نام نویسنده ی کتاب گلشن راز

دوره مقدماتی php
نام نویسنده ی کتاب گلشن راز
نام نویسنده ی کتاب گلشن راز

مثنوی گلشن راز مهم‌ترین و مشهورترین اثر منظوم محمود شبستری است که در بردارندهٔ اندیشه‌های عرفانی وی می‌باشد. با وجود حجم اندکش، این کتاب یکی از یادگارهای پرارزش و بلندنام ادبیات عرفانی کهن فارسی است، که در آن بیان مفاهیم صوفیانه با شور، شوق، و روانی ویژه‌ای همراه گردیده است. مطابق شیوهٔ معمول عطار و مولانا، در این‌جا نیز، از حکایات و تمثیلات برای بیان و عرضهٔ مؤثّر معانی عرفانی و حکمی استفاده شده‌است.[۱]

شبستری این مثنوی را در پاسخ به پرسش‌های امیر حسینی هروی سروده است. در هفدهم ماه شوال سال ۷۱۷ فرستاده‌ای از خراسان مشکلات و مسائل مربوط به فهم و تبیین پاره‌ای از رموز و اشارات عرفانی را در قالب نامه‌ای منظوم در مجلسی با حضور شبستری می‌خواند..[۲]یکی از شعرهای او به نام (به نام ان که جان را فکرت اموخت) است که در کتاب فارسی ششم دبستان نوشته شده‌است. شبستری در قرن هفتم متولد شد.

دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی دربارهٔ گلشن راز می نویسد:[۳]

گلشن راز به صورت نظم است کسانی که با عالم شعر آشنایی دارند، به روشنی می دانند که هویت شعر براساس تخیل استوار گشته و هر اندازه یک شاعر از قدرت تخیل برخوردار باشد، شعر او نیرومندتر و زیباتر شناخته می‌شود. البته هر اندازه قدرت تخیل با زیبایی لفظ و بیان همراه باشد، جایگاه آن شعر والاتر خواهد بود. منظومه گلشن راز، نوعی شعر بوده و از زیبایی لفظ و بیان برخوردار است، ولی این منظومه گونه ای از شعر است که بیش از آنکه از تخیل سرچشمه بگیرد، براساس عقل و حکمت استوار شده‌است. این سخن دربارهٔ اشعار عرفای عالی مقام دیگر نیز صادق است.

این اثر شیخ محمود شبستری از جهت حجم و تعداد صفحات کوچک است ولی بزرگترین و عمیق‌ترین مسائل عرفانی در آن مطرح شده‌است. کمتر مطلبی را می‌توان در کتاب کبیر و پرحجم «فتوحات مکیه» یا حتی «فصوص» ابن عربی پیدا کرد که موجز و مختصر همان مطلب در منظومه «گلشن راز» مطرح نشده باشد.
نام نویسنده ی کتاب گلشن راز

تعداد ابیات در بر دارندهٔ سؤالات هروی را ۱۶ یا ۱۷ نقل کرده‌اند، که پاره‌ای از آن‌ها (از ابتدا و به ترتیب) به صورت زیر است:

دوره مقدماتی php

در ادبیات عرفانی کهن منظور از خراباتی انسان وارسته‌ای است که خودی خویشتن را خراب کرده و از حصار خودبینی و خودپرستی رها گشته است.

Gulshan-i Raz or Gulshan-e Raz (Persian: گلشن راز‎, “Rose Garden of Secrets”) is a collection of poems written in the 14th century by Sheikh Mahmoud Shabestari. It is considered to be one of the greatest classical Persian works of the Islamic mystical tradition known in the west as Sufism. The poems are mostly based on Irfan, Islam, Sufism and sciences dependent on them.

The book was written about 1311 in rhyming couplets. It was written in response to seventeen queries concerning Sufi metaphysics posed to “the Sufi literati of Tabriz” by Rukh Al Din Amir Husayn Harawi (d. 1318).[1] It was also the main reference used by François Bernier when explaining Sufism to his European friends (in: Lettre sur le Quietisme des Indes; 1688). In English the book’s title is variously given as “Garden of Secrets,” “The Garden of Mystery,” “The Mystic Rose Garden,” or “The Secret Rose Garden.”

Sufi poet Sheikh Alvān of Shiraz translated Gulshan-i Raz into Azeri Turkish verse.[2]

This is the opening verse of Gulshan-i Raz:

به نام آنکه جان را فکرت آموخت / چراغ دل به نور جان برافروخت

In the name of Him who taught the soul to think,
نام نویسنده ی کتاب گلشن راز


and kindled the heart’s lamp with the light of soul

برای دانلود قانونی کتاب گلشن راز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان دانلود کنید.

برای دانلود قانونی کتاب گلشن راز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان دانلود کنید.

کتاب گلشن راز شیخ محمود شبستری با صفحه آرایی نفیس

مثنوی گلشن راز مهم‌ترین و مشهورترین اثر منظوم محمود شبستری است که در بردارندهٔ اندیشه‌های عرفانی وی می‌باشد. با وجود حجم اندکش، این کتاب یکی از یادگارهای پرارزش و بلندنام ادبیات عرفانی کهن فارسی است، که در آن بیان مفاهیم صوفیانه با شور، شوق، و روانی ویژه‌ای همراه‌گردیده است. مطابق شیوهٔ معمول عطار و مولانا، در این‌جا نیز، از حکایات و تمثیلات برای بیان و عرضهٔ مؤثّر معانی عرفانی و حکمی استفاده شده است.
شبستری این مثنوی را در پاسخ به پرسش‌های امیر حسینی هروی سروده است. در هفدهم ماه شوال سال ۷۱۷ فرستاده‌ای از خراسان مشکلات و مسائل مربوط به فهم و تبیین پاره‌ای از رموز و اشارات عرفانی را در قالب نامه‌ای منظوم در مجلسی با حضور شبستری می‌خواند.

برای دانلود کتاب گلشن راز و دسترسی قانونی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.نام نویسنده ی کتاب گلشن راز

کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله، و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم می کند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتاب‌ها و کتابخانه خود دسترسی دارید و می‌توانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقه‌ها از داستان، رمان و شعر تا روانشناسی، تاریخی، علمی، موفقیت و… کتاب‌هایی پیدا می شود. همچنین در کتابراه هزاران کتاب رایگان نیز قابل دانلود است. اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است.

» کتابناکهای مرتبط:یوسف و زلیخاترانه‌هاغزلیات خواجه حافظ شیرازی با برگردان انگلیسی

Powered by You

» کتابناکهای مرتبط:جاودانِ خرد برای فردوسیدیوان شاه نعمت الله ولیهیئت منظوم

Powered by You


 

معرفي اثر.
 

سؤال اول:
 

سؤال دوم:
 

نام نویسنده ی کتاب گلشن راز

سؤال سوم و چهارم:
 

سؤال پنجم و ششم:
 

سؤال هفتم و هشتم:
 

سؤال نهم:
 

سؤال دهم:
 

سؤال يازدهم:
 

سؤال دوازدهم:
 

سؤال سيزدهم:
 

سؤال چهاردهم:
 

سؤال پانزدهم:
 

سؤال شانزدهم:
 

سؤال هفدهم:
 

سؤال هجدهم:
 

پي نوشت ها :
 

1. امير حسيني هروي در آغاز جواني به تحصيل علوم مرسوم زمان پرداخت. او پس از انقلابي روحي روي به تصوف آورد و دست ارادت به شيخ ركن الدين ابوالفتح مولتاني (متوفي 735 ه. ق) كه نواده شيخ بهاءالدين زكرياي مولتاني بود، داد. مقام علمي و معنوي او مورد احترام هم عصران او بود. شيخ محمود او را بزرگي از بزرگان خراسان برشمرده است، كه در اقسام هنر مشهور بوده و همگان جايگاه بلند او را به درستي می‌شناخته اند. جامي درباره او نوشته است كه به علوم ظاهري و باطني عالم بوده است. شيخ محمد لاهيجي، شارح گلشن راز، او را «قطب فلك سيادت و مركز دايره ولايت» خوانده و آثار منثور و منظوم او را ستوده است. از آثار او می‌توان به كنز الرموز، زاد المسافرين و سي نامه اشاره كرد. (براي اطلاع بيشتر از او و آثارش، نگاه كنيد به: مثنوی‌های عرفاني امير حسيني هروي، به تصحيح و توضيح دكتر سيد محمد ترابي، انتشارات دانشگاه تهران. 1371).
2. نگاه كنيد به: مقدمه شرح گلشن راز لاهيجي، محمد رضا برزگر و عفت كرباسي، ص 7.
3. گلشن راز.
4. شيخ با به كار بردن تعبير «طوطي نطق» قصد دارد كه بگويد او همچون طوطي از پس آينه آنچه استاد ازلي به او تلقين كرده، تكرار می‌کند. اين معني يادآور اين شعر خواجه شيراز است:
در پس آينه طوطي صفتم داشته‌اند.
آنچه استاد ازل گفت بگو، می‌گویم.
5. انواع، گونه‌ها، مراتب.
6. زرين كوب، جستجو در تصوف ايران، ص 313.
7. مفاهيم اصلي و محوري عرفان گلشن راز را به طور مفصل باید مورد بررسی قرار داد.
8. تفكر در تعريف عرفاني حركت از باطل به سوي حق است يا به عبارت ديگر حركت از غير خدا به سوي خدا. تفكر حقيقي اين است كه در هر جزء بتوان كل مطلق را ديد.
9. منظور اهل فلسفه و منطق است.
10. حكيمان در تعريف تفكر می‌گویند كه وقتي يك تصور در ذهن ايجاد شود به آن تذكر يا يادآوري گفته می‌شود.
11. به گذر از تصور در جريان تفكر، عبرت گفته می‌شود.
12. اهل استدلال و فلسفه به تصوري كه براي تدبر و ژرف انديشي صورت می‌پذیرد، تفكر می‌گویند.
13. كدام نحوه تفكر است كه شرط درست طي طريق كردن است و چرا گاهي تفكر عبادت و گاهي معصيت تلقي می‌شود.
14. تفكر در نعمت‌ها و مخلوقات خدا درست و صحيح است اما انديشيدن در ذات خدا گناه است.
15. انديشيدن در ذات حق باطل و نادرست است چرا كه وجود حق بديهي و حاصل است و بدست آوردن چيزي كه هست؛ از لحاظ عقلي محال است.
16. عقل را كه در اين وادي (شناخت خدا) چون خفاشي كور است و طاقت ديدن خورشيد تابان الهي را ندارد، رها كن و با دل و جان به خدا بپيوند.
17. در اين مقام حتي جبرئيل، فرشته مقرب الهي راه ندارد، و تنها نور الهي است كه هادي و راهبر آدمي است.
18. منظور ما از بكار بردن «من» چيست و سفر كردن در خويشتن چه معنايي دارد؟
19. هنگامي كه بخواهيم وجود را مورد اشاره قرار دهيم و از آن سخن بگوييم با ضمير «من» يا هر ضمير اشاره ديگري استفاده می‌کنیم.
20. پس حقيقتي كه به واسطه محدود شدن در وجود آدمي تعيّن می‌پذیرد، «من» ناميده می‌شود.
21. بنابراين وقتي «من» را بكار می‌بریم در واقع به روح كه حقيقت انسان است، اشاره می‌کنیم.
22. اگر در مسير و سلوك به سوي خدا به عقل (كه در اين وادي راه ندارد) تكيه كردي حقيقت وجود خدا را نخواهي شناخت.
23. اي طالب حق بايد اول خود را بشناسي و بداني حقيقت وجود تو چيست. چون ورم كردن كه چاقي كاذب است با فربه‌ای فرق دارد.
24. انسان (روح و حقيقت وجود او) در واقع مجموعه‌ای از همه حقايق عوالم هستي است كه در هيئت يگانه و وجودي واحد جلوه گر شده است كه در عين اين وحدت، از كثرت برخوردار است. چون از هر يك از عوالم هستي در وجود انسان نمونه‌ای قرار دارد.
25. كسي از راز (حقيقت وجود آدمي و عوالم هستي) با خبر خواهد شد كه بتواند از اين عالم محدود جزئيات به عالم بي نهايت حقايق (مراتب وجود الهي) سفر كند.
26. مسافر (سالك- كسي كه عزم سير و سلوك به سوي خدا كرده است) كيست؟ به چه كسي انسان كامل می‌گوییم؟
27. سالك حقيقي كسي است كه از اصل و حقيقت الهي خويش آگاه گردد.
28. سالك كسي است كه به سرعت از وجود مادي و نفساني خود مانند آتش از دود جدا شود.
29. سلوك حقيقي سالك دوري از دنياي پر از عيب و نقص و نزديكي به خدا از طريق كشف و شهود است.
30. سالك بايد همانطور كه از عالم حقيقت و مرتبه الهي به اين جهان مجازي و مادي نزول كرده است اين سير را به طور معكوس طي كند تا به آن جايگاه اوليه و اصلي خود بازگردد.
31. انسان كامل كسي است كه با اينكه به مرتبه حقيقي خويش دست يافته و به مقصود و كمال نهايي رسيده است همچنان پايبند آداب شريعت است و می‌کوشد كه به ديگران براي رسيدن به فلاح و رستگاري كمك كند.
32. چه كسي به سرّ «وحدت وجود» آگاه می‌شود و عارف به چه چيزي شناخت پيدا می‌کند؟
33. كسي موفق به درك راز وحدت وجود می‌گردد كه در مسير سلوك خويش در هيچ مرحله‌ای متوقف نشود.
34. دل عارف به حقيقت وجود معرفت پيدا می‌کند و او وجود مطلق را با چشم بصيرت مشاهده می‌کند.
35. اگر عارف (شناسنده) و معروف (آنكه بايد شناخته شود) ذات پاك الهي است، پس اين انسان ضعيف خاكي چه آروزيي در سر می‌پروراند؟
36. جز خدا عارف و معروف وجود ندارد، اما وجود خاكي اين انسان ضعيف به بركت نورانيت خورشيد الهي، درخشش و تابندگي پيدا می‌کند.
37. و عجيب نيست كه او به خود اجازه می‌دهد كه به خورشيد تابان وجود الهي و وصال و نزديكي به او اميدوار باشد.
38. چون اين انسان در روز الست با خدا عهد بست كه جز او را نپرستد، خداوند با نازل كردن كتاب آسماني اين عهد و قرار را به او يادآوري می‌کند تا انسان جايگاه و مقام آسماني خود را به خاطر بياورد.
39. اين سخن به ظاهر كفر آميز حلاج كه گفت «اناالحق» از چه مقامي حكايت می‌کند و چرا عده‌ای او را بيهوده گو و هرزه سخن معرفي کرده‌اند؟ (يعني كسي كه از سر هوا و هوس سخن گفته است).
40. «اناالحق» گفتن حلاج، افشا كردن اسرار الهي است و به جز حق چه كسي است كه بتواند «اناالحق» بگويد.
41. فقط حلاج نبود كه اناالحق گفت بلكه ذرات عالم به زبان وجودي خود دائماً به تسبيح و ذكر گفتن مشغولند.
42. تو هم اگر وجود مادي خود را از هوا و هوس پاك كني، مانند حلاج سخن خواهي گفت.
43. هر موجودي كه از غير خدا پاك شود فرياد «اناالحق» سر می‌دهد چون در اين صورت به جز خدا موجود ديگري باقي نمانده است.
44. چگونه مخلوق می‌تواند به وصال الهي برسد و سير و سلوك او چگونه است؟
45. وصال با خدا مستلزم دوري از غير اوست و فراموش كردن خود و پاي نهادن بر خودخواهی‌ها، كه قرب خدا را به دنبال دارد.
46. وقتي آدمي خود را از آلودگی‌های عالم فاني و جهان مادي پاك كرد به بقاي عالم روحاني و وجود الهي جاودانه می‌گردد.
47. كسي كه به وصال الهي می‌رسد چون قطره‌ای در درياي وجود الهي فاني و جزئي از آن می‌گردد، پس ديگر مخلوق جدا از خالق يا قطره دور مانده از دريا نيست به قول شاعر:
قطره درياست اگر با درياست.
ورنه او قطره و دريا درياست.
و انسان كامل به اين حقيقت كاملاً واقف است و بنده واصل را از خدا جدا نمی‌داند.
48. چگونه وصال موجود ممكن (كه وجودش وابسته به وجود علت يا واجب الوجود است =بنده) با وجود واجب (كه وجودش متكي به غير نيست=خدا) امكان پذير است.
49. انسان از فرط و شدت نزديكي با خدا، خود را دور می‌پندارد. (انسان از وجود الهي خود با اينكه اينقدر به آن نزديك است، احساس دوري می‌کند).
50. وقتي به اقتضاي ظهورش در عدم تجلي كند (اعيان ثابته: درباره اين مفهوم به تفصيل توضيح خواهيم داد) به ميزان شدت و ضعف تجلي مفاهيمي مانند قرب و بعد، كم و بيش ايجاد می‌گردد.
51. آن كدام درياست كه ساحل آن نطق (گويايي) است؟ و از ژرفاي اين درياچه گوهري به دست می‌آید؟
52. آن دريا هستي است كه ساحل آن نطق و صدف آن حرف و گوهرش معرفت قلبي است.
53. با هر موجي كه از اين دريا بر می‌خیزد هزاران گوهر گرانبها و كم ياب معرفت از جنس آيات و اخبار و احاديث ظاهر می‌گردد.
54. علم و معرفت از اين دريا (هستي الهي) نشأت می‌گیرد. اين گوهرهای علم و معرفت در پوشش كلمات پنهان می‌گردند.
55. قلب براي علم معنوي مانند ظرف است كه اين علم و معرفت قلبي در صدف كلام جاي می‌گیرد.
56. آن كدام جزء است كه از كل بزرگ‌تر است؟ و چگونه می‌توان آن جزء را يافت؟
57. آن جزء كه از كل بزرگ‌تر است، وجود است. چرا كه موجود عبارت است از كل و اين امري عجيب و واژگونه به نظر می‌رسد.
58. كثرت جنبه بيروني و ظاهري موجودات است و جنبه دروني آن‌ها وحدت است.
59. پس ظهور وجود كل مستلزم پذيرش كثرت است (چون تا موجود نشود ظهور نمی‌کند)، اما همين كل كه در شكل موجودات ظهور كرده و متكثّر شده در بعد باطني كه ديگر ظهور و كثرتي در كار نيست، وحدت دارد و در اينجا به آن وجود مي گوئيم.
60. چون كل ظاهراً متعدد و متكثر است از جزء خود كه وجود است كمتر است (دقت كنيم كه وجود+تعين= موجود پس وجود. جزئي از موجود است).
61. قديم (موجود ازلي) است و محدث (آنكه بعداً به وجود آمده) را چگونه بايد از هم جدا دانست كه در نتيجه آن به قديم خدا و به محدث عالم می‌گوییم؟
62. درباره قديم و محدث (حادث) توضيح داده‌ایم.
63. اساساً در عالم بيش از يك وجود كه آن هم خداست، وجود و موجود ديگري نداريم. چون همه موجودات هستي خود را از وجود حق می‌گیرند. با اين حساب ديگر حادث و قديم را نمی‌توان از هم جدا كرد.
64. اهل دل از به كار بردن اصطلاحاتي مانند چشم و لب و رخ و زلف و خط وخال چه منظوري دارند؟ با توجه به اينكه اين جماعت اهل سير و سلوك و مجاهده با نفس هستند، نبايد منظور ظاهري و مادي از اين اصطلاحات داشته باشند.
65. هر آنچه در اين عالم ظاهر شده است، مانند عكسي از آفتاب عالم معني است.
66. عارفان براي بيان حقايق عرفان و تجربه‌های معنوي و دروني خود از اين اصطلاحات استفاده می‌کنند. مثلاً مراد آن‌ها از «رخ» تجلي جمالي و «زلف» تجلي جلالي است.
67. منظور از شراب و شمع، شور و مستي عرفان و نور توحيد و مراد از شاهد يا زيباروي، تجلي جمالي خداست.
68. خراباتي شدن يعني به وادي طريقت رهسپار شدن و از خودپرستي رها شدن. چرا كه خودبيني در اين وادي مانند كفر است. حتي اگر كسي به پارسايي و زهد و تقواي خود تفاخر كند باز هم به نوعي گرفتار خودبيني شده است.
69. بت و زنّار (كمربندي كه مسيحيان و زرتشتيان بر كمر می‌بستند) و امثال آن، همه از نشانه‌های كفر است. اين چه رازي است كه اهل عرفان از اين تعابير استفاده می‌کنند.
70. در اينجا «بت» مظهر عشق است. يعني جايي كه همه عشق و محبت عاشق بر آن متمركز و بدين ترتيب با معشوق يگانه شده است. از زنّار بستن هم مراد خدمت به خلق و اطاعت از پير طريقت است.
71. از «ترسايي» هم مراد اهل معني، مجرد و پاك شدن از هواهاي نفساني و خلاصي از تبعيت جاهلانه از ديگران است. چون در اين وادي سالك بايد به يقين قلبي و معرفت شهودي برسد و تقليد دردي از او دوا نمی‌کند.
72. حلول: خدا در چيزي يا كسي وارد شود.
73. اتحاد: خدا و بنده با يكديگر متحد شوند.
74. حلول و اتحاد: يعني اعتقاد به دو چيز كه يكي در درون ديگري حلول كند يا آن دو چيز با يكديگر متحد شود. در حالي كه شبستري و عارفان هم مشرب او معتقدند تنها يك وجود حقيقي وجود دارد و آن هم خداست.
75. عشق و ژرفاي دريا، دريا.
 

 

شیخ محمود شبستری و مثنوی گلشن راز

          یکی از مهمترین این گلزارها که مقبولیت کم نظیر یافته است، منظومه کوتاه هزار بیتی گلشن راز اثر شیخ محمود شبستری است . کثرت تعداد شرح هایی که بر این منظومه نوشته شده وسعت حوزه انتشار و شهرت بیش از حد آن را نشان می دهد بیهوده نیست که یک جهانگرد اروپایی به نام( شاردن) که در عصر صفویه به ایران سفر کرده  خاطر نشان می سازد که ایرانی ها کتابی دارند که تمام  دریافت های قوم خواه در فلسفه و خواه در حکمت الهی در آن جمع آمده است و آن را می توان مجموعه الهیات یا جامع الحکمۀ  قوم خواند. آن را گلشن راز می خوانند.

نشانۀ این توجه علاوه بر تعداد و تنوع  شرح ها، تمثل ها و استشهادهای رایج و مکرری است که در آثار عرفا و حکمای  عصر صفوی و بعد از آن به این منظومه و سایر آثار گوینده هست. از حکماء عصرصفوی صدرالدین محمد شیرازی معروف به ملاصدرا و مشهور به صدرالمتألهین ضمن تقریر حکمت متعالیه خویش مکرر از منظومه گلشن راز بر وجه استشهاد و با لحن تأیید و تحسین یاد می کند . شاگرد او ملا محسن فیض نه فقط در کتاب خود به نام « کلمات مکنونه» به ابیات گلشن راز استشهاد می کند بلکه رساله یی هم در شرح بخشی از کتاب تحت عنوان رسالۀ  «مشواق» دارد. از متأخرین نیز اقبال لاهوری شاعر و حکیم پاکستانی نظیره ای بر گلشن راز بنام گلشن راز جدید دارد که به سؤالاتی مقدر پاسخ می دهد.

از زندگانی خالق این اثر کم نظیر که عارف و مفسر قرآن  مرحوم الهی قمشه ای به جای هزار سکۀ  طلا به فرزندش جایزه می دهد، اطلاع چندانی دردست نیست. نامش محمود، لقبش سعد الدین فرزند عبدالکریم بن یحیی شبستری است. او در شبستر متولد و در آن جا روی در نقاب خاک کشیده است. سال وفات او را 720 هجری قمری و مدت عمرش را 33 سال نوشته اند و با این حساب سال تولدش 687 هجری قمری باید باشد.

در کتاب روضات الجنان و جنات الجنان به قرائنی برمی خوریم که اگر درست باشد باید گفت تذکره نویسان در تعیین سال وفات و مدت زندگانی شبستری به خطا رفته اند . توضیح اینکه نویسنده کتاب در ذیل شرح حال شبستری چنین آورده است:«در بالای سر حضرت شیخ سعدالدین محمود، مرقد و مزار بزرگی است مولانا بهاءالدین نام او. چنین گویند که وی نیز استاد شیخ بود و باهم به زیارت بیت ا… الحرام رفته اند و چنین مشهور است که مولانا سعد الدین محمود خود وصیت فرموده اند که مرا پای حضرت شیخ بهاءالدین رحمه ا…. بگذارید وفات مولانا بهاء الدین در سال 737 هجری است بنابراین شبستری باید بعد از سال737 هجری فوت کرده باشد. در همان کتاب  و در چند سطر بعد می نویسد که مرقد حضرت باباابی شبستری قدس ا…. روحه در شبستر واقع است مشخص و معین…. مشارالیه با صاحب گلشن راز معاصر بوده و شاید به حکم بشریت میانۀ ایشان نقاری بوده باشد. چنین مشهور است که در مرض موت حضرت مولانا سعدالدین محمودرحمه ا….، جناب بابا ابی به عیادت ایشان آمده وقتی بیرون رفته از منزل مولانای مشارالیه در آن  منزل را بهم کرده و بیرون رفته ، حضرت مولانا فرموده اند که باباابی در را بهم کرد و اشارت به این نمود که در خانۀ من بسته ماند . فرزند صوری یا معنوی نیست که بعد از این کس جادار باشد حال آنکه وی را نیز این حال و صورت دست خواهد داد و این واقعه روی خواهد نمود  و در این زودی بهم خواهیم پیوست . در همان سال و بلکه در همان ماه باباابی وفات می نماید وفات باباابی در روز پنج شنبه 17 ربیع الاول  سال 740 هجری قمری اتفاق  افتاده است پس می توان نتیجه گرفت که وفات شیخ نیز سال 740 هجری قمری می باشد.نام نویسنده ی کتاب گلشن راز

دانشمند شهیر مرحوم سلطان القرایی نیز در حاشیه روضات الجنان نوشته اند که سنگ قبر سعد الدین محمود در سال 1267 از سنگ مرمر تراشیده اند و نمی توان به صحت نوشته روی آن درباره سال وفات و مدت زندگانی وی اعتماد کرد.

شبستری چنانکه از آثار خودش بر می آید، مردی است سفر کرده و بسیاری از بلاد اسلامی را دیده است.

در سفرها به مصر و شام و حجاز                      کردم ای دوست روز و شب تک و تاز

ســال و مه همچو دهر می گشـتم                   ده ده و شــهر شــهر مــی گشــــتم

در این مسافرت ها با بسیاری از دانشمندان و عارفان آشنا شده و از مصاحبت آن ها توشه ها اندوخته است.

شبستری دارای زن و فرزند است نوۀ او شیخ مسعود نام دارد که در زمان حملۀ تیمور در تبریز به خدمت او رسیده است. بواسطۀ اشتیاقی که تیمور به زیارت قبر شیخ محمود داشته همراه او از تبریز به شبستر آمده است و تیمور در این مسافرت نه تنها کشتاری انجام نداده بلکه مردم شبستر را مورد تکریم قرار داده و به هریک از مردم شبستر از کوچک و بزرگ یک سکۀ طلا و به شیخ مسعود هزارسکۀ طلا داده است.

دیگر از نوادگان شیخ محمود ، شیخ عبدالله شبستری زاده است که در سمرقند می زیسته  مردی دانشمند بوده و درسال 926 هجری قمری به دربار سلطان سلیم عثمانی رفته است.

به روایت سیاح شروانی در کتاب بستان السّیاحه در کرمان طایفه ای وجود دارد به نام سلسلۀ خواجگان که نسبت ایشان به مولانا شیخ محمود شبستری مؤلف گلشن راز و حق الیقین می رسد ایشان اهل قلم و علم و در اکثر فضایل صوری  و معنوی براهالی آن دیار مقدمند

محمود جم از نخست وزیران رضا شاه نیز بیان می کرد که از نوادگان شیخ محمود شبستری است از استادان و پیران شیخ محمود شبستری خبر چندان دقیق در دست نیست جز آنکه وی امین الدین نام را به عنوان شیخ و استاد خویش می داند.

شیخ و استاد من امین الدین                            دادی الحق جوابهای چنین

من ندیدم دگر چنان اســتاد                                کافرین بر روان پاکش باد

اما شیخ امین الدین کیست؟ عارفی بدین نام ، امین الدین باله را می شناسیم که به نوشته روضات الجنان از مشایخ علمای تبریز بوده است چنانکه از سعادت نامه برمی آید امین الدین از آگاهان افکار ابن عربی بوده و شبستری مشکلات خود را در مورد فتوحات مکیه و فصوص الحکم با او در میان نهاده است.

از اساتید دیگر شیخ، بهاءالدین یعقوب تبریزی است که مختصر اشارتی در روضات الجنان می یابیم که استاد شیخ بوده و باهم به زیارت بیت ا… الحرام رفته اند. پیر یعقوب در سال 737 هجری وفات یافته و مزارش در کنار مزار شیخ باقی است.

شبستری عارفی است که در مدت کوتاهی شهرتش عالمگیر شده و آوازۀ علم و فضل او در همان ایامی که حیات داشته، از مرزهای آذربایجان گذشته و به خراسان و عراق رسیده بود و از دارالعلم هرات مسایل غامض علم عرفان را از او پرسش می کرده اند که نمونه  بارز و شاخص آن سؤالاتی  است که امیر حسین حسینی هروی از ایشان نموده است و همین سؤالات  و پاسخ به آن ها موجب خلق یکی از شاهکارهای علمی، فلسفی، ادبی و عرفانی نه تنها در ادبیات فارسی بلکه در جهان گردیده است و به نقل قول آقای دکتر الهی قمشه ای به عنوان یکی از صد کتاب موجز پر محتوای ادبیات جهانی توسط یونسکو برگزیده شده است و شاید بیش از هر کتاب  شعر فارسی به زبان های خارجی ترجمه گردیده است.

مشهورترین اثر شیخ محمود، گلشن راز است ولی آثار دیگری نیز از او به یادگار مانده است که مشهورترین آن ها حق الیقین به نثر و سعادت نامه به نظم می باشد. دو کتاب گلشن راز و حق الیقین زبده و چکیدۀ حکمت نظری صوفیه است و این دو کتاب را می توان جای جای با یکدیگر مقایسه نمود. از بررسی این دو کتاب معلوم می شود که شبستری با افکار و آثار ابن عربی کاملا آشناست و در عرفان نظری مانند بیشتر متفکران قرن هشتم از او متأثر است. مطالعه آثار شیخ نشان می دهد که او با اکثر کتب حکمت وفنون معارف عصر خود مأنوس بوده است .نقد صاحب کشاف ، اشارت به حکمت  اشراق، نقد و نقل اقوال حکماء یونان، نقد بر ابوعلی سینا و حکیم ناصر خسرو، تأثر از آراء خاص غزالی این مدعا را اثبات می کند.

آخر الامر صــاحب کشـــاف                        در بیان کلام حق به گـزاف

رای اشــراقیــان افلاطـــون                          مختلف شد به کفر گوناگون

گر به منطق کسـی ولی بودی                      شـیخ سـنت ابوعلی بــودی

هست از این قوم ناصرخسرو                       که کنــد کهنه بدعتــی را نو

بیت زیر نشانه تأثیر آراء غزالی است.

جهان چون زلف و خط و خال و ابروست        که هرچیزی به جای خویش نیکوست

نکته ای که قابل ذکر است انس و الفت خاص شیخ با آثار عطار است. در قسمت آغازین منظومه گلشن راز که شیخ به شعر و شاعری اظهار عدم علاقه می کند و لفظ و عبارت را که موجب اختفای معناست افزودن قید اضافی مانند عروض و قافیه را موجب اختفای بیشتر معنی می داند، به طور ضمنی عطار را تحسین می کند و شاعر بودن  او را مجوزی بر سرودن اشعار خود می داند

ز نثــر ارچه کتــب بســیار می ســاخت           به نظــم مثنوی هرگــز نپــرداخت

عــروض و قافیــــــه معنــی نســــنجد             به هر ظــرفی درون، معنــی نگنجد

معـــانی هــرگــز اندر حـــــرف نـــاید            که بحـــر قلـــزم اندر ظـــرف نـاید

چومن در حـــرف خــــود در تنگنـــایم            چــرا چیــزی دگــر بــر آن فـزایم

نه فخر است این سخن کز باب شکراست      که نــزد  اهل دل، تمهیــد عذر است

مــرا از شــاعری خـــود عــــار نـــاید             که در صــد قــرن چون عطار ناید

کــز این طـور و نمط، صــدعالم اســرار              بــود یک شـــمه از دیــوان عطــار

ولی ایــن بــر ســــبیل اتفـــاق اســـت             نه چون دیو از فرشته استراق است

شباهت قول شیخ در مقایسه با کلام عطار در باب تفاوت احمد  و احد هر چند ممکن است ناشی از اخذ ناخودآگاه باشد ولی شباهت فکری را نشان می دهد.عطار می گوید:

برون شد میم احمد از میانه                         احد گشت و یکی شد هر دوانه

شیخ می گوید:

احــد در میم احمـد گشـت ظاهر          در این دور،  اول آمـد عین آخـر

زاحمد تا احد یک میم فرق است          جهانی اندرین یک میم غرق استنام نویسنده ی کتاب گلشن راز

هر چند طعن مکرر شیخ در حق حکیم فلسفی و طرح وجود طور ماوراء عقل که در آثار عطار هست ممکن است به صورت اقتباس مستقیم از غزالی باشد ولی در سخن شیخ آهنگ صدای عطار شنیده می شود.

عطار می گوید :

چو عقل فلسفی در علت افتاد                        زدین مصطفی بی دولت افتاد

 شیخ می گوید:

حکیم فلسفی چون بود حیــران            نمی بیند ز اشیا جز که امکان

دوچشم فلسفی چون بود احول             زوحدت دیدن حق، شد معطل

با آنکه شیخ از عطار با تعظیم یاد می کند،  اشتغال به شعر را  بیش از آنچه در نزد خود عطار است در خور ترفع نمی یابد به آثار نثری خود بیشتر اهمیت می دهد و به همین  سبب به اقتضای ضرورت ناشی از پاسخ گویی به پرسش مسایل می کوشد تا نظم خود را در حد ممکن، صورت تقریر علمی دهد و آن را خالی از تکلف شعری و عاری از تصویر و مبالغه شاعرانه نماید.

همه دانند کاین کس در همه عمر                 نکرده هیچ قصد گفتن شعر

برآن، طبــعم اگـــر چه بود قادر                    ولی گفتن نبـــود الا به نادر

شیخ به مسایل فلسفی و عرفانی کاملا مسلط است. گرچه بیان  این مسائل حتی به نثر مشــکل می باشد چه رسد به نظم، مخصوصاً برای کسی که سابقۀ شعر گفتن ندارد اما تسلط شیخ به مسائل و استادی او در فن بیان و مهارت گوینده در علم تصوف سبب شده است پیچیده ترین مسایل را خیلی فصیح، بلیغ و به صورتی منظوم بیان نماید. آنچه بیشتر موجب اعجاب است این است  که به سؤالات در یک دم پاسخ داده  شده است.

علی الجمله جــواب نامـه در دم                    نوشتم یک به یک نه بیش و نه کم

رسول آن نامه را بستد به اعزاز                   وزآن راهی که آمد زود شـــد باز

ولی چون پاسخ ها بسیار مجمل بوده و جز خواص برای دیگران نمی توانست قابل استفاده باشد به خواهش یکی از مریدانش تعداد ابیات را توضیحاً افزوده است. باز جای تعجب است که تمام ابیات را که حدود یکهزار بیت است در چند ساعت سروده است.

دگــــر بـــاره عزیزی کارفـــرمـــای              مـــرا گفتـــا براین چیـــزی بیفـــزای

همـــان نکتـــه که گفتـــی با بیـان آر              زعیــــن علــــم با عیـــن عیــــان آر

نمـــی دیــــدم در اوقات آن مجـــالی               کــه پـــــردازم بــدو از ذوق حــــالی

که وصف آن به گفت و گو محال است       که صاحب حال داند کان چه حال است

ولـــی بــر وفــق قــول قـــایل دیــن                نکـــــردم رد ســـوال ســـایل دیـــن

پــی آن تا شـــود روشــن تر اســرار           درآمـــد طوطــی نطقـــم بـه گفتــــار

به عـــون و فضــل و توفیق خــداوند              بگفتـــم جمله را در ســــاعتی چنـــد

شیخ وقتی جواب سؤال هـا را به تفضیل بیان می کند بـــرای مجمـــوعه ای که گردآورده است می خواهــد نامگذاری کند و در این مورد نیز از خدا  نام نامه را درخــواست می کند و به دلش الهام می شود که نام آن را گلشن بگذارد.

دل از حضرت چو نام نامه درخواست            جواب آمد به دل کاین گلشن ماست

چوحضـــرت کـــرد نام نامـه گلشـن               شود زو چشــم دل ها جمله روشن

موضوع کلی عرفان شبستری رسیدن به شناسایی حقیقی است و روش آن را اندیشیدن به شیوه ای معین (سلوک نظری) و طی مراحل خاص و تصفیه باطن(سلوک عملی) می داند روش تفکر در عرفان شبستری حرکتی است دو طرفه، اول رفتن از جزء به کل و پس از رسیدن به کل، نگرش از کل به جزء. اول، حرکتی از پایین به بالا و دوم حرکتی از بالا به پایین . در حرکت اول انسان اسیر اشیاء است که به تدریج آنها را از خود دور می کند و حجاب ها را برمی دارد. در حرکت دوم انسان دیگر  اسیر اشیاء نیست و با دیده حق بین اشیاء را آن چنانکه هست، می بیند.

تفکــر رفتن از باطل ســوی حق                   به جــزو اندر بدیدن کل مطلق

زجزوی سوی کلی یک سفر کرد                  وزآن جا باز در عالم نظر کرد

این نوع تفکر گرچه از نظر منطق و صورت با روش افلاطون قابل مقایسه است ولی از نظر محتوا کاملا متفاوت است. محتوای حقیقت در این جا خدای لاشریک است و عرفان اسلامی که نمونۀ کامل آن، عرفان بیان شده در گلشن راز است، فقط از نظر صورت با اشراق افلاطون مشابهت دارد. شناسایی بر حسب درجه روشنی و تاریکی مراتبی دارد که پایین ترین آن شناسایی احساس، بعد از آن شناسایی تخیل و در سومین مرتبه شناسایی ادراک عقلی است، چهارمین مرتبه شناسایی که برترین شناسایی هاست، شناسایی شهودی است، این نوع شناسایی بدون واسطه است که به آن علم حضوری می گویند. بنابراین شناسایی  انسانی گاهی محسوس، گاهی متخیل، و گاهی معقول و زمانی مکشوف است و چون سخن از معمای هستی است فقط پای شهود عرفانی  به میان می آید.

دل عارف شناسای وجود است            وجود مطلق او را در شهود است

در این نوع شناخت، یگانگی شناسنده، شناختنی و شناسایی بوجود می آید و در واقع هر سه یکی می شود.

نماند در میـــانه هیچ تمییــز              شود معروف و عارف جمله یک چیز

به عقیده شبستری سالک در مسیر این شناخت از مراحلی می گذرد و در این سفر معنوی از منازلی عبور می کند و تعداد این منازل گرچه از نظر تعداد با هفت شهر عشق عطار یکی است ولی عناوین آن متفاوت است و عبارتند از توبه، منزه شدن از افعال نکوهیده، تمکین، توکل، رضا، فنا و بقا. سالک پس از طی این مراحل از علم خویشتن رهایی می یابد و وجود خود را در نور وجود واحد مطلق گم می بیند و حق را در همه موجودات مشاهده می کند و نقطه آخرین دایرۀ وجود به نقطۀ اولین آن می پیوندد.

دهد یک باره هستی را به تاراج                    درآیــد از پی احمــد به معــراج

رســد چون نقطه آخر، به اول               در آن جا نه ملک گنجد نه مرسل

در نظر شبستری جهان هستی از تجلی ذات الهی پدید می آید و برترین بنیاد هستی همان حق است که جان جهان است و به کلیت خویش در هرذره ای از ذرات وجود متجلی است. حق که بنیاد ذاتی جهان است خیر محض و جمال مطلق است و لازمۀ زیبایی، جلوه گری است.

حدیث کنت کنــزاً، رو فــرو خوان                که تا پیدا ببینی ســـرّ پنهان

عدم در ذات خود چون بود صافی                  از او در ظاهر آمد گنج مخفی

در نظر شبستری آفرینش، حرکتی است مستمر و همیشگی که در آن حرکت در هر لحظه صورت های تازه ای ظاهر می شود

همیشه فیض و فضل حق تعالی           بود از شأن خود اندر تجلی

جهانی را که شبستری ترسیم می کند جهانی است بسیار منظم، که در آن جملۀ اجزا در تعاملند و اگر یک ذره را از جای برگیری در نظام عالم خلل حاصل می شود و این نظریه با تئوری جاذبه نیوتن که حدود دویست سال پس از شبستری بوده هم خوانی دارد

اگر یک ذره را برگیــری از جــای                خلل یابد جهانی را ســراپای

همه سرگشته و یک جزو از ایشان                برون ننهاده پای از حد امکان

در نظر شبستری ذره ذره عالم نشان دهنده جمال جانفزای خداست

به زیر پردۀ  هر ذره پنهان                جمال جانفزای روی جانان

نظیر آنکه باباطاهر گفته است:

به دریا بنگـــرم دریا تو بینــم             به صحرا بنگرم صحرا تو بینم

به دریا  به صحرا و در و دشت          به هر جا بنگـــرم روی تو بینم

در نظر شبستری عدم نیز مخلوق خداست و عدم مانند آینه ای است که از تابش انوار وجود و انعکاس آن در این آینه، موجودات تعیّن پیدا می کنند. به عبارتی دیگر عدم، لوحی است که نقاش عالم با قلم قدرتش هزاران نقش بر این لوح عدم می زند

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد                        هزاران نقش بر لوح عدم زد

این بحث را با آخرین ابیات گلشن راز که شمه ای از بیان حال و مقام عرفانی شیخ محمود شبستری و معرفی منظومه مزبور از زبان خود این عارف بزرگ است به پایان می برم.

چو آشـــامیدم آن پیمــانه را پــاک                  درافتادم زمســـتی برســـرخاک

کنون نه نیســتم در خود، نه هسـتم                 نه هشیارم، نه مخمورم، نه مستم

گهــی چون چشم او دارم سرخوش                 گهی چون زلف او باشم مشــوش

گهــی از خــوی خود در گلخنم من                گهــی از روی او در گلشـــنم من

از آن گلشــن گرفتــم شمـه ای باز                 نهـــادم نــــام او را گلشـــن راز

در او از راز دل، گل ها شکفته است              که تا اکنون کسی دیگر نگفته است

زبـان ســوســن  او جمله گویاست                 عیــون نرگس او جملـه بینـــاست

تأمل کــن بــه چشــــم دل یکــایک                که  تا  برخیزد از پیش تو این شک

ببیــن منقــول و معقــول و حقــایق                مصفـــا کـــرده در علــم دقـــایق

به چشـــم منکری منگر در او خـوار              که گل ها گردد اندر چشم تو خــار

نشــان نـاشناسی نا سپاســی است         شناسایی حق در حق شناسی است

غرض زین جمله تا آن گـــر کند یاد               عزیــــزی گویــم رحمت بر او باد

       به نام خویش کــــردم ختم و پایان              الهـــی عاقبت محمــــود گـــردان

منابع و مآخذ این بحث عبارتند از:

1- مقدمۀ کتاب شرح گلشن راز به قلم آقای کیوان سمیعی

2-مقدمۀ کتاب گلشن راز که به اهتمام آقایان احمد مجاهدو دکتر محسن کیانی به چاپ رسیده است.

3-مقدمۀ کتاب مجموعۀ آثار شیخ محمود شبستری به قلم آقایدکتر صمد موحد (از مقدمۀ این کتاب که بسیار محققانه نوشته شده استفاده شایانی برده ام)

4- سخنرانی های جناب آقای دکترالهی قمشه ای

عالی بود .ممنون آقای دکتر

  جهت استفاده از تمامی آموزش ها در کانال تلگرام پرورش افکار عضو شوید

بیوگرافی شیخ محمود شبستری

در زندگی نامه شیخ محمود شبستری اینگونه آمده است که: شیخ سعدالدین محمودبن امین الدین عبدالکریم بن یحیی شبستری از عرفا و شعرای نامی قرن ۷ و ۸ هجری می باشد. شیخ محمود شبستری در سال ۶۸۷ه. در ایام سلطنت کیخاتوخان در قصبه شبستر واقع در ۸ فرسخی تبریز دیده به جهان گشود و در عهد سلطان محمد خدابنده و ابوسعید بهادرخان در شهر تبریز مرجع علما و مضلا بود. شیخ محمود شبستری پس از کسب دانش در تبریز به مسافرت در شهرهای و کشورهای مختلف پرداخته و در سفر به مصر، شام، حجاز از علما و مشایخ این سرزمین ها کسب دانش توحید کرده است. شیخ محمود خود در این باره می گوید: مدتی من زعمر خویش مدید                        صرف کردم به دانش توحید در سفرها به مصر و شام و حجاز                  کردم ای دوست روز و شب تک و تاز سال و مه هم چو دهر میگشتم                  ده ده و شهر شهر می گشتم گاهی از مه چراغ می کردم                         گاه دور چراغ می خوردم علما و مشایخ این من                                 بس که دیدم به هر نواحی من جمع کردم بسی کلام غریب                        کردم آنگه مصنفات عجیب

هم چنین شیخ محمود شبستری در سفری به کرمان در آنجا تاهل اختیار کرده و در آن شهر اولاد و احفادی از او به وجود آمده است که جمعی از ایشان اهل قلم و کمال بوده و به خواجگان شهرت یافته اند.نام نویسنده ی کتاب گلشن راز

شیخ محمود شبستری پسری به نام عبدالله داشته که جوانی کامل و فاضل و ماهر در علوم مختلف به خصوص ریاضی بوده است. او در سال ۹۲۶ه. از جانب سمرقند به درباز روم رفته و سلطان سلیم او را تعظیم بسیار کرده بود. شیخ عبدالله مثنوی به نامه شمع و پروانه به نام سلطان سلیم سروده و نیز رساله ای به زبان فارسی در قواعد معما به نام سلطان مذکور نوشته است.

شیخ محمود شبستری سرانجام به تبریز بازگشته و در سال ۷۲۰ه. در ۳۳ سالگی وفات یافته و در شبستر وسط باغچه گلشن در جوار مزار استادش بهء الدین یعقوبی تبریزی مدفون گردیده است. بعضی ها معتقدند که چون شبستری وصیت کرده که او را پای مزار شیخ بهاء الدین دفن کنند و سال وفات بهاء الدین ۷۳۸ه. است و هم چنین چون بابا ابی شبستری در مرض موت شبستری حاضر بوده و در همان ماه وفات شبستری فوت نموده و تاریخ وفات بابا ابی ۱۷ ربیع الاول سال ۷۴۰ه. است؛ پس سال وفات شبستری هم باید ۷۴۰ه. باشد ضمناً با توجه به تجدید عمارتهای مکرر مقبره شیخ محمود شبستری احتمال آن داده شده که تاریج فوت نوشته شده بروی مزارش تغییر کرده باشد.

بعضی از معاصران، تاریخ وفات شیخ محمود شبستری را همان ۷۲۰ه. پذیرفته اند ولی تولد او را پیش از سال ۶۸۷ه. حدس زده اند و دلیل آن را هم بعید بودن ۲۶ سالگی شبستری برای شهرت فراوان او در عهد خدابنده ذکر کرده اند. شیخ محمود شبستری پیرو مذهب سنت و جماعت و معتقد به عقاید اشعریان بوده است. لاهیجی شارح گلشن راز شیخ و مرشد شبستری را امین الدین می نویسد. خود شیخ محمود نیز در مثنوی سعادت نامه از امین الدین یاد میکند: شیخ و استاد من امین الدین                     دادی الحق جوابهای چنین

برخی هم استاد او را بهاء الدین یعقوبی تبریزی دانسته؛ اما با استنباط از عبارت صاحب روضات الجنان میتوان هر دوی آنها را از اساتید وی دانست.

سعادت نامه

مثنوی سعادت نامه کتابی ست عرفانی که بر وزن حدیقه الحقیقهٔ سنایی سروده گردیده‌ است در ۳۰۰۰ بیت که مشتمل بر حکایات و تمثیلات است و نیز شرح حال و اثار پنج نفر از عارفان مشهور تبریز در قرن ۶، یک منظومه ی حکمی است و در ۸ باب تنظیم گشته به یاد بهشت که داراری ۸ باب است.

آثار شیخ محمود شبستری

الف- آثار منظوم  ۱- گلشن راز شیخ محمود شبستری،۲- سعادت نامه ب- آثار منثور ۱- حق الیقین فی معرفه رب العالمین، ۲- مرآ‌ََْه المحققین، ۳- شاهد یا شاهد نامه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

وب‌سایت

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم مرا با ایمیل از دیدگاه های آتی این نوشته مطلع کن.

نام نویسنده ی کتاب گلشن راز
نام نویسنده ی کتاب گلشن راز
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *