تایتانیک (به انگلیسی: Titanic) فیلمی حماسی-عاشقانه و فاجعهای به نویسندگی و کارگردانی جیمز کامرون محصول سال ۱۹۹۷ کمپانیهای پارامونت پیکچرز و فاکس قرن بیستم است. ماجرای فیلم داستان غرق شدن تایتانیک، بزرگترین کشتی زمان خود در سال ۱۹۱۲ است. فیلمنامه تایتانیک آمیزهای از واقعیت و افسانه است. برخی شخصیتهای این فیلم در کشتی تایتانیک حضور نداشتهاند. همچنین برخی صحنههای به تصویر کشیده شده در فیلم نیز وجود خارجی ندارند.
این فیلم به همراه بن هور و ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه برنده ۱۱ جایزه اسکار است. از لحاظ فروش نیز این فیلم یک پدیده بود و در سال ۱۹۹۷ با ۱٫۸ میلیارد دلار فروش پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای جهان در زمان خود شد. در حال حاضر این فیلم بعد از آواتار
و انتقام جویان: پایان بازی با فروش جهانی بالغ بر ۲ میلیارد دلار، سومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای جهان است.[۱]
یک جوینده گنج به نام «بروک سوت» که به دنبال الماس مشهوری به نام قلب اقیانوس در بقایای کشتی غرق شده تایتانیک است، صندوقچهای در کشتی پیدا میکند که در آن نقاشی از چهره زنی جوان با الماسی بر گردن به چشم میخورد. پس از نمایش نقاشی در یک برنامه تلویزیونی، خانم پیری به اسم «رز دوویت بوکیتر» ادعا میکند که همان زن نقاشی است. او را به محل غرق کشتی میبرند تا به جستجوگران کمک کند جای الماس را پیدا کنند، اما به جای این کار او داستان غرق شدن کشتی تایتانیک را برای همه آنگونه که خود از نزدیک دیدهاست، بازگو میکند.
رز دوویت بوکیتر ۱۷ ساله و ثروتمند تصمیم میگیرد با کشتی به آمریکا برود و در آنجا با «کال هاکلی» ازدواج کند. مادرش او را مجبور کرده تا به این ازدواج تن در دهد. آنها سوار کشتی تایتانیک میشوند و کشتی حرکت میکند. یک شب رز تصمیم میگیرد تا از بالای کشتی خودش را در آب بیندازد. اما مسافر فقیر و جوانی به اسم «جک داوسون» که کارش نقاشی است، او را نجات میدهد. «جک داوسون» همراه با دوستش بلیط تایتانیک را در بازی پوکر بردهاند. آنها به تدریج بیشتر با هم آشنا میشوند و این آشنایی منجر به عشقی عمیق بین آن دو میشود.
هاکلی و مادر رز میکوشند تا آنها را از هم جدا نگه دارند. خدمتکار هاکلی به دستور او گردنبند الماسی را که هاکلی به رز هدیه داده را در جیب جک میگذارند و افسران کشتی به جرم دزدی به او در طبقه پایین کشتی به لوله دستبند میزنند. کشتی به یک کوه یخ شناور برخورد کرده و شروع به غرق شدن میکند و همه خدمه و مسافرین کشتی در تلاشند تا راه نجاتی برای خود بیابند. ابتدا زنها و بچهها را در قایقها میگذارند و نجات میدهند. در این بین در طبقهٔ زیرین که جک در آنجا زندانی است رز تبر بزرگی برمیدارد و دستبند جک را میشکند و با هم به سمت بالا میروند. توماس اندروز به رز جلیقه نجات میدهد و افسران رز را به قایق میبرند اما او پیش جک برمیگردد. مادر رز با قایق نجات پیدا میکند و هاکلی هم کودکی را بغل میگیرد و به قایق میرود و نجات مییابد.
داستان تایتانیک واقعیت دارد
کشتی کمکم غرق میشود و تعداد زیادی از مسافران روی آب میمانند و یخ میزنند جک رز را بر روی قطعه چوبی میگذارد و از رز قول میگیرد که زنده بماند. قایقها دوباره برمی گردند تا کسانی را که زنده ماندهاند نجات دهند ولی فقط رز زنده بود و نجات یافت به این ترتیب جک برای زنده ماندن رز یخ میزند و میمیرد. پس از ۸۴ سال الماس دست رز است و آن را در دریا میاندازد. همان شب رز در تخت خواب خود میخوابد و خواب میبیند این بار تایتانیک میزبان جشن پیوند این دو دلدادهاست. آن هم با شکوه تمام و در میان کف زدن حضاری که هیچ رشک و کینه و ترسی از زمان حیات شان در تایتانیک با خود ندارند؛ گویی در آخر عشق پیروز است و قسمت همین بود که سرانجام این دو عاشق پس از مرگ به هم برسند و جاودانه شوند.
همهٔ داستان عاشقی جک و رز واقعی بودند ولی برخی از شخصیتها دروغ بوده و وجود خارجی نداشتهاند.
کامرون مجذوب نحوه و حالت غرق شدن کشتی شد، و از دیدگاه او آراماس تایتانیک کوه اورست غرق شدنها بود. او تقریباً این نکته را زمانی در زندگی واقعی اش متوجه شده بود که احساس کرد میتواند یک سفر زیرآبی داشته باشد. اما او همچنان میگوید یک بیقراری ذهنی را در زمان حضورش در کالج و زمانی که قصد داشته از علم به هنر مهاجرت کند، را تجربه کردهاست؛ و زمانی که آیمکس شاتهایی را از کشتی غرق شده درست کرد، او تصمیم اولیه اش را گرفت و به دنبال سرمایهگذار هالیوودی را گشت تا هزینه سفردریایی او را بپردازد. کامرون میگوید: «این برای این نبود که من میخواستم یک فیلم بسازم، بلکه میخواستم تا کنار کشتی غرق شده بروم.»
کامرون یک فیلمنامه اولیه برای فیلم تایتانیک نوشت و به دیدار مدیران کمپانی فاکس قرن بیستم رفت. کامرون در این مورد میگوید: «آنها خوششان آمد و گفتند:باشه، یه فیلم حماسی عاشقانه سه ساعته؟ مطمئنی فقط همینه؟ شباهتی به فیلم نابودگر نداره؟ صحنههای هیجان آور، شلیک گلوله یا تصادف ماشین؟ من گفتم: نه، نه. این هیچ شباهتی به اون نداره.» مدیران کمپانی فاکس در مورد ایده این فیلم و موفقیت تجاری اش شک داشتند، و تنها به خاطر رابطه طولانی و اعتمادشان به کامرون، به وی چراغ سبز نشان دادند.
کامرون کمپانی فاکس را متقاعد کرد تا به وی اجازه دهند، تا فیلم را بر اساس تجربیات واقعی، مشاهده کشتی غرق شده و با استفاده از چندین غواص انجام دهد، کاری که دو سال به طول انجامید. کامرون میگوید:”با این کار زمینه فکری ام جزئیات بیشتری را شامل میشد، پس گفتم: ببنید، ما تمام این کار رو برای جستجو و پیدا کردن الماس انجام میدیم. پس برویم تصویر از کشتی بگیریم؛ و ما میتونیم این تصویربرداری رو با استفاده از مدلهای حرفهای، عکس کنترل حرکت، و گرافیک رایانهای یا روشهای دیگری بگیریم.
هارلند اند ولف که سازندگان کشتی تایتانیک بودند آرشیوهای محرمانه خود را گشودند، و نقشههای کشتی اصلی را که از بین رفته تلقی میشد، عرضه کردند. برای طراحی فضای داخل کشتی، طراح صحنه مشهور، پیتر لامونت و تیمی برای طراحی آثار آن دوران را انتخاب کردند تا با دقت تمام کشتی را باز از ابتدا بسازند. کمپانی فاکس نیز چهل هکتار از سواحل در جنوب مکزیک را خرید و درآنجا یک استودیوی اختصاصی برای این فیلم ساخت که کار آن در تاریخ ۳۱ می ۱۹۹۶ تمام شد. یک مخزن افقی که نزدیک به هفده میلیون گالن آب در آن جای میگرفت برای داشتن نمای ۲۷۰ درجهای اقیانوس برای ساخت دوباره کشتی و فیلمبرداری فیلم نیز ساخته شد. یک مدل کامل از کشتی ساخته شد، اما لامونت قسمتهایی از عرشه و چند جای دیگر کشتی را برای جایگیری بهتر در مخزن حذف نمود. این نقاط قرار شد با مدل دیجیتالی جایگزین شوند. قایقهای نجات و دودکشها به اندازه ده درصد کوچکتر شدند. بر روی عرشه اصلی و عرشه A با دقت کار شده بود، اما سایر قسمتهای کشتی تنها ورقهای فولادی بودند. قطعاتی نیز برای زمانی که سکانسهایی که کشتی در آنها غرق میشود و تکانهای بزرگی میخورد تعبیه شده بود. برجی به ارتفاع ۱۶۲ فوت (۴۹ متر) و جرثقیل برجی بلندی به ارتفاع ۶۰۰ فوت (۱۸۰ متر)، ریلهایی برای جابه جایی دوربین، چراغها و ابزار حرفهای تصویربرداری نیز تعبیه شده بودند.[۳]
اتاقهای داخل کشتی نیز، تماماً براساس کشتی اصلی و تصاویر و نقشههای باقیمانده ساخته شدند. راه پله اصلی کشتی که بنایی بسیار زیبا و لوکس بود و با استفاده از چوب طبیعی و بهترین مواد ساخته شده بود، در سکانسهای پایانی غرق شد.
سایر وسیلهها نیز شامل اتاقها، فرشها، طراحیها، دکورها، صندلیها، رنگها و حتی لباس کارکنان کشتی نیز، کاملاً مطابق با طراحیهای اصلی کمپانی وایت استار بود. کامرون حتی دو تاریخدان تایتانیک را نیز استخدام کرد تا از جزئیات کامل کشتی برای استفاده در فیلم بهره ببرد.
تایتانیک یازده جایزه اسکار برد.
Screenplay of Titanic at imsdb.com/scripts
تایتانیک (به انگلیسی: Titanic) فیلمی حماسی-عاشقانه و فاجعهای به نویسندگی و کارگردانی جیمز کامرون محصول سال ۱۹۹۷ کمپانیهای پارامونت پیکچرز و فاکس قرن بیستم است. ماجرای فیلم داستان غرق شدن تایتانیک، بزرگترین کشتی زمان خود در سال ۱۹۱۲ است. فیلمنامه تایتانیک آمیزهای از واقعیت و افسانه است. برخی شخصیتهای این فیلم در کشتی تایتانیک حضور نداشتهاند. همچنین برخی صحنههای به تصویر کشیده شده در فیلم نیز وجود خارجی ندارند.
این فیلم به همراه بن هور و ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه برنده ۱۱ جایزه اسکار است. از لحاظ فروش نیز این فیلم یک پدیده بود و در سال ۱۹۹۷ با ۱٫۸ میلیارد دلار فروش پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای جهان در زمان خود شد. در حال حاضر این فیلم بعد از آواتار
و انتقام جویان: پایان بازی با فروش جهانی بالغ بر ۲ میلیارد دلار، سومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای جهان است.[۱]
یک جوینده گنج به نام «بروک سوت» که به دنبال الماس مشهوری به نام قلب اقیانوس در بقایای کشتی غرق شده تایتانیک است، صندوقچهای در کشتی پیدا میکند که در آن نقاشی از چهره زنی جوان با الماسی بر گردن به چشم میخورد. پس از نمایش نقاشی در یک برنامه تلویزیونی، خانم پیری به اسم «رز دوویت بوکیتر» ادعا میکند که همان زن نقاشی است. او را به محل غرق کشتی میبرند تا به جستجوگران کمک کند جای الماس را پیدا کنند، اما به جای این کار او داستان غرق شدن کشتی تایتانیک را برای همه آنگونه که خود از نزدیک دیدهاست، بازگو میکند.
رز دوویت بوکیتر ۱۷ ساله و ثروتمند تصمیم میگیرد با کشتی به آمریکا برود و در آنجا با «کال هاکلی» ازدواج کند. مادرش او را مجبور کرده تا به این ازدواج تن در دهد. آنها سوار کشتی تایتانیک میشوند و کشتی حرکت میکند. یک شب رز تصمیم میگیرد تا از بالای کشتی خودش را در آب بیندازد. اما مسافر فقیر و جوانی به اسم «جک داوسون» که کارش نقاشی است، او را نجات میدهد. «جک داوسون» همراه با دوستش بلیط تایتانیک را در بازی پوکر بردهاند. آنها به تدریج بیشتر با هم آشنا میشوند و این آشنایی منجر به عشقی عمیق بین آن دو میشود.
هاکلی و مادر رز میکوشند تا آنها را از هم جدا نگه دارند. خدمتکار هاکلی به دستور او گردنبند الماسی را که هاکلی به رز هدیه داده را در جیب جک میگذارند و افسران کشتی به جرم دزدی به او در طبقه پایین کشتی به لوله دستبند میزنند. کشتی به یک کوه یخ شناور برخورد کرده و شروع به غرق شدن میکند و همه خدمه و مسافرین کشتی در تلاشند تا راه نجاتی برای خود بیابند. ابتدا زنها و بچهها را در قایقها میگذارند و نجات میدهند. در این بین در طبقهٔ زیرین که جک در آنجا زندانی است رز تبر بزرگی برمیدارد و دستبند جک را میشکند و با هم به سمت بالا میروند. توماس اندروز به رز جلیقه نجات میدهد و افسران رز را به قایق میبرند اما او پیش جک برمیگردد. مادر رز با قایق نجات پیدا میکند و هاکلی هم کودکی را بغل میگیرد و به قایق میرود و نجات مییابد.
داستان تایتانیک واقعیت دارد
کشتی کمکم غرق میشود و تعداد زیادی از مسافران روی آب میمانند و یخ میزنند جک رز را بر روی قطعه چوبی میگذارد و از رز قول میگیرد که زنده بماند. قایقها دوباره برمی گردند تا کسانی را که زنده ماندهاند نجات دهند ولی فقط رز زنده بود و نجات یافت به این ترتیب جک برای زنده ماندن رز یخ میزند و میمیرد. پس از ۸۴ سال الماس دست رز است و آن را در دریا میاندازد. همان شب رز در تخت خواب خود میخوابد و خواب میبیند این بار تایتانیک میزبان جشن پیوند این دو دلدادهاست. آن هم با شکوه تمام و در میان کف زدن حضاری که هیچ رشک و کینه و ترسی از زمان حیات شان در تایتانیک با خود ندارند؛ گویی در آخر عشق پیروز است و قسمت همین بود که سرانجام این دو عاشق پس از مرگ به هم برسند و جاودانه شوند.
همهٔ داستان عاشقی جک و رز واقعی بودند ولی برخی از شخصیتها دروغ بوده و وجود خارجی نداشتهاند.
کامرون مجذوب نحوه و حالت غرق شدن کشتی شد، و از دیدگاه او آراماس تایتانیک کوه اورست غرق شدنها بود. او تقریباً این نکته را زمانی در زندگی واقعی اش متوجه شده بود که احساس کرد میتواند یک سفر زیرآبی داشته باشد. اما او همچنان میگوید یک بیقراری ذهنی را در زمان حضورش در کالج و زمانی که قصد داشته از علم به هنر مهاجرت کند، را تجربه کردهاست؛ و زمانی که آیمکس شاتهایی را از کشتی غرق شده درست کرد، او تصمیم اولیه اش را گرفت و به دنبال سرمایهگذار هالیوودی را گشت تا هزینه سفردریایی او را بپردازد. کامرون میگوید: «این برای این نبود که من میخواستم یک فیلم بسازم، بلکه میخواستم تا کنار کشتی غرق شده بروم.»
کامرون یک فیلمنامه اولیه برای فیلم تایتانیک نوشت و به دیدار مدیران کمپانی فاکس قرن بیستم رفت. کامرون در این مورد میگوید: «آنها خوششان آمد و گفتند:باشه، یه فیلم حماسی عاشقانه سه ساعته؟ مطمئنی فقط همینه؟ شباهتی به فیلم نابودگر نداره؟ صحنههای هیجان آور، شلیک گلوله یا تصادف ماشین؟ من گفتم: نه، نه. این هیچ شباهتی به اون نداره.» مدیران کمپانی فاکس در مورد ایده این فیلم و موفقیت تجاری اش شک داشتند، و تنها به خاطر رابطه طولانی و اعتمادشان به کامرون، به وی چراغ سبز نشان دادند.
کامرون کمپانی فاکس را متقاعد کرد تا به وی اجازه دهند، تا فیلم را بر اساس تجربیات واقعی، مشاهده کشتی غرق شده و با استفاده از چندین غواص انجام دهد، کاری که دو سال به طول انجامید. کامرون میگوید:”با این کار زمینه فکری ام جزئیات بیشتری را شامل میشد، پس گفتم: ببنید، ما تمام این کار رو برای جستجو و پیدا کردن الماس انجام میدیم. پس برویم تصویر از کشتی بگیریم؛ و ما میتونیم این تصویربرداری رو با استفاده از مدلهای حرفهای، عکس کنترل حرکت، و گرافیک رایانهای یا روشهای دیگری بگیریم.
هارلند اند ولف که سازندگان کشتی تایتانیک بودند آرشیوهای محرمانه خود را گشودند، و نقشههای کشتی اصلی را که از بین رفته تلقی میشد، عرضه کردند. برای طراحی فضای داخل کشتی، طراح صحنه مشهور، پیتر لامونت و تیمی برای طراحی آثار آن دوران را انتخاب کردند تا با دقت تمام کشتی را باز از ابتدا بسازند. کمپانی فاکس نیز چهل هکتار از سواحل در جنوب مکزیک را خرید و درآنجا یک استودیوی اختصاصی برای این فیلم ساخت که کار آن در تاریخ ۳۱ می ۱۹۹۶ تمام شد. یک مخزن افقی که نزدیک به هفده میلیون گالن آب در آن جای میگرفت برای داشتن نمای ۲۷۰ درجهای اقیانوس برای ساخت دوباره کشتی و فیلمبرداری فیلم نیز ساخته شد. یک مدل کامل از کشتی ساخته شد، اما لامونت قسمتهایی از عرشه و چند جای دیگر کشتی را برای جایگیری بهتر در مخزن حذف نمود. این نقاط قرار شد با مدل دیجیتالی جایگزین شوند. قایقهای نجات و دودکشها به اندازه ده درصد کوچکتر شدند. بر روی عرشه اصلی و عرشه A با دقت کار شده بود، اما سایر قسمتهای کشتی تنها ورقهای فولادی بودند. قطعاتی نیز برای زمانی که سکانسهایی که کشتی در آنها غرق میشود و تکانهای بزرگی میخورد تعبیه شده بود. برجی به ارتفاع ۱۶۲ فوت (۴۹ متر) و جرثقیل برجی بلندی به ارتفاع ۶۰۰ فوت (۱۸۰ متر)، ریلهایی برای جابه جایی دوربین، چراغها و ابزار حرفهای تصویربرداری نیز تعبیه شده بودند.[۳]
اتاقهای داخل کشتی نیز، تماماً براساس کشتی اصلی و تصاویر و نقشههای باقیمانده ساخته شدند. راه پله اصلی کشتی که بنایی بسیار زیبا و لوکس بود و با استفاده از چوب طبیعی و بهترین مواد ساخته شده بود، در سکانسهای پایانی غرق شد.
سایر وسیلهها نیز شامل اتاقها، فرشها، طراحیها، دکورها، صندلیها، رنگها و حتی لباس کارکنان کشتی نیز، کاملاً مطابق با طراحیهای اصلی کمپانی وایت استار بود. کامرون حتی دو تاریخدان تایتانیک را نیز استخدام کرد تا از جزئیات کامل کشتی برای استفاده در فیلم بهره ببرد.
تایتانیک یازده جایزه اسکار برد.
Screenplay of Titanic at imsdb.com/scripts
تایتانیک (به انگلیسی: Titanic) فیلمی حماسی-عاشقانه و فاجعهای به نویسندگی و کارگردانی جیمز کامرون محصول سال ۱۹۹۷ کمپانیهای پارامونت پیکچرز و فاکس قرن بیستم است. ماجرای فیلم داستان غرق شدن تایتانیک، بزرگترین کشتی زمان خود در سال ۱۹۱۲ است. فیلمنامه تایتانیک آمیزهای از واقعیت و افسانه است. برخی شخصیتهای این فیلم در کشتی تایتانیک حضور نداشتهاند. همچنین برخی صحنههای به تصویر کشیده شده در فیلم نیز وجود خارجی ندارند.
این فیلم به همراه بن هور و ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه برنده ۱۱ جایزه اسکار است. از لحاظ فروش نیز این فیلم یک پدیده بود و در سال ۱۹۹۷ با ۱٫۸ میلیارد دلار فروش پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای جهان در زمان خود شد. در حال حاضر این فیلم بعد از آواتار
و انتقام جویان: پایان بازی با فروش جهانی بالغ بر ۲ میلیارد دلار، سومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای جهان است.[۱]
یک جوینده گنج به نام «بروک سوت» که به دنبال الماس مشهوری به نام قلب اقیانوس در بقایای کشتی غرق شده تایتانیک است، صندوقچهای در کشتی پیدا میکند که در آن نقاشی از چهره زنی جوان با الماسی بر گردن به چشم میخورد. پس از نمایش نقاشی در یک برنامه تلویزیونی، خانم پیری به اسم «رز دوویت بوکیتر» ادعا میکند که همان زن نقاشی است. او را به محل غرق کشتی میبرند تا به جستجوگران کمک کند جای الماس را پیدا کنند، اما به جای این کار او داستان غرق شدن کشتی تایتانیک را برای همه آنگونه که خود از نزدیک دیدهاست، بازگو میکند.
رز دوویت بوکیتر ۱۷ ساله و ثروتمند تصمیم میگیرد با کشتی به آمریکا برود و در آنجا با «کال هاکلی» ازدواج کند. مادرش او را مجبور کرده تا به این ازدواج تن در دهد. آنها سوار کشتی تایتانیک میشوند و کشتی حرکت میکند. یک شب رز تصمیم میگیرد تا از بالای کشتی خودش را در آب بیندازد. اما مسافر فقیر و جوانی به اسم «جک داوسون» که کارش نقاشی است، او را نجات میدهد. «جک داوسون» همراه با دوستش بلیط تایتانیک را در بازی پوکر بردهاند. آنها به تدریج بیشتر با هم آشنا میشوند و این آشنایی منجر به عشقی عمیق بین آن دو میشود.
هاکلی و مادر رز میکوشند تا آنها را از هم جدا نگه دارند. خدمتکار هاکلی به دستور او گردنبند الماسی را که هاکلی به رز هدیه داده را در جیب جک میگذارند و افسران کشتی به جرم دزدی به او در طبقه پایین کشتی به لوله دستبند میزنند. کشتی به یک کوه یخ شناور برخورد کرده و شروع به غرق شدن میکند و همه خدمه و مسافرین کشتی در تلاشند تا راه نجاتی برای خود بیابند. ابتدا زنها و بچهها را در قایقها میگذارند و نجات میدهند. در این بین در طبقهٔ زیرین که جک در آنجا زندانی است رز تبر بزرگی برمیدارد و دستبند جک را میشکند و با هم به سمت بالا میروند. توماس اندروز به رز جلیقه نجات میدهد و افسران رز را به قایق میبرند اما او پیش جک برمیگردد. مادر رز با قایق نجات پیدا میکند و هاکلی هم کودکی را بغل میگیرد و به قایق میرود و نجات مییابد.
داستان تایتانیک واقعیت دارد
کشتی کمکم غرق میشود و تعداد زیادی از مسافران روی آب میمانند و یخ میزنند جک رز را بر روی قطعه چوبی میگذارد و از رز قول میگیرد که زنده بماند. قایقها دوباره برمی گردند تا کسانی را که زنده ماندهاند نجات دهند ولی فقط رز زنده بود و نجات یافت به این ترتیب جک برای زنده ماندن رز یخ میزند و میمیرد. پس از ۸۴ سال الماس دست رز است و آن را در دریا میاندازد. همان شب رز در تخت خواب خود میخوابد و خواب میبیند این بار تایتانیک میزبان جشن پیوند این دو دلدادهاست. آن هم با شکوه تمام و در میان کف زدن حضاری که هیچ رشک و کینه و ترسی از زمان حیات شان در تایتانیک با خود ندارند؛ گویی در آخر عشق پیروز است و قسمت همین بود که سرانجام این دو عاشق پس از مرگ به هم برسند و جاودانه شوند.
همهٔ داستان عاشقی جک و رز واقعی بودند ولی برخی از شخصیتها دروغ بوده و وجود خارجی نداشتهاند.
کامرون مجذوب نحوه و حالت غرق شدن کشتی شد، و از دیدگاه او آراماس تایتانیک کوه اورست غرق شدنها بود. او تقریباً این نکته را زمانی در زندگی واقعی اش متوجه شده بود که احساس کرد میتواند یک سفر زیرآبی داشته باشد. اما او همچنان میگوید یک بیقراری ذهنی را در زمان حضورش در کالج و زمانی که قصد داشته از علم به هنر مهاجرت کند، را تجربه کردهاست؛ و زمانی که آیمکس شاتهایی را از کشتی غرق شده درست کرد، او تصمیم اولیه اش را گرفت و به دنبال سرمایهگذار هالیوودی را گشت تا هزینه سفردریایی او را بپردازد. کامرون میگوید: «این برای این نبود که من میخواستم یک فیلم بسازم، بلکه میخواستم تا کنار کشتی غرق شده بروم.»
کامرون یک فیلمنامه اولیه برای فیلم تایتانیک نوشت و به دیدار مدیران کمپانی فاکس قرن بیستم رفت. کامرون در این مورد میگوید: «آنها خوششان آمد و گفتند:باشه، یه فیلم حماسی عاشقانه سه ساعته؟ مطمئنی فقط همینه؟ شباهتی به فیلم نابودگر نداره؟ صحنههای هیجان آور، شلیک گلوله یا تصادف ماشین؟ من گفتم: نه، نه. این هیچ شباهتی به اون نداره.» مدیران کمپانی فاکس در مورد ایده این فیلم و موفقیت تجاری اش شک داشتند، و تنها به خاطر رابطه طولانی و اعتمادشان به کامرون، به وی چراغ سبز نشان دادند.
کامرون کمپانی فاکس را متقاعد کرد تا به وی اجازه دهند، تا فیلم را بر اساس تجربیات واقعی، مشاهده کشتی غرق شده و با استفاده از چندین غواص انجام دهد، کاری که دو سال به طول انجامید. کامرون میگوید:”با این کار زمینه فکری ام جزئیات بیشتری را شامل میشد، پس گفتم: ببنید، ما تمام این کار رو برای جستجو و پیدا کردن الماس انجام میدیم. پس برویم تصویر از کشتی بگیریم؛ و ما میتونیم این تصویربرداری رو با استفاده از مدلهای حرفهای، عکس کنترل حرکت، و گرافیک رایانهای یا روشهای دیگری بگیریم.
هارلند اند ولف که سازندگان کشتی تایتانیک بودند آرشیوهای محرمانه خود را گشودند، و نقشههای کشتی اصلی را که از بین رفته تلقی میشد، عرضه کردند. برای طراحی فضای داخل کشتی، طراح صحنه مشهور، پیتر لامونت و تیمی برای طراحی آثار آن دوران را انتخاب کردند تا با دقت تمام کشتی را باز از ابتدا بسازند. کمپانی فاکس نیز چهل هکتار از سواحل در جنوب مکزیک را خرید و درآنجا یک استودیوی اختصاصی برای این فیلم ساخت که کار آن در تاریخ ۳۱ می ۱۹۹۶ تمام شد. یک مخزن افقی که نزدیک به هفده میلیون گالن آب در آن جای میگرفت برای داشتن نمای ۲۷۰ درجهای اقیانوس برای ساخت دوباره کشتی و فیلمبرداری فیلم نیز ساخته شد. یک مدل کامل از کشتی ساخته شد، اما لامونت قسمتهایی از عرشه و چند جای دیگر کشتی را برای جایگیری بهتر در مخزن حذف نمود. این نقاط قرار شد با مدل دیجیتالی جایگزین شوند. قایقهای نجات و دودکشها به اندازه ده درصد کوچکتر شدند. بر روی عرشه اصلی و عرشه A با دقت کار شده بود، اما سایر قسمتهای کشتی تنها ورقهای فولادی بودند. قطعاتی نیز برای زمانی که سکانسهایی که کشتی در آنها غرق میشود و تکانهای بزرگی میخورد تعبیه شده بود. برجی به ارتفاع ۱۶۲ فوت (۴۹ متر) و جرثقیل برجی بلندی به ارتفاع ۶۰۰ فوت (۱۸۰ متر)، ریلهایی برای جابه جایی دوربین، چراغها و ابزار حرفهای تصویربرداری نیز تعبیه شده بودند.[۳]
اتاقهای داخل کشتی نیز، تماماً براساس کشتی اصلی و تصاویر و نقشههای باقیمانده ساخته شدند. راه پله اصلی کشتی که بنایی بسیار زیبا و لوکس بود و با استفاده از چوب طبیعی و بهترین مواد ساخته شده بود، در سکانسهای پایانی غرق شد.
سایر وسیلهها نیز شامل اتاقها، فرشها، طراحیها، دکورها، صندلیها، رنگها و حتی لباس کارکنان کشتی نیز، کاملاً مطابق با طراحیهای اصلی کمپانی وایت استار بود. کامرون حتی دو تاریخدان تایتانیک را نیز استخدام کرد تا از جزئیات کامل کشتی برای استفاده در فیلم بهره ببرد.
تایتانیک یازده جایزه اسکار برد.
Screenplay of Titanic at imsdb.com/scripts
تایتانیک (به انگلیسی: Titanic) فیلمی حماسی-عاشقانه و فاجعهای به نویسندگی و کارگردانی جیمز کامرون محصول سال ۱۹۹۷ کمپانیهای پارامونت پیکچرز و فاکس قرن بیستم است. ماجرای فیلم داستان غرق شدن تایتانیک، بزرگترین کشتی زمان خود در سال ۱۹۱۲ است. فیلمنامه تایتانیک آمیزهای از واقعیت و افسانه است. برخی شخصیتهای این فیلم در کشتی تایتانیک حضور نداشتهاند. همچنین برخی صحنههای به تصویر کشیده شده در فیلم نیز وجود خارجی ندارند.
این فیلم به همراه بن هور و ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه برنده ۱۱ جایزه اسکار است. از لحاظ فروش نیز این فیلم یک پدیده بود و در سال ۱۹۹۷ با ۱٫۸ میلیارد دلار فروش پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای جهان در زمان خود شد. در حال حاضر این فیلم بعد از آواتار
و انتقام جویان: پایان بازی با فروش جهانی بالغ بر ۲ میلیارد دلار، سومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای جهان است.[۱]
یک جوینده گنج به نام «بروک سوت» که به دنبال الماس مشهوری به نام قلب اقیانوس در بقایای کشتی غرق شده تایتانیک است، صندوقچهای در کشتی پیدا میکند که در آن نقاشی از چهره زنی جوان با الماسی بر گردن به چشم میخورد. پس از نمایش نقاشی در یک برنامه تلویزیونی، خانم پیری به اسم «رز دوویت بوکیتر» ادعا میکند که همان زن نقاشی است. او را به محل غرق کشتی میبرند تا به جستجوگران کمک کند جای الماس را پیدا کنند، اما به جای این کار او داستان غرق شدن کشتی تایتانیک را برای همه آنگونه که خود از نزدیک دیدهاست، بازگو میکند.
رز دوویت بوکیتر ۱۷ ساله و ثروتمند تصمیم میگیرد با کشتی به آمریکا برود و در آنجا با «کال هاکلی» ازدواج کند. مادرش او را مجبور کرده تا به این ازدواج تن در دهد. آنها سوار کشتی تایتانیک میشوند و کشتی حرکت میکند. یک شب رز تصمیم میگیرد تا از بالای کشتی خودش را در آب بیندازد. اما مسافر فقیر و جوانی به اسم «جک داوسون» که کارش نقاشی است، او را نجات میدهد. «جک داوسون» همراه با دوستش بلیط تایتانیک را در بازی پوکر بردهاند. آنها به تدریج بیشتر با هم آشنا میشوند و این آشنایی منجر به عشقی عمیق بین آن دو میشود.
هاکلی و مادر رز میکوشند تا آنها را از هم جدا نگه دارند. خدمتکار هاکلی به دستور او گردنبند الماسی را که هاکلی به رز هدیه داده را در جیب جک میگذارند و افسران کشتی به جرم دزدی به او در طبقه پایین کشتی به لوله دستبند میزنند. کشتی به یک کوه یخ شناور برخورد کرده و شروع به غرق شدن میکند و همه خدمه و مسافرین کشتی در تلاشند تا راه نجاتی برای خود بیابند. ابتدا زنها و بچهها را در قایقها میگذارند و نجات میدهند. در این بین در طبقهٔ زیرین که جک در آنجا زندانی است رز تبر بزرگی برمیدارد و دستبند جک را میشکند و با هم به سمت بالا میروند. توماس اندروز به رز جلیقه نجات میدهد و افسران رز را به قایق میبرند اما او پیش جک برمیگردد. مادر رز با قایق نجات پیدا میکند و هاکلی هم کودکی را بغل میگیرد و به قایق میرود و نجات مییابد.
داستان تایتانیک واقعیت دارد
کشتی کمکم غرق میشود و تعداد زیادی از مسافران روی آب میمانند و یخ میزنند جک رز را بر روی قطعه چوبی میگذارد و از رز قول میگیرد که زنده بماند. قایقها دوباره برمی گردند تا کسانی را که زنده ماندهاند نجات دهند ولی فقط رز زنده بود و نجات یافت به این ترتیب جک برای زنده ماندن رز یخ میزند و میمیرد. پس از ۸۴ سال الماس دست رز است و آن را در دریا میاندازد. همان شب رز در تخت خواب خود میخوابد و خواب میبیند این بار تایتانیک میزبان جشن پیوند این دو دلدادهاست. آن هم با شکوه تمام و در میان کف زدن حضاری که هیچ رشک و کینه و ترسی از زمان حیات شان در تایتانیک با خود ندارند؛ گویی در آخر عشق پیروز است و قسمت همین بود که سرانجام این دو عاشق پس از مرگ به هم برسند و جاودانه شوند.
همهٔ داستان عاشقی جک و رز واقعی بودند ولی برخی از شخصیتها دروغ بوده و وجود خارجی نداشتهاند.
کامرون مجذوب نحوه و حالت غرق شدن کشتی شد، و از دیدگاه او آراماس تایتانیک کوه اورست غرق شدنها بود. او تقریباً این نکته را زمانی در زندگی واقعی اش متوجه شده بود که احساس کرد میتواند یک سفر زیرآبی داشته باشد. اما او همچنان میگوید یک بیقراری ذهنی را در زمان حضورش در کالج و زمانی که قصد داشته از علم به هنر مهاجرت کند، را تجربه کردهاست؛ و زمانی که آیمکس شاتهایی را از کشتی غرق شده درست کرد، او تصمیم اولیه اش را گرفت و به دنبال سرمایهگذار هالیوودی را گشت تا هزینه سفردریایی او را بپردازد. کامرون میگوید: «این برای این نبود که من میخواستم یک فیلم بسازم، بلکه میخواستم تا کنار کشتی غرق شده بروم.»
کامرون یک فیلمنامه اولیه برای فیلم تایتانیک نوشت و به دیدار مدیران کمپانی فاکس قرن بیستم رفت. کامرون در این مورد میگوید: «آنها خوششان آمد و گفتند:باشه، یه فیلم حماسی عاشقانه سه ساعته؟ مطمئنی فقط همینه؟ شباهتی به فیلم نابودگر نداره؟ صحنههای هیجان آور، شلیک گلوله یا تصادف ماشین؟ من گفتم: نه، نه. این هیچ شباهتی به اون نداره.» مدیران کمپانی فاکس در مورد ایده این فیلم و موفقیت تجاری اش شک داشتند، و تنها به خاطر رابطه طولانی و اعتمادشان به کامرون، به وی چراغ سبز نشان دادند.
کامرون کمپانی فاکس را متقاعد کرد تا به وی اجازه دهند، تا فیلم را بر اساس تجربیات واقعی، مشاهده کشتی غرق شده و با استفاده از چندین غواص انجام دهد، کاری که دو سال به طول انجامید. کامرون میگوید:”با این کار زمینه فکری ام جزئیات بیشتری را شامل میشد، پس گفتم: ببنید، ما تمام این کار رو برای جستجو و پیدا کردن الماس انجام میدیم. پس برویم تصویر از کشتی بگیریم؛ و ما میتونیم این تصویربرداری رو با استفاده از مدلهای حرفهای، عکس کنترل حرکت، و گرافیک رایانهای یا روشهای دیگری بگیریم.
هارلند اند ولف که سازندگان کشتی تایتانیک بودند آرشیوهای محرمانه خود را گشودند، و نقشههای کشتی اصلی را که از بین رفته تلقی میشد، عرضه کردند. برای طراحی فضای داخل کشتی، طراح صحنه مشهور، پیتر لامونت و تیمی برای طراحی آثار آن دوران را انتخاب کردند تا با دقت تمام کشتی را باز از ابتدا بسازند. کمپانی فاکس نیز چهل هکتار از سواحل در جنوب مکزیک را خرید و درآنجا یک استودیوی اختصاصی برای این فیلم ساخت که کار آن در تاریخ ۳۱ می ۱۹۹۶ تمام شد. یک مخزن افقی که نزدیک به هفده میلیون گالن آب در آن جای میگرفت برای داشتن نمای ۲۷۰ درجهای اقیانوس برای ساخت دوباره کشتی و فیلمبرداری فیلم نیز ساخته شد. یک مدل کامل از کشتی ساخته شد، اما لامونت قسمتهایی از عرشه و چند جای دیگر کشتی را برای جایگیری بهتر در مخزن حذف نمود. این نقاط قرار شد با مدل دیجیتالی جایگزین شوند. قایقهای نجات و دودکشها به اندازه ده درصد کوچکتر شدند. بر روی عرشه اصلی و عرشه A با دقت کار شده بود، اما سایر قسمتهای کشتی تنها ورقهای فولادی بودند. قطعاتی نیز برای زمانی که سکانسهایی که کشتی در آنها غرق میشود و تکانهای بزرگی میخورد تعبیه شده بود. برجی به ارتفاع ۱۶۲ فوت (۴۹ متر) و جرثقیل برجی بلندی به ارتفاع ۶۰۰ فوت (۱۸۰ متر)، ریلهایی برای جابه جایی دوربین، چراغها و ابزار حرفهای تصویربرداری نیز تعبیه شده بودند.[۳]
اتاقهای داخل کشتی نیز، تماماً براساس کشتی اصلی و تصاویر و نقشههای باقیمانده ساخته شدند. راه پله اصلی کشتی که بنایی بسیار زیبا و لوکس بود و با استفاده از چوب طبیعی و بهترین مواد ساخته شده بود، در سکانسهای پایانی غرق شد.
سایر وسیلهها نیز شامل اتاقها، فرشها، طراحیها، دکورها، صندلیها، رنگها و حتی لباس کارکنان کشتی نیز، کاملاً مطابق با طراحیهای اصلی کمپانی وایت استار بود. کامرون حتی دو تاریخدان تایتانیک را نیز استخدام کرد تا از جزئیات کامل کشتی برای استفاده در فیلم بهره ببرد.
تایتانیک یازده جایزه اسکار برد.
Screenplay of Titanic at imsdb.com/scripts
تایتانیک (به انگلیسی: Titanic) فیلمی حماسی-عاشقانه و فاجعهای به نویسندگی و کارگردانی جیمز کامرون محصول سال ۱۹۹۷ کمپانیهای پارامونت پیکچرز و فاکس قرن بیستم است. ماجرای فیلم داستان غرق شدن تایتانیک، بزرگترین کشتی زمان خود در سال ۱۹۱۲ است. فیلمنامه تایتانیک آمیزهای از واقعیت و افسانه است. برخی شخصیتهای این فیلم در کشتی تایتانیک حضور نداشتهاند. همچنین برخی صحنههای به تصویر کشیده شده در فیلم نیز وجود خارجی ندارند.
این فیلم به همراه بن هور و ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه برنده ۱۱ جایزه اسکار است. از لحاظ فروش نیز این فیلم یک پدیده بود و در سال ۱۹۹۷ با ۱٫۸ میلیارد دلار فروش پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای جهان در زمان خود شد. در حال حاضر این فیلم بعد از آواتار
و انتقام جویان: پایان بازی با فروش جهانی بالغ بر ۲ میلیارد دلار، سومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای جهان است.[۱]
یک جوینده گنج به نام «بروک سوت» که به دنبال الماس مشهوری به نام قلب اقیانوس در بقایای کشتی غرق شده تایتانیک است، صندوقچهای در کشتی پیدا میکند که در آن نقاشی از چهره زنی جوان با الماسی بر گردن به چشم میخورد. پس از نمایش نقاشی در یک برنامه تلویزیونی، خانم پیری به اسم «رز دوویت بوکیتر» ادعا میکند که همان زن نقاشی است. او را به محل غرق کشتی میبرند تا به جستجوگران کمک کند جای الماس را پیدا کنند، اما به جای این کار او داستان غرق شدن کشتی تایتانیک را برای همه آنگونه که خود از نزدیک دیدهاست، بازگو میکند.
رز دوویت بوکیتر ۱۷ ساله و ثروتمند تصمیم میگیرد با کشتی به آمریکا برود و در آنجا با «کال هاکلی» ازدواج کند. مادرش او را مجبور کرده تا به این ازدواج تن در دهد. آنها سوار کشتی تایتانیک میشوند و کشتی حرکت میکند. یک شب رز تصمیم میگیرد تا از بالای کشتی خودش را در آب بیندازد. اما مسافر فقیر و جوانی به اسم «جک داوسون» که کارش نقاشی است، او را نجات میدهد. «جک داوسون» همراه با دوستش بلیط تایتانیک را در بازی پوکر بردهاند. آنها به تدریج بیشتر با هم آشنا میشوند و این آشنایی منجر به عشقی عمیق بین آن دو میشود.
هاکلی و مادر رز میکوشند تا آنها را از هم جدا نگه دارند. خدمتکار هاکلی به دستور او گردنبند الماسی را که هاکلی به رز هدیه داده را در جیب جک میگذارند و افسران کشتی به جرم دزدی به او در طبقه پایین کشتی به لوله دستبند میزنند. کشتی به یک کوه یخ شناور برخورد کرده و شروع به غرق شدن میکند و همه خدمه و مسافرین کشتی در تلاشند تا راه نجاتی برای خود بیابند. ابتدا زنها و بچهها را در قایقها میگذارند و نجات میدهند. در این بین در طبقهٔ زیرین که جک در آنجا زندانی است رز تبر بزرگی برمیدارد و دستبند جک را میشکند و با هم به سمت بالا میروند. توماس اندروز به رز جلیقه نجات میدهد و افسران رز را به قایق میبرند اما او پیش جک برمیگردد. مادر رز با قایق نجات پیدا میکند و هاکلی هم کودکی را بغل میگیرد و به قایق میرود و نجات مییابد.
داستان تایتانیک واقعیت دارد
کشتی کمکم غرق میشود و تعداد زیادی از مسافران روی آب میمانند و یخ میزنند جک رز را بر روی قطعه چوبی میگذارد و از رز قول میگیرد که زنده بماند. قایقها دوباره برمی گردند تا کسانی را که زنده ماندهاند نجات دهند ولی فقط رز زنده بود و نجات یافت به این ترتیب جک برای زنده ماندن رز یخ میزند و میمیرد. پس از ۸۴ سال الماس دست رز است و آن را در دریا میاندازد. همان شب رز در تخت خواب خود میخوابد و خواب میبیند این بار تایتانیک میزبان جشن پیوند این دو دلدادهاست. آن هم با شکوه تمام و در میان کف زدن حضاری که هیچ رشک و کینه و ترسی از زمان حیات شان در تایتانیک با خود ندارند؛ گویی در آخر عشق پیروز است و قسمت همین بود که سرانجام این دو عاشق پس از مرگ به هم برسند و جاودانه شوند.
همهٔ داستان عاشقی جک و رز واقعی بودند ولی برخی از شخصیتها دروغ بوده و وجود خارجی نداشتهاند.
کامرون مجذوب نحوه و حالت غرق شدن کشتی شد، و از دیدگاه او آراماس تایتانیک کوه اورست غرق شدنها بود. او تقریباً این نکته را زمانی در زندگی واقعی اش متوجه شده بود که احساس کرد میتواند یک سفر زیرآبی داشته باشد. اما او همچنان میگوید یک بیقراری ذهنی را در زمان حضورش در کالج و زمانی که قصد داشته از علم به هنر مهاجرت کند، را تجربه کردهاست؛ و زمانی که آیمکس شاتهایی را از کشتی غرق شده درست کرد، او تصمیم اولیه اش را گرفت و به دنبال سرمایهگذار هالیوودی را گشت تا هزینه سفردریایی او را بپردازد. کامرون میگوید: «این برای این نبود که من میخواستم یک فیلم بسازم، بلکه میخواستم تا کنار کشتی غرق شده بروم.»
کامرون یک فیلمنامه اولیه برای فیلم تایتانیک نوشت و به دیدار مدیران کمپانی فاکس قرن بیستم رفت. کامرون در این مورد میگوید: «آنها خوششان آمد و گفتند:باشه، یه فیلم حماسی عاشقانه سه ساعته؟ مطمئنی فقط همینه؟ شباهتی به فیلم نابودگر نداره؟ صحنههای هیجان آور، شلیک گلوله یا تصادف ماشین؟ من گفتم: نه، نه. این هیچ شباهتی به اون نداره.» مدیران کمپانی فاکس در مورد ایده این فیلم و موفقیت تجاری اش شک داشتند، و تنها به خاطر رابطه طولانی و اعتمادشان به کامرون، به وی چراغ سبز نشان دادند.
کامرون کمپانی فاکس را متقاعد کرد تا به وی اجازه دهند، تا فیلم را بر اساس تجربیات واقعی، مشاهده کشتی غرق شده و با استفاده از چندین غواص انجام دهد، کاری که دو سال به طول انجامید. کامرون میگوید:”با این کار زمینه فکری ام جزئیات بیشتری را شامل میشد، پس گفتم: ببنید، ما تمام این کار رو برای جستجو و پیدا کردن الماس انجام میدیم. پس برویم تصویر از کشتی بگیریم؛ و ما میتونیم این تصویربرداری رو با استفاده از مدلهای حرفهای، عکس کنترل حرکت، و گرافیک رایانهای یا روشهای دیگری بگیریم.
هارلند اند ولف که سازندگان کشتی تایتانیک بودند آرشیوهای محرمانه خود را گشودند، و نقشههای کشتی اصلی را که از بین رفته تلقی میشد، عرضه کردند. برای طراحی فضای داخل کشتی، طراح صحنه مشهور، پیتر لامونت و تیمی برای طراحی آثار آن دوران را انتخاب کردند تا با دقت تمام کشتی را باز از ابتدا بسازند. کمپانی فاکس نیز چهل هکتار از سواحل در جنوب مکزیک را خرید و درآنجا یک استودیوی اختصاصی برای این فیلم ساخت که کار آن در تاریخ ۳۱ می ۱۹۹۶ تمام شد. یک مخزن افقی که نزدیک به هفده میلیون گالن آب در آن جای میگرفت برای داشتن نمای ۲۷۰ درجهای اقیانوس برای ساخت دوباره کشتی و فیلمبرداری فیلم نیز ساخته شد. یک مدل کامل از کشتی ساخته شد، اما لامونت قسمتهایی از عرشه و چند جای دیگر کشتی را برای جایگیری بهتر در مخزن حذف نمود. این نقاط قرار شد با مدل دیجیتالی جایگزین شوند. قایقهای نجات و دودکشها به اندازه ده درصد کوچکتر شدند. بر روی عرشه اصلی و عرشه A با دقت کار شده بود، اما سایر قسمتهای کشتی تنها ورقهای فولادی بودند. قطعاتی نیز برای زمانی که سکانسهایی که کشتی در آنها غرق میشود و تکانهای بزرگی میخورد تعبیه شده بود. برجی به ارتفاع ۱۶۲ فوت (۴۹ متر) و جرثقیل برجی بلندی به ارتفاع ۶۰۰ فوت (۱۸۰ متر)، ریلهایی برای جابه جایی دوربین، چراغها و ابزار حرفهای تصویربرداری نیز تعبیه شده بودند.[۳]
اتاقهای داخل کشتی نیز، تماماً براساس کشتی اصلی و تصاویر و نقشههای باقیمانده ساخته شدند. راه پله اصلی کشتی که بنایی بسیار زیبا و لوکس بود و با استفاده از چوب طبیعی و بهترین مواد ساخته شده بود، در سکانسهای پایانی غرق شد.
سایر وسیلهها نیز شامل اتاقها، فرشها، طراحیها، دکورها، صندلیها، رنگها و حتی لباس کارکنان کشتی نیز، کاملاً مطابق با طراحیهای اصلی کمپانی وایت استار بود. کامرون حتی دو تاریخدان تایتانیک را نیز استخدام کرد تا از جزئیات کامل کشتی برای استفاده در فیلم بهره ببرد.
تایتانیک یازده جایزه اسکار برد.
Screenplay of Titanic at imsdb.com/scripts
جیمز فرانسیس کامرون (به انگلیسی: James Cameron) (زاده ۱۶ اوت ۱۹۵۴) کارگردان اهل کانادا است که بیشتر فیلمهای مهیج و تخیلی میسازد.
او در شهر کوچکی به نام کپوس کیسینگ در حومه انتاریو کانادا، نزدیک آبشار نیاگارا، به دنیا آمد. در پانزده سالگی همزمان با تحصیلات متوسطه فیلم یک ادیسه فضایی (استنلی کوبریک) را دید و به سینما علاقهمند شد. خودش در این باره گفتهاست: «با دیدن این فیلم به فیلمسازی علاقهمند شدم. نمیتوانستم تصور کنم که کوبریک چگونه این کارها را انجام دادهاست. مایل بودم آنچه را او انجام داده بود فرا بگیرم. چارهای نبود جز اینکه دوربین سوپر هشت پدرم را قرض بگیرم و سعی کنم با سرعتهای مختلف از اشیای دور و اطرافم فیلمبرداری کنم، و بعد نتیجه را روی پرده ببینم.
او یک بار در زمانی که مسئول جابجایی غذای مدارس بود به سینما میرود و فیلم جنگ ستارگان را میبیندو زمانی که بیرون میآید به دوست خود میگوید:باید این فیلم را من میساختم.»
اکنون وی یکی از کارگردانان صاحب سبک و خلاق هالیوود بهشمار میرود که نویسندگی و کارگردانی نخستین و سومین فیلم پرفروش تاریخ سینما (آواتار و تایتانیک) را در پرونده دارد.[۱]
او سومین نفری است که توانسته با زیر دریایی خود به درازگودال ماریانا -که ۱۱۰۰۰ متر عمق دارد- در سال ۲۰۱۲سفر کند. او توانست ۲ ساعت در گودال، داخل زیر دریایی بماند و بازگردد.
در ایام نوجوانی خانوادهاش به دهکده آرنج در جنوب کالیفرنیا نقل مکان کرد، و چندی بعد با خواندن کتابی دربارهٔ فیلمنامهنویسی با همکاری یکی از دوستانش یک فیلمنامه ده دقیقهای نوشت، و آن را به طریقه ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری کرد. کامرون با این فیلم در رشتههای جلوههای ویژه، تمهیدات سینمایی و شیشه شفاف دست به آزمایش و تجربه زد. خودش گفتهاست: «به کتابخانه USC رفتم و هر چه مربوط به تکنولوژی فیلم بود پیدا کردم و خواندم. از صفحات کپی میگرفتم و از صفحات دیگر یادداشت برمیداشتم. در تکنولوژی سینما مجانی فارغالتحصیل شدم. در دانشکده ثبت نام نکرده بودم، بلکه تمام اوقات در کتابخانه بودم. معمولاً کوهی از کاغذ و پوشه در کنارم بود تا بیاموزم که جلوههای ویژه چگونه انجام میشوند.»
داستان تایتانیک واقعیت دارد
کامرون پس از پایان تحصیلات به هالیوود رفت و در دهه هشتاد به عنوان فیلمنامهنویس و کارگردانی فنآور شناخته شد.
کامرون مانند بسیاری از کارگردانهای آمریکایی فعالیت خود را از کمپانی «نیو ورلد پیکچرز» که متعلق به کارگردان آمریکایی راجر کورمن بود، آغاز کرد. کورمن به دلیل مشکلات فراوان که با صاحبان پر قدرت استودیوها، انجمن تولیدکنندگان و انجمن پخش و توزیع فیلم در آمریکا داشت، کمپانی «نیو ورلد پیکچرز» را تأسیس کرده بود و هم به تهیه فیلمهای تجاری پرفروش میپرداخت، و هم امکان تهیه فیلمهای هنری فیلم سازان اروپایی مثل فرانسو تروفو، فدریکو فلینی و اینگمار برگمن را فراهم کرد.
جنگ فراسوی ستارگان نخستین فیلمی بود که کامرون در آن به عنوان طراح و سازنده صحنهها از خود ابتکار عمل نشان داد، و در به تصویر کشیدن فیلمنامهای که جان سی لز با الهام از فیلم هفت سامورایی نوشه بود قدرت استعداد و خلاقیت خود را به کار گرفت. کهکشان وحشت و فرار از نیویورک(۱۹۸۱) فیلمهای دیگری هستند که کامرون در برنامهریزی تولید و مسئولیت جلوههای ویژه آنها همکاری داشت. در چنین موقعیتی راجر کورمن فرصتی طلایی برای کامرون فراهم کرد تا نخستین فیلم خود را در سال ۱۹۸۱ به نام پیرانا ۲: تخم ریزی کارگردانی کند. قسمت اول این فیلم جان سی لز و جودانته با الهام از آروارهها (فیلمی از استیون اسپیلبرگ) نوشته و ساخته بودند. پیرانا ۲ فیلمی با ساختار سینمایی ضعیف بود و در نمایش عمومی از جهت تجاری با شکست رو به رو شد.
جیمز کامرون پس از شکست پیرانا ۲ گفت: به آدمی شباهت داشتم که زیر آب ماندهاست. میدانستم که اگر قرار باشد روزی دوباره پشت دوربین فیلمبرداری قرار بگیرم، بایستی فیلمی برای خود بسازم؛ بنابراین شروع به نوشتن فیلمنامه کردم. من در جلوههای ویژه سابقه مفیدی داشتم؛ بنابراین طبیعی بود که سراغ فیلمنامهای با موضوعی علمی و خیالی بروم، و چون میدانستم قادر نیستم برای تهیه این فیلم بیشتر از سه تا چهار میلیون دلار فراهم کنم داستانی علمی و خیالی نوشتم که ماجرای آن در دوره معاصر میگذرد.
فیلم دوم کامرون ترمیناتور یا نابودگر بود که کامرون آن را با بازی آرنولد شوراتزنگر، مایکل بین، لیندا همیلتون و پل وینفیلد ساخت.
برای تولید ترمیناتور ۶ میلیون دلار هزینه شد، و وقتی فیلم در سال ۱۹۸۴ درست به آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به نمایش درآمد کنایهای بر «طلوع» عصر زمامداری رونالد ریگان قلمداد شد، و از آرنولد شوارتزنگر به عنوان مخوفترین فرانکشتاین نیم قرن اخیر سخن گفته شد.
پس از موفقیت غیرمنتظره ترمیناتور، که ۸۴ میلیون دلار درآمد داشت، کامرون در نوشتن فیلمنامه رمبو: اولین خون قسمت دوم (۱۹۸۵) با سیلوستر استالونه همکاری کرد و سپس در سال ۱۹۸۶ دنباله بیگانه (فیلم) را تحت عنوان بیگانهها را با بازی سیگورنی ویور، کاری هن و مایکل بین ساخت.
فیلم بعدی جیمز کامرون ورطه نام داشت. ورطه در سال ۱۹۸۹ با بازی ادهریس، مری الیزابت و مایکل بین شناخته شد.
نابودگر ۲: روز داوری پر آوازهترین فیلم کامرون تا آغاز دهه نود میلادی است. او که ترمیناتور را با هزینهای بالغ بر شش میلیون دلار ساخته بود، در حرکتی بلند پروازانه ترمیناتور ۲ را با هزینهای بالغ بر یکصد میلیون دلار ساخت.
دروغهای حقیقی فیلم دیگری از جیمز کامرون است که او در سال ۱۹۹۴ با بازی آرنولد شوارتزنگر، جیمی لی کرتیس و تام آرنولد با هزینهای بالغ بر یکصدو بیست میلیون دلار ساخت.
و اما تایتانیک ساخته جیمز کامرون است که با فروش افسانه آیش کامرون را در مقام یکی از ثروتمندترین مردان جهان قرار داد.
پس از اینکه کشتی اقیانوس پیمای تایتانیک در سال ۱۹۱۲، با وزن شصت هزار تن و دویست و هفتاد متر طول، که از بلندترین آسمان خراشهای آن روزهای نیویورک بلندتر بود، به آب انداخته شد و چند روز بعد با ۲۲۴۳ نفر مسافر و خدمه، بر اثر برخورد با کوه یخ در اقیانوس اطلس زیر آب فرورفت، و ۱۵۱۳ نفر جان خود را از دست دادند. این حادثه اندوهبار به موضوع جذابی برای سینماگران درآمد تا فیلمهایی از این ماجرا عرضه کنند. نجات یافتگان از تایتانیک (۱۹۱۲)، تایتانیک (هربرت سپلین، ۱۹۴۳)، شب به یاد ماندنی (جرج روی هیل، ۱۹۵۷)، شب به یاد ماندنی (روی وارد بیکر، ۱۹۵۸)، تایتانیک (نسخه موزیکال)، مالی براون غرق ناشدنی (چارلز والتر، ۱۹۶۴)و شب یخی (نسخه آلمانی) فیلمهایی هستند که پیش از فیلم پر خرج و جاه طلبانه کامرون ساخته و عرضه شدند.
آنچه باعث ساخته شدن این فیلم توسط جیمز کامرون شد، در کلام خود او آشکار است: «دهم آوریل ۱۹۱۲. تکنولوژی آرزوی دو دهه انسان را با نمایش معجزهای با شکوه تحقق میبخشد. در آن زمان چه چیز بهتر از به آب انداختن تایتانیک بزرگترین و باشکوهترین وسیله نقلیه ساخته شده توسط انسان، میتوانست نشانه تفوق انسان بر طبیعت باشد، اما فقط چهار روز ونیم بعد رؤیای انسان فرو میریزد. افسانه این بانوی دریاها، کشتی رؤیاها، در کابوسی هولناک به پایان میرسد، و توان شکست ناپذیر انسان در برابر چشمان وحشت زده دو هزار و پانصد مسافر مغلوب ضعفهای همیشگی انسان میشود، و آنچه باقی میماند تکبر، بی خیالی، آز و آسوده طلبی است که مسبب این فاجعه بود.»
فیلم موفق دیگر کامرون فیلم آواتار بود. فیلم نه تنها پرفروشترین فیلم سال ۲۰۰۹ بود، بلکه پرفروشترین فیلم تمام تاریخ سینماست. این فیلم علمی تخیلی باعث شد که کامرون برای بار دوم (بعد از تایتانیک) برای بدست آوردن جایزهٔ گلدن گلوب بهترین کارگردانی به روی سن برنده برود. او همچنین برای اسکار بهترین کارگردانی نیز کاندید شد هر چند که به همسر سابقش کاترین بیگلو و فیلم موفق او (مهلکه) باخت.
کامرون قرار است ادامه آواتار را در چهار قسمت بسازد که دومین قسمت آواتار در دسامبر سال ۲۰۱۸ اکران میشود.
او برای نوشتن فیلمنامه سایر قسمتها از جاش فریدمن، ریک جافا، آماندا سیلور و شین سالرنو دعوت به همکاری کردهاست.
در سال ۲۰۱۳ ثروت وی بالغ بر ۹۰۰ میلیون دلار تخمین زده شدهاست.
وی تاکنون پنج بار ازدواج کردهاست. ابتدا با شارون ویلیامز (۱۹۷۸–۱۹۸۴) سپس با گیل آن هرت (۱۹۸۵–۱۹۸۹) بعد با کاترین بیگلو (۱۹۸۹–۱۹۹۱) کارگردان برنده جایزه اسکار و لیندا همیلتون ستاره فیلمهای ترمیناتور و نابودگر ۲: روز داوری (۱۹۹۷–۱۹۹۹) ازدواج کردهاست.
از سال ۲۰۰۰ وی با سوزی آمیس بازیگر و مدل آمریکایی ازدواج نمودهاست.
کامرون پس از مرگ جیمز هورنر دوست و همکار آهنگساز خود در تاریخ ۲۴ ژوئن ۲۰۱۵ به وی ادای احترام کرد و این حادثه را به همسر و نزدیکان او تسلیت گفت. هورنر در ساخت موسیقی متن فیلمهای بیگانهها، تایتانیک و آواتار با کامرون همکاری داشت.
فیلم تایتانیک که در سال 1997 پرده سینما ها را به تسخیر در آورد و لقب پرفروشترین فیلم تاریخ را قبل از اینکه توسط دیگر فیلم جیمز کامرون کارگردان هر دو فیلم شکسته شود را یدک می کشید داستان عشقی ناکام و کوتاه به اندازه زنگی خود کشتی تایتانیک است. این فیلم پر طرفدار اما حاوی نکاتی است که در یکصد سالگی غرق شدن این ابر کشتی نگاهی به آن شاید خالی از لطف نباشد.
استودیو ی پارامونت اصرار داشت که ماتیو مکاناهی نقش جک داوسون را برعهده گیرد، با اصرار جیمز کامرون این نقش به لئوناردو دی کاپریوی جوان رسید. حتی تام کروز نیز خواهان حضور در این نقش بود اما دستمزد چند میلیونی او باعث شد جیمز کامرون بر انتخاب دی کاپریو مصممتر گردد. کامرون می گوید راضی نمودن خود دی کاپریو برا ی بازی در این نقش بسیار دشوار بود.
داستان تایتانیک واقعیت دارد
تصویر امنیتی جدید
دانشمندان می گویند آن نگاه مظلومانه سگ که انگار حرفی برای گفتن یا نیاز به توجه شما دارد، می تواند نتیجه فرآیند تکامل برای بازی با احساسات شما باشد.
محققان دری…
“میلان کوندرا در چکسلواکی به دنیا آمده. در ۱۹۷۵ساکن فرانسه شده.” تا مدتها این دو جمله کوتاه به عنوان معرفی میلان کوندرا در ابتدای آثارش نوشته میشد. نه کمتر نه بیشتر.
اما امسال همزمان با نود…
ترس یکی از قدیمی ترین احساسات بشری است. یک نوع زنگ خطر غریزی که موجود زنده را وا می دارد متوجه حفظ جان خودش باشد. ولی چرا خودمان را با دیدن فیلم های دلهره آ…
در این روزهای پایانی سال که بازار خانه تکانی بسیار گرم شده است، روشهای مختلف شستوشو و تمیز کاری، میتواند روند کار شما را سریعتر کند و نتیجه بهتری هم بر جای بگذارد. آیا میدانستید که شستن بالشت ه…
آیا میدانید برای خرید عینک آفتابی به چه نکاتی باید توجه کرد؟ اگر میخواهید از مشکلات آیندهای که در اثر تابیدن اشعه فرابنفش به وجود میآید، جلوگیری کنید باید ضرورت محافظت از چشمه…
تخم مرغ: 3 عدد
شکر: 200 گرم
وانیل: یک هشتم ق چ
روغن مایع: یک و یک چهارم پیمانه
شیر: 1 پیمانه
آرد: 300 گرم
پودر کاکائو: 3 ق س
بیکینگ پودر: 2 ق چ
نمک: کمی
میوه…
جمعیت افراد مجرد در جهان در حال افزایش است. مجردها روابط اجتماعی بهتر و محکمتری دارند، از تحصیلات بهتر برخوردارند و از شغل خود بیشتر از افراد متاهل لذت میبرند، غذاهای سالمتر می…
شاید باورش سخت باشد اما بیست سال از پخش فیلم به یاد ماندنی تایتانیک می گذرد. احتمالا کمتر کسی در دنیا این فیلم را ندیده و بیشتر مردم دنیا دست کم یک بار آن را دیده اند. این فیلم موفق در همه ی جای دنیا با استقبال رو به رو شد. بدون شک گفتنی های زیادی درباره ی روند تولید و پشت صحنه ی فیلم خوش ساخت و پرهزینه ی تایتانیک وجود دارد. در ادامه به حقایقی جالب درباره ی این فیلم به یاد ماندنی می پردازیم.
۱- بازیگران معروفی برای بازی در نقش جک تست دادند مثل تام کروز، برد پیت، کریستین بیل، مکالی کالکین و متیو مک کانهی. حتی یک بار کیت وینسلت به همراه متیو مک کانهی در تست بازیگری فیلم شرکت کرد. اما در نهایت نقش جک به لئوناردو کاپریوی جوان (که البته در آن زمان مشهور نبود) رسید.
۲- کیت وینسلت هم نقش رز را به راحتی به دست نیاورد. رقیبان او برای این نقش مدونا، شارون استون، نیکول کیدمن، گوئینت پالترو، وینونا رایدر و اوما تورمن بودند. کیت برای آنکه شانسش را بیشتر کند، شماره تلفن جیمز کامرون، کارگردان فیلم را گرفت و مدام با او تماس می گرفت و می گفت: «من باید این نقش را بگیرم. باید دیوانه باشی که من را انتخاب نکنی.» البته کیت ویسنلت حالا این صحبت ها را انکار می کند اما اقرار می کند که او برای کامرون یک دسته گل رز به همراه یادداشتی با این مضمون فرستاد: «از طرف رزت.»داستان تایتانیک واقعیت دارد
۳- هزینه ی تولید فیلم تایتانیک بیشتر از هزینه ی ساخت کشتی آن بود. ۲۰۰ میلیون دلار برای تولید این فیلم هزینه شد در حالی که هزینه ی ساخت کشتی ۷/۵ میلیون دلار (حالا معادل ۱۵۰ میلیون دلار) بود.
۴- طبق فیلمنامه، قرار بر این بود که رز با پاشنه ی کفشش نامزدش را زخمی کند اما به نظر کیت وینسلت بهتر بود رز به صورت نامزدش تف کند و این به سناریوی نهایی تبدیل شد.
۵- اگر تمام صحنه های مربوط به زمان حال از فیلم حذف شود و تنها بخش های مربوط به وقایع سال ۱۹۱۲ باقی بماند، زمان فیلم ۲ ساعت و ۴۰ دقیقه خواهد بود، یعنی دقیقا همان زمانی که طول کشید تا کشتی تایتانیک غرق شود.
۶- کامرون مایل نبود از هیچ موسیقی ای در فیلمش استفاده کند. اما جیمز هورنر، آهنگساز فیلم مخفیانه آهنگی با خوانندگی سلن دیون، خواننده ی مشهور کانادایی ضبط کرد و کاست آن را به کارگردان داد. سلن دیون هم نسبت به آن آهنگ مردد بود (در واقع آن را دوست نداشت) اما وقتی فیلمنامه را خواند نظرش عوض شد. در زمان ضبط آهنگ همه ی حاضرین به گریه افتاده بودند.
۷- در سال ۱۹۹۵، کامرون ۱۲ بار تا اعماق اقیانوس غواصی کرد تا کشتی غرق شده ی تایتانیک را از نزدیک ببیند. از آنجا بود که کامرون متوجه شد نمی تواند اجازه دهد هیچ اشتباهی در فیلمش وجود داشته باشد و باید یاد تمام کسانی که در جریان این تراژدی کشته شده بودند را گرامی بدارد.
۸- دیکاپریو در یکی از صحنه های فیلم دیالوگی دارد که می گوید: «من پادشاه دنیا هستم.» این دیالوگ در فیلمنامه نبود و در واقع دیکاپریو آن را بداهه گفته بود.
۹- فیلم تایتانیک رکوردهای زیادی را شکست. یکی از آن ها مدت زمان اکران فیلم بود. تایتانیک ۲۸۷ روز بر روی پرده ی سینماها به نمایش درآمد.
۱۰- در صحنه های مربوط به دوران پیری رز، سگ او را هم می بینم که از نژاد پامرانین است. انتخاب این سگ بی دلیل نبود. بعد از حادثه ای که برای کشتی رخ داد، سه سگ را پیدا کردند. دو تای آن ها پامرانین بودند و یکی از آن ها از نژاد پیکینیز بود. در زمان ساخت فیلم، صحنه هایی هم از تلاش حیوانات درون کشتی برای نجات خودشان ضبط شد اما در نهایت کارگردان تصمیم به حذف آن ها گرفت.
۱۱- در زمان فیلمبرداری، اسم فیلم سیاره ی یخی بود. انتخاب این اسم برای آن بود تا روند ساخت فیلم مخفیانه باقی بماند و دیگر کمپانی های فیلمسازی ای که درباره ی تایتانیک فیلم می ساختند، نتوانند از روند ساخت فیلم باخبر شوند.
۱۲- هزینه ی ساخت فیلم دو برابر بیشتر از مقدار برنامه ریزی شده بود. تایتانیک پر هزینه ترین فیلم زمان خودش بود. کمپانی فاکس قرن بیستم مجبور شد از کمپانی فیلمسازی دیگری دعوت به همکاری کند تا هزینه های ساخت فیلم تقسیم شود. کمپانی دیگر، رقیب آن ها، یعنی پارامونت پیکچرز بود. در آن زمان کسی فکر نمی کرد این فیلم پولساز باشد.
۱۳- لباس کیت وینسلت به گونه ای طراحی و تولید شد که در هر دو حالت خیس و خشک ظاهر خوبی داشته باشد.
۱۴- بعضی صحنه های فیلم بر اساس خاطرات بازماندگان کشتی تایتانیک ساخته شدند. برای مثال، صحنه ای که یک مرد دو دختر را به داخل یک قایق نجات می فرستد، دقیقا بر اساس خاطره ی یکی از آن دخترها است.
۱۵- کامرون می خواست همه ی شخصیت های فیلمش کاملا ساختگی باشند اما وقتی نگارش فیلمنامه را تمام کرد، متوجه شد در میان مسافران کشتی کسی به نام جک داوسن وجود داشته.
۱۶- آیا جک هم می توانست به همراه رز روی آن تکه چوب جا بگیرد؟ سال ها است که این مسأله موضوع بحث طرفداران فیلم تایتانیک بوده است. حتی چند دانشجوی برتانیایی با انجام آزمایشی ثابت کردند دیکاپریو هم شانس نجات روی آن تخته را داشت. تنها واکنش جیمز کامرون به این صحبت ها این بود: «در صفحه ی ۱۴۷ فیلمنامه آمده که جک می میرد. به همین سادگی.» طبق گفته های کارگردان، اگر جک زنده می ماند فیلم کاملا متفاوت می شد. به علاوه، این فیلم درباره ی مرگ است بنابراین شخصیت اصلی باید می مرد.
۱۷- با این حال، تکه چوبی که رز با آن نجات پیدا کرد، عینا از روی نمونه ی اصلی ساخته شده که بعد از غرق شدن کشتی تایتانیک پیدا شد و حالا از آن در موزه نگهداری می شود.
۱۸- جیمز کامرون بعد از خواندن زندگینامه ی بازیگری قدیمی به نام بئاتریس وود متوجه شد این زن شبیه به تصوری بود که او از شخصیت رز در ذهنش داشت. البته بئاتریس هرگز سوار کشتی تایتانیک نشده بود اما از خانواده ای ثروتمند بود و برای آنکه بتواند بازیگر شود با خانواده اش جنگیده بود.
۱۳۹۸. تمامی حقوق برای وبسایت Rooziato (روزیاتو) محفوظ است.
جولین فالوز، فیلمنامهنویس برنده اسکار که در حال نوشتن متن فیلمنامه سریال کوتاهی درباره کشتی تایتانیک است، قول داده نگاهی جدید و واقعی به این حادثه داشته باشد.
به گزارش خبرآنلاین، این نویسنده گفته به داستان مسافران معمولی و خدمه کشتی که کمتر به آنها توجه شده میپردازد.
نویسنده «گاسفورد پارک» در مصاحبه با آبزرور گفت قصد دارد در این مجموعه کاملترین داستان کشتی نفرینشده تایتانیک را روایت کند و به ماجراهای «فراموششده» آن بپردازد.
فالوز گفت: «در تمام فیلمهای قبلی تاکید بر مسافران اعیانی و مسافران بخش ارزان قیمت کشتی بود، در اینجا ما خط داستانی پررنگ و محکمی درمورد افرادی که بین این دو طبقه هستند، طبقه معمولی و متوسط داریم، آنها لقمه گازنزده ساندویچ هستند. در این داستان با خدمتکاران ایتالیایی، خدمه معمولی و آشپزها سروکار داریم، تلویزیون به شما این اجازه را میدهد تا همه شخصیتها را به تصویر بکشید.»
فالوز در دنیای تلویزیون با مجموعه «داونتاون اُبی» به موفقیت عظیمی رسیده است. آن مجموعه با اشارهای به غرق شدن کشتی تایتانیک شروع میشود و داستانش در دوران پیش از جنگ اول جهانی میگذرد. حالا سریال کوتاه «تایتانیک» باز هم از علاقه این نویسنده به وقایع منتهی به سال 1914 میگوید.داستان تایتانیک واقعیت دارد
او افزود: «این مجموعه زندگی در دنیای پیش از جنگ اول جهانی را به شکلی مینیاتوری به تصویر میکشد، دنیایی آرام و مغرور. کشتی تایتانیک تمام دنیای پیش از جنگ اول جهانی را در خود خلاصه کرده است…برخورد این کشتی با کوه یخ شبیه آغاز جنگ جهانی و تاثیر آن است. عجیب است که در سالگرد 100 سالگی این اتفاق هیچ کار خاصی برای یادبود آن صورت نگرفته است.»
به نظر میرسد «تایتانیک» فالوز شباهت بسیاری به «داونتاون ابی» داشته باشد، فالوز معتقد است: «میخواستیم تمام زندگی را روی عرشه کشتی به تصویر بکشیم و آن را به عنوان نمونه مشابه زندگی روی خشکی نشان دهیم.»
سال 1912 در تراژدی تایتانیک هزار و 500 نفر کشته شدند و تاکنون بارها این داستان به صورت فیلم سینمایی یا اثر تلویزیونی روایت شده است. «تایتانیک» ساخته جیمز کامرون با بازی لئوناردو دیکاپریو در نقش پسری از طبقه فقیر که مسافر بخش ارزانقیمت است و عاشق دختری (با بازی کیت وینسلت) از طبقه اعیان میشود به فروش یک میلیارد و 120 میلیون دلار رسید و برنده 11 جایزه اسکار شد.
نمایشگاهی براساس مدارک این حادثه که 17 سال است در لندن برپاست – و تا 31 ژوئیه امسال پذیرای بازدیدکنندگان است – 22 میلیون نفر بازدیدکننده داشته است. فالوز تحت تاثیر برخی از اشیاء موجود در این نمایشگاه قرار گرفت و تصمیمش بر نوشتن فیلمنامه جدیتر شد؛ «با دیدن این اشیاء ناگهان تصویر زنان و مردان و کودکانی که راهی اقیانوس شدهاند از ذهنتان میگذرد و مرگ آنها برایتان دردآورتر میشود.»
قرار نیست نسخه تلویزیونی جلوههای ویژهای همسطح فیلم کامرون داشته باشد، فالوز در این مورد گفت: «نگاه من بیشتر از بعد انسانی است. یکی از خوبیهای تلویزیون این است که وقت بسیار بیشتری دارید. میتوانید روی پرداخت شخصیتهایی کار کنید که در سینما فراموش میشوند و یا مجبور هستید برای اینکه فیلم طولانیتر از 100 دقیقه نشود از خیرشان بگذرید.»
فیلمنامهنویس «توریست» معتقد است اعضای هر سه طبقه کشتی از خود شجاعت، ایثار و حتی بدرفتاری نشان دادند؛ «برخی از آدمها خیلی قهرمانگونه هستند و برخی هم نیستند. این مسئله در طبقه اعیان، طبقه متوسط و طبقه فقیر یکسان بود. اما در این بین ملوانهای کشتی قابل ستایش بودند.»
اولین فیلم براساس این ماجرای تلخ «نجاتیافته از تایتانیک» نام داشت که در همان روزهای بعد از غرق شدن کشتی با بازی دوروتی گیبسن ساخته شد، این بازیگر خودش مسافر تایتانیک بود و از حادثه جان سالم به در برد. گیبسن در روایت فالوز یکی از شخصیتهای اصلی است که سوفی وینکلمن نقش او را بازی میکند.
از دیگر افرادی که از این حادثه نجات یافتند و در سریال فالوز نقش دارند میتوان به جارلز لایتولر، یکی از ملوانها و خانواده الیسن اشاره کرد، براساس شخصیتهای این خانواده سال 1996 یک سریال کوتاه ساخته شد، این خانواده همیشه موضوعی بحثانگیز در اقتباسهای سینمایی/تلویزیونی تایتانیک بودهاند.
یکی از ماندگارترین تصاویر تایتانیک در سینما «شب بهیادماندنی» ساخته روی وارد بیکر در سال 1958 با بازی کنت جونز در نقش لاتولر بود. فالوز در این مورد افزود: «فیلم بیکر بدون شک داستان ملوانهای کشتی است. و از طرف دیگر فیلم کامرون داستان عشقی شخصیتهایی خیالی است و فقط یکی دو شخصیت واقعی دارد. اولویت کامرون روایت یک داستان عاشقانه بود.»
این نویسنده که برای «گاسفورد پارک» برنده اسکار فیلمنامهنویسی شده است در خاتمه درمورد عبرتآموز بودن فیلمنامهاش گفت: «داستان من برای تمام افرادی است که زندگی منظمی دارند و فکر میکنند تمدن آنها را هیچ حادثهای تهدید نمیکند. وقتی از رم باستان یا روسیه دوران استالین صحبت میکنید متوجه میشوید که قبل از سقوط همیشه غرور سلطه پیدا کرده است. پس داستان من ارجاعاتی به دنیای امروز دارد.»
فیلمبرداری این سریال چهارقسمتی نهم ماه مه آغاز میشود و لینوس روچ، سلیا ایمری و توبی جونز بازیگران آن هستند.
گاردین / 24 آوریل / ترجمه: حسین عیدیزاده
57241
اینجا شهر رقصندههای سرخ است ؛ بخشی از غربیترین نقطه ایران که کمتر بین گردشگران شناخته شده اما جاذبههای تاریخی و طبیعی فراوانی برای گردشگران دارد.
اگر خرید جک s3 را به عنوان گزینه نهایی خود برای صاحب شدن یک کراس آور انتخاب کردهاید، شاید بهتر باشد که کمی در این انتخاب خود فکر کنید و در مورد ویژگیها و مشخصات آن مطالعه بیشتری داشته باشید.
تمامی حقوق این سایت برای خبرآنلاین محفوظ است.
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright © 2018 khabaronline News Agancy, All rights reserved
“سالها باهم زندگی کردیم. هر جا بروی، من هم میآیم.” این کلمات را “ایدا استراوس” در حین سوارشدن بر قایق نجات شماره 8 به همسرش “ایزیدور استراوس” گفت. اما پشیمان شد و نزد همسرش ماند.
به گزارش ایلنا، “روزالی ایدا استراوس” یک آلمانی- آمریکایی بود که در سال 1849 در آلمان متولد شد. در 22 سالگی با “ایزیدور استراوس” ازدواج کرد. ایزیدور 26 سال داشت و تاجر و یکی از مالکهای فروشگاه “میسیز” بود.
آنها هفت فرزند داشتند که یکی از آنها در نوزادی درگذشت. در ظاهر این تمام زندگی آنها بود و هیچکدام ویژگیِ خاصی نداشتند. اما دقیقاً به خاطر همین سادگی و عشق فوقالعاده خاص شده بودند. پس از چهل سال ازدواج و زندگی مشترک، عشق پر اشتیاقی به هم داشتند.داستان تایتانیک واقعیت دارد
در اوایل سال1912 برای تعطیلات زمستانی به اروپا رفتند و اکثر وقت خود را در “کیپ مارتین” در جنوب فرانسه سپری کردند. در اوایل ماه آوریل سوار بر تایتانیک شدند تا به خانه برگردند. هنگامی که کشتی به کوه یخ برخورد کرد، به عرشه آمدند تا سوار قایقهای نجات شوند. تصمیم گرفته شد ابتدا زنان و کودکان سوار شوند؛ بااینحال چون از طبقه ممتاز بودند، ایزیدور را به قایق نجات شماره 8 بردند تا کنار همسرش بنشیند. اما او حاضر نشد میان خود و دیگران استثنا قائل شود و با لحن محکمی به سرهنگ گریسی گفت: “قبل از بقیه مردها سوار نمیشوم.”
ایدا اصرار داشت که مستخدم جدیدش (الن برد) سوار قایق نجات شود، اما او تردید داشت. ایدا پالتوی پوستش را به الن داد و گفت دیگر نیازی به آن ندارد.
بااینکه سرهنگ گریسی و دیگر افراد سعی کردند ایدا را سوار قایق کنند، اما او نپذیرفت و گفت حاضر نیست از شوهرش جدا شود: “همانطور که باهم زندگی کردیم، باهم میمیریم.”
آنها آخرین بار بر روی عرشه کشیده و در آغوش هم دیده شدند. شاهدان عینی آن صحنه را “شگفتانگیزترین جلوه عشق و وفاداری” توصیف کردند. جسد ایزیدور شناسایی و به نیویورک فرستاده شد. متأسفانه جسد ایدا هرگز پیدا نشد.
منبع: فرادید
اخبار مرتبط
در حالی که از اکران «تایتانیک» ۲۰ سال میگذرد، جیمز کامرون کارگردان این فیلم برای نخستین بار به سوالی که برای خیلی از علاقهمندان فیلم وجود دارد، پاسخ گفت.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ایتی، جیمز کامرون سازنده فیلم پرفروش «تایتانیک» سرانجام به این سوال پاسخ گفت که چرا در آخرین صحنه فیلم، رز تلاش نمیکند تا به جک روی دری که در آب شناور بود، جایی بدهد؟
کامرون با پاسخ به این پرسش دل برخی از مخاطبان را هم به درد آورد.
وی در گفتگویی با ونیتی فر، در پاسخ به این که چرا رز جایی برای جک روی در شناور در آب باز نکرد؟ گفت: جواب خیلی ساده و در صفحه ۱۴۷ فیلمنامه نوشته شده است. آنجا ذکر شده جک میمیرد… همین.
کامرون افزود: این خیلی ابلهانه است که حالا بعد از ۲۰ سال بیاییم بنشینیم در این باره حرف بزنیم.داستان تایتانیک واقعیت دارد
سازنده «تایتانیک» گفت: اما در عین حال این نشان دهنده این است که جک آنقدر برای مخاطبان عزیز بود که دیدن مرگ او این همه آنها را اذیت کرده است.
وی افزود: اگر او زنده میماند، فیلم بیمعنی میشد… این فیلم درباره مرگ و جدایی است؛ او باید میمرد. حالا چه این طور، چه با افتادن یکی از دودکشهای بزرگ کشتی روی او، جک باید میرفت. این هنر است، اتفاقها باید به دلیل هنری رخ دهد، نه برای دلایل فیزیکی.
کامرون که در عین حال به عنوان فردی اهل صحت علمی شناخته شده است، از نظر فیزیکی نیز از خودش و فیلمش دفاع کرد و گفت: من با یک تکه چوب روی آب بودم و دو روز افرادی را روی آن امتحان کردم و دیدیم در چنان شرایطی تنها آن تکه چوب میتواند از یک نفر حمایت کند و این به معنی آن است که رز در غیر این صورت نمیتوانست در آب ۲۸ درجه(فارنهایت) به مدت سه ساعت باقی بماند تا کشتی نجات بتواند به او برسد.
نتیجه گیری کامرون در نهایت چنین بود: ما خیلی دقیق سعی کردیم آنچه را در فیلم میبینید در بیاوریم. آن زمان -همان طور که حالا- باورمان این بود که تنها یک نفر میتوانست در آن شرایط زنده بماند.
البته این نخستین بار نیست که کامرون این بحث را تقریبا رها کرده و سال ۲۰۱۲ نیز که گروهی خواسته بودند ثابت کنند برای هر دو شخصیت فیلم روی در جا بود، او سعی کرد نشان دهد که این امکان پذیر نبود. البته این بار او جبهه متفاوتی گرفت و بر این نکته تکیه کرد که از نظر داستانی جک باید میرفت.
بنابراین نتیجهای که از همه این حرفها گرفته میشود این است که جک باید میمرد تا هواداران فیلم، به عنوان یک فیلم کلاسیک، هنوز بعد از ۲۰ سال برای از دست رفتن او غصهدار باشند.
All Content by Mehr News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.
واقعیت وحشتناک تایتانیک
0