…” سال رونق تولید ”
ضرب المثل های مازندرانی
· آدم بی مارو خاخر تونّه دَوّه بی همسایه نتونده
انسان بدون خواهر و مادر می تواند زندگی کند اما بدون داشتن همسایه خوب زندگی مشکل است .
· آدم خارِه شه محلة سر شال بوشه تا مردم محلة سر شیر ضرب المثل مازندرانی با معنی
آدمی در محلة خودش شغال باشد بهتر است تا در محلة دیگران شیر باشد.
این مثل ناظر بر حمایت و پشتیبانی بستگان و دوستان است که دل را قوت و توانایی میبخشد.
· آسمون ونه لا هسّه زمین ونه زیر انداز
آسمون برایش لحاف است و زمین برایش زیر انداز
· آدم عجول یا چاه کفنه یا چلّو
انسانی که در کارهایش رفتار عجولانه داشته باشد به مقصد نمی رسد
· اسب هدائه خر بئیته خشالی پر بئیته
اسب خودش را داد و به جایش خری گرفت و از خوشحالی هم به هوا می پرید
کسی که چیز با ارزشی را بدهد و در ازایش چیز بی ارزشی را بگیرد و خوشحال هم باشد!
· انّه مر بخرده تا افی بیّه
آنقدر مار خورد تا افعی شد
شخصی که به واسطه انجام کار خلاف زیاد به صورت یک خلاف کار حرفه ای در آمده باشد.
· آخر ماسّه بشنّیه
آخر ماست را ریخت
سر آخر نتوانست کارش را تمام کند
· اتّا درزن شه خِدّ بزن اتّا گالوج اتّی ره
یک سوزن به خود بزن یک جوال دوز به دیگران
· اسب پیغوم پِ جو نخرنه
با پیام فرستادن برای اسب اسب جو نمی خورد
اتّا پیلکا ماس چنّه راغون دارنه
یک کاسه ماست چقدر روغن دارد
· آش که جا دکرد بوئه همه ور انگوس زنّنه
آش آماده اگر در ظرفی ریخته شود ازهمه طرف به آن انگشت می زنند
اگر دختری خود را بزک کند همه چشمها را به دنبال خود دارد
· امساله میچکا خوانه پارساله میچکا ره جیک جیک باد بده
بچه گنجشک امساله می خواهد به گنجشک بزرگتر از خودش آواز خواندن یاد بدهد
· او به امام ندنه تش به یزید
آب به امام نمدهد ونیز آتش به یزید هم نمیدهد
· او که از سر بگذره چه یک وجه چه صد وجه.
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب.
· اتّا شفته اتّا محلّ وَسّه
یک دیوانه برای ( بهم ریختن) یک محل کافی است
· آش لوه سر مزه دارنه زن نومزه سر
خوردن آش سر دیگ مزه دارد و زن هم در دوران نامزدی جذابیت بیشتری دارد
· آفتاب و وارش شال عروسیه ضرب المثل مازندرانی با معنی
آفتاب و باران نشانة عروسی شغال است.
کنایه از روبهصفتی و فرصتطلبی است.
· اگر داروک بخونده گنه وارش انه
اگر قورباغه سبز روی درخت بخواند میگویند باران میآید.
· اتی که تسر دکته، دابوی شالِ سر نکِته
اینطور که برای تو افتاد( شانس آمد) برای شغالِ دابو نیفتاد.
دابو: نام روستایی است در آمل.
· اما بامشی خامی که گَل بخره
ما گربهای میخواهیم که موش بگیرد یعنی نیازمند نیرویی مؤثر و کارآمد هستیم.
· اش رِ ورْفِ روز کشِننّه
خرس را روز برفی میکشند، شکار میکنند.
انجام هرکاری تابع زمان و مکان است.
· اگر اینکار بیّه، من تسّه، زنّه ورگ، ایارمه
اگر این کار انجام نشد برای تو گرگ زنده میآورم.
این مثل در امور محال و غیرممکن گفتهمی شود.
· اشِ باتنه تِره خاننه چپون هاکنن، برمه کرده که نوه دراغ بوهه
خرس را گفتند: تو را میخواهند چوپان کنند گریه کرد نکند دروغ باشد.
خبری دور از انتظار شنیدن.
· اشِ کشمبه، پلنگ دار دمبه
خرس را میکُشم پلنگ را میتارانم به درخت.
شاخوشانه کشیدن تو خالی.
خربزه رسیده نصیب شغال می شود
چیزخوبی نصیب کسی شده که لیاقتش را نداشته است
· بوتنه که: خی وچه زنه یا مرغنه کنّه؟ بوته: از این حرامی هرچی بوّی، بر اِنه
گفتند: خوک بچه می زاید یا تخم می کند؟ گفت : از این حرامی هر چه بگویی بر می آید.
درباره کید و مکر و شیادی برخی افراد بی مروت که از هیچ کار خلافی رویگردان نیستند این مثل را می زنند.
· بینج پِ ورمز او خرنه
کنار برنج علف هم آب میخورد
کسی که با چسبانیدن خود به بزرگی برای خودش شهرتی به هم بزندوبه این طریق امرار معاش کند
· بنه بخرده آدم دارّ وجنه
آدم زمین خورده درخت را از ریشه میکند
· بامشی ره گتنه ته زور دوائه ونه سر خاک دشنّیه
به گربه گفتند که ادرار تو دارو است گربه روی ادرار خود را با خاک پوشانید
اگر از آدم بد ذات چیز را بخواهی هرچند در توان او باشد از تو دریغ می کند
· باجا باجا ره بد دارنه زن پِر هر دو تا ره
با جناق از با جناق بدش می آید و پدر زن از هردو
· برمه کنّه نون ندنه
گریه میکند ولی نان نمیدهد
کسی که برای افرا د فقیر دلسوزی میکند ولی حاضر به کمک به آنها نیست
· برار که فقیره هفت پشت غیربه
برادرش اگر فقیر باشد می گوید نسبتی با من ندارد
· بابل نرسّی شلوار ره در نیار
هنوز به بابل نرسیده شلوارت را بیرو نیاور!
· بورده ابروی بنّه رج هکنه بزوئه چشّه کور هکرده
رفت زیر ابرو را درست کند زد چشمش را هم کور کرد
کسی که میخواهد نقصی را بر طرف کند اما بیشتر خرابی به بار آورد
· پیش دکتی پشت سر ره هم هارش
جلو که افتادی به پشت سرت نیز نگاهی بنداز
اگر به مال و مقامی رسیدی به افراد زیر دست خود نیز گوشه چشمی داشته باش
· پلا احمدِشه فاتح ممدِ
پلوی احمد را می خوری وبرای محمد فاتحه می خوانی!
از کسی که به تو نیکی کرد تشکر نمیکنی ولی از دیگری تشکر می کنی
· پر کنگِ شلوار خشتک ندارنه وچه باد کنّه
شلوار پدرش کهنه و پاره است بچه اش تکبر می کند!
فرزندی که پدرش فقیر باشد ولی با این حال افاده داشته باشد
· پلنگ و بامشی دایی و خِرزانه
پلنگ و گربه، دایی و خواهر زاده اند.
این مثل را در مورد افرادی که از یک قماشند به کار می برند.
سگ زرد برادر شغال
· پسته بی مغز دهون واز هکنه رسوا بونه
هنگامی که پسته دهان بسته بدون مغز را باز کنی رسوا می شود
کسی که نسنجیده سخنی بگوید و خود را رسوا نماید
· پشیل کد خدا بئیه
پشیل (آبدزدک شالیزار) کدخدا شد
فرد بی تجربه و بی لیاقتی به پست مهمی رسید
· پز عالی جیف خالی
افاده زیاد با جیب خالی
کسی که آه در بساط نداشته باشد ولی اهل تکبر و افاده باشد
· پتک پِتک زنّه راه شونه
با ناز و کرشمه راه می رود
· پنج شنبه نون و خرما در کامبی تا امه مرده جه برسه
· تِ تش مره گرم نکرد تِ دی مره کور هکرده
آتش تو ما گرم نکرد که هیچ ! دودش چشم ما را کور کرد.
کسی که بخواهد کمکی بکند اما ضرر زیادی برساند
· تو بوّی گل دسته همه گننه هسّه
تو که بگویی گل دسته همه می گویند درست است
خانم هایی که از شوهرانشان می خواهند احترام آنها را داشته باشند تا دیگران هم از شوهرانشان تبعیت کنند
· تیم جار خس همه شو پادشاه ره خو ویندن
کسی که کنار خزانه برنج می خوابد خواب پادشاه شدن خود را می بیند
فردی که با داشتن مال اندکی آرزوهای بزرگی را در سر بپروراند
· تا ته دار دارنه ولک ته سلام دارنه علِک
تا هنگامی که درخت تو میوه دارد به سلام تو جواب می دهند
تا موقعی که صاحب ثروت هستی به تو احترام می گزارند
· تو که راغون نداشتی وینگوم چه کاشتی
تو که روغن نداشتی چرا بادمجان (که روغن زیادی برای سرخ شدن میخواهد) کاشتی؟
· تش سر تش بشته
روی آتیش آتیش گذاشت
هنگامی که دو خبر بد را پشت سر هم به یک نفر بدهند
· ترش انار شیره نئؤنه
انار ترش شیرین نمی شود
کسی که به زور و حیله بخواهد خودش را در دل مردم جای دهد
· تشی شه وچه پشت دست کشنه گنه چنه نرمه!
جوجه تیغی دست پشت بچه اش میکشه میگه چقدر نرمه!
· تشی کِلی سر، باغ بیتی؟
بالای لانه جوجه تیغی باغ خریدی؟
اگر کسی در همسایگی فردی نابکار خانه ای تهیه کند یا با چنان آدمی وصلت کند یا شریک شود دیگران در نکوهش از عملش این مثل را می زنند که تو کنار لانه جوجه تیغی که دشمن صیفیجات است باغ گرفته ای؟
· چایی دله دار دره مهمان قد بلند انه
روی چایی ساقه اش قرار گرفته مهمان قد بلند میآید.
· خرچنگ ر بوتنه ، وری وری چه راه شونی؟ بوته مه نجیبیه
به خرچنگ گفتند چرا کج کجی راه میری ؟ گفت بخاطر نجابت منه !
· خوی بد بدی صدقه درها کن تا بدی اون خو بر طرف بوشه
خواب بد دیدی صدقه بده تا بدی آن خواب بر طرف شود.
· خی ره باتنه ته خنه خراب بیه، باته این دارِ بن نیه اون دارِ بن
آن را که جای نیست همه جای اوست.
سبکپا بودن.
· خی بخره پاره بونه
خوک بخورد پاره میشود(بدپخت بودن)
سگ بخورد پیشواز گرگ میرود.
· خرس دست حلی جه نرسنه، گنه ترشه
دست خرس به آلوچه نمی رسد،می گوید ترش است.
کاری را نمی تواند انجام بدهد،بهانه تراشی می کند.
· در ره زَِِنی ، دیوار گوش هاکنه
به در میکوبه تا دیوار بشنوه
· دله گزنا ، دیا امزنا
از درون مانند گزنه خشن و از بیرون همچون گشنیز لطیف.کنایه از ظاهر و باطن افراد
· دست که نمک ندارنه بل ساتور بن.
دست که نمک ندارد باید آنرا زیر ساتور گذاشت.
· سالی که نکوست از بهارش پیداست : شامی که کدوست از نهارش پیداست.
مشابه فارسی میباشد
· سگ سر او نشند ته دست گند موک زنده
روی سگ آب نریز دستت زگیل میزند
· سره که طلا دنیه ، ماره کرگ سالاره
توی خونه ای که خروس نباشه، مرغ سالاره
· شاه شاخ دار بخاسته لیسک هم راه دکته
شاه خواستار حیوان شاخ دار شد حلزون هم به عنوان شاخ دار به راه افتاد
· شاه که سیره خانه چکنه زیردستون وشنائی بمیرن.
شاه که سیر باشد میخواهد چکند که زیردستها گرسنهاند.
· شو بی وقتی نونه جارو بزوئن فرشته ملائکه ره از شه سره بیرون کاندی
شب بی موقع نباید جارو بزنی چون فرشته و ملائکه را از خانه خود بیرون میکنی
· شو سیو، گو سیو
شب سیاه و گاو سیاه.
همانگونه که گاوِ سیاه در شبِ تاریک به چشم نمیآید، دزدی در دلِ شب هم از دید بسیاری مخفی میماند بنابراین این مثل هشداری است که در این موقع ذکر میشود.
اگر کسی بخواهد در شب با لباس ساده یا کفش ساده بیرون برود این مثل را میزنند یعنی کسی متوجه عیبهای لباس نمیشود.
· شالِ بوتنه تِ گواه کیه؟ بوته: مِ(مه) دِم
به شغال گفتند گواه تو کیست؟ گفت دمم
هرگاه درباره موضوعی از شخصی شاهد و گواه بطلبند و او یکی از نزدیکان و حامیان خود را معرفی کند، این مثل آورده می شود.
· عروس رقص بلد نیه گنه بنه تپه چاله دارنه
عروس رقص بلد نیست میگوید زمین پستی و بلندی دارد یا (هموار نیست)
زمانی که به کار میرود که فرد مصر بهانههای بیموردی میآورد.
· کملِ دکرده ببره
ببر پوشالی است یعنی ببر مردهای است که در پوستش کاه ریختهاند.
این کنایه را در مورد افرادی که به ظاهر نیرومند و شجاعند ولی در باطن کمرو و ترسو هستند، به کار میبرند.
برابر است با: پهلوان پنبه
· گرم تندیر سره دپوشی ته وشته حادثه پیش انه
سر تنور گرم را بپوشانی برای تو حادثه پیش میآید.
· گسبن هرچی لاغر بوشه، شه می سر خسنه
گوسفند هرقدر هم که لاغر باشد، روی پشم خودش میخوابد.
· مهمون ، اول شو طلا ، دوم شو نقره ، سوم شو مرس ، چهارم شو خرس
مهمان در اول شب مانند طلا عزیز است ، در شب دوم مانند نقره گرامی ، در شب سوم مانند مس کم بها و در شب چهارم مانند خرس پرزحمت است.
· ماهی دِریو دله، جفتی چنِ؟
ماهی در دریا جفتی چند؟( در توصیف برخی معاملات میآید).
اگر کسی بخواهد جنسی را ندیده بخرد یا به کسی بفر وشد، طرف، این مثل را به کار میبرد که: چگونه میشود ماهی صید نشده را قیمت گذاشت؟
· نه در سر کلای و نه در پای کش در عقب درم خایای بنفش
کنایه از فلاکت و بی چیزی و در عین حال بی خیالی گوینده است
· نمک ره نشند بنه به خاطر این که آب چشم حضرت زهرا هسته
نمک را زمین نریز به خاطر این که آب چشم حضرت زهرا است
· وَشنا ره خورش نِوَنه خوره بالش نِوَنه
آدم گرسنه اهمیتی به خورشت غذا نمیدهد آدم خواب آلود بهانه بالشت نمیگیرد.
این ضرب المثل زمانی بکار میرود که فردی برای انجام یک عمل بهانههای بیمورد میآورد.
آسمونی » سرگرمی » ضرب المثل » ضرب المثل مازندرانی با معنی فارسی
اقوام ایرانی هر کدام دارای ضرب المثل های بسیار خواندنی و شیرینی هستند که در زمان ها و مکان های مختلف کاربرد دارند. پورتال آسمونی در این بخش تعدادی از ضرب المثل های مازندرانی با معنی فارسی آن ها برای شما عزیزان تهیه کرده است که از شما همراهان همیشگی آسمونی دعوت می کنیم تا پایان این مقاله ما را همراهی کنید.
آسيه گو دوش نيه گنه زمين تپه چاله دارنه
معني:آسيه دوشيدن گاو را بلد نيست مي گويد زمين تپه و چاله دارد.ضرب المثل مازندرانی با معنی
موارد استعمال: عرضه انجام دادن كاري را ندارد بهانه گيري مي كند.
اغوز دار سر اسّا صد نفر وره كتپل زندنه
معني: گردويي كه بالاي درخت مي باشد صد ها نفر براي چيدنش چوب پرت مي كنند
موارد استعمال: پشت سر دختر جهت خواستگاري او حرف هاي بسياري مي زنند.
تا دست جا چند تا مگر هندوانه گيرنّه
معني: با يك دست مگر مي توان چند هندوانه برداشت.
موارد استعمال: يك نفر مگر مي تواند چند مسئوليت را قبول كند يا مسئوليت چند كار را در يك زمان قبول كردن.
اتّا گوش دره هسه اتا گوش دروازه
معني: يك گوشش مانند در ، گوش ديگرش مانند دروازه
موارد استعمال: حرف نشنوي كردن
اميد داشتن به از خوردن
معني: اميدوار بودن بهتر از خوردن است.
موارد استعمال: اميد را از دست ندادن
انگور انگور جا لكه يادگيرنه، همسايه، همسايه جا فن
معني: انگور پوسيده باعث پوسيدگي انگور كناري خودش مي شود و همسايه نيز از همسايه ديگر هنر مي آموزد.
موارد استعمال: چشم هم چشمي كردن .
اين اسبه مرغنه سيو كرك شنه
معني: اين تخم مرغ سفيد از آن مرغ سياه است.
موارد استعمال: قدر پدر و يا مادر را در موقع بدست آوردن تمام، دانستن.
اين چش ره شي مار دارنه بموافن خيال دارنه
معني: اين چشمي كه مادر شوهر دارد قصد آمدن دارد.
موارد استعمال: حالا حالا ها دست بردار نيست، در قصدش مصمم است.
بامشي دست گوشت جا نرسنه گنه بو دنه.
معني: گربه دستش به گوشت نمي رسد مي گويد بو مي دهد.
موارد استعمال: عرضه انجام كاري را نداشتن.
«آب در حصار چال وَ سلام بر حسين (ع)»
ضرب المثل مازندرانی با معنی
آب ننوشيده، سلام بر امام حسين (ع) دادن
کنایه: از چیزی بهرمند نشدن و کمال امتنان داشتن.
«آدِمِ سَرِ سَرِ كَشْ زَنّه نا سَنْگِ كَشْ»
سر را بايد بر سر زد نه بر سنگ
كنايه: با هر كسي نبايد مراوده نمود و آدمي بايد افراد شايسته و همسنگ خود را براي همنشيني انتخاب كند.
کبوتر با کبوتر باز با باز / کند همجنس با همجنس پرواز
«عُذْرِ وَچِه مارْ زَنِه كَچِه»
به بهانه گرسنگي بچه، مادر به نان و نوایی میرسد.
معمولاْ در مجالس رسمی ،مدعوین طی آداب خاصی پذیرایی میشوند در این بین مادری که طفل خردسال دارد به برکت وجود این بچه خارج از این عرف پذیرایی میشود.
لطفاً هنگام تماس اعلام نمایید که در آسمونی شماره تلفن را دیده اید
نمایش جزئیات
تبلیغات در آسمونی
021-22072529
asemooni.com/advertising
ضربالمثلهای مازندرانی
ایتالیایی • ایسلندی • بلغاری • ترکی •
چینی • رومانی • ژاپنی • صربستانی •
عبری • عربی • فارسی • فرانسوی •
لاتینی • مازندرانی • مالایا • هلندی •
ضربالمثلهای مازندرانی
ایتالیایی • ایسلندی • بلغاری • ترکی •
چینی • رومانی • ژاپنی • صربستانی •
عبری • عربی • فارسی • فرانسوی •
لاتینی • مازندرانی • مالایا • هلندی •
ضربالمثلهای مازندرانی
ایتالیایی • ایسلندی • بلغاری • ترکی •
چینی • رومانی • ژاپنی • صربستانی •
عبری • عربی • فارسی • فرانسوی •
لاتینی • مازندرانی • مالایا • هلندی •
ضربالمثلهای مازندرانی
ایتالیایی • ایسلندی • بلغاری • ترکی •
چینی • رومانی • ژاپنی • صربستانی •
عبری • عربی • فارسی • فرانسوی •
لاتینی • مازندرانی • مالایا • هلندی •
ضربالمثلهای مازندرانی
ایتالیایی • ایسلندی • بلغاری • ترکی •
چینی • رومانی • ژاپنی • صربستانی •
عبری • عربی • فارسی • فرانسوی •
لاتینی • مازندرانی • مالایا • هلندی •
قیمت طلا ۲۳ تیر ۹۸ ، قیمت روز سکه و طلا
و ارز ۲۳ تیر ۹۸ ، قیمت دلار آزاد
عناوین روزنامه های امروز یکشنبه ۲۳ تیر ۹۸ + تصویر
۲۳ تیر ۹۸ ، قیمت خودرو ، ایران خودرو
استایل متفاوت مریم معصومی در جشن حافظ ۹۸ / تصاویرضرب المثل مازندرانی با معنی
اولین عکس از دختر رویا نونهالی در جشن حافظ ۹۸
عکسهای پژمان بازغی و همسرش در نوزدهمین جشن حافظ
عکسهای بهاره رهنما و همسرش در جشن حافظ ۹۸
عکس ماهور الوند و خواهرش در نوزدهمین جشن حافظ
عکسهای مریم مومن و حسام منظور در جشن حافظ ۹۸
عکس ریحانه پارسا و مادرش بدون آرایش
شباهت جالب لیلا بلوکات و خواهرش / عکس
عکس متفاوت و دیدنی نیکی کریمی و خواهرش
عکس لیلا بلوکات و شیلا خداداد در سالن زیبایی آرایشی
عکس آریا عظیمی نژاد و همسرش در اکران فیلم خانه دیگری
عکس جنجالی رامبد جوان و همسرش در کانادا
عکسهای زیبای الناز شاکردوست در اکران شبی که ماه کامل شد
تیپ متفاوت مهناز افشار در خارج از کشور / ۳ عکس
عکسهای جدید و متفاوت روناک یونسی و همسرش در کنسرت
استایل متفاوت سحر قریشی در اکران مردمی ایکس لارج / ۸ عکس
خانه » ? سرگرمی » ضرب المثل های مازندرانی به همراه معنی
همه شهرهای ایران ضرب المثل های خاص خود را دارند که در زمان و مکان های زیادی مورد استفاده قرار می گیرد. ما در این بخش گهر تعدادی ضرب المثل های مازندرانی به همراه معنی را برای شما عزیزان منتشر می کنیم.
معنی:آسیه دوشیدن گاو را بلد نیست می گوید زمین تپه و چاله دارد.
موارد استعمال: عرضه انجام دادن کاری را ندارد بهانه گیری می کند.
معنی: گردویی که بالای درخت می باشد صد ها نفر برای چیدنش چوب پرت می کنند
موارد استعمال: پشت سر دختر جهت خواستگاری او حرف های بسیاری می زنند.
معنی: با یک دست مگر می توان چند هندوانه برداشت.
موارد استعمال: یک نفر مگر می تواند چند مسئولیت را قبول کند یا مسئولیت چند کار را در یک زمان قبول کردن.
معنی: یک گوشش مانند در ، گوش دیگرش مانند دروازه
موارد استعمال: حرف نشنوی کردن
معنی: امیدوار بودن بهتر از خوردن است.
موارد استعمال: امید را از دست ندادن
معنی: انگور پوسیده باعث پوسیدگی انگور کناری خودش می شود و همسایه نیز از همسایه دیگر هنر می آموزد.
موارد استعمال: چشم هم چشمی کردن .
ضرب المثل مازندرانی با معنی
معنی: این تخم مرغ سفید از آن مرغ سیاه است.
موارد استعمال: قدر پدر و یا مادر را در موقع بدست آوردن تمام، دانستن.
معنی: این چشمی که مادر شوهر دارد قصد آمدن دارد.
موارد استعمال: حالا حالا ها دست بردار نیست، در قصدش مصمم است.
معنی: گربه دستش به گوشت نمی رسد می گوید بو می دهد.
موارد استعمال: عرضه انجام کاری را نداشتن.
آب ننوشیده، سلام بر امام حسین (ع) دادن
کنایه: از چیزی بهرمند نشدن و کمال امتنان داشتن.
سر را باید بر سر زد نه بر سنگ
کنایه: با هر کسی نباید مراوده نمود و آدمی باید افراد شایسته و همسنگ خود را برای همنشینی انتخاب کند.
کبوتر با کبوتر باز با باز / کند همجنس با همجنس پرواز
به بهانه گرسنگی بچه، مادر به نان و نوایی میرسد.
معمولاْ در مجالس رسمی ،مدعوین طی آداب خاصی پذیرایی میشوند در این بین مادری که طفل خردسال دارد به برکت وجود این بچه خارج از این عرف پذیرایی میشود.
تفاوت میکروبلیدینگ و میکروپیگمنتیشن در چیست؟
مدل جدید کتونی مردانه ۲۰۱۹ (کتانی پسرانه برندهای معروف)
عکس دیدنی مهتاب کرامتی و نیکول کیدمن در مراسم جورجیو آرمانی در پاریس
شرایط مانکن لباس شدن چیست؟
آژانس مدلینگ چیست + آموزش مدلینگ شدن
لیست عطرهای تابستانی مردانه
صنعت مد و پوشاک و لباس ایرانی اسلامی چیست؟
اصول ست کردن ساعت مچی با لباس برای مردان
راهنمای انتخاب لباس بارداری در تابستان
اینستاگرام سیمای بارلاس + عکسهای جدید سیمای بارلاس
قیمت روز گوشی موبایل ۲۳ تیر ۹۸ ، قیمت گو …
زمان پخش و تکرار دوقلوها شبکه دو (عموهای …
پروفایل فاتحه برای اموات …
قرص آسمورال + موارد مصرف و عوارض قرص آس …
تبلیغات همگن، همسان یا تبلیغات محتوایی چ …
تفاوت میکروبلیدینگ و میکروپیگمنتیشن در چ …
مدل جدید کتونی مردانه ۲۰۱۹ (کتانی پسرانه …
با بهترین هتل های تایلند آشنا شوید …
آیا می دانید تبلیغات تعاملی چیست ؟ …
اسامی بهترین شرکت های طراحی سایت دنیا …
خلاصه داستان سریال سلام آقای مدیر + اسام …
زمان پخش و تکرار سریال سلام آقای مدیر …
اسامی برگزیدگان نوزدهمین جشن حافظ ۹۸ …
معرفی کتاب چنین گفت زرتشت از فریدریش ویل …
تاریخچه شهر مهاباد ، شهر کوردنشین استان …
از بین بردن چین و چروک با کرم و ماسک های …
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
عکس ریحانه پارسا و مادرش بدون آرایش …
شباهت جالب لیلا بلوکات و خواهرش / عکس …
عکس متفاوت و دیدنی نیکی کریمی و خواهرش …
عکس لیلا بلوکات و شیلا خداداد در سالن زی …
عکس آریا عظیمی نژاد و همسرش در اکران فیل …
عکس جنجالی رامبد جوان و همسرش در کانادا …
عکسهای زیبای الناز شاکردوست در اکران شبی …
تیپ متفاوت مهناز افشار در خارج از کشور / …
عکسهای جدید و متفاوت روناک یونسی و همسرش …
استایل متفاوت سحر قریشی در اکران مردمی ا …
عناوین روزنامه های امروز یکشنبه ۲۳ تیر ۹ …
استایل متفاوت مریم معصومی در جشن حافظ ۹۸ …
اولین عکس از دختر رویا نونهالی در جشن حا …
عکسهای پژمان بازغی و همسرش در نوزدهمین ج …
عکسهای بهاره رهنما و همسرش در جشن حافظ ۹ …
عکس ماهور الوند و خواهرش در نوزدهمین جشن …
عکسهای مریم مومن و حسام منظور در جشن حاف …
«آب در حصار چال وَ سلام بر حسين (ع)»
آب ننوشيده، سلام بر امام حسين (ع) دادن
کنایه: از چیزی بهرمند نشدن و کمال امتنان داشتن.
ضرب المثل مازندرانی با معنی
«آدِمِ سَرِ سَرِ كَشْ زَنّه نا سَنْگِ كَشْ»
سر را بايد بر سر زد نه بر سنگ
كنايه: با هر كسي نبايد مراوده نمود و آدمي بايد افراد شايسته و همسنگ خود را براي همنشيني انتخاب كند.
کبوتر با کبوتر باز با باز / کند همجنس با همجنس پرواز
«عُذْرِ وَچِه مارْ زَنِه كَچِه»
به بهانه گرسنگي بچه، مادر به نان و نوایی میرسد.
معمولاْ در مجالس رسمی ،مدعوین طی آداب خاصی پذیرایی میشوند در این بین مادری که طفل خردسال دارد به برکت وجود این بچه خارج از این عرف پذیرایی میشود.
«اسب دُويِ پِشْتي شِ جُو رِ زياد هاكُنِه»
اسب با بيشتر دويدن، سهم جو خود را زياد ميكند
كنايه: بهرهمندي بيشتر مستلزم لياقت و تلاش بيشتر و پشتكار است.
«اسبِ سِمِ بِنْ بَميرِی بِهترِ تا خَرِ سَر جير كَفی بال بِشْكِفِه»
زير سم اسب مردن، شرفش بهتر از آن است كه از بالاي خري بر زمين بيفتي و دستت بشكند.
گوشت شكار (قاچاق صيد شده) را تا موقعي كه در قابلمه هست ترس از لو رفتن آن هم هست.
فصل برداشت گردو يك ماه است
كنايه: فرصت هميشه كوتاه و از دست رفتني است.
احترام و آقايي هر كس از درون خانه و اهل منزل او حفظ ميشود.
اگر راه سرازيري است براي همه سرازيري است و اگر سربالايي است براي همه سربالايي است.
كنايه: شرايط براي همه يكسان است و اگر تفاوتي است در واقع اشكال از راه نيست .
نان گرم بر دامن ما مياندازي؟
كنايه: وعده و وعيد و اميد واهي دادن.
ما تو را سوار بر اسب رهوار ميبينيم ولي تو چشم ديدن ما را پياده و با گيوه مندرس هم نداري.
كنايه: ما خير تو را ميخواهيم و پيشرفت تو را ميبينيم اما تو چشم ديدن ما و توقع پيشرفتمان را نداري.ضرب المثل مازندرانی با معنی
گداي امسال، سال بعد پادشاه نميشود.
كنايه: كسي كه امسال وضع مالي مناسبي ندارد پس بايد پيشبيني كند كه براي سال بعد هم مشكلات وجود دارد و دورانديشي را پيشه كند كه در اوقات و فرصتهاي زودگذر، روزها و لحظات سخت خود و عوامل حل مشكلات خود را از ياد نبرد.
آن راه باريكه دامنه كوه را آب شست.
كنايه: آن فرصت طلایی از دست رفت (معادل ،اون ممه رو لولو برده)
ناشتا و شكم خالي آب يخ خوردن؟
كنايه: بيقوت و بيمايه ریسک کردن و دست به کاربزرگ زدن.
مانند آب ميرود اما چون شنهاي كف آب ميايستد.
كنايه: شخصي كه قصد رفتن و آهنگ عزيمت را دارد اما عملاْ نمیتواند دل بکند چون مهماني است كه قصد و صحبت رفتن دارد اما پاي رفتن را به جلو نميگذارد.
آتشش گرما و فایده ای برای ما ندارد اما دود آتشش باعث آزار ماست.
كنايه: افرادي كه خيرشان به كسي نميرسد، اما آتش شرشان دامن همه را ميگيرد.
اگر در کارها از اطرافیان پیشی بگیری و حركت كني چشم پيشرفت تو را ندارد و اگر از غافله عقب بمانی افاده آنها باعث رنجش میشود.
آن زمان شهر آباد بود حاشیه و اطراف آن خراب بودند. حالا كه شهر خراب شده وای به روزگار اطراف.
چنان رفت كه داوود با بزهايش رفت. داوود شخص چوپاني بود كه با بزهايش به صحرا رفت و هرگز برنگشت.
كنايه: به شخصي كه بياعتنا به وعدههايش رفت و هرگز برنگشت.
تولهسگ زاييدهام پاچهام را گرفت، فرزندي زاييدهام و مالي جمع كردهام كه بلاي جانم شد.
سگي را خون دل دادم كه با من همدم و همراز گردد/ ندانستم كه سگ خون ميخورد خونخوار ميگردد
كنايه: از بيمهري فرزندان براي والدين يا بيخيري اموال براي صاحب آن است.
گربه اگر نباشد موش سالار ميدان است.
كنايه: با نبودن آدم حسابي و قحطالرجال شدن، هر بيسر و پايي احساس و ادعاي سروري و سالاري ميكند.
بگو مگو و دعوا و مرافعه زن و شوهر مانند هواي بهاري است. به همان تندي ميغرند و ميبارند اندكي بعد، چون آسمان، صاف و زلال ميشوند.
كنايه: نبايد دعواي زن و شوهر را جدي تلقي كرد و به آن دامن زد.
خوردن و مردن بهتر است تا انسان آرزو به دل بميرد.
كنايه: بعضي از چيزها به ريسك كردنش ميارزد تا اينكه يك عمر حسرتش را بخوري.
برادر را ميل زن گرفتن است به خواهر ميگويد شوهر كن.
كنايه: به در ميگويند تا ديوار بشنود.
بزك دست بسته را نبين، رهايش كن رقصش را ببين.
كنايه: اگر آب گيرش بيايد شناگر قابلي است.
بُزك نمير بهار ميآيد.
كنايه: خبر از درد طرف نداشته و بيهوده به او وعدههاي آيندة دور و بعيد را ميدهند در حالي كه اكنون توان او به پايان و كارد به استخوانش رسيده است.
شنيده كه گرگها فراوانند و اوضاع ناامن است، سگ خاكستري هم خوي گرگي گرفت.
كنايه: در شرايط سختي و تلخكامي كه دشمنان و بدخواهان در صف مقابل ايستادهاند، دوستي نيز رنگ باخته و آب در آسياب دشمن ميريزد.
نشستن و منفعل بودن زهر به كام ميكند و پويايي و تلاش بهره و فايده ميآورد.
كنايه: تلاش و كوشش كردن و جويايي و پويايي پيوسته، موجب ترقي انسان ميگردد.
اگر بگويي آب رودخانه سرازير ميرود من باور نميكنم و ميگويم به سمت بالا ميرود.
كنايه: فردي كه دروغهاي بزرگ و بسيار ميگويد، بديهيترين موضوعات را هم نميشود از زبان او باور كرد.
بدون نزدیکان ميشود زندگي كرد اما بدون دوست و همسايه هرگز نميشود.
كنايه: همسايه خوب، ارزش و جايگاه خاصي دارد و ميتواند در مواقع مختلف از مادر و خواهر به انسان نزديكتر باشد.
خروس بيمحل نباش.
كنايه: به كساني كه بيموقع سخن ميگويند و كار بيجايي ميكنند اين مثل گفته ميشود.
انجام كار بيهوده را معني ميدهد.
پير مورد تمسخر جوان است.
كنايه: گاه غرور در چشم جواني موجب ميشود كه از سر بيخردي، پير پرتجربه را ناديده بگيرد.
تا كورسويي از آتش وجود دارد چوب بر اجاق ميريزد.
كنايه: اگر اندكي سوسوي اميدي باشد، شخص تلاش ميكند كه از اين اندك روشنايي بهره بگيرد.
از پلي كه تنها از يك تير چوبي ساخته شده ميگذرد اما از روي پل پهن و تختهبند ميرمد.
كنايه: از سوراخ سوزن رد ميشود ولي از در دروازده رد نميشود.
تا درخت زالزالك باغ تو بار دارد سلام تو هم جواب دارد.
كنايه: مردم ظاهربين تا زماني با تو مراوده دارند كه تو را مكنت و مال و مقامي هست.
در تاريكي ايستاده و جاي روشن را زير نظر دارد.
كنايه: در سايهها حركت ميكند و با سياست كارش را پيش ميبرد و بدون هياهو اوضاع را زير نظر دارد.
از ترس زنش و بدون اجازه او نميتواند ناني را بر سر سفره تكه كند.
كنايه: نهايت ذليلي مرد در مقابل زن است.
از آتش خاكستر فرو ميريزد.
كنايه: چه بسيار افراد با اصل و نسبي كه به اشخاصي سبكسر و پوچ مبدل شدند و چه بسيار نسل دونمايهاي كه به مقام و منصب رسيدهاند. اشاره است به اهتمام در راه خودسازي و تعالي خواهي انسان كه ارتباطي با اصل و تبار انسان ندارد.
به تنهايي كوشش كردن و دويدن در واقع كفش و جوراب پاره كردن است.
كنايه: در كارهايي كه نياز به همكاري جمعي ميباشد تلاش فردي كاري بيهوده است.
«تَنيرْ كِه گَرْمِِه وِينِه نون دَوِسَّنْ، سردْ بَوُو كِينْگَرَگْ وُونِه»
تنور داغ است بايد نان را پخت، در صورت سردشدن، نان نيمپخته ميشود و بخشي از آن هم به ديواره تنور ميچسبد.
كنايه: اعمال انجام كار در موعد مقرر و گاهي حاضرجوابي لازم است در غير اين صورت با طي شدن زمانِ مناسب، ديگر انجام آن كار بيفايده است.
«تَيْزِه دِلِة كِرْكْ نَواشْ»
چون مرغي در معركه تعزيه وارد نشو.
كنايه: در كاري كه به تو مربوط نيست و حضور فيزيكي و گفتاري تو نامناسب است وارد نشو.
«جِنْجِرِ مِلْ بُو گُنِه مِنْ دارِ دوش گيرمِه»
اگر مطابق ميل جنجر (نوعي گنجشك بسيار كوچك) باشد، درخت تنومند را به دوش بشكد.
كنايه: اگر كارها و مصالح طبيعي خارج از قانون و تقرير كائنات باشد هر كس بر حسب دامنه اميال خود ميل به انجام تغييرات و كسب منفعت شخصي خود را دارد. البته هستي و زندگي بينظم و حدود و اندازه را مداومت نپايد.
«چَرْ كُرِسْ آشِ جُور پَلْ كُنِه»
چرا مانند آش ارزن ميجوشي.
كنايه: چرا بيقراري و آرام نميگيري و بازيگوشي ميكني.
«چُو رِ گيرْنِه دِزْبامْشي فِرارْ كُنِه»
چوب را ميگيري گربه دزد فرار ميكند.
كنايه: كسي كه خطايي انجام داده و گناهكار است دائماً در گريز و ناآرامي است و بر حسب همان بيقراري گاهي جرم خود را ثابت ميكند.
«حرفْ قيمتْ دارْنِه»
هر حرفي قيمتي دارد.
كنايه: قدر گوهر كلام را بايد دانست تا بر سر هر بازار بيمقداري آن را حراج نكرد.
«حرفْ دَهَنِ دِلِه دُرِّ، دِرِه درْگاشي عالم پِرِه»
حرف تا در دهان گوينده هست چون دُرّ نهفته در صدف است. وقتي از دهان بيرون آمد در جهان پر ميشود و بيارزش.
كنايه: حرف را بايد در دهان چون درّي به عمل آورد آنگاه آن را عرضه نمود.
«خالي سَرِ سك نَچِكاتِِنِه»
سري كه بيمغز و بيگوشت و فقط يك پارچه استخوان خالي است، سگ هم به آن پوزه نميزند.
كنايه: اگر درايت و فهم نداشته باشي و يا از مكنت و مال برخوردار نباشي چون استخوان خشك جمجمهاي هستي كه مورد توجه سگ هم قرار نميگيري.
«خدا بيامِرزِه مِرْدِه رِ، كَفن دَكُورْدِه زينّه رِ»
خدا مرده را بيامرزد كه باعث شد زنده صاحب كفن شود.
كنايه: به واسطه فوت كسي، بسياري به واسطه ارث، ديه و … به نان و نوايي ميرسند.
«خَرْ نَيي وِ بارِه دَوسِّه»
هنوز خر را نديده بار و بنه آن را بست.
كنايه: اصل را نيافته، فرعيات را فراهم كرد. در واقع به كسي گفته ميشود كه بدون شناخت كاري ميكند و هزينة بدون فايدهاي را متحمل ميشود.
«خَرْ دارُ و قاطر دارِ شُو مِنْزِلْ يَكْ جااَ»
كسي كه خر كندرو دارد و آن كسي كه قاطري چابك و تندرو دارد نهايتاً براي شبماني در يك كاروانسرا به سر ميبرند.
كنايه: دلالت بر آهستگي و پيوستگي دارد. لذا شتاب و عجله در پيمودن راه، انسان را از مقصد غايي او آن طرفتر نميبرد.
«خرِ سَرْ لُو شِيَنْ يَوَرْ وِ سَرْ جيرْ كَتَنْ هزار وَرْ»
سوارشدن بر روي خر عيب و ايراد به حساب ميآيد، واي به روزي كه از سر خر هم بر زمين بيفتي آن وقت هزار عيب ديگر به آن اضافه ميشود.
كنايه: كاري را كه شروع نكردهاي ممكن است يك عيب داشته باشد آن هم فقط عدم شروع آن است اما وقتي وسط كاري بماني هزاران گرفتاري و مشكلات بر آن افزوده ميگردد. اول شناخت و برنامه بعد شروع و ادامه.
«خرسِ بَتِرْكِسّه اِشْكَم و شالِ عارِسِيّ»
شكم خرس تركيد و عروسي شال شد.
كنايه: طغاري بشكست و جهان به كام كاسهليسان شد.
«خَميرَكْ شِلْ بَوُو لاكْ هَمْ اُ پَسْ دِنِه»
وقتي خمير خيس و شل و وارفته شود ظرف خميرگيري هم از خودش آب پس ميدهد.
كنايه: بدبياري پشت بدبياري ميآيد.
«خرْ خَرِه لُوييرْ نَميرْنِه»
تاكنون خري به خاطر جفتك به خر ديگري نمرده است.
كنايه: معمولاً پس از دعواي بچهها عنوان ميشود. اگر كودكي، كودك ديگري را سر انگشتي بزند هيچكدام نميميرند و بعد از چند لحظه دوباره با هم آشتي ميكنند. اين موضوع نبايد به دعوا و مرافعه بزرگترها ختم شود و نشان صلحطلبي فرهنگ بومي را دارد.
«خُو رِ بالِشْ نَوُونِه، وَشْنا رِ خُورشْ»
منگ خوابآلوده را نياز به بالش نيست و گرسنه واقعي را نياز به خورشت.
كنايه: اگر نيازمند واقعي باشد ديگر به جزئيات غيرضروري و امورات غيرمهم تكيه نميكند بلكه اصل را ميپذيرد و نيازش را برطرف ميكند.
«خونِ با خونْ نَشُورِنِه»
خون را با خون نميشويند.
كنايه: بدي را با بدي نبايد پاسخ داد و هر جنجالي را با جنجال ديگر نبايد به جنگ عظيمي تبديل كرد. كه اين هم خود نشاني از روحية آرامشجو، صلحطلب و باگذشت اين فرهنگ ميباشد.
«دارِ دكتم نالْنِه حالِ دكتم نالْنِه»
آن كس كه در ميان شاخه قطور درخت گير كرده مينالد، كسي هم كه در ميان شاخههاي نازك زير درخت گير كرده مينالد.
كنايه: ممكن است كسي كه مشكل كوچكي دارد آه و فغان بسيار نمايد اما بايد به داد كسي رسيد كه در انبوه مشكلات گرفتار است و حتي فرصت ناليدن و فرياد زدن هم ندارد.
«دِزْ پِرِسِنِه مِرْدِ گيرْنِه»
دزد برميخيزد، مرد را ميگيرد و ميگويد دزد.
كنايه: افرادي با جلوة دروغين و هياهوي كاذب براي پوشش دادن تقصيرات و جرم خود، كساني را كه به جرم آنها آگاه بوده، با نيرنگ و توطئه خراب ميكنند.
«در اگَرْ زَرِ درْ بُو وِ پِشْتِ بَنِ چُو»
اگر در انبار زر باشد پشت آن را با چوب قفل ميكنند (منظور كلون چوبي بوده كه پشت دربهاي قديمي ميانداختند كه حكم قفل و بست امروزي را داشته)
كنايه: اگر صاحب مقام و منصب و احياناً اموال زياد هستي لازم است به پشتوانههاي انساني توجه داشته باشي و به خود غره نشوي. شايد روزي ياران و اقوامي كه از تو پايينتر و ضعيفتر باشند پشتيبان مقتدري براي تو باشند (به اندازه همان كلون چوبي كه به صورت يك تكه چوب كوچك و بيبهاست اما پشت درب انبار زر كه قرار ميگيرد نقش ارزندهاي دارد)
«دِزْ باش و دَلير باش، قَحْبِه باش و شَرير باش»
كنايه: در هر كاري كه هستي بهترين باش، در انجام هر كاري سرآمد باش.
«دِشْن تُن گَتْتَر كَلا دَرِ»
بزرگتر از كوزه، خمره است.
كنايه: دست بالاي دست بسيار است.
«دَكُورْدِه گيِه سَرْ قوّت كُنِه»
بر سر گو…يده ديگري زور ميزند.
كنايه: كسي كه كار انجام شده ديگري را به نام خودش تمام ميكند.
«دَلِه مَلِه گُو تِه كُرْدِ سَگ نَوونِه»
تولة سگ ولگرد سگ چوپان نميشود.
كنايه: نسل بد، نيكو نگردد چون بنيادش بد است.
«دير دلبر و نَزيك زهرِوَرْ»
از دور دل ميبرد و از نزديك زهره آب ميكند.
كنايه: برخي از آدمها يا اشياء تا وقتي كه به جزئيات آنها معرفت پيدا نكردهاي، تحسين كاذبي در تو ايجاد ميكند و دل تو را ميبرند اما وقتي به آنها نزديك ميشوي و از جزئيات آنها با خبر ميشوي و شناخت پيدا ميكني موجب تنفر و دلزدگي و گاهي هراس در تو ميشوند.
«دُو رِ بَيَه وِرِه خالِه ماسّه»
دوغ را ديد گمان كرد ماست است.
كنايه: به كسي گفته ميشود كه با اندك امكانات، يا پست و مقام، يا علم و يا هر چيز ديگري مغرور گشته و چشم از واقعيتها ميپوشاند و دچار افاده و غرور ميشود.
«دوسه تَلِه سِفْ كنِّ انارِه»
سيب تلخ سوغات دوست از انار كن شيرينتر است.
كنايه: معادل ضربالمثل فارسي هر چه از دوست رسد نيكوست.
«دُونِه دَوو كِلا رِ پِلا بَپِتَنْ چِه كارِه؟»
برنج اگر در خمره باشد پلوپختن كار آساني است.
كنايه: اگر امكانات باشد انجام كار سخت نيست. بعضي از عدم توناييها به جهت عدم تمكن مالي است.
«ديو دره، كَمْ ديو دَوَ»
در دره ديوها، ديو كم بود يكي هم به آن اضافه شد.
كنايه: در جايي كه شلوغ و تراكم جمعيت باشد و تعداد ديگري هم به آن اضافه شوند اين مثل گفته ميشود.
«رَجِه سَرِ اَفتابِه»
آفتاب لب بوم است.
كنايه: روزگار پيري و پايان عمر را ميرساند.
«رنگ هاكُرْدْ مِرْغُونِه عيد روزا»
تخم مرغ رنگ كرده در روز عيد براي تزيين سفره كارايي دارد.
كنايه: هر چيز در زمان و مكان خود نيكو قابل استفاده است. اگر زمان و مكان مناسب آن بگذرد بلااستفاده و بيمعنا خواهد بود. (در مازندران جهت آرايه سفره عيد نوروز، تخممرغها را با طيفهاي مختلف رنگآميزي ميكنند)
«سَگَكْ اگر خُونِه ساز بِيَه چَ گَزِنا كوله بِنْ درازْ بِيَه»
سگ اگر قرار بود خانهاي براي خودش بسازد چرا هميشه زير سايه بوته گزنه درازكش است.
كنايه: شخصي كه پيوسته براي انجام كاري غُلُو ميكند اما هيچگاه به آن اهتمام نميورزد و نتيجه اين است كه اين شخص عرضه و همتي ندارد.
«سگِ تعريف هاكُني يا دَلِه وُونِه يا چرم دِزْ»
اگر از سگ چوپان زياد تعريف كني يا بيبخار ميشود يا چرم ميدزدد.
كنايه: تعريف كردن بيش از حد در وصف خوبيها، باعث ضايع شدن فرد ميگردد.
«سِري تَلي اُورْنِه»
سيري، مزة تلخي ميآورد.
كنايه: شخصي كه از روي بيميلي و بياشتهايي از غذا ايراد ميگيرد، يا اينكه از شرايط سخت گذشته رها شده و به رفاه و مال و مكنت رسيده و زندگي گذشتة خود را ياد نميآورد.
«شانسْ كِه دَگِرْدِه پالوده دَنُنْ اِشْكِنِه»
شانس كه برگردد پالوده هم دندان ميشكند.
كنايه: اگر اقبال با آدمي يار نباشد همة راههاي زندگي به بنبست ميرسد.
«شِتِرِ گردن بِلَنِه وِ هفتْ گُذَرِه نَزِنِّه»
اگر گردن شتر دراز است براي بريدن سرش و ذبح شرعي، از هفت جاي مختلف آن را قطع نميكنند.
كنايه: اگر كسي مال و امكانات بيشتري دارد ميبايست از او به اندازه و نسبت به ديگران خراج و ماليات يا هر كمك عامالمنفعهاي را اخذ كرد و چون مال بيشتري دارد نبايد به هر بهانهاي او را تحت فشار قرار داد. در خصوص توقع بيجا داشتن از شخص گفته ميشود.
«شيرِنِّه خَرْمِزِه شالِ خوراكه»
خربزه شيرين و رسيده هميشه عايد شغال است.
كنايه: چيزهاي خوب عايد افرادي ميشود، كه قدردان آن نيستند.
«شير سَرْ شيَه ماسِّه پي كُمينْ»
شير جوشيد و از شيرجوش بيرون ريخت، ما ماست را فوت ميكنيم كه سر نرود.
كنايه: كاري كه بيحاصل و نابجا انجام شود.
«جُلِه شير، مَلَكِ باج نَوُونِه»
پيمانههاي پر از شير باج و بهرههاي مالكانه محسوب نميشود.
كنايه: بيحساب و كتاب و خرد خرد پرداختن، در زمان تسويه به حساب نميآيد.
«شير كِه پير بَوُو، شالِ خَنِّه زَنُونِه»
شير كه پير شود شغال هم او را به تمسخر ميگيرد.
كنايه: پيري، روزگار ناتوانيِ جسمي است و در مقابل هر ناچيز و هر كسي، انسان رنجور و ضعيفي است.
«عيد بيما، سيزده بيما، گَتِه كِوانو تازه بيما»
عيد آمد و رفت، سيزده به در هم گذشت، كدبانوي بزرگ تازه عيد ديدني آمده.
«عارِسَكْ كَلْ بيَه كَمْ بيَه گ..زَمْ بَزا»
سر عروس كچل بود و عيبش كم نبود، باد معده هم در كرد.
كنايه: آبروريزي و بيحيثيتي پياپي ناشي از بياحتياطي است.
«غريب دلسوزْ بَوُو غمخوار نَوُونِه»
غريبه ممكن است دلش بسوزد اما غمخوار تو نميشود.
كنايه: اگر هر چه قدر آشنا و اقوام بدي كنند ولي در مواقع سختي و درماندگي، غمخوار تو هستند ولي غريبه فقط براي لحظهاي دلش ميسوزد و فراموشت خواهد كرد.
«قاضي كه طرف بُو، زن طلاقِه»
قاضي كه طرف دعوا و مقابل باشد در واقع طلاق زنت صادر شده است.
كنايه: در پيشگاه بيعدالت، اثبات حقيقت، نشدني و چارهاي جز تسليم نيست. اين مثل در مواقع ضايعشدن حق است و هنگامي كه با حكم ناحق، مظلوم به حق خويش نميرسد.
«كار كُنه خرِ نون خورْنِه زَرِ»
چون خر كار كردن و نان به قيمت زر خوردن است.
كنايه: تلاش وافر در زندگي جهت رفاه و راحتي بيشتر است.
«كِرِ وِنِه كُپا هَسّه»
دسته علف او مانند تلي بزرگ از علف است.
كنايه: اين مثل به شخصي اشاره ميكند كه دلاور و پرتلاش و خستگيناپذير است.
«كَلِ كَلْ بُتَنْ عيب نيَه»
كچل را كچل گفتن عيب نيست.
كنايه: عيب واقعي كسي را چون آينهاي صادقانه و بيريا به او بگويي در واقع از او عيبجويي نكردهاي و به او كمك ميكني تا عيبش را رفع كند.
«كَلْ هَسِّمِه دلاور، حرف زَمه برابر»
من كچل بيباك هستم حرف را رو در رو ميگويم.
كنايه: اين مثل را زماني ميگويند كه شخصي لازم است رو دربايستي را كنار بگذارد و حرفي را كه با پنهانكاري گفته نميشود مستقيماً و روشن و واضح بگويد.
«كلْ پيرْ وَرْزا رِ خوشِه»
شخم زدن براي گاو نر كار كشته لذتبخش است.
كنايه: كار براي فرد با تجربه خوش و لذتبخش است.
«كربلاي گِلْ نَوُو، چِلْچِلاي كولي نَوُونِه»
اگر خاك كربلا نباشد چلچلهاي نميتواند براي خود لانه بسازد.
كنايه: اگر كسي موفقيتي دارد حتماً از پشتوانه مالي و فكري قوي برخوردار است.
«كِرْكِ كينْگْ دارْنِه، غازْ مرغونِه كُنِه»
ك..ن مرغ دارد و تخم غاز ميگذارد.
كنايه: چون خيلي زرنگ و فعال است بنابراين بيشتر از ظرفيت و امكانات موجود سود حاصل ميكند.
«كمتر بَخُور، جمعترْ بَخُوس»
كمتر بخور، جمعتر بخواب.
كنايه: قانع باش و طمع نكن تا به دردسر نيفتي.
«كَنّا پيشِ واشْ بِرِ»
علفهاي جلوي درب و در مسير راهروها هميشه پژمرده و غيرقابل چراست.
كنايه: انسان هميشه به امكانات و داشتههاي خود توجهي ندارد و حسرت نداشتهها را ميخورد. معادل فارسي آن «مرغ همسايه غاز است».
«كو كَشْ دَكُنِه، دريا شِ خودْرِه شُورْنِه»
در كوهستان قضاي حاجت ميكند و با آب دريا خود را طهارت ميكند.
كنايه: شخصي كه در كارها سرعت عمل دارد و فاصلهها را با همت و تلاش كم ميكند.
«كورِهچي كِه اين دارْ و اون دارْ كُنِه، پيتِه دارْ وِ قسمت وُونِه»
كورهچي زغال كه به دنبال كندههاي درخت وسواس به خرج ميدهد و از اين درخت به درخت ديگر ميرود، در آخر كنده پوسيده قسمت او ميشود.
كنايه: وسواس بيش از حد در انتخاب هر چيزي موجب عوايد بد خواهد شد.
«كوه بُسِّه درِه رِ مَشْتْ بَوَ»
كوه فرو ريخت و دره را پر كرد.
كنايه: چنان مصيبت و چنان خرابي به بار آمد كه جبران آن غيرممكن است. اين مثل در اعلان خبر جنايت و يا واقعهاي اسفبار و عظيم به كار ميرود.
«كو رِ وَرِه چَرْنِه، خُنِه رِ وَچِهْ»
كوه را بره ميچرد، خانه را بچه.
كنايه: خانوادههاي پرجمعيت و عيالوار هميشه تهي از اقتصاد قوي ميباشند.
«كالِشِ مِلْ بُو كَلِ وَرْزا رِ دوشِنِه»
اگر ميل گاوبان باشد از گاو نر هم شير ميدوشد.
كنايه: كسي كه انجام خواستهاي هر چند منطقي را رد ميكند و توجيه زيادي هم جهت عدم توانايي خود در انجام آن اظهار ميكند اما نظر درخواستكننده تأمين نميشود. و شخص درخواستكننده اين مثل را به عنوان اين كه شخص از همة فرصتها و امكانات براي انجام خواسته او به كار نبرده و توانمندياش را در اختيار او قرار نداده گفته ميشود.
«گالِشْ كِه كُلك نارْنِه بينِما اَ»
گالش (گاوبان) بدون بالاپوش نمدي بدقواره است.
كنايه: براي انجام هر كاري بايد امكانات مربوط به آن را فراهم كرد.
«گَبْ دهنِ دِلِه دُرِّ دَره درِ درْ گاشي عالمْ پِرِه»
سخن در دهان دُرْ است و چون برون آيد در عالم پر است.
كنايه: از سنجيده سخن گفتن است. سخن وقتي گرانبهاست كه چون دُرّ ناياب و پرخريدار است.
«گَبي كِه چاق نَكُنِه لاغر چَرْ»
حرفي كه چاق نميكند چرا لاغركند.
كنايه: حرفي كه به آبرو و عزت انسان نميافزايد چرا بايد گفته شود كه از آبرو و شخصيت انسان كم كند؟
«گِرْزِه كُولي نَشِمَّه ساجِه كُوتِلِه رِ شِه دِمْ دَوِسِّه»
موش داخل لانهاش نميرفت دسته جارو را هم به دمش بست.
كنايه: به شخصي است كه قبل از حل گرفتاري، مشغلهاي ديگر، از سر بيخردي به آن اضافه ميكند.
«گرن بزْ سرچشمه اُو خُورنِه»
بز گر گرفته در بالادست آب مينوشد.
كنايه: بعضي از افراد بدتركيب و بدظاهر در باطن خود را بسيار ستايش ميكنند و از خودراضياند و به كمتر از حد عالي، راضي نيستند.
«گُو رِ وِ شاقْ سنگين نيَه»
شاخ گاو برايش سنگين نيست.
كنايه: برخي از صفات و داشتههاي هر فردي كه به نظر اطرافيان زائد و بيمصرف است براي خود شخص ممكن است توجيه ضروري و ايدهآلي را داشته باشد. اين مثل در مقابل كسي به كار ميرود كه انسان را از داشتن چيزي و انجام كاري منع ميكند.
«گُو رِ پوسْ هاكُرْدِه وِ دِمْ بَمُونِسِّه»
گاو را پوست كند، دمش باقي ماند.
كنايه: عمدة كار را انجام داده و قسمت بسيار ناچيز آن باقي مانده كه لازم است با حوصله و مقاومت به پايان برساند.
«گُو كِشْ دَكُرْدِه چِكِه وِرِ بَيْتِه»
گاو ميش…شيد چكه پاشيد.
كنايه: اين مثل دلالت بر نسبتهاي دور فاميلي دو نفر به كار ميرود.
«گُوكِ نَيَه كِرِسْ سازِنِه»
هنوز گوساله را نديده، جاي او را ميسازد.
كنايه: آدمي كه با توهم زندگي ميكند فقط توجيهي بدون تلاش و پشتكار و برنامه دارد (البته داشتن خيال زيبا و روياپردازي، امروزه به عنوان يك اثر و انرژي مثبت براي رسيدن به هدفهاي بزرگ اثبات رسيده است. چنانچه هر اتفاق بزرگي كه افتاده ابتدا فقط يك فكر ساده بود)
«مارِ اِشْكَمْ گُواِ كُلُمْ»
شكم مادر دنياي ناشناختني است.
كنايه: اين مثل وقتي به كار ميرود كه برادران و خواهراني را با خصلتهاي متفاوت و غيرقابل قياس ميبينيم.
«ماشِهرِ كِلِه اِنْگِني گناهكار خَوَرْدار وُونِه»
انبر را اگر در اجاق بگذاري گناهكار و مجرم بو ميبرد كه ميخواهي او را داغ كني.
كنايه: اگر كسي گناه و جرمي مرتكب شود اگر وسيلة اثبات گناهكاري او را فراهم كني، اعتراف ميكند.
«مالي كه سر به شينين بُو، صاحاب هم وِ كمكِه»
وقتي مالي قرار است فنا شود، صاحب هم كمك آن ميشود.
كنايه: در بعضي مواقع انسان، مال خود را با دست خود نابود ميكند.
«ماهْ خانِم بِلَني و شاه خانِم درازي يَكيَه»
بلندي ماه خانم و درازي شاه خانم يكي است.
كنايه: در مقياس به كسي گفته ميشود كه ابتدا ادعا ميكرد كار را بهتر از ديگري انجام ميدهد اما در نهايت شبيه كار اولي را انجام داد.
«مرْدِ سَرْ وَلِه»
سر مرد پايين است.
كنايه: مردي كه در پي كسب و كار است وقت و ساعت نميشناسد.
«مردي يخ داشته، مس ناشته»
شخصي يخ داشت، غصه نداشت.
كنايه: نااميدي را از خود دور كن زيرا هيچ يخفروشي كه كالاي او رفته رفته رو به تحليل و كاستي ميرود، كارش را رها نميكند.
«مَسِّه كُلْ كُلْ كُنِه»
تكسرفههايي از روي مستي و بيعاري ميكند.
كنايه: با شكم سير حرف ميزند.
«مَهْرْ همه جا پِتْ بَخُورِه شِه كوليِ دَمْ راسْ شِنِه»
مار هر جا كج و معوج برود جلوي لانة خود راست ميرود.
كنايه: هر كس بايد حداقل در محل زندگي خود، در كوي و محلة خود سالم زندگي كند و خوشنام باشد ولو اينكه در جاي ديگر رعايت اين مسائل را نكند.
«ميچكا هفتا وَچِه كُنِه يَتا بِلْبِلْ وُونِه»
گنجشك هفت تا جوجه به دنيا ميآورد كه فقط يكي از آنها بلبل ميشود.
كنايه: اين مثل به فرزندي موفق بين ساير فرزندان تلقي ميگردد و ديگر اينكه مواقعي گفته ميشود كه نبايد با يك بار تلاش و توليد به ايدهآل فكر كنيم بلكه مقصود و هدف در ممارست و صبر حامل خواهد شد.
«ميون بَخُور، كنار بَخُوسْ»
وسط بخور، كنار بخواب.
كنايه: در سياست و ماجرا داخل نشويد، معادل فارسي ضربالمثل آهسته برو، آهسته بيا كه گربه شاخت نزنه»
«نا رُو دَرْ وَطَنْ دارْمِه، نا غربَتْ دِلِ خوشْ»
نه رو دارم به وطن برگردم و نه در غربت دل خوش دارم.
كنايه: پشيماني و راه بيبرگشت.
«نَخُورْدِمِه هَلي، بَيْتِه مِ گَلي»
آلوچه جنگلي نخورده گلويم گرفت.
كنايه: براي گناه نكرده، تقاص پس ميدهيم.
«نون زيادي، دَنُونِ نِشْكِنِه»
نان اضافه دندان نميشكند.
كنايه: هيچكس ميل به عدم پيشرفت و رفاه كم ندارد بلكه همه خواهان ترقي و تعالي هستند.
«وَرْزا گوزْ بَزا مِزْ بَسوتِه»
به بهانه اينكه گاو زير بار گ… مزدش سوخت.
كنايه: به بهانههاي واهي، حقي را تباه كردن است و موضوع بهانه با اصل آن ربطي به هم ندارند.
«وَرا كَتِه همْ نالْنِه يَكْ وَرْ كَتِه همْ نالْنِه»
آن كه روي زمين لميده است مينالد و آن كسي هم كه به پهلو زمين خورده مينالد.
كنايه: كسي كه از مال و منال و مكنت دنياي برخوردار است از مستي، ناله و نعره ميزند، آن كسي هم كه از بيچارگي و بدبختي زمين خورده مينالد. ميان اين دو چه تفاوتي وجود دارد؟
«وَرْزا هر چي شاق كَني هاكُنِه، گِلْ شِه سَرْ كُنِه»
گاونر هر چه شاخ بر زمين بزند خاك بر سر خودش ميريزد.
كنايه: شخص لجباز هر چه بيشتر لجبازي و يكدندگي كند، بيشتر ميبازد.
«وِرْگْ چه دُونِه قِمَتِ قاطرْ كُرِه چيَه»
گرگ قيمت كره قاطر را نميداند و ارزش مادي آن را براي صاحبش نميسنجد.
كنايه: براي دشمن و يا دزد مال و ناموس، ارزش حيثيت و مال ديگران مهم نيست.
«وسطْ خوارِ كنار مِجْ»
از وسط ميخورد از كنار راه ميرود.
كنايه: به فرد محافظهكار گفته ميشود.
«وَشْنا رِ نونِ لاكْ سَرْ دَرِ»
گرسنه را فرصت و تحمل تا رفتن و رسيدن به جاي نان نيست.
كنايه: كسي كه موقعيت مالي ضعيفي دارد اما امكان صبر كردن در وصول مطالبات يا سرمايهگذاري طولاني مدت را ندارد.
«همه شُونِه رِ قُوَتْ دَرِه، تِ چونِه رِ»
همه با شانه و بازوي قوي كار ميكنند و تو با چانه و فك قوي فقط حرف ميزني.
كنايه: پرحرفي و كمكاري.
«هَنْتي جِنِ كينْگِ چَچي بَزِني»
همانطور كه آتش به جن بزني.
كنايه: شخصي را در اثر گفتن حرفي يا عملي نامربوط آنچنان عصباني كني كه انگار جن را كه مخالف آتش است به آتش بكشي.
«يا وَرينْ لا يا وَرُون لا»
يا اين طرف، يا آن طرف»
كنايه: كار را بايد يك سره كرد و از بلاتكليفي خارج شد.
«يَتا بِنْجْ باعث وُونِه چارْتا زِرا همْ اُو خُورنِه»
يك خوشه برنج باني آب خوردن هزاران گياه هرز و خودرو و وحشي ميشود.
كنايه: گاهي انسان بايد منشاء و منبع خير براي ديگران و مردم جامعة خود باشد. مانند همان برنجي كه باعث آبياري گياهان در طول مسير آبراه تا اطراف خود ميشود.
«يَكْ تيم باروت داشته، براي نِمود داشته»
اندكي باروت براي خودنمايي داشت و هيچگاه از آن استفاده نميكرد.
كنايه: داشتن هر چيز مادي و معنوي زماني مفيد است كه بتوان از آن استفاده بهينه كرد نه براي خودنمايي و نمايش به ديگران.
ضرب المثل مازندرانی با معنی
آرایش
مدل مو
مدل لباس
آسیه گو دوش نیه گنه زمین تپه چاله دارنهمعنی:آسیه دوشیدن گاو را بلد نیست می گوید زمین تپه و چاله دارد.موارد استعمال: عرضه انجام دادن کاری را ندارد بهانه گیری می کند.
اغوز دار سر اسّا صد نفر وره کتپل زندنهمعنی: گردویی که بالای درخت می باشد صد ها نفر برای چیدنش چوب پرت می کنندموارد استعمال: پشت سر دختر جهت خواستگاری او حرف های بسیاری می زنند.
تا دست جا چند تا مگر هندوانه گیرنّهمعنی: با یک دست مگر می توان چند هندوانه برداشت.موارد استعمال: یک نفر مگر می تواند چند مسئولیت را قبول کند یا مسئولیت چند کار را در یک زمان قبول کردن.
اتّا گوش دره هسه اتا گوش دروازهمعنی: یک گوشش مانند در ، گوش دیگرش مانند دروازهموارد استعمال: حرف نشنوی کردن
امید داشتن به از خوردنمعنی: امیدوار بودن بهتر از خوردن است.موارد استعمال: امید را از دست ندادن
انگور انگور جا لکه یادگیرنه، همسایه، همسایه جا فنمعنی: انگور پوسیده باعث پوسیدگی انگور کناری خودش می شود و همسایه نیز از همسایه دیگر هنر می آموزد.موارد استعمال: چشم هم چشمی کردن .
این اسبه مرغنه سیو کرک شنهمعنی: این تخم مرغ سفید از آن مرغ سیاه است.موارد استعمال: قدر پدر و یا مادر را در موقع بدست آوردن تمام، دانستن.
این چش ره شی مار دارنه بموافن خیال دارنهمعنی: این چشمی که مادر شوهر دارد قصد آمدن دارد.موارد استعمال: حالا حالا ها دست بردار نیست، در قصدش مصمم است.
بامشی دست گوشت جا نرسنه گنه بو دنه.معنی: گربه دستش به گوشت نمی رسد می گوید بو می دهد.موارد استعمال: عرضه انجام کاری را نداشتن.
منبع:avaxnet.com
سایت سرگرمی ، طنز ، جوک ، اس ام اس، معما ، تست هوش ، حکایات
«تا کچیک نه ایی *** گت نبونی»تا خودت را کوچک نکنی، بزرگ نمی شوی.
با عرض سلام خدمت همه دوستان…
اول یه عذر خواهی بابت غیبت طولانی مدتی که داشتم … ضرب المثل مازندرانی با معنی
زمستونه و خوابش دیگه!! وبلاگ ما هم یه مدتی به خواب زمستونی فرو رفته بود اونم از نوع عمیقش!! خلاصه از همه دوستان بابت تاخیری که داشتم عذر می خوام امیدوارم بتونم جبران کنم…
بگذریم…
مطمئنا برای شناخت فرهنگ و آداب و رسوم هر جامعه ضرب المثل ها می توانند کمک شایانی به ما بکنند.. به وسیله این ضرب المثل ها که حاوی نکات اخلاقی و اجتماعی و انتقادی و ادبی فراوانیست می توان به شناخت نسبی در مورد فرهنگ مردم هر جامعه دست پیدا کرد..
به نظر خودم یکی از دلایلی که لهجه مازندرانی رو شیرین و جذاب جلوه میده ، استفاده ی فراوان از ضرب المثل هاییست که مردم این دیار در صحبت های روزمره خود به کار می برند… ضرب المثل های زیبا و البته پر کاربردی که اکثرا ریشه تاریخی دارند و مازنی ها این را از گذشتگان خود به ارث برده اند…
یه جایی خوندم علامه حسن زاده آملی در كتابي ١٨٠٠ ضرب المثل مازندراني را جمع آوری کرده و به طور دقیق ریشه یابی کرده و هرکدوم از آنها رو به طور دقیق با دلایل اسلامی گره زده…. ضرب المثل ابتدای مطلبم هم به زبان علامه حسن زاده بیان شده…
نکته جالبی وجود داره اینه که حیوانات نقش زیادی را در شکل گیری ضرب المثل های مازندران ایفا می کنند..
سعی می کنم در چند پست جداگانه ضرب المثل ها رو قرار بدم…ضرب المثل هایی که هم مفهوم بیشتری داشته باشه و هم اینکه به فرهنگ منطقه ما نزدیک تر باشه…
دوستانی هم که ضرب المثل های دیگری رو به ذهن دارن به صورت خصوصی در نظرات برامون بنویسند که بتونیم در پست های بعد از آنها استفاده کنیم…
دوستان اگه می تونید در نظراتتون اون ضرب المثلی که فکر می کنید زیباتر بوده رو ذکر کنید
ضرب المثلهای مازندرانی
۱-گوش عزیزه گوشواره عزیز تر وچه عزیزه ، ادب عزیزتر
فرزند برای انسان عزیزه ولی ادب عزیزتر(آبرو و احترام ارزشش از فرزند هم بیشتره)
پلوی احمد را می خوری وبرای محمد فاتحه می خوانی؟!
۳- ته چنه ره لَرگِه كُولِ جه دَوِنْدِن : به مفهوم اشاره به پرچانه بودن است
۴-آدم دل خش بوئه خانه کالی پشت بوئه
دل آدم خوش باشد خانه آدم پشت لانه مرغ دانی باشد..
اگر آدم دل خوشی داشته باشد زندگی در جاهای کوچک و فقیرانه نیز قابل تحمل است.
۵- شالِ شکار شونی، شیِرِ اسلحه دار
به شکار شغال که می خواهی بروی، اسلحه شکارِ شیر را بردار(در بیان محتاط بودن می آید).
این مثل را عمدتاً در وقت سفر و در توجیه خرجی و توشه نامناسب داشتن ذکر می کنند یعنی بهتر است از روی احتیاط، بیشتر از حد نیاز تدارک دید.
۶-وِشنا ره خارش نِوَنه ، خوره بالش نوِنه
آدم گرسنه اهمیتی به خورشت غذا نمیدهد و آدم خواب آلود بهانه بالشت نمیگیرد.
این ضرب المثل زمانی بکار میرود که فردی برای انجام یک عمل بهانههای بیمورد میآورد.
۷-گوسفند هرچی لاغر بوشه، خاش می سر خاسنه
گوسفند هرقدر هم که لاغر باشد، روی پشم خودش میخوابد.
این مثل را در مورد افرادی می زنند که بافقرشان میسازند و دست نیاز پیش دیگران دراز نمیکنند.
۸-آغوز خواني بخوري ، ونه چك چك صدا ر نشنوئي ؟!
مي خواي گردو بخوري اما نمي خواي صداي شكستن اون رو بشنوي ؟ضرب المثل مازندرانی با معنی
مفهوم کنایی : رسیدن به خواسته ها با رنج همراه استمعادل فارسی: خربزه می خوری پای لرزش هم بنشین
۹-اَنده مَر بخارده تا افی بَیّه
آنقدر مار خورد تا افعی شد
۱۰-آش که جا هاکارده بوشه همه وره انگوس زنّنه
آش آماده اگر در ظرفی ریخته شود ازهمه طرف به آن انگشت می زنند
اگر کاری آماده باشد همه به دنبالش می روند..
۱۱-پیش دکتی پشت سر ره هم هارش
جلو که افتادی به پشت سرت نیز نگاهی بنداز
اگر به مال و مقامی رسیدی به افراد زیر دست خود نیز گوشه چشمی داشته باش
اگر به جایی رسیدی گذشته خود را فراموش نکن
۱۲-اسب با بار، گوم وونه
معني: در آن مكان اسب با بارش گم مي شود.
مفهوم : در منزل فلاني آنقدر شلوغ و بي درو پيكر است كه اگر اسب با بار به درونش برود پنهان مي شود
۱۳-ونه شیر، شکار هاکانه، شال بخاره
باید شیر شکار کند تا شغال بخورد.
۱۴-رندی ورته پلا دنیه(رندی ورته مرسه)
بعد از ته دیگ مسه (بعد از ته دیگ به مس میرسیم…). مس در اینجا استعاره از دیگ هست.
این ضرب المثل موقعی بکار میره که دیگه کار از کار گذشته باشه و نشه کاری از پیش برد…
به اصطلاح موقعی که به آخر خط رسیده باشیم…
۱۵-مِن گُمبه نَره وِه گُنه بَدوش
من میگم نره، اون میگه بدوش
کنایه ازاینکه طرف حرف کسی را متوجه نشود
۱۶-بَپِتِه خَروِزِه شال نَصیب وونه
خربزه رسیده نصیب شغال میشه
کنایه از: طرف برای کاری زحمت می کشد، اما موقع ثمر دادن کارش کس دیگری سر وقت حاضر می شود تا سودی از آن ببرد
۱۷-همه چی نازِکی جه بُسِنِه، ظلم کالفتی جِه
هر شیء از نازکی پاره می شود، اما ظلم هر چه بیشتر شود و نمود بیشتری پیدا کند زمینه سقوطش بیشتر می شود
۱۸-شاه شاخدار بخاسته لِسک هم راه دکته لسک= حلزون
شاه دعوت کرد از اونایی که شاخ دارن حلزون هم راه افتاد بره!!
کنایه از دخالت در کاری که به او مربوط نیست
۱۹-شو سیو، گو سیو
شب سیاه و گاو سیاه.
اگر کسی بخواهد در شب با لباس ساده یا کفش ساده بیرون برود این مثل را میزنند یعنی کسی متوجه عیبهای لباس نمیشود.
۲۰-آخِر، ماسّه پَلی هادا
معني: آخر ماست را ريخت.
مفهوم : خراب كاري ، آبرو ريزي وبه عملي گفته مي شود كه غير قابل جبران است.( در صورت ريخته شدن ماست بر زمين جمع كردن آن غير ممكن است)
0