داستان نویسی کودکانه

دوره مقدماتی php
داستان نویسی کودکانه
داستان نویسی کودکانه

در آموزش داستان نویسی برای کودکان رعایت نکات و اصولی مهم تلقی می شود. آنچه که مسلم است نگارش داستان های کودک از حساسیت بیشتری برخوردار است. اگر به این حساسیت ها توجه نشود این نوع ادبیات برای کودکان فاقد ارزش و فهم می شود و کودک از خواند داستان زده می شود و آن را کنار می گذارد. داستان ها باید در برگیرنده نکات مهمی باشند که بتوانند دانشی بر دانش کودک بیفزاید نحوه درست زندگی کردن را به زبانی ساده و شیرین به تصویر بکشانند تا هم از آن شیرینی لذت ببرد و هم امور و هدف داستان را به خوبی بفهمد و درک کند.

در این مقاله می خواهیم درباب آموزش داستان نویسی برای کودکان مطالب و عناوینی ارائه دهیم. نوشتن داستان برای کودکان در ظاهر، امری ساده می باشد اما برای نگارش آن باید به چندین نکته مهم و کاربردی توجه نمایید تا بتوانید بعد از کسب اطلاعات و مهارت های لازم بهترین داستان ها را بنویسید.

داستان نویسی و ادبیات کودک یکی از موارد مهمی است که باید به آن در جامعه اهمیت داد زیرا که کودکی پایه اخلاق و پیشرفت و موفقیت در بزرگسالی است. متاسفانه در ایران آنچنان که باید به این مبحث و موضوع پرداخته نمی شود و ادبیات داستانی کودکان نادیده گرفته می شود. این به  منزله نابودی سرمایه ادبیات بویژه ادبیات کودک است. در ادامه به ارائه آموزش داستان نویسی برای کودکان می پردازیم و شما عزیزان را با سبک های نگارش داستان کودکانه آشنا می نماییم.

داستان نویسی کودکانه

دوره مقدماتی php

برای داستان نویسی کودکان لازم است چند نکته را رعایت کرد:

انتخاب عنوان حائز اهمیت است. اگر عنوان جذابیت و گیرایی نداشته باشد کودک سراغ آن کتاب نمی رود.

آموزش داستان نویسی برای کودکان را جدی بگیریم و به آن بال و پر بدهیم. می توان کلاس های پربار و ارزشمندی را برگزار کرد و شیوه داستان نویسی را به آنان آموزش داد. کودکان لازم است ابتدا استعداد آن ها مشخص شود و اگر استعداد داستان نویسی را داشتند به استعداد های آنان شاخ و برگ بدهیم تا از همان دوران پربار شوند. تقویت قوه تخیل کودکان بسیار مهم است و منجر به اتفاقات خوبی می شود. بگذاریم بال تخیل خود را به پرواز درآورند. در اینجا می شود داستان های را ساخت و بافت که کلیشه ای نباشند و برای خوانندگان کودک  و نیز حتی بزرگسالان جذاب باشد.

 

کودکان را باید با داستان و داستان نویسی و اهداف داستان نویسی آن هم به زبانی کودکانه و شیوا آشنا کرد. داستان های کودکان باید به زبان کودکان باشد تا به دل و فهم کودک بنشیند، همچنین داستان نوشته شده باید برای کودک مفید باشد، از این رو نگارش انواع داستان آموزنده برای کودکان بسیار مهم می باشد.

در داستان نویسی باید نکته ای، حرفی و نظر و عقیده ای باشد که به دانش خوانندگان بیفزاید گرنه ارزش آنچنانی نخواهد داشت.

بهتر است در لابه لای داستان نویسی کودکان از تصاویر و نقاشی هم استفاده کرد با نقاشی کودک بیشتر و بهتر از خواندن داستان لذت می برد و برایش قابل فهم می شود.

تاریخچه ادبیات کودک همیشه نشان داده است که از زبان حیوانات گفتگو کردن و داستان گفتن خیلی جذاب و اثر بخش است تا اینکه نقش ها در قالب انسان ها باشند. در آموزش داستان نویسی برای کودکان ما می توانیم از زبان حیوانات داستان ها را بگوییم مخصوصا اگر حیواناتی باشند که در محیط کودکان بیشتر آن ها را دیده اند و با آنان انس گرفته مثل مرغ و خروس یا سگ و خرگوش و گوسفند و موارد دیگر… در این صورت تاثیری بیشتری بر کودکان می گداریم.

حال که با نکات و قواعد مهم داستان نویسی برای کودکان آشنا شدید می توانید اقدام به نوشتن داستان های کوتاه نمایید و بعد از کسب مهارت های لازم بهترین و زیباترین داستان ها را برای کودکان بنویسید. شما دوستان گرامی می توانید با مراجعه به بخش داستان کودک به مطالعه داستان های مختلف پرداخته و از آنها به عنوان الگو برای داستان نویسی استفاده نمایید.

منبع : آرگا



موهاتو ابریشمی کن !



روغن خراطین و خواص شگفت انگیز آن !


مدل ساعت های لوکس زنانه و مردانه با استایل های جذاب



چطور ارزان به آنتالیا سفر کنیم؟



تخفیف ویژه ساعت مچی لوکس به مدت محدود


با خواندن این مقاله تور عمان مقصد بعدی شماست!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

گروه سنی مورد نظر را انتخاب کنید

انتخاب کنید
خردسال
کودک
نوجوان

دسته مورد نظر خود را انتخاب کنید
انتخاب کنیدکاردستی و هنربازی و سرگرمیعلمیکاربرگ آموزشیشعر و قصهمعرفی ایده‌های شمامقالهجشن تولدمعرفی کتابمعما و چیستان


داستان نویسی کودکانه

یکی از راه‌های پرورش خلاقیت کودکان و نوجوانان تقویت قوه تخیل آنها هست. آموزش داستان نویسی برای کودکان روشی برای به پرواز در آوردن تخیلات و خیال پردازی هست.در این مطلب 5 روش برای آموزش داستان نویسی و آشنایی کودک با ساختار داستان را شرح دادیم.

یکی از راه‌های پرورش خلاقیت کودکان و نوجوانان تقویت قوه تخیل آنها هست. آموزش داستان نویسی برای کودکان روشی برای به پرواز در آوردن تخیلات و خیال پردازی هست. برای کودکان خردسال که سواد خواندن و نوشتن ندارند، راه‌های زیادی برای آموزش داستان نویسی وجود دارد. داستان نویسی کمک می‌کند تا قدرت تفکر و منطق نظم پیدا کند و اگر شما در سنین کم خردسالی به کودک یاد بدهید که چطور مراحل منطقی ساختار یک داستان را بشناسد در سن نوجوانی به راحتی نویسندگی می‌کند.

در ادامه ۵ روش برای آشنایی کودک با داستان نویسی را توضیح می‌دهیم

روش اول)  آشنایی با داستان نویسی با شرح وقایع روزمره:

هر شب در پایان روز از کودک بخواهید داستان آن روز را برای شما تعریف کند. یک رکوردر یا دوربین فیلمبرداری روشن کنید و اجازه بدهید تا کودک‌تان کل اتفاقاتی که در روز افتاده را تعریف کند.

در ابتدا ممکن هست در بخاطر آوردن اتفاقات و کنار هم چیدن آنها مشکل داشته باشد، برای همین شما پرسش‌هایی را مطرح کنید. برای مثال بپرسید، ” امروز صبح اول از همه بعد از بیدار شدن چه کردی؟ توی مهدکودک چه کاردستی درست کردی؟ وقتی دوستت باهات بازی نکرد، چه احساسی داشتی؟ چه برنامه تلویزیونی دیدی؟….”

بگذارید در مورد همه احساساتش چه خوشحالی یا ناراحتی که در هر موقعیتی داشته فکر کند و برای شما بیان کند.

در این روش کودک شما با داستان نویسی آشنا می‌شود، اینکه هر داستانی یک شروع، اتفاقات میانی و یک پایان دارد. با پشت سر هم تعریف کردن اتفاقات با توالی و نظم آشنا می‌شود و در این نظم سعی می‌کند، روندی منطقی را اعمال کند. در بیان داستان روز و اتفاقاتی که در روز افتاده نیاز هست تا کودک توجه به مسائل جزئی داشته باشد و بر روی مطالبی که در داستانش عنوان می‌کند، متمرکز می‌شود. همینطور با احساسات و هیجاناتی که در روز با آنها درگیر هست، آشنا می‌شود و هوش هیجانی در کودک تقویت می‌شود.

روش دوم) آموزش داستان نویسی با حدسیات در مورد آینده:

یک روش دیگر برای آموزش داستان نویسی برای کودکان تخیل پردازی اتفاقات در آینده هست. یعنی بجای اینکه کودک اتفاقاتی که در گذشته افتاده را بیان کند، بخواهید در مورد آینده صحبت کند. مثلا، “وقتی خانه مادر بزرگ رفتیم، دوست داری چه کارهایی انجام دهی؟ چه چیزی به مادر بزرگ بگویی؟ ”

روش سوم) داستان نویسی با نقاشی

یک روش برای ترغیب بچه‌ها به داستان نویسی خصوصا کودکانی که سواد نوشتن ندارند، نقاشی کردن هست. از کودک بخواهید اتفاق و تجربه اخیری که داشته را نقاشی کند. مثلا گردشی که با مامان در پارک داشته را نقاشی بکشد. این نقاشی می‌تواند اینطوری باشد، ” دست در دست مامان زیر درختی نشسته یا عده‌ای اطراف آنها مشغول تاب بازی هستند ….”. بگذارید هر طور دوست دارد داستانش را نقاشی بکشد. مهم نیست نقاشی ساده‌ای باشد یا نه با جزییات و نکات ریز … فقط هدف این هست که بچه‌ها فکر کنند و افکارشان را بر روی کاغذ نقاشی کنند.

روش چهارم) داستان نویسی با خواندن قصه‌های مورد علاقه

برای بچه‌های خردسال و پیش دبستانی که دوست دارند، برای آنها قصه خوانده شود این روش خیلی جذاب هست. وقتی قصه‌ای برای آنها می‌خوانید از بچه‌ها بخواهید داستان را با شخصیتهای خیالی خودشان تعریف کنند و انتهای داستان را تغییر دهند. بعنوان مثال اگر در کتاب قصه مورد علاقه‌شان خرسی در جنگلی زندگی می‌کند از کودک بپرسید، ” فکر می‌کنی به جز خرس چه حیوان دیگری در جنگل هست؟ آنها چه شکلی هستند؟ اگر تو جای خرس داستان بودی آخر داستان چه می‌کردی؟ ”

بحث کردن در مورد عناصر مهمی که داستان را ساخته کمک می‌کند تا کودک با ساختار داستان نویسی آشنا شود. چه چیزی در ابتدا مهم هست؟ وسط داستان چه اتفاقی افتاد و چرا به انتها نیاز هست؟… همه این پرسش‌ها و صحبت در مورد آنها تفکر خلاق در کودکان تقویت می‌کند.

روش پنجم) نمایش بازی کردن قبل از نوشتن داستان

بازی کردن نقش‌های یک داستان قبل از نوشتن داستان یک جرقه داستان پردازی هست. خصوصا برای بچه‌های مدرسه‌ای شاید بجای اینکه از آنها بخواهیم بنشینند و یک برگه کاغذ سفید دستشان بدهیم تا شروه به داستان نویسی کنند، بهتر هست ابتدا صحنه‌هایی را بصورت نمایش اجرا کنیم و بعد کودک آنچه دیده را روی کاغذ بیاورد و با تخیلاتش اضافه و کم کند.

در داستان نویسی با پرسیدن سوالات سعی کنید روند قصه را به جلو پیش ببرید. مثلا سوالاتی از این قبیل داشته باشید:

 

شما داستان را یاداشت کنید و کودک آنرا تعریف کند و حتما فراموش نکنید که در انتهای داستان آنرا با صدای بلند برای کودک بخوانید.

استفاد از کاربرگ‌های داستان نویسی خیلی کمک می‌کند در شید شاد نمونه‌هایی از این تمرینها را در مطلب کاربرگ داستان نویسی مدرسه و کاربرگ تمام کردن داستان داشتیم.

 

بسیار عالی

می خواهم در خبرنامه سایت عضو شوم.

مهم هست که عادت به کتاب خواندن از کودکی و نوجوانی بوجود آید. باغ کناب یک مجموعه فرهنگی علمی هنری هست…

مراکز تفریحی
سرزمین رویایی لی لی پوت(شهر مشاغل)
یکی از مراکز تفریحی کودکان سرزمین رویایی لیلیپوت ه…

رصدخانه های تهران
بچه‌ها از روی حس کنجکاوی که دارند به کشف ناشناخته‌ها علاقمند هستند و یکی از ناشنا…

شهر بازی های سرپوشیده تهران
شهر بازی و زمین‌های بازی یکی از مکان‌های خاطره انگیز برای کودکان است. ز…

ذهن خوانی با علم هدایت گرما

بچه‌ها عاشق شعبده بازی و انجام کارهای عجیبی هستند که طرف مقابل را غاف…

شیرینی خندان تولد

ایده شیرینی های خندان برای جشن تولد خیلی جالب است.شیرینی خندان تولد درست کردن آ…

اگر کودک‌تان به کارتون با شخصیت‌های تخیلی و موجودات عجیب غریب علاقه دارد، پس حتما کارتون “کارخانه هی…

بازی جرأت  یا حقیقت یک بازی گروهی محبوب نوجوان‌ ها و حتی بزرگسالان است.این بازی در همه فرهنگ‌ها به ش…

داستان نویسی کودکانه

بچه‌ها عاشق چیستان هستند و دوست دارند چیستان ها را یاد بگیرند و آنها را برای دوستان و فامیل تعریف کن…

 آموزش نشانه ها و حروف الفبا فارسی با داستان
یک روش برای آموزش نشانه ها و حروف الفبای فارسی به کودک…

بچه‌ها عاشق چیستان هستند و دوست دارند چیستان ها را یاد بگیرند و آنها را برای دوستان و فامیل تعریف کن…

بازی جرأت  یا حقیقت یک بازی گروهی محبوب نوجوان‌ ها و حتی بزرگسالان است.این بازی در همه فرهنگ‌ها به ش…

 آموزش نشانه ها و حروف الفبا فارسی با داستان
یک روش برای آموزش نشانه ها و حروف الفبای فارسی به کودک…

SHIDSHAD © 2017

استفاده از مطالب سايت با لينک مستقيم سايت مجاز و مزيد امتنان خواهد شد



حسین بکایی متولد 1340 و از نویسندگان و منتقدان ادبیات کودک و نوجوان است که کار نویسندگی را به‌صورت حرفه‌‌ای از سال 69 با همکاری با مطبوعاتی نظیر مجله رشد جوان، دانشمند، گل‌آقا و آفتابگردان شروع کرده است. وی سردبیری مجله گلبانگ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دبیری تحریریه کتاب ماه کودک و نوجوان و مدرس در مرکز آموزش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در کارنامه خود دارد. بکایی که سالهاست با واحد ترجمه انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکاری می‌کند، مدتی است در رادیو سراسری به معرفی کتاب‌های تازه منتشر شده می‌پردازد و کلاس‌های آموزش داستان‌نویسی خلاق برگزار می‌کند.  با وی درباره این کلاس‌ها و تاثیر آنها گفت‌وگو کرده‌ایم که می‌خوانید:

داستان نویسی خلاق یک اسم کلیشه‌ای و روشی خاص در آموزش داستان‌نویسی است. البته از یک سو خلاقیت ذاتی است و نمی‌توان آن را آموزش داد و از سوی دیگر نباید تنها به بیان مفاهیم داستان نویسی پرداخت. یادگیری این مفاهیم ضروری است اما به کاربردن غیرخلاقانه آنها دست و پاگیر است. این درحالی است که در کارگاه‌های داستان نویسی خلاق، هنرآموز علاوه بر یادگیری مفاهیم و روش‌ها، می‌تواند هرچقدر می‌تواند خلاقیت به خرج دهد. یعنی هنرآموز، متدها را بدون آنکه باعث محدودیتش شود، می‌آموزد. البته کارگاه‌های داستان نویسی خلاق گروه سنی نوجوان با بزرگسالان تفاوت‌هایی دارد. اما در مجموع این کارگاه‌ها موضوعاتی چون مسائل چیستی داستان، سؤالات داستانی، موضوع، شخصیت پردازی، زبان پرداخت در داستان، را بررسی می‌کنند.

تعریف نوجوانان از داستان و در مجموع نگاه آنها به دنیا با دنیای بزرگسالان متفاوت است. معلم باید در آموزش داستان نویسی به نوجوانان بیشتر روی خلاقیت آنها تاکید کند و به موضوعاتی که آنها دوست دارند نیز توجه داشته باشد. به‌طور مثال در ارتباط با بچه‌ها متوجه شده‌ام که آنها به داستان‌های حادثه‌ای و تخیلی علاقه بیشتری دارند و اغلب بزرگسالان از موضوعات عاطفی و اجتماعی استقبال می‌کنند.

داستان نویسی کودکانه

به‌نظر من کلاس‌های داستان نویسی به ویژه داستان نویسی خلاق باید به شکل کارگاهی و گروهی برگزار شوند. این نوع تدریس غیرمستقیم همان روش سقراط است که به جای ارائه صرف مفاهیم داستانی، پرسشگری و بیان مفهوم را با تاکید بر خلاقیت دنبال می‌کند. چون همه مردم داستان سرایی و روایت قصه را  بلدند و هر روز چند داستان و خاطره برای هم تعریف می‌کنند. اما مهم این است که یک هنرآموز باید بتواند مخاطب عام را به خواندن داستان خود ترغیب کند. بنابراین شاید انتخاب موضوع گام مهمی باشد اما کافی نیست. چون نوع روایت داستان، بهره گیری از عناصر داستانی و جذاب کردن قصه با کمک شگردهای داستان نویسی و به کار گرفتن خلاقیت، بسیار مهم است. این موارد باید در یک کلاس کارگاهی آموزش داده شود. از طرفی این کلاس‌ها فرصت خوبی برای آشنایی با چند اثر بزرگ ادبیات جهان و نقد و بررسی آنهاست که نباید فراموش شود.

هدف از برگزاری این کلاس‌ها، پرورش استعدادهای جوان، افزایش مهارت داستان خوانی و داستان نویسی است. من تابه حال در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کلاس‌هایی برای آموزش داستان نویسی داشته‌ام. حتی در برخی از کلاس‌ها نویسندگانی با چند کتاب منتشر شده حضور داشتند که پس از پایان دوره به این نتیجه رسیدند که بهتر است کتاب‌هایشان را از بازار جمع کنند! به هر حال من از بسیاری از هنرآموزان قبلی خبر دارم که کتاب‌هایی نوشته و منتشر کرده‌اند.

به این موضوع فکر کرده‌ام و قصد دارم با مدیران فرهنگسراها صحبت کنم تا درصورت امکان برگزیده‌ای از داستان‌ها در یک کتاب منتشر شوند. با توجه به مشکلاتی که در حوزه نشر کتاب به ویژه نویسندگان تازه کار وجود دارد، شاید بد نباشد ابتدا  برخی از داستان‌ها را در نشریات چاپ کرد. البته این بیشتر مربوط به هنرجویان نوجوان است. چون برخی از هنرجویان بزرگسال ممکن است کتاب چاپ شده هم داشته باشند. به هرحال من سعی می‌کنم تا آنجا که ممکن است برای تشویق هنرجویان، نسبت به چاپ داستان‌ها بی‌تفاوت نباشم.  آنچه پیش از همه مهم است، آموزش مفاهیم داستان نویسی و به‌کارگیری آنها با استفاده از خلاقیت است که پایه کار یک نویسنده را تشکیل می‌دهد.  هنرجوی فعال با گذراندن چنین دوره‌هایی و تلاش مضاعف می‌تواند داستان خوبش را خودش به ناشران ارائه دهد و نسبت به چاپ آن اقدام کند. اما بازهم تاکید می‌کنم که من به‌عنوان یک معلم سعی دارم برای انتشار داستان‌های هنرجویان تلاش کنم.

منبع: همشهری آنلاین- نگار پدرام

 

اطلاعات تماس:

.۰۲۱۷۷۱۸۹۶۲۴ .۰۲۱۷۷۱۹۱۶۵۹

داستان نویسی کودکانه

اطلاعات تماس:

.۴۴۳۷۶۸۱۹ .۰۹۱۲۴۲۵۰۱۴۲

در این مطلب می توانید لیست داستان ها و قصه های کوتاه و بلند را مشاهده کنید. اما اگر به دنبال قصه و کتاب کودک هستید می توانید به صفحات قصه کودکانه صوتی و دسته بندی کتاب های کودک براساس سن و سلیقه کودک خود رجوع کنید.

با توجه به بازخورد روزهای اخیر خانواده ها، تیم محتوایی رادیو کودک بیش از ۲۰۰ داستان کودکانه از اقصی نقاط جهان را بازنویسی کرده، شما می توانید لیست این داستان های کودکانه را از صفحه ۲۰۰ خلاصه داستان کوتاه کودکانه دنبال کنید.

در تعطیلات آخر هفته علی کوچولو همراه خواهرش سارا و پدر مادرشون به دیدن مادربزرگشون رفتن که توی یک مزرعه زندگی میکرد.

مادربزرگ علی یک تیرکمون بهش داد تا بره توی مزرعه و باهاش بازی کنه.

علی کوچولو خیلی خوشحال شد و دوید توی مزرعه تا حسابی بازی کنه، اما وسط بازی یکی از تیرهاش اشتباهی خورد به اردک خوشگلی که مادربزرگش خیلی دوسش داشت، اردک بیچاره مرد.

علی کوچولو که حسابی ترسیده بود اردک رو برداشت و برد یه جایی پشت باغچه قایم کرد.

وقتی رویش رو برگردوند تا بره به ادامه بازیش برسه دید که خواهرش سارا تمام مدت داشته نگاهش میکرده، اما هیچی به علی نگفت و رفت.

فردا ظهر مادربزرگ از سارا خواست تا توی آماده کردن سفره ی نهار بهش کمک کنه، سارا نگاهی به علی کرد و گفت مادربزرگ علی به من گفت که از امروز تصمیم گرفته تو کارهای خونه به شما کمک کنه. بعد هم زیرلب به علی گفت: جریان اردک رو یادته.

علی کوچولو هم دوید و تمام بساط ناهار رو با کمک مادربزرگش فراهم کرد.

عصر همون روز پدربزرگ به علی و سارا گفت که میخواهد اونها رو به نزدیک دریاچه ببره تا باهم ماهیگیری کنن. اما مادربزرگ گفت که برای پختن شام روی کمک سارا حساب کرده است.

سارا سریع جواب داد که مادربزرگ نگران نباش چون علی قراره بمونه و بهت کمک کنه.

علی کوچولو در همه ی کارها به مادربزرگش کمک میکرد و هم کارهای خودش و هم کارهای سارا رو انجام میداد. تا اینکه واقعا خسته شد و تصمیم گرفت حقیقت رو به مادربزرگش بگه.

اما در کمال تعجب دید که مادربزرگش با لبخندی اونو بغل کرد و گفت:

علی عزیزم من اون روز پشت پنجره بودم و دیدم که چه اتفاقی افتاد. متوجه شدم که تو عمدا اینکار رو نکردی و به همین خاطر بخشیدمت. اما منتظر بودم زودتر از این بیای و حقیقت رو به من بگی.

نباید اجازه میدادی خواهرت بخاطر یک اشتباه به تو زور بگه و از تو سوء استفاده بکنه.

باید قوی باشی و همیشه به اشتباهاتت اعتراف کنی و سعی کنی که دیگه تکرارشون نکنی.

اما این رو بدون پیش هرکسی و هرجایی به اشتباهاتت اعتراف نکنی، چون دیگران از اون اعتراف تو به ضرر خودت استفاده می کنند.

 

پویا کوچولو بعضی روزها با مادرش به پارک میرفت، اون خیلی پارک رو دوست داشت ولی هیچوقت توی پارک از کنار مادرش تکون نمیخورد و با بچه ها بازی نمی کرد.

پویا روی دستش یه لکه ی سفیدرنگ داشت و خیال میکرد بچه ها با دیدن دستش بهش میخندن و مسخره ش میکنن. بخاطر همین دوست نداشت با بچه ها بازی کند.

تا اینکه یک روز به مادرش گفت که دیگه دلش نمیخواد به پارک بیاد. مادرش ازش پرسید: ولی چرا پویا جان؟ تو که پارک رو خیلی  دوست داشتی. پویا گفت : میترسم بچه ها دست منو ببینن و بخاطر لکه ی روی دستم من رو مسخره کنن.

مامان پویا بهش گفت: ولی تو که تا حالا با بچه ها بازی نکردی که ببینی مسخره ات میکنن یا نه؟ بعد هم بغلش کرد و گفت فردا باهم میریم با بچه ها بازی می کنیم نت ببینی که مسخره ات نمی کنن و اونا هم دوست دارن با تو بازی کنن.

فردای آن روز دوتایی به پارک رفتن و مامان پویا رفت پیش بچه ها و بهشون سلام کرد و گفت: بچه ها پسر من پویا میخواد با شما دوست بشه و باهاتون بازی کنه.

یکی از بچه ها جلو اومد و گفت: سلام. اسم من آرشه. ما تو رو می دیدیم که با مامانت به پارک میای. ولی پیش ما نمیومدی. حالا بیا بریم با بقیه بچه ها آشنا بشیم.

پویا به مامانش نگاه کرد و بعد همراه آرش رفت.

بعد از مدتی که مامانش رفت دنبالش دید که پویا با خوشحالی به طرفش دوید و بعد از بغل کردن مادرش بهش گفت که امروز خیلی بهش خوش گذشته و بچه ها اصلا اونو مسخره نکردند. اون خوشحال بود که دوستای خوب و جدیدی پیدا کرده و با اونا بهش خوش میگذرد.

همگی از طرف خدای بزرگ به انسان ها داده شده اند و هیچ انسان ها اختیاری در انتخاب آن ها نداشته اند، لکه روی دست پویا هم نقص عضوی هست که پویا آن را انتخاب نکرده است.

 

 

در زمان قدیم دهکده ای بود که بیشترین محصول گندم را داشت. روزی آفت وحشتناکی به گندم های این دهکده زد. معلم تنها مدرسه آن دهکده شاگردانش را صدا زد و به آنها گفت من دوستی دارم که در دهکده ای دیگر زندگی میکند. او راه از بین بردن این آفت را بلد است. باید یکی از شما را به همراه نمونه گندم آفت خورده پیش او بفرستم تا راه نجات از این مشکل را بیابد و ساختن سم آفت کش را به شما یاد بدهد. حالا چه کسی داوطلب انجام دادن این کار است؟

زرنگ ترین شاگرد کلاس گفت که من انقدر باهوشم که میتوانم سریع روش ساختن سم را یاد بگیرم و برگردم. من میروم.

معلم قبول کرد اما گفت من یکی از شاگردان معمولی کلاس را نیز همراه تو میفرستم تا تنها نباشی. مراقب او باش.

آنها فردا صبح به سمت دهکده ی دیگر حرکت کردند و بعد از چند هفته برگشتند.

داستان نویسی کودکانه

همه منظر بودند تا داستان را بشنوند و نحوه ی ساختن سم را یاد بگیرند. شاگرد زرنگ گفت که از ترکیب چند ماده ی ساده میتوانیم سم را بسازیم و آفت را ازبین ببریم و سپس چند ماده را باهم مخلوط کرده و روی مزارع پاشید. اما نه تنها آفت ها از بین نرفتند بلکه بیشتر شدند.

این بار معلم شاگرد معمولی را صدا زد و خواست که هرچه به یاد دارد را بگوید. او کامل و دقیق مرحله به مرحله از تمیز بودن ظرف سم و اندازه ی دقیق مواد تا زمان آب ندادن به مزرعه را برایشان شرح داد.

اینبار سم را ساختند و روی مزرعه ها پاشیدند, بعد از مدتی آفت گندم ها از بین رفت.

همه با تعجب از معلم سوال کردند که چطور ممکن است که روش شاگرد زرنگ عمل نکرده باشد اما شاگرد معمولی توانسته باشد روش درست را یاد بگیرد؟ معلم گفت شاگرد زرنگ به هوش خودش مغرور شده بود و به آموزش دوست من زیاد دقت نکرده بوده است، چون فکر میکرده که با هوش زیاد خود میتواند از پسش بربیاید. اما شاگرد معمولی با دقت کافی و پشتکار زیاد توانست بخوبی سم آفت کش را یاد بگیرد.

کرگدن جوانی در جنگل به تنهایی زندگی میکرد.

روزی پرنده ای به نام دم جنبانک که داشت در آن حوالی پرواز میکرد کرگردن را دید و ازش پرسید: چرا تنهایی؟

کرگدن جواب داد: خب کرگدن ها همیشه تنها هستند.

دم جنبانک گفت: یعنی تو هیچ دوستی نداری؟

کرگدن که تابحال این کلمه رو نشنیده بود، پرسید: دوست یعنی چی؟

دم جنبانک گفت: دوست یعنی کسی که همیشه همراه تو باشد، تو رو دوست داشته باشد و بهت کمک کنه.

کرگدن گفت: ولی من که کمک لازم ندارم.

دم جنبانک گفت: بهرحال حتما کمکی هست که تو لازم داشته باشی، مثلاً شاید پشت تو بخارد، چونکه لای چین های پوستت پر از حشره های ریز است. اگر کسی به تو کمک کند که حشره های پشتت را برداری میتواند دوست تو باشد.

کرگدن گفت: اما کسی دوست ندارد با من دوست بشود، چون من زشتم و تازه پوستم هم کلفت است.

دم جنبانک گفت: اما کرگدن جان، دوست داشتن چیزی است که به قلب مربوط است نه به پوست و ظاهر.

کرگدن گفت: قلب دیگر چیست؟ من که قلب ندارم. من فقط پوست دارم و شاخ.

دم جنبانک گفت: ولی این امکان ندارد، همه قلب دارند.

کرگدن گفت: یعنی قلب من کجاست؟ چرا آن را نمیبینم؟

دم جنبانک گفت: چون از قلبت استفاده نمی کنی ؛ ولی مطمئن باش که زیر این پوست کلفت یک قلب نازک داری. چون به جای این که من را بترسانی یا لگدم کنی، یا حتی مرا  بخوری، داری با من حرف می زنی… این یعنی تو میتوانی بقیه را دوست داشته باشی یا حتی عاشق شوی. حالا بگذار روی پوست کلفت قشنگت بنشینم، بگذار…

کرگدن داشت دنبال جواب مناسبی می گشت، در همین حین دم جنبانک داشت حشره های روی پوست کلفت او را دانه دانه برمیداشت. کرگدن احساس خوبی داشت ولی نمیدانست چرا؟

کرگدن پرسید: آیا این که من  از اینکه تو حشره های مزاحم را از روی پوستم برداری خوشم می آید و دوست دارم تو روی پشتم بمانی، دوست داشتن است؟

دم جنبانک گفت: نه. من دارم به تو کمک می کنم و تو احساس خوبی داری چون نیازت را برآورده کرده ام. اسم این نیاز است.  دوست داشتن از این زیباتر و  مهمتر است.

کرگدن نفهمید که دم جنبانک چه می گوید.

روزهای زیادی گذشت و هرروز دم جنبانک می آمد و پشت کرگدن می نشست و حشره های کوچک را از روی پوست کلفتش بر می‌داشت، و کرگدن هر روز احساس خوبی داشت.

کرگدن یک روز به او گفت : من حس می کنم از تماشا کردن تو احساس خوبی دارم و دلم میخواهد همیشه ببینمت.

دم جنبانک جلوی او پرواز میکرد و کرگدن تماشا میکرد و سیر نمیشد. احساس میکرد دارد زیباترین صحنه ی دنیا را میبیند و او خیلی خوشبخت است که میتواند دم جنبانک را ببیند. ناگهان احساس کرد که چیز نازکی از چشمش پایین افتاد.

او با تعجب به دم جنبانک گفت: دم جنبانک عزیزم فکر کنم من قلب نازکم را دیدم که از چشمم پایین افتاد. حالا باید چه کار کنم؟ دم جنبانک اشک های او را دید و گفت نگران نباش، تو کلی از این قلب ها داری.

کرگدن گفت: اینکه من دلم میخواهد مدام تو را ببینم و وقتی نگاهت میکنم قلبم از چشمم می افتد یعنی چه؟

دم جنبانک جلوی چشم های او چرخید و گفت: یعنی کرگدن ها هم عاشق میشوند.

کرگدن پیش خودش فکر کرد اگر قلبش همین طور از چشم هایش بریزد، شاید یک روز قلبش تمام بشود. اما با اینحال لبخند زد و به خودش گفت:

من که اصلاً قلب نداشتم! حالا که دم جنبانک به من قلب داد، چه عیبی دارد، بگذار تمام قلبم برای او بریزد …!

در گوشه ی یک مزرعه دو کبوتر بودند که با شادی با یکدیگر زندگی می کردند. آنها یکدیگر را خیلی دوست داشتند و زندگی در آن مزرعه واقعا برایشان زیبا بود. مدتی گذشت و فصل بهار رسید، آن سال بهار باران زیادی بارید و لانه ی کبوترها مرطوب شده بود.

کبوتر ماده به همسرش گفت که کاش به لانه ی دیگری برای زندگی برویم، اینجا دیگر خیلی مناسب نیست. اما همسرش گفت که ساختن لانه ای به این قشنگی و بزرگی کار آسانی نیست و بهتر است که همانجا بمانند. چون با رسیدن تابستان هوا گرمتر و بهتر میشود.

با رسیدن تابستان لانه ی آنها خشک شد و دوباره با خوبی و خوشی به زندگی خود ادامه دادند. هرروز هرچقدر که میخواستند گندم و برنج میخوردند و مقداری هم برای زمستان در لانه شان انبار میکردند تا اینکه انبارشان کاملا پر شد و برای استفاده در فصل سرما آماده بود.

تابستان تمام شد و دانه و غذا کمتر شده بود، بنابراین کبوتر ماده در لانه میماند و کبوتر نر به مسافت های طولانی تری برای پیدا کردن دانه میرفت.

وقتی که بارش باران شروع شد آنها تصمیم گرفتند برای خوردن دانه از انبار آذوقه شان استفاده کنند، اما وقتی به سراغ انبار رفتند دیدند که انگار مقدار دانه ها کم شده و قسمتی از انبار خالی است.

کبوتر نر خیلی عصبانی شد و به همسرش گفت: تو چرا انقدر شکمو هستی، این دانه ها برای فصل سرما بودند اما وقت هایی که من نبودم تو نصف آنها را خورده ای. حالا در این باران و برف چطور غذا پیدا کنیم؟

کبوتر ماده با تعجب و ناراحتی گفت: ولی من اصلا به دانه های انبار نوک هم نزدم. نمیدانم چرا انبار خالی شده. شاید موش ها مقداری از آن را خورده اند یا کبوترهای دیگر از انبار ما دزدی کرده اند. با اینحال بیا فعلا از دانه های مانده استفاده کنیم و قضاوت عجولانه نکنیم. با صبر همه چیز مشخص میشود.

اما کبوتر نر خیلی عصبانی بود. او گفت: من مطمئنم که تنها کسی که به انبار ما دستبرد زده خود تو هستی.و نمیخواهم چیز دیگری بشنوم. و سپس او را از خانه بیرون کرد. 

کبوتر ماده با ناراحتی گفت: کاش انقدر زود درمورد من قضاوت نمیکردی تا روزی پشیمان نشوی. اما روزی که بفهمی اشتباه کرده ای خیلی دیر است. سپس پرواز کرد و رفت و گرفتار شکارچیان شد.

کبوتر نر خیلی خوشحال بود که نگذاشته همسرش گولش بزند و به زندگی اش تنهایی ادامه میداد. تا اینکه هوا دوباره بارانی شد، کبوتر نر به سراغ انبار رفت و با کمال تعجب دید که انبار دوباره پر شده! کمی فکر کرد و سپس متوجه واقعیت شد. در هوای بارانی لانه ی مرطوب و خیس باعث باد کردن و حجیم تر شدن دانه ها میشد و انبار پر میشد، اما وقتی هوا گرم و خشک میشد دانه ها به اندازه اولیه خود برمیگشتند و انبار خالی بنظر می آمد.

کبوتر نر از اینکه فهمید قضاوتش کاملا عجولانه و اشتباه بوده بسیار ناراحت شد و از بیرون کردن همسرش خیلی پشیمان شد. اما دیگر خیلی دیر شده بود و او تنها و غمگین به زندگی اش ادامه داد.

همانطوری که ما همیشه توصیه می کنیم، بازی، کاردستی و کتاب ساختار ذهنی کودکان در حل مسائل را بسیار شکل می دهد. در این مطلب شما کتاب های مناسب کودکان پیش دبستانی و دبستانی را مشاهده خواهید نمود.

اطلاعات تماس:

.۷۷۱۹۱۶۵۹ .۷۷۱۸۹۶۲۴

اطلاعات تماس:

.۴۴۳۷۶۸۱۹ .۰۹۱۲۴۲۵۰۱۴۲

تمامی حقوق مطالب و تصاویر تولیدی این سایت متعلق به سایت رادیو کودک است، هرگونه کپی برداری با ذکر نام سایت و لینک به آن براساس صفحه قوانین و مقررات بلامانع است.

خانه هنر خوانش کارگاه داستان نویسی را با هدف پرورش خلاقیت برای نوجوانان علاقه‌مند برگزار می‌کند.

شورای کتاب کودک کارگاه دوروزه‌ی داستان نویسی خلاق را با حضور داگ لارسن ( مدرس نویسندگی خلاق از کشور نروژ) در محل شورا برگزار کرد. لارسن دراین کارگاه که در تاریخ ۵ و ۶ آبان ۱۳۹۵ برگزار شد، به آموزش روش‌های خلاق داستان نویسی در ۱۵ مورد برای کودکان پرداخت. در ادامه گزارش این کارگاه به تفصیل بیان شده است.

دومین جشنواره ادبیات کودک شیراز برای کشف استعدادهای برتر نویسندگی در ادبیات کودک و نوجوان بهمن ۹۴ برگزار می شود.

داستان نویسی کودکانه

وبلاگ‌ کتاب هدهد با نوشته‌هایی کاربردی برای خانواده‌ها و معلمان

همه حقوق سایت کتابک برای پدیدآورندگان آن محفوظ و  باز نشر نوشته ها و تصویرها با آوردن منبع آزاد است.

Copyright 2008 – 2019 ©

داستان نویسی کودکانه
داستان نویسی کودکانه
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *