داستان های خدا و شیطان

دوره مقدماتی php
داستان های خدا و شیطان
داستان های خدا و شیطان

“والذين اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا

 الذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله”

نيكوكاران كساني هستند كه هر گاه كار ناشايسته اي انجام

دهند يا ظلمي به نفس خويش كنند خدا  را به ياد اورند و از گناهانداستان های خدا و شیطان

خود به درگاه خداوند توبه مي كنند و مي دانند جز خدا هيچ كس

دوره مقدماتی php

نمي گويند گناهان خلق را بيامرزد.

“شيطان”بالاي كوهي در مكه رفت كه ان كوه “ثور” مي نامند.

(همان كوهي كه پيامبر اسلام هنگام هجرت سه شبانه روز در ان مخفي بود)

و با صداي بلند فرزندان خود را صدا كرد.وقتي فرياد او بلند شد همه ان ها 

دورش جمع شدند و گفتند:اي بزرگ ما براي چه ناراحتي و به چه جهت ما را

صدا زدي؟

جواب داد:اين ايه توبه براي بخشش گناهان مردم مجرم بر پيامبر اسلام نازل

شده است حال چه بايد كردكه مردم را روانه جهنم كنيم؟

يكي از انها گفت:من به واسطه شراب و قمار انان را روانه جهنم مي كنم.

گفت:خير تو اهل ان نيستي و مردم بعد از خوردن شراب و قمار باز توبه مي كنند.

ديگري بلند شدو گفت:مردم را تشويق به زنا مي كنم و به اين سبب انان را جهنمي

مي نمايم.”شيطان”گفت: تو هم اهلش نيستي زيرا مردم بعد از مرتكب شدن به زنا باز

توبه مي كنند و بهشتي مي شوند.

بعد از ان”وسواس الخناس”بلند شد و گفت:من اهل ان هستم.گفت :با چه وسيله؟

جواب داد: به وسيله وعده من فرزندان ادم را وعده مي دهم تا ان ها را به خطا و گناه

وادار كنم.

وقتي انها به گناه افتادند تو به كردن را از ياد ان ها مي برم و نمي گذارم”شيطان”

او را بغل كرد پيشاني او را بوسيد و گفت: توسزاوار چنين كاري هستي و او را موكول

بر اولاد نمود تا روز قيامت.

خداوند معتال براي ازادي انسان از شر “شيطان” بعضي

اوقات و بعضي ماه ها را چنين قرار داده است.كه در ان ها

“شيطان”را به غل و زنجير مي كشد و به زندان مي اندازد.

نمونه اول:ماه مبارك رمضان است. امام صادق (ع)در اين باره

 چنين مي فرمايد:در ماه مبارك رمضان درهاي اسمان به روي

همه بندگان خدا باز  مي شودو شياطين در اين ماه به غل و زنجير

مي بندند(و ان ها را به زندان مي اندازند)و از اين جهت اعمال

بندگان قبول در گاه خداوند مي گردد.

نمونه دوم:هنگام ولادت ان حضرت”شيطان”را به زنجير بستند

و چهل روز او را در قلعه اي زنداني نمودند تخت او را چهل

روز در اب شناور كردند بت ها همه سر نگون شدندو صداي

واويلا از “شيطان”بلند شد.

است.در بعضي از موارد لطمه جاني هم به انسان وارد كند.

انسانبايد طوري رفتار كند كه “شيطان”همواره از او دور شده وداستان های خدا و شیطان

فاصله بگيرد.او بايد مواظب باشد كه به “شيطان”نزديك نشود

ولي گاهي انسان از روي بي اطلاعي يا بي توجهي ممكن است .

كاري كند كه” شيطان” به وسيله ان كار خود را به او نزديك كند 

وامكان دارد ضرري هم به او برساند از جمله:

1)بول كردن در قبرستان به خصوص بر روي قبر يا كنار ان اين 

كار توهين و جسارت به اهل قبور است.

2)ادرار كردن در اب ايستاده و راكد چون موجوداتي كه در اب

هستند اذيت مي شوند و يا از بين مي روند حضرت رسول(ص)

فرمود:در اب ايستاده بول نكنيد زيرا براي اب هم اهلي هست

و در اثر بول كردن در اب ان ها اذيت مي شوند.

3)در حال ايستاده بول  كردن و اين نيز براي وجود انسان

طبق نظريه پزشكان زيان اور است.

4)با يك كفش  راه رفتن يعني يك پاي  انسان كفش داشته

و يك پا بدون كفش باشد.

5)در حال ايستاده اب اشاميدن روايتي مي گويد:اشاميدن اب

در حال ايستاده مكروه است.

6)شب را تنها خوابيدن در خانه اي كه غير از انسان كس ديگري

در ان نباشد.

7)تنها در اب  رودخانه هاي بزرگ يا سيلاب ها شنا كردن

چون احتمال خطر مي رود.كه “شيطان”در اين چند جا با

سرعت خود را به انسان نزديك مي كند.و گاهي نيز باعث 

از بين رفتن انسان مي شود.

در حديث ديگري از امام صادق (ع) امده است كه: اگر 

كسي اين كارها را كرد و دچار بلا و ناراحتي شد

سرزنش نكند مگر خودش را.

فساد از ان بر ميخيزد شراب خمر است و ان دام “شيطان”مي باشد

كسي كه شراب را دوست داشته باشد بهشت بر او حرام مي شود

تا انسان شراب نخورده باشه عقل و شعور او برجاست. ولي هنگامي كه 

وسوسه شد وبدان الوده گشت مهار عقلش از دستش بيرون مي رود.

و مانند حيوانات بلكه بدتر و پست تر از حيوانات مي شود. ممكن است به 

هر گناهي دست بزند و از هيچ كار و خلافي رو گردان نخواهد بود.

انسان با خوردن شراب و مست شدن ممكن است پدر و مادر و نزديكان

خود را نيز بكشد و يا نعوذبالله به مادر و خواهر تجاوز كند. پس داستان

زير رو بخونيد

“شيطان”روزي بر جواني وارد شد و گفت:من مرگ هستم.

اگر ميخواي از دست من رها شوي بايد پدر پير خود را بكشي

يا دست و پا و سينه خواهر خود را بشكني يا چند جرعه از شراب را

بخوري. جوان قدري فكر كرد و گفت پدرم را نمي كشم زيرا احترامش

 بر من واجب است.

دست و پاي خواهرم را هم نمي شكنم زيرا براي من عزيز است.

درباره انها ظلمي نمي كنم. اما براي نجات خود چند جرعه شراب

مي نوشم واز دست مرگ رهاي مي يابم.اما وقتي كه “شيطان”او را

به دام انداخت و در دام شراب گرفتار كرد. هم پدر خود را كشت و هم دست

وپا و سينه خواهر شكست.؟

می گویند به خلاف شیعه که ان ها بلند می گویند”شیطان”

از بلند گفتن “بسم الله” بدش می اید.از امام جماعتی که

“بسم الله”را بلند بگوید فرار می کنند.

امام زین العابدین(ع) به ابوحمزه ثمالی فرمود: وقتی که صف

جماعت بسته میشود.ابلیس می اید و از “شیطان” که موکل بر

امام جماعت است می پرسد: ایا امام جماعت”بسم الله” را

بلند گفت یا اهسته؟ اگر بگوید بلند گفت می گریزد و اگر بگوید

اهسته گفت:”شیطان”می اید و بر دوش ان پیش نماز

سوار می شود تا از نماز فارغ شود.

 

پیامبر اکرم(ص) فرمود:وقتی که “شیطان”از طرف خداوند

طرد و رانده شد و از اسمان به زمین فرستاده شد.به خدا

عرض کرد:خدایا مرا به زمین فرستادی مرا از خود راندی پس

خانه ای برای من قرار بده خدا فرمود:حمام خانه ات باشد

گفت محلی برای نشستن من قرار بده خداوند فرمود:بازار و سر

 گذرگاها وچا راهها

گفت:غذای برایم قرار بده خداوند فرمود:انچه اسم خدا بر ان برده

نشده کنایه از:”بسم الله الرحمن الرحیم”را نگفتن.

گفت: نوشیدنی برایم قرار بده خداوند فرمود:هر مایعی که مست

کننده باشد. کنایه از:” شراب”

گفت:موذنی برایم قرار بده خداوند فرمود:الات موسیقی گفت:چه

بخوانم؟ خداوند فرمود: شعر

گفت: کتابی برایم قرار بده خداوند فرمود: دروغ

گفت :وسیله صیدی برایم مقرر کن خداوند فرمود:زنان

 

یکی از علمای بزرگ نقل می کرد که مردی در اصفهان

کارهای عجیب و غریبی می کرد.و از امور پنهانی خبر

می داد.هنگامی که موسم حج فرا رسید و روز هفتم

ماه ذی الحجه از اصفهان حر کت میکرد. وموقع حج با

حجاج اعمال را انجام میداد و قبل از تمام مردم به اصفهان

بر می گشت با اینکه در ان زمان هواپیما نبود.سرانجام ان

مرد با کمال احترام ومحبوبیت از دنیا رفت پس از مدتی روزی

پسرش در خانه نشسته بود و در ان روز هم هفتم ماه ذی الحجه

بود مردی داخل شد و گفت: من همه ساله در چنین روزی پدرت را

سوار می کردم و به مکه می بردم اکنون برخیز و سوار شو.من سوار

شدم مرا به صحرا برد. در انجا مرا پیاد کرد و گفت: من”شیطانم”پدرت

برای من سجده می کرد. تو هم برای من سجده کن گفتم:من برای

غیر خدا سجده نمی کنم او اصرار کرد و من اجابت نکردم. سرانجام

مرا در بیابان رها کرد و رفت.من از خدا خواستم که از ان گرفتاری نجاتم

دهد و مرا به شهر برساند.خداوند هم راه را به من نشان داد و من به شهر

برگشتم.پس از این حادثه پسر همواره به پدر”شیطان”پرست خود لعن می کرد

 

نوروز گذشت تا ۳۰ روز بعد از ان می گیرند.کسی که

دوست دارد”شیطان”با وسوسه خود او را اذیت نکند

از اب نیسان بیاشامد.

 

همراه قافله به سفر حج می رفتیم.در بین راه به قبیله ای از

اعراب چادر نشین رسیدیم.ضمن بحث و گفتگو درباره ان قبیله

شخصی گفت: در میان این قبیله زنی است که در زیبای و جمال

 نظیر ندارد ودر معالجه و درمان مار گزیدگی تخصص و مهارتی عجیب

دارد. ما به فکر افتادیم که ان زن را از نزدیک ببینیم.برای دیدن ان زن زیبا

بهانه ای جز به عنوان “معالجه مار گزیدگی”وجود نداشت.جوانی از همراهان

ما که از شنیدن اوصاف ان زن فریفته ی جمال وی شده بود تکه چوبی از روی

زمین برداشت و پای خود رابا ان چوب به اندازه خراشید که خون الود شد پس

به عنوان درمان زخم مار به خانه ی ان زن رفتیم و اور ا از زیبای مانند خورشید

درخشان دیدیم. ان جوان خراش پای خود را نشان داد و گفت: این اثر ماری است

که ساعتی پیش مرا گزیده است و اینک میخواهم انرا مداوا کنی. زن زیبا روی

نگاهی به خراش پای جوان انداخت و پس از معاینه گفت: این زخم مار نیست

ولی از چیزی که الوده به ادرار مار بوده خراش برداشته و این الودگی بدن را

مسموم کرده و علاج پذیر نیست و من اینطور تشخیص میدهم که تا چند

ساعت دیگر خواهی مرد. جوان هوسران که از دیدن روی طبیب ماهروی خود

را باخته و همه چیز را فراموش کرده بود ناگهان به خود امد و تازه متوجه شد

که در راه یک فکر شیطانی چگونه جان خویش را در معرض خطر مرگ قرار داده

است اما دیگر کار از کار گذشته بود.سرانجام وقتی افتاب به میان اسمان رسید

جوان باهوس بر اثر مسمومیتی که از ناحیه ان چوب الوده پیدا کرده بود  دیده از

جهان فرو بست و قربان  نگاه هوس الود به یک زن نا محرم شد

 

 

***
اما شیطان چطور می توانست همه را نابینا کند! این همه چشم را چطور می شد از مردم گرفت!
شیطان رفت و همه جهنم را گشت و از ته ته جهنم جهل را پیدا کرد. جهل را با خود به جهان آورد. جهل ، جوهر جهنم بود.
***
حالا هر صبح شیطان از جهنم می آید و به جای تاریکی، جهل روی سر مردم می ریزد و جهل ، تاریکی غلیظی است که دیگر هیچ خورشیدی از پس اش بر نمی آید.
چشم داریم و هوا روشن است اما راه را از چاه تشخیص نمی دهیم .
چشم داریم و هوا روشن است اما دیو را از آدم نمی شناسیم.
وای از گرسنگی و برهنگی و گمشدگی.
خدایا ! گرسنه ایم ، دانایی را غذایمان کن.
خدایا ! برهنه ایم ، دانایی را لباس مان کن.
خدایا !گم شده ایم ، دانایی را چراغ مان کن.
***
حکیمان گفته اند: دانایی بهشت است و جهل ، جهنم.
خدایا ! اما به ما بگو از جهنم جهل تا بهشت دانایی چند سال نوری ، رنج و سعی و صبوری لازم است !؟

 

مزد عمل شیطانبعد از آن که شیطان از سجده کردن بر آدم سرپیچی کرد و از بهشت بیرون شد. گفت : پروردگارا! حالا که مرا بیرون و از رحمت خود دور می کنی ، عبادات من چه می شود، هزاران سال عبادتت کرده ام که فقط چهار هزار سال آن را به دو رکعت نماز گذراندم ! علاوه بر آن خودت فرمودی ، عمل عمل کنندگان را ضایع نمی کنم ! آیا سزاوار است که با یک اشتباه ، مزد عمل چندین هزار ساله من به کلی از بین برود؟ خطاب رسید که مزد هیچ کس در پیش من ضایع نمی شود؛ ولی کسی که قابلیت نداشته باشد پاداش کارش را در آخرت دهم در دنیا هر چه بخواهد، می دهم . شیطان عرض کرد: من هم مزد عمل خود را در دنیا از تو طلب می کنم . چون به واسطه آدم جهنمی شدم حاجات خود را درباره آدم و فرزندان او قرار می دهم ! خطاب شد: حاجات خود را بگو تا به تو ببخشم ! شیطان در جواب گفت : اول آن که ، اجازه دهی تا روز قیامت زنده باشم . خدا در جوابش فرمود: اگر می خواهی از صدمه مرگ و جان کندن نجات یابی یا شربت ناگوار آن را نچشی ، اراده من بر این است که هر کس به دنیا آید مزه مرگ را بچشد و اگر کسی مرگ سراغش نیاید در آخرت هم که مردن نیست . آن روز همه زنده می شوند، مؤمنان در ناز و نعمت بهشت و مشرکان در عذاب و نقمت جهنم خواهند بود. چون نجات از مرگ برای کسی نیست ؛ تو را مهلت می دهم تا روزی که معلوم است . – شاید مراد روز ظهور امام عصر – عجل الله تعالی فرجه الشریف – باشد که به دست لشکر آن حضرت کشته می شود و شاید هم روز آخر دنیا باشد. دوم این که ، خدایا! از تو می طلبم که در مقابل هر یک از فرزندان آدم ، دو فرزند به من عطا کنی ! از این رو، در اخبار وارد شده : برابر هر یک نفر از اولاد آدم که متولد می شود، دو شیطان بر او مسلط است و او را اغوا می کنند. سوم ، گفت : خدایا! از تو می خواهم که مرا در بدن اولاد آدم مانند خون جریان دهی که از هر جای بدن او بخواهم ، بتوانم او را به معصیت بکشانم . چهارم . از تو می خواهم که فرزندان آدم ما را نبینند، ولی ما آنها را ببینیم ! پنجم ، از تو می خواهم این قدرت را به من بدهی که به هر صورت بخواهم بتوانم در آیم . بنابر این (در هر جا و هر شکلی که می خواهد در می آید تا شاید مردم را فریب دهد). همان طور که در روز سقیفه بنی ساعده ، مجلس ‍ شورای مکه که علیه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تشکیل شده بود، خود را به صورت پیرمردی نجدی در آورده و کار را برای آنان آسان کرد (که در داستان شیطان و مجلس شورای مکه بیان شده است). و در اول خلافت ابوبکر به شکل پیرمردی زاهد در آمد، اول به ابوبکر بیعت کرد تا مردم تشویق شدند و ده ها داستان دیگر که در مباحث کتاب آورده شده است . ششم . پروردگار! از تو می خواهم تا روح در بدن اولاد آدم است بر آن مسلط باشم ! هفتم ، عرض کرد: خدایا! از تو می خواهم مرا مخصوصا در سینه آدم و اولاد او مسلط گردانی تا او را وسوسه کنم . چنان چه در قرآن می فرماید: الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنه و الناس ؛ شیطانی که وسوسه و اندیشه بد در دل مردم می افکند، وسوسه او، هم در دل جن باشد و هم در دل انسان . خداوند هم در پایان هر یک از خواسته های او فرمود، راضی شدم . وقتی شیطان این حاجات را از خداوند گرفت ، عرض کرد: فبعزتک لاغوینهم اجمعین ای خدا! به عزت و بزرگواری خودت ، همه آنها را گمراه و از راه راست منحرف می کنم . سپس شیطان گفت : من آنها را از پیش رو (آنها که آخرت را در پیش دارند در نظرشان کوچک و ساده جلوه می دهم السلام) و از پشت سر (آنها را که به جمع آوری اموال و ثروت مشغول هستند به بخل و نپرداختن حقوق واجب دستور می دهم السلام) و از طرف راست (امور معنوی را به وسیله شبهه و شک و تردید ضایع می سازم)، و از طرف چپ (لذت مادی و شهوات را در نظر آنها جلوه می دهم .) و سراغشان می روم و تو اکثر آنها را شکر گزار نخواهی یافت.

____________________________________________________________________

ازدواج شیطانراجع به ازدواج ابلیس که چه موقع بوده ، و با چه کسی ازدواج نموده و همسر او چگونه پیدا شده و دختر چه کسی است ؟ دو قول نقل شده : مجمع البحرین در لغت شیطان می نویسد: وقتی خداوند متعال ، اراده کرد که برای ابلیس همسر و نسلی قرار دهد غضب را بر وی مستولی ساخت و از غضب او تکه آتشی پیدا شد، از آن آتش برای او همسری آفرید. در نقل دیگری آمده : ابلیس – که اسم اولی او عزازیل است – از همان اوان جوانی ، در میان قوم خود مشغول عبادت و بندگی خداوند بود تا بزرگ شد و موقع ازدواج او رسید. وقتی تصمیم به ازدواج گرفت ، با دختر روحا به اسم لهبا که آن هم از طایفه جن بود، ازدواج نمود. بعد از آن که ایشان با هم ازدواج کردند، فرزندان زیادی از آن ملعون به وجود آمد که از شمارش ‍ به طوری که زمین از آنها پر شد. همه آنها مشغول عبادت شدند و مدتی طولانی ، خدا را ستایش نمودند. در میان ایشان عبادت و بندگی خود ابلیس ‍ از همه آنان بیشتر بود. از همین جهت ، بعد از آن که خداوند اختلاف و خون ریزی را در میان طایفه جن و نسناس (طایفه ای به جای انسان فعلی بودند) دید، هر دو طایفه را هلاک کرد، و از میان آن طایفه فقط ابلیس را نگاه داشت . بعدا فرشتگان او را به آسمان بردند. آن ملعون هم ، در آسمان اول مدتی در میان ملائکه ، خدا را عبادت کرد بعد به آسمان دوم و سوم تا آسمان هفتم پیش رفت و با ملائکه هر آسمان خدا را ستایش کرد تا وقتی که خداوند آدم علیه السلام را خلق فرمود، و دستور سجده داد او هم سرپیچی کرد و رانده شد. پس زن و فرزندان او هم جزء هلاک شدگان هستند. او بدون زن و فرزند به آسمان رفته و آن جا هم که احتیاج به زن نداشت ، بعد از بیرون آمدن از بهشت هم ، زنی برای او به وجود نیامد. 

____________________________________________________________________

داستان های خدا و شیطان

در خواست های آدم (ع) در مقابل شیطانامام باقر علیه السلام فرمود: چون حضرت آدم علیه السلام شنید شیطان برای فریب او به جای عباداتی که کرده ، حاجاتی را از خداوند خواستار شده و به او عنایت کرده ، عرض نمود: پروردگارا! شیطان را بر من و اولادم مسلط کردی ، خواسته های او را بر آوردی که درباره من و اولادم بود. پس به من و اولادم چیزی عنایت فرما تا بتوانم در مقابل مکر و حیله های او خود را حفظ نمایم . خطاب شد: (شیطان از من خواست) تو هم از من بخواه ؛ زیرا هم چه بخواهی به تو می دهم و حاجات تو را هم برآورده می کنم . آدم علیه السلام عرض کرد: خدایا! من خیر و صلاح خود و اولادم را از تو می خواهم . تو خود دانا و بزرگواری ، هر چه صلاح می دانی برای ما قرار بده ، خطاب رسید: ای آدم ! از برای تو و فرزندانت در دنیا چند چیز قرار دادم تا در مقابل حاجات شیطان باشد: اول این که ، هرگاه تو و اولادت قصد معصیتی کنید و آن را انجام ندهید، گناهی برایتان نوشته نمی شود. دوم ، هرگاه قصد معصیتی نمودید و آن را انجام دادید، تا هفت ساعت شما را مهلت می دهم ، اگر به فکر افتادید و توبه نمودید، باز برای شما نوشته نمی شود. و اگر بعد از هفت ساعت توبه نکردید فقط یک گناه برایتان نوشته می شود. سوم ، اگر قصد بندگی و کارهای نیک کنید، ولی موفق نشوید و آن را انجام ندهید، یک ثواب برای شما نوشته می شود. چهارم ، اگر بر آن شدید که عبادت و کار خیری کنید و موفق هم شدید و آن را انجام دادید، ده حسنه و ثواب برایتان نوشته می شود. چنان چه می فرماید: من جاء بالحسنه فله عشر امثالها و من جاء بالسیئه فلا یجزا الا مثلها؛ هر کس کار نیکی انجام دهد، ده برابر به او پاداش داده می شود و هر کس ‍ کار بدی انجام دهد، جز به همان مقدار کیفر داده نمی شود.. آدم گفت : پروردگارا! فضل وجودم و کرم تو زیاد است ، آن را بر من و اولادم زیادتر فرما و ما را مورد لطف و کرم خود قرار ده . پنجم ، خطاب شد: ای آدم ! برای فرزندانت قرار دادم ، اگر گناه و معصیتی نمودند و بعد پشیمان شدند و استغفار کردند گناهان شان را بیامرزم . ششم ، هرگاه تا روز قیامت از تو فرزندی زاده شود – و دین دار و خداشناس ‍ باشد – در برابر هر یک از فرزندانت ، ملکی از ملائکه را (در مقابل اولادان شیطان) قرار می دهم تا او را از شر فتنه شیطان و اولادش حفظ نمایند. هفتم ، عرض کرد: پروردگارا! لطف و کرم خود را بر ما بیفزا و ارزانی ده ، خطاب شد:ای آدم ! توبه را از برای ایشان قرار دادم و تا روح در بدن آنها است و هنوز به سینه و گلویشان نرسیده ، طلب استغفار کنند واز گناهان خود توبه نمایند، توبه ایشان را می پذیرم . هشتم ، گفت : خدایا! بخشش های خود را بر ما زیاد فرما. خطاب شد: ای آدم ! (اگر باز گناهانی باقی ماند یا فراموش کردند که توبه کنند) در قیامت همه گناهان آنان را می بخشم و می آمرزم و از کسی باکی ندارم ؛(زیرا حاکم خودم هستم و قدرت به دست من است و کسی در آن جا دخالتی ندارد) قرآن درباره این که خداوند همه گناهان را در قیامت می بخشد، می فرماید: قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ، ان الله یغفر الذنوب جمیعا؛ (ای پیامبر!) به آنها بگو: ای بندگان من ، که بر خودتان اسراف و ستم کرده اید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می بخشد (که او بخشنده و مهربان است ). وقتی خداوند به حضرت آدم علیه السلام خطاب نمود و فرمود: همه گناهان بندگان را در قیامت می بخشم و می آمرزم . آدم خوش حال شد و عرض کرد: همین ها ما را کافی است و به آنها راضی شدم.

____________________________________________________________________

بعد از آن که خداوند شیطان را از بهشت بیرون کرد، برابر خدا قسم یاد کرد که باید چند کار را برای گمراهی آدم و اولادش انجام دهم و تا انجام ندهد، دست بر ندارد. 1. گفت : خدایا! من از بندگان تو نصیب و بهره ای معین خواهم گرفت . (در حالی که خود او می داند قدرت گمراه کردن همه بندگان خدا را ندارد) و تنها افراد هوس باز و سست عنصر هستند که در برابر او تسلیم می شوند. در این باره روایتی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که فرمود: از صد نفر از فرزندان آدم ، نود و نه نفرشان در آتشند و یکی از آنها در بهشت . و نیز از آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده : از هزار نفر برای خدا و بقیه برای آتش و ابلیس لعین است . 2. گفت : آنها (غیر مخلصین) را حتما گمراه می کنم و به انحراف و گناه می کشانم . 3.گفت : مردم را با آرزوی دور و دراز و رنگارنگ سرگرم می سازم و مشغول به دنیا می کنم و از یاد آخرت و بهشت و جهنم باز می دارم . 4. گفت : آنها را به انجام دادن اعمال خرافاتی دعوت می کنم و اعمال خلاف و زشت را در برابر آنان زینت می دهم و از اعمال نیک منع شان می کنم . 5. گفت : آنها را وادار می سازم که آفرینش پاک و فطرت خود را تغییر دهند (آن آفرینش و فطرت پاک الهی که از اول در نهاد انسان نهاده شده همان توحید و یکتا پرستی است)؛ وسوسه های شیطانی و هوی و هوسها او را از راه منحرف می سازد. و به بیراهه می کشاند. این ضرر جبران ناپذیر شیطان ، سعادت انسان را از پایه می لرزاند، چون حقایق و واقعیات را با باورهای سست از بین می برد و به دنبال آن ، سعادت به شقاوت تبدیل می گردد. از این رو، هیچ کس نباید شیطان را به جای خداوند، سرپرست خود کند؛ زیرا این کار زیان بزرگی است و شیطان به انسان وعده های دروغ می دهد و به آرزوهای دور و دراز سرگرم می کند، ولی جز فریب و خدعه ، کاری برای آنها انجام نمی دهد.

____________________________________________________________________

مادر شیطانیکی از جاهایی که شیطان وارد عمل می شود و کار خود را با جدیت شروع می کند، هنگام انفاق است . وقتی انسان تصمیم می گیرد که از مال خودش ‍ ببخشد، شیطان با هر نقشه ای جلوی او می ایستد و منصرفش می نماید. خداوند در قرآن می فرماید: الشیطان یعدکم الفقر شیطان به شما وعده فقر می دهد می گوید: اگر مال خود را انفاق کنی بدبخت می شوی ؛ خود و فرزندانت گرسنه می مانید، کسی به شما کمک نمی کند؛ ممکن است در اثر گرسنگی تلف شوید: چرا مال خودت را با دست خود ضایع می کنی ؟ نقل شده : جمعی در مسجد نشسته بودند و از قحطی و خشک سالی ای که برای مردم پیش آمده بود صحبت می کردند و از وضع فقرا و بیچارگان که در زحمت بودند می گفتند، یکی از مؤمنان که در خزانه خود مواد غذایی و گندم فراوانی داشت تحت تاثیر سخنان بقیه قرار گرفت . گفت : من در انبار خانه ام مقدار قابل توجهی گندم ذخیره کرده ام ، همه را در اختیار فقرا قرار می دهم و آنها را از بدبختی و فقر نجات خواهم داد.رفقا گفتند: آری ! مگر شیطان بگذارد. گفت : شیطان هیچ غلطی نمی تواند بکند. هم اکنون می روم و همه گندم ها را تقسیم می کنم . از جای خود برخاست و به طرف خانه رفت ، وقتی خواست در انبار را باز کند. همسرش جلو آمد و گفت : می خواهی چه کنی ؟ گفت : می خواهم مقداری از این گندم ها را به نیازمندان بدهم و از بدبختی نجاتشان دهم . زن گفت :ای مرد! مگر دیوانه شده ای ؟ خودمان احتیاج پیدا می کنیم . هر کس در این شرایط سخت سعی می کند گندم تهیه کند و به خانه آورده ذخیره نماید. تو می خواهی گندم ذخیره خودمان را به دیگران بدهی ؟ سرانجام شیطان کار خودش را کرد، زن را وسوسه نمود و زن هم مرد را، کاری کرد که آن مرد مؤمن به مسجد آمد و پیش فقرا نشست . دوستان به او گفتند: چه شد آیا گندم ها را به فقرا دادی یا طبق روایتی که می فرماید: کسی که دست در جیبش کند تا چیزی در راه خدا دهد، هفتاد شیطان دست او را می گیرند و مانع او می شوند شامل حالت شد و انفاق نکردی ؟ گفت : من از هفتاد شیطان خبر ندارم ، اما مادر شیطان کار خودش را کرد و و مانع انفاق شد.

____________________________________________________________________

دشمنان شیطانشیطان در برابر دوستان فداکار و دل سوزش ، دشمنان خطرناکی هم دارد که شب و روز از دست آنها می نالد و در شکنجه است و آنان را این طور معرف می نماید: هنگامی که رسول صلی الله علیه و آله و سلم با شیطان ملاقات کرد. از او پرسید: دشمنان تو از امت من چند طایفه هستند. گفت : 22 طایفه ، و من از ایشان در رنج به سر می برم و دلم از دست آنها پر از خون است 1. خود شما؛ اولین و سخت ترین دشمن من تویی . من هم ، از اول با تو دشمن بودم و بعدا هم خواهم بود. دشمنی تو با من هیچ وقت به صلح و صفا و دوستی مبدل نخواهد شد. فرمود: برای چه با من دشمنی ؟ گفت : برای آن که در قیامت گناه کاران را شفاعت می کنی و زحمات مرا ضایع و امید قطع می نمایی 2. عالم عامل ؛ آن عالمی که به علم خود عمل کند، دشمن من است من هم دشمن او هستم . (اما عالمی که به علم خود عمل نکند دوست شیطان خواهد بود.) در این باره حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرموده : عالم و دانش مندی که به علم خود عمل کند، از هزار عابد برای شیطان خطرناک تر است . 3. حامل قرآن ؛ کسی که قرآن را فرا گرفته ، و حفظ نموده و به تمام دستورها و احکامی که در آن آمده عمل می کند، او دشمن من و من هم دشمن او هستم . 4. مؤذن ؛ کسی که در پنج وقت نماز اذان بگوید و اقرار به شهادتین کند و مردم را از خواب بیدار و متوجه عبادت خدا و نماز نماید. 5. دوستان فقرا؛ آنها کسانی هستند که فقرا و مساکین را از یاد نمی برند، دائما متوجه آنها و به فکر آنها هستند. در همه جا و در هر شرایط از آنان دفاع می کنند و زندگی ایشان را تامین می نمایند. 6. دوستان ایتام ؛ کسانی که با یتیمان دوست و مهربان هستند، و همانند پدر و مادر دل سوز با آنان رفتار می نمایند تا رنج یتیمی را احساس نکنند 7. مهربان ؛ کسی که دل رحم و دل سوز بندگان خدا باشد و برای کوچک ترین ستمی که به یکی از بندگان خدا شود ناراحت شده و از او دفاع می کند و دل داریش می دهد. 8. ناصح ؛ کسی که برای رضای خدا مردم را اندرز می دهد و به جز رضایت خداوند چیزی در دل ندارد 9. دائم الوضو؛ کسی که در تمام حالات با وضو باشد و اگر وضوی او باطل شد فورا تجدید وضو نماید. 10. بخشنده ؛ آن که مردم را در مال خود شریک می کند و مقداری از دارایی اش را به محرومان اجتماع اهدا می نماید و به فکر ذخیره و جمع آوری مال نمی باشد. 11. خوش خلق ؛ آن که با مردم ، نیک کردار است و با همه انسان ها با رویی گشاده رفتار می کند و کسی را بازبان و دیگر اعضاء آزار نمی رساند. 12. قانع ؛ آنها کسانی هستند که در زندگی به کم دنیا قانع باشند. به آن چه خداوند متعال برای ایشان مقرر فرموده ، راضی هستند و به مال دیگران تنگ نظر نیستند. 13. پاک دامنان ؛ زنان و مردانی که عفت داشته باشند. دامنشان آلوده به فساد و فحشا نشده و پوشش اسلامی را در همه جا حفظ می کنند. 14. آمادگان مرگ ؛ کسانی که همواره به فکر مرگ و آماده شدن برای آن هستند و هیچ وقت ، آخرت را فراموش نمی کنند و همیشه به دنبال اصلاح آن در تلاش اند. 15. هم نشین صالحان ؛ از کسانی که شیطان آنها را دشمن خود می داند، کسانی هستند که رفت و آمد، نشست و برخاست ، گفت و شنود و خورد و خوراک و خواب آنان با صالحان و پرهیزگاران است . 16. فروتنان ؛ آنان که در برابر خدا و خلق او تواضع می کنند، خود را کوچک می پندارند و خود بین نیستند. 17. جوان عابد؛ جوانی که عاشق دین بوده و از بندگی خدا لذت برده است و خود را در این راه قرار داده و شب زنده داری می کند. 18. کسانی که نفس خود را از حرام باز داشته اند؛ کسانی که حلال خدا را حلال و حرام او را حرام می دانند، کسانی که چشم و گوش و بقیه اعضاء و جوارح خود را به حرام عادت نداده اند. 19. کسانی که در غیاب برادران مؤمن خود دعای خیرشان می کنند؛ هر چه برای خود می پسندند، برای دیگران نیز می پسندند و هر چه را برای خود نمی پسندند برای دیگران هم نمی پسندند، کسانی که در حق دیگران دعا می کنند و چشم داشتی هم از آنان ندارند. 20. کسانی با که پدر و مادر خود مهربان باشند و به آنان احترام گذارند. 21. پادشاه عادلی که از روی عدالت با مردم رفتار کند و مردم در سایه عدل او در آسایش باشند. 22. روزه دارانی که مقداری از مال خود را به درماندگان می بخشند، مانند این است که مرا پاره پاره کرده و در آتش انداخته باشند. سپس عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عده ای هستند که مراقب کردار من اند، اگر یک نفر را از جاده حق دور کنم و منحرف سازم ، ایشان می آیند و او را راهنمایی می کنند و به حق بر می گردانند. بلی ، اینان که ذکر شد که از دشمنان شیطان اند، آن ملعون از آنان در هراس ‍ است . (ما هم آرزو می کنیم جزو یکی از دشمنان شیطان به حساب آییم و یا دست کم ، در جمع دوستان او نباشیم).

 ____________________________________________________________________ 

اسباب گریه شیطان1. شیطان از بعضی کارها خوش حال می شود و از بعضی کارهای دیگر ناراحت .از بعضی کارها آن قدر ناراحت می شود که جز گریه کار دیگری از دست او ساخته نیست .آن ملعون در چند جا گریه می کند.از جمله : 1.وقتی مؤمنی ، مؤمن دیگر را ملاقات نماید و بر او سلام کند. این جا ابلیس از ناراحتی گریه می کند و می گوید: وای بر من ، این دو نفر از هم جدا نمی گردند، مگر این که خداوند هر دو را می آمرزد و داخل بهشت می نماید و زحمات من در گمراهی آنان از بین می رود.در تاریخ آمده : اول کسی که سلام کرد و شیطان را به گریه انداخت ، حضرت آدم علیه السلام بود.وقتی خدا روح در او دمید به ملائکه سلام کرد و آنها هم جواب او را دادند.خداوند به او خطاب نمود که : این سنتی شد در میان فرزندان تو تا روز قیامت .شیطان از این کار گریه کرد. 2. وقتی کسی برای رضای خدا ازدواج کند. و با عیال حلال و شرعی خود، هم بستر شود و سپس غسل کند.شیطان از ناراحتی گریه می کند و می گوید: وای بر من ، این بنده برای رضای خدا و بقای نسل خود و برای فراوانی لا اله الا الله گویان ، با عیال خود نزدیکی کرد و بعد از آن غسل نمود و خود را پاک و پاکیزه کرد، دستور خدا را اطاعت نمود و خدا هم آنها را آمرزید و از گناهان آنان درگذشت .(اول کسی که غسل کرد و شیطان را به گریه انداخت ، حضرت آدم علیه السلام بود.) وقتی او به زمین آمد با همسر خود، هم بستر شد و غسل نمود. 3. وقتی کسی عطسه کند و بعد از آن بگوید: الحمد لله رب العالمین شیطان از ناراحتی گریه می کند.و نیز اول کسی که عطسه کرد و بعد از آن الحمد لله گفت ، آدم ابوالبشر علیه السلام بود. 4. زید شحام می گوید، از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: وقتی انسان در برابر خدای خود سجده کند و آن را طول دهد.شیطان از ناراحتی فریادش بلند می شود و به کناری می رود، شروع به گریه می کند و می گوید: وای بر من ، این بنده خدا چگونه او را اطاعت می کند و در مقابل او به خاک می افتد، در حالی که من او را معصیت نمودم و به آدم سجده نکردم. 

____________________________________________________________________ 

فریاد شیطانبعضی کردارهای انسان آن قدر بر شیطان ناگوار است که او را به فریاد و فغان می آورد و از ناراحتی رنجور و نحیف می شود. به این داستان توجه کنید: روزی شیطان در گوشه مسجد الحرام ایستاده بود. حضرت رسول صلی الله علیه و آله هم سرگرم طواف خانه کعبه بودند. وقتی آن حضرت از طواف فارغ شد، دید ابلیس ضعیف و نزار و رنگ پریده ، کناری ایستاده است ، فرمود:ای ملعون ! تو را چه می شود که چنین ضعیف و رنجوری ؟! گفت : ازدست امت تو به جان آمده وگداخته شدم . فرمود: مگر امت من با تو چه کرده اند؟ گفت : یا رسول الله ! چند خصلت نیکو در ایشان است ، من هر چه تلاش ‍ می کنم این خوی را از ایشان بگریم نمی توانم . فرمود: آن خصلت ها که تو را ناراحت کرده کدامند؟ گفت : اول این که ، هرگاه به یک دیگر می رسند سلام می کنند، و سلام یکی از نام های خداوند است . پس هر که سلام کند حق تعالی او را از هر بلا و رنجی دور می کند. و هر که جواب سلام دهد، خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او می گرداند. دوم این که ، وقتی با هم ملاقات کنند به هم دست می دهند. و آن را چندان ثواب است که هنوز دست از یک دیگر برنداشته حق تعالی هر دو را رحمت می کند. سوم ، وقت غذا خوردن و شروع کارها بسم الله می گویند و مرا از خوردن آن طعام و شرکت در آن دور می کنند. چهارم ، هر وقت سخن می گویند: ان شاءالله بر زبان می آورند و به قضای خداوند راضی می شوند و من نمی توانم کار آنها را از هم بپاشم ، آنان رنج و رحمت مرا ضایع می کنند. پنجم ، از صبح تا شام تلاش می کنم تا اینان را به معصیت بکشانم . باز چون شام می شود، توبه می کنند و زحمات مرا از بین می برند و خداوند به این وسیله گناهان آنان را می آمرزد. ششم ، از همه این ها مهم تر این است که وقتی نام تو را می شنوند با صدای بلند صلوات می فرستند و من چون صواب صلوات را می دانم ، از ناراحتی فرار می کنم ؛ زیرا طاقت دیدن ثواب آن را ندارم . هفتم : ایشان وقتی اهل بیت تو را می بینند، به ایشان مهر می ورزند و این بهترین اعمال است . پس حضرت روی به اصحاب کرده و فرمودند: هر کس ‍ یکی از این خصلت ها را داشته باشد از اهل بهشت است. منبع : سایت اندیشه ی قم

سلام وخسته نباشید واقعا مطالباتون قشنگ بود وهمه را خواندم بعضی هارویاداشت هم کردم انشاالله راضی باشید وحلال کنید موفق باشید

سلام واقعا مطالبتون جالب بود استفاده کردم ممنون از توجه و سایت زیباتون موفق باشید.

شیطان دشمن قسم خورده انسان است، همه را وسوسه می کند، اما کسانی هم بوده اند که هرگز فریب شیطان را نخورده و پوزه اش را به خاک مالیده اند که شنیدن سرگذشت ایشان خالی از لطف نیست.

ـ اینها افسارهایی است که به کله بنی‌آدم می‌زنم و آنها را به طرف گناه می‌کشانم.

آن افسار خیلی کلفت نظر این شخص را جلب کرد، گفت: آن برای کیست؟

ـ این برای آدم خیلی گردن کلفتی است.

ـ کی؟

داستان های خدا و شیطان

ـ شیخ انصاری.

ـ چطور؟

ـ اتفاقاً دیشب زدم به کله ‌اش، یک چند قدم آوردم ولی زد آن را پاره کرد.

ـ حالا افسار ماها کجاست؟

ـ شما که افسار نمی‌خواهید، شما دنبال من هستید! این افسار مال آنهایی است که دنبال من نمی‌آیند. آن شخص صبح آمد خواب را برای شیخ انصاری نقل کرد.

مثل این که شبی بوده، شیخ خیلی اضطرار پیدا می‌کند و پولی که بابت سهم امام بوده و فردا بایستی تقسیم می‌کرده است به عنوان قرض از آن چیزی برمی‌دارد؛ می‌آید تا دمِ در، ولی پشیمان می‌شود، دوباره برمی‌گردد می‌گذارد سرجایش.

شیطان که گفته بود زنجیر را زدم به کله ‌اش و او را چند قدم آوردم ولی بعد پاره کرد و رفت، قضیه این بوده است.[شهید مرتضی مطهری،توحید، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۳۳۲ و ۳۳۳٫ ]

عارف بالله میرزا اسماعیل دولابی می‌گفت: خداوند به حضرت داود پیامبر، وحی نمود که فلان خانم را برای همسری تو برگزیده‌ام. حضرت داود به سراغ آن خانم رفت و قضیه را مطرح کرد، ولی آن خانم گفت: من چندان عبادت و اعمال صالحی ندارم که لیاقت همسری شما را داشته باشم، خانم دیگری همنام من در همین محلّه زندگی می کند که خیلی اهل عبادت است، قاعدتاً اشتباه شده و آن خانم منظور خداوند بوده است. حضرت داود که به هدایت الهی مطمئن بود، از او پرسید شما وقتی فقیر می شوید چه می کنید. آن خانم گفت: چون نمی دانم فقر برای من بهتر است یا ثروت، لذا کاری نمی کنم و به آنچه خدا پیش آورده تن می دهم. حضرت پرسید وقتی بیمار می شوید چه می کنید. آن خانم گفت: چون نمی دانم مرض برای من بهتر است یا صحّت، لذا کاری نمی کنم و به همان که خداوند پیش آورده تمکین می کنم. حضرت چند فقره از این سؤالات را مطرح کرد و آن خانم هم همین گونه پاسخ داد. بعد حضرت داود گفت: با این معرفت و روح تسلیم و رضا که در شما می بینم، مطمئناً اشتباهی رخ نداده است و خود شما از سوی خدا برای همسری من تعیین شده اید. (مصباح الهدی – مهدی طیب – ص۷۰)

قرآن می‌فرماید:«إِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ» (سوره نحل ایه ۹۹)؛ چرا که او، بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل مى‏کنند، تسلّطى ندارد.

اما شیطان نسبت به کسانی از او تبعیت می‌کنند و گمراه هستند، تسلط دارد قرآن می‌فرماید: «إِنَّ عِبادی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْغاوینَ »(سوره حجر۴۲)؛ بر بندگانم تسلّط نخواهى یافت؛ مگر گمراهانى که از تو پیروى مى‏کنند.

 

علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب لب الالباب در سیر سلوک (صاحبان عقل)، نقل می‌کند: حاج امام قلی نخجوانی که استاد معارف مرحوم آقا سید حسین قاضی پدر مرحوم میرزا علی آقا قاضی‌(ره) بود و در نزد مرحوم آقا سید قریش قزوینی‌(ره) در اخلاقیات و معارف الهیه مراتب استکمال را طی می‌نمود، گفت: پس از آن که به سن پیری رسیدم، دیدم با شیطان در بالای کوهی ایستاده‌ایم، من دست خود را بر محاسن گذارده و به او گفتم: مرا سن پیری و کهولت فرا گرفته، ‌اگر ممکن است از من بگذر. شیطان گفت: این طرف را نگاه کن، وقتی نظر کردم دره‌ای بسیار عمیق دیدم که از شدت خوف و ترس عقل انسان مبهوت می‌ماند.

شیطان گفت: در دل من رحم و مروت و مهر و عطوفت قرار نگرفته اگر چنگال من بر تو گیر کند و دستم به تو رسد جای تو در ته این دره خواهد بود که تماشا می‌کنی و چنان تو را در آن سرنگون کنم که بند از بندت جدا شده و پیکرت قطعه قطعه شود.

حضرت‌علی‌ علیه السلام فرمودند: مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَمْ یضُرَّهُ شَیطَان، هرکس به خدا متوسل شود، شیطان به او ضرر نمی‌رساند. (تصنیف غررالحکم ودررالکلم)

 

 

اواخر عمر آیت الله کوهستانی (ره) بود که برای تجدید کارت معافیت تحصیلی، از مشهد به بهشهر آمدم. در این سفر ایشان بیمار بودند، ولی در بستر بیماری هم سیر و سلوک ویژه ای داشتند. از دیدنی ها و از شنیدنی های دنیا دور بود. در همان حال معنوی، درخواست نصیحت و پندی کردم، فرمود: ۱- همراه با قرآن باشید و از قرآن جدا نشوید. ۲- نماز شب را ترک نکنید. ۳- نماز را اول وقت بخوانید. آن مرد الهی بعد فرمود: مواظب شیطان باشید که برای فریب دادن هر انسانی آماده است. من عمری را سپری کرده ام دیگر وقتی برایم باقی نمانده است. و فقط منتظر صدایی هستم که مرا بخواند تا با کاروان آخرت همراه شوم. با این حال شیطان می خواهد مرا هم وسوسه کند. در این حال صدای گریه آن رادمرد پاک باخته بلند شد. (مجله بشارت شماره ۲۸- فروردین ۱۳۸۱- به نقل از سید عنایت الله دریاباری)

در انوار جزائری است که در سال قحطی، در مسجدی واعظی روی منبر بود و می‌گفت: کسی که بخواهد صدقه بدهد هفتاد شیطان به دستش می چسبند و نمی گذارند، صدقه بدهد. مؤمنی پای منبر این سخنان را شنید تعجّب کنان به رفقایش گفت: صدقه دادن که این چیزها را ندارد، اینک من مقداری گندم در خانه دارم، می روم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد و از جایش حرکت کرد. وقتی که به خانه رسید و زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سال قحطی رعایت زن و بچّه و خودت را نمی کنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و… خلاصه به قدری او را وسوسه کرد که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقا برگشت. از او پرسیدند چه شد؟ هفتاد شیطانی که به دستت چسبیدند، را دیدی؟ پاسخ داد: من شیطان ها را ندیدم لکن مادرشیطان را دیدم که نگذاشت. انسان می خواهد در برابر شیاطین مقاومت کند اما شیطان به زبان زن یا رفیق و… مصلحت بینی می کند و نمی گذارد. (اخلاص و انفاق- دستغیب- ص۱۵۵)

 

حضرت موسی علیه السلام در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاه رنگارنگی بر سر داشت نزد موسی علیه السلام آمد، وقتی که نزدیک شد کلاه خود را (به عنوان احترام) از سر برداشت و مؤدبانه نزد موسی علیه السلام ایستاد. حضرت موسی گفت: تو کیستی؟ ابلیس جواب داد: ابلیس هستم. موسی (علیه السلام) پرسید: تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند. ابلیس گفت: من آمده ام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری بر تو سلام کنم. موسی پرسید: این کلاه چیست که بر سر داری ؟ ابلیس پاسخ داد: با (رنگها و زرق و برق های) این کلاه، دل انسان ها را می‌ربایم. موسی پرسید: به من از گناهی خبر بده که اگر انسان آن را انجام دهد ، تو بر او پیروز می شوی و هر کجا که بخواهی افسار او را به آنجا می کشی. ابلیس گفت: «اِذا اَعجَبَتهُ نَفسُهُ ، وَاستَکثَرَ عَمَلَهُ، و صَغُرَ فِی عَینِهِ ذَنبُهُ؛ سه حالت گناه است که اگر انسان گرفتار آن شود، من بر او چیره می گردم؛ هنگامی که او خودبین شود و از خودش خوشش آید، هنگامی که او عمل خود را بسیار بشمرد،‌هنگامی که گناه در نظرش کوچک گردد. (الکافی ج ۲ص ۳۱۴)

سایت تبیان

فرآوری: محمدی 

نمیدونم چی بنویسم ولی خدایش یه کم که به خودمون فکرکنیم میبینیم خیلی گناهان انجام دادیم که الان اگه به اون گنا فکر هم بکنیم شرممون میاد .خدامون بزرگه همون طور که خودش بارها وبارها تو قرانش متذکر شده خدایا به بزرگیت مارو ببخش

این جمله خیلی جاها کمکم کرده
خدایا به تو پناه میبرم

خدایان خواهش،میکنم مرا ببخش. واقعا گناهانم زیاد بوده خیلی شرمنده ام. آی خداااا فقط تویی و بی

ممنون قشنگ بود دمت گرم خدا خیرت بده

مواظب‌شیاطین‌باشیم‌و‌اطلاعات‌خود‌را‌‌درباره‌شیاطین‌از‌مراجع‌معتبر‌بیشتر‌کنیم‌تا‌آنها‌را‌بشناسیم‌چراکه‌آنها‌از‌راه‌هایی‌نفوذ‌میکنندکه‌به‌فکر‌هم‌نمیرسد.

ای خدایا لطفا من را به خاطره تمام گناهانم ببخش و هرگز لطف خود را از من و تمام انسان های پاک دریغ نکن، الهی آمین

خدایا خیلی گناهکارم منو ببخش خیلی بد کردم به خودم خیلی بزرگ هستی که گناهانمو پوشوندی هیچکس بویی ازکناهانم نبرد.شکرت توفیق توبه رو نصیبم کردی.شکرت منو به راه آوردی اما من هیچم و هرچه دارم از لطف توست خدای من .دوستت دارم . خدادستمو بگیر رهام نکن و میدونم این منم که باگناهانم از تو دورمیشم و همیشه هوامو داری شرمنده ام در مقابلت آفریدگارمن

سلام.وبسایتتون خیلی خوب و مفیده.به کارتون ادامه بدین

دوستان عزیز من ما همه با هم برادریم اگر شیطان شمارو وسوسه می کند سریع به قران پناه ببرید هر روز قران بخونید نه جملات عربیش بلکه معنی های قران بعد میبینید چه خدای بزرگ و زیبایی داشتید و اونجاست که افسوس می خورید چرا از شیطان وفریب هاای اون پیروی می کردید

خسته نباشید ممنون به خاطر این مطالب زیبا

برای صرف‌نظر کردن از پاسخ‌گویی اینجا را کلیک کنید.

داستان های خدا و شیطان

خاطرات شهدا آیت الله بهجت جنگ نرم شبهات حجاب شهدا پوستر مذهبی امام حسین (ع) ،داستان امام حسین (ع) ،ثواب گریه ،ثواب گریه بر امام حسین ،حضرت ابوالفضل (ع) ،گریه بر عاشورا ،داستان عاشورا ،داستان های شگفت ،داستان های روز عاشورا ،بحارالانوار ،سكونت در بهشت ،بهشت و پهش بهجت امام حسین تاکتیک های جنگ نرم خاطرات جنگ شهید نصیحت های آیت الله بهجت شهدا ، جنگ ، خاطرات ، دفاع مقدس عکس مذهبی نماز شب استغفار هنگام خواب و پاك شدن گناهان امام خمینی حجاب لایو والپیپر برای آندروید

ایمیل خود را وارد نمائید :

پشتیبانی توسط فیدبرنر

برداشت از مطالب این سایت با ذکر منبع مجاز می باشد 2011-1391

بهشت مسلمین مکانی برای بازنشر اطلاعات مفید و جالب برگشت به بالا

ترجمه و آماده‌سازی توسط تمپـــ‌ها

مطالب جدید بهشت مسلمین در ایمیل شما

به ما بپیوندیـــــد

برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل پنج اصل اساسی مدیریت است. مدیران باید برای همه ی این اصول از مهارت کافی برخوردار باشند.

امتیاز کاربران

این مطلب تا چه اندازه برای شما مفید بود؟

كليه حقوق محفوظ و نقل مطالب تنها با ذكر منبع و درج لينك آزاد است.

صاحب امتیاز و مدیر مسئول مهدی یاراحمدی خراسانی , مشاور عالی محمد جواد یاراحمدی خراسانی ، اجرا سروش مهر رضوانداستان های خدا و شیطان

www.modiryar.com 2006 – 2017

 نرفت . از همان آغاز با او مخالف بود با مسلمان شدن و عبادتش او را

اذيت مى كرد. چند مرتبه با شيطان كشتى گرفت و او را بر زمين زد.

چنان چه وارد شده : در يكى از سفرها، كه حضرت رسول صلى الله

عليه و آله و سلم با اصحاب خود مى رفتند، آب آنان تمام شد.

آن حضرت به ((عمار)) فرمود: برو از چاهى كه در فلان موضع بيابانداستان های خدا و شیطان

 است آب بياور.

وقتى ((عمار)) كنار چاه رسيد، مى خواست آب بردارد، شيطان آمد

 و گفت : نمى گذارم از اين چاه آب بردارى ! زيرا چاه مسكن شياطين

 است .((عمار)) در برابرش ايستاد و با او در افتاد. با يك حمله شيطان را بر

زمين زد. سنگى برداشت و با آن بينى شيطان را شكست .

وقتى روى سينه او نشست ، ديد بسيار لاغر و رنجور است .

پرسيد: آيا همه شياطين چنين لاغراند؟ در جواب گفت : بعضى از

 شياطين چاق و بعضى لاغرند، من هم كه چنين لاغرم بر انسانى موكل

 هستم كه موقع خوردن غذا ((بسم الله )) مى گويد و من نمى توانم از

 غذاهاى او بخورم ، از اين رو لاغر شده ام .

سپس گفت : اى ((عمار))! از روى سينه من بلند شو تا بار ديگر

 كشتى بگيريم ، اگر اين دفعه نيز مرا به زمين زدى چيزى به تو ياد

مى دهم كه از آن نفع ببرى .

((عمار)) از روى سينه او بلند شد و كشتى گرفتند. اين بار هم

شيطان را بر زمين زد و گفت : چيزى را كه به من قول دادى ، بگو.

 شيطان گفت : اى ((عمار))! بدان در هر خانه اى كه قرآن خوانده

شود به خصوص ((آيه الكرسى )) شياطين از آن فرار مى كنند.

((عمار)) ياسر او را رها كرد و مشك خود را پر آب نمود و برگشت

 خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، و داستان را براى آن

 حضرت تعريف نمود۱


گویند در زمان دانیال نبى یك روز مردى پیش او آمد و گفت : اى دانیال امان از دست شیطان ، دانیال پرسید: مگر شیطان چه كرده ؟ مرد گفت : هیچى ، از یك طرف شما انبیاء و اولیاء به ما درس دین و اخلاق مى دهید و از طرف دیگر شیطان نمى گذارد رفتار ما درست باشد، كار خوب بكنیم و از بدیها دورى نماییم . دانیال پرسید: چطور نمى گذارد؟ آیا لشكر مى كشد و با شما جنگ مى كند و شما را مجبور مى كند كه كار بد كنید. مرد گفت : نه ، این طور كه نه ، ولى دایم ما را وسوسه مى كند، كارهاى بد را در نظر ما جلوه مى دهد. شب و روز، ما را فریب مى دهد و نمى گذارد دیندار و درست كردار باشیم .

منبع: کتاب عجب حکایتی ، سید ابوالحسن حسینى

یکی از علمای ربانی که اهل زهد و ریاضت بود به قصد مسجد ازمنزل

 بیرون آمد، وقتی به مسجد رسید شیطان را دید که در میان در ایستاده

و پی در پی یک پای خود را درون مسجد می گذارد و بیرون می آورد.

مانند کسی که مردّد است که آیا داخل شود یا خیر.

عالم می گوید، به شیطان گفتم ای ملعون اینجا چه می کنی ؟

شیطان گفت: در این مسجد جاهلی نماز می گذارد و عالمی خوابیده

 است، من قصد نماز آن جاهل را می کنم، امّا هیبت و شوکت آن عالم

نمی گذارد داخل شوم.

داستان های خدا و شیطان

رسول اکرم (ص) دو سخن گهربار در این رابطه می فر مایند:

خواب عالم بهتر از عبادت جاهل است و خفتن با علم بهتر از نماز با

جهل است.

در زمان حضرت عیسی (ع) زنی بود که شیطان نمی توانست به

 هیچ عنوان فریبش دهد. روزی این زن در حال پختن نان بود که وقت

نماز شد. دست از کار کشید و مشغول نماز شد.۱

در این هنگام شیطان کودک این زن را وسوسه کرد که به سمت آتش

 برود.رفت و به درون تنور افتاد. بعد شیطان وسوسه کنان  به طرف زن

 رفت که بچه ات بدرون تنور افتاد نمازت را بشکن.

 زیرا میدانست این  از آن نمازهایی است که فایده دارد.( نمازهایی که

فایده ندارد شیطان آب وضوی آن را هم می آورد)

اما این زن توجهی به وسوسه شیطان نکرد. حال معنوی زن طوری شد

که نماز را نشکست.

شوهر آمد دید که صدای بچه از درون تنور می آید. و زن در حال خواندن

 نمازاست. بچه سالم است و نمی سوزد. دست به درون تنور برد و

بچه را درآورد.

مرد این ماجرا را  نزد حضرت عیسی تعریف کرد. حضرت عیسی به

خانه آنها آمد و از زن پرسید تو چه کردی که به این مقام رسیدی؟

زن پاسخ داد:

۱- همیشه کار آخرت را بر دنیا ترجیح می دادم.

۲- از وقتی خود را شناختم بی وضو نبودم

۳- همیشه نماز خود را در اول وقت می خواندم

۴- اگر کسی بر من ستم می کرد یا دشنامم می داد او را به خدا وا

می گذاشتم و کینه او را به دل نمی گرفتم.

۵- در کارهایم به قضای الهی راضیم

6- سا‍ئل را از در خانه ام مأيوس نمی كنم .

7- نماز شب را ترك نمی نمايم

حضرت عیسی فرمود اگر  این زن ، مرد می بود پیامبر می شد چون

 کارهایی می کند که فقط پیامبران می کنند.و بر چنین کسی شیطان

 سلطه ندارد.۲


۱- در اینجا منظور از نماز نوع عبادتی است که در زمان پیامبران هر زمان صورت داشت .

۲-منبع :عرفان اسلامي ، ص300؛ شيطان در كمينگاه ، ص 233

 

 

 

۱) هنگامی که توبه حضرت آدم پس از ۲۰۰ سال پذیرفته شد شیطان

 چنان زوزه ای کشید که همه فرشتگان شنیدند.

۲) در روز عید غدیر که امیرالمومنین علی (ع) به جانشینی

حضرت رسول(ص) برگزیده شد.پیامبر فرمود محبت به این مرد

 حسنه ای دارد که هیچ گناهی به خاطر آن مانع از رفتن انسان به

بهشت نمی شود.  پس به خاطر محبت شیعیان به علی (ع) هیچ

شیعه ای وارد جهنم نمی شود. در اینجا شیطان زوزه کشید. همه

شیاطین جمع شدند و با هم جلسه ای ترتیب دادند به این نتیجه

رسیدند که کوشش کنند که مردم شیعه نشوند.( همانطور که

می دانید ۸۵٪ از مسلمانان سنی هستند و فقط ۱۵٪ شیعه داریم .

شیاطین نامرد کار خودشونو کردند)

۳) در روز عاشورا که سید الشهدا به شهادت رسید پرده های آسمان

 کنار رفت و تمام فرشته ها و جنیان و شیاطین ، مقامات کسانی را که

بر اثر گریه بر حسین(ع) و فرزندان او چه جایگاهی پیدا می کنند

به چشم دیدند. در اینجا شیطان از جا بر خاست و چنان زوزه ای کشید

 که صدایش از غرب تا شرق جهان پیچید.

۴) هنگامی که آیه توبه (۵۳ سوره زمر)۱ نازل شد شیطان لشکریانش

 را جمع کرد و گفت همه زحمتهای ما هدر رفت و چنان زوزه ای کشید

که همه آسمانیان و جهانیان شنیدند(دلم خنک شد)


۱)قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ

إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿53﴾ بگو اى بندگان

من كه بر خويشتن زياده‏روى روا داشته‏ايد از رحمت‏خدا نوميد مشويد در

 حقيقت‏خدا همه گناهان را مى‏آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است

 خیر بود یا شر؟ و بعد استمرار حیاتش خیر است یا شر؟  در کره زمین

(قبل از آدم و حوا) موجوداتی آفریده شدند یک زن و مرد  به نامهای مارج و

مارجه که از جنس ما بشر هم نبودند و کلمه مارج در قرآن نیز آمده است.

وقتی این دو با هم ازدواج کردند جن به وجود آمد که شیطان هم جزو آنها بود

 اما بعدا خون و خونریزی راه انداختند همه به راه باطل رفتند جز شیطان و

خداوند همه آنها را نابود کرد و چون شیطان تنها ماند  او را به آسمان

چهارم آورد .در آنجا شیطان شش هزار سال خدا را عبادت کرد. اما پس از

تمرد از فرمان الهی ، دوباره به زمین بازگشت. اما از آنجاییکه تنها بود و خودش

 به تنهایی نمی تواند به دلهای بندگان نفوذ کند. در حالیکه میلیونها آدم در

کره زمین متولد می شوند ، مانند سوسک تخم ریزی می کند. در روایت است

 که شیطان پاهای خود را به هم می ساید و هر روز ده تخم شیطانی از این

 ساییدن به وجود میاید و از این تخمها ۷۰ شیطان درست می شود.

(۱۰ تا ۷۰ تا میشه ۷۰۰ تا).

اینها شیاطینی هستند که وقتی متولد می شوند مثل تجربه ابلیس را

در خودشان دارند. اما فرق آدم و شیطان در اینجا این است که آدم می میرد اما

 شیاطین تا روز قیامت زنده هستند. در اینجا می توان چنین نتیجه گرفت که

 آدمهایی که در قرون گذشته بودند شیاطینشان هم از این دوره کمتر بوده

 است. و روایت از حضرت رسول که “هر چه از عصر من می گذرد گرایش

 مردم به خوبی کمتر می شود” شاید یکی از دلایل این است که شیاطین

اضافه می شوند اما نمیمیرند.

امام صادق فرمودند ” شیاطینی که بر یک مومن مسلطند زیادتر هستند

 از زنبورانی که اطراف لاشه گوشتی را فرا گرفته اند.” پس مومنی که

بتواند مقاومت کند و به سمت گناه نرود اجر زیادی نزد پروردگار خود

خواهد داشت.

روزسوم از زندگی آدم و حوا در زمین بود که آدم نزد خدا شکایت نمود که با این

 همه شیاطین در اطراف خود چه کنیم.من در بهشت از عهده یک شیطان بر

 نیامدم و فریب خوردم حال با این همه چه کنیم؟

خداوند فرمود : من به شما هشت چیز می دهم چون می خواهم شما

به سمت من بیایید. اگر هم یک عاملی مثل شیطان گذاشته شده که

شما را اغوا کند به خاطر مبارزه شما با او و سیر و عروج شما به سمت من است.

 شما با مبارزه با شیطان اوج می گیرید.

۱- هر قصد معصیتی که کردین و انجام ندادین برای شما گناه نمی نویسم.

۲- تا هفت ساعت در توبه باز است و اگر توبه کردی در نامه اعمال ثبت نمی شود.

۳- به هر نیت خیری که به عمل نینجامید پاداش می دهم.

۴- هر کار خالص(بدون ریا) را ده برابر پاداش می دهم.

۵- گناهانتان را بعد از توبه می بخشم.

۶- با هریک از شما فرشتگانی همراه می کنم تا کمکتان کند.

۷- در هنگام قبض روح تا روح به سینه نرسیده اگر کسی توبه کرد می بخشم.

۸-بعضی از گناهان را یادتون رفته اما می دونم اگه یادتون بیاد توبه می کنید در روز قیامت می بخشم.

خوب دوستان دیگه چی می خواهیم چی از این بهتر


 منبع: مجموعه سخنرانیهای حجت الاسلام غلامی در شبکه قرآن

 

روزی پیامبر خدا از شیطان پرسید : از امت من چند دشمن داری؟

جواب داد : ۱۶ نفر از امتان تو دشمن من هستند.

اول خود شما( یا رسول الله)

دوم عالمی که به علمش عمل می کند.

سوم کسانی که قرآن می خوانند و به آن عمل می کنن.

چهارم کسانیکه اذانهای پنجگانه را برای نماز می گویند.

پنجم دوستدار فقیر و یتیم و مسکین

ششم انسان مهربان

هفتم انسان متواضع در برابر پذیرش حقیقت

هشتم جوانی که در راه اطاعت خدا رشد و نمو پیدا کرده است.( مانند جوانی که نماز شب می خواند در حالیکه پدر و مادرش خوابند)

نهم کسی که خود را از ارتکاب به حرام نگه می دارد.

دهم کسی که در راه خدا نصیحت می کند.

یازدهم کسی که دائم الوضو باشد.

دوازدهم انسان خوش اخلاق

سیزدهم راضی به قضا و قدر الهی

چهاردهم زنان پاکدامن

پانزدهم کسانی که آمادگی برای مردن دارند

شانزدهم اهل سخاوت و بخشش تا حد ایثار


 منابع : اصول كافى ، ج 1، باب فضل العلماء، حديث 9.  كتاب تاءثير قرآن در جسم و جان . سرمايه سخنوران ، ص 228 به بعد؛ و مواعظ العدديه ، ص 226، با اندكى تغيير در عبارت ؛ و سراج القلوب .

هر روز شیطان لعنتی خطهای ذهن مرا اشغال می کند! هی با شماره

های غلط زنگ  می زند آن وقت من اشتباه می کنم و او با اشتباهای

 دلم حال می کند.                                          

دیروز یک فرشته به من می گفت : تو گوشی دل خود را بد گذاشتی

 آن وقتها که خدا به تو زنگ می زد  چرا جواب ندادی چرا بر نداشتی؟!

یادش به خیر آن روزهای مکالمه با خورشید که دفترچه های ذهن

 کوچک مرا سرشار از خاطره های ناب می کرد.

امروز پاره است آن سیمها که دلم را تا آسمان مخابره می کرد.

خدایا با ما تماس بگیر حتی هزار بار ، وقتی که نیستم لطفا پیام

خودت را روی پیامگیر دلم بگذار.

 

روزى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام براى انجام كارى ،

يكى از غلامان خود را صدا زد. شيطان او را وسوسه كرد كه جواب آن حضرت را ندهد.

چندين بار او را صدا كرد، جواب نيامد! حضرت به جست و جو پرداخت .

 ديد آن غلام پشت ديوارى دراز كشيده و مشغول خرما خوردن است .

آن حضرت فرمود: اى غلام ! مگر صداى مرا نمى شنيدى كه جواب

 نمى دادى ؟ غلام عرض كرد: چرا. فرمود: چرا جواب نمى دادى ؟

عرض ‍ كرد: يا على ! مى خواستم تو را به غضب آورم ؟!

حضرت على فرمود: من هم كسى را كه به تو دستور داد مرا

به غضب آورى ، به خشم مى آورم . من شيطانى را كه به

 نام ((ابيض )) است و تو را وسوسه كرد تا جوابم را ندهى و

من هم از سر خشم تو را مجازات كنم به غضب مى آورم .

سپس فرمود: ((انت حر لوحه الله )) من تو را آزاد كردم ،

تو را براى رضايت خداوند متعال در راه او آزاد نمودم .

شيطان نه تنها نتوانست آن حضرت را به غضب آورد بلكه ايشان

شيطان را به غضب آورد و بر آن ملعون مسلط شد.

به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد. پرسیدم: «چرا می خندی؟»

 پاسخ داد:«ازحماقت تو خنده ام می گیرد» پرسیدم: «مگر چه كرده ام؟»

 گفت: «مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام»

 با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!» جواب داد:

 «نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز

وحشی است؛ تو را زمین می زند.» پرسیدم: «پس تو چه كاره ای؟»

 پاسخ داد:

 «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد. “

به تو نصیحت می کنم که در سه جا مواظب من باش

اول به هنگام غضب که روح من در آن هنگام در قلب تو و چشم من در چشم تو می باشد

دوم در جنگها زیرا در آن هنگام من رزمندگان را به یاد زن و بچه و خویشان و اقوامش می اندازم تا پشت به جبهه کرده و بگریزند

سوم هیچگاه با زن نامحرم در یک جا ننشین که من بین تو و او وسوسه خواهم نمود.

روزى شيطان در برابر يحيى بن زكريا نمايان گشت و گفت : يا يحيى ! مى خواهم اندرزتان دهم .فرمود: به نصحيت تو احتياج ندارم ، ولكن مرا از بنى آدم خبر بده كه در پيش تو چگونه اند؟ ابليس عرض كرد: بنى آدم در پيش من بر سه گونه اند:

1 – طايفه اول مؤمنان مى باشند كه سخت ترين افرادند هميشه آنها را وسوسه مى كنيم تا به گناه آلوده كنم و از راه منصرف شوند. بعد از آن متوجه مى شوند كه كار اشتباهى انجام داده اند. (مانند زمانى كه واعظى به منبر مى رود و مردم را پند مى دهد، آيات توبه را براى آنان مى خواند و آنها فورا عوض مى شوند. در اين زمان – توبه و استغفار مى نمايند، از گناه دست مى كشند) نمى توانم در رابطه با آنان كارى از پيش ببريم ، فقط ناراحتى و زحمت ما از اين طايفه است .

2 – طايفه دوم كسانى هستند كه در اختيار ما و به فرمان ما تسليم مى باشند. آنها را مانند توپى كه در دست كودكان شما است و به هر طرف پرت مى كنند، همان طور آنان در دست ما هستند و به هر جا و هر گناه و فساد و فحشا كه بخواهيم مى كشانيم . آنها براى ما زحمتى ندارند، لازم نيست براى آنها وقت صرف كنيم ، حتى خود آنان بدون اين كه ما دستورى بدهيم ، اجرا كننده اند.

3 – طايفه سوم مانند شما پيامبران و اولياءالله و مؤمنين حقيقى مى باشند كه حرف و وسوسه ما در آنان اثر ندارد؛ چون اين را مى دانيم ، زحمت به خود نمى دهيم ، دنبال آنان نمى رويم ، از اول از ايشان ماءيوس هستيم و در نتيجه از دست آنان راحتيم .

از سه خصلت احتراز کن:

اول تکبر نکن که من به واسطه آن بر پدر تو آدم سجده نکردم و از درگاه ربوبی رانده شدم

دوم از حرص بپرهیز که آدم به واسطه آن از گندم خورد و از بهشت محروم گردید

سوم از حسد احتراز کن که به واسطه آن قابیل برادر خود هابیل را کشت و به عذاب الهی هلاک شد.

حضرت علی (ع) فرمودند : شیطان هفتاد هزار سال خدا را عبادت کرد و فقط یک نمازدو رکعتی او چهار هزار سال طول کشید. وقتی خدا انسان را از خاک آفرید و در آن روح دمید به تمام ملائکه دستور داد که بر آدم سجده کنند و همه سجده کردند به غیر از ابلیس. شیطان به خدا گفت : من هفتاد هزار سال تو را عبادت کرده ام و خودت فرموده ای که هر کس مرا عبادت کند عبادتش را بی نتیجه نمی گذارم و عوضش را به او می دهم . خداوند فرمود هر چه بخواهی در دنیا به تو عطا می کنم. شیطان گفت: اول اینکه اجازه بدهی تا قیامت زنده بمانم. خداوند فرمود : تا روز معلومی تو را مهلت  می دهم.

دو اینکه در مقابل هر یک از فرزندان آدم دو فرزند به ما عطا کنی که برای هر یک از اولاد آدم دو فرزند را مسلط کنم تا آنها را به گمراهی بکشانند. خداوند باز هم قبول کرد.

 سوم اینکه از تو می خواهم مرا در بدن اولاد آدم همچون خون جریان دهی که از هر جای بدن او بتوانم او را به معصیت بکشانم .

 چهارم اینکه می خواهم اولاد آدم ما را نبیند ولی ما آنها را ببینیم. 

 پنجم اینکه از تو می خواهم به من قدرتی دهی که به هر شکلی که

می خواهم در آیم و هر کجا می خواهم بروم.

ششم اینکه می خواهم تا دم مرگ پیش اولاد آدم باشم ( یعنی حتی وقتی حضرت ملک الموت برای قبض روح به سراغ آدم انسان می آید شیطان هم حاضر می شود و انسان را وسوسه میکند) .

امام محمد باقر (ع) فرمودند: هنگامی که انسان در حال جان کندن است خیلی تشنه می شود و در آن هنگام شیطان با یک لیوان آب می آید و می گوید اگر بر من سجده کنی و کافر شوی این آب را به تو می دهم و اگر انسان کافر نشود شیطان آب را می ریزد و می گوید من از تو بیزارم و می رود.

هفتم اینکه از تو می خواهم که مرا به سینه اولاد آدم مسلط گردانی تا او را وسوسه کنم .

 خداوند در پایان می فرمایند: تمام خواسته هایت را برآورده می کنم . ولی هر کس پیرو تو باشد او را با تو به جهنم می فرستم. بعد شیطان می گوید: ای خدا به عزت و جلالت قسم که همه انسانها را گمراه می کنم مگر عده ی معدودی که بنده خاص تو هستند. سپس گفت: حالا که مرا بیرون می کنی جایی برای زندگی کردنم معین کن. خداوند فرمودند : تو را در  هر کجا که محل رفت و آمد مردم است قرار دادم . شیطان گفت: غذای من چه باشد؟ خداوند فرمود: سر هر سفره ای که نام من ( بسم الله الرحمن الرحیم) برده نشود بنشین و با آنها که همچون حیوان گرسنه هستند غذا بخور.

حضرت امام محمد باقر (ع) در این باره می فرمایند: اگر اول غذا یادتان رفت بسم الله بگویید آخر غذا بگویید تا شیطان هر چه خورده استفراغ کند. بعد شیطان گفت که من احتیاج به آب دارم خداوند فرمودند: آب تو شراب و هر چیز مست کننده باشد . بعد گفت برای من کتابی قرار بده

خداوند فرمودند: کتاب تو وشم ( خال کوبی ها و کتاب سحر و جادو) است . اولین کسی که سحر و جادو را به انسان آموخت شیطان بود. بعد شیطان گفت : برای من حدیثی قرار بده خداوند فرمودند: حدیث تو دروغ است . بعد شیطان گفت برای من دام و وسیله شکار قرار بده خداوند فرمودند: زنان را وسیله صید و به دام انداختن مردم قرار دادم .

 روزی حضرت محمد (ص) شیطان را حاضر در مسجد الحرام دید پیش او رفت و گفت : ای

ملعون چرا ناراحتی؟ شیطان گفت : از دست تو و امت تو ناراحتم . حضرت فرمود: چرا از من ناراحتی؟ شیطان گفت که چون این همه تلاش می کنم که مردم را گمراه کنم ولی تو در قیامت از آنها شفاعت می کنی و تمام زحمات مرا به هدر می دهی به همین خاطر با تو دشمنم و از تو بدم می آید. حضرت فرمودند: از امتم چرا ناراحتی ؟ شیطان گفت :

امت تو خصوصیاتی دارند که امتهای دیگر ندارند( منظور شیعیان می باشند) :

اول اینکه وقتی به هم می رسند سلام می کنند که سلام اسم خداوند است و من از این اسم می ترسم.

دوم اینکه وقتی همدیگر را می بینند به یکدیگر دست می دهند و تا دستهایشان از هم در نیامده گناهانشان بخشیده می شود.

سوم اینکه وقتی می خواهند غذا بخورند بسم الله می گویند و من دیگر نمی توانم غذا بخورم و گرسنه می مانم .

 چهارم اینکه بعد از خوردن غذا الحمدالله می گویند .

پنجم اینکه وقتی اسم تو می آید بلند بلند صلوات ختم می کنند و آنقدر ثواب آن زیاد است که من فرار می کنم .

 ششم اینکه وقتی می خواهند کاری بکنند ان شاء الله می گویند و من دیگر نمی توانم در آن کار دخالت کنم و آنها را بر هم زنم.

هفتم آنکه صدقه می دهند و وقتی که صدقه می دهند هم گناهانشان آمرزیده می شود و هم هفتاد نوع بلا را از خود دور میکنند.

به همین دلیل حضرت نبی اکرم (ص) فرمودند: وقتی انسان دستش را در جیبش می کند تا صدقه بدهد هفتاد شیطان دست او را می گیرند تا او را منصرف کنند .

 هشتم آنان که قرآن می خوانند و در خانه ای که قرآن خوانده می شود دیگر جایی برای من نمی ماند چون در آن خانه ملائکه رفت و آمد می کنند. نهم آنکه مرا زیاد لعنت می کنندو با هر لعنت یک زخم بر بدنم می افتد و تا زمانی که آن شخص را به گمراهی نکشانم آنها خوب نمی شود. 

 دهم اینکه هنگامی که گناه می کنند سریع توبه می کنند و زحمات مرا به هدر می دهند.

  یازدهم اینکه عطسه که می کنند الحمدالله می گویند.

حضرت فرمودند عطسه از طرف خداوند و خمیازه از طرف شیطان است .وقتی عطسه می کنید باید الحمدالله بگوئید

و وقتی انسان نماز خواند شیطان از او دور می شود به خصوص اگر سجده نماز طولانی باشد شیطان از روی ناراحتی فریاد می کشد.

حضرت امام صادق (ع) فرمودند: هر کس نماز نخواند از شیطان پست تر است چون شیطان یک خطا کرد و آن هم اینکه بر آدم سجده نکرد ولی انسان اگر نماز نخواند برای خدا سجده نمی کند. 

 همچنین از امام صادق(ع) منقول است از صفات مومن این است که

 بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند می گوید: اگر سر نماز بسم الله را بلند نگوییم شیطان تا آخر نماز بر روی شانه انسان می نشیند و انسان را وسوسه می کند و نیز فرمودند :

 هرکس بعداز تکبیر نماز ( قبل ازشروع حمد) اعوذبالله من الشیطان الرجیم را بگوید به اندازه هر مویی که در بدن اوست هزار حسنه برای او می نویسند .

داستان زیبای زن و خیاط و شیطان

زن به شیطان گفت :

آیا آن مرد خیاط را می بینی میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟

شیطان گفت :

آری و این کار بسیار آسان است پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد سپس زن گفت :داستان های خدا و شیطان

اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :

چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد و آن زن به او گفت :

اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :

بفرمایید،خوش آمدید و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد سپس شیطان گفت :

اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم و آن زن گفت :

کمی صبر کن نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!

شیطان با تعجب گفت :

چگونه ؟؟؟

آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش. و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد و اطلاعات دیگری از شیطان نداریم

محمد دهقان هستم . متولد سال 1363

Welcome back. Just a moment while we sign you in to your Goodreads account.

داستان های خدا و شیطان
داستان های خدا و شیطان
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *