داستان ضرب المثل زمستان رفت و روسیاهی به زغال

دوره مقدماتی php
داستان ضرب المثل زمستان رفت و روسیاهی به زغال
داستان ضرب المثل زمستان رفت و روسیاهی به زغال

چرا زمستان می‌رفت و روسیاهی به زغال می‌ماند؟

سینا احمدی

«زمستان می‌رود و روسیاهی به زغال می‌ماند.» ریشه این ضرب‌المثل در سختی زمستان‌های روزگار گذشته است؛ سختی ناشی از مشقت تهیه سوخت و گرم کردن خانه‌ها و چرخیدن تنور نانوایی و تون حمام و… آن وقت‌ها مردم مجبور بودند برای دکان و خانه خودشان انبار داشته باشند تا بتوانند سوخت زمستان را ذخیره کنند. انبار در لفظ عام به‌معنای جایی بود برای ذخیره هرچیزی؛ آب‌انبار، انبارنفت، انبار مهمات، انبار گندم اما انبار سوخت یکی از مهم‌ترین انبارها بود و مردم در تابستان باید فکری برای سوخت تمام زمستان خودشان می‌کردند و مقدار کافی هیزم و خاکه و زغال و گلوله ذخیره می‌کردند.

البته اینکه چه نوع سوخت‌هایی جمع می‌کردند هم در نوع خود جالب توجه‌اند. تکلیف زغال و هیزم که معلوم است. خاکه هم چیزی بود که از سرند کردن زغال روی زمین می‌ریخت. اما همین خاکه هم کلی ارزشمند بود و دور ریخته نمی‌شد؛ بلکه مجدد غربال می‌شد و دوباره خاک نرم‌تری از آن روی زمین به جا می‌ماند. آن را در تشت آب می‌ریختند تا شن‌های ریزش کف تشت بماند و نرمه‌ها روی آب. نرمه‌ها را در دست می‌گرفتند و فشرده و گلوله می‌کردند و در آفتاب می‌گذاشتند تا خشک شود. گلوله‌ها را وقت زمستان داخل منقل می‌گذاشتند و روی آنها خاکستر می‌ریختند و آتش می‌زدند تا کرسی گرم شود.

همه مردم باید در تابستان انبار سوخت زمستان خودشان را پر می‌کردند وگرنه ممکن بود پاییز و زمستان از سرما بلرزند. بعد هم برای تهیه سوخت مجبور شوند که به دکان زغال و هیزم فروشی بروند و این وسط هم ممکن بود فروشنده‌ای ناجنس از آب دربیاید و به بهانه آمدن باران و برف هیزم و زغال خیس بفروشد تا پول بیشتری بگیرد. البته زغال‌های خیس آتش نمی‌گرفت. خلاصه که انبار داشتن برای خانه واجب‌تر از اتاق‌های خواب و پذیرایی بود. در دکان‌ها هم اغلب نصف مساحت مغازه را به انبار سوخت اختصاص می‌دادند؛ به‌ویژه سنگکی که بته می‌سوزاند. البته نانوایی‌ها یک انبار آرد هم داشتند. تهیه سوخت سخت بود و زمستان‌ها به‌دلیل همین سخت بودن گرمایش خانه کش‌دارتر.

به همین دلیل خیرهای آن زمان اغلب وقتی ملک و املاکی را وقف می‌کردند، در وقف‌نامه‌ها یکی از محل‌های خرج عوایدی این ملک را تهیه سوخت برای خانواده‌های بی‌بضاعت ذکر می‌کردند. تهیه سوخت آن اندازه سخت بود که حتی در تابستان و اوج گرما هم فکر آن نمی‌گذاشت زن و مرد خانه در سایه لم بدهند و استراحت کنند. این روزها که هوا خوب است، این روزها گاز تابستان‌مان را خنک و زمستان‌مان را گرم می‌کند، گاهی بد نیست به روزهای سختی فکر کنیم که تا همین چند دهه پیش گریبان‌مان را گرفته بود. فکر کردن به آن روزها حال آدم را از این همه نعمت خوب می‌کند. حال خوب، قدر شناسی می‌آورد و مواظبت از داشته‌هایی که زندگی را راحت کرده است.

دوره مقدماتی php

 

دیدگاه

سیدیونس استروشنی

«زمستان می‌رود و روسیاهی به زغال می‌ماند»… این مثل که یک مثل فارسی است، در جایی به کار برده می‌شود که شما اگر در یک شرایط بسیار سخت قرار داشته باشید و کسانی که شما از آنها توقع دارید در کنارتان باشند و شما را دستگیری کنند، تا از دشواریهایتان کاسته شود، آنها اما یا از روی نادانی و بی‌بصیرتی و یا از روی بی‌انصافی و ناجوانمردی، کاری کنند که بر دشواریها و سختیهای شما افزوده شود؛ غافل از آنکه بی شک روزی این شرایط سخت و دشوار پایان خواهد یافت و همیشه پس از زمستان بهار فرا خواهد رسید، و آنگاه، روسیاهی و سرافکندگی و خجالت برای آن عده بی‌انصاف باقی خواهد ماند.

امروزها همۀ ما شاهد حضور فعال آپازیسییون تاجیک در نشست دوره‌ای «سازمان امنیت و همکاری اروپا» (ساها) در ورشو، پایتخت لهستان هستیم؛ تنها منبر باقیمانده برای آپازیسییون تاجیک که وقتی همۀ درها در داخل کشور و حتی درهای کشورهای به اصطلاح، ضامن صلح و سازش، بر رویش بسته شد و کسی حاضر نشد به صدای او گوش فرا دهد، توانست از این منبر نه فقط برای جهانیان، بلکه حتی برای شهروندان تاجیکستانی واقعیتهای موجود در کشور ما را بازگو کند. تنها منبر باقیمانده برای وی که توانست از آن درباره ناجوانمردیهایی که به او می‌شود بگوید، از ستمهایی که به بستگان و نزدیکانش می‌شود بگوید. تنها منبر باقیمانده که برای آپازیسییون این امکان را فراهم ساخت که بتواند حتی به گوش خود تاجیکستانیها و هم میهنانش این حقیقت تلخ را یادآور شود که: هم اینک، حدود 200 نفر از هم میهنان شما و همخونهایتان، بی دلیل و بی یگان اتهام موجّه، در داخل زندانهای نظام حاکم به سر می‌برند، وکیلان مدافع شما فقط به خاطر وکالت و دفاعشان، وارد زندان شده‌اند.

در واقع، آپازیسییون از این منبر، صدای ملت مظلوم تاجیک را به گوش جهانیان می‌رساند، نه صدای یک حزب یا یک گروهی خاص را، نه صدای اسلامگراها را چنانکه این گمان به شدت در حال ترویج است؛ مگر اینکه پنداشته شود آن 200 تن زندانی بیچاره را دیگر شهروند تاجیکستان نشماریم، بلکه افرادی فرودآمده از «مریخ» بدانیم.داستان ضرب المثل زمستان رفت و روسیاهی به زغال

***

حال، موضع حکومت کنونی در برابر این نشست و دعوت شدن آپازیسییون در آن، و خشم و غضبی که به سبب آن دامنگیرش شده، کاملاً قابل درک است. او نمی‌خواهد پرده از روی حقائق برداشته شود، هرگز نمی‌خواهد حکومت تاجیکستان در جهان به عنوان یک نظام دیکتاتوری و خودکامه – که زندانهایش مملو از سیاسیهاست – شناخته شود. این کاملاً قابل درک است.

در این میان اما موضع رسانه‌های به اصطلاح مستقل در برابر این نشست و حضور آپازیسییون در آن و نیز موضع بعضی از روزنامه‌نگاران و افرادی که فرهیخته‌اشان می‌شناسیم، قابل درک و فهم نیست. اگر برای حکومت، حضور آپازیسییون و رهبرانش در این نشست، دردناک بوده و تحمل حتی شنیدن آن را نداشته باشند، به شما چه شده که درست در زمانی که آپازیسییون در حال رساندن پیام ملت رنجدیده تاجیک به گوش جهانیان است و در واقع در حال رساندن پیام خود شماست، شما عمداً و بردروغ حضور آپازیسییون را کمرنگ نشان می‌دهید؟ در حالی که می‌دانید، واقعیت غیر آن است که شما در رسانه‌های خود منعکس می‌کنید. آیا شما جزء این ملت نیستید؟ آیا شما خود را در رنج زندانیهای سیاسی شریک نمی‌دانید؟ آیا برایتان سخت است که گفته شود، بستگان و نزدیکان اعضای آپازیسییون مورد آزار و اذیتهای روحی و فیزیکی از سوی دستگاههای امنیتی قرار می‌گیرند؟

به شما چه شده که درست در زمانی که نمایندگان آپازیسییون تاجیک از ناجوانمردیها و تبعیضها و ستمهای نظام حاکم در تاجیکستان می‌گویند و برچیده شدن همه این ناعدالتیها از جامعه عزیزمان را درخواست می‌کنند، شما در همین وقت، یکدفعه با طرح مسائل کاملاً خصوصی و شخصی رهبران آپازیسییون و بافتن قصه‌های «لیلی و مجنون» درباره آنها، در صدد کاستن از اعتبار آنها و سیاه کردن چهره آنها برمیآیید؟!

نگارندۀ این سطرها نمی‌گوید، شما جانبدار و هوادار آپازیسییون باشید. هرگز! حرف من این است که لااقل همانطور که ادعا می‌کنید، مستقل و بی‌طرف باشید.

همچنین، اظهار نظرهای بعضی افرادی که فرهیخته‌اشان می‌دانیم در فضای مجازی سؤال برانگیز است. درست در روزهایی که آپازیسییون به نمایندگی از شما حرف دل شما را، بلی، حرف دل شما را، به جهان می‌رساند، شما با حمله و هجومی بی‌سابقه به رهبران آن، در حال پراکندن حرفهای بسیار زشت و ناپسند درباره آنها هستید.

«زمستان» آپازیسییون و شرایط دشوار و سختی که امروزها به سر می‌برد، روزی پایان می‌یابد و بهار فرا می‌رسد، در این شکی نیست. آن وقت، شما می‌مانید و روسیاهی و سرافکندگی و خجالتتان!

«زمستان می‌رود و روسیاهی به زغال می‌ماند»

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی شمایل‌ها کلیک نمایید:

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید.
( بیرون رفتن / 
تغییر دادن )

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Google خود هستید.
( بیرون رفتن / 
تغییر دادن )

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید.
( بیرون رفتن / 
تغییر دادن )

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید.
( بیرون رفتن / 
تغییر دادن )

درحال اتصال به %s

مرا از دیدگاه‌های جدید به وسیلهٔ رایانامه آگاه کن.

مرا در مورد نوشته‌های تازه به وسیلهٔ رایانامه آگاه کن.

© 2019 کیمیای سعادت

وب‌نوشت روی وردپرس.کام.

انجمن نجات – تلاش برای رهایی از فرقه رجوی

بالاخره پس از ماهها گفتگو و مذاکرات فشرده دو و چند جانبه نهایتا ایران با کشور های 1+5 بر سر مسائل هسته ای به یک توافق جامع و مشترک دست پیدا کرد. اما در سر راه این توافق بودند کشورهایی که از رسیدن ایران به یک راه حل جامع نه تنها ترس  و وحشت داشتند بلکه برای جلوگیری ازآن از هیچ کوششی دریغ نکرده بلکه اقدام به سنگ اندازی و چوب لای چرخ گذاشتن نمودند. یادمان نرفته که نخست وزیر اسرائیل غاصب با براه انداختن آن شوی مسخره ومضحک در سازمان ملل با نشان دادن عکسی از مراحل پیشرفت ایران در ساخت بمب اتم  قصد جلب توجه جهانیان  وبه نوعی ترغیب امریکا برای حمله به ایران را داشت که فردای آن روز این کار نتانیاهو مورد توجه همگان قرارگرفت اما نه برای موضوعی که بدان پرداخته بود بلکه برای نمایش خنده دارش.

نخست وزیر اسرائیل درحال نشان دادن مراحل ساخت بمب اتم توسط ایران

این دشمنی اسرائیل با مردم ایران دیرینه است وامری عادی وغیر ازاین نباید انتظاری داشت. اما سران فرقه که خود را حامی خلق می نامند و در هر موردی سنگ خلق را به سینه می زنند از این حرکت نتانیاهو به دقت تمام کپی برداری نموده و مهدی ابریشمچی با براه انداختن کنفرانسهای متعدد خبری در کشورهای اروپایی وآمریکا با برنامه تحت عنوان  افشای مراکز هسته ایی ونظامی در پی خوش خدمتی به اربابان خویش بودند تا اینها هم بزعم خود درراه رسیدن ایران به توافق جلوگیری کرده باشند.

مهدی ابریشمچی درحال نشان دادن مراکز هسته ای و نظامیداستان ضرب المثل زمستان رفت و روسیاهی به زغال

 اما هیچ کشور ویا سازمان ویا نهاد بزرگ و کوچکی هیچ وقعی به این نمایش ننهاد وتنها نتیجه آن اثبات بیشتر نوکری برای اربابان و افزودن برگ دیگری بر پرونده قطور جنایات و خیانتها دربر نداشت وتنها کاری که سران فرقه جنایت پیشه انجام دادند  برای این ضرب المثل زبان شیرین فارسی حکایتی واقعی ساختند که: زمستان رفت و روسیاهی به ذغال ماند.

سی خرداد سال 60، افشای رابطۀ رهبری سازمان با امپریالیسم

سوت و کف فرقه رجوی برای مسئول امور جاسوسی آمریکا درایران

خود کرده را تدبیر نیست!

سایت مجاهدین خلق، فرقه رجوی و عربده کشی جان بولتون

Current ye@r *

Leave this field empty

جدیدترین ‌مطالب

عاقبت شکنجه گران

عقربه ها برای مریم رجوی معکوس می چرخند

مریم رجوی و ادعاهای کاذب او

جامعه بی طبقه مجاهدین با همکاری ارتشبد آمریکایی؟

آیا خانم بتانکورت همسر و دو فرزندش را طلاق ایدئولوژیک داده؟

روایت فواد بصری از دستگیری مریم رجوی

خواهر نسرین گفت قرار است انتخابات برگزار کنیم

مجاهدین چه وقت می گریند و چه وقت می خندند؟

پیامی از آلبانی که ما را به وجد آورد

رودی جولیانی و جو لیبرمن برای مجاهدین خلق در آلبانی تیم تشکیل دادند

یگان سایبری فرقه مجاهدین خلق در آلبانی

از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی – قسمت هفت

مطالب پیشنهادی

شبهای قدر پس از رهایی از اسارتگاه رجوی ها

استفاده از مجاهدین برای شکنجه برخی ایرانیان در زندان ابوغریب

چرا از مسعود رجوی متنفرم؟ – قسمت اول

تثبیت دایمی مجاهدین در لیست تروریستی امریکا

ریا و نیرنگ سرلوحه مکتب رجوی

آقای داوری “رمز ماندگاری فرقه” به چه قیمتی، خیانت و جنایت علیه ملت خویش؟

فوت اصغر شریفی در سن شصت و پنج سالگی در تیرانا داستان ضرب المثل زمستان رفت و روسیاهی به زغال

پیام نوروزی فواد بصری به اسیران فرقه رجوی در آلبانی

مصاحبه سایت ایران قلم با خانم بتول سلطانی ـ قسمت نهم

ناگفته هایی درباره مجاهدین خلق


1

زمستان می رود و روسیاهی برای زغال می ماند… قدیمی ها همیشه در اوج زمستان و تحمل
سرمای استخوان سوزش این ضرب المثل را با لحن خاصی به کار می بردند. سال 86 هم با
اوج گرفتن آن سرمای بی سابقه زمستانی اش، این ضرب المثل، ورد زبان ها و گرمی بخش
محفل ها و گعده ها شده بود! خیلی ها با دیدن رفتارهای ناشایست و دور از انتظار برخی
هم نوعان شان در کولاک برف و یخبندان، و حسن سوء استفاده های مالی و رفتاری آنان،
یاد این ضرب المثل افتادند و با آن لحن خاص، دائم تکرارش کردند. حالا که بهار از
راه رسیده و سختی های زمستان پشت سر گذاشته شده مفهوم این روسیاهی برای همه روشن تر
شده است. حالا در این روزها در کنار آن نگاه های معترض، نگاه های پشیمان و شرمگین
در کنار هم دیدنی است!


2

امیدواریم در سال جدید، وقتی دعای مخصوص تحویل سال را خواندیم کمی بیش تر از پیش به
مضمون آنچه خواندیم و بارها خوانده ایم، دقت کنیم و فقط «حول حالنا الی
احسن الحال» یک تکرار بیهوده و لقلقة زبانی مان نباشد. از خود پرسیده باشیم سال های
پیشین که دعا کردیم، خود برای رسیدن به «احسن الحال» چه تلاشی داشته ایم؛ مبادا ما
هم در شمار آن نگاه های پشیمان باشیم؟ در میان روسیاهان پس از زمستان؟!


3

داستان ضرب المثل زمستان رفت و روسیاهی به زغال

زمستان رفت و بهار آمد. سال جدیدی از راه رسید و شماره ای جدید به دست شما. و
دوباره «دیدار آشنا» است و امید همدلی های جدید مخاطبان و دیدار مخاطبان جدید.
راستش را بخواهید یکی از مسائلی که ذهن ما را خیلی مشغول کرده، مخاطبان بسیاری است
که دیدار آشنا، آشنای آنهاست و دوست و هم نشین محفل های خصوصی یا عمومی شان، اما
هنوز ما نتوانسته ایم آنها را بشناسیم یا هنوز به دیدار آشنا، آشنایی نداده ند!
همین باعث شده در بعضی جاها دست و دل مان بلرزد…

قدیمی ها سفارش می کردند همیشه، فال نیکو بزنید حال نیکو بیابید! ما هم اول سال
جدید، فال نیکو می زنیم و شماره جدید سال را با این امید تقدیم تان می کنیم که سال
87 سال آشنایی بیش تر ما با خوانندگان و مخاطبان مجله باشد؛ مخاطبان عزیزی که
دل مان برای شان می تپد و هوز ردی از آنها نیافته ایم هرچند آنها مجله شان دیدار
آشنا را به خوبی می شناسند و آن را حسابی تحویل می گیرند.


4

هر دم از این باغ، بری می رسد. با حلول سال جدید تلاش داریم مفهوم تحول و رسیدن به
«احسن الحال» را درک کنیم. هر سال با شروع دوره تازه زندگی طبیعت، ما نیز صفحات و
موضوعات تازه ای در مجله راه اندازی کرده ایم؛ امسال هم قصد داریم تنوع و نوگرایی
بیش تری داشته باشیم.

یکی دو صفحه تازه داریم مثل «فال نامه» که از همین شماره تقدیم تان کرده ایم یا
«داستان های دورآباد» از ابوشهرزاد که می دانیم مشتری داستان های این وری اش
بوده اید. صفحه دخترانه هم از نظر موضوع و محتوا و فرم، قرار است تغییراتی بیاید
البته به مرور، قطع و اندزه مجله را هم که، از وقتی به دست تان رسیده متوجه شده اید
تغییر یافته!

حالا نوبت شماست که درباره این تنوع، یا تغییر و تحول نظر بدهید تا ما بتوانیم به
کمک شما به شکل کاملی که مجله باید برسد، دست بیابیم.

در سه ماهه اول سال، دور جدید ویژه نامه ها را هم آغاز خواهیم کرد موضوعات ویژه ها
بر محور جوان (بایدها و نبایدها) خواهد بود. موضوعات ویژه نامه هم جزئی تر از
موضوعات سال های پیشین است تا دست نویسندگان مجله در طرح مباحث و پرداخت آنها باز
باشد. شما هم در جریان موضوعات ویژه نامه ها باشید و مطالب خود را در اسرع وقت برای
ما ارسال کنید جوری که قبل از چاپ ویژه نامه ها به دست مان برسد نه بعد از آن!

برخی موضوعات چند شماره اینده به ترتیب عبارتست از:


جوان و تفریح


جوان، خلاقیت و نوآوری یا تقلید


جوان و روابط با والدین


5

امسال هم گذشت و یک سال به عمر دوستی ما و شما و دیدار آشنا افزوده شد. در این سال
که پشت سر گذاشتیم مثل سالیان پیشین مشکلات زیادی پیش رو داشتیم و صد البته خدای را
شکر که با همه سختی ها مجله تهیه و ارائه گردید و ما شرمنده مخاطبان نشدیم. شاید
بپرسید این مشکلات چیست که همیشه از آن دم می زنید و سربسته از آن می گذرید؟

راستش را بخواهید، قرار نداریم ذهن شما را با مشکلات مان درگیر کنیم این را هم عرض
کنیم که ما خود به ضعف های مان واقفیم اما بسیاری از مشکلات ربطی به ضعف های ما
ندارد و اگر اشتباهات ما دلیل بروز این مشکلات بود، تکلیف خود را به خوبی
می دانستیم! حتما می دانید که برای آماده سازی و چاپ یک مجله شرایط خاصی باید وجود
داشته باشد، که در این روزگار وانفسا و گرفتاری های خاص مردم ما، این شرایط روز به
روز سخت تر و پیچیده تر می شود.

دعا کنید اشتباهات ما کم تر و توان ما بیش تر از پیش شود تا بتوانیم بر این شرایط
خاص و مشکلات روزمره غلبه کنیم.


6

سال 86 را با این حسرت پشت سر گذاشتیم که به آرمان دیرین و همیشگی مان دست نیافتیم.
امیدواریم سال 87 سال تحقق آرزوهای همگان و ظهور آفتاب امید همه امیدواران ـ حضرت
صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریفـ باشد. و حرف آخر این که:


رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت


چرا که حال نکو در قفای فال نکوست.


ایام تان به کام

@@N@@1

@@N@@زمستان می رود و روسیاهی برای زغال می ماند… قدیمی ها همیشه در اوج زمستان و تحمل @@N@@سرمای استخوان سوزش این ضرب المثل را با لحن خاصی به کار می بردند. سال 86 هم با @@N@@اوج گرفتن آن سرمای بی سابقه زمستانی اش، این ضرب المثل، ورد زبان ها و گرمی بخش @@N@@محفل ها و گعده ها شده بود! خیلی ها با دیدن رفتارهای ناشایست و دور از انتظار برخی @@N@@هم نوعان شان در کولاک برف و یخبندان، و حسن سوء استفاده های مالی و رفتاری آنان، @@N@@یاد این ضرب المثل افتادند و با آن لحن خاص، دائم تکرارش کردند. حالا که بهار از @@N@@راه رسیده و سختی های زمستان پشت سر گذاشته شده مفهوم این روسیاهی برای همه روشن تر @@N@@شده است. حالا در این روزها در کنار آن نگاه های معترض، نگاه های پشیمان و شرمگین @@N@@در کنار هم دیدنی است!

@@N@@2

@@N@@امیدواریم در سال جدید، وقتی دعای مخصوص تحویل سال را خواندیم کمی بیش تر از پیش به @@N@@مضمون آنچه خواندیم و بارها خوانده ایم، دقت کنیم و فقط «حول حالنا الی @@N@@احسن الحال» یک تکرار بیهوده و لقلقة زبانی مان نباشد. از خود پرسیده باشیم سال های @@N@@پیشین که دعا کردیم، خود برای رسیدن به «احسن الحال» چه تلاشی داشته ایم؛ مبادا ما @@N@@هم در شمار آن نگاه های پشیمان باشیم؟ در میان روسیاهان پس از زمستان؟!

@@N@@3

@@N@@زمستان رفت و بهار آمد. سال جدیدی از راه رسید و شماره ای جدید به دست شما. و @@N@@دوباره «دیدار آشنا» است و امید همدلی های جدید مخاطبان و دیدار مخاطبان جدید. @@N@@راستش را بخواهید یکی از مسائلی که ذهن ما را خیلی مشغول کرده، مخاطبان بسیاری است @@N@@که دیدار آشنا، آشنای آنهاست و دوست و هم نشین محفل های خصوصی یا عمومی شان، اما @@N@@هنوز ما نتوانسته ایم آنها را بشناسیم یا هنوز به دیدار آشنا، آشنایی نداده ند! @@N@@همین باعث شده در بعضی جاها دست و دل مان بلرزد…

@@N@@قدیمی ها سفارش می کردند همیشه، فال نیکو بزنید حال نیکو بیابید! ما هم اول سال @@N@@جدید، فال نیکو می زنیم و شماره جدید سال را با این امید تقدیم تان می کنیم که سال @@N@@87 سال آشنایی بیش تر ما با خوانندگان و مخاطبان مجله باشد؛ مخاطبان عزیزی که @@N@@دل مان برای شان می تپد و هوز ردی از آنها نیافته ایم هرچند آنها مجله شان دیدار @@N@@آشنا را به خوبی می شناسند و آن را حسابی تحویل می گیرند.

@@N@@4

@@N@@هر دم از این باغ، بری می رسد. با حلول سال جدید تلاش داریم مفهوم تحول و رسیدن به @@N@@«احسن الحال» را درک کنیم. هر سال با شروع دوره تازه زندگی طبیعت، ما نیز صفحات و @@N@@موضوعات تازه ای در مجله راه اندازی کرده ایم؛ امسال هم قصد داریم تنوع و نوگرایی @@N@@بیش تری داشته باشیم.

@@N@@یکی دو صفحه تازه داریم مثل «فال نامه» که از همین شماره تقدیم تان کرده ایم یا @@N@@«داستان های دورآباد» از ابوشهرزاد که می دانیم مشتری داستان های این وری اش @@N@@بوده اید. صفحه دخترانه هم از نظر موضوع و محتوا و فرم، قرار است تغییراتی بیاید @@N@@البته به مرور، قطع و اندزه مجله را هم که، از وقتی به دست تان رسیده متوجه شده اید @@N@@تغییر یافته!

@@N@@حالا نوبت شماست که درباره این تنوع، یا تغییر و تحول نظر بدهید تا ما بتوانیم به @@N@@کمک شما به شکل کاملی که مجله باید برسد، دست بیابیم.

@@N@@در سه ماهه اول سال، دور جدید ویژه نامه ها را هم آغاز خواهیم کرد موضوعات ویژه ها @@N@@بر محور جوان (بایدها و نبایدها) خواهد بود. موضوعات ویژه نامه هم جزئی تر از @@N@@موضوعات سال های پیشین است تا دست نویسندگان مجله در طرح مباحث و پرداخت آنها باز @@N@@باشد. شما هم در جریان موضوعات ویژه نامه ها باشید و مطالب خود را در اسرع وقت برای @@N@@ما ارسال کنید جوری که قبل از چاپ ویژه نامه ها به دست مان برسد نه بعد از آن!

@@N@@برخی موضوعات چند شماره اینده به ترتیب عبارتست از:

@@N@@جوان و تفریح

@@N@@جوان، خلاقیت و نوآوری یا تقلید

داستان ضرب المثل زمستان رفت و روسیاهی به زغال

@@N@@جوان و روابط با والدین

@@N@@5

@@N@@امسال هم گذشت و یک سال به عمر دوستی ما و شما و دیدار آشنا افزوده شد. در این سال @@N@@که پشت سر گذاشتیم مثل سالیان پیشین مشکلات زیادی پیش رو داشتیم و صد البته خدای را @@N@@شکر که با همه سختی ها مجله تهیه و ارائه گردید و ما شرمنده مخاطبان نشدیم. شاید @@N@@بپرسید این مشکلات چیست که همیشه از آن دم می زنید و سربسته از آن می گذرید؟

@@N@@راستش را بخواهید، قرار نداریم ذهن شما را با مشکلات مان درگیر کنیم این را هم عرض @@N@@کنیم که ما خود به ضعف های مان واقفیم اما بسیاری از مشکلات ربطی به ضعف های ما @@N@@ندارد و اگر اشتباهات ما دلیل بروز این مشکلات بود، تکلیف خود را به خوبی @@N@@می دانستیم! حتما می دانید که برای آماده سازی و چاپ یک مجله شرایط خاصی باید وجود @@N@@داشته باشد، که در این روزگار وانفسا و گرفتاری های خاص مردم ما، این شرایط روز به @@N@@روز سخت تر و پیچیده تر می شود.

@@N@@دعا کنید اشتباهات ما کم تر و توان ما بیش تر از پیش شود تا بتوانیم بر این شرایط @@N@@خاص و مشکلات روزمره غلبه کنیم.

@@N@@6

@@N@@سال 86 را با این حسرت پشت سر گذاشتیم که به آرمان دیرین و همیشگی مان دست نیافتیم. @@N@@امیدواریم سال 87 سال تحقق آرزوهای همگان و ظهور آفتاب امید همه امیدواران ـ حضرت @@N@@صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریفـ باشد. و حرف آخر این که:

@@N@@رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت

@@N@@چرا که حال نکو در قفای فال نکوست.

@@N@@ایام تان به کام

این مجله مخصوص کودک و نوجوان می باشد.

پیام زن
ویژه مسائل زنان و خانواده

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
محمد جعفری گیلانی
سید ضیاء مرتضوی

3

7733305
7738743
7733305
payam-zan_man@aalulbayt.org

قم، صندوق پستی 371…

پرسمان
فرهنگی، اجتماعی، دانشجویی

مرکز فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
سید محمدرضا فقیهی
محمد باقر پور امینی
1380
3

7747240
7735473
7743816
info@porseman.net
www.porseman.n…

مبلغان
فرهنگی – تبلیغی
حوزه

1385/6/1
3
mbl

سایت دکتر شیری

خانه توانگری و مباحث مهارت های ارتباطی و ازدواج و شخصیت شناسی

روزی که دیدمش از حجم دردی که میکشید ، حیرت زده شدم. یک اعتماد زودهنگام و ازدواجی از روی عشق ولی تغییر سریع نامزد و نهایتا جدایی زودهنگام و تخریب شدید شخصیت و رویاها و موقعیتهاش

خیلی چیزهاش را پای این ماجرا از دست داده بود…کار خاصی نکردم جز در کنارش اندیشیدن و تحلیل گهگاهی اوضاع درونی اش…چند وقت پیش بین کلاسها سری بهم زد و با اشک خبر طلاق قطعی اش را داد ، نمیتونستی بفهمی خوشحال است از پایان یک تحقیر یا ناراحت است از پایان یک رویا

دیشب خبر داد که با معدل بسیار عالی از کارشناسی ارشدش فارغ التحصیل شده ، به قول خودش یه خبر خوب تو این مدت لازم بوده به من بگه و اون موفقیتهای علمی اش استداستان ضرب المثل زمستان رفت و روسیاهی به زغال

زندگیم من را گاهی در مسیر دردها و رنجها و گاهی خنده ها و شادیهای مردمانی قرار داده که اشکها و رویاها و ارزوهاشون را شنیده ام، حس کرده ام…سعی کرده ام بفهمم

این روزهای آخر سال ، قصه مکرر هستی را اگر دقت کنید میشنوید که زمستون میره ولی روسیاهی میمونه به…..ذغال

بعضی ها بد زندگی میکنند ، با زرنگ بازی بقیه را استثمار میکنند…تصور میکنند درآمد دارند ولی نون خرابی روحشون را میخورند

بعضی ها مردم را به زندگی بدبین میکنند با حرفهاشون با تخریب رویاهای مردم با ناامید کردن بندگان….بعضی ها خداپرستی تلخی دارند که آخرش به بی خدایی مردم ختم میشود

وقتی سوادمون بیشتر میشه ، با ابزارهایی خطرناک تر خودمان را از تو قانع میکنیم که بدی کنیم ولی احساس بدی به خود پیدا نکنیم! دزد با چراغ بودن بد حکایتیست …اینهمه تلاش کنی بری سواد یاد بگیری و کلمات قلمبه سلمبه بلغور کنی که چی ؟ که عوضی شدنت را نبینی ؟؟؟

حکایت بعضی اینست که سبقت دارند در خودفروشی به ابلیس…مراقب اینها باش، به قول کتاب دکتر فاستوس اینها وقتی روحشون را میفروشند دیگر به هیچی فکر نمیکنند…هیچی !

خداوند فرمود العاقبه للمتقین و این جمله زیبا مرهم خوبیست برای کسانی که برای رسیدن به پاکی ، سالم زندگی میکنند

از اینکه “همیشه روسیاهی به ذغال میماند “حکمتی بزرگ در مردمان ایران زمین سینه به سینه گشته است  و کمی دلخوشی که میشه زمستونهای بعدی را سر کرد…بهار را طوری آغاز کن که فرشتگان به بودنت مباهات بوزرند

—————————————————–

دکتر فاستوس دانشمند بزرگ زمان خود که در علوم زیادی پیشرفت کرده است ولی او به دنبال علم سحر و دست یافتن به ناشناخته هاست . شیطان حاضر است تمام خواسته های او را فراهم کند به شرطی که فاستوس روحش را به او بفروشد .

آقای دکتر
بعد از چندماه تلاش ویزای استاد راهنما آمد وایشون با کمال خونسردی گفتند به من چه، برین با یکی دیگه بگیرید.
وقتی سوادمون بیشتر میشه ، با ابزارهایی خطرناک تر خودمان را از تو قانع میکنیم که بدی کنیم ولی احساس بدی به خود پیدا نکنیم! دزد با چراغ بودن بد حکایتیست …اینهمه تلاش کنی بری سواد یاد بگیری که عوضی شدنت را نبینی ؟؟؟
خیلی عالی بود.متشکرم.کاش گوش شنوایی برای شنیدن باشه.

[پاسخ]

دکتر شیری پاسخ در تاريخ شهریور ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۵:۱۸ ب.ظ:

عالی بود : وقتی سوادمون بیشتر میشه ، با ابزارهایی خطرناک تر خودمان را از تو قانع میکنیم که بدی کنیم ولی احساس بدی به خود پیدا نکنیم!

[پاسخ]

چه قدر خوب گفتین دکتر چه قدر به دلم نشست مخصوصا فسمت خداپرستی رو ………..
من باور ندارم خدای طرفم حاضر میشد که من به خدای خودم گله کنم و از دست اون تو دامن خدای خودم هق هق گریه کنم و خدام رو در آغوش بکشم و در آخر هم پیش خدای اون روسیاه باشم

[پاسخ]

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

اگر کامنت جدیدی ارسال شد:ایمیل برای من نفرست.اگر کسی پاسخی برای نظر من ارسال کرد،مرا از طریق ایمیل با خبر کن.هر زمان کامنت جدید اضافه شد منو با خبر کن.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

حرکتهای قبیح و شرم آور جریان ناهمسو با انتخابات دهم ریاست جمهوری که بشکل پروسه ای از حیله گری ، فریبکاری و دغل بازی ، از آغازین روزهای دولت نهم حتی تا صحن مجلس و تا ثانیه های آخر شکل گیری کابینه دهم ادامه داشت – و بدون کوچکترین تردیدی ، با حجم و شدتی بی سابقه و صدچندان در دولت دهم ادامه پیدا خواهد کرد – نتوانست آمال و آرزوهای این جریان بیمار و سراپا وابسته به معیارهای ناهمسو با منافع ملی حقیقی ملت ایران را برآورده سازد و بمصداق ضرب المثل شیرین فارسی که به رفتن زمستان و باقی ماندن روسیاهی به چهره ی زغال اشاره می کند ، بار دیگر دست خالی آنها را در حالیکه آلوده به سیاهی و جنایت علیه باورها و مولفه های متعدد و متنوع منافع ملی بود ، از دست اندازی به جایگاه کنترل اجزاء اجرایی کشور کوتاه نمود.

دست آلودن به ایراد اتهامات بی شرمانه علیه دولت نهم از جمله طرح ادعاهای صخیف با موضوع خرافه گرایی در دولت      –  که با کمترین واکاوی مشخص می گردید خرافه ی مد نظر حضرات ، اعتقاد به مهدویت است ! –  ایراد اتهام دوری از علم و دانش مدیریت در صحنه مدیریت کلان کشور ، طرح اتهام آلودگی دولت به فامیل بازی ، حزب سازی و قبیله گرایی، طرح ادعای آلودگی مالی و فساد اقتصادی ، طرح ادعای زشت مخالفت مبنایی ، کامل و اجماعی حوزه های علمیه با دولت نهم – با بهره برداری از اظهارات و عملکرد سخیف برخی از عناصر بدسابقه لیکن ملبس به لباس حوزوری که خاطرات بدی از خود در حافظه انقلاب اسلامی بر جای گذارده اند ! – و در اواخر ، طرح اتهام شرم آور و ننگین قصد نظام اسلامی برای تقلب– و نه حتی تخلف! – انتخاباتی به نفع دولت نهم و دست یازیدن به عملی مجرمانه با مسئولیت های بسیار سنگین یعنی طرح دوگانه ی پیروزی حتمی بر اثر نگهبانی از صندوقهای رای برای جلوگیری از سرقت آراء مردم (!؟) یا شکست بر اثر وقوع حتمی تقلب گسترده و جدی انتخاباتی ، حتی در روزهای پیش از تشکیل ستاد انتخابات وزارت کشور و نهایتا در اردوکشیهای خیابانی واقع در هفته های باقیمانده به برگزاری انتخابات ، اجرای زشت ترین شکل تبلیغات انتخاباتی با تاکید مکرر بر گزینه “دروغگو” بودن طیف مقابل ، بدون توجه به ضرورت اثبات و مسئولیت شرعی و مدنی ایراد این اتهام ، آنهم به دولت نهم و رکن اجرایی نظام ، دست زدن به انتشار اخبار کذب از جمله انتشار نامه جعلی منسوب به وزارت کشور خطاب به محضر رهبری معظم انقلاب و طرح ادعای سخیف آمریت ایشان در جعل و تقلب کامل انتخاباتی – که البته به شکلی ناشیانه و مضحکه ، تهیه و نشر یافته بود تا تکمیل نمودن آن با شایعه ترور رئیس واحد انفورماتیک وزارت کشور بدلیل لو دادن این مکاتبه و آمار تقلب ! – حضور در صحنه بهره برداری حداکثری از ظرفیتهای رسانه ملی در تبلیغات انتخاباتی و از دیگرسو ، عدم پایبندی به مقررات مصوب ستادهای نامزدها در همین امر – با  طرح ادعای جرزنی صداوسیما در ارائه وقت تلف شده به دکتر احمدی نژاد با وجود طرح ادعای موافقت با سخنرانی ایشان با سه برابر وقت اظهارات در غیاب وی و به شهادت گرفتن یکدیگر برای قول قبول این صحبت اضافه در صحنه مناظره بین دو طرف همسو علیه نظام ! – دست زدن به ایراد توهین مستقیم و بکارگیری الفاظ ناشایست علیه شخص مسئول دولت نهم – که بشدت از سوی رهبری معظم انقلاب اسلامی تقبیح و سرزنش شد – دست زدن به طراحی آمارهای نمایشی و کذب ، برای القاء کذب بودن آمارهای دولت نهم ! ، استفاده حداکثری از جذابیتهای جنسی عناصر مونث حاضر در ستادها و طرح ادعاهای بی ربط با حوزه مسئولیت مدیریت اجرایی از جمله ادعای جمع کردن طرح مبارزه با امنیت اجتماعی نیروی انتظامی – که منطقا و مطلقا کوچکترین ارتباطی با مسئولیتها و اختیارات رئیس قوه مجریه ندارد – و تشویق و ترغیب برخی از همین عناصر بی هویت مونث برای برهم زدن حمایت متدینین از دولت نهم و هماهنگ نمودن رسانه های همسو برای انتشار تصاویری متعدد از همین عناصر به عنوان حامیان دولت نهم برای توجیه حضور این تیپ عناصر در ستاد انتخاباتی خود – که بنا بر برخی اخبار منتشره ، حتی تا مرز ابلاغ دستور سانسور تصویری و سوگیری خاص در تصویربرداری نیز در برخی از این رسانه ها رسیده و منجر به اخراج برخی خبرنگاران و عکاسان متدین از این واحدهای خبری شد – استفاده حداکثری از طرفیت تمامی طیف های سیاسی مخالف دولت نهم که منجر به شکل گیری رنگین کمانی از گروههای مختلف سیاسی مانند برخی از منتقدان برخی سیاستهای دولت در داخل کشور تا گروهک های محارب مسلحی همچون منافقین خلق و سلطنت طلبان شد ، بهره برداری و هماهنگی کامل ، با سفارتخانه های دولتهای بیگانه ناهمسو با منافع ملی یا متخاصم و هماهنگی عجیب، بی سابقه و خجالت آور سفارتخانه های برخی از کشورهای اینگونه از اغتشاشات – که البته باید به آن “کف بینی و رمالی و غیب گویی دولت انگلیس در مورد وقوع تظاهرات خشونت بار در انتخبات دهم که در سایت اینترنتی وزارت امورخارجه این نظام سیاسی تحت عنوان توصیه هایی برای عدم مسافرت به ایران در تابستان انعکاس یافت ” را اضافه کرد – و در اواخر ، طرح ادعای “تقلب گسترده و همسویی کلیه اجرای مجری و ناظر انتخابات برای شکل دهی به آن” و فرار از اجابت دعوت آشکار و عیان و اجماعی کلیه ارکان قوا از این عناصر برای طرح و اثبات دیدگاهها و ادعاها در مراجع رسیدگی قانونی مصرح در متن اصول قانون اساسی و در پایان نیز ، اجرای طرح برنامه کودتا و اغتشاش در مرکز کشور و شهرهای بزرگ آن با دوری از متن و روح قانون اساسی و پس از آن ، وارد نمودن ضربات بزرگ به تمامی مولفه های امنیت ملی – که حتی در حوزه اقتصاد و و وجهه بین المللی و تصورات افکار عمومی جهان از ایران ، که حضرات مدعی مخرب بودن اقدامات دولت نهم در این حوزه ها بودند هم خود را نشان داد – و موجب جرات یافتن بیگانه برای تلاش به جویدن مجدد پاچه ی ملت ایران در عرصه بین المللی گردید و در نهایت ، طرح ادعای جنایتکارانه ، شرم آور و ننگین صدور دستور کشتار مخالفان و مدعیان تقلب انتخاباتی و شکنجه آنان – و حتی طرح شرم آورترین ، بی سابقه ترین و هولناک ترین ادعاها علیه انقلاب و نظام اسلامی مبنی بر شکنجه جنسی بازداشت شدگان ! ، طرح ادعای شکنجه متهمان دادگاه اغتشاشات اخیر برای اخذ اعترافات ساختگی و موارد متعدد و شرم آور دیگر ، گوشه ای از سیاهی ای است که این روزها ، بر دامان زغال سبز و سرخ اغتشاشگر نشسته است و بقول ظریفی ، پرچمی مرکب از سه رنگ سرخ ؛ سیاه و سبز را برای این عناصر ترسیم کرد .

روح کلی تمامی این حرکات سیاه و تیره را در چند کلمه می توان خلاصه نمود و آن ، تلاش برای ایجاد امواج احساسی ، و دوری حداکثری از تعلق ، تفکر، آرامش و کمال گرایی فکری است.

این جریانات سیاه ، در طول انتخابات ، تمامی توان و همت خویش را مصروف بهره برداری از قدرت رسانه برای فریب و تهییج افکار عمومی خصوصا عناصر متمایل به موسوی و کروبی نمودند. طرح شعاری پوچ با عنوان “رای من کجاست” و ترجمه آن به انگلیسی به شکل”where is My vote”  ، طرح ادعای خس و خاشاک نامیدن شدن مردم ، یا حتی کلت موافقان آقای موسوی از سوی ریاست جمهوری که پس از افشای کذب بودن آن ، مطابق رسم و عادت همیشگی این افراد هرگز با عذرخواهی از سوی انان مواجه نشد ، نشانه دیگری از تهی بودن این حرکات تیره و تباه از منطق و زبان استدلال و همچنین پر بودن آن از دو فاکتور احساسگرایی بجای منطق گرایی و رسانه گرایی برای شکل دهی به سپهر مشترک ضد نظام در فضای بین المللی است. بهره وری از رسانه های جدید در اینترنت که در بستر منطق جدید اینترنت موج دوم اجرایی شده اند ، برای انتشار اخبار بی سند و مدرک با سرعت انتشار فوق العاده که توسط مصرف کننده و مخاطب آن کمتر مورد بررسی و مداقه قرار می گرفتند به حدی بشکلی افراطی صورت پذیرفت که در حال حاضر منجر به تردید جامعه مصرف کننده این اخبار نسبت به آنان شده است . یعنی افرادی که به این منابع اعتماد داشته و از اخبار آن استفاده می کردند نیز ، دیگر بشکل دربست به آنها اتکاء نکرده و گاه تردیدها و تناقضاتی پیرامون آنها مطرح می نمایند که از جمله آنها می توان به موضوع فهرست صد نفره ممنوع التصویرهای هنری و موضوع ترانه موسوی اشاره نمود که جریان منتشر کننده این اخبار نیز بار دیگر با آویزان شدن از درخت بی صاحب توجیه ، نارگیل دیگری از آن را به زمین مخاطبان خود انداخته و ادعای “نشر این شایعات توسط نظام با هدف بی اعتماد سازی مخاطبان این رسانه ها” را طرح کردند !

 

داستان ضرب المثل زمستان رفت و روسیاهی به زغال

این جریان تا جایی پیش رفت که شفافیت و افشاگری و روشنگری داده های رسانه های همسو با نظام ، این عناصر را به تلاش برای از کارانداختن فنی آنان وادار نمود و همانظور که همگان دیدند ، پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز و وبگاه خبرگزاری فارس از سوی این عناصر مورد تهاجمات هکری قرار گرفت و از سوی دیگر ، تلاش نمودند تا با ارسال نام این دو پایگاه به عنوان پایگاههای حاوی ویروس و هکر ، ضمن فراری دادن هرمخطب از مطالعه ی آنها ، جریانات بین المللی را به تعطیل نمودن میزبانی های اینترنتی آنان به این بهانه ترغیب نمایند. 

 

نگارنده ، بر این باور قطعی است ، با وجود آنکه تمامی نخبگان سیاسی و فکری این انقلاب ، از عزم قطعی جریان ناهمسو با انقلاب بر عدم تمکین به انتخاب احتمالی دکتر احمدی نژاد اطلاع یافته و بر احتمال ایجاد درگیری و حرکات اغتشاشی پس از انتخابات تاکید می کردند ، اما نهادهای مسئول امنیتی در این امر ، مطمئنا غافلگیر شده و نتوانستند از وقوع این حوادث پیشگیری لازم را بعمل آورند. لیکن حضور فولادین ، برنده و برخورداری از مدیریت عالی نیروی مقاومت بسیج و البته نیروی انتظامی ج.ا.ا موجبات خنثی سازی سرخط های اصلی فتنه را فراهم کرد. هرچند این سیره ی نظام اسلامی مانند همیشه پابرجات که خطاهای برخی افراد مشخص بیرون از دستورالعمل ها و چهارچوبهای ابلاغی را که منجر به حوادث و جنایاتی مانند موضوع بازداشتگاه کهریزک – که در آن چند نفر از بازداشت شدگان اغتشاشگر بعلت عدم رسیدگی به وضع جسمانی مبتلا به بیماری و نهایت فوت شدند – گردید را با خدمات کلیات مجموعه ، از یاد نبرده و این خطاها را بدون غمض عین ؛ مانند خطای افراد هدایتگر و مجرمین این صحنه ها ، با ذره بین مورد بررسی و رسیدگی قرار می دهد.

 

بهرحال ، آنچه که مسلم است ، زمستان این شب زدگان سیاسی طی شده و سرمای ضد حیات معنوی و مادی آن زدوده شده و باید با چشمی بصیر و بینا ، انهدام سرمایه های این جریانات سیاسی و سرکوب امید آنان برای درهم شکستن اقتدار ملی انقلاب اسلامی را مشاهده نمود. بدون شک ، این افراد دقیقا بر دوراهی توبه و بازگشت ، یا اصرار و فرار قراردارند . روشن است که فرزندان انقلاب ، برای آنان سرنوشت دوم و قرارگرفتن در زباله دان تاریخ این انقلاب را نپسندیده و نمی پسندند و همواره مطیع کلام و اوامر ولی امر خود منتظر بازگشت این افرادند. هرچند که سرشاخه های شجره ی طیبه ی این انقلاب اسلامی ، بارور رویش های جدید است.

سلام
خوبي پسرخاله؟[لبخند]
اومدم كه اول باشم
ظاهرا كه اينطوريه[نیشخند]
به خانمت هم سلام برسون[ماچ][خجالت][چشمک]

خوشگله پسر
ولش كن
كشتيش
حالا ميندازنش زندان خيالت راحت ميشه[خنده]
اين غائله ها و كشمكش ها هميشه بوده
ايكاش از خودمون نام نيك به جا بذاريم
اين نام نيك است كه مي ماند

بسم الله / همونطور که نوشتی “زمستونشون طی شده”. شاید باید دنبال لونه خودشون بگردن برن توش کز کنن و دیگه هیچ وقت از این غلطا نکنن یا که از خجالت بمیرن! منظورم همون باصطلاح دوستان دشمن شاد کنه! اونایی که طبل مخالفت بدست گرفتن و هی میکوبن و خودشون رو زدن به بی خیالی یا که نفهمی، حتی دیدگاه گذشته ولایی خودشون رو یادشون رفته. حتی به سخنان شیوای رهبری هم گوششون بدهکار نیست. اینا کلا اصل و ریشه‏شون مقابل نظام بوده./ یاده جمله شهید چمران افتادم که کمی شباهت داره و نقل ب ه مضمون میکنم: که میگه شیپور جنگ وقتی نواخته میشه دوست از دشمن مشخص میشه/ در این انتخابات و قبل و بعد از آن و در رأی اعتماد وزرا هم دوستان از دشمنان مشخص شدند … / با “کودکی در شب قدر” بروزم / یا حق

سلام اخوی
سفیر لینک رو ببین

کیهان بچه ها تحت پرشین بلاگ این بار سراغ هادی نیلی رفت!
بازجویی دیجیتالی-ارشادی برادر ابوذر، مر هادی نیلی را !

http://www.safirlink.com/
یا علی

سلام برادر!
اولین کسی هستی که بعد از سه سال برایش پیام می گذارم.
به دلایل معلوم و مجهول قصد کرده ام که دوباره بنویسم!
بعد از این همه مدت کمی سخت است. کمکم کن.

یاعلیش!

سلام و درود بر شما برادر گرامی
گرچه اگه نظری نداده باشم اماهر موقع تونستم وبلاگ شما رو می بینم و لذت میبرم[گل] شما رو نمیدونم انشا’ا…طاعات و عبادات شما قبول باشه .باخاطره ای جدید هم به روز شدم.عاقبتتون به خیر والتماس دعا[گل][خداحافظ]

داستان ضرب المثل زمستان رفت و روسیاهی به زغال
داستان ضرب المثل زمستان رفت و روسیاهی به زغال
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *