فوايد مطالعه ي تاريخ چيست؟

دوره مقدماتی php

خواص دارویی و گیاهی

ساخته شده با

جهت رشد دانش
علمــیو | موتور هوشمند اطلاعات عمومی

اهمیت و فایده تاریخ:

مقدمه :

تدوین تاریخ، ترسیم سرگذشت حیات و فرهنگ یک قوم و ملت است. در این رهگذر، زمینه های پیدایش، بستر حرکت، عوامل و موانع آن، پدیده ها و حوادث، علل تعالی یا انحطاط، تأثیر و تأثرها، چگونگی روابط و سایر شئون و مظاهر زندگی، فرهنگ و سرنوشت آن ملت و قوم توسط یک مورخ به تصویر کشیده شده و در معرض اندیشه، کنکاش و مطالعه انسان ها و به ویژه فرزانگان و اندیشه مندان قرار می گیرد. این کار از نظر علمی ارزشمند، آگاهی بخش و خدمت به علم و فرهنگ و اقوام و ملل به خصوص محققان و دانش پژوهان و اصحاب اندیشه و اهل مطالعه است.تاریخ از مجرای ذهن تاریخ نویس می گذرد و هر قدر هوش و دانش او زیاد باشد، باز تاریخ را از دریچه دوران و شخصیت خویش می بیند. بنابر این، تاریخ نگار همواره بینش خاص خود را دارد، لیکن هرگز کل حقیقت را در نمی یابد و شیوه ی وی در دوره بندی تاریخ همواره، دست کم تا اندازه ای، فرآورده ذوق ویژه اوست. به این معنا، تاریخ کلاً به همان میزان که علم است، هنر نیز هست. به ویژه وقتی که مورخ از حد گزارش صرف وقایع و داده ها بگذرد و به تعبیر آن ها بپردازد.

تاریخ چیست؟

دوره مقدماتی php

تاریخ بشر سرگذشت خانواده بسیار بزرگی است که «جامعه شهری» نامیده می شود.

ما در تاریخ با زندگی مردمی آشنا می شویم که در دوران های مختلف با عقاید و آداب و رسوم گوناگونی زندگی می کرده اند و هرکدام یادگارهایی از خوبی و بدی ، آبادانی و ویرانی باقی گذاشته اند.

تاریخ سرگذشت انسان های گذشته و شرح چگونگی زندگی، حکومت، اعتقادات و دیگر چیزهای مربوط به آن ها است.

مطالعه ی تاریخ ما را به گذشته باز می گرداند تا کارهای مردمی را که از این جهان رفته اند، ببینیم و سخن کسانی را که امروز خاموش اند، بشنویم و از آن ها درس عبرت بیاموزیم.

هم چنین با مطالعه تاریخ می توانیم علت های پیشرفت و سعادت مردان و زنان بزرگ نظیر دانشمندان و هنرمندان را دریابیم. با مطالعه ی زندگی مردمان گذشته در می یابیم که هیچ گاه مردمی شکست نمی خورند مگر زمانی که تفرقه ، فساد و گناه در میانشان رواج یابد. هیچ طالعی بر مردم مسلط نمی شود مگر آن که مردم از تشویق یکدیگر به خوبی و منع یکدیگر از بدی دست بردارند و در می یابیم که هیچ فرد و جامعه ای به سعادت و رستگاری نمی رسد مگر با کار و کوشش، ایمان به خدا، ایثار و گذشت.

درمطالعه تاریخ چه چیزی بیشتر اهمیت دارد؟

?-یافتن علت های اساسی حوادث بزرگ

?-پیدا کردن پاسخ های قانع کننده برای پرسش های گوناگون

?-تفکر و یافتن پاسخ برای سؤال هایی چون : چرا جنگ های کوچک و بزرگ اتفاق افتاده است؟ علم و دانش امروز چگونه حاصل شده است؟ آداب و رسوم هر جامعه چگونه شکل گرفته است؟

پاسخ چنین پرسش هایی را می توانیم با مطالعه تاریخ و تفکر در آن بیابیم. بنابراین مطالعه ی تاریخ، فقط به معنای حفظ نام افراد و شرح حوادث نیست.

مورخان تاریخ را چگونه مطالعه و بررسی می کنند؟

 

مورخان یعنی کسانی که درباره زندگی گذشته انسان مطالعه می کنند، تاکنون به دانستنی های بسیاری درباره زندگی گذشته انسان دست یافته اند. آنان فهمیده اند که در مطالعه تاریخ باید به وضع زندگی اجتماعی و تغییرات جامعه ی انسانی بیشتر توجه داشته باشند. زیرا آشنایی با زندگی اجتماعی انسان در طول تاریخ، شناخت بهتر و بیشتر جامعه ی کنونی را ممکن می سازد.

پرسش هایی از متن درس اول

? – سه مورد از فواید مطالعه تاریخ را بنویسید؟

الف – مطالعه تاریخ ما را به گذشته باز می گرداند تا کارهای مردمی که از این جهان رفته اند را ببینیم و سخن کسانی را که امروز خاموشند بشنویم و از آن ها درس عبرت بیاموزیم.

ب – با مطالعه ی تاریخ علت های پیشرفت و سعادت مردان و زنان بزرگ نظیر دانشمندان و هنرمندان را درس بیابیم.ج – با مطالعه ی تاریخ با علل شکست و پیروزی ملت ها و اقوام آشنا شده و از آن ها درس عبرت بیاموزیم.

? – منظور از جامعه بشری چه کسانی است؟

خانواده بسیار بزرگ انسان ها را جامعه بشری می گویند.

? – در چه صورت فرد و جامعه به سعادت و رستگاری دست می یابد؟

با کار و کوشش، ایمان به خدا، و ایثار و گذشت

? – ترجمه ی آیه ی از قرآن کریم که انسان را به تفکر درباره گذشتگان دعوت کرده بنویسید.

در آیه ی «از سوره ی انعام می فرماید: «در زمین گردش کنید و ببینید عاقبت گنه کاران چگونه بوده است».

? – دوره های مختلف زندگی انسان را نام ببرید؟

الف – کوچ نشینی و صحرا گردی

ب- یک جانشینی

ج- روستا نشینی

د – شهرنشینی

? – شیوه های زندگی انسان را به ترتیب (زمانی) نام ببرید؟

الف – دام داری

ب – گله داری

ج – کشاورزی

د- صنعت

پرسش و جست و جو

? – تاریخ را تعریف کنید؟

تاریخ سرگذشت انسان های گذشته و شرح چگونگی زندگی، حکومت اعتقادات و دیگر چیزهای مربوط به آن است.

? – این جمله را در چند سطر توضیح دهید. (ما هنگام خواندن تاریخ باید با دقت علت های اساسی حوادث بزرگ را پیدا کنیم و برای پرسش های گوناگون ، پاسخ هایی قانع کننده بیابیم.)

منظور این است که هدف از مطالعه تاریخ خواندن وقایع و حوادث نیست بلکه کشف علت ها و عبرت گرفتن از آن ها است ، ما نباید فقط شکست ها، پیروزی ها و ناکامی های اقوام و ملت ها را مطالعه کنیم بلکه باید علت پیروزی ها و شکست ها را بشناسیم و از آن ها برای آینده ی خود عبرت بگیریم.

? – مورخان چگونه از وضع زندگی گذشتگان آگاه می شوند؟

با مطالعه و تفکر در آثار به جا مانده از گذشته مانند اشیاء ، بناها، سنگ نبشته ها و کتاب ها

 

«به فرض که پذیرفتیم تاریخ نگاری، حرفه ای ویژه است ؛ اصلا تاریخ به چه کار می آید؟ اگر تاریخ نخوانیم چه اتفافی می افتد؟ ناریخ مربوط به گذشته است و گذشته در دسترس نیست.» این ها حرف هایی است که ممکن است شما بشنوید یا شاید هم حرف دل خود شما باشد اما بیایید کمی بیش تر فکر کنیم ؛ می دانیم که به وسیله ی یک آچار می توان پیچی را باز یا بسته کرد، با یک اسکناس می توان چیزی خرید و یا یک وسیله ی نقلیه می توان به مکان و مقصدی سفر کرد. اگر با این دید به تاریخ نگاه کنیم، خواهیم گفت که تاریخ به هیچ کاری نمی آید! اما با این حال، زندگی امروز و فردای ما با تاریخ عجین است. حتی اگر مخالف آن باشیم، بدان نیازمندیم. سیاست مدران برای موفقیت در کار خویش ناچارند هم تاریخ سرزمین خود و هم تاریخ کشورهای دیگر را بدانند ؛ فیلم سازان برای تهیه فیلم های تاریخی، از مطالعه تاریخ ناگزیرند؛ ادیبان برای فهم و شناخت اشعار و نوشته های زمان های قبل، از مطالعه ی تاریخ آن عصر کمک می گیرند ؛ هنرمندان با مطالعه آثار هنری قبل از خود و اوضاع و احوال مربوط به آن آثار و نیز بررسی سرگذشت ابداع کنندگان آن ها، نگرشی عمیق تر می یابند و در کار خود موفق تر می شوند، حتی ورزش کاران نیز پس از چند احساس می کنند که باید از ماجراهای ورزشی مربوط به دوران قبل از خود یعنی تاریخ ورزش آگاهی یابند. هرکس در هر شغل و حرفه ای که هست، به داشتن آگاهی های تاریخی درباره حرفه ی خود نیازمند است اما تاریخ فایده هایی مهم تر از این ها هم دارد. فایده هایی که مربوط به یک حرفه یا مخصوص پیر و جوان و دختر و پسر نیست بلکه فایده های عام تری است که مربوط به همه ی انسان ها و همه زمان هاست.

مهم ترین فایده های مطالعه ی تاریخ

گسترش افق دید انسان، حفظ میراث فرهنگی، تربیت و هدایت انسان ها، اقناع حس کنجکاوی انسان، قدرشناسی نسب به تلاش گذشگان، خودشناسی، علاقه به مهین و حفظ آن، شناخت فرهنگ و تمدن خویش، آشنایی با دانشمندان و بزرگان، تفاهم و هم گرایی جهانی، شناخت بیشتر انسان، پیش بینی آینده، آشنایی با سایر ملت ها و تمدن ها.

منبع: کتاب تاریخ ایران و جهان (1)، سال دوم آموزش متوسطه، رشته ی ادبیات و علوم انسانی.

 

عنوان درس : اهميت و فايده ي مطالعه ي تاريخ (درس اول)

اهداف كلي درس:

دانش آموزان به اهميت و فايده مطالعه تاريخ پي ببرند.

اهداف جزئي :

آشنايي با مفهوم تاريخ

آشنايي با اهميت و فايده مطالعه تاريخ

آشنايي با مورخان

آشنايي با دوره هاي زندگي انسانها

آشنايي با نحوه مطالعه تاريخ

هدفهاي رفتاري:

دانش آموزان بعد از پايان درس بتوانند

1.تاريخ را تعريف كند.

2.اهميت و فايده تاريخ را توضيح دهد.

3.مورخان را بشناسد.

4.دوره هاي زندگي انسان ها را بيان كند.

5.مورخان دانستنيهاي خود را از چه طريقي به دست مي آورند را توضيح دهد.

روش تدريس: روش پرس و جو

مراحل اجرا:

1.ارزشيابي پيش دانسته ها

2.مصاحبه با ديگران

3.گزارش و ارزشيابي

روش اجرا:

ابتدا معلم مفاهيم درس را به صورت سؤال مطرح مي كند بعد فراواني افرادي كه اطلاعات درس دارند و فراواني افرادي كه اطلاعات درست دارند را حساب مي كند و بعد افراد مي خواهد كه تشكيل گروه هاي كوچك بدهند مثلاً اگر از 30 نفر در كلاس 20 نفر پاسخ صحيح دادند و 10 نفر پاسخ غلط ، آن 10 نفر هر كدام به طور جداگانه به نزديكي كساني كه پاسخ صحيح داده اند مي آيند تا چگونگي دست يافتن به مفاهيم را از او ياد بگيرند.

در مرحله سوم معلم پاسخ هاي صحيح را روي تابلو ثبت مي كند و بعد نتيجه گيري مي كند.

نمونه درس اول:

اهداف درس

افرادي كه اطلاعات درس دارند

افرادي كه اطلاعات درس ندارند.

مطالعه تاريخ چيست

20

10

فايده مطالعه تاريخ چيست

30

30

مورخان چه كساني هستند

30

30

دوره هاي زندگي انسان به چند دسته تقسيم مي شود.

10

20

چگونه مي توان به مطالعه تاريخ پرداخت

10

20

در مورد هر سؤالي كه اكثريت دانش آموزان پاسخ صحيح را مي دانند لازم به تشكيل گروه نمي باشد.

پرسشهاي پيشنهادي:

1.تاريخ را تعريف كنيد.

2.ما در مطالعه تاريخ با چه چيزهايي آشنا مي شويم .

3.مورخان چه كساني هستند.

4.مورخان دوره هاي زندگي انسانها را به چند دوره تقسيم كرده اند.

5.مورخان چگونه به مطالعه تاريخ مي پردازند.

پاسخ به سؤالات كتاب:

1-تاريخ سرگذشت انسانهاي گذشته و شرح چگونگي زندگي ، حكومت و اعتقادات و ديگر چيزهاي مربوط به آن است.

2-در هر حادثه تاريخي پندهاي ارزشمندي نهفته است كه فهم آنها مهمترين فايده مطالعه تاريخ است.

3-يعني اينكه ما به دنبال اين باشيم كه چرا و علت بوجود آمدن يك حادثه چه بوده است و در سايه اين كنجكاوي هاست كه مي توانيم پاسخ هاي صحيح را بيابيم و در زندگي از آنها درس بگيريم.

4-از روي اشياء ، بناها ، سنگ نبشته ها وكتاب ها.

5-مثلاً سكه هاي ص 4 با توجه به آيات قرآني كه روي آن نوشته شده به ما نشان مي دهد كه اين سكه ها در دوره اسلامي ساخته شده اند.

6-در زمين گردش كنيد و ببينيد كه عاقبت گناهكاران چيست.

فعاليت هاي مكمل:‌

يكي از تصاوير كتاب را انتخاب كنيد و بنويسيد كه اين آثار چه اطلاعاتي را به ما مي دهد.

فعاليت هاي فوق برنامه:

–      دو سخن از بزرگان و دانشمندان در مورد تاريخ بيان كنند.

–      يك حادثه در زندگي خود را كه از آن درس گرفته ايد و مايه عبرت همه افراد خانواده شده است را بيان كنيد.

–      يكي از بناهاي تاريخي كه در شهر شما وجود دارد را معرفي كنيد.

دانستينهاي معلم:

تاريخ علم مطالعه زندگي گذدشتگان است اين علم به بررسي زندگي اجتماعي انسانها و ادوار و اعصار مختلف مي پردازد. آنچه در طول زمان هاي گذشته اتفاق افتاده و بر روند زندگي اجتماعي انسانها اثر گذار بوده است.

در فرهنگ عميد: تاريخ را چنين تعريف كرده است: معين كردن وقت چيزي و حفظ كردن زماني كه در آن امر مهمي رخ داده و آن را زمان وقوع يك واقعه مي داند.

واژه تاريخ داراي ريشه يوناني و از « رخ» يا « ورخ» گرفته شده و به معني تعيين وقت و زمان است اين علم داراي كارشناسان ويژه و متخصص خود است . اين متخصصان سعي مي كنند اطلاعات و وقايع مربوط به گذشته را كشف و سپس ثبت كنند.

تقسيم بندي دوران تاريخي:

1- دوران تاريخي شامل :

الف: دوران اساطيري : استناد به اسطوره ها ، قصه ها و داستان هاي افسانه اي

ب: دوران تاريخي مدون: داراي مدرك مستند ، كتاب، نوشته مورخان

2- دواران اساطيري شامل :

الف: عصر حجر:

1- دوران سنگ نتراشيده

2- دوران سنگ تراشيده ها

ب: عصر فلز

ج: مس

د: مفرغ

س: آهن

3- دوران تاريخي

قرون قديم : از ابتدا تا سال تجزيه روم

قرون وسطي :

از سال 396 م تا 1453 م سال سقوط روم شرقي به وسيله سلطان محمد فاتح و تأسيس دولت عثماني

قرون جديد:

از سال 1453 تا 1789 سال وقوع انقلاب كبير فرانسه

قرون معاصر: از سال 1789 تا كنون

انواع تاريخ:

–      تاريخ دنيا از زمان پيدايش بشر تا زمان حاضر

–      تاريخ ملي

–      تاريخ محلي

–      تاريخ اجتماعي و اقتصادي

اهميت تاريخ:

انسان به عنوان اشرف مخلوقات و موجودي متفكر و صاحب ارائه همواره ذهن خود را به اين موضوع معطوف داشته كه هدف از وقايع زندگي چيست؟ جايگاه انسان چه در زمان حال و چه در زمان گذشته چه بوده است؟ انسان در صحنه تاريخ تا چه حد در شكل گيري وقايع مؤثر بوده است؟ چه ارتباطي ميان وقايع هستي، در حال و گذشته وجود دارد چگونه مي توان بر مبناي وقايع و تجارب گذشته براي آينده برنامه ريزي كرد. آنجا كه قرآن ، مردم را به تفكر در دلايل زوال تمدن ها فرا مي خواند منظورش فقط گروه ويژه اي از مردم نيست مگر نه اين است كه مطالعه قرآن و تفكر و تعقل را افزايش مي دهد.

وقتي كه بزرگترين متفكر بشر در وصيت نامه به فرزندش ، او را به مطالعه تاريخ و دقت در احوال پيشينيان دعوت مي كند در واقع همه مردم از هر سن و سال و جنسي را به اين مطالعه دعوت مي نمايد. هر فردي از اجتماع به دانش ها و مهارتها و كسب انديشه ها و نگرش هايي نياز دارد تا به كمك آنها بتواند زندگي اجتماعي مفيد و مناسبي داشته و نگرش هايي نياز دارد تا به كمك آنها بتواند زندگي اجتماعي مفيد و مناسبي داشته و خدمتگذار خوبي براي جامعه به حساب آيد.

براي بقا و استمرار فرهنگ و تمدن هر جامعه اي به طريقي ميراث هاي خود را به نسلهاي آينده منتقل كند؛ ميراث هايي كه حاصل تلاش و انديشه نسلهاي متوالي است.

نشان‌گذاری

عجب سازنده ی این علامت عرب دولاب است

سال هشتم، شماره اول، بهار 1390، 27 ـ 38

Tārikh dar Āyene-ye Pazhuhesh, Vol.8, No.1, Spring 2011

حسن احمديان دلاويز* / محسن الويري**

چكيده

دقت و بررسي در عبارت‌هاي علّامه طباطبائي در الميزان، نشانه آن است كه تاريخ از نظر وي مهم بوده و ضرورت و فايده داشته و في‌حد ذاته معتبر است. البته در صورت تضاد گزاره‌هاي تاريخي با آيات تاريخي قرآن، اعتبار گزاره‌هاي تاريخي از بين مي‌رود. علّامه طباطبائي، تاريخ را از منظري خاص نگريسته و آن را به معناي شناخت حوادث و علت و زمان پديد آمدن حوادث توصيف مي‌كند و همين‌طور آن را به دو قسم نقلي و زميني تقسيم مي‌نمايد.

ايشان بر اين باور است كه به وسيله تاريخ مي‌توان پاسخ بسياري از شبهه‌ها و سؤا‌ل‌هاي مربوط را ارائه كرد. همچنين ايشان براي حوادث تاريخي كه در اصل وقوع آنها اختلاف وجود ندارد، عنوان «مسلمات تاريخي» را به‌ كار برده است. ايشان هدف از يادآوري حوادث تاريخي را در قرآن، عبرت‌آموزي و هدايت بشر مي‌داند. علّامه طباطبائي براي تاريخ، عوامل فساد در نظر مي‌گيرد و خطر آن را براي مورخ يادآور شده و توجه نمودن به آن را در مقام تجزيه و تحليل گزاره‌هاي تاريخي خواستار مي‌شود.

كليد واژه‌ها: اعتبارسنجي تاريخ، سودمندي تاريخ، فايده تاريخ، اعتبار تاريخ و معناي تاريخ.

بحث سودمندي و معتبر بودن علم تاريخ يكي از مباحثي است كه توجه بسياري را به خود جلب كرده است، به طوري كه افراد زيادي در اين‌باره اظهارنظرهاي متفاوتي كرده‌اند كه در نوع خود، جالب توجه است.

مسئلة موردنظر در اين پژوهش آن است كه آيا از نگاه علّامه طباطبائي تاريخ فايده، اهميت و اعتبار دارد يا نه. در اين نوشتار به اين سؤال و سؤال‌هاي ديگري، از جمله اينكه ايشان تاريخ را به چه معنايي در نظر مي‌گيرد و اينكه چگونه آن را دسته‌بندي مي‌كند، پاسخ داده مي‌شود.

دربارة سودمندي و اعتبار تاريخ، گرچه نگاشته‌هايي وجود دارد، اما به نظر مي‌رسد كه اين مسئله، كمتر از منظر يك شخصيت غيرمورخ (مفسر) بررسي شده است. علاوه بر اين، فراواني آيات قرآني كه به وقايع تاريخي اشاره مي‌كند، بر اهميت و ضرورت چنين پژوهشي مي‌افزايد، چراكه گزاره‌هاي تاريخي به ياري مفسر مي‌شتابد و ايشان مي‌تواند به كمك گزاره‌هاي تاريخي و آيات تاريخي قرآن تفسير و تحليل درستي ارائه كند و اين مهم در صورتي محقق مي‌شود كه براي تاريخ اعتبار و اهميت قائل شود، همان‌طور كه علّامه طباطبائي همين‌گونه به تاريخ، نگريسته است.

دربارة معناي اصطلاحي تاريخ، تعريف‌هاي مختلف و گوناگوني ارائه شده است، چرا كه هر كس با ديد خاصي به آن نگريسته و در تعريف آن يك يا چند مسئله را لحاظ كرده است. براي مثال، برخي زمان را ملاك قرار داده برخي ديگر، حوادث و وقايع مهم را مدنظر داشته‌اند و گروهي چيزهاي ديگر را كه در ادامه به تعدادي از اين تعريف‌ها اشاره مي‌شود.

در ابتدا معاني لغوي و اصطلاحي و همچنين فايده تاريخ را از نظر مورخان بيان كرده و سپس ديدگاه علّامه طباطبائي را در اين خصوص ذكر مي‌نماييم.

دربارة تعريف لغوي تاريخ، نظرات مختلفي بيان كرده‌اند كه اين معاني را مي‌توان در اعلام وقت يا مشخص كردن وقت چيزي1 يا بازشناساندن زمان كاري در مقايسه با مبدئي كه گوياي حادثه‌اي بزرگ است يا دوره‌اي معلوم ميان زمان حدوث دو واقعه2 و يا غايت و نهايت چيزي و وقت انجام دادن كاري و يا تأخير، خلاصه كرد.

در معناي اصطلاحي آن گفته‌اند: تاريخ، يعني «معلوم كردن احوال انبيا و امامان و فرمان‌روايان و وزرا و خلفا … و حوادث بزرگ، مانند جنگ‌ها و فتوحات بر حسب زمان. بر همين اساس، كتاب‌هايي كه مشتمل بر اين حوادث و احوال همراه با تعيين زمان آنها بوده، «تاريخ» ناميده شده است.»3

همچنين گفته شده كه تاريخ چيزي است كه مردم وقايع را با آن مي‌نگارند4 و زمان وقوع حادثه‌اي را در مقايسه با مبدئي معين بر حسب روز و ماه و سال مشخص مي‌كنند.5

برخي ديگر، تاريخ را اين‌گونه تعريف كرده‌اند: «علم تاريخ، معرفت احوال بشري است كه شهرها و رسوم و عادات و صنايع بشري و انساب و درگذشتگان را دربر مي‌گيرد.»6

ابن‌خلدون نيز در تعريف آن مي‌گويد: «بدان كه فن تاريخ را روشي است كه هر كسي بدان دست نيابد، و آن را سودهاي فراوان و هدفي شريف است، چه اين فن، ما را به سرگذشت‌ها و خوبي‌هاي ملت‌ها و سيرت‌هاي پيامبران و دولت‌ها و سياست‌هاي پادشاهان گذشته آگاه مي‌كند.»7

به هرحال، تاريخ مانند برخي ديگر از واژگاني است كه در معناي آن اتفاق‌نظر وجود ندارد و هر انديشمند با توجه به ملاك‌ و ديدگاهي، براي تاريخ تعريفي كرده است.

در اين بحث نيز نظريه تعدادي از دانشمندان و بزرگان اين فن ارائه مي‌شود:

طبري معتقد است كه تاريخ در خدمت تبيين اراده خدا در ظهور و سقوط امت‌ها و دولت‌هاست. مسعودي تاريخ را بستر و مجراي همة دانش‌ها و شناخت بشري دانسته كه اگر به آن پرداخته نشود، اول و آخر علم ضايع مي‌گردد، زيرا همه دانش‌ها از اخبار بيرون مي‌آيد.8

ابوعلي مسكويه كه تاريخ را از ديدگاهي اخلاقي و فلسفي نگريسته و آن را همواره تكرار شدني دانسته، بر آن است كه چون حوادث امروز و آينده، شبيه حوادثي است كه در گذشته به وقوع پيوسته، هدف و فايده تاريخ، عرضه تجربه و عبرت‌آموزي از آن براي اصلاح امور است، مانند اتخاذ سياست‌هاي درست، توجه به آباداني و عمران، توجه به زندگي خلق، اصلاحات نظامي و پيشگيري از حوادث ناميمون.9

ابن‌جوزي نيز دو فايده مهم براي تاريخ شمرده است: نخست، فايده تأديبي؛ يعني عبرت‌آموزي و تحصيل تجربه از احوال پيشينيان تا حسن تدبير و جزم به بار آورد. دوم، ايشان معتقد است كه روح آدمي با اطلاع از حوادث شگفت‌آور و تقلّبات ايام و حوادث روزگار، آرامش و آسايش احساس مي‌كند.10

نويسنده كتاب الكامل، مفيد بودن تاريخ را به دو دستة دنيوي واخروي تقسيم مي‌كند كه در قسم اول، به عبرت‌آموزي از تاريخ اشاره كرده وآورده است كه اطلاع از تاريخ، بر خرد آدمي مي‌افزايد و سلاطين نيز با آگاهي از اين علم، عاقبت ستمگري و نتيجه دادگري را درك كرده، با استعانت از نتايج حوادث گذشته مي‌توانند سياستي اتخاذ كنند تا دچار لغزش‌ها و مهلكات نشوند. در باور وي فايدة اخروي تاريخ، اعتقاد به ناپايداري جهان و پيش گرفتن زهد و دين‌داري است.11

ابن‌خلدون هم يكي از فوايد تاريخ را اطلاع از خوي‌ها و سيرت‌ها و سياست‌هاي ملت‌ها و پيامبران و فرمانروايان مي‌داند.12

نگارنده معتقد است با توجه به اين اهداف و فوايدي كه از آنها شد، مي‌توان نتيجه گرفت كه مشهورترين هدف و فايده‌اي كه مورخان با پيروي از آيات قرآني براي تاريخ شمرده‌اند، همان پند و عبرت از تاريخ است.

تعريف لغوي: مراد علّامه طباطبائي از معناي لغوي، همان تاريخ نقلي است كه با عنوان التاريخ النقلي بيان مي‌كند كه عبارت است از ضبط حوادث كلي و جزئي و نيز نقل و گفت‌وگو پيرامون آن.13

ايشان براي معناي اصطلاحي تاريخ، تعريفي ارائه نمي‌كند.

علّامه طباطبائي معتقد است كه مردم از قديم‌ترين عهد وجود خويش به ضبط وقايع و حوادث اهميت داده و بعد از ضبط كه توسط تعدادي از افراد صورت مي‌گرفت، مردم آن را دست به دست حفظ مي‌كردند. البته ضبط حادثه گاه به شكل سپردن در ذهن بوده و گاه به صورت يادداشت نمودن. ايشان به چند مورد از فوايد تاريخ نيز اشاره كرده است كه عبارت‌اند‌ از:

1. الگوگيري از تاريخ گذشتگان براي تشكيل اجتماع؛

2. عبرت‌گرفتن از سرگذشت پيشينيان؛

3. داستان سرايي؛

4. تفريح و تفرج؛

5. استفاده از تاريخ در مسائل سياسي، اقتصادي، صنعتي و غيره.14

علّامه طباطبائي دربارة فايدة تاريخ به ذكر همين چند مورد اكتفا كرده و برخلاف برخي دانشمندان كه به تفصيل در اين‌باره سخن گفته‌اند، توضيحاتي در مورد موارد پيش‌گفته ارائه نمي‌كند.

ايشان بعد از بيان فوايدي براي تاريخ، به عوامل فساد آن، يعني عواملي كه سبب مي‌شود تاريخ از صدق و صحت، انحراف پيدا كند، اشاره كرده است كه آنها دو عامل عمده هستند: يكي، خود حكومت‌ها كه هر چيزي كه به نفع آنها بود، آن را ترويج نموده و از هر چيزي كه براي آنها ضرري در پي داشته، جلوي اشاعه آن را مي‌گرفتند. دوم، متهم بودن افراد شنونده يا بيننده حوادث و وقايع تاريخي به تعصب و احساسات باطني و بيان ايشان دربارة اين دو عامل، اين چنين است:

عامل اول، حكومت‌هاي خودكامه‌اي بوده كه به حكم خودكامگي و داشتن قوه و قدرت، هر چيزي كه به نفعش تمام مي‌شد، اشاعه مي‌داده است (هرچند دروغ محض مي‌بود) و هرچه را كه به ضررش تمام مي‌شده، با اعمال قدرت، جلوي اشاعه آن را مي‌گرفته است و يا آن را به صورتي اشاعه مي‌داد كه باز به نفعش تمام شود. علتش هم اين است كه انسان چه فرد فردش و چه مجتمعش، بر اين فطرت، مفطور شده و به هر جور كه ممكن باشد منافع را به سوي خود جلب نموده و ضررها را از خود دفع مي‌كند.

عامل دوم، متهم بودن بينندگان و شنوندگان حوادث و مطالب تاريخي و نيز آن كساني كه از ايشان نقل مي‌كنند و يا در كتاب خود مي‌آورند و چون ما مي‌دانيم كه اين دو طايفه، احساسات باطني و يا تعصب‌هاي دروني را دخالت مي‌دهند براي اينكه حاملين اخبار در گذشته، با در نظر گرفتن اينكه حكومت در اعصار ايشان حكومت دين بوده، قهراً خود آنان متدين به يكي از اديان و مذاهب بوده‌اند و احساسات مذهبي و تعصبات قومي در ايشان شديد بود قهراً اخبار تاريخي آنان از آن جهت كه يك حدي از آن به احكام دين برمي‌خورده، مشوب با آن احساسات و تعصبات بوده است.15

البته علّامه طباطبائي عوامل ديگري را نيز براي بي‌اعتباري تاريخ بيان مي‌كند كه آنها عبارت است از: يكي نبودن وسايل اخذ خبر و همين طور ابزار ضبط و نقل آن براي ديگران.16 به هرحال، عوامل يادشده بيشتر ناظر به تاريخ نقلي است، اما به اعتقاد علّامه طباطبائي بيشتر آنها در تاريخ زميني (باستان‌شناسي) نيز جريان دارد.

نكته‌اي كه در اينجا ياد‌آوري آن لازم است اينكه به نظر مي‌رسد معتبر نبودن تاريخ در مقايسه با گزاره‌هاي تاريخي قرآن باشد كه در صورت اختلاف اين دو به گزاره‌هاي تاريخي قرآن تمسك كرده و تاريخ را كنار مي‌گذاريم وگرنه اگر بين آن دو اختلاف و تناقضي نباشد يا اينكه فقط در تاريخ، رواياتي دربارة جرياني وجود داشته باشد، مي‌توان با وجود شرايطي آن را پذيرفت. اين مطلب را مي‌توان از اين كلام علّامه طباطبائي دريافت كرد:

بنابراين، چنين تاريخي كه حال و وضعش را ديدي، نمي‌تواند با قرآن كريم در داستان‌هايي كه نقل مي‌كند مقابله كند، براي اينكه قرآن كريم، وحي الهي و منزه از خطا و مبراي از دروغ است. پس تاريخ نمي‌تواند با آن معارضه كند، چون تاريخ هيچ پشتوانه‌اي براي ايمني و خطا ندارد.17

و از آنجا كه در قرآن همة حوادث تاريخ چند هزار ساله بشر وجود ندارد يا به صورت جزئي به آن اشاره شده است، از اين‌رو، در موارد زيادي (با وجود شرايط لازم) مي‌توان به گزارش‌هاي تاريخي اعتنا كرد.

علّامه طباطبائي معتقد است كه اگرچه در قرآن مباحث و مطالب تاريخي فراواني وجود دارد، اما قرآن يك كتاب تاريخي نيست و شايد اهداف و فوايدي كه براي تاريخ بيان شد، براي گزاره‌هاي تاريخي قرآن نتوان شمرد و به عبارتي، قرآن كتاب قصه‌سرايي نيست، بلكه هدف والايي در پس بيان داستان‌هاي قرآني است و آن هدايت انسان‌هااست. ايشان در اين‌باره اين‌گونه مي‌فرمايد:

قرآن اصلاً كتاب تاريخ نيست و منظورش از نقل داستان‌هاي خود، قصه‌سرايي مانند كتب تاريخ و بيان تاريخ و سرگذشت نيست، بلكه كلامي است الهي كه در قالب وحي ريخته شده و منظور آن، هدايت خلق به سوي رضوان خدا و راه‌هاي سلامت است و به همين جهت است كه مي‌بينيم هيچ قصه‌اي را با تمام جزئيات آن نقل نكرده و از هر داستان، آن نكات متفرقه كه مايه عبرت و تأمّل و دقت است و يا آموزنده حكمت و موعظه‌اي است و يا سودي ديگر از اين قبيل دارد، نقل مي‌كند.18

سخنان و عبارت‌هايي كه در تفسير الميزان از آنها اهميت و ضرورت تاريخ استفاده مي‌شود، فراوان است كه در يك دسته‌بندي مي‌توان آنها را به چهار قسم تقسيم نمود:

1. استناد به تاريخ براي اثبات ادعاي خويش؛

2. استناد به تاريخ براي ردّ نظريه‌هاي ديگران؛

3. استناد مسلمات تاريخ به عنوان مصداق از گزاره‌هاي يقيني؛

4. اطلاع از تاريخ براي آگاهي از احوال گذشتگان.

علّامه طباطبائي در توضيحات مربوط به آيات 68ـ86 سوره مباركة «مائده» بيان مي‌كند كه اين آيات، هشداري است به يهود و نصارا مبني بر عدم توانايي اقامه و احياي كتاب‌هاي خود. ايشان براي اين ادعا به تاريخ استشهاد مي‌كند و مي‌نويسد:

به آنان (يهود و نصارا) خبر مي‌دهد كه نخواهند توانست تورات و انجيل و ساير كتب آسماني‌اش را اقامه و احيا كنند، اتفاقاً تاريخ هم اين مطلب را تصديق كرده و نشان داده كه اين دو ملت همواره به جرم بريدن رشته ارتباط از خالق، دچار تشتت مذاهب و دشمني بين خودشان بوده‌اند.19

علّامه طباطبائي بعد از نقل نكته‌هايي دربارة ادب انبيا، به ويژه حضرت ابراهيم از قرآن، چنين اظهار مي‌دارد: «سير در تاريخ چند هزار ساله بعد از نوح نيز جميع آنچه را كه قرآن شريف از محامد و فضايل او نقل كرده، تأييد و تصديق مي‌كند.»20

و به همين‌گونه در موارد ديگري ايشان براي اثبات و تأييد ديدگاه خود، نگاه‌ها را به سمت تاريخ حواله كرده و از آن مطالبي را به عنوان شاهد ذكر مي‌كند.21

گرچه موارد اين قسم، كمتر از نوع اول است، اما با وجود اين نمي‌توان به سادگي از كنار آن گذشت. زيرمجموعه اين بخش را در دو مورد مي‌توان بيان نمود:

در مورد اول، صاحب الميزان ذيل آيه شريفه: «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الأرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا…»(حج: 41) و بعد از نقل اقوالي دربارة صفت تمكين آنها در زمين كه آن صفت را براي گروه خاصي مانند مهاجرين مي‌دانند، اين نظر را رد كرده و چند دليل و قرينه مي‌آورد مبني بر اينكه آيه، عموميت دارد و مراد از «مؤمنان»، نه عموم مؤمنان آن روز، بلكه مؤمنان تا روز قيامت است. ايشان براي اثبات مدعاي خود از تاريخ شاهد آورده، مي‌فرمايد: «در تاريخ اسلام در هيچ عهدي سابقه ندارد كه به دست مهاجرين چنين جامعه‌اي تشكيل يافته باشد، به طوري كه انصار هيچ دخالتي در آن نداشته باشند.»22

مورد دوم، اينكه ايشان روايتي دربارة علت ناميده شدن كعبه به بيت عقيق از رسول اكرم(ص) نقل مي‌كند، اما با كمك گرفتن از تاريخ آن را رد كرده، نمي‌پذيرد.23

شاهد ديگري كه مي‌توان در اين زمينه بيان كرد، ماجراي ذوالقرنين است كه علّامه طباطبائي مطالب بسياري در قالب اقوال و روايات دربارة اين شخصيت قرآني ارائه مي‌كند و در نهايت، به نظر ابوالكلام آزاد كه ذوالقرنين را همان كوروش مي‌داند، تمايل نشان داده و براي پاسخ و ردّ ساير اقوال مطرح‌شده از تاريخ كمك گرفته و اين‌گونه به آن تمسك مي‌كند: «چنين چيزي را تاريخ مطرح نكرده و در تاريخ نيست.»24

مورد ديگر اينكه علّامه طباطبائي برخي روايات وارده در يك داستان قرآني را نمي‌پذيرد و عدم ذكر آن در تاريخ و تكذيب آن توسط تاريخ را علت عدم پذيرش مي‌داند. براي مثال، ايشان بيشتر روايات مربوط به قصة حضرت سليمان و ملكة سبا و داستان هدهد را نپذيرفته و معتقد است كه بيشتر آنها عجيب و غريب بوده، به گونه‌اي كه عقل سليم آنها را بر نمي‌تابد و در ادامه مي‌گويد: «و بلكه تاريخ قطعي هم آنها را تكذيب مي‌كند.»25

به طور كلي علّامه طباطبائي گاهي از لفظ مسلمات تاريخ استفاده مي‌كند و اين عنوان را دربارة حوادثي به كار مي‌برد كه در اصل وقوع آن اختلافي نيست. در اين به دو مورد اشاره مي‌شود:

1. علّامه طباطبائي در توضيحات ابتدايي سورة «فيل» بيان مي‌كند كه اين سوره به داستان قومي اشاره دارد كه به قصد تخريب كعبه به سمت آن حركت كردند، اما خداوند با فرستادن مرغ ابابيل آنها را از بين برد. و اين قصه از آيات و معجزات الهي است كه كسي نمي‌تواند آن را انكار كند، زيرا تاريخ‌نويسان آن را مسلم دانسته و شعراي دوران جاهليت در اشعار خود از آن ياد كرده‌اند.26

2. ايشان ذيل آيه سه سورة «فصلت»، ادعا مي‌كند كه دعوت حضرت رسول(ص) دعوت خاص و جزئي يا قومي و قبيله‌اي نبوده است، بلكه عمومي و جهاني است. علّامه طباطبائي براي اثبات اين مسئله نيز از مسلمات تاريخي كمك گرفته و آن را اين‌گونه ترسيم مي‌كند:

اين معنا از مسلمات تاريخ است كه يكي از گروندگان به آن، جناب سلمان فارسي است كه ايراني بوده، يكي ديگر بلال بوده كه اهل حبشه بوده است. و نيز اين هم مسلم است كه آن جناب، يهوديان را هم دعوت مي‌كرده و وقايعي كه بين آن جناب و يهوديان اتفاق افتاده، معروف است. و نيز اين مسلم است كه آن جناب به پادشاهان ايران، مصر، حبشه و روم نامه نوشته و همه را به اسلام دعوت كرده. همه اين شواهد دلالت دارد بر اينكه دعوت آن حضرت جهاني و عمومي بوده است.27

نكته‌اي كه در اينجا يادآوري آن ضروري است اينكه با مسلم دانستن برخي وقايع تاريخي، امكان اظهارنظر دربارة برخي حوادث تاريخي ديگر نيز براي محقق ميسر مي‌شود و از اين‌رو، مي‌توان گفت كه مسلمات تاريخي مي‌توانند (براي وقايع اختلافي) به مثابه محكمات قرآني (براي متشابهات) عمل كنند.

به اعتقاد ايشان كسي كه از تاريخ اطلاع داشته باشد مي‌تواند شبهه‌هايي را كه مطرح مي‌شود پاسخ دهد و همين‌طور مطالعه تاريخ باعث آگاهي از سرگذشت پيشينيان مي‌شود. براي اين قسم نيز به دو مورد از سخنان ايشان اشاره مي‌شود:

1. علّامه طباطبائي در مورد منع برده‌داري در غرب، بر اين اعتقاد است كه منع برده‌داري در غرب از راه غلبه و قلدري، از حد حرف تجاوز نمي‌كند. ايشان براي اثبات اين ادعا خواننده را به مطالعه و مرور تاريخ و سرگذشت مستعمرات آسيايي و آفريقايي و آمريكايي اروپاييان ارجاع مي‌دهد.28

2. دربارة نزول مائدة آسماني بر بني‌اسرائيل نيز برخي شبهه كرده‌اند كه مائده بر بني‌اسرائيل نازل نشده است، چراكه اگر نزول يافته بود در كتاب‌هاي ايشان اثري از آن يافت مي‌شد. اما علّامه طباطبائي بر اين عقيده طباطبائي است كه كليد حل اين‌گونه شبهه‌ها، خُبره بودن در تاريخ و اطلاع از آن است و به اين صورت پاسخ مي‌دهد: «اگر كسي خبره در تاريخ، مطلع از مسئله شيوع نصرانيت و ظهور انجيل‌ها باشد، به امثال اين حرف‌ها اعتنا نمي‌كند.»29

با ملاحظه و دقت در مطالب پيش‌گفته مي‌توان دريافت كه معناي واحدي كه مورد پذيرش همگان باشد براي تاريخ، ذكر نشده و هر كسي با ديد و زوايه خاصي به تاريخ نگريسته و از همين‌رو تعريف‌هاي متعددي به وجود آمده است. علّامه طباطبائي نيز تاريخ را از منظري خاص نگريسته و آن را به معناي شناخت حوادث، علت و زمان پديد آمدن حوادث توصيف مي‌كند و همين طور آن را به دو قسم نقلي و زميني تقسيم مي‌نمايد.

دربارة فوايدي كه براي تاريخ ذكر شده، آنچه همه به آن اذعان دارند، همان عبرت‌آموزي از تاريخ است كه در قرآن نيز به آن اشاره شده است.

گزاره‌هاي تاريخي در باور علّامه طباطبائي ارزش و اهميت داشته كه در موارد بسياري مي‌توان به آنها اعتماد كرد، اما در صورت تضاد بين گزاره‌هاي تاريخي با آيات تاريخي قرآن، آنچه كه اعتبار خود را از دست مي‌دهد، همان گزاره‌هاي تاريخي است.

مسكويه الرازي، ابوعلي، تجارب الامم، تحقيق ابوالقاسم امامي، چ دوم، تهران، سروش، 1379ش.

سجادي سيدصادق و هادي عالم‌زاده، تاريخ نگاري در اسلام، چ نهم، تهران، سمت، 1386.

آيينه‌وند، صادق، علم تاريخ در اسلام، تهران، وزارت ارشاد اسلامي، 1364.

انوري، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، 1381.

دهخدا، علي‌اكبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377.

مسعودي، علي‌بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، چ هشتم، تهران، علمي و فرهنگي، 1387.

ابن الاثير، عزالدين ابوالحسن علي‌بن ابي الكرم، الكامل في التاريخ، بيروت دار صادر، 1385/1965.

ابن جوزي، ابو الفرج عبد الرحمان، المنتظم، به كوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا، بي‌تا، بيروت، بي‌نا، 1992م

ابن خلدون، عبدالرحمن‌بن محمد، مقدمه العبر و ديوان المبتداء و الخبر و…، محمد پروبن گنابادي، چ هشتم، تهران، علمي وفرهنگي، 1375.

طباطبائي سيدمحمدحسين، الميزان، تهران،‌ دار الكتب العلميه، 1379، دوره 20 جلدي.

* كارشناس ارشد تاريخ اسلام، دانشگاه باقرالعلوم(ع) masomehesmaeeli@yahoo.com

** استاديار گروه تاريخ دانشگاه باقرالعلوم(ع)

دريافت: 29/2/1390 ـ پذيرش: 3/7/1390

1. علي اکبر دهخدا، لغتنامه، ج 4، ص6205.

2. سيدصادق سجادي و هادي عالم‌زاده، تاريخ نگاري در اسلام، ص 8- 7 به نقل از کافيچي، المختصه في علم التاريخ، ص326.

3. همان.

4. علي‌اكبر دهخدا، همان، ص6205

5. حسن انوري، فرهنگ بزرگ سخن، ج3، ص1568.

6. صادق آيينه‌وند، علم تاريخ در اسلام، ص34.

7. ابن‌خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروين گنابادي، ج 1، ص 64.

8. علي بن الحسين مسعودي، مروج الذهب، ج2، ص40.

9. ابوعلي مسکويه، تجارب الامم، تحقيق ابوالقاسم امامي، ج 1، ص 28.

10. ابو الفرج عبد الرحمان ابن‌جوزي، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا، ج 1، ص 117.

11. ابن‌اثير، الکامل في التاريخ، ج 1، ص 6ـ8.

12. عبدالرحمان بن محمد ابن خلدون، همان، ج1 ص13.

13. سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 2، ص 306.

14. همان، ص.307

15. همان.

16. همان، ج 2، ص 307.

17. همان، ص 308.

18. همان.

19. همان، ج6، ص66.

20. همان، ص270.

21. همان، ج4، ص308؛ ج6ص190

22. همان، ج14، ص387.

23. همان، ص379.

24. همان، ج13، ص382تا395

25. همان، ج15، ص369

26. همان، ج20، ص361.

27. همان، ج17، ص360.

28. همان کتاب، ج6، ص351.

29. همان، ص224.

10

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *