرد بیلیش رو به ادارد استارک ثابت کنند و همچنین قدرت آریا در فهمیدن دروغ های دیگران. که با تبدیل شدن به یک انسان بدون چهره به دست آورده بود و در آخر اینکه باید خط داستانی سریال با کتاب متفاوت… ادامه نظر را بخوانید »

سلام و ممنون از نظرتون. اصل مقاله از وبسایت Verge هست، من مواردی رو بهش اضافه کردم. در واقع انتقاده نویسنده به این هست که برخی شخصیت‌های باهوش و زیرک در دنیای مارتین، فقط بخاطر ایجاد غافلگیری توسط نویسندگان خنگ شدن! واضح ترین نمونش تیریون هست، شما مقایسه کنید با فصل های 1 تا 4 که تیریون چه شخصیت عالی بود و چه دیالوگ های نابی داشت. لرد بیلیش و واریس هم در کتاب بسیار سنجیده و باهوش‌تر عمل می‌کنن ولی دیدم که بیلیش چه مرگ بدی داشت در فصل قبل و واریس هم عملاً یک موجود بی خاصیت شده (تا اینجای فصل). حالا در مورد سردابه‌ها، اینم نظر نویسنده‌ی خارجی بود که ترجمه شد. ولی یعنی جان بهشون نگفته بود نایت کینگ قدرت تبدیل کردن مردگان به وایت رو داره؟ اگر نگفته که جان هم خنگ هست و اگر گفته و اون‌ها متوجه نشدن، پس تیریون و واریس رو نویسندگان تا حدی احمق جلوه دادن. حداقلش این بود که چندتا محافظ براشون قرار بدن! ما همین رو درباره نایت… ادامه نظر را بخوانید »

سلام. جزو اولین کسانی بودید که واقعیت این سریال رو گفتید… خوشم میاد مثل بعضیا تعریف بیخودی نمی ذارید توی سایت.. خالا نه فقط شما، همین که سریال در راتن تومیتوز و imdb چنین نمرات بدی گرفته خودش گویای این هست که سریال در چه وضعیته! چرا نبرد حرام زادگان با وجود اینکه اشکلاتی درش دیدیم چنین نمراتی نگرفت و امتیاز 9.9 گرفته ؟ لیتل فینگر هم همین قضیه بود، چنین شخصیتی ساخته مارتین اونوقت خواهرران استارک راحت میزنن میکشنش !! تیریون هم کلاً بی مصرف شده بود از فصل5

با تمام قسمت نقد موافقم به غیر از قسمت رمزی بولتون که به نظرم خیلی نقش خوبی در سریال داشت. اما در کل قسمت های زیادی از فصل 7 و کلیات فصل 8 من رو نا امید کرد. من به شخصه از GOT انتظار یک سریال یا فیلم خوب سینمایی ندارم انتظار من فراتر از اینها بود. شاید اگر اسم GOT در میان نبود این مسائل اصلا مهم نبود اما کسانی که کتاب رو خوندن احساس من رو به 2 فصل اخیر کاملا درک میکنن.

برن استاک خدای روشنایی (Lord of Light) هست، فقط توی همچین شرایطی میتونیم همه اتفاقایی که توی قسمت 3 افتاد رو توجیح کنیم. اینکه همه این اتفاقاتی که توی کل سریال افتاده تا الان همگی کار برن بوده و در واقع با تغییراتی که توی گذشته ایجاد کرده باعث شده نهایتا اون خنجر خاص که همون خنجریه که فصل اول همه جنگها یه جورایی به خاطر همون شروع شده توی سینه ی نایت کینگ فرو بره…

این تئوری دربارش صحبت شده و در سایت هم قرار دادیم. ولی شواهد محکمی برای صحیح بودنش وجود نداره. به هر حال باید صبر کنیم تو این 2 قسمت چی میشه، چونکه به نظر نمیرسه برن اتفاقی او خنجر رو به آریا داده باشه.

اخبار سینما و تلویزیون

نام جیمز باند 25 مشخص شد: «زمانی برای مردن نیست»

تام هالند : فیلم بعدی مرد عنکبوتی بسیار خاص و متفاوت خواهد بود

کیت هرینگتون وارد دنیای سینمایی مارول شد – فیلم Eternals

فیلم ماتریکس 4 رسماً ساخته می‌شود، بازگشت کیانو ریوز و کری آن-ماس

مطالب پیشنهادی

نقد و بررسی فیلم Dark Phoenix – دارک فینکس

دومین تریلر فیلم سینمایی Joker را تماشا کنید

مراسم D23 – جمع‌بندی مهم‌ترین اخبار از مارول تا دیزنی پلاس

نقد فیلم و سریال

نقد و بررسی فیلم Dark Phoenix – دارک فینکس

نقد فیلم Men in Black International – مردان سیاه‌پوش بین‌المللی

نقد فیلم John Wick 3 : Parabellum / جان ویک 3 : پارابلوم

فیلم Avengers: Endgame – آیا تانوس لیاقت حمل چکش ثور را دارد؟

9 فیلم علمی تخیلی پرطرفداری که اشتباهات علمی دارند

10 تا از بدترین فیلم های ابرقهرمانی و کمیک بوکی تاریخ سینما

در این مجله آنلاین به تحلیل، نقد و بررسی جدیدترین آثار سینما و تلویزیون می‌پردازیم. همچنین سعی می‌کنیم اخبار، تریلر و رویدادهای مربوط را پوشش دهیم. امیدواریم با ما همراه شوید.

مطالب تصادفی

سریال Daredevil هم توسط نتفلیکس کنسل شد

اولین تریلر سریال I Am the Night منتشر شد

علاقه هنری کویل به حضور در سریال The Witcher

سلام، به حساب خود وارد شوید.

یک پسورد به ایمیل شما فرستاده خواهد شد.

با عضویت در خبرنامه پلازا و یا دنبال کردن شبکه های اجتماعی پلازا از آخرین اخبار دنیای فناوری و سرگرمی مطلع شوید :

کلیه مطالب این وب سایت متعلق به مجله پلازا بوده و استفاده از آنها برای مقاصد غیر تجاری و با ذکر منبع بلامانع است.

به مناسبت پایان یافتن سریال Game of Thrones (بازی تاج و تخت)، مطلبی را آماده کرده‌ایم که در آن با بیست حقیقت جذاب از گیم اف ترونز آشنا می‌شوید. البته اگر هنوز سریال را ندیده‌اید باید بگوییم که ممکن است بخش‌هایی از داستان برای‌تان لو برود.

نویسنده ی گیم آف ترونز

فصل هشتم و پایانی سریال پرطرفدار و پرحاشیه Game of Thrones (بازی تاج و تخت) از همان شروع پخش قسمت اول، با حواشی و واکنش‌های گوناگونی همراه شد که پس از انتشار هر قسمت، تعداد این واکنش‌ها روز به روز افزایش یافت؛ از وجود گاف‌های عجیب در برخی از پلان‌ها گرفته تا ضعف و سهل‌انگاری شدید نویسندگان در پیش برد داستان. حالا که این مجموعه پرحاشیه این هفته به اتمام می‌رسد، قصد داریم به نکات جالبی در مورد آن اشاره کنیم که می‌تواند برای طرفداران این مجموعه تعجب آور باشد. درحالی‌که دنیای فانتزی جورج مارتین به‌اندازه کافی بزرگ و وسیع است که یک کتابخانه کوچک را پر کند، اما دانستن نکات جالبی که در ادامه بیان می‌کنیم، نیازی به تحقیق و مطالعه نیاز ندارد و قابل هضم‌تر است.

از اپیزود پایلوت (Pilot) پخش نشده تا فیلم‌برداری آن سکانس کشته شدن «ند استارک» در فصل اول سریال، ما بهترین اطلاعات و جزییات از Game of Thrones را برای شما به اشتراک گذاشتیم تا بتوانیم خودمان برای تماشای اپیزود پایانی فصل هشتم گیم اف ترونز آماده کنیم. این مقاله می‌تواند در درک بهتر داستان‌های پشت پرده این مجموعه فوق‌العاده پرطرفدار، کمک بسزایی کند. برای آشنایی با اطلاعات مربوط به قسمت‌های فصل 8 سریال، می‌توانید به این مطلب پلازامگ مراجعه کنید.

 

 

یک کلیپ در یوتیوب توسط طرفداران Game of Thrones (بازی تاج و تخت) ساخته شده بود که در این کلیپ، اشاره کرده بود که حدود 150 هزار نفر در طول این هفت فصل، کشته‌شده‌اند. آمار این میزان رقم بر اساس تعداد کشته شدگان در نبردها و مرگ شخصیت‌های فرعی و اصلی در طول خط داستانی سریال گرفته شده است. جالب است بدانید که سکانس‌های مربوط به جنگ Battle of Blackwater Bay و Battle of Wall و Hardhome، بیشترین کشته را داشته‌اند.

 

جای تعجب نیست اما از خیلی از بازیگرانی که برای ایفای نقش‌های استارک تست بازیگری دادند، خواسته می‌شد تا مثل شان بین (Sean Bean)، بازیگر نقش ند استارک، صحبت کنند. طبق یکی از مصاحبه‌ها، زمانی که سازندگان سریال از شان بین پرسیدند که آیا او می‌تواند با یک لهجه دیگر صحبت کند، بین با صراحتاً جواب «نه» داد. کیت هرینگتون (Kit Herington)، بازیگر نقش جان اسنو، در واقع یکی از بازیگرانی بود که توسط شان بین تعلیم دیده بود که مثل وی صحبت کند. جالب است بدانید که از هیچ کدام از بازیگران زنی که نقش اعضای خانواده استارک را بازی می‌کردند، خواسته نشده بود تا لهجه‌ی شان بین را تقلید کنند.

 

در طی فیلم‌برداری قسمت پایانی فصل نخست، شان بین و سایر بازیگران با سر ند استارک فوتبال بازی کردند. در طی بحثی در شبکه اجتماعی Reddit بین طرفداران و شان بین پس از پخش اپیزود پایانی فصل نخست، بین اعتراف کرد که بازیگران با سر قطع شده استارک کمی تفریح کردند. وقتی از وی پرسیده شد که آیا برایتان عجیب نبود که سر قطع‌شده‌تان را در صحنه می‌دیدید؟ او در جواب گفت: «آره. یه مقداری عجیب و ترسناک بود. باهاش مثل توپ فوتبال بازی کردیم.»

 

آیا می‌دانستید که پرچم و ارزش‌های خاندان براتیون (Baratheon House) از یک‌ خاندان دیگر ربوده شده است؟ بر اساس داستان‌های Game of Thrones، شخصی به نام اوریس براتیون قلعه استورم اندز (Storm’s End) را از خاندان دوراندن (House Durrandon) در قرن‌های گذشته تصاحب می‌کند. اوریس حتی نشان و شعار این خاندان را هم تصاحب می‌کند.

لیلی الن (Lily Allen)، خواننده بریتانیایی در واقع در مورد رد کردن پیشنهاد بازی در نقش در «یارا گری جوی» (Yara GreyJoy)، دروغ گفته است. برادر او، آلفی الن (Alfie Allen) نقش «تیان گری جوی» (Theon Greyjoy) را ایفا کرده است و لیلی اظهار می‌کند که پیشنهاد بازی در نقش خواهر تیان یعنی یارا را از سوی سازندگان دریافت کرده بود اما این پیشنهاد را رد کرد؛ به این دلیل که سکانس‌های زننده و غیراخلاقی بین آن‌ها وجود داشت. بعدها آلفی الن با وب‌سایت Vulture مصاحبه و این شایعه را تکذیب کرد.

 

بی‌شک Game of Thrones، محبوب‌ترین و پرطرفدارترین سریال حال حاضر جهان است و بازیگران فراوانی هم دوست دارند در آن حضور داشته باشند. اخیرا شاهد حضور جیم برادبنت (Jim Broadbent) در نقش «آرچ میستر» (Arch Measter) در فصل هفتم بودیم. بازیگران معروف زیادی از راه‌های مختلف تلاش کرده‌اند تا نظر کارگردان انتخاب کننده بازیگران را جلب کنند. یکی از بازیگران معروف یک استورم تروپر را با تصویر چهره خود برای این کارگردان ارسال کرده بود و یکی دیگر هم کارت‌های بازی با انواع حالات چهره خود را به عنوان درخواست حضور در سریال ارسال کرده بود.

 

 

سریال بازی تاج وتخت به یک آهن ربا از جهت جذب حضور ستارگان موسیقی تبدیل شده است. اد شیرن (Ed Sheeran)، خواننده معروف بریتانیایی، در فصل هفتم حضور کوتاهی داشت که برای «آریا استارک» (Arya Stark)، آواز می‌خواند و حتی حضور باستیل (Bastille) هم در سریال حضور دارد. ستارگان دنیای موسیقی از جمله گری لایت بادی (Gary Lightbody) از گروه موسیقی Snow Patrol و ماستادون (Mastadon) و ویل چمپیون (Will Champion) از گروه موسیقی Coldplay در این مجموعه حضور داشته‌اند.

 

قبلاً هم اشاره کردم که اپیزود پایلوت اولیه چندان هم خوب از آب درنیامد. بااینکه تعداد اندکی از افراد آن را دیدند، گردانندگان سریال در مصاحبه‌ها در مورد این اپیزود حرف‌هابی زده‌اند. طبق گفته آن‌ها این اپیزود شامل سکانس مرگ «جان آرین» (Jon Aryyn) و مرگ «ریکارد» (Rikard) و «براندون استارک» (Brandon Stark) (برادران بزرگ‌تر ند) بوده است. تام مک کارتی (Tom McCarthy)، کسی که اپیزود پایلوت اورژینال را کارگردانی کرده بود، نامش را در تیراژ نسخه نهایی قسمت 1 از فصل 1 حذف کرده بود.

 

آیا می‌دانستید که دو برادر واقعی بر روی سریال Game of Thrones (بازی تاج و تخت) کار می‌کردند؟ برادر کنلت هیل (Conleth Hill) یا همان Varys در سریال، رونان هیل (Ronan Hill) نام دارد و مدیر تدوین و میکس صدای سریال است که تاکنون برنده سه جایزه امی برای همین مجموعه شده است. نکته بامزه این است که هردوی آن‌ها در دنیای واقعی، مو دارند.

 

در طول فیلم‌برداری فصل ششم سریال  Game of Thrones (بازی تاج و تخت)، کیت هرینگتون مجبور بود که هر موقع که پهپادها از بالای سرش عبور می‌کردند، زیر چترهایی پنهان شود تا از نشان دادن زنده شدنش در سریال جلوگیری کند. به نظر می‌رسد که او استاد گمراه کردن است زیرا طی مصاحبه‌ای مشخص شد که سازندگان بیش از 15 ساعت سکانس‌های فیک و تقلبی برای فصل هفتم از هرینگتون فیلم‌برداری کرده‌اند تا خطر از اسپویل شدن داستان جلوگیری کنند.

 

اپیزود The Bells که جدیدترین قسمت پخش شده سریال است، از سوی 12.48 میلیون نفر هنگام پخش در آمریکا تماشا شد و رکورد محبوب‌ترین قسمت این سریال را که قبلا با 12.07 میلیون نفر در اختیار قسمت نهایی فصل 7 با عنوان The Dragon and the Wolf بود، شکست. احتمالا قسمت نهایی گیم اف ترونز هم این رکورد را خواهد شکست. طولانی‌ترین اپیزود سریال بازی تاج و تخت هم مربوط به اپیزود The Long Night است که زمان تقریبی آن 82 دقیقه است. جالب است بدانید که اپیزود Kingsroad (اپیزود دوم فصل اول) کمترین میزان بیننده را با 2.2 میلیون نفر داشته است.

 

 

نویسنده ی گیم آف ترونز

این مورد برای کسانی که کتاب‌های بازی تاج و تخت جورج مارتین را خوانده‌اند جای چندان تعجبی ندارد اما آیا می‌دانستید که وریس درواقع مسئول مرگ «کوین لنسیتر» (Kevin Lannister) و «گرند میستر پایسل» (Grand Maester Pycelle) در کتاب پنجم، بخش دوم است؟ او آن‌ها را با کمان در پایان بخش دوم کتاب پنجم، به قتل می‌رساند. این امر لزوماً به معنای این نیست که انتقام‌جویی «سرسی» (Cersei) با انفجار سپت بیلور (Sept of Baelor)  در کتاب‌های مارتین رخ نداده است، اما این دو شخصیت اصلی به‌گونه‌ای دیگر در کتاب کشته می‌شوند.

 

ناتالیا تنا (Natalia Tena) که در سریال، نقش «اوشا» (Osha)، جنگجوی قبیله فری فوک (Free Folk) و محافظ ریکون استارک که در فصل ششم کشته شد را بازی می‌کرد، در واقع خواننده اصلی گروه موسیقی Jukebox Molotov است و در کنار خوانندگی، آکوردین هم می‌نوازد. قابل ذکر است که او فردی با استعداد است و هنرنمایی وی در سریال هم از سوی طرفداران موردتوجه قرار گرفت. برای شنیدن موسیقی او می‌توانید به کانال یوتیوبش مراجعه کنید.

 

جک گلیسون (Jack Glesson)، بازیگر نقش «جافری براتیون» (Joffery Baratheon) که به عنوان یکی از منفورترین شخصیت‌های تاریخ تلویزیون شناخته می‌شود، پس از مرگش در آغاز فصل چهارم، از دنیای بازیگری خداحافظی کرد و به آکادمی هنر پیوست. با اینکه جافری شخصیتی به شدت منفور از سوی طرفداران این مجموعه شناخته شده، اما گلیسون به خاطر هنرنمایی‌اش، مورد توجه قرار گرفت.

 

در دنیای واقعی، جان اسنو و یارا گریگوری با هم به تمرینات یوگا می‌روند. در طی مصاحبه اختصاصی با یک خبرگزاری، گما ویلان (Gemma Whelan) اشاره کرد که کیت هرینگتون را سال‌ها پیش از ملحق شدنش به بازی تاج و تخت می‌شناخته است و باهم گاهی به انجام ورزش‌های هوازی مثل یوگا می‌پردازند. قطعا نباید انتظار انجام حرکات یوگا بین این دو شخصیت را در سریال بازی تاج و تخت داشته باشید!

 

اسم واقعی «هودور» (Hodor) درواقع از «والدر» (Walder) به «ویلس» (Wills) از کتاب به سریال گیم اف ترونز تغییر یافته بود. احتمالاً این کار برای این بود که مخاطب دچار سردرگمی با شخصیت «فری» (Frey) نشود. البته این اولین باری نیست که نام شخصیت‌ها عوض می‌شود. نام اصلی یارا گری جوی در کتاب، «آشا» (Asha) است و «ری» (Ray) که Hound را احیا می‌کند، در کتاب به‌عنوان The Elder Brother شناخته می‌شود.

 

نشانی ایمیل شما در مجله خبری پلازا منتشر نخواهد شد. بخش‌هایی که با علامت * مشخص شده اند اجباری هستند.

نویسنده ی گیم آف ترونز
نویسنده ی گیم آف ترونز
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *