داستان تخیلی با تصویرسازی

دوره مقدماتی php
داستان تخیلی با تصویرسازی
داستان تخیلی با تصویرسازی

«وقتی قلم به دست می‌گیرم تا کاراکتری خلق کنم دیگر خودم نیستم؛ خودم را به جای تک تک شخصیت‌های داستان می‌گذارم؛ گاهی خوشحال می‌شوم؛ گاهی مایوس؛ گاهی شیطون؛ گاهی خجالتی و …‬ ‪وقتی یک تصویرگر هستی هر چیزی که در اطرافت هست برایت رنگ و جان دارند. یک تصویرگر متفاوت […]

« تاحالا شده یه پلنگ شما رو به تصویرسازی و خلق شخصیت ترغیب کنه!؟ پلنگی که بهم زل زده و درست روبروی من نشسته تنها منبع الهام منه و گاهی اوقات اینقدر بهم نزدیک میشه که میشه خود من! با هم ازکوه‌ها و صخره‌ها، ازجنگل و دریا و شهرهای مختلف […]

« پروژه ای به نام ” دنیـا خانـه ی مـن ” به سفارش انتشارات علمی فرهنگی برای کودکان در سال گذشته طراحی شد که این مجموعه شامل داستان های اصیل از کشورهای مختلفی مانند: شیلی، فلسطین، آرژانتین، افغانستان و… بود. داستانی که من تصویرگری آن را برعهده گرفتم، داستان “سه […]

« این پروژه به سفارش سازمان برنامه ریزی و آموزش و پرورش برزیل برای کودکان مقطع اول و دوم ابتدایی مدارس برزیل در سال ۲۰۱۹ طراحی و توسط دانیل کابرال (نویسنده برزیلی) نوشته شده است که به مدت ۶ ماه کار فشرده تا نهایی شدن پروژه طول کشیده است. داستان […]

« احمد میر هستم؛ در دانشگاه گرافیک خوانده‌ام اما بعد از فارغ‌التحصیلی به عنوان طراح بک‌گراند و استوری برد آرتیست وارد حوزه انیمیشن شدم؛ بعد از چند سال تجربه در زمینه‌های مختلف انیمیشن به عنوان کاراکتر دیزاینر و تصویرساز با شرکت‌های بازی‌سازی همکاری کردم و در نهایت جذب دنیای کمیک […]

داستان تخیلی با تصویرسازی

دوره مقدماتی php

« از کودکی غرق در دنیای رنگ بودم. کاغذ،مداد و رنگ برایم عطر زندگی می‌داد. اکثر سرگرمی‌های کودکی‌ام با مدادهای رنگی گره خورده بودند. یکی از سرگرمی‌هایم، رنگ آمیزی مجدد مجلات و کتاب داستان‌هایم بود؛ گاهی هم، داستان‌هایی را که خودم نوشته بودم به تصویر می‌کشیدم. کتاب‌هایی داشتم که نویسنده […]

رویای من از کودکی تصویرسازی بود. به یاد می‌آورم وقتی فقط ۶ سال داشتم داستان های تصویری زیادی می‌کشیدم و در مهد کودک برای دوستانم داستان‌های خودم را تعریف می‌کردم؛ همیشه ذهن و خیالم جلوتر از من بود. بعد از دانشگاه فکر می‌کردم برای اینکه تصویرگر شوم باید راهی طولانی […]

«طراحی‌های اولیه داستان فرغولی و از ما بهترون به نویسندگی حمید اباذری را اوایل سال ۱۳۹۶ شروع کردم. این کتاب به سفارش نشر طوطی به من داده شد. برای طراحی‌های اولیه بیشترین درگیری من با تصاویر، دور شدن از تصویرهای کلیشه‌ای و ساخت شخصیت‌ها و دنیایی بود که با مخاطب […]

« پس از برگزیده شدن اثرم در سومین دوره نمایشگاه کتاب شارجه ۲۰۱۴، از طرف ناشری لبنانی به نام “دارالحدائق” سفارشی به من داده شد که بر مبنای علاقه‌ آن‌ها به اثر من در شارجه بود. بعد از این‌که متن داستان در اختیارم قرار گرفت، طراحی کاراکترها و استوری برد‌ها […]

« قبل از این پروژه، تصاویر و فریم‌های متعددی برای داستان‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی بر اساس علاقه شخصی خودم به تصویر کشیدن انجام داده بودم؛ مثل اجرای سه فریم برای متنی از صمد بهرنگی که برنده جایزه دوم در یازدهمین دوسالانه تصویرگری تهران شد و یا تصویرهایی برای داستان […]

«خیلی خوش شانس بودم که کودکی‌ام را در کانون پرورش فکری گذراندم. کودکی من با صفحه‌های رنگارنگ کتاب‌ها گره خورد. برای اولین بار با نویسنده‌ها و تصویرگران در لابلای کتاب‌ها آشنا شدم. رویای کودکی من نقاش شدن بود. در دانشگاه نقاشی خواندم و شغل تصویرگری را انتخاب کردم و هیچ […]

مجموعه ای که در پست امروز خواهید دید، مربوط به داستان هایی برای گروه سنی ” الف” با عنوان “سه نقطه” و نویسندگی ” رفیع افتخار” هستند که براساس ۱۵ داستان کوتاه کار شده اند. تصاویر این کتاب، به سفارش انتشارات ” آیینه قلم” (تاووس) در شهریور ماه ۱۳۹۶ تصویر […]

« دوست دارم اتفاقات خوشایند زندگی را به تصویر بکشم اما گاهی زندگی آنقدر کسالت بار و تلخ می شود که به صورت ناخودآگاه در کارهایم نیز تاثیر گذارند. کار با جوهر را چون بافت خوبی دارد و در حین انجامش اتفاقاتی رخ می دهد که غیرقابل پیش بینی است دوست […]

« “چشمه جادو” عنوان داستانی از داستان های هزار و یک شب است. پروژه ای شخصی که سال ۹۲ و با مداد انجامش دادم. طلسم و جادو، کلید واژه های این داستان هستند. عنصر سنجاق قفلی تداعی کننده این دو واژه در من بود. به همین علت است که در فضاسازی از […]

« پروژه ای که امسال به سفارش انتشارات “نسیم حیات”  انجام دادم  سه جلد از مجموعه هفت جلدی “رنگین کمان دعا” بود که هم اکنون در حال آماده سازی برای چاپ هستند. شعرهای این مجموعه با موضوعات مختلف مانند “دعا برای همسایه ها”، “دعا برای درخت ها”، “دعا برای تشکر […]

بخش بزرگی از دنیای تصویرسازی امروز جهان ، تصویرسازی برای داستان های تخیلی و علمی تخیلی است که در کشور ما چندان به آن پرداخته نمی شود. مجموعه ای که در ادامه می بینید تصویر سازی و طراحی جلد مجموعه کتاب های ” وارکرفت” است. رمانی تخیلی با مخاطب نوجوان […]

” مای کاستلیک ” در اسلوونی متولد شده است، جایی که نقاشی، فلسفه و هنرهای تجسمی خوانده و قبل از تصویرگری چندین سال در زمینه‌ ترمیم و مرمت آثار دیوارنگاری مشغول به کار بوده. مای موفق به کسب جایزه‌ ” کلاغ سفید” از کتابخانه‌ بین‌المللی جوانان و برای جشنواره‌ کتاب […]

پروژه امروز روزرنگ مجموعه تصویرسازی هایی است که براساس داستان آشنای کودکی هایمان کار شده. داستانی فولکلور به قلم ” احمد شاملو” و تصاویر ” عليرضا اسدی”: « تصویرگری کتاب ” بز زنگوله پا” سال۹۳ و به سفارش نشر چشمه انجام شد. ایده‌ اولیه در تصویرگریِ یک داستان، پس از […]

داستانی تخیلی، پرتنش و احساسی از موجودی که برخلاف همیشه نمی خواهد کسی را بترساند . تصویرسازی های “من مترسکم ولی می ترسم” نوشته” احمد اکبرپور” که به تازگی منتشر و وارد بازار کتاب شده است، به پروژه امروز روزرنگ دعوت شده اند. « مترسک در طول داستان احساسات گوناگونی […]

« پروژه ای که الان مشغول آن هستم داستانی است با عنوان« پادشاه شن ها» نوشته« دنیل کابرال» برزیلی، کتابی که در همین کشور هم منتشر خواهد شد. قصه در مورد عشق بین پادشاه سرزمین شن ها و شاهزاده دویا، دختر پادشاه سرزمین غرب است و ماجرای بسیار زیبایی که […]

” امیلی هیوز” Emily Hughes، نویسنده و تصویرگر، دوران نوجوانی خود را در هاوایی گذراند و در حال حاضر در بریتانیا ساکن و مشغول کار است. کتاب‌های تصویری او به طور گسترده در جهان منتشر و شناخته شده اند. سال ۲۰۱۵ ، امیلی به عنوان نماینده بریتانیا در دوسالانه تصویرگری […]

حامیان روزرنگ:     

. . .


حامیان روزرنگ:

پروژه امروز مربوط به تصویرسازی های کتاب گرگ گنده و خپله ماهی است که داستان كل‌كل‌هاى يك گرگ و ماهى خپل را به تصویر می‌کشد. این تصاویر توسط گلریز گرگانی با تکنیک اكولين (جوهر رنگى) و مداد اجرا شده و در نمايشگاهى تحت عنوان “تصاوير جديد از ايران” در تعدادى […]

پروژه‌ی امروز مربوط به تصویرگری کتاب «حکایتی در دل قضاوت» است که جایزه اول کتاب سال از نمایشگاه کتاب شارجه امارات (اتصالات۲۰۱۵) را کسب کرده است. توضیحات مربوط به روند انجام این سفارش را از زبان طیبه توسلی می‌خوانیم: « تصویرسازی کتاب، قدم زدن در دنیای رؤیاها و حکایت هایی […]

« طراحی بیشتر برای من مثل غذا خوردن است. سوژه برای من اهمیت زیادی دارد. بیشتر مواقع شاید اتودی برای کتابهایم نزنم و کلیت کار را در پایان تصمیم می‌گیرم. برای شروع کار کتاب بیشتر جستجو می‌کنم و بعد طراحی. ترکیب بندی رنگی برایم بسیار مهم است و بیشتر رنگ‌های […]

« پروژه حاضر با تمرکز بر روی اکولوژی انجام شده ولی نه به صورت مستقیم بلکه در قالب یک قصه. ایده‌ی کار این بود که بچه‌ها را نسبت به طبیعت حساس کنیم و حیوان‌هایی که اصولا زیاد محبوب نیستند را به آن‌ها معرفی کنیم. در ابتدا قرار بود فقط یک […]

» همیشه سعی کرده‌ام تصویری خلق کنم که از آن لذت ببرم و مخاطب را هم در این لذت شریک کنم. کلا تصویرسازی برای داستان برایم لذت بخش است و بیشتر مجذوبم می‌کند. به تکنیک دیجیتال هم علاقه خاصی دارم و در پی تجربه دنیاهای متفاوتی در آن هستم. در […]

داستان تخیلی با تصویرسازی

‎ پست امروز اختصاص به نمایش برخی از تصویرسازی های مریم طباطبایی دارد که برای ناشران مختلف کارکرده است. او امیدوار بودن  را باارزش ترین چیز در زندگی خود می داند و معتقد است که باید آماده بود تا معنی‌ها برای آدم تغییر کند: « با ارزش‌ترین چیزهایی که در […]

« معمولا وقتی صحبت از تصویرسازی کتاب برای کودک و خردسال است کار کمی دشوارتر به نظر می‌رسد؛ چرا که تصویرگر موظف است علاوه بر ابتکار عمل و خلاقیت، همیشه فضا و کاراکتر و دیگر عناصر را به گونه‌ای خلق کند که علاوه برصراحت بیان، تازگی و بدیع بودن، به […]

«همه خوانده‏‌ایم و می‏ دانیم که «صلح» خوب است و «دشمنی» بد است و باید «خوب» بود و «کمک» کرد. ولی چرا این دانستنی‌ها کفایت نمی‏‌کند؟ چرا با گذشت این همه سال از تجربیات تلخ بشر، جهان جای بهتری نمی‏‌شود برای با هم رشد کردن؟ چرا هنوز اسلحه و توپ […]

امروز به تماشای تصویرسازی مجموعه داستان های منطق الطیر برای بزرگسالان دعوت شده ايد. تصویرگر این مجموعه« نگین احتسابيان»، براساس سفارشی از نشر وریتا کیتاپ ترکیه این کتاب را کار کرده است. « زهرا ت.اوزبورسالی» نیز بازنویسی این اثر عرفانی ادبیات فارسي را بر عهده داشته است. با پروژه روزرنگ […]

داستان کتابی که تصویرسازی هايش پروژه امروز روزرنگ را به خود اختصاص داده، درباره پسرکی است که از ترس هايش موجودی خيالي خلق می کند و تمام حوادث و اتفاقات را گردن او می اندازد. ماجراهای او و ترس خیالی اش  به نویسندگی « عطیه فیروزمند» و تصویرسازی مریم محمودی […]

« اَل هالی» اصطلاحی ایتالیایی است برای اشاره به گل های خود رو که در ترک ها و شکاف های باریک دیوارها رشد می کنند. این پروژه داستانی بصری را تعریف می کند، قصه گروهی از کودکان یکی از شهرهای ایتالیا:« داستانی که به تصویر کشیده ایم زندگی مردمی روستایی […]

تصویرسازی مذهبی با وجود اينکه ژانر نسبتا پرکاری در کشور ماست، همیشه سختی ها و دغدغه های ویژه خود را همراه دارد. گاه رعايت ادب اسلامی در چالش با زبان تصوير قرار می گيرند ضمن اینکه پرهیز از تکرار و بیان نو نیز از مخاطرات این ژانر می تواند باشد. […]

شروع کتاب « دخترک، ماهی، تنهایی» از آنجایی است که در یکی از روزهای پاییز سال ۸۸ یک تصويرگر با چند نقاشی از دوره کارشناسی ارشد خود، برای اولین بار به خانه« احمدرضا احمدی» می رود: « بعد از مهمان نوازی و صحبت های خاطره انگیز، یکی از کارهایم مورد […]

شوتک، شاتو و گردالو شخصیت های مجموعه ۱۰ جلدی هستند که کتاب “نردبان”، واحد کودک “نشر فنی” تا به حال ۷جلد از آنها را چاپ و به پیشخوان کتابفروشی ها فرستاده است. این مجموعه دو تصویرگر دارد. ۵جلد نخست را “سمانه صلواتی” و ۵جلد پایانی را “گلریز گرگانی” تصویر کرده […]

« تصاویری که می بینید مربوط به رمان کودک « شیر جوجه ماهی تیغ دار » نوشته « سیمین پناهی فرد» است که در شانزده فصل نوشته شده است. تکنیک کار اکریلیک است. معمولا در ابتدای کار، داستان را فریم بندی می کنم و بعد از مطالعه دقیق و بررسی […]

« تصویرگری مجموعه سه جلدی « بیز بیز پشه» به نویسندگی « طاهره ایبد» به سفارش انتشارات « سوره مهر» سال گذشته به من سپرده شد. مخاطبان این داستان ها کودکان هستند و قصه پرماجرای پنج پشه‌ به نام های کله گنده، دماغ نیزه‌ای، شل و ول، لپ قرمزی و […]

روزرنگ در پست امروز خود سراغ مجموعه ای رفته است که براساس داستان یکی از بهترین نویسندگان معاصر ایران تصویرگری شده است. اسم « نادر ابراهیمی» همواره احترام و علاقه مخاطبان را با خود همراه می آورد، نکته ای که می تواند به دشوارتر شدن کار تصویرگر بیفزاید. از آن […]

یادمان هایی از گذشته تاریخی کشورمان وجود دارند که در بسیاری مواقع، تبدیل به منابع الهام کم نظیری برای هنرمندان شده اند. پست امروز روزرنگ اختصاص به پروژه ای با رنگ و بوی کهن و در عین حال نگاهی مدرن و امروزی دارد. هنرمندی که در ادامه آثارش را می […]

« در طراحی این مجموعه، روایتگری و داستان گویی به شیوه کلاسیک مدنظر بود. سعی کردم روایتی ملموس از اتفاقی ساده را به تصویر بکشم تا کودک امروز کمی دقیق تر به موضوعات ظاهرا ساده اطرافش نگاه کند. قطع کتاب به گونه ای انتخاب شد تا در خدمت روایتگری قصه […]

داستان های شاهنامه همواره منبع الهام بسیاری از هنرمندان هستند. اثر سترگ فردوسی، جذابیت های نهان خود را در هر دوره و به فراخور مخاطبانش به شکلی دیگر بازگو می کند. انتشارات « خانه ادبیات» طی سالهای اخیر با بازآفرینی این اثر، مجموعه ای صد جلدی را تولید و به […]

تکنیک هایی هستند که با وجود صرف زمان و انرژی بیشتر، قدرت تاثیر گذاری بیشتری بر مخاطب دارند. این آثار از ترکیب چند رشته هنری به نتیجه نهایی دست می یابند و همه اینها به جهت رسیدن به بیانی جدید و متفاوت از سوی هنرمند انجام می گیرد. « این […]

حامیان روزرنگ:     

. . .


حامیان روزرنگ:

در این مطلب سه داستان کودکانه با نقاشی های رنگارنگ را در اختیار کودکان عزیز قرار داده ایم که امیدواریم این داستان های کودکانه زیبا و بی نظیر مورد توجه کودکان دختر و پسر قرار بگیرند.

داستان کودکانه با نقاشی برای کودکان از جذابیت بیشتری برخوردار است و اگر شما تمایل دارید کودکان را در منزل یا مهدکودک سرگرم کنید بهتر است داستان های تصویری کودکانه را برای آن ها بخوانید.

داستان کودکانه تصویری و داستان کودکانه با نقاشی و قصه کودکانه تصویری از انواع داستان های مورد علاقانه برای بچه ها هستند و اگر کودک شما توانایی خواندن و مطالعه دارد بهتر است این داستان های زیبا را در اختیار او قرار دهید.

داستان کودکانه با نقاشی در انواع مضامین کودکانه و مختلف نوشته شده اند در مطالب قبلی داستان سیندرلا تصویری و داستان شنل قرمزی تصویری و داستان دیو و دلبر تصویری را مشاهده کردید در ادامه این مطلب سه داستان کودکانه با نقاشی های زیبا و رنگی را مشاهده خواهید کرد.

داستان تخیلی با تصویرسازی

داستان کودکانه خرگوش و لاک پشت با نقاشی

روزی روزگاری در دشت سبز و زیبایی، حیوان های زیادی زندگی می کردند. در میان آنها خرگوشی بود که فکر می کرد از همه باهوش تر و زرنگ تر است.

روزی از روزها وقتی حیوان ها، سرگرم بازی بودند خرگوش گفت این بازی ها وقت تلف کردن است بیایید با هم مسابقه بدهیم، چه کسی حاضر است با من مسابقه بدهد. لاک پشت که می دانست خرگوش خیلی مغرور و خودخواه شده است گفت من حاضرم. از این حرف لاک پشت، خرگوش به خنده افتاد حیوان هایی که آنجا بودند از حرف لاک پشت خنده شان گرفت چون می دانستند که خرگوش خیلی تند می دود و لاک پشت خیلی آهسته. روباه به لاک پشت گفت مطمئن هستی که می توانی با خرگوش مسابقه بدهی.
لاک پشت گفت بله مطمئن هستم. روباه گفت خب از اینجا شروع کنید هر که زودتر به درخت بالای تپه برسد برنده است. حاضرید؟ خرگوش که آماده ایستاده بود با چند پرش بلند از آنجا دور شد.

لاک پشت هم شروع کرد به دویدن. اما قدم های او کوتاه بود و خیلی کند راه می رفت. روباه، سنجاب و دیگر حیوان ها گفتند تندتر برو لاک پشت. اینطوری می خوای مسابقه بدهی. زود باش. ببین خرگوش به کجا رسیده.
اما لاک پشت که خرگوش را می شناخت اصلا ناراحت نبود و مطمئن بود که در این مسابقه پیروز می شود. او با پشتکار می دوید تا به درخت بالای تپه برسد. آهسته راه می رفت، اما می دانست که باید یکسره راه برود و خسته نشود.

خرگوش که به قدم های تند و پرش های بلندش مغرور شده بود در نیمه راه نگاهی به عقب انداخت و دید که لاک پشت هنوز در ابتدای راه است. با خود گفت تا او به اینجاها برسد، خیلی طول می کشد و می توان روی این سبزه ها دراز بکشم و استراحت کنم. وقتی لاک پشت به اینجا رسید من هم بلند میشوم و با چند پرش بلند به درخت می رسم و برنده می شوم. خرگوش دراز کشید و خوابش برد. آن هم چه خواب عمیقی. اما لاک پشت با همان قدم های کوتاهش، به خرگوش رسید و از او گذشت و به راهش ادامه داد مدتی گذشت و لاک پشت به بالای تپه رسید.

درست در کنار درخت و انتهای جاده. ناگهان خرگوش از خواب پرید به پایین جاده نگاه کرد. می خواست ببیند لاک پشت به کجا رسیده. اما لاک پشت را ندید . به بالای جاده به درختی که بالای تپه بود نگاه کرد. لاک پشت آنجا ایستاده بود و برای حیوان هایی که در پایین تپه بودند، دست تکان می داد. آن روز همه حیوان ها دیدند که لاک پشت برنده شده بود . افسوس فایده ای نداشت و خرگوش فهمیده بود که نباید مغرور شود و دیگران را کوچک بشمارد.

داستان کودکانه با نقاشی ( داستان گربه پشمالو )

در یک باغ زیبا و بزرگ، گربه پشمالویی زندگی می کرد. او تنها بود. همیشه با حسرت به گنجشکها که روی درخت با هم بازی می کردند نگاه می کرد یکبار سعی کرد به پرندگان نزدیک شود و با آنها بازی کند ولی پرنده ها پرواز کردند و رفتند.

پیش خودش گفت : کاش من هم بال داشتم و می توانستم پرواز کنم و در آسمان با آنها بازی کنم. دیگر از آن روز به بعد، تنها آرزوی گربه پشمالو پرواز کردن بود. آرزوی گربه پشمالو را فرشته ای کوچک شنید شب به کنار گربه آمد و با عصای جادوئی خود به شانه های گربه زد.

صبح که گربه کوچولو از خواب بیدار شد احساس کرد چیزی روی شانه هایش سنگینی می کند وقتی دو بال قشنگ در دو طرف بدنش دید خیلی تعجب کرد ولی خوشحال شد.

خواست پرواز کند ولی بلد نبود. از آن روز به بعد گربه پشمالو روزهای زیادی تمرین کرد تا پرواز کردن را یاد گرفت البته خیلی هم زمین خورد.
روزی که حسابی پرواز کردن را یاد گرفته بود ،‌در آسمان چرخی زد و روی درختی کنار پرنده ها نشست.

وقتی پرنده ها متوجه این تازه وارد شدند ، از وحشت جیغ کشیدند و بر سر گربه ریختند و تا آنجا که می توانستند به او نوک زدند.

گربه که جا خورده بود و فکر چنین روزی را نمی کرد از بالای درخت محکم به زمین خورد. یکی از بالهایش در اثر این افتادن شکسته بود و خیلی درد می کرد. شب شده بود ولی گربه پشمالو از درد خوابش نمی برد و مرتب ناله می کرد . فرشته کوچولو دیگر طاقت نیاورد، خودش را به گربه رساند. فرشته به او گفت: آخه عزیز دلم هر کسی باید همانطور که خلق شده، زندگی کند. معلوم است که این پرنده ها از دیدن تو وحشت می کنند و به تو آزار می رسانند. پرواز کردن کار گربه نیست تو باید بگردی و دوستانی روی زمین برای خودت پیدا کنی. بعد با عصای خود به بال گربه پشمالو زد و رفت. صبح که گربه پشمالو از خواب بیدار شد دیگر از بالها خبری نبود اما ناراحت نشد. یاد حرف فرشته کوچک افتاد  به راه افتاد تا دوستی مناسب برای خود پیدا کند. به انتهای باغ رسید. خانه قشنگی در آن گوشه باغ قرار داشت. خودش را به خانه رساند و کنار پنجره نشست. در اتاق دختر کوچکی وقتی صدای میو میوی گربه را شنید، با خوشحالی کنار پنجره آمد . دختر کوچولو گربه را بغل کرد و گفت : گربه پشمالو دلت می خواد پیش من بمانی. من هم مثل تو تنها هستم و هم بازی ندارم. اگر پیشم بمانی هر روز شیر خوشمزه بهت می دم. گربه پشمالو که از دوستی با این دختر مهربان خوشحال بود میو میوی کرد و خودش را به دخترک چسباند.

داستان کودکانه پروانه ها به همراه نقاشی

سه پروانه زیبا در باغی پر از گل زندگی می کردند. یکی از آن ها قرمز رنگ، یکی زرد رنگ و دیگری سفید رنگ بود.

آن ها هر روز صبح با هم بر روی گل ها می نشستند و از شهد آن ها می نوشیدند سپس بر روی گل ها بازی می کردند و می رقصیدند. یک روز که آن ها مشغول بازی بودند، خورشید پشت ابرهای سیاه قایم شد و باران شروع به باریدن کرد.

بال نازک پروانه ها زیر باران خیس شد. آن ها به دنبال جایی برای قایم شدن بودند تا وقتی باران تمام شود باز هم با هم بر روی گل ها بازی کنند. پروانه ها به گل قرمز زیبایی رسیدند. پروانه قرمز رنگ گفت : ” ای گل زیبا ، بال های نازک ما زیر باران خیس شده اجازه می دهی من و دوستانم تا وقتی باران تمام می شود زیر گلبرگ های تو بنشینیم ؟ ” گل قرمز گفت: ” فقط تو که همرنگ من هستی می توانی و دوستانت نمی توانند.” پروانه ها با هم گفتند: ” ما با هم دوست هستیم ، ما با هم به اینجا آمده ایم و با هم می رویم، ما از هم جدا نمی شویم. “

پروانه ها با هم بال زدند و از کنار گل قرمز رفتند. پروانه ها به گل زرد رنگی رسیدند و از او خواستند که برای لحظاتی زیر گلبرگ هایش بشینند تا باران تمام شود. اما گل زرد رنگ گفت : ” فقط پروانه زرد رنگ که با من همرنگ است می تواند کنار من بنشیند .” پروانه ها با هم گفتند: ” ما با هم دوست هستیم ، ما با هم به اینجا آمده ایم و با هم می رویم، ما از هم جدا نمی شویم. ” پروانه ها بال گشودند و از کنار گل زرد رفتند.

این بار به گل سفید رنگی رسیدند. ولی باز هم گل سفید رنگ مثل دو گل دیگر فقط پروانه همرنگ خود را می خواست.

پروانه ها باز هم حرف های قبل خود را تکرار کردند. آن ها با هم دوست بودند و نمی خواستند که از هم جدا شوند . باران تند تر می بارید. بال نازک پروانه ها کاملا خیس شده بود و از سرما می لرزیدند.

داستان تخیلی با تصویرسازی

خورشید که این ماجرا را از پشت ابرها می دید بیرون آمد. او که دوستی پروانه ها را تماشا می کرد، ابرها را کنار زد. دانه های باران ریز و ریز تر شدند تا وقتی که باران تمام شد. خورشید نور طلایی خود را به پروانه های زیبا تاباند. بال های نازک آن ها خشک شد و زیر نور خورشید می درخشید. آن ها باز هم با خوشحالی بر روی گل ها بازی کردند.

 

در این مطلب مجموعه ای از داستان کودکانه با نقاشی های رنگی و زیبا را برای کودکان عزیز گردآوری کرده ایم که امیدواریم این داستان ها مورد توجه آن ها قرار بگیرند.

منبع : آرگا



موهاتو ابریشمی کن !



روغن خراطین و خواص شگفت انگیز آن !



چطور ارزان به آنتالیا سفر کنیم؟


مردان زیبا چه ویژگی هایی دارند؟ (معیارهای زیبایی از دید خانم ها)



نحوه درست کردن اسموتی هندوانه با 4 طعم معرکه


ایده های دوست داشتنی برای تزیین منزل با وسایل دور ریز

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

به گزارش گروه فرهنگی آنا و به نقل اداره کل روابط عمومی و امور بین‌الملل کانون، «هشت‌پا»، «یک چمدان دریا»، «یک نیش و دو نیش»، «بادکنک قرمز» و «صابون و گرگ» داستان‌های این کتاب هستند که با تصویرگری علی خدایی آراسته شده‌اند‌.

داستان «یک نیش و دو نیش» یکی از داستان‌های این کتاب است که در آن، زنبور روی گل نشسته بود و شیره‌ی گل را می‌مکید. بادی وزید، زنبور را محکم به درخت کوبید. زنبور دردش آمد، باد را نیش زد. باد سوراخ شد و پفش خوابید. نیش زنبور کج شد، رفت پیش آهنگر، آهنگر با چکش روی نیش کوبید و نیش صاف شد. زنبور خوشحال شد و خندید. زنبور دوباره پرید روی گل و دوباره شیره‌ی گل را مکید. باد هم رفت پیش پینه‌دوز، پینه‌دوز سوراخ باد را دوخت…

در بیش‌تر داستان‌های این کتاب، حیوانات قهرمان‌های داستان هستند و برای هر کدام اتفاق‌های مختلفی رخ می‌دهد.

تصاویر کتاب شاد و کودکانه‌اند، رنگ‌ها و طراحی این تصاویر فضایی را برای کودک می‌آفریند که خود بتواند به ساختن داستان بر مبنای تصاویر بپردازد.

این کتاب 28 صفحه‌ای برای گروه سنی ب (8 تا 11 سال) از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است.

داستان تخیلی با تصویرسازی

قیمت کتاب «هشت‌ پا» 3هزار و 200 تومان و شمارگان آن 5هزار نسخه است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی – آنا می باشد

%PDF-1.6
%
596 0 obj
>
endobj

614 0 obj
>/Filter/FlateDecode/ID[]/Index[596 42]/Info 595 0 R/Length 89/Prev 3299433/Root 597 0 R/Size 638/Type/XRef/W[1 2 1]>>stream
hbbd“b`@i1 H0d
F, u .P2LLAB?5@

نمونه هایی زیبا و خلاق برای طراحی تصویرسازی کتاب های رمان تخیلی که با تکنیکی حرفه ای و استادانه انجام شده است. نور پردازی های رویایی، حرکت در سوژه ها و بازی های بافتی در تمام کارها از نقاط یابل تامل آثار به شمار می آید.

طراحی گرافیک و چاپ فیکانو

www.fikano.ir

 

برچسبایده تصویرسازی تصویرسازی حرفه ای تصویرسازی خلاق تصویرسازی داستانی تصویرسازی در اصفهان سفارش تصویرسازی

داستان تخیلی با تصویرسازی

تیر ۲, ۱۳۹۸

خرداد ۲۸, ۱۳۹۸

خرداد ۲۷, ۱۳۹۸

ایده ای بسیار زیبا برای تصویرسازی کاراکتر از شخصیت ونسان ونگوگ ، نقاش نامدار هلندی. …

سلام میخواستم بپرسم اگر بخوام تصویرگری برای رمان های گرافیکی و برد گیم یاد بگیرم باید چیکار کنم؟یا چ اموزش هایی رو بلد باشم؟ممنون

سلام و احترام . مهارت در طراحی دستی ، رنگ شناسی آکادمیک ، دیجیتال پینتینگ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه document.getElementById(“comment”).setAttribute( “id”, “c6cec8d1881ea0a639ce05f0e1c18f4e” );document.getElementById(“ce86cc61e7”).setAttribute( “id”, “comment” );

وبسایت


ارتباط تلگرامی با ما >> https://t.me/rasoulmahdijabar


سفارش آنلاین >> در فیکانو www.fikano.ir

کلیه آثار نمونه کار در سایت که با نشان fikano و همچنین با خطوط امنیتی (واتر مارک) علامتگذاری شده اند، آثار هنری رسول مهدی جبار می باشند و هر گونه کپی برداری و شبیه سازی این آثار بدون اطلاع صاحب اثر (رسول مهدی جبار) و ذکر نام و نشانی اینترنتی (www.fikano.ir یا www.fikano.com ) به لحاظ اخلاقی ممنوع می باشد.


گارانتی >> تمامی خدمات طراحی گرافیک و چاپ فیکانو شامل گارانتی می باشند


کارت ویزیت رایگان >> (اگر ارزش فاکتور شما برای طراحی یا چاپ بیشتر از 600،000 تومان است 1000 عدد کارت ویزیت هدیه بگیرید!)


فیکانو >> انجام حرفه ای ترین خدمات طراحی گرافیک


فیکانو >> طعم دلچسب یک تصویرسازی رنگارنگ


فیکانو >> آثار طراحی دستی و نقاشی


فیکانو >> کلیک کنید و نظرات خود را برای ما از طریق تلگرام یا ایمیل ارسال کنید و ما را در ارائه بهتر خدمات یاری نمایید.


فیکانو >> وارد سایت قدرتمند و حرفه ای فیکانو آنلاین (سایت دیگری از ما) شوید. از نمونه کارها و مطالب سایت لذت ببرید!


فیکانو >> کلیک کنید تا وارد صفحه پیشنهاد ویژه شوید


فیکانو >> کلیک کنید تا وارد صفحه پیشنهاد ویژه شوید

داستان تخیلی با تصویرسازی


فیکانو >> کلیک کنید تا وارد صفحه پیشنهاد ویژه شوید


فیکانو >> کلیک کنید تا وارد صفحه پیشنهاد ویژه شوید


فیکانو >> کلیک کنید تا وارد صفحه پیشنهاد ویژه شوید


فیکانو >> کلیک کنید تا وارد صفحه پیشنهاد ویژه شوید


فیکانو >> کلیک کنید تا وارد صفحه پیشنهاد ویژه شوید


فیکانو >> کلیک کنید تا وارد صفحه پیشنهاد ویژه شوید


فیکانو >> کلیک کنید تا وارد صفحه پیشنهاد ویژه شوید

The online version of the Iranian daily Hamshahri

دوچرخه:
داستان‌ها و نوشته‌هایی از نویسنده‌های نوجوانان و یادداشت جعفر توزنده‌جانی، مسئول بخش داستان‌های نوجوانان «دوچرخه»

پیرمرد و عروسک

قشنگ‌ترین لباسش را پوشید. گره کراواتش را محکم کرد. کمی عطر، که عاشقانه بویش را دوست داشت، به خودش زد. کفش‌های براقش را به پا کرد. تقویمش را به دست گرفت و روی صندلی چوبی‌اش نشست. در حالی‌که تقویمش را ورق می‌زد، لبخندی زد. فقط یک صفحه خط نخورده باقی مانده بود. امروز باید روز بخصوصی می‌بود. این را لرزش دستانش می‌گفت و تپش نامنظم قلبش که از صبح علی‌الطلوع شروع به کار کرده بود. در همین افکار بود که غوغای فرزندانش او را به خود آورد. «تولد، تولد، تولدت مبارک» به کیکی که در دست پسرش بود، چشم دوخت و به شمعی که روی آن بود:87 . این شماره سال‌هایی بود که زیسته بود. سال‌هایی که بیشتر به خواب و رویا می‌نمود تا چیز دیگری. یک قطره اشک از چشمانش فروچکید.

– پدربزرگ زود باش شمع‌ها رو فوت کن.

داستان تخیلی با تصویرسازی

– پدر آرزو کردن یادت نره!

– پدربزرگ داری به چی فکرمی کنی؟

به این‌که چه آرزویی کند. چه آرزویی می‌توانست بکند امروز که…

– پدر، ما منتظریم ها!

پیرمرد چشم‌هایش را بست. آرزویی کرد و بعد شمع‌ها را فوت کرد. همه دست زدند و صورت پدربزرگ را غرق بوسه کردند. در همین زمان نوه خردسالش با هدیه‌ای کنار پدربزرگ رفت. پدربزرگ او را بوسید و هدیه‌اش را باز کرد. عروسکی با موهای مشکی فرفری. پدربزرگ خندید. این همان چیزی بود که سال‌ها چشم به‌راهش بود؛ اما غرورش…

شب که شد، پیرمرد با عروسکش خواب ستاره شدن می‌دید.

هیچ‌کس نمی‌دانست که آن شب پیرمرد با عروسکش به کجاها که نرفته بود.

آخرین صفحه تقویم هم خط خورد.

او به آرزویش رسیده بود.

زهرا رستمی بالان از تهران

تصویرگری : مریم عابدی ، خبرنگار افتخاری ، قوچان

وقتی جمله‌ها همه‌چیز را می‌گویند

داستان شرح لحظه‌ای از زندگی پیرمردی  است که آخرین دقیقه‌های عمرش را سپری می‌کند.

نویسنده به‌خوبی توانسته این لحظه را با کمترین کلمه‌ها و با جمله‌های کوتاه بیان کند. جمله‌هایی که درعین کوتاه بودن تأثیرگذارند، مانند جمله آغازین که بهترین آغاز هم هست. داستان چنان موجز است که انگار نویسنده در ابتدا شرحی طولانی نوشته و بعد شروع کرده به حذف اضافه‌ها تا به جمله‌های اصلی و کلیدی برسد. این جمله‌ها در عین حال که توانسته در توصیف فضا و احساس پیرمرد موفق باشد، داستان را هم خوب پیش می‌برد. از عناصر موجود در داستان هم به‌خوبی استفاده شده. مثل کیک تولد که با آمدنش سن پیرمرد مشخص می‌شود. اما همین خوب بودن توقع خواننده را بالا می‌برد و بعضی بی‌دقتی‌ها را به نویسنده نمی‌بخشد. مهم‌ترین چیزی که سبب می‌شود داستان کمی لنگ بزند، این است که پیرمرد چرا چنین آرزوی برآورده نشده‌ای دارد؟ اصلاً او عروسک می‌خواهد چه‌کار؟ شاید هم این‌طوری نیست و راز اصلی در عروسک موفرفری است. شاید پیرمرد از این عروسک خاطره‌ای دارد که گفته نشده. بعد از آن سؤال دیگری پیش می‌آید. چه‌طور می‌شود نوه پیرمرد همان چیزی را به او بدهد که از دیر باز آرزویش را داشته؟ این تصادف است یا او آگاه بوده؟ داستان به این سؤال‌ها پاسخ نمی‌دهد، در نتیجه آن‌چه به آن رابطه علت و معلولی داستان می‌گویند، شکل نمی‌گیرد. به دیگر سخن طرح داستان اشکال دارد. گرچه این را هم باید گفت که عروسک را کسی به پیرمرد داده که باید می‌داد.

مترسک

ما در یک روستای کوچک زندگی می‌کنیم. پدرم کشاورزی می‌کند و خرج زندگی‌مان را در می‌آورد. پرنده‌ها از محصول های کشاورزی خوششان می‌آید و برای تغذیه از آنها استفاده می‌کنند و کشاورزان هم برای این که محصولاتشان از بین نرود، آدمکی از اشیای بی‌جان درست می‌کنند و آن را در مزرعه می‌گذارند تا پرنده‌ها احساس کنند یکی توی مزرعه هست و از ترس وارد آن نشوند.

تازه فصل زمستان تمام شده بود و کم‌کم کار کشاورزی شروع می‌شد. پدرم که داشت مزرعه را آماده می‌کرد، صدایم زد تا از انباری مترسک را بیاورم. من مشغول بازی بودم و از هول این که بازی کردنم عقب نیفتد، به سرعت به طرف انباری دویدم. تا خواستم مترسک را که گوشه انباری به کیسه گندمی تکیه داده بود بردارم، صدایی از دهان ماژیکی‌اش بیرون آمد، اما لب‌هایش تکان نخورد. چشمان درشتش هم هنوز به گوشه سقف انباری قفل بود. در این شش ماه هم همه‌اش سرش رو به آن طرف بود، ولی داشت با من حرف می‌زد و می‌گفت: «تو رو خدا من رو نبر!»

هول شده بودم. فکر کردم چون بقیه می‌دانند من خیال پردازم، مرا مسخره کرده‌اند. نگاه سریعی به اطراف انداختم، ولی کسی نبود. دوباره به حرف‌هایش گوش دادم. می‌گفت: «خدا خدا می‌کردم که بهار نیاد!»

تصویرگری : فریبا دیندار ، خبرنگار افتخاری ، شهرری

من با خودم گفتم حقا که مترسکی و مغز نداری که آن مزرعه با صفا را به این زندان ترجیح می‌دهی!

ادامه حرف‌هایش را گرفت و گفت: «سال‌های اول احساس قدرت می‌کردم و از این که باعث ترس پرنده‌ها می‌شدم، حس غرور می‌کردم.»

دو سال قبل کلاغی رو شانه‌ام نشست و گفت: «چرا پرنده‌ها به طرف مزرعه می‌آیند؟» این کلاغ دو چیزرو به من یاد داد: یکی این که همه از من نمی‌ترسند، دوم هم این که آیا دلیلی جز گرسنگی باعث نزدیک شدن پرندگان به مزرعه می‌شد؟ چرا این‌قدر من نفرت انگیزم؟ چرا صورتم را خشمگین تصویر کردند؟! چرا مثل انسان‌ها نمی‌توانم به راحتی بخندم؟

پارسال هر وقت که پرنده‌ای از من فرار می‌کرد؛ می‌خواستم لبم را روبه بالا بکشم، اما نمی‌توانستم.بیا برای خودم هم که شده مرا نبر…»

داشتم به حرف های مترسک گوش می‌کردم ، ناگهان  صدای پدرم را شنیدم که به خاطر تأخیر من بلند شده بود. سریع تصمیم گرفتم. چند ضربه محکم به مترسک زدم. صدای پدرم بلند بود و صدای مترسک هنوز در گوشم. سر مترسک جدا شده و گوشه انباری افتاده بود و با صورت کج وکوله پلاستیکی‌اش به من لبخند می‌زد.

عباس منتظری‌شاد، خبرنگار افتخاری از همدان

گربه سیاه

مامان ته مانده غذای ظهر را در باغچه چال کرد. مامان جون می‌گوید گناه دارد برکت خدا قاطی آشغال‌ها بشود. برای همین مامان همیشه باقی‌مانده غذا را در باغچه دفن می‌کند یا برای مرغ و خروس‌های همسایه می‌برد.

مامان جون لب حوض نشسته بود و لباس‌ها را یکی‌یکی آب می‌کشید و روی سرش می‌گذاشت. من هیچ‌وقت نمی‌توانم آن همه لباس را مثل او روی سرم نگه‌دارم. یک بار امتحان کردم. همه لباس‌ها ریختند زمین و پخش شدند.

روی یک صندلی کنار باغچه نشسته بودم و مثلاً درس می‌خواندم، اما همه حواسم پیش مامان جون و آسمان خراش روی سرش بود. دوست داشتم بفهمم رمز و راز کارش چیست که لباس‌ها روی سرش بند می‌شوند. گربه سیاهی از لب دیوار پرید تو حیاط و یک راست تو چشم‌های من زل زد. خوف کردم. مامان جون می‌گوید جن‌ها می‌روند تو جلد گربه‌های سیاه. به خاطر همین است که گربه‌های سیاه این‌طوری به آدم زل می‌زنند و هر جا می‌روند با خودشان بدشگونی می‌آورند.

تصویرگری : لیلا رضایی، خبرنگار جوان، تهران

هرچی پایم را به زمین کوبیدم و کیشته کیشته گفتم از رو نرفت!

مامان جون گفت: «بلا به دور! گربه به این چشم سفیدی نوبره والله! بزنش بره.» یکی از دمپایی‌هایم را در آوردم و به طرفش پرت کردم. جا خالی داد. پرید لب دیوار و میومیو کرد. مامان جون لباس‌ها را روی بند رخت پهن کرد و رفت تو خانه، اما من همان جا نشستم. یک چشمم به کتاب بود و چشم دیگرم به گربه. یک دفعه گربه از دیوار پایین پرید و به طرف من دوید. از ترس جیغ زدم و دویدم تو اتاق. مامان جون انگشتر طلایش را در لیوان آب انداخت و داد بخورم. علت این کار را نمی‌دانم. یک بار ازش پرسیدم، جواب سربالا داد! انگار خودش هم نمی‌دانست. همین‌جور که آب را سر می‌کشیدم، چشمم از شیشه پنجره به حیاط افتاد. گربه خاک‌های باغچه را کنار می‌زد و ته مانده غذا را با ولع می‌خورد.

داستان تخیلی با تصویرسازی

مونا حاجی شکری از کرج

سرزمین شعر و داستان

«به همین سادگی» عنوان گزیده‌ای از آثار اعضای مرکزهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.

کارهایی که در این گزیده چاپ شده، قالب مشخصی ندارد و از آنجا که آنها را به همان شکل اولیه و بدون ویرایش در کتاب چاپ کرده اند، اکثراً به قالب خاصی هم نرسیده‌اند. بیشتر آثار به قالب داستان نزدیک شده‌اند و تعداد محدودی با تقطیع خاصشان به شعر. در ابتدای کتاب نوشته شده: درباره پیامبر اکرم ص، اما محتوای آثار آزاد است و همه آنها گرایش مذهبی ندارند.

در دو گروه سنی« د» و« هـ» آثار از مرحله ابتدایی فراتر می‌روند و می‌توان بر آنها نام داستان کوتاه کوتاه یا داستانک گذاشت. مثل داستانی که عنوان کتاب نام همین کار است.«وقتی سرباز جوان، دخترک شبیه نامزدش را جلویش دید، از ترس فرمانده، انگشت لرزانش را بر ماشه فشار داد.» (نسرین جعفری، خوزستان) یا «دانه» «روزی روزگاری/ پرنده‌ای بود که/ بر روی لوله بخاری، لانه ساخته بود و تمام/ دردها بر آن می‌نشست/ بعد از مدتی آسم گرفت و مرد.» (سجاد زمانی، چهارمحال و‌ بختیاری) و البته حتی در این گونه آثار هم نشانه‌هایی از رشد و خلاقیت دیده می‌شود.

چاپ این کتاب فرصتی است برای به نمایش گذاشتن استعداد نویسندگان نوپایی که شاید از نویسندگان حرفه‌ای آینده ادبیات باشند.

یک قدم جلوتر آثار بچه‌ها در کتاب«سیصد و شصت‌وپنج روز بهار» هم چکیده‌ای از آثار شعر و داستان برگزیدگان مسابقه سراسری «پیامبر گل سرخ» است که در مراکز کانون برگزار شده بود.برخلاف کتاب اول که سرزمین شعر و داستان و قطعه ادبی در آن مشخص نبود، در این کتاب مرزها کاملاً مشخص شده است و می‌توان با دید بهتری به آنها نگاه کرد.

مریم عرفانیان، خبرنگار افتخاری از تهران

همشهری آنلاین:
روسیه با فرستادن تلسکوپ اشعه ایکس «اسپکتر- آرجی» (Spektr-RG) به فضا به دنبال تهیه نقشه جدیدی از کیهان از جمله یافتن میلیون‌ها سیاهچاله‌ است.

تصویر آلن مانیسون تورینگ، دانشمند علم رایانه که به‌عنوان پدر هوش مصنوعی جهان شناخته می‌شود، روی اسکناس‌های جدید ۵۰پوندی چاپ خواهد شد.

همشهری آنلاین:
یک نفتکش اماراتی با پرچم پاناما که در حال عبور از تنگه هرمز بود، فرستادن پیام‌های مکان‌یابی‌اش را از شنبه شب ۲۲ تیر متوقف کرده است.

همشهری آنلاین:
یک عقاب سرسفید و یک روباه قرمز در پارک ملی تاریخی جزیره سان خوآن در واشنگتن آمریکا بر سر یک خرگوش در نبرد هستند.

همشهری آنلاین:
پلیکانی در پارک سنت‌جیمز در لندن با یک ماهی تغذیه می‌شود.

طاها عبداللهی – تالش-خبرنگار:
استفاده از جنبه‌های اکوتوریستی (بوم‌گردی) تالاب‌ها راهکاری برای آشتی انسان و طبیعت است.

همشهری آنلاین:
«‌الیور استون» از چاپ کتاب خاطرات زندگی‌اش که بخش زیادی از آن به دوران اولیه حرفه‌اش ازجمله دوران حضور او در ویتنام اختصاص دارد، خبر داد.

همشهری آنلاین:
نمایش «شاه ماهی» که به کارگردانی رضا بهاروند در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه رفته، قصه‌ای جذاب و بازی‌هایی به‌یادماندنی دارد.

همشهری آنلاین:
شصت و سومین جشنواره فیلم لندن با نخستین نمایش اروپایی «تاریخچه شخصی دیوید کاپرفیلد» به کارگردانی آرماندو یانوچی آغاز به کار می‌کند.

همشهری آلمان:
نسخه سینمایی باز لورمن از زندگی الویس پریسلی پادشاه خود را پیدا کرد و آستین باتلر ۲۷ ساله یکی از دو بازیگر اصلی این پروژه کنار تام هنکس شد.

همشهری آنلاین:
مردم بریتانیا ناشناس‌ترین نقاش سرشناس تاریخ را به بزرگانی چون رامبراند و مونه ترجیح دادند و بنکسی را محبوب‌ترین نقاش تاریخ از نگاه خود برگزیدند.

حقوق همشهری‌آنلاین متعلق به موسسه همشهری است

Copyright © 2018 HamshahriOnline, All rights reserved

داستان تخیلی با تصویرسازی
داستان تخیلی با تصویرسازی
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *