ضرب المثل درباره فصل تابستان

دوره مقدماتی php
ضرب المثل درباره فصل تابستان
ضرب المثل درباره فصل تابستان

زیبایی بهار همواره موجب شده است بسیاری از نویسندگان و شاعران سرزمین کهن ایران در وصف آن سخن بسرایند و همچون ‏‏«صدای سخن عشق» گفتارشان اصلاً تکراری نیست. ‏

در ادبیات عامیانه و شفاهی مردم کوچه و بازار هم این فصل نمود خاصی دارد و آنچه که در ضرب المثل ها، متل ها، قصه ها و ‏باورهای مردم آمده است نشانگر جایگاه خاص این فصل در زندگی مردم است.

عباراتی همچون ‏

‏«سیاه بهار» ‏و یا ‏‏«گدابهار»‏

از خشکسالی و یا وقوع سیل و نزول برف و باران زیاد و بی موقع حکایت داشت. کافی بود در فصول پاییز و زمستان برف و ‏باران به اندازه کافی نازل نشود و طبیعی بود که خطر بی آبی کشاورزی دیم را تهدید کند و «قحط و غلا» پیامد این خشکسالی ‏بود و کمبود میوه ها و غلات، گرانی آنها را در پی داشت و در این جا عبارت «سیاه بهار» مصداق می یافت.

ضرب المثل درباره فصل تابستان

دوره مقدماتی php

گویا در یکی از ‏قحطی های سال های پایانی قرن گذشته بخیل شدن آسمان بر زمین چنان شد که افراد خیر جهت رفع گرسنگی مردم «دمپختک» ‏در کوچه و خیابان بار می گذاشتند، با این حال تعداد بسیار زیادی از مردم تهران از گرسنگی تلف شدند.

در مقابل عبارت «سیاه بهار» که عموماً مختص امور دام و کشاورزی بود، عبارت «گدا بهار» در مورد امور اداری و شاغلان در ‏ادارات دولتی رایج بود. ‏

برخلاف امروز که پول به شکل اسکناس بسیار و فراوان در بازار رواج دارد و دست به دست می شود و مازاد تورم هر ساله ریشه ‏در این درد بی درمان دارد، پول ـ اعم از مسکوک و اسکناس ـ چندان در بازار گردش نمی کرد و با توجه به درآمد اندک ‏شاغلان در بخش دولتی و همچنین تعداد کم افراد شاغل در این رشته، اکثراً نقدینگی خود را در اسفند و فروردین از دست می ‏دادند و برای ماه های بعد، دچار بی پولی می شدند و جالب آن بود که برخلاف این روزها، قیمت ها سیر نزولی پیدا می کرد و ‏با آمدن میوه های گوناگون و فراوانی و ارزانی آنها، باز هم قدرت خرید، چندان وجود نداشت و مردم در حسرت میوه های ‏نورسیده می ماندند و عبارت «گدابهار» مصداق می یافت. ‏

حال، نگاهی داریم به برخی از ضرب المثل ها و کنایه های مردم طهران ـ و یا منسوب به آنها ـ و همچنین ظرایفی که در این ‏عبارات وجود دارند؛

سالی که نکوست از بهارش پیداست:‏

نیم بیت دوم این عبارت «ماستی که ترشه از تاغارش (=تغارش) پیداست.» سال اگر «ترسال» بود و برف و باران به موقع می آمد، ‏نکویی آن هویدا بود و اگر سرمای بی موقع موجب از بین رفتن سردرختی ها می شد، مردم آن را به بدیمنی تعبیر می کردند و ‏از آن جا که ماست چرخ کرده ـ چربی گرفته تا انتها ـ فقط در تغار عرضه می شد و قیمت نازلی داشت و خریداران چندانی جز ‏افراد فقیر و تهیدست نداشت، تاغاری بودن ماست، دلیل بدی آن بود و این ضرب المثل رایج در محاورات عامه می گشت.

بزک نمیر بهار میاد، کـُمبـُزه با خیار میاد:‏

کمبزه یا کنبزه یا کنبیزه، نوعی خیار یا به عبارتی خربوزه کال است و در صورت رسیدن، حلاوت و خوش خوراکی کال آن را ‏ندارد. ‏

کمبزه بسیار کمیاب بود و از آن جا که خیار درختی شناخته شده نبود در زیر مشمع و گلخانه هم بلد نبودند به عمل آورند، خیار ‏نوبر هم بسیار گران بود و خوردن خیار نوبرانه و کالک کمبزه، کار هر کس نبود و وعده دادن آن، وعده سرخرمن بود و این ‏ضرب المثل به کار می رفت.

مثل ابر بهار:‏

ابرهای بهاری رگبار به دنبال دارند و بر خلاف امروز که تمامی خیابان ها آسفالت هستند و غیر قابل نفوذ، در گذشته کافی بود ‏رگبار تندی «در بگیرد» و سیلاب در کوچه ها و خیابان ها سرازیر می شد و از آن جا که معبر و جوی چندان شناخته شده ‏نبودند، سیل لاجرم از راه می رسید، عبارت «مثل ابر بهار» حکایت اشک سیل آسا را نیز تداعی می کرد.

بهار خواب:‏

امروز دیگر در ساختمان سازی، چیزی به نام «بهار خواب» وجود خارجی ندارد ‏

اما در روزگاران گذشته، یکی از شیرین ترین خواب ها، خوابیدن در بهارخواب در هوای سکرآور بهار بود. ‏

اکثر بهارخواب ها رو به حیاط خانه ها بود و آن دسته از بهارخواب ها که رو به خیابان بودند به علت سکوت حاکم بر شهر، ‏باعث اغتشاش خواب نمی شدند، اما خوابیدن در بهارخواب رو به حیاط، اگر در زیر آن حوض خانه واقع شده بود، لذت ‏دیگری داشت. ‏

چه بسیار بهارخواب در فصل بهار و تابستان که مورد استفاده قرار می گرفت و با طلوع آفتاب، سحرخیزی به سراغ شخص می ‏رفت.

 

 

منبع: http://norouz94.ir

 

 

* ریشه ضرب المثل خر بیار باقلا بار کن

* ریشه ضرب المثل از کوره در رفتن

* ریشه تاریخی ضرب المثل ایراد بنی اسرائیلی

 

 

برای نظردهی بعدی، نام، ایمیل، و وب سایت خود را در این مرورگر ذخیره کنید.

ضرب المثل درباره فصل تابستان

اگر ما بخوایم همین طوری دست رو دست بذاریم تا شاید یکی دیگه کاری مفید انجام بده شاید دیگه مفید بی معنی بشه باید بدونیم که برای پیشبرد کارهامون به خصوص در ادارات و سازمان ها باید همگی احساس مسئولیت داشته باشیم نذاریم مشکلات درون سازمانی باعث بشه که کارهایی رو که باید درست انجام بدیم رو با درگیری های بی ربط و حسادت های بی جا نتونیم انجام بدیم.

سالی كه نكوست از بهارش پیداست:‏نیم بیت دوم این عبارت «ماستی كه ترشه از تاغارش (=تغارش) پیداست.» سال اگر «ترسال» بود و برف و باران به موقع می آمد، ‏نكویی آن هویدا بود و اگر سرمای بی موقع موجب از بین رفتن سردرختی ها می شد، مردم آن را به بدیمنی تعبیر می كردند و ‏از آن جا كه ماست چرخ كرده ـ چربی گرفته تا انتها ـ فقط در تغار عرضه می شد و قیمت نازلی داشت و خریداران چندانی جز ‏افراد فقیر و تهیدست نداشت، تاغاری بودن ماست، دلیل بدی آن بود و این ضرب المثل رایج در محاورات عامه می گشت.

بزك نمیر بهار میاد، كـُمبـُزه با خیار میاد:‏كمبزه یا كنبزه یا كنبیزه، نوعی خیار یا به عبارتی خربوزه كال است و در صورت رسیدن، حلاوت و خوش خوراكی كال آن را ‏ندارد. ‏كمبزه بسیار كمیاب بود و از آن جا كه خیار درختی شناخته شده نبود در زیر مشمع و گلخانه هم بلد نبودند به عمل آورند، خیار ‏نوبر هم بسیار گران بود و خوردن خیار نوبرانه و كالك كمبزه، كار هر كس نبود و وعده دادن آن، وعده سرخرمن بود و این ‏ضرب المثل به كار می رفت.

مثل ابر بهار:‏ابرهای بهاری رگبار به دنبال دارند و بر خلاف امروز كه تمامی خیابان ها آسفالت هستند و غیر قابل نفوذ، در گذشته كافی بود ‏رگبار تندی «در بگیرد» و سیلاب در كوچه ها و خیابان ها سرازیر می شد و از آن جا كه معبر و جوی چندان شناخته شده ‏نبودند، سیل لاجرم از راه می رسید، عبارت «مثل ابر بهار» حكایت اشك سیل آسا را نیز تداعی می كرد.

ضرب المثل درباره فصل تابستان

بهار خواب:‏امروز دیگر در ساختمان سازی، چیزی به نام «بهار خواب» وجود خارجی ندارد ‏اما در روزگاران گذشته، یكی از شیرین ترین خواب ها، خوابیدن در بهارخواب در هوای سكرآور بهار بود. ‏اكثر بهارخواب ها رو به حیاط خانه ها بود و آن دسته از بهارخواب ها كه رو به خیابان بودند به علت سكوت حاكم بر شهر، ‏باعث اغتشاش خواب نمی شدند، اما خوابیدن در بهارخواب رو به حیاط، اگر در زیر آن حوض خانه واقع شده بود، لذت ‏دیگری داشت. ‏چه بسیار بهارخواب در فصل بهار و تابستان كه مورد استفاده قرار می گرفت و با طلوع آفتاب، سحرخیزی به سراغ شخص می ‏رفت.

یادداشت نصرالله حدادی، پژوهشگر تاریخ تهران و فرهنگ عامه را در مجله نوروزی خبرآنلاین بخوانید.


زیبایی بهار همواره موجب شده است بسیاری از نویسندگان و شاعران سرزمین کهن ایران در وصف آن سخن بسرایند و همچون صدای سخن عشق گفتارشان اصلاً تکراری نیست. در ادبیات عامیانه و شفاهی مردم کوچه و بازار هم این فصل نمود خاصی دارد و آنچه که در ضرب‌المثل‌ها، متل‌ها، قصه‌ها و باورهای مردم آمده است نشانگر جایگاه خاص این فصل در زندگی مردم است. حال، نگاهی داریم به برخی از ضرب‌المثل‌ها و کنایه‌های مردم طهران ـ یا منسوب به آنها ـ و همچنین ظرایفی که در این عبارات وجود دارد:

 سالی که نکوست از بهارش پیداست:

نیم بیت دوم این عبارت «ماستی که ترشه از تاغارش (تغارش) پیداست.» سال اگر «ترسال» بود و برف و باران به موقع می آمد، نکویی آن هویدا بود و اگر سرمای بی موقع موجب از بین رفتن سردرختی‌ها می‌شد، مردم آن را به بدیمنی تعبیر می‌کردند و از آن‌جا که ماست چرخ‌کرده ـ چربی گرفته تا انتها ـ فقط در تغار عرضه می‌شد و قیمت نازلی داشت و خریداران چندانی جز افراد فقیر و تهیدست نداشت، تاغاری بودن ماست، دلیل بدی آن بود و این ضرب‌المثل رایج در محاورات عامه می گشت.

ضرب المثل درباره فصل تابستان

 بزک نمیر بهار میاد، کـُمبـُزه با خیار میاد:

کمبزه یا کنبزه یا کنبیزه، نوعی خیار یا به‌عبارتی خربزه کال است و در صورت رسیدن، حلاوت و خوش‌خوراکی کال آن را ندارد.

کمبزه بسیار کمیاب بود و از آن جا که خیار درختی شناخته شده نبود در زیر مشمع و گلخانه هم بلد نبودند به عمل آورند، خیار نوبر هم بسیار گران بود و خوردن خیار نوبرانه و کالک کمبزه، کار هر کس نبود و وعده دادن آن، وعده سرخرمن بود و این ضرب‌المثل به کار می‌رفت.

 به هوای بهار و حال بچه اعتمادی نیست:

آنها که گول هوای گرم بهار را می‌خورند، با اندک گردش هوا، امکان دارد دچار سرماخوردگی شوند و کار بیخ پیدا کند به همین دلیل اعتمادی به آن نیست و نباید لباس گرم را فراموش کرد. از سوی دیگر با اندک تغییر حالت در کودکان، حال آنها دگرگون می‌شود و از آن جا که اسهال رایج‌ترین بیماری در کودکان در گذشته بوده و بسیاری بر سر آن تلف می‌شدند، گفته می‌شد: به هوای بهار و …

مثل ابر بهار:

ابرهای بهاری رگبار به دنبال دارند و بر خلاف امروز که تمامی خیابان‌ها آسفالت هستند و غیرقابل نفوذ، در گذشته کافی بود رگبار تندی در بگیرد و سیلاب در کوچه‌ها و خیابان‌ها سرازیر می‌شد و از آن‌جا که معبر و جوی چندان شناخته شده نبودند، سیل لاجرم از راه می‌رسید، عبارت «مثل ابر بهار» حکایت اشک سیل آسا را نیز تداعی می‌کرد.

جوجة پاییزه می‌خواهد سرجوجة بهاره کلاه بگذارد:

بر خلاف بنی‌بشر دوپا که هرگاه اراده کند، می‌تواند زاد و ولد کند، حیوانات فصل مشخصی را برای زاد و ولد در اختیار دارند و هر وقت بخواهند نمی‌توانند صاحب فرزند شوند و من نمی‌دانم چرا ما به حیوانات توهین می‌کنیم و آدم بد و شرور را حیوان‌صفت می‌نامیم.

حیوان نگون‌بخت تمامی تمایلاتش حد و اندازه دارد و آن که حد و اندازه نمی‌شناسد، حیوان ناطق است.

این ضرب‌المثل وقتی به کار می‌رفت که آدم تازه واردی بخواهد سر آدم کهنه‌کاری کلاه بگذارد و از آن‌جا که مرغ در فصول گرم سال عمدتاً «کرچ» می‌شود جوجة پاییزه، چندان وجود خارجی نداشت این کنایه شاید به‌همین دلیل هم به‌کار می‌رفت.

 بهار خواب:

امروز دیگر در ساختمان‌سازی، چیزی به نام «بهارخواب» وجود خارجی ندارد

اما در روزگاران گذشته، یکی از شیرین‌ترین خواب‌ها، خوابیدن در بهارخواب در هوای سکرآور بهار بود.

اکثر بهارخواب‌ها روبه حیاط خانه‌ها بود و آن دسته از بهارخواب‌ها که روبه خیابان بودند به علت سکوت حاکم بر شهر، باعث اغتشاش خواب نمی‌شدند، اما خوابیدن در بهارخواب روبه حیاط، اگر در زیر آن حوض خانه واقع شده بود، لذت دیگری داشت.

چه بسیار بهارخواب در فصل بهار و تابستان که مورد استفاده قرار می‌گرفت و با طلوع آفتاب، سحرخیزی به سراغ شخص می‌رفت.

امروز ما در آپارتمان‌ها و خانه‌های کوچک، «تا لنگ ظهر» می‌خوابیم و با کوفتگی و بدن درد از خواب برمی‌خیزیم و این هیچ نیست مگر تغییر زندگی بدون ضرورتی که صورت دادیم.

یک‌بار به یاد دوران کودکی، یادی از بهارخواب و خوابیدن در آن بکنید تا بدانید آرامش در تهران چگونه بود و در تهران چه بلایی بر سرش آمد.

/62

یکی از جاذبه‌های طبیعی شهرستان لنجان در استان اصفهان که بسیار جذاب است، آبشار شاه لولاک می‌باشد که در فاصله‌ی ۵ کیلومتری شهر چرمهین قرار دارد. میزان آب دهی این آبشار در فصل‌های مختلف متفاوت است اما در کل سال روان است. در ایرانگردی امروز، قصد داریم سری به این آبشار زیبا بزنیم، پس همراهمان باشید تا اگر راهی اصفهان شدید، بازدید از این معجزه‌ی طبیعت را از دست ندهید که ماجرای جالبی هم دارد.

عباس ایروانی مالک گروه قطعات خودروی عظام گفت: ما یکی از تامین‌کنندگان اصلی قطعات برای خودروسازان بزرگ هستیم و طی سال‌های گذشته، علی‌رغم فشارهای گسترده اقتصادی و تحریم‌های بین‌المللی، توانستیم نیاز خودروسازان و عموم مردم را به قطعات یدکی خودرو  تامین کنیم.

تمامی حقوق این سایت برای خبرآنلاین محفوظ است.
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright © 2018 khabaronline News Agancy, All rights reserved

دانش‌چی

مهارت نوشتاری

نظری بدهید

آشنایی با داستان، شعر و معنی بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد

در این پست با معانی، مفهوم، داستان و شعر ضرب المثل قدیمی کوچه بازاری بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد آشنا می شوید با دانشچی همراه باشید.

صفحه 1 از 54 ضرب المثلهاي فارسيفصل آآب از دستش نمي چكد!آب از سر چشمه گل است!آب از آب تكان نمي خورد!آب پاكي را روي دستش ريخت!آب در كوزه و ما تشنه لبان مي گرديم!آب را گل آلود مي كنه كه ماهي بگيره!آب زير پوستش افتاده!آب، سنگها را مي سايد.آب كه يه جا بمونه، مي گنده.آبكش به كفگير مي گه تو سه تا سوراخ داري!آب كه از سر گذشت، چه يك ذرع چه صد ذرع – چه يك ني چه صدني!آب كه سر بالا رفت، قورباغه ابو عطا مي خونه!آب نمي بيند ورنه شناگر قابليست!آب از او گرم نمي شود!آتش كه الو گرفت، خشك و تر مي سوزد!آتش نشاندن و اخگر گذاشتن كار خردمندان نيست.آخر شاه منشي، كاه كشي است!آخر شوخي به دعوا مي كشد.آدم تنبل، عقل چهل وزير را دارد!آدم پول را پيدا مي كند، نه پول آدم را.آدم خوش معامله، شريك مال مردم است!آدم دست پاچه، كار را دوبار انجام مي دهد!آدم دروغگو كم حافظه است.صفحه 2 از 54 ضرب المثلهاي فارسيآدم زنده، زندگي مي خواهد!آدم گدا، اين همه ادا ؟!آدم گرسنه، خواب نان سنگك مي بينه!آدمي را به ادب بشناسند.آدم ناشي، سرنا را از سر گشادش مي زنه!سرنا: سازي است بادي كه از چوبي مخصوص ساخته شود، اين ساز در غالب نقاط ايران موجود استو آن را همراه دهل مي نوازند . اندازه آ ن در نواحي مختلف فرق مي كند و به طور كلي طول آن ازنيم متر متجاوز نمي نمايد.آدم همه كاره هيچ كاره است.آرد خودمان را بيختيم، الكِمان را آويختيم!آرزو بر جوانان عيب نيست!آرزومند پيوسته نيازمند بود.آز ريشه گناه است.آزموده را آزمودن خطاست!آستين نو بخور پلو!آسوده كسي كه خر ندارد از كاه و جويش خبر ندارد!آسه برو آسه بيا كه گربه شاخت نزنه!آشپز كه دو تا شد، آش يا شور است يا بي نمك!آشِ نخورده و دهن سوخته!آش همان آش است و كاسه همان كاسه!آفتابه خرج لحيمه!لحيم: چيزي كه بدان ظرفهاي مسي و برنجي را پيوند كنند.آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي!آمدم ثواب كنم، كباب شدم!آنان كه غني ترند، محتاج ترند!صفحه 3 از 54 ضرب المثلهاي فارسيآنچه دلم خواست نه آن شد، آنچه خدا خواست همان شد.آن كس كه با هاي مي آيد با هوي مي رود.آن را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است؟!آن را كه سخاوت است حاجت به شجاعت نيست.آن زنده كه كاري نكند مرده به است.آن يكي مي گفت اشتر را كه هي از كجا مي آيي اي فرخنده پيگفت: از حمام گرم كوي تو گفت: خود پيداست از زانوي توآنقدر بِايست، تاعلف زير پايت سبز بشود!آنقدر سمن هست، كه ياسمن توش گم است!سمن: چاقي ، فربهيآن سبو بشكست و آن پيمانه ريخت.سبو: آوندي سفالين و دسته دار كه در آن آب و شراب ريزند ، كوزه سفالينآنقدر مار خورده تا افعي شده!آن كس كه تن سالمي دارد، گنجي دارد كه خودش نمي داند.آن وقت كه جيك جيك مستونت بود، ياد زمستونت نبود؟!آواز دهل شنيدن از دور خوشست!آينه چون نقش تو بنمود راست خود شكن، آيينه شكستن خطاستآينه داري در محله كوران؟!فصل الفاجاره نشين خوش نشين است.ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري.ادب مرد به ز دولت اوست.ارزان خري، انبان خري!انبان: كيسه اي بزرگ از پوست گوسفند دباغي شده (هميان)صفحه 4 از 54 ضرب المثلهاي فارسياز اسب افتاده ايم، اما از نسل نيفتاده ايم!از اونجا مونده، از اينجا رونده!از آن نترس كه هاي و هوي دارد، از آن بترس كه سر به توي دارد!از اين گوش مي گيره، از آن گوش در مي كنه!از اين ستون تا آن ستون فرج است!از بي كفني زنده ايم!از پس هر گريه آخر خنده ايست.از تنگي چشم پيل معلومم شد آنان كه غني ترند محتاج ترند!ازتو حركت، ازخدا بركت.از چشم دور و از دل دورتر.از حرارتش خيري نديديم، اما از دودش كور شديم.از حق تا ناحق چهار انگشت فاصله است!از خرس، مويي غنيمت است!از خودت گذشته، خدا عقلي به بچه هايت بدهد!از دور دل را مي برد، از جلو زهره را!از كاه كوه نساز.از كوزه همان برون تراود كه در اوست گر دايره كوزه ز گوهر سازنداز كيسه خليفه مي بخشد!از گدا چه يك نان بگيرند و چه بدهند!از گير دزد در آمد، گير رمال افتاد!رمال: فالگير (عمل و شغل فالگيري)از ماست كه بر ماست!از مال پس است و از جان عاصي!از مردي تا نامردي يك قدم است!از من بدر، به جوال كاه!صفحه 5 از 54 ضرب المثلهاي فارسيجوال: ظرفي از ابريشم بافته كه وسايل را درون آنها مي گذارند. پارچه خشن و كلفتاز نخورده بگير، بده به خورده!از نو كيسه قرض مكن، قرض كردي خرج نكن!از هر چه بدم آمد، سرم آمد!اسباب خونه به صاحب خونه مي ره!اسب تركمني است، هم از توبره مي خوره هم از آخور!توبره: كيسه اي كه مسافران و شكارچيان لوازم كار و توشه خود را در آن گذارند . (كيسه اي كه دارايبند است و در آن كاه و جو ريزند و به گردن چارپايان بندند تا از آن بخورند.اسبِ دونده، جو خود را زياد مي كند!اسب را گم كرده، پي نعلش مي گردد!اسب و خر را كه يك جا ببندند، اگر همبو نشوند همخو مي شوند!استخري كه آب ندارد، اين همه قورباغه مي خواهد چكار؟!اگر بيل زني، باغچه خود را بيل بزن!اگر براي من آب نداره، براي تو كه نان داره!اگر بپوشي رختي، بنشيني به تختي، تازه مي بينمت بچشم آن وقتي!اگر باباش را نديده بود، ادعاي پادشاهي مي كرد!اگر پيش خردمندان خامشي ادبست به وقت مصلحت آن به كه در سخن كوشياگر خوراك آسيا را نرساني، سنگها همديگر را مي سايند.اگر هست مرد از هنر بهره ور هنر خود بگويد، نه صاحب هنراگر حسود نباشد دنيا گلستان است.اگر دعوت گرگ را قبول كردي، سگ را هم همراه خود ببر.اگر داني كه نان دادن ثواب است تو خود مي خور كه بغدادت خرابست!اگر دعاي بچه ها اثر داشت، يك معلم زنده نمي موند!اگر زري بپوشي، اگر اطلس بپوشي، همون كنگر فروشي!اگر عسل نمي دهي باري نيش مزن.صفحه 6 از 54 ضرب المثلهاي فارسياگر علي ساربونه، مي دونه شتر را كجا بخوابونه!اگر لالائي بلدي، چرا خوابت نمي بره!اگر بگويد ماست سفيد است، من مي گويم سياه است!اگر مهمان يك نفر باشد، صاحبخانه برايش گاو مي كشد!اگر نخورديم نان گندم، ديديم دست مردم!اگر همه گفتند نون و پنير، تو سرت را بگذار (زمين و) بمير!امان از خانه داري، يكي مي خري دو تا نداري!امروز تواني و نداني، فردا كه بداني نتواني.اميدواري يعني پيروزي.اندك دان بسيار گوست.اندك اندك خيلي شود؛ قطره قطره سيلي.انگور خوب، نصيب شغال مي شود!!اوسا علم! اين يكي رو بكش قلماول انديشه، وانگهي گفتار.اولاد، بادام است؛ اولادِ اولاد، مغز بادام!اول بچش، بعد بگو بي نمك است!اول برادريِت را ثابت كن، بعد ادعاي ارث و ميراث كن!اول، بقالي و ماست ترش فروشي!اول، چاه را بكن، بعد منار را بدزد!اين تو بميري، ازآن تو بميري ها نيست!اين قافله تا به ****** لنگ است!اين دغل دوستان كه مي بيني مگسانند دور شيريني (سعدي)اين هفت صنار غير از اون چارده شاهي است!صفحه 7 از 54 ضرب المثلهاي فارسيفصل ببا آل علي (ع) هر كه در افتاد ور افتاد.با اون زبون خوشت، با پول زيادت، يا با راه نزديكت!با پا راه بري كفش پاره مي شه، با سر راه بري كلاه!با خوردن سير شدي، با ليسيدن نمي شي!باد آورده را باد مي برد!با دست پس مي زنه، با پا پيش مي كشه!بادمجانِ بم آفت ندارد!بارون آمد، تَرَكها به هم رفت!ترك: منظور شكاف و رخنه است.بار كج به منزل نمي رسه!با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هيچكدام، با هيچكدام، هر دو!رمال: فالگير (عمل و شغل فالگيري)بازي اشكنك داره، سر شكستنك داره!با سيلي صورت خودش را سرخ نگه مي دارد!با كدخدا بساز، ده را بچاپ!با گرگ دنبه مي خوره، با چوپان گريه مي كنه!بالا بالاها جايش نيست، پائين پائين ها راهش نيست!با مردم زمانه، سلامي و السلام.با نردبان به آسمان نمي شود رفت!با همين پرو پاچين، مي خواهي بري چين و ماچين؟بايد گذاشت در كوزه آبش را خورد!با يك دست دو هندوانه نمي شود برداشت!با يك گل بهار نمي شود!بخور و بخواب كار من است، خدانگهدار من است!بدبخت اگر مسجد آدينه بسازد يا طاق فرود آيد، يا قبله كج آيد!صفحه 8 از 54 ضرب المثلهاي فارسيبدهكار را كه رو بدهي طلبكار مي شود!برادران جنگ كنند، ابلهان باور كنند!برادر پشت، برادر زاده هم پشت.برادريمان به جا، بزغاله يكي هفت صنار!براي كسي بمير كه برات تب كنه!براي همه مادر است، براي ما زن بابا!براي يك بي نماز، در مسجد را نمي بندند!براي يك دستمال، قيصريه رو آتش مي زنه!برعكس نهند نام زنگي، كافور!با زبان خوش، مار از سوراخ بيرون مي آيد!بزك نمير بهار مياد، كمبزه با خيار مياد!بز گر از سر چشمه آب مي خورد!به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت: مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم!بعد از چهل سال گدايي، شب جمعه را گم كردي!بگو و ببند بده دست پهلوان!بوي پياز از دهن خوبروي نغز تر آيد كه گل از دست زشتبه اشتهاي مردم نمي شود نان خورد!به جاي شمع كافوري، چراغ نفت مي سوزد!به درويش گفتند بساطت رو جمع كن، دستش را گذاشت در دهنش!به دعاي گربه كوره باران نمي آيد!به روباه گفتند شاهدت كيه ؟ گفت : دمم!به مالت نناز كه به يك شب بنده، به حسنت نناز كه به يك تب بنده!به ماه مي گويد تو درنيا من در مي آيم!به مرغشان كيش نمي شه گفت!به مرگ مي گيره تا به تب راضي بشه!صفحه 9 از 54 ضرب المثلهاي فارسيبه هر كجا كه روي آسمان همين رنگ است!به يكي گفتند : سركه ي هفت ساله داري؟ گفت : دارم و نميدم، گفتند : چرا؟ گفت : اگر ميدادم هفتساله نمي شد!به يكي گفتند: بابات از گرسنگي مرد. گفت داشت و نخورد؟!به گاو و گوسفند كسي كاري ندارد!بيله ديگ، بيله چغندر!فصل پپا را به اندازه گليم خود بايد دراز كرد!پايان شب سيه سپيد است.پله پله رفت بايد سوي بام.پايين پايين ها جايش نيست، بالا بالاها راهش نيست!پز عالي، جيب خالي!پس از چهل سال چارپا داري، الاغ خودش را نمي شناسد!پس از قرني شنبه به نوروز مي افتد!پسرخاله دوست ديزي!ديز: (ديزه) نوعي ديگ مي باشد.پسر كو ندارد نشان از پدر تو بيگانه خوانش، نخوانش پسر!پشت تاپو بزرگ شده!تاپو: ظرفي از گل چون خمره كه در آن آرد و گندم و خرما ذخيره كنند.پنج انگشت برادرند، برابر نيستند!پنجه با شير زدن و مشت با شمشير، كار خردمندان نيست.پوست خرس نزدهِ را مي فروشه!پول است نه جان است كه آسان بتوان داد!پول پيدا كردن آسان است، اما نگهداري اش مشكل است!پولدارها با كباب، بي پولها به بوي كباب.صفحه 10 از 54 ضرب المثلهاي فارسيپياده شو با هم بريم!پياز هم خودش را داخل ميوه ها كرد!پي خر مرده مي گردد كه نعلش را بكند!پيراهن بعد از عروسي براي گل منار خوب است!پيش از آخوند به منبر نرو!پيش ديوار آنچه گويي هوش دار تا نباشد در پس ديوار موشپيش قاضي و ملَق بازي؟!فصل تتا ابله در جهان بسيار است، مفلس در نمي ماند!تابستان پدر يتيمان است!تا پريشان نشود كار به سامان نرسد!تا ترياق از عراق آرند مار گزيده مرده باشد (سعدي)تا تنور گرم است نان را بچسبان!تا تواني دلي به دست آور دل شكستن هنر نمي باشدتا چراغ روشن است جانورها از سوراخ بيرون مي آيند!تا شب نروي، روز به جايي نرسي تا غم نخوري به غم گساري نرسي.تا كركس بچه دار شد، مردار سير نخورد!تا گوساله گاو شود، دل مادرش آب شود!تا گفته اي غلام توام، مي فروشنت!تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها!تا نقدي ندهي، بضاعتي نستاني.تب تند عرقش زود درمياد!تخم مرغ دزد، شتر مرغ دزد مي شود.تخم نكرد، نكرد وقتي هم كرد توي كاهدون كرد!ترب هم جزء مركبات شده؟!صفحه 11 از 54 ضرب المثلهاي فارسيترتيزك خريدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد!قاتُق: ماستتعارف كم كن و بر مبلغ افزا!تغاري بشكند ماستي بريزد جهان گردد به كام كاسه ليسان!تلافي غِوره را سر كوزه در مياره!تمرين زياد بهترين استاد است.تنبل مرو به سايه، سايه خودش مي آيه!تنها به قاضي رفته خوشحال برمي گرده!توانگري به قناعت، به ز توانگري به بضاعت.من تا فرحزاد رفتم! « ف » تو بگيتوبه ي گرگ مرگ است!تو كه خيرت نمي رسد، شر مرسان.تو مو مي بيني و من پيچش مو تو ابرو من اشارت هاي ابروتوي دعوا، نون و حلوا خيرات نمي كنند!فصل ثثمر علم اي پسر عمل است ورنه تحصيل علم درد سر استثبات، قدم از پيش مي برد.ثروت را مي توان پنهان كرد ولي فقر را نمي توان.فصل ججا تر است و بچه نيست!جاده ي دزد زده، تا چهل روز امن است!جايي نمي خوابد كه آب زيرش برود!جايي كه ميوه نيست، چغندر سلطان مركبات است!جلوي ضرر را ازهر جا بگيري منفعت است.صفحه 12 از 54 ضرب المثلهاي فارسيجلو مي خندد پشت سر خنجر مي زند.جواب ابلهان خاموشيست!جواب هاي، هوي است!جواني كجايي كه يادت بخير!جود از ابر و لاف از رعد است.جور استاد به ز مهر پدر.جوجه را آخر پاييز مي شمرند!جوجه هميشه زير سبد نمي ماند!جان به عزرائيل نمي دهد!جهان بگردد وليكن نگرددش احوال.جهانديده بسيار گويد دروغ.جيبش تار عنكبوت بسته!فصل چچهار ديواري اختياري!چاقو دسته ي خودش را نمي برد!چاه كَن هميشه ته چاه است!چاه مكن بهر كسي، اول خودت، دوم كسي!چاه مي نمايد و راه نمي نمايد.چراغ را نتوان ديد جز به نور چراغ.چراغي كه به خانه رواست، به مسجد حرام است!چشم دارد نخودچي، ابرو ندارد هيچي!چشمش آلبالو گيلاس مي چينه!چشمش هزار كار مي كنه كه ابرويش نمي دونه!چشمش را ببين، دلش را بخوان.چغندر گوشت نمي شود، دشمن هم دوست نمي شود!صفحه 13 از 54 ضرب المثلهاي فارسيچنار در خانه اش را نمي بيند!چوب خدا صدا نداره، هر كي بخوره دوا نداره!چوب دو سر طلا ست!چوب را كه برداري، گربه دزده فرار مي كنه!چوب معلم گُله، هر كي نخوره خله!چو بد كردي مشو ايمن ز آفات كه واجب شد طبيعت را مكافاتچو به گشتي، طبيب از خود ميازار چراغ از بهر تاريكي نگه دار!چو دخلت نيست خرج آهسته تر كن.چو گل بسيار شد پيلان بلرزند.چو فردا شود، فكر فردا كنيم.چون دوست دشمن است شكايت كجا برم.چون قضا آيد طبيب ابله شود.چه خوش است ميوه فروشي گر كس نخورد خودت بنوشي!چه عزائيست كه مرده شور هم گريه مي كنه!چيزي كه شده پاره، وصله بر نمي داره!چيزي كه عوض داره، گله نداره!فصل ححافظه ساعت زندگي است.حتي در جهنم انسان مي تواند رفيقي براي خود پيدا كند.حتي سخت ترين زمستانها هم از بهار مي رنجند.حتي گاو با دم خود از خود دفاع مي كند.حتي گنج پادشاه پايان مي يابد.حتي مرغ كور هم گهگاهي دانه اي پيدا مي كند.حرف حق شمشيري است برنده.حساب به دينار، بخشش به خروارصفحه 14 از 54 ضرب المثلهاي فارسيحسد عميق تر از كك مي گزد.حسد وفاداري را نمي شناسد.حسد پير نمي شود.حسود كور است.حق بالاتر از قانون است.حق شناسي بار سنگيني است.حقيقت سنگين است لذا عده اي معدود حاضرند آن را حمل كنند.حقيقت بهتراز طلاست.حكمت سبك ترين بار سفر است.حكمت برده، بلاهت است.بلاهت: كم خرديحكيمان دير دير خورند و عابدان نيم سيرحكيمي كه با جهان درافتد توقع عزت ندارد.حماقت افراد، شهامت گدا را زياد مي كند.حيف است اوقات كه صرف بطالت گذرد.حيف از كسي كه رنج كشد بهر ناكسيفصل خخار را در چشم ديگران مي بيند و تير را در چشم خودش نمي بيند!خاشاك به گاله ارزان است، شنبه به جهود!گاله: گلوله پنبه بر زده و حلاجي شده« خاك خور و نان بخيلان مخور خار نه اي زخم ذليلان مخورخال مهرويان سياه و دانه ي فلفل سياه هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا؟!خاله سوسكه به بچه اش مي گويد : قربون دست و پاي بلورينت!خانه اي را كه دو كدبانوست، خاك تا زانوست!خانه اگر پراز دشمن باشد بهتر است تا خالي باشد!صفحه 15 از 54 ضرب المثلهاي فارسيخانه ي خرس و باديه مس ؟خانه ي دوستان بروب و در دشمنان را مكوب!خانه نشيني بي بي از بي چادريست!خانه ي همسايه آش مي پزند، به من چه ؟!خاموشي از كلام بيهوده به.خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسي!خدا برف را به اندازه بام مي دهد!خدا جامه مي دهد كو اندام؟ نان مي دهد كو دندان؟خدا را بنده نيست!خدا روزي رسان است، اما حركتي هم مي خواهد!خدا سرما را به قدر بالا پوش مي دهد!خدا گر ز حكمت ببندد دري ز رحمت گشايد در ديگري!خدا ميان دانه ي گندم خط گذاشته!خدا نجار نيست اما در و تخته را خوب به هم جور مي كند!خدا وقتي بخواهد بدهد، نمي پرسد توكي هستي ؟خدا همه چيز را به يك بنده نمي دهد.خدا همان قدر كه بنده ي بد داره، بنده ي خوب هم داره.خدايا آنكه را عقل دادي چه ندادي و آنكه را عقل ندادي چه دادي ؟ (خواجه عبدالله انصاري)خدا عقلي به تو بدهد، پولي به من!خراب شود باغي كه كليدش چوب مو باشد!خر است و يك كيله جو!كيله : پيمانه اي باشد كه بدان غله آرند و چي زهاي ديگر پيمانند . (كيله براي توزين ماست و دوغ بكارمي رود و آن ظرفي است كه يك من و يك چارك تبريزي گنجايش دارد.)خر باربر، به كه شير مردم در!خربزه ي شيرين مال شغاله!صفحه 16 از 54 ضرب المثلهاي فارسيخربزه كه خوردي بايد پاي لرزش هم بشيني!خربزه مي خواهي يا هندوانه: هر دو دانه!خر بيار و باقالي بار كن!خرج كه از كيسه مهمان بود حاتم طايي شدن آسان بود!خر، خسته – صاحب خر، ناراضي!خر خفته جو نمي خوره!خر را جايي مي بندند كه صاحب خر راضي باشه!خر را كه به عروسي مي برند، براي خوشي نيست براي آبكشي است!خر را گم كرده پي نعلش مي گرده!خرس در كوه، بوعلي سيناست!خرس شكار نكرده رو، پوستشو نفروش!خر ما از كُرگي دم نداشت!خروار نمكه، مثقال هم نمكه!خروسي را كه شغال صبح مي خواد ببره، بگذار سر شب ببره!خشت اول چون نهد معمار كج تا ثريا مي رود ديوار كجخفته را خفته كي كند بيدار؟خوشبخت آن كه خورد و كِشت، بدبخت آنكه مرد و هِشت؟!خواب پاسبان، چراغ دزده!خنده كردن دل خوش مي خواهد و گريه كردن سر و چشم!خواب بامداد بازمي دارد آدمي را از روزي.خواستن، توانستن است.خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو!خواهي كه به كس دل ندهي، ديده ببند.خودت را خسته ببين، رفيقت را مرده!خودش رو نمي تونه نگهداره، چطور منو نگه مي داره ؟صفحه 17 از 54 ضرب المثلهاي فارسيخودشناسي، خدا شناسي است.خود گوئي و خود خندي؟ عجب مرد هنر مندي!خودم كردم كه لعنت بر خودم باد!خود كرده را تدبير نيست.خوردن خوبي دارد، پس دادن بدي!خوردن از براي زيستن است، نه زيستن از براي خوردن.خودستايي جان من! برهان ناداني بود.خوشا به حال كساني كه مردند و آواز تو را نشنيدند!خوشا چاهي كه آب از خود بر آرد!خورشيد چه سود آنرا كو راهبري نيست.خورشيد را به گِل نتوان اندود.خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان تا سيه روي شود هر كه در او غِش باشد (حافظ)خوش زبان باش در امان باش!خوش درخشيد ولي دولت مستعجل بود.خوش خو، خويش بيگانگان باشد و بدخو، بيگانه ي خويشان!خولي به كفم – به كه كلنگي به هوا!خون را با خون نمي شويند.خوانسار است و يك خرس!خويشتن را قدر خواهي ارج مردم را مبر.خير، درِ خانه صاحبش را مي شناسد!خيك بزرگ، روغنش خوب نمي شود!فصل ددادن به ديوانگي، گرفتن به عاقلي!دارندگي است و برازندگي!داري طرب كن، نداري طلب كن!صفحه 18 از 54 ضرب المثلهاي فارسيداشتم داشتم حساب نيست، دارم دارم حساب است!دانا داند و پرسد، نادان نداند و نپرسد!دانا گوشت مي خورد، نادان چغندر!دانايي ، توانايي استدانستن را كار بستن بايد.دانه ي فلفل سياه و خال مهرويان سياه هر دو جانسوزند اما اين كجا و آن كجا!دختر تنبل، مادر كدبانو را دوست دارد!دختر مي خواهي مادرش را ببين، كرباس مي خواهي پهناش را ببين!دختري كه مادرش تعريف كنه براي داييش خوب است!در بيابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام!در بيابان لنگه كفش، نعمت خداست!در پس هر گريه آخر خنده ايست!در جنگ، حلوا تقسيم نمي كنند!در جواني مستي، در پيري سستي، پس كي خداپرستي ؟!در جهان هر كس كه دارد نان مفت مي تواند حرفهاي خوب گفت!در جهنم عقربي هست كه از دستش به مار غاشيه پناه مي برند!در جيبش را تار عنكبوت گرفته است!در چهل سالگي طنبور مي آموزد، در گور استاد خواهد شد!طنبور: يكي از آلات زهي و آن سازي بود كه كاسه و سطح آن هموار بود.در حوضي كه ماهي نيست، قورباغه سپهسالار است!در خانه ات را ببند همسايه ات را دزد نكن!در خانه اگر كس است يك حرف بس است!در خانه مور، شبنمي طوفانست!در خانه هر چه، مهمان هر كه!درخت اگر متحرك شدي ز جاي بجاي نه جور اره كشيدي و نه جفاي تبر!صفحه 19 از 54 ضرب المثلهاي فارسيدرخت پربار، سنگ مي خورد!درخت كاهلي، بارش گرسنگي است!درخت كج جز به آتش راست نمي شه!درخت گردكان به اين بلندي درخت خربزه الله اكبر!درخت گردكان: درخت گردودرخت هر چه بارش بيشتر شود، سرش پايين تر مي آيد!درد خودم كم بود، اين هم غرغر همسايه!درد، كوه كوه مياد، مومو مي ره!در دروازه را مي شه بست، اما در دهن مردم را نمي شه بست!در دنيا هميشه به يك پاشنه نمي چرخد!در دنيا يك خوبي مي ماند و يك بدي!در ديزي بازه، حياي گربه كجا رفته!در زمستان، الو، به از پلو!در زمستان يه جل بهتر از يه دسته گل است!جل: رواندازدرزي در كوزه افتاد!در زير اين گنبد آبنوسي، يكجا عزاست يكجا عروسي!درس اديب گر بود زمزمه محبتي جمعه به مكتب آورد طفل گريزپاي را(نظيري نيشابوري )در سر عقل بايد بود.در شهر كورها يك چشم پادشاه است!در شهر ني سواران بايد سوار ني شد!در قلب هر كسي شيري نهفته است!در عفو لذتي است كه در انتقام نيست!در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست هر وقت كه دل به عشق دهي خوش دمي بود (حافظشيرازي)صفحه 20 از 54 ضرب المثلهاي فارسيدر كف شير نر خونخواره اي غير تسليم و رضا كو چاره اي ؟در مجلس خود راه مده همچو مني را كافسرده دل، افسرده كند انجمني را!دِرم داران عالم را كرم نيست كريمان را بدست اندر درم نيست!در مسجد، نه كنَدنيست نه سوزاندني!درويش از ده رانده، ادعاي كدخدائي كند!درويش را گفتند: در دكانت را ببند، دهنش را روي هم گذاشت!در، هميشه به يك پاشنه نمي گردد!در هفت آسمان يك ستاره ندارد!دزد، آب گرون مي خورد!دزد از خانه مفلس، خجل آيد برون!دزد، بازار آشفته مي خواهد!دزد باش و مرد باش!دزد به يك راه مي رود، صاحب مال به هزار راه!دزد حاضر و بز حاضر!دزد ناشي به كاهدون مي زنه!دزدي؟ آن هم شلغم!دزدي كه نسيم را بدزدد دزد است!«… در جهان پيل مست بسيار است » دست بالاي دست بسيار استدست به تنبك هر كس بزني صدا مي دهد!دست بريده قدر دست بريده را مي داند!دست بشكند در آستين، سر بشكند در كلاه!دست بيچاره چون بجان نرسد چاره جز پيرهن دريدن نيست!دست بي هنر كفچه گداييست!دست پشت سر ندارد!دست پيش را گرفته كه پس نيفتد!صفحه 21 از 54 ضرب المثلهاي فارسيدست تنگي بدتر از دلتنگي است!دست خالي براي توسر زدن خوبه!دست در كاسه و مشت در پيشاني!دست، دست را مي شناسد!دست دكاندار تلخ است!دست راست را از چپ تشخيص نمي دهد!دستش به دم گاو بند شده!دستش به دهنش مي رسد!دستش در كيسه خليفه است!دستش را به كمرش گرفته كه از بيگي نيفتد!دست شكسته به كار مي رود، دل شكسته به كار نمي رود!دست شكسته وبال گردن است!دستش نمك نداره!دست، كار دل رو نمي كنه؛ دل، كار دست رو!دستش كج است!دست كه به چوب بردي گربه دزده حساب كار خودش را مي كنه!دست كه بسيار شد بركت كم مي شود!دست ما كوتاه و خرما بر نخيل پاي ما لنگ است ومنزل بس دراز (حافظ شيرازي )دست و روت را بشور من راهم بخور!دست و رويش را با آب مرده شور خانه شسته است!دستم را توي حنا گذاشته!دستي را كه حاكم ببرد، يا خون ندارد يا ديه!دستي را كه نمي توان بريد بايد بوسيد!دشمنان در زندان با هم دوست شوند!دشمن دانا بلندت مي كند بر زمينت مي زند نادان دوست!صفحه 22 از 54 ضرب المثلهاي فارسيدشمن دانا كه غم جان بود بهتر از آن دوست كه نادان بود (نظامي)سعدي) ) «… داني كه چه گفت زال با رستم گرد » دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرددعا، خانه صاحبش را مي شناسد!دلاكها كه بيكار مي شوند سر هم را مي تراشند!دل بي غم در اين عالم نباشد اگر باشد بني آدم نباشددل به دل راه دارد.دل سفره نيست كه آدم پيش هر كسي باز كنه!دلو هميشه از چاه درست در نمي آيد!دماغش را بگيري جانش در مي آيد!دم خروس از جيبش پيداست!دمش را توي خمره زده است!دندون اسبِ پيش كشي رو نمي شمرند!دنده را شتر شكست، تاوانش را خر داد!دنيا پس از مرگ ما، چه دريا چه سراب!دنيا دمش درازه!دنيا جاي آزمايش است، نه جاي آسايش!دنيا، دار مكافاته!دنيا را آب ببرد او را خواب مي برد!دنيا را هر طور بگيري همانطور مي گذره!دنيايش مثل آخرت يزيد است!دنيا محل گذر است!دو تا در را پهلوي هم مي گذارند، براي اين كه به درد هم برسند!دود از كنده بلند مي شود!دود، روزنه خودشو پيدا مي كنه!دودكش آتش نمي گيرد، مگر از داخل.صفحه 23 از 54 ضرب المثلهاي فارسيدوري و دوستي!دوست آنست كه بگرياند، دشمن آنست كه بخنداند!دوست خوب، در روز بد شناخته شود.دوست همه كس، دوست هيچكس نيست!دوستي بدوستي در، جو بيار زردآلو ببر!دوستي دوستي از سرت مي كنند پوستي ؟!دو صد گفته چو نيم كردار نيست!دو صد من استخوان بايد كه صد من بار بردارد!دوغ خانگي ترش است!دو قورت و نيمش باقي است!دو قرص نان اگر از گندم است و گر ز جو دو تاي جامه اگر كهنه است و گر ز نوهزار مرتبه بهتر بنزد ابن يمين ز فرمملكت كيقباد و كيخسروده انگشت را خدا برابر نيافريد!ده، براي كدخدا خوب است و برادرش!ده درويش در گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند. (گلستان سعدي)دهنش آستر دارد!دهنش چاك و بست ندارد!دهن مردم را نمي شود بست!دهنه ي جيبش را تار عنكبوت گرفته!ديده مي بيند، دل مي خواهد!دير آمده، زود مي خواهد برود!ديشب همه شب كمچه زدي، كو حلوا؟!ديگ به ديگ مي گه روت سياهديگ شراكت جوش نمي آيد.ديگران كاشتند ما خورديم، ما مي كاريم ديگران بخورند!صفحه 24 از 54 ضرب المثلهاي فارسيديگ ملانصرالدين است!ديوار حاشا بلند است!ديوار موش داره، موش هم گوش داره!ديوانه چو ديوانه ببيند خوشش آيد!فصل ذذات نايافته از هستي بخش كي تواند كه شود هستي بخش (جامي)جمله ذراتي كه در ارض و سماست جنس خود را همچو كاه و كهرباست (مولوي)ذره ذره جمع گردد وانگهي دريا شود.فصل رراستي كن كه راستان رستند.راه دزد زده تا چهل روز امن است.راه دويده ، كفش دريده!رخت دو جاري را در يك طشت نمي شود شست!رستم است و يكدست اسلحه!آصفي ) «… نريخت درد مي و محتسب ز دير گذشت » رسيده بود بلايي ولي به خير گذشتهروي)رطب خورده منع رطب چون كند!رفت به نان برسد به جان رسيد!رفتم ثواب كنم كباب شدم!رفتم شهر كورها ديدم همه كورند، من هم كور شدم!رنگم را ببين و حالم را نپرس!روبرو خاله و پشت سر چاله!روده بزرگه روده كوچيكه را خورد!روز از نو، روزي از نو!صفحه 25 از 54 ضرب المثلهاي فارسيروزگار، آينه را محتاج خاكستر كند!روزگار است آن كه گه عزت دهد، گه خوار دارد چرخ بازيگر از اين بازيچه ها بسيار دارد(قائم مقام فرهاني)روزه خوردنش را ديدم، ولي نماز خواندنش را نديده ام!روزي به قدمه!روغن چراغ ريخته وقف امامزاده است!رو مسخرگي پيشه كن و مطربي آموز تا داد خود از كهتر و مهتر بستاني (عبيد زاكاني)روي گدا سياه است ولي كيسه اش پر است!«… چاك خواهم زدن اين دلق ريايي چه كنم » روح را صحبت ناجنس، عذابيست اليم(حافظ)ريسمان سوخت و كجيش بيرون نرفت!ريش و قيچي هر دو دست شماست!فصل زز آب خرد، ماهي خرد خيزد نهنگ آن به كه از دريا گريزد!زاغم زد و زوغم زد، پس مانده كلاغ كورم زد!زاغ: بچه كلاغزبان بريده به كنجي نشسته صم بكم به از كسي كه نباشد زبانش اندر حكم (سعدي)زبان خوش، مار را از سوراخ بيرون مي آورد!زبان سرخ سر سبز مي دهد بر باد بهوش باش كه سر در سر زبان نكنيزبان گوشت است به هر طرف كه بچرخاني مي چرخد!زخم زبان از زخم شمشير بدتر است!زدي ضربتي، ضربتي نوش كن!زردآلو را مي خورند براي هسته اش!زرنگي زياد، فقر مي آورد!زرنگي زياد مايه ي جوانمرگيست!صفحه 26 از 54 ضرب المثلهاي فارسيز عشق تا به صبوري هزار فرسنگ است دلي كه عاشق و صابر بود مگر سنگ است ؟ (سعدي)زكات تخم مرغ يك پنبه دانه است!زگهواره تا گور دانش بجوي.زمانه ايست كه هر كس به خود گرفتار است تو هم در آينه حيران حسن خويشتني (آصفيهروي)زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز!زمستان رفت و رو سياهي به زغال ماند!زن بلاست، اما الهي هيچ خانه اي بي بلا نباشد!زنگوله ي پاي تابوت است!زن و شوهر دعوا كنند، ابلهان باور كنند!زور حق را پايمال مي كند.زور داري، حرفت پيش است!زور دار پول نمي خواهد، بي زور هم پول نمي خواهد!زير اندازش زمين است و رواندازش آسمون!زير پاي كسي پوست خربزه گذاشتن!زير سرش بلند شده!زير كاسه نيم كاسه اي است.زيره به كرمان مي برد!فصل سسال به دوازده ماه ما مي بينيم، يكدفعه هم تو ببين!سال به سال دريغ از پارسال.سالها مي گذارد تا شنبه به نوروز بيفتد!سالي كه نكوست از بهارش پيداست!سبوي خالي را به سبوي پر مزن!سبوي تازه و آب خنك!صفحه 27 از 54 ضرب المثلهاي فارسيسبو: آوندي سفالين و دسته دار كه در آن آب ريزند، كوزه سفالينسبكبار مردم سبك تر روند.ستم بر ستم پيشه، عدل است و داد.سحر خيز باش تا كامروا باشي.«… گفت آس ان گير بر خود كارها كز روي طبع » سخت مي گيرد جهان بر مردمان سخت كوشحافظسخن خودت را كجا شنيدي؟ آنجا كه حرف مردم را شنيدي!سخن تلخ از دل تلخ برمي خيزد.سر بريده سخن نمي گويد!سر بزرگ را بلاي بزرگ باشد!سر بشكند در كلاه، دست بشكند در آستين!سر بي گناه، پاي دار مي رود اما بالاي دار نمي رود!سر بي خيال فقط در گور ميسر است.سر پيري و معركه گيري؟!سر تراشي را از سر كچل مي خواهد ياد بگيرد!سر را با پنبه مي برد!سر را قمه مي شكند تاوانش را كاشي مي دهد!قمه: آهني كوتاهتر از شمشير و داراي دو لبه تيزسر زلف تو نباشد سر زلف دگري!سرزنش بجا بهتر از تعريف بي جا است.سرش از خودش نيست.سرش به تنش زيادي مي كند!سرش به كلاهش مي ارزد!سرش بوي قرمه سبزي مي دهد!سرش توي حساب است!صفحه 28 از 54 ضرب المثلهاي فارسيسرش توي لاك خودش است!سرش جنگ است اما دلش تنگ است!سر قبري گريه كن كه داخلش مرده باشد.سر كچل را سنگي و ديوانه را دنگي!سر كچل و عرقچين!سركه ي مفت، از عسل شيرين تر است!سركه ي نقد به از حلواي نسيه است!سر كه نه در راه عزيزان بود بار گرانيست كشيدن بدوش! (سعدي)سر گاو توي خمره گير كرده!سر گنجشكي خورده است!سرم را مي شكند نخودچي جيبم مي كند!سرم را سرسري متراش اي استاد سلماني كه ما هم در ديار خود سري داريم و سامانيسرنا را از سر گشادش مي زنند!سرنا: سازي است بادي كه از چوبي مخصوص ساخته شود، اين ساز در غالب نقاط ايران موجود استو آن را همراه دهل مي نوازند و بطور كلي اندازه آن از نيم متر تجاوز نمي نمايد.سرناچي كم بود يك غوغو هم به آن اضافه شد!غوغو: فاخته، كوكوسري را كه درد نمي كنه دستمال نمي بندن!سري كه عشق ندارد كدوي بي بار است لبي كه خنده ندارد شكاف ديوار استسزاي گرانفروش نخريدن است!سعي هر كس به قدر همت اوست.سفره بي نان، جل است – كوزه بي آب گِل است!جل: روانداز، روكشسفره ي نيفتاده (نينداخته) بوي مشك مي دهد!سفره ي نينداخته يك عيب دارد! سفره ي انداخته هزار عيب!صفحه 29 از 54 ضرب المثلهاي فارسيسقش سياه است!سق: كام، سقف دهانسق سياه داشتن: كنايه از كسي است كه اگر نفريني در باره ديگري كند همان شود.سگ با دمش زير پايش را جارو مي كند!سگ پاچه ي صاحبش را نمي گيرد!سگ در خانه ي صاحبش شير است!سگ را اگر كه چاق كنند، هار مي شود!سگِ زرد، برادر شغال است!سگ سفيد، ضرر پنبه فروش است!سگ سير دنبال كسي نمي رود!سگ گر و قلاده ي زر؟!سگ ما، در لانه شير است!سگ به بامي جسته، گردش به ما نشسته!سگي كه براي خودش پشم نمي كند براي ديگران كشك نخواهد كرد!سگي كه پارس كند، نمي گيرد!سلام گرگ بي طمع نيست!سلامت از احتياط خيزد.سنگ به در بسته مي خورد!سنگ بزرگ علامت نزدن است!سنگ كوچك، سر بزرگ را مي شكند!سنگ مفت، گنجشك مفت!سنگي را كه نتوان برداشت بايد بوسيد و گذاشت!سواره از پياده خبر ندارد، سير از گرسنه!سودا، به رضا – خويشي، به خوشي.قصاب كاشاني) ) «… دنيا و آخرت به نگاهي فروختيم » سودا چنان خوشست كه يك جا كند كسيصفحه 30 از 54 ضرب المثلهاي فارسيسودا: داد وستد ، معاملهسوداگر پنير، از شيشه مي خورد!سوداگر: تاجر، معامله گرسوداي نقد بوي مشك مي دهد!سودا: معامله، داد و ستدسود و زيان، خواهر و برادرند.سوزن، همه را مي پوشاند اما خودش لخت است!سوسكه از ديوار بالا مي رفت، مادرش مي گفت: قربون دست و پاي بلورينت!سهره (سيره) رنگ كرده را جاي بلبل مي فروشد!سهره: پرنده اي از گروه سبكبالان از دسته ي مخروطي نوكان و از خانواده ي گنجشكان كه شبيه بلبل،بسيار خوش آواز است و پرهايش زرد آميخته به سبز و داراي منقار كوتاه و پاهايي كوتاه و ضعيفاست.سيب، خيلي دور از درختش نمي افتد.سيب سرخ براي دست چلاق خوب است؟!سيب مرا خوردي تا قيامت ابريشم پس بده!سيبي كه بالا ميرود تا پائين بياد هزار تا چرخ مي خورد!سيلي نقد به از حلواي نسيه!سيم (نقره) بخيل وقتي از خاك در مي آيد كه (خودش) در خاك باشد.سيمرغ دگر است و سي مرغ دگر.سيمرغ: پرنده ايست افسانه اي و اساطيري كه گويند در پشت كوه قاف زندگي مي كند.فصل ششاه مي بخشد اما وزير راضي نمي شود!شاهنامه آخرش خوش است.صفحه 31 از 54 ضرب المثلهاي فارسيشايعه نصف دروغ است!شب دراز است و قلندر بيدار!شب سمور گذشت و لب تنور گذشت.سمور: جانوري است كه شبها جهت شكار از لانه اش خارج مي شود و به لانه هاي مرغان و كبوترانحمله مي كند و با بي رحمي شديد آنها را مي كشد (مشهور است اين جانور به قدري به كشتنحيوانات اهلي مي پردازد كه از بوي خون آنها مست مي شود.)شب عيد است و يار از من چغندر پخته مي خواهد گمانش مي رسد من گنج قارون زير سردارم!شتر اگر مرده هم باشد پوستش بار خر است!شتر در خواب بيند پنبه دانه گهي لف لف خورد، گه دانه دانهشتر ديدي نديدي ؟!شتر را چه به علاقه بندي ؟علاقه بند: آن كه ابريشم بافد.شتر را گفتند: چرا گردنت كج است، گفت: كجام راست است!شتر را گفتند: چكاره اي ؟ گفت: علاقه بندم، گفتند: از دست و پنجه ي نرم و نازكت پيداست!شتر را گم كرده پي افسارش مي گردد!شتر سواري دولا دولا نمي شود!شتر كه نواله بخواهد گردن را دراز مي كنه!نواله: خوراك، طعمهشتر گاو پلنگ!اشاره دارد به “زرافه”شتر مرد و حاجي خلاص!شتر مرغ را گفتند: بار بردار. گفت: من مرغم. گفتند: پرواز كن. گفت: شترم!شتر ها را نعل مي كردند، كك هم پايش را بلند كرد!شرط عاشقي نيست با يكدل دو دلبر داشتن.شريك اگر خوب بود خدا هم شريك مي گرفت!شريك دزد و رفيق قافله!صفحه 32 از 54 ضرب المثلهاي فارسيشست پات توي چشمت نره!شش ماهه به دنيا آمده!شكست، اساس كاميابي و وسيله اي است براي نيل كاميابي.شعر چرا مي گويي؟ كه توي قافيه اش وا بماني!شغال، پوزه اش به انگور نمي رسيد گفت ترشه!شغال ترسو انگور خوب نمي خورد!شغال كه از باغ قهر كند به منفعت باغبان است!شغالي كه مرغ مي گيره بيخ گوشش زرد است!شمر، جلودارش نمي شد!شنا بلد نيست شيرجه هم مي زند!شناختن هندوانه مشكل است.شنونده بايد عاقل باشد!شنونده بايد بيش از گوينده عاقل و زيرك باشد.شوهرم شغال باشد، نونم در تغار باشد!تغار: ظرف سفالينه دراز و بزرگ كه در آن ماست ريزند.شير بي يال و بي دم و اشكم كه ديد اين چنين شيري خدا هم نافريد (مولوي)فصل صصابونش به جامه ما خوردست!صبر كوتاه خدا سي سال است!صبر بالاترين هنراست.صبر گلي است كه در باغ هر كسي نمي رويد.صبح مادر حرفه هاست و شب مادر انديشه ها.صحت بهتر از ثروت است.صدا هر طور كه باشد انعكاسش هم همانطور است.صد رحمت بكفن دزد اولي!صد پتك زرگر، يك پتك آهنگر!صفحه 33 از 54 ضرب المثلهاي فارسيصد تا گنجشك با زاغ و زوغش نيم من است!زاغ: بچه پرندهصد تا چاقو بسازد، يكيش دسته ندارد!صد رحمت به كفن دزد اولي!صد سال گدايي مي كنه هنوز شب جمعه را نمي شناسه!صد سر را كلاه است و صد كور را عصا!صد سوزن جمع كني يك جوال دوز نمي شود.جوال دوز: وسيله اي كه با آن پارچه هاي ضخيم را مي دوزند (كه از سوزن كلفت تر است)صد من پر قو يك مشت نمي شود!صد موش را يك گربه كافيست!صفرايش به يك ليمو مي شكند!صفرا: يكي از مزاج هاي چهار گانه آدمي (صفرا ، سودا ، بلغم ، خون)صلاح مملكت خويش خسروان دانند.صنار جيگرك، سفره قلمگار نمي خواد!صيد را چون اجل آيد سوي صياد رود.فصل ضضامن روزي بود روزي رسان!ضرب خورده، جراحه!ضرب المثل، كليد انديشه است.ضربه اي كه نفع داشته باشد، به گردن آزاري نمي رساند.ضرب المثل دزد را عاقل مي كند.ضرب المثل ها حكمت و فلسفه كوچه و بازار است.ضرب المثلهاي كهن، فرزندان حقيقت اند.ضرر به موقع بهتر از منفعت بي موقع است!ضرر كار كن، كار نكردن است!صفحه 34 از 54 ضرب المثلهاي فارسيضيافتها كوتاه و عمر طولاني!ضرورت، ترش را شيرين كند.فصل ططاس اگر نيك نشيند همه كس نرّاد است!طاووس را به نقش و نگاري كه هست، خلق تحسين كنند و او خجل از پاي زشت خويش(سعدي)طبل تو خاليست!طبيب بي مروت، خلق را رنجور مي خواهد!طبيعت با كم، قناعت مي كند.طعام ديگري خوشمزه تر است.طعمه ي هر مرغكي انجير نيست!

ضرب المثل درباره فصل تابستان

دوشنبه , ۲۴ تیر ۹۸

فیلم | موزیک و آهنگ | فال و طالع بینی | دنیای بازی | بازی های موبایل | بازی های آنلاین | جالب و خواندنی | ترین ها | عاشقانه ها | طنز و کاریکاتور | ضرب المثل | داستان و حکایت | معما و تست هوش | کارت پستال | پیام ها و اس ام اس های جالب و مناسبتی | تصاویر جالب و دیدنی | ویدیو 

مشاهده بازی و سرگرمی بیشتر

مجله اینترنتی دلخوشی: در این مطلب مجموعه کاملی از ضرب المثل های فارسی را به همراه معنا و تفسیر ضرب المثل های فارسی، بر اساس حروف الفبا، برای شما جمع آوری کرده ایم.

ضرب المثل درباره فصل تابستان

ضرب المثل با حرف الف :

۱) آش دهانسوزی نیست : بسیار مطلوب و محبوب نیست.

۲) آتیش بیار معرکه : بهم زنی می کند.

 ۳) ادب از که آموختی از بی ادبان : با دیدن رفتار بی ادبان آن کارها را انجام ندادن.

۴) آب در هاون کوبیدن : کاربیهوده انجام دادن.

۵) آتیش زده به مالش : هر چی داشته بخشیده.

۶) آش کشک خاله ات رو بخوری پاته نخوری پاته : این کار را باید انجام دهی چه دلت بخواد چه دلت نخواد.

۷) آب از دستش نمی چکد : خیرش به کسی نمی رسد.

۸) از این ستون به آن ستون فرجی است : گذشت زمان ممکن است برای حل مشکل تو مؤثر واقع شود.

۹) آب برو، نان برو تو هم به دنبالش برو : جمله ی توهین آمیزی است.

۱۰) آب ازدریا بخشیدن : از مال دیگران بخشیدن و منت نهادن.

۱۱) آفتاب عمرش لب بومه : چیزی بمرگش نمانده.

۱۲) آسمون همه جاش یه رنگه : هر جا که باشی وضع همینه.

۱۳)  آب ازآهن جدا کردن : کار د شواری را انجام دادن. 

۱۴) آن راکه حساب پاک است ا ز محاسبه چه باک است : کسی که کارش در ست است از حساب و کتاب ترسی ندارد.

۱۵) آنروز که آواز بود فکر زمستانت هم بود : به فکر آینده نبودن.

۱۶) آب دریا به دهن سگ نجس نمی شود : پشت دیگران ازکسی بدگویی کرد.

 ۱۷) اسب تازی گر ضعیف بود همچنان از طویله ی خر : به انتقاد از بی اهمیت ها.

۱۸) اندازه نگهدار کلواوشر بواو لا تسرفوا : پرخوری. 

۱۹) ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روز را دریابی : استفاده از اندک فرصت مانده.

۲۰) آسمان وریسمان را سر هم بافتن : دوچیز بی تناسب را به هم ارتباط دادن، نامربوط گفتن.

 ۲۱) آب از سر گذشتن : امید نداشتن، به پایان آمدن امری.

۲۲) آب در کوزه ماتشنه لبان می گردیم : هدف ومقصود در نزدیکی ما قرار دارد اما به دنبال آن می گردیم.

۲۳) آدم گرسنه سنگ را هم می خورد : به کسی می گویند که بهانه مطلوب بودن غذا را از خوردن آن امتنا می کند.

۲۴) آدم یک دنده : ثابت محکم، بیشتر در جهت منفی.

۲۵) آسمان به زمین نمی آید : اتفاق فوق العاده ای روی نخواهد داد.

۱) بادمجان بم آفت نداره : مقاومت داشتن در برابر سختی ها.

۲) با یک گل بهار نمیشه : با یک شخص درستکار دنیا درست نمی شود.

 ۳) بزک نمیر بهارمیاد، خربزه با خیار می یاد : به کسی و عده های دورو رازدادن.

۴) بازبان خوش مار را از سوراخ بیرون می کشد : باچرب زبانی کارهای خویش راپیش می برد.

۵) برای لای جزر دیوار خوبه : خیلی بی مصرف است.

۶) به دعای گربه ی سیاه، بارون نمی باره : خشم خدا نسبت به افراد بدکار.

۷) با یه من عسل هم نمی شود خوردش : بد اخلاق بودن.

۸) باد آورده را باد می برد : هر چیزی که آسان بدست می آید آسان هم از دست می رود.

۹) به در گفت دیوار بشنوه : غیر مستقیم حرف زدن.

ضرب المثل درباره فصل تابستان

۱۰) با یک تیر و دو نشون زدن : با انجام یک کار به چند نتیجه عالی رسیدن.

۱۳) بزرگی به عقل است نه به سال : در تقابل بین کارها وسخنان خردمندانه ی خردسال با سخنان وکارهای نابخردانه ی بزرگسال گفته می شود.

۱۴) با هر دست که دادی پس می گیری : پاداش حتمی در مقابل هر خوبی.

۱۵) برای همه مادر است برای من زن بابا : با همه مهربان است با من نا مهربان است.

۱۶) به نطق آدمی بهتر است از دواب، دواب از تو به گر نگویی صواب : استفاده از سخنان خوب در حرف زدن.

۱۷) با پولها کباب بی پول ها دود کباب : شخص ثروتمند از مواهب زندگی استفاده می کند و بینوا می بیند و حسرت می کشد.

۱۸) با ماه نشینی، ماه شوی، با دیگ نشینی سیاه شوی : در تأثیر همنشینی گویند، یعنی در اثر همنشینی با بدان،‌ بد می شوی و با نیکان نیک.

۱۹) با پنبه سر بریدن : با نرمی به کسی آسیب رساندن صدمه زدن.

۲۰) بالاخانه اش را اجاره داده است : عقلش کم است.

۲۱) به تنبل گفتند برو سایه گفت سایه خودش می آید : از تنبلی زیاد.

۲۲) به دریابرود دریا خشک می شود : در باره ی افراد بی طالع و بی اقبال گویند.

۲۳) به هر سازی رقصیدن : مطابق هر میلی رفتار کردن.

۱) پشت دست داغ کردن : تصمیم گرفتن برای انجام ندادن کاری.

۲) پشت چشم نازک کردن : ناز آوردن.

۳) پرسیدن عیب نیست،‌ ندانستن عیب است : در مذمت نادانی.

۴) پا به دریا بگذاره دریا خشک می شود : بد شانس است.

۵) پنجه با شیر انداختن و مشت با شمشیر زدن کار خردمندان نیست : کار خطرناک کردن کار انسانهای عاقل نیست.

۶) پی تقدیر رفتن از کوری است : در نکوهش سستی وتنبلی ویا استفاده نکردن از عقل وفکر خود.

۷) پول که زیاد شد خانه تنگ می شود و زن زشت : ثروت زیاد، انسان را به سرگرمی های ناپسند وا می دارد.

۸) پشم در کلاه نداشتن : بی مایه بودن.

۹) پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است : تربیت نا اهل را چون گردوگان بر گنبد است.

۱۰) پولش از پارو بالا می ره : ثروت زیادی دارد. 

۱۱) پرده هفت رنگ مگذار تو که در خانه بوریا داری : قناعت.

۱۲) پایان شب سیه سپید است : مثل از پی هر گریه آخر خنده ای است.

۱۳) پیاده شو با هم راه بریم : در مورد کسی که خیلی مغرور و متکبر شده است.

۱۴) پول علف خرس است : دارایی و مال را به هر کس که بخواهد نباید داد.

۱۵) پشت دست را داغ کردن : تصمیم به انجام ندادن کاری گرفتن.

 ۱۶) پا از گلیم بیرو ن بردن : توجه به حد وحدود خود نکردن.

۱۷) پدر کشی داشتن باکسی : دشمنی سختی باکسی داشتن.

 ۱۸) پشت کسی را به خاک مالیدن : او را شکست دادن.

۱۹) پس از مرگ سهراب ونوشدار : کار از کار گذشتن.

۲۰) پایش لب گور است : نزدیک مردن است.

۱) تا تریاق از عراق آرند مار گزیده مرده باشد : به تاخیر انداختن کاری که اهمیت فوری و بسیار دارد.

۲) تخم مرغ دزد شتر مرغ دزد می شود : کسی که دست به عمل کوچکی زد کم کم کارهای بد برزگتر انجام می دهد.

۳) توبه گرگ مرگ است : کسی که دست از عادتش بر ندار.

۴) تر وخشک را باهم سوختن : استثنا در کار نبودن.

۵) تا تنور گرم است نان را بچسبان : کاملاً از فرصت استفاده کردن.

۶) ته جیبش تار عنکبوت بسته است : بی پول وفقیر است.

۷) تیرش به سنگ می خوره : به هدفش نمی رسه.

۸) تیر توی تاریکی انداختن : با چشم بسته کاری رو انجام دادن.

۹) تعارف اومد نیامد دارد : به کسی که تعارف می کنی ممکن قبول کنه ممکن نکنه.

۱۰) توی هول ولا ماندن : مضطرب بودن، تردید داشتن.

۱۱) تیشه به ریشه زدن :‌ با پای خود به گور رفتن. 

۱۲) توی هفت آسمون یک ستاره نداشتن : بد شانسی آوردن.

۱۳) توی هچل افتادن : گرفتار شدن، دچار زحمت شدن.

۱۴) تافته جدا بافته بودن : خود را غیر از بقیه دانستن.

۱۵) تو را خواهند پرسید که عملت چیست نگویند پدرت کیست : باز خواست آخرت.

 ۱۶) تو به خیر و من به سلامت : دیگر ما به یکدیگر کاری نداریم.

۱۷) توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت : کسی که قانع است قدرتمند است.

۱) جوجه را آخر پائیز می شمرند : نتیجه کار آخر معلوم می شود.

۲) جان به عزرائیل ندادن : فوق العاده خسیس بودن.

۳) جانماز آب کشیدن : در ظاهر خود را خوب نشان دادن.

۴) جواب ابلهان خاموشیست : جواب نادانها را نباید داد.

۵) جایی نمی رود که آبرویش رود : عاقل است.

۶) جواب دندان شکن : یعنی با منطق و حساب پاسخ دادن.

۷) جنگل مولاست : جماعتی نامناسب در جایی جمع شده اند.

۸) جایی نمی خوابه که آب زیرش بره : برای افراد زیرک گفته می شود.

۹) جور استاد به زمهر پدر : سخت گیری معلم به نفع شاگرد است.

۱۰) جنگ دو سردارد : یعنی پایان جنگ گاهی پیروزیست و گاهی شکست است.

۱۱) جایی رفت که عرب نی انداخت : کنایه از این است که بازگشتی ندارد.

۱۲) جان کسی را به لب آوردن : زیادی منتظر شدن.

۱۳) جاتره بچه نیست : چیزی وجود ندارد.

۱۴) جنسش شیشه خورده دارد : نادرست است.

۱۵) جای که نمک خوردی نکمدان مشکن : در نکوهش خیانت به افرادی که در حق آدم خوبی کرده اند.

۱۶) جیم شدن : آهسته وبدون آنکه کسی متوجه شود محلی را ترک گفتن.

۱۷) جهان ای برادر نماند بر کس دل اندر جهان آفرین بند و بس : دوری از دل بستن به دنیا (نزدیک شدن به خدا).

۱۸) جای سوزن انداختن نیست : شلوغی آن مکان.

۱۹) جلز ولز کردن : بسیار التماس زاری کردن.

۲۰) جوانمردی که بخورد و بدهد به از عابری که نخورد و بنهد : جوانمردی که به دیگران کمک می کند بهتر از پارسایی است که نمی خورد و به دیگران هم کمک نمی کنند.

۱) چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی : عاقل کاری را که پشیمانی به بار می آورد نمی کند.

۲) چپ چپ نگاه کردن : با تلخی وخشم به کسی نگریستن.

۳) چو فردا شد فکر فردا کنیم : از حالا جوش فردا را نزنیم.

۴) چشمش شور است : کسی که چشم گیرا داشته باشد وباعث آسیب دیگران شود.

۵) چند تا پیراهن بیشتر پاره کرده : با تجربه تر است.

 ۶) چغندر به هرات زیره به کرمون : هر چیزی به جای خودش.

۷) چوب لای چرخ گذاشتن : مانع پیشرفت دیگران شدن، مانع ایجاد کردن.

۸) چیزی که عوض داره گله نداره : این کار به آن کار در.

۹) چاقو دسته خودش را نمی بره : خویشان و بستگان برای همدیگر ناراحتی تولید نمی کنند.

۱۰) چانه اش گرم شد : زیاد حرف می زند.

۱۱) چیزی بارش نیست : ساده لوح بودن.

۱۲) چیزی که از خدا پنهان نیست از بنده چه پنهان : جای مخفی کردن چیزی نیست.

۱۳) چشم بسته غیب می گوید : به کسی گفته می شود که از موضوع روشن و واضح خبر می دهد.

۱۴) چیزی در چنته نداشتن : بی اطلاع بودن.

۱۵) چشمش آلبالو گیلاس می چینه : چیزی را به طور درست نمی بیند.

۱۶) چوب دوسر نجس : کسی که مورد نفرت دو طرف دعوا ونزا باشد.

۱۷) چوب به لانه زنبور کردن : کارهای خطرناک انجام دادن.

۱۸) چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن : در آمد نداری قناعت کن.

۱۹) چو انداختن : جال و جنجال را انداختن.

۲۰) چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است : به جای واجب باید پرداخت.

۱) حساب حسابه، کاکابرادر : مثل، برادریمان سر جاش بزغاله یکی هفت صنار.

۲) حساب به دینار، بخشش به خروار : در حساب باید دقیق بود ودر بخشش سخاوتمند.

۳) حرف راست را باید از بچه شنید : صحبت درست را که کودک می گوید، صحیح است.

۴) حق کسی را کف دستش گذاشتن : سزای عمل کسی را دادن.

۵) حسود هرگز نیاسود : از بخل و کینه به جایی نمی رسد.

۶) حلزون خود را به جمع شاخدارها می کند : چیزی کوچک وبی اهمیت خود را داخل بزرگان می کند.

۷) حق به حقدار می رسد : کار شایسته سزای آدم دستکار است.

۸) حرفهای گنده تر از دهنش می زنه : سخنان نامناسب زدن.

۹) حنایش رنگ ندارد : کاری از او ساخته نیست.

۱۰) حالا که ماست نشد شیر بده : مقصودی معین ندارد.

۱۱) حسود از نعمت حق بخیل است و بنده بی گناه را دشمن می داند : حسادت.

۱۲) حاجی، حاجی را در مکه می بیند : وقتی کسی وعده ای می دهد و می رود و مدتی از او خبری نمی شود چون او را می بینند چنین می گویند.

۱۳) حال درماندگان کسی داند که به اصول خویش درماند : دردمندی.

 ۱۴) حمام زنانه شدن : شلوغ و پر سروصدا شدن.

۱۵) حادثه خبر نمی کند : اتفاقات پیش از آنکه بفهمیم روی می دهد.

۱۶) حسنی به مکتب نمی رفت وقتی می رفت جمعه می رفت : کار را بی موقع انجام دادن.

۱۷) حلوا حلوا دهن شیرین نمی شه : با زدن حرف حلوا بدان که دهانت شیرین نمی شود.

 ۱۸) حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی : تا آزمایش نکنی متوجه نخواهی شد.

۱۹) حرف حق تلخه : درست گفتن هر حرفی را گویند.

۲۰) حرف حساب جواب نداره : درست گفتن مسئله ای درباره حق کسی.

۱) خودم کردم که لعنت بر خودم باد : مانند از ماست که بر ماست.

۲) خره ما از کرگی هم نداشت : بدشانس بودن.

۳) خدا نجار نیست اما درو تخته را خوب به هم می اندازد : این دو نفر در رفتار بسیار به هم شبیه هستند (به ویژه زن و مرد).

۴) خانه به دوش : بی خانه بودن.

۵) خرتب می کنه : در فصل تابستان کسی که لباس گرم بپوشد.

۶) خرس را به رقص آوردیم دمش را به دست آوردیم : کسی را وادار به انجام کاری کردن واز آن نتیجه گرفتن.

۷) خدا از دهنت بشنوه : کاش همان شود که شما گفتین.

۸) خر بیار و باقالی بار کن : در موردی گفته می شود که آشوب و معرکه بر سر موضوعی باشد.

۹) خروس بی محل بودن : وقتو زمان را تشخیص ندادن.

۱۰) خود را به موش مردگی زدن : در مورد کسی گفته می شود که در انجام کاری سستی می کند.

۱۱) خواب زن چپ می زند : در موری گفته می شود که خواب به تعبیرش خود باشد و بالعکس.

۱۲) خاله زنک بازی در آوردن : حرکات غیر جدی زنانه داشتن.

۱۳) خر تو خر بودن : هرج و مرج، بی نظمی و شلوغی زیاد.

۱) دیگ به دیگ می گه روت سیاه : کسی که عیب دارد به دیگران طعنه می زند.

۲) دل به دریا زدن : ریسک کردن.

۳) در دوازه رو می شه بست ولی در دهان مردم را نمی شود بست : هر کاری بکنی مردم درباره ات حرف می زنند.

۴) دل به دل راه داره : خبر داشتن از دوستی طرف.

۵) دشمن دانا به از دوست نادان : دانایی و فهمیدگی گرچه در دوست باشد، خوب است.

۶) دودو تا چهار تا : چیزی که واضح است.

۷) در کار نکو حاجت هیچ استخاره نیست : در انجام دادن کار خوب فکر و تأمل کردن جایز نیست.

۸) در جنگ نان وحلوا تقسیم نمی کنند : طبیعت جنگ، جنگیدن است.

۹) دیوار موش داره موشم گوش داره : حرف به گوش بقیه می رسد.

۱۰) درخت هرچه بارش بیشتر می شود سر فروتر می رود : در ستایش فروتنی افراد دارای مقام ویا ثروت.

۱۱) دود از کنده بلند می شه : با تجربه بودن افراد مسن.

۱۲) در دیزی باز است حیای گربه کجا رفت : از نبودن مانع نباید سوء استفاده نمود.

۱۳) دشمن آن به که نیکی بینند : نیکوکاری حتی در حق دشمنان.

 ۱۴) دست از سر کچل کسی برادشتن : کنایه از رها کردن کسی.

۱۵) داشتم فایده نداره از داریم بگو : از آنچه داشتی نگو بگو اکنون چه داری.

۱) ریگ تو کفششه : منظور داشتن نقشه ی بدی در فکر.

۲) روزه ی کله گنجشکی گرفتن : تا نیم روز روزه داربودن و سپس غذا خوردن.

۳) روکه نیست سنگ پای قزوینه : پررو بودن.

۴) رفتم ثواب کنم کباب شدم : در برابر خوبی، بدی دیدم.

۵) راه باز است و جاده دراز : کسی برای رفتن مانع نمی شود.

۶) روزگار کسی را سیاه کردن : او را بدبخت کردن.

۷) رنگش مثل گچ سفید شد : منظور کسی است که از چیزی ترسیده و رنگش پریده باشد.

۸) روده بزرگه، روده کوچکه رو خورد : وقتی که انسان خیلی گرسنه باشد.

۹) روزه خوردنش را دیده ایم نماز کردنش را ندیده ایم : کار بدش را دیدیم اما کار خوبش را ندیدیم.

۱۰) روده تنگ به یک نان تهی پر گردد نعمت روی زمین پر نکند و بهره ننگ : قناعت.

۱۱) ریش خود را در آسیاب سفید کرده : با تجربه و آزموده نیست.

۱۲) رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن : آرامش.

۱۳) ریش در دست دیگران داشتن : اختیار در دست خود نداشتن.

۱۴) ریش و قیچی هر دو را به دست داشتن : اختیار کامل داشتن.

۱۵) رگ خواب کسی را به دست آورن : پیدا کردن نقطه ی ضعف کسی.

۱۶) رفت که ریش در بیاورد، سبیلش را هم باخت : خواست وضع بهتری پیدا کند، آنچه داشت از دست داد.

۱۷) روی کسی را سفید کردن : موجب سربلندی و خشنودی کسی شدن.

۱) ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا : هنگامی گفته می شود که تعارف بی فایده و باعث رنجش دیگران می شود.

۲) زیره به کرمان بردن : بردن چیزی به محلی که در آنجا فراوان باشد.

۳) زدیم و نگرفت : کسی که خود را به خطر بیاندازد و نتیجه ای نداشته باشد.

۴) زبانم مو در آورد : وقتی که کسی زیاد توضیح دهد و نتیجه نداشته باشد.

۵) زن نانجیب گرفتن آسان و نگه داشتن او مشکل : هر جور زن هرجا پیدا می شود.

۶) زیر آب کسی را زدن : ‌کسی را نزد دیگری بی اعتبار کردن.

۷) زیر کاسه، نیم کاسه است : یعنی فریب و حقه ای در کار است.

۸) زمین دهان باز کرد و مرا در خود فرو برد : از بسیاری خجالتی چنین آرزویی کردن.

۹) زردآلو را می خورد برای هسته اش : هر کاری را برای نتیجه اش انجام می دهد.

۱۰) زن به در سرای مرد نکو هم درین عالم است دوزخ او : تأثیرخوب همنیشنی با افراد نیکوکار.

۱۱) زیر اندازش زمین است و رو اندازش آسمان : فقیر و بی چیز است.

۱۲) زیر رنج بود گنج های پنهانی : نتیجه دادن زحمات.

۱) سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند : وقتی احتیاج به کاری نیست دنبال کار اضافی نرو.

۲) سیب دو نیمه :‌ کنایه از شباهت.

۳) سر پل خر بگیری : محل بررسی وگیر افتادن.

۴) سرش به تنش زیادی کرده است :‌ از جانش سیر شده است.

۵) سکوت نشانه ی رضایت است :‌ وقتی کسی ساکت است رضایتش را نشان می دهد

۶) سرد وگرم روزگار و چشیدن : تجربه آموختن، آزموده شدن

۷) سرش به تنش می ارزد :‌ ارزش احترام گذاشتن را دارد.

۸) سگ زرد برادر شغال است :‌ یعنی در یک جنسند.

۹) سر شاخ شدن : درگیر شدن.

۱۰) سبیلش را چرب کردن : یعنی به کسی رشوه دادن.

۱۱) سر پیری و معرکه گیری :‌ در مورد کسانی است که زمان پیری کار جوانان را انجام می دهند.

۱۲) سر کسی را گرم کردن : کسی را مشغول کردن.

۱۳) سالی که نکوست از بهارش پیداست : مواقعی گفته می شود که کاری بر وفق مراد باشد.

۱۴) سیر به پیاز میگه پیف پیف چقدر بو می دی :‌ کنایه به کسی است که خود پر از عیب و اشکال است ولی عیب کوچک دیگران را بزرگ جلوه دهد.

۱۵) سرکه ی مفت شیرین تر از عسل است : هر چیزی که رایگان باشد گواراست.

۱۶) سه چیز پایداری نماند مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیاست : سه چیز استوار نمی ماند مال که خرید و فروش نشود و علمی که مشورت در آن نباشد و پادشاه بی سیاست.

۱۷) سخن را سر است ای خردمند و بن میاور سخن در میان سخن :‌ دوری کردن از میان حرف دیگران پریدن.

۱۸) سر و گوش آب دادن : کسب خبر و اطلاع کردن.

۱۹) سگ صاحبش را نمی شناسد : ازدحام و شلوغی زیاد.

۱) شتر در خواب بیند پنبه دانه ؟ : کنایه از آدمی است که آرزوهای دور و درازی دارد.

۲) شنیدن کی بود مانند دیدن : هرگاه با چشم خودت ندیدی شایعات را باور نکن.

 ۳) شب آبستن است تا چه زاید سحر : حوادثی در پیش است باید در انتظار آن بود.

۴) شتر بابارش گم می شه : نا امن بودن مکانی.

۵) شتر سواری دولا دولا نمی شود : کار را باید با آگاهی انجام داد.

۶) شاهنامه آخرش خوش است : همیشه در اول کار نباید قضاوت کرد.

۷) شتر دیدی ندیدی : آنچه دیدی یا شنیدی بازگو نکن.

۸) شتری که در خانه ی همه را می زند :‌ عاقبتی که برای همه است.

۹) شمر، جلودارش نمیشه : یعنی بسیار آدم شروری است.

۱۰) شش ماهه به دنیا آمدن : بسیار عجول بودن.

۱۱) شیطان با مخلصان بر نمی آید و سلطان با مفلسان :‌ شیطان با آدمهای یک رنگ کاری ندارد.

۱۲) شیری یا روباه؟ : پیروز باز گشتی یا شکست خورده؟.

۱۳) شوی زن زشت روی و نابینا به : شوهر زن زشت ونابینا باشد بهتر است.

۱۴) شام و ناهار هیچ چیز ،‌آفتاب به لگن هفت دست : خوراکی هیچ،‌ اسباب و ظروف و سفره بیار، اصل هیچ و فروع بسیاراست.

 ۱۵) شیطان را درس دادن: باهوش و حیله گر بودن (جهت منفی).

۱) صابونش به جامه‌ی کسی خوردن : یعنی ضرور و زیان به او هم رسیده.

۲) صد تا چاقو بسازه، یکیش دسته نداره : یعنی هیچوقت به‌حرفش اعتماد نکن.

۳) صد سال گدایی کرد امّا شب جمعه را نمیداند : کسی که به رموز کار خود آگاه نیست.

۴) صورتش را با سیلی سرخ نگاه می دارد : آبرومندانه زندگی کردن.

۵) صیاد بی روزی در دجله نگیرد و ماهی بی اجل بر خشک نمیرد : روزی.

۶) صلاح مملکت خویش خسروان دانند : آنچه را خود مصلحت می بینی انجام بده.

۷) صاحب دلی به مدرسه آمد ز خانقاه شکست عهد صحبت اهل طریق را : پیمان شکنی.

۸) صدا از ته چاه بر آمدن : ضعیف بودن.

۹) صبر ایّوب داشتن : بسیار بردبار و صبور بودن.

۱) ضعیفی که با قوی دلاور کند یار دشمن است در هلاک خویش : هرکس باید به توان خودش کاری را انجام دهد.

۲) ضامن روزی بود روزی رسان : اعتقاد به روزی دهندگی خدا.

۳) ضرب، ضرب اول : در مبارزه آن کسی برنده است که ضربه اول را زده باشد.

۱) طوطی وار یاد گرفتن : مطلبی را سرسری یاد گرفتن.

۲) طمع را سه حرف است هر سه تهی : در مذمت ونکوهش طمع.

۳) طاقتم طاق شد : بیش از این تحمل ندارم، صبرم تمام شده است.

۴) طناب مفت را کردید خود را به دار زد : از هرچه رایگان باشد استفاده می نماید.

۵) طبل توخالیست : فقط داد و فریاد می زند و گرنه چیزی بارش نیست.

۶) طاووس ‌را به‌ نقش و نگاری ‌که هست‌ خلق‌ تحسین‌ کنند و او خجل از پای ‌زشت ‌خویش : ظاهر بینی افراد.

۱) عاقبت جوینده یابنده بود : کسی که تلاش می کند به مقصودش می رسد.

۲) عقل اون پاره سنگ بر می داره : عقل ندارد.

۳) عمر نوح نداشتن : عمر دراز و طولانی نداشتن.

۴) عجله کار شیطونه : عجله کار درستی نیست.

۵) عاقبت حق به حقدار رسید : همیشه در سرانجام هر کار کسی که حق دارد برنده است.

۶) عیسی به دین خود موسی هم به دین خود : هر کس در عقیده و اعتقاد خود آزاد است.

۷) عالم نا پرهیزگار کور شعله دارست : در نکوهش دانشمند بی تقوا و نترس از خدا.

۸) عروس تعریفی آخرش شلخته در می آید : دوری از تکبر و یا خود تعریفی.

۹) علی ماند و حوضش : بیکار بودن.

۱۰) عطای او را بلقای او بخشیدم : در مورد افردای که خیر و شر آنها یکی است.

۱۱) عقل کسی گرد شدن : عقل درست و حسابی نداشتن، کم شدن عقل کسی.

۱) فیلش یاد هندوستان کرده : یاد خبری دور، افتاده است.

۲) فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه : هیچ گاه از ظاهر کسی نمی توان قضاوت کرد.

۳) فرار وبر قرار ترجیع دادن : برای اجتناب از خطر فرار کردن.

۴) فردا هم روز خداست : یعنی اجبار نیست که همه کارها را امروز بکنید.

۵) فلانی اجاقش کوره : منظور از کسی است که بچه دار نمی شود.

۶) فضول و بردن جهنم گفت هیزمش تر است : بسیار ایراد گیر و اعتراض کننده.

۷) فرو مایه هزار سنگ بر می دارد و طاقت سختی نمی آورد : بی تحمل و طاقت بودن افراد بدکار.

۸) فرق است میان آنکه یارش در بر آنکه دو چشم انتظارش بر در : انتظار.

۹) فس فس کردن : دیر جنبیدن، بسیار آهسته کار کردن.

۱۰) فکر نان کن که خربزه آب است : دل به چیزهای بیهوده نبستن.

۱۱) فهم سخن چون نکند مستمع قوت طبع از متلکم بجوی : فهمیدن سخنان گوینده در هنر سخن گفتنش نهفته است.

۱) قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری : ارزش هر چیزی را خبره آن می داند نه دیگران.

۲) قصاص در این دنیاست : یعنی هر کس نتیجه اعمال خود را در زندگی می بیند.

۳) قلق کسی را به دست آوردن : به اخلاق وروحیه ی کسی آشنا شدن.

۴) قاشق نداره آش بخورد : کنایه از شخص بینهایت تهیدست است و وسیله لازم را دراختیار ندارد.

۵) قوز بالاقوز : کار را خراب تر از آنچه که بود کردن.

۶) قارت وقورت کردن : ادعا داشتن با خشم وخشونت.

۷) قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید : قدر عافیت.

۸) قرآن بر سر زبان است و در میان جان : دیانت.

۱) کبکش خروس می خونه : خیلی خوشحال است.

۲) کو گوش شنوا : گوش ندادن به حرف.

۳) کاچی بهتر از هیچی است : چیز کم بهتر از هیچ چیز است.

۴) کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد : خسیس بودن.

۵) کارها به صبر برآید و مستعجل به سر در آید : صبر.

 ۶) کاری بکن بهر ثواب نه سیخ بسوزد نه کباب : به عدالت رفتار کن.

۷) کس نبیند بخیل فاضل را کر نه در عیب گفتنش کوشد ور کریمی دو صد گز دارد کرمش عیبها فرو پوشد : افراد فاضل.

۸) کرم بین و لطف خداوندگار گر بنده کرده است و او شرمسار : در نکوهش بدکاری.

۹) کار حضرت فیل است : کاری بسیار سخت ودشوار است.

۱۰) کند همجنس با همجنس پرواز : هر کسی با مثل خودش رابطه دارد.

۱) گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی : صبر کردن.

۲) گاومون زائیده : دردسر به سراغ آدم آمدن.

۳) گردن کج کردن : خود را کوچک کردن، عاجزانه چیزی از کسی خواستن.

۴) گاو پیشانی سفید است : همه کس و در همه جا او را می شناسند.

۵) گاو بی شاخ و دم : کسی که فقط در ظاهر قوی ووحشتناک به نظر می رسد.

۶) گز نکرده پاره کردن : بدون مطالعه به کاری مبادرت کردن.

۷) گرگ که پیر می شود، رقاص شغال می شود : هر آدم شروری، در روزگار پیری دست آموز دیگرانست.

۱) لگد به بخت خود زدن : در مقابل خود ایستادن.

۲) لنگه کفش کهنه در بیابان نعمت است : چیز بی ارزش و ناقابل در شرایط نیاز مفید واقع می شود.

۳) لبش بوی شیر می دهد : بی تجربگی فرد.

۴) لفت دادن کاری : به درازا کشانیدن کارو با تشریفات زیاد به آن پرداختن. 

۵) لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست : وقتی می توان ببخشی انتقام نگیر.

۱) ماست را کیسه کردن : گول زدن.

۲) مگر کله گنجشک خورده ای؟ : بسیار پر حرف هستی.

۳) ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است : ارزش وقت را دانستن.

۴) مار خورده و افعی شده : شرارت کسی.

۵) من یک پیراهن بیشتر از تو پاره کردم : با تجربه تر و سالخورده تر از تو هستم.

۶) مرغ یک پا داره : لجبازی کردن.

۷) مرغ همسایه غاز است : نا آگاهی.

۸) مار پوست خود بگذارد اما خوی خود نگذارد : اخلاق ورفتار افراد عوض نمی شود.

۹) مگو اندوه خویش با دشمنان که لامول گویند شادی کنان : دشمن را به ناراحتی خود شاد نکن.

۱۰) مورچگان را چو بود اتفاق شیر ژیان را به راننده پوست : در ستایش اتحاد وهمبستگی.

۱۱) من می گویم نر است تو می گویی بدوش : بی جهت اصرار کردن.

۱۲) مار تو آستین پرورش دادن : محبت به افراد زیان رساننده.

۱۳) مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال : آسایش.

۱۴) مومن مسجد ندیده : به شوخی به کسی می گویند که تظاهر به تقدس دارد.

۱۵) مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد : کسی از چیزی ضرر دیده از آن چیز برای هیشه رعب ووحشت دارد.

۱۶) مسکین خر اگر چه تمیز است چون با رهمی برد عزیز است : زحمتکشی.

۱۷) مویی از خرس کندن غنیمت است : از آدم خسیس حداقل استفاده هم غنیمت است.

۱۸) مزن بی تأمل بگفتار دم نگو گوی گردوگوئی چه غم : بدون فکرحرف نزدن واگر هم سخن گفته شد دیگر جای تأسف خوردن نیست.

۱) ناز شست گرفتن : پاداش و جایزه گرفتن. 

۲) نفس از جای گرم برآمدن : در مورد شخصی گفته می شود که بی خیال مستمندان باشد.

۳) نم پس نمی دهد : کارش عیب و ایراد ندارد.

۴) نان کسی را آجر کردن : موجب ضرر و زیان کسی شدن.

۵) نخود هر آش شدن : فضول بودن.

۶) نور علا نور بودن : کار خیلی خوب بودن.

۷) نمک پرورده بودن : مدیون کسی دیگر بودن.

۸) نان خود خوردن و نشستن به که کمر زرین بستن و به خدمت ایستادن : قناعت.

۹) نصیحت پادشاهان کردن کسی رامسلم بود که نیم سرندارد یاامید : کاربیهوده.

۱۰) نه سر پیاز نه ته پیاز : کاره ای نبودن.

۱۱) نان از برای کنج عبادت گرفته اند صاحب دلان به کنج عبادت برای نان : سوء استفاده.

۱۲) نابینا به کار خویش بیناست : هر کسی در انجام کاری مهارت دارد.

۱۳) نه زنگی زنگ نه رومی روم : میانه رو بودن، متوسط بودن.

۱) وقت ضرورت چون نماند گزیر دست ‌بگیرد سر شمشیر تیز : ضرورت‌ کار واجب.

۲) وفاداری مدار از بلبلان چشم که هردم بر گلی دیگر سرآیند : بی وفایی.

۳) وجود یکی است ولی شکم دوتاست: یعنی دو نفر هر چقدر به یکدیگر نزدیک باشند باز هم از هم جدا هستند.

۴) وقت نداره سرشو بخارونه : منظور آنست که گرفتار است.

۱) هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک : از افراد درست دیگر انتظار انجام کار بد و زشت نیست.

۲) هر پستی، بلندی دارد : بعد از هر سختی آسانی هست.

۳) هادی، هادی اسم خود بر ما نهادی : یعنی که به ارتکاب عمل خلافی دست زده ای و مرا بدان متهم می کنی.

۴) هر چه پول بدهی آش می خوری : به اندازه زحمتت نتیجه می گیری.

۵) هشتش گرو نهش است : آه در بساط ندارد.

۶) هر که بامش بیش، برفش بیشتر : ثروت زیاد آسایش به بار نمی آورزد.

۷) هرکه درحال‌توانایی نکوئی‌نکند ازوقت ناتوانی‌سختی ببیند : انجام‌کارخوب.

۸) هر سرازی سربالایی دارد : راحتی سختیهایی هم به دنبال دارد.

۹) هرکه در زندگانی نانش بخورند چون بمیرد نامش نبرند : کارحسنه کردن در این دنیا.

۱۰) هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل بدیگری پرداخت : بی وفابودن روزگار.

۱۱) هر چه دیدی از چشم خودت دیدی : مقصر خودت هستی.

۱۲) هر که نان از عمل خویش خورد منت از حاتم طائی نبرد : قناعت.

۱۳) هر که با بزرگان ستیز و خون خود ریزد : پا از گلیم خود دراز کردن.

۱۴) هر چه سنگ است مال پای لنگ است : آسیب و صدمه همیشه به آدمهای بیچاره می رسد.

۱) یال و کوپال داشتن : سرو وضع خوب داشتن.

۲) یکی به دو کردن : جر و بحث کردن.

۳) یک دست صدا نداره : باید با دیگران متحد بود.

۴) یک دستی گرفتن : کسی را کمتر از آنچه هست پنداشتن.

۵) یک پاش لب گور است : پیر است.

 ۶) یک کلاغ چهل کلاغ کردن : اغراق و مبالغه نمودن همراه غیبت زیاد.

۷) یک تیر و دو نشان : با یک کار به دو نتیجه رسیدن.

۸) یکی به نعل می زند یکی هم به میخ : هر دو طرف را مراعات می کند.

۹) یک چشم گریان و یک خندان : در مورد کسی گویند که دو گانه عمل می کند.

۱۰) یک گوش در است و گوش دیگر دروازه : کسی که مطلبی را به خاطر نمی سپارد.

۱۱) یاسین به گوش خر خواندن : پند بی فایده به کسی دادن.

۱۲) یار دیرینه‌ مرا گونه‌ زبان  توبه مده که مرا توبه‌ شمشیری  نخواهد بودن : سر سختی.

۱۳) یک من ماست چقدر کره می دهد : تلافی کردن.

گردآوری شده از:

asemooni.com

فرهنگ مسأله ها و اصطلاحات متداول در زبان فارسی- دکتر محمد عظیمی نشر قطره- چاپ سوم – ۱۳۸۲

بهترین ضرب المثلهای ایرانی- سهیلا سلحشور- انتشارات اروند

گلستان سعدی- دکتر محمد خزائلی- چابخانه علمی- چاپ هشتم ۱۳۶۸

اصطلاحات و عبارات عامیانه- کتابهای درسی دوره متوسطه

مجموعه اطلاعات گردآورنده مقاله

  اخبارروزدنیا

  روانشناسی

  کودک و والدین

  قانون و عدالت

  زناشویی

  کلاس درس

  مذهبی

  علمی

  ورزش

  موفقیت

   آموزش آشپزی

  آرایش و زیبایی

  فرهنگی هنری

  مراسم عروسی

  نکات خانه داری

  مد روز

  بازی و سرگرمی

  تفریحی گردشگری

  دنیای آموزش

  سلامتی

ضرب المثل درباره فصل تابستان
ضرب المثل درباره فصل تابستان
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *