شعر های زیبا غیر عاشقانه

دوره مقدماتی php
شعر های زیبا غیر عاشقانه
شعر های زیبا غیر عاشقانه

عاشق شدن و عشق یک ارتباط احساسی است که هر کسی در طول زندگی ممکن است آن را تجربه کند. در این ارتباط رومانتیک و عاشقانه برای هر دو طرف لحظات به نحو دیگر می گذرند و هر دو آنها سعی می کنند تا به زیباترین وجه ممکن این لحظات را عشقولانه تر کنند.

مثلا ارسال شعرهای عاشقانه زیبا یکی از این کارها است که هزینه زیادی ندارد اما اوج احساس دو طرف به یکدیگر را نشان می دهد. اشعار کوتاه عاشقانه در دسته های مختلفی تقسیم بندی شده اند که از آن جمله شعرهای عاشقانه ی غمگین است و یا شعر های دلتنگی برای معشوق و مواردی اینچنینی. ما در این مقاله از پارسی نو برای شما در همین دسته بندی ها انواع شعر های زیبا و عاشقانه را گردآوری و منتشر کرده ایم که امیدواریم مورد استفاده تان قرار گیرند.

ز کدام رَه رسیدی؟ زِ کدام در گذشتی؟ که ندیده دیده ناگه به درونِ دل فتادى؟شعر های زیبا غیر عاشقانه

دوره مقدماتی php

امتحان کردم ببینم سنگ می فهمد تورا از تو گفتم با دلم ، کوتاه آمد؛ گریه کرد . گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود، در دلِ سنگش اثر نکرد!

پرواز مرغ جان نبود جز به کوی تو روزی که اتفاق پریدن در اوفتد

می تراود حسرت آغوش از آغوش ما زخم را نتوان دهان از شکوه بیداد بست

هر که در عاشقی قدم نزده است بر دل از خون دیده نم نزده است

او چه داند که چیست حالت عشق که بر او عشق، تیر غم نزده است

خاقانی

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید

بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را نمی‌بایست زنجیری، ولی این بار می‌باید

شیخ بهایی

شعر های زیبا و عاشقانه

دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد بر یکی سنگین دل نامهربان چون خویشتن

تا بدانی درد عشق و داغ هجر و غم کشی چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من

رابعه قزداری

تا در ره عشق آشنای تو شدم با صد غم و درد مبتلای تو شدم

لیلی‌وش من به حال زارم بنگر مجنون زمانه از برای تو شدم

صبح چو حسن تو کرد روی به باغ آفتاب مشغله از ره براند، مشعله‌دار تو شد

و ندایی که به من می گوید : ”گر چه شب تاریک است دل قوی دار ، سحر نزدیک است “ دل من در دل شب خواب پروانه شدن می بیند

بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو کجا دیدی که بی‌ آتش کسی را بوی عود آمد؟!

حالیا چشم دلم بر همه چیز، کند از روزن امید نگاه چه شکوهی ‌ست در این کلبهٔ تنگ!، چه فروغی ‌ست در این شام سیاه!

این سنگ خدایان که تبر می شکنند روزی که بیایی از کمر می شکنند بردار تبر را و بزن ابراهیم! بت های بزرگ زودتر می شکنندشعر های زیبا غیر عاشقانه

من و تو و دو چشم سیاه تو از کهکشان دل من رد شدی من افتاده ام در سیاه چاله ها

اشعار عاشقانه حافظ

آسمان کِشتیِ ارباب هنر می‌شکند تکیه آن بِه که بر این بحر معلّق نکنیم

دیشب قلبم را در کاسه رویا گذاشتم بردم کنا پنجره ماه به من لبخند زد از پنجره آمد به دام من افتاد تمام اتاق، خیس شد از اشک شوق تنهایی ام را باد با خود برد!

زندگی سفر عشق است ارزش ما در این سفر به اندازه رنجی ست که می کشیم

سلام ای همسفر! سفر زندگی در مسیر افسون مهری ست که بر دل می نشیند

من و تو در کوچه های پیچ در پیچ سرنوشت با بیم و امید رویاناک در اندیشه …

عکس نوشته شعر های عاشقانه برای پروفایل

دیدم کوچه ی تنگیست که چراغش چشم است چشم ما گوش بود و عقل ما حرف سرکوچه و بازار

دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کند چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟ وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند

ترسم که تو هم یار وفادار نباشی عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم تو از دل من هیچ خبردار نباشی

شعر غمگین عاشقانه

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم با اشکتمام کوچه را تر کردم وقتی که شکست بغض تنهایی من وابستگی ام را به تو باور کردم

دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟ من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟ ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟

درسکوت دادگاه سرنوشت عشق برما حکم سنگینی نوشت گفته شد دل داده ها از هم جدا وای بر این حکم و این قانون زشت

دیده از اشک و دل از داغ و لب از آه پُر است ؛ عشق در هر گذری رنگ دگر می ریزد..

عاشقان را گر چه در باطن جهانی دیگرست عشق آن دلدار ما را ذوق و جانی دیگرست

شاید عشق بتونه باعث گذر زمان بشه ولی قطعا گذر زمان نمیتونه باعث ایجاد عشق بشه.

آن لحظه که ریزم چو فلک از مژه کوکب بیدار کسی نیست که گیرم به گواهی

تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب کاین مدح آفتاب نه تعظیم شان توست

گُلِ محمدیِ من، مپرس حالِ مرا به غم دچار چنانم، که غم دچارِ من است…

خانه بر دوش‌تر از ابر بهاران بودم لنگر درد تو، چون کوه گران کرد مرا

آری، آری، زندگی زیباست. زندگی آتش‌گَهی دیرنده پابرجاست. گر بیفروزی‌اش، رقص شعله‌اش در هر کران پیداست. ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.

شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی‌ست

کاش چون برگ خزان رقص مرا نیمه شب ماه تماشا می کرد در دل باغچهٔ خانهٔ تو شور من وِلوِله برپا می کرد…

خرم آن عاشق، که بیند آشکار بامدادان طلعت نیکوی تو فرخ آن بی‌دل، که یابد هر سحر از گل گلزار عالم بوی تو

هرجا هوا مطابق میلت نشد برو . . . فرق تو با درخت همین پایِ رفتن است

در چشم پاک بین نبُوَد رسم امتیاز در آفتاب، سایه شاه و گدا یکی است..

حسرت رویت هلاکم کرد از بهر خدا روی بنما و دل درمانده ای را شاد کن

مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد

عاشق به ‌خواب تن ندهد جز به ‌خوابِ مرگ وآن هم بدین امید که بیند جمـال دوست…

آنکه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت به همه عالمش از من نتوانند خرید…

چقدر چون همگان، مثل دیگران باشم به جای عشق، به دنبال آب و نان باشم

اگر پرنده مرا آفریده اند چرا قفس بسازم و در بند آشیان باشم

از دست دیگران به کناری گریختم از دست خویشتن به کجا میتوان گریخت؟

بیدار نشستم که غمت را چو چراغی از شب بستانم به سحر بسپرم امشب

بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل

این غم، که مراست کوه قافست، نه غم این دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دل

رودکی

جهان بی عشق سامانی ندارد فلک بی میل دورانی ندارد

نه مردم شد کسی کز عشق پاکست که مردم عشق و باقی آب و خاکست

چراغ جمله عالم عقل و دینست تو عاشق شو که به ز آن جمله اینست

امیرخسرو دهلوی

هر شب به تو با عشق و طرب می‌گذرد بر من زغمت به تاب و تب می‌گذرد

تو خفته به استراحت و بی تو مرا تا صبح ندانی که چه شب می‌گذرد

هاتف اصفهانی

ای ابر چراست روز و شب چشم تو تر وی فاخته زار چند نالی به سحر

ای لاله چرا جامه دریدی در بر از یار جدایید چو مسعود مگر

مسعود سعد سلمان

گرچه دارد یازده فرزند غیر از او ولی هیچ یک ، یوسف برای حضرت یعقوب نیست

اسیر خاکم و پرواز سرنوشتم بود فرو پریدن و درخاک بودنم، ننگ است

جان دلم امروز بیا بنشین لحظه ای رو در روی من چای عطردار میخواهم چای از من ، عطرش با تو …

شب همه شب بدون تو در به درم، نگاه کن عشق تو گشته هستی‌ام چشم مرا به خواب کن

در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم

در پردهٔ رنگین تزویر با نغمهٔ نیرنگ تقدیر چون هفته‌ ها و ماه‌ ها و قرن‌ ها پیش ‌این آدمک‌ های ملول بی‌گنه را هر جا به هر سازی که می‌خواهی برقصان

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم می‌گویمت از دور دعا گر برسانند

به هم شبیه به هم مبتلا به هم محتاج چنان دو نیمهٔ سیبی که هردو نیم به هم…

به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید…

کجایی ای رفیق نیمه راهم که من در چاه شبهای سیاهم نمی بخشد کسی جز غم پناهم نه تنها از تو نالم کز خدا هم

تو کسی که خنده اش طعم زمستان میدهد من همان که ابتدایش بوی پایان میدهد خوب میدانم که یک شب ، یک شب بی انتها عشق روی دستهای بی کسم جان میدهد

شعر های عشقولانه با حال

چقدر زمونه بی وفاست نمی دونم خدا کجاست یکی بیاد بهم بگه کجای کارم اشتباست ؟ گاهی می خوام داد بکشم اما صدام در نمیاد بگم آخه خدا چرا دنیا به آخر نمیاد ؟

میزنم کبریت بر تنهایی ام تا بسوزد ریشه بیتابی ام میروم تا هر چه غم پارو کنم خانه ام را باز هم جارو کنم

لحظه جدایی از تو ، لحظه اومدن غم بعد رفتنت عزیزم ، جون میدم تو دست ماتم

بودنم را هیچ کس باور نداشت هیچکس کاری به کار من نداشت بنویسید بعد مرگم روی سنگ با خطوطی نرم زیبا و قشنگ آنکه خوابیده در این گور سرد بودنش را هیچ کس باور نکرد

اشک رازی‌ست لبخند رازی‌ست عشق رازی‌ست اشکِ آن شب لبخندِ عشقم بود

احمد شاملو

این چه عشقی است که در دل دارم من از این عشق چه حاصل دارم

می‌گریزی ز من و در طلبت باز هم کوشش باطل دارم

فروغ فرخزاد

اشعار عاشقانه مولانا

هر قفلی که می‌خواهد به درگاه خانه‌ات باشد

عشق پیچکی است که دیوار نمی‌شناسد

چه فرقی می‌کند من عاشق تو باشم یا تو عاشق من؟!

چه فرقی می‌کند رنگین کمان از کدام سمت آسمان آغاز می‌شود؟!

دریاب مرا که طاقتم نیست انصاف بده که جای آن هست

من تماشای تو میکردم و غافل بودم کز تماشای تو خلقی به تماشای منند

در سراپای وجودش هیچ نقصانی نبود گر نبودی این همه نا مهربانی کردنش…

هرکسی از یار چیزی خواست هنگام وصال من به محض دیدن او خاطرش را خواستم

بحثِ ایمان دگر و جوهرِ ایمان، دگر است جامه‌پاکی دگر و پاکیِ دامان، دگر است…

داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است

عزيز من چگونه پيدايت كنم وقتى به ياد نمى آورم چگونه گُمت كرده ام

چه زمستانِ بلاتکلیفی است نه آسمان میبارد و نه تو میایی چه فصلِ بی وصلی …

گفته بودی جای او می آید و آرام باش جاى او شاید،ولیکن مثل او محبوب نیست

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت

اوضاع جهان بدتر از آن است که بالکل موضوع غزل فلسفه ی خال تو باشد…

نخفته ام ز خیالی که میپزد دل من خمار صد شبه دارم شراب خانه کجاست؟

تلخی اخلاق را اندام موزون حل نکرد استکانم شد کمر باریک و چایم تلخ ماند

درد و رنجوری مارا داروی غیر تو نیست

ای تو جالینوس جان و بوعلی سینای من

مولوی

با او چه خوب می شود از حال خویش گفت دریا که از اهالی این روزگار نیست

تو که رفتی همه ی مزرعه ها خشکیدند باغ من بعد تو صد جعبه زمستان داده

– چند سالته؟ + وقتی سرحالم ١٦سال، وقتی خسته ام ٢٥ سال – الآن چند سالته؟ + هزارسال..‏

مطلب ما بی دلان از چشم بستن خواب نیست در به روی آرزوی خام می بندیم ما

دلا چه دیده فروبسته‌ای؟ سپیده دمید… سری برآر که خوش عالمی‌ست عالمِ صبح

افسانه می سازند و باور می کنیم اما غم نامه ی ما را کسی باور نخواهد داشت

عالم نسیان تماشاخانهٔ یکتایی است «عکس» بود آن جلوه تا آیینه‌ام در یاد بود

بی حوصلگی،دلیل بی صبری بود بالای سرم هوا فقط ابری بود

جوری كه دلم خواست،نچرخید اين چرخ حتی خود اختیار من جبری بود

سرم در دام و تن در قید و دل در بندِ مهرِ او مسلمانان در این حالت سفر کردن توان؟نتوان!

هیچ شب خالی از‌اندیشه‌ی زلف‌ تو نی‌ ام این تصور سبب خواب پریشان من‌ است

هر که با مرغ هوا دوست شود

خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود

زندگی رسم خوشایندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرشی دارد اندازه عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود

نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر ، سحر نزدیک است:

هر دم این بانگ برآرم از دل:

وای، این شب چقدر تاریک است!

خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم؟

شعر های عاشقانه سهراب سپهری

شاخه ها پژمرده است.

سنگ ها افسرده است.

رود می‌نالد.

جغد می‌خواند.

غم بیاویخته با رنگ غروب.

می‌تراود ز لبم قصه سرد:

دلم افسرده در این تنگ غروب.

هر کجا هستم باشم

آسمان مال من است

پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است

چه اهمیت دارد

گاه اگر می رویند

قارچ های غربت ؟

 سهراب سپهری

چترها را باید بست

زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را زیر باران باید برد

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید برد

عشق را زیر باران باید جست

زیر باران باید با زن خوابید

زیر باران باید بازی کرد

زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت

زندگی تر شدن پی در پی

زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون” است

رخت ها را بکنیم

آب در یک قدمی است …

سهراب سپهری

ای از ازل بر آتشست ساکن سپند جان ما تسکین مجو تمکین مخواه از بی‌قراران بیش از این

تازان به جولانگه درا کز ناز بر اهل وفا توسن نتازند از جفا رعنا سواران بیش از این

هردم به بزم ای محتشم ساقی کشانت می‌کشد باشند در قید ورع پرهزگاران بیش از این

محتشم کاشانی

کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد ..

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد

انچه را عقل به یک عمر به دست آورده است دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

آه یک روز همین آه تو را می گیرد گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد

فاضل نظری

‏هر ستاره ای فکر میکند که خورشید است و خورشید فکر می کند که شبیه توست

‎#بهنام_علامی

باورنکردم که ازمن روزی جدا شوی اینگونه عهد بشکنی و بیوفا شوی

باورنکردم آن خاطرات فراموش کنی ایامی برسرمن تو سنگ جفا شوی

نه، آن سنگ لعل ازکینه خوردسرم بلکه اهرمن فریفته بی آشنا شوی

تا دسته دسته موی تو جوگندمی که شد دیدم چه سرزمین پر از خیر و برکتیست – ببین چقدر صمیمانه در تو حل شده ام تو قهوه می خوری و من نمی برد خوابم – تو در کنار خودت نیستی نمی دانی که در کنار تو بودن چه عالمی دارد – چند بیت زیبا از دکتر فرامرز عرب عامری

خفته ای در خاطرم در آغوشی نهانی میان مرزی از شب احساس تا صبح لرزان دستان نیازم هرگز نیست آنچه در باور شبهای عاشقانه است غم من … . (Hassan)

تورا من چشم در راهم

خیلی عالی بود تنکو

#غزل_کافه

وقتی دل ِمن از همه دنیا کلافه است وقتِ قرار ما دو نفر، کُنجِ کافه است!

می نوشم از نگاه تو یک استکان غزل دیگر چه جای گفتن ِ حرف اضافه است؟!

تصویرهای زشت، فراموش می شوند تا چشم، محوِ آینه ای خوش قیافه است!

بی عشق ِدوست، جاذبه ای نیست در جهان دنیا بدون ِروی تو حرفی گزافه است

وقتی که رنگِ چشمِ تو شد سرنوشتِ من دیگر چه جای قهوه و فال و خُرافه است؟!

ما با زبانِ شعر و غزل حرف می زنیم اظهار ِعشق ما دو نفر در لَفافه است!

هر شب برای وصل، توّسل نموده ای تعویذِ اشکهای تو لای ملافه است !

#دکتر_یدالله_گودرزی

دیدگاه

Current ye@r *

Leave this field empty

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهــم♥
کپی برداری فقط با ذکر نام و آدرس سایت مجاز می باشد.

Copyright Parsino.com © 2018 – Allrights Reserved

صفحه نخست » سرگرمی » شعر » 100 متن و جملات و شعرهای عاشقانه | عکس نوشته های عاشقانه جدید

در این مطلب مجموعه ای ازشعرهای عاشقانه زیبا ، متن های زیبای ابراز عشق، عکس نوشته های عاشقانه، شعر و متن های غمگین، شعرهای عاشقانه غمگین ،  عکس های عاشقانه ، متنهای رمانتیک ، شعرهای دلتنگی ، متن و شعر غمگین ، شعر تنهایی، اشعار عاشقانه را گردآوری کرده ایم که امیدواریم مورد پسند شما قرار گیرد.

 

می شود امشب میان ِ لحظه های عاشقی

دست در دستان ِ من ، دعوت به یک رقصم کنی

شعر های زیبا غیر عاشقانه

امشب از لبهای خود جای شراب ِ قرمزی

مرده ام ، شاید که شد با بوسه ای “هستم” کنی!

عشق یعنی در تو من معنا شوم عشق یعنی با تو من دریا شوم عشق یعنی قطره ای بر گل نشست عشق یعنی مهر تو بر دل نشست عشق یعنی سیب سرخ انتظار عشق یعنی بی تو ، من امری محال عشق یعنی یک سبد بوی بهار عشق یعنی بیقرار بیقرار

دلتنگ شده ام نمیدانم ! شاید برای تو یا شاید برای دیروزهایی که باتو گذشت از ایـــــنجا صدایت میـــــکنم ! تو از آنــــــجا بغلم کن ! دلــــم گرفــــته

صدایم کن،نگاهم کن، که عشقت کرده ویرانم دو چشمان قشنگت ، آتشی افکنده بر جانم تو ای مه روی زیبایم ، بکش دست نوازش را که همچون بره آهویی ، دوچشمت کرده حیرانم

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

 

نکند صبح شود جای تو خالی باشد؟ بوی عطر تو فقط بر تن قالی باشد؟

انقدر دلهره دارم که جناب حافظ گفته بیدار شوم،کاش که فالی باشد

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادی کاش که اخر این فال هم عالی باشد

سالهایی که در آن نیستی از بس شب بود کاش امشب که تو هستی قد سالی باشد

با نگاهت عاشقم کردی،‌ دلم دیوانه شد خنده بر لب شاعرم کردی دلم دیوانه شد

گفتم آیا میشود با یک نگاه عاشق شوم ؟؟ خنده بر این پرسشم کردی دلم ، دیوانه شد

من نگاه آخرت را عشق معنا میکنم ای زلیخا یوسفم کردی دلم دیوانه شد

با نگاهت چشم من مشتاق باران میشود ای تو باران نرگسم کردی دلم دیوانه شد

من بهارم یک ب یک از بودنم کم میشود بگذر از این،‌ عاقلم کردی دلم دیوانه شد

دوستت دارم به زیبایی شکوفه ای به لطافت باران فصلهارا با تو قدم میزنم به بهار میرسم کنارش میمانم باتو پرواز را میاموزم مرا به اغوشت ببر به پهنای ابرها به شاخه درختان بهار امید را به من بده بی قرارتم تنها قرار من

زمستان باشد و… برف باشد و… سوز باشد و… نیمکت پارک یخ زده باشد و… تو در کنارم… با وجوده اینهمه گرما بزرگترین دروغی که می توان به آن خندید سرد بودن هواست !!!

شیرین تر از آنی که بگویم عسل هستی در صحبت عشاق تو ضرب المثل هستی

در کار جهان خیر ندیدم ، به همه عمر دیدم ز دو چشمت که تو خیرالعمل هستیشعر های زیبا غیر عاشقانه

عاشق کشی تو همه جا شهرهء شهر است مبهوت ازآنم، که توشاید اجل هستی

ابروی تو انگیزه شده، شعر بگویم در صفحهء قلبم، توچه زیبا غزل هستی

چشمانت را می بوسم که گریسته اند برای عشق

لبانت را که سکوت کرده اند برای عشق

وگونه هایت را که از عشق داغ است

برای دل بی تابت اما چه می توانم کرد جز دوست داشتن تو..

برایت هر شب عاشقانه تر می نویسم تا همه تب کنند در حسرت داشتن معشوقه ای شبیه تو ….

کاش “خیالت ” هر “شب” مهمانم نبود

این پریشان حالی و دیوانگی با ” من” نبود …!

دلتنگ شدن حس نبودن کسی ایست که . . . تمام وجودت به یکباره تمنای بودنش را می کند . . .

خسته ام… از تـــــو نوشتن…! کمی از خود می نویسم این “منم” که، دوستت دارم…!

ﺩﻟﻢ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﻮ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﭼﯿﺴﺖ ؟! ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺯﺩﺩ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻧﺒﻮﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘﯽ ﺗﻮ ﻣﯿﮕﺮﺩﺍﻧﺪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﺒﺮﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﺒﺎﻧﻢ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﮔﻼﯾﻪ ﺍﯼ ﻧﮑﻨﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ …

دوستت دارم ، ای شکوه موج ، ای خروشان بر دل ساحل خاموش ، ای بهار دل دلتنگ من …

دوستت دارم ، بی بهانه ، با شوقی کودکانه ، ساده تر از سکوت ، عاشقانه …

دوستت دارم ، قدر احساس دل پروانه ها ، قدر دلتنگی گل ، وقت آغاز خزان ، دوستت دارم … دوستت دارم …

کاش همسرم بودی و در آشپزخانه‌ی کوچکمان غذا کمی میسوخت شیر سر میرفت یک بشقاب چینی میشکست یک لیوان کریستال هم از همان فرانسوی‌های اصل ! من مثل مردهای قدیم داد میزدم: حواست کجاست خانوم؟! و تو آرام و با لبخند میگفتی به تو آقا …

خوشبخت ترینم که تو یارم هستی ، هر لحظه و همواره کنارم هستی….

ای علت خنده های مستانه ی من….. تورونق بستان بهارم هستی…!!!

ﺩﻭﺳــﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺣﺮﻣﺖ ﺍﺳﺖ

ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻧﯿﺴﺖ

ﺧﻠﻮﺹ ﺍﺳﺖ رﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ﺷﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ

ﺻﻔﺎﯼ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﻭﺑﻼ‌ﻫﺖ ﻧﯿﺴﺖ

ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯾﻢ

بی ﺭﯾﺎ ﭘﺎﮎ ﻭﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭجـود

دوســــت شــدنـ من و تـو

شایـد تصــادفی باشــہ

امــــا

جــــدا کـــردنمـــــون

کـار هیچکســی نیــست

تمـامِ دلخوشے هایم تو هستے همانےکہ بہ قلبِ من نشستے همانے کہ شدے “دار و ندارم” تورا با جان و قلبـــــم “دوست دارم

عقربہ ها بہ سرعت برق و باد در گذرند

عجلہ کن وقت تنگ است همین حالا بہ آنکہ دوستت دارد بگو دوستت دارم بگو دلم برایت مے تپد بگو مے خواهمت دارد دیر مےشود عجلہ کن

تو اگر رویای من باشی… هر زمان بیایی… ساعت عاشقی ست… من…هر شب ساعت را رأس رویای آمدن تو کوک می کنم!!!

از «تو» ممنونم که دوستت دارم! تو، میتوانستی جورِ دیگری باشی، جوری که… هرگز نتوانم دوستت بدارم…!

ما در منطقه‌های مختلف زندگی نمی‌کنیم،

حتی روی کُره‌ی خاکی هم زندگی نمیکنیم.

مکان حقیقیِ زندگی ما

قلب کسانی‌ست که دوستشان داریم…

‏صبح یعنی منِ دیوانه در آغوش تو بیدار شوم تو بخندی به منو میخِ همین خنده کِشدار شوم

ڪم باش !

اصلا هم نگرانِ

ڪم شــدنت نباش

آنڪــس ڪـــه اگـــــر

ڪم باشی گُمــــت کنــــد

همانیست ڪه اگر زیاد باشی

حیفـــت می ڪــند

 

آنقدر مرا از رفتنت نترسان قرار نیست

همیشه بمانیم ! روزی همه رفتنی اند

ماندن به پای کسی معرفت می خواد نه بهانه

در خیالم با خیالت عشق بازی میکنم

عشق من بین تا کجا ها صحنه سازی میکنم

دوستت دارم چه بیداری چه خواب

روز و شب از خاطرت مهمان نوازی میکنم.

غریبانه شکستم

من اینجا تک و تنها…

دل خسته ترینم…

در این گوشه دنیا…

ای بی خبر از عشق…

که نداری خبر از من…

روزی تو آیی…

که نمانده اثر از من..

 

نگات حسّی به من میده یه حسّی که جنون داره

یه تصویرِ قشنگی که زمین از آسمون داره

یه حالی که فقط از تو دلم می خواد و می گیره

چه خوبه پای عشق من فقط پای تو درگیره

برای با تو بودن

نه مهلت میخواهم نه بهانه

توهمیشه درقلبم ماندگاری

من وتو وقتی کنار همیم

قشنگترین ترکیب دنیاییم.

عشقت را از دورترین فاصله هم نظاره گر باش.. شاید کنارش نباشی ولی او کماکان چشم انتظار توست.. باور کن عشق را.. تعهد داشته باش.. هرچند فاصله میان شما باشد..

گفته بودم که به دریا نزنم دل اما کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم…!

《دعــۅا》 میـڪنیم

《بحـــث》 میـڪنیم

《قـــــهر》 میـڪنیم

《ݪــــج》 میـڪنیم

امـا با دنیـا همـــۅ 《عــۅض》 نمیـڪنیم

امشب برایت مینویسم

“دوستت دارم” با تمام “احساسم” “دوستت دارم” به اندازه ی “دلتنگی های” عاشقانه ام “دوستت دارم” عمیق تر از بی قراری هایم

تو زیباترین اتفاق زندگیمی

تو دلیله خنده هامی

تو روز و شب و

هفته وسالهامی

تو تموم لحظه هامی

عشق گاهی زخم و گاهی مثل مرهم

میشود

عشق گاهی ننگ و گاهی، رقص پرچم

میشود

عشق گاهی شوکران تلخ و گاهی چون

عــــــــــسل گاه شیرین می شود ، گاهی پر از غم

میشود……

روحم را با تداوم نگاهت به شبانه هایم بند می کنم حریم چشمانت سکوت مخملین شب را می شکند و….عشق…. هزار و یکشب خاطراتت را آغاز می کند

انتهای صفر

یعنی بی نهایت

پس بدان

عشق من مرز نمی شناسد

فراتر از هر خیالی

سوگنـد به نامت که تـو آرام منی

در نهانخانه جانم گل بی خار منی

سوگنـد به نامت که تـو آرام منی

زیر رگبـار زمانه تـو فقط یار منی

یک شب به تمام مردم شهر ثابت می‌کنم…

با خیالِ تو تا صبح من در خواب

بیدارم…

 

هنوز ازمن روزتولدم رامی پرسی پس آن چه راڪه نمی دانی بنویس؛ روزعاشق شدنم به تو روزمیلادِمن است …

چشمانت چه خوش

آرام می کند

بی قراری های

بی تاب شده ی

دلتنگ تنهایم را

در انتهای نگاهت

کلبه ای خواهم ساخت

تا نگویی :

“از دل برود هر آنکه از دیده برفت

با نگاهت غزلی پایه گذاری کردم

با لبت بر غزل آرایه گذاری کردم

غزلم را پس از این عشق نمی سوزاند

به غزل با مژه ات سایه گذاری کردم

مــی دانـــی

اگـــر هنوز هم

تورا آرزو می کنم

برای ِ بـی آرزو

بودن ِ من نیست

شــایـــــد…

آرزویــی زیبـــاتــر از

تــو ســراغ ندارم

با اسمِ کسی اگر دلی می لرزد

حالیست که بر همه جهان می ارزد

این حرفِ مرا فقط کسی می فهمد

که عشق به نازِ دلبری می ورزد

سودای تو از سرم به در می‌نرود نقشت ز برابر نظر می‌نرود

افسوس که در پای تو ای سرو روان سر می ‌رود و بی‌تو به سر می‌نرود

مرا آتش بزن من سوختن رادوست مى دارم من ازققنوسهاآموختن رادوست مى دارم به شب آویختم فانوس زرین خیالم را غزل در نیمه شب افروختن رادوست مى دارم

دستــــــــــم نقاشی بلد نیست

امــــــــــا

دلــــــــــم برایت پر میکشـــــد

گل شوی در باغ عشقم ، باغبانت

می شوم

در کویر داغ و سوزان ، سایبانت

می شوم

رخ نمایی بر من عاشق میان گل رخان

عمر نوحی را بگیرم جاودانت می شوم

وقتی تو باشی ؛ زندگی برایم زیباست ؛ عاشقی برایم با معناست !

وقتی تو باشی ؛ قلبم بی آرزوست ، ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهایی !

وقتی تو عزیز دلم باشی ؛ همدمم باشی ؛ سر پناهم باشی ؛ طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پر خاطره دیگر با تو است !

تو هستی ، برای من هستی ، تا آخرش همه هستی ام هستی !!!

وقتی تو باشی ؛ عشق در وجودم همیشه زنده است ، میتپد قلبم تنها برای تو و می گذرد لحظه ها به یاد تو و می ماند برای همیشه یک عشق جاودانه در قلب هایمان !

وقتی تو گل من باشی ؛ باغچه خشگ قلبم بهاری می شود ، این دل از عطر و بوی تو پر از محبت و صفا می شود !

وقتی تو عشق من باشی ؛ این چشمها برای دیدن تو بی قرار و بی تاب می شود ، حضور تو در کنارم تنها آرزو می شود !

وقتی تو همدمم باشی ؛ دیگر تنهایی با من بیگانه می شود ، غم و غصه های دنیا در قلبم فراری می شوند !

تو باشی ؛ عزیز دلم باشی ؛ عشقم باشی ؛ دنیا برایمان بهشت همیشگی می شود !

وقتی تو باشی ؛ وقتی تو همه زندگیم باشی ، این دل فدای قلب مهربانت می شود ، چشمهایم همیشه منتظر دیدن چهره ماهت می شود !

وقتی تو باشی ؛ من نیز هستم ، زیرا تو درون قلبم هستی !

پس با من باش ای عشق جاودانه ام ؛ بیا تا با هم بخوانیم ترانه عاشقانه ام را که برای تو سروده ام !

ای تو که بی تو بودن برایم خواب همیشگی است !

می ترسم ….

اگر روزی باد دفتر شعرهایم را با خود ببرد تمام مردمان این شهر عاشقت بشوند

یک لحظه اگر چشم تو جادویم کرد

تا روز ابد اسیر آهویم کرد

من ، شاعر یک مشت رباعــی بودم

چشمان تو عاقبت غــــزل گویم کرد

خیلی ها دوست دارند جایِ آدم معروف ها سیاستمدار ها و یا دکتر، مهندس ها باشند من اما دلم می خواهد جایِ کسی باشم که تو عزیزم صدایش می زنی…

مرا جواب می کند سکوت چشمهای تو و باز تنگی نفس و باز هم هوای تو …

دوباره می زند به این سر جنون گرفته ام دوباره انقلاب من… دوباره کودتای تو…

اعتبار آدمها بہ حضورشان نیست . بہ دلهرہ اے است ڪہ در نبودنشان احساس مے شود .. بعضے از نبودن ها را هیچ بودنے پُر نمے ڪند…

چنان مشتاقم ای دلبر

به دیدارت که از دوری

برآید از دلم آهی

بسوزد هفت دریا را….

.وقتی کنارمی

جـایی بـرای هیچ شتابی نیست !

مقصد همین حضور من و توست

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم

تا در این قصــه پر حادثــه حاضــر باشم

حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و

من بـه دنبال تو یک عمر مسافـر باشــم

خوشبختی یعنی: همیشه آدمایی تو زندگیت باشن که افسوس بخورے چرا زودتر باهاشون آشنا نشدے

غیر از تو بر این دل اثر رهگذری نیست

جز یاد تو بر صفحه ذهنم خبری نیست

بی فکر تو و نام تو و حال و هوایت

بر قامت این مرغ دلم بال و پری نیست

بسکه آن دلبر عاشق کش ما هست حسود بر خیابان دلم کاشت دو تا تیر عمود

زده بر یک سر آن تابلوی یکطرفه بر سر دیگر آن تابلوی ممنوع ورود

نشانی قلبت را هرگز از یاد نبرده ام فرسنگها هم دور باشی هوایت که به سرم بزند می نشانمت… کنار رویا هایم دستهای دلواپسی ام را قفل میکنم به بودنت… تو… همان جان منی… که گاهی می رسی به لبهایم….

مثل یک کودک لجباز ؛ فقط میگویم من تورا باز تورا باز تورا می خواهم

 

خوشبختی یعنی

یه نفر باشه که بخاطر تو

ضربان قلبش بره رو هزار

همانگونه که خورشید

هرگز از تابش باز نمی ‌ایستد

قلب من نیز هرگز از دوست داشتنت

دست نخواهد کشید

آخر چه کند با دل من علم پزشکی

وقتی که به دیدار تو بسته ضــربانم

تمام دلخوشی هایم تویی دارو ندارم تو را با جان و قلبم دوستت دارم

براے رسیدن بہ تو هر چقدرم سخت باشہ و طول بڪشہ صبر میڪنم چون این عشق ارزش موندن و داره… چون من فقط با تو خوشبخت‌ترینم…

تو را با پنج حسم میخواهمت بو میکنم موهایت را لمس میکنم دستهایت را چشم میدوزم به چشم‌هایت گوش میدهم به صدای نفسهایت و مزه میکنم لبهایت را

ممنوع الخروج کرده ام …!

خود را ….

از شهری که هـوایـش …؟

پُر از عطرِ ….

“نفَـس”های توست ……..!!!

دوستت دارم تو همیشه با من بمون این حس و از نگام بخون تو رویای عشق منی دوستت دارم اینو بدون

 

برای لمس خوشبختی داشتن دستهایت کافیست

 

 

 

گزیده شعرهای عاشقانه

بعد مدت ها که آمد مثل من عاشق نبود گرچه عاشق بود اما عاشق سابق نبود یا برایش مثل یک بازیچه بودم یا که این مرد شاعر، دختر چون ماه را لایق نبود دوستش دارم هنوز و دوستش دارد ولی حیف با من هیچ گاهی نازنین صادق نبود از همان اول اگر می گفت حالا یحتمل مرد شاعر این همه وارونه و دل دق نبود از همان اول اگر می گفت عاشق هست حال شاعر این عاشقانه همدم هق هق نبود از همان اول اگر می گفت عشق اش نیستم قلب من هم احتمالن مثل الآن شق نبود از همان اول اگر می گفت میرفتم کنار گرچه عاشق بود شاعر، لیک بی منطق نبود حال من مثل کسی می ماند آن گاهی که در بین اقیانوس ماند و پیش او قایق نبود عشق دزدی را بلد بودم ولی افسوس که مثل مرد ایده آل اش نام من سارق نبود

هارون بهیار

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

گزیده شعرهای عاشقانه

پروانه ها در من دوباره گرم پروازند آوریل و فروردین و می در حال آغازند کاج و صنوبرهای عاشق در کنار باغ با سروها و تاک های مست و طنازند ارکیده های گوش ماهی و شقایق ها دارند در باغ کناری عشق می بازند درنای قطبی و پرستوهای دریایی با سارهای صورتی سرگرم آوازند گنجشک ها و یاکریمان و قناری ها مشغول تمرین روی یک سمفونی جازند بر سقف ایوانم پرستوهای عاشق باز با عشق با خار و خسک ها لانه می سازند بر ساحل روحم هـزاران قـو روانند و گردن کشان تا قلب دریا پیش می تازند حس می کنم تو، باز اینجایی که اینگونه کون و مکان عاشق شده اند و نغمه پردازند حس می کنم رد نفس های بلندت را بر گردنم پروانه ها در حال پروازند

حمیده غلامی

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

گزیده شعرهای عاشقانه

کفش‌های سیاه من با لکه‌های کهنه‌گی‌ شان با سوراخ‌هایی که باران را به جوراب‌های من پیوند می‌دادند چه‌قدر دنبال تو آمدند چه‌قدر صبورانه منتظر ماندند برای شنیدن صدای کفش‌هایت بر سنگ‌فرش پارک پرت کنار بزرگ‌راه چه‌قدر رج زدند آن خیابان خاطره‌خیز را برای تلاقیِ کوتاه نگاه‌هامان که همیشه ختم می‌شد به اخمِ تو و من چه ظالمانه از یاد بردمشان با خریدن کفشی نو کفشی که قشنگ بود اما نمی‌توانست تازی‌وار ردت را بو بکشد و گم شدم با کفش‌های تازه‌ام در خیابان‌هایی که به تو نمی‌رسیدند بل‌که هنوز در کنج انبار آن خانه‌ی قدیمی جفتی کفش سیاه کهنه مانده باشد که نمکی‌ها هم روی خوش به آن‌ها نشان نمی‌دهند باید دوباره بپوشمشان! شاید آن کفش‌ها هم‌چنان راه رسیدن به تو را بلد باشند

یغما گلرویی

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

گزیده شعرهای عاشقانه

یک روز، بلکه پنجاه سال دیگر موهای نوه ات را نوازش می کنی در ایوان پاییز و به شعرهای شاعری می اندیشی که در جوانی ات عاشق تو بود شاعری که اگر زنده بود هنوز هم می توانست موهای سپیدت را به نخستین برف زمستان تشبیه کند و در چین دور چشمانت حروف مقدس نقش شده بر کتیبه های کهن را بیابد… یک روز بلکه پنجاه سال دیگر ترانه ی من را از رادیو خواهی شنید در برنامه ی “مروری بر ترانه های کهن” شاید و بار دیگر به یاد خواهی آورد سطر هایی را که به صله ی یک لبخند تو نوشته شدند تو مرا به یاد خواهی آورد بدون شک و این شعر در آن روز تازه ترین شعرم برای تو خواهد بود…

یغما گلرویی، کتاب باران برای تو می بارد

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

گزیده شعرهای عاشقانه

درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت در بین غزل نام تو را داد زدم، داد آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟ من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت با شانه شبی راهی زلفت شدم اما … من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت در محفل شعر آمدم و رفتم و … گفتند ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟ می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت …

محمد سلمانی

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

گزیده شعرهای عاشقانه

مادرم شاعر نیست در عوض نصف غزل های جهان را گفته شعر را می‌فهمد مادرم قافیه‌ی لبخند است وزنِ احساس ردیفِ بودن مادرم مثنوی معنوی است حافظ و سعدی و خیام و نظامی … اصلاً مادرم شعرترین منزوی است من رباعی هستم خواهرانم غزل‌اند پدرم شعر سپید خانه‌ی ما شب شعر صبح، بیدل داریم با کمی نان و پنیر ظهر، سهراب و عطر ریحان شب، رهی یا قیصر مادرم شاعر نیست در عوض نصف غزل‌های جهان را گفته دفتر شعرش: آب ناشرش: آیینه و محل توزیع: خانه‌ی کوچک ما …

رضا احسان پور

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

گزیده شعرهای عاشقانه

روی پیشانی ام سیاه شده دستمال ِ سپید مرطوبم دارم از دست می روم اما نگرانم نباش ، من خوبم !

هیچ حسی ندارم از بودن تیغ حس میکند جنونم را دارم از دست می دهم کم کم آخرین قطره های خونم را

در صف ِ جبر خاک منتظرم اختیار زمان تمام شود زندگی مثل فحش ارزان بود مرگ باید گران تمام شود !

از سرم مثل آب می گذرد خاطراتی که تلخ و شیرین است زندگی را به خواب می بینم مرگ ، تعبیر ابن سیرین است !

در سرت کل ّ ِ خانه چرخیدن توی تقدیر در به در گشتن هیچ راهی برای رفتن نیست هیچ راهی برای برگشتن

خودکشی بر چهار پایه ی عشق مثل اثبات دال و مدلولی است نگرانم نباش ، من خوبم « مرگ یک اتفاق معمولی است ! » *

*محمد سعید میرزایی

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

ارسال این مطلب برای دوستانتان (دکمه رو لمس کنید)

متناش قشنگن فقط عکسا خوب نیستن

تصاویر عاشقانه زیبا افزوده شد.

خیلی عالی بودن هم شعر هم عکس ❤?

نام(لازم)

 

اس ام اس های عاشقانه و رمانتیک هیچکس بر نیمکت پارک تنهایی نمینشیند یا یار در بر است یا یاد یار در سر تقدیم به تو که یادت همیشه و هرجا با منه . متن …

متن های عاشقانه زیبا و کوتاه  دلنوشته های زیبا و عاشقانه, متن های عاشقانه زیبا و دلنشین, دلنوشته های کوتاه , متن های احساسی زیبا و کوتاه, دلنوشته های جدید, متن های عاشقانه زیبا و احساسی, متن های …

اس ام اس های عاشقانه برای همسرم به تو وابسته ام ، مانند سربازی به سربندش تو معروفی به دل بردن ، مونالیزا به لبخندش چه حالی داشتم با رفتنت ، سربسته می گویم شبیه …

دریافت پیامک صبح بخیر از شخصی که دوستش داریم انگیزه ای برای شروع دلنشین برگی دیگر از دفتر زندگی است. با ارسال متن صبح بخیر عاشقانه و زیبا به عشقتان انرژی مضاعف دهید تا صبحی …

جملات ناب عاشقانه ❤️ متن های زیبا و احساسی کوتاه برای همسر و مخاطب خاص کاش میشد به جای فصل امتحانات فصل آغوش یار را هم داشتیم… آنوقت خرداد شهریور دی همه را مردود میشدم …

شعری از استاد شهریار   جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد *** *** *** *** بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام به من کاری که …

  دل چه خورده‌ست عجب دوش که من مخمورم یا نمکدان کی دیده‌ ست که من در شورم *************** هر چه امروز بریزم شکنم تاوان نیست هر چه امروز بگویم بکنم معذورم *************** بوی جان …

   مولانا یا رسول الله… به جهان آمد نور المبین/رحمه للعالمین ذکر ملائک کوثر و نور و تبارک/میلاد ختم الانبیا بادا مبارک ای کعبه ی دلها مدد/مولا ابالزهرا مدد مولانا یا رسول الله…   با …

اشعاری زیبا با موضوع خیانت   من به یادت بودم اما تو بی احساس به منو احساسم تو خیانت کردی باز یادم از یادت رفت بی صدا قلبم مرد من شدم تنها تر خاطراتت رو …

اشعار روز مادر / شعر زیبا برای روز مادر   بهشت زیر پای مادر است … و خانه  با وجود مادرم ؛ برایمان بهشت کوچک است … روزت مبارک مادرم …     شعرهای زیبا …

مجموعه کامل زیباترین شعرهای عاشقانه نو از معروف ترین شاعران ایران و جهان با موضوعات مختلف : رمانتیک و احساسی، دلتنگی و جدایی، غمگین و دلشکسته و اشعار بلند و کوتاه نو با مضمون دوست داشتن و عاشقی

عشق من به تو مانند دریاست
قدرتمند و عمیق برای همیشه
هر طوفان و باد و بارانی را تحمل می کند
دل های ما خاص و دوست داشتنی هستند
من با هر ضربان قلبم بیشتر عاشق تو می شوم

******

عشق من برای شما مانند دریای خشن است
بنابراین قدرتمند و عمیق برای همیشه خواهد بود.
از طوفان، باد و بارانهای سنگین
این هر درد را تحمل خواهد کرد.
دلهای ما خیلی خالص و دوست داشتنی هستند.
من با هر ضربان قلب عاشق تو هستم!

******

شعر های زیبا غیر عاشقانه

شعر نو کوتاه عاشقانه

از ماه بگویم؟
پیشترها گفته اند
از گل؟
آه …
یا من دیر شاعر شده ام
یا تو بیش از حد زیبایی

بهرام محمودی

******

شعر نو عاشقانه غمگین و دردناک جدایی

به حرمت نان و نمکى که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است
و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من
می خواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند

شمس لنگرودی

******

شعر نو عاشقانه کوتاه

تا شب نشده
خورشید را
لای موهایت می‌گذارم
و عاشق می‌شوم
فردا،
برای گفتن
دوستت دارم
دیر است

جلیل صفر بیگی

******

شعر عاشقانه نو

اگر تو نبودی
من کاملا بیکار بودم
هیچ کاری
در این دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو

رسول یونان

******

شعر نو عاشقانه بلند

زیبا هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب بشوید، دلتنگی مرا

زیبا هنوز عشق
در حول و حوش
چشم تو می‌چرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و
کوچه‌های محبت را با من بگرد
یادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامی دل‌ها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت
در تندباد عشق نلرزد

زیبا آن‌گونه عاشقم
که حرمت مجنون را
احساس می‌کنم

آن‌گونه عاشقم
که نیستان را
یک‌جا هوای زمزمه دارم

آن‌گونه عاشقم
که هر نفسم شعر است

زیبا
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم

زیبا
کنار حوصله‌ام بنشین
بنشین مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظره عشق
بنشان مرا به منظره باران
بنشان مرا به منظره رویش
من سبز می‌شوم

زیبا ستاره‌های کلامت را
در لحظه‌های ساکت عاشق بر من ببار
بر من ببار تا که برویم بهاروار
چشم از تو بود
و عشق بچرخانم بر حول این مدار

زیبا زیبا …
تمام حرف دلم این است
من عشق را
به نام تو آغاز کرده ام
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا

محمدرضا عبدالملکیان

******

بی تو من با همه مردم دنیا قهرم
تو که دنیای منی
با دل من قهر نباش

******

شعر نو عاشقانه فروغ فرخزاد

وقتی که زندگی من
هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچ کس نیست

***

کاش
دل ها آنقدر پاک بود
که برای گفتن
دوستت دارم
نیازی به قسم خوردن نبود

******

شعر های زیبا غیر عاشقانه

اشعار نو عاشقانه

نمی‌خواستم
این عشق را فاش کنم
ناگاه به خود آمدم،
دیدم همه کلمات راز مرا می‌دانند

این است که
هرچه می‌نویسم
عاشقانه‌ای برای تو می‌شود

شهاب مقربین

******

شعر نو کوتاه عاشقانه شاملو

دست ات را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته با تو سخن می گویم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دریا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تورا دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست

******

بی کلام اینجا باش
بودنت با دل من
بی صدا هم زیباست

******

شعر نو عاشقانه از شاعراف معروف

به جز حضور تو،
هیچ چیز این جهان بیکرانه را
جدی نگرفتم …
حتی عشق را

***

ماندن
به پای کسی که
دوستش داری
قشنگترین اسارت زندگی است

حسین پناهی

******

شعر نو عاشقانه اخوان ثالث

قاصدک هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما،‌ اما
گرد بام و در من بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند

******

شعر نو عاشقانه فریدون مشیری

گاهی میان خلوت جمع
یا در انزوای خویش
موسیقی نگاه تو را گوش می‌کنم
وز شوقِ این محال
که دستم به دست توست
من جای راه رفتن
پرواز می‌کنم …!

***

یکی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید
بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند
به برگ گل نوشتم من
تو را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست می دارم
ولی افسوس و صد افسوس
ز ابر تیره برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وا مانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند

******

شعر نو کوتاه احساسی و شاد

رها
همچو پرنده ای در باد
می چرخم در هوایت
شاید باز هم
به تیر نگاهت دچار شوم
شاید

فرهاد خیاط پور باغبان

******

عکس می‌گیرم
از ضربات شعری
که بر من فرود آوردی

عکس می‌گیرم
از صبحی برفی در ملائی که تو تیربارانم کرده‌ای

عکس می‌گیرم
از صدای تو، لبخندت، شکستن آوازم
و نشان می‌دهم
به کسی که شعر مرا می‌خواند
و باریکه‌ای از ابر
در حیرت لبخندش موج می‌زند

محمد شمس لنگرودی

******

شعر نو رمانتیک برای همسر و عشق زندگی

دوستت دارم
و پنهان کردن آسمان
پشت میله‌های قفس
آسان نیست

آن‌چه که پنهان می‌ماند خون است
خون است و عسل
که به نیش زنبوری
آشکار می‌شود

دوستت دارم
و نقشه‌ای از بهشت را می‌بینم
دورادور
با دو نهر از عسل
که کشان کشان
خود را به خانه من می‌رسانند

محمد شمس لنگرودی

******

شعر نو غمگین و دلتنگی

موهای تو
واکنش پیچیده‌ ای‌ ست
که باد به سیاهی بخت من
نشان می‌دهد

کامران رسول زاده

******

تو خورشید درخشان نیمه شبم هستی
شمع فروزان راهنمای من
درخشان ترین ستاره‌ای هستی که دیده‌ام
حتی در روزهای تاریک و ابری
همه چیز روبراه می‌شود
وقتی که خورشید نیمه شب مرا لمس کند

******

شعر عاشقانه نو از نیما یوشیج

تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم
شباهنگام
در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم

******

کشاورز دعای باران خواند
و باران آمد
کاش تو را خواسته بود
کاش تو آمده بودی

علیرضا روشن

******

شعرهای عاشقانه نو

یک شب که
هزار شب نمی‌شود
گره بزن
سیاهی موهایت را
به سیاهی شب
ماهم شو

رسول عظیمی

******

شعر نو عاشقانه و مفهومی

درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین
بی تو بودن درد دارد
می زند من را زمین
می زند بی تو مرا
این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است
صعب العلاج یعنی همین

فریدون مشیری

******

جهان کوچکی‌ ست زندگی‌ ام
و تو
لطیف‌ ترین قدرت این جهانی
آغوش را تحریم کنی
بیچاره می‌شوم

کاظم خوشخو

******

برای درخت‌های کنار جاده فرقی ندارد
کسی که در سفر است
می‌رود، یا می‌آید
برای من اما فرق زیادی دارند
درختان مسیری که از تو دورم می‌کنند
و درختان مسیری که با تو نزدیکم

لیلا کردبچه

******

آن روز‌ها هر وقت موهایت را باز می‌کردی
باد وزیدن می‌گرفت!
این خشکسالی بی دلیل نیست.
و جز من هیچکس دلیلش را نمی‌داند!
باد دل باخته بود.
و تو
موهایت را کوتاه کرده‌ای!

نزار قبانی

******

شعر نو دلنشین فرانسوی

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطربوی لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان
برای بنفشی بنفشه ها دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تورا برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام … دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام … دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن … دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم … دوست می دارم …

پل الووار، ترجمه احمد شاملو

******

شعر نو زیبا و جدید

شب ها
بیهوده از این کوچه می گذرم
می دانی که خانه ی من این حوالی نیست
ظهرها
بیهوده در کافه ها به انتظار می نشینم
عصرها در ایستگاه
کاش یک نفر به شانه ام بزند که هی
کسی که با پای دلش رفته است
با قطار برنمی گردد
و چقدر خوب می شود
آن یک نفر تو باشی

***

فرقی نمی کند
پنجه ی طلایی آفتاب باشد
یا انگشت های خیس باران
این پنجره دیگر
جواب سلام آسمان را نخواهد داد
وقتی قرار نیست
تو از این کوچه بگذری

بهرام محمودی

******

تو مرا آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت
می روم از قلبت
می شوم دور ترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی
و به خود می گویی: باز می آید و می سوزد از این عشق ولی
برنمی گردم، نه
می روم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد

سهراب سپهری

******

باز کن پنجره ها را که نسیم
روی بالش پری از قاصدکی
خسته از راهی سخت
پشت در منتظر است
تا بگوید که چه سان
دل من بی تاب است

مریم اکبری

******

شعر نو انگلیسی عاشقانه

my love is non stop like sea
its trust like blind
its shine like star
its warm like sun
its soft like flower
AND
its beautiful like u

عشق مثل دریا هرگز متوقف نمیشه
عشق مثل یه آدم کور اطمینان میکنه
عشق مثل ستاره میدرخشه
عشق مثل خورشید گرم میکنه
عشق مثل گل ها لطیفه
و
عشق درست مثل تو زیباست

******

اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است
تب می‌کنم، عرق می‌کنم، می‌لرزم
جان می‌دهم هزار بار
می‌میرم و زنده می‌شوم پیش چشم‌های تو
تا بگویم دوستت دارم
اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم
خیلی سخت است.
اما آخرین بار آن از همیشه سخت‌تر است
و امروز می‌خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
و بعد راهم را بگیرم و بروم.
چون تازه فهمیدم
تو هرگز دوستم نداشتی!

شل سیلور استاین

******

ازمیان تمام چیز‌هایی که دیده‌ام
تنها تویی که می‌خواهم به دیدن‌اش ادامه دهم
از میان تمام چیز‌هایی که لمس کرده‌ام
تنها تویی که می‌خواهم به لمس کردنش ادامه دهم
خنده نارنج طعم‌ ات را دوست دارم
چه باید کنم‌ ای عشق؟
هیچ خبرم نیست که رسم عاشقی چگونه بوده است
هیچ نمی‌دانم عشق‌های دیگر چه سان‌اند؟
من با نگاه کردن به تو
با عشق ورزیدن به تو زنده‌ام
عاشق بودن، ذات من است

پابلو نرودا

******

کاش یک نفر بود
که می گفت به من
همه ی آن من از آن تو وقتی که دلت می گیرد …

******

شعر نو عاشقانه و احساسی

کلماتم را
در جوی سحر می‌ شویم
لحظه‌ هایم را
در روشنی باران‌ ها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بی‌ دغدغه بی‌ ابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و‌ هامون
با تو بی‌ پرده بگویم
که تو را
دوست می‌دارم تا مرز جنون

محمدرضا شفیعی کدکنی

******

زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سوسوی امیدی کم رنگ
زندگی باید کرد
گاه با غزلی از احساس
گاه با خوشه ای از عطر گل یاس
زندگی باید کرد
گاه با ناب ترین شعر زمان
گاه با ساده ترین قصه یک انسان
زندگی باید کرد
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هاله ای از سوز پنهان
گاه باید رویید
از پس آن باران
گاه باید خندید
بر غمی بی پایان
لحظه هایت بی غم
روزگارت آرام

سهراب سپهری

******

چند ریال
چند دلار
بگو چه قدر بیشتر؟
سکوت نکن
بگو عشق او، چه قدر بیشتر از من
ارزش داشت؟

******

کجای جهانی؟
پشت کدام پنجره اى؟
سپیدی صبح کدام شب تیره ای؟
خوشا به تو
خوشا به خاطره ات
که دل انگیزتر از شیدایی است

******

خورشیدی که تو را گرم می کند
بر من خواهد تابید
ماهی که به تو لبخند می زند
برای من از تو خواهد گفت
آسمانی که سقف تو ست
با من مهربان خواهد بود
زمین زیر پای تو
بستر من است
چقدر به هم نزدیکیم
محبوب من

رویا ناصری

فال حافظ

سلامت و پزشکی
سبک زندگی
گیاهخواری
اطلاعات دارویی
خواص ها
مد و فشن

سرگرمی
چهره ها
عکس های جالب و دیدنی
اشعار زیبا
آهنگ
ویدیو کلیپ
آهنگ تولدت مبارک

کپی برداری ممنوع !

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب کوکا به هر نحو غیر مجاز می باشد.
هر گونه کپی برداری از محتوای سایت کوکا پیگرد قانونی دارد.
استفاده از مطالب سایت کوکا در سایت های خبر خوان و دارای آی فریم نیز اکیدا ممنوع است.

مطالب بخش سلامت و پزشکی سایت کوکا فقط جنبه اطلاع رسانی و آموزشی دارند. این مطالب توصیه پزشکی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان کرد.

عکس نوشته های زیبا و عاشقانه با متن اشعار شاعران معروف ایرانی و خارجی در مورد عشق و دوستی و دلتنگی برای عکس پروفایل افراد رمانتیک و احساسی

عشق چه ارزشی دارد
وقتی کسی را
درست زمانی که
بیشتر ازهمیشه به تو نیاز دارد
رها کنی؟

چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟
و چقدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟

جلوه بخت تو دل می‌برد از شاه و گدا
چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی

خوشتر از دوران عشق ایام نیست
بامداد عاشقان را شام نیستشعر های زیبا غیر عاشقانه

متصلست او معتدلست او
شمع دلست او پیش کشیدش

ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت
بر سینه می فشارمت، اما ندارمت

ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت، اما ندارمت

در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت، اما ندارمت

می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان
در باغ دل بکارمت، اما ندارمت

می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت

سعید بیابانکی

گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می گویمت از دور دعا گر برسانند

دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی
باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من

راهی ست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

با یاد خوشت خسبم
در خواب خوشت بینم
از خواب چو برخیزم
اول تو به یاد آیی

نشد از دل غبار از شیشه و پیمانه برخیزد
مگر ابری زبحر گریه مستانه برخیزد

کند معشوق را بی دست و پا بیتابی عاشق
بلرزد شمع بر خود چون زجا پروانه برخیزد

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

ادعای بی‌تفاوتی سخت است
آن هم نسبت به کسی که
زیباترین حس دنیا را
با او تجربه کردی

بسیار در دل آمد از اندیشه‌ها و رفت
نقشی که آن نمی‌رود از دل نشان توست

با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی
ای دوست همچنان دل من مهربان توست

خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش

آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست؟

عمر که بی عشق رفت هیچ حسابش مگیر
آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر

هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی ست
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر

آمدم یاد تو از دل به برونی فِکنم
دل برون گشت ولی یاد تو با ماست هنوز

در ادامه بخوانید : شعرهای عاشقانه کوتاه

فال حافظ

سلامت و پزشکی
سبک زندگی
گیاهخواری
اطلاعات دارویی
خواص ها
مد و فشن

سرگرمی
چهره ها
عکس های جالب و دیدنی
اشعار زیبا
آهنگ
ویدیو کلیپ
آهنگ تولدت مبارک

کپی برداری ممنوع !

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب کوکا به هر نحو غیر مجاز می باشد.
هر گونه کپی برداری از محتوای سایت کوکا پیگرد قانونی دارد.
استفاده از مطالب سایت کوکا در سایت های خبر خوان و دارای آی فریم نیز اکیدا ممنوع است.شعر های زیبا غیر عاشقانه

مطالب بخش سلامت و پزشکی سایت کوکا فقط جنبه اطلاع رسانی و آموزشی دارند. این مطالب توصیه پزشکی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان کرد.

در این مطلب گلچینی از 10 شعر عاشقانه را برای شما همراهان همیشگی و عزیز مجله آرگا گردآوری کرده ایم که امیدواریم این اشعار زیبا و پرمحتوی مورد توجه تان قرار بگیرند.

شعر عاشقانه مانند پرنده ای است که از قبل شاعر عاشق پرواز می کند و خود را بر فراز قلب معشوق می رساند. شعرهای عاشقانه هر چقدر کوتاه و پرمفهوم تر باشند زودتر در ذهن و خاطر معشوق جای می گیرند و علاوه بر این شعرهای عاشقانه می توانند معشوق را از میزان علاقه و توجه فرد عاشق مطلع سازند.

شعرهای عاشقانه کلامی مختصر در وصف دلدادگی فرد عاشق هستند، شما می توانید این اشعار را در شبکه های مجازی برای همسر و نامزد و یا مخاطب خاص تان ارسال کنید و از این طریق به او ابراز احساس نمایید.

شعر های عاشقانه در انواع مضامین مختلف احساسی موجود هستند و این اشعار نشان دهنده احساسات فرد عاشق می باشند. در ادامه مجموعه ای جدید و پرمحتوی از 10 شعر عاشقانه را برای شما عزیزان گردآوری کرده ایم که امیدواریم این اشعار مورد توجه تان قرار بگیرند.
شعر های زیبا غیر عاشقانه

شعر هوشنگ ابتهاج در مورد عاشقی

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت

گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل

هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر

وه ازین آتش روشن که به جان من و توست”

هوشنگ ابتهاج

شعر عاشقانه سیمین بهبهانی

من سردم و سردم ، تو شرر باش و بسوزان
من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را

جان را که مه آلود و زمستانی و قطبی ‏ست‏
با گرم‏ترین پرتو خورشید بیارا

از دیده بر آنم همه را جز تو برانم‏
پاکیزه کنم پیش رخت آینه‏ ها را

من برکه ی آرام و تو پوینده نسیمی‏
دریاب ز من لذت تسلیم و رضا را

گر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمد
آمد که کند شاد و دهد شور فضا را

هر لحظه که گل بشکفد آن لحظه بهار است‏
فرزانه نکاهد ز خزان ارج و بها را

می ‏خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانم‏
پیش دو جهان عرضه توان کرد کجا را

از باده اگر مستی جاوید بخواهی‏
آن باده منم، جام تنم بر تو گوارا

سیمین بهبهانی

شعر عاشقانه و زیبا

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شبشعر های زیبا غیر عاشقانه

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

محمد علی بهمنی

شعر عاشقانه با ریتمی دلنشین

اگر دریای دل آبی ست
تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست
تویی معنای دنیایش

تو یعنی یک شقایق را
به یک پروانه بخشیدن
تو یعنی از سحر تا شب
به زیبایی درخشیدن

تو یعنی یک کبوتر را
ز تنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را
به آرامی صدا کردن

تو یعنی چتری از احساس
برای قلب بارانی
تو یعنی در زمستان ها
به فکر پونه افتادن

اگر یک آسمان دل را
به قصد عشق بردارم
میان عشق و زیبایی ترا من دوست می دارم

شعر غمگین عاشقانه

غمگینم و این ربطی به خیابان ولی عصر ندارد

که درختانش سالهاست مرا از یاد برده‌اند

غمگینم و این ربطی به تو ندارد

که پسر همسایه‌ ام نبودی

تا هر صبح پنجره را باز کنم

بی آنکه جواب سلامت را بدهم

با بنفشه‌ای در گیسوانم

کاش به زنی که عاشق است

می‌آموختند چگونه انتقام بگیرد

غمگینم که عشق این‌ همه مهربان است

مژگان عباسلو

شعر زیبای عاشقانه

زیبا! هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب بشوید، دلتنگی مرا

زیبا! هنوز عشق
در حول و حوش
چشم تو می‌چرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و
کوچه‌های محبت را با من بگرد
یادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامی دل‌ها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت
در تندباد عشق نلرزد

زیبا! آن‌گونه عاشقم
که حرمت مجنون را
احساس می‌کنم

آن‌گونه عاشقم
که نیستان را
یک‌جا هوای زمزمه دارم

آن‌گونه عاشقم
که هر نفسم شعر است

زیبا
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم

زیبا
کنار حوصله‌ام بنشین
بنشین مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظره عشق
بنشان مرا به منظره باران
بنشان مرا به منظره رویش
من سبز می‌شوم

زیبا! ستاره‌های کلامت را
در لحظه‌های ساکت عاشق بر من ببار
بر من ببار تا که برویم بهاروار
چشم از تو بود
و عشق بچرخانم بر حول این مدار

زیبا! زیبا…
تمام حرف دلم این است
من عشق را
به نام تو آغاز کرده ام
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا

محمدرضا عبدالملکیان

شعر عاشقانه دلتنگی

مگر می‌شود
بوی تو را داشت و
خاطراتت را بوئید و
تو نباشی و اشک نباشد؟

وای
باز آبی پوشیده ای‌؟
چقدر به تو می‌آید این لباس
می‌دانی‌؟
آبی توئی وقتی عاشقی
همین، آبی از تو رنگ می‌گیرد

مهربان
من که پا به پای تو آمده‌ام
فقط نمی‌دانم چرا این بار تنها رفتی‌؟
چقدر گفتم که بیا و نرو؟
چقدر گفتم حالا که می‌روی زود بیا

وقت رفتن یک آن ایستادی
در ازدحام نگاه‌ها، نگاهم کردی
دستی تکان دادی و آرام رفتی
پشت این شعر مردی می‌گرید

بهمن زارع

شعر عاشقانه برای اولین بار

روزی که برای اولین بار
تو را خواهم بوسید
یادت باشد
کار ناتمامی نداشته باشی

یادت باشد
حرف‌های آخرت را
به خودت
و همه
گفته باشی

فکر برگشتن
به روزهای قبل از بوسیدنم را
از سرت بیرون کن

تو
در جاده‌ای بی‌بازگشت قدم می‌گذاری
که شباهتی به خیابان‌های شهر ندارد

با تردید
بی‌تردید
کم می‌آوری..

دکتر افشین یداللهی

شعر عاشقانه احساسی و زیبا

خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا

گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا

گر سرم در سر سودات رود نیست عجب

سر سودای تو دارم غم سر نیست مرا

ز آب دیده که به صد خون دلش پروردم

هیچ حاصل به جز از خون جگر نیست مرا

بی رخت اشک همی بارم و گل می‌کارم

غیر از این کار کنون کار دگر نیست مرا

محنت زلف تو تا یافت ظفر بر دل من

بر مراد دل خود هیچ ظفر نیست مرا

بر سر زلف تو زانروی ظفر ممکن نیست

که تواناییی چون باد سحر نیست مرا

دل پروانه صفت گر چه پر و بال بسوخت

همچنان ز آتش عشق تو اثر نیست مرا

غم آن شمع که در سوز چنان بی خبرم

که گرم سر ببرند هیچ خبر نیست مرا

تا که آمد رخ زیبات به چشم خسرو

بر گل و لاله کنون میل نظر نیست مرا

امیر خسرو دهلوی

شعر عاشقانه و پرمحتوی حافظ 

منبع : آرگا



موهاتو ابریشمی کن !



روغن خراطین و خواص شگفت انگیز آن !


مدل ساعت های لوکس زنانه و مردانه با استایل های جذاب



چطور ارزان به آنتالیا سفر کنیم؟



تخفیف ویژه ساعت مچی لوکس به مدت محدود


همه چیز در مورد مجموعه واترگاردن در تور استانبول

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

اشعار عاشقانه زیبا از شاعران بزرگ قدیمی و معاصر درباره همسر و عشق زندگی، دلتنگی و جدایی، شکست عشقی و دوری از یار و زیباترین شعرهای عاشقانه غمگین و کوتاه

عشق من
اگر زندگی فرصت دوباره متولد شدن به من بدهد
این بار زودتر تو را پیدا خواهم کرد
تا زمان طولانی تری عاشقت باشم

******

شعر عاشقانه کوتاه برای همسر

قبل از آنی که بیایی
چه کویری بودم
زندگی با تو
چه گلدان قشنگی ست گلمشعر های زیبا غیر عاشقانه

******

همان گوشه خالی دلت
که هیچ کس پیدایش نمی کند، هیچ کس
آن جا را برای من کنار بگذار

حتما ببینید : متن عاشقانه زیبا

******

شعر عاشقانه زیبا برای همسرم و عشقم

تو مثل خنده گل
مثل خواب پروانه
تو مثل آنچه
که ناگفتنی است، زیبایی

******

خدا وقتی تو را آفرید
معجزه کرد
من هر وقت
به چشمانت نگاه می کنم
ایمان می آورم

******

شعر عاشقانه زیبا برای دوران نامزدی

زندگی رقص دل انگیز
خطوط لب توست

******

مرا تا دل بود، دلبر تو باشی

“نظامی”

******

شعر عاشقانه برای همسر عزیزم

“تو را دوست دارم”
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند …

“احمدشاملو”

******

کاش
میگفتی چیست
آنچه از چشم تو
تا عمق وجودم جاریست …

“فریدون مشیری”

******

شعر کوتاه عاشقانه جدید

گفته بودم
به کسی عشق نخواهم ورزید
آمدی و همه ی فرضیه ها ریخت به هم

******

تا در تو نظر کردم رسوای جهان گشتم
آری همه رسوایی اول ز نظر خیزد

“عطار”

******

شعر برای همسر مهربان

قلب من کودکی ست
که تا “تو” بیشتر بلد نیست بشمارد

******

وقتی با منی
معجزه ای به نام آرامش
در من رخ می دهد!

******

بیهوده مگو که دوش حیران شده ای
سر حلقه ی عاشقان دوران شده ای

از زلزله و عشق خبر کس ندهد
آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای …شعر های زیبا غیر عاشقانه

“شفیعی کدکنی”

******

ناله اگر که برکشم، خانه خراب می شوی
خانه خراب گشته ام، بس که سکوت کرده ام …

“صائب تبریزی”

******

کاش پیدا بشوی … سخت تو را محتاجم

******

شعر عاشقانه حافظ

تا که از جانب معشوقه نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

“حافظ”

******

من
می دانم به کجای قلبت
شلیک کرده ام
تو
دیگر
خوب نخواهی شد

“افشین یداللهی”

******

آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اند
من کافر همه شب با تو به آغوش کشم

“خواجوی کرمانی”

******

غم دل با تو نگویم که نداری غم دل
با کسی حال توان گفت که حالی دارد…!

“سعدى”

******

صدای خنده های تو
افتادن تکه های یخ است
در لیوان بهار نارنج
بخند!
می خواهم گلویی تازه کنم!

“محسن حسین خانی”

******

شعر عاشقانه مولانا

این سینه پرمشغله از مکتب اوست
و امروز که بیمار شدم از تب اوست

پرهیز کنم ز هرچه فرمود طبیب
جز از می و شکری که آن از لب اوست

“مولانا”

******

شعر عاشقانه دلنشین

ماجرای من و تو، باور باورها نیست
ماجراییست که در حافظه دنیا نیست

نه دروغیم نه رویا نه خیالیم نه وهم
ذات عشقیم که در آینه ها پیدا نیست

تو گمی درمن و من درتو گمم باورکن
جز دراین شعر نشان و اثری ازما نیست

شب که آرام تر از پلک تو را میبندم
بادلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست

من و تو ساحل و دریای همیم اما نه!
ساحل اینقدر که درفاصله با دریا نیست…

“محمد علی بهمنی”

******

ماییم و شب تار و غم یار و دگر هیچ
صبر کم و بی تابی بسیار و دگر هیچ …!

“عرفی شیرازی”

******

تو چه دانی که چه ها کرد فراقت با من؟
داند این آنکه ازین غم بود او را قدری

غم هجران تو ای دوست، چنان کرد مرا
که ببینی نشناسی که منم یا دگری؟

“عراقی”

******

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟ “سعدی”

******

آمدم یاد تو از دل به برونی فکنم
دل برون گشت ولی یاد تو با ماست هنوز …!

“مهدی اخوان ثالث”

******

در امتداد هر شب
من هستم و تمامت
با خویشتن نشستن
در خویشتن شکستن

“حمید مصدق”

******

خسته از عمری زمستانم
بهارم می شوی ..؟

******

همین که گاه به من فکر می‌کنی کافیست
بمان و پشت سرم عاشقانه غیبت کن

“امید صباغ نو”

******

شعر عاشقانه نو

مرفین آغوشت را
نه هلال احمر دارد
نه کوچه هاى ناصر خسرو !!
و این ..
بدترین تجویز شب هاى من است

******

من در تو گریزان شدم از فتنه خویش
من آن توام مرا به من باز مده

“مولانا”

******

بار اول که دیدمت
چنان بی مقدمه زیبا بودی
که چند روز بعد
یادم افتاد
باید عاشقت می‌شدم..!

******

پشت پرچینت اگر بزم، اگر مهمانی ست
پشت پرچین من این سو همه اش ویرانیست

انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من زندانیست

دست های تو کجایند که آزاد شوم؟
هیچ جایی به جز آغوش تو دیگر جا نیست

ابرها طرحی از اندام تو را می سازند
که چنین آب و هوای غزلم بارانیست

شعر آنیست که دور لب تو می گردد
شاعری لذت خوبیست که در لب خوانیست

دوستت دارم اگر عشق به آن سختی هاست
دوستم داشته باش عشق به این آسانیست!

“حسین جنت مکان”

******

تار و پودم تو بگو با دل تنها چه کنم؟

“شهریار”

******

چه ماندن دلچسبی خواهد شد
برود
برگردد
بگوید: نشد!

******

هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش
هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش

برای آنکه نگویند، جسته‌ایم و نبود،
تو آن‌که جسته و پیداش کرده‌ام، آن باش!

“حسین منزوی”

******

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آن‌که دارد با دلبری وصالی…

“سعدی”

******

خنده ات طرح لطیفیست که دیدن دارد
ناز معشوق دل آزار خریدن دارد

فارغ از گلّه و گرگ است شبان عاشق
چشم سبز تو چو دشتی است! دویدن دارد

شاخه ای از سر دیوار به بیرون جسته
بوسه ات میوه ی سرخی است که چیدن دارد

“کاظم بهمنی”

******

جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت
بر همان عهد که بودیم بر آنیم هنوز…

“ادیب نیشابوری”

******

شعر عاشقانه غمگین

قهوه می‌ریزم برایت نیستی آن سوی میز
هی شکر می‌ریزم و تلخ است جای خالی ات!

******

ﺷﺎﯾﺪ ﺷﺒﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﻮﺩ ﻭﻟﯽ
ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ نمیشوﺩ !

******

می رود کز ما جدا گردد ولی
جان و دل با اوست هر جا می رود

“رهی معیری”

******

شعر عاشقانه برای شوهرم

جان دلم…
غرور مردانه و این حرفها…
بماند برای غریبه ها…!
به من که رسیدی…
ورد زبانت باشد دوستت دارم…

******

آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست!؟

“شهریار”

******

گفته بودی با قطار اینبار خواهم رفت و من!
مانده ام باید چطور این چرخ را پنچرکنم؟!

******

از پریدن‌های رنگ و از تپیدن‌های دل
عاشق بیچاره هرجا هست رسوا می‌شود …

******

تو باید بتابی به دنیای من
که بی‌تاب ماندم، که دلواپسی
ببین! زندگی تاب بازی شده
که هی میروی و به من میرسی

******

زن ها
آن شبی که دوستت دارم دلخواهشان را می شنوند
با گوشواره می خوابند….

******

به چه مشغول کنم دیده و دل راکه مدام
دل تو را می‌طلبد ، دیده تو را می‌جوید…

“صائب تبریزی”

******

شعر عاشقانه کوتاه برای همسر

جای مهتاب،به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند

“فریدون مشیری”

******

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

******

یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بچشان مست ترم کن

“حسین منزوی”

******

شعر عاشقانه برای عشقم

کائنات
فداى لبخند شیرین اول صبحت؛
بخند جانم!
تو دلخوشی
روزهاى کسل کننده‌اى…

“علی قاضی مقام”

******

با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم
یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز

“سنایی”

******

غزلیات عاشقانه کوتاه

چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوش‌تر نمی گیرد

“حافظ”

******

نیم بیت های مشهور عاشقانه

در اندک من … تویی فراوان

******

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد …

******

ما را که “تو” منظوری خاطر نرود جایی!

******

زندگی بی تو پر از غم شدنش حتمی بود!

******

شعر غمگین عاشقانه

گفتی زسرت فکر مرا بیرون کن!
جانا ، سرم از فکر تو خالیست …
دلم را چه کنم؟

******

بیستون هیچ ، دماوند اگر سد بشود
چشم تو قسمت من بوده و باید بشود

******

گاهی میان مردم، در ازدحام شهر
غیر از تو
هر چه هست فراموش می‌کنم …

“فریدون مشیری”

******

کسی ‌سوال‌ می‌کند به خاطر چه زنده‌ ای؟
و من برای زندگی تو را بهانه می‌کنم

“نیمایوشیج”

******

مومنم کردی به عشق و جا زدی تکلیف چیست
بر مسلمانی که کافر می شود پیغمبرش

******

پنهان اگر چه داری، جز من هزار مونس؛
من جز تو کَس ندارم، پنهان و آشکارا…!

“اوحدی”

******

عشق یعنی در میان صدهزاران مثنوی
بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند

“فاضل نظری”

******

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟!

******

زیبایی ات
هر بار وسوسه برانگیزتر از پیش است!
مثل سرخ ترین سیب دورترین نقطه ی درخت…
ومن کودکی که همیشه با زانوی زخمی به خانه بر می گردد…!!!

******

تک بیتی کوتاه عاشقانه

در چشم تو نشستم به تماشای خودم
که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند

******

نیم بیت های عاشقانه و زیبا

حرامم باد اگر بعد از نگاهت، نگاهی لرزه اندازد به جانم!

******

عاشقى جرم قشنگیست به انکار مکوش!

******

اَندر مرضِ عشق بجُز عشق، دوا نیست!

“مولانا”

******

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها

******

آنکه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید…

“سعدی”

******

شعر عاشقانه دلتنگی یار

بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل

این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دل

“رودکی”

******

دیده را فایده آنست که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را

******

آوای باد انگار آوای خشک سالیست
دنیا به این بزرگی ، یک کوزه سفالیست

باید که عشق ورزید ، باید که مهربان بود
زیرا که زنده ماندن هر لحظه احتمالیست …

******

چیست در گردش جادویی چشمت که هنوز
قلم فرشچیان دور خودش می چرخد

******

اندوه من این است، که در دفتر شعرم
یک بیت به زیبایی چشم تو ندارم

“ملک الشعرا بهار”

******

سر زیبایی چشمان تو دعوا شده است
بین ماه و من و یک عده اساتید هنر …

******

شعر درباره شکست عشقی

چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد

******

دیوانگی ام بالا زده
مرا فقط “تو”
تسکین می دهد

******

شدم از عشق تو شیدا، کجایی؟
به جان می‌جویمت جانا، کجایی؟

همی پویم به سویت گرد عالم
همی جویم تو را هر جا، کجایی؟

******

می روی
و قلب من
برای خداحافظی
به احترامت خواهد ایستاد…

******

و تو گفتی دوستت دارم
بقیه اش را نمی دانم!
من سال هاست
که با آن لالایی کوتاهت
به خواب رفته ام …

******

من جمعه ترین حالت یک عاشقم! اما
تو صبح ترین جمعه هر روز دلم باش

******

بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست …

******

گیرم از چنگ جان به در ببری
گیرم از تن فرار خواهی کرد

عقل من هم فدای چشمهایت
با جنونم چکار خواهی کرد؟

******

آمار کشته های جنگ همیشه غلط بوده است ؛
هر گلوله دونفر را از پا درمیاورد
سرباز و دختری که در میان قلبش بود …

******

شعر عاشقانه بوسه

حرف برای گفتن زیاد بود
وقت کم
“بوسیدمت ” …

******

هیچ چیز سر جایش نیست
مثلاً تویى که
الان
زیر این باران
باید کنارم باشى و
نیستى…
مثلاً منى که
تا الان
باید فراموشت می کردم و
نکردم…

******

دل نخواهم جان نخواهم، آنِ من کو؟ آنِ من ….

“مولانا”

******

سهم من از تو
دلتنگی بی پایانیست
که روزها دیوانه ام می کند
شب ها شاعر …

******

عشق
همین است
همین که
یک ذره از تو
می شود تمام من …

******

یک جور دوستت دارم
که بودنت را با هیچ کس عوض نمی کنم!

******

تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو
چیزی چون تورا
کم داشت

“سهراب سپهری”

******

شعر عاشقانه جدایی

نامه ات را هنوز میخوانم گفته بودی بهار می‌آیی …
می‌نویسم قطار اما تو … با کدامین قطار می‌آیی ؟!

******

العفو نخوان!
قبل از خدا باید کسی تو را ببخشد
که بعد از تو سنگدل ترین موجود
روی زمین شده است…

******

هرچه پل پشت سرم هست خرابش بنما!
تا بفکرم نزند از ره تو برگردم…

“شهریار”

******

یا ز آه نیم شب‌، یا از دعا، یا از نگاه
هرچه باشد در دل سختت اثر خواهیم کرد

“ملک الشعرا بهار”

******

هرجا سخن از جلوه آن ماه پری بود
کار من سودازده، دیوانه گری بود

“فرخی یزدی”

******

مهربان که می شوم
تمام شهر
می فهمند مرا بوسیدی…
“من”
به تمام
آدمهای مهربان دنیا
مشکوکم…!

******

خودمانیم، خدا هم شاعر بوده ..
حاضرم قسم بخورم صبح ها که تو
از زیر درختان راه می روی،
خدا آن بالا،
لای ابرها نشسته ،
دستهاش را زیر چانه‌ اش زده و
تو را نگاه می کند و
زیر لبش زمزمه می کند:
«رقصی چنین میانه‌ میدانم آرزوست..»

******

دلبران، دل می برند اما، تو جانم می‌بری…!

******

با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش…

“سیمین بهبهانی”

******

صد نامه فرستادم، صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی، یا نامه نمی خوانی!

******

صدا کن مرا

صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید

******

اگر تو نبودی
این کوچه
با کدام بهانه بیدار می‌شد
و این شب
با کدام قصه می‌خوابید؟

******

“تو را دوست دارم ”
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند …

“احمد شاملو”

******

خوش است خلوت اگر یار، یار من باشد

“حافظ”

******

از خاک ، مرا برد و به افلاک رسانید
این است که من معتقدم “عشق” زمینیست …

“فاضل نظری”

******

بمون ولی به خاطرِ غرور خسته‌ام برو
برو ولی به خاطرِ دل شکسته‌ام بمون

به موندن تو عاشقم، به رفتن تو مبتلا
شکسته ام ولی برو، بریده‌ام ولی بیا

چه گیج حرف می‌زنم، چه ساده درد می‌کشم
اسیر قهر و آشتی میون آب و آتشم!

تو را نفس کشیدم و به گریه با تو ساختم
چه دیر عاشقت شدم، چه دیرتر شناختم…

“عبدالجبار کاکایی”

******

ترک ما کردی ولی با هرکه هستی یار باش!

“وحشی بافقی”

******

همسر عزیزم
تنها نگاه کردن به چشمانت، لبخند به لب هایم می نشاند
و آغوش گرمت مایه آرامش من است
و با بوسه شیرینت در آسمان ها پرواز می کنم
و با لمس تنت بر فراز ابرها سیر می کنم
وقتی کنار تو هستم
احساس می کنم هر لحظه عاشق می شوم، بارها و بارها

******

هنوز هم نمی توانم باور کنم که واقعا اتفاق افتاده باشد
ما همدیگر را ملاقات کردیم و ناگهان تو
بخش خاص و مهم زندگی ام شدی
عزیزم
عشق تو باعث شادی هر روز من است.
دوستت دارم

******

زمانی که برای اولین بار دیدمت
از دور همانند فرشته بودی
وقتی نزدیک تر شدم
قلبم بیشتر و بیشتر به تپش افتاد
همان لحظه بود که فهمیدم
بقیه عمرم را عاشق تو خواهم بود
با لمس دستان تو همه زندگی ام دگرگون شد
و اکنون، برای همیشه می خواهم کنارت باشم.

******

عشق من نسبت به تو مانند دریای مواج است
عشقی عمیق و قدرتمند و جاودان
که در برابر طوفان ها و بادها و باران ها
همیشه زنده خواهد ماند
قلب های ما سرشار از پاکی و عشق هستند
و من با هر ضربان قلب بیشتر از قبل عاشقت می شوم

******

عاشقت هستم
عاشق هر آنچه هستی
عاشق هر آنچه انجام می دهی
تو بانوی جذاب زندگی ام هستی
فریبندگی و عشق تو زندگی ام را با ارزش کرده
تو عشق من و بهترین دوستم هستی
همسرم
همیشه عاشقت هستم!

حتما ببینید : متن عاشقانه زیبا

کپی برداری از مطالب سایت پرشین استار اکیدا ممنوع است و پیگرد قانونی دارد!

استفاده از مطالب سایت پرشین استار در سایت های خبرخوان، آی فریم و لینک باکس ها اکیدا ممنوع است.

شعر نو کوتاه عاشقانه و احساسی برای مخاطب خاص جدید 2018، متن خاص، متن عاشقانه، متن ناب، جمله عاشقانه، عکس نوشته، نوشته عکس عاشقانه را در طومار بخوانید.

برای ابراز احساسات راه های زیادی وجود دارد یکی از این راه ها فرستادن پیام محبت آمیز است یا نوشتن جمله ایی احساسی بر روی جعبه یک هدیه کوچک بدون بهانه. اگر به دنبال خوشحال کردن اطرافینتان هستید ازم نیست که کارهای عجیب و غریبی را انجام دهید. در این مجموعه از شعر های کوتاهی که برای شما جمع آوری کرده ایم می توانید استفاده کنید تا دل مخاطب خود را بربایید.

متن عکس عاشقانه

زندگی گوشه قلب تو بهشت است بگو …رهن مخروبه ترین گوشه ی قلبت چند است ..

عاشقانهاز ”تو” می نویسمو شخص دیگریدر ”من ” آفریده می شود.تو، او را ”ما” می نامی؛او مرا ” تو”شعر های زیبا غیر عاشقانه

می‌ آید، اگرچه دیر.می‌ آیدرفتار رنگی اشاز پشت بال پرستو چه دیدنی ‌ست !

متن عکس، شعر کوتاه عاشقانه

“مواظب خودت باش”خیابونای زیادی مونده که با هم قدم نزدیمکافه های زیادیه که قرارگاهمون نشدهو جاهای زیادی هست که نرفتیم”مواظب خودت باش”جوونمجهان بی تو جای خوبی برای موندن نیست

دلنوشته عاشقانه

تور از پی تور …ملودی ها بر کرانه ی گمنام.بال زنانآوازی در باران های آیندهاز واژه ای که تواز واژه ای که من.

یوسف صدیق .

گلچین متن عاشقانه و احساسی برای مخاطب خاص

براي دوست داشتن هميشه دنبال بهانه امبرفي بباردآفتابي بتابدنم باراني بزند بر موها و گونه امبادي بوزدشگفتانه بهانه ها تمام ميشوندنه دوست داشتنت

شیراز در شب چشمانت غزل می‌‌خواند؛من در شب چشمانتحافظ می‌‌شوم. 

متن عکس های عاشقانه جدید

و عشق سوتفاهمی ست

که با ” متاسفم” گفتنی فراموش می شود.

می پرسی: شادی چیست ؟می گویم: زیستن با تو.می پرسی: اندوه چیست ؟می گویم: یک لحظه با تو نبودن.می پرسی: زندگی چیست مرد من ؟زندگی چیست ؟می گویم: رها شدن درون نفس هات.بیرون، زیر آفتاب پاییزدو قمری سر بر شانه ی یکدیگر.

ماه من! اینجا نیستی‌تا دست بر شانه ات بگذارم و سرما پلک هایش را ببندد.هر شب اما، روی همان میزکه در سایه ی خیالم تنها مانده،فنجانی شعر برایت می‌‌گذارمو گوش می‌ سپارم به سلام دری که باز می‌‌شودبه صدای پاهایی که می‌‌خرامندو به هلهله ی شاد واژه ‌هایی که گلویت را گرم می‌‌کنند.

متن عکس عاشقانه جدید 2018

از من می پرسی:چرا دوستم داری؟از تو می پرسم:چرا پرنده می‌‌خواند؟چرا شکوفه می‌‌شکفد؟یوسف صدیق

محبوب من !فرصتی نیست؛جهانمسخ زیبایی شناسی مرگ است.بیا و زیر درخت شعرم بنشین؛بگذار بهار واژهاز نفس هایت جان بگیردو آفتاب ”ما” اشارتی باشدبر تعلیق داوری های زمستاندرباره ی عشق

حرف که می زنی رز سرخی در برف می شکفد.من شاعر می شوم و هواپیمای خورشیدی کوچکی از خواب زمستانی واژه هایم می گذرد.تو تنها مسافر آینده ای که به اکنون ام باز می گردی.حرف که می زنی از خود می پرسم:آیا ما در جهان های موازی با هم نبوده ایم ؟

دلنوشته برای عشق

عکس اش را می بوسم عکس اش را روی سینه ام می گذارممن، سایه و تنهایی با هم می باریم.در دوردست خاطره مردی چترش را می بندد.در دوردست خاطره مردی از پله ها ی پاییز بالا می رود و چون تابستانی میوه هایش را به آغوش می کشد.

جملات عاشقانه برای اینستاگرام

گذرگاه بهاریکودک گل را می بویدیا گل کودک را ؟شاملو و پاشایی

فیروزه در شبنمالماس در چشمه.گنجشکی که از سفره ی کوچک آوازشگل می چینیو مدادیکه بی قرار انگشتانت،در. لحظه ی تولد یک شعر .هان، شاعر !این همه آیا کافی نیستتا پیوستهمرگ را بفریبی؟

متن عکس برای اینستاگرام

شمعی در من می سوزدسکوتی لرزان در حریر آتشزمزمه ای پنهان در سایه های سکوتشمعی مدام در من می سوزد؛من اما پشت پنجره های بی ستاره ی یلدا به بازی خاکستر و باد می اندیشم که پایان همه سوختن هاست.

من لحظه لحظه بودنت را دوست دارمهر جا که باشد دیدنت را دوست دارم

در خلوت کافه یا توی خیابانیکمرتبه بوسیدنت را دوست دارم

عکس عاشقانه دو نفره برای اینستاگرام

آغوش توآرام‌ترین نقطه‌ی دنیاستهرچند که دیوانه ‌ترینعاشق جهانی…!!

جمله احساسی برای اینستاگرام

از تو دورم …اما ضرباهنگ انگشتانت را می شنومهنگامی که هر برگ کاغذبه گلبرگی بدل می شود. زنانگی ات را در واژه ها بریز و به چشمانم بسپار .

وقتى ماه به خانه رفتمرا که برق چاقو هاشان را دیده بودم؛کشتند.اکنون هر غروب چون سال های رفته،پا به پای سوگوارانبه خانه باز می گردمو زیر انار پیر دانه های اشک وطن را می شمارم.

جمله عاشقانه برای اینستاگرام

تماشای موسیقی‌بوییدن شعرشنیدن نقاشیمزه کردن رقص؛دستت را به من بدهیوسف صدیق

جمله عاشقانه برای مخاطب خاص جدید

شعر های زیبا غیر عاشقانه

پشت پنجره برف می بارد.تو کنار شومینه برایم شعر می خوانی.گوش می سپارمو واژه ها، قطره قطره در فکرم می چکند.ناگهان اما، حواس ام در دهانت گم می شود؛چندان که از میان الفباهاکوچ می کنم به گوشه لب هات.

پشت پنجرهآرام آرام برف می بارد.

عکس و متن عاشقانه برای مخاطب خاص

در تهِ آبآرميده بر سنگبرگ های پایيزی

بنشین خوشگل ا‌مزیر سقف شعر‌هایم بنشینمی‌ خواهم از تو عکس بگیرم.

عاشقانه ترین متن های احساسی

تو تکرار نمیشویاین منمکه دلبسته تر میشوم 

جملات احساسی و خاص برای اینستاگرام

هوای بارانی…

از چترهای این خیابان بی انتها 

کدام یک

شانه هایش را می بوسد؟

گاهی‌ بارانبهانه ی باریدن؛گاهی، چمدانی در سفر .اینجا اما:چتری باز در خاطرات قدیمی.

سپیده دمان، از خون زمین باده ای برمی گرفتم برای قلم و تنها تو می دانستی که بودنتراز خویشاوندی شعرم با هستی ست.چه سبز بودم، چه سبزهر زمان که خرقه ی فیروزه بر تندر شیراز خواب هایت پرسه می زدم.آن سال ها هم هیولا هاخیابان را آلوده کرده بودند اما تو مست عشق، هزار و یک شب رویاهایت را می نوشتیو من مسخ معنایی بودمکه هر تاویلی را جارو کرده بود؛سفید و سیاه، … سیاه و سفید.اکنون دوباره تو، اکنون دوباره من؛گویی هرگز نرفته بودیم.گویی هرگز به خاطره ها نپیوسته بودیم. ماه من ! تنها تو، تنها تو می دانی غزالی که از کف دست هایم آب می نوشداز کدام سمت نگاهت نشانی هزار ساله ی مردی خاموش را پیدا کرده است.هیولا ها عمر بلندی دارنددیو، چه سیاه، چه سفید، جان سخت است.اما چه باک، ما را چه باک از خواب های بلند زمستانی.من این بار هم خواهم گفت:کنار تو، هیچ گوری انتظارم را نخواهد کشید.ما دوباره خود را می نویسیم

دوباره خود را می آفرینیم.

عالی بود

زیباترین سالهای جوان جوانیت را در میان دستان زیبای کم عقلی به اتش نکش
آغوش خداوند در پیری به سختی به رویت باز می شود
تا جوانی در آغوش خداوندی باش که در پیری تو را از هر عزیزی به چشم عزیزانت عزیز تر بدارد

شعر های زیبا غیر عاشقانه

 

با هر که به غیر از غم‌تو‌فاصله دارم
با من بنشین با تو‌دلی یک دله دارم

 

سر می‌رود از دست همه ی حوصله ي من
یعنی که برای تو فقط حوصله دارم

 

شعرهای عاشقانه زیبا

 

هر وقت دودݪ بــودے
هر وقت نمیدونستــے چے
خوبـہ چـہ بـد ؛
چشمــاتو ببند
یہ نفس عمیق بڪش؛
خودتو رها ڪن،
بسپـار بــہ خدا
بذار جواب سوالتو
توو قلبت جاری کنه

 

از برای امتحان چندی مرا دیوانه کن
گر به از مجنون نباشم باز عاقل کن مرا….!

 

شعر دلتنگی عاشقانه

 

دوست داشتن
تــــو

زیبا ترین آهنگیست
ڪه در حافظه ے
قـلــبم
ســـیو شده…..

 

 

یک دو روزی صبر کن، اي جانِ بر لب آمده
زآن‌که خواهم در حضور دوست، بسپارم تو را

 

 

عاشقانه ترین اشعار

 

 در دهانت دوستت دارم هاے زیادے پنهان ڪرده اے
ڪہ جز بہ بوسہ ڪشف نخواهند شــد
میبوسمت تــا هــــردو عـــاشـــق شــویــم
تــــو ازبــوســـہ هاے مــــن
مـــن از شنیدن عاشقانہ هاے تــو 

 

حتما بخوانید:  اس ام اس های دلتنگی عاشقانه (5)

 

 

‏از هزاران دل, یکی را باشـد
استعدادِ عشق…!

 

شعر های زیبا غیر عاشقانه

شعرهای دلبری کردن

 

شاملو نیستم
تا آن چنان ڪه او مے توانست
دوست داشتنم را ڪه در فراسوے مرزهاے تنت
از تو وعده ے دیدارے مے خواست
به بند شعر بڪشم
قبانے نیستم
تا با شعرهایم معناے دوست داشتن را تغییر دهم
و پوزش تمامے عاشقانه هایے ڪه در انتظارم هستند را بخواهم
تا به دنبال شعرِ تو بگردم
من فقط شاعرڪے هستم
ڪه اگر غربالے در دست بگیرے از تمامے پرت و پلاهایم
جز یڪ جمله به چیزے نمے رسے
تا با آن چشم در شعر چشمهایت بدوزم و بگویم
دوستت دارم 

 

 

اي صبا در حرم زلف چو محرم شده اي

به ادب باش که دلهای پریشان آن جاست

 

 

 تو را، گم نخواهــم ڪرد!
درمن، مانده اے
خیلے وقت است ڪه، تو را،جسـتجو ڪرده ام
مے بینے، تا نامت را،مے برم دستـــانم، مے لـــرزد!
چقدر شور بپا ڪرده اے ‌

 

شعرهای زیبای عاشقانه کوتاه

 

ساقی گناه ما را گیرد به گردن امّا
از محتسب چه پنهان، شد نوبهار باعث

 

 

نمے شود
دوستت نداشت
لجم هم ڪـہ بگیرد از دستت
نهایتش این است ڪـہ
د؋ـتر چـہ ے خاطراتم
پر از ؋ـحش هاے عاشقانـہ مے شود …

 

شعرهای دلبری از معشوقه

 

 درحسرت آغوش تو… هستم بغلم ڪن…
ازعطربروروے تو… مست هستم بغلم ڪن…
ڪے گفتہ ڪہ قرارہ … دور از تو بمونم…
من با احدے … عهدنبستم بغلم ڪن… 

 

 

عاشقانه های احساسی

 

نمیدانے

چطور گیج مے شوم

وقتے هرچه مے گردم

معنے نگاهت

در هیچ فرهنگ لغتے

پیدا نمے شود … ! 

 

 

 دستم را بگیر

………..بـے تـــــــــو

…………….تمام دنیا را

…………هم داشتہ باشم

………………….تهـے دستـــــم 

 

 

شعرهای جدایی و دلتنگی

 

 مجلس شوراے قلبم ، طرح چشمت را ڪه دید ..
با سه فوریت ..
به ” مجنونِ تو گشتن ” راے داد .. 

 

 

 

آغوش تو
فرودگاه ابرهاست
بغل ڪه بگیرے
تن ویتنامے من را
هیروشیمایے سبز
با یورش خلبان هاے جنگے چشمهاے تو
اتفاق مے افتد
من درجمهورے بازوانت
راے به خواب ابدے مے دهم 

 

حتما بخوانید:  100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

 تا ڪه انگور شود ” مے “
دو سه سالے بڪشد…
” تو “
به یڪ لحظه شدي…
ناب ترین باده ے عشق… 

 

 

 

 دلیلِ صبح
گاهے من…
گاهے تو….
و گاه دستهاے ماست
ڪہ بہ هم مے پیچد
عشـــق ؛ اولِ صبح
عجیب مے چسبد.. 

 

شعرهای یاد کردن از عشقم

 

سخته وقتےدلت گرفته
بیخودے به گوشےزل بزنے
درحالیڪه میدونےهیچڪس
تو هیچ جاے دنیا
حواسش به تو نیست
حتےتومجازیش…

 

 

عشق
چیز عجیبے ست

وقتے از من
دیڪتاتورے مے سازد ، زود رنج
ڪه تنها تو را
انحصارے مے خواهد

از تو
نازڪ دلے
ڪه اشڪ مرا
تاب نمے آورد …

 

شعرهای های عاشقانه و داغ

 

عشق چیز عجیبے نیست
شاید
اما
من و تو
عجیب …
عاشق شده ایم !

 

ڪاش
نہ دخترے بہ دنیا مے آمـد
و نـہ پســرے !
ڪاش فقط انسان
متوݪــد مے شدیم
بــدون هیچ جنسیتے!
شاید این گـــونہ
دنیا پر مے شــد از دوست
و دیگر هیچ ڪس تنها نبود

 

جملا زیبای عاشقانه بصورت شعر

 

ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ،
ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻡ ،

ﻭﺣﺎﻻ ﺗﺮﺳﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺪﺍﺭﻡ …

ﺍﺯ ” ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ” ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ …
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ” ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ “

ﺍﺯ ” ﺷﮑﺴﺖ ” ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ …
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ” ﺗﻼﺵ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﮑﺴﺖ “

ﺍﺯ ” ﻧﻔﺮﺕ ﻣﺮﺩﻡ ” ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ،
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ” ﺑﻬﺮﺣﺎﻝ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻧﻈﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ “

ﺍﺯ ” ﺩﺭﺩ ” ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ …
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ” ﺩﺭﺩ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺷﺪ ﺭﻭﺡ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ “
ﺍﺯ ” ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ” ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ،
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ” ﻣﻦ ﺗﻮﺍﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ “

ﺍﺯ ” ﺁﯾﻨﺪﻩ ” ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ …
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ” ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺳﺎﺧﺖ “

ﺍﺯ ” ﮔﺬﺷﺘﻪ ” ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ،
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ” ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮﺍﻥ ﺁﺳﯿﺐ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ “

ﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺍﺯ ” ﺗﻐﯿﯿﺮ ” ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ،
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ” ﺣﺘﯽ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﻫﻢ ،
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﺮﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﺮﺩ … !

 

گروه سرگرمی تالاب

گلچین زیباترین شعرهای روز

زیباترین عاشقانه ها،شاهکارهای ادبی و اشعار ناب


عکس های عاشقانه

عکس های خفن

شعر های زیبا غیر عاشقانه

عکس نوشته های فوق العاده زیبا و جدید

رفتی و آسمان به حرف آمدتو نبودی، چقـدر برف آمد

سعید_بیایانکی

هرچه کنم نمی شـود…، تا بروی تو از دلماز تو فرار می کنم …، باز تویی مقابلم

آب شوم، تو جوی من،جـوی شوم، تو آبِ منحل کنم اَر مسـایلی…، باز تویی مسایلم

 

طارق خراسانی

تو نیستی که ببینی ،چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست ،چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست ،چگونه جای تو در زندگی سبز است…

ادامه شعر را در ادامه مطلب بیبینید…

 

دوتا خبر دارم یک خبر خوب… یک خبر بد!

خبر خوب اینکه هیشکی از زندگی هیشکی خبر نداره…

و خبر بد هم اینکه هیشکی از زندگی هیشکی خبر نداره!

 

گر تو گرفتارم کنی، من با گرفتاری خوشم!

داروی دردم گر تویی، در اوج بیماری خوشم!

#مولانا

ﻫﻤﯿﻦ ﻋﻘﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺎزد

زﻣﺎﻧﯽ از ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻫﺎی ﻣﺎ اﻓﺴﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺎزد

ﺳﺮ ﻣﻐﺮور ﻣﻦ! ﺑﺎ ﻣﯿﻞ دل ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻨﺎر آﻣﺪ

ﮐﻪ ﻋﺎﻗﻞ آن ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ دﯾﻮاﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺎزد…

#فاضل_نظری

عجب هوایی داری!

 هوایت که به سرم میزند ،

دیگر در هیچ  هوایی نمیتوانم نفس بکشم!!

عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

 

سایر اشعار و متنهای زیبای عاشقانه در ادامه مطلب

خدایا!

من نه فارسی خوب بلدم نه شعر،

فقط با همی زبان خودم می گویم:

دراین عمر کوتاهی که از تو گرفته ام،

شعر های زیبا غیر عاشقانه

فکر می کنم یک چیز را فهیمده ام؛

و آن اینکه همه رفته اند و می روند و تو می مانی،

اگر هرچه کرده ام از کرده هایم بگذر مرا به خودت وصل کن تا ماندگار شوم!

بعد از سالها که فکر می کردم عاشقم تازه  آن سخن نغز مولوی را فهمیده ام که:

عشق حقیقی است مجازی مگیر

این دم شیر است به بازی مگیر

——————————

عکس از وبلاگ لاو مریم گرفته شده است

شعر های زیبا غیر عاشقانه
شعر های زیبا غیر عاشقانه
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *