خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه

دوره مقدماتی php
خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه
خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه

یکی از زیباترین و جذاب ترین قصه های دوران کودکی همه ما، قصه خاله سوسکه است که بارها شنیده ایم اما از آن خسته نشده این و همچنان مشتاق شنیدن آن هستیم. در این مطلب می توایند این قصه زیبا را مطالعه نموده و همچنین برای کودکانتان بخوانید.

قصه خاله سوسکه داستانی در رابطه با زندگی سوسک جوانی است که قصد ازدواج دارد و بعد از مدتی با آقای موش ازدواج می کند و زندگی آنها خود داستان های زیبایی را می سازد. در این مقاله این قصه زیبا و دوست داشتنی را ارائه داده ایم که می تواند علاوه بر یادآوری و مرور خاطرات کودکی شما، قصه ایی جذاب و دوست داشتنی برای کودک تانا باشد. تا پایان با قصه خاله سوسکه و روایت زیبای زندگی او همراه ما باشید.

همانطور که گفتیم در این بخش قصه خاله سوسکه را با روایتی زیبا و جذاب برای کودکان مطرح می کنیم که این قصه کودکانه زیبا می تواند برای همه شما جذاب و خواندنی باشد. این قصه جالب را در ادامه مشاهده فرمایید.

خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود….
در سالهای دور، در شهری زیبا یه خاله سوسکه قشنگی بود که یه روز پیراهنی از پوست پیاز، روسری از پوست سیر، چادری از پوست بادمجان و یه جفت کفش خیلی قشنگ از پوست سنجد دوخت و پوشید و بیرون رفت. رفت و رفت و رفت تا به بقال رسید. بقال گفت: خاله سوسک پا کوتاه! سوسک سیاه! کجا می‌ری؟
خاله سوسک ناراحت شد و گفت:  من که از گل بهترم، از یرگ گل نازکترم چرا می‌ذاری سر به سرم؟؟
– پس چی بگم؟
– بگو خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
– ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
– می‌رم کمی گردش کنم.
– خاله قزی زنم می‌شی؟ وصله این تنم می‌شی؟ دگمه پیرهنم می‌شی؟
– اگه من زنت بشم، وصله اون تنت بشم، دگمه پیرهنت بشم، وقتی دعوامون بشه منو با چی می‌زنی؟
بقال سنگ ترازو رو برداشت و گفت: با این.
خاله سوسکه جیغی زد و گفت: نه، نه، نه! من زن بقال نمی‌شم؛ اگر بشم، کشته می‌شم.
بعد خاله سوسکه رفت و رفت و رفت تا به قصاب رسید. قصاب گفت: خاله سوسک پا کوتاه! سوسک سیاه! کجا می‌ری؟
خاله سوسک ناراحت شد و گفت: من که از گل بهترم، از یرگ گل نازکترم چرا می‌ذاری سر به سرم؟؟
– پس چی بگم؟
– بگو خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
– ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
– می‌رم کمی گردش کنم.
– خاله قزی زنم می‌شی؟ وصله این تنم می‌شی؟ دگمه پیرهنم می‌شی؟
– اگه من زنت بشم، وصله اون پتنت بشم، دگمه پیرهنت بشم، وقتی دعوامون بشه منو با چی می‌زنی؟
قصاب ساتور رو برداشت و گفت: با این.
خاله سوسکه جیغی زد و گفت: نه، نه، نه! من زن قصاب نمی‌شم؛ اگر بشم، کشته می‌شم.
بعد خاله سوسکه رفت و رفت و رفت تا به بزاز رسید. بزاز گفت: خاله سوسک پا کوتاه! سوسک سیاه! کجا می‌ری؟
خاله سوسک ناراحت شد و گفت: من که از گل بهترم، از یرگ گل نازکترم چرا می‌ذاری سر به سرم؟؟
– پس چی بگم؟
– بگو خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
– ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
– می‌رم کمی گردش کنم.
– خاله قزی زنم می‌شی؟ وصله این تنم می‌شی؟ دگمه پیرهنم می‌شی؟
– اگه من زنت بشم، وصله اون تنت بشم، دگمه پیرهنت بشم، وقتی دعوامون بشه منو با چی می‌زنی؟
بزاز مترش رو برداشت و گفت: با این.
خاله سوسکه جیغی زد و گفت: نه، نه، نه! من زن بزاز نمی‌شم؛ اگر بشم، کشته می‌شم.

دوره مقدماتی php

بعد خاله سوسکه رفت و رفت و رفت تا به خیاط رسید. خیاط گفت: خاله سوسک پا کوتاه! سوسک سیاه! کجا می‌ری؟
خاله سوسک ناراحت شد و گفت:من که از گل بهترم، از یرگ گل نازکترم چرا می‌ذاری سر به سرم؟؟
– پس چی بگم؟
– بگو خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
– ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
– می‌رم کمی گردش کنم.
– خاله قزی زنم می‌شی؟ وصله این تنم می‌شی؟ دگمه پیرهنم می‌شی؟
– اگه من زنت بشم، وصله اون تنت بشم، دگمه پیرهنت بشم، وقتی دعوامون بشه منو با چی می‌زنی؟
خیاط قیچی رو برداشت و گفت: با این.
خاله سوسکه جیغی زد و گفت: نه، نه، نه! من زن خیاط نمی‌شم؛ اگر بشم، کشته می‌شم.
بعد رفت و رفت و رفت تا به کنار چشمه رسید. آقا موشه همین که خاله سوسکه رو دید یه دل نه صد دل عاشق شد
و به خاله سوسکه گفت: ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، زنم می‌شی؟
خاله سوسکه گفت: اگه من زنت بشم، وقتی دعوامون بشه، منو با چی می‌زنی؟
– با دم نرم و نازکم.
– راستی راستی می‌زنی؟
– نه، نمی‌زنم!
– زنت می‌شم.

خلاصه آنها با هم عروسی کردند…
در اینجای قصه خاله سوسکه ، چند روزی از ازدواج آنها می گذشت که، یه روز خاله سوسکه رفت لب چشمه که یه دفعه پاش سر خورد و افتاد توی آب.(اوخ اوخ اوخ…)
خاله سوسکه داد زد: آقا موشه…آقا موشه…گل گلدونت، چراغ ایونت، تو آب افتاده، داره غرق می‌شه.
آقا موشه مثل برق و باد خودش رو به رودخونه رسوند و گفت: خاله قزی جون! دستت رو بده من!
– وا دستم که می‌شکنه.
– پس پات رو بده.
– پام رگ به رگ می‌شه.
– پس چی کار کنم؟؟
– یه نردبان برام بیار.
آقا موشه زور یه هویج برداشت و با دندانش جوید و برای خاله سوسکه توی آب انداخت. خاله سوسکه از نردبان بالا رفت و با آقا موشه به خانه رفتند و زندگی خوبی داشتند.

امیدواریم از خواندن قصه خاله سوسکه لذت برده باشید و این داستان زیبا و خواندنی را در کنار سایر قصه های کودکانه جدید برای بچه ها تعریف نمایید. پیشنهاد می کنیم از دیگر داستان ها و همچنین قصه های شیرین بچه ها در بخش داستان کودک دیدن فرمایید.

منبع : آرگا



موهاتو ابریشمی کن !



روغن خراطین و خواص شگفت انگیز آن !



چطور ارزان به آنتالیا سفر کنیم؟


مردان زیبا چه ویژگی هایی دارند؟ (معیارهای زیبایی از دید خانم ها)



نحوه درست کردن اسموتی هندوانه با 4 طعم معرکه


ایده های دوست داشتنی برای تزیین منزل با وسایل دور ریز

سلام خیلی ممنون از قصه های آموزنده که ارائه کردید من هر شب برای پسرم از این قصه ها می خونم

قشنگ بود منو برد به بچگی هام
مبشه داستان عروسی دختر خاله عنکبوت رو هم بذارین

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

خلاصه داستان

جلد کتاب خاله سوسكه و آقا موشک. بسعی میرزا آقا قاضی سعیدی خوانساری. بی‌جا: مطبعه خوانساری، ۱۳۵۵ق=۱۳۱۵خ. ادبیات مکتبخانه‌ای

پدر خاله سوسکه از بی‌شوهر ماندن دخترش خسته می‌شود و به او پیشنهاد می‌کند به همدان برود و همسر «مش رمضون» بشود و «نان گندم
بخورد، قلیان بلور بکشد، منت بابا نکشد». خاله سوسکه با چادری از پوست
پیاز و کفش‌هایی از چوب گردو به سوی همدان به راه می‌افتد. در طول مسیر
کسبه بازار همچون قصاب و نانوا از وی خواستگاری خشنی می‌کنند که با پاسخ
سرد خاله سوسکه مواجه می‌شوند. خاله سوسکه از آنان می‌پرسد که اگر همسر
آنان شود، در موقع دعوا او را چگونه خواهند زد. خواستگاران هریک به فراخور
شغل خود روش خشونت باری برای تنبیه احتمالی او در نظر می‌گیرند و خاله
سوسکه به همین دلیل از ازدواج با آنان منصرف می‌شود. آخرین خواستگار «آقا
موشه» است که با لحنی ملاطفت آمیز از وی خواستگاری می‌کند و در پاسخ به
پرسش تکراری او، عنوان می‌کند که به جای تنبیه احتمالی، با دم نرم خود سرمه
به چشم عروس خواهد کشید. ازدواج این دو سر می‌گیرد. ولی خاله سوسکه در نهر
آب می‌افتد و پس از نجات به وسیله آقا موشه و به کمک نردبان طلا، بیمار
می‌شود و آقاموشه که مشغول پختن شوربا برای تیمار همسر بیمار خود است، به داخل دیگ آش می‌افتد و می‌میرد. به همین دلیل خاله سوسکه پس از آن سیاهپوش می‌شود.
نقد و تحلیلسیاهپوش بودن سوسک در عزای شوهر، دوستداری حیوانات و جان بخشیدن به خودی‌ترین و چندش‌آورترین حشرات و جانوران و تعیین مثبت و منفی بودن شخصیت‌ها، نه براساس جنس، نه بر روال داستان از نکات مهم این قصه‌است.[۵]
هانا ناصرزاده احتمال می‌دهد که این قصه، روایتی واقعی از قصه پرداز آن است.[۵] ثریا قزل‌ایاق، پزوهشگر بازی‌های سنتی ایرانی[۲۰] نیز خالق این قصه را یک زن می‌داند که در این قصه با هوشمندی و ظرافت از حق خود دفاع کرده‌است.[۲۱]
هانا ناصرزاده خاستگاه داستان را غرب کشور و شهرهای اطراف همدان می‌داند. جایی که امکان سفر به همدان با پای پیاده وجود داشته‌است. در قصه هیچ اشاره‌ای به وسایل حمل و نقل نمی‌شود.[۴]
سمیرا اصلان‌پور این قصه را متعلق به کودکان نمی‌داند. به گفته وی بسیاری از قصه‌ها و افسانه‌های عامیانه‌ای که برای کودکان گفته می‌شود، همچون این قصه، اصلاً موضوعات کودکانه‌ای ندارد.[۲۲]
هفته‌نامه سلامت در شماره ۲۳۳ خود به تحلیل طنز این داستان از دیدگاه نشانه شناسی پزشکی پرداخت.[۲۳] شهرام شکیبا نیز مطلب طنزی با موضوع قصه خاله سوسکه دارد.[۲۴]
نقد جنسیتی

شادی صدر خاله سوسکه را نمونه یک کلیشه جنسیتی در ادبیات کودک می‌داند

خاله سوسکه دختری از جامعه‌ای سنتی است که در انتظار گشوده شدن بخت خود
نمی‌نشیند و دست روی دست نمی‌گذارد، بلکه با به دست گرفتن ابتکار عمل، خود
آینده‌اش را رقم زده و برای خود همسری می‌گزیند.[۲۵]
او سرانجام از میان خواستگاران کاسبکار و مالدار، موشی نرم‌خوی و خوش
زبان، هرچند ندار را انتخاب می‌کند. موشی که سرانجام جان در ره عشق او
(پختن شوربایی برای خاله سوسکه بیمار) می‌گذارد. ابزار و تنها برگ برنده خاله سوسکه در جذب خواستگاران، جلوه‌گری زنانه است.[۲۶]
دنیای خاله سوسکه، دنیایی کاملاً مرد سالار است. این پدر است که تصمیم
می‌گیرد دختر را به شوهر بدهد. شوهری که (در برخی روایت‌ها) حرمسرایی دارد و
از زنان ریزنقش خوشش می‌آید. در طول مسیر سفر خاله سوسکه، مردان به خود
اجازه می‌دهند که بی‌مقدمه از نام و نشان و قصد او از سفرش پرس و جو کنند.
در داستان دلیل این رفتارهای جنسیتی، عدم استقلال اقتصادی
زنان عنوان می‌شود. فقط مردان قصه هستند که نقشی اقتصادی و اجتماعی (بقال،
قصاب،…) در جامعه دارند و خاله سوسکه سرانجام با ازدواج با آقاموشه «سر و
سامان» می‌گیرد. تنها جایی در قصه که آقاموشه نقش جنسیتی
را زیر پا می‌گذارد و دست به آشپزی می‌زند، تاوان سختی می‌پردازد. از
ابتدای داستان هم پدر خاله سوسکه به دلیل ناتوانی اقتصادی تصمیم به ازدواج
دخترش با مش‌رمضون می‌گیرد. در این میان ایده‌آل‌های خاله سوسکه نیز اغلب
اقتصادی است. وقتی او در جوی آب افتاده و آقا موشه قصد نجات او را دارد،
خاله سوسکه به کمتر از نردبان طلا برای نجات خویش راضی نمی‌شود.[۲۷] از ابتدای داستان نیز توجیه خاله سوسکه برای آغاز سفر، خوردن نان گندم و قلیان بلور در خانه مش‌رمضون است.[۴] با این‌حال شروط خاله سوسکه برای ازدواج مادی نیست. او در هنگام پاسخ دادن به خواستگاران خود بر جنبه مبادله‌گری ازدواج و مهریه سنگین تاکید نمی‌کند. او فقط به دنبال همسری است که در کنار او عمر را به پیری برساند.[۲۸]
شادی صدر، فعال حقوق زنان، قصه خاله سوسکه را بزرگترین مثال کلیشه‌های جنسیتی در ادبیات کودک می‌داند.[۲۹] خاله سوسکه نمادی از ارادهٔ زن ایرانی
و آرزوهای دست نیافته و فروخورده‌اش تصویر شده‌است. هانا ناصرزاده خاله
سوسکه را دختری مستقل و آزاداندیش، ولی محدود به عرف و محدودیت‌های موجود
اجتماعی می‌داند. خاله سوسکه زنی است که از سرکوفت‌های خانه پدری به تنگ
آمده و به ناچار تن به ازدواج با «مش رمضان» (که شاید خاله سوسکه جای نوه
او باشد) داده‌است.[۳۰] پولدار بودن مش رمضان از لقب مشهدی و دوره‌ای که داستان به آن تعلق دارد برمی‌آید.[۴]
آذردخت بهرامی خاله سوسکه را زنی میانسال می‌دانست که به دنبال شوهر مطلوب خویش می‌گردد.[۳۱]
خاله سوسکه زنی متکی به نفس است که در اجتماع، به مزاحمت‌ها و اهانت‌های
رندان جواب دندان شکن می‌دهد. ولی به گفته هانا ناصرزاده، او کتک خوردن از
همسر را به عنوان یک اصل غیر قابل تغییر پذیرفته‌است.[۳۰] خاله سوسکه اصل را بر این گرفته که گریزی از تنبیه بدنی
ندارد. در واقع پیام ضمنی قصه این است که کتک زدن زن در جامعه امری است
بدیهی و نهادینه شده. نهایت تدبیری که خاله سوسکه می‌تواند بیندیشد این است
که تن به ازدواج با چه کسی دهد تا کمتر کتک بخورد.[۲۵]
به گفته فریده پورگیو، داستان‌سرا حتی تلاش نمی‌کند تا آزار جسمی زن توسط
شوهر را به چالش بکشد، بلکه در صدد پذیرش آن و القای طبیعی بودن چنین
رفتاری است.[۳۲]
در دیدگاهی دیگر و به گفته حبیب‌الله لزگی، اگرچه این قصه خشونت را به
عنوان یک واقعیت اجتماعی طرح می‌کند، ولی خواننده را به پذیرش آن ترغیب
نمی‌کند و وی را به عصیان در برابر این پدیده فرا می‌خواند. از سوی دیگر
فعل کتک خوردن هیچ‌گاه در داستان از حرف به عمل در نمی‌آید.[۲۵]
نقد ادبیجمال‌الدین
اکرمی، خاله سوسکه را نه یک قصه و داستان، بلکه یک متل معرفی می‌کند که
لحن روایی آن، نمایه مسلط بر آن است. وی خاله سوسکه را در ردیف «اتل متل» و
««دویدم و دویدم» برمی‌شمرد.[۹] محمدهادی محمدی
و زهره قاینی نیز خاله سوسکه را متل معرفی کرده و اضافه می‌کنند:«ﺧﺎﻟﻪ
ﺳﻮﺳکﻪ از ﻣﺘﻞﻫﺎی ویﮋه کودﻛﺎن… و ﻗﺼﻪای ﺳﺮﮔﺮم ﻛﻨﻨﺪه و ﺷﺎدیﺑﺨﺶ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ
ﺑﺮای ﺳﺮﮔﺮﻣی ﻛﻮدک ﭘﺪﻳﺪ آﻣﺪه و آﻣﻮزهﻫﺎی اﺧﻼﻗی و آﻣﻮزﺷی ﻧﺪارد»[۳۳]
احمدرضا احمدی، شاعر کرمانی نیز خاله سوسکه را به دلیل تحمیل همیشگی فضای ادبیات بزرگسال به ادبیات کودک شعر یا داستان نمی‌داند. بلکه آن را خرده‌روایت و قصه عامیانه‌ای می‌داند که به دنبال پایان قصه‌است.[۳۴]
عبدالحسین زرینکوب قصه‌هایی از قبیل خاله سوسکه را در ردیف افسانه‌های زنجیری قرار می‌دهد. در افسانه‌های زنجیری زبان فارسی،
شخصیت‌های داستان پی در پی از یکدیگر سؤال می‌پرسند تا بالاخره به جواب
اصلی برسند. این سؤالات در قالب عبارت‌های موزون هستند که به صورت ترجیع
تکرار می‌شود.[۳۵]
اولریش مارزلف نیز خاله سوسکه را در شمار قصه‌های زنجیره‌ای و با شماره
۲۰۲۳ در ﻛﺘﺎب ﺧﻮد ﺑﻪ ﻧﺎم «ﻃﺒﻘﻪﺑﻨﺪی ﻗﺼﻪﻫﺎی اﻳﺮاﻧی» ﺟﺎی داده اﺳﺖ.[۳۳]
فیلم

پوستر فیلم خاله سوسکه با بازی سحر ولدبیگی

در سال ۱۳۸۸ فیلم مستند خاله سوسکه به کارگردانی نادره ترکمانی ساخته شد. این فیلم به روایت تغییرات افسانه خاله سوسکه، از اولین روایت چاپی تا زمان ساخت فیلم پرداخته بود. در این فیلم سحر ولدبیگی در نقش خاله سوسکه نقش آفرینی کرده‌است.[۳۶]
علی‌رغم تمایل استانداری همدان به ساخته شدن این فیلم در این استان، فیلم در بازار سرپوشیده اراک
ساخته شده‌است. این فیلم برداشت آزادی از تحقیقات مندرج در کتاب «خاله
سوسکه از اولین روایت چاپی تا امروز» نوشته و پژوهش «خسرو صالحی» است.
کارگردان این فیلم با توجه به قابلیت بصری بالای افسانه خاله سوسکه، ابزار
تکنولوژی و جلوه‌های ویژه سینمای ایران را برای تقویت فضای فانتزی مورد نیاز اینگونه افسانه‌ها بسیار اندک دانسته‌است.[۲] این فیلم در فرهنگسرای انقلاب تهران نقد شده‌است.[۳۷]
خاله سوسکه بر آثار سینمایی دیگری نیز تاثیر غیرمستقیم داشته‌است. در سکانسی از فیلم گبه اثر محسن مخملباف، شخصیت اصلی فیلم که مردی میانسال و مجرد است، به دنبال دختر روستایی جوانی به سرچشمه می‌رود. دختر که با لباس قشقایی
مشغول شستن ظرف است، در پاسخ به خواستگاری مرد می‌پرسد:«اگر از دستم
عصبانی بشی چطوری تلافی می‌کنی؟» و مرد که منشاء سؤال دختر را می‌داند پاسخ
می‌دهد «برات شعر می‌خونم»

پدر خاله سوسکه از بی‌شوهر ماندن دخترش خسته می‌شود و به او پیشنهاد می‌کند به همدان برود و همسر «مش رمضون» بشود و «نان گندم
بخورد، قلیان بلور بکشد، منت بابا نکشد». خاله سوسکه با چادری از پوست
پیاز و کفش‌هایی از چوب گردو به سوی همدان به راه می‌افتد. در طول مسیر
کسبه بازار همچون قصاب و نانوا از وی خواستگاری خشنی می‌کنند که با پاسخ
سرد خاله سوسکه مواجه می‌شوند. خاله سوسکه از آنان می‌پرسد که اگر همسر
آنان شود، در موقع دعوا او را چگونه خواهند زد. خواستگاران هریک به فراخور
شغل خود روش خشونت باری برای تنبیه احتمالی او در نظر می‌گیرند و خاله
سوسکه به همین دلیل از ازدواج با آنان منصرف می‌شود. آخرین خواستگار «آقا
موشه» است که با لحنی ملاطفت آمیز از وی خواستگاری می‌کند و در پاسخ به
پرسش تکراری او، عنوان می‌کند که به جای تنبیه احتمالی، با دم نرم خود سرمه
به چشم عروس خواهد کشید. ازدواج این دو سر می‌گیرد. ولی خاله سوسکه در نهر
آب می‌افتد و پس از نجات به وسیله آقا موشه و به کمک نردبان طلا، بیمار
می‌شود و آقاموشه که مشغول پختن شوربا برای تیمار همسر بیمار خود است، به داخل دیگ آش می‌افتد و می‌میرد. به همین دلیل خاله سوسکه پس از آن سیاهپوش می‌شود.

خاله سوسکه نام یک متل ایرانی است و در مورد سوسکی است که برای سفر به همدان دچار مشکلاتی می‌شود.[۱] او در پاسخ به خواستگارهای متعدد خود در پایان با «آقاموشه» ازدواج می‌کند.[۲] این متل از دوره قاجار تاکنون در ده‌ها روایت گوناگون چاپ و منتشر شده‌است. به گونه‌ای که به یکی از تکراری‌ترین عناوین کتاب‌های کودک در ایران تبدیل شده‌است. همچنین نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌های متعددی بر اساس این حکایت تهیه شده‌است. این متل به برخی زبان‌های دیگر نیز ترجمه شده‌است.

در این موضوع که این حکایت نمونه‌ای از کلیشه‌های جنسیتی علیه زنان بوده یا نمادی از اراده زن ایرانی است اختلاف نظر وجود دارد. راوی اولیه داستان و زمان تقریبی پیدایش آن مشخص نیست، ولی ریشه این متل در روایت کنونی آن احتمالاً به دوره قاجار بازمی‌گردد. این داستان همچنان در حال نقد، بررسی و بازنویسی است.

حکایت خاله سوسکه افسانه‌ای ایرانی است که ریشه در ادبیات عامه ایرانیان دارد و سینه به سینه از مادربزرگ‌ها منتقل شده‌است.[۴] داستان یا دست‌کم روایتی از آن که اکنون شناخته‌شده‌تر است، مربوط به دوره قاجار و مقارن ورود تنباکو به ایران است. چرا که در روایت فعلی، «کشیدن قلیان بلور» نشانه رفاه و اشرافیت زنان بوده‌است. از دیگر سو، چادری از جنس پوست پیاز، نشان می‌دهد که روایت اصلی داستان نیز مربوط به پیش از ورود اسلام به ایران نیست.[۵]

محل زندگی و کار آقاموشه، قصر حاکم است. هانا ناصرزاده از همین موضوع نتیجه می‌گیرد که واقعه در زمانی رخ داده که حکومت ملوک‌الطوایفی وجود داشته و حاکم موردنظر، مسئولیت اداره مکان اتفاق افتادن قصه (شهری نزدیک به همدان) را از طرف حاکم کل (که اگر زمان وقوع عهد قاجار دانسته شود، در تهران ساکن بوده)، بر عهده داشته‌است.[۶]

یک نمونه مکتوب و مصور از این قصه همراه با داستان‌های سلیم جواهری و چهار درویش بدون تاریخ منتشر شده‌است و نوشین نفیسی آن را در میان دو کتاب به تاریخ‌های ۱۲۷۵ و ۱۲۸۲ معرفی نموده‌است. در این جزوه چند صحنه داستان نیز به تصویر کشیده شده‌است. قهرمان داستان شلوار پرچین و چادر سیاه پوشیده و روبنده‌ای بلند دارد که تا زانو می‌رسد و تنها دو سوراخ مقابل چشمان دارد. یکی از نقاشی‌های کتاب، دکان قصاب را با گوسفندان آویخته با دنبه‌های ضخیم نشان می‌دهد و دیگری دکان نانوا را با توتک‌های مختلفی که روی پیشخوان گسترده‌است.[۷] به هرحال در دوره قاجار قصه خاله سوسکه همراه با قصه‌هایی همچون خاله قورباغه و شنگول و منگول به چاپ مصور می‌رسیده‌اند.[۸]
خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه

برخلاف سال‌های پیش از انقلاب که منظومه‌های فولکوریک، به دقت توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ثبت می‌شد و این امر یکی از اهداف برنامه‌ریزی شده این مؤسسه بود، امروزه این هدف یکی از اهداف کاملاً فراموش شده این سازمان و ناشران دیگر قلمداد شده و افسانه‌های فولکوریکی همچون خاله سوسکه فقط با اهداف تجاری و برای سلیقه‌های فردی و بازارپسند به‌طور مکرر منتشر می‌شوند.[۹]

در میان عناوین کتاب‌های منظومی که در سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ برای کودکان در ایران منتشر شده، سه عنوان «شنگول و منگول»، «کدوی قلقله‌زن» و «خاله سوسکه» دارای بیشترین تکرار بوده‌اند.[۱۰]

در ابتدای سال ۱۳۹۰ کمیته آموزش و ترویج شورای کتاب کودک در نخستین نشست تخصصی خود به تحلیل و نگاهی نو به این افسانه کهن پرداخت.[۱۲] در پایان سال ۱۳۸۹ نیز این داستان به همراه برخی دیگر از داستان‌های فولکوریک ایرانی بازنویسی و بازآفرینی شدند.[۱۳]

شکوه قاسم‌نیا، شاعر کودکان نیز از جمله کسانی است که بازآفرینی‌هایی در زمینه خاله سوسکه داشته‌است. کارهایی همچون مجموعه شعر «خاله سوسکه و آقا موشه» و مجموعه شعر «خاله سوسکه و وروجک» از نمونه کارهای او در این زمینه‌است.[۱۴] به گفته شهرام رجب‌زاده، این کارهای قاسم‌نیا با انتظاری که از شعر می‌رود فرسنگ‌ها فاصله داشته و «سری‌کاری‌هایی» است که فقط حول یک شخصیت «سر انداخته» شده‌است.[۱۵]

مهدی آذریزدی نیز در یک مجموعه قصه منتشر نشده به نام قصه‌های مکتبخانه، داستان خاله سوسکه را بازنویسی کرده‌است.[۱۶]

خسرو صالحی اثری پژوهشی را با عنوان خاله سوسکه در سال ۱۳۸۷ راهی بازار کتاب نموده‌است. در این اثر ۴۰۰ صفحه‌ای، ۱۵۰ روایت منتشر شده از متل خاله سوسکه بررسی شده‌است. این کتاب دارای یک مقدمه ۴۰ صفحه‌ای است.[۱۷]

در سال ۱۳۸۱ کتاب «خاله سوسکه کجا می‌ری؟» در کشور ژاپن منتشر شد. نگاره‌های این کتاب به قلم مرتضی زاهدی و در سبک اکسپرسیونیسم پدید آمده بود.[۱۸] همچنین روت براون، قصه‌گوی کانادایی نسخه منحصربه‌فردی از این قصه پدیدآورده‌است.[۱۹] این نسخه کتاب از پارچه ساخته شده و به کتابخانه تحقیقاتی شورای کتاب کودک ایران نیز هدیه شده‌است.[۲۰]

پدر خاله سوسکه از بی‌شوهر ماندن دخترش خسته می‌شود و به او پیشنهاد می‌کند به همدان برود و همسر «مش رمضون» بشود و «نان گندم بخورد، قلیان بلور بکشد، منت بابا نکشد». خاله سوسکه با چادری از پوست پیاز و کفش‌هایی از چوب گردو به سوی همدان به راه می‌افتد. در طول مسیر کسبه بازار همچون قصاب و نانوا از وی خواستگاری خشنی می‌کنند که با پاسخ سرد خاله سوسکه مواجه می‌شوند. خاله سوسکه از آنان می‌پرسد که اگر همسر آنان شود، در موقع دعوا او را چگونه خواهند زد. خواستگاران هریک به فراخور شغل خود روش خشونت باری برای تنبیه احتمالی او در نظر می‌گیرند و خاله سوسکه به همین دلیل از ازدواج با آنان منصرف می‌شود. آخرین خواستگار «آقا موشه» است که با لحنی ملاطفت‌آمیز از وی خواستگاری می‌کند و در پاسخ به پرسش تکراری او، عنوان می‌کند که به جای تنبیه احتمالی، با دم نرم خود سرمه به چشم عروس خواهد کشید. ازدواج این دو سر می‌گیرد؛ ولی خاله سوسکه در نهر آب می‌افتد و پس از نجات به وسیله آقا موشه و به کمک نردبان طلا، بیمار می‌شود و آقاموشه که مشغول پختن شوربا برای تیمار همسر بیمار خود است، به داخل دیگ آش می‌افتد و می‌میرد. به همین دلیل خاله سوسکه پس از آن سیاهپوش می‌شود.

سیاهپوش بودن سوسک در عزای شوهر، دوستداری حیوانات و جان بخشیدن به خودی‌ترین و چندش‌آورترین حشرات و جانوران و تعیین مثبت و منفی بودن شخصیت‌ها، نه براساس جنس، نه بر روال داستان از نکات مهم این قصه‌است.[۲۱]

هانا ناصرزاده احتمال می‌دهد که این قصه، روایتی واقعی از قصه پرداز آن است.[۲۲] ثریا قزل‌ایاق، پزوهشگر بازی‌های سنتی ایرانی[۲۳] نیز خالق این قصه را یک زن می‌داند که در این قصه با هوشمندی و ظرافت از حق خود دفاع کرده‌است.[۲۴]

هانا ناصرزاده خاستگاه داستان را غرب کشور و شهرهای اطراف همدان می‌داند. جایی که امکان سفر به همدان با پای پیاده وجود داشته‌است. در قصه هیچ اشاره‌ای به وسایل حمل و نقل نمی‌شود.[۲۵]

سمیرا اصلان‌پور این قصه را متعلق به کودکان نمی‌داند. به گفته وی بسیاری از قصه‌ها و افسانه‌های عامیانه‌ای که برای کودکان گفته می‌شود، همچون این قصه، اصلاً موضوعات کودکانه‌ای ندارد.[۲۶]

هفته‌نامه سلامت در شماره ۲۳۳ خود به تحلیل طنز این داستان از دیدگاه نشانه شناسی پزشکی پرداخت.[۲۷] شهرام شکیبا نیز مطلب طنزی با موضوع قصه خاله سوسکه دارد.[۲۸]

خاله سوسکه دختری از جامعه‌ای سنتی است که در انتظار گشوده شدن بخت خود نمی‌نشیند و دست روی دست نمی‌گذارد، بلکه با به دست گرفتن ابتکار عمل، خود آینده‌اش را رقم زده و برای خود همسری می‌گزیند.[۲۹] او سرانجام از میان خواستگاران کاسبکار و مالدار، موشی نرم‌خوی و خوش زبان، هرچند ندار را انتخاب می‌کند. موشی که سرانجام جان در ره عشق او (پختن شوربایی برای خاله سوسکه بیمار) می‌گذارد. ابزار و تنها برگ برنده خاله سوسکه در جذب خواستگاران، جلوه‌گری زنانه است.[۳۰]

دنیای خاله سوسکه، دنیایی کاملاً مرد سالار است. این پدر است که تصمیم می‌گیرد دختر را به شوهر بدهد. شوهری که (در برخی روایت‌ها) حرمسرایی دارد و از زنان ریزنقش خوشش می‌آید. در طول مسیر سفر خاله سوسکه، مردان به خود اجازه می‌دهند که بی‌مقدمه از نام و نشان و قصد او از سفرش پرس و جو کنند. در داستان دلیل این رفتارهای جنسیتی، عدم استقلال اقتصادی زنان عنوان می‌شود. فقط مردان قصه هستند که نقشی اقتصادی و اجتماعی (بقال، قصاب،…) در جامعه دارند و خاله سوسکه سرانجام با ازدواج با آقاموشه «سر و سامان» می‌گیرد. تنها جایی در قصه که آقاموشه نقش جنسیتی را زیر پا می‌گذارد و دست به آشپزی می‌زند، تاوان سختی می‌پردازد. از ابتدای داستان هم پدر خاله سوسکه به دلیل ناتوانی اقتصادی تصمیم به ازدواج دخترش با مش‌رمضون می‌گیرد. در این میان ایده‌آل‌های خاله سوسکه نیز اغلب اقتصادی است. وقتی او در جوی آب افتاده و آقا موشه قصد نجات او را دارد، خاله سوسکه به کمتر از نردبان طلا برای نجات خویش راضی نمی‌شود.[۳۱] از ابتدای داستان نیز توجیه خاله سوسکه برای آغاز سفر، خوردن نان گندم و قلیان بلور در خانه مش‌رمضون است.[۳۲] با این‌حال شروط خاله سوسکه برای ازدواج مادی نیست. او در هنگام پاسخ دادن به خواستگاران خود بر جنبه مبادله‌گری ازدواج و مهریه سنگین تأکید نمی‌کند. او فقط به دنبال همسری است که در کنار او عمر را به پیری برساند.[۳۳]

شادی صدر، فعال حقوق زنان، قصه خاله سوسکه را بزرگترین مثال کلیشه‌های جنسیتی در ادبیات کودک می‌داند.[۳۴] خاله سوسکه نمادی از ارادهٔ زن ایرانی و آرزوهای دست نیافته و فروخورده‌اش تصویر شده‌است. هانا ناصرزاده خاله سوسکه را دختری مستقل و آزاداندیش، ولی محدود به عرف و محدودیت‌های موجود اجتماعی می‌داند. خاله سوسکه زنی است که از سرکوفت‌های خانه پدری به تنگ آمده و به ناچار تن به ازدواج با «مش رمضان» (که شاید خاله سوسکه جای نوه او باشد) داده‌است.[۳۵] پولدار بودن مش رمضان از لقب مشهدی و دوره‌ای که داستان به آن تعلق دارد برمی‌آید.[۳۶]

آذردخت بهرامی خاله سوسکه را زنی میانسال می‌دانست که به دنبال شوهر مطلوب خویش می‌گردد.[۳۷] خاله سوسکه زنی متکی به نفس است که در اجتماع، به مزاحمت‌ها و اهانت‌های رندان جواب دندان شکن می‌دهد؛ ولی به گفته هانا ناصرزاده، او کتک خوردن از همسر را به عنوان یک اصل غیرقابل تغییر پذیرفته‌است.[۳۸] خاله سوسکه اصل را بر این گرفته که گریزی از تنبیه بدنی ندارد. در واقع پیام ضمنی قصه این است که کتک زدن زن در جامعه امری است بدیهی و نهادینه شده. نهایت تدبیری که خاله سوسکه می‌تواند بیندیشد این است که تن به ازدواج با چه کسی دهد تا کمتر کتک بخورد.[۳۹] به گفته فریده پورگیو، داستان‌سرا حتی تلاش نمی‌کند تا آزار جسمی زن توسط شوهر را به چالش بکشد، بلکه در صدد پذیرش آن و القای طبیعی بودن چنین رفتاری است.[۴۰]

در دیدگاهی دیگر و به گفته حبیب‌الله لزگی، اگرچه این قصه خشونت را به عنوان یک واقعیت اجتماعی طرح می‌کند، ولی خواننده را به پذیرش آن ترغیب نمی‌کند و وی را به عصیان در برابر این پدیده فرا می‌خواند. از سوی دیگر فعل کتک خوردن هیچ‌گاه در داستان از حرف به عمل در نمی‌آید.[۴۱]

جمال‌الدین اکرمی، خاله سوسکه را نه یک قصه و داستان، بلکه یک متل معرفی می‌کند که لحن روایی آن، نمایه مسلط بر آن است. وی خاله سوسکه را در ردیف «اتل متل» و « «دویدم و دویدم» برمی‌شمرد.[۴۲] محمدهادی محمدی و زهره قاینی نیز خاله سوسکه را متل معرفی کرده و اضافه می‌کنند: «خاله سوسکه از متل‌های ویژه کودکان… و قصهای سرگرم‌کننده و شادیبخش است که تنها برای سرگرمی کودک پدید آمده و آموزه‌های اخلاقی و آموزشی ندارد»[۴۳]

احمدرضا احمدی، شاعر کرمانی نیز خاله سوسکه را به دلیل تحمیل همیشگی فضای ادبیات بزرگسال به ادبیات کودک شعر یا داستان نمی‌داند. بلکه آن را خرده‌روایت و قصه عامیانه‌ای می‌داند که به دنبال پایان قصه‌است.[۴۴]

عبدالحسین زرینکوب قصه‌هایی از قبیل خاله سوسکه را در ردیف افسانه‌های زنجیری قرار می‌دهد. در افسانه‌های زنجیری زبان فارسی، شخصیت‌های داستان پی در پی از یکدیگر سؤال می‌پرسند تا بالاخره به جواب اصلی برسند. این سؤالات در قالب عبارت‌های موزون هستند که به صورت ترجیع تکرار می‌شود.[۴۵] اولریش مارزلف نیز خاله سوسکه را در شمار قصه‌های زنجیره‌ای و با شماره ۲۰۲۳ در کتاب خود به نام «طبقهبندی قصه‌های ایرانی» جای داده است.[۴۶]

در سال ۱۳۸۸ فیلم مستند خاله سوسکه به کارگردانی نادره ترکمانی ساخته شد. این فیلم به روایت تغییرات افسانه خاله سوسکه، از اولین روایت چاپی تا زمان ساخت فیلم پرداخته بود. در این فیلم سحر ولدبیگی در نقش خاله سوسکه نقش آفرینی کرده‌است.[۴۷]

علی‌رغم تمایل استانداری همدان به ساخته شدن این فیلم در این استان، فیلم در بازار سرپوشیده اراک ساخته شده‌است. این فیلم برداشت آزادی از تحقیقات مندرج در کتاب «خاله سوسکه از اولین روایت چاپی تا امروز» نوشته و پژوهش «خسرو صالحی» است. کارگردان این فیلم با توجه به قابلیت بصری بالای افسانه خاله سوسکه، ابزار تکنولوژی و جلوه‌های ویژه سینمای ایران را برای تقویت فضای فانتزی مورد نیاز این‌گونه افسانه‌ها بسیار اندک دانسته‌است.[۴۸]
این فیلم در فرهنگسرای انقلاب تهران نقد شده‌است.[۴۹]

خاله سوسکه بر آثار سینمایی دیگری نیز تأثیر غیرمستقیم داشته‌است. در سکانسی از فیلم گبه اثر محسن مخملباف، شخصیت اصلی فیلم که مردی میانسال و مجرد است، به دنبال دختر روستایی جوانی به سرچشمه می‌رود. دختر که با لباس قشقایی مشغول شستن ظرف است، در پاسخ به خواستگاری مرد می‌پرسد: «اگر از دستم عصبانی بشی چطوری تلافی می‌کنی؟» و مرد که منشأ سؤال دختر را می‌داند پاسخ می‌دهد «برات شعر می‌خونم»[۵۰]

در آبان‌ماه سال ۱۳۹۰ یک گروه نمایش عروسکی از اصفهان، نمایشی بر اساس این داستان را به کارگردانی اعظم مختاری در جشنواره بین الملی تئاتر کودک و نوجوان در همدان و همچنین هشتمین جشنواره سراسری تئاتر ماه به روی صحنه برد.[۵۱] این نمایش برنده لوح تقدیر و جوایزی از این دو جشنواره گردید.[۵۲][۵۳]

خاله سوسکه نام یک متل ایرانی است و در مورد سوسکی است که برای سفر به همدان دچار مشکلاتی می‌شود.[۱] او در پاسخ به خواستگارهای متعدد خود در پایان با «آقاموشه» ازدواج می‌کند.[۲] این متل از دوره قاجار تاکنون در ده‌ها روایت گوناگون چاپ و منتشر شده‌است. به گونه‌ای که به یکی از تکراری‌ترین عناوین کتاب‌های کودک در ایران تبدیل شده‌است. همچنین نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌های متعددی بر اساس این حکایت تهیه شده‌است. این متل به برخی زبان‌های دیگر نیز ترجمه شده‌است.

در این موضوع که این حکایت نمونه‌ای از کلیشه‌های جنسیتی علیه زنان بوده یا نمادی از اراده زن ایرانی است اختلاف نظر وجود دارد. راوی اولیه داستان و زمان تقریبی پیدایش آن مشخص نیست، ولی ریشه این متل در روایت کنونی آن احتمالاً به دوره قاجار بازمی‌گردد. این داستان همچنان در حال نقد، بررسی و بازنویسی است.

حکایت خاله سوسکه افسانه‌ای ایرانی است که ریشه در ادبیات عامه ایرانیان دارد و سینه به سینه از مادربزرگ‌ها منتقل شده‌است.[۴] داستان یا دست‌کم روایتی از آن که اکنون شناخته‌شده‌تر است، مربوط به دوره قاجار و مقارن ورود تنباکو به ایران است. چرا که در روایت فعلی، «کشیدن قلیان بلور» نشانه رفاه و اشرافیت زنان بوده‌است. از دیگر سو، چادری از جنس پوست پیاز، نشان می‌دهد که روایت اصلی داستان نیز مربوط به پیش از ورود اسلام به ایران نیست.[۵]

محل زندگی و کار آقاموشه، قصر حاکم است. هانا ناصرزاده از همین موضوع نتیجه می‌گیرد که واقعه در زمانی رخ داده که حکومت ملوک‌الطوایفی وجود داشته و حاکم موردنظر، مسئولیت اداره مکان اتفاق افتادن قصه (شهری نزدیک به همدان) را از طرف حاکم کل (که اگر زمان وقوع عهد قاجار دانسته شود، در تهران ساکن بوده)، بر عهده داشته‌است.[۶]

یک نمونه مکتوب و مصور از این قصه همراه با داستان‌های سلیم جواهری و چهار درویش بدون تاریخ منتشر شده‌است و نوشین نفیسی آن را در میان دو کتاب به تاریخ‌های ۱۲۷۵ و ۱۲۸۲ معرفی نموده‌است. در این جزوه چند صحنه داستان نیز به تصویر کشیده شده‌است. قهرمان داستان شلوار پرچین و چادر سیاه پوشیده و روبنده‌ای بلند دارد که تا زانو می‌رسد و تنها دو سوراخ مقابل چشمان دارد. یکی از نقاشی‌های کتاب، دکان قصاب را با گوسفندان آویخته با دنبه‌های ضخیم نشان می‌دهد و دیگری دکان نانوا را با توتک‌های مختلفی که روی پیشخوان گسترده‌است.[۷] به هرحال در دوره قاجار قصه خاله سوسکه همراه با قصه‌هایی همچون خاله قورباغه و شنگول و منگول به چاپ مصور می‌رسیده‌اند.[۸]
خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه

برخلاف سال‌های پیش از انقلاب که منظومه‌های فولکوریک، به دقت توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ثبت می‌شد و این امر یکی از اهداف برنامه‌ریزی شده این مؤسسه بود، امروزه این هدف یکی از اهداف کاملاً فراموش شده این سازمان و ناشران دیگر قلمداد شده و افسانه‌های فولکوریکی همچون خاله سوسکه فقط با اهداف تجاری و برای سلیقه‌های فردی و بازارپسند به‌طور مکرر منتشر می‌شوند.[۹]

در میان عناوین کتاب‌های منظومی که در سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ برای کودکان در ایران منتشر شده، سه عنوان «شنگول و منگول»، «کدوی قلقله‌زن» و «خاله سوسکه» دارای بیشترین تکرار بوده‌اند.[۱۰]

در ابتدای سال ۱۳۹۰ کمیته آموزش و ترویج شورای کتاب کودک در نخستین نشست تخصصی خود به تحلیل و نگاهی نو به این افسانه کهن پرداخت.[۱۲] در پایان سال ۱۳۸۹ نیز این داستان به همراه برخی دیگر از داستان‌های فولکوریک ایرانی بازنویسی و بازآفرینی شدند.[۱۳]

شکوه قاسم‌نیا، شاعر کودکان نیز از جمله کسانی است که بازآفرینی‌هایی در زمینه خاله سوسکه داشته‌است. کارهایی همچون مجموعه شعر «خاله سوسکه و آقا موشه» و مجموعه شعر «خاله سوسکه و وروجک» از نمونه کارهای او در این زمینه‌است.[۱۴] به گفته شهرام رجب‌زاده، این کارهای قاسم‌نیا با انتظاری که از شعر می‌رود فرسنگ‌ها فاصله داشته و «سری‌کاری‌هایی» است که فقط حول یک شخصیت «سر انداخته» شده‌است.[۱۵]

مهدی آذریزدی نیز در یک مجموعه قصه منتشر نشده به نام قصه‌های مکتبخانه، داستان خاله سوسکه را بازنویسی کرده‌است.[۱۶]

خسرو صالحی اثری پژوهشی را با عنوان خاله سوسکه در سال ۱۳۸۷ راهی بازار کتاب نموده‌است. در این اثر ۴۰۰ صفحه‌ای، ۱۵۰ روایت منتشر شده از متل خاله سوسکه بررسی شده‌است. این کتاب دارای یک مقدمه ۴۰ صفحه‌ای است.[۱۷]

در سال ۱۳۸۱ کتاب «خاله سوسکه کجا می‌ری؟» در کشور ژاپن منتشر شد. نگاره‌های این کتاب به قلم مرتضی زاهدی و در سبک اکسپرسیونیسم پدید آمده بود.[۱۸] همچنین روت براون، قصه‌گوی کانادایی نسخه منحصربه‌فردی از این قصه پدیدآورده‌است.[۱۹] این نسخه کتاب از پارچه ساخته شده و به کتابخانه تحقیقاتی شورای کتاب کودک ایران نیز هدیه شده‌است.[۲۰]

پدر خاله سوسکه از بی‌شوهر ماندن دخترش خسته می‌شود و به او پیشنهاد می‌کند به همدان برود و همسر «مش رمضون» بشود و «نان گندم بخورد، قلیان بلور بکشد، منت بابا نکشد». خاله سوسکه با چادری از پوست پیاز و کفش‌هایی از چوب گردو به سوی همدان به راه می‌افتد. در طول مسیر کسبه بازار همچون قصاب و نانوا از وی خواستگاری خشنی می‌کنند که با پاسخ سرد خاله سوسکه مواجه می‌شوند. خاله سوسکه از آنان می‌پرسد که اگر همسر آنان شود، در موقع دعوا او را چگونه خواهند زد. خواستگاران هریک به فراخور شغل خود روش خشونت باری برای تنبیه احتمالی او در نظر می‌گیرند و خاله سوسکه به همین دلیل از ازدواج با آنان منصرف می‌شود. آخرین خواستگار «آقا موشه» است که با لحنی ملاطفت‌آمیز از وی خواستگاری می‌کند و در پاسخ به پرسش تکراری او، عنوان می‌کند که به جای تنبیه احتمالی، با دم نرم خود سرمه به چشم عروس خواهد کشید. ازدواج این دو سر می‌گیرد؛ ولی خاله سوسکه در نهر آب می‌افتد و پس از نجات به وسیله آقا موشه و به کمک نردبان طلا، بیمار می‌شود و آقاموشه که مشغول پختن شوربا برای تیمار همسر بیمار خود است، به داخل دیگ آش می‌افتد و می‌میرد. به همین دلیل خاله سوسکه پس از آن سیاهپوش می‌شود.

سیاهپوش بودن سوسک در عزای شوهر، دوستداری حیوانات و جان بخشیدن به خودی‌ترین و چندش‌آورترین حشرات و جانوران و تعیین مثبت و منفی بودن شخصیت‌ها، نه براساس جنس، نه بر روال داستان از نکات مهم این قصه‌است.[۲۱]

هانا ناصرزاده احتمال می‌دهد که این قصه، روایتی واقعی از قصه پرداز آن است.[۲۲] ثریا قزل‌ایاق، پزوهشگر بازی‌های سنتی ایرانی[۲۳] نیز خالق این قصه را یک زن می‌داند که در این قصه با هوشمندی و ظرافت از حق خود دفاع کرده‌است.[۲۴]

هانا ناصرزاده خاستگاه داستان را غرب کشور و شهرهای اطراف همدان می‌داند. جایی که امکان سفر به همدان با پای پیاده وجود داشته‌است. در قصه هیچ اشاره‌ای به وسایل حمل و نقل نمی‌شود.[۲۵]

سمیرا اصلان‌پور این قصه را متعلق به کودکان نمی‌داند. به گفته وی بسیاری از قصه‌ها و افسانه‌های عامیانه‌ای که برای کودکان گفته می‌شود، همچون این قصه، اصلاً موضوعات کودکانه‌ای ندارد.[۲۶]

هفته‌نامه سلامت در شماره ۲۳۳ خود به تحلیل طنز این داستان از دیدگاه نشانه شناسی پزشکی پرداخت.[۲۷] شهرام شکیبا نیز مطلب طنزی با موضوع قصه خاله سوسکه دارد.[۲۸]

خاله سوسکه دختری از جامعه‌ای سنتی است که در انتظار گشوده شدن بخت خود نمی‌نشیند و دست روی دست نمی‌گذارد، بلکه با به دست گرفتن ابتکار عمل، خود آینده‌اش را رقم زده و برای خود همسری می‌گزیند.[۲۹] او سرانجام از میان خواستگاران کاسبکار و مالدار، موشی نرم‌خوی و خوش زبان، هرچند ندار را انتخاب می‌کند. موشی که سرانجام جان در ره عشق او (پختن شوربایی برای خاله سوسکه بیمار) می‌گذارد. ابزار و تنها برگ برنده خاله سوسکه در جذب خواستگاران، جلوه‌گری زنانه است.[۳۰]

دنیای خاله سوسکه، دنیایی کاملاً مرد سالار است. این پدر است که تصمیم می‌گیرد دختر را به شوهر بدهد. شوهری که (در برخی روایت‌ها) حرمسرایی دارد و از زنان ریزنقش خوشش می‌آید. در طول مسیر سفر خاله سوسکه، مردان به خود اجازه می‌دهند که بی‌مقدمه از نام و نشان و قصد او از سفرش پرس و جو کنند. در داستان دلیل این رفتارهای جنسیتی، عدم استقلال اقتصادی زنان عنوان می‌شود. فقط مردان قصه هستند که نقشی اقتصادی و اجتماعی (بقال، قصاب،…) در جامعه دارند و خاله سوسکه سرانجام با ازدواج با آقاموشه «سر و سامان» می‌گیرد. تنها جایی در قصه که آقاموشه نقش جنسیتی را زیر پا می‌گذارد و دست به آشپزی می‌زند، تاوان سختی می‌پردازد. از ابتدای داستان هم پدر خاله سوسکه به دلیل ناتوانی اقتصادی تصمیم به ازدواج دخترش با مش‌رمضون می‌گیرد. در این میان ایده‌آل‌های خاله سوسکه نیز اغلب اقتصادی است. وقتی او در جوی آب افتاده و آقا موشه قصد نجات او را دارد، خاله سوسکه به کمتر از نردبان طلا برای نجات خویش راضی نمی‌شود.[۳۱] از ابتدای داستان نیز توجیه خاله سوسکه برای آغاز سفر، خوردن نان گندم و قلیان بلور در خانه مش‌رمضون است.[۳۲] با این‌حال شروط خاله سوسکه برای ازدواج مادی نیست. او در هنگام پاسخ دادن به خواستگاران خود بر جنبه مبادله‌گری ازدواج و مهریه سنگین تأکید نمی‌کند. او فقط به دنبال همسری است که در کنار او عمر را به پیری برساند.[۳۳]

شادی صدر، فعال حقوق زنان، قصه خاله سوسکه را بزرگترین مثال کلیشه‌های جنسیتی در ادبیات کودک می‌داند.[۳۴] خاله سوسکه نمادی از ارادهٔ زن ایرانی و آرزوهای دست نیافته و فروخورده‌اش تصویر شده‌است. هانا ناصرزاده خاله سوسکه را دختری مستقل و آزاداندیش، ولی محدود به عرف و محدودیت‌های موجود اجتماعی می‌داند. خاله سوسکه زنی است که از سرکوفت‌های خانه پدری به تنگ آمده و به ناچار تن به ازدواج با «مش رمضان» (که شاید خاله سوسکه جای نوه او باشد) داده‌است.[۳۵] پولدار بودن مش رمضان از لقب مشهدی و دوره‌ای که داستان به آن تعلق دارد برمی‌آید.[۳۶]

آذردخت بهرامی خاله سوسکه را زنی میانسال می‌دانست که به دنبال شوهر مطلوب خویش می‌گردد.[۳۷] خاله سوسکه زنی متکی به نفس است که در اجتماع، به مزاحمت‌ها و اهانت‌های رندان جواب دندان شکن می‌دهد؛ ولی به گفته هانا ناصرزاده، او کتک خوردن از همسر را به عنوان یک اصل غیرقابل تغییر پذیرفته‌است.[۳۸] خاله سوسکه اصل را بر این گرفته که گریزی از تنبیه بدنی ندارد. در واقع پیام ضمنی قصه این است که کتک زدن زن در جامعه امری است بدیهی و نهادینه شده. نهایت تدبیری که خاله سوسکه می‌تواند بیندیشد این است که تن به ازدواج با چه کسی دهد تا کمتر کتک بخورد.[۳۹] به گفته فریده پورگیو، داستان‌سرا حتی تلاش نمی‌کند تا آزار جسمی زن توسط شوهر را به چالش بکشد، بلکه در صدد پذیرش آن و القای طبیعی بودن چنین رفتاری است.[۴۰]

در دیدگاهی دیگر و به گفته حبیب‌الله لزگی، اگرچه این قصه خشونت را به عنوان یک واقعیت اجتماعی طرح می‌کند، ولی خواننده را به پذیرش آن ترغیب نمی‌کند و وی را به عصیان در برابر این پدیده فرا می‌خواند. از سوی دیگر فعل کتک خوردن هیچ‌گاه در داستان از حرف به عمل در نمی‌آید.[۴۱]

جمال‌الدین اکرمی، خاله سوسکه را نه یک قصه و داستان، بلکه یک متل معرفی می‌کند که لحن روایی آن، نمایه مسلط بر آن است. وی خاله سوسکه را در ردیف «اتل متل» و « «دویدم و دویدم» برمی‌شمرد.[۴۲] محمدهادی محمدی و زهره قاینی نیز خاله سوسکه را متل معرفی کرده و اضافه می‌کنند: «خاله سوسکه از متل‌های ویژه کودکان… و قصهای سرگرم‌کننده و شادیبخش است که تنها برای سرگرمی کودک پدید آمده و آموزه‌های اخلاقی و آموزشی ندارد»[۴۳]

احمدرضا احمدی، شاعر کرمانی نیز خاله سوسکه را به دلیل تحمیل همیشگی فضای ادبیات بزرگسال به ادبیات کودک شعر یا داستان نمی‌داند. بلکه آن را خرده‌روایت و قصه عامیانه‌ای می‌داند که به دنبال پایان قصه‌است.[۴۴]

عبدالحسین زرینکوب قصه‌هایی از قبیل خاله سوسکه را در ردیف افسانه‌های زنجیری قرار می‌دهد. در افسانه‌های زنجیری زبان فارسی، شخصیت‌های داستان پی در پی از یکدیگر سؤال می‌پرسند تا بالاخره به جواب اصلی برسند. این سؤالات در قالب عبارت‌های موزون هستند که به صورت ترجیع تکرار می‌شود.[۴۵] اولریش مارزلف نیز خاله سوسکه را در شمار قصه‌های زنجیره‌ای و با شماره ۲۰۲۳ در کتاب خود به نام «طبقهبندی قصه‌های ایرانی» جای داده است.[۴۶]

در سال ۱۳۸۸ فیلم مستند خاله سوسکه به کارگردانی نادره ترکمانی ساخته شد. این فیلم به روایت تغییرات افسانه خاله سوسکه، از اولین روایت چاپی تا زمان ساخت فیلم پرداخته بود. در این فیلم سحر ولدبیگی در نقش خاله سوسکه نقش آفرینی کرده‌است.[۴۷]

علی‌رغم تمایل استانداری همدان به ساخته شدن این فیلم در این استان، فیلم در بازار سرپوشیده اراک ساخته شده‌است. این فیلم برداشت آزادی از تحقیقات مندرج در کتاب «خاله سوسکه از اولین روایت چاپی تا امروز» نوشته و پژوهش «خسرو صالحی» است. کارگردان این فیلم با توجه به قابلیت بصری بالای افسانه خاله سوسکه، ابزار تکنولوژی و جلوه‌های ویژه سینمای ایران را برای تقویت فضای فانتزی مورد نیاز این‌گونه افسانه‌ها بسیار اندک دانسته‌است.[۴۸]
این فیلم در فرهنگسرای انقلاب تهران نقد شده‌است.[۴۹]

خاله سوسکه بر آثار سینمایی دیگری نیز تأثیر غیرمستقیم داشته‌است. در سکانسی از فیلم گبه اثر محسن مخملباف، شخصیت اصلی فیلم که مردی میانسال و مجرد است، به دنبال دختر روستایی جوانی به سرچشمه می‌رود. دختر که با لباس قشقایی مشغول شستن ظرف است، در پاسخ به خواستگاری مرد می‌پرسد: «اگر از دستم عصبانی بشی چطوری تلافی می‌کنی؟» و مرد که منشأ سؤال دختر را می‌داند پاسخ می‌دهد «برات شعر می‌خونم»[۵۰]

در آبان‌ماه سال ۱۳۹۰ یک گروه نمایش عروسکی از اصفهان، نمایشی بر اساس این داستان را به کارگردانی اعظم مختاری در جشنواره بین الملی تئاتر کودک و نوجوان در همدان و همچنین هشتمین جشنواره سراسری تئاتر ماه به روی صحنه برد.[۵۱] این نمایش برنده لوح تقدیر و جوایزی از این دو جشنواره گردید.[۵۲][۵۳]

خاله سوسکه نام یک متل ایرانی است و در مورد سوسکی است که برای سفر به همدان دچار مشکلاتی می‌شود.[۱] او در پاسخ به خواستگارهای متعدد خود در پایان با «آقاموشه» ازدواج می‌کند.[۲] این متل از دوره قاجار تاکنون در ده‌ها روایت گوناگون چاپ و منتشر شده‌است. به گونه‌ای که به یکی از تکراری‌ترین عناوین کتاب‌های کودک در ایران تبدیل شده‌است. همچنین نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌های متعددی بر اساس این حکایت تهیه شده‌است. این متل به برخی زبان‌های دیگر نیز ترجمه شده‌است.

در این موضوع که این حکایت نمونه‌ای از کلیشه‌های جنسیتی علیه زنان بوده یا نمادی از اراده زن ایرانی است اختلاف نظر وجود دارد. راوی اولیه داستان و زمان تقریبی پیدایش آن مشخص نیست، ولی ریشه این متل در روایت کنونی آن احتمالاً به دوره قاجار بازمی‌گردد. این داستان همچنان در حال نقد، بررسی و بازنویسی است.

حکایت خاله سوسکه افسانه‌ای ایرانی است که ریشه در ادبیات عامه ایرانیان دارد و سینه به سینه از مادربزرگ‌ها منتقل شده‌است.[۴] داستان یا دست‌کم روایتی از آن که اکنون شناخته‌شده‌تر است، مربوط به دوره قاجار و مقارن ورود تنباکو به ایران است. چرا که در روایت فعلی، «کشیدن قلیان بلور» نشانه رفاه و اشرافیت زنان بوده‌است. از دیگر سو، چادری از جنس پوست پیاز، نشان می‌دهد که روایت اصلی داستان نیز مربوط به پیش از ورود اسلام به ایران نیست.[۵]

محل زندگی و کار آقاموشه، قصر حاکم است. هانا ناصرزاده از همین موضوع نتیجه می‌گیرد که واقعه در زمانی رخ داده که حکومت ملوک‌الطوایفی وجود داشته و حاکم موردنظر، مسئولیت اداره مکان اتفاق افتادن قصه (شهری نزدیک به همدان) را از طرف حاکم کل (که اگر زمان وقوع عهد قاجار دانسته شود، در تهران ساکن بوده)، بر عهده داشته‌است.[۶]

یک نمونه مکتوب و مصور از این قصه همراه با داستان‌های سلیم جواهری و چهار درویش بدون تاریخ منتشر شده‌است و نوشین نفیسی آن را در میان دو کتاب به تاریخ‌های ۱۲۷۵ و ۱۲۸۲ معرفی نموده‌است. در این جزوه چند صحنه داستان نیز به تصویر کشیده شده‌است. قهرمان داستان شلوار پرچین و چادر سیاه پوشیده و روبنده‌ای بلند دارد که تا زانو می‌رسد و تنها دو سوراخ مقابل چشمان دارد. یکی از نقاشی‌های کتاب، دکان قصاب را با گوسفندان آویخته با دنبه‌های ضخیم نشان می‌دهد و دیگری دکان نانوا را با توتک‌های مختلفی که روی پیشخوان گسترده‌است.[۷] به هرحال در دوره قاجار قصه خاله سوسکه همراه با قصه‌هایی همچون خاله قورباغه و شنگول و منگول به چاپ مصور می‌رسیده‌اند.[۸]
خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه

برخلاف سال‌های پیش از انقلاب که منظومه‌های فولکوریک، به دقت توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ثبت می‌شد و این امر یکی از اهداف برنامه‌ریزی شده این مؤسسه بود، امروزه این هدف یکی از اهداف کاملاً فراموش شده این سازمان و ناشران دیگر قلمداد شده و افسانه‌های فولکوریکی همچون خاله سوسکه فقط با اهداف تجاری و برای سلیقه‌های فردی و بازارپسند به‌طور مکرر منتشر می‌شوند.[۹]

در میان عناوین کتاب‌های منظومی که در سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ برای کودکان در ایران منتشر شده، سه عنوان «شنگول و منگول»، «کدوی قلقله‌زن» و «خاله سوسکه» دارای بیشترین تکرار بوده‌اند.[۱۰]

در ابتدای سال ۱۳۹۰ کمیته آموزش و ترویج شورای کتاب کودک در نخستین نشست تخصصی خود به تحلیل و نگاهی نو به این افسانه کهن پرداخت.[۱۲] در پایان سال ۱۳۸۹ نیز این داستان به همراه برخی دیگر از داستان‌های فولکوریک ایرانی بازنویسی و بازآفرینی شدند.[۱۳]

شکوه قاسم‌نیا، شاعر کودکان نیز از جمله کسانی است که بازآفرینی‌هایی در زمینه خاله سوسکه داشته‌است. کارهایی همچون مجموعه شعر «خاله سوسکه و آقا موشه» و مجموعه شعر «خاله سوسکه و وروجک» از نمونه کارهای او در این زمینه‌است.[۱۴] به گفته شهرام رجب‌زاده، این کارهای قاسم‌نیا با انتظاری که از شعر می‌رود فرسنگ‌ها فاصله داشته و «سری‌کاری‌هایی» است که فقط حول یک شخصیت «سر انداخته» شده‌است.[۱۵]

مهدی آذریزدی نیز در یک مجموعه قصه منتشر نشده به نام قصه‌های مکتبخانه، داستان خاله سوسکه را بازنویسی کرده‌است.[۱۶]

خسرو صالحی اثری پژوهشی را با عنوان خاله سوسکه در سال ۱۳۸۷ راهی بازار کتاب نموده‌است. در این اثر ۴۰۰ صفحه‌ای، ۱۵۰ روایت منتشر شده از متل خاله سوسکه بررسی شده‌است. این کتاب دارای یک مقدمه ۴۰ صفحه‌ای است.[۱۷]

در سال ۱۳۸۱ کتاب «خاله سوسکه کجا می‌ری؟» در کشور ژاپن منتشر شد. نگاره‌های این کتاب به قلم مرتضی زاهدی و در سبک اکسپرسیونیسم پدید آمده بود.[۱۸] همچنین روت براون، قصه‌گوی کانادایی نسخه منحصربه‌فردی از این قصه پدیدآورده‌است.[۱۹] این نسخه کتاب از پارچه ساخته شده و به کتابخانه تحقیقاتی شورای کتاب کودک ایران نیز هدیه شده‌است.[۲۰]

پدر خاله سوسکه از بی‌شوهر ماندن دخترش خسته می‌شود و به او پیشنهاد می‌کند به همدان برود و همسر «مش رمضون» بشود و «نان گندم بخورد، قلیان بلور بکشد، منت بابا نکشد». خاله سوسکه با چادری از پوست پیاز و کفش‌هایی از چوب گردو به سوی همدان به راه می‌افتد. در طول مسیر کسبه بازار همچون قصاب و نانوا از وی خواستگاری خشنی می‌کنند که با پاسخ سرد خاله سوسکه مواجه می‌شوند. خاله سوسکه از آنان می‌پرسد که اگر همسر آنان شود، در موقع دعوا او را چگونه خواهند زد. خواستگاران هریک به فراخور شغل خود روش خشونت باری برای تنبیه احتمالی او در نظر می‌گیرند و خاله سوسکه به همین دلیل از ازدواج با آنان منصرف می‌شود. آخرین خواستگار «آقا موشه» است که با لحنی ملاطفت‌آمیز از وی خواستگاری می‌کند و در پاسخ به پرسش تکراری او، عنوان می‌کند که به جای تنبیه احتمالی، با دم نرم خود سرمه به چشم عروس خواهد کشید. ازدواج این دو سر می‌گیرد؛ ولی خاله سوسکه در نهر آب می‌افتد و پس از نجات به وسیله آقا موشه و به کمک نردبان طلا، بیمار می‌شود و آقاموشه که مشغول پختن شوربا برای تیمار همسر بیمار خود است، به داخل دیگ آش می‌افتد و می‌میرد. به همین دلیل خاله سوسکه پس از آن سیاهپوش می‌شود.

سیاهپوش بودن سوسک در عزای شوهر، دوستداری حیوانات و جان بخشیدن به خودی‌ترین و چندش‌آورترین حشرات و جانوران و تعیین مثبت و منفی بودن شخصیت‌ها، نه براساس جنس، نه بر روال داستان از نکات مهم این قصه‌است.[۲۱]

هانا ناصرزاده احتمال می‌دهد که این قصه، روایتی واقعی از قصه پرداز آن است.[۲۲] ثریا قزل‌ایاق، پزوهشگر بازی‌های سنتی ایرانی[۲۳] نیز خالق این قصه را یک زن می‌داند که در این قصه با هوشمندی و ظرافت از حق خود دفاع کرده‌است.[۲۴]

هانا ناصرزاده خاستگاه داستان را غرب کشور و شهرهای اطراف همدان می‌داند. جایی که امکان سفر به همدان با پای پیاده وجود داشته‌است. در قصه هیچ اشاره‌ای به وسایل حمل و نقل نمی‌شود.[۲۵]

سمیرا اصلان‌پور این قصه را متعلق به کودکان نمی‌داند. به گفته وی بسیاری از قصه‌ها و افسانه‌های عامیانه‌ای که برای کودکان گفته می‌شود، همچون این قصه، اصلاً موضوعات کودکانه‌ای ندارد.[۲۶]

هفته‌نامه سلامت در شماره ۲۳۳ خود به تحلیل طنز این داستان از دیدگاه نشانه شناسی پزشکی پرداخت.[۲۷] شهرام شکیبا نیز مطلب طنزی با موضوع قصه خاله سوسکه دارد.[۲۸]

خاله سوسکه دختری از جامعه‌ای سنتی است که در انتظار گشوده شدن بخت خود نمی‌نشیند و دست روی دست نمی‌گذارد، بلکه با به دست گرفتن ابتکار عمل، خود آینده‌اش را رقم زده و برای خود همسری می‌گزیند.[۲۹] او سرانجام از میان خواستگاران کاسبکار و مالدار، موشی نرم‌خوی و خوش زبان، هرچند ندار را انتخاب می‌کند. موشی که سرانجام جان در ره عشق او (پختن شوربایی برای خاله سوسکه بیمار) می‌گذارد. ابزار و تنها برگ برنده خاله سوسکه در جذب خواستگاران، جلوه‌گری زنانه است.[۳۰]

دنیای خاله سوسکه، دنیایی کاملاً مرد سالار است. این پدر است که تصمیم می‌گیرد دختر را به شوهر بدهد. شوهری که (در برخی روایت‌ها) حرمسرایی دارد و از زنان ریزنقش خوشش می‌آید. در طول مسیر سفر خاله سوسکه، مردان به خود اجازه می‌دهند که بی‌مقدمه از نام و نشان و قصد او از سفرش پرس و جو کنند. در داستان دلیل این رفتارهای جنسیتی، عدم استقلال اقتصادی زنان عنوان می‌شود. فقط مردان قصه هستند که نقشی اقتصادی و اجتماعی (بقال، قصاب،…) در جامعه دارند و خاله سوسکه سرانجام با ازدواج با آقاموشه «سر و سامان» می‌گیرد. تنها جایی در قصه که آقاموشه نقش جنسیتی را زیر پا می‌گذارد و دست به آشپزی می‌زند، تاوان سختی می‌پردازد. از ابتدای داستان هم پدر خاله سوسکه به دلیل ناتوانی اقتصادی تصمیم به ازدواج دخترش با مش‌رمضون می‌گیرد. در این میان ایده‌آل‌های خاله سوسکه نیز اغلب اقتصادی است. وقتی او در جوی آب افتاده و آقا موشه قصد نجات او را دارد، خاله سوسکه به کمتر از نردبان طلا برای نجات خویش راضی نمی‌شود.[۳۱] از ابتدای داستان نیز توجیه خاله سوسکه برای آغاز سفر، خوردن نان گندم و قلیان بلور در خانه مش‌رمضون است.[۳۲] با این‌حال شروط خاله سوسکه برای ازدواج مادی نیست. او در هنگام پاسخ دادن به خواستگاران خود بر جنبه مبادله‌گری ازدواج و مهریه سنگین تأکید نمی‌کند. او فقط به دنبال همسری است که در کنار او عمر را به پیری برساند.[۳۳]

شادی صدر، فعال حقوق زنان، قصه خاله سوسکه را بزرگترین مثال کلیشه‌های جنسیتی در ادبیات کودک می‌داند.[۳۴] خاله سوسکه نمادی از ارادهٔ زن ایرانی و آرزوهای دست نیافته و فروخورده‌اش تصویر شده‌است. هانا ناصرزاده خاله سوسکه را دختری مستقل و آزاداندیش، ولی محدود به عرف و محدودیت‌های موجود اجتماعی می‌داند. خاله سوسکه زنی است که از سرکوفت‌های خانه پدری به تنگ آمده و به ناچار تن به ازدواج با «مش رمضان» (که شاید خاله سوسکه جای نوه او باشد) داده‌است.[۳۵] پولدار بودن مش رمضان از لقب مشهدی و دوره‌ای که داستان به آن تعلق دارد برمی‌آید.[۳۶]

آذردخت بهرامی خاله سوسکه را زنی میانسال می‌دانست که به دنبال شوهر مطلوب خویش می‌گردد.[۳۷] خاله سوسکه زنی متکی به نفس است که در اجتماع، به مزاحمت‌ها و اهانت‌های رندان جواب دندان شکن می‌دهد؛ ولی به گفته هانا ناصرزاده، او کتک خوردن از همسر را به عنوان یک اصل غیرقابل تغییر پذیرفته‌است.[۳۸] خاله سوسکه اصل را بر این گرفته که گریزی از تنبیه بدنی ندارد. در واقع پیام ضمنی قصه این است که کتک زدن زن در جامعه امری است بدیهی و نهادینه شده. نهایت تدبیری که خاله سوسکه می‌تواند بیندیشد این است که تن به ازدواج با چه کسی دهد تا کمتر کتک بخورد.[۳۹] به گفته فریده پورگیو، داستان‌سرا حتی تلاش نمی‌کند تا آزار جسمی زن توسط شوهر را به چالش بکشد، بلکه در صدد پذیرش آن و القای طبیعی بودن چنین رفتاری است.[۴۰]

در دیدگاهی دیگر و به گفته حبیب‌الله لزگی، اگرچه این قصه خشونت را به عنوان یک واقعیت اجتماعی طرح می‌کند، ولی خواننده را به پذیرش آن ترغیب نمی‌کند و وی را به عصیان در برابر این پدیده فرا می‌خواند. از سوی دیگر فعل کتک خوردن هیچ‌گاه در داستان از حرف به عمل در نمی‌آید.[۴۱]

جمال‌الدین اکرمی، خاله سوسکه را نه یک قصه و داستان، بلکه یک متل معرفی می‌کند که لحن روایی آن، نمایه مسلط بر آن است. وی خاله سوسکه را در ردیف «اتل متل» و « «دویدم و دویدم» برمی‌شمرد.[۴۲] محمدهادی محمدی و زهره قاینی نیز خاله سوسکه را متل معرفی کرده و اضافه می‌کنند: «خاله سوسکه از متل‌های ویژه کودکان… و قصهای سرگرم‌کننده و شادیبخش است که تنها برای سرگرمی کودک پدید آمده و آموزه‌های اخلاقی و آموزشی ندارد»[۴۳]

احمدرضا احمدی، شاعر کرمانی نیز خاله سوسکه را به دلیل تحمیل همیشگی فضای ادبیات بزرگسال به ادبیات کودک شعر یا داستان نمی‌داند. بلکه آن را خرده‌روایت و قصه عامیانه‌ای می‌داند که به دنبال پایان قصه‌است.[۴۴]

عبدالحسین زرینکوب قصه‌هایی از قبیل خاله سوسکه را در ردیف افسانه‌های زنجیری قرار می‌دهد. در افسانه‌های زنجیری زبان فارسی، شخصیت‌های داستان پی در پی از یکدیگر سؤال می‌پرسند تا بالاخره به جواب اصلی برسند. این سؤالات در قالب عبارت‌های موزون هستند که به صورت ترجیع تکرار می‌شود.[۴۵] اولریش مارزلف نیز خاله سوسکه را در شمار قصه‌های زنجیره‌ای و با شماره ۲۰۲۳ در کتاب خود به نام «طبقهبندی قصه‌های ایرانی» جای داده است.[۴۶]

در سال ۱۳۸۸ فیلم مستند خاله سوسکه به کارگردانی نادره ترکمانی ساخته شد. این فیلم به روایت تغییرات افسانه خاله سوسکه، از اولین روایت چاپی تا زمان ساخت فیلم پرداخته بود. در این فیلم سحر ولدبیگی در نقش خاله سوسکه نقش آفرینی کرده‌است.[۴۷]

علی‌رغم تمایل استانداری همدان به ساخته شدن این فیلم در این استان، فیلم در بازار سرپوشیده اراک ساخته شده‌است. این فیلم برداشت آزادی از تحقیقات مندرج در کتاب «خاله سوسکه از اولین روایت چاپی تا امروز» نوشته و پژوهش «خسرو صالحی» است. کارگردان این فیلم با توجه به قابلیت بصری بالای افسانه خاله سوسکه، ابزار تکنولوژی و جلوه‌های ویژه سینمای ایران را برای تقویت فضای فانتزی مورد نیاز این‌گونه افسانه‌ها بسیار اندک دانسته‌است.[۴۸]
این فیلم در فرهنگسرای انقلاب تهران نقد شده‌است.[۴۹]

خاله سوسکه بر آثار سینمایی دیگری نیز تأثیر غیرمستقیم داشته‌است. در سکانسی از فیلم گبه اثر محسن مخملباف، شخصیت اصلی فیلم که مردی میانسال و مجرد است، به دنبال دختر روستایی جوانی به سرچشمه می‌رود. دختر که با لباس قشقایی مشغول شستن ظرف است، در پاسخ به خواستگاری مرد می‌پرسد: «اگر از دستم عصبانی بشی چطوری تلافی می‌کنی؟» و مرد که منشأ سؤال دختر را می‌داند پاسخ می‌دهد «برات شعر می‌خونم»[۵۰]

در آبان‌ماه سال ۱۳۹۰ یک گروه نمایش عروسکی از اصفهان، نمایشی بر اساس این داستان را به کارگردانی اعظم مختاری در جشنواره بین الملی تئاتر کودک و نوجوان در همدان و همچنین هشتمین جشنواره سراسری تئاتر ماه به روی صحنه برد.[۵۱] این نمایش برنده لوح تقدیر و جوایزی از این دو جشنواره گردید.[۵۲][۵۳]

خاله سوسکه نام یک متل ایرانی است و در مورد سوسکی است که برای سفر به همدان دچار مشکلاتی می‌شود.[۱] او در پاسخ به خواستگارهای متعدد خود در پایان با «آقاموشه» ازدواج می‌کند.[۲] این متل از دوره قاجار تاکنون در ده‌ها روایت گوناگون چاپ و منتشر شده‌است. به گونه‌ای که به یکی از تکراری‌ترین عناوین کتاب‌های کودک در ایران تبدیل شده‌است. همچنین نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌های متعددی بر اساس این حکایت تهیه شده‌است. این متل به برخی زبان‌های دیگر نیز ترجمه شده‌است.

در این موضوع که این حکایت نمونه‌ای از کلیشه‌های جنسیتی علیه زنان بوده یا نمادی از اراده زن ایرانی است اختلاف نظر وجود دارد. راوی اولیه داستان و زمان تقریبی پیدایش آن مشخص نیست، ولی ریشه این متل در روایت کنونی آن احتمالاً به دوره قاجار بازمی‌گردد. این داستان همچنان در حال نقد، بررسی و بازنویسی است.

حکایت خاله سوسکه افسانه‌ای ایرانی است که ریشه در ادبیات عامه ایرانیان دارد و سینه به سینه از مادربزرگ‌ها منتقل شده‌است.[۴] داستان یا دست‌کم روایتی از آن که اکنون شناخته‌شده‌تر است، مربوط به دوره قاجار و مقارن ورود تنباکو به ایران است. چرا که در روایت فعلی، «کشیدن قلیان بلور» نشانه رفاه و اشرافیت زنان بوده‌است. از دیگر سو، چادری از جنس پوست پیاز، نشان می‌دهد که روایت اصلی داستان نیز مربوط به پیش از ورود اسلام به ایران نیست.[۵]

محل زندگی و کار آقاموشه، قصر حاکم است. هانا ناصرزاده از همین موضوع نتیجه می‌گیرد که واقعه در زمانی رخ داده که حکومت ملوک‌الطوایفی وجود داشته و حاکم موردنظر، مسئولیت اداره مکان اتفاق افتادن قصه (شهری نزدیک به همدان) را از طرف حاکم کل (که اگر زمان وقوع عهد قاجار دانسته شود، در تهران ساکن بوده)، بر عهده داشته‌است.[۶]

یک نمونه مکتوب و مصور از این قصه همراه با داستان‌های سلیم جواهری و چهار درویش بدون تاریخ منتشر شده‌است و نوشین نفیسی آن را در میان دو کتاب به تاریخ‌های ۱۲۷۵ و ۱۲۸۲ معرفی نموده‌است. در این جزوه چند صحنه داستان نیز به تصویر کشیده شده‌است. قهرمان داستان شلوار پرچین و چادر سیاه پوشیده و روبنده‌ای بلند دارد که تا زانو می‌رسد و تنها دو سوراخ مقابل چشمان دارد. یکی از نقاشی‌های کتاب، دکان قصاب را با گوسفندان آویخته با دنبه‌های ضخیم نشان می‌دهد و دیگری دکان نانوا را با توتک‌های مختلفی که روی پیشخوان گسترده‌است.[۷] به هرحال در دوره قاجار قصه خاله سوسکه همراه با قصه‌هایی همچون خاله قورباغه و شنگول و منگول به چاپ مصور می‌رسیده‌اند.[۸]
خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه

برخلاف سال‌های پیش از انقلاب که منظومه‌های فولکوریک، به دقت توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ثبت می‌شد و این امر یکی از اهداف برنامه‌ریزی شده این مؤسسه بود، امروزه این هدف یکی از اهداف کاملاً فراموش شده این سازمان و ناشران دیگر قلمداد شده و افسانه‌های فولکوریکی همچون خاله سوسکه فقط با اهداف تجاری و برای سلیقه‌های فردی و بازارپسند به‌طور مکرر منتشر می‌شوند.[۹]

در میان عناوین کتاب‌های منظومی که در سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ برای کودکان در ایران منتشر شده، سه عنوان «شنگول و منگول»، «کدوی قلقله‌زن» و «خاله سوسکه» دارای بیشترین تکرار بوده‌اند.[۱۰]

در ابتدای سال ۱۳۹۰ کمیته آموزش و ترویج شورای کتاب کودک در نخستین نشست تخصصی خود به تحلیل و نگاهی نو به این افسانه کهن پرداخت.[۱۲] در پایان سال ۱۳۸۹ نیز این داستان به همراه برخی دیگر از داستان‌های فولکوریک ایرانی بازنویسی و بازآفرینی شدند.[۱۳]

شکوه قاسم‌نیا، شاعر کودکان نیز از جمله کسانی است که بازآفرینی‌هایی در زمینه خاله سوسکه داشته‌است. کارهایی همچون مجموعه شعر «خاله سوسکه و آقا موشه» و مجموعه شعر «خاله سوسکه و وروجک» از نمونه کارهای او در این زمینه‌است.[۱۴] به گفته شهرام رجب‌زاده، این کارهای قاسم‌نیا با انتظاری که از شعر می‌رود فرسنگ‌ها فاصله داشته و «سری‌کاری‌هایی» است که فقط حول یک شخصیت «سر انداخته» شده‌است.[۱۵]

مهدی آذریزدی نیز در یک مجموعه قصه منتشر نشده به نام قصه‌های مکتبخانه، داستان خاله سوسکه را بازنویسی کرده‌است.[۱۶]

خسرو صالحی اثری پژوهشی را با عنوان خاله سوسکه در سال ۱۳۸۷ راهی بازار کتاب نموده‌است. در این اثر ۴۰۰ صفحه‌ای، ۱۵۰ روایت منتشر شده از متل خاله سوسکه بررسی شده‌است. این کتاب دارای یک مقدمه ۴۰ صفحه‌ای است.[۱۷]

در سال ۱۳۸۱ کتاب «خاله سوسکه کجا می‌ری؟» در کشور ژاپن منتشر شد. نگاره‌های این کتاب به قلم مرتضی زاهدی و در سبک اکسپرسیونیسم پدید آمده بود.[۱۸] همچنین روت براون، قصه‌گوی کانادایی نسخه منحصربه‌فردی از این قصه پدیدآورده‌است.[۱۹] این نسخه کتاب از پارچه ساخته شده و به کتابخانه تحقیقاتی شورای کتاب کودک ایران نیز هدیه شده‌است.[۲۰]

پدر خاله سوسکه از بی‌شوهر ماندن دخترش خسته می‌شود و به او پیشنهاد می‌کند به همدان برود و همسر «مش رمضون» بشود و «نان گندم بخورد، قلیان بلور بکشد، منت بابا نکشد». خاله سوسکه با چادری از پوست پیاز و کفش‌هایی از چوب گردو به سوی همدان به راه می‌افتد. در طول مسیر کسبه بازار همچون قصاب و نانوا از وی خواستگاری خشنی می‌کنند که با پاسخ سرد خاله سوسکه مواجه می‌شوند. خاله سوسکه از آنان می‌پرسد که اگر همسر آنان شود، در موقع دعوا او را چگونه خواهند زد. خواستگاران هریک به فراخور شغل خود روش خشونت باری برای تنبیه احتمالی او در نظر می‌گیرند و خاله سوسکه به همین دلیل از ازدواج با آنان منصرف می‌شود. آخرین خواستگار «آقا موشه» است که با لحنی ملاطفت‌آمیز از وی خواستگاری می‌کند و در پاسخ به پرسش تکراری او، عنوان می‌کند که به جای تنبیه احتمالی، با دم نرم خود سرمه به چشم عروس خواهد کشید. ازدواج این دو سر می‌گیرد؛ ولی خاله سوسکه در نهر آب می‌افتد و پس از نجات به وسیله آقا موشه و به کمک نردبان طلا، بیمار می‌شود و آقاموشه که مشغول پختن شوربا برای تیمار همسر بیمار خود است، به داخل دیگ آش می‌افتد و می‌میرد. به همین دلیل خاله سوسکه پس از آن سیاهپوش می‌شود.

سیاهپوش بودن سوسک در عزای شوهر، دوستداری حیوانات و جان بخشیدن به خودی‌ترین و چندش‌آورترین حشرات و جانوران و تعیین مثبت و منفی بودن شخصیت‌ها، نه براساس جنس، نه بر روال داستان از نکات مهم این قصه‌است.[۲۱]

هانا ناصرزاده احتمال می‌دهد که این قصه، روایتی واقعی از قصه پرداز آن است.[۲۲] ثریا قزل‌ایاق، پزوهشگر بازی‌های سنتی ایرانی[۲۳] نیز خالق این قصه را یک زن می‌داند که در این قصه با هوشمندی و ظرافت از حق خود دفاع کرده‌است.[۲۴]

هانا ناصرزاده خاستگاه داستان را غرب کشور و شهرهای اطراف همدان می‌داند. جایی که امکان سفر به همدان با پای پیاده وجود داشته‌است. در قصه هیچ اشاره‌ای به وسایل حمل و نقل نمی‌شود.[۲۵]

سمیرا اصلان‌پور این قصه را متعلق به کودکان نمی‌داند. به گفته وی بسیاری از قصه‌ها و افسانه‌های عامیانه‌ای که برای کودکان گفته می‌شود، همچون این قصه، اصلاً موضوعات کودکانه‌ای ندارد.[۲۶]

هفته‌نامه سلامت در شماره ۲۳۳ خود به تحلیل طنز این داستان از دیدگاه نشانه شناسی پزشکی پرداخت.[۲۷] شهرام شکیبا نیز مطلب طنزی با موضوع قصه خاله سوسکه دارد.[۲۸]

خاله سوسکه دختری از جامعه‌ای سنتی است که در انتظار گشوده شدن بخت خود نمی‌نشیند و دست روی دست نمی‌گذارد، بلکه با به دست گرفتن ابتکار عمل، خود آینده‌اش را رقم زده و برای خود همسری می‌گزیند.[۲۹] او سرانجام از میان خواستگاران کاسبکار و مالدار، موشی نرم‌خوی و خوش زبان، هرچند ندار را انتخاب می‌کند. موشی که سرانجام جان در ره عشق او (پختن شوربایی برای خاله سوسکه بیمار) می‌گذارد. ابزار و تنها برگ برنده خاله سوسکه در جذب خواستگاران، جلوه‌گری زنانه است.[۳۰]

دنیای خاله سوسکه، دنیایی کاملاً مرد سالار است. این پدر است که تصمیم می‌گیرد دختر را به شوهر بدهد. شوهری که (در برخی روایت‌ها) حرمسرایی دارد و از زنان ریزنقش خوشش می‌آید. در طول مسیر سفر خاله سوسکه، مردان به خود اجازه می‌دهند که بی‌مقدمه از نام و نشان و قصد او از سفرش پرس و جو کنند. در داستان دلیل این رفتارهای جنسیتی، عدم استقلال اقتصادی زنان عنوان می‌شود. فقط مردان قصه هستند که نقشی اقتصادی و اجتماعی (بقال، قصاب،…) در جامعه دارند و خاله سوسکه سرانجام با ازدواج با آقاموشه «سر و سامان» می‌گیرد. تنها جایی در قصه که آقاموشه نقش جنسیتی را زیر پا می‌گذارد و دست به آشپزی می‌زند، تاوان سختی می‌پردازد. از ابتدای داستان هم پدر خاله سوسکه به دلیل ناتوانی اقتصادی تصمیم به ازدواج دخترش با مش‌رمضون می‌گیرد. در این میان ایده‌آل‌های خاله سوسکه نیز اغلب اقتصادی است. وقتی او در جوی آب افتاده و آقا موشه قصد نجات او را دارد، خاله سوسکه به کمتر از نردبان طلا برای نجات خویش راضی نمی‌شود.[۳۱] از ابتدای داستان نیز توجیه خاله سوسکه برای آغاز سفر، خوردن نان گندم و قلیان بلور در خانه مش‌رمضون است.[۳۲] با این‌حال شروط خاله سوسکه برای ازدواج مادی نیست. او در هنگام پاسخ دادن به خواستگاران خود بر جنبه مبادله‌گری ازدواج و مهریه سنگین تأکید نمی‌کند. او فقط به دنبال همسری است که در کنار او عمر را به پیری برساند.[۳۳]

شادی صدر، فعال حقوق زنان، قصه خاله سوسکه را بزرگترین مثال کلیشه‌های جنسیتی در ادبیات کودک می‌داند.[۳۴] خاله سوسکه نمادی از ارادهٔ زن ایرانی و آرزوهای دست نیافته و فروخورده‌اش تصویر شده‌است. هانا ناصرزاده خاله سوسکه را دختری مستقل و آزاداندیش، ولی محدود به عرف و محدودیت‌های موجود اجتماعی می‌داند. خاله سوسکه زنی است که از سرکوفت‌های خانه پدری به تنگ آمده و به ناچار تن به ازدواج با «مش رمضان» (که شاید خاله سوسکه جای نوه او باشد) داده‌است.[۳۵] پولدار بودن مش رمضان از لقب مشهدی و دوره‌ای که داستان به آن تعلق دارد برمی‌آید.[۳۶]

آذردخت بهرامی خاله سوسکه را زنی میانسال می‌دانست که به دنبال شوهر مطلوب خویش می‌گردد.[۳۷] خاله سوسکه زنی متکی به نفس است که در اجتماع، به مزاحمت‌ها و اهانت‌های رندان جواب دندان شکن می‌دهد؛ ولی به گفته هانا ناصرزاده، او کتک خوردن از همسر را به عنوان یک اصل غیرقابل تغییر پذیرفته‌است.[۳۸] خاله سوسکه اصل را بر این گرفته که گریزی از تنبیه بدنی ندارد. در واقع پیام ضمنی قصه این است که کتک زدن زن در جامعه امری است بدیهی و نهادینه شده. نهایت تدبیری که خاله سوسکه می‌تواند بیندیشد این است که تن به ازدواج با چه کسی دهد تا کمتر کتک بخورد.[۳۹] به گفته فریده پورگیو، داستان‌سرا حتی تلاش نمی‌کند تا آزار جسمی زن توسط شوهر را به چالش بکشد، بلکه در صدد پذیرش آن و القای طبیعی بودن چنین رفتاری است.[۴۰]

در دیدگاهی دیگر و به گفته حبیب‌الله لزگی، اگرچه این قصه خشونت را به عنوان یک واقعیت اجتماعی طرح می‌کند، ولی خواننده را به پذیرش آن ترغیب نمی‌کند و وی را به عصیان در برابر این پدیده فرا می‌خواند. از سوی دیگر فعل کتک خوردن هیچ‌گاه در داستان از حرف به عمل در نمی‌آید.[۴۱]

جمال‌الدین اکرمی، خاله سوسکه را نه یک قصه و داستان، بلکه یک متل معرفی می‌کند که لحن روایی آن، نمایه مسلط بر آن است. وی خاله سوسکه را در ردیف «اتل متل» و « «دویدم و دویدم» برمی‌شمرد.[۴۲] محمدهادی محمدی و زهره قاینی نیز خاله سوسکه را متل معرفی کرده و اضافه می‌کنند: «خاله سوسکه از متل‌های ویژه کودکان… و قصهای سرگرم‌کننده و شادیبخش است که تنها برای سرگرمی کودک پدید آمده و آموزه‌های اخلاقی و آموزشی ندارد»[۴۳]

احمدرضا احمدی، شاعر کرمانی نیز خاله سوسکه را به دلیل تحمیل همیشگی فضای ادبیات بزرگسال به ادبیات کودک شعر یا داستان نمی‌داند. بلکه آن را خرده‌روایت و قصه عامیانه‌ای می‌داند که به دنبال پایان قصه‌است.[۴۴]

عبدالحسین زرینکوب قصه‌هایی از قبیل خاله سوسکه را در ردیف افسانه‌های زنجیری قرار می‌دهد. در افسانه‌های زنجیری زبان فارسی، شخصیت‌های داستان پی در پی از یکدیگر سؤال می‌پرسند تا بالاخره به جواب اصلی برسند. این سؤالات در قالب عبارت‌های موزون هستند که به صورت ترجیع تکرار می‌شود.[۴۵] اولریش مارزلف نیز خاله سوسکه را در شمار قصه‌های زنجیره‌ای و با شماره ۲۰۲۳ در کتاب خود به نام «طبقهبندی قصه‌های ایرانی» جای داده است.[۴۶]

در سال ۱۳۸۸ فیلم مستند خاله سوسکه به کارگردانی نادره ترکمانی ساخته شد. این فیلم به روایت تغییرات افسانه خاله سوسکه، از اولین روایت چاپی تا زمان ساخت فیلم پرداخته بود. در این فیلم سحر ولدبیگی در نقش خاله سوسکه نقش آفرینی کرده‌است.[۴۷]

علی‌رغم تمایل استانداری همدان به ساخته شدن این فیلم در این استان، فیلم در بازار سرپوشیده اراک ساخته شده‌است. این فیلم برداشت آزادی از تحقیقات مندرج در کتاب «خاله سوسکه از اولین روایت چاپی تا امروز» نوشته و پژوهش «خسرو صالحی» است. کارگردان این فیلم با توجه به قابلیت بصری بالای افسانه خاله سوسکه، ابزار تکنولوژی و جلوه‌های ویژه سینمای ایران را برای تقویت فضای فانتزی مورد نیاز این‌گونه افسانه‌ها بسیار اندک دانسته‌است.[۴۸]
این فیلم در فرهنگسرای انقلاب تهران نقد شده‌است.[۴۹]

خاله سوسکه بر آثار سینمایی دیگری نیز تأثیر غیرمستقیم داشته‌است. در سکانسی از فیلم گبه اثر محسن مخملباف، شخصیت اصلی فیلم که مردی میانسال و مجرد است، به دنبال دختر روستایی جوانی به سرچشمه می‌رود. دختر که با لباس قشقایی مشغول شستن ظرف است، در پاسخ به خواستگاری مرد می‌پرسد: «اگر از دستم عصبانی بشی چطوری تلافی می‌کنی؟» و مرد که منشأ سؤال دختر را می‌داند پاسخ می‌دهد «برات شعر می‌خونم»[۵۰]

در آبان‌ماه سال ۱۳۹۰ یک گروه نمایش عروسکی از اصفهان، نمایشی بر اساس این داستان را به کارگردانی اعظم مختاری در جشنواره بین الملی تئاتر کودک و نوجوان در همدان و همچنین هشتمین جشنواره سراسری تئاتر ماه به روی صحنه برد.[۵۱] این نمایش برنده لوح تقدیر و جوایزی از این دو جشنواره گردید.[۵۲][۵۳]

رده: داستان, گلچین

یکی بود، یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود. یک خاله سوسکه بود، که در این دار دنیا، جز یک پدر کسی را نداشت. یک روز پدره گفت: “من دیگر نمی توانم خرج تو را بدهم، پیر شده ام و زمین گیر، پاشو، فکری به حال خودت بکن!” گفت: “چه کنم، کجا برم؟” گفت: “شنیده ام در همدان عمو رمضانی است پولدار که از دخترهای ریز نقش خوشش می آید، پاشو برو خودت را به او برسان، که اگر همچین کاری بکنی و خودت را توی حرم سرایش بیندازی نانت توی روغن است.” خاله سوسکه وقتی از پدرش این حرف ها را شنید گفت: “راست می گویی ما توی این خانه لنگه کفش کهنه شدیم، از این در به آن ‌در می افتیم.”

آهی کشید و نفسی از دل برآورد، پاشود رفت جلوی آیینه و بزک و هفت قلم آرایش کرد، به صورت و لپش سفید آب و سرخاب مالید، ‌میان ابروهایش را خط کشید و به گوشه لپش خال گذاشت. به چشم هاش سرمه کشید. ابروها را هم وسمه گذاشت و دستش را هم با حنا نگاری کرد و روی موهاش هم زرک ریخت. آن وقت از پوست پیاز پیرهنی درست کرد و پوشید و از پوست سیر روبندی زد و از پوست بادنجان چادری دوخت و به سر کرد و از پوست سنجد هم یک جفت کفش به پا کرد. و با چم و خم و کش و فش و آب ‌و تاب، مثل پنجه ی آفتاب، آمد بیرون.

رسید دم دکان بقالی، بقاله گفت: “خاله سوسکه کجا میری؟” گفت: “خاله و درد پدرم، من که از گل بهترم، من که تاج هر سرم!” بقاله گفت: “پس چی بگویم؟” گفت:”بگو ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، ‌اقر بخیر. کجا می ری؟” “می روم تا همدان، شو کنم بر رمضان، روغن به بستو بکنم، آرد به کند و بکنم. نان گندم بخورم، غلیون بلور بکشم، منت بابا نکشم.” گفت: “زن من می شی؟” گفت: “اگه من زنت بشم، وقتی که دعوامان شد مرا با چی میزنی؟” گفت: “با سنگ ترازو” گفت: “واخ، واخ! زنت نمی شم، ‌اگه بشم کشته می شم.”خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه

از آنجا رد شد تا رسید به دکان قصابی، ‌ قصابه وقتی چشمش به خاله سوسکه خورد گفت: “خاله سوسکه کجا می ری؟” در جوابش گفت:‌ “خاله سوسکه و درد پدرم، من که از گل بهترم، من که تاج هر سرم!” گفت: “پس چی بگویم؟” گفت:”بگو ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، ‌اقر بخیر. کجا می ری؟” گفت: “می روم تا همدان، شو کنم بر رمضان، روغن به بستو بکنم، آرد به کندو بکنم. نان گندم بخورم، غلیون بلوربکشم، منت بابا نکشم.” قصابه گفت: “زن من می شی؟” گفت: اگه من زنت بشم، وقتی که دعوامان شد مرا با چی میزنی؟” گفت: “با ساتور قصابی.” گفت: “واخ، واخ! زنت نمی شم،‌اگه بشم کشته می شم.”

از اونجا هم رد شد رسید به دکان علافی، تا چشمش به خاله سوسکه خورد، داد زد “آی خاله سوسکه کجا می ری؟” خاله سوسکه گقت: “خاله سوسکه و درد پدرم، من که از گل بهترم، من که تاج هر سرم!” علاف گفت: “پس چی بگم؟” گفت:”بگو خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، ‌اقر بخیر. کجا می ری؟” گفت: “می روم تا همدان، شو کنم بر رمضان، روغن به بستو بکنم، آرد به کندو بکنم. نان گندم بخورم، غلیون بلور بکشم، منت بابا نکشم.” گفت: “زن من می شی؟” گفت: “اگه من زنت بشم ، اگه دعوامون بشه منو با چی میزنی؟” گفت: “با این چوب قپان!” گفت: “زنت نمی شم. اگر بشم کشته می شم!”

از آن جا رد شد، تا رسید سر کپه ی خاکی. آن جا آقا موشه ایی نشسته بود. آرخلق قلمکار پوشیده بود، شب کلاه ترمه به سرش و شلوار قصب بپاش. تا چشم آقا موشه به خاله سوسکه خورد، آمد جلو کرنش بالا بلندی کرد و گفت: “ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، اقر بخیر؟ کجا میری؟” خاله سوسکه گفت: “ای عالی نسب، تنبان قصب. می روم تا همدان، شو کنم بر رمضان، روغن به بستو بکنم، آرد به کندو بکنم، نان گندم بخورم، غلیون بلور بکشم، منت بابا نکشم!” گفت: “خاله قزی جان، جان جانان! می توانی راه را نزدیک کنی و زن من بشی؟” گفت:‌”البته که می شم! چرا نمی شم! اما بگو ببینم مرا کجا می خوابانی؟” گفت: “روی خیک شیره” گفت: “کی می تواند روی چمن چسبان بخوابد؟” گفت: “روی خیک روغن” گفت: “کی روی چیز چرب و چیلی می خوابد؟” گفت: “روی مشک دوغ.” گفت: “کی روی چیز تر و تیلی می خوابد؟” گفت: “روی کیسه گردو” گفت: “کی روی چیز قلمبه سلمبه می خوابد؟” گفت: روی زانوام می خوابانم” گفت: “چی زیر سرم می گذاری؟” گفت: “بازوم را” گفت: “گفت خوب اگه یه روزی روزگاری از دست من اوقاتت تلخ شد، مرا با چی می زنی؟ ” گفت: “با دم نرم و نازکم” گفت: “راستی راستی می زنی؟” گفت: “نه دمم را به سرمه می زنم و به چشمت می کشم” گفت: “حالا که این طور است زنت می شم.”

باری کارها را راست و درست کردند و هر چه موش و سوسک تو شهر بود وعده گرفتند و عروسی را راه انداختند. شب عروسی دیگ ها را بار گذاشتند، قندها را به آب ریختند، بزن و بکوب خوبی هم راه انداختند. کارها که رو براه شد، عروس را با باینگه و دار و دسته اش به خانه داماد آوردند. داماد هم تا سر کوچه با ساقدوش ها پیشواز آمد. آخر سر، کار چاق کن ها دست عروس را گرفتند و گذاشتند توی دست داماد و مبارک باد را خواندند.

دیگر زندگی را درست کردند، خاله سوسکه سر و سامانی پیدا کرد. چند روزی گذشت. آقا موشه دنبال کارش رفت، و خاله سوسکه افتاد توی خانه داری. یک روز عرق چین و پیراهن و زیر شلواری آقا موشه را برد دم آب که بشورد، پاش سرید افتاد توی آب. به هزار زحمت خودش را به علفی رساند و آن جا بند شد. پی چاره می گشت و می خواست تا غرق نشده آقا موشه را خبر دار کند، در این میان یکی از سوارهای شاهی پیدا شد. خاله سوسکه فریاد زد: “ای سوارک – رکی، دم اسبت اردکی، بتو می گویم، به اسب دلدلت می گویم، به قبای پرگلت می گویم، برو تو آشپزخانه شاه، آن جا آقا موشک را بگو، بلبله گوشک را بگو، سنجاب پوشک را بگو، که نازت، نازنینت، گل بستانت، چراغ شبستانت، تو آب افتاده، خودت را با نردبان طلا برسان و از آب بکشش بیرون.”

سوار آمد به خانه ی شاه و تو آب افتادن خاله سوسکه و حرف هاش را برای شاه و وزیر تعریف کرد و آن ها را خنداند، نگو آقا موشه هم که همان وقت از آشپزخانه به کنج اتاق آمده بود، این ها را شنید. مثل برق و باد خودش را رساند دم آب، بنا کرد توی سرش زدن، که: ای حلال و همسرم، خاک عالم بر سرم، که گفت تو آب بیفتی؟ زود باش دستت را بده بکشمت بیرون، گفت: ” وا دستم نازک است ور میاد.” گفت: “پاتو بده” گفت: “پام رگ به رگ می شود” گفت: “زلفت را بده” گفت: “پریشان می شود” گفت: “پس چه کنم چاره کنم؟” گفت: “من که به تو پیغام دادم، که نردبان طلا بیار، تا بیام بیرون.”

موشه دوید، رفت تا دکان سبزی فروشی یک هویج دزدید، با دندانش جوید و دندانه – دندانه اش کرد و آورد برای خاله سوسکه و گذاشت توی آب. خاله سوسکه با قر و غمزه، یواش یواش آمد بالا و آقا موشه کولش گرفت و بردش خانه، رختخواب را پهن کرد و خواباندش. صبح که از خواب بیدار شد، استخوان درد گرفته بود و سرما سختی هم خورده بود. آقا موشه دستپاچه شد، که: نکند، سینه پهلو کرده باشد! تند و تیز به سراغ حکیم رفت. حکیم آمد و گفت: “چاییده، باید شوربای شلغم بخورد” بیچاره آقا موشه باز رفت، این طرف و آن طرف دنبال شلغم دزدی و لپه دزدی و چیزهای دیگر. وقتی که همه را فراهم کرد، رفت توی آشپزخانه و یک دیگ را بارگذاشت و زیرش را آتش کرد،‌ آب که جوش آمد، لپه و لوبیا را ریخت، بعد هم شلغم ها را پوست کند و خرد کرد و ریخت توی دیگ. اما همین که آمد بهم بزند افتاد توی دیگ آش،

از آ‌ن طرف خاله سوسکه هر چه صبر کرد دید آقا موشه نیامد. هم دلواپس شده بود هم گرسنه بنا کرد به صدا زدن: “آقا موشه، آقا موشه!” دید جوابی نمی آید. به هزار زحمت چادرش را پیچید دور کمرش و آمد توی آشپزخانه، دید: آقا موشه نیست. رفت سر دیگ، کفگیر را گرفت که دیگ را بهم بزند (چشت چیز بد نبیند) دید آقا موشه پخته و بریان توی دیگ آش شنا می کند…

دوبامبی زد تو سرش. بنای گریه و زاری گذاشت. گیس کشی کرد، سینه کوبید، اشک ریخت تا از حال رفت – همسایه ها خبر شدند، آمدند مشت و مالش دادند، کاه گل به دماغش رساندند، گلاب به صورتش زدند، تا به حال آمد و گفت: “دیگه زندگی به چه درد می خوره؟” باری شب و روز خوراک خاله سوسکه اشک چشم بود و خون جگر، سر هفته که شد، با در و همسایه سر خاکش رفت، چله اش را هم گرفت. سالش را هم برگزار کرد. بعد از آن هم هر چه خواستگار آمد جواب داد و گفت: “من بعد از آن نازنین دو کار نمی کنم: نه اسم شوهر می آورم، نه سیاهی از خود دور می کنم!” اینست که از آ‌ن روز تا حالا خاله سوسکه از غم آقا موشه سیاه پوش است.

این بود سرگذشت خاله سوسکه. بالا رفتیم ماست بود. پایین آمدیم دوغ بود. قصه ی ما دروغ بود.

خوب بود ولی اخرش غمگین بود

مثبت ۱۶ سالیه! :دی

رده سنیش خیلی بالا بودا!!!

این که -۳ نبود ولی خوب بود

همشون باحال هستن واقعا سایت بسیار جالبیه باتشکر فراوان از شما

خوب بود ولی مناسب بچه های کوچیک نیست..بد اموزی داره.

یاد خاطرات بچگیم افتادم

یادش بخیر

اگر امکان داره قصه نمکی و آلوزنگی هم بگذارید.با تشکر.

سلام . خیلی ممنون از قصه خوبتون ولی آخرش واقعا غمگین بود . همینطور که میخوندم داشتم برا دخترم هم تعریف میکردم مجبور شدم آخرشو عوض کنم …

با اینکه برای ما خاطره انگیزه ولیواقعا برای بچه ها مناسب نیست. فکر کنم مامان من آخر داستان و تغییر میداد که اینقدر درام نشه

والا بلا ما زمان بچه گیمون آقا موشه که با خاله سوسکه عروسى کرد به خوبى و خوشى تموم شد اینا رو نداشت که

ولى به هر حال ممنون از قصه تون

سلااام خدابیامرزه مامانی مهربونمو ..یادش به خیر..همیشه میدویدم بغلش و میگفتم مامانی خاله سوسکه رو بگو..خواهش میکنم هرکی پست منو میخونه برای شادی روحش یه صلوات بفرسته..ممنووونم از همتون..خدا مادربزرگای هرکی داره رو براش حفظ کنه و هرکی نداره بیامرزه..

والله منم قصه رو که برای پسر۶ ساله ام میخوندم ؛ یه جاهایی شرمسار بودم ، بخونم ،نخونم . ولی جالب بود پسرم قصه رو کامل میدونست ! مادر بزرگش با تمام جزییات براش تعریف کرده بود . برام خیلی جالب بود! امان از دست این مادربزرگا!

سلام مرسی از قصه ی خوبتون اما ب نظرم خیلی ادبی نوشته شده بود من واسه برادر زادم که ۶ سالشه خوندم میگفت معنی این کلمه یعنی چی اما ب هر حال ممنون

از پدرا و مادرا تمنا می کنم که آگاه باشند و این داستان ضدزن رو برای بچه هاشون نخونند!! یعنی چی “منو با چی می زنی؟” + یعنی چی که زن بیوه سیاهپوش بمونه و ازدواج دوباره نکنه؟ یعنی چی که یه زن جز اطوار چیز دیگه ای بلد نباشه؟؟؟ این داستان قدیمی هست درست.ولی مثل فرهنگ قدیمی ما ضدزن و افتضاحه افتضاح!!

ممنون از متن داستان من وقتی بچه بودم نوار قصه شو داشتم و همیشه هم گوش می دادم، همه شو از حفظ بودم. یه روی نوار خاله سوسکه بود و اون طرفش بز زنگوله پا و شعر دویدم و دویدم. متنی که نوشتین دقیقا عین نوار قصه ش بود.عالی بود. برای دخترم که ۸ سالشه چند بار خودم قصه شو اجرا کرده بودم، داشتم تو سایتها دنبال دانلود قصه می گشتم که متن قصه رو اینجا پیدا کردم. ممکنه اگه قصه صوتیش رو پیدا کردین بذارین لطفا. خیلی خاطره انگیز بود برای من. دخترم هم وقتی براش قصه رو میگم خوشش میاد

خیلی زیبا بود. می خواستم بگم وقتی شما برای کودکانتان این قصه زیبا را تعریف میکنید آن ها از این زاویه به داستان نگاه نمیکنند البته شما بهتر از من میذانید چون من هم هنوز ۱۵ سالم نشده ولی وقتی من بچه بودم دقیقا همین رو برام تعریف میکردند و من فقط به این توجه میکردم که آقا موشه و خاله سوسکه خیلی همدیگه رو دوس داشتن ولی باز مادر پدرا خودشون صلاح بچه هاشونو میدونن من کیم که دخالت کنم ولی ممنون از سایتتون

البته ببخشید که بد صحبت کردم

البته من در بعضی قسامت با نظر والدین موافقم

خوبه

عالی بود. وقتی بجه بودم نوارشو داشنم ولی گمش کردم و برای خواهر کوچکترم قسمت هایی که یادم بود فقط می خوندم . لطفا فایل های صوتی قصه ها هم قرار بدین . ممنون

من بچه ک بودم مامانیم بادوتا قصه منومیخابوند یکیش خاله سوسک بود ولی الان دیگ یادش نیس. برام بخونه ولی امسب باشوهرم دوتایی قصه رو خوندیم خعلی قشنگ بود من عاشششششق این قصه ام الان عاقامون منو باقصه میخابونه.

اصلا مناسب بچه هانیست

خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه

به نظر منم برا بچه ها خوب نیست اینا برا بچه ها که‌ نه برای‌نوجوانان هست

همچنین

سلام. این داستان با این سبک و ادبیات اصلا برای بچه ها مناسب نیست! آموزش کتک زدن زن، آموزش دزدی، آموزش قر و فر فراوون و بی عرضگی، آموزش بیهوده بودن و … من فیلمشو دیدم با بازی سحر ولدبیگی، بیشتر مناسب سن بزرگترهاست.

هرچند از داستانهای قدیمیه فارسیه ولی واقعا بداموزی داره در درجه اول پدری که به بچه دخترش میگه برو و در درجه دوم بهش میگه شوهر کن از سر من وا شو. اینکه قبلش به خودش نمیرسید حرف شوهر میشه سفیداب میزنه . قشنگ نیست. چرا برای ازدواج دنبال کتک خوردنه. اینا همه تو ذهن بچه ها اثر داره . و درنهایت چرا تو دیگ؟؟؟؟ ادم حالش بهم میخوره یه موش بادکرده و پخته . حداق می افتاد تو اب

قصه اصلا مناسب بچه ها نیست

باسلام بسیار زیبا و جالب بود ممنون که کمک میکنید برای حفظ فرهنگ این مرز و بوم …برای دوستانی که نقد داشتن میگم که توجه داشته باشید که این قصه بسیار قدیمی و فولکلور هست بنابر این در اون بازه زمانی بسیار هم آموزشی بوده و آمیخته با فرهنگ شما میتونید به خواسته خودتون بخشهایی از اون رو تغییر بدهید اما حتما روزگاری اصل قطه رو برای بچه هاتون بگید چون یکی از مهم ترین منابع شناخت و حفظ یک فرهنگ زبانه که در قالب مثل ها و متل ها سینه به سینه انتقال داده میشه و اجازه کشف خط سیر یک فرهنگ رو میدهد. .

بنظر منم مناسب بچه ها نبود مادرم ک برای دخترم تعریف کرد چیزی نگفتم ولی وقتی گفت مامان خاله سوسکه رو بگو گفتم میره شهر پیش ی نفر کار کنه یا نگفتم تومنو میزنی زنت نمیشم گفتم اون تحصیلات نداشت کمالات نداشت یا خیلی جاهای دیگرو تغییر دادم

ایول به نگرشش زن رو باید کتک زد از همه پرسید منو با چی میزنی بعدشم همش دنبال پول و نیغ زدن بود صرفا برای راحتیش همین نگرش شده حاکم بر جامعه الان من نمیدونستم همچین داستانیم هس!

اگه والدین میدونستند چقدر این سیک ادبیات روی روحیه بچه و اخلاقش در آینده اثر میذاره عمرا همچین چیزی رو براش نمیخوندن.زن ستیزی.دزدی.اتفاقات ناگوار.اثرات منفی طلاق در قدیم و … همه خیلی داغونن انصافا!!!مامان من که برام نمیخوند خداروشکر!!

ععععععاااااااااااا لللییییییییییی

به دلیل استفاده کودکان تمام دیدگاه‌ها پیش از نمایش بازبینی میشوند. آدرس ایمیل شما نمایش داده نمی‌شود. گزینه هایی که با * مشخص شده اند باید پر شوند.

?️ فیلم و سریال

سریال هشتگ خاله سوسکه به تهیه کنندگی حسین مصطفوی و کارگردانی محمد مسلمی (عمو فیتیلیه ای) برای پخش در شبکه نمایش خانگی ساخته شده است و در زمستان سال 1397 از سوی موسسه سرو رسانه پارسیان پخش می شود.

خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه

خلاصه داستان سریال هشتگ خاله سوسکه : شهر افسانه ها توسط دیو بزرگ دچار طلسم تکرار می شود، این در حالی است که شب هزار و یکم شهرزاد قصه گو به صبح رسیده و قرار است به دستور حاکم بزرگ جشن عروسی خاله سوسکه و آقا موشه برگزار شود اما…

عکس های سریال هشتگ خاله سوسکه

عکس بهاره کیان افشار

الناز حبیبی در سریال هشتگ خاله سوسکه

عکس های سریال شبکه نمایش خانگی هشتگ خاله سوسکه

تصاویر سریال هشتگ خاله سوسکه سریال جدید

سریال ایرانی هشتگ خاله سوسکه

عکس بازیگران سریال هشتگ خاله سوسکه

بازیگران سریال هشتگ خاله سوسکه

زمان پخش سریال هشتگ خاله سوسکه

پشت صجنه سریال هشتگ خاله سوسکه

در انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم: دنیای پنهان ، هنگامی که هیک…

«عروسی خاله سوسکه و آقا موشه» / قصه برای کودکان / نویسنده «منوچهر احترامی» / باصدای «محسن مردانی»

خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه
خلاصه کتاب داستان عروسی خاله سوسکه
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *