شهْرزادْ، شخصیت اصلی و بانوی روایتگرِ داستانهای هزار و یک شب است.[۱]
شهرزاد روایتکننده قصهها برای شهریار، شاه ایران است. هسته اصلی داستانهای هزارویکشب کتابی فارسی به نام هزارافسانه بوده که امروزه در دست نیست و در سدههای پیش ترجمه عربی آن با اضافات دیگر به زبانهای اروپایی نیز ترجمه شد و در غرب به عنوان بهترین کتاب «ادبیات پارسی» شناخته شدهاست[نیازمند منبع]. از اینرو در سطح جهان شهرزاد را نیز به عنوان فردی پارسی میشناسند و بسیاری از گروهها و انجمنهای فرهنگی اعراب مهاجر در اروپا و آمریکا نام شهرزاد (با تلفظ شَهرَزاد) را برای خود برگزیدهاند.[نیازمند منبع]
شهریار پادشاه ایران و شاهزمان وزیر او به خیانت همسر پادشاه پی میبرند. همسر و معشوقه او به جرم خیانت کشته میشود. شهرباز یا شهریار تصمیم به انتقام میگیرد؛ بنابراین تا ۳ سال هر شب باکرهای را تزویج کرده و صبح به قتل میرساند. وزیر که وظیفه یافتن دختران را دارد به جان میآید ولی کاری از دستش بر نمیآید تا وقتی که شهرزاد دختر وزیر قدم بجلو میگذارد و تصمیم به ازدواج با شاه را میگیرد و هر شب برای شاه قصه میگفته و بقیه داستان را برای شب بعد میگذاشته به مدت ۳ سال این کار را ادامه میدهد و برای شاه سه پسر به دنیا میآورد. اصل کتاب به هندی است که ایرانیان آن را به زبان فارسی باستان ترجمه کردهاند[نیازمند منبع].
از نکات قابل توجه، بودن عناصر مهم قصویت در این کتاب هفت جلدی (ترجمه کامل فارسی و بدون سانسور) است. به عبارتی بهانه روایت و تعلیق یا سوسپانس و عناصر خردتر داستانهای مدرن در این رمان واره دیده میشود. مهمترین خصوصیت داستانی مدرن همان بهانه روایت است. یعنی قصه گفتن بهانه برای زنده ماندن است، زنده ماندن شهرزاد. دنیازاد خواهر شهرزاد قبل از اینکه شهرزاد به همخوابگی با شاه برود از او میخواهد که قصهای بگوید تا خوابش ببرد؛ و شهرزاد مهمترین قصه و بهترین قصهاش را میگوید؛ و گلوی شاه پیش قصههای شهرزاد گیر میکند. از دیگر سو طرح پیچالیلابیرنتی) (تودرتویی یا هزارتویی) هزارویک شب بسیار مثال زدنی است. قصه در دل قصه دیگر؛ و جذاب آنکه در آخر میفهمیم که شهرزاد با هر قصه زهر انتقام را از دل شاه بیرون میکشد تا دست آخر هم شاه را درمان کرده باشد و هم خودش زنده مانده باشد.
شروع داستان هزار و یک شب به نقل از پادشاهی است، با عنوان شهریار (پادشاه) و روایتگر آن شهرزاد (دختر وزیر) است. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد و داستانهای آن را از ریشهٔ ایرانی و برگردانی از «هزارافسان» دانستهاند.[۱]
اینکه داستانهای هزار و یک شب در اصل مشخص و روشن بوده باشند و تعداد آنها دقیقاً هزار و یک بوده باشد چندان واقعی به نظر نمیرسد. اما داستانهای زیادی زیر نام «هزار و یک شب» نوشته شدهاست.
بهگفته علیاصغر حکمت این کتاب پیش از دوره هخامنشی در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر، به فارسی (احتمالاً فارسی باستان) ترجمه شده و در قرن سوم هجری زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شدهاست. اصل پهلوی کتاب ظاهراً از زمانی که به عربی ترجمه شده از میان رفتهاست. او دلیل آنکه کتاب پیش از اسکندر به فارسی درآمده را به مروجالذهب مسعودی (درگذشته به سال ۳۴۶ ه.ق) و الفهرست ابن ندیم (درگذشته به سال ۳۸۵ ه.ق) مراجعه میدهد و سپس با اشاراتی به مشابهت هزار و یک شب با کتاب استر تورات استدلال میکند که هر دو کتاب در یک زمان و پیش از حمله اسکندر نوشته شدهاند و ریشه واحد دارند. نام ایرانی آن هزار افسان است و وقتی به عربی ترجمه شده، نخست الف خرافه و سپس الف لیله خوانده شده، و چنانکه حکمت میگوید در زمان خلفای فاطمی مصر به صورت الف لیلة و لیله (هزار شب و یک شب) درآمدهاست.
کتاب هزار و یک شب به سه نسخه تقسیم میشود:
نسخه هندی که پیش از دوره هخامنشی به زبان سانسکریت نوشته شده،
نسخه ایرانی که ترجمهای از نسخه سانسکریت به فارسی باستان میباشد و
نسخه عربی که در دوران هارون الرشید از زبان پهلوی به عربی ترجمه شده.
میتوان گفت در تمام ترجمهها تعدادی داستان جدید به آن اضافه شدهاست.
بهرام بیضایی از دیگر کسانی که در این زمینه کار کردهاست و در جواب به شرق شناسانی که ریشهٔ هزار و یک شب را به اعراب و یونانیان نسبت میدهند اما از ایرانی بودن آن سخنی به میان نمیآورند، چنین میگوید:
” هزار و یک شب اصلیتی ایرانی دارد چرا که داستان اصلی یا داستان بنیادین آن ایرانی است و آن قصه خود شهرزاد است. ”
داستان های هزار و یک شب شهرزاد قصه گو
داستان اصلی یا به قول بیضایی داستان بنیادین بدین گونه است که:
«دو شاهزاده برادر، به نامهای شهریار (یا شهرباز) و شاه زمان، مورد خیانت زنان خود قرار میگیرند شاه زمان تَرک پادشاهی کرده و راهی دیار برادر میشود و شهریار هم به انتقام خیانت همسرش هر شب دختری را به نکاح درمیآورد و بامداد دستور قتلش را میداد. تا اینکه دیگر دختری در شهر نمیماند و وزیر شهریار که دو دختر به نامهای شهرزاد و دنیازاد داشت و به شدت نگران این قضیه بود به پیشنهاد شهرزاد وی را به عقد پادشاه درمیآورد. شهرزاد همان شب به شهریار میگوید که خواهری دارد که هر شب با قصههای او به خواب میرود و درخواست میکند که همان شب خواهرش را به قصر بیاورند تا برای بار آخر برایش قصه بگوید. دنیازاد میآید و شهرزاد قصه گویی را آغاز میکند، شهریار هم که مسحور این قصه شده بود مهلت میدهد که فردا شب ادامه قصه را بشنود و بنابراین کشتن شهرزاد را موکول به بعد میکند و این قصه گوییها هرشب ادامه پیدا میکند.»[۲]
در سال ۱۲۵۹ هجری قمری، در زمان محمدشاه به دست ملا عبداللطیف طسوجی به فارسی ترجمه شده (این کتاب دارای ارزش تاریخی است، اما در کل یک سوم کتاب اصلی را هم شامل نمیشود) و میرزامحمدعلی سروش اصفهانی اشعاری به فارسی برای داستانهای آن سرودهاست که تا زمان ناصرالدین شاه ادامه داشتهاست.
داستانهای این کتاب دارای محتوای بسیار بوده ازجمله طنز، تعالیم اخلاقی چه بد و چه خوب (بعضی از داستانهای آن تشویق به عیش و نوش و خوشگذرانی مینموده برای همین از این حکایات صرف نظر شدهاست ولی در بعضی حکایات هم تشویق به عدالت و ایثار و جوانمردی نمودهاست)، آداب و سنن ملل مختلف، مشکلات اجتماعی، مسافرت و سیاحت و…
نسخه کنونی فارسی را عبداللطیف طسوجی در زمان محمدشاه و پسرش ناصرالدین شاه به فارسی درآورد و به چاپ سنگی رسید. «هزار و یک شب» نامی است که از زمان ترجمه طسوجی در دوره قاجار در ایران شهرت یافته و نام قدیم آن هزار افسان بودهاست.
چاپ کتاب تا زمان انقلاب اسلامی به همان سیاقی که چاپ کلاله خاور درآمده بود، مشکلی نداشت. بعد از انقلاب هم انتشارات هرمس این کتاب را در سال ۱۳۸۳ منتشر کرد که در ۱۳۸۶ به چاپ دوم رسید.
نخستین ترجمهٔ هزار و یک شب به زبانهای اروپایی در قرن هجدهم میلادی به دست آنتوان گالان به فرانسوی درآمد و در سال ۱۷۰۴ میلادی منتشر شد. سر ریچارد برتون نخستین ترجمه انگلیسی این کتاب را در ۱۸۸۵ عرضه کرد. بورخس همه آثارش را مدیون هزار و یک شب میدانست و تأثیر آن بر بسیاری از نویسندگان معروف جهان ازجمله کسانی چون جیمز جویس انکارناپذیر است.
حکمت برای اصل و نسب هندی کتاب دو دلیل میآورد. یکی از آنها قصههای تودرتو (حکایت در حکایت) است که در ادبیات هند سابقه دارد و ایرانیان نیز به گفته علامه قزوینی با این شیوه آشنایی داشتند. بیضایی با اشاره به اینکه در میان هندیان هیچ نشانی از هزار افسان نماندهاست اما نزد ایرانیان (تا سده هفتم هجری) به دفعات به آن اشاره شدهاست، این کتاب را ایرانی میداند نه هندی و شیوه داستانهای تو در تو را تألیفی ایرانی بر پایهٔ فرهنگ مشترک ایرانی-هندی میداند.[۱]
رضا طاهری مینویسد:در داستان نخستینِ هزارو یک شب، پادشاهی به نام شهریار هر شب با زنی هم بستر میشد و بعد او را میکشت. شهرزاد دختری که از بیزاری پادشاه از زنان آگاه بود با شهریار ازدواج میکند و هر شب برای پادشاه قصهای را روایت میکند. مجموعه این روایتهای شبانه و مدام با هدفمندی و نکات محتوایی که شهرزاد روایت میکند، بیماری شهریار را با قصهدرمانی در بازهٔ زمانی هزار ویک شب درمان میکند.
شرق شناسان عموماً اتفاق نظر دارند که این مجموعه، التقاطی از متون دارای ریشههای بس گوناگون است که در طی چندین قرن، پرداخته شدهاند و کتاب در قرن ۱۳ و ۱۴ میلادی شکلی ثابت به خود گرفتهاست. این که تصور کنیم هزار و یک شب اثر یک نویسنده است، بر جایی نااستوار ایستادهایم. در حقیقت با اثری جمعی سر و کار داریم که نه تنها به مدت چندین قرن فراهم آمدهاست، بلکه نمودار گرایشهایی بس مختلف نیز هست و کلاً چهار دسته داستان در آن تشخیص میتوان داد:
الف) نخست هستهٔ قصههای ایرانی تبار و هم ریشه با داستانهای شاهنامه و هم ارز شاهنامه که به دست فاتحان مسلمان با اسلام انطباق یافتهاند و قدیمترین بخش هزار و یک شباند. خصیصهٔ این قصهها، غنای تخیّلی و وهمناک، و مداخلهٔ دائم جنیان و پریان، و وفور مسخ و حلول و سخنگویی جانوران است. دوز و کلکها و اندیشههای این مجموعه ایرانی ست؛ نام شخصیتهای اصلی (شهریار و شهرزاد و دنیازاد و شاه زمان) ایرانی ست و تقطیع بندی این اثر نیز ایرانی ست. در واقع کتاب زبان پهلوی زبان «هزار افسان» که بین قرون ۲ تا ۴ هجری به عربی ترجمه شد باید پایهٔ اصلی این کتاب بوده باشد. هستهٔ اصلی این کتاب شامل شاه شهریار و حیوانات و پرندگان و اسب آبنوس و فریزاد گلخنده و علی بابا و چهل دزد و غیره متعلق به همین منبع کهن است.
ب) دومین دستهٔ حکایات که بیشتر مغازله آمیزاند، تا وهمناک و در بغداد در دوران خلافت هارون الرشید میگذرند، قصههای عاشقانه با عواقب عدیدهاند. در این داستانها، مناظر زندگی درباری یا شهری، اندک اندک جایگزین صحنههای طلسم و جادو میگردند. داستانهای عشقی به معنای ویژهٔ واژه (قصهٔ علی بن بکار و شمس النهار و نعم و نعمت و غیره) و حکایات کمابیش ظریف مردم پسند برگرفته از وقایع اتفاقیه که مداح آنها را در بازارها نقل میکردهاست. اشعار شهوتانگیز و از طرفی جعفر برمکی، آخرین بازماندهٔ خاندان برمکیان مربوط به همین دستهاند.
پ) برعکس، عنصر شگرف و خارقالعاده، در دورهای از قصههای دریانوردان که مشهورترینشان قصههای سندباد بحری، مربوط به بندر بصره، نقش بستهاست. اعجابانگیزی این قصهها ناشی از به هم آمیختگی تنگاتنگ راست و دروغ است. این قصهها، حماسهٔ نخستین دریانوردان مجهز به قطبنما و شاخص و میل رصد و شمسه و اسطرلاب به کشف مناطق ناشناخته میروند.
ت) شهری و بورژوازی شدن قصهها در چهارمین دسته که در قاهره پرداخته شدهاند و به قصههای کهن مزید گشتهاند، برجستگی بیشتر مییابد. یعنی حکایات مشتمل بر ماجراجوییهای قهرمانان و قصههای هزلآمیز و هجوآلود و صحنههایی از زندگی اعیان خوش ذوق و ظریف و گوشههایی از معاش سوداگران و پیشه وران، تقریباً بهطور کامل، جانشین وهمناکی قصههای کهن میشوند. قصههای جوذر صیاد از جمله قصههای این دوره است. البته در این قصه، چنانکه در قصهٔ علاءالدین نیز، عناصری مراکشی الاصل به چشم میخورد. این قصهها مشحون از عناصر اعجابانگیز و خوارق عادتاند. اما این عنصر اعجابانگیز از عنصر شگفتی زای ایرانیتبار، متمایز است و در آن، پاره خاطراتی از ادبیات تعلیمی مصر باستان و برگرفتههایی از روایات تلمودی، میتوان یافت.[۳]
البته قصههایی هم هستند که در هیچ طبقهای نمیگنجند و تنها قصههایی عامیانهاند. به این نکته نیز باید اشاره کرد که در واقع، چندین چاپ عربی هزار و یک شب وجود دارد که در هند و مصر و سوریه و سرانجام در اروپا به طبع رسیدهاند و روایات مختلف کتاب بهشمار میروند، تا آنجا که بعضی کتب نخستین ترجمه شده در اروپا، قصههایی دارند که در نسخ عربی آن موجود نیست!
در ادبیات معاصر ملل شرق و غرب تأثیرات هزار و یک شب را میتوان پی گرفت. از جمله در ایران نمایشنامه شب هزار و یکم به درون مایه داستان بنیادین هزار و یک شب میپردازد.
در شرق و غرب بسیاری به تحقیق دربارهٔ هزارویک شب پرداختهاند. در ایران هم افرادی به این امر مشغول بوده و هستند.
شروع داستان هزار و یک شب به نقل از پادشاهی است، با عنوان شهریار (پادشاه) و روایتگر آن شهرزاد (دختر وزیر) است. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد و داستانهای آن را از ریشهٔ ایرانی و برگردانی از «هزارافسان» دانستهاند.[۱]
اینکه داستانهای هزار و یک شب در اصل مشخص و روشن بوده باشند و تعداد آنها دقیقاً هزار و یک بوده باشد چندان واقعی به نظر نمیرسد. اما داستانهای زیادی زیر نام «هزار و یک شب» نوشته شدهاست.
بهگفته علیاصغر حکمت این کتاب پیش از دوره هخامنشی در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر، به فارسی (احتمالاً فارسی باستان) ترجمه شده و در قرن سوم هجری زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شدهاست. اصل پهلوی کتاب ظاهراً از زمانی که به عربی ترجمه شده از میان رفتهاست. او دلیل آنکه کتاب پیش از اسکندر به فارسی درآمده را به مروجالذهب مسعودی (درگذشته به سال ۳۴۶ ه.ق) و الفهرست ابن ندیم (درگذشته به سال ۳۸۵ ه.ق) مراجعه میدهد و سپس با اشاراتی به مشابهت هزار و یک شب با کتاب استر تورات استدلال میکند که هر دو کتاب در یک زمان و پیش از حمله اسکندر نوشته شدهاند و ریشه واحد دارند. نام ایرانی آن هزار افسان است و وقتی به عربی ترجمه شده، نخست الف خرافه و سپس الف لیله خوانده شده، و چنانکه حکمت میگوید در زمان خلفای فاطمی مصر به صورت الف لیلة و لیله (هزار شب و یک شب) درآمدهاست.
کتاب هزار و یک شب به سه نسخه تقسیم میشود:
نسخه هندی که پیش از دوره هخامنشی به زبان سانسکریت نوشته شده،
نسخه ایرانی که ترجمهای از نسخه سانسکریت به فارسی باستان میباشد و
نسخه عربی که در دوران هارون الرشید از زبان پهلوی به عربی ترجمه شده.
میتوان گفت در تمام ترجمهها تعدادی داستان جدید به آن اضافه شدهاست.
بهرام بیضایی از دیگر کسانی که در این زمینه کار کردهاست و در جواب به شرق شناسانی که ریشهٔ هزار و یک شب را به اعراب و یونانیان نسبت میدهند اما از ایرانی بودن آن سخنی به میان نمیآورند، چنین میگوید:
” هزار و یک شب اصلیتی ایرانی دارد چرا که داستان اصلی یا داستان بنیادین آن ایرانی است و آن قصه خود شهرزاد است. ”
داستان های هزار و یک شب شهرزاد قصه گو
داستان اصلی یا به قول بیضایی داستان بنیادین بدین گونه است که:
«دو شاهزاده برادر، به نامهای شهریار (یا شهرباز) و شاه زمان، مورد خیانت زنان خود قرار میگیرند شاه زمان تَرک پادشاهی کرده و راهی دیار برادر میشود و شهریار هم به انتقام خیانت همسرش هر شب دختری را به نکاح درمیآورد و بامداد دستور قتلش را میداد. تا اینکه دیگر دختری در شهر نمیماند و وزیر شهریار که دو دختر به نامهای شهرزاد و دنیازاد داشت و به شدت نگران این قضیه بود به پیشنهاد شهرزاد وی را به عقد پادشاه درمیآورد. شهرزاد همان شب به شهریار میگوید که خواهری دارد که هر شب با قصههای او به خواب میرود و درخواست میکند که همان شب خواهرش را به قصر بیاورند تا برای بار آخر برایش قصه بگوید. دنیازاد میآید و شهرزاد قصه گویی را آغاز میکند، شهریار هم که مسحور این قصه شده بود مهلت میدهد که فردا شب ادامه قصه را بشنود و بنابراین کشتن شهرزاد را موکول به بعد میکند و این قصه گوییها هرشب ادامه پیدا میکند.»[۲]
در سال ۱۲۵۹ هجری قمری، در زمان محمدشاه به دست ملا عبداللطیف طسوجی به فارسی ترجمه شده (این کتاب دارای ارزش تاریخی است، اما در کل یک سوم کتاب اصلی را هم شامل نمیشود) و میرزامحمدعلی سروش اصفهانی اشعاری به فارسی برای داستانهای آن سرودهاست که تا زمان ناصرالدین شاه ادامه داشتهاست.
داستانهای این کتاب دارای محتوای بسیار بوده ازجمله طنز، تعالیم اخلاقی چه بد و چه خوب (بعضی از داستانهای آن تشویق به عیش و نوش و خوشگذرانی مینموده برای همین از این حکایات صرف نظر شدهاست ولی در بعضی حکایات هم تشویق به عدالت و ایثار و جوانمردی نمودهاست)، آداب و سنن ملل مختلف، مشکلات اجتماعی، مسافرت و سیاحت و…
نسخه کنونی فارسی را عبداللطیف طسوجی در زمان محمدشاه و پسرش ناصرالدین شاه به فارسی درآورد و به چاپ سنگی رسید. «هزار و یک شب» نامی است که از زمان ترجمه طسوجی در دوره قاجار در ایران شهرت یافته و نام قدیم آن هزار افسان بودهاست.
چاپ کتاب تا زمان انقلاب اسلامی به همان سیاقی که چاپ کلاله خاور درآمده بود، مشکلی نداشت. بعد از انقلاب هم انتشارات هرمس این کتاب را در سال ۱۳۸۳ منتشر کرد که در ۱۳۸۶ به چاپ دوم رسید.
نخستین ترجمهٔ هزار و یک شب به زبانهای اروپایی در قرن هجدهم میلادی به دست آنتوان گالان به فرانسوی درآمد و در سال ۱۷۰۴ میلادی منتشر شد. سر ریچارد برتون نخستین ترجمه انگلیسی این کتاب را در ۱۸۸۵ عرضه کرد. بورخس همه آثارش را مدیون هزار و یک شب میدانست و تأثیر آن بر بسیاری از نویسندگان معروف جهان ازجمله کسانی چون جیمز جویس انکارناپذیر است.
حکمت برای اصل و نسب هندی کتاب دو دلیل میآورد. یکی از آنها قصههای تودرتو (حکایت در حکایت) است که در ادبیات هند سابقه دارد و ایرانیان نیز به گفته علامه قزوینی با این شیوه آشنایی داشتند. بیضایی با اشاره به اینکه در میان هندیان هیچ نشانی از هزار افسان نماندهاست اما نزد ایرانیان (تا سده هفتم هجری) به دفعات به آن اشاره شدهاست، این کتاب را ایرانی میداند نه هندی و شیوه داستانهای تو در تو را تألیفی ایرانی بر پایهٔ فرهنگ مشترک ایرانی-هندی میداند.[۱]
رضا طاهری مینویسد:در داستان نخستینِ هزارو یک شب، پادشاهی به نام شهریار هر شب با زنی هم بستر میشد و بعد او را میکشت. شهرزاد دختری که از بیزاری پادشاه از زنان آگاه بود با شهریار ازدواج میکند و هر شب برای پادشاه قصهای را روایت میکند. مجموعه این روایتهای شبانه و مدام با هدفمندی و نکات محتوایی که شهرزاد روایت میکند، بیماری شهریار را با قصهدرمانی در بازهٔ زمانی هزار ویک شب درمان میکند.
شرق شناسان عموماً اتفاق نظر دارند که این مجموعه، التقاطی از متون دارای ریشههای بس گوناگون است که در طی چندین قرن، پرداخته شدهاند و کتاب در قرن ۱۳ و ۱۴ میلادی شکلی ثابت به خود گرفتهاست. این که تصور کنیم هزار و یک شب اثر یک نویسنده است، بر جایی نااستوار ایستادهایم. در حقیقت با اثری جمعی سر و کار داریم که نه تنها به مدت چندین قرن فراهم آمدهاست، بلکه نمودار گرایشهایی بس مختلف نیز هست و کلاً چهار دسته داستان در آن تشخیص میتوان داد:
الف) نخست هستهٔ قصههای ایرانی تبار و هم ریشه با داستانهای شاهنامه و هم ارز شاهنامه که به دست فاتحان مسلمان با اسلام انطباق یافتهاند و قدیمترین بخش هزار و یک شباند. خصیصهٔ این قصهها، غنای تخیّلی و وهمناک، و مداخلهٔ دائم جنیان و پریان، و وفور مسخ و حلول و سخنگویی جانوران است. دوز و کلکها و اندیشههای این مجموعه ایرانی ست؛ نام شخصیتهای اصلی (شهریار و شهرزاد و دنیازاد و شاه زمان) ایرانی ست و تقطیع بندی این اثر نیز ایرانی ست. در واقع کتاب زبان پهلوی زبان «هزار افسان» که بین قرون ۲ تا ۴ هجری به عربی ترجمه شد باید پایهٔ اصلی این کتاب بوده باشد. هستهٔ اصلی این کتاب شامل شاه شهریار و حیوانات و پرندگان و اسب آبنوس و فریزاد گلخنده و علی بابا و چهل دزد و غیره متعلق به همین منبع کهن است.
ب) دومین دستهٔ حکایات که بیشتر مغازله آمیزاند، تا وهمناک و در بغداد در دوران خلافت هارون الرشید میگذرند، قصههای عاشقانه با عواقب عدیدهاند. در این داستانها، مناظر زندگی درباری یا شهری، اندک اندک جایگزین صحنههای طلسم و جادو میگردند. داستانهای عشقی به معنای ویژهٔ واژه (قصهٔ علی بن بکار و شمس النهار و نعم و نعمت و غیره) و حکایات کمابیش ظریف مردم پسند برگرفته از وقایع اتفاقیه که مداح آنها را در بازارها نقل میکردهاست. اشعار شهوتانگیز و از طرفی جعفر برمکی، آخرین بازماندهٔ خاندان برمکیان مربوط به همین دستهاند.
پ) برعکس، عنصر شگرف و خارقالعاده، در دورهای از قصههای دریانوردان که مشهورترینشان قصههای سندباد بحری، مربوط به بندر بصره، نقش بستهاست. اعجابانگیزی این قصهها ناشی از به هم آمیختگی تنگاتنگ راست و دروغ است. این قصهها، حماسهٔ نخستین دریانوردان مجهز به قطبنما و شاخص و میل رصد و شمسه و اسطرلاب به کشف مناطق ناشناخته میروند.
ت) شهری و بورژوازی شدن قصهها در چهارمین دسته که در قاهره پرداخته شدهاند و به قصههای کهن مزید گشتهاند، برجستگی بیشتر مییابد. یعنی حکایات مشتمل بر ماجراجوییهای قهرمانان و قصههای هزلآمیز و هجوآلود و صحنههایی از زندگی اعیان خوش ذوق و ظریف و گوشههایی از معاش سوداگران و پیشه وران، تقریباً بهطور کامل، جانشین وهمناکی قصههای کهن میشوند. قصههای جوذر صیاد از جمله قصههای این دوره است. البته در این قصه، چنانکه در قصهٔ علاءالدین نیز، عناصری مراکشی الاصل به چشم میخورد. این قصهها مشحون از عناصر اعجابانگیز و خوارق عادتاند. اما این عنصر اعجابانگیز از عنصر شگفتی زای ایرانیتبار، متمایز است و در آن، پاره خاطراتی از ادبیات تعلیمی مصر باستان و برگرفتههایی از روایات تلمودی، میتوان یافت.[۳]
البته قصههایی هم هستند که در هیچ طبقهای نمیگنجند و تنها قصههایی عامیانهاند. به این نکته نیز باید اشاره کرد که در واقع، چندین چاپ عربی هزار و یک شب وجود دارد که در هند و مصر و سوریه و سرانجام در اروپا به طبع رسیدهاند و روایات مختلف کتاب بهشمار میروند، تا آنجا که بعضی کتب نخستین ترجمه شده در اروپا، قصههایی دارند که در نسخ عربی آن موجود نیست!
در ادبیات معاصر ملل شرق و غرب تأثیرات هزار و یک شب را میتوان پی گرفت. از جمله در ایران نمایشنامه شب هزار و یکم به درون مایه داستان بنیادین هزار و یک شب میپردازد.
در شرق و غرب بسیاری به تحقیق دربارهٔ هزارویک شب پرداختهاند. در ایران هم افرادی به این امر مشغول بوده و هستند.
شروع داستان هزار و یک شب به نقل از پادشاهی است، با عنوان شهریار (پادشاه) و روایتگر آن شهرزاد (دختر وزیر) است. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد و داستانهای آن را از ریشهٔ ایرانی و برگردانی از «هزارافسان» دانستهاند.[۱]
اینکه داستانهای هزار و یک شب در اصل مشخص و روشن بوده باشند و تعداد آنها دقیقاً هزار و یک بوده باشد چندان واقعی به نظر نمیرسد. اما داستانهای زیادی زیر نام «هزار و یک شب» نوشته شدهاست.
بهگفته علیاصغر حکمت این کتاب پیش از دوره هخامنشی در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر، به فارسی (احتمالاً فارسی باستان) ترجمه شده و در قرن سوم هجری زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شدهاست. اصل پهلوی کتاب ظاهراً از زمانی که به عربی ترجمه شده از میان رفتهاست. او دلیل آنکه کتاب پیش از اسکندر به فارسی درآمده را به مروجالذهب مسعودی (درگذشته به سال ۳۴۶ ه.ق) و الفهرست ابن ندیم (درگذشته به سال ۳۸۵ ه.ق) مراجعه میدهد و سپس با اشاراتی به مشابهت هزار و یک شب با کتاب استر تورات استدلال میکند که هر دو کتاب در یک زمان و پیش از حمله اسکندر نوشته شدهاند و ریشه واحد دارند. نام ایرانی آن هزار افسان است و وقتی به عربی ترجمه شده، نخست الف خرافه و سپس الف لیله خوانده شده، و چنانکه حکمت میگوید در زمان خلفای فاطمی مصر به صورت الف لیلة و لیله (هزار شب و یک شب) درآمدهاست.
کتاب هزار و یک شب به سه نسخه تقسیم میشود:
نسخه هندی که پیش از دوره هخامنشی به زبان سانسکریت نوشته شده،
نسخه ایرانی که ترجمهای از نسخه سانسکریت به فارسی باستان میباشد و
نسخه عربی که در دوران هارون الرشید از زبان پهلوی به عربی ترجمه شده.
میتوان گفت در تمام ترجمهها تعدادی داستان جدید به آن اضافه شدهاست.
بهرام بیضایی از دیگر کسانی که در این زمینه کار کردهاست و در جواب به شرق شناسانی که ریشهٔ هزار و یک شب را به اعراب و یونانیان نسبت میدهند اما از ایرانی بودن آن سخنی به میان نمیآورند، چنین میگوید:
” هزار و یک شب اصلیتی ایرانی دارد چرا که داستان اصلی یا داستان بنیادین آن ایرانی است و آن قصه خود شهرزاد است. ”
داستان های هزار و یک شب شهرزاد قصه گو
داستان اصلی یا به قول بیضایی داستان بنیادین بدین گونه است که:
«دو شاهزاده برادر، به نامهای شهریار (یا شهرباز) و شاه زمان، مورد خیانت زنان خود قرار میگیرند شاه زمان تَرک پادشاهی کرده و راهی دیار برادر میشود و شهریار هم به انتقام خیانت همسرش هر شب دختری را به نکاح درمیآورد و بامداد دستور قتلش را میداد. تا اینکه دیگر دختری در شهر نمیماند و وزیر شهریار که دو دختر به نامهای شهرزاد و دنیازاد داشت و به شدت نگران این قضیه بود به پیشنهاد شهرزاد وی را به عقد پادشاه درمیآورد. شهرزاد همان شب به شهریار میگوید که خواهری دارد که هر شب با قصههای او به خواب میرود و درخواست میکند که همان شب خواهرش را به قصر بیاورند تا برای بار آخر برایش قصه بگوید. دنیازاد میآید و شهرزاد قصه گویی را آغاز میکند، شهریار هم که مسحور این قصه شده بود مهلت میدهد که فردا شب ادامه قصه را بشنود و بنابراین کشتن شهرزاد را موکول به بعد میکند و این قصه گوییها هرشب ادامه پیدا میکند.»[۲]
در سال ۱۲۵۹ هجری قمری، در زمان محمدشاه به دست ملا عبداللطیف طسوجی به فارسی ترجمه شده (این کتاب دارای ارزش تاریخی است، اما در کل یک سوم کتاب اصلی را هم شامل نمیشود) و میرزامحمدعلی سروش اصفهانی اشعاری به فارسی برای داستانهای آن سرودهاست که تا زمان ناصرالدین شاه ادامه داشتهاست.
داستانهای این کتاب دارای محتوای بسیار بوده ازجمله طنز، تعالیم اخلاقی چه بد و چه خوب (بعضی از داستانهای آن تشویق به عیش و نوش و خوشگذرانی مینموده برای همین از این حکایات صرف نظر شدهاست ولی در بعضی حکایات هم تشویق به عدالت و ایثار و جوانمردی نمودهاست)، آداب و سنن ملل مختلف، مشکلات اجتماعی، مسافرت و سیاحت و…
نسخه کنونی فارسی را عبداللطیف طسوجی در زمان محمدشاه و پسرش ناصرالدین شاه به فارسی درآورد و به چاپ سنگی رسید. «هزار و یک شب» نامی است که از زمان ترجمه طسوجی در دوره قاجار در ایران شهرت یافته و نام قدیم آن هزار افسان بودهاست.
چاپ کتاب تا زمان انقلاب اسلامی به همان سیاقی که چاپ کلاله خاور درآمده بود، مشکلی نداشت. بعد از انقلاب هم انتشارات هرمس این کتاب را در سال ۱۳۸۳ منتشر کرد که در ۱۳۸۶ به چاپ دوم رسید.
نخستین ترجمهٔ هزار و یک شب به زبانهای اروپایی در قرن هجدهم میلادی به دست آنتوان گالان به فرانسوی درآمد و در سال ۱۷۰۴ میلادی منتشر شد. سر ریچارد برتون نخستین ترجمه انگلیسی این کتاب را در ۱۸۸۵ عرضه کرد. بورخس همه آثارش را مدیون هزار و یک شب میدانست و تأثیر آن بر بسیاری از نویسندگان معروف جهان ازجمله کسانی چون جیمز جویس انکارناپذیر است.
حکمت برای اصل و نسب هندی کتاب دو دلیل میآورد. یکی از آنها قصههای تودرتو (حکایت در حکایت) است که در ادبیات هند سابقه دارد و ایرانیان نیز به گفته علامه قزوینی با این شیوه آشنایی داشتند. بیضایی با اشاره به اینکه در میان هندیان هیچ نشانی از هزار افسان نماندهاست اما نزد ایرانیان (تا سده هفتم هجری) به دفعات به آن اشاره شدهاست، این کتاب را ایرانی میداند نه هندی و شیوه داستانهای تو در تو را تألیفی ایرانی بر پایهٔ فرهنگ مشترک ایرانی-هندی میداند.[۱]
رضا طاهری مینویسد:در داستان نخستینِ هزارو یک شب، پادشاهی به نام شهریار هر شب با زنی هم بستر میشد و بعد او را میکشت. شهرزاد دختری که از بیزاری پادشاه از زنان آگاه بود با شهریار ازدواج میکند و هر شب برای پادشاه قصهای را روایت میکند. مجموعه این روایتهای شبانه و مدام با هدفمندی و نکات محتوایی که شهرزاد روایت میکند، بیماری شهریار را با قصهدرمانی در بازهٔ زمانی هزار ویک شب درمان میکند.
شرق شناسان عموماً اتفاق نظر دارند که این مجموعه، التقاطی از متون دارای ریشههای بس گوناگون است که در طی چندین قرن، پرداخته شدهاند و کتاب در قرن ۱۳ و ۱۴ میلادی شکلی ثابت به خود گرفتهاست. این که تصور کنیم هزار و یک شب اثر یک نویسنده است، بر جایی نااستوار ایستادهایم. در حقیقت با اثری جمعی سر و کار داریم که نه تنها به مدت چندین قرن فراهم آمدهاست، بلکه نمودار گرایشهایی بس مختلف نیز هست و کلاً چهار دسته داستان در آن تشخیص میتوان داد:
الف) نخست هستهٔ قصههای ایرانی تبار و هم ریشه با داستانهای شاهنامه و هم ارز شاهنامه که به دست فاتحان مسلمان با اسلام انطباق یافتهاند و قدیمترین بخش هزار و یک شباند. خصیصهٔ این قصهها، غنای تخیّلی و وهمناک، و مداخلهٔ دائم جنیان و پریان، و وفور مسخ و حلول و سخنگویی جانوران است. دوز و کلکها و اندیشههای این مجموعه ایرانی ست؛ نام شخصیتهای اصلی (شهریار و شهرزاد و دنیازاد و شاه زمان) ایرانی ست و تقطیع بندی این اثر نیز ایرانی ست. در واقع کتاب زبان پهلوی زبان «هزار افسان» که بین قرون ۲ تا ۴ هجری به عربی ترجمه شد باید پایهٔ اصلی این کتاب بوده باشد. هستهٔ اصلی این کتاب شامل شاه شهریار و حیوانات و پرندگان و اسب آبنوس و فریزاد گلخنده و علی بابا و چهل دزد و غیره متعلق به همین منبع کهن است.
ب) دومین دستهٔ حکایات که بیشتر مغازله آمیزاند، تا وهمناک و در بغداد در دوران خلافت هارون الرشید میگذرند، قصههای عاشقانه با عواقب عدیدهاند. در این داستانها، مناظر زندگی درباری یا شهری، اندک اندک جایگزین صحنههای طلسم و جادو میگردند. داستانهای عشقی به معنای ویژهٔ واژه (قصهٔ علی بن بکار و شمس النهار و نعم و نعمت و غیره) و حکایات کمابیش ظریف مردم پسند برگرفته از وقایع اتفاقیه که مداح آنها را در بازارها نقل میکردهاست. اشعار شهوتانگیز و از طرفی جعفر برمکی، آخرین بازماندهٔ خاندان برمکیان مربوط به همین دستهاند.
پ) برعکس، عنصر شگرف و خارقالعاده، در دورهای از قصههای دریانوردان که مشهورترینشان قصههای سندباد بحری، مربوط به بندر بصره، نقش بستهاست. اعجابانگیزی این قصهها ناشی از به هم آمیختگی تنگاتنگ راست و دروغ است. این قصهها، حماسهٔ نخستین دریانوردان مجهز به قطبنما و شاخص و میل رصد و شمسه و اسطرلاب به کشف مناطق ناشناخته میروند.
ت) شهری و بورژوازی شدن قصهها در چهارمین دسته که در قاهره پرداخته شدهاند و به قصههای کهن مزید گشتهاند، برجستگی بیشتر مییابد. یعنی حکایات مشتمل بر ماجراجوییهای قهرمانان و قصههای هزلآمیز و هجوآلود و صحنههایی از زندگی اعیان خوش ذوق و ظریف و گوشههایی از معاش سوداگران و پیشه وران، تقریباً بهطور کامل، جانشین وهمناکی قصههای کهن میشوند. قصههای جوذر صیاد از جمله قصههای این دوره است. البته در این قصه، چنانکه در قصهٔ علاءالدین نیز، عناصری مراکشی الاصل به چشم میخورد. این قصهها مشحون از عناصر اعجابانگیز و خوارق عادتاند. اما این عنصر اعجابانگیز از عنصر شگفتی زای ایرانیتبار، متمایز است و در آن، پاره خاطراتی از ادبیات تعلیمی مصر باستان و برگرفتههایی از روایات تلمودی، میتوان یافت.[۳]
البته قصههایی هم هستند که در هیچ طبقهای نمیگنجند و تنها قصههایی عامیانهاند. به این نکته نیز باید اشاره کرد که در واقع، چندین چاپ عربی هزار و یک شب وجود دارد که در هند و مصر و سوریه و سرانجام در اروپا به طبع رسیدهاند و روایات مختلف کتاب بهشمار میروند، تا آنجا که بعضی کتب نخستین ترجمه شده در اروپا، قصههایی دارند که در نسخ عربی آن موجود نیست!
در ادبیات معاصر ملل شرق و غرب تأثیرات هزار و یک شب را میتوان پی گرفت. از جمله در ایران نمایشنامه شب هزار و یکم به درون مایه داستان بنیادین هزار و یک شب میپردازد.
در شرق و غرب بسیاری به تحقیق دربارهٔ هزارویک شب پرداختهاند. در ایران هم افرادی به این امر مشغول بوده و هستند.
برای دانلود قانونی کتاب هزار و یک شب، قسمت اول: قصهگو شدن شهرزاد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان دانلود کنید.
برای دانلود قانونی کتاب هزار و یک شب، قسمت اول: قصهگو شدن شهرزاد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان دانلود کنید.
کتاب هزار و یک شب، قسمت اول: قصهگو شدن شهرزاد، دربارۀ تلاش دختر وزیر، شهرزاد، است که برای زنده ماندن شروع به گفتن داستانهایی پیوسته میکند و هر داستان درمانی برای روح زخم خورده پادشاه میشود. این کتاب توسط جلال نوع پرست بازنویسی شده است.
داستانهای این مجموعه در طول تاریخ و توسط افراد مختلف گردآوری شده است. داستانهای این میکروکتاب بخشی از هویت جمعی ما به شمار میرود و به شرح قصهها و افسانههایی میپردازد که گذشتگان ما دربارهی اسطوره و جهانی که در آن زندگی میکردند، ساختهاند. اصل کتاب به زبان فارسی پهلوی بوده که بعد از ترجمه آن به عربی، متاسفانه نسخه اصلی از بین میرود. اما نکتهای که در پس این هزار و یک شب است، میتواند حکایت امروز هر کدام از ما باشد.
عبداللطیف طسوجی، نویسنده، مترجم و از فاضلهای دوره فتحعلی شاه بود. علم ادبی او در زمان خودش به قدری بوده که لغتنامه برهان قاطع را اصلاح کرد. در سال ۱۲۵۹ به دستور شاهزاده بهمن میرزا ترجمه هزار و یک شب از عربی به فارسی را شروع میکند. محمدعلیخان اصفهانی، متخلص به سروش، هم او را در این راه و در تبدیل اشعار عربی به فارسی همراهی کرد. سرانجام در سال ۱۲۶۱ برای اولین بار در چاپخانه سنگی تبریز هزار و یک شب چاپ میشود و تا به امروز هم از همان نسخه طسوجی استفاده میشود.
داستان های هزار و یک شب شهرزاد قصه گو
در بخشی از میکروکتاب هزار و یک شب، قسمت اول: قصهگو شدن شهرزاد (One Thousand and One Nights) میخوانید:
ای پادشاه خوش اقبال، شنیدهام بازرگانی سرد و گرم روزگار دیده و تلخ و شیرین روزگار چشیده، به شهرهای دور و دریاهای پر شور سفر میکرد؛ در سفری دراز که از گرما خسته و ملول شد به سایه درختی پناه برد تا دمی استراحت کند. کمی که نفسش تازه شد، قرصه نانی و چند دانه خرما از خورجینی که به همراهش بود، بیرون آورد و خورد و هستهی خرما را بر زمین انداخت. در همان لحظه دیوی با شمشیری کشیده بر وی ظاهر شد و گفت زمانی که هستهی خرما را بر زمین انداختی بر سینهی فرزند من فرود آمد و در دم او را کشت. اکنون باید جان تو را به قصاص بگیرم.
بازرگان گفت: ای جوانمرد دیوان، من ثروتی بیحساب و چند پسر دارم؛ اکنون که قصد جان مرا کردهای، به من فرصت بده که به خانه بازگردم و اموالم را برای فرزندانم تقسیم کنم و وصیتهای خویش را به خویشاوندانم بسپارم؛ سال بعد نزد تو خواهم آمد. دیو خواهش او را پذیرفت. بازرگان به خانه بازگشت. ثروت خود را میان فرزندانش تقسیم کرد و ماجرای دیو را برای آنها باز گفت. یک سال مقرر سپری شد و به همان بیابان بازگشت؛ پای همان درخت نشست و به حال خود گریست. در همین حال پیری پیدا شد که غزالی در زنجیر با خود همراه داشت. به بازرگان سلام داد و پرسید: تو کیستی و تنها در محل اقامت دیوان چه میکنی؟ بازرگان تمام ماجرا را برای پیرمرد تعریف کرد. پیرمرد حیرت زده به حال او افسوس خورد و گفت: از این خطر رها نخواهی شد. سپس در کنار بازرگان نشست و گفت: از این جا بر نخواهم خواست تا ببینم سرانجام کار تو چه خواهد شد؟!
بازرگان دوباره در حال خود فرو رفت و به گریستن مشغول شد. کمی بعد پیر دیگری با دو سگ سیاه سر رسید و سلام داد و پرسید که: در این محل چرا نشستهاید و در سرزمین دیوان به چه چیزی دل بستهاید؟ آنها ماجرا را تعریف کردند. هنوز پیر دیگر در کنار آنها ننشته بود که پیرمرد قاطر سواری به آنها رسید. سلام کرد و دلیل بودن آنها را در جایگاه دیوها پرسید. آنها هم ماجرا را باز گفتند. ناگهان گَردی از زمین برخاست. دیو با تیغ آخته پدیدار شد و دست بازرگان را گرفت. خواست که او را بکشد. بازرگان گریان بود و هر سه پیرمرد نیز به حال او میگریستند. پیرمرد اول که غزال در زنجیر خود داشت برخاست و بر دست دیو بوسه زد و گفت: ای امیر دیوان، مرا با این غزال داستان عجیبی هست. آن را برایت تعریف میکنم اگر از آن خوشت آمد از یک سوم خون این مرد گذشت کن. دیو گفت: تعریف کن.
میکروکتاب چیست؟
درباره کتاب
درباره نویسنده
مقدمه
فصل اول: قصهگو شدن شهرزاد
حکایت شهریار و برادرش شاهزمان
فصل دوم: حکایت دهقان و خرش
فصل سوم: شهرزاد در شب نخستین
حکایت بازرگان و دیو
فصل چهارم: داستان پیر اول
حکایت پیر و غزال
فصل پنجم: حکایت پیر دوم
حکایت صاحب و دو سگش
فصل ششم: داستان پیر سوم
حکایت پیر و قاطر
پیشنهاد میکروکتاب بعدی
پایان
برای دانلود کتاب هزار و یک شب، قسمت اول: قصهگو شدن شهرزاد و دسترسی قانونی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.
کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله، و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم می کند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتابها و کتابخانه خود دسترسی دارید و میتوانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقهها از داستان، رمان و شعر تا روانشناسی، تاریخی، علمی، موفقیت و… کتابهایی پیدا می شود. همچنین در کتابراه هزاران کتاب رایگان نیز قابل دانلود است. اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است.
دانلود آهنگ،دانلود آهنگ شاد،دانلود آهنگ فیلم و سریال،دانلود آهنگ تولد،دانلود کتاب و رمان،آموزش،فرکانس شبکه و ماهواره،کتاب رستاخیز مردگان،گرو تالر داینامیک
داستان و رمان / کتاب
داستان هزار و یک شب به نقل از شهریار پادشاه ایرانی می باشد که راوی آن شهرزاد دختر وزیر می باشد. بیشتر اتفاقات و ماجراهای این کتاب در ایران و بغداد می گذرد و بسیاری این کتاب را برگرفته از هزار افسان دانسته اند.
شخصیت های اصلی این کتاب علاالدین ، شهرزاد قصه گو و شهریار که این دو به همراه هم قهرمان های اصلی این کتاب هستند.این کتاب تا کنون به زبان های مختلفی ترجمه و فیلم هایی نیز از این کتاب ساخته شده است.
داستان های هزار و یک شب شهرزاد قصه گو
دانلود کتاب هزار و یک شب (جلد ۱ تا ۶) [ رایگان ]
دانلود نسخه صوتی جلد یک [ رایگان ]
دانلود نسخه صوتی جلد دو [ رایگان ]
مطالب مرتبط:
All Rights Reserved © 2015 – 2019
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به پونل و کپی برداری از مطالب سایت فقط با ذکر منبع و درج آدرس سایت مجاز می باشد.
ط
نویسنده: نجیب محفوظ
مترجم: عبدالرضا هوشنگمهدوی
انتشارات مروارید
داستان های هزار و یک شب شهرزاد قصه گو
در حال حاضر این کتاب از طاقچه قابل دریافت نیست
نَجیب مَحفوظ عبدالعزیز ابراهیم احمد الباشا(۱۹۱۱-۲۰۰۶)، نویسنده و نمایشنامهنویس مصری و برنده جایزه نوبل ادبیات است.
سلطان شهریار که طی هزار و یک شب از شنیدن قصههای شهرزاد لذت برده بود، تصمیم میگیرد او را به همسری برگزیند.
اهالی شهر بزرگ – بیشک قاهره – با شادمانی این تحول بزرگ را که به کشتن دختران بیگناه باکره پایان میداد جشن میگیرند، ولی غافل از آنند که از آن پس در زندگی روزمره خود شاهد رویدادهای عجیب و حیرتانگیزی نظیر قصههای شهرزاد خواهند بود.
نجیب محفوظ که حدود پنجاه داستان و مجموعه داستان کوتاه منتشر ساخته، در این کتاب با قدرت داستانسرایی خود دنباله کتاب «هزار و یک شب» را در یک سلسله رویدادهای سرگیجهآور که در آنها مرز میان رؤیا و واقعیت، دیوانگی و عقل، نیکی و بدی زایل شده بود، ادامه دهد.
گرافیک برنامه برنده جایزه گرافیگ برتر جشنواره برنامه نویسان جوان و اثر newfolder24 است.
?تفاوتهای این برنامه با هزار و یک شب رایگان ما?هزار و یک شب رایگان شامل ۳۷۸ شب بصورت خلاصه، به زبانکهن و ۴۰۰ صفحه است.اما این هزار و یک شب ۱۱۲ شب است که بهزبان روان با تمامی جزییات و زوایایداستان است. این برنامه فشرده شده ۸ جلد و بیش از ۲۰۰۰ صفحه میباشد. لذا ممکن که است در نگاه اول تعداد شبها کمتر بهنظر برسد. اما این هزار و یک شب از لحاظ محتوا بسیار قطورتر و جامع تر از هزار و یکشب کهن میباشد. شما ممکن است یک قصه از هزار و یک شب رایگان را کمتر از ۵ دقیقه تمامکنید در صورتیکه در این هزارو یکشب اینگونه نمی باشد. همچنین از لحاظ کیفیت داستانها ، بهزبان روان بودن، مصور بودن و کیفیت طراحی برنامه و حجم محتوا باهم متفاوت هستند. این برنامه بهدلیل درخواست دوستانی ساخته شد که در درک و ادراک هزارو یک شب کهن مشکل داشتند. همانطورکه گفته شد گرافیک بکار برده شده در این برنامه برنده گرافیک برتر مسابقه برنامه نویسی می باشد.نکته دیگر اینکه گفته می شود هزار و یک شب دقیقا هزار ویک شب باشد زیاد درست به نظر نمی رسد
همانطور که می دانید داستان، ابزار ارزشمندي است که نقش بسيار مهمي در تکوين شخصيت افراد ايفا مي کند.
داستان های هزار و یک شب شهرزاد قصه گو
کلید واژه: کتاب هزار و یک شب#شهرزاد قصه گو#۱۰۰۱شب
Thanks for telling us about the problem.
Be the first to ask a question about هزار و یک شب
Welcome back. Just a moment while we sign you in to your Goodreads account.
ورود | عضویت
جذاب ترین قصه ی هزارویک شب داستان قصه گوی این افسانه هاست شهرزادِ قصه گو هزارشب هزار افسانه می بافد تا در هزارویکمین شب, هزاره ی صلح تولد یابد و پادشاهِ دل چرکین و زن ستیز و خونریز دیو خشم را از قلبش برماند و هزاره ی صلح و عشق از دنیای افسانه و خیال بر زمین خاکی زاده شود
جذابترین قصهی هزارویک شب داستان قصهگوی این افسانههاست. شهرزادِ قصهگو هزارشب هزار افسانه میبافد تا در هزارویکمین شب، هزارهی صلح تولد یابد و پادشاهِ دلچرکین و زنستیز و خونریز دیو خشم را از قلبش برماند و هزارهی صلح و عشق از دنیای افسانه و خیال بر زمین خاکی زاده شود.
صلح و عشقی که شهرزاد اندیشمند و هنرمند بذرش را از جنس قصه در قلب پادشاه کاشته و یکهزاره هر شب از آن پاسداری و با آب دانش و ادب آبیاریش کرده تا سرانجام در هزارهای نو به بار مینشیند و صلح و آزادی را نهتنها برای باغبان قصهگوی خود، شهرزاد، بلکه برای تمام زنان کشورش به ارمغان میآورد.
هزارویک شب پیروزی عشق است بر نفرت.
داستان های هزار و یک شب شهرزاد قصه گو
● قصهی شهرباز
هزارویک شب با حکایت شهرباز پادشاه و برادرش آغاز میشود و پیشزمینههای زنکُشی پادشاه را بر خواننده میگشاید.
خلاصهی داستان چنین است: پادشاهی از ملوک آل ساسان سلطان هند و چین بود. وی دو پسر به نامهای شهرباز و شاهزمان دارد. شهرباز پادشاه جهان میشود و برادر کوچکتر شاهزمان، پادشاه سمرقند. پس از بیست سال که شاهزمان به دیدار شهرباز میرود، فراموش میکند که هدیهی برادر را با خود بردارد. پس به خانه بازمیگردد، اما خاتونش را با غلامی زنگی همآغوش میبیند. آن دو را میکشد و به سوی برادر میرود. اما در خانهی برادر نیز روزی شاهد همبستری خاتون برادرش با غلامی میشود. جریان را با برادر در میان میگذارد و هر دو میاندیشند که هیچ کدامشان شایستهی شهریاری نیستند و سر به بیابان میگذارند.
در سفر عفریتی میبینند که ماهرویی را در شب عروسی از کنار دامادش ربوده. آن دو با ماهرو همبستر میشوند. سپس ماهرو پانصدوهفتاد انگشتری را که بهواسطهی همآغوشی با مردان بدست آورده به آنان نشان میدهد و از آنان نیز انگشتری میطلبد.
ملکزادگان میاندیشند که قصهی عفریت از سرگذشت آنان عجیبتر و غمانگیزتر است. پس به شهر خویش بازمیگردند. شاهزمان گوشهی عزلت میگزیند. اما شهرباز خاتون و کنیزان و غلامان را طعمهی سگان میکند و از آن پس هر شب باکرهای را به زنی میگیرد و بامداد عروسش را میکشد. مردم دخترانشان را برداشته و فرار میکنند، این ماجرا اما سهسال به درازا میانجامد تا آنکه وزیرش دیگر دختری برای پادشاه نمییابد.
● شهرزاد قصهگو
شهرزاد دختر وزیر به پدرش پیشنهاد میکند که وی را به همسری پادشاه درآورد تا یا بلا از دختران مردم بگرداند و یا کشته شود.
پدر با حکایت قصهای دخترش را از این تصمیم برحذر میدارد. شهرزاد اما تصمیم خودش را گرفته است و در این عزم از خواهر کوچکترش دنیازاد کمک میجوید. بدینگونه که دنیازاد پس از کامگیری پادشاه از شهرزاد، از وی حدیثی تمنّا کند و شهرزاد با این بهانه که برای دنیازاد قصه میگوید، پادشاه را اسیر افسانههای نیمهتمام شبانهاش سازد.
برنامهی شهرزاد با موفقیت بهپیش میرود و شاه پا به دنیای تازه ای می گذارد با رنگهایی رؤیایی به لطافت خیال و گسترهای بیپایان و چند لایه و تودرتو که قصههای گوناگون را به هم پیوند میدهد و زمین و زمان را بههم میبافد. به آرزوهای کهن انسانی راه مییابد. جهانی بدون قانونهای زمینی و قید و بند، پدیدههای عجیب و غریب، با شادیها و دردهای دور یا آشنا. جهانی که حیواناتش سخن میگویند، گدایانش روزی پادشاه بودهاند، انسانیهایی که در اجسام دیگری جادو شدهاند و دخترکانی که با آب و خواندن ورد انسانها را به شکل حیوانات درمیآورند. جهانی ذهنی پر از افسون و جادو و در عین حال بازتابی از جهان واقعی.
● وصال عاشقان
اما مهمترین موضوع قصههای هزارویک شب عشق است. عشق دوسویه از سوی زن و مرد بدون هیچگونه مرز و تابو و قانونهای نوشته یا نانوشتهی جوامع بشری. از عشق خواهر و برادر به یکدیگر گرفته تا عشق زنان شوهردار به مردان جوانی که برای رسیدن به معشوق به هر ماجراجویی و جانفشانی دست مییازند. عشقی که دیوارها، بند و قفسهای ذهن انسانی را درمینورد و تنها به یک هدف میاندیشد: وصال دو عاشق. وصالی که یا در زمان زندگی شخصیتهای قصه تحقق مییابد و یا در گور و دخمهای که استخوانهای دو عاشق بر یکدیگر خسبیدهاند.
زنان نیز همانند مردان در عاشقی فاعلاند. گاه خود از مرد دلخواهشان خواستگاری میکنند و گاه به بهانههای عجیب و غریب خواستگاران را رد میکنند.
● نقش زنان در هزارویک شب
همانگونه که در شاهنامه شاهد جنگاوران زنی چون گردآفرید و گردیه هستیم، در هزارویک شب نیز جنگاوران زنی چون فاتن داریم.
البته این به این معنی نیست که افسانههای هزارویک شب از زنستیزی بری هستند، چرا که این افسانهها بازتاب فرهنگ مشرقزمین باستان است و بنابراین طبیعی است که در این قصهها شاه برای فرزند پسرش شادمانی کند و کلا پسران نقشهای مهمتر و برجستهتری در داستان داشته باشند تا دختران. برخی قصهها آشکارا زنستیز هستند، از جمله “حکایت شبان و فرشته”. همچنین خرید و فروش و دزدیدن زنان در بسیاری از افسانهها دیده میشود.
● پند و اندرز از زبان حیوانات
در هزارویک شب حکایات تمثیلی آموزندهای نیز هست که بسیاری از آن ها از زبان حیوانات بیان میشوند. برای نمونه قصهی “خارپشت و قمری” اشاره به مردمی دارد که با مکر مذهب را وسیلهی کسب خود قرار میدهند و حماقت کسانی که به مکر چنین شارلاتانهایی دل میبندند.(ن.ک. ص۱۳۶، جلد۲)
● افسانههای تودرتو
سبک تودرتوی قصهها از همان نخستین داستان آغاز میشود. چه داستانی که ماهرو برای ملکزادگان حکایت میکند و چه آنگاه که پدر شهرزاد که خود وزیر کشور است و پادشاه را خوب میشناسد و بر جان دخترش بیم دارد، برای آنکه او را از تصمیم به ازدواج برحذر دارد، به جای پند و اندرز قصهای برای دخترش حکایت میکند و سرنوشت دختر را با سرنوشت شخصیتی در آن قصه مقایسه میکند. گاه چنان داستانهای گوناگونی در یک داستان در هم تنیده می شوند که رشتهی افسانهی نخست از ذهن خواننده در میرود، همچنانکه قصهی خود شهرزاد پس از هزارویک شب پایانبخش نخستین داستان کتاب است.
● شهرزاد تاریخی
از آنجا که داستانهای هزارویک شب یکدست نیستند و در زمان مشخصی پدید نیامدهاند، پس نباید شهرزاد قصهگو واقعیت تاریخی داشته باشد. هرچند که در کتابهای تاریخی از شیرین همسر خسروپرویز، همای چهرزاد دختر و نیز همسر بهمن و یا استر یهودی، مادر بهمن به عنوان افسانهسرایان هزارویکشب سخن رفته است.
نویسنده نوشین شاهرخی
هزارویکشب، ترجمه ی عبداللطیف طسوجی، انتشارات آرش، استکهلم
مصاحبه با میلاد بیک خواننده
مصاحبه با محسن اورنگ
مصاحبه با سید رضا اورنگ
مصاحبه جنجالی با رضا ایرانمنش
دریافت وام بانکی در کمتر از یک هفته، ممکن شد
قطار وسیله ای ارزان با امکانات فراوان
چرم حسن زاده دلیر
خرید راکت تنیس
پیشنهادهایی برای ثبت زیباترین عکسهای نوزادان
یک قاچ استانبول لذیذ با سس تابستان
جهت مشاوره رایگان درباره تبلیغات، با ما تماس بگیرید:
۰۲۱ – ۲۳۰ ۴۴ ۳۳۳
داستان های هزار و یک شب شهرزاد قصه گو
آفتاب وبسایت مرجع فارسی زبانان سراسر دنیا، از سال ۱۳۸۰ تا کنون است
+۹۸ ۲۱ ۲۳۰ ۴۴ ۳۳۳
تلگرام آفتاب
اینستاگرام آفتاب
+۹۸ ۲۱ ۲۳۰ ۴۴ ۱۰۳
ایران، تهران، میدان نوبنیاد ، کوهستان سوم ، پلاک ۳
بیهیچ تردیدی، داستانهای هزار و یکشب، معروفترین مجموعه داستانی است که عناصر مختلف تمدنهای ملل جهانِ پهناور مشرق زمین را در خود جای داده است. در هزار و یک شب، جغرافیای وسیعی از نشانههایی از افسانههای هندی، ایرانی، عربی، یهودی و مصری را میبینیم. باتوجه به همین جغرافیای وسیع نشانهای و گستردگی، با تحقیقاتی که به انجام رسیدهاست، میتوان با اطمینان نسبی اظهار نظر کرد که آبشخور نخستین پایة افسانههای هزار و یکشب، همان کتاب ایرانی «هزار افسان» بوده است که بسیاری حکایتهای آن از منابع هندی است و در قرن سوم هجری از زبان پهلوی به عربی درآمد. و بعدها به «الف لیلة و لیل» شهره شد. جناب «عبداللطیف طسوجی»، در اواخر سلطنت محمد شاه و آغاز سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، کتاب را از عربی به فارسی ترجمه کرد و «سروش اصفهانی»، نمونههای شعر فارسی را از دیوان شاعران بزرگ انتخاب کرد و به متن افزود. این ترجمه شامل 251 حکایت و همین متنی است که امروزه در دسترس ماست.
قرنها بعد، ترجمة کتاب به زبان فرانسوی که نخستین بار توسط «گالان» صورت گرفت، زمینة آشنایی اروپائیان را با این کتاب فراهم آورد و آن را در مرکز توجه پژوهشگران قرار داد. پژوهشهای بسیاری، در فاصلة سالهای 1885-1810 دربارة منشأ کتاب و راویان آن، در اروپا انجام شد و بعدها، ساختار ویژه و منحصر به فرد روایتهای هزار و یکشب، توجه خاص روایتشناسان فرمالیست روسی و ساختارگرایان مکتب فرانسه را برانگیخت. «تفسیرهای مختلفی که از چگونگی روایت (عمل گفتار) هزار و یکشب شده است، شکی در اهمیت آن باقی نمیگذارد.» دقت نظر نظریهپردازانی مانند شکلوفسکی، توماشفسکی، تودوروف و… در بررسی ساختار و شیوههای روایتگری هزار و یکشب، دستاورد بزرگی برای روایت شناسی به ارمغان آوردهاست. روایتشناسی وامدار سلسله راویان گمنام هزار و یکشب است.
آوردن این گونه عبارتهای آغازین، شیوهای است که به کمک آن راوی، روایت را از زبان راوی غایب گزارش میکند و نقش خود را، به عنوان راوی، تنها در بازگفت روایتی پیشگفته از قصه میپذیرد. با این همه، این روایت همان نیست که پیش از این گفته شدهاست. چون داستان تسلسلی است که رویدادها عملاً در آن اتفاق میافتد و میتوان آن را از متن استنباط کرد در حالی که روایت، همان عمل روایتکردن است.
داستان های هزار و یک شب شهرزاد قصه گو
بنابراین، شیوهای که راوی، برای بازگفت داستان (نظم نهایی رویدادها در جهان بیرون متن) انتخاب میکند و هر گونه گزینش و ایجاد نظم و همنشینی در طرح و منطق روایت از سوی او، نقش مهمی در شرح و بسط غیر مستقیم حکایت ایفا میکند.علاوه بر این، «هر دگرگونی در حد و مرزهای زمانی، که نوع متفاوتی از وحدت موضوع و درونمایه را موجب میشود، پیوندهای میان رویدادها را تغییر خواهدداد.» و از داستانی واحد، روایتهایی گوناگون را به وجود خواهدآورد.
عبارتهایی مانند «آوردهاند که» و … در آغاز روایت، مخاطب را در برابر وجه دوسویة جالب توجهی قرار میدهد. مخاطب چنین قصههایی از یک سو، با داستانی پیشگفته روبروست و از سوی دیگر، با روایتی منحصر به فرد؛ روایتی که بار دیگر و به شکلی دیگر، قصهای را در ساحت روایت، بازتولید میکند. در اینجا، راوی آفرینندة خلاق قصه نیست؛ اما آفرینندة خلاق روایتی جدید از قصهای پیشگفته است. قصهای که بارها و بارها و هر بار به شکلی، توسط راویان گوناگون روایت شدهاست.
در آغاز داستان «عجیب و غریب» شهرزاد روایت خود را چنین آغاز میکند: «و نیز ای ملک به من رسیدهاست که در زمان گذشته ملکی بود، بزرگوار که ملک گندم نام داشت و… و در حالت پیری خدای تعالی او را پسری عطا فرمود و…» پس از این مقدمه، شهرزاد ماجرای طولانی زندگی شاهزاده و دیگر برادر او و نزاع دو برادر بر سر جانشینی پدر را روایت میکند. جملات آغازین این روایت، مخاطب درون متن (ملک شهرباز) و مخاطب بیرون متن (خوانندة داستانهای هزار و یکشب) را در برابر سطح یکسانی از آگاهی قرار میدهد. هر دو مخاطب میدانند که شهرزاد خالق قصه نیست؛ بلکه در مقام راوی، داستانی پیشگفته را در ساحت روایتی جدید، بازتولید و بازگو میکند. «او»، راوی داستانی است که پیش از این توسط راوی یا راویان دیگری روایت شده است.
راویان چنین قصههایی، غالباً افراد بینام و نشانی هستند که راوی یا راویان هزار و یکشب از آنها نام نمیبرند؛ اما در مواردی، روایت قصه از سوی راوی دیگری دنبال میشود که شاهد رویدادها و یا یکی از کنشگران (قهرمانان) قصه است. به عنوان مثال: داستان «اسحاق موصلی با مأمون» چنین آغاز میشود: «و از جمله حکایتهای طرفه این است که اسحاق موصلی گفتهاست که شبی از نزد مأمون بدرآمدم…» پس از این جملات آغازین، اسحاق موصلی قصهای را روایت میکند که خود، شخصیت اصلی آن است.
این نوع قصه ها از زبان اول شخص روایت میشوند؛ یک راوی اول شخص، همواره در جهانی که روایت میکند، حضور دارد؛ اما این حضور میتواند حاشیهای باشد. در داستان «خداوند شش کنیز» راوی، محمد، شاهد ماجرایی است و روایت آن را این چنین آغاز میکند: «ایها الخلیفه، در زمان گذشته مردی بود که…» در ادامة داستان، متوجه می شویم که این زمان گذشته، گذشتهای نزدیک به زمان عمل روایت است؛ راوی، خود شاهد و ناظر رویدادها بودهاست و حضور خود را درحاشیة رویدادها، به وسیلة یک جملة کوتاه به اطلاع خواننده و نیز شنوندة روایت، خلیفة عباسی، میرساند: «… و من تا کنون خوبتر از آن کنیزکان ندیدهام. »
حضور راوی اول شخص، در متن یا حاشیة قصهای که روایت میکند، به معنی حذف راوی سوم شخص، به عنوان واسطة روایت داستان است؛ اما در روایتهای هزار و یکشب، عبارات آغازین روایت، قصه را به ساحت زمانی نامعلوم در گذشته میبرد. در آغاز این روایتها عبارتهایی مثل «آوردهاند که»، مانند دیگر روایتهایی که با این نوع عبارات آغاز میشوند، بر حضور سلسلة راویان ناشناخته در نقل داستان صحه میگذارد و نیز، بر وقوع داستان در گذشته تأکید میکند. گذشتهای که در این قصهها، بر نوعی بیزمانی دلالت میکند.
روایتهایی مثل قصههای هزار و یکشب، معمولاً با بیزمانی آغاز میشوند. در این قصهها، گرچه اشارهای به زمان هست؛ ولی این زمان تقویمی نیست. اینزمان، زمانی است در گذشته که انگار تا ابد به همین حالت و در بیزمانی خود ادامه دارد. عبارتهایی نظیر «آوردهاند که» در آغاز قصهها، نشاندهندة این ویژگی است. این نوع عبارتها، روایت را در زمانی دور از زمان حال، از جهان روزمرة خواننده، شنونده و قصهگو به حرکت درمیآورد. «این کاربرد زمان گذشته، کارکرد روایی خاصی دارد و بروشنی نشان میدهد که از این به بعد قرار است، رشتهای خاص از رخدادها به توصیف درآید، رشتهای که بسته است و لذا به آسانی میتواند زیر نظر گرفته شود.» به عبارت دیگر، این کاربرد زمان گذشته، نشان میدهد که زنجیرهای از رویدادها که در زمان گذشته اتفاق افتاده، در ساختار بستة روایت توصیف میشود؛ روایتی که دارای آغاز و انجام است و خواننده یا شنونده میتواند، سیر رویدادها را در قالبی منسجم و از پیش اندیشیده، از آغاز تا پایان، دنبال کند.
اشاره به زمان گذشته، در داستانهایی که بدون عبارتهای آغازین شروع میشوند نیز، همواره وجود دارد. درتعداد کمی از قصههای هزار و یکشب (59 قصه)، راوی بلافاصله بعد از فعلهای «گفت»، «جواب داد» و یا ترکیب «و اما»، روایت را آغاز میکند. از این میان، در آغاز 48 روایت ، عباراتی مثل «ای ملک جوانبخت»، سرآغاز و عامل تشخیص روایتهای مختلف از یکدیگر است و نیز می تواند، جایگزینی برای عنوان داستان باشد.
در این قصهها، جملة آغازینی دال بر وقوع رویدادها در زمان گذشته وجود ندارد؛ اما در استفادة راوی از فعلهای ماضی و قیدهایی که بر زمان گذشته دلالت میکنند، اشارهای به زمان گذشته و کارکرد خاص آن دیده میشود . در این روایتها نیز، مثل روایتهایی که با جملههای خاص آغاز میشوند، اشاره به زمان، بیانگر رشتهای بسته از رویدادها است که مخاطب میتواند آنها را از آغاز تا پایان، با دقت دنبال کند.
بر خلاف روایتهایی که با عبارتهایی مثل «حکایت کردهاند که» آغاز میشوند، در این دسته از داستانها، مخاطب درون متن و خواننده یا شنوندة بیرون از متن روایتها، شناخت یکسانی از راوی حکایت ندارند. مخاطب بیرون از متن، در این جا هم همواره میداند که با روایت دیگری از یک داستان پیشگفته سروکار دارد؛ اما مخاطب درونمتنی این نوع داستانها، نشانهای دال بر بازگفت یا خلق قصه توسط راوی در دست ندارد؛ به عنوان مثال: داستان «نورالدین وشمسالدین» در ضمن داستان «غلام دروغگو» چنین آغاز شدهاست:
«…جعفر گفت: ایها الخلیفه، از این حدیث تو را شگفت آمد و این عجیبتر از حکایت نورالدین و شمسالدین نیست. خلیفه گفت: چگونه است آن حکایت؟ جعفر وزیر گفت: تا از کشتن غلام درنگذری، حکایت بازنگویم. خلیفه از خون غلام درگذشت.جعفر گفت: در مصر ملکی بود خداوند دهش و داد و…»
در این روایت، «هارونالرشید» مخاطب درون متنی «جعفر برمکی» است و شاه که داستان را از زبان شهرزاد میشنود، بیرون از روایت جعفر قرار دارد. هارونالرشید، به عنوان مخاطب حاضر جعفر وزیر، هیچ نشانهای، برای شناخت خالق قصه در دست ندارد. دلیلی دال بر این وجود ندارد که جعفر خود راوی اولیة داستان هست و یا نیست. حتی کارکرد بیزمانی زمان گذشته هم، کمکی به دریافت این موضوع نمیکند؛ تمام داستان، میتواند ساختة تخیل خلاقانة وزیری باشد که میکوشد تا غلامی را از مرگ نجات دهد؛ اما ملک شهرباز، شنوندة بیرون از متن داستان، تردیدی در این ندارد که راوی، شهرزاد، قصهای پیشگفته را بازگو میکند. این حکایت، در گذشته و توسط راوی دیگری، که شهرزاد داستان را از زبان او روایت میکند (جعفر) و نیز سلسلة ناشناسی از راویان، بازگو شده است تا به اطلاع شهرزاد و سپس شاه رسیده است. همین ویژگی در مورد خوانندة هزار و یکشب (مخاطب بیرون متن) و شاه (مخاطب درون متن)، نسبت به کل داستان غلام دروغگو و دیگر داستانهای از این دست وجود دارد. ادامه دارد …
استفاده از مطالب سایت فقط برای مقاصد غیر تجاری و با ذکر منبع بلامانع است. کلیه حقوق این سایت متعلق به هنارس می باشد.0