عذاب قوم ثمود چه بود

دوره مقدماتی php
عذاب قوم ثمود چه بود
عذاب قوم ثمود چه بود

وقتی نصایح هود بر قوم عاد بی نتیجه ماند و دعوت او در قومش کارساز نیفتاد، خداوند به مدت هفت سال آن قوم را دچار قحطی نمود. بارانی نبارید و خشکسالی و قحطی همه جا را فرا گرفت. در آن هنگام شغل هود کشاورزی بود. مردم به خانه هود آمدند و از همسر او خواستند تا از هود بخواهد برای آنها دعا کند، همسر هود گفت؛ اگر دعای او مستجاب می شد برای خودش دعا می کرد. برای اینکه زمین هایش محتاج یک قطره آب است. مردم عاد از خانه هود بیرون آمدند و به جستجوی هود پرداختند، وقتی او را یافتند از او خواستند تا در حق شان دعا کند. هود دست به دعا برداشت و برای قوم عاد دعا کرد و از قوم عاد خواست که توبه کنند.

هنگامی که قوم عاد از پیش هود برمی گشتند باران شروع به باریدن کرد. مردم عاد دوباره نزد هود بازگشتند و از او راجع به همسرش سؤال کردند، هود پاسخ داد، خداوند هیچ مؤمنی را خلق نمی کند، مگر اینکه دشمنی را برای آزار او در کنارش قرار دهد و این زن، دشمن من است. پس از دعای هود تمام سرزمین ها دوباره سرسبز شد.

«عاد» همان فرزند «عوص» و برادر نَسَبی هود، دارای دو پسر به نام های شدید و شدّاد

بود. بعد از مرگ عاد آن دو به کفر و پرستش بت روی آوردند و برای خود کاخ هایی بزرگ ساختند. همانطور که در صفحات قبل گفته شد شدّاد بنایی با انواع طلا و نقره، ساخت و مأموران او برای ساختن یکی از کاخهای او بیست سال مشغول جمع آوری زیور آلات بودند و در جایی دیگر نقل کرده اند که سیصد سال(1) طول کشید تا کار ساخت قصر تمام شد. قصری با هزار قصر دیگر و برجهای بلند، هزار پرچم برافراشته و نام قصر همان [ارم ذات العماد] بود.

هنگامی که سالها از دعوت هود می گذشت، آن قوم هنوز هم بت پرستی می کردند، و اعمال زشتی را مرتکب می شدند. بعد از قحطی که دوباره به دعای هود سرسبزی زمین را فرا گرفت، بازهم به خدا ایمان نیاوردند و به کفر گرویدند و باز خداوند بار دیگر یاران رحمت خود را از آنان دریغ داشت، آن قوم دست بر دعا برداشتند و از خدا باران خواستند، تا اینکه مخالفین هود در آسمان، ابر سیاهی را دیدند که آسمان نیلگون را تاریک ساخت، قوم چشمها را به ابر دوختند و برای دیدار آن شتافتند زیرا مدتی بود که باران نباریده بود و گفتند؛ این ابری که در آسمان است بزودی برای ما باران می آورد. اما هود به آنها گفت؛ این سیاهی که در آسمان می بینید، ابر رحمت نیست، بلکه عذاب خداوند است، این همان عذابی است که در ارسال آن عجله می کردید. بادی است که عذابی دردناک و کشنده به همراه دارد.عذاب قوم ثمود چه بود

چیزی نگذشت که بادی هولناک وزیدن گرفت، آن باد هفت شبانه روز بر قوم عاد می وزید، و قوم دیدند که حیوانات و اموال و ابزار آنان از زمین بلند و به مکانهای دور دست پرتاپ می شود بادی که تنه درختان را از جا می کند و مردم را چون ملخ به این طرف و آن طرف پرتاب می کرد. آن هفت روز را [ایام المعجوز] می نامند. در مدت یک هفته، ماه به وسیله برج زحل و مریخ در نحوست به سر می برد. به این تندباد و طوفان باد عقیم هم می گویند که از هفتمین طبقه زمین بیرون می آید و این باد نشانه خشم پروردگار می باشد و این باد تا به حال بر هیچ قومی جز قوم عاد نوزیده است. این باد توسط جرئیل به طرف قوم عاد هدایت می شد. به بادی که قوم عاد را نابود کرد [صرصر] نیز می گویند.(2)

دوره مقدماتی php

مردم از ترس و با وحشت و به سرعت به خانه ها پناه بردند. این قوم عذاب زده فکر می کردند که بدین وسیله می توانند جان خود را حفظ کنند ولی این عذاب بلایی عمومی و همگانی بود. سرانجام قوم مانند تنه نخل خشکیده به خاک هلاکت افتادند، نسل آنها ناپدید و آثارشان بکلی متلاشی و از صفحه تاریخ برچیده شد.

[قرآن کریم نیز در اوصاف این عذاب می فرماید؛ تندباد وحشت ناک و سردی را در یک روز شوم مستمر بر آنان نازل کردیم که مردم را همانند تنه های نخل ریشه کن کرد و به هر طرف پرتاپ می کرد.(1)]

«فراموش نکنید خدای تو هیچ قوم و اهل دیاری را در صورتی که مُطیع و نیکوکار باشند به ظلم، هلاک نمی کند».(2)

تنها هود و همراهانش در این طوفان، از گزند عذاب الهی به دور ماندند و در تمام هفت شبانه روز به هود پناه بردند و از گزند باد صرصر در امان ماندند. تا اینکه باد آرام شد و سرزمین آنان به وضع عادی بازگشت و هود و یارانش به «حَضَر موت» کوچ کردند و بقیه عمر را در این سرزمین بِسَر بردند.

همچنین خداوند در آیه 60 سوره هود می فرماید؛

«آنان (قوم عاد) در این دنیا و روز قیامت، لعنت و نام ننگینی به دنبال دارند. بدانید «عاد» نسبت به پروردگارشان کفر ورزیدند. دور باد «عاد» – قوم هود – از رحمت خدا».

عاد از قبايل قديم عرب كه مورخان عرب، آن را جزء عرب بائده (نابود شده) شمرده اند و در زبان عربي به قدمت آن مثل زده اند، اين مورخان، عاد را از اولاد «ارم بن سام بن نوح» گفته اند. و به عقيده آنان دو عاد وجود داشته. يكي عاد اولي كه شاخه هاي فراوان داشته و بعد از هلاك ايشان قبيله عاد ديگري ظاهر شده است كه به آن عاد ثانيه گفته اند. اين قوم عاد (عاد ثانيه) بت پرست بودند كه در حضرموت «احقاف» (ريگزاري ميان عمان و حضرت موت) زندگي مي كردند، بت هاي سه گانه «ضرا، ضمور، هباء، را مي پرستيدند.(1)

فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ(2). امّا قوم عاد ، به ناروا در زمين گردنكشي كردند و گفتند : چه كسي از ما نيرومندتر است ؟ آيا ندانسته اند كه خداوندي كه خلقشان كرده از آنان نيرومندتر است ؟ ] آنان تكبر ميورزيدند [ و نشانه هاي ما را انكار مي كردند. اينان مردمي بودند گردنكش و ستم كار كه خود را بزرگ مي شمردند و كسي را از خود قوي تر نمي دانستند. خداوند خطاب به آن ها مي فرمايد: وَاذكرُواْ إِذْ جَعَلَكمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكرُواْ آلاء اللّهِ لَعَلَّكمْ تُفْلِحُونَ(3). ياد آوريد هنگامي را كه خدا شما را پس از مردم نوح جانشينان زمين ساخت و گسترش در آفرينش به شما ارزاني داشت.خداوند هود را سوي آنان فرستاد. او قوم را از عذاب خداوند ترسانيد و آنها را به يگانه پرستي خواند و از ايشان خواست ستم كاري را كنار بگذارند، ولي قوم عاد حضرت هود ـ عليه السلام ـ را ديوانه پنداشتند و از پرستش خداي يگانه سرباز زدند، و بدين پدران خود ماندنددر نتيجه عذاب خداوند كه باد و طوفان سختي بود بر آنان فرستاد، ايشان سخت خيال كردند كه ابري باران خيز به سويشان مي آيد. فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا هَذَا عَارِضٌ مُّمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ(4). سرانجام عذابِ موعود همچون ابري در گستره افق پديدار شد . آنان چون ديدند ابري در پهنه افق است كه رو به سوي درّه هايشان دارد ، شادمانه گفتند : اين ابري است كه بر ما باران فرو مي ريزد ! و خدا به آنان گفت : نه ، اين ابرْ باران زا نيست, اين همان عذابي است كه شتاب در آن را مي خواستيد . اين بادي است كه در آن عذابي دردناك است . بدين ترتيب باد تمام ايشان را نابود كرد و جز آثار خانه ها چيزي از آنان برجاي نمانده.قرآن كريم عذاب قوم عاد را چنين بيان مي كند. كذَّبَتْ عَادٌ فَكيْفَ كانَ عَذَابِي و َنُذُرِ ـ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ(5) قوم عاد پيامبرشان را تكذيب كردند و به عذاب گرفتار آمدند, پس عذاب من و هشدارهاي من چگونه بود، ما در برهه اي از زمان كه پياپي براي آنان شوم بود ، تندبادي سوزان بر آنان فرستاديم. هنگامي كه قوم عاد از پذيرش ايمان به او سرباز زدند خداوند بادي تند و سرد را بر آن ها فرستاد.سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا(6) عاديان با بادي سخت و شوخ و نافرمان نابود شدند كه خداوند آن را هفت شب و هشت روز برايشان بگماشت.فَتَرَي الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَي كأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ(7) بادي براي عاديان گشت و نابودشان نمود آن باد هيچ كس از عاديان باقي نگذاشت آن باد به قوت تمام به وزيدن گرفت درختان و خانه ها را از بيخ بر كند و تمام آنان را هلاك نمود،(8) هود ـ عليه السلام ـ پس از آن پنجاه سال زندگي كرد و در 150 سالگي در حضرموت از دنيا رفت.(9)عذاب قوم ثمودثمود: ثموديان فرزندان آسف بن عبيد بن ما سخ بن بني عبيد بن خادربن ثمود بن جاثر بن ارم بن سام بن نوح ـ عليه السلام ـ مي باشند كه در سرزمين حجاز زندگي مي كردند كه پس از قوم عاد بر تعدادشان افزوده شد و نافرماني و ناسپاسي كردند.(10) و خداوند بر ايشان حضرت صالح ـ عليه السلام ـ در حالي كه بيش از شانزده سال از عمرش نمي گذشت به پيامبري مبعوث گردانيد و تا سن 120 سالگي در ميان قومش به ارشاد آنها پرداخت امّا آنها دعوت وي را نپذيرفتند و سر به اطاعت بت هايي مي پرداختند كه بيشتر از هفتاد نوع بود.آن ها به حضرت صالح گفتند كه اگر پيامبر است شتري ماده با بچه از دل كوه از ميان سنگ ها بيرون آورد، صالح ـ عليه السلام ـ دعا كرد و مستجاب شد و شتر سرخ موي ماده با بچه از دل سنگ در كوه بيرون آمد و حضرت صالح به قومش گفت: اين ناقه يك روز به شرب آب منطقه شما مشغول خواهد بود و روز بعد همگي مي توانيد از شير سرشار او استفاده نمائيد، هنگامي كه روز شيردهي ناقه مي رسيد آن حيوان در وسط قريه قوم ثمود مي ايستاد و آن قدر از شير مي دوشيدند كه همگي بي نياز مي گشتند، آن شتر با بچه اش سي سال در ميان اين قوم بود آن ها سپس بعد از سي سال شتر را كشتند (پي كردند) بچه شتر فرار كرد و به كوه رفت و به حضرت صالح گفتند: آيا تو به سوي ما آمدي كه خدا را به يكتائي پرستيم و از بت هايي كه پدران ما مي پرستيدند اعراض كنيم اين كار را نخواهيم كرد اگر تو راست مي گويي هر عذابي كه به ما بر بت پرستي وعده مي دهي زود به انجام برسان. و صالح پاسخ داد: و علامت هلاكت شما اين است كه فردا چهره هايتان زرد رنگ مي شود و روز بعد به رنگ سرخ و در روز سوم سياهرنگ خواهد شد و خداي تعالي عذابي را به قوم ثمود به خاطر آن كارشان فرستاد جبرئيل با صيحه اي (صداي نهيبي كه بر آورد همه پرده هاي قلب آنها را از يكديگر دريدو گوشهايشان را كر نمود، همه از ترس و هول آن صدا به هلاكت رسيدند و سپس آتشي را بر آنها بر افروخت تا جملگي در آن بسوختند.(11)عمر صالح به روايتي 250 سال و به روايتي 280 سال بود و قبرش در مكه نزديك دارالندوه مي باشد.(12)عذاب قوم لوطلوط از پيامبران مرسل فرزند هاران بن تارخ برادرزاده ابراهيم است.(13) لوط به اتفاق ابراهيم از عراق به سرزمين شام هجرت نمود و بلاد: (سدوم و صديم ولدنا و عمور) در كنار درياچه واقع بودند رسالت يافت، حضرت ابراهيم وي را در آن سرزمين رها ساخت و خود به جاي ديگر از اين سرزمين شتافت.خدا عزوجل لوط را به اهل «سدوم» فرستاد كه كافر خدا و اهل فحشاء بودند چنانكه خداي عزوجل از آن ها خبر داده و فرموده است: إِنَّكمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ ـ أَئِنَّكمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكمُ الْمُنكرَ(14). يعني شما اين كار زشت را مي كنيد، كه هيچ يك از جهانيان پيش از شما نكرده اند، شما پيش مردان مي رويد و راهزني مي كنيد و در انجمن تان كارهاي ناروا مي كنيد. لوط به مدت سي سال در ميان آن قوم به تبليغ رسالت پرداخت و آنان را به اطاعت پروردگار و اعمال نيك امر مي كرد و از پليدي و ناپاكي و كارهاي زشت منع مي نمود ولي آنان سرپيچي مي كردند و از او اطاعت نمي كردند، مردمي بودند كه وقتي مسافري بر آن ها مي گذشت وي را مي گرفتند و او را كتك مي زدند و با وي عمل زشت مي كردند، رهگذران را آزار مي كردند و در محافل خود با يكديگر كار زشت مي كردند، در انجمن خودشان مرتكب فحشا مي شدند.(15)لوط مردي بزرگ منش و سخاوتمند، مهمان نواز ولي قومش با مهماني و مهمان نوازي مخالف بودند و حتي لوط را از اين روش منع مي نمودند، ولي لوط آن ها را به پرستش خداي عزوجل و خودداري از كارهاي ناروا از راهزني و فحشاء و لواط دعوت مي كرد و مي گفت كه اگر بر رفتار خود مصر باشند و توبه نكنند عذاب اليم خواهند داشت ولي تهديد لوط اثر نكرد و اندرز وي بر اصرارشان بيفزود و از سر انكار عذاب خدا را خواستند و گفتند:اگر راست مي گوئي عذاب خدا را بيار و چون كارشان به درازا كشيد و در گمراهي اصرار ورزيدند لوط از خداي عزوجل ياري خواست و خدا اراده فرمود آنها را زبون و هلاكشان كند و پيغمبر خويش را ياري دهد جبرئيل و دو فرشته ديگر را نزد لوط ـ عليه السلام ـ فرستاد و فرشتگان به نزد لوط آمدند و آن چه خدا فرموده بود رخ داد، جبرئيل به لوط گفت «ما مردم اين دهكده را هلاك مي كنيم كه مردمش ستمگرانند.لوط گفت: هم اكنون هلاكشان كنيد جبرئيل گفت «ميعاد آن ها صبح است و جبرئيل گفت: اطرافيان و خانواده خودت را شبانه خارج سازد از عذاب ايمني باشند و چون صبح شد وقت هلاك قوم رسيد جبرئيل بال خويش را در زمين فرو برد و زمين آسمان را واژگون نمود و از طرف خداوند سنگ بر سر قوم لوط باريد و به سبب سنگي كه از آسمان باريد همه آن ها هلاك گشتند.(16)

پاورقی:

1. ابن اثير، عزالدين، تاريخ کامل، ترجمه دکتر محمد حسين روحاني، انتشارات اساطير، چاپ هشتم، 1383ش، ج1، ص93.2. فصلت : 15.3. اعراف : 69.4. احقاف : 24.5. قمر : 18 ـ 19.6. حاقه : 6 ـ 7.7. همان.8. ابن اثير، همان.9. مستوفي، حمدالله، تاريخ گزيده، به اهتمام دکتر عبدالحسين نوائي، موسسه انتشارات امير کبير، چاپ چهارم، 1381ش، ص27.10. همان، ص27.11. جزايري، سيد نعمت الله، قصص الأنبياء، ترجمه يوسف عزيزي، چاپخانه حيدري، انتشارات هاد، چاپ پنجم، 1379ش، ص173.12. تاريخ گزيده، همان، ص27.13. طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري تاريخ الرسل و الملوک، ترجمه پاينده، ابوالقاسم، انتشارات اساطير، چاپ هفتم، 1385ش، ص220.14. اعراف : 8 الي 84.15. طبري، همان، ص222.16. همان، ص228.منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

عذاب قوم ثمود چه بود

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد. .

چکیده شبهه: اگرچه در گذشته به مراجع تقلید نیاز بود اما امروزه به آنها نیازی نیست چرا که فلسفه وجودی آنها، از سه حال خارج نیست: یا مامور به حفظ کتاب و سنت هستند؛ یا مامور به حفظ دینداری مردم هستند و ی…

شبهه: اگر پیامبر اسلام (ص)، خاتم النبیین بوده، پس با رفتن او ولایت خاتمه یافته، فلذا اعتقاد به ولایت فقها درست نیست.

عذاب قوم ثمود چه بود

شبهه: پذيرفتن ولايت عهدي بوسيله حضرت امام رضا – عليه السلام – از طرف مأمون با توجه به آيه شريفه 113 سوره مباركه هود، چگونه تعبير مي شود؟

پيش‌درآمدقرآن کريم با صراحت هرچه تمام، وجود هرگونه اختلاف، تناقض، تضاد و باطل را از ساحت مقدس خود دور مي‌داند.[1] زيرا از جانب خداوند حکيم و عليم نازل شده[2] و علم مطلق او به همه‌چيز، مانع نفوذ باطل در کلام اوست. قرآن کتاب هدايت است و در طي 23 سال بر قلب مبارک پيامبر رحمت فرود آمده است. پراکندگي موضوعات قرآن در ميان آيات متعدد و سوره‌هاي گوناگون، مانع يکپارچگي آن نيست. براي به دست آوردن نظر قرآن راجع به يک موضوع خاص، به جمع‌آوري همه‌ي آيات و بررسي آن‌ها در کنار هم نيازمنديم. برخي از آيات ممکن است در نگاه اول با هم اختلاف داشته باشند. ولي با تأمل در همه‌ي آيات به صورت يکپارچه، اختلاف برمي‌خيزد و ائتلاف مي‌نشيند. کساني که به انگيزه خرده‌گيري بر آيات يا جستن نقص‌ها و ضعف‌ها به قرآن مراجعه مي‌کنند، به خيال خود به آنچه مي‌خواهند مي‌رسند؛ چون هدفي جز آن ندارند! آن‌ها نمي‌خواهند قرآن را کتاب خدا و عاري از هرگونه نقص بيابند؛ از اين رو به متشابهات چنگ زده[3] و بر اختلافات ظاهري تکيه مي‌کنند. قرآن کتاب هدايت است براي متقين.[4] کساني که با فطرت پاک و دور از آلودگي به شبهه‌ي علمي و شهوت عملي به قرآن مي‌رسند و  مقصود خود را در آن مي‌يابند و با ريسمان قرآن به حقيقت پيوند مي‌خورند.[5] در نوشتار حاضر به يکي از برداشت‌هاي نادرست از برخي آيات قرآن اشاره کرده و پس از بررسي به نقد آن خواهيم پرداخت.                                              چکيده‌ي شبههدر چند سوره از قرآن، داستان قوم ثمود و صالح پيامبر ذکر شده است. در اين آيات به بيان نافرماني قوم ثمود و چگونگي هلاکت آن‌ها مي‌پردازد. برخلاف تصريح قرآن مبني بر نبود تناقض در آن و مصون‌بودن از تحريف و تصرف، مي‌بينيم که اين داستان، به دلائل نامعلوم، دچار تناقض و تضاد مي‌شود. يعني در هرسوره‌اي که اين جريان بازگو مي‌شود، علت نابودي آن‌ها، چيزي متفاوت از علتي است که در سوره‌ي ديگر بيان مي‌شود. ضمن اينکه نابودي يک قوم، صرفا به دليل شکستن پاي شتربچه‌اي و نيز تقسيم‌بندي آب يک رودخانه ميان مردم و يک شتر عادلانه نيست!                                                                                                          چکيده ي نقدقرآن کريم از هرگونه تغيير، محفوظ (و انا له لحافظون) و به تصريح خود، هرگونه اختلاف ناشي از تصرف بشري در آيات آن مردود است ( لوجدوا فيه اختلافا کثيرا). بادقت در آياتي که به ذکر سرگذشت عبرت‌آموز قوم ثمود به خوبي درميابيم که نه تنها ذره‌اي تناقض و تضاد در آن نيست، بلکه با ظرافتي بغايت دقيق، واقعه‌اي واحد را با چند بيان، که همگي به نوعي مکمل يکديگرند، همچون حلقه هاي زنجير به هم متصل ميکند و يکپارچه و واحد، به بيان ما وقع مي پردازد. از طرفي عدم آگاهي از مباني فکري اسلام و تعاليم ناب اين شريعت آسماني، نبايد باعث ايجاد نگاه غيرمنطقي و غير منصفانه به مباحث توحيدي همچون عدل الهي، حکمت، عصمت انبياءعليهم السلام و مباني ديگر گردد.مقدمهسرگذشت اقوام در قرآن، با هدف عبرت‌آموزي و پندگيري بيان شده است؛ تا انسان‌ها با آگاهي از اوضاع و احوال ايشان، خود را از اشتباهات و مهلکات دور بدارند؛ اما نکته‌ي حائز اهميت اين است که قرآن کريم، کتاب قصه‌سرايي نيست تا با ذکر جزئيات، باعث دورشدن از هدف گردد؛ بلکه تنها به آن قسمتي از واقعه اشاره مي‌کند که پيامي در بر دارد و به مخاطب هشدار مي‌دهد که درصورت عبرت نگرفتن و توجه نکردن به سرگذشت پيشينيان، به سرنوشت مشابه آن‌ها، دچارخواهد شد.                                                        عذاب قوم ثمود چه بود؟آياتي که به بيان سرنوشت قوم ثمود پرداخته‌اند، در چند سوره‌ي مختلف پراکنده است. ابتدا برداشت کلي از آيات را بيان مي‌کنيم و سپس به ذکر ارتباط ميان آن‌ها مي‌پردازيم:_  سپس «ناقه» را پى كردند … سرانجام زمين لرزه آن‌ها را فرا گرفت.[6]طبق اين دو آيه، قوم ثمود به علت پي‌کردن و کشتن ناقه، به زمين لرزه گرفتار شده و هلاک گشتند._  به علت اينکه مردم، ناقه را از پاي درآوردند، صيحه‌اي آن‌ها رافراگرفت و در خانه‌هاشان کشته شدند.[7]_  در سوره‌ي مبارکه‌ي شعرا بدون اينکه به نوع عذاب اشاره کند، تنها هلاکت آن قوم، در پي کشتن ناقه را بيان مي‌کند.[8]_  درجاي ديگر، بدون اينکه سخن از کشتن ناقه به ميان بيايد، توطئه عليه جان صالح نبي را علت نابودي قوم ثمود معرفي مي‌کند.[9]_  در سوره‌ي  قمر باز هم مي‌بينيم که علت نابودي قوم ثمود، کشتن ناقه است؛ با اين تفاوت که اين بار قاتل، يک نفر است نه چندنفر.[10]_   در نهايت در سوره‌ي شمس همان قضيه‌ي پي کردن ناقه و هلاک‌شدن قوم ثمود بيان مي‌شود.[11] طبق نظر غالب مترجمان و بنابرگواهي تاريخ، قوم ثمود به دو عذاب دچار شدند؛ البته با اين توضيح که در مرحله‌ي اول، تعدادي از آن‌ها و درمرحله‌ي بعد، باقي افراد قوم هلاک مي‌شوند؛ اما اين بار به سببي متفاوت و به نوعي ديگر از عذاب الهي. آيات سوره‌ي نمل به عذاب مرحله‌ي اول اشاره مي‌کند. ابتدا چنين به نظر مي‌رسد که برخلاف عذاب بيان شده براي قوم ثمود در آيات سوره‌هاي ديگر، خداوند، آن‌ها را به سبب توطئه بر عليه صالح پيامبر عليه السلام به هلاکت رساند؛ اما ملا محسن فيض کاشاني در کتاب تفسير خود، الاصفي، اين جريان را چنين  نقل مي‌کند.                                                                                                  شب هنگام گروهي از قوم آمدند تا صالح پيامبر را بکشند. در نزد صالح فرشتگاني بودند که از او حفاظت مي‌کردند؛ پس چون آمدند تا صالح را بکشند، فرشتگان آن‌ها را با سنگ در خانه‌ي صالح کشتند. پس در خانه‌ي    صالح کشته شدند و باقي قوم او را زمين لرزه در بر گرفت و در خانه‌هاشان به رو افتاده جان دادند.[12]علامه طباطبايي در تفسر الميزان مي‌نويسد: قوم ثمود با سرپيچي از دستور الهي و کشتن شتربچه، مستوجب عقاب شدند. وقتي حضرت صالح به آن‌ها سه روز مهلت داد، با هم قرار گذاشتند صالح را به قتل برسانند؛ به همين منظور عده‌اي از آن‌ها شبانه به خانه‌ي او هجوم آوردند تا کار او را يکسره کنند. اما خداوند با پرندگاني نامرئي و بوسيله‌ي سنگ‌هايي که بر سرشان فرود آمد، آن‌ها را کشت و در نيت شوم‌شان ناکام ماندند. بعد از اين جريان و بعد از اتمام سه روز مهلت، عذاب دوم که همان کشته‌شدن باقي قوم بوسيله ي صيحه‌ي آسماني يا همان صاعقه بود، اتفاق افتاد و به هلاکت همه‌ي آن‌ها منجر شد.                                                     سر اختلاف در بيان عذاب‌هاي قوم ثموددر مورد اختلاف آيات سوره‌هاي اعراف، قمر، هود، شمس و شعرا در ذکر نوع عذاب قوم ثمود، گفتني است آيه‌اي که در آن از کلمه‌ي عذاب استفاده شده، حاوي واژه‌اي عام است که مصاديقي دارد و اين مصاديق در آيات ديگر بيان شده است. پس کلمه‌ي رجفه، صيحه وصاعقه، همگي مصداق عذابند و نمي‌توان به دليل اختلاف ظاهري الفاظ، به تناقض حکم کرد. ثانيا تفاوت ظاهري ميان نوع عذاب نيز با تأمل در آيات از ميان مي‌رود.                                                                                                                           کلمه‌ي ” رجفة” به معناى لرزيدن و اضطراب شديد است؛ مانند زلزله در زمين و تلاطم در دريا. “جاثمين” در آيه 94  سوره‌ي هود  و آيه‌ي 94 سوره‌ي اعراف آمده، از ريشه‌ي ” جثوم” است به معناي به سينه درافتادن شتر. از طرف ديگر نوعا صاعقه‏هاى آسماني بدون صيحه و صداي هولناک و نيز بدون زلزله نيست؛ چون معمولا اين گونه صاعقه‏ها باعث اهتزاز جو مى‏شود و اهتزاز جوى نيز وقتى به زمين مى‏رسد، باعث لرزيدن زمين شده، ايجاد زلزله مى‏كند. ممکن است گفته  شود که وجه تسميه” صاعقه” به” رجفه” اين است كه صاعقه باعث تكان خوردن دل‌ها و لرزيدن اندام آدمى است. با اين توضيح، توهم تناقض، مرتفع مي‌شود. زيرا قوم ثمود با همان صاعقه که سبب لرزيدن دل‌ها تا سرحد مرگ مي‌شود و ترس شديدي را در دل‌ها مي‌افکند، عذاب شدند و همه مردند.                                                                                                   سبب نزول عذاب بر قوم ثموددر شمار قابل توجهي از ترجمه‌ها،«عقر» به پي‌کردن ترجمه شده است که ترجمه‌ي دقيقي نيست. همين امر باعث توهم عدم مناسبت جرم وعذاب شده است! بايد علت عذاب قوم ثمود، تنها شکستن پاي ناقه يا صرفا پي‌کردن آن نبود؛ بلکه عذاب ان‌ها نافرماني از قوانين الهي و تجري بر خداوند بود که با کشتن ناقه به اوج خود رسيده بود. آن‌ها ‌خود از صالح خواسته بودند تا براي اتمام حجت از جانب خدا شتري را از دل کوه بيرون بياورد و آنان اگر چنين صحنه‌اي را ببينند، ايمان مياورند؛ اما چون خواسته آن‌ها برآورده شد، ساز ستيز برزدند و به کشتن ناقه مصمم شدند. “عقر ناقه” به معناى نحر آن است و كلمه” نحر” و” عقر” به معناى طريقه خاصى است كه به آن طريقه شتر را سر مى‏برند؛ يعنى پاى حيوان را بسته رو به قبله مى‏نشانند و سپس با كارد رگ گردنش را قطع مى‏كنند و چون سست شد، سرش را مى‏برند.[13]از اين رو جرم آنان تنها کشتن ناقه نبود تا ميان جرم و مجازات تناسبي نباشد؛ جرم آنان غرق شدن در نافرماني خدا و فساد بي‌اندازه در ميان‌شان بود. صالح آنان را از بدرفتاري نهي کرد؛ ولي او را مسخره کرده و به آزار وي روي آوردند و چون با کشتن ناقه همه‌ي تلاش‌ها را به بن‌بست کشاندند، به عذاب الهي دچار شدند.                                                      مؤمنان رهايي يافتند!برطبق تصريح قرآن کريم همه قوم ثمود هلاک نشدند؛ بلکه خداوند صالح پيامبر و مؤمنان را به رحمت خود نجات داد. همواره روش خداوند در سرکوبي ظالمان (همچون داستان نوح نبي ع و …) چنين  بوده است که با نجات گروه مؤمنان و حق جويان، تنها معاندان و مخالفان لجوج را به عقوبت دچار مي‌کند. در مواردي که برخي از مؤمنان  هم جزء هلاک شده‌گانند، جايي است که با ترک امر به معروف و نهي از منکر، نسبت به رفتار کافران، بي‌تفاوت بوده و موجبات تجري آنان را فراهم مي‌کرده‌اند.                                                      تقسيم آب، چرا و چگونه؟!پس از آنکه ناقه از دل کوه بيرون آمد و حجت خداوند بر قوم ثمود تمام شد، خداوند مقرر کرد تا آب رودخانه يک روز از آن مردم و يک روز از آن ناقه باشد. روزي که آب از آن ناقه بود، مردم از شير پربرکت او استفاده مي‌کردند و همه را کفايت مي‌کرد. از اين رو تقسيم آب ميان مردم و شتربچه بي‌عدالتي نبود؛ بلکه به سود مردم آن ديار بود. علاوه بر اينکه اين تقسيم‌بندي، نوعي امتحان هم براي آن قوم محسوب مي‌شد تا ميزان اطاعت‌پذيري آن‌ها از پيامبرشان سنجيده شود. مردمي که بخواهند با حق مخالفت کنند، تنها دنبال بهانه‌اند وگرنه تقسيم آب ميان آن‌ها و شتربچه، نمي‌توانست دليل موجهي براي کشتن آن ناقه باشد!                         پي‌نوشت‌ها:[1] . فصلت/42[2] . نمل/6[3] . آل عمران/7[4] بقره/2[5] . آل عمران/103[6]. آيه 78 سوره اعراف، براي توضيح بيشتر رجوع کنيد به: مکارم شيرازي ، ناصر، ترجمه ي قرآن، دارالقرآن الکريم،(دفتر مطالعات تاريخ ومعارف اسلامي)چاپ دوم،1373ه ش،ج1،ص160[7] . هود/67-65[8] . شعرا/158و157[9] . نمل/52-49[10] . قمر/32-29[11] . سوره شمس آيه 14[12] . فأتوا صالحا ليلا ليقتلوه، و عند صالح ملائكة يحرسونه، فلمّا أتوه قاتلتهم الملائكة في دار صالح رجما بالحجارة، فأصبحوا في داره مقتّلين و أخذت قومه الرّجفة” فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثمين. فيض کاشاني ملا محسن، الاصفي في تفسير القرآن،مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي،قم ، 1418 ق،نوبت چاپ اول،ح 2، ص 912[13] . رک: ترجمه ي تفسير الميزان ، موسوي همداني ، سيد محمد باقر، قم، جامعه ي مدرسين، چاپ پنجم، 1374 ه ش، ج 10 ، ص 466.


قوم ثمود مردمی بت‌پرست و جانشیان قوم عاد بوده‌اند که با عنوان «قوم صالح» و «اصحاب الحجر» نیز در قرآن از آنان ياد شده است. خداوند حضرت صالح علیه السلام را برای هدایت ایشان مبعوث کرد قوم ثمود برای اثبات حقانیت رسالت صالح از او خواستند تا شتر ماده‌ای را با ویژگی‌های خاصی از دل کوه بیرون آورد. با تمام تاکیدهایی که صالح علیه السلام درباره ناقه کرده‌ بود آن را از پای در آوردند. مجازات قوم ثمود به طرق مختلف در قرآن بازگو شده است.

برخی از لغت‌شناسان “ثمود” را واژه‌ای عربی برگرفته از «ثمد» دانسته‌اند.[۱]به معنی آبی اندک و کم مایه است در زمستان جمع گردد و در تابستان خشک شود.[۲] برخی دیگر آن را غیرعربی می‌دانند و برخی نیز گفته‌اند ثمود نام پدر قبیله بوده که قبیله به نام او نامیده شده ‌است.[۳]

قوم ثمود در سرزمین «الحجر» در نزدیکی وادی القری که میان حجاز و شام است زندگی می‌کردند.[۴]

بخاری و مسلم به نقل از عبدالله بن عمر روایت کرده‌اند که او گفت: آنگاه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گروهی از مسلمانان را در سرزمین تبوک فرود آورد، آنان را به منطقه «الحجر» برد تا خانه‌های (سنگی) ثمودیان را نشانشان دهد. همراهان پیامبر صلی الله علیه و آله از چاه‌های آبی که قوم ثمود در گذشته‌های دور از آنها می‌نوشیدند، خود را سیراب کردند و از همان آب (برای پختن نان) خمیر فراهم ساختند و دیگ و پایه برپا کردند.
عذاب قوم ثمود چه بود

رسول خدا صلی الله علیه و آله تا متوجه شد که چنین کردند، فرمان داد که آب درون دیگ‌ها را به روی زمین بریزند و خمیر را نیز خوراک شتران کنند. سپس به راه خود ادامه می‌دادند تا این که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را به نزدیک همان چشمه یا چاپ آبی رساند که ناقه صالح از آب آن می‌نوشید. در این هنگام پیامبر، همراهانش را از وارد شدن به اقامتگاه قومی که به عذاب و قهر الهی گرفتار آمدند، بازداشت و فرمود: بیم آن دارم که شما نیز مانند آنان گرفتار (عذاب الهی) شوید؛ پس به اقامتگاه آنان درنیایید».

این گزارش عبدالله بن عمر – که حدیث شناسان آن را از جمله روایات صحیح دانسته‌اند – دو مشخصه و ویژگی سکونتگاه ثمودیان را روشن می‌سازد: یکی این که محل اقامت آنان همان سرزمین «الحجر» است و در قرآن نیز آمده است. دیگر آن که حدود جغرافیایی سرزمین «الحجر» در میانه راه مدینه و تبوک قرار دارد. همچنین در این گزارش مشخص شده است آبی که ناقه صالح علیه السلام از آن می‌نوشید، در طول سالیان دراز هرگز خشک نشد و حتی در عصر پیامبر نیز دارای آب بوده که ایشان به همراهانش اجازه داده است تنها از آب آن بنوشند و استفاده دیگری نبرند.

علامه شعرانی نیز در کتاب نثر طوبی می گوید:

در نزدیک مدینه در راه شام محلی است که آن را مدائن صالح گویند نزدیک وادی القری به فاصله یک روز راه و از خیبر تا وادی القری به اندازه فاصله مدینه است تا خیبر در عرض شمالی 27 درجه و نیم تقریباً… و جرجی زیدان در کتاب العرب قبل الاسلام تصویر بنائی آورده است به نام قصر البنت و در سفر نامه حج خدیو مصر عباس حلمی به مکه معظمه هم این تصویر آمده است و در آنجا گویند خدیو یکی از مستشرقان فرنگی را فرستاد تا آثار و خطوط آن ابنیه را به دقت تامل کند و به خط و زبان عربی ترجمه نماید او رفت چیز مهم نیافت. در قرآن اشاره به این هست که عرب مساکن آنها را می شناختند «وعادا و ثمود و قد تبین لکم من مساکنهم» (سوره عنکبوت/آیه38). جرجی زیدان بعض نوشته های انجا را به خط آرامی نقل کرده است و ترجمه آن را آورده ودر باره وقف مقبره است بر واقف و اولاد و کسان او ولعن آنکه وقف را تغییر دهد. اما بر حسب تقریر وی این کتابت بسیار قدیم نیست بلکه مقارن میلاد حضرت مسیح یا پس از آن است و نیز به اتفاق نسابین عرب عاد و ثمود و طسم و جدیس از عرب عاربه هستند که اصل زبان عربی از آنها گرفته شده و دیگران عرب مستعر به که زبان عربی را از اینها آموختند مانند فرزندان حضرت اسماعیل و عرب حجاز.[۵]

نام ثمود 26 بار در قرآن آمده است. این قوم مردمی بت‌پرست و جانشیان قوم عاد بوده‌اند:«وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا»؛[۶] و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم عاد قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش مقرها برای خود بنا ‌کنید و در کوهها برای خود خانه‌ها می‌تراشید.

دوبار نيز با عنوان «قوم صالح» و «اصحاب الحجر» از قوم ثمود ياد شده است. [۷] به اعتقاد شمارى ازمفسران، عنوان «پيشينيان» (الاولين) در برخى آيات به قوم ثمود نيز اشاره دارد.[۸] [۹] البته يادكرد ثمود به عنوان يكى از مصاديق اقوام نخستين، از سياق آيه 59 اسراء/17 به روشنى دريافت مى شود. اين معنا مؤيد روايى نيز دارد؛ بر اساس روايتى از رسول خدا صلى الله عليه و آله كشنده ناقه صالح عليه السلام ، «أشقى الأولين» يعنى شقى ترين فرد پيشينيان خوانده شده است. اين روايت ذيل آيه 12 شمس/91 مورد توجه مفسران قرار گرفته است.[۱۰]

ثمود در ناز و نعمت غوطه‌ور شده و پروردگار خویش را فراموش کرده‌ بودند، خداوند حضرت صالح علیه السلام را برای هدایت ایشان مبعوث کرد تا قوم خویش را به دین توحید و ترک بت‌پرستی دعوت کند،[۱۱] وی از آنان خواست
تا در زمین فساد نکنند،[۱۲] اما قوم سرکش ثمود به صالح علیه السلام گفتند: «أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِی شَکٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ»؛[۱۳] آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان می‌پرستیدند، نهی می‌کنی؟ در حالی که ما در مورد آنچه به سوی آن دعوتمان می‌کنی در شک و تردید هستیم.

صالح علیه السلام دعوت خود را با فراخواندن قوم ثمود به توحید و یکتاپرستی و شریک قرادادن برای وی آغاز کرد. او خطاب به قوم خود فرمود: «یا قوم اعبدوا الله مالکم من اله غیره»؛[۱۴] ای قوم من! الله را بپرستید. برای شما معبودی جز او نیست.

او به آنان یادآور شد که فرستاده‌ای در خور اعتماد است و آنان را به پیروی از دستورات الهی و پرهیزکاری فرمان داد.[۱۵] او همچنین فهماند که چشم داشت هیچ پاداشی از آنان ندارد، چرا که تنها تکلیفش را در راه دعوت آنان به یکتاپرستی انجام داده و مزد او را تنها خداوند می‌دهد.[۱۶]

صالح علیه السلام از ثمودیان خواست که به ناقه خداوند به عنوان یک پدیه شگرف و معجزه الهی، با بصیرت بنگرند و از آزار رساندن به آن بپرهیزند.[۱۷] او یادآور شد که خداوند آنان را جانشینان قوم عاد قرار داده و با مسخر ساختن زمین برای آنان، نعمت‌های بی‌شماری را در اختیارشان نهاده است و در برابر، از آنان خواست که نعمت‌های الهی را سپاس گویند و از کفران نعمت و فسادانگیزی دوری جویند.[۱۸]

پیامبر قوم ثمود همچنان که آنان را به پیروی خداوند و پرهیزکاری و گردن نهادن در برابر دستورات او به عنوان فرستاده خداوند فرمان می‌داد، در برابر آنان را از سرسپردگی در برابر دستورات اسراف‌کاران، فسادانگیزان و ستمکاران بازداشت.[۱۹]

ثمودیان، پیامبرشان صالح را به سحر و افسون‌زدگی[۲۰] و کذب و دروغگویی[۲۱] متهم کردند و به او گفتند که پیش از این ما به تو امیدها داشتیم[۲۲] ولی صالح علیه السلام خطاب کرد اگر او بر روش و منش آنان رفتار کند و خدای را نافرمانی کند، هیچ یک از آنان نمی‌توانند در برابر خدا او را یاری رساند و تنها بر زیان او می‌افزایند.[۲۳]

ثمودیان کافر به این هم بسنده نکردند و سران مستکبر قوم به تشکیک در اعتقادات مستضعفانی که به صالح ایمان آورده بودند، پرداختند ولی نمی‌دانستند که ایمان و یقین در دل و جان آنان نفوذ کرده است.[۲۴]

رویارویی اصحاب حق و پیروان باطل در طول تاریخ و در همه زمانها و مکانها بوده است. اصحاب حق از یقین و ایمان و استواری و پیکار در راه عقیده برخوردار بوده‌اند و پیروان باطل به سبب عنادورزی و غرور و با بهره‌گیری از وسایل و شیوه‌های گوناگون، حقیقت مداران را به سرپیچی از حق و حقیقت وامی‌داشتند و نتیجه آن پیدایش دو طریق حق و باطل در طول تاریخ است.

قوم ثمود برای اثبات حقانیت رسالت صالح علیه السلام از او خواستند تا شتر ماده‌ای را با ویژگی‌های خاصی از دل کوه بیرون آورد، در مقابل چشمان حیرت زده مردم، ماده شتر با همان ویژگی‌ها از صخره بیرون آمد، عده‌ای ایمان می‌آوردند اما گروهی دیگر همچنان بر کفر خود باقی ‌ماندند.[۲۵]

صالح علیه السلام از ایشان خواست آب چشمه را یک روز در میان در اختیار ماده شتر قرار دهند؛ «وَیَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ قَرِیبٌ»؛[۲۶] وای قوم من این ناقه خداوند است که برای شما نشانه‌ای است، بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود، هیچ گونه آزاری به آن نرسانید که عذاب خدا شما را خواهد گرفت.

با تمام تاکیدهایی که صالح علیه السلام درباره ناقه کرده‌ بود، شقی‌ترین افراد بنام «قدار بن سالف» مامور کشتن ناقه می‌شود.[۲۷] و او را از پای درمی‌آورد: «فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ»؛[۲۸] سپس ناقه را پی کردند.

قوم لجوج ثمود از صالح علیه السلام می‌خواهند تا اگر راست می‌گوید عذابی را که وعده داده بود، بیاورد: «یَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ»؛[۲۹] و گفتند: ای صالح اگر تو از فرستادگان (خدا) هستی، آنچه ما را با آن تهدید می‌کنی، بیاور.

صالح به آنها اخطار کرد که بعد از سه روز عذاب الهی آنها را فراخواهد گرفت.[۳۰] نقل شده در روز اول صورت ایشان زرد شد و در روز دوم سرخ و روز سوم روی ایشان سیاه گردید.[۳۱]

مجازات قوم ثمود به طرق مختلف در قرآن بازگو شده است که به خاطر اختصار فقط به آنها اشاره می‌کنیم:

میان این تعبیرهای گوناگون هیچ گونه تضادی وجود ندارد؛ چرا که ممکن است به مراحل و درجات مختلف این عذاب مرگبار اشاره داشته باشد.


سوره های قرآن

آیات قرآن

واژگان قرآنی

شخصیت های قرآنی

قصه های قرآنی

علوم قرآنی

معارف قرآن

ثَمود نام قومی بود از مردمان شبه جزیره عربستان که در هزاره قبل از میلاد تا زمان بعثت محمد در عربستان زندگی می‌کردند.
با این وجود که به باور تاریخ‌دانان خاستگاه مردم ثمود جنوب شبه جزیره عربستان بود اما بنا به روایت‌های سنتی عربی، ثمودی‌ها به سوی شمال کوچیده و در دامنه‌های کوه اثلب در نزدیکی مداین صالح (حجر) نشیمن گزیدند.

سنگ‌نگاره‌ها و سنگ‌نوشته‌های بسیاری از ثمودیان در کوه اَثلَب و دیگر نقاط شبه جزیره عربستان یافت شده‌است.[۱]

در داستان‌های قرآن گفته شده که قوم ثمود به وسیله عذاب الهی از میان رفته‌است.

برای نخستین بار، در ۷۱۵ قبل از میلاد،در کتیبه سارگون دوم، پادشاه آشور، به نام این قوم برمی‌خوریم، که آن‌ها را در میان مردمان شرق و مرکز شبه جزیره عربستان برمی شمارد که تحت فرمانبری آشوریان بوده‌اند. این قوم از مدت‌ها پیشتر در آن سرزمین می زیسته‌اند.[۲]

این قوم بزرگ علی‌رغم عمر دراز، هرگز نتوانست دولت قدرتمندی به وجود آورد و پیوسته به صورت قوم‌های پراکنده یا احیاناً شهرنشین روزگار می‌گذراندند تا سرانجام نابود شدند، یا در دیگر اقوام آمیخته و نامشان از یادها برفت. تمدن ثمودی تحت تأثیر مستقیم نبطیان بود، چنان که پنداری ایشان چیزی عمده از خود نداشتند. خط و زبان نبطی در میان ثمودیان رواج داشت که حتی پس از انقراض آنان باز ثمودیان برخی آثار خود را به آن خط و زبان تهیه می‌کردند. مثلاً نوشته‌های معبد رَوَافه که حدود یک قرن پس از میلاد توسط ثمود بنا شد به دو زبان نبطی و یونانی است .[۳]
عذاب قوم ثمود چه بود

پیامبری به نام صالح در قوم ثمود زاده شد و در میان ایشان پرورش یافت، قوم ثمود گروهی از مردم بودند که در سرزمینی بین یهودیه و حجاز می‌زیستند. قوم ثمود در خانه‌هایی سنگی می‌زیستند که درون کوه‌ها تراشیده شده بود.(سوره حجر ۸۰-۸۴) قوم ثمود به پرستش بت‌های سنگی و چوبی می‌پرداختند.(هود ۶۲) صالح تلاش می‌کرد تا قوم خود را از پرستش بت‌ها بازدارد و ایشان را به یکتاپرستی فرا بخواند، اما قوم ثمود سخن او را نپذیرفتند (هود ۴۲) و از وی درخواست معجزه کردند؛ بر اساس روایات اسلامی، روزی سنگ بزرگی از کوه شکافت و شتر ماده‌ای از آن بیرون آمد؛ صالح به قوم ثمود هشدار داد که به شتر آسیبی نرسانند.(هود ۶۴) اما قوم ثمود، شتر را گرفتند و کشتند. پس از سه روز عذاب بر ثمود فروفرستاده شد؛ و پس از عذاب شدیدی که از آن در قرآن به صیحه تعبیر شده‌است؛ ثمودیان نابود شدند.[۴]

نام‌ها و صفات بیان شده در قرآن

اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روح‌الأمین) و روح‌القُدُس • عِزرائیل (مَلَک‌ُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح

اِبلیس یا شَیطان • عِفریت

حورٌ عین • غِلمان و وِلدان

آدم • اِبراهیم (خلیل‌الله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیح‌الله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روح‌الله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیم‌الله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)

اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون

ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم

آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون‏) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آل‌یاسین‏) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آل‌فرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)

آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان

ابرهه • بُختُ‌نَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب‏ • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)

ابولَهَب • زید بن حارثه

اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)

ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)

آزَر (پدر ابراهیم) • اُمّ‌جَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب

اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنی‌اسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج

ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنی‌هاشم • عمالقه

اسباط • اسباط بنی‌اسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهل‌بیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنی‌اسرائیل
آل‌ابراهیم • آل‌داوود • آل‌عمران • آل‌لوط • آل‌موسی و آل‌هارون • آل‌یعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم

اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزب‌الله • قبطیان (آل‌فرعون، قوم فرعون)

اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)

اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّ‌القریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ

انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بین‌النهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان

بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد

اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد

ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان

الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون

بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)

حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یوم‌الدار

ثَمود قومی عرب که با انکار دعوت صالح پیامبر به عذاب الهی گرفتار شدند. قرآن از آنان به عنوان قومی مشرک یاد کرده که در ساختن خانه از سنگ مهارت داشتند. خدا صالح(ع) را به سوی آنان فرستاد. آنان معجزه پیامبر خود را که به ناقه صالح شهرت دارد، کشتند و در پی آن به عذاب الهی گرفتار شدند. داستان قوم ثمود در تورات نیامده، اما یافته‌های باستان‌شناسان وجود آنان را در مناطق شمالی شبه‌جزیره عربستان تأیید می‌کند.

برخی ثمود را واژه‌ای عربی و به معنای آب اندک[۱] و برخی دیگر، آن را غیر عربی دانسته‌اند.[۲] ثمود نام قبیله[۳] و نام جد قبیله ثمود[۴] بوده است. این واژه ۲۶ بار در قرآن آمده است[۵] همچنین برخی مفسران منظور از اصحاب الحجر در آیه ۸۰ سوره حجر را قوم ثمود دانسته‌اند و حجر نام سرزمینی بوده که در آن می‌زیستند.[۶]

قرآن به مهارت قوم ثمود در ساختن خانه با تراشیدن کوه‌ها و سنگ‌ها،[۷] ساختن کاخ در دشت‌ها،[۸] و نیز سرزمین آباد و حاصلخیز آنان[۹] اشاره کرده و گفته است که آنان خانه‌های خود را از سنگ می‌ساختند.[۱۰]

در قرآن به زمان زندگی قوم ثمود اشاره نشده، اما آنان جانشینان قوم عاد معرفی شده[۱۱] و در یادکرد اقوام و پیامبران پیشین داستان آنان پس از قوم عاد آمده است.[۱۲]
برخی از قوم ثمود با تعبیر «عاد الآخره» یاد کرده‌اند.[۱۳]
برخی گفته‌اند این ترتیب قرآنی، ترتیب تاریخی آن‌ها را نیز می‌رساند.[۱۴] به گزارش آذرنوش، یاد کرد از ثمودیان در منابع باستانی، عمدتا مربوط به فاصله زمانی بین قرن هشتم پیش از میلاد تا قرن دوم میلادی است.[۱۵] اما بر اساس منابع تاریخی مسلمانان، زمان نبوت صالح، مقدم بر پیامبری حضرت ابراهیم بوده[۱۶] و همچنین میان قوم عاد و ثمود حدود ۵۰۰ سال فاصله بوده است.[۱۷] در برخی از منابع از نوادگان سام بن نوح معرفی شده‌اند.[۱۸]

گفته شده مسکن قوم ثمود در ناحیه حِجر، در ساحل دریای سرخ نزدیک وادی القری[۱۹] و در مسیر حجاز به شام[۲۰] قرار داشته است. بر پایه روایتی در مسیر عزیمت سپاه اسلام از مدینه به تبوک هنگام عبور از ناحیه حجر، پیامبر(ص) از بیم اینکه مبادا همراهانش دچار بلایی شوند که به قوم ثمود رسیده بود دستور داد از آب آنجا ننوشند و با حالتی گریان از آنجا بگذرند.[۲۱] جوادعلی، بلندی‌های حجاز و اردن امروزی را مسکن آنان دانسته است.[۲۲] قرآن محل زندگی قوم ثمود را معین نکرده است.
عذاب قوم ثمود چه بود

بنابر آیات قرآن، قوم ثمود مشرک بودند، خداوند صالح را برای هدایت قوم خود برانگیخت تا آنان را به یکتاپرستی دعوت کند.[۲۳] در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که قوم ثمود ۷۰ بت داشتند و آنها را می‌پرستیدند.[۲۴] بر پایه روایتی از امام صادق(ع)، این قوم صخره بزرگی را می‌پرستیدند و سالی یکبار اطرف آن گرد می‌آمدند و برایش قربانی می‌کردند[۲۵] همچنین افزدوه شدنِ نقش مسیح در سال ۴۷۶م بر یکی از کتیبه‌های منسوب به آنان که متعلق به سال ۲۶۷م بوده را گواه این دانسته‌اند که مسیحیت در دوره‌ای میان آنان رواج داشته است.[۲۶]

آنان از حضرت صالح، برای اثبات مدعایش، تقاضای معجزه کردند[۲۷] بر پایه روایات، از او خواستند تا شتر ماده‌ای را دل کوه، بیرون آورد[۲۸] خدا خواسته آنان را برآورد و ناقه‌ای از دل کوه بیرون آمد، صالح به آنان هشدار داد، تا متعرض ناقه نشوند.[۲۹] اما قوم ثمود ناقه را کشتند.[۳۰] در منابع اسلامی این شتر به ناقه صالح مشهور است. برخی از مفسران شیعه با استناد به روایتی از پیامبر(ص)به همانندی کشنده ناقه صالح(اشقی الاولین) با قاتل امام علی(ع)(اشقی الآخرین) اشاره کرده‌اند.[۳۱]

قرآن از ۹ گروه در قوم ثمود یاد کرده که هم‌سوگند شدند تا صالح و خانواده‌اش را به قتل برسانند [۳۲] البته بنا بر برخی گزارش‌ها آنها ۹ تن بودند و در غاری پنهان شدند، غار بر سرشان فرو ریخت و نابود شدند.[۳۳]

قوم ثمود، در برابر دعوت صالح به دو یا سه گروه[۳۴] تقسیم شدند واکنش بیشتر آنان به دعوت او منفی بود،[۳۵] اما عده کمی از او پیروی کردند.

پس از آنکه قوم ثمود ناقه را کشتند، صالح به آنان خبر داد، پس از سه روز به عذاب خدا گرفتار می‌شوند.[۳۶]بنا بر برخی گزارش‌ها، در روز اول رنگ رخسار آنان زرد، روز دوم سرخ و روز سوم سیاه شد و سپس به عذاب الهی گرفتار و نابود شدند.[۳۷] قرآن از عذاب قوم ثمود با نام‌های صاعِقَه، [۳۸]صَیحه[۳۹] و رَجفه[۴۰] یاد کرده است. برخی از نویسندگان این عناوین را مراحل مختلف عذاب دانسته‌اند.[۴۱]

گفته شده، بازماندگان اندک از قوم ثمود به مکه[۴۲] و یا رمله از شهرهای فلسطین[۴۳] مهاجرت کردند، برخی از پژوهشگران وجود اماکن متعدد به نام صالح پیامبر در فلسطین را، دلیل سکونت بازماندگان ثمود در آنجا دانسته‌اند.[۴۴] ابوالفرج اصفهانی نیز قبیله ثقیف را از نسل قوم ثمود دانسته[۴۵] اما ابن خلدون در صحت این انتساب تردید کرده است.[۴۶]برخی دیگر بنی‌هلال را فرزندان قوم ثمود می‌دانند.[۴۷]

سنگ‌نگاره‌ها، سنگ‌نوشته‌ها و بناهای بسیاری در کوه اثالث و دیگر نقاط شبه جزیره عربستان یافت شده‌ که برخی احتمال داده‌اند این بناها آرامگاه ثمودیان بوده است.[۴۸] در کتیبه‌های منسوب به آنان، نام رضو یا رضی از بت‌های معروف عربی شمالی، صلم از بت‌های منطقه تیماء و دیگر آلهه این مناطق آمده است[۴۹]

گفته شده داستان قوم ثمود در تورات نیامده است. از این‌رو برخی از باستان‌شناسان در وجود این قوم تردید کرده بودند،[۵۰] اما از قرن نوزدهم میلادی(سیزدهم قمری) یافته‌های باستان‌شناسان وجود آنان را تأیید کرده است.[۵۱]


عذاب قوم ثمود چه بود
عذاب قوم ثمود چه بود
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *