افسانه های کهن ایران باستان

دوره مقدماتی php
افسانه های کهن ایران باستان
افسانه های کهن ایران باستان

» کتابناکهای مرتبط:سلول‌های دربستهمازیاردقت

Powered by You

اساطیر یا افسانه‌های ایران به مجموعهٔ افسانه‌های ایرانیان اشاره می‌دارد. این افسانه‌ها ریشه آریایی داشته و تا میزان بسیار بالایی میان اقوام ایرانی و هندی وجه اشتراک دارد. افسانه‌های ایران از یک اصل و منشأ آریایی مشتق شده و تفاوت‌های محیطی ایران و هند و نیز فرهنگ متفاوت بومیان ایران و آریاییان ایرانی مهاجرت کرده به هند تفاوت‌هایی میان اساطیر هندی و ایرانی موجب شده‌است. آنچه از اساطیر کهن ایرانی امروزه باقی‌مانده بیش‌تر به اوستا بازمی‌گردد. در آغاز هزاره یکم پیش از میلاد زرتشت اصلاحاتی را در عقاید و در پی آن اساطیر ایرانی پدیدآورد. با این وجود در قسمت‌های متاخر اوستا مانند یشت‌ها عقاید و باورهای پیش از زردشت ایرانیان وارد دین شده که به عنوان منشأ و منبع شناخت اساطیر ایرانی بکار می‌رود. این اساطیر مبتنی بر دوبن‌گرایی و مظاهر خوب و بد بوده و تاریخ روایی خاصی دارند که از تاریخ ثبت شده سرزمین ایران متفاوت است. اساطیر ایران بجز اساطیر منعکس شده در اوستای متاخر به صورت محدود در سنگ‌نبشته‌های فارسی باستان و متون غیر ایرانی به ویژه یونانی آمده‌است. همچنین ایرانیان اساطیر متفاوت اما هم‌ریشه دیگری با اساطیر اوستایی داشته‌اند که شامل اساطیر مانوی و زروانی و مهرپرستی می‌شود. تاریخ اساطیری ایران نیز از دوره اشکانیان و سپس ساسانیان ثبت و بعدها به فارسی و عربی ترجمه شد. شاهنامه فردوسی مهم‌ترین منبع شناخت تاریخ اساطیری ایران است.

آریایی‌ها اقوامی بودند که از نخست در در داخل فلات ایران زندگی می‌کردند. بعدها دسته‌ای از آن‌ها به هند و دسته‌ای دیگر به سوی قفقاز و سپس اروپا کوچیدند. گروهی از این اقوام به نام پارت‌ها در مناطق شمال شرقی ایران (خراسان و گرگان امروزی) ساکن شدند و گروه دیگری که ماد و پارس نامیده می‌شدند، به سوی سرزمین‌های جنوب غربی حرکت کردند (در اواسط قرن نهم پیش از میلاد، آشوری‌های عراق برای نخستین بار، از سرزمین پارسوآ به عنوان دشمن همسایه در کتیبه‌های خود یاد کرده‌اند. پژوهشگران نیز بر پایه این اسناد نتیجه گرفته آمد که احتمالاً مادها و پارس‌ها ابتدا در شمال غربی ایران ساکن بوده‌اند و بعدها به دلایلی به سرزمین‌های جنوبی رفته‌اند) و در نهایت مادها در نزدیکی همدان و پارس‌ها در استان فارس امروزی مستقر شدند. پس از قدرت گرفتن مادها و پارسها، قبایل مختلف دیگری از آریایی‌ها هر کدام قلمرو کوچکی را به خود اختصاص دادند. از میان اقوام شناخته شده آن دوران می‌توان به ماننایی‌ها، اورارتوها و لولوبی‌ها اشاره کرد که در اوایل هزاره اول پیش از میلاد، حکومت‌های مستقلی در شمال غربی ایران تشکیل داده بودند. گروه‌های دیگری در مارلیک گیلان، حسنلوی آذربایجان، زیویهٔ کردستان و… وجود داشتند که مدت کوتاهی در شمال و غرب ایران ساکن شدند. ما ابتدا به‌طور خلاصه به این اقوام پرداخته و سپس ادامهٔ بحث را پی می‌گیریم.

در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، ایرانیان باستان با دستیابی به فناوری استخراج و ذوب آهن، گام مهم دیگری در جهت پیشرفت و توسعهٔ خود برداشتند. از این زمان تا اواسط هزاره اول پیش از میلاد، غرب فلات ایران شاهد نقل و انتقالات گسترده و ورود اقوام و فرهنگ‌های جدید از مرکز و شرق فلات ایران بود. کشف آثار بسیار نفیس از جنس طلا و نقره و همچنین سلاح‌ها و ابزار آهنی و مفرغی (مفرغ آلیاژی است محکم تر از مس که از ترکیب دو فلز مس و قلع به دست می‌آید) بیانگر اوج هنرمندی مردم ساکن این ناحیه‌است که ظاهراً از ثروت قابل توجهی برخوردار بوده‌اند. تپه‌های مارلیک گیلان یکی از معروفترین محوطه‌های باستانی این دوره‌است. در بالای این تپه هه که در ۱۴ کیلومتری شهرستان رودبار در استان گیلان قرار دارند، بیش از ۵۰ گور کشف شده‌است که در همه آن‌ها اشیای ارزشمند و منحصر به فردی چون پیکره سفالین انسان، گاو کوهان‌دار و همچنین جام‌های زرین و سیمین با نقوش قلم زنی شده بسیار زیبا قرار داشت. از دیگر مناطق باستانی این دوره می‌توان به تپه‌های املش، کلاردشت و عمارلو در استان‌های گیلان و مازندران، تپه زیویه در استان کردستان، تپه حسنلو در استان آذربایجان غربی (گفتنی است قدمت اصلی تپه حسنلو به بیش از ۷۰۰۰ سال پیش برمی گردد) و غار کلماکره در استان لرستان اشاره کرد. برخی از پژوهشگران معتقدند احتمالاً ساکنان این مناطق اجداد مادها و هخامنشی‌ها بوده‌اند؛ اما از طرفی در دست نبودن کتیبه معتبری باعث شده‌است باستان شناسان نتوانند به‌طور قطع دربارهٔ این مورد اظهار نظر کنند.

پیش از قدرت گرفتن مادها، تمدن‌های آریایی منفردی در این سرزمین می‌زیستند که عمدتاً با همسایگان خارج از فلات خود خویشاوندی زبانی نژادی و حتی مذهبی نداشته و خود گاهی دارای همبستگی‌هایی بودند. این اقوام شامل لولوبیها، گوتیها، کاسیها و اورارتوها می‌شدند. البته عیلامیان، نیز در جنوب شرقی فلات ایران دارای تمدن قدیمی و شناخته شده‌ای بودند اما از نژاد آریایی نبودند. این اقوام که نیمه جنوبی ایران و غرب و شمال غربی را در اختیار داشتند دارای اساطیری ویژه خود بودند. از اساطیر آن‌ها اطلاع چندانی در دست نیست با این‌حال اساطیر کاسی‌ها تا اندازه‌ای به تمدن‌های ایرانی بعدی یعنی مادها و پارسها، شباهت‌هایی به ویژه در نام‌ها دارد. اساطیر عیلامی که قومی منفرد و البته دارای قرابت‌های زبانی با دراویدی‌های غیرآریایی هند، بودند با برخی اساطیر مندرج در ریگ‌ودا مشترک است. سنت‌ها و عقاید این اقوام بدون شک در عقاید جامعه بعدیشان که تحت سیطره فرهنگی آریایی‌ها بود تأثیر گذاشت. با قدرت‌گیری مادها و سپس پارسها، اساطیر جدیدتری که اساطیر جامع ایران شناخته می‌شوند آغاز شد. محققان بر این باورند که پیش از قدرت‌گیری مادها، شاخه‌ای از آریاییان از ایران به هند مهاجرت کردند. برای همین است که صورت کهن اساطیر هندی شباهت بسیاری با صورت‌های کهن اساطیر ایرانی می‌دارد. اسطوره‌شناسان گاه با کمک اساطیر قوم خویشاوند صورت کهن یا باستانی اسطوره‌ای خاص را بازسازی می‌کنند. اثر هندوی که بیشتر از آثار هندو به کار اسطوره‌شناسی ایرانی می‌آید کتاب ریگ‌ودا به زبان سنسکریت است. با جای‌گیر شدن هندوان در سرزمین نو سیر تکاملی اسطوره‌های تا-حد-زیادی-مشترکِ ایشان تفاوت یافت. اساطیر ایران از اسطوره‌های اقوام بومی فلات ایران و اسطوره‌های میانرودانی تأثیری زیادی پذیرفت. محققان این تأثیرها را در جای‌جای اساطیر ایرانی نشان داده‌اند.

دوره مقدماتی php

اساطیر هندی و ایرانی در بسیاری موارد نزدیک است. این نزدیکی گاهی در حد تشابه اسامی اشخاص و جای‌هاست.[۱] زبان‌های بسیار نزدیک این دو گروه نیز ریشه‌های مشترک ایشان را تأیید می‌کند. از این‌رو ریشه اساطیر این دو ملت در گذشته‌های دور یکسان بوده‌است اما مهاجرت هندیان از فلات آریان به سرزمین‌هایی با طبیعت و شرایط اقلیمی و نیز اقوام بومی متفاوت تغییرات اساسی در اساطیر و معتقدات آئینی آن‌ها پدیدآورده‌است. در هر دوی این اساطیر نیروهای خیر و شر وجود دارند. نام‌های خدایانشان نزدیک به همدیگر است. آتش در باورهای ایرانی و هندی مقدس است و ستایش می‌شود و نیز مراسم قربانی برای خدایان را در حالتی مشابه با یکدیگر انجام می‌دادند.[۲]

افسانه های کهن ایران باستان

کهن‌ترین نمونه‌هایی که از صورت باستانی اساطیر ایران مانده‌است اشاره‌هایی در اوستاست به‌خصوص در یشتها. چون یشت‌ها بیش از هر چیز مجموعه‌ای سرودهای نیایشی‌است اشارت‌های مفصل به اسطوره‌ها در آن‌ها نیست. هر آنچه هست سربسته و کوتاه‌است. وانگهی تدوین‌کنندگان یشت‌ها از آشنایی شنونده با شخصیت‌هایی که نام برده می‌شدند مطمئن بودند. به هر حال همین اشارات کوتاه، و البته نسبتاً پرشمار، سخت به کار می‌آید. از جمله به کمک آن‌ها صورت کهن نام شخصیت‌ها را اندر توان یافت.

مفصل‌ترین متن‌ها دربارهٔ اساطیر ایران در نوشته‌های زرتشتی به زبان فارسی میانهاست. تدوین نهایی اکثر آن‌ها در اوایل دوران اسلامی‌است؛ ولی بیشترشان مبتنی بر متن‌های اواخر دوران ساسانیاست که بعضاً مطالبی مربوط به وقایع پس از حملهٔ تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کرده‌اند. شماری از نامورترین این کتاب‌ها عبارت‌اند از بندهشن، دینکرد، گزیده‌های زادسپرم و روایت پهلوی.

تا پیش از تحقیقات جدید، تاریخ ایران (به‌طور سنتی) از زمان‌های دور با اسطوره‌ها آغاز شدی و اندک‌اندک به پادشاهان تاریخی رسیدی و با تاریخی واقعی پیوند خوردی. با تحقیقات جدید و غلبهٔ دیدگاه انتقادی، بسیاری از شخصیت‌های اسطوره‌ای-حماسی وجههٔ تاریخی خود را از دست دادند و نزد مردمان شخصیت‌هایی «اسطوره‌ای» یا حد اقل «نیمه-تاریخی» تلقی شدند. مثلاً شاهان پیشدادی که به‌طور سنتی نخستین شاهان ایران و جهان دانسته شدندی امروز اسطوره‌ای یا نیمه-تاریخی در شمار آیند. هنگامی که روایتی «اسطوره‌ای» تلقی می‌شود خودبخود واقعیت تاریخی و عینی از آن سلب می‌شود. آنچه که امروز اسطوره خوانده می‌شود نزد پیشینیان واقعیتی ازلی و ابدی و مسلم بودی. تاریخ‌نگاری مبتنی بر اسطوره — یا دست‌کم نوشتن تاریخ دیرین مبتی بر اسطوره — خاص ایرانیان نبود بلکه آنِ همهٔ نظام‌های فکری کهن بودی: تاریخ عالم را با خلقت آغاز کردندی و تا زمان حال ادامه دادندی.

بنیان اساطیر ایرانی بر نبرد میان خوبی و بدی نهاده‌است. اقوام هندوایرانی به دو رستهٔ کلی خدایان باور داشتندی: اهوره‌ها [در منابع هندی اسطوره‌ها] و دیوان. خصلت این دو رستهٔ خدایان نزد ایرانیان و هندوان باژگونهٔ یک‌دیگر تحول یافت به این معنا که نزد هندیان اهوره‌ها خدایان بد شدند و دیوان خدایان خوب؛ و نزد ایرانیان اهوره‌ها خدایان نیک شدند و دیوان خدایان شرور. برای هردو گونهٔ خدایان قربانی کردند. غرض از قربانی برای خدایان شرور، باج دادن به ایشان بود تا دست از سر مردمان بردارند. قربانی برای خدایان نیک در طلب یاری و برکت از ایشان رخ میداد.

در باورهای اساطیری ایرانیان پیش از زرتشت جهان صورتی گرد و هموار مانند یک بشقاب داشت. آسمان نیز سنگی و سخت مانند الماس تصور می‌شد. زمین در مرکز کاملاً هموار و دست نخورده بود و هیچ حرکتی در میان زمین و ماه و ستارگان وجود نداشت. اما به دنبال تازش نخست اهریمن به زمین ناگهان دگرگون شد. در آن پویایی پدید آمد و کوه‌ها ایجاد شدند و رودخانه‌ها به جریان افتادند ماه و ستارگان به چرخش درآمد. در تصویر کلی دنیا در آن زمان، جهان به هفت اقلیم تقسیم شد که مرکز آن خونیرث نام داشت و شش سرزمین به صورت اقماری در اطراف آن بودند. آسمان نیز دارای سه مرتبه ستاره‌پایه، ماه‌پایه و خورشیدپایه بود. کوه تیره که در البرز قرار داشت مرکز عالم دانسته می‌شد.[۳]

در اساطیر ایرانی بیش از هر چیز نبرد خیر و شر و عناصری که در زیر آن دو رده‌بندی می‌شود، چشمگیر است. به عبارتی تفکر ایرانی در همه چیز در پی این رده‌بندی است و جنبه اخلاقی نیرومندی به آن داده‌است. یکی دیگر از عناصری که در همین رده‌بندی اهمیت زیادی در فرهنگ ایرانی داشته‌است مفهوم شاه و فره‌مندی او از طرف خداست. شاهی که در خدمت رده نیک باشد فره همیشه به او تعلق دارد، و هر کاری که او را از این رده خارج سازد باعث گسستن فره از اوست. بررسی این مسائل و این رده‌بندی فرهنگ و ریشه‌های فرهنگی ایرانی را روشن می‌سازد.
در فرهنگ اساطیر ایران، تقابل خیر و شر وجود دارد و نه تقابل انسان و خدا. پیام اسطوره‌های ایرانی تقابل دو گوهر است؛ دو گوهر خیر و شر. یکی راستی و دیگری ناراستی، یکی خوشبویی و دیگری بویناکی، یکی روشنایی است و دیگری تاریکی» (برگرفته از مصاحبه جلال ستاری با دکتر فکوهی).
کهن‌ترین نمونه‌هایی که از صورت باستانی اساطیر ایران مانده‌است، اشاره‌هایی در اوستا است، بخصوص در یشت‌ها. چون یشت‌ها بیش از هر چیز مجموعه‌ای از سرودهای نیایشی هستند. اشاره‌های مفصل به اسطوره‌ها در آن‌ها وجود ندارد و هر چه هست سر بسته و کوتاه‌است. تا آنجا که مفصل‌ترین متن‌ها پیرامون اساطیر ایران در نوشته‌های زرتشتی به زبان فارسی میانه‌است. تدوین نهایی بیشتر آن‌ها در اوایل دوران اسلامی است و بیشترشان مبتنی بر متن‌های اواخر دوران ساسانی است و بعضی هم مطالبی مربوط به وقایع پس از حمله تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کرده‌اند. برخی از معروفترین این کتاب‌ها عبارتند از: بندهش، دینکرد، گزیده‌های زادسیرم و روایت پهلوی.
پیام اسطوره‌های ایرانی هم با توجه به تقابل دو الگوی خیر و شر، پیروی از الگوی خیر و وفاداری به آن است و اینکه بشر پیمان ببندد که دروغ نگوید. هر چند امروزه اسطوره‌ها معنای واقعی خود را از دست داده‌اند و ما دیگر کمتر شاهد درک معنای واقعی آن‌ها هستیم. در واقع همان خدمتگزاری به مفاهیم خیر از پیام‌های بزرگ اساطیری ایران است.

در اساطیر ایران چیزی که همه جا در همه روایات اساطیری مشاهده می‌شود حضور شر و نیروهای حافظ پلیدی در جهان است. این نیروهای شر که دستیاران اهریمن یا انگره مینو به‌شمار می‌آیند با نام‌های دیو و دروج از ایشان یاد شده‌است. دیوان دروجان جنسیت‌های مذکر و مؤنث دارند و در برابر هر نیکی در جهان یک پلیدی است و حداقل یک دیو هم موکل بر آن پلیدیست. در برابر زندگی مرگ است؛ در برابر خوشی رنج و بیماری در برابر گرما، سرمای سخت سوزان و برابر راستی دروغ و برابر باران خشکسالی و دیو موکل بر آن اپوش است. در اساطیر ایران همیشه دنیا صحنه جدال میان این نیروهای پلیدی و اساطیر نیکوست، آن‌هایی که یاور آفریده‌های گتیایی و نیک هستند.[۴]

اهوره مزدا، اهورمزد، اهورامزدا، اورمزدا، اورمزد هرمزد، هرمز، هورمزد، هورمز، ارمس، هرمس، هرمست. تلفظ‌های گوناگون نام خدای بزرگ زرتشتیان در زبان‌ها و دوره‌های متفاوت است. معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سرور دانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‌ها و حیوان‌ها تمام فعالیت‌های فکری و جسمی است. معنای تحت‌اللفظی نام او ازین قرار است:
بخش اول «اهور» از ریشه «اه» که بن هستی و هستن است و بخش دوم «مزدا» که از «من + ز+ دا» به معنای «فکردهنده» می‌باشد و ترجمهٔ آن در شاهنامه همان «خداوند جان و خرد» می‌باشد.
معنای دیگر نیز حاکی ازین است که اهورا به معنای «سر، سرور، بزرگ و مولا» است و «مزدا» به معنای به یاد سپردن و به خاطر داشتن بنابراین «سرور دانا» ترجمه اهورا مزدا خواهد بود.
دشمن بنیادین اهورا مزدا، انگره مینو یا انگره مینیو است. انگره مینو در حقیقت نام اوستایی همان «اهریمن» یا «اهرمن» در پهلوی (فارسی) میانه‌است. نامش به معنای «مینوی ستیزگر و دشمن» آمده از ویژگی‌های او که نماد شر مطلق و برهم زننده نظم و ذاتاً دشمن خوبی‌هاست یکی داشتن سری بزرگ و زشت است که این ویژگی در شاهنامه هم به تمام دیوان و غولان نسبت داده شده.
اهورا مزدا و اهریمن از ازل تا ابد باهم در جنگ بوده‌اند و زندگی در این جهان بازتابی از مبارزه کیهانی این دو است محل زندگی اهریمن شمال زمین است جایی که تمام دیوان «زیید و اصلاح» از پشت کوه آمدن نیز ریشه‌ای اسطوره‌ای دارد که در آن تلویحاً فرد پشت کوهی یعنی «دیوسیرت» که کم‌کم معنای «نادان» به خود گرفته‌است. اهریمن به ۳ شکل غیر از شمایل خودش ظاهر می‌شود. ۱- چلپاسه (مارمولک) ۲- مار ۳- جوان.
انگره مینو خود آفریننده دیوان دیگر نیز هست. برای نمونه ایشمه و دیو خشم یا اژی دهاک که همان ضحاک شاهنامه باشد. وی اگر چه در شاهنامه پادشاهی ماردوش بیان شده‌است؛ ولی در اوستا دیوی سه سر، شش چشم و سه پوزه با بدنی پر از چَلپاسه و عقرب است.
به هر حال آنچه بر بنیاد نوشتار زردشتی بر می‌آید در روزگار پایانی این گیتی این اهورامزدا است که بر اهریمن پیروز می‌شود و او را برای همیشه از بین می‌برد و پس از آن تنها نیکی و نور و تندرستی در گیتی ماندگار خواهد شد.

معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سرور دانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت؛ آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‌ها و حیوان‌ها تمام فعالیت‌های فکری و جسمی است.

امشاسپندان
در اوستا داستان خدایان و موجودات افسانه‌ای غالباً در «یشت»ها آمده‌است در یشت‌ها اسطوره‌هایی که منشأ ما قبل زرتشتی دارند و نوعی ایدئولوژی کافرانه را منعکس می‌کنند در غالب سرودهای گوناگون آمده. مثلاً یشت ۵ یا همان آبان یشت به ایزدبانو آناهیتا اختصاص دارد و مهر یشت به میترا. از کفرکیشی و تاریخ آن در یشت‌ها که بیرون بیاییم در نیایش‌های زرتشت می‌رسیم که باورهای اولیهٔ زرتشت است و در آن‌ها نیز اشاره‌های جالبی به خلقت اولیه یا عناصر سازندهٔ هستی بر مبنایی کاملاً اسطوره‌ای دیده می‌شود در وندیداد نیز نهایتاً اصل دیدگاه مزدا علیه اهریمن زرتشتی بازشناسانده می‌شود.

امشاسپندان در اوستا فروزه‌های اهوره مزدا و صفات او و نیز گاهی فرشتگان عالی مقام او هستند که در حکم دستیار او عمل می‌کنند. در آفرینش و نیز در پایان جهان به‌طور مستقیم دخالت دارند و هرکدامشان شمار زیادی ایزد همکار دارد. این امشاسپندان در امور این جهانی بر اساس نیایش و نذر و قربانی به یاری مردمان می‌آیند. ایزدان رده‌ای نسبتاً پایین‌تر دارند اما همه آن اختیارات و وظایف امشاسپندان را نیز دارند. واژه ایزد در اصل به معنی موجودات ستودنی است. ایزدان اگرچه در گاهان زرتشت جایی ندارند اما در متون زرتشتی پس از زرتشت دوباره ظاهر شده و شکل قدیس می‌یابند.

آفرینش در محدودهٔ دوازده هزار سال اساطیری انجام می‌گیرد. این دوازده هزار سال به چهار دورهٔ سه هزار ساله تقسیم می‌شود. در دوران نخستین، عالم، مینُوی و در دوران‌های بعد مینُوی و گیتیی است.

سه هزار سال نخست: در واقع با به دنیا آمدن دو فرزند به نام‌های اورمزد و اهریمن از زروان شروع می‌شود. در سه هزار سال نخست جهان مینُوی است و هنوز نه مکان هست و نه زمان. در این دوره از دو هستی سخن به میان می‌آید. یکی جهان متعلق به اورمزد که پر از نور، زندگی، دانایی، زیبایی و خوشبویی می‌باشد و دومی جهان متعلق به اهریمن که تاریک، زشت، بدبو و پر از غم و بیماری می‌باشد. اورمزد ابتدا به آفرینش امشاسپندان دست می‌زند که عبارت هستند از: سپند مینو، خرداد، مرداد، بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسپندارمد. پس از آفرینش امشاسپندان، اورمزد ایزدان را می‌آفریند که قوای منفی مقابل آن‌ها دیوان هستند. اهریمن نیز برای مقابله با اورمزد، برای هر کدام از امشاسپندان سردیوان یا کمالگان را می‌آفریند. در پایان سه هزار سال اول میان اورمزد و اهریمن صلحی بسته می‌شود مبنی بر اینکه آخرین نبرد میان نیروی بدی و نیکی نُه هزار سال بعد از این صورت پذیرد. پس از اینکه پیمان بسته می‌شود، اورمزد چون موبدی دعای راستی یعنی اهونور را بر زبان می‌آورد و بر اثر آن اهریمن بیهوش می‌شود و به دوزخ می‌افتد و در طول سه هزار سال دوم در آنجا بیهوش می‌ماند.

سه هزار سال دوم: پس از بیهوشی اهریمن، اورمزد آفرینش گیتی را آغاز می‌کند. او در یک سال و در شش نوبت آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان را خلق می‌کند. سالگرد این آفرینش‌ها شش جشن است که به جشن‌های گاهنبار یا گهنبار معروفند. (الف:مدیوزرم گاه به معنای میان بهار و به یادبود آفرینش آسمان در اردیبهشت ماه. ب:مدیوشم گاه به معنای میان تابستان و به یادبود آفرینش آب در تیرماه. ج:پدیشه گاه به معنای گردآوری غله و به یاد بود آفرینش زمین در شهریور ماه. د:ایاسریم گاه به معنای بازگشت به خانه و به یاد بود آفرینش گیاه در مهرماه. ه: مدیاریم گاه به معنای میان سالد و به یادبود آفرین چهارپایان در دی ماه. و: همسپهمدیم گاه به معنای همه سپاه و به یاد بود آفرینش انسان در روزهای آخر سال.[۵] در این پیش نمونه‌های اصلی آفرینش، گاو پیش نمونه چهارپایان و کیومرث پیش نمونه انسان هستند. در پایان سه هزار سال دوم، اهریمن با یاری دوستان خود به هوش می‌آید و تصمیم می‌گیرد که این پیش نمونه‌های آفرینش را تخریب کند و به جهان کنونی حمله کند.

سه هزار سال سوم: در این دوره شاهد درگیری اهریمن و دیوهایش با اورمزد و ایزدانش هستیم. در این بین گاو آفریده شده، توسط اهریمن کشته می‌شود و از تن او غلات، گیاهان و جانوران آفریده می‌شود. از نطفهٔ کیومرث که بر زمین ریخته شده بود، پس از چهل سال شاخه‌ای ریواس می‌روید دارای دو ساق است و پانزده برگ. این پانزده برگ مطابق با سال‌هایی است که مشیه و مشیانه نخستین زوج ادمی در ان هنگام دارند. مشی نر و مشیانه ماده است. بدین ترتیب مشی به عنوان پدر انسان‌ها و مشیانه به عنوان حوای انسان‌ها شناخته می‌شود. اهریمن بر اندیشهٔ آنان می‌تازد و آنان اولین دروغ را بر زبان می‌آورند و آفریدگاری را به اهریمن نسبت می‌دهند. مشی و مشیانه توبه می‌کنند و دارای هفت جفت فرزند می‌شوند و پس از صد سال زندگی می‌میرند.

شجره‌نامهٔ اعقاب مشی و مشیانه اصل و مبدأ بسیاری از نژادهای گوناگون را در بر می‌گیرد. نژاد ایرانی از زوجی است که سیامک و نشاک نامیده می‌شود. از این زوج، فرواگ-فرواگین و بعد از آن‌ها زوج هوشنگ-گوزک به وجود می‌آیند.

سه هزار سال چهارم: سه هزار سال سوم در میانه‌های دوران لهراسپ به پایان می‌رسد و سه هزار سال چهارم شروع می‌شود. مهم‌ترین ویژگی این دوره ظهور زردشت است. این دوره دورهٔ وحی دینی می‌باشد. اورمزد اسرار دین را بر زردشت آشکار می‌کند و او پیامبری دین مزدیسنی و رسالت خود را اعلام می‌دارد. آیین مزدیسنایی آیینی است که در راس خدایان آن‌ها اهورامزدا قرار دارد و به عبارت دیگر دین زردشتی است. پس از مرگ زردشت به ترتیب اوشیدر، اوشیدر ماه و سوشیانت رهبری بهدینان را بر عهده می‌گیرند. دورهٔ سوشیانت دورهٔ تکامل موجودات اورمزدی است و همه دیوان از نسل دو پایان و چهارپایان نابود می‌شوند. سوشیانت وظیفه برانگیختن مردگان را دارد. هر کدام از این مردگان در طی زمان و پس از گذراندن داوری از پل چینود می‌گذرند که پلی حد فاصل این جهان و آن جهان است.

پیشدادیان اولین سلسله تاریخ ایران بنابر متون اساطیری هستند که نسبتشان به کیومرث می‌رسد. این سلسله از شاهان که آغاز تمدن بشری را برای ایرانیان آورده‌اند و توانستند آتش و بهره‌گیری از فلزات و سایر جانداران و اسیر نمودن دیوان را در کارنامه خود ثبت کنند. از کیومرث آغاز و به گرشاسپ ختم می‌شود. با اینحال تمامی این‌ها در اوستا شخصیت‌های اساطیری و در متون زرتشتی دوره ساسانی خدایان ایزدر نژادند. اما در شاهنامه صرفاً شاهانی هستند که فره ایزدی دارند. روایت فردوسی در شاهنامه از تبار پیشدادیان با موازین فکری اسلامی منطبق تر شده‌است. به گفته فردوسی بعد از مرگ کیومرث دو موجود از جسدش بوجود آمد که یعنی مرد و زن بوجود آمده‌است و جهان آغاز می‌شود

کیانیان دومین سلسله اساطیری ایران هستند که در شاهنامه فردوسی برابر دوره‌های حماسی قرار می‌گیرد. با کی قباد آغاز می‌شود و به دارای دارایان ختم می‌شود. در این دوره دین زرتشتی عرضه می‌شود و تغییراتی بنیادین را در تاریخ اساطیری ایران می‌بینیم. مهم‌ترین رخدادهای این دوره به جنگ‌های ایران و توران مربوط می‌شود. داستان آرش کمانگیر به روایت‌های این دوره اختصاص دارد. در شاهنامه با حماسه همراه است و در آن رستم که در متون زرتشتی شخصیتی کم فروغ است اوج می‌گیرد. این شاهان را احتمالاً شاهان محلی شرق ایران دانسته‌اند. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه هخامنشیان را برابر کیانیان قرار داده. با آن‌ها یکی فرضشان کرده‌است. با این حال مشخص است آخرین شاه کیانی که در متون اساطیری مغلوب اسکندر می‌شود دارای دارایان همان داریوش سوم هخامنشی است.

این دوره مربوط به زمانی می‌شود که روایت اساطیری ایرانی با داده‌های تاریخی ملموس مانند سنگ نبشته‌ها و متون یونانی منطبق می‌شود. یعنی سقوط ایران بدست اسکندر. با اینحال روایت ایرانی دوران حکومت اسکندر و یونانیان را بسیار کوتاه دانسته، هیچ زمانی برای سلوکیان فرض نکرده و دوره چهارصد و پنجاه ساله فرمانروایی خاندان اشکانی را تنها دویست سال برآورد کرده‌است. داده‌های پایانی دوران اشکانیان در اساطیر ایران به نبرد اردوان پنجم و شاهزاده پارسی یعنی اردشیر بابکان پرداخته که با آنچه در متون لاتین و ارمنی آمده یکیست. بعد از آن دوره ساسانی آغاز می‌شود که برآمده از تبار کیانیان معرفی می‌شوند.

سیمرغ
دیو سپید
خشم
دروج
اسفندار مذ
اردیبهشت و…..

منابع متعددی برای مطالعه و شناخت اساطیر ایران پیش از اسلام وجود دارد. نخستین متون و نوشته‌ها، آثار هندی مکتوب مانند مهابهاراتا و پورانا و پانیشادها و نیز متون ریگ ودا هستند که برخی متون آن‌ها به دوره همزیستی ایرانیان و هندیان و یکسانی آرا و عقایدشان بازمی‌گردد. دیگر متون ایرانی اوستا به ویژه متن‌های کتاب یشت اوستا هستند که به ایزدان ایران حتی پیش از زرتشت نیز پرداخته‌اند. همچنین متون یونانی و آشوری و بعد هم ارمنی گزارش‌های فراوانی از اسطوره‌های ایرانیان در خود دارند. از سایر متن‌های مورد کاربرد در این زمینه می‌توان به نوشته‌های مانویان و نیز کتاب‌های زرتشتی دوره ساسانی و سه قرن نخست اسلامی اشاره کرد که به زبان فارسی میانه هستند. بجز این‌ها متون گجراتی مربوط به پارسیان هند و نوشته‌های فارسی زرتشتیان ایران حاوی اطلاعات گسترده‌ای در این امر هستند. در دوره اسلامی به زبان‌های عربی و فارسی نیز آثار زیادی به این موضوع پرداخته‌اند. مهم‌ترین کتاب‌های منبع برای اساطیر ایران عبارتند از: اوستا، گزیده‌های زادسپرم، دادستان مینوی خرد، بندهش، دینکرد، شکند گمانیک ویزار، الفهرست نوشته ابن ندیم، ملل و نحل اثر شهرستانی و آثار الباقیه از ابوریحان بیرونی.

پس از آمدن اسلام به ایران، بسیاری از اسطوره‌های ایرانی کنار گذاشته شد یا حداقل از رونق و رسمیت افتاد. اسطوره‌های مربوط به خلقت، کردارهای ایزدان و کلاً یزدان‌شناسی نیروهای فراطبیعی، و پیشبینی‌های مربوط به پایان جهان از آن جمله‌است. برخلاف موارد ذکر شده، کردارهای شخصیت‌های اسطوره‌ای در قالب حماسه به فارسی نو انتقال یافت و تا اندازهٔ زیادی حفظ شد. چنان‌که بزرگ‌ترین اثر حماسی تاریخ ایران شاهنامه فردوسی در دوران اسلامی نوشته شده‌است. شاهنامه از نظر ادبی و حماسی بر همهٔ آثار دوران‌های پیش برتری شگرف می‌دارد.

با آمدن اسلام به ایران اساطیر سامی با اساطیر ایرانی اندر آمیخت. حتی پاره‌ای ایرانیان کوشیدند که نوعی رابطهٔ چه بسا هم‌ارزی میان شخصیت‌های اسطوره‌ای این دو چهارچوب کاملاً متفاوت برقرار سازند. پس زمان و مکان و شخصیت‌های اسطوره‌ای دو نظام اسطوره‌ای ایرانی و سامی با هم خلط شد. مثلاً در اساطیر ایرانی پدر و مادر انسان آیودامن (یا مشیا) و مشیانی است. در دوران اسلامی عده‌ای آیودامن را با آدم که نخستینِ مردمان در اساطیر سامی‌است یکی دانستند و ظاهراً نیز همینگونه است.

در کنار اندرآمیختگی اساطیر ایرانی و سامی که با گذشت زمان فزونی می‌یافت، اساطیر ایرانی، نزد اقلیت زرتشتی به حیات و تحول ادامه دادند. از مهم‌ترین این تحولات تغییراتی بود که در پیشبینی‌های مربوط به آخرالزمان صورت پذیرفت. اشارات به مهاجمان تازی و دین جدید فاتحان بیشتر شد. این هم در آثار پهلوی‌ای که پس از اسلام نوشته شده‌است دیده می‌شود و هم در آثار آتی‌ای که زرتشتیان به پارسی تدوین کردند.

بسیاری از انگاره‌ها و نمادهای رایج در هنرهای اسلامی بازمانده از باورهای دینی و اساطیری پیش از اسلام هستند. گویا هنرمند ایرانی در تمام دوران‌هایی که زیر بار سلطه بیگانه بوده، با تکرار این نقش‌مایه‌ها تلاش کرده یاد مجد و شکوه اجدادش را زنده نگاه دارد. دلیل به‌جا ماندن این نشانه‌ها تا امروز را می‌توان پیوستگی سنت‌های هنری و همگونی آرزوهای ما با نیاکانمان دانست[۶]

اساطیر یا افسانه‌های ایران به مجموعهٔ افسانه‌های ایرانیان اشاره می‌دارد. این افسانه‌ها ریشه آریایی داشته و تا میزان بسیار بالایی میان اقوام ایرانی و هندی وجه اشتراک دارد. افسانه‌های ایران از یک اصل و منشأ آریایی مشتق شده و تفاوت‌های محیطی ایران و هند و نیز فرهنگ متفاوت بومیان ایران و آریاییان ایرانی مهاجرت کرده به هند تفاوت‌هایی میان اساطیر هندی و ایرانی موجب شده‌است. آنچه از اساطیر کهن ایرانی امروزه باقی‌مانده بیش‌تر به اوستا بازمی‌گردد. در آغاز هزاره یکم پیش از میلاد زرتشت اصلاحاتی را در عقاید و در پی آن اساطیر ایرانی پدیدآورد. با این وجود در قسمت‌های متاخر اوستا مانند یشت‌ها عقاید و باورهای پیش از زردشت ایرانیان وارد دین شده که به عنوان منشأ و منبع شناخت اساطیر ایرانی بکار می‌رود. این اساطیر مبتنی بر دوبن‌گرایی و مظاهر خوب و بد بوده و تاریخ روایی خاصی دارند که از تاریخ ثبت شده سرزمین ایران متفاوت است. اساطیر ایران بجز اساطیر منعکس شده در اوستای متاخر به صورت محدود در سنگ‌نبشته‌های فارسی باستان و متون غیر ایرانی به ویژه یونانی آمده‌است. همچنین ایرانیان اساطیر متفاوت اما هم‌ریشه دیگری با اساطیر اوستایی داشته‌اند که شامل اساطیر مانوی و زروانی و مهرپرستی می‌شود. تاریخ اساطیری ایران نیز از دوره اشکانیان و سپس ساسانیان ثبت و بعدها به فارسی و عربی ترجمه شد. شاهنامه فردوسی مهم‌ترین منبع شناخت تاریخ اساطیری ایران است.

آریایی‌ها اقوامی بودند که از نخست در در داخل فلات ایران زندگی می‌کردند. بعدها دسته‌ای از آن‌ها به هند و دسته‌ای دیگر به سوی قفقاز و سپس اروپا کوچیدند. گروهی از این اقوام به نام پارت‌ها در مناطق شمال شرقی ایران (خراسان و گرگان امروزی) ساکن شدند و گروه دیگری که ماد و پارس نامیده می‌شدند، به سوی سرزمین‌های جنوب غربی حرکت کردند (در اواسط قرن نهم پیش از میلاد، آشوری‌های عراق برای نخستین بار، از سرزمین پارسوآ به عنوان دشمن همسایه در کتیبه‌های خود یاد کرده‌اند. پژوهشگران نیز بر پایه این اسناد نتیجه گرفته آمد که احتمالاً مادها و پارس‌ها ابتدا در شمال غربی ایران ساکن بوده‌اند و بعدها به دلایلی به سرزمین‌های جنوبی رفته‌اند) و در نهایت مادها در نزدیکی همدان و پارس‌ها در استان فارس امروزی مستقر شدند. پس از قدرت گرفتن مادها و پارسها، قبایل مختلف دیگری از آریایی‌ها هر کدام قلمرو کوچکی را به خود اختصاص دادند. از میان اقوام شناخته شده آن دوران می‌توان به ماننایی‌ها، اورارتوها و لولوبی‌ها اشاره کرد که در اوایل هزاره اول پیش از میلاد، حکومت‌های مستقلی در شمال غربی ایران تشکیل داده بودند. گروه‌های دیگری در مارلیک گیلان، حسنلوی آذربایجان، زیویهٔ کردستان و… وجود داشتند که مدت کوتاهی در شمال و غرب ایران ساکن شدند. ما ابتدا به‌طور خلاصه به این اقوام پرداخته و سپس ادامهٔ بحث را پی می‌گیریم.

در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، ایرانیان باستان با دستیابی به فناوری استخراج و ذوب آهن، گام مهم دیگری در جهت پیشرفت و توسعهٔ خود برداشتند. از این زمان تا اواسط هزاره اول پیش از میلاد، غرب فلات ایران شاهد نقل و انتقالات گسترده و ورود اقوام و فرهنگ‌های جدید از مرکز و شرق فلات ایران بود. کشف آثار بسیار نفیس از جنس طلا و نقره و همچنین سلاح‌ها و ابزار آهنی و مفرغی (مفرغ آلیاژی است محکم تر از مس که از ترکیب دو فلز مس و قلع به دست می‌آید) بیانگر اوج هنرمندی مردم ساکن این ناحیه‌است که ظاهراً از ثروت قابل توجهی برخوردار بوده‌اند. تپه‌های مارلیک گیلان یکی از معروفترین محوطه‌های باستانی این دوره‌است. در بالای این تپه هه که در ۱۴ کیلومتری شهرستان رودبار در استان گیلان قرار دارند، بیش از ۵۰ گور کشف شده‌است که در همه آن‌ها اشیای ارزشمند و منحصر به فردی چون پیکره سفالین انسان، گاو کوهان‌دار و همچنین جام‌های زرین و سیمین با نقوش قلم زنی شده بسیار زیبا قرار داشت. از دیگر مناطق باستانی این دوره می‌توان به تپه‌های املش، کلاردشت و عمارلو در استان‌های گیلان و مازندران، تپه زیویه در استان کردستان، تپه حسنلو در استان آذربایجان غربی (گفتنی است قدمت اصلی تپه حسنلو به بیش از ۷۰۰۰ سال پیش برمی گردد) و غار کلماکره در استان لرستان اشاره کرد. برخی از پژوهشگران معتقدند احتمالاً ساکنان این مناطق اجداد مادها و هخامنشی‌ها بوده‌اند؛ اما از طرفی در دست نبودن کتیبه معتبری باعث شده‌است باستان شناسان نتوانند به‌طور قطع دربارهٔ این مورد اظهار نظر کنند.

پیش از قدرت گرفتن مادها، تمدن‌های آریایی منفردی در این سرزمین می‌زیستند که عمدتاً با همسایگان خارج از فلات خود خویشاوندی زبانی نژادی و حتی مذهبی نداشته و خود گاهی دارای همبستگی‌هایی بودند. این اقوام شامل لولوبیها، گوتیها، کاسیها و اورارتوها می‌شدند. البته عیلامیان، نیز در جنوب شرقی فلات ایران دارای تمدن قدیمی و شناخته شده‌ای بودند اما از نژاد آریایی نبودند. این اقوام که نیمه جنوبی ایران و غرب و شمال غربی را در اختیار داشتند دارای اساطیری ویژه خود بودند. از اساطیر آن‌ها اطلاع چندانی در دست نیست با این‌حال اساطیر کاسی‌ها تا اندازه‌ای به تمدن‌های ایرانی بعدی یعنی مادها و پارسها، شباهت‌هایی به ویژه در نام‌ها دارد. اساطیر عیلامی که قومی منفرد و البته دارای قرابت‌های زبانی با دراویدی‌های غیرآریایی هند، بودند با برخی اساطیر مندرج در ریگ‌ودا مشترک است. سنت‌ها و عقاید این اقوام بدون شک در عقاید جامعه بعدیشان که تحت سیطره فرهنگی آریایی‌ها بود تأثیر گذاشت. با قدرت‌گیری مادها و سپس پارسها، اساطیر جدیدتری که اساطیر جامع ایران شناخته می‌شوند آغاز شد. محققان بر این باورند که پیش از قدرت‌گیری مادها، شاخه‌ای از آریاییان از ایران به هند مهاجرت کردند. برای همین است که صورت کهن اساطیر هندی شباهت بسیاری با صورت‌های کهن اساطیر ایرانی می‌دارد. اسطوره‌شناسان گاه با کمک اساطیر قوم خویشاوند صورت کهن یا باستانی اسطوره‌ای خاص را بازسازی می‌کنند. اثر هندوی که بیشتر از آثار هندو به کار اسطوره‌شناسی ایرانی می‌آید کتاب ریگ‌ودا به زبان سنسکریت است. با جای‌گیر شدن هندوان در سرزمین نو سیر تکاملی اسطوره‌های تا-حد-زیادی-مشترکِ ایشان تفاوت یافت. اساطیر ایران از اسطوره‌های اقوام بومی فلات ایران و اسطوره‌های میانرودانی تأثیری زیادی پذیرفت. محققان این تأثیرها را در جای‌جای اساطیر ایرانی نشان داده‌اند.

اساطیر هندی و ایرانی در بسیاری موارد نزدیک است. این نزدیکی گاهی در حد تشابه اسامی اشخاص و جای‌هاست.[۱] زبان‌های بسیار نزدیک این دو گروه نیز ریشه‌های مشترک ایشان را تأیید می‌کند. از این‌رو ریشه اساطیر این دو ملت در گذشته‌های دور یکسان بوده‌است اما مهاجرت هندیان از فلات آریان به سرزمین‌هایی با طبیعت و شرایط اقلیمی و نیز اقوام بومی متفاوت تغییرات اساسی در اساطیر و معتقدات آئینی آن‌ها پدیدآورده‌است. در هر دوی این اساطیر نیروهای خیر و شر وجود دارند. نام‌های خدایانشان نزدیک به همدیگر است. آتش در باورهای ایرانی و هندی مقدس است و ستایش می‌شود و نیز مراسم قربانی برای خدایان را در حالتی مشابه با یکدیگر انجام می‌دادند.[۲]

افسانه های کهن ایران باستان

کهن‌ترین نمونه‌هایی که از صورت باستانی اساطیر ایران مانده‌است اشاره‌هایی در اوستاست به‌خصوص در یشتها. چون یشت‌ها بیش از هر چیز مجموعه‌ای سرودهای نیایشی‌است اشارت‌های مفصل به اسطوره‌ها در آن‌ها نیست. هر آنچه هست سربسته و کوتاه‌است. وانگهی تدوین‌کنندگان یشت‌ها از آشنایی شنونده با شخصیت‌هایی که نام برده می‌شدند مطمئن بودند. به هر حال همین اشارات کوتاه، و البته نسبتاً پرشمار، سخت به کار می‌آید. از جمله به کمک آن‌ها صورت کهن نام شخصیت‌ها را اندر توان یافت.

مفصل‌ترین متن‌ها دربارهٔ اساطیر ایران در نوشته‌های زرتشتی به زبان فارسی میانهاست. تدوین نهایی اکثر آن‌ها در اوایل دوران اسلامی‌است؛ ولی بیشترشان مبتنی بر متن‌های اواخر دوران ساسانیاست که بعضاً مطالبی مربوط به وقایع پس از حملهٔ تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کرده‌اند. شماری از نامورترین این کتاب‌ها عبارت‌اند از بندهشن، دینکرد، گزیده‌های زادسپرم و روایت پهلوی.

تا پیش از تحقیقات جدید، تاریخ ایران (به‌طور سنتی) از زمان‌های دور با اسطوره‌ها آغاز شدی و اندک‌اندک به پادشاهان تاریخی رسیدی و با تاریخی واقعی پیوند خوردی. با تحقیقات جدید و غلبهٔ دیدگاه انتقادی، بسیاری از شخصیت‌های اسطوره‌ای-حماسی وجههٔ تاریخی خود را از دست دادند و نزد مردمان شخصیت‌هایی «اسطوره‌ای» یا حد اقل «نیمه-تاریخی» تلقی شدند. مثلاً شاهان پیشدادی که به‌طور سنتی نخستین شاهان ایران و جهان دانسته شدندی امروز اسطوره‌ای یا نیمه-تاریخی در شمار آیند. هنگامی که روایتی «اسطوره‌ای» تلقی می‌شود خودبخود واقعیت تاریخی و عینی از آن سلب می‌شود. آنچه که امروز اسطوره خوانده می‌شود نزد پیشینیان واقعیتی ازلی و ابدی و مسلم بودی. تاریخ‌نگاری مبتنی بر اسطوره — یا دست‌کم نوشتن تاریخ دیرین مبتی بر اسطوره — خاص ایرانیان نبود بلکه آنِ همهٔ نظام‌های فکری کهن بودی: تاریخ عالم را با خلقت آغاز کردندی و تا زمان حال ادامه دادندی.

بنیان اساطیر ایرانی بر نبرد میان خوبی و بدی نهاده‌است. اقوام هندوایرانی به دو رستهٔ کلی خدایان باور داشتندی: اهوره‌ها [در منابع هندی اسطوره‌ها] و دیوان. خصلت این دو رستهٔ خدایان نزد ایرانیان و هندوان باژگونهٔ یک‌دیگر تحول یافت به این معنا که نزد هندیان اهوره‌ها خدایان بد شدند و دیوان خدایان خوب؛ و نزد ایرانیان اهوره‌ها خدایان نیک شدند و دیوان خدایان شرور. برای هردو گونهٔ خدایان قربانی کردند. غرض از قربانی برای خدایان شرور، باج دادن به ایشان بود تا دست از سر مردمان بردارند. قربانی برای خدایان نیک در طلب یاری و برکت از ایشان رخ میداد.

در باورهای اساطیری ایرانیان پیش از زرتشت جهان صورتی گرد و هموار مانند یک بشقاب داشت. آسمان نیز سنگی و سخت مانند الماس تصور می‌شد. زمین در مرکز کاملاً هموار و دست نخورده بود و هیچ حرکتی در میان زمین و ماه و ستارگان وجود نداشت. اما به دنبال تازش نخست اهریمن به زمین ناگهان دگرگون شد. در آن پویایی پدید آمد و کوه‌ها ایجاد شدند و رودخانه‌ها به جریان افتادند ماه و ستارگان به چرخش درآمد. در تصویر کلی دنیا در آن زمان، جهان به هفت اقلیم تقسیم شد که مرکز آن خونیرث نام داشت و شش سرزمین به صورت اقماری در اطراف آن بودند. آسمان نیز دارای سه مرتبه ستاره‌پایه، ماه‌پایه و خورشیدپایه بود. کوه تیره که در البرز قرار داشت مرکز عالم دانسته می‌شد.[۳]

در اساطیر ایرانی بیش از هر چیز نبرد خیر و شر و عناصری که در زیر آن دو رده‌بندی می‌شود، چشمگیر است. به عبارتی تفکر ایرانی در همه چیز در پی این رده‌بندی است و جنبه اخلاقی نیرومندی به آن داده‌است. یکی دیگر از عناصری که در همین رده‌بندی اهمیت زیادی در فرهنگ ایرانی داشته‌است مفهوم شاه و فره‌مندی او از طرف خداست. شاهی که در خدمت رده نیک باشد فره همیشه به او تعلق دارد، و هر کاری که او را از این رده خارج سازد باعث گسستن فره از اوست. بررسی این مسائل و این رده‌بندی فرهنگ و ریشه‌های فرهنگی ایرانی را روشن می‌سازد.
در فرهنگ اساطیر ایران، تقابل خیر و شر وجود دارد و نه تقابل انسان و خدا. پیام اسطوره‌های ایرانی تقابل دو گوهر است؛ دو گوهر خیر و شر. یکی راستی و دیگری ناراستی، یکی خوشبویی و دیگری بویناکی، یکی روشنایی است و دیگری تاریکی» (برگرفته از مصاحبه جلال ستاری با دکتر فکوهی).
کهن‌ترین نمونه‌هایی که از صورت باستانی اساطیر ایران مانده‌است، اشاره‌هایی در اوستا است، بخصوص در یشت‌ها. چون یشت‌ها بیش از هر چیز مجموعه‌ای از سرودهای نیایشی هستند. اشاره‌های مفصل به اسطوره‌ها در آن‌ها وجود ندارد و هر چه هست سر بسته و کوتاه‌است. تا آنجا که مفصل‌ترین متن‌ها پیرامون اساطیر ایران در نوشته‌های زرتشتی به زبان فارسی میانه‌است. تدوین نهایی بیشتر آن‌ها در اوایل دوران اسلامی است و بیشترشان مبتنی بر متن‌های اواخر دوران ساسانی است و بعضی هم مطالبی مربوط به وقایع پس از حمله تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کرده‌اند. برخی از معروفترین این کتاب‌ها عبارتند از: بندهش، دینکرد، گزیده‌های زادسیرم و روایت پهلوی.
پیام اسطوره‌های ایرانی هم با توجه به تقابل دو الگوی خیر و شر، پیروی از الگوی خیر و وفاداری به آن است و اینکه بشر پیمان ببندد که دروغ نگوید. هر چند امروزه اسطوره‌ها معنای واقعی خود را از دست داده‌اند و ما دیگر کمتر شاهد درک معنای واقعی آن‌ها هستیم. در واقع همان خدمتگزاری به مفاهیم خیر از پیام‌های بزرگ اساطیری ایران است.

در اساطیر ایران چیزی که همه جا در همه روایات اساطیری مشاهده می‌شود حضور شر و نیروهای حافظ پلیدی در جهان است. این نیروهای شر که دستیاران اهریمن یا انگره مینو به‌شمار می‌آیند با نام‌های دیو و دروج از ایشان یاد شده‌است. دیوان دروجان جنسیت‌های مذکر و مؤنث دارند و در برابر هر نیکی در جهان یک پلیدی است و حداقل یک دیو هم موکل بر آن پلیدیست. در برابر زندگی مرگ است؛ در برابر خوشی رنج و بیماری در برابر گرما، سرمای سخت سوزان و برابر راستی دروغ و برابر باران خشکسالی و دیو موکل بر آن اپوش است. در اساطیر ایران همیشه دنیا صحنه جدال میان این نیروهای پلیدی و اساطیر نیکوست، آن‌هایی که یاور آفریده‌های گتیایی و نیک هستند.[۴]

اهوره مزدا، اهورمزد، اهورامزدا، اورمزدا، اورمزد هرمزد، هرمز، هورمزد، هورمز، ارمس، هرمس، هرمست. تلفظ‌های گوناگون نام خدای بزرگ زرتشتیان در زبان‌ها و دوره‌های متفاوت است. معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سرور دانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‌ها و حیوان‌ها تمام فعالیت‌های فکری و جسمی است. معنای تحت‌اللفظی نام او ازین قرار است:
بخش اول «اهور» از ریشه «اه» که بن هستی و هستن است و بخش دوم «مزدا» که از «من + ز+ دا» به معنای «فکردهنده» می‌باشد و ترجمهٔ آن در شاهنامه همان «خداوند جان و خرد» می‌باشد.
معنای دیگر نیز حاکی ازین است که اهورا به معنای «سر، سرور، بزرگ و مولا» است و «مزدا» به معنای به یاد سپردن و به خاطر داشتن بنابراین «سرور دانا» ترجمه اهورا مزدا خواهد بود.
دشمن بنیادین اهورا مزدا، انگره مینو یا انگره مینیو است. انگره مینو در حقیقت نام اوستایی همان «اهریمن» یا «اهرمن» در پهلوی (فارسی) میانه‌است. نامش به معنای «مینوی ستیزگر و دشمن» آمده از ویژگی‌های او که نماد شر مطلق و برهم زننده نظم و ذاتاً دشمن خوبی‌هاست یکی داشتن سری بزرگ و زشت است که این ویژگی در شاهنامه هم به تمام دیوان و غولان نسبت داده شده.
اهورا مزدا و اهریمن از ازل تا ابد باهم در جنگ بوده‌اند و زندگی در این جهان بازتابی از مبارزه کیهانی این دو است محل زندگی اهریمن شمال زمین است جایی که تمام دیوان «زیید و اصلاح» از پشت کوه آمدن نیز ریشه‌ای اسطوره‌ای دارد که در آن تلویحاً فرد پشت کوهی یعنی «دیوسیرت» که کم‌کم معنای «نادان» به خود گرفته‌است. اهریمن به ۳ شکل غیر از شمایل خودش ظاهر می‌شود. ۱- چلپاسه (مارمولک) ۲- مار ۳- جوان.
انگره مینو خود آفریننده دیوان دیگر نیز هست. برای نمونه ایشمه و دیو خشم یا اژی دهاک که همان ضحاک شاهنامه باشد. وی اگر چه در شاهنامه پادشاهی ماردوش بیان شده‌است؛ ولی در اوستا دیوی سه سر، شش چشم و سه پوزه با بدنی پر از چَلپاسه و عقرب است.
به هر حال آنچه بر بنیاد نوشتار زردشتی بر می‌آید در روزگار پایانی این گیتی این اهورامزدا است که بر اهریمن پیروز می‌شود و او را برای همیشه از بین می‌برد و پس از آن تنها نیکی و نور و تندرستی در گیتی ماندگار خواهد شد.

معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سرور دانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت؛ آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‌ها و حیوان‌ها تمام فعالیت‌های فکری و جسمی است.

امشاسپندان
در اوستا داستان خدایان و موجودات افسانه‌ای غالباً در «یشت»ها آمده‌است در یشت‌ها اسطوره‌هایی که منشأ ما قبل زرتشتی دارند و نوعی ایدئولوژی کافرانه را منعکس می‌کنند در غالب سرودهای گوناگون آمده. مثلاً یشت ۵ یا همان آبان یشت به ایزدبانو آناهیتا اختصاص دارد و مهر یشت به میترا. از کفرکیشی و تاریخ آن در یشت‌ها که بیرون بیاییم در نیایش‌های زرتشت می‌رسیم که باورهای اولیهٔ زرتشت است و در آن‌ها نیز اشاره‌های جالبی به خلقت اولیه یا عناصر سازندهٔ هستی بر مبنایی کاملاً اسطوره‌ای دیده می‌شود در وندیداد نیز نهایتاً اصل دیدگاه مزدا علیه اهریمن زرتشتی بازشناسانده می‌شود.

امشاسپندان در اوستا فروزه‌های اهوره مزدا و صفات او و نیز گاهی فرشتگان عالی مقام او هستند که در حکم دستیار او عمل می‌کنند. در آفرینش و نیز در پایان جهان به‌طور مستقیم دخالت دارند و هرکدامشان شمار زیادی ایزد همکار دارد. این امشاسپندان در امور این جهانی بر اساس نیایش و نذر و قربانی به یاری مردمان می‌آیند. ایزدان رده‌ای نسبتاً پایین‌تر دارند اما همه آن اختیارات و وظایف امشاسپندان را نیز دارند. واژه ایزد در اصل به معنی موجودات ستودنی است. ایزدان اگرچه در گاهان زرتشت جایی ندارند اما در متون زرتشتی پس از زرتشت دوباره ظاهر شده و شکل قدیس می‌یابند.

آفرینش در محدودهٔ دوازده هزار سال اساطیری انجام می‌گیرد. این دوازده هزار سال به چهار دورهٔ سه هزار ساله تقسیم می‌شود. در دوران نخستین، عالم، مینُوی و در دوران‌های بعد مینُوی و گیتیی است.

سه هزار سال نخست: در واقع با به دنیا آمدن دو فرزند به نام‌های اورمزد و اهریمن از زروان شروع می‌شود. در سه هزار سال نخست جهان مینُوی است و هنوز نه مکان هست و نه زمان. در این دوره از دو هستی سخن به میان می‌آید. یکی جهان متعلق به اورمزد که پر از نور، زندگی، دانایی، زیبایی و خوشبویی می‌باشد و دومی جهان متعلق به اهریمن که تاریک، زشت، بدبو و پر از غم و بیماری می‌باشد. اورمزد ابتدا به آفرینش امشاسپندان دست می‌زند که عبارت هستند از: سپند مینو، خرداد، مرداد، بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسپندارمد. پس از آفرینش امشاسپندان، اورمزد ایزدان را می‌آفریند که قوای منفی مقابل آن‌ها دیوان هستند. اهریمن نیز برای مقابله با اورمزد، برای هر کدام از امشاسپندان سردیوان یا کمالگان را می‌آفریند. در پایان سه هزار سال اول میان اورمزد و اهریمن صلحی بسته می‌شود مبنی بر اینکه آخرین نبرد میان نیروی بدی و نیکی نُه هزار سال بعد از این صورت پذیرد. پس از اینکه پیمان بسته می‌شود، اورمزد چون موبدی دعای راستی یعنی اهونور را بر زبان می‌آورد و بر اثر آن اهریمن بیهوش می‌شود و به دوزخ می‌افتد و در طول سه هزار سال دوم در آنجا بیهوش می‌ماند.

سه هزار سال دوم: پس از بیهوشی اهریمن، اورمزد آفرینش گیتی را آغاز می‌کند. او در یک سال و در شش نوبت آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان را خلق می‌کند. سالگرد این آفرینش‌ها شش جشن است که به جشن‌های گاهنبار یا گهنبار معروفند. (الف:مدیوزرم گاه به معنای میان بهار و به یادبود آفرینش آسمان در اردیبهشت ماه. ب:مدیوشم گاه به معنای میان تابستان و به یادبود آفرینش آب در تیرماه. ج:پدیشه گاه به معنای گردآوری غله و به یاد بود آفرینش زمین در شهریور ماه. د:ایاسریم گاه به معنای بازگشت به خانه و به یاد بود آفرینش گیاه در مهرماه. ه: مدیاریم گاه به معنای میان سالد و به یادبود آفرین چهارپایان در دی ماه. و: همسپهمدیم گاه به معنای همه سپاه و به یاد بود آفرینش انسان در روزهای آخر سال.[۵] در این پیش نمونه‌های اصلی آفرینش، گاو پیش نمونه چهارپایان و کیومرث پیش نمونه انسان هستند. در پایان سه هزار سال دوم، اهریمن با یاری دوستان خود به هوش می‌آید و تصمیم می‌گیرد که این پیش نمونه‌های آفرینش را تخریب کند و به جهان کنونی حمله کند.

سه هزار سال سوم: در این دوره شاهد درگیری اهریمن و دیوهایش با اورمزد و ایزدانش هستیم. در این بین گاو آفریده شده، توسط اهریمن کشته می‌شود و از تن او غلات، گیاهان و جانوران آفریده می‌شود. از نطفهٔ کیومرث که بر زمین ریخته شده بود، پس از چهل سال شاخه‌ای ریواس می‌روید دارای دو ساق است و پانزده برگ. این پانزده برگ مطابق با سال‌هایی است که مشیه و مشیانه نخستین زوج ادمی در ان هنگام دارند. مشی نر و مشیانه ماده است. بدین ترتیب مشی به عنوان پدر انسان‌ها و مشیانه به عنوان حوای انسان‌ها شناخته می‌شود. اهریمن بر اندیشهٔ آنان می‌تازد و آنان اولین دروغ را بر زبان می‌آورند و آفریدگاری را به اهریمن نسبت می‌دهند. مشی و مشیانه توبه می‌کنند و دارای هفت جفت فرزند می‌شوند و پس از صد سال زندگی می‌میرند.

شجره‌نامهٔ اعقاب مشی و مشیانه اصل و مبدأ بسیاری از نژادهای گوناگون را در بر می‌گیرد. نژاد ایرانی از زوجی است که سیامک و نشاک نامیده می‌شود. از این زوج، فرواگ-فرواگین و بعد از آن‌ها زوج هوشنگ-گوزک به وجود می‌آیند.

سه هزار سال چهارم: سه هزار سال سوم در میانه‌های دوران لهراسپ به پایان می‌رسد و سه هزار سال چهارم شروع می‌شود. مهم‌ترین ویژگی این دوره ظهور زردشت است. این دوره دورهٔ وحی دینی می‌باشد. اورمزد اسرار دین را بر زردشت آشکار می‌کند و او پیامبری دین مزدیسنی و رسالت خود را اعلام می‌دارد. آیین مزدیسنایی آیینی است که در راس خدایان آن‌ها اهورامزدا قرار دارد و به عبارت دیگر دین زردشتی است. پس از مرگ زردشت به ترتیب اوشیدر، اوشیدر ماه و سوشیانت رهبری بهدینان را بر عهده می‌گیرند. دورهٔ سوشیانت دورهٔ تکامل موجودات اورمزدی است و همه دیوان از نسل دو پایان و چهارپایان نابود می‌شوند. سوشیانت وظیفه برانگیختن مردگان را دارد. هر کدام از این مردگان در طی زمان و پس از گذراندن داوری از پل چینود می‌گذرند که پلی حد فاصل این جهان و آن جهان است.

پیشدادیان اولین سلسله تاریخ ایران بنابر متون اساطیری هستند که نسبتشان به کیومرث می‌رسد. این سلسله از شاهان که آغاز تمدن بشری را برای ایرانیان آورده‌اند و توانستند آتش و بهره‌گیری از فلزات و سایر جانداران و اسیر نمودن دیوان را در کارنامه خود ثبت کنند. از کیومرث آغاز و به گرشاسپ ختم می‌شود. با اینحال تمامی این‌ها در اوستا شخصیت‌های اساطیری و در متون زرتشتی دوره ساسانی خدایان ایزدر نژادند. اما در شاهنامه صرفاً شاهانی هستند که فره ایزدی دارند. روایت فردوسی در شاهنامه از تبار پیشدادیان با موازین فکری اسلامی منطبق تر شده‌است. به گفته فردوسی بعد از مرگ کیومرث دو موجود از جسدش بوجود آمد که یعنی مرد و زن بوجود آمده‌است و جهان آغاز می‌شود

کیانیان دومین سلسله اساطیری ایران هستند که در شاهنامه فردوسی برابر دوره‌های حماسی قرار می‌گیرد. با کی قباد آغاز می‌شود و به دارای دارایان ختم می‌شود. در این دوره دین زرتشتی عرضه می‌شود و تغییراتی بنیادین را در تاریخ اساطیری ایران می‌بینیم. مهم‌ترین رخدادهای این دوره به جنگ‌های ایران و توران مربوط می‌شود. داستان آرش کمانگیر به روایت‌های این دوره اختصاص دارد. در شاهنامه با حماسه همراه است و در آن رستم که در متون زرتشتی شخصیتی کم فروغ است اوج می‌گیرد. این شاهان را احتمالاً شاهان محلی شرق ایران دانسته‌اند. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه هخامنشیان را برابر کیانیان قرار داده. با آن‌ها یکی فرضشان کرده‌است. با این حال مشخص است آخرین شاه کیانی که در متون اساطیری مغلوب اسکندر می‌شود دارای دارایان همان داریوش سوم هخامنشی است.

این دوره مربوط به زمانی می‌شود که روایت اساطیری ایرانی با داده‌های تاریخی ملموس مانند سنگ نبشته‌ها و متون یونانی منطبق می‌شود. یعنی سقوط ایران بدست اسکندر. با اینحال روایت ایرانی دوران حکومت اسکندر و یونانیان را بسیار کوتاه دانسته، هیچ زمانی برای سلوکیان فرض نکرده و دوره چهارصد و پنجاه ساله فرمانروایی خاندان اشکانی را تنها دویست سال برآورد کرده‌است. داده‌های پایانی دوران اشکانیان در اساطیر ایران به نبرد اردوان پنجم و شاهزاده پارسی یعنی اردشیر بابکان پرداخته که با آنچه در متون لاتین و ارمنی آمده یکیست. بعد از آن دوره ساسانی آغاز می‌شود که برآمده از تبار کیانیان معرفی می‌شوند.

سیمرغ
دیو سپید
خشم
دروج
اسفندار مذ
اردیبهشت و…..

منابع متعددی برای مطالعه و شناخت اساطیر ایران پیش از اسلام وجود دارد. نخستین متون و نوشته‌ها، آثار هندی مکتوب مانند مهابهاراتا و پورانا و پانیشادها و نیز متون ریگ ودا هستند که برخی متون آن‌ها به دوره همزیستی ایرانیان و هندیان و یکسانی آرا و عقایدشان بازمی‌گردد. دیگر متون ایرانی اوستا به ویژه متن‌های کتاب یشت اوستا هستند که به ایزدان ایران حتی پیش از زرتشت نیز پرداخته‌اند. همچنین متون یونانی و آشوری و بعد هم ارمنی گزارش‌های فراوانی از اسطوره‌های ایرانیان در خود دارند. از سایر متن‌های مورد کاربرد در این زمینه می‌توان به نوشته‌های مانویان و نیز کتاب‌های زرتشتی دوره ساسانی و سه قرن نخست اسلامی اشاره کرد که به زبان فارسی میانه هستند. بجز این‌ها متون گجراتی مربوط به پارسیان هند و نوشته‌های فارسی زرتشتیان ایران حاوی اطلاعات گسترده‌ای در این امر هستند. در دوره اسلامی به زبان‌های عربی و فارسی نیز آثار زیادی به این موضوع پرداخته‌اند. مهم‌ترین کتاب‌های منبع برای اساطیر ایران عبارتند از: اوستا، گزیده‌های زادسپرم، دادستان مینوی خرد، بندهش، دینکرد، شکند گمانیک ویزار، الفهرست نوشته ابن ندیم، ملل و نحل اثر شهرستانی و آثار الباقیه از ابوریحان بیرونی.

پس از آمدن اسلام به ایران، بسیاری از اسطوره‌های ایرانی کنار گذاشته شد یا حداقل از رونق و رسمیت افتاد. اسطوره‌های مربوط به خلقت، کردارهای ایزدان و کلاً یزدان‌شناسی نیروهای فراطبیعی، و پیشبینی‌های مربوط به پایان جهان از آن جمله‌است. برخلاف موارد ذکر شده، کردارهای شخصیت‌های اسطوره‌ای در قالب حماسه به فارسی نو انتقال یافت و تا اندازهٔ زیادی حفظ شد. چنان‌که بزرگ‌ترین اثر حماسی تاریخ ایران شاهنامه فردوسی در دوران اسلامی نوشته شده‌است. شاهنامه از نظر ادبی و حماسی بر همهٔ آثار دوران‌های پیش برتری شگرف می‌دارد.

با آمدن اسلام به ایران اساطیر سامی با اساطیر ایرانی اندر آمیخت. حتی پاره‌ای ایرانیان کوشیدند که نوعی رابطهٔ چه بسا هم‌ارزی میان شخصیت‌های اسطوره‌ای این دو چهارچوب کاملاً متفاوت برقرار سازند. پس زمان و مکان و شخصیت‌های اسطوره‌ای دو نظام اسطوره‌ای ایرانی و سامی با هم خلط شد. مثلاً در اساطیر ایرانی پدر و مادر انسان آیودامن (یا مشیا) و مشیانی است. در دوران اسلامی عده‌ای آیودامن را با آدم که نخستینِ مردمان در اساطیر سامی‌است یکی دانستند و ظاهراً نیز همینگونه است.

در کنار اندرآمیختگی اساطیر ایرانی و سامی که با گذشت زمان فزونی می‌یافت، اساطیر ایرانی، نزد اقلیت زرتشتی به حیات و تحول ادامه دادند. از مهم‌ترین این تحولات تغییراتی بود که در پیشبینی‌های مربوط به آخرالزمان صورت پذیرفت. اشارات به مهاجمان تازی و دین جدید فاتحان بیشتر شد. این هم در آثار پهلوی‌ای که پس از اسلام نوشته شده‌است دیده می‌شود و هم در آثار آتی‌ای که زرتشتیان به پارسی تدوین کردند.

بسیاری از انگاره‌ها و نمادهای رایج در هنرهای اسلامی بازمانده از باورهای دینی و اساطیری پیش از اسلام هستند. گویا هنرمند ایرانی در تمام دوران‌هایی که زیر بار سلطه بیگانه بوده، با تکرار این نقش‌مایه‌ها تلاش کرده یاد مجد و شکوه اجدادش را زنده نگاه دارد. دلیل به‌جا ماندن این نشانه‌ها تا امروز را می‌توان پیوستگی سنت‌های هنری و همگونی آرزوهای ما با نیاکانمان دانست[۶]

اساطیر یا افسانه‌های ایران به مجموعهٔ افسانه‌های ایرانیان اشاره می‌دارد. این افسانه‌ها ریشه آریایی داشته و تا میزان بسیار بالایی میان اقوام ایرانی و هندی وجه اشتراک دارد. افسانه‌های ایران از یک اصل و منشأ آریایی مشتق شده و تفاوت‌های محیطی ایران و هند و نیز فرهنگ متفاوت بومیان ایران و آریاییان ایرانی مهاجرت کرده به هند تفاوت‌هایی میان اساطیر هندی و ایرانی موجب شده‌است. آنچه از اساطیر کهن ایرانی امروزه باقی‌مانده بیش‌تر به اوستا بازمی‌گردد. در آغاز هزاره یکم پیش از میلاد زرتشت اصلاحاتی را در عقاید و در پی آن اساطیر ایرانی پدیدآورد. با این وجود در قسمت‌های متاخر اوستا مانند یشت‌ها عقاید و باورهای پیش از زردشت ایرانیان وارد دین شده که به عنوان منشأ و منبع شناخت اساطیر ایرانی بکار می‌رود. این اساطیر مبتنی بر دوبن‌گرایی و مظاهر خوب و بد بوده و تاریخ روایی خاصی دارند که از تاریخ ثبت شده سرزمین ایران متفاوت است. اساطیر ایران بجز اساطیر منعکس شده در اوستای متاخر به صورت محدود در سنگ‌نبشته‌های فارسی باستان و متون غیر ایرانی به ویژه یونانی آمده‌است. همچنین ایرانیان اساطیر متفاوت اما هم‌ریشه دیگری با اساطیر اوستایی داشته‌اند که شامل اساطیر مانوی و زروانی و مهرپرستی می‌شود. تاریخ اساطیری ایران نیز از دوره اشکانیان و سپس ساسانیان ثبت و بعدها به فارسی و عربی ترجمه شد. شاهنامه فردوسی مهم‌ترین منبع شناخت تاریخ اساطیری ایران است.

آریایی‌ها اقوامی بودند که از نخست در در داخل فلات ایران زندگی می‌کردند. بعدها دسته‌ای از آن‌ها به هند و دسته‌ای دیگر به سوی قفقاز و سپس اروپا کوچیدند. گروهی از این اقوام به نام پارت‌ها در مناطق شمال شرقی ایران (خراسان و گرگان امروزی) ساکن شدند و گروه دیگری که ماد و پارس نامیده می‌شدند، به سوی سرزمین‌های جنوب غربی حرکت کردند (در اواسط قرن نهم پیش از میلاد، آشوری‌های عراق برای نخستین بار، از سرزمین پارسوآ به عنوان دشمن همسایه در کتیبه‌های خود یاد کرده‌اند. پژوهشگران نیز بر پایه این اسناد نتیجه گرفته آمد که احتمالاً مادها و پارس‌ها ابتدا در شمال غربی ایران ساکن بوده‌اند و بعدها به دلایلی به سرزمین‌های جنوبی رفته‌اند) و در نهایت مادها در نزدیکی همدان و پارس‌ها در استان فارس امروزی مستقر شدند. پس از قدرت گرفتن مادها و پارسها، قبایل مختلف دیگری از آریایی‌ها هر کدام قلمرو کوچکی را به خود اختصاص دادند. از میان اقوام شناخته شده آن دوران می‌توان به ماننایی‌ها، اورارتوها و لولوبی‌ها اشاره کرد که در اوایل هزاره اول پیش از میلاد، حکومت‌های مستقلی در شمال غربی ایران تشکیل داده بودند. گروه‌های دیگری در مارلیک گیلان، حسنلوی آذربایجان، زیویهٔ کردستان و… وجود داشتند که مدت کوتاهی در شمال و غرب ایران ساکن شدند. ما ابتدا به‌طور خلاصه به این اقوام پرداخته و سپس ادامهٔ بحث را پی می‌گیریم.

در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، ایرانیان باستان با دستیابی به فناوری استخراج و ذوب آهن، گام مهم دیگری در جهت پیشرفت و توسعهٔ خود برداشتند. از این زمان تا اواسط هزاره اول پیش از میلاد، غرب فلات ایران شاهد نقل و انتقالات گسترده و ورود اقوام و فرهنگ‌های جدید از مرکز و شرق فلات ایران بود. کشف آثار بسیار نفیس از جنس طلا و نقره و همچنین سلاح‌ها و ابزار آهنی و مفرغی (مفرغ آلیاژی است محکم تر از مس که از ترکیب دو فلز مس و قلع به دست می‌آید) بیانگر اوج هنرمندی مردم ساکن این ناحیه‌است که ظاهراً از ثروت قابل توجهی برخوردار بوده‌اند. تپه‌های مارلیک گیلان یکی از معروفترین محوطه‌های باستانی این دوره‌است. در بالای این تپه هه که در ۱۴ کیلومتری شهرستان رودبار در استان گیلان قرار دارند، بیش از ۵۰ گور کشف شده‌است که در همه آن‌ها اشیای ارزشمند و منحصر به فردی چون پیکره سفالین انسان، گاو کوهان‌دار و همچنین جام‌های زرین و سیمین با نقوش قلم زنی شده بسیار زیبا قرار داشت. از دیگر مناطق باستانی این دوره می‌توان به تپه‌های املش، کلاردشت و عمارلو در استان‌های گیلان و مازندران، تپه زیویه در استان کردستان، تپه حسنلو در استان آذربایجان غربی (گفتنی است قدمت اصلی تپه حسنلو به بیش از ۷۰۰۰ سال پیش برمی گردد) و غار کلماکره در استان لرستان اشاره کرد. برخی از پژوهشگران معتقدند احتمالاً ساکنان این مناطق اجداد مادها و هخامنشی‌ها بوده‌اند؛ اما از طرفی در دست نبودن کتیبه معتبری باعث شده‌است باستان شناسان نتوانند به‌طور قطع دربارهٔ این مورد اظهار نظر کنند.

پیش از قدرت گرفتن مادها، تمدن‌های آریایی منفردی در این سرزمین می‌زیستند که عمدتاً با همسایگان خارج از فلات خود خویشاوندی زبانی نژادی و حتی مذهبی نداشته و خود گاهی دارای همبستگی‌هایی بودند. این اقوام شامل لولوبیها، گوتیها، کاسیها و اورارتوها می‌شدند. البته عیلامیان، نیز در جنوب شرقی فلات ایران دارای تمدن قدیمی و شناخته شده‌ای بودند اما از نژاد آریایی نبودند. این اقوام که نیمه جنوبی ایران و غرب و شمال غربی را در اختیار داشتند دارای اساطیری ویژه خود بودند. از اساطیر آن‌ها اطلاع چندانی در دست نیست با این‌حال اساطیر کاسی‌ها تا اندازه‌ای به تمدن‌های ایرانی بعدی یعنی مادها و پارسها، شباهت‌هایی به ویژه در نام‌ها دارد. اساطیر عیلامی که قومی منفرد و البته دارای قرابت‌های زبانی با دراویدی‌های غیرآریایی هند، بودند با برخی اساطیر مندرج در ریگ‌ودا مشترک است. سنت‌ها و عقاید این اقوام بدون شک در عقاید جامعه بعدیشان که تحت سیطره فرهنگی آریایی‌ها بود تأثیر گذاشت. با قدرت‌گیری مادها و سپس پارسها، اساطیر جدیدتری که اساطیر جامع ایران شناخته می‌شوند آغاز شد. محققان بر این باورند که پیش از قدرت‌گیری مادها، شاخه‌ای از آریاییان از ایران به هند مهاجرت کردند. برای همین است که صورت کهن اساطیر هندی شباهت بسیاری با صورت‌های کهن اساطیر ایرانی می‌دارد. اسطوره‌شناسان گاه با کمک اساطیر قوم خویشاوند صورت کهن یا باستانی اسطوره‌ای خاص را بازسازی می‌کنند. اثر هندوی که بیشتر از آثار هندو به کار اسطوره‌شناسی ایرانی می‌آید کتاب ریگ‌ودا به زبان سنسکریت است. با جای‌گیر شدن هندوان در سرزمین نو سیر تکاملی اسطوره‌های تا-حد-زیادی-مشترکِ ایشان تفاوت یافت. اساطیر ایران از اسطوره‌های اقوام بومی فلات ایران و اسطوره‌های میانرودانی تأثیری زیادی پذیرفت. محققان این تأثیرها را در جای‌جای اساطیر ایرانی نشان داده‌اند.

اساطیر هندی و ایرانی در بسیاری موارد نزدیک است. این نزدیکی گاهی در حد تشابه اسامی اشخاص و جای‌هاست.[۱] زبان‌های بسیار نزدیک این دو گروه نیز ریشه‌های مشترک ایشان را تأیید می‌کند. از این‌رو ریشه اساطیر این دو ملت در گذشته‌های دور یکسان بوده‌است اما مهاجرت هندیان از فلات آریان به سرزمین‌هایی با طبیعت و شرایط اقلیمی و نیز اقوام بومی متفاوت تغییرات اساسی در اساطیر و معتقدات آئینی آن‌ها پدیدآورده‌است. در هر دوی این اساطیر نیروهای خیر و شر وجود دارند. نام‌های خدایانشان نزدیک به همدیگر است. آتش در باورهای ایرانی و هندی مقدس است و ستایش می‌شود و نیز مراسم قربانی برای خدایان را در حالتی مشابه با یکدیگر انجام می‌دادند.[۲]

افسانه های کهن ایران باستان

کهن‌ترین نمونه‌هایی که از صورت باستانی اساطیر ایران مانده‌است اشاره‌هایی در اوستاست به‌خصوص در یشتها. چون یشت‌ها بیش از هر چیز مجموعه‌ای سرودهای نیایشی‌است اشارت‌های مفصل به اسطوره‌ها در آن‌ها نیست. هر آنچه هست سربسته و کوتاه‌است. وانگهی تدوین‌کنندگان یشت‌ها از آشنایی شنونده با شخصیت‌هایی که نام برده می‌شدند مطمئن بودند. به هر حال همین اشارات کوتاه، و البته نسبتاً پرشمار، سخت به کار می‌آید. از جمله به کمک آن‌ها صورت کهن نام شخصیت‌ها را اندر توان یافت.

مفصل‌ترین متن‌ها دربارهٔ اساطیر ایران در نوشته‌های زرتشتی به زبان فارسی میانهاست. تدوین نهایی اکثر آن‌ها در اوایل دوران اسلامی‌است؛ ولی بیشترشان مبتنی بر متن‌های اواخر دوران ساسانیاست که بعضاً مطالبی مربوط به وقایع پس از حملهٔ تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کرده‌اند. شماری از نامورترین این کتاب‌ها عبارت‌اند از بندهشن، دینکرد، گزیده‌های زادسپرم و روایت پهلوی.

تا پیش از تحقیقات جدید، تاریخ ایران (به‌طور سنتی) از زمان‌های دور با اسطوره‌ها آغاز شدی و اندک‌اندک به پادشاهان تاریخی رسیدی و با تاریخی واقعی پیوند خوردی. با تحقیقات جدید و غلبهٔ دیدگاه انتقادی، بسیاری از شخصیت‌های اسطوره‌ای-حماسی وجههٔ تاریخی خود را از دست دادند و نزد مردمان شخصیت‌هایی «اسطوره‌ای» یا حد اقل «نیمه-تاریخی» تلقی شدند. مثلاً شاهان پیشدادی که به‌طور سنتی نخستین شاهان ایران و جهان دانسته شدندی امروز اسطوره‌ای یا نیمه-تاریخی در شمار آیند. هنگامی که روایتی «اسطوره‌ای» تلقی می‌شود خودبخود واقعیت تاریخی و عینی از آن سلب می‌شود. آنچه که امروز اسطوره خوانده می‌شود نزد پیشینیان واقعیتی ازلی و ابدی و مسلم بودی. تاریخ‌نگاری مبتنی بر اسطوره — یا دست‌کم نوشتن تاریخ دیرین مبتی بر اسطوره — خاص ایرانیان نبود بلکه آنِ همهٔ نظام‌های فکری کهن بودی: تاریخ عالم را با خلقت آغاز کردندی و تا زمان حال ادامه دادندی.

بنیان اساطیر ایرانی بر نبرد میان خوبی و بدی نهاده‌است. اقوام هندوایرانی به دو رستهٔ کلی خدایان باور داشتندی: اهوره‌ها [در منابع هندی اسطوره‌ها] و دیوان. خصلت این دو رستهٔ خدایان نزد ایرانیان و هندوان باژگونهٔ یک‌دیگر تحول یافت به این معنا که نزد هندیان اهوره‌ها خدایان بد شدند و دیوان خدایان خوب؛ و نزد ایرانیان اهوره‌ها خدایان نیک شدند و دیوان خدایان شرور. برای هردو گونهٔ خدایان قربانی کردند. غرض از قربانی برای خدایان شرور، باج دادن به ایشان بود تا دست از سر مردمان بردارند. قربانی برای خدایان نیک در طلب یاری و برکت از ایشان رخ میداد.

در باورهای اساطیری ایرانیان پیش از زرتشت جهان صورتی گرد و هموار مانند یک بشقاب داشت. آسمان نیز سنگی و سخت مانند الماس تصور می‌شد. زمین در مرکز کاملاً هموار و دست نخورده بود و هیچ حرکتی در میان زمین و ماه و ستارگان وجود نداشت. اما به دنبال تازش نخست اهریمن به زمین ناگهان دگرگون شد. در آن پویایی پدید آمد و کوه‌ها ایجاد شدند و رودخانه‌ها به جریان افتادند ماه و ستارگان به چرخش درآمد. در تصویر کلی دنیا در آن زمان، جهان به هفت اقلیم تقسیم شد که مرکز آن خونیرث نام داشت و شش سرزمین به صورت اقماری در اطراف آن بودند. آسمان نیز دارای سه مرتبه ستاره‌پایه، ماه‌پایه و خورشیدپایه بود. کوه تیره که در البرز قرار داشت مرکز عالم دانسته می‌شد.[۳]

در اساطیر ایرانی بیش از هر چیز نبرد خیر و شر و عناصری که در زیر آن دو رده‌بندی می‌شود، چشمگیر است. به عبارتی تفکر ایرانی در همه چیز در پی این رده‌بندی است و جنبه اخلاقی نیرومندی به آن داده‌است. یکی دیگر از عناصری که در همین رده‌بندی اهمیت زیادی در فرهنگ ایرانی داشته‌است مفهوم شاه و فره‌مندی او از طرف خداست. شاهی که در خدمت رده نیک باشد فره همیشه به او تعلق دارد، و هر کاری که او را از این رده خارج سازد باعث گسستن فره از اوست. بررسی این مسائل و این رده‌بندی فرهنگ و ریشه‌های فرهنگی ایرانی را روشن می‌سازد.
در فرهنگ اساطیر ایران، تقابل خیر و شر وجود دارد و نه تقابل انسان و خدا. پیام اسطوره‌های ایرانی تقابل دو گوهر است؛ دو گوهر خیر و شر. یکی راستی و دیگری ناراستی، یکی خوشبویی و دیگری بویناکی، یکی روشنایی است و دیگری تاریکی» (برگرفته از مصاحبه جلال ستاری با دکتر فکوهی).
کهن‌ترین نمونه‌هایی که از صورت باستانی اساطیر ایران مانده‌است، اشاره‌هایی در اوستا است، بخصوص در یشت‌ها. چون یشت‌ها بیش از هر چیز مجموعه‌ای از سرودهای نیایشی هستند. اشاره‌های مفصل به اسطوره‌ها در آن‌ها وجود ندارد و هر چه هست سر بسته و کوتاه‌است. تا آنجا که مفصل‌ترین متن‌ها پیرامون اساطیر ایران در نوشته‌های زرتشتی به زبان فارسی میانه‌است. تدوین نهایی بیشتر آن‌ها در اوایل دوران اسلامی است و بیشترشان مبتنی بر متن‌های اواخر دوران ساسانی است و بعضی هم مطالبی مربوط به وقایع پس از حمله تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کرده‌اند. برخی از معروفترین این کتاب‌ها عبارتند از: بندهش، دینکرد، گزیده‌های زادسیرم و روایت پهلوی.
پیام اسطوره‌های ایرانی هم با توجه به تقابل دو الگوی خیر و شر، پیروی از الگوی خیر و وفاداری به آن است و اینکه بشر پیمان ببندد که دروغ نگوید. هر چند امروزه اسطوره‌ها معنای واقعی خود را از دست داده‌اند و ما دیگر کمتر شاهد درک معنای واقعی آن‌ها هستیم. در واقع همان خدمتگزاری به مفاهیم خیر از پیام‌های بزرگ اساطیری ایران است.

در اساطیر ایران چیزی که همه جا در همه روایات اساطیری مشاهده می‌شود حضور شر و نیروهای حافظ پلیدی در جهان است. این نیروهای شر که دستیاران اهریمن یا انگره مینو به‌شمار می‌آیند با نام‌های دیو و دروج از ایشان یاد شده‌است. دیوان دروجان جنسیت‌های مذکر و مؤنث دارند و در برابر هر نیکی در جهان یک پلیدی است و حداقل یک دیو هم موکل بر آن پلیدیست. در برابر زندگی مرگ است؛ در برابر خوشی رنج و بیماری در برابر گرما، سرمای سخت سوزان و برابر راستی دروغ و برابر باران خشکسالی و دیو موکل بر آن اپوش است. در اساطیر ایران همیشه دنیا صحنه جدال میان این نیروهای پلیدی و اساطیر نیکوست، آن‌هایی که یاور آفریده‌های گتیایی و نیک هستند.[۴]

اهوره مزدا، اهورمزد، اهورامزدا، اورمزدا، اورمزد هرمزد، هرمز، هورمزد، هورمز، ارمس، هرمس، هرمست. تلفظ‌های گوناگون نام خدای بزرگ زرتشتیان در زبان‌ها و دوره‌های متفاوت است. معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سرور دانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‌ها و حیوان‌ها تمام فعالیت‌های فکری و جسمی است. معنای تحت‌اللفظی نام او ازین قرار است:
بخش اول «اهور» از ریشه «اه» که بن هستی و هستن است و بخش دوم «مزدا» که از «من + ز+ دا» به معنای «فکردهنده» می‌باشد و ترجمهٔ آن در شاهنامه همان «خداوند جان و خرد» می‌باشد.
معنای دیگر نیز حاکی ازین است که اهورا به معنای «سر، سرور، بزرگ و مولا» است و «مزدا» به معنای به یاد سپردن و به خاطر داشتن بنابراین «سرور دانا» ترجمه اهورا مزدا خواهد بود.
دشمن بنیادین اهورا مزدا، انگره مینو یا انگره مینیو است. انگره مینو در حقیقت نام اوستایی همان «اهریمن» یا «اهرمن» در پهلوی (فارسی) میانه‌است. نامش به معنای «مینوی ستیزگر و دشمن» آمده از ویژگی‌های او که نماد شر مطلق و برهم زننده نظم و ذاتاً دشمن خوبی‌هاست یکی داشتن سری بزرگ و زشت است که این ویژگی در شاهنامه هم به تمام دیوان و غولان نسبت داده شده.
اهورا مزدا و اهریمن از ازل تا ابد باهم در جنگ بوده‌اند و زندگی در این جهان بازتابی از مبارزه کیهانی این دو است محل زندگی اهریمن شمال زمین است جایی که تمام دیوان «زیید و اصلاح» از پشت کوه آمدن نیز ریشه‌ای اسطوره‌ای دارد که در آن تلویحاً فرد پشت کوهی یعنی «دیوسیرت» که کم‌کم معنای «نادان» به خود گرفته‌است. اهریمن به ۳ شکل غیر از شمایل خودش ظاهر می‌شود. ۱- چلپاسه (مارمولک) ۲- مار ۳- جوان.
انگره مینو خود آفریننده دیوان دیگر نیز هست. برای نمونه ایشمه و دیو خشم یا اژی دهاک که همان ضحاک شاهنامه باشد. وی اگر چه در شاهنامه پادشاهی ماردوش بیان شده‌است؛ ولی در اوستا دیوی سه سر، شش چشم و سه پوزه با بدنی پر از چَلپاسه و عقرب است.
به هر حال آنچه بر بنیاد نوشتار زردشتی بر می‌آید در روزگار پایانی این گیتی این اهورامزدا است که بر اهریمن پیروز می‌شود و او را برای همیشه از بین می‌برد و پس از آن تنها نیکی و نور و تندرستی در گیتی ماندگار خواهد شد.

معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سرور دانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت؛ آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‌ها و حیوان‌ها تمام فعالیت‌های فکری و جسمی است.

امشاسپندان
در اوستا داستان خدایان و موجودات افسانه‌ای غالباً در «یشت»ها آمده‌است در یشت‌ها اسطوره‌هایی که منشأ ما قبل زرتشتی دارند و نوعی ایدئولوژی کافرانه را منعکس می‌کنند در غالب سرودهای گوناگون آمده. مثلاً یشت ۵ یا همان آبان یشت به ایزدبانو آناهیتا اختصاص دارد و مهر یشت به میترا. از کفرکیشی و تاریخ آن در یشت‌ها که بیرون بیاییم در نیایش‌های زرتشت می‌رسیم که باورهای اولیهٔ زرتشت است و در آن‌ها نیز اشاره‌های جالبی به خلقت اولیه یا عناصر سازندهٔ هستی بر مبنایی کاملاً اسطوره‌ای دیده می‌شود در وندیداد نیز نهایتاً اصل دیدگاه مزدا علیه اهریمن زرتشتی بازشناسانده می‌شود.

امشاسپندان در اوستا فروزه‌های اهوره مزدا و صفات او و نیز گاهی فرشتگان عالی مقام او هستند که در حکم دستیار او عمل می‌کنند. در آفرینش و نیز در پایان جهان به‌طور مستقیم دخالت دارند و هرکدامشان شمار زیادی ایزد همکار دارد. این امشاسپندان در امور این جهانی بر اساس نیایش و نذر و قربانی به یاری مردمان می‌آیند. ایزدان رده‌ای نسبتاً پایین‌تر دارند اما همه آن اختیارات و وظایف امشاسپندان را نیز دارند. واژه ایزد در اصل به معنی موجودات ستودنی است. ایزدان اگرچه در گاهان زرتشت جایی ندارند اما در متون زرتشتی پس از زرتشت دوباره ظاهر شده و شکل قدیس می‌یابند.

آفرینش در محدودهٔ دوازده هزار سال اساطیری انجام می‌گیرد. این دوازده هزار سال به چهار دورهٔ سه هزار ساله تقسیم می‌شود. در دوران نخستین، عالم، مینُوی و در دوران‌های بعد مینُوی و گیتیی است.

سه هزار سال نخست: در واقع با به دنیا آمدن دو فرزند به نام‌های اورمزد و اهریمن از زروان شروع می‌شود. در سه هزار سال نخست جهان مینُوی است و هنوز نه مکان هست و نه زمان. در این دوره از دو هستی سخن به میان می‌آید. یکی جهان متعلق به اورمزد که پر از نور، زندگی، دانایی، زیبایی و خوشبویی می‌باشد و دومی جهان متعلق به اهریمن که تاریک، زشت، بدبو و پر از غم و بیماری می‌باشد. اورمزد ابتدا به آفرینش امشاسپندان دست می‌زند که عبارت هستند از: سپند مینو، خرداد، مرداد، بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسپندارمد. پس از آفرینش امشاسپندان، اورمزد ایزدان را می‌آفریند که قوای منفی مقابل آن‌ها دیوان هستند. اهریمن نیز برای مقابله با اورمزد، برای هر کدام از امشاسپندان سردیوان یا کمالگان را می‌آفریند. در پایان سه هزار سال اول میان اورمزد و اهریمن صلحی بسته می‌شود مبنی بر اینکه آخرین نبرد میان نیروی بدی و نیکی نُه هزار سال بعد از این صورت پذیرد. پس از اینکه پیمان بسته می‌شود، اورمزد چون موبدی دعای راستی یعنی اهونور را بر زبان می‌آورد و بر اثر آن اهریمن بیهوش می‌شود و به دوزخ می‌افتد و در طول سه هزار سال دوم در آنجا بیهوش می‌ماند.

سه هزار سال دوم: پس از بیهوشی اهریمن، اورمزد آفرینش گیتی را آغاز می‌کند. او در یک سال و در شش نوبت آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان را خلق می‌کند. سالگرد این آفرینش‌ها شش جشن است که به جشن‌های گاهنبار یا گهنبار معروفند. (الف:مدیوزرم گاه به معنای میان بهار و به یادبود آفرینش آسمان در اردیبهشت ماه. ب:مدیوشم گاه به معنای میان تابستان و به یادبود آفرینش آب در تیرماه. ج:پدیشه گاه به معنای گردآوری غله و به یاد بود آفرینش زمین در شهریور ماه. د:ایاسریم گاه به معنای بازگشت به خانه و به یاد بود آفرینش گیاه در مهرماه. ه: مدیاریم گاه به معنای میان سالد و به یادبود آفرین چهارپایان در دی ماه. و: همسپهمدیم گاه به معنای همه سپاه و به یاد بود آفرینش انسان در روزهای آخر سال.[۵] در این پیش نمونه‌های اصلی آفرینش، گاو پیش نمونه چهارپایان و کیومرث پیش نمونه انسان هستند. در پایان سه هزار سال دوم، اهریمن با یاری دوستان خود به هوش می‌آید و تصمیم می‌گیرد که این پیش نمونه‌های آفرینش را تخریب کند و به جهان کنونی حمله کند.

سه هزار سال سوم: در این دوره شاهد درگیری اهریمن و دیوهایش با اورمزد و ایزدانش هستیم. در این بین گاو آفریده شده، توسط اهریمن کشته می‌شود و از تن او غلات، گیاهان و جانوران آفریده می‌شود. از نطفهٔ کیومرث که بر زمین ریخته شده بود، پس از چهل سال شاخه‌ای ریواس می‌روید دارای دو ساق است و پانزده برگ. این پانزده برگ مطابق با سال‌هایی است که مشیه و مشیانه نخستین زوج ادمی در ان هنگام دارند. مشی نر و مشیانه ماده است. بدین ترتیب مشی به عنوان پدر انسان‌ها و مشیانه به عنوان حوای انسان‌ها شناخته می‌شود. اهریمن بر اندیشهٔ آنان می‌تازد و آنان اولین دروغ را بر زبان می‌آورند و آفریدگاری را به اهریمن نسبت می‌دهند. مشی و مشیانه توبه می‌کنند و دارای هفت جفت فرزند می‌شوند و پس از صد سال زندگی می‌میرند.

شجره‌نامهٔ اعقاب مشی و مشیانه اصل و مبدأ بسیاری از نژادهای گوناگون را در بر می‌گیرد. نژاد ایرانی از زوجی است که سیامک و نشاک نامیده می‌شود. از این زوج، فرواگ-فرواگین و بعد از آن‌ها زوج هوشنگ-گوزک به وجود می‌آیند.

سه هزار سال چهارم: سه هزار سال سوم در میانه‌های دوران لهراسپ به پایان می‌رسد و سه هزار سال چهارم شروع می‌شود. مهم‌ترین ویژگی این دوره ظهور زردشت است. این دوره دورهٔ وحی دینی می‌باشد. اورمزد اسرار دین را بر زردشت آشکار می‌کند و او پیامبری دین مزدیسنی و رسالت خود را اعلام می‌دارد. آیین مزدیسنایی آیینی است که در راس خدایان آن‌ها اهورامزدا قرار دارد و به عبارت دیگر دین زردشتی است. پس از مرگ زردشت به ترتیب اوشیدر، اوشیدر ماه و سوشیانت رهبری بهدینان را بر عهده می‌گیرند. دورهٔ سوشیانت دورهٔ تکامل موجودات اورمزدی است و همه دیوان از نسل دو پایان و چهارپایان نابود می‌شوند. سوشیانت وظیفه برانگیختن مردگان را دارد. هر کدام از این مردگان در طی زمان و پس از گذراندن داوری از پل چینود می‌گذرند که پلی حد فاصل این جهان و آن جهان است.

پیشدادیان اولین سلسله تاریخ ایران بنابر متون اساطیری هستند که نسبتشان به کیومرث می‌رسد. این سلسله از شاهان که آغاز تمدن بشری را برای ایرانیان آورده‌اند و توانستند آتش و بهره‌گیری از فلزات و سایر جانداران و اسیر نمودن دیوان را در کارنامه خود ثبت کنند. از کیومرث آغاز و به گرشاسپ ختم می‌شود. با اینحال تمامی این‌ها در اوستا شخصیت‌های اساطیری و در متون زرتشتی دوره ساسانی خدایان ایزدر نژادند. اما در شاهنامه صرفاً شاهانی هستند که فره ایزدی دارند. روایت فردوسی در شاهنامه از تبار پیشدادیان با موازین فکری اسلامی منطبق تر شده‌است. به گفته فردوسی بعد از مرگ کیومرث دو موجود از جسدش بوجود آمد که یعنی مرد و زن بوجود آمده‌است و جهان آغاز می‌شود

کیانیان دومین سلسله اساطیری ایران هستند که در شاهنامه فردوسی برابر دوره‌های حماسی قرار می‌گیرد. با کی قباد آغاز می‌شود و به دارای دارایان ختم می‌شود. در این دوره دین زرتشتی عرضه می‌شود و تغییراتی بنیادین را در تاریخ اساطیری ایران می‌بینیم. مهم‌ترین رخدادهای این دوره به جنگ‌های ایران و توران مربوط می‌شود. داستان آرش کمانگیر به روایت‌های این دوره اختصاص دارد. در شاهنامه با حماسه همراه است و در آن رستم که در متون زرتشتی شخصیتی کم فروغ است اوج می‌گیرد. این شاهان را احتمالاً شاهان محلی شرق ایران دانسته‌اند. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه هخامنشیان را برابر کیانیان قرار داده. با آن‌ها یکی فرضشان کرده‌است. با این حال مشخص است آخرین شاه کیانی که در متون اساطیری مغلوب اسکندر می‌شود دارای دارایان همان داریوش سوم هخامنشی است.

این دوره مربوط به زمانی می‌شود که روایت اساطیری ایرانی با داده‌های تاریخی ملموس مانند سنگ نبشته‌ها و متون یونانی منطبق می‌شود. یعنی سقوط ایران بدست اسکندر. با اینحال روایت ایرانی دوران حکومت اسکندر و یونانیان را بسیار کوتاه دانسته، هیچ زمانی برای سلوکیان فرض نکرده و دوره چهارصد و پنجاه ساله فرمانروایی خاندان اشکانی را تنها دویست سال برآورد کرده‌است. داده‌های پایانی دوران اشکانیان در اساطیر ایران به نبرد اردوان پنجم و شاهزاده پارسی یعنی اردشیر بابکان پرداخته که با آنچه در متون لاتین و ارمنی آمده یکیست. بعد از آن دوره ساسانی آغاز می‌شود که برآمده از تبار کیانیان معرفی می‌شوند.

سیمرغ
دیو سپید
خشم
دروج
اسفندار مذ
اردیبهشت و…..

منابع متعددی برای مطالعه و شناخت اساطیر ایران پیش از اسلام وجود دارد. نخستین متون و نوشته‌ها، آثار هندی مکتوب مانند مهابهاراتا و پورانا و پانیشادها و نیز متون ریگ ودا هستند که برخی متون آن‌ها به دوره همزیستی ایرانیان و هندیان و یکسانی آرا و عقایدشان بازمی‌گردد. دیگر متون ایرانی اوستا به ویژه متن‌های کتاب یشت اوستا هستند که به ایزدان ایران حتی پیش از زرتشت نیز پرداخته‌اند. همچنین متون یونانی و آشوری و بعد هم ارمنی گزارش‌های فراوانی از اسطوره‌های ایرانیان در خود دارند. از سایر متن‌های مورد کاربرد در این زمینه می‌توان به نوشته‌های مانویان و نیز کتاب‌های زرتشتی دوره ساسانی و سه قرن نخست اسلامی اشاره کرد که به زبان فارسی میانه هستند. بجز این‌ها متون گجراتی مربوط به پارسیان هند و نوشته‌های فارسی زرتشتیان ایران حاوی اطلاعات گسترده‌ای در این امر هستند. در دوره اسلامی به زبان‌های عربی و فارسی نیز آثار زیادی به این موضوع پرداخته‌اند. مهم‌ترین کتاب‌های منبع برای اساطیر ایران عبارتند از: اوستا، گزیده‌های زادسپرم، دادستان مینوی خرد، بندهش، دینکرد، شکند گمانیک ویزار، الفهرست نوشته ابن ندیم، ملل و نحل اثر شهرستانی و آثار الباقیه از ابوریحان بیرونی.

پس از آمدن اسلام به ایران، بسیاری از اسطوره‌های ایرانی کنار گذاشته شد یا حداقل از رونق و رسمیت افتاد. اسطوره‌های مربوط به خلقت، کردارهای ایزدان و کلاً یزدان‌شناسی نیروهای فراطبیعی، و پیشبینی‌های مربوط به پایان جهان از آن جمله‌است. برخلاف موارد ذکر شده، کردارهای شخصیت‌های اسطوره‌ای در قالب حماسه به فارسی نو انتقال یافت و تا اندازهٔ زیادی حفظ شد. چنان‌که بزرگ‌ترین اثر حماسی تاریخ ایران شاهنامه فردوسی در دوران اسلامی نوشته شده‌است. شاهنامه از نظر ادبی و حماسی بر همهٔ آثار دوران‌های پیش برتری شگرف می‌دارد.

با آمدن اسلام به ایران اساطیر سامی با اساطیر ایرانی اندر آمیخت. حتی پاره‌ای ایرانیان کوشیدند که نوعی رابطهٔ چه بسا هم‌ارزی میان شخصیت‌های اسطوره‌ای این دو چهارچوب کاملاً متفاوت برقرار سازند. پس زمان و مکان و شخصیت‌های اسطوره‌ای دو نظام اسطوره‌ای ایرانی و سامی با هم خلط شد. مثلاً در اساطیر ایرانی پدر و مادر انسان آیودامن (یا مشیا) و مشیانی است. در دوران اسلامی عده‌ای آیودامن را با آدم که نخستینِ مردمان در اساطیر سامی‌است یکی دانستند و ظاهراً نیز همینگونه است.

در کنار اندرآمیختگی اساطیر ایرانی و سامی که با گذشت زمان فزونی می‌یافت، اساطیر ایرانی، نزد اقلیت زرتشتی به حیات و تحول ادامه دادند. از مهم‌ترین این تحولات تغییراتی بود که در پیشبینی‌های مربوط به آخرالزمان صورت پذیرفت. اشارات به مهاجمان تازی و دین جدید فاتحان بیشتر شد. این هم در آثار پهلوی‌ای که پس از اسلام نوشته شده‌است دیده می‌شود و هم در آثار آتی‌ای که زرتشتیان به پارسی تدوین کردند.

بسیاری از انگاره‌ها و نمادهای رایج در هنرهای اسلامی بازمانده از باورهای دینی و اساطیری پیش از اسلام هستند. گویا هنرمند ایرانی در تمام دوران‌هایی که زیر بار سلطه بیگانه بوده، با تکرار این نقش‌مایه‌ها تلاش کرده یاد مجد و شکوه اجدادش را زنده نگاه دارد. دلیل به‌جا ماندن این نشانه‌ها تا امروز را می‌توان پیوستگی سنت‌های هنری و همگونی آرزوهای ما با نیاکانمان دانست[۶]

اساطیر یا افسانه‌های ایران به مجموعهٔ افسانه‌های ایرانیان اشاره می‌دارد. این افسانه‌ها ریشه آریایی داشته و تا میزان بسیار بالایی میان اقوام ایرانی و هندی وجه اشتراک دارد. افسانه‌های ایران از یک اصل و منشأ آریایی مشتق شده و تفاوت‌های محیطی ایران و هند و نیز فرهنگ متفاوت بومیان ایران و آریاییان ایرانی مهاجرت کرده به هند تفاوت‌هایی میان اساطیر هندی و ایرانی موجب شده‌است. آنچه از اساطیر کهن ایرانی امروزه باقی‌مانده بیش‌تر به اوستا بازمی‌گردد. در آغاز هزاره یکم پیش از میلاد زرتشت اصلاحاتی را در عقاید و در پی آن اساطیر ایرانی پدیدآورد. با این وجود در قسمت‌های متاخر اوستا مانند یشت‌ها عقاید و باورهای پیش از زردشت ایرانیان وارد دین شده که به عنوان منشأ و منبع شناخت اساطیر ایرانی بکار می‌رود. این اساطیر مبتنی بر دوبن‌گرایی و مظاهر خوب و بد بوده و تاریخ روایی خاصی دارند که از تاریخ ثبت شده سرزمین ایران متفاوت است. اساطیر ایران بجز اساطیر منعکس شده در اوستای متاخر به صورت محدود در سنگ‌نبشته‌های فارسی باستان و متون غیر ایرانی به ویژه یونانی آمده‌است. همچنین ایرانیان اساطیر متفاوت اما هم‌ریشه دیگری با اساطیر اوستایی داشته‌اند که شامل اساطیر مانوی و زروانی و مهرپرستی می‌شود. تاریخ اساطیری ایران نیز از دوره اشکانیان و سپس ساسانیان ثبت و بعدها به فارسی و عربی ترجمه شد. شاهنامه فردوسی مهم‌ترین منبع شناخت تاریخ اساطیری ایران است.

آریایی‌ها اقوامی بودند که از نخست در در داخل فلات ایران زندگی می‌کردند. بعدها دسته‌ای از آن‌ها به هند و دسته‌ای دیگر به سوی قفقاز و سپس اروپا کوچیدند. گروهی از این اقوام به نام پارت‌ها در مناطق شمال شرقی ایران (خراسان و گرگان امروزی) ساکن شدند و گروه دیگری که ماد و پارس نامیده می‌شدند، به سوی سرزمین‌های جنوب غربی حرکت کردند (در اواسط قرن نهم پیش از میلاد، آشوری‌های عراق برای نخستین بار، از سرزمین پارسوآ به عنوان دشمن همسایه در کتیبه‌های خود یاد کرده‌اند. پژوهشگران نیز بر پایه این اسناد نتیجه گرفته آمد که احتمالاً مادها و پارس‌ها ابتدا در شمال غربی ایران ساکن بوده‌اند و بعدها به دلایلی به سرزمین‌های جنوبی رفته‌اند) و در نهایت مادها در نزدیکی همدان و پارس‌ها در استان فارس امروزی مستقر شدند. پس از قدرت گرفتن مادها و پارسها، قبایل مختلف دیگری از آریایی‌ها هر کدام قلمرو کوچکی را به خود اختصاص دادند. از میان اقوام شناخته شده آن دوران می‌توان به ماننایی‌ها، اورارتوها و لولوبی‌ها اشاره کرد که در اوایل هزاره اول پیش از میلاد، حکومت‌های مستقلی در شمال غربی ایران تشکیل داده بودند. گروه‌های دیگری در مارلیک گیلان، حسنلوی آذربایجان، زیویهٔ کردستان و… وجود داشتند که مدت کوتاهی در شمال و غرب ایران ساکن شدند. ما ابتدا به‌طور خلاصه به این اقوام پرداخته و سپس ادامهٔ بحث را پی می‌گیریم.

در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، ایرانیان باستان با دستیابی به فناوری استخراج و ذوب آهن، گام مهم دیگری در جهت پیشرفت و توسعهٔ خود برداشتند. از این زمان تا اواسط هزاره اول پیش از میلاد، غرب فلات ایران شاهد نقل و انتقالات گسترده و ورود اقوام و فرهنگ‌های جدید از مرکز و شرق فلات ایران بود. کشف آثار بسیار نفیس از جنس طلا و نقره و همچنین سلاح‌ها و ابزار آهنی و مفرغی (مفرغ آلیاژی است محکم تر از مس که از ترکیب دو فلز مس و قلع به دست می‌آید) بیانگر اوج هنرمندی مردم ساکن این ناحیه‌است که ظاهراً از ثروت قابل توجهی برخوردار بوده‌اند. تپه‌های مارلیک گیلان یکی از معروفترین محوطه‌های باستانی این دوره‌است. در بالای این تپه هه که در ۱۴ کیلومتری شهرستان رودبار در استان گیلان قرار دارند، بیش از ۵۰ گور کشف شده‌است که در همه آن‌ها اشیای ارزشمند و منحصر به فردی چون پیکره سفالین انسان، گاو کوهان‌دار و همچنین جام‌های زرین و سیمین با نقوش قلم زنی شده بسیار زیبا قرار داشت. از دیگر مناطق باستانی این دوره می‌توان به تپه‌های املش، کلاردشت و عمارلو در استان‌های گیلان و مازندران، تپه زیویه در استان کردستان، تپه حسنلو در استان آذربایجان غربی (گفتنی است قدمت اصلی تپه حسنلو به بیش از ۷۰۰۰ سال پیش برمی گردد) و غار کلماکره در استان لرستان اشاره کرد. برخی از پژوهشگران معتقدند احتمالاً ساکنان این مناطق اجداد مادها و هخامنشی‌ها بوده‌اند؛ اما از طرفی در دست نبودن کتیبه معتبری باعث شده‌است باستان شناسان نتوانند به‌طور قطع دربارهٔ این مورد اظهار نظر کنند.

پیش از قدرت گرفتن مادها، تمدن‌های آریایی منفردی در این سرزمین می‌زیستند که عمدتاً با همسایگان خارج از فلات خود خویشاوندی زبانی نژادی و حتی مذهبی نداشته و خود گاهی دارای همبستگی‌هایی بودند. این اقوام شامل لولوبیها، گوتیها، کاسیها و اورارتوها می‌شدند. البته عیلامیان، نیز در جنوب شرقی فلات ایران دارای تمدن قدیمی و شناخته شده‌ای بودند اما از نژاد آریایی نبودند. این اقوام که نیمه جنوبی ایران و غرب و شمال غربی را در اختیار داشتند دارای اساطیری ویژه خود بودند. از اساطیر آن‌ها اطلاع چندانی در دست نیست با این‌حال اساطیر کاسی‌ها تا اندازه‌ای به تمدن‌های ایرانی بعدی یعنی مادها و پارسها، شباهت‌هایی به ویژه در نام‌ها دارد. اساطیر عیلامی که قومی منفرد و البته دارای قرابت‌های زبانی با دراویدی‌های غیرآریایی هند، بودند با برخی اساطیر مندرج در ریگ‌ودا مشترک است. سنت‌ها و عقاید این اقوام بدون شک در عقاید جامعه بعدیشان که تحت سیطره فرهنگی آریایی‌ها بود تأثیر گذاشت. با قدرت‌گیری مادها و سپس پارسها، اساطیر جدیدتری که اساطیر جامع ایران شناخته می‌شوند آغاز شد. محققان بر این باورند که پیش از قدرت‌گیری مادها، شاخه‌ای از آریاییان از ایران به هند مهاجرت کردند. برای همین است که صورت کهن اساطیر هندی شباهت بسیاری با صورت‌های کهن اساطیر ایرانی می‌دارد. اسطوره‌شناسان گاه با کمک اساطیر قوم خویشاوند صورت کهن یا باستانی اسطوره‌ای خاص را بازسازی می‌کنند. اثر هندوی که بیشتر از آثار هندو به کار اسطوره‌شناسی ایرانی می‌آید کتاب ریگ‌ودا به زبان سنسکریت است. با جای‌گیر شدن هندوان در سرزمین نو سیر تکاملی اسطوره‌های تا-حد-زیادی-مشترکِ ایشان تفاوت یافت. اساطیر ایران از اسطوره‌های اقوام بومی فلات ایران و اسطوره‌های میانرودانی تأثیری زیادی پذیرفت. محققان این تأثیرها را در جای‌جای اساطیر ایرانی نشان داده‌اند.

اساطیر هندی و ایرانی در بسیاری موارد نزدیک است. این نزدیکی گاهی در حد تشابه اسامی اشخاص و جای‌هاست.[۱] زبان‌های بسیار نزدیک این دو گروه نیز ریشه‌های مشترک ایشان را تأیید می‌کند. از این‌رو ریشه اساطیر این دو ملت در گذشته‌های دور یکسان بوده‌است اما مهاجرت هندیان از فلات آریان به سرزمین‌هایی با طبیعت و شرایط اقلیمی و نیز اقوام بومی متفاوت تغییرات اساسی در اساطیر و معتقدات آئینی آن‌ها پدیدآورده‌است. در هر دوی این اساطیر نیروهای خیر و شر وجود دارند. نام‌های خدایانشان نزدیک به همدیگر است. آتش در باورهای ایرانی و هندی مقدس است و ستایش می‌شود و نیز مراسم قربانی برای خدایان را در حالتی مشابه با یکدیگر انجام می‌دادند.[۲]

افسانه های کهن ایران باستان

کهن‌ترین نمونه‌هایی که از صورت باستانی اساطیر ایران مانده‌است اشاره‌هایی در اوستاست به‌خصوص در یشتها. چون یشت‌ها بیش از هر چیز مجموعه‌ای سرودهای نیایشی‌است اشارت‌های مفصل به اسطوره‌ها در آن‌ها نیست. هر آنچه هست سربسته و کوتاه‌است. وانگهی تدوین‌کنندگان یشت‌ها از آشنایی شنونده با شخصیت‌هایی که نام برده می‌شدند مطمئن بودند. به هر حال همین اشارات کوتاه، و البته نسبتاً پرشمار، سخت به کار می‌آید. از جمله به کمک آن‌ها صورت کهن نام شخصیت‌ها را اندر توان یافت.

مفصل‌ترین متن‌ها دربارهٔ اساطیر ایران در نوشته‌های زرتشتی به زبان فارسی میانهاست. تدوین نهایی اکثر آن‌ها در اوایل دوران اسلامی‌است؛ ولی بیشترشان مبتنی بر متن‌های اواخر دوران ساسانیاست که بعضاً مطالبی مربوط به وقایع پس از حملهٔ تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کرده‌اند. شماری از نامورترین این کتاب‌ها عبارت‌اند از بندهشن، دینکرد، گزیده‌های زادسپرم و روایت پهلوی.

تا پیش از تحقیقات جدید، تاریخ ایران (به‌طور سنتی) از زمان‌های دور با اسطوره‌ها آغاز شدی و اندک‌اندک به پادشاهان تاریخی رسیدی و با تاریخی واقعی پیوند خوردی. با تحقیقات جدید و غلبهٔ دیدگاه انتقادی، بسیاری از شخصیت‌های اسطوره‌ای-حماسی وجههٔ تاریخی خود را از دست دادند و نزد مردمان شخصیت‌هایی «اسطوره‌ای» یا حد اقل «نیمه-تاریخی» تلقی شدند. مثلاً شاهان پیشدادی که به‌طور سنتی نخستین شاهان ایران و جهان دانسته شدندی امروز اسطوره‌ای یا نیمه-تاریخی در شمار آیند. هنگامی که روایتی «اسطوره‌ای» تلقی می‌شود خودبخود واقعیت تاریخی و عینی از آن سلب می‌شود. آنچه که امروز اسطوره خوانده می‌شود نزد پیشینیان واقعیتی ازلی و ابدی و مسلم بودی. تاریخ‌نگاری مبتنی بر اسطوره — یا دست‌کم نوشتن تاریخ دیرین مبتی بر اسطوره — خاص ایرانیان نبود بلکه آنِ همهٔ نظام‌های فکری کهن بودی: تاریخ عالم را با خلقت آغاز کردندی و تا زمان حال ادامه دادندی.

بنیان اساطیر ایرانی بر نبرد میان خوبی و بدی نهاده‌است. اقوام هندوایرانی به دو رستهٔ کلی خدایان باور داشتندی: اهوره‌ها [در منابع هندی اسطوره‌ها] و دیوان. خصلت این دو رستهٔ خدایان نزد ایرانیان و هندوان باژگونهٔ یک‌دیگر تحول یافت به این معنا که نزد هندیان اهوره‌ها خدایان بد شدند و دیوان خدایان خوب؛ و نزد ایرانیان اهوره‌ها خدایان نیک شدند و دیوان خدایان شرور. برای هردو گونهٔ خدایان قربانی کردند. غرض از قربانی برای خدایان شرور، باج دادن به ایشان بود تا دست از سر مردمان بردارند. قربانی برای خدایان نیک در طلب یاری و برکت از ایشان رخ میداد.

در باورهای اساطیری ایرانیان پیش از زرتشت جهان صورتی گرد و هموار مانند یک بشقاب داشت. آسمان نیز سنگی و سخت مانند الماس تصور می‌شد. زمین در مرکز کاملاً هموار و دست نخورده بود و هیچ حرکتی در میان زمین و ماه و ستارگان وجود نداشت. اما به دنبال تازش نخست اهریمن به زمین ناگهان دگرگون شد. در آن پویایی پدید آمد و کوه‌ها ایجاد شدند و رودخانه‌ها به جریان افتادند ماه و ستارگان به چرخش درآمد. در تصویر کلی دنیا در آن زمان، جهان به هفت اقلیم تقسیم شد که مرکز آن خونیرث نام داشت و شش سرزمین به صورت اقماری در اطراف آن بودند. آسمان نیز دارای سه مرتبه ستاره‌پایه، ماه‌پایه و خورشیدپایه بود. کوه تیره که در البرز قرار داشت مرکز عالم دانسته می‌شد.[۳]

در اساطیر ایرانی بیش از هر چیز نبرد خیر و شر و عناصری که در زیر آن دو رده‌بندی می‌شود، چشمگیر است. به عبارتی تفکر ایرانی در همه چیز در پی این رده‌بندی است و جنبه اخلاقی نیرومندی به آن داده‌است. یکی دیگر از عناصری که در همین رده‌بندی اهمیت زیادی در فرهنگ ایرانی داشته‌است مفهوم شاه و فره‌مندی او از طرف خداست. شاهی که در خدمت رده نیک باشد فره همیشه به او تعلق دارد، و هر کاری که او را از این رده خارج سازد باعث گسستن فره از اوست. بررسی این مسائل و این رده‌بندی فرهنگ و ریشه‌های فرهنگی ایرانی را روشن می‌سازد.
در فرهنگ اساطیر ایران، تقابل خیر و شر وجود دارد و نه تقابل انسان و خدا. پیام اسطوره‌های ایرانی تقابل دو گوهر است؛ دو گوهر خیر و شر. یکی راستی و دیگری ناراستی، یکی خوشبویی و دیگری بویناکی، یکی روشنایی است و دیگری تاریکی» (برگرفته از مصاحبه جلال ستاری با دکتر فکوهی).
کهن‌ترین نمونه‌هایی که از صورت باستانی اساطیر ایران مانده‌است، اشاره‌هایی در اوستا است، بخصوص در یشت‌ها. چون یشت‌ها بیش از هر چیز مجموعه‌ای از سرودهای نیایشی هستند. اشاره‌های مفصل به اسطوره‌ها در آن‌ها وجود ندارد و هر چه هست سر بسته و کوتاه‌است. تا آنجا که مفصل‌ترین متن‌ها پیرامون اساطیر ایران در نوشته‌های زرتشتی به زبان فارسی میانه‌است. تدوین نهایی بیشتر آن‌ها در اوایل دوران اسلامی است و بیشترشان مبتنی بر متن‌های اواخر دوران ساسانی است و بعضی هم مطالبی مربوط به وقایع پس از حمله تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کرده‌اند. برخی از معروفترین این کتاب‌ها عبارتند از: بندهش، دینکرد، گزیده‌های زادسیرم و روایت پهلوی.
پیام اسطوره‌های ایرانی هم با توجه به تقابل دو الگوی خیر و شر، پیروی از الگوی خیر و وفاداری به آن است و اینکه بشر پیمان ببندد که دروغ نگوید. هر چند امروزه اسطوره‌ها معنای واقعی خود را از دست داده‌اند و ما دیگر کمتر شاهد درک معنای واقعی آن‌ها هستیم. در واقع همان خدمتگزاری به مفاهیم خیر از پیام‌های بزرگ اساطیری ایران است.

در اساطیر ایران چیزی که همه جا در همه روایات اساطیری مشاهده می‌شود حضور شر و نیروهای حافظ پلیدی در جهان است. این نیروهای شر که دستیاران اهریمن یا انگره مینو به‌شمار می‌آیند با نام‌های دیو و دروج از ایشان یاد شده‌است. دیوان دروجان جنسیت‌های مذکر و مؤنث دارند و در برابر هر نیکی در جهان یک پلیدی است و حداقل یک دیو هم موکل بر آن پلیدیست. در برابر زندگی مرگ است؛ در برابر خوشی رنج و بیماری در برابر گرما، سرمای سخت سوزان و برابر راستی دروغ و برابر باران خشکسالی و دیو موکل بر آن اپوش است. در اساطیر ایران همیشه دنیا صحنه جدال میان این نیروهای پلیدی و اساطیر نیکوست، آن‌هایی که یاور آفریده‌های گتیایی و نیک هستند.[۴]

اهوره مزدا، اهورمزد، اهورامزدا، اورمزدا، اورمزد هرمزد، هرمز، هورمزد، هورمز، ارمس، هرمس، هرمست. تلفظ‌های گوناگون نام خدای بزرگ زرتشتیان در زبان‌ها و دوره‌های متفاوت است. معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سرور دانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‌ها و حیوان‌ها تمام فعالیت‌های فکری و جسمی است. معنای تحت‌اللفظی نام او ازین قرار است:
بخش اول «اهور» از ریشه «اه» که بن هستی و هستن است و بخش دوم «مزدا» که از «من + ز+ دا» به معنای «فکردهنده» می‌باشد و ترجمهٔ آن در شاهنامه همان «خداوند جان و خرد» می‌باشد.
معنای دیگر نیز حاکی ازین است که اهورا به معنای «سر، سرور، بزرگ و مولا» است و «مزدا» به معنای به یاد سپردن و به خاطر داشتن بنابراین «سرور دانا» ترجمه اهورا مزدا خواهد بود.
دشمن بنیادین اهورا مزدا، انگره مینو یا انگره مینیو است. انگره مینو در حقیقت نام اوستایی همان «اهریمن» یا «اهرمن» در پهلوی (فارسی) میانه‌است. نامش به معنای «مینوی ستیزگر و دشمن» آمده از ویژگی‌های او که نماد شر مطلق و برهم زننده نظم و ذاتاً دشمن خوبی‌هاست یکی داشتن سری بزرگ و زشت است که این ویژگی در شاهنامه هم به تمام دیوان و غولان نسبت داده شده.
اهورا مزدا و اهریمن از ازل تا ابد باهم در جنگ بوده‌اند و زندگی در این جهان بازتابی از مبارزه کیهانی این دو است محل زندگی اهریمن شمال زمین است جایی که تمام دیوان «زیید و اصلاح» از پشت کوه آمدن نیز ریشه‌ای اسطوره‌ای دارد که در آن تلویحاً فرد پشت کوهی یعنی «دیوسیرت» که کم‌کم معنای «نادان» به خود گرفته‌است. اهریمن به ۳ شکل غیر از شمایل خودش ظاهر می‌شود. ۱- چلپاسه (مارمولک) ۲- مار ۳- جوان.
انگره مینو خود آفریننده دیوان دیگر نیز هست. برای نمونه ایشمه و دیو خشم یا اژی دهاک که همان ضحاک شاهنامه باشد. وی اگر چه در شاهنامه پادشاهی ماردوش بیان شده‌است؛ ولی در اوستا دیوی سه سر، شش چشم و سه پوزه با بدنی پر از چَلپاسه و عقرب است.
به هر حال آنچه بر بنیاد نوشتار زردشتی بر می‌آید در روزگار پایانی این گیتی این اهورامزدا است که بر اهریمن پیروز می‌شود و او را برای همیشه از بین می‌برد و پس از آن تنها نیکی و نور و تندرستی در گیتی ماندگار خواهد شد.

معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سرور دانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت؛ آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‌ها و حیوان‌ها تمام فعالیت‌های فکری و جسمی است.

امشاسپندان
در اوستا داستان خدایان و موجودات افسانه‌ای غالباً در «یشت»ها آمده‌است در یشت‌ها اسطوره‌هایی که منشأ ما قبل زرتشتی دارند و نوعی ایدئولوژی کافرانه را منعکس می‌کنند در غالب سرودهای گوناگون آمده. مثلاً یشت ۵ یا همان آبان یشت به ایزدبانو آناهیتا اختصاص دارد و مهر یشت به میترا. از کفرکیشی و تاریخ آن در یشت‌ها که بیرون بیاییم در نیایش‌های زرتشت می‌رسیم که باورهای اولیهٔ زرتشت است و در آن‌ها نیز اشاره‌های جالبی به خلقت اولیه یا عناصر سازندهٔ هستی بر مبنایی کاملاً اسطوره‌ای دیده می‌شود در وندیداد نیز نهایتاً اصل دیدگاه مزدا علیه اهریمن زرتشتی بازشناسانده می‌شود.

امشاسپندان در اوستا فروزه‌های اهوره مزدا و صفات او و نیز گاهی فرشتگان عالی مقام او هستند که در حکم دستیار او عمل می‌کنند. در آفرینش و نیز در پایان جهان به‌طور مستقیم دخالت دارند و هرکدامشان شمار زیادی ایزد همکار دارد. این امشاسپندان در امور این جهانی بر اساس نیایش و نذر و قربانی به یاری مردمان می‌آیند. ایزدان رده‌ای نسبتاً پایین‌تر دارند اما همه آن اختیارات و وظایف امشاسپندان را نیز دارند. واژه ایزد در اصل به معنی موجودات ستودنی است. ایزدان اگرچه در گاهان زرتشت جایی ندارند اما در متون زرتشتی پس از زرتشت دوباره ظاهر شده و شکل قدیس می‌یابند.

آفرینش در محدودهٔ دوازده هزار سال اساطیری انجام می‌گیرد. این دوازده هزار سال به چهار دورهٔ سه هزار ساله تقسیم می‌شود. در دوران نخستین، عالم، مینُوی و در دوران‌های بعد مینُوی و گیتیی است.

سه هزار سال نخست: در واقع با به دنیا آمدن دو فرزند به نام‌های اورمزد و اهریمن از زروان شروع می‌شود. در سه هزار سال نخست جهان مینُوی است و هنوز نه مکان هست و نه زمان. در این دوره از دو هستی سخن به میان می‌آید. یکی جهان متعلق به اورمزد که پر از نور، زندگی، دانایی، زیبایی و خوشبویی می‌باشد و دومی جهان متعلق به اهریمن که تاریک، زشت، بدبو و پر از غم و بیماری می‌باشد. اورمزد ابتدا به آفرینش امشاسپندان دست می‌زند که عبارت هستند از: سپند مینو، خرداد، مرداد، بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسپندارمد. پس از آفرینش امشاسپندان، اورمزد ایزدان را می‌آفریند که قوای منفی مقابل آن‌ها دیوان هستند. اهریمن نیز برای مقابله با اورمزد، برای هر کدام از امشاسپندان سردیوان یا کمالگان را می‌آفریند. در پایان سه هزار سال اول میان اورمزد و اهریمن صلحی بسته می‌شود مبنی بر اینکه آخرین نبرد میان نیروی بدی و نیکی نُه هزار سال بعد از این صورت پذیرد. پس از اینکه پیمان بسته می‌شود، اورمزد چون موبدی دعای راستی یعنی اهونور را بر زبان می‌آورد و بر اثر آن اهریمن بیهوش می‌شود و به دوزخ می‌افتد و در طول سه هزار سال دوم در آنجا بیهوش می‌ماند.

سه هزار سال دوم: پس از بیهوشی اهریمن، اورمزد آفرینش گیتی را آغاز می‌کند. او در یک سال و در شش نوبت آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان را خلق می‌کند. سالگرد این آفرینش‌ها شش جشن است که به جشن‌های گاهنبار یا گهنبار معروفند. (الف:مدیوزرم گاه به معنای میان بهار و به یادبود آفرینش آسمان در اردیبهشت ماه. ب:مدیوشم گاه به معنای میان تابستان و به یادبود آفرینش آب در تیرماه. ج:پدیشه گاه به معنای گردآوری غله و به یاد بود آفرینش زمین در شهریور ماه. د:ایاسریم گاه به معنای بازگشت به خانه و به یاد بود آفرینش گیاه در مهرماه. ه: مدیاریم گاه به معنای میان سالد و به یادبود آفرین چهارپایان در دی ماه. و: همسپهمدیم گاه به معنای همه سپاه و به یاد بود آفرینش انسان در روزهای آخر سال.[۵] در این پیش نمونه‌های اصلی آفرینش، گاو پیش نمونه چهارپایان و کیومرث پیش نمونه انسان هستند. در پایان سه هزار سال دوم، اهریمن با یاری دوستان خود به هوش می‌آید و تصمیم می‌گیرد که این پیش نمونه‌های آفرینش را تخریب کند و به جهان کنونی حمله کند.

سه هزار سال سوم: در این دوره شاهد درگیری اهریمن و دیوهایش با اورمزد و ایزدانش هستیم. در این بین گاو آفریده شده، توسط اهریمن کشته می‌شود و از تن او غلات، گیاهان و جانوران آفریده می‌شود. از نطفهٔ کیومرث که بر زمین ریخته شده بود، پس از چهل سال شاخه‌ای ریواس می‌روید دارای دو ساق است و پانزده برگ. این پانزده برگ مطابق با سال‌هایی است که مشیه و مشیانه نخستین زوج ادمی در ان هنگام دارند. مشی نر و مشیانه ماده است. بدین ترتیب مشی به عنوان پدر انسان‌ها و مشیانه به عنوان حوای انسان‌ها شناخته می‌شود. اهریمن بر اندیشهٔ آنان می‌تازد و آنان اولین دروغ را بر زبان می‌آورند و آفریدگاری را به اهریمن نسبت می‌دهند. مشی و مشیانه توبه می‌کنند و دارای هفت جفت فرزند می‌شوند و پس از صد سال زندگی می‌میرند.

شجره‌نامهٔ اعقاب مشی و مشیانه اصل و مبدأ بسیاری از نژادهای گوناگون را در بر می‌گیرد. نژاد ایرانی از زوجی است که سیامک و نشاک نامیده می‌شود. از این زوج، فرواگ-فرواگین و بعد از آن‌ها زوج هوشنگ-گوزک به وجود می‌آیند.

سه هزار سال چهارم: سه هزار سال سوم در میانه‌های دوران لهراسپ به پایان می‌رسد و سه هزار سال چهارم شروع می‌شود. مهم‌ترین ویژگی این دوره ظهور زردشت است. این دوره دورهٔ وحی دینی می‌باشد. اورمزد اسرار دین را بر زردشت آشکار می‌کند و او پیامبری دین مزدیسنی و رسالت خود را اعلام می‌دارد. آیین مزدیسنایی آیینی است که در راس خدایان آن‌ها اهورامزدا قرار دارد و به عبارت دیگر دین زردشتی است. پس از مرگ زردشت به ترتیب اوشیدر، اوشیدر ماه و سوشیانت رهبری بهدینان را بر عهده می‌گیرند. دورهٔ سوشیانت دورهٔ تکامل موجودات اورمزدی است و همه دیوان از نسل دو پایان و چهارپایان نابود می‌شوند. سوشیانت وظیفه برانگیختن مردگان را دارد. هر کدام از این مردگان در طی زمان و پس از گذراندن داوری از پل چینود می‌گذرند که پلی حد فاصل این جهان و آن جهان است.

پیشدادیان اولین سلسله تاریخ ایران بنابر متون اساطیری هستند که نسبتشان به کیومرث می‌رسد. این سلسله از شاهان که آغاز تمدن بشری را برای ایرانیان آورده‌اند و توانستند آتش و بهره‌گیری از فلزات و سایر جانداران و اسیر نمودن دیوان را در کارنامه خود ثبت کنند. از کیومرث آغاز و به گرشاسپ ختم می‌شود. با اینحال تمامی این‌ها در اوستا شخصیت‌های اساطیری و در متون زرتشتی دوره ساسانی خدایان ایزدر نژادند. اما در شاهنامه صرفاً شاهانی هستند که فره ایزدی دارند. روایت فردوسی در شاهنامه از تبار پیشدادیان با موازین فکری اسلامی منطبق تر شده‌است. به گفته فردوسی بعد از مرگ کیومرث دو موجود از جسدش بوجود آمد که یعنی مرد و زن بوجود آمده‌است و جهان آغاز می‌شود

کیانیان دومین سلسله اساطیری ایران هستند که در شاهنامه فردوسی برابر دوره‌های حماسی قرار می‌گیرد. با کی قباد آغاز می‌شود و به دارای دارایان ختم می‌شود. در این دوره دین زرتشتی عرضه می‌شود و تغییراتی بنیادین را در تاریخ اساطیری ایران می‌بینیم. مهم‌ترین رخدادهای این دوره به جنگ‌های ایران و توران مربوط می‌شود. داستان آرش کمانگیر به روایت‌های این دوره اختصاص دارد. در شاهنامه با حماسه همراه است و در آن رستم که در متون زرتشتی شخصیتی کم فروغ است اوج می‌گیرد. این شاهان را احتمالاً شاهان محلی شرق ایران دانسته‌اند. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه هخامنشیان را برابر کیانیان قرار داده. با آن‌ها یکی فرضشان کرده‌است. با این حال مشخص است آخرین شاه کیانی که در متون اساطیری مغلوب اسکندر می‌شود دارای دارایان همان داریوش سوم هخامنشی است.

این دوره مربوط به زمانی می‌شود که روایت اساطیری ایرانی با داده‌های تاریخی ملموس مانند سنگ نبشته‌ها و متون یونانی منطبق می‌شود. یعنی سقوط ایران بدست اسکندر. با اینحال روایت ایرانی دوران حکومت اسکندر و یونانیان را بسیار کوتاه دانسته، هیچ زمانی برای سلوکیان فرض نکرده و دوره چهارصد و پنجاه ساله فرمانروایی خاندان اشکانی را تنها دویست سال برآورد کرده‌است. داده‌های پایانی دوران اشکانیان در اساطیر ایران به نبرد اردوان پنجم و شاهزاده پارسی یعنی اردشیر بابکان پرداخته که با آنچه در متون لاتین و ارمنی آمده یکیست. بعد از آن دوره ساسانی آغاز می‌شود که برآمده از تبار کیانیان معرفی می‌شوند.

سیمرغ
دیو سپید
خشم
دروج
اسفندار مذ
اردیبهشت و…..

منابع متعددی برای مطالعه و شناخت اساطیر ایران پیش از اسلام وجود دارد. نخستین متون و نوشته‌ها، آثار هندی مکتوب مانند مهابهاراتا و پورانا و پانیشادها و نیز متون ریگ ودا هستند که برخی متون آن‌ها به دوره همزیستی ایرانیان و هندیان و یکسانی آرا و عقایدشان بازمی‌گردد. دیگر متون ایرانی اوستا به ویژه متن‌های کتاب یشت اوستا هستند که به ایزدان ایران حتی پیش از زرتشت نیز پرداخته‌اند. همچنین متون یونانی و آشوری و بعد هم ارمنی گزارش‌های فراوانی از اسطوره‌های ایرانیان در خود دارند. از سایر متن‌های مورد کاربرد در این زمینه می‌توان به نوشته‌های مانویان و نیز کتاب‌های زرتشتی دوره ساسانی و سه قرن نخست اسلامی اشاره کرد که به زبان فارسی میانه هستند. بجز این‌ها متون گجراتی مربوط به پارسیان هند و نوشته‌های فارسی زرتشتیان ایران حاوی اطلاعات گسترده‌ای در این امر هستند. در دوره اسلامی به زبان‌های عربی و فارسی نیز آثار زیادی به این موضوع پرداخته‌اند. مهم‌ترین کتاب‌های منبع برای اساطیر ایران عبارتند از: اوستا، گزیده‌های زادسپرم، دادستان مینوی خرد، بندهش، دینکرد، شکند گمانیک ویزار، الفهرست نوشته ابن ندیم، ملل و نحل اثر شهرستانی و آثار الباقیه از ابوریحان بیرونی.

پس از آمدن اسلام به ایران، بسیاری از اسطوره‌های ایرانی کنار گذاشته شد یا حداقل از رونق و رسمیت افتاد. اسطوره‌های مربوط به خلقت، کردارهای ایزدان و کلاً یزدان‌شناسی نیروهای فراطبیعی، و پیشبینی‌های مربوط به پایان جهان از آن جمله‌است. برخلاف موارد ذکر شده، کردارهای شخصیت‌های اسطوره‌ای در قالب حماسه به فارسی نو انتقال یافت و تا اندازهٔ زیادی حفظ شد. چنان‌که بزرگ‌ترین اثر حماسی تاریخ ایران شاهنامه فردوسی در دوران اسلامی نوشته شده‌است. شاهنامه از نظر ادبی و حماسی بر همهٔ آثار دوران‌های پیش برتری شگرف می‌دارد.

با آمدن اسلام به ایران اساطیر سامی با اساطیر ایرانی اندر آمیخت. حتی پاره‌ای ایرانیان کوشیدند که نوعی رابطهٔ چه بسا هم‌ارزی میان شخصیت‌های اسطوره‌ای این دو چهارچوب کاملاً متفاوت برقرار سازند. پس زمان و مکان و شخصیت‌های اسطوره‌ای دو نظام اسطوره‌ای ایرانی و سامی با هم خلط شد. مثلاً در اساطیر ایرانی پدر و مادر انسان آیودامن (یا مشیا) و مشیانی است. در دوران اسلامی عده‌ای آیودامن را با آدم که نخستینِ مردمان در اساطیر سامی‌است یکی دانستند و ظاهراً نیز همینگونه است.

در کنار اندرآمیختگی اساطیر ایرانی و سامی که با گذشت زمان فزونی می‌یافت، اساطیر ایرانی، نزد اقلیت زرتشتی به حیات و تحول ادامه دادند. از مهم‌ترین این تحولات تغییراتی بود که در پیشبینی‌های مربوط به آخرالزمان صورت پذیرفت. اشارات به مهاجمان تازی و دین جدید فاتحان بیشتر شد. این هم در آثار پهلوی‌ای که پس از اسلام نوشته شده‌است دیده می‌شود و هم در آثار آتی‌ای که زرتشتیان به پارسی تدوین کردند.

بسیاری از انگاره‌ها و نمادهای رایج در هنرهای اسلامی بازمانده از باورهای دینی و اساطیری پیش از اسلام هستند. گویا هنرمند ایرانی در تمام دوران‌هایی که زیر بار سلطه بیگانه بوده، با تکرار این نقش‌مایه‌ها تلاش کرده یاد مجد و شکوه اجدادش را زنده نگاه دارد. دلیل به‌جا ماندن این نشانه‌ها تا امروز را می‌توان پیوستگی سنت‌های هنری و همگونی آرزوهای ما با نیاکانمان دانست[۶]

تاریخ‌ما – تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران و جهانِ باستان


بزرگترین اثر موزاییکی باستانی تاریخ


ایران در دوران فرا پارینه سنگی


باربد ، موسیقیدان عصر ساسانی


گردهمایی زرتشتیان

افسانه های کهن ایران باستان


آیا عیسی مسیح متاهل بود؟


روحانیت زرتشت


پک سون هنگ


پارک جی ون


پابلو نرودا چگونه مرد؟

روایت ها و داستانهای بسیار زیبا از تاریخ ایران باستان

تازه‌ها


پک سون هنگ

۵ حقیقت درباره حتشپسوت، فرعون زن مصر باستان!

آثار تاریخی گلپایگان

مکان دیدنی مشهد کجا خوبه؟!

راز سالن های تئاتر یونان باستان!

روستای ایستا

روستای وردیج

مکان های دیدنی محلات

فیل، یک ابزار جنگ در تایلند باستان!

داستان ادیرنه، پایتخت سابق امپراطوری عثمانی!

یونانیان هنوز خدایان باستان را می پرستند!

۵ دانشگاه قدیمی در دنیا!

دیدنی ترین نقاط جهان

مکان های دیدنی اردبیل در تابستان

مرتفع ترین شهر های جهان کدامند؟!

۵ اختراع شگفت انگیز دوره رنسانس در ایتالیا!

آنچه درباره فروم رم باستان نمیدانید!

حقیقت پنهان وُمیتوریوم های روم باستان!

تاثیر یونان باستان بر زبان انگلیسی!

تازه ها


پارک جی ون


داستان برج سفید در تسالونیکی یونان!


فیل، نماد ملی تایلند!


آثار تاریخی نوشهر


آثار تاریخی ساری


آثار تاریخی مازندران


سینان، مهمترین معمار امپراطوری عثمانی!


تاریخچه مد در امپراطوری عثمانی!

افسانه های کهن ایران باستان


۳ زن تاثیرگذار در تاریخ هند!


چرا رم به شهر ابدی معروف شد؟

امروز شنبه , ۲۶ مرداد , ۱۳۹۸ شما در تک بوک هستید.

بازدید

دانلود کتاب داستان های ایران باستان

دانلود کتاب داستان های ایران باستان

افسانه های کهن ایران باستان

داستان هایی که در این کتاب گرد آمده داستان های کهنسال ایران باستان است که از روزگار قدیم به یادگار مانده . اصل این داستان ها به زبان هایی است که امروز دیگر رایج نیستند و مدت ها است مردم ایران آن ها را ترک گفته اند . پس از هجوم تازیان ، که کیش اسلام در ایران جایگزین آیین زردشتی گردید ، بسیاری از آثار ایران باستان به تدریج از خاطرها فراموش شد و کم کم از دسترس ایرانیان بیرون رفت . فردوسی و برخی گویندگان دیگر ، پاره ای از این داستان ها را از آسیب زمان نگاه داشتند و یاد دلاوران و شاهان ایران کهن را در آثار گرانمایه خویش پایدار ساختند . به خصوص شاهنامه که شور ایران دوستی و شوق دلیری در شعر بلندش نهفته است ، سالیان دراز ما را در حفظ داستان های کهن و یاد پدران و نیاکان خویش یاری کرده است . اما داستان های ایران باستان محدود به داستان های شاهنامه ، یا آنچه در کتاب های تاریخ فارسی و عربی آورده اند ،نیست . در آثار کهن ایران ،افسانه ها و داستان های دلکش بسیار هست که تاکنون ، ما به سبب غفلت از فرهنگ ایران باستان از آن ها بی خبر مانده ایم . در سال های اخیر آثار قدیم ایران بیش از پیش روشن گردیده و در مطالعه و پژوهش این آثار گام های بلند برداشته شده . دریغ است که جوانان و دانش جویان از داستان های دیرینی که در مرز و بوم ما زاده و بالیده است غافل بمانند .
منابع داستان ها : آنچه در این کتاب گرد آمده عموما از زبان های باستانی ایران مانند اوستایی و فارسی باستان و پهلوی و سغدی و پارتی گرفته شده و در آثار مختلف پراکنده است . قسمتی از این داستان ها از اوستا ، که کتاب مقدس زردشتیان و کهن ترین کتاب ایران است ، ترجمه شده . «داستان‎های ایران باستان»، کتابی است پُر. پُر از ایران. پُر از داستان. پُر از داستان‎های خیلی دور ایرانی که در میان اهل ادب، بسیار شهرت دارند و عناصر طبیعی، استوره‎‏ای و تاریخی ایران را در بر می‎گیرد. داستان‎هایی از دل غنی‎ترین منابع ایرانی، درباره‎ی ایران و ایرانیان. کتابی با نگارش و ویرایشی خوب … برای دانلود کتاب داستان های ایران باستان به ادامه مطلب بروید .

 

برچسب ها

مطالب مشابه با این مطلب

قصه نویسی اوج شکوفائی ادبیات هر کشور است و به خاطر جاذبه اش ، مشتاقان فراوان دارد . گاه یک داستان خوب ، چنان تاثیری بر خواننده می گذارد که او را با خود به تمامی کوچه باغ هایش می کشاند .

دانلود کتاب رمانتی سیسم ایرانی ۳٫۰۰/۵ (۶۰٫۰۰%) ۱ امتیاز مکتب رمانتیسم یکی از مکاتب مهم هنری قرن بیستم است که در شاخه های متعدد هنری بازتاب داشته است.

کتاب داستان ” افسانه یعقوب کرمانی و یاووز ” در ۶ فصل تنظیم شده که آن را تقدیم علاقمندان می کنیم . در برشی از این داستان می خوانیم : یعقوب به این جا که رسید ساکت شد . هوا سردتر شده بود . […]

دانلود کتاب واژه نامه کوچک پارسی میانه ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۱ امتیاز “زبان پارسی میانه” برای نزدیک به ۱۰۰۰ سال (در زمان اشکانیان و ساسانیان) تا پیش از تازش عرب‌ها، در ایران روایی داشته است.

آنچه در کتاب اشتباهاتی که کتاب الکترونیکی ات را به مرز نابودی می کشاند ؛ به قرار زیر است : مقدمه چه چیزی کتاب های الکترونیک را به یک افتضاح شرم آور تبدیل می کند ؟

دانلود کتاب داستان شلم شوروا ۳٫۰۰/۵ (۶۰٫۰۰%) ۱ امتیاز کتاب داستان ” شلم شوروا ” با ” عنوان گربه ی من مو میریزه ” تقدیم علاقه مندان می نمائیم . در گزیده ای از این داستان می خوانیم : تقوای ظاهری آقا فریفته شون […]

كتاب رمان

كتاب اندروید

كتاب پزشكي

دانلود كتاب تاريخي

کتاب اجتماعي سياسي

دانلود كتاب كودكان

كتاب علوم غريبه

كتاب علمي دانشگاهي

دانلود كتاب موفقيت

كتاب تجارت الكترونيك

دانلود كتاب كامپيوتر

آموزش زبان خارجي

كتاب متفرقه

دانلود كتاب مذهبي

دانلود كتاب شعر

دانلود كتاب ادبيات

دانلود كتاب ورزشي

دانلود كتاب هنر

كتاب جغرافيا و نقشه

كتاب بانوان و زيبايي

كتاب نقد و بررسي

فيلمنامه و نمايشنامه

افسانه های کهن ایران باستان

كتاب مديريت

كتاب زبان اصلي

دانلود كتاب صوتي

كتاب گوشي موبايل

كتاب فلسفه و منطق

كتاب رشته برق

فال حافظ

انجمن

بانک مقاله

شطرنج آنلاین

استخاره با قرآن

تست هوش آنلاین

گروه یاهو تک بوک

تست شخصیت شناسی

دانلود آهنگ

اوج یادگیری

پی ام سی موزیک

دانلود آهنگهای جدید

داروخانه اینترنتی

محسن ابراهیم زاده

دانلود آهنگ جدید

دانلود آهنگ جدید

دانلود آهنگ های پرطرفدار جدید

دانلود آهنگ ریمیکس

اقامت ترکیه

درس پژوهی

اقدام پژوهی

دانلود آهنگ جدید

تور لحظه آخری

دانلود کتاب اندروید بزک ۳٫۰۰/۵ (۶۰٫۰۰%) ۱ امتیاز رویدادها و حوادثی که در گذر زمان رخ می دهد و پس از چندی به مسئله ای به نام ” تاریخ ” تبدیل می شود ، اگر همراه با روشنگری و بازکاوی هوشمندانه نباشد ، گردی […]

شناخت دوست و دشمن یک وظیفۀ عقلی و فطری است. همۀ انسان ها با هر مذهب و مکتب،گروهی را دوست تلقی کرده،گروی دیگر را دشمن می دانند و خود را برای حملیت دوستان و مبارزه با دشمنان آماده سازند.

دانلود کتاب اندروید احکام صندوق های قرض الحسنه ۱٫۰۰/۵ (۲۰٫۰۰%) ۱ امتیاز «قرض الحسنه» از سنّت های اسلامی و دیرینه ای است که قرآن مجید و روایات معصومین(علیهم السّلام) بر آن تأکید دارد.

۱۰ راه فوری جهت حل مشکلات کامپیوتر/ ۱) شبکه Wi-Fi شما به شدت کند است اگر دلیل این کندی قطع شبکه نباشد، احتمالا تداخلی ایجاد شده است. ابتدا جای روتر (router یا همان مودم) را تغییر دهید تا آنرا از معرض موارد مشکل زایی […]

برای درمان آلرژی فصلی باید عوامل محرک سیستم ایمنی بدن خود را بشناسید. ممکن است تصور کنید که از گرده گل دچار حساسیت می‌شوید اما احتمال دارد بعضی عوامل دیگر، علت بروز حساسیت باشند.

لنزهای تماسی به طرق مختلفی تقسیم‌بندی می‌‌شوند: ۱- براساس نوع ماده‌‌ای که لنز از آن ساخته شده است به دو نوع تقسیم می‌شوند: لنزهای تماسی نرم لنزهای تماسی سخت نافذ اکسیژن

تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید
نقشه سایت

Thanks for telling us about the problem.


Be the first to ask a question about داستانهای ایران باستان

Welcome back. Just a moment while we sign you in to your Goodreads account.

 

 

چند روز مانده به برگزاری مجلس تابستانه مهستان بود یکی از رایزنان اردوان یکم پادشاه  ایران به او گفت آنگونه که پیداست  اگر  مجلس در زمان خود برگزار گردد  این احتمال زیاد است که ریش سفیدان به خاطر کندی مبارزه در خاور ایران و اینکه شما نیز همانند فرهاد دوم نتوانستید نگرانی را دور نماید و سکاییان توانستند در درنگیانه ( نام پیشین سیستان ) استقرار یابند ، پادشاه ایران را برکنار نموده و  کس دیگری را جای گزین شما کنند  . پادشاه به کوهستان دور می نگریست . رایزن ادامه داد  در صورت دستور فرمانروا ، تاریخ برگزاری مهستان زمانی دیگر باشد ! اردوان فرمانروای ایران گفت : نیرویی که در رای مهستان است در وجود من نیست ، و ادامه داد : نمایندگان مهستان ، مردم ایران هستند و آنها نیروی پادشاهی اند ،  پس من چگونه و با کدام نیرو راه خودم را از آنها جدا کنم ؟!باید برای آنها ریشه دردها را بشکافم و آنها را از دردسرهای کشور  آگاه سازم .منش اردوان پادشاه شجاع ایران مصداق بارز این سخن ارد بزرگ اندیشمند نامدار کشورمان است که : آزادگان میهن پرست در مرداب خودستایی فرو نمی روند .مجلس مهستان برپا شد و نمایندگان پس از شنیدن سخنان فرمانروا رای به ادامه کار او دادند و همه دلگرمش نمودند اما بدبختانه دو ماه بعد از آن در شهریور سال ۱۲4 پیش از میلاد پادشاه آزاده ایران زمین اردوان اشکانی در میدان نبرد با دشمنان میهن در حالی که در صف نخست سپاه ایران دلیرانه می جنگید کشته شد .

افسانه های کهن ایران باستان

اردوان اداره کشور را در اوج درگیری ها بر دوش گرفت اما با این حال هیچ گاه به بهانه شرایط نامناسب کشور ، آزادی های مردم را کم نکرد و بدین خاطر در روز سوگ او از سراسر ایران آزادگان با چشمان پر اشک پیکرش را همراهی نمودند . زمان شوم از تارک مرزهای میهن خیلی زود دور شد و جوانان ایرانی دوباره مجد و شکوه کشورمان را باز گردانیدند  …

 

 

 خورشید سربازان اشک نهم

 

 

 مهرداد دوم اشکانی با سپاهش از کنار باغ سبزی می گذشت سایه درختان باغ مکان خوبی بود برای استراحت .فرمانروا دستور داد در کنار دیوار بزرگ باغ لشکریان کمی استراحت کنند . باغبان نزدیک پادشاه ایران زمین آمده و از او و سربازان دعوت کرد که به باغ وارد شوند . مهرداد گفت ما باید خیلی زود اینجا را ترک کنیم و همین جا مناسب است . باغبان گفت دیشب خواب می دیدم خورشید ایران در پشت دیوار باغم است و امروز پادشاه کشورم را اینجا می بینم . مهرداد گفت اشتباه نکن آن خورشید من نیستم آن خورشید سربازان ایران هستند که در کنار دیوار باغت نشسته اند . از این همه فروتنی و بزرگی پادشاه ایران زمین اشک در چشمان باغبان گرد آمد .مهرداد دوم ( اشک نهم ) بسیار فروتن بود و همواره در کنار سربازان خویش و بدور از تجملات بود . اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : فرمانروای شایسته ارزش سربازان را کمتر از خود نمی داند .

اشک نهم به ما آموخت ارتش ایران یگانه و یکتاست .

 

 

شاپور ساسانی و اجداد شیخ نشین های خلیج فارس  

پاسی از شب گذشته بود به شاپور دوم ساسانی ، پادشاه ایران زمین گفتند سه مرد کهن سال از جزیره لاوان به دادخواهی آمده اند .پس از اجازه فرمانروا ، آنها گفتند : اکنون سالهاست تازیان هر از گاهی به جزیره ما یورش آورده و مروارید های صیادان را به یغما می برند ، و اما اینبار علاوه بر مروارید یکی از دختران جزیره را نیز دزده اند که این موجب شده مادر آن دختر بر بستر مرگ باشد و پدرش هم از پی دزدان به دریا رفته و هفته هاست از او هم خبری نیست .می گویند شاپور برافروخت و رو به سرداران کشور نموده و گفت تا جزایر ایران امن نشده کسی حق استراحت ندارد . همان شب شاپور و لشکریان بر اسب رزم نشسته و به سوی جنوب ایران تاختند . آنها جنوب خلیج فارس را که پس از دودمان اشکانیان رها شده بود را بار دیگر به ایران افزودند و دزدان تبهکار را به زنجیر عدالت کشیده و به ایران آوردند .به گفته ارد بزرگ اندیشمند ایرانی : فرمانروایی که نتواند جلوی بیداد بزهکاران و چپاولگران را بگیرد شایستگی گرداندن کشور را ندارد .گفته می شود پس از پاکسازی جنوب ، پادشاه ایران به جزیره لاوان رفت و از آن زن رنجور که همسر و دختر خویش را از دست داده بود دلجوی نموده و پوزش خواست .

  

  

 

داستان های تاریخی – ارزش نان 

 

نیمروز بود کشاورز و خانواده اش برای نهار خود را آماده می کردند یکی از فرزندان گفت در کنار رودخانه هزاران سرباز اردو زده اند چادری سفید رنگ هم در آنجا بود که فکر می کنم پادشاه ایران در میان آنان باشد سه پسر از میان هفت فرزند او بلند شدند به پدر رو کردند و گفتند زمان مناسبی است که ما را به خدمت ارتش ایران زمین درآوری ، پدر از این کار آنان ناراضی بود اما به خاطر خواست پیگیر آنها پذیرفت و به همراهشان به سوی اردو رفت . 

 

دو جنگاور در کنار درختی ایستاده بودند که با دیدن پدر و سه پسرش پیش آمدند : جنگاوری رشید که سیمایی مردانه داشت پرسید چرا به سپاه ایران نزدیک می شود . پدر گفت فرزندانم می خواهند همچون شما سرباز ایران شوند . 

جنگاور گفت تا کنون چه می کردند . پدر گفت همراه من کشاورزی می کنند .  

جنگاور نگاهی به سیمای سه برادر افکند و گفت و اگر آنان همراه ما به جنگ بیایند زمین های کشاورزیت را می توانی اداره کنی ؟

پیرمرد گفت آنگاه قسمتی از زمین ها همچون گذشته برهوت خواهد شد .

 جنگاور گفت : دشمن کشور ما تنها سپاه آشور نیست دشمن بزرگتری که مردم ما را به رنج و نابودی می افکند گرسنگی است کارزار شما بسیار دشوارتر از جنگ در میدانهای نبرد است . 

افسانه های کهن ایران باستان

آنگاه روی برگرداند و گفت مردم ما تنها پیروزی نمی خواهند آنها باید شکم کودکانشان را سیر کنند .  و از آنها دور شد .  

جنگاور دیگری که ایستاده بود به آنها گفت سخن پادشاه ایران فرورتیش ( فرزند بنیانگذار ایران دیاکو ) ! را بگوش بگیرید و کشاورزی کنید . و سپس او هم از پدر و سه برادر دور شد .  

 

نوروز در ده هزار سال بعد 

 

پادشاه ایران جمشید ، شب بیست و نهم فروردین ، در خواب دید ایران را آذین بسته اند اما هیچ کس را نمی شناخت . آدمها تن پوش دیگری داشتند .

همه می دویدند ، یکی گفت اینجا چرا ایستاده ایی ؟ ! جشن نوروز بزودی فرا می رسد باید آن را با خویشاوندانت پاس بداری !

جمشید با تعجب گفت فردا جشن نوروز را آغاز می کنم ! چرا امروز می دوید ؟ 

آن مرد گفت جمشید ده هزار سال پیش این جشن را بر پا نمود ! زودتر به خانه ات رو که خویشاوندانت چشم بدر دارند ! 

جمشید از خواب پرید و فهمید جشن نوروز جاودانه است .

او نوروز را به روشنی و بزرگی برگزار نمود و در آنجا رو به ایرانیان کرد و گفت اگر شدنی بود هر روز را نوروز می نامیدم … 

نوروز ماند چون همراه بود با سرشت آدمیان و طبیعت همانگونه که ارد بزرگ می گوید : نوروز ایرانیان ، فرخنده جشن زمین و آدمیان است و چه روزی زیباتر از این ؟ …

 

 

 

 

 باران مهر  

 

روزی که سپاه ایران خود را آماده می ساخت شر یونانی ها را پس از سالها بردگی از روی ایران کم کند باران بسیاری بارید یکی از جادوگران در بین مردم شایعه کرده بود این باران اشک آسمان بخاطر مرگ جوانان ما است و بزودی خبرهای بسیار بدی می رسد . این خبر را به اشک یکم نخستین پادشاه از دودمان اشکانیان دادند او هم خندید و گفت این شاد باش آسمانها به ماست باران مایه رحمت و رویش است نه پیام شوم . سپاه کوچک و پارتیزانی او خیلی زود بخش بزرگی از شمال خراسان را از شر یونان آزاد ساخت و دل ایرانیان میهن را در همه جا گرم نمود اشک های بعدی ایران را به شکل کامل آزاد ساختند . اندیشمند برجسته کشورمان ارد بزرگ می گوید : باران ، مهر آسمان است نه بغض آن ، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند . نکته ایی را باید در این جا بنویسم و آن واژه پارتیزان است در کشورمان بسیاری فکر می کنند این واژه مربوط به مبارزین کمونیست اروپای شرقی در 50 سال پیش است حال آنکه این واژه در واقع مربوط به سپاهیان اشک یکم بود چون آنها از خاندان پارت بودند و ارتش منظمی هم نداشتند و به شکلی چریکی به سپاه حمله می کردند به آنها پارتیزان می گفتند پارتیزان ها بسیار تیراندازان باهوشی بودند و با تعداد اندک توانستند به مرور دشمن را از ایران پاکسازی نمایند .

مهرداد دوم و رومیان

 

روز آغاز جشن مهرگان بود و نمایندگان کشورهای گوناگون همراه با هدایایی نفیس به کاخ فرمانروای ایران در شهر صد دروازه ( دامغان امروزی ) وارد می شدند عجیب ترین هدیه مربوط می شد به کورنلیوس سولا فرمانده ارشد روم که سه دختر بسیار زیبا به پادشاه ایران هدیه نمود . آن سه دختر آنقدر زیبا بودند که همگان از دیدن آنها شگفت زده شدند . نماینده روم گفت فرمانروای ما به پاس آرامش مرز هایمان این سه بانوی زیبا که همه از نجیب زادگان کشورمان هستند را تقدیم پادشاه ایران زمین می کند . پس از پایان مراسم رایزن ارشد مهرداد دوم ( اشک نهم ) که پیری سالخورده بود نزد فرمانروای ایران آمد و گفت کشور روم  بزودی به ایران یورش خواهد آورد اشک نهم با تعجب گفت او امروز سه پریزاد به ما هدیه کرد ! چگونه فردا به ایران خواهد تاخت ؟آن پیر سالخورده گفت وقتی دشمن از آرامش مرزها سخن می گوید و هدیه به این خاطر می فرستد بدین معناست که به این آرامش وفادار نیست و آن را خواهد شکست این سه خوبرو را هم از برای گرفتار نمودن دل فرمانروا فرستاده است .  

اشک نهم با شنیدن این سخن سران ارتش ایران را فرا خواند و از آنها خواست لشکریان را آماده رزم نموده و به سوی باختر ایران و مرز های روم حرکت کنند . روزی که لشکر ایران از میان رودان گذشت لشکر آماده به رزم کورنلیوس سولا در پیش روی آنها ایستاده بودند .رومیان پس از دیدن دهها هزار جنگاور آماده به رزم ایران در بهت فرو رفتند ، کورنلیوس سولا نامه ایی برای اشک نهم فرستاد و در آن نامه پایبندیش را به پیمانهای گذشته یادآوری نموده و با لشکرش از برابر سپاه ایران دور شد .اندیشمند برجسته کشورمان ارد بزرگ می گوید : پیران اندیشمند به ریشه ها می پردازند نه به شاخه ها . و اشک نهم پشتیبان اندیشه های رایزنان دانای خویش بود . اندیشمندانی که پیشاپیش آینده را پیش بینی می نمودند .و بدین گونه بود که ایران در دوران مهرداد دوم به پنهاورترین دوران دودمان اشکانیان رسید . 

   نوشته شده توسط: علی الفهلم    

آریوبرزن، سردار پارسی

.

افسانه های کهن ایران باستان

آریوبرزن از سرداران ارتش هخامنشی بود که در کوه های
کهکیلویه در مقابل سپاه اسکندر ایستادگی کرد. در این نبرد خواهرش یوتاب نیز در
رکاب او می جنگید. این چنین شد که این دو تن، آریوبرزن و یوتاب، نماد مقاومت در
مقابل تهاجم بیگانه شدند و در دل مردم این مرز و بوم جای گرفتند.

حال زمزمه های ناخوشایندی به گوش می رسد. فرمانده ی سپاه از
دادستان یاسوج درخواست نموده که دستور تخریب تندیس آریوبرزن را صادر نماید.

چندی پیش نیز به دستور دادستان شهر ساری اسب های پنجاه و
چند ساله ی میدان امام ِ این شهر را برچیدند. خبرهایی نیز از تخریب تدریجی آثار
هخامنشی به گوش می رسد.

این حرکات خود گویای همه چیز هستند و نیازی به
توضیح و تفسیر نمی طلبند. پس سخن را کوتاه می کنم و فقط می گویم که بر خلاف خیالتان، این حرکات تاریخ ما را از بین نمی برند.


   نوشته شده توسط: علی الفهلم    نوع مطلب :دانلود کتاب ،

کتاب از زبان داریوش!

 

 

کتاب از زبان داریوش نوشته ی پروفسور هاید ماری کخ، از جمله کتاب هایی است که درباره ی حکومت هخامنشیان به چاپ رسیده است. این کتاب بیشتر به زمان پادشاهی داریوش می پردازد. ولی در کل، متن کتاب درمورد نوع حکومت هخامنشیان و نحوه ی زندگی مردم در آن دوران می باشد. پروفسور کخ در این کتاب به جنبه های مختلف حکومت هخامنشی از جمله نوع زندگی مردم، انواع ساختمان ها و ساخت و ساز ها، ارتش، زنان، نوع لباس و … می پردازد. این کتاب شامل تصاویر بسیاری نیز می باشد که این به خواننده در فهم متن کتاب یاری می رساند.

نکته ی قوت این کتاب در این است که کاملا بر اساس لوح های ایلامی بدست آمده از تخت جمشید و کتیبه های به جا مانده از هخامنشیان به نگارش در آمده است و از مضامین اساطیری و همچنین نظرات غرض ورزانه ی مورخین یوانی خالی است. بنابراین با کتابی بر اساس واقعیات مواجه هستیم که در آن خبری از توهمات تاریخی و یا نظریات اثبات نشده، نیست.

خواندن این کتاب به تمام دوستداران تارخ کهن توصیه می شود. درضمن این کتاب را می توانید از لینک زیر دانلود نمائید:

دانلود کتاب از زبان داریوش


   نوشته شده توسط: علی الفهلم    نوع مطلب :غیره ،

نماد ِ گل ِ نیلوفر (Lotos)

 

گل ِ نیلوفر (نیلوفر ابی) از جمله نماد های مهم در باستان بوده است و از شرق تا غرب به این نماد به دیده ی احترام می نگریسته اند.

در هند اعتقاد بر این بوده که بودا در دل ِ نیلوفری زاده شده است

در مصر نیز این گل  مقدس به شمار می آمده است.

افسانه های کهن ایران باستان

در قالی های بدست آمده از کاخ پادشاهان آشوری در نینوا (مربوط به هفتصد سال پیش از میلاد) نیز گل های شکفته ی نیلوفر را مشاهده می کنیم!

در ایران نیز این گل از نماد استفاده شده است و طرز استفاده از این نماد در ایران جای بحث و تفکر دارد.

در تخت جمشید در پای ستون ها ، دورتادور کتیبه ها ، در بعضی در سر ستون ها گل های شکفته ی نیلوفر را مشاهده می کنیم به عبارت دیگر در تخت جمشید به وفور به گل نیلوفر بر می خوریم و در کتیبه های تخت جمشید در دست پادشاهان (داریوش و خشیارشا) گل نیلوفری به همراه دو غنچه را می بینیم!

در کاخ آپادانا نیز به نگاره های این گل برمی خوریم.

.

پی نوشت:

هم اکنون نیز دور تا دور سکه های پنجاه تومانی (طرح سیمرغ) را گل های نیلوفر احاطه کرده اند.

آرم بیمه ی پاسارگاد و بانک سامان هم یک گل نیلوفر ِ شکفته است (همانند چیزی که دور تا دور کتیبه های تخت جمشید وجود دارد)

آرم بانک پارسیان یک گل نیلوفر است (به سبک آنچه در دست داریوش و خشایارشا می باشد)

   

   

 


   نوشته شده توسط: علی الفهلم    نوع مطلب :غیره ،

چرا کسی پاسخ نمی گوید؟ (در راستای کم توجهی ِ معنی دار ِ مسئولین به آثار باستانی)

.

مدت زمانی است که نظاره گر ِ رفتارهای عجیب و چه بسا مشکوکی را در قبال ِ آثار ِ تاریخی و حتی مسائل مربوط به پیشینه و فرهنگ باستانمان هستیم! مدتی اعتراضاتی به این اقدامات صورت گرفت که متاسفانه بعد از انتخابات و اتفاقات ِ بعد از آن جهت ِ افکار ِ مردم از اینگونه مسائل دور گشت و به سمت ِ حوادث انتخابات منعطف گردید و در قیل و قال ِ بی نظمی ها صدای این اعتراضات به گوش کسی نرسید. پس رواست که باری دیگر به این موضوع بپردازیم و بپرسیم که چرا کسی پاسخ نمی گوید؟

از جمله ی کم لطفی هایی که نسبت به آثار ِ ملی و تاریخی صورت گرفت، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

ساخت سد ِ سیوند که در میان اعتراضات بسیار انجام پذیرفت، بسیاری اعتقاد داشتند احداث و آبگیری ِ این سد می تواند آسیب های جدی و قابل توجهی را به مناطق نزدیک پاسارگاد و شاید خود ِ بنای اصلی ِ آن وارد کند.

اقدام به بازسازی غیر اصولی مقبره ی کوروش! که عکس های منتشر شده از آن به تخریب بیشتر ماند تا تکمیل!

احداث خط ِ راه آهن در مجاورت نقش ِ رستم! کارشناسان به انفجار دیامیت در نزدیکی این مکان ایراد گرفتند اما نکته ی اصلی لرزش هایی است که با هربار عبور قطار به جان ِ بنا می افتد و از عمر و استحکام ِ آن می کاهد!

از این گونه امثال و نمونه ها بسیار زیادند که نه کسی به مراقبت از آثار گمارده می شود و نه کسی پاسخ گو می باشد. در این میان اکثر ِ سایت های وابسته به گروه های حامی میراث باستانی که بدون هیچ جهتگیری سیاسی خاصی خواستار حفظ ِ آثار و ابنیه ی تاریخی بوده اند، به دست ِ فیلتر سپرده شدند!

این اواخر هم که زمزمه ی دستکاری و ایجاد تغییرات معنی داری در کتب درسی تاریخ بر سر زبان ها و نقل محافل ِ فرهنگی تاریخی است!

باید به مسئولین و دولتمردان گوشزد کرد که تاریخ، چه خوب و چه بد، چه سرشار از شرارت و ذلت و چه مملو از غیرت و عزت، تاریخ است! منظور اینکه مربوط به گذشته است و انجام شده! دیگر قابل تغییر نیست! به عبارتی قرار نیست که تاریخ به دلخواه ِ من و یا شما باشد! تاریخ سفارشی نیست، تاریخ حقیقت است! اگر همت دارید آینده را بسازید که تحریف تاریخ آینده ساز نیست!


   نوشته شده توسط: علی الفهلم    نوع مطلب :دانلود کتاب ،غیره ،

عین القضات همدانی..چند تا از شخصیت ها همیشه تو کلکسیون ِ مغز من وول وول می خورن و خیلی بهشون علاقه دارم! مثلا محمد علی جمال زاده ، اخوان ثالث  ، خیام ، زکریای رازی (که شاید اونجور که باید شناخته نشد) ، میرفندرسکی و خیلی های دیگهیکی از شخصیت هایی که شدیدا بهش علاقمندم فیلسوف و شاعریه به اسم ِ عین القضاة همدانی عین القضاة تقریبا هم عصر با خیام بود و تفکراتش هم همچین بی شباهت با تفکرات خیام نبود! (البته تفاوت تفکراتشون از زمین تا آسمون بود!!!!) در کل شور و حرارت عین القضاه کجا و تن پروری و خوشگذرانی خیام کجا!!! عصیان و سرکشی به وضوح از سخنان و اشعار عین القضاه شعله می کشه :گیرم كه خلق را، اضلال ابلیس كند. ابلیس را بدین صفت كه آفرید؟ دریغا گناه، خود همه از اوست كسی را چه گناه باشد؟خدایا این بلا و فتنه از توست *** ولیکن کس نمیارد جخیدنعین القضاه با افکار و اشعارش خلقی رو به آتش می کشید!آتش بزنم بسوزم این مذهب و کیش *** عشقت بنهم بجای مذهب در پیشعین القضاه رو میشه از زمره ی مردان آزاد و بی پروای زمان خودش نام برد همون طور که خودش میگه:آزادی را به انسان بسته اند ، چنان که حرارت را به آتشو هم اوست که می گوید:در بتکده گر نشان معشوقه ی ماست *** از کعبه به بتخانه شدن نیز رواستنظر عین القضاه در مورد ابلیس هم خیلی جالب و خوندنیه:این جوانمرد، ابلیس، می‌گوید: اگر دیگران از سیلی می‌گریزند ما آن را بر گردن خود گیریمآخرش هم سرش رو سر همین حرف ها به باد داد! عین القضاه بدستور خلیفه دستگیر و دستور کشته شدنش صادر می شهعین القضاه در سنین جوانی (در حالی که 33 سال بیشتر نداشت) در مدرسه ای که خودش در آنجا تدریس می کرد به دار آویخته شد! سپس پوست از تنش کندند و جسدش رو در حصیری پیچیدند و به آتش کشیدند جالب اینجاست که خودش نیز آرزومند چنین مرگی بود چنان که گفته بود:ما مرگ و شهادت از خدا خواسته ایم *** وان هم به سه چیز کمبها خواسته ایم گر دوست چنین کند که ما خواسته ایم *** ما آتش و نفت و بوریا خواسته ایمعین القضاه تعبیر بسیار قشنگی از شعر داره که خوندنش خالی از لطف نیست:جوانمردا این شعرها را چون آینه دانآخر دانی که آینه راصورتی نیست در خوداما هر که نگه کندصورت خود تواند در آن دیدنهمچنین می دان که شعر را در خود هیچ معنایی نیستاما هرکسی از او آن تواند دیدن که نقد روزگار و کمال کار اوست

از جمله آثار عین القضات میشه از تمعهیدات اسم برد که از بین نرفته و در دسترس می باشد!

برای دانلود کتاب تمعهیدات روی لینک زیر کلیک کنید:

دانلود کتاب تمعیدات نوشته ی عین القضات همدانی


   نوشته شده توسط: علی الفهلم    نوع مطلب :مقالات تاریخی ،

تکرار تاریخ (به قلم دوست خوبم بهروز)

در زبان مازندرانی داستانی هست راجع به كنس دار!!! كه به دلیل چوب سخت و محكم ان درخت تنه اش به سختی قابل بریده شدن می باشد. و اینكه مردی شروع می كند به بریدن تنه این درخت و همگان با تعجب به كار او می نگرند كه چگونه دسته تبر در برابر ضربه های این مرد دوام می اورد و وقتی به دسته تبر دفت می كنند مشخص می شود كه جنس این دسته از تنه همان درخت است. اری بهترین گزینه چوبی از جنس همان درخت بود. وقتی دقت می كنم در میابم كه سرنوشت روزگار ما نیز به این داستان بی شباهت نیست

اما هر چه با خود عهد می بندم تا تحمل كنم و دم بر نیاورم انگار فایده ای ندارد. اخر دلم می سوزد این روزها. از این تكرار تاریخ. و چه سخت تكرار شونده است این تاریخ

وقتی به این چند روز اخیر و این جنایات و این دادگاهها و نامه ها و بیانیه ها و دل نگرانی ها و اضطراب ها می نگرم ، وقتی می نگرم به سینه شكافته ندا و جمجمه شكسته محسن و اشكهای مادر سهراب و اشكان ۱۲ ساله در بهشت زهرا به همان اندازه كه بغض گلویم را میفشارد ،دلم میسوزد . دلم میسوزد این روزها به حال ان جوانان و نوجوانان دیروز كه یقینآ ان روزها امیدهای امروز سرزمینمان بودند. دادگاههای امروز را كه با ان روزها مقایسه میكنم می بینمنم چقدر بزرگ بود ان جوان نحیفی كه حتی توبه ظاهری را هم نپذیرفت و چوبه دار را شرمسار اشكهای مادری ساخت كه نه مامنی بود برای مویه هایش و نه ازادمردی تا برسد به فریادش. دلم میسوزد برای ان جوان برومندی كه از بین گلوله و قران هر دو را انتخاب كرد و استناد كرد به قران و با این استناد و به حكم همان قران گلوله بارانش كردند. اری پدر حق با تو بود تویی كه با خیلی از ان ها روزگاری را سپری كرده بودی و ان روزها را در زندان به چشم دیده بودی و شنیدن كی بود مانند دیدن

دلم میسوزد برای جوانان امروز این سرزمین كه برای فرداهای بهتر دل بسته بودند به این چریك های كت و شلواری و چگواراهای فكولی ( یا فوكلی یا فكلی یا فوكولی ) . دلم میسوزد برای جوانان امروزمان كه نمادشان چه كسی شده است؟ مهندس موسوی. نخست وزیر ان روزها و ان اعدام ها كه در روزگار عهده داری مسئولیت دم بر نیاورد و امروز كه از اریكه قدرت دور مانده دم از حقوق زندانیان و توجه به رای مردم میزند. دلم میسوزد برای جوانان امروز سرزمینمان كه برای استیفای حق خود باید به دامان این شیخ كروبی پناه برند. او كه امروز نامه می نویسد به هاشمی و ان روزها نامه می نوشت علیه منتظری. اخر جناب شیخ مگر خواسته ان روزهای منتظری چه بود كه انگونه علیه اش بسیج شدید. مگر نه اینكه ان دختركان و دوشیزگان هم فرزندان ایران عزیز بودند.مگر نه اینكه او هم همان میخواست  كه امروز شما میخواهید و تنها تفاوتش این است كه او ان روز سهمش را نادیده گرفت و امروز شما از سر سهم خواهی است كه اینگونه خود را در كنار مردم قرار داده اید. مگر نه این است كه او مینوشت وزارت اطلاعات ، ساواك را هم رو سفید كرده است و تو امروز مینویسی كه این رفتار با زندانیان حكومت های دیكتاتوری تاریخ را. و چقدر شباهت و چه سخت تكرار شونده است تاریخ

و اما تو اقای حجاریان تئوریسین اصلاحات و بال چپ خاتمی می بینی كه چقدر زیبا گفته اند كه هر انقلاب فرزندان خود را می بلعد. تو كه از پایه گذاران سازمان اطلاعات ایران بودی شاید هیچوقت به مخیله ات هم خطور نمی كرد كه روزی زندانی و اسیر این درخت پرشاخ و برگی شوی كه روزی خودت بذرش را كاشته بودی

و چه سخت تكرار شونده است تاریخ

این مطلب رو دوست خوبم بهروز نونشته ، برای مراجعه به وبلاگ بهروز خان می تونید از لینک زیر استفاده کنید

 http://behrouz99.blogfa.com

 

 

پی نوشت : جانا سخن از زبان ما می گویی


   نوشته شده توسط: علی الفهلم    نوع مطلب :دانلود کتاب ،

 

 

پارسیان در کتاب مقدس نوشته ی آلن هانتزینگر

Persina in the Holy Bible By Allyn Huntzinger

 

 

یکی از کتاب هایی که من در بعضی از نوشته هایم از آن کمک گرفتم کتاب “پارسیان در کتاب مقدس”  بوده لذا تصمیم گرفتم که لینک دانلود این کتاب را در اختیار دوستان نیز قرار دهم تا شما هم فرصت بهره بریدن از این کتاب را بیابید

این کتاب به بیان آیات و عباراتی از عهدین (عهد عتیق و عهد جدید یا به طوری که عموما گویند تورات و انجیل) می پردازد که در آن ها نامی از ایران برده شده یا یادی از شهریاران ایرانی شده است

در مجموع این کتاب  ، نوشته ای جالب و آموزنده است و می تواند چیز هایی به اطلاعات خواننده اش بیافزاید

آلن هانتزینگر که بود؟

آلن هانتزینگر کشیشی است مسیحی که زمانی به ایران آمده بود مسئول تاسیس کلیسا بود

با توجه به وظایف و مسئولیت های این کشیش و مقدمه ای که بر کتاب نوشته ، این طور به نظر می رسد که نویسنده با بیان جایگاه رفیع ایران در کتب مقدس قصد داشت که افکار ایرانیان را به سوی مسیحیت رهنمون شود ، ولی غافل از اینکه این کتاب سراسر تاکید موکدی است بر این که فرهنگ یهودیت تحت سایه ی حکومت ایرانی رشد و نمو نموده است

.

برای دانلود کتاب اینجا کلیک کنید

……………………………………….

پی نوشت :

این بلاگ نیز پیش تر وجود مشکوک ایرانیان در کتاب مقدس را در متنی کوتاه با عنوان “آیا نگارش مجدد تورات به دستور پادشاهان ایران انجام شد؟” بررسی کرد آن متن را نیز می توانید از لینک زیر مشاهده کنید:

http://lashkhor-sing.mihanblog.com/post/40

 

 


   نوشته شده توسط: علی الفهلم    نوع مطلب :داستان و شعر ،

بابی کُشی

من با پسر دوم ملک المتکلمین هر یک هفته ، دو هفته یکبار به چاپار خانه رفته برای پدرانمان کاغذ می فرستادیمروزی پاکت به دست به طرف چاپارخانه می رفتیم که ناگهان از وسط میدان شاه غوغای غریبی پیدا شد ، بدانسو دویدیم و هر طور بود خود را به میان جمعیت انداختیم . محشر کبرائی بود هر دقیقه ازدحام مردم زیاد تر می شد . میدان شاه به آن بزرگی داشت می ترکید و به صورت دریای متلاطمی در آمده بود که فوج فوج و دسته دسته مخلوق از زن و مرد در حکم امواج آن باشند و در آن میانه عمامه ی آخوند ها به منزله ی کفی بود که بر سر این امواج نشسته باشد ، وقتی به هزار زور و زجر خود را به وسط انبوه مردم رساندیم دیدیم دو نفر آدم حسابی را در میان گرفته اند و دارند به قصد کشت می زنند . درصدد تحقیق از آن احوال برآمدیم ولی هیچکس اعتنائی به ما ننمود و احدی وقت و حوصله ی سوال و جواب نداشت ! عاقبت پیرمردی را چسبیده گفتیم عمو جان تو را به خدا چه خبر است ؟ بدون آنکه نگاهی به ما بیندازد نفس زنان نفس زنان گفت : “بابی کشی است بزنید” و دیوانه وار خود را به میان آن ولوله و جنجال انداخت . آن دو نفر بیچارگان مظلوم را با سر برهنه شالشان را به گردنشان انداخته بودند و به خواری هرچه تمام تر به خاک و خون می کشیدند . مردم از زن و مرد و کوچک و بزرگ با چشم های از حدقه درآمده که شراره ی تعصب و شقاوت در آن می درخشید مانند سگ های هار و گرگان خونخوار بر آنها حمله می آوردند و در زدن و ضربت وارد ساختن بدانها و در اهانت و شتم و لعن و دشنام های قبیح بر یکدیگر سبقت می جستنددیوانه وار فریاد می زدند که باید داغ و درفششان کرد ، باید سنگسارشان کرد ، باید چشمشان را درآورد . تکه تکه شان کرد سرشان را زیر طقماق کوبید شمع آجینشان کرد ، گوش و بینیشان را برید ، شقه شان کرد . دم توپشان گذاشت ، گچشان گرفت ، تیربارانشان کرد ، زنده زنده سوزانید ، نعلشان کرد ، طنابشان انداخت ، زنده به گورشان کرد ، به قناره شان کشید ، مثله شان کردچوب و چماق و مشت و سیلی بود که بالا می رفت و بر سر و مغز این دو نفر آدم بی یار و یاور پائین می آمد . دیگر هیچ تاب و توانی در بدن آن دو نفر بخت برگشته نمانده بود . رنگشان پریده با چشمان نیم بسته ، ابدا قوت جلو رفتن نداشتند ولی مومنین و مقدسین با شقاوت و قساوتی که تذکار آن بعد از چهل سال هنوز بدنم را می لرزاند آنها را به طرف مسجد شاه که مسند عدل و داد شریعت عظمی بود می کشیدند ، در آن اثنا شخصی پیت نفتی به یکدست و کاسه ی حلبی دسته داری به دست دیگر فرا رسد . در یک چشم بهم زدن آتش از سر و بدن آن دو نفر به طرف آسمان بلند شد . مردم رجاله محض سواب هرکدام از آن نفت کاسه ای به صد دینار خریده به سر و صورت آن ها می پاشیدندجمعیت چون مور و ملخ از در و دیوار بالا می رفت . فریاد و فغان لعن و سب غلغله در زیر گنبد و بارگاه مسجد انداخته بود . درست مثل روز عاشورا مردم دسته به دسته صدا ها در هم انداخته و دم گرفته بودند و تصنیف ها و هراره هایی را که بالبداهه ساخته بودند می خواندند و دست می زدند . در آن حیص و بیص نا گهان غوغا و همهمه افزون گردید چنانکه گوئی از دهانه ی خشمگیم آسمان گردباد سهمگینی بر امواج آن دریای متلاطم نازل شده باشد . چیزی نمانده بود که ما دو نفر طفل معصوم هم زیر دست و پا له و لورده بشویم . بزودی معلوم شد که یک نفر بابی دیگری را می آورند . سیل جمعیت خواهی نخواهی ما را به طرفی کشانید که تازه وارد را در آنجا بزمین انداخته بودند و حد شرعی در حقش جاری می کردند . نزدیک که شدیم دیدیم آقا محمد جواد صراف مؤسس مدرسه ی خودمان است که با آن جثه ی فربه زیر چوب مثل مار به خود می غلطید و مانند ابل ناقل ضجه می کشیددر آن حیص و بیص در میان جمعیت چشم یک نفر به ما افتاد و اتفاقا ما را شناخت . پرخاش کنان فریاد بر آورد که پدر پدر (به کسر دو حرف اول) سوخته های سگ طوله ها شما بچه بابی ها اینجا گهی می خورید . لرزان و اشک ریزان خود را به هزار زحمت از میان ازدحام بیرون کشیدیم و مانند دو طفلان مسلم از چنگ آن مسلمان از حارث بدتر گریخته دوان دوان به خانه برگشتیم

پ . ن1برگرفته از خاطرات کودکی ِ استاد ِ بزرگوار سید محمد علی جمال زاده.پ . ن2استاد جمال زاده بابی نبود ولی بعلت این که پدرش او را به مدرسه فرستاده بود و همچنین پدرش یک آزادی خواه ِ فراری بود به خانواده ی وی نسبت بابی بودن دادند قابل ذکر است که سرانجام پدر محمد علی جمال زاده (یعنی سید جمال الدین واعظ اصفهانی) بعد از واقعه ی به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه ، به جرم آزادی خواه بودن ، در بروجرد دستگیر به دستور امیر افخم به دار آویخته شد.پ . ن3این مطالب در تائید کیش بهائی و یا بابی نوشته نشده.


   نوشته شده توسط: علی الفهلم    نوع مطلب :دانلود کتاب ،

 

 

 

 

 قسمتی از کتاب زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت (نوشته ی کیخسرو شاهرخ) به پیشگویی های زرتشت اختصاص دارد

براساس برخی از نوشته ها این پیش گویی ها در زمان سلطه ی یونانیان بر ایرانیان (اسکندر و وارثان ِ او) توسط موبدان در میان مردم رواج یافتند تا آن ها را به رفع سلطه امیدورار نگه دارند

گویا بعد از حمله ی اعراب نیز چیز هایی از این قبیل توسط موبدان رواج داده می شدند ، بنابراین در مورد اصالت این نوشته ها و این که واقعا متعلق به زرتشت هستند یا نه شک و شبهه وجود دارد ولی این پیشگویی ها در متون پهلوی آمده است بنابراین از نوشته های تاریخی و قدیمی ایران هستند و قابل تاملند

موضوع بیشتر این پیش گویی ها ظهور و علایم ظهور است

می توانید این پیش گویی ها را لینک های زیر دانلود کنید

 

 

دانلود پیش گویی های زرتشت

 

 


   نوشته شده توسط: علی الفهلم    نوع مطلب :غیره ،

نوروزتان پیروز

 

 

توبه ها را بشکنید آمد بهاران

 میخانه ها را وا کنید ای باده خواران

 پیمانه را احیا کنید ای مُل گساران

باده در ساغر کنید

توبه ای دیگر کنید

خرقه از تن بر کنید

توبه ها را بشکنید

توبه ها را بشکنید آمد بهاران

 

 


   نوشته شده توسط: علی الفهلم    نوع مطلب :غیره ،

منابع موجود برای تحقیق در مورد اساطیر ایران

(برگرفته از کتاب پژوهشی در اساطیر ایران اثر نیمه کاره ی مرحوم مهرداد بهار)

 

 

1 . بندهش (بندهشن)

Zand Akasih

نویسنده : فرنبغ

زمان کتابت : قرن سوم هجری

محتویات کتاب :

بندهش با ایانی شیرین و طرحی استوار سخن را با گفتاری درباره ی بیکرانگی آغازین و کرانه مند بودن گیتی شروع می کند و پس از آن که جهان روشن و تاریکی را نشان داد به بیان خلقت و هجوم اهریمن و نتایج آن تازش می پردازد

سپس ایزدان و دیوان را بر می شمارد و بعد از آن تاریخ اساطیری ایران را از پیشدادیان و کیان تا تاریخ واقعی عهد ساسانیان و بسر رسیدن دولت ایشان را بیان می کند.

سرانجام پیش بینی آینده و فرجام جهان ، رستاخیز و تن ِ پسین (قیامت) مورد بحث قرار می گیرد

این کتاب شامل اطلاعات نجومی و تقویمی ، گیاه شناسی ، جانور شناسی و جغرافیایی آن دوره نیز هست.

 

 

2 . گزیده های زاداسپرم

Zatsparam

نویسنده : زاداسپرم پسر جوان جم

زمان کتابت : قرن سوم هجری

محتویات کتاب :

کتاب با گفتاری درباره ی آغاز جهان و آفرینش شروع می شود و سپس ناگهان به شرح زندگانی زرتشت می پردازد و از آن پس گفتاری درباره ی انسان (یعنی روان ، جان و تن ِ وی) دارد و سرانجام درباره ی تن ِ پسین و جاودانان سخن می گوید

 

 

3 . روایت پهلوی

The Pahlavi Rivayat

نویسنده : ناشناس

زمان کتابت : احتمالا در اوایل عصر اسلامیِ

محتویات کتاب :

در این کتاب از آیین ها و عادات و آداب دینی گرفته تا جهان شناخت مزدیسنی  همه بصورتی در کنار هم قرار گرفته اند.

در این کتاب بعضی اسطوره های مربوط به خلقت و بعضی نکته ها در مورد آیین ها منشایی بسیار کهن دارند.

گوشه هایی از اساطیر مربوط به پایان جهان نیز در این کتاب آمده است

 

 

4 . دینکرد

Denkart

نویسندگان : آذر فرنبغ ، آذرباد ایمیدان ، اَشَوَهِشت

زمان کتابت : دوره ی اسلامی

محتویات کتاب :

دینکرد بزذگترین و برجسته ترین اثر مزدیسنی است.

به علت این که این کتاب در زمان رکود خط و زبان ِ پهلوی نوشته شده است بنابراین فهمیدن نثر و مطالب ِ این کتاب بسیار مشکل است.

این کتاب 9 قسمت دارد که 2 قسمت اول ِ آن از دست رفته است.

بخش های دیگر آن مربوط به یزدان شناسی ، مباحث عمومی ، فلسفی ، پاسخ به پرسش ها ، اندرزنامه ها ، زندگی زرتشت ، تاریخ پهلوانان و شاهان است.

 

 

5 . زند بهمن یسن

Zand i Vahuman Yasn

نویسنده : ناشناس

زمان کتابت : احتمالا بعد از شکست از یونان و پیش از دوره اشکانیان

محتویات کتاب :

مطالب این کتاب مربوط به پیش گویی های اوهرمزد خدای و گفتگو با زردشت درباره ی آینده ی این سرزمین ، مردم آن و دین مزدیسنی است.

 

 

6 . زند وندیداد

Vendided

این اثر ترجمه ی پهلوی از وندیداد اوستایی است

محتویات کتاب :

این کتاب علاوه بر داشتن مطالبی جغرافیایی و تاریخی (هر چند افسانه ای) دارای مطالب بسیار حقوقی و آیینی نیز هست.

 

 

7 . متن های پهلوی

The Pahlavi Texts

محتویات کتاب :

این کتاب محتوی سی و هشت مطلب مستقل از یکدیگر است. از جمله یادگار زریران ، شهرستان های ایران ، داستان خسرو قبادان و ریدک ، درخت آسوری ، گزارش شطرنج.

 

 

8 . ارداویراف نامه (ارداورازنامه)

The Book Of Arda Viraf

محتویات کتاب :

این کتاب شرح سفر بهدینی مقدس است به جهان دیگر که در طی آن به دیدار اوهرمزد و مشاهده بهشت و دوزخ نایل می گردد.


   نوشته شده توسط: علی الفهلم    نوع مطلب :جشن های ایرانی ،

به هر برزنی جشنگاهی سده *** همه گرد بر گردش آتشکده

جشن سده ، بزرگترین جشن آتش و از نظر بزرگی بعد از نوروز با ارج ترین جشن ایرانیان است

این جشن چهل روز بعد از یلدا و در شامگاه بهمن ماه (آبان روز ِ بهمن ماه) برگزار می گردد

در این مراسم مردم با افرختن آتش بروی پشت بام ها شروع به خواندن سرود می کنند و به این امیدند که سرما رخت بربسته و گرما جایگزین آن شود

سده در زبان اوستایی به معنای طلوع کردن است و در باستان اعتقاد بر این بوده که در شب یلدا نطفه ی مهر بسته می شود و چهل روز (دهم بهمن) بعد مهرگان فرزند خود را تقدیم می کند لذا پس از جشن سده از شدت سرما کم شده و روز به روز گرما فزونی می یابد

در شاهنامه جشن سده جشن کشف آتش توسط هوشنگ است

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد *** سده نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند این سده یادگار *** بسی باد چون او دگر شهریار

 

 

فردوسی در چند جای شاهنامه نابودی ایران را با مصرع هایی مانند

نه نوروز ماند نه جشن سده

و یا

شدی تیره نوروز و جشن سده

توصیف می کند ، که این عبارات بیان گر اهمیت بسیار زیاد این جشن نزد ایرانیان است به طوری که نابودی آن بیان گر شروع آخرالازمان و فرجام ایرانیان محسوب گشته

پ ن :

واژه ی سده هم به معنی طلوع و هم به معنی غروب می باشد

لذا می توان گفت که انتخاب این واژه برای این جشن به علت طلوع و آغاز گرما (نماد هرمزد و اهورامزدا) و همزمان با آن غروب و پایان سرما (نماد اهریمن  و انگره مینیو) بوده است ، (در اعتقادات مردم گرما نیز چون نور می توانسته نماد خوبی ها باشد و همین طور است رابطه ی سرما و تاریکی با بدی ها)

ولی رضا مرادی غیاث آبادی در کتاب “پژوهش های ایرانی” معتقدست که

در حدود پنج هزار سال پیش و در نخستین شب‌های بهمن‌ماه، رویداد جالبی رخ می‌داده كه بعید نیست با آیین‌های جشن سده در پیوند باشد. این رویداد عبارت است از طلوع و غروب همزمان دو ستاره پرنور و درخشان آسمان به نام‌های «سماك رامح» و «نسر واقع» در شمال شرقی و شمال‌غربی آسمان. احتمالاً طلوع و غروب همزمان دو ستاره درخشان آسمان، موجب پیدایی معنای دوگانه و متضاد واژه‌های اوستایی «سد» و «سده»، و نیز عاملی دیگر برای جشن سده بوده است


زنان در تاریخ ایران

(5)

مقالات تاریخی

(3)

جشن های ایرانی

(3)

ادیان

(1)

دانلود کتاب

(5)

داستان و شعر

(3)

غیره

(7)

علی الفهلم

(27)

ایرانیان باستان و سپس اشکانیان و ساسانیان، به تصنیف و نگهداری افسانه هایی پرداختند که در زبان عربی سابقه نداشت و اعراب پس از ترجمه این آثار به زبان خود، داستانهای دیگری نیز به همان گونه ساختند.

این مقاله، در دو بخش به شرح چند افسانه، که در دوره های نخستین، از فارسی به عربی رفته است می پردازد: بخش اول، افسانه های عمومی که مسائل عام مردمی را، اعم از آیین و تمدن مطرح می کنند و تاریخ مشخصی ندارند؛ مانند «هزار افسان»، «کلیله و دمنه»، «مزدک نامه» و «بلوهر و بوذاسف» و بخش دوم، افسانه های تاریخی که موضوع آنها سرگذشت یکی از بزرگان تاریخ و یا ذکر وقایع تاریخی به صورت داستان است؛ مانند «بهرام چوبین»، «شهربراز و پرویز»، «رستم و اسفندیار»، «انوشیروان»، «بهرام و نرسی» و «دارا و بت زرین».

این افسانه ها، یکی از عناصر موثر در بلوغ تمدن مشترک پارسیان و اعراب بوده اند.

افسانه های کهن ایران باستان

نشانی: تهران، بزرگراه اشرفی اصفهانی، نرسیده به پل بزرگراه شهید همت، خیابان شهید قموشی، خیابان بهار، نبش کوچه چهارم، پلاک 1

کدپستی: 1461965381

تلفن و دورنگار: 4 الی 44265001

کارگاه های آموزشی

اخبار

JCR

خبرگزاری سیناپرس

پیوندهای مرتبط

افسانه های کهن ایران باستان
افسانه های کهن ایران باستان
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *