داستان لیلیث

دوره مقدماتی php
داستان لیلیث
داستان لیلیث

لیلیت یا لیلا و یا لیلی ، اینها اسامی هستند که به اولین بانوی خلق شده توسط خداوند داده شده است .

لیلیت زنی بود که خداوند قبل از حوا برای آدم آفرید . لیلیت همانند آدم از باقی مانده گِل مقدس ساخته شد .

لیلیت  بدلیل اینکه  خود را همانند آدم میدانست  سر به پیروی از آدم برنداشت و به راحتی از او جدا شد .

آدم به نزد خداوند رفت و گفت : آن زنی که برایم آفریده بودی  مرا رها کرد . خداوند اینبار زنی از دنده آدم ( گوشت و پوست خود آدم )  برای او آفرید و  او را حوا نامید .

لیلیت بدلیل سرکشی که کرد در تمامی متون و تاریخ هزاران ساله آدمی سانسور شد و همگی حوا  را زن اول آدمی دانستند .  و لیلیت محکوم به فنا در اذهان و متهم به اهریمنی و پلیدی گشت .داستان لیلیث

اسم لیلیت اولین بار در تلمود تورات آمده است و اشاره  کوتاه و مخفی به او شده است.

دوره مقدماتی php

مبادی بن سیرا نخستین کتابی است که در آن از لیلیث به عنوان اولین همسر آدم یاد شده‌است.  نخستین بار چهره لیلیت در میان گروهی از خدایان بادها و طوفان‌های سومری در ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد به چشم می‌خورد که به لیلیتو موسوم بودند. بسیاری از صاحبنظران پیدایش نام لیلیث را در زمانی حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح ارزیابی کرده‌اند.

باورهای منفی زیادی در خصوص لیلیت وجود دارد . سرکشی لیلیت همانند گناه حوا نابخشودنی  بوده و داستان ها شروع و افسانه سرایان لیلت را در کنار اهریمنان و دیو صفتان قرار میدهند .

دوشیزه ای زیبا رو که مردان را اغفال میکند و بر فاحشگی مقدس نظارت داشته از همین رو عده ای  لیلیت را دست راست اینانا  نیز میخوانند و یا کنیز و خدمتکار اینانا ( آردت اینانا )  بر میشمارند .

برخی لیلیث را معادل کی-سیکیل-لیل-لا-که (Ki-sikil-lil-la-ke) دانسته‌اند که شخصیتی مونث در مقدمه حماسه گیلگامش است. وی به عنوان پیشکار و معشوقه لیلا (Lila) نام برده شده و به عنوان بانویی توصیف شده‌است که همه قلب‌ها را شاد کرده و همواره در حال جیغ کشیدن است.

ملکه شب اثر برنی ریلیف در سال 1950

لغت عبری لیلیث که معادل  اکدی لیلیتو است، صفتی منشعب از ریشه لیل (ل ی ل) به معنای شب در زبان سامی اولیه‌است که ترجمه تحت‌اللفظی آن معادل «موجود یا خداوند مونث ظاهر شونده در شب» می‌باشد. البته در کتیبه‌های میخی این واژه‌ها به صورت لیلیث و لیلیتو و با معنای «ارواح بادهای بیماری‌زا» آورده شده‌اند. واژه اکدی لیل-ایتو (Lil-itu) به معنای بانوی نسیم (Lady Air) ممکن است اشاره‌ای باشد به الهه سومری نینلی(Ninlil) که وی نیز به عنوان بانوی نسیم شناخته می‌شود. وی الهه باد جنوب و همسر انلیل (Enlil) است. در عراق قدیم، باد جنوب با هجوم طوفان‌های شنی تابستانه و شیوع بیماری‌ها شناخته می‌شده‌است.

پیدایش ایده لیلیت

پیدایش این ایده به تفسیر آیات دوگانه‌ای در کتاب آفرینش بازمی‌گردد. در این کتاب در آیه‌ای خلقت حوا از یکی از دنده‌های ادم تشریح شده‌است. با این حال در آیاتی پیش از آن بیان می‌شود که یک زن نیز آفریده شده‌است.

«بنابراین خداوند انسان را بر صورت خود آفرید؛ او وی را به صورت تصویری از خود آفرید؛ خداوند آن‌ها را زن و مرد آفرید» در این متن آفرینش لیلیث پس از گفتار خداوند در خصوص اینکه «انسان نباید تنها باشد» آورده شده‌است. بنابراین خداوند لیلیث را از همان خاکی که آدم را آفریده‌است می‌آفریند، ولی آن دو با هم نزاع می‌کنند. لیلیث مدعی است که چون هر دو آن‌ها از منشا یکسانی خلق شده‌اند، بنابراین برابرند و به همین خاطر حاضر نمی‌شود که نسبت به آدم تواضع کند. وقتی که لیلیث این وضع را می‌بیند نام ناگفتنی را بر زبان آورده و در هوا پرواز کنان دور می‌شود.

 

 

باور های کهن

برخی میپندارند که لیلیت بعد از پیدایش حوا همراه با شیطان  از بهشت گریختند و به صورت ماری به حوا نزدیک شد و وی را  گرفتار وسوسه کرد .  مدارک کمی وجود دارد که لیلیت را جزو  الهه گان قرار بدهد و او را اهریمنی نخواندند .

شیطان- آدم و حوا  و  لیلت نقش برجسته‌ای در پاریس

 

لیلیت در انجیل

کتاب اشعیا نبی در فصل توصیف ویرانی ادوم، تنها منبعی است که به توصیف لیلیث در انجیل عبری پرداخته‌است: «موجودات وحشی بیابان با موجودات وحشی جزیره دیدار خواهند کرد، و ساتیر (موجودی نیمه انسان و نیمه بز) پیروان خود را فراخواهد خواند؛ لیلیث نیز در آنجا خواهد آرمید و برای خود مکان استراحتی خواهد یافت.» این بخش از کتاب به روز انتقام یهوه اشاره دارد که در آن زمین به بیابانی متروکه تبدیل خواهد شد. بنابراین لیلیث برای یهودیان در هشتصد سال پیش از میلاد شناخته شده بوده‌است. این بخش از کتاب که اشاره دارد که یافتن ماوا توسط لیلیث، به نظر می‌رسد برگرفته از گیلگامش باشد که در آن آمده‌است که لیلیث پس از گریختن به بیابان، در آنجا سکنی یافت. در ترجمه شاه جیمز از انجیل به جای واژه لیلیث، عبارت جغد نالان به کار برده شده که قطعاً ترجمه دقیقی از متن عبری نبوده و هدف آن جایگزین کردن موجودات عجیب و غریب با موجوداتی قابل درک برای عامه بوده‌است. چنین ترجمه‌ای در متون دیگر مسبوق به سابقه نبوده‌است، ولی در بسیاری از ترجمه‌های بعدی تکرار شده. دو تا از انجیل‌های ترجمه شده نسبتاً جدید از خود عبارت لیلیث استفاده کرده‌اند که عبارت‌اند از انجیل اورشلیم، چاپ ۱۹۶۶ و انجیل جدید آمریکا چاپ ۱۹۷۰. شریدر و لوی معتقدند که لیلیث یکی از الهه‌های شب بوده که از زمان تبعید یهودیان در بابل برای آنان شناخته شده بوده‌است.

لیلیت در  یهود

واژه لیلیت و یا اهریمنی به نام لیلیت از هشتصد سال پیش بر یهودیان آشکار بوده .

 

زمانی که لیلیت آدم را رها می سازد و میرود . آدم  به سمت خدا میرود و میگوید لیلیت رفته . خداوند سه فرشته به نامهای  Senoy، Sansenoy، and Semangelof  را به دنبال لیلیث می‌فرستد و می‌گوید که اگر وی بازگردد، مشکلی نخواهد بود، ولی چنانچه تمرد کند روزی صد عدد از فرزندانش خواهند مرد.

فرشتگان لیلیث را در میانه دریای مقدسی یافتند که مصریان در آن هلاک شدند. آنان سخنان خداوند را به وی گفتند، اما وی از بازگشت امتناع کرد. فرشتگان نیز گفتند پس ما تو را در دریا غرق می‌کنیم. ولی لیلیث از آن‌ها خواست که وی را رها کنند و به آن‌ها گفت : «من برای این آفریده شده‌ام که به کودکان نوزاد لطمه بزنم. اگر نوزاد پسر باشد هشت روز و اگر دختر باشد تا بیست روز در حیطه قدرت من است.»

فرشتگان با شنیدن سخنان لیلیث بازهم به وی اصرار کردند تا بازگردد. ولی وی برای آنان به نام خداوند حی قیوم قسم یاد کرد که «هرگاه نام یا تمثال شما را بر طلسمی ببینم قدرتی بر آن کودک نخواهم داشت». وی همچنین پذیرفت که روزی صد فرزندش بمیرند و به همین دلیل روزانه صد اهریمن از میان می‌روند.

 

لیلیت در داستان های امروزی

کتابی که لیلیت را بنام امروزی معرفی میکند نوشته آناتول فرانس  بنام لیلی دختر ایرانی است که در ایران نیز  این داستان کوتاه با همین نام بر جلد کتاب چاپ گردیده است .

مردی که با دیدن زنی اغوا گر  بسیار خوشبو  از عطری  مربوط به مشرق زمین بنام لیلی که زاده مشرق زمین است لبخندی محسور کننده دارد اما برق اشتیاق هیچ مردی را در چشمانش  نمیبیند و  مردان را تا مرز آشفتگی روحی و روانی پیش میبرد و بناگاه رهایشان میکند و میرود – از لیلی تنها مقداری خاک سرخ  و لوحی  گلی که در آن با خط باستانی ایرانی نوشته شده بود :

خداوندا…به من وعده مرگ ده تا شادی زندگی را احساس كنم

مرا از نعمت پشیمانی برخوردار كن تا لذت گناه را دریابم

به من طعم رنج را بچشان تا قدر خوشی را بفهمم

خداوندا …….. من از این عمر جاودانه به تنگ آمده ام 

باقی میماند .  

داستان لیلیث

اویتیک ایساهاکیان، نویسنده آمریکایی ، لیلیت (Lilit) (نه لیلیث) را به عنوان اولین همسر آدم معرفی کرده‌است. در داستان وی لیلیت از آتش و انسان از خاک آفریده می‌شوند، ولی لیلیت بوی انسان خاکی را دوست ندارد و بنابراین به شکل ماری، همراه با شیطان از بهشت می‌گریزد. بر طبق این داستان پس از این بود که خداوند حوا را از دنده آدم آفرید تا همواره با وی باشد، ولی هرچند که آدم نام حوا را بر زبان داشت، با این حال روح وی همواره در جستجو و حسرت لیلیت بود.  

در قرون وسطی مردم بر این عقیده بودند که لیلیث ملکه اهریمن دیگری به نام آسمودوس (Asmodus) است. بر طبق افسانه‌ها دنیایی دیگر وجود دارد و حتی بر اساس این افسانه‌ها، آن جهان دیگر دقیقاً در کنار همین جهان ما بوده و این دو با هم در آن دنیای دیگر به زاد و ولد اعقاب اهریمنی خود مشغول بوده و همواره شرارت و بی‌نظمی را توسعه می‌دهند. حضور لیلیث و ملازمانش در آن زمان بسیار جدی گرفته شده و بسیاری از بلایا و مشکلات همچون ناباروری زنان و مردان، تبدیل شراب به سرکه، مرگ و میر نوزادان و … به وی نسبت داده می‌شد.

 

چرا لیلیت ایرانی است

لیلیت یا لیلای ایران  زمانی که آدم به تبعید در روز زمین فرستاده میشود و چون لیلی نیز انسان بوده باید از بهشت حارج میشده اما چون گناهی نکرده بوده که گناه همان خوردن سیب بوده لیلا به  بهشتی بر روی زمین فرستاده میشود که سرزمینی آباد بسیار خوش آب و هوا و سرسبز بوده  که بعدها ایران زمین همیشه جاوید نام نهاده میشود .

برای همین لیلا در خاطره ها زنی گندمگون زیبا  دلفریب با عطری  مشرقی در ذهن مردانی بیاد آورده میشود که لیلا را دیده اند و به عشق او گرفتارند . لیلا چون  ساکن در ایران بوده  و دختران لیلا چون زاده ایران هستند  خود را صراحتاٌ ایرانی معرفی میکنند .

 

من باور دارم لیلیت مورد بی مهری قرار گرفته و فقط و فقط بدلیل اینکه آدم را مورد  کرنش قرار نداد به اهریمن بدی تبدیل شد .

وگرنه خوب خداوند بد نمیشود و خود خداوند لیلیت را از بین میبرد نه آنکه برای برگشتنش شرط بگذارد . باور  مقدس مردم در مورد قداست آدم و حوا و سنگینی گناه باعث شد که لیلیت را به جهنم تبعید کنیم و چهره دهشتناک برایش بسازیم . بی اعتنایی لیلیت به آدم کینه به دل آدم افکند اما همیشه و همه جا بدنبال عطر وبویی لیلیت بوده با آنکه حوا را بسیار دوست داشته .

لیلیت فمینیستی بود که دانایی خودش را همانند آدم میپنداشت و همانند حوا فکر نمیکرد باید هرجا آدم میخواد برود و همانند اکنون که  عده ای مرد سالار میگن عقل زن کامل نیست او را خطاب کنند. لیلیت میدانست چه قابلیت های دارد و برایش حرف مردم تا هزار سال بعدشم مهم نبود و آدم را رها کرد . و بدنبال روشنگری خودش رفت . بعید میدونم که برگشته باشه و آدم را به مرز فنا برسونه البته اگر این زن اغوا گر از حسادت و انتقام چیزی دانسته باشه  حتما اینکار را میکرده اما میگن لیلیت در منظر خداوند گناهکار نیست چون خطای اول که خوردن سیب بوده را او انجام نداده . برای همین لیلا و دخترانش  بیگناه محسوب میشن . این خودش نشانه های پارادوکس های که در باور ها وجود داشته مگه میشه اهریمن بد دژخیم بیگناه محسوب بشه !!!

بقول عرفان نظر اهاری :  لیلا نام تمام دختران سرزمین من است .

 

لیلیث اثر دانته گابریل روزتی 

 

 

 نوشته شده توسط نیلوفر

مطالب گردآوری پراکنده از مطالعات پیرامون لیلیت نخستین زن آدم می باشد .

نام لیلیث (Lilith) در اساطیر و افسانه های یهودی،اولین بار در قرن های ۳ تا ۵ در کتاب تلمود بابلیان

ذکر شده است.او را اغلب به صورت اهریمنی زیبا و شهوتی می بینند که در  شب فعال است و معمولا

به دنبال دزدیدن نوزادان انسان است.در کتیبه هایی با خط میخی در تمدن های بین النهرین آمده است که برخی لیلیث را به نوعی از  اهریمن ها به نام لیلیتو ربط می دهند.

در دین مبین اسلام، خداوند حکیم، پس از آفرینش آسمان‌ها و زمین و خشکی‌ها و دریاها، بر آن شد

تا اشرف مخلوقات و نمونه فوق‌العاده آفرینش خویش را خلق کند.داستان لیلیث

از این روی، نخست “آدم” را آفرید و سپس “حوا” را از دنده‌های سمت چپ پیکر او خلق کرد.

این روایت هزاران سال پیش از نزول قرآن نیز کمابیش به همین‌گونه در  تورات موسی آمده بود.

اما در کتاب تلمود -که در کنار تورات- از کتب مقدس برخی از فِرَق یهود محسوب می‌شود، داستان به گونه دیگری آمده.

تلمود می‌گوید که همسر نخست حضرت آدم،‌ زنی بود به نام “لیلیث” (Lilith). یَهُوه (خداوند) پس از خلق آدم،

جفت او لیلیث را نیز از خاک آفریده بود تا به همسری آدم و تحت اطاعت او درآید.او که

خود را همچون آدم از خاک و آفرینش خود را با او برابر می‌دانست، از آدم اطاعت نمی‌کرد و با او هم‌بستر نمی‌شد.

در نتیجه مدتی که چنین گذشت، از برای رهایی از اطاعت آدم، راه فرار از بهشت را انتخاب کرده و

به سوی دریای سرخ که جایگاه شیاطین و اهریمنان بود، گسیل یافت. در آن‌جا، اسیر ابلیس گردید

و چون او را از آتش و برتر از خود یافت، حاضر به ارتباط نامشروع با او گشت.

از این ارتباط، او باردار گشت و هر روز صد بچه‌شیطان (به‌نوعی خون‌آشام) به دنیا می‌آورد.

برخی بر این باورند که او به فرشته ای به نام سمائیل هم بستر شد.

بعد از فرار لیلیث ار بهشت، خداوند از برای آن‌که توالد و تناسل بشر عقیم نماند

تصمیم گرفت جفتی دیگر برای آدم بیافریند. اما این بار دیگر مستقیم از خاک بهره نبرد.

بلکه از دنده‌های آدم، حوا را آفرید. حوا که خود از آدم جدا شده و دیگر عنصر وجودیَش

پست‌تر از آدم است، خود را با او مساوی ندیده و به او اطاعت می‌کند.

آدم لیلیث را فراموش کرده با حوا هم‌بستر شد. هنگامی‌که لیلیث از این رویداد آگاه می‌شود

به حوا حسادت کرده و از این‌که به این زودی فراموش گشته است، خشمگین می‌شود.

پس برای گرفتن انتقام از آنها، خود را به‌شکل معشوقه‌اش ابلیس درآورده و یواشکی درون بهشت می‌شود.

آنجا آدم و حوا را فریب داده و سبب آن می‌شود تا آن دو از میوه ممنوعه تناول کنند.

هنگامی که خدا از نافرمانی آدم و حوا آگاه شد، آن دو را از بهشت اخراج کرد و همچنین جاودانه بودن را نیز از او سلب کرد تا فانی گردد. اما لیلیث به‌خاطر نخوردن از میوه ممنوعه، همچنان جاودانه ماند!

پس از این رویدادها، خداوند برای متوقف کردن لیلیث، دست‌به‌کار می‌شود و سه فرشته به سوی او می‌فرستد و تهدید می‌کند که اگر به بهشت بازنگردد و به خدا و آدم اطاعت نکند، هر روز یکی از بچه‌هایش را نابود خواهد کرد.

اما لیلیث که به شدت گستاخ شده و حاضر به اطاعت از خدا نبود، نافرمانی می‌کند و بازنمی‌گردد. از همان لحظه به فرمان خدا هر روز یکی از فرزندان لیلیث کشته می‌شود.

لیلیث  نیز چون مرگ فرزندانش را می‌بیند، خشمگین شده و از برای انتقام فرزندانش، هر روز یک نوزاد از تبار آدم و حوا را می‌کشد.

اسطوره لیلیث در اساطیر کهن میانرودان نیز وجود دارد. در نزد اقوام سومری که کمابیش پنج‌هزار سال پیش

در حدود عراق فعلی می‌زیستند، لیلیث خدای طوفان بود و حامل بیماری و مرگ.

در اساطیر آشوری، بابلی و اکردی نیز از او یاد شده است. در اساطیر بابلی او را ایزدبانویی فاحشه میدانند

که در خواب به مردان نزدیک شده و از آن‌ها آبستن می‌شود.این اسطوره‌ی فاحشه و نماینده شر و تاریکی

در افسانه‌های دیگر ملل نیز رسوخ کرده است. مثلا ترکـ‌ها، در داستان‌ها و افسانه‌های خود

از زنی به نام “آل نه‌نه سی” یاد می‌کنند که زنی بلند اندام است و برای دزدیدن نوزادِ زنِ تازه زایمان کرده

به سراغ او می‌آید. مردم نیز برای پیش‌گیری از آسیب رسیدن به نوزاد، به لباس طفل سنجاق می‌زنند.

زیرا بر این باورند که آل نه‌نه سی از ادوات آهنی می‌ترسد. یهودیان نیز برای پیشگیری از آُیب رساندن لیلیث به نوزاد

گردن‌بندی را که نام سه فرشته مقدس در آن حک شده است به گردن نوزاد می‌اندازند.

انگلیسی زبانان بر این باورند که کلمه لالایی آن ها یا همان لالابای (lulaby) از کلمه عبری لیلیث آبای گرفته شده است که به معنای لیلیث برو است.

مادران یهودی برای امن نگه داشتن فرزندان خود چهار طلسم با نوشته لیلیت آبای در اطراف کودکان قرار می دانند

و بعد ها برای آن ها آوازی قبل خواب می خواندند تا از شر لیلیث حفظ بمانند.داستان لیلیث

Comment

Name *

Email *

Website

Solve : * 14 + 25 =

به نظر من این چیزا واقعیت ندارن و فقط داستان هایی هستند مثل داستان های معروف دوره ما ؛ فقط قدمت طولانی اونها باعث به وجود اومدن این طرز فکر شده که واقعی هستند . در کل فقط این چیزا آدم سالمو دیوانه میکنن .

yes i made it

در هیچ جای قرآن نگفته که حوا را از دنده ی آدم آفریده. این چیزهای برای خرافات اسرائیلیاته. یعنی خدا نمی تونست مثل آدم، حوا را هم بیافریند؟ این که داره قدرت مطلق را زیر سوال میبره! بلکه در قرآن میگه این دو تا را آفریده، و آمده که ما را از یک نفس واحد آفریده. این لیلیث هم در اساطیر بین النهرین موجود بوده، و گویا یهودیان این جریان را از همان ها گرفتن. اینها همه ش افسانه است!

این سایت درباره افسانه ها و اساطیر هست بعد شما میگید همش افسانس؟ خودم میدونم اگه یه سر به صفحه درباره ما بزنید متوجه می شید که این سایت مربوط به هیچ دین و فرقه ای نیست و فقط داستان هارا بازگویی می کند

Copyright © 2019. Created by Salvatore

نام لیلیث در میان کتاب‌های فانتزی برای نخستین بار در جلد چهارم کتاب‌های طرف شب [۱] به نام ساحری در شهر [۲] به چشمم خورد. این مقاله کوششی است برای معرفی وی. لازم به ذکر است که بخش اعظم این مقاله ترجمه‌ی آزاد از ویکی‌پدیا بوده و بعضاً از دیگر منابع همچون Library of Halexandria و THE GNOSIS ARCHIVE نیز استفاده شده است.

چنان که در انتهای این مقاله نیز دیده می‌شود ایده‌ی وجود دنیایی مبتنی بر بی‌نظمی و پلیدی و نحوه‌ی آفرینش آن چنان که در طرفِ شب دیده می‌شود به هیچ وجه ایده‌ای جدید نیست و حتا به قرون وسطی بازمی‌گردد؛ ولی استفاده‌ی هوشمندانه از اساطیر و افسانه‌های موجود و دادن قالبی امروزی و مردم‌پسند به آن‌ها باعث شده است تا چنین مجموعه‌ی جذاب و پرفروشی خلق گردد. قطعاً توجه به این امر می‌تواند برای دوستانی که قصد نگارش داستان‌هایی از این دست را در آینده دارند مفید باشد.

لیلیث، انسان، الهه، اهریمن:

لیلیث در اساطیر کهن بین‌النهرین، خدای طوفان بوده و او را به بادها نسبت می‌داده‌اند. چنین تصور می‌شده است که وی حامل بیماری و مرگ است. نخستین بار چهره‌ی لیلیث در میان گروهی از خدایان بادها و طوفان‌های سومری در ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد به چشم می‌خورد که به لیلیتو [۳] موسوم بودند. بسیاری از صاحب‌نظران پیدایش نام لیلیث را در زمانی حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح ارزیابی کرده‌اند. در افسانه‌ها و روایات یهود، لیلیث در اساطیر یهودی به عنوان یکی از خدایان شب و در انجیل شاه جیمز به عنوان جغد ذکر شده است. وی همچنین در روایاتی مشکوک به عنوان اولین همسر آدم نیز یاد شده است.

 

داستان لیلیث

واژه‌شناسی:

 

لغت عبری لیلیث که معادل اکدی لیلیتو است، صفتی منشعب از واژه لیل [۴] به معنای شب در زبان سامی اولیه است که ترجمه‌ی تحت‌اللفظی آن معادل “موجود یا خداوند مونث ظاهر شونده در شب” می‌باشد. البته در کتیبه‌های میخی این واژه‌ها به صورت لیلیت و لیلیتو و با معنای “ارواح بادهای بیماری‌زا” آورده شده‌اند. واژه اکدی لیل-ایتو [۵] به معنای بانوی نسیم [۶] ممکن است اشاره‌ای باشد به الهه‌ی سومری نینلی [۷] که وی نیز به عنوان بانوی نسیم شناخته می‌شود. وی الهه‌ی باد جنوب و همسر انلیل [۸] است. در عراق قدیم، باد جنوب با هجوم طوفان‌های شنی تابستانه و شیوع بیماری‌ها شناخته می‌شده است.

لیلیتو در اساطیر بین‌النهرین:

نخستین اشاره به لیلیث درحدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد و به عنوان عضوی از خدایان طوفان‌ها در اساطیر سومری است که موسوم به لیلیتو بودند. سومریان بر این اعتقاد بودند که خدایان لیلیتو شکارچی زنان و کودکان بوده و با شیرها، طوفان‌ها، بیماری‌ها و بیابان‌ها مرتبط‌اند. نخستین تصاویر ترسیم شده از خدایان لیلیتو آنان را در حالتی نشان می‌دهد که پاها و بال‌هایی همچون پرندگان ِ موسوم به زو [۹] دارند.
آنان تمایلات جنسی شدیدی نسبت به مردان داشتند، ولی قادر نبودند به صورت عادی اعمال جنسی را انجام دهند. چنین تصور می‌شد که آنان در مکان‌های متروک، ویرانه و خالی از سکنه اقامت دارند. چنین تصور می‌شد که خدای مذکری موسوم به پازوزو [۱۰] در مقابله‌ی با آنان کارآمد است.

بر اساس این اسناد، لیلیث نام یکی از خدایان طبقه‌ی مذکور بوده است. خدایان و الهه‌هایی دیگر نیز در این ردیف قرار داشته‌اند که از آن میان می‌توان به موارد زیر اشاره کرد؛ لیلو [۱۱] که نوعی جن یا بختک به شمار می‌رفته، آردت لیلی [۱۲] که مستخدمه لیلیث به شمار می‌رفته و چنین تصور می‌شده است که وی در خواب به سراغ مردان رفته و از آنان باردار می‌شده است و همچنین ایردو لیلی [۱۳]، جنی مشابه با آردت لیلی. اینان در اصل خدایان و ارواح بادها و طوفان‌ها بودند، ولی در گذر زمان به عنوان خدایان و شیاطین شب شناخته شدند.

لقب لیلیث “دوشیزه‌ی زیبا” بوده است. در توصیف وی گفته شده است که قادر به داشتن فرزند نبوده و شیری در پستان‌هایش نداشته است. در متون بابلی لیلیث به عنوان یکی از فواحش مقدس الهه ایشتار ترسیم شده است. در تطبیق با اساطیر بابلی، در اساطیر کهن سومری نیز، لیلیتو را به عنوان خدمتگار ایناننا [۱۴] و یا دست ایناننا برشمرده‌اند. این متون بیان می‌دارند که “ایناننا باکره‌ی زیبارو و فاحشگان اغواگر را به میان مردم می‌فرستاده تا مردان را گمراه سازند” و به همین دلیل است که وی را دست ایناننا نیز خوانده‌اند.

لیلیث مشابه با لیلیتو در اساطیر بابلی-سومری، آردت لیلی در اساطیر اکدی، و همچنین لا بر تو [۱۵] در اساطیر آشوری، بر فحشای مقدس در معابد نظارت داشته است. واژه‌ی آردت لغتی است برگرفته از واژه آردتو [۱۶] که به فواحشِ معبد و زنان جوان ازدواج نکرده اطلاق می‌شده و به معنای دوشیزه بوده است. آردت لیلی نیز همچون لیلیث، تجسمی از بیماری و ناپاکی بوده است.

برخی لیلیث را معادل کی-سیکیل-لیل-لا-که [۱۷] دانسته‌اند که شخصیتی مؤنث در مقدمه‌ی حماسه‌ی گیلگامش است.از وی به عنوان پیشکار و معشوقه لیلا [۱۸] نام برده شده و به عنوان بانویی توصیف شده است که همه قلب‌ها را شاد کرده و همواره در حال جیغ کشیدن است.

معادل دیگری که برای لیلیث برشمرده‌اند، کی-سیکیل-اود-دا-کا-را [۱۹] است به معنی بانویی که نور و روشنایی را دزدید و یا بانویی که روشنایی را تصرف کرد و غالباً خود را به شکل ماه نشان می‌دهد. لازم به ذکر است که لغت‌نامه‌ی مرجع انجیل تفسیرهای فوق از هویت لیلیث را مخدوش دانسته و منتفی می‌داند.

لیلیث را با نمادهای حیوانی بسیاری مرتبط دانسته‌اند. وی را با پرندگان آنزو [۲۰] (کرامر در ترجمه‌ی گیلگمش آنزو را به عنوان جغد ترجمه کرده است، ولی اغلب آن را به عنوان عقاب، کرکس و کلاً پرندگان شکاری ترجمه می‌کنند. در برخی از افسانه‌ها این پرندگان دارای سر شیر و به شکل یک عقاب غول‌پیکر توصیف شده‌اند) شیرها، جغدها و مارها در ارتباط دانسته‌اند. احتمالاً تمثیلات دیگر مبنی بر این که لیلیث را ماری در بهشت توصیف کرده‌اند نیز از همین جا نشأت گرفته است.

لیلیث در انجیل:

کتاب اشعیاءِ نبی در باب ِ ۳۴ آیه‌ی ۱۴، توصیف ویرانی دوم، تنها منبعی است که به توصیف لیلیث در انجیل عبری پرداخته است:

«و وحوش بیابان با شغال خواهند برخورد و غول به رفیق ِ خود ندا خواهد داد و عفریت(لیلیث) نیز در ‌آن‌جا ماوا گزیده برای خود آرمگاهی خواهد یافت.»

این بخش از کتاب به روز انتقام یهوه اشاره دارد که در آن زمین به بیابانی متروکه تبدیل خواهد شد. بنابراین لیلیث برای یهودیان در هشتصد سال پیش از میلاد شناخته شده بوده است. این بخش از کتاب که اشاره دارد که یافتن مأوا توسط لیلیث، به نظر می‌رسد برگرفته از گیلگمش باشد که در آن آمده است که لیلیث پس از گریختن به بیابان، در آن جا سکنی یافت.

در ترجمه‌ی شاه جیمز از انجیل به جای واژه‌ی لیلیث، عبارت جغد نالان به کار برده شده که قطعاً ترجمه‌ی دقیقی از متن عبری نبوده و هدف آن جایگزین کردن موجودات عجیب و غریب با موجوداتی قابل درک برای عامه بوده است. چنین ترجمه‌ای در متون دیگر مسبوق به سابقه نبوده است، ولی در بسیاری از ترجمه‌های بعدی تکرار شده. دو تا از انجیل‌های ترجمه شده‌ی نسبتاً جدید از خود عبارت لیلیث استفاده کرده‌اند که عبارتند از انجیل اورشلیم، چاپ ۱۹۶۶ و انجیل جدید آمریکا چاپ ۱۹۷۰.

شریدر و لوی معتقدند که لیلیث یکی از الهه‌های شب بوده که از زمان تبعید یهودیان در بابل برای آنان شناخته شده بوده است. شواهد کمی وجود دارند که نشان دهد لیلیث اهریمن نبوده و بلکه یک الهه به شمار می‌رفته است.

آیین‌ها و سنت‌های یهودی:

سنتی عبری وجود دارد که بر اساس آن یهودیان طلسمی را که با نام‌های سه فرشته[۲۱] متبرک شده است بر گردن نوزادان پسر می‌آویزند تا آنان را تا زمان ختنه شدن از گزند لیلیث در امان بدارد. همچنین سنت عبری دیگری وجود دارد که بر طبق آن موهای نوزادان پسر را تا سه سالگی کوتاه نمی‌کنند تا از این طریق لیلیث وی را با نوزاد دختر اشتباه گرفته و جان وی حفظ شود.

سنن مردمی:

مبادی بن سیرا نخستین کتابی است که در آن از لیلیث به عنوان اولین همسر آدم یاد شده است. دانشمندان هیچ نشانه‌ای از این که چنین اعتقادی تا پیش از آن نیز وجود داشته است در دست ندارند. منشاء و دلیل نگارش کتاب مبادی بن سیرا روشن نیست. این کتاب مجموعه‌ی داستان‌هایی در خصوص قهرمانان انجیل و تلمود است. حتا ممکن است که این کتاب مجموعه‌ی داستان‌های فولکلور باشد. زمان نگارش این کتاب در حدود قرن هشتم یا دهم میلادی تخمین زده می‌شود و نویسنده‌ی حقیقی آن ناشناخته است با این حال به باور عمومی به بن سیرای حکیم نسبت داده می‌شود. با این حال طلسماتی که برای محافظت در برابر لیلیث استفاده می‌شده‌اند، عمری به مراتب قدیمی‌تر از این کتاب دارند. هر چند این ایده که حوا دارای سلفی بوده است چیز جدیدی به شمار نمی‌رود، با این حال این ایده که این سلف لیلیث بوده است نسبتاً جدید است.
پیدایش این ایده به تفسیر آیات دوگانه‌ای در سِفر پیدایش بازمی‌گردد. در این کتاب در آیه‌ای خلقت حوا از یکی از دنده‌های آدم تشریح شده است. با این حال در آیاتی پیش از آن بیان می‌شود که یک زن نیز آفریده شده است.

«پس خدا آدم را بصورت خود آفرید. او را به صورت خدا آفرید. ایشان را نر و ماده آفرید»

در این متن آفرینش لیلیث پس از گفتار خداوند در خصوص اینکه “خوب نیست که آدم تنها باشد” آورده شده است. بنابراین خداوند لیلیث را از همان خاکی که آدم را آفریده است می‌آفریند، ولی آن دو با هم نزاع می‌کنند. لیلیث مدعی است که چون هر دوی آن‌ها از منشاء یکسانی خلق شده‌اند، بنابراین برابرند و به همین خاطر حاضر نمی‌شود که نسبت به آدم تواضع کند. وقتی که لیلیث این وضع را می‌بیند نام ناگفتنی را بر زبان آورده و در هوا پرواز کنان دور می‌شود.

آدم با دیدن این وضع به درگاه خداوند دعا کرده و می‌گوید، زنی که به من دادی از من گریخت. خداوند سه فرشته را به دنبال لیلیث می‌فرستد و می‌گوید که اگر وی بازگردد، مشکلی نخواهد بود، ولی چنانچه تمرد کند روزی صد عدد از فرزندانش خواهند مرد.

فرشتگان لیلیث را در میانه‌ی دریای مقدسی یافتند که مصریان در آن هلاک شدند. آنان سخنان خداوند را به وی گفتند، اما وی از بازگشت امتناع کرد. فرشتگان نیز گفتند پس ما تو را در دریا غرق می‌کنیم. ولی لیلیث از آن‌ها خواست که وی را رها کنند و به آن‌ها گفت : «من برای این آفریده شده‌ام که به کودکان نوزاد لطمه بزنم. اگر نوزاد پسر باشد هشت روز و اگر دختر باشد تا بیست روز در حیطه قدرت من است.»

فرشتگان با شنیدن سخنان لیلیث بازهم به وی اصرار کردند تا بازگردد. ولی وی برای آنان به نام خداوند حی قیوم قسم یاد کرد که «هرگاه نام یا تمثال شما را بر طلسمی ببینم قدرتی بر آن کودک نخواهم داشت.» وی همچنین پذیرفت که روزی صد فرزندش بمیرند و به همین دلیل روزانه صد اهریمن از میان می‌روند.

یکی از نویسندگان آمریکایی به نام اویتیک ایساهاکیان، لیلیت [۲۲] (نه لیلیث) را به عنوان اولین همسر آدم معرفی کرده است. در داستان وی لیلیت از آتش و انسان از خاک آفریده می‌شوند، ولی لیلیت بوی انسان خاکی را دوست ندارد و بنابراین به شکل ماری، همراه با شیطان از بهشت می‌گریزد. بر طبق این داستان پس از این بود که خداوند حوا را از دنده آدم آفرید تا همواره با وی باشد، ولی هرچند که آدم نام حوا را بر زبان داشت، با این حال روح وی همواره در جستجو و حسرت لیلیت بود.

در قرون وسطی مردم بر این عقیده بودند که لیلیث ملکه‌ی اهریمن دیگری به نام آسمودوس [۲۳] است. بر طبق افسانه‌ها دنیایی دیگر وجود دارد و حتا بر اساس این افسانه‌ها، آن جهان دیگر دقیقاً در کنار همین جهان ما بوده و این دو با هم در آن دنیای دیگر به زاد و ولد اعقاب اهریمنی خود مشغول بوده و همواره شرارت و بی‌نظمی را توسعه می‌دهند. حضور لیلیث و ملازمانش در آن زمان بسیار جدی گرفته شده و بسیاری از بلایا و مشکلات همچون ناباروری زنان و مردان، تبدیل شراب به سرکه، مرگ و میر نوزادان و… به وی نسبت داده می‌شد.

======
پی‌نوشت:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت محصول یک دغدغۀ شخصی نسبت به گسترش محتوای مفید در وب فارسی است که در زمینه های اندیشۀ سیاسی، فلسفه، اجتماع و ادبیات اقدام به انتشار مقاله خواهد کرد. این پروژۀ فرهنگی در حال گسترش است و از هرگونه همکاری و پیشنهاد شما دوستداران فرهنگ و اندیشه در جهت ارتقای سطح کیفی سایت، صمیمانه استقبال خواهد شد.
خط مشی و اهداف سایت بدین ترتیب اعلام خواهد شد:داستان لیلیث

– کمک به گسترش محتوای مفید در وب فارسی
– ایجاد یک منبع مقاله در زمینه های اندیشۀ سیاسی، فلسفه، اجتماع و ادبیات
– کمک به نشر الکترونیکی آثار نویسندگان جوان و ناشناخته
– جمع آوری آرشیوهای کهنه در وب، بازآوری و دسته بندی آن

با سپاس و احترام: نصور نقی پور

آسانسور سامان لیفتتشک رویابانک ایمیل شرکت های ایرانیکارشناسی خودروفرش کاشانبریان اصفهان در تهراندنده پشت فرمانساندویچ پانلتور استانبولتور تایلندتور دبیتور چینتور هندطراحی سایتلوله بازکنی تهرانتور استانبولتور مشهد

انتشار مقاله از سایت نصور در رسانه های دیگر بدون لینک منبع روا نیست.


 

داستان لیلیث


 
کتاب‌های ویژه
 


 

در دین مبین اسلام، خداوند حکیم، پس از آفرینش آسمان‌ها و زمین و خشکی‌ها و دریاها، بر آن شد تا اشرف مخلوقات و نمونه فوق‌العاده آفرینش خویش را خلق کند. از این روی، نخست “آدم” را آفرید و سپس “حوا” را از دنده‌های سمت چپ پیکر او خلق کرد.

این روایت هزاران سال پیش از نزول قرآن نیز کمابیش به همین‌گونه در  تورات موسی آمده بود.

اما در کتاب تلمود -که در کنار تورات- از کتب مقدس برخی از فِرَق یهود محسوب می‌شود، داستان به گونه دیگری آمده.

تلمود می‌گوید که همسر نخست حضرت آدم،‌ زنی بود به نام “لیلیث” (Lilith). یَهُوه (خداوند) پس از خلق آدم، جفت او لیلیث را نیز از خاک آفریده بود تا به همسری آدم و تحت اطاعت او درآید. باری لیلیث که خود را همچون آدم از خاک و آفرینش خود را با او برابر می‌دانست، از آدم اطاعت نمی‌کرد و با او هم‌بستر نمی‌شد.

در نتیجه مدتی که چنین گذشت، از برای رهایی از اطاعت آدم، راه فرار از بهشت را انتخاب کرده و به سوی دریای سرخ که جایگاه شیاطین و اهریمنان بود، گسیل یافت. در آن‌جا لیلیث ، اسیر ابلیس گردید و چون او را از آتش و برتر از خود یافت، حاضر به ارتباط نامشروع با او گشت. از این ارتباط، او باردار گشت و هر روز صد بچه‌شیطان (به‌نوعی خون‌آشام) به دنیا می‌آورد.

بعد از فرار لیلیث ار بهشت، خداوند از برای آن‌که توالد و تناسل بشر عقیم نماند، تصمیم گرفت جفتی دیگر برای آدم بیافریند. اما این بار دیگر مستقیم از خاک بهره نبرد. بل از دنده‌های آدم، حوا را آفرید. حوا که خود از آدم جدا شده و دیگر عنصر وجودیَش پست‌تر از آدم است، خود را با او مساوی ندیده و به او اطاعت می‌کند.

آدم لیلیث را فراموش کرده با حوا هم‌بستر شد. هنگامی‌که لیلیث از این رویداد آگاه می‌شود، به حوا حسادت کرده و از این‌که به این زودی فراموش گشته است، خشمگین می‌شود. پس برای گرفتن انتقام از آنها، خود را به‌شکل معشوقه‌اش ابلیس درآورده و یواشکی درون بهشت می‌شود. آنجا آدم و حوا را فریب داده و سبب آن می‌شود تا آن دو از میوه ممنوعه تناول کنند.

هنگامی که خدا از نافرمانی آدم و حوا آگاه شد، آن دو را از بهشت اخراج کرد و همچنین جاودانه بودن را نیز از او سلب کرد تا فانی گردد. اما لیلیث به‌خاطر نخوردن از میوه ممنوعه، همچنان جاودانه ماند!

پس از این رویدادها، خداوند برای متوقف کردن لیلیث، دست‌به‌کار می‌شود و سه فرشته به سوی او می‌فرستد و تهدید می‌کند که اگر به بهشت بازنگردد و به خدا و آدم اطاعت نکند، هر روز یکی از بچه‌هایش را نابود خواهد کرد.

اما لیلیث که به شدت گستاخ شده و حاضر به اطاعت از خدا نبود، نافرمانی می‌کند و بازنمی‌گردد. از همان لحظه به فرمان خدا هر روز یکی از فرزندان لیلیث کشته می‌شود.

لیلیث  نیز چون مرگ فرزندانش را می‌بیند، خشمگین شده و از برای انتقام فرزندانش، هر روز یک نوزاد از تبار آدم و حوا را می‌کشد.
داستان لیلیث

اسطوره لیلیث در اساطیر کهن میانرودان نیز وجود دارد. در نزد اقوام سومری که کمابیش پنج‌هزار سال پیش در حدود عراق فعلی می‌زیستند، لیلیث خدای طوفان بود و حامل بیماری و مرگ. در اساطیر آشوری، بابلی و اکردی نیز از او یاد شده است. در اساطیر بابلی او را ایزدبانویی فاحشه میدانند که در خواب به مردان نزدیک شده و از آن‌ها آبستن می‌شود.

این اسطوره‌ی فاحشه و نماینده شر و تاریکی، در افسانه‌های دیگر ملل نیز رسوخ کرده است. مثلا ترکـ‌ها، در داستان‌ها و افسانه‌های خود از زنی به نام “آل نه‌نه سی” یاد می‌کنند که زنی بلند اندام است و برای دزدیدن نوزادِ زنِ تازه زایمان کرده، به سراغ او می‌آید. مردم نیز برای پیش‌گیری از آسیب رسیدن به نوزاد، به لباس طفل سنجاق می‌زنند. زیرا بر این باورند که آل نه‌نه سی از ادوات آهنی می‌ترسد. یهودیان نیز برای پیشگیری از آُیب رساندن لیلیث به نوزاد، گردن‌بندی را که نام سه فرشته مقدس در آن حک شده است به گردن نوزاد می‌اندازند.

جسی جیمز و برادرش به جرم دستبرد به بانک و سرقت از قطار تحت تعقیب قرار گرفته اند و 5000 دلار جایزه برای شناسایی آنها پاداش در نظر گرفته شده …

عکسی بسیار جالب از یک زن مصری که در حال حمل کوزه آب است

قاهره؛ 1870

عکاس: فلیکس بونفایلز

انجمن طرفدار صافی زمین گروه یا گروه‌هایی هستند شکل گرفته برپایه این باور که زمین صاف است. نظریه صافی زمین را نخستین بار یک نویسنده انگلسی به نام “ساموئل روباثام” …

خیر .. همان اول مطلب اشتباه است … حضرت حوا از دنده چپ حضرت آدم ساخته نشد و این ریشه در اسرائیلیات دارد.

|  Home |  Tags  |  Sitemap  |  Weblog  |  RSS  |  Atom |

کافه کتاب، با هزاران جلد كتاب نایاب‌، بزرگ‌ترین مرجع دانلود کتاب فارسی می‌باشد.
 


     

كليه حقوق مادی و معنوی این پرتال، متعلق به کافه کتاب می‌باشد.
 


 


 

↑ مطالعه آنلاین شاهکارهای شعر پارسی ­­­↑


Copyright © 2012 ~ 2019  |  Design By: Bahman Ansari

‍ ‍ “ليليث” نخستين همسر ” حضرت آدم”

لیلیت که بود؟آیا لیلیت همسر اول حضرت آدم بود؟

داستان لیلیث

در دین مبین اسلام، خداوند حكيم، پس از آفرينش آسمان‌ها و زمين و خشكی‌ها و درياها، بر آن شد تا اشرف مخلوقات و نمونه فوق‌العاده آفرينش خويش را خلق كند. از اين روی، نخست “آدم” را آفريد و سپس “حوا” را از دنده‌های سمت چپ پيكر او خلق كرد.

اين روايت هزاران سال پيش از نزول قرآن نيز كمابيش به همين‌گونه در تورات موسي آمده بود.

اما در كتاب تلمود -كه در كنار تورات- از كتب مقدس برخی از فِرَق يهود محسوب می‌شود، داستان به گونه ديگری آمده.

تلمود می‌گويد كه همسر نخست حضرت آدم،‌ زنی بود به نام “لیلیث” (Lilith). يَهُوه (خداوند) پس از خلق آدم، جفت او لیلیث را نيز از خاک آفریده بود تا به همسری آدم و تحت اطاعت او درآيد. باری ليليث كه خود را همچون آدم از خاك و آفرينش خود را با او برابر می‌دانست، از آدم اطاعت نمی‌کرد و با او هم‌بستر نمی‌شد.

در نتیجه مدتی كه چنين گذشت، از برای رهایی از اطاعت آدم، راه فرار از بهشت را انتخاب کرده و به سوی دریای سرخ كه جايگاه شياطين و اهريمنان بود، گسيل يافت. در آن‌جا لیلیث ، اسير ابليس گرديد و چون او را از آتش و برتر از خود يافت، حاضر به ارتباط نامشروع با او گشت. از اين ارتباط، او باردار گشت و هر روز صد بچه‌شيطان (به‌نوعی خون‌آشام) به دنيا می‌آورد.

بعد از فرار ليليث ار بهشت، خداوند از برای آن‌كه توالد و تناسل بشر عقيم نماند، تصميم گرفت جفتی ديگر برای آدم بيافريند. اما اين بار ديگر مستقيم از خاك بهره نبرد. بل از دنده‌های آدم، حوا را آفريد. حوا كه خود از آدم جدا شده و ديگر عنصر وجوديَش پست‌تر از آدم است، خود را با او مساوی ندیده و به او اطاعت می‌كند.

آدم لیلیث را فراموش کرده با حوا هم‌بستر شد. هنگامی‌كه لیلیث از این رويداد آگاه می‌شود، به حوا حسادت كرده و از این‌که به این زودی فراموش گشته است، خشمگين می‌شود. پس برای گرفتن انتقام از آنها، خود را به‌شکل معشوقه‌اش ابلیس درآورده و يواشكی درون بهشت می‌شود. آنجا آدم و حوا را فریب داده و سبب آن می‌شود تا آن دو از ميوه ممنوعه تناول كنند.

هنگامی كه خدا از نافرمانی آدم و حوا آگاه شد، آن دو را از بهشت اخراج كرد و همچنين جاودانه بودن را نيز از او سلب كرد تا فانی گردد. اما لیلیث به‌خاطر نخوردن از میوه ممنوعه، همچنان جاودانه ماند!

پس از این رويدادها، خداوند برای متوقف کردن لیلیث، دست‌به‌كار می‌شود و سه فرشته به سوی او می‌فرستد و تهديد می‌كند که اگر به بهشت بازنگردد و به خدا و آدم اطاعت نکند، هر روز یکی از بچه‌هايش را نابود خواهد كرد.

اما ليليث كه به شدت گستاخ شده و حاضر به اطاعت از خدا نبود، نافرمانی می‌كند و بازنمی‌گردد. از همان لحظه به فرمان خدا هر روز يكی از فرزندان لیلیث كشته می‌شود.

لیلیث نيز چون مرگ فرزندانش را می‌بيند، خشمگين شده و از برای انتقام فرزندانش، هر روز يك نوزاد از تبار آدم و حوا را می‌كشد.

اسطوره لیلیث در اساطیر کهن میانرودان نيز وجود دارد. در نزد اقوام سومری كه كمابيش پنج‌هزار سال پيش در حدود عراق فعلی می‌زيستند، لیلیث خدای طوفان بود و حامل بیماری و مرگ. در اساطير آشوری، بابلی و اكردی نيز از او ياد شده است. در اساطير بابلی او را ايزدبانویی فاحشه میدانند كه در خواب به مردان نزديك شده و از آن‌ها آبستن می‌شود.

اين اسطوره‌ی فاحشه و نماينده شر و تاريكی، در افسانه‌های ديگر ملل نيز رسوخ كرده است. مثلاتركـ‌ها، در داستان‌ها و افسانه‌های خود از زنی به نام “آل نه‌نه سی” یاد می‌كنند كه زني بلند اندام است و برای دزدیدن نوزادِ زنِ تازه زایمان کرده، به سراغ او می‌آيد. مردم نيز برای پيش‌گيری از آسيب رسيدن به نوزاد، به لباس طفل سنجاق می‌زنند. زيرا بر اين باورند كه آل نه‌نه سی از ادوات آهنی می‌ترسد. يهوديان نيز برای پيشگيری از آُيب رساندن ليليث به نوزاد، گردن‌بندی را كه نام سه فرشته مقدس در آن حك شده است به گردن نوزاد می‌اندازند.



لیلیث

۱۳۹۷/۰۴/۰۲


۳۶۸۹ بازدید

انتشار اینترنتی مطالب یا چاپ در نشریات دانشجویی با ذکر منبع موجب امتنان است.
نقل مطالب در دیگر نشریات با اطلاع این مجموعه و ذکر منبع بلامانع است.
برای چاپ در کتب، کسب اجازه کتبی الزامی است.
اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها

داستان آفرینش در هر دینی به صورتی بیان شده و انسانهای نخستین در همه ادیان آدم و حوا بوده اند . اما نظریه متفاوتی نیز دراینباره وجود دارد که انسانهای نخستین و داستان آفرینش را دچار تردید میکند . شاید این اسطوره همانند اسطوره های تاریخی MarDuK وTiamaT با اغراق بدینجا رسیده باشد اما چیزی که این اسطوره را مهم میکند و حتی تا حدودی به واقعیت نزدیک میکند این است که این اسطوره حتی توجیح دینی نیز دارد . البته این توجیح های دینی فقط مختص دین یهود و مسیحیت است. بیایید کمی به داستان آفرینش انسان از دیدگاه دین یهود بپردازیم و استدلال هایی که در این مورد آورده می شود را مرور کنیم.

در سفر آفرینش از کتاب مقدس باب اول آیه ۲۷ میخوانیم : (( و الوهیم آدم را به صورت خویش آفرید ؛ به صورت خدا او را آفرید ؛ ایشان را مرد و زن آفرید ))

در باب دوم سفر آفرینش آیه ۱۸ چنین می آید : (( و یهوه گفت : خوب نیست آدم تنها باشد ؛ به جهت او یاوری مناسب خواهم ساخت … و سپس یهوه از دنده ای که از آدم گرفته بود ؛ زنی ساخت و او را بر آدم آورد ))

 آیه اول را اینگونه تفسیر می کنند که «همانطور که میدانیم آدم کامل آفریده شد . به چهره خدا یا (( الوهیم )) آفریده شد . خدا نه مذکر است و نه مونث . هم مذکر است و هم مونث . حتی نام عبری الوهیم ؛ ریشه مونث دارد ؛ اما علامت جمع مذکر دارد : (( الواه = الهه ؛ ایم = علامت جمع مذکر )) . یعنی الوهیم هم مرد است و هم زن ؛ هم مادر است و هم پدر ؛ جمع است و کامل . پس آدم نیز در آغاز هم مرد بوده و هم زن . چرا که در غیر اینصورت نامتعادل بوده و ناکامل بوده است و تورات میگوید خداوند انسان را کامل آفرید . کمال انسان در هر دو جنس اوست . و شاید همین باشد که او را فراتر از فرشتگان قرار میدهد . از این دیدگاه آدم ؛ انسان نبود بلکه یک موجود کیهانی بود که آدم کادمون ( Adam Kadmon ) نام داشت . آدم صورت کهنی بود که انسانها بعدها بر اساس او به وجود می آمدند . در اینجا به باب دوم سفر آفرینش میرسیم . همانگونه که وحدانیت خدا به دو قسمت تبدیل میشود ( آبها از آسمان جدا شدند ) تا جهان را خلق کند ؛ به همین ترتیب نوع بشر نیز از جدایی آدم مثالی به دو نیمه مرد و زن پدید آمد . بنابراین زن از مرد جدا شد . و آدم کادمون به موجودی نامتعادل ؛ به انسان بدل شد . این جدایی در نهایت منجر به سقوط از بهشت یا هبوط شد ؛ و هبوط تجلی پیدایش انسان حقیقی از انسان مثالی است . زن حوا نامیده شد که اغلب به (( زندگی )) ترجمه میشود . در حقیقت به انسان حوا را دادند یعنی به نوع بشر زندگی را دادند .»

در آیه دو که بیشتر جنبه اسطوره ای دارد، لیلیت به عنوان نخستین همسر آدم وارد میشود . آیه ذکر شده در باب اول اشاره مبهمی به حضور لیلیت دارد . آیه ۲۰ از باب دوم سفر آفرینش ؛ تاکید بیشتر بر لیلیت دانسته شده است : (( پس آدم تمامی بهایم و مرغان هوا و حیوانات صحرا را نام نهاد ؛ اما از برای آدم یاوری که به همراهش باشد پیدا نبود )) . جانوران زمین فقط برای کمک به آدم خلق شده بودند اما لیلیت بیشترین شباهت را به آدم داشت . اما لیلیت آدم را ترک کرده بود و خدا تصمیم گرفت زنی از جنس خود آدم خلق کند.داستان لیلیث

لیلیت همسر اول آدم بود . پیش از خلقت حوا . خدا او را همراه آدم و از خاک خلق کرد تا یاور او باشد . از اتحاد آدم با این زن ؛ آسمودئوس خلق شد که همان شیطان یا جنی است که بعدها با لیلیت ازدواج کرد . اما لیلیت همراه مناسبی نبود و در روش همبستری اختلاف نظر داشتند و لیلیت حاضر نبود موقعیت تسلیم به خود بگیرد . چرا که معتقد بود هر دو از خاک خلق شده بودند و برابرند . آدم حاضر نشد خود را برابر لیلیت بداند که فقط به منظور همراهی او آفریده شده بود . اما لیلیت مستقیم به نزد خدا رفت و خدا اسم اعظم خود را به او آموخت . بعد هنگامی که آدم خواست خود را به او تحمیل کند ؛ تمکین نکرد و اسم اعظم را بر زبان اورد و به پرواز درآمد و برای همیشه از باغ عدن و آدم گریخت . لیلیت در غاری در ساحل دریای سرخ مقیم شد و هنوز هم اقامتگاهش همانجاست . جنهای دنیا را به عنوان جفتهای خود برگزید و در زمان کوتاهی هزاران فرزند جن در سرتاسر جهان به وجود آورد . بدین ترتیب لیلیت مادر جنیان و همسر آسمودئوس ؛ پادشاه جنیان لقب گرفت . در همین هنگام آدم از آزردن لیلیت پشیمان شد . نزد خدا رفت و از او خواست لیلیت را بازگرداند . یهوه نیز معتقد بود که یکی از ساکنان باغ عدن نمیتواند به همین سادگی از آن برود . بنابراین ۳ فرشته نگهبان فرستاد تا او را باز گردانند . این ۳ فرشته که سنوی ؛ سان سنوی ؛ و سمان گلوف نام داشتند لیلیت را در غارش یافتند و پیام یهوه را به او رساندند . همچنین گفتند اگر تسلیم نشود که برگردد هر روز ۱۰۰ نفر از فرزندان او را خواهند کشت تا عاقبت تسلیم شود و برگردد . لیلیت پاسخ داد که این سرنوشت بهتر از بازگشتن و تسلیم در برابر آدم است و در برابر تهدید فرشته ها او نیز تهدیدی کرد . گفت : به ازای درد و رنجی که بر او تحمیل میکند ؛ او نیز به هنگام زایمان ؛ به فرزندان آدم و مادرهایشان حمله میکند . دخترها تا ۲۰ روز و پسرها تا هشت روز پس از بدنیا آمدن در معرض خشم اویند . و شب هنگام به خواب مردان حمله خواهد کرد و منی آنها را خواهد دزدید و از آنها فرزندانی جایگزین فرزندان کشته شده خود خواهد آفرید . البته گفت اگر بر بدن کسی نام ۳ فرشته را ببیند او را امان دهد . بعدها که آدم و حوا با خوردن میوه ممنوع از بهشت رانده شدند و به زمین آمدند ؛ لیلیت به قول خود وفا کرد . و از آنجا که میوه ممنوع را نخورده بود و فرق بین شر و نیک را نمیدانست از آتش جهنم دور ماند . همچنین از حکم مرگی که خدا بر آدم و حوا صادر کرد در امان ماند و همچنان زنده است .

مشخصا اسطوره لیلیت به عنوان شیطان شب یا همان آل که مادران را سر زایمان میبرد بسیار جدی است و همگان آن را باور داشته اند . حتی طلسمهایی نیز در اینباره وجود دارد که در موزه های فرانسه و انگلیس یافت میشود . اما چیزی که به این وبلاگ مربوط میشود و مذهبی نیز باید باشد این است که عوام مردم به خصوص پیروان ادیان یهود ( و مختصرا مسیحیت ) بر این باورند که لیلیت همسر اول آدم بوده است . به این ترتیب و بر این فرضیه داستان آفرینش انسان به کلی زیر سوال میرود که در آن آدم و حوا را اولین انسانها از جنس خاک برشمرده است در صورتیکه همانگونه که اشاره شد لیلیت نیز همانند آدم از جنس خاک و همسر اول آدم است .

در سنت مسیحی ؛ روایت لیلیت افزوده هایی نیز دارد که بیشتر به هبوط آدم و حوا مربوط میشود . شاید مشهورترین نسخه لیلیت در مسیحیت ؛ نقاشی های میکل آنژ در صومعه سیستین باشد . در این نقاشی ها ؛ این زن به عنوان یک مار – زن نمایش داده شده و او را همان ماری میدانند که منجر به اغوای حوا و اخراج او و آدم از باغ عدن شد . ظاهرا نفرین لیلیت برای تسکین او کافی نیست و بنابراین تصمیم میگیرد از راه زن جدید آدم ؛ به او ضربه بزند . البته در مسیحیت مار اغواگر را خود شیطان میدانند . اما نیز میگویند که لیلیت پس از آدم ؛ همسر شیطان شد ( یا شمائیل عبری ) . اغوای حوا ؛ حاصل تلاش مشترک این دو نفر بود . لیلیت به شکل مار در آمد و شمائیل به جای مار حرف زد .

تمام جیزهایی که در اینجا مطرح شد، چیزهایی که تنها در دین یهود و تا حدودی در دین مسیحیت وجود دارد، و در اسلام از این موضوع، پیزی گفته نشده و همواره حوا را اولین زن تاریخ معرفی می کند. این نظریه، نظریه آفرینش را که آدم و حوا نخستین انسان ها و از جنس خاک بوده اند زیر سوال می برد و می تواند در آن شک ایجاد کند، اما از آنجایی که تورات و انجیل در طول تاریخ دستخوش تحریفات زیادی شده اند، این داستان نیز می تواند افسانه ای باشد که وارد این کتاب ها شده است، همانند کشتی گرفتن بعقوب با خدا! پس اینکه لیلیت اولین همسر آد بوده و همه این مطالب را می توان تنها در حد شایعه ای دانست.

از مطالعاتی که «لایارد» مستشرق انگلیسی در یک کتیبه سنگی به عمل آورده چنین استنباط می‌شود که قصه آدم و حوا نخست درمیان اکدیها و سومریها شهرت داشته و از آنان به کلدانیها و آشوریها رسیده است. در کتیبه سنگی مکشوفه (که اکنون در موزه بریتانیاست) درخت معرفت در وسط قرار گرفته و آدم و حوا در دو طرف آن بر روی چهارپایه نشسته‌اند و مار که موجب گمراهی حوا شده و او را به خوردن میوه ترغیب کرده است در پشت‌سر حوا ایستاده است. این درخت چون به آدمی امتیاز عقل و معرفت را بخشیده و انسان را از این جهت شریک و نظیر خداوندان ساخته است مورد احترام مردم بین النهرین قرار گرفته بود و در برخی از کتیبه‌ها سلاطین و شخصیتها را در برابر این درخت مقدس ترسیم کرده بودند.
این عقیده و فکر مذهبی بعدها در کتاب تورات، سفر تکوین، باب سوم، به این صورت منعکس شده است: «آدم را خداوند از خاک زمین آفرید و حوا را نیز از دنده آدم خلق کرد و هردو در باغ عدن بخوبی و خوشی می‌زیستند. در این باغ انواع و اقسام درخت میوه و آب گوارا و همه‌نوع آشامیدنی و خوردنی وجود داشت. در وسط باغ دو درخت بود یکی به نام درخت معرفت، دیگری به نام درخت حیات. آدم و حوا را خداوند اجازه داد هرچه مایل باشند از میوه درختان تناول نمایند مگر از دو درخت معرفت و حیات و از خوردن میوه این دو درخت ممنوع شدند. ولی روزی مار به حوا ظاهر شد و وی را به خوردن میوه درخت معرفت تحریص و ترغیب نمود. حوا یک میوه از درخت معرفت تناول کرد و میوه دیگر را با خود همراه برد و به آدم داد. آدم از این میوه خورد و بر اثر آن، نیروی تشخیص پیدا کرد و به لخت و عریان بودن خود توجه حاصل کرد و شرمنده شد و وقتی آواز خداوند را شنید در پشت درختان پنهان گردید. خوردن این میوه سبب شد که آدم و حوا عقل و معرفت پیدا کردند و نیک و بد را از هم تشخیص دادند ولی برخلاف دستور خداوند رفتار نموده بودند و برای اینکه مبادا از میوه درخت حیات میل کنند و حیات جاویدان پیدا نمایند از باغ عدن رانده شدند و خداوند برای حفاظت درخت حیات، کروبیان را در این باغ مسکن داد و هرکدام شمشیر آتش‌بار در دست داشتند و از این درخت نگهبانی می‌کردند.

همه اینها چیزهایی بود که در مورد خلقت نخستین انسان مطرح است. بیشتر این مطالب شبیه افسانه هایی است که مرحله به مرحله توسط ذهن انسان ها مطرح شده و برای قابل قبول کردن آنها به کتاب خدا نسبت داده شده. در طول تاریخ ذهن زنانی که از تبعیض ها و نابرابری ها خسته شده بودند شخصیت افسانه ای به نام لیلیت را خلق می کند که علیه ظلم و نابرابری اعتراض می کند. از نظر آنها لیلیت فمینیستی بود که دانایی خودش را همانند آدم می دانست و مانند حوا فکر نمی کرد. در واقع لیلیت می دانست چه قابلیت هایی دارد و حرف مردم بعدش تا هزار سال هم مهم نبود. اما در باور مردها که این نابرابری را شایسته می دانستند لیلیت مستحق بدترین مجازات ها شد و گناهکار. چهره ای دیو مانند برای او توصیف شد و به او خصلت های شیطانی نسبت داده شد. همه اینها افسانه ای بیش نیست اما به نظرم اگر لیلیت وجود داشت بعید میدانم که برگشته و آدم را به مرز فنا برساند. لیلیتی که در منظر خدا به سبب نخوردن میوه ممنوعه گناهکار نیست چگونه می تواند حسود و اغوا گر باشد. ذهن من به عنوان یک زن دوست دارد افسانه لیلیت را اینگونه ادامه دهد که لیلیت به دنبال بلند پروازی های خودش رفت، هرگز برنگشت و آدم را نفریفت، فقط تنها او را رها کرد و برای همیشه رفت…

لیلیت اثر دانته گابریل رزوتی

منبع:

تاریخ اجتماعی ایران، ج‌۱، ص: ۷۹

بسیار مفید و پرمحتوا
خسته نباشید

کجا داری محتوای بود جز دروغ هیچ نبود اگر بخواهیم از نظر مسحیت به این دیگاه توجه کنیم نتجه ای نخواهد داشت چون که یکی از شرایط این است پدران مسیحی حق ازدواج ندارد ان هم دو دوم کتاب تورات از این بند ها چیزی وجود ندارد دوم کاملا ترین کتاب دینی کتاب قران کتاب مسلمانان است نه توارت و نه انجیل ودوم در همان کتاب تورات اول گفته شده ادم خلق شده اگر نظر شما درست بود یهودیان مرد خود را برتر بر زنان خویش میداند. واگر چنین بود مردان را بالاتر از انسان نمی داند و(چنین میشود تمام مطالب. دو از فلسفه است و جز دروغ و ابهام هیچ چیز نیست )

آقای فیلسوف به گمانم شما اصل اول مطالعه رو فراموش کردین…. چرا تا آخر نخوندی.. درآخر گفت که صرفاً افسانه است. یه چیز دیگه آقای فیلسوف چرا احساساتی برخورد میکنید.. از شما انتظار میره که منطقی تر باشید… و لحن صحبت شما زن ستیزانه احساس میشه… چرا جبهه میگیرین؟ مثل آدم که لیلیت رو از دست داده…این نوع برخورد واقعا نادرسته…. نظرتون رو بگید… وقتی دیگران روقضاوت میکنید این اجازه رو به دیگران میدین که شما رو قضاوت کنن.

لیلیت اولین معترض بود .

با تشکر از شما بابت نوشتن این مقاله کوتاه

خدا هم از بیکاری چی آفرید!
همه به جون هم افتادن

وقتی یکم عمیق و دقیق فکر میکنم یه نتیجه دیگه میگیرم میگم مگه قدرت مطلق خدا نیست مگه تمام جهان قابل روئیت و جهانهای دیگه به دست یهوه ساخته نشده مگر نیست که خدا زمان رو افرید هم جلوتر و هم عقبتر رو در دست داره اصلا خلاصه کنم قدرت مطلق ومطلق و مطلق که با یک اراده خلق میکنه و با یک اراده نابود تا اینجا داستان بهشت از دید یک انسان بوجود اومده وقتی که از دید یک انسان میتونه باشه که خدا تو بهشت اواز میخونده و ادم خودشو قایم کرده بود که خدا نبینتش پس خدا با ادم هر روز ملاقات میکردن و چرا دو درخت حیات و معرفت درسته ادم و حوا از درخت معرفت تناول کردن اما ایا لیلیث از درخت حیات میوهایی خورده بود که جاویدان موند و ایا لیلیث دستریی به مکان انسان رو داره چرا لیلیث جاودان موند .به نظر بنده این داستانها از دیدگاه یک انسان نگارش شده خلقت انسان از میلیاردها سال پیش بوده شاید تمامی موجودات کل جهان قابل روئیت انسانی هستند از همان ادم و حوا که به نحوی بر اثر وجود مکانهای خواص وکرات غیر زمین به شکلها و قیافه های خواصی تبدیل شدن وبا وجود اون سیب تبدیل به انسانهای هوشمندی شدن که تمام اسباب پیشرفت رو در اختیار گرفتن.

من این داستانهای مذهبی مثل آفرینش رو اثر یک ذهن خلاق برای انتقال اطلاعات به انسانهای متفکر میدونم.به نظر من این داستانهای دروغین در دل خودشون حقایق پیچیده ای دارن و سرنخ پیدایش انسان…

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

وب‌سایت

آخرین ارسال های مجله را در ایمیل تان بخوانید

آخرین ارسال های مجله را در ایمیل تان بخوانید

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

داستان لیلیث

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

بخشی از جلسه پرسش و پاسخ علی عبدالرضایی در کالج شعر

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

داستان لیلیث

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

بخشی از جلسه پرسش و پاسخ علی عبدالرضایی در کالج شعر

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

داستان لیلیث
داستان لیلیث
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *