قصه ی کودکانه صوتی و تصویری

دوره مقدماتی php
قصه ی کودکانه صوتی و تصویری
قصه ی کودکانه صوتی و تصویری

قصه های کودکانه برای خواب

قصه های کودکانه قدیمی

قصه های کودکانه صوتی

قصه های کودکانه تصویری موزیکال

دانلود قصه های کودکانه قدیمی
قصه های کودکانه برای خواب صوتی

قصه های کودکانه قبل از خواب

دوره مقدماتی php

داستانهای کودکانه برای خواب شب

قصه کوتاه برای خواب

داستان کوتاه قبل از خواب

قصه برای کودکان دبستانی

قصه برای کودکان 3 ساله

قصه ه
قصه کودکانه شب

قصه های حسنی

قصه کودکانه صوتی و تصویری

Page Navigation

مرورگر شما قادر به پخش ویدیو نمی باشد.

داستان شنل قرمزی رو با یه تصویر خوب برای کودکان تون پخش کنید و آن ها را سرگرم کنید.

برای ارسال نظر لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.

مرورگر شما قادر به پخش ویدیو نمی باشد.

داستان شنل قرمزی رو با یه تصویر خوب برای کودکان تون پخش کنید و آن ها را سرگرم کنید.

برای ارسال نظر لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.

درباره کتاب :
داستان حسنی قصه ایست آهنگین و شعرگونه که از پر فروش ترین کتاب های کودکان از زمان انتشار خود تا کنون به حساب می رود و به دست شاعر توانای کودکان منوچهر احترامی خلق شده است . مجموعه کتاب های حسنی از دهه 60 تا کنون با تیراژ چند میلیونی همچنان یکی از محبوب ترین کتاب های کودکان به شمار می روند.

*چرا کتاب صوتی تصویری ؟
ما در رازیناکلاس کوشیده ایم تا با اضافه نمودن آهنگ پس زمینه کودکانه ، متن متحرک و افکت های جذاب ، داستان های ارزشمند کودکانه را به شکل کتاب صوتی تصویری در آورده و آن ها را برای کودکان دوست داشتنی تر سازیم . ریتمیک بودنه این کتاب ها علاوه بر ایجاد انگیزه و علاقه بیشتر در کودکان برای خردسالان سنین پایین بسیار مناسب بوده و استمرار بر این گونه کتاب ها در پیش گیری از بروز اختلال خواندن که یکی از رایج ترین اختلالات یادگیری می باشد بسیار موثر هستند .
کتاب های صوتی تصویری برای دانش آموزان دبستانی نیز سبب بهبود روانخوانی و ثبت کلمات در حافظه تصویری و تقویت املا می گردند .
شما می توانید فایل کامل این کتاب گویا را از سایت ” رازینا کلاس ” دریافت نمایید . razinaclass.com ادامه


شروع از

ابعاد ویدیو

640×360
560×315
320×180
ابعاد دلخواه
واکنش گرا (Responsive)

عرض:
ارتفاع:

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری


شروع از


نظرات

درباره کتاب :
داستان حسنی قصه ایست آهنگین و شعرگونه که از پر فروش ترین کتاب های کودکان از زمان انتشار خود تا کنون به حساب می رود و به دست شاعر توانای کودکان منوچهر احترامی خلق شده است . مجموعه کتاب های حسنی از دهه 60 تا کنون با تیراژ چند میلیونی همچنان یکی از محبوب ترین کتاب های کودکان به شمار می روند.

*چرا کتاب صوتی تصویری ؟
ما در رازیناکلاس کوشیده ایم تا با اضافه نمودن آهنگ پس زمینه کودکانه ، متن متحرک و افکت های جذاب ، داستان های ارزشمند کودکانه را به شکل کتاب صوتی تصویری در آورده و آن ها را برای کودکان دوست داشتنی تر سازیم . ریتمیک بودنه این کتاب ها علاوه بر ایجاد انگیزه و علاقه بیشتر در کودکان برای خردسالان سنین پایین بسیار مناسب بوده و استمرار بر این گونه کتاب ها در پیش گیری از بروز اختلال خواندن که یکی از رایج ترین اختلالات یادگیری می باشد بسیار موثر هستند .
کتاب های صوتی تصویری برای دانش آموزان دبستانی نیز سبب بهبود روانخوانی و ثبت کلمات در حافظه تصویری و تقویت املا می گردند .
شما می توانید فایل کامل این کتاب گویا را از سایت ” رازینا کلاس ” دریافت نمایید . razinaclass.com ادامه


شروع از

ابعاد ویدیو

640×360
560×315
320×180
ابعاد دلخواه
واکنش گرا (Responsive)

عرض:
ارتفاع:

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری


شروع از


نظرات

این مجموعه شامل 6 داستان تصویری از اریش اوزر است ، این داستان ها ماجراهای پسر کوچکی است که با پدرش داستان های شیرین و خنده داری می آفرینند ، در لایه های این داستان ها و تصاویر آن ها ارزش های اخلاقی و پندهایی نیز نهفته است . این مجموعه شامل داستان های زیر است :
قد پسر و قد درخت ، جشن تولد پسر ، موهای پسر ، عاقبت دکمه بازی ، کی باید تنبیه شود و توپ بازی پسر و پدر

اریش اوزر آلمانی تصویرگر این مجموعه داستان هاست . داستانهای بدون متنی که فقط با چند تصویر ساده سیاه و سفید و در چند مرحله ماجرایی شیرین و خنده دار را روایت می کنند ، در همه این داستانها نکته های ارزشمندی با ظرافت گنجانده شده است . ما تلاش کرده ایم با افزودن یک متن ساده کودکانه مرتبط با هر یک از تصاویر و آهنگ پس زمینه کودکانه و متحرک نمودن تصاویر ان ها را برای کودکان جذاب تر نماییم .

این کتابها با ویژگی های خود علاوه بر اینکه کودکان را به شنیدن و دیدن خود تشویق می نمایند ، به دلیل متحرک بودن متن و دنبال کردن نوشته به روانخوانی دانش آموزان کمک می کنند و با ثبت کلمات در حافظه تصویریشان به بهبود املا در ایشان کمک می نمایند . همچنین این سبک در خردسالان سبب تشخیص و تمایز قائل شدن بین نوشته و تصویر شده و در سال های آتی سبب تسهیل فرایند یادگیری خواندن و نوشتن در ان ها خواهد شد .
شما می توانید فایل کامل این کتاب گویا را از سایت “رازینا کلاس ” تهیه نمایید . razinaclass.com ادامه


شروع از

ابعاد ویدیو

640×360
560×315
320×180
ابعاد دلخواه
واکنش گرا (Responsive)

عرض:
ارتفاع:

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری


شروع از


نظرات

این مجموعه شامل 6 داستان تصویری از اریش اوزر است ، این داستان ها ماجراهای پسر کوچکی است که با پدرش داستان های شیرین و خنده داری می آفرینند ، در لایه های این داستان ها و تصاویر آن ها ارزش های اخلاقی و پندهایی نیز نهفته است . این مجموعه شامل داستان های زیر است :
قد پسر و قد درخت ، جشن تولد پسر ، موهای پسر ، عاقبت دکمه بازی ، کی باید تنبیه شود و توپ بازی پسر و پدر

اریش اوزر آلمانی تصویرگر این مجموعه داستان هاست . داستانهای بدون متنی که فقط با چند تصویر ساده سیاه و سفید و در چند مرحله ماجرایی شیرین و خنده دار را روایت می کنند ، در همه این داستانها نکته های ارزشمندی با ظرافت گنجانده شده است . ما تلاش کرده ایم با افزودن یک متن ساده کودکانه مرتبط با هر یک از تصاویر و آهنگ پس زمینه کودکانه و متحرک نمودن تصاویر ان ها را برای کودکان جذاب تر نماییم .

این کتابها با ویژگی های خود علاوه بر اینکه کودکان را به شنیدن و دیدن خود تشویق می نمایند ، به دلیل متحرک بودن متن و دنبال کردن نوشته به روانخوانی دانش آموزان کمک می کنند و با ثبت کلمات در حافظه تصویریشان به بهبود املا در ایشان کمک می نمایند . همچنین این سبک در خردسالان سبب تشخیص و تمایز قائل شدن بین نوشته و تصویر شده و در سال های آتی سبب تسهیل فرایند یادگیری خواندن و نوشتن در ان ها خواهد شد .
شما می توانید فایل کامل این کتاب گویا را از سایت “رازینا کلاس ” تهیه نمایید . razinaclass.com ادامه


شروع از

ابعاد ویدیو

640×360
560×315
320×180
ابعاد دلخواه
واکنش گرا (Responsive)

عرض:
ارتفاع:

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری


شروع از


نظرات

کامل ترین مرجع قصه کودکانه صوتی و داستان صوتی کودکانه شب از سن ۲ تا ۱۲ سال در اختیار شماست، در صورت علاقمندی به یک قصه صوتی لطفا بازخورد خود را نیز از آن داستان برای ما بنویسید تا خانواده های دیگر نیز بتوانند از آن داستان ها استفاده کنند. حالا اگر به دنبال داستان و کتاب کودک هستید می توانید به صفحات سری داستان کوتاه کودکانه، کتاب قصه برای کودکان دبستانی و دسته بندی کتاب های کودک براساس سن و سلیقه کودک خود رجوع کنید.

داستان های صوتی در این صفحه بدون دسته بندی آورده شده اند اما اگر شما به دنبال داستان صوتی با محوریت خاصی مثل مسائل محیط زیستی یا تربیتی هستید می توانید از گزینه فیلتر استفاده کنید یا بر روی برچسب هر داستان صوتی کلیک کنید.

اگر به دنبال داستان های کودکانه برای فرزند پیش دبستانی یا دبستانی خود هستید. می توانید در این صفحه آن ها را پیدا کنید.

در یک روز بارانی لیزی، کرم کوچولوی قصه ی ما روی شاخه های درخت بالای برکه نشسته بود.

لیزی شروع کرد به خوردن قسمتی از برگ درخت که زیر بارون خیس نشده بود.

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری

یکدفعه صدایی شنید که میگفت: “هی … تو داری چتر منو میخوری!”

لیزی به…

سعید پسر خوب و با ادبی بود، سعید با مادرش در کلبه ایی کوچک زندگی می کردند و فیل کوچکی داشت.

سعید برای فیلش زنگوله ایی تهیه کرده بود تا هیچ وقت گم نشود. اما فیل کوچولو زنگوله دوست نداشت چون هر وقت و هر جا می رفت همه متوجه می شدند و می فهمیدند که او آمده است.

داستان”فیل زنگوله دار” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

سعید پسر خوب و با ادبی بود، سعید با مادرش در کلبه ایی کوچک زندگی می کردند و فیل کوچکی داشت.

سعید برای فیلش زنگوله ایی تهیه کرده بود تا هیچ وقت گم نشود. اما فیل کوچولو زنگوله دوست نداشت چون هر وقت و هر جا می رفت همه…

یکی بود یکی نبود.

یک آقا لاک پشتی بود که با پدر و مادر و خواهرش کنار رودخانه زندگی میکردند.

یک روز خونواده ی آقا لاک پشته براش تولد گرفته بودن.

همه ی دوستاش رو دعوت کرده بودن، یه برگ سبز بزرگ خوشمزه هم براش آورده بودن.

یکی بود یکی نبود

فرید کوچولو صبح های زود با پدر و مادرش میومد به خونه ی مادربزرگ و پدربزرگش، تا مادر و پدرش برن به سرکار.

عصر هم که میشد مادر یا پدرش میومدن دنبالش و اونو میبردن خونه.

فرید مادربزرگ و پدربزرگش رو خیلی دوست…

بالای درختی بلند دو تا کبوتر با هم زندگی می کردند. اسم مادر ،کبوتر خانم بود و دخترش به اسم سپید پر بود.

یک روز کبوتر خانوم به دختر کوچولوش گفت من باید دنبال غذا برم و تو باید تنها توی لانه بمانی و مراقب خودت باشی و کار خطرناکی هم نکنی. سپیدپر کمی بالهایش ر اتمیز کرد و بعد سراغ نقاشی رفت و سعی کرد نقاشی کند. بعد به بیرون لانه نگاه کرد و مورچه ها را دید.

داستان”سپیدپر” با اجرای خانم مریم نشیبا د رصدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

بالای درختی بلند دو تا کبوتر با هم زندگی می کردند. اسم مادر ،کبوتر خانم بود و دخترش به اسم سپید پر بود.

یک روز کبوتر خانوم به دختر کوچولوش گفت من باید دنبال غذا برم و تو باید تنها توی لانه بمانی و مراقب خودت باشی و کار…

یکی بود یکی نبود

یک مداد شمعی زرد کوچولو بود که با پدر و مادر زردش زندگی میکرد.

زرد کوچولو نقاشی کردن رو خیلی دوست داشت.

اون همه چیز رو به رنگ زرد میکشید: خورشید، جوجه، گل های آفتابگردان و حتی فیل های زرد، ابرهای زرد، یا…

باغ زیبا و قشنگی بود که باغبان پیر و مهربانی داشت که خیلی به گل ها رسیدگی می کرد.

توی شاخه های درختان این باغ پرنده ها لانه کرده بودند. بین یکی ازشاخه ها گنجشک کوچولویی بود که روی یک تخم سفید و کوچولو نشسته بود. بعد از مدتی تخم شکست و یک جوجه زیبا بیرون آمد به نام جیک جیکی. جیک جیکی مهربان بود و گل ها را دوست داشت.

داستان”اشتباه جیک جیکی” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

باغ زیبا و قشنگی بود که باغبان پیر و مهربانی داشت که خیلی به گل ها رسیدگی می کرد.

توی شاخه های درختان این باغ پرنده ها لانه کرده بودند. بین یکی ازشاخه ها گنجشک کوچولویی بود که روی یک تخم سفید و کوچولو نشسته بود. بعد از…

یکی بود یکی نبود

یک پسربچه ای بود به اسم امیر که با پدر و مادرش در خانه شان زندگی میکردند.

یک روز که مادر امیر داشت در آشپزخانه ماکارونی درست میکرد، امیر لباس گرگی اش را پوشید و شروع کرد به شیطنت.

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری

از پله ها بالا و پایین میرفت…

یکی بود یکی نبود

یه خاله پیرزنی بود که توی خونه ی کوچیکش تنها زندگی میکرد.

خونه ی خاله پیرزن خیلی کوچولو بود، یه حیاط نقلی و کوچولو هم داشت.

هرروز دم غروب که میشد، سماورشو روشن میکرد، میرفت حیاط رو آب و جارو میکرد.

یه…

توی یک جنگل زیبا، حیوانات دور هم به خوبی و خوشی زندگی می کردند.

یک روز صبح که حیوانات دور برکه جمع شده بودند، حیوان جدیدی به جنگل آمد. این حیوان جدید لاک پشت بود. روز های بعد وقتی لاک پشت برای گردش رفت خاله خرگوشه و سنجاب کوچولو از او در مورد دریا و حیوانات دریا و بقیه چیزها سوال کردند

داستان”اشتباه خاله خرگوشه و سنجاب کوچولو” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

توی یک جنگل زیبا، حیوانات دور هم به خوبی و خوشی زندگی می کردند.

یک روز صبح که حیوانات دور برکه جمع شده بودند، حیوان جدیدی به جنگل آمد. این حیوان جدید لاک پشت بود. روز های بعد وقتی لاک پشت برای گردش رفت خاله خرگوشه و…

یکی بود یکی نبود

یه سرزمینی بود توی قطب جنوب که کلی پنگوئن باهم اونجا زندگی میکردن.

پنگوئن ها از دریا ماهی میگرفتن و میخوردن، روی یخ ها لیز میخوردن و باهم بازی میکردن و خلاصه حسابی خوشحال بودن.

برفی هم، که یه پنگوئن کوچولوی…

پرستو کوچولو داستان ما در دسته بزرگ پرستو ها زندگی می کرد. پرستو ها دو بار در سال مهاجرت می کنند.

مرتضی کوچولو برای پرستو ها توی ایوان، لانه درست کرده بود. پاییز از راه رسیده بود و هوا داشت کم کم سرد می شد و پرستو ها برای کوچ آماده می شدند. اما روزی که پرستو ها کوچ کردند یک پرستو کوچولو توی لانه ماند و مرتضی کوچولو از او نگهداری کرد.

داستان”مسافر کوچولو” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

پرستو کوچولو داستان ما در دسته بزرگ پرستو ها زندگی می کرد. پرستو ها دو بار در سال مهاجرت می کنند.

مرتضی کوچولو برای پرستو ها توی ایوان، لانه درست کرده بود. پاییز از راه رسیده بود و هوا داشت کم کم سرد می شد و پرستو ها…

ماهک کوچولو خونه ی مادر بزرگ و پدربزرگش رو خیلی دوست داشت.

خونه ی آنها یک حیاط کوچک نقلی داشت با یک حوض کوچک نقلی که توش سه تا ماهی قرمز کوچولو بود. یه درخت خوشگل هم توی حیاط بود که عصرها سایه اش می افتاد روی حوض.

ماهک هروقت که به…

روزی روزگاری یک عمو آسیابانی بود که یک سیبیل خیلی خیلی گنده داشت.

سیبییلش از بناگوش دررفته بود و وقتی توی آسیاب داشت گندم ها رو آرد میکرد، سیبیلاش از پنجره میومدن بیرون.

عمو آسیابان سیبیلاشو خیلی خیلی دوست داشت و مواظبشون بود.

یه روزی روزگاری توی یه دشت بزرگ و سرسبز یه عده اسب زندکی میکردند. اونا همه جا باهم میرفتن و همیشه پیش هم بودن. روزا میرفتن از دشت های سرسبز علف میخوردن و از چشمه ی خنکی که داشتن آب میخوردن. بچه ها باهم میدویدن و بازی میکردن.

بین این اسب ها…

اسب سفید مهربونی بود که توی دشتی زندگی می کرد و به همه کمک می کرد.

روزی اسب توی راه پیر مردی خسته را دید که باری را حمل می کرد. اسب جلوی پیرمرد زانو زد و پیرمرد سوار شد و اسب او را به خانه اش رساند.

داستان”اسب سفید” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

اسب سفید مهربونی بود که توی دشتی زندگی می کرد و به همه کمک می کرد.

روزی اسب توی راه پیر مردی خسته را دید که باری را حمل می کرد. اسب جلوی پیرمرد زانو زد و پیرمرد سوار شد و اسب او را به خانه اش رساند.

داستان”اسب…

مادر بزرگ برای بهار قصه ایی می گفت به اسم بچه های آسمان.

مادر یزرگ از دو فرشته ای گفت که همه اسمشان را گذاشته بودند بچه های آسمان. گیس طلا و نقره نشان دو فرشته مهربان بودند که یکی فرشته شب و دیگری فرشته روز بودو این دوفرشته به همه جا سر می زدند و به همه کمک می کردند.

داستان”بچه های آسمون” بااجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

مادر بزرگ برای بهار قصه ایی می گفت به اسم بچه های آسمان.

مادر یزرگ از دو فرشته ای گفت که همه اسمشان را گذاشته بودند بچه های آسمان. گیس طلا و نقره نشان دو فرشته مهربان بودند که یکی فرشته شب و دیگری فرشته روز بودو این…

درخت سپیداری در کنار خیابانی زندگی می کرد. برگهای درخت سپیدار کم کم قرار بود که به خواب زمستانی بروند و برگ ها در حال تغییر رنگ بودند.

اما برگی بود که برگ آیینه نام داشت دلش نمی خواست رنگش زرد بشود و سوار بر باد روی زمین بیفتد. درخت سپیدار هر روز برگ های زیادی را از دست می داد. اما برگ آیینه قصد نداشت به بقیه دوستانش ملحق بشود.

داستان”برگ تنها” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

درخت سپیداری در کنار خیابانی زندگی می کرد. برگهای درخت سپیدار کم کم قرار بود که به خواب زمستانی بروند و برگ ها در حال تغییر رنگ بودند.

اما برگی بود که برگ آیینه نام داشت دلش نمی خواست رنگش زرد بشود و سوار بر باد روی…

یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیچکس نبود. یک گربه بود و یک طُرقه بود و یک خروس خوشگل و چاق و چله که ته جنگل، تو یک کلبه چوبی سه تائی با هم زندگی می‌کردند.
گربه پالتو پوستی داشت. طرقه هم تن خودش یک نیم تنه مخملی داشت. اما خروس تپلی، بس که پرهاش قشنگ…

یک روز اردک کوچولو به دور و برش نگاه کرد و همه ی اردک ها را دید.

با خودش فکرکرد: “من درست شبیه اردک های دیگر هستم. هیچ فرقی باهم نداریم!”

ولی او دلش میخواست جور دیگری باشد، نه شبیه همه!

با خودش گفت:

“اگر یک پرنده بودم…

یک روز خانوم کلاغه از لونه اش اومد بیرون تا برای بچه هاش غذا پیدا کنه.

همینجوری که داشت پرواز میکرد یک کرم رو دید که روی علف ها راه میرفت.

خیلی خوشحال شد که یه غذای خوب برای جوجه کلاغ هاش پیدا کرده. رفت و کرم رو با نوکش از روی زمین…

پگاه دختر خوبی بود ولی یک عادت زشت داشت و آن هم این بود که دلش نمی خواست صبح ها صورتش را بشوید.

پگاه کوچولو یک روز صبح صدای چند بچه گربه را شنید و وقتی به زیر زمین رسید، دید چند بچه گربه کوچولو بدون مادرشان در حال بازی و ورجه ورجه کردن هستند. پگاه از پشت پنجره منتظر برگشت مادر بچه گربه ها شد اما خبری از مادربچه گربه ها نشد بنابراین پگاه با مادرش برای بچه گربه ها شیر بردند.

داستان”بچه گربه های تمیز” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

پگاه دختر خوبی بود ولی یک عادت زشت داشت و آن هم این بود که دلش نمی خواست صبح ها صورتش را بشوید.

پگاه کوچولو یک روز صبح صدای چند بچه گربه را شنید و وقتی به زیر زمین رسید، دید چند بچه گربه کوچولو بدون مادرشان در حال بازی…

بهار نزدیک شده بود، اما پرنده بهاری هنوز مژده آمدن بهار را به حیوانات جنگل نداده بود.

حیوانات جنگل نگران پرنده بهاری بودند و قصد داشتند به دنبال پرنده بروند. سنجاب و خرگوش و آهو و جوجه تیغی و لاکپشت کوچولو و … با هم به دنبال پرنده بهاری رفتند اما…

این برنامه در شب میلاد امام محمد باقر علیه السلام و فصل بهار پخش شده است.

داستان”پرنده بهاری” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

بهار نزدیک شده بود، اما پرنده بهاری هنوز مژده آمدن بهار را به حیوانات جنگل نداده بود.

حیوانات جنگل نگران پرنده بهاری بودند و قصد داشتند به دنبال پرنده بروند. سنجاب و خرگوش و آهو و جوجه تیغی و لاکپشت کوچولو و … با هم…

این داستان دو همسایه در درخت زاری هست که گنجشک پرنده ای توانا و کلاغ پرنده ای تبنل است.

این داستان دو همسایه در درخت زاری هست که گنجشک پرنده ای توانا و کلاغ پرنده ای تبنل است.

سلام بچه‌ها. شبتون بخیر. امشبم مثل شبای قبل قصه داریم. اسم قصه‌مون قمری و هیزم‌شکن فقیره.

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ‌کی نبود. یه هیزم‌شکنی بود بچه‌ها که با زن مهربونش توی یه خونه توی یه دهکده‌ای که نه خیلی دور بود و نه خیلی نزدیک زندگی می‌کردن. اونا خونشون خیلی کوچیک بود و زندگیشون خیلی سخت. برای اینکه هیزم‌شکن هر روز از صبح تا شب کار می‌کرد اما درآمد کافی برای اینکه گذران زندگی کنن به‌دست نمی‌آورد.

یه روز هیزم‌شکن تبر و تیرکمونشو برداشت و رفت جنگل. تا ظهر کار کرد و کار کرد. بعدش خسته و گرسنه شد. به خاطر همین روی تنۀ یه درخت نشست تا یه کمی خستگی در کنه که یهویی از بالای سرش یه صدایی شنید. سرشو بلند کرد. واااای اون بالا یه دسته قمری دید. اونا همینطوری لابه‌لای شاخۀ درختا پرواز می‌کردن. هیزم‌شکن با عجله تیرکمونشو برداشت تا یکی از اونا رو شکار کنه. یکی از قمریا که خیلی هم کوچولو بود یهویی داد زد: دست نگه دار هیزم‌شکن ما رو شکار نکن. قمریای دیگه وقتی که صدای اونو شنیدن فهمیدن که جونشون در خطره و پرواز کردن رفتن. اما قمری کوچیکه اومد پایین و روی پایین‌ترین شاخۀ درخت و رو کرد به هیزم‌شکن. بهش گفت: ببین هیزم‌شکن! گوش کن ببین من چی می‌گم. اگه قول بدی که قمریای دیگه رو شکار نکنی، اگه قول بدی که از این به بعد بذاری قمریای دیگه راحت و آسوده و بیان و لابه‌لای شاخۀ درختا پرواز کنن اون‌وقت هر آرزویی که بکنی من برآورده می‌کنم.

هیزم‌شکن وقتی حرفای قمری رو شنید خیلی تعجب کرد اما قول داد که باشه دیگه قمریا رو شکار نمی‌کنم. بعدم آرزو کرد که یه خونۀ قشنگ و بزرگ داشته باشه. وقتی هیزم‌شکن از جنگل برگشت با ناامیدی به خونه‌ش نگاه کرد چون فکر می‌کرد که قمریه بیخودی گفته. مگه می‌شه که بتونه آرزوی منو برآورده کنه؟

اما بچه‌ها می‌دونید چی دید؟ دید که زن مهربونش جلوی یه خونۀ بزرگ و قشنگ وایساده و داره براش دست تکون می‌ده. هیزم‌شکن و زن مهربونش خوشحال و خوشبخت توی اون خونۀ بزرگ و قشنگ زندگی می‌کردن. اما، اما مدتی که گذشت هیزم‌شکن دیگه راضی و شاد نبود چون دیگه دلش می‌خواست به جای این خونۀ بزرگ، یه قصر بزرگ داشته باشه با لباسای خیلی قشنگ و اسبای رنگ‌ووارنگ. به خاطر همین دوباره رفت جنگل. رفت و قمری رو صدا کرد و ازش خواست که آرزوشو برآورده کنه. قمری هم به حرفش گوش داد. برای همین هیزم‌شکن وقتی به خونه برگشت دید که به جای خونۀ خودش یه قصر خیلی باشکوه اونجاست. زن مهربونش هم با لباسای خیلی قشنگ پشت پنجره وایساده و داره براش دست تکون می‌ده.

از اون به بعد هیزم‌شکن فکر می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم روی زمینه. حالا دیگه هم ثروتمند بود هم اینکه دهقانای همسایه خیلی بهش احترام می‌ذاشتن.

اما بچه‌ها می‌دونید چی شد؟ دوباره یه مدت که گذشت هیزم‌شکن بازم راضی و شاد نبود. دوباره رفت جنگل و این بار از قمری خواست که اونو شاه سرزمین خودش کنه.

بچه‌ها هیزم‌شکن شاه شد. حالا دیگه همه ازش اطاعت می‌کردن. اما اون اصلا شاه عادلی نبود. از همۀ دهقانای فقیر پول خیلی زیادی می‌گرفت. اونا مجبور بودن که یه عالمه از درآمد خودشونو بدن به شاه چون‌که ازش می‌ترسیدن. حالا دیگه شاه خیلی خیلی ثروتمند شده بود اما هنوزم خوشحال و راضی نبود. چرا؟ به خاطر اینکه اون فقط شاه سرزمین خودش بود، دلش می‌خواست که تمام سرزمینای دور و اطرافش هم مال خودش بشه. اون دلش می‌خواست شاه شاهان بشه. به خاطر همینم از بین همۀ دهقانا قوی‌ترین مرد رو انتخاب کرد و با اون یه سپاه خیلی بزرگ درست کرد. بعدشم شروع کرد حمله کردن به کشورای همسایه. اما سربازای کشورای همسایه با تیر و توپ از سرزمینشون دفاع کردن. سربازای شاه که همون دهقانا بودن از ترس فرار کردن و اومدن تو مزرعه‌هاشون قایم شدن.

شاه که خیلی عصبانی بود از بلندترین برج قصر خودش رفت بالا و قمری رو صدا کرد. بهش گفت: زود باش قمری، زود باش آخرین آرزوی منو برآورده کن. یه سپاه قوی به من بده که بتونم همۀ شاهان رو شکست بدم و بشم شاه شاهان. قمری گفت: نه، من دیگه آرزوی تو رو برآورده نمی‌کنم. تا حالا هر چی که خواستی به‌دست آوردی اما نتونستی تو صلح و شادی باهاشون زندگی کنی. می‌دونم که اگه شاه شاهان هم بشی بازم راضی نمی‌شی.

شاه که از عصبانیت سرخ شده بود و به خودش می‌پیچید دستور داد که با توپ به قمری حمله کنن.

بچه‌ها توپه غرید و غرید و غرید اما به‌جای اینکه بخوره به قمری، خورد به یکی از برجای قصر. قصر آتیش گرفت. شعله‌های آتیش بود که از پنجره‌ها و در و دیوار قصر میومدن بیرون. بعد یه مدت قصر سوخت و خراب شد. تمام ثروت شاه هم با قصرش رفت. این بود که از این به بعد هیزم‌شکن با آرزوی شاه شاهان شدنش موند و یه تبر و یه کلبۀ کوچیک و زن مهربونش.

بچه‌ها قصۀ ما به سر رسید. حالا چشماتونو ببندید که می‌خوام براتون لالایی بخونم.

عروسک جون عروسک جون

دیگه شب شد لالا

به قربون دو چشمونت

 لالا کن لالا

دلم می‌خوا که تو خواب ناز بری نازنین

شب چراغون خدا رو تو آسمون ببینی

عروسک جون عروسک جون

دیگه شب شد لالا

به قربون دو چشمونت

لالا کن لالا

شب بخیر.

سلام بچه‌ها. شبتون بخیر. امشبم مثل شبای قبل قصه داریم. اسم قصه‌مون قمری و هیزم‌شکن فقیره.

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ‌کی نبود. یه هیزم‌شکنی بود بچه‌ها که با زن مهربونش توی یه خونه توی یه دهکده‌ای که نه خیلی دور…

روزی روزگاری در یک جنگل سرسبز شیری زندگی میکرد. آقا شیر که دیگه کم کم داشت پیر میشد نمیتونست به سرعت قدیم بدوه. بخاطر همینم خیلی وقتا نمیتونست شکار کنه و گرسنه میموند. 

یک روز همینطوری که داشت در جنگل پرسه میزد و دنبال غذا میگشت به یک غار…

خانواده ی موش ها در یک نانوایی زندگی میکردند و از نان ها و کیک ها تغذیه میکردند.

نانوا همه ی راه ها را برای بیرون کردن موش ها از نانوایی اش امتحان کرده بود و موفق نشده بود.

تا اینکه روزی تصمیم گرفت دشمن اصلی موش ها یعنی “گربه” را به…

روزی روزگاری جغدی در یک جنگل زندگی میکرد که با یک قو که در دریاچه زندگی میکرد دوست بود. قو پادشاه تمام قو های دریاچه بود و همه به او احترام میگذاشتند و هروقت هرکس مشکلی داشت به سراغ قو می آمد تا او مشکلش را حل کند.

جغد فکر میکرد که چون قو…

درخت بلوط همیشه فکر میکرد که از نی هایی که در نزدیکی او روییده اند، خیلی قویتر است.

با خودش میگفت: “من در مقابل طوفان صاف و محکم می ایستم و وقتی باد می وزه هیچ وقت از ترس خم نمیشم. اما این نی ها خیلی ضعیف هستند، تا باد می آید خم میشوند.”…

روزی روزگاری در دل یک جنگل، یک برکه ی کوچک و زیبا بود که ماهی ها، قورباغه ها، و خرچنگ های زیادی در آن زندگی میکردند.

دو ماهی به اسم های “بادی” و “بودی” هم در این برکه زندگی میکردند که از همه ی ماهی ها بزرگتر و زیباتر بودند. و به همین دلیل…

روزی روزگاری مرغ دریایی پیری در کنار دریاچه ای زندگی می کرد

مرغ قصه ما انقدری پیر شده بود که دیگه نمی تونست مثل قدیم ماهی ها را شکار کنه

بخاطر همین هر روز داشت کمتر از روز قبل شکار می کرد و داشت از گرسنگی می مرد

اما فکری به…

یک روز بچه فیل قصه ما، در جنگل به راه افتاد تا برای خودش دوستی پیدا کند. 

اول از همه خانم میمون را روی درخت دید

ازش پرسید: “با من دوست میشی؟”

میمون جواب داد: “من دنبال دوستی هستم که مثل من بتونه روی شاخه ها تاب بازی کنه، تو…

در روستای قشنگی دختری به نام نرگس با خانواده اش زندگی می کرد.

یک روز پدر نرگس کوچولو،یک بره کوچولو برای او آورد. بره کوچولو پشم های سفید قشنگی داشت به همین خاطر نرگس کوچولو اسم بره اش را برفی گذاشت. چند روز بعد پدر پشم های برفی را چید و نرگس با دیدن بره اش شروع به گریه کرد.

داستان”بره سفید” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

در روستای قشنگی دختری به نام نرگس با خانواده اش زندگی می کرد.

یک روز پدر نرگس کوچولو،یک بره کوچولو برای او آورد. بره کوچولو پشم های سفید قشنگی داشت به همین خاطر نرگس کوچولو اسم بره اش را برفی گذاشت. چند روز بعد پدر پشم…

کبوتری بود که چهار جوجه داشت سه تا جوجه با طوق قهوه ای و و یک جوجه عجیب و غریب.

سه جوجه طوق قهوه ایی داشتند و جوجه آخر گردنش سفید و بدون طوق بود. همه جوجه ها برای گردش و تفریح و بازی می رفتند و فقط جوجه آخری توی لانه می ماند.

داستان”اشتباه جوجه کبوتر” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

کبوتری بود که چهار جوجه داشت سه تا جوجه با طوق قهوه ای و و یک جوجه عجیب و غریب.

سه جوجه طوق قهوه ایی داشتند و جوجه آخر گردنش سفید و بدون طوق بود. همه جوجه ها برای گردش و تفریح و بازی می رفتند و فقط جوجه آخری توی لانه می…

دختر زیبایی به نام شهرزاد از وقتی به دنیا اومد نمی تونست درست راه برود

در هنگام به دنیا اومدنش عضله پاش صدمه دیده بود و دکتر ها هم دیر فهمیده بودند

بخاطر همین شهرزاد خانم خیلی سریع نمی تونست راه بره

سریع بدوئه، در ورزش های…

توی یه باغ بزرگ گل های رنگارنگی با هم زندگی می کردند، هر روز صبح خورشید خانم روی سر گل ها دست می کشید و اونها رو بیدار می کرد.

تا اینکه یک روز علفی توی باغ در آمد و گل ها با دیدن علف خیلی ناراحت شدند و می خواستند که باغبان بوته علف را از باغ گل بکند. تنها گلی که اعتراض نکرد گل نیلوفر بود. باغبان که به باغ آمد نیلوفر برگ هایش راروی علف انداخت و باغبان متوجه علف نشد.

داستان”مهربونی چقدر خوبه” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

توی یه باغ بزرگ گل های رنگارنگی با هم زندگی می کردند، هر روز صبح خورشید خانم روی سر گل ها دست می کشید و اونها رو بیدار می کرد.

تا اینکه یک روز علفی توی باغ در آمد و گل ها با دیدن علف خیلی ناراحت شدند و می خواستند که…

توی یک مزرعه سر سبز و قشنگ خانم مرغه دنبال یک آشیونه می گشت.

سحر و سپهر که با پدرشون توی انبار رفته بودند، خانم مرغه را دیدند که روی چند تخم نشسته بود. سپهر و سحر از آن روز به بعد هر روز چند بار برای دیدن خانم مرغه می رفتند. اماخانم مرغه برای خوردن آب و دونه بلند نمی شد.

داستان”مرغ مزرعه مادر بهتریه” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

توی یک مزرعه سر سبز و قشنگ خانم مرغه دنبال یک آشیونه می گشت.

سحر و سپهر که با پدرشون توی انبار رفته بودند، خانم مرغه را دیدند که روی چند تخم نشسته بود. سپهر و سحر از آن روز به بعد هر روز چند بار برای دیدن خانم مرغه می…

مادر یک روز به سینا گفت من چند روز مرخصی گرفتم تا خانه تکانی عید را انجام بدهیم.

مادربزرگ و خاله ناهید برای کمک به آنها آمدند. سینا دوست داشت که کمک کند. و دوست داشت که ظرف ها را خشک کند اما یکی از ظرف ها را شکست و دست سینا برید.

داستان” اشتباه سینا کوچولو” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

مادر یک روز به سینا گفت من چند روز مرخصی گرفتم تا خانه تکانی عید را انجام بدهیم.

مادربزرگ و خاله ناهید برای کمک به آنها آمدند. سینا دوست داشت که کمک کند. و دوست داشت که ظرف ها را خشک کند اما یکی از ظرف ها را شکست و دست…

علی کوچولو با پدر و مادر و مادر بزرگش زندگی می کرد و هر روز بعد از رفتن مادر و پدر به سر کار، با مادر بزرگش می ماند.

ماه رمضان بود و علی هر روز به مادر بزرگ کمک می کرد. علی همچنین هر روز با مادر بزرگ قرآن می خواند و گاهی معنی کلمات را می پرسید. این برنامه در ماه مبارک رمضان پخش شده است.

داستان”کتاب آسمانی” با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

علی کوچولو با پدر و مادر و مادر بزرگش زندگی می کرد و هر روز بعد از رفتن مادر و پدر به سر کار، با مادر بزرگش می ماند.

ماه رمضان بود و علی هر روز به مادر بزرگ کمک می کرد. علی همچنین هر روز با مادر بزرگ قرآن می خواند و…

تمامی حقوق مطالب و تصاویر تولیدی این سایت متعلق به سایت رادیو کودک است، هرگونه کپی برداری با ذکر نام سایت و لینک به آن براساس صفحه قوانین و مقررات بلامانع است.

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

شیر و موش داستان های فارسی

پوست خر – داستان های فارسی

پنج نخود – قصه های فارسی

داستان جنگل – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

کفاش و جن ها – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری

علی بابا و چهل دزد – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

پوست خر- داستان های فارسی

قوهای وحشی – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

موش کوچولوی پرنسس – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

دوازده شاهزاده رقصان – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

افسانه فولوت زن رنگارنگ هملین – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

خورشید و ماه – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

زنان کوچک – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

ملکه برفی – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

جادوگر شهر اوز – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

لالایی برای کودکان – موسیقی زمان خواب

لباس جدید پادشاه – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

شاهزاده خوشحال – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

پرنسس و نخود – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

سفید برفی و هفت کوتوله – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

سه بچه خوک – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

پینوکیو – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

شاهزاده قورباغه – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

گربه چکمه پوش – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

زیبای خفته – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

پری دریایی کوچولو – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

زشت و زیبا – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

سیندرلا – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

شنل قرمزی – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

بند انگشتی – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

موش شهری و موش روستایی – داستان های فارسی – قصه های کودکانه – 4K UHD – Persian Fairy Tales

راپانزل – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

مرد نون زنجبیلی – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

جوریندا و جوریندل – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

کفش های قرمز – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

غول خودخواه – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

قورباغه و گاو نر | داستان های فارسی | قصه های کودکانه

پرنسس رز و پرنده طلايي | داستان های فارسی

ببر و بوفالو ها | داستان های فارسی

شیر و موش | داستان های فارسی

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری

کوزه سحر آمیز | داستان های فارسی 4K

سرباز حلبی وفادار | داستان های فارسی

خر تنبل | داستان های فارسی

جوریندا و جوریندل | داستان های فارسی

کفش های قرمز| داستان های فارسی

پیترپن | داستان های فارسی

سالاد | قصه های کودکانه

داستان های فارسی | فیل و مورچه 4K

روح داخل بطری | داستان های فارسی | قصه های کودکانه

مایا زنبوره | داستان های فارسی | قصه های کودکانه 4K

پرنده طلایی| داستان های فارسی

پادشاه کوه طلایی | داستان های فارسی

دریای شور | داستان های فارسی برای کودکان

کی به گربه زنگوله میبنده | داستان های فارسی 4K UHD

مایزر در چمنزار | داستان های فارسی

رابین هود | داستان های فارسی

درخت مغرور | داستان های فارسی

سفرهای گالیور | جزیره لیلیپوت | داستان های فارسی

داستان چراغ برق قدیمی | داستان های فارسی

داستان الیور تویست | داستان های فارسی

اشتراک گذاری

دانلود

گزارش

دیدگاه

نمی پسندم

می پسندم

پرنسس رز و پرنده طلايي | Princess Rose and the Golden Bird in Persian | داستان های فارسی | قصه های کودکانه | Dastanhaye Farsi | داستانهای فارسی | قصه های فارسی | 4K UHD | Persian Fairy Tales

تا کنون برای این ویدئو دیدگاهی نوشته نشده است.

اشتراک گذاری ویدئو

در دیدستان شما قادر خواهید بود ویدئوهای خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و از اخبار رویدادها اطلاع پیدا کنید

با دریافت اپلیکیشن اندرویدی دیدستان، در هر زمان، هر مکان و با هر سرعت اینترنت، از تماشای آنلاین ویدئو بر روی گوشی یا تبلت خود لذت ببرید.

شیر و موش داستان های فارسی

پوست خر – داستان های فارسی

پنج نخود – قصه های فارسی

داستان جنگل – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

کفاش و جن ها – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری

علی بابا و چهل دزد – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

پوست خر- داستان های فارسی

قوهای وحشی – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

موش کوچولوی پرنسس – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

دوازده شاهزاده رقصان – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

افسانه فولوت زن رنگارنگ هملین – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

خورشید و ماه – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

زنان کوچک – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

ملکه برفی – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

جادوگر شهر اوز – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

لالایی برای کودکان – موسیقی زمان خواب

لباس جدید پادشاه – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

شاهزاده خوشحال – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

پرنسس و نخود – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

سفید برفی و هفت کوتوله – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

سه بچه خوک – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

پینوکیو – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

شاهزاده قورباغه – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

گربه چکمه پوش – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

زیبای خفته – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

پری دریایی کوچولو – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

زشت و زیبا – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

سیندرلا – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

شنل قرمزی – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

بند انگشتی – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

موش شهری و موش روستایی – داستان های فارسی – قصه های کودکانه – 4K UHD – Persian Fairy Tales

راپانزل – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

مرد نون زنجبیلی – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

جوریندا و جوریندل – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

کفش های قرمز – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

غول خودخواه – داستان های فارسی – قصه های کودکانه

قورباغه و گاو نر | داستان های فارسی | قصه های کودکانه

پرنسس رز و پرنده طلايي | داستان های فارسی

ببر و بوفالو ها | داستان های فارسی

شیر و موش | داستان های فارسی

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری

کوزه سحر آمیز | داستان های فارسی 4K

سرباز حلبی وفادار | داستان های فارسی

خر تنبل | داستان های فارسی

جوریندا و جوریندل | داستان های فارسی

کفش های قرمز| داستان های فارسی

پیترپن | داستان های فارسی

سالاد | قصه های کودکانه

داستان های فارسی | فیل و مورچه 4K

روح داخل بطری | داستان های فارسی | قصه های کودکانه

مایا زنبوره | داستان های فارسی | قصه های کودکانه 4K

پرنده طلایی| داستان های فارسی

پادشاه کوه طلایی | داستان های فارسی

دریای شور | داستان های فارسی برای کودکان

کی به گربه زنگوله میبنده | داستان های فارسی 4K UHD

مایزر در چمنزار | داستان های فارسی

رابین هود | داستان های فارسی

درخت مغرور | داستان های فارسی

سفرهای گالیور | جزیره لیلیپوت | داستان های فارسی

داستان چراغ برق قدیمی | داستان های فارسی

داستان الیور تویست | داستان های فارسی

اشتراک گذاری

دانلود

گزارش

دیدگاه

نمی پسندم

می پسندم

پرنسس رز و پرنده طلايي | Princess Rose and the Golden Bird in Persian | داستان های فارسی | قصه های کودکانه | Dastanhaye Farsi | داستانهای فارسی | قصه های فارسی | 4K UHD | Persian Fairy Tales

تا کنون برای این ویدئو دیدگاهی نوشته نشده است.

اشتراک گذاری ویدئو

در دیدستان شما قادر خواهید بود ویدئوهای خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و از اخبار رویدادها اطلاع پیدا کنید

با دریافت اپلیکیشن اندرویدی دیدستان، در هر زمان، هر مکان و با هر سرعت اینترنت، از تماشای آنلاین ویدئو بر روی گوشی یا تبلت خود لذت ببرید.

قصه ی کودکانه صوتی و تصویری
قصه ی کودکانه صوتی و تصویری
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *