درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ

دوره مقدماتی php
درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ
درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ

نشان‌گذاری

عجب سازنده ی این علامت عرب دولاب است
[[رده:نمادهای
نوشتار]]

یک روان‌شناس گفت: اگر از صدای جویدن غذا توسط دیگران، صدای تلویزیون، صدای موبایل اعضای خانواده و مواردی از این دست به‌طور افراطی رنج ببریم، دچار اختلال میسوفونیا هستیم.

قبل از هر چیز به مصاحبه خانم دکتر «نسرین یوسفی»، روان شناس، در گفتگو با خبرگزاری ایسنا توجه کنید:
حساسیت معمولی نسبت به صداهای بلند یا منزجرکننده، طبیعی است. اما برخی به هیچ‌عنوان طاقت این‌طور صداها را ندارند، در برابر بروز آن عصبی می‌شوند و به شدت واکنش نشان می‌دهند. طوری‌که حتی ممکن است اطرافیان احساس آزردگی خاطر و ناراحتی کرده و با خود بیندیشند که این فرد برایشان ادا در می‌آورد.
برخی تحقیقات نشان می‌دهد که میسوفونیا (نفرت از صدا) ژنتیکی است و بیشتر به صداهای دهانی مربوط می‌شود. در واقع، برای بیشتر انسان‌ها، دورهمی و میهمانی‌های خانوادگی لذت‌بخش است و یک تجربه عالی محسوب می‌شود، اما برای مبتلایان به میسوفونیا این وضعیت چندان خوشایند نیست؛ چراکه وقتی در جمعی قرار می‌گیرند از صداهایی مثل خوردن غذا، باز و بسته شدن درب و خندیدن طولانی رنج می‌برند. به همین‌خاطر، اغلب تنهایی را به رفت و آمد با اقوام ترجیح می‌دهند.
این اصطلاح در سال ۲۰۰۰ در تمایز با اختلال هراس از صدا (فنوفوبیک) و برای کسانی به کار رفت که اعصاب‌شان با صدا تحریک می‌شد. البته هنوز روش مشخصی برای درمان کامل میسوفونیا وجود ندارد و علت ابتلا به آن نیز در صد‌در‌صد قابل تشخیص نیست. اما محققان معتقدند که نفرت از صدا، به خود صداها مربوط نمی‌شود. بلکه می‌تواند ناشی از خاطرات ناخوشایندی باشد که در کودکی برای فرد اتفاق افتاده است.
مثلا ممکن است کودکی از صدای آدامس جویدن مادرش رنج ببرد و به همین‌خاطر، در بزرگسالی از صدای آدامس جویدن بیزار شده و نسبت به آن واکنش نشان دهد. به هر حال، میسوفونیا می‌تواند زندگی شخصی و اجتماعی را برای فرد دشوار کند و منتج به از دست دادن موقعیت‌های اجتماعی مطلوب شود. از این‌رو، برخی پزشکان معتقدند که رفتار درمانی و شناخت درمانی می‌تواند تا حد زیادی از حساسیت زیاد نسبت به صداهای نامطلوب بکاهد.

دوره مقدماتی php

اما…

• میسوفونیا که گاهی آن را ۴S می‌نامند (Syndrome Selective Sound Sensitivity یا سندروم حساسیت صدایی انتخابی)، شرایط ناتوان‌کننده‌ای است که در آن صداهای خاص / محرک‌های بصری تکرارشونده خشم بسیار زیاد و یا نفرت را برمی‌انگیزد.
• این صداها معمولا شامل صداهای دهانی مانند جویدن یا خوردن و آشامیدن با سروصداست، اما صداها از فردی به فرد دیگر متفاوت است، و این فهرست ظاهرا با گذشت زمان طولانی‌تر و متنوع‌تر می‌شود.
• اندوه روانی که مبتلایان به این بیماری احساس می‌کنند غیرقابل تحمل بوده، ممکن است به احساس شدید گناه، انزوا، افسردگی و حتی ایدۀ خودکشی بیانجامد. انتخاب آیندۀ شغلی نیز برای مبتلایان به این بیماری به دلیل محیط‌های محرک محدود است.
• شروع میسوفونیا معمولا قبل از بلوغ جنسی بوده و بین سن ۸ تا ۱۲ سالگی اتفاق می‌افتد. تحریک اولیه اغلب توسط یک عضو نزدیک خانواده صورت می‌گیرد.
• ظاهرا مولفۀ ژنتیکی در میسوفونیا وجود دارد؛ اغلب می‌توان این مسئله را تا یک نسل قبل ردیابی کرد و داده‌ها در رابطه با شیوع آن در دوقلوها و تجدید دیدار فرزندخوانده‌ها قابل توجه است.
• مبتلایان اغلب احساس می‌کنند که در این شرایط تنها هستند و ممکن است فکر کنند دیوانه شده‌اند. احساس خجالت اغلب بر میل به صحبت درباره بیماری غلبه می کند.
• در تلاش برای غلبه بر میسوفونیا، استراتژی‌های بسیاری مانند گوش‌گیر، خوردن در تنهایی، ژنراتور تولید نویز سفید، داروهای تجویزی، مواد مخدر / الکل / خوددرمانی، هیپنوتیزم، CBT و درمان‌های دیگر مورد آزمایش قرار گرفته که موفقیت بسیار کمی داشته یا اصلا موفق نبوده‌اند.
• میسوفونیا اغلب با هیپرآکوسیس (عدم تحمل صدا)، وزوز گوش یا دیگر اختلالات شنیداری مرتبط اشتباه گرفته می‌شود. این صداها بسیار خاص، به ندرت قابل شنیدن، و نویزهای هرروزه هستند که، صرف نظر از بلندی آن، نباید دردسرساز باشند.
• متخصصین مراقبت‌های بهداشتی به افراد مبتلا به میسوفونیای بسیاری گفته‌اند که مشکل آنها روانشناختی است و اهمیت آن را نادیده گرفته‌اند، که اغلب به دلیل عدم درک و شناخت وضعیت است.
• فرضیه‌ای که در حال حاضر آن را بررسی می‌کنیم این است که میسوفونیا نوعی اختلال عصب‌شناختی است که در آن سیگنال‌های شنیداری تکرارشونده رفلکس جنگ یا گریز را برمی‌انگیزند.

درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ

میسوفونیا – به معنی نفرت از صدا – را می‌توان حساسیت شدید به صداهای پس‌زمینه یا محرک‌های بصری تعریف کرد که معمولا توسط دیگران نادیده گرفته می‌شود. مهمتر از ناتوانی فرد در جلوگیری از محرک آزاردهنده واکنش عاطفی منفی حادی است که نتیجۀ در تماس بودن با محرک تجربه می‌شود.
این واکنش سیل عاطفی بازتابی‌ خشم و وحشتی است که با طوفانی از واکنش‌های جنگ یا گریز بزرگتر می‌شود. هجوم آدرنالین، برافروختگی چهره، تپش قلب و یا لرزش و نیاز به حمله یا فرار فیزیکی مواردی است که اغلب تجربه می‌شود. افکار نگران مبنی بر این که این بازتاب واکنش عاطفی با توجه به بی‌ضرر بودن محرک آزاردهنده غیرمنطقی است پس از پاسخ جنگ یا گریز با تمام نیرو به ذهن می‌رسد. قربانیان میسوفونیا ممکن است “دائما با خود حرف بزنند” تا عادی و آرام بمانند یا از تکنیک‌های دیگر کنار آمدن با این وضعیت استفاده کنند.
اکثر محرک‌ها از نظر مردم عادی بی‌ضرر بوده و یا بخشی از زندگی روزمره به حساب می‌آیند، اما برای فرد مبتلا به میسوفونیا، این محرک‌ها بار فوق العاده سنگینی است. اغلب از قیاس کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه برای توصیف این پاسخ پریشان استفاده می‌شود.
گاهی، فرد مبتلا مجبور به انزوا و دوری از جمعیت و محرک‌های آزاردهنده می‌شود، نه به انتخاب خود بلکه به اضطرار و اجبار. بسیاری از مناسبت‌های اجتماعی کنار می‌کشند زیرا فکر وجود یک محرک آن‌ها را ترسانده و مضطرب می کند. روابط به دلیل سوء‌تفاهم و منفی بودن از هم پاشیده و خراب می‌شود. فرصت‌های کاری نیز ممکن است کاهش یافته یا از دست برود.
وقتی از یک فرد مبتلا می‌پرسند که چه حالی دارد اغلب از سطوح سنگین گناه و آشفتگی که به دلیل واکنش‌هایشان احساس می‌کنند، ترس از دست دادن تحمل و افزایش محدودیت‌هایی که به دلیل این وضعیت بر آنها تحمیل می شود با جزئیات تعریف می کنند.
اگرچه فهرست اولیۀ محرک‌ها بر صداهای آرام یا صداهای خوردن و مربوط به بدن تمرکز داشت، اکنون مشخص شده که لیست محرک‌های دیداری و شنیداری که ممکن است چنین واکنش‌هایی را برانگیزد همچنان در حال افزایش است. هر کسی که به این وضعیت مبتلاست به یک اندازه تحت تاثیر قرار ندارد، بعضی‌ها تحت تاثیر صداهایی که دیگران را آشفته می‌کند قرار نمی گیرند، و بعضی هم هیچ واکنش منفی به محرک‌های بصری نشان نمی‌دهند ولی صداها کاملا آن‌ها را از پا درمی‌آورد.
در این جا مثال هایی از محرک‌های شایع ارائه می‌دهیم. به احتمال زیاد شما خیلی از این موارد را در لیست محرک‌های خود ندارید. اگر فکر می‌کنید مطلع شدن از صداهای محرک جدید به هر شکلی ممکن است برایتان دردسر ساز باشد، لازم نیست این لیست را بخوانید.

دهانی و خوردن
“ها” کردن پس از نوشیدن، آروغ زدن، جویدن، صدای خرد کردن (یخ یا غذاهای سفت)، قورت و قورت کردن، جویدن آدامس و ترکاندن آن، صدای بوسه، ناخن جویدن، کشیدن دندان به قاشق و چنگال یا بشقاب، ملچ و ملوچ کردن، هورت کشیدن، لیسیدن، تف کردن، مکیدن (یخ و غیره) بلعیدن، حرف زدن با دهان پر، مسواک زدن، کشیدن نخ دندان، مکیدن دندان، مکیدن لب، صداهای دهان خیس، دندان قروچه، صاف کردن گلو، کلیک کلیک فک.
تنفس / بینی
خرخر، ناله، جیغ، تنفس آرام یا بلند، فین‌فین، خرناس، خروپف، عطسه، حرف زدن آرام یا بلند، صداهای گوش‌خراش، تنفس پُر، سکسکه، خمیازه، سوت کشیدن بینی، خس‌خس.
آوایی
همهمه، حرف زدن گنگ و مبهم، صداهای تودماغی، استفاده بیش از حد از کلماتی چون اممم یا آآه (کلمات تکراری)، صداهای صفیری یا هیسی (صداهای س، پ، ت، چ، ک، ب)، آوازخواندن، صداهای خش‌دار، صداهای آرام پچ‌پچ مانند، سوت زدن.
محیطی
متفرقه: کلیک کلیک پیامک زدن (موبایل)، کیبورد / ماوس، ریموت تلویزیون، کلیک کلیک خودکار، صدای نوشتن، پاره کردن / خش‌خش کاغذ، تیک تیک ساعت، صدای زنگ موبایل.
وسایل فلزی: به هم خوردن ظروف، خوردن قاشق و چنگال به دندان، خوردن قاشق و چنگال فلزی به بشقاب یا دیگر وسایل فلزی، صدای پول خرد داخل جیب.
پلاستیک: فشار دادن بطری آب، زمین زدن توپ.
کاغذ یا پلاستیک روکش: خش‌خش / پیچاندن کیسه پلاستیکی، باز کردن یا مالیدن کیسه‌های پلاستیک، پیچاندن بسته‌بندی غذا.
ماشین: بی‌کار نشستن برای مدت طولانی، صدای بیپ بیپ موقع قفل شدن در ماشین، به هم خوردن در ماشین، کلیک کلیک چراغ راهنما.
وسائل سنگین: ماشین چمن‌زنی، دمندۀ برگ، یخچال، تهویه هوا، اره برقی.
صداهای ضربه‌ای: صدای دیگران، صدای گرفتۀ باس (بم) موسیقی یا تلویزیون که از آن طرف دیوار به گوش می‌رسد، به هم خوردن در / پنجره، تلپ تلپ بازی بسکتبال، ضربه زدن به توپ در بیسبال.
صدای حیوانات: پارس سگ، صدای پرندگان، جیرجیرک، قورباغه؛ لیس زدن، نوشیدن، ملچ و ملوچ، خوردن، نالۀ سگ یا گربه، سگی که خودش را می‌خاراند یا کک‌هایش را گاز می‌گیرد و پنجه می‌کوبد.
نوزاد: گریه نوزاد، غان و غون کردن نوزاد، بزرگترهایی که مثل بچه‌ها حرف می‌زنند، جیغ کشیدن بچه‌ها.
تلویزیون: صدای بلند رادیو، تلویزیون و MP3 پلیر
مربوط به حرکت بدن
حرکت دادن پا (پای خشک روی کف / فرش) یا کوبیدن پا، بشکن زدن، کشیدن پا، پاشنه‌ها، پشتک، شکاندن بندها و مفاصل انگشتان، پلک زدن، ناخن خوردن، ناخن گرفتن.
بصری (مربوط به صدا)
خوردن، جویدن آدامس
بصری (الزاما به صدا مربوط نمی‌شود)
بی‌قراری، پیچاندن مو، حرکاتی که از گوشه چشم مشاهده می‌شود، حرکات تکرارشوندۀ پا یا بدن، حرکت فک / جویدن فک.

 

جهت اطلاعات تکمیلی، بحث در مورد این اختلال، مقیاس های فعال سازی میسوفینا، روش های برخورد با میسوفینا و درمان و همچنین انجمن مبتلایان به میسوفینا به وب سایت Misophina.ir مراجعه بفرمائید.

سلام ممنون از مطالب مفیدتون.من خودم همین مشکل رو داشتم ،بیشترین حالتش وقتی اتفاق میفته که مثلا یه درگیری فکری داشته باشم .بیشترین حساسیتم به صدای خیار و آدامس هستش.چند ماه پیش اتفاقی با یه پزشک طب سنتی صحبت میکردم ،میگفت علت این کار از گرمی مغز هستش ،بهم تخم شربتی رو تجویز کرد .یه هفته هر روز سه لیوان شربت میخوردم شیرینش خیلی کم بودو پر از تخم شربتی بود .الان شکر خدا خیلی فرق کردم .

سلام
متاسفانه من به این بیماری مبتلا هستم ، الان ۴۳ ساله هستم ، از بچگی به صدای غذا خوردن برادر بزرگترم و خصوصا پدرم حساسیت داشتم ، می توانستن به برادرم اعتراض کنم که اونم لج می کرد و بیشترش می کرد ، ولی اخلاق پدرم طوری نبود که بشود به او اعتراض کرد یا تذکر داد ، از اول سفره تا آخرش شدید ترین فحشهایی که بلد بودم توی دلم بهش می دادم گاهی دلم می خواست محکم بزنم توی دهانش ، الان که بنده خدا پیر مرد شده هم خیلی دقت می کنم با ایشان سر سفره نباشم ، فکر می کنه دوستش ندارم و میگه چرا خونه ات میاییم ، با ما غذا نمی خوری؟ خود تون صداش هم آزارم میده.
خیلی سعی می کنم با او صحبت نکنم این هم باعث شده روابط گرمی نداشته باشیم ، خیلی دوستش دارم ولی نه موقعی که پیشش باشم ، همسر و بچه هام موضوع رو می دونن و موقع غذا خوردن رعایت می کنن .
در کل من اگر کسی پشت سرم باشه و چیزی بخوره صداش برام قابل تحمل نیست.
ممنون از مطلبی که گذاشتید

صدای خوردن بعضی چیزا مثل خیار یا خورد کردن قند زیر دندونا واقعا آزار دهنده است

منم به این اختلال دچار هستم و خیلی وقته دارم تحمل میکنم.خانوادم زیاد رعایت نمیکنن واسه همین وعده های غذاییمو تو تنهایی میخورم.این اختلال رو واسه همه ندارم.اما واسه کسایی که دارم خیلی شدیده و غیر قابل تحمل.جوری که بدون شک باعث گریه و خشمم میشه.ممنون از مطالب مفیدتون .

یا ابوالفضل صدای چلیک چلیک تخمه خوردن شوهرم اون هم وقتی دارم داستان مینویسم خیلی روانیم کرده صدای قورت قورت اب خوردنش و مچ مچ غذا جویدنش اما خداییش خلقت دندونها و زبون و کلا فک و دهنش عجیبه گاهی احساس میکنم فکش اندازه فک اسب ابی قدرت داره و سنگینه طوری مغز نازک تخمه رو میجوه انگار استخونهای یه گوره خر اواره رو زیر دندوناش خورد میکنه وااااااای جیغ یا وقتی یه قولوپ اب رو میخواد قورت بده انگار دقیقا راه اب ظرفشویی بعد از یک گرفتگی طولانی داره خالی میشه هووووووووورت وای خداااا …..کاش درمون داشت این مرض کوفتی ……..طفلی گناه داره بسکه جیغ میزنم سرش

درود.مطلب بسیار مفیدی بود.من از بیشتر مواردی که تو مطلب بود،رنج میبرم.از همان نوجوانی. ۱۲ یا ۱۳ ساله بودم.عمه ام هم همینطور بود.الان سخت تر سده.صدای خرد شدن خوراکی ها وحشتناک رنج آورده.جویدن و بلعیدن نان ،وقتی که با بزاق دهان مخلوط میشه و… کاش میتونستم راه حلش رو پیدا کنم.

من یه پست تو اینستاگرام دیدم و فهمیدم همچین چیزی وجود داره و منم مبتلا هستم
ی زمانی برادرم موبایل۱۱۰۰ داشت و موقع sms من اشکم درمیومد
الانم سر سفره ی وقتایی حس میکنم خانوادم جای غذا بادکنک میجوند ک انقدر صدا میده
ی بارم پاچه ی بنده خدایی رو گرفتم سر آب خوردنش گرفتم ک گفت عصبی هستی
خلاصه ک خیلی رو مخه

متاسفانه منم به این مرض مبتلا هستم،صدای ملچ ملچ غذا خوردن بابام انگار توو سرم میزنه،میام بهش بگم ولی خجالت میکشم،به همین خاطر اکثر وعده های غذایی مو بدون حضور بابام یا به تنهایی میخورم
کاش میشد یه درمونی واسه این مرض پیدا کرد

منم از صدای بینی کشیدن متنفرم متاسفانه تو خانواده ما هم همه ماشالله سینوزیت دارن منم دیوونه شدم کسی هم رعایت نمیکنه چیکار کنم از همه فاصله میگیرم

با سلام من بیشتر فقط به غذا خوردن پدرم حساسیت دارم خیلی هم دوسش دارم ولی حاضر نیستم وعده های غذایی رو باهاش سر ی سفره صرف کنم تازه این ماجرا بدتر شده من خونم جداست اصلا اصلا نمیتونم جایی ک ی نفر دیگه هم هست و بیداره بخوابم چون ب کوچیکترین صدا واکنش نشون میدم توی خدمت سربازی من با صدای کلید چراغ برق بیدار می شدم بدجوری متاسافانه تنهایی رو به حضور در جمع شلوغ ترجیح میدم اصلا جایی ک ۲ نفر دارن باهم صحبت میکنن نمیتونم مطالعه یا کار کنم.هر چقدرم ک تنهاتر میشم بیشتر از قبل حساسیت نشون میدم نمیدونم چرا اینجوری شدم ولی بنظرم دوران ابتدایی خونه ما بغل خونه ی یه خونواده پرجمعیت وحشی به تمام معنا بود ک صدا دعواشون تو خونه ی ما بود حتی خاطرم میاد ی شب رفته بودم خونه ی عموم اینا خوابیده بودم اومدم خونه ی خودمون از زندگی توی خونه خودمون از دست اون صداها سیر شده بودم!!با اینکه جوونم ولی متاسفانه ضعف اعصاب دارم بعضی وقتا حاضر به تحمل خونواده خودمم نیستم

فکر میکردم فقط من اینجوریم اینکه این فقط مشکل منه بدتر باعث آزارم بود،خیلی شکنجست حتی صدای قل قل سماور،باز موندن شیر آب،تیک تیک ساعت جیر جیر در،ملچ ملوچ غذا،آب خوردن بقیه که انگار صدا خیار خوردن میده همه رو مخمه و باعث نفرتم از دیگران و تنها شدن خودم شده حتی دانشگاه تو سلف مجبورم تنها باشم که عصبی نشم یا موقع راه رفتن با دوستام از جمعشون فاصله میگیرم که صدای کرت کرت کفشاشون آزارم نده

من که تو کتم نمیره مشکل از من باشه
من نمی دونم چرا بعضیا واسه هرچیزی که می خوان بخورن به نوع صدا در میارن
واقعا که حالم از همشون به هم میخوره

نمیدونید که من چه قدر خوشحالم که تنها نیستم به خدا داشتم روانی میشدم اینقدر از صدای ملچ ملچ کردن غذا خوردن دیگران بدم میاد که خدا میدونه دلم میخاد وقتی کسی چیزی میخوره با پاه بکوبم تو صورتش

فقط بگم کاش درمون داشت

منم بشدت از صدای غذا خوردن بدم میاد طوریکه وقتی میشنوم میخوام گریه کنم اما اینکه ما این مشکل و داریم به کنار اما واقعا بعضیا طرز صحیح غذا خوردن رو نمیدونن متاسفانه

در حد دیوانگی نفرت دارم از صدای غذا خوردن دیگران تقریبا همه حتی تو فیلما که میبینم…

منم این بیماری رو دارم. کاش درمان داشت

سلام دوستان منم این مشکل رو دارم متاسفانه همکارم که توی یک اتاق کارمیکنیم،بیشتر اوقات شاهدونه میخوره و بادهان باز میجوعه و من خیلی آزار میبینم نمیدونم چکار کنم.کاش راه درمانی داشت.

سلام مرسی از مطالب منم به این بیماری مبتلا هستم راستش تا الان فکر میکردم فقط من اینطوری هستم من به صداهای خرو پف و تنفس سنگین وخمیازه حساسیت شدید دارم البته با صدای همه نه ولی بعد از اینکه یه مدت زیادی کسی رو میشناسم مثلا افراد خانواده یا دوستام از این صداهاشون بدم میاد و اعصابم بهم میریزه واکنشی هم که دارم احساس جنسیم ناخودآگاه تحریک میشه و عصبی میشم البته من سعی میکنم این طور مواقع صدایی در بیارم یا اینکه دوری کنم از اون وضعیت یا اگه کسی نبینه من رو گوشم رو میگیرم این حالت رو وقتی از یه مشکل عصبانی هستم یا تمرکزروی موضوعی دارم بیشتر بهم دست میده اگه کسی دارویی یا درمانی میدونه ممنون میشم کمکم کنه خیلی اذیت میشم

با سلام باورتون میشه من الان که دنبال یه مطلب دیگه تو اینترنت بودم اتفاقی به این مطلب برخوردم وخوندمش تازه متوجه شدم این حساسیت‌هایی که من داشتم و دارم یه بیماری هست که سالها آزارم داده صدای غذا خوردن پدرم و شکوندن رگ دست خواهرم و صدای پیام بازرگانی تلویزیون و تخمه خوردن و … کاش جالبه که پدرم خودش هم به خیلی از صداها بخصوص توپ بازی بچه ها به شدت حساس بود و همیشه از جمع خانوادگی و اجتماعی و سرو صدا فراری بود ، کاش خیلی چیزها رو قبل از اینکه آنقدر دیر بشه آدم متوجه بشه ، دوستان لطفاً برای دیگران اطلاع رسانی کنید که افرادی که این مشکلات رو دارن بفهمن که تنها نیستن ، خیلی ممنون از مطلب مفیدی که گذاشتید

تو رو خدا اگه درمانی داره بفرستید …

سلام.برین از فروش کالاهای پزشکی …یک عدد گوشگیربخرین …من گوشگیرمخصوص خواب خریدم ۲ هزارتومن هم قیمتشه.طرز استفدشم روش هست.
التماس دعا.

واااااااای من تا چند وقت پیش که خواهرم بهم گفت این حساسیت من بیماریه نمیدونستم . من بیشترین چیزی که عذابم میده کشیده شدن قاشق و چنگال بهم دیگه اس ولی در کل صدای برخورد دو تا فلز بهم دیگه بشدت عصبیم میکنه. خیلی حوصله میکنم ولی توی مهمونی ها از صدای قاشق و چنگال ها بشدت عصبی میشم و ضعف جسمی و روحی پیدا میکنم .به صدای ملچ ملچ غذا خوردن و صدای چکه ی آب هم حساس هستم ولی نه به اندازه برخورد دو تا فلز بهم دیگه . کاش راه درمانی وجود داشت

وای من به جز اینکه عذاب کشیدم کل بچه گی رو از صدای خوردن پدرم این نگرانی رو هم همیشه دارم که نکنه خدا تو اون دنیا واسه عذاب من کلی از این صدا ها استفاده کنه که برام سنگین ترین عذاب غیر قابل تحمل تو دنیا تیکه تیکه کردن اعضا بدنم جلو چشام عذابش به قران کمتر از شنیدن دهان و دندون مصنوعی هوووف…

منم همین طوری هستم به صدای فس فس نفس کشیدن و ملچ و ملوچ هنگام غذا خوردن و صدای چکه آب و … خیلی حساسم در حد عصبانیت زیاد, کاش یه راه درمان داشت

انصافا بعضیها موقع غذا خوردن انگار گل لگد میکنن یا با آدامس دعوا دارن یا چنان هورت میکشم به چای انگار راه آب ظرفشویی یا شب انگار اگزوز تراکتور تو سیستم تنفسی دارن حالا ما بیماریم یا اونها

شما.اونا فقط آداب معاشرت نمی دونن یا دندوناشون مصنوعیه. نباید انکار کنین.

من یبار با کله کوبیدم تو دهن داداشم دندوناش شیکست….این بیماریم واس ما داستان شده نمیتونم تحمل کنم

منم همین شکلیم . ولی نه برای همه . فقط روی اعضای خوانوادم حساسم . مخصوصا غذا خوردن پدرم و آب خوردن مادرم . مادرم که میخواد آب یا چایی بخوره انگار داری چاه رو باز میکنی همچنین خیار خوردنش . پدرم هم که نگو .از چایی گرفته تا سوپ و آش و حتی برنج . آخه نمیدونم این چه وعضشه . من هم سعی میکنم غیر مستقیم بهش بفهمونم ولی بازم رعایت نمیکنه . من همیشه سعی میکنم سریع غذامو بخورم و از سر سفره برم . صدای تخمه خوردن هم خیلی رو مخمه . مادرم خودش هم از خیلی از صداها بدش میاد ولی خودش رعایت نمیکنه . وقتی که مامانم ظرف میشوره من باید فرار کنم . ای کاش درمان داشت.از صدای خرپف داداشم و بابام هم به شدت بیزارم و همیشه به مامانم میگم که به بابام بگه که خرپف نکنه ولی باز هم میکنه . بچه که بودم بدم نمیومد ولی الان احساس تنفر میکنم

خیلی خوشحال شدم این مطلب و کامنتهای شماها رو خوندم. فهمیدم تنها نیستم. من الان فهمیدم یک اختلال عصبی هست. خیلی از بچگی سخت بود. از بچگی با خانواده غذا نمیخورم.مدام با هندزفری تو خونه آهنگ گوش میدم.بخاطر همین معتاد موسیقی شدم.هیچوقت نتونستم با پدرم سر سفره بشینم. موقع غذا خوردن برادرهام کنارشون نمی نشینم.
خیلی سخته و همه فکر میکردن ادا و اطفار هست.کسی درک نمیکنه ولی موقع شنیدن این صداها من میخام با چاقو فرو کنم تو مغزم یا سرمو بکوبم تو دیوار

درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ

سلام من ۳۲ سالمه و خیلی پدرم رو دوست دارم اما وقتی یک ماه پیش ماهی سوخاری رو جلوی چشام قرچ قرچ خوردش نمیتونم خودمو متقاعد کنم که ببینمش. درک این بیماری واس بقیه سخته و بیشتر مسخره میکنن و فکر میکنن این بیشتر یک ژسه روشن فکریه. من وقتی بیخیالی طی میکنم و حواسم رو پرت میکنم و از اون محیط فاصله میگیرم حالم بهتر میشه. ما اگه بدونیم این بیماریه اون وقت به خودمون حق میدیم و حالمون بدتر میشه

خود من همین امشب اتفاق افتاد اونهم با خانومم .من از بچه گی انقدر سر برادرم بلا اوردم اونهم سر سفره من نمیدونم چرا اعضای خانواده اینطوری نمیشدن باز خوبه اینترنت به راحتی دستمون هست حداقل بعداز سالها فهمیدیم این یک بیماری هست من بیشتر به ملچ ملوچ بشدت عصبی میشم دوست دارم اون لحظه از سر سفره فرار کنم برم تو اتاق در هم قفل کنم خدایش

منم از ۱۰ سالگی همین مشکل دارم فقط با صدای ملچ ملوچ و لیسیدن بستنی یا پنجه دستها وقتی اطرافیان با دست پفک الوچه یا از اینطور چیزها میخورن ……… الان ۲۵ سالمه و خیلی شدید شده بطوری که وقتی میخوابم گاهی اوقات خواب میبینم مادرم تا ارنج دستش تو دهانشه داره میلیسه و با یک پوزخندی به من نگاه میکنه بعد از اینکه بیدار شدم خیلی برام دردناک بود این حس باعث شده از اعضای خانوادم متنفر بشم گاهی اوقات فکر میکنم اونا از لج من این کارا رو ممیکنن اینقدر حرصم میگیره میخوام گریه کنم یا از پنکه خودم دار بزنم یا یه لگد بزنم تو صورت اون طرف تا متوقفش کنم…. امروز تو اینترنت جستجو کردم ببینم چرا من اینطوری هستم اولین سایتی که برام اومد همین سایت بود با خوندن نظرات یه کم اروم شدم وقتی فهمیدم یک بیماریه….حتی میخواستم پیش یک جن گیر برم فکر میکردم فقط خودم اینطوریم جن رفته تو بدنم من فقط صداهای اعضای خانوادم عصبیم میکنن به صدای غریبه ها هیچ حسی ندارم کاش یه درمانی براش پیدا بشه مال من روز به روز داره تشدیدتر میشه گاهی وقتها از خدا میخوام یک دستگاهی اختراع بشه بتونم یه قسمت از خاطرات مغزم که اینجوریه پاکش کنم راحت بشم

دقیقا مشکل تورو دارم احساس میکنم دارن چکش میزنن رو سرم هیچکسی هم درکم نمیکنه

خداى من… تحمل این همه عذاب از صداى ملچ مولوچ دیگران و کلى صداى آزاردهنده دیگه واقعا سخته! و سخت تر زمانى میشه که باعث تاثیر روابطت با دیگران میشه! کاش یه راه موثرى وجود داشت حداقل واسه کنترلش!

سلام واقعا متشکرم از مطلبتون عالی بود ولی اون لیست لعنتی باعث شده الان نسبت به اکثر اون چیزا حساسیت پیدا کنم و این واقعا زجرآوره

ینی وقتی یکی شروع میکنه به خوردن و کوچکترین صدا از اون دهن گشادش میاد اعصابم خورد میشه…تخمه شکستن و اون صداهای تکراریه مسخره یا مث چاه بازکن آب و ماست و سوپ و این چیزای شل و ول رو سربکشن یا چای رو مث این قحطی زده ها هورت بکشن یا دونه های کوچیک انار رو مث جاروبرقی بکشن توی دهانشون…بعضی وقتا واقعا نمیدونم اون لحظه ها چی بگم یا چطور بیخیال بشم…خعععلی به اعصاب و روان فشار میاد…اما راهی که پیدا کردم و بعععضی وقتا جواب میده اینه که پیش خودم میگم هرچی هم با این آدم برخورد بد کنم یا بهش حرف بد بگم، این اینجوری بزرگ شده… بذار اینم از زندگیش لذت ببره…اگه پدرم اونجوری غذا یا آب و چایی و میوه میخوره میگم داره از غذا خوردن لذت میبره پس منم فکرمو الکی درگیر نکنم…میگم اونم الان همون حسی رو داره که من موقع بستنی خوردن تو اوج گرما دارم یا همون حس خوبی که وقت خوردن یه غذای خوشمزه مث پیتزا یا قورمه سبزی دارم رو داره…همون موقع باهاش حرف میزنم و توی فاز خنده و شوخی میگم خوشمزس؟! آخه خیلی با علاقه غذا میخوری و از این حرفا…سعی میکنم از خودم فاصله بگیرم و وارد جمع بشم تا این فضایی که توی ذهنم دارم بسته تر و سخت تر نشه…شما هم توی این مواقع وارد جمع بشید و خودتون رو جدا نکنید چون اینجوری کسی علم غیب نداره که اخلاق شما رو توی غذا خوردن بدونه…

من بعضی وقتا اعصابم خورد میشه ولی بیشتر صدای مامانم رو اعصابمه چون بلند حرف میزنه یا کنترل هیجان نداره اعصابم خورد میشه

پس بگومن بیچاره همیشه از صدای غذا خوردن و ملچ مولوچ کردن و با آه نفس کشیدن خواهرم متنفر بود نگو از اینا داشتم همیشه میخواستم خواهرمو با این صدا های لعنتیش نابود کنم مخصوصا صدای غذا خوردن اب خوردنش اه

منم خیلی این مشکلو دارم با مادرم و مادربزرگم که وحشتناک مچ مچ میکنن نمیدونم چرا نمیتونن درست غدا بخورن یا وقتی موقع غذا خوردن نگاشون میکنم و حرکت دهنشونو میبینم دلم میخواد جیغ بکشم فرار کنم از اونجا
یه دفعه به خودم گفتم باید خودتو کنترل کنی سعی کردم واکنش منفی نشون ندم یا تذکر ندم ولی اینقدر دست خودمو خنج انداختم که تا چند روز جاش موند
واقعا نمیدونم چ خاکی به سرم بریزم آدم حرفیم بزنه بعدش عذاب وجدان میگیره بخواد جدا هم غذا بخوره میگن دلمو شکستی و از این حرفا واقعا نمیدونم چ خاکی به سرم باید بریزم

من توی یه خانواده شلوغ هستم و واقعا برام ازار دهندس هم من هم خانواده‌ام چون هر کدومشون یه عادتی دارند که من از سرو صداش ازورده میشم
این مسئله جوری شده که حس درک نشدن و تنها شدن و دور شدن تو خانواده زیاد شده حتی گاهی وقتی همه دارند با هم صحبت میکنند دلم میخواد جیغ بکشم بگم همه ساکت باشید

باز خداروشکر که فهمیدم من تنها آدمی نیستم که اینجوریم،همش فکرمیکردم غیرعادی ام.امیدوارم مشکل هممون حل شه
باورتون نمیشه من یه آدم خیلی شاد و بگوبخندی بودم،ولی سر همین قضیه کلا منزوی شدم. یه خواهر خیلی خوب دارم که به خاطر صدای دهنش،نمیتونم تحملش کنم.داداشمم که بماند.ولی خب هیچی بهشون نمیگم فقط تو خودم میریزم

متاسفانه افراد خانواده بی توجه به این قضیه هستند و بعضی مواقع برای شوخی کردن این کارو به قصد بیشتر میکنن
من خودم به شخصه نمیتونم تحمل کنم سعی کردم تحمل کنم اما بیشتر از چند دقیقه نمیتونم و محل رو ترک میکنم

مطلب عالی بود
منم رو ملچ ملوچ موقع غذاخوردن و صدای ملچ ملوچ بعضیها موقع حرف زدن وقتی مکث میکن و صدا دار دهنشونو خیس میکنن خیلی بدم میاد. از صدای آکاسیف هم اگر بهم کشیده بشه همه موهام سیخ میشه مثل صدای ناخن رو تخته سیاه

حالا حساسیت من و ما بکنار،کلا از نظر اجتماعی بعضیاش خیلی زشته.کسی که ملچ ملوچ میکنه و نمیدونه چقدر زشته باید ۱۰روانشناس درمونش کنن!!

منم از چند ساله پیش اینطور شدم حتی به آب دهن قورت دادنم حساسم زود واکنش میدم عصبی میشم واقعا زجر آوره که خانوادت بجای اینکه رعایت حالتو بکنند بدتر حرصتو درمی آرن بیستر چون هیچ شناختی نسبت به این اختلال ندارن یا اصلا نمی دون همچین چیزی هم هست من به ه کسی گیر نمیدم وقتی که خودم عصبی باشم و بقیه ملچ ملوچ کنن دیگه واقعا حساس میشم و با همه دعوا میکنم بیشتر اوقات غذا م جداست فقط واسه خانوادم حساسم بقیه یا نیستم یا خیلی کم که قابل تحمل دوست دارم طرفو تیکه تیکه کنم وقتی ملچ ملوچ میکنه فقط فوش میدم بش ای کاش درمانش پیدا بشه خیلی زجر آوره اینکه بقیه مسخره کنن

غیر عادیه دیگه.اعصابتون رو راحت کنین.

بدجور به کشیدن دندون با زبون و آههههه کشیدن بعد آب خوردن حساسیت دارم و اونم پدرم اینکارو میکنه که روزی ۳،۴ بار رو مخمه اصلا روزام مضخرف شده دیگه

منم همینجوریم سالهاست دارم رنج میکشم با همه بد شدم همه هم با من

وای من شدیدا این بیماری دارم. من از تابستون پارسال شروع شد. رو صدا نفس کشیدن خواهرم حساس بودم بعد پیشرفت کرد صدا نفس کشیدن بابام. هم حساسم. چند ماه پیش کنجکاو شدم ببینم مشکلم چیه تو گوگل سرچ کردم فهمیدم. ولی متاسفانه درمانی نداره هنوز. حتی جدیدا ب حدی زیاد شده که رو صدا ملچ ملوچ هم حساسم. و حتی حرف زدن. خواهرم. ولی خوب. کسانی این مشکل دارن. اگ رو صدای بارون حساس نیستن. میتونن اپلیکیشن تو گوگل پلی دانلود کنن. صدای بارون و موقع ک صدا اذیتشون میکنه گوش کنن. اگ هم حساسن از اهنگ های بی کلام دانلود کنن. من ک بدون هنذفری جای نمیرم و نمیتونم بخوابم

منم اینطوریم

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

وبسایت

جهت دریافت آخرین ارسال های مجله در ایمیل تان، عضو خبرنامه شوید.

آخرین ارسال های مجله WeAre.ir در اینستاگرام

جهت دریافت آخرین ارسال های مجله در ایمیل تان، عضو خبرنامه شوید.

آخرین ارسال های مجله WeAre.ir در اینستاگرام

میسوفونیا که گاهی آن را ۴S می‌نامند (Syndrome Selective Sound Sensitivity یا سندروم حساسیت صدایی انتخابی)، شرایط ناتوان‌کننده‌ای است که در آن صداهای خاص / محرک‌های بصری تکرارشونده خشم بسیار زیاد و یا نفرت را برمی‌انگیزد.

با مجله دلگرم همراه باشید تا بیشتر در مورد این بیماری آگاه شوید

این صداها معمولا شامل صداهای دهانی مانند جویدن یا خوردن و آشامیدن با سروصداست، اما صداها از فردی به فرد دیگر متفاوت است، و این فهرست ظاهرا با گذشت زمان طولانی‌تر و متنوع‌تر می‌شود.

این اصطلاح در سال 2000 در تمایز با اختلال هراس از صدا (فنوفوبیک) و برای کسانی به کار رفت که اعصاب‌شان با صدا تحریک می‌شد. البته هنوز روش مشخصی برای درمان کامل میسوفونیا وجود ندارد و علت ابتلا به آن نیز در صد‌در‌صد قابل تشخیص نیست. اما محققان معتقدند که نفرت از صدا، به خود صداها مربوط نمی‌شود. بلکه می‌تواند ناشی از خاطرات ناخوشایندی باشد که در کودکی برای فرد اتفاق افتاده است.

درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ

مثلا ممکن است کودکی از صدای آدامس جویدن مادرش رنج ببرد و به همین‌خاطر، در بزرگسالی از صدای آدامس جویدن بیزار شده و نسبت به آن واکنش نشان دهد. به هر حال، میسوفونیا می‌تواند زندگی شخصی و اجتماعی را برای فرد دشوار کند و منتج به از دست دادن موقعیت‌های اجتماعی مطلوب شود. از این‌رو، برخی پزشکان معتقدند که رفتار درمانی و شناخت درمانی می‌تواند تا حد زیادی از حساسیت زیاد نسبت به صداهای نامطلوب بکاهد.

میسوفونیا – به معنی نفرت از صدا – را می‌توان حساسیت شدید به صداهای پس‌زمینه یا محرک‌های بصری تعریف کرد که معمولا توسط دیگران نادیده گرفته می‌شود. مهمتر از ناتوانی فرد در جلوگیری از محرک آزاردهنده واکنش عاطفی منفی حادی است که نتیجۀ در تماس بودن با محرک تجربه می‌شود.
این واکنش سیل عاطفی بازتابی‌ خشم و وحشتی است که با طوفانی از واکنش‌های جنگ یا گریز بزرگتر می‌شود

تعداد کمی از افراد ادعا می کنند که صدای جویدن، ملچ ملوچ کردن، و صدای تلق تلق خودکار را دوست دارند. اما در عین حال که تنفر از این صداها عادی است، تجربه ی تشویش، اضطراب ناگهانی، و/یا خشم در واکنش به این صداها، وضعیتی است که به آن میسوفونیا (تنفر از صدا) می گویند


اگر از صدای جویدن غذا توسط دیگران، صدای تلویزیون، صدای موبایل اعضای خانواده و مواردی از این دست به‌طور افراطی رنج ببریم، دچار اختلال میسوفونیا هستیم.

این افراد اعلام کرده بودند که هنگام گوش دادن به صداهای خنثی و تکرار شونده از قبیل صدای کتری، صدای گریه بچه و صداهای محرکی همچون صدای نفس کشیدن و یا ملچ ملوچ کردن دچار ناراحتی و خشم می شوند. وقتی واکنش های عصبی این گروه با با ۲۲نفر دیگر که دچار میسوفونیا نبودند مقایسه شد، در مورد صداهای خنثی تفاوتی در رفتار افراد دو گروه مشاهده نشد؛ اما در مورد صداهای محرک ضربان قلب و رسایی پوست گروه نخست به شدت افزایش پیدا کرده بود.

همچنین اسکن مغزی افراد نشان از تغییراتی در مغز افراد داشت. در مورد گروه اول که میسوفونیا مبتلا بودند، صداهای محرک با افزایش فعالیت های بخش های مختلفی از مغز شامل لوب فرونتال و قشر قدامی منزوی(anterior inural corte) یا AIC همراه بود.

AIC در عمیق ترین لایه های چین خوردگی های مغز قرار دارد و لوب فرونتال و لوب آهیانه(parietal lobe) را از لوب تمپورال(temporal lobe) مغز جدا می کند. AIC مسئول تعدادی از وظایف مربو به آرام سازی انسان مانند مدیریت تجربیات عاطفی و احساسی است. این بخش از مغز همچنین نقش بسیار مهمی در یک پارچه ازی سگنال های دنیای بیرون و الاعات درون بدن ایفا می کند.

گرچه صداهای محرک در بخش AIC افرادی که دجار میسوفونیا نبودند هم واکنش ایجاد کرد، اما تغییری در بخش هایی نظیر لوب فرونتال و لوب آهیانه به وجود نیامد که این موضوع نشان می دهد کنترل زیادی بین این دو بخش مغز وجود دارد. لوب فرونتال افراد مبتلا به میسوفونیا فعالیت ها افزایش یافته بود، بلکه این افزایش فعالیت در فشر جلویی مغز سطح شکمی(ventormedial prefrontal cortex) یا vmPFC هیپوکامپ و آمیگدال نیز دیده شد.


با توجه به موضوعات ذکر شده، نتایج این آزمایش نشان می دهد که افراد مبتلا به میسوفونیا مغز هایی دارند که در کنترل پخش پیام های مرتبط به صداهای خاص مشکل دارد. گرچه همه ما از بروز برخی صداها اذیت می شویم اما در مورد افراد مبتلا به میسوفونیا، این صدا تبدیل به اصواتی آزاردهنده و تجربه ای خشم آور می شوند. شوخبیندر کومار، سرپرست تیم پژوهش، تاثیر دستاوردهای این پژوهش را این گونه بیان می کند: برای بسیاری از افراد مبتلا به میسوفونیا نتایج این پژوهش خبر خوبی است؛ زیرا برای نخستین بار ما تفاوت مشخصی را در ساختار و کارکرد افراد مبتلا به این پدیده نشان دادیم.

متاسفانه در این پژوهش راه حلی برای درمان این اختلال مطرح نشده، اما افرادی که فردی با این ویژگی ها در نزدیکی خود دارند بهتر است کمی رعایت حال آن ها را بکنند.

مبتلایان به صدابیزاری معمولاً با شنیدن صداهایی مانند جویدن آدامس، تخمه شکستن ،صاف کردن گلو، هورت کشیدن، سرفه یا فین فین کردن مداوم، تایپ کردن، یا صدای تق تق مداوم دچار عصبانیت شده و میل شدیدی به ترک محیط پیدا می‌کنند. محرک‌های دیداری مثلاً تکان‌های مداوم پا یا دست دیگران در اثر بی قراری، دیدن فرد در حال جویدن آدامس یا جویدن ناخن هم می‌توانند عامل تحریک عصبی این افراد شوند. هر فرد به دستهٔ خاصی از محرک‌ها حساسیت نشان می‌دهد و میزان حساسیت فرد به هر کدام از محرک‌ها متفاوت است.

بعضی افراد مبتلا به میسوفونیا تلاش می‌کنند تماسشان را با محل یا افراد و موقعیت‌هایی که آن‌ها را در معرض محرک‌ها قرار می‌دهند محدود کنند. متأسفانه این امر همیشه ممکن نیست. در بیشتر موارد نزدیکترین افراد به فرد مبتلا، ایجادکنندهٔ بدترین محرک‌ها (که در صدر آن‌ها صداهای ایجاد شده از دهان قرار دارد) هستند.

مکالمهٔ مداوم و باز افراد مبتلا با افراد خانواده می‌تواند باعث کاهش تنش شود.هر فرد به دسته خاصی از این محرک‌ها حساسیت نشان می دهد و نسبت میزان حساسیت فرد به هر کدام از محرک‌ها متفاوت است . اختلال این سندرم می‌تواند ژنتیکی باشد و علت آن ، اختلال در عملکرد قشر سینگولیت و انسیولار مغزی است. این بیماری معمولاً قبل از بلوغ جنسی ، بین سنین ۹ تا ۱۳ سال اتفاق می افتد و بروز آن در دختران بیشتر از پسران است.



در این رابطه بیشتر بدانید:


از پیشگیری تا درمان بیماری خطرناک دیسکس

آیا در سایه سرطان بیماریهای وحشتناک دیگر فراموش میشوند؟


بیماریهای منتقل شونده از راه تماس جنسی


روزه وبیماریها









تهیه و گردآوری مجله دلگرم


مرضیه ملایری


برای مطرح کردن سوالات پزشکی خود ، اینجا کلیک کنید

© تمامی حقوق این سایت برای مجله اینترنتی دلگرم محفوظ است / هر گونه کپی جزئی و کلی از مطالب دلگرم تنها با کسب مجوز مکتوب امکان پذیر است.

داستان زندگی خود و یا فرد نزدیکی که مبتلا به میسوفونیاست را برای ما نوشته تا در سایت قرار دهیم. می توانید این ها را نیز در نوشته خود بیاورید:

جنسیت و سن و تحصیلات، شغل. از کی و چطور متوجه بیماری خود شدید؟ اولین علائمتان چه بود؟ چطور با این بیماری زندگی کردید و می کنید؟ این بیماری چه تاثیری در زندگی شما، روابطتان با خانواده، دوستان و اجتماع گذاشته است؟ چطور با علائم کنار میایید؟ از رنج اطرافیانتان از بیماری شما چه احساسی دارید؟ آرزوهایتان؟ درخواست هایتان از هر شخصی مثل نزدیکان، متخصصان و جامعه  … (هیچ کدام از این سوالات اجباری نیستند)

و هر آنچه دوست دارید بنویسید.

در ایمیل خود ذکر کنید که به چه نامی (مثلا مستعار)  در سایت منتشر شود.

نوشته هایتان را به آدرس ایمیل زیر بفرستید:

درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ

iran.misophonia@gmail.com

سلام
یادم نیست دقیقا از کی به بیماری مبتلا شدم اصلا نمیدونستم که این یه بیماریه.امروز شانسی تو اینترنت دیدم. من به صدای عطسه کشیدن دماغ خیلی حساس هستم نمیدونم چه جوری بگم شاید خیلی احمقانه باشه دیدن مردی که آلت تناسلی خودشو می خارونه.وقتی بابام اینکارو میکرد من خیلی عصبی می شدم همش سعی می کردم طوری بشینم که نبینمش بابام فوت کرده ولی بازم حساسیتو دارم مادرم آلرژی داره و مدام عطسه میکنه صداش خیلی آزارم میده خیلی عصبی میشمتو دلم همش فحش میدم درو میکوبیم نمیدونم چیکار باید بکنم خیلی اذیت میشم کاش می تونستم از دست این اختلال خلاص بشم ازتون خواهش میکنم کمکم کنین اگه همین طور ادامه داشته باشه عاقبتم چی میشه خیلی ممنون

سلام دوست عزیز. کاملا احساستون رو‌ درک‌ می کنم خیلی از ما حساسیت های عجیبی نسبت به موضوعات دیگه ای غیر از صدا هم داریم. ما به همراهی هم کارهایی که از دستمون بر میاد رو انجام می دیم و اگر تعدادمون بیشتر بشه به کمک هم می تونیم راهکارهای بهتر و موثرتری رو پیدا کنیم. استراتژی های کنار آمدن هم مطالعه کنید، مطالب رو‌در صورت امکان به خانواده هم بدین بخوانند.

سلام ممنون که نوشته هامو خوندین واقعا میتونم این اختلال رو درمان کنم خیلی به کمک احتیاج دارم

سلام دوست محترم. پاسختون رو در ایمیل می نویسم.

وای منم با پدرم این مشکل رو دارم تازه دست تو بینیشم می کنه:(

سلام به همه . منم به صدای تمام اعضای خانواده او به غیر از پدرم حساسم و وقتی خانومم تو خونه سمت چپم پیشینه و صدای خوردن و آشامیدنش میاد می‌خوام بکشمش و میگم بره سمت راست و طرف گوش راستم بشینه . حالا من گوشام خیلی تیزه اونقدر که احساس میکنم دارم فکر طرف رو میخونم و یا وقتی کسی نزدیکم باشه و ناراحت باشه دیونه میشم .

برای اینکه این مشکلتون رفع بشه باید به این فکر کنید که این صداها یا … دائمی نیست ، مثلا شاید روز چند بار اتفاق بیفته
شما اگه جای من باشین سرتون رو میکوبید به دیوار
چیه این مشکل من ، مشکل من اینه که گوشام نمیدونم چرا اینقدر حساس شده که صداهایی که مردم عادی بهشون توجه نمیکنن رو من میشنوم و یکسره تو گوشمه ثانیه به ثانیه ، یعنی استراحت ندارم، البته فقط تو گوشم نیست ، این صداهای لعنتی رو تو دلم احساس میکنم ، مثل ویبره از گوشم میره تو دلم ، مثل اینکه قلبم ویبره میزنه موقع شنیدن این صداها
مخصوصا صداهای ماشین که گاز میدن و ماشینهایی که از خیابون رد میشن صدای کم ولی یکسره و لعنتی ، صدا گاز دادن هاشون
ماشین هم که ایست نداره ، توی خیابون دائم در حال رفت و آمده و من باید هر لحظه این صدا رو بشنوم
شما که باید امیدوار باشین ، من اونقدر هدفون زدم گوشم و صدای فیلم و … رو باز کردم که صدای ماشین رو نشنونم ، اونقدر هدفون زدم که گوشام درد میکنه شما کجایینننننننننن

سلام. من هم چن وقتی فهمیدم همچین بیماری وجود داره بنده از وقتی ساکن آپارتمان شدم بیماریم به اوج خودش رسیده که همه ی خانواده را تحت شعاع قرار دادم . از صدای کوبیدن در. راه رفتن آدما . صدای حرف . صدای دزدگیر و بوق ماشین و خمیازه کشیدن و … زجر می کشم از خونه فراریم فقط واسه خواب می رم . از نظر مالی هم ضعیفم نمی تونم کاری بکنم یا خونه را عوض کنم فکر می کنم با تعویض خونه مشکلم حل بشه اگه کسی می تونه کمک کنه

سلام من از وقتی خیلی کوچک بودم حدود ۷-۸ سالگی تا الان که ۱۸ سال دارم با این مشکل دست به گریبانم و از صدای دهان افراد در حین غذا خوردن رنج می برم مگر اینکه خودم شروع به غذا خوردن کنم خواهش میکنم یه راه حلی به من ارایه بدید ممنونم

ایمیل می زنم.

من هم همین مشکلو دارم میشه به من هم راه حلشو بگین

سلام من هميشه ب صداي خميازه،اروغ زدن،خر و پف،غذا خوردن،راه رفتن،فين كردن و.. اين حساسيت دارم..خيلي شديد طوري ك هميشه با خانوادم دعوام ميشه.اين صداها تو ذهنم همش تكرار ميشه اعصابمو خورد ميكنه..تا امروزم نميدونستم بيماريه اتفاقي تو اينترنت فهميدم!ولي ب خانواده هم ك گفتم اين بيماريه فقط بهم خنديدن با اينكه خودشون پزشك هستن

پزشکان حتی در کشورهای دیگه هم خیلی کم با این بیماری آشنا هستند و حتی اسمش رو نشنیدند.

سلام. ممنون که میزوفونیا رو به ما شناسوندین. من سطح ۵ میزوفونیا هستم و خیلی عذاب میکشم . اما متاسفانه میدونم اگر ب خانوادم بگم اونا درک نمیکنن. اونا تنفر من از صدا رو به عنوان بی ادبی تلقی میکنن و خیلی از دستم شاکین

سلام. متاسفم. امیدوارم به زودی راه درمان یا تسکینی پیدا بشه.

مگه سطح بندیم‌داره؟

اقا اين سطحشو كه ميگن ٦ يا ٧ از كجا بفهمم؟

از این مقیاس:
http://misophonia.ir/?page_id=16

سلام. من شیرین هستم و سی سالمه . از دوازده سالگی این مشکل رو داشتم و ابتدا فقط به صدای غذا خوردن برادرم حساس میشدم . البته یه جور احساس غلغلک جنسی هم برام داشت که آزاردهنده بود. بعدش صدای فوت کردن و هورت کشیدن پدرم که هم معتاد بود و هم چای رو خیلی بد هورت می کشید حساس ترم کرد. کم کم تعداد حساسیت هام بالا رفت. صدای آدامس خوردن. صدای خروپف صدای تخمه شکستن و صدای آدمی که تو دماغی حرف می زنه و خیلی چیزای دیکه اذیتم کرد. ولی بیشتر اذیت شدنم از طرف خانواده خودم بود. مخصوصا مادرم که بعد از فهمیدن حساسیت من از قصد بیشتر عملشو تکرار می کرد. با علم کمی که از روانشناسی داشت مدام می گفت اگه زیاد این صدا رو بشنوین عادت می کنین و البته کمی هم مادرم آدم آزارگری هست و از آزار دیدن من آشکار لذت هم می برد. از طرفی مدام پدرم رو علیه من تحریک می کرد که این کار شیرین به خاطر نفرتش از ماهاست و او ما رو آدم حساب نمی کنه و می گه شما کثیفین و …. . با این که پدرم رو دوست دارم ولی یک ربع هم نمی تونم پیشش بشینم. چون مدام یا در حال کشیدن سیگار و پوک زدن به اونه. یا چای هورت می کشه یا بینی اش رو بالا می کشه یا صدای خرخر سینه اش آزارم می ده. خیلی سعی می کنم بهش فکر نکنم. تمام سالهایی که خوابگاه بودم هم این ناراحتی رو از نماز خوندن بچه ها داشتم. وقتی آروم آروم نماز می خوندن و صدای سین رو جور بدی تلفظ می کردن. ولی هنوز هیچ جا به اندازه خونه پدریم برام آزاردهنده نیست. مشکل من اینه که خانواده ام حتی وقتی حساسیت من رو می بینن کر می کنن با تشدید کارهاشون نهایتا حساسیت من کم میشه. ولی فکر کنم تشدید حساسیتهای من به خاطر کارهای اونا بوده. چون الان که با همسرم هستم و او من رو تا حدی درک می کنه مشکلم با او خیلی کمتره. با این حال این مشکل بین من و پدر و مادرم فاصله انداخته و مدام عذاب وجدان دارم که چرا نمی توتم زیاد پیششون بمونم یا بودنشون عصبی ام می کنه

سلام متاسفم برای روزهای سختی که داشتید. روشی که مادرتون انجام می دادند که با تکرار زیاد سعی بر حل حساسیت شما داشتند برای اختلالات اضطرابی مثل وسواس و فوبیاها انجام می شده که اون هم توسط متخصص با ایجاد شرایط مناسب هست. اما این بیماری فوبیا یا وسواس نیست و ثابت شده این روش فقط باعث بدتر شدن بیماری می شه.

دقیقا این مشکل رو منم دارم! خانواده ام از زمانی که فهمیدن من از صدا ها اذیت میشم برای اذیت کردن من این کار رو میکنن، اوایل اینقدر زیاد نبود فقط صدای ملچ ملوچ کردن بود و بعد به هر صدایی حساس شدم ، ۲۸ سالمه و سالهاست که قید ازداواج رو زدم چون دیگه هرگز تحمل یک نفر دیگه رو کنار خودم ندارم، خروپف، ملچ ملوچ، هورت کشیدن، بینی بالا کشیدن ، صاف کردن صدا، ریخته شدن آب یا مایعی از فاصله توی استکان، حتی جلینگ جلینگ النگو های مامانم ، تخمه شکستن، چیپس خوزدن، پچ پچ و فس فس کردن ادم ها مخصوصا تو جایی که خیلی ساکته و …. روز به روز چیزهای جدید داره بهش اضافه میشه ، واقعا ازین زندگی خسته شدم ، یقین دارم که تکرار و بی توجهی هرگز باعث بهبود نمیشه چون بارها و سالها امتحانش کردم و بی جواب بود ، بیشتر از ۱۰ ساله که همیشه هنذفری تو گوشمه ، حتی وقت خواب، یه وقتی از سرکار برمیگردم خسته با سردرد ، مجبورم تو اوج این سردرد هنذفری تو گوشم بزارم. صداشو بلند کنم، به جنون رسیدم، فقط به تنها زندگی کردن فکر میکنم ،شاید روزی هزاربار ارزوی مرگ میکنم، بارها از خدا خواستم این درد رو ازن بگیر بجلش سرطان بگیرم یا یه درد بی درمون دیگه، که لاقل بخاطر اینکه نمیتونم دردمو به کسی بگم مه تمسخز یا اذیت نشم انقدر فشار روانی رو تحمل نکنم ، مرگ اخر این بیماریه، واقعا هییییو امیدی دیگه به زندگی ندارم

سلام من این مشکل را دارم اولین بار از صدای تخمه خوردن برادرم بهش حساس شدم الان ۲۵ سالمه ورورز به روز دارم بدتر می شم. مدام هندفری توی گوشمه که نکنه صدایی رو بشنوم. واقعا دنبال یک آرامش هستم تا جایی که به مردنم فکر کردم یا کر شدن. الان با همسرم به مشکل برخوردم. همش بهش می گم این کارو بکن این کارو نکن اگم گوش نده عصبی می شم. احساس مس کنم که آدمایی که این کارارو می کنن بی فرهنگ هستند.واقعا دنبال درمانم چون هیج حا بهم خوش نمی گذره مگر عروسی که صدای موسیقی زیاده

سلام معمولا وایت نویز بهتر از موسیقی جلوی این صداها رو می گیره. متاسفم به خاطر ناراحتیتون

منم دقیقا همین طوری ام حتی از حرف زدن اطرافیان

من اصلا نمیدونستم ک یک نوع بیماری باشه،من و برادرم شدیدا ب بعضی صداها حساسیم مخصوصا جویدن غذا و آب خوردنی ک همراه با صدا باشه وهورت کشیدن غذاهایی مثل سوپ،ب شدددت عصبی میشیم،طوری ک یا از اون محیط خارج میشیم و یا گوشمونو میگیریم،ب نظرم بر میگرده ب ضعیف بودن اعصابمون،چون من و داداشم تو خونواده آدمای حساسترو عصبی تری هستیم

وای خدا یعنی همه مشکلاتی ک اینجا هیت دارم فکر میکردم فقط منم ک این بیماریو دارم از سرطانم بدتره گاهی وقتا از درد سرم انگار مغزم یک میلیون کیلو شده از صدای ظرف شستن و کوبیدنشون بهم گرفته تا غذا خوردن حس میکنم عصبی ترین ادم دنیام. گاهی میگم کاش کر بودم حتی نمیتونم درس بخونم مدام مادر و خواهرم درحال ایجاد صداهایی هستن ک متکفرم ازشون و اصلا منو درک نمیکنن بخاطر همینم ازشدن متنفرم و دقیقا تو دلم فش میدم دلم میخواد بمیرم تا به ارامش برسم نمیدونم چیکارکنم دنبال راه حلم

می فهمم
موقع مطالعه از وایت نویز استفاده کنید.

مدته زیادیه که این مشکلو دارم و فکر میکردم به خاطره عصبی بودنمه اما چند روزه که متوجه شدم این یک نوع بیماریه من حتی از صدای غذا خوردن خودمم رنج میبرم واقعا وحشتناک ترین بیماریه خواهش میکنم بهم راه حلی پیشنهاد کنین

سلام ایمیل می زنم

سلام من بیست سال که دارای این بیماری هستم و هرکجا که کسی وقت غذا خوردن ملچ ملوچ کنه روانی میشم بند دلم پاره میشه الان هم مهاجرت کردم که تنها زندگی کنم با وجودیکه خانوادم بهم نیاز دارن اما فرار کردم و همیشه عذاب وجدان دارم که تنهاشون گذاشتم اما در حد مالیخولیا بیزار بودم از این صداها و هروقت مهمون میومد برای اینکه صدای غذا خوردن نشنوم تنها تو اتاق میموندم همه فکر میکردن مشکل روحی دارم هیچ کجا نمی رفتم که این صداها رو نشنوم منزوی شدم

خدای بزرگ منم تاحالانمیدونستم وهمش باخانواده ام بحث دارم سراین چیزا صداهای الکی وحتی نفس کشیدن دیگران

همیشه فکر میکردم تنها کسی ام که اینجوریه
من به صدای حرف زدن اکثر فلمیلام حساس ام تو مهمونیا واقعا عذاب میکشم
یکم اروم شدم اینجا
ممنون به خاطر اطلاع رسانیتون

امیدوارم با پیدا شدن راه درمان حالتون بهتر هم بشه

کدوم درمان؟

درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ

سلام من دو ماهه که فهمیدم این بیماریو دارم حساسیت من به صدای لوله ی آب هستش عصبی ام میکنه هر وقت صدای لوله آب و میشنوم می خوام گوش هام رو ببرم یا همیشه به درو دیوار مشت میکوبم لطفا کمکم کنید

سلام ایمیل می زنم

سلام
من فکرشم نمیکردم این یه سندروم باشه،من به صدای غذا خوردن حتی دهن برای تنفس با دهان باز شدن در حین غذا خوردن ،خمیازه،تندغذا خوردن و تند جویدن غذا و خوردن ان،مخصوصا خوردن پوست لب و با دندان جویدن ان ، فورت کشیدن اب یا لقمه و خوردن ان، با صدا بوس کردن همدیگر، …
کلا از سر و صدای نامتعارف و بیجا بدم میاد.
پدرمم مثل من هست تقریبا
من چه درجه ای از این سندروم رو دارم؟راه حلش چیه؟
ممنون میشم بهم ایمیل کنید جوابتون رو
با تشکر فراوان

سلام ایمیل زدم. برای تعیین درجه بیماری به این لینک مراجعه کنید:

http://misophonia.ir/?page_id=16

ممنون از راهنمایی هاتون امیدوارم مشکل همه ی همدردانمان حل بشه

ممنون از راهنمایی هاتون

سلام اسم من سارا ست منم از ۱۲ سالگی بعد از یه دعوای وحشتناک با پدرم اینجوری شدم
وقتی کوچیک بودم خواهرم به صدای تخمه شکستن حساس بود ولی من چون درک نمی کردمش مسخره ش می کردم اما حالا…. الان ۱۳ ساله که آرامش ندارم آرزومه برم جایی که هیچ کس آدامس نخوره, با ناخنش ور نره, تخمه نخوره, ملچ مولوچ نکنه, آروغ نزنه,سین سین نکنه, گلو صاف نکنه… ولی مگه می شه؟ مگه داریم؟ مگه جایی هست تو دنیا که آدامس نخورن؟؟؟؟
من سطح ۹ هستم دیگه دارم دیوونه می شم باردار که شدم به قدری گوشام تیز شد که می تونستم تمام صداهای همسایه بالایی و پایینی رو بشنوم وقتی تو خونه راه می رن می خوام بمیرم انگار دارن تو مخ من راه می رن انقدر حالم بد می شد که شوهرم رفت دنبال یه خونه برگرده که طبقه آخر باشه ولی پیدا نکردیم.
بارداری این بیماری رو تشدید می کنه ولی بعد از زایمان حساسیتم یه کم کمتر شد ولی هنوزم نسبت به قبل از بارداری حساسیتم بیشتره.
من به خیلی صداها حساسم ولی آدامس از همه بدتره. غریبه و آشنا هم نداره. حتی تو تلویزیون هم نمی تونم تحمل کنم ببینم کسی می خوره. از اسمش هم بدم می یاد. کسی می گه آدامس من موهای تنم سیخ می شه.
همیشه تو گوشم اسفنج می ذارم شوهرم خدا رو شکر درکم می کنه ولی پس فردا به پسرم چی جوری حالی کنم که آدامس نخوره؟ !؟! قطعا فکر می کنه مامانش دیوونه ست:(((
این بدترین درد دنیاست…
هیچ کاریش نمی شه کرد حتی نمی شه به بقیه گفت چون مسخره ت می کنن
هزاران کار بوده که دوست داشتم تو زندگیم انجام بدم ولی بخاطر این مسئله نتونستم اگه این درد رو نداشتم شاید زندگیم خیلی خیلی شادتر از الان بود.
حداقل حالا می دونم این درد من اسم هم داره! میسوفونیا!و من تو این درد تنها نیستم این خوشحالم نمی کنه ولی شاید بتونه از عذاب تنهاییم کم کنه…

امیدوارم با پیدا شدن درمان دل شما و همه مون شاد بشه

ﺳﻼﻡ ﻣﻦ ﻫﻴﻔﺪﻩ ﺳﺎﻟﻤﻪ و اﺯ ﻫﺸﺖ ﻧﻪ ﺳﺎﻟﮕﻲ اﻳﻨﻂﻮﺭﻱ ﺷﺪﻡ ك اﺯ ﺻﺪاﻱ ﻫﻮﺭﺕ و ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺖ و ﭘﺎﻱ ﺧﺸﻚ ﺑﻪ ﻫﻢ و ﺑﺪ ﻏﺬا ﺧﻮﺭﺩﻥ و ﭘﭻ ﭘﭻ ﺑﻴﺰاﺭﻡ و ﻭاﻗﻌﺎ ﻋﺼﺒﻴﻢ ﻣﻴﻜﻨﻪ اﻳﻦ ﺻﺪا ﻫﺎ. اﻭاﻳﻞ ﺑﺎﺑﺎﻡ ك ﻫﻮﺭﺕ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ ﻫﻲ ﻣﻴﮕﻔﺘﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﻧﻜﻦ ﺑﺎ ﭘﺎﺗﻮ ﻧﻜش ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺎﺑﺎ اﻭﻥ ﻃﻮﺭﻱ ﻧﻜﻦ ﺑﺎﺑﺎ اﻳﻦ ﻃﻮﺭﻱ ﻧﻜﻦ اﻭﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪا ﻫﻢ ﻣﺮاﻋﺎﺕ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺗﺎ اﻭﻧﺠﺎ ك ﻣﻴﺘﻮﻧﻪ ﻭﻟﻲ ﻭاﻗﻌﺎ اﻭﻧﻢ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺣﻮاﺳﺶ ﺑﺎﺷﻪ ك ﻫﻢ ﺩاﺭم ﺧﺎﻧﻮاﺩﻣﻮ ﻋﺬاﺏ ﻣﻴﺪﻡ ﻫﻢ ﺧﻮﺩﻣﻮ اﻭﻝ ﻓﻚ ﻛﺮﺩﻡ ﻓﻘﻄ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺣﺴﺎﺳﻢ ﻭﻟﻲ ﺑﻌﺪا ﺩﻳﺪﻡ ﻳﻜﻲ ﻧﻤﺎﺯ مﻴﺨﻮﻧﻪ و ارﺭﻭﻡ ﺻﺪاﺵ ﻣﻴﺎﺩ ﻳﺎ ﻳﻜﻲ ﻣﻮﻗﻊ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻫﻲ س س ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺩﻳﻮﻧﻪ ﻣﻲشم.ﺧﺴﺘﻪ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﺮاﻡ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﻲ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻢ ي ﺫﺭﻩ ﺻﺪا ﺗﻤﺮﻛﺰﻣﻮ ﻣﻴﺮﻳﺰﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻫﻲ ﻫﻮاﺳﻢ ﭘﺮﺕ ﻣﻴﺸﻪ ﻭﺳﻄ ﺩﺭﺱ

سلام.وقتی کوچیک بودم پسر برادرم که ملچ ملچ میکرد حالم بهم میخورد.حتی گاهی میزدم تو دهنش.الان ۲۶ سالمه با هرکی که یکم سیبیل یا ریش داشته باشه غذا میخورم حالم بد میشه مخصوصا اگه ملچ ملچ کنه.حتی شده بخاطر اروغ زدن دوستام دعوا فیزیکی هم کردم با دوستام.حتی یبار برادر بزرگم که سالشه و ریش میزاره و خیلی ملچ ملچ میکنه سر سفره میخاستم بالا بیارم ولی سریع رفتم تو حموم وبالا اوردم.روم نمیشه بهش بگم قشنگ غذا بخور.

سلام. من سی و چهار سال دارم و از نوجوانی صدای غذای خوردن و آواز خوندن و بعضی حرکات به شدت روانیم می کرد و همیشه همه دعوام میکردن که چرا واکنش نشون میدم. ولی من دیوونه وار از شنیدن بعضی صداها متنفرم و بعد از عکس العمل خودم به شدت دچار انزوا و عذاب وجدان میشم ولی اصلا دست خودم نیست. وقتی بعضی صداها رو میشنوم به شدت اذیت میشم. امروز فهمیدم که این یه بیماریهو امیدوارم درمان بشم چون جدیدا رو همسرم هم حساس شدم و همش بهش واکنش نسون میدم…

سلام من ب شدت ب صدای غذا خوردن دیگران و همچنین نفس کشیدنه آنها حساسم و همچنین وقتی کسی ک مثلا وقتی رو صندلی نشسته پاشو تکون میده عصبی م میکنه… ممنونم از کمکتون

راستی نسبت ملچ مولوچ… آدامس جویدن هم ب شدت حساسم…

سلام.منم تازه فهمیدم این یه بیماریه.از بچگی به صدای پچ پچ کردن حساس بودم.الان هم شدیدتر شدم و به صدای پچ پچ.آدامس خوردن.سین سین کردن.آروم زمزمه کردن خیلی حساسم جوری که وقتی میرم خونه مادرشوهرم خواهرشوهرم اسمسارو با پچ پچ میخونه و من شدیدا عصبی میشم.چندبارهم به خودش گفتم ولی یادش میره و رعایت نمیکنه.واسه همین از رفتن به اونجا بیزارم.ولی خونوادم منو درک میکنن.فقط خدا کنه یه راه درمانی باشه.آخه داره زندگیمو تحت شعاع قرار میده

سلام
تا امروز فکر نمی کردم این بیماری باشه همیشه فکر می کردم چرا چنین چیز عادی برای من عذاب آور خوردن تخمه،جویدن آدامس ، حتی یه غذا خوردن ساده صداش انگار برای من مثل مته توی مغزم فرو میرفت فقز ایکاش درمانی هم بود چون برای من چاره فقط فرا از آن محل است

من هم همین حساسیت هارو دارم.صدای ملچ ملوچ کردن و خیلی چیز های دیگه و هر وقت اعتراض کردم منو به شدت سر زنش کردن.و من فکر میکردم مشکل از خودمه و من بیش از حد حساسم تا اینکه فهمیدم مشکل من یه بیماریه.اگه میشه کمکم کنید چون خیلی دارم اذیت میشم

من از هشت نه سالگی به نحوه ی پوزیشن آدما حساس بودم. یادمه یه نفر از مهمونهای ما دستشو گذاشته بود روی کمرش و من از خشم دندون هام رو به هم فشار میدادم. بعدها ادامه پیدا کرد و بدتر شد، من به صدای ملچ ملوچ، کورت کورت، نفس کشیدن وقت غذا خوردن، دندون رو با زبون تمیز کردن، دست کردن توی دهن، صدای برخورد قاشق چنگال و… حساس شدم. طوری که حالم بد میشد و دلم میخواست برم بیرون دست کنم تو گوشم یا دعوا کنم. الان تو سفره هر کسی کنار من نمیشینه:) این وضعیت طوری ه که صداهای محیط رو تو خواب هم میشنوم، یکی از دوستانم میگفت وقتی من تو خواب عمیق بودم چایی رو هورت کشیده که من و امتحان کنه و دیده که بله و راست میگم. تو زمان هایی که مشغله های دیگه ای هم دارم یا از نظر هورمونی در وضعیت نرمال نیستم بدترم. احساس میکنم کاش میشد طرف رو بزنم. تازگیا بدتر هم شدم و حس بویایی م هم درگیر شده، طوری که بوها هم اذیتم میکنن و به طور عجیبی حالت تهوع بهم دست میده… تو رو خدا کمک کنید! همه فکر میکنن من دارم کلاس میذارم در حالی که نمیدونن تو کله پن چه خبره.

می فهمم. به روانپزشک مراجعه کنید درسته بیماری ما احتمالا اختلال روان نیست اما استفاده از بعضی آرامبخش ها کمی تحملمون رو بالاتر می بره. استفاده از پرگابالین و کلیدنیوم سی برای من نسبتا خوب بوده ممکنه بی ربط باشند ولی بر حسب تجربه فهمیدم. شما هم با مشورت پزشک ممکنه از بعضی داروها برای تخفیف حالاتتون سود ببرید.

سلام
من تقریبا۱۶سال دارم
یادم نیست دقیق از‌کی ولی مدتی بود ک نسبت به‌صداهای غذا خوردن حساس شدم
ولی این کم کم بیشتر شد به صدای نفس های تند و اروم و پلک چشم و دزدگیر ماشین ها و ویز ویز، مگس و خیلییی چیز‌های دیگه حساس شدم
حتی این حساسیت از حالت شنیداری خارج شد و نسبت به خارش و تیک (مثلا یه نفر بغلم پاهاشو هی تکون بده یا به ی چیزی‌ ور‌بره)
و حتی دیدن کسی که غذا میخوره
حساس شدم
وقتی این اتفاقا میفته ب حدی اعصبانی میشم که دلم میخواد اون لحظه یا من نباشم یا چیزی که اعصابمو خورد میکنه
بعضی موقع ها با لج همون رفتارو تکرار میکنم یا داد میزنم
وضعیتم خیلی بد شده
به حدی که دیگه دلم نمیخواد سر میز غذا بخورم
برا این مشکل باید به چه پزشکی مراجه کنم
وایت نویز چه وسیله ای هست؟

وایت نویز فرکانس های خاصی از صدا هستند می تونید از بازار دانلود کنید و گوش بدید مثلا صدای پارو زدن یا سشوار. ممکنه فقط بعضی هاش براتون کمک کننده باشه.

سلام من دچار این بیماریم و زندگی برام‌ وحشتناکه
به خروپف حرف زدن ملچ ملوچ و انواع صداها حساسم و اعصابم رو بهم‌میریزن علاوه برصداها حرکات ادما طرز نشستن خوابیدن و…باعث اذیت شدنم‌میشه کسی اینو درک نمیکنه از صبح تا شب هنذفری تو گوشمه شبا موقع خواب گوشامو میگیرم من فقط۱۶سالمه
وقتی این صدا هارو میشنوم حالم یه جوری میشه متل یه قلقلک جنسی اصن روم‌نمیشه به کسی بگم این بیماری رو دارم
یکی از ارزوهام این شده که درمان شم‌
کاش یکی یه راهی جلو پام‌بزاره این‌بیماری باعث شده یه ادم‌عصبی و گوشه گیر بشم میترسم اگه سنم‌بالاتر بره درمان سخت تر بشه دلم‌میخواد به ارزوهام‌برسم اما این بیماری مانع رسیدن من‌به ارزوهام‌میشه
لطفا اگر راهی هست بهم‌بگید هرچی باشه برای درمان‌میپذیرم هم خانوادم از دستم خستن هم خودم کمکم کنید
لطفا جوابم رو بدید

قسمت برخورد با میسوفونیا رو مطالعه کنید امیدوارم کمی در بهتر شدن حالتون کمک کنه

سلام. من ۳۰ سالمه و این مشکل رو دارم. صدای جویدن قند، ملچ مولوچ غذا، هورت کشیدن، حرف زدن در حین خمیازه کشیدن، آروغ زدن، بالا کشیدن بینی، فین کردن، پچ پچ کردن و زمزمه کردن و دیدن تیک عصبی بقیه مثل کشیدن موی سر و سبیل و ریش، جویدن ناخن، فین فین کردن، تکان دادن مداوم پا، صدای نخ دندان کشیدن، صداهای تکرار شونده و … واسم خیلی آزار دهنده س و در این شرایط همش تو دلم فحش میدم و حرص میخورم و خیلی رو اخلاق و رفتارم تاثیر میذاره. مادر و خواهرم هم این مشکل رو دارن. البته نمیدونستیم که این یه نوع بیماریه. مادرم بارها بخاطر این مسائل با پدرم و ما دعواش شده و میشه. من با دوری از قرار گرفتن در همچین شرایطی و سعی کردم رو زندگیم تاثیر نذاره ولی این همیشه ممکن نیست. کاش راه درمان این بیماری پیدا میشد.

من انقدر عصبی میشم از شنیدن صدا که میتونم به خودزنی برسم. یا جیغ بکشم.
توی محل کار مشکل دارم. وقتی دارم کار میکنم و کسی راه میره و صدا ایجاد میکنه عصبی میشم.
سال هاست که نتونستم با کسی غذا بخورم. توی خانواده وقتی غذا میخورم سر سفره نمیشینم. یا وقتی توی محل کارم همه ناهار میخورن سعی میکنم دور باشم.
فکر می کنم درمانی نداره.از شدت عصبی شدن میتونم همه کار کنم .

سلام . من فهیمه ۲۱ سالمه و دقیقا یادم نمیاذ از کی این مشکلکم شروع شد . شاید هشت نه سالگی یا یکم بزرگ تر. فکر کنم ائل با شنیدن صدای بوس کردن یا صدای رابطه جنسی بود که این حساسیت برام شروع شد . و منظورم از صدای رابطه جنسی دادو فریاد نیست… صدای ریزی ک مثل لیس زدن یا همون صدای دهنه ( واقعا معذرت میخئام که انقدر بی پرده صحبت میکنم و چون این مشکل واقعا امونمو بریده و میخئام واضح توضیح بدم شاید توی پیدا کردن منشا یا درمان کمک کنه ) بعد از اون مسئله به صدای نخ دندون کشیدن مامانم حساس شدم . و البته کاری ک مامانم با دندئناش انام میده وقتی غذایی لای دندونشه . یه هو ی جوری انگار مکش میکنه تو دهنش . صدایی که ئقتی این کارو میکنه میشنوم دقیقا مثل اینه که یکی سریع جلوتون با ناخون رو تخته بکشه . اصن انگشتای پام جمع میشه و تمام دنم میخواد از نفرتو عصبانیت بترکه میخوام هر جور شده از اون موقعیت فرار کنم .واسه همسن یا ی هو خیلی وحشیانه هر جا باشم از پیش مامانم میرم یا بهش بد جور میپرم . ی هو داد میزنم سرش یا با نفرت بهش نگاه میکنم . یا با تمام سرعت سعی میکنم هندز فیری بزارم تو گوشم . بعد مامانم میگه خودتم این صدا هارو در میاری پس چرا هیچیت نمیشه و هی بهش توضیح میدم من که نگفتم کارم منطقی و درسته اما دست خودم نیست.
بعد از صدای نخ دندون مامانم به صدای غذا خوردن مامان بابام سر غذا حساس شدم . یعنی واقعا از صداش متنفرم . البته عجیبه و چون همیشه این حسو ندارم. بعضی موقع ها غذا خوردنشون هیچ مشکلی ندارم باهاش ولی بعضی موقع ها که قشنگ صدای عذارو توی دهنشون میشنوم نمیتدنتم نحمل کنم گوشمو میساوم .البته من یه مشکل دیگم دارم. فقط صداش نیست . دیدنشم ازارم میده ینی وقتی میبینم مامانم داره نخ دندون میکشه حتی اگه صدا نداشته باشه و تمام وجودم پر از نفرت میشه و واسه همین همیشه ی ای دیگرئ نگاه میکنم . ینی طوری ک توی شعاع دیدمم نباشن . بعد بابام ک این حساسیتمو فهمیده ی بند از قصد جلوم این کارو میکنه با نخدندون یا غذا خوردن یا الکی همین طور دهنشو با صدا لباشو میچرخونه ب من نگا میکنه…. ک کلا منظورش این . این لوس بازیارو جمع کنمو ولی گریمو در میاره با این کارش ینیو ائن حس وحشیانه در رفتن یا مقابله کردن با صدایی ک میشنوم زیر پوستم جیغ میزنه و تا سر انگشتامو خیلی شده به خاطر این قضیه تو مخم به مامانم پشت هم بدوبیراه گفتم و تنفرم خالی کردم اون لحظه ای ک داره این کارو میکنه … یا مثلا واسه خودم تصور میکنم با ی حرکت سریعو فک پایینشو بکنم! اصن روانی شددم ب خدا .تازگیام ک نسبت به تخمه خوردن بابام حساس شدم . خیلی خیلی خیلی خیلی اعصاب خورد کنه . ینی اون لحظه ک دندوناش داره پوست تخمرو میشکنه . نفس کشیدنم تند میشه و تازه داغم میشه . حس میکنم دارم هوای داغ نفس میکشم و هی بهش بد نگاه میکنم چش غوره میرم….بعضی موققعه ها حتی دستمو ی جا محکم میکوبم و ئای احساس میکنم تخمه شکستنش وسط وجود منه و تو مخه منه وای تک تک لحظه هخاش متنفرررمممممم … اها ادامس ترکوندنم هست …بعد دا از این حسا عصبانیت وحشتناک و تنفر ک بهم دست میده و غلغلک جنسیم میشم . مخصوصا اگه صدا مکش هوا تو دندونای مامانم باشه بعد غذا خوردن…. راستش تا قبل از اینکه کامنتارو بخونم نمیدونستم این حس اسمم داره . انگار توی ناحیه تناسلیم نبض میزنه .
خلاصه خل شدم رفت… این اولین باره ک راستش تو اینترنت سرچ کردم این قضیرو . همیشه فک میکردم ی چیزیه ک بین بعضیا هس چون خیلی حساسن …ولی همین نیم ساعت پیش بابام شروع کرد تخمه خوردن منم داشتم شام میخوردم…انقد تند چپوندم تو دهنم ک فقط پاشم برم . انگشتای پام منقبض شده بود انقد تو خودم جمع کرده بودم . ی حس مزخرفم تو قفسه سینم داشتم . برگشتم ب مامانم گفتم هر چی میخورم زهرم میشه و من برم فعلا…ی جوری ب بابام نگا کرد ک منم ی هو اومدم تو نت سرچ کردم ” تنفر از صدای غذا خوردن”

همه احساساتتون در این بیماری قابل درک هست متاسفم از رنجی که می کشید

اهان ی چیز دیگم هست . صدا دندون مصنوعی . من بابابزرگم خیلی دوست دارم . ولی اصن نمیتونم زیاد پیشش بمونم چون ی بند دنودوناشو تو دهنش میچرخونه .

چیزایی ک بقیم اشاره کردن مثل صدای اروم نکاز خوندن یا درس خوندن یا کلیک روی صفحه گوشی ب مدت طولانی یا خمیازم روانیم میکنه

سلام.من‌‌به‌تازگی‌متوجه‌شدم‌که‌این‌حساسیت‌که‌دارم‌یه‌نوع‌لیماری‌هست‌واسمش‌روفهمیدم.من‌بسیارشدید‌به‌صدای‌غذاخوردن‌‌افراد‌مثل‌نان‌خشک‌خوردن‌ویا‌غذاهایی‌که‌خشک‌هست‌و‌سروصدای‌زیادتولید‌میکنه‌.خواهشمندم‌راهنمایی‌کنین‌باتشکر.

سلام

من خيلي وقته كه دارم از اين بيماري رنج مي برم، فقط مي خوام بميرم تا راحت شم

می فهمم… امیدوارم یک راهی برای تخفیف ناراحتیتون پیدا بشه

سلام من ۲۱ سالمه من اولین بار که فهمیدم این بیماریودارم ۶سالم بودکه داشتم چایی مبخوردم ازصدای چایی خودم متنفرشدم و لیوانو شکوندم ازاون ب بعدبه صدای هورت کشیدن چایی یکی پاهاشوتکون بده غذاخوردن توسکوت و به شدت خروپف که اشکم درمیادتوخواب حساس شدم وای خیلی سخته پدرم دراومده چیکارکنم

سلام .
من۳۱ سالمه . از بچگی شاید هفت سالگی یا شاید قبل تر از اون این مشکلو دارم و از همون موقع هم روز به روز اضافه تر شده . از غذا خوردن بابام و داداشم متنفرم . بابام همه غذاها رو هورت میکشه .یکی نیس بگه خو قاشقو بذار تو دهنت . نفرت آوره . از اون بدتر نفس کشیدنشه .فکر کنم بینیش مشکل داره یعنی حتما داره چون حتی برای بیماری دیگه ایی هم که پیش دکتر رفته بود دکتره به نفس کشیدنش گیر میده و میگه باید بینی تون رو به پزشک نشون بدید ولی بابام از دکتر رفتن بیزاره . حتی خواهر برادرم هم بعضی وقتا از صدای فش فش کردن بینی بابام موقع نفس کشیدنش عصبی میشن با اینکه مثل من حساس نیستن . من سال هاست پهلوی بابام ننشستم. هر جا بابام باشه من چند متر اون ورترم .
صداهای دیگه ایی که آزارم میده اینا هستن ، فیس فیس موقع نماز خوندن ، فیس فیس صلوات فرستادن خانوما تو اتوبوسا و مجلس ها ، درآوردن غذا از لای دندونا با سر و صدای خاصی که شاید بعضیا شنیدن و مثل یه مته تو مخ من میره ، صدای فش فش کردن موقع نفس کشیدن با بینی به خصوص تو دماغ عملی ها ایم مسئله بیشتره . همشون بعد از عمل دماغشون موقع نفس کشیدن صدا میده ،خر خر کردن . هن هن کردن ، صدای بلند تخمه شکستن البته اگه آروم باشه خیلی مهم نیست ،هورت کشیدن چایی ، آدامس جوییدن .
خدا رو شکر هنوز رو بچه ی ۵ سالم حساسیتی ندارم فقط وقتی سرما می خوره نفس کشیدنش با صدا میشه یکم اذیت میشم در غیر این صورت از صدای نفسش انفاقا خوشم میاد یا حتی ملچ ملوچش موقع غذا برام لذت بخشه .
امیدوارم بچه ام مثه من نباشه ولی از دو سالگیش فهمیدم که از هورم نفس که به صورتش می خوره بدش میاد . وقتی می خوام دکمه لباسشو ببندم میگه روتو بکن اون ور .
یه نکته رو هم بگم چون به درد من خورده اونم اینکه می تونید از گوش گیرهای استخر استفاده کنید البته از جنس های نرمش . مدل اسفنجی یا ابری یا پلاستیک های خشک و سفت به درد نمی خوره فقط اون پلاستیکی های نرم که مثله آدامس می مونه. خیلی به درد من خورده . من دو ساله کشفش کردم . هر دفعه سه چهار تا می خرم . تو اتاق خواب تو کیفم تو خونه مامانم جدا میزارم که همیشه دم دستم باشه.
و در آخر اینکه خوشحالم بالاخره درد ما رو فهمیدن و به رسمیت شناختن اگرچه که هنوز درمان قطعی براش نگفتن .

سلام وقتتون بخير من ٢٤سالمه و از وقتي كه يادمه به صداي فين كردن و فش فش بيني حساسم واقعا رنج ميكشم،اطرافيانم دركم نميكنن منو مسخره ميكنن يا حتي بيشتر اين صدا رو در ميارن وقتي كسي فين ميكنه فحش ميدم تو دلم و گوشامو ميگيرم هميشه بهم ميگفتن ضعف داري تازگي فهميدم بيماريه تورو خدا راهنماييم كنيد چيكار كنم الان كه سر كار ميرم رئيسم آلرژي داره و مدام سر و صدا ايجاد ميكنه دلم كيخواد بزنم مغزش رو بتركونم????

سلام
یکی از قسمت های دردناک بیماری رنج عزیزان ماست و عدم درکشون که ما از سر دشمنی این حال رو پیدا نمی کنیم بلکه عمیقا عذاب می کشیم. روانپزشک و روانشناس رو پیشنهاد می کنم هم زمان برید درسته که احتمال خیلی زیاد بیماری ما رو نمی شناسند و مورد دیگه ای تشخیص می دهند اما دارویی که برای درمان وسواس تجویز می کنند تا حدی ممکنه شدت رنج رو کاهش بده و روانشناس هم روان درمانیش تا حدی کمک کننده است. امیدوارم دوستان دیگه هم اگر روانپزشک و روانشناس خوبی می شناسند پیشنهاد کنند من هم این ها به ذهنم می رسه که شنیدم در کل خوب هستند:

روانپزشک: دکتر علی شریفی تلفن ۲۲۲۷۳۴۱۳
….
روانشناس: خانم بنی هاشمی مرکز مشاوره سگال:

۲۲۶۰۹۳۸۹

ریشه بیماری هم کاملا مشخص نیست به نظر می رسه هم ریشه ژنتیک باشه و هم محیطی.

ممنونم از شما

از دیشب تا حالا حال عجیبی دارم

دلم برای خودم میسوزه که اینقدر بد اخلاق میشناسن من رو در حالی که نیستم تحت فشارم

رفت و امد با مادرم رو چیکار کنم؟ ؟ اون روز اصلا این اطلاعات رو نداشتم ولی بهش گفتم که من میدونم بیمارم و اون درک نکرد .

ولی بدتر این که این بیماری ناشناخته است یعنی چند نفر تو ایران این مشکل رو دارند ؟
اگر سرطان داشتم همه درک میکردند ولی برای فهم این موضوع نمیشه از کسی انتطار داشت .

نمیخوام به خواهر هام بگم ..مادرم رفته با اون ها حرف زده و گفته رفتارش درست نیست و قلبمو میشکونه …

خوشحالم که شما هستین و این سایت هست

کاش انجمنش فعال میشد

سلام من قدیما فقط به صدای غذا خوردن پدر مادرم حساس بودم به شدت جوری ک با مشت میزدم تو درو دیوار قاطیمیکردم الان چند وقته ک خوب شدم البته هنوز وقتی با پدرم سر سفره باشم صدا میده بدجور اما من باخنده و شوخی بهش میگم مگه داری چلو کباب میخوری..یا میگم خوشمزس؟دوس داریا..اما الان درد اصلی من صدای نماز خوندنه مادد زنمه فقط اون بقیه ن..به حدی بد این کارو انجام میده دلم میخواد کل دنیارو نابود کنم مخصوصا ادای ادمای باخدارم در میاره منو بدتر میکنه همش هرکاری میکنه بسم الله میگه از لج من بلندترم میگه منم تو دلم کلی فووش میدم هرس میخورم میرم بیرون با مشت میزنم تو دیوار کلا باعث شده من از خداپیغمبرم بدم بیاد البته تو لحظه ..دلم میخواد بترکونمش

سلام من به صدای غذا خوردن والدینم حساسم البته وقتی خودم شروع به غذا خوردن بکنم این صدا رو راحت تر می تونم تحمل کنم ولی گاهی اوقات واقعا تحملش برام سخته به طوری که ازشون می خوام درست بخورن و اگه به حرفم گوش ندن خیلی بهم فشار میاد و بعد از دعوا وقتی میرم تو اتاقم دیوونه می شم و گریه می کنم حتی دلم می خواد موها مو بکشم و صورتمو چنگ بزنم ولی جلو خودم رو می گیرم پدرم فکر میکنه اگه محل من نذاره و منو مجبور کنه بهش گوش بدم بعد یه مدت بهش عادت میکنم آخه میترشه این مشکل بعدنم تو اجتماع واسم پیش بیاد ولی برای من خیلی کم پیش میاد بجزوالدینم روی کس دیگه ای حساس بشم اگرم پیش بیاد میتونم تحملشون کنم این مشکل حدودا وقتی که پنجم دبستان بودم برام پیش اومد وقتی که یکی از دوستام به اون یکی در مورد این موضوع تذکر داد . البته مادرم هم تو سنین جونی این مشکل رو داشت ولی الان دیگه ندارش

دختری ۲۴ساله هستم از دوران بچگی حساسیت هایی داشتم مانند صدای ملچ ملوچ غذا خوردن و یا تکان دادن پاها . البته به اشخاص خاصی . در طی سال های اخیر صداهای بیشتری من را آزار میدهند و برایم عذاب اور هستند به گونه ای که تحمل شنیدن و یا دیدن محرک ها و صداهای عذاب دهنده را ندارم . گاهی مرا درک میکننداما معمولا مرا بی ادب مینامند .صداهایی مانند نفس کشیدن برادرم . خرو پف و ملچ ملوچ پدرم . صدای پچ پچ کتاب خواندن . تکان دادن و به هم ساییدن پاها .صدای تلویزیون . تیک تاک ساعت . و … هر چقدر هم بزرگتر میشم صداهای بیشتری اذیتم میکنن .دانشجوی ارشد هستم . در خابگاه هم یه دلیل این بیماری مشکلاتی با بقیه برام به وجود اومده . خیلیییییییییی عذاب میکشم

سلام دوست خوبم به امید روزهای سلامتی

من خیلی وقته دچار این مشکلم.مثلا همین سر و صدا تو غذا خوردن یا حرکات تکراری یا تکون دادن قسمتی از بدن تو اعضای خونواده.حتی صدای تلوزیون یا آواز یا قران خوندن تو خونه هم آزارم میده.سوالی که داشتم اینه که من به نحوه ی رفتار کردن بعضیا که برام مهمن خیلی حساسم.مثلا وقتی اونی که دوسش دارم باهام یکم سردی میکنه یا رفتاری برخلاف میلم میکنه دیوونه میشم.آیا اینم جزو میسوفونیا هس؟؟
اگه درمان یا راه چاره ای باشه ممنون میشم در اختیارم بزارین

سلام. بله ممکنه ارتباط داشته باشه. میسوفونیا هم ابتلایی بالایی با اختلال وسواس داره. بعضی انواع حساسیت ها ممکنه از وسواس فکری باشه. این مورد دوم قابل درمان با روان درمانی هست و آرامش ناشی از اون می تونه به تسکین علائم میسوفونیا هم کمک کنه.

سلام من ۱۸ سالمه همین امروز متوجه شدم همچنین چیزی هم وجود داره
یادم نمیاد از کی اینطوری بودم ولی میدونم مادر و‌پدرم هم این مشکلو دارن
مثلا صدای دماغ کشیدن برادرم خیلی مامانمو اذیت می‌کنه و خیلی خوبه که مامانم می‌تونه اعتراض کنه
یا مثلا صدای آدامس جویدن بابام

بعضی وقتا به صداهای معلما حساس میشم دلم می‌خواد پاشم معلمو خفه کنم که صداش درنیاد
یا حتی وقتی یکی برا جلب توجه دست میزنه ، بشکن میزنه و یا با خودکار میزنه به میز در حد یه سگ وحشی می‌شم و حاضرم هرکاری کنم تا دیگه اون طرف اون صدا رو درنیاره
صدای همهمه هم خیلی اذیتم می‌کنه به طوری که جاهای شلوغ اصلا نمیرم
روابطم خیلی کم شده چون بعضی حرکات هرچند کوچیک بعضیا شدیدا اذیتم می‌کنه
مثلا پوزخند یه نفر
یا مدل سرفه کردن یکی دیگه

خدا رو شکر تو خونه خیلی رعایت می‌شم چون از بچگی یاد گرفتم اگه موقع غذا خوردن صدای تولید کنم بی ادبی محسوب میشه

من واقعا فک میکردم فقط خودم این مشکلو دارم و خیلی از پیدا کردن این سایت خوشحالم

یه سوالی داشتم
آیا این سطح بندی ها تغییر هم می‌کنه؟
مثلا ممکنه تا سال بعد یکی از سطح پنج برسه به ده؟

سلام بله احتمالش هست. بنا به تجربه سطح استرس و فشارهای زندگی روی این سطح بندی خیلی اثر می گذاره. در حالت آرامش ممکنه درجه پایین تر هم بیاد بنابراین راهکارهای بالا بردن تاب آوری و مهارت های مدیریت استرس و … می تونه از این بالا رفتن پیشگیری کنه.

سلام منم از دوازده سالگی این بیماریم شروع شد اول فقط روی صدای دندان مصنوعی مادربزرگم مغز شدید میسوخت وبه حالت انزجار شدید میرسیدم ولی سال به سال این لیست بزرگتر شد با پدرم غذا نمیخوردم از صدای تسبیح مادرم متنفر بودم از تکان دادن پای همکلاسی هام از صدای قطره آب از جویدن آدامس از صدای در همسایه ها والان چند وقتیه روی غذا خوردن همسرم با اینکه خوب میجوه وروی حرکات دست وپای پسر شش ساله ام دلم میخواد بمیرم تا هم خودم اینقدر زجر وعذاب نکشم هم اطرافیانم رو اذیت نکنم به خاطر بیماریم افسردگی شدید گرفتم یعنی میشه درمانش پیدا بشه خیلی زود آخه به روز فقط به روز گذراندن با این بیماری عذاب اوره من ۱۵ ساله دارم تحملش میکنم دیگه خسته م رمقای آخرمه کاش ماهم مثل مردم عادی بودیم ای خدا به دادمون برس

منماز سیزده سالگی به این بیماری دچار شدم اوایل زیاد حساس نبودم وفقط صدای غذا خوردن بابام اذیتم میکرد بعد ازدواج کردم ومتوجه شدم صدای نفس های شوهرم عذابم میده وسعی میکردم از خواب بیدارش کنم وچون از دیدگاه اون منطقی نبود وقتی میگفتم خرخر نکن مجبور بودم توی خواب فلفل جلو دماغش بگیرم .ویا کارهایی که همیشه با یاداوریش عذاب میکشم واحساس گناه میکنم.از شوهر اولم جدا شدم ودوباره ازدواج کردم اما بدتر شده بودم چون اون باهام لج میکرد وهمین مساله باعث میشد با همدیگه دعوا کنیم ومنو در حد یه سگ وحشی میکرد .نمیدونم چرا نمیتونم بهدبعضی ها بگم درست بخور ودر عوض شروع به خودازاری میکنم .خب حق هم به جانب من نیست نمیشه از دیگران بخوام نفس نکشن.الان ۳۶سالمه یه بچه دارم وبه صدای جیق زدنش حساسم.شوهرم هم گاهی اوقات خودشو به خواب میزنه واز عمد خرخر میکنه .که دوست دارم دیگه نفس نکشه.نمیدونم باید چه کار کنم .راهنماییم کنید.

چه جالب فکر نمیکردم اصلا بیماری باشه .
من ۱۹سالمه و چند ساله به صدای تخمه و ادامس و جویدن غذا جیرجیرک تیک تیک ساعت حساسم و اعصابم خورد میشه .خانواده خیلی سر این موضوع بهم گیر میدن و نمیفهمن چی میگم . همیشه سعی کردم حساسیتم رو کم کنم ولی هر بار بدتر شده اونقدر که الان با شنیدن صدای تخمه انگار از درون به بدنم چنگ میزنن.
نمیدونم باید چیکار کنم .راهنمایی کنید

سلام
من تازه اشنا شدم با نام این بیماری
۳۰سال دارم از وقتی یادم میاد ابتدایی بودم از این صدا بدم میومد
صدای کشیده قاشق و فلز رو هم مخصوصا روی ظرفشویی یا ته قابلمه
خیلی اوقات تحمل میکنم ولی به خودم خیلی فشار میاد.
حتی دلم میخواد برم اون کسی ک این صدارو تولید کرده بزنم ولی جلو خودمو میگیرم. دندونامو فشار میدم.گوشامو میگیرم
گاهی محکم چند بار با دستام میکوبم رو گوشام حتی سرم.
اگه خیلی شدید باشه ب گریه کردن میفتم.
معمولا ی بغض و اشکی تو چشمام جمع میشه اکثر اوقات.
خودم موقع ظرف شستن خیلی رعایت میکنم.
خوابگاه که بودم آشپزخونه مشترک بود، چند ظرف شویی داشت، همیشه با هندزفری و صدای زیاد ظرف میشستم که صدای فلز دیگران اعصابم خورد نکنه.
ی بار جایی بودم ک این صدا خیلی بود و من داشتم تحمل میکردم، احساس کردم دارم بیهوش میشم، دست و پاهام داشت بی جون میشد ک از اون جا رفتم.

ی نکته ای ک برام جالب بود ک باهاتون در میون بزارم اینه که:
من ی دوره ای از نظر عاطفی خیلی شرایط خوبی داشتم
یادم میاد اون دوره حساسیت من خییلیییییییی کم شده بود
طوری ک اطرافیانم ک خبر داشتن از این حساسیت من خیلی تعجب کرده بودن.

وای برخورد دو تافلز بهم واقعا بده مخصوصا قاشق و چنگال . منم با شما همدرد هستم

سلام. وجود این انجمن که باعث شد بفهمم چیزی که ۲۰ ساله داره آزارم میده یه بیماری واقعیه خوشحال کنندس. پس من دیوونه نیستم. منم مثل خیلیای دیگه که اینجا گفتن، از کودکی با غذا خوردن و خرپف پدر و مادرم مشکل زیادی داشتم جوری که واقعا فاصلم با پدرم زیاد شد و مدت طولانی قهر بودیم. الان که جدا زندگی میکنم و خوشبختانه کمتر عذاب میکشم. اما سر کار و بدتر از اون توی مترو واقعا عذاب آوره. بارها شده جامو توی مترو و اتوبوس عوض کردم که کمتر زجر بکشم. نمیفهمم چرا مردم با دهن باز آدامس میخورن. چرا لقمه قبلی تموم نشده دهنشونو باز می کنن. دوس دارم بکشمشون خیلی سخته. قبلا صبحا با صدای صبحانه خوردن بابام بیدار میشدم و فحش میدادم. کاش درمانش پیدا بشه. بازم ممنون

سلام. ازاینکه فهمیدم خودم تنها نیستم و افرادی مثل من هم وجود دارند درک این قضیه برام آسون تر شده.امیدوارم راه درمانی پیدا شه.من هم مثل بعضی از شما به صدای پمپ اب.بد غذا خوردن. هورت کشیدن چای.. حساس هستم .از طرفی میترسم ازدواج کنم که مبادا سر این قضیه به طلاق ختم شه. همیشه هم بخاطر این موضوع عذاب وجدان دارم.ای کاش اطرافیانم منو ببخشن.عصبانی شدنم دست خودم نیست.

سلام. من از نوجوانی ب صدای غذا خوردن بابام ک واقعنم بد صدا میداد با دهنش حساس بودم .دبیرستان ک بودم رسما سر سفره عذاب میکشیدم و می خواستم پاشم دعوا کنم.ب صدای پچ پچ داداشام و خنده هاشونم حساس بودم ولی الان ۵سالی هست ک رسما عذاب جهنم دارم تجربه می کنم . پیش هرکی می شینم دماغشو بالا میکشه ، سرفه میکنه،گلوشو صاف میکنه،ملچ ملوچ میکنه،…ک الان دیگ صبرم ت شده و منم تقلید می کنم ، اما حالم بده همیشه و عذاب می کشم

. ب صدای موتورسیکلت وحشتناک حساسم،صدای در و ظروف غذا و حرف زدن بقیه و خنده هاشون ک بدتر …ب خاروندن دماغ، تمیز کردن دندونا با دست یا زبون، …روز ب روزم بدتر شدم.جان عزیزتون راه کار ارائه بدین. حداقل یک یا چندتا قرص معرفی کنین ک ارامش پیدا کنم. دیگه بریدم بخدا

سلام دوست محترم. در صورت تمایل به روانپزشک مراجعه کنید تا داروی مناسب شرایط شما تجویز بشه. داروهایی که برای وسواس تجویز می شه معمولا شدت علائم ما رو کمتر می کنه. بیشتر هم داروهای گروه SSRI

سلام
من ۲۶ سالمه در اصفهان زندگی میکنم خیلی اروم هستم و با تنهایی خودم عشق میکنم اما به محض حضور در اجتماع از تمام صدا ها و کارهایی که گفتین رنج میبرم و به بد اخلاقی شهره ی آفاق هستم.دلم برای خودم میسوزه که نعمت نشستن کنار مادر و پدرم ازم گرفته شده من عاشقشون هستم و در خانواده بزرگی رشد کردم اما به معنای واقعی کلمه تنها هستم و همه فکر میکنن من مشکل عصبی دارم و داروی ارام بخش به من میدن اما من نمیخورم.امشب از این که فهمیدم این مشکل عصبی نیست و مربوط به مغزه واقعا خوشحالم.امیدوارم مادرم بفهمن من عاشقشون هستم.

میشه یه گروه تشکیل بدیم در تلگرام ؟همه ادمایی که مثل هم هستیم به هم کمک کنیم من خیلی تنها هستم

دوست عزیز با توجه به تجربه و همین طور خوندن مقاله ها بودن در گروه هم زمان مثل تلگرام احتمالا به نفع ما نباشه چون خوندن علایم بقیه ممکنه باعث بشه محرک اون ها به محرک بیماری ما هم تبدیل بشه و شرایط بدتری رو تجربه کنیم

وای باورم نمیشه اینهمه آدم مثل من همش فکر میکردم اخلاقم بده هیچ کس به جز همسرم منو درک نکرد چقدر اذیت میشدم در یک لحظه از همه چی تو دنیا متنفر میشدم الان بیست و هفت سالمه از دوازده سیزده سالگی اینطوری شدم حساسیت هم به صدای غذا خوردنه هر صدايي

ببخشيد من چن تایی از مشکل بقیه رو خوندم راستش سطح خودم رو هم رفتم دیدم اما پاسخ هايي که از طرف صاحب سایت میدیدم هیچ کدوم بدرد بخور نبودن فکر میکردم قراره راه حل بشنوم

دوست گرامی ادمین سایت دقیقا مثل شما فقط یک مبتلا به میسوفونیاست و هیچ ادعایی در مورد تخصص و توانایی درمان نداشته. دوستانی که به دنبال راه حل هستند باید قسمت استراتژی های کنار آمدن سایت را بخوانند نه پاسخ های ادمین. چرا که هدف پاسخ ها تنها همدلی با همدردان خودم بوده. هر شخصی برای بررسی شرایط خود باید اول به پزشک مراجعه کنه و نه سایت. تا جایی که می دونم سایت های دیگر و حتی متخصصین هم اطلاعات درمانی بیشتری از مطالب ترجمه شده این سایت ندارند. حتما می دونید که نه تنها درمانی برای این اختلال در جهان پیدا نشده حتی معیار تشخیصی رسمی هم وجود نداره. سهم من به عنوان یک فرد مثل شما (از نظر ابتلا به این بیماری) تلاش برای آگاهی رسانی در مورد این بیماری بوده تا شاید دوستان مبتلا احساس تنهایی کمتری کنند و تا حدی فشارهای کمتری رو تجربه کنند و کسانی که تخصص مربوطی دارند با شناخت درد ما به دنبال درمانی باشند. متاسفانه توان من همین قدر بوده و هست در زمان فعلی که هیچ پیشرفت چشمگیری برای ما وجود نداشته. اگر شما اطلاعات بیشتری دارید ممنون می شوم در اختیار ما و بقیه قرار دهید. اضافه کنم که این سایت یک سایت شخصی هست به این معنا که به هیچ سازمان یا گروهی تعلق ندارد.

و اینکه وایت نویز بیماری من رو تشدید میکنه و بیشتر به صدا ها حساسم میکنه

وای وای بخدا منم همه این مشکل ها رو دارم صدای غذا خوردن بقیه هورت کشیدن چای بالا کشیدن بینی گاهی وقتا صدای دهن خودم تخمه شکوندن و… اصلا نمیدونستم بیماریه و فک میکردم این فقط از اعصاب خراب منه، امروز دوستم اسم مریضیشو فرستاد گفت تویی!!! کاش درمان داشته باشه واقعا عذاب آوره، بعضیا رو میشه گفت درست بخور ولی تو کوجه و خیابون و رستوران ک نمیشه پرید ب مردم همیشه در حال فرار هستم. بقیه هم بنظرشون این خنده داره و بیشتر اذیت میکنن هووووف

تقریبا همه مطالب رو خوندم . و تقریبا به تمام مواردی که دوستان اشاره کردن حساسیت داشتم . کلا بزرگترین مشکل زندگی من که بی نهایت زندگیمو داغون کرده حساسیت هست . درجاتش رو خوندم . همه جور واکنش رو هم تجربه کردم . چیزی رو شک ندارم اینه که تحمل کردن به مدت طولانی باعث آثار وحشتناکی میشه . من حتی مورد حمله به همسایه هم داشتم که به مادر خودش هر روز فحاشی میکرد . بعد از اون روانشاس و روانپزشک رفتم که دارو هم مصرف کردم و بعز مدتی دچار پنیک اتک هم شدم و مدتی فلج شدم . من که سیگاری نبودم روزی ۲ پاکت سیگار میکشیدم و گریه و …. کلا نابود شدم . اما دیدم بیفایدست و شروع به مطالعه کردم . حدود ۲۰ جلد کتاب خوندم . و به مرور که دوباره تونستم راه برم بمرور تا روزی ۲ ساعت میرفتم زیر آفتاب راه میرفتم . و مدیتیشن رو یاد گرفتم و شبها چند دقیقه مدیتیشن تنفس میکردم . مغز بینهایت پیچیدست . من ورزش سنگین رو شروع کردم و سعی کردم مغزمو ورزش بدم . تکنیکهای تنفس و مطالعه . بزودی میخوام هیپنوتراپی رو هم امتحان کنم . با تلقین و تمرین زیاد موفق شدم حساسیتم روی خیلی صداها رو خیلی کم کنم . فکر میکنم که میشه موفق شد و دست از تلاش برنمیدارم . بعد از دوران سنگین بیماریم که روزی ۱ میلیون بار به خودکشی فکر میکردم . موفق ترین سال درامد کارمو داشتم . کلا معتقدم که اگر با تمام وجود ادم چیزیو بخواد میشه بدست اورد …

ممنونم از شما misophonia و اگر پیشنهادی یا تجربه ای دارید من رو هم لطفا سهیم کنید …

من ۳۷سالمه از وقتی یادم میاد این مشکلات و داشتم صدای خوردن هر چیزی اذیتم میکنه، صدای پچ پچ کردن و خیلی چیزای دیگه وقتی پدرم در قید حیات بود خیلی اذیت میشدم چون با وجودی که میدونست من اذیت میشم ولی اصلا رعایت نمیکرد منم برای اینکه بهش بی احترامی نکنم اکثر اوقات حتی تو سرمای زمستون تو حیاط خونه میموندم تا وقتی که چای یا میوه یا غذا خوردنش تموم بشه.همیشه با برادرام دعوا داشتم سر اینکه چرا با صدا سیب گاز میزنن یا تخمه میخورد حتی بیشتر مواقع از مادرم خواهش میکردم سوپ یا آش درست نکنه که واقعا تحملش برام دردناک بود ولی هیچ وقت کسی به حرفم اهمیت نمیداند و تصورشون این بود که دارم ادا در میارم. الانم پسرم که ۸سالشه باهاش مشکل دارم بارها موقع غذا خوردن بهش تذکر میدم یا چشم غره میرم که قاشق رو به دندوناش نزنه بابت این مسئله خیلی خودمو سرزنش میکنم از خودم بدم میاد که اطرافیانمو ناراحت میکنم حتی از صدای نماز خوندن و صلوات فرستادن مادرم عذاب میکشم. توی جمع اگه کسی سیب یا خیار گاز بزنه یا تخمه بشکنه تحملش برام عذاب آوره خیلی سخته. متاسفانه احساس میکنم دختر ۴سالم هم داره شبیه خودم میشه واین خیلی ناراحتم میکنه. خوبه که حالا فهمیدم این مسئله بیماریه و شاید درمان بشه کاش راهی باشه بتونم جلوی پیشرفتشو در مورد دخترم بگیرم

سلام خدمت همه
چیزای جالبی مطالعه شد و منم به این بیماری مبتلا هستم و برخورد صدای دو تا فلز بهم بشدت عصبی میشم و کنترلم از دستم خارج میشه یکی از بدترین صداها که همیشه آزارم میده برخورد صدای قاشق و چنگال بهم دیگه اس بطوری که شوهرم کلا از چنگال استفاده نمیکنه . از صدای چاقو تیز کردن و امثال این ها و کلا صدای دو فلز که بهم کشیده بشن باعث ضعف بدنی و روحی من میشه و شدیدا عصبیم میکنه . خیلی بده من توی مهمونی ها خیلی اذیت میشه چون اغلب قاشق و چنگالشون را بهم میکشن برای تمیز کردن چنگال

من به صدای غذا خوردن .کشیدن بینی .عطسه .صاف کردن گلو خیلی حساسم.بیشتر به صدای دهان حساسم تقریبا ۷ ساله.

از بچگی این بیماری رو دارم الان ۳۰ سالمه و روز به روز تحملم کمتر میشه یعنی وقتی سنم کمتر بود بهتر میتونستم
صدا های آزار دهنده رو تحمل کنم.
روزی ۱۰ ۱۵ ساعت هندزفری توی گوشمه و وایت نویز گوش میدم.
از زندگی لذت نمیبرم که هیج، دارم عذاب می‌کشم.
روز به روز هم دامنه صدا ها و محرک های بصری آزار دهنده بیشتر میشه،
به مقدار کم روی بو ها هم حساس شدم

من یه سوال داشتم.من باوجود این بیماری،درشرف ازدواج هستم به نظر دوستان و ادمین ازدواج این بیماری رو بدتر نمیکنه؟چیکار کنم؟؟؟؟

سلام من ازدواج کردم بچه دار هم شدم . واقعا اشتباه کردم چون اگه تنها بودم میتونستم موقع ناراحتی خونه بشینم و جایی نرم ولی الان دیگه نمیشه و زندگیم جهنم شده

سلام. من از ۷ سالگی این تجربه رو همراه خودم دارم تا الان که نزدیک به ۳۰ سال سن دارم. آیا کسی هست که با ورزش کردن تونسته باشه کمی از حساسیت خودش کم کنه؟ اگر کسی چنین تجربه ای داشته لطفا در میون بذاره. اگر نه که به سیگار کشیدن ادامه بدیم:))

من ۵۱ سال سن دارم
من این بیماری را از دوران بچگی داستم اما امروز فهمیدم که میسوفونیا دارم همیشه فکر می‌کردم خیلی حساس هستم اما یک سوال دارم اگر کسی بیش از بیست دقیقه در کنارم آدامس بجود و من تحمل کنم بعد اساس می‌کنم که درون گوش راستم خیس است با آنکه می‌دانم تاثیر آدامس جویدن است ولی تا یکی دو ساعت بعد ناخودآگاه با انگشت یا دستمال سعی می‌کنم خشکش کنم از توضیع اینکه چه تاثیر روانی بر من می‌گذارد می‌گذرم
آیا کسی از این مورد تجربه دارد ؟

سلام من ۲۰ سالمه و فکر میکنم که به سطح ۸یا ۹ از این اختلال مبتلا هستم
واکنش های خیلی شدید و ازار دهنده ایی ناخوداگاه نشون میدم
بارها سعی کردم که به روم نیارم و خودمو کنترل کنم ولی بعداز چندثانیه واکنشِ خیلی خیلی شدیدتری رو نشون دادم
برای اروم تر کردن خودم حتی توی مهمونی ها هم موقع غذا خوردن هندزفری میذارم و توی خونه غذامو تو اتاقم میخورم و صدای موزیکو تا اخر بالا میبرم.
اول فقط به صدای غذا خوردنِ پدرم حساس بودم ولی الان روز به روز حساسیتام بدتر میشه و چیزای بیشتری تحریکم میکنن.
گاهی اوقات موقعیت جوریه نمیتونم از سروصدایِ تحریک کننده فرار کنم و به یه جایِ اروم برم یا اینکه گوشامو بگیرم بخاطر همین از شدت عصبانیت انقدر دستم یا بقیه بدنمو با ناخن فشار میدم که گاهی حتی خون میوفته
به نظرتون ممکنه که مبتلایان به این اختلال از حس شنوایی بهتری نسبت به بقیه مردم برخوردارن؟
چون من شنواییِ به شدت قوی دارم و باوجودِ سرو صداهایِ زیادی که عمدا تویِ اتاقم ایجاد میکنم و با این وجود که درِ اتاق هم بسته هست باز هم صداهایِ بیرون اتاق یا گاهی وقتا حتی زمزمه های بقیه رو هم میشنوم جوری که واقعا باعثِ تعجبِ بقیه میشم
نمیدونم که برای کنترل باید به چه پزشکی مراجعه کنم و چه درمان هایی رو ممکنه پیش بگیرن
این حالت ها خیلی برای من عذاب اور شدن جوری که تمامِ روز نگرانِ وعده های صبحانه و ناهار و شام هستم و کلی استرس میگیرم(بیشترین حساسیتم هم روی پدرم هست) و زمانی هم که میخوام درس بخونم صدای صحبت کردن پدرم یا سرفه کردنش به شدت باعث عصبی شدنم میشه و نمیتونم به هیچ وجه مطالعه داشته باشم.
میشه لطفا کانال و گروه توی تلگرام بزنید؟چون دسترسیش راحت تره و میشه افرادِ بیشتری که این مشکل رو دارن پیدا کنیم و از تجریبات هم استفاده کنیم و مطالب رو جدی تر پیگیری کنیم؟ اگر اینکارو انجام بدین واقعا ممنون میشم

سلام. من شخصا تست شنواییم شنوایی بالاتری رو نشون نداد اما از پشت دیوار و فاصله زیاد صداهای محرک رو می شنوم در مورد صداهای دیگه این طور نیستم. کانال تلگرام هست: irmisophonia
گروه هم ان شاالله.

سلام. من ۳۱ سالمه و تقریبا از بچگی که مامانم به بابام تذکر میداد که با صدا غذا نخوره رو این مورد حساس شدم. بابام هنوز که هنوزه با صدا غذا میخوره و حتی وقتی با دهن بسته غذا میخوره جوری غذا رو تو دهنش حرکت میده که بازم صدا میده و من همه وجودم از شدت انزجار میلرزه. کلا روی بابام از همه حساس ترم. چون از نظر آداب معاشرت و طرز نشستن و …. باهاش مشکل دارم و باعث شده بنده خدا کارای درست حسابیشم به چشمم نمیاد و تا میتونم نزدیکش نمیشینم و باهاش هم کلام نمیشم. و برای همین خیلی عذاب وجدان دارم. چون خیلی منو دوست داره و خیلی مظلوم و مهربونه.
از وقتی ازدواج کردم فهمیدم همسرم هم این مشکل رو داره و جالب اینه که خیلی شدیدتر از منه و اوایل به من گیر میداد که بینیتو بالا نکش یا می گفت آب خوردنت صدا میده. و چون خیلی درکش میکنم تا جایی که میتونم رعایت میکنم. اما همسرم در حدی این مشکلش شدیده که توی جمع هر کسی هر صدایی موقع غذا خوردن و نفس کشیدن و … بده اخماش میره تو هم و منم که میدونم علتش چیه از حال بد همسرم سردرد میگیرم. چون کاری نمیتونم بکنم. نمیتونم به بابام جلوی همسرم بگه درست غذا بخور یا به خواهرم بگم دماغتو نکش بالا یا به مامانم بگم خلال دندون نزن به دندونات. چون وقتی داره این کارو میکنه صدای ملچ مولوچ میده و همسرم شدیدا عصبی میشه. تا حالا نذاشتیم کسی بفهمه همسرم این مشکل رو داره ولی من به بهانه خودم بعضی وقتا به شوخی از مامان و خواهرم میخوام رعایت کنن. ولی متاسفانه عمق قضیه رو درک نمیکنن و از دستم ناراحت میشن و میگن تو خیلی زیادی حساسی. البته بنده خداها نمیخوان اذیت کنن ولی اصلا براشون قابل درک نیست. جالبه مامانم که قبلا به بابام تذکر میداد الان خودش هم موقع غذا خوردن دهنش صدا میده.
الان دیگه خودم رو فراموش کردم و معضلم همسرمه که تقریبا نصف مواقع تو جمع خانواده ما داره اذیت میشه. تو جمع خانواده خودش هم پیش اومده ولی چون پسرشون رو میشناسن سعی میکنن رعایت کنن.
خدا به هممون کمک کنه. من حتی به خاطر این قضیه به مهاجرت هم فکر کردم. واقعا غم انگیزه.

من هم اين مشكل رو دارم مشكل من شديد نيست مشكل پسر كوچكم منو عصبي ميكنه من ٤٠سالمه وپسر ١٢ساله كه اون مي خواد گريه كنه وقتي همسرم داره غذا مي خوره، ديونمون ميكنه غذا خوردن همسرم،گاهي وقت ها به طلاق فكر مي كنم پدرم هم اين مشكل رو داره من ايميل ندارم ولي إيميل همسرمو ميدم اسم منو بزنيم حتما به من ميگه نمي دونم بگم به اميد چي

من وپسر كوچيكم وپدرم هم اين مشكل رو داريم براي پسرم شديده من خيلي ناراحتش ميشم اون ١٢سال هست منم ٤٠ساله بعد از اين همه سال امروز از مريضيمون مطلع شدم صداي غذا خوردن همسرم ديوونمون ميكنه پسرم كه بقض ميكنه من عصبي ميشم با خودم ميگم از اين احمق بيشعور طلاق بگير در صورتي كه بسيار مرد خوبي هست دلم مي خواد بگم به اميد يه چيزي ولي چي؟؟؟
من ايميل ندارم ولي اين إيميل همسرم هست.

ضريب هوشي رو هم ميشه در نظر گرفت ضريب هوشي من ١٤٢ هست

لام من زنی هستم ۳۰ ساله که یک سال صاحب فرزند شدم من هم این مشکلو از سن ۱۴سالگی پیدا کردم البته پدر من وقتی بچه بودم این مشکلو داشته اما الان نداره نمی دونم چجوری درمان شده اما الان متاسفانه خودش اصلا رعایت نمیکنه و غذا خوردنش واقعا زجرم میده کلا با همه اعضا خانواده سر این موضوع مشکل داشتم و دارم البته همسرم بهتره اما اونم گاهی اوغات عصبیم میکنه ولی تحمل میکنم و بهش چیزی نمیگم نمی دونستم این یه بیماریه. کلا به صدای خرخر کردن صدای ملچ ملوچ کردن،فین کردن،سرو صداهای همسایه ها خیلی حساسم و نگرانم که یه موقع اینها رو به پسرم منتقل نکنم چون نمی خوام اون هم مثل من زجر بکشه .از طرفی با خودم میگم نکنه اینها ژنتیکی باشه وبه فرزند منتقل بشه امیدوارم این طور نباشه .من خیلی در مورد این موضوع فکر کردم احساس میکنم این بیماری به صورت یه هیولا تو بدن ماست که هر چقد بهش میدونم بدیم بیشتر ما رو به هر چیزی حساس میکنه مثلا من خودم قبلا به سروصدای همسایه های قبلی خیلی حساس بودم تا جایی که چند تا خونه عوض کردیم اما الان که صاحب فرزند شدم و درگیر کارای بچه ام میبینم با اون صداها کمتر اذیت میشم و فکر میکنم قبلا بی مورد خودمو زجر میدادم به نظرم ما باید خودمون روی خودمون کار کنیم و اینو القا کنیم به خودمون که این صداها خیلی طبیعی هستن فقط میدونم این هیولا تمام وجود آدمو تسخیر میکنه تا نابودی کامل پس باید باهاش بجنگیم و تسلیم نشیم.

سلام بله منم نمیدونستم این یک بیماری هستش و از ۷ ۸ سالگی این مشکل رو داشتم همش میزدم تو سرمو گریه میکردم رو هیچ کس حساس نیستم فقط خواهرم وقتی با کاغذ ور میره و به ارومی ورق میزنه یا صدای قورت دادن اب و کشیدن پاهاش رو فرش دیوونم میکنه همش موقع غذا خوردن دستم رو گوشمه و فقط میخوام فرار کنم خانواده خوبی دارم ولی مادرم یه روز به پدرم گفت که باید ببیریمش پیش روانپزشک خیلی ناراحت بودم و پدرمم کلی به خاطر حرکاتم ناراحت میشدو دعوام میکرد خواهر نامردمم دوست داره من بیچاررو بیشتر اذیت کنه نمیدونم من اینطور فکر میکنم یا نه؟

سلام
با مطالعه سایت فهمیدم که سطح نه هستم
احساس میکنم که دیگه از دست رفتم خخخ
شما اون لحظه هایی که صداهارو میشنوید چجوری ازش فرار میکنید
با چه روش هایی زندگی میکنید که با افراد دیگه هم بتونید در ارتباط باشید

کسی اون بازاموزی وزوز گوش رو امتحان کرده؟
توی چندتا سایت نوشته بود خوبه
روی ماها جواب میده؟؟

من اینجوری نبودم ولی چندسالیه که شدت داره پیدا میکنه به خصوص زمانایی که عصبی میشم بیشتر میشه این حالتم…خیلی فکر کردم که از کجا شروع شد حساسیتم …برگشتم به خاطرات بچگیم…یادم اومد که اولین بار چی باعث شد حساس بشم. سن دبستان بودم یادمه پدرم وقتی سر سفره اب میخوردم بهم به شوخی میگفت چراعین قورباغه قور قور میکنی اب میخوری این باعث شد حساس بشم سعی کنم صدا ندم موقع اب خوردن همین باعث شد رو صدا تمرکز کنم و صدا های دیگرانم میشنیدم …
همه میخندن وقتی میشنون کاریو که میکردم ولی یادمه تو همون سن خیار که میخوردم حواسم بود ماشین از تو خیابون رد بشه صداش بیاد که صدای من دیگه شنیده نشه…
شماهم بگردید توی دوران کودکیتون برگردید عقب میتونید پیداش کنید روانکاوی کنید خودتونو…

مرحله دوم پیشرفت بیماری من اینجوری بود وقتی تلویزیون تبلیغی برای دستمال کاغذی کرد که کشیدن آب بینی کار درستی نیست حساسیت به این صدا پیدا کردم

از بچگی یادمه این حساسیت ب صداهای مربوط ب غذا خوردن و نوشیدن بوده اما هرچی گذشته گستره این حساسیت ها بیشتر شده مث صدادار نفس کشیدن، ساییدن دست ب هم..، الان یا سعی میکنم با خانواده غذا نخورم یا تل یا موزیک روشن باشه و منم چشمو فقط ب بشقاب خودم میزارم ک حتی حرکتی هم نبینم ک عصبیم کنه، اینا باعث شده ک خیلی از خانوادم دور شدم.
نمیدونستم چنین بیماری هس و همیشه از اون حس انزجار و نفرت از خانواده و اطرافیان ک بعد شنیدن و دیدن این حرکات در من بوجود میومد وجدان درد داشتم، اینکه چرا نمیتونم تحمل کنم و چنین واکنش هایی دارم ک بروز دادنش ی درده و بروز ندادنش درد دیگه!

یه پیشنهاد خوب برای این اختلال داشتم که این دو یکی از دوستان در این فراخوان مطرح کرده بود و خودش هم خیلی راضی بود .منم مواقعی که میدونم بعضی چیزا اذیتم میکنم از اون استفاده میکنم.خیلی راضی هستم.از گوشگیر مخصوص شنا (فقط وفقط اونی که مثل آرامش هست و کاملا با دست میشه شکلش داد و رنگش هم سفید است رو تهیه کنید بقیه به درد نمی خوره)باعث میشه که شما صدا هایی که اذیتتون میکنه نشنوید و آرامش داشته باشید.از اون خانوم که اسمشو نمیدونم خیلی تشکر میکنم همیشه دعا گشودن هستم. اگه از این گوشگیر استفاده کردید و راضی بودید برای آرامش حال من هم دعا کنید لطفا

یه پیشنهاد خوب برای این اختلال داشتم که این رو یکی از دوستان در این فراخوان مطرح کرده بود و خودش هم خیلی راضی بود .منم مواقعی که میدونم بعضی چیزا اذیتم میکنم از اون استفاده میکنم.خیلی راضی هستم.از گوشگیر مخصوص شنا (فقط وفقط اونی که مثل ادامس هست و کاملا با دست میشه شکلش داد و رنگش هم سفید است رو تهیه کنید بقیه به درد نمی خوره)باعث میشه که شما صدا هایی که اذیتتون میکنه نشنوید و آرامش داشته باشید.از اون خانوم که اسمشو نمیدونم خیلی تشکر میکنم همیشه دعا گوشون هستم. اگه از این گوشگیر استفاده کردید و راضی بودید برای آرامش حال من هم دعا کنید لطفا
اگه کسی تجربه ای داره بگه لطفا.من قراره پیش دکتر مغز و اعصاب برم اگه مفید بود بهتون میگم

قبل اینکه بدونم این خالات بیماریه ازش استفاده میکردم.جواب میده

خیلی حس بدیه…مخصوصا وقتی بقیه راحت خوابن و تو درگیر صداهای اطراف…حتل بدیه وقتی عزیزترین ادم های زندگیت رو میرنجونی….وقتی اونها درکت نمیکنن…وقتی تنهایی رو خیلی بیشتر از هر چیز و هر کس دیگه ای دوست داری…

قبل از هر چیزی که ان شالله در اینده خواهم گفت. یه پیشنهادی برای عزیزان دارم و اونم اینه که از موسیقی زیاد استفاده کنید. من خودم سعی می کنم اهنگ هایی که دوست دارم رو همیشه همراهم داشته باشم حالایا توی موبایلم یا یه ام پی ۴ کوچیک/ که بعد از یه صدای ازاردهنده فوری اهنگ رو گوش می کنم یا به جای اهنگ می تونید خودتون اهنگی که دوست دارید رو گوش بدید. اصلا ماها افریده شدیم که بریم سمت موسیقی این رااه حل برای من جواب داده تاحدودی.

من بازه صداهایی ک اذیتم میکنه خیلی زیاده
صدای تیک تاک ساعت صدای خوردن غذا صدای ادمایی ک ازشون خوشم نمیاد صدایخش خش روزنامه
صدای تلویزیون و……
چ کنیم؟

سلام من از سن خیلی کم به این مشکل دچار شدم و فقط روی افراد خاصی حساس هستم با شنیدن صدای تلفن حرف زدن مادرم یا خالم ، صدای نچ نچ کردن ، آه کشیدن ، با دهن پر صحبت کردن حس پر. از خشم و نفرت همه وجودمو پر میکنه و با اینکه خیلی توضیخ دادم به خانوادم و علی رغم تحصیل کرده بودنشون باز هم با واکنش های تندی روبرو میشم ، زنپگی با خوانوادم برام خیلی مشکل شده و از کنار هم بودن نمیتونم لذتی ببرم.

من ازهمه شماهااا داغون ترررم..
یعنی ازافرادخانوادم جز مادرم متنفرررم همیشه تنهااااغذامیخورم ازجمعشون دورمیشم….هرکس هورت میکشه ازنظرمن بی شخصیت ترین آدم روی زمین..نمیدونم چرا به بعضی ها این حس روندارم
همسرم بخوادجلوم هورت بکشه عصبی نمیشم هیچی نمیگم بهش یافوقش یه اخم میکنم نمیدونم واقعا دلیلش چیه…چرا رو بعضی هاحساسیتم شدیدتره…
ازصدای مسواک زدن متنفررررم تمااام موهای تنم سیخ میشه یا ور رفتن با ناخن…الهیییی هرکی باناخنش وربره ازته بشکنه ????????????ازخودم بدم اومده خیلی ادم بدی شدم توقلبم همش تنفرشده

منم چند وقته فهمیدم ک این مشکلو دارم ولی متاسفانه اعضای خانواده رعایت نمیکنن اغلب
من خیلی از کامنت هارو خوندم و تونستم ی نتیجه ای بگیرم
هرکسی از بین اون محرک ها،به محرکی حساسه ک زیاد شنیده
مثلا ی دوستی بودن ک به صدای خس خس سینه پدرشون حساسیت داشتن
من هم به این بیماری دچارم ولی صدای خس خس سینه آزارم نمیده
یا مثلا خوده من قبلا ب صدای برخورد قاشق چنگال با ظرف مشکل نداشتم چون زیاد نمیشنیدمش ولی از وقتی خواهر کوچیکم یاد گرفت با قاشق چنگال غذا بخوره حساس شدم و این حساسیت بیشتر شد
راه درمانش دست خودمون هست
باید با صداها مصل صداهای عادی برخورد کنیم
حتی اگه ی موسیقی ک خیلی دوسش دارین رو بیش از صد بار پشت سر هم گوش بدین شاید یهو خسته بشین و ردش کنین
به نظر این بیماری با تکرار بوجود میاد
راستش هنوز خودمم راه قطعی ای برای مقابله باهاش پیدا نکردم ولی وقتی سعی میکنم مثل بقیه صداها باهاش برخورد کنم از شدت حال بدم کم میکنه…
امیدوارم هرچه زودتر همه به ارامش برسیم

سلام لطفا پاسخگوباشین
من از ۶ سالگی اینا خیلی از صدای دندون قروچه، تخمه شکسن، نفس کشیدن، قرچ قروچ غذا، تق تق کفش و… متنفرم در حدی عصبانی میشم که میخوام بمیرم حتی از صدای نفس کشیدن خودم چیکار کنم????????????????

وقتی کسی خیار یا هویج میخوره و با صدا میخوره اعصابم کاملا داغون میشه. به صدای شکسستن تخمه شدیدااا حساسم. به صدای فین کردن، سرفه.. بعضی اوقات از این همه صدا دیوانه میشم

سلام ١٨ سالمه من رو صدا نفس کشیدن افراد خیلی حساسم شبا موقع خواب عصبی میشم وبیشتر وقت چهار پنج بار از خواب بیدار میشم‌ و خواهرم ک پیشم میخوابه بیدار میکنم حتی در حالت عادی ک خواب نباشن نفس کشیدن ادما اذیتم میکنه اولین بار تابستون ٩۶ بود تو تیر ماه ک صدا حساسیت نشون دادم صدای نفس خواهرم بود تا چند روز بود ن زیاد ک اذیتم کنه دیگ از مهر همین امسال بدتر شدم شبا خواب ندارم خانوادم ب جای کمک سرزنشم میکنن ک‌ این مسخره بازیا چیه واسه چی این کارا میکنی و خیلی چیزا دیگ… یبار ک خیلی عصبی بودم تو گوگل سرچ کردم دلیل حساس شدن رو صدا و فهمیدم این مشکل دارم
و واقعا خسته شوم از این وضعیت نمیدونم چ کنم

سلام خسته نباشید من خیلی دارم اذیت میشم صدای خمیازه کشیدن، صدای شکستن تخمه، پاک کردن بین دندون، حتی کسی ک پاشو تکون میده به شدت اذیتم میکنه و اصلا کسی اهمیتی نمیده واقعا نمیدونم باید چکار کنم همه فکر میکنن این رفتار من غیر عادیه نمیتونن درک کنن.

سلام
منم ب صداهای اطراف خیلی حساسم بخت بدمنم امسال یه مستاجر بی ملاحظه نسیبمون شده ک بچه هاشو ب حال خودش رها میکنه اینام همش در اتاق و محکم باز و بسته میکنن و شبا خواب و ازم گرفتن صدای کوبیدن درشون رو عصابمه هر چیم ک‌تذکر میدیم فایده نداره یکی راهنماییم کنه لطفا ک چکار کنم ????????????????????????????

سلام منم تازه فهمیدم که به این بیماری مبتلا هستم واقعا نمیدونم چیکار کنم از هیچ لحظه زندگیم نمیتونم لذت ببرم افرادی که باعث ایجاد صدا میشن رو نمیتونم تحمل کنم بیشتر خودمو ازار میدم بعضی وقتا گریه میکنم یا خودمو میزنم من کنکوریم و با این وضع اصلا نمیتونم رو درسام تمرکز کنم چون باهر صدای کوچیک سریع واکنش نشون میدم

سلام منم بخاطر این بیماری امسال که کنکوری بودم به شدت عصبی شدم ومجبورشدم یک ماه خونه خاله ام بمونم امابه دلیل استرس بیش ازخد سرجلسه حالم بد شد ومجبورم دوباره همچی رو تحمل کنم اما الان هرروز باخانوادم دعوا میکنم خیلی عصبی شدم

سلام من کنکوریم چیکار کنم واقعا نمیتونم بخونم هر صدای کوچیک حواسمو پرت میکنه

این حساسیت برای من روز به روز داره بیشتر میشه جوری شده که خانوادم دارن از رفتارام اذیت میشن به شدت باهام برخورد میکنن و واقعا نمیدونن من مریضم

سلام‌من هم چند سالی با این مشکل مواجه شدم صدای‌دندون وقتی میخوان تمیزش کنن یا کسی ک الرژی داره و همش بینیشو میکشه بالا یکسره توجهمو جلب میکنه… کلا ادم انرژی مثبت و خوشحالیم ولی مقابل این موردا کم میارم … ناراحت میشمو از اون جمع دوری میکنم سعی میکنم با اهنگ خودمو سرگرم کنم راستی ۲۷ سالمه. ممنون میشم کمکم کنید لحظه هاتون پر از حس ناب …‌و با ارزوی رفع مشکل برای همه دوستان

سلام‌ بر دوستان عزیز
من ۳۳ سالمه ساکن تهران هستم و در حال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد . حدودا ۲سالی هستش که با این مشکل مواجه هستم … خوب اوایل با این مشکل ناهنجاری عصبی و روانی به بیخیالی طی می کردم .
ولی الان ۲سالی هستش که دارم اذیت میشم …
مشکل میسوفونیای من کشیدن آب بینی اطرافیان هستش و این هم بخاطر برادرم هستش که بیشتر در منزل باهاش دارم دست و پنجه نرم میکنم ????
چون برادرم مشکل سینوزیت داره و بخاطر همین اوایل با خودم میگفتم چیزی نیست ولی الان ۲ سالی هستش که این ناهنجاری عصبی و روانی داره اذیتم میکنه
امروز ۴شنبه۱۶خرداد۱۳۹۷ در یکی کانال های تلگرام اتفاقی با این ناهنجاری عصبی و روانی آشنا شدم و گشت و گذاری رو در چند سایت مختلف انجام دادم یکم اطلاعات با نحوه برخورد با مواجه شدن بااین بیماری رو خواندم و به یک نتیجه منطقی رسیدم و اون این هستش که شاید این صرفا یک بیماری روانی به حساب نمیاد و درواقع یک ناهنجاری پنهانی هستش که بیشتر و با مواجه شدن با عنصر اصلی این مشکل رو به حالت بالفعل در میاره …
و بیشتر در شهرهای صنعتی و محیط های شلوغ و پراسترس این ناهنجاری عصبی رشد شدیدی رو داشته و همچنان خودش رو پنهان نگه داشته … در ضمیر ناخودآگاه عصبی فرد و الان هم که خود من کاملا آشنایی پیدا کردم بااین ناهنجاری عصبی خودم باز به دلیل تکرار اون در این ۲ سال اخیر و عادت کردن به این حالت ناهنجاری عصبی به خودم میگم نه فکر نکنم مشکل حادی باشه و باز بیخیالی طی میکنم ولی در لحظه ای که باز با شنیدن کشیدن آب بینی برادرم در خانه مواجه میشم این ناهنجاری حالت خشمگین شدن رو ذهنم ایجاد میکنه و هی در تخیل خودم میگم برم یه مشت محکم بزنم به صورت برادرم تا دیگه این صدا رو ازش نشنوم????
البته این رو هم بدونینااااا همش در تخیل منه این حالت پرخاشگری وگرنه در واقعیت اصلا کوچکترین بی احترامی به برادرم نمیکنم .
در کل با درگیر کردن ذهنم و حس شنوائیم به موزیک و فیلم و بازیهای ویدیویی و رفتن به محیط دیگری غیر از محیط منزل سعی در کمتر شدن این ناهنجاری عصبی در ذهنم‌ هستم تا از حالت شرطی شدن در این چند سال اخیر نم نم رهایی پیدا کنم
یه نکته جالبی رو بگم دوستی در بالا نوشته بود با صدای ضربان قلب مشکل پیدا کرده
جالب اینجاست که من با صدای ضربان قلب احساس خوبی پیدا میکنم
پس به خودم گفتم این مشکل ناهنجاری عصبی با احساس خوب شنیدن ضربان قلب
به اصطلاح این به اون در????
هر موقع با شنیدن ناهنجاری عصبی مواجه بشم قطعه کوتاه صدای ضربان قلب رو برای خودم پخش میکنم‌ تا احساس آرامش رو به خودم برگردونم تا این چنین از حالت پرخاشگری عصبی رهایی پیدا کنم
ببخشید که زیاد نوشتم ولی لازم دونستم که این مطالب رو یادداشت کنم تا در این دوره از زندگیم دوستان دیگری هم که درگیر با این ناهنجاری عصبی هستن یکم بهشون اطلاعاتی داده باشم و کارشناسان و مشاوران و روان پزشکان محترم هم با خواندن این مطالب سعی در پیدا کردن راه کارها و بهبود این ناهنجاری عصبی بردارن . متشکرم .

سلام من ۲۰ سالمه، دیروز درباره این بیماری خوندم و خیلی تعجب کردم اصلا نمیدونستم به همچین چیزی گرفتار شدم من به صدا هایی مثل چکه کردن آب از لوله ، تیک تیک ساعت توی شب ، به هم خوردن دری که بسته شده ولی یکم لق میزنه، صدای اول صبح پرنده ها مخصوصا طوطی که توی خونه دارم، خاموش و روشن شدن پمپ آب، صرای کیبورد گوشی بقیه ، صدای پیام دادن موبایل ، پخش کردن آهنگ هایی که توی پلی لیست من نیستن ، حتی صدای اتوبوس وقتی میرم دانشگاه ، تلق تلق کردن پنجره اتوبوس حتی گاهی اوقات صحبت کردن چند نفر که من کنارشون باشم به شدت اذیتم میکنه ، به علاوه من میگرن دارم و این دوتا هم مکمل همدیگه هستن، وقتی میگرن من اود میکنه شنیدن این صدا ها برام به مراتب سخت تر میشه و حتی گاهی که میگرن ندارم ولی در معرض این صدا ها به طور شدیدی قرار میگیرم میگرنم به طور انفجاری اود میکنه اعصابم میریزه به هم و کلی بد اخلاقی میکنم و و و … الان گوش سمت راستم رو با پنبه گرفتم که خیلی عصری بهتر شدم شنیدم استفاده از صدای white noise خیلی کمک میکنه یک نسخه‌ش رو دانلود کردم اما گوش دادنش دیوونم میکنه خلاصه شنیدن حرفاتون خیلی بهم کمک میکنه خوشحال میشم با افرادی که این مشکل رو دارن در ارتباط باشم و نظرات همه تون رو بدونم و بتونم از راه کار هاتون برای مقابله با این بیماری استفاده کنم
ایمیل من:
Azimaramoon@gmail.com

تا حالا فکر میکردم عصبیم و تصمیم داشتم پیش روانشناس برم دارو بخورم شاید این حالتم از بین بره. اما الان فهمیدم یه بیماریه که متاسفانه درمانی هم نداره. همین الان که دارم اینو مینویسم از صدای تخمه خوردن پدرم اومدم توی اتاق و هندزفری گذاشتم گوشم. وقتی پدرم چیزی میخوره واقعا ازش متنفر میشم. نسبت به بو هم خیلی حساسم و حرکات تکراری مثلاً وقتی یکی مدام دست میزنه به بینیش یا…‌. بوهایی که من حس میکنم و حتی اوغ میزنم بخاطرش دیگران اصلا حسش نمیکنن. خیلی سخته خیلی
با همه این حالاتم با کسی ازدواج کرده بودم که بیماری تورت داشت یعنی تیک های صوتی و حرکتی شدید که به خاطر همین قضیه از هم جدا شدیم. همیشه عذاب وجدان داشتم و مدام احساس گناه میکردم و اشک میریختم چون فکر میکردم من آدم خوبی نبودم که نتونستم تحمل کنم این مشکلو.

چند ماهی هست که فهمدیم مشکل من میسوفونیا هست . و تقریبا بیست سالی هست که در گیرش هستم و هر چه میگذره بدتر میشم. هم خیلط از صداها و هم خیلی از حرکات آدمها شدید عصبی میشم. و ضربان قلبم زیاد میشه و به لرزش میافتم و محل را ترک میکنم و این باعث شده که از همه ی مردم فراری بشم. و حالم خیلی بد هست. و خانواده هم هر چی بهشون میگم که مشکل دارم با من کنار نمیان. و مشکلم زیاد هست .دلم میخواهد بمیرم و همه چی تمام بشه. از گوشی اسفنجی هم استاده که میکنم بعد مدتی صدا ها را بلندتر میشنوم. خیلی وضعیت بدی هست. لطفا کمکم کنید.

علت اصلی این بیماری سختی و مشکلات خانوادگی هست که در بین افراد خجالتی , استرسی و افسرده بیشتر بروز میده !
خود من زندگی سختی داشتم و از بچگی در استرس بودم و شدیدا به صدا حساس هستم و صدای لوس بازی خانم ها یا زنگ های تیز و بد موبایل و خوردن چنگال به قاشق و غیره شدیدا اعصابم رو خرد میکنه جوری که بارها به افراد مختلف پرخاش کردم و درگیر هم شدم ….
بنظرم افسردگی و استرس عامل اصلی هست و اگر این مشکل رو بر طرف کنیم کم کم برامون حل میشه . مثلا من سر کار یکم میخندیدم و روحیه ام عوض میشد مشکلات اینجوری که بود رو فراموش میکردم ولی وقتی اعصابم بهم ریخته بود دوست داشتم بزنم چند نفر رو تو شرکت پاره پاره کنم !!!
موفق باشید

سلام من ۲۹ سالمه و ۶ ساله که ازدواج کردم و از حدود ۱۲ سالگی حساسیت شدید دارم به تیک تاک ساعت که البته بعد ها موقع درس خوندن هم بهش اضافه شد و بعد تر ها صدای نفس کشیدن و هر صدایی فقط و فقط موقع خواب عذابم داد ؛الان هم همش استزس اینو دارم که اگه جایی برم و قرار باشه شب بخابم چیکار کنم چون به کوچکترین صدایی به خصوص اگه کسی پیشم باشه حساسم و به خاطر همینم حتی از رفتن به خونه مادرم هم وحشت دارم ،۱ سال هم هست که گردن درد دارم که به سرم میزنه دکتر مغز و اعصاب رفتم و بهم گفتن سالمه سالم هستم و فقط به خاطر اعصاب هست،کمکم کنید واقعا خودمو باختم

سلام‌ منم از بچگی این مشکل داشتم از ملچ و ملوچ کردن هنگام غذا خوردن البته فقط ب خونواده خودم حساسم از ادامس جویدن و داذاشم چون انحراف بینی داشت از فس فس کردن هنگام خواب دیونه میشدم شبا هنگام خواب گوشامو محکم میگرفتم از وقتی ازدواج کردم چون کمتر میبینم خونوادمو دیگه زیاد حساس نیستم بهشون ولی هنوز از ادامس جویدن بدم میاد مخصوصا اینکه یکی کنار گوشم مدام ادامس بخوره و ملچ ملوچ کنه ای کاش ی درمانی پیدا بشه ولی من فکرو ذهنمو ب ی چی دیگه مشغول میکنم تازیاد اذیت نشم

سلام، خیلی از کامنتارو خوندم، تقریبا من هم مثل سایرین از ملچ و ملوچ کردن،صدای تخمه، ظرف شستن، هورت کشیدن، گاز زدن سیب، جویدن آدامس مخصوصا با ترق و توروق و خیلی چیزای دیگه، بیزارم.
یه مدت به دلیل دیگه ای قرص فلوکستین ۲۰، ملوکسیکام ۱۵ میخوردم، (تقریبا ۴ ماه) کم کم داشتم راحت میشدم، یعنی حداقل توی موارد بالا فقط ملچ و ملوچ اذیتم میکرد، بقیه صداها اذیتم نمیکرد، به نظرتون چیکار کنم؟

با مطالعه این صفحه (http://misophonia.ir/?page_id=16) تقریبا حس میکنم سطح ۶ یا ۷ هستم.

کمکم کنید

عزیزم این قرص با تجویز پزشک گرفتی؟

سلام من هم به بعضی صدا های خیلی حساسم و منو خیلی عصبی میکنه حتی به ذهنم میرسه طرف مقابل بکشم و یا بزنم صدای مثل کشیدن خودکار رو میز و یا ملچ ملوچ کردن و غذا خوردن که با صدا میخورن مثل خواهرم که همیشه باهاش دعوا میکنم و اینکه دوستان وقتی حسیاست منو میبنن سو استفاده میکنن و به عنوان نقطه ضعف استفاده میکنن من نمیدونم این یه نوع بیماری تا اینکه یه مطلبی خوندم و دیدم به من خیلی نزدیک هستن این علایم و دربارش تو اینترنت تحقیق کردم ولی اینکه حساس نبودن بقیه به این صدا ها یا صدای خاص و اینکه فقط من حساس هستم احساس ضعف میکردم و اینکه من با بقیه فرق میکنم و نرمال نیستم اینو حس میکردم و منو آزار میده ولی در روابط اجتماعی تاثیر نزاشته و یا اینکه از رسیدن به هدفم مانع نیست

چه جالب
من تازه متوجه شدم که اين يه بيماريه
من سي و يک سالمه
فقط به صداي نچ نچ و آدامس جويدن و ترکيدن بادکنک حساسم.
نفرت از صداي آدامس جويدن رو با آدامس خوردن کنترل ميکنم.ولي صداي نچ نچ واقعا واقعا زندگيم رو تحت تاثير قرار داده.
هم پدرم اين کارو ميکرد و هم همسرم.متاسفانه هيچکدوم درکم نکردند.
همسرم فکر ميکنه لجبازم و يا ميخوام اذيتش کنم.
واقعا عذاب ميکشم.البته به تجربه بهم ثابت شده تو حالت روحي بد،اين احساس واقعا تشديد ميشه.
واقعا چيکار ميشه کرد؟؟؟؟؟

سلام من هنگام خواب عجيب به صداهاي ريز حساسم ويكسره گوشم وزوز ميكنه وتا صبح بيدارم اگر راهي براي درمان هست ممنون ميشم كمكم كنيد

فک‌نکنم کسی که مبتلا نباشه بتونه حتی فکرشم بکنه که چقدر این بیماری زجرآور و ناراحت کننده اس،‌ چقدر آدم رو محدود میکنه ،چقدر انرژی باید صرف کنی تا بتونی حال یه آدم عادی رو داشته باشی.

سلام من فمر میکردم فقط منم ک مشکل دارم منم ب صدای ملچ و مولوچ یا بینی بالا کشیدن حساسم مخصوصا نسبت به همسرم یا وقتی غذا میخوره قاشقو میرنه ب دندانش
یخچال قبلیم صدا میداد فروختمش شش ملیون سامسونگ خریدم ولی بازم رو مخمه تورو خداااا کمکم کنید

با سلام. من از سن راهنمایی درگیر این اختلال هستم و نسبت به اعضای خانواده خیلی حساس شدم. و الان ۳۲ سال دارم و همچنان این رنج رو تحمل میکنم. دارای خانواده هستم و کارمند اما باید بگم تلاش کردم رو خودم کار کنم و پذیرش کردم که باید تحمل کنم.

آره منم به این نتیجه رسیدم که باید تحمل کنم اما خیلی زجر آوره .به خودم میگم من برای چی باید زنده باشم هم خودم اذیت بشم هم باعث آزار عزیزانم باشم .

من به شدت به صدای تلوزیون حساسیت دارم جوری که حتی اگر خواب هم باشم با صدای کم تلوزیون میپرم.واقعا حس میکنم دارم به جنون میرسم.نمیدونم باید چیکار کنم.خانوادمم درکم نمیکنن ????

سلام من ۲۹ سالمه و از صدایِ تمامِ آهنگها و خواننده ها متنفرم ولی قدرتِ تحمّلِ شنیدنِ این صداها در مواقعِ ناچاری مثلِ عروسی یا مهمونی دارم و فقط یه آهنگِ خاص هست که چند سالیِ به صورتِ اتّفاقی شنیدم ومیتونم بهش گوش کنم و بهم آرامش میده ولی وقتی آهنگهایِ دیگه ای پخش میشه فوراً صدا رو قطع میکنم یا اگه ناچار باشم‌مثلِ داخلِ ماشین کم میکنم یا تحمّل میکنم.علّتِ اصلیِ این آهنگ گریزیِ من‌ اینه که وقتی آهنگ پخش میشه اِحساسِ پوچی میکنم و فکر میکنم نمیتونم به درستی و عمیق فکر کنم و خِنگ و مَسخ میشم.

سلام
من نزدیک به ۶ ساله که مبتلا هستم
چون از اول برای درمان پیگیری نکردم الان بینهایت اذیت میشم جوری که همیشه هدفون تو گوشمه
خانوادم فکر می کنن من مسخره بازی در میارم در صورتی که اصلا این طور نیست
من از اول هم گوشام تیز بود الان با این اوصاف به کوچک ترین صدایی واکنش نشون می دم
من امسال کنکور دارم با این شرایط واقعا درس خوندن برام سخت شده لطفا راهنمایی کنین

دقیقا منم همینطورم به صدای راه رفتن و حتی،دیدن یه سری چیزا حساسم و اصلا نمیتونم درس بخونم

منم این مشکل رو دارم به صدای دهن بقیه موقع غذا خوردن و ملچ و ملوچ کردن و گاز زدن میوه های سفت که صدای دهنشون میاد حساسیت دارم به عطسه و فین کردن و تف کردن حساسیت دارم از صدای پا کوبیدن موقع راه رفتن یا پا روی زمین کشیدن و کوبیدن در اتاق و کوچه حساسیت دارم حتی تپش قلب و قلب درد و سردردم میگیرم و خیلی عصبی میشم از وقتی خودمو میشناسم اینطور بودم شایدم بخاطر ایرادایی که مامانم ازین کارای بقیه میگرفت صدای ویبره و زنگ گوشیم همینطور تاحالا تو عمرم گوشیمو رو زنگ یا ویبره نذاشتم اگه کنارم ویبره بزنه یه متر میپرم از وراجی کردن و زیاد حرف زدن آدما از صدای کوبیدن قاشق چنگال و کشیدنش کف بشقاب و قابلمه کشیده شدن مثلا صندلی روی زمین صدای ماشین پارک کردن و درشو باز و بسته کردن مردم تو خیابون و صدای بلند مردا وقتی داد میزنن یا دعوا میکنن صدای بنایی و اره و دریل و سشوار و جاروبرقی و تلفن و صدای دور تند کولر و حتی تیک تاک ساعت خلاصه هر چی صداس از کم تا زیاد که با صداهای بلند واقعا قلبمدرد میگیره و تنم به لرزه میفته و عصبی میشم ولی واکنشی نشون نمیدم و متاسفانه جایی هستم که افتضاح در معرض صداس آرزومه یه خونه تو یه شهر کوچیک و خلوت و یه گوشه دنجش داشته باشم و کامل متخصص بیارم آگوستیکش کنه

با سلام میخواستم بگم من اولش فکر میکردم که ما به این بیماری دچاریم ولی یکم دقت کنیم میبینیم اون کساییکه بلد نیستن یه چیزو درست بخورن خی ملچ مولوچ میکنن یا صداهای خیلی تو مخی از دهنشون در میارن مریضن والا من سالمیم که به این صداها حساسیم بیایید یه راه حل درمان براا اونا پیدا کنیم

سلام
راستش من خیلی به صدا حساسم
حتی وقتی گوشگیر میزارم یا با هدفون آهنگ گوش میدم هم باز صداهایی رو میشنوم که به شدت رو مخم میره و تمرکزمو از دست میدم و نمیتونم به مطالعه بپردازم
اخیرا هم برادر من کلاس تار رفته و هی صدای نحس و بلند این ساز مسخره توو گوش منه
من دارم برای المپیاد ریاضی تلاش میکنم ولی حساسیت من باعث عدم تمرکز و تنبلی من شده
لطفا راهنماییم کنید

من از بچگی اینطور بودم اول رو صدای خروپف بابام حساس بودم اما الان ک پونزده سالمه همه چیز اذیتم میکنع صدا ماشین موتور و غذا خوردن بقیه و خعلی هم دعوام شده سر این قضیه دست خودم نیستا اما ی نفر ک سروصدا میکنع مخصوصا خروپف میکنع میخوام برم بگیرم بزنمش ک خودمو کنترل میکنم موقع خواب و انجام کارهامم باید همه جا ساکت باشه وگرنه هم اعصابم خورد میشه هم سرم درد میگیرع

حالم داره بهم میخوره دیگه میخوام اوغ بزنم وقتی کسی با دهن باز غذا میخوره و صدای ملچ ملوچ غذا خوردن و آب خوردنشو میشنوم . دلم میخواد چاقو بندازم دهن طرف رو جر بدم. بدبختانه پدر خودم هم همینطوریه همیشه موقع غذا خوردن سر سفره غذا کوفتم میشه چند باری هم بهش گفتم محل نمیده.
مخصوصا وقتی هندونه میخوره که هیچ دیگه از سر سفره پا میشم میرم.
لطفا راهنمایی کنید چیکار کنم.

سلام من از ۹ سالگی تا الان که ۱۸ سالمه با این مشکل مواجه شدم اول فقط نسبت به بابام بود اما حالا نسبت به همست 
خیلی اذیت میشم روز به روز بدتر میشه 
فقط مادرم میدونه که همش دعوام میکنه 
من اونقدر عصبی میشم که بعضی وقتا خودمو میزنم 
خاهش میکنم یه راهی بهم بگین که حداقل بهتر بشم

سلام من چندسال هست که به این بیماری مبتلا هستم اما امسال که کنکورداشتم بدترشد من اول به صدای فسفس کردن بینی پدرم که مشکل تنفسی داره حسای شدم اماالان به صدا بستن صدای دروملچ وخروپف وتیک تیک ساعت وصدای ظرف شستن مادرم خلال کردن دندان وحتی به صداهای خیلی خیلی ریزی که شاید اصلا کسی نشنود به دشدت ازارم میده و به شدت عصبی میشم یکسال هست که باخانوادم بدجوری درگیر شدم به طوریکه هر روز ۲یابیشتر دعوامیکنم واصلا شاد نیستم نمیتونم درس بخونم و به کلی هدفم فراموشم شده کسی هم درکم نمیکنه وهرروز به خودکشی فکرمیکنم ولی میدونم مادرم بدون من عذاب میکشه واین باعث عذاب وجدان من شده من واقعا خسته شدم باتمام وجود ارزوی مرگ میکنم

سلام منم از وقتی یادم میاد همیشه به صدای برخورد دندون ها و غذا خوردن و چیزای دیگه حساس بودم ولی الان که ۱۶ سالمه خیلی حساسیتم بیشتر شده از صدای مداد، بشکن زدن، خندیدن، جویدن، راه رفتن، گریه کردن، زمزمه کردن فین کردن، نفس کشیدن، خس خس کردن، بالا کشیدن بینی و خیلی چیزای دیگه متنفرم حتی‌ صدای حرف زدن خانوادم هم رو مخم می ره. حساسیتم نسبت به خواهرم بیشتر از بقیست چون وقتی بهش تذکر می دم کارش رو بیشتر تکرار می کنه نسبت به بوهای اطراف هم حساس شدم مثلن از بوی ماشین بعضیا یا حتی بوی عطر. دیدن بعضی کارها هم به شدت عصبیم می کنه طوری که دلم می خواد طرف رو ب فحش ببندم ولی این کارو نمی کنم و فقط حرص می خورم. به مامانم که گفتم این مشکلو دارم بهم گفت تلقین می کنی و همه از یه صداهایی بدشون میاد. ولی من انقدر عصبیم می کنه ک قلبم تند می زنه و گرمم می شه و لحساس می کنم بدنم از شدت خشم می لرزه. متاسفانه کسی درک نمی کنه و بعضیا هم از این مشکلم سواستفاده می کنن یا مسخرم می کنن یا فکر می کنن بداخلاقم. دلم می خواد برم ی جایی تنها زندگی کنم اخه نمیشه که همیشه هدفون یا گوشگیر تو گوشم باشه. دیگه دارم روانی می شم????????

سلام منم از وقتی یادم میاد همیشه به صدای برخورد دندون ها و غذا خوردن و چیزای دیگه حساس بودم ولی الان که ۱۶ سالمه خیلی حساسیتم بیشتر شده از صدای مداد، بشکن زدن، خندیدن، جویدن، راه رفتن، گریه کردن، زمزمه کردن فین کردن، نفس کشیدن، خس خس کردن، بالا کشیدن بینی و خیلی چیزای دیگه متنفرم حتی‌ صدای حرف زدن خانوادم هم رو مخم می ره. حساسیتم نسبت به خواهرم بیشتر از بقیست چون وقتی بهش تذکر می دم کارش رو بیشتر تکرار می کنه نسبت به بوهای اطراف هم حساس شدم مثلن از بوی ماشین بعضیا یا حتی بوی عطر. دیدن بعضی کارها هم به شدت عصبیم می کنه طوری که دلم می خواد طرف رو ب فحش ببندم ولی این کارو نمی کنم و فقط حرص می خورم. به مامانم که گفتم این مشکلو دارم بهم گفت تلقین می کنی و همه از یه صداهایی بدشون میاد. ولی من انقدر عصبیم می کنه ک قلبم تند می زنه و گرمم می شه و لحساس می کنم بدنم از شدت خشم می لرزه. متاسفانه کسی درک نمی کنه و بعضیا هم از این مشکلم سواستفاده می کنن یا مسخرم می کنن یا فکر می کنن بداخلاقم. دلم می خواد برم ی جایی تنها زندگی کنم اخه نمیشه که همیشه هدفون یا گوشگیر تو گوشم باشه. دیگه دارم روانی می شم????????

سلام منم از وقتی یادم میاد همیشه به صدای برخورد دندون ها و غذا خوردن و چیزای دیگه حساس بودم ولی الان که ۱۶ سالمه خیلی حساسیتم بیشتر شده از صدای مداد، بشکن زدن، خندیدن، جویدن، راه رفتن، گریه کردن، زمزمه کردن فین کردن، نفس کشیدن، خس خس کردن، بالا کشیدن بینی و خیلی چیزای دیگه متنفرم حتی‌ صدای حرف زدن خانوادم هم رو مخم می ره. حساسیتم نسبت به خواهرم بیشتر از بقیست چون وقتی بهش تذکر می دم کارش رو بیشتر تکرار می کنه نسبت به بوهای اطراف هم حساس شدم مثلن از بوی ماشین بعضیا یا حتی بوی عطر. دیدن بعضی کارها هم به شدت عصبیم می کنه طوری که دلم می خواد طرف رو ب فحش ببندم ولی این کارو نمی کنم و فقط حرص می خورم. به مامانم که گفتم این مشکلو دارم بهم گفت تلقین می کنی و همه از یه صداهایی بدشون میاد. ولی من انقدر عصبیم می کنه ک قلبم تند می زنه و گرمم می شه و لحساس می کنم بدنم از شدت خشم می لرزه. متاسفانه کسی درک نمی کنه و بعضیا هم از این مشکلم سواستفاده می کنن یا مسخرم می کنن یا فکر می کنن بداخلاقم. دلم می خواد برم ی جایی تنها زندگی کنم اخه نمیشه که همیشه هدفون یا گوشگیر تو گوشم باشه. دیگه دارم روانی می شم????????

سلام من از ۱۳ سالگی دچار شدم اوایل به اینکه خانوادم دست یا پاهاشون رو تکون میدادم حساس شدم مخصوصا وقتی که درس می‌خواندم عصبی میشدم احساس میکردم هیچی حفظم نمیشه وقتی بهشون میگفتم تکون نخورین قبول میکردن اما بعد چند لحظه فراموششون میشد و من مجبور میشدم چندین بار بگم خانوادم تا حدی عصبی میشدم میگفتن مگه ما مجسمه هستیم بعضی موقع ها اون مکان رو ترک میکردم چند سال بعد به صدای دهن حساس شدم مثل ملچ ملوچ ادامس جویدن هورت کشیدن تخمه شکستن به خانوادم
میگفتم ارومتر بجویید که بیشتر مواقع یا اصلا رعایت نمیکردن تا جایی که مجبور شدم موقع غذا خوردن هندزفری بزارم گوشم و بعد از غذا فورا مکان رو ترک کنم به اتاقم برم میدونید خیلی سخته که کسی درکت نکنه من وقتی به خانوادم میگم پاهاتون رو تکون ندین یا با دهن بسته خوراکی بجویید خودم هم رعایت میکنم اما اونا نه ، به هر حال این حرفا کمی اروم شدم رو دلم مونده بود ممنون خداحافظ

یعنی باورم نمیشه که فقط من نیستم که این مشکلو دارم من ۱۷ سالمه و از ۶ ،۷ سال پیش دچار این مشکل شدم اولش فقط رو غذا خوردن مامانم حساس بودم ولی الان روی همه چیز اینقدر این مشکل برام شدیده که همش فراریم تو اتاقم حتی تنهایی غذا میخورم تا قبل این نمیتونستم تحمل کنم غذا خوردن ،عطسه کردن ،فین کردن و…. به خاطر همین به زبون میاوردم خانواده م همش باهام دعوا میکنن که من مغرورم و کلاس میزارم ولی هیچکس درکم نمیکنه که وقتی من این صداها رو می شنوم انگار یکی مغزمو تو مشتش گرفته فشار میده خیلیییی سخته خسته شدم دیگه

سلام
من از وقتی که یاد میارم از این مشکل دارم رنج میبرم
الان اینقدر گوشه گیر شدم که حتی با اینکه توی یک روستای نسبا کوچک زندگی میکنم خیلیا منو نمیشناسن.
من نسبت به خیلی صداها حساس شدم. وقتی صدای هورت کشیدن غذا رو مشنوم انگار یک نفر مغزمو گرفته تو دستشو داره فشار . طوری شدم که یکدفعه از فرط عصبانیت بلند میخندم. صداهای کم مثل کوبیدن مداد روی میز بعد چند لحظه حتی بدنمو به لرزه در میاره. بعضی وقتا اینقدر عصبی میشم که ضربان قلبم بیش از اندازه میره و بدنم شروع به عرق کردن میکنه . تحمل جاهای شلوغ هم ندارم . الان چندین ساله که با کسی رفت و امد ندارم با هیچ کس معاشرت نمیکنم .واقعا شرایط سختیه. امیدوارم درک کنید????

سلام .من از بچه گی در دوره اواخر ابتدایی و راهنمایی ،خارش زیاد داخل گوش و لاله گوشهام داشتم هر چی هم دکتر میرفتم هیچ عفونت و علت خاصی دیده نمیشد و بعد از مدتی از اوایل نوجوانی خیلی عصبی شدم و در ماه چند روی اصلا تحمل صدا د حرکات مردم را نداشتم. و بعد یواش یواش عصبانیتم بیشتر و بیشتر شد . و از دوره دانشگاه هم حساسیتم روی غذا خوردن افراد و بعد صدا های دیگر بوجود آمد و به مرور زمان بیشتر شد . حالا نمیدونم اعصاب گوشم مشکل داره یا تغییرات هورمونی ایجاد کننده بوده .واقعا دلم میخواهد علتش مشخص و درمان بشوم. البته در مواقع خستگی و ناراحتی بدتر میشوم. دکتر مغز و اعصاب میگفت میگرن هم دارم.

من باهمسرم خیلی مشکل داشتم وشدیدابحثمون میشد.ازاینکه بهش میگفتم تخمه نشکن ناراحت میشد.ولی اگرمردم بدونن این یه بیماری است وبامادرست رفتارکنند حساسیتمون کمترمیشه.بایدتوتلویزیون درموردش صحبت کنند.من هم درنوجوانی مشکلم شروع شد.اول به ملچ ملوچ پدرم حساس شدم.بعدبه نفس کشیدن برادرم.طرز غذاخوردن خواهرم هم عذابم میده.نمازخواندن مادرم هم داغونم میکنه.وتیک تاک ساعت.خیلی ادم بخاطراین حساسیتها تمسخرمیشود وقضاوت میشه.مادرم ازیه دکتردرمورد مشکل من سوال کرده بود دکترجواب داده بچه.هایت لوس اند.احتمالابقیه هم همین طوردرموردمون فکر میکنن.به نظرمن فشارهای عصبی دوران نوجوانی باعث بروز این اختلال میشه.

ببخشید من۶ ساله این مریضیو دارم اشتباه شد

سلام، یادم نیست از کی دچار این اختلال هستم ولی تا وقتی که یادم میاد بعضی از صداها مخصوصا صداهای مربوط به غذا خوردن دیگران منو آزار میداد.اخیراً و به طور تصادفی با میزوفونیا آشنا شدم و فهمیدم که این مسئله یک مشکل عصبی و روانی هستش و البته نادر.شکستن تخمه،خوردن غذاها ومیوه هایی مثل ته دیگ ، چیپس ، پفک ، خیارو… و جویدن آدامس و درآوردن صدا از دهان به شدت عصبی م میکنه.یادمه یکبار حدود ۱۶ سال پیش اتوبوس سوار بودم و یه آقایی بالای سر من ایستاده بود و تو کل مسیر یه صدای آزار دهنده از دهانش تولید میکرد.واقعا چیزی نمونده بود که یه بلایی سرش بیارم!!(البته توذهنم) همین چند روز پیش هم یه نوجوان تو ایستگاه مترو با صدای خیلی بلندی آدامس میخورد و خیلی اذیتم کرد یا امروز صبح باز داخل مترو یه خانومی داشت تو صندلی کناریم سیب میخورد واقعا آزار دهنده بود صداش.البته تو خونه به همسرم گفتم که این صداها اذیتم میکنه و اون هم خیلی رعایت میکنه ولی باز هم بعضی مواقع نمیشه جلوش رو گرفت که من به شدت اعتراض میکنم.وقتی با این اختلال آشنا شدم اونرو به همسرم هم گفتم و بهش گفتم که واقعا دست خودم نیست و حالا فهمیدم که این یه اختلاله نه وسواس و…
با توجه به سطح بندی که توی سایتتون گذاشتین فکر کنم من دچار سطح ۴ این اختلال هستن در حال حاضر.
راهکارهایی رو هم که ارائه دادید هم با تجربه ای که دارم میتونن کمک کننده باشند.و البته با توجه به آشنا شدنم با میزوفونیا کمی احساس راحتی میکنم و حس میکنم و سبکباری میکنم لااقل دیگه خودم رو مقصر نمیدونم.

سلام، من از دوم سوم ابتدایی بودم که این مشکلمو فهمیدم عذابی کشیدم که همه این متنا روزای خودمو یاداوری میکرد برام. اوایلش حس خفگی داشتم به صدایی حساس نبودم تو بعضی محیط ها و مهمونیا بغضم میگرفت تا گریه نمیکردم اروم نمیشدم بعد شد صدای ملچ ملوچ که چون بچه بودم بخاطر اینکه بگن بهونه میگیرم کتکم میزدن بعد شد صدای آدامس بعد صدای فین دماغ تخمه بعد هورت بعد نماز خوندن بعد وزوز درس خوندن، تو خانواده ای پرجمعیت که هرکسی میخواست یه جور منو تربیت کنه یکی ادامس میترکوند یکی دماغ یکی غذا کلا گیر هم میدادم گریه میکردن اإیتم میکردن هرروز مشکلم زیاد شده و تحمل هیچ احدی رو ندارم و میدونم افسردگی گرفتم و بارها برای خلاصی به خودکشی فکر کردم چون همه تنفرایی که شماها نسببت به خانواده داشتید منم دارم

سلام دوستان
۲۸ سالمه. متاسفانه منم این مشکل رو دارم تا اون حد که بعضی وقتا از خودم متنفر میشم. من تقریبا با اکثر صداها بیش از حد حساسم. حالا چه صداهای بلند چه اروم مث خوردن خیار، ملچ ملوچ کردن و خیلی از صداهای دیگه. الان دانشجوام و خوابگاه زندگی میکنم. متاسفانه بخاطر حساسیت زیادم هیچ وقت احساس ارامش نداشتم

سلام متاسفانه من دچار بیماری هستم و دقیقا از سن ۸ سالگی دچار مشکل شدم رفته رفته بیشتر هم شد حساسیت‌ها به جایی رسید که الان به صدای یخچال صدای شعله اجاق گاز صدای ساعت بدون موتور بدون تیک تاک صدای هواکش همسایه پایینی خلاصه سرتونو درد نیارم در هر ثانیه با هزاران هزار صدا درون مغزم جنگ میکنم در حال حاظر ۳۰ سالم یعنی ۲۲ سال این حساسیتو دارم تازه بدترین قسمت اینه که جدیداً به صدای غذا خوردن خودم حساسیت پیدا کردم لطفاً ازتون خواهش می کنم اگر راهحلی پیدا کردین به من هم ایمیل بزنید با تشکر فراوان مینا حسین زاده

اینستاگرام زیر رو برای خوندن تجربیات مثبت بقیه دنبال کنید
irmisophonia

سلام تو رو خدا به دادم برسید همه زندگیم نابود شده دوس دارم کر بشم و هیچی نشنوم. همش تو اتاقم نشستم و بیرون نمیرم با مامانم همش دعوا میکنم و میگم فین فین نکن ولی مدام ۲۴ ساعتخ فین فین میکنه به صدای ملچ مولوچ آدامس جوییدن جیرینگ جیرینگ النگو با ناخن روی گوشی زدن نفس کشیدن خروپف کردن و…به همشون حساسم در حد جنون
میخوام برم بستری شم دیگه تحمل ندارم نه میتونم درس بخونم و نه ازدواج کنم و نه هیچ چیز دیگه… کمکم کنید تو رو خدا… من الان ۲۴ سالمه و ۸ ساله که این بیماری رو دارم و انواع قرص های آدامبخش رو دکتر برام تجویز کرده ولی تتثیر نداشته و فقط تپش قلب و اضطراب هم بهم اضافه شده

اینستاگرام زیر رو برای خوندن تجربیات مثبت بقیه دنبال کنید
irmisophonia

سلام
منم این مشکل را دارم اما همیشگی نیست. فکر میکنم بسته به اوضاع روحی تشدید میشه. مربوط به صدای خاصی هم نیست. بیشتر به این مربوط میشه که منبع صدا ناشی از بیشعوری طرف هست یا نه یه صدای عادیه. مثلا از همسایه کناری صدای کشیده شدن شی بر روی سرامیک می شنوم اعصابم خرد میشه اما وقتی می فهمم که یه بچه کوچک هست که بازی میکنه تحملش خیلی آسونتر میشه. یا سروصدای یه همکار واقعا بخاطر کارشه یا اینکه بخاطر بیشعوری و عدم رعایت حقوق دیگران. اما تاثیرش شدیده طوریکه هیچ کاری نمیتونم بکنم و اعصابم شدیدا خرد میشه
بیشتر این موضوعات هم بخاطر عدم رعایت حقوق دیگران و به اصطلاح بیشعوری آنهاست. متاسفانه تو ایران هم بیشعور تا دلت بخواد داریم.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نام

ایمیل

وبلاگ

دیدگاه

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید:

میسوفونیا – به معنی نفرت از صدا – را می‌توان حساسیت شدید به صداهای پس‌زمینه یا محرک‌های بصری تعریف کرد که معمولا توسط دیگران نادیده گرفته می‌شود. مهمتر از ناتوانی فرد در جلوگیری از محرک آزاردهنده واکنش عاطفی منفی حادی است که نتیجۀ در تماس بودن با محرک تجربه می‌شود.
این واکنش سیل عاطفی بازتابی‌ خشم و وحشتی است که با طوفانی از واکنش‌های جنگ یا گریز بزرگتر می‌شود. هجوم آدرنالین، برافروختگی چهره، تپش قلب و یا لرزش و نیاز به حمله یا فرار فیزیکی مواردی است که اغلب تجربه می‌شود. افکار نگران مبنی بر این که این بازتاب واکنش عاطفی با توجه به بی‌ضرر بودن محرک آزاردهنده غیرمنطقی است پس از پاسخ جنگ یا گریز با تمام نیرو به ذهن می‌رسد. قربانیان میسوفونیا ممکن است “دائما با خود حرف بزنند” تا عادی و آرام بمانند یا از تکنیک‌های دیگر کنار آمدن با این وضعیت استفاده کنند.
اکثر محرک‌ها از نظر مردم عادی بی‌ضرر بوده و یا بخشی از زندگی روزمره به حساب می‌آیند، اما برای فرد مبتلا به میسوفونیا، این محرک‌ها بار فوق العاده سنگینی است. اغلب از قیاس کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه برای توصیف این پاسخ پریشان استفاده می‌شود.
گاهی، فرد مبتلا مجبور به انزوا و دوری از جمعیت و محرک‌های آزاردهنده می‌شود، نه به انتخاب خود بلکه به اضطرار و اجبار. بسیاری از مناسبت‌های اجتماعی کنار می‌کشند زیرا فکر وجود یک محرک آن‌ها را ترسانده و مضطرب می کند. روابط به دلیل سوء‌تفاهم و منفی بودن از هم پاشیده و خراب می‌شود. فرصت‌های کاری نیز ممکن است کاهش یافته یا از دست برود.
وقتی از یک فرد مبتلا می‌پرسند که چه حالی دارد اغلب از سطوح سنگین گناه و آشفتگی که به دلیل واکنش‌هایشان احساس می‌کنند، ترس از دست دادن تحمل و افزایش محدودیت‌هایی که به دلیل این وضعیت بر آنها تحمیل می شود با جزئیات تعریف می کنند.
اگرچه فهرست اولیۀ محرک‌ها بر صداهای آرام یا صداهای خوردن و مربوط به بدن تمرکز داشت، اکنون مشخص شده که لیست محرک‌های دیداری و شنیداری که ممکن است چنین واکنش‌هایی را برانگیزد همچنان در حال افزایش است. هر کسی که به این وضعیت مبتلاست به یک اندازه تحت تاثیر قرار ندارد، بعضی‌ها تحت تاثیر صداهایی که دیگران را آشفته می‌کند قرار نمی گیرند، و بعضی هم هیچ واکنش منفی به محرک‌های بصری نشان نمی‌دهند ولی صداها کاملا آن‌ها را از پا درمی‌آورد.
در این جا مثال هایی از محرک‌های شایع ارائه می‌دهیم. به احتمال زیاد شما خیلی از این موارد را در لیست محرک‌های خود ندارید. اگر فکر می‌کنید مطلع شدن از صداهای محرک جدید به هر شکلی ممکن است برایتان دردسر ساز باشد، لازم نیست این لیست را بخوانید.
دهانی و خوردن
“ها” کردن پس از نوشیدن، آروغ زدن، جویدن، صدای خرد کردن (یخ یا غذاهای سفت)، قورت و قورت کردن، جویدن آدامس و ترکاندن آن، صدای بوسه، ناخن جویدن، کشیدن دندان به قاشق و چنگال یا بشقاب، ملچ و ملوچ کردن، هورت کشیدن، لیسیدن، تف کردن، مکیدن (یخ و غیره) بلعیدن، حرف زدن با دهان پر، مسواک زدن، کشیدن نخ دندان، مکیدن دندان، مکیدن لب، صداهای دهان خیس، دندان قروچه، صاف کردن گلو، کلیک کلیک فک.
تنفس / بینی
خرخر، ناله، جیغ، تنفس آرام یا بلند، فین‌فین، خرناس، خروپف، عطسه، حرف زدن آرام یا بلند، صداهای گوش‌خراش، تنفس پُر، سکسکه، خمیازه، سوت کشیدن بینی، خس‌خس.
آوایی
همهمه، حرف زدن گنگ و مبهم، صداهای تودماغی، استفاده بیش از حد از کلماتی چون اممم یا آآه (کلمات تکراری)، صداهای صفیری یا هیسی (صداهای س، پ، ت، چ، ک، ب)، آوازخواندن، صداهای خش‌دار، صداهای آرام پچ‌پچ مانند، سوت زدن.
محیطی
متفرقه: کلیک کلیک پیامک زدن (موبایل)، کیبورد / ماوس، ریموت تلویزیون، کلیک کلیک خودکار، صدای نوشتن، پاره کردن / خش‌خش کاغذ، تیک تیک ساعت، صدای زنگ موبایل.
وسایل فلزی: به هم خوردن ظروف، خوردن قاشق و چنگال به دندان، خوردن قاشق و چنگال فلزی به بشقاب یا دیگر وسایل فلزی، صدای پول خرد داخل جیب.
پلاستیک: فشار دادن بطری آب، زمین زدن توپ.
کاغذ یا پلاستیک روکش: خش‌خش / پیچاندن کیسه پلاستیکی، باز کردن یا مالیدن کیسه‌های پلاستیک، پیچاندن بسته‌بندی غذا.
ماشین: بی‌کار نشستن برای مدت طولانی، صدای بیپ بیپ موقع قفل شدن در ماشین، به هم خوردن در ماشین، کلیک کلیک چراغ راهنما.
وسائل سنگین: ماشین چمن‌زنی، دمندۀ برگ، یخچال، تهویه هوا، اره برقی.
صداهای ضربه‌ای: صدای دیگران، صدای گرفتۀ باس (بم) موسیقی یا تلویزیون که از آن طرف دیوار به گوش می‌رسد، به هم خوردن در / پنجره، تلپ تلپ بازی بسکتبال، ضربه زدن به توپ در بیسبال.
صدای حیوانات: پارس سگ، صدای پرندگان، جیرجیرک، قورباغه؛ لیس زدن، نوشیدن، ملچ و ملوچ، خوردن، نالۀ سگ یا گربه، سگی که خودش را می‌خاراند یا کک‌هایش را گاز می‌گیرد و پنجه می‌کوبد.
نوزاد: گریه نوزاد، غان و غون کردن نوزاد، بزرگترهایی که مثل بچه‌ها حرف می‌زنند، جیغ کشیدن بچه‌ها.
تلویزیون: صدای بلند رادیو، تلویزیون و MP3 پلیر
مربوط به حرکت بدن
حرکت دادن پا (پای خشک روی کف / فرش) یا کوبیدن پا، بشکن زدن، کشیدن پا، پاشنه‌ها، پشتک، شکاندن بندها و مفاصل انگشتان، پلک زدن، ناخن خوردن، ناخن گرفتن.
بصری (مربوط به صدا)
خوردن، جویدن آدامس
بصری (الزاما به صدا مربوط نمی‌شود)
بی‌قراری، پیچاندن مو، حرکاتی که از گوشه چشم مشاهده می‌شود، حرکات تکرارشوندۀ پا یا بدن، حرکت فک / جویدن فک.

سلام به شما وممنون از پیج خوبتون منم حساسیت به صدای دهان و حرکات بدنی وتنفس دارم ولی شما نگفتین برای کاهشش چیکارکنیم .لطفا اگه راهی برای درمانش هرچندکم باشه اطلاع بدین ممنون میشم

سلام خواهش می کنم. ایمیل می زنم.

بنده هم دچار چنین مشکلی هستم ک باعث شده از خدمت سربازی ۱۲ ساله فراری باشم.لطفا راهنماییم کنین چکار کنم.ممنونم

سلام و احترام. زیر نظر روانپزشک دارو مصرف کنید (مثل بسیاری ازما ) از شدت علائمتون کاسته میشه

درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ

سلام
من همه ي اين نشانه ها رو دارم
خدا بخير كنه
كاش درماني وجود داشت

سلام ان شاالله به زودی راه درمان پیدا بشه.

ما زوجى هستيم هر دو با اين بيماري درگيريم خواهشاً راه درمان ارائه بدين

متاسفانه فعلا فقط راه های کنار آمدن راحت تر برای این بیماری هست. در قسمت های دیگه سایت می تونید مشاهده کنید.

واااای من دقیقا اینجوریم نمیدونستم مشکل از منه
حتی جدا از خانوادم غذا میخورم حتی آدامس جویدن هم عصبیم میکنه،شکستن بند انگشت که میخوام بمیرم،سر سفره هم سعی میکنم خودمو آروم کنم اما غذا باز کوفتم میشه و با بقیه دعوام میشه چیکار کنم؟

دقیقا منم همینطوری هستم بخاطر همین باید صبح تا شب هنذفری بزارم ک هیچ صدایی ازارم نده.متاسفانه باز هم دیدن افرادی ک مسببش هستن باز هم ازار دهندست????????????????صبح تا شب میخوام برم یه جای خلوت و سکوت مطلق فقط بمونم..حتی محیط کارمم بخاطر همین موضوع ترک کردم????????????

علامت سوال ها همشون استیکر غمگین هستن ک اینجا علامت سوال میاد

سلام… من از صداهایی که در رابطه با دهان بود بیزارررم طوری ک سر سفره وقتی کسی با دهن باز غذا میخوره یا صدای جویدن میشنوم قاشقم را پرت میکنم و عصبانی به اتاقم میروم… البته الان بهتر شده ام. چند سال پیش غذایم بر میداشتم و به اتاقم میرفتم و تنهایی غذا میخوردم… خانواده ام متاسفانه این را مسخره گرفتند و بیشتر لج میکنند ولی از بقیه خانواده ها میخواهم که ملاحظه کنید این صداها برای ما واقعا دیوانه کننده است و فوق العاده عصبی میشویم

سلام
من تقریبا۱۶سال دارم
یادم نیست دقیق از‌کی ولی مدتی بود ک نسبت به‌صداهای غذا خوردن حساس شدم
ولی این کم کم بیشتر شد به صدای نفس های تند و اروم و پلک چشم و دزدگیر ماشین ها و ویز وی، مگس و خیلییی چیز‌های دیگه حساس شدم
حتی این حساسیت از حالت شنیداری خارج شد و نسبت به خارش و تیک (مثلا یه نفر بغلم پاهاشو هی تکون بده یا به ی چیزی‌ ور‌بره)
حساس شدم
وقتی این اتفاقا ب حدی اعصبانی میشم که یا دلم میخواد اون لحظه یا من نباشم یا چیزی که اعصابمو خورد میکنه
بعضی موقع ها با لج همون رفتارو تکرار میکنم یا داد میزنم
وضعیتم خیلی بد شده
به حدی که دیگه دلم نمیخواد سر میز غذا بخورم
برا این مشکل باید به چه پزشکی مراجه کنم
بخ عیر از استفاده از هندزفذی چیزی‌ ای هم هست
خواهشا کمک کنید

سلام معمولا اکثر پزشکان از این بیماری بی خبرند و تشخیص وسواس روی شما می گذارند ولی اول به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کنید و بعد روانپزشک که ممکنه استفاده از آرامبخش ها در تسکین علائم کمک کنه

من ۳۰ سالمه و از وقتی یادمه ب این صدای لعنتی غذا خوردن و جویدن حساسم و هستم یعنی جوری عصبی میشم ک یا دعوام میشه یا فرار میکنم ی جا دگه یا قید خوردنو میزنم.تو خونه ک میرفتم ی جا دگ میخوردم اگه اذیت میشدم جاها دگ دعوام میشد مثلا هم خونه دانشجوییم یا پادگان یا هرجا.نمیدونم چیکار کنم

سلام و تشکر بابت پست خوبتون
من از این علائم فقط از صدای هورت کشیدن و با دهان باز غذا جویدن و ملچ و ملوچ کردن بدم میاد و در کل با کارهایی که در غذا خوردن بی ادبی حساب میشه مشکل دارم
آیا من به این بیماری مبتلا هستم؟

سلام خواهش می کنم. ممکنه مبتلا باشید اما اگر فقط بدتون میاد و زندگی تون رو مختل نکرده نظر شخصی من این هست که پیگیرش نباشید و در موردش مطلبی نخونید که باعث حساسیت بیشتر بشه. با توجه به شنیده هام بسیار از افراد عادی تا یک حدی از این صداها بدشون میاد اما ماهایی که مبتلا هستیم معمولا باعث اختلال در زندگیمون شده و صرفا با بی ادبی یا نبود آداب معاشرت بقیه مشکل نداریم. باز هم می گم نظر شخصی من هست چون تحقیقات در این زمینه بسیار اندکه و تشخیص دقیق مخصوصا در ایران غیر ممکن.

باو اینارو که همه دارن من دارم عذاب میکشم خوردن ملچ مولوچ کردن تا حد زیادی عصبیم میکنه یبار با پشت دست زدم تو صورت داداشم…نمیتونم خودمو کنترل کنم درمانش چیه

سلام.من هم اکثر این علائم را دارم
واقعا اذیت میشم.گاهی با اطرافیانم بحث میکنم چون رعایت حالمو نمیکنن.گاهی هم انقدر غیرقابل تحمل میشه که اون محیطی که دارم اذیت میشم را ترک میکنم

من نمی دونم چرا بعضیا آنقدر علاقه دارن صدا دهنشونو دربیاورند واسه هرچیزی که میخورم یه صدایی در میارن
من که تو کتم نمیره مشکل از من باشه اصلا با عقلم جور درنمی‌آید

خسته نباشید مرسی به خاطر این مطالب
زیبا
ما در زمینه درب های ضد سرقت و ضد حریق فعالیت می
کنیم.خوشحال میشوم از وبسایت ما دیدن کنید

سلام ممنون که این مطلبو قرا دادین من الان اولین دفعه که این سایتو میبینم و کلا مطالعه میکنم این مطلب رو من خیلی از نشونه هایی که گفتین رو دارم غذا خوردن و عورت کشیدن کشیدن دندان به قاشق به حدی عصبی میشم که میخوام بزنم یکیو بکشم از کتک زدن هم گذشته تا یه مدت هم اعصابنیتم ادامه داره و از فکرم بیرون نمیره یه موردی که هیج جا ذکر نشده اینه دماغ کشیدنه یکی دماغ میکشه واقعا دیوونه میشم گاهی اوقات اصلا زور میاد بهم گریه میکنم تو کلاس درس که اصلا نمیتونم تحمل کنم به خودزنی هم کشیده گاهی اوقات کارم به نظرتون مشکلم خیلی حاده !؟به خاطر این مشکل حتی خانواده امم همش بهم میگن عقده ای ????????

سلام دوست عزیز و همدرد. هر صدای تکرار شونده ای می تونه به یکی از محرکهای بیماری ما تبدیل بشه. این بیماری مطمئنا عقده ای بودن یا توهین هایی مثل این نیست. اما به خاطر آرامش بیشتر خودتون پیشنهاد می کنم به روانپزشک مراجعه کنید با استفاده داروها مثل بسیاری از ما از شدت رنجتون کم کنید.

سلام.وبسایتتون خیلی خوب و
مفیده.به کارتون ادامه بدین

سلام ، ميشه بگيد كه من چه مرگمه
بعضى ار صدا ها حركات مينو بيشتر از اونى كه اذيت كنه ميترسونه

بهترین وبسایتی که تاحالا دیدم.ازتون متشکرم

ممکنه ماها بیمار باشیم ولی قطعا خیلیا ک از خوردن و آشامیدن صداهای بسیار نافرم درمیارن و دهانشان همیشه باز و ضرب نوایی لب هاشون بشدت درمیارن اونا از ما بیمار ترن.من خودم چون بدم میاد خیلی خیلی کنترل میکنم تنهایی تخمه نمیخورم خیار و … اما بعضیا بشدت از صدای خوردن و ملچ ملوچ لذت میبرن.از نظر من بی کلاسترین ادمان کسانی ک اینجورن

سلام.خواستم بابت وبسایت خوبتون ازتون تشکر کنم و امیدوارم باعث
ایجاد انگیزه براتون بشه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نام

ایمیل

وبلاگ

دیدگاه

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید:

• میسوفونیا که گاهی آن را ۴S می‌نامند (Syndrome Selective Sound Sensitivity یا سندروم حساسیت صدایی انتخابی)، شرایط ناتوان‌کننده‌ای است که در آن صداهای خاص / محرک‌های بصری تکرارشونده خشم بسیار زیاد و یا نفرت را برمی‌انگیزد.
• این صداها معمولا شامل صداهای دهانی مانند جویدن یا خوردن و آشامیدن با سروصداست، اما صداها از فردی به فرد دیگر متفاوت است، و این فهرست ظاهرا با گذشت زمان طولانی‌تر و متنوع‌تر می‌شود.
• اندوه روانی که مبتلایان به این بیماری احساس می‌کنند غیرقابل تحمل بوده، ممکن است به احساس شدید گناه، انزوا، افسردگی و حتی ایدۀ خودکشی بیانجامد. انتخاب آیندۀ شغلی نیز برای مبتلایان به این بیماری به دلیل محیط‌های محرک محدود است.
• شروع میسوفونیا معمولا قبل از بلوغ جنسی بوده و بین سن ۸ تا ۱۲ سالگی اتفاق می‌افتد. تحریک اولیه اغلب توسط یک عضو نزدیک خانواده صورت می‌گیرد.
• ظاهرا مولفۀ ژنتیکی در میسوفونیا وجود دارد؛ اغلب می‌توان این مسئله را تا یک نسل قبل ردیابی کرد و داده‌ها در رابطه با شیوع آن در دوقلوها و تجدید دیدار فرزندخوانده‌ها قابل توجه است.
• مبتلایان اغلب احساس می‌کنند که در این شرایط تنها هستند و ممکن است فکر کنند دیوانه شده‌اند. احساس خجالت اغلب بر میل به صحبت درباره بیماری غلبه می کند.
• در تلاش برای غلبه بر میسوفونیا، استراتژی‌های بسیاری مانند گوش‌گیر، خوردن در تنهایی، ژنراتور تولید نویز سفید، داروهای تجویزی، مواد مخدر / الکل / خوددرمانی، هیپنوتیزم، CBT و درمان‌های دیگر مورد آزمایش قرار گرفته که موفقیت بسیار کمی داشته یا اصلا موفق نبوده‌اند.
• میسوفونیا اغلب با هیپرآکوسیس (عدم تحمل صدا)، وزوز گوش یا دیگر اختلالات شنیداری مرتبط اشتباه گرفته می‌شود. این صداها بسیار خاص، به ندرت قابل شنیدن، و نویزهای هرروزه هستند که، صرف نظر از بلندی آن، نباید دردسرساز باشند.
• متخصصین مراقبت‌های بهداشتی به افراد مبتلا به میسوفونیای بسیاری گفته‌اند که مشکل آنها روانشناختی است و اهمیت آن را نادیده گرفته‌اند، که اغلب به دلیل عدم درک و شناخت وضعیت است.
• فرضیه‌ای که در حال حاضر آن را بررسی می‌کنیم این است که میسوفونیا نوعی اختلال عصب‌شناختی است که در آن سیگنال‌های شنیداری تکرارشونده رفلکس جنگ یا گریز را برمی‌انگیزند.

من این مشکل رو دارم .قبل از بلوغ جنسی شدید بود .و همونطور که اشاره کردید این حساسیت از طرف برادر کوچکترم در من ایجاد شد و حسابی عصبیم می کرد به طوری که کنترل خودمو از دست می دادم .ولی حالا که ۳۳ سالمه می تونم خودمو کنترل کنم .اذیت می شم ولی بروز نمیدم

منم این مشکلو دارم. وقتی دخترم داره برا خودش بازی میکنه یا میخنده یا شعر میخونه صداش خیلی رو اعصابمه
بیچاره داره بازی میکنه ولی من میخام بزنمش
از طریق طب اسلانی پیگیری کردم. گفتند بخاطر خشکی مغز و سودای زیاد بدنه
علایمش هم تیرگی پوست. یبوست. وسواس. باخود حرف زدن. بی خابی شبانه و …. هست
داروی سودابر برام نوشته و روغن بنفشه داخل بینی

واقعا جالب بود .
من به طور اتفاقی کلمه ی میسوفونیا رو دیدم و بعدش متوجه شدم دقیقا تعریف مشکلیه که من دارم!منم به شدت رو صدای غذا خوردن و مسواک زدن مادرم حساسم !تقریبا از ۹ سالگیم شروع شده و تا الان که ۲۲ سالمه ادامه داره.
اصلا هم حساسیتم کم نشده ، بلکه بیشتر هم شده.
برای درمان باید چیکار کرد ؟پیش چه متخصصی باید بریم؟

متاسفانه هنوز برای میسوفونیا درمانی پیدا نشده.

درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ

منم يه چنين مشكلي دارم و بيشتر روي مامانم حساسم از صداي غذاخوردنش سروصداهايي كه وقتي كار ميكنه توليد ميكنه، حتي اهنگ و تن صداش آزارم ميده، جوري كه ديگه نمي تونم باهاش زندگي كنم. و از انجا كه وقتي كوچكترين اعتراضي ميكنم سريع مامانم داد و بيداد ميكنه ديگه بروز نميدم و همش توي خودم ميريزم. البته يكي دوساله اينطور حاد شده

منم ۴۰ سالمه ازدواج کردم حدودا ۲۰ ۲۵ سال از صداهای تکراری ملچ ملوچ هورت فین خمیازه قاشق زدن ب دندون صدای تیک تیک ساعت تخمه آدامس صوت صلوات و ذکر تکراری جیک جیک سرصدای بچه‌ها گریه خنده های بلند و….
آزار میدیدم ب انزوا گوشه گیری خودزنی پرخاشگری و خودکشی دست زدم ولی هرروزه بدتر میشدم تا وقتی ی گوشی خودم درست کردم مقداری پنبه لای پلاستیک نرم اندازه گوش پاک کن داخل گوشم میزارم آروم میشم بخصوص موقع خواب. هنگام قرار گرفتن تو این موقعیت محیط رو شلوغ کنید خودتون خیلی حرف بزند رادیو موزیک فیلم پخش کنین.کمی از محیط هم دور بشیم خوبه. نگذاریم ب عصبانیت برسیم
کلا توجه ذهنو باید ب جای دیگه ببریم
ب چیزای قشنگ فکر کنیم ک خنده رو لبا میارن
کلا هرچی سن بالاتر بره حساسیت کمتر میشه
چند قطره روغن بنفشه درون بینی و گوش حساسیت رو کم میکنه
روانشناسی موضوع هم؛ بزاریم بقیه هم لذت زندگشونو داشته باشن آخه پدرم میگه هورت کشیدن خیلی لذت داره

منم همين جوري ام. تازه فهميدم بيماريه. بابام ميدونه من از صداي دهن متنفرم عمدا دم گوشم با صدا غذا ميخوره. الان يادم مياد ميخوام برم توي ديوار. فكر كنم٢٠ سالي ميشه اين بيماري رو داشتم و فكر ميكردم فقط خودم اينطوري ام.

کمتر ملچ ملوچ کنن وقت غذا خوردن????

اون کسی که از صدای ملچ مولوچ بدش میاد مریض نیست بلکه اون کسی که موقع غذا خوردن مثل حیوان سر و صدا راه میندازه مریضه و دچار بیماری بی‌شعوری هستش

خانوم خدا!! یا خانوم قاضی !! هیچ کس دوست نداره این صدا رو در بیاره . این صدا غیر ارادیه!! من فقط تو خوردن چای این مشکلو دارم. خیلی هم سعی میکنم که صدا نده چای خوردنم. اما این غیر ارادیه. و علم ثابت کرده که عصبی شدن بخاطر این یه بیماریه!!
پیشنهاد میکنم یه کم مطالعه کنین و از مسند قضاوت کنار برین!! شما قاضی نیستین! نماینده خدا هم نیستین!!

سلام. متاسفانه اکثر ما از این که باعث آزار اطرافیان میشیم ناراحتیم اما خشم ما در اون لحظه اختیاری نیست همون طور که خودتون هم اشاره کردید بیماری هست. اون دوستمون هم احتمالا منظورش کسی مثل شما که رعایت می کنید اما ما به خاطر حساسیت شنوایی متوجه می شیم نیست

بذار چایی خنک‌تر بشه بعد کوفت کن

خیلی بد . من به صدای بچه همسایه حساسم ینی حرف میزنه میخوام برم خفه کنمش . داد میزنم خفه کنیدش مگه صاحب نداره خلی اذیت میشم

بعضی ها به محض اینکه میفهمن بدت میاد انگار لذت میبرن از آزارت، نهدتنها ادامه میدن و رعایت نمیکنن بلکه سعی میکنن ادامه بدن و بدترش میکنن ، سادیسمی ها هم کم نیستن متاسفانه

درسته

خخخخخ

بذار چای خنک شه بعد کوفت کن!☆♡☆♡ خخخخخخخ دمت گرم عالی اومدی. چای داغ هم زیان فراون..و هم برخی آدما مجبوره هورت بکشن. ولی تمرین کنترل صدای خوردن و آشامیدن خیلی آسونه که موجب آزار کسی نشیم. همانطور که یک هنر مثل موسیقی را با تمرین و تکرار میشه آموخت این موارد هم همینطور..ولی دشمن من صدای تکراری دزد گیر ماشینهای همسایه های بی فرهنگ و بی شعور است که ده ساله در تمام ساعات شبانه روز….!!

با نظرت صد در صد موافقم چون اونها با این صداهایی که در میارن موقع غذا خوردن حتی حیوون ها هم در نمیارن. باورتون نمیشه تو خونه ی ما این صدا هایی که موقع چیز خوردن از خودشون در میارن من چند بار که پشت در خونمون بودم هم متوجه شدم و به شدت عصبی میشدم و یه بار انقدر محکم به در خونمون ضربه زدم که همه فکر کردن دیوونه شدم و در خونه رو شکستم و هنوز واسم سوال که همچین قدرتی رو از کجا اوردم و همه تعجب کردن ولی به شدت ناراحت شدم چون من عوضی نیستم و از خدا کمک خواستم چون هیچ راه درمانی نداره و رندگیم مختل شده و گوشه گیر شدم

اینو میفهمم، گاهی از پشت در های بسته حتی صدای هورت کشیدن برنجشونو میشنوم یا وقتی با دهن پر یا وقت آدامس جویدن حرف میزنن…. جدیدا من به وضعی رسیدم که از شنیدن صدای حرف زدن کسانی که قبلا نشخوارشونو دیدم بدم میاد

????????????

من هم این مساله رو با صدای غذا خوردن پدرم داشتم و بعد از اون تو خوابگاه دانشجویی با غذا خوردن دوستم خیلی اذیت میشدم تا حدی که گریه ام میگرف، الان ولی دیگه اون مساله رو ندارم به نظرم یه مدت دور زندگی کنین ازشون تو درمان خیلی کمکمتون میکنه من که حس میکنم دور بودن یه مدت طویل از کسایی که با صدا غذا ميخوردن تو بهبودم کمک کرد

مگه داریم ؟ شاید تو سر و صدا معلوم نشه ولی تو‌سکوت کاملا مشخصه ، حتی وقتی با دهن بسته غذا میخورن

منم باهاتون موافقم منم وقتی سربازی بودم از پدرم دور بودم ارومتر شده بودم اخه به صدای خوردن اون حساسم

بعضی اوقات که پدرم شروع به غذا خوردن می کنه و صدای خوردن غذاش تو مخم میپیچه من اونقدر عصبی میشم که میخوام کلمو بکوبم به دیوار,به خاطر همین واسه چند دقیقه از خونه میرم بیرون تا اون صداهارو نشنوم.شاید من به غیر از این مورد سر مسایل ناموسی اینجوری عصبانی بشم.

دقیقا مثل من،منم به حدی این موضوع ازارم‌میده که انگار دارن عمدا با من این رفتار رو‌میکنن تا عصبی بشم،حتی وقتی به یکی میگم تخمه نخور،وقتی میره اناق بغلی هم تخمه مخوره،ناخود اگاه گوشام نیز میشه برای اینکه ببینم صدایی میاد یا نه،تا مرز جنون ازارم‌میده

سلام, منم این مشکل رو دارم اما برخلاف توضیحاتتون من چند ماه هست که به این مسأله برخوردم در حدی که گاهی اوقات واقعا کنترل خشمم برام سخت میشه, میخوام بدونم وقتی از بچگی این مشکل رو نداشتم بازم این اختلال رو دارم یا مشکلم چیز دیگه ای هست میشه کمکم کنید؟

از آن جایی که تحقیقات صورت گرفته خیلی کم هست ممکنه از سنین بالاتر هم شروع بشه و محدودیت شروع سن نداشته باشه. اما پیشنهادمون به همه دوستان اینه که قبل از هر چیزی بررسی کامل پزشکی انجام بدهند شاید علایمشون ناشی از بیماری قابل درمانی باشه.

بعضی اوقات اونقدر دیوونه میشم که دوس دارم به طرفی که داره غذا میخوره فش بدم یا حداقل بتونم خفش کنم بعضی اوقات احساس میکنم بقیه هم صدای غذا خوردن منو میشنون و آزارشون میده برا همین راحت نمیتونم غذا بخورم چون صدای غذا خوردن خودم خودمو دیوونه میکنه خواهش میکنم اگ راهی هس بگین

تنها راهی که به نظر میاد موقعی که مجبوریم در کنار بقیه غذا بخوریم به کارمون بیاد استفاده از وایت نویز هست که با هدفون گوش بدین. معمولا صداهای صحبت بقیه شنیده می شه اما صدای خوردن خیلی کمتر.

من هم همین حس رو دارم.. فک میکنم من هم دارم دیگران رو ازار میدم..

مرگ!!! جز این راهی نیست…. یا تحمل این اوضاع جنون اور و مرگ تدریجی

واقعا زندگی انقدر ارزشش برای شما کمه ک بخاطر یک بیماری ک خیلیایه دیگه از جمله خودم بعش دچار هستیم تمومش کنین؟ اگه در برابر این مریضیها و مشکلات قوی نباشیم و سریع به تموم کردن زندگیی ک خدا بهمون داده و خودشم قراره پس بگیره بیوفتیم این طور معنا میشه ک دنیا ما رو شکست داده ولی اینطور نباید باشه خودتون رو نبازین خیلیای دیگه مثل شما هستن درسته خیلی با این صدا ها عذاب میکشیم ولی اونطور نیست ک بخواییم جونمونو بگیریم. به این فکر کنین شما قوی هستین و این چیزا اصلا نمیتونه شما رو اذیت کنه و نفس عمیق بکشین وقتی این صدا ها اذیتتون کرد به این فکر کنین اینهمه ادم مثل من هستن و خودتون با اهنگایی ک شادن مشغول کنین تجربه ثابت کرده اهنگ ها برای مقابله برای این بیماری معجزه میکنن امتحان کنین و این حرفم دیگ نزنین ..زندگی قشنگه با همه ی بدیاش و خوبیاش و زندگی بدون مشکل نمیشه

آقا خدا خیرتون بده حداقل فهمیدیم مشکلمون واقعا چیه! من علاوه بر همه مشکلاتی که دوستان و خودتون تو متن گفتین، ی سری بو هم رو اعصابمه که سخت میتونم ب دیگران ثابت کنم این بو داره میاد حتی! داغون شدیم رفت…

من هم همین مشکل رو دارم

من تو مرحله بعد به بو حساس شدم! طوری که بقیه خیال میکنن ادا در میارم. از طرف دیگه یه بوهایی هست که برام حالت تهوع شدید ایجاد میکنه… شما هم همینطور هستید؟

در مورد بقیه نمی دونم ولی من هر از گاهی به بوها هم حساس می شم. از لحاظ هورمونی هم بررسی انجام بدید شاید ارتباطی داشته باشه

منم همین حالت رو دارم
مخصوصا نسبت ب بوی زیره و انبه
ب طوری ک اگه کسی رو ببینم ک داره میخوره و من ازش دور باشم بازم بوش رو حس میکنم و حالم بد میشه

سلام. من همین امروز فهمیدم اسم این مشکل میسوفونیا هست و فکر نمیکردم به جز خودم افراد زیاد دیگه ای اینجور باشن. از پنج شش سالگی اینطور بودم. الان ۲۴ سالمه و هنوزم این مشکل رو دارم.بیشتر از صدای آدامس جویدن بدم میاد جوری که اگه چند دقیقه به صدای آدامس جویدن یا ملچ ملوچ دهن کسی گوش بدم، چنان زجر میکشم که دیگه احساس میکنم دیوونه شدم و دوست دارم سرم رو به همه جا بکوبم.البته اکثر مواقع از گوشی موبایل و هدست برای آهنگ گوش دادن تو این مواقع استفاده میکنم تا دیگه اینجور صداها رو نشنوم. به نظرم بهترین راه حل همینه.

من هم یه جورایی این مشکلو دارم،،از بچگی از شنیدن صدای فین فینه دماغ و ملچ مولوچه دهان خیلی عصبی میشدم و میشم،،،ولی به نکته خیلی توجه کردم این کار از طرف اونایی که دوسشون دارم و منو ناراحت نکردن کمتر منو عصبی میکنه،، هیچ وقت فکر نمیکردم این یه مشکله،،الان همه میدونن من بدم میاد از سر و صدای دهان،،،مامانم وقتی سبزی یا خیار میخوره دوس دارم گوشامو بگیرم و فرار کنم،،،همین الان اسم این بیماریو دیدم،،،یه راه حل کوچیک بهمون بگید لطفاً

درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ

سلام قسمت استراتژی های کنار آمدن رو بخونید.
http://misophonia.ir/?page_id=22

سلام منم الان یه سالی میشه که به این بیماری مبتلا شدم .ولی درست از روزی که فهمیدم تا الان حساسیت هام نسبت به همه بیشتر شده و واقعا هم تا مرز دیوونگی پیش رفتم .ولی نمیدونم چیکار کنم

وااای من خیلی بخاطر این مشکلم اذیت میشم
بخاطر اینکه طرفمو ناراحت نکنم خود خوری میکنم. گاهی وقتا شده ک موهامو میکشم…یا ی کشیده میزنم ب خودم که بسه دیگه انقد ب صداها حساس نشووووووو

سلام منم اين مشكلو دارم بيشتر أوقات تنها تو اتاق غذا ميخورم چون سره ميز حالت شكنجه داره واسم،اما صداى دهن كسى كه دوس دارمو ميتونم تحمل كنم اما بازم تذكر ميدم كه اروم بخور ملچ ملوچ نكن

من همین دیشب فهمیدم که همچین مشکلی میتونه وجود داشته باشه! هیچوقت تا حالا بهش جدی فکر نکرده بودم. همیشه سر سری میگرفتمش. البته من با صدای غذا خوردن خیلی مشکل ندارم. مشکلم بیشتر با صدای قاشق و چنگال که با ظرف برخورد دارن هست. حتی صدای قاشق چنگال خودم! به حدی که از خوردن منصرف میشم کلن. یکی دیگه صدا و حرف هایی که دائمن تکرار بشن. تو اینجور مواقع(هر دو مورد) گوشم سوت میکشه و سرم درد میگیره. خیلی اذیت کننده و آزار دهنده است واقعن. خیلی سال هم هست که این مشکل رو دارم. ولی اصلن یادم نیس که از کی شروع شده و چرا!

لطفا پاسخ دهید. وای!خیلی خوشحالم که آدمهایی مثل خودم پیدا کردم که درکم میکنن. قبلن فکر می کردم تنها وفقط من این مشکلو دارم. من از نه سالگی اینطوری شدم و الان ۱۴ سالمه در تمام این سالها زندگی واسم جهنم بود حتی گاهی دلم میخواست بمیرم. همیشه باخودم میگم چرا بین ۷میلیارد آدم من باید اینجوری باشم چرا یه آدم عادی نیستم. تمام دنیا و زندگیم یک وسیله است که رو گوشم میزارم تا صدا نشنوم تاحالا با اون تحمل کردم ولی امروز مامانم پاش رفت روش و اون شکست…:-( به نظرتون باید برم پیش روان پزشک یا روان شناس. لطفا برام دعا کنید.

سلام دوست عزیزم
شما تنها نیستی ماها بیشترمون از سن کم دچار این بیماری شدیم. برای تخفیف بیماریتون هم روانپزشک و هم روانشناس برید ولی مطالبی که با این بیماری آشناشون کنه رو همراه داشته باشید

منم همين مشكل رو دارم با صداي غذا خوردن پدرم حتا فك ميكنم از پدرم سر همين موضوع متنفرم اين مسله ازارم ميده.حتا دارم فيلم مورد علاقمو ميبينم اين صدا رو بشنوم با عصبانيت ميرم تو اتاقم يا با پدرم دعوام ميشه.حتا دارم اين مشكلو ميخونم و حتا در موردش حرف ميزنيم صداها انگار تو گوشمه و عصبي شدم .فك كنم ديگه تهه تهشم من.دوري هم بي فايدس بازم اوضام همينه و بدتر بدتر شدم با اينكه عاشق خانواده ام هستم اما عصبي ميشم خيلي بد.ديگه خستم

اره فقط باید خدا کمکمون کنه

امشب برای اولین بار خواهرم با شنیدن علائم این بیماری متوجه شد که من دچاره این مشکلم. و از دورانه ابتداییم این مشکل با صدایی که از دهنه خواهرم نیشنیدم شروع شد ولی تا الان که ۲۶سالمه اصن کم نشد بلکه حساس ترم طوری که اگه بشنوم از شدت عصبی شدن دوس دارم داد بزنم. خیلی دوس دارم خودمو کنترل کنم ولی اصلا نمیشه. کاش راه حلی پیدا بشه….

من پنج ساله که دچار این مشکل هستم…بسیار خوشحالم که کاملا اتفاقی با این سایت رو به رو شدم و مشکلمو پیدا کردم و فهمیدم این یه بیماریه و وقتی دیدگاها رو خوندم متوجه شدم خیلی شباهت دارم بهشون … پنج شش سال سختیو گذروندم

منم از بچگی این مشکل رو داشتم جوری که باعث شد عصبی بار بیام ولی انقدر بهشون حرف زدم خیلی رعایت میکنن جلوی من ولی از غذا خوردن مامانم طفلی متنفرم حتی اگه صدایی نده تو ذهنم صداشو میشنوم الان که ازدواج کردم شوهرم عصبیم میکنه مخصوصا که چایی رو خورررت میکشه با اینکه عاشقشم دوست دارم خفش کنم کاش درمان میشد خیلی عصبی شدم بخاطر این مسئله و از همه بدتر که من هم گوشام خیلی بی نهایت تیزه و هم بویاییم بی نهایت قوی من فکر میکردم بخاطر ایناست که خیلی از غذاه خوردنشون عصبی میشم کاش یه راه درمانی بود خیلی خودمو واطرافیانمو عذاب دادم …

من ۱۶ سالمه و از وقتی یادمه اینجوری هستم، وقتی صدای دهن یکیو میشنوم یه دیوونه ی واقعی میشم و دوست دارم یه لحظه همه بمیرن ???? تازگیا شدتش خیلی زیاد شده و واقعا دارم اذیت میشم

من ۱۶ سالمه و از وقتی یادمه اینجوری هستم، وقتی صدای دهن یکیو میشنوم یه دیوونه ی واقعی میشم و دوست دارم یه لحظه همه بمیرن ???? تازگیا شدتش خیلی زیاد شده و واقعا دارم اذیت میشم

سلام به همه
منم همینطوریم????
بابا ومامانم خیلی ملچ مولوچ میکنن وقت غذا بخاطر همین نمیتونم باهاشون یجا غذابخورم
مادرشوهرم هم همینطوره و موقع غذا صدا داره
بدتراینکه مادربزرگ شوهرم که خیلی پیره سر سفره آروغهای کشداری میزنه که میخام بالا بیارم همونجا
عروس خانوادم مجبورم نفس عمیق بکشم وتحمل کنم دارم دیوووووونه میشم

منم این مشکل رو دارم و دارم دیوونه میشم چند بار به سرم زد خودکشی کنم ولی…
دارم نابود میشم خانواده و اطرافیانم هیچ درکی از این موضوع ندارن هزار بار براشون توضیح دادم این یه بیماریه و اینکه به این صداها حساسم دست خودم نیست ولی مگه گوش میدن

چند بار بهشون گفتم منو به مدت بفرستید یه جایی تنها دوراز ادما و چیزای رومخ اما بازم گوش نمیدن از صبح تاشب هندزفری تو گوشمه اخرشب وقتی درش میارم گوشام تیر میکشه موقع خوابه هم گوشامو میگیرم و میخوابم یکی بگه راهی برای درمانش نیست؟ کمک کنید ????

نه متاسفانه… همون طور که به دوستان دیگه هم گفتم مراجعه به روانپزشک و استفاده از بعضی آرامبخش ها زیر نظر پزشک ممکنه در تخفیف علائم کمک کننده باشه برای من پرگابالین و کلیدنیوم سی تا حدی موثر بود

من شنیدم که الکل و هیپنوتیزم در درمان میسوفونیا موثره این حرف درسته؟

در حد بررسی های من (نه تجربه) هنوز درمانی برای این بیماری وجود نداره. در بعضی افراد الکل علائمشون رو فقط در زمان مصرف به صورت موقت تخفیف میده یعنی صدای محرک شنیده می شه ولی شدت آزار دهندیگیش کم می شه با توجه به موقت بودنش و این که ما در طول روز بارها با این صداهای محرک مواجهیم به نظر منطقی نمیاد از این راهکار استفاده کنیم و گرفتار مشکل خیلی بزرگتری بشیم که اعتیاد به الکل هست. تجربیات افرادی که خوندم هم نشون میده وقتی خواستند الکل رو ترک کنند علائمشون به شدت زیاد شده. به نظر می رسه اثر الکل روی میسوفونیا کم کردن شدت اضطراب باشه و بعد مدتی با پیشرفت بیماری و کم شدن اثر الکل شخص مجبور شه میزان مصرف رو بالاتر ببره و قسمت های دیگه جسمش هم تخریب بشه. برای پایین اومدن میزان اضطراب مبتلایان راه های بهتری هم دارند مثلا بعضی از داروهای SSRI سود می برند (زیر نظر روانپزشک) یا روان درمانی زیر نظر روانشناس. در مورد هیپنوتیزم هم گویا اثر موقت داره حتی یک نفر نوشته بود یک مدت علائمش بهتر شده بود اما بعد شدیدتر شد البته چون تحقیق علمی نبود قابل اعتماد نیست شاید بد نباشه یکی دو نفرمون هیپنوتیزم رو هم تجربه کنیم

منم اين مشكل رو دارم وقتى بابام غذا ميخوره انقد صداى دهنش اذيتم ميكنه كه فقد ميخوام فرار كنم دره أتاقو محكم ميكوبم و آهنگ گوش ميدم،البته صداى دهن كسى كه دوسش دارم كمتر اذيتم ميكنه نميدونم چرا ولى كمتره!تو مترو هم هميشه جامو عوض ميكنم چون همه به خصوص زنا خيلى بد آدامس ميجوند،من بيشتر اوقات تو اتاق تنهايى غذا ميخورم چون سره ميز حالت شكنجه داره واسم

من به این بیماری مبتلا هستم و حدود یک سال و نیم پیش کاملا اتفاقی متوجه شدم که این حالت هایی که دارم واقعا یک اختلال هست. قبل از اون بابت احساس خشم و پرخاشگری‌هام احساس گناه می‌کردم. اما از زمانی که در مورد این بیماری مطالعه کردم و برای خانواده و دوستام توضیح دادم، الان به محض این که صدایی آزارم میده بهشون اطلاع میدم و خوشبختانه با حمایت اطرافیانم همراه بوده.

اولین علائمی که ازین بیماری توی خودم به یاد دارم مربوط به ۷ یا ۸ سالگیم میشه. الان ۲۳ سالم هست.

اکثر محرک‌های من صدا‌هایی هستند که منبع انسانی دارند. حتی فرکانس‌های خاصی از صدای صحبت کردن بعضی افراد هم میتونه من رو اذیت کنه. من احساس می کنم فرکانس صدای محرک‌ها بیشتر از هر چیزی در تاثیر اونها دخیله.

باید اطلاع رسانی گسترده ای در زمینه این بیماری صورت بگیره. خیلی خوشحالم که یک سایت فارسی زبان هم برای این بیماری راه اندازی شده.

سلام.من سالهاست این مشکل رو دارم.عذاب آوره آدم شکنجه میشه…
استفاده از گوش گیر تا حدودی میتونه بهتون کمک کنه.

وااااای توروقراان کمکم کنید خسته شدم ..من الان ۲۰سالمه دقیقن خودم میدونم بعد از نقل مکان ب ی شهر دیگه اینجوری شدم اوا مادرم بعد پدرم الانم خواهر برادرم میترسم ب نامزدمم کشیده بشه ..از صدای دهان هنگام غذا خوردن و مخصووووصا خمیازه کشیدن متنفرم معدم عفونت کرده تپش قلب گرفتم ..از بس هنذفری تو گوشمه خسسسته شدم سر میز هم هنذفری تو گوشمه مطالب شما رو واس مادرم میگم میگه همتون دیوونه این از کل جمعای خانوادگی بیزارم گوشه گیرم..کمکم کنید خیلی خاسم با تلقین و حرف زدن با خودم درمانش کنم نشد بخدا نشد

سلام تشکر بابت مطلب مفیدتون. منم این مشکلو دارم. الان اسمشو متوجه شدم.کاری نمیشه کرد. باید باهاش ساخت. بالای ده ساله که باعث شده گوشه گیر بشم و تنهایی غذا بخورم. بازم تشکر

سلام من حدود ۲۰ ساله این بیماری رو دارم و متاسفانه سال به سال دارم بدتر میشم . هر راهی رو فک کنید تست کردم ولی درمان نمیشه. جدیدا صدای موتور و حرف زدن با تلفن و … هم بهش اضافه شده.

سلام
منم این مشکل رو دارم و بیشتر روی صدای ملچ ملوچ و پیس پیس و نفرت شدید و عجیبی به خمیازه دارم طوری که دوست دارم طرفو بگیرم خفه کنم.

سلام
متاسفانه من هم باين مشكل دارم زندگي ميكنم. چيزي ك منو بيشتر آزار ميده صداي خيار يا هويج خوردن و تخمه شكستن و صداي ملچ ملوچ كردن و بدترازهمه صداي تايپ كردن با صفحه كليد كامپيوتر هست طوري ك ميخوام اونلحظه تا سرحد مرگ طرف رو بزنم و له كنم. سركار همكارم عادت داره صبح زود ك مياد اول نامه هاش رو تايپ كنه دووس دارم اون لحظه دستاش رو خورد كنم يا يكي ديگه از همكارا ك عادت داره با خودكار رو ميزبزنه. خداروشكر اسلحه همرام نيس والا تا حالا صدتا رو نفله كرده بودم. شلوغي باعث گم شدن صداهاي آزاردهنده ميشه و الكل و موادمخدر سطح توجه و تمركزت رو مياره پايين ك باعث واكنش كمتري از طرف سيستم عصبي ميشن! خلاصه ك خيلي ناجوره وقتي در ايكي ثانيه حس خشم و تنفر مياد سراغت و آمپر ميچسبوني و مجبوري درحالي ك نفست بند اومده خودت رو كنترل كني! من تا الان فك ميكردم بخاطر اعصاب ضعيفمه ولي نه مثه اينكه خر مااز كره گي دم نداشته! اما تجربه شخصي من نشون داده شاد بودن و دور شدن از عوامل ايجاد كننده صدا بهترين راه كنترله و سعي كنين تو اينجور مواقع هواستون رو پرت كنين و توجه’تون رو ب چيزاي ديگه جلب كنين!

سلام ممنون که تجربه تون رو نوشتید. متاسفانه الکل و مواد مخدر ضررش بیشتر از سودشه. دردسر می شه چند تا. در مورد آخر باهاتون موافقم وقتی آرامش بیشتری باشه کمتر از صداها آزار می بینیم و بهترین راه دوری از این محرک هاست وقتی امکانش باشه

سلام دوستان عزیزم
من هم امروز متوجه شدم که این حساسیت من یه بیماری هستش.
ولی به نظر من اونایی که صدا رو تولید میکنن بیمارتر هستن
وقتی جلوی بعضی صداها رو میشه گرفت هیچ مراقبتی از رفتارهاشون ندارن
پس عصبانیت ما یه چیز طبیعیه

منم ۱۰ ساله همه این مشکلاتو دارم.برای من خیلی شدید بود انقدر که حتی همسرمو نتونستم تحمل کنم و ازش جدا شدم.الان خیلی میترسم که دوباره ازدواج کنم.میترسم همون اتفاقا پیش بیاد.انقدر واسه من شدیده که همش تنها میخوابم تو یه اتاق و تنها غذا میخورم.همیشه یا گوشامو میبندم یا آهنگ گوش میکنم با هندزفری با صدای بلند.تروخدا اگه درمانی داره بگین منم دوس دارم مثل بقیه آدما زندگی کنم خسته شدم از این مریضی لعنتی????????????الانکه اینجا دیدم مثل من هستن کسایی خیلی دلم آروم گرفت آخه فکر میکردم تو دنیا تنها من اینجوری ام.خیلی سخته خیلی????????????

منم با نامزدم این مشکل رو داشتم اخه مگه میشه یه دختر هورت بکشه و قاشق بخوره به دندونش
کسایی که صدا تولید میکنند مشکل دارن
ولی جالب این هست اگه یه بچه این کارهارو کنه من عصبی نمیشم و خوشم میاد از صدای دهن یه بچه که دندون دراورده و چیزی میخوره

من توخوابگاه هستم یه دخترمیتونه هم هورت بکشه هم صدای برخوردقاشق بادندونش بیادولی من تاحالاچیزی بهش نگفتم

سلام منم این مشکلو دارم خیلیم شدید حتی بعضی وقتا یکی دستاشو بهم میماله از صدای سابیده شدنش حالم بد میشه بعَی وقتا انقدر عصبی میشم ک بدنم میلرزه
امیدوارم یه راه حل خوب برای معالجه پیدابشه

ان شاءالله

من هم اين مشكل رو هنوز هم دارم و از صداي غذا خوردن و تخمه خوردن پدرم به شدت اذيت ميشدم كه حيلي بد از كوره در ميرفتم ولي الان عادت دارم با آهنگ و نشنيدن اين صداها خودمو آروم نگه دارم و حواس خودمو پرت كنم كه واقعا راحت هم نيست اما بهتر از عصبي شدنه!!

نمیشه ادم حواسش رو پرت کرد این صدای لعنتی نمیزاره من سر درد شدید میگیرم و دیونه میشم

سلام. من تقريبا از سن ۱۰ سالگي با اين موضوع در گيرم تا الان كه ۳۵ سالمه و ديگه حس جنون دارم، تنهاي تنهام چون تحمل ديکران برام عذاب آوره. مشكل اساسي من سر كارمه كه نمي تونم از محيط فرار كنم و اين داره منو به مرز جنون مي رسونه. تورو خدا يه درماني بهم پيشنهاد بدين

فروم عضو بشید سعی می کنیم با دوستان دیگه راه های مختلف رو امتحان کنیم.

http://misophonia.ir/forum/

معمولا زمانی این صداها اذیتتون میکنه که گوشتون فقط این صداها رو میشنوه وبه صداهای دیگه واکنشی نداره،راهش اینه که یه مقدار حساسیتتونو کم کنید،واز اونجا کمی فاصله بگیرید وذهنتونو مشغول چیزه دیگه ای بکنید ولی منکه نتونستم این مشگلو حل کنم مسافرت خارج از کشور میرم، صدای امواج آب وباد ساحلی تا مدتی ارومتون میکنه، اگرم تونستید یه خونه جدا بگیرید چون من الان ۳۵سالمه وهنوز هیچ راهی غیر از موارد بالا براش پیدا نکردم

با تمرینات ریلکسیشن و مدیتیشن خوب میشی ، در موردشون مطالعه کن ، میفهمی

سلام ..من تا الان فك ميكردم منم ك ب اين همه صدا حساسم ولي الان ك خوندم خيالم راحت شد ..وقتي اين صداهارو ميشنوم ب حدي عصباني ميشم ك اگه جلوي خودمو نگيرم ممكنه بزنم يكيو بكشم .
صداي ساعت،ساييدن دست ب هم يا فرش، صداهاي ارومي ك قطع و وصل شه،ملچ مولوچ،هورت كشيدن همشون باعث عذابمه ..بهترين راه اينه ك تو شلوغي باشيم و غير اون صداها صداي ديگه ام باشه

وایی چقدر خوب که فهمیدم تو این بیماری تنها نیستم
من خیلی اذیت میشم مخصوصا با صدا عطسه ی خواهرم متاسفانه اونم حساسیت داره و روزی حداقل ۱۲ تا عطسه به طور نرمال میکنه منو خواهرم اتاقمون مشترکه و شبا وقتی میخوام بخوابم اون عطسه میکنه و اعصابم کاملا بهم میریزه و من اصلا نمیتونم بخوابم یه چیز دیگه که خیلی منو زجر میده تو مدرسه خصوصا زمستونا وقتی امتحان دارم و بچه ها شروع به فین و فین میکنن اصلا نمیتونم تمرکز کنم و دلم میخواد بمیرمممم سر سفره ی غذا هیچ وقت با پدر و مادرم غذا نمیخورم اما امان از وقتی که میریم مهمونی اونام سالاد کلم میارن سر سفره یعنی حاظرم بمیرم ولی اون لحظه اونجا نباشم
دوستان اگه راه حلی برای این مشکل دارین لطفا منو راهنمایی کنید زندگیم خیلی زجر اور شده

. نمیدونم حالا چرا واسه این مشکل عمومی اسم یک بیماری انتخاب شده و اونو بیماری مینامند و پزشک و دکتر و دوا و درمان واسش تولید میشه. این مشکل روحی (نه روانی) مثل نفس کشیدنه با هر انسانی کمابیش همراه هست. اگه توجه کنید مواقعی هم این حساسیت شدت پیدا میکنه که مشکلات روزمره ای داریم که حل نشده و یا انتظار حل شدن آن را میکشیم. درواقع ذهنمان به یک مساله اصلی یک مشکل اصلی روزها یا سالها مشغول است ولی نمیتوانیم آن را بیان کنیم و کسی نیست که ما را درک کند. حالا این مشکل قبولی دانشگاهه یا ازدواجه یا هر چی که برامون مهمه. مواقعی که این مشکلات حل میشود این حساسیت جوری ناپدید میشود که انگار نبوده و یادمان هم خواهد رفت که بوده.

دقیقا همینطوره.وقتی مشکلی نداری یا شادی و حالت خوبه این احساس نیستش ولی وقتی فکرت مشغوله این احساس شدید میشه.در مورد من همینطوره

دقیقن داداش فک کنم ترسی که این مقالات ایجاد میکنن خودش به نوعی مخرب تره

وااااااای…تک تک رگای بدنم در عذابن بدنم خستس مغزم پیر شده بدنم خسته شده ….از این که خانوادم درکم نمیکنن بیشتر خستم ….بهم لقب روانیو دادن ..هر وقت بهشون تذکر میدم بیشتر باهام لج میکنن دوست دارم تو غار زندگی کنم….صدای خنیازه تایپ کردن ماج و ملکچ کردن کوبیدن قاشق و چنگال ا بهم …تخمه شکوندن..

سلام.من هم همین مشکل رو دارم.و سر صبح این احساس زیاد میشه.ولی خشمم رو کنترل میکنم.و تا الان رفتار بدی از خودم نشون ندادم و برام قابل تحمله ولی وقتی مادرم ته دیگ میخوره اعصابم خورد میشه.

منم وقتی پدرم غذا میخوره یا یه چیزی میخوره خیلی اعصابم خورد میشه و دلم میخواد اون محلی که باهمیمو ترک کنم ولی مادرم اجزه این کارو به من نمیده.نمیدونم مشکل منم بیماری تلقی میشه یا نه؟؟من۱۸سالمه وتقریبا۱سالی هس که به این موضوع حساسیت پیدا کردم.کلمه ی میسوفونیا رو به طور تصادفی تو یکی از کانال های تلگرامی دیدمو سراغشو گرفتم????

سلام من کلا با صدای دهن مشکل دارم
تخمه و ادامس و هورت کشیدن مایعات.خرپ خرپ کردن میوه قند و ملچ ملچ کردن
به نظر من این بیماری نیست ما باید اداب غذا خوردن را اموزش بدیم
پدر من تو خونه راحت هست ولی مهمون که داریم درست غذا میخوره
باز هم میگم این مریضی نیست بلکه افراد ادب خوردن را یاد نگرفتن

بهترین کار برای این صداهای که منو اذیت میکنه نرفتن تو جمع هست یا نگاه کردن معنی دار که طرف متوجه بشه بی ادب هست و گذاشتن هندزفری و گوش دادن بهدموزیک با صدای بلند
کسانی که میگن ما بیمار هستیم خودشون مشکل دارن و ادب خوردن رو بلد نیستن
۰۹۰۳۸۴۵۹۷۶۶
اگه کسی فکر میکنه اشتباه میگم بگه

چرا هیچ کی اشاره به این خمیازه وحشتناک نمیکنه بو و صدای خوردن که نگو ولی این چی پس؟ اونو کجای دلمون بزاریم؟

جالبه
منم از وقتی یادم میاد اینطوری بودم. البته فکر نمیکردم اختلاله و به نظرم یه خلق شخصیتی بود. از صداهایی مثل صدای غذا خوردن، خوردن قاشق به دندون، بلند نفس کشیدن، صدای فرد وقتی داره حرف میزنه و شبیه این ها چنان عصبی می شدم که حتی شده بود به بهانه اینکه میخوام فیلم ببینم تنهایی جلوی تلوزیون غذا میخوردم تا کسی پیشم نباشه یا تو مهمونی ها مامانم حتما چک میکرد کیا قراره پیشم بشینن که نکنه کسی باشند که با صدا غذا می خورند و واقعا خیلی فشار عصبی زیادی بهم تحمیل میکنه. برام جالبه که من نسبت به آدمای خاصی حساسیت بیشتری هم دارم برای مثال تو محل کارم از صدای یکی از همکارام اذیت میشم تا حدی که وقتی بخواد صحبت کنه با کسی هدست میزارم تو گوشم تا صداشو نشنوم یا یه سری آدمای خاص که اطرافم هستن وقتی بخوان غذا بخورن حتی نگاهشون هم نمیکنم چون جندشم میشه و عصبی میشم و شرایط رو سخت تر میکنه این موارد.
شاید به نظر بقیه خنده دار باشه ولی شرایط پرفشاری هست که الان که میدونم یه اختلاله خیلی کنجکاوم بدونم آیا درمانی داره یا نه؟

سلام. متاسفانه فعلا درمان قطعی شناخته نشده.

من از ده سالگی این طوری شدم واقعا عذاب می کشم مخصوصا اینه خانوادم درکم نمی کنن
از وقتی هم واسه کنکور درس می خونم خیییلی بیش تر شده ممکنه به خاطر استرس هام تشدید شده باشه؟

سلام بله استرس اثر منفی زیادی داره روی بیماری ما

سلام من چهل سالمه واز ۹ ۱۰ سالگی شروع شد و تا الان ادامه داره در همان جوانی باعث ترک تحصیلم شد تو خانواده هیچ کس درکم نمی کرد بارها به کارم لطمه وارد کرده و درجه من هم ۱۰ هستش و تازه یک ماهه که فهمیدم اسمش چیه به نظر من تنها راه درمانش کر شدن و کور شدن.

نه داداش هیچوقت نا امید نشو خدا بزرگه دعا کن من به شخصه دعا کردن خیلی ارومم میکنه

سلام آیا کاشت الکترود در مغز در بیماری ما میتونه مفید باشه؟

سلام، منم دقیقا این مشکلات دارم قبلا فقط نسبت به صدا غذا خوردن افراد حساس بودم ولی الان هر صدایی آزارم میده، صدا تلوزیون، گوشی، صداهایه معمولی کوچه و بازار، دیگه واقعا تحمل همه چیز داره بزام سخت میشه، یه وقتایی میگم کاش کر بشم هیچ صدایی نشونم، بخاطر این موصوع از همه رفت و آمدا و جمع ها گریزون شدم، با هیشکی ارتباط ندارم، افسردگی شدید گرفتم و منزوی شدم واقعا با هر سروصدایه معمولی اعصابم بهم می ریزه و گریه می کنم، زندگی کردن خیلی برام سخت شده و نمیدونم چیکار کنم خواهش،می کنم اگه درمانی داره کمکم گنید

بعضی مواقع که فشار روم زیاده فقط به این فکر میکنم که پرده گوشم رو با یه چیزی پاره کنم تا نشنوم ولی هم شهامتش رو ندارم وهم دیدن حرکات آزار دهنده رو چی کار کنم کاش یا هیچکس این بیماری داغون کننده رو نداشت یا همه داشتن تا همه رعایت کنند وعدالت برقرار باشه بدبختانه از لحاظ مالی هم خیلی ضعیفیم که لااقل بعضی صداها را دور کنم یه خونه کوچیک داریم روی صدای در همسایه ها خیلی عذاب میکشم محل امنی برای فراراز صداها ندارم شوهرم که با دهن پرحرف میزنه دلم میخواد فقط فرار کنم این عذاب هر روزی وهر دقیقه ای هست بازم بقیه مریضیها ودردها بعضی مواقع ولت میکنه ولی این درد کوفتی همیشه باهاته خدایا معجزه شفا بده همه همدردام میخوام

من هم همین مشکل رو دارم پدرم هم این طور بود ولی نه در حد من از شش سالگی این مشکل رو دارم تا الان که شانزده سالمه سر امتحان نمیتونم تمرکز کنم چون خودکار یه نفر تق تق میکنه یا مدادش صدا میده یا داره با خودش حرف میزنه یا حتی فین فین کردن تنها چاره اش گرفتن گوش هام هست که اون وقت هم نمیتونم بنویسم خیلی سعی میکنم که برنگردم و سر طرف رو نکوبم به دیوار وقتی میگم تخمه نخورین یا فین فین نکنین عصبانی میشن و منو درک نمیکنن و دارم دیوونه میشم نمی دونم سر کنکور چطور قرار هست تمرکز کنم و تست بزنم واقعا فکر کردن بهش باعث میشه گریم بگیره و نمی دونم باید چیکار کنم

دقیقا فکنم هم همسنو سالیم هم مشکل و نگرانیامون مثل همه…:(

سلام منم این مشکلو دارم وقتی والدینم از اتاق خروپفشون بلند میشه صداشون حتی یه ذرا هم بیاد کلافم میکنه حتی صدای به هم خوردن لب هم منو دیوانه میکنه انگار می خوام منفجر بشم اما سعی دارم می کنم بیشتر تمرکز کنم رو چیزای پیچیده و جزئی بدن مثلا صدای تارای صوتی موقع خروپف چه موقع هایی عوض میشه یا خرومف از کجای گلو چه جوری بیشتر میاد اینچیزا موقع خوب باعث میشه خسته بشم بخوابم ممنون فکر می کردم حساسیتم به محیط خیلی بیمورده الان فهمیدم یه بیماریه باید درمان بشه خیلی ممنون

پدر من این بیماری رو داشت و من بارها به خاطرش از پدرم کتک خوردم. الان خودم گرفتارش شدم

من این مشکل رو یه جور دیگه دارم وقتی وارد یه مجلسی میشم که صدای آهنگ بلنده استرس شدید میگیرم و همش دوست دارم فرار کنم از جمع.بودن در جایی که صدا بلند باشه آزارم میده.امشب یه کافه رفتیم که موسیقی داشت انقدر حالم بد شد شام نخوردم ولی دیدم همه دارن لذت میبرن میخندن و میرقصن ولی من از درون بغصم گرفته بود انگار که اتفاق بدی افتاده و دلم میخواست گریه کنم از حال بد…فهمیدم شاید یه بیماری دارم اینجوری میشم سرچ کردم دیدم این بیماری اومد البته درمورد ملچ مولوچه این بیماری نمیدونم من چه جور اختلالی دارم که صدای آهنگ بلند حس مرگ بهم میده و دوست دارم از جمع فرار کنم

ممکنه مشکل شما میسوفونیا نباشه و قابل درمان هم باشه. در مورد هایپراکیوسیس سرچ کنید

سلام
بالاخره بعد از چند سال ، مطالب اين سايت به من در شناسايي مشكل و بيماريم كمك كرد، من هم متاسفانه به همين مشكلاتي كه دوستان ذكر كردند گرفتارم، تقريباً اولين حساسيتم از سن ١٠ سالگي و از صداهاي بيني مامانم كه هميشه گرفتار آلرژي و حساسيت هست شروع شد و الان هم اين حساسيتها رو دارم ولي اينها در مقابل عدم تحملم در برابر شنيدن صداي موتور سيكلت ها هيچ است، به مرز جنون كشيده ميشم… هيچ دكتر روانپزشكي هم نميتونه بهم كمك كنه…. از زندگي بيزار شدم…

وای منم همین مشکلو دارم و به یه مورد دیگه جز صدای هورت کشیدن چای و نوشیدنی و صدای ملچ ملوچ که حساسیت نشون میدم و خیلی خیلی برام آزار دهندس در حد گریه کردن،خروپف هست.از بچگی با صدای خروپف مادربزرگم و پدرم گریه میکردم و الان با صدای خروپف همسرم بی خواب میشم و عصبی،خیلی وضعیت بدی هست…

سلام راستش منم وقتى اسمه مسسوفونيا به گوشم خورد درموردش كنجكاو شدم و تحقيق كردم وفهميدم اين دقيقا مشكله منه و اين اتفاق برام وقتى ١٠ يا ١١ سالم بود افتاد و تا الان كه ١٦سالمه حتى بدتر شده بعضى وقتا واقعا كنترلمو از دست ميدم و فكرميكنم ديونه شدم و بجز صداهاى كه از دهن خارج ميشه من به حركته پاها و دستهاهم خيلى حساسم اعصابمو خيلى بهم ميريزه هيچ راهه حلى براش وجود نداره ؟

وای صدا وای بو حالم بد میشه

منم این مشگل رو متاسفانه از ۱۶ سالگی پیدا کردم و روز به روز هم بیشتر میشه و خیلی دارم اذیت میشم……

منم الان متوجه شدم که این بیماری است فکر می‌کردم فقط من اینجوری که صدای ماچ ملوچ و هورت کشیدن ‌صدای خوردن چیزایی مثل هویج و خیار و انار و مخصوصا ته دیگ دیوونم میکنه ضمنا منم به بو و طعم و مزه هم خیلی حساسم اما به اندازه صداها نیست و اینقدر اذیت میشم که گاهی خودم که این چیزارو میخورم سعی می‌کنم تو تنهاییم باشه و تو مهمونیها اصلا اینارو نمیخورم منم سعی می‌کنم اگر جایی هستم که امکان دور شدن نیست خودمو سرگرم کاری کنم که اوایل نمیتونستم متمرکز بشم و صدارت نشنوم اما الان تا حدودی میتونم اینکارو انجام بدم

من اوایل فقط روی صدای غذا خوردن و دماغ بالا کشیدن حساس بودم.الان چند ساله که همه صدایی اذیتم میکنه.از صدای تراشیده شدن مداد بگیر تا صدای پا و نفس کشیدن بعضی افراد و مسواک زدن و ….
این حساسیت رفته رفته روی حرکات هم برام ایجاد شده.مثلا اگه یکی دستشو جلوی دهنش بگیره حتی اگه در حال خوردن چیزی نباشه باز من اذیت میشم.
من همیشه سعی میکنم به یه بهونه ای تنها غذا بخورم یا از اون افراد دور باشم.ولی وقتی مثلا می بینم یکی مسواک میزنه حتی اگه ازش دور بشم و گوشامم بگیرم باز صداشو می شنوم.من همیشه هدفون باهامه اونم دوتا.اگه پیش بیاد تو تاکسی کسی بقل دستم چیزی بخوره نمی تونم جلوی گریمو بگیرم یا انقدر دندونامو رو هم فشار میدم که دیگه میخواد بریزه.
قسمت عجیبش اینه که من یه سگ دارم و اونم موقع غذا خوردن ملچ ملوچ میکنه ولی از خوردن اون عصبی نمیشم.یعنی واقعا اینو هزار بار بررسی کردم و حتی سعی کردم دقیق بشم ولی عصبی نشدم.
واسه همینم به این نتیجه رسیدم که شاید این قضیه با توقعی که از دیگران داریم بابت اینکه با صداهاشون آزارمون ندن ارتباط مستقیم داره.یعنی چون من فکر میکنم مامانم شاید بتونه آروم تر بخوره یا یه مدل دیگه مسواک بزنه اذیت می شم.
البته این نتایج هم کمکی نکرده و فقط عذاب وجدانم از خودم بیشتر میشه و از خودم بیشتر بدم میاد

سلام و احترام. به نتیجه جالبی رسیدید باید روش فکر کنیم

خخخ عذاب نکش

وا چرا رو خودتون اسم میذارین ما اصلا هم بیمار نیستیم بنظرم صدای ملچ ملوچ دهن راه انداختن هورت کشیدن اروق زدن و خیلی چیزایی ک ازش بدمون میاد واقعا کار زشتی هست و باید شخصی ک انجام میده بخاطر احترام به بقیه این کار رو ترک کنه اصن کی بدش نمیاد والا من خودم هم میخوام غذا بخورم خیلی سعی میکنم طوری بخورم که صدای دهنم باعث اذیت بقیه نشه

کاملا صحیح که صدای ملچ مولچ و … کار زشتی هستن ولی مشکل اینه که بعضیا بیش از حد حساسن (که ظاهرن اسم خاصی دارن)

منم‌ب شدت روی سرو صدا حین غذا خوردن اژرافیانم حساسم تا حدی ک با داد زدن میگم درس غذا بخورین..اخه طرزغذاخوردن ک دیگه غیرارادی نیس بابا. دهنتو بعد غذا بخور..واقعا هم درمانی نداره جز اینکه کاملا سعی کنی بی اعتنا شی نسبت بهش..من چندبدن بار سر سفره ب پدرم گفتم ولی دیگه نمیشه هی بگم..سعی کردم فقط نسبت ب پدرم بی اعتنایی کنم حین غذا خوردن..

خدایییی من یه برادردارم وقتی غذا میخوره میخوام برم جرش بدم ولی چیکار کنم دستم بستست ما مریض نیستیم اونا خیلی مریضا که این صدا هارو درمیارن مگه حیوونن

من خیلی دارم اذیت میشم.گاهی حتی صدای نفس کشیدن و غذا خوردن خودمم منو اذیت میکنه.بعضی وقتا انقد ناراحت کنندس برام ک گریم میگیره.نمیتونم تحملش کنم.کسیو کنار خودم نمیتونم ببینم حتی صدای نفسهاشون منو اذیت میکنه.همش تو اتاقم هستم و ترجیح میدم تو جمع نباشم تا اذیت و عصبانی نشم.چیکار کنم؟کمکم کنین من احساس افسرده بودن دارم.تو جمع ها نمیتونم باشم.ب شدت این مسئله منو عصبی کرده????????

من خیلی دارم اذیت میشم.گاهی حتی صدای نفس کشیدن و غذا خوردن خودمم منو اذیت میکنه.بعضی وقتا انقد ناراحت کنندس برام ک گریم میگیره.نمیتونم تحملش کنم.کسیو کنار خودم نمیتونم ببینم حتی صدای نفسهاشون منو اذیت میکنه.همش تو اتاقم هستم و ترجیح میدم تو جمع نباشم تا اذیت و عصبانی نشم.چیکار کنم؟کمکم کنین من احساس افسرده بودن دارم.تو جمع ها نمیتونم باشم.ب شدت این مسئله منو عصبی کرده????????

من دقیقا مبتلا هستم… محرک اولیه از یک برخورد ایجاد شد که خیلی کوچیک بودم شاید ۶ ساله که دوستم بهم گفت من از صدا بدم میاد پیش من غذا نخور! اون موقع خیلی بهم برخورد و خودم هروقت صدای ملچ مولوچ شنیدم حس انزجار اون برخورد رو داشتم تااینکه تو ۱۸سالگی به میسوفونیا مبتلا شدم…میخوام بگم یک برخودو میت نه مشکل و عذاب ذهنی بسازه؛ که طبعاتش شامل سایرین هم بشه که ارزشش رو نداره،درمانی براش نیست فقط ملاحظه! درحدی که نامزدم خیارشور و تخمه و… خوردن رو کنار گذاشته

من هم به این بیماری مبتلا هستم.پدرم باعث به وجود اومدنش شده. خیلی عصبی میشم و دقیقا طبق چیزی که گفته شد از شدت عصبانیت فکره خودکشی به سرم میزنه. متاسفانه در اطرافم هیچکس مراعات نمیکنه و من دارم بدتر و بدتر میشم. به اندازه ای که اصلا دوس ندارم درکنار خانوادم غذا بخورم و کنارشون بشینم. مشکل اینجاس که از این وسواس من اگاهی دارن ولی رعایت نمیکنن????????. در محیط بیرون هم صحنه های زیادی میبینم و باعث میشه کنترل خودمو از دست بدم. خیلی دوست دارم بی تفاوت باشم ولی هرچقدر سعی میکنم انگار داره به مرور شدید تر میشه حتی کوچیکترین صداها آزارم میده.
میشه لطفا راهنماییم کنید و بگین چیکار کنم تا بتونم بهتر بشم؟

من هم یه همچین مشکلی دارم ولی نمیدونم دقیقا تو این دسته حساب میشه یانه.من وقتی صداهای این مدلی میشنوم ( ملچ مولوچ و هورت کشیدن و اینا…) خیلی عصبی میشم و تا اخر روز هر لحظه که بهش فکر میکنم اعصابم خورد میشه و فکر میکنم باید اون لحظه به شدت واکنش نشون میدادم که طرف مقابل دست بکشه از این کار. همین چند دقیقه پیش هم به خاطر این که ظهر یکی کنارم(پدرم) هی ملچ مولوچ میکرد گریه کردم و فکر کردم که از پدرم متنفرم.
ایا شما هم همین قدر حساس هستید؟

منم از بچگی به خاطر ملچ مولوچ پدر و مادر بزرگم حساس شدم به طوری که شام ها الکی می گم رژیم دارم و غذا نمی خورم.
از طرفی جدیدا محل کارم، یکی از همکارام هر ۵ ثانیه یک بار دماغشو می کشه بالا در حدی که سرفه اش می گیره! هندز فری جواب میده ولی تصور کنید روزی ۹ ساعت هندز فری توی گوشتون باشه ! کر می شه آدم!

من مطمئنم تعداد کسایی که مشکل ما رو دارن خیلی زیادتر باشه… و انشالله تحقیقات در این زمینه بیشتر میشه.
منم از ۱۰ سالگی از صداهای عجیبی که پدرم موقع گیر کردن غذا لای دندون هاش در میاورد تعجب میکردم و اولش میگفتم چقدر یه آدم میتونه بی فرهنگ باشه بعد از مدتی چندشم میشد و کم کم به شدت روش حساس شدم، بعد صدای فین فین دوستم سر کلاس که دائم مریض بود و از نظر شخصیتی هم باهاش مشکل داشتم متنفر شدم، بعد صدای پیس پیس موقع درس خوندن بقیه یا نماز خوندن،صدای ملچ ملوچ و هورت کشیدن، صدای نفس کشیدن و خروپف، مسواک زدن، خمیازه کشیدن،صدای لوله های آب، تلق تلوق مامانم موقع ظرف شستن و کارکردن، شستن حیاط با فشار شلنگ، تکون دادن دائم پا، گفتن کلمه اوهوم به وسیله مامانم که هر بار بیشتر از صد بار موقع تلفن حرف زدن با صدای چندشی میگه،تخمه شکستن،آدامس جویدن، صاف کردن گلو و… همه رو مخ منن.
منو تو خونه دیوانه خطاب میکنن و دیگه تحمل این صداهارو ندارم من مطمئنم یا روزی میرسه که خونه مجردی میگیرم و از شر همه این صداهای آشغالی راحت میشم یا آخرش از دست هندزفیری و هدفون کر میشم.
امتحانای ترم اول دانشگاه رو اصلا سر همین مسئله خراب کردم. هر چی طرفو التماس میکردم پاتو انقدر تکون نده میگفت برو بابا… خدا لعنتت کنه ایشالا درد بی درمون بگیری مثل من. من به جایی رسیدم که می بینم هندزفیری و اینا جواب نمیده فقط باید تذکر داد اگه گوش نکردن راحت یه نفرین مشتی کنیشون که دلت خنک شه
من مشکلم فقط این نیست، خوابم هم فوق العاده سبک شده و گاهی با توهم همین صداها از خواب میپرم…
فقط خدا میدونه چی میکشم
هر کسی این پست رو می بینه و میزوفونیا نداره ازش تمنا میکنم وقتی کسی حساسه اذیتش نکنه چون به نفع خودتون هم هست یه دفعه دیدی یه دیوونه مثل من قاطی کرد و زد دندوناتو ریخت تو حلقت ????

من چی بگم آخه همه چیز رو دقیقا دوستان گفتن من واقعا فکر میکردم فقط من اینطوریم اما همان چیزهایی که دوستان گفتن حال و روز خود من هستش من فکر میکنم فقط یه راه داره اونم این هستش که باید همگی ما خونه مجردی بگیریم و با هم زندگی کنیم چون همدبگرو میفهمیم و کسی بهمون دیوونه نمیگه و…

سلام من فقط مشكلم رو صداي خوردن غذاست اونم نه همش اونايي كه واقعا صدا داره اينم جز همون بيماري حساب ميشه؟

من رو صدا حساسم وقتی صدایی میشنوم ناراحت میشم

كاش يه راه حلى بود.من گاهى اوقات حتى صداى نفس كشيدنه آدما ام ميره.رو مخم و ب طور غير ارادى يه احساس تنفري نسبت به.اون يه نفر پيدا مى كنم.حتى به بابام.نمىدونم بايد چيكار كنم..ولى فك ميكنم همين جورى پيش بره از تك تك اطرافيانم فقط بخاطر نفس كشيدنشون متنفر ميشم!!!!

وای منم دقیقا همینطوری هستم. سر همین موضوع بارها و بارها دعوام شده و فوق العاده اذیت میشم. همیشه فکر میکردم دیوونه ام. ماهایی که اینطوری هستیم باید سعی کنیم خودمونو کنترل کنیم.

من از صدا ساعتم متنفرم ب شدت

منم دچار این مشکل هستم. اصلا قابل تحمل نیست. ۱۸ سالمه و احساس میکنم این حساسیت در من بیشتر شده. فکر میکنم بعد از دوران افسردگی که داشتم بیشتر شد. بچه ک بودم درسنین ۸.۹سالگی اینجوری بودم ولی نه به این شدت فقط رو داییم حساس بودم. الان بیش از هرکسی رو مادرم حساس شدم. انقدر عصبانی میشم به طوری ک دوسدارم بزنم طرف مقابلو….این جور مواقع یا میرم تو اتاقم یا گوشمو میگیرم و بغض میکنم یا اهنگ گوش میدم خیلی کلافه کنندس خیلییییی. گاهی احساس میکردم مامانم ازقصد اینجوری میکنه ادامسی ک میجوید غذایی ک میخورد چون بارها بهش گفته بودم…و الان هم باخودش مدام اروم حرف میزنه و وقتی بهش میگم میگه تو دیونه ای و مشکل روانی داری.بعد یه لبخند میزنه و کارخودشو دوباره تکرار میکنه دقیقا مثل همین الان…

من ۱۲ ، ۱۳ ساله این مشکل دارم تو این همه سال فقط از زندگیم رنج بردم . تا اینکه دکتر یه کتاب بهم معرفی کرد شاید باورش سخته ولی زندگیمو تو همه ابعاد عوض کرد . کافیه خودت باور کنی که میتونی حساسیتتو نسبت به صداها از دست بدی ، من سر این موضوع بارها با پدر و برادرم دعوا کردم و همش تو اتاقم تنها مینشستم ، هیچ دوستی ندارم تو بهترین سالهای زندگیم فقط رنج بردمو به این و اون بد و بیراه میگفتم . جالبه که هیچ کسی هم از ما حمایت نمیکنه فکر میکنن ما دیوانه هستیم ، حالا که هیچ کس حاضر نیست خودشو به خاطر ما تغییر بده و سر صداهای ازاردهنده شو کم کنه ما باید خودمونو تغییر بدیم . کتابو حتما بخونید نه یک بار بلکه دهها بار .(نام کتاب:چهار اثر ، نوشته فلورانس اسکاول شین ، ترجمه گیتی خوشدل ، نشر پیکان) راستی من ۲۶ سالمه

بیشترین چیزی که من و آزار میده اینکه اطرافیانم با اینکه میدونن من به چه صداهایی حساسم باز هم رعایت نمیکنن.. تا حدی که همش میگن هندزفریتو بذار انگار که وظیفه منه. امیدوارم برای خودشون صدبرابر بدتر پیش بیاد تا یکم منو درک کنن. حداقل اگر میفهمیدم که درکم میکنن و سعی خودشونو میکنن تا این حد عصبی نمیشدم…

اونقد بدم میاد از صدای غذا خوردن که حتی عزیزترین کسم هم غذا خوردنی شاپ شاپ کنه متنفر میشم و مبخام اون لحظه بمیره. نمیدونم چیکار کنم .
وقتی یکی خوررو پف میکنه دوست دارم بالشو بذارم سرش خفش کنم.
الان ۳۲ سالمه . از ۸ سالگی هم این مشکلو دارم .
کاش حداقل یه دارویی یا دستورالعملی برای درمانش بود

من هم این مشکلو از بچگی دارم و تحمل صدای ماشین و موتور و خرو پف بقیه رو ندارم وقتی ام ک بخوام کاری و انجام بدم یا بخوابم باید همه جا ساکت باشه حتی صدای باد هم عصبیم میکنع بعضی وقتام کلمو میکوبم دیوار از دست صدا نمیدونم چیکار کنم اصلا

باید با شخص مقابل برخورد کنی حتی اگه خانوادت بود من همه راهارو رفتم فقط این جواب میده یا میتونی۲۴ یچی بزاری تو گوشت مثل دسمال کاغذی که در دسترسه البته یتیکش

سلام منم این مشکلو دارم و فکر میکردم فقط من اینطوریم.
صدای ملچ ملوچ،تخمه شکستن، صدای دکمه ی گوشی،برخورد قاشق و با بشقاب آزارم میده و این مسکلاتو بیشتر با پدرم دارم.
و به قول یکی از دوستان حتی وقتی تو اتاقم و بیرون از اتاق دارن غذا میخورن گوشام تیز میشه تا صدا بشنوه و اعصابم خورد بشه.
کاش درمان داشت .من واقعا دیگه نمیتونم سر یه سفره با پدرم غذا بخورم…

سلام من ۱۴سالمه و از وقتی که یادم میاد این مشکل رو دارم.مادرم رو مجبور کردم که موقع غذا خوردن ملچ مولوچ نکنه،اما پدرم وقتی که بهش تذکر میدم کارش رو ادامه میده و به من میخنده.خواهر بزرگترم بدتر از پدرم و شوهرش بد تر از اون.وقتی بهشون میگم الااقل جلوی من رعایت کنین بهم میگن دیوونه..واقعا سخته

کاش‌درمانی‌بود‌واقعا‌عذاب‌اوره

من اصلا فکر نمیکردم این بیماری باشه من از صدای های خیلی اروم که پچ پچ کنن یا صدای بلند یا کسی که بلند بخنده خیلی حساسم واقعا برام عذاب اوره و این حساسیت بیشتر روی مامانم هست وقتی که به داداشم یا مامانم میگم این کارو نکنن بد تر انجامش میدن و من دلم میخواد همه ی موهامو بکنم یا سرمو بزنم به دیوار و نه تنها صدا بلکه به تکون دادن پا یا دست یا اگه یکی زیاد به موهاش دست بزنه حساسم واقعا نمیدونم باید چیکار کنم

درود و سپاس بابت سایتی ک برای اطلاع دادن در این باره درست کردین
من امروز متوجه شدم این مشکلاتی ک داشتم مثل این ک سر امتحان همش مجبورم ب اطرافیام تذکر بدم پاشون رو تکون ندن یا این ک از صدای غذا خوردن پدرم و مادربزرگم برادر کوچیک ترم و نحوه غذا خودن پدر بزرگم متنفرم یک نوع اختلال
مشکل دیگه ایی ک گفتم نسبت ب بعضی بو ها مثل بوی انبه و زیره یا بوی بعضی سبزی ها حساسم
و قدیمی ترین نشونه ایی ک از این اختلال ت ذهنم مونده مربوط ب زمانی ک ششم دبستان بودم و دوستم پاش رو تند و سریع تکون میداد و منو ب جنون میرسوند
چیز دیگه ایی ک هست این حالات ب شدت زمانی ک عصبی و کلافه ام بیشتر میشه ب طوری ک اگر کسی لحن حرف زدنش رو عوض کنه یا بلند تر از حد معمول صحبت کنه دوست دارم خرخره اش رو بجوم
چیزی ک بعضی وقتا اذیتم میکنه صدای نفس کشیدن خودمه چون اکثرا حساسیت ب انواع مواد باعث میشه بینی هام گرفته باشه
و سوالی ک دارم ازتون اینه ک چطور در این مورد ب اطرافیام توضیح بدم مخصوصا ک افراد انعطاف پذیری نباشن و باعث میشه ک ناراحت بشن یا فکر کنن با اونا مشکل شخصی دارم؟؟؟؟

منم این مشکلو دارم واقعا سخته راه حل ارائه بدید لطفا اصلا دارو داره؟

قبلن اصلا اینجوری نبودم ولی تازگیا اگه کسی این کارو انجام بده خیلی عصبانی میشم و طرفو ب کتک میکشم

من ده ساله ازدواج کردم خیلی کم پیش میاد باشوهرم سر سفره غذا بخورم بدم میاد از صدای غذا خوردنش جدیدا با پسرم هم همین مشکل رو پیدا کردم نمیتونم تحمل کنم

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نام

ایمیل

وبلاگ

دیدگاه

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید:

درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ
درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ
9

دوره مقدماتی php

یک دیدگاه برای “درمان حساسيت به صداي ملچ ملوچ”

  1. واااای..من به هرکی میگم رو این صدا ها حساسم…میگه وای چه قدر لوسی یا توجه نکن…خب آخه ای بشر !!!! نمی شه! کاش به جای این که خودم اینا رو می خوندم…می دادم به خانوادم که بخونن…ولی خب نمی فمن! به هرکیم بگی این مشکل روانیه یا بیش تر اذیت می کنن یا بهت می گن روانی !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *