دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه

دوره مقدماتی php
دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه
دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه

عاشق شدیم به قلم زهره بیگی ،روایت دختر شیطونیه که دل به دوست برادر فوق غیرتیش داده … خودتون بخونید دلداگی ها و بیقراری های پریناز قصه ام رو ،کنار شیطنت های خاص خودش… حرص خوردن های برادرش … و احساس ناب و نادرِ کیارش پسر قصه …

داشتم از زور خنده روی زمین بال بال میزدم که در حیاط باز شد و امیر حافظ مثل میرغضب وارد شد .بیچاره سلن و هلیا از جا پریدن و خنده ی رو لبشون افتاد کف پای امیرحافظ! ولی من همش یاد قیافه متین شکیب می افتادم و نمی تونستم حتی خودم رو از روی سنگفرش های حیاط جمع کنم، چه برسه به اینکه خنده ام رو کنترل کنم.اخه امروز سر کلاس نشسته بودیم که خودکارم افتاد زیر صندلی جلویی. هرچی تلاش کردم نتونستم برش دارم. با حرص صندلی رو کشیدم عقب ،که همون موقع متین شکیب، پسر خوشگله ی کلاس خواست رو همون صندلی بشینه که پخش زمین شد. ترکیدم از خنده .جای عذرخواهیم بود .حالا نخند کی بخند!! قیافه ی متین شکیب دیدنی بود. از جفت گوش هاش و سوراخ دماغ و سوراخ گوش هاش وکلاً همه سوراخ هاش دود بلند می‌شد از عصبانیت…

امیرحافظ با عصبانیت رو بهم گفت: پاشو خودتو جمع کن صدات کل کوچه رو برداشته. خنده ام رو به هر زحمتی بود جمع کردم و به کمک هلیا که باترس دستم رو گرفته بود ومیکشید بلندم کنه بلند شدم .حالا چقدر تو دانشگاه خندیده بودم بماند! اگه امیرحافظ میفهمید نیشم رو میدوخت که همش تا گوش هام باز نشه… روبهش گفتم: علیک سلام میرغضب.

 

دانلود رمان عاشقانه و زیبای عاشق شدیم

دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه

دوره مقدماتی php

اخم هاش درهم تر شدو گفت :این چه وضعشه؟! این امیرحافظ باز کلید کرده بود.خب چیکار کنم خنده دار شده بود قیافش دیگه… باز هم نیشم باز شد و میون خنده رو به امیرحافظ گفتم: ببخشید همش تقصیر سلنه جوک های مثبت هجده تعریف میکنه . حافظ کوپ کرد. سلن بیچاره که سکته رو زد. امیرحافظ داداشم بود ،خوب میدونستم اگه مظلوم باشم جلوش تا به چیز خوردنم نندازه ولم نمیکنه. هلیا و سلن تازه سلام کردن. پقی زدم زیر خنده، که حافظ با اخم جوابشون رو داد. در حالی که طبق عادتش مچ دستم رو میپیچوند زیر گوشم گفت: نیشت شل شه تو باغچه چالت می‌کنم.دم غروبه کوچه پر از رفت و آمده صداتونو انداختید توسرتون .

دلنوشته های عاشقانه و زیبا جهت دسترسی کلیک کنید

اشعار عاشقانه جهت دسترسی  کلیک کنید

 

این رمان اختصاصی سایت رمانکده میباشد و کپی برداری از این اثر به هر دلیلی ممنوع میباشد و در صورت مشاهده برابر با قوانین کپی رایت برخورد خواهد شد.

به نظر من معمولی بود. اولای داستان یهویی دید پریناز عوض شد و نتیجه گیری کرد، تو طول داستانم امیرحافظ همه تعصباتشو یادش میرفت! از لحاظ بامزگی پریناز و ملایمت کیارش خوب بود ولی کلا داستان پخته ای نبود

خوب بود ممنون

عااااااااااااااالی بود خسته نباشید.

رمان عشق خشن عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود

رمان خیلی قشنگ و جالبی بود. اصلا خسته نمیکرد خوندنش آدمو. بعضی قسمتهای متن خیلی حس قشنگی میداد خوندنش مثل قسمتی که وقتی پریناز، کیارش رو آرش صدا میکرد و آرش هم کمان فرضی میکشید. خیلی ممنون از نویسنده این رمان دوست داشتنی.

عاااااااااااااااالی بود

خوب بود

عالی بود

رمان جدابی بود

خیلی رمان جذابی بود تشکر از نویسنده دارم

عااالی بود مرسی ارزششو داشت که واسش وقت بزاری

عااالی بود مرسی

منم.آخر.داستانم.انجوری.

ممنونم از رمان قشنگت خیلی عالی بود منو یاد روزهای خوبم انداخت ولی داستان من آخرش مثل این داستان قشنگ نبود .

رمان خیلی قشنگی بود اینکه خسته نمی شدی و دوست داشتی با داستان پیش بری عالی بود شیطنت های پریناز خیلی خوب و جذاب بود تنها ایرادی که میشه گرفت این بود که بعضی از جاهای داستان به یکباره خیلی جلو میرفت درصورتی خواننده منتظر اتفاقای اون لحظه هستش درکل رمان خوبی هستش و ارزش خوندن داره

بسیار عااااااااالی بود

رمان فوق العاده ای بود از غیرت امیر حافظ وسر به هوایی پری ناز خیلی خوشم اومد از تیکه های جالبی که پریناز میپروند هم کلی خندیدم این دختر خدای تیکه پروندن بود ودر کل ازاینکه به خوبی وخوشی به پایان رسید مرسی از رمان خوبتون نتونستم وسطای رمان ولش کنم آدم رو به خوندنش جذب میکرد

قشنگ بود خسته نباشید

خدایی خیلی خوب بود خیلی خندیدم! خصوصا اون پنجاه شصت رو

اما خدایی خیلی غلط املایی داشت! خیلی هم تو سر دخترا زده بودیا!

کلا توش همش دخترا اظهار عشق می کردن، پسرا ناز می کردن!

عااااالی بود ..حتما بخونید

رمانکده را در رسانه ها دنبال کنید…

جهت دریافت آخرین مطالب منتشر شده ایمیل خود را وارد نمایید.

تمامی حقوق مطالب وب سایت رمانکده محفوظ و هر گونه استفاده از کتابهای قرار داده شده بر روی سایت رمانکده به هر نحوی (انتشار از طریق اپلیکیشن های موبایل، کپی بر روی سایت و وبلاگ ها حتی با ذکر منبع و…) ممنوع می باشد و با متخلفین طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای برخورد می شود. و تیم رمانکده هیچ گونه رضایتی از قرار دادن فایل رمان ها در تلگرام و …. ندارد و از نظر اخلاقی کار صحیحی نیست.©

دانلود جدید ترین رمان های عاشقانه ایرانی با موضوعاتی کاملا متفاوت و عالی هم اکنون از سایت رمانکده در اختیار شما عزیزان می باشد رمان هایی از جمله رمان همسر اجباری رمان ایدا و مرد مغرور رمان بگو سیب رمان بی پناهی همراز رمان مردها عاشق نمیشوند رمان عشق وحشی رمان عشق اجاره ای و صد هار رمان دیگر که همه و همه اختصاصی سایت رمانکده میباشد رمان های عاشقانه بسیار زیبایی داخل سایت موجود هست و از شما دعوت میکنیم تا از تمامی رمان های سایت دیدن فرمائید .مجموعه ما در دنیای مجازی تحت عنوان انجمن رمان های عاشقانه در حال فعالیت میباشد

دانلود رمان جدید بگذر از جانم نوشته راضیه خیرآبادی (تسنیم) عجیب ترین اتفاق دنیا عشقه! چون هر بار که گناهش رو می بخشی انگار از دست دادنش برات سخت تر میشه! این یه قانون که داستان ما ازش پیروی می…

دانلود رمان شیش و بش نوشته کیانا بازیار اهورا دنبال قربانی جدید برای حکم رانی در عمارت شکوهی می گردد، با دغل وارد زندگی زنی می شود و … زندگی واقعی زنی به نام لیلیث که در قمار زندگی سر…

دانلود رمان عاشقانه کام تلخ دلدادگی نوشته عاطفه مرادی روایت زندگی چندین نفر که زندگی هایشان به هم گره می خورد. ویهان و علی رفیق چندین و چندساله ای که بیشتر عمرشان را با هم سپری کرده اند و همیشه…

دانلود رمان شیشه ی عمر به قلم شکیبا پشتیبان عمریست آرزوی گل برگ کرده‌ام. تک تک لحظات را در دلم قاب کرده‌ام. عمریست عاشقانه در انتظار نشسته‌ام. من با تو همه‌ی رویاها را پر از با تو بودن واقعی تصور…

دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه

دانلود رمان به سرنوشت نمی بازم به قلم الف.صاد دو خواهر که گذشته ی تاریک شون بر حال و آینده آنها تاثیر گذاشته و سعی دارن این تاثیر رو خنثی کنن. گذشته ای که نزدیکترین افراد زندگی به اونا تحمیل…

دانلود رمان کلاویه به قلم کیمیا هاشمی «کلاویه داستانی اجتماعی و خانوادگی است با چاشنی عشق که توسط سه شخصیت با نام های “نوال” ، “کسرا” و “دایان” روایت می شود. در واقع، موضوع اصلی این داستان عشق است. احساسات…

دانلود رمان عطر قالی نسیم عشق به قلم بهاره نور بخش مه لقا سیزده ساله است، در دوره ای که همه همسالانش بچه دارند،او تازه عاشق شده است آن هم در روزگاری که هیچ دختری حق عاشقی ندارد. عطر شیرینی…

داستان کوتاه به نام زن به قلم سارا زمانی فر مقدمه: اردیبهشت یا مهر، هرماهی که باشد؛ تنها یک زن باشد کافیست. کتابی به نام زن ‌مینویسم. تنها موجود پیچیده‌ای که خداوند خلق کرده و شناختش بسی سخت است “…

دانلود رمان سرنوشت تکراری به قلم ناهید فلاح – سارا…سارا؟؟؟ سارا توی اتاقش روی تخت دراز کشیده و اصلا متوجه نیست که مادرش او را صدا می کند.فقط به عکسی که در دستش گرفته خیره مانده. دوباره صدای مادرش بلند…

دانلود رمان میخوام دیوونه باشم به قلم وی راد می خوام دیوونه باشم یه تیکه از یه زندگی،شاید یه نگاه کوچیک به یه سری اتفاقات و دختری که گذشتش میاد سراغش و مجبورش میکنه یجور دیگه به خودش و زندگیش…

رمان واماندگی به قلم فیروزه شیرازی حنانه در آستانه ازدواج دخترش، درگیر مشکلاتی می‌شود که تاب و توانش را به پایان رسانده. سال‌ها به دوش کشیدن بار زندگی، به تنهایی و بدون حمایت و پشتیبانی نزدیکانش، او را کم تحمل…

دانلود رمان زنانه به قلم یسنا‌ فتاحیان خب خب خوشگلای من. سلام به روی ماهتون عشقا، اومدم با یه رمان جدید، کاملا متفاوت! امیدوارم ازش خوشتون بیاد و به کامتون باشه. خیلی خیلی عاشقتونم، دوست‌دار شما یسنا… مقدمه: روزی که…

دانلود رمان انتقام آبی به قلم مرجان فریدی نسخه ویرایش شده این رمان جایگزین شد این رمان از یه رمز شروع می شه که زندگی دختر بی گناه قصه رو زیر و‌رو می کنه. مرگ پدر دختر و دزدیده شدن…

دانلود رمان افسون به قلم مرضیه نعمتی سه روز بود که باران می بارید و افسون در حال و هوای عاشقی! انگار باران هم از دل او خبر داشت و با باریدنش با او همدلی می کرد. چتر به دست…

دانلود رمان شب سیه سپید است به قلم نیایش آرا دختر ای تنها !! با غم های زیاد ، در زندگی اش … غم بی مادر ای ، نفرت پدر !! و سرانجام ازدواج بخاطر رهایی از خانواده ! و…

رمان بوی یاس پژمرده نوشته ا اصغر زاده -بیـا کمی کنارم بنشین،بگذار مهمان نوازی‌ام را به رخت بکشم،خانه را غرق بوی یاس می‌کنم تا با هرقدم برداشتنت عشق را تنفس کنی! ای تمنای من ای یارجان‌،عشق همان بوی یاس پیچیده…

دانلود رمان عاشقانه پری دریایی نوشته mareya  L (ماریا) دریا دختری با هزاران آرزو… با سرگذشتی متفاوت… دنیایی که رقم می زند زندگی اش را با بدترین شکل ممکن… زندگی و خوشی که به یک باره با ورشکستگی پدرش ویران…

دانلود رمان فتان خزر به قلم فرزانه شفیع پور ‍ ساحل دختری از طبقه‌ی پایین جامعه هست که در یکی از روستاهای شمال کشور زندگی می‌کنه و به‌ واسطه‌ی یکی از آشنایان پاش به ویلای بزرگ و خانوادگی سردار بازمی‌شه…

دانلود رمان سرنوشت آریانا جلد دوم به قلم آریانا عاشوری زاده به نام نقاش پروانه ها رمان سرنوشت آریانا جلد دوم ژانر: عاشقونه، پلیسی زندگی خیلی پستی و بلندی داره دختر چشم مشکی رمان ماهم تو جلد اول خیلی زجر…

دانلود رمان جادوگران بی هویت ۲ نوشته یاسمن درودگر نویسنده:یاسمن درودگر{ مهشید}کاربرانجمن رمان های عاشقانه {دوستان عزیز و خوانند گان عزیز از همه ی شما بابت تاخیر بلندمدت رمان عذرخواهی می کنم متاسفانه پاک شدن و تایپ مجدد باعث این…

دانلود رمان عاشق یه پسر بد شدم به قلم حمیرا خالدی دختری به نام هانا که یهو عاشق می شه، عاشق پسری که نمی دونه کیه؟ چیکاره ست؟ فقط از دور هر روز دلش رو بیش تر به اون میسپاره……

داستان کوتاه پایان یک مرگ به قلم شکیبا پشتیبان به نام حق. با سلام خدمت دوستان. این بار با یه قلم متفاوت اومدم و با یه اثر متفاوت امید وارم که خوش تون بیاد. چند وقتی می‌شد که بعضی از…

رمانکده را در رسانه ها دنبال کنید…

جهت دریافت آخرین مطالب منتشر شده ایمیل خود را وارد نمایید.

تمامی حقوق مطالب وب سایت رمانکده محفوظ و هر گونه استفاده از کتابهای قرار داده شده بر روی سایت رمانکده به هر نحوی (انتشار از طریق اپلیکیشن های موبایل، کپی بر روی سایت و وبلاگ ها حتی با ذکر منبع و…) ممنوع می باشد و با متخلفین طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای برخورد می شود. و تیم رمانکده هیچ گونه رضایتی از قرار دادن فایل رمان ها در تلگرام و …. ندارد و از نظر اخلاقی کار صحیحی نیست.©

کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله، و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم می کند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتاب‌ها و کتابخانه خود دسترسی دارید و می‌توانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقه‌ها از داستان، رمان و شعر تا روانشناسی، تاریخی، علمی، موفقیت و… کتاب‌هایی پیدا می شود. همچنین در کتابراه هزاران کتاب رایگان نیز قابل دانلود است. اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است.



روزی که حمید از من خواستگاری کرد با شادی و شعف و با سراسیمگی آن را
پذیرفتم. یافتن همسری مانند حمید با شرایط او شانسی بود که همیشه به سراغ
من نمی آمد و من جزو معدود دخترانی بودم که توانسته بودم همسر پاک و
نجیبی مانند حمید را پیدا کنم.”حمید مرد زندگی است و میتواند در سخت ترین
شرایط زندگی همدم و همراه خوبی برای سفر زندگی باشد!” این عین جمله‌ای
بود که پدرم بعد از چند روز تحقیق در مورد حمید به من و مادرم
گفت.بالاخره با توافق جمعی و با رعایت تمام آداب و رسوم سنتی من و حمید
به عقد یکدیگر در آمدیم و زندگی مشترک خود را شروع کردیم.حمید با من
بسیار محبت آمیز رفتار می کرد و هر وقت مرا صدا می زد از القاب “نازنین”
، “جانم” ، “عزیزم” و “عشقم” و … استفاده می کرد و تمام سعی خود را به
کار می برد که در حد وسع و توان خود همه خواهشهای مرا بر آورده سازد.همان
ماههای اول ازدواج نیمه شب یکی از روزهای تعطیل از او شیرینی تازه خواستم
و حمید تمام شهر را زیر و رو کرد و حتی یکی از دوستان قنادش را از خواب
بیدار کرد ودر عرض چند ساعت تازه ترین شیرینی قابل تصور را فراهم ساخت.

حمید به راستی عاشق و شیفته من بود و من از اینکه توانسته بودم به راحتی
و بدون هیچ زحمتی چنین شیفته شوریده ای را به عنوان همسر انتخاب کنم در
پوست خود نمی گنجیدم. هر شب که از سر کار به منزل برمی گشت برای آنکه
مطمئن شوم هنوز عاشق من است و دوستم دارد او را امتحان می کردم.
یک روز از او می خواستم ظرفهای نشسته شب گذشته را بشوید و روز دیگر از او
می خواستم که مرا به گرانترین رستوران شهر ببرد. روز دیگر از او تقاضا می
کردم که کار خود را نیمه رها کرده و مرخصی نصف روز بگیرد و خودش را به
مهمانی یکی از دوستان من برساند و روز دیگر خودم را به مریضی میزدم واز
او می خواستم در منزل بماند و مواظب من باشد.
حمید همه این کارها را بدون هیچ اعتراضی انجام می داد. او آنقدر مطیع و
رام بود که کم کم یادم رفت حمید به عنوان یک انسان بالقوه می تواند وحشی
و بی رحم هم باشد. حتی یک روز در یک جمع فامیلی نتوانستم فکر درونم را
پنهان کنم و در حضور جمع با خنده گفتم که”حمید خر خودم است و هر چه بگویم
گوش می کند.”
صورت سرخ و چشمان شرمنده حمید نشان داد که او از این جمله من ناراحت شده
است اما با همه اینها هیچ نگفت و بلا فاصله با مهارت مسیر صحبت را عوض
کرد.
شب که منزل خود برگشتیم حمید در اعتراض به حرف من جمله ای گفت که آن شب
درست و حسابی معنایش را نفهمیدم ولی به هر حال با معذرت خواهی وگفتن
اینکه یک شوخی ساده بود قضیه را به فراموشی سپردم. آن شب حمید گفت: “عشق
موجود حساسی است و از اینکه کسی به او شک کند و مهمتر از اینکه کسی او را
امتحان کند، بدش می آید.”
کم کم این فکر به مخیله ام افتاد که حمید در عشق و مهمتر از همه در زندگی
موجودی بی عرضه و بی خاصیت است و من موجودی بسیار برتر و والاتر از او
هستم. حتی گاهی اوقات به این فکر می افتادم که شاید اگر کمی دندان روی
جگر می گذاشتم و به حمید “بله ” نمی گفتم حتما مرد بهتری نصیبم می شد و
زندگی باشکوهتری داشتم. احساس قربانی بودن و حیف بودن به تدریج بر من
قالب شد و کار به جایی رسید که هر چه حمید بیشتر نازم را می کشید و بیشتر
برای برآوردن آرزوهایم تلاش می کرد در نظرم خوارتر و حقیرتر می شد. کار
به جایی رسید که دیگر صبحها برای بدرقه اش از خواب بیدار نمی شدم و شبها
برایش شام نمی پختم و به او دستور می دادم که از رستوران سفارش شام دهد.
حمید همه این بی احترامی ها و بی حرمتی ها را تحمل می کرد و هنوز هم
قربان صدقه ام می رفت. بخصوص در کنار فامیل مرا در کنارم می نشاند و به
ظاهر چنان می نمود که از من حساب می برد. همه زنها و دختر های فامیل به
این عشق شور انگیز حمید غبطه می خوردند و من مغرورتر از همیشه او را از
خود می راندم و با لحنی ناخوش آیند در مقابل جمع با او سخن می گفتم.
بالاخره من باردار شدم و یک دختر و پسر دوقلو به دنیا آوردم.
دخترک شباهت عجیبی به حمید و پسرک شباهت غریبی به من داشت. دوران بار
داری و دو سال بعد از آن هیکل و اندام مرا به کلی تغییر داد و چهار چوب
بدن من دیگر آن ظرافت و جذابیت زمان دختری را از دست داده بود و من فقط
حمید را مسبب این اتفاقات میدانستم. به هر حال اگر حمید به خواستگاریم
نمی آمد من می توانستم مدت بیشتری زیبایی و جذابیت زمان جوانی را حفظ
کنم.
ورود بچه ها به زندگی ما رنگ و روی دیگری داد. حمید هر دو فرزندش را به
شدت دوست داشت ولی بی اختیار برای دخترک نگران تر بود. روزی دلیل این
نگرانی را از حمید پرسیدم و او بالبخند تلخی گفت: “تربیت دختر مهمتر از
پسر است و دختران آسیب پذیرتر از پسران هستند.”
اما من این توضیح را قبول نکردم و گفتم که دلیل این محبت بیش از اندازه
شباهت بیش از اندازه دخترک به اوست. بعد برایش گفتم که فکر نمی کرد که از
بطن زن والا و برجسته ای مانند من صاحب فرزندی شبیه خودش شود. حمید مدتها
به این جمله من خندید ولی با این همه ذره ای از حالت تسلیم و عشق بی قید
و شرطش نسبت به من کم نشده بود. هرچه شوریدگی و شور و عشق حمید نسبت به
من و بچه هایش بیشتر می شد جسارت و زیاده روی من در امتحان گرفتن از عشق
حمید بیشتر می شد.
دیگر مطمئن بودم که حمید به خاطر بچه ها هم که شده مرا رها نخواهد کرد.
شعاع بی حرمتی ها و بی احترامی هایم را نسبت به عشق و شوریدگی اش بیشتر
کردم و وقتی او در مقابل بی اعتنائی ها و بی حرمتی های من سکوت می کرد و
کوتاه می آمد احساس قدرت و بزرگی می کردم و حس قربانی شدن در من بیشتر
تقویت می شد.
اما همه این تصورات در یک مهمانی خانوادگی ناگهان به باد رفت و من در آن
شب به جنبه ای از شخصیت حمید روبرو شدم که هرگز فکر نمی کردم در وجودش
باشد…
پسر عموِیم بعد از مدتها از خارج بازگشته بود و همه فامیل به مناسبت
بازگشت او به کشور در مهمانی باشکوهی شرکت کرده بودند. من به اصرار از
حمید خواستم تا هدیه ای گرانقیمت تهیه کند و بعد در حالی که هر دو بچه را
در آغوش او انداخته بودم او را در مجلس به حال خود رها کردم و مانند
دختران مجرد به سراغ پسر عمو رفتم و از او خواستم تا از خارج و آینده اش
در کشور صحبت کند.
در حال صحبتها ودر حالی که حمید در اتاق برای آرام کردن بچه ها راه
می‌رفت پسر عمو با لبخندی که معمولا خارج رفته ها دارند با اشاره به من
گفت که :
“اگر دختر عمو ازدواج نمی‌کرد حتما از او خواستگاری می‌کردم وزندگی با
شکوهی را با او شروع می‌کردم.”
بدون توجه به این که چقدر جمله من می تواند زشت و تکان دهنده باشد
بلافاصله پاسخ دادم:
“افسوس که دیر شد و من گرفتار موجود بی عرضه ای مثل حمید شدم . چه کنم که
دوتا بچه دارم.”
جمله ی من آن قدر بی‌شرمانه و توهین آمیز بود که سکوتی سهمگین بر مجلس
حاکم شد و همه نگاهها به سوی حمید برگشت. حمید مردی که همیشه برای من
سمبول بی‌عرضگی و تسلیم بود ناگهان چهره اش دگرگون شد. شانه‌هایش به سمت
عقب رفت سر اش را بلند کرد و با نگاهی که دیگر آن نگاه حمید عاشق و
شوریده نبودخطاب به من گفت:
“هنوز دیر نشده نکبت خانم ! تو از الان آزادی تا هر غلطی که می خواهی
بکنی ! نگران بچه ها هم نباش چون دیگر آنها متعلق به تو نیستند!”
حمید این را گفت و بچه ها را در آغوش گرفت و رفت. پسر عمویم از سویی به
خاطر گفتن این جمله سرزنشم کرد و از سوی دیگر از اینکه همسرم اینقدر کم
ظرفیت است مرا تحقیرنمود. او گفت اینجور گفتگو ها در فرهنگ خارجی ها
بسیار مرسوم و جا افتاده است و همسر یک زن باشخصیت وجاافتاده ای مثل من
نباید فردی چنین کم ظرفیت باشد. اما من همانجا فهمیده بودم که برای آخرین
بار عشق زندگیم را امتحان کرده ام. اینبار در این امتحان شکست خورده
بودم.

بلافاصله به منزل برگشتم ولی اثری از حمید ندیدم. روز بعد به شرکت حمید
رفتم ولی گفتند که تلفنی به مدت یک ماه در خواست مرخصی اضطراری کرده و به
مسافرت رفته است. به بانک رفتم و فهمیدم که تمام پولهای پس اندازش را از
بانک بیرون کشیده و حسابش را بسته است.

وقتی آخر روز به منزل آمدم فهمیدم که حمید در غیاب من به منزل آمده و
وسایل خود و بچه ها را جمع و جور کرده و رفته است به هر جا سر زدم دیگر
اثری از حمید پیدا نکردم. او با بچه ها آب شده بود و به زمین رفته بود.
هیچ کس از او سراغی نداشت و این برای من شوک روحی بزرگ بود. فکر کردم که
حمید شوخی می کند و چند روز بعد به خانه برمی گردد. اما بعد از گذشت یک
ماه و از فهمیدن اینکه دیگر حمید به شرکت مراجعه نموده و به صورت رسمی از
شرکت استعفا داده و برای همیشه کار قبلی خود را رهاکرده تمام امید هایم
مبدل به یاس شد و فهمیدم که اینبار بزرگترین خطای زندگیم را مرتکب شده
ام.

دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه

دو ماه بعد وکیل حمید نامه ای به من داد. به خط حمید در آن نوشته شده بود
که اگر طالب طلاق هستم او حرفی ندارد و وکیل او در این امر اختیار کامل
را داراست و اگر هم می خواهم همسر او باقی بمانم به اختیار خودم است و در
آنصورت می توانم حقوق و نفقه را ماهانه تا آخر عمر از وکیلش دریافت کنم.
حمید نوشته بود:
“وقتی انسان آنقدر جسارت پیدا می کند که به عشقش توهین کند و آنرا مورد
آزمون قرار دهد باید در مقابل جرات و تحمل امتحان متقابلی از سوی عشق را
داشته باشد. او که هنوز دوستت دارد ! حمید!”

وکیل حمید را به دادگاه کشاندم و از او خواستم آدرس محل سکونت حمید و یا
لااقل بچه ها را در اختیارم قرار دهد و او با مدرک ثابت کرد که حمید قبل
از ترک کشور به صورت رسمی تمام اختیارات قانونیش را به او سپرده و به
صورت یکطرفه با تلفن با او تماس می گیرد.

سه ماه از ماجرای مهمانی پسر عمو گذشته بود و هنوز هیچ اثری از حمید پیدا
نکرده بودم.
شبها بی اختیار خواب حمید و بچه ها را می دیدم و بعضی اوقات با خود می
گفتم او با دو بچه کوچک تنها چه می کند و بعد به یادحرفهای او می افتادم
که می گفت:
“انسان باید آنقدر قوی و مستقل باشد که بتواند همیشه از نقطه صفر و از
بدترین شرایط شروع کند و امیدوار و مصمم در کمترین زمان ممکن خود را به
سطح متوسط زندگی برساند. فقط بعد از اثبات این لیاقت است که انسان حق
دارد خود را یک انسان بالغ و مستقل اعلام کند.”

شش ماه در تنهایی گذشت.
من درخواست جدایی از حمید را قبول نکردم و به وکیلش گفتم که تا آخر عمر
خود را همسر او می دانم. هر چند دیگر لیاقت عنوان همسری اش را ندارم.
حمید نیز در مقابل آخر هر ماه مبلغ زیادی را به عنوان نفقه به حساب بانکی
ام می ریخت. تعجب می کردم که او اینقدر زیاد برای من پول بفرستد. در دلم
لیاقت و جسارت و توانایی همسرم را تحسین می کردم که ای کاش می توانستم با
او دوباره زندگی مشترک داشته باشم.

پسر عموی خارج رفته ام دوباره هوس دیار فرنگ کرد در شب مهمانی بدرقه
دوباره خاطره مهمانی ورود او زنده شد و پسر عمو اینبار با احترام و بزرگی
از او یاد می کرد. پسر عمو هنوز برای تامین مخارجش در خارج از کشور
وابسته به عمو جان بود و اینکه حمید توانسته بود با دو بچه کوچک در آنجا
بلافاصله کار پیدا کند حتی پول به ایران بفرستد باعث شده بود که همه پسر
عمو را به عنوان موجودی وابسته و حقیر نگاه کنند. پسر عمو برای اینکه
قدری از محبوبیت حمید در جمع بکاهد خطاب به من گفت: “دختر عمو اگر الان
درخواست طلاق کنی باز هم نمی توانم تو را به همسری خود بپذیرم. اینکه
توانستی چند سال با این مرد وحشی و سنگدل سر کنی خود نشاندهنده این است
که شایسته زندگی بامن نیستی!”

و من مغرور و مسمم در مقابل جمع سرم را بلند کردم و گفتم: “حمید هنوز
همسر من است و من به داشتن چنین مرد با اراده و استوار افتخار می‌کنم. او
دارد مرا امتحان می‌کند و به محض اینکه بفهمد دیگر طاقت امتحان را ندارم
سر و کله اش پیدا می‌شود. اگر یک بار دیگر مرد مرا وحشی و سنگدل بخوانی
مطمئن باش تو را به آتش می کشم و دودمانت را به باد می دهم!”

پسر عمو دیگر با من حرف نزد. عمو جان و فامیل هم مرا طرد کردند و افسرده
تر و غمگین تر از گذشته اما راحت و آسوده به منزل خودم باز گشتم. منزلی
که دیگر اثری از گرمای وجود حمید و بچه ها نبود. اما با همه اینها احساس
خوبی داشتم. اولین بار بود که در مقابل جمع فامیل از حمید دفاع می کردم و
او را برتر و بالاتر از خودم می شمردم واین باعث شده بود تا احساس اشتیاق
عجیبی نسبت به او در دلم زنده شود. برای اولین بار احساس کردم که در حق
حمید و عشق پاکش کوتاهی کرده ام و هرگز نتوانستم ذره ای از شوریدگی او را
درک کنم. ساعتها در تنهایی گریستم و در خلوت تنهایی ار خدا خواستم تا او
را به من از گرداند.
دیگر اشتهایم را به غذا ازدست داده بودم و دچار بیماری روحی و عصبی شده
بودم. از همه بدم می‌آمد و می‌خواستم تنها باشم. سرانجام دیگر طاقتم طاق
شد و تصمیم به اعتصاب غذا گرفتم. نامه‌ای به حمید نوشتم و از او به خاطر
بی‌وفایی و بی‌مهری‌هایم تقاضای عفو نمودم. از او خواستم تا یک فرصت دیگر
در اختیارم قرار دهد تا محبت‌های او را جبران کنم و برایش نوشتم که لحظه
نوشتن این نامه تا دیدن اش دیگر لب به غذا نخواهم زد و منتظر خواهم ماند
تا با او غذا بخورم. نامه را به آدرس وکیل حمید پست کردم. سپس به منزل
بازگشتم و عکس مشترک حمید و بچه‌ها را روی قلبم گذاشتم و در بستر
خوابیدم.
ده روز از اعتصاب غذایم گذشت. ضعف شدیدی بر وجودم غالب شد اما با این
وجود فقط به نوشیدن آب اکتفا کردم وچشم انظار به ورورد حمید و بچه‌ها چشم
به در دوختم.
بیست روز بعد پدر و مادرم به سراغ من آمدند و به زور مرا به دکتر بردند و
در بیمارستان بستری کردند. اما از بیمارستان فرار کردم و به منزل آمدم
وخود را در اتاق زندانی کردم و اعتصاب غذای خود را ادامه دادم. به توصیه
پزشک مرا به حال خود رها کردند. منتظر ماندند تا خودم سر عقل بیایم. دکتر
گفته بود تا اگر این فرصت را از من بگیرند به احتمال زیاد روش خطرناک‌تری
را برای خود کشی انتخاب خواهم کرد و همین توصیه باعث شده بود تا همه خود
را از صحنه خارج کنند.

روز سی ام اعتصاب غذا وکیل حمید از سوی او نامه ای آورد به این مضمون که:
“از من جدا شو و زندگی ایده آل و آرمانی ات را دوباره شروع کن. من با
خارج کردن خودم وبچه‌ها از زندگی ات این فرصت را در اختیارت گذاشتم. بی
جهت باز عشق مرا امتحان نکن و خودت را آزار نده. مطمئن باش که در این
امتحان شکست خواهی خورد و این بار جان خود را روی این خواهی گذاشت.”

ولی من کوتاه نیامدم وبه اعتصاب غذایم ادامه دادم. به شدت ضعیف و ناتوان
شده بودم و تمام بدنم بوی بد و متعفنی می داد. چهره زیبایم متعفن و
وحشتناک شده بود و اندامم مانند اسکلت لاغر و استخوانی شده بود. مرگ را
به وضوح در مقابل خود می دیدم و با این وجود دست از اعتصاب بر نمی داشتم.
بله حمید حق داشت و من باز داشتم عشق او را امتحان می کردم. اما با این
تفاوت که اینبار با آزمودن عشق او از عشق خودم هم امتحان می گرفتم.
چهل روز اعتصاب غذایم گذشت. شب چهلم خواب عجیبی دیدم . خواب دیدم حمید و
بچه‌ها در یک سانحه رانندگی کشته شده اند و من برای همیشه فرصت جبران
اشتباهات گذشته را از داده ام. صبح روز بعد دلم نمی‌خواست چشمان ام را
باز کنم واز خواب بیدار شوم ولی دستان خشن و زبری که روی پیشانی ام کشیده
می شد و موهایم را نوازش می داد بی اختیار وادارم کرد تا چشم باز کنم.

خدای من! حمید کنار تخت من نشسته بود و با دستمال خیس در دهانم آب می
ریخت. نگاهم را به اطراف دوختم وفرزندانم را دیدم که کنارم روی تخت دراز
کشیده اند و خوابیده اند. اشک در چشمان ام حلقه بست. حمید لبخندی زد و
گفت:
“اینبار هم در امتحان عشق تو شکست خوردم. نه!؟

khey lee aa lee bood.
Khey lee aa lee bood.

من قبلا خونده بودمش ولی بازم میخونمش واقعا که داستان قشنگیه ممنونم

آخيش آخرش خوب تموم شد

خیلی جالب بود. مجتبیی عزیز دستت درد نکنه. آخرشم خوب تموم شد. عالی بود عالی.

درود
اشک در چشمان من هم حلقه زد و الان موجود است عالی بود عالی
ممنون مجتبی جان

مسعود و مينا و قنبر و نخودي و حسن و كساني هم كه ديدگاهتون اينجا نبود نوش جااان. از فيس پوك كپي كرده بودمش و خودمم خيلي خوشم اومد.

داستان باحالی بود ولی خودمونیم آخر داستان اشکمون را در آوردی

aaakheeish dastet dard nakoneh mojtaba kheili beh geryeh ehtiaj dashtam vaghean dastaneh ghashang va tasirgozari bood mamnun .

[…] داستان واقعی عاشقانه ی ایرانی ” امتحان عشق ” | محله … […]

بسیار بسیار عالی و اموزنده بود. افرین بر شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

وب‌سایت


5
 + 

 = 
یازده

مشترک نمی شوم
دریافت همه دیدگاه های این نوشته
فقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
اگه کامنت جدیدی اومد با ایمیل به شما اطلاع داده بشه؟ البته حتی اگه کامنت هم ندی میتونی مشترک کامنت دونی بشی!


Username


Password

Remember Me

آدرس ایمیلتان را وارد کنید:

پیاده‌سازی توسط فید برنر

دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه

حق کپی رایت برای سایت گوشکن محفوظ است.

انتشار مطالب سایت با اجازه ی کتبی از مدیر سایت، بلامانع است.

راهنمای استفاده از کد QR

دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه

مجموعه ایی از رمان های کوتاه عاشقانه

عروسحلقهشیوامادرهر جا میرم با منیپدربیماریساعتخواببالکنیک روز دیگر خانهمشهددروغ ، کابوس ، خیابونغزل یک زندگییک اتفاقمنارسلان ، شیوازندگی اجباریزیرزمینخستگیظـرفیـت تکمیـل 

امکانات:

جستجوعلاقه مندی هاتغیر فونتتم های روز و شبقابلیت ادامه مطلب

رفع ایرادات جزیی گزارش شده

در این پست تعدادی از زیباترین رمان های احساسی را برای علاقمندان رمان آماده کردیم

تمام این رمان های زیبا در قالب پی دی اف (pdf) و با کیفیت مناسب میباشند

که هم اکنون شما می توانید این مجموعه ی زیبا را بصورت رایگان و با لینک مستقیم دانلود نمایید

در ضمن همه ی این رمان ها بهینه سازی شده برای گوشی های موبایل اندروید و کامپیوتر میباشند

امیدوارم از دانلود و مطالعه این رمان ها لذت ببرید.

دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه

۱ – رمان بسیار زیبا و احساسی با نام وفای عشق ( از مجموعه رمان های زیبا )

❤️ دانلود  با حجم ۴٫۵۷ مگابایت

 

۲ – رمان بسیار زیبا با نام جرات یا حقیقت ( از مجموعه رمان های زیبا )

❤️ دانلود  با حجم ۳٫۳۳ مگابایت

 

۳ – رمان بسیار زیبا و احساسی با نام عطر عاشقی ( از مجموعه رمان های زیبا )

❤️ دانلود  با حجم ۱٫۴۰ مگابایت

 

۴ – رمان بسیار زیبا و احساسی با نام اکسیر عشق ( از مجموعه رمان های زیبا )

❤️ دانلود  با حجم ۳٫۴۶ مگابایت

 

۵ – رمان بسیار زیبا و احساسی با نام ما که شانس نداریم ( از مجموعه رمان های زیبا )

❤️ دانلود  با حجم ۳٫۳۲ مگابایت

 

۶ – رمان بسیار زیبا و احساسی با نام محیا ( از مجموعه رمان های احساسی )

❤️ دانلود  با حجم ۱٫۵۳ مگابایت

 

۷ – رمان بسیار زیبا و احساسی با نام من عاشق بودم تو چطور؟ ( از مجموعه رمان زیبا )

❤️ دانلود  با حجم ۴۸۲ کیلوبایت

 

۸ – رمان بسیار زیبا و احساسی با نام من تو او دیگری ( از مجموعه رمان زیبا و احساسی )

❤️ دانلود  با حجم ۲٫۶۸ مگابایت

 

۹ – رمان بسیار زیبا و احساسی با نام مزاحم ( از مجموعه رمان های زیبا )

❤️ دانلود  با حجم ۹۹۵ کیلوبایت

 

۱۰ – ساده اما پیچیده ( از مجموعه رمان های زیبا )

❤️ دانلود  با حجم ۱٫۶۹ مگابایت

 

کافی نت سایه روشن یزد

سلام..یک رمانی هست به اسم من و نورا که قبلا خوندم.داستانش درباره دو دختره که با اینکه رابطه خونی ندارن کپی همن.یکی از اونا اسمش سایه س که شخصیت اصلیه و یکی دیگه نورا.نورا زندگی سختی رو پیش خانوادش داشته و از خونه فرار میکنه و وقتی خانوادش دنبالش میگردن به اشتباه سایه رو با خودشون میبرن و سایه با برادر ناتنی نورا روبه رو میشه.بنظرم رمان قشنگی بود.لطفا توی سایت بزارینش.

من رمانای زیادی خوندم مثل دختری که رهایش کردی
پس از تو
پیش از تو
یک بعلاوه ی یک
دختری در قطار
مادرم هم میخواهد ریس جمهور شود
سه گانه ناهمتا و …..
بهتون پیشنهاد میکنم کتابی با محتوا بخونید
موفق باشید

سلام مرسی از قرار دادن پی دی اف رمانها

سلام
میشه لطفا رمان عشق خون آشام اثر خانم مهین مقدسی فرو بزارین؟
ممنونم

دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه

بنظرم بعضیابیان اصن ننویسن ینی اصن بیخیال شن حالم دیگه بهم خورد (کفشای آل استارم روپوشیدم و به خودم تو آینه نگاه کردم )ینی دقیقا یادم نمیاد چندباراین جمله روتوی چندتا رمان خوندم مابرای سرگرمی رمان میخونیم شماهم یه مشت چرت وپرت تحویل بدین یه مشت بچه اومدن رویاهای شیرینشونومینویسنن البته منظورم هیچکدوم ازاین رمان هانیس بطورکلی گفتم

مزاحم رمان خوبیه ولی بنظرم بغضی جاهاش واقعا مزخرفه.چجوری میشه ک قبل تیک اف هواپیما اتیش میگیره و مسافرش ضربه مغزی میشه لا اقل میگفتین خورده ب ی جایی معقولتر بود.???

اسمش تارزانه .ولی انلاینه

سلام.یعنی رمان مزاحم جزء مسخره ترین رمانها بود….همش توش بی غیرتی بیداد میکرد.و اینکه بابا باور کنید همه دخترا برا خودشون غرور و شخصیت دارن….طرف اومده مزاحمش شده.کلی هم مسخره بازی در آورده بعد اونوقت با دو تا کلمه من دوست دارم و ببخشید که اذیتت کردم نهال عشق در درون دختره جوانه زد!!!
به شعور آدم توهین نکنید.خداییش نویسنده این رمان خودش تن به همچین خواسته و مثلا عشقی میداد؟!
وقتمو تلف کردید با این رمان های آب دوغ خیاریتون…

سلام ایلیا….منم باتو همنظرم…البته این رمانو نخوندم اما معتقدم خیلی ازرمانا واقعا دارن توهینانه موضوع رو پیش میبرن.خواهشا توجه کنین توی نوشتن

سلام
یکی دیگه از رمان های خوب ترجمه شده ای که چندی پیش خوندم رمان زن قراردادی نوشته شری توماس بود . درمورد دوتا خواهر دوقلو که شخصیتی کاملا متفاوت با هم دارند و به خاطر دردسری که خواهر کوچک تر درست کرده و یک قرارداد امضا کرده خواهر بزرگ تر مجبور میشه با یک میلیاردر روس ازدواج قراردای بکنه . سرجی که از نوجوانی همه کاری برای رسیدن به ثروت کرده از جمله عضو مافیا بوده مردی مغرور و عصبانیه که اگه بفهمه این تا خواهر سرش کلاه گذاشتن و اون با خواهر اشتباهی ازدواج کرده ، مردی نیست که به اسونی بگذره…

سلام خوبی اگه پیدا کردی میشه برای من بفرستی رمان زن قراردادی رو

سلام من این رمان رو پیدا نکردم.میشه در سایت قرار بدید.ممنون

سلام، رمان اکسیر عشق را با تعریفی که شما از این رمان کرده بودید .دانلود کردم، ولی وقتی شروع به خواندنش کردم، از شروع داستان مشخص بود که داستانش کلیشه ای و ابکیه، امیوارم نویسنده محترمش کارهای بعدیش پر محتواتر باشه

سلام یه رمان هست شوهر مادر دختره قمار بازه مجبورش می کنه با یه معتاد ازدواج کنه بعد پسر شوهر مادر از خارج میاد خیلی اذیتش می کنه آخرش هم با دختره ازدواج می کنه اسمشو می دونید

سلام دوستان بهترین رمانی که تا به حال خوتددید چی بودی.ممنون میشم اگه ی رمان عاشقانه-کمدی رو بهم معرفی کنید☺?

بامداد‌خماد

خوب بووود

سلام دوستان بهتون پیشنهاد میکنم رمان خاطره نویسنده زهرا ولی پوری این رمان زیبا رو میتونید از سایت کتاب راه دانلود کنید واقعا فوق العادست خیلیا خوندن دمه نویسندش گرم

سلام ي رمان بود كه پسره بخاطر مادرش كه سرطان داش قراربود تا شيش ماه ديگه انگار مادرش بميره بعد ي دختر كه بخاطر اينكه زن پسرعمش نشه بايد با يكي هرچه سريعتر ازدواج ميكرد بعد اين دوتا باهم ازدواج ميكنن بعدازشيش ماهم مادر پسر حالش خوب ميشه اسم رمانشو بهم ميگيد واقعا ممنون ميشم ازاتون الان چندروز دارم تو سايت ها دربه در دنبالش ميگردم

بابا یه کم تنوع بدین همش تکراری همش خسته نشدید یکم جدید و بروز باشید یا می خورن به هم جزوه میریزه مثله فیلم هندی شدیم اینا را می می نویسه که اینقدر سرخوشه داستان واقعی بنویسید که آدم حس کنه خیالی نیست واقعیته

گل گفتی

سلام
ممنونم خیلی استفاده کردم

سلاااااااااام
واقعا ممنون از سایت تون که مثل بقیه ی سایت ها سرکاری نبود…خیلیییییییی گلین

ساخت انواع مهر لیزری و برجسته….

سلام ممنون از اینکه رمان ها رو به صورت پی دی اف گذاشتین .لطفا پی دی اف رمان های تمنای ماندن ،سقف کاغذی و سیگار شکلاتی رو هم بذارید .

سلام من هم با شما هم نظر هستم

سلام ممنون از اینکه رمان ها رو برای دانلود قرار دادید اما اگر امکان داشت کتاب رمان دولت عشق یا ملت عشق رو قرار می دادین ممنون میشدم.

چون در بین سایت های مختلف گشتم که این رمان رو به صورت PDF پیدا کنم اما چیزی عایدم نشد.

تشکر
چراغی

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

وب‌سایت

لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:

تعداد موارد موجود در سبدخرید: 0

سه داستان کوتاه عاشقانه و رمانتیک جدید را در این مطلب مشاهده می فرمایید که خواندن این داستان های زیبا و جالب خالی از لطف نیست و از خواندن آنها لذت خواهید برد.

خواندن داستان های عاشقانه و زیبا برای همه ما جالب و قابل توجه است و ترجیح می دهیم با داستان های جدید و خواندنی بیشتری آشنا شویم. در این مقاله سه داستان کوتاه جذاب و خواندنی را ملاحظه می فرمایید که با مظمون عاشقانه و رمانتیک تهیه شده اند و از خواندن آنها لذت خواهید برد. تا پایان با این داستان های زیبا همراه ما باشید.

در این بخش می توانید انواع داستان کوتاه عاشقانه غمگین و گریه دار جدید و زیبا را ملاحظه فرمایید و از خواندن این داستان های عاشقانه و رمانتیک لذت ببرید.

پسر به دختر گفت اگه یک روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میایم تا قلبم را با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم .

دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه

تا اینکه یک روز آن اتفاق افتاد… حال دختر خوب نبود. نیاز فوری به قلب داشت. از پسر خبری نبود. دختر با خودش میگفت: میدانی که من هیچ وقت نمیگذاشتم تو قلبت را به من بدی و به خاطر من خودت را فدا کنی، ولی این بود وفایت، حتی برای دیدنم هم نیامدی…شاید من دیگه هیچ وقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید.

چشمانش را باز کرد… دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتان با موفقیت انجام شده .شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..! دختر نامه را برداشت. اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.
الان که این نامه را میخوانی من در قلب تو زنده ام. از دستم ناراحت نباش که به تو سر نزدم چون میدانستم اگه بیایم هرگز نمیگذاری که قلبم را به تو بدم… پس نیامدم تا بتوانم این کار را انجام بدم..امیدوارم عمل پیوند موفقیت آمیز باشه.
عاشقتم تا بینهایت

دختر نمیتوانست باور کند…او این کار را کرده بود… او قلبش را به دختر داده بود…
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد… و به خودش گفت چرا هیچ وقت حرف هایش را باور نکردم…

امیدواریم از مطالعه انواع داستان کوتاه عاشقانه غمگین و زیبا لذت برده باشید، پیشنهاد می کنیم از دیگر مطالب و داستان های جدید و متنوع در بخش مطالب خواندنی دیدن فرمایید.

منبع : آرگا



موهاتو ابریشمی کن !



روغن خراطین و خواص شگفت انگیز آن !



چطور ارزان به آنتالیا سفر کنیم؟


معرفی بهترین رستوران های کوش آداسی مناسب با ذائقه شما


مردان زیبا چه ویژگی هایی دارند؟ (معیارهای زیبایی از دید خانم ها)



ایده های جذاب برای تزیین تم تولد مردانه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

دانلود رمان شرعی ولی غیر قانونی اثر سمیه ف.ح
در این مطلب از سایت ناول کافه، رمان شرعی ولی غیر قانونی را آماده کردیم. برای دانلود این رمان زیبا با پایان …

رمان پیچک سرما زده اثر نسرین جمال پور
در این مطلب از سایت ناول کافه، رمان پیچک سرما زده را آماده کردیم. برای دانلود رمان پیچک سرما زده از نسرین جمال پور، در…

چاپ رایگان رمان های کاربران انجمن ناول کافه

در این مطلب رمان های پرطرفدار ایرانی به درخواست کاربران را برای معرفی آماده کردیم.برای دیدن توضیحات بیشتر به ادامه مطلب مراجعه کنید.

رمان های پرطرفدار ایرانی

دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه

نکته : لیست رمان های پرطرفدار زیر با توجه به درخواست کاربران ناول کافه ایجاد شده است و صرفا جهت معرفی می باشد.

 

نویسنده : پگاه رستمی

ژانر : عاشقانه

خلاصه رمان اسطوره : داستان رمان اسطوره درباره دختری دانشجو به نام شاداب است که در حال تحصیل در ترم سه رشته مهندسی عمران در دانشگاه تهران است. وضعیت مالی خانواده شاداب ضعیف است و برای گذران زندگی مجبور می شود در کنار تحصیل به دنبال کاری نیمه وقت بگردد. تبسم دوست شاداب اون رو برای کار به یک شرکت تبلیغاتی معرفی میکنه که رئیس این شرکت مردی به نام دیاکو است که شاداب اون رو از قبل میشناخته و به دلیل یک اتفاق عاشق اون بوده در حالی که دیاکو از این موضوع بی خبر بوده است.

 

نویسنده : پگاه رستمی

ژانر : عاشقانه ، اجتماعی

خلاصه رمان تب : زندگی سه فرد را بیان می کند البرز،پارسا و صدف .دختر و پسری که در پرورشگاه زندگی کرده و بعدها مسیر زندگی شان به یکدیگر گره ی کور می خورد و پسر دیگری که به دلیل مشکلاتش با آن ها همراه می شود. زندگی ای پر از فراز و نشیب و در این میان عشقی شیرین!

 

نویسنده : زینب ایلخانی

ژانر : عاشقانه

خلاصه رمان این مرد امشب میمیرد : یلدا دخترى سرکش که با عمه اش زندگى میکند ،طى حادثه اى باز داشت می شود و اتهام سنگینى در پرونده اش رقم میخورد ناجى او به طور معجزه آسایى وارد زندگى اش میشود و پرده از وقایع اصلى گذشته این دختر برداشته میشود، معین نامدار ! مردى از جنس خشم و تعصب ، با روح و زندگى اش در مى آمیزد و روایتى نو رقم میخورد…

 

نویسنده : هما پور اصفهانی

ژانر : عاشقانه ، هیجانی

خلاصه رمان افسونگر : تائیس افسونگری بود که با افسون خود اسکندر را وادار کرد پرسپولیس را به آتش بکشد و من افسونگری هستم که روح را به آتش می کشم یکی پس از دیگری افسون نخواست افسونگر باشد ؛ افسونگرش کردند. داستان درباره دختری به نام افسون است که برادری بد جنس دارد که خیلی افسون رو اذیت میکنه،اما یه روزی با پسری به نام دنیل آشنا میشه و عاشق هم میشن اما بخاطر برادر افسون قضیه رو علنی نمیکنن و افسون میره پیشه دنیل زندگی میکنه تا اینکه…

 

نویسنده : هما پور اصفهانی

ژانر : عاشقانه

خلاصه رمان تقاص : سالها پیش … وقتی هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودم حوادثی رخ داد که تاثیرش را مستقیم روی زندگی من و تو گذاشت … شاید هیچ کس تصورش را هم نمی کرد یک عشق اتشین در گذشته باعث یک عشق اتشین دیگر در آینده شود … اما به خاطر زهری که گذشتگان از عشق چشیدند عشق ما نیز باید طعم زهر به خودش بگیرد … باید تقاص پس بدهیم … هم من هم تو … تقاص گناهی که نکردیم …

 

نویسنده: هما پور اصفهانی

ژانر : عاشقانه

خلاصه رمان قرار نبود : داستان درمورد دختری به اسم ترساست که دو سال پشت کنکور مونده الان منتظر جواب کنکوره . مادر ترسا چند سال پیش فوت کرده ترسا با پدر و مادربزگش( عزیزجون) زندگی میکنه.خواهر بزرگش هم ازدواج کرده .ترسا آرزو داره که بره کانادا و اونجا ادامه تحصیل بده ولی پدرش به دلیل تجربه ی تلخی که در رابطه با فرستادن آتوسا(خواهر ترسا)به خارج داشته تحت هیچ شرایطی راضی نمیشه که ترسا رو بفرسته کانادا، به همین خاطر همین ترسا و دوستاش سعی دارند با همفکری هم راه حلی برای راضی کردن پدر ترسا پیدا کنند که موفق هم میشند ولی برای عملی شدن این راه حل یه سری اتفاقاتی میفته و شخصی وارد زندگی ترسا میشه که مسیر زندگیشو عوض میکنه،…

 

نویسنده : نگاه عدل پرور

ژانر : عاشقانه ، همخونه ای

خلاصه رمان طلایه : داستان درباره ی دختری است به اسم طلایه با اصلیت اهوازی که ساکن اصفهان است.روزی طلایه که از قضا خانواده ای متدین و مذهبی دارد به تولد دوستش دعوت شده و باکلی خواهش و التماس رضایت مادرش را مبنی بر رفتنش به جشن جلب می کند اما بعداز شرکت در جشن متوجه جو ناسالم آنجا شده و تصمیم به ترک مهمانی میگیرد که وقتیموضوع را با دوستش درمیان میگذارد فریبا مانع از رفتن او شده و او را تا نیمه شب نگه می دارد.بالاخره با کلی خواهش فریبا رضایت میدهد طلایه را همراه یکی از پسرها به نام اشکان کهاو هم حال طبیعی نداشته راهی خانه کند.

در راه بازگشت اشکان طلایه را به ویلایی در آننزدیکی می برد ، طلایه که انتظار چنین چیزی را نداشته از شدت ترس بیهوش میشود و وقتیبهوش میاد درد عجیبی در بدن خود حس می کند و خود را داخل ویلا میبیند.از چیزی که ممکن است برایش بوجود آمده باشد به شدت میترسد و از ویلا فرار کردهو به سختی خود را به خانه میرساند.بعد از آن شب او که گمان میکرده حجب و حیای خود را از دست داده از ترس آبرو همه ی خواستگارانش را که همگی شیفته ی زیبایی او می شدند با هزار بهانه رد کرده تا اینکه…

 

نویسنده : مریم ریاحی

ژانر : عاشقانه ، همخونه ای

خلاصه رمان همخونه : دختری به اسم یلدا که به دلیل فوت مادر و پدرش با یکی از دوستان صمیمی پدرش زندگی میکنه.بچه های اون مرد(حاج رضا) خارج از کشور هستن بجز پسر کوچکش که به دلایلی از پدره کینه به دل داره و اونم تصمیم داره از ایران بره…

دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه

خلاصه اینکه حاج رضا با شرط و شروط خاصی از یلدا میخواد که با همین پسر کوچیکه(که تابحال یک بارم یلدا رو ندیده)که اسمش شهابه ازدواج کنه و به مدت شش ماه با هم تو یه خونه زندگی کنن.اخلاق شهاب هم از اون جوریاست که نمیشه با یه من عسل نگاشون کرد.مغرور از خود راضی و در عین حال خوشتیپ و جذاب قصد اصلی حاج رضا این بود که اونا به هم علاقه مند بشن.در این بین اتفاقاتی میفته و حرفهائی زده میشه و روزهائی میگذره که شرحش رو باید خودتون بخونین…

 

نویسنده : فرشته ملک زاده

ژانر : عاشقانه ، همخونه ایی ، دانشگاهی ، کلکلی

خلاصه رمان مهنان زندگی : سایه دختری مهربان و جذاب پر از غرور و لجبازی است .وجودش سرشار از عشق به خانواده است ،خانواده ای که ناخواسته با یک تصمیم اشتباه در گذشته همه آینده او را دستخوش تغییر میکنند … پایان خوش

 

نویسنده : مهسا نجف زاده

ژانر : عاشقانه

خلاصه رمان تو هنوز اینجایی : دختری برای این که پدرش رو از ورشکستگی نجات دهد با پدر شوهر آینده اش قرار میذاره که اگه اون طلب پدرش رو پرداخت کنه در عوض اون با پسرش که به دختره علاقه داره ازدواج کنه ولی دختره هیچ حسی به پسره نداره.

 

نویسنده : f javid

ژانر : عاشقانه ، طنز

خلاصه رمان تقلب : در مورد دختر شاد و سرزنده ای به اسم نادیا هست که همه نانادی صداش میکنن و خدای تقلبه. کل چهار سال دبیرستان رو با تقلب به انتها رسونده و دریای راههای تقلبه و انقدر حرفه ای که تا به حال سابقه تقلب گرفتنه ازش رو هیچ بنی بشری به چشم ندیده اما از بد روزگار بالاخره دستش برا یه نفر رو میشه و این سراغاز یه تنفر عمیق و شاید در انتها عشقی بزرگ و پر از تجربه های ریز و درشتی که بالاخره ببینیم نقلب توانگر کند مرد را یا نکند!

 

نویسنده: VANIA.b

ژانر : طنز ، همخونه ای ، کلکلی ، عاشقانه

خلاصه رمان دلواپس توام : درباره دختریه که بعد از ازدواج خواهرش،یه مشکلاتی براش پیش میاد که مجبورمیشه بره و توخونه دامادشون برای مدتی زندگی کنه… تو اونجا اتفاقی براش پیش میوفته که اصلا فکرشم نمیتونسته بکنه…زندگی بیخیالو روحیه سرخوشش توی اون عمارت دچار تغییر میشه…

 

نویسنده : VANIA.b

ژانر : عاشقانه

خلاصه رمان انتخاب دوم : داستان درمورد یک انتخابه…یک انتخاب که اولویت اول نیست،و خیلی سخته برای کسی که تمام دنیاتو بافکر به اون ساختی اولویت دوم باشی…انتخاب جایگزین باشی.

 

نویسنده : مدیا خانم

ژانر : انتقامی ، عاشقانه

خلاصه رمان دژکوب : بهراد ، مرد زخم دیده ایست که فقط به حرمت یک قسم آتش انتقام را روز به روز در سینه بیشتر و فروزان تر میکند.. سرنوشت او را تا لبه ی پرتگاهی پیش میبرد که در آن سوی آن چیزی جز تاریکی نیست.. بی آنکه بداند این بار تاریکی همان روشنایی صبح زندگی اش بوده که حالا جای به شب داده..پایان خوش

 

نویسنده : بهاره حسنی

ژانر : عاشقانه ، اجتماعی ، همخونه ای

خلاصه رمان خشت و آینه : پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه…این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم کاری. پر از خامی و بی تجربگی.

می خواهیم که با هم و در کنار شما به یک پختگی و ثبات شخصیتی در او برسیم. یک بلوغ ذهنی. شخصیت متزلزل و کوچک داستان ما، در انتها پخته و با ثبات و آرام خواهد شد. کسی که با همه کس و همه چیز سر ناسازگاری و عناد دارد، در انتها بالغ و فهیم می شود. حالت باری به هر جهت بودن او رشد خواهد کرد و تبدیل به کسی خواهد شد که برای اهدافش تلاش خواهد کرد. در این داستان عشق هم خواهیم داشت. عشق و علاقه هایی متفاوت. عشقی پاک. عشقی که خود رشد می کند و می رویاند. عشقی که ورای نیاز های پیش پا افتاده و زمین گیر است. عشق ناپاک هم خواهیم داشت. چیزی که در نهایت محکوم به فناست. چون که از همان ابتدا هم نبوده است. نمی توان چیزی که نیست را هست کرد…

 

نویسنده : الف کلانتری

ژانر : عاشقانه ، اجتماعی

خلاصه رمان تقابل : داوود با قدم هایی خسته و دلی شکسته، به دنبال راهی برای التیام دردی ست که به جانش افتاد.قصه ی غصه هایش از او مرد سرسختی ساخت که با دنیا هم سر جنگ داشت و این بین، به ازای سوختن عزیزترینش؛ عزیزترین دیگری را سوزاند به شعله ی انتقام…

 

نویسنده :shazde koochool

ژانر : عاشقانه ، اجباری

خلاصه روشنایی مثل آیدین : درباره ی دختری به نام دنیا هس که از بچگی با پسر خاله اش میثاق به شدت مچ بوده و در ادامه میثاق با دختری به نام فریبا می خواد ازدواج کنه و دنیا هم با پسر عموی فریبا نامزد می شه. اما طی قراری که بابابزرگ فریبا و پسر عموش می زارن فریبا و پسر عموش با هم عقد می کنن تا به ثروت برسن. به سر میثاق می زنه و می گه که خالا که این پسر عشق من را گرفته من هم به نامزدش دنیا رحم نمی کنم.

دنیا با کمال بی رحمی مورد تعرض میثاق قرار می گیره و بعد می فهمه که بارداره و مجبور می شه باهاش عروسی کنه. میثاق به شدت پشیمونه و می خواد دل دنیا را به دست بیاره اما دنیا باهاش راه نمی اد و برای ادامه تحصیل می ره سوئد. داستان پر فراز و فرودی هس که نثر زیبایی داره و به دل می نشینه

 

نویسنده : مریم مولایی

ژانر : عاشقانه ، انتقامی

خلاصه رمان کنت نعنایی : شایدنگاه اولت که پرغروربودمرابه دام انداخت، یاشایدنگاه عاشقانه ات مراازخودبیخودکرد،فقط می دانم!من اسیرچشمان سیاه توشدم.تو چه؟مرادوست داری؟یافقط بازیچه ایی برای هوسهایت هستم.یاشایدهم این آدمیان هستن که نمی گذارن این من عاشق به تویی معشوق برسم . نمی دانم’ولی توبمان من لطیفم،شکننده ام کمکم کن. نگذار بازی هایی این زمانه مراتامرزنابودی ببرندواحساساتم رابه آتش بکشن

 

نویسنده : معصومه آبی

ژانر : اجتماعی

خلاصه رمان جایی نرو : یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد ، دو زندگی متضاد… وقتی کنار هم قرار بگیرن، چی پیش میاد؟!گاهی زندگی بازی هایی با آدم میکنه که غیرقابلِ پیش بینیِه کیانمهر و ترانه ، برنده ی این بازی میشن یا بازنده؟!میتونن جای نداشتنهای هم رو پر کنن؟!

 

نویسنده : سارا

ژانر : عاشقانه ، اجتماعی

خلاصه رمان در امتداد باران : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان با خواندن صفحه اول شوکه میشود … این رمان برداشتی آزاد است از یک اتفاق واقعی…

 

نویسنده : sara bala

ژانر : ازدواج اجباری

خلاصه رمان ازدواج اجباری : داستان درباره ی دختری به اسم بهار هستش که یه روز موقع برگشت از مدرسه متوجه ماشین ناشناسی جلوی در خ و نه شون میشه که ….

 

نویسنده : الهام . ح

ژانر : اجباری ، عاشقانه ، همخونه ایی 

خلاصه رمان اگر چه اجبار بود : همه چیز برای من یک بازی بود.. یک بازی تلخ و اجباری..اصلاً نمیدونستم با این بازی چی به سر خودم و اون بیچاره میاد..فقط برام آبروی بابام مهم بود..اما اون بیچاره..!! تقصیری نداشت.. مجبور بودم در برابر نگاه های سرد و پرسشگرانش فقط سرمو بندازم پایین و سهم اون فقط سکوت بود..سکوت…!! دختری زجر کشیده…بی گناه مجازات میشود و در این مجازات پسری را هم با خود شریک میکند…نمیخواهد..اما برای حفظ آبروی پدرش مجبور میشود..همه چیز اجبار است…!

 

نویسنده : الف کلانتری

ژانر : عاشقانه ، اجتماعی

خلاصه رمان یغمای بهار : دلارای ایلیاتی با فرار از بند اسارت، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که خان بود و سیبی ممنوعه…

 

رمان های پرطرفدار ایرانی با توجه به تعداد درخواست کاربران لیست شده است

 

همچنین مطلب زیر هم توصیه می شود :

پرخواننده ترین رمان های ایرانی

درباره Soheil_Gh :

آقا من جدیدا خیلی اتفاقی به یه پیج رمان توی اینستا برخوردم که برخلاف انتظارم به طرز عجیبی خوب و خلاقانه بود، توروووو خداااااا تو پیجتون بذاریدش، حتما یکی دو قسمتشو بخونید، اسمش یک عاشقانه ی پیچیدست، اسم پیجشم bookgirl_2a

بچه ها رمان بی بهانه فقط پارت اول خوندم اما بقیه شو نتونستم پیدا کنم.لطفا اگر دارید شر کنید.

با سلام میخواستم بدونم نویسنده ای که اسمشون بالای کتاب ها p.*e*g*a

*H مینویستن همون خانم پگاه رستمی هستن؟؟؟

سلام نه دوست عزیز فرق دارن

سلام. اسم رمان می خواستم. خلاصش :دختره از سر عقد فرار می کندوبه شهر دیگه میرود وچون خانه نداردمجبور برای اجاره خانه صیغه نوه یک پیرزن شود. بعد چند سال پیرزن فوت می کند و درختم او دخترمتوجه می شود صیغه همان پسری شده که از سر عقد او فرار کرده.

سلام متاسفانه اطلاع ندارم

سلام من نصف رمان‌تراکم تنهایی را خوندم‌بقیه اش هیچ جا نیست دارم دیوونه میشم میتونید کمک‌کنید

سلام نویسنده ادامه نداده دوست عزیز

سلام رمان اسطوره، بانوی قصه، زیتون عالین

سلام من چطوری میتونم با شما همکاری کنم من نویسنده هستم

سلام در انجمن عضو شوید و رمان خودتون را تایپ کنید

کسی اسم اون رمانه ک دختره مجبور میشه با پسرخالش ازدواج کنه بعدش همخونه میشن و عاشقش میشه رو کسی میدونه؟

از این رمان های پرطرفدار ایرانی لطفا بذارید

بزودی حتما

افسونگری از جنس غم و شاه ماه من باش هم عالین

نبود اسم رمان گناهکار کاملا تویه ذوق میزنه .گناهکار فوق العادس. توسکا .کی گفته من شیطونم. اگه گفتی من کیم. جرعت حقیقت.بغض تنهایی.ته دیگمو پس بده. دختر سرکش.واحد روبه رویی. درهمسایگی گودزیلا.درمسیر آب و آتش. داوطلب عشق و خیلی رمان زیبایه دیگه که شما نگفتین

بزودی لیست دوم رمان های پرطرفدار ایرانی رو آماده میکنیم و حتما در اون لیست درج میکنیم

من همه این رمان هایی که گذاشتین خوندم لطفا بازم رمان معرفی کنید

از نظرات دوستان هم استفاده کنید رمان های خوبی معرفی میکنند

رمان آسمان دیشب آسمان امشب، بعداز آن شب هم خیلی خوبن

۱۰۰۰۰ ستاره میدم به این رمانها

همه این رمان ها بهترین هستند

من بیشتر رمان هایی که نام می بریدو خوندم به علاوه کلی رمان های دیگه ولی هیچ کدوم به اندازه ذهن خالی هماپوراصفهانی قشنگ نبودند

دقییییقا ذهن خالی بهترین رمان عمرم بود

اسطوره،تب،مومیایی،شاه شطرنج،عقیق،باران،زمستان داغ و پاییز بی مهر بنظرم فوق العاده ان…

واقعا همه شون عالی هستن

رمان گناهکار یه رمان عالیه هیجانی و عاشقانه حتما بخونیدش

سلام درسته رمان جذابی هست

رمان داری میری واقعا قشنگه مثل رمان های گناهکار و اسطوره

بله بله

جا داره رمان هرمیس رو هم تو لیست بذارید.. فوق‌العاده است

فصل دومشم خوندین؟

هیچ کدوم از رمانایی که در بالا نام برده شد حتی به گرد پای رمان دون جوانی هم نمیرسن به کسایی که طرفدار رمان هایی مثل اسطوره هستن پیشنهاد میکنم حتماااا حتما رمان دون جوانی رو بخونن.

رمان سفر به دیار عشق بهترین رمانی بود که من تابحال خوندم،عاااالیه

ممنون از نظرتون?

اونکه فوق العادس

سلام.ممنون بابت رمان های فوق العاده تون.خدا قوت واقعا.

سلام متشکرم نظر لطفتونه

رمان اسطوره و گناهکار بهترین رمان هاییه ک تا بحال خوندم …

بله بله

به نظرم بهترین رمان اونیه که بتونه حس اون شخصیتو به تو القا کنه.من عاشق رمانای سفر به دیارعشق ،آدم و حوا،آسمانی ها،بگذار آمین دعایت باشم،طلاهای این شهر ارزانند،ازدواج توتیا،روز نود و سوم،قشاع،اسطوره،پانتی بنتی و ……..

سلام رمان اسطوره عالیه سه بار خوندم میشه رمان های جدیدتر معرفی کنید همه یک بار خوندم

رمان داری میری واقعا قشنگه مثل رمان های گناهکار و اسطوره

هر رمانی که تو فاز تیدا زاده ی نور یا تاریکی باشه رو معرفی کنین

وای رمان بی بهانه عااااالیه به همه شدید پیشنهاد میشع

توی برنامه رمان کده هست ازبازاردانلودکن

سلام و خسته نباشید میشه مجموعه رمانهای خانوم محدثه فارسی رو بزارید؟باتچکر

سلام در کانال ناول کافه همه رمان هاشون هست آدرس کانال: t.em/novelcafe_ir

رمان طلاهای این شهر ارزانند هم در لیست نبود

من کلی رمان با قلم بسیار خوب خوندم در این لیست نبود

اسامی رمان های مدنظرتون رو بفرمایید تا لیست های آپدیت شده رو به زودی در سایت بذاریم

بیشتر رمان ها دیگه شبیه هم شدن با موضوع یکسان یکی در عمارت هست یکی از مرد رویاهاش تعریف میکنه

من عاشق رمان اسطوره ام

میشع معرفی کنید؟

رمان های پر طرفدار در این پست نام برده شدن، برای دانلود به کانال ما مراجعه کنید

رمان سفر به دیار عشق خیلی خیلی خوب بود همینطور جن‌گیری شیدا و گناهکار و اسطوره اینا از بهترینا هستن

رمان های مودب پور هم عالین

کسی لینک دانلود رمان گناهکار رو داره یا حتی پی دی اف شو برام بتونه بفرسته

رمان اگر چه اجبار بود و افسونگر بهترین هستن

چند رمان که قلم قوی و فوق العاده جذابی دارند ولی در لیست بالا ذکر نشده اند: شاه شطرنج، زهر تاوان، کبوتر، گناهکار سجاده نشین، بن بست، بانوی قصه، بن بست بهشت، زنانه یا مادرانه، زندگی خصوصی، طلوع از مغرب، طلاهای این شهر ارزانند، بگذار آمین دعایت باشم، زیتون، آسمان دیشب آسمان امشب، توسکا، جدال پر تمنا، ناگفته ها و سفر به دیار عشق

سلللللللام ممنون میشم رمان پرطرفدارخواهرشوهر رو هم بزارید

رمان طلایه و تقاص چند بار خوندم

سلام لینک های دانلود ندارن؟

سلام فقط معرفی هستند برای دانلود این رمان ها در کانال ما عضو شوید

عالییین بیشتریاشو خوندم

رمان اسطوره خیلی خوب بود من چند بار خوندم

اسطوره،تب،مومیایی،شاه شطرنج،عقیق،باران،زمستان داغ و پاییز بی مهر بنظرم فوق العاده ان…

دیدگاه

برای دریافت جدیدترین مطالب در ایمیل خود ، در خبرنامه ما عضو شوید

█ تبلیغات در مجموعه ناول کافه

█ انجمن ناول کافه

█ تماس با ما

دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه
دانلود رمان عاشقانه ایرانی کوتاه
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *