داستان موش و گربه به نثر ساده

دوره مقدماتی php
داستان موش و گربه به نثر ساده
داستان موش و گربه به نثر ساده

اگر داری تو عقل و دانش و هوش

بیا بشنو حدیث گربه و موش

بخوانم از برایت داستانی

که در معنای آن حیران بمانی

ای خردمند عاقل ودانا

داستان موش و گربه به نثر ساده

دوره مقدماتی php

قصهٔ موش و گربه برخوانا

قصهٔ موش و گربهٔ منظوم

گوش کن همچو در غلطانا

از قضای فلک یکی گربه

بود چون اژدها به کرمانا

شکمش طبل و سینه‌اش چو سپر

شیر دم و پلنگ چنگانا

از غریوش به وقت غریدن

شیر درنده شد هراسانا

سر هر سفره چون نهادی پای

شیر از وی شدی گریزانا

روزی اندر شرابخانه شدی

از برای شکار موشانا

در پس خم می‌نمود کمین

همچو دزدی که در بیابانا

ناگهان موشکی ز دیواری

جست بر خم می خروشانا

سر به خم برنهاد و می نوشید

مست شد همچو شیر غرانا

گفت کو گربه تا سرش بکنم

پوستش پر کنم ز کاهانا

گربه در پیش من چو سگ باشد

که شود روبرو بمیدانا

گربه این را شنید و دم نزدی

چنگ و دندان زدی بسوهانا

ناگهان جست و موش را بگرفت

چون پلنگی شکار کوهانا

موش گفتا که من غلام توام

عفو کن بر من این گناهانا

مست بودم اگر گهی خوردم

گه فراوان خورند مستانا

گربه گفتا دروغ کمتر گوی

نخورم من فریب و مکرانا

میشنیدم هرآنچه میگفتی

آروادین قحبهٔ مسلمانا

داستان موش و گربه به نثر ساده

گربه آنموش را بکشت و بخورد

سوی مسجد شدی خرامانا

دست و رو را بشست و مسح کشید

ورد میخواند همچو ملانا

بار الها که توبه کردم من

ندرم موش را بدندانا

بهر این خون ناحق ای خلاق

من تصدق دهم دو من نانا

آنقدر لابه کرد و زاری کردی

تا بحدی که گشت گریانا

موشکی بود در پس منبر

زود برد این خبر بموشانا

مژدگانی که گربه تائب شد

زاهد و عابد و مسلمانا

بود در مسجد آن ستوده خصال

در نماز و نیاز و افغانا

این خبر چون رسید بر موشان

همه گشتند شاد و خندانا

هفت موش گزیده برجستند

هر یکی کدخدا و دهقانا

برگرفتند بهر گربه ز مهر

هر یکی تحفه‌های الوانا

آن یکی شیشهٔ شراب به کف

وان دگر بره‌های بریانا

آن یکی طشتکی پر از کشمش

وان دگر یک طبق ز خرمانا

آن یکی ظرفی از پنیر به دست

وان دگر ماست با کره نانا

آن یکی خوانچه پلو بر سر

افشره آب لیمو عمانا

نزد گربه شدند آن موشان

با سلام و درود و احسانا

عرض کردند با هزار ادب

کای فدای رهت همه جانا

لایق خدمت تو پیشکشی

کرده‌ایم ما قبول فرمانا

گربه چون موشکان بدید بخواند

رزقکم فی السماء حقانا

من گرسنه بسی بسر بردم

رزقم امروز شد فراوانا

روزه بودم به روزهای دگر

از برای رضای رحمانا

هرکه کار خدا کند بیقین

روزیش میشود فراوانا

بعد از آن گفت پیش فرمائید

قدمی چند ای رفیقانا

موشکان جمله پیش میرفتند

تنشان همچو بید لرزانا

ناگهان گربه جست بر موشان

چون مبارز به روز میدانا

پنج موش گزیده را بگرفت

هر یکی کدخدا و ایلخانا

دو بدین چنگ و دو بدانچنگال

یک به دندان چو شیر غرانا

آندو موش دگر که جان بردند

زود بردند خبر به موشانا

که چه بنشسته‌اید ای موشان

خاکتان بر سر ای جوانانا

پنج موش رئیس را بدرید

گربه با چنگها و دندانا

موشکانرا از این مصیبت و غم

شد لباس همه سیاهانا

خاک بر سر کنان همی گفتند

ای دریغا رئیس موشانا

بعد از آن متفق شدند که ما

می‌رویم پای تخت سلطانا

تا بشه عرض حال خویش کنیم

از ستم‌های خیل گربانا

شاه موشان نشسته بود به تخت

دید از دور خیل موشانا

همه یکباره کردنش تعظیم

کای تو شاهنشهی بدورانا

گربه کرده است ظلم بر ماها

ای شهنشه اولم به قربانا

سالی یکدانه میگرفت از ما

حال حرصش شده فراوانا

این زمان پنج پنج میگیرد

چون شده تائب و مسلمانا

درد دل چون به شاه خود گفتند

شاه فرمود کای عزیزانا

من تلافی به گربه خواهم کرد

که شود داستان به دورانا

بعد یکهفته لشگری آراست

سیصد و سی هزار موشانا

همه با نیزه‌ها و تیر و کمان

همه با سیف‌های برانا

فوج‌های پیاده از یکسو

تیغ‌ها در میانه جولانا

چونکه جمع آوری لشگر شد

از خراسان و رشت و گیلانا

یکه موشی وزیر لشگر بود

هوشمند و دلیر و فطانا

گفت باید یکی ز ما برود

نزد گربه به شهر کرمانا

یا بیا پای تخت در خدمت

یا که آماده باش جنگانا

موشکی بود ایلچی ز قدیم

شد روانه به شهر کرمانا

نرم نرمک به گربه حالی کرد

که منم ایلچی ز شاهانا

خبر آورده‌ام برای شما

عزم جنگ کرده شاه موشانا

یا برو پای تخت در خدمت

یا که آماده باش جنگانا

گربه گفتا که موش گه خورده

من نیایم برون ز کرمانا

لیکن اندر خفا تدارک کرد

لشگر معظمی ز گربانا

گربه‌های براق شیر شکار

از صفاهان و یزد و کرمانا

لشگر گربه چون مهیا شد

داد فرمان به سوی میدانا

لشگر موشها ز راه کویر

لشگر گربه از کهستانا

در بیابان فارس هر دو سپاه

رزم دادند چون دلیرانا

جنگ مغلوبه شد در آن وادی

هر طرف رستمانه جنگانا

آنقدر موش و گربه کشته شدند

که نیاید حساب آسانا

حملهٔ سخت کرد گربه چو شیر

بعد از آن زد به قلب موشانا

موشکی اسب گربه را پی کرد

گربه شد سرنگون ز زینانا

الله الله فتاد در موشان

که بگیرید پهلوانانا

موشکان طبل شادیانه زدند

بهر فتح و ظفر فراوانا

شاه موشان بشد به فیل سوار

لشگر از پیش و پس خروشانا

گربه را هر دو دست بسته بهم

با کلاف و طناب و ریسمانا

شاه گفتا بدار آویزند

این سگ روسیاه نادانا

گربه چون دید شاه موشانرا

غیرتش شد چو دیگ جوشانا

همچو شیری نشست بر زانو

کند آن ریسمان به دندانا

موشکان را گرفت و زد بزمین

که شدندی به خاک یکسانا

لشگر از یکطرف فراری شد

شاه از یک جهت گریزانا

از میان رفت فیل و فیل سوار

مخزن تاج و تخت و ایوانا

هست این قصهٔ عجیب و غریب

یادگار عبید زاکانا

جان من پند گیر از این قصه

که شوی در زمانه شادانا

غرض از موش و گربه برخواندن

مدعا فهم کن پسر جانا

با دو بار کلیک بر روی هر واژه می‌توانید معنای آن را در لغت‌نامهٔ دهخدا جستجو کنید.

شماره‌گذاری ابیات
| وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکی‌درج | ارسال به فیس‌بوک

برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.

تا به حال ۱۳۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.

ali نوشته:

Walt Disney sholud be proud of persia poet who nicely present cat and mice story long time before walt Disney.
I am as Iranian Very proude of this.

?☹

خباز نوشته:

خدارا صدبار شکر که پس از سال ها کسی یا کسانی به فکر میراث گرانبهای این مرز و بوم افتادند. موش و گربه با طنز گزنده و نیشدار و در عین حال سادگی شاهکاری است از این گونه ادبیات .کاش کاوشگران ودانشگاهیان وقت بیشتری را به شناساندن این گونه اثار پارسی به جوانان صرف میکردند و افتخارشان فقط معرفی اثر فلان طنز نویس انگلیسی نبود.

?☹

ناشناس نوشته:

What is the moral of this story?

?☹

Mina نوشته:

بهتر است این متون به انگلیسی برگردانده شود تا دنیا متوجه شود موش گربه اثری ایرانی است .

?☹

sara نوشته:

بهتر است قبل از نوشتن شعر موش و گربه برای مقدمه حداقل یک بند درباره ی عبید زاکانی نوشته شود که انسان با دید نسبتا” کاملی از او شعر را بخواند

?☹

ناشناس نوشته:

۱-جادارد در مقدمه آثار همه شعرا اقلا در چند سطر شاعر معرفی شودکه مثلا در چه تاریخی میزیسته است
۲- ذکرنام مآخذی که اشعار ازآنها اشتنساخ شده ضروریست آثار غالب شعرا تصحیح شده ونام مصحح باید معلوم باشد مثلا ابیاتی به مولوی یا خیام نسبت میدهند که در بعضی نسخه ها نیست
ولذا ذکر نام مآخذ ومصححان معتبر لازم میشود تااز انتساب شعر به شاعر اطمینان حاصل شود واین سایت بتواند به عنوان یک مرجع مورد استفاده محققان قرار گیرد
۳-اگر بعضی استادن مشهور ادبیات براین سایت دیباچه وتقریظ بنویسند و پشتیبانی نمایندومردم را تشویق به استفاده کنند بر اعتبار آن افزوده میشود

?☹

Mohsen نوشته:

It would be good to know that this is actually a political satire descibing the fight between local Sultans at his time which was very close to that of Hafez. The Cat, I believe is Amir Mobarez-eldin who Hafez calls mohtaseb and Moosh is (if I am not wrong) Shah shoja’ who ruled in Shiraz. The piece desribes their relationship and how the latter finally conquered Shiarz and killed Shah Shoja. (or Shah Sheilh aboo eshagh ?)

?☹

شهریار نوشته:

این قصه همان قصه حق مسلم ماست است
منظورم چنگ ودندان نشان دادن دولت احمدی نژاد به دنیا است

?☹

حسین سهند نوشته:

الحق که دست مریزاد.
امیدوارم در ادامه راهی که در پیش گرفته اید موفق باشید دوستان.

?☹

ک. خراسانی نوشته:

در نسخه چاپی که پیش روی من است، با این مشخصات: “از نشریات کتابفروشی ادبیه، تهران خیابان ناصر خسرو، آبانماه ۱۳۳۲″، بین بیت شماره ۱۵: “موش گفتا که من غلام توام / عفو کن بر من این کناهانا” و بیت شماره ۱۶: “گربه گفتا دروع کمتر گوی / نخورم من فریب و مکرانا” این بیت هم از زبان موش آمده که: “مست بودم اگر گهی خوردم / گه فراوان خورند مستانا”

پاسخ: ضمن تشکر از شما، بیت جا افتاده در محل اشاره شده اضافه شد.

?☹

محسن فولادپور نوشته:

با سلام.
الف. نقل از المنجد:
نظام الدین عبید الله (۱۳۰۰-۱۳۷۱ میلادی) متولد قزوین، شاعر ایرانی که در شیراز میزیست.
از او کتاب « اخلاق الاشراف» در هجو و نقد اجتماعی به جای مانده است.
ب. در مجموعه ی امثال و حکم علی اکبر خان دهخدا، حتی نام این همشهری به نامش را نیافتم.
پ. در کتاب «ایران-کمبریج ( جی.آ.بویل)، او را شاعری معروف از اشراف زاکانی نامیده اند.
ت.در این کتابخانه حقیر و فقیر خود، دیگر مکتوبی نیافتم.
یقین دارم که او نویسنده و منتقدی سرسخت بوده و آثار دیگری نیز داشته است… . اما نیسان، مانع از یادآوری است. آنچه بدون تردید قابل تحریر است، آنکه:
او نویسنده ای توانا بوده که با زبان طنز و به شعر عامیانه، جنبه ابزاری دین را به عرصه سیاست و حکومت، آنچنان بیان کرده تا به تلیش قبای حکام زمان خودش بر نخورد. در عین حال، جان کلام را بیان کرده تا آنکس که در بند فهم مدّعا باشد مطلب را به سادگی در یابد.
محسن فولادپور

?☹

پیام بهرامیان نوشته:

داستان موش و گـربه اشاره به مسئله ی حاکم کرمان و یزد ( امیرمبارزالدین مظفر) که به سفاکی شهرت دارد و بارها تائب شده بود دارد که در هیبت گربه آمده و از سوی دیگر موش هم حاکم شیراز و تبریز و عراق یعنی شیخ ابو اسحاق اینجو بود که به ادیب نوازی شهرت داشت.
در نهایت در جنگی در حوالی کرمان ابو اسحاق حاکم مورد علاقه ی حافظ شکست خورد و پس از چندی اورا بدستور امیر مبارز الدین مظفر سر بریدند.

به این ابیات دقت کنید :

ناگهان گربه جست بر موشان
چون مبارز به روز میدانا

حافظ هم تاثیرپذیری از عبید هم عصر خود داشته :

ای کبک خوشخرام کجا می روی بایست!
غـره مشو که گربه ی زاهد نماز کرد

?☹

آرش نوشته:

A Persian poet named Obaid Zakani wrote a poem about the life of a cat and a mouse long before Disney existed. It is very similar to Disney’s Tom and Jerry. My question is that how can a company this big not know about a very famous poet in Iran. and if they knew how come they stole Zakani’s work without giving him any credit. Zakani should get credit for the work he has done. Plagiarism does not have any boundaries. It is not right to still people’s wok and ideas any where in the world. I hope Disney realizes this soon

?☹

be nam نوشته:

lotfan mataleb ra vazeh tar benevisid chon dar rayane ye man khily maalom nist. az tavajoheton nesbat be farhange in marz va bom tashakor mekonam

?☹

محسن فولاد پور نوشته:

درود بر شما.
در سفری که سال گذشته به ایران دا شتم ، پس از جستجوی فراوان کتا ب کلیات مولا نانظام الّدین عبیدالله را به تصحیح و تحقیق آقای پر ویز اتا بکی مزّین به مقدمه استاد فقید : عباس اقبال یا فتم . کاری بسیار ارزنده و بی بدیل به نظرم آمد.
نصیحتی از عبید!
مرو به عشوه زاهد زره که او دائم
فریب مردم نا دان بدین فسانه دهد

?☹

مریم نوشته:

kheyli ghashang va porman bood omidvarm hamisheh be yade azamate chonon shora va bozorgi afakare anha bashim va eftekhar konim ke irani hastim

?☹

احمد نوشته:

در بیت زیر:
گربه گفتا که موش گه خورده
من نیایم برون ز کرمانا

اشتباه شده است. مصرع اول چنین است:
گربه گفتا که شاه گه خورده.

?☹

نوکر تمام شاعران ایران سربلند و سر فراز نوشته:

خواهشمند است مرا مطلع سازید در این فصه موش کیست و گربه چه کسی؟
من کنکور دارم و در کنکور آزمایشی که دادم سیوال شده بود و من بلد نبودم

?☹

حسن نوشته:

مست بودم اگر گهی خوردم
گه فراوان خورند مستانا

گربه گفتا که موش گه خورده

می گم چه «ادبیات» غنی ای داشتیم ها. ایول عبید زاکانی!

?☹

ناشناس نوشته:

معنی خلاصه این شعر را درج کنید

?☹

فاطمه الزهرا نوشته:

علاوه بر شعر اصلی معنی شعر را هم بنویسید.

?☹

مصطفی از قزوین نوشته:

باسلام خسته نباشید
قصه موش و گربه مظلوم که نوشته شده اشتباه است…مظلوم یعنی ستم دیده.جفاشده
قصه موش و گربه منظوم..یعنی به رشته کشیده شده و منظم شده درست میباشد
طبق کتابی که در دست من است

پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

?☹

ناشناس نوشته:

این داستان واقعی زندگی ماست که هر روز تکرار می شود چه در سطوح فردی و خانوادگی و چه در سطوح اجتماعی این شاعر بزرگ با بیان بسیار شیوا و زیرکانه مثل یک آینه رفتار ما و نتایج آنرا به ما نشان می دهد

?☹

ناشناس نوشته:

سعی کنیم این آموزه های غنی را در زندگی و مراودات اجتماعی خود به کار بگیریم. از همین لحظه شروع کنیم.
فکر کن!
لازم نیست همه جا ثابت کنی حق با تو است.

?☹

مسعود نوشته:

سلام این شعر از معدود اشعار سیاسی ادبیات کلاسیک ایران است .منظور عبید از گربه همان امیر مبارزالدین است.امیر مبارز الدینی که حافظ از ریا کاری ها وستمگریهایش فغان بر آورده وآرزوی گشوده شدن در میخانه ها را مینماید.

?☹

rohola نوشته:

شعر بسیار زیبا ست و کار شما بسیار ارزنده امیدوارم موفق باشید

?☹

احسان‌الله شکراللهی نوشته:

باسلام و سپاس از همه تلاش‌هایتان در معرفی ادبیات غنی فارسی
در مورد موش و گربه که در نوع خود شاهکاری درخشان است باید عرض کنم که بسیاری از ادبای پس از عبید ار این اثر اقتبای کرده و الهام گرفته‌اند و با تأثیر پذیری از آن آثاری را پدید آورده اند از جمله داستان زاهد و گربه از سید محمدرضا عالی پیام است که به علاقمندان توصیه می‌کنم بخوانندش
البته تقلیدهای ضعیفی نیز از این شعر دیده می‌شود مثل خرها و گرگهااز حمزه اسداللهی (.shereno.com/)

?☹

‍‍یحقی نوشته:

موش شیخ ابو اسحاق نبږده چرا ه اولاشم ګربه زور میګفته

?☹

ناشناس نوشته:

dorood bar shoma.great site.

?☹

majid نوشته:

درودفراوان به شماکه درلشگرادبیات ایران فرماندهان لایقی هستید.از هدیه شما بیش ازحد خیال لذت بردم.درپناه یزدان پرمهر نامتان به نیکی جاودان باد.

?☹

صبا نوشته:

به نظر من بزرگترین پیام این شعر این است که زهد و تقوا چنانچه تذهیب نفس را به همراه نداشته باشد نه تنها باعث کمال انسانی نمیشود که حتی سرعت حرکت انسان را در شرارت بیشتر میکند.

این زمان پنج پنج میگیرد
چون شده تائب و مسلمانا

عبید میفرمایند نفسی که یک یک موش میگیرد چنانچه تنها در شریعت حرکت کند پنج پنج موش خواهد گرفت پس باید خیلی مراقب تذهیب نفس باشیم چرا که شریعت به تنهایی لغزشها را برای انسان بیشتر میکند.

گربه چون موشکان بدید بخواند … رزقکم فی السماء حقانا
من گرسنه بسی بسر بردم … رزقم امروز شد فراوانا
روزه بودم به روزهای دگر … از برای رضای رحمانا
هرکه کار خدا کند بیقین … روزیش میشود فراوانا

?☹

متد نوشته:

درودبرشما،ازاینگونه بازگشت به خویشتن مسروریم خدا قوت ادامه دهید ملت ایران هم سپاسگزار است!

?☹

علی نوشته:

ای کپک خوش خرام که خوش می روی به بام
قَره مشو! که گربه عابد نماز کرد

?☹

صفیه نوشته:

خیلی با مزه بود با دخترام کلی لذت بردیم!

?☹

کاف کاف نوشته:

ما از ظلم یک مدیری به مدیر دیگری شکایت بردیم مدیر دوم از اولی کلی تعریف کرد و به تدین او پافشاری میکرد.بعدا فهمیدیم این دو همکارند و به هم نون قرض میدهند. یاد این بیت عبید افتادم:
این زمان پنج پنج میگیرد
چون شده تائب و مسلمانا
روحش شاد

?☹

صدرا نوشته:

با سلام
یادش بخیر
این اولین شعری بود که در زمان کودکی پدرم کتاب مصورش را واسم خرید
اون موقع ۵ ساله بودم و تنها عکسهای اون کتاب را ورق میزدم ولی همون موقع داستانش تو ذهنم حک شد

?☹

م- حقیقی نوشته:

با سپاس فراوان از جمع آوری اشعار وتشکر فراوان به شماها عزیزان ایرانی وطن پرست که به فکر روشنایی این چراغ پرفروز ادبیات هستید و این ادبیات فردوسی و دیگر شاعران این مرز و بوم است که تا به حال اصالت ایران و ایرانی را نگه داشته است موفق باشید

?☹

علی نوشته:

دیگه حال و حوصله شعر خوندنم را ازمون گرفتن.خدا رحمتش کنه واقعا عالی بود

?☹

عارف و عرفان و مسعود و لیلا اشرف زاده نوشته:

با سلام چندین بار با همه خانواده این شعر را خواندیم و لذت بردیم . باعث تاسف است چنین داستان های زیبا داریم اما کارتون موش و گربه دیگران می سازند. چرا انیمیشن از این داستانها ساخته نمی شود .؟؟؟

?☹

حسام نوشته:

مژدگانی که گربه تائب شد

زاهد و عابد و مسلمانا

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

?☹

حسین از مشهد نوشته:

سلام
من متاسفم که اشتباه چاپی ای را که یکبار هم توسط دوست دیگری یادآوری شده است هنوز به چه علتی درست نشده است.

در بیت زیر:
گربه گفتا که موش گه خورده
من نیایم برون ز کرمانا

اشتباه شده است. مصرع اول چنین است:
گربه گفتا که شاه گه خورده.

دلیلش هم مشخص است:

خبر آورده‌ام برای شما
عزم جنگ کرده شاه موشانا

یا برو پای تخت در خدمت
یا که آماده باش جنگانا

?☹

bahaneh نوشته:

دریغا هنگامی که باید پند آنرا در نیافتیم و ای بس موشکانی که سالهاست به دست گربه ی فریبکار دریده میشوند

?☹

3/5 حلی نوشته:

این شعر را در کلاس ادبیات برایمان خواندند و تازه متوجه طنز ایرانی شدیم…

?☹

علی اکبر نوشته:

عبید زاکانی ازعلماء وروحانی انقلابی بوده وزمان خودش رارست می شناخته .
عبید نشان داد که ندای دین باید ازحلقوم متخصصان دین براید نه هرکه تسبیح آب کشید مردم فریبش رابخورند
دروجه امروز اسلام ناب محمدی در مصاف بااسلام آمریکایی صف آرایی کرده اند .
تامادرکدام صف باشیم

?☹

moh3n نوشته:

unfortunately we have not introdused our poetries to the world well so I think disney was not aware of moosh va gorbe

?☹

کمال نوشته:

باسلام و درود
متاسفانه بنده نتوانستم نتیجه گیری کنم و درنیافتم البته شاید بهتر است بگویم نتوانستم مصداقی که سایر دوستان توانسته بودند پیدا کنند پیدا کنم , اولین باری بود که این اثر رو میخوندم
تشکر خواهم کرد اگر از عزیزان بنده را افاضه دهند
تشکر

?☹

H.KH نوشته:

چامعه شناسی در ادبیات فارسی راهی برای تصویر آنچه گذشته است می باشد.از مفاهیم بسیار بکار رفته در این شعر که پیوستگی میان مشکلات اجتماعی امروز و گذشته را نشان میدهد میتوان به گرفتار شدن موش سرکش در چنگ گربه در میخانه/توبه/ زهد/ریا/ زود باوری/سلحشوری /ضعف و در نهایت شکست رابرشمرد برای نمونه در مورد سلحشوری در دوره های بعد هم اتفاق میافتد مثلا جنگهای ایران و روس…که با وجود عزم عمومی برای جنگ با روسیه این جنگها به علت ضعف عمومی هزینه های سنگین تاریخی و سیاسی و اقتصادی برای کشور به بار می آورد.و به عبارتی تکرار وقایع تاریخی…و باز نیاموختن از آن!!!!!

?☹

حمید نوشته:

واقعا دستتون درد نکنه
هیچ گنجی نمیتونه یک ایرانی رو به اندازه ی داشتن این گنج گرانبها خوشحال کنه

از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید

?☹

بیوک نوشته:

چیزیکه میتوانم به کامنت جالب صبای عزیز(۳۱) اضافه کنم اینستکه منظوراز:این زمان پنج پنج میگیرد-چون شده تائب ومسلمانا ،میتواند داستان خمس گرفتن حضرات باشد که بقول استاد مرحومم:به تسبیح ونمازوختم قران – ندیدم مسلمان شد اهل ایمان. سورۀ حجرات۴۹/۱۴/ باتشکر

?☹

مصطفی نوشته:

با سلام به همه دوستداران فرهنگ اصیل ایرانی.

علاقه دوستان قابل تحسین است ولی در برداشت دوستان ضعف عجیبی می بینم.
عزیران در فرهنگ ما گربه و موش هر دو دزدند و فاسد اتفاقاً موش ظاهر الصلاح تر است . موش دزد ریا کار بی خیری است که گربه دشمن آن است ولی ” گربه محض رضای خدا موش نمی گیرد” خودش را از نوادگان شیر شجاع معرفی می کند و به شیردل معروف است در حالیکه خودش هم می داند چقدر ترسو ، بی وفا و فرصت طلب است و نهایتا برای غلبه بر ارتش موشها به سلاح خود موشها متوسل می شود: ریا .ولی از آنجا که تقدس موشها از پیش زبانزد همه عوام است گربه در این جدال اقبالی نمی یابد و سرانجام عرق ملی و نژادی اش موجب غلبه بر موشها می شود و دوران طولانی سلطنت موشها به پایان رسیده و عصر این شیر ها !! شروع می شود.
در تفسیر باید گفت داستان انحصار به یک محدوده خاص زمانی و مکانی ندارد و به نحوی اشاره به تاریخ بشر است مثلا می بینیم در تاریخ غرب چگونه موشهای مقدس صومعه که شاه مطلق قرون وسطی بودند نهایتا مغلوب گربه های بی حیا و شیرنمای تمدن جدید می شوند . و این داستان ادامه دارد …

?☹

البرز نوشته:

تام و جری محصول هالیوود است نه والت دیزنی .

?☹

Dr. Abrahamian نوشته:

بسیار زیبا بود. فکرش هم نمیکردم که روی ایترنت باشد. دست شما درد نکند.

این داستان را وقتی ۷-۸ ساله بودم خواندم و پدرم مرا یاری داد تا انرا بخوانم. هنوز هم برخی مصرع هایش به خاطر دارم.

یکی دوتا اشتباه نوشتاری هم در متن هست که فکر میکنم به شما یادآور شوم بهتر است البته به قول عبید زاکانی بهر است ایراد گیری نکنیم تا دشمن تراشی نشود!

در شعر هشتم
در پس خم مینود کمین از نظر وزن یک هجا کم دار و بایستی به شکل زیر باشد:
“در پس خمره مینمود کمین”

?☹

mahsa نوشته:

عالی بود

?☹

مهدی نوشته:

به نظر من بهترین پیامی که میتوان از این شعر گرفت انست که : با بزرگتر از خودت نه دوستی کن نه دشمنی

?☹

ناشناس نوشته:

کارتن بسیار زیبایی می شود از این قصه ساخت.

?☹

سعید سعدآبادی نوشته:

سایت بسیار مفیدی دارید متشکرم

?☹

زهرا شایسته نوشته:

خیلی کار جالبیه حالا هرکس انجام داده و ممنونم از عممم که این ایمیل رو برام ارسال کرد.

?☹

زهرا شایسته نوشته:

سلام کار بسییار جالبیه به خصوص برای آشنایی با شعرای ناشناخته و موش و گربه که جای خود دارد.
بای.

?☹

ناشناس نوشته:

کلا این شعر به حدی تحریف شده که پیغام اصلی شاعر از دست رفته است بعنوان مثال:
آنقدر لابه کرد و زاری کردی
تا بحدی که گشت گریانا

صحیح این بیت چنین است :

در مکر وفریب باز نمود
تا بحدی که گشت گریانا

این تحریف باعث از دست رفتن کلید درک پیغام شاعر شده است لطفا تصحیح فرمایید .

?☹

ناشناس نوشته:

چرا مثنوی موش و گربه را کامل ننوشته اید؟ لااقل بنویسید که این صرفا بخشی از شعر است نه همه آن !

?☹

محمد رضا حبیبی نوشته:

سلام.خاطرم هست سالها پیش در دوران جوانی این شعر طنز گونه و پر معنا را بارها خواندم و خیلی دوست داشتم یک بار دیگر بتوانم آن را بخوانم و داشته باشم.
وستان گرانقدر دیگر نیز با حاشیه های جالب خود معنای ان را برای همگان تا حد امکان روشن کرده اند.از عزیزان دست اندر کار این سایت صمیمانه سپاسگزاری نموده و امیدوارم در راه گسترشفرهنگ این مزر و بوم گهر خیز بیشاز پیشموفق باشند.با درود فراوان.

?☹

محمد رضا حبیبی نوشته:

با نظر دوستانی که فرموده اند در مورد شعر و شاعر و معنای آن شرحی در ابتدا یا انتهای مطلب نوشته شود موافقم.هرچند دشواری کار از آغاز روشن است.صرف خواندن سروده های اندیشمندان ایران زمین یک چیز و درک و فهم آن چیز دیگری است که لذت آن را صد چندان میکند.با سپاس دوباره

?☹

محمد علی نوشته:

لطفا” متن کامل موش و گربه را در این جا قرار دهید.

?☹

اکبر نوشته:

حیفم اومد بدون تشکر و قدردانی از زحماتتون خارج بشم دمتان گرم نفستان شفا وقدمتان پویا و استوار

?☹

سعید نوشته:

بسیار عالی بود ممنون بابت تلاشی که در جهت شناساندن فرهنگ این مرزوبوم به جهانیان می کشید

?☹

فرزانه نوشته:

از دست اندر کاران سایت سپاسگزارم ولی کاش منبع و مرجع اشعار برای کارهای پژوهشی نوشته می شد (از کدام نسخه کدام چاپ چه سالی چه صفحه ای و…)

?☹

محمد نوشته:

حرف نداره این سایت
دیگه واقعا حیف بود که نظری ندم

?☹

محمدرضا اسد پور نوشته:

دستتان درد نکند واقعا عالی است

?☹

علیرضا نوشته:

عالی بود مرسی

?☹

شهلا نوشته:

باورم نمیشه کاری به این زیبایی انجام بشه من از این شعر خاطره دارم کلاس دوم دبستان در نمایشنامه موش وگربه نقش یکی از گربه هارو داشتم در یک شهر کوچک ایران مثل شوشتر واین باعث شد من با این اثر واین شاعر در سنین خیلی پایین اشنا بشم توجه کنید به سیاست گذاری یک مدرسه ابتدایی در یک شهر کوچک در انزمان

?☹

علی احمدپور نوشته:

واقعا سایت عالی هستش .ممنون از نرم افزار ساغرتون هم.

?☹

حسین نوشته:

درمتنی که من دارم این طور آمده است : گربه گفتا که « شــاه » گُه خورده ** گه فراوان خورند « شاهانا»

?☹

می نوشته:

میشنیدم هرآنچه میگفتی…آروادین قحبهٔ مسلمانا
مصراع دوم این بیت یعنی چی اگه ترکی باشه یعنی ” زن تو بد کاره ای مسلمان است” ؟ راهنمایی کنید لطفا

?☹

عزیزاله شاکر نوشته:

کلمه فطانا به نظرمن غلط است واز ریشه فتنه می باشد که باید به اینگونه نوشته شود فتانا.

?☹

امین کیخا نوشته:

شعر را بخواندیمی نیکانا!

?☹

عبدالرسول عرب زاده نوشته:

من کتاب موش وگربه راداشتم زمان جنگ تحمیلی براثرجابحایی خیلی ازکتابهایم راازدست دادم ولی متن آن بیادم مونده.درقصه قبل ازآنکه موشها صف آرایی کنندوبه گربه حمله کنند آمده بودکه قرارموشهابرآن شدکه زنگوله ای بگردن گربه بیندازندتاازحرکات ورفت وآمدگربه باخبرشوند که این قضایابرداستان میافزودوآنجاکه ایلچی پیام شاه موشهارابه گربه میرسانددرمتن گربه درجواب میگوید. گربه گفتاکه موش گه خورده . من نیایم برون زکرمانا .صحیح اینست. گربه گفتاکه شاه گه خورده.وبهمین علت کتاب موش وگربه درزمان شاه ممنوع بود.

?☹

مهدی نوشته:

درود خدا بر عبید زاکانا

?☹

کیانا خزاعی نوشته:

نکته هائی درباره موش و گربه (عبید زاکانی)
الهام عبید از نظر مفهوم این شعر حافظ است (که چند بیت آن در پائین است).
ریتم و فرم و صحنه پردازی داستان [spoofs (مسخره بازی) عبید از شاهنامه فردوسی است. “بیژن و منیژه” داستان عشقبازی های دختر تین ایجر پادشاه توران است با یک پهلوان ایرانی هم سالش. فردوسی در بعضی جاها ریتم و قافیه این شعر را مطابق با صحنه عشق بازی آنها که زیاد جدی نیست کرده است.
عبید برای اینکه مسخره بازی را کامل کند این ریتم و قافیه را از شاهنامه برداشته و با تمام شعر که spoof غزل حافظ است قاطی کرده است. یعنی پایان هر بیت را هم قافیه کرده.
در اینجا، مصرع هر بیت یک جمله کامل نثر است که با اضافه کردن “ا” در پایان مصرع شعر حالت موزون (ریتمیک) پیدا میکند. بنابراین بیت موزون شده و با بقیه ابیات شاهنامه هم وزن میشود.
اینک چند نمونه از شاهنامه و سپس از موش و گربه
(نثر) بپیچید بر خویشتن بیژن (مصرع) بپیچید بر خویشتن بیژنا
(نثر) منیژه بماندش بی چادر برهنه دو پای و گشاده سر (شعر) منیژه بماندش ابی چادرا برهنه دو پای و گشاده سرا
ز بیژن مگر آگهی یابم زبیژن مگر آگهی یابما
و حالا چند مثال از موش و گربه
قصهٔ موش و گربه برخوانا قصهٔ موش و گربه برخوان
از قضای فلک یکی گربه بود چون اژدها به کرمانا بود چون اژدها به کرمان
از غریوش به وقت غریدن شیر درنده شد هراسانا شیر درنده شد هراسان
سر هر سفره چون نهادی پای شیر از وی شدی گریزانا شیر از وی شدی گریزان
از نظر علم شعر، این الف (به طور کلی، هر واژه ای که تکرار شود) در آخر هر بیت (در غزل و قصیده و قطعه) “ردیف” نام دارد که پس از قافیه میاید. قافیه ها در بالا خوان، کرمان، هراسان، گریزان است.
تصویر سازی موش و گربه از همین شروع داستان با مسخره سازی قهرمانان شاهنامه آغاز میشود. یه ویژه در لشکرکشی ها و جنگ های موشها و گربه ها این spoofs از شاهنامه به اوج خود میرسد که .

answer the following questions:
What kind of poem is it (satire, social satire)
موش و گربه بهترین نمونه از “هزلیات” اجتماعی محسوب میشود. اگر این یک داستان جِدّی بود بهترین مقایسه برای من در شاهکارهای انگلیسی فیلم “اسپارتاکوس” ساخته استانلی کوبریک است.

Why is this significant?
(یک درس من در ادبیات فارسی در دانشگاه مریلند “شعر ماندگار” نام داشت که بهترین ها از رودکی تا امروز را بررسی میکردیم.) در نهایت شعر ماندگار دارای یک تعداد خصیصه است که برخی شناخته شده اند مانند موضوع و ریتم و قافیه و واژه ها. ولی آنچه که یک شعر (و به طور کلی یک اثر ادبی در هر زبان و فرهنگی) را جاودان میکند خصیصه هائی هستند مرموز که به گونه ای ناشناخته بر دل مردمی که فرهنگ مشترکی دارند نسل از پشت نسل مینشنند و به نظر میرسد که پایانی هم برای این محیوبیت وجود ندارد. موش و گربه عبید زاکانی آشکارا در بین اشعار ماندگار رتبه بالائی دارد.
موش و گربه، مانند شعر حافظ و سعدی است که هر کس نسبت به فهم و سواد و سنش به یک نوع از آن لذت میبرد.

What message is the poem trying to get across?
برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی که در نظام طبیعت ضعیف پامال است.
پیام: در دنیا دو گروه مردم وجود دارد: یکی قوی دستان و دیگری ضعیفان. قوی هم به طور واقعی و هم مجازی از راه مکیدن خون ضعیف است که میتواند به زندگی راحت خود ادامه دهد. برای این کار قوی شیوه های مختلفی دارد. با کلک و حقه بازی و فریب کاری شروع میکند.وانمود میکند که این نظم و قانون دنیاست. خدا هم این کار را درست میداند. چون برای اینکه قوی ازین کارش (استثمار ضعیف) هیچ گاه احساس بدی نکند و عذاب نکشد برای خودشان راه مسجد و نماز و روزه و توبه (ابزار دین) باز گذاشته اند. با این کار، خداوند قوی دستان کاری کرده که علاوه براینکه آنها احساس بدی نکنند، ضعیف را، که او هم گذارش به مسجد میافتد، برای استثمار کردن در آینده با دیدن لابه و نماز و روزه و توبه قوی (که از ریشه همه کلک و فریب است) آماده سازد. تا (قوی=گربه) بتواند “این زمان پنج پنج (از ضعیف=موش) میگیرد چون شده تائب و مسلمانا”.
یک شیوه فریب (که برای منحرف کردن بحث استثمار موثر است) اینست که ضعیف احساس کند که خود او هم در این جریان چندان بی گناه نیست. قوی شخص آبرومند و خانواده دار در جامعه است و برای او حفظ شرف و نامش بسیار مهم است. حالا این ضعیف بی پدر و مادر و بی ریشه میاید و با این فحش های زشت تمام شرافت و شخصیت او را لکه دار میکند. این بی سروپا نمیداند که انسان فقط به خاطر نام و شرف زندگی میکند و برای انسان دفاع از نام و شرف تمام زندگی است. من حتا یک قوی دیگر را بخاطر نام و شرف در دوئل میکشم، توی بی سر و پا که جای خود دارد!
(اینکه گربه (=قوی) فقط و فقط بخاطر گرفتن موش (=ضعیف) وارد شرابخانه شده بود با این گونه صحبت گربه و گریه و زاری و پوزش خواهی موش به تمامی کنار میرود. ضعیف ها (موشان) باید باید این بحث را فراموش کنند.)

Who is the cat?
گربه نمونه یک فرد بسیار قدرتمند جامعه است. از نظر قدرت بدنی ( خود یا نگهبانان یا مریدان) و موقعیت اجتماعی کسی مثل “رستم” فقط اینکه رستم خوب بود و این گربه شرور.
Who are the mice?
ضعیفان جامعه که با دسترنج (خون و گوشت) خود باعث میشوند که قدرت داران زندگی مرفه خود را داشته باشند.

Was the killing of the first mouse justifiable since it occurred in the tavern?
این موضوع در بالا بحث شد. گربه فقط با هدف گرفتن و خوردن موش به شرابخانه رفته بود. اتفاقات بعدی تمام بهانه بود. حمله به و خوردن ۵ نماینده موشها هم بهترین دلیل دیگر است.
In your opinion, was the cat’s repentance in the mosque genuine or was it deliberate?”
در بالا آمد. هیچ کار گربه در مسجد از دل نبود و تمام صحنه سازی بود. عبید این را آشکارا با لحن مصنوعی که گربه “روزه” داشتن خود را بیان میکند نشان میدهد. کشتن نمایندگان هم بهترین دلیل دیگر است.
• * * *
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند
گوییا باور نمی‌دارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند
یا رب این نودولتان را بآ خُر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند
حسن بی‌پایان او چندان که عاشق می‌کشد زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می‌کنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی کاندر آن جا طینت آدم مخمر می‌کنند
• * * *
عبید در نهایت استادی هر بلائی را بر سر این شعر خواجه آورده. مثلا واژۀ ظریف “میخانه” که حافظ در این شعر بکار برده، عبید تبدیل کرده به لغت همه جائی “شرابخانه”.
برای مثال اگر قرار شود که از این دید، یعنی الهام عبید از این شعر حافظ، به پرسش های بالا نگاه کنیم یک چنین چیزی به دستمان میاید.

معنی سردستی شعر حافظ
{آخوند ها در مسجد که هستند و روی منبر که میروند یک چهره روحانی از خودشان درست میکنند. ولی در خلوت (که کسی متوجه کارشان نیست) هر نوع کار پَست و کثیفی را که مردم را از آنها منع میکنند انجام میدهند
سوال من (حافظ) ازمردمی که دارای فهم و شعور هستند اینست که: اینهائی که مدام به مردم میگویند که باید ازین کار و از آن کار خود که همه پیش خدا گناه است باید توبه کنی (که “صدقه دادن” یعنی پول دادن به منِ یا از طریق من آخوند جزء اصلی آنست)، چرا خودشان هیچوقت ازین کارهای کثیف (آن کار دیگر!!) خودشان توبه نمیکنند؟
آیا اینها واقعا فکر میکنند که بهشت و جهنم و روز محشری وجود ندارد، و خدائی نیست که در قیامت از آنها بازخواست بکند؟
خدایا، این تازه بدوران رسیده ها و تازه قدرتمند و پولدار شده ها را همه پس بفرست به آخُر (اصطبل) هایشان تا در اینجا این همه به خدمتکار ترک و به قاطر (کنایه از موجودات زیر دستشان) مدام فخر نفروشند.
در هنگام ورود به میخانه عشق، ای فرشته، سُجده کن زیرا در آنجا در حال ساختن سرشت و طبیعت آدمی (آدم شدن = آدمیت) از ابتدا هستند.}
× ÷ ×÷
در این “میخانه عشق” گربه (قوی- مرد) بایستی عاشق و موش (ضعیف – زن) معشوق باشد. در شعر های جدی این عاشق است که با معشوق راز و نیاز کرده و سرانجام خود را فدای معشوق میکند (مثال ۱: شیرین و فرهاد. فرهاد = عاشق خود را از کوه پائین میاندازد و فدای معشوق = شیرین میکند. ۲/ پروانه = عاشق آنقدر دور شمع = معشوق میگردد تا بال هایش میسوزد و میمیرد ). در اینجا گربه =عاشق دلش هوای موش = معشوق را کرده و برای دیدن او به “خانه عشق” میرود.
ولی در این شاهکار هزل، که هیچ چیز جای خودش قرار ندارد و همه چیز قاطی پاطی است و در راز و نیاز عاشقانه این دو!! این معشوق است که با تمام وجود از عاشق عذر خواهی میکند و مرتب ببخشید و غلط کردم میگوید! بعد هم معشوق است که خودش را فدای عاشق میکند یا این عاشق است که معشوق را فدای خودش میکند!
مسخره بازی های (spoofs) عبید ازینجا شروع میشود و بدون توقف تا آخر داستان ادامه پیدا میکند.

?☹

کیانا خزاعی نوشته:

در نوشته بالا به عنوان “نکته هائی درباره موش و گربه (عبید زاکانی)”
لطفا به چند مورد زیر توجه فرمائید.
۱ . این نوشته موضوع بخشی از امتحان میان فصلی من در درس ادبیات فارسی در دانشگاه کلمبیا (شهر نیو یورک) بود.
۲/ بخاطر نا همخوانی کیبورد من با ورودی متن گنجور ۲ عبارت ناپدید شدند. اگر امکان تصحیح برای گنجور نیست، لطفا خوانندگان آن دو را دستی /ذهنی در جایشان قرار دهند.
شماره ۱ در پایان این جمله ” یه ویژه در لشکرکشی ها و جنگ های موشها و گربه ها این spoofs از شاهنامه به اوج خود میرسد که” این عبارت را اضافه کنید، «هر طرف “رستمانه” جنگیدند».
شماره ۲ بعد از پاراگراف ” برای مثال اگر قرار شود که از این دید، یعنی الهام عبید از این شعر حافظ، به پرسش های بالا نگاه کنیم یک چنین چیزی به دستمان میاید.” عبارت زیر را بصورت یک پاراگراف جدا در پشت آن اضافه کنید.
«گربه در شعر عبید شخص واعظ (آخوند) در این شعر حافظ است. (مخصوصا با یک جمله عربی- حدیث مسخره – که گربه در مسجد میخواند معلوم میشود که گربه باید آخوند باشد چون غیر از آخوند ها کسی این طور راحت این حدیث را به عربی خواندن بلد نیست.)»

?☹

کیانا خزاعی نوشته:

برای آنهائی که خواسته اند خلاصه موش و گربه به نثر ساده نوشته شود:

خلاصه داستان:
گربه این قصه از دیگر گربه ها قوی تر و خشن تر و بی ترس تر، بی رحم تر و خودخواه تر است. روزی دلش هوای گوشت موش کرده بود. یک جائی که میدانست معمولا موش به آنجا میرود شراب خانه (Wine cellar ) بود.
موش در آنجا با شراب خانگی مست شده و در حال مستی (و راستی) شروع میکند به گربه (که بزرگترین استثمار کننده اش در دنیاست) بد و بیراه میگوید. البته گربه از ابتدا به قصد شکار موش در شرابخانه پنهان شده و موش هر کاری بکند کمترین تاثیری در این قصد گربه ندارد. ولی (مثل تمام استثمارکنندگان تاریخ) اگر بهانه ای بدستش بیاید که با آن وجدان خود را آرام کند و پیش دیگران و بخصوص موشها بتواند گناه را تا میشود به گردن استثمار شونده بدبخت بیاندازد چه بهتر. خلاصه موش بیچاره را – به بهانه اینکه به او دشنام داده – تا میتواند فحش میدهد، و علیرغم معذرت خواهی موش، به جرم توهین او را میکشد (و البته میخورد).
بعد، سیر (و احتمالا پاتیل) میرود مسجد تا از کار موش خوردن – در خانه خدا توبه کند. وضو میگیرد و با نماز و گریه و زاری از خدا میخواهد که او را این دفعه بخاطر خوردن موش ببخشد. به خدا قول میدهد که از موش خوردن برای همیشه توبه کرده و برای این دفعه هم قول میدهد که صدقه بدهد.
موشی در پشت منبر مسجد گریه و توبه گربه را میشنود. با خوشحالی این خبر را به بقیه موشها میرساند که گربه در پیش خدا از موش خوردن با گریه توبه کرده است. موش ها از این خبر بی اندازه خوشحال میشوند. برای قدردانی هفت نفر از بزرگان موش ها با هدیه های زیاد از خوردنی و شراب میروند پیش گربه.
گربه اینها را میبیند که دور ایستاده اند و از ترس جرئت اینکه جلو بیایند را ندارند و ممکن است که هر لحظه هدیه ها را بیاندازند زمین و فرار کنند. شروع میکند مثل یک مسلمان با ایمان با موشها حرف زدن. “من الان از نماز میایم و روزه دارم. خدا همیشه روزی یک مسلمان مثل من را میرساند.” حتا مانند آخوند به زبان عربی هم یک حدیثی در این باره میگوید. “از آمدن شما خیلی خوشحالم. تشریف بیاورید.” اینطوری میگوید و تشویق میکند که جلوتر بروند. خوب که موش ها جلو میروند و نزدیک میشوند ناگهان میپرد و پنج تا از هفت موش را با چنگ و دندان میگیرد. دو تا از موش ها که میتوانند فرار کنند خبر میبرند که بد بخت شده ایم. “اگر پیشتر در سال یکی از ما را میگرفت، «این زمان پنج پنج میگیرد چون شده تائب و مسلمان».
موش ها میروند و داستان را به شاه خود میگویند و از گربه شکایت میکنند. شاه میگوید نگران نباشید، من کار را درست میکنم. یک لشکر بزرگی از موش ها را برای جنگ آماده میکند. موشی را پیش گربه میفرستد که “یا بیا پایتخت خدمت ما یا آماده جنگ شو”. گربه فرستاده را با فحش پس میفرستد و میگوید، “به شاه تان بگو غلط کرده، من هرگز از اینجا تکان نمیخورم”. ولی یواشکی لشکر بزرگی از گربه ها را برای جنگ آماده میکند.
جنگ بزرگی بین این دو سپاه در میگیرد و تعداد زیادی از هر دو طرف کشته و زخمی میشوند. در هنگام جنگ، موشی اسب گربه را میکشد و گربه به زمین میافتد. موش ها میریزند و دست گربه را با نخ و ریسمان میبندند و با زدن طبل پیروزی او را کشان کشان پیش شاه میبرند. شاه دستور میدهد تا گربه را (به خاطر جنایت به موش ها) دار بزنند. گربه که این را میبیند چنان عصبانی میشود و به شرفش! بر میخورد که نخ های دست و پا یش را با دندان میجود، خود را آزاد کرده و به جان موش ها میاقتد. تعداد زیادی موش را کشته و زخمی میکند. شاه و بقیه موش ها فرار میکنند.

?☹

کیانا خزاعی نوشته:

آقای عزیزاله شاکر عزیز

نوشته اید: کلمه فطانا به نظرمن غلط است واز ریشه فتنه می باشد که باید به اینگونه نوشته شود فتانا.

پاسخ:شاید بد نبود اگر به یکی دو فرهنگ معتیر چون دهخدا یا معین مراجعه میکردید.

فطانا از فطانت است. عین معنی آنرا از فرهنگ معین/دهخدا برای آگاهی شما کپی-چسبانی میکنم.

فطانت . [ ف َ ن َ ] (ع اِمص ) زیرکی و دانایی . (غیاث ). زیرکی و هوشیاری . || ( فطانت – مص ) درک کردن . دریافتن . (فرهنگ فارسی معین ). فهمیدن و ادراک کردن . || ماهر شدن در کاری . (از اقرب الموارد)

?☹

شمس الحق نوشته:

درود بر دخترم کیانانا
ودانشگاه خوب کلمبیانانا

?☹

امین کیخا نوشته:

با درود به کیانای باریک بینمان

این نوشتار به زیبایی کار کسی تواند بود که بر کارنامه عبید و نیز شاهنامه فردوسی مهتری و چیرگی دارد .درود به شما . از نگاه دانشیک و ارزیاب شما خرمی ها کردیم باز بنویس سپاس چشم به راهیم .

?☹

کیانا خزاعی نوشته:

بسیاری اشاره کرده اند که مصرع “گربه گفتا که شاه گُه خورده” درست است و واژه “موش” که بجای “شاه” در نسخه های گذشته آمده اشتباه است. .
پاسخ: دقیقا این گفته درست است. اول اینکه واضح است که واژه “موش” بیت را از استحکام و استواری میاندازد و از شاعری مانند عبید چنین اشتباهی امکان ندارد. ولی این کمترین اشکال است. اشکال در این جاست که سانسورچی های آن زمان (که یخاطر سنم فقط از طریق این جور نوشته ها از آن ها با خبر میشوم) در حماقت دست کمی از همکارانشان در این زمان نداشته اند.
گربه در این داستان یک موجودی است که دشمن افراد جامعه است. بزرگترین “ضعیف کُش” و خبیث ترین استثمار گر جامعه است. او فقط از خون و گوشت افراد ضعیف جامعه – که از خود قدرت دفاع چندانی ندارند – میتواند به زندگی زالو صفت خود ادامه دهد. او از هر نظر سربار جامعه بوده و افراد اجتماع بدون او بسیار خوشبخت تر میتوانند زندگی کنند.
این بزرگترین افتخار شاه مملکت است که چنین موجود کثیف و رذلی به او فحش میدهد. اگر حضرت مسیح یا حضرت زردشت یا گاندی یا مادر ترزا به شاه دشنام میدادند آنوقت جای نگرانی بود.
من در تحقیقانم یافتم که موش و گربه الهام از شعر حافظ ” واعظان…” است که گربه معادل واعظ (آخوند) میباشد. حتا اگر این برداشت درست هم نباشد در اینکه گربه این داستان پست فطرت و رذل است حرفی نیست. چه افتخاری بالاتر برای شاه که یه خاطر دفاع از ضعیفان جامعه با استثمار کنند ه های آنان وارد جنگ بشود. سانسور چی های بیشعور (البته من مطمئن نیستم که افرادی که این اتهام را میگویند واقعا با تحقیق کافی است – چون اگر غیر از این باشد در پیش وجدانشان مسئولند. فعلا فرض میکنیم که درست میگویند) میبایستی این شاه بیت را در هر جا از دبستان تا دانشگاه بحث میکردند
. در اینجا هم اگر احیانا کسی از ما حاشیه نویسان از اینکه گربه دشمن بشریت به شاه گفته گه خورده احساس خوشحالی کرده، بهتر است دوباره قکر کند. شاید سواد او هم مانند سانسور چی آن موقع نیاز به یک سرویس کامل و تون آپ مفصل دارد. (شاید هم باید در تنهائی و در پیش وجدانش بخود بگوید که چرا من از این که گربه اسثمار کننده فرموده که “شاه گه خورده” خوشحال شدم. کجای سیستم وجدانی-شرافتی من بازنگری میخواهد که مهم نیست کدام اهریمنی به شاه فحش بدهد، همینکه دشنام بدهد من چاکرش هستم.)

?☹

مینا نوشته:

کیانا جان سپاس .خیلی جامع و کامل توضیح فرمودید که واقعا نشان از چیرگی شما بر موضوع دارد .ان شا الله باز شاهد متن های زیبایتان باشیم

?☹

شمس الحق نوشته:

کامنت ۸۴ – کیانا خزایی متن مستحکم ودلاویزی نوشته است وتواناییش را در موش وگربه عبید اثبات کرده است و لذت بسیاری از خواندنش بردم ومنتظرم که بازهم نوشتارهای دلپذیر ایشان را ببینم ، اما موش وگربه دیگربس است . آنکس که چنین مهارتی دارد قطعا در دیگر وادی ادب پارسی نیز صاحب اندیشه ونظر است . بسیار مایلم توانایی ایشان در مثنوی ودیوان شمس را هم که دوستان درگنجور کمتز به آن می پردازند [ نه بلحاظ کمی که ازجهات کیفی ] شاهد باشم و درآخر به یکی دو نکته درنبشتۀ ایشان اشاره کنم که اگرچه اغلاط فاحش نیستند ، اما برای صاحب چنین قلمی بهتر است که مورد توجه قرار گیرد :
“این جور نوشته ها ” درسطح قلم شما نیست وبهتراست بجای آن از این گونه واین نوع واین قبیل استفاده فرمایید .
” او فقط از خون و گوشت افراد ………. می تواند به زندگی ……… ادامه دهد ”
این جمله چیزی کم دارد و ناقص است بهتراست ازخوردن خون وگوشت یا از استفادۀ خون وگوشت …. جمله معنی بیابد
” زردشت ” را معمولاً زرتشت میگویند .
” اتهام را میگویند ” چندان صحیح نیست ، اتهام را می زنند .
” این شاه بیت را بحث میکردند ” رایج نیست . یا این…. را مورد بحث قرار میدادند ویا در خصوص این … بحث میکردند .
” من چاکرش هستم ” با سایر قسمت های متن همسان وهمساز نیست ، بهتر است جملۀ دیگری انتخاب شود .
درخاتمه امیدوارم این نقد را بپذیرید واطمینان داشته باشید که اولاً آنچه عرض شد ازسر تحبیب است ونه برای تخریب و ازسر بغض و کینه وثانیاً استحضار داشته باشید که نویسندۀ این یاداشت بلحاظ اکادمیک صلاحیت انجام این کار را دارد .
درانتظار سخن وری های خوب بیشتر از شما هستم . ارادتمند

?☹

کیانا خزاعی نوشته:

شمس الحق گرام،
با درود و با سپاس از مهر ورزی های شما،
بیشتر خرده گیری های شما بجا و شایسته است. برای من چندان پیچیده نبود که بجای ” این جور نوشته ها” مینوشتم ” این گونه نوشته ها”. بگذارید که در این برهه برهان خود را نگویم.
تنها در باره “اشو زردشت” سخنی کوتاه دارم. نخست اینکه این واژه در شاهنامه زردشت است. افزون بر این امیدوارم که آموزگارم در آینده ای نه چندان دور پژوهش های خود را – که ده ها سال است ادامه دارد به گونه نوشتاری یا دیداری/گفتاری پخش کند. بخشی از پژوهش های وی در باره “پیدایش و آغاز نژاد آریا” ست. (آنچه که هیتلر و دانشگاهیان آلمان در آن روزگار در یافتن آن ناکام ماندند.)
ریشه واژه “زردشت” پیشینه ای شاید ۱۰۰۰۰ ساله (یا بسی کهن تر) داشته باشد. گو اینکه همه میدانیم که دال و تا مانند ف و پ (و ب) در گویش همسان هستند. گفتار در این باره از رده من به در است.
ایشان در کار کناره نویسی شاهنامه هستند. نخستین بخش آن “واژه ها و فراز هاییست در شاهنامه که در فرهنگ ها از نهسد سال پیش تا امروز نادرست آمده است.
پیروز باشید.

?☹

شمس الحق نوشته:

کیانای عزیز
ازبزرگواری شما سپاسگزارم وبرای اطلاعات ویژه ای که دراختیارم نهادید هم . نثر پاری شما روان ودلاویز است . درانتظار مشاهدۀ بیشتر این پارسی نغز ودلنشین ، بهترین ها را برای شما آرزو میکنم .

?☹

شمس الحق نوشته:

بعد التحریر : ببخشید که سین پارسی ازتایپ فرو ماند کیانای عزیز

?☹

عباس نوشته:

خدمت دوستان عرض سلام دارم
پیش از هر نوشتنی از گردانندگان سایت گنجور صمیمانه سپاسگزارم
بنده نظرات بسیاری از دوستان را خواندم اما واقعاً به نظرم داستان مبهم است در داستان طرف خوب نداریم موش در شرابخانه مستی میکند و گربه زیرکی میکند و به وقتش شکارش میکند یعنی آنکه بیهوده میگوید زود به گه خوری می افتد مثل موش.
گربه تائب می شود اما موش سخن چینی میکند و خبر را به موشها میرساند موشها تعجیل می کنند و به ظاهر باور میکنند و می روند پنج موش قربانی سخن چینی و خوش باوری می شوند.
گربه توبه می کند هیچ از راست و دروغش مشخص نیست چون گربه از کجا می دانست که موش در پس منبر نهان است؟! اما چون امتحان پیش می آید توبه می شکند.
عبید ظاهراً طرفدار گربه است چون گربه تسلیم نمی شود و چون به اسیری در آمد در اثر توهین موش چنان غیرتی شد که همه موشها را نابود کرد که در فرهنگ ما غیرتی شدن در مقابل اهانت بسی تحسین بر انگیزست.

?☹

تفکر نوشته:

البته این شعر یا سروده ای که در پائین آورده شده، بر وزن و قافیه های شعر قدیمی نیست، ولی چون در مورد موش و گربه است و بنظرم جالب آمد که در این جا به نظر برسد:
موش با هوش

..

آورده اند که موشی ز گربه ای ترسید

ز ترس ِ گربه ، به گوشه ای نهان به دوید

گربه گفتا به موش ، چرا ز ِ من هراسانی

مگر محبت من را به ضعیفان ، نمی دانی؟

گفت گربه را موش ، ای وجودت تا ابد تهدید

کدام موش ز چنگ تو ، به مهر تو به رهید؟

.

عمّ و خال و پسر عمو ، خاله

همه دارند ز دست ِ جور تو ناله

ز ِ هرکدام پسری ، پدری ، برادر را

به چنگال تیز ، شکمت داده ای ماوا

ما به خانه ، به انبار ، یا به گندم زار

ز ِ دست ِ تو و باز و شاهین ، مانده ایم نزار

.

ز ِ صاحب خانه ، گندم و گردو وُ پنیر

به نهان خورده ایم ، کرده ایم شکم را سیر

چون پرده ای از گوشت به ما نمایان شد

نگاه ِ طمع تو و باز ، بما دوباره تابان شد

.

ما به چنگ و دندان ، دیواره ها خراشیدیم

راه های ورود و خروج ، به انبار تراشیدیم

ز ِ هر کدام از اتاقهای این خانه

نقبی زده ایم ، که می رود به کاشانه

چو بانوی خانه ، به گوشه ای ، یکی مان دید

ز ِ ترس ِ زنانه ، جیغ صغیری به کشید

هراسان شدند مرد ِ خانه ، پسر ، دختر

سوی مادر به جیغ صغیر ، حاضرند در بَر

یکی جاروو ، دگر لنگه کفش ، به دنبالند

که خانم خانه ، به مرگ ما بیاسایند

اگر ز ِ دست آنان ، به کوششی رها گشتیم

تازه به فکر ِ چنگ و دندانِ تو ، مبتلا گشتیم

.

تو به آسایش و رفاه ، بجای ِ گرم و نرم مقام داری

نگه به چپ و راست ، که چه سان ما را به چنگ آری

وجود ِ ما ز ِ سعی و تلاش است و مورد ِ تهدید

مفت خوری و بیکاری یه ترا ، چه می توان نامید؟

ز ِ صبح تا به شب به گوشه ای در لَم

پاس نداری ز ِ صاحب ِ خانه ، به بیش یا کم

سگ بیچاره ، شب تا به صبح بیدار

به عوعو و گوش و نگاه ، خانه را پاسدار

به احترام ِ صاحب خانه به پا خیزد

به نزدیک شد ِ آنها ، توّجه اش بیامیزد

به وفاداری اش ، چپ و راست دُم تکان داده

اگر چه استخوانی بدون گوشت ، پیش بنهاده

.

تو چه کردی به صاحب ِ خانه به جز پرخاش

چنگ زدی به دست ِ همگان و ، دادی تو خراش

بَر مخدّه و مبل ِ نرم و راحتی یه او

لَم داده ای و چو جای ِ خود به خواهد ، می کشی ابرو

چو ز ِ بد عهدی و گربه صفتی یه تو خبر دارند

ز ِ بی مهری یه تو ، کنار رفته و خود نیازارند

.

محبت و مهر ِ تو ، به من از آن باشد

که خون ز ِ سینه و گردنم برون پاشد

نقش تو ، به سان ِ آخوند محل به مردم بود

کزایشان هدیه گرفت و دروغشان به نمود

تمام ِ عمر به نمایش ، کرده قیام و سجود

اندکی سخن و کار ِ او به کسان ، ندارد سود

ز حق ِامام دادن و پاک کردن ِ مال ، گفته زیاد

ز سهم زکوة و دفع بلا به آن ، می کند ارشاد

.

صبح تا به شب ز کار مردم به گفت و شنود

که مال مردم ، بنام خدا ، چگونه توان به ربود

به گوشه ای به نشسته و مدام میوو گوید

به کنایه به این ، سخن از خدمت ِ دیگری گوید

چنان نگاه به مردم و هدیه شان کرده مدام

که می گذرم ز ِ کم بودن هدیه و ، می کنم اکرام

به لبخندی که این ، بزرگی ز ِ من است که می خندم

فقط ، این پوزخند ِ کریمانه را ، بر این گناه بندم

.

که شرم داری ز ِ من ِ والامقام و ، پیشکشی چنین کوچک

بار دیگر بیاد داری و نیاوری ، خمس مال ِ خود اندک

خانه و باغ و بچه و همسر و ماشین

ز ِ جیب دیگران و وقف و هدیه دارد او وُ ، همین

بر فریب ِ مردمان ، به باغ ِ بهشت و حوری اش کوشد

سخنگوی ِ خدا و ، رابط ِ بهشت شده ، مردمان دوشد

مثل ِ گربه ، که به گردش به دیگر خانه ها به رَوَد

به هر خانه برای ِ روضه و ، بدنبال صیغه و زن ِ بی آقا ، به رَوَد

.

راحت و امن ِ من ، به دووری ز ِ تو ، چو دووری یه مردم ز ِ ملّا بوود

آن که دوور ز ِ ملّا و آخوند به سَر آورده است ، نمودست سود

..

سوز

۲۹ تیر ۱۳۸۹ – ۲۱/۰۷/۲۰۱۰

?☹

رضا نوشته:

عالیه. من که تقریبا از حفظ شدم و به دوستام هم توصیه کردم بخونن.
ما باید قدرت بعضیا رو به رسمیت بشناسیم و باهاشون مدارا کنیم.

?☹

امید بابایی نژاد نوشته:

نوشته پیام بهرامیان((یک کسی که برایتان نظر گذاشته)) را جایی پیدا نکردم لطفا آن را در قسمت اصلی بنویسید :
داستان موش و گـربه اشاره به مسئله ی حاکم کرمان و یزد ( امیرمبارزالدین مظفر) که به سفاکی شهرت دارد و بارها تائب شده بود دارد که در هیبت گربه آمده و از سوی دیگر موش هم حاکم شیراز و تبریز و عراق یعنی شیخ ابو اسحاق اینجو بود که به ادیب نوازی شهرت داشت.
در نهایت در جنگی در حوالی کرمان ابو اسحاق حاکم مورد علاقه ی حافظ شکست خورد و پس از چندی اورا بدستور امیر مبارز الدین مظفر سر بریدند.

به این ابیات دقت کنید :

ناگهان گربه جست بر موشان
چون مبارز به روز میدانا

حافظ هم تاثیرپذیری از عبید هم عصر خود داشته :

ای کبک خوشخرام کجا می روی بایست!
غـره مشو که گربه ی زاهد نماز کرد

?☹

علی مهدوی فر نوشته:

سلام
به نظر من بزرگترین عیب این سایت، تراز نکردن شعر هاست. واقعا شعر های تراز نکرده ظاهر زشتی دارد. لطفا شعر ها را تراز کنید.

?☹

مسعود هوشمندی نوشته:

سلام ضمن احترام به همه نظرات
داستان موش وگربه در ادبیات ما برگرفته از پنجه تنتره یا کلیله ودمنه است همه اشعر ما وادبیات ما مدیون این کتاب نفیس است همه حکمای ما هم در شعر ونظم به همان داستانها اشارتی دارند ومفهوما چیزی نیست که از آن کتاب برنگرفته باشند

?☹

ناشناس نوشته:

خیلی عالی بود مرسی یاد دوران بچگی افتادم کتابشو داشتم خیلی دنبالش گشتم ولی پیدا نکردم مهدی

?☹

فضل اله نوشته:

ممنون از کاری که کردید میدانم که این کار بدون عشق به ادبیات وشعر این سرزمین امکان پذیر نمی باشد

?☹

امیر هوشنگ نوشته:

عبید زاکانی اصلا از اعراب بنی خفاجه بوده و به زاکان مهاجرت کرده بودند. عبید فریاد زمان خویش بود و وقتی می بیند که راهی بجز بیان درد ها به زبات طنز وجود ندارد می گوید
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از مهتر و کهتر بستانی
استحکام شعر های او کم از شعرای بزرگ نداشته و اگر هم مدح گفته به زیرکی گفته و شاید چاره ای هم نداشته. هزلیات عبید در ادبیات فارسی بی نظیر است.

?☹

مقصودی نوشته:

لینک داستان مصور کتاب
https://www.facebook.com/groups/53983345582/permalink/10152451023050583/

?☹

مجتبی خراسانی نوشته:

با سلام
این معرفی در هیچ یک از ترجمه ها و فهرست ها نام ان نیست و این کتابی است به زبان فارسی شیرین و روان که در مقدمه ی ان نام بهاالدین عاملی صریحا امده است و در مصر در ۱۳۴۶ چاپ شده نام ان
پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش است .
حقیر را از دعای خیرتان محروم نفرمایید .
سرهایی دارم اندر زیرو بم
فاش اگر گویم جهان برهم زنم
حیف است حدیث عشق مختوم شود
حیف است که سر سر مکتوم شود
من العبد مجتبی خراسانی
غفرالله لی و لکم

?☹

…! نوشته:

خواندم!
ابیاتی مثل
مست بودم اگر گهی خوردم
گه فراوان خورند مستانا

اصن داغونم کرد! خعلی خوب گفته!!

?☹

شمس الحق نوشته:

شما هم خوب بگویید جناب …! شما هم خوب بگویید ای عزیز !
از اینکه موجب رجعت حقیر به این صفحه گشتید ، از شما سپاسگزارم . چشم انداختم تا قلم شیوای دخترم کیانا را ببینم ، نبود !! در هرحال اگر این را می بیند ، بداند که البته زردشت صحیح است و زرتشت ناراست و اگر من این گفتم ، خطا کرده ام و این روزها نظیر اینگونه اشتباهات از حقیر سر میزند که بقول آن طبیب مثنوی : از پیری است ! ندانم که صاحب این قلم رعنا ، اینجاست یا که نه ! درود بر او و درود بر کلمبیا !

?☹

salivan نوشته:

هر شعری باید تاریخ ادبیات داشته باشه

?☹

young sun نوشته:

phenomena this iranian poet is very beautiful

?☹

Majid نوشته:

سلام دوستان به نظر من باید بیشتر به این شعر توجه کنید همانطورکه صبا گفت این شریعت است که باعث گناه درون ما میشود و در جمله بالا هم دوست عزیزی گفته که پنج پنج یعنی همان نماز و شریعت و …حال بدانید دوستان ما یکلار به توسط مسیح از شریعت ازاد شدیم ولی دوباره توسط اسلام گیر شریعت افتادیم ایا این خواست خدا بود؟ تمام شعرای قدیمی ما از این مسایل مطلع بودن چون مطالعه در زمانهای گذشته جرم نبود اما حال اگر شما کتاب پیامبران گذشته خود را بخوانید جرم است کافرید .حافظ در غزل ٨٦،١٤٣خود خوب به این مسایل اشاره دارد که خداوند عیسی را برای چه میان ما فرستاد و او تنها انسان بیگناه و پاک بود که کشته شد به خاطر گناه ادم و حوا که ما بر روی زمین گناه را همراه خود داریم.لطف کنید به خودتان و مطالعه کنید ممنون

?☹

ابراهیم نوشته:

دوست گرامی آقای محسن پولادی حاشیه پایین لباس بزرگان تریج قبا خوانده میشده که شما مرقوم فرموده اید تیلیش قبا، البته بابت جسارتم پیشاپیش معذرت خواهی میکنم.

?☹

سیروس نوشته:

میشنیدم هرآنچه میگفتی
آروادین قحبهٔ مسلمانا

سلام : متأسفانه آثار ادبی در هر تجدید چاپ چه عمدآ و چه در اثر کم دقتی آسیب هائی میبیند . مثلآ در این بیت بالا بجای کلمه ترکی آروادی به غلط آروادین نوشته که مصرع دوم را بیمعنی میکند . و مطمعنآ در چاپ های جدید این اشتباه را از روی تعصب انجام داده اند . یا مثلآ اگر به چاپ های جدید دیوان ایرج میرزا نگاه کنید کلآ زیر و رو شده است و اگر ایرج میرزا را دوباره زنده کنند و دیوان تجدید چاپ شده اش را به او نشان دهند کتاب خود را نمیتواند بشناسد .

?☹

ناشناس نوشته:

بیشک تام و جری برگرفته از اثر فاخر و شاهکار جناب زاکانی می باشد.

?☹

روفیا نوشته:

این بی شک که فرمودید خیلی جالب بود!

?☹

حمید وردیان نوشته:

واقعا کار بزرگی انجام دادید که این میراث گرانبها رو به این صورت در دسترس قرار دادید. انشاءالله که ما قدر دان باشیم و استفاده کنیم. واقعا خسته نباشید. دوستون دارم. بدرود

?☹

نگار نوشته:

برداشتی که من از این شعر میکنم اینست که دشمن ،دشمن است خواه بپذیریم یا نپذیریم .
آنجایی که گربه زاهد وعابد میشود وگربه ها طبق ها می برند براش به خیال اینکه توبه کرده حمله میکنه و چند تا از بزرگانشونو از بین می بره بنابراین هر اندازه در برابر دشمن خضوع وفروتنی نشان داده شود به همان اندازه دشمن جری تر شده و ظلم بیشتری میکنه حتی اگر به ظاهر کاری با ما نداشته باشد

?☹

عبوری نوشته:

نگار خانم
فعلا برداشت شما خریدار ندارد و دولت کنونی این دست برداشت ها را به یک رسال هم نمی خرد.
چون دشمن دوست و دشمنی آسان شده!!!، تا باد چنین بادا!!!

?☹

ج.قدمی نوشته:

ای کبک خوش مرام کجا می روی بایست
غره مشو که گربه زاهد نماز کرد
هیچ موجودی را از ذات خود گریز نیست .نباید از دشمن خود فریب خورد

?☹

حسام نوشته:

سلام
آروادین به چه معنیست؟

?☹

میلاد نوشته:

به قول حافظ -هم دوره عبید- که میفرماید:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا

مدارا نه به معنای کوتاه آمدن در برابر دشمن بلکه به معنای کناره گیری از او و نادیده گرفتنش و دفع هر ضرر او و ضرر نرساندن به او
کاش پند بگیریم که اگر موشیم، ما را نیازی به ارتباط با گربه های جهان نیست

?☹

بهمن شایان فر نوشته:

دوست گرامی
درود بر شما٬

دربیت ۲۳ “آنقدر لابه کرد و زاری کردی” از نظر وزن شعر ضعیف و نادرست به نظر میاید! حتما خطای تایپسیت٬ درست آن باید “آنقدر لابه کرد و زاری کرد” باشد.

پیروز باشید

?☹

اکبر نوشته:

من هم موافقم که بیت ۲۳ مشکل تایپی داره و بجای(آنقدر گریه کرد و زاری کرد) نوشته شده (آنقدر گریه کرد و زاری کردی) که وزن شعر رو خراب کرده , لطفاً تصحیح کنید

?☹

اکبر نوشته:

ببخشید لابه کرد و زاری کرد

?☹

شاه خاج نوشته:

باسلام وسپاس
درلاای حاشیه ها ، مطلبی توجهم رو جلب کرد

یکی از دوستان،با استناد به بیتی که تا کنون هرسال یکی میگرفت و حالا پنج پنج میگیرد!!

فرموده بودند
کنایه به مشکلاتی است که بر اثر روی اوردن به شریعت بدون تذهیب نفس دامنگیرمان خواهدشد.!!

گمان نمیکنم، چنین تعبیر ی مناسبتی بااین حکایت داشته باشه.

بهتربود میفرمودند
کنایه به مشکلات ومعضلاتیست که براثر به حکومت رسیدن وبرمسند قدرت نشستن اهل شریعت (به هم آمیختن دین وسیاست)توسط اهالی دین بر آحاد جامعه تحمیل خواهد شد،

به همین دلیل هم دربیت امده تا کنون هرسال یکی رامیگرفت وحالا پنج پنج میگیرد !

منظور شاعر اشاره به خمس سالانه بوده ، که در صورت به قدرت
رسیدن اهالی دین ، تمام درامد سالا نه را از مردم خواهند گرفت ۱۱

?☹

فولادی نوشته:

با سپاس از همه دوستان که در این باره نظر داده اند. هر چند که شعر برای مورد یا موارد خاص زمان نوشته شده است ولی گر ما به پیرامون خود نظر اندازیم موش ها و گربه های فراوانی را خواهیم داد. شاعر با زیرکی خاص خود ما را به خرد گرایی دعوت کرده است همچنان که در اولین بیت خود می نویسد. یادداشت های زیرین را از نقد این متن برگرفته ام که می تواند این دعوت به خرد گرایی را به خوبی تشریح کند:
و بیت آغازین این قصه، در وزن و بحری پر ضرب و کوبنده و اخطار دهنده «مفاعیل مفاعیل مفاعیل» است تا شاعر عقل وهوش و دانش خواننده را گرو کشد؛ «به شرط داشتن» مگر بشنود و در «معنای آن حیران بماند»؛ باین شرح:

«اگر داری توعقل و دانش و هوش __ بیا بشنو حدیث گربه و موش
بخوانم از برایت داستانی __ که در معنای آن حیران بمانی»

چه می‌خواهد بگوید که لازمه فهم آن عقل است و دانش و هوش؟ و کدام موضوع است در امور اجتماعی به جز «سیاست» که به این سه نیاز دارد؟ و کدام سیاست بهتر از این که نیت به زبانی ساده و در نهایت روانی در سطح عامه ادا شود؟ اینست که خواننده نخست دست و پای خود را جمع می کند تا برسد به اینکه خود را واجد هر سه شرط بداند، پس مجهز به عقل و دانش و هوش انگاری آماده استماع یا ورود به داستان شود.

بعد از این مقدمه رسا، شاعر لحن خود را در بحر و وزنی دیگر می نهد که با تشویق همراه است بطوری که خواننده ای که در دو بیت اول داستان متعهد و ملزم به شرط و شروطی از باب داشتن «عقل ودانش وهوش» بود، ناگهان تبدیل می شود به مردی خردمند و عاقل و دانا که به او صمیمانه پیشنهاد می شود قصه موش و گربه را بخواند ـ به این شرح:

«ای خردمند عاقل و دانا __ قصهٌ موش و گربه برخوانا»

و در توضیح قصه شاعر تصریح می کند «منظوم» بودن آن را، و همین می رساند که احتمالاً «موش و گربه منثور» هم پیش از آن وجود داشته است که در غیر این صورت آن توضیح ضرور نبود. بخصوص که شاعر به منظوم بودن قصه اکتفا نمی کند و اضافه می کند که نظمی است همچون در غلطان؛ یعنی روشن و روان، به این شرح:

«قصه موش و گربه منظوم __ گوش کن همچو در غلطانا»

در بیت دوم شاعر وعده می دهد خواننده را به این که: برایت قصه ای خواهم خواند تا در معنای آن «حیران» بمانی: به این شرح:

«بخوانم از برایت داستانی __ که در معنای آن «حیران» بمانی»

و در انتهای قصه می گوید «پند گیر از این قصه» که غرض من از موش و گربه آنست که تو «مدعا» یعنی نیت خواسته شده را فهم کنی، به این شرح:

«جان من پند گیر از این قصه __ که شوی در زمانه شادانا
غرض از موش و گربه بر خواندن __ مدعا فهم کن پسر جانا»

شاد باشید

?☹

روزبه نوشته:

اولا شعر به احتمال بسیاز زیاد و طبق نظر محققان برجسته زندگی و آثار عبید زاکانی اصلا متعلق به عبید نیست. ثانیا نظر خانم کیانا خزاعی در بالا درباره این که شعر هجویه اشعار فردوسی و حافظ است قانع کننده نیست. به صرف این که متوجه شباهت در فرم یا محتوای دو اثر شویم نمیتوانیم حکم به تأثیر یا تقلید یا هجوسازی یکی از دیگری کنیم. استفاده از الف اضافه در انتهای جمله یا مصراع انحصار به شعر فردوسی ندارد. بدتر از آن درباره تأثیرپذیری عبید از حافظ. این دو شاعر هم عصر بوده اند، حتی حافظ بنا به تخمین ها بیست سالی متأخر بوده. بر فرض که عبید حافظ و شعر او را می شناخته و بر فرض که این مثنوی متعلق به عبید باشد خانم خزاعی مدارکشان برای این که این شعر خاص تأثیر پذیرفته از آن غزل خاص حافظ است بسیار ضعیف است. آیا فقط به استناد شباهت کلی مضمونی آنها به این نتیجه رسیده اند؟ مسأله تزویر و ریا و استفاده سیاسی از آن مسأله ای عمومی در تاریخ اجتماعی ایران به ویژه در آن دوره بوده و هر انسان باشعوری در آن زمان می توانسته آن را درک کند. عبید نیازی نداشته که این مضمون را از حافظ بگیرد. آیا این مقدار ارتباط بین دو اثر کافی است که بگوییم موش و گربه spoof غزل حافظ است؟ البته ایشان در کشف روابط بین موش و گربه و غزل حافظ از این هم پبیشتر رفته اند و اعلام کرده اند که عبید هر بلایی خواسته سر غزل حافظ آورده و مثلا «میخانه» شعر حافظ را در شعر خود به «شرابخانه» تبدیل کرده. یعنی کلمه میخانه جز در شعر حافظ جایی به کار نرفته بوده؟ بقیه «بلا» هایی که عبید سر شعر حافظ آورده به نظر ایشان کدام است؟ برای نظریه پردازی ادبی مطالعات بیشتری لازم است. کار این قدرها ساده نیست که تا دو تا کلمه مشابه در دو تا شعر که تصادفی خوانده ایم پیدا کردیم بگوییم یکی از دیگری تأثیر گرفته یا spoof آن است. ضمنا اثر حافظ خود طنزآلود است. Spoof به معنی بازسازی یک اثر جدی در قالب هجوآلود و شوخی کردن با آن اثر است نه گرفتن مضمون یک اثر و تکرار آن در یک قالب کاملا مجزا

?☹

فرهاد نوشته:

این بیت تحریف شده

مژدگانی که گربه تائب شد

زاهد و عابد و مسلمانا

درستش اینه

مژدگانی که گربه عابد شد

زاهد و عابد و مسلمانا

?☹

فرهاد نوشته:

تحریف انجام شده متاسفانه باز . بیت مژدگانی که گربه تائب شد
درستش این است که (مژدگانی که گربه عابد شد) زاهد و عابد و مسلمانا
اشخاصی به عمد اشعر عرفا رو تحریف میکنند. ممنون از گنجور

?☹

شاه خاج نوشته:

موردی در بین حاشیه نوشتها جلب توجه میکنه
که واقعا سوال برانگیزه

که به نوعی تاثیر گرفته از رفتارها وقوانین حاکم بر جامعه امروز ماست،
همونطور که همه ما شاهد هستیم مثلا پلیس درجامعه ما به خودش حق میده بدون هیچ مدرکی اقدام به بازداشت وبازجویی مابکنه و اتهاماتی رو که مایل باشه یکی پس از دیگری به ما بچسبانه ودرواقع تیر به تاریکی بندازه!!!
ومتاسفانه هیچکس هم به این مساله رسیدگی نمیکنه

این رفتار به فضای مجازی هم سرایت کرده وشاهد هستیم
که بعضی از دوستان، با کمال جسارت در حاشیه اشعار مینویسند که مثلا فلان بیت تحریف شده
وجای چند کلمه رو به سلیقه خودشون عوض میکنند
ومیفرمایند این که من میگم درسته و غیراز این اگر بود تحریف صورت گرفته
متاسفانه در این موارد هم کسی نیست که حاشیه نویسیها رو مورد بررسی قراربده
وحاشیه نویسیهایی رو که سندیت نداره وفقط براساس سلیقه اشخاص نوشته شده رو حذف کنه

مثلا از دوست عزیزی که در حاشیه نویسی بالا معتقدند در این بیت گربه تائب نشده بلکه عابد شده

باید توضیح خواسته بشه که به چه دلیل به فردی که توبه کرده اگر تایب گفته بشه تحریف صورت گرفته

و چرا اگرشخص توبه کننده رو عابد بنامیم تحریف نیست

خصوصا که یقینا شاعر فراموشی نداشته ،
ونیازی نبوده در دو مصرع بطور پیاپی به عابد شدن گربه اشاره کنه

?☹

سینا حلمی نوشته:

در بیت هشتم احتمالا در اثر بی‌دقتی در تایپ، مصراع اول به صورت ناصحیح درج شده. نوشته‌اید: “در پس خم می‌نمود کمین” که اشتباه است و باید بین “می” و “نمود” یک فاصله وجود داشته باشد و صورت صحیح مصراع به شکل زیر است:
در پس خم می نمود کمین

دوست دیگری نوشته‌اند که “در پس خمره می‌نمود کمین” صحیح است که البته به این شکل غلط فاحش است و اگر هم در نسخه‌ای چاپی به این شکل درج شده باشد مسلما از روی ناآگاهی و عدم درک صحیح مصراع بوده و ناشر گمان کرده که عبید فعل “نمودن” را به شکل ماضی استمراری (می‌نمود) استفاده کرده و با این طرز خوانش (در پس خم می‌نمود کمین) چون وزن مصراع کامل نمی‌شده، گمان کرده که به جای خم می‌بایست خمره بنشیند تا وزن شعر کامل شود و مصراع را به این شکل دستکاری و چاپ کرده. در صورتی که به لحاظ فرم جمله استفاده از ساخت ماضی استمراری غلط فاحش است و می‌بایست از فعل “نمودن” در شکل ماضی ساده‌ی آن (نمود) استفاده شود که عبید هم آن را به همین شکل در شعر آورده و اما کنار هم بودن کلمات “می” (به معنی شراب) و “نمود” (ساخت ماضی ساده‌ی فعل نمودن) برخی را که سواد ادبی چندانی نداشته‌اند به این اشتباه انداخته که “می‌نمود” فعل جمله است و بنابراین وزن ناقص است و باید اصلاح شود و به همین خاطر “خم” (که در شعر عبید به لحاظ پر شدن وزن باید با تشدید میم خوانده شود) را به خمره تبدیل کرده‌اند و مصراع را از صورت صحیح و روان خود خارج ساخته و متکلف و مغلوط کرده‌اند!
در بیت ۲۳ام “آنقدر لابه کرد و زاری کرد” صحیح است اما در متن یک “ی” اضافی در انتهای مصراع تایپ شده که وزن و معنی را مغشوش کرده.
در بیت ۵۴ام در مصراع نخست نوشته‌اید: “همه یکباره کردنش تعظیم”! متاسفانه من در حال حاضر به نسخه‌ی قابل اعتمادی از موش و گربه‌ی عبید دسترسی ندارم تا بتوانم با اطمینان به شما بگویم که صورت صحیح این مصراع باید به چه شکلی باشد اما چیزی را که با اطمینان می‌توانم بگویم این است که این مصراع به شکلی که شما درج کرده‌اید بدون شک غلط است.
اولا که این مصراع سست و ضعیف است و فخامت کلام دیگر مصاریع را ندارد و همین‌طور از طنطنه و ریتم سبک مثنوی حماسی در خود نشانی ندارد. ثانیا وجود کلمه‌ی “یکباره” کاملا غیرضروری و مخل فصاحت است، چرا که “یکباره” در اینجا به معنی “ناگهان” یا “ناگهانی” کاملا بی‌ربط به معنی مصراع و بیت ماقبل خود است. “همه‌ی موش‌هایی که داشتند به نزد شاه می‌آمدند ناگهان به شاه تعظیم کردند”! می‌بینید که کاملا نازیبا و دور از زبان یک شاعر بزرگ است که چنین معنی سخیفی را وارد شعر خود کند.
از همه بدتر “کردنش” است که مصراع را در حد ادبیات چال‌میدان تنزل داده! یعنی واقعا تصور می‌کنید شاعر بزرگی مثل عبید نتونسته مصراع مورد نظرش را به شکلی که خالی از ایراد فاحش باشه در بیاره و مجبور شده که “کردندش” را به شکل عامیانه‌ی “کردنش” (که حتی مطمئن نیستیم در گویش عامیانه‌ی زمان عبید آیا استفاده از چنین اَشکالی از افعال رواج داشته یا نه) تبدیل کنه؟! حتی یک شاعر درجه‌ی سه هم بهتر از این شعر می‌گه!
من احتمال می‌دم که شاید صورت اصلی مصراع به شکل زیر بوده باشه:
همه کردند پیش او تعظیم
و یا
همه کردند پیش شه تعظیم
که هم هیچ‌کدام از ایراداتی که شرحش گفته شد رو نداره و هم با شیوه‌ی سرایش شعر که در سبک فخیم خراسانی سروده شده تطابق بیشتری داره.

در باب نکته‌ای که بعضی از دوستان به اون اشاره کرده‌اند و خانم کیانا خزاعی هم شرح مبسوط‌تری راجع بهش نوشته‌اند هم لازم می‌دونم که توضیحی بنویسم.
دوستان گفته‌اند که “گربه گفتا که موش گه خورده” صحیح نیست و باید “شاه” به جای موش بنشیند تا مصراع درست شود. به نظر بنده (که همون‌طور که قبلا هم گفتم، در حال حاضر دسترسی به نسخه‌ای قابل اعتماد از موش و گربه ندارم) احتمالا “موش” در اینجا بهتر است. اولا که خوانش مصراع با “موش” روان‌تر است. ثانیا گربه داره شاه موشان رو با فحش دادن تحقیر می‌کنه و به همین لحاظ نبردن نام شاه و استفاده از لفظ موش می‌تونه به نوعی خوار کردن بیشتر شاه موشان رو معنی بدهد. ثالثا آوردن کلمه‌ی موش در کنار کلمه‌ی گربه در ابتدای همین مصراع، نه تنها بر خلاف ادعای خانم خزاعی بیت را از استواری نمی‌اندازه بلکه به لحاظ فنون ادبی جزو صنایع لفظی شمرده می‌شه و در گروه مراعات‌النظیر و تناسب (یا تضاد که زعم برخی از ادبا زیرمجموعه‌ی مراعات‌النظیر و تناسب است) قرار می‌گیره. آوردن معانی یا کلماتی که ارتباطی (یا تضادی) با هم داشته باشند در یک مصراع یا یک بیت یکی از صنایع بدیع شمرده می‌شه و عبید با کنار هم نشاندن کلمات (اسامی) گربه و موش یک صنعت ادبی را در مصراع خود ایجاد کرده. مثالی از صنعت مراعات‌النظیر و تناسب و تضاد از شعر حافظ می‌زنم تا به بازتر شدن موضوع کمک کنه:
شهره‌ی شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
در بیت فوق بین کلمات شهر و کوه تضاد وجود داره، همین‌طور بین کلمات شور و شیرین. بین کلمات شیرین و فرهاد هم تناسب برقرار است و همین‌طور بین کلمات کوه و فرهاد. اوج اعجاز حافظ در این بیت در کنار هم نشاندن کلمات شور و شیرین است. شور در بیت حافظ در معنی وجد و هیجان به کار رفته اما با آمدن در کنار شیرین (معشوقه‌ی فرهاد) تداعی‌کننده‌ی دو مزه‌ی مختلف و ناسازگار با یکدیگر نیز هستند که از این لحاظ با یکدیگر تناسب معنایی (یا به تعبیری تضاد معنایی) دارند. حال اگر کسی عقیده داشته باشه که در این بیت به جای کلمه‌ی کلمه‌ی شور بهتر بود کلمه‌ی وجد می‌نشست (وجد شیرین منما…) یا مثلا کلمه‌ی ناز قرار می‌گرفت (ناز شیرین منما …) در واقع داره تمام زیبایی بیت رو ازش می‌گیره و یکی از زیباترین صنایع ادبی بیت رو ازش بیرون می‌کشه. حال به همین دلیل هم تعویض کردن کلمه‌ی موش با شاه در واقع یکی از صنایع ادبی بیت عبید رو داره خراب می‌کنه.
به نظر من عبید در اصل شعر کلمه‌ی موش رو استفاده کرده چون از شاعر بزرگی مثل عبید خیلی بعیده که اگر مجالی برای وارد کردن فنون ادبی در شعر وجود داشته باشه عبید ازش غفلت کنه.
با تمام دلایل ذکر شده من معتقدم که این مصراع با کلمه‌ی “موش” زیباتر، روان‌تر و به زبان عبید نزدیک‌تر است.
در انتها هم یک یادآوری می‌کنم که استفاده از کلمات مهجور و منسوخ در نگارش، سطح سواد ادبی کسی رو نمایندگی نمی‌کنه و برعکس به گمان من بیشتر نشان‌دهنده‌ی اینه که نگارنده‌ی اون سطور با دنیای ادبیات بیگانه است و به زعم او ادیب کسی است که زبان مورد استفاده‌ی روزمره رو کنار بگذاره و با زبانی که فقط در نظر مردم کم‌سواد ادیبانه به نظر می‌رسه صحبت کنه! این لحن و گویش مسخره رو کنار بگذارید. شما از فروغ ادیب‌ترید؟! از شاملو ادیب‌ترید؟ از حسین منزوی و محمدعلی بهمنی و شفیعی کدکنی و قیصر امین‌پور و سهراب سپهری و … شاعرتر و ادیب‌ترید؟! لااقل یه نگاه به شیوه‌ی نگارش این بزرگان بندازید تا ببینید که زبانی که این اساتید استفاده می‌کردند چه برای نگارش و چه برای حرف زدن دقیقا همون زبانیه که عامه‌ی مردم برای حرف زدن ازش استفاده می‌کنند، حالا شاید با مقداری مهارت بیشتر در جمله‌بندی و سلاست و …. “گفتار در این باره از رده من به در است” فقط مایه‌ی خنده و تفریح افرادی است که واقعا با ادبیات سر و کار دارند. شاعران و نویسندگان از مریخ یا از سده‌های گذشته به ایران قرن حاضر سفر نکرده‌اند که با چنین لحن مسخره‌ای (برای زمان ما) حرف بزنند. شاعر و نویسنده‌ی امروزی با زبان امروزی حرف می‌زنه و اگه نزنه اصلا ادبیات نمی‌فهمه! ادبیات هنره و هنر پویا است و باید پویا باشه تا زنده بمونه. هنری که از جامعه عقب بمونه خواه ناخواه از بین می‌ره. برای چی سبک‌های مختلف در هنر ظهور می‌کنند؟ لزوم همگام بودن با جامعه باعث پیدایش سبک‌های جدید می‌شه. در شعر فارسی از خراسانی به عراقی و سپس هندی رسیدیم. بعد از اون بعضی از شاعران که سلیقه‌شون مطابق با غزل عاشقانه‌ی عراقی بود در اواخر قرن گذشته و اوایل قرن حاضر سعی کردند که سبک شعر رو به سبک غزل عراقی برگردونند و بنابراین پایه‌گذار سبک بازگشت ادبی شدند. اما از اونجا که بازگشت و به قهقرا رفتن در هنر هرگز صحیح نیست، سبک بازگشت حتی به میانسالی هم نرسید و توسط شعر نو و پس از اون شعر آزاد به کلی از هم پاشید و نتونست مقبولیتی در جامعه پیدا کنه. حالا شما میایید با زبون ۸۰۰ سال پیش حرف می‌زنید و فکر می‌کنید کلاس داره؟! فکر می‌کنید ادیب بودن‌تون رو نشون می‌ده؟ نه عزیزان من فقط نشون‌دهنده‌ی اینه که شما از ادبیات چیزی نمی‌فهمید و فقط قصد خودنمایی و افه گذاشتن دارید. شما مثل آدم حرف بزنی اما ادبیات حالیت بشه خیلی بهتره تا این که فقط افه‌ی کلمات “پارسی” بذاری و هیچی از ادبیات هم نفهمی که اتفاقا دقیقا همین افه گذاشتن‌هاست که فرق یک طرفدار جدی و پیگیر ادبیات و یک جوجه فکلی اینترنتی رو مشخص می‌کنه.
اما اگر کماکان فکر می‌کنید که با این لحن حرف زدن (من مطمئنم که شما خودتون هم می‌دونید که با این لحن حرف زدن مسخره است و هرگز در حرف زدن روزمره از این لحن کمیک استفاده نمی‌کنید و ازش فقط برای مثلا کلاس گذاشتن توی نت بهره می‌برید) شما رو ادیب نشون می‌ده، بذارید یه چند تا کلمه هم من یادتون بدهم که بتونید بیشتر کلاس بذارید!
وَسنا به معنی آرزو و خواهش
مرتییم به معنی انسان
آژفنداک به معنی رنگین‌کمان (این خیلی کلاس داره، حتما استفاده کنید!)
هنینایا به معنی دشمن
باژیم به معنی مالیات
آماتا به معنی اشراف‌زاده
دوشیارا به معنی خشکسالی

از این‌جور کلمات هم سعی کنید استفاده کنید تا به نظر بیاد خیلی بیشتر حالیتونه! هه!

?☹

جمال ناصر نوشته:

بنده نمی خواهم راجع به سخن وری و گویندگی شاعر اظهار رای بکنم و لکن این کتاب دوم است که از عبید زاکانی مطالعه میکنم پیشتر ازین رساله ای دلکشا از مولف مذکور را خوانده بودم که شیوه گفتار و بیان ، لهجه شاعر و کیفیت زبان دری را در عصر شاعر به خوبی نشان داده بود .
و حالا هم رساله ای دوم است که از شاعر فوق الذکر میخوانم و بعضی از قطعات و غزلیات این شاعر را خوانده ام .
من تا حدودی با شعر و ادبیات کهن پارسی سر و کار دارم ولی یک چیزی را میخواهم بگویم طرز نوشتار ، لهجه و شیوه بیان عبید خیلی ناخوشایند ردی و خراب است این حرف را دری زبان های تاجیک خوب درک می کنند که همزبان شاعر هستن و برای فارسی زبانان غیر قابل عضم است ، استفاده از کلمات چندش آور گفتار های خیلی غلیظ عوام الناس تبلور دادن فرهنگ ناپسند عامه باعث تلخی و خشکی کلام شاعر شده از ارزش کیفیت زبان دری به شدت کاسته که برای خیلی ها غیر قابل محسوس است علی الخصوص بی باکی در تهیه و انتخاب قصص و لطیفه ها شاعر از کیفیت این زبان شیرین کاهیده !!!!!

?☹

فهیمه نوشته:

توی یه کتاب صوتی ادامش این بود که بعد از پاره کردن بندها توسط گربه ،۱۰ موش خود رو اتش زده به سمت گربه میروند و او هم اتش میگیره و بقیه گربه ها از ترس فرار میکنن و موشها پیروز میشن ، اینجا ادامش نیست ، چرا?

?☹

شهرام نوشته:

اولا” که طبق نظر کارشناسان و محققین در رابطه با مقایسه اشعار ذکر شده بنام موش و گربه با سایر اشعار زاکانی بنظر می آید که نویسنده شخص دیگری به غیر از زاکانی باشد که بهر صورت جای بحث بسیار داشته و از وقت و حوصله در این مقطع خارج است. بهر حال بنظر می آید که نویسنده این مقاله، خانم کیانا خزاعی اطلاعات چندانی نیز از شاهنامه فردوسی ندارد وگرنه هرگز  داستان و سبک و تِم اشعار موش و گربه که در حقیقت شبیه یکی از سری کارتونهای “تام و جری” میباشد را با اثر عظیم حماسی حکیم طوس فردوسی بزرگ مقایسه نمی کرد تا جایی که ایشان گربه را به رستم پهلوان تشبیه میکند و بیژن را به پسربچه ای سرخورده که در راه عشق بچه گانه ای دل از کف وی برون شده!!! در جایی که ایشان میگوید؛ ‌داستان بیژن و منیژه شاهنامه درباره منیژه دختر تی نیجر؟!!! یکی از شاهان با پسری همسال خود بیژن میباشد!!! آیا خانم خزائی مطمئن  هستند که داستان عاشقانه بیژن و منیژه که اتفاقا” بر خلاف نظر ایشان خالی از هرگونه طنز  میباشد را با فیلم هالیوودی موزیکال “داستان وست ساید” اشتباه نگرفته اند…در ضمن اضافه کردن حرف الف در انتهای هر مصراع از اشعار موش و گربه آن را واجد شرایط برای مقایسه با اشعار داستان بیژن و منیژه شاهنامه مقدس نمی کند. نقد و برسی آثار ادبی و فرهنگی به همین سادگی و با این درجه از سطحی نگری به هیچ نوع امکان پذیر نمی باشد. خانم خزایی بهتر است قبل از نوشتن هر مقاله بیشتر مطالعه و از هر لحاظ جوانب هر مبحث را در نظر بگیرند.

?☹

شهرام نوشته:

در جواب آقای سینا حلمی در رابطه با زبان دری تنها همین را میتوانم بگویم که زبان دری همان زبان پارسی است و نه بیشتر از یک لهجه از زبان پارسی. مردم افغانستان هم به پارسی  صحبت می کنند، و دری یکی از انواع آن است.  
 پژوهشگران زبان پارسی همگی بر این عقیده هستند که می توان نسخه ای از زبان پارسی را که در ایران صحبت می شود پارس غربی نامید در حالی که دری، زبانی که در افغانستان صحبت می شود را می توان نوع شرقی پارسی به شمار آورد. جالب توجه است که یکی دیگر از گونه های مختلف زبان پارسی وجود دارد که در تاجیکستان صحبت می شود. این زبان پارسی تاجیک نامیده می شود در حالی که آقای حلمی آن را به غلط زبان دری نامیدند

?☹

حمید نوشته:

برای زیبا شدن می تونیم دو بیت اولی را گیومه بزارم تا متن قشنگ شود.

?☹

سید المشرق و المغرب نوشته:

سلام و خدا قوت
و تشکر فراوان از شما عزیزان ئ زحمت کشان گنجور .
خیلی خسته نباشید که واقعا گنجور یک گنج هست ….

?☹

راما نوشته:

من چون در کودکی یک نسخه قدیمی از موش و گربه رو داشتیم و بهش علاقه داشتم این رو خوندم. امروز که روی اینترنت جستجو کردم متاسفانه متوجه شدم عده ای بدون اگاهی اقدام به نشر اثار ادبی میکنن و هر بیتی رو دوست دارن حذف و هر تغییری دوست دارن میدن. اینطوری اگر یک رفرنس معتبر و یکپارچه ای نداشته باشیم در سالیان اینده ادبیاتمون نابود میشه. متاسفانه در پنج نسخه مختلف یک اثر کوتاه مثل موش و گربه دو تا با هم برابر نبود. تمام اثار دیگه بیت (مست بودم اگر گهی خوردم) از زبان موش رو حذف کرده بودن. در این نسخه خوشبختانه دوستی اشاره کرده بودند و اصلاح شده بود.

?☹

ادریس نوشته:

با سلام، بسیار خوشحالم از این که این وبگاه رو پیدا کردم، تبلیغ کنید مردم بدانند چنین وبگاهی هست. خیلی جذاب بود. قصد دارم این شعر رو برای برادر زاده ام تعریف کنم با همین وزن جالب شعر، مطمئنم خوشش میاد.

?☹


 


داستانی از داستان‌های کلیله و دمنه


 

داستان منظوم «موش و گربه» عبید زاکانی ذاتاً
اجتماعی ـ سیاسی، و انعکاس حوادث تاریخ زمانه شاعر
است. این داستان در محاورات و رویدادهای ازمنه، به
کرّات مورد بهره برداری موش ها و گربه های سیاسی جامعه
ایرانی قرار گرفته است و سپس آن را به سبب روانی و
سادگی به کتب درسی هم برده اند. / دو بیت آغازین این
قصه، در وزن و بحری پر ضرب و کوبنده و اخطار دهنده
«مفاعیل مفاعیل مفاعیل» است تا شاعر عقل و هوش و دانش
خواننده را گرو کشد؛ «به شرط داشتن» مگر بشنود و در
«معنای آن حیران بماند»؛ باین شرح :

اگر داری توعقل و دانش و هوش
^^^ بیا بشــــنو حدیث گربه و موش
بخوانم از بـرایت داســـــــتانی ^^^ که در معنای آن
حیـــران بمانی

چه می‌خواهد بگوید که لازمه فهم آن عقل است و دانش
و هوش؟ و کدام موضوع است در امور اجتماعی به جز
«سیاست» که به این سه نیاز دارد؟ و کدام سیاست بهتر از
این که نیت به زبانی ساده و در نهایت روانی در سطح
عامه ادا شود؟ اینست که خواننده نخست دست و پای خود را
جمع می کند تا برسد به اینکه خود را واجد هر سه شرط
بداند، پس مجهز به عقل و دانش و هوش انگاری آماده
استماع یا ورود به داستان شود.


بعد از این مقدمه رسا، شاعر لحن خود را در بحر و
وزنی دیگر می نهد که با تشویق همراه است بطوری که
خواننده ای که در دو بیت اول داستان متعهد و ملزم به
شرط و شروطی از باب داشتن «عقل و دانش و هوش» بود،
ناگهان تبدیل می شود به مردی خردمند و عاقل و دانا که
به او صمیمانه پیشنهاد می شود قصه موش و گربه را
بخواند ـ به این شرح:

داستان موش و گربه به نثر ساده

ای خردمـــــند عاقل و دانا ^^^ قصهٌ موش و گربه
برخوانا

و در توضیح قصه شاعر تصریح می کند «منظوم» بودن آن
را، و همین می رساند که احتمالاً «موش و گربه منثور»
هم پیش از آن وجود داشته است که در غیر این صورت آن
توضیح ضرور نبود. بخصوص که شاعر به منظوم بودن قصه
اکتفا نمی کند و اضافه می کند که نظمی است همچون در
غلطان؛ یعنی روشن و روان، به این شرح:

قصه موش و گربه منظوم ^^^ گوش کن همچو در غلطانا

در بیت دوم شاعر وعده می دهد خواننده را به این که:
برایت قصه ای خواهم خواند تا در معنای آن «حیران»
بمانی:

بخوانم از برایت داســـــتانی ^^^ که در معنای آن
حیران بمانی

و در انتهای قصه می گوید «پند گیر از این قصه» که
غرض من از موش و گربه آنست که تو «مدعا» یعنی نیت
خواسته شده را فهم کنی، به این شرح:

جان من پند گــــــــیر از این قصه ^^^
کـــــــــــه شوی در زمانه شادانا
غرض از موش و گربه بر خواندن ^^^ مدعا فهم
کــــــــــــــن پسر جانا

می دانیم که داستان های عاشقانه تآثرآورند و حماسه
ها غیرت ما را دامن می زنند؛ اما داستان های تاریخی
اجتماعی که حاوی سرگذشت ضعفا و اقویاست، معمولاً ما را
به «حیرت» و «حیرانی» و به عبرت می برند. پس دعوت
صمیمانه و اخطاری در آغاز این داستان که ذکر آن رفت و
تاکید شاعر در دو بیت آخر، روی در ذات سیاسی تاریخی و
به هر حال اجتماعی این قصه دارد. و اینکه چهار بیت اول
و دو بیت در آخر و روی هم شش بیت ازین منظومه، وقف
آماده سازی و برانگیختگی خواننده شود، جزء نوادر موارد
در داستانسرائیها و هدف آن تلقینی است که به عمد در
راستای «آموزشی اجتماعی» و سیاسی صورت می گیرد و همه
در رابطه با محیط اجتماعی ایران.

در باب نسخ ـ شمار ابیات منظومه در نسخه مورد
استناد (1) ما نود و چهار «94» می باشد. اما در بعضی
نسخ از جمله نسخه مورد استناد استاد شادروان دکتر محمد
جعفر محجوب (2)، شمار ابیات یکصد و هفتاد و پنج «175»
بیت است. و در نسخه «ادبیه» به شمار نودو پنج «95» است
(3).

تفاوت بین نسخه شادروان استاد عباس اقبال آشتیانی
با نسخه «ادبیه» تنها در یک بیت است که در نسخه اقبال
وجود ندارد و آن بیت همانا «مست بودم اگر گهی خوردم-
که فراوان خورند مستانا» می باشد.

در نسخه مورد استناد استاد محجوب که متعلق بوده است
به نسخه دستنویس آقای دکتر علی اصغر مهدوی، تفاوت
بسیار است با دیگر نسخ، از باب شمار ابیات «175» و
سستی بعض ابیات و یکدست نبودن سبک سخن و عدم فصاحت و
ناروانی ها. به اضافه اختلاط در مصاریع، که تعلق آن به
موزه بریتانیا هرگز ارزشی بیش از آن که دارد بر آن نمی
افزاید. استاد محجوب بعد از درج آن 175 بیت در انتهای
منظومه می افزاید: جمله «از روی چاپ سنگی طهران 1301
هـ ق» را که در مقایسه با نسخه معتبر آقای امینی «امین
الدوله» به خط محمد قوام کاتب شیرازی مورخ 959 هـ ق
قاعدتاً ترجیح با این یکی است (4).

و گفتنی است که در نسخه شادروان عباس اقبال بیتی
است چنین: «گربه گفتا که موش گه خورده _ من نیایم برون
ز کرمانا» و این بیت در نسخه ادبیه و دستنویس آقای
دکتر علی اصغر مهدوی (5) چنین نوشته شده است: «گربه
گفتا که شاه گه خورده _ من نیایم برون ز کرمانا». به
نظر ما این تفاوت ها عمدی است و در رابطه اند با حوادث
زمانه و دقت آنهائی که دستنویس کرده‌اند. زیرا در متن
قصه صحبت از آن است که ایلچی شاه موشان به گربه اتمام
حجت می‌کند که یا به خدمت به پایتخت می آید، یا اینکه
آماده جنگ شود. قاعدتاً گربه ممکن نیست موشی را به
پادشاهی شناسد ولو آنکه آن موش نزد موشان شاه باشد.
باز یک نسخه «ادبیه» چاپ 1332 می باشد که تصاویری دارد
جالب و رنگی «ترسیم سید عرب» و در آغاز سر لوحه‌ای
دارد به کمال «بسم الله الرحمن الرحیم» که نه در شیوه
عبید است ونه در سبک بسیاری از کلیات شعرا. همه اینها
ذکر شد تاحق همگان محفوظ بماند.

تردید:
پژوهندگان بنامی برآنند که منظومه «موش و گربه» از
عبید زاکانی نیست، یا حداکثر باید آنرا منتسب به عبید
دانست (6). تردید در حکم بزرگان آسان نیست؛ ولی هیچکس
هم به ما نمی گوید از کیست. این منظومه اگر نیست از
عبید که مردمان این را ازو می دانند؟ بعلاوه چه دلیل
داریم که داستانی منظوم و پر از منظور و با شهرتی عظیم
و مردمی را کسی داوطلب تملک آن نشود؟ و نیز با آنهمه
تردید چرا همیشه و هر بار این داستان به نام عبید
زاکانی جدا یا در کلیات او درج می شود؟ چرا به استناد
بزرگان کسی تا به حال این منظومه را به نشر نرسانده و
بر آن ننوشته است (لا ادری). و بالاخره چگونه است که
بجز بر دستنویس ها، منظومه را من حیث قرابت یا غرابت
با هنرهای عبید بررسی نکرده ایم؟ آیا گوینده پر ذوق و
استعداد منظومه موش و گربه از بیم قدرت سیاسی یا قدرت
های سیاسی به عمد خود را در گمنامی نهاده است؟ چرا که
در جامعه ما هم موشها قدرتمند بوده اند و هم گربه های
قدر قدرت و وقتی حافظ همعصر عبید می گوید:
ساقی بنور عدل بده باده تا گدا ^^ غیرت نیاورد که جهان
پر بلا کند
روی سخن به بر نمودن آن دو قدرت هم هست.

آخرین نکته در تفاوت نسخ این است که در بعضی چاپ
های سنگی که به سالهای 1312 و 1313 در ملاء عام و
مخصوصاً جلو در امامزاده های واجب التعظیم همراه نوحه
نامه ها و زیات نامه ها و دیگر ابیات مذهبی آنها را می
فروختند، آن دو بیت که در آن دو سه واژه رکیک به زبان
ترکی آمده است وجود نداشت. پس ما در کودکی با آن آشنا
نشدیم. اینکه این دو بیت با آن دو سه واژه اصالت دارد
یا نه جای بحث است. در بعض نسخ مثل نسخه ادبیه یک واژه
رکیک آذری- ترکی نقطه چین شده است. به نظر ما چنین می
رسد که فاقد اصالتند، زیرا سبک سخن و سطح بیان شعری با
دیگر ابیات روان و روشن تطبیقی ندارد. موش و گربه
منظومه ای است زیبا، و بعید است شاعر در آن تن به
کراهتی لفظی داده باشد. در یکی از این دو بیت گربه به
بهانه ناسزاگویی به موش ملتمس او را مسلمان خطاب کرده
و این طرز بیان از یک شاعر مسلمان و آشنا به ادب قرآنی
بدور است. در نسخه آقای دکتر علی اصغر مهدوی که مورد
استفاده استاد محجوب قرار گرفته، آن دو لفظ ترکی
مستهجن به تمامی آورده شده است در حالی که در نسخه
شادروان اقبال آشتیانی آن واژه نیمه فارسی عربی است.

———————-
1) نسخه مورداستناد ما همان نسخه شادروان استاد عباس
اقبال آشتیانی است که از مجموع دو نسخه شخصی وملکی
ایشان ونسخه دستنویس استاد سعید نفیسی(1335) و نسخه
شادروان حاج محمد نخجوانی و نسخه محسن امینی (امین
الدوله – مورخ 959 ه – ق به خط محمد قوام کاتب شیرازی)
فراهم شد و این آخری اعتبار بسیار دارد.
2) کلیات عبید زاکانی – به اهتمام محمد جعفر محجوب –
نیویورک 1999 – نشر Perica Press
3) نسخه کتابفروشی ادبیه-تهران – آبان ماه 1332 –
مرحمتی بانو مهیندخت فتوحی – رنگی – مصور
4) در خانه پدری نسخه ای چاپ سنگی داشتیم که به من
رسید و بعد در مصادره انقلاب اسلامی ندانم چه بر سر آن
آمد؛ اما یادم است که مرحوم شعاع الملک شاعر شیرازی
نیز عین آن را داشت و بعد فوت او به کتابخانه شهر رفت.
5) با سپاس از حضرت استاد دکتر محمد استعلامی که نوشته
ارجمند خود را در معرفی کتاب دکتر محجوب به من
فرستادند.
6) از جمله این بزرگان شادروان استاد مجتبی مینوی است
: (تک: یغما شماره یازدهم) «و استاد محمد جعفر محجوب-
در مقدمه کلیات عبید زاکانی». مقالهٌ استاد مجتبی
مینوی در 1336 چاپ شده است و در آن رابطه‌ای تاریخی با
نسخه ادبیه و تردید در آن از لحاظ «آن بیت» و حوادث
تاریخی آن روزها مشهود است. این هم جنبه ایست از رنگ و
عمق سیاسی این اثر، بیاد آوریم سالهای 32 و 1333 را.

نقل شده (بدون دخل و تصرف) از مجله الکترونیکی هفته
http://www.hafteh.ca/articles/culture/3511-2010-09-12-00-49-15.html

اگر داری تو عقل و دانش و هوش
بیا بشنو حدیث گـــــربه و موش
بخوانم از برایت داســــــــتانی
که در معنای آن حیــــران بمانی

☻ مطالب مرتبط :

☺ مطلبی در ارتباط با موضوع این صفحه وجود ندارد.

☺ …

Π ^ دیدگاه ها

دیدگاهی درباره موضوع این صفحه ارسال نشده است

Π ^

Њ سایر مطالب :

◄ حرف اول و آخر :

← اگر قانون جنگل پسندیده نیست، پس باید آدم باشیم.

← درستکاری از لوازم خوشبختی بشر است.

← همه خروسهای جهان، مانند یکدیگر بانگ می‌کنند.

← قومی که بشر است، طبعاً واجد حقوق بشر است.

← …

◄ بخش گفت و شنود :

داستان موش و گربه به نثر ساده

← آندرلاین را چطور بنویسم؟

← آیا زبان کوردی لهجه‌ای از فارسی است؟

← معنای واژه قناد چیست؟

← چینود پل چیست و به چه معنا است؟

← سكس به جه معنا است و ریشه آن از کجاست؟

← خورگو در لغت فارسي به معني چیست؟

← چند یعنی چه، و پسوند اند به چه معنا است؟

← معنی واژه ارتش چیست و آیا ارتش درست است یا آرتش؟

← معنای نام برنطین چیست؟

← نکوهش یعنی چه و مفهوم نکوهش کردن چیست؟

← …

◄ بخش تاریخ و زبان (کتابخانه) :

← مطالعه کتاب (برگی از تاریخ جنوب ایران).

← مقاله کوتاهی در مورد تعریف کلی و شناخت زبان آذری.

← مقاله کوتاهی در مورد تعریف کلی و شناخت زبان بلوچی.

← مقاله کوتاهی در مورد تعریف کلی و شناخت زبان کوردی.

← مقاله کوتاهی در مورد تعریف کلی و شناخت زبان لارستان.

← مقاله کوتاهی در مورد تعریف کلی و شناخت زبان هرمزگان.

← …

◄ بخش گفتارهای پراکنده :

← هزار راه نرفته.

← اندرزهای پیشینیان.

← سرما خوردگی، رزمایش بدن است.

← شباهت تلویزیونهای ماهواره‌ای با مگس.

← کار ما چیزی جز آب در هاون کوفتن نیست.

← هلاکوخان مغول چگونه بنی عباس را ساقط کرد؟

← دستور زبان بشر.

← چگونگی پیدایش عدد نویسی در میان آریایی ها.

← نقدی بر داستان موش و گربه عبید زاکانی.

← …

◄ بخش حجاب :

← مفهوم حجاب و زیرساخت آن.

← نگاهی به فلسفه جبر و اختیار.

← بشر موجودی اجتماعی است.

← ادامه مبحث جبر و اختیار.

← تعریف حجاب نه از دیدگاه دین.

← دیکتاتوری با لبخند و خوشباش.

← حجاب یک موضوع اجتماعی است.

← معنا و مفهوم کلمه حجاب.

← هنجار و ناهنجار یعنی چه؟

← مردان قطبی و مردان غیر قطبی.

← …

◄ بخش کپی رایت و کپی لفت :

← کپی رایت و کپی لفت و قوانین حق تکثیر.

← پایبندی به کپی رایت نشان خردمندی است.

← انتشار ویدیوها و تصاویر در اینترنت و حقوق مردم.

← اینترنت عاقبت به تسخیر شیطان در خواهد آمد.

← …

◄ بخش هنر و هنرمند :

← هنر چیست و هنرمند کیست؟

← کسی را می‌توان هنرمند دانست که فرزانه نیز باشد.

← یک هنرمند واقعی مردم را سرگرم نمی‌کند.

← حکایت زهر و شکر چیست؟

← …

◄ بخش هرمنوتیک واژگان :

← چگونگی پیدایش اعداد 1 تا 10

← ریشه و معنی واژه آب و مشتقات آن.

← ریشه و معنی واژه آتش و مشتقات آن.

← ریشه و معنی واژه ارژنگ و مشتقات آن.

← در زبان بشر، آش به معنای زندگی است.

← ریشه و معنی واژه قلندر و وضعیت قلندران.

← ریشه و معنی واژه هخامنشی و مشتقات آن.

← ریشه نامهای گلابی، گوجه فرنگی، سیب زمینی.

← ریشه و معنی واژه‌ کشور.

← ریشه و معنی واژه‌ ترس، بیم، هراس، باک و پروا.

← …

◄ بخش فارسی نویسی در وب :

← نوشتن صفحات وب با فونت دلخواه.

← تفاوت آدرس نسبی و آدرس مطلق در وب.

← چرا فونت تاهوما برای نوشتن صفحات وب مناسب تر است؟

← معایب و اشکالات فونت تاهوما.

← دانلود فونت تاهوما.

← خط و ارتباط آن با عقلانیت.

← چهل سالگی و مشکل پیر چشمی [در ارتباط با سایز فونت].

← دانلود فونت فارسی مخصوص کورل.

← فونتهای نوع serif و sans-serif چه تفاوتی دارند؟

← Web Safe Fonts یا فونت های امن در وب کدامند؟

◄ دیدگاه های بازدید کنندگان :

← فرق بین لهجه و زبان چیست؟

← بهتر نیست هر قومی به زبان محلی خودش درس بخواند؟

← جدل پیرامون سیستم زبان بشر ـ جرگه یکم.

← جدل پیرامون سیستم زبان بشر ـ جرگه دوم.

← جدل پیرامون سیستم زبان بشر ـ جرگه سوم.

← زبان کوردی با زبان فارسی چه نسبتی دارد؟

← معانی واژه های رایگان و راهگان.

← واژگان با پسوند مان، مثل یادمان، سازمان، به چه معنی هستند؟

← شما دارید وقت خودتان و دیگران را تلف می‌کنید.

← شما مزدوری هستید که قصد ترمیم چهره مذهب را دارید.

← …

← …

www.pcfors.com – Copyright © 2008 ~ 2018 – All Rights Reserved.
Copying is allowed, but don’t change the source and the author’s name!

Thanks for telling us about the problem.


Be the first to ask a question about موش و گربه

Welcome back. Just a moment while we sign you in to your Goodreads account.

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

داستان موش و گربه به نثر ساده

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

موش و گربه اثر بسیار خوب عبید ذاکانی. Moosh o Gorbeh Obeid e zaakaani

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

داستان موش و گربه به نثر ساده

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

موش و گربه اثر بسیار خوب عبید ذاکانی. Moosh o Gorbeh Obeid e zaakaani

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

ادیب، آقامیرزافتح‌الله اصفهانی. (بی­تا). مخمس موش و گربه. چاپ سنگی.

ارجانی، ‌فرامرزبن­خداداد. (1363). سمک‌عیار. (5جلد)، به تصحیح پرویز ناتل خانلری، تهران: آگاه.

انجوی شیرازی، ابوالقاسم. (1352). تمثیل و مثَل. ج1، تهران:‌ امیرکبیر.

بخاری، محمدبن‌عبدالله. (1369). داستان­های بیدپای. به تصحیح محمد روشن، تهران: خوارزمی.

بهایی، شیخ‌محمّدبن‌حسین‌عاملی. (1336). کلیات. به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران: محمودی.

داستان موش و گربه به نثر ساده

تقوی، محمد. (1376). حکایت­های حیوانات در ادب فارسی. تهران: روزنه.

ثعالبى. (1934). یتیمه‌الدهر. به کوشش محمد محیى الدین عبدالحمید، بیروت: دارالفکر.

جامع‌الحکایات. (1369). به کوشش پگاه خدیش و محمد جعفری. تهران: مازیار.

جوادی، حسن. (1353). طنز و انتقاد در داستان­های حیوانات. مجله­ی الفبا، ج4، تیر.

چرکچی، اسماعیل. (1325ق/1286ش). تخمیس موش­وگربه و شش بند ترجیع شیطان. بی‌جا: بی‌نا.

حافظ، شمس‌الدین. (1380). دیوان. به اهتمام محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران: ‌زوار.

حسینی، احمد. (1354ـ1376 ش). فهرست نسخه­های خطی. قم: کتابخانه‌ی عمومی مرعشی نجفی.

خالق‌دادعباسی، مصطفی. (1375). دریای اسمار ترجمه‌ی کتهاسریت ساگر)، به تصحیح دکتر تاراچند و سیدامیرحسن عابدی، دهلی نو: مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران.

داوودی، نصرالله. (1364). در شناخت عبید زاکانی. تهران: پگاه.

ذوالفقاری، حسن. (1384). داستان‌های امثال. تهران: مازیار.

ــــــــــــــــ..‌ (1388). فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل­های فارسی. تهران: معین.

رعناحسینی، کرامت. (1361). «موش­وگربه چینی». آینده، سال8، خرداد و تیر، شماره‌ی ‌3 و 4، صص192.

زاکانی، عبید. (1383). رساله­ی دلگشا. تصحیح علی‌اصغر حلبی، تهران: اساطیر.

ـــــــــــ. (1999م). کلیات. به اهتمام محمدجعفر محجوب، نیویورک.

ـــــــــــ. (بی تا).  کلیات. به اهتمام عباس اقبال آشتیانی، تهران: اقبال.

سجاسی، اسحاق‌بن­ابراهیم شمس. (1368). فرائدالسلوک. به­تصحیح دکتر نورانی وصال، تهران: پاژنگ.

سنایی‌غزنوی، ابوالمجدمجدودبن‌آدم. (1362) دیوان. با مقدمه،‌ حواشی و فهرست به سعی و اهتمام محمّدتقی مدرس رضوی، تهران: سنایی.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ. (1368) حدیقه‌الحقیقه و شریعه‌الطریقه. تصحیح و تحشیه از محمّدتقی مدرس رضوی، تهران: دانشگاه تهران.

سور‌آبادی، ابوبکر عتیق نیشابورى. (1375). تفسیر سورآبادی. تهران: نشر نو.

صاحب‌اختیاری، بهروز و باقرزاده، حمید. (1375). عبیدزاکانی (مجموعه مقالات). تهران: اشکان.

صفا، ‌ذبیح‌الله. (1372). ‌تاریخ ادبیات در ایران. 8 جلد، ‌تهران: فردوس.

عطارنیشابوری، فریدالدین. (1367).. پندنامه، بی­سرنامه، بلبل‌نامه. تصحیح احمد خوشنویس، تهران: سنایی.

فضیلت، محمود. (1378). «استعاره­ای در ابهام». مجله‌ی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، زمستان 1378 و بهار 1379، شماره‌ی11 و12، صص 77-92.

قانعی‌توسی، احمدبن‌محمود. (1358). کلیله‌ودمنه‌ی منظوم. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.

قشمی، محسن. (1380). جاودانه­ی عبید زاکانی. تهران: ثالث.

ماناسریان، آرمان. (1389). مقدمه، تصحیح و تحشیه­ی نسخه­ی جامع‌الحکایات یا چهل و شش حکایت. رساله­ی دکتری دانشگاه اصفهان.

مجابى، جواد. (1390). «پیشینه‌ى ادبیات کودکان در ایران». متن سخنرانی در سمینار ادبیات کودکان در استکهلم، www.darvag.com/darvag/sminar

مجلسی، محمدباقربن‌محمدتقی. (1208ق). جواهرالعقول مشهور به موش‌وگربه. حسن بن محمدهاشم الموسوی الخوانساری، آقامحمدحسن بن کربلایی مهدی صحاف.

ـــــــــــــــــــــــــــــ.. (1325ق.) جواهرالعقول‌ مشهور به موش­وگربه. بمبئی: چاپ سنگی، مطبع گلزار حسنی.

محدث، علی. (2010). موش­ و گربه. منسوب به عبید زاکانی، دانشگاه اپسالا.

مشار، خان بابا. (1340-1344). فهرست کتاب‌های چاپی فارسی، 6 جلد، تهران: مؤلف.

منزوی، احمد. (1351). فهرست نسخه‏های خطّی فارسی. ج4، تهران: مؤسسه فرهنگی منطقه‏ای.

منشی، نصرالله. (1375). کلیله‌ودمنه. به تصحیح مجتبی مینوی، تهران: امیرکبیر.

«موش‌وگربه در الجزیره».(1325). سخن، دوره‌ی 3، آبان 1325، صص 385- 387.

مینوی، مجتبی. (1334). «موش­وگربه مجلسی». یغما، سال 8، شماره‌ی 2، صص 49-55 و تجدید چاپ در ایران‌نامه، پاییز 1364، شماره‌ی 13، صص9- 15.

داستان موش و گربه به نثر ساده

ـــــــــــــ. (1336). «ذیل بر مقاله راجع به منظومه­ موش ­و گربه». یغما، شماره‌ی 115، صص 485 – 488.

ـــــــــــــ. (1336). موش­وگربه‌ی­ عبید زاکانی. یغما، شماره‌ی 9، سال10، صص 401-416.

هدایت، رضاقلی‌خان. (1270). ریاض‌المحبین. تهران: سنگی.

وراوینی، سعدالدین. (1367). مرزبان‌نامه. تهران: محمد روشن.

نوشته حاضر مقدمه‌ای کوتاه بر کتاب‌شناسی «موش و گربه» ‌های منظوم و منثور است که در ضمن میراث کهن مکتوب پیشینیان، به خصوص نسخه‌های خطی به دست ما رسیده است.

بخش «اول» و «دوم» این نوشتار قبلاً و در همین صفحه انتشار یافته است. در کتاب طنزنامه به قلم نگارنده این سطور، گزارش مفصل تری درباره آثار دست‌نویس «طنز، هزل، هجو و فکاهه» در کتابخانه‌های جهان، ارائه شده و امید است این اثر که در آن بیش از ۱۷۰۰ عنوان نسخه خطی کتاب‌شناسی و نسخه‌شناسی شده است، در آینده‌ای نه چندان دور در دسترس علاقه‌مندان قرار گیرد.

۱۳- گربه و موش (فارسی) نوشته محسن‌بن محمدحسین اصفهانی متخلص به «شائق». این اثر مثنوی‌ای است تضمین شده از موش و گربه عبید زاکانی در ۵۰۰ بیت که شاعر در ۱۱۰ بیت این منظومه، ابیات موش و گربه عبید زاکانی را در ابیات خویش جای داده است. نسخه دست‌نویس آن در کتابخانه مطالعات هندی (دیوان الهند India Office) لندن به شماره «۴۵۸۱» (کتابت شده به ماه رمضان سال ۱۲۴۴هـ) نگهداری می‌شود.

۱۴- گربه و موش (فارسی) مؤلف اثر، ‌ ناشناخته است. حکایتی منظوم است از داستان گربه و موش که نسخه‌ای از آن در کتابخانه موزه کابل ذیل جُنگ شماره «۴۶ (ویترین ۱۴۵)» نگهداری می‌شود. این احتمال نیز وجود دارد که قسمتی از نسخه مذکور، ‌موش و گربه عبید زاکانی باشد. با توجه به وضعیت جنگ شوروی سابق با افغانستان و نیز غارت و تخریب کتابخانه‌ها و مراکز فرهنگی افغانستان در دوره حاکمیت طالبان، بیشتر نسخه‌های کتابخانه موزه کابل در معرض نابودی قرارگرفته و یا در صورت ایمن ماندن باید آن‌ها را در کتابخانه‌هایی مانند کتابخانه گنج‌بخش در اسلام‌آباد یا کتابخانه موزه ملی کراچی در پاکستان ردیابی و شناسایی کرد.

داستان موش و گربه به نثر ساده

۱۵- گلشن هوش در جدال گربه و موش (فارسی) مؤلف اثر، ناشناخته است. اثر یادشده مثنوی است، به شیوه موش و گربه عبید زاکانی از سراینده‌های شیعی و نا‌شناس که در آن موش، مظهر عقل و ذکاوت و گربه نماد جهل و نادانی است! این اثر در سال ۱۲۶۲ هـ با چاپ سنگی منتشر شده است.

۱۶- ماءالحیوه (فارسی) مؤلف اثر، ناشناخته است. روایتی است از داستان موش و گربه که با عنوان ماءالحیوه به سال ۱۳۰۷ هـ به نظم درآمده است. مرحوم گلچین معانی در فهرست آستان قدس رضوی (۲/۷، صص ۸۲۹-۸۳۰) گفته است: «ماءالحیوه ترجمه فارسی [منظوم] رجوع الشیخ الی صباه [فی القوه علی الباه اثر شهاب‌الدین ابوالعباس احمد بن یوسف نحوی تیفاشی (در گذشته سال ۶۵۱هـ)] است.» نسخه دست‌نویس ماءالحیوه در کتابخانه خصوصی مرحوم فخرالدین نصیری موجود بوده که وی همراه نسخه خطی تکالیف الانام فی غیبه الامام علیه‌السلام تألیف صدرالاسلام دبیرالدین همدانی، در سال ۱۳۹۷ هـ/۱۳۵۵ ش به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت مادر خود بانو مریم نصیری امینی به کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی اهدا کرده است.

با توجه به اینکه در آغاز نسخه، مهر می‌رمحمدرضا بن‌ذبیح‌الله موسوی مشهدی شهد موجود است، آقای نصیری بر این باور است که این منظومه از خاندان این دانشمند جلیل‌القدر است. منظومه مذکور اکنون در آستان قدس رضوی نگهداری می‌شود. این اثر یکی از منابع تحقیق کتاب مسخره و مضحکه از مؤلفی نا‌شناس است که نسخه آن به شماره «۹۸۰ ادبیات (۶۵۶۸)» به خط نستعلیق در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی موجود است.

ابیات پایانی: «بحمدلله که از لطف خداوند به کامت ریختم شهدی به از قندبه تاریخ هزار و سیصد و هفتبدین سان خون دل از دیده‌ام رفت».

۱۷- موش‌نامه (فارسی) اثر شاهزاده محمدرضا میرزابن فتحعلی شاه قاجار متخلص به «افسر» (درگذشته به سال ۱۲۷۷هـ) داستانی است منظوم به پیروی از موش و گربه عبید زاکانی که به سال ۱۲۴۴ هـ در حدود ۱۱۷ بیت سروده شده است. این اثر شامل حکایت منظوم انوشیروان و شخص مثالی، داستان ارباب‌وظایف و گرفتن تنخواه به صعوبت و خسارت، حکایت آلپ ارسلان و خواجه نظام‌الملک و پسر دهقان، داستان پیشکش و گرفتن شمشیر و شمشیربازی است.

نسخه‌هایی از این منظومه در کتابخانه آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی (ره)، به شماره «۱۲۶۵۵» و خط علی اکبر بن محمد شیرازی به سال ۱۲۴۵هـ همراه ۶ مجلس نگاره زیبا، کار رجبعلی شیرازی، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره «۷/۳۵۲۷» (کتابت ۲۴ رمضان ۱۲۴۵هـ به همراه کلنامه) نگهداری می‌شود.

بیت آغازین: «ای رخت همچه ماه تاباناوی گفت همچه ابر نیسانا» بیت پایانی: «در هزار و دویست و چل و چهاریافت این موش نامه تبیانا».

۱۸- موش و گربه (فارسی) نوشته نظام الدین (مجدالدین) عبیدالله زاکانی قزوینی متخلص به «عبید» (درگذشته به سال ۷۷۱ یا ۷۷۲ هـ) این اثر، مثنوی است انتقادی، هزلی، مطایبه‌آمیز و بسیار مشهور که در ۹۰ بیت سروده شده است. عبید زاکانی شاعر و طنز‌پرداز قرن ۸ هـ در این داستان حکایت گربه‌ای غدار و حیله‌گر را به نظم می‌کشد که سعی دارد اعتماد موش‌ها را نسبت به خود جلب کرده و با بهره‌گیری از چاشنی مذهب آنان را به هلاکت رسانده و بخورد. عبید با زبان طعن و کنایه، امیر مبارز‌الدین (حاکم عصرش) را به گربه‌ای همانند می‌کند که به هیچ‌کس رحم نکرده و بسیار مزور و مستبد است. موش‌ها نیز‌‌‌ همان مردمان عادی و شاید شیخ ابواسحاق باشند که مورد ستم قرار می‌گیرند.

عبید در این اثر به زبان طعن و کنایه و تعریض به حاکمان زورگو و ستمگر واقعیاتی را بازگو می‌کند که فقط در‌‌‌ همان قالب طنز می‌تواند به تشریح آنان بپردازد و با ایما و اشاره، ناعدالتی‌های حکومتی و آسیب‌های ناشی از آن را به تصویر می‌کشد. مرحوم اقبال آشتیانی درباره این اثر می‌نویسد: «قصیده بزرگیست به وزن بحر، خفیف در شرح تزویر و ریاکاری گربه‌ای از گربه‌های کرمان و عابد شدن او پس از سال‌ها دریدن موشان و فریب خوردن موشان و بروز جنگ بین این دو جنس و غلبه لشگر موشان بر سپاه گربگان و بدار آویخته شدن گربه ریاکار.

این قصه بسیار شیرین که در سراسر ممالک‌ فارسی زبان شهرتی تمام یافته و عده‌ای از ابیات آن حکم مثل سائر را پیدا کرده، مسلماً اشاره به یک واقعه تاریخی و مانند سایر نوشته‌های عبید به عنوان انتقاد از اوضاع زمان و پاره‌ای از آداب و مراسم معموله عهد نگاشته شده، لیکن درست معلوم نشد که نظر عبید در نظم آن داستان به چه واقعه‌ای بوده است.

خم شکستن و تعصب ورزیدن و دست بیعت دادن به بازماندگان خاندان خلافت عباسی در مصر و سایر ریاکاری‌های پادشاه مانند امیر مبارزالدین محمد مظفری با وجود سفاکی و ظلم و جور و حلیه و تزویر به عبید نیست که ذهن لطیف عبید را متأثر ساخته و زبان او را با نظم داستان گربه و موش به انتقاد و تخطئه آن روش نفاق آمیز واداشته باشد. چه، درک توفیق بین دو رسم متضاد یکی خونریزی بی‌باکانه و ظلم و ریا و ضبط مال و منال مردم، دیگری جهاد در راه اخذ و اختیار لقب «شاه غازی» برای صاحبان ذهن صافی و ارباب ذوق سلیم بسیار مشکل است و محال است که ایشان را در مشاهده چنین احوالی متأثر نسازد و به اعتراض و انتقاد واندارد.» نسخه‌های دست‌نویس موش و گربه عبید زاکانی فراوانند و از آن جمله است: نسخه‌های کتابخانه ملی اتریش در وین به شماره «۳۱۳۸» (دارای ۱۲ مجلس)، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره‌های «۵/۳۹۷۰، ۳۵۲۸، ۱/۴۷۲۴»، کتابخانه موزه بریتانیا، کتابخانه خصوصی اصغر مهدوی درتهران به شماره «ذیل۷۶»، کتابخانه ملک در تهران به شماره «۱۲/۵۰۹۱»، کتابخانه دانشگاه هاروارد (فرانسیس هوفر) در آمریکا (مصور)، کتابخانه خصوصی دکتر مفتاح در تهران، کتابخانه رضا در رامپور هند، کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد به شماره «۱/۱۸۵ فرخ»، کتابخانه گنج بخش در اسلام‌آباد به شماره‌های «۳۶۶، ۶۷۹، ۷۵۹»، کتابخانه هری‌پور در سر گودهای پاکستان و کتابخانه وکیلان در فیصل‌آباد پاکستان و کتابخانه مرکزی دانشگاه استانبول به شماره «۸۴۳. IUK. FY».

چاپ سنگی این اثر نخستین بار به سال ۱۳۰۱هـ در ایران و بار دوم به سال ۱۳۰۵ هـ در بمبئی در ۱۸ صفحه و بار سوم به سال ۱۳۳۰ هـ در لاهور (اسلامیه ستیم پریس) و پیشاور (اسلامی پریس لاهور) در ۱۶ صفحه به صورت مصور منتشر شد، پس از آن به جهت مقبولیت عمومی، بار‌ها در ایران به چاپ رسید که از آن جمله است چاپ مصور آن در تبریز و برلین از سوی انتشارات کاویانی. ناگفته نماند حول محور این منظومه شیرین، آثار چندی نیز تألیف و منتشر شده است. به برخی از این آثار، اجمالاً اشاره می‌کنیم: – مروری بر موش و گربه عبید زاکانی و شیخ‌بهایی از اسدالله اصغری و علی کاووسی که سال ۱۳۷۷ ش در ۱۶۰ صفحه در قطع رقعی از سوی نشر تبلور منتشر شد.

– موش و گربه (مصور) عبید زاکانی به کوشش جعفر مهرگانی و نگارگری پرویز صفوی و خط زرین بال که در سال ۱۹۸۳. م در ۳۶ صفحه از سوی انتشارت مهر در شهر کلن آلمان به چاپ رسید. موش و گربه عبید زاکانی همراه با نقاشی‌های محمود جوادی‌پور و ترجمه انگلیسی مسعود فرزاد که سال ۱۳۳۵ ش به کوشش محسن صبا در تهران به چاپ رسید.

– موش و گربه (عبید زاکانی) و گزیده‌ای از حکایت‌ها که سال ۱۳۸۰ ش از سوی انتشارات سکوت در تهران منتشر شده است. به تقلید از موش و گربه عبید زاکانی موش و گربه‌های بسیاری به صورت نظم و نثر تألیف شده است که اگر اثری دست‌نویس بوده باشد، در این نوشتار از آن‌ها یاد شده است اما ذکر برخی آثار چاپی نیز در این مجال خالی از لطف و فایده نخواهد بود؛

آثاری چون موش و گربه در الجزیره! (داستان آقاموشه) از مؤلفی ناشناخته که سال ۱۳۳۸ ش در مجله سخن به شماره ۶۷ (زیر نظر دکتر خانلری) به چاپ رسیده است.

مجموعه طنزآمیز شامل موش و گربه عبید زاکانی، مخمس موش و گربه و… که سال ۱۳۸۲ ش از سوی انتشارات رجبی در تهران منتشر شده است.

موش و گربه: سیچان و پیشیک (ترکی آذری) از عظیم شیروانی (به کوشش عبدالکریم منظوری خامنه) بدون ناشر و محل نشر نامشخص در سال ۱۳۵۸ش در ۳۰ صفحه به طبع رسیده است. گربه و موش از مهدی آذریزدی داستان منظوم دیگری ملهم از موش و گربه عبید است که در مجموعه هشت بهشت وی از سری قصه‌های تازه از کتاب‌های کهن جای گرفته است. این اثر نخستین بار در سال ۱۳۵۰ ش در تهران از سوی انتشارات اشرفی به چاپ رسید. گربه و موش از محمد یوسف هادی که بازنویسی داستان گربه و موش و برگرفته از کتاب هشت بهشت مهدی آذریزدی است با تصویرگری طاهره براتی‌نیا. این کتاب در سال ۱۳۸۱ ش در قم به چاپ رسیده است. مثنوی موش و گربه از حسن امام هندی که با الهام از موش و گربه عبید زاکانی سروده شده و در صفحه ۳۱ مجله صبح نو به سال ۱۹۶۷ م، (شاید در هند) به چاپ رسیده است.

ابیات آغازین: «اگر داری تو عقل و دانش و هوشبیا بشنو حدیث گربه و موش… ای خردمند طبع موزوناقصه موش و گربه برخوانا».

انجام: «ختم سازیم گفت‌وگو در عیشکه بود رسم این سخنداناهست این قصه غریب و عجیبیادگار عبید زاکانا».

۱۹- موش و گربه (فارسی) اثر عمادالدین علی فقیه کرمانی متخلص به «عماد» (درگذشته به سال ۷۷۳هـ) روایت منظوم دیگری است از موش و گربه. نسخه دست‌نویس این منظومه در دیوان عماد‌الدین در کتابخانه مدرسه عالی شهیدمطهری (سپهسالار) در تهران به شماره «۱۲۳۴» (به خط جنید بن عوض سالار سال ۷۶۳هـ در زمان حیات شاعر) موجود است. مرحوم ابن یوسف حدائقی درباره این اثر نوشته است: داستان موش و گربه وی مشهور و معارضه خواجه حافظ در اشعار با صوفی ظاهراً با وی بوده و تصور می‌کنم که عبید زاکانی هم موش و گربه خود را در اشاره به همین عماد ساخته است.

۲۰- موش و گربه (فارسی) اثر شاعری کرمانی متخلص به «مهجور» (در گذشته پس از سال ۱۲۹۴ ه) منظومه‌ای به شیوه موش و گربه عبید زاکانی است. این نسخه دست‌نویس، مدتی برای صحافی نزد مهندس محمدحسین اسلام‌پناه از صحافان و نسخه‌پژوهان برجسته کرمان بوده و از این طریق شناسایی شده است. وی در این باره می‌گوید: «… چندی قبل کتابی را برای تعمیر و تجلید نزد این‌جانب آوردند که منظومه‌ای بود درباره موش و گربه به قطع ۱۱×۱۷ سانتی‌م‌تر و هر صفحه آن ۱۶-۱۸ سطر داشت و در ۲۳۰ صفحه به خط شکسته نستعلیق تحریری بود؛

از اول و آخر صفحاتی افتاده داشت و حدود ۳۵۰۰ بیت بود. این منظومه از شاعری کرمانی با تخلص مهجور و بعد از سال‌های ۱۲۹۳-۱۲۹۴ ه سروده شده است.» این منظومه نخستین بار از سوی وی در سخنواره به تفصیل معرفی شده و بخش‌هایی از آن نیز در همان‌جا به چاپ رسیده است؛ ضمناً بنابر پرسش نگارنده از مهندس اسلام‌پناه، این نسخه متعلق به رئیس صنف‌ لوازم‌التحریر وقت استان کرمان بوده است. بیت آغازین: «… الغرض موش گفت‌ای برنا رحم کن بر من از طریق وفا.» ۲۱- موش و گربه (فارسی) اثر محمد کاظم‌بن محمد علی بن‌سلیمان نهاوندی (سده ۱۴ ه) منظومه‌ای است به شیوه موش و گربه عبید زاکانی دو نسخه دست‌نویس آن در کتابخانه خصوصی دکتر حسین مفتاح در تهران به شماره «۳/۱۵۵» (کتابت سال ۱۳۳۲ ه) و شماره «۳/۶۸۷» موجود بوده است. بیت آغازین:

«ابتدا حمد حی سبحانابعد نعت پیغمبر دانا.»

۲۲- موش و گربه؛ محمودیه؛ سیچانان پیشیک (ترکی آذری) نوشته اسماعیل بن‌عباس ذبیحی (ذبیح‌ا…) زنجانی (درگذشته به سال ۱۳۵۶ ه) منظومه‌ای است به شیوه موش و گربه عبید زاکانی که بنا بر نقل حاج رجبعلی دین‌محمدی، این اثر منحصر‌به فرد پیش‌تر نزد خانواده ناظم (فرهنگی) در زنجان موجود بوده است. در کتاب سخنوران و خطاطان زنجان درباره این منظومه آمده است: «از جمله آثار پرارجش یک جلد کتاب منظوم ترکی به‌نام محمودیه می‌باشد که از حیث ظاهر موش و گربه و محتوای الفاظ و ابیات ظریفه و متضمن موعظه و نصیحت و سایر آداب و رسوم زندگی بشر می‌باشد؛ ‌‌‌نهایت تأسف آن‌که در اواخر عمر به اتمام محمودیه موفق نگردیده…؛ مجموع ابیات محمودیه ۲۱۰۰ بیت می‌گردد که بی‌‌‌‌نهایت شیرین و آموزنده است؛ آقای (محمد امیدی متخلص به) عاصم شاعر پرکار و فاضل شهر زنجان تصمیم به اتمام کتاب گرفته و آن‌را به پایان رسانده، ابیات الحاقی ایشان بالغ بر ۷۴۰ بیت می‌شود…»

خوشبختانه این منظومه سال ۱۳۸۲ ش از سوی انتشارات سلاله در زنجان به چاپ رسیده است، ناظم از شعرای خوش‌ذوق دوره پهلوی اول بوده و دیوان اشعار وی نیز تا چند سال پیش موجود بوده است.

ابیات آغازین: «ازل صفحه لوحه صاحب قلمیازار اسم‌ا… اول رقم… بیله نقل ایدوب عارفان رموزنصیحت مقامنده مصباح سوزکه بیر شهریده واریدی بیر سچانمقام ایتمگه آختاروردی مکانقیلوب شهریده هر طرفدن گذارگیدوبدیفلان اویده دوتدی قرار.» ۲۳- موش و گربه (فارسی) اثر ابوالبدیل افضل‌الدین ابراهیم نجیب‌الدین علی خاقانی شروانی (درگذشته به سال ۵۸۲ ه) داستان منظوم موش و گربه است که در نسخه دست‌نویس کتابخانه مسجد اعظم قم به شماره «۱/۲۴۵۱» (در ۳ برگ) به سراینده متخلص به «خاقانی» نسبت داده شده است و دانسته نیست که ناظم این داستان، خاقانی شروانی شهیر است یا فرد دیگری همچون میرزا حبیب‌ا… خاقانی محلاتی شیرازی از ملازمان دربار ناصری.

۲۴- موش و گربه (اردو) اثر بدن قادری. منظومه‌ای است از داستان موش و گربه که به زبان اردو در حدود سال ۱۱۵۰ ه سروده شده است. گفته شده که با نسخه کتاب سالار جنگ در حیدرآباد (فهرست ص ۶۳۵) که سرایش شرف‌الدین هاشمی است قرابت‌هایی دارد. نسخه‌ دست‌نویس این منظومه در کتابخانه انجمن ترقی اردو در کراچی به شماره «۴۹۵» (کتابت سال ۱۲۶۳ه) موجود است.

ابیات آغازین: «چوئی نی جوایکروز اس سر بسربیا بهوت دارو یک شیشه بهرهوا بهوت کیفی جوا یکبار اوک‌ها سب چوون کو خبر دار هو.»

ابیات پایانی: «دیکهو کیا کری ه یه فکر و بلیکه نوسو چو ک‌ها کی حج کوچلیهوا یال سی پورا به قصه تمام کهن بدن قادری نیکنام.»

۲۵- موش و گربه (فارسی) اثر کیوان… منظومه‌ای است در ۹۴۱ بیت که به سال ۱۲۶۲ ه با مقدمه شمس‌العلمای گرگانی در تبریز به چاپ رسیده است. در مقدمه مذکور آمده است که ناظم «کیوان» معاصر عبید زاکانی یا پیش از وی بوده است لیکن مرحوم دکتر مجتبی می‌نوی معتقد است این نظریه خطاست و سبک نگارش و سیاق شعری ناظم نشان می‌دهد که وی باید حداقل ۳۰۰ سال بعد از عبید زاکانی زیسته باشد!

۲۶- موش و گربه (فارسی) مؤلف اثر، ناشناخته است. منظومه‌ای است مشتمل بر ۶۶۹ بیت از سراینده‌ای نا‌شناس که هنگام سرودن این منظومه در هند می‌زیسته است، نسخه دست‌نویس این منظومه در کتابخانه خصوصی آقای عبدا… کشاورز در مشهد نگهداری می‌شود. این نسخه به سال ۱۲۴۴ ه کتابت شده و گزارشی از آن در نشریه فرهنگ خراسان (س ۲، ش ۱۲) ارائه شده است.

۲۷- موش و گربه (فارسی) مؤلف اثر ناشناخته است. روایتی است از داستان موش و گربه مربوط به سده یازدهم هجری که ضمن جامع‌الحکایات (حکایت چهل و دوم) آمده است نسخه دست‌نویس این اثر در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی به شماره «۴۲۶۷» (۱۹۱ تاریخ) نگهداری می‌شود.

۲۸- موش و گربه (فارسی) مؤلف اثر، ناشناخته است. روایتی است از داستان موش و گربه و گرفتن موش گربه را و مکر کردن موش مر گربه را و خود را از دست او رهانیدن با چند تحریر… نسخه دست‌نویس آن در کتابخانه ملل آسیایی فرهنگستان علوم روسیه در سنت‌پترزبورگ، به شماره‌های «۲۱۸۰ -B (F۱۰۶۸)، ۲۴۱۹-C (F۱۰۷۳)» موجود است.

۲۹- موش و گربه (فارسی) مؤلف اثر، ناشناخته است. قصه منظوم گربه و موش است و بنابر نقل فرزند صاحب نسخه، دست‌نویس آن نزد جلال ناصریان، از قنادان قدیمی در قیصریه زنجان بوده است.

۳۰- موش و گربه (فارسی) مؤلف اثر، ناشناخته است. مثنوی‌ای‌است طنزآمیز مشتمل بر ۸۸ بیت که در هجو وزیر نظام فرزند تقی‌خان معمار، سروده شده است. گویا نسخه‌ای دست‌نویس از آن در کتابخانه آستانه حضرت فاطمه معصومه (س) در قم نگهداری می‌شود. ناگفته نماند که وزیر نظام، دایی کامران‌میرزا پسر ناصرالدین شاه بود که زمانی حکومت تهران را برعهده داشته است و در زمان او نان یک من ده شاه پول سیاه شده بوده است!

داستان موش و گربه به نثر ساده

ابیات آغازین: «ای خردمند عاقل داناقصه‌ای هست تا تو بر خواناتا فرامش کنی قصه موشقصه گربه نیز نسیانااز قضای فلک امیرکبیرکرده حاکم به شهر طهراناخالوی خائن عنینش راکه ندارد مثل به دورانا.»

بیت پایان: «تا بهشت برین شود ایرانرشک روی زمین دورانا.»

۳۱- نخبه‌النصایح (فارسی) اثر مهدی…. (در گذشته بعد از سال ۱۳۱۹ ه) در این اثر پس از مقدم‌های اعتقادی، داستان موش و گربه و گفت‌وگوی آن دو به نظم و نثر آمده است. نسخه‌ای دست‌نویس از این اثر در کتابخانه آستانه حضرت فاطمه معصومه (س) در قم به شماره «۱/۶۲۸۵» (کتابت سال ۱۳۱۹ه) موجود است. ابیات آغازین: «هر ثنای بی‌حد و بی‌چند و چونکز دهان هر ثناگو شد برونپس شکستی ناودان شد مبتلاسرنگون افتاد در بیت‌الخلا!»

۳۲- همیان (فارسی و عربی) اثر میرزا ابوالقاسم بن‌علی اکبر بیدآبادی اصفهانی متخلص به «حیران» (درگذشته به سال ۱۳۰۱ ه) منظومه‌ای است مشتمل بر ۵۰۰۰ بیت به شیوه موش و گربه عبید زاکانی که به زبان انتقادی و طنزآلود ظواهر اجتماعی را نقد کرده است و نیز به موضوعاتی دیگر پرداخته که از آن جمله است صدا‌ها، لحن‌ها در تجوید و همچنین قواعد وقف و وصل سجاوندی. مؤلف این اثر را به نام فرزندش حسین که در ۱۸ سالگی فوت کرده به نظم کشیده است ضمناً نقد وردیه‌هایی هم در میان اشعار و ابیات بر رئیس فرقه شیخیه، محمد کریم‌خان کرمانی دیده می‌شود.

«گفته در صفحه ثمان عشردگرم صفحه تسع عشراناکه منم رکن رابع‌ا… هر تغییر بود زفعلانا.. که نبد رکن در زمان قدیمتازه گردید او هم هویدانا.»

تعداد این ابیات در برخی نسخ ۱۰۲۷ ذکر شده است: «عدد بیت یکهزار بودبعد عشرین و نیز سبعانا.»

و در شعبان سال ۱۲۸۰، ۱۲۸۵ یا ۱۲۸۶ ه بنا بر ماده: «رفته موشان به جوف همیانا» به انجام رسیده است. این اثر با حکایت‌های متنوعی چون: «صحبت گربه با موش و موش با گربه، حال و حکایت حاج کریم‌خان، وقایع یزد، فتواهای او، خورد رکن در یزد مساغ نجاست را، اخبار کردن گربه حکایت تهران را، احوال طاووس، اوصاف کرمان، اوصاف و تماشاگه‌های اصفهان، در نصیحت وعاظ، حکایت قره‌العین، اقسام صوفیه، گرفتاری موش به دست گربه، نسبت دادن موش گربه را به اهل سنت! در حمام رفتن نسوان، هدایای موش، عروسی شاه‌موشان، تلگراف موشان، سان دیدن موش، گرفتاری گربه، خلاصی گربه، اقسام صوفیه، حکایت اهل قلم، در رثای فرزند مؤلف و…» به نظم کشیده شده است.

نسخه‌هایی دست‌نویس از این اثر در کتابخانه مدرسه عالی شهیدمطهری (سپهسالار) در تهران به شماره «۷۱۹۷» (کتابت ۱۲۹۰ ه، ۵۹ برگ)، (میکروفیلم آن در دانشگاه تهران به شماره ۳۵۶۹) کتابخانه آستان‌قدس رضوی، به شماره «۱۰۶۳ ادبیات (۶۵۷۰)» (کتابت ۱۳۱۰ ه، ۱۷۸ برگ)، کتابخانه مدرسه غرب «آخوند» همدان به شماره «۴۷۸۸» (کتابت ۱۲۸۹ه)، کتابخانه شخصی دکتر حسین مفتاح در تهران به شماره ۱۲۳۵ «میکروفیلم آن در دانشگاه تهران به شماره ۳۶۱، کتابخانه مدرسه آیت‌ا… گلپایگانی در قم، به شماره «۴۱» (۱۷۵ برگ)، کتابخانه مجموعه فرانسیس هوفر در دانشگاه هاوارد در آمریکا نگهداری می‌شود.

سطور آغازین: «بسمله، الحمدا… رب‌العالمین… اما بعد فهذا همیان مطروس لاقوال المخالفین و فیه تنبیه الغافلین و تذکره للمریدین المنصفین… ای خردمند عاقل و دانا قصه موش و گربه برخواناقصه موش و گربه را تو بنظمبشنو از من چو در مکنونا

ابیات پایانی: کرد سایل ز نام نسخه سؤالگفتمش در جواب همیانا… نام راقمش صفاهانیوزمحلات شاه‌شاهانا…

به قلم حسین متقی/برگرفته از «کتاب طنز 5»/گردآوری سیدعبدالجواد موسوی/انتشارات سوره مهر

28/242

 استان تاریخی ایران را می‌توان فارس نامید، تمامی جاذبه‌های تاریخی موجود در این استان خود گواه این امر هستند، از تخت جمشید گرفته تا حافظیه و شاه چراغ و…در این مطلب باز هم موضوعی را مطرح می کنیم که در نوع خود بسیار هیجان انگیز است و برگی دیگر از تاریخ سرزمین بزرگمان را رو می‌کند، پس همراهمان باشید.

گیلان یکی از سرسبزترین شهرهای ایران است که سفر به این شهر و دیدن زیبایی‌های آن شاید ماه‌ها طول بکشد. زیبایی‌ها و جاذبه های گردشگری در استان گیلان به قدری زیاد است که می‌توانید با برنامه‌ریزی درست تمام چهارفصل از دیدن تمام زیبایی‌های این شهر شمالی لذت ببرید.

تمامی حقوق این سایت برای خبرآنلاین محفوظ است.
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright © 2018 khabaronline News Agancy, All rights reserved

داستان موش و گربه به نثر ساده
داستان موش و گربه به نثر ساده
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *