داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

دوره مقدماتی php
داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده
داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

دوره مقدماتی php

زیباترین داستان هاي‌ کوتاه و آموزنده از شاهنامه فردوسی را میتوانید در سایت تالاب بخوانید.

 

 روزی رستم برای شکار به نزدیکی‌هاي‌ مرز توران می رود، پس از شکار به خواب میرود. رخش که رها در مرغزار مشغول چرا بوده توسط چند سوار ترک به سختی گرفتار میشود. رستم پس از بیداری از رخش اثری جز رد پای او نمیبیند.

 

در پی اثر پای او به سمنگان می رسد. خبر رسیدن رستم به سمنگان سبب می شود بزرگان و نامداران شهر به استقبال او بیایند. رستم ایشان را تهدید می کند چنانچه رخش رابه او بازنگردانند، سر بسیاری را از تن جدا خواهد کرد.

 

شاه سمنگان از او دعوت می کند شبی را دربارگاه او بگذراند تا صبح رخش را برای او پیدا کنند. رستم با خشنودی می‌پذیرد.

 

در بارگاه شاه سمنگان رستم با تهمینه روبه‌رو می شود و عاشق او می شود و او را توسط موبدی از شاه سمنگان خواستگاری می کند. فردای ان روز رستم مهره‌اي را بعنوان یادگاری به تهمینه می دهد و می گوید چنانچه فرزندشان دختر بود این مهره رابه گیسوی او ببندد و چنانچه پسر بود به بازو او. پس از ان رستم روانه ایران میشود و این راز رابا کسی در بین نمی گذارد.

 

فرزندی که تهمینه بدنیا می‌آورد پسری است که شباهت بسیار به پدر دارد. پس از چندی که سهراب، جوانی تنومند نسبت به همسالان خود شده است، نشان پدر خودرا از مادر می‌پرسد.

 

مادر حقیقت رابه او می گوید و مهره نشان پدر را بر بازوی او می‌بندد و به او هشدار می دهد که افراسیاب دشمن رستم از این راز نباید آگاه گردد. سهراب که آوازه پدر خودرا میشنود، تصمیم می گیرد که ابتدا به ایران حمله کند و پدرش رابه جای کاووس شاه برتخت بنشاند و پس از ان به توران برود و افراسیاب را ساقط سازد.

افراسیاب با حیله بعنوان کمک به سهراب لشکری رابه سرداری هومان و بارمان به یاری او می‌فرستد و به آنان سفارش می کند که نگذارند سهراب، رستم را بشناسد. سهراب به ایران حمله‌ور می شود و کاووس شاه، رستم رابه یاری می‌طلبد، رستم و سهراب با هم روبه‌رو میشوند.

 

سهراب از ظاهر او حدس می زند که شاید او رستم باشد ولی رستم نام و نسب خودرا از او پنهان میکند. در نبرد اول سهراب بر رستم چیره می شود و می خواهد که او را از پای در آورد ولی رستم با نیرنگ به او می گوید که رسم آنان این است که در دومین نبرد پیروز، رقیب را از پای درمی آورند.

 

ولی در نبرد بعدی که رستم پیروز ان است به سهراب رحم نمی کند و همین که او را از پای در می‌آورد، مهره نشان خودرا بر بازوی او می بیند. و گریه و زاری سر می دهد.

 

سهراب اینک به نوشداروی که نزد کاووس شاه است می تواند زنده بماند ولی او از روی کینه از دادن ان خودداری میکند. پس از آنکه کاووس را راضی میکنند که نوشدارو را بدهد، سهراب دیگر دار فانی را وداع گفته است.

 

 

 سام از ھمسر زیبایش صاحب کودکی بسیار زیبا میشود ولی تمام موی سر و مژگان و بدن او چون برف سفید بود. سام از ترس سرزنش مردم کودک خود رابه کوه البرز برد. جائی که سیمرغ لانه داشت گذاشت، شاید سیمرغ کودک را بخورد. ولی به فرمان خدا، سیمرغ ان طفل را حفاظت و بزرگ کرد. سال‌ھا گذشت، کودک بزرگ شد با نشانی فراوان از پدر.

 

سام در خواب دید مردی بر اسبی تازی نشسته، از سوی سرزمین ھندوستان بسوی او می آید و مژده داد که فرزند تو زنده است.

 

سام پس از نیایش با گروھی به سوی کوه البرز رفت. سیمرغ از فراز کوه سام و گروه او را دید و دانست که در پی کودک آمده‌اند. سیمرغ نزد جوان بازگشت و داستان کودکی او را برایش تعریف کرد و گفت اکنون سام پھلوان، سرافرازترین مرد جھان به جستجوی تو آمده.

جوان چون سخنان سیمرغ را شنید غمگین شد. اشک از دیدگان فرو ریخت و به زبان سیمرغ پاسخ داد، زیرا با انسانی ھمکلام نشده بود. سیمرغ گفت: امروز نام تو را دستان نھادم. این را بدان که ھرگز تو را تنھا نخواھم گذارد و تو رابه پادشاھی میرسانم. من دل به تو بسته‌ام برای آنکه ھمیشه با تو باشم تعدادی از پر خود رابه تو می‌دھم تا اگر زمانی سختی پیش آمد از پرھای من یکی رابه آتش افکنی، در ھمان زمان نزد تو خواھم آمد.

 

سیمرغ دل دستان را رام کرد و او را بر پشت گرفت و نزدیک سام بر زمین نشست. قبای پھلوانی آوردند و جوان پوشید و از کوه به زیر آمدند و ھمه با ھم راھی ایرانشھر شده و به دیدن منوچھر رفتند.

 

منوچھر فرمانی نوشت که تمامی کابل و سرزمین ھند تا دریای سند از زابلستان تا کنار رود ھمه از ان جھان پھلوان سام باشد.سام ھمراه فرزندش دستان «زال» بعد از نیایش روانه سرزمین خود شدند.

 

داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

در زابلستان، سام تاج و تخت و کلید گنج رابه زال سپرد و بعد از نصیحت فرزند، خود به فرمان منوچھر شاھنشاه ایران برای جنگ با دیوان و دشمنان به گرگساران و مازندران رفت.

 

روزگاری گذشت تا روزی زال جوان آھنگ سیر و سفر و شکار کرد. مھراب شاه کابل، مردی خردمند و دلیر، از نژاد ضحاک و باجگزار سام شاه زابلستان بودو دختری بسیار زیبا به نام رودابه داشت. زال و رودابه ندیده عاشق ھمدیگر شدند ولی نژاد رودابه مشکل وصلتشان بود. بعد از مدت‌ھا نامه‌نگاری بین زال و سام و حتی آماده شدن سام برای جنگ با مھراب، بالاخره زال به دیدار منوچھر رفته، بعد از آزمایش او توسط موبدان، منوچھر با این وصلت موافقت می کند.

 

سام نیز که فرزند را بکام دل خویش میبیند پادشاھی و تخت و تاج زابلستان رابه زال می‌سپارد.

 

 

روزی روزگاری در زمان هاي‌ دور، در همین حوالی مردی زندگی می كرد كه همیشه از زندگی خود گله مند بودو ادعا میكرد “بخت با من یار نیست” و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من التیام نمییابد.

 

پیر خردمندی او را پند داد تا برای بیدار كردن بخت خود به فلان كشور نزد جادوگری توانا برود.

 

او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: “اي مرد كجا می روي؟”

 

مرد جواب داد: “میروم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!”

 

گرگ گفت : “میشود از او بپرسی كه چرا من هرروز گرفتار سر دردهای وحشتناك میشوم؟”

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

او رفت و رفت تا به مزرعه اي وسیع رسید كه دهقانانی بسیار در ان سخت كار می كردند.

 

یكی از كشاورزها جلو آمد و گفت : “اي مرد كجا میروی ؟”

 

مرد جواب داد: “می‌روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!”

 

كشاورز گفت : “می شود از او بپرسی كه چرا پدرم وصیت كرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی كه دراین زمین هیچ گیاهی رشد نمیكند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهكاری است ؟”

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

او رفت و رفت تا به شهری رسید كه مردم ان همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.

 

شاه ان شهر او را خواست و پرسید : “اي مرد به كجا میروی ؟”

 

مرد جواب داد: “می‌روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!”

 

شاه گفت : ” آیا می شود از او بپرسی كه چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر میبرم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاكنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟”

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را كه در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف كرد.

 

جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازها رابا وی در بین گذاشت و گفت : “از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از ان لذت ببر!”

 

و مرد با بختی بیدار باز گشت…

 

به شاه شهر نظامیان گفت : “تو رازی داری كه وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یك رنگ نبوده اي، در هیچ جنگی شركت نمی كنی، از جنگیدن هیچ نمی‌دانی، زیرا تو یك زن هستی و چون مردم تو زنان رابه پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد.

 

و اما چاره كار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج كنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی كه در جنگ ها فرماندهی كند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد.”

 

شاه اندیشید و سپس گفت : “حالا كه تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج كن تا با هم كشوری آباد بسازیم.”

 

مرد خنده اي كرد و گفت : “بخت من تازه بیدار شده است، نمی‌توانم خودرا اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خودرا بیازمایم، میخواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!”

و رفت…

 

به دهقان گفت : “وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین به‌ دنبال ثروت باشی نه بر روی ان؛ در زیر این زمین گنجی نهفته است، كه باوجود ان نه تنها تو كه خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست.”

 

كشاورز گفت: “پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا با هم شریك شویم كه نصف این گنج از ان تو می‌باشد.”

 

مرد خنده اي كرد و گفت : “بخت من تازه بیدار شده است، نمی‌توانم خودرا اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خودرا بیازمایم، میخواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!”

 

و رفت…

 

سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف كرد و سپس گفت: “سردردهای تو از یكنواختی خوراك است اگر بتوانی مغز یك انسان كودن و تهی مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!”

 

شما اگر جای گرگ بودید چكار می كردید ؟

 

بله. درست است! گرگ هم همان كاری را كرد كه شاید شما هم می كردید، مرد بیدار بخت قصه ي ما رابه جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد.

 

از شما دعوت میکنیم که از داستان های جالب و آموزنده دیگر در پایین سایت دیدن نمایید.

مردمان را عیب مکنید که هیچ کس بی عیب نیست.

بزرگمهر

آب به آسیاب کسی ریختن

داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده



به کسی یاری رساندن

برداشت و بهره برداری از داده های تارنما همراه با آوردن نام و نشانی مهرمیهن آزاد است

در این مطلب داستان شاهنامه برای کودکان دختر و پسر را مطالعه خواهید کرد که امیدواریم بچه های دوست داشتنی از شنیدن این قصه های جالب نهایت لذت را ببرید.

شاهنامه داستان های جالب و شنیدنی دارد و شما می توانید برای آشنایی کودکان با فرهنگ کهن ایرانی انواع داستان شاهنامه برای کودکان را تعریف کنید و آن ها را با این قصه های زیبا و قدیمی ایرانی آشنا سازید. 

داستان رستم و سهراب و داستان کیومرث و اهریمن از انواع داستان شاهنامه برای کودکان می باشند که این داستان ها جالب و شنیدنی هستند و اگر شما تمایل دارید برای کودکان قصه هایی دلنشین و شنیدنی را تعریف کنید بهتر است این داستان ها را برای آن ها تعریف نمایید.

داستان شاهنامه برای کودکان شنیدنی و قابل توجه است و شما می توانید با تعریف کردن انواع داستان کودکانه شاهنامه برای بچه ها آن ها را به بهترین شکل ممکن در مهدکودک و یا منزل سرگرم کنید همچنین می توانید به عنوان قصه شب این داستان ها را برای کودکان تعریف کنید. در ادامه داستان کیومرث و اهریمن را که داستانی زیبا در شاهنامه را در اختیار شما عزیزان قرار داده ایم.داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

یکی بود یکی نبود، کیومرث در این سوی آسمان بود و اهریمن در آن سو. کیومرث روشنایی را با خودش می آورد و اهریمن تاریکی را.
روشنایی و تاریکی با هم جنگ داشتند. آدم ها در جهان روشنایی زندگی می کردند و دیوها در جهان تاریکی.
دیوها مانند شب، سیاه بودند. بازوی قوی داشتند و چنگال دراز. این دو شاخ داشت، آن دیو سه شاخ و بعضی دیوها چهارشاخ داشتند.اهریمن گفت: «من جهان را مانند شب تاریک می کنم!»

کیومرث گفت: «من جهان را مانند روز روشن می کنم.»
اهریمن به دیوها گفت: «باید آدم ها را نابود کنید تا جهان تاریک شود و شما صاحب همه ی دنیا شوید!»
صدای غرش دیوها در آسمان پیچید. تخته سنگ های بزرگ را به سینه گرفتند. هوهوهو کردند. بلند شدند، پرواز کردند و به بالای سر آدم ها آمدند. آدم ها در کوه و دشت زندگی می کردند. لباس آن ها از برگ و پوست درختان بود. تا دیوها را دیدند به این طرف و آن طرف فرار کردند.
دیوها تخته سنگ ها را از آسمان بر روی آدم ها انداختند. زن ها جیغ و داد کردند. مردها به جنگ دیوها رفتند و بچه ها مثل خرگوش ها فرار کردند. اهریمن غرش کنان آمد و تاریکی را جلو آورد. آدم ها به دل غارها رفتند و جهان تاریک و تاریک تر شد. آدم ها فریاد کشیدند و کیومرث آمد.
کیومرث به تاریکی نگاه کرد. او بر گاوی به مانند یک کوه سوار بود. دیوها را دید که هوهو می کردند و تاریکی را در همه جا پخش می کردند. چشمان کیومرث مانند دو یاقوت بود و تاریکی را شکافت. اسم گاو کیومرث زرینه بود، چون به رنگ طلا بود. تاریکی بر همه جا سایه انداخت. نه روز بود و نه خورشید و نه روشنایی. شیرها و ببرها، پلنگ ها غرش کردند. عقاب ها، شاهین ها، پرستوها به دنبال خورشید بودند. گل ها، سبزه ها، درخت ها خشک شدند. دیوها نعره کشیدند و اهریمن با صدای بلند خندید. کیومرث فریادی بلند کشید. صدای او در کوه و دشت و بیابان پیچید. شیرها آمدند. ببرها آمدند. پلنگ ها آمدند. خرگوش ها و سنجاب ها و راسوها هم آمدند. پرنده ها و آدم ها هم آمدند.
همه به دور کیومرث جمع شدند و او گفت: «دیوها با نعره ی خود ما را می ترسانند و جهان را تاریک می کنند. حال باید آن ها نعره ی ما را بشنوند.»

یکباره شیرها، ببرها، پلنگ ها غرش کردند. آدم ها فریاد کشیدند. گنجشک ها جیک جیک کردند. طوفان هوهو کرد. باد زوزه کشید. زمین و آسمان پر از غرش و فریاد و جیک جیک و هوهو و زوزو شد. از آن سو شیرها، ببرها، پلنگ ها غرش کردند. آدم ها فریاد کشیدند. پرنده ها در آسمان، آدم ها و جانوران در زمین با دیوها جنگیدند. کیومرث سوار بر زرینه بود. گرز بزرگی در دستش بود و این دیو و آن دیو را از پا درآورد و پیش رفت.
دیوها از چشمان درخشان او می ترسیدند و به دل تاریکی فرار می کردند. هر دیوی که بر زمین می افتاد، آتش می شد، دود می شد و به آسمان می رفت. صدای جیک جیک، بغ بغو و کوکوی پرنده ها در گوش کیومرث بود و دیوان را از سر راه بر می داشت. اهریمن نعره کشید. به دل تاریکی ها رفت. شب و سیاهی از کوه و دشت و بیابان دور شد.
خورشید تاریکی را شکافت و بیرون آمد. روشنایی به جهان برگشت. اهریمن و دیوها نعره کشان به میان تاریکی ها رفتند. جهان غرق در روشنایی شد. آدم ها از شادی فریاد کشیدند، شیرها غرش کردند، پرنده ها آواز خواندند، طوفان به دنبال دیوها رفت، باد شاخه و برگ درختان را رقصاند، روز و روشنایی و شادی از راه رسید.
آدم ها، شیرها، ببرها، پلنگ ها، خرگوش ها، راسوها، سنجاب ها، پروانه ها، پرنده ها، همه به دور کیومرث جمع شدند و او را پادشاه خود کردند. کیومرث نخستین پادشاه روی زمین و همه ی آدم ها و جانوران و باد و طوفان بود.

در این مطلب داستان شاهنامه برای کودکان را مشاهده کردید که امیدواریم این داستان زیبا و شنیدنی مورد توجه کودکان قرار بگیرند. در صورت تمایل می توانید برای مشاهده داستان کودک کلیک کنید.

منبع : آرگا



موهاتو ابریشمی کن !



روغن خراطین و خواص شگفت انگیز آن !



چطور ارزان به آنتالیا سفر کنیم؟


معرفی بهترین رستوران های کوش آداسی مناسب با ذائقه شما


تبلت جدید و خوش قیمت سامسونگ را با 8 درصد تخفیف بخرید



ایده های جذاب برای تزیین تم تولد مردانه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

همه کودکان از شنیدن قصه های قدیمی لذت می برند؛ در ادامه این مطلب داستان رستم و سهراب برای کودکان با بیانی ساده و شیرین را در اختیار کودکان عزیز قرار می دهیم که امیدواریم بچه های دوست داشتنی از شنیدن این داستان نهایت لذت را ببرند.

داستان رستم و سهراب از انواع داستان های غمگین و در عین حال زیبا است این داستان قدیمی پر از عبرت های شنیدنی است. قصه رستم و سهراب هیچوقت قدیمی نمی شود و اگر شما تمایل دارید کودک تان را با یکی از حکایت های قدیمی و ایرانی آشنا کنید بهتر است این داستان را با بیانی کودکانه برای فرزند خود تعریف کنید.

داستان های کودکانه امروزه در مضامین مختلف وجود دارند و بهتر است والدین و مربیان عزیز داستان های آموزنده را برای کودکان تعریف کنند تا آن ها را با راه و رسم زندگی آشنا سازند. داستان رستم و سهراب از داستان های زیبا با حکایت شنیدنی است که بهتر است برای آشنایی کودکان با تاریخ ایرانی این داستان را برای کودک خود تعریف کنید.

یک روز رستم برای شکار به صحرا رفته بودکه بعد از شکار و استراحت متوجه شد که اسبش گم شده است. برای پیداکردن اسب خود به شهر سمنگان که درآن نزدیکی بود،رفت.
شاه سمنگان از او پذیرایی کرد و به او قول داد که اسبش را پیدا کند و تا شب به قولش عمل کرد. شاه سمنگان دختری داشت به نام تهمینه؛ رستم با او ازدواج کرد و پس از مدتی خواست که به ایران باز گردد پس مهره ای به تهمینه داد و گفت:«اگر فرزندی به دنیا آوردی که دختر بود این مهره را به موهای او ببند ولی اگر فرزندمان پسر شد آن را به بازویش ببند تا بتوانم او را بشناسم.»داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

رستم رفت و تهمینه پس از مدتی پسری به دنیا آورد و نامش را سهراب گذاشت.
سال ها گذشت و سهراب بزرگ شد و خواست به دنبال پدرش،رستم برود. مادرش مهره ی پدر را به بازوی اوبست و گفت:« با این نشانه پدرت تو را خواهد شناخت. سهراب با لشکری بزرگ به طرف ایران حرکت کرد. شاه ایران که در آن زمان کی کاووس بود برای مقابله با دشمن رستم را برای جنگ به سوی سهراب فرستاد.
رستم و سهراب در میدان جنگ همدیگر را نشناختند و به جنگ پرداختند. پس از مبارزه ای طولانی رستم سهراب را شکست داد و او را کشت.

سهراب قبل از مرگ به رستم گفت:«من پسر رستم هستم و اگر او بداند که من کشته شده ام تو را زنده نخواهد گذاشت.»
رستم گفت:«از کجا بدانم که تو پسر رستم هستی؟» سهراب بازو بندش را نشان داد و رستم او را شناخت امّا پشیمانی سودی نداشت و رستم پسر خود را کشته بود!!

در این مطلب داستان رستم و سهراب برای کودکان را به طور خلاصه و با بیانی کودکانه مطالعه کردید شما می توانید این داستان زیبا را برای کودکان خود به عنوان قصه شب نیز تعریف کنید؛ در صورت تمایل می توانید برای مطالعه انواع داستان کودک کلیک کنید.

منبع : آرگا



موهاتو ابریشمی کن !



روغن خراطین و خواص شگفت انگیز آن !



چطور ارزان به آنتالیا سفر کنیم؟


معرفی بهترین رستوران های کوش آداسی مناسب با ذائقه شما


تبلت جدید و خوش قیمت سامسونگ را با 8 درصد تخفیف بخرید



ایده های جذاب برای تزیین تم تولد مردانه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.


چهارشنبه, 16ام مرداد

شبی قیرگون ماه پنهان شده

به خواب اندرون مرغ و دام و دده

چنان دید سالار پیران به خواب

که شمعی برافروختی ز آفتاب

داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

سیاوش بر شمع تیغی به دست

به آواز گفتی نباید نشست

که از خواب نوشین ، سر آزادکن

ز فرجام گیتی یکی یاد کن

که روز نوآیین و جشنی نو است

شب سور آزاده کیخسرو است

 

یکی از شبها که فرنگیس در کاخ پیران منتظر تولد فرزندش بود ، پیران (سپه سالار توران )در خواب دید :

«سیاوش با شمشیری از راه آمده و فریاد انتقام سر داده است و به پیران می گوید روزگار کیخسرو فرارسیده ، برخیز و جشنی بر پا کن ….»

پیران وحشت زده از خواب بیدار شد و همسر خود(گلشهر) را بیدار کرد و گفت :

« برخیز و نزد فرنگیس برو که سیاوش به خواب من آمده است .»

گلشهر با شتاب نزد فرنگیس رفت و از دیدن کودکی تازه به دنیا آمده ، شگفت زده شد.خندید و برپیشانی فرنگیس بوسه زد . پرستاران کودک را شستند و در پارچه ای پیچیده به گلشهر دادند و او با شتاب به نزد پیران بازگشت و گفت :

کنون پیش آی و شگفتی ببین

بزرگی و ر آی جهان آفرین

تو گفتی نخواهد مگر تاج را

و گر جوشن و ترگ و تاراج را

پیران که روی کودک را دید به یاد سیاوش افتاد و گریه کرد ، زیرا کودک چنان بود که گویی سیاوش بار دیگر به دنیا آمده است پیران کودک را نزد افراسیاب برد و او را ستایش کرد و سپس خبر تولد فرزند فرنگیس ( نوه افراسیاب ) را به او داد و گفت :

«این کودک از خوبی به تو مانند است ، از پهلوانی به فریدون و زیبایی اش تور ( نیاکان افراسیاب ) را به یاد می آورد . نظر من این است که گذشته را فراموش کنی و مهر کودک را در دل پرورش دهی . او را به چوپانان بسپری تا دور از دربار و بدون آگاهی از اصل و نژاد خود بزرگ شود .»

افراسیاب با شنیدن این سخن و دیدن کودک ، از کشتن سیاوش پشیمان شد و به پیران گفت :

«هر چه خواهی انجام بده و :

مداریدش اندر میان گروه

به نزد شبانان فرستش به کوه

چنان تا نداند که من خود کی ام

به ایشان سپرده ز بهر چی ام

نیاموزد از کس خرد یا نژاد

ز کار گذشته نیایدش یاد

پیران از کاخ افر اسیاب شادمان بیرون آمد وکودک را کیخسرو نام نهاد،جشنی بر پا کرد وکودک را به همراه پرستار ی نیک اندیش به چوپان سپرد.

نام (اجباری)

آدرس پست الکترونیکی

آدرس سایت

مرا برای دیدگاه‌های بعدی به یاد بسپار

تصویر امنیتی جدید

داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

ما 325 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

سامانهٔ فروش کتاب‌های انتشارات هزارکرمان

ایران‌بوم، همه‌ی ايران‌دوستان را عضو تحريريه‌ی خود مي‌داند. ايران‌بوم در ويرايش نوشتارها آزاد است.

من یار مهربانم

کتـاب بهترین هدیه است. به عزیزان خود کتاب
پیش‌کش کنیم.

موسسه خيريه حمايت از کودکان مبتلا به سرطان

می‌خواهم در طرح 1000 تومانی محک شرکت کنم

مابانو

بانوی ایران زمین

شاهنامه فردوسی به زبان ساده

از امروز سعی میکنم هرروز یک داستان از شاهنامه برایتان ارسال کنم از کانال شاهنامه خوانی در سایت مابانو

دوستان گرامی با توجه به تعدد نسخه‌های شاهنامه که توسط اساتید مختلف گردآوری‌شده است  ،  امکان تفاوت‌هایی در هر نسخه وجود دارد  بنابراین یادآوری می‌کنم که این‌جانب در این کتاب  کار منثور کردن متون را بر اساس شاهنامه  تصحیح‌شده توسط دکتر محمد دبیرسیاقی  انجام دادم . با سپاس فریناز جلالیداستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

اولین بخش مربوط به جناب فردوسی و معرفی خود ایشان است

زندگی نامه فردوسی :  «حکیم ابوالقاسم فردوسی» در سال ۳۲۹ هجری در روستای طابران«طبران» طوس به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود که ثروت و موقعیت قابل‌توجهی داشت. فردوسی در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش به دست می‌آورد، به کسی محتاج نبود؛ اما به‌تدریج، آن اموال را از دست داد و به تهیدستی گرفتار شد. وی از همان زمان که به کسب علم و دانش می‌پرداخت، به خواندن داستان هم علاقه‌مند شد و به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می‌ورزید. همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر انداخت تا شاهنامه را به نظم درآورد. چنان‌که از گفته خود او  برمی‌آید، مدت‌ها در جستجوی این کتاب بوده و پس از یافتن نسخه اصلی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرده است. او دراین‌باره می¬گوید:

بسی رنج بردم بدین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب

فردوسی در سال ۳۷۰ یا ۳۷۱، به نظم درآوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار، هم خود او ثروت و دارایی قابل‌توجهی داشت و هم برخی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند، او را یاری می‌کردند. ولی به‌مرورزمان و پس از گذشت سال‌ها، درحالی‌که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود، دچار فقر و تنگدستی شد. اَلا ای برآورده چرخ بلند چه داری به پیری مرا مستمند چو بودم جوان برترم داشتی به پیری مرا خوار بگذاشتی به‌جای عنانم عصا داد سال پراکنده شد مال و برگشت حال فردوسی نیز مانند بابک سعی در بازگشت آیین زرتشت و زبان پارسی به ایران داشت. با این تفاوت که فردوسی قصد داشت با قلمش به مردم یادآوری کند که چه بودند و حال چه شدند. او توانست با قلم و سرشت زیبای خود، زبان پارسی را به مردم بازگرداند، اما به دلیل برخی از شعرهایش، مورد خشم خلیفه وقت قرار گرفت. فردوسی و بابک تلاش بسیاری کردند تا به ایرانیان، هویت راستینشان را یادآور شوند. فردوسی تا حدودی موفق بود و توانست با شاهنامه، زبان پارسی را به ایران‌زمین بازگرداند، ولی بابک نتوانست به هدفش برسد. برخلاف آنچه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را تنها به دلیل علاقه شخصی و حتی سال‌ها قبل از آن‌که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار، به‌تدریج ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاه بزرگی درآورد و با این تصور که سلطان محمود، قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت. اما سلطان محمود که بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی، به اشعار ستایش‌آمیز شاعران علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته‌اش بود، تشویق نکرد. علت اینکه شاهنامه موردپسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست. برخی گفته‌اند که به سبب بدگویی حسودان، فردوسی نزد سلطان محمود به بی‌دینی متهم شد. در حقیقت، ایمان فردوسی به شیعه- که سلطان محمود آن را قبول نداشت- هم به این موضوع اضافه شد و ازاین‌رو، سلطان به او بی‌اعتنایی کرد. برخی از شاعران دربار سلطان محمود نسبت به فردوسی حسادت ورزیده و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود، پست و ناچیز جلوه داده بودند. به‌هرحال، سلطان محمود، شاهنامه را بی‌ارزش دانست و از رستم به زشتی یادکرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت : «شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم؛ و اندر سپاه من، هزار مرد چون رستم هست». فردوسی از این بی‌اعتنایی سلطان محمود برآشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات، غزنین را ترک کرد و مدتی در شهرهای هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می‌رفت، تا آنکه سرانجام در زادگاه خود «طوس» درگذشت. فردوسی را در شهر «طوس» و در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند. در تاریخ آمده است که چند سال بعد، سلطان محمود از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود، پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجویی کنند. اما روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می‌آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می‌بردند. از فردوسی تنها یک دختر به‌جامانده بود که او نیز هدیه سلطان محمود را نپذیرفت. جنازه فردوسی اجازه دفن در گورستان مسلمانان را نیافت. منابع مختلف، علت دفن نشدن او در گورستان مسلمانان را مخالفت یکی از دانشمندان متعصب طوس  دانسته‌اند.شاهنامه نه‌تنها بزرگ‌ترین و پرمایه‌ترین مجموعه شعر به‌جامانده از عهد سامانی و غزنوی است، بلکه مهم‌ترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران باستان و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی به شمار می‌رود. فردوسی طبع لطیفی داشت، سخنش از طعنه، هجو، دروغ و چاپلوسی به دور بود و تا جایی که می‌توانست از به کار بردن کلمه‌های غیراخلاقی خودداری می‌کرد. او در وطن‌دوستی، سری پرشور داشت؛ ازاین‌رو، به داستانهای کهن و تاریخ و سنن قدیم عشق می‌ورزید و از تورانیان و رومیان و اعراب – به دلیل صدماتی که بر ایران وارد آورده بودند – نفرت داشت.

از زمان دفن فردوسی، آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال ۱۳۰۲ قمری به دستور «میرزا عبدالوهاب خان شیرازی»، والی خراسان، محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند. پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثار ملی به اصرار رئیس و نایب‌رئیسش، «محمدعلی فروغی» و «سید حسن تقی‌زاده»، متولی تجدید بنای آرامگاه فردوسی شد و با جمع‌آوری هزینه این کار از مردم (بدون استفاده از بودجه دولتی) که از ۱۳۰۴ هجری شمسی شروع شد، آرامگاهی ساختند که در سال ۱۳۱۳ افتتاح گردید. این آرامگاه به علت نشست ،   در سال ۱۳۴۳ دوباره تخریب و تا سال ۱۳۴۷ بازسازی شد.

داستانهای شاهنامه

داستانهای شاهنامه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

Implemented by Avenger IT Next Generation

صدف علیلو(2)

یک روزرستم برای شکاربه صحرارفته بودکه بعدازشکارواستراحت متوجه شد که اسبش گم
شده است.برای پیداکردن اسب خودبه شهرسمنگان که درآن نزدیکی بود،رفت.

یک روزرستم برای شکاربه صحرارفته بودکه بعدازشکارواستراحت متوجه شد که اسبش گم
شده است.برای پیداکردن اسب خودبه شهرسمنگان که درآن نزدیکی بود،رفت.

داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

“),t.close()},t.write(‘

“),t.close()},t.write(‘

داستان کوتاه از شاهنامه زیباترین برگردان های شعر به نثر هستند و در آنها با پهلوان های شاهنامه مثل رستم، سهراب، گردآفرید، سیاوش، اشکبوس و… و سرگذشت آنها آشنا می شوید. این داستان ها با زبانی ساده نوشته شده و برای نوجوانان و کودکان نیز مناسبند … … ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، “ادامه خبر” را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید …)

با دوستان خود به اشتراک بگذارید

داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

می پسندم

5

سایر خبرها

روزنامه همشهری دیروز منتشر شد، سن ورود کودکان به خیابان به چهارسالگی رسیده است و 20درصد کودکان کار حداقل یک بار الکل و 23درصد آنها حداقل یک بار مواد مخدر مصرف کرده اند. اما داستان و زنگ خطرها به همین نقطه ختم نمی شود زیرا ما هر ماه شاهد شکل گیری پرونده هایی از خشونت علیه کودکان و نوجوانان همچون پرونده ناظم مدرسه معین و… هستیم؛ اتفاقات تلخی که ضرورت تصویب قوانین جامعه در حوزه حقوق …

مردم و نشاط جامعه می شود چگونه حاصل می شود؟ هنوز کام دوستداران ورزش از بازی های خوب و درخشش فوتبالیست ها در جام جهانی شیرین است که اخبار موفقیت کشتی در مسابقات نوجوانان جهان می رسد. وبه دنبال آن خبر قهرمانی پولادمردان جوان ایرانی در رقابت های جهانی و قهرمانی فرنگی کاران جوان در کشتی آسیا و بر صدر و سکوی اول ایستادن کاراته کاران در پیکارهای قاره ای و… این داستان شیرین و امیدوار کننده حتما …

ادبیات خود بیگانه اند؛ یعنی باید نگران بود؛ باید کاری کرد؛ باید آنان که در این حوزه فعال اند و آنان که خود را اصحاب و مسئول ادبیات و فرهنگ می دانند به داد این بیگانگی برسند. برای فرزندان امروز جای کتاب، شعر، داستان و هنر و ادبیات را چیزهای دیگری پر کرده است. کمتر پیش می آید کودک یا نوجوانی برای داشتن یک مجله یا کتاب اشتیاق داشته باشد؛ کمتر می بینیم کتاب و مجله را در دستان بچه ها! حال ادبیات …

زمین رخ داد و چرا کارت زرد استفاده نکرد و چرا استفاده کرد ؟ و سایر حواشی مسابقه را باید مو به مو توضیح دهی. حال بگذریم از شبکه های مجازی و سایر مسایلی که داستان خودش را دارد. قضاوت کدام بازی برای شما سخت بود و دردسر درست کرد؟ بازی پرسپولیس با ملوان که همان سال ملوان سقوط کرد چون هواداران ملوان بعد از بازی خیلی ناراحت بودند و اذیت کردند. سیاه جامگان و داماش هم از جمله بازی های سخت داوری …

بخش کارت پستی و تمبر پستی ، 126 اثر در بخش کاردستی ، 103 اثر در بخش نامه ای به امام ، سه اثر در بخش داستان نویسی ، 52 اثر در بخش خاطرات زیارت ، پنج اثر در بخش پویانمایی ، 2 اثر در بخش سرود ، 2 اثر در بخش پژوهش و 28 اثر در بخش کتاب سازی ، ارادت خود را به امام رضا (ع)، حضرت معصومه (س) و حضرت شاهچراغ (ع) ابراز کردند. وی افزود: از میان 547 اثر شرکت کننده در مرحله استانی شانزدهمین جشنواره …

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ، بر اساس اعلام روابط عمومی شورای کتاب کودک، جمشید خانیان، داستان نویس در فستیوال کلاغ های سفید کتابخانه کودک و نوجوان مونیخ سخنرانی کرد. در این مراسم بخش هایی از رمان عاشقانه های یونس در شکم ماهی به زبان آلمانی قرائت شد و در ادامه حاضرین در جلسه درباره یونس و سارا شخصیت های داستانی این رمان سوالاتی را با نویسنده مطرح کردند. پس از آن …

کتابخانه های عمومی گیلان، با اشاره به ارتقای فعالیت های فرهنگی کتابخانه های عمومی در کنار بحث کتابخوانی و امانت کتاب، خاطرنشان کرد: حافظ خوانی، شاهنامه خوانی، آموزش قرآن و آموزش نقاشی ویژه کودکان، نشست های کتابخوان در سطوح مختلف، نقد و معرفی کتاب و مسابقات متنوع کتابخوانی در کتابخانه های عمومی در حال برگزاری است. وی از فعالیت دو کتابخانه سیار در استان گیلان خبر داد و یادآور شد: همچنین طرح کوله کتاب ویژه روستاها و مناطق صعب العبور استان در حال اجراست؛ به این صورت که هر کوله از 10 کوله حاوی یکصد عنوان کتاب است و به مدت یک ماه در اختیار اهالی منطقه قرار می گیرد. انتهای پیام …

گویا در این داستان، برخلاف آنچه که در آغاز گفته شد، بحث تجاوز جنسی به دانش آموزان مطرح نبوده است؛ گرچه هنوز و از زبان برخی اولیای دانش آموزان از آن صحبت می شود و احتمال آن به طور کامل منتفی نیست، اما آنچه بدون شک اتفاق افتاده، این است که یکی از معاون های مدرسه در گوشی همراه خود فیلمی مستهجن داشته و آن را به برخی از دانش آموزان نشان داده است . نکته ی نخست: اطلاع رسانی شفاف و دقیق …

رضوی و از داستان های زندگانی امام رضا (ع) را برای حاضرین خوانش کرده و درباره آن با کودکان و نوجوانان گفت و گو کرد. گفتنی است انجمن دوستداران کتاب دارای فعالیت های متعدد در حوزه ترویج فرهنگ کتابخوانی است که نشست های کتابخوان، قصه گویی، شعرخوانی، شاهنامه خوانی و… تنها بخشی از این برنامه ها بوده است و در اقدامی جالب از تابستان امسال طرحی را با عنوان نشست های کتابخوانی و جشن کتاب در …

، مزاحم ، ماجرای ردوود ، انفجار 3 ، استالینگراد و دست های خالی پنج شنبه و جمعه بیست و هشتم و بیست و نهم تیرماه از شبکه های سیما روی آنتن می رود. فرهاد اصلانی با ماه جبین به شبکه یک می رود فیلم تلویزیونی ماه جبین به کارگردانی روح اله حجازی، جمعه بیست و نهم تیرماه ساعت 16 از شبکه یک سیما پخش خواهد شد. در خلاصه داستان فیلم آمده است: ارمیا که اعتقادی به امام زاده سیدآقا ندارد …

سرآمدانی داریم که می توانند مسیر را روشن کنند و با الگو گرفتن از آن ها و آثار به جای مانده از این چهره های ماندگار، کودکان و نوجوانان می توانند ادامه مسیر خوبی داشته باشند. معاون استاندار یزد گفت: روح حماسی داستان های شاهنامه، قصه، تئاتر و سایر هنرها و ارزش هایی که در جامعه وجود دارند به عنوان میراث غنی گذشتگان می توانند به اجتماع روح ببخشند و از سوی دیگر با نگاه به این داشته های فرهنگی با …

عشایر در این مناطق و همچنین برگزاری مسابقات هشتمین جشنواره کتابخوانی رضوی در بین عموم مردم بخصوص کودکان، بعد از عبور از مناطق صعب العبور کوهستانی با حضور در منطقه ییلاقی در جمع عشایر بهبهان، کودکان و نوجوانان عشایر در هشتمین جشنواره کتابخوانی رضوی شرکت کردند. مسئول کتابخانه عمومی ارجان بهبهان اظهار کرد: پس از قصه گویی از داستان های کتاب مژده گل ،کودکان عشایر به نقاشی از آن داستان …

تابستان امسال با هدف غنی سازی فراغت مخاطبین، از لحاظ کمی و کیفی رشد قابل توجهی داشته است. رئیس اداره کتابخانه های عمومی فسا تصریح کرد: کلاس های کتاب سازی، جمع خوانی کتاب، آموزش نقاشی کودکان، طراحی و نقاشی نوجوانان، خوشنویسی، قصه گویی با برنامه عروسک گردانی، کارگاه دانشمند کوچک، آشنایی با مشاغل، کلاس خلاقیت، گلستان خوانی، شاهنامه خوانی، نشست های کتابخوان و آموزش قرآن بخشی از برنامه های اوقات …

محسوب می شوند. آیا آخرین باری را که کودک شما مثلاً با یک جعبه مقوایی تظاهر به بازی می کرد، به یاد دارید؟ در آن زمان، می توانست یک دنیای کاملاً جدید را در ذهن خود تصور و در مورد آن رؤیاپردازی و داستان سرایی کند. شما این روز ها کودکان را بیشتر در حال بازی با ابزارک ها مشاهده می کنید تا حضور در دنیای واقعی. معمولاً بچه ها جذب دنیای مجازی شده و برای مدت طولانی در آن باقی می مانند. زمان حد و …

به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از رشت ؛ نگار نادری رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی لاهیجان گفت: باپایان یافتن ثبت نام، کلاس های فرهنگی و هنری طرح اوقات فراغت این اداره برای رده های سنی مختلف آغاز شده است. وی افزود: با بهره مندی از توانمندی های هنرمندان با سابقه در عرصه های مختلف، کلاس های بازیگری تئاتر (برای سه مقطع سنی کودک، نوجوان و بزرگسال)، کلاس داستانویسی، شاهنامه خوانی …

مهیا شود . شایان ذکر است در پایان جلسه شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر شهرستان، جوایزی به نونهالان برگزیده مسابقه ی نقاشی و داستان نویسی با موضوع مبارزه با مواد مخدر توسط فرماندار آران و بیدگل اهدا شد. گفتنی است همزمان با هفته مبارزه با مواد مخدر ، مسابقه ی نقاشی و داستان نویسی با این موضوع توسط اداره بهزیستی شهرستان و موسسه ی مردم نهاد ساحل امن سلامت با عنوان نمایشگاه سلامت در قاب: قصه ، نقاشی و بازی در تاریخ 12 الی 14 تیر ماه در پارک شهید سلمانی برگزار شده بود. …

30 متری دوم، پارک درخشان) کتابخانه عمومی امیرکبیر (خیابان مصطفی امامی، روبروی مرکز گسترش قدیم)، کتابخانه عمومی شهیدآوینی (میدان غدیر، داخل محوطه شهرداری)، کتابخانه عمومی اندیشه (انت های شهرک دولت آباد، ورودی مسکن مهر)، برگزار می شود. فتاحی گفت:: طرح پنجشنبه های قصه گویی بنا دارد جهت احیای میراث فرهنگی و احیای قصه گویی، شاهنامه خوانی و نقالی در سطح شهر کرمانشاه تلاش کند. وی خاطرنشان کرد …

برپا شد و اجرای گروه سرود رضوی مرکز مجتمع، شاهنامه خوانی اعضای مرکز فارسان و پخش پویانمایی ساخته شده از سوی اعضای مرکز شماره یک شهرکرد از دیگر برنامه های این دیدار بود. در این دیدار به مسایلی مانند توسعه مراکز و گسترش پوشش خدمات کانون در استان همچنین پاره ای از مشکلات مربیان پاره وقت در سیستم آموزشی کانون از جمله حقوق و بیمه این مربیان اشاره شد. در ادامه این سفر، اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس از جهاد دانشگاهی استان چهارمحال و بختیاری، دانشگاه ها، آموزش و پرورش و همچنین بنیاد ملی نخبگان این استان بازدید به عمل آوردند. کد خبر 4351392 فریبرز دارایی …

یکی از این دستاوردها رونمایی از ترجمه بوسنیایی رمان استخوان خوک و دست های جذامی در این کشور بود. این سفر هفته گذشته انجام شده بود. رونمایی از کتاب معرفی برگزیدگان جوایز ادبی ایران مراسم رونمایی از کتاب کیمیای پارس با موضوع نگاهی به برگزیدگان جوایز ادبی ملی ایران در حوزه داستان عصر شنبه این هفته در خبرگزاری مهر برگزار شد. افتتاح نمایشگاه تصویرگری …

موفقیت ها مدیون تلاش خود و حمایت خانواده ام است. این روشندل ابراز داشت: فراگیری هنر نویسندگی به دلیل علاقه شخصی، من را وارد دنیای جدیدی کرد که باعث امید بیشتر در من شد. شیروان لک می گوید: دیدن چهره پدر و مادرم، زیبایی های طبیعت بزرگترین آرزوی زندگی من است. 2 کتاب دل نوشته های عرفان و داستان های کودکان و نوجوانان اثر عرفان شیروان لک نویسنده نابینای این شهرستان منتشر شده است. کتاب …

به گزارش خبرگزاری کودک و نوجوان ، این کودکان در حالی پا به مهد و پیش دبستانی می گذاشتند که با فلسفه شنیدن قصه آشنایی ذهنی پیدا کرده بودند بنابراین فراگرفتن حکایت های بعدی و جدید از طریق مربیان و معلمان به کمک تصویر و کتاب و فیلم برایشان سهل و آسان و اشتهای سیری ناپذیر آن ها را به نحوی اغنا می نمود. تاریخ قصه و داستان با زبان زمزمه به گوش نوزادان از زمانی شروع شد که دوران شیرین شیرخوارگی را در …

. کودکان به داستان و نمایش مخصوص خود نیاز دارند وی ادامه داد: کودکان و نوجوانان به شعر، داستان و نمایش (تئاتر) مخصوص خودشان نیاز دارند و به همین رو در حوزه ادبیات به دلیل تفاوت دنیای درونی و بیرونی آنها در مقایسه با بزرگسالان، شاخه جداگانه ای به نام ادبیات کودکان و نوجوانان وجود دارد. می توان گفت در کشور ما در شعر و داستان در حوزه کودک و نوجوان توجه ویژه ای شده اما در زمینه …

معلولیت هایی هستند؟ اغلب بازیگران تئاتر ابریشم سندروم داون هستند و معلولیت ذهنی دارند. البته معلول جسمی _ حرکتی و نیز یک معلول نابینا و سه بازیگر همراه غیرمعلول هم در گروه هستند. *در موقعیت نویسنده، طرح داستان نمایشنامه ابریشم چگونه به ذهنتان خطور کرد؟ برایم مهم بود که از این عزیزان استفاده ابزاری نشود. ضمن گفت وگو با آن ها، مشورت با چند صاحب نظر و مطالعه چند کتاب …

. رمان پلیسی توطئه در شهرک هم اثری از علی آقا غفار است که برای رده سنی نوجوانان نوشته شده است. جبلی در پایان درباره موضوع کتاب بهار چشمان تو اثر اصغر استاد حسن معمار گفت: این کتاب در بخش داستان جشنواره رضوی امسال برگزیده شد. این کتاب روایت زندگی یک دختر بچه نابیناست. دختر بچه ای که از نعمت بینایی بی بهره است و پس از اتفاقاتی که در حرم رضوی می افتد، از امام رضا (ع) شفایش را می گیرد. انتهای پیام/ چاپ مطلب …

… نیکی کریمی، هادی حجازی فر، لیلا زارع، مجید مظفری، پژمان بازغی، امیرحسین آرمان، بهاره افشاری، خاطره اسدی، الهه حصاری، نیما شعبانژاد، نسرین نکیسا، آناهیتا درگاهی، نیلوفر رجایی فر، شیدا یوسفی و آتیلا پسیانی بازیگران ممنوعه هستند. ممنوعه داستان سه نسل را به صورت همزمان و پیوسته روایت می کند، از دغدغه های امروز جوانان تا آسیب مسائل روز خانوادگی و اجتماعی… بی وزنی به روزهای …

…> جهانگیریان با بیان اینکه مدرسه ی فرشتگان به عنوان دایره المعارف قابل استفاده است تاکید کرد: این کتاب در قالب مجموعه ای با عنوان نیاکان ما منتشر شده که داستان پزشکان ایرانی از زمان ساسانیان تاکنون را نقل می کند. در بخشی از این اثر می خوانیم: کتاب ها و نوشته هایی که غربی ها درباره رازی نوشته اند، به حدی است که در سال 1396 دانشمندی فرانسوی به نام کراوس، کتاب نامه ای درباره ی او به عنوان رازس …

ادبی می رود. در اینجا رابطه ای تنگاتنگ میان تاریخ و متن های ادبی شکل می گیرد. برخلاف نظر رایج، از نظر جیمسون تاریخ متن نیست اما به صورت متن در اختیار همه قرار می گیرد، به بیانی دیگر تاریخ که در اساس غیرروایی است، همواره به صورت روایی مانند حکایت، داستان، خاطره و… انتقال می یابد. تلقی جیمسون از تاریخ بسیار بدیع و درخشان است: تاریخ از نظر جیمسون علتی غایب است که فقط از طریق معلول هایش می …

هزار و یک شب” برای نوجوانان محمدرضا شمس مجموعه سه جلدی قصه های هزار و یک شب را با کمک برادرش محمد شمس انتخاب، بازنویسی و ویرایش کرده است. در هر جلد از این کتاب ها، داستان جداگانه ای مطرح شده است. جلد اول “علاءالدین و چراغ جادو و 12 قصه دیگر از هزار و یک شب”، جلد دوم “علی بابا و چهل دزد بغداد و 10 قصه دیگر از هزار و یک شب” و جلد سوم “رزم رستم و اسفندیار و چند قصه دیگر از شاهنامه” نام …

گیرد به آنجا برود و برای بچه ها سیاره اسباب بازی ها را فراهم کند. این همان ایجاد قوه تخیل در نام برند و ایجاد قصه های تصویری برای کودکان است. سیرانی افزود: موجودی به نام اسباب بازی ها داستان وقصه تخیلی مخصوص به خودش را می طلبد و این رویا و تخیلات است که شرکت هاس اسباب بازی را می سازند. هر چه این رویا و قصه قوی تر باشد آن برند اسباب بازی رشد می کند. به گفته موسس شرکت های ماتی لوس …

آموزش شروع می شود. آموزش درباره نقش مهم آب در تاریخ حیات بشر، جایگاه ارزشمندش در زندگی آدم ها، کمبود چشمگیر آبِ شیرین در دنیا، هزینه سنگینی که هر ماه دولت و خانواده ها بابت مصرف آب متقبل می شوند و البته بیان و مرور روش های صرفه جویی در مصرف آب. این نکات می تواند در قالب قصه و شعر و داستان، مطرح شود. مرحله بعد، الگوسازی است. یعنی بچه ها به شکل واضح و عملی، تلاشِ شما و بقیه بزرگ ترها را برای صرفه …

“),t.close()},t.write(‘

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

داستان های شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسیماجراهای سینا و لاکیhttps://goo.gl/bx2EjUشکرستان سری 3https://goo.gl/6a9UEMرعنا دختر دهقانhttps://goo.gl/pxyBNGشکرستان- سری دومhttps://goo.gl/oQjDjaاین چیه؟https://goo.gl/ImXmdkقصه های بی بی و باباhttps://goo.gl/CgCiTgمن و مدرسهhttps://goo.gl/cIXey0شجاعانhttps://goo.gl/Ox4BlLآموزش بازی های سنتی و محلی برای بچه هاhttps://goo.gl/DouJZpجوجه جوجه طلاییhttps://goo.gl/YiqJNfمثل های فارسی برای کودکانhttps://goo.gl/aQCJ2bبرف خونهhttps://goo.gl/JueWKKقصه های گلنارhttps://goo.gl/YDYFhmحکایات و حکایت های سعدیhttps://goo.gl/q96kXSماجراهای بهادرhttps://goo.gl/mMepcOنمکی و مار عینکیhttps://goo.gl/1LD3wEعسل آباد براساس ضرب المثل های کردیhttps://goo.gl/AKeo41ماجراهای سعیدhttps://goo.gl/pi6hUAشهر عسلی (شهر زنبورها)https://goo.gl/Rokqocشعرهای کودکانهhttps://goo.gl/xORjglیکی بود یکی نبود سرزمین من ایران بودhttps://goo.gl/mFiI5jداستان های شاهنامهhttps://goo.gl/13t6n0پندانهhttps://goo.gl/wIsBKLشکرستان عروسکیhttps://goo.gl/rLOUygشکرستان تمامی قسمتهاhttps://goo.gl/S3g04jحیات وحشhttps://goo.gl/sXrp6qداستانهای پهلوان کوچک آریو برای کودکانhttps://goo.gl/6FFYwEمهارتهای زندگی برای کودکانhttps://goo.gl/nXJMoIماجراهای سمنو و شقاقلhttps://goo.gl/KoS7Zyخانه ما – انیمیشن آموزنده برای کودکانhttps://goo.gl/jOjaJQقصه های کهنhttps://goo.gl/KR54COقصه ما مثل شد- چقدر با ضرب المثل ها آشنا هستید؟https://goo.gl/D1v5asقصه های خوب برای بچه های خوب نوشته مهدی آذر یزدیhttps://goo.gl/hUAh5Dتاریخ به زبان ساده برای نوجوانان و کودکانhttps://goo.gl/AhGwgcکلیله و دمنهhttps://goo.gl/CO5Xcwدومان و داستان‌های ایلhttps://goo.gl/aZWzJkداستان های بهلولhttps://goo.gl/x3MaE7مجموعه آموزنده پهلوانان – ویژه نوجوانانhttps://goo.gl/nZopCTقصه های انبیاء- فرمانروایان مقدسhttps://goo.gl/wkMPAX #کارتون #انیمیشن #داستان #رستم #انیمیشن #فردوسی #شاهنامه-This video is under CC licenceAuthor: iribtvwebpage: https://www.irib.ir/ https://www.telewebion.com/Licence: ATTRIBUTION LICENSE 3.0 (http://creativecommons.org/licenses/b…)-

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

داستان های شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسیماجراهای سینا و لاکیhttps://goo.gl/bx2EjUشکرستان سری 3https://goo.gl/6a9UEMرعنا دختر دهقانhttps://goo.gl/pxyBNGشکرستان- سری دومhttps://goo.gl/oQjDjaاین چیه؟https://goo.gl/ImXmdkقصه های بی بی و باباhttps://goo.gl/CgCiTgمن و مدرسهhttps://goo.gl/cIXey0شجاعانhttps://goo.gl/Ox4BlLآموزش بازی های سنتی و محلی برای بچه هاhttps://goo.gl/DouJZpجوجه جوجه طلاییhttps://goo.gl/YiqJNfمثل های فارسی برای کودکانhttps://goo.gl/aQCJ2bبرف خونهhttps://goo.gl/JueWKKقصه های گلنارhttps://goo.gl/YDYFhmحکایات و حکایت های سعدیhttps://goo.gl/q96kXSماجراهای بهادرhttps://goo.gl/mMepcOنمکی و مار عینکیhttps://goo.gl/1LD3wEعسل آباد براساس ضرب المثل های کردیhttps://goo.gl/AKeo41ماجراهای سعیدhttps://goo.gl/pi6hUAشهر عسلی (شهر زنبورها)https://goo.gl/Rokqocشعرهای کودکانهhttps://goo.gl/xORjglیکی بود یکی نبود سرزمین من ایران بودhttps://goo.gl/mFiI5jداستان های شاهنامهhttps://goo.gl/13t6n0پندانهhttps://goo.gl/wIsBKLشکرستان عروسکیhttps://goo.gl/rLOUygشکرستان تمامی قسمتهاhttps://goo.gl/S3g04jحیات وحشhttps://goo.gl/sXrp6qداستانهای پهلوان کوچک آریو برای کودکانhttps://goo.gl/6FFYwEمهارتهای زندگی برای کودکانhttps://goo.gl/nXJMoIماجراهای سمنو و شقاقلhttps://goo.gl/KoS7Zyخانه ما – انیمیشن آموزنده برای کودکانhttps://goo.gl/jOjaJQقصه های کهنhttps://goo.gl/KR54COقصه ما مثل شد- چقدر با ضرب المثل ها آشنا هستید؟https://goo.gl/D1v5asقصه های خوب برای بچه های خوب نوشته مهدی آذر یزدیhttps://goo.gl/hUAh5Dتاریخ به زبان ساده برای نوجوانان و کودکانhttps://goo.gl/AhGwgcکلیله و دمنهhttps://goo.gl/CO5Xcwدومان و داستان‌های ایلhttps://goo.gl/aZWzJkداستان های بهلولhttps://goo.gl/x3MaE7مجموعه آموزنده پهلوانان – ویژه نوجوانانhttps://goo.gl/nZopCTقصه های انبیاء- فرمانروایان مقدسhttps://goo.gl/wkMPAX #کارتون #انیمیشن #داستان #رستم #انیمیشن #فردوسی #شاهنامه-This video is under CC licenceAuthor: iribtvwebpage: https://www.irib.ir/ https://www.telewebion.com/Licence: ATTRIBUTION LICENSE 3.0 (http://creativecommons.org/licenses/b…)-

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده
داستان کوتاه از شاهنامه به زبان ساده
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *