کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

دوره مقدماتی php
کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی
کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

سایت کتابک فهرست کتاب های ویژه نوروز را مخصوص کلاس دومی ها به مناسبت فرارسیدن نوروز ۱۳۹۷ معرفی می‌کند تا کودکان در تعطیلات نوروزی از خواندن کتاب‌های باکیفیت لذت ببرند.

نوروز امسال، بنابر تاکید آموزش و پرورش، کودکان در بسیاری از استان‌های ایران، خواندن کتاب‌های مناسب گروه سنی خود و خلاصه‌سازی آن‌ها را جایگزین حل پیک‌های شادی خواهند کرد. بر همین اساس، سایت کتابک فهرست کتاب‌هایی مخصوص هر پایه را از پیش‌دبستان تا سال ششم دبستان معرفی خواهد کرد.

همچنین پیش از آغاز تعطیلات نورورزی، روش‌های درست خلاصه‌سازی کتاب‌ها را در اختیار مادران و پدران، مربیان و آموزگاران قرار خواهد داد تا به دانش‌آموزان و کودکان خود آموزش دهند.

روش‌های گوناگون خلاصه‌سازی:

خلاصه سازی از راه‌های گوناگون

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

نقشه داستان چیست و چه نقشی در یادگیری کودکان دارد؟

دوره مقدماتی php

فهرستی که در ادامه کتابک به شما پیشنهاد می‌دهد، کتاب‌های ویژه کلاس دومی ها است. در پایین هر کتاب، لینک معرفی و همچنین لینک خرید کتاب از کتاب هدهد قرار داده شده است. گفتنی است افزون بر این کتاب‌ها، از بسته‌های نوروزانه کتاب هدهد ویژه ۷ تا ۹ سال نیز می‌توانید برای کلاس دومی ها استفاده کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره هر کتاب می‌توانید با شماره ۸۸۵۵۳۵۲۸-۲۱ تماس بگیرید.

۱. داستانک‌های خرگوش حکیم

۲. فرانکلین و هدیه سال نو

۳. چرا آواز می‌خوانی زنجره

۴. غول مهربان صحرا

۵. اژدهاها

۶. یک توپ برای همه

۷. تعطیلات آخر هفته با وندل

۸. باستر خرگوشک عاشق کتاب خواندنه

۹. موش مترو

۱۰. داستان خرگوش

۱۱. سوال بزرگ

 

سایت کتابک فهرست کتاب های ویژه نوروز را مخصوص کلاس سومی ها به مناسبت فرارسیدن نوروز ۱۳۹۷ معرفی می‌کند تا کودکان در تعطیلات نوروزی از خواندن کتاب‌های باکیفیت لذت ببرند.

نوروز امسال، بنابر تاکید آموزش و پرورش، کودکان در بسیاری از استان‌های ایران، خواندن کتاب‌های مناسب گروه سنی خود و خلاصه‌سازی آن‌ها را جایگزین حل پیک‌های شادی خواهند کرد. بر همین اساس، سایت کتابک فهرست کتاب‌هایی مخصوص هر پایه را از پیش‌دبستان تا سال ششم دبستان معرفی خواهد کرد.

همچنین پیش از آغاز تعطیلات نورورزی، روش‌های درست خلاصه‌سازی کتاب‌ها را در اختیار مادران و پدران، مربیان و آموزگاران قرار خواهد داد تا به دانش‌آموزان و کودکان خود آموزش دهند.

روش‌های گوناگون خلاصه‌سازی:

خلاصه سازی از راه‌های گوناگون

نقشه داستان چیست و چه نقشی در یادگیری کودکان دارد؟
 

فهرستی که در ادامه کتابک به شما پیشنهاد می‌دهد، کتاب‌های ویژه کلاس سومی ها است. در پایین هر کتاب، لینک معرفی و همچنین لینک خرید کتاب از کتاب هدهد قرار داده شده است. گفتنی است افزون بر این کتاب‌ها، از بسته‌های نوروزانه کتاب هدهد ویژه ۷ تا ۹ سال و همچنین ۱۰ تا ۱۲ سال نیز می‌توانید برای کلاس سومی های خود استفاده کنید. همچنین اگر فکر می‌کنید سطح کتاب‌های معرفی‌شده در فهرست کتاب برای کلاس سومی ها برای کودکان شما مناسب نیست، می‌توانید از فهرست کتاب برای کلاس دومی ها یا فهرست کتاب‌های کلاس چهارمی ها استفاده کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره هر کتاب می‌توانید با شماره ۸۸۵۵۳۵۲۸-۲۱ تماس بگیرید.

۱. آبی کوچولو

۲. آدم کوچک و خواب‌های بزرگ

۳. آمبر و ماجراهای سفر

۴. فرانکلین و هدیه سال نو

۵. فلیکس و گنج‌های فراموش‌شده

۶. مینی و هدیه روز عید

۷. من نمی‌توانم پیدایش کنم

۸. مهمان‌های ناخوانده

۹. چه‌کار می‌کنی با یک فکر نو؟

۱۰. کلوچه گرد و قلمبه

 

 

 

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

وبلاگ‌ کتاب هدهد با نوشته‌هایی کاربردی برای خانواده‌ها و معلمان

همه حقوق سایت کتابک برای پدیدآورندگان آن محفوظ و  باز نشر نوشته ها و تصویرها با آوردن منبع آزاد است.

Copyright 2008 – 2019

در این مطلب بیش از صدها خلاصه داستان کوتاه کودکانه درباره شجاعت، اسراف، حیوانات؛ بهداشت؛ مفاهیم اجتماعی؛ اقتصادی؛ فرهنگی؛جنسی و… آورده شده است.

این داستان ها به دلیل نگارش ساده ای که دارند؛ کودکان را درگیر جزئیات بی اهمیت نمی کنند و مفهوم اصلی داستان را به کودکان منتقل می کنند. 

با توجه به بازخوردهای خانواده های عزیز، تیم رادیو کودک تصمیم گرفته است که بیش از ۲۰۰ داستان کوتاه کودکانه از زبان های مختلف جهان را بازنویسی کرده و در صفحه ای جداگانه با نام خلاصه داستان کودکانه کوتاه در اختیار شما عزیزان قرار دهد.

روزی روزگاری یک موش کوچولو و بی تجربه راه افتاد تا کمی توی مرزعه بگرده و سر و گوشی آب بده.

همینطوری که داشت راه میرفت و اطرافش رو نگاه میکرد یک خروس دید.کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

اون که تا حالا خروس ندیده بود،

با خودش گفت:

“وای چه موچود ترسناکی!

عجب نوک و تاج بزرگی!

حتما حیوون خطرناکیه. باید سریع فرار کنم.”

بعد هم موش کوچولو دوید و رفت.

 کمی جلوتر موش کوچولو به یک گربه رسید.

اون تا حالا گربه هم ندیده بود.

پیش خودش گفت:

“این چقد حیوون خوشگلیه!

عجب چشمایی داره.

چقدر دمش خوشرنگه.”

همینطوری داشت به گربه نزدیکتر میشد که مامان موش کوچولو از راه رسید و سریع اونو با خودش به خونه برد.

موش کوچولو برای مادرش تعربف کرد که چه حیوون هایی رو دیده.

مادرش بهش گفت:

“ولی موش کوچولو تو باید خیلی مراقب باشی!

اصلا از روی ظاهر حیوون ها قضاوت نکن!

اولین حیوونی که دیدی و بنظرت ترسناک اومد، یک خروس بوده.

خروس اصلا حیوون خطرناکی نیست.

اما حیوون دومی که دیدی و بنظرت قشنگ اومد، یه گربه بوده.

گربه ها خیلی برای موش ها خطرناکن و اصلا نباید نزدیکشون بشیم.”

موش کوچولو خیلی خوشحال شد که مامانش رسیده و اونو نجات داده و

تصمیم گرفت از اون به بعد از روی ظاهر کسی درموردش قضاوت نکنه.

یک روز یک موش گرسنه که دنبال غذا میگشت یک فندق در بسته پیدا کرد.

هرچقدر سعی کرد با دندونش فندوقو باز کنه نتونست.

پوسته ی فنذق خیلی سفت و سخت بود و دندان های کوچیک موش نمیتونست اون رو بشکنه.

موش رو به آسمون کرد و گفت: “خدای مهربون! چرا به من دندونای به این کوچیکی دادی؟

من نمیتونم باهاش فندوقو بشکنم. الان من غذا دارم ولی نمیتونم بخورمش.”

خدا از توی آسمون بهش جواب داد:

“برو توی جنگل و دندون همه ی حیوون ها رو ببین.

دندون هر حیوونی که دوست داشتی رو انتخاب کن تا من همون دندون رو بهت بدم.”

موش رفت به جنگل و دندون همه ی حیوون ها رو نگاه کرد.

دندون هیچ کدوم رو دوست نداشت.

تا اینکه به فیل رسید و دندون های بزرگش رو دید که از دهنش بیرون بودن.

(به دندون های فیل میگن عاج)

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

پس رو کرد به آسمون و گفت: “خدا جون من دوندون هایی مثل دندون فیل میخوام.”

اما فیل بهش گفت: “نه نه! اینکارو نکن.

درسته که دندون های من خیلی بزرگه.

ولی عوضش اصلا به درد غذا خوردن نمیخوره چون بیرون دهنمه.

اما دندون های تو با اینکه کوچیکن به درد غدا خوردن میخورن.

تازه دندون های من انقد بزرگ و سنگینه که اینور اونور بردنشون خسته میشه برام.

تو به این کوچولویی چجوری میخوای با این دندون ها راه بری؟”

موش یکم فکر کرد و بعد گفت: “راست میگی.

دندون های من به درد خودم میخوره و دندون های تو به درد خودت میخوره.

بهتره که من دندونای خودمو داشته باشم و ازشون مراقبت کنم و باهاشون فندوق نشکنم.”

آدم ها هم باید بدونند هر آنچیزی که دارند را دوست داشته باشند

سلامتی یکی از مهم ترین دارایی های ماست

یکی از سرمایه های آدم ها سلامتی آن هاست

پس آدم های سالم ثروتمند هستند

همه باید مراقب ثروتشان باشند

بچه ها شما چه ثروت های دیگری توی زندگی تون می شناسین؟

مادر و پدر، خاله، عمو، دایی، عمه، فرزندان آنها، همسایه ها، هم مدرسه ای ها

جغد پیری بود که روی درخت بلوطی زندگی میکرد.

جغد هرروز اتفاقاتی که دور و برش می افتاد را تماشا می کرد.

دیروز پسری را دید که به پیرمردی کمک کرد و سبد سنگینش را تا منزلش برد.

امروز دختری را دید که سر مادرش داد میزد.

هرچقدر بیشتر میدید، کمتر حرف میزد.

هرچقدر کمتر حرف میزد، بیشتر میشنید.

میشنید که مردم حرف میزنند و قصه می گویند.

شنید که زنی میگفت، فیلی از روی دیوار پریده است.

شنید که مردی میگفت، هرگز اشتباه نکرده است.

او درباره ی همه ی آدم ها شنیده بود.

بعضی آدم ها بهتر شده بودند.

و بعضی بدتر.

اما جغد هرروز دانا و داناتر شده بود.

آدم ها هم با شنیدن داناتر می شوند.

هر آدمی باید هرآنچه در دنیای اطرافش هست را ببینه و بشنود

چون روزی پیش میاد که بیشتر با دنیای اطرافش ارتباط پیدا می کنه

پس باید بتواند از پس مشکلاتش بر بیاد

یکی بود یکی نبود توی جنگل های استرالیا کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که کبوتری با جوجه هایش روی آن درخت زندگی می کردند هر چه جوجه ها بزرگتر می شدند به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همین کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.

یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجه ها نشست، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهایشان را زیر پرهایشان کردند «مثلا پنهان شدند» .

گنجشک گفت: چرا از من می ترسید ؟ به من می گن گنجشک منم بچه هایی مثل شما دارم، آمدم برایشان غذا پیدا کنم، آنها کرم هایی که روی درخت شما هستند را خیلی دوست دارند. آنها به گنجشک گفتند: چقدر تو زیبا هستی و چه قشنگ سریع بال می زنی و پرواز می کن، گنجشک گفت: خداوند این بالهای زیبا را به من داده تا با آن ها به هرجایی که می خواهم پرواز کنم و از نعمت های خدا برای خودم و بچه هایم غذا تهیه کنم. جوجه ها داشتند با گنجشک صحبت می کردند که درخت تکان خورد فوری ترسیدند و دوباره سرهایشان را لای پرهم پنهان کردند.

یک حیوان بزرگ با پنجه های قوی، گوشهای پهن و بدن پشمالو که خیلیم با نمک و مهربون به نظر می رسید به درخت چسبیده بود.

به جوجه ها نگاه کرد و گفت: نترسید شما که غذای من نیستید. جوجه ها گفتند: ما را چه جوری دیدی ما که پنهان شدیم. کوالا گفت: ولی فقط شما سرتان را پنهان کردید بدنتان بیرون بود جوجه های قشنگ اسم من کوآلا است من نوعی خرس درختی هستم و در همسایگی شما با خانواده ام کنار این درخت زندگی میکنم.

جوجه ها گفتند: خوش به حالت می تونی همه جا بروی. کوآلا گفت: ولی من و همه حیوانات که بال نداریم دوست داریم مثل شما پرنده باشیم و در آسمان آبی و زیبای خداوند پرواز کنیم خدا نعمت بزرگ پرواز کردن را به شما داده صبر کنید بزرگتر شوید، عجله نکنید، شما هم می توانید مثل مادر و پدر خودتان قشنگ به هرجایی که خواستید پرواز کنید.

یک مرتبه کوآلا دید عقابی به لانه کبوترها برای شکار جوجه ها می آید، کوالا سریع فریاد زد: خطر و خود را روی لانه ی جوجه ها انداخت و با پنجه های خود به بال های پرنده شکاری می زد، تا پرنده را دور کند.

گنجشک که این صحنه را دید خود را به کبوتر پدر و مادر رساند و گفت: جوجه هایتان در خطر هستند زود بیائید. خانم کاکلی و کوآلا با کمک هم به هر زحمتی که بود پرنده ی شکاری را دور کردند. کوآلا کمی زخمی شده بود ولی خوشحال بود که توانسته جوجه های همسایه را نجات بدهد.

کبوتر مادر از گنجشک و کوآلا برای نجات جان جوجه هایشان تشکر کرد و بعد از آن داستان شجاعت کوآلا در جنگل پیچید و همه او را کوآلای قهرمان می نامیدند.

قصه ی ما به سر رسید عقاب به نقشه خودش برای خوردن جوجه ها نرسید. بالا رفتم دوغ بود پائین آمدیم ماست بود قصه ی ما راست بود.

در این داستان به کودکان از شجاعت، خودگذشتکی و حمایت از همنوع و غیر همنوع های خود را آموزش می دهد.

 

یک شب نینو بال‌های کوچکش را تکان داد و گفت: «فردا می‌خواهم پرواز یاد بگیرم.»

شاهینِ پدر گفت: «حالا زود است دخترم. چند روز دیگر صبر کن!»

شاهینِ مادر گفت: «از برادرهایت یاد بگیر. ببین چه ساکت نشسته‌اند و صدایشان در نمی‌آید.»

نینو جواب نداد و رفت ته لانه پیش برادرهایش تا بخوابد. کمی بعد پدر گفت: «این‌قدر پچ پچ نکنید بچّه‌ها، بگذارید بخوابیم!»

صبح روز بعد، سه برادر نینو گفتند: «می‌خواهیم پرواز یاد بگیریم.»

پدر با تعجّب نگاهشان کرد و گفت: «به این زودی؟ واقعاً؟ پس بیایید بچّه‌ها!»

نینو ته لانه نشسته بود. مادر صدایش کرد و گفت: «تو هم بیا دخترم!»

آن روز شاهین‌های کوچولو تمرینِ پرواز کردند.

شب بعد نینو گفت: «من از پرواز کردن دور لانه خسته شدم. فردا می‌خواهم بروم بالای کوه بازی کنم.»

پدر سر تکان داد و گفت: «نه، نه! خطرناک است. تازه پرواز یاد گرفتی. باید کمی صبر کنی!»

مادر گفت: «از برادرهایت یاد بگیر. ببین همین‌جا پرواز می‌کنند و صدایشان در نمی‌آید.»

نینو جواب نداد و رفت ته لانه پیش برادرهایش تا بخوابد. کمی بعد پدر گفت: «پچ پچ نکنید بچّه‌ها، بگذارید بخوابیم.!»

صبح روز بعد، سه برادر نینو گفتند: «امروز می‌خواهیم برویم بالای کوه بازی کنیم.»

پدر با تعجّب پرسید: «به این زودی خسته شدید؟ خب، بروید، ولی خیلی مواظب باشید!»

مادر به نینو گفت: «حالا تو هم برو دخترم!»

شاهین‌های کوچولو بالای کوه بازی کردند و این طرف و آن طرف پریدند. 

شب بعد نینو گفت: «فردا می‌خواهم بروم پشت کوه را ببینم.»

پدر و مادر به هم نگاه کردند و با مهربانی خندیدند. مادر، برادرهای نینو را صدا کرد و گفت: «فردا همه با هم می‌رویم پشت کوه را ببینیم.»

پدر سر تکان داد و گفت: «آنجا را فعلا تنهائی نباید بروید!»

نینو با دلی پر از شادی خوابید. آن شب هیچ کس پچ‌پچ نکرد.

نویسنده کلر ژوبرت

این داستان تاکید بسیاری بر حمایت خانواده از بلند پروازی های کودکان خود دارد، این همراهی با کودکان باعث احترام متقابل کودکان از خانواده خود نیز می شود.

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود توی یک جنگل سبز چند تا آهو با بچه هایشان زندگی می کردند .بچه های عزیز هر وقت که آهو خانم برای بچه هایش غذا تهیه می کرد و می آورد که بین آنها تقسیم کند یکی از بچه هایش به نام دم قهوه ای میگفت : من بیشتر می خوام .آهو خانم می گفت : آخر عزیز دلم باید به اندازه ای که می توانی بخوری ، و برداری اگر بیشتر برداری نیمه خور و اسراف می شود .

ولی آهو کوچولو گوشش بدهکار نبود . یک روز که با برادرش د نبا ل رنگین کمان می گشت تا سر رنگین کمان را پیدا کند و بگیرد ، یک سبد میوه که شاید انسانها آنجا ، جا گذاشته بودند را دید که ریخته شده روی زمین .

طبق معمول از برادرش جلو زد و گفت: کنده ترین میوه مال من است و یک گلابی بزرگ را با پوزه خود (دهان ) به سمت خود کشید و یک گاز زد و سیر شد و آن را پرت کرد آن طرف . بقیه ی میوه ها را هم برای آهو خانم بردند.

حالا بشنوید از آهو خانم که داشت لانه اش را تمیز می کرد دید لاک پشت ها دارند یک پرستوی بیمار را می برند گفت : صبر کنید این پرستو دوست بچه های من است چه اتفاقی افتاده گفتند : او بیمار است و دکتر لاک پشتیان گفته : اگر گلابی بخورد مداوا خواهد شد.

آهو خانم گفت هر طور که شده برایش گلابی پیدا می کنیم لطفا?او را به لانهی ما بیاورید.

بچه های آهو خانم آمدند هوا تاریک شده بود. آهو خانم سبد میوه را که دید گفت : توی میوه ها گلابی هم هست گفتند: نه ،آهو خانم گفت : پرستو اگر گلابی بخورد مداوا می شود .

دم قهوه ای ناراحت به خواب رفت در خواب گلابی را که نیمه خور کرده بود دید

که گریه میکند به او گفت چرا گریه می کنی ؟ گلابی جواب داد : تو مرا به دور انداختی در حالی که می توانستم مفید باشم و بعد این شعر را به دم قهوه ای یاد داد :

گلابی تمیزم                                      همیشه روی میزم

اگر که خوردی مرا                             نصفه نخور عزیزم

خدا گفته به قرآن                                همان خدای رحمان

اسراف نکن تو جانا                             در راه دین بمانا

آهو کوچولو صبح زود بیدار شد و با برادرانش به جنگل رفت و به دنبال گلابی گشت . گلابی که نصفه خور کرده بود را پیدا کردند آن را در آب چشمه شستند و برای پرستو آوردند . وقتی پرستو گلابی را خورد نجات پیدا کرد و چشمانش را باز کرد و از آهو کوچولو تشکر کرد که جانش را نجات داده بود  از آن به بعد دم قهوه ای دیگر اسراف نمی کرد و فریاد نمی زد زیاد می خواهم گنده می خواهم و حالا او می داند اسراف وهدر داد ن هر چیزی بد است و خدا اسراف کاران را دوست ندارد .

قصه ی ما به سر رسید اسراف کار به بهشت نرسید.

یک شتره بود. یا شاید هم نبود. آخه شتره توی خانه نبود. چون مسواکش را گم کرده بود. برای همین رفته بود بیرون تا مسواکش را پیدا کند.

تا مارمولک را دید، گفت: «تو مسواک منو ندیدی؟ می خوام دندونام رو مسواک کنم.»

مارمولک دُمش را تکان داد و گفت: «نه که ندیدم، آخه مسواک تو به چه درد من می خوره.»

شتره رفت و مارِ فیس فیسو را دید، گفت: «تو مسواک منو ندیدی؟»

مارِ فیس فیسو گفت: «بله دیدم. تو دست مورچه خانوم بود اما نمی دونم مسواک تو، توی دست اون چیکار می کرد.»

شتره گفت: «منم نمی دونم!»

بعد هم راهش را کشید و رفت تا مورچه خانم را پیدا کند.

رفت و رفت تا به مورچه خانم رسید داد زد: «مورچه خانوم، مسواکم رو بده، می خوام دندونام رو مسواک بزنم.»

مورچه خانم گفت: «نه خیر، این مسواک تو نیست این جاروی منه. خودم اونو پیدا کردم. حالا برو کنار می خوام جلوی در خونم رو آب و جارو کنم.»

شتره گفت: «نه، این مسواک منه.»

مورچه خانم گفت: «اگر مال توئه، پس توی دست من چیکار می کنه؟»

شتره گفت: «دیروز که رفتم لب چاه تا دندونام رو مسواک کنم اونو جا گذاشتم.»

مورچه خانم گفت: «اِهکی.. من با هزار زحمت این جارو رو با دوستام تا این جا آوردم.

حالا بدمش به تو؟ معلومه که نمی دم. زود برو کنار.»

شتره گریه اش گرفت. درشت درشت اشک ریخت. مورچه خانم دلش سوخت. فکر کرد و گفت: «اگه مسواکت رو بدم، تو به من یه جارو می دی؟»

شتره رفت و یک کم از پشم هایش را چید و آن را دور یک شاخه ی نازک پیچید و گفت: «بیا اینم جاروی تو.»

مورچه خانم خوش حال شد. مسواک شتره را پس داد.

شتره درشت درشت خندید و رفت و دیگر هیچ وقت مسواکش را جا نگذاشت.

یکی بود یکی نبود توی یک جنگل زیبا روی یک درخت قشنگ یک لانه پرنه بود توی لانه سه تا تخم زرد بود وقتی پرنده زرد روی تخمها خوابید پرنده جفت برای او غذا می آورد چند روزی گذشت جوجه ها از توی تخم بیرون امدند اول خیلی قشنگ نبودند

جایی را هم نمی دیدند فقط دهانشان را باز می کردند و خانم پرنده و آقای پرنده برای آنها غذا می آوردند آنها با اتحاد وهمکاری جوجه ها را بزرگ کردند و زمان یاد دادن کارهایی شد که معمولا پرنده ها به بچه هایشان یاد می دهند خانم پرنده پرید پایین و یک تکه چوب را با منقار گرفت و پرید روی درخت جوجه ها هر کدام می خواستند به تنهایی یک شاخه چوب بزرگ را بالا بیاورند یکی میگفت من قوی ترم الان بلندش می کنم یکی دیگر میگفت خودم بلندش میکنم دعوا بالا گرفت و شروع کردند به هم نوک زدن خانم پرنده مهربون گفت جوجه های قشنگ با نمک من بیایید اینجا کارتون دارم

یک بادبادک بود که دنبال دوست می‌گشت. یک روز توی فیس بوک با یک باد آشنا شد. از آن روز به بعد باهم چت کردند.

یک روز گذشت، دو روز گذشت، روز سوم باهم قرار گذاشتند، کنار یک ابر پنبه‌ای سفید که شکل بره بود یکدیگر را ببینند.

بادبادک خیلی خوش‏حال شد. حمامی رفت. سر و رویی شست. مویی شانه کرد. ابرویی کمان کرد. دستی به گوشواره‌ها و دنباله‌هایش کشید و رفت آسمان. کنار بره ابر سفید. بره ابر گوشه‌ی آسمان واسه خودش می‌چرید. بادبادک منتظر بود و هی این ‏ور و آن‏ ور را نگاه می‌کرد. قلبش چنان گرومپ گرومپ می‌کرد که چند بار بره ابر سفید چپ چپ نگاهش کرد.

یک‌هو صدای هوهوی خیلی بلندی به گوش رسید. بادبادک نگاه کرد. باد سیاه و تندی به آن طرف می‌آمد. باد مثل یک دیو سیاه تنوره می‌کشید و می‌چرخید و جلو می‌آمد. بادبادک ترسید و گفت: «وای چه بادی! حالا چی کار کنم؟»

بره گفت: «برو پشت من قایم شو.» بادبادک تندی پشت ابر قایم شد. باد سیاه از راه رسید. این طرف و آن طرف را نگاه کرد و از بره ابر پرسید: «ببینم… نم… نم… تو یه بادبادک ندیدی… دی… دی…»

بره ابر گفت: «چرا، چرا دیدم. از اون طرف رفت.»

باد به طرفی که بره ابر نشان داده بود، رفت و کم‌کم از آن جا دور شد. بادبادک نفس راحتی کشید. خواست برگردد خانه که بره ابر گفت: «میای با هم بازی کنیم؟»

بادبادک گفت: «آره که میام. از خدامه.»

آن وقت دوتایی باهم بازی کردند.

نویسنده محمدرضا شمس

یکی بود یکی نبود زیر کنبد کبود یه دشت بزرگی بود پر از گل ودرخت چمنزار. توی این دشت قشنگ، حیوانات زیادی کنار هم زندگی می کردند وتوی چمنزارهای این دشت به بازی وشادی مشغول بودند.

میون این حیوانات یه خرگوشی بود که به زرنگی و باهوشی خودش می نازید و فکرد می کرد هیچ کس مثل اون نیست و اونه که از همه بیشتر می فهمه و باهوشتره.

یه روز آفتابی و قشنگ که همه ی حیوانها با شادی داشتن توی دشت بازی می کردند، خرگوش رفت و به اونها گفت با این بازی ها وقتتون رو بیهوده می گذرونید، بیایین با هم دیگه مسابقه بدیم وببینیم چه کسی برنده میشه کی حاضره و می تونه با من مسابقه بده.

بین حیوان ها یه لاکپشت بود، لاکپشت میدونست که این خرگوش قصه ی ما مغرور هست پس با خودش فکر کرد باید یه درسی به این خرگوش بدم و با صدای بلند گفت من حاضرم که باهات مسابقه بدم.

وقتی خرگوش صدای لاکپشت رو شنید قهقه زد و بلند بلند خندید

همه ی حیوانها هم خندیدند آخه همه میدونستند که لاکپشت خیلی آرومه و خرگوش تند وسریع.

روباه رو کرد به لاکپشت و گفت خرگوش خیلی سریعه و تو کندی مطمئنی که میخوای مسابقه بدی.

لاکپشت با اطمینان جواب داد البته مسابقه میدم. روباه هم روی زمین خطی کشید وگفت اینجا خط شروع مسابقه هست و هرکه زودتر به به اون درخت بالای تپه برسه برنده است حاضر باشید و پشت این خط بایستید خر گوش و لاکپشت پشت خط ایستادند و وقتی که روباه علامت داد حرکت کردند.

خرگوش دو سه تا پرش بلند کرد فاصله ی زیادی از خط شروع گرفت ولی لاکپشت با آرومی حرکت میکرد وفقط چند قدم از خط فاصله گرفته بود.

همه ی حیواناتی که داشتند مسابقه رو تماشا می کردند وقتی راه رفتن لاکپشت رو دیدند بهش گفتند سعی کن تندتر راه بری اینجوری هیچ وقت نمیتونی به خرگوش برسی ولی لاکپشت با شناختی که از غرور خرگوش داشت مطمئن بود که خودش برنده ی مسابقه میشه.

پس با خونسردی به راهش ادامه داد و میدونست که نباید خسته بشه و پیوسته به راهش ادامه بده.

از اون طرف خرگوش با قدمهای بلند و تندی که برداشته بود کلی از خط شروع فاصله گرفته بود ایستاد و با غرور به پشت سرش نگاه کرد و دید که لاکپشت آهسته آهسته حرکت میکنه، لبخندی زد و با خودش فکرکرد تا اون بخواد به من برسه من کلی وقت دارم پس میتونم تو این چمنها استراحتی بکنم و چرتی بزنم وقتی که لاکپشت رسید دوباره با چند پرش ازش جلو میوفتم این لاکپشت با خودش چی فکر کرده که میتونه منو ببره من خرگوشم وخیلی سریع هستم ولی او کند من حتما اونو میبرم.

خرگوش روی چمن ها دراز کشید وخیلی سریع خوابش برد ولی لاکپشت که بی وقفه به راه رفتنش ادامه میداد.

به خرگوش رسید وبه آرومی از کنارش گذشت ولی خرگوش همچنان خواب بود مدتی کذشت و لاکپشت به بالای تپه رسید و کنار نقطه ی پایانی که روباهه گفته بود ایستاد و برای حیوانهای دیگه دست تکون میداد

از اون طرف که خرگوش که تازه بیدار شده بود به سمت نفطه  شروع نگاه کرد که لاک پشت رو ببینه.

آخه فکر می کرد هنوز لاکپشت به اون نرسیده ولی هیچ کس رو ندید برگشت وبه بالای تپه نگاه کرد و دید که لاکپشت کنار درخت بالای تپه ایستاده وبرای بقیه دست تکون میده و متوجه شد که مسابقه رو باخته و پیروز این مسابقه لاکپشت هست. 

خرگوش فهمید که با غرورش باعث باخت خودش شده بوده و یاد گرفت که نباید کسی رو دست کم بگیره اون فکر میکرد که میتونه با قدمهای تندش لاکپشت رو شکست بده ولی لاکپشت با پشت کار و تلاش مستمر و خستگی ناپذیرش تونست برنده باشه و به خرگوش درس بزرگی بده که با غرور زیاد هیچ کس به هیچ چیز نمیرسه فقط با تلاش هست که موفقیت به دست میاد.

توی جنگل زیبا شیر کوچولوی قصه ی ما زندگی میکرد شیر کوچولو دوستای زیادی داشت بهترین دوستای شیر کوچولو زرافه ,خرسی, فیل کوچولو و ببری بودن. 

شیر کوچولو با همه مهربون بود وهمه رو دوست داشت همه ی حیوانها هم با شیر کوچولو دوست بودند.

توی طول روز شیر کوچولو خیلی بازی کرده و کلی خسته شده بود، رفت که بخوابه ولی هرچی به این پهلو و اون پهلو چرخید خوابش نبرد فکر کرد چکار کنه آخه خیلی کلافه شده بود.

یاد دوستش فیل کوچولو افتاد با خودش گفت بهتره برم از فیل کوچولو بپرسم که چکار کنم خوابم ببره. فیل کوچولو نزدیک خونه ی اونا زندگی میکرد.

شیر قصه ما از جاش بلند شد وراه افتاد به طرف خونه فیل کوچولو. به خونه فیلی که رسید سلام کرد فیلی هم سلام کرد و گفت چی شده شیر کوچولو شیر کوچولو گفت خیلی خوابم میاد الانم که شب شده و موقع خوابه ولی من خوابم نمیبره اومدم پیش تو ببینم میتونی یادم بدی بخوابم.

فیل کوچولو گفت: کاری نداره که باید سرت رو بزاری روی بالشت تا خوابت ببره.

شیر کوچولو از فیلی تشکر کرد و رفت خونشون و سرش رو گذاشت رو بالشش که بخوابه ولی بازم خوابش نمیبرد. از این پهلو به اون پهلو شد ولی خوابش نبرد که نبرد کلافه شد و این بار به یاد دوستش زرافه افتاد و با خودش گفت شاید زرافه بدونه که باید چکار کنم.

آرام بلند شد و رفت پیش زرافه بعد از سلام و احوالپرسی به زرافه گفت خوابم میاد ولی نمیتونم بخوابم اومدم ازت بپرسم میدونی باید چکار کنم تا بتونم بخوابم.

زرافه گفت خوب باید سرت رو بزاری روی بالشت و بخوابی شیر کوچولو گفت اینکار رو کردم ولی بی فایده بود. 

زرافه گفت: وقتی سرت رو گذاشتی رو بالشت چشمهات رو بسته بودی شیر کوچولو گفت نه.

زرافه گفت پس برای همین بوده دیگه که خوابت نبرده باید چشمهاتم میبستی. شیر کوچولو از دوستش تشکر کرد و سریع به خونه برگشت و رفت توی اتاقش و سرش رو گذاشت روی بالشش و چشمهاشو بست ولی متاسفانه بازم خوابش نبرد کمی صبر کرد دوباره یه دست چپ وراستش چرخید ولی نشد که نشد.

دوباره از جاش بلند شد و این بار رفت پیش دوستش خرس تا بپرسه باید چکار کنه که خوابش ببره بعد از سلام واحوالپرسی با خرسی در مورد مشکلش به خرسی گفت و ازش کمک خواست.

خرسی گفت باید سرت رو بزاری روی بالشت. شیر گفت اینکار رو کردم خوابم نبرد گفت باید چشمهاتم میبستی شیر کوچولو  گفت بستم خرسی گفت به خواب هم فکر کردی.

شیر کوچولو گفت: نه چه جوری باید به خواب فکر کنم خرسی گفت: کاری نداره که باید به این فکر کنی که الان موقع خوابه و همه ی دوستاتم خوابن تو هم خوابت میبره شیر کوچولو از خرسی بابت کمکی که کرده بود تشکر کرد و به خونه برگشت و به اتاقش رفت سرش رو روی بالشش گذاشت.

چشمهاشو بست و سعی کرد به خواب فکر کنه همون جور که دوستش خرسی گفته بود ولی بازم خوابش نبرد باز از این پهلو به اون پهلو شد ولی اصلا فایده نداشت دیگه کلافه شده بود چشمهاش قرمز شده بود و پف کرده بود دوباره از جاش بلند شد اینبار رفت پیش ببری به ببری سلام کرد.

ببری تا شیر کوچولو رو دید ازش پرسید چی شده چرا چشمهات قرمز شده اتفاقی افتاده شیر کوچولو گفت: نه خوابم میاد و الان هم که موقع خوابه ولی من نمیتونم بخوابم اومدم پیش تو ببینم راه حلی برای این مشکل من بلدی.

ببری گفت: باید سرت رو بزاری روی بالش تا بتونی بخوابی

شیر کوچولو گفت: اینکار رو کردم بیفایده بود

ببری گفت: چشمهاتو بسته بودی

شیر کوچولو گفت: آره بابا بسته بودم

ببری گفت: خوب پس باید به خواب هم فکر میکردی

شیر گفت: اینکار رو هم کردم نشد تازه کلی آن ور واون ور هم شدم فایده نداشت

ببری تا این رو شنید گفت: فهمیدم چرا خوابت نمیبره اگر میخوای خوابت ببره باید اول سرت رو بزاری رو بالشت و چشمهاتم ببتدی و به خواب فکر کنی و تکون هم نخوری. اینجوری حتما خوابت میبره تازه اگر مامانت یه قصه یا لالایی هم برات بخونه که دیگه چه بهتر اینجوری سریعتر خوابت میبره.

شیر کوچولو خیلی خوشحال شد، چون علت بیخوابیش رو فهمیده بود اون مدام سر جاش تکون میخورده وهی از جاش بلند میشده برای همین خوابش نمی برده

شیر کوچولو از دوستش ببری تشکر کرد و به طرف خونشون به راه افتاد به خونه که رسید برای مامانش تعریف کرد که چه اتفاقی افتاده و دوستاش بهش چه چیزهایی گفتن که بتونه بخوابه بعد از مامانش خواست که براش یه قصه بگه.

مامان شیر کوچولو با خوشحالی گفت: حتما برات یه قصه میگم با هم به اتاق شیر کوچولو رفتن شیر کوچولو سرش رو روی بالش گذاشت و چشمهاشو بست و به خواب فکر کرد و به این فکر کرد که دوستاش همه خوابن.

شیر کوچلو دیگه این پهلو اون پهلو نشد چون فهمیده بود، اگر تکون بخوره نمیتونه بخوابه بعد مامان مهربونش یه قصه قشنگ براش تعریف کرد شیر کوچولو خیلی سریع خوابش برد مامانش اونو بوسید و رفت

اطلاعات تماس:

.۷۷۱۹۱۶۵۹ .۷۷۱۸۹۶۲۴

اطلاعات تماس:

.۴۴۲۸۸۰۵۰ .۰۹۱۲۸۱۸۰۲۰۸

تمامی حقوق مطالب و تصاویر تولیدی این سایت متعلق به سایت رادیو کودک است، هرگونه کپی برداری با ذکر نام سایت و لینک به آن براساس صفحه قوانین و مقررات بلامانع است.

اطلاعات تماس:

.۰۲۱۷۷۱۸۹۶۲۴ .۰۲۱۷۷۱۹۱۶۵۹

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

اطلاعات تماس:

.۴۴۲۸۸۰۵۰ .۰۹۱۲۸۱۸۰۲۰۸

اگر در حال خواندن این مطلب هستید قطعا شما به دنبال آینده بهتر برای کودک خود هستید. رادیو کودک یکی از کامل ترین منابع کتاب داستان برای کودکان ۲ تا ۱۲ سال است که تمامی کتاب های وب سایت براساس سن و سلیقه کودکان دسته بندی شده و در دسترس است. رادیو کودک به شما پیشنهاد می کند پس از مطالعه این مطلب به صفحه دسته بندی کتاب های سایت براساس سن و سلیقه کودک خود یا قصه های کودکانه صوتی مراجعه کنید تا داستان ها و کتاب های بیشتر را پیدا کنید.

انتخاب کتاب برای کودکان دبستانی امری حساس و نیازمند تحقیق و آشنایی با روحیات و ادبیات کودکان است. شناخت روحیات کودک خود اولین نکته در انتخاب کتاب کودک است. در سایت رادیو کودک ما تلاش کرده ایم، کتاب برای طیف های مختلف کودکان را دسته بندی شده در اختیارتان قرار دهیم. چکیده ای از کتاب و مفهوم کلی آن در پایان هر معرفی آورده شده است. لیست کتاب هایی که در این مقاله معرفی می شود به شرح زیر است:

لیست کتاب های مناسب ۷ تا ۱۲ سال

در این سن کودکان در آستانه ی ورود به مدرسه و سال های اولیه مدرسه به سر میبرند و خواندن کتاب به تقویت مهارت خواندن و نوشتن، آشنایی با الفبا، تجزیه تحلیل و نتیجه گیری، جمله سازی و… بسیار کمک میکند. کودکی که از سنین پایین تر به کتابخوانی عادت کرده است در این سن ها و با آشنایی با الفبا لذت بیشتری از کتابخوانی خواهد برد، و کم کم قادر خواهد بود داستان های طولانی تر و مفاهیم پیچیده تر را بخواند.

در این سن خواندن داستان هایی که قهرمان آن همسن و سال کودک باشد و بتواند کار مهم و هیجان انگیزی را انجام دهد، بسیار برای کودکان جالب خواهد بود، اما در کنار خواندن داستان های جذاب، خواندن کتاب های غیر داستانی و علمی یا تاریخی میتواند قدرت کتابخوانی کودک را افزایش دهد.

این کتاب داستان پسربچه ای خجالتی به نام “برایان” است که به دلیل ساکت و خجالتی بودنش نمیتواند با دیگران ارتباط برقرار کند، درنتیجه دیگران هم او را نمیبینند و به او توجه نمیکنند. معلم مدرسه، مدیر مدرسه و همشاگردی هایش او را نمیبینند و در جمع هایشان راه نمیدهند. برایان پسر با استعدادی است اما به دلیل خجالتی بودن نمیتواند بطور موثر ابراز وجود کند و بنابراین بقیه پی به توانایی ها و استعدادهای او نمیبرند تا وقتیکه شاگرد جدیدی به مدرسه شان می آید و زندگی برایان بعد از آشنایی با او عوض میشود…

در این سن و سال کودکان خلق و خوی های مختلفی دارند. بعضی کودکان بسیار راحت و صمیمی با افراد ناآشنا برخورد میکنند و میتوانند به راحتی دوست پیدا کنند و در مواقع لزوم ابراز وجود کنند. اما بعضی دیگر در این توانایی ضعف دارند و نمیتوانند به راحتی در دوستی پیش قدم شوند یا توانایی های خود را به نمایش بگذارند. درمورد این نوع از کودکان لازم است که توانایی ابراز وجود به موقع به آنها آموزش داده شود تا بتوانند در گروه های مختلف همسالان خود وارد شوند و در مدرسه عملکرد مناسبی داشته باشند.

این کتاب بطور غیرمستقیم در قالب یک داستان مهارت برقراری ارتباط را به کودکان آموزش میدهد.

این کتاب روایت داستانی برای آشنایی و آشتی کودکان با طبیعت و حیوانات است. ژیوان، که پسر یک شکارچی است  در یک جنگل با سنجاب کوچولویی دوست میشود و آنها هرروز صبح همدیگر را در جنگل میبینند. یک روز سنجاب یک بلوط به ژیوان میدهد و به او میگوید که اگر نصف آن را بخورد تبدیل به سنجاب میشود، و اگر دوباره نصف ان را بخورد تبدیل به انسان میشود. بعد از مدتی سنجاب کوچولو، دوست ژیوان گم میشود. ژیوان تصمیم میگیرد نصف بلوط را بخورد و به دنبال دوستش برود، اما خودش هم شکار میشود و میفهمد که شکارچی سنجاب ها پدر او است. به هر ترتیبی ژیوان نجات پیدا میکند و دوستانش را نجات میدهد، اما پیش پدرش برنمیگردد. روزی به نزدیکی خانه شان میرود و پدرش را میبیند که غمگین نشسته است و دلش برای او تنگ شده، با پدرش حرف میزند و از او میخواهد دیگر سنجاب ها را شکار نکند و محیط بان شود…

در این کتاب بچه ها با مفهوم حیوان دوستی، طبیعت دوستی و محیط بان آشنا میشوند.

این کتاب شامل دو داستان مصور با تصویرهای زیبا از دیوید رابرتز است که مفاهیم ارزشمندی در زندگی را به کودکان یاد میدهد. داستان اول “این یک کت و شلوار معمولی نیست” درباره ی مفاهیمی مانند  دوست داشتن، کوشا بودن و احترام متقابل است و به کودک یاد میدهد قدر داشته هایش را بداند. مکس، خیلی دوست دارد کت و شلواری داشته باشد تا همه جا بتواند آن را بپوشد و برای رسیدن به آن بسیار تلاش میکند. اما ایده ای که او برای رسیدن به خواسته اش دارد، او را خاص و متفاوت میکند و باعث میشود نگاه اطرافیانش هم به این مسئله تغییر کند. کودک در خلال این داستان می آموزد که با درست فکر کردن میتوان از پس هرکاری برآمد.

داستان بعدی با نام “آشپزخانه خانم گیلاس” داستان آشپزخانه ای را تعریف میکند که در آن همه تصمیم میگیرند جای خود را با دیگری عوض کنند.

 

در داستان اول، مفهوم تفاوت های فردی، و توانایی و عدم توانایی در این کتاب بررسی میشود و کودک می فهمد که باید روی داشته ها و توانایی های خودش تمرکز کند و غبطه ی دیگران را نخورد.  در پایان داستان دوم به این نتیجه می رسند که انجام دادن کاری که آن را دوست دارند و آن را بلدند از هر کار دیگری بهتر است.

کتاب « به مدرسه دیر رسیدم چون… » نوشته دیوید کالی و به تصویرگری بنجامین چاد است. دیوید کالی در این کتاب بهانه‌های‌ دیر رسیدن پسرکی را به مدرسه با تخیل و زبانی طنزآمیز بیان کرده است.  

برای هرکدام از ما حداقل یک بار پیش آمده که به مدرسه دیر رسیده ایم و توی راه به هزار بهانه جور و واجور فکر کردیم، دروغ سرهم کردیم از دیر بیدار شدن و ترافیک صبحگاهی گرفته تا بیماری خانواده.

در کتاب “به مدرسه دیر رسیدم چون …” پسرکی دیر به مدرسه اش می رسد و به جای اینکه به سوال “چرا دیر اومدی” جواب ساده پیش پا افتاده دهد، از تخلیش استفاده می کند و داستانی هایی را به معلمش می گوید. پسرک به جای جواب‌های ساده‌ای که ممکن است هر کس دیگری بدهد تخلیش را به کار می‌اندازد و شروع به گفتن بهانه‌هایی عجیب و غریب می کند. پسر قصه ما در مقابل سوال معلم خود کم نمی آورد و بهانه‌هایی پی در پی خودش را می گوید که شما را به خنده می اندازد.

قطعا که معلمش بهانه‌های عجیب و غریب او را باور نمی‌کند. اما تخیل پسرک آن قدر قابل ستایش است که بتوان از دیر رسیدن او به مدرسه چشم پوشی کرد.

داستان این گونه آغاز می شود:

کتاب “به مدرسه دیر رسیدم چون …” کتابی است در تبلیغ توجه و تشویق هوش، تخیل و خلاقیت کودکان در اتفاقات روزمره و تشویق کودکان به فکر کردن در خارج از چهارچوب های کلیشه ای.

این کتاب داستان زندگی خرسی است که پیانویی جا مانده در جنگل را پیدا می کند، بچه خرس هر روز به سراغ پیانو می‌رود و کم کم با آن خود می گیرد و بزرگ می‌شود که می‌تواند آهنگ‌های دلنشینی بنوازد. روزی پدر و دختری به جنگل می‌آیند و به خرس پیشنهاد می‌دهند که همراه آنان به شهر برود. خرس می‌داند اگر به شهر برود دلش برای خرس‌های دیگر تنگ می‌شود اما از سویی دیگر سودای دیدن شهر و برگزاری کنسرت او را وسوسه می‌کند.

خرس پیانو زن جنگل و دوستانش را به ترک می کند و برای کسب شهرت و تجربه‌های جدید به شهر می رود و خیلی زود به آقای خرس مشهوری تبدیل می‌شود که همه برای کنسرت هایش صف می بندند. پس از مدتی با این که همه چیز به خوبی پیش می‌رود خرس حس می‌کند چیزی کم دارد …

خرس از جنگل به شهر می‌رود به جایی که به آن تعلق ندارد، برای مدتی زرق و برق شهر خرس را از هویتش، دوستانش و جنگلی که در آن زندگی می‌کرد دور می‌کند. اما سرانجام خرس برای بازیافتن دوستان قدیمی‌اش راهی جنگل می‌شود.

این داستان مفهوم هویت، تعلق خاطر و حفظ دوستی‌های قدیمی را برای کودک بازگو می‌کند

کتاب کودک “هیس! ما یک نقشه داریم” داستان ۴ دوست صمیمی علاقمند به پرندگان است که می خواهند آن ها را با خود همراه کنند، ۳ دوست پیشنهاد می دهند پرندگان را اسیر کنند اما یکی از این چهار دوست اعتقاد دارد که اگر با پرندگان دوست باشند می توانند آن ها را با خود همراه کنند.

چهار دوست به جنگل می روند و پرنده ای خوش خط و خال و زیبا می بینند. دوست کوچک‌تر به پرنده می‌گوید: «سلام پرنده» اما سه دوست دیگرش او را ساکت می‌کنند و می‌گویند: «هیس! ما یک نقشه داریم.»

سه دوست دیگر یک توری می‌آورند روی پرنده می‌اندازند. اما پرنده فرار می‌کند و می‌رود. سه دوست بزرگ‌تر هر چه تلاش می‌کنند موفق نمی‌شوند پرنده را بگیرند تا این می‌بینند دوست دیگرشان که به پرنده سلام کرده بود به آرامی به پرنده نزدیک شده و با پیشنهاد غذا اعتماد او را جلب کرده است.کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

طولی نمی‌کشد که پرنده‌های زیادی با دوست کوچک ارتباط برقرار می کنند. سه دوست بزرگ‌تر فرصت را غنیمت می‌شمارند تا با روشی که خودشان فکر می‌کنند درست است پرنده‌های بیشتری شکار کنند. پس دوباره سراغ تورشان می‌روند. این کار پرنده‌ها را خشمگین می‌کند و همگی مجبور به فرار می‌شوند.

سپس آن‌ها به یک سنجاب برمی‌خورند و باز دوست کوچک‌شان را ساکت می‌کنند و می‌گویند: «هیس! ما یک نقشه داریم.» و بدون توجه به روش دوست کوچک‌شان سعی می‌کنند آن موجود را به روش خودشان اسیر کنند. «هیس! ما یک نقشه داریم» کتابی تصویری است. متن تکرارشونده «هیس! ما یک نقشه داریم» و همچنین تصاویر زیبای داخل کتاب، برای کودکان سنین پایین جذاب است و چسبندگی کودکان به کتاب را بیشتر می کند.

عکس های مصور شده در کتاب بسیار هوشمندانه طراحی شده اند و نکات جالبی در آنها نهفته است، برای مثال در تصویر مصور روی کتاب، کوچکترین دوست با فاصله ای نسبت به باقی ۳ دوست دیگر ترسیم شده است که نمایان گر اختلاف نظر بین آنهاست. از طرفی نگاه دوست کوچکتر به ۳ دوست دیگر هم نشان دهنده چشمان مشاهده گر و متعجب اوست.

پرنده‌ی زیبای رنگارنگ با فرار خود صفحه به صفحه ما را در طول داستان پیش می‌برد و او که همیشه چشمان‌اش بسته است، زمانی که به دوست کوچک‌تر اعتماد می‌کند، چشمان‌اش را باز می‌کند تا دوست جدید خود را ببیند.

کتاب «هیس! ما یک نقشه داریم» برای بلندخوانی و اجرای نمایش کودک بسیار ایده آل است.

کتاب “هیس! ما یک نقشه داریم” ترویج دهنده فرهنگ دوستی با طبیعت و حیوانات هست و تفاوت نگاه کودکان و بزرگسالان به طبیعت، حیوانات و محیط اطراف خود است.

کتاب دوست بزرگ داستانی است درباره دوستی و رعایت حد دوستی را مطرح می‌کند. مادر بچه‌کلاغ وقتی می‌فهمد دوست تازه‌ی او یک فیل است نگران می‌شود و مانند هر مادر نگرانی، به بچه‌کلاغ هشدار می‌دهد و برای قطع دوستی با فیل دلایل مختلفی را مطرح می‌کند. ولی بچه‌کلاغ برای همه‌ی آن‌ها جوابی دارد که ثابت کند دوستی‌اش با فیل اشتباه نیست. مادر که هنوز مجاب نشده است به او هشدار می‌دهد مبادا با فیل کشتی بگیرد یا وسط آب برود.

بچه کلاغ به مادرش اطمینان می‌دهد هیچ کدام از این کارها را نخواهد کرد و یادآوری می‌کند که او می‌داند یک فیل چه می‌کند و یک کلاغ چه عادت‌هایی دارد. مادر سرانجام آخرین تیر خود را رها می‌کند و از او می‌پرسد که چگونه با فیل گفت وگو می‌کند. بچه‌کلاغ در پاسخ می‌گوید درست است که او زبان فیل را بلد نیست ولی آن دو می‌توانند به زبان اشاره و با نگاه با یک دیگر ارتباط برقرار کنند و احساس خود را به یک دیگر منتقل کنند. مادر که تا حدودی آرام شده است این‌بار برای فیل اظهار نگرانی می‌کند و از او می‌خواهد که از فیل رفتارهای کلاغ‌ها را نخواهد. بچه کلاغ که دیگر بی‌حوصله شده است می گوید من می‌دانم با چه کسی دوستی می‌کنم. او یک فیل ساده است نه یک فیل پرنده.

داستان با طرح دوستی بچه‌کلاغ و بچه‌فیل، موضوع هم « قد و اندازه بودن » در دوستی را به خوبی بیان می‌کند. هم چنین به والدین می‌گوید که در عین حال که باید هوای کودکان را داشتهه باشند و چتر حمایتی‌شان برسر کودکان باشد، نباید آنان را دست کم بگیرند و باید به کودکان اطمینان کرد.

المر کتابی است درمورد تفاوت های فردی و ویژگی های منحصر بفرد. المر فیلی است که شبیه هیچ فیل دیگری نیست، او مثل فیل های دیگر خاکستری نیست، بلکه رنگارنگ و بسیار شوخ است. در ابتدای داستان او از این تفاوت ناراضی است و دلش میخواهد شبیه فیل های دیگر باشد پس میرود و با توت های وحشی خود را خاکستری میکند، اما دیگر هیچ کس او را نمیشناسد. او دیگر المر نیست بلکه فقط یک فیل است. اما او ویژگی های دیگری هم دارد که او را منحصر بفرد میکند و در ادامه همین ویژگی ها باعث میشود همه او را بشناسند.

المر یکی از بهترین کتاب ها در حوزه ی خودشناسی کودکان است، سال هاست این کتاب در کارگاه های کودکان، در مهد کودک ها و مدارس خوانده میشود و همیشه جزو جداب ترین کتاب ها برای کودکان است. حتی ناشر کتاب «المر» ۲۶ می سال ۲۰۱۶ را روز المر نامگذاری کرد و کتابخانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها این روز را با اجرای برنامه‌هایی در رابطه با این فیل دوست‌داشتنی جشن گرفتند. لازم است که هر کودکی حتما یک بار این کتاب را بخواند و درمورد ویژگی های منحصر بفرد خود فکر کند.

این کتاب برای بلندخوانی و اجرای نمایش مناسب است.

داستان المر داستان تفاوت ها و پذیرش و احترام به این تفاوت هاست. در جریان داستان کودک می آموزد که آنچه او را منحصر بفرد میکند همین تفاوت هاست و باید آنها را دوست بدارد.

شنگال کوچولو نمیداند چیست؟ نمیداند دقیقا به چه دردی میخورد؟ او نه چنگال است و نه قاشق. هیچ وقت سر سفره از او استفاده نمیشود. نه چنگال ها او را میپذیرند و نه قاشق ها. شنگال دلش میخواهد به درد کاری بخورد، میخواهد در یک گروه قرار بگیرد و همه او را بپذیرند. 

پس تصمیم میگیرد خود را شبیه قاشق ها یا چنگال های دیگر بکند. اما موفق نمیشود، چون او نه قاشق است نه چنگال.

تا اینکه روز سرو کله ی یک بچه کوچولو در خانه پیدا میشود. او آنقدر کوچک است که نمیتواند از قاشق و چنگال استفاده کند. به چیزی احتیاج دارد که هم قاشق باشد و هم چنگال و این همان چیزی است که شنگال برای آن ساخته شده است.

داستان شنگال به تفاوت های فردی و نقاط قوت یا ضعف هرکس میپردازد. در خلال داستان کودک میبیند که ویژگی های متفاوت شنگال نه تنها بد و بی مصرف نیست، بلکه بسیار مفید است و برای هدفی خاص طراحی شده است.

همانطوری که ما همیشه توصیه می کنیم، بازی، کاردستی و کتاب ساختار ذهنی کودکان در حل مسائل را بسیار شکل می دهد. در این مطلب شما قصه ها و کتاب های مناسب کودکان پیش دبستانی و دبستانی را مشاهده خواهید نمود.

علاوه بر این مطلب شما می توانید از کتاب های زیر نیز برای کودکانتان بهره گیری کنید:

نویسنده: نیوشا پروازوند

تاریخ نگارش: اول فروردین ۱۳۹۷

اطلاعات تماس:

.۷۷۱۹۱۶۵۹ .۷۷۱۸۹۶۲۴

اطلاعات تماس:

.۴۴۲۸۸۰۵۰ .۰۹۱۲۸۱۸۰۲۰۸

تمامی حقوق مطالب و تصاویر تولیدی این سایت متعلق به سایت رادیو کودک است، هرگونه کپی برداری با ذکر نام سایت و لینک به آن براساس صفحه قوانین و مقررات بلامانع است.

اطلاعات تماس:

.۰۲۱۷۷۱۸۹۶۲۴ .۰۲۱۷۷۱۹۱۶۵۹

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

اطلاعات تماس:

.۴۴۲۸۸۰۵۰ .۰۹۱۲۸۱۸۰۲۰۸

اگر در حال خواندن این مطلب هستید قطعا شما به دنبال آینده بهتر برای کودک خود هستید. رادیو کودک یکی از کامل ترین منابع کتاب داستان برای کودکان ۲ تا ۱۲ سال است که تمامی کتاب های وب سایت براساس سن و سلیقه کودکان دسته بندی شده و در دسترس است. رادیو کودک به شما پیشنهاد می کند پس از مطالعه این مطلب به صفحه دسته بندی کتاب های سایت براساس سن و سلیقه کودک خود یا قصه های کودکانه صوتی مراجعه کنید تا داستان ها و کتاب های بیشتر را پیدا کنید.

انتخاب کتاب برای کودکان دبستانی امری حساس و نیازمند تحقیق و آشنایی با روحیات و ادبیات کودکان است. شناخت روحیات کودک خود اولین نکته در انتخاب کتاب کودک است. در سایت رادیو کودک ما تلاش کرده ایم، کتاب برای طیف های مختلف کودکان را دسته بندی شده در اختیارتان قرار دهیم. چکیده ای از کتاب و مفهوم کلی آن در پایان هر معرفی آورده شده است. لیست کتاب هایی که در این مقاله معرفی می شود به شرح زیر است:

لیست کتاب های مناسب ۷ تا ۱۲ سال

در این سن کودکان در آستانه ی ورود به مدرسه و سال های اولیه مدرسه به سر میبرند و خواندن کتاب به تقویت مهارت خواندن و نوشتن، آشنایی با الفبا، تجزیه تحلیل و نتیجه گیری، جمله سازی و… بسیار کمک میکند. کودکی که از سنین پایین تر به کتابخوانی عادت کرده است در این سن ها و با آشنایی با الفبا لذت بیشتری از کتابخوانی خواهد برد، و کم کم قادر خواهد بود داستان های طولانی تر و مفاهیم پیچیده تر را بخواند.

در این سن خواندن داستان هایی که قهرمان آن همسن و سال کودک باشد و بتواند کار مهم و هیجان انگیزی را انجام دهد، بسیار برای کودکان جالب خواهد بود، اما در کنار خواندن داستان های جذاب، خواندن کتاب های غیر داستانی و علمی یا تاریخی میتواند قدرت کتابخوانی کودک را افزایش دهد.

این کتاب داستان پسربچه ای خجالتی به نام “برایان” است که به دلیل ساکت و خجالتی بودنش نمیتواند با دیگران ارتباط برقرار کند، درنتیجه دیگران هم او را نمیبینند و به او توجه نمیکنند. معلم مدرسه، مدیر مدرسه و همشاگردی هایش او را نمیبینند و در جمع هایشان راه نمیدهند. برایان پسر با استعدادی است اما به دلیل خجالتی بودن نمیتواند بطور موثر ابراز وجود کند و بنابراین بقیه پی به توانایی ها و استعدادهای او نمیبرند تا وقتیکه شاگرد جدیدی به مدرسه شان می آید و زندگی برایان بعد از آشنایی با او عوض میشود…

در این سن و سال کودکان خلق و خوی های مختلفی دارند. بعضی کودکان بسیار راحت و صمیمی با افراد ناآشنا برخورد میکنند و میتوانند به راحتی دوست پیدا کنند و در مواقع لزوم ابراز وجود کنند. اما بعضی دیگر در این توانایی ضعف دارند و نمیتوانند به راحتی در دوستی پیش قدم شوند یا توانایی های خود را به نمایش بگذارند. درمورد این نوع از کودکان لازم است که توانایی ابراز وجود به موقع به آنها آموزش داده شود تا بتوانند در گروه های مختلف همسالان خود وارد شوند و در مدرسه عملکرد مناسبی داشته باشند.

این کتاب بطور غیرمستقیم در قالب یک داستان مهارت برقراری ارتباط را به کودکان آموزش میدهد.

این کتاب روایت داستانی برای آشنایی و آشتی کودکان با طبیعت و حیوانات است. ژیوان، که پسر یک شکارچی است  در یک جنگل با سنجاب کوچولویی دوست میشود و آنها هرروز صبح همدیگر را در جنگل میبینند. یک روز سنجاب یک بلوط به ژیوان میدهد و به او میگوید که اگر نصف آن را بخورد تبدیل به سنجاب میشود، و اگر دوباره نصف ان را بخورد تبدیل به انسان میشود. بعد از مدتی سنجاب کوچولو، دوست ژیوان گم میشود. ژیوان تصمیم میگیرد نصف بلوط را بخورد و به دنبال دوستش برود، اما خودش هم شکار میشود و میفهمد که شکارچی سنجاب ها پدر او است. به هر ترتیبی ژیوان نجات پیدا میکند و دوستانش را نجات میدهد، اما پیش پدرش برنمیگردد. روزی به نزدیکی خانه شان میرود و پدرش را میبیند که غمگین نشسته است و دلش برای او تنگ شده، با پدرش حرف میزند و از او میخواهد دیگر سنجاب ها را شکار نکند و محیط بان شود…

در این کتاب بچه ها با مفهوم حیوان دوستی، طبیعت دوستی و محیط بان آشنا میشوند.

این کتاب شامل دو داستان مصور با تصویرهای زیبا از دیوید رابرتز است که مفاهیم ارزشمندی در زندگی را به کودکان یاد میدهد. داستان اول “این یک کت و شلوار معمولی نیست” درباره ی مفاهیمی مانند  دوست داشتن، کوشا بودن و احترام متقابل است و به کودک یاد میدهد قدر داشته هایش را بداند. مکس، خیلی دوست دارد کت و شلواری داشته باشد تا همه جا بتواند آن را بپوشد و برای رسیدن به آن بسیار تلاش میکند. اما ایده ای که او برای رسیدن به خواسته اش دارد، او را خاص و متفاوت میکند و باعث میشود نگاه اطرافیانش هم به این مسئله تغییر کند. کودک در خلال این داستان می آموزد که با درست فکر کردن میتوان از پس هرکاری برآمد.

داستان بعدی با نام “آشپزخانه خانم گیلاس” داستان آشپزخانه ای را تعریف میکند که در آن همه تصمیم میگیرند جای خود را با دیگری عوض کنند.

 

در داستان اول، مفهوم تفاوت های فردی، و توانایی و عدم توانایی در این کتاب بررسی میشود و کودک می فهمد که باید روی داشته ها و توانایی های خودش تمرکز کند و غبطه ی دیگران را نخورد.  در پایان داستان دوم به این نتیجه می رسند که انجام دادن کاری که آن را دوست دارند و آن را بلدند از هر کار دیگری بهتر است.

کتاب « به مدرسه دیر رسیدم چون… » نوشته دیوید کالی و به تصویرگری بنجامین چاد است. دیوید کالی در این کتاب بهانه‌های‌ دیر رسیدن پسرکی را به مدرسه با تخیل و زبانی طنزآمیز بیان کرده است.  

برای هرکدام از ما حداقل یک بار پیش آمده که به مدرسه دیر رسیده ایم و توی راه به هزار بهانه جور و واجور فکر کردیم، دروغ سرهم کردیم از دیر بیدار شدن و ترافیک صبحگاهی گرفته تا بیماری خانواده.

در کتاب “به مدرسه دیر رسیدم چون …” پسرکی دیر به مدرسه اش می رسد و به جای اینکه به سوال “چرا دیر اومدی” جواب ساده پیش پا افتاده دهد، از تخلیش استفاده می کند و داستانی هایی را به معلمش می گوید. پسرک به جای جواب‌های ساده‌ای که ممکن است هر کس دیگری بدهد تخلیش را به کار می‌اندازد و شروع به گفتن بهانه‌هایی عجیب و غریب می کند. پسر قصه ما در مقابل سوال معلم خود کم نمی آورد و بهانه‌هایی پی در پی خودش را می گوید که شما را به خنده می اندازد.

قطعا که معلمش بهانه‌های عجیب و غریب او را باور نمی‌کند. اما تخیل پسرک آن قدر قابل ستایش است که بتوان از دیر رسیدن او به مدرسه چشم پوشی کرد.

داستان این گونه آغاز می شود:

کتاب “به مدرسه دیر رسیدم چون …” کتابی است در تبلیغ توجه و تشویق هوش، تخیل و خلاقیت کودکان در اتفاقات روزمره و تشویق کودکان به فکر کردن در خارج از چهارچوب های کلیشه ای.

این کتاب داستان زندگی خرسی است که پیانویی جا مانده در جنگل را پیدا می کند، بچه خرس هر روز به سراغ پیانو می‌رود و کم کم با آن خود می گیرد و بزرگ می‌شود که می‌تواند آهنگ‌های دلنشینی بنوازد. روزی پدر و دختری به جنگل می‌آیند و به خرس پیشنهاد می‌دهند که همراه آنان به شهر برود. خرس می‌داند اگر به شهر برود دلش برای خرس‌های دیگر تنگ می‌شود اما از سویی دیگر سودای دیدن شهر و برگزاری کنسرت او را وسوسه می‌کند.

خرس پیانو زن جنگل و دوستانش را به ترک می کند و برای کسب شهرت و تجربه‌های جدید به شهر می رود و خیلی زود به آقای خرس مشهوری تبدیل می‌شود که همه برای کنسرت هایش صف می بندند. پس از مدتی با این که همه چیز به خوبی پیش می‌رود خرس حس می‌کند چیزی کم دارد …

خرس از جنگل به شهر می‌رود به جایی که به آن تعلق ندارد، برای مدتی زرق و برق شهر خرس را از هویتش، دوستانش و جنگلی که در آن زندگی می‌کرد دور می‌کند. اما سرانجام خرس برای بازیافتن دوستان قدیمی‌اش راهی جنگل می‌شود.

این داستان مفهوم هویت، تعلق خاطر و حفظ دوستی‌های قدیمی را برای کودک بازگو می‌کند

کتاب کودک “هیس! ما یک نقشه داریم” داستان ۴ دوست صمیمی علاقمند به پرندگان است که می خواهند آن ها را با خود همراه کنند، ۳ دوست پیشنهاد می دهند پرندگان را اسیر کنند اما یکی از این چهار دوست اعتقاد دارد که اگر با پرندگان دوست باشند می توانند آن ها را با خود همراه کنند.

چهار دوست به جنگل می روند و پرنده ای خوش خط و خال و زیبا می بینند. دوست کوچک‌تر به پرنده می‌گوید: «سلام پرنده» اما سه دوست دیگرش او را ساکت می‌کنند و می‌گویند: «هیس! ما یک نقشه داریم.»

سه دوست دیگر یک توری می‌آورند روی پرنده می‌اندازند. اما پرنده فرار می‌کند و می‌رود. سه دوست بزرگ‌تر هر چه تلاش می‌کنند موفق نمی‌شوند پرنده را بگیرند تا این می‌بینند دوست دیگرشان که به پرنده سلام کرده بود به آرامی به پرنده نزدیک شده و با پیشنهاد غذا اعتماد او را جلب کرده است.کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

طولی نمی‌کشد که پرنده‌های زیادی با دوست کوچک ارتباط برقرار می کنند. سه دوست بزرگ‌تر فرصت را غنیمت می‌شمارند تا با روشی که خودشان فکر می‌کنند درست است پرنده‌های بیشتری شکار کنند. پس دوباره سراغ تورشان می‌روند. این کار پرنده‌ها را خشمگین می‌کند و همگی مجبور به فرار می‌شوند.

سپس آن‌ها به یک سنجاب برمی‌خورند و باز دوست کوچک‌شان را ساکت می‌کنند و می‌گویند: «هیس! ما یک نقشه داریم.» و بدون توجه به روش دوست کوچک‌شان سعی می‌کنند آن موجود را به روش خودشان اسیر کنند. «هیس! ما یک نقشه داریم» کتابی تصویری است. متن تکرارشونده «هیس! ما یک نقشه داریم» و همچنین تصاویر زیبای داخل کتاب، برای کودکان سنین پایین جذاب است و چسبندگی کودکان به کتاب را بیشتر می کند.

عکس های مصور شده در کتاب بسیار هوشمندانه طراحی شده اند و نکات جالبی در آنها نهفته است، برای مثال در تصویر مصور روی کتاب، کوچکترین دوست با فاصله ای نسبت به باقی ۳ دوست دیگر ترسیم شده است که نمایان گر اختلاف نظر بین آنهاست. از طرفی نگاه دوست کوچکتر به ۳ دوست دیگر هم نشان دهنده چشمان مشاهده گر و متعجب اوست.

پرنده‌ی زیبای رنگارنگ با فرار خود صفحه به صفحه ما را در طول داستان پیش می‌برد و او که همیشه چشمان‌اش بسته است، زمانی که به دوست کوچک‌تر اعتماد می‌کند، چشمان‌اش را باز می‌کند تا دوست جدید خود را ببیند.

کتاب «هیس! ما یک نقشه داریم» برای بلندخوانی و اجرای نمایش کودک بسیار ایده آل است.

کتاب “هیس! ما یک نقشه داریم” ترویج دهنده فرهنگ دوستی با طبیعت و حیوانات هست و تفاوت نگاه کودکان و بزرگسالان به طبیعت، حیوانات و محیط اطراف خود است.

کتاب دوست بزرگ داستانی است درباره دوستی و رعایت حد دوستی را مطرح می‌کند. مادر بچه‌کلاغ وقتی می‌فهمد دوست تازه‌ی او یک فیل است نگران می‌شود و مانند هر مادر نگرانی، به بچه‌کلاغ هشدار می‌دهد و برای قطع دوستی با فیل دلایل مختلفی را مطرح می‌کند. ولی بچه‌کلاغ برای همه‌ی آن‌ها جوابی دارد که ثابت کند دوستی‌اش با فیل اشتباه نیست. مادر که هنوز مجاب نشده است به او هشدار می‌دهد مبادا با فیل کشتی بگیرد یا وسط آب برود.

بچه کلاغ به مادرش اطمینان می‌دهد هیچ کدام از این کارها را نخواهد کرد و یادآوری می‌کند که او می‌داند یک فیل چه می‌کند و یک کلاغ چه عادت‌هایی دارد. مادر سرانجام آخرین تیر خود را رها می‌کند و از او می‌پرسد که چگونه با فیل گفت وگو می‌کند. بچه‌کلاغ در پاسخ می‌گوید درست است که او زبان فیل را بلد نیست ولی آن دو می‌توانند به زبان اشاره و با نگاه با یک دیگر ارتباط برقرار کنند و احساس خود را به یک دیگر منتقل کنند. مادر که تا حدودی آرام شده است این‌بار برای فیل اظهار نگرانی می‌کند و از او می‌خواهد که از فیل رفتارهای کلاغ‌ها را نخواهد. بچه کلاغ که دیگر بی‌حوصله شده است می گوید من می‌دانم با چه کسی دوستی می‌کنم. او یک فیل ساده است نه یک فیل پرنده.

داستان با طرح دوستی بچه‌کلاغ و بچه‌فیل، موضوع هم « قد و اندازه بودن » در دوستی را به خوبی بیان می‌کند. هم چنین به والدین می‌گوید که در عین حال که باید هوای کودکان را داشتهه باشند و چتر حمایتی‌شان برسر کودکان باشد، نباید آنان را دست کم بگیرند و باید به کودکان اطمینان کرد.

المر کتابی است درمورد تفاوت های فردی و ویژگی های منحصر بفرد. المر فیلی است که شبیه هیچ فیل دیگری نیست، او مثل فیل های دیگر خاکستری نیست، بلکه رنگارنگ و بسیار شوخ است. در ابتدای داستان او از این تفاوت ناراضی است و دلش میخواهد شبیه فیل های دیگر باشد پس میرود و با توت های وحشی خود را خاکستری میکند، اما دیگر هیچ کس او را نمیشناسد. او دیگر المر نیست بلکه فقط یک فیل است. اما او ویژگی های دیگری هم دارد که او را منحصر بفرد میکند و در ادامه همین ویژگی ها باعث میشود همه او را بشناسند.

المر یکی از بهترین کتاب ها در حوزه ی خودشناسی کودکان است، سال هاست این کتاب در کارگاه های کودکان، در مهد کودک ها و مدارس خوانده میشود و همیشه جزو جداب ترین کتاب ها برای کودکان است. حتی ناشر کتاب «المر» ۲۶ می سال ۲۰۱۶ را روز المر نامگذاری کرد و کتابخانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها این روز را با اجرای برنامه‌هایی در رابطه با این فیل دوست‌داشتنی جشن گرفتند. لازم است که هر کودکی حتما یک بار این کتاب را بخواند و درمورد ویژگی های منحصر بفرد خود فکر کند.

این کتاب برای بلندخوانی و اجرای نمایش مناسب است.

داستان المر داستان تفاوت ها و پذیرش و احترام به این تفاوت هاست. در جریان داستان کودک می آموزد که آنچه او را منحصر بفرد میکند همین تفاوت هاست و باید آنها را دوست بدارد.

شنگال کوچولو نمیداند چیست؟ نمیداند دقیقا به چه دردی میخورد؟ او نه چنگال است و نه قاشق. هیچ وقت سر سفره از او استفاده نمیشود. نه چنگال ها او را میپذیرند و نه قاشق ها. شنگال دلش میخواهد به درد کاری بخورد، میخواهد در یک گروه قرار بگیرد و همه او را بپذیرند. 

پس تصمیم میگیرد خود را شبیه قاشق ها یا چنگال های دیگر بکند. اما موفق نمیشود، چون او نه قاشق است نه چنگال.

تا اینکه روز سرو کله ی یک بچه کوچولو در خانه پیدا میشود. او آنقدر کوچک است که نمیتواند از قاشق و چنگال استفاده کند. به چیزی احتیاج دارد که هم قاشق باشد و هم چنگال و این همان چیزی است که شنگال برای آن ساخته شده است.

داستان شنگال به تفاوت های فردی و نقاط قوت یا ضعف هرکس میپردازد. در خلال داستان کودک میبیند که ویژگی های متفاوت شنگال نه تنها بد و بی مصرف نیست، بلکه بسیار مفید است و برای هدفی خاص طراحی شده است.

همانطوری که ما همیشه توصیه می کنیم، بازی، کاردستی و کتاب ساختار ذهنی کودکان در حل مسائل را بسیار شکل می دهد. در این مطلب شما قصه ها و کتاب های مناسب کودکان پیش دبستانی و دبستانی را مشاهده خواهید نمود.

علاوه بر این مطلب شما می توانید از کتاب های زیر نیز برای کودکانتان بهره گیری کنید:

نویسنده: نیوشا پروازوند

تاریخ نگارش: اول فروردین ۱۳۹۷

اطلاعات تماس:

.۷۷۱۹۱۶۵۹ .۷۷۱۸۹۶۲۴

اطلاعات تماس:

.۴۴۲۸۸۰۵۰ .۰۹۱۲۸۱۸۰۲۰۸

تمامی حقوق مطالب و تصاویر تولیدی این سایت متعلق به سایت رادیو کودک است، هرگونه کپی برداری با ذکر نام سایت و لینک به آن براساس صفحه قوانین و مقررات بلامانع است.

اطلاعات تماس:

.۰۲۱۷۷۱۸۹۶۲۴ .۰۲۱۷۷۱۹۱۶۵۹

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

اطلاعات تماس:

.۴۴۲۸۸۰۵۰ .۰۹۱۲۸۱۸۰۲۰۸

اگر در حال خواندن این مطلب هستید قطعا شما به دنبال آینده بهتر برای کودک خود هستید. رادیو کودک یکی از کامل ترین منابع کتاب داستان برای کودکان ۲ تا ۱۲ سال است که تمامی کتاب های وب سایت براساس سن و سلیقه کودکان دسته بندی شده و در دسترس است. رادیو کودک به شما پیشنهاد می کند پس از مطالعه این مطلب به صفحه دسته بندی کتاب های سایت براساس سن و سلیقه کودک خود یا قصه های کودکانه صوتی مراجعه کنید تا داستان ها و کتاب های بیشتر را پیدا کنید.

انتخاب کتاب برای کودکان دبستانی امری حساس و نیازمند تحقیق و آشنایی با روحیات و ادبیات کودکان است. شناخت روحیات کودک خود اولین نکته در انتخاب کتاب کودک است. در سایت رادیو کودک ما تلاش کرده ایم، کتاب برای طیف های مختلف کودکان را دسته بندی شده در اختیارتان قرار دهیم. چکیده ای از کتاب و مفهوم کلی آن در پایان هر معرفی آورده شده است. لیست کتاب هایی که در این مقاله معرفی می شود به شرح زیر است:

لیست کتاب های مناسب ۷ تا ۱۲ سال

در این سن کودکان در آستانه ی ورود به مدرسه و سال های اولیه مدرسه به سر میبرند و خواندن کتاب به تقویت مهارت خواندن و نوشتن، آشنایی با الفبا، تجزیه تحلیل و نتیجه گیری، جمله سازی و… بسیار کمک میکند. کودکی که از سنین پایین تر به کتابخوانی عادت کرده است در این سن ها و با آشنایی با الفبا لذت بیشتری از کتابخوانی خواهد برد، و کم کم قادر خواهد بود داستان های طولانی تر و مفاهیم پیچیده تر را بخواند.

در این سن خواندن داستان هایی که قهرمان آن همسن و سال کودک باشد و بتواند کار مهم و هیجان انگیزی را انجام دهد، بسیار برای کودکان جالب خواهد بود، اما در کنار خواندن داستان های جذاب، خواندن کتاب های غیر داستانی و علمی یا تاریخی میتواند قدرت کتابخوانی کودک را افزایش دهد.

این کتاب داستان پسربچه ای خجالتی به نام “برایان” است که به دلیل ساکت و خجالتی بودنش نمیتواند با دیگران ارتباط برقرار کند، درنتیجه دیگران هم او را نمیبینند و به او توجه نمیکنند. معلم مدرسه، مدیر مدرسه و همشاگردی هایش او را نمیبینند و در جمع هایشان راه نمیدهند. برایان پسر با استعدادی است اما به دلیل خجالتی بودن نمیتواند بطور موثر ابراز وجود کند و بنابراین بقیه پی به توانایی ها و استعدادهای او نمیبرند تا وقتیکه شاگرد جدیدی به مدرسه شان می آید و زندگی برایان بعد از آشنایی با او عوض میشود…

در این سن و سال کودکان خلق و خوی های مختلفی دارند. بعضی کودکان بسیار راحت و صمیمی با افراد ناآشنا برخورد میکنند و میتوانند به راحتی دوست پیدا کنند و در مواقع لزوم ابراز وجود کنند. اما بعضی دیگر در این توانایی ضعف دارند و نمیتوانند به راحتی در دوستی پیش قدم شوند یا توانایی های خود را به نمایش بگذارند. درمورد این نوع از کودکان لازم است که توانایی ابراز وجود به موقع به آنها آموزش داده شود تا بتوانند در گروه های مختلف همسالان خود وارد شوند و در مدرسه عملکرد مناسبی داشته باشند.

این کتاب بطور غیرمستقیم در قالب یک داستان مهارت برقراری ارتباط را به کودکان آموزش میدهد.

این کتاب روایت داستانی برای آشنایی و آشتی کودکان با طبیعت و حیوانات است. ژیوان، که پسر یک شکارچی است  در یک جنگل با سنجاب کوچولویی دوست میشود و آنها هرروز صبح همدیگر را در جنگل میبینند. یک روز سنجاب یک بلوط به ژیوان میدهد و به او میگوید که اگر نصف آن را بخورد تبدیل به سنجاب میشود، و اگر دوباره نصف ان را بخورد تبدیل به انسان میشود. بعد از مدتی سنجاب کوچولو، دوست ژیوان گم میشود. ژیوان تصمیم میگیرد نصف بلوط را بخورد و به دنبال دوستش برود، اما خودش هم شکار میشود و میفهمد که شکارچی سنجاب ها پدر او است. به هر ترتیبی ژیوان نجات پیدا میکند و دوستانش را نجات میدهد، اما پیش پدرش برنمیگردد. روزی به نزدیکی خانه شان میرود و پدرش را میبیند که غمگین نشسته است و دلش برای او تنگ شده، با پدرش حرف میزند و از او میخواهد دیگر سنجاب ها را شکار نکند و محیط بان شود…

در این کتاب بچه ها با مفهوم حیوان دوستی، طبیعت دوستی و محیط بان آشنا میشوند.

این کتاب شامل دو داستان مصور با تصویرهای زیبا از دیوید رابرتز است که مفاهیم ارزشمندی در زندگی را به کودکان یاد میدهد. داستان اول “این یک کت و شلوار معمولی نیست” درباره ی مفاهیمی مانند  دوست داشتن، کوشا بودن و احترام متقابل است و به کودک یاد میدهد قدر داشته هایش را بداند. مکس، خیلی دوست دارد کت و شلواری داشته باشد تا همه جا بتواند آن را بپوشد و برای رسیدن به آن بسیار تلاش میکند. اما ایده ای که او برای رسیدن به خواسته اش دارد، او را خاص و متفاوت میکند و باعث میشود نگاه اطرافیانش هم به این مسئله تغییر کند. کودک در خلال این داستان می آموزد که با درست فکر کردن میتوان از پس هرکاری برآمد.

داستان بعدی با نام “آشپزخانه خانم گیلاس” داستان آشپزخانه ای را تعریف میکند که در آن همه تصمیم میگیرند جای خود را با دیگری عوض کنند.

 

در داستان اول، مفهوم تفاوت های فردی، و توانایی و عدم توانایی در این کتاب بررسی میشود و کودک می فهمد که باید روی داشته ها و توانایی های خودش تمرکز کند و غبطه ی دیگران را نخورد.  در پایان داستان دوم به این نتیجه می رسند که انجام دادن کاری که آن را دوست دارند و آن را بلدند از هر کار دیگری بهتر است.

کتاب « به مدرسه دیر رسیدم چون… » نوشته دیوید کالی و به تصویرگری بنجامین چاد است. دیوید کالی در این کتاب بهانه‌های‌ دیر رسیدن پسرکی را به مدرسه با تخیل و زبانی طنزآمیز بیان کرده است.  

برای هرکدام از ما حداقل یک بار پیش آمده که به مدرسه دیر رسیده ایم و توی راه به هزار بهانه جور و واجور فکر کردیم، دروغ سرهم کردیم از دیر بیدار شدن و ترافیک صبحگاهی گرفته تا بیماری خانواده.

در کتاب “به مدرسه دیر رسیدم چون …” پسرکی دیر به مدرسه اش می رسد و به جای اینکه به سوال “چرا دیر اومدی” جواب ساده پیش پا افتاده دهد، از تخلیش استفاده می کند و داستانی هایی را به معلمش می گوید. پسرک به جای جواب‌های ساده‌ای که ممکن است هر کس دیگری بدهد تخلیش را به کار می‌اندازد و شروع به گفتن بهانه‌هایی عجیب و غریب می کند. پسر قصه ما در مقابل سوال معلم خود کم نمی آورد و بهانه‌هایی پی در پی خودش را می گوید که شما را به خنده می اندازد.

قطعا که معلمش بهانه‌های عجیب و غریب او را باور نمی‌کند. اما تخیل پسرک آن قدر قابل ستایش است که بتوان از دیر رسیدن او به مدرسه چشم پوشی کرد.

داستان این گونه آغاز می شود:

کتاب “به مدرسه دیر رسیدم چون …” کتابی است در تبلیغ توجه و تشویق هوش، تخیل و خلاقیت کودکان در اتفاقات روزمره و تشویق کودکان به فکر کردن در خارج از چهارچوب های کلیشه ای.

این کتاب داستان زندگی خرسی است که پیانویی جا مانده در جنگل را پیدا می کند، بچه خرس هر روز به سراغ پیانو می‌رود و کم کم با آن خود می گیرد و بزرگ می‌شود که می‌تواند آهنگ‌های دلنشینی بنوازد. روزی پدر و دختری به جنگل می‌آیند و به خرس پیشنهاد می‌دهند که همراه آنان به شهر برود. خرس می‌داند اگر به شهر برود دلش برای خرس‌های دیگر تنگ می‌شود اما از سویی دیگر سودای دیدن شهر و برگزاری کنسرت او را وسوسه می‌کند.

خرس پیانو زن جنگل و دوستانش را به ترک می کند و برای کسب شهرت و تجربه‌های جدید به شهر می رود و خیلی زود به آقای خرس مشهوری تبدیل می‌شود که همه برای کنسرت هایش صف می بندند. پس از مدتی با این که همه چیز به خوبی پیش می‌رود خرس حس می‌کند چیزی کم دارد …

خرس از جنگل به شهر می‌رود به جایی که به آن تعلق ندارد، برای مدتی زرق و برق شهر خرس را از هویتش، دوستانش و جنگلی که در آن زندگی می‌کرد دور می‌کند. اما سرانجام خرس برای بازیافتن دوستان قدیمی‌اش راهی جنگل می‌شود.

این داستان مفهوم هویت، تعلق خاطر و حفظ دوستی‌های قدیمی را برای کودک بازگو می‌کند

کتاب کودک “هیس! ما یک نقشه داریم” داستان ۴ دوست صمیمی علاقمند به پرندگان است که می خواهند آن ها را با خود همراه کنند، ۳ دوست پیشنهاد می دهند پرندگان را اسیر کنند اما یکی از این چهار دوست اعتقاد دارد که اگر با پرندگان دوست باشند می توانند آن ها را با خود همراه کنند.

چهار دوست به جنگل می روند و پرنده ای خوش خط و خال و زیبا می بینند. دوست کوچک‌تر به پرنده می‌گوید: «سلام پرنده» اما سه دوست دیگرش او را ساکت می‌کنند و می‌گویند: «هیس! ما یک نقشه داریم.»

سه دوست دیگر یک توری می‌آورند روی پرنده می‌اندازند. اما پرنده فرار می‌کند و می‌رود. سه دوست بزرگ‌تر هر چه تلاش می‌کنند موفق نمی‌شوند پرنده را بگیرند تا این می‌بینند دوست دیگرشان که به پرنده سلام کرده بود به آرامی به پرنده نزدیک شده و با پیشنهاد غذا اعتماد او را جلب کرده است.کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

طولی نمی‌کشد که پرنده‌های زیادی با دوست کوچک ارتباط برقرار می کنند. سه دوست بزرگ‌تر فرصت را غنیمت می‌شمارند تا با روشی که خودشان فکر می‌کنند درست است پرنده‌های بیشتری شکار کنند. پس دوباره سراغ تورشان می‌روند. این کار پرنده‌ها را خشمگین می‌کند و همگی مجبور به فرار می‌شوند.

سپس آن‌ها به یک سنجاب برمی‌خورند و باز دوست کوچک‌شان را ساکت می‌کنند و می‌گویند: «هیس! ما یک نقشه داریم.» و بدون توجه به روش دوست کوچک‌شان سعی می‌کنند آن موجود را به روش خودشان اسیر کنند. «هیس! ما یک نقشه داریم» کتابی تصویری است. متن تکرارشونده «هیس! ما یک نقشه داریم» و همچنین تصاویر زیبای داخل کتاب، برای کودکان سنین پایین جذاب است و چسبندگی کودکان به کتاب را بیشتر می کند.

عکس های مصور شده در کتاب بسیار هوشمندانه طراحی شده اند و نکات جالبی در آنها نهفته است، برای مثال در تصویر مصور روی کتاب، کوچکترین دوست با فاصله ای نسبت به باقی ۳ دوست دیگر ترسیم شده است که نمایان گر اختلاف نظر بین آنهاست. از طرفی نگاه دوست کوچکتر به ۳ دوست دیگر هم نشان دهنده چشمان مشاهده گر و متعجب اوست.

پرنده‌ی زیبای رنگارنگ با فرار خود صفحه به صفحه ما را در طول داستان پیش می‌برد و او که همیشه چشمان‌اش بسته است، زمانی که به دوست کوچک‌تر اعتماد می‌کند، چشمان‌اش را باز می‌کند تا دوست جدید خود را ببیند.

کتاب «هیس! ما یک نقشه داریم» برای بلندخوانی و اجرای نمایش کودک بسیار ایده آل است.

کتاب “هیس! ما یک نقشه داریم” ترویج دهنده فرهنگ دوستی با طبیعت و حیوانات هست و تفاوت نگاه کودکان و بزرگسالان به طبیعت، حیوانات و محیط اطراف خود است.

کتاب دوست بزرگ داستانی است درباره دوستی و رعایت حد دوستی را مطرح می‌کند. مادر بچه‌کلاغ وقتی می‌فهمد دوست تازه‌ی او یک فیل است نگران می‌شود و مانند هر مادر نگرانی، به بچه‌کلاغ هشدار می‌دهد و برای قطع دوستی با فیل دلایل مختلفی را مطرح می‌کند. ولی بچه‌کلاغ برای همه‌ی آن‌ها جوابی دارد که ثابت کند دوستی‌اش با فیل اشتباه نیست. مادر که هنوز مجاب نشده است به او هشدار می‌دهد مبادا با فیل کشتی بگیرد یا وسط آب برود.

بچه کلاغ به مادرش اطمینان می‌دهد هیچ کدام از این کارها را نخواهد کرد و یادآوری می‌کند که او می‌داند یک فیل چه می‌کند و یک کلاغ چه عادت‌هایی دارد. مادر سرانجام آخرین تیر خود را رها می‌کند و از او می‌پرسد که چگونه با فیل گفت وگو می‌کند. بچه‌کلاغ در پاسخ می‌گوید درست است که او زبان فیل را بلد نیست ولی آن دو می‌توانند به زبان اشاره و با نگاه با یک دیگر ارتباط برقرار کنند و احساس خود را به یک دیگر منتقل کنند. مادر که تا حدودی آرام شده است این‌بار برای فیل اظهار نگرانی می‌کند و از او می‌خواهد که از فیل رفتارهای کلاغ‌ها را نخواهد. بچه کلاغ که دیگر بی‌حوصله شده است می گوید من می‌دانم با چه کسی دوستی می‌کنم. او یک فیل ساده است نه یک فیل پرنده.

داستان با طرح دوستی بچه‌کلاغ و بچه‌فیل، موضوع هم « قد و اندازه بودن » در دوستی را به خوبی بیان می‌کند. هم چنین به والدین می‌گوید که در عین حال که باید هوای کودکان را داشتهه باشند و چتر حمایتی‌شان برسر کودکان باشد، نباید آنان را دست کم بگیرند و باید به کودکان اطمینان کرد.

المر کتابی است درمورد تفاوت های فردی و ویژگی های منحصر بفرد. المر فیلی است که شبیه هیچ فیل دیگری نیست، او مثل فیل های دیگر خاکستری نیست، بلکه رنگارنگ و بسیار شوخ است. در ابتدای داستان او از این تفاوت ناراضی است و دلش میخواهد شبیه فیل های دیگر باشد پس میرود و با توت های وحشی خود را خاکستری میکند، اما دیگر هیچ کس او را نمیشناسد. او دیگر المر نیست بلکه فقط یک فیل است. اما او ویژگی های دیگری هم دارد که او را منحصر بفرد میکند و در ادامه همین ویژگی ها باعث میشود همه او را بشناسند.

المر یکی از بهترین کتاب ها در حوزه ی خودشناسی کودکان است، سال هاست این کتاب در کارگاه های کودکان، در مهد کودک ها و مدارس خوانده میشود و همیشه جزو جداب ترین کتاب ها برای کودکان است. حتی ناشر کتاب «المر» ۲۶ می سال ۲۰۱۶ را روز المر نامگذاری کرد و کتابخانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها این روز را با اجرای برنامه‌هایی در رابطه با این فیل دوست‌داشتنی جشن گرفتند. لازم است که هر کودکی حتما یک بار این کتاب را بخواند و درمورد ویژگی های منحصر بفرد خود فکر کند.

این کتاب برای بلندخوانی و اجرای نمایش مناسب است.

داستان المر داستان تفاوت ها و پذیرش و احترام به این تفاوت هاست. در جریان داستان کودک می آموزد که آنچه او را منحصر بفرد میکند همین تفاوت هاست و باید آنها را دوست بدارد.

شنگال کوچولو نمیداند چیست؟ نمیداند دقیقا به چه دردی میخورد؟ او نه چنگال است و نه قاشق. هیچ وقت سر سفره از او استفاده نمیشود. نه چنگال ها او را میپذیرند و نه قاشق ها. شنگال دلش میخواهد به درد کاری بخورد، میخواهد در یک گروه قرار بگیرد و همه او را بپذیرند. 

پس تصمیم میگیرد خود را شبیه قاشق ها یا چنگال های دیگر بکند. اما موفق نمیشود، چون او نه قاشق است نه چنگال.

تا اینکه روز سرو کله ی یک بچه کوچولو در خانه پیدا میشود. او آنقدر کوچک است که نمیتواند از قاشق و چنگال استفاده کند. به چیزی احتیاج دارد که هم قاشق باشد و هم چنگال و این همان چیزی است که شنگال برای آن ساخته شده است.

داستان شنگال به تفاوت های فردی و نقاط قوت یا ضعف هرکس میپردازد. در خلال داستان کودک میبیند که ویژگی های متفاوت شنگال نه تنها بد و بی مصرف نیست، بلکه بسیار مفید است و برای هدفی خاص طراحی شده است.

همانطوری که ما همیشه توصیه می کنیم، بازی، کاردستی و کتاب ساختار ذهنی کودکان در حل مسائل را بسیار شکل می دهد. در این مطلب شما قصه ها و کتاب های مناسب کودکان پیش دبستانی و دبستانی را مشاهده خواهید نمود.

علاوه بر این مطلب شما می توانید از کتاب های زیر نیز برای کودکانتان بهره گیری کنید:

نویسنده: نیوشا پروازوند

تاریخ نگارش: اول فروردین ۱۳۹۷

اطلاعات تماس:

.۷۷۱۹۱۶۵۹ .۷۷۱۸۹۶۲۴

اطلاعات تماس:

.۴۴۲۸۸۰۵۰ .۰۹۱۲۸۱۸۰۲۰۸

تمامی حقوق مطالب و تصاویر تولیدی این سایت متعلق به سایت رادیو کودک است، هرگونه کپی برداری با ذکر نام سایت و لینک به آن براساس صفحه قوانین و مقررات بلامانع است.

اطلاعات تماس:

.۰۲۱۷۷۱۸۹۶۲۴ .۰۲۱۷۷۱۹۱۶۵۹

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

اطلاعات تماس:

.۴۴۲۸۸۰۵۰ .۰۹۱۲۸۱۸۰۲۰۸

اگر در حال خواندن این مطلب هستید قطعا شما به دنبال آینده بهتر برای کودک خود هستید. رادیو کودک یکی از کامل ترین منابع کتاب داستان برای کودکان ۲ تا ۱۲ سال است که تمامی کتاب های وب سایت براساس سن و سلیقه کودکان دسته بندی شده و در دسترس است. رادیو کودک به شما پیشنهاد می کند پس از مطالعه این مطلب به صفحه دسته بندی کتاب های سایت براساس سن و سلیقه کودک خود یا قصه های کودکانه صوتی مراجعه کنید تا داستان ها و کتاب های بیشتر را پیدا کنید.

انتخاب کتاب برای کودکان دبستانی امری حساس و نیازمند تحقیق و آشنایی با روحیات و ادبیات کودکان است. شناخت روحیات کودک خود اولین نکته در انتخاب کتاب کودک است. در سایت رادیو کودک ما تلاش کرده ایم، کتاب برای طیف های مختلف کودکان را دسته بندی شده در اختیارتان قرار دهیم. چکیده ای از کتاب و مفهوم کلی آن در پایان هر معرفی آورده شده است. لیست کتاب هایی که در این مقاله معرفی می شود به شرح زیر است:

لیست کتاب های مناسب ۷ تا ۱۲ سال

در این سن کودکان در آستانه ی ورود به مدرسه و سال های اولیه مدرسه به سر میبرند و خواندن کتاب به تقویت مهارت خواندن و نوشتن، آشنایی با الفبا، تجزیه تحلیل و نتیجه گیری، جمله سازی و… بسیار کمک میکند. کودکی که از سنین پایین تر به کتابخوانی عادت کرده است در این سن ها و با آشنایی با الفبا لذت بیشتری از کتابخوانی خواهد برد، و کم کم قادر خواهد بود داستان های طولانی تر و مفاهیم پیچیده تر را بخواند.

در این سن خواندن داستان هایی که قهرمان آن همسن و سال کودک باشد و بتواند کار مهم و هیجان انگیزی را انجام دهد، بسیار برای کودکان جالب خواهد بود، اما در کنار خواندن داستان های جذاب، خواندن کتاب های غیر داستانی و علمی یا تاریخی میتواند قدرت کتابخوانی کودک را افزایش دهد.

این کتاب داستان پسربچه ای خجالتی به نام “برایان” است که به دلیل ساکت و خجالتی بودنش نمیتواند با دیگران ارتباط برقرار کند، درنتیجه دیگران هم او را نمیبینند و به او توجه نمیکنند. معلم مدرسه، مدیر مدرسه و همشاگردی هایش او را نمیبینند و در جمع هایشان راه نمیدهند. برایان پسر با استعدادی است اما به دلیل خجالتی بودن نمیتواند بطور موثر ابراز وجود کند و بنابراین بقیه پی به توانایی ها و استعدادهای او نمیبرند تا وقتیکه شاگرد جدیدی به مدرسه شان می آید و زندگی برایان بعد از آشنایی با او عوض میشود…

در این سن و سال کودکان خلق و خوی های مختلفی دارند. بعضی کودکان بسیار راحت و صمیمی با افراد ناآشنا برخورد میکنند و میتوانند به راحتی دوست پیدا کنند و در مواقع لزوم ابراز وجود کنند. اما بعضی دیگر در این توانایی ضعف دارند و نمیتوانند به راحتی در دوستی پیش قدم شوند یا توانایی های خود را به نمایش بگذارند. درمورد این نوع از کودکان لازم است که توانایی ابراز وجود به موقع به آنها آموزش داده شود تا بتوانند در گروه های مختلف همسالان خود وارد شوند و در مدرسه عملکرد مناسبی داشته باشند.

این کتاب بطور غیرمستقیم در قالب یک داستان مهارت برقراری ارتباط را به کودکان آموزش میدهد.

این کتاب روایت داستانی برای آشنایی و آشتی کودکان با طبیعت و حیوانات است. ژیوان، که پسر یک شکارچی است  در یک جنگل با سنجاب کوچولویی دوست میشود و آنها هرروز صبح همدیگر را در جنگل میبینند. یک روز سنجاب یک بلوط به ژیوان میدهد و به او میگوید که اگر نصف آن را بخورد تبدیل به سنجاب میشود، و اگر دوباره نصف ان را بخورد تبدیل به انسان میشود. بعد از مدتی سنجاب کوچولو، دوست ژیوان گم میشود. ژیوان تصمیم میگیرد نصف بلوط را بخورد و به دنبال دوستش برود، اما خودش هم شکار میشود و میفهمد که شکارچی سنجاب ها پدر او است. به هر ترتیبی ژیوان نجات پیدا میکند و دوستانش را نجات میدهد، اما پیش پدرش برنمیگردد. روزی به نزدیکی خانه شان میرود و پدرش را میبیند که غمگین نشسته است و دلش برای او تنگ شده، با پدرش حرف میزند و از او میخواهد دیگر سنجاب ها را شکار نکند و محیط بان شود…

در این کتاب بچه ها با مفهوم حیوان دوستی، طبیعت دوستی و محیط بان آشنا میشوند.

این کتاب شامل دو داستان مصور با تصویرهای زیبا از دیوید رابرتز است که مفاهیم ارزشمندی در زندگی را به کودکان یاد میدهد. داستان اول “این یک کت و شلوار معمولی نیست” درباره ی مفاهیمی مانند  دوست داشتن، کوشا بودن و احترام متقابل است و به کودک یاد میدهد قدر داشته هایش را بداند. مکس، خیلی دوست دارد کت و شلواری داشته باشد تا همه جا بتواند آن را بپوشد و برای رسیدن به آن بسیار تلاش میکند. اما ایده ای که او برای رسیدن به خواسته اش دارد، او را خاص و متفاوت میکند و باعث میشود نگاه اطرافیانش هم به این مسئله تغییر کند. کودک در خلال این داستان می آموزد که با درست فکر کردن میتوان از پس هرکاری برآمد.

داستان بعدی با نام “آشپزخانه خانم گیلاس” داستان آشپزخانه ای را تعریف میکند که در آن همه تصمیم میگیرند جای خود را با دیگری عوض کنند.

 

در داستان اول، مفهوم تفاوت های فردی، و توانایی و عدم توانایی در این کتاب بررسی میشود و کودک می فهمد که باید روی داشته ها و توانایی های خودش تمرکز کند و غبطه ی دیگران را نخورد.  در پایان داستان دوم به این نتیجه می رسند که انجام دادن کاری که آن را دوست دارند و آن را بلدند از هر کار دیگری بهتر است.

کتاب « به مدرسه دیر رسیدم چون… » نوشته دیوید کالی و به تصویرگری بنجامین چاد است. دیوید کالی در این کتاب بهانه‌های‌ دیر رسیدن پسرکی را به مدرسه با تخیل و زبانی طنزآمیز بیان کرده است.  

برای هرکدام از ما حداقل یک بار پیش آمده که به مدرسه دیر رسیده ایم و توی راه به هزار بهانه جور و واجور فکر کردیم، دروغ سرهم کردیم از دیر بیدار شدن و ترافیک صبحگاهی گرفته تا بیماری خانواده.

در کتاب “به مدرسه دیر رسیدم چون …” پسرکی دیر به مدرسه اش می رسد و به جای اینکه به سوال “چرا دیر اومدی” جواب ساده پیش پا افتاده دهد، از تخلیش استفاده می کند و داستانی هایی را به معلمش می گوید. پسرک به جای جواب‌های ساده‌ای که ممکن است هر کس دیگری بدهد تخلیش را به کار می‌اندازد و شروع به گفتن بهانه‌هایی عجیب و غریب می کند. پسر قصه ما در مقابل سوال معلم خود کم نمی آورد و بهانه‌هایی پی در پی خودش را می گوید که شما را به خنده می اندازد.

قطعا که معلمش بهانه‌های عجیب و غریب او را باور نمی‌کند. اما تخیل پسرک آن قدر قابل ستایش است که بتوان از دیر رسیدن او به مدرسه چشم پوشی کرد.

داستان این گونه آغاز می شود:

کتاب “به مدرسه دیر رسیدم چون …” کتابی است در تبلیغ توجه و تشویق هوش، تخیل و خلاقیت کودکان در اتفاقات روزمره و تشویق کودکان به فکر کردن در خارج از چهارچوب های کلیشه ای.

این کتاب داستان زندگی خرسی است که پیانویی جا مانده در جنگل را پیدا می کند، بچه خرس هر روز به سراغ پیانو می‌رود و کم کم با آن خود می گیرد و بزرگ می‌شود که می‌تواند آهنگ‌های دلنشینی بنوازد. روزی پدر و دختری به جنگل می‌آیند و به خرس پیشنهاد می‌دهند که همراه آنان به شهر برود. خرس می‌داند اگر به شهر برود دلش برای خرس‌های دیگر تنگ می‌شود اما از سویی دیگر سودای دیدن شهر و برگزاری کنسرت او را وسوسه می‌کند.

خرس پیانو زن جنگل و دوستانش را به ترک می کند و برای کسب شهرت و تجربه‌های جدید به شهر می رود و خیلی زود به آقای خرس مشهوری تبدیل می‌شود که همه برای کنسرت هایش صف می بندند. پس از مدتی با این که همه چیز به خوبی پیش می‌رود خرس حس می‌کند چیزی کم دارد …

خرس از جنگل به شهر می‌رود به جایی که به آن تعلق ندارد، برای مدتی زرق و برق شهر خرس را از هویتش، دوستانش و جنگلی که در آن زندگی می‌کرد دور می‌کند. اما سرانجام خرس برای بازیافتن دوستان قدیمی‌اش راهی جنگل می‌شود.

این داستان مفهوم هویت، تعلق خاطر و حفظ دوستی‌های قدیمی را برای کودک بازگو می‌کند

کتاب کودک “هیس! ما یک نقشه داریم” داستان ۴ دوست صمیمی علاقمند به پرندگان است که می خواهند آن ها را با خود همراه کنند، ۳ دوست پیشنهاد می دهند پرندگان را اسیر کنند اما یکی از این چهار دوست اعتقاد دارد که اگر با پرندگان دوست باشند می توانند آن ها را با خود همراه کنند.

چهار دوست به جنگل می روند و پرنده ای خوش خط و خال و زیبا می بینند. دوست کوچک‌تر به پرنده می‌گوید: «سلام پرنده» اما سه دوست دیگرش او را ساکت می‌کنند و می‌گویند: «هیس! ما یک نقشه داریم.»

سه دوست دیگر یک توری می‌آورند روی پرنده می‌اندازند. اما پرنده فرار می‌کند و می‌رود. سه دوست بزرگ‌تر هر چه تلاش می‌کنند موفق نمی‌شوند پرنده را بگیرند تا این می‌بینند دوست دیگرشان که به پرنده سلام کرده بود به آرامی به پرنده نزدیک شده و با پیشنهاد غذا اعتماد او را جلب کرده است.کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

طولی نمی‌کشد که پرنده‌های زیادی با دوست کوچک ارتباط برقرار می کنند. سه دوست بزرگ‌تر فرصت را غنیمت می‌شمارند تا با روشی که خودشان فکر می‌کنند درست است پرنده‌های بیشتری شکار کنند. پس دوباره سراغ تورشان می‌روند. این کار پرنده‌ها را خشمگین می‌کند و همگی مجبور به فرار می‌شوند.

سپس آن‌ها به یک سنجاب برمی‌خورند و باز دوست کوچک‌شان را ساکت می‌کنند و می‌گویند: «هیس! ما یک نقشه داریم.» و بدون توجه به روش دوست کوچک‌شان سعی می‌کنند آن موجود را به روش خودشان اسیر کنند. «هیس! ما یک نقشه داریم» کتابی تصویری است. متن تکرارشونده «هیس! ما یک نقشه داریم» و همچنین تصاویر زیبای داخل کتاب، برای کودکان سنین پایین جذاب است و چسبندگی کودکان به کتاب را بیشتر می کند.

عکس های مصور شده در کتاب بسیار هوشمندانه طراحی شده اند و نکات جالبی در آنها نهفته است، برای مثال در تصویر مصور روی کتاب، کوچکترین دوست با فاصله ای نسبت به باقی ۳ دوست دیگر ترسیم شده است که نمایان گر اختلاف نظر بین آنهاست. از طرفی نگاه دوست کوچکتر به ۳ دوست دیگر هم نشان دهنده چشمان مشاهده گر و متعجب اوست.

پرنده‌ی زیبای رنگارنگ با فرار خود صفحه به صفحه ما را در طول داستان پیش می‌برد و او که همیشه چشمان‌اش بسته است، زمانی که به دوست کوچک‌تر اعتماد می‌کند، چشمان‌اش را باز می‌کند تا دوست جدید خود را ببیند.

کتاب «هیس! ما یک نقشه داریم» برای بلندخوانی و اجرای نمایش کودک بسیار ایده آل است.

کتاب “هیس! ما یک نقشه داریم” ترویج دهنده فرهنگ دوستی با طبیعت و حیوانات هست و تفاوت نگاه کودکان و بزرگسالان به طبیعت، حیوانات و محیط اطراف خود است.

کتاب دوست بزرگ داستانی است درباره دوستی و رعایت حد دوستی را مطرح می‌کند. مادر بچه‌کلاغ وقتی می‌فهمد دوست تازه‌ی او یک فیل است نگران می‌شود و مانند هر مادر نگرانی، به بچه‌کلاغ هشدار می‌دهد و برای قطع دوستی با فیل دلایل مختلفی را مطرح می‌کند. ولی بچه‌کلاغ برای همه‌ی آن‌ها جوابی دارد که ثابت کند دوستی‌اش با فیل اشتباه نیست. مادر که هنوز مجاب نشده است به او هشدار می‌دهد مبادا با فیل کشتی بگیرد یا وسط آب برود.

بچه کلاغ به مادرش اطمینان می‌دهد هیچ کدام از این کارها را نخواهد کرد و یادآوری می‌کند که او می‌داند یک فیل چه می‌کند و یک کلاغ چه عادت‌هایی دارد. مادر سرانجام آخرین تیر خود را رها می‌کند و از او می‌پرسد که چگونه با فیل گفت وگو می‌کند. بچه‌کلاغ در پاسخ می‌گوید درست است که او زبان فیل را بلد نیست ولی آن دو می‌توانند به زبان اشاره و با نگاه با یک دیگر ارتباط برقرار کنند و احساس خود را به یک دیگر منتقل کنند. مادر که تا حدودی آرام شده است این‌بار برای فیل اظهار نگرانی می‌کند و از او می‌خواهد که از فیل رفتارهای کلاغ‌ها را نخواهد. بچه کلاغ که دیگر بی‌حوصله شده است می گوید من می‌دانم با چه کسی دوستی می‌کنم. او یک فیل ساده است نه یک فیل پرنده.

داستان با طرح دوستی بچه‌کلاغ و بچه‌فیل، موضوع هم « قد و اندازه بودن » در دوستی را به خوبی بیان می‌کند. هم چنین به والدین می‌گوید که در عین حال که باید هوای کودکان را داشتهه باشند و چتر حمایتی‌شان برسر کودکان باشد، نباید آنان را دست کم بگیرند و باید به کودکان اطمینان کرد.

المر کتابی است درمورد تفاوت های فردی و ویژگی های منحصر بفرد. المر فیلی است که شبیه هیچ فیل دیگری نیست، او مثل فیل های دیگر خاکستری نیست، بلکه رنگارنگ و بسیار شوخ است. در ابتدای داستان او از این تفاوت ناراضی است و دلش میخواهد شبیه فیل های دیگر باشد پس میرود و با توت های وحشی خود را خاکستری میکند، اما دیگر هیچ کس او را نمیشناسد. او دیگر المر نیست بلکه فقط یک فیل است. اما او ویژگی های دیگری هم دارد که او را منحصر بفرد میکند و در ادامه همین ویژگی ها باعث میشود همه او را بشناسند.

المر یکی از بهترین کتاب ها در حوزه ی خودشناسی کودکان است، سال هاست این کتاب در کارگاه های کودکان، در مهد کودک ها و مدارس خوانده میشود و همیشه جزو جداب ترین کتاب ها برای کودکان است. حتی ناشر کتاب «المر» ۲۶ می سال ۲۰۱۶ را روز المر نامگذاری کرد و کتابخانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها این روز را با اجرای برنامه‌هایی در رابطه با این فیل دوست‌داشتنی جشن گرفتند. لازم است که هر کودکی حتما یک بار این کتاب را بخواند و درمورد ویژگی های منحصر بفرد خود فکر کند.

این کتاب برای بلندخوانی و اجرای نمایش مناسب است.

داستان المر داستان تفاوت ها و پذیرش و احترام به این تفاوت هاست. در جریان داستان کودک می آموزد که آنچه او را منحصر بفرد میکند همین تفاوت هاست و باید آنها را دوست بدارد.

شنگال کوچولو نمیداند چیست؟ نمیداند دقیقا به چه دردی میخورد؟ او نه چنگال است و نه قاشق. هیچ وقت سر سفره از او استفاده نمیشود. نه چنگال ها او را میپذیرند و نه قاشق ها. شنگال دلش میخواهد به درد کاری بخورد، میخواهد در یک گروه قرار بگیرد و همه او را بپذیرند. 

پس تصمیم میگیرد خود را شبیه قاشق ها یا چنگال های دیگر بکند. اما موفق نمیشود، چون او نه قاشق است نه چنگال.

تا اینکه روز سرو کله ی یک بچه کوچولو در خانه پیدا میشود. او آنقدر کوچک است که نمیتواند از قاشق و چنگال استفاده کند. به چیزی احتیاج دارد که هم قاشق باشد و هم چنگال و این همان چیزی است که شنگال برای آن ساخته شده است.

داستان شنگال به تفاوت های فردی و نقاط قوت یا ضعف هرکس میپردازد. در خلال داستان کودک میبیند که ویژگی های متفاوت شنگال نه تنها بد و بی مصرف نیست، بلکه بسیار مفید است و برای هدفی خاص طراحی شده است.

همانطوری که ما همیشه توصیه می کنیم، بازی، کاردستی و کتاب ساختار ذهنی کودکان در حل مسائل را بسیار شکل می دهد. در این مطلب شما قصه ها و کتاب های مناسب کودکان پیش دبستانی و دبستانی را مشاهده خواهید نمود.

علاوه بر این مطلب شما می توانید از کتاب های زیر نیز برای کودکانتان بهره گیری کنید:

نویسنده: نیوشا پروازوند

تاریخ نگارش: اول فروردین ۱۳۹۷

اطلاعات تماس:

.۷۷۱۹۱۶۵۹ .۷۷۱۸۹۶۲۴

اطلاعات تماس:

.۴۴۲۸۸۰۵۰ .۰۹۱۲۸۱۸۰۲۰۸

تمامی حقوق مطالب و تصاویر تولیدی این سایت متعلق به سایت رادیو کودک است، هرگونه کپی برداری با ذکر نام سایت و لینک به آن براساس صفحه قوانین و مقررات بلامانع است.

اطلاعات تماس:

.۰۲۱۷۷۱۸۹۶۲۴ .۰۲۱۷۷۱۹۱۶۵۹

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

اطلاعات تماس:

.۴۴۲۸۸۰۵۰ .۰۹۱۲۸۱۸۰۲۰۸

اگر در حال خواندن این مطلب هستید قطعا شما به دنبال آینده بهتر برای کودک خود هستید. رادیو کودک یکی از کامل ترین منابع کتاب داستان برای کودکان ۲ تا ۱۲ سال است که تمامی کتاب های وب سایت براساس سن و سلیقه کودکان دسته بندی شده و در دسترس است. رادیو کودک به شما پیشنهاد می کند پس از مطالعه این مطلب به صفحه دسته بندی کتاب های سایت براساس سن و سلیقه کودک خود یا قصه های کودکانه صوتی مراجعه کنید تا داستان ها و کتاب های بیشتر را پیدا کنید.

انتخاب کتاب برای کودکان دبستانی امری حساس و نیازمند تحقیق و آشنایی با روحیات و ادبیات کودکان است. شناخت روحیات کودک خود اولین نکته در انتخاب کتاب کودک است. در سایت رادیو کودک ما تلاش کرده ایم، کتاب برای طیف های مختلف کودکان را دسته بندی شده در اختیارتان قرار دهیم. چکیده ای از کتاب و مفهوم کلی آن در پایان هر معرفی آورده شده است. لیست کتاب هایی که در این مقاله معرفی می شود به شرح زیر است:

لیست کتاب های مناسب ۷ تا ۱۲ سال

در این سن کودکان در آستانه ی ورود به مدرسه و سال های اولیه مدرسه به سر میبرند و خواندن کتاب به تقویت مهارت خواندن و نوشتن، آشنایی با الفبا، تجزیه تحلیل و نتیجه گیری، جمله سازی و… بسیار کمک میکند. کودکی که از سنین پایین تر به کتابخوانی عادت کرده است در این سن ها و با آشنایی با الفبا لذت بیشتری از کتابخوانی خواهد برد، و کم کم قادر خواهد بود داستان های طولانی تر و مفاهیم پیچیده تر را بخواند.

در این سن خواندن داستان هایی که قهرمان آن همسن و سال کودک باشد و بتواند کار مهم و هیجان انگیزی را انجام دهد، بسیار برای کودکان جالب خواهد بود، اما در کنار خواندن داستان های جذاب، خواندن کتاب های غیر داستانی و علمی یا تاریخی میتواند قدرت کتابخوانی کودک را افزایش دهد.

این کتاب داستان پسربچه ای خجالتی به نام “برایان” است که به دلیل ساکت و خجالتی بودنش نمیتواند با دیگران ارتباط برقرار کند، درنتیجه دیگران هم او را نمیبینند و به او توجه نمیکنند. معلم مدرسه، مدیر مدرسه و همشاگردی هایش او را نمیبینند و در جمع هایشان راه نمیدهند. برایان پسر با استعدادی است اما به دلیل خجالتی بودن نمیتواند بطور موثر ابراز وجود کند و بنابراین بقیه پی به توانایی ها و استعدادهای او نمیبرند تا وقتیکه شاگرد جدیدی به مدرسه شان می آید و زندگی برایان بعد از آشنایی با او عوض میشود…

در این سن و سال کودکان خلق و خوی های مختلفی دارند. بعضی کودکان بسیار راحت و صمیمی با افراد ناآشنا برخورد میکنند و میتوانند به راحتی دوست پیدا کنند و در مواقع لزوم ابراز وجود کنند. اما بعضی دیگر در این توانایی ضعف دارند و نمیتوانند به راحتی در دوستی پیش قدم شوند یا توانایی های خود را به نمایش بگذارند. درمورد این نوع از کودکان لازم است که توانایی ابراز وجود به موقع به آنها آموزش داده شود تا بتوانند در گروه های مختلف همسالان خود وارد شوند و در مدرسه عملکرد مناسبی داشته باشند.

این کتاب بطور غیرمستقیم در قالب یک داستان مهارت برقراری ارتباط را به کودکان آموزش میدهد.

این کتاب روایت داستانی برای آشنایی و آشتی کودکان با طبیعت و حیوانات است. ژیوان، که پسر یک شکارچی است  در یک جنگل با سنجاب کوچولویی دوست میشود و آنها هرروز صبح همدیگر را در جنگل میبینند. یک روز سنجاب یک بلوط به ژیوان میدهد و به او میگوید که اگر نصف آن را بخورد تبدیل به سنجاب میشود، و اگر دوباره نصف ان را بخورد تبدیل به انسان میشود. بعد از مدتی سنجاب کوچولو، دوست ژیوان گم میشود. ژیوان تصمیم میگیرد نصف بلوط را بخورد و به دنبال دوستش برود، اما خودش هم شکار میشود و میفهمد که شکارچی سنجاب ها پدر او است. به هر ترتیبی ژیوان نجات پیدا میکند و دوستانش را نجات میدهد، اما پیش پدرش برنمیگردد. روزی به نزدیکی خانه شان میرود و پدرش را میبیند که غمگین نشسته است و دلش برای او تنگ شده، با پدرش حرف میزند و از او میخواهد دیگر سنجاب ها را شکار نکند و محیط بان شود…

در این کتاب بچه ها با مفهوم حیوان دوستی، طبیعت دوستی و محیط بان آشنا میشوند.

این کتاب شامل دو داستان مصور با تصویرهای زیبا از دیوید رابرتز است که مفاهیم ارزشمندی در زندگی را به کودکان یاد میدهد. داستان اول “این یک کت و شلوار معمولی نیست” درباره ی مفاهیمی مانند  دوست داشتن، کوشا بودن و احترام متقابل است و به کودک یاد میدهد قدر داشته هایش را بداند. مکس، خیلی دوست دارد کت و شلواری داشته باشد تا همه جا بتواند آن را بپوشد و برای رسیدن به آن بسیار تلاش میکند. اما ایده ای که او برای رسیدن به خواسته اش دارد، او را خاص و متفاوت میکند و باعث میشود نگاه اطرافیانش هم به این مسئله تغییر کند. کودک در خلال این داستان می آموزد که با درست فکر کردن میتوان از پس هرکاری برآمد.

داستان بعدی با نام “آشپزخانه خانم گیلاس” داستان آشپزخانه ای را تعریف میکند که در آن همه تصمیم میگیرند جای خود را با دیگری عوض کنند.

 

در داستان اول، مفهوم تفاوت های فردی، و توانایی و عدم توانایی در این کتاب بررسی میشود و کودک می فهمد که باید روی داشته ها و توانایی های خودش تمرکز کند و غبطه ی دیگران را نخورد.  در پایان داستان دوم به این نتیجه می رسند که انجام دادن کاری که آن را دوست دارند و آن را بلدند از هر کار دیگری بهتر است.

کتاب « به مدرسه دیر رسیدم چون… » نوشته دیوید کالی و به تصویرگری بنجامین چاد است. دیوید کالی در این کتاب بهانه‌های‌ دیر رسیدن پسرکی را به مدرسه با تخیل و زبانی طنزآمیز بیان کرده است.  

برای هرکدام از ما حداقل یک بار پیش آمده که به مدرسه دیر رسیده ایم و توی راه به هزار بهانه جور و واجور فکر کردیم، دروغ سرهم کردیم از دیر بیدار شدن و ترافیک صبحگاهی گرفته تا بیماری خانواده.

در کتاب “به مدرسه دیر رسیدم چون …” پسرکی دیر به مدرسه اش می رسد و به جای اینکه به سوال “چرا دیر اومدی” جواب ساده پیش پا افتاده دهد، از تخلیش استفاده می کند و داستانی هایی را به معلمش می گوید. پسرک به جای جواب‌های ساده‌ای که ممکن است هر کس دیگری بدهد تخلیش را به کار می‌اندازد و شروع به گفتن بهانه‌هایی عجیب و غریب می کند. پسر قصه ما در مقابل سوال معلم خود کم نمی آورد و بهانه‌هایی پی در پی خودش را می گوید که شما را به خنده می اندازد.

قطعا که معلمش بهانه‌های عجیب و غریب او را باور نمی‌کند. اما تخیل پسرک آن قدر قابل ستایش است که بتوان از دیر رسیدن او به مدرسه چشم پوشی کرد.

داستان این گونه آغاز می شود:

کتاب “به مدرسه دیر رسیدم چون …” کتابی است در تبلیغ توجه و تشویق هوش، تخیل و خلاقیت کودکان در اتفاقات روزمره و تشویق کودکان به فکر کردن در خارج از چهارچوب های کلیشه ای.

این کتاب داستان زندگی خرسی است که پیانویی جا مانده در جنگل را پیدا می کند، بچه خرس هر روز به سراغ پیانو می‌رود و کم کم با آن خود می گیرد و بزرگ می‌شود که می‌تواند آهنگ‌های دلنشینی بنوازد. روزی پدر و دختری به جنگل می‌آیند و به خرس پیشنهاد می‌دهند که همراه آنان به شهر برود. خرس می‌داند اگر به شهر برود دلش برای خرس‌های دیگر تنگ می‌شود اما از سویی دیگر سودای دیدن شهر و برگزاری کنسرت او را وسوسه می‌کند.

خرس پیانو زن جنگل و دوستانش را به ترک می کند و برای کسب شهرت و تجربه‌های جدید به شهر می رود و خیلی زود به آقای خرس مشهوری تبدیل می‌شود که همه برای کنسرت هایش صف می بندند. پس از مدتی با این که همه چیز به خوبی پیش می‌رود خرس حس می‌کند چیزی کم دارد …

خرس از جنگل به شهر می‌رود به جایی که به آن تعلق ندارد، برای مدتی زرق و برق شهر خرس را از هویتش، دوستانش و جنگلی که در آن زندگی می‌کرد دور می‌کند. اما سرانجام خرس برای بازیافتن دوستان قدیمی‌اش راهی جنگل می‌شود.

این داستان مفهوم هویت، تعلق خاطر و حفظ دوستی‌های قدیمی را برای کودک بازگو می‌کند

کتاب کودک “هیس! ما یک نقشه داریم” داستان ۴ دوست صمیمی علاقمند به پرندگان است که می خواهند آن ها را با خود همراه کنند، ۳ دوست پیشنهاد می دهند پرندگان را اسیر کنند اما یکی از این چهار دوست اعتقاد دارد که اگر با پرندگان دوست باشند می توانند آن ها را با خود همراه کنند.

چهار دوست به جنگل می روند و پرنده ای خوش خط و خال و زیبا می بینند. دوست کوچک‌تر به پرنده می‌گوید: «سلام پرنده» اما سه دوست دیگرش او را ساکت می‌کنند و می‌گویند: «هیس! ما یک نقشه داریم.»

سه دوست دیگر یک توری می‌آورند روی پرنده می‌اندازند. اما پرنده فرار می‌کند و می‌رود. سه دوست بزرگ‌تر هر چه تلاش می‌کنند موفق نمی‌شوند پرنده را بگیرند تا این می‌بینند دوست دیگرشان که به پرنده سلام کرده بود به آرامی به پرنده نزدیک شده و با پیشنهاد غذا اعتماد او را جلب کرده است.کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

طولی نمی‌کشد که پرنده‌های زیادی با دوست کوچک ارتباط برقرار می کنند. سه دوست بزرگ‌تر فرصت را غنیمت می‌شمارند تا با روشی که خودشان فکر می‌کنند درست است پرنده‌های بیشتری شکار کنند. پس دوباره سراغ تورشان می‌روند. این کار پرنده‌ها را خشمگین می‌کند و همگی مجبور به فرار می‌شوند.

سپس آن‌ها به یک سنجاب برمی‌خورند و باز دوست کوچک‌شان را ساکت می‌کنند و می‌گویند: «هیس! ما یک نقشه داریم.» و بدون توجه به روش دوست کوچک‌شان سعی می‌کنند آن موجود را به روش خودشان اسیر کنند. «هیس! ما یک نقشه داریم» کتابی تصویری است. متن تکرارشونده «هیس! ما یک نقشه داریم» و همچنین تصاویر زیبای داخل کتاب، برای کودکان سنین پایین جذاب است و چسبندگی کودکان به کتاب را بیشتر می کند.

عکس های مصور شده در کتاب بسیار هوشمندانه طراحی شده اند و نکات جالبی در آنها نهفته است، برای مثال در تصویر مصور روی کتاب، کوچکترین دوست با فاصله ای نسبت به باقی ۳ دوست دیگر ترسیم شده است که نمایان گر اختلاف نظر بین آنهاست. از طرفی نگاه دوست کوچکتر به ۳ دوست دیگر هم نشان دهنده چشمان مشاهده گر و متعجب اوست.

پرنده‌ی زیبای رنگارنگ با فرار خود صفحه به صفحه ما را در طول داستان پیش می‌برد و او که همیشه چشمان‌اش بسته است، زمانی که به دوست کوچک‌تر اعتماد می‌کند، چشمان‌اش را باز می‌کند تا دوست جدید خود را ببیند.

کتاب «هیس! ما یک نقشه داریم» برای بلندخوانی و اجرای نمایش کودک بسیار ایده آل است.

کتاب “هیس! ما یک نقشه داریم” ترویج دهنده فرهنگ دوستی با طبیعت و حیوانات هست و تفاوت نگاه کودکان و بزرگسالان به طبیعت، حیوانات و محیط اطراف خود است.

کتاب دوست بزرگ داستانی است درباره دوستی و رعایت حد دوستی را مطرح می‌کند. مادر بچه‌کلاغ وقتی می‌فهمد دوست تازه‌ی او یک فیل است نگران می‌شود و مانند هر مادر نگرانی، به بچه‌کلاغ هشدار می‌دهد و برای قطع دوستی با فیل دلایل مختلفی را مطرح می‌کند. ولی بچه‌کلاغ برای همه‌ی آن‌ها جوابی دارد که ثابت کند دوستی‌اش با فیل اشتباه نیست. مادر که هنوز مجاب نشده است به او هشدار می‌دهد مبادا با فیل کشتی بگیرد یا وسط آب برود.

بچه کلاغ به مادرش اطمینان می‌دهد هیچ کدام از این کارها را نخواهد کرد و یادآوری می‌کند که او می‌داند یک فیل چه می‌کند و یک کلاغ چه عادت‌هایی دارد. مادر سرانجام آخرین تیر خود را رها می‌کند و از او می‌پرسد که چگونه با فیل گفت وگو می‌کند. بچه‌کلاغ در پاسخ می‌گوید درست است که او زبان فیل را بلد نیست ولی آن دو می‌توانند به زبان اشاره و با نگاه با یک دیگر ارتباط برقرار کنند و احساس خود را به یک دیگر منتقل کنند. مادر که تا حدودی آرام شده است این‌بار برای فیل اظهار نگرانی می‌کند و از او می‌خواهد که از فیل رفتارهای کلاغ‌ها را نخواهد. بچه کلاغ که دیگر بی‌حوصله شده است می گوید من می‌دانم با چه کسی دوستی می‌کنم. او یک فیل ساده است نه یک فیل پرنده.

داستان با طرح دوستی بچه‌کلاغ و بچه‌فیل، موضوع هم « قد و اندازه بودن » در دوستی را به خوبی بیان می‌کند. هم چنین به والدین می‌گوید که در عین حال که باید هوای کودکان را داشتهه باشند و چتر حمایتی‌شان برسر کودکان باشد، نباید آنان را دست کم بگیرند و باید به کودکان اطمینان کرد.

المر کتابی است درمورد تفاوت های فردی و ویژگی های منحصر بفرد. المر فیلی است که شبیه هیچ فیل دیگری نیست، او مثل فیل های دیگر خاکستری نیست، بلکه رنگارنگ و بسیار شوخ است. در ابتدای داستان او از این تفاوت ناراضی است و دلش میخواهد شبیه فیل های دیگر باشد پس میرود و با توت های وحشی خود را خاکستری میکند، اما دیگر هیچ کس او را نمیشناسد. او دیگر المر نیست بلکه فقط یک فیل است. اما او ویژگی های دیگری هم دارد که او را منحصر بفرد میکند و در ادامه همین ویژگی ها باعث میشود همه او را بشناسند.

المر یکی از بهترین کتاب ها در حوزه ی خودشناسی کودکان است، سال هاست این کتاب در کارگاه های کودکان، در مهد کودک ها و مدارس خوانده میشود و همیشه جزو جداب ترین کتاب ها برای کودکان است. حتی ناشر کتاب «المر» ۲۶ می سال ۲۰۱۶ را روز المر نامگذاری کرد و کتابخانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها این روز را با اجرای برنامه‌هایی در رابطه با این فیل دوست‌داشتنی جشن گرفتند. لازم است که هر کودکی حتما یک بار این کتاب را بخواند و درمورد ویژگی های منحصر بفرد خود فکر کند.

این کتاب برای بلندخوانی و اجرای نمایش مناسب است.

داستان المر داستان تفاوت ها و پذیرش و احترام به این تفاوت هاست. در جریان داستان کودک می آموزد که آنچه او را منحصر بفرد میکند همین تفاوت هاست و باید آنها را دوست بدارد.

شنگال کوچولو نمیداند چیست؟ نمیداند دقیقا به چه دردی میخورد؟ او نه چنگال است و نه قاشق. هیچ وقت سر سفره از او استفاده نمیشود. نه چنگال ها او را میپذیرند و نه قاشق ها. شنگال دلش میخواهد به درد کاری بخورد، میخواهد در یک گروه قرار بگیرد و همه او را بپذیرند. 

پس تصمیم میگیرد خود را شبیه قاشق ها یا چنگال های دیگر بکند. اما موفق نمیشود، چون او نه قاشق است نه چنگال.

تا اینکه روز سرو کله ی یک بچه کوچولو در خانه پیدا میشود. او آنقدر کوچک است که نمیتواند از قاشق و چنگال استفاده کند. به چیزی احتیاج دارد که هم قاشق باشد و هم چنگال و این همان چیزی است که شنگال برای آن ساخته شده است.

داستان شنگال به تفاوت های فردی و نقاط قوت یا ضعف هرکس میپردازد. در خلال داستان کودک میبیند که ویژگی های متفاوت شنگال نه تنها بد و بی مصرف نیست، بلکه بسیار مفید است و برای هدفی خاص طراحی شده است.

همانطوری که ما همیشه توصیه می کنیم، بازی، کاردستی و کتاب ساختار ذهنی کودکان در حل مسائل را بسیار شکل می دهد. در این مطلب شما قصه ها و کتاب های مناسب کودکان پیش دبستانی و دبستانی را مشاهده خواهید نمود.

علاوه بر این مطلب شما می توانید از کتاب های زیر نیز برای کودکانتان بهره گیری کنید:

نویسنده: نیوشا پروازوند

تاریخ نگارش: اول فروردین ۱۳۹۷

اطلاعات تماس:

.۷۷۱۹۱۶۵۹ .۷۷۱۸۹۶۲۴

اطلاعات تماس:

.۴۴۲۸۸۰۵۰ .۰۹۱۲۸۱۸۰۲۰۸

تمامی حقوق مطالب و تصاویر تولیدی این سایت متعلق به سایت رادیو کودک است، هرگونه کپی برداری با ذکر نام سایت و لینک به آن براساس صفحه قوانین و مقررات بلامانع است.

داستان گنجشک کوچولو

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

دیروز بچه گنجشکی از پدر و مادرش جدا شده بودو سر راهش به مدرسه ی ما آمداو
احساس می کرد آنجا مدرسه ی گنجشکها است و فکر میکرد مدرسه ی خودشان است اما دید که
خیلی بچه ی آدم آنجا هست .گنجشک دید که آنجا یک خانه هم هست با خودش گفت:اینجا
دیگر چه جایی است،خانه و مدرسه با هم؟! این دیگر چیست.

بچه گنجشک بیجاره سری هم به کلاس ما زدهمه داد و فریاد میکردیم و می گفتیم
:این گنجشک از کجا آمده است گنجشک خیلی ترسیده بود و گفت:خدایا من را نجات بده.

مدیر و معاون خیلی دنبال او رفتند و به ما میگفتند :نگران نباشید ما او را می
گیریم و تا چشم باز کردیم مدیر گنجشک را گرفت و او را آزاد کرد                                  کوشا عزیزی 8
سال

 

 

 

مکوین با لاستیکهای چهار گوش !

مکوین یک ماشین زیبا و قشنگ است اما او نمی تواند مانند ماشین های دیگر حرکت
کندچون لاستیک های او چهار گوش بود. وقتی حرکت می کرد آرام راه می رفت و تکان تکان
به حرکت ادامه می داد طوری بود که هر کسی سوار مکوین می شد وقتی پیاده می شد سر و
صورتش خونی بود و مانند گیج ها راه می رفت و دیگران به او میخندیدند                                                  
ماهان سلیمی 8 سال

 

ماشین چرخ مثلثی

شبی از شب ها ماشینی که اسپرت بود و اسمش هم مکوین بود خواب عجیبی دید او در
خواب دید که لاستیک هایش مثلثی شده است با تعجب گفت: چه کسی این بلا را سر من
آورده است زود بهم جواب بدید. ولی کسی نبود که به او جواب بدهد و هر چه تلاش می
کردنمی توانست راه برود و در خواب گریه میکرد. ]I.

ناگهان از خو اب پرید و خوشحال شد که همه اش یک خواب بوده است.        کوشا عزیزی 8سال

 

گرگ ها

یکی بود یکی نبود ،غیر از خدا هیچ کس نبود. چند تا گرگ در جنگلی با هم زندگی
میکردند. روزی یکی از آنها رفت و یک خرگوش را برای نهار گرفت و با همدیگر آن را
خوردندولی برای شام هیچ چیزی نداشتند . گرگ به جنگل رفت و شیری به او حمله کرد گرگ
را گرفت و آن را برای خانواده اش بردو گرگ را با لذت زیادی خوردند! گرگهای دیگر به
جنگل رفتند و هر چه به دنبالش گشتند او را پیدا نکردند با همدیگر رفتند و یک گربه
شکار کردندو آن گربه را هم خوردندو تا صبح خوابیدند،یکی از گرگها خواب بدی دید
خواب دید که یک پلنگ به او حمله میکند و در ان لحظه از ترس از خواب پرید!           رامتین بیگی 8 سال

امروز گنجشک کوچولو به مدرسه ی ما آمداو یک روپوش زرد داشت
روپوش زردش را مامانش دوخته است مامان گنجشک کوچولو خیلی مهربان است .گنجشک کوچولو
امروز به مدرسه ی ما آمداو دلش برای ما و خانم معلم تنگ شده بود گنجشک کوچولو
مدرسه را خیلی دوست دارد. مدرسه خانه ی دوم ما و گنجشک کوچولو است

 

می گم ها، فیلم سازهم بودم و خبر نداشتم.

برای مشاهده ی این فیلم آموزشی که واسه بچه ها ساختم روی عکس کلیک نمایید

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

یکی بود یکی نبود ، زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . مادر برای نازنین زهرا کتابی با نام (مرد آسمانی پیامبر مهربان ) خرید .او در کتاب خواند ، روزی پیامبر از کوچه ای رد می شدند ، در بین راه  مردی آشغالها را روی سر پیامبر ریخت . فردا هم وقتی پیامبر رد می شدند این کار را کرد . روز بعد هم دو باره آشغالها را روی سر پیامبر ریخت . اما روزهای بعد که پیامبر رد شدند او را ندیدند . نگرانش شدند برای همین از دوستش پرسیدند که او کجاست . دوستش گفت که او بیمار است . برای همین پیامبر به عیادت او رفتند . آن مرد وقتی پیامبر را دید از کارش خجالت کشید و با خو د گفت چه پیامبر مهربانی داریم به جای این که با من به خاطر کارم دعوا کند مرا بخشید و به دیدنم آمد . بعد هم از پیامبر عذر خواهی کرد .           

                                                   مریم صامدی کلاس دوم دبستان بعثت بهار۸۹

 

      

                                                                            مریم صامدی کلاس دوم دبستان بعثت

                                                             ۱۳۸۹

 

 

 

 

 یک دوست خوب

گُنجشک کوچولو روی شاخه ی درخت نشسته بود و از آن بالا رودخانه را تماشا می کرد.

او از تنهایی خسته بود ناگهان تصمیم گرفت، برای خودش چند دوست پیدا کند. از درخت پایین آمد و رفت و رفت. گُنجشک به خرگوش رسید؛ سلام کرد و نظرش را درباره ی دوستی با خودش پرسید. خرگوش خوش حال شد. گُنجشک گفت: « آیا تو رازدار خوبی هستی؟ »

خرگوش گفت : « بله! بله ! »  گنجشک به خرگوش یک راز اَلَکی گفت. خرگوش گفت : « خیالت جمع باشد، من به هیچ کس نمی گویم » و همین طور هم شد .

خرگوش به کسی نگفت و آن ها با هم دوست های صمیمی شدند.


نویسنده: عارفه غلامی کلاس دوم دبستان بعثت

داستان های دیگر عارفه جان را در ادامه ی مطلب بخوانید

 

نام داستان : ماهی گیر مهربان                          نویسنده ی کوچک: انیسه یاربی

دبستان22بهمن ناحیه 5 مشهد /1387

 

ظهر از نیمه گذشته بود.خورشید گرم وسوزان بر سرش می تابید. صورت آفتاب سوخته ی پیرمرد مهربان خسته به نظر می رسیر.بازحمت تور ماهی گیری اش را که با هزاران امید به آب انداخته بود بیرون کشید .ولی این بار هم از ماهی خبری نبود به جز چندتا ماهی ریزه میزه .مدت ها بود که کارش این شده بود.صبح می آمد و تورش را به آب می انداخت.در دور دست ها ماهی گیرانی که مشغول صید بودند به چشم می خوردند. با خودش گفت: کاش من هم پسری داشتم تا در این کارها به من کمک می کرد. به هر حال بیشتر از این نمی توانست آن جا بماند. تور و قلاب ماهی گیری اش را جمع کرد و با نا امیدی روانه ی منزل شد.همسرش با مهربانی به پیش او آمد وسایل ماهی گیری اش را از دستش گرفت و به او خسته نباشی گفت و پیاله ی آبی به دستش د اد. پیرمرد آب را سر کشید و با ناراحتی گفت: امروز هم هیچی . همسرش او را دلداری دادو و گفت:  خدا روزی رسان است .نا امید نشو . در همین وقت صدای در شنیده شد. پیرمرد در را باز کرد و پسرکی را دید با یک ماهی بزرگ و زیبا . پسرک گفت : امروز وقتی تورخود را جمع می کردید این ماهی از تور شما بیرون افتاد و شما آن  را ندیدید.من خیلی شما  را صدا کردم اما شما صدای من را نشنیدید. بفرمایید. پیرمرد ماهی را گرفت و لبخند زنان به اتاق آمد و دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو روزی رسانی . ممنونم.

 

نام داستان : سفر طولانی                نویسنده ی کوچک : محدثه آرامی

 دبستان22بهمن ناحیه 5 مشهد /1387

 

یکی بود یکی نبود .غیراز خدای مهربان هیچ کس نبود. پدر علی کوچولو چند روزی بود که ماشین جدیدی خریده بود. یک روز بعداز ظهر وقتی که علی و پدر بزرگ در حیاط خانه مشغول خوردن پیتزا بودند ،مادر علی به آنها گفت : چه قدر خوب است همگی پشت ماشین جدیدمان بایستیدتا یک عکس یادگاری بگیرم. همه لبخند زدند.تیک. روز خوبی بود. آخر شب وقتی شام تمام شده بود، پدر علی کوچولو گفت: چه خوب است حالا که ماشین جدیدی خریده ایم به یک مسافرت برویم. نظرشما درباره ی این مسافرت چیست؟ پدربزرگ گفت: بهتر است ببینیم علی کوچولو و مادرش چه نظری دارند. علی کوچولو گفت : پدر جان ،در کتاب فارسی ما درباره آرام گاه سعدی و حافظ در شیراز و امام زاده حسین در قزوین  صحبت شده است.من هم دوست دارم به این دو شهر بروم.مادر گفت: فکر خیلی خوبی است.من هم تا به حال به این دو شهر نرفته ام.پدر و پدر بزرگ هم با نظر علی کوچولو و مادرش موافقت کردند. آن ها تصمیم گرفتند زود بخوابند تا فردا هرچه زودتر بیدار شوند و وسایل مسافرت را ببندند. حالا علی کوچولو خیلی خوش حال است چون قرار است تعطبلات تابستانی خود را با مسافرت شروع کند.

 

 

نام داستان : پیرمردی که تنها پسرش را از دست داد.             نویسنده ی کوچک: فاطمه زارع بجمعه

دبستان22بهمن ناحیه 5 مشهد /1387

یکی بود یکی نبود.غیراز خدا هیچ کس نبود. در زمانهای قدیم  پیرمردی با تنها پسرش زندگی می کرد.او سال ها پیش همسرش را از دست داده بود وهمین تک پسر را داشت. یک روز حسین پیش پدر رفت و گفت : پدرجان اکنون که جنگ است من می خواهم به جبهه بروم و از اسلام و ایران دفاع کنم و از شما اجازه ی رفتن می خواهم. پدرناراحت شد و به حسین گفت: تو تنها مونس و همدم من هستی و باید از من نگهداری کنی اگر بروی و من تو را از دست بدهم چه کار کنم؟ تو عصای دست من هستی. حسین ناراحت شد اما روی حرف پدرش حرفی نزد. دلش شکست . به مسجد رفت تا نمازی بخواند و با خدا دردودل کند.سرش را روی مهر گذاشت و گریه کنان از خدا خواست تا به او کمک نماید. وقتی سرش را از روی مهر برداشت پدرش را دید که روبه رویش نشسته است. پدر اشک های حسین را پاک کرد و به او گفت : پسرم من را ببخش که خودخواهی کردم .وقتی تو رفتی من چند لحظه ای دراز کشیدم و خوابم برد و در خواب امام خمینی را دیدم که از من خواست تا با رفتن تو موافقت کنم تا از کشورمان دفاع کنی . حالا من با این کار خوب و خداپسندانه ی تو موافقت می کنم .برو . خدا به همراهت. حسین به جبهه رفت و پس از ماه ها جنگیدن با دشمن به شهادت رسید .و حالا هر رورز پدرش برسر مزار او می آید و خوش حال است که ایران سربلندو سرافراز است.

 

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

نام داستان : عمو رفتگر زحمت کش        نویسنده ی کوچک : مبینا بنددار

دبستان22بهمن ناحیه 5 مشهد /1387

پاییز شروع شده بود و همه ی درختان لباس زردو نارنجی پوشیده بودند.پیرمرد مهربان،دوست قدیمی خیابان ها بود که هر روز صبح زودجارودستی اش را برمی داشت و برگ هایی که در خیابان ریخته شده بود را جمع می کرد .کارها در فصل پاییز و سرما سخت شده بود اما او ا این که خیابان ها را تمیز می کرد خیلی لذت می برد.رفتگر مهربان صبح ها با مهربانی به بچه هایی که به مدرسه می رفتند سلام می کرد.بچه ها او ر ا خیلی دوست  داشتند و به او عمو رفتگر می گفتند.یک روز صبح که بچه ها به مدرسه می رفتند ،متوجه شدند که  برگ های روی زمین جمع نشده است تعجب کردند باخودشان گفتند شاید عمورفتگر خواب مانده است اما چند روز به همین منوال گذشت.برگهای روی زمین هرروز بیشتر می شدند و دل بچه ها تنگ تر .یک روز صبح که بچه ها از خانه هایشان بیرون آمدند تا به مدرسه بروند متوجه شدند خیابان ها تمیز شده است فهمیدن عمو رفتگر برگشته است اما وقتی جلوتر رفتند دیدند مرد جوانی لباس های پیرمرد را پوشیده است وبا جاروی او در حال تمیز کردن خیابان ها است. به او سلام کردند و پرسیدند: عمورفتگر مهربان کجاست ؟چرانیامده است؟ رفتگر جوان گفت: او چند روزی است که سخت بیمار است و در خانه استراحت می کند.بچه ها ناراحت شدندواز رفتگر جوان خواستند آدرس عمو رفتگر را به آنها بدهد تا به عیادت او بروند. روز بعد بعد از پایان مدرسه چندتا از بچه ها با اجازه ی پدر و مادرشان مقداری میوه خریدند و به عیادت عمو رفتگر رفتند.عمورفتگر از دیدن بچه ها خوش حال شد و به آنها گفت : از فردا دوباره به کارم ادامه می دهم.صبح روز بعد عمورفتگر مهربان در حالی که برگ های زرد و خشک را از روی زمین جارو می کرد برای بچه ها دست تکان داد. خسته نباشی عمو رفتگر

 

نام داستان : ماهی کوچولوی زیبا                     نویسنده ی کوچک: زهرا هاشمی

دبستان22بهمن ناحیه 5 مشهد /1387

یکی بود یکی نبود در یک دریای بزرگ ماهی های کوچک و بزرگی زندگی می کردند.ماهی قصه ما هم که بسیار زیبا بود با دوستانش در همین دریا زندگی می کرد. او هر روزبا دوستانش بازی می کرد .آن روز داشتند قایم باشک بازی می کردند که ماهی کوچولوی زیبا از دوستانش جداشدتا جایی برای قایم شدن پیدا کند.به همین خاطر از دوستانش خیلی دورشدو مکانی را برای پنهان شدن پیداکرد .ولی هرچه منتظر ماند دوستانش او  را پیدا نکردند.می خواست برگردداما هرچه اطرافش را نگاه کرد نتوانست راه برگشت را پیدا کند.وقتی به خودش آمد دید داخل یک تورگیر افتاده و نمی تواندفرارکند.صیادی اورا به دام انداخته بود.صیاد ماهی را ازداخل تور بیرون می آوردتا بفروشدولی وقتی چشمش به ماهی زیبا افتاد دلش نیامد که اورا بفروشد.اورا به خانه برد تا پسرش  را خوش حال کند.پسرک با خوش حالی ماهی را گرفت و داخل یک تنگ زیبا گذاشت . اما ماهی قصه ی ما از این که از دوستانش دور شده بود ناراحت بودو گریه می کرد. گریه ی ماهی کوچولو پسرک را  هم غمگین کرده بود .از پدرش خواست تا ماهی را به محل زندگیش برگرداندتاهم او وهم ماهی را خوش حال کند . مرد ماهی گیر به حرف پسرش گوش داد و حالا ماهی کوچولوی زیبای ما با خوش حالی در کنار دوستان و خانواده اش زندگی می کند.

 

نام داستان: امیر و ماهی خوش قدم          نویسنده ی کوچک : فرشته گل شیخی

دبستان22بهمن ناحیه 5 مشهد /1387

یکی بود یکی نبود . غیر از خدا هیچ کس نبود . روزی امیرکناردریا نشسته بود. او شنیده بود که اگر هر کسی همیشه با پدر و مادر خود با احترام صحبت کند یک ماهی جادویی پیش او می اید و آن ماهی برای همه خوش قدم است و آن خانواده تا آخر عمر خوش بخت می شوند. امیر یک مشکلی داشت. مشکل او نمره های بدش بود.او پسر درس خوانی نبود ولی دوست داشت نمره های عالی بگیرد.روزی به ساحل دریا رفت ودرحالی که داخل تیوپ نشسته بود به ماهی جادویی فکر می کرد. با خود ش گفت: چه می شود من یک ماهی جادویی داشته باشم؟ناگهان یک ماهی طلایی زیبا روی آب آمد واو را صدا زد. امیر با تعجب  به اطرافش نگاه کرد.آری درست شنیده بودیک ماهی طلایی آمده بود تا به امیر کمک کند.امیر خوش حال شدو مشکلش را با ماهی در میان گذاشت.ماهی به امیر گفت: امیرجان اگر توبه پدر و مادرت احترام بگذاری من در درس هایت به تو کمک می کنم. طبق قولی که ماهی به امیر داده بود همیشه قبل از امتحانات ماهی  جادویی سوالات و جواب های امتحان را به امیر یاد می داد و امیر همیشه 20 می گرفت . این کار اد امه د اشت تا زمانی که قرار شد مسابقه علمی در مدرسه برگزار شود . روز قبل از امتحان ماهی جادویی به ساحل نیامد که نیامد .امیر که حالا به عنوان شاگرد زرنگ شناخته شده بود ، تصمیم گرفت تا آخرین لحظه بخواند تا نمره ی خوب بگیرد . پس شروع کرد به خواندن . او روز بعد در مسابقه علمی شرکت کرد و بالاترین رتبه را گرفت . حالا او فهمیده بود با تلاش و کوشش به همه چیز می رسد واگر نمره ی خوب می خواهد باید خوب درس بخواندو احتیاج به جادو نیست.

 

 

نام داستان: پسری که خیلی شلوغ بود        نویسنده ی کوچک: الهام غزنوی

 دبستان22بهمن ناحیه 5 مشهد /1387

یکی بودیکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود.یک پسری بودکه خیلی شلوغ می کرد.یک روز می خواستند بچه های مدرسه را به اردو ببرند.هرکس با خودش یک جور خوراکی آورده بود. بعد بچه های مدرسه با صف رفتند تا سوار اتوبوس شوند.آن ها می خواستند به باغ وحش بروند. مدی و ناظم هم با آن ها آمده بودند.بچه ها به باغ وحش رسیدند. بعد از اتوبوس یکی یکی پیاده شدند .آن ها وارد باغ و حش شدند تا حیوانات را ببینند. وقتی بچه ها حیوانات را نگاه می کردند آموزگار برای آن ها توضیحات جالبی می داد و بعضی اوقات از آن ها سوالاتی می کرد . تمام بچه ها قانون را رعایت می کردن اماامان از آن پسر شلوغ.بلندبلند صحبت می کرد .از این طرف به آن طرف می دوید .خوراکی هایش را پشت سرهم و تندتند می خورد و … . وقتی بازدید تمام شد همه با صف سوار اتوبوس شدندوداخل اتوبوس  شلوغ بازی های پسرک شروع شد. داد می زد با دوستانش شوخی های خطرناک می کرد . سر و دستش و حتی گاهی پایش را از پنجره اتوبوس بیرون می آورد و به حرف هیچ کس گوش نمی داد.ناگهان شاخه درختی که در خیابان بود به صورتش خورد و زخمی شد. خون زیادی روی لباسش می ریخت . آقای راننده و مدیر و معاون او را سریع به درمانگاه بردند و دکتر زخم صورتش را پانسمان کرد . در این موقع پسرک شیطان از این که به حرف دیگران گوش نداده بود پشیمان شد و از آن ها عذر خواهی کرد.

 

نام داستان : سیب تنها و فرشته ی زیبا    نویسنده ی کوچک : محدثه عوض زاده

دبستان22بهمن ناحیه 5 مشهد /1387

یکی بود یکی نبود. دریک روز سرد زمستانی که برف زیادی آمده بود فرشته ، دختری زیبا با موهای طلایی کنار پنجره ی اتا قش نشسشته  بود وبیرون را نگاه می کرد . آن طرف پنجره ی اتاقِ فرشته باغ میوه ی پدر بزرگ بود.ولی برف تمام باغ را گرفته بود و به جای میوه های زیبا و آبدارش برف  روی درخت ها را پوشانده بود. فرشته همین طور که به درختان نگاه می کرد ناگهان لابه لای شاخه های آن ها در زیر برف ها چشمش به سیب سرخ و زیبایی افتاد .از جابلند شد.با خوشحالی به طرف مادرش رفت وگفت : مامان جان اجازه می دهید به باغ پدربزرگ بروم؟مادر گفت: دخترم فرشته ی کوچکم هوا سرد است.درباغ هم که چیزی نیست که تو با آن بازی کنی! فرشته بالاخره مادرش را راضی کرد و به باغ پدر بزرگ رفت. پدربزرگ از دیدن فرشته تعجب کرد.فرشته به پدر بزرگ گفت که از پنجره ی اتاقش سیب سرخی را در لابه لای شاخه  های درخت دیده است. پدربزرگ هم آن شیب ر ا برای نوه اش چید و فرشته پس از تشکر با خوش حالی به اتاقش برگشت.مادر گفت :اگر سیب می خواستی در یخچال داشتیم؟! فرشته با لبخندی گفت :این سیب با همه ی سیبها فرق دارد .این سیب تنها مانده بود حالا من اول اورا روی یک درخت پرسیب نقاشی می کنم تا از تنهایی در آید و بعد آن را با لذت می خورم.

 

 

نام داستان :چهاربچه جغد دانا     نویسنده ی کوچک : ساجده صادقی  

دبستان22بهمن ناحیه 5 مشهد /1387

یکی بود یکی نبود.روزی روزگاری در جنگلی بزرگ و زیبا چهار جغد دانا زندگی می کردند که با هم خواهر و برادر بودند.آن ها دنبال پدر و مادرشان می گشتند زیرا وقتی که هنوز در تخم ها بودند یک حیوان وحشی به لانه ی آن ها حمله کرده بود و مادر و پدرشان مجبور به فرار شدند.حیوان وحشی تخم ها را با خود برد و همین که به خانه اش رسید تخم ها ترک ترک شدند.حیوان وحشی ترسید و آن ها را رها کرد و رفت.تخم ها که باز شدند پرتوی زیبا دلش سوخت و بچه جغد ها را با خود برد تا از آن ها نگه داری کند.یک روز یک جغد پیر به لانه ی پرستو آمد و مهمان آن ها شد.هر کدام سرگذشت خود را تعریف کردند و بعد معلوم شد که بچه جغد ها فرزندان جغد پیر هستند.همگی خوشحال شدند و بچه جغد ها مادر را در آغوش گرفتند و از پرستو خداحافظی کردند و به خانه شان برگشتند.

 

نام داستان : همکاری      نویسنده ی کوچک : کوثرمحسنی پور –

دبستان22بهمن ناحیه 5 مشهد /1387

در روستای همت آباد مزرعه ی بزرگ گوجه فرنگی حسین آقا قرار دارد.در تابستان امسال بعد از جمع آوری گوجه ها در جعبه چیده شده بود و آماده ی فرستادن به شهر و کارخانه ی رب گوجه فرنگی شده بود.قرار بود صبح روز دوشنبه جهت حمل و بردن جعبه ی گوجه فرنگی مزرعه کامیون بیاید.اما ظهر شد و از کامیون خبری نشد.رفته رفته شب از راه رسید خبری از کامیون نبود.حسین آقا غصه ی خراب شدن گوجه ها را می خورد وکاری از دستش بر نمی آمد.فردا صبح پسر های حسین آقا تصمیم گرفتند که به پدرشان کمک کنند.بنابراین برای حل این مشکل از دوستانشان هم فکری خواستند.در این میان محمد که پسر باهوش و مهربانی بود از همه ی بچه های روستا خواست تا با دوچرخه هایشان در مزرعه ی حسین آقا حاضر شوند.هر کدام یک یا دو جعبه بر روی دوچرخه هایشان قرار دادند و به سوی کارخانه ی رب گوجه فرنگی به راه افتادند.بعد از چند ساعت همه ی جعبه های گوجه فرنگی در جلوی کارخانه چیده شده بود.بچه ها از این که به حسین آقا کمک کرده بودند خوشحال بودند و از هم کاری لذت می بردند.

 

گنجشك كوچولو روي شاخه‌ي درخت نشسته بود و از آن بالا، رودخانه را تماشا مي‌كرد. او از تنهايي خسته شده بود. ناگهان تصميم گرفت……

كه يك دوست پيدا كند. به كنار رودخانه رفت امّا كسي نبود، كنار درخت‌ها رفت ولي كسي را پيدا نكرد، به كنار بركه رفت و با يك مرغابي دوست شد. او هر روز پيش مرغابي مي‌رفت و با او صحبت مي‌كرد. امّا يك روز كه به ديدن مرغابي رفت، مرغابي آنجا نبود و دوست مرغابي گفت:«او از اين بركه رفته است.» گنجشك با ناراحتي به خانه‌اش برگشت و آن دو همديگر را هيچ‌وقت نديدند.

 

 

 

زينب افخمي روحاني – كلاس دوم دبستان بعثت

سركار خانم حبيبي

یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. جوجه کلاغی بود که هنوز پرواز را خوب یاد نگرفته بود. یک روز مادرش، یعنی ننه کلاغ، می خواست به دنبال غذا برود. قبل از رفتن به او گفت:« از لانه بیرون نیا تا من برگردم! .»

جوجه کلاغ حرف مادرش را گوش نکرد. وقتی او رفت ، جستی زد و از لانه، به روی شاخه ی درخت پرید. بعد، از شاخه ی درخت، به روی زمین پرید. سپس دوباره جست زد و روی درخت نشست. وقتی دید جست وخیز کردن را بلد است، خیلی خوش حال شد. خیال کرد که پرواز کردن هم به همین راحتی است. بال هایش را باز کرد و خواست از روی درخت به پرواز درآید، امّا چند بال که زد، دیگر نتوانست پرواز کند و با سر، توی بوته های خار افتاد. آن وقت هر کاری کرد، نتوانست از توی خارها بیرون بیاید.

اتّفاقاً کلاغی از آنجا می گذشت. چشمش که به جوجه کلاغ افتاد، با خودش گفت: « چه کنم؟ چه نکنم؟ بروم بقیّه را خبر کنم! » کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

بعد، بال زد و رفت به کلاغ دومی و سومی و چهارمی و پنجمی رسید و گفت: « چه نشسته اید که جوجه یِ ننه کلاغ توی خارها افتاده!. »

کلاغ پنجمی بال زد و رفت به کلاغ ششمی و هفتمی و … دهمی رسید و گفت: «چه نشسته اید که جوجه یِ ننه کلاغ، توی خارها افتاده و زبانم لال، حتماً نوکش هم شکسته! »

کلاغ دهمی اشکش درآمد. پر زد و رفت به کلاغ یازدهمی و دوازدهمی و … بیستمی رسید و گفت:«چه نشسته اید که جوجه ی ننه کلاغ، توی خارها افتاده و نوکش شکسته و زبانم لال، حتماً بالش هم شکسته! »

کلاغ بیستمی دو بالش را توی سر خودش زد و پر کشید. به کلاغ بیست و یکمی و بیست ودومی و … بیست ونهمی رسید و گفت:« چه نشسته اید که جوجه ی ننه کلاغ، توی خارها افتاده و نوکش شکسته و بالش شکسته و زبانم لال، حتماً پرهایش هم ریخته! .»

کلاغ بیست ونهمی قارقاری کرد و پر زد و رفت تا به کلاغ  سی اُمی، سی
و یکمی، سی و دومی و… چهلمی رسید و گفت: «چه نشسته اید که جوجه یِ ننه کلاغ، توی
خارها افتاده و نوکش شکسته و بالش شکسته و
پرهایش ریخته و زبانم لال، دیگر زنده نیست!
»

کلاغ چهلمی چنان قارقاری کرد
که نگو و نپرس! پر
زد و رفت و همه ی کلاغ ها را جمع کرد و به دنبال خودش راه
انداخت تا به لانه ی ننه کلاغ بروند و به او سرسلامتی بدهند. چهل تا کلاغ پر زدند و به سراغ ننه کلاغ رفتند امّا هنوز به لانه ی او نرسیده بودند که جوجه کلاغ را دیدند توی خارها گیر
کرده بود و ننه کلاغ داشت او را بیرون می کشید. کلاغ ها، قارقارکنان و با تعجّب به هم نگاه کردند. کلاغ چهلمی گفت:
« اینکه جوجه کلاغ است ! نوکش نشکسته، بالش نشکسته، پرهایش نریخته، زنده است و توی خارها گیر کرده! .»

کلاغ پنجمی گفت:«من
خیال کردم نوکش شکسته! .»

کلاغ دهمی گفت:
«من خیال کردم بالش شکسته! .»

کلاغ بیستمی گفت:
« من خیال کردم پرهایش ریخته! .»

کلاغ بیست و
نهمی گفت: « من خیال کردم از بین رفته! .»

آن وقت
هر چهل کلاغ به ننه کلاغ کمک کردند که جوجه اش را از توی خارها بیرون بکشد. بعد هم به
هم قول دادند درباره ی
آن چیزی که آگاهی ندارند حرفی نزنند، تا خبرها « یک
کلاغ، چهل کلاغ »
نشود.

یک داستان از فارسی کلاس دوم ابتدائی

چغندر پربرکت

یکی بود، یکی
نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. پیرمرد و
پیرزنی با دو نوه ی کوچکشان در مزرعه ای زندگی می کردند.
پیرمرد هر سال در مزرعه اش چیزی می کاشت. آن
سال هم تصمیم گرفت، چغندر بکارد. پیرمرد و پیرزن و نوه هایشان مثل هر سال، زمین را آماده کردند و تُخمِ چغندر را پاشیدند. چیزی نگذشت که مزرعه، سرسبز شد و برگِ چغندر ها بزرگ و بزر گتر شدند.

یک روز، پیرزن خواست آش
چغندر بپزد. پیرمرد گفت: « همین حالا می
روم و برایت یک چغندرِ رسیده می آورم . »

پیرمرد به
مزرعه رفت و چغندری را انتخاب کرد. بعد
هم برگ های آن را گرفت و کشید امّا چغندر بیرون نیامد. پیرمرد که
خسته شده بود، پیرزن را صدا کرد. پیرزن آمد.
پیرمرد برگ های چغندر را گرفت. پیرزن، شالِ کمر پیرمرد را
گرفت. با
هم کشیدند و یک صدا خواندند: « چغندرک، چغندرک، آی شیرینک، بیا، بیا. بیرون بیا. از دل خاک بیرون بیا. با
یک تکان، با دو تکان، با سه تکان،…».

امّا فایده ای
نداشت. چغندر از
خاک درنیامد که نیامد.
پیرزن، نوه هایش را صدا کرد. نوه
های پیرمرد و پیرزن به کمک آن ها آمدند. پیرمرد برگ
های چغندر را گرفت. پیرزن شال
کمر پیرمرد را گرفت. پسرک دامن مادربزرگش را
گرفت و دخترک گوشه ی کُت برادرش را.

کشیدند و
کشیدند و یک صدا خواندند: « چغندرک، چغندرک، آی شیرینک، بیا، بیا. بیرون بیا.
از دل خاک بیرون بیا.
با یک تکان، با دو تکان، با سه تکان، با چهار تکان،… .»

چغندر بالاخره از
خاک درآمد. از
آن طرف پیرمرد و پیرزن، پسرک و دخترک به زمین افتادند امّا وقتی چشمشان به
چغندر افتاد، از خوش حالی فریاد کشیدند: « وای، چه چغندری، شیرینکی، چقدر بزرگ، چقدر بزرگ،… چقدر…بزرگ…! .»

زودتر از
آنکه فکرش را بکنید، سر و کلّه ی همسایه های پیرمرد و پیرزن پیدا شد. همه از دیدن چغندری به
آن بزرگی تعجّب کرده بودند.

آن روز، پیرزن یک
دیگِ بزرگ آشِ چغندر پخت و آن را میان همسایه ها تقسیم کرد؛ چه آش خوش مزه ای! چه چغندر پربرکتی!

یک داستان از کتاب فارسی کلاس دوم ابتدائی

1 – مورچه اشک ریزان ، چرا اشک ریزان ؟ 

یکی
بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. در یک ده کوچک، پیرزنی زندگی می کرد که نان می پخت؛ چه نانهای خوش مزه ای! وقتی بوی نانهای خاله پیرزن در هوا می پیچید، همه، از پدربزر گها و مادربزر گها و پدرها و مادرها گرفته تا بچّه ها، از کلاغها، گنجشکها و جوجه ها گرفته تا مورچه ها، خوش حال می شدند؛ چقدر خوش حال!

یک
روز مثل همیشه، خاله پیرزن آرد را خمیر و تنور را روشن کرد، امّا تا آمد نان را به تنور بچسباند، نان از دستش افتاد توی تنور. خاله پیرزن خم شد تا نان را بردارد.  باز هم خم شد ؛ آن قدر خم شد که فقط پاهایش از تنور بیرون ماند. مورچه ای از آنجا می گذشت . پاهای خاله پیرزن را دید. فکر کرد خاله پیرزن توی تنور افتاده است. گریه و زاری کرد؛ چه گریه ای و فریاد کشید: « خاله به تنور، خاله به تنور .»

گنجشکی
از آنجا می گذشت. مورچه را دید که مثل ابِر بهار گریه می کند.

پرسید: «
مورچه اشک ریزان، چرا اشک ریزان؟» .

مورچه
گفت : « خاله به تنور، مورچه اشک ریزان .»

گنجشک
این را که شنید، ناراحت شد؛ چقدر ناراحت! از غم و غُصّه پرهایش ریخت. گنجشک پرزد و روی یک درخت نشست و جیک جیک کرد؛ آن هم چه جیک جیکی!کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

درخت
دید پرهای گنجشک ریخته است. از گنجشک پرسید: « گنجشک پَر ریزان، چرا

پَر
ریزان؟ .»

گنجشک
گفت: « خاله به تنور، مورچه اشک ریزان، گنجشک پَر ریزان .»

درخت
این را که شنید، ناراحت شد؛ چقدر ناراحت! از غم و غُصّه بر گهایش ریخت.

پیرمرِد
ماست فروشی که در کنار دیوار ماست می فروخت، صدای ناله ی درخت را شنید و گفت: « درخت برگ ریزان، چرا برگ ریزان؟ .»

درخت
ناله کرد و گفت:« خاله به تنور، مورچه اشک ریزان، گنجشک پَر ریزان، درخت برگ ریزان .»

پیرمرد
این را که شنید، دلش پُر از غم و غُصّه شد؛ چه غم و غُصّه ای! از غم و غُصّه ماست هایش را ریخت روی سر و صورتش.

از
آن طرف، خاله پیرزن نانی را که توی تنور افتاده بود، بیرون آورد. بعد نان هایش را پخت و چند تا از آنها را برداشت تا پیشِ پیرمرِد ماست فروش ببرد و ماست
بگیرد. توی راه، پیرمرد را دید که با سر و روی ماستی می دود؛ آن هم چه دویدنی!  پیرزن فریاد زد:« بابا ماست به رو، چرا ماست به رو؟ .»

پیرمرد
تا خاله پیرزن را دید، فریاد زد:« خاله پیرزن، مگر توی تنور نیفتاده بودی؟ تو که صحیح و سالمی! »

خاله
پیرزن گفت:« معلوم است که صحیح و سالمم! مگر قرار بود تویِ تنور بیفتم؟ .»

پیرمرد
خوش حال شد؛ چقدر خوش حال!  ماست ها را از سروصورتش پاک کرد و فریاد زد: « خاله پیرزن که سالم است، نسوخته است .»

مورچه
و گنجشک و درخت تا حرف های پیرمرد را شنیدند و خاله پیرزن را دیدند، خوش حال شدند؛ چقدر خوش حال!

خبر
توی ده پیچید. همه، از پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و پدرها و مادرها گرفته تا بچّه ها، از گنجشک ها گرفته تا مورچه ها، به خانه ی خاله پیرزن رفتند. از نان های خوش مزه اش خوردند و به اشتباه مورچه خندیدند؛ چه خنده هایی!


دزدی
نیمه شبی به خانه ای رفت. صاحب خانه در گوشه اتاق خوابیده بود. دزد خورجینی را که
با خود داشت روی زمین انداخت تا اثاثیه خانه را در آن بگذارد و ببرد. امّا هرچه در
اتاق گشت چیزی پیدا نکرد. دزد که ناامید شده بود به سوی خورجین برگشت تا آن را
بردارد و برود. در همین موقع صاحب خانه غلتی زد و روی خورجین او خوابید! دزد که
خیلی ناراحت شده بود با صدای بلند و عصبانی گفت: ” عجب بخت و اقبالی دارم من!
چیزی به دست نیاوردم، خورجینم را هم از دست دادم!” سپس راه افتاد تا برود.
صاحب خانه با صدای بلند گفت: “آهای دزد، وقتی از خانه بیرون رفتی در را ببند
تا دزد دیگری به خانه نیاید.” دزد ایستاد و به صاحب خانه گفت: “من
زیرانداز را برای تو آوردم و حالا در را باز می گذارم شاید دیگری رواندازت را هم
بیاورد! تو از باز بودن در ضرر نکردی و نخواهی کرد!”

                                                     

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

                                      گنجشک و عقاب     


گنجشکی روی شاخه ی درختی نشسته بود. ناگهان
عقابی را دید که روی یک گله گوسفند فرود آمد و بره ای را به چنگال گرفت و پرواز
کرد و رفت. گنجشک پیش خودش گقت: ” من هم باید همین کار را بکنم! مگر چه چیز
من از عقاب کمتر است؟ من بال دارم ، منقار دارم ، پرواز هم می توانم بکنم ! درست
مثل عقاب! ” سپس پرید و روی یک گوسفند پر پشم فرود آمد و کوشید تا گوسفند را
بلند کند! اما بدنش میان پشم های گوسفند گیر کرد و تکه ای پشم بر پایش پیچید.
گنجشک هر چه زور زد نتوانست بپرد. در همین موقع چوپان از راه رسید و او را گرفت و
به خانه برد و به بچه اش داد. بچه نگاهی به گنجشک کرد و پرسید: ” این چیست
پدر ؟ ” چوپان پاسخ داد: ” این یک گنجشک نادان است که اندازه و مقدار
زور و قدرت خودش را نمی دانست و گرفتار غرور بی جای خود شد!”

                                  

                                                                   بر اساس داستانی از هزار و یک شب

                

                                 


           برنده ی واقعی…

 پسر8 ساله من، دونده خوبی بود ودر اکثرمسابقات مدال می آورد.روزی

برای دیدن مسابقه اورفتم.درمسابقه اول مدال طلا را کسب کرد.مسابقه

دوم آغازشد.او شروع خوبی داشت اما درپایان مسابقه، حرکت خود را کند 

کرد و نفر چهارم  شد.برایدلداری به
سراغ او رفتم تا نکند به خاطر اول نشدن

ناراحت باشد.پسرم خنده معصومانه ای کرد
وگفت:”مامان یک رازی بهت می

گم ولی پیش خودمون بمونه.”کنجکاو شدم.
پسرم ادامه داد:”من یک مدال

برده بودم اما دوستم علی،هیچ مدالی نبرده بود و
خیلی دوست داشت یک

مدال برای مادربیمارش ببرد. برای همینگذاشتم او اول بشود.”
پرسیدم:”پس

چرا چهارم شدی؟” خندید و جواب داد:” آخه علی می دونه من
دونده خوبی

هستم. اگر دوم می شدم همه چیز را می فهمید.حالا می تونم بگم پایم

 پیچ
خورد و عقب افتادم.”

     


          

       وزیری که درویش شد


پادشاهی نسبت به وزیرش خشمگین شد واو را از کار
بر کنار کرد. وزیر بدون این که ناراحت شود به خانقایی رفت و درویش شد. پس از
مدّتی، دشواریهای زیادی برای پادشاه پیش آمد و وزیر جدید نتوانست آنها را حل کند.
پادشاه به یاد وزیر قدیمی افتاد و او را احضارکرد و از او عذر خواست و گفت: من
تازه متوجّه شده ام که تو انسان خردمند، توانا ودانایی بودی و حالا می خواهم مقام
گذشته ات را به تو بازگردانم. وزیر سابق بی درنگ گفت: انسان خردمند کسی است که
آرامش گذشته اش را فدای دلواپسی مقام و منصب نکند! پادشاهان حالت مشخص و روشنی
ندارند یک لحظه خوشحال و عادل هستند و لحظه ای دیگر خشمگین و ستمگر! پس یک انسان
خردمند هرگز به آنان نزدیک نمی شود و من هم دیگر مقامی نمی خواهم.

  

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

                    

         اثر ماندگار


دریکی از
روستاها، پسر بچه ی شروری بود که دیگران را با حرف های زشتش خیلی ناراحت می کرد.
روزی پدر جعبه ای پر از میخ به پسر داد و به او گفت: هر بار که کسی را با حرف هایت
ناراحت کردی، یکی از این میخ ها را به دیوار طویله بکوب. روز اوّل پسرک بیست میخ
به دیوار کوبید. پدر از او خواست که سعی کند تعداد دفعاتی را که دیگران را می آزارد،
کم کند. پسرک تلاشش را کرد و تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار کم تر و کم تر شد.
یک روز پدرش به او پیشنهاد کرد هر بار که توانست از کسی بابت حرف هایش معذرت خواهی
کند، یکی از میخ ها را از دیوار بیرون بیاورد. او گفت: بابا، امروز همه ی میخ ها
را از دیوار بیرون آوردم. پدر، دست پسرش را گرفت و با هم به طویله رفتند. پدر نگاهی
به دیوار انداخت و گفت: آفرین پسرم! کار خوبی انجام دادی، امّا به سوراخ های دیوار
نگاه کن، دیوار دیگر مثل گذشته صاف و تمیز نیست. وقتی تو عصبانی می شوی و با حرف
هایت دیگران را می رنجانی، آن حرف ها هم چنین آثاری بر انسان ها می گذارند.

                                           رضای خدا!!


/**/

مردی به خانه دوستش به میهمانی رفت، میزبان که
مرد فقیری بود تکه ای نان خشک جلوی میهمان گذاشت و گفت: ” مرا ببخش دوست
عزیز! چیز دیگری ندارم که برایت بیاورم.” میهمان گفت: ” اگر با این نان
تکه ای پنیر هم بود خیلی بهتر می شد.” میزبان بلند شد و به بازار رفت و کتش
را گرو گذاشت و تکه ای پنیر به خانه آورد. میهمان، نان و پنیر را خورد و بعد گفت:
” خدا را شکر! من به هرچه خدا می دهد راضی هستم.” میزبان گفت: ”
اگر به هرچه خدا می دهد راضی بودی که کت من به گرو دیگران نمی رفت! “

                                             

                                               ” براساس حکایتی از جوامع الحکایات عوفی”

    

                                                  مرد زشت رو و رهگذر


/**/
مردی به خانه اش می رفت. نزدیک خانه که رسید جوان زشت
و آبله رویی را دید با چشمان چپ و سر بی مو و دهان گشاد و لب های کلفت و پوستی
تیره. مرد رهگذر ایستاد و با نفرت به جوان زشت رو خیره شد و بعد ناگهان فریاد زد:
ای مردک از این جا برو و دیگر هم به این کوچه نیا! دیدن تو شرم است و آدم را
ناراحت می کند! جوان بدون این که ناراحت شود نگاهی به قبای پاره مرد انداخت و
ناگهان قبای نویی را که بر تن داشت درآورد و به مرد گفت: بگیر مال تو! من قبایم را
به تو می بخشم! مرد نگاهی به قبای خوش رنگ و رو و نو انداخت و ناگهان از کاری که
کرده بود شرمنده شد و کف دست راستش را روی سینه اش گذاشت و گفت: مرا ببخش! من
رفتاربدی با تو کردم امّا تو داری لباست را به من می دهی! جوان با همان لبخند گفت:
ای دوست! بدان آدمی که ظاهر بد امّا باطن و درون و قلب پاکی داشته باشد به مراتب
بهتر از کسی است که ظاهر خوب  امّا قلبی
ناپاک و سیاه دارد! چهره مرد رهگذراز خجالت سرخ شد و دیگر نتوانست حرف بزند.

                                                        “براساس حکایتی از بوستان سعدی”

سوار و پیاده


مسافر
فقیر و پابرهنه ای به دنبال کاروانی، به سفر می رفت. پیرمرد ثروتمندی که بر شتر
بزرگی سوار بود به او گفت: “ای مرد! این چه کاری است که می کنی؟! با پای
پیاده در بیابان راه رفتن، نتیجه ای به جز مرگ و نابودی ندارد آن هم در این هوای
گرم!” مسافر فقیر پاسخی به مرد شتر سوار نداد و همچنان به دنبال کاروان می
رفت. دو روز گذشت و کاروان به راهش ادامه می داد و گاهی هم در جایی می ایستاد و
مسافران استراحت می کردند. روز سوم پیرمرد شتر سوار بیمار شد و دیگر نتوانست روی
شتر بنشیند. لحظه به لحظه حال پیرمرد بدتر می شد تا جایی که کاروان به ناچار
ایستاد و مسافران، پیرمرد را کنار راه خواباندند و سعی کردند او را درمان کنند
امّا ساعتی بعد او مرد. مرد فقیر و پیاده بالای سر پیرمرد مرده آمد و گفت: ”
خدا تو را بیامرزد! برخلاف آنچه می پنداشتی بر شتر سوار بودن و یا نبودن لزوماً دلیل
و علّت مرگ نیست و حال من که پیاده و پابرهنه بودم ماندم امّا تو که با غرور و
مطمئن بر شتر سوار بودی، مردی!”

                                                “بر اساس حکایتی از کتاب گلستان سعدی”

 پادشاه و مگس


/**/مرد دانا و با ایمانی در کنار پادشاهی مغرور و ستمگر
نشسته بود. پادشاه خسته و خواب آلود بود امّا هربار که سرش را به دیوار تکیه می
داد تا لحظه ای بخوابد مگسی روی صورتش می نشست و او با دست ضربه ای به صورتش می زد
و مگس را می پراند. ساعتی گذشت و پادشاه به خاطر مزاحمت های مگس نتوانست بخوابد.
سرانجام پادشاه خشمگین شد و به مرد دانا گفت: می دانی که من منتظر سردار جنگ هستم
که نتیجه جنگ با دشمن را به من خبر دهد. به همین علّت می خواهم هر طور شده کمی به
خود استراحت دهم تا موقع آمدن او هوشیار باشم امّا نمی دانم خدا چرا مگس را که
حشره موذی و مردم آزاری است، آفریده!؟ مرد دانا پاسخ داد: خداوند مگس را آفریده تا
ناتوانی آدم های مغرور و ستمگر را به آنها بفهماند و به آنها نشان دهد که با وجود
حکومت بر یک کشور و ملّت در برابر یک مگس ناتوانند! 

به گزارش خبرنگار سامان‌کتاب،
در این فهرست کتاب‌های داستان با 87 عنوان، بیشترین سهم را به خود اختصاص داده‌اند.
در موضوع فارسی، 8 عنوان و در ریاضی و علوم تجربی نیز هر کدام 7 عنوان کتاب مناسب
معرفی شده است.

انتظار می‌رود به‌زودی فهرست‌هایی
از این کتاب‌ها، نیز برای دوره‌های پیش‌دبستان، متوسطه اول و دوم و متوسطه فنی و
حرفه‌ای منتشر شود.

کتاب‌ها بر اساس موضوع تنظیم
شده است و اطلاعات هر کتاب به ترتیب زیر آورده شده است: نام خانوادگی و نام مؤلف
یا مؤلفان؛ عنوان مجموعه: عنوان کتاب؛ نام و نام خانوادگی مترجم یا مترجمان؛ محل
نشر: ناشر، سال انتشار؛ تعداد صفحات؛ قطع کتاب؛ شابک، مخاطب کتاب و پایه تحصیلی.

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

وجود نام یک کتاب در این
فهرست به منزله آن است که کتاب از استانداردهای لازم یک کتاب آموزشی و تربیتی
مناسب برخوردار و مورد تأیید سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی است و می‌توان
نسبت به عرضه، خرید یا معرفی آن در آموزشگاه‌های سراسر کشور مبادرت کرد.

 

 

 

دوره ابتدایی

 

 

جنبی و سرگرمی

قاسمی، محمدحسین. کتابک دانستنی‌های دانش‌آموز. قم: کتابک، 1393، 30
ص. شکلی. شابک: 9786007362105. مناسب برای: دانش‌آموز
سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی. ، معلم و والدین

قاسمی، محمدحسین. کتابک معما و چیستان. قم: کتابک، 1393، 30
ص. جیبی. شابک: 9786007362167. مناسب برای: . سوم
ابتدایی، چهارم ابتدایی، ششم ابتدایی. ، معلم و والدین

محمدی لویه، ایلناز. می‌خواهم کشف کنم: برگرفته از رویکرد رجیو امیلیا.
پرند: مارال، 1393، 28 ص. خشتی. شابک: 9789645992444. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی

رزمجو، غلام‌عباس. هوش پنهان در کودکان. اصفهان: پویش اندیشه، 1394، 210
ص. رحلی. شابک: 9789645440525. مناسب برای: . اول
ابتدایی، دوم ابتدایی

 

 

داستان

مک دونالد، مگان. استینک دمدمی: استینک و آب نبات گنده‌ی فک از کارانداز. ترجمه: ریحانه جعفری. تهران: افق، 1394، 104
ص. رقعی. شابک: 9786003530959. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

مک دونالد، مگان. استینک دمدمی: استینک و بوگندوترین کتانی‌های دنیا. ترجمه: ریحانه جعفری. تهران: افق،1394، 112
ص. رقعی. شابک: 9786003530966. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

مک دونالد، مگان. استینک دمدمی: استینک هی آب می رود!. ترجمه: ریحانه جعفری. تهران: افق، 1394، 96
ص. رقعی. شابک: 9786003530942. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

خانی، فریبا. خاطره‌های خواندنی: من سوزن قورت دادم. تهران: پیدایش، 1393، 112
ص. پالتویی. شابک: 9786002961815. مناسب برای: دانش‌آموز
پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

مهاجرانی، محمد. داستان‌های دوستی: اشرف خانم. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. رقعی. شابک: 9786002516619. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

مهاجرانی، محمد. داستان‌های دوستی: بچه‌های زرنگ. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. رقعی. شابک: 9786002516626. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

مهاجرانی، محمد. داستان‌های دوستی: خرس عروسکی. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. رقعی. شابک: 9786002516404. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

مهاجرانی، محمد. داستان‌های دوستی: سیب سرخ. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. رقعی. شابک: 9786002516435. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

مهاجرانی، محمد. داستان‌های دوستی: طناب‌های قرمز. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. رقعی. شابک: 9786002516411. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

مهاجرانی، محمد. داستان‌های دوستی: کلاس بی‌ستاره. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. وزیری. شابک: 9786002516640. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

مهاجرانی، محمد. داستان‌های دوستی: گروه شبنم. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. رقعی. شابک: 9786002516633. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

مهاجرانی، محمد. داستان‌های دوستی: موهای طلایی. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. رقعی. شابک: 9786002516428. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

مهاجرانی، محمد. داستان‌های دوستی: نوبت نان. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. وزیری. شابک: 9786002516657. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

مهاجرانی، محمد. داستان‌های دوستی: همیشه مثل تو. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. رقعی. شابک: 9786002516398. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

جمعی از نویسندگان. درس‌هایی از زندگی پیامبران:
حضرت ابراهیم(ع). ترجمه: جواد ثابت‌نژاد. تهران: ذکر، 1394، 64
ص. وزیری. شابک: 9789643074395. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی

جمعی از نویسندگان. درس‌هایی از زندگی پیامبران:
حضرت آدم(ع). ترجمه: جواد ثابت‌نژاد. تهران: ذکر، 1394، 48
ص. وزیری. شابک: 9789643074401. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی

جمعی از نویسندگان. درس‌هایی از زندگی پیامبران:
حضرت عیسی(ع). ترجمه: جواد ثابت‌نژاد. تهران: ذکر، 1394، 40
ص. وزیری. شابک: 9789643074371. مناسب برای: دانش‌آموز
سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی

جمعی از نویسندگان. درس‌هایی از زندگی پیامبران:
حضرت موسی(ع). ترجمه: جواد ثابت‌نژاد. تهران: ذکر، 1394، 56
ص. وزیری. شابک: 9789643074418. مناسب برای: دانش‌آموز
سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی

جمعی از نویسندگان. درس‌هایی از زندگی پیامبران:
حضرت نوح(ع). ترجمه: جواد ثابت‌نژاد. تهران: ذکر، 1394، 40
ص. وزیری. شابک: 9789643074388. مناسب برای: دانش‌آموز
سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی

آلموند، دیوید. رمان کودک: بابای پرنده‌ی من. ترجمه: ریحانه جعفری. تهران: پیدایش، 1393، 168
ص. پالتویی. شابک: 9786002961457. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

مزارعی، الهام. رمان کودک: گوانجی و 360 درجه جادویی. تهران: پیدایش، 1393، 108
ص. پالتویی. شابک: 9786002961334. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

اکبرپور،احمد. رمان کودک: مادربزرگ جادویی. تهران: پیدایش، 1393، 60
ص. پالتویی. شابک: 9786002961440. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

لوبه، میرا. رمان کودک: مامانی روی درخت سیب. ترجمه: آرمین فاضل‌زاد. تهران: پیدایش، 1393، 168
ص. پالتویی. شابک: 9786002961464. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

یوسفی، ناصر. رمان کودک: محله شکر‌خانوم. تهران: افق، 1393، 232
ص. رقعی. شابک: 9789643699727. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

کوتور، امیلی. رمان کودک: من با زندگی قهرم. ترجمه: افسر افشاری. تهران: پیدایش، 1393، 72
ص. پالتویی. شابک: 9786002961495. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

قاسم‌نیا، شکوه. رمان کودک: هلی فسقلی در سرزمین غول‌ها. تهران: پیدایش، 1393، 396
ص. پالتویی. شابک: 9786002961280. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

شمس، محمدرضا. قصه‌ها و تصویرها: پیازی که گرمش بود. تهران: پیدایش، 1393، 12
ص. خشتی کوچک. شابک: 9786002960504. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی

فتاحی، حسین. قصه‌های تصویری از جوامع الحکایات:
اسکندر و شاه چین. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514349. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

فتاحی، حسین. قصه‌های تصویری از جوامع الحکایات:
دزد و نمک. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514356. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

فتاحی، حسین. قصه‌های تصویری از جوامع الحکایات:
روستایی و سه دزد. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514394. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

فتاحی، حسین. قصه‌های تصویری از جوامع الحکایات:
سلیمان و خارپشت. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514417. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

فتاحی، حسین. قصه‌های تصویری از جوامع الحکایات:
عقرب و مرد جوان. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514363. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

فتاحی، حسین. قصه‌های تصویری از جوامع الحکایات:
فیل و گنجشک. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514387. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

فتاحی، حسین. قصه‌های تصویری از جوامع الحکایات:
مار و آتش. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514424. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

فتاحی، حسین. قصه‌های تصویری از جوامع الحکایات:
ماهی و مروارید. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514400. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

فتاحی، حسین. قصه‌های تصویری از جوامع الحکایات:
مهمان ابراهیم. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514332. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

فتاحی، حسین. قصه‌های تصویری از جوامع الحکایات:
مهمانی خسیس‌ها. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514370. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

زواریان، زهرا. قصه‌های دخترانه: اسیری و عروسی: فرازهایی از زندگی نرگس خاتون. تهران: قدیانی، 1394، 64
ص. رقعی. شابک: 9786002516152. مناسب برای: دانش‌آموز
پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

زواریان، زهرا. قصه‌های دخترانه: عروس آن خانه: فرازهایی از زندگی فاطمه بنت اسد. تهران: قدیانی، 1394، 48
ص. رقعی. شابک: 9786002516145. مناسب برای: دانش‌آموز
پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

زواریان، زهرا. قصه‌های دخترانه: عروس و کاروانش: فرازهایی از زندگی حضرت خدیجه(س).
تهران: قدیانی، 1394، 56 ص. رقعی. شابک: 9786002516169. مناسب برای: دانش‌آموز
پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

سرشار، محمدرضا. قصه‌هایی از حضرت محمد(ص): ازدواج با خدیجه. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514516. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

سرشار، محمدرضا. قصه‌هایی از حضرت محمد(ص): با پدر بزرگ. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514493. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

سرشار، محمدرضا. قصه‌هایی از حضرت محمد(ص): پیامبری. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514530. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

سرشار، محمدرضا. قصه‌هایی از حضرت محمد(ص): تولد. تهران: قدیانی، 1394، 12 ص. خشتی. شابک: 9786002514462. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

سرشار، محمدرضا. قصه‌هایی از حضرت محمد(ص): دعوت خویشان. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514547. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

سرشار، محمدرضا. قصه‌هایی از حضرت محمد(ص): دعوت همگان به اسلام. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514554. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

سرشار، محمدرضا. قصه‌هایی از حضرت محمد(ص): زندگی در صحرا. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514479. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

سرشار، محمدرضا. قصه‌هایی از حضرت محمد(ص): سفر به شام. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514509. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

سرشار، محمدرضا. قصه‌هایی از حضرت محمد(ص): محمد امین. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514523. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

سرشار، محمدرضا. قصه‌هایی از حضرت محمد(ص): یک سال با مادر. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786002514486. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

یوسفی، محمدرضا. کودک: آخرین پرواز. تهران: دانش‌نگار، 1393، 16
ص. خشتی. شابک: 9786003080492. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

یوسفی، محمدرضا. کودک: پهلوان آینه ها. تهران: دانش‌نگار، 1393، 24
ص. خشتی. شابک: 9786003080836. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

ال‌دی‌پی، وان/ اچ. لی‌پرت، مارگارت. کودک: خانم مرغه و تمساح گرسنه. ترجمه: مینا پورشعبانی. تهران: دانش‌نگار، 1393، 32
ص. رحلی. شابک: 9786003080638. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

پزشک‌نیا، شادی. کودک: ماجراهای من ومامان. تهران: دانش‌نگار، 1393، 16
ص. خشتی. شابک: 9786003080508. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

بومون، امیلی. ماشین‌بازی: اتوبوس می‌رانم. ترجمه: راضیه خوئینی. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. خشتی کوچک. شابک: 9786002515346. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

بومون، امیلی. ماشین‌بازی: با جرثقیل کار می‌کنم. ترجمه: راضیه خوئینی. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. خشتی کوچک. شابک: 9786002515384. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

بومون، امیلی. ماشین‌بازی: تاکسی می‌رانم. ترجمه: راضیه خوئینی. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. خشتی کوچک. شابک: 9786002515308. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

بومون، امیلی. ماشین‌بازی: خلبان می‌شوم. ترجمه: راضیه خوئینی. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. خشتی کوچک. شابک: 9786002515360. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

بومون، امیلی. ماشین‌بازی: فضانورد می‌شوم. ترجمه: راضیه خوئینی. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. خشتی کوچک. شابک: 9786002515377. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

بومون، امیلی. ماشین‌بازی: گردشگری می‌کنم. ترجمه: راضیه خوئینی. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. خشتی کوچک. شابک: 9786002515353. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

بومون، امیلی. ماشین‌بازی: مسابقه می‌دهم. ترجمه: راضیه خوئینی. تهران: قدیانی، 1394، 16
ص. خشتی کوچک. شابک: 9786002514714. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

جعفری، لاله. مجموعه داستان: خانم غول و آقا غول و ده قصه‌ی دیگر. تهران: پیدایش، 1393، 72
ص. وزیری. شابک: 9786002961228. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی

جفرز، الیور. این گوزن مال من است. ترجمه: نازنین موفق. تهران: مبتکران، 1394، 32
ص. رحلی. شابک: 9789640722985. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

بنتلی، پیتر. باستر خرگوشه عاشق خواندن است. ترجمه: فرمهر منجزی. تهران: مبتکران، 1394، 28
ص. رحلی. شابک: 9789640722824. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

بنتلی، پیتر. باستر خرگوشه عاشق نوشتن است. ترجمه: فرمهر منجزی. تهران: مبتکران، 1394، 28
ص. رحلی. شابک: 9789640723012. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

بنتلی، پیتر. باستر خرگوشه عاشق یادگرفتن است. ترجمه: فرمهر منجزی. تهران: مبتکران، 1394، 28
ص. رحلی. شابک: 9789640723029. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

شفیعی، شهرام. بگو ما هم بخندیم. تهران: پیدایش، 1393، 84
ص. رقعی. شابک: 9786002961556. مناسب برای: دانش‌آموز
سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی

اندلسی، ابن‌طفیل. پسر طبیعت: قصه حی‌ بن‌ یقظان. ترجمه: سحاب تفرشی، ابو‌القاسم. تهران: دنیای جغرافیای سحاب، 1394، 36 ص. خشتی. شابک: 9786007660119. مناسب برای: دانش‌آموز
سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی

براون، پیتر. تودوست من هستی. ترجمه: شیرین باقریه. تهران: مهرآموز، 1394، 35
ص. رحلی. شابک: 9786006434063. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

گریو، کیت. جوجه‌ی بزرگ!. ترجمه: شیرین باقریه. تهران: مهرآموز، 1394، 33
ص. رحلی. شابک: 9786006434070. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

هنرمندنیا، اسماعیل. داستان‌های کلیله و دمنه. قزوین: سایه‌گستر، 1393، 180
ص. خشتی. شابک: 9786003742000. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

جمعی از نویسندگان. درس‌هایی از زندگی پیامبران: حضرت آدم(ع)، حضرت
نوح(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت موسی(ع) حضرت عیسی(ع). ترجمه: جواد ثابت‌نژاد. تهران: ذکر، 1394، 40
ص. وزیری. شابک: 9789643074500. مناسب برای: دانش‌آموز
سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی

دیوالت، درو. روزی که مدادشمعی‌ها دست از کار کشیدند. ترجمه: رضی هیرمندی. تهران: به‌نگار، 1394، 36
ص. خشتی. شابک: 9786006835822. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

اکبرپور، احمد. شب به خیر فرمانده. تهران: افق، 1394، 24
ص. وزیری. شابک: 9786003531086. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

کنیستر. شلی، گوسفند پشمالو. ترجمه: ماندا نارنجیها/ حسام سبحانی طهرانی. تهران: مبتکران، 1393، 32 ص. رحلی. شابک: 9789640714553. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

اکبرزاده، ابراهیم. طعم شیرین زیارت. تهران: کتاب تارا، 1394، 24
ص. خشتی. شابک: 9786007606063. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

مهدوی، اعظم/ سیدعلی‌اکبر، سیدنوید/ ملک‌یاری،
مسعود/ برآبادی، محمود. فیتیله‌ای‌ها : پیف‌اینگا، پاف‌اینگا. تهران: افق، 1393، 140
ص. خشتی. شابک: 9786003530331. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

رمضانی، عباس. قصه هایی از زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام). تهران: کتاب تارا، 1393، 48
ص. خشتی. شابک: 9786006367750. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

درویشی، روح‌الله. کبوتر خاک نشین. تهران: کتاب تارا، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786007606261. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

نوردکوئیست، سون. کیک تولد. ترجمه: شیرین باقریه. تهران: مهرآموز، 1394، 24
ص. رحلی. شابک: 9786006434087. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

گلی،ریچارد/ اسنودن، آلیسون/ فاین، دیوید. گوسفند زبل. ترجمه: سروشه آقایی. تهران: یگانه‌اندیش، 1394، 30
ص. خشتی. شابک: 9786009527465. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

شمس، محمدرضا. ل بازیگوش. تهران: افق، 1394، 24
ص. وزیری. شابک: 9786003531079. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

کاریه، ایزابل. ماری رفت. ترجمه: فریبا جعفرزاده. تهران: دانش‌نگار، 1394، 24
ص. خشتی. شابک: 9786003080935. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

تبرایی، اعظم (اقتباس کننده). مجموعه قصه‌های شیرین جنگل. ترجمه: بهنام قشقایی. تهران: رایحه قلم، 1393، 144
ص. خشتی. شابک: 9786009369829. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

فیتز پاتریک، ماری لوئیس. من، من هستم. ترجمه: ناهید معتمدی. تهران: مبتکران، 1394، 34
ص. خشتی. شابک: 9789640721940. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

میکل‌برگ، ژولیت. نینای شیطون. ترجمه: شقایق قندهاری. تهران: مبتکران، 1394، 36
ص. رحلی. شابک: 9789640723036. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی

کثیری، فریده. خاطره‌های خواندنی: خانم بلندگو. تهران: پیدایش، 1393، 140
ص. پالتویی. شابک: 9786002961433. مناسب برای: دانش‌آموز
ششم ابتدایی. ، معلم و دانشجویان
دانشگاه فرهنگیان

 

 

ریاضی

وزیری هامانه، مریم‌السادات. بسته مدیریت کلاسی:
کتاب کار و تمرین ریاضی
چهارم دبستان. تهران:
مرآت، 1394، 168 ص. رحلی. شابک: 9786007541371. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی

یزدانی، پریچهر/ صفاری، مهدخت. مجموعه کتاب‌های
همیار با معلم، همراه با خانواده: راهنمای والدین برای آموزش بهتر کتاب درسی ریاضی اول دبستان. تهران: شورا، 1393، 192
ص. وزیری. شابک: 9786007579008.
مناسب برای: والدین اول
ابتدایی

 تاجیک، فاطمه/ بختیاری، فاطمه. مجموعه کتاب‌های
همیار با معلم، همراه با خانواده: راهنمای والدین برای آموزش بهتر کتاب درسی ریاضی دوم دبستان. تهران: شورا، 1393، 160
ص. وزیری. شابک: 9786007579015.
مناسب برای: والدین دوم
ابتدایی

تاجیک، فاطمه/ بختیاری، فاطمه. مجموعه کتاب‌های
همیار با معلم، همراه با خانواده: راهنمای والدین برای آموزش بهتر کتاب درسی ریاضی سوم دبستان. تهران: شورا، 1394، 180
ص. وزیری. شابک: 9786007579022.
مناسب برای: والدین سوم
ابتدایی

اسدی‌کیا، وحید. مجموعه مرشد: مسابقات ریاضی پنجم دبستان. تهران: مبتکران/ پیشروان، 1394، 212
ص. رحلی. شابک: 9789640723692. مناسب برای: دانش‌آموز
پنجم ابتدایی

پاوند، لیندا. تفکر و یادگیری ریاضی در سنین کودکی. ترجمه: سیدرضا نایینی. تهران: شرکت انتشارات ویژه نشر، 1393، 160 ص. رقعی. شابک: 9789647440301. مناسب برای: والدین،
معلم و دانشجویان دانشگاه فرهنگیان

عزیزی شمامی، غلام‌رضا. ریاضی‌۵ام دبستان (کتاب کار). تهران: خیلی سبز، 1394، 128
ص. رحلی. شابک: 9786004120302. مناسب برای: دانش‌آموز
پنجم ابتدایی

 

 

شعر

شعبانی، اسدالله/ فرهادی، پیوند. کودک و نوجوان:
نژیله شکل تیله. تهران: دانش‌نگار، 1393، 24
ص. خشتی. شابک: 9786003080799. مناسب برای: دانش‌آموز
سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

غلامی، فاطمه. مداد سبز قد کوتاه. تهران: کتاب ابرار، 1394، 12
ص. خشتی. شابک: 9786009455270. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

 

 

علوم تجربی

رستگار، طاهره. بسته مدیریت کلاسی: کتاب کار و تمرین علوم تجربی اول دبستان. تهران: مرآت، 1394، 124
ص. رحلی. شابک: 9786007541586. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی

اربابی‌فر، رقیه/ قاسم‌خانی، زهره. مجموعه رشادت:
آموزش و تمرین علوم اول
ابتدایی. تهران: مبتکران/
پیشروان، 1394، 92 ص. رحلی. شابک: 9789640723654. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی

اربابی‌فر، رقیه/ نیک‌فال آذر، معصومه. مجموعه
رشادت: آموزش و تمرین علوم سوم
ابتدایی. تهران: مبتکران/
پیشروان، 1394، 100 ص. رحلی. شابک: 9789640723487. مناسب برای: دانش‌آموز
سوم ابتدایی

محمدی لویه ،ایلناز. چه کسی سایه من را خورد؟. پرند: مارال، 1393، 24
ص. رحلی. شابک: 9789645992437. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی. ، معلم و والدین

رمضان‌زاده، مهرناز/ صادقی، مهرناز. علوم اول دبستان – کتاب کار. تهران: خیلی سبز، 1394، 88
ص. رحلی. شابک: 9786007577684. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی

سلطانی بخش، شیرین/ ایرجی، مهدی. کاربرگ علوم تجربی دوم دبستان. کرج: گردوی دانش، 1394، 52
ص. رحلی. شابک: 9786004010351. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی

زلف‌خانی، زهرا/ ایرجی، مهدی. کاربرگ علوم تجربی ششم دبستان. کرج: گردوی دانش، 1394، 52
ص. رحلی. شابک: 9786004010245. مناسب برای: دانش‌آموز
ششم ابتدایی

 

 

علوم تربیتی

سالبرگ، پاسی. مجموعه کتاب‌های دانش‌افزایی: درس‌های فنلاندی :آنچه دنیا می‌تواند از تغییرات
آموزشی فنلاند بیاموزد. ترجمه: مقدم،
علی‌رضا/ سهرابی، طیبه. تهران: مرآت، 1394، 192 ص. وزیری. شابک: 9786007541289. مناسب برای: معلم، مدیر

ایشی کاوا، یوشی تاکا. مجموعه کتاب‌های دانش‌افزایی:
معلم ژاپنی به مثابه رهبر.
ترجمه: علی‌رضا رضایی. تهران: مرآت، 1394، 192 ص. وزیری. شابک: 9786007541265. مناسب برای: معلم، دانشجویان دانشگاه فرهنگیان

کاوی، هلن. از تولد تا شانزده سالگی:پرورش سلامت جسمی،
اجتماعی، هیجانی و زبانی کودکان. ترجمه: مجید
رئیس دانا. تهران: شرکت انتشارات ویژه نشر، 1394، 188
ص. وزیری. شابک: 9789647440318.
مناسب برای: معلم

لوین، استوارت/ کروم، مایکل. چگونه دیگران را مدیریت کنیم (آنچه یک رهبر و مدیر
موفق باید بداند). ترجمه:
مهدیه مقاری. تهران: کتاب‌درمانی،
1393، 216 ص. رقعی. شابک: 9786006483115. مناسب برای: مدیر، دانشجویان دانشگاه فرهنگیان

جانه، مژده/ ابراهیمی قوام، صغری/ جانه، علیرضا.
رشد و پژوهشگری (آموزش
پژوهشگری به کودکان و نوجوانان با رویکرد رشد محور. تهران: جاجرمی، 1393، 280
ص. وزیری. شابک: 9789642928705.
مناسب برای: معلم

مکسول، جان. سی. رهبران موفق، بهترین سؤال‌ها را می‌پرسند. ترجمه: مهسار مشتاق. تهران: ابوعطا، 1394، 208
ص. رقعی. شابک: 9789641701965.
مناسب برای: معلم

خاکپور مروستی، طاهره. کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان: گزیده تجارب و
خاطرات سی سال خدمت. تهران: جاجرمی، 1393، 88 ص. رقعی. شابک: 9789642928729. مناسب برای: معلم

خاکپور مروستی، طاهره. مدیریت رفتارهای کودکان. تهران: جاجرمی، 1394، 96
ص. رقعی. شابک: 9789642928798.
مناسب برای: معلم

دانشیار، شبنم/ باقری، صرفناز/ کریملو، صدیقه/
قاسمی، کتایون/ علمی، زهرا/ صفری‌نژاد، اختر. نگاهی به نوآوری در مدیران شهر تبریز. تبریز: آلتین، 1394، 240
ص. وزیری. شابک: 9786007101797.
مناسب برای: مدیر،
دانشجویان دانشگاه فرهنگیان

باقری، صرفناز/ دانشیار، شبنم/ قاسمی، کتایون/
مهدوی، مریم/ علمی، زهرا/ صفری‌نژاد، اختر. نگاهی فلسفی بین ذهنیت با محبوبیت دبیران. تبریز: آلتین، 1394، 124
ص. وزیری. شابک: 9786007101773.
مناسب برای: معلم

 

 

عمومی

درویشیان، مریم / نصر‌الله، مهناز. مجموعه کتاب‌های
تلاش: آدینه‌ها سوم ابتدایی. کرج: گردوی دانش، 1394، 124
ص. رحلی. شابک: 9786007277263. مناسب برای: دانش‌آموز
سوم ابتدایی

درویشیان، مریم. ارزشیابی مستمر دوم ابتدایی. کرج: گردوی دانش، 1394، 52
ص. رحلی. شابک: 9786006786605. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی

قدری گراخک ، سمانه. کتاب کار (کاربرگ) جامع سوم ابتدایی. مشهد: ضریح آفتاب، 1394، 128
ص. رحلی. شابک: 9789644297991. مناسب برای: دانش‌آموز
سوم ابتدایی

 

 

فارسی

دپارتمان علمی مرآت. بسته مدیریت کلاسی: کاربرگ فارسی اول دبستان (بخش اول: نگاره ها). تهران: مرآت، 1394، 52
ص. رحلی. شابک: 9786007541777. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی

دپارتمان علمی مرآت. بسته مدیریت کلاسی: کاربرگ فارسی دوم دبستان. تهران: مرآت، 1394، 48
ص. رحلی. شابک: 9786007541678. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی

دپارتمان علمی مرآت. بسته مدیریت کلاسی: کاربرگ فارسی ششم دبستان. تهران: مرآت، 1394، 48
ص. رحلی. شابک: 9786007541388. مناسب برای: دانش‌آموز
ششم ابتدایی

هفت‌برادران، داریوش. مجموعه کتاب‌های یار
دبستانی من: دیکته شب اول دبستان
براساس معیارهای ارزش‌یابی کیفی توصیفی. تهران: فرای علم، 1393، 96
ص. وزیری. شابک: 9786007280041. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی

شکری، نادیا/ رسولی، سیده‌فاطمه/ مکاری، رقیه. املا تصویری اول دبستان. تهران: دانشیاران ایران، 1393، 79
ص. خشتی. شابک: 9786006517308. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی

هفت‌برادران، داریوش. دیکته شب سوم دبستان براساس معیارهای ارزش‌یابی
کیفی توصیفی. تهران: فرای علم، 1394، 80 ص. وزیری. شابک: 9786007280065. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی

سلمانی، مهدی/ ایرجی، مهدی. کاربرگ فارسی پنجم دبستان. کرج: گردوی دانش، 1394، 56
ص. رحلی. شابک: 9786004010382. مناسب برای: دانش‌آموز
پنجم ابتدایی

سحاب شعبانی، عمران / علی بخشی، فاطمه. کاربرگ فارسی چهارم دبستان. کرج: گردوی دانش، 1394، 52
ص. رحلی. شابک: 9786004010375. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی

کتاب مرجع

راجرز، کریستین/ لارج، ثوری. کتاب مرجع کودک و
نوجوان: نخستین واژه‌نامه‌ی ریاضی
من. ترجمه: عزیزه رحمانی. تهران: قدیانی، 1394، 136 ص. رحلی. شابک: 9786002514455. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی. والدین، معلم و دانشجویان دانشگاه
فرهنگیان

گانری، آنیتا/ هیبرت، آدام/ مالام، جان. 1001 پرسش و پاسخ علمی برای کودکان. ترجمه: امیر صالحی طالقانی. تهران: قدیانی، 1394، 528
ص. خشتی. شابک: 9786002511898. مناسب برای: دانش‌آموز
پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی،

واحد کودک نشر کتابک. اطلاعات عمومی دانش آموز 1. قم: کتابک، 1393، 32
ص. جیبی. شابک: 9786007362136. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی

واحد کودک نشر کتابک. اطلاعات عمومی دانش آموز 2. قم: کتابک، 1394، 33
ص. جیبی. شابک: 9786007362198. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی

دلابدویره، کامیلا/ چمبرز، کاترین/ اکسلید، کریس.
دانستنی‌های بچه‌ها. ترجمه: ندا آشتیانی. تهران: قدیانی، 1394، 520
ص. وزیری. شابک: 9786002511881. مناسب برای: دانش‌آموز
پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی،

 

 

مهارت‌های زندگی

سیلور استاین، الوین/ سیلور استاین، ویرجینیا/
سیلور استاین، لورا. سلامت من: اختلال کاهش توجه. ترجمه: محمدرضا
کیان‌نژاد. تهران: تیمورزاده/ طبیب، 1394، 48 ص. خشتی. شابک: 9789644209246. مناسب برای: دانش‌آموز
ششم ابتدایی. ، معلم و والدین

آموزش مراحل سفر با هواپیما. ترجمه: فرزانه کریمی. تهران: قدیانی، 1394، 12
ص. شکلی. شابک: 9786002512505. مناسب برای: دانش‌آموز
سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

هابنر، داون. چه می‌کنید وقتی خیلی نگران می‌شوید؟. ترجمه: فرناز حائری. تهران: گیسا، 1393، 84
ص. خشتی. شابک: 9786006885568. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی. ، مشاور و والدین

سیرز، ویلیام/ سیرز، مارتا/ واتس کلی، کریستی. سالم بخورید تا سالم بمانید. ترجمه: مریم مظاهریون. تهران: تیمورزاده/ طبیب، 1394، 36
ص. خشتی. شابک: 9786006735382. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی، سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی

بی‌نیاز، سعید/ قادری، طیبه. مهارت‌های زندگی برای دانش‌آموزان دبستان (برای
پنجمی‌ها). تهران: شرکت تعاونی
خدمات نشر سرمشق، 1394، 76 ص. رحلی. شابک: 9786007263259. مناسب برای: دانش‌آموز
پنجم ابتدایی

بی‌نیاز، سعید/ قادری، طیبه. مهارت‌های ‌زندگی برای دانش‌آموزان دبستان (برای
چهارمی‌ها). تهران: شرکت تعاونی
خدمات نشر سرمشق، 1394، 80 ص. رحلی. شابک: 9786007263242. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی

 

 

هنر› کاردستی

میرمحمدی، نیلوفر. آشپزی با گل: آبنبات چوبی و بیسکویت‌ها. تهران: پیدایش، 1393، 16
ص. بیاضی. شابک: 9786002961310. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

میرمحمدی، نیلوفر. آشپزی با گل: شیرینی‌ها. تهران: پیدایش، 1393، 16
ص. بیاضی. شابک: 9786002961327. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

میرمحمدی، نیلوفر. آشپزی با گل: کباب‌ها و کتلت‌ها. تهران: پیدایش، 1393، 16
ص. بیاضی. شابک: 9786002961303. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی، سوم ابتدایی

هنر› نقاشی

وات، فیونا. بازیگوشی در طراحی: کتاب کوچک طرح و رنگ-1. ترجمه: رضا تبریزی. تهران: قدیانی، 1394، 133
ص. خشتی کوچک. شابک: 9786002515483.
مناسب برای: دانش‌آموز

وات، فیونا. بازیگوشی در طراحی: کتاب کوچک طرح و رنگ-2. ترجمه: رضا تبریزی. تهران: قدیانی، 1394، 132
ص. خشتی کوچک. شابک: 9786002515490. مناسب برای: دانش‌آموز
چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

مکلیل، جیمز. بازیگوشی در طراحی: کتاب کوچک طرح و رنگ-3. ترجمه: رضا تبریزی. تهران: قدیانی، 1394، 132
ص. خشتی کوچک. شابک: 9786002515506. مناسب برای: دانش‌آموز
دوم ابتدایی، سوم ابتدایی، چهارم ابتدایی، پنجم ابتدایی، ششم ابتدایی

پابلیکیشن، اف. ک. آموزش طراحی و رنگ آمیزی (جلددوم). ترجمه: گلناز کشاورز. تهران: شرکت انتشارات ویژه نشر، 1394، 16 ص. رحلی. شابک: 9789647440417. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

پابلیکیشن، اف. ک. آموزش طراحی و رنگ‌آمیزی (جلد اول). ترجمه: گلناز کشاورز. تهران: شرکت انتشارات ویژه نشر، 1394، 16 ص. رحلی. شابک: 9789647440400. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

پابلیکیشن، اف. ک. آموزش طراحی و رنگ‌آمیزی (جلد چهارم). ترجمه: گلناز کشاورز. تهران: شرکت انتشارات ویژه نشر، 1394، 16 ص. رحلی. شابک: 9789647440431. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی

پابلیکیشن، اف. ک. آموزش طراحی و رنگ‌آمیزی (جلد سوم). ترجمه: گلناز کشاورز. تهران: شرکت انتشارات ویژه نشر، 1394، 16 ص. رحلی. شابک: 9789647440424. مناسب برای: دانش‌آموز
اول ابتدایی، دوم ابتدایی 

سلام اگه کتاب هوش پنهان در کودکان را بخواهیم تهیه کنیم میشه اینترنتی سفارش بدیم،یا اینکه دفتری در یزد دارید که بشه کتاب رو.خریداری کرد؟

روباه و كلاغ 

يكي بود يكي نبود . در يك روز آفتابي آقا كلاغه يك قالب پنير ديد ، زود اومد و اونو با نوكش برداشت ،پرواز كرد و روي درختي نشست تا آسوده ، پنيرشو بخوره .

    

 

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی

روباه كه مواظب كلاغ بود ، پيش خودش فكر كرد كاري كند تا قالب پنيررا بدست بياورد .

روباه نزديك درختي كه آقاكلاغه نشسته بود ، رفت و شروع به تعريف از آقا كلاغه كرد : ”  به به چه بال و پر زيبا و خوش رنگي داري ، پر و بال سياه رنگ تو در دنيا بي نظير است . عجب سر و دم قشنگي داري و چه پاهاي زيبائي داري ،‌ حيف كه صدايت خوب نيست  اگر صداي قشنگي داشتي از همه پرندگان بهتر بودي  .

 

 

كلاغه كه با تعريفهاي روباه مغرور شده بود ، خواست قارقار كنه تا روباه بفهمد كه صداي قشنگي داره  ، ولي پنير از منقـارش مي افتـد و آقـا روبـاه اونو برمي داره  و فـرار مي كنه .

كلاغ تازه متوجه حقه روباه شد ولي ديگر سودي نداشت .

 

خوب بچه هاي عزيز من چه نتيجه اي از اين داستان گرفتيد . بايد مواظب باشيد ، اگر كسي تعريف زياد وبيجا از چيزي يا كسي مي كنه ، حتمأ منظوري داره . اميدوارم كه شما هيچ وقت گول نخوريد . 

 

 

 

زاغكـي قـالب پنيـري ديـد                 به دهان بر گرفت و زود پريد

بر درختي نشست در راهي              كه از آن مي گـذشت روباهـي

روبه پر فريـب وحيلت ساز                رفـت پـاي درخـت كـرد آواز

گـفت بـه بـه چقـدر زيبائي                چـه سـري چه دمي عجب پائي

پرو بالت سياه رنگ و قشنگ             نيست بـالاتر از سيـاهـي رنگ

گرخوش آواز بودي و خوش خوان         نبودي بهتر از تو در مرغان

زاغ مي خواسـت قارقار كند               تـا كـه آوازش آشـكـار كنـد

طعمه افتاد چون دهان بگشود            روبهك جست و طعمه را بربود

 

 

 

کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی
کتاب داستان برای کلاس دوم ابتدایی
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *