نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ

دوره مقدماتی php
نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ
نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ

Завантаження…

Завантаження…

دوره مقدماتی php

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

داستان های شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسیماجراهای سینا و لاکیhttps://goo.gl/bx2EjUشکرستان سری 3https://goo.gl/6a9UEMرعنا دختر دهقانhttps://goo.gl/pxyBNGشکرستان- سری دومhttps://goo.gl/oQjDjaاین چیه؟https://goo.gl/ImXmdkقصه های بی بی و باباhttps://goo.gl/CgCiTgمن و مدرسهhttps://goo.gl/cIXey0شجاعانhttps://goo.gl/Ox4BlLآموزش بازی های سنتی و محلی برای بچه هاhttps://goo.gl/DouJZpجوجه جوجه طلاییhttps://goo.gl/YiqJNfمثل های فارسی برای کودکانhttps://goo.gl/aQCJ2bبرف خونهhttps://goo.gl/JueWKKقصه های گلنارhttps://goo.gl/YDYFhmحکایات و حکایت های سعدیhttps://goo.gl/q96kXSماجراهای بهادرhttps://goo.gl/mMepcOنمکی و مار عینکیhttps://goo.gl/1LD3wEعسل آباد براساس ضرب المثل های کردیhttps://goo.gl/AKeo41ماجراهای سعیدhttps://goo.gl/pi6hUAشهر عسلی (شهر زنبورها)https://goo.gl/Rokqocشعرهای کودکانهhttps://goo.gl/xORjglیکی بود یکی نبود سرزمین من ایران بودhttps://goo.gl/mFiI5jداستان های شاهنامهhttps://goo.gl/13t6n0پندانهhttps://goo.gl/wIsBKLشکرستان عروسکیhttps://goo.gl/rLOUygشکرستان تمامی قسمتهاhttps://goo.gl/S3g04jحیات وحشhttps://goo.gl/sXrp6qداستانهای پهلوان کوچک آریو برای کودکانhttps://goo.gl/6FFYwEمهارتهای زندگی برای کودکانhttps://goo.gl/nXJMoIماجراهای سمنو و شقاقلhttps://goo.gl/KoS7Zyخانه ما – انیمیشن آموزنده برای کودکانhttps://goo.gl/jOjaJQقصه های کهنhttps://goo.gl/KR54COقصه ما مثل شد- چقدر با ضرب المثل ها آشنا هستید؟https://goo.gl/D1v5asقصه های خوب برای بچه های خوب نوشته مهدی آذر یزدیhttps://goo.gl/hUAh5Dتاریخ به زبان ساده برای نوجوانان و کودکانhttps://goo.gl/AhGwgcکلیله و دمنهhttps://goo.gl/CO5Xcwدومان و داستان‌های ایلhttps://goo.gl/aZWzJkداستان های بهلولhttps://goo.gl/x3MaE7مجموعه آموزنده پهلوانان – ویژه نوجوانانhttps://goo.gl/nZopCTقصه های انبیاء- فرمانروایان مقدسhttps://goo.gl/wkMPAX #کارتون #انیمیشن #داستان #رستم #انیمیشن #فردوسی #شاهنامه-This video is under CC licenceAuthor: iribtvwebpage: https://www.irib.ir/ https://www.telewebion.com/Licence: ATTRIBUTION LICENSE 3.0 (http://creativecommons.org/licenses/b…)-

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

داستان های شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسیماجراهای سینا و لاکیhttps://goo.gl/bx2EjUشکرستان سری 3https://goo.gl/6a9UEMرعنا دختر دهقانhttps://goo.gl/pxyBNGشکرستان- سری دومhttps://goo.gl/oQjDjaاین چیه؟https://goo.gl/ImXmdkقصه های بی بی و باباhttps://goo.gl/CgCiTgمن و مدرسهhttps://goo.gl/cIXey0شجاعانhttps://goo.gl/Ox4BlLآموزش بازی های سنتی و محلی برای بچه هاhttps://goo.gl/DouJZpجوجه جوجه طلاییhttps://goo.gl/YiqJNfمثل های فارسی برای کودکانhttps://goo.gl/aQCJ2bبرف خونهhttps://goo.gl/JueWKKقصه های گلنارhttps://goo.gl/YDYFhmحکایات و حکایت های سعدیhttps://goo.gl/q96kXSماجراهای بهادرhttps://goo.gl/mMepcOنمکی و مار عینکیhttps://goo.gl/1LD3wEعسل آباد براساس ضرب المثل های کردیhttps://goo.gl/AKeo41ماجراهای سعیدhttps://goo.gl/pi6hUAشهر عسلی (شهر زنبورها)https://goo.gl/Rokqocشعرهای کودکانهhttps://goo.gl/xORjglیکی بود یکی نبود سرزمین من ایران بودhttps://goo.gl/mFiI5jداستان های شاهنامهhttps://goo.gl/13t6n0پندانهhttps://goo.gl/wIsBKLشکرستان عروسکیhttps://goo.gl/rLOUygشکرستان تمامی قسمتهاhttps://goo.gl/S3g04jحیات وحشhttps://goo.gl/sXrp6qداستانهای پهلوان کوچک آریو برای کودکانhttps://goo.gl/6FFYwEمهارتهای زندگی برای کودکانhttps://goo.gl/nXJMoIماجراهای سمنو و شقاقلhttps://goo.gl/KoS7Zyخانه ما – انیمیشن آموزنده برای کودکانhttps://goo.gl/jOjaJQقصه های کهنhttps://goo.gl/KR54COقصه ما مثل شد- چقدر با ضرب المثل ها آشنا هستید؟https://goo.gl/D1v5asقصه های خوب برای بچه های خوب نوشته مهدی آذر یزدیhttps://goo.gl/hUAh5Dتاریخ به زبان ساده برای نوجوانان و کودکانhttps://goo.gl/AhGwgcکلیله و دمنهhttps://goo.gl/CO5Xcwدومان و داستان‌های ایلhttps://goo.gl/aZWzJkداستان های بهلولhttps://goo.gl/x3MaE7مجموعه آموزنده پهلوانان – ویژه نوجوانانhttps://goo.gl/nZopCTقصه های انبیاء- فرمانروایان مقدسhttps://goo.gl/wkMPAX #کارتون #انیمیشن #داستان #رستم #انیمیشن #فردوسی #شاهنامه-This video is under CC licenceAuthor: iribtvwebpage: https://www.irib.ir/ https://www.telewebion.com/Licence: ATTRIBUTION LICENSE 3.0 (http://creativecommons.org/licenses/b…)-

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

سیمرغ نام یک پرنده افسانه‌ای است که در شاهنامه فردوسی آمده و قصه آن سالیان سال از زبان مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها برایمان نقل شده است.

در روز جهانی کودک، با کودکان و خردسالان گردهم می‌آییم تا پس از شنیدن داستان زندگی زال و سیمرغ از زبان یک داستان‌نویس، با نقاشی‌های خود روی تکه‌های پارچه، این پرنده افسانه‌ای را دوباره زنده کنیم.

در این برنامه مریم طاهری مجد، سرگذشت زال و سیمرغ را روایت می‌کند و بعد از قصه‌خوانی، هر کدام از بچه ها قسمتی از این پرنده افسانه‌ای را روی تکه پارچه‌ها نقاشی می‌کنند تا از به هم چسبیدن آنها، پیکره‌ای از سیمرغ زاده شود و در معرض تماشای عموم قرار گیرد.

روز سه‌شنبه ۱۶ مهر ساعت ۱۷، در بخش کودک فروشگاه مرکزی شهرکتاب منتظر کودکان و خردسالان عزیز هستیم تا به اتفاق هم سیمرغ را روی پارچه رنگ‌آمیزی کنیم و به پرنده‌ای از دنیای افسانه‌ها، جان ببخشیم.

نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ

حقوق مولف © 2019. انتشار مطالب با ذکر ماخذ بلامانع است.


سيمرغ و زال

سام نريمان، امير
زابل و از پهلوانان سر آمد ايران زمين بود وليكن فرزندي نداشت .

سالها گذشت و
خداوند به وي فرزندي داد . كودكي سفيد و سرخ و زيبا رو وليكن با
موهاي سفيد همچون موهاي پيرمردان .

كسي جرات نمي كرد
كه اين خبر را به سام برساند ، تا اينكه دايه كودك كه زني شيردل
بود به نزد سام رفت و گفت : اين روز بر سام فرخنده باشد كه آنچه
از خداوند  مي خواستي به تو عطا كرد . بيا و فرزندت را ببين
كه تمامي اندام او زيبا است و هيچ زشتي در او نخواهي ديد ، تنها
همانند آهو موي سفيد دارد . اي پهلوان بخت تو اينگونه بود و
نبايد دلرا غمگين كني .نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ


 

سام از تختش فرود
آمد و بسوي نوزاد رفت . موهاي كودك همانند پيران سفيد بود . كسي
تا حالا چنين چيزي نديده و نشنيده بود . پوست تنش سرخ و موهايش
همچون برف بود .

وقتي فرزند را
اينگونه ديد از جهان نااميد شد و از سرزنش ديگران ترسيد . روي به
آسمان كرد و گفت : اي خداي بزرگ من چه گناهي مرتكب شده ام كه بچه
اي همچون اهريمن با چشمان سياه و موهاي سفيد داده اي . اگر
بزرگان از اين بچه بپرسند چه بگويم . همه بر من خواهند خنديد و
با اين ننگ چگونه مي توانم در اين ديار زندگي كنم . اين كلمات را
با خشم بر زبان آورد و از آنجا بيرون رفت .


 



 

دستور داد كه كودك
را از آن سرزمين دور كنند . كودك را بدامن كوه البرز بردند ،
همانجايي كه لانه سيمرغ در آن بود . كودك را آنجا رها كردند و
برگشتند .

آن طفل بيچاره كه
تفاوت سياه و سفيد را نمي دانست و پدرش او را از مهر محروم كرده
بود مورد عنايت و توجه پرودگار قرار گرفت .

كودك شب و روز
بدون پناه در آنجا بود و گاهي انگشت دستش را مي مكيد و زماني
گريه مي كرد .

و زماني كه جوجه
هاي سيمرغ گرسنه شدند ، سيمرغ به پرواز در آمد . كودكي شيرخوار
بر زمين ديد كه جامه اي به تن نداشت و گرسنه بود و خاك زمين دايه
او بود .

خداوند مهر كودك
را بر دل سيمرغ انداخت و سيمرغ از خوردن بچه گذشت و از آسمان
فرود آمد و او را نزد بچه هايش برد .

زمان زيادي گذشت و
آن كودك، جواني برومند شد . كاروانيان گهگاهي جواني سفيد موي بر
كوه و كمر مي ديدند . آوازه جوان در همه جهان پراكنده شد و اين
خبر به گوش سام نريمان هم رسيد .


 


 


 

خواب ديدن سام


 

شبي سام خواب ديد
كه از كشور هند، مردي با اسب تازي آمد و به او مژده داد كه
فرزندش زنده است . سام بيدار شد و موبدان را فرا خواند و خوابش
را گفت و نظر آنها را خواست : آيا ممكن است كه اين كودك از سرماي
زمستان و گرماي تابستان جان سالم بدر برده باشد ؟

موبدان سام را
سرزنش كردند و گفتند : اي پهلوان ، تو بر هديه پرودگار ناسپاسي
كردي . همه حيوانات چه شير و پلنگ ، چه ماهي دريا ، فرزندانشان
را با مهر بزرگ كردند و پروردگار را سپاس گفتند اما تو آن كودك
بي گناه را بخاطر موي سپيدش از مهر خودت محروم كردي . بدان كه
يزدان نگاهدار او بوده و آن كس كه پروردگار نگاهدارش باشد ، از
سرما و گرما در امان خواهد بود . برو به درگاه خدا توبه كن و به
جستجوي فرزندت باش .


 

سام تصميم گرفت
فردا به سوي كوه البرز برود . آن شب دوباره در خواب ديد كه از
كوه هند ، غلامي زيبارو با پرچمي و سپاهي پديدار شد . در دست چپش
مردي موبد و درست راستش مردي خردمند بود . يكي از آن دو پيش سام
آمد و به سردي با او سخن گفت كه : اي پهلوان ناپاك، آيا از خدا
شرم نكردي كه مرغي دايه كودك تو باشد . پس اين پهلواني به چه درد
مي خورد . اگر موي آن كودك سپيد بود ، موي تو نيز الان سفيد است
و اينها هديه ي خداست . اگر اين كودك نزد تو خوار بود اكنون
خداوند حامي او است كه او مهربانتر دايه اي وجود ندارد .


 

سام هراسان از
خواب برخاست ، همانند شيري كه در دام گرفتار شود . از آن خواب
ترسيد . خردمندان و سران سپاه را نزد خود فرا خواند و سراسيمه
بسوي كوه البرز آمد ، تا آنچه را آنجا رها كرده بود ، بجويد .


 

 


صفحه 1 _

 

 

صفحه اصلي سايت كودكان
 > 
قصه   >

كتابخانه
نوجوان

قصه سيمرغ و زال

 

 


    

طراحي
صفحات توسط
سايت
كودكان دات
او آر جي
 ،
هر نوع كپي
برداري
پيگرد
قانوني دارد

جستجو

سام، فرزند نریمان، قویترین مرد جهان، سال‌هاست که در انتظار پسری هست تا پس از او بر زابلستان حکمرانی کند. همسرش پسری می‌آورد. اما سپید مو. با دیدن فرزند سپید مویش. سام عقل از کف می‌دهد و او “فرزندی شیطانی” می‌خواند و فرمان می‌دهد به دور کردن پسر چنان‌که هیچ‌کس نتواند او را دیدن. سیمرغ خردمند کودک معصوم را بر بلندای کوه البرز می‌یابد. او را بزرگ می‌کند و از او جوانی قدرتمند میسازد.


خداوند چنان مهری به سیمرغ داد که از شکار کودک چشم پوشید. از آسمان به زیر آمد و کودک را از آن سنگ سخت برداشت و به سوی آشیانه‌اش پرواز کرد تا او را به بچه‌هایش نشان بدهد.

بچه سیمرغ‌های گرسنه، چشم به راه بودند تا مادر برایشان غذا بیاورد. از گرسنگی بی‌تابی می‌کردند که سیمرغ از راه رسید و کودک را میان آشیانه بر زمین گذاشت. بچه سیمرغ‌ها به خیال شکار پیش دویدند. سیمرغ بانگ زد: «فرزندان من، چه می‌کنید؟ این کودک بی‌گناه را ببینید. من او را گرسنه و بی‌پناه بر تخته سنگی تنها یافتم. دل من بر او سوخت. به این نوزاد بی‌گناه که رنگ سپید را از سیاه نمی‌شناسد، چه ستمی روا داشته‌اند! نه مادری، نه دایه‌ای؛ و نه گهواره و بستری. کاش مادرش پلنگ بود و نه آدمیزاد که پلنگ هم بچه‌اش را تنها و بی پناه رها نمی‌کند!»…نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ

کتابی در انتظار تو است، آن را پیدا کن!

نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ

وبلاگ‌ کتاب هدهد با نوشته‌هایی کاربردی برای خانواده‌ها و معلمان

همه حقوق سایت کتابک برای پدیدآورندگان آن محفوظ و  باز نشر نوشته ها و تصویرها با آوردن منبع آزاد است.

Copyright 2008 – 2019 ©

 

مربیان عزیز این نمایشنامه بر اساس حکایتی از شاهنامه فردوسی است.

 

کتاب شاهنامه ی فردوسی یکی از شاهکارهای جاویدان ادبیات فارسی است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی در شصت هزار بیت سروده شده است. اشعار این کتاب روایتگر زندگی پهوانان و قهرمانان و شکوه و عظمت تاریخ ایران باستان است.نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ

 

داستان نمایشنامه:

سام نریمان بر تخت حکم روایی خود منتظر خبری خوش از دایه نشسته بود. دایه وارد شد و خبر تولد پسری را به سام داد. درابتدا دایه از پسر کلی تعریف و تمجید کرد اما زمانی که از موی چون برف پسر گفت سام سراسیمه به سوی پسر رفت و آهی عمیق کشید و دستور داد هر چه زودتر او را از پیش چشمانش دور کنند و به جایی دور ببرند. ماموران پسر را دور از شهر روی قطعه سنگی در کوه های البرز گذاشتند.

 

کودک بیچاره دور از پدر و مادر از گرسنگی انگشتان خود را می مکید و گاه از گریه بی حال میشد. سیمرغ صدای کودک شنید و به طرفش آمد او را با پنجه هایش برداشت و به لانه خود پیش جوجه هایش برد و اسم آن را دستان گذاشت. سال ها گذشت و دستان در دامان سیمرغ و جوجه هایش پرورش یافت و به جوانی بلند بالا و خوش سیما و قوی پنجه و استوار تبدیل شد.

 

شبی سام خواب دید که مردی سوار بر اسب به نزدش آمد و مژده پسری به او داد. صبح سام مشاوران و موبدان خود ر فرا خواند و خواب خود را تعریف کرد. مشاور سام خبری آورد که کاروانی از کنار البرز می گدشته و جوانی برومند با تن و رویی درخشان و قامتی بلند دیده است.

 

سام جریان پسر خود را به موبدان تعریف کرد و گفت که از کرده خویش سال هاست که پشیمان است. پس موبدان به او گفتند که خداوند سک بار دیگر تو را امتحان کرده و باید توبه کنی باشد که مورد رحمتش قرار گیری.

 

صبح زود سام با لشکری روانه البرز شد . سیمرغ به دستان گفت که آن ها در پی تو هستند . پدرت پایین کوه منتظر توست و با التماس و نیایش به درگاه خداوند تو را می خواهد.

 

در ابتدا دستان از دیدن پدر امتناع می کند ولی بعد با صحبت های سیمرغ راضی شد که پدر را ببیند و نزد پدر رفت.

سیمرغ چند پر از بالش کند و به دستان داد و گفت هرگاه به یاریم نیاز داشتی یکی از آن ها را در آتش بیفکن، بی درنگ به کمک تو خواهم آمد.

 

شخصیت های نمایشنامه:

1-    نقال

2-    مشاور

3-    سام

4-    دایه

5-    سیمرغ

6-    جوجه ی 1

7-    جوجه ی 2

8-    جوجه ی 3

9-    موبد موبدان

10-   موبد1

11-   موبد 2

12-   دستان (زال)

 

 

 

گوشه ای از نمایشنامه:

دستان: چه خبر است؟ امروز آفتاب از کجا طلوع کرده؟ این ها که هستند؟ من تا به حال انسانی در پای کوه ندیده بودم، چه رسد به این گروه!نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ

 

 

سیمرغ: هر چند که محال است بتوانند بالا بیایند، اما از این انسان دو پا هر چه بگویی بر می آید. ابتدا باید مطمئن شویم. من گشتی می زنم شاید بتوانم خبری از این ماجرا کسب کنم.

 

نقال:

سام

سراندر ثریا یکی کوه دید

که گفتی ستاره بخواهد کشید

نسیمی ازو برکشیده بلند

که ناید ازو برکشیده بلند

بدان سنگ خارا نگه کرد سام

بدان هیبت مرغ و هول کنام

.

.

(سیمرغ تمام دامنه را خوب زیر نظر می گیرد و باز میگردد.)

دستان: چه خبر؟

سیمرغ: دستان عزیز، آن ها در پی تو هستند.

دستان: پدر من؟! اما من پدری ندارم، پدر و مادر من تو هستی

سیمرغ: ما پرنده ایم و هیچگاه نمی توانیم پدر و مادر و اقوام تو باشیم.

دستان: اما کسی که فرزندش را در دامنه س کوه بگذارد تا خوراک جانوران شود پدر آن کودک نیست.

.

.

.

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

 

نویسنده این نمایشنامه مسلم قاسمی است و توسط انتشارات مدرسه به چاپ رسیده  است. برای تهیه کتاب می توانید به فروشگاه اینترنتی تبیان  مراجعه نمایید.

پس از اجرای نمایشنامه در مدرسه، تصاویری از اجرای نمایش نامه را به ایمیل مرکز یادگیری به آدرس  


 ارسال نمایید.

 



مرکز یادگیری سایت تبیان – تهیه: سمیرا بادامستانی

تنظیم: خدیجه آلچالانلو

نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ
نقاشی کودکانه داستان زال و سیمرغ
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *