ضرب المثلهای بی ادبی

دوره مقدماتی php
ضرب المثلهای بی ادبی
ضرب المثلهای بی ادبی

ضرب المثل

نشخوار آدمیزاد حرف است:

اگر پرگویی می کنم ایرادی ندارد، حرف زدن خود نوعی از سرگرمی است.

نشسته پاک است:

به شوخی، شخصی است که به تمیزی بدن و جامه اش بی اعتناست.ضرب المثلهای بی ادبی

نصیب کسی را کسی نخورد:

دوره مقدماتی php

همانند: روزی کس را، کس نخورد.

نطقش کور شدن:

براثر گفتگو وجنجال سخن کسی قطع شدن، از ادامه صحبت بازماندن.

نظر زدن :

به چشم بد نگاه کردن، از نظر عوام چشم زخم بودن.

نشادرش تند است:

به شوخی، در کارها شتاب وعجله میکند

نسیه آخر به دعوا رسیه:

همانند: معامله نقدی بوی مشک میدهد.

نزن در کسی را تا نزنند درت را:

همانند: چو بد کردی مباش ایمن ز افات

نشترش بزنی خونش درنمی اید

در نهایت خشم و عصابیت است، سخت آشفته است.

نرم کردن:

شخصی را به منظور خاصی مطیع و رام خود کردن

نرم نرم پوست کندن:

آرام آرام و به ملایمت کار خود را به ضرر دیگری فیصله دادن

 

ضرب المثل

ضامن بهشت و دوزخش نیستم:

من وظیفه خودم را به خوبی انجام میدهم وکاری به بد و خوب بعدش ندارم.

ضرب شستی به کار بردن:

برای پیشرفت امر خود تدبیری به کار بردن، با هر حیله بر حریف غالب شدن.

ضرب دستش را چشیده است:

برتری حریف خود را می داند و جرئت مقابله با او را ندارد.

ضرر را از هر کجا جلویش را بگیری منفعت است

آدم عاقل همینکه فهمید راهی را به اشتباهی رفته، برمی گردد.

طاق ابرو نمودن:

کاری مخصوص زنان، عشوه گری کردن

طاقت کسی طاق شدن:

بیقرار شدن ، آرام خود از دست دادن.

طبل زیر گلیم زدن:

پنهان داشتن موضوعی که همه می دانند، پنهانکاری کردن

طرف کسی را گرفتن :

ضرب المثلهای بی ادبی

پشتیبانی از کسی کردن، از کسی حمایت و طرفداری کردن

طشتش از بام افتاده :

راز نهان کسی آشکار شدن، رسوا شده است

طی نکرده گز کردن:

بدون مطالعه و نسنجیده دست به کاری زدن

طوق لعنت برگردن کسی افتادن:

گرفتار زحمت و دردسر شدن، دچار همسر بد رفتار و بد اخلاق شدن

طناب گدایی کسی را بریدن:

از ادامه کمک به کسی خود را رها ساختن

طمع زیاد مایه جوانمرگی است:

ادم طمع پیشه غالبا جان خود را به خطر می اندازد

ضرب المثل

عاشق چشم و ابروی کسی نبودن:

مفت و مجانی برای کسی کار نکردن ، بی جهت برای کسی به آب و آتش نزدن.

عاشقی پیداست از زاری دل :

همانند: رنگ رخساره خبر میدهد از سرضمیر

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد:

به دست آوردن مطلوب خویش کار چندان آسانی نیست.

عاقبت به خیر شدن:

به رستگاری و راه خوشبختی رسیدن

عاقبت جوینده یابنده بود:

باجستجو و تلاش به مقصود خود نایل خواهی شد

عاقبت خشم پشیمانی است.

از آدم خشمگین کارهای سرمی زند که سپس باعث ندامت اوست.

عاقبت گذر پوست به دباغ خانه می افتد:

هر کسی باید روزی حساب اعمال خود را پس بدهد.

عاقل تا پی پل می گشت، دیوانه پا برهنه از آب گذشت :

هر مشکل چاره ای دارد، اگر از راه ملایمت نشدباید جسارت به خرج داد.

عبای ملانصرالدین است:

چند نفر به نوبت آن را می پوشند، همه از آن استفاده میکنند.

عجب کشکی ساییدم

همه چیز بر خلاف انتظار ما از آب درامد

عذر بدتر از گناه :

در توجیه کار بد خود دلیل زشت تری آوردن

عروس تعریفی آخرش شلخته از آب درامد

با آنهمه تعریفش جنس نامرغوبی از آب درآمد

          

ضرب المثل

گاو بی شاخ و دم :

آدم تنومند شوریده و احمق، همانند: غول بی شاخ و دم.

گاو پیشانی سفید:

معروف و مشهور نزد همه، همه کس او را می شناسد.

گاو خوش آب و علف:

کسی که از هیچ نوع خوردنی رو گردان نیست، هر چه پیشش ببیند بدون اکراه و با اشتهای تمام می خورد

گدا بازی درآوردن:

مقابل دست و دلبازی ، خست و پستی به خرج دادن

گدا حیا ندارد:

بر اثر تکرار خواهش و تمنا آبرویش ریخته شده و شرم نمی کند.

گذر پوست به دباغخانه می افتد:

هر کسی سرانجام به نتیجه اعمال خود میرسد، بالاخره روزی بهم میرسیم.

گاهی به نعل و گاهی به میخ زدن :

ضمن صبحت و گفتگو کنایه زدن ، همانند : از این شاخ به آن شاخ پریدن

گذشت آنچه گذشت :

افسوس گذشته را نباید خورد ، همانند : تقویم پارسالی به کار نمی خورد.

گذشت بر گشت ندارد:

بخشیده را پس نمی گیرند، بر آنچه بخشیدی چشم طمع نداشته باش.

گربه آمد و آن دنبه را برد:

باید بجنبی و چاره کار خود کنی و گرنه ر نود از تو جلو می افتند.

گربه را دم حجله باید کشت:

از آغاز هر کاری باید محکم کاری کرد.

گر تو بهتر می زنی بستان بزن:

اگر فقط ادعا نمی کنی چرا کنار گود نشسته ای

ضرب المثل

چاله چوله چیزی را پر کردن:

نواقص را برطرف کردن ، قرضها را پرداخت کردن.

چاقو دسته خودش را نمی برد:

هیچ آدم عاقلی به خودش زیان نمی زند، خویشاوند به خودی آزار نمیرساند.

چاردیواری اختیاری:

محترم بودن خانه و زندگی هرکس، اختیار زندگی و محدوده خود را داشتن

چار میخه کردن:

پی و پایه چیزی را محکم و استوار کردن ، محکم کاری کردن

چارتکبیر زدن :

ترک کسی را برای همیشه گفتن، یکباره از چیزی چشم پوشیدن

چاه کن همیشه در ته چاه است:

هر بدی و ظلم به دیگران در پایان گریبانگیر خود آدم میشود. همانند: چه مکن بهرکسی،اول خودت دوم کسی.

چشم و همچشمی کردن:

رقابت کردن با دیگران ، هم طرازی نمودن با اطرافیان

چشمها چهار تا شدن:

دندش نرم میخواست چنین کاری نکند، از تعجب چشمها را گشاد کردن.

چشم وگوشی کسی باز بودن:

از همه جا آگاه بودن، درجریان امور قرار داشتن، آدم با تجربه و فهمیده

چشم و گوش بسته :

از هیچ جا و هیچ چیز باخبر نبودن، چیزی نیاموخته و بی تجربه

چشم ودل سیر است:

به هیچ چیز اعتنایی ندارد، اختیار نفس خود را دارد

 

ضرب المثل

رکاب دادن :

سر موافقت داشتن – مطیع شدن

رگ خواب کسی را به دست آوردن:

نقطه ضعف پیدا کردن- کسی را تابع اراده خود کردن

رگ دیوانگیش گل کردن:

از شدت خشم دست به کارهای نامعقول و غیر طبیعی زدن

رگ عیرتش جنبید:

حس شهامت و جسارتش تحریک شد.

رنگ به رنگ شدن:

از شدت شرمندگی رنگ به صورت آوردن- تغییر رنگ رخسار

روبراه بودن:

مرتب و آماده بودن – سرسازش داشتن

روبرو بودن به از پهلو بود:

لذت هم صحبتی دو نفر و برخورداری از دیدن یکدیگر بیشتر و بهتر است

روبرو کردن :

مواجهه دادن دو نفر برای کشف مطلبی

روبند کردن کسی:

در پیشرفت کار خود از حجب و حیای کسی استفاده کردن

روده بزرگه روده کوچیکه را خورد:

از شدت گرسنگی بیتاب شده – سروصدای شکم گرسنه درآمده

روده درازی کردن:

یکریز حرف زدن – پرگویی و وراجی کردن

روز از نو روزی از نو:

هرروز برای خود به تلاشی جداگانه نیاز دارد

روزه شک دار گرفتن:

در امور و یا کارهای که احتمال شکست و زیان است وارد شدن

رو که بدهی آستر هم می خواهد:

از خوشرویی و مهربانی کسی بهره جویی کردن

روغن چراغی ریخته وقف امامزاده :

منت گذاشتن خشک و خالی و بی خاصیت

 

ضرب المثل

میخ دوز شدن (میخکوب شدن):

محکم در جای خود ماندن، بشدت مات و مبهوت شدن.

میخ دو شاخ برزمین فرو نرود:

با دوئیت و نفاق کاری از پیش نمیرود و منافع مشترک را از بین میبرد.

میخش قایم است:

اساس کارش استوار است، پشتیبانش پر زور و قوی است.

میخ طویله پای خروس:

کسی که قد کوتاه و پستی دارد، آدم قد کوتاه

میخواهد از آب بگذرد و پایش هم تر نشود:

در پی سودجودیی می افتد ولی کمترین زحمت و خرجی را متحمل نیست.

میخواهی عزیز شوی یا دور شو یا کور شو:

همانند: آب که در گودال بماند می گندد، دوری و دوستی.

میدان دادن به کسی:

فرصت کار و فعالیت به کسی دادن ، ا جازه زور آمایی دادن.

میدان را خالی دیدن:

به هر عملی دست زدن، خود را مصون از دیگران دانستن.

میرزا بنویس:

نامه نگاری که در نگارش هر مطلب تابع دیگری است و از خود اراده ندارد.

میرود از آسمان شوربا بیاورد:

بسیار بلند قامت است ، روز بروز بلندتر میشود.

میرزا قلمدانی است:

نویسنده کم مایه و بی سوادی است.

میرغضبی آهسته ببر ندارد:

همانند: دشمنی آهسته بزن ندارد.

میرزا قشمشم:

آدمی با لباسهای جلف و قیمتی، لوس و خودخواه و بیکاره

ضرب المثل

کاسه چه کنم در دست داشتن:

دچار درماندگی و سرگردانی بودن، همیشه از بخت خود شاکی بودن.

کاسه و کوزه را سرکسی شکستن:

دق دلی خود را به سرکسی خالی کردن.

کاسه و کوزه کسی را بهم زدن:

وسایل زندگی کسی را بهم زدن، سبب آزار و اذیت کسی شدن

کاسه همان کاسه است و آش همان آش:

چیزی تغییر نیافته و کارها برهمان منوال پیشین است.

کاش پاهایم شکسته بود:

اگر می دانستم نتیجه کار اینطور است هرگز نمی رفتم.

کاش دوقلو بودی:

به شوخی، خودت تنها اینقدر لوس و بی مزه بودی.

کاسه از آش گرمتر:

به  دلسوزی بیش از اندازه تظاهر کردن

کاسه ای زیر نیم کاسه بودن:

سری در پشت پرده وجود داشتن، راز مهمی در کار بودن

کاسبی کاه سابی است:

زیرا به اندک سودا و خرید و فروشی قانع است.

کار یک شاهی صنار نیست:

آن طور هم که تصور کرده ای کار  آسانی نیست.

کاری را پخته کردن:

مقدمات انجام و اجرای کاری را فراهم کردن

کار یکبار اتفاق می افتد:

در هر کاری باید شرط احتیاط و پیش بینی را فراموش نکرد.

کار و بارش چاق بودن:

دارای ثروت ومال فراوان بودن، همانند: دماغش چاق بودن

کاری بکن بهر ثواب ، نه سیخ بسوزد نه کباب:

اگر واسطه کار خیری هستی انصاف و عدالت و حق را رعایت کن.

ضرب المثل

چرتش پاره شده :

یکه خوردن و بسختی پریدن از خواب

چراغ هیج کس تا صبح نسوزد:

روزهای خوش و خوشبختی های انسان دایمی و پایدار نیست.

چراغ پای خودش را روشن نمی کند:

همانند: کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.

چر اندر چار گفتن:

سخنان بی معنی و بی سروته گفتن ، یاوه گویی کردن

چاه نکنده منار دزدیدن:

بدون تهیه نقشه و مقدمات امر دست به کار شدن.

چشم آب نخوردن:

انتظار درست شدن کاری را نداشتن ، باور نکردن

چشمت را درویش کن:

نظر پاک باش و حرمت را نگهدار، شتر دیدی ندیدی

چشم بسته غیب گفتن:

سخن گفتن از بدیهیات ، صبحت چیزی که شنونده قبلا از آن اطلاع  دارد.

چشمت روز بد نبیند:

همان بهتر که نبودی و ندیدی که چقدر تاثرآور بود.

چشم کسی آب نخوردن:

تصور انجام کاری یا امری را مشکل دانستن، امید نداشتن

ضرب المثل

میان دعوا حلوا خیر نمی کنند:

منتظری در حین دعوا و زد و خورد حرف خوش و خوردنی نثار هم کنند، نتیجه دعوا خسارت و زیان است.

میان دعوا  اوقات تلخی نکن:

به شوخی، چون کسی خشمگین گردد و بنای بد حرفی بگذارد برای آرام کردن و خندانیدن او چنین می گویند.

میان حرف کسی دویدن:

حرف کسی را بریدن، به میان حرف کسی حرف آوردن

میان تهی تر از طبل:

شخص پرمدعا و بی هنر

میان بستن:

برای انجام کاری آماده شدن

میان دعوا نرخ معین می کند:

مقصود خود را در موقعی نامناسب و غیر منتظره بیان داشتن

میان دو سنگ آرد خواستن:

آدم طمعکاری است، در پی سودجویی و استفاده است.

میان زمین و آسمان ماندن:

سرگردان کار خود بودن ، سرگشته و حیران ماندن

میان دو نفر را بهم زدن:

ایجاد  نفاق و کدروت بین دو نفر

 

آب از دستش نمیچکه !آب از سر چشمه گله !آب از آب تکان نمیخوره !آب از سرش گذشته !آب پاکی روی دستش ریخت !آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم !آب را گل آلود میکنه که ماهی بگیره !آب زیر پوستش افتاده !آب که یه جا بمونه، میگنده .آبکش و نگاه کن که به کفگیر میگه تو سه سوراخ داری !آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع ـ چه یک نی چه چه صد نی !آب که سر بالا میره، قورباغه ابوعطا میخونه !آب نمی بینه و گرنه شناگر قابلیه !آبی از او گرم نمیشه !آتش که گرفت، خشک و تر میسوزد !آخر شاه منشی، کاه کشی است !آدم با کسی که علی گفت، عمر نمیگه !آدم بد حساب، دوبار میده !آدم تنبل، عقل چهل وزیر داره !آدم خوش معامله، شریک مال مردمه !آدم دست پاچه، کار را دوبار میکنه !آدم زنده، زندگی میخواد !آدم گدا، اینهمه ادا ؟!آدم گرسنه، خواب نان سنگک می بینه !آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش میزنه !آرد خودمونو بیختیم، الک مونو آویختیم !آرزو بر جوانان عیب نیست !آستین نو پلو بخور !آسوده کسی که خر نداره — از کاه و جوش خبر نداره !آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه !آشپز که دوتا شد، آش یا شوره یا بی نمک !آش نخورده و دهن سوخته !آفتابه خرج لحیمه !آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی !آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار میکنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشه !آمدم ثواب کنم، کباب شدم !آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را کور کرد !آنانکه غنی ترند، محتاج ترند !آنچه دلم خواست نه آن شد — آنچه خدا خواست همان شد .آنرا که حساب پاکه، از محاسبه چه باکه ؟!آنقدر بایست، تا علف زیر پات سبز بشه !آنقدر سمن هست، که یاسمن توش گمه !آنقدر مار خورده تا افعی شده !آن ممه را لولو برد !آنوقت که جیک جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود ؟آواز دهل شنیده از دور خوشه !

__________________

اجاره نشین خوش نشینه !ارزان خری، انبان خری !از اسب افتاده ایم، اما از نسل نیفتاده ایم !از اونجا مونده، از اینجا رونده !از اون نترس که های و هوی داره، از اون بترس که سر به تو داره !از این امامزاده کسی معجز نمی بینه !از این دم بریده هر چی بگی بر میاد !از این ستون بآن ستون فرجه !از بی کفنی زنده ایم !از دست پس میزنه، با پا پیش میکشه !از تنگی چشم پیل معلومم شد — آنانکه غنی ترند محتاج ترند !از تو حرکت، از خدا برکت .از حق تا نا حق چهار انگشت فاصله است !از خر افتاده، خرما پیدا کرده !از خرس موئی، غنیمته !از خر میپرسی چهارشنبه کیه ؟!از خودت گذشته، خدا عقلی به بچه هات بده !از درد لا علاجی به خر میگه خانمباجی !از دور دل و میبره، از جلو زهره رو !از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه !از شما عباسی، از ما رقاصی !از کوزه همان برون تراود که در اوست ! (( گر دایره کوزه ز گوهر سازند ))از کیسه خلیفه می بخشه !از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند !از گیر دزد در آمده، گیر رمال افتاد !از ماست که بر ماست !از مال پس است و از جان عاصی !از مردی تا نامردی یک قدم است !از من بدر، به جوال کاه !از نخورده بگیر، بده به خورده !از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن !از هر چه بدم اومد، سرم اومد !از هول هلیم افتاد توی دیگ !از یک گل بهار نمیشه !از این گوش میگیره، از آن گوش در میکنه !اسباب خونه به صاحبخونه میره !اسب پیشکشی رو، دندوناشو نمیشمرند !اسب ترکمنی است، هم از توبره میخوره هم ازآخور !اسب دونده جو خود را زیاد میکنه !اسب را گم کرده، پی نعلش میگرده !اسب و خر را که یکجا ببندند، اگر همبو نشند همخو میشند !استخری که آب نداره، اینهمه قورباغه میخواد چکار ؟!اصل کار برو روست، کچلی زیر موست !اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد !اگر بیل زنی، باغچه خودت را بیل بزن !اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره !اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه می بینمت بچشم آن وختی !اگه باباشو ندیده بود، ادعای پادشاهی میکرد !اگه پشیمونی شاخ بود، فلانی شاخش بآسمان میرسید !اگه تو مرا عاق کنی، منهم ترا عوق میکنم !اگر جراحی، پیزی خود تو جا بنداز !اگه خدا بخواهد، از نر هم میدهد !اگه خاله ام ریش داشت، آقا دائیم بود !اگه خیر داشت، اسمشو می گذاشتند خیرالله !اگر دانی که نان دادن ثواب است — تو خود میخور که بغدادت خرابست !اگه دعای بچه ها اثر داشت، یک معلم زنده نمی موند !اگه زاغی کنی، روقی کنی، میخورمت !اگه زری بپوشی، اگر اطلس بپوشی، همون کنگر فروشی !اگه علی ساربونه، میدونه شترو کجا بخوابونه !اگه کلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخیه میزد .اگه لالائی بلدی، چرا خوابت نمیبره !اگه لر ببازار نره بازار میگنده !اگه مردی، سر این دسته هونگ ( هاون ) و بشکن !اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه !اگه مهمون یکی باشه، صاحبخونه براش گاو می کشه !اگه نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم !اگه نی زنی چرا بابات از حصبه مرد !اگه هفت تا دختر کور داشته باشه، یکساعته شوهر میده !اگه همه گفتند نون و پنیر، تو سرت را بگذار زمین و بمیر !امان از خانه داری، یکی میخری دو تا نداری !امان ازدوغ لیلی ، ماستش کم بود آبش خیلی !انگور خوب، نصیب شغال میشه !اوسا علم ! این یکی رو بکش قلم !اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام !اول بچش، بعد بگو بی نمکه !اول برادریتو ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن !اول بقالی و ماست ترش فروشی !اول پیاله و بد مستی !اول ، چاه را بکن، بعد منار را بدزد !ای آقای کمر باریک، کوچه روشن کن و خانه تاریک !این تو بمیری، از آن تو بمیری ها نیست !اینجا کاشون نیست که کپه با فعله باشه !این حرفها برای فاطی تنبون نمیشه !این قافله تا به حشر لنگه !اینکه برای من آوردی، ببر برای خاله ات !اینو که زائیدی بزرگ کن !این هفت صنار غیر از اون چارده شی است !اینهمه چریدی دنبه ات کو ؟!اینهمه خر هست و ما پیاده میریم !

__________________

با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد .با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیکت !با این ریش میخواهی بری تجریش ؟با پا راه بری کفش پاره میشه، با سر کلاه !با خوردن سیرشدی با لیسیدن نمیشی !باد آورده را باد میبرد !با دست پس میزنه، با پا پیش میکشه !بادنجان بم آفت ندارد !بارون آمد، ترکها بهم رفت !بار کج به منزل نمیرسد !با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچکدام با هرهیچکدام هر دو !بازی اشکنک داره ، سر شکستنک داره !بازی بازی، با ریش بابا هم بازی !با سیلی صورت خودشو سرخ نگهمیداره !با کدخدا بساز، ده را بچاپ !با گرگ دنبه میخوره، با چوپان گریه میکنه !بالابالاها جاش نیست، پائین پائین ها راش نیست !بالاتو دیدیم ، پائینتم دیدیم !با مردم زمانه سلامی و والسلام .تا گفته ای غلام توام، میفروشنت !با نردبان به آسمون نمیشه رفت !با همین پرو پاچین، میخواهی بری چین و ماچین ؟باید گذاشت در کوزه آبش را خورد !با یکدست دو هندوانه نمیشود برداشت !با یک گل بهار نمیشه !به اشتهای مردم نمیشود نان خورد !به بهلول گفتند ریش تو بهتره یا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم رریش من و گرنه دم سگ !بجای شمع کافوری چراغ نفت میسوزد !بچه سر پیری زنگوله پای تابوته !بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد !بخور و بخواب کار منه، خدا نگهدار منه !بد بخت اگر مسجد آدینه بسازد — یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید !به درویشه گفتند بساطتو جمع کن ، دستشو گذاشت در دهنش !بدعای گربه کوره بارون نمیاد !بدهکار رو که رو بدی طلبکار میشه !برادران جنگ کنند، ابلهان باورکنند !برادر پشت ، برادر زاده هم پشت خواهر زاده را با زر بخر با سنگ بکش!برادری بجا، بزغاله یکی هفت صنار !برای کسی بمیر که برات تب کنه !برای همه مادره، برای ما زن بابا !برای یک بی نماز، در مسجد و نمی بندند !برای یه دستمال قیصریه رو آتیش میزنه !بر عکس نهند نام زنگی کافور !به روباهه گفتند شاهدت کیه ؟ گفت: دمبم !بزبون خوش مار از سوراخ در میاد !بزک نمیر بهار میاد — کنبزه با خیار میاد !بز گر از سر چشمه آب میخوره !به شتره گفتند شاشت از پسه ، گفت : چه چیزم مثل همه کسه ؟!به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت : مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم !بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم کرده !بعد از هفت کره، ادعای بکارت !بقاطر گفتند بابات کیه ؟ گفت : آقادائیم اسبه !به کیشی آمدند به فیشی رفتند !به گربه گفتند گهت درمونه، خاک پاشید روش !به کچله گفتند : چرا زلف نمیزاری ؟ گفت : من از این قرتی گیریها خوشم نمیاد !به کک بنده که رقاص خداست !بگو نبین، چشممو هم میگذارم، بگو نشنو در گوشمو میگیرم، اما اگر بگی نفهمم، نمیتونم !بگیر و ببند بده دست پهلوون !بلبل هفت تا بچه میزاره، شیش تاش سسکه، یکیش بلبل !بمالت نناز که بیک شب بنده، به حسنت نناز که بیک تب بنده !بماه میگه تو در نیا من در میام !بمرغشان کیش نمیشه گفت !بمرگ میگیره تا به تب راضی بشه !بوجار لنجونه از هر طرف باد بیاد، بادش میده !بهر کجا که روی آسمان همین رنگه !به یکی گفتند : سرکه هفت ساله داری ؟ گفت : دارم و نمیدم، گفتند : چرا ؟ گفت : اگر میدادم هفت ساله نمیشد !به یکی گفتند : بابات از گرسنگی مرد . گفت : داشت و نخورد ؟ !بمیر و بدم !به گاو و گوسفند کسی کاری نداره !بیله دیگ، بیله چغندر !

پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد ! پای خروستو ببند، بمرغ همسایه هیز نگو ! پایین پایین ها جاش نیست، بالا بالا ها راش نیست ! پز عالی، جیب خالی ! پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمیشناسه ! پس از قرنی شنبه به نوروز میافته ! پستان مادرش را گاز گرفته ! پسر خاله دسته دیزی ! پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان ! پدر کو ندارد نشان از پدر — تو بیگانه خوانش نخوانش پسر ! پشت تاپو بزرگ شده ! پنج انگشت برادرند، برابر نیستند ! پوست خرس نزده میفروشه ! پول است نه جان است که آسان بتوان داد ! پول پیدا کردن آسونه، اما نگهداریش مشکله ! پول حرام، یا خرج شراب شور میشه یا شاهد کور ! پولدارها به کباب، بی پولها به بوی کباب ، پول ما سکه عُمَر داره ! پیاده شو با هم راه بریم ! پیاز هم خودشو داخل میوه ها کرده ! پی خر مرده میگرده که نعلش را بکنه ! پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوبه ! پیرزنه دستش به درخت گوجه نمیرسید، می گفت : ترشی بمن نمیسازه ! پیش از آخوند منبر نرو ! پیش رو خاله، پشت سر چاله ! پیش قاضی و معلق بازی !

__________________

تا ابله در جهانه، مفلس در نمیمانه !تابستون پدر یتیمونه !تا پریشان نشود کار بسامان نرسد !تا تریاق از عراق آرند، مار گزیده مرده باشد !تا تنور گرمه نون و بچسبون !تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ میان بیرون !تا شغال شده بود به چنین سوراخی گیر نکرده بود !تا کرکس بچه دارشد، مردار سیر نخورد !تا گوساله گاو بشه ، دل مادرش آب میشه !تا مار راست نشه توی سوراخ نمیره !تا نازکش داری نازکن، نداری پاهاتو دراز کن !تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها !تا هستم بریش تو بستم !تب تند عرقش زود در میاد !تخم دزد، شتر دزد میشه !تخم نکرد نکرد وقتی هم کرد توی کاهدون کرد !تا تو فکر خر بکنی ننه، منو در بدر میکنی ننه !ترب هم جزء مرکبات شده !ترتیزک خریدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد !تره به تخمش میره، حسنی به باباش !تعارف کم کن و بر مبلغ افزا !تغاری بشکنه ماستی بریزد — جهان گردد به کام کاسه لیسان !تف سر بالا، بر میگرده بریش صاحبش !تلافی غوره رو سر کوره در میاره !تنبان مرد که دو تا شد بفکر زن دوم میافته !تنبل مرو به سایه، سایه خودش میآیه !تنها بقاضی رفته خوشحال برمیگرده !تو از تو، من ازبیرون !تو بگو (( ف )) من میگم فرحزاد !توبه گرگ مرگه !تو که نی زن بودی چرا آقا دائیت از حصبه مرد !تومون خودمونو میکشه، بیرونمون مردم را !توی دعوا نون و حلوا خیر نمیکنند !

__________________

جا تره و بچه نیست !جاده دزد زده تا چهل روز امنه !جایی نمیخوابه که آب زیرش بره !جایی که میوه نیست چغندر ، سلطان مرکباته !جواب ابلهان خاموشیست !جواب های، هویه !جوانی کجائی که یادت بخیر !جوجه را آخر پائیز میشمرند !جوجه همسشه زیر سبد نمیمونه !جون بعزرائیل نمیده !جهود، خون دیده !جهود، دعاش را آورده !جیبش تار عنکبوت بسته !جیگر جیگره ، دیگر دیگره !

__________________

چار دیواری اختیاری !چاقو دسته خودشو نمیبره !چاه کن همیشه ته چاهه !چاه مکن بهر کسی، اول خودت، دوم کسی !چاه نکنده منار دزدیده !چرا توپچی نشدی !چراغی که به خونه رواست، به مسجد حرام است !چشته خور بدتر از میراث خوره !چشم داره نخودچی، ابرو نداره هیچی !چشمش آلبالو گیلاس می چینه !چشمش هزار کار میکنه که ابروش نمیدونه !چغندر گوشت نمیشه، دشمنم دوست نمیشه !چنار در خونه شونو نمی بینه !چوب خدا صدا نداره ، هر کی بخوره دوا نداره !چوب دو سر طلا ست !چوب را که برداری، گربه دزده فرار میکنه !چوب معلم گله، هر کی نخوره خله !چو به گشتی، طبیب از خود میازار — چراغ از بهر تاریکی نگه دار !چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن — که گوهر فرو شست یا پیله ور!چه خوشست میوه فروشی — گر کس نخرد خودت بنوشی !چه عزائیست که مرده شور هم گریه میکنه !چه علی خواجه، چه خواجه علی !چه مردی بود کز زنی کم بود !چیزی که شده پاره، وصله ور نمی داره !چیزی که عوض داره گله نداره !

__________________

آغرییان دیشی چکرلر. «دندانی را که درد می‌کند باید کشید.»

اوغری پیشیک آغاج گورجک قاچار «گربه دزده چوب ببینه فرار می‌کنه»

ایلان هر یئره اگری گدر، اوز یوواسینا دوز گدر. مار هر کجا که کج بره ، خونه خودش راست میره.

 

اوز گوزینده دیرگی گورمور ، اوزگه نین کینده توکو گورور. تیر را در چشم خود نمی‌بیند ولی مو را در چشم دیگری می‌بیند. ضرب المثلهای بی ادبی

اوستورانین قاباغیندا سیچماسان ، دئیرلر گوتو یوخدی. (به علت رعایت نکردن ادب در این ضرب المثل از ترجمه آن معذوریم)فقط جهت اطلاع

اولی دوروپ مرده شیری یویوور. مرده بلند شده داره مرده‌شور رو غسل میده.

 

اولن یوخدی قبرنه سیچاسان هنوز خبری نیست که داری برنامه میریزی.

اول قارداشلیغوی ثابت ائله سورا ارث و میراث ایسته اول برادریتو ثابت کن بعد ادعای ارث بکن.

 

اولیه اوز وئرسن ، سیچار کفنین باتیرار (شامل بند بی ادبی می شود)

 

باغدا اریک واریدی سلام علیک واریدی، باغدان اریک قورتولدو سلام علیک قورتولدو. تازمانی که سود میرسد دوست است.

باشیوا داش سالاندا ، اوجا یئردن سال

وقتی میخواهی کاری را شروع کنی از بالا شروع کن 

 

باغبانین گل وقتی قولاغی ائشیتمز

 

بورنو یئللی دیر. «دماغش باد دارد.»

بورنوندان توتسان جانی چیخار. «اگر دماش را بگیری جانش در می‌آید.»

بو گونون صاباغی دا وار. «امروز فردایی هم دارد.»

بیر باشی وار مین سئوداسی. «یک سر دارد و هزار سودا.»

بیرلیک هاردا دیرلیک اوردا. «یکدلی هرجا که باشد زندگی آنجاست.»

 

پیشیگه دئدیلر پوخون درمان دی ،سیچدی اوستون باسدیردی. «به گربه گفتند گهت دواس ، رید ،روش خاک ریخت » (با عرض شرمندگی!!!)

پیچاق وورسان قانی چیخماز. «چاقو بزنی خونش در نمی‌آید.» (کنایه از عصبانیت)

 

پوخ پوخدی ، یاشی یا قوروسی. سروته یه کرباسه

هامیسی بیر بئزین قیراغیدی. سروته یه کرباسه

 

تاری یازانی بنده پوزا بیلمه ز. «سرنوشت را نمی‌شود تغییر داد.»

تولکویه دئدیلر هانی شاهدون دئدی قویروغوم. «به روباهه گفتن شاهدت کیه؟ گفت: دمبم.»

جان وئره‌ر مال وئرمه ز. «جانش را بگیر ،ولی مالش را نگیر.»

 

جوجه نی پاییزدا سایارلار. جوجه را آخر پاییز می‌شمارند.

جندانین دوعاسی مستجاب اولسا ، گویدن س… یاغار. اگر دعای جنده مستجاب می شد از آسمان ک… می بارید.

 

چالما قاپیمی ، چالارلار قاپیوی. درم را نکوب ، در تو را هم می‌کوبند .( آزارم نده کسی هم تورا آزار خواهد داد)

 

ضرب المثلهای بی ادبی

چوخ گزه‌ن چوخ بیلر. «جهاندیده بسیار می داند.»

 

چوخ زمان ، دوران اوکوز ، یاتان اوکوزون باشینا سیچار. خیلی وقتها گاو ایستاده بر سر گاو نشسته می‌ریند. !!!

 

حاجی له‌لین آرتیخ بالاسی. جوجه اضافی لک‌لک .( جوجه‌‌ای که خود لک‌لک از لانه بیرون پرت میکند)

 

دئدی نئجه سن بیر سوز دئییم چاتدایاسان،دئدی نئجه سن آنلامایام پارتدایاسان.

 

دئدیلر ایش، قیز دئدی اره گئده‌جگم، گلین دئدی آیریلاجاغام، قوجا دئدی اؤله‌جگم، اولدو قیش، نه قیز اره گئتدی، نه گلین آیریلدی، نه ده قوجا اؤلدو ایش ده یئرینده قالدی.

دمیر قاپی نین تخته قاپی یا دا ایشی دؤشر. «در آهنین هم روزی کارش به درب چوبی می افتد.»

 

دوشانا دئییر قاچ ، تازی یا دئییر توت. به خرگوش میگه بدو، به سگ تازی میگه بگیر.

دوه یه دئدیلر بوینون ایریدی ، دئدی هارام دوزدور کی بوینوم ایری اولا. به شتر گفتند که گردنت کج است ، گفت کجایم صاف است ؟

ده لی دلی نی گورنده ، چوماغین گیزله در. دیوانه که دیوانه ببیند چماقش را قایم میکند.

 

دولت دوشانی ارابا ایله توتار دولت خرگوش را با ارابه میگیرد.

 

دالی یا قالسان دئیرلر بیج دی ، قاباغا گئچسن دییرلر گیج دی. دده م منه کور دئدی، هر گلنی وور دئدی.

 

سوزی آت یره صاحبی گوتوره ر. «حرف را بینداز زمین صاحبش برداره»

سن چوره گی آت سویا ، بالیق بیلمسه ، خالق بیلر تو تکه نان را در آب بریز اگر ماهی نفهمد ، خدا میفهمد.

ساخلا سامانی ، گلر زامانی کاه را نگه دار وقت استفاده آن میرسد

شیر گوجالسا ، سیکینین اوستونه کپنک قونار. (دوباره عذر می خوام ولی از سانسور هم خوشم نمیاد!!)

شئر غزل دئیر چرند میگوید

قورخموش آداما قویون باشی جوت گورونر. «مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید ».

کئچی جان هاییندا، قصاب پیگ آختاریر.

کئچی نین اجلی گلنده باشین چوبانین چوماغینا سورتر.

کیم اوز قاتیقینا تورش دئیر. هیچکس به ماست خودش ترش نمی‌گه.

 

کور آلاهدان نه ایستر ، ایکی گوز بیری اگری بیری دوز. کور از خدا چی میخواد دوتا چشم یکی کج یک سالم.

 

کور کورا دیر زیت گوزوه. کور به کور میگوید بگوزم به چشت.

 

کور توتدوغون براخماز کور چیزی رو که گرفت رها نمیکنه

 

گئجه شهره گئدن چوخ اولار ، قیشدا بوستان اکن. شب کسی که میگوید به شهر می‌روم زیاد است ، زمستان کسی که می‌گوید جالیز خواهم کاشت .

 

گئجه اودونا گئدن چوخ اولار.

 

گولمه قونشووا ، گلر باشیوا به همسایه نخند ، سر خودت هم میاد.  

لپه نی دئمه دویونو ده، دونه نی دئمه بویونو ده. لپه را نگو برنجو بگو،دیروزو نگو امروزو بگو(داشتم داشتم حساب نیست دارم دارم حساب است)

 

نسیه موقوف حتی سنه ده. نسیه حتی برای تو ممنوع.

 

یئر برک اولاندا ، اوکوز اوکوزدن گوره ر. وقتی زمین که سفت است، یک گاو فکر میکند تقصیر گاو دیگر است .

 

یوقورت توکولسه یئری قالار ، آیران توکولسه نه یی قالار؟ اگر ماست بریزد جایش میماند،اگر دوغ بریزد چه چیزی از آن میماند؟

 

یامان گونون عمرو آز اولار. عمر روز سخت کم است(پایان شب سیاه سپید است)

 

یاخشی دوست یامان گونده بللنر. دوست خوب در زمان سختی معلوم میشود(دوست آنست که گیرد دست دوست در پریشانحالی و درماندگی)

 

 

(خواهشا نظر یاددان چیخماسین)

خواهشا نظر یادتون نره

چهارصد کنایه و ضرب المثل متداول و عامیانه

د ر گوشه و کنار ما

گردآورنده :

رضا عابدی فیروزجایی (شیرگاه)

 

ضرب المثلهای بی ادبی

1- آب از آب تکان نخوردن : کنایه از آرامش : بدون نگرانی

2- آب از آسیاب افتادن :آرامشی برقرار شد- سرو صدا خاموش شد

3- آب از سر گذشتن:امید نداشتن-  به پایان آمدن امری

4- آب آمد و تیمم باطل شد :اصل کار آمد وفرع بی مورد است

5- آب توی دلش تکان نمی خورد :آرام وآهسته حرکت می کند

6- آب خوش از گلو پایین نرفتن: راحتی نداشتن

7- آب در کوزه ماتشنه لبان می گردیم : هدف ومقصود در نزدیکی ما قرار دارد اما به دنبال آن می گردیم.

8- آب را از سرچشمه باید بست :جلوی ضرر وزیان را از مبدا باید گرفت.

9- آب زیر پوستش رفته است:کمی چاق شده است-وضع مالیش بهتر شده است.

10- آبشان در یک جوی نمی رود :با هم توافق ندارند –بایکدیگر خوب نیستند.

11- آب غوره گرفتن: گریه کردن – گریستن

12- آب کش به کف گیر می گوید چقدر سوراخ داری: کسی که خود عیب بسیار دارد  وبه اندک عیب دیگری ایراد و خرده  می گیرد.

13- آبم است وگاوم است نوبت آسیابم است:  به مناسبت چندین کار دیک موقع داشتن

14- آب نخوردن چشم:امیدی نداشتن

15- آب تاب دادن :به موضوعی اهمیت زیادی دادن –اغراق کردن

16- آب در دست داری نخور بیا:در آمدن فوق العاده عجله شتاب اشتن

17- آبی از او گم نمی شود:امکان انجام دادن کار از او نیست-نباید به او امیدی داشت

18- آبی که به زندگی نداد حسین                         چون گشت شهید بر مزارش

توجهی  به کسی در زمان لزوم نکردن در غیر زمان به آن پرداختن_مانند (نوشداروی پس از مرگ سهراب)

19- آتش چون بر افروخت بسوزد تر وخشک :در اثر حادثه گناهکار و بی گناه از بین بروند

20- آتش زیر خاکستر:آرامش موقت-موذی

21- آخر کار خود را کردن:به مقصو خود رسیدن-به هدف خود نائل آمدن

22- آخوند شدن چه آسان وانسان شدن چه مشکل:سواد پیداکردن راحت است اما انسان شدن سخت است.

23- آدم باید لقمه را به اندازه دهانش بگیرد:باید باتوجه به توانایی خود کاری انجام داد.

24- آدم شاخ در می آورد:از شدت تعجب-حرفهای دروغ وغیر قابل قبول

25- آدم گدا این همه دادا:آدمهای فقیر بیشتر ادا دارند-بیشتر عیب وایراد می گیرند

26- آدم گرسنه سنگ را هم می خورد:به کسی می گویند که بهانه مطلوب بودن غذا را از خوردن آن امتنا می کند.

27- آدم مفتخور خوش سلیقه می شود:کسی که چیزی را رایگان بدست می آورد بر آن ایراد می گیرد.

28- آدم ناشی سرنا را از سر گشاد آن می زند:به کسی که اطلاع از انجام کاری را ندارد وبه نادرست انجام می دهد.

29- آدم یکبار پایش تو چاله می افتد:از هر اتفاق وپیشامدی باید عبرت گرفت

30- آدم یک دنده:ثابت محکم،بیشتر در جهت منفی

31- آرزو را به گور بردن:به هدف ومقصود خود نرسیدن

32- آزموده را آزمون خطاست:باکسی که قبل آشنا بودن ومعامله داشتن به حیث منفی

33- آسمان به زمین نمی آید:اتفاق فوق العاده ای روی نخواهد داد.

34- آسمان وریسمان را سر هم بافتن:دوچیز بی تناسب را به هم ارتباط دادن-نامربوط گفتنضرب المثلهای بی ادبی

35- آش پز که دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک:دو یا چند نفر در انجام کاری دخالت داشته باشند کار پیش نمی رود

36- آش دهن سوز نبودن:مورد مطلوب نبودن

37- آش خوب باشد کاسه اش چوب باشد:اصل مهم است نه فع.

38- آش کشک خالته بخوری باته نخوری پاته:در هر حال مجبور به انجام کار بودن.

39- آش نخورده ودهن سوخته: کار ی انجام نداده ولی گناهکار شناخته شده

40- آشو لاش کردن:صدمه وآسیب سختی دادن

41- آشی برای کسی پختن:درد سری برای کسی بوجود آوردن.

42- آفتاب لب بام است:مرگ او نزدیک است

43- آفتابه لگن هفت دست وشام و ناهار هیچ:تشریفات زیاد ولی اهمیت کار کم

44- آفاتب همیشه زیر ابر نمی ماند:حقیقت همیشه پنهان نیست-واقیعت روزی رو خواهدکرد

45- آمد زیر ابرویش را بگیرد چشمش را کور کرد:کار خوبی برای کسی خواست  انجام دهد  اما برعکس شد.

46- آن را که حساب پاک است از معامله چه باک است:کسی که نیست که پاکی داشته باشدترسی از حساب وکتاب ندارد.

47- آنقدر بایست که زیر پایت سبز شود:انتظار کشیدن بدون نتیجه

48- آن وقت که جیک جیک مستانت بود یاد زمستانت نبود:از قبل باید فکر آینده بود

49- آویزه گوش کردن:پندی را فراگرفتن را بکار بستن

50- آه در بساط نداشتن:کاملاً بی چیز و فقیر بودن

51- آهسته بیا آهسته برو گربه شاخت نزند:پنهان کردن مطلب-بی سر وصدا انجام دادن کاری

52- اجاق پدر راروشن نگه داشتن:فرزند داشتن،که بیشتر منظور فرزند پسر داشتن است.

53- اجاقش کور است:صاحب اولاد نمی شود

54- اجل دور سرش می چرخد:وضیعت ناگوار دارد.نزدیک به مرگ است

55- احترام امام زاد ه با متولی آن است:احترام هر کس را باید نزدیکان او حفظ نمایند.

56- از آب گل آلود ماهی گرفتن:از هرج ومرج استفاده کردن

57- از این ستون به آن ستون فرج است:در انتظار بیش آمد ناگوار همیشه باید امید وار بود.

58- از بیخ عرب بودن:چیزی اصلاً سرش نشدن

59- از خر شیطان پیاده شدن:از لج بازی بیرون آمدن

60- از دماغ فیل افتادن:متکبر ومغرور بودن

61- از سه چیز باید حذر کرد:دیوار شکسته-سگ درنده-زن سلیطه

62- ا ز کاه کوه ساختن:چیز کوچک وبی اهمیت را بزرگ جلوه دادن

63- از کیسه خلیفه بخشیدن:از مال وثروت دیگران اعطا کردن

64- از هول حلیم توی دیگ افتادن:از زیادی طمع عجله به جای سود بردن زیان دیدن

65- اسب راگم کردن وپی نعلش گشتن:اصل رااز دست دادن و به دنبال فرع آن گشتن

66- اگر در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته است:از موقیعت نباید سوء استفاده کرد.

67- اگر دنیا را آب ببرد فلانی را خواب ببرد:بسیار لابالی وبی فکر واندیشه است

68- اگر کاردش بزنی خونش بیرون نمی آید:از زیادی خشم غضب

69- اگر کاه از تو نیست کاهدان از تو است:به آدم پرخور گفته می شود.

70- انگشت در سوراخ زنبور کردن:برای خود تولید زحمت ودرد سر کردن

71- ایراد بنی اسرائیلی گرفتن:خرده گیری نابه جا و غیر وارد

72- این شتری است که در خانه هرکس می خوابد:مرگ برای همه است.

73- این کلاه برای سرش گشاد است:درخور توانایی ولیاقت او نیست.

74- با پای بروی کفش پاره می شود وباسر بروی کلاه:در هر حال کار خرج دارد

75- با پنبه سر بریدن:بانرمی به کسی آسیب رساندن صدمه زدن.

76- باد آورده را باد می برد:چیزی که به آسانی و رایگان بدست آید به آسانی هم از دست می رود.

77- باد غبغت انداختن :افاده کردن-خود را گرفتن

78- باد در فقس کردن: کار بهیوده انجام دادن

79- بامجان بم آفت ندارد:خطر،متوجه زشت کاران نمی شود.

80- باسیلی صورت خود را سرخ داشتن:با وجود تنگدستی ظاهر خود را حفظ کردن

81- با کدخدا بساز ؛ده را بتاز:همراه با بزرگ محل شو و آن محله را بچاپ

82- بالاخانه اش را اجاره داده است:عقلش کم است

83- بالای سیاهی رنگی نیست:وضع از این بدتر نمی شود.

84- با یک تیر دونشانه زدن:از یک عمل دو نتیجه گرفتن

85- با یک دست دهندوانه نمی توان گرفت:از  دو کار باید یکی را انتخاب کرد وانجام داد.

86- بچه عزیز است و ادب  عزیز تر:تقدّم عزت ادب در وجود انسان

87- بزک نمیر بهار می آید کمبزه با خیار می آید:و عده سرخرمن به کسی دادن.

88- برادری به جا بز غاله یکی هفت صد دینار:معامله داد ستد ارتباطی به دوستی ندارد.

89- برای یک بی نماز در مسجد را نمی بندند:کار را به خاطر یک شخص نابه هنجار تعطیل نمی کنند.

90- برج زهر مار بودن:بسیار عبوس وخشمگین بودن.

91- بر خر مراد خود سوار شدن:به هدف خود نائل آمدن

92- بر کشک را بسای:بر پی کار خود

93- بز گر از سرچشمه آب می خورد:آدم نالایق بیش تر از دیگران به خود می بالد

94- بلد نیستم راحت جان است:به کسی گویند که برای فرار از انجام کاری بگوید بلد نیستم

95- به بوی کباب آمدیم دیدم خر داغ می کنند:دچار اشتباه بزرگی شدن

96- به تنبل گفتند برو سایه گفت سایه خودش می آید:از تنبلی زیاد

97- به جیب زدن :استفاده مالی بردن-پولی به دست آوردن

98- به چاک زدن:فرار کردن

99- به در د لای جرز خوردن:برای هیچ کار مناسب نبودن.

100- به دریابرود دریا خشک می شود:در باره ی افراد بی طالع و بی اقبال گویند.

101- به رنج و سعی کسی نعمتی به چنک آورد         دگر کس آیدو بی سعی و رنج بردارد

توجه به مفتخوری افراد دارد.

102- به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم:به شخصی که بیهوده افراد دیگر را گواه خود سازد.

103- یه رش کسی خندیدن:او را تحقیر ومسخره کردن

104- به زخم کسی نمک پاشیدن:درد یا داغ کسی را تشدید کردن

105- به شتر گفتند چرا گردنت کج است گفت کجایم راست است:کسی که کارها ورفتار او بر خلاف معمول باشد.

106- به شترمغ گفتند بپرگفت شترم گفتند بار ببر گفت مرغم:کسی که به بهانه های مختلف حاضر به انجام  دادن کار نیست

107- به شکم خود صابون زدن:وعده وعید به خود دادن.

108- به کچل گفتند نامت چیست  گفت :زلفعلی،به مزاح تمسخر

109- به گمراه گفتنذ نامت چیست گفت :رهبر، به مزاح تمسخر

110- به هر سازی رقصیدن:مطابق هر میلی رفتار کردن

111- بی بی از بی چادری پنهان است:اگر کسی کاری انجام نمی دهد بدلیل نداشتن وسیله است.

112- بی گدار به آب زدن:نسنجیده وبدون مطالعه کار کردن.احتایط نکردن.

113- پا از گلیم بیرو ن بردن:توجه به حد وحدود خود نکردن.

114- پایش لب گور است:نزدیک مردن است.

115- پدر کسی را سوزاندن:کسی را بسیار اذیت کردن

116- پدر کشی داشتن باکسی:دشمنی سختی باکسی  داشتن

117- پدر مادر دار بودن:اصل نصب داشتن

118- پرنت پلا گفتن:حرفهای ناربط  وخارج از موضوع زدن.

119- پرسه زدن:ولگردی کردن-گردش بیهوده کردن.

120- پُز عالی وجیب خالی:ظاهر آراسته وجیب بدون پول

121- پس از مرگ سهراب ونوشدار:کار از کار گذشتن

122- پستان به تنور چسباندن :پبش از اندزه دلسوزی کردن

123- پشت سر کسی نماز خواندن:به کسی زیاد عقیده اعتماد داشتن

124- پشت کسی را به خاک مالیدن:او را شکست دادن

125- پیله کردن:باسماجت و اصرار چیزی را از کسی خواستن.

126- تابستان پدر یتیمان است:در فصل تابستان بینوایان احتیاج به خانه لباس ندارند.

127- تا پول داری رفیقتم عاشق بند کیفتم: زمانی که سود نزد تو دارم با تو دوست هستم.

128- تا تنور گرم است باید نان را چسباند:همین که موقعیت داری استفاده کن.

129- تابگویی((ف))می گویم فرح زاد:متوجه و هوشیار هستم

130- تا سه نشود بازی نشود:هر چیز با سه تا کامل می شود

131- تا گوساله گاو شو دل صاحب آب شود:زمان و مدت طولانی لازم است

132- تا نباشد ،چوب تر فرمان نبر گاو خر:در هر چیزی باید سخت گیری کرد

133- تا ناشد چیزکی مردم نگویند چیز ها:تا مطلب کوتاهی در پیرامون چیزی گفته می نشود مردوم چیزی در باره آن نمی گویند.

134- تخم مرغ دزد شتر مرغ دزد می شود:کسی که دست به عمل کوچکی زد کم کم کارهای بد برزگتر انجام می دهد.

135- تر وخشک را باهم سوختن:استثنا در کار نبودن

136- تعارف شاه عبدلعظیمی کردن:تعارف ظاهری بودن رضایت باطنی کردن

137- توبه ی گرگ مر گ است:کسی که دست از عادت خود بر نمی دراد.

138- تو به خیر و من به سلامت:دیگر ما به یکدیگر کاری نداریم

139- تو نیکی مکن در دجله و انداز که ایز در بیابانت دهد باز:نتیجه کار خوب به خود انسان برمی گرد.

140- توی هچل افتادن:گرفتار شدن-دچار زحمت شدن

141- توی هول ولا ماندن:مضطرب بودن-ترید داشتن

142- ته جیبش تار عنکبوت بسته است:بی پول وفقیر است

143- جایی نمی رود که آبرویش رود:عاقل است

144- جان به عزرائیل ندادن:فوق العاده خسیس بودن

145- جای سوزن انداختن نبود:خبلی پر جمیت و شلوغ بود

146- چرت موز بودن:جوانی بی ادب و بی اهمیت-غیر قابل اعتناء

147- جلز ولز کردن:بسیار التماس زاری کردن

148- جنسش شیشه خورده دارد:نادرست است

149- جواب ابلهان خاموشی است:در برار افراد نادان باید خاموش بود.

150- جوجه ها در آخر پاییز می شمرند:نتیجه هر کار در پایان آن مشخص می شود

 آمد 151- جور استاد به زمهر پدر : سخت گیری معلم به نفع شاگرد است.

152- جیم شدن : آهسته وبدون آنکه کسی متوجه شود محلی را ترک گفتن.

153- چا خان کردن : دروغگوئی کردن .

154- چاقو دسته ی خود را نمی برد : خویشان وبستگان برای همدیگر ایجاد ناراحتی می کنند.

155- چاق سلامتی کردن : حال واحوالپرسی کردن – سلام وعلیک کردن .

156- چپ چپ نگاه کردن : با تلخی وخشم به کسی نگریستن.

157- چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است : به جای واجب باید پرداخت .

158- چشمش شور است : کسی که چشم گیرا داشته باشد وباعث آسیب دیگران شود.

159- چاه کن همیشه ته چاه است : کسی که برای دیگران تله ایجاد کند اول خودش می افتد.

160- چوب تر به کسی فروختن: مشکلی برای دیگران ایجاد کردن – دشمنی داشتن با کسی.

161- چوب دوسر نجس : کسی که مورد نفرت دو طرف دعوا ونزا باشد.

162- چوب لای چرخ گذاشتن: مانع پیشرفت دیگران شدن – مانع ایجاد کردن.

163- چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن : در آمد نداری قناعت کن.

164- چانه اش گرم شد : زیاد حرف می زند.

165- چه خاکی به سرم بریزم : چه چارهای بیندیشم.

166- چیزی در چنته نداشتن : بی اطلاع بودن.

167- حرف راست را از دهن بچه باید شنید: اشاره به پاک ومعصوم بودن بچه ها.

168- حساب به دینار، بخشش به خروار : در حساب باید دقیق بود ودر بخشش سخاوتمند.

169- حق کسی را کف دستش گذاشتن: سزای عمل کسی را دادن.

170- حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی : تا آزمایش نکنی متوجه نخواهی شد.

171- حمام زنانه شدن : شلوغ و پر سروصدا شدن .

172- حلزون خود را به جمع شاخدارها می کند: چیزی کوچک وبی اهمیت خود را داخل بزرگان می کند.

173- حنایش رنگ ندارد: کاری از او ساخته نیست.

174- خاله زنک بازی در آوردن : حرکات غیر جدی زنانه داشتن .

175- خدا نجار نیست اما درو تخته را خوب به هم می اندازد: این دو نفر در رفتار بسیار به هم شبیه هستند. (به ویژه زن و مرد )

176- خر بیارو باقالا بار کن : کار خراب جبران نا پذیر .

177- خر پول : پول دارو ثروتمند.

178- خر تو خر بودن : هدجو مرج و بی نظمی – شلوغی زیاد.

179- خر خالی یرقه می رود: آدم بی مسئولیت ادعای زیادی دارد.

180- خر را که به عروسی می برند برای خوشی نیست برای آبکشی است : آدم زحمت کش را برای کار کردن دعوت می کنند.

181- خر رفتو الاغ برگشت : همان طورکه بود هست- بهتر نشد.

182- خرس را به رقص آوردیم دمش را به دست آوردیم : کسی را وادار به انجام کاری کردن واز آن نتیجه گرفتن.

183- خر کوزه پر از شنبه تا پنج شنبه گچ آوردن وجمعه سنگ کشیدن : کار همیشگی بدون استراحت.

184- خر مقدس بودن : کسی که از نفهمی در تقدس افراط کند.

185- خروس بی محل بودن: وقتو زمان را تشخیص ندادن.

186- خر همان خر است اما پالانش عوض شده : لباس یا مقام جدید در شخصیت فرد تاثیر ندارد.

187- خر همیشه خرما نمی ریند : همیشه نمی توان در انتظار همان پیش آمد خوب بود – همیشه فرصت خوب به دست نمی آید.

188- خل بازی در آوردن: خود را به دیوانگی زدن.

189- خواب زن چپ است: تعبیر خواب زن معکوس است.

190- خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو: خود را به جمعیت واجتماع تطبیق دادن.

191- خود را به کوچه ی علی چپ زدن: نادانی نکردن به منظور اجتناب ودوری از کار.

192- خود را نخود آشی کردن : مدالخه کردن در هر کاری.

193- خودش می برد وخودش می دوزد: همه کاره خودش است.

194- خون کسی را توی شیشه کردن: کسی رابسیار اذیت کردن – بسیار گران فروشی کردن.

195- داشتم داشتم صاحب نیست دارم دارم صاحب است: از گذشته نگو الان چیکاره ای.

196- داغ شکم از داغ عزیزان کمتر نیست: کودک یا کسی که از نخوردن غذا بی تابی می کند.

197- دانا هم داند وهم پرسد ،نادان نداند ونپرسد: تواضع وفروتنی افراد دانا.

198- دبه در آوردن: پس از توافق در معادله برای تغییر دادن شرایط آن به نفع خود تلاش کردن .

199- دختر تر تیزک است: کنایه به زود رشد بودن دختر.

200- در جنگ نان وحلوا تقسیم نمی کنند: طبیعت جنگ ،جنگیدن است.

201- در خانه هر چه مهمان هر که: وقتی مهمان سر زده آمد باید آنچه حاضر است یسازد.

202- درخت گردو به این بزرگی درخت خربزه الله اکبر: به مناسبت مقایسه ی غلط گویند.

203-  درد خروار آید و منقال رود: مشکل و سختی که یکباره آمد کم کم رفع می شود.

204- درد را کی میکشد که می زاید: زحمت شاکی می شکد که کار انجام می دهد.

205- در حوضی که ماهی نیست قورباغه سپهسالار است: در جایی که آدم شایسته ای نیست هر ناشایستی لایق شود.

206- در دیزی باز است حیای گربه کجا رفت: از نبودن مانع نباید سوء استفاده نمود.

207- در مثل مناقشه نیست:  منظور از مثل یاد شده شخص مخاطب نیست.

208- دزد آمد و هیچ نبرد: همه چیز جای خودش است.

209- دزد نگرفته پادشاه است: کسی را به دلیل ندیدن نمی توان مقصر دانست.

210- دست از سر کچل کسی برادشتن: کنایه از رها کردن کسی.

211- دست به سر کردن: کسی را با حیله و نیرنگ از خود دور کردن.

212- دست به دهان رسیدن: مختصر ثروتی داشتن و امورات خود را پیش بردن.

213- دست به یخه شدن: با هم درگیر شدن.

214- دست راست و چپ را نشناختن: بسیار کودن و ابله بودن.

215- دست دست را می شناسد: امانتی را که از کسی گرفتند باید به همان شخص پس داد.

216- دستش چسبناک است: دزد است.

217- دستش نمک ندارد: به هر کس خوبی یا کمک کند آن شخص منظور ندارد.

218- دست و پای خود را گم کردن: هول شدن.

219- دست و پنجه نرم کردن: کنایه از زور آزمایی کردن است.

220- روده بزرگ روده گوچک را خورده است: بسیار گرسنه بودن.

221- روزه ی کله گنجشکی گرفتن: تا نیم روز روزه داربودن و سپس غذا خوردن.

222- دل به دل راه داشتن: احساس نزدیکی دو نفر به یکدیگر.

223- دلش مثل سیر و سرکه می جوشد: تشویش و اضطراب دارد.

224- دماغی چاق داشتن: سالم و تندرست بودن : ثروتمند بودن.

225- دماغ کسی را به خاک مالیدن: او را سخت تنیه کردن.

226- دم به تله دادن: گیر افتادن.

227- دم بخت بودن: دختری که موقع شوهر کردن او فرا رسیده باشد.

228- دم در آوردن: پر رو شدن.

229- دمش را گذاشت روی کولش و رفت: ناامید شد و شکست خورد.

230- دندان را تیز: طمع زیادی به چیزی داشتن.

231- دهن بین بودن: زود باور بودن.

232- دهنش چفت و بست ندارد: بی جهت هر ناسزایی گفتن.

233- دیوار موش دارد موش گوش دارد: موقع راز گفتن نیست.

234- ذکر خیر کسی را کردن: به خوبی کسی یاد کردن.

235- رو دست خوردن: گول خوردن : به دام افتادن.

236- روزگار کسی را سیاه کردن: او را بدبخت کردن.

237- روز وانفسا: روز قیامت و صحرای محشر.

238- روزه ی بی نمازی: عروس بی جهاز و قور مربی پیاز : همه چیز ناقص است.

239- روزه خوردنش را دیده ایم نماز کردنش را ندیده ایم: کار یدش را دیدیم اما کار خوبش را ندیدیم.

240- روی سر کسی خراب شدن: به زور به مهمانی کسی رفتن : خود را بر کسی تحمیل نمودن.

241- روی شاخش است: کارم حتمی است.

242- روی کسی را سفید کردن: موجب سزبلندی و خشنودی کسی شدن.

243- ریش خود را به دست دیگری دادن: تسلیم دیگری شدن : اختیار خود را به کسی دادن.

244- ریش خود را در آسیاب سفید کرده: با تجربه و آزموده نیست.

245- ریش و قیچی هر دو را به دست داشتن: اختیار کامل داشتن.

246- ریگی در کفش داشتن: صادق و راستگو نبودن.

247- زمین دهان باز کرد و مرا در خود فرو برد: از بسیاری خجالتی چنین آرزویی کردن.

248- زن از غاره سرخ شود مرد از غذا: زن با آرایش و مرد با جنگیدن خوشرنگ می شوند.

249- زن نانجیب گرفتن آسان و نگه داشتن او مشکل: هر جور زن هرجا پیدا می شود.   

250- زن نانجیب گرفتن مشکل و نگه داشتن او آسان: زن خوب هرجا پیدا نمی شود.

251- زیر اندازش زمین است و رو اندازش آسمان: فقیر و بی چیز است.

252- زیرآب کسی را زدن: کسی را نزد دیگری بی اعتبار کردن.

253- زیر کاسه ای نیم کاسه ای بودن : نقشه ای پنهانی در کار بودن .

254- زیره به کرمان بردن : بردن چیزی به محلی که در آنجا فراوان باشد.

255- زینب ستم کش است : خانمی که بیشتر از دیگران کارهای سخت وطاقت فرسا انجام می دهد.

256- سال به سال دریغ از پارسال : روزگار وموقعیت بهتری در پیش نیست.

257- سالی که نکوست از بهارش پیداست : شروع هر کار نمایانگر پایان کار است.

258- سبیل کسی را چرب کردن : به کسی رشوه یا هدیه دادن.

259- سبیل کسی را دود دادن : کسی را تنبیه کردن – خجل وناراحت ساختن.

260- ستاره ی سهیل است : دیر دیر دیده می شود – غیبتهای طولانی دارد.

261- سر به جهنم زدن : بسیار گران تمام شدن.

262- سر به سر کسی گذاشتن : اورا ناراحت کردن – با او شوخی کردن.

263- سر به صحرا زدن : از فرط ناراحتی دیار خود را ترک کردن.

264- سر به هوا بودن : بازی گوش بودن .

265- سر پل خر بگیری : محل بررسی وگیر افتادن .

266- سر پیری و معرکه گیری : کسانی که در زمان پیری کار جوانان را انجام می دهند.

267- سرد وگرم روزگار و چشیدن : تجربه آموختن – آزموده شدن .

268- سر شاخ شدن : درگیر شدن .

269- سرش تو لاک خود بودن : کاری به کار کسی نداشتن – در فکر خود بودن.

270- سر کسی را گرم کردن : کسی را مشغول کردن .

271- سر کسی شیره مالیدن: کسی ا گول زدن : اغفال کردن.

272- سرکه ی مفت شیرین تر از عسل است: هر چیزی که رایگان باشد گواراست.

273- سر کیسه را شل کردن: سخاوتمکند بودن : پول خرج کردن.

274- سرم را بشکن و نرخم را نشکن: چانه نزن و قیمت جنس را پایین نیاور.

275- سر و گوش آب دادن: کسب خبر و اطلاع کردن.

276- سری که درد نمی کند دستمال نبند: بی مورد برای خود ایجاد مشکل و نگرانی نکن.

277- سگ زرد برادر شغال است: به لحاظ بدی هر دو مثل هم اند.

278- سگ صاحبش را نمی شناسد: ازدحام و شلوغی زیاد.

279- سگ کیش کردن: کسی را بزور به جایی بردن.

280- سیر تا پیاز را برای کسی نقل کردن: مطلبی را به طور تفصیل برای دیگری شرح دادن.

281- سیر به پیاز می گکه پیف پیف چقدر بو میدهی: دو مجرم مثل هم یکدیگر را سرزنش می کنند.

282- شاخ و شانه کشیدن: به خود بالیدن : تظاهر به زورمندی کردن.

283- شال و کلاه کردن: آماده شدن : لباس پوشیدن برای بیرون رفتن از منزل.

284- شاهنامه آخرش خوش است: باید به پایان کار توجه داشت.

285- شب آبستن است تا چه زاید سحر: حوادثی در پیش است باید در انتظار آن بود.

286- شب دراز است و قلندر بیدار: وقت بسیار است ، شتاب و عجله شایسته نیست.

287- شتر با بارش گم شد: به محل بسیار شلوغ گویند.

288- شتر دیدی ندیدی: آنچه دیدی یا شنیدی بازگو نکن.

289- شتر سواری دولا دولا نداره: این کار پنهان شدنی نیست.

290- شریک دزد و رفیق قافله: کسی که با طرفین دفاع و نزاء زد و بند داشته باشد.

291- شش ماهه به دنیا آمدن: بسیار عجول بودن.

292- شکم گرسنه فتوای خون می دهد: به آدم بی ایمان نمی توان اعتماد کرد.

293- شیری یا روباه؟: پیروز باز گشتی یا شکست خورده؟.

294- شورش را در آوردن: زیاده روی بیش از حد کردن در کاری.

295- شتر در خواب بیند پنبه دانه: آدمی که آرزوهای دور و دراز داشته باشد.

296- شیطان را درس دادن: باهوش و حیله گر بودن (جهت منفی).

297- صبر ایّوب داشتن: بسیار بردبار و صبور بودن.

298- صد سال گدایی کرد امّا شب جمعه را نمیداند: کسی که به رموز کار خود آگاه نیست.

299- صلاح مملکت خویش خسروان دانند: آنچه را خود مصلحت می بینی انجام بده.

300- طناب مفت را کردید خود را به دار زد: از هرچه رایگان باشد استفاده می نماید.

301- طوطی وار یاد گرفتن: بدون توجه به معنی و مفهوم از بر بودن : نفهمیده حرف زدن.

302- عاقبت جوینده یابنده بود: هر کسی که بدنبال چیزی برود به آن می رسد.

303- عقل کسی گرد شدن: عقل درست و حسابی نداشتن : کم شدن عقل کسی.

304- علی ماند و حوضش: بیکار بودن.

305- عمر نوح نداشتن: عمر دراز و طولانی نداشتن.

306- عیسی به دین خود موسی هم به دین خود: هر کس در عقیده و اعتقاد خود آزاد است.

307-غاز چراندن : بیکار بودن.

308- غزل خدا حافظی را خواندن : برای رفتن وجدایی آماده شدن – مردن .

309- فرار وبر قرار ترجیع دادن : برای اجتناب از خطر فرار کردن.

310- فس فس کردن : دیر جنبیدن – بسیار آهسته کار کردن .

311- فضول و بردن جهنم گفت هیزمش تر است : بسیار ایراد گیر و اعتراض کننده .

312- فلفل مبین که ریزه / بشکن ببین چه تیزاست : به کوچکی شخص نگاه نکن بلکه به لیاقت او نگاه کن .

313- فیلش یاد هندوستان کرده : به هدف و مقصد دیگری توجه کرده .

314- قارت وقورت کردن : ادعا داشتن با خشم وخشونت .

315- قلق کسی را به دست آوردن : به اخلاق وروحیه ی کسی آشنا شدن .

316- قوز بالای قوز : گرفتاری رو گرفتاری – مشکلی روی مشکل پیش .

317- کاچی بهتر از هیچی است : چیز کم بهتر از هیچ چیز است .

318- کاردش بزنی خونش در نمی آید : بی نهایت خشمگین است .

319- کاری بکن بهر ثواب نه سیخ بسوزد نه کباب : به عدالت رفتار کن .

320- کبکش خروس می خواند : بسیار خوشحال وبا نشاط است .

321- کس نخوارد پشت من جز ناخن انگشت من : کسی برای دیگری کاری انجام نمی دهد .

322- کار حضرت فیل است : کاری بسیار سخت ودشوار است .

323- کف دستم را بو نکرده بودم : از غیب نمی دانستم .

324- کل اگر طبیب بود سر خود دوا نمودی : مهارت نداشتن در کاری .

325- کلاه شرعی بافتن : عمل غیر مشروعی را با حیله وتزویر شرعی جلوه دادن .

326- کار کردن خر وخوردن یابو : کار را کس دیگر می کند نتیجه را کس دیگر می برد .

327- کیسه برای چیزی دوختن : طمع داشتن به چیزی .

328- گاوش زائیده : مشکلی برایش پیش آمده است .

329- گردن کج کردن : خود را کوچک کردن – عاجزانه چیزی از کسی خواستن .

330- گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی : کارها با صبر وبردباری انجام می شود .

331- گز نکرده پاره کردن : بدون مطالعه به کاری مبادرت کردن .

332- گل سر سبد بودن : برگزیده گروه بودن – ممتاز جمع شدن .

333- گاو پیشانی سفید : همه کس و همه جا او را می شناسند .

334- گوش بریدن کسی :کلاه برداری کردن از کسی .

335- لفت دادن کاری : به درازا کشانیدن کارو با تشریفات زیاد به آن پرداختن .

336- لنگه کفش کهنه در بیابان نعمت است : چیز بی ارزش و ناقابل در شرایط نیاز مفید واقع می شود .

337- مار پوست خود بگذارد اما خوی خود نگذارد : اخلاق ورفتار افراد عوض نمی شود .

338- مار را در آستین خود پروراندن : چیز بد را یاری دادن .

339- مار گزیده از ریسمان سیاه وسفید می ترسد : آدم صدمه دیده همیشه می ترسد.

340- ماست خود را کیسه کردن :ترسیدن.

341- مثل اینکه مال باباش و خوردم : به مناسبت دشمنی با کسی گفته می شود .

342- ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است : روی آوردن به کار خود هیچ موقع دیر نیست .

343- مرغ همسایه غاز است : چیزی که دیگران دارند با ارزش تر است .

344- موش به سوراخ نمی رفت جارو به دمبش بست : طرف خودش پذیرفته نبود معرف دیگری شد .

345- مرغ یک پا دارد : از نظرم بر نمی گردم .

346- مثل خر در گل ماندن : عاجز و ناتوان و درمانده شدن .

347- مرد سر می دهد اما سر نمی دهد : رازی که به کسی سپرده شد فاش نمی شود .

348- مشت نمونه خروار است : چیز کم به نشانه فراوان .

349- مشت وسندان : جدال ودرگیری ناتوان با توانا – کار دشوار وخطر ناک.

350- مگر آمدی آتش ببری : عجله زیاد داشتن.

351- مگ ر شهر هرت است ؟ هر کار ی انجام بدهی آزاد نیستی .

352- مگر کله گنجشک خورده ای ؟ بسیار پر حرف هستی .

353- من می گویم نر است تو می گویی بدوش – بی جهت اصرار کردن

354- من یک پیراهن بیشتر از تو پاره کردم- با تجربه تر و سالخورده تر از تو هستم .

355- مو را از دست کشیدن – دقت بسیار کردن .

356- موش مردگی درآوردن – خود را به ناخوشسی زدن – خود را بیمار جلوه دادن

357- مومن مسجد ندیده – به شوخی به کسی می گویند که تظاهر به تقدس دارد .

358- موهایش را در آسیاب سفید کرده – گرچه پیر است اما بی تجربه است .

359- مویی از خرس کندن غنیمت است – از آدم خسیس حداقل استفاده هم غنیمت است .

360- مهمان مهمان را نمی تواند ببیند صاحبخانه هر دو را – خسیس بودن صاحب خانه

361- میانشان شکر آب است – روابط آنها خوب نیست ، اختلاف دارند .

362- ناز شست گرفتن – پاداش و جایزه گرفتن .

363- نازک نارنجی – زودرنج ، کم تحمل در مقابل مشکلات

364- نان به نرخ روز خوردن – پای بند بودن به اصول – رفتار خود را با وضع حاضر تطبیق دادن

365- نان کسی را آجر کردن – موجب ضرر و زیان کسی شدن .

366- نخود هر آش بودن – مداخله در هر کاری کردن .

367- نشخوار آدمیزاد حرف است – لذت داشتن حرف زیاد .

368- نمک پرورده بودن – مدیون کسی دیگر بودن .

369- نو که آمد به بازار    کهنه شود دل آزار – با آمدن چیز جدید گذشته و قدیمی و دلگیر می شود .

370 – نه زنگی زنگ نه رومی روم – میانه رو بودن – متوسط بودن .

371- نه سر پیاز نه ته پیاز – کاره ای نبودن .

372- نه چک زدم نه چانه عروس آمد به خانه – بدون زحمت به هدف رسیدم .

373- وقت سر خاراندن نداشتن – سخت گرفتار کار زیاد بودن .

374- هر چه بگندد نمکش می زنند   وای به روزی که بگندد نمک – از افراد درست دیگر انتظار انجام کار بد و زشت نیست .

375- هر چه پول بدهی آش می خوری – به اندازه زحمتت نتیجه می گیری .

376- هر سرازی سربالایی دارد – راحتی سختیهایی هم به دنبال دارد .

377- هر چه دیدی از چشم خودت دیدی – مقصر خودت هستی .

378 – هر چه سنگ است مال پای لنگ است – آسیب و صدمه همیشه به آدمهای بیچاره می رسد .

379- هر کی با آل علی درافتد برافتد – معمولاً سادات به مخالفان خود می گویند .

380- هر کس به امید همسایه نشیند گرسنه می خوابد – به دیگران نباید امید داشت ، هر کاری را باید خود انجام داد .

381- هر کس خربزه می خورد پای لرزش هم می نشیند – هر کس باید عاقبت اعمال خود را تحمل کند .

382- هر که بامش بیش برفش بیشتر – هر کس داراتر است گرفتار تر است.

383- هر که نان از عمل خویش خورد    منت حاتم طایی نبرد – نباید به دیگران متکی بود .

384- هر که طاوس خواهد جور هندوستان کشد – باید سختیها را برای رسیدن به هدف تحمل کرد .

385- هفت خوان رستم را طی کردن – کار بسیار سخت را برای رسیدن به هدف تحمل کرد .

386- همه را برق می گیرد ما را چراغ نفتی – شانس و اقبال دیگران ییشتر  از ماست .

387- هنداونه زیر بغل کسی گذاشتن – تملق بی جا گفتن .

388- هوا گرگ و میش است – نه تاریک است نه روشن .

389- هیچ کاره ی همه کاره – آدم هیچ کاره هود را همه کاره می پندارد .

390- یاسین به گوش خر خواندن – کار بی حاصل انجام دادن .

391- یال و کوپال داشتن – سرو وضع خوب داشتن .

392- یک دستی گرفتن – کسی را کتر از آنچه هست پنداشتن .

393- یک ستاره توی آسمان ندارد – ادم بی شانس و اقبال است .

394- یک شب هزار شب نمی شود –به تعارف به مهمان می گویند .

395- یک کلاغ چهل کلاغ کردن – اغراق و مبالغه نمودن + غیبت زیاد .

396- یک بز گر گله را گرگین می کند- یک همنشین بد دیگران را هم به فساد می کشاند .

397- یکی به نعل می زند یکی هم به میخ – هر دو طرف را مراعات می کند .

398- یک گوش در است و گوش دیگر  دروازه – کسی که مطلبی را به خاطر نمی سپارد .

399- یکی را پی نخود سیاه فرستادن – به بهانه ای او را ازمیدان خارج مکردن .

400- یکی نان نداشت بخورد پیاز می خورد تا اشتهایش باز شود .- کار نابخردانه کردن .

 

منابع و مآخذ :

1- فرهنگ مسأله ها و اصطلاحات متداول در زبان فارسی- دکتر محمد عظیمی نشر قطره- چاپ سوم – 1382

2-  بهترین ضرب المثلهای ایرانی- سهیلا سلحشور- انتشارات اروند

3-  گلستان سعدی- دکتر محمد خزائلی- چابخانه علمی- چاپ هشتم 1368

4-  اصطلاحات و عبارات عامیانه- کتابهای درسی دوره متوسطه-

5-  مجموعه اطلاعات گردآورنده مقاله          

«آدم دراز عقلش کمن»

آدم دراز عقلش کم است.

برابر فارسی:آدم دراز عقلش تا ظهر است.

شاعر گوید:از خدا و رسول نقل است آدم قد دراز کم عقل است

و عرب گوید:احمق کسی است که قد دراز و گردن دراز باشد.ضرب المثلهای بی ادبی

معمولا به افراد بیش از حد قد بلند و دراز گویند.

«ادب خر یا گوزن یا لغت»

ادب خر یا گوز است یا لگد.

برابر فارسی:خدمت خر کردن گوز است و لگد.

کنایه از فرد بی ادب و بی نزاکتی است،که آداب معاشرت اجتماعی بلد نیست،و رفتار او اغلب نا روا و نامتناسب است،یا به عبارتی نتیجه خدمت به احمق،دیدن آزار و اذیت است.

«از مغ بریت تفتوک»

اگر یک ساقه ای از درخت نخلی کم شود،مشکل چندانی ایجاد نمیکند!

برابر فارسی:ز دریا کم نگردد کوزه آب.

در مواردی گفته میشود که اگر از سرمایه کلانی مبلغ ناچیزی کم گردد،تأثیر در آن ایجاد نخواهد شد.

«اشکمش قل هو الله نخوندن»

شکمش قل هو الله میخواند.

عرب گوید:گنجشک های شکمش آواز میخوانند.

کنایه از گرسنگی است.هنگامی که کسی گرسنه باشد و شکم او به سرو صدا بیفتد به کار میرود.

«بادکین»

دمدمی مزاج است،یعنی با تعریف و تمجید زود از جا در می رود و خود را فراموش میکند.


دروشه به گندش می زنه

هر دو لغت دروش و گُند در لغتنامه دهخدا هست خودتان معنی اش را پیدا کنید

موارد استفاده برای آدمهایی است که از شدت بیکاری بلائی سر خودشان می اورند

کامنت وارده:

ضرب المثلهای بی ادبی

خجالتي گفت…جهت اطلاع شبه شيرازي هايي كه حال ندارن به فرهنگ دهخدا مراجعه كنند:گند با ضم گ و سكون ن و د = بيضه .دروش با كسر د و با تلفظي مثل درو كه همان درو كردن گندم باشد بعلاوه ش كه ميشود دروش ولي ربطي به درو كردن نداشته و نام ابزاري است جهت سوراخ كردن . در كفاشي ها براي سوراخ كردن كفش و دوختن آن و در صحافي ها براي سوراخ كردن كتاب استفاده ميشود .هم سن هاي گيس طلا خوب يادشان است كتب درسي شان با دروش سوراخ و دوخته ميشد !حالا خودتان تصور كنيد آن بخت برگشته ي بيكار كه از روي بيكاري و از سر ناچاري با دروش تيز، ور ميرفته و بناگهان دروش را به گند خود زده است .و اينجاست كه بايد گفت خوشا بحال خانم ها


باز چه بلایی سر خودت آوردی خانم دکتر؟؟

سلاماولا قالب نو مبارک .دوما ، این حرفا چیه خانم جان ، یعنی شما تا حالا نشده تو بیکاری یه بلایی سر خودت بیاری !؟(به ما هم سر بزن)

آخیششششششش دلم باز شد . خوب کاری کردی گیس طلا خانم

ارمنی ها می گن:مسلمون که بی کار بشه خودش رو ختنه می کنه که براش کار درست شهدر ضمن قالب جدید مبارک ، فقط به نظرتون دو تا شمارنده براش زیاد نیست؟


دكوراسيون جديد مبارك.

سلامخیلی ناز شده.مبارکه.سلیقه خوبی داری.خب چرا معنی اش را نگذاشتی؟خیییییییییییییییلی سخته برم تو لغت نامه نگا کنم.فککککککککرررررررر کن.

جهت اطلاع شبه شيرازي هايي كه حال ندارن به فرهنگ دهخدا مراجعه كنند:گند با ضم گ و سكون ن و د = بيضهدروش با كسر د و با تلفظي مثل درو كه همان درو كردن گندم باشد بعلاوه ش كه ميشود دروش ولي ربطي به درو كردن نداشته و نام ابزاري است جهت سوراخ كردن . در كفاشي ها براي سوراخ كردن كفش و دوختن آن و در صحافي ها براي سوراخ كردن كتاب استفاده ميشود .هم سن هاي گيس طلا خوب يادشان است كتب درسي شان با دروش سوراخ و دوخته ميشد !حالا خودتان تصور كنيد آن بخت برگشته ي بيكار كه از روي بيكاري و از سر ناچاري با دروش تيز، ور ميرفته و بناگهان دروش را به گند خود زده است .و اينجاست كه بايد گفت خوشا بحال خانم ها !

اِ؟ من ميخواستم براي اين پست بنويسم براي قبلي نوشتم. به هر حال فرق نفوكوله!


qalebet mobarak gis telavala ma ke shirazi hastim in chiza ro ta hala nashnidim


دروش همان درفش است دیگه قاعدتا

��� �� �� ��� ������ � ����� ��� �� ���� ��� ��� ����� ��

یه ضزب المثل هم هست – نمی دونم کجایی یه؟!- می گه” حسنی کار نداشت بکنه، یه سوزن به تخمش می زد و می نالید…نارسیس

راستی من قلمت رو تو قالب جدید “شکسته ” می بینم. عمدی اینجوریش کردی…منظوری داشتی یا اصلا حرف حسابت چیه؟ :)))نارسیس


توماهی گیس طلا جان

قالبت رو دوست دارمورنگهاش و اون دو تا گل خوشکلش شادم میکنه.ولی قلمت چرا شکسته؟

salam. man khanevade shoharam jahromi hastan. har vaght mirim ounja sob ke ah khab pa mishim madar shoharam be shoharam mige ahvale gindet?! va man ta hala nemidunestam ke cheghadr madar shoharam bitarbiate


در گیلکی هم دروش داریم 🙂

نارسیس درست ننوشته، اصلش اینه: «حسنک کاری نداشت، دِرَفش میزد به خایه هاش».البته اینجور که من میدونم، یه مورد استفادۀ این برای آدمهایی که خودخورَن و الکی خودشون رو دچار ناراحتی و عذاب میکنن.


ارسال یک نظر

خسيس هستم؟نمی دونم  اما بیشتر مشكلم اينه كه جستجو، انتخاب و خريد برايم مشكل است ،مصرف گرا هم اصلا نيستم ، دلبسته اشيا مي شوم و اگه از وسيل…

آجینان یاتیب گونورتادا دوروب .

از زور گرسنگی شب می خوابد و بعد از ظهر بیدار می شود .

 

جهننمه گئدن اؤزونه يولداش آختارار

مسافرجهنم ، دنبال رفیق می گردد .

ضرب المثلهای بی ادبی

 

دوز يولدا يئري ينمير، شوخوملوخدا شيللاق آتير

راه صاف را نمی تواند برود ، توی زمین شخم خورده شلنگ تخته می اندازد !

 

سن آقا ، من آقا ، ئينكلري كيم ساغا؟

تو آقا ، من آقا ، راستی !گاوها را کی بدوشد ؟!

 

ئوزینه سیچیر ، منه گوز بره لدیر .

برای خودش می ریند ، برای من چشم می دراند !

 

ائششگه گوٍجوٍ چاتميًر , پالانئ تاپدالاييًر .

زورش به خر نمی رسد ، پالانش را کتک می زند !

 

اروس قاشقینان انگلیس پخی ییری !!

با قاشق روس ، گوه انگلیسی می خورد !

 

اوستورانين قاباغيندا سيچماسان ، دئير گوتي يوخدور .

اگر جلوی گوزو نرینی ، فکر می کند که کون نداری !

 

اوغری ائو صاحاب اولماز ، ائو صاحابین ائوین ییخار !

دزد صاحب زندگی نمی شود ، صاحبخانه را از زندگی می اندازد !

 

آت آتینان ساواشاندا ، آرادا ائششه کین قیچی سینار !

اسب با اسب که بجنگد ، آن وسط پای خر بیچاره می شکند !

 

دولتلی پول چیخاردار ، کاسیب اوتیرار پوللارین سایار !

ثروتنمد پول در می آورد ، فقیر می نشیند پولهای او را حساب می کند !

 

کاسیب پول تاپسا یئر تاپماز !

آدم فقیر اگر پول هم پیدا کند ، جا پیدا نمی کند !

 

گوزل آقا چوخ گوزلیدی ، وردی بیر چیچک ده چیخاردی

آقا خوشگل ، خیلی خوشگل بود ، زد و آبله هم در آورد !

 

الله ايكي قاپازي ، بير باشا وير ماز

ضرب المثلهای بی ادبی

خدا یک سرکوفت را به یک سر نمی زند .

الله باغليان قاپوني ، هئچ كيم آچامماز.

دری که خدا ببندد را هیچ کس نمی گشاید .

الله بي گوزي او گوزه محتاج اله مه سين.

خداوند این چشم را به آن چشم محتاج نکند.

الله بيلدي گاميش نه حيواندير ، اونا قانات وئرمه دي ، هر داما دوشسئدي ، ياتيراردي.

خدا گاومیش را شناخت بهش بال نداد. روی هر بامی که می نشست فرو می نشست.

الله چوره ك وئره نده ، آغيز وئرمز.

خدا هم وقتی نان می دهد ، دهان نمی دهد .

الله داغينا باخار قار وئره ر.

خداوند به کوه اش نگاه می کند و برفش می دهد.

الله شنبه ني جهوده قسمت ائله سين.

خدا شنبه را به جهود قسمت کند.

الله گئج دوتار ، برك دوتار .

خدا دیر می گیرد ولی سخت می گیرد.

 

***

جان مادرتان ! اگر ضرب المثل ترکی بلدید٬ بنویسید.ثواب دارد !

 

 

 « آنا دیلی »  ٬ وبلاگ جدیدی است که سعی در جمع آوری ضرب المثل به زبان ترکی آذربایجانی دارد . ای همشهریان ! ای همزبانان ! ای مرتبطان با منابع موضوع فوق ! ای دوست داران زبان و ادبیات ترکی ! ای عزیزان دل ! و ای …

ای بابا ! کمک کنید دیگر ! چه می دانم چطوری . معرفی کتاب٬ قرض دادن کتاب ٬ نوشتن ضرب المثلهایی که بلدید ( با ذکر منطقه  استفاده کننده ) ٬ معرفی سایت و …

پس :

قارداشلار ! باجیلار ! آنا دیلی ئوزه باش ویروز !!

***

بیری آروادونون اولومون دن ، قورخور بالدوزو یئرینده اولمویا

طرف به جاي اينكه از مرگ زنش نگران باشد ، دلواپس مرگ خواهر زنش است !

 

پنیری دری ساخلار آروادو اری

پنير را خيك ( توبره ) نگه مي دارد و زن را شوهر .

 

تنبل آروادون قیزی زرنگ اولور

زن تنبل ، دختر زرنگ خواهد داشت .

 

قونشو آروادو آدامون گوزونه قیز گلیر تویوغو دا غاز گلیر

زن همسايه به چشم آدم ، دختر مي آيد و مرغش هم غاز !

 

ائوده آرواد ايكي اولسا ، ائو سوپورمميش قالار

خانه اي كه دو تا زن داشته باشد ، هميشه بي جارو مي ماند .

 

ايكي آروادي كيشي مسجده ياتار

مرد دو زنه ، توي مسجد مي خوابد .

 

آروادلار هاميسي آغ پارلاق ، دليسيني سئچمك اولماز ، قارقا هاميسي قاپ قارا ،‌قاري سيني سئچمك اولماز

همه زنها سفيد و براقند ، ديوانه شان را نمي تواني تشخيص بدهي ، همه كلاغها سياهند ، پيرشان را نمي تواني تشخيص بدهي .

 

آروادي گوزل ، آتي يورغا ايله يولداش اولما

با آدمي كه زن خوشگل واسب تيزرو دارد ، همراه مشو !

 

آروادين شريك لي اولسون ، مالين شريك لي اولماسون

زنت شريكي باشد ولي مالت نه !

 

آروادين گوچگين آل ، ايشليك چيختدي بختووه

زن خوشگل بگير ،‌اگر كاري هم در آمد خوش به حالت !

 

آروادين يالاغي سمني قويار ، كيشنين يالاغي باققال دوكاني آچار

زن شكمو سمنو مي پزد ، مرد شكمو دكان بقالي مي زند

 

 

آللاه‌دان اوزولمییه نه اؤلوم یوخدور. «کسی(بیماری) که امیدش را از خدا قطع نکرده نمی‌میرد.» آت آلمامیش آخیر چکیر. «قبل از اینکه اسب را بخرد آخورش را می‌سازد.» آتامین اؤلمه گیند‌ن قورخمیرام، قورخیرام عزرائیل قاپیمی تانییا. «از مرگ پدرم نمی‌ترسم ‏‏،ترسم از این است که عزرائیل در خانه‌ام را بشناسد.» آت آلماغا جاهال یوللا،قیز آلماغا قوجانی. «جوان را برای خرید اسب بفرست و پیر را برای دختر(عروس).» آتی آت ایله باغلاسان همرنگ اولماسا هم خوی اولار. «دو اسب را که یکجا ببندی اگر هم رنگ نشوند هم خوی هم میشوند» آدامین آغزیندان سؤز آلیر. «از دهان آدم حرف می‌کشد.» آج تویوق یاتار یوخودا داری گوره ر. مرغ گرسنه در خواب ارزن میبیند. آدون ندی رشید بیرین دئ، بیرین ائشید. «یکی بگو، یکی بشنو» آز دانیش ناز دانیش. «کم گوی و گزیده گوی.» آصلانین ائر‌کک , دیشی سی اولماز. «شیر نر و ماده ندارد.» آغاج بار گتیردیکجه باش اگر. «درختی که بارش بیشتر باشد بیشتر خم می‌شود.» آغاجی ایچیندن قورد یئیه‌ر. «کرم درخت را از درون می‌خورد.» آغریمایا‌ن باشا دسمال باغلامازلار. «به سری که درد نمی‌کند دستمال نمی‌بندند.» آغرییان دیشی چکرلر. «دندانی را که درد می‌کند باید کشید.» اوغری پیشیک آغاج گورجک قاچار «گربه دزده چوب ببینه فرار می‌کنه» ایلان هر یئره اگری گدر، اوز یوواسینا دوز گدر. مار هر کجا که کج بره ، خونه خودش راست میره. ا اوز گوزینده دیرگی گورمور ، اوزگه نین کینده توکو گورور. تیر را در چشم خود نمی‌بیند ولی مو را در چشم دیگری می‌بیند. اوستورانین قاباغیندا سیچماسان ، دئیرلر گوتو یوخدی. (به علت رعایت نکردن ادب در این ضرب المثل از ترجمه آن معذوریم)فقط جهت اطلاع اولی دوروپ مرده شیری یویوور. مرده بلند شده داره مرده‌شور رو غسل میده. اولن یوخدی قبرنه سیچاسان هنوز خبری نیست که داری برنامه میریزی. اول قارداشلیغوی ثابت ائله سورا ارث و میراث ایسته اول برادریتو ثابت کن بعد ادعای ارث بکن. اولیه اوز وئرسن ، سیچار کفنین باتیرار (شامل بند بی ادبی می شود)

 

 

 

ب باغدا اریک واریدی سلام علیک واریدی، باغدان اریک قورتولدو سلام علیک قورتولدو. تازمانی که سود میرسد دوست است. باشیوا داش سالاندا ، اوجا یئردن سال

 

باغبانین گل وقتی قولاغی ائشیتمز

 

بورنو یئللی دیر. «دماغش باد دارد.» بورنوندان توتسان جانی چیخار. «اگر دماش را بگیری جانش در می‌آید.» بو گونون صاباغی دا وار. «امروز فردایی هم دارد.» بیر باشی وار مین سئوداسی. «یک سر دارد و هزار سودا.» بیرلیک هاردا دیرلیک اوردا. «یکدلی هرجا که باشد زندگی آنجاست.»

 

 

 

پ پیشیگه دئدیلر پوخون درمان دی 

ضرب المثلهای بی ادبی
ضرب المثلهای بی ادبی
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *