قالات مرتضا کربلاییلو شب است و استانبول هنوز فقط اسم ایستگاههای متروست که به گوش مصطفا میرسد. کویها و تپههای تکراری. رنگ صندلیها لاجوردی است اما مصطفا رنگشان را صورتی درمییابد. انگار هردو رنگ بدن باشند، صورتی رنگ انسانهای امروز و لاجوردی رنگ انسانهای آینده. دیروقت است و در واگن، فقط چند دختر دانشجوی ترک با موهای رها و سر در موبایل نشستهاند. با هر ایستگاهی که مترو فرودگاه به مرکز شهر، رد میکند مص …
صدای تیک تیک ثانیههای باقیمانده تا لحظۀ سال تحویل از رادیوی سرما خوردۀ پیرزن بلند شد. ماهی قرمزِ وسط سفره، وحشتزده خودش را به این طرف… …
وقتی از رختکن برگشتم، دیدم یک مرد سرمهایپوش در گوشۀ راستِ محوطۀ استخر پشت به من ایستاده و با دو سه نفر از قرمزپوشهای استخر حرف میزند. از دور شبیه افسرهای پلیس بود. فکر کردم چه اتفاقی میتواند در یک باشگاه ورزشی افتاده باشد. …
آنی گفت: «گوش کن، صدایی نمیشنوی؟» گفتم: «مهم نیست لابد مال یکی از همسایههاست.» دوباره گفت: «اما صدا از پاگرد میآد.» …
حوالی یازده شب، اینس، همسایۀ چهل و خردهای سالۀ مکزیکی تبارم بهم تلفن میکند. میگوید برای هواخوری به حیاط پشتی رفته، اما حالا نمیتواند پلهها را تا خانهاش… …
داستان کوتاه در ادبیات فارسی
داستان کوتاه نفرین سیاه / محمد اسعدی: با یک خیز بلند از پشت میگیرمش. برمیگردد. معطل نمیکنم. دندانهام را توی گردنش فرو میبرم. جیغوداد بیفایده است… …
این دو داستان پس از مرگ نویسنده و به همراه یادداشت ضمیمۀ آن که برای سایت ایمیل شده است، منتشر میشود. کاوه سلطانی نوشت… …
زن تلفن همراهش را انداخت توی جیب پالتوی بلندش. گفت: «شمارهام رو میبینه، جواب نمیده.» و دوباره دستش را گذاشت روی زنگ در… …
علی میانهاندام و کمی بلندقد است. 27 سال دارد. چشمهای درشت و موهای خرمایی و تهریش دارد. مذهب را کنار گذاشته است. پیراهن آبی، کاپشن مشکی و شلوار نخودیرنگ پوشیده است. …
دست میکشد بر سرم و من مانند یک خوک خوب خِرخِر میکنم. پوزهام را میسایم به ساق پایش و کمکم بالا میروم و میرسم به رانهای گوشتآلودش. لعنت به این ماسک که نمیگذارد بویش را داشته باشم… …
انتشارات هفت رنگ دومین دورۀ مسابقۀ داستان کوتاه با ارغوان را با موضوع «شب» برگزار میکند.
دبیرخانه اولین جایزه رمان گمانهزن «نوفه»، اسامی نامزدهای خود را اعلام کرد.
یادداشتی از مسعود قربانی دربارۀ آخرین کتاب داریوش شایگان (فانوس جادویی زمان)
گفتوگوی احمد غلامی با ابراهیم گلستان
گزارشی از حورا نژادصداقت در روزنامه آرمان امروز
انتقاد احمد دهقان از نادیده گرفته شدن رمان «برج سکوت» نوشته حمیدرضا منایی
نگاه محسن حسن نژاد به رمان «وقت معلوم» نوشته مهدی کفاش
بازار اتهامات و اعتراضات در یک جایزه ادبی
نوشتاری از علی سطوتی قلعه دربارۀ ادبیات ژانر
کلید واژه ها:
پیرنگآشنایی زداییفرمالیسمداستان کوتاه فارسیصناعات روایی
کلید واژه ها:
صادق هدایتداستان های کوتاهنظریه آبراهام مزلو
کلید واژه ها:
رئالیسمتوصیفروایتناتورالیسمداستان کوتاه
کلید واژه ها:
قدرتتجربه گراییتبارشناسیگفتمان مدرنژانر جنایی/کارآگاهی
کلید واژه ها:
داستان کوتاهپیشگویهفرانسوا ولترکاندیدمیکرومگا
داستان کوتاه در ادبیات فارسی
کلید واژه ها:
القصة القصیرةأحمد محمودالشکل والبناء
کلید واژه ها:
داستانزاویه دیدتک گویی درونیسیال ذهنجبراالسفینه
کلید واژه ها:
استعارهساختارواقع گراییروایتداستان کوتاهحکایت در حکایت
کلید واژه ها:
داستانروایت شناسیبیگانگیولید مسعودسیال ذهن
کلید واژه ها:
داستان نویسی معاصرنقد اسطوره ای
کلید واژه ها:
ژرار ژنتبینامتنیتسیمین دانشوربیش متنیت
کلید واژه ها:
داستان نویسیتکنیک داستان/روایتداستان مدرن/ معاصر فارسی
کلید واژه ها:
تیپ شخصیتیداستان کوتاهکارکرد زبانجمال زاده
کلید واژه ها:
ابراهیم گلستانساختار خردساختار کلانداستان کلانشکار سایه
کلید واژه ها:
روایتهوشنگ گلشیریروایت اول شخص جمعماروایت
کلید واژه ها:
داستانتکنیکفراداستاندهة 70 و 80باورپذیری
کلید واژه ها:
جلال آل احمدداستان معاصرکارکردهای زبانینون و القلمتیپهای شخصیتی
یکی از داستانهای دلانگیز شاهنامهی فردوسی، ماجرای عشق بیژن و منیژه است. این داستان غنایی در کتاب حماسی شاهنامه، ماجرای عشق جوانِ دلاور و زیباروی ایرانی به نام بیژن، به منیژه، دختر بزرگترین دشمن ایران (افراسیاب) است که این دلبستگی او را تا پای دار میبرد اما بالاخره به کمک رستم از مرگ نجات مییابد.
بیژن و منیژهاز شاهنامهی فردوسیخلاصهنویسی: محسن مردانی
فردوسی این داستان را به صورت دل انگیزی آغاز میکند.در شبی طولانی و بدون مهتاب، شاعر از خواب برمیخیزد و دلآزرده از این شب تیره و دلگیر ، یارش را بیدار میکند. او چون بیخواب شده است از دلبرش میخواهد که برایش بزمی بیاراید و چنگ بنوازد. پس از کامجویی از آن بزم، شاعر از یارش میخواهد که از دفتر پهلوی (تاریخ شاهان باستان ایران زمین) داستانی را بخواند تا او به شعر آورد.
داستان از بزمی در حضور کیخسرو شروع میشود. ناگهان خبر میآورند ارمنیان که در مرز ایران و توران زندگی میکنند به دادخواهی آمدهاند. آنان زاریکنان میگویند که گلهای از گرازان به بیشهای که کشتزار و باغهایشان آنجاست، حمله کردهاند و محصولات و دامهای آنان را نابود میکنند.کیخسرو دستور میدهد ظرف زرین بزرگی را در میان مجلس قرار داده و آن را لبریز از گوهرهای گرانبها کنند و میگوید: «کدام دلاوری داوطلب از بین بردن گرازهاست تا این گنج را پاداش بگیرد»کسی پاسخ نمیدهد تا اینکه بیژن (فرزند گیو و نوهی دختریِ رستم) پیشقدم میشود، اما پدرش او را بر این جسارت ملامت میکند که: «بیتجربه هستی و توانایی این کار را نداری».بیژن که جوانی جویای نام است، بر ادعایش اصرار میورزد. شاه این مأموریت را برعهدهی بیژن میگذارد و گرگین که سرداری با تجربه است را برای راهنماییاش در این سفر، با او همراه میکند.
داستان کوتاه در ادبیات فارسی
وقتی به بیشه ارمنستان میرسند، بیژن…….
بقیه داستان را را به صورت PDF در لینک زیر بخوانید:
خلاصه بیژن و منیژه
ويس و رامين داستاني عاشقانه، از ايران باستان است كه به خاطر سبك وسياق متفاوتش آنچنان مورد توجه عموم قرار نگرفت و برخلاف داستانهايي مثل شيرين وفرهاد، و ليلي ومجنون مشهور خاص و عام نشده است. دراين داستان كه ماجراي يك عشق زميني در ايران زمان اشكانيان است، به معيار اخلاقي متداول مثل پاكدامني، وفاداري و… آنچنان پايبندي وجود ندارد و روابط بیحدومرز زنان ومردانِ پير و جوان، به شدت از مقبوليت داستان دربين مردم و حتي اديبان و سخنوران كاسته است. اما بالاخره جزئي از ادبيات فارسي است و داستان و اشعار فخرالدين اسعد گرگانی بخشهاي زيبا ودلانگيزي نيز دارد. اين شاعر متأسفانه زيركي نظامي گنجوی را نداشته است و نتوانسته است اين داستان كهن را با فرهنگ پس از اسلام تطبيق دهد (شاید هم صادق و امانتدار بوده و نخواسته کتاب گذشتگان را سانسور کند!! اما ما متأسفانه به سانسور و خودسانسوری معتاد شدهایم!)
عبيدزاكاني در قرن هشتم به طعنه ميگويد: «از جواني كه بنگ(نوعي ماده مخدر) مصرف ميكند و دختري كه ويس و رامين ميخواند توقع پاكدامني نداشته باشيد!!» که نشان میدهد جامعهی سنتی، نظر مثبتی به این داستان نداشته است.فخرالدین اسعد گرگانی همزمان با سلطان ابوطالب طغرل (۴۲۹-۴۵۵) میزیسته و این کتاب را در فاصلهٔ سالهای ۴۳۲ تا ۴۴۶ ه. ق به نظم درآمده و نگارش ویس و رامین در سال ۱۰۵۴ میلادی به پایان رسیدهاست.بهخاطر منطق داستانی ضعیف (یا شاید عجیب) این قصه، برای خلاصهنویسی آن کمی چاشنی طنز به داستان اضافه کردهام (که در اصل ماجرا نیست) امیدوارم این مسئله باعث تحریف داستان نشده باشد.
داستانهایی از ادبیات فارسی (11)ویس و رامینسرودهی فخرالدین اسعد گرگانیخلاصهنویسی (با اندکی چاشنی طنز!): محسن مردانی
داستان در بين حكومتهاي محلي زمان اشكانيان رخ ميدهد.دريك جشن بهاره، (که دستکمی از پارتیهای مختلط این زمانه نداشته است!) موبد، پادشاه ميانسال مرو(در ترکمنستان کنونی)، به ملكهی مُسِن اما زيبارويِ يكي از مناطق ديگر (ماه آباد= مهاباد)به نام شهرو اظهار عشق ميكند، اما شهرو به عذر اين كه سنش از اين هوسبازيها گذشته است(ونه اينكه شوهر دارد!!! چون ظاهراً در زمان اشکانیان، این دلیل موجهی برای دست به سر کردن یک آقای متشخص مثل موبدشاه نبوده!!! )دست رد به سينه موبد ميزند. موبد از او ميخواهد لااقل يكي از دخترانش را به او بدهد اما شهرو دختري ندارد و چون گمان ميكند از باردارشدنش گذشته است براي نجات از دست مرد هوسباز سمج (به قول امروزیها:سیریش!) قول ميدهد اگر صاحب دختري شد، او را به ازدواج پادشاه مرو درآورد(به قول معروف پادشاه را میپیچاند!).مدتی بعد، از قضا شهرو باردار ميشود (معلوم است یک سمجِ دیگر یا شوهرش را نتوانسته دست بهسر کند!) و دختري زيبارو به دنيا ميآورد كه او را …….
بقیه داستان را را به صورت PDF در لینک زیر بخوانید:
خلاصه ویس و رامین
سياوش (یا سیاوخش) يكي از شخصيتهاي مهم شاهنامه است كه كاملاً مثبت و به عبارتي، «خير مطلق» است.
او تولدي عجيب دارد. مادرش دختري از تورانيان است كه به طور اتفاقي (وشايد معجزه آسا) به دربار كاووس راه مييابد. او جواني در نهايت زيبايي، دلاوري، پارسايي ، مهرباني و گذشت است. سیاوش تن به گناه نميدهد، آتش برپاكدامنياش گواهي ميدهد و دراثر حسد و كينهتوزي انسانهاي پليد، مظلومانه كشته ميشود. اين اسطوره ايراني به سه شخصيت اديان ابراهيمي شباهت انكارناپذيري دارد. مانند يوسف از دام گناهي كه زني حيلهگر براي او افكنده مي گريزد، چون ابراهيم به لطف الهي آتش گزندي به او نميرساند، و چون يحيي مظلومانه كشته ميشود و قاتلان او تاوان سنگيني براي اين جنایت ميپردازند.
قبل از اسلام به مناسبت سوگ سياوش هر ساله مراسمي برگزار ميشد كه بزرگداشت همه انسان هاي خوبي بود كه مظلومانه كشته شدهاند، اما يادشان فراموش نميشود. اين مراسم نمايشگونه، بعد از حمله اعراب به ايران، جنبهی اسلامي گرفت و با آئين عزاداري امام حسين (ع) تركيب شد و از آن تعزيه به وجود آمد.
چه تفاوت ميكند؟ بزرگداشت انسانهاي خوب و شريف كار پسنديدهاي است، چه سياوش ایرانی باشد يا حسين عربنژاد.
داستانهایی از ادبیات فارسی (۱۰)داستان سیاوشاز شاهنامه فردوسیخلاصهنویسی: محسن مردانی
روزي طوس به همراه گودرز و گيو و چندسوار، براي شكار به نخجیرگاه ميروند و در آنجا دختر زيبارويي ميبينند. دختر ميگويد از خويشاوندان گرسيوز(برادر افراسياب پادشاه توران) است و چون پدرش درحال خشم قصد كشتن او را داشته، به ايران گريخته است. طوس و گيو هردو از دختر خوششان ميآيد و قصد ازدواج با او را دارند و بر سر اين موضوع درگير ميشوند. آنها داوري را به نزد کیكاووس پادشاه ايران مي برند، اما كيكاوس خود دلبستهی دخترشده و با او ازدواج ميكند. حاصل اين پيوند، پسري زيباروي است كه با بهدنيا آمدنش دلِشاه لبريز از شادي ميشود و نام سياوخش را براو مي نهد. اما ستارهشناسان طالع او را بسيار آشفته دیده و به كاووس هشدار ميدهند. شاه، سياوش را براي پرورش و تربیت به دست رستم ميسپارد. رستم او را برای پرورش به زابلستان ميبرد و . . . . .
خلاصه داستان را به صورت PDF در لینک زیر بخوانید:
خلاصه داستان سیاوش
رابعه نخستين بانوي شاعر ايراني است كه ابيات دلانگيزی از او باقي مانده است. داستان عشق شورانگيز اين دختر، به غلامي به نام بكتاش را عطار نيشابوري در مثنوي الهينامه روايت كرده است. دراين داستان برخلاف اغلب داستانهاي عاشقانه، عاشقي كه ماجراي عشق را دامن ميزند يك زن است، كه تمام شأن و منزلت اجتماعياش، به عنوان يك اميرزاده را زيرپا ميگذارد و دل به بردهاي ميسپارد. آن هم در محيط و فرهنگي كه عاشق شدن زنان گناهي نابخشودني است چه برسد به دلباختن شاهزاده خانمي به يك غلام زرخريد. البته سرانجام اين عشق ممنوع، قابل پيشبيني است كه چيزي جز رسوايي و مرگ نيست.برای خلاصه کردن این داستان، از کتاب «داستانهای دلانگیز» نوشتهی دکتر زهرا خانلری (کیا) استفاده شده اما بر طبق روال این خلاصهنویسیها، از بعضی از جزئیات داستان برای ایجاد نهایت ایجاز ، چشمپوشی شده است.
داستانهایی از ادبیات فارسی (9)بکتاش و رابعهخلاصهنویسی: محسن مردانی
كعب امير و فرمانرواي بلخ(شمال افغانستان كنوني) دختري زيبارو و شاعرپيشه دارد به نام رابعه، كه بسيار عزيز و مورد محبت پدر است. كعب قبل از مرگش به پسرش حارث سفارش ميكند كه چون رابعه خواستگاران بسياري داشته، اما هيچ كدام شايسته وجودنازنين او نبودهاند، من اكنون اورا به دست تو ميسپارم. اگر يارمناسبي براي او يافتي، ترتيبي بده كه به خوشبختي و شادكامي برسد و به هرحال، او را چون جانت عزيز و محترم دار.پس از مرگ كعب و گذشتن ايام سوگواري، حارث بر تخت پادشاهي مينشيند و به اين مناسبت جشن باشكوهي برپا ميسازد. رابعه بههمراه زنان حرم، به بام قصر ميآيد كه مراسم تاجگذاري و جشن را تماشا كند. درميان غلاماني كه درجشن به خدمتگزاري مشغولند، پسر زيبايي است تركنژاد به نام بكتاش ،كه در زيبايي، خوشاندامي و هنرمندي چون خورشيدي است كه درميان ستارگان مي درخشد. او كه گاهي ساقي مجلس است و گاه رباب مينوازد و آواز ميخواند، خزانهدار حارث است و در جنگاوري و نبرد نيز دلاوري بيمانند است. رابعه با يك نگاه . . .
خلاصه داستان را به صورت PDF در لینک زیر بخوانید:
خلاصه داستان بکتاش و رابعه
داستان كاوهی آهنگر، افسانهای است برپایهی واقعیتهای اجتماعی و تاریخی، که هیچ زمانی کهنه نمیشود.زمامداری که با غرور و خودسریهایش، مشروعیت حکومتش را از دست میدهد و مردم را از خود رویگردان میکند (جمشید). بیگانهای ظالم و بیرحم که از فرصت استفاده کرده و کشور را مورد تاخت و تاز قرار میدهد (ضحاک) و کسی نیز به کمک حاکم مغرور نمیآید. سالهای پُر از بیداد و ستم میگذرد و ناگهان، خشم جامعهای که شکیباییاش را از این همه ظلم از دست میدهد و سر به شورش برمیدارد و پادشاه و سلسلهای جدید را به حاکمیت میرساند. این داستان بارها در طول تاریخ، در سرزمینهای مختلف و به نامها و با شخصیتهای گوناگون تکرار شده است.فردوسی در شاهنامه، با زبانی فاخر و زیبا، روایت ایرانی و اسطورهای این واقعیت تاریخی را برای ما بیان میکند.در خلاصهنویسی این داستان (همچون داستانهای قبلی) سعی کردهام نهایت اختصار را بهکار ببرم، بدون آنکه نکتههای اصلی داستان را از قلم بیندازم.
داستان كاوهی آهنگراز شاهنامهی فردوسیخلاصهنویسی: محسن مردانی
جمشيد پادشاه بزرگ و تواناي ايرانزمین بود كه در زمان او براي اولين بار، پارچه بافتن، جامه دوختن، ساختنِ خانه و گرمابه، استفاده از آهن و… رواج مییابد و حكومت او به نهايت قدرت و اقتدار میرسد. اما جمشيد ظرفيت اين همه نعمتهاي الهي ندارد و آنچنان مغرور ميگردد كه ادعاي جهانآفرینی و خدايي ميكند. اين گناه بزرگ باعث ميشود بخت از او برگردد ومردم از او گریزان شوند.
ضحاكِ تازي(عرب) فرزند اميري عادل و نيك سرشت به نام مرداس است که اهريمن او را مي فريبد تا پدرش را بكشد و . . . . . . .
داستان کوتاه در ادبیات فارسی
خلاصه داستان را به صورت PDF در لینک زیر بخوانید:
خلاصه داستان کاوه آهنگر
رستم و سهراب یکی از زیباترین و همچنین غمانگیزترین داستانهای شاهنامه است. داستانی پر از عبرت و نکتههای شنیدنی از زندگی انسانها که در هیچ زمانی کهنه نمیشود. من این داستان را تا حدی که به چارچوب داستان لطمه نخورد، خلاصه کردهام. اما خواندن این خلاصه، شما را از خواندن داستان کامل در شاهنامهی فردوسی بینیاز نمیکند
غمنامهی رستم و سهراباز شاهنامهی فردوسیخلاصهنویسی: محسن مردانی
روزي رستم پهلوان ايراني براي شكار به نزديكي شهر سمنگان در مرز توران ميرود. او در دشتي گورخرهاي فراواني را ميبيند و گوري را شكار كرده وكباب ميكند. او پس از خوردن غذا اسبش رخش را در دشت رها مي كند تا به چرا مشغول شود. خودش نیز زين رخش را زير سر مي گذارد و به خواب مي رود.
سواراني چند از تورانيان درحال گذر از آن دشت، اسبي كوهپیكر و رهوار را ميبينند كه در حال چراست به دنبال آن ميافتند تا به چنگش بياورند. رخش به آنان حمله كند و به ضرب دندان وسم، سه تن از آنان را مي كشد اما بالاخره به كمند آنان اسيرشده وسواران رخش را با خود مي برند.
وقتي رستم بیدار ميشود اثري از رخش نميبيند و پس از جستجوي بسيار عاقبت ردپاي او را به سوي شهر سمنگان مییابد بنابراین زين رخش و سلاح خود را به دوش ميگيرد و به سوي شهر سمنگان به راه مي افتد. درشهر شاه وبزرگان سمنگان وقتي خبر آمدن رستم را ميشنوند به استقبالش مي روند و از او به گرمي پذيرايي ميكنند. رستم ميگويد كه: «اسبم رخش را هنگامي كه خواب بودم ربودهاند و من ردش را تا اين شهر گرفتهام؛ اگر آن را بیابید و به من بازگردانديد سپاسگزار شما خواهم بود وگرنه دمار از روزگار بزرگان شهر درمي آورم.» شاه سمنگان قول ميدهد تا بامداد روز بعد، رخش را بيابد و به او تحويل دهد و از رستم دعوت ميكند كه شب را مهمان او باشد. دركاخ شاه سمنگان به افتخار رستم جشني برپا ميگردد.
پس از جشن رستم به بستر ميرود. در نيمههاي شب . . . .
خلاصه داستان را به صورت PDF در لینک زیر بخوانید:
خلاصه داستان رستم و سهراب
داستان دلدادگی زال و رودابه (پدر و مادر رستم) یک از دلانگیزترین داستانهای شاهنامه است. برای خلاصهنویسی این داستان از کتاب داستانهای شاهنامه نوشته دکتر احسان یار شاطر کمک گرفتهام و مثل همیشه سعی کردهام از حداکثر ایجاز استفاده کنم.
داستان زال و رودابه
از شاهنامه فردوسی
خلاصه نویسی و تایپ: محسن مردانی
در زمان پادشاهی منوچهر، سام نریمان سردار و پهلوان ایران زمین، حاکم زابلستان است. او صاحب پسری سپیدموی میشود. سام که این نقص مادرزادی کودکش را ننگی برای خود میشمارد؛ دستور میدهد کودک را در کوهستان البرز رها کنند تا طعمهی پرندگان و درندگان شود. اما پرندهای بهنام سیمرغ گریهی کودک را میشنود و بر او رحم آورده و در کنار فرزندان خود بزرگش میکند.
پس از سالها سام فرزندش را بهخواب میبیند که زیبا و قوی و دلاور شده است. در خواب کسی به او پرخاش میکند که: «ای مرد! چرا خداوند را ناسپاسی کردی و فرزند معصومت را بیپناه در کوهستان رها نمودی؟ تو موی سپیدش را دیدی اما جسم و روح پاک ایزدیش را ندیدی. تو چگونه پدری هستی که اکنون باید پرندهای از فرزندت نگهداری کند؟»
سام بیدار میشود و از کردهی خویش پشیمان میگردد. او با سپاهیانش به کوهستان البرز میرود. اما آشیانهی سیمرغ آنچنان بلند است که دسترسی به آن امکان ندارد. عاقبت سیمرغ، لشکریان را میبیند و میفهمدکه بهدنبال جوان سپیدموی (که او را دستان نامیده) آمدهاند. سیمرغ به او میگوید: «ای دلاور! ……
خلاصه داستان را به صورت PDF در لینک زیر بخوانید:
خلاصه زال و رودابه
خلاصه داستان
شیخ صنعان
سرودهی : عطار نیشابوری (از منظومه منطق الطیر)
خلاصهنویسی و تایپ : محسن مردانی
ادبيات فارسي سرشار از داستانهاي زيبايي است كه براي مردمان هر عصر و زمانهاي مي تواند خيالانگيز و دلپذير باشد اما مردمان دورهي اينترنت و چت ، حال و حوصله شعرهاي مفصل كه ممكن است كلمات ناآشنايي هم داشته باشند ، ندارند. من به فكرم رسيدهاست بعضي از اين داستانها را به نثر سادهي فارسي ( و در حد ممكن كوتاه ) بنويسم و در اين وبلاگ قرار دهم شايد باعث ايجاد علاقهي ديگران به اين درياي بيكران معرفت انساني (ادبيات كهن فارسي) شود.
داستانها را با قصهي شيخ صنعان از منطقالطير عطار نيشابوري شروع مي كنم . اين داستان سابقهاي طولاني در ادبيات فارسي دارد و حتي به صورت مثل درآمدهاست و نشانه پاكبازي در عشق و آخرين حد شيدايي است چنان كه حافظ ميفرمايد
گر مريد راه عشقی فکر بدنامی مکنشيخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
در ادبيات فارسي معاصر هم زيباترين اشاره به اين داستان در رمان جاودانهي «سووشون » نوشتهي خانم سيمين دانشور است در فصل ششم داستان با اشاره به عشق پدريوسف به رقاصهاي به نام سودابه هندي مي گويد :
…. بعد از رقص سوم خيلي گرمش شده بود . با همان لباس صورتي كه تنش بود سر آبنما نشست و پاهاي لختش را در آب كرد . و من ديدم حاج آقا – مجتهد جامع الشرايط شهر- روبروي سودابه نشستهبود و بادش را مي زد …. صفحهي 73
…. مرد رندي كه آخرش نفهميديم كي بود سفارش يك عالمه پرده قلمكار به اصفهان داده بود ، با نقش شيخ صنعان و زيرش نوشته بود : « شيخ صنعان با مريدش ميرود شهر فرنگ . » يك پيرمرد انگشت به دهان شيخ صنعان بود كه عمامه و عبا و ردا داشت عين حاج آقايم . و مريدها سر به دنبالش گذاشته بودند و دختر قرشمال هم در بالا خانه نشسته بود …..آن روزها هر خانهاي كه ميرفتي يكي از اين پردهها داشتند . مردم وقتي بخواهند بدجنسي كنند خوب بلدند ….. صفحهي 74
خلاصه داستان را به صورت PDF در لینک زیر بخوانید:خلاصه داستان شیخ صنعان
خلاصه داستان
لیلی و مجنون
سرودهی : نظامی گنجوی
خلاصهنویسی و تایپ : محسن مردانی
ليلي و مجنون داستاني عربي است كه حقيقت يا افسانه بودن آن جاي بحث بسيار دارد . اما در ادبيات عرب شعرهاي زيادي در وصف ليلي و عشق سوزناك او وجود دارد كه به مجنون يا قيس عامري نسبت ميدهند ؛ اما ظاهرا از شاعران مختلفي بوده است . داستان ليلي و مجنون در ادبيات فارسي نيز مشهور بوده است تا اينكه در سال 584 هجري قمري «حكيم جمال الدين ابومحمد الياس بن يوسف» معروف به نظامي گنجوي آن را به عنوان سومين گنج از پنج گنج خود به نظم ميآورد . اين داستان جز جانمايهي آن ، كه افسانهاي عربي است ؛ بيشترش آفريدهي ذهن خلاق و طبع موزون استاد بزرگ شهر گنجه (نظامي) است و آنچنان در ادبيات فارسي و كشورهاي همسايه مورد توجه قرار گرفتهاست كه پس از او 38 شاعر فارسي زبان ، 13 شاعر ترك ، و 1 شاعر اردو به تقليد از نظامي اين داستان را به نظم آوردهاند .
خواندن داستان به شعر زيباي نظامي با آن وزن و آهنگ زيبا (مفعول مفاعلن فعولن) و توصيفهاي خيالانگيز شاعر ، لطف ديگري دارد . اما به دلايلي كه قبلا گفتم ؛ آن را بهنثر درآوردم و براي اين كار از گزيدهي ليلي و مجنون تأليف عبدالمحمد آيتي استفاده كردهام . مبناي كار همچنان بر سادگي ، مختصر بودن مطلب و پايبندي به اصل داستان است .
خلاصه داستان را به صورت PDF در لینک زیر بخوانید:خلاصه داستان لیلی و مجنون
خلاصه داستان
یوسف و زلیخا
سرودهی : عبدالرحمن جامی
خلاصهنویسی و تایپ : محسن مردانی
این داستان در کتاب تورات و قرآن کریم آمده است ؛ اما داستانی که عبدالرحمن جامی (879- 818 هـ ق) در پنجمین منظومهی هفت اورنگ خود نقل میکند ؛ با این کتابهای دینی کمی متفاوت است . در کتاب جامی ، زلیخا زنی عاشق است که تقدیر باعث میشود ؛ قدم از دایرهی عفت و پاکدامنی بیرون بگذارد . او چهرهای کاملا شیطانی ندارد و عاقبت هم به وصال معشوق میرسد . نکتهی جالب این است که بر خلاف اغلب داستانهای عاشقانه ، معشوق مرد و عاشق زن است . در به نثر آوردن این داستان ، از آن قسمتهای ماجرا که در قرآن آمده است ؛ به علت شهرت بیش از حد آن ، با اشارهای میگذرم و به باقی داستان میپردازم ( البته باز هم به صورت مختصر )خلاصه داستان را به صورت PDF در لینک زیر بخوانید:
خلاصه یوسف و زلیخا
خلاصه داستان
منطقالطیر
سرودهی : عطار نیشابوری
خلاصهنویسی و تایپ : محسن مردانی
منطقالطیر منظومهای از شیخ فریدالدین عطار نیشابوری (627-537) شاعر و عارف ایرانی است که مراحل سیر و سلوک در عرفان را از زبان پرندگانی که بهدنبال سیمرغ هستند و هدهد (شانهبهسر) راهنمای آنان است؛ بیان میکند. این کتاب را عطار را احتمالاً در اواخر عمر سروده است و چون خود به بالاترین مراحل عرفان رسیده است؛ برای مشتاقان طی مراحل عرفان بسیار کارگشاست.
خلاصه داستان را به صورت PDF در لینک زیر بخوانید:خلاصه منطق الطیر
خلاصه داستان
خسرو و شیرینسرودهی : نظامی گنجوی
خلاصهنویسی و تایپ : محسن مردانی
خسرو و شیرین دومین منظومه از مجموعهی پنج گنج نظامی، داستان عشق خسرو پرویز پادشاه ساسانی به شیرین شاهزادهی ارمنی است. عاشق این داستان یعنی خسرو، همچون مجنون عاشقی شوریده دل و پاکباز نیست بلکه پادشاهی هوسباز است که وقتی با معشوق خود قهر میکند به سراغ زنان دیگر هم میرود؛ شاید بتوان گفت شیرین عاشقتر از اوست.
در این منظومه داستان کوچکتری هم وجود دارد؛ دربارهی عشق جوانی کوهکن بهنام فرهاد که دلباختهی شیرین است و در واقع او عاشق واقعی شیرین است که عاقبت بهنیرنگ خسرو کشته میشود. در پایان، خسرو و شیرین با هم ازدواج میکنند اما خسرو بهمجازات ظلمی که بر فرهاد کرده است میرسد و به دست پسر خود کشته میشود. نظامی داستان خسرو و شیرین را در سال 576 هجری قمری به نظم درآورده است.
نکتهای که در این داستان وجود دارد، توجه نظامی به فرهنگ و عرف جامعه است. زنان داستان و مخصوصاً شیرین پاکدامن هستند. شیرین حتی با اصرار خسرو و قول او مبنی بر ازدواج بههیچوجه حاضر نمیشود قبل از پیمان زناشوئی، دست خسرو به او برسد که این کار، بارها باعث عصبانیت خسرو گشته و برای او غم هجران و ترغیب خسرو به رو آوردن به زنان را بهبار میآورد. این داستان را میتوان با داستان ویس و رامین سرودهی فخرالدین اسعد گرگانی مقایسه کرد. آن داستان پر از روابط غیراخلاقی بین زنان و مردان است همچون اظهار عشق موبد به شهرو که زنی شوهردار است، ازدواج ویس با برادرش ویرو (که گرچه بر اساس دین زرتشتی آن زمان غیر شرعی نبوده است ولی در جامعه اسلامی بسیار زشت تلقی میشود)، رابطه رامین با دایه که زنی مسن است، رابطه ویس با رامین که برادر شوهرش است و . . . . . . ناگفته پیداست که اگر در داستان اصلی خسرو و شیرین هم این روابط وجود داشته است؛ نظامی در هنگام سرودن داستان آنها را تعدیل کرده است. به همین دلیل داستان خسرو و شیرین که یک قرن بعد از ویس و رامین سروده شده است؛ بیشتر مقبولیت یافته و مورد پسند جامعه قرار گرفته است. عبید زاکانی در مطلبی طنزآمیز میگوید ” از دختری که داستان ویس و رامین میخواند توقع پاکدامنی نداشته باشید!!”
خلاصه داستان را به صورت PDF در لینک زیر بخوانید:خلاصه خسرو و شیرین
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
آرامگاه حافظ
حافظ
چو نیلوفر عاشقانه …
نسیم نوروز
داستان کوتاه در ادبیات فارسی
الف ب ج د
کتاب دبستان
کتاب دبستان
زبان آموزان
زبان آموزان
■ گاهی باید نشنید
چند قورباغه از جنگلی عبور میکردند ناگهان دو تا از آنها بداخل گودال عمیقی افتادند. وقتی
سایر قورباغه ها
عمق گودال را دیدند به دو قورباغه دیگر گفتند چاره ای نیست و شما بزودی خواهید مرد
ولی
آنها این حرف را نشنیده گرفتند و با تمام توان میکوشیدند تا از گودال خارج
شوند. قورباغه های دیگر مدام میگفتند که دست از تلاش بردارند چون در نهایت خواهند مرد. بالاخره یکی از
آنها تسلیم حرفهای بقیه شد و دست از تلاش برداشت. او بداخل گودال پرت شد و مرد
اما قورباغه دیگر
همچنان با تمام توان تلاش میکرد و هرچه بقیه قورباغه ها میگفتندکه تلاش فایده ای ندارد او مصمم تر میشد تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: مگر حرفهای ما را نمی شنیدی؟ معلوم شد قورباغه ناشنواست و تمام مدت فکر میکرده که دیگران او را تشویق میکنند.
این کتاب به بررسی زمینه ها و دلایل پیدایی داستان کوتاه در ادبیات فارسی می پردازد و نمونه هایی از این ادبیات را ذکر کرده، نویسندگان آن را معرفی می کند.
جایگاه داستان کوتاه در ادبیات امروز ایران. تورج رهنما.نشر اختران. چاپ اول. تهران.1388. 2000 نسخه.360 صفحه.6000 تومان.
داستان کوتاه گونهای از ادبیات داستانی است که نسبت به رمان یا داستان بلند حجم بسیار کمتری دارد و نویسنده در آن برشی از زندگی یا حوادث را مینویسد درحالی که در داستان بلند یا رمان، نویسنده به جنبههای مختلف زندگی یک یا چند شخصیت میپردازد و دستش برای استفاده از کلمات باز است. به همین دلیل ایجاز در داستان کوتاه مهم است و نویسنده نباید به موارد حاشیهای بپردازد.
تعریف داستان کوتاه، تفاوت این نوع ادبی را با انواع دیگر مشخص میکند. بهطور کلی داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشوند که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه مثل دریچه یا دریچههایی است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی، برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده فقط امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع است نگاه کند.
شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. «ادگار آلن پو» نویسنده آمریکایی میگوید:
داستان کوتاه قطعهای تخیلی است که حادثه واحدی را، خواه مادی باشد و خواه معنوی، مورد بحث قرار دهد. این قطعه تخیلی بدیع باید بدرخشد، خواننده را به هیجان بیاورد، یا در او اثر گذارد باید از نقطه ظهور تا پایان داستان در خط صاف و همواری حرکت کند. ‘
داستان کوتاه «باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. ادگار آلن پو» در این مورد نیز گفتهاست:
داستان کوتاه” روایتی است که بتوان آن را در یک نشست (بین نیم ساعت تا دو ساعت) خواند. همه جزئیات آن باید پیرامون یک موضوع باشد و یک اثر را القا کند، یک اثر واحد را
داستان کوتاه در ادبیات فارسی
در داستان کوتاه تعداد شخصیتها محدود است. فضای کافی برای تجزیه و تحلیلهای مفصل و پرداختن به امور جزئی در تکامل شخصیتها وجود ندارد و معمولاً نمیتوان در آن تحول و تکامل دقیق اوضاع و احوال اجتماعی بررسی کرد. حادثه اصلی به نحوی انتخاب میشود که هر چه بیشتر شخصیت قهرمان را تبیین کند و حوادث فرعی باید همه در جهت کمک به این وضع باشند. البته بسیاری از داستانهای کوتاه خوب هم هست که در آن این قوانین رعایت نشدهاست.
داستان کوتاه ممکن است خیلی کوتاه باشد و مثلاً حدود ۵۰۰ کلمه بیشتر نداشته باشد. در داستان کوتاه شخصیت قبلاً تکوین یافتهاست و پیش چشم خوانندهٔ منتظر، در گیرودار کاری است که به اوج و لحظه حساس و بحرانی خود رسیده یا در جریان کاری است که قبلاً وقوع یافته اما به نتیجه نرسیدهاست. پس میتوان گفت که
داستان کوتاه اثری است کوتاه که درآن نویسنده به یاری یک طرح منظم شخصیتی اصلی را دریک واقعهٔ اصلی نشان میدهد، و این اثر بر روی هم تأثیرِ واحدی را القا میکند
تاریخ داستاننویسی فقط به کمتر از چهار قرن پیش میرسد. رماننویسی به شیوه کلاسیک و امروزی آن اوایل قرن هفدهم و با رمان معروف دن کیشوت اثر میگل د سروانتس زاییده شد. داستان کوتاه گذشتهٔ کوتاهتری نسبت به رماننویسی دارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم خلق شدند. با این حال رد پای داستان کوتاه را دیرتر هم میتوان یافت: قرن چهاردهم میلادی و در دکامرون اثر جووانی بوکاچیو و نیز حکایتهای کنتربری نوشته جفری چاوسر. در ایران و در قرن هفتم هجری گرچه حکایات گلستان سعدی از جهت کوتاهی و وحدت موضوع به آنچه که امروزه به آن داستان کوتاه میگویند کم شباهت نیست، اما این قصهها و حکایات با همه اهمیت واعتبارشان به دلیل عدم شخصیت پردازی نمیتوانند داستان کوتاه – به مفهوم امروزی آن- تلقی شوند. دراوایل قرن نوزدهم، ادگار آلن پو (۱۸۴۹–۱۸۰۹) در آمریکا و نیکلای گوگول (۱۸۵۲–۱۸۰۹) در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود.
آلن پو (۱۸۴۹–۱۸۰۹) و نیکلای گوگول (۱۸۵۲–۱۸۰۹) را پدران داستاننویسی کوتاه میدانند؛ آلن پو نخستین بار داستان کوتاه را تعریف کرد و با نوشتن داستانهای کوتاه مرگ سرخ و آوار خانه آشر کوتاهنویسی را آغاز کرد. گوگول نیز داستانهای کوتاه واقع گرایانه مینوشت و داستان «شنل» او را آغازگر سبک واقع گرایی دانستهاند و اشارهٔ داستایوفسکی به داستان «شنل» او ناظر به همین معناست که «همهٔ ما از زیر شنل گوگول بیرون آمدهایم!»
این نوع داستاننویسی در قرن نوزدهم شکل گرفت. در اوایل همین قرن سالنامهها و جنگهای ادبی وسیلهای در اختیار خوانندگان گذاشت تا خود را از راه داستان کوتاه به خوانندگان معرفی کند. از این رو در قرن نوزدهم داستانهای کوتاه بیش از زمانهای دیگر نوشته شد؛ زیرا منظوری بهتر از این داشت که طی یک رمان طولانی فقط به علاقهٔ خواننده تلنگر بزند و آن را تحریک کند.
پس از گوگول و آلن پو، تأثیر دو نویسنده بعدی؛ یعنی گی دو موپاسان و آنتوان چخوف بر نویسندگان بعد از خود بسیار چشمگیر است. نویسندگان بزرگ دیگری چون او. هنری جیمز جویس، ارنست همینگوی، سالینجر، فاکنر نیز از پیشکسوتان این نوع داستاننویسی بهشمار میآیند.
در قرن بیستم پیشرفت صنعت و زندگی ماشینی وقت و فراغت زیادی برای خوانندگان باقی نگذاشت تا به رمان خوانی اشتیاق نشان دهند بر این اساس نهضت کوتاهنویسی کوشید تا با پرداخت داستانهای کوتاه مانع از آن شود که خوانندگان از داستان خوانی فاصله بگیرند؛ بدین گونه داستانهای زیادی با این فرم نوشته شد.
مبحث اینکه یک داستان کوتاه، چقدر باید باشد، از دیرباز نو نویسندهها را دچار مشکل کرده چرا که هیچ منبعی نیست که با اطمینان به ما بگوید محدودهٔ یک داستان کوتاه، بهطور ثابت چقدر است. داستانهای کوتاهی وجود دارد که به سی یا چهل صفحه میرسند و همچنین داستان کوتاههایی هست که داستان برقآسا نیستند و خصوصیات یک داستان کوتاه را دارند، اما به سختی به ۲۰۰۰ کلمه میرسند. داستانهای کوتاهی هم وجود دارد که بین این دو هستند و چیزی در حدود ۵۰۰۰ کلمه هستند. با این حساب، داستانهای کوتاه انواع مختلفی دارند و قالب نوشتاری آنها میتواند هم بزرگ و هم کوچک باشد.
البته شایان ذکر است که طول یک داستان کوتاه، به کشور و رسوم و ادبیات آن نیز بستگی دارد. مثلاً در ایالات متحده یک داستان کوتاه میتواند بالای ۱۰۰۰۰ کلمه داشته باشد (که آنها را «داستان کوتاه بلند»[۱] مینامند) در حالی که در بریتانیا متوسط تعداد کلمات داستانهای کوتاه حدود ۵۰۰۰ کلمه است و در استرالیا دست کم داستان کوتاه بیش از ۳۵۰۰ کلمه دارد. گرچه داستانهای کوتاهی نیز هستند که تنها چندصد کلمه دارند (که آنها را اغلب «روایت کوچک»[۲] مینامند)، خوانندگان معاصر داستان کوتاه انتظار دارند که داستان کوتاهی که میخوانند حداقل ۱۰۰۰ کلمه را داشته باشد.
در کشور ما نیز امروزه، داستانهای کوتاهی که توسط نویسندهها نگارش مییابند، چیزی بین ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ کلمه هستند و بلندتر از آن کم پیدا میشود و کوتاه ترش، دارای سبکِ داستانهای برقآسا[۳] هستند.
سازههای داستان کوتاهی، عناصری از آن هستند که حتماً باید در داستان وجود داشته باشند. به زبان دیگر، ارکان اصلی داستان که وجودشان ضروری است را عناصر داستان یا سازههای داستان کوتاه مینامیم.
موضوع هر داستان مفهومی است که داستان دربارهٔ آن نوشته میشود. موضوع را نویسنده در پیرنگ (طرح) نمایان کرده و خواننده با خواندن داستان پی به آن میبرد.
در داستان کوتاه موضوع به لحاظ ساختاری مانند پیکری است که اندامهای داستان به آن مربوط اند و رویدادهای داستان مستقیم یا غیر مستقیم به آن مربوط است. موضوع داستان اندوه نوشته چخوف مرگ فرزند است یا موضوع داستان گردنبند نوشته موپاسان امانت داری است. در داستان کوتاه اغلب یک موضوع اصلی وجود دارد که داستان دربارهٔ آن گسترش پیدا میکند. هر داستان ناگزیر است داشتن موضوعی است. این موضوع در شکل کلی میتواند فقر، جنگ، عشق، مرگ، تنهایی، ترس یا هر مفهوم انسانی دیگری باشد. هر کدام از این موضوع هاو این مفاهیم کلی زیر مجموعههای زیادی دارند و داستانهای زیادی میتوان یافت که زیر مجموعه یکی از مفاهیم کلی قرار میگیرند. یافتن موضوع تازه برای داستان معمولاً با سختی همراه است. موضوعهای ناگفته یا کمتر گفته شده که مفهومی شریف و انسانی و نه لزوماً اخلاقی را در خود داشته باشند موضوعات طلاییاند.
موضوعهای یک داستان را میتوان به موضوعهای اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، فلسفی، شخصی، تخیلی، عاشقانه و انواع دیگر تقسیم کرد. این تقسیمبندی تأکیدی است بر این نکته که داستاننویسی از چنان نیرویی برخوردار است که تقریباً در همه حوزههای انسانی میتواند زمینه مناسبی برای نمایش هنرمندانه اندیشهها و عواطف انسانی باشد.
درونمایه یا مضمون دیدگاهی است که از خواندن داستان دریافت میشود.
درونمایه در داستان کوتاه اهمیت ویژهای دارد. داستان کوتاه باید درونمایه واحدی داشته باشد. درونمایه هماهنگکننده سایر عناصر داستان است. جمال میرصادقی دربارهٔ تعریف درونمایه مینویسد:
درونمایه، مضمون یا تم، فکر اصلی و مسلط هر اثر ادبی است. خط یا رشتهای که در خلال اثر کشیده میشود و وضعیت و موقعیتهای داستان را به هم پیوند میدهد. به بیانی دیگر، درونمایه را به عنوان فکر و اندیشه حاکمی تعریف کردهاند که نویسنده در داستان اعمال میکند؛ و به همین جهت است که میگویند درونمایه هر اثری جهت فکری و ادراکی نویسندهاش را نشان میدهد.
تشخیص درونمایه در یک داستان کوتاه پیچیدهاست. نویسندگان غالباً ترجیح میدهند که درونمایه را واضح به خواننده تحمیل نکنند و خواننده باید با خواندن داستان درونمایه را درک کند، گاهی اندیشهٔ مسلط بر داستان، در قالب سخنان شخصیتهای داستان (به ویژه قهرمان-شخصیت اول-) نقل میشود. پیرنگ، زاویهی دید، توصیفها، عنوان داستان، لحظات کلیدی و تأکیدهای نمادین معمولاً شواهد خوبی برای یافتن معنای داستان بهشمار میرود. درونمایه، یکی از عناصر اصلی داستان کوتاه است، اما برخی از داستانها فاقد این عنصر هستند، مانند داستانهای جنایی و پلیسی یا داستانهای ترسناک که هدف آنها صرفاً سرگرمی مخاطب است.[۴][۵]
شامل زمان و مکان داستان است. وضعیت آب و هوایی، شرایط اجتماعی و حس کلی داستان نیز از دیگر شاخصهای زمینه بهشمار میروند.
طرح یا پیرنگ، چارچوب هر داستان است با تکیه بر روابط علّی و معلولی. در طرح خطوط اصلی داستان به گونهای مرتبط و فشرده و بر اساس منطق سببیت روایت میشوند. در واقع طرح داستان پاسخی دقیق و مختصر به این پرسش که داستان در بارهٔ چه بود است.
توجه به این نکته که طرح و خلاصه داستان با هم فرق دارند، ضروری است. در خلاصه داستان هدف نقل موجز و اجمالیِ داستان است در حالی که طرح، روایت نقشه (اسکلت) داستان با تأکید بر سببیت (Causality) داستان شکل گسترده طرحی است که نویسنده پیش از آفرینش داستان آن را ذهنی یا مکتوب طراحی کردهاست. نسبت طرح و داستان در ادبیات (داستانی) با مفهوم طرح اولیه و نقاشی کامل شده در هنر نقاشی کم شباهت نیست.
تعریف طرح بر خلاف تعریف داستان کوتاه کمتر مورد مناقشه قرار گرفتهاست. منتقدین اغلب طرح را نقل وقایع داستان بر اساس سببیت تعریف میکنند. ادوارد مورگان فوستر مثال میزند که «سلطان درگذشت و سپس ملکه مرد» داستان است اما «سلطان درگذشت و پس از چندی ملکه از اندوه بسیار درگذشت» طرح است.
طرح را نقشه داستان نیز تعریف کردند.
ساختارِ طرح شامل شروع، ناپایداری، گسترش، تعلیق، نقطه اوج، گره گشایی، پایان است.
ویژگیهای یک طرح:
این ویژگیها بدون توجه به چگونگی استفاده آنها در داستان در طرح توسط نویسنده باید ملحوظ شود.
میتواند بین دو فرد، دو جامعه، یک فرد و طبیعت، یک فرد با احساسات خود و… باشد.
شخصیت پردازی به میزان هنرمندی نویسنده بستگی دارد. نویسنده ممکن است شخصیتهایی یک وجهی، چند وجهی، ایستا یا پویا خلق کند. در معرفی شخصیتها، مؤلف میتواند از فن تصویرگری مستقیم یا تصویرگری غیرمستقیم بهره بگیرد.
داستان باید از زاویه دید مشخصی تعریف شود. در اینجا نویسنده ممکن است از زاویه دید «از بالا» (سوم شخص)، از بالای محدود (سوم شخص اما از زبان یکی از شخصیتهای داستان)، اول شخص (روایت توسط شخصیت داستان، اما با استفاده از اول شخص)، یا زاویه دید واقعی (مانند یک دوربین آزاد) باشد.
عنوانجُنگ سحر
نویسندهجمعی از نویسندگان
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپتهران
تاریخ چاپ1357 هجری شمسی
داستان کوتاه در ادبیات فارسی
زبانفارسی
عنواندر جستجوی واقعیت؛ مجموعه 31 قصه از 31 نویسنده معاصر ایران
نویسندهمحمد علی سپانلو
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپتهران
ناشرموسسه اتشارات نگاه
تاریخ چاپ1377 هجری شمسی
تیراژ2500
زبانفارسی
عنوانآن داستان خواب کردار
نویسندهجواد مجابی
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
تاریخ چاپ1387 هجری شمسی
زبانفارسی
عنوانزنان داستاننویس نسل سوم؛ گیتی رجب زاده
نویسندهمولف ناشناس
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
تاریخ چاپ1386 هجری شمسی
زبانفارسی
عنوانفتنه
نویسندهعلی دشتی
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپتهران
ناشرانتشارات جاویدان
تاریخ چاپ1351 هجری شمسی
نوبت چاپهشتم
زبانفارسی
عنوانکلاسیکهای ادبیات روسی – داستانهای ایوان پترویچ پلکین فقید
مترجمضیاءالله فروشانی
نویسندهالکساندر پوشکین
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپروسیه/مسکو
ناشربنگاه نشریات پروگرس
تاریخ چاپ1975 میلادی
زبانفارسی
داستان کوتاه در ادبیات فارسی
عنوانروزهای پنهان
نویسندهمنوچهر کریمزاده
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
تاریخ چاپ1385 و 1386 هجری شمسی
زبانفارسی
عنوانتهمت
نویسندهآنتون پاولویچ چخوف
مترجمسهراب شهید ثالث
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
تاریخ چاپ1377 هجری شمسی
زبانفارسی
عنواننثر دری افغانستان: سی قصه
به کوششعلی رضوی غزنوی
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپتهران
ناشرانتشارات بنیاد فرهنگ ایران
تاریخ چاپ1357 هجری شمسی
تیراژ1200
زبانفارسی
عنوانداستان هاي ايوان پترويچ بلكين فقيد
مترجمضیاءالله فروشانی
نویسندهالکساندر پوشکین
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپروسیه/مسکو
ناشربنگاه نشریات پروگرس
تاریخ چاپ1353 هجری شمسی
زبانفارسی
به کوشش
به کوشش
به کوشش
به کوشش
به کوشش
عنوانکتاب شهرزاد: ویژه نامه رضا براهنی
به کوششحسین ورجانی, مهدی موسوی نژاد, حامد جلالی, علی اصغر عزتی پاک, سیدجعفر مرتضوی
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپقم
ناشرانتشارات ژکان
تاریخ چاپ1385 هجری شمسی
تیراژ1000
شابک964-93845-2-9
زبانفارسی
عنوانجُنگ سحر
نویسندهجمعی از نویسندگان
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپتهران
تاریخ چاپ1357 هجری شمسی
زبانفارسی
عنواندر جستجوی واقعیت؛ مجموعه 31 قصه از 31 نویسنده معاصر ایران
نویسندهمحمد علی سپانلو
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپتهران
ناشرموسسه اتشارات نگاه
تاریخ چاپ1377 هجری شمسی
تیراژ2500
زبانفارسی
عنوانآن داستان خواب کردار
نویسندهجواد مجابی
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
تاریخ چاپ1387 هجری شمسی
زبانفارسی
عنوانزنان داستاننویس نسل سوم؛ گیتی رجب زاده
نویسندهمولف ناشناس
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
تاریخ چاپ1386 هجری شمسی
زبانفارسی
عنوانفتنه
نویسندهعلی دشتی
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپتهران
ناشرانتشارات جاویدان
تاریخ چاپ1351 هجری شمسی
نوبت چاپهشتم
زبانفارسی
عنوانکلاسیکهای ادبیات روسی – داستانهای ایوان پترویچ پلکین فقید
مترجمضیاءالله فروشانی
نویسندهالکساندر پوشکین
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپروسیه/مسکو
ناشربنگاه نشریات پروگرس
تاریخ چاپ1975 میلادی
زبانفارسی
عنوانروزهای پنهان
نویسندهمنوچهر کریمزاده
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
تاریخ چاپ1385 و 1386 هجری شمسی
زبانفارسی
عنوانتهمت
نویسندهآنتون پاولویچ چخوف
مترجمسهراب شهید ثالث
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
تاریخ چاپ1377 هجری شمسی
زبانفارسی
عنواننثر دری افغانستان: سی قصه
به کوششعلی رضوی غزنوی
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپتهران
ناشرانتشارات بنیاد فرهنگ ایران
تاریخ چاپ1357 هجری شمسی
تیراژ1200
زبانفارسی
عنوانداستان هاي ايوان پترويچ بلكين فقيد
مترجمضیاءالله فروشانی
نویسندهالکساندر پوشکین
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپروسیه/مسکو
ناشربنگاه نشریات پروگرس
تاریخ چاپ1353 هجری شمسی
زبانفارسی
عنوانکتاب شهرزاد: ویژه نامه رضا براهنی
به کوششحسین ورجانی, مهدی موسوی نژاد, حامد جلالی, علی اصغر عزتی پاک, سیدجعفر مرتضوی
موضوعنثر/ادبیات داستانی/داستان کوتاه
مکان چاپقم
ناشرانتشارات ژکان
تاریخ چاپ1385 هجری شمسی
تیراژ1000
شابک964-93845-2-9
زبانفارسی
در صورتی که حساب کاربری ندارید
ثبت نام کنید
تعریف داستان کوتاه:
اثری است کوتاه که در آن نویسنده به یاری یک طرح منظّم
شخصیّت اصلی را در یک واقعه اصلی نشان می دهد و این اثر در مجموع تأثیر واحدی را
القا می کند.
0