ضرب المثل های فارسی در افغانستان

دوره مقدماتی php
ضرب المثل های فارسی در افغانستان
ضرب المثل های فارسی در افغانستان

زخم بد جور میشه گپ بد نه

خانه خوده هوش کو همسایه ته دزد نگی

یک تیر و دو نشان

 از زن شليته و از ديوار شكسته بترس

 

ضرب المثل های فارسی در افغانستان

دوره مقدماتی php

LES TALIBNS SOUTENUS ET ENVOYÉS PAR LE PAKISTAN…

Les talibans soutenus et envoyés par le Pakistan ont revendiqué l’attentat à Kaboul qui a fait plus de 100…» Lire la suite

کتاب ضرب المثل های دری افغانستان

نویسنده :  عنايت الله شهرانى

اعلیحضرت امان اله خان LE ROI AMANULAH KHAN

اعلیحضرت امان اله خان Le roi Amanulah Khan» Lire la suite

AMIR SHER ALI KHAN امیر شیر علی خان

ضرب المثل های فارسی در افغانستان

(تصویر امیر شیر علی خان، شاهزاده عبداله جان وسردارات و رهبران قومی (سال 1869
Photo montrant Amir Sher…» Lire la suite

ضرب المثل های فارسی در افغانستان

ضرب المثل های فارسی در افغانستان

روزى ز سرسنگ عقابى به هوا خاست ناگه ز يكى گوشه ازين سخت كمانى در بال عقاب آمد آن تير جگردوز زى تير نگه كرد پر خويش برو ديد گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه برماست

وز بهر طمع پرّ به پرواز بياراست تيرى ز قضاى بد بگشاد برو راست وز ابر مرو را به سوى خاك فرو خواست گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه برماست گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه برماست

در محفل خود ره مده همچو منى را افسرده دل افسرده كند انجمنى را

افسرده دل افسرده كند انجمنى را افسرده دل افسرده كند انجمنى را

عاشقان كشتگان معشوقند بر نيايد ز كشتگان آواز

بر نيايد ز كشتگان آواز بر نيايد ز كشتگان آواز

بورياباف اگرچه بافنده است نبرندش به كارگاه حرير

نبرندش به كارگاه حرير نبرندش به كارگاه حرير

خواجه در بند نقش ايوان است خانه از پاى بند ويران است

خانه از پاى بند ويران است خانه از پاى بند ويران است

گربه مسكين اگر پر داشتى تخم گنجشك از جهان16 برداشتى

تخم گنجشك از جهان16 برداشتى تخم گنجشك از جهان16 برداشتى

دانى كه چه گفت زال با رستم [گُرد] دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد

دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد

دندان كه در دهان نبود خنده بدنماست دكان بى متاع چرا واكند كسى

دكان بى متاع چرا واكند كسى دكان بى متاع چرا واكند كسى

زبان بريده به كنجى نشسته صم و بكم به از كسى كه نباشد زبانش اندر حكم19

به از كسى كه نباشد زبانش اندر حكم19 به از كسى كه نباشد زبانش اندر حكم19

زن بد در سراى مرد نكو هم در اين عالم است دوزخ او

هم در اين عالم است دوزخ او هم در اين عالم است دوزخ او

زنِ خوب فرمانبر پارسا كند مرد درويش را پادشاه

كند مرد درويش را پادشاه كند مرد درويش را پادشاه

سخن در دهان خردمند چيست كليد در گنج صاحب هنر

كليد در گنج صاحب هنر كليد در گنج صاحب هنر

سگ اصحاب كهف روزى چند پى نيكان گرفت [و] مردم شد

پى نيكان گرفت [و] مردم شد پى نيكان گرفت [و] مردم شد

بر سر لوحِ او نوشته به زر جور استاد به ز مهر

جور استاد به ز مهر جور استاد به ز مهر

عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با آدمى بزرگ شود

گرچه با آدمى بزرگ شود گرچه با آدمى بزرگ شود

عيب رندان مكن اى زاهد پاكيزه سرشت كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

قناعت توانگر كند مرد را خبر كن حريص جهانگرد را

خبر كن حريص جهانگرد را خبر كن حريص جهانگرد را

كوزه چشمِ حريصان پر نشد تا صدف قانع نشد28 پر دُر نشد

تا صدف قانع نشد28 پر دُر نشد تا صدف قانع نشد28 پر دُر نشد

(اى دل اندر بند زلفش از پريشانى منال) مرغ زيرك چون به دام افتد تحمل29 بايدش

مرغ زيرك چون به دام افتد تحمل29 بايدش مرغ زيرك چون به دام افتد تحمل29 بايدش

اين دغل دوستان كه مى بينى مگسانند گرد شيرينى30

مگسانند گرد شيرينى30 مگسانند گرد شيرينى30

من آنچه شرط بلاغ است با تو مى گويم تو خواه از سخنم پند گير [و] خواه ملال

تو خواه از سخنم پند گير [و] خواه ملال تو خواه از سخنم پند گير [و] خواه ملال

توانگرى نه به مال است پيشِ اهلِ كمال كه مال تا لبِ گور است و بعد از آن31 اعمال

كه مال تا لبِ گور است و بعد از آن31 اعمال كه مال تا لبِ گور است و بعد از آن31 اعمال

نام نيكو گر بماند ز آدمى به كزو ماند سراى32 زرنگار

به كزو ماند سراى32 زرنگار به كزو ماند سراى32 زرنگار

سعديا حب وطن گرچه حديثى است صحيح نتوان مرد به سختى كه من اين33 جا زادم

نتوان مرد به سختى كه من اين33 جا زادم نتوان مرد به سختى كه من اين33 جا زادم

هزار نكته باريك تر ز مو اين جاست نه هر كه سر بتراشد قلندرى داند

نه هر كه سر بتراشد قلندرى داند نه هر كه سر بتراشد قلندرى داند

من اگر نيكم و گر بد تو برو خود را باش هر كسى آن درود عاقبت كار كه كشت

هر كسى آن درود عاقبت كار كه كشت هر كسى آن درود عاقبت كار كه كشت

هر كه آمد عمارتى نو ساخت رفت و منزل به ديگرى پرداخت

رفت و منزل به ديگرى پرداخت رفت و منزل به ديگرى پرداخت

با سيه دل چه سود گفتن وعظ نرود ميخ آهنى در سنگ

نرود ميخ آهنى در سنگ نرود ميخ آهنى در سنگ

ييارب مباد آن كه گدا معتبر شود گر معتبر شود ز خدا بى خبر شود

گر معتبر شود ز خدا بى خبر شود گر معتبر شود ز خدا بى خبر شود

ترسم كه اشك در غم ما پرده شود وين راز سر به مهر به عالم سمر شود

وين راز سر به مهر به عالم سمر شود وين راز سر به مهر به عالم سمر شود

در تنگناى حيرتم از نخوت رقيب ييارب مباد آن كه گدا معتبر شود

ييارب مباد آن كه گدا معتبر شود ييارب مباد آن كه گدا معتبر شود

بر بساط نكته دانان خودفروشى شرط نيست يا سخن دانسته گو اى مرد دانا38 يا خموش

يا سخن دانسته گو اى مرد دانا38 يا خموش يا سخن دانسته گو اى مرد دانا38 يا خموش

» کتابناکهای مرتبط:پژوهشی در منش ملی و منش پارسایی در ایران زیر سایه فرهنگضرب المثل های مشهور ایرانی

Powered by You

Great minds discuss ideas, average minds discuss events, small minds discuss people.

چاپ

No media source currently available

همۀ حقوق چاپ و کاپی رایت این سایت برای رادیو آزادی محفوظ است

ضرب المثل های فارسی در افغانستان
ضرب المثل های فارسی در افغانستان
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *