علم و دانش چه فايده اي دارد؟

دوره مقدماتی php

خواص دارویی و گیاهی

علم به انسان شناخت و توانایی بخشیده است. علم مانند نور روشنی بخش است. ما توانسته ایم جهان را از ذره های کوچک درون اتم تا جرم های آسمانی و کهکشان ها تا اندازه ای بشناسیم. گرچه یقین قطعی بر قانون های علمی نداریم ولی تا آن جا که توانسته ایم قانون های علمی را به کمک تجربه کشف و تأیید کرده ایم و توانسته ایم با آن ها برخی حوادث و رویدادهای آینده را پیش بینی کنیم.

اکنون به کمک علم، از زمین و از جغرافیای جهان آگاه شده ایم و به دنیای بی نهایت کوچک ها راه یافته ایم. روابط میان برخی پدیده ها را کشف کرده ایم و به علت پیدایش بعضی از پدیده ها آگاه شده ایم.

 

شناخت علمی در زندگی ما مؤثر بوده است، به طوری که توانسته ایم ابزار و وسایل و روش های جدیدی را برای زندگی بیابیم و به کمک آن ها کارهایمان را آسان تر وسریع تر انجام دهیم. فناوری، روش علمی پاسخ گویی به مسائل زندگی است و امروزه کاملاً بر علم تکیه دارد.

 

دوره مقدماتی php

از راه علم و دستاوردهای آن انسان به حمل و نقل سریع، ارتباطات گسترده، انرژِی های نو، ساخت وسازهای راحت و محکم و تولیدات فراوان دست یافته است.

با پیشرفت روز افزون علم و همگانی شدن روش تحقیق می توان امیدوار بود که روزی بسیاری از ناشناخته های دیگر برای انسان شناخته شود و توانایی انسان برای کنترل بیماری ها و عوامل نامساعد طبیعی افزایش یابد.

 

توجه داریم که پایانی برای پرسش ها نیست و انسان افزون طلب و قدرت خواه است.

 

آیا روزی انسان به همه ی پرسش ها می تواند پاسخ دهد؟

 

بخش پژوهش های دانش آموزی تبیان

تنظیم: الناز فطیرخورانی

ارسال توسط:جمال احمدی اصل

۱۸ اسفند ۱۳۹۴
در متفرقه

منظور از فراگیری علم از نظر اسلام چیست و اسلام یادگیری چه علمی را واجب می داند؟
در مورد اینکه از نظر اسلام چه علمی باید آموخت چند نظریه وجود دارد:
نظریه اول : منظور اسلام از علم‏ ،علوم دینی است
ممکن است کسی بگوید مقصود از همه این تأکید و توصیه‏ها ،علم خود دین است .
یعنی همه به این منظور گفته شده است که مردم به خود دین عالم شوند و اگر نظر اسلام از علم ، علم دین باشد در حقیقت به خودش‏ توصیه کرده و درباره علم به معنی اطلاع بر حقایق کائنات و شناختن امور عالم چیزی نگفته و اشکال به حال اول باقی می‏ماند ، زیرا هر مسلکی هر اندازه هم ضد علم باشد و با آگاهی و اطلاع و بالارفتن سطح فکر و معلومات مردم مخالف باشد ، با آشنایی با خودش مخالف نیست، بلکه‏ خواهد گفت با من آشنا باشید و با غیر من آشنا نباشید.
اشکال نظریه
پس اگر منظور اسلام از علم ، خصوص علم دینی باشد باید گفت موافقت اسلام با علم صفر است و نظر اسلام درباره علم منفی است .
برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد جای این احتمال نیست‏ که بگوید نظر اسلام درباره علم منحصرا علوم دینی است .
این احتمال فقط از ناحیه طرز عمل مسلمین در قرنهای اخیر که تدریجا دایره معلومات را کوچکتر کردند و معلومات خود را محدود کردند پیدا شده ، و الا آنجا که می‏فرماید :
حکمت گمشده مؤمن است پس آن را به چنگ آورید ولو اینکه بخواهید از دست مشرکان بگیرید ، معنی ندارد که خصوص علوم دینی باشد .مشرک را با علوم دین چکار ؟
یا در جمله « اطلبوا العلم و لو بالصین » ، چین به‏ عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار اینکه در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان بوده یاد شده . قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه‏ در زمانهای دیگر مرکز علوم دینی نبوده است .
گذشته از همه اینها در متن سخنان رسول اکرم تقیید و تحدید و تفسیر شده‏ که مقصود چه علمی است ، اما نه تحت عنوان اینکه فلان علم باشد یا فلان‏ علم ، بلکه تحت عنوان علم نافع ، علمی که دانستن آن فایده برساند و ندانستن آن ضرر برساند .
نظریه دوم : منظور از علم ،هر علم نافع است .
هر علمی که متضمن فایده و اثری باشد و آن فایده‏ و اثر را اسلام به رسمیت بشناسد یعنی آن اثر را اثر خوب و مفید بداند آن‏ علم از نظر اسلام خوب و مورد توصیه و تشویق است .
پس حسابش روشن است، باید دید اسلام چه چیز را فایده و چه چیز را ضرر می‏داند . هر علمی که هدفی از اهداف فردی یا اجتماعی اسلام کمک می‏دهد و ندانستن آن ، سبب اخلال در زندگی مسلمان ها شود، آن علم را اسلام توصیه می‏کند و هر علمی که در منظورهای اسلامی‏ تأثیر ندارد اسلام درباره آن علم نظر خاصی ندارد ، و هر علم که تأثیر سوء دارد با آن مخالف است .
سیره ائمه دین درباره علم 
ما شیعه هستیم و ائمه اطهار علیهم السلام را اوصیای پیغمبر اکرم می‏دانیم‏ . گفتار آنها و سیرت آنها برای ما سند است .
همان طوری که می‏دانیم از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری مسلمین با علوم جهان آشنا شدند و انواع علوم را از یونان وهند و ایران ترجمه کردند .
و از طرفی می‏دانیم‏ ائمه اطهار از انتقاد و خرده گیری به کارهای خلفا کوتاهی نمی کردند ، کتابهای ما پر است از این انتقادها .
اگر بنا بود که نظر اسلام درباره‏ علم نظر منفی و مخالف بود و علم خراب کننده و منهدم کننده دین می‏بود ، ائمه اطهار این عمل خلفا را که دستگاه وسیعی از مترجمین و ناقلین به وجود آورده بودند و انواع کتب نجومی ، منطقی ، فلسفی ، طبی ، حیوان شناسی ، ادبی و تاریخی ترجمه شد انتقاد می‏کردند ، همان طوری که بعضی کارهای دیگر خلفا را شدیدا مورد انتقاد قرار دادند .
منطق قرآن درباره علم
گذشته از همه اینها منطق خود قرآن درباره علم به شکلی است که قابل‏ تخصیص و اختصاص نمی‏باشد . قرآن علم را نور و جهل را ظلمت می‏داند ، می‏فرماید مطلقا نور بر ظلمت ترجیح دارد .
قرآن صریحا مسائلی را به عنوان موضوع مطالعه و تفکر پیشنهاد می‏کند . این موضوعات همانهاست که نتیجه مطالعه آنها همین علوم طبیعی و ریاضی و زیستی و تاریخی و غیره است که امروز در دنیا می‏بینیم .
همچنین در سوره بقره آیه‏ ۱۶۴ می‏فرماید : « إن فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار و الفلک‏ التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما أنزل الله من السماء من ماء فأحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابه و تصریف الریاح والسحاب المسخر بین السماء و اعرض لایات لقوم یعقلون» .
در آفرینش آسمانها و زمین ، در گردش شب و روز ، در حرکت کشتی‏ بر روی آب که به وسیله آن بشر منتفع می‏گردد ، آمدن و ریزش باران که‏ سبب حیات زمین می‏گردد ، حیواناتی که در روی زمین در حرکت‏اند ، گردش‏ بادها و حالت مخصوص ابرها که در میان زمین و آسمان معلق‏اند ، در همه‏ اینها نشانه‏های قدرت و حکمت پروردگار است.
یعنی همه اینها قوانین و نظاماتی دارند و شناختن این نظامات شما را به توحید نزدیک می‏کند .
قرآن صریحا مردم را به مطالعه در این امور توصیه کرده و می‏دانیم مطالعه‏ همینهاست که منجر به علم فلک و ستاره شناسی ، زمین شناسی، دریاشناسی، علم کائنات جویه ، حیوان شناسی و غیره شده است .
همچنین است در سوره‏ جاثیه آیه ۲ و سوره فاطر آیه ۲۵ و بسیاری آیات دیگر . قرآن کتابی است که اولین مرتبه که نازل شد سخن خود را با خواندن ، علم و کتابت آغاز کرد . وحی قرآن با تذکر اینها آغاز گشت‏ : « إقرأ باسم ربک الذی خلق ، خلق الانسان من علق، إقرأ و ربک الاکرم‏ ، الذی علم بالقلم » بخوان به نام پروردگارت ، آنکه آفرید ، انسان را از خون بسته‏ آفرید . بخوان و پروردگار تو کریم ترین کریمان است که آموخت نوشتن با قلم را . ( علق ، ۱ -۴)
توحید و علم .
اسلام دینی است که با توحید آغاز می‏گردد و توحید مسأله‏ای است تعقلی که‏ تقلید و تعبد در آن جایز نیست ، حتما باید تعقل و استدلال در آن‏ باشد. اینها موضوعاتی است که قرآن برای مطالعه عرضه می‏دارد . و اما اینکه‏ مسلمین کمتر موفق شدند در این موضوعات به مطالعه بپردازند و بیشتر مطالعات خود را موضوعاتی قرار دادند که هیچ گونه توصیه‏ای از طرف قرآن‏ نشده مطلب دیگری است و علل خاصی دارد که فعلا جای بحث آن نیست .
اینها همه قرائنی است که نشان می‏دهد نظر اسلام منحصرا علوم دینی نیست‏ .
از قدیم این مطلب مطرح بوده که آیا منظور اسلام از علمی که آن را فریضه‏ و واجب خوانده چیست ؟ و هر دسته‏ای خواسته‏اند کلام پیغمبر را به همان‏ رشته معلوماتی که خودشان داشته‏اند تطبیق کنند .
متکلمین می‏گفته‏اند مقصود خصوص علم کلام است ، مفسرین می‏گفته‏اند مقصود علم تفسیر است ، محدثین‏ می‏گفته‏اند مقصود علم حدیث است ، فقها گفته‏اند مقصود علم فقه است که هر کسی باید یا مجتهد باشد یا مقلد ، علمای اخلاق گفته‏اند مقصود علم اخلاق و اطلاع از منجیات و مهلکات است ، متصوفه می‏گفته‏اند مقصود علم سیر و سلوک و توحید عملی است ، غزالی بیست قول در این زمینه نقل می‏کند ، ولی‏ همان طور که محققین گفته‏اند مقصود هیچ یک از این علوم بالخصوص نیست .
اگر مقصود علم خاص می‏بود پیغمبر به همان علم تصریح می‏کرد . مقصود هر علم‏ مفید و سودمندی است که به کار می‏خورد .
منبع: بیست گفتار نویسنده: شهید مطهری صفحه۲۵۸-۲۶۳
علم نافع چیست؟
در نگاه اسلامى، علمى که نفع ندارد، مطلوب نیست; حتى بزرگان معصوم (ع) از این علم به خداى سبحان پناه برده‏اند . از رسول خدا (ص) روایت است که فرمود: اللهم اعوذبک من علم لاینفع . (۱) و از على (ع) روایت است که فرمود: «خیرى نیست در دانشى که سود ندارد .» (۲)
امام کاظم (ع) ماجرایى را از رسول خدا (ص) نقل کرده است که بسیار شایان توجه و تامل است . امام (ع) مى‏فرماید:
دخل رسول الله (ص) المسجد فاذا جماعه قد اطافوا برجل . «ماهذا؟» فقیل: «علامه .» قال: «و ما العلامه؟» قالوا: «اعلم الناس بانساب العرب و وقائعها و ایام الجاهلیه و بالاشعار العربیه .» فقال النبى (ص): «ذلک علم لایضر من جهله، و لاینفع من علمه .» (میزان الحکمه، ح ۱۴۱۱۴ به نقل از مالى صدوق، ۲۲۰/۱۳)
روزى رسول خدا (ص) به مسجد آمد . گروهى را دید که پیرامون مردى گرد آمده‏اند . پرسید: «این کسیت؟»
گفتند: «علامه است .» فرمود: «در چه چیز علامه است؟»
گفتند: «داناترین مردم به انساب و وقایع عرب است و بیشتر از همه به روزهاى مهم جاهلیت و اشعار عربى آگاه است .»
پیامبر (ص) فرمود: «این را اگر کسى نداند، زیان نمى‏کند و کسى که مى‏داند، نفعى نمى‏برد .»
علم انساب براى نظام جاهلى عرب، که بر مدار روابط خویشى و عشیره‏اى سازمان مى‏یافت، نفعى عظیم داشت و آن نظام بدون این علم استمرار نمى‏یافت; ولى اسلام نظام اجتماعى نوینى را بنیاد نهاد که بر اساس تبارنامه آسمانى و الهى انسان شکل مى‏گرفت . اسلام همچنان که با نظام جاهلى عرب به ستیز پرداخت، با دانش‏ها و فنون و ابزارهایى نیز که به آن نظام خدمت مى‏کرند، به مبارزه پرداخت . به همین دلیل، از علم الانساب، که بنیان‏هاى فرهنگى و نظام جاهلى را حفظ مى‏کرد و به دیگران انتقال مى‏داد، استقبال نکرد و آن را دانشى مفید ندانست .
ترویج علم الانساب در صدر اسلام نسبت‏هاى جاهلى را همچنان در یاد و خاطر مردم عرب زنده نگاه مى‏داشت و ترک آن به مصداق «ان الباطل تموت بترک ذکره‏» موجب زوال آن فرهنگ مى‏شد .
پیامبر اسلام (ص) علم الانساب را براى محیط اسلامى در روزهاى نخستین، که اعراب هنوز با عواطف و روابط جاهلى مانوس بودند، دانشى بومى نمى‏دانست و دانش‏هاى دیگرى را براى فرهنگ اسلامى ضرورى و نافع مى‏شمرد . رسول اکرم (ص) ضمن بیان این که علم داراى دامنه‏اى بلند است، آدمى را به بهره‏گیرى از برترین و بهترین علوم توصیه مى‏کند و مى‏فرماید:
العلم اکثر من ان یحصى . فخذ من کل شى‏ء احسنه . (۱)
علم افزون از آن است که به شمارش آید . پس هر دانشى را که بهتر است، فراگیرید .
على (ع) نیز در روایتى براى باز نمودن این حقیقت، از زنبور عسل یاد مى‏کند که بهترین اجزاى گل را برمى‏گزیند و از آن دو چیز نفیس مى‏سازد: یکى عسل که شفاى آدمیان است و دیگر موم که مردم از آن نور مى‏گیرند . (۲) همچنین، امام کاظم (ع) درباره شایسته‏ترین علوم مى‏فرماید:
اولى العلم بک ما لایصلح لک العمل الا به و اوجب العمل علیک ما انت مسؤول عن العمل به، و الزم العلم لک ما ذلک على صلاح قبلک و اظهر لک فساده، و احمد العلم عاقبه مازاد فى عملک العاجل فلا تشتغلن بعلم ما لایضرک جهله و لاتغفلن عن علم ما یزید فى جهلک ترکه (۳)
شایسته‏ترین علم براى تو آن است که عمل تو جز بدان اصلاح نشود، و واجب‏ترین عمل براى تو آن است که در برابرش از تو بازخواست مى‏کنند و لازم‏ترین علم براى تو علمى است که قلب تو را به صلاح آورد و فساد قلب را براى تو آشکار سازد، و فرجام آن علمى نیک‏تر است که بر عمل دنیاى تو بیفزاید . پس خود را به علمى مشغول مساز که ندانستن آن، زیانت نمى‏رساند و از علمى غافل مشو که ندانستن آن، بر نادانى‏ات مى‏افزاید .
از نبى خاتم (ص) روایت است که فرمود:
العلم علمان: علم الادیان و علم الابدان
این روایت‏حتى اگر در مقام حصر مطلق نیز نباشد، باز هم از دو دسته علم با تایید و ترغیب یاد مى‏کند: علم ابدان و علم ادیان . یکى به جنبه جسمانى انسان مى‏پردازد و دیگرى به بعد روحانى و معنوى او توجه دارد . یکى براى سلامت جسم است و دیگرى سلامت روح است هر دو علم گرچه مهم و لازم‏اند، اما آن علم که سلامت جان و قلب را تامین مى‏کند، در نظر اسلام مهم‏تر است . در برخى روایات، معرفت نفس سودمندترین معرفت‏ها دانسته شده و در برخى دیگر، توحید، ارزشمندترین گزاره شناخته شده است و در برخى دیگر، معرفت نفس با معرفت رب، قرین و همنشین شده است .
اسلام به موازات در هم شکستن مناسبات و روابط خونى و قبیله‏اى جاهلیت، به تحکیم مناسبات و روابط الهى انسان مى‏پردازد و به دانشى که نسب‏نامه آسمانى آدمى را تبیین مى‏کند، ارج مى‏نهد . از این رو، معرفت نفس و توحید، در فرهنگ اسلامى، همان نقشى را دارند که علم‏الانساب در فرهنگ جاهلى عرب داشته است . توحید براى زاد بوم دینى آدمى، معرفتى نافع و ضرورى است و علم‏الانساب نیز در جغرافیاى فرهنگى جاهلیت عرب، علمى لازم و ضرورى بوده است .
علم‏الانساب و توحید هر دو علم‏اند، ولى هر یک به اعتبار موضوع و متعلق خود، براى محیط اجتماعى و فرهنگى ویژه‏اى نقش کلیدى و ضرورى دارند . هر محیط فرهنگى، در نظام اجتماعى خود، به دسته‏اى علوم نیازمند است و نظر‏هاى مختلفى که از حقیقت و هویت علم دارد، در این داورى مشترکند; یعنى اگر ما از نظر پوزیتیویسى نیز به علم بنگریم، باز هم خواهیم پذیرفت که علم دامنه‏اى بلند دارد و هر فرد و جامعه‏اى مى‏تواند دانش متناسب با زاد و بوم خود را برگزیند . البته بومى شدن علم، به لحاظ موضوع، در برخى نظر‏ها اهمیت‏بیشترى دارد .
حمید پارسا نیا, مقاله بومی شدن علم, سایت حوزه
اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدى است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور مى‏دهد: «قل هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون؛ بگو: آیا کسى که عالم است با کسى که نمى‏داند برابر است؟»، (زمر، آیه ۹).
پیامبر اسلام در مقام ارزش‏گذارى به علم مى‏فرماید: طلب العلم فریضه على کل مسلم الا ان الله یحب بغاه العلم؛ دانش‏آموختن بر هر مسلمانى واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد»، (اصول کافى، ج ۱، کتاب فضل العلم، ح ۱، ص ۳۵).
از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله‏اى که انسان را به کمال مى‏رساند و دنیا و آخرت او را آباد مى‏کند. گفتنى است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهى و دینى – با توجه به موضوع آن – از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولى این بدین‏معنا نیست که علوم دیگر بى‏اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست.
گرایش به یادگیری علوم به انگیزه های مختلف صورت می گیرد و به طور معمول نیازهای اولیه حیاتی و طبیعی و محسوس جاذبه های بیشتری برای انسان ها دارد. لذا برای فراهم سازی بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایش های مختلف علمی و تخصص های فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرف اندیشان هستند که فراتر از نیازهای اولیه طبیعی و محسوسات به ارتباط نهانی دانش ها و ارتباط جهان هستی با آفریننده آن فکر می کنند و از هدفمندی این همه جنب و جوش ها سخن به میان می آورند.
مهمترین رسالت دین ایجاد انگیزه فراطبیعی در میان انسان ها و جهت دهی صحیح به تلاش های روزانه است به طوری که علاوه بر تأمین نیازهای روزمره زندگی، به هدفمندی و تلاش برای دستیابی به مقصود هستی اقدام کند. از این رو در فرهنگ اسلامی تمام دانش های مورد نیاز برای زندگی بشری دارای اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و نیاز جامعه، مردم برای فراگیری آن اقدام کنند و از آن به «واجب کفایی» تعبیر شده است.
اما برای همه انسان ها در هر مرتبه علمی که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندی جهان و ایمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عینی» شمرده شده است و غفلت اکثریت جامعه بشری جای تأسف دارد زیرا حتی از علوم تجربی و مهندسی نیز می توان به آن هدف مقدس دست یافت و منافاتی با زندگی روزمره ندارد، لذا از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله‏اى که انسان را به کمال مى‏رساند و دنیا و آخرت او را آباد مى‏کند. گفتنى است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهى و دینى – با توجه به موضوع آن – از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولى این بدین‏معنا نیست که علوم دیگر بى‏اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست.
در نگاه کلى قرآن، هر علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند هدف نهایى او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست.
در قرآن کریم آمده است: «ذلک مبلغهم من العلم ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله؛ این آخرین حد آگاهى آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است»، (نجم، آیه ۳۰). پس علوم غیردینى نیز مى‏تواند نقش‏آفرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند. این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینى نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان مى‏شود.
خلاصه این که علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن تمجید گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب می گردد علم خداشناسی است زیرا معلوم این علم از معلوم سایر علوم برتر و اشرف است و هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش دارد و روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست.
شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد – پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی است – البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده نه کمال.
بنابراین دروس دانشگاهی که در جهت حل مشکلات علمی و گسترش علمی افراد و جامعه خاص بر می دارد نه تنها علم لاینفع نیست بلکه علومی هستند که در خدمت به جامعه و مردم است و کسی که به قصد کمک به مردم و کسب رضایت خداوند و خدمت رسانی به افراد جامعه به تحصیل آن علوم بپردازد، نه تنها پسندیده بلکه در برخی موارد بر افراد این تحصیل واجب می شود. مثلا آنجا که حل مشکلات مردم و ادارهء جامعه متوقف بر تحصیل فلان علم باشد.
نکته دیگر آن است که راه تحصیل علوم اسلامی و آشنایی با آنها از راه مطالعه کتاب ها و استفاده از نرم افزارهایی که در دسترس همه هست که می توان در کنار تحصیل در رشته مورد علاقه با مبانی اعتقادی و ارزشی اسلام هم آشنا شد. هر کس باید وظیفه خود را بشناسد و ببیند از چه راهی بهتر می تواند خدمت به جامعه کند، از همان راه وارد شود. نمی شود که همه در علوم اسلامی متخصص شوند باید در همه رشته های مورد نیاز متخصص وجود داشته باشد. اگر انگیزه انسان از تحصیل انگیزه درستی باشد و به قصد انجام وظیفه و گره گشایی از کار مردم باشد این تحصیل در هر رشته ای باشد مقدس است و اجر فراوان دارد.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
۱٫ علم و دین ایان، ایان باربور، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی
۲٫ دین و چشم اندازهای نو، نوشته چند نفر از دانشمندان غربی، ترجمه غلامحسین توکلی
۳٫ عقل سلیم علم، جیکوب برونوسکی، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر نی.
——————–
پانوشت:
۱) کنزالفوائد، ۲، ۳۱; میزان الحکمه، ح ۱۴۱۲۶۱۶ .
۲) نهج‏البلاغه، حکمت ۳۳۸ .
۳) اعلام‏الدین، ۳۰۵، میزان‏الحکمه، ح ۱۴۱۳۸ .

منبع : http://porseman.org/q/show.aspx?id=93232

۰۸ آذر ۱۳۹۶

۰۱ مهر ۱۳۹۶

۲۷ بهمن ۱۳۹۵

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

نظر

نام *

ایمیل *

وبسایت

هیچ قطره اى نزد خداوند عزّ و جلّ محبوب تر از دو قطره نیست: قطره خونى که در راه خدا ریخته شود، و قطره ی اشکى که در دل شبِ تار براى خداوند عزّ و جلّ مى ریزد.

برای عضویت در خبرنامه آدرس ایمیل خود را وارد کرده بر روی عضویت کلیک نمایید

جايگاه و اهميت علم و دانش

راههاي كسب دانش

مفيد بودن دانش

نقش ظرفيتها در فراگيري دانش

مضر بودن برخي دانشها براي همگان

لزوم تلاش علمي روشمند

آداب دانش آموزي

٢٧ اسد (مرداد) ١٣٩٠

اگر گفته شود دين اسلام، دين دانش و آموزش براي زندگي سعادتمندانه دنيوي و اخروي بشر است، سخني بیش گفته نشده است. اهميت علم ودانش در اسلام بقدري است كه اولين كلمه اي كه خداوند متعال بر پيامبر اكرم (ص) نازل فرمود: این بود که بود در عربی اقرأ (بخوان)!. در مقاله حاضر میخواهم سعي نمایم به انواع دانش و آداب دانش آموزي بپردازم.

 

جايگاه و اهميت علم و دانش بي گمان ارزش انسان در آموزه هاي قرآني به دانش است؛ از اين روست كه تسخير فرشتگان و هستي، زماني براي انسان شدني شد كه خداوند به انسان اسماي خويش را تعليم داد و انسان به دانش اسمايي آگاه شد.اين آگاهي هر چند به شكل آگاهي حضوري و شهودي است كه از آن به دانش وجودي نيز تعبير مي شود؛ زيرا در جان و وجود انسان جاي مي گيرد و بخشي بلكه همه وجود وي را شكل مي بخشد كه در تعبير مولوی : اي برادر تو همه انديشه اي. مابقي جز استخوان و ريشه ای، به خوبي تبيين شده است؛ با اين همه دانشي داراي ارزش است كه انسان را به مقام خودش بازگرداند و از مقام هبوط به عروج رساند و صعود دوباره اي را از خاك به عرش افلاك برين تا عرش سدره المنتهي آغاز كند.

 

از اينروست كه قرآن ارزش و اعتبار آدمي را به دانش اسمايي دانسته است كه دانش توانايي و ظرفيت به همه آن چيزهايي است كه خداوند را به خداوندي متصف ساخته است. آدمي با دانش اسمايي ميتواند به كمال مطلق برسد. تفاوت اسما و صفات در خداوند با انسان در اين است كه اسما در خداوند عين ذات و ازلي و ابدي است و در انسان عين ذات نيست بلكه به شكلي عارض ذات و عنايت الهي است. با اين همه اين انسان است كه مي تواند با دانش خويش به جايي برسد كه كسي در هستي بدان دست نيافته است.

 

سخن را با اين پرسش آغاز مي كنيم نيازهاي علمي انسان كه اگر انسان همه اسماي الهي را به جعل تعليمي دانسته و داراست، چه لزومي دارد تا آن را بياموزد و به اين دانش داشته دست يابد؟ اصولا آيا پذيرفتني است كه انسان چيزي را كه خود داراست دوباره بجويد و بخواهد؟ به نظر مي رسد كه اين پرسش به جهت مهمي اشاره داشته است. از اين رو سخن گفتن از دانش آموزي به معناي يادگيري سخني نادرست است؛ زيرا انسان همان گونه كه نمي تواند چيزي را كه داراست بجوييد و بخواهد هم چنين نمي تواند چيزي كه اصلا ندارد را بخواهد و بجويد. از اين رو دانش آموزي نيز چيزي جز به فعليت آوردن و يا آوردن و تذكر آن دانش اسمايي نيست كه در نهاد و سرشت انسان وجود دارد. به بيان ديگر مي توان مدعي شد كه دانش چيزي جز تذكر و يادآوري و رهايي از غفلت و دانش آموزي نيز چيزي جز يادآوري نيست.

 

بنابراين آموزه و تعلم به دو معنا در آيات قرآني به كار رفته است؛ گاه به معناي جعل و ايجاد ظرفيت و توانايي است كه به آن تعليم اسمايي در آيه 31 سوره بقره گفته شده است و گاه ديگر به معناي تذكر و يادآوري و يا پديداري بستر و زمينه اي مناسب براي بروز و ظهور استعداد و دانش اسمايي است كه در انسان به وديعت نهاده شده است. که در دانش آموزي مي توان هم از شيوه مستقيم و غيرمستقيم بهره برد. هرچند كه بهره گيري از دانش مستقيم به جهتي كه از سر منشا و سرچشمه آن گرفته ميشود از خلوص و كمال زايي و كمال بخشي بيش تري برخوردار ميباشد ولي اين بدین معنی نخواهد بود كه هر دانشي براي هر كسي مفيد خواهد بود.

 

بنابرين هر دانش خاص و رشدي هرچند كه از مقام و سرچشمه و يا از نزديك سرچشمه گرفته شود به اين معنا نيست كه براي هر كسي مفيد و سازنده باشد. انسان دانشي را مي بايست بجويد كه براي او مفيد و سازنده باشد و بتواند باتوجه به آن اين نشان ميدهد كه هر دانشي هرچند كه برتر و از منبع بالا و خالصي برداشته شود مي بايست از دو ظرفيت در شخص و نيز اهداف به كارگيري از آن برخوردار باشد تا مفيد و سودمند بوده و به تعبير بعضی دانش رشدي باشد.

 

دانش به معنای دانه انديشه و دانشجوی، پاشيدن اين دانه در ذهن انسان است. هر داده دانشی, کليد رازی از چيستان های طبيعت است که پرده از روی پديده پنهانی برمی دارد و ما را با پيوندی ميان دو يا چند چيز آشنا میکند. برای نمونه، دانستن اين نکته که آتش آب را گرم میکند و به جوش میآورد، دانه ای دانشی ست که در ذهن کسی که برای نخستين بار با آن آشنا میشود، کاشته میشود. اين دانه اندک اندک در ذهن پرورش می يابد و بارور میشود و پيوندهای تازه ای ميان آب و آتش آشکار میکند؛ اين که با اتش میتوان يخ را آب کرد و آب را بجوش آورد و ميکروب ها و باکتري های آن را کشت و آن را بی خطر ساخت و نيز گوشت ها، ميوه ها و سبزيجات سفت را در آن آب نرم کرد و يا پخت و هم با آب آتشناک، آلودگي ها را زدود و نيز فضای بسته ای را گرم کرد و با کاربرد آب و آتش، ماشين بخار ساخت و هزار و يک. اين گونه، دانش، ابزار پيروزی انسان برطبيعت می شود و سازگاری بيشتر را فراهم می کند. وی آن را بازسازی و بازپردازی می نمايد تا در راستای نيازهای خود شکل دهد.

 

اين همه را گفتم تا بگويم که دانش، ترجمه فارسی علم نيست و اين دو از دو ديدگاه گوناگون برآمده اند. علم، يعنی فراگيری و آموختن آنچه در آئين نامه دين آمده است؛ يعنی دانستن دانسته هايی که در چند کتاب حديث و روايت آمده است. اما دانش کنکاشی هماره در راه واگشايی راز پديدارهای نو گونه است. با اين حساب، پرسش است که چرا فرهنگی که تعريفی به اين زيبايی از دانش دارد و دانايی را مايه آگاهی و توانايی میداند، اين گونه با دانش بيگانه است؟ دانش چه به صورت دانش لدني و يا واسطه اي به دست آيد نيازمند تلاش و كوشش بسيار است و دانش آموز مي بايست رنج هاي بسيار برد كه از آن جمله ميتوان به رنج سفر راحتی و کسب دانش مورد نظر به دست اورد.

 

روش تعليم مي بايست با توجه به نوع دانش و نيز كاربرد آن تغيير يابد. از اين رو ما با روش هاي مختلفي در دانش هاي گوناگون رو به رو هستيم. از آن جمله نيز ميتوان به روش مشاهده و بررسي شيوه زندگي جانوران و حيوانات براي آموختن تجربيات در زندگي  و همراهي در عمل و همكاري با استناد ان یاد گرفت.  میدانیم که خداوند ملائکه را از نور آفریده وبه آنان عقل و نیروی فرمانبرداری داده، اسباب و انگیزه های انحراف را در اختیارشان قرار نداده است. واز طرف دیگر حیوانات را آفریده که تنها از غرایز و کششهای حیوانی خویش پیروی نمایند و از نیروی عقل و اندیشیدن همچون انسان محروم می باشند. اما انسان را آفریده و از یک طرف به او توانایی تعقّل واندیشیدن را داده و از طرف دیگر انگیزه ها و اسباب خواسته های نفسانی و حیوانی را در اختیارش قرار داده است. وبه همین خاطر دو نیروی درونی عقلانی و خیر خواهی، نفسانی و شرارت، هر یک او را به طرف خویش می کشانند. ودر همین ارتباط است که قران به نقش و منزلت علم در جهت تقویت جنبۀ عقلانی وخیرخواهی انسان اشاره نموده ومی فرماید. بدین معنی که تنها عالمان و آگاهانی که به مقام و منزلت خداوند آگاهی راستینی دارند، هراس ( انحراف از دین او را) در دل دارند. قرآن در حرمت نهادن به علم و علما و بلندی بخشیدن منزلت صاحبان علم و اندیشه پیشگام و پرچمدار همۀ کتابهای ادیان آسمانی است.

 

یکی از ویژگیهای علم و دانش دوام و ماندگاری منافع آن است. و اجر و پاداش آن هم حتی پس از مرگ برای انسان همچنان ادامه پیدا خواهد کرد.  کسی که علم سودمندی را به دیگری می آموزد و نسخه برداری می نماید پاداش خود و پاداش همه کسانی که آن را میآموزند یا نسخه برداری میکنند و آنهایی که به آن پس ازاو عمل می کنند، تا زمانی که آن علم باقی می ماند و به آن عمل می شود، پاداش نویسنده و نقل کنندۀ آن باقی خواهد ماند. از این جهت علم و دانش بر عبادت برتری داده شده که منافع علم شامل عالم ودیگران نیز میشود، و منافع عبادت منحصر به خودعبادت گذار است. آدمی تمایل دارد که هرچه را ممکن است بداند و بفهمد، زیرا کنجکاو زاده شده است. کنجکاوی انسان از کنجکاوی هر موجود زنده دیگر کاملتر و پایدارتر است. رضایت آدمی در فرو نشاندن این کنجکاوی ، همراه با توانایی او در به خاطر آوردن ، استدلال کردن و ارتباط دادن ، به پیدایش فرهنگ کامل ، و از جمله علم منجر شده است. بنابراین میتوان گفت که از همان زمانی که انسان پای به این جهان گذاشته است، علم نیز به وجود آمده و با رشد فکری بشر ، علم تکامل یافته است. هرگاه خداوند بخواهد به کسی خیر برساند او را فقیه و دانای در دین نموده و راه رشد و نجات را به او الهام کرده است. دانِش عبارت است از مجموعه دانستنی‌هایی که بشر برای زندگی خود از آنها بهره می‌گیرد. در زمان‌های قدیم دانش بشر محدود بود و گاهی حتی یک نفر می‌توانست بیشتر دانش بشری را در حافظه خود جای دهد. اما به تدریج با رشد معلومات، دانستنی‌های بشر طبقه بندی شدند و حوزه‌های مختلف و تخصصی دانش شکل گرفت. علم (واژه ای عربی از ریشه علم به معنای آموختن) ساختاری است برای تولید و ساماندهی دانش دربارهٔ جهان طبیعی در قالب توضیح‌ها و پیش‌بینی‌های آزمایش‌شدنی.ارسطو علم را مجموعه ای از آگاهیهای قابل اتکا می داند که از لحاظ منطقی و عقلانی قابل توضیح باشند. بشر فطرتا دانش دوست و جستجوگر و حقيقت جوست و از طرفي اهميت و ارزش تحصيل علم و دانش از نظر قرآن و احاديث و بزرگان دين و علم بر هيچ كس پوشيده نيست. علم و دانش براي انسان اهميت زيادي دارد و او را از جهت روحي و معنوي اشباع مي كند. چون افكار انسان در سطح عالي قرار مي گيرد و نتيجه ي آن نجات خود و جامعه از گمراهي و سياهبختي است. سخن دیگر ما در این زمینه این است که بالاخره ما در هر لحظه با عمل سر و کاری داریم. عمل نیز باید به یک اصل و اساس تکیه کند و اگر عملی از پشتوانه‏ی نظری و عملی برخوردار نباشد فاقد ارزش است. دستورالعمل قرآنی این است: ولاتَقفُ ما لیسَ.به علم و از چیزی که دانش نداری پیروی نکن.  بنابرین قبل از عمل و رفتار، باید دانش و معرفت لازم را کسب کرد و آن گاه مبادرت به عمل ورزید. در خصوص تحصیل، تدریس، کار و حرفه، رفتار فردی و اجتماعی در تمام شئون زندگی در مرحله اول باید «شناخت» و «معرفت» لازم را کسب کرد و ارزش عمل نامعلوم است. وقتی عمل بر اساس علم دقیق و معرفت شایسته صورت نگرفت سعادت آدمی به خطر خواهد رفت.

Copyright © 2003 – 2015 Khorasanzameen.net – خراسان زمین All Rights Reserved.10

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *