داستان های کوتاه از امامان و پیامبران از کتاب

دوره مقدماتی php
داستان های کوتاه از امامان و پیامبران از کتاب
داستان های کوتاه از امامان و پیامبران از کتاب

300 داستان متنی

54 داستان صوتی

1001 داستان امیرمومنین علی (ع )

28 داستان صوتی کودک

داستان های کوتاه از امامان و پیامبران از کتاب

دوره مقدماتی php

48 داستان متنی کودک

در این برنامه برای شما تعداد زیادی داستان پیامبران و امامان معصوم بصورت متنی و صوتی گردآوری کردیم.داستانهای قرآنی و داستانهای ائمه همیشه هدایتگر ما در مسیر زندگی بوده. در اینجا به برخی فواید آنها می پردازیم

ویژگیهای منحصر بفرد قصص قرآنی

هدفدار بودن

با نظر بر اینکه هدف قرآن از ذکر قصه و داستان، فقط نقل تاریخ و به تصویر کشیدن زندگی قهرمان اصلی داستان نیست بلکه غرض اصلی این است که با نقل بخشهای عبرت آمیز از زندگی پیشینیان، آن را مایه آگاهی و چراغ هدایتی برای بشر قرار دهد تا از نکته‌های آموزنده زندگی گذشتگان درس عبرت گرفته و از افتادن در مسیر گمراهی نگاه دارد و همچنین یکی از عواملی را که باعث موفقیت پیشنیان قرار گرفته را بشناساند. در خود قرآن سوراه اعراف آیه 176 نیز به این هدفمندی قرآن در قصه‌هایش اشاره دارد به این ترتیب که پس از ذکر سرگذشت بنی اسرائیل، اصحاب سبت و داستان بلعم باعورا می‌فرماید: ” این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند، این داستانها را بازگو کن شاید بیندیشند”

بیان داستان همراه با پند و اندرز

داستانهای قرآنی با پندهای اخلاقی و مواعظ الهی همراه است به گونه‌ای که در کنار هر قسمت از داستان، نکته زیبایی را یادآور می‌شود که همین علت است که از هر داستان قرآنی، در زمینه‌های مختلف می‌توان بهره‌های زیادی برد، برای نمونه داستان آدم و حوا را می‌توان مثال زد این داستان در سوره‌های متعدد قرآن (بقره- آیات 30-39 ، اعراف آیات 10-25 ، حجر آیات 28-44 ، اسرا آیات 61-65 ، طه آیات 115-124) ذکر شده و در هر مورد به بعضی از زوایای زندگی حضرت آدم و حوا اشاره گردیده که حاوی بهترین نصایح اخلاقی است نصیحتهایی که اساس اخلاق را تشکیل می‌دهد؛ توجه به دشمنی که بسیار نیز خطرناک است و پیوسته در کمین وی می‌باشد، آن دشمنی که از راههای مختلف و با حیله‌های گوناگون، وارد می‌گردد، گاهی نیز به پند و اندرز انسان می‌پردازد و گاهی با قسم او را می‌فریبد و زمانی نیز به طور آشکار دشمنی خود را ابراز می‌دارد و همچنین یادآوری ظرفیت فوق‌العاده تکاملی انسان، تشویق به توبه بعد از لغزش و گناه و…

بیان پانونمندیها

یکی دیگر از شاخصه‌های قصه‌های قرآنی این است که هر چند به بیان داستانهای جزئی و مشخصی می‌پردازد اما آنها را به عنوان آئینه‌ای برای انعکاس حقایق مطرح کرده و موارد جزئی را به شکلی کلی بیان می‌کند و می‌فهماند که اگر در مورد خاصی خداوند عنایتی کرده و یا در جایی عده‌ای را به هلاکت رسانده یک قضیه شخصی و انتقام گیری شخصی نیست یا دیگران فقط برای مطالعه و سرگرمی بخوانند، نیست بلکه برای این است که بفهمند قوانین الهی، کلی است و شامل همه افراد بشر می‌گردد و چنانکه در آیه 22 سوره یوسف به این اصل اشاره داردکه” و هنگامی که به بلوغ و قوت رسید ما حکم و علم را به وی دادیم و اینچنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم” و یا در آیه 88 سوره انبیاء در جریان استغاثه حضرت یونس به درگاه خداوند و قبولی توبه‌اش می‌فرماید: “ما ادعای او را اجابت کردیم و از آن اندوه نجاتش دادیم و این گونه مومنان را نجات می‌دهیم.” 

نقل داستانهای حقیقی نه خیالی

از دیگر ویژگیهای قصص قرآنی، حقیقی بودن داستانهاست. قسمتهایی از داستان را که اتفاقاتی در آن افتاده را برای درس گرفتن دیگران نقل می‌کند و در این کتاب آسمانی به بهانه هدایت انسانها به نقل داستانهای بی اساس و تخیلی توجهی نشده است چرا که این گونه قصه‌ها در شان چنین کتابی نمی‌باشد. 

پرهیز از بدآموزی

در بسیاری از داستانها با وجود داشتن مطالب مفید و آموزنده به گونه‌ای نقل شده که به طور غیر مستقیم دارای جنبه‌های بد آموزشی بوده به طور ناخودآگاه راههای فساد را به خواننده القا می‌کند اما در قرآن داستانها به گونه‌ای نقل گردیده که هیچ گونه اثر بد اموزی در آن نیست. 

در این مطلب 3 داستان امامان برای کودکان را مطالعه خواهید کرد که امیدواریم این داستان ها مورد توجه کودکان عزیز قرار بگیرند و از مطالعه این داستان های آموزنده نهایت لذت را ببرند.

داستان امامان برای کودکان از آموزنده ترین داستان ها برای بچه ها است و اگر شما تمایل دارید کودک تان از همان ابتدا با زندگی امامان آشنا شود بهتر است قصه های مذهبی امامان را برای کودکان در مهدکودک و منزل و یا پیش دبستانی بخوانید.

زندگی امامان پر از حادثه های پند آموز و جالب است و این حادثه ها کودکان را با زندگی امامان آشنا می سازند. داستان های زیادی درباره زندگی امامان نوشته شده اند و شما می توانید برای آشنایی کودکان با نام امامان و نحوه زندگی این بزرگان داستان امامان برای کودکان را در اختیار بچه های عزیز و دوست داشتنی قرار دهید.

داستان های زیادی از زندگی امامان و پیامبران نقل شده است در مطالب قبلی داستان زندگی حضرت موسی و داستان زندگی حضرت یونس و داستان محرم و امام حسین را مطالعه کردید در این مطلب 3 داستان زیبا از زندگی امام زمان و امام رضا و امام حسین را مطالعه خواهید کرد.

داستان های کوتاه از امامان و پیامبران از کتاب

در زمانهای خیلی پیش که امام یازدهم(ع) ما زندگی می­کرد،پسر کوچکی در خانه داشت که اسمش مهدی بود. امام(ع) و پسرش دشمنانی داشتند،دشمنان امام (ع) خلفای عباسی بودند،آنها تصمیم گرفته بودند که این کودک را از بین ببرند و همه جا سراغ او را می­گرفتند. به جز تعدادی از نزدیکان امام(ع) ، کس دیگری از محل زندگی ایشان اطلاعی نداشت. روزی عده ای از نزدیکان امام حسن عسکری(ع) از او خواهش کردندکه جانشین و امام بعد از خود را معرفی کند. امام(ع) هم برای اینکه امام دوازدهم (عج) را به اطرافیان نشان دهد و بشناساند به تقاضای آنها پاسخ داد و دستور داد تا فرزند خود مهدی (عج) را که تا آن زمان کمتر کسی او را دیده بود در مجلسی حاضر کردند و مردم او را دیدند. آنها بسیار خوشحال شدند ،زیرا با امام دوازدهم خود که در آن روزها پسر بچه کوچکی بود آشنا شدند. وقتی که امام یازدهم(ع) فوت کرد،یکی از نزدیکان که می­دانست خیلی از مردم از وجود حضرت مهدی (عج) خبر ندارند از این وضعیت استفاده کرد و گفت که من کسی هستم که بعد از امام یازدهم امام شیعیان خواهم بود، وقتی مردم جنازه امام (ع) را برای تدفین به قبرستان بردند ، همان شخص جلو آمد و خواست بر جنازه امام حسن عسکری(ع )نماز بخواند و به این وسیله خود را جانشین او و امام دوازدهم معرفی نماید. در این موقع مردم متوجه شدند که ناگهان کودکی جمعیت را کنار زد و جلو آمد و آن مرد را نیز از کنار جنازه پدر خود دور کرد و بر جنازه پدر خویش نماز خواند و خود را پسر امام حسن عسکری (ع) معرفی کرد. این خبر به گوش خلیفه رسید و مطلع شد که پسر امام حسن عسکری (ع) زنده است تصمیم گرفت هر طور شده او را از میان بردارد. ولی خدا می خواست حضرت مهدی (عج) زنده بماند، از این رو از نظرها غایب شد تا روزی که خداوند مصلحت بداند ظهور کند و دنیا را پر از عدل و داد کند.

روزی شکارچی در جنگلی دنبال آهو می‌گشت. برحسب اتفاق امام رضا (ع) هم در همان جنگل حضور داشتند تا اینکه چشم شکارچی به آهویی ماده افتاد. او به دنبال آهو رفت. آهو هم که متوجه شده بود به حضرت پناه آورد. حضرت امام رضا خواست که بهای آهو را به شکارچی بپردازد تا شکارچی آهو را آزاد سازد ولی شکارچی نپذیرفت. در همین هنگام آهو به حرف آمد و به امام رضا (ع) گفت: یا امام هشتم من دو بچه آهو دارم که گرسنه‌اند و انتظار مرا می‌کشند شما ضمانت مرا به این شکارچی بده من پس از شیر دادن به فرزندانم بازمی‌گردم و خود را تسلیم این شکارچی می‌کنم. امام قبول کرده و آهو پس از چندی بازمی‌گردد. شکارچی که این وفای به عهد آهو را می‌بیند دلش به رحم آمده و آهو را آزاد می‌سازد. و شکار را ترک می‌کند.

یکی بود یکی نبود .امام حسین (ع) که امام سوم ماست در شهر مدینه زندگی می کردند. امام حسین (ع) همیشه مردم را به کارهای خوب دعوت می کردند و به مردم می گفتند: از آدمهایی که کارهای زشت می کنند و به مردم ظلم می کنند همیشه دوری کنید. به خاطر همین حرفها یزید که خلیفه بود و به مردم ظلم می کرد و همیشه کارهای زشت انجام می داد با امام حسین دشمنی می کرد. یک روز از کوفه نامه های زیادی برای امام حسین(ع) رسید. نامه هایی که مردم آنجا از امام حسین (ع) دعوت کرده بودند که آنجا برود تا مردم از او یاری کنند. برای همین امام حسین (ع) به سمت آنها حرکت کرد ولی وقتی به سرزمینی نزدیکی کوفه که اسمش کربلا بود رسید، دیدند به جای اینکه مردم به استقبالشان بروند سربازان دشمن به سمت آنها آمده اند تا با آنها بجنگند. امام حسین (ع) و یارانشان چند روزی آنجا بودند و دشمن هم آب را بر روی آنها قطع کرده بود و همه تشنه بودند. یک شب امام حسین (ع) به یارانشان گفتند که دشمن با من کار دارند شما می توانید بروید ولی همه یارانش گفتند ما با تو هستیم. روز بعد که روز عاشورا هست جنگ شد و امام حسین (ع) و یارانشان بادشمن جنگیدند و به شهادت رسیدند و دشمن هم بیرحمانه سر امام حسین (ع) را از تنشان جدا کرد.

بچه های عزیز
برای همین ما هر سال روزعاشورا توی هیئت ها می رویم و برای امام حسین (ع) عزاداری می کنیم و سینه می زنیم و گریه می کنیم… پس یادتون نره توی عزاداریها شرکت کنید تا امام حسین (ع) هم همیشه از خدا برای شما خوبی طلب کند.

 

در این مطلب مجموعه 3 داستان امامان برای کودکان را گردآوری کرده ایم که امیدواریم کودکان عزیز از شنیدن این داستان ها نهایت لذت را ببرند. در صورت تمایل می توانید برای مطالعه انواع داستان کودک کلیک کنید.

منبع : آرگا



موهاتو ابریشمی کن !



روغن خراطین و خواص شگفت انگیز آن !


مدل ساعت های لوکس زنانه و مردانه با استایل های جذاب



تخفیف ویژه ساعت مچی لوکس به مدت محدود



چطور ارزان به آنتالیا سفر کنیم؟



باغ دریایی وارنا و جاذبه های گردشگری زیبایش

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

پنج شنبه , ۲۴ مرداد ۹۸

اخبار مذهبی| کتب و مقالات مذهبی | احکام و مسائل شرعی | مناجات دعاها و زیارات | زندگینامه بزرگان دینی | احادیث و روایات | داروخانه معنوی | آموزش های دینی | راز و نیاز | مداحی و مولودی 

مشاهده مطالب مذهبی بیشتر

مجله اینترنتی دلخوشی: در روایات برای امام معصوم ویژگی هایی مانند پرهیزگارترین، داناترین، سخاوتمندترین، حلیم ترین، عابدترین و شجاع ترین مردم ذکر شده است. همچنین بر اساس روایات، امامان معصوم نشانه هایی نیز دارند، که ۶ مورد از آنها را بیان می کنیم.

داستان های کوتاه از امامان و پیامبران از کتاب

در ادامه بر اساس روایات، برخی از داستان ها و وقایع فرستادگان الهی را شرح خواهیم داد.

در روایات داریم که رسول خدا(ص) فرمودند: روزی جبرئیل نزد من آمد و گفت ای پیامبر خداوند مرا به همراه یک هدیه گرانبها نزد تو فرستاد که پیش از تو به هیچکس چنین هدیه ای را اعطا نکرده است. پیامبر فرمودند هدیه چیست؟ جبرئیل گفت: صبر، بهتر از آن قناعت، بهتر از آن رضا، بهتر از آن زهد، بهتر از آن اخلاص، بهتر از آن یقین، و اصل همه اینها توکل.

امام رضا (ع) باغی داشتند که بعضی اوقات برای استراحت به آنجا می رفتند. روزی من هم با ایشان به باغ رفتم. نشسته بودیم و به هنگام ظهر بود. گنجشکی آمد و در کنار امام(ع)  نشست و گویی که چیزی دارد به امام می گوید، نوک خود را تکان می داد و جیک جیک می کرد. ناگهان امام فرمودند سلیمان، زیر سقف ایوان، لایه این گنجشک است. ماری سمی به جوجه هایش حمله کرده است سریع برو به آنها کمک کن. با تعجب چوب بلندی برداشتم و به طرف ایوان دویدم. از ایشان پرسیدم شما چگونه حرف آن گنجشک را فهمیدید؟ فرمودند من حجت خدا هستم آیا این کافی نیست؟!

روزی حضرت سلیمان(ع) در کنار دریا نشسته بودند مورچه ای را دیدند که دانه گندمی در دهان خود گرفته و به سمت آب می رود. به آب که رسید، قورباغه ای از درون آب بیرون آمد و مورچه به دهان قورباغه وارد شد و سپس به درون آب رفت. حضرت سلیمان که شگفت زده بودند، به فکر فرو رفتند، که ناگهان قورباغه از آب بیرون آمد، دهانش را گشود و مورچه بیرون آمد. حضرت سلیما آن مورچه را خواست و از این جریان از او پرسید. مورچه گفت، ای فرستاده خدا در اعماق این دریا سنگی توخالی وجود دارد و کرمی درون آن زندگی می کند. خداوند این قورباغه را مامور کرده که بیاید و مرا به سمت کرم ببرد تا روزی اش را به او برسانم. وقتی دانه گندم را به او می دهم می گوید، ای خدایی که رزق و روزی مرا در اعماق دریا درون تکه سنگی می رسانی، رحمت خودت را به بندگان با ایمانت عطا فرما.

روزی در جایی که مردم وضو می گرفتند و به مسجد می رفتند، پیر مردی در حال وضو گرفتن بود. امام حسن(ع) و امام حسین (ع) که کودکانی خردسال بودند برای وضو گرفتن در آنجا حضور داشتند و شاهد وضو گرفتن پیرمرد بودند که دیدند او اشتباه وضو می گیرد. وظیفه خود می دانستند تا پیرمرد را از اشتباه خود آگاه کنند. ولی از آنجایی که دیدند که اگر دو کودک خردسال از پیرمردی با آن سن و سال ایراد بگیرند، باعث خجالت زدگی او می شود، تصمیم گرفتند تا به شیوه ای دیگر او را آگاه کنند. به نزد پیرمرد رفتند و گفتند که ما در وضو گرفتن اختلاف نظر داریم شما ما را قضاوت کنید. آنها هر کدام جداگانه به روش صحیح وضو گرفتند، پیرمرد که متوجه اشتباه خود و منظور آنها از این روش شده بود، اشک در چشمانش جمع شد و گفت: وضوی هردوی شما درست است، من اشتباه وضو می گرفتم، جان من فدای شما باد که چه نیکو به من یاد دادید.

امام جواد(ع) و بزرگترین دانشمندان در یک محل برای مناظره دعوت شدند. یحی ابن اکثم بلند شد و پرسید: اگر کسی برای مراسم حج محرم شده باشد و شکاری را بکشد، چه تکلیفی دارد؟

– امام جواد(ع) جواب دادند:

– کارش عمدی بوده است یا خیر؟

– حجش عمره بوده است یا واجب؟

– آزاد است یا بنده؟

– این فرد مرد است یا زن؟

– حال پشیمان است یا خیر؟

– شکارش پرنده بوده است یا حیوان دیگری؟

.

.

.

به این ترتیب ۳۰ هزار سوال را طرح کردند و قادر به پاسخگویی آنها بودند. همه سکوت کرده بودند و رنگشان مثل گچ شده بود، زیرا فهمیده بودند که شکست خورده اند.

مرحوم قطب الدین راوندی در کتاب خود نوشته است: سلمان فارسی نقل کرده است که روزی به منزل حضرت فاطمه(س) رفتم و او را در حال آسیاب کردن جو دیدم به طوریکه او را ضعف و خستگی گرفته بود و درگوشه ای از اتاق، حسین (ع) از گرسنگی ناله می کرد. به ایشان گفتم ای دختر رسول خدا، چرا وقتی فضه پیشخدمت شماست، خود را در سختی می اندازید. فرمودند پدرم رسول خدا گفته اند کارهای خانه را یک روز فضه انجام دهد و یک روز من انجام دهم و امروز نوبت من است. به ایشان گفتم بگذارید کمکتان کنم، یا آسیاب کنم یا حسین را آرام کنم؟ ایشان گفتند من نسبت به فرزندم آشناترم، شما دستاس را بچرخانید تا آرد تهیه شود. پس از آن برای نماز به مسجد رفته و پس از نماز جریان را برای علی(ع) تعریف کردم. امام علی(ع) گریان شدند و از مسجد بیرون رفتند. پس از مدتی با تبسم به مسجد بازگشتند. رسول خدا جریان را پرسیدند و ایشان در جواب گفتند: زمانیکه به خانه رفتم، فاطمه را دیدم که خوابیده است و حسین را نیز بر روی سینه اش خوابانده است و آسیاب بدون اینکه کسی باشد، می چرخید! رسول خدا فرمودند خداوند ملائکه را آفریده است تا درخدمت محمد و اهل بیت ایشان باشند.

  اخبارروزدنیا

  روانشناسی

  کودک و والدین

  قانون و عدالت

  زناشویی

  کلاس درس

  مذهبی

  علمی

  ورزش

  موفقیت

   آموزش آشپزی

  آرایش و زیبایی

  فرهنگی هنری

  مراسم عروسی

  نکات خانه داری

  مد روز

  بازی و سرگرمی

داستان های کوتاه از امامان و پیامبران از کتاب

  تفریحی گردشگری

  دنیای آموزش

  سلامتی

    

    

    

                                

 

داستان های کوتاه از امامان و پیامبران از کتاب

امام حسين عليه السلام: براى من ثابت است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده: بهترين كارها پس از نماز، دلِ مؤمنى را شاد كردن است.

 

 

 

مردى از تركان در نزد ما عبور می كرد. امام هادى عليه السّلام با او به زبان تركى، صحبت كرد …

مردى به حضرت امام حسين (عليه السلام) عرض كرد من از شيعيان شمايم .

فرد مؤمن باید از هر نوع رفتاری که سبب منّت گذاشتن بر دوستان می شود، بپرهیزد.

زمزمه هایی كه گاه به گاه از مكه در میان قبیله ی بنی غفار به گوش می رسید، طبیعت كنجكاو و متجسس ابوذر را به خود متوجه كرده بود. او خیلی میل داشت ………

وقتی كه به هارون الرشید خبر دادند كه صفوان «كاروانچی» كاروان شتر را یكجا فروخته است و بنابراین برای حمل خیمه و خرگاه خلیفه در سفر حج باید فكر دیگری كرد سخت در شگفت ماند؛

آن روز را سلیمان بن جعفر جعفری و امام رضا علیه السلام به دنبال كاری با هم بیرون رفته بودند. غروب آفتاب شد و…

امام صادق علیه السلام با بعضی از اصحاب برای تسلیت به خانه ی یكی از خویشاوندان می رفتند. در بین راه …

متوكل، خلیفه سفاك و جبار عباسی، از توجه معنوی مردم به امام هادی علیه السلام بیمناك بود،لذا او را در مجلسی قراخواند و……..

گرمی هوای تابستان شدت كرده بود. آفتاب بر مدینه و باغها و مزارع اطراف مدینه به شدت می تابید.

قافله ای از مسلمانان كه آهنگ مكه داشت، همینكه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت كرد و بعد، از مدینه به مقصد مكه به راه افتاد و…

غلامی که به دلیل سرقت با فرمان امام علی علیه السلام دستش قطع شد ولی…

شبى دزدى به خانه جُنَيْدِ بغدادى كه يكى از عرفاى زمانش بود رفت. هرچه گشت چيزى نيافت جز يك پيراهن، آن را برداشت و رفت.

این برنامه شامل صدها منبرک می باشد که بسیاری از معارف قشنگ اسلامی را به بیان ساده و دلنشین و همراه با لطیفه های زیبا در اختیار شما قرار می دهد

امام سجاد عليه السلام سنگ سياه بسيار سختى را از زمين برداشت، و انگشتر خود را بر روى آن نهاد…

کتاب “چهل داستان و چهل حدیث از امام حسین علیه السلام” نوشته عبدالله صالحی

​امام على عليه السّلام، روز جمعه سيزدهم ماه رجب در سال 30 عام الفيل [ده سال قبل از بعثت‏] در مكّه در درون كعبه، ديده به جهان گشود.

در سیره معصومین علیهم السلام سفارشات خاصی نسبت به میزان کاری که به زیردستان داده می شود شده است؛ از امام باقر علیه السلام چنین روایت شده است:

گریه پیامبر صلی الله علیه و آله بر مصائبی که بر اهل البیت علیهم السلام وارد می شود.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و مانوس بودن با قرآن در تمامی اوقات

از جمله فضیلت های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تکام در رحم مادر است؛ در این زمینه از امام صادق علیه السلام نقل شده است که:

پندى از ابلیس، با دهان ناپاک دعا نکن!، اخلاص کامل، سبک شمردن دیگران هرگز!، خیانت یک زن و …

علی (ع) خلیفه مسلمین، حاضر می شود با یک مرد مسیحی در دادگاه حاضر شود و حکم قاضی را به نفع مرد مسیحی بپذیرد.

افرادی که دلهایشان تسلیم نبود در نقطه ای از مسیر، راه خودشان را از امام حسین (ع) جدا نمودند. برخی در مدینه جا ماندند. برخی دیگر در میانه راه کربلا و عده ای در شب عاشورا بازگشتند.

روزى خدمت امام رضا (ع) رفتم و گفتم: مقدارى قرض دارم و توان پرداخت آن را ندارم؛ و مقدار آن را مطرح نكردم. حضرت دستور داد غذا آوردند و چون غذا خورديم فرمود: آنچه زير تُشك نهاده شده بردار و بدهى خود را بپرداز…

ابو هاشم جعفرى به آنها گفت: «سوگند به خدا همه شما با ديدن امام هادى عليه السّلام با كمال خوارى و فروتنى در برابر او پياده خواهيد شد». ….

مجموعه کامل داستان های اهل بیت علیهم السلام

اى جماعت حاضر! آيا شما را خبر دهم كه چه كسى در روز قيامت بى بهره ؛ و بلكه در ضرر و زيان است ؟ او همان كسى است كه آخرت خود را براى دنياى ديگرى بفروشد؛ و او مانند همين فاسق مى باشد.

تمامی حقوق مادی و معنوی این وبسایت متعلق به موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت می‌باشد

استفاده از تمامی مطالب این وبسایت با ذکر منبع مجاز می‌باشد

کار و تلاش

رفتار با مردم

پاداش زنان

داستان های کوتاه از امامان و پیامبران از کتاب

تعلیم و تعلم

حب على علیه السلام

دستبوسى

دفاع از آبروى مؤمن

راءفت با حیوانات

خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: مردي از حضرت علي(ع) تقاضا مي کند که او را از يکي از گناهاني که به نظر او مهم است، منع کند. حضرت از مرد مي خواهد که هرگز دروغ نگويد.

حکایت اول: زندگاني امام علي بن ابيطالب(ع)
نويسنده: قمي، عباس
قالب: سرگذشت / تذکره
نوع: اشخاص و حوادث واقعي – مستند تاريخي مذهبي
موضوع: کرامت شهادت ايمان شجاعت
سبک: نثر مرسل
زمان – مکان: 30 عام الفيل تا 40 هجري ـ عربستان، مکه، مدينه
ايده: شرح احوال و زندگاني مولاي متقيان حضرت علي(ع).
محور: شخصيت
زاويه ديد: سوم شخص داناي کل
زمان روايت: گذشته
تاثير: تراژيک
دراماتيک: از دست دادن شخص يا شيء محبوب
ناشر: جاويدان
تاريخ نشر: 1377 ه.ش
محل نشر: تهران
عنوان ماخذ: منتهي الامال

خلاصه فشرده: امام علي(ع) در 13 رجب، 30 عام الفيل متولد مي گردد. در پنج سالگي به خانه پيامبر مي رود و از آن به بعد يک لحظه از پيامبر جدا نميشود. آن گاه که پيامبر به نبوت مي رسد، علي(ع) اولين کسي است که به پيامبر ايمان ميآورد و مسلمان مي گردد. زماني که پيامبر قصد هجرت دارد، علي(ع) به جاي ايشان مي خوابد تا دشمنان متوجه غيبت پيامبر نگردند. آنگاه بعد از هجرت پيامبر، علي، دختران پيامبر را به مدينه مي برد و در سال اول هجري با فاطمه زهرا(س) ازدواج مي نمايد. در جنگ بدر و احد بلکه در تمامي غزوات پيامبر، علي دوست و دشمن را دچار تعجب مي نمايد. شجاعت بي نظير او بعد از پيامبر به سکوت و مشورت با خلفا مبدل مي گردد. پس از 20 سال سکوت، علي(ع) به خلافت مي رسد و در طول مدت خلافت در سه جنگ جمل با عايشه، صفين با معاويه و نهروان با خوارج شرکت مينمايد و در 19 رمضان 40 هجرت به دست ابن ملجم مرادي به شهادت ميرسد.

حکایت دوم: خدو انداختن خصم در روي اميرالمؤمنين و انداختن علي شمشير را از دست
نويسنده: مولوي
مليت: ايراني
قالب: حکايت يا روايت
نوع: تمثيلي – رمزي فلسفي – عرفاني
موضوع: شجاعت ايمان
سبک: عراقي
زمان-مکان: صدر اسلام ـ عربستان
ايده: درباره بخشيدن حضرت علي(ع)، شخصي را که بر او آب دهان انداخته بود.
محور: انديشه
زاويه ديد: سوم شخص داناي کل
زمان روايت: گذشته
تاثير: تراژي کميک
ناشر: اميرکبير
تاريخ نشر: 1366 ش.
محل نشر: تهران
عنوان ماخذ: مثنوي معنوي

خلاصه فشرده: در جنگي، حضرت علي(ع) بر پهلواني غلبه مي کند، اما به محض اين که مي خواهد او را بکشد جنگجو آب دهان خود را بر روي حضرت مي اندازد و در اين حال حضرت از کشتن او منصرف مي شود و وقتي جنگجو علت اين کار را سؤال مي کند. حضرت مي فرمايد که به علت خشمي که از آب دهان انداختن پهلوان بر او غلبه کرده خلوص عمل حضرت از ميان رفته و مانع کشتن او شده است.

حکایت سوم: قصه آن زن که طفل او بر سر ناودان نشیند و خطر افتادن بود و از علي چاره جست
نويسنده: مولوي
مليت: ايراني
قالب: حکايت يا روايت
نوع: تعليمي  حکمي تمثيلي – رمزي فلسفي – عرفاني
موضوع: مجانست آگاهي
سبک: عراقي
زمان-مکان: صدر اسلام ـ عربستان
ايده:     زني با ياري گرفتن از حضرت علي کودکش را از خطر سقوط نجات ميدهد.
محور: عمل/شخصيت
زاويه ديد: سوم شخص داناي کل
زمان روايت: گذشته
تاثير: تراژي کميک
دراماتيک: نجات گرفتار
ناشر: اميرکبير
تاريخ نشر: 1366 ش.
محل نشر: تهران
عنوان ماخذ: مثنوي معنوي
خلاصه فشرده: زني نزد حضرت علي(ع) مي آيد و به عرض مي رساند که بچه اش به بالاي ناوداني خزيده است و هر کاري را براي پايين آوردن او انجام داده سودي نبخشيده است. آنگاه حضرت را سوگند مي دهد که به او کمک کند. حضرت علي به زن خاطرنشان مي سازد که کودکي را به پشت بام ببرد تا آن بچه هم جنس خود را ببيند و چون زن اين کار را انجام مي دهد، کودک با شادي روي به سوي هم جنس خود مي نهد و از سقوط نجات مي يابد.  

 حکایت چهارم: حکايت اميرالمومنين علي با مور
نويسنده: عطار نيشابوري، فريدالدين
مليت: ايراني
قالب: حکايت يا روايت
نوع: اخلاقي آموزشي – تربيتي فلسفي – عرفاني
موضوع: عدل الهي غفلت ـ بيخبري حيوان دوستي
سبک: عراقي
ايده: حضرت علي(ع) موري را لگد مي کند و از عجز و ناتواني او بسيار ناراحت و مضطرب مي شود.
محور: عمل/ انديشه
زاويه ديد: سوم شخص داناي کل
زمان روايت: گذشته
تاثير: ملودراماتیک
ناشر: توس
تاريخ نشر: 1359هـ.ش
محل نشر: تهران
عنوان ماخذ: الهي نامه
خلاصه فشرده: حضرت علي(ع) در راهي مي رود که ناگهان مورچه اي را لگد مي کند. مورچه از ناتواني دست و پا مي زند. علي(ع) از اين وضع اندوهگين مي شود و بسيار مي گريد و به مورچه کمک مي کند تا دوباره راه برود. شب هنگام، پيامبر(ص) به خواب حضرت علي(ع) مي آيد و به او مي گويد که دو روز در آسمان ها، به سبب ناراحتي آن مورچه، اضطراب و اندوه حکمفرما بود و بهتر است که او در راه رفتن شتاب نکند و با دقت به اطراف بنگرد. او مورچه اي را لگد کرده که همواره مشغول ذکر خداوند بوده است. علي(ع) بسيار ناراحت مي شود و لرزه بر اندامش مي افتد. پيامبر(ص) به او مژده مي دهد که همان مورچه از او شفاعت کرده است و نبايد ديگر نگران باشد.

داستان های کوتاه از امامان و پیامبران از کتاب

حکايت پنجم: باب هفتم از قسم سوم
(جوامع الحکايات)
نويسنده: عوفي، سديدالدين محمد
مليت: ايراني
قالب: حکايت يا روايت
نوع: اخلاقي
موضوع: دروغ ارادت صداقت و راستي
سبک: نثر فني
زمان-مکان: دوران صدر اسلام ـ عربستان
ايده: مردي به سبب آن که نمي خواهد دروغ بگويد، از اظهار نظر درباره حضرت علي(ع) در مجلس معاويه خودداري مي کند.
محور: انديشه
زاويه ديد: اول شخص/ سوم شخص داناي کل
زمان روايت: گذشته
تأثير: تراژي کميک
دراماتيک: تعارض با خدا يا نيروي برتر
عنوان ماخذ: جوامع الحکايات
خلاصه فشرده: روزي، احنف قيس به مجلس معاويه مي رود. هرکسي درباره حضرت علي(ع) حرفي مي زند. احنف ساکت است. معاويه علت سکوت احنف را مي پرسد. احنف مي گويد که اگر راست بگويد، گرفتار عذاب معاويه مي شود و اگر دروغ بگويد، گرفتار عذاب الهي مي شود و به همين علت بايد ساکت بماند.


حکايت ششم: باب هفتم از قسم سوم
(جوامع الحکايات)
نويسنده: عوفي، سديدالدين محمد
مليت: ايراني
قالب: حکايت يا روايت
نوع: مذهبي حکمي اخلاقي
موضوع: فرمانبري رستگاري دروغ
سبک: نثر فني
زمان – مکان: صدر اسلام ـ عربستان
ايده: مردي که با دروغ نگفتن، از بسياري از گناهان مبرا ميشود.
محور: عمل/ انديشه
زاويه ديد: اول شخص/ سوم شخص داناي کل
زمان روايت: گذشته
تاثير: تراژي کميک
عنوان ماخذ: جوامع الحکايات
خلاصه فشرده: مردي از حضرت علي(ع) تقاضا مي کند که او را از يکي از گناهاني که به نظر او مهم است، منع کند. حضرت از مرد مي خواهد که هرگز دروغ نگويد. مرد از ميخانه اي مي گذرد و تصميم مي گيرد شراب بخورد، اما فوراً با خود مي انديشد که اگر حضرت علي(ع) از او حقيقت را بپرسد نمي تواند دروغ بگويد و از تصميم خود منصرف مي شود. پس از مدتي مرد هوس زنا مي کند، اما به علت آنکه قسم خورده است دروغ نگويد، از آن گناه نيز صرف نظر مي کند. روزي مرد به ديدن حضرت مي رود و به او مي گويد که تازه متوجه شده که دروغ منشأ تمام گناهان است.

حکايت هفتم: اميرالمومنين علي(ع) و سيرت پاک او
نويسنده: سعدي شيرازي، مصلح الدين
قالب: حکايت يا روايت
نوع: آموزشي – تربيتي اخلاقي
موضوع: تواضع – فروتني – خضوع
سبک: عراقي
زمان-مکان: دوران صدر اسلام، 40 هجري قمري ـ عربستان
ايده:     حضرت علي به سبب تواضع، به اشتباه خود اعتراف ميکند.
محور: شخصيت
زاويه ديد: اول شخص/ سوم شخص داناي کل
زمان روايت: گذشته
تاثير: تراژي کميک
ناشر: خوارزمي
تاريخ نشر: 1359 ه. ش
محل نشر: تهران
عنوان ماخذ: بوستان
خلاصه فشرده: شخصي مشکل خود را با حضرت علي در ميان مي گذارد. حضرت علي به آن مرد جوابي مي گويد. شخص دیگری که در مجلس حضور دارد جواب حضرت علي را نمي پذيرد و اجازه مي خواهد پاسخ ديگري به مرد بدهد. حضرت علي اجازه مي دهد. مرد پاسخ خوبي به مشکل گرفتار مي دهد. حضرت علي قبول مي کند که پاسخ مرد حاضر در انجمن، بهتر از پاسخ خودش است و بدون تکبر آن جواب را می پذیرد.

حکایت هشتم: در ذکر بعضي از کلمات قدسيه و تصرفات لطيفه حضرت امير(ع)
در ذکر بعضي از نکات شريفه و حکايات لطيفه ائمه
نويسنده: فخرالدين صفي، علي بن حسين
مليت: ايراني
قالب: حکايت يا روايت
نوع: مذهبي حکمي
موضوع: عدالت قضاوت – داوري
سبک: نثر مرسل
زمان- مکان: قرن اول هجري قمري ـ عربستان، کوفه
ايده: دو مرد، شخصي را مهمان غذاي خود مي کنند، آن شخص براي غذايي که مي خورد هشت درهم مي پردازد. ميان آن دو بر سر تقسيم پولها نزاعي درمي گيرد و براي قضاوت به نزد علي(ع) مي آيند.
محور: شخصيت
زاويه ديد: سوم شخص داناي کل
زمان روايت: گذشته
تاثير: تراژي کميک
دراماتيک: مقابله با جاه طلبي يا زياده خواهي
ناشر: اقبال
تاريخ نشر: 1346 هـ.ش
محل نشر: تهران
عنوان ماخذ: لطايف الطوايف
خلاصه فشرده: در زمان خلافت علي(ع)، شخصي با دو مسلمان هم غذا مي شود و در برابر آنچه خورده است، هشت درهم مي پردازد. يکي از آن دو مرد که پنج نان داشته است، پنج درهم برمي دارد، اما ديگري به سه درهم در برابر سه قرص نان خود راضي نيست. بنابراين براي قضاوت به نزد حضرت امير مي روند و علي(ع) با محاسباتی دقیق براي ايشان توضيح مي دهد که به آن مرد دوم فقط يک درهم مي رسد نه سه درهم

حکایت نهم: در مزاح و مطايبه صحابه در حضور آن حضرت
در بيان استحباب مزاح و ذکر بعضي از مطايبات حضرت پيغمبر با وصي خود(ع) و اولاد و اصحاب
نويسنده: فخرالدين صفي، علي بن حسين
مليت: ايراني
قالب: حکايت يا روايت
نوع: مذهبي طنز
سبک: نثر مرسل
زمان – مکان: قرن اول هجري قمري ـ عربستان
ايده: حضرت علي(ع) با يکي از صحابه رسول(ص)، که در حال نماز خواندن است، مزاح مي کند.
محور: انديشه
زاويه ديد: سوم شخص داناي کل
زمان روايت: گذشته
تاثير: کميک
ناشر: اقبال
تاريخ نشر: 1346 ه.ش
محل نشر: تهران
عنوان ماخذ: لطايف الطوايف
خلاصه فشرده: حضرت علي(ع) که نه کوتاه قد است و نه بلند قد، روزي در مسجد نماز مي خواند که يکي از صحابه برای مطایبه کفشهاي او را بر بالاي ستون مسجد مي گذارد و خود مشغول نماز خواندن در کنار همان ستون مي شود. علي(ع) در هنگام برداشتن کفشها، ستون را بلند مي کند و روي لباس مرد که در حال تشهد خواندن است مي گذارد تا او نتواند بلند شود.
 
حکایت دهم: در ذکر بعضي از کلمات قدسيه و تصرفات لطيفه حضرت امير(ع)
در ذکر بعضي از نکات شريفه و حکايات لطيفه ائمه
نويسنده: فخرالدين صفي، علي بن حسين
مليت: ايراني
قالب: حکايت يا روايت
نوع: مذهبي طنز
موضوع: مجازات گناه
سبک: نثر مرسل
زمان – مکان: قرن اول هجري قمري ـ عربستان
ايده:دو نفر براي آزمودن علي(ع) براي قضاوت به نزد او مي آيند و او با درايت آنان را مجاب مي کند.
محور: شخصيت
زاويه ديد: سوم شخص داناي کل
زمان روايت: گذشته
تاثير: تراژي کميک
دراماتيک: آزمون
ناشر: اقبال
تاريخ نشر: 1346 هـ.ش
محل نشر: تهران
عنوان ماخذ: لطايف الطوايف
خلاصه فشرده: دو نفر براي آزمودن اميرالمومنين علي(ع) به نزد او مي روند. يکي از آنان مي گويد شخص همراهش ديشب با انديشيدن به مادر او محتلم شده است و حکم خدا را در اين باره از حضرت علي(ع) مي پرسد. حضرت با درايت مي فرمايد که او بايد سايه آن مرد را حد بزند.*

*ده حکایت از علی(ع). گردآوری و تدوین: دکتر پریش کوششی

All Content by Mehr News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.

داستان های کوتاه از امامان و پیامبران از کتاب
داستان های کوتاه از امامان و پیامبران از کتاب
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *