داستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا

دوره مقدماتی php
داستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا
داستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا

“);
WinPrint.document.close();
WinPrint.focus();

setTimeout(function () {
WinPrint.print();
}, 500);

return false;
});
});

function initContactForm(contactEmailFieldValue, formTitle)
{
eds2_2(‘#dnn_ctr400_ViewEasyDNNNewsMain_ctl00_hfContactFormID’).val(contactEmailFieldValue);
eds2_2(‘#dnn_ctr400_ViewEasyDNNNewsMain_ctl00_pnlContactInputForm’).css(‘display’,’block’);
eds2_2(‘#dnn_ctr400_ViewEasyDNNNewsMain_ctl00_pnlContactFormMessageSent’).css(‘display’,’none’);
eds2_2(‘#dnn_ctr400_ViewEasyDNNNewsMain_ctl00_lblContactFormTitle’).html(formTitle);
}

eds2_2(function ($) {
if (typeof edn_fluidvids != ‘undefined’)
edn_fluidvids.init({
selector: [‘.edn_fluidVideo iframe’],
players: [‘www.youtube.com’, ‘player.vimeo.com’]
});

});
/*]]>*/

دوره مقدماتی php

داستان کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه ي فارسي

مادر و دختر

One summer day, when tourists were lining up to enter a stately house, an old gentleman whispered to the person behind him, “Take a look at the little fellow in front of me with the poodle cut and the blue jeans. Is it a boy or a girl!?” “It’s a girl,” came the angry answer. “I ought to know. She’s my daughter.” “Forgive me, sir!” apologized the old fellow. “I never dreamed you were her father.” “I’m not,” said the parent with blue jeans. “I’m her mother!”

یک روز تابستانی، وقتی جهانگردان برای وارد شدن به یک خانه با شکوه صف کشیده بودند، یک آقای مسن به آرامی به نفر پشت سر خود گفت: «یک نگاه به کودکی که جلوی من ایستاده و موهایش را مثل سگ های پشمالو آرایش کرده و شلوار جین آبی پوشیده بینداز. معلوم نیست که دختر است یا پسر؟!» شخص مقابل خشمگینانه جواب داد: «آن بچه دختر است. معلوم است که من باید این را بدانم که او دختر است! چون او دختر خود من است.» شخص مسن برای معذرت خواهی گفت: «لطفا مرا ببخشید آقای محترم! من حتی تصورش را هم نمی کردم که شما پدر آن بچه باشید.» شخص عصبانی که شلوار جین آبی هم پوشیده بود گفت: «نه نیستم! من مادر او هستم!»داستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا

سلام خسته نباشید

لازم میدانم بخاطر زحمات و تلاشهای ارزشمندتان در تهیه و ارائه مطالب سودمند از شما تشکر و قدردانی کنم.

موفففففففففففففففففففففففففففففففففففففق باشید.

خوب بود فقط زیاد خنددار نبود

منم با arminموافقم خوب بود ولی خنددار نبود!!!!!!!

قرار گرفتن در چنین موقعیتی کمی ترسناک به نظر می رسه 🙂

خنده دارکه نبود ولی طرز نگاه طرف جالب بود?

آره لایک داری تو عزیزم

لطفاداستانم بزارید.من دبیری زبان میخونم روزی صدتااالازم دارم pleeeeeaaaazzzze

بمیرم باسه

PIEAZE گفتنت

موفق باشی….

آرزوی توفیق با سه فاطمه

فاطمه جان شما هنوز نمیدونی plezeاینجوری نوشته نمیشه بعد اونوقت دبیری زبان میخونی؟گلم دیگه ادامه نده چون ب جایی نمی‌رسیم pleaseee

اول به یک چیز اشاره کنم که داستان های انگلیسی جنبه اموزنده دارد و مثل داستان های ایرانی نیست که فقط ضمن خنده باشد برای مثال در این داستان به علت مد فرق زن و مرد مشخص نیست

آنقدر داستان مسخره بود که حد نداشت

مسخره تر از آن عنوان اولیه بود که مثل داستانهای ایرانی نیست و…

پرهیز از قضاوت در مورد ظاهر اشخاص و تمرکز بر صیقل دادن روان نتیجه زیبایی از محتوای این داستان آموزنده بودکه باطنز زیبایی عجین شده

من اینو توی تلگرام شنیده بودم.متوسط بود ولی خوبه که توانستید که change کنید به زبان english خودمم زبان میخونم

باحاله اما زیاد خنده دار نیس

بامزه که نبود هیچ خیلی هم بی نمک بود

 بسیار خوش آمدید!از شما دعوت می‌شود که از بخشهای آموزشی و مطالب مفید و نکته‌های ارزشمند بیان شده در سایت انگلیسی مثل آب خوردن دیدن و استفاده فرمایید.

داستان انگلیسی خنده دار (داستان طنز انگلیسی فارسی)A persion grandma just came from iran and wanted to become a citizen in the United states.She took her grandson with her to take her citizenship exam.The immigration officer told the persion woman that he had to ask 4 simple questions about America and if she answer them correctly , she would become a citizen.she said, ” OK , but I no speak English , I bringing my grandson”the man said , ” OK , so he will translate.Now for your first question :1) What is the capital of America?The iranian woman’s grandson told her : ” esm shahri ke al’an toosh hastim chiey?”” Vashangton” said the grandma.the was correct ,now for question number 2 :2) When is independence day for American?The grandson said : ” Newman marcoos key haraj dare?”” July fourt” the grandma said.correct , now for question nember 3 :3) Who ran for president this year but lost?The grandson told his grandmother: ” oon martike mo’tad ke ba dokhtaret aroosi kard koja bere?”” Too goooooor” wow wonderful , now for your final question:4) Who is the president of United States now?The grandson translate : ” az chiye joorabaye pedarbozorg badet miad?”” Booooosh” grandma answered.She is a US citizen now.————————————–ترجمه ی این داستان :یه پیرزن ایرانی از ایران به آمریکا میاد و میخواد شهروند آمریکایی بشه. پیرزن نوشو با خودش برمیداره تا اونو به امتحان شهروندی ( امتحانی که باید قبل از تبعیت بده ) ببره.مامور مهاجرت به زن ایرانی میگه که باید به 4 سوال ساده درمورد آمریکا جواب بده اگه درست جواب بده او یه شهروند آمریکایی میشه.پیرزن میگه : باشه ، اما من انگلیسی نمیتونم حرف بزنم نوه مو با خودم میارم.مرده میگه باشه ، بزار اون برات ترجمه کنه. اولین سوال شما اینه که :1) پایتخت آمریکا کجاست؟نوه ی پیرزن به پیرزن میگه : من دانشگاه تو کدوم شهر آمریکا بودم؟پیرزن میگه : ” واشنگتن “درست بود حالا سوال دوم :2 ) روز استقلال آمریکا کی است؟نوه ش میگه : نیومن مارکوس کی حراج داره؟مادربزرگش میگه : “4 جولای “درسته ، حالا سوال سوم:3 ) امسال چه کسی نامزد ریاست جمهوری آمریکا بود اما شکست خورد؟نوه به مادربزگش میگه : اون مرتیکه معتاد که با دخترت عروسی کرد کجا باید بره؟پیرزن میگه : ” توگور “واو ، شگفت آوره! حالا سوال آخر:4 ) در حال حاضر چه کسی رئیس جمهور آمریکاست؟نوش این جور ترجمه میکنه : از چیه جورابای پدربزگ بدت میاد؟مادربزگش میگه : ” بوش “اکنون پیرزن یک شهروند آمریکایی شده!!!

راهنما و روشهای تهیه مجموعه‌ها:

چطور مجموعه  برای من ارسال می شود؟

چطور می توانم هزینه را پرداخت کنم؟

داستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا

روشهای تهیه برای دوستان خارج از ایران

تماس الکترونیکی و ایمیل به ما

تماس تلفنی با ما

پاسخ به پرسش های متداول

تنها از سایت های داراینماد اعتماد الکترونیکیبا اطمینان خرید کنید.

ویژگی های اصلی زبانشناس به شرح زیر است:

 یادگیری زبان انگلیسی با بهترین منابع و داستان های آموزشی
 افزایش سریع دایره‌ی لغات انگلیسی با روشی ابتکاری
 یادگیری مکالمه زبان انگلیسی و گرامر با استراتژی‌های کارآمد (تکنیک سایه و پنج استراتژی دیگر)
 مناسب برای تمام سطوح، به همراه ترجمه‌ی فارسی مطالب برای مبتدی‌ها
برای مشاهده‌ی آنلاین مطالب آموزش، به قسمت داستان‌ کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه بفرمایید.
برای مشاهده‌‌ی کامل ویژگی های نرم افزار زبانشناس به بخش نرم افزار آموزش زبان انگلیسی اندروید زبانشناس مراجعه کنید.
برای ورود به صفحه‌ی اصلی وبسایت زبانشناس، روی دکمه‌ی زیر کلیک کنید:

A cowboy rode into town and stopped at a saloon for a drink. Unfortunately, the locals always had a habit of picking on strangers. When he finished his drink, he found his horse had been stolenHe went back into the bar, handily flipped his gun into the air, caught it above his head without even looking and fired a shot into the ceiling. “Which one of you sidewinders stole my horse?!?!? ” he yelled with surprising forcefulness. No one answered. “Alright, I’m gonna have another beer, and if my horse ain’t back outside by the time I finish, I’m gonna do what I done in Texas! And I don’t like to have to do what I done in Texas! “. Some of the locals shifted restlessly. The man, true to his word, had another beer, walked outside, and his horse had been returned to the post. He saddled up and started to ride out of town. The bartender wandered out of the bar and asked, “Say partner, before you go… what happened in Texas?” The cowboy turned back and said, “I had to walk home

گاوچرانی وارد شهر شد و برای نوشیدن چیزی ، کنار یک مهمان‌خانه ایستاد . بدبختانه ، کسانی که در آن شهر زندگی می‌کردند عادت بدی داشتند که سر به سر غریبه‌ها می‌گذاشتند . وقتی او ( گاوچران ) نوشیدنی‌اش را تمام کرد ، متوجه شد که اسبش دزدیده شده استاو به کافه برگشت ، و ماهرانه اسلحه‌ اش را در آورد و سمت بالا گرفت و بالای سرش گرفت بدون هیچ نگاهی به سقف یه گلوله شلیک کرد . او با تعجب و خیلی مقتدرانه فریاد زد : « کدام یک از شما آدم‌های بد اسب منو دزدیده؟!؟! » کسی پاسخی نداد . « بسیار خوب ، من یک آب جو دیگه میخورم ، و تا وقتی آن را تمام می‌کنم اسبم برنگردد ، کاری را که در تگزاس انجام دادم انجام می‌دهم ! و دوست ندارم آن کاری رو که در تگزاس انجام دادم رو انجام بدم! » بعضی از افراد خودشون جمع و جور کردن . آن مرد ، بر طبق حرفش ، آب جو دیگری نوشید، بیرون رفت ، و اسبش به سرجایش برگشته بود . اسبش رو زین کرد و به سمت خارج از شهر رفت . کافه چی به آرامی از کافه بیرون آمد و پرسید : هی رفیق قبل از اینکه بری بگو ، در تگزاس چه اتفاقی افتاد ؟ گاوچران برگشت و گفت : مجبور شدم پیاده برم خونهداستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا

The wife thinks this sounds a bit fishy but being the good wife she is, did exactly what her husband asked

The following Weekend he came home a little tired but otherwise looking good. The wife welcomed him home and asked if he caught many fish

He said, “Yes! Lots of Salmon, some Bluegill, and a few Swordfish. But why didn’t you pack my new blue silk pajamas like I asked you to do”? You’ll love the answer… The wife replied, “I did. They’re in your fishing box”

مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت : “عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادابرویم ” ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود .این فرصت خوبی است تا ارتقا شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن  ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد .. .

یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود ، هفته بعد مرد به خانه آمد همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه ؟

مرد گفت  :” بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا، چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی ؟ ” جواب زن خیلی جالب بود … زن جواب داد : لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم .

The boy asked, “What is this, Father?” The father (never having seen an elevator) responded, “Son, I have never seen anything like this in my life, I don’t know what it is

While the boy and his father were watching with amazement, a fat, ugly old lady moved up to the moving walls and pressed a button. The walls opened, and the lady walked between them into a small room

The walls closed, and the boy and his father watched the small numbers above the walls light up sequentially

They continued to watch until it reached the last number, and then the numbers began to light in the reverse order

Finally the walls opened up again and a gorgeous 24-year-old blond stepped out

The father, not taking his eyes off the young woman, said quietly to his son, “Go get your mother

پسر می پرسه این چیه ؟ پدر که هرگزچنین چیزی ( آسانسور ) را ندیده بود جواب داد : پسر من هرگز چنین چیزی تو زندگی ام ندیده ام نمی دونم چیه .در حالی که داشتند با شگفتی تماشا می کردند خانم چاق و زشتی به طرف در متحرک حرکت کرد و کلیدی را زد در باز شد زن رفت بین دیوارها توی اتاق کوچیک در بسته شد .

پسر وپدر دیدند که شماره های کوچکی بالای لامپ هابه ترتیب روشن میشدند آنها نگاشون رو شماره ها بود تا به آخرین شماره رسید بعد شماره ها بالعکس رو به پایین روشن شدند سرانجام در باز شد و یه دختر ۲۴ ساله خوشگل بور از اون اومد بیرون .

پدر در حالیکه چشاشو از دختربرنمی داشت آهسته به پسرش گفت : برو مادرت را بیار.

ارسال شده توسط رضا در تاریخ اردیبهشت ۸, ۱۳۹۶ در داستان و ضرب المثل, کمک آموزشی | ۲۶ دیدگاه

برای یادگیری آسان زبان انگلیسی می توانید از تکنیک‌های کاربردی وبسایت زبانشناس استفاده کنید:

 


نویسنده: رضا

A distant tour begins with one step…
سفري به طول هزارفرسنگ با يك گام آغاز مي شود…

اردیبهشت ۱۳, ۱۳۹۷

سلام، خیلی ممنون جالب بود.

مهر ۲۰, ۱۳۹۷

Its very good
But i don’tundrestsnd
The persian story

آذر ۲۵, ۱۳۹۷

The parsian story its the translation of the English story

دی ۱۸, ۱۳۹۷

ممنون بابت مطلب خوبتون

فروردین ۲۵, ۱۳۹۸

اهم

اردیبهشت ۲۵, ۱۳۹۷

داستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا

عالی بود تشکر.مخصوصا داستان اسانسور?

تیر ۷, ۱۳۹۷

عالی بود.

مرداد ۲۴, ۱۳۹۷

خوب بود ولی خیلی سخت بود

مرداد ۲۶, ۱۳۹۷

NOT BAD

شهریور ۱۷, ۱۳۹۷

خیلی سخته خوو یکم اسون تر بفرستییددددددد:|

شهریور ۲۰, ۱۳۹۷

خوب بود ولی به درد کار من نخورد

شهریور ۲۰, ۱۳۹۷

خوب بود ولی بهتر هم میتونست باشه

مهر ۲۳, ۱۳۹۷

داداش کسی داستان با زمان اینده ساده نداره؟؟؟

آبان ۹, ۱۳۹۷

داستان زیبا و جذابی بود خیلی ممنون
لذت بردم
اگه میشه تعداد داستان های این شکلی رو زیاد کنید
بازهم سپاسگزارم

آبان ۲۱, ۱۳۹۷

Thanks they was grate!

اسفند ۲۰, ۱۳۹۷

Sana جان
یه اشکال . باید بگی They were great

آذر ۹, ۱۳۹۷

عالی بود

آذر ۲۳, ۱۳۹۷

it was good
Be successful
?

دی ۱۵, ۱۳۹۷

verry verry gooooooooooood

دی ۲۰, ۱۳۹۷

سلام خسته نباشید خیلی خوب بودند و خیلی به کارم اومد

اسفند ۲۳, ۱۳۹۷

Very very good thay was very easy thanks

اردیبهشت ۱۱, ۱۳۹۸

خوب

اردیبهشت ۱۱, ۱۳۹۸

سلام خسته نباشید بسیار جالب بود البته من اونو توی تلگرام خوانده بودم. خودمم انگلیسی کار میکنم و معنیشو فهمیدم.با اینکه مطلب بامزه و متوسط بود ولی با اینکه توسنتید این رو به انگلیسی ترجمه کنید خوب بود.thanks

تیر ۲, ۱۳۹۸

عالی بود ولی کمی زیباتر بنویسید و کمی هم داستان بهش اضافه کنید??????

تیر ۲, ۱۳۹۸

?Hello, if the story was smaller, it would be very good

مرداد ۸, ۱۳۹۸

Thanks for the stories.they were intresting.
?

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

وب‌سایت

یک داستان کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فارسی

A 45 year old woman had a heart attack and was taken to the hospital. While on the operating table she had a near death experience. Seeing god she asked “is my time up?” god said: “ no , you have another 43 years , 2 month and 8 days to live upon recovery. The woman decided to stay in the hospital and have a face-lift , liposuction , breast implants and a tummy tuck. She even had someone come in and change her hair color and brighten her teeth. Since she had so much more time to live , she figured she might as well make the most of it. After her last operation , she was released from the hospital while crossing the street on her way home, she was killed by an ambulance. Arriving in front of god , she demanded  , “ I thought you said I had another 42 years? Why didn’t you pull me from out of the path of the ambulance?”

God replied : “ I didn’t recognize you”

داستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا

ترجمه ی این داستان 

خانم 45 ساله ای سکته قلبی کرد و سریعاً به بیمارستان منتقل شد. وقتی زیر تیغ جراح بود عملاً مرگ را تجربه کرد. زمانیکه بی هوش بود خدا را دید. از خدا پرسید: آیا زمان مردنم فرا رسیده است؟ خدا پاسخ داد: نه، تو ۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز دیگر فرصت خواهی شد. بعد از به هوش آمدن برای بهبود کامل خانم تصمیم گرفت که در بیمارستان باقی بماند. چون به زندگی بیشتر امیدوار بود، چند عمل زیبایی انجام داد. جراحی پلاستیک، لیپساکشن، جراحی بینی، جراحی ابرو و … او حتی رنگ موی خود را تغییر داد و حتی دندانهایش را سفید کرد.

از اونجایی که او زمان بیشتری برای زندگی داشت از این رو تصمیم گرفت که بتواند بیشترین استفاده را از این موقعیت ببرد. بعد از آخرین عملش او از بیمارستان مرخص شد.

وقتی برای عریمت به خانه داشت از خیابان عبور می کرد، با یک آمبولانس تصادف کرد و مرد!!! وقتی با خدا روبرو شد بهش گفت: من فکر کردم که گفتی 43 سال و اندی بعد مرگ من فرا می رسه؟ چرا من رو از جلوی آمبولانس نکشیدی کنار؟ چرا من مردم؟…………خدا پاسخ داد؛ ببخشید، وقتی داشتی از خیابون رد می شدی نشناختمت!

Old clock

John lived with his mother in a rather big house, and when she died, the house became too big for him so he bought a smaller one in the next street. There was a very nice old clock in his first house, and when the men came to take his furniture to the new house, John thought, I am not going to let them carry my beautiful old clock in their truck. Perhaps they’ll break it, and then mending it will be very expensive.’ So he picked it up and began to carry it down the road in his arms.

Gifts for mother

Four brothers left home for college, and they became successful doctors and lawyers and prospered. Some years later, they chatted after having dinner together. They discussed the gifts that they were able to give to their elderly mother, who lived far away in another city.

داستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا

Help

Two soldiers were in camp. The first one’s name was George, and the second one’s name was Bill. George said, ‘Have you got a piece of paper and an envelope, Bill?’

Woman

A 45 year old woman had a heart attack and was taken to the hospital. While on the operating table she had a near death experience. Seeing God she asked “Is my time up?” God said, “No, you have another 43 years, 2 months and 8 days to live.

Search

Jack worked in an office in a small town. One day his boss said to him, ‘Jack, I want you to go to Manchester, to an office there, to see Mr Brown. Here’s the address.’

E-mail

A man checked into a hotel. There was a computer in his room* so he decided to send an e-mail to his wife. However* he accidentally typed a wrong e-mail address* and without realizing his error he sent the e-mail.

General Pershing

General Pershing was a famous American officer. He was in the American army, and fought in Europe in the First World War.

A persion grandma just came from iran and wanted to become a citizen in the United states.

She took her grandson with her to take her citizenship exam.

The immigration officer told the persion woman that he had to ask 4 simple questions about America and if she answer them correctly , she would become a citizen.she said, ” OK , but I no speak English , I bringing my grandson” the man said , ” OK , so he will translate.

Now for your first question :

1)    What is the capital of America?

داستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا

The iranian woman’s grandson told her : ” esm shahri ke al’an toosh hastim chiey?”” Vashangton” said the grandma.the was correct ,now for question number 2 :

2)    When is independence day for American?

The grandson said : ” Newman marcoos key haraj dare?”” July fourt” the grandma said. correct , now for question nember 3 :

3)    Who ran for president this year but lost?

The grandson told his grandmother: ” oon martike mo’tad ke ba dokhtaret aroosi kard koja bere?”” Too goooooor” wow wonderful , now for your final question:

4)    Who is the president of United States now?

The grandson translate : ” az chiye joorabaye pedarbozorg badet miad?”” Booooosh” grandma answered.

She is a US citizen now.

————————————–

ترجمه ی این داستان :

Jack was attending the funeral service of the richest man in the city. Beacause he was weeping bitterly, a man asked sadly, ” was the deceases one of the dear relatives? “No” said jack.” Then why are you crying?” asked the stranger. ” Because I’m not one of the relatives,” answered jack.

جک به مراسم تشییع جنازه ثروتمندترین مرد شهر رفته بود. چونکه او زارزار می گریست ، مردی با تاثر از او پرسید. ” آیا متوفی از بستگان عزیز شما بود؟” جک گفت ، ” نه ” آن غریبه پرسید : ” پس چرا دارید گریه می کنید؟ “جک پاسخ داد ، ” چون که یکی از بستگانش نیستم.

A farm boy accidentally overturned his wagonload of corn in the road. The farmer who lived nearby came to see what had happened. ” hey boy ” , he called out, ” forget your trouble for a moment and come on in and have dinner with us. Then i will help you get the wagon up.”

” that is very nice of you”, the boy answered , “But i don’t think Pa would like me to do it.” “Oh, come on, son,” the farmer insisted. “Well, okey,” the boy finally agreed. “But pa won’t like it.” After a hearty dinner , the boy thanked his host. ” I feel a lot better now , but i know pa is going to be upset.”

” I don’t think so,” said the neighbour . ” By the way, Where is your pa?” ” He is under the wagon.”

ادامه مطلب …

(function () {
if (window.location.href.indexOf(“/post-“) > -1) {
var now = new Date();
var head = document.getElementsByTagName(‘head’)[0];
var script = document.createElement(‘script’);
script.async = true;
var script_address = ‘https://cdn.yektanet.com/js/blogsky.com/native-blogsky.com.js’;
script.src = script_address + ‘?v=’ + now.getFullYear().toString() + ‘0’ + now.getMonth() + ‘0’ + now.getDate() + ‘0’ + now.getHours();
head.appendChild(script);
}
})();

@media (min-width: 992px) {
#abs {
width: 80% !important;
margin: auto !important;
}
}

Wonderful Night

“We are going to have a wonderful time tonight, honey” said the young man to his fiancée as he greeted her in the living-room of her parents’ home. “I have three tickets to the theater.” “But why do we need three tickets?” asked the truly beautiful girl. “Simple,” said he “They are for your mother, father, and brother.” www.jok20.blogsky.comشب بی نظیر مرد جوان در حالی که در اتاق نشیمن منزل نامزدش خوش آمد گویی می شد، به او گفت: «امشب اوقات خوش و بی نظیری خواهیم داشت، عزیزم. من سه بلیت برای تئاتر دارم.» دختر حقیقتا زیبارو پرسید: «اما چرا ما باید به سه عدد بلیت نیاز داشته باشیم؟» جوان پاسخ داد: «خیلی ساده است! بلیت ها برای مادر، پدر و برادرت هستند.»

www.jok20.blogsky.com

 

 

ویژگی های اصلی زبانشناس به شرح زیر است:

✔️ یادگیری زبان انگلیسی با بهترین منابع و داستان های آموزشی

✔️ افزایش سریع دایره‌ی لغات انگلیسی با روشی ابتکاریداستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا

✔️ یادگیری مکالمه زبان انگلیسی و گرامر با استراتژی‌های کارآمد (تکنیک سایه و پنج استراتژی دیگر)

✔️ مناسب برای تمام سطوح، به همراه ترجمه‌ی فارسی مطالب برای مبتدی‌ها

برای مشاهده‌ی آنلاین مطالب آموزش، به قسمت داستان‌ کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه بفرمایید.

برای مشاهده‌‌ی کامل ویژگی های نرم افزار زبانشناس به بخش نرم افزار آموزش زبان انگلیسی اندروید زبانشناس مراجعه کنید.

برای ورود به صفحه‌ی اصلی وبسایت زبانشناس، روی دکمه‌ی زیر کلیک کنید:

بدون شک یکی از بهترین و ارزان ترین راه های تقویت زبان خوندنه. با خوندن علاوه بر اینکه به طور ضمنی و ناخودآگاه گرامر تقویت می شه، لذت خوندن کمک می کنه که بادگیری شیرین تر باشه. متاسفانه برای زبان آموزان مبتدی خوندن متنهایی که صرفاً انگلیسی باشن خیلی مشکله و زود باعث خستگی و دلزدگی از زبان میشه. به خاطر همین قصد دارم تو این پست از سایت زبان دانلود داستان های کوتاه انگلیسی رو با ترجمه روان و توضیح کلمات سخت, خدمتون تقدیم کنم


 


 

بدون شک یکی از بهترین و ارزان ترین راه های تقویت زبان خوندنه. با خوندن علاوه بر اینکه به طور ضمنی و ناخودآگاه گرامر تقویت می شه، لذت خوندن کمک می کنه که بادگیری شیرین تر باشه. متاسفانه برای زبان آموزان مبتدی خوندن متنهایی که صرفاً انگلیسی باشن خیلی مشکله و زود باعث خستگی و دلزدگی از زبان میشه. به خاطر همین قصد دارم تو این پست از سایت زبان دانلود داستان های کوتاه انگلیسی رو با ترجمه روان و توضیح کلمات سخت, خدمتون تقدیم کنم


 

بدون شک یکی از بهترین و ارزان ترین راه های تقویت زبان خوندنه. با خوندن علاوه بر اینکه به طور ضمنی و ناخودآگاه گرامر تقویت می شه، لذت خوندن کمک می کنه که بادگیری شیرین تر باشه. متاسفانه برای زبان آموزان مبتدی خوندن متنهایی که صرفاً انگلیسی باشن خیلی مشکله و زود باعث خستگی و دلزدگی از زبان میشه. به خاطر همین قصد دارم تو این پست از سایت زبان دانلود داستان های کوتاه انگلیسی رو با ترجمه روان و توضیح کلمات سخت, خدمتون تقدیم کنم


 

 قابلیتهای اپلیکیشن جامع آموزش زبان دلفین (مخصوص اندروید)

شامل زبانهای مختلف از جمله : انگلیسی ، آلمانی، فرانسوی (در حال تکمیل)
امکان دانلود، نصب و استفاده از محصولات آموزشی متنوع از زبانهای مختلف.
با قابلیت هایلات هوشمند، متن ها را همراه با صوت آنها به راحتی و بدون سردرگمی مطالعه کنید.
 پشتیبانی قوی و بروزرسانی های متعدد
همراه با دو اپلیکیشن مجزا دیکشنری و جعبه لایتنر
نمایش دیکشنری (انگلیسی به فارسی، انگلیسی به انگلیسی) با زدن روی هر کلمه
و امکانات بی شمار دیگر… برای اطلاعات بیشتر و نصب رایگان این اپلیکیشن بر روی دکمه زیر کلیک کنید : هم اکنون رایگان نصب کنید

داستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا

 

حتما همه شما با کتاب داستان Steps to Understanding  آشنایی دارید و یا حداقل اسم آن به گوشتان خورده است. این کتاب داستان معروف دارای داستان های کوتاهی در قالب ۴ سطح آموزشی است که هر سطح دارای تعدادی دروس و تمرینات نیز می باشد. از آنجایی که این کتاب داستان دارای سطوح مختلف است، برای تمامی زبان آموزان در هر سطحی مناسب می باشد.

خواندن کتاب داستان انگلیسی می تواند بسیاری از مهارت های زبان آموزان را تا حدودی تقویت کند. مهارت مکالمه یکی از مهم ترین و اصلی ترین مهارت های زبان انگلیسی می باشد که اغلب زبان آموزان برای یادگیری این مهارت به صورت کامل و مسلط، مجموعه هایی را تهیه می کنند. با استفاده از کتاب داستان به راحتی می توانید مهارت مکالمه خود را تقویت کنید، زیرا دیدن و شنیدن جملاتی که در داستان به کار رفته، به شما کمک می کند تا هنگام صحبت کردن به راحتی از اصطلاحات و جملات موجود در داستان استفاده کنید.

از آنجایی که افراد زیادی علاقه مند به داشتن این کتاب داستان به صورت اپلیکیشن بودند، تا بتوانند آن را همیشه و همه جا همراه خود داشته باشند، ما تصمیم گرفتیم که این مجموعه را برای سیستم عامل اندروید و اپلیکیشن پرطرفدار دلفین تهیه کنیم.

اپلیکیشن بی نظیر دلفین، به دلیل دارا بودن سه زبان انگلیسی، آلمانی و فرانسه دارای طرفداران زیادی می باشد. اکنون شما می توانید برای تقویت زبان انگلیسی خود، داستان های کوتاه و جذاب Steps to Understanding را همراه با امکانات فوق العاده (که در زیر برای شما عزیزان توضیح خواهیم داد) از طریق اپلیکیشن دلفین (برای گوشی های اندروید) مطالعه کنید.

متن داستان ها همراه با ترجمه فارسی و فایل صوتی می باشد که همزمان با پخش فایل صوتی، به صورت هوشمند متن ها هایلایت می شوند. این امر به زبان آموزان کمک می کند که به راحتی متن را همراه با ترجمه دنبال کنند. بعد از اتمام متن دارای تمریناتی همراه با پاسخ می باشد که می توانید از درستی و نادرستی پاسخ خود مطمئن شوید. در ادامه می توانید نکات مهم گرامری و لغات مهم هر درس را مشاهده کنید که این اپلیکیشن ۷۸۰ لغت را همراه با تلفظ صحیح، به شما عزیزان آموزش خواهد داد.

همچنین این اپلیکیشن بی نظیر، دارای دیکشنری و جعبه لایتنر نیز می باشد. با زدن بر روی کلمه مورد نظر خود در متن ، دیکشنری (انگلیسی به فارسی و انگلیسی به انگلیسی) باز خواهد شد که زبان آموزان می توانند به راحتی به معنای لغت موردنظر خود دست یابند. همراه با این نرم افزار می توانید بیش از ۵۰۰۰ لغت را فرا بگیرید و به راحتی از آنها استفاده کنید. جعبه لایتنر هم با داشتن محیطی خوب و جذاب می تواند به راحتی لغات را در ذهن و حافظه ی شما برای همیشه ثبت کند.

در قسمت زیر می توانید بخشی از امکانات مهم این اپلیکیشن به همراه راهنمای نصب آن را مطالعه فرمایید.

ابتدا فایل اپلیکیشن دلفین را از سایت زیر دانلود کنید و بر روی گوشی خود نصب کنید

برای مراجعه به سایت دلفین اینجا را کلیک کنید dolphinapp.ir


هم اکنون رایگان نصب کنید

توجه : در صورتی که در هنگام نصب به مشکل برخوردید، وارد بخش تنظیمات امنیتی (در Settings و بخش Security) گوشی خود بشوید و گزینه “Unknown sources” یا “منبع ناشناس” را تیک بزنید.

ابتدا بر روی دکمه + بزنید و سپس زبان انگلیسی را انتخاب کنید. پس از آن می توانید تمام مجموعه های انگلیسی را ببینید. مجموعه داستانهای کوتاه انگلیسی را انتخاب کنید و نصب کنید. مراحل به صورت تصویری در زیر نمایش داده شده اند.


سلام همکار گرامی

سایت بسیار عالی و موثر دارید. اپلیکیشن دلفین را نصب و استفاده کردم. واقعا عالی بود. به همه دوستان استفاده از این اپ عالی رو توصیه می کنم.

با آرزوی موفقیت های بیشتر شما

با سلام دوست عزیز.چقدر سایتتون و آموزشاتون عالین.کاشکی همونطور که زمانها رو توضیح دادین مجهولاشونم توضیح بدین با داستان.امکان پذیر هست براتون؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

وبسایت

نُه
 × 

 = 
thirty six

.hide-if-no-js {
display: none !important;
}

دسته ها

محصولات برتر

سایتهای مفید

 

Mr.Bean Science.I was stuck in ELEVATOR for 3 hrsDue toelectric failureMr.Bean:Ya me tooI was stuck on ESCALATORfor 5 hrsجک مستربیناز زمانی که برق رفت من تو آسانسور 3 ساعتگیرکردم..مستربین:من هم همین طور!!من 5 ساعت رو پله برقیگیرکردم.* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *(husband& Wife )husband: Will U marry , after I die.Wife : No Iwill live with my sister.Wife : Will U marry , after I die.husband:No I will also live with your sister( زن و شوهر )شوهر : بعد ازاین که من بمیرم آیا ازدواج می کنی؟زن : نه من با خواهرم زندگی میکنم…زن : بعد از مرگ من تو ازدواج خواهی کرد؟شوهر : نه من هم باخواهرت , زندگی می کنم.* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *Future plans ofchildrens:Teacher asks children, what do u wish 2 do in future?Adnan:I want 2 b a pilot.Wakeel: I want 2 b a doctor.Bina: I want 2 ba good mother.Shariq : I want 2 help Bina.شغل آینده بچهها:معلم از دانش آموزان پرسید که می خواهید در آینده چکاره شوید؟ادنان: من می خواهم خلبان بشم.واکیل : من میخوام دکتر بشم.بینا : من میخوام مادری خوب بشم.شریک : من میخوام به بینا کمک کنم.* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *An Aeroplane asks a RocketAnAeroplane asks a RocketHow is that you can fly so fast?TheRocket replies you will know the painwhen they put fire at yourback!سوال هواپیما از موشک :یه هواپیما از یه موشک می پرسه که :چطوریمی تونی این قدر سریع پرواز کنی؟موشک جواب میده : اگه تو , پشتت آتیشمیزاشتن میدونستی که چقدر درد داره….* * * * * * * * * * * * * * * *Difference b/w secretary & privatesecretaryQ: What is the difference b/w secretary & privatesecretary?Ans:Secretary says GOOD MORNING SIR&Privatesecretary says ITS MORNING SIRتفاوت منشی و منشی خیلی خوبسوال: اگه گفتی تفاوت منشی و منشی خیلی خوب چیه ؟جواب:منشی میگه : صبحبخیر رئیس..&منشی خیلی خوب میگه : صبح شده رئیس!!!* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *Hi i am marrying nextweek ( Funny sms )Hi i am marrying next weekthere will be asmall party andonly few persons will be invitedHey don’t bringany giftjust bring SOMEONE to marry me.سلام من هفته ی دیگهازدواج می کنم!!! ( اس ام اس خنده دار )سلام من هفته ی دیگه ازدواج میکنم.یه جشن کوچیک هم میگیریم.تعداد کمی هم دعوت کردم.با خودتهدیه ای نیاری!!!فقط یه نفر رو بیار باهاش ازدواج کنم.** * * * * * * * * * * * * * * *Marriage is like apublic toiletThose waiting outside are desperate to get in&Thoseinside are desperate to comeازدواج مثل توالت عمومی میمونه!!بیرونهر دو تا باشی دوست داری واردش بشی!!!&واردشون که شدیدوست داری هر چه سریعتر از اون خارج بشی!!!!* * * * * * * * * * * * *HUSBAND and WIFE are like 2 tyres of avehicleIf 1 punctures, the vehicle can’t move furtherM0ral:alwaysKeep a SPARE TYRE,زن و شوهر مثل دو تایر از یه وسیله ینقلیه هستند.اگر یکیشون پنچر بشه اون وسیله دیگه حرکت نمی کنهنتیجهاخلاقی :همیشه یه لاستیک زاپاس همراه داشته باش!!!!!* * * * * * * * * * * * * * * * * * *TEACHER:what is thedifferent betweenproblem and challenge????STUDENT:3boys+1girl=problem1boy+3girls=challenge..,معلم:فرق بین مشکل و رقابت کردن چیه؟دانش آموز :3 پسر+ 1 دختر = مشکل1 پسر + 3 دختر = رقابت…….* * * * * * * * * * * * * * * * * *1: Look a thief has enteredour kitchenand he is eating the cake I made.2: Whom should Icall now,Police or Ambulance?اولی : بیا نگاه کن یه دزد واردآشپزخونه شده و داره کیکی که پخته بودم رو میخوره!!!دومی : خوبباید پلیس رو صدا کنم یا آمبولانسو!!!!* * * * * * * * * * * * * * * *,چند تا جوک انگلیسی جوك انگلیسی باترجمه لغات مشكل مطالب انگلیسی جالب طتز انگلیسی با ترجمه مرتبط با جوکانگلیسی چند تا جوك انگلیسی خنده دار جك انگلیسی با معنی جوك انگلیسی بامعنی فارسی جك خندار انگلیسی لطیفه انگلیسی با ترجمه فارسی1. , , ,Smart man + smart woman = romance2. , , , Smart man + dumb woman =pregnancy3. , , , Dumb man + smart woman = affair4. , , ,Dumb man + dumb woman = marriage5. , , , Smart boss + smartemployee = profit6. , , , Smart boss + dumb employee = production7. , , ,Dumb boss + smart employee = promotion8. , , , Dumb boss + dumbemployee = overtime) ریاضیات ازدواج1- , , , , , مرد باهوش +زن باهوش = داستان عاشقانه2- , , , , , , مرد باهوش + زن خنگ = رابطه ی….3- , , , , , مرد خنگ + زن باهوش = عشقبازی4- , , , , , مرد خنگ +زن خنگ = ازدواج5- , , , , , ریئس زرنگ + کارگر زرنگ = سوددهی6- , , , , ,ریئس زرنگ + کارگر خنگ = تولید بیشتر7- , , , , , رئیس خنگ + کارگرباهوش = پیشرفت کارگر8- , , , , , رئیس خنگ + کارگر خنگ = اضافه کاری* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 2) kiss meevery timeDiana, one evening, drew her husband’s attention tothe couple next door and said, ‘Do you see that couple? How devoted theyare? He kisses her every time they meet. Why don’t you do that?”Iwould love to do that,’ replied Diana’s husband, ‘but the problemis……….she won’t let me.’2 ) مرا هر روز ببوسدریک بعد از ظهر دیانا توجه شوهرش را به زوج همسایه جلب کرد و گفت : آیا اونزن و شوهر رو می بینی؟ چگونه به هم علاقه مند هستند؟ شوهره هر روز زنه رووقتی می بینه می بوسه! تو چرا این کارو نمی کنی؟شوهر دیانا جواب میده : من خیلی دوست دارم این کارو بکنم ، اما یه مسئله ای هست ……. اونبه من اجازه نمی ده این کارو بکنم….* * * * * * * * * * * * * * * *3) why women are beautiful’God,’inquired Adam, ‘Why did you make Eve so beautiful?”So you wouldlove her.”But why did you make her so dumb?”So shewould love you.’3 ) چرا زن ها خوشگل هستند؟آدم از خدامی پرسه که : چرا حوا رو خوشگل آفریدی؟خدا جواب میده : چون تودوستش داشته باشی ….آدم میگه : چرا زن ها این قدر کودن هستند؟خداجواب میده : برای اینکه عاشق تو بشند!!!!!* * * * * * * * * * * *American: In our country ,marriageeven takes place with email.Hindi : In India, it is only with afemaleآمریکایی : در کشور ما ازدواج ها با ایمیل صورت میگیره!!!هندی: در هند ، فقط با زن ها ازدواج می کنند!!!* * * * * * * * * * * *A lady want to see a tarot reader womanwho’ll predict her future.- , , , , , , Leady , I’m sorry to informyou that your husband will die in the near future .- , , , , , , Don’ttell me things that I already know , tell me if there would be aninvestigation.یه خانومی میره پیش زن پیش گو تا از آینده اش مطلعبشه.- , , , , , , , , , دخترم متاسفم که این خبرو بهت میدم ، شوهرت به زودیمیمیره!!- , , , , , , , , , خانومه میگه : اینو خودم هم میدونستم ، فقطبگو گیر میفتم یا نه!!* * * * * * * * * * * * * * * *Tcher while lecturing , noticed a student sleeping at theback.Tcher shouts 2 hs neighbor : “ wake him up!”Neighboryells : “U put him 2 sleep , so U wake him up.”معلم هنگام درسدادن متوجه یه دانش آموزی میشه که خوابیده بوده.معلم به بغل دستیشمیگه : “اونو از خواب بیدار کن”اونم میگه : “شما اونو خواب کردینخودتون هم بیدارش کنین”* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *Dad : Son, what do you want for your birthday?Son : Notmuch dad, just a radio with a sports car around it.پدر : پسرم ،برای روز تولدت چی میخوای؟پسر : چیز زیادی نمیخوام ، فقط یه رادیو کهاطرافش ماشین اسپورت باشه!!!* * * * * * * * * * * * * * * *Jack was attending the funeral service of the richestman in the city.Beacause he was weeping bitterly, a man askedsadly, ” was the deceases one of the dear relatives? “No” said jack.”Then why are you crying?” asked the stranger. ” Because I’m not one ofthe relatives,” answered jack.جک به مراسم تشییع جنازهثروتمندترین مرد شهر رفته بود. چونکه او زارزار می گریست ، مردی با تاثر ازاو پرسید. ” آیا متوفی از بستگان عزیز شما بود؟”جک گفت ، ” نه “آنغریبه پرسید : ” پس چرا دارید گریه می کنید؟ “جک پاسخ داد ، ” چون کهیکی از بستگانش نیستم.* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *A man bought a canary from a store. He asked the seller, “Are you sure this bird can sign?” the seller replied, ” it is awonderful singer.”A week later , the customer reappeared and said, “This bird you sold me is lame.”the seller answered, ” Well, yousaid you wanted a singer not a dancer!”مردی از یک فروشگاه یکقناری خرید. او به فروشنده گفت، ” آیا مطمئنی که این پرنده می تواند آروازبخواند؟” فروشنده پاسخ داد:” آوازخوان جالبی است.”یک هفته بعد مشتریدوباره اومد و گفت: ” این پرنده ای که شما به من فروخته اید شل ( لنگ )است.”فروشنده پاسخ داد، ” خوب شما گفتید یک آوازخوان می خواهید نه یکرقـــــ ـــاص!”* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *,چندتا جوک انگلیسی جوك انگلیسی با ترجمه لغات مشكل مطالب انگلیسی جالب طتزانگلیسی با ترجمه مرتبط با جوک انگلیسی چند تا جوك انگلیسی خنده دار جكانگلیسی با معنی جوك انگلیسی با معنی فارسی جك خندار انگلیسی لطیفه انگلیسیبا ترجمه فارسیA man was praying to god.مردی داشت دعامیکرد…He said, “God?”او گفت: خدایاGod responded,”Yes?”خدا جواب داد: بلهAnd the Guy said, “Can I ask a question?”ومرد پرسید: میتونم یه سوال بپرسم؟”Go right ahead”, God said.خداجواب داد: بفرما”God, what is a million years to you?”خدایا،یکمیلیون سال در نظرت چقدره؟God said, “A million years to me is only asecond.”خدا گفت: یک میلیون سال در نظر من یک ثانیه هست.The manwondered.مرد شگفت زده شد.Then he asked, “God, what is a milliondollars worth to you?”بعد پرسید: خدایا یک میلیون دلار در نظرت چقدره؟Godsaid, “A million dollars to me is a penny.”خدا جواب داد: یک میلیوندلار به نظرم یک پنی* است.So the man said, “God can I have a penny?”پسمرد گفت: خدایا ، آیا میتونم یک پنی داشته باشم؟And God cheerfullysaid,و خدا با خوشروئی گفت،”Sure!…… .just wait a second.”حتما!…..فقطیک ثانیه صبر کن.

داستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا
داستان های کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فا
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *