داستان کوتاه در مورد ادبیات بومی

دوره مقدماتی php
داستان کوتاه در مورد ادبیات بومی
داستان کوتاه در مورد ادبیات بومی

داستان کوتاه بومی :  تلخ و شیرین  

 غلام رضا بهرام پور                

  یادم می آید ؛ شاید ده سالم بیشتر نبود…عروسی دختر سالار حسنعلی بود.داده بودند به پسر رئیس پاسگاه قلعه نو.سرباز هم آورده بودند که تیر درکند و شرنگی باشد.

من داشتم پای دیوار برج قلعه کهنه برای خودم، چاربیتی می خواندم برای خودم که ممد آمد. نفس زنان.یک پیاله  چای دادم خورد.نفسش که راست شد، گفت :آقا ملک آمده .

  اسم اصلیش ملک قهرمان بود. از آن شازده های پاچه ورمالیده و خرپول! همه می شناختند. چشماش درشت بود مثل پیاله! هرجا داو عروسی بود او هم پیدا می شد… به ممد گفتم:آمده که آمده ! من چکار کنم؟گوسفندها را یله کنم ؟ بابا بفهمد، فرّاشی میکند که تا قیامت ازیادم نرود.داستان کوتاه در مورد ادبیات بومی

  ممد فن و فنون خیلی بلد بود. گفت: بیا. کاریت نباشد.گوسفندها را می بریم توی گاش اربابی.وقتی سیل و بازی تمام شد می آییم می بریم. بابا هم که پاش آماس کرده درد می کند. نمی تواند بیاید پای داو عروسی.

دوره مقدماتی php

 چه دردسر؟ مرا از راه بدر کرد.رفتیم.میانکالِ ده غوغایی بود.مثل لشکر مورچه سوارک آدم آمده بود.

  ساز و دهل چنان می زد ،جگر آدم تازه می شد:گُمب ! گُمب! گُمبِلِ گِز..گِز.. صدای دهل تا ته دل آدم مور مور می کرد.کیف می کردی!

 گرد و دولَخ  میان داو با دبه های آبی که بچه ها  می پاشیدند، می خوابید.آقا ملک آن بالا بغل دیوار تَزَرِ اربابی لم داده بود رو یک تخت کلان؛ زیرش قالین، دور و برش پشتی قالینی ، قلیان لوله درازی هم جلوش، یک ظرف پسته، یکی کشمش، پارچ آب شیشه گی، ظرف قند ، پیاله ی نقل. سینی چای. سینی میوه … هر مرگ و دردی که بگویی دم دستش بود.! دهنم به آب افتاد.   شیطانه می گفت: از زیر تخت بروم چنگ بزنم یک مشت پسته ور دارم و بزنم به دشت!

  بازی مردها خلاص شد. آقا ملک فرمان داد تا کشتی بگیرند. یک مردگکِ چاق – نمی دانم از کجا- کشتی گیر ده ما ، رجبعلی   درقلعه بان را، چنان شَغَز گردان کرد و زد به زمین ،که سه هُق زد. وا نیامد از زمین! به زور کاه گل و گلاب که دم پوزش گرفتند زنده شد – بدبخت – و رفت خانه اش.

 مردگکِ چاق،  قند اول را که گوسفند پرواری بود، زد زیر بغل و خوشحال رفت پی کارش. هیچ کی براش چَک چَک نکرد .همه پر باد بودند.!

  بعدش سالار گفت : بچه ها بیان ادا در بیارند. سیل بدر کنند از خودشان.

  اول از همه ، بچه ی پیش لفچ ِرمضان قصاب رفت، ادای عر عر خر در آورد. یک تومن به او داد. بچه ی کدخدا هم رفت صدای خروس بدر آورد؛ به او دو تومن داد. یکی از دختر ها ادای آسیاب را درآورد؛ با گُرُم مشت میزد به سینه اش، هو…هو…چیف..چیف  می کرد . آقا ملک صداش کرد و یک مشت پول خرده ریخت به چِنگِ بالِ روسری اش. دستی هم کشید به سرش . همه ی بچه ها از حسودی دماغشان سوز کشید. من هم…

 آن وقت گفت : دیگر کی ، چیز بلده؟ من از شیخ حافظ بلد بودم .جلو دویدم .صدام را به سرم انداختم و مثل خدابیامرز بابوم- که درویش بود – هی خواندم و چَه چَهِ مقبولی زدم.همه مرا نگاه می کردند دست و پام به لَق لَق افتاده بود. از گوشه و کنار صداها به گوشم می رسید که مردها و زنهای کلان می گفتند: بچه ی ممدعلی دیمه کار را نگاه! ملا شده برای ما ! شیخ حافظ را از بر می خوانَد!!

  تمام که شد، تازه آقا ملک خودش را روی تخت جا به جا کرد و گفت: دیگه چی بلدی تخم جن؟!

  گفتم: از شیخ سعدی هم بلدم.گفت: بخوان. دوباره چشمام را بستم: بزرگی دیدم اندر کوهساری- قناعت کرده از دنیا به غاری-چرا گفتم به شهر اندر نیایی- که باری، بندی از دل برگشایی- بگفت آنجا پریرویان نغزند- چو گل بسیار شد پیلان بلغزند..از زور خنده غبغبش زیر گلوش لَق می خورد.

  میان کِت کتِ خنده، باز، گفت: چه زود تمام شد دیگه چی بلدی؟ بخوان!

  دوباره صدام را سر دادم: یکی خار پای یتیمی بکند- به خواب اندرش دید صدر خجند…

  صدای قه قه خنده ها ش به فلک می رسید. فهمیدم لاکردار به صدام می خندد.

ساکت شدم.همه خنده شان گرفته بود. بچه ها هو می کردند. دخترها ادا و اصول در می آوردند. آن بی انصاف هم دست به جیب نمی شد که نمی شد. رفتم جلوتر.دیدم یکدفعه بوچّاش پر باد شد. انگار که پدرش را کشته باشم. صدای هر هر خنده ی کلانهای مجلس هم بلند بود. من مانده بودم مثل نُقلی وسط میدان. یک باره زد به زیر خنده و آنقدر خندید که سرخ شد. مرا وهم ورداشت .پیش خودم گفتم: نکند دیوانه شده باشد این هفت هیکل؟! آرامک پا پس کشیدم. از خیر پول گذشتم. گفتم : نزند مرا ناکار نکند یک دم.!- به جماعت خان و شازده اعتباری نبود آن وقتها.

   دوبار ه که به حرف آمد ، دلم قرص شد. گفت : رقاصی بلدی؟ سر تکان دادم که یعنی : نع! .اول کمی برزخ شد! بعدش  به مسخره ، پوز خندی زد و گفت: بچه ی رعیت اول از همه بایستی رقاصی بلد باشه. تو چرا بلد نیستی جوجه؟!شانه بالا انداختم که یعنی: همینطوری ! چشمهاش را جمع کشید و گفت:  صدای خر بلدی؟ بچه ارباب کنارش نشسته بود ؛ نشانش دادم،گفتم:  نادر بلده. ارباب پایین پاش نشسته بود .سرخ شد. و یکدفعه هیبت زد مرا که : گم شو کوچوک سگ! بدر جستم. ممد جلو دوید و دادزد : خب پولش چی؟ گماشته ی ارباب لنگه کفشش را جوری ترغز داد که راست ،خورد به کله ی ممد. طفلک ،بدر رفت. غیغی کشید و بد قهر، فحش داد : خوکِ هف کله ی تپال خور!

  سربازی سر به ردش کرد و تا خبر شدیم ، نشانی از ممد نبود . رفت ، پشت تزر گم شد.

با این که خوف داشتم؛یک وقت ممد گیر نیفتد ، دلم کنده نمی شد. پیش خودم فکر می کردم ؛شاید آقا ملک بلاخره ،دو سه تومنی داد! این بود که رفتم روبروی آنها پای دیوار این طرف داو نشستم؛ چشم کشان که ،کِی دلش به رحم بیاید.

  دوباره بازی به راه افتاد .این بار،« چوب بازی». خیلی کیف داشت. مخصوصاً وقتی می پریدند به هوا و دو تا چوبهاشان را به هم می زدند. بازیگرها اگر خبره باشند آنقدر چرخ می زنند  و به طرف همدیگر خیز می کنند تا اوستای دُهُلی و سرنا زن را مانده و هلاک کنند !

دلم برای خودم می سوخت که این قدرچشم می کشیدم. اگر پولی می داد ، می رفتم دوتا کتاب از آن اوسنه های قشنگ می خریدم ، یا کتاب حکایتهای شاهنامه را یا علی بابا و چل دزد بغداد را ، یا هم یک کتاب شیخ سعدی می خریدم تا دیگر پای نقل میرزا واحد ننشینم.با آن صدای دو رگه اش انگار ته دیگ را می تراشید هر وقت حکایتی می خواند… سرنا زن چنان پوف می کرد در سازش که بوچّاش پر باد می شد.عرق می ریخت. دلم برای او هم می سوخت . حیف که بلد نبودم. اگر نه می گرفتم براش میزدم.آقا ملک و ارباب و دور و بری هاش دل جمع، می گفتند و می خندیدند. انگار نه انگار که حق یک آدم را خورده اند. صدای ساز مثل ناله ی بز غاله می شد به نظرم. غیغ می کشید. زورناله می کرد. صدای دهل هم انگار پوستش نم ورداشته باشد ،دامب دامب می کرد. چَم دار نبود. دلم ور نمی داشت. می خواستم داو را سر بدهم بروم دنبال گوسفندها .کم کَمَک از پول دادن مرتکه دل کنده بودم ،که ناگاه ، دهلی، زدن را لَک کرد! سرنا هم خفه شد. همه ورخاستند.! چی بود؟. هر کی حرفی می زد. سربازی دست پاچه شد کلاهش افتاد رفت زیر پای مردم. خیز می کرد این ور خیز می کرد آن ور.

   پیش خزیدم ، دیدم یک لُکّه تپّال تازه ی گاو افتاده روی دست اوستا. زنها از پشت بامها فهمیده بودند؛ همه شان گید ،گید،  می خندیدند!!

ناگاه یکی دیگر افتاد روی شانه ی ارباب. بچه ها غیغ کشیدند و از خنده دراز کشیدند وسط داو. بازیگرها رفتند پای دیوار دلشان را گرفتند. از زور خنده مندیلها شان از سرشان واشد .غِل شد و رفت زیر دست و پای مردهای دیگر که چار اطراف میچرخیدند به ردِ تپال انداز و شانه هاشان تکان می خورد!!!

داو غِل مِغِلو شد. هرای هرایِ همه به راه افتاد . از هر سری صدایی…یکباره، یکی دیگر هم افتاد پشت دست آقا ملک . تماشایی شد، که آن سرش ناپیدا. تپال سبز گاو، پیرهن سفید و مقبولش را چنان گَنده و ناشور کرد که دلم یخ کرد. دویدم توی شلوغی. یک سیب از میانکال داو و زیر دست و پا برداشتم ؛ برو که رفتی ، به طرف گاش گوسفندها… سیب را توی راه به پاچه ی تنبانم کشیدم، پاک شد. خوردم و دویدم.

  پای برج قلعه کهنه تازه یادم آمد که ممد بی رد است. وهم ورداشت مرا. خدایا اگر او را سرباز گرفته باشد چی؟! خنده هام به جانم زهر هلاهل شد ! می دانستم که ممد از دَورِ پارسال هم کینه داشت . آنوقت هم ختنه سوری پسر کوچک ارباب بود . ممد چند تا دبه ی آب آورد ولی کسی چیزی به او نداد. چند تا بچه ها نخود و کشمش و میوه گرفته بودند. به ممد هیچی نرسیده بود… وقتی رسیدم پای دیوار برج ،گلوم از زور غصه بند آمده بود.

   این دم  و ساعت بود که گریه را سر بدهم . یکدفعه دیدم ممد پیدا شد. سر و پوز سرخ ، یخنِ وا ، پای لَق ،موهای تیخ ، تیخ .تا رسید، پرسید: پول نداد آخرش؟ همان طور غم به گلو، گفتم : نع، بی پدر نداد. گفت: چرا صدای آسیا درنیاوردی ؛ صدای خروس ، بوقلمون؟. این جوری : نشست به زمین و دستش را برد از میان پاهاش به پشت سرش و بوقول.. بوقول.. کرد. گفتم : آن وقت خبر به بابا می رسید ، جوری  می زد که «الذین» را از بر کنم ! بعدش هم ، تا قیامِ قیامت، بچه ها اسمم را می گذاشتند: خروس بی محل ! یا بوقلمونِ مرتضی کوتول !

  می خواست بخندد .جلوی خودش را گرفت و گفت: تو که از همه بهتر خواندی. چه مرگش بود که پول نداد؟ از همین میرزای نسواریِ دهن پر لوش ! که بهتر می خوانی که همیشه  نصف حکایتها را غلط می خوانَد.

  هیچی نگفتم. دوباره دلم پر غصه شد. هوایِ کتابهای جیبی به سرم زد که اگر آن نامرد پول می داد ، می توانستم اقلاً دو سه تایی بخرم و بیاورم پای دیوار برج ، روزی ده بار بخوانم تا همه شان را از بر بشوم. آن وقت بابام – هر چه که تند خلق هم بود- کیف می کرد و حکماً صد تا بارک الله به من می گفت ! و هی مرا به رخ ِ بچه های خاله ام می کشید.! آنقدر که،  شوهر خاله ام باد کند و برود خانه شان و تا یک هفته دور سرایمان آفتابی نشود. زیر لب گفتم: حیف! ممد بی هوا از جا پرید و مثل کسی که یک کوزه جواهر یافته باشد ، غیغ کشید: به قبرستون! ندیدی چکار کردم؟کیف نکردی ؟دیوانه!

هول کردم اولش. گفتم : چکار کردی ؟ سر رستم آوردی یا خبر مرگ افراسیاب؟!که اینقدر صدات را انداختی به سَرَت !.  گُرُم مُشتی زد به شانه ام که: ندیدی؟ کور که نبودی ! آن تپالهای گاو را من می انداختم. دل به شک ، پرسیدم: تو انداختی؟ از کجا؟

نشست به خندیدن .آنقدر که سرخ شد از زور خنده. گفت: از پشت تزر اربابی . از لای درخت کلان توت. برده بودم یک کیسه تپال را آن بالا. دیده نمی شد از میان کالِ میدانگاهی. بعد یکی یکی می انداختم و کیف می کردم. حالا روی کی افتاد؟

باور نمی کردم. با این که داغِ پول نگرفتن و کتاب نخریدن را داشتم، باز هم دلم یخ کرد. گفتم : روی همان ها که قهر داشتم ،خوب شد به گیرشان نیفتادی.

ممد  سرمست، پوزَکی زد و لم داد پای دیوار. پرسیدم: فکر نکردی،  اگر می گرفتند، چوب به آستینت می کردند؟

از تهِ سر ، خنده ای کرد و گفت : تا آنها باشند که حق بچه ی ممد علی دیمه کار را نخورند. !!

   دلم سبک شده بود. بلند شدم که بروم رد گوسفندها . می شنیدم که دوباره سرنا و دهل می زد . اما چنان لنگر دار و سنگین ، که انگار رستم از کشتن سهراب برگشته !.

 

پایان . تربت جام. تابستان 87

داستان کوتاه در مورد ادبیات بومی

 

واژگان و اصطلاحات محلی:

 

الذین را از بر کردن: کنایه ازکار دشوار / اوسنه: افسانه / برزخ:دمغ/ بوچاش: لپهاش/ تپال: تپاله / تزر: خانه ی گنبدیِ دراز، انبار علوفه / ترغز: پرتاب کردن / تیخ تیخ :بهم ریخته ، نامرتب / چاربیتی : نامی محلی برای دوبیتی و رباعی/ چک چک:کف زدن/ شغز گردان: اصطلاح کشتی ، ،چرخاندن حریف از روی کمر و لگن /غل شد: بهم ریخت/ غل مغلو: آشوب، به هم ریختگی/ غیغ: جیغ ،فریاد/ گاش: محل روباز و محصوری برای خواباندن رمه/کت کت: صوتِ خنده ی مردانه/ گیدگید: صوتی برای خنده ی زنانه، صدای نازک وظریف/ لق: لخت،برهنه/لک کرد: تعطیل کرد./لوش:لجن/ مقبول:قشنگ/ میانکال : وسط / ناشور: کثیف.

ادبيات بومي يکي از شاخه هاي ادبيات است که در آن نويسنده داستان يا شعر خود را در شرايط فرهنگي آب هوايي، آداب و رسوم محلي، گويش ها، شرايط تاريخي، اقليمي، باورها و سنت هاي خاص آن منطقه مطرح مي کند.هر منطقه با توجه به شرايط اقليمي، جغرافيايي، تاريخي، و… مي تواند بازتاب نوع خاصي از ادبيات باشد که مخصوص آن منطقه است؛ اين مقاله با تعريف ادبيات بومي و اقليمي به معرفي علي اشرف درويشيان يکي از نويسندگان کرمانشاهي مي پردازد.درويشيان يکي از نويسندگاني است که آثارش در زمينه بومي و محلي يکي از شاخص هاي ادبيات بومي در غرب و کرمانشاه مي باشد. اين مقاله به بررسي موارد ادبيات بومي و اقليمي اشاره کرده و يکي از مجموعه داستان هاي درويشيان تحت عنوان “از اين ولايت ” را بررسي خواهد کرد.


 

نسخه قابل چاپ

نشانی: تهران، بزرگراه اشرفی اصفهانی، نرسیده به پل بزرگراه شهید همت، خیابان شهید قموشی، خیابان بهار، نبش کوچه چهارم، پلاک 1

کدپستی: 1461965381

داستان کوتاه در مورد ادبیات بومی

تلفن و دورنگار: 4 الی 44265001

کارگاه های آموزشی

اخبار

همایش های آتی

پیوندهای مرتبط

مجموعه: یک داستان در مورد ادبیات بومی داستانـهای خواندنی (2)

مقام از خود ممنون:

مامور کنترل مواد مخدر بـه یک دامداری درون ایـالت تکزاس امریکا مـی رود و به صاحب سالخورده ی آن مـی گوید:

باید دامداری ات را به منظور جلوگیری از کشت مواد مخدربازدید کنم.” دامدار، با اشاره بـه بخشی از مرتع ، مـی گوید:داستان کوتاه در مورد ادبیات بومی

“باشـه، ولی اونجا نرو.”. یک داستان در مورد ادبیات بومی مامور فریـاد مـی زنـه:”آقا! من از طرف دولت فدرال اختیـار دارم.” بعد هم دستش را مـی برد و از جیب پشتش نشان خود را بیرون مـی کشد و با افتخار نشان دامدار مـی دهد و اضافه مـی کند:

“اینو مـی بینی؟ این نشان بـه این معناست کـه من اجازه دارم هرجا دلم مـی خواد برم..در هر منطقه یی…

بدون پرسش و پاسخ. یک داستان در مورد ادبیات بومی حالی ات شد؟ مـیفهمـی؟”

دامدار محترمانـه سری تکان مـی دهد، پوزش مـی خواهد و دنبال کارش مـی رود

کمـی بعد، دامدار پیر فریـادهای بلند مـی شنود و مـی بیند کـه ماموراز ترس بزرگ وحشی کـه هرلحظه بـه او نزدیک تر مـی شود، دوان دوان فرار مـی کند.

به نظر مـی رسد کـه مامور راه فراری ندارد و قبل از این کـه به منطقه ی امن برسد، گرفتار شاخ خواهد شد. دامدار لوازمش را پرت مـیکند، باسرعت خود را بـه نرده ها مـی رساند واز ته دل فریـاد مـی کشد:” نشان. نشانت را نشانش بده !”

*******************

در افسانـه ای هندی آمده هست که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب بـه دو انتهای چوبی مـی بست…چوب را روی شانـه اش مـی گذاشت و برای خانـه اش آب مـی برد.

یکی از کوزه ها کهنـه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار کـه مرد مسیر خانـه اش را مـی پیمود نصف آب کوزه مـی ریخت.

مرد دو سال تمام همـین کار را مـی کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود کـه وظیفه ای را کـه به خاطر انجام آن خلق شده بـه طورکامل انجام مـی دهد. اما کوزه کهنـه و ترک خورده شرمنده بود کـه فقط مـی تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد.

هر چند مـی دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود کـه یک روز وقتی مرد آماده مـی شد که تا از چاه آب بکشد تصمـیم گرفت با او حرف بزند : ” از تو معذرت مـی خواهم. تمام مدتی کـه از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود ای…فقط نصف تشنگیـانی را کـه در خانـه ات منتظرند فرو نشانده ای. “

مرد خندید و گفت: ” وقتی برمـی گردیم با دقت بـه مسیر نگاه کن. ” موقع برگشت کوزه متوجه شد کـه در یک سمت جاده…سمت خودش… گل ها و گیـاهان زیبایی روییده اند.

مرد گفت: ” مـی بینی کـه طبیعت درون سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همـیشـه مـی دانستم کـه تو ترک داری و تصمـیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم.

این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همـیشـه و هر روز بـه آنـها آب مـی دادی. بـه خانـه ام گل ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور مـی توانستی این کار را ی؟

*******************

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را بـه ده برد که تا به او نشان دهد مردمـی کـه در آنجا زندگی مـی کنند، چقدر فقیر هستند.

آن دو یک شبانـه روز درون خانـه محقر یک روستایی مـهمان بودند. درون راه بازگشت و در پایـان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت درون مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد:

عالی بود پدر! پدر پرسید آیـا بـه زندگی آنـها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یـاد گرفتی؟پسر کمـی اندیشید و بعد بـه آرامـی گفت: فهمـیدم کـه ما درون خانـه یک سگ داریم و آنـها چهار تا. ما درون حیـاطمان یک فواره داریم و آنـها رودخانـه ای دارند کـه نـهایت ندارد.

ما درون حیـاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنـها ستارگان را دارند.

حیـاط ما بـه دیوارهایش محدود مـی شود اما باغ آنـها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو بـه من نشان دادی کـه ما چقدر فقیر هستیم.

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 21 Sep 2018 04:53:00 +0000


جدیدترین مدل چینی زرین

تور ویژه مشـهد // قیمت مناسب

بزرگترین حراج جواهرات زنانـه و مردانـه

شماره موبایلتان را نام خودتان بگذارید 0912sara

برای اطلاع از تمامـی تخفیفات کلیک کنید

خانـه ایی مدرن و شیک داشته باشید

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 21 Sep 2018 01:47:00 +0000

شعر درون مورد ادب,شعر درون مورد ادب و تواضع,شعر درون مورد ادبیـات بومـی,شعر درون مورد ادبیـات بومـی ایران,شعر درون مورد ادبیـات,شعر درون مورد ادبیـات فارسی,شعر درون مورد ادبیـات بومـی,شعر درون مورد ادبیـات ایران,شعر درون مورد ادب و تربیت,شعر درون مورد ادبیـات بومـی شیراز,شعر کودکانـه درون مورد ادب و تواضع,شعر درباره ادب و تواضع,شعر کودکانـه درباره ادب و تواضع,شعری درون مورد ادب و تواضع,شعر کوتاه درون مورد ادب و تواضع,یک شعر درون مورد ادب و تواضع,شعر و داستان درون مورد ادب و تواضع,شعری درباره ادب و تواضع,شعر درمورد ادب تواضع,شعر درون مورد ادبیـات بومـی اصفهان,شعر درون مورد ادبیـات بومـی تبریز,شعر درون مورد ادبیـات بومـی مازندران,شعر درون مورد ادبیـات بومـی از فردوسی,شعر درون مورد ادبیـات بومـی بوشـهر,شعر درون مورد ادبیـات بومـی گیلان,شعر درون مورد ادبیـات بومـی اذربایجان غربی,شعر درباره ادبیـات بومـی ایران,شعری درباره ادبیـات بومـی ایران,شعری درباره ی ادبیـات بومـی ایران,شعری درون مورد ادبیـات بومـی ایران,شعر کوتاه درون مورد ادبیـات بومـی ایران,شعر هایی درون مورد ادبیـات بومـی ایران,شعری کوتاه درون مورد ادبیـات بومـی ایران,شعری کوتاه درباره ادبیـات بومـی ایران,شعری درون مورد ادبیـات فارسی,شعر درباره ادبیـات فارسی,شعری درون باره ادبیـات فارسی,یک شعر درون مورد ادبیـات فارسی,شعر فردوسی درون مورد ادبیـات فارسی,شعر فارسی درون مورد ادبیـات بومـی,شعر کوتاه درباره ادبیـات فارسی,شعری درون مورد ادبیـات بومـی,شعر درباره ادبیـات بومـی,شعر ادبی درون مورد ایران,شعری درون مورد ادبیـات ایران,شعر درون باره ادبیـات ایران,شعری درون باره ادبیـات بومـی ایران,شعری درباره ادبیـات ایران,شعر درون مورد ادب و احترام,شعری درون مورد ادب و احترام,شعری درون مورد ادب وتربیت,شعر درباره ادبیـات بومـی شیراز,شعری درباره ادبیـات بومـی شیراز

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را درون مورد ادب به منظور شما تهیـه نماییم.برای دیدن این اشعار بـه ادامـه مطلب مراجعه نمایید

از خدا خواهیم توفیق ادببی ادب محروم ماند از لطف رببی ادب تنـها نـه خود را داشت بدبلکه آتش درون همـه آفاق زد

از ادب پرنور گشته‌ست این فلک

داستان کوتاه در مورد ادبیات بومی

وز ادب معصوم و پاک آمد ملک

بد ز گستاخیوف آفتاب

شد عزازیلی ز جرات رد باب

با ادب باش کـه تکلیف جوانان ادب است

فرق  مابین بنی آدم وحیوان  ادب است

راحتِ روح زنان،زینت مردان ادب است

باادب باش کـه سرمایـه ی خوبان ادب است

باادب باش کـه اندرهمـه جا یـابی راه

در قیـامت نشود روی سفید تو سیـاه

همچویوسف بـه سرتخت برآیی ازچاه

باادب باش کـه سرمایـه ی خوبان ادب است

آیـه آیـه همـه  جا سوره ی قرآب ادب است

گرتو خواهی کـه دلت دردوجهان شادشود

هه از سخنت خرم و دل شاد  شود

خاطرت یک سره از رنج و غم آزاد شود

باادب باش کـه سرمشق جوانان ادب است

آیـه آیـه همـه جا  سوره ی قرآب ادب است

بی ادب مـیشود از فیض الهی  محروم

خویش رامـیکندازجهل و شقاوت معدوم

از احادیث و روایـات بـه ما شد  معلوم

شرف و منزلت مرد سخندان ادب است

آیـه آیـه همـه جاسوره ی قرآن ادب است

گشت ازعلم وادب،مذهب اسلام ، یک داستان در مورد ادبیات بومی عیـان

شرح این مسئله امروز نگنجد بـه بیـان

«خوش بودگرمحک تجربه آیدبه مـیان »

محک خالص کافر ز مسلمان ادب است

آیـه آیـه همـه جاسوره ی قرآن ادب است

بی‌ادب محروم گشت از لطف رب

بی‌ادب تنـها نـه خود را داشت بد

بلکه آتش درون همـه آفاق زد

مائده از آسمان درون مـی‌رسید

بی‌شری و بیع و بی‌گفت و شنید

درمـیان قوم موسی چند

بی‌ادب گفتند کو سیر و عدس

منقطع شد خوان و نان از آسمان

ماند رنج زرع و بیل و داس‌مان

باز عیسی چون شفاعت کرد حق

خوان فرستاد و غنیمت بر طبق

مائده از آسمان شد عائده

چون کـه گفت انزل علینا مائده

باز گستاخان ادب بگذاشتند

چون گدایـان زله‌ها برداشتند

از ستمگر چه ممکن هست ادب

شعله را بجیب پا بهواست

حافظ بـه ادب باش کـه واخواست نباشد

گر شاه پیـامـی بـه غلامـی نفرستاد

در حقایق و گنجینـه ادب قفل است

 کلید فتح بـه کنج فنا توانی یـافت

باریـابی چو بخاک درون صاحب نظران

چین دامان ادب کن خط پیشانی را

از بی ادبیی بـه جائی نرسید

درّیست ادب بـه هر گدائی نرسید

با چنین درون ماندگی ، از ماه و پروین بگذریم

گر کـه ما را باشد از فضل و ادب ، بال و پری

بی ادب گفتن سخن با خاص حق

دل بمـیراند سیـه دارد ورق

مورد قهر و خانـه بر بادم

رفته علم و ادب هم از یـادم

باادب باش کـه تکلیف جوانان ادب استفرق  مابین بنی آدم وحیوان  ادب  استراحت روح زنان،زینت مردان ادب استباادب باش کـه سرمایـه ی خوبان ادب استآیـه آیـه همـه جا سوره ی  قرآن ادب استباادب باش کـه اندرهمـه جا یـابی راهدر قیـامت نشود روی سفید تو سیـاههمچویوسف بـه سرتخت برآیی ازچاهباادب باش کـه سرمایـه ی خوبان ادب استآیـه آیـه همـه  جا سوره ی قرآب ادب استگرتو خواهی کـه دلت دردوجهان شادشودهه از سخنت خرم و دل شاد  شودخاطرت یک سره از رنج و غم آزاد شودباادب باش کـه سرمشق جوانان ادب استآیـه آیـه همـه جا  سوره ی قرآب ادب استبی ادب مـیشود از فیض الهی  محرومخویش رامـیکندازجهل و شقاوت معدوماز احادیث و روایـات بـه ما شد  معلومشرف و منزلت مرد سخندان ادب استآیـه آیـه همـه جاسوره ی قرآن ادب استگشت ازعلم وادب،مذهب اسلام ، عیـانشرح این مسئله امروز نگنجد بـه بیـان«خوش بودگرمحک تجربه آیدبه مـیان »محک خالص  کافر ز مسلمان ادب استآیـه آیـه همـه جاسوره ی قرآن ادب استمرد را  معرفت علم و ادب مـی بایدروح را لذت تفریح  و طرب مـی بایدگرچه درکسب هنررنج وتعب مـی بایدآن کـه هرمشکلی ازوی شودآسان ادب استآیـه آیـه  همـه جا  سوره ی قرآب ادب است.

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 18 Sep 2018 19:37:00 +0000

آداب و رسوم درون استان مازندران – ویکی‌پدیـا، یک داستان در مورد ادبیات بومی دانشنامـهٔ آزاد

https://fa.wikipedia.org/wiki/آداب_و_رسوم_در_استان_مازندران

مازندران از فرهنگ و تمدن بسیـار کهن و اصیل آریـایی برخوردار هست و بـه دلیل … نام مصطلح و رایج این جشن «نورگوهون» هست به معنی نور گون (گون درون لهجه محلی گوهون نامـیده مـی‌شود). یک داستان در مورد ادبیات بومی … کوه) احاطه شده‌است و در ۷۰ کیلومتری شـهرستان آمل واقع درون استان مازندران مـی‌باشد. یک داستان در مورد ادبیات بومی …. تاریخ زندگی سراینده بـه تحقیق بـه دست نیـامد، ولی محقق هست از زمان باستان …

ادبیـات – فارسی هفتم درس آزاد(ادبیـات بومـی ) – ادبیـات فارسی. … شب سیزدهم این ماه کـه به «لال شو» معروف هست تبرک و تقدسی خاصی نزد مردم مازندران دارد . این رسم …

ادبیـات بومـی درس فارسی هفتم و هشتم درباره اصفهان – فروشگاه علمـی ارائه . …. پاورپوینت درس آزاد ادبیـات … درس ازاد درباره ادبيات بومي استان گيلان – رومـی| Romex.IR …. مطلبی کوتاه راجب ادبیـات مازندران استان مازندران – ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد .

Suchergebnisse تحقیق درباره ادبیـات بومـی – سایت علمـی و پژوهشی آسمان … ادبیـات مازندران استان مازندران – ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد تحقیق درباره ادبیـات بومـی ادبیـات …

۱۳ آذر ۱۳۹۵ ه‍.ش. – درس ازاد فصل ادبیـات بومـی پایـه نـهم هشتم و دهم 95 96 – ایران فراز. iranfraz.ir › بازی. درس آزاد …. درس ازاد پایـه هفتم درباره ادبیـات بومـی – سایت درسی …. موضوع : یک داستان در مورد ادبیات بومی ورزشی , فرهنگی , علمـی و درسی , فضای مجازی , دانلود , | استان : مازندران …

۲۳ آبان ۱۳۹۵ ه‍.ش. – ادبیـات پارسی بعد از اسلام تاریخی هزار و صد…,تحقیق درباره ادبیـات بومـی … متن درباره ادبیـات بومـی مازندران ادبیـات بومـی لرستان – aftabir ادبیـات فارسی و بومـی – giladabestan. …. خانـه / پژوهش آزاد / ادبیـات / ادبیـات بومـی استان فارس .

۷ روز پیش – دانلود درس آزاد فارسی نـهم دهم ششم ادبیـات بومـی – ایران فراز iranfraz.ir › سرگرمـی نمونـه درس ازاد (برای پایـه های … درس ازاد درباره ادبيات بومي استان گيلان – رومـی| Romex.IR …. درس ازاد نـهم کلاس چهارم فرهنگ بومـی مازندران – خبر ایرونی.

۵ دی ۱۳۹۳ ه‍.ش. – ادبیـات فارسی متوسطه دوره اول تحصیلی – فصل 6 :ادبیـات بومـی درس چهاردهم آزاد … مشاهده شدند کـه درباره ادیـان و مذاهب بوده و مربوط بـه قرن دهم هجری بـه بعد مـی باشند … از طرفی دیگر، استان مازندران از نقطه نظر جغرافیـایی از دو منطقه نسبتاً …

ادبیـات بومـی درس ازاد ,درس ازاد هشتم ,ادبیـات بومـی هشتم ,متن درباره ادبیـات بومـی ,ادبیـات بومـی ایران ,ادبیـات بومـی …. 1- درون مورد نمونـه دیگری از آداب رسوم مردم مازندران درون کلاس گفت و گو کنید ؟ …. ادبیـات بومـی استان یزد به منظور درس آزاد فارسی نـهم – خبر روز.

ادبیـات بومـی … دانشگاه مازندران نام یک دانشگاه سراسری درون بابلسر، استان مازندران است. … ببینیم و درباره ادبیـات بومـی مازندران بیشتر … 480 … ادبیـات فارسی متوسطه دوره اول تحصیلی – فصل 6 :ادبیـات بومـی درس چهاردهم آزاد – توضیحات … 309.

۲ روز پیش – Nov 21, 2016 – تحقیق درون مورد ادبیـات بومـی مازندران,اداب و رسوم مازندران,تحقیق … پاورپوینت درس آزاد ادبیـات بومـی استان تهران و اصفهان – ایران فراز.

۴ روز پیش – تحقیق درون مورد ادبیـات بومـی مازندران,اداب و رسوم مازندران,تحقیق فرهنگ بومـی . … استان يزد درون قسمت مرکزی فلات مرکزی ایران، مابین عرضهای 29 درجه و …

درس ازاد ادبیـات بومـی مازندران. … وی درباره وضعیت به منظور برگزاری این مسابقات اظهار داشت: هر چند امکانات استان ها به منظور … بازارهای محلی استان مازندران درون آستانـه نوروز.

۲ آذر ۱۳۹۵ ه‍.ش. – iruni.ir/search/?q=تحقیق+درباره+ی+ادبیـات+بومـی+استان+قم … مانند اشعار محلی امـیر پازواری (مازندران) ، فایز دشتستانی (استان بوشـهر) جنبه ی .

در مورد ادبیـات بومـی مازندران,تحقیق درون مورد ادبیـات بومـی مازندران,اداب و رسوم … اداب و رسوم درون استان مازندران – … mihan-design/تحقیق+در+مورد+ادبیـات+بومـی+مازندران

۱ آذر ۱۳۹۵ ه‍.ش. – ادبیـات بومـی لرستان – aftabir.com استان مازندران – ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد تاريخ،فرهنگ،باورها،طبيعت و زبان مازندران (تحقیق درون مورد ادبیـات بومـی …

ادبیـات بومـی مازندران درس ازاد هشتم. … باقر سلطانی رئیس اداره هواشناسی دریـایی استان مازندران نیز روز چهارشنبه درون گفت و گو …. اسدی درون پایـان درباره وضعیت د …

درس آزاد ادبیـات بومـی پایـه نـهم درباره استان قزوین … لرستان، مركزی، غرب تهران، خوزستان، قم، كرمانشاه(اكثرمحورها) و استان مازندران درون ارتفاعات محور هراز، فارس درون محورهای …

۱۷ آبان ۱۳۹۵ ه‍.ش. – اردبیل,تحقیق درباره ادبیـات بومـی اردبیل,خوارزیـابی به منظور درس ازاد فارسی ….. متن درباره ادبيات بومي مازندران استان مازندران – ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد …

۶ روز پیش – درس ازاد فصل ادبیـات بومـی پایـه نـهم هشتم و دهم 95 96 – ایران فراز. iranfraz.ir › بازی. ذخیره شده. طرح درس آزاد … درس ازاد درباره ادبيات بومي استان گيلان – رومـی| Romex.IR … درس ازاد نـهم کلاس چهارم فرهنگ بومـی مازندران – خبر ایرونی.

قصیده را آن‌چنان تراشیده‌اند و آن‌چنان کلمات را انتخاب کرده‌اند کـه از شعر جز مشتی کلمـه، چیزی باقی نمانده. اگر واقعا این قصیده این قدر احتیـاج بـه تراش خوردن .داشته، پس …

دانلود درس ازاد فارسی نـهم درباره ادبیـات بومـی مازندران … بررسی تشکیل کمـیته تحقیق درباره حمله بـه کاروان کمک ها درون حلب از سوی سازمان ملل ….. ساعت پخش افسانـه جومونگ ازشبکه نمایش · کشف شیشـه مواد مخدر درون استان زنجان حاج حمـید حسینی · شـهرزاد در …

در اواخر قرن نوزدهم درون محلی بـه نام خرگوش تپه درون محدوده شـهر گرگان امروز تحقیقاتی … تألیفات گرانبها درون صرف و نحو و معانی و بیـان عربی) درون تحول ادبیـات فارسی و عربی نقش مـهمـی داشتند. … گرگان از طریق راه آهن سراسری بـه مازندران و تهران متصل است.

… ی بومـی Native درون … ادبیـات بومـی چیست ؟,تحقیق درباره ادبیـات بومـی,ادبیـات بومـی چیست, … پارسی نیوز: ادبیـات بومـی مازندران قابلیت جهانی … پارسی نیوز: ادبیـات …

درباره ادبیـات بومـی – سایت علمـی و پژوهشی آسمان ادبیـات بومـی چیست ؟,تحقیق درباره ادبیـات بومـی … عمومـی دانشگاه آزاد اسلامـی استان مازندران منظور شما از ترک چیست؟

جشنواره « تالیف درس آزاد» (سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1395 17:12) با احترام و آرزوی … توضیح بیشتری درباره انشاپژوهی ( یک معلم یک تجربه) داده نشد. ظاهرا مـی‌توانید یکی … هویت بخشی بـه فرهنگ بومـی یکی دیگر از جشنواره های ادبی استان مازندران هست .

موسیقی بومـی و ترانـه‌های فولك مردم سیستان و بلوچستان ظرافت و لطافت ویژه‌ای دارند. … موسیقی و ادبیـات بومـی ، استان سیستان وبلوچستان … اجرای ویژه خبرنگاران , اندرگلی , دادستان استان مازندران , تور تهران گردی , ماسال … انتقاد شدید “منیژه حکمت” درون برنامـه آزاده نامداری – حرف‌های تند و بی‌سابقه منیژه حکمت درباره خویشاوندسالاری در …

۲ آبان ۱۳۹۵ ه‍.ش. – Jan 7, 2016 – درس آزاد فارسی پایـه نـهم ادبیـات بومـی را به منظور شما آماده دانلود کرده ایم درس … درباره درس ازاد این پایـه ها اماده…,نمونـه درس ازاد (برای پایـه های … ….. هویت بخشی بـه فرهنگ بومـی یکی دیگر از جشنواره های ادبی استان مازندران هست .

ميان او و ابن العميد درباره برترى عجم بر عرب و ساير مباحث ادبى مناقشـه و مناظره بود درون … چون طبع شيرين و علاقه بـه ادامـه تحصيل داشت كار را رها نمود و به محضر درس ملامحمد … جا كرده درون دل همـه كس اى خواجه دو صد بنده كسى گر كند آزاد آن اجر ندارد كه تو آزاد نكردى.

استان مازندران – ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد تحقیق درباره ادبیـات بومـی – ادبیـات بومـی استان مازندران تحقیق درباره ادبیـات بومـی ادبیـات فارسی متوسطه دوره اول تحصیلی …

آگاهی از وجود یک گروه بومـی به‌نام استان مازندران، یعنی افراد بـه این آگاهی برسند کـه … توجه افراد نسبت بـه ادبیـات، شعر، تاریخ، گویش و به‌طور کلی فرهنگ بومـی خود دارند …. محلی اولادنام ، کشتن ارژنگ دیو) ، کاووس و بازماندگان سپاه ایران را آزاد گردانید. ….. درباره ما · وب سایت · مرکز اسناد · جلسات و کارگاه‌های آموزشی · انتشارات · پژوهش‌ها و …

“کلیـا” نخستین جشنواره بومـی و محلی با محوریت پخت نیشکر بوده کـه کشت این محصول درون سالهای اخیر درون استان مازندران و شـهرستان قائمشـهر رو بـه رونق است. …. تر بود درون سایتتان اورید و درباره این سلسله ها و اسطوره های مازندران مثل مازیـار کـه اهمـیت و ….. آقای کولائیـان درون این تحقیق سعی نمودند ریشـه های زبانی مازندرانی و سنسکریت کـه زبان …

ادبیـات بومـی مازندران درس ازاد هشتم … وضعیت آموزش ادبیـات بومـی درون مدارس کشور … وی افزود: درسال 91 و 92 بومي پذیری از استان به منظور استان بود اما از سال 94 از بوم برای …

۱۷ آذر ۱۳۹۴ ه‍.ش. – تحقیق درون فرهنگ اقوام گوناگون و جمع آوری ادبیـات عامـیانـه ، از دیدگاه مردم … با تحلیل این آثار ، مـی توان درون باره شاخصه های فرهنگی و اجتماعی اقوام اطلاعاتیب کرد . …. ترجمـه : ای ، تو ماه ان هستی // اناری مَلَسِ مازندران هستی.

جا دارد درون مقدمـه این تحقیق از رهنمودها و راهنمایی های استاد ارجمند جناب آقای پرفسور بخشنده … استان مازندران از شمال بـه دریـای خزر از شرق بـه استان گلستان ، از جنوب بـه استان های سمنان و …. دریـاچه های کو چک محلی کـه ازاین طریق بـه وجودمـی ایند((آب بندان)) نامـیده مـی شود. …. از آثار نویسندگان روسی درباره مازندران، تاریخ مازندران و استرآباد تالیف …

ادبیـات بومـی … دانشگاه مازندران نام یک دانشگاه سراسری درون بابلسر، استان مازندران است. … ببینیم و درباره ادبیـات بومـی مازندران بیشتر … 726 … ادبیـات فارسی متوسطه دوره اول تحصیلی – فصل 6 :ادبیـات بومـی درس چهاردهم آزاد – توضیحات … 646.

خرید اعتبار درباره ما قوانین و مقررات فصل آزاد– ادبیـات بومـی ۱ – فارسی نـهم بـه اشتراک بگذارید ادبیـات بومـی ۱-فارسی نـهم ادبیـات بومـی۱- فارسی نـهم بیت سر فصل درس… daneshamooz.org … استان سیستان و بلوچستان – ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد. بومـی …

جیمـی مک گولدریک، نماینده سازمان ملل درون یمن مـی‌گوید: بشریت درباره یمن بی‌تفاوت است. …. پاسخنامـه و شعر درس ازاد فصل ادبیـات بومـی پایـه هفتم – ایران فراز iranfraz.ir …

۲۵ اسفند ۱۳۸۵ ه‍.ش. – همشـهری آنلاین: استان گلستان بـه مرکزیت شـهر گرگان حدود ۲۲ هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. … از شمال بـه جمـهوری ترکمنستان – از غرب بـه استان مازندران و دریآی خزر – از جنوب ….. برگ شامل راش، آزاد، زرشک، ممرز، سرخدار، کلاه مـیرحسن، بلندبازو، نمدار، …. نوکنده بـه دامغان قرار دارد و یکی از زیـارتگاه‌های مردم بومـی محسوب مـی‌شود.

تدریس آموزشی و تفهیمـی درس شیمـی بخش دوم – کنکور 6 … طول سواحل دریـا درون استان گیلان بـه 22 کیلومتر مـی رسد. … این تالاب محل تخم ریزی آبزیـان و پناهگاه و مأمن پرندگان بومـی ومـهاجر است. …. این مجسمـه از جنس فوفل ( نوعی چوب کمـیاب و مطبوع ) و نشانگر اندام گره خورده مردان و زنان هست که به منظور رسیدن بـه آزادی بـه یکدیگر پیوند خورده اند.

۳۰ بهمن ۱۳۹۰ ه‍.ش. – کوههای البرز استان مازندران و کرج را از هم جدا کرده‌است. …. از ناموران شعر و هنر معاصر ایران هست از دیگر جاذبه‌های تاریخی – فرهنگی گردشگری کرج بـه شمار مـی‌روند. … از محله‌های قدیمـی کرج کـه دارای ساکنین اصیل و بومـی هستند مـی‌توان بـه محله‌های ….. تحقیق درون احوال امامزادگان دارای بقعه و شناخت کامل شجره نامـه آنـها اغلب بـه دلایل …

۲۵ آبان ۱۳۹۴ ه‍.ش. – دقیق تر کـه مـی شویم درمـی یـابیم کـه این درس های آزاد همـیشـه درون فصل ادبیـات بومـی جاخوش کرده اند؛ یعنی مؤلفان محترم نوشتن درس هایی بـه نام ادبیـات بومـی هر … نکته و سؤال: آیـا هر دانش آموز حتما یک درس آزاد بنویسد؟ … ورود 2 سامانـه بارشی درون مازندران/ روند کاهشی دمای هوای استان … هشدار بـه مدیران دولتی درباره واگذاری سرباز …

ادبیـات بومـی چیست ؟,تحقیق درباره ادبیـات بومـی,ادبیـات بومـی چیست,,تحقیق . … نـهادهای اصلی درون شـهر ساری کـه مرتبط با فرهنگ بومـی استان مازندران هست ارائه این موضوع …

۳۰ مـهر ۱۳۹۳ ه‍.ش. – 23, قصه های بومـی و محلی با رویکردی بـه ادبیـات و عناصر بصری استان گیلان … 37, مطالعه ي تحليلی و تفسيری ترانـه ها و لالایی های بومـی زنان مازندران, خدیجه …. 113, مطالعه و تحقیق درون زمـینـه حمل و نقل معلولین و استفاده از امکانات سطح شـهر …. 166, تحولات سیـاست تقنینی ایران درباره نحوه اجرای محکومـیت های مالی, زیبا …

در مورد ادبیـات بومـی مازندران,تحقیق درون مورد ادبیـات بومـی مازندران,اداب و رسوم مازندران,ادبیـات بومـی مازندران چیست,تحقیق فرهنگ بومـی … اداب و رسوم درون استان مازندران –

استان هاي جنوبي ايران، بـه ويژه خوزستان، كه بخشي از جلگه پهناور بين النـهرين را … تخت سليمان درون مركز مازندران با ارتفاع 4820 متر، زرد كوه درون بختياري با ارتفاع 4550 …. اقوام ساکنین بومـی ایران بوده و از ایران درون حدود ده هزار سال پیش بـه اروپا مـهاجرت کرده‌اند. … و رسانـه‌های گروهی و تدریس ادبیـات آنـها درون مدارس، درون کنار زبان فارسی آزاد است.

بازی های محلی,هفت سنگ بازی هفت سنگ,بازیـهای محلی,بازی محلی,سرگرمـی,بازی,بازی … آشنایی با بازی محلی و سنتی استان کرمانشاه … بازی های محلی استان مازندران … شعر طنز خنده دار,شعر طنز جدید … یـا ضامن اهو یـا امام رضا, متن زیبا درباره امام رضا …

قدیر افروند ، معاون حفاظت و مرمت سازمان مـیراث فرهنگی و گردشگری استان تهران درون … را از دوسال پیش آغاز کرده ، درباره وضعیت کنونی این گورستان تاریخی گفت : هرچند …. گویش کرجی ( کرج مرکزی); اولین های کرج (استان البرز); باغ ارغوان(شعر شاعران … زردشت (دین مردم ایران باستان قبل از ظهور اسلام) تحقیق های زیـادی انجام داده است.

۴ آذر ۱۳۹۵ ه‍.ش. – انشا و تحقیق کامل درباره فرهنگ بومـی ایران درون این مقاله مطالبی درون مورد فرهنگ بومـی قرار دادم کـه هم بـه …. تحقیق درباره ادبیـات بومـی ادبیـات فارسی – بلاگ خوان … استان يزد درون قسمت مرکزی فلات مرکزی ایران، مابین عرضهای 29 درجه و 52 دقیقه که تا …. درون مازندران هم مانند اکثر نقاط ایران، موسیقی با زندگی مردم همراه و عجین است.

دانلود درس آزاد همچنین مجموعه بهتر و کامل تر همـه درس های آزاد پایـه ششم – هفتم – هشتم- نـهم را بـه تازگی قرار داده ایم حتما از آن نیز…,درس ازاد پایـه هفتم درباره ادبیـات بومـی …

صفحه اصلي. درباره استان … عنوان : آداب و رسوم، فرهنگ بومي و محلي مازندران با تاکيد بر آوا و نواهاي منطقه شرق مازندران … زبان اصلي : فارسي, سطح دسترسي : آزاد به منظور استفاده عموم … کليد واژه : فرهنگ مردم، ادبيات اميانـه، ترانـه هاي محلي, پژوهشگران : احمدی.

تحقیق درباره ادبیـات بومـی تحقيق درون مورد ادبيات بومي مازندران آداب و رسوم درون استان مازندران – ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد انسان شناسی و فرهنگ | انسان‌شناسی، علمـی‌ترین …

ساری درون استان مازندران، دیده بـه جهان گشود. تحصیـالت اوّلیـهٔ خود را … 2ــ توانایی اظهار نظر درباره ٔ عناصر تشکیل دهنده ٔ متن. 3ــ توانایی اظهار … 5ــ آشنایی با چهره های بزرگ ادبی و فرهنگی بـه ویژه شاعران و نویسندگان بومـی. 6ــ آشنایی با آداب و … درون کتاب های فارسی جدید بـه این موضوع بـه خوبی توجه شده هست و درس های آزاد، مجال. و فرصتی ایجاد …

۶ خرداد ۱۳۹۱ ه‍.ش. – فرهنگ و ادبیـات بومـی ما بزرگترین گنجینـه ارزشمندی هست که از نیـاکان ما بـه جا مانده و در اين بين ادبیـات بومـی لرستان درون زمره این گنجینـه فرهنگی قرار دارد. … این شاعر درون خصوص جایگاه ادبیـات بومـی استان بیـان کرد: جایگاه ادبیـات بومـی استان خود بستر تحقیق و ….. توضیحات معاون قوه قضائیـه درباره حساب‌های جنجالی …

آزادی اندیشـه / آزادی تفکر/آزادی تعقل/آزادی فکر / آزادی/ آزادی بیـان/ آزادی عقیده … آزادی معنوی / گفتارهای معنوی / شـهید مرتضی مطهری ….. ادبیـات مقاومت / ادبیـات جنگ / فرهنگ مقاومت / دفاع مقدس / ادبیـات … استان مازندران / مازندران ….. اقتصاد اسلامـی / نظام اقتصادی اسلام/اقتصاد درون اسلام/اقتصاد اسلام/اسلام و اقتصاد / الگشرفت بومـی/عدالت …

رئیس دانشگاه آزاد اسلامـی استان مازندران با توجه بـه ارتقای مرتبه علمـی و افزایش تعداد اعضای هیأت علمـی درون واحدهای استان اظهار کرد: حتما از این فرصت‌ها به منظور افزایش …

درباره ما. ارتباط با رهتا · اخبار · اقتصادی اجتماعی بين الملل متفرقه · مقالات … درس ازاد ادبیـات بومـی مازندران … صاحب‌خبر – سال‌ هاست واحدهای درسی زبان و ادبیـات فارسی درون دانشگاه تغییر چندانی نکرده‌ و حتی تغییر واحدهای …. مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامـی استان اصفهان با حضور درون محل برگزاری آزمون از روند برگزاری آن بازدید د.

۱۱ بهمن ۱۳۹۳ ه‍.ش. – ادبیـات بومـی (اقلیمـی)، هم دارای معنایی وسیع و هم دارای معنایی محدود است. … (اقلیمـی)، محض، مانند اشعار محلی امـیر پازواری (مازندران)، فایز دشتستانی (استان بوشـهر) … اما درون بین قصه یـا شعر ضمن توصیف و حالات اشخاص داستانی از گویش محلی استفاده مـی‌کند. ….. کوتاه و خواندنی درباره هیتلر / دیکتاتور پوپولیست آلمان.

پاورپوینت درباره ادبیـات بومـی زنجان … گفتگو با علی عبدالهی درباره ادبیـات داستانی …. پاورپوینت ادبيات بومي زنجانپاورپوینت شـهر زنجانپاورپوینت استان … شب سیزدهم این ماه کـه به «لال شو» معروف هست تبرک و تقدسی خاصی نزد مردم مازندران دارد .

۶ تیر ۱۳۹۱ ه‍.ش. – سئوال:مـی خواستم بدانم کـه بومـی بودن درون کنکور سراسری تاثیر دارد؟ … بـه سهمـیه بومـی استان، بومـی ناحیـه و بومـی قطب تعلق مـی گیرد و 20 درصد آزاد هست …. جواب از دکتر توکلی: منابع کنکور هنر و اطلاعات درباره آن درون دفترچه ….. درون ضمن رشته من تجربی هست و بیشتر دوسدارم ادبیـات و زبان انگلیسی دبیرستان تدریس کنم

ترافیک روان درون آزاد راه رشت-قزوین/ تردد تریلی و کامـیون از فردا درون آزاد راه … کنگره ملی سرداران و ۱۸۸۰ شـهید این استان درون یـاسوج برگزار شد، ادبیـات بازداشتگاهی را یکی …. ثبت سومـین شکست کاله جوان مازندران درون رقابتهای لیگ دسته یک والیبال کشور …

۲۸ دی ۱۳۸۴ ه‍.ش. – فرهنگ. ادبیـات · سینما و تلویزیون · هنری · کتاب و کتابخوانی … خانواده عروس حتماً درباره داماد و خانواده اش تحقیق مـی کنند. … درون منزل عروس دور هم جمع مـی شوند که تا درباره مـهریـه، پول ، لباس و سایر مسائل ضروری صحبت کنند. …. کتاب سیمای مـیراث فرهنگی استان فارس … درباره ی موسیقی محلی آذربایجان شرقی چه مـی دانید؟

۱۱ خرداد ۱۳۹۴ ه‍.ش. – درباره وضعیت محافل ادبی درون شـهرستان رشت و استان گیلان مـی‌گوید: … محافل شعر بومـی نیز درون مازندران فعال هستند و این حیطه جدی‌ترین شاخه‌های کاری …

نرم افزار انتخاب رشته دانشگاه آزاد …. بـه دلیل متفاوت بودن ضریب هر درس درون هر زیرگروه بعد نمره کلی کـه محاسبه مـی شود درون هر زیرگروه …. پذیرش درون این استان ها بومـی نیست و به نسبت شرکت کنندگان کنکور سراسری ظرفیت بین …. دانشگاه علوم پزشكي مازندران ….. ببینید با چه وقاحتی رتبه مو خراب و یک سال عمرمو هدر دادن: ادبیـات …

ســــــــــــــى لــــــــــــــــــر – درباره ی لرستان – کُلّ دُنیـان وِم بئی قَدّ هزارئ / نمئم دِه لُرسّو … این مظاهر طبیعی الهام‌بخش شاعران و هنرمندان لر درون آفرینش آثار جاویدان ادبی بوده‌اند. … لباس بومـی لرستان از جمله لباسهای محلی ایرانی هست که با وجود سادگی، بسیـار زیبا ….. منطقه اشترينان كه بعنوان دروازه شمالي استان لرستان از آن ياد مي‌شود، با قرار …

درباره گیلان – ادبیـات گیلان – دانشمندان گیلانی – غذاهای محلی – بهشت ایران … دیوان شرفشاه از منابع بسیـار پرارزش به منظور تحقیق درون گویش گیلکی و تحول آن است. … دانش درون طارم زنجان شد و یک سال بعد بـه استخدام اداره آموزش و پرورش استان مازندران درآمد.

از جمله این زبان ها ، زبان مازندرانی هست که درون مازندران از غرب بـه شرق گویش آن … مـی آموزند و بدان خوء مـی گیرند و عشق مـی ورزند و اشعار محلی آن را درون دل زمزمـه مـی کنند. … مازندرانی مـی دانند و نیز دیگر شـهرستان های مشترک مرزی دو استان گیلان و مازندران ….. مرکز دانلود فایل(مقاله,پروژه،تحقیق و ) – دانلود مقاله ای درباره ادبیـات فارسی – بزرگترین …

۲۸ اسفند ۱۳۹۲ ه‍.ش. – این آش نیز یکی از آش های محلی خوشمزه درون استان مرکزی است، مواد اولیـه این آش خیـار چمبر … این نوع آش یکی از غذاهای سنتی استان مرکزی هست که بـه آسانی پخته مـی شود ، بـه این …. دلبری صنایع دستی مازندران درون مـیلان/جاجیم فرش خانـه خارجی ها مـی شود …. ۳۰ محله تحت کنترل نیروهای عراقی است/۱۰ محله که تا آزاد سازی شرق موصل …

ادبیـات بومـی درس ازاد خراسان … هم اکنون استان خراسان رضوی درون شـهر مشـهد مقدس مـیزبان چهارمـین دوره این رویداد است. … (خراسان شمالی) کیـانوش نادری (مازندران) ۹۰ کیلوگرم : مجتبی کلانتریـان (خراسان …. تولید فیلم کوتاه درباره شـهید مع حرم درون بجنورد.

شناخت ایران – آداب و رسوم , اعتقادات و فرهنگ ایرانیـان – همـه چیز درباره ایران. … هرمان هیرت درون آستانـه دی گان بـه دنیـا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشید بود، مباهات بسیـار مـی كرد. فردوسی بـه استناد …. ولی استفاده از زبان‌های محلی و قومـی درون مطبوعات، رسانـه‌های گروهی و تدریس ادبیـات آنـها درون مدارس، درون کنار زبان فارسی آزاد است.

درباره ما. علی اکبری لیـاولی. بنـام خـداونـد بـخشنـده مـهـربـان سلام بـه … مرقد منورش درون شـهرستان آستانـه اشرفیـه از شـهرهای شرقی استان گیلان واقع شده است. … مطالعات دیرینـه شناسی درون بخش های شرقی مازندران آشکار ساخته هست که روزگاران بعد از ….. و یـا داستانی با لیلی و مجنون کـه ناصرالدین شاه گفت بگویید رعنا بیـاید که تا من او را ببینیم.

۲۲ مرداد ۱۳۹۱ ه‍.ش. – برخلاف آنچه کـه برخی افراد مـی گویند:کلاس های درس دانشگاه پیـام نور پنج شنبه و … براساس بومـی مـی باشد یعنی اینکه شما از استان تهران نمـی توانید بروید استان ….. نور لواسان رشته علوم قران قبول شدم،آزاد واحد غرب تهران مدیرت جهانگردی قبول شدم … من دیپلم ادبیـات هستم و سال 72 دیپلم گرفتم خیلی دوست دارم درون رشته …

۲۷ مرداد ۱۳۹۵ ه‍.ش. – مختار پور درباره بحث بودجه ۱۳۹۵ نـهاد نیز یـادآور شد:افزایش ۱۲ درصدی بودجه نـهاد … پهلوی و ماه طلوع فجر استقلال و آزادی و آغاز دوران شکوه‌مند جمـهوری اسلامـی ایران را بـه …. ۹) مدارک معتبر مربوط بـه تأیید بومـی بودن (برای آقایـان درون سطح استان مورد … ۶- آن دسته از داوطلبانی کـه در رابطه با نمره هر درس و یـا نمره کل آزمون خود سوالی …

۲ روز پیش – انشا و تحقیق کامل درباره فرهنگ بومـی ایران درون این مقاله مطالبی درون مورد فرهنگ بومـی …. تحقیق درباره ادبیـات بومـی ادبیـات فارسی – بلاگ خوان …. درون مازندران هم مانند اکثر نقاط ایران، موسیقی با زندگی مردم همراه و عجین است. … مـی خواهیم کـه در مورد تاریخچه و فرهنگ و آداب و رسوم اقوام این استان مقاله ای تهیـه کنیم که تا حدالامکان .

۱۰ مـهر ۱۳۹۵ ه‍.ش. – ساعت 16 هم درون آمفی‌تئاتر روباز دانشگاه آزاد اسلامـی بعد از قرائت شعر تاتی … تات زبان استان قزوین درون مناطق تاکستان، بوئین زهرا و الموت گفتگو دارد کـه …. پرورش مـی‌تواند مدت و درس مشخصی را بـه آموزش این زبان بـه دانش‌آموزان اختصاص دهد … هنر، فرهنگ و ادبیـات بومـی است، اضافه مـی‌کند: تهیـه برنامـه‌هایی بـه زبان تاتی در …

… بلاگ – متفاوت … انشا و تحقیق کامل درباره فرهنگ بومـی ایران درون این مقاله مطالبی درون مورد … … 17 اذر ۱۳۹۴ ه‍.ش. … مردم شناسی – فرهنگ بومـی استان بوشـهر – حوزه هنری بوشـهر … … تحقیق درون فرهنگ اقوام گوناگون و جمع آوری ادبیـات عامـیانـه ، از دیدگاه مردم شناسی … … فرهنگ بومـی و محلی مازندران با تاکید بر آوا و نواهای منطقه شرق … دانستنی …

کاربردی زبان‌های بومـی مانع از انقراض آنـها مـیشود نویسنده: نشریـه اینترنتی لکستان …. لری خرم‌آبادی بهره‌مـی‌برد و کمتر بـه دیگر گونـه‌های زبانی رایج درون این استان مـی‌پردازد. … بهادر غلامـی: پژوهشی درباره زبان لکی و ریشـه آن و نیز اشتراکات زبان لکی با … ضرب‌المثلهای لکی گونـه‌ای از بیـان لکی هست که درون غالب موارد تاریخچه و داستانی …

اطلاعیـه سنجش درباره‌ تاريخ پرينت كارت، محل رفع نقص كارت و زمان‌ برگزاري آزمون وکالت95 29 … قابل توجه شرکت کنندگان آزمون وکالت کانون وکلای دادگستری استان بوشـهر 07 مـهر … اطلاعیـه اسکودا درون مورد بومـی گزینی و کارآموزی بـه صورت مـهمان 03 شـهریور … اضافه شدن درس زبان و ادبیـات فارسی بـه آزمون وکالت تصویب نشد 23 اردیبهشت …

تحقیق دریـاره ادبیـات بومـی استان تهران – تحقیق درون … تقاضای … پاورپوینت درباره ادبیـات بومـی مردم زنجان پاورپوینت درباره اداب ورسوم مردم زنجان,zanjan … 864.

۳ بهمن ۱۳۵۲ ه‍.ش. – فصلنامـه درون ويرايش مطالب و تغيير عناوين آزاد است. …. بازگفت كوتاه و گذراي پاره اي نكات اساســي درباره فلســفه فرهنگ هستيم كه …. مبادي پذيرفته و مقتضيات بومي و جهاني. ….. اينكه درون ادبيّات ديني اسالمي مفاهيم عقيده و ايمان از يك سو؛ و عباديّات و …… فصلنامـه دانش و پژوهش درون علوم تربيتي آزاد اسالمي استان مازندران.

۱۳ آذر ۱۳۹۵ ه‍.ش. – خبر ۱۰ آبان ۹۵: اطلاعیـه سازمان سنجش آموزش کشور درباره‌ تاریخ پرینت کارت … خبر ۲۴ مـهر ۹۵: اطلاعیـه کارشناسی استخدام اداره کل آموزش و پرورش استان درون …. خبر ۷ شـهریور ۹۵ : جذب نیروی آموزش وپرورش بومـی مـی شود (منبع … خبر ۲۳ مرداد ۹۵ : ۳ هزار معلم تازه نفس درون کلاس های درس امسال (منبع …… اخبار دانشگاه آزاد درون سال ۹۵ …

ادبیـات بومـی اصفهان چیست,ادبیـات بومـی استان اصفهان,فرهنگ بومـی شـهر اصفهان,ادبیـات بومـی اصفهان درس ازاد,اداب و رسوم مردم اصفهان,ادبیـات اصفهان,تحقیق درون مورد …

خبرگزاری تسنیم: همایش ملی «بررسی ادبیـات بومـی ایران‌زمـین» از شامگاه شنبه، 26 … درون ادبیـات بومـی، پیوند قصه و دیگر انواع داستانی با ادبیـات بومـی، زبان بومـی و …. 100 درصد هجایی و در مازندران گیلان و تالش 27 درصد عروضی و 73 درصد هجایی هستند. …. درباره ما · ارتباط با ما · آرشیو · نقشـه سایت · پیوندها; خبرنامـه; و ارز …

نویسنده و منبع: mohammad | تاریخ انتشار: Thu, 20 Sep 2018 13:08:00 +0000

داستان کوتاه بومـی :  تلخ و شیرین  

 غلام رضا بهرام پور                

  یـادم مـی آید ؛ شاید ده سالم بیشتر نبود…عروسی سالار حسنعلی بود.داده بودند بـه پسر رئیس پاسگاه قلعه نو.سرباز هم آورده بودند کـه تیر درکند و شرنگی باشد.

من داشتم پای دیوار برج قلعه کهنـه به منظور خودم، یک داستان در مورد ادبیات بومی چاربیتی مـی خواندم به منظور خودم کـه ممد آمد. یک داستان در مورد ادبیات بومی نفس زنان.یک پیـاله  چای دادم خورد.نفسش کـه راست شد، گفت :آقا ملک آمده .

  اسم اصلیش ملک قهرمان بود. یک داستان در مورد ادبیات بومی از آن شازده های پاچه ورمالیده و خرپول! همـه مـی شناختند. چشماش درشت بود مثل پیـاله! هرجا داو عروسی بود او هم پیدا مـی شد… بـه ممد گفتم:آمده کـه آمده ! من چکار کنم؟ها را یله کنم ؟ بابا بفهمد، فرّاشی مـیکند کـه تا قیـامت ازیـادم نرود.

  ممد فن و فنون خیلی بلد بود. گفت: یک داستان در مورد ادبیات بومی بیـا. کاریت نباشد.ها را مـی بریم توی گاش اربابی.وقتی سیل و بازی تمام شد مـی آییم مـی بریم. بابا هم کـه پاش آماس کرده درد مـی کند. نمـی تواند بیـاید پای داو عروسی.

 چه دردسر؟ مرا از راه بدر کرد.رفتیم.مـیانکالِ ده غوغایی بود.مثل لشکر مورچه سوارک آدم آمده بود.

  ساز و دهل چنان مـی زد ،جگر آدم تازه مـی شد:گُمب ! گُمب! گُمبِلِ گِز..گِز.. صدای دهل که تا ته دل آدم مور مور مـی کرد.کیف مـی کردی!

 گرد و دولَخ  مـیان داو با دبه های آبی کـه بچه ها  مـی پاشیدند، مـی خوابید.آقا ملک آن بالا بغل دیوار تَزَرِ اربابی لم داده بود رو یک تخت کلان؛ زیرش قالین، دور و برش پشتی قالینی ، قلیـان لوله درازی هم جلوش، یک ظرف پسته، یکی کشمش، پارچ آب شیشـه گی، ظرف قند ، پیـاله ی نقل. سینی چای. سینی مـیوه … هر مرگ و دردی کـه بگویی دم دستش بود.! دهنم بـه آب افتاد.   شیطانـه مـی گفت: از زیر تخت بروم چنگ ب یک مشت پسته ور دارم و ب بـه دشت!

  بازی مردها خلاص شد. آقا ملک فرمان داد که تا کشتی بگیرند. یک مردگکِ چاق – نمـی دانم از کجا- کشتی گیر ده ما ، رجبعلی   درقلعه بان را، چنان شَغَز گردان کرد و زد بـه زمـین ،که سه هُق زد. وا نیـامد از زمـین! بـه زور کاه گل و گلاب کـه دم پوزش گرفتند زنده شد – بدبخت – و رفت خانـه اش.

 مردگکِ چاق،  قند اول را کـه پرواری بود، زد زیر بغل و خوشحال رفت پی کارش. هیچ کی براش چَک چَک نکرد .همـه پر باد بودند.!

  بعدش سالار گفت : بچه ها بیـان ادا درون بیـارند. سیل بدر کنند از خودشان.

  اول از همـه ، بچه ی پیش لفچ ِرمضان قصاب رفت، ادای عر عر خر درون آورد. یک تومن بـه او داد. بچه ی کدخدا هم رفت صدای خروس بدر آورد؛ بـه او دو تومن داد. یکی از ها ادای آسیـاب را درآورد؛ با گُرُم مشت مـیزد بـه اش، هو…هو…چیف..چیف  مـی کرد . آقا ملک صداش کرد و یک مشت پول خرده ریخت بـه چِنگِ بالِ روسری اش. دستی هم کشید بـه سرش . همـه ی بچه ها از حسودی دماغشان سوز کشید. من هم…

 آن وقت گفت : دیگر کی ، چیز بلده؟ من از شیخ حافظ بلد بودم .جلو دویدم .صدام را بـه سرم انداختم و مثل خدابیـامرز بابوم- کـه درویش بود – هی خواندم و چَه چَهِ مقبولی زدم.همـه مرا نگاه مـی د دست و پام بـه لَق لَق افتاده بود. از گوشـه و کنار صداها بـه گوشم مـی رسید کـه مردها و زنـهای کلان مـی گفتند: بچه ی ممدعلی دیمـه کار را نگاه! ملا شده به منظور ما ! شیخ حافظ را از بر مـی خوانَد!!

  تمام کـه شد، تازه آقا ملک خودش را روی تخت جا بـه جا کرد و گفت: دیگه چی بلدی تخم جن؟!

  گفتم: از شیخ سعدی هم بلدم.گفت: بخوان. دوباره چشمام را بستم: بزرگی دیدم اندر کوهساری- قناعت کرده از دنیـا بـه غاری-چرا گفتم بـه شـهر اندر نیـایی- کـه باری، بندی از دل برگشایی- بگفت آنجا پریرویـان نغزند- چو گل بسیـار شد پیلان بلغزند..از زور خنده غبغبش زیر گلوش لَق مـی خورد.

  مـیان کِت کتِ خنده، باز، گفت: چه زود تمام شد دیگه چی بلدی؟ بخوان!

  دوباره صدام را سر دادم: یکی خار پای یتیمـی د- بـه خواب اندرش دید صدر خجند…

  صدای قه قه خنده ها ش بـه فلک مـی رسید. فهمـیدم لاکردار بـه صدام مـی خندد.

ساکت شدم.همـه خنده شان گرفته بود. بچه ها هو مـی د. ها ادا و اصول درون مـی آوردند. آن بی انصاف هم دست بـه جیب نمـی شد کـه نمـی شد. رفتم جلوتر.دیدم یکدفعه بوچّاش پر باد شد. انگار کـه پدرش را کشته باشم. صدای هر هر خنده ی کلانـهای مجلس هم بلند بود. من مانده بودم مثل نُقلی وسط مـیدان. یک باره زد بـه زیر خنده و آنقدر خندید کـه سرخ شد. مرا وهم ورداشت .پیش خودم گفتم: نکند دیوانـه شده باشد این هفت هیکل؟! آرامک پا بعد کشیدم. از خیر پول گذشتم. گفتم : نزند مرا ناکار نکند یک دم.!- بـه جماعت خان و شازده اعتباری نبود آن وقتها.

   دوبار ه کـه به حرف آمد ، دلم قرص شد. گفت : رقاصی بلدی؟ سر تکان دادم کـه یعنی : نع! .اول کمـی برزخ شد! بعدش  به مسخره ، پوز خندی زد و گفت: بچه ی رعیت اول از همـه بایستی رقاصی بلد باشـه. تو چرا بلد نیستی جوجه؟!شانـه بالا انداختم کـه یعنی: همـینطوری ! چشمـهاش را جمع کشید و گفت:  صدای خر بلدی؟ بچه ارباب کنارش نشسته بود ؛ نشانش دادم،گفتم:  نادر بلده. ارباب پایین پاش نشسته بود .سرخ شد. و یکدفعه هیبت زد مرا کـه : گم شو کوچوک سگ! بدر جستم. ممد جلو دوید و دادزد : خب پولش چی؟ گماشته ی ارباب لنگه کفشش را جوری ترغز داد کـه راست ،خورد بـه کله ی ممد. طفلک ،بدر رفت. غیغی کشید و بد قهر، فحش داد : خوکِ هف کله ی تپال خور!

  سربازی سر بـه ردش کرد و تا خبر شدیم ، نشانی از ممد نبود . رفت ، پشت تزر گم شد.

با این کـه خوف داشتم؛یک وقت ممد گیر نیفتد ، دلم کنده نمـی شد. پیش خودم فکر مـی کردم ؛شاید آقا ملک بلاخره ،دو سه تومنی داد! این بود کـه رفتم روبروی آنـها پای دیوار این طرف داو نشستم؛ چشم کشان کـه ،کِی دلش بـه رحم بیـاید.

  دوباره بازی بـه راه افتاد .این بار،« چوب بازی». خیلی کیف داشت. مخصوصاً وقتی مـی پد بـه هوا و دو که تا چوبهاشان را بـه هم مـی زدند. بازیگرها اگر خبره باشند آنقدر چرخ مـی زنند  و بـه طرف همدیگر خیز مـی کنند که تا اوستای دُهُلی و سرنا زن را مانده و هلاک کنند !

دلم به منظور خودم مـی سوخت کـه این قدرچشم مـی کشیدم. اگر پولی مـی داد ، مـی رفتم دوتا کتاب از آن اوسنـه های قشنگ مـی خ ، یـا کتاب حکایتهای شاهنامـه را یـا علی بابا و چل دزد بغداد را ، یـا هم یک کتاب شیخ سعدی مـی خ که تا دیگر پای نقل مـیرزا واحد ننشینم.با آن صدای دو رگه اش انگار ته دیگ را مـی تراشید هر وقت حکایتی مـی خواند… سرنا زن چنان پوف مـی کرد درون سازش کـه بوچّاش پر باد مـی شد.عرق مـی ریخت. دلم به منظور او هم مـی سوخت . حیف کـه بلد نبودم. اگر نـه مـی گرفتم براش مـیزدم.آقا ملک و ارباب و دور و بری هاش دل جمع، مـی گفتند و مـی خندیدند. انگار نـه انگار کـه حق یک آدم را خورده اند. صدای ساز مثل ناله ی بز غاله مـی شد بـه نظرم. غیغ مـی کشید. زورناله مـی کرد. صدای دهل هم انگار پوستش نم ورداشته باشد ،دامب دامب مـی کرد. چَم دار نبود. دلم ور نمـی داشت. مـی خواستم داو را سر بدهم بروم دنبال ها .کم کَمَک از پول مرتکه دل کنده بودم ،که ناگاه ، دهلی، زدن را لَک کرد! سرنا هم خفه شد. همـه ورخاستند.! چی بود؟. هر کی حرفی مـی زد. سربازی دست پاچه شد کلاهش افتاد رفت زیر پای مردم. خیز مـی کرد این ور خیز مـی کرد آن ور.

   پیش خزیدم ، دیدم یک لُکّه تپّال تازه ی افتاده روی دست اوستا. زنـها بامـها فهمـیده بودند؛ همـه شان گید ،گید،  مـی خندیدند!!

ناگاه یکی دیگر افتاد روی شانـه ی ارباب. بچه ها غیغ کشیدند و از خنده دراز کشیدند وسط داو. بازیگرها رفتند پای دیوار دلشان را گرفتند. از زور خنده مندیلها شان از سرشان واشد .غِل شد و رفت زیر دست و پای مردهای دیگر کـه چار اطراف مـیچرخیدند بـه ردِ تپال انداز و شانـه هاشان تکان مـی خورد!!!

داو غِل مِغِلو شد. هرای هرایِ همـه بـه راه افتاد . از هر سری صدایی…یکباره، یکی دیگر هم افتاد پشت دست آقا ملک . تماشایی شد، کـه آن سرش ناپیدا. تپال سبز، پیرهن سفید و مقبولش را چنان گَنده و ناشور کرد کـه دلم یخ کرد. دویدم توی شلوغی. یک سیب از مـیانکال داو و زیر دست و پا برداشتم ؛ برو کـه رفتی ، بـه طرف گاش ها… سیب را توی راه بـه پاچه ی تنبانم کشیدم، پاک شد. خوردم و دویدم.

  پای برج قلعه کهنـه تازه یـادم آمد کـه ممد بی رد است. وهم ورداشت مرا. خدایـا اگر او را سرباز گرفته باشد چی؟! خنده هام بـه جانم زهر هلاهل شد ! مـی دانستم کـه ممد از دَورِ پارسال هم کینـه داشت . آنوقت هم ختنـه سوری پسر کوچک ارباب بود . ممد چند که تا دبه ی آب آورد ولیی چیزی بـه او نداد. چند که تا بچه ها نخود و کشمش و مـیوه گرفته بودند. بـه ممد هیچی نرسیده بود… وقتی رسیدم پای دیوار برج ،گلوم از زور غصه بند آمده بود.

   این دم  و ساعت بود کـه گریـه را سر بدهم . یکدفعه دیدم ممد پیدا شد. سر و پوز سرخ ، یخنِ وا ، پای لَق ،موهای تیخ ، تیخ .تا رسید، پرسید: پول نداد آخرش؟ همان طور غم بـه گلو، گفتم : نع، بی پدر نداد. گفت: چرا صدای آسیـا درنیـاوردی ؛ صدای خروس ، بوقلمون؟. این جوری : نشست بـه زمـین و دستش را برد از مـیان پاهاش بـه پشت سرش و بوقول.. بوقول.. کرد. گفتم : آن وقت خبر بـه بابا مـی رسید ، جوری  مـی زد کـه «الذین» را از بر کنم ! بعدش هم ، که تا قیـامِ قیـامت، بچه ها اسمم را مـی گذاشتند: خروس بی محل ! یـا بوقلمونِ مرتضی کوتول !

  مـی خواست بخندد .جلوی خودش را گرفت و گفت: تو کـه از همـه بهتر خواندی. چه مرگش بود کـه پول نداد؟ از همـین مـیرزای نسواریِ دهن پر لوش ! کـه بهتر مـی خوانی کـه همـیشـه  نصف حکایتها را غلط مـی خوانَد.

  هیچی نگفتم. دوباره دلم پر غصه شد. هوایِ کتابهای جیبی بـه سرم زد کـه اگر آن نامرد پول مـی داد ، مـی توانستم اقلاً دو سه تایی بخرم و بیـاورم پای دیوار برج ، روزی ده بار بخوانم که تا همـه شان را از بر بشوم. آن وقت بابام – هر چه کـه تند خلق هم بود- کیف مـی کرد و حکماً صد که تا بارک الله بـه من مـی گفت ! و هی مرا بـه رخ ِ بچه های ام مـی کشید.! آنقدر که،  شوهر ام باد کند و برود خانـه شان و تا یک هفته دور سرایمان آفتابی نشود. زیرگفتم: حیف! ممد بی هوا از جا پرید و مثلی کـه یک کوزه جواهر یـافته باشد ، غیغ کشید: بـه قبرستون! ندیدی چکار کردم؟کیف نکردی ؟دیوانـه!

هول کردم اولش. گفتم : چکار کردی ؟ سر رستم آوردی یـا خبر مرگ افراسیـاب؟!که اینقدر صدات را انداختی بـه سَرَت !.  گُرُم مُشتی زد بـه شانـه ام که: ندیدی؟ کور کـه نبودی ! آن تپالهای را من مـی انداختم. دل بـه شک ، پرسیدم: تو انداختی؟ از کجا؟

نشست بـه خندیدن .آنقدر کـه سرخ شد از زور خنده. گفت: تزر اربابی . ازدرخت کلان توت. بودم یک کیسه تپال را آن بالا. دیده نمـی شد از مـیان کالِ مـیدانگاهی. بعد یکی یکی مـی انداختم و کیف مـی کردم. حالا روی کی افتاد؟

باور نمـی کردم. با این کـه داغِ پول نگرفتن و کتاب نخ را داشتم، باز هم دلم یخ کرد. گفتم : روی همان ها کـه قهر داشتم ،خوب شد بـه گیرشان نیفتادی.

ممد  سرمست، پوزَکی زد و لم داد پای دیوار. پرسیدم: فکر نکردی،  اگر مـی گرفتند، چوب بـه آستینت مـی د؟

از تهِ سر ، خنده ای کرد و گفت : که تا آنـها باشند کـه حق بچه ی ممد علی دیمـه کار را نخورند. !!

   دلم سبک شده بود. بلند شدم کـه بروم رد ها . مـی شنیدم کـه دوباره سرنا و دهل مـی زد . اما چنان لنگر دار و سنگین ، کـه انگار رستم از کشتن سهراب برگشته !.

 

پایـان . تربت جام. تابستان 87

 

واژگان و اصطلاحات محلی:

 

الذین را از بر : کنایـه ازکار دشوار / اوسنـه: افسانـه / برزخ:دمغ/ بوچاش: لپهاش/ تپال: تپاله / تزر: خانـه ی گنبدیِ دراز، انبار علوفه / ترغز: پرتاب / تیخ تیخ :بهم ریخته ، نامرتب / چاربیتی : نامـی محلی به منظور دوبیتی و رباعی/ چک چک:کف زدن/ شغز گردان: اصطلاح کشتی ، ،چرخاندن حریف از روی کمر و لگن /غل شد: بهم ریخت/ غل مغلو: آشوب، بـه هم ریختگی/ غیغ: جیغ ،فریـاد/ گاش: محل روباز و محصوری به منظور خواباندن رمـه/کت کت: صوتِ خنده ی مردانـه/ گیدگید: صوتی به منظور خنده ی زنانـه، صدای نازک وظریف/ لق: ،/لک کرد: تعطیل کرد./لوش:لجن/ مقبول:قشنگ/ مـیانکال : وسط / ناشور: کثیف.

نویسنده و منبع: mohammad | تاریخ انتشار: Fri, 10 Aug 2018 00:28:00 +0000

کلید واژه ها:
پیرنگآشنایی زداییفرمالیسمداستان کوتاه فارسیصناعات روایی

کلید واژه ها:
صادق هدایتداستان های کوتاهنظریه آبراهام مزلو

کلید واژه ها:
رئالیسمتوصیفروایتناتورالیسمداستان کوتاه

کلید واژه ها:
قدرتتجربه گراییتبارشناسیگفتمان مدرنژانر جنایی/کارآگاهی

کلید واژه ها:
داستان کوتاهپیشگویهفرانسوا ولترکاندیدمیکرومگا داستان کوتاه در مورد ادبیات بومی

کلید واژه ها:
القصة القصیرةأحمد محمودالشکل والبناء

کلید واژه ها:
داستانزاویه دیدتک گویی درونیسیال ذهنجبراالسفینه

کلید واژه ها:
استعارهساختارواقع گراییروایتداستان کوتاهحکایت در حکایت

کلید واژه ها:
داستانروایت شناسیبیگانگیولید مسعودسیال ذهن

کلید واژه ها:
داستان نویسی معاصرنقد اسطوره ای

کلید واژه ها:
ژرار ژنتبینامتنیتسیمین دانشوربیش متنیت

کلید واژه ها:
داستان نویسیتکنیک داستان/روایتداستان مدرن/ معاصر فارسی

کلید واژه ها:
تیپ شخصیتیداستان کوتاهکارکرد زبانجمال زاده

کلید واژه ها:
ابراهیم گلستانساختار خردساختار کلانداستان کلانشکار سایه

کلید واژه ها:
روایتهوشنگ گلشیریروایت اول شخص جمعماروایت

کلید واژه ها:
داستانتکنیکفراداستاندهة 70 و 80باورپذیری

کلید واژه ها:
جلال آل احمدداستان معاصرکارکردهای زبانینون و القلمتیپهای شخصیتی

خسرو عزیزی، رییس دانشگاه لرستان: ادبیات میراث فرهنگی هر قوم است که از هر نسل سینه به سینه منتقل و دستخوش تغییر و تحول و در نهایت تکامل می‎شود.هر قوم در بنای غنای ایران‌زمین سهم بسزایی داشته است و باید ادبیات بومی و فرهنگی هر قوم به‎صورت بکر به نسل‎های آینده منتقل شود.ایران در تاریخ خود همواره حوادث تیره و تار گوناگونی دیده که نتیجه آن باعث شده ادبیات بومی سرشار از اخلاق، گذشت و آزادگی شود.زبان قوم لر دنباله زبان پهلوی ایران باستان است، این زبان از ناشناخته‎ترین و ناکاوه‎‏ترین زبان‌های ایران‌زمین بوده که شایسته است مورد واکاوی قرار گیرد.در بررسی تاریخ ادبیات ایران دیده شده اشعار باباطاهر از جمله اشعار مشکل بوده که این به‎خاطر نشناختن زبان لری در ادبیات ایران است.وظیفه شما استادان ادبیات پرداختن به فرهنگ این قوم است که رازهای نهفته آن را روشن سازید چراکه خواسته یا ناخواسته تمام ادبیات ایران‌زمین روح مشترکی دارند.نباید بین ادبیات بومی و امروزی تضاد و تقابل به‎وجود آید و این موضوع باعث نفی ادبیات بومی شود. این همایش را به فال نیک می‏‎گیریم و امیدواریم تلاش‎های همه خواستاران و دوستاران این ادبیات بتواند باعث شکوفایی روزافزون آن شود.

*

دکتر محمد ابراهیم ایرج پور ؛استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور: تاثیر اصطلاحات، واژه‎ها و سنت‎های هر منطقه خواه ناخواه در آثار نویسندگانی که در آن خطه بالیده‎اند، نمود پیدا می‎کند. استفاده از ظرفیت‎های بومی از سویی به واقع‎گرایی و عینیّت داستان کمک می‎کند و از طرف دیگر نوعی هنجارگریزی از زبان معیار را برای خواننده‎ای که در خارج از آن خطه جغرافیایی است، ایجاد می‎کند و می‏‎تواند لذت خواندن داستان‎های اقلیمی و بومی را برای خوانندگان دوچندان سازد. در میان عناصر مختلف ادبیات بومی، مانند واژگان و لهجه، باورها و اعتقادات محلی، خوراک، پوشش، وضعیت خاص جغرافیایی و ویژگی‎های آب و هوایی، با پژوهشی دقیق می‎توان دریافت که تاثیرات واژگان و لهجه بیشترین نمود را در آثار داستانی دارند. در بین لهجه‎های ایرانی، یکی از نزدیک‎ترین لهجه‎ها به زبان فارسی معیار، لهجه شیرازی است و این می‎تواند بیانگر بعضی خصیصه‎های فرهنگی و اجتماعی باشد و از جهت مسایل زبانی مزیتی به‎شمار نمی‎آید؛ زیرا از دیدگاه زبان‎شناسی هر لهجه‎ای به اندازه لهجه دیگر خوب و دارای کارآمدی لازم است. *دکتر زهرا حسین‎آبادی ؛عضو هیأت علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه سیستان و بلوچستان: متل‌ها روایت‎ های شفاهی هستند که بر حسب شرایط زمانی در میان مردمان گذشته در قالب شعر و نثر قصه‎گویانه بیان شده‌اند.این متل‌ها که با شخصیت‌های حیوان، انسان، طبیعت و گاه توأمان و ترکیبی بیان می‌شوند، به غیر از جنبه‌های تفنن و لذت بردن، در مضمون و درونمایه خویش اغلب چگونگی دیدگاه تربیتی و آموزشی این گونه اقوام را با زبانی فهیم و ساده بازگویی می‌‎کنند.متل‌ها بخشی از ادبیات شفاهی اقوام گوناگون بشری هستند که ریشه‌های اصلی آنها را می‌توان به وضوح در ادبیات فولکلور و بومی مناطق گوناگون مشاهده کرد.ادبیات بومی‌ هم‌ دارای معنایی وسیع و هم‌ دارای معنایی محدود است که در هر منطقه متأثر از عواملی چون وحدت اوضاع جغرافیایی، مشابهت وضع زراعی و معیشتی، وحدت گویش‌های محلی، مشابهت آیین‌ و مراسم‌ جشن‌ها‌، اعیاد ملی و مذهبی، رقص‌ها و… است.ادبیات بومی در سیر تحول خود از همه این عوامل بهره‌ برده‌ است، این ادبیات‌های شفاهی اگربه خوبی مکتوب شوند، می‌توانند آیینه تمام نمایی برای شناخت و پژوهش‌های قومی باشند.ادبیات بومی لرستان به غیر از تک بیت‌های زیبا، ترانه‌ها و اشعار حماسی محلی، افسانه و داستان‎ها، چهل سِرو، واژگان کهن که ریشه در زبان پارسی باستان و پهلوی دارد، دارای متل‌های شیرین و ساده بوده که به شکل شفاهی هنوز در میان طوایف مختلف به یادگار محفوظ مانده است.متل لری «کک و مگس» یکی از این نمونه‌های ادبیات اقلیمی بوده که در بن مایه و لایه‌های پنهان متن حس یاری‌رسانی، همدردی و همکاری را در قالب گفتمان قصه برجسته می‌سازد.با توجه به تأثیر بسیار این داستان‎ها بر شکل‎گیری شخصیت کودکان، به‎نظر می‌رسد که با ضبط و زنده نگه‎داشتن آنها می‌توان کمک بسیاری به غنای فرهنگی جامعه کرد.*

دکتر حسن ذوالفقاری ؛عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی:300 گونه از ادبیات بومی را جمع‎آوری کرده‎ و در هفت بُعد آنها را تحلیل کرده‎ایم، اشعاری که در کتاب‎ها می‎خوانیم در بحث شعر عامه سادگی زبان داشتند و این باعث دلنشین شدن آنها می‎شد.100 بیت از اشعار عروسی مناطق مختلف کشور را مورد بررسی قرار دادیم که 1400 کلمه بودند و فقط 155 کلمه یعنی 11 درصدشان عربی بود و این نشان می‎دهد زبان و ادبیات همبستگی یکسانی دارد.کاربردهای دستوری که در زبان عامه بوده ویژه است و شاید در زبان رسمی وجود نداشته باشد. بحث‎های دستوری در این اشعار بومی جای کار زیادی دارد.ردیف از ویژگی‎های شعر ایرانی است و به وزن، معنا و مفهوم اشعار کمک می‎کند. ردیف از شعر پیش از اسلام وجود داشته و به ما رسیده که یک عنصر ایرانی است.*داستان کوتاه در مورد ادبیات بومی

دکتر حمید رضایی ؛یک استادیار زبان و ادبیات فارسی شعر بومی بویژه اشعاری که به گویش بختیاری سروده شده به واسطه ارتباط گسترده شاعر با طبیعت و عناصر مربوط به آن از تشبیه بیش از هر صنعت دیگری بهره برده است.دیار بختیاری مهد شعر و ادبیات غنی و پربار بومی بوده و مردمانش با شعر به دنیا می‌آیند و با لالایی‌های دلنشین مملو از احساسات و عواطف و آرزوهای مادران پرورش یافته و با آهنگ‎های موزون و حزن انگیز دارفانی را وداع می‌گویند.اما فرهنگ ستم‌شاهی که فرهنگ قلع و قمع ساختن اصالت‌ها، اندیشه‌های پاک، مرگ‌آگاهی و دفن روحیه خودباوری و آزادگی بود، باعث شد گنجینه‌های غنی و پربار فرهنگ اصیل و اسلامی بختیاری، همانند فرهنگ دیگر ایلات و عشایر کشور زیر خروار‌ها خاک و غبار مدفون بماند.آراستن و پیراستن سخن از روزگاران گذشته مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است و سعی آن‌ها بر این بوده که کلامی بلیغ، فصیح، رسا و به دور از هرگونه دشواری بر زبان بیاورند.


داستان کوتاه در مورد ادبیات بومی
داستان کوتاه در مورد ادبیات بومی
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *