داستان حضرت سلیمان

دوره مقدماتی php
داستان حضرت سلیمان
داستان حضرت سلیمان


نام کاربری


رمز ورود


مرا بخاطر داشته باش

دوره مقدماتی php

داودعلیه السلام براریكه سلطنت بنی اسرائیل تكیه زده و در اختلافات و درگیری آنها قضاوت و داوری می كرد، امور سیاست و اقتصاد قوم را به درایت و كفایت اداره می كرد و هر روز بنی اسرائیل نزد داود می آمدند و سرگذشت زندگی و مشكلات خویش را بیان می داشتند و نزاعهای خود را تشریح و استدلال می كردند و داود هم در تمام موارد با عدل و داد حكم می نمود.

در این دوران سلیمان كه یكی از فرزندان داود بود تنها یازده سال از عمرش می گذشت. داود پیرمردی ضعیف و نحیف بود كه هر آن امكان وداع او با زندگی می رفت و همواره فكر آینده مملكت و كشور او را نگران می ساخت و در این فكر بود كه چه كسی پس از وی می تواند زمام امور و اداره كشور را به دست بگیرد. داود گرچه فرزندان بسیاری داشت ولی سلیمان كه كودكی خردسال بود، از جهت علم و حكمت برآنان برتری داشت آثار عقل و درایت از سیمای او هویدا و هوش و درایت او بر همه آشكار بود و امور مردم را با تیزبینی و عاقبت اندیشی اداره می كرد.

داستان حضرت سلیمان

 

عادت داودعلیه السلام بر این بود كه در مجلس قضاوت خویش، فرزند خود سلیمان را حاضر می ساخت، تا به قدرت قضاوت و استدلال خود بیفزاید، لذا سلیمان همیشه در مجلس قضاوت پدر خویش حاضر بود، تا در پرتو افكار پدر، چراغی برای آینده خود بیفروزد و در آینده به هنگام برخورد با مشكلات و مسائل اداره مملكت از پرتو آن بهره گیرد.

در یكی از مجالس كه داود پیغمبر بر كرسی قضاوت خود نشسته بود و سلیمان نیز در كنار وی حضور داشت، دو نفر، برای طرح نزاع نزد داود علیه السلام آمدند، یكی از آن دو گفت: من زمینی داشتم كه زمان برداشت محصول آن فرا رسیده و موقع چیدن آن نزدیك شده بود، تماشای آن موجب مسرت هر بیننده و تصور حاصلش موجب امید و دلگرمی صاحبش بود، در همین موقع گوسفندان طرف نزاع من وارد این كشتزار شده اند و كسی آنها را بیرون نرانده است و چوپانی از گوسفندان محافظت ننموده است، بلكه گوسفندان شبانه در این كشتزار چریده اند و محصول مرا از بین برده و نابود كرده اند به حدی كه اثری از آن باقی نمانده است.

مدعی شكایت خود را اقامه كرد و صاحب گوسفندان از خود دفاعی نداشت و محكومیت او محرز بود. لذا پرونده به مرحله صدور حكم رسید و حكم صادره باید در مورد او اجرا می شد.

داودعلیه السلام گفت: گوسفندها از آن صاحب كشتزار است كه باید در تقاص محصول از دست رفته خود بگیرد. این غرامت به خاطر مسامحه كاری صاحب گوسفندها است كه آنها را شبانه و بدون چوپان، در میان كشتزارها رها كرده است.

در این هنگام سلیمان كه كودكی بیش نبود، اما از علم و حكمت خدادادی برخوردار شده بود و بر دقایق این مرافعه آگاه بود مُهر سكوت ازلب برداشت و برهان خود را بر آنها عرضه داشت و گفت: حكمی متعادل تر و به عدل نزدیك تر وجود دارد.

اطرافیان داود علیه السلام از جرات این كودك متعجب و سرا پا گوش شدند تا ببینند سلیمان چه می گوید.

سلیمان گفت: باید گوسفندها را به صاحب كشتزار بدهند تا از شیر و پشم و نتایج آنها بهره برداری كند و زمین را به صاحب گوسفندان بدهند تا به آبادی آن بپردازد، تا چون به صورت اول بازگشت، سپس زمین را بدهند و گوسفندها را باز گیرند و بدین طریق ضرر و غرامتی به هیچیك نخواهد رسید و این حكمت به عدالت نزدیك تر و از جهت قضاوت صحیح تر و بهتر است.

این قضاوت، مطلعی شد بر نبوغ و استعداد سلیمان تا در آینده به شایستگی، سلطنت و نبوت داود علیه السلام را ادامه دهد.

پس از چهل سال سلطنت و نبوت، داود علیه السلام فرزند خود سلیمان را آماده ساخت تا پس از وی حكومت مردم را در دست گیرد. سلیمان در آن زمان نوجوانی بود كه هنوز سرد و گرم دنیا را نچشیده بود، ولی قدرت و درایت سلطنت و رهبری مردم را به خوبی دارا بود، از طرفی آبیشالوم(آبسالوم) برادر بزرگتر سلیمان كه از مادر دیگری بود، با ولایتعهدی سلیمان موافق نبود و در صدد ایجاد اختلاف و شورش در بین مردم بر آمد.

آبیشالوم سالیان متمادی نسبت به بنی اسرائیل لطف و مهربانی داشت، بین آنان قضاوت می كرد، امورشان را اصلاح و آنان را اطراف خویش جمع می كرد و همواره در فكر آینده ای بود كه برای خود تصور كرده بود.

كار آبیشالوم در دستگاه داود بالا گرفت، به حدی كه وی بر در منزل داود می ایستاد تا حوایج حاجتمندان را برآورد. او شخصاً در این كار دخالت می كرد، تا بر تمام بنی اسرائیل منت و نفوذی داشته باشد و از حمایت آنها برخوردار باشد.

آنگاه كه آبیشالوم موقعیت را مناسب دید و از حمایت بنی اسرائیل مطمئن شد، از پدر خود داود اجازه خواست كه به “جدون” برود تا به نذری كه در این مكان نموده، وفا كند. سپس كارآگاهان خود را در میان اسباط بنی اسرائیل فرستاد و به آنان ابلاغ كرد كه هر گاه صدای شیپور اجتماع را شنیدید به سوی من بشتابید و سلطنت را برای من اعلام نمایید، كه این كار برای شما بهتر و سودمندتر خواهد بود.

قوم بر خواسته و شورش بالا گرفت، آشوب گسترده ای بر اورشلیم حاكم شد و بیم آن می رفت كه تر و خشك را نابود سازد. داود از جریان آگاه شد و بر او گران آمد كه فرزندش علیه وی قیام كند، اما خویشتنداری كرد و به اطرافیان خود گفت: بیایید از شهر خارج شویم تا از غضب آبیشالوم در امان باشیم. داود و اطرافیان او با عبور از نهر اردن به بالای كوه زیتون پناه بردند.

عده ای به ناسزا گویی و فحاشی به داود پرداختند و با حرفهای نامربوط او را ناراحت ساختند. اطرافیان داود علیه السلام خواستند آنان را كیفر دهند ولی داود با ناراحتی و افسوس گفت: اگر فرزندم مرا می جوید، دیگران به مخالفت من سزاوارترند. داود به درگاه خدا شتافت و دست به تضرع برداشت و از خدا خواست وی را از این ناراحتی نجات دهد و این بلایی كه او را احاطه كرده است از او بر طرف گرداند. آنگاه كه داودعلیه السلام اورشلیم را رها كرد و از آن خارج شد، آبیشالوم وارد شهر شد و زمام امور را به دست گرفت.

داود ناچار فرماندهان خود را فرستاد و به آنان سفارش كرد كه این آشوب را با عقل و تدبیر كنترل نمایند و حتی الامكان در سلامت فرزندش آبیشالوم سعی نمایند، ولی سرنوشت فرزند داود غیر از خواسته پدر مهربان بود. فرماندهان لشكرداود بر آبیشالوم مسلط شدند و راهی غیر از قتل او نیافتند، لذا او را كشتند و آشوب فرو نشست و مردم نفس راحتی كشیدند.

پس از داود علیه السلام سلطنت و حكومت به فرزندش سلیمان منتقل شد و به لطف خداوند سلیمان بر سلطنتی استوار و مملكتی پهناور و مقامی ارجمند دست یافت.

خداوند دانش و اسرار بسیاری از علوم و فنون از جمله درك زبان پرندگان و حشرات را در اختیار سلیمان قرار داد. خداوند نیروی باد را در اختیار او گذاشت تا سلیمان در امور زراعت و حمل و نقل دریایی و دیگر امور زندگی از آن استفاده كند. خداوند زبان حیوانات را به سلیمان آموخت و او قادر به درك صدای حیوانات شد و از این قدرت، برای كسب اطلاعات صحیح و سریع استفاده می كرد.

خداوند برای سلیمان علیه السلام چشمه مس را جاری ساخت و صنعتگران جن را در اختیار او نهاد تا در عمران و اصلاح امور از آنها استفاده كند. ایشان از مس، دیگهای بسیار بزرگ و قدح هایی مانند حوض می ساختند و برای استفاده سپاهیان نصب می كردند. عده ای از آنها كه به فنون ساختمان آشنا بودند، در مدت كوتاهی بناهای عظیم و كاخهای با  شكوه و برجها و پلهای بزرگی ساختند و ساختمانهای مهمی مانند “حاصور و مجد و جازر و بیت حورون و بعله و تدمر” را به پایان رساندند و مخازن و سربازخانه های مورد نیاز را بنا نمودند. در یكی از قصرهای سلیمان كه از چوب و سنگهای گرانقیمت ساخته و به جواهرات و تصاویر الوان آراسته شده بود، تختی جواهر نشان وجود داشت كه بر فراز آن مجسمه دو كركس و در طرفین آن دو شیر قرار داده شده بود كه هنگام نشستن سلیمان بر تخت، شیرها دستان خود را می گشودند و پس از نشستن، كركسها بالهای خود را بر سر سلیمان باز می كردند.

داودعلیه السلام در سالهای آخر عمر خود قصد بنای بیت رب یا معبد عظیم بیت المقدس را كرده بود كه قبل از اقدام، عمرش پایان پذیرفت ولی چهار سال پس از آن، فرزندش سلیمان، كار بنای آن را شروع و در سال یازدهم آن را به اتمام رساند و بر آن نام هیكل سلیمان نهاد. این كاخ مدت 424 سال با رونق و شكوه باقی ماند ولی پس از آن به دست پادشاهان مصر و دیگران دستخوش غارت و سرانجام به دست پادشاه بابل ویران گشت.

سلیمان، پیغمبری و سلطنت داود را به ارث برد، خداوند سلطنتی بی نظیر و شایسته به او عطا كرد و زبان حیوانات را به او آموخت، جنیان و باد را به تسخیر وی در آورد و به خواست خدا، قدرت درك سخن جانوران و پرندگان را یافت و بدین ترتیب از موضوع و مقصد آنان اطلاع می یافت.

روزی پیغمبر خدا، برخوردار از شكوه و جلال سلطنت به همراه عده ای از جن و انس و پرندگان در حركت بود تا به سرزمین عسقلان و وادی مورچگان رسید. یكی از مورچگان كه شكوه و جلال سلیمان و سپاهیانش را دید به وحشت افتاد و ترسید كه مورچگان زیر دست و پای لشكر سلیمان لگد كوب شوند، لذا دستور داد، كه به لانه های خویش پناه ببرند تا سلیمان و یارانش بدون توجه آنها را پایمال نكنند.

سلیمان علیه السلام سخن مور را شنید و مقصود او را دریافت، لذا به سخن مور لبخندی زد و خنده او به این جهت بود كه خدا نیروی درك سخن مور را به او عطا كرده بود و به علاوه از سخن مورچگان كه بر رسالت سلیمان واقف بودند و می دانستند كه پیغمبر خدا بیهوده مخلوق او را نمی كشد در تعجب بود.

پیغمبر خدا از پروردگار خویش در خواست كرد كه وسیله شكرگزاری وی را فراهم و توفیق اعمال شایسته را به وی عطا كند و راه هدایت را همواره فراروی او قرار دهد و آنگاه كه وفات یافت او را با  بندگان صالح خود محشور سازد.

سلیمان پیغمبر به فكر بنای بیت المقدس در سرزمین شام بود تا اسباب عبادت و تقرب به خدا را فراهم سازد. او ساختمان این بنا را به پایان رساند و آنگاه كه از احداث این بنای رفیع و با شكوه فارغ شد، دلش آرام و فكرش آسوده شد، سپس به قصد انجام فریضه الهی حج به همراه اطرافیان و گروه زیادی كه آماده زیارت خانه خدا بودند، عازم سرزمین مكه شد.

سلیمان(ع) چون به آن سرزمین رسید در آن اقامت گزید و عبادت و نذر خود را به پایان رسانید، سپس آماده حركت شد و سرزمین حرم را به قصد یمن ترك كرد و وارد صنعا شد، در آنجا با سختی و مشقت به جستجوی آب پرداخت و در این راه چشمه ها، چاهها و زمینهای زیادی را كاوش كرد ولی به مقصود، خود دست نیافت و سرانجام برای نیل به مقصود متوجه پرندگان شد.

سلیمان كه از یافتن آب مایوس شده بود از هدهد خواست تا او را به محل آب راهنمایی كند، اما متوجه غیبت هدهد شد. سلیمان از این امر سخت ناراحت شد و سوگند یاد كرد كه او را به سختی شكنجه دهد و یا ذبحش نماید، مگر اینكه دلیل روشنی برای غیبت خود بیاورد و خود را تبرئه سازد و عذر خویش را موجه گرداند تا از كیفر رها شود.

اما هدهد غیبت كوتاهی كرده بود و پس از لحظاتی بازگشت و برای تواضع نسبت به سلیمان سر و دم خود را پایین آورد. سپس در حالی كه از غضب سلیمان بیم داشت نزد او شتافت و برای جلب رضایت او گفت: من بر موضوعی واقف شده ام كه تو از آن اطلاعی نداری و علم و قدرت تو نتوانسته است بر آن احاطه پیدا كند. من رازی را كشف كرده ام كه موضوع آن بر تو پوشیده مانده است.

این خبر، تا حدودی از ناراحتی سلیمان كاست و شوق و علاقه ای در او به وجود آورد. سپس سلیمان از هدهد خواست كه هرچه زودتر داستان خود را به طور مشروح بیان كند و دلیل و عذر خود را روشن سازد.

هدهد گفت: من در مملكت سبا زنی را دیدم كه حكومت آن دیار را در اختیار خود دارد. وی از هر نعمتی برخوردار و دارای دستگاهی عریض و تختی عظیم است، ولی شیطان در آنها نفوذ كرده و بر آن قوم مسلط گشته و چشم و گوششان را بسته و آنان را از راه راست منحرف ساخته است. من ملكه و قوم او را دیدم كه بر خورشید سجده می كنند. و از مشاهده این منظره سخت ناراحت شدم و كار آنها مرا به وحشت انداحت. زیرا این قوم با این قدرت و شوكت، سزاوار و شایسته است خدایی را بپرستند كه از راز دلها و افكار آگاه است و او یگانه معبود و صاحب عرش عظیم است.

سلیمان از این خبر دچار حیرت و تعجب شد و تصمیم به پی گیری خبر هدهد گرفت، لذا گفت: من در باره این خبر تحقیق و صحت آن را بررسی می كنم اگر حقیقت همان است كه بیان كردی، این نامه را نزد سران قوم سبا ببر و به آنان برسان، سپس در كناری بایست و نظر آنان را جویا شو.

هدهد نامه را برداشت به سوی بلقیس رفت و او را در كاخ سلطنتی در شهر مارب یافت و نامه را پیش روی او انداخت. بلقیس نامه را برداشت و چنین خواند: “این نامه از سلیمان و بنام خداوند بخشنده مهربان است، از روی تكبر، از دعوت من سرپیچی نكنید و همگی در حالی كه تسلیم هستید نزد من بشتابید”.

ملكه سبا، وزرا و فرماندهان و بزرگان دولت خود را به مشورت فرا خواند، تا بدینوسیله اعتماد آنان را جلب و از تدبیر و پشتیبانی ایشان استفاده كند و به این ترتیب تاج و تخت خود را حفظ نماید.

چون ملكه موضوع را شرح داد، مشاورین بلقیس گفتند: ما فرزندان جنگ و نبردیم، اهل فكر و تدبیر نیستیم، ما امور خود را به فكر و تدبیر تو واگذار كرده ایم و شئون سیاست و اداره مملكت را به تو سپرده ایم، شما امر بفرمایید، ما همچون انگشتان دست در اختیار توایم و آن را اجرا می كنیم.

ملكه از پاسخ مشاورین خود دریافت كه بیشتر مایل به جنگ و دفاع هستند، لذا نظر آنها را نپسندید و به آنان اعلام كرد كه صلح بهتر از جنگ است، سزاوار عاقلان صاحبنظر اموری است كه برای آنان نافع و نیكو باشد و خردمند باید حتی الامكان در حفظ صلح بكوشد و سپس در استدلال آن چنین گفت: هر گاه زمامداران بر دهكده ای غلبه كردند و به زور وارد آن شدند، آن را ویران می سازند، آثار تمدن را نابود و عزیزان آن سرزمین را ذلیل می نمایند، بر مردم ظلم و ستم روا می دارند و در بیدادگری افراط می نمایند، این روش همیشگی زمامداران در هر عصر و زمانی است، از این رو من هدیه ای از جواهر درخشان و تحفه های نفیس و گرانبها برای سلیمان می فرستم تا منظور او را درك  كنم و روش او را بسنجم و به این وسیله موقعیت خود را حفظ نمایم.

داستان حضرت سلیمان

بلقیس هدایایی به همراه اندیشمندان و بزرگان قوم خود روانه دیدار سلیمان كرد، چون نمایندگان ملكه حركت كردند، هدهد پیش سلیمان شتافت و خبر را به او رساند. سلیمان خود را برای دیدار با آنها آماده ساخت تا زمینه نفوذ در آنها را فراهم سازد و به همین منظور جنیان را دستور داد آنچنان قصری عظیم و تختی با شكوه ترتیب دهند كه قلبها را بلرزاند، چشمها را خیره سازد و دلها را به طپش اندازد.

آنگاه كه نمایندگان قوم به بارگاه سلیمان رسیدند، مبهوت و متحیر شدند. سلیمان آنان را با روی باز استقبال كرد و مقدم آنان را گرامی داشت و از حضورشان خرسند شد و سپس از مقصود ایشان پرسید و گفت: چه خبری دارید و در مورد پیشنهاد من چه تصمیمی گرفته اید؟

نمایندگان بلقیس هدایا و اشیاء نفیس خود را نزد سلیمان آوردند و انتظار داشتند كه مورد پسند و پذیرش پیغمبر خدا واقع شود. سلیمان از قبول آنها خودداری كرد و به دیده بی نیازی به آنها نگریست و به نماینده بلقیس گفت: هدایا را باز گردان، زیرا خدا به من رزق فراوان و زندگی سعادتمندی عنایت كرده و اسباب رسالت و سلطنت را به نحوی برای من فراهم كرده است، كه به هیچكس ارزانی نداشته است.

چگونه ممكن است شخصی مثل من با مال دنیا فریفته شود و زر و زیور دنیا او را از دعوت حق باز دارد. شما مردمی هستید كه غیر از زندگی ظاهری دنیا چیز دیگری نمی بینید، اكنون به همراه هدایا نزد ملكه خود باز گردید و بدانید كه به زودی من با لشكری بزرگ به سوی شما خواهم آمد كه شما توان مقاومت در برابر آن را نداشته باشید و آنگاه قوم سبا را در ذلت و خواری از شهر و دیار خود بیرون می رانم.

نمایندگان بلقیس، آنچه دیده و شنیده بودند به اطلاع بلقیس رساندند. سپس ملكه گفت: ما ناگزیریم گوش به فرمان او دهیم و از وی اطاعت نماییم و برای پاسخ و قبول دعوت او نزد او بشتابیم.

سلیمان كه شنید بلقیس و درباریان او به زودی پیش وی می آیند، به اطرافیان خود كه از بزرگان جن و انس و همگی در اختیار او بودند گفت: كدامیك می توانید قبل از این كه بلقیس و اطرافیانش پیش من بیایند و تسلیم من گردند تخت او را نزد من آورید؟ یكی از جنیان زیرك گفت: من می توانم قبل از این كه از جای خود برخیزی، آن تخت را نزد تو حاضر كنم. من چنین قدرتی دارم و نسبت به اشیاء قیمتی آن نیز شرط امانت را بجا می آورم. جنی دیگر گفت: من می توانم قبل از این كه پلك برهم زنی، تخت بلقیس را نزد تو حاضر كنم.

سلیمان خواست تخت بلقیس نزد وی آید و چون آن را نزد خود دید، گفت: این پیروزی از لطف و كرم پروردگار نسبت به من است. این نعمتی از نعمتهای اوست كه به من عطا شده است تا مرا آزمایش كند كه آیا سپاس آن را بجا می آورم و یا كفران نعمت می كنم؟

هر كس ارزش نعمتهای خداوند را بداند و او را سپاسگزار باشد در اصل به سود خویش عمل نموده است، و كسانی كه نعمت پروردگار خویش را كفران نمایند، از جمله افرادی هستند كه در دنیا و آخرت زیان كرده اند و خدا از جهانیان و شكر آنان بی نیاز است.

سلیمان به سربازان خود گفت: وضعیت تخت بلقیس را تغییر دهید و منظره آن را دگرگون سازید، تا ببینم آن را می شناسد یا دچار اشتباه می شود. چون بلقیس به بارگاه سلیمان آمد از او پرسیدند: آیا تخت تو این چنین است؟

بلقیس بعید می دانست كه تخت او باشد، زیرا آن را در سرزمین سبا جای گذاشته بود ولی چون نشانها و محاسن تخت خود را در آن دید، دچار حیرت و وحشت شد و گفت: گویا همان تخت من باشد و سپس افكار وی پریشان و دلش لرزان شد.

سلیمان دستور داده بود كاخی بلورین برای وی بنا كنند، سپس ملكه سبا را به آن كاخ دعوت كرد. آنگاه كه بلقیس وارد كاخ شد، گمان كرد دریایی مواج در نزدیك تخت سلیمان است، لذا دامن لباسش را بالا گرفت تا وارد آب شود، سلیمان گفت: این تخت از شیشه ساخته شده است.

پرده های غفلت از جلوی چشم بلقیس برداشته شد و گفت: بار خدایا، من روزگاری از عبادت تو سرپیچی كردم و در گمراهی بودم، به خود ظلم كردم و از نور و رحمت تو محروم ماندم و اكنون فارغ از هر شرك و ریا، به تو ایمان آوردم، دل به تو می سپارم و گردن به طاعتت می نهم، همانا كه تو ارحم الراحمین هستی.

سلطنت و حكومت سلیمان به مدت چهل سال در كمال قدرت و عظمت تداوم داشت تا در غروب یكی از روزها كه سلیمان در قصر زیبا و با  شكوه خود كه از آبگینه صاف و شفاف بنا شده بود، در یكی از اطاقهای فوقانی به تماشای اطراف و اكناف شهر مشغول بود و از تجلی عظمت و قدرت خداوند درس حكمت و پند و عبرت می آموخت. در همان حال كه سلیمان بر عصای خود تكیه زده بود ناگهان صدای ورود شخصی را احساس كرد و سلسله افكار او گسیخته شد، با نزدیك شدن صدا، به یكباره چهره جوانی ناشناس با هیمنه و هیبتی بی نظیر پدیدار گشت، سلیمان كه از ورود بدون اجازه  وی بیمناك شده بود پرسید، تو كیستی و چه حاجتی داری و چرا بدون اجازه وارد قصر شده ای؟

جوان پاسخ داد: من پیك مرگم و برای گرفتن جان تو آمده ام و برای این كار كلبه فقرا و كاخ پادشاهان برای من فرقی ندارد و به علاوه برای ورود، به كسب اجازه نیازی ندارم. اینك تو باید فوراً سلطنت و حكومت را به دیگران، و جان خود را به من و تن خود را به خاك بسپاری و به فرمان خداوند جاوید ولایزال تن در دهی.

با شنیدن این سخنان، لرزه بر اندام سلیمان افتاد و از جوان فرصتی خواست تا در امور خود و سپاهیانش ترتیبی بدهد، اما درخواست او رد شد و پیك مرگ در همان حال كه ایستاده بود جان وی را گرفت و سلیمان از سلطنتی با چنان شكوه و جلال كه مدت چهل سال زحمت آن را كشیده بود دیده فرو بست.

پس از وفات سلیمان، بدن او تا مدتی همچنان بر عصا تكیه داشت و پا بر جا ایستاده بود و كسی بدون اجازه قدرت ورود به كاخ را نداشت. اما پس از مدتی، موریانه ها عصای وی  را خوردند و چون تعادل سلیمان بهم خورد، جسدش به زمین افتاد و اطرافیانش دریافتند كه مدتی از مرگ وی می گذرد.

 

منبع:پایگاه اطلاع رسانی یاران امین

 

ما 25 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

سُلَیْمان (عبری: שְׁלֹמֹה، تلفظ: شلومو، عربی: سلیمان، انگلیسی: Solomon) که به عبری یدیدیا (عبری: יְדִידְיָהּ) نام دارد، نام شخصی در متون خاورمیانه ای است که به عنوان فرمانروا و پیامبری دانا که بر یک قلمرو پادشاهی در اسرائیل فرمان می‌راند توصیف شده‌است.

زایش او را ۹۹۰ ق. م گفته‌اند و فرمانروایی‌اش بر اسرائیل را از ۹۷۰ تا ۹۳۱ ق.م. دانسته‌اند. نام سلیمان در زبان‌های سامی به معنای «آشتی» است. در متون نام‌برده، سلیمان پسر داوود دانسته‌شده‌است. سلیمان از پیامبران و پادشاهان بنی‌اسرائیل در تورات و قرآن است.

در کتاب عهد عتیق (تَنَخ) از او با نام جدیدیه هم یاد شده و او را سومین شاه پادشاهی متحد بنی اسرائیل و واپسین شاه، پیش از جدا شدن این پادشاهی به دو بخش دانسته‌است.
پادشاهی شمالی اسرائیل از پادشاهی جنوبی یعنی یهودا جدا شد و نسل مذکر فرزندان و نوادگان سلیمان تنها بر یهودا فرمان راندند.

تاریخ پادشاهی سلیمان بین سال‌های ۹۷۰ تا ۹۳۱ قبل از میلاد در نظر گرفته می‌شود. او سومین پادشاه پادشاهی اسرائیل (پادشاهی متحد) و آخرین قبل از تقسیم آن به پادشاهی یهودا و پادشاهی شمالی اسرائیل بود. بعد از تقسیم نسل او تنها بر پادشاهی یهودا حکومت می‌کرد.[۱]

بر اساس کتاب مقدس و قرآن سلیمان معبد سلیمان در اورشلیم را بنا کرد و دارای حکمت، ثروت و قدرت بسیار زیادی بود؛ ولیکن در کتاب مقدس ذکر شده‌است که سلیمان به گناه کشیده شد و از یهوه دور شده و به بت‌پرستی روی آورد. به همین دلیل پادشاهی او بعد از مرگش تقسیم شد؛ ولیکن قرآن این داستان را رد کرده و کافر شدن را تنها به مردم تحت سلطه سلیمان و نه شخص وی نسبت می‌دهد.

داستان حضرت سلیمان

سلیمان در قرآن به کمک قدرت خدا بر اجنه حاکم می‌شود. در بسیاری متون مختلف نام سلیمان با سحر و جن‌گیری در ارتباط است. بسیاری افرادی که به دنبال سحر بودند از نام وی استفاده می‌کردند.

وقتی داوود به کهنسالی رسید همسری به نام ابیشاگ گرفت که بسیار زیبا بود؛ ولیکن داوود دچار فراموشی شده بود و او را نمی‌شناخت. در این زمان ادونیا پسر داوود که بعد از مرگ برادرانش امنون و ابسالوم به نظر وارث تخت داوود می‌آمد خود را شاه اسرائیل خواند؛ ولیکن بث شبع مادر سلیمان و همسر داوود به همراه ناتان پیامبر اسرائیل داوود را قانع کردند که سلیمان را وارث خود بخواند. ادونیا فرار کرد و در قربانگاه پنهان شد. او توسط سلیمان مورد بخشش قرار گرفت به شرطی که خود را فرد ارزشمندی نشان دهد. ادونیا درخواست کرد که با ابیشاگ ازدواج کند ولیکن سلیمان این کار را منع کرد با اینکه بث شبع در طرف ادونیا بود. سلیمان به این دلیل اینکار را منع کرد که می‌دانست دلیل شورش ادونیا تصرف حرم داوود و همسران او بوده‌است.

مهمترین ویژگی سلیمان در کتاب تورات حکمت او است. کتاب اول پادشاهان شرح دعای سلیمان برای دریافت حکمت را بیان می‌کند :”و شاه به گیبون رفت تا قربانی کند زیرا آنجا مکان بسیار بلند بود. سلیمان یک هزار قربانی سوزاندنی تقدیم کرد. در گیبون خداوند در خواب به سلیمان ظاهر شد و خداوند گفت از من بخواه و به تو خواهم بخشید؛ و سلیمان گفت تو به خدمتگزار خود داوود پدر من بخشش زیادی داشتی زیرا او در برابر تو با صداقت و درستکاری راه می‌رفت و قلب او با تو بود و تو برای او محبت زیادی نگاه داشتی و تو به او پسری بخشیدی که بر تخت پادشاهی او بنشیند همانگونه که امروز اینگونه است؛ و اکنون، پروردگارا خداوند من، تو خدمتگزار خود را به جای داوود پادشاه کردی و من کودکی بیش نیستم من نمی‌دانم که چگونه بیرون روم و بازگردم؛ و خدمتگزار تو در بین مردم توست که تو برگزیدی مردمی بینظیر که تعداد آن‌ها بیشمار است. به خدمتگزار خود قلبی ببخش که به وسیله آن بر مردم قضاوت کنم تا فرق درست و نادرست را بدانم که چه کسی شایسته قضاوت بر این مردم است؟”

خداوند به سلیمان گفت: «به دلیل اینکه تو زندگی طولانی و ثروت برای خود نخواستی و درخواست مرگ دشمنان خود را نکردی و درخواست اجرای عدالت در زمین نمودی من آنچه تو می‌خواهی انجام خواهم داد» کتاب مقدس همچنین اشاره می‌کند «تمامی دنیا به سخنان سلیمان گوش می‌دادند تا حکمتی که خداوند در قلب او قرار داده بود بشنوند.»

در یک داستان بسیار معروف در کتاب مقدس دو زن به نزد سلیمان میایند و هر دو ادعا می‌کنند که مادر کودکی هستند. آن‌ها از سلیمان درخواست می‌کنند که بین آن‌ها قضاوت کند. سلیمان شمشیر خود را در میاورد و دستور می‌دهد که کودک به دو نیم تقسیم شده و نیمی از او به هر زن داده شود. یکی از آن دو زن از ادعای خود برگشته و درخواست می‌کند که سلیمان کودک را به زن دیگر دهد و او را نکشد. سلیمان اعلام می‌کند که این زن مادر واقعی کودک است زیرا ترجیح داده‌است که کودک زنده بماند.

بر اساس کتاب آسمانی تورات، سلیمان دارای ۷۰۰همسر و ۳۰۰ کنیز بود.[نیازمند منبع] بسیاری از همسران او غیر بومی بودند و یکی از آنان دختر فرعون مصر بود. تنها همسر سلیمان که از او با نامبرده شده‌است نماه است که مادر جانشین سلیمان رهبعام شد.

بر اساس کتاب تورات شهرت حکمت سلیمان آنچنان به همه دنیا رسید که ملکه سبا بلقیس تصمیم گرفت با او ملاقات کند. ملکه به همراه هدایای زیادی از طلا، ادویه و سنگ‌های قیمتی به نزد سلیمان رفت؛ و سلیمان به او هر آنچه او می‌خواست بخشید و او با رضایت از پیش سلیمان بازگشت. اینکه معنی دقیق این آیات چیست مورد بحث زیادی قرار گرفته‌است و داستان‌های زیادی در مورد سلیمان و ملکه سبا وجود دارد. بر اساس نوشتارهای یهودی سلیمان به تمامی موجودات زنده دنیا مسلط شده بود ولیکن روزی متوجه شد که هدهد در نزد او حاضر نشده‌است. او به دنبال هدهد می‌فرستند و هدهد به او می‌گوید که به دنبال سرزمین جدیدی رفته بوده‌است. هدهد به سرزمینی در شرق رفته بوده‌است که بسیار ثروتمند بوده و رئیس آن ملکه سبا بوده‌است. سلیمان هدهد را به نزد ملکه سبا می‌فرستد تا او را به دربار خود دعوت کند.

طبق دین یهودیت سلیمان در اخر عمر زن باز شده و به بت پرستی روی آورده . اما اسلام بیان می‌کند که سلیمان هیچگاه کافر نشد بلکه مردم تحت سلطه او به کفر گرویدند. از این رو بر اساس روایت اسلامی سلیمان تا آخر عمر به خداوند پایبند باقی ماند.[۲][۳]

بر اساس کتاب تورات سلیمان به مرگ طبیعی در سن ۸۰ سالگی درگذشت. بعد از مرگ او پسرش رهبعام جانشین او شد ولیکن ده قبیله از دوازده قبیله اسرائیل او را رد کردند و پادشاهی شمالی اسرائیل را تشکیل دادند.

در اسلام سلیمان یکی از پیامبران بسیار مهم می‌باشد. اسلام سلیمان را پسر داوود می‌داند که خداوند حکمت بسیار زیادی به او ارزانی کرده بود. سلیمان به اذن خدا بر تمامی موجودات زنده مسلط بود و زبان حیوانات را می‌فهمید. قرآن بیان می‌کند که سلیمان باد را تحت کنترل گرفت. همچنین قرآن ذکر می‌کند که سلیمان به خواست خدا بر اجنه مسلط شده بود و این اجنه بنای معبد سلیمان را برای او ساختند. داستان سلیمان و هدهد در قرآن ذکر شده‌است که سلیمان هدهد را غایب می‌بیند و وقتی سلیمان او را احضار می‌کند هدهد به نزد او حاضر شده و در مورد سرزمین سبا صحبت می‌کند. هدهد به سلیمان می‌گوید که مردم سرزمین سبا خورشید را پرستش می‌کنند ولیکن ملکه آن‌ها بسیار قدرتمند و دانا است. سلیمان نامه‌ای برای ملکه سبا به همراه هدهد می‌فرستد. در نامه سلیمان به ملکه سبا می‌گوید که پرستش خورشید را کنار گذاشته و به پرستش خداوند روی آورند.

سلیمان در قرآن به کمک قدرت خدا بر اجنه و ابرها و باد و باران و کوه‌ها و دریاها حاکم می‌شود و همچنین زبان حیوانات را می فهمد و با حیوانات سخن می‌گوید. در بسیاری متون مختلف نام سلیمان با سحر و جن‌گیری در ارتباط است. بسیاری افرادی که به دنبال سحر بودند از نام وی استفاده می‌کردند. همچنین مسلمانان معتقدند که سلیمان کافر نشده و تا آخرین روز حیاتش پیامبر خدا بوده‌است.[۴][۵]

بر اساس روایات گیاهی به نام ویرانگر وجود داشته‌است. سلیمان زمانی که از اعتکاف بیرون آمد گیاهی دید. پرسید کیستی؟ گفت:ویرانگر (با ریشه‌هایم ساختمان‌ها را ویران می‌کنم) سلیمان متوجه مرگ نزدیک خود شد دعا کرد که جن‌ها از مرگ من با خبر نشوند تا من ساختمان معبد را بسازند هم مردم بدانند جن‌ها علم غیب نمی‌دانند. سلیمان در قصر خود ایستاده و به طوری که به عصایش تکیه داده بود جان داد. اما جن‌ها با خبر نشدند تا اینکه موریانه‌ها عصایش را خوردند و سلیمان به زمین افتاد.[۶]

داستان‌های زیادی در مورد سلیمان در کتب مختلف نقل شده که داستان قالیچه پرنده سلیمان فقط یکی از آنهاست.

داستانی معروف در کتاب هزار و یک شب در مورد جنی صحبت می‌کند که سلیمان را ناراحت کرده بود و به این دلیل سلیمان او را در یک بطری زندانی کرده و در دریا انداخته بود. در بطری به وسیله مهر سلیمان مسدود شده بود و جن نمی‌توانست از بطری خارج شود. در ادامه همین داستان، مطالبی در مورد قالیچه پرنده سلیمان نیز ذکر شده که سلیمان با استفاده از آن پرواز می‌کرده‌است.

بر اساس نوشته‌های روحانی‌های یهود (خاخام‌ها)، خداوند به دلیل درستکاری سلیمان به او قدرت ارتباط با دنیایی در بُعد بالاتر و همچنین ارتباط با اجنه و ارواح را عطا کرده بود. این اجنه برای سلیمان کارهای مختلفی انجام داده و برای او سنگ‌های قیمتی می‌آوردند و همچنین آبیاری درختان و همانند آن.

بر اساس افسانه‌هایی سلیمان دارای انگشتری بود که قدرت‌های جادویی همچون تسلط بر اجنه را در خود داشت. بر این اساس بر روی این انگشتر مُهری وجود داشت که امروزه از آن به نام ستاره داوود یاد می‌شود.

کتابی به نام کلید کوچکتر سلیمان وجود دارد که دارای سحرهایی منسوب به سلیمان است. این سحرها روش‌های ارتباط با ارواح و اجنه را بیان می‌کنند.طبق افسانه‌ها و تاریخ این کتاب در مسجدالاقصی دفن شده و محل دقیق آن مشخص نیست.اما تا به امروزه افراد بسیاری از جمله یهودیان به دنبال آن بودند تا از قدرت آنچه در راه خوب و چه در راه ضد بشر استفاده کنند.

در متون یهودی فرشتگان معبد سلیمان را برای او ساختند ولیکن اینکار با اختیار و علاقه نبود. عقیده خاخام‌ها این است که موجودی کرم مانند به نام شمیر برای بریدن سنگ‌ها استفاده می‌شد.

[۷]

نام‌ها و صفات بیان شده در قرآن

اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روح‌الأمین) و روح‌القُدُس • عِزرائیل (مَلَک‌ُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح

اِبلیس یا شَیطان • عِفریت

حورٌ عین • غِلمان و وِلدان

آدم • اِبراهیم (خلیل‌الله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیح‌الله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روح‌الله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیم‌الله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)

اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون

ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم

آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون‏) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آل‌یاسین‏) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آل‌فرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)

آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان

ابرهه • بُختُ‌نَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب‏ • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)

ابولَهَب • زید بن حارثه

اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)

ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)

آزَر (پدر ابراهیم) • اُمّ‌جَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب

اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنی‌اسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج

ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنی‌هاشم • عمالقه

داستان حضرت سلیمان

اسباط • اسباط بنی‌اسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهل‌بیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنی‌اسرائیل
آل‌ابراهیم • آل‌داوود • آل‌عمران • آل‌لوط • آل‌موسی و آل‌هارون • آل‌یعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم

اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزب‌الله • قبطیان (آل‌فرعون، قوم فرعون)

اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)

اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّ‌القریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ

انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بین‌النهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان

بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد

اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد

ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان

الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون

بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)

حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یوم‌الدار

سُلَیْمان (عبری: שְׁלֹמֹה، تلفظ: شلومو، عربی: سلیمان، انگلیسی: Solomon) که به عبری یدیدیا (عبری: יְדִידְיָהּ) نام دارد، نام شخصی در متون خاورمیانه ای است که به عنوان فرمانروا و پیامبری دانا که بر یک قلمرو پادشاهی در اسرائیل فرمان می‌راند توصیف شده‌است.

زایش او را ۹۹۰ ق. م گفته‌اند و فرمانروایی‌اش بر اسرائیل را از ۹۷۰ تا ۹۳۱ ق.م. دانسته‌اند. نام سلیمان در زبان‌های سامی به معنای «آشتی» است. در متون نام‌برده، سلیمان پسر داوود دانسته‌شده‌است. سلیمان از پیامبران و پادشاهان بنی‌اسرائیل در تورات و قرآن است.

در کتاب عهد عتیق (تَنَخ) از او با نام جدیدیه هم یاد شده و او را سومین شاه پادشاهی متحد بنی اسرائیل و واپسین شاه، پیش از جدا شدن این پادشاهی به دو بخش دانسته‌است.
پادشاهی شمالی اسرائیل از پادشاهی جنوبی یعنی یهودا جدا شد و نسل مذکر فرزندان و نوادگان سلیمان تنها بر یهودا فرمان راندند.

تاریخ پادشاهی سلیمان بین سال‌های ۹۷۰ تا ۹۳۱ قبل از میلاد در نظر گرفته می‌شود. او سومین پادشاه پادشاهی اسرائیل (پادشاهی متحد) و آخرین قبل از تقسیم آن به پادشاهی یهودا و پادشاهی شمالی اسرائیل بود. بعد از تقسیم نسل او تنها بر پادشاهی یهودا حکومت می‌کرد.[۱]

بر اساس کتاب مقدس و قرآن سلیمان معبد سلیمان در اورشلیم را بنا کرد و دارای حکمت، ثروت و قدرت بسیار زیادی بود؛ ولیکن در کتاب مقدس ذکر شده‌است که سلیمان به گناه کشیده شد و از یهوه دور شده و به بت‌پرستی روی آورد. به همین دلیل پادشاهی او بعد از مرگش تقسیم شد؛ ولیکن قرآن این داستان را رد کرده و کافر شدن را تنها به مردم تحت سلطه سلیمان و نه شخص وی نسبت می‌دهد.

داستان حضرت سلیمان

سلیمان در قرآن به کمک قدرت خدا بر اجنه حاکم می‌شود. در بسیاری متون مختلف نام سلیمان با سحر و جن‌گیری در ارتباط است. بسیاری افرادی که به دنبال سحر بودند از نام وی استفاده می‌کردند.

وقتی داوود به کهنسالی رسید همسری به نام ابیشاگ گرفت که بسیار زیبا بود؛ ولیکن داوود دچار فراموشی شده بود و او را نمی‌شناخت. در این زمان ادونیا پسر داوود که بعد از مرگ برادرانش امنون و ابسالوم به نظر وارث تخت داوود می‌آمد خود را شاه اسرائیل خواند؛ ولیکن بث شبع مادر سلیمان و همسر داوود به همراه ناتان پیامبر اسرائیل داوود را قانع کردند که سلیمان را وارث خود بخواند. ادونیا فرار کرد و در قربانگاه پنهان شد. او توسط سلیمان مورد بخشش قرار گرفت به شرطی که خود را فرد ارزشمندی نشان دهد. ادونیا درخواست کرد که با ابیشاگ ازدواج کند ولیکن سلیمان این کار را منع کرد با اینکه بث شبع در طرف ادونیا بود. سلیمان به این دلیل اینکار را منع کرد که می‌دانست دلیل شورش ادونیا تصرف حرم داوود و همسران او بوده‌است.

مهمترین ویژگی سلیمان در کتاب تورات حکمت او است. کتاب اول پادشاهان شرح دعای سلیمان برای دریافت حکمت را بیان می‌کند :”و شاه به گیبون رفت تا قربانی کند زیرا آنجا مکان بسیار بلند بود. سلیمان یک هزار قربانی سوزاندنی تقدیم کرد. در گیبون خداوند در خواب به سلیمان ظاهر شد و خداوند گفت از من بخواه و به تو خواهم بخشید؛ و سلیمان گفت تو به خدمتگزار خود داوود پدر من بخشش زیادی داشتی زیرا او در برابر تو با صداقت و درستکاری راه می‌رفت و قلب او با تو بود و تو برای او محبت زیادی نگاه داشتی و تو به او پسری بخشیدی که بر تخت پادشاهی او بنشیند همانگونه که امروز اینگونه است؛ و اکنون، پروردگارا خداوند من، تو خدمتگزار خود را به جای داوود پادشاه کردی و من کودکی بیش نیستم من نمی‌دانم که چگونه بیرون روم و بازگردم؛ و خدمتگزار تو در بین مردم توست که تو برگزیدی مردمی بینظیر که تعداد آن‌ها بیشمار است. به خدمتگزار خود قلبی ببخش که به وسیله آن بر مردم قضاوت کنم تا فرق درست و نادرست را بدانم که چه کسی شایسته قضاوت بر این مردم است؟”

خداوند به سلیمان گفت: «به دلیل اینکه تو زندگی طولانی و ثروت برای خود نخواستی و درخواست مرگ دشمنان خود را نکردی و درخواست اجرای عدالت در زمین نمودی من آنچه تو می‌خواهی انجام خواهم داد» کتاب مقدس همچنین اشاره می‌کند «تمامی دنیا به سخنان سلیمان گوش می‌دادند تا حکمتی که خداوند در قلب او قرار داده بود بشنوند.»

در یک داستان بسیار معروف در کتاب مقدس دو زن به نزد سلیمان میایند و هر دو ادعا می‌کنند که مادر کودکی هستند. آن‌ها از سلیمان درخواست می‌کنند که بین آن‌ها قضاوت کند. سلیمان شمشیر خود را در میاورد و دستور می‌دهد که کودک به دو نیم تقسیم شده و نیمی از او به هر زن داده شود. یکی از آن دو زن از ادعای خود برگشته و درخواست می‌کند که سلیمان کودک را به زن دیگر دهد و او را نکشد. سلیمان اعلام می‌کند که این زن مادر واقعی کودک است زیرا ترجیح داده‌است که کودک زنده بماند.

بر اساس کتاب آسمانی تورات، سلیمان دارای ۷۰۰همسر و ۳۰۰ کنیز بود.[نیازمند منبع] بسیاری از همسران او غیر بومی بودند و یکی از آنان دختر فرعون مصر بود. تنها همسر سلیمان که از او با نامبرده شده‌است نماه است که مادر جانشین سلیمان رهبعام شد.

بر اساس کتاب تورات شهرت حکمت سلیمان آنچنان به همه دنیا رسید که ملکه سبا بلقیس تصمیم گرفت با او ملاقات کند. ملکه به همراه هدایای زیادی از طلا، ادویه و سنگ‌های قیمتی به نزد سلیمان رفت؛ و سلیمان به او هر آنچه او می‌خواست بخشید و او با رضایت از پیش سلیمان بازگشت. اینکه معنی دقیق این آیات چیست مورد بحث زیادی قرار گرفته‌است و داستان‌های زیادی در مورد سلیمان و ملکه سبا وجود دارد. بر اساس نوشتارهای یهودی سلیمان به تمامی موجودات زنده دنیا مسلط شده بود ولیکن روزی متوجه شد که هدهد در نزد او حاضر نشده‌است. او به دنبال هدهد می‌فرستند و هدهد به او می‌گوید که به دنبال سرزمین جدیدی رفته بوده‌است. هدهد به سرزمینی در شرق رفته بوده‌است که بسیار ثروتمند بوده و رئیس آن ملکه سبا بوده‌است. سلیمان هدهد را به نزد ملکه سبا می‌فرستد تا او را به دربار خود دعوت کند.

طبق دین یهودیت سلیمان در اخر عمر زن باز شده و به بت پرستی روی آورده . اما اسلام بیان می‌کند که سلیمان هیچگاه کافر نشد بلکه مردم تحت سلطه او به کفر گرویدند. از این رو بر اساس روایت اسلامی سلیمان تا آخر عمر به خداوند پایبند باقی ماند.[۲][۳]

بر اساس کتاب تورات سلیمان به مرگ طبیعی در سن ۸۰ سالگی درگذشت. بعد از مرگ او پسرش رهبعام جانشین او شد ولیکن ده قبیله از دوازده قبیله اسرائیل او را رد کردند و پادشاهی شمالی اسرائیل را تشکیل دادند.

در اسلام سلیمان یکی از پیامبران بسیار مهم می‌باشد. اسلام سلیمان را پسر داوود می‌داند که خداوند حکمت بسیار زیادی به او ارزانی کرده بود. سلیمان به اذن خدا بر تمامی موجودات زنده مسلط بود و زبان حیوانات را می‌فهمید. قرآن بیان می‌کند که سلیمان باد را تحت کنترل گرفت. همچنین قرآن ذکر می‌کند که سلیمان به خواست خدا بر اجنه مسلط شده بود و این اجنه بنای معبد سلیمان را برای او ساختند. داستان سلیمان و هدهد در قرآن ذکر شده‌است که سلیمان هدهد را غایب می‌بیند و وقتی سلیمان او را احضار می‌کند هدهد به نزد او حاضر شده و در مورد سرزمین سبا صحبت می‌کند. هدهد به سلیمان می‌گوید که مردم سرزمین سبا خورشید را پرستش می‌کنند ولیکن ملکه آن‌ها بسیار قدرتمند و دانا است. سلیمان نامه‌ای برای ملکه سبا به همراه هدهد می‌فرستد. در نامه سلیمان به ملکه سبا می‌گوید که پرستش خورشید را کنار گذاشته و به پرستش خداوند روی آورند.

سلیمان در قرآن به کمک قدرت خدا بر اجنه و ابرها و باد و باران و کوه‌ها و دریاها حاکم می‌شود و همچنین زبان حیوانات را می فهمد و با حیوانات سخن می‌گوید. در بسیاری متون مختلف نام سلیمان با سحر و جن‌گیری در ارتباط است. بسیاری افرادی که به دنبال سحر بودند از نام وی استفاده می‌کردند. همچنین مسلمانان معتقدند که سلیمان کافر نشده و تا آخرین روز حیاتش پیامبر خدا بوده‌است.[۴][۵]

بر اساس روایات گیاهی به نام ویرانگر وجود داشته‌است. سلیمان زمانی که از اعتکاف بیرون آمد گیاهی دید. پرسید کیستی؟ گفت:ویرانگر (با ریشه‌هایم ساختمان‌ها را ویران می‌کنم) سلیمان متوجه مرگ نزدیک خود شد دعا کرد که جن‌ها از مرگ من با خبر نشوند تا من ساختمان معبد را بسازند هم مردم بدانند جن‌ها علم غیب نمی‌دانند. سلیمان در قصر خود ایستاده و به طوری که به عصایش تکیه داده بود جان داد. اما جن‌ها با خبر نشدند تا اینکه موریانه‌ها عصایش را خوردند و سلیمان به زمین افتاد.[۶]

داستان‌های زیادی در مورد سلیمان در کتب مختلف نقل شده که داستان قالیچه پرنده سلیمان فقط یکی از آنهاست.

داستانی معروف در کتاب هزار و یک شب در مورد جنی صحبت می‌کند که سلیمان را ناراحت کرده بود و به این دلیل سلیمان او را در یک بطری زندانی کرده و در دریا انداخته بود. در بطری به وسیله مهر سلیمان مسدود شده بود و جن نمی‌توانست از بطری خارج شود. در ادامه همین داستان، مطالبی در مورد قالیچه پرنده سلیمان نیز ذکر شده که سلیمان با استفاده از آن پرواز می‌کرده‌است.

بر اساس نوشته‌های روحانی‌های یهود (خاخام‌ها)، خداوند به دلیل درستکاری سلیمان به او قدرت ارتباط با دنیایی در بُعد بالاتر و همچنین ارتباط با اجنه و ارواح را عطا کرده بود. این اجنه برای سلیمان کارهای مختلفی انجام داده و برای او سنگ‌های قیمتی می‌آوردند و همچنین آبیاری درختان و همانند آن.

بر اساس افسانه‌هایی سلیمان دارای انگشتری بود که قدرت‌های جادویی همچون تسلط بر اجنه را در خود داشت. بر این اساس بر روی این انگشتر مُهری وجود داشت که امروزه از آن به نام ستاره داوود یاد می‌شود.

کتابی به نام کلید کوچکتر سلیمان وجود دارد که دارای سحرهایی منسوب به سلیمان است. این سحرها روش‌های ارتباط با ارواح و اجنه را بیان می‌کنند.طبق افسانه‌ها و تاریخ این کتاب در مسجدالاقصی دفن شده و محل دقیق آن مشخص نیست.اما تا به امروزه افراد بسیاری از جمله یهودیان به دنبال آن بودند تا از قدرت آنچه در راه خوب و چه در راه ضد بشر استفاده کنند.

در متون یهودی فرشتگان معبد سلیمان را برای او ساختند ولیکن اینکار با اختیار و علاقه نبود. عقیده خاخام‌ها این است که موجودی کرم مانند به نام شمیر برای بریدن سنگ‌ها استفاده می‌شد.

[۷]

نام‌ها و صفات بیان شده در قرآن

اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روح‌الأمین) و روح‌القُدُس • عِزرائیل (مَلَک‌ُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح

اِبلیس یا شَیطان • عِفریت

حورٌ عین • غِلمان و وِلدان

آدم • اِبراهیم (خلیل‌الله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیح‌الله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روح‌الله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیم‌الله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)

اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون

ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم

آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون‏) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آل‌یاسین‏) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آل‌فرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)

آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان

ابرهه • بُختُ‌نَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب‏ • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)

ابولَهَب • زید بن حارثه

اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)

ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)

آزَر (پدر ابراهیم) • اُمّ‌جَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب

اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنی‌اسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج

ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنی‌هاشم • عمالقه

داستان حضرت سلیمان

اسباط • اسباط بنی‌اسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهل‌بیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنی‌اسرائیل
آل‌ابراهیم • آل‌داوود • آل‌عمران • آل‌لوط • آل‌موسی و آل‌هارون • آل‌یعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم

اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزب‌الله • قبطیان (آل‌فرعون، قوم فرعون)

اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)

اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّ‌القریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ

انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بین‌النهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان

بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد

اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد

ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان

الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون

بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)

حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یوم‌الدار

سُلَیْمان (عبری: שְׁלֹמֹה، تلفظ: شلومو، عربی: سلیمان، انگلیسی: Solomon) که به عبری یدیدیا (عبری: יְדִידְיָהּ) نام دارد، نام شخصی در متون خاورمیانه ای است که به عنوان فرمانروا و پیامبری دانا که بر یک قلمرو پادشاهی در اسرائیل فرمان می‌راند توصیف شده‌است.

زایش او را ۹۹۰ ق. م گفته‌اند و فرمانروایی‌اش بر اسرائیل را از ۹۷۰ تا ۹۳۱ ق.م. دانسته‌اند. نام سلیمان در زبان‌های سامی به معنای «آشتی» است. در متون نام‌برده، سلیمان پسر داوود دانسته‌شده‌است. سلیمان از پیامبران و پادشاهان بنی‌اسرائیل در تورات و قرآن است.

در کتاب عهد عتیق (تَنَخ) از او با نام جدیدیه هم یاد شده و او را سومین شاه پادشاهی متحد بنی اسرائیل و واپسین شاه، پیش از جدا شدن این پادشاهی به دو بخش دانسته‌است.
پادشاهی شمالی اسرائیل از پادشاهی جنوبی یعنی یهودا جدا شد و نسل مذکر فرزندان و نوادگان سلیمان تنها بر یهودا فرمان راندند.

تاریخ پادشاهی سلیمان بین سال‌های ۹۷۰ تا ۹۳۱ قبل از میلاد در نظر گرفته می‌شود. او سومین پادشاه پادشاهی اسرائیل (پادشاهی متحد) و آخرین قبل از تقسیم آن به پادشاهی یهودا و پادشاهی شمالی اسرائیل بود. بعد از تقسیم نسل او تنها بر پادشاهی یهودا حکومت می‌کرد.[۱]

بر اساس کتاب مقدس و قرآن سلیمان معبد سلیمان در اورشلیم را بنا کرد و دارای حکمت، ثروت و قدرت بسیار زیادی بود؛ ولیکن در کتاب مقدس ذکر شده‌است که سلیمان به گناه کشیده شد و از یهوه دور شده و به بت‌پرستی روی آورد. به همین دلیل پادشاهی او بعد از مرگش تقسیم شد؛ ولیکن قرآن این داستان را رد کرده و کافر شدن را تنها به مردم تحت سلطه سلیمان و نه شخص وی نسبت می‌دهد.

داستان حضرت سلیمان

سلیمان در قرآن به کمک قدرت خدا بر اجنه حاکم می‌شود. در بسیاری متون مختلف نام سلیمان با سحر و جن‌گیری در ارتباط است. بسیاری افرادی که به دنبال سحر بودند از نام وی استفاده می‌کردند.

وقتی داوود به کهنسالی رسید همسری به نام ابیشاگ گرفت که بسیار زیبا بود؛ ولیکن داوود دچار فراموشی شده بود و او را نمی‌شناخت. در این زمان ادونیا پسر داوود که بعد از مرگ برادرانش امنون و ابسالوم به نظر وارث تخت داوود می‌آمد خود را شاه اسرائیل خواند؛ ولیکن بث شبع مادر سلیمان و همسر داوود به همراه ناتان پیامبر اسرائیل داوود را قانع کردند که سلیمان را وارث خود بخواند. ادونیا فرار کرد و در قربانگاه پنهان شد. او توسط سلیمان مورد بخشش قرار گرفت به شرطی که خود را فرد ارزشمندی نشان دهد. ادونیا درخواست کرد که با ابیشاگ ازدواج کند ولیکن سلیمان این کار را منع کرد با اینکه بث شبع در طرف ادونیا بود. سلیمان به این دلیل اینکار را منع کرد که می‌دانست دلیل شورش ادونیا تصرف حرم داوود و همسران او بوده‌است.

مهمترین ویژگی سلیمان در کتاب تورات حکمت او است. کتاب اول پادشاهان شرح دعای سلیمان برای دریافت حکمت را بیان می‌کند :”و شاه به گیبون رفت تا قربانی کند زیرا آنجا مکان بسیار بلند بود. سلیمان یک هزار قربانی سوزاندنی تقدیم کرد. در گیبون خداوند در خواب به سلیمان ظاهر شد و خداوند گفت از من بخواه و به تو خواهم بخشید؛ و سلیمان گفت تو به خدمتگزار خود داوود پدر من بخشش زیادی داشتی زیرا او در برابر تو با صداقت و درستکاری راه می‌رفت و قلب او با تو بود و تو برای او محبت زیادی نگاه داشتی و تو به او پسری بخشیدی که بر تخت پادشاهی او بنشیند همانگونه که امروز اینگونه است؛ و اکنون، پروردگارا خداوند من، تو خدمتگزار خود را به جای داوود پادشاه کردی و من کودکی بیش نیستم من نمی‌دانم که چگونه بیرون روم و بازگردم؛ و خدمتگزار تو در بین مردم توست که تو برگزیدی مردمی بینظیر که تعداد آن‌ها بیشمار است. به خدمتگزار خود قلبی ببخش که به وسیله آن بر مردم قضاوت کنم تا فرق درست و نادرست را بدانم که چه کسی شایسته قضاوت بر این مردم است؟”

خداوند به سلیمان گفت: «به دلیل اینکه تو زندگی طولانی و ثروت برای خود نخواستی و درخواست مرگ دشمنان خود را نکردی و درخواست اجرای عدالت در زمین نمودی من آنچه تو می‌خواهی انجام خواهم داد» کتاب مقدس همچنین اشاره می‌کند «تمامی دنیا به سخنان سلیمان گوش می‌دادند تا حکمتی که خداوند در قلب او قرار داده بود بشنوند.»

در یک داستان بسیار معروف در کتاب مقدس دو زن به نزد سلیمان میایند و هر دو ادعا می‌کنند که مادر کودکی هستند. آن‌ها از سلیمان درخواست می‌کنند که بین آن‌ها قضاوت کند. سلیمان شمشیر خود را در میاورد و دستور می‌دهد که کودک به دو نیم تقسیم شده و نیمی از او به هر زن داده شود. یکی از آن دو زن از ادعای خود برگشته و درخواست می‌کند که سلیمان کودک را به زن دیگر دهد و او را نکشد. سلیمان اعلام می‌کند که این زن مادر واقعی کودک است زیرا ترجیح داده‌است که کودک زنده بماند.

بر اساس کتاب آسمانی تورات، سلیمان دارای ۷۰۰همسر و ۳۰۰ کنیز بود.[نیازمند منبع] بسیاری از همسران او غیر بومی بودند و یکی از آنان دختر فرعون مصر بود. تنها همسر سلیمان که از او با نامبرده شده‌است نماه است که مادر جانشین سلیمان رهبعام شد.

بر اساس کتاب تورات شهرت حکمت سلیمان آنچنان به همه دنیا رسید که ملکه سبا بلقیس تصمیم گرفت با او ملاقات کند. ملکه به همراه هدایای زیادی از طلا، ادویه و سنگ‌های قیمتی به نزد سلیمان رفت؛ و سلیمان به او هر آنچه او می‌خواست بخشید و او با رضایت از پیش سلیمان بازگشت. اینکه معنی دقیق این آیات چیست مورد بحث زیادی قرار گرفته‌است و داستان‌های زیادی در مورد سلیمان و ملکه سبا وجود دارد. بر اساس نوشتارهای یهودی سلیمان به تمامی موجودات زنده دنیا مسلط شده بود ولیکن روزی متوجه شد که هدهد در نزد او حاضر نشده‌است. او به دنبال هدهد می‌فرستند و هدهد به او می‌گوید که به دنبال سرزمین جدیدی رفته بوده‌است. هدهد به سرزمینی در شرق رفته بوده‌است که بسیار ثروتمند بوده و رئیس آن ملکه سبا بوده‌است. سلیمان هدهد را به نزد ملکه سبا می‌فرستد تا او را به دربار خود دعوت کند.

طبق دین یهودیت سلیمان در اخر عمر زن باز شده و به بت پرستی روی آورده . اما اسلام بیان می‌کند که سلیمان هیچگاه کافر نشد بلکه مردم تحت سلطه او به کفر گرویدند. از این رو بر اساس روایت اسلامی سلیمان تا آخر عمر به خداوند پایبند باقی ماند.[۲][۳]

بر اساس کتاب تورات سلیمان به مرگ طبیعی در سن ۸۰ سالگی درگذشت. بعد از مرگ او پسرش رهبعام جانشین او شد ولیکن ده قبیله از دوازده قبیله اسرائیل او را رد کردند و پادشاهی شمالی اسرائیل را تشکیل دادند.

در اسلام سلیمان یکی از پیامبران بسیار مهم می‌باشد. اسلام سلیمان را پسر داوود می‌داند که خداوند حکمت بسیار زیادی به او ارزانی کرده بود. سلیمان به اذن خدا بر تمامی موجودات زنده مسلط بود و زبان حیوانات را می‌فهمید. قرآن بیان می‌کند که سلیمان باد را تحت کنترل گرفت. همچنین قرآن ذکر می‌کند که سلیمان به خواست خدا بر اجنه مسلط شده بود و این اجنه بنای معبد سلیمان را برای او ساختند. داستان سلیمان و هدهد در قرآن ذکر شده‌است که سلیمان هدهد را غایب می‌بیند و وقتی سلیمان او را احضار می‌کند هدهد به نزد او حاضر شده و در مورد سرزمین سبا صحبت می‌کند. هدهد به سلیمان می‌گوید که مردم سرزمین سبا خورشید را پرستش می‌کنند ولیکن ملکه آن‌ها بسیار قدرتمند و دانا است. سلیمان نامه‌ای برای ملکه سبا به همراه هدهد می‌فرستد. در نامه سلیمان به ملکه سبا می‌گوید که پرستش خورشید را کنار گذاشته و به پرستش خداوند روی آورند.

سلیمان در قرآن به کمک قدرت خدا بر اجنه و ابرها و باد و باران و کوه‌ها و دریاها حاکم می‌شود و همچنین زبان حیوانات را می فهمد و با حیوانات سخن می‌گوید. در بسیاری متون مختلف نام سلیمان با سحر و جن‌گیری در ارتباط است. بسیاری افرادی که به دنبال سحر بودند از نام وی استفاده می‌کردند. همچنین مسلمانان معتقدند که سلیمان کافر نشده و تا آخرین روز حیاتش پیامبر خدا بوده‌است.[۴][۵]

بر اساس روایات گیاهی به نام ویرانگر وجود داشته‌است. سلیمان زمانی که از اعتکاف بیرون آمد گیاهی دید. پرسید کیستی؟ گفت:ویرانگر (با ریشه‌هایم ساختمان‌ها را ویران می‌کنم) سلیمان متوجه مرگ نزدیک خود شد دعا کرد که جن‌ها از مرگ من با خبر نشوند تا من ساختمان معبد را بسازند هم مردم بدانند جن‌ها علم غیب نمی‌دانند. سلیمان در قصر خود ایستاده و به طوری که به عصایش تکیه داده بود جان داد. اما جن‌ها با خبر نشدند تا اینکه موریانه‌ها عصایش را خوردند و سلیمان به زمین افتاد.[۶]

داستان‌های زیادی در مورد سلیمان در کتب مختلف نقل شده که داستان قالیچه پرنده سلیمان فقط یکی از آنهاست.

داستانی معروف در کتاب هزار و یک شب در مورد جنی صحبت می‌کند که سلیمان را ناراحت کرده بود و به این دلیل سلیمان او را در یک بطری زندانی کرده و در دریا انداخته بود. در بطری به وسیله مهر سلیمان مسدود شده بود و جن نمی‌توانست از بطری خارج شود. در ادامه همین داستان، مطالبی در مورد قالیچه پرنده سلیمان نیز ذکر شده که سلیمان با استفاده از آن پرواز می‌کرده‌است.

بر اساس نوشته‌های روحانی‌های یهود (خاخام‌ها)، خداوند به دلیل درستکاری سلیمان به او قدرت ارتباط با دنیایی در بُعد بالاتر و همچنین ارتباط با اجنه و ارواح را عطا کرده بود. این اجنه برای سلیمان کارهای مختلفی انجام داده و برای او سنگ‌های قیمتی می‌آوردند و همچنین آبیاری درختان و همانند آن.

بر اساس افسانه‌هایی سلیمان دارای انگشتری بود که قدرت‌های جادویی همچون تسلط بر اجنه را در خود داشت. بر این اساس بر روی این انگشتر مُهری وجود داشت که امروزه از آن به نام ستاره داوود یاد می‌شود.

کتابی به نام کلید کوچکتر سلیمان وجود دارد که دارای سحرهایی منسوب به سلیمان است. این سحرها روش‌های ارتباط با ارواح و اجنه را بیان می‌کنند.طبق افسانه‌ها و تاریخ این کتاب در مسجدالاقصی دفن شده و محل دقیق آن مشخص نیست.اما تا به امروزه افراد بسیاری از جمله یهودیان به دنبال آن بودند تا از قدرت آنچه در راه خوب و چه در راه ضد بشر استفاده کنند.

در متون یهودی فرشتگان معبد سلیمان را برای او ساختند ولیکن اینکار با اختیار و علاقه نبود. عقیده خاخام‌ها این است که موجودی کرم مانند به نام شمیر برای بریدن سنگ‌ها استفاده می‌شد.

[۷]

نام‌ها و صفات بیان شده در قرآن

اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روح‌الأمین) و روح‌القُدُس • عِزرائیل (مَلَک‌ُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح

اِبلیس یا شَیطان • عِفریت

حورٌ عین • غِلمان و وِلدان

آدم • اِبراهیم (خلیل‌الله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیح‌الله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روح‌الله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیم‌الله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)

اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون

ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم

آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون‏) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آل‌یاسین‏) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آل‌فرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)

آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان

ابرهه • بُختُ‌نَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب‏ • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)

ابولَهَب • زید بن حارثه

اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)

ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)

آزَر (پدر ابراهیم) • اُمّ‌جَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب

اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنی‌اسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج

ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنی‌هاشم • عمالقه

داستان حضرت سلیمان

اسباط • اسباط بنی‌اسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهل‌بیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنی‌اسرائیل
آل‌ابراهیم • آل‌داوود • آل‌عمران • آل‌لوط • آل‌موسی و آل‌هارون • آل‌یعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم

اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزب‌الله • قبطیان (آل‌فرعون، قوم فرعون)

اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)

اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّ‌القریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ

انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بین‌النهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان

بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد

اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد

ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان

الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون

بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)

حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یوم‌الدار

سُلَیْمان (عبری: שְׁלֹמֹה، تلفظ: شلومو، عربی: سلیمان، انگلیسی: Solomon) که به عبری یدیدیا (عبری: יְדִידְיָהּ) نام دارد، نام شخصی در متون خاورمیانه ای است که به عنوان فرمانروا و پیامبری دانا که بر یک قلمرو پادشاهی در اسرائیل فرمان می‌راند توصیف شده‌است.

زایش او را ۹۹۰ ق. م گفته‌اند و فرمانروایی‌اش بر اسرائیل را از ۹۷۰ تا ۹۳۱ ق.م. دانسته‌اند. نام سلیمان در زبان‌های سامی به معنای «آشتی» است. در متون نام‌برده، سلیمان پسر داوود دانسته‌شده‌است. سلیمان از پیامبران و پادشاهان بنی‌اسرائیل در تورات و قرآن است.

در کتاب عهد عتیق (تَنَخ) از او با نام جدیدیه هم یاد شده و او را سومین شاه پادشاهی متحد بنی اسرائیل و واپسین شاه، پیش از جدا شدن این پادشاهی به دو بخش دانسته‌است.
پادشاهی شمالی اسرائیل از پادشاهی جنوبی یعنی یهودا جدا شد و نسل مذکر فرزندان و نوادگان سلیمان تنها بر یهودا فرمان راندند.

تاریخ پادشاهی سلیمان بین سال‌های ۹۷۰ تا ۹۳۱ قبل از میلاد در نظر گرفته می‌شود. او سومین پادشاه پادشاهی اسرائیل (پادشاهی متحد) و آخرین قبل از تقسیم آن به پادشاهی یهودا و پادشاهی شمالی اسرائیل بود. بعد از تقسیم نسل او تنها بر پادشاهی یهودا حکومت می‌کرد.[۱]

بر اساس کتاب مقدس و قرآن سلیمان معبد سلیمان در اورشلیم را بنا کرد و دارای حکمت، ثروت و قدرت بسیار زیادی بود؛ ولیکن در کتاب مقدس ذکر شده‌است که سلیمان به گناه کشیده شد و از یهوه دور شده و به بت‌پرستی روی آورد. به همین دلیل پادشاهی او بعد از مرگش تقسیم شد؛ ولیکن قرآن این داستان را رد کرده و کافر شدن را تنها به مردم تحت سلطه سلیمان و نه شخص وی نسبت می‌دهد.

داستان حضرت سلیمان

سلیمان در قرآن به کمک قدرت خدا بر اجنه حاکم می‌شود. در بسیاری متون مختلف نام سلیمان با سحر و جن‌گیری در ارتباط است. بسیاری افرادی که به دنبال سحر بودند از نام وی استفاده می‌کردند.

وقتی داوود به کهنسالی رسید همسری به نام ابیشاگ گرفت که بسیار زیبا بود؛ ولیکن داوود دچار فراموشی شده بود و او را نمی‌شناخت. در این زمان ادونیا پسر داوود که بعد از مرگ برادرانش امنون و ابسالوم به نظر وارث تخت داوود می‌آمد خود را شاه اسرائیل خواند؛ ولیکن بث شبع مادر سلیمان و همسر داوود به همراه ناتان پیامبر اسرائیل داوود را قانع کردند که سلیمان را وارث خود بخواند. ادونیا فرار کرد و در قربانگاه پنهان شد. او توسط سلیمان مورد بخشش قرار گرفت به شرطی که خود را فرد ارزشمندی نشان دهد. ادونیا درخواست کرد که با ابیشاگ ازدواج کند ولیکن سلیمان این کار را منع کرد با اینکه بث شبع در طرف ادونیا بود. سلیمان به این دلیل اینکار را منع کرد که می‌دانست دلیل شورش ادونیا تصرف حرم داوود و همسران او بوده‌است.

مهمترین ویژگی سلیمان در کتاب تورات حکمت او است. کتاب اول پادشاهان شرح دعای سلیمان برای دریافت حکمت را بیان می‌کند :”و شاه به گیبون رفت تا قربانی کند زیرا آنجا مکان بسیار بلند بود. سلیمان یک هزار قربانی سوزاندنی تقدیم کرد. در گیبون خداوند در خواب به سلیمان ظاهر شد و خداوند گفت از من بخواه و به تو خواهم بخشید؛ و سلیمان گفت تو به خدمتگزار خود داوود پدر من بخشش زیادی داشتی زیرا او در برابر تو با صداقت و درستکاری راه می‌رفت و قلب او با تو بود و تو برای او محبت زیادی نگاه داشتی و تو به او پسری بخشیدی که بر تخت پادشاهی او بنشیند همانگونه که امروز اینگونه است؛ و اکنون، پروردگارا خداوند من، تو خدمتگزار خود را به جای داوود پادشاه کردی و من کودکی بیش نیستم من نمی‌دانم که چگونه بیرون روم و بازگردم؛ و خدمتگزار تو در بین مردم توست که تو برگزیدی مردمی بینظیر که تعداد آن‌ها بیشمار است. به خدمتگزار خود قلبی ببخش که به وسیله آن بر مردم قضاوت کنم تا فرق درست و نادرست را بدانم که چه کسی شایسته قضاوت بر این مردم است؟”

خداوند به سلیمان گفت: «به دلیل اینکه تو زندگی طولانی و ثروت برای خود نخواستی و درخواست مرگ دشمنان خود را نکردی و درخواست اجرای عدالت در زمین نمودی من آنچه تو می‌خواهی انجام خواهم داد» کتاب مقدس همچنین اشاره می‌کند «تمامی دنیا به سخنان سلیمان گوش می‌دادند تا حکمتی که خداوند در قلب او قرار داده بود بشنوند.»

در یک داستان بسیار معروف در کتاب مقدس دو زن به نزد سلیمان میایند و هر دو ادعا می‌کنند که مادر کودکی هستند. آن‌ها از سلیمان درخواست می‌کنند که بین آن‌ها قضاوت کند. سلیمان شمشیر خود را در میاورد و دستور می‌دهد که کودک به دو نیم تقسیم شده و نیمی از او به هر زن داده شود. یکی از آن دو زن از ادعای خود برگشته و درخواست می‌کند که سلیمان کودک را به زن دیگر دهد و او را نکشد. سلیمان اعلام می‌کند که این زن مادر واقعی کودک است زیرا ترجیح داده‌است که کودک زنده بماند.

بر اساس کتاب آسمانی تورات، سلیمان دارای ۷۰۰همسر و ۳۰۰ کنیز بود.[نیازمند منبع] بسیاری از همسران او غیر بومی بودند و یکی از آنان دختر فرعون مصر بود. تنها همسر سلیمان که از او با نامبرده شده‌است نماه است که مادر جانشین سلیمان رهبعام شد.

بر اساس کتاب تورات شهرت حکمت سلیمان آنچنان به همه دنیا رسید که ملکه سبا بلقیس تصمیم گرفت با او ملاقات کند. ملکه به همراه هدایای زیادی از طلا، ادویه و سنگ‌های قیمتی به نزد سلیمان رفت؛ و سلیمان به او هر آنچه او می‌خواست بخشید و او با رضایت از پیش سلیمان بازگشت. اینکه معنی دقیق این آیات چیست مورد بحث زیادی قرار گرفته‌است و داستان‌های زیادی در مورد سلیمان و ملکه سبا وجود دارد. بر اساس نوشتارهای یهودی سلیمان به تمامی موجودات زنده دنیا مسلط شده بود ولیکن روزی متوجه شد که هدهد در نزد او حاضر نشده‌است. او به دنبال هدهد می‌فرستند و هدهد به او می‌گوید که به دنبال سرزمین جدیدی رفته بوده‌است. هدهد به سرزمینی در شرق رفته بوده‌است که بسیار ثروتمند بوده و رئیس آن ملکه سبا بوده‌است. سلیمان هدهد را به نزد ملکه سبا می‌فرستد تا او را به دربار خود دعوت کند.

طبق دین یهودیت سلیمان در اخر عمر زن باز شده و به بت پرستی روی آورده . اما اسلام بیان می‌کند که سلیمان هیچگاه کافر نشد بلکه مردم تحت سلطه او به کفر گرویدند. از این رو بر اساس روایت اسلامی سلیمان تا آخر عمر به خداوند پایبند باقی ماند.[۲][۳]

بر اساس کتاب تورات سلیمان به مرگ طبیعی در سن ۸۰ سالگی درگذشت. بعد از مرگ او پسرش رهبعام جانشین او شد ولیکن ده قبیله از دوازده قبیله اسرائیل او را رد کردند و پادشاهی شمالی اسرائیل را تشکیل دادند.

در اسلام سلیمان یکی از پیامبران بسیار مهم می‌باشد. اسلام سلیمان را پسر داوود می‌داند که خداوند حکمت بسیار زیادی به او ارزانی کرده بود. سلیمان به اذن خدا بر تمامی موجودات زنده مسلط بود و زبان حیوانات را می‌فهمید. قرآن بیان می‌کند که سلیمان باد را تحت کنترل گرفت. همچنین قرآن ذکر می‌کند که سلیمان به خواست خدا بر اجنه مسلط شده بود و این اجنه بنای معبد سلیمان را برای او ساختند. داستان سلیمان و هدهد در قرآن ذکر شده‌است که سلیمان هدهد را غایب می‌بیند و وقتی سلیمان او را احضار می‌کند هدهد به نزد او حاضر شده و در مورد سرزمین سبا صحبت می‌کند. هدهد به سلیمان می‌گوید که مردم سرزمین سبا خورشید را پرستش می‌کنند ولیکن ملکه آن‌ها بسیار قدرتمند و دانا است. سلیمان نامه‌ای برای ملکه سبا به همراه هدهد می‌فرستد. در نامه سلیمان به ملکه سبا می‌گوید که پرستش خورشید را کنار گذاشته و به پرستش خداوند روی آورند.

سلیمان در قرآن به کمک قدرت خدا بر اجنه و ابرها و باد و باران و کوه‌ها و دریاها حاکم می‌شود و همچنین زبان حیوانات را می فهمد و با حیوانات سخن می‌گوید. در بسیاری متون مختلف نام سلیمان با سحر و جن‌گیری در ارتباط است. بسیاری افرادی که به دنبال سحر بودند از نام وی استفاده می‌کردند. همچنین مسلمانان معتقدند که سلیمان کافر نشده و تا آخرین روز حیاتش پیامبر خدا بوده‌است.[۴][۵]

بر اساس روایات گیاهی به نام ویرانگر وجود داشته‌است. سلیمان زمانی که از اعتکاف بیرون آمد گیاهی دید. پرسید کیستی؟ گفت:ویرانگر (با ریشه‌هایم ساختمان‌ها را ویران می‌کنم) سلیمان متوجه مرگ نزدیک خود شد دعا کرد که جن‌ها از مرگ من با خبر نشوند تا من ساختمان معبد را بسازند هم مردم بدانند جن‌ها علم غیب نمی‌دانند. سلیمان در قصر خود ایستاده و به طوری که به عصایش تکیه داده بود جان داد. اما جن‌ها با خبر نشدند تا اینکه موریانه‌ها عصایش را خوردند و سلیمان به زمین افتاد.[۶]

داستان‌های زیادی در مورد سلیمان در کتب مختلف نقل شده که داستان قالیچه پرنده سلیمان فقط یکی از آنهاست.

داستانی معروف در کتاب هزار و یک شب در مورد جنی صحبت می‌کند که سلیمان را ناراحت کرده بود و به این دلیل سلیمان او را در یک بطری زندانی کرده و در دریا انداخته بود. در بطری به وسیله مهر سلیمان مسدود شده بود و جن نمی‌توانست از بطری خارج شود. در ادامه همین داستان، مطالبی در مورد قالیچه پرنده سلیمان نیز ذکر شده که سلیمان با استفاده از آن پرواز می‌کرده‌است.

بر اساس نوشته‌های روحانی‌های یهود (خاخام‌ها)، خداوند به دلیل درستکاری سلیمان به او قدرت ارتباط با دنیایی در بُعد بالاتر و همچنین ارتباط با اجنه و ارواح را عطا کرده بود. این اجنه برای سلیمان کارهای مختلفی انجام داده و برای او سنگ‌های قیمتی می‌آوردند و همچنین آبیاری درختان و همانند آن.

بر اساس افسانه‌هایی سلیمان دارای انگشتری بود که قدرت‌های جادویی همچون تسلط بر اجنه را در خود داشت. بر این اساس بر روی این انگشتر مُهری وجود داشت که امروزه از آن به نام ستاره داوود یاد می‌شود.

کتابی به نام کلید کوچکتر سلیمان وجود دارد که دارای سحرهایی منسوب به سلیمان است. این سحرها روش‌های ارتباط با ارواح و اجنه را بیان می‌کنند.طبق افسانه‌ها و تاریخ این کتاب در مسجدالاقصی دفن شده و محل دقیق آن مشخص نیست.اما تا به امروزه افراد بسیاری از جمله یهودیان به دنبال آن بودند تا از قدرت آنچه در راه خوب و چه در راه ضد بشر استفاده کنند.

در متون یهودی فرشتگان معبد سلیمان را برای او ساختند ولیکن اینکار با اختیار و علاقه نبود. عقیده خاخام‌ها این است که موجودی کرم مانند به نام شمیر برای بریدن سنگ‌ها استفاده می‌شد.

[۷]

نام‌ها و صفات بیان شده در قرآن

اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روح‌الأمین) و روح‌القُدُس • عِزرائیل (مَلَک‌ُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح

اِبلیس یا شَیطان • عِفریت

حورٌ عین • غِلمان و وِلدان

آدم • اِبراهیم (خلیل‌الله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیح‌الله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روح‌الله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیم‌الله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)

اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون

ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم

آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون‏) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آل‌یاسین‏) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آل‌فرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)

آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان

ابرهه • بُختُ‌نَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب‏ • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)

ابولَهَب • زید بن حارثه

اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)

ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)

آزَر (پدر ابراهیم) • اُمّ‌جَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب

اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنی‌اسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج

ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنی‌هاشم • عمالقه

داستان حضرت سلیمان

اسباط • اسباط بنی‌اسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهل‌بیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنی‌اسرائیل
آل‌ابراهیم • آل‌داوود • آل‌عمران • آل‌لوط • آل‌موسی و آل‌هارون • آل‌یعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم

اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزب‌الله • قبطیان (آل‌فرعون، قوم فرعون)

اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)

اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّ‌القریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ

انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بین‌النهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان

بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد

اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد

ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان

الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون

بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)

حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یوم‌الدار

سُلَیْمان (عبری: שְׁלֹמֹה، تلفظ: شلومو، عربی: سلیمان، انگلیسی: Solomon) که به عبری یدیدیا (عبری: יְדִידְיָהּ) نام دارد، نام شخصی در متون خاورمیانه ای است که به عنوان فرمانروا و پیامبری دانا که بر یک قلمرو پادشاهی در اسرائیل فرمان می‌راند توصیف شده‌است.

زایش او را ۹۹۰ ق. م گفته‌اند و فرمانروایی‌اش بر اسرائیل را از ۹۷۰ تا ۹۳۱ ق.م. دانسته‌اند. نام سلیمان در زبان‌های سامی به معنای «آشتی» است. در متون نام‌برده، سلیمان پسر داوود دانسته‌شده‌است. سلیمان از پیامبران و پادشاهان بنی‌اسرائیل در تورات و قرآن است.

در کتاب عهد عتیق (تَنَخ) از او با نام جدیدیه هم یاد شده و او را سومین شاه پادشاهی متحد بنی اسرائیل و واپسین شاه، پیش از جدا شدن این پادشاهی به دو بخش دانسته‌است.
پادشاهی شمالی اسرائیل از پادشاهی جنوبی یعنی یهودا جدا شد و نسل مذکر فرزندان و نوادگان سلیمان تنها بر یهودا فرمان راندند.

تاریخ پادشاهی سلیمان بین سال‌های ۹۷۰ تا ۹۳۱ قبل از میلاد در نظر گرفته می‌شود. او سومین پادشاه پادشاهی اسرائیل (پادشاهی متحد) و آخرین قبل از تقسیم آن به پادشاهی یهودا و پادشاهی شمالی اسرائیل بود. بعد از تقسیم نسل او تنها بر پادشاهی یهودا حکومت می‌کرد.[۱]

بر اساس کتاب مقدس و قرآن سلیمان معبد سلیمان در اورشلیم را بنا کرد و دارای حکمت، ثروت و قدرت بسیار زیادی بود؛ ولیکن در کتاب مقدس ذکر شده‌است که سلیمان به گناه کشیده شد و از یهوه دور شده و به بت‌پرستی روی آورد. به همین دلیل پادشاهی او بعد از مرگش تقسیم شد؛ ولیکن قرآن این داستان را رد کرده و کافر شدن را تنها به مردم تحت سلطه سلیمان و نه شخص وی نسبت می‌دهد.

داستان حضرت سلیمان

سلیمان در قرآن به کمک قدرت خدا بر اجنه حاکم می‌شود. در بسیاری متون مختلف نام سلیمان با سحر و جن‌گیری در ارتباط است. بسیاری افرادی که به دنبال سحر بودند از نام وی استفاده می‌کردند.

وقتی داوود به کهنسالی رسید همسری به نام ابیشاگ گرفت که بسیار زیبا بود؛ ولیکن داوود دچار فراموشی شده بود و او را نمی‌شناخت. در این زمان ادونیا پسر داوود که بعد از مرگ برادرانش امنون و ابسالوم به نظر وارث تخت داوود می‌آمد خود را شاه اسرائیل خواند؛ ولیکن بث شبع مادر سلیمان و همسر داوود به همراه ناتان پیامبر اسرائیل داوود را قانع کردند که سلیمان را وارث خود بخواند. ادونیا فرار کرد و در قربانگاه پنهان شد. او توسط سلیمان مورد بخشش قرار گرفت به شرطی که خود را فرد ارزشمندی نشان دهد. ادونیا درخواست کرد که با ابیشاگ ازدواج کند ولیکن سلیمان این کار را منع کرد با اینکه بث شبع در طرف ادونیا بود. سلیمان به این دلیل اینکار را منع کرد که می‌دانست دلیل شورش ادونیا تصرف حرم داوود و همسران او بوده‌است.

مهمترین ویژگی سلیمان در کتاب تورات حکمت او است. کتاب اول پادشاهان شرح دعای سلیمان برای دریافت حکمت را بیان می‌کند :”و شاه به گیبون رفت تا قربانی کند زیرا آنجا مکان بسیار بلند بود. سلیمان یک هزار قربانی سوزاندنی تقدیم کرد. در گیبون خداوند در خواب به سلیمان ظاهر شد و خداوند گفت از من بخواه و به تو خواهم بخشید؛ و سلیمان گفت تو به خدمتگزار خود داوود پدر من بخشش زیادی داشتی زیرا او در برابر تو با صداقت و درستکاری راه می‌رفت و قلب او با تو بود و تو برای او محبت زیادی نگاه داشتی و تو به او پسری بخشیدی که بر تخت پادشاهی او بنشیند همانگونه که امروز اینگونه است؛ و اکنون، پروردگارا خداوند من، تو خدمتگزار خود را به جای داوود پادشاه کردی و من کودکی بیش نیستم من نمی‌دانم که چگونه بیرون روم و بازگردم؛ و خدمتگزار تو در بین مردم توست که تو برگزیدی مردمی بینظیر که تعداد آن‌ها بیشمار است. به خدمتگزار خود قلبی ببخش که به وسیله آن بر مردم قضاوت کنم تا فرق درست و نادرست را بدانم که چه کسی شایسته قضاوت بر این مردم است؟”

خداوند به سلیمان گفت: «به دلیل اینکه تو زندگی طولانی و ثروت برای خود نخواستی و درخواست مرگ دشمنان خود را نکردی و درخواست اجرای عدالت در زمین نمودی من آنچه تو می‌خواهی انجام خواهم داد» کتاب مقدس همچنین اشاره می‌کند «تمامی دنیا به سخنان سلیمان گوش می‌دادند تا حکمتی که خداوند در قلب او قرار داده بود بشنوند.»

در یک داستان بسیار معروف در کتاب مقدس دو زن به نزد سلیمان میایند و هر دو ادعا می‌کنند که مادر کودکی هستند. آن‌ها از سلیمان درخواست می‌کنند که بین آن‌ها قضاوت کند. سلیمان شمشیر خود را در میاورد و دستور می‌دهد که کودک به دو نیم تقسیم شده و نیمی از او به هر زن داده شود. یکی از آن دو زن از ادعای خود برگشته و درخواست می‌کند که سلیمان کودک را به زن دیگر دهد و او را نکشد. سلیمان اعلام می‌کند که این زن مادر واقعی کودک است زیرا ترجیح داده‌است که کودک زنده بماند.

بر اساس کتاب آسمانی تورات، سلیمان دارای ۷۰۰همسر و ۳۰۰ کنیز بود.[نیازمند منبع] بسیاری از همسران او غیر بومی بودند و یکی از آنان دختر فرعون مصر بود. تنها همسر سلیمان که از او با نامبرده شده‌است نماه است که مادر جانشین سلیمان رهبعام شد.

بر اساس کتاب تورات شهرت حکمت سلیمان آنچنان به همه دنیا رسید که ملکه سبا بلقیس تصمیم گرفت با او ملاقات کند. ملکه به همراه هدایای زیادی از طلا، ادویه و سنگ‌های قیمتی به نزد سلیمان رفت؛ و سلیمان به او هر آنچه او می‌خواست بخشید و او با رضایت از پیش سلیمان بازگشت. اینکه معنی دقیق این آیات چیست مورد بحث زیادی قرار گرفته‌است و داستان‌های زیادی در مورد سلیمان و ملکه سبا وجود دارد. بر اساس نوشتارهای یهودی سلیمان به تمامی موجودات زنده دنیا مسلط شده بود ولیکن روزی متوجه شد که هدهد در نزد او حاضر نشده‌است. او به دنبال هدهد می‌فرستند و هدهد به او می‌گوید که به دنبال سرزمین جدیدی رفته بوده‌است. هدهد به سرزمینی در شرق رفته بوده‌است که بسیار ثروتمند بوده و رئیس آن ملکه سبا بوده‌است. سلیمان هدهد را به نزد ملکه سبا می‌فرستد تا او را به دربار خود دعوت کند.

طبق دین یهودیت سلیمان در اخر عمر زن باز شده و به بت پرستی روی آورده . اما اسلام بیان می‌کند که سلیمان هیچگاه کافر نشد بلکه مردم تحت سلطه او به کفر گرویدند. از این رو بر اساس روایت اسلامی سلیمان تا آخر عمر به خداوند پایبند باقی ماند.[۲][۳]

بر اساس کتاب تورات سلیمان به مرگ طبیعی در سن ۸۰ سالگی درگذشت. بعد از مرگ او پسرش رهبعام جانشین او شد ولیکن ده قبیله از دوازده قبیله اسرائیل او را رد کردند و پادشاهی شمالی اسرائیل را تشکیل دادند.

در اسلام سلیمان یکی از پیامبران بسیار مهم می‌باشد. اسلام سلیمان را پسر داوود می‌داند که خداوند حکمت بسیار زیادی به او ارزانی کرده بود. سلیمان به اذن خدا بر تمامی موجودات زنده مسلط بود و زبان حیوانات را می‌فهمید. قرآن بیان می‌کند که سلیمان باد را تحت کنترل گرفت. همچنین قرآن ذکر می‌کند که سلیمان به خواست خدا بر اجنه مسلط شده بود و این اجنه بنای معبد سلیمان را برای او ساختند. داستان سلیمان و هدهد در قرآن ذکر شده‌است که سلیمان هدهد را غایب می‌بیند و وقتی سلیمان او را احضار می‌کند هدهد به نزد او حاضر شده و در مورد سرزمین سبا صحبت می‌کند. هدهد به سلیمان می‌گوید که مردم سرزمین سبا خورشید را پرستش می‌کنند ولیکن ملکه آن‌ها بسیار قدرتمند و دانا است. سلیمان نامه‌ای برای ملکه سبا به همراه هدهد می‌فرستد. در نامه سلیمان به ملکه سبا می‌گوید که پرستش خورشید را کنار گذاشته و به پرستش خداوند روی آورند.

سلیمان در قرآن به کمک قدرت خدا بر اجنه و ابرها و باد و باران و کوه‌ها و دریاها حاکم می‌شود و همچنین زبان حیوانات را می فهمد و با حیوانات سخن می‌گوید. در بسیاری متون مختلف نام سلیمان با سحر و جن‌گیری در ارتباط است. بسیاری افرادی که به دنبال سحر بودند از نام وی استفاده می‌کردند. همچنین مسلمانان معتقدند که سلیمان کافر نشده و تا آخرین روز حیاتش پیامبر خدا بوده‌است.[۴][۵]

بر اساس روایات گیاهی به نام ویرانگر وجود داشته‌است. سلیمان زمانی که از اعتکاف بیرون آمد گیاهی دید. پرسید کیستی؟ گفت:ویرانگر (با ریشه‌هایم ساختمان‌ها را ویران می‌کنم) سلیمان متوجه مرگ نزدیک خود شد دعا کرد که جن‌ها از مرگ من با خبر نشوند تا من ساختمان معبد را بسازند هم مردم بدانند جن‌ها علم غیب نمی‌دانند. سلیمان در قصر خود ایستاده و به طوری که به عصایش تکیه داده بود جان داد. اما جن‌ها با خبر نشدند تا اینکه موریانه‌ها عصایش را خوردند و سلیمان به زمین افتاد.[۶]

داستان‌های زیادی در مورد سلیمان در کتب مختلف نقل شده که داستان قالیچه پرنده سلیمان فقط یکی از آنهاست.

داستانی معروف در کتاب هزار و یک شب در مورد جنی صحبت می‌کند که سلیمان را ناراحت کرده بود و به این دلیل سلیمان او را در یک بطری زندانی کرده و در دریا انداخته بود. در بطری به وسیله مهر سلیمان مسدود شده بود و جن نمی‌توانست از بطری خارج شود. در ادامه همین داستان، مطالبی در مورد قالیچه پرنده سلیمان نیز ذکر شده که سلیمان با استفاده از آن پرواز می‌کرده‌است.

بر اساس نوشته‌های روحانی‌های یهود (خاخام‌ها)، خداوند به دلیل درستکاری سلیمان به او قدرت ارتباط با دنیایی در بُعد بالاتر و همچنین ارتباط با اجنه و ارواح را عطا کرده بود. این اجنه برای سلیمان کارهای مختلفی انجام داده و برای او سنگ‌های قیمتی می‌آوردند و همچنین آبیاری درختان و همانند آن.

بر اساس افسانه‌هایی سلیمان دارای انگشتری بود که قدرت‌های جادویی همچون تسلط بر اجنه را در خود داشت. بر این اساس بر روی این انگشتر مُهری وجود داشت که امروزه از آن به نام ستاره داوود یاد می‌شود.

کتابی به نام کلید کوچکتر سلیمان وجود دارد که دارای سحرهایی منسوب به سلیمان است. این سحرها روش‌های ارتباط با ارواح و اجنه را بیان می‌کنند.طبق افسانه‌ها و تاریخ این کتاب در مسجدالاقصی دفن شده و محل دقیق آن مشخص نیست.اما تا به امروزه افراد بسیاری از جمله یهودیان به دنبال آن بودند تا از قدرت آنچه در راه خوب و چه در راه ضد بشر استفاده کنند.

در متون یهودی فرشتگان معبد سلیمان را برای او ساختند ولیکن اینکار با اختیار و علاقه نبود. عقیده خاخام‌ها این است که موجودی کرم مانند به نام شمیر برای بریدن سنگ‌ها استفاده می‌شد.

[۷]

نام‌ها و صفات بیان شده در قرآن

اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روح‌الأمین) و روح‌القُدُس • عِزرائیل (مَلَک‌ُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح

اِبلیس یا شَیطان • عِفریت

حورٌ عین • غِلمان و وِلدان

آدم • اِبراهیم (خلیل‌الله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیح‌الله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روح‌الله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیم‌الله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)

اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون

ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم

آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون‏) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آل‌یاسین‏) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آل‌فرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)

آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان

ابرهه • بُختُ‌نَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب‏ • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)

ابولَهَب • زید بن حارثه

اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)

ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)

آزَر (پدر ابراهیم) • اُمّ‌جَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب

اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنی‌اسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج

ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنی‌هاشم • عمالقه

داستان حضرت سلیمان

اسباط • اسباط بنی‌اسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهل‌بیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنی‌اسرائیل
آل‌ابراهیم • آل‌داوود • آل‌عمران • آل‌لوط • آل‌موسی و آل‌هارون • آل‌یعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم

اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزب‌الله • قبطیان (آل‌فرعون، قوم فرعون)

اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)

اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّ‌القریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ

انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بین‌النهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان

بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد

اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد

ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان

الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون

بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)

حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یوم‌الدار

حضرت سلیمان(علیه السلام) با تمام حشمت و شکوه و قدرت بی‎نظیر بر جهان حکومت می‎کرد. پایتخت او بیت المقدس در شام بود. خداوند نیروهای عظیم و امکانات بسیار در اختیار او قرار داده بود،‌تا آن جا که رعد و برق و جن و انس و همه پرندگان و چرندگان و حیوانات دیگر تحت فرمان او بودند. و او زبان همه آنها را می‎دانست.
هدف حضرت سلیمان(علیه السلام) این بود که همه انسانها را به سوی خدا و توحید و اهداف الهی دعوت کند و از هرگونه انحراف و گناه باز دارد و همه امکانات را در خدمت جذب مردم به سوی خدا قرار دهد.
در همین عصر در سرزمین یمن، بانویی به نام «بُلْقَیس» بر ملت خود حکومت می‎کرد و دارای تشکیلات عظیم سلطنتی بود. ولی او و ملتش به جای خدا، خورشید پرست و بت پرست بودند و از برنامه‎های الهی به دور بوده و راه انحراف و فساد را می‎پیمودند. بنابراین لازم بود که حضرت سلیمان(علیه السلام) با رهبریها و رهنمودهای خردمندانه خود آنها را از بیراهه و کجروی‌ها به سوی توحید دعوت کند. و مالاریای بت پرستی را که واگیر نیز بود، ریشه کن نماید.

روزی حضرت سلیمان بر تخت حکومت نشسته بود. همه پرندگان که خداوند آنها را تحت تسخیر سلیمان قرار داده بود با نظمی مخصوص در بالای سر سلیمان کنار هم صف کشیده بودند و پر در میان پر نهاده و برای تخت سلیمان سایه‎ای تشکیل داده بودند تا تابش مستقیم خورشید، سلیمان را نیازارد. در میان پرندگان، هُدهُد (شانه به سر) غایب بود، و همین امر باعث شده بود به اندازه جای خالی او نور خورشید به نزدیک تخت سلیمان بتابد.
سلیمان دید روزنه‎ای از نور خورشید به کنار تخت تابیده، سرش را بلند کرد و به پرندگان نگریست دریافت هُدهُد غایب است. پرسید: «چرا هُدهُد را نمی‎بینم، او غایب است. به خاطر عدم حضورش او را تنبیهی شدید کرده یا ذبح می‎کنم مگر این که دلیل روشنی برای عدم حضورش بیاورد.»
چندان طول نکشید که هُدهُد به محضر سلیمان(علیه السلام) آمد، و عذر عدم حضور خود را به حضرت سلیمان(علیه السلام) چنین گزارش داد:
«من از سرزمین سبأ، (واقع در یمَن) یک خبر قطعی آورده‎ام. من زنی را دیدم که بر مردم (یمن) حکومت می‎کند و همه چیز مخصوصاً تخت عظیمی را در اختیار دارد. من دیدم آن زن و ملتش خورشید را می‎پرستند و برای غیر خدا سجده می‎نمایند، و شیطان اعمال آنها را در نظرشان زینت داده و از راه راست باز داشته است و آنها هدایت نخواهند شد، چرا که آنها خدا را پرستش نمی‎کنند…! آن خداوندی که معبودی جز او نیست و پروردگار و صاحب عرش عظیم است.»(۱)
حضرت سلیمان(علیه السلام) عذر غیبت هُدهُد را پذیرفت، و بی‎درنگ در مورد نجات ملکه سبأ و ملتش احساس مسؤولیت نمود و نامه‎ای برای ملکه سبا (بُلْقَیس) فرستاد و او را دعوت به توحید کرد. نامه کوتاه اما بسیار پر معنا بود و در آن چنین آمده بود: «به نام خداوند بخشنده مهربان ـ توصیه من این است که برتری جویی نسبت به من نکنید و به سوی من بیایید و تسلیم حق گردید.»(۲)
سلیمان(علیه السلام) نامه را به هُدهُد داد و فرمود: «ما تحقیق می‎کنیم تا ببینیم تو راست می‎گویی یا دروغ؟ این نامه را ببر و برکنار تخت ملکه سبأ بیفکن، سپس برگرد تا ببینیم آنها در برابر دعوت ما چه می‎کنند؟!»
هُدهُد نامه را با خود برداشت و از شام به سوی یمن ره سپرد و از همان بالا نامه را کنار تخت بُلْقَیس انداخت.

ردّ هدیه بُلْقَیس از جانب سلیمان(علیه السلام)

بُلْقَیس در کنار تخت خود نامه‎ای یافت که پس از خواندن آن دریافت که نامه از طرف شخص بزرگی برای او فرستاده شده است و مطالب پرارزشی دارد. بزرگان کشور خود را به گرد هم آورد و با آنها در این باره مشورت کرد. آنها گفتند: «ما نیروی کافی داریم و می‎توانیم بجنگیم و هرگز تسلیم نمی‎شویم.»
ولی بُلْقَیس اتخاذ طریق مسالمت آمیز را بر جنگ ترجیح می‎داد و این را دریافته بود که جنگ موجب ویرانی می‎شود، و تا راه حلّی وجود دارد نباید آتش جنگ را برافروخت. او پیشنهاد کرد که: هدیه‎ای گرانبها برای سلیمان می‎فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر می‎آورند.(۳)
بُلْقَیس در جلسه مشورت گفت: من با فرستادگان هدیه برای سلیمان، او را امتحان می‎کنم. اگر او پیامبر باشد میل به دنیا ندارد و هدیه ما را نمی‎پذیرد، و اگر شاه باشد، می‎پذیرد. در نتیجه اگر دریافتیم او پیامبر است، قدرت مقاومت در مقابل او را نخواهیم داشت و باید تسلیم حق گردیم.
بُلْقَیس گوهر بسیار گرانبهایی را در میان حُقّه (ظرف مخصوصی) نهاد و به فرستادگان گفت: «این گوهر را به سلیمان می‎رسانید و اهداء می‎کنید.»(۴)
فرستادگان ملکه سبأ به بیت المقدس و به محضر حضرت سلیمان(علیه السلام) آمدند و هدایای ملکه سبأ را به حضرت سلیمان(علیه السلام) تقدیم نمودند، به گمان این که سلیمان از مشاهده آن هدایا، خشنود می‎شود و به آنها شادباش می‎گوید.
امّا همین که با سلیمان روبرو شدند، صحنه عجیبی در برابر آنان نمایان شد. سلیمان(علیه السلام) نه تنها از آنها استقبال نکرد، بلکه به آنها گفت: «آیا شما می‎خواهید مرا با مال خود کمک کنید درحالی که این اموال در نظر من بی‎ارزش است، بلکه آن چه خداوند به من داده از آن چه به شما داده برتر است. مال چه ارزشی در برابر مقام نبوّت و علم و هدایت دارد، این شما هستید که به هدایای خود شادمان می‎باشید. «فَما آتانِی اللَّهُ خَیرٌ مِمَّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیتِکُمْ تَفْرَحُونْ»؛ آری این شما هستید که مرعوب و شیفته هدایای پر زرق و برق می‎شوید، ولی اینها در نظر من کم ارزشند.
سپس سلیمان(علیه السلام) با قاطعیت به فرستاده مخصوص ملکه سبأ فرمود: «به سوی ملکه سبأ و سران کشورت باز گرد و این هدایا را نیز با خود ببر، اما بدان ما به زودی با لشکرهایی به سراغ آنها خواهیم آمد که توانایی مقابله با آن را نداشته باشند، و ما آنها را از آن سرزمین آباد (یمن) خارج می‎کنیم در حالی که کوچک و حقیر خواهند بود.»(۵)

پیوستن بلقیس به سلیمان و ازدواج با او

داستان حضرت سلیمان

فرستاده مخصوص سلیمان با همراهان به یمن بازگشتند، و عظمت مقام و توان و قدرت سپاه سلیمان را به ملکه سبا گزارش دادند.
بلقیس دریافت که ناگزیر باید تسلیم فرمان سلیمان (که فرمان حق و توحید است) گردد و برای حفظ و سلامت خود و جامعه هیچ راهی جز پیوستن به امت سلیمان ندارد، با جمعی از اشراف قوم خود و دنبال این تصمیم، حرکت کردند و یمن را به قصد شام ترک گفتند، تا از نزدیک به تحقیق بیشتر بپردازند.
هنگامی که سلیمان از آمدن بلقیس و همراهان به طرف شام اطلاع یافت، به حاضران فرمود: «کدامیک از شما توانائی دارید، پیش از آن که آنها به اینجا آیند، تخت ملکه سبا را برای من بیاورید».
عفریتی از جنّ (یعنی یکی از گردنشان جنّیان) گفت: من آن را نزد تو می‌آورم، پیش از آن که از مجلس برخیزی اما آصف بن برخیا که از علم کتاب آسمانی بهره‌مند بود گفت: «من آن تخت را قبل از آن که چشم برهم زنی نزد تو خواهم آورد».
لحظه‌ای نگذشت که سلیمان، تخت بلقیس را در کنار خود دید و بی درنگ به ستایش و شکر خدا پرداخت و گفت: هذا من فضل ربّی لیبلونی ءاشکر ام اکفر(۶)؛ «این موهبت، فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم، یا کافران می‌کنم».
سپس سلیمان (علیه السلام) دستور داد تا تخت را اندکی جابجا و تغییر دهند وقتی که بلقیس آمد، از او بپرسند آیا این تخت توانست یا نه، ببینند، چه جواب می‌دهد.
طولی نکشید بلقیس و همراهان به حضور سلیمان آمدند، شخصی به تخت او اشاره کرد و به بلقیس گفت: «آیا تخت تو این گونه است؟!»
بلقیس با کمال زیرکی در جواب گفت: کانه هو؛ «گویا خود آن تخت است».
سرانجام بلقیس دریافت که تخت خود او از طریق اعجاز جلو به آنجا آورده شده، تسلیم حق شد و آئین حضرت سلیمان را پذیرفت، او قبلاً نیز نشانه‌هایی از حقانیت نبوت سلیمان را دریافته بود، به هرحال به آئین سلیمان پیوست و به نقل مشهور با سلیمان ازدواج کرد و هر دو در ارشاد مردم سوی یکتاپرستی کوشیدند.(۷)

چگونگی ملاقات بُلْقَیس با سلیمان، و ایمان آوردن او

قبل از ورود بُلْقَیس به قصر سلیمان، سلیمان(علیه السلام) دستور داده بود صحن یکی از قصرها را از بلور بسازند، ‌و از زیر بلورها آب جاری عبور دهند. (و این دستور به خاطر جذب دل بُلْقَیس، و یک نوع اعجاز بود)
هنگامی که ملکه سبأ با همراهان وارد قصر شد، یکی از مأموران قصر به او گفت: «داخل صحن قصر شو!»
ملکه هنگام ورود به صحن قصر گمان کرد که سراسر صحن را نهر آب فراگرفته است، از این رو تا ساق، پاهایش را برهنه کرد تا از آن آب بگذرد، در حالی که حیران و شگفت زده شده بود که آب در این جا چه می‎کند؟ اما به زودی سلیمان(علیه السلام) او را از حیرت بیرون آورد و به او فرمود: «این حیاط قصر است که از بلور صاف ساخته شده است، این آب نیست که موجب برهنگی پای تو شود.»(۸)
پس از آن که ملکه سبأ نشانه‎های متعدّدی از حقّانیت دعوت سلیمان(علیه السلام) را مشاهده کرد و از طرفی دید که با آن همه قدرت، او دارای اخلاق نیک مخصوصی است که هیچ شباهتی به اخلاق شاهان ندارد، از این رو با صدق دل به نبوت سلیمان(علیه السلام) ایمان آورد و به خیل صالحان پیوست.

پی‌نوشت‌ها

(۱).نمل، ۲۰ تا ۲۶؛ تفسیر القُمّی. این مطلب حاکی است که پرندگان دارای هوش و دریافت هستند.
(۲).نمل، ۳۰ تا ۳۱؛
(۳).نمل، ۲۹ تا ۳۵؛
(۴).بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۱۱؛
(۵).نمل، ۳۶ و ۳۷؛
(۶).نمل، ۴۰؛
(۷).بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۱۲؛
(۸).نمل، ۴۱؛

(منبع: محمد محمدی اشتهاردی؛ داستان دوستان؛ ج۵ ص۵۶)

دانش تفسير در نگاشته هاى مستشرقان

عبادت و قنوت‌های امام هادی علیه السلام

مهدويت از ديدگاه نهج‌البلاغه

روان‌کاوی ترس

نام فرزندان امام على (ع)

فرمان حمله عمومى به خیام امام حسین(ع) از سوى عمر بن سعد ۹ محرم

کرامت انسان

آیت الله شیخ محمدعلی معزی دزفولی(ره)

امام زاده عبدالله (ع) بافق

فضیلت و اعمال شب قدر از نظر آیت الله العظمی مظاهری

سيماي اقتصادي امام هفتم(ع)

ورود امام محمد تقى(ع) به بغداد ۸ محرم

طاووس در گُلشن توصيف امام مهدى(ع) در گُلشن راز

امامزادگان محمد وابراهيم (عليهم السلام) برکشلو

عوامل پیروزى حضرت مهدى (عج)

امامزاده آمنه خاتون (س)

farsi@al-shia.org

AlShia_Support

تلفن تماس: 37745111-025

فکس : 37742073-025

منبع:آسمونی

حضرت سلیمان علیه السلام

 

«یكى از پیامبران بزرگى كه داراى حكومت بى‏  نظیر و بسیار بزرگ بود، حضرت سلیمان بن داوود – علیه السلام – است كه نامش هفده بار در قرآن آمده است.»

سلیمان – علیه السلام – حكومت بزرگی به دست آورد كه در آن جنّ و فرشتگان و حیوانات و باد، همه تحت فرمان او بودند، و بر کل زمین فرمانروایى مى کرد.

پایتخت او بیت المقدس در شام بود. در همین عصر در سرزمین سبأ، زنی به نام «بلقیس» بر انجا حكومت مى‏ كرد که قصر و ثروت زیادی داشت، ولى او و ملتش به جاى خدا، خورشید پرست .

داستان حضرت سلیمان

یکروز هُدهُد پیش سلیمان – علیه السلام – آمد و چنین گزارش داد:

 

«من از سرزمین سبأ، خبری آورده‏ام. زنى را دیدم كه بر مردم حكومت مى‏ كند و همه چیز مخصوصاً تخت عظیمى را در اختیار دارد. دیدم آن زن و ملتش خورشید را مى پرستند و براى غیر خدا سجده مى‏ نمایند.»

سلیمان – علیه السلام – نامه‏اى براى ملكه سبا نوشت و او را دعوت به توحید كرد. نامه كوتاه اما بسیار پر معنا بود و در آن چنین آمده بود: «به نام خداوند بخشنده مهربان – توصیه من این است كه برترى جویى نسبت به من نكنید و به سوى من بیایید و تسلیم حق گردید.»

هُدهُد نامه را با برداشت و از شام پرواز کرد و نامه را كنار تخت بلقیس انداخت. بلقیس در كنار تخت خود نامه‏اى پیدا کرد كه پس از خواندن آن دریافت كه نامه از طرف شخص بزرگى براى او فرستاده شده است و مطالب با ارزشى دارد. بزرگان كشور خود را به جمع و با آنها در این باره مشورت كرد. آنها گفتند: «ما نیروى كافى داریم و مى‏ توانیم بجنگیم و هرگز تسلیم نمى‏ شویم.»

 

ولى بلقیس صلح دوستانه را به جنگ ترجیح مى‏ داد و این را دریافته بود كه جنگ موجب ویرانى مى‏شود، و تا راه حلّى وجود دارد نباید آتش جنگ را برافروخت. بلقیس گفت: من با فرستادگان هدیه براى سلیمان، او را امتحان مى‏كنم. اگر او پیامبر باشد میل به دنیا ندارد و هدیه ما را نمى‏پذیرد، و اگر شاه باشد، مى‏ پذیرد. در نتیجه اگر دریافتیم او پیامبر است، قدرت مقاومت در مقابل او را نخواهیم داشت و باید تسلیم حق گردیم.

فرستادگان ملكه سبأ به بیت المقدس و پیش حضرت سلیمان – علیه السلام – آمدند و هدایاى ملكه سبأ را به او تقدیم کردند امّا همین كه با سلیمان روبرو شدند، صحنه عجیبى در برابر آنان نمایان شد.

سلیمان – علیه السلام – نه تنها از آنها استقبال نكرد، بلكه به آنها گفت: «آیا شما مى‏خواهید مرا با مال خود كمك كنید درحالى كه این اموال در نظر من بى‏ارزش است، بلكه آن چه خداوند به من داده از آن چه به شما داده برتر است.»فرستاده مخصوص سلیمان با همراهان به یمن بازگشتند و عظمت مقام و توان و قدرت سپاه سلیمان و نپذیرفتن هدیه را به ملكه سبأ گزارش دادند.

بلقیس دریافت كه ناگزیر باید تسلیم فرمان سلیمان گردد .به دنبال این تصمیم با جمعى از اشراف قوم خود حركت كردند و یمن را به قصد شام ترك کردند، تا از نزدیك به تحقیق بیشتر بپردازند.هنگامى كه سلیمان از آمدن بلقیس و همراهانش به طرف شام اطلاع یافت، به حاضران فرمود: «كدام یك از شما توانایى دارید، پیش از آن كه آنها به این جا آیند، تخت ملكه سبأ را براى من بیاورید.»

یکی از جنّها گفت: من آن را نزد تو مى‏ آورم، پیش از آن كه از بلندشوی. اما یکی دیگر از جنها گفت: من آن تخت را قبل از آن كه چشم بر هم زنى، نزد تو خواهم آورد.»طولى نكشید كه بلقیس و همراهان به حضور سلیمان آمدند. شخصى به تخت او اشاره كرد و به بُلْقَیس گفت: «آیا تخت تو این گونه است؟!».بلقیس دریافت كه تخت خود اوست و از طریق اعجاز، پیش از ورودش به آن جا آورده شده است. او با دیدن این معجزه، تسلیم حق شد و دین حضرت سلیمان را قبول کرد.

قبل از ورود بلقیس به قصر سلیمان، ان حضرت دستور داده بود حیاط یكى از قصرها را از بلور بسازند، و از زیر بلورها آب جارى عبور دهند. هنگامى كه ملكه سبأ با همراهان وارد قصر شد، یكى از مأموران قصر به او گفت: «داخل حیاط قصر شو!»ملكه هنگام ورود به حیاط قصر خیال كرد كه سراسر حیاط را آب فراگرفته است، به خاطر دامنش را بالا گرفت تا از آن آب بگذرد، در حالى كه شگفت زده شده بود كه آب در این جا چه مى‏كند؟ اما سلیمان – علیه السلام – او را از حیرت بیرون آورد و به او فرمود: «این حیاط قصر است كه از بلور صاف ساخته شده است و آب نیست.» ملكه سبأ نشانه‏هاى زیادی از حق بودن دعوت سلیمان – علیه السلام – را دید و از طرفى با آن همه قدرت، او داراى اخلاق نیك خاصی بود كه هیچ شباهتى به اخلاق شاهان نداشت ، پس گفت: پروردگارا! من به خود ستم كردم و با سلیمان – علیه السلام – براى خداوندى كه پروردگار جهانیان است اسلام آوردم.»به خاطر همین با علاقه ایمان آورد .

 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ را به رقم وارد کنید:

ما 10 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

داستان حضرت سلیمان در قرآن

سوره دو بقره

داستان حضرت سلیمان

و آنچه را كه شيطان[صفت]ها در سلطنت‏ سليمان خوانده [و درس گرفته] بودند پيروى كردند و سليمان كفر نورزيد ليكن آن شيطان[صفت]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى‏آموختند و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند] با اينكه آن دو [فرشته] هيچ كس را تعليم [سحر] نمى‏ كردند مگر آنكه [قبلا به او] مى‏گفتند ما [وسيله] آزمايشى [براى شما] هستيم پس زنهار كافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چيزهايى مى‏ آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند هر چند بدون فرمان خدا نمى ‏توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند و [خلاصه] چيزى مى‏ آموختند كه برايشان زيان داشت و سودى بديشان نمى‏ رسانيد و قطعا [يهوديان] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع] باشد در آخرت بهره ‏اى ندارد وای كه چه بد بود آنچه به جان خريدند اگر مى ‏دانستند (102)

 

سوره چهار نسا

ما همچنان كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى كرديم به تو [نيز] وحى كرديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان [نيز] وحى نموديم و به داوود زبور بخشيديم (163)

سوره شش انعام

و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را به راه راست درآورديم و نوح را از پيش راه نموديم و از نسل او داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را [هدايت كرديم] و اين گونه نيكوكاران را پاداش مى ‏دهيم (84)

سوره بیست ویک انبیا

و داوود و سليمان را [ياد كن] هنگامى كه در باره آن كشتزار كه گوسفندان مردم شب‏ هنگام در آن چريده بودند داورى مى‏ كردند و [ما] شاهد داورى آنان بوديم (78)

پس آن [داورى] را به سليمان فهمانديم و به هر يك [از آن دو] حكمت و دانش عطا كرديم و كوهها را با داوود و پرندگان به نيايش واداشتيم و ما كننده [اين كار] بوديم (79)

و به [داوود] فن زره [سازى] آموختيم تا شما را از [خطرات] جنگ تان حفظ كند پس آيا شما سپاسگزاريد (80)

و براى سليمان تندباد را [رام كرديم] كه به فرمان او به سوى سرزمينى كه در آن بركت نهاده بوديم جريان مى‏ يافت و ما به هر چيزى دانا بوديم (81)

و برخى از شياطين بودند كه براى او غواصى و كارهايى غير از آن مى‏ كردند و ما مراقب [حال] آنها بوديم (82)

سوره بیست وهفت نمل

و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود (14)

و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم و آن دو گفتند ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است (15)

و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت اى مردم ما زبان پرندگان را تعليم يافته‏ ايم و از هر چيزى به ما داده شده است راستى كه اين همان امتياز آشكار است (16)

و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمع‏ آورى شدند و [براى رژه] دسته دسته گرديدند (17)

تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند مورچه ‏اى [به زبان خويش] گفت اى مورچگان به خانه‏ هايتان داخل شويد مبادا سليمان و سپاهيانش نديده و ندانسته شما را پايمال كنند (18)

[سليمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى سپاس بگذارم و به كار شايسته‏اى كه آن را مى‏ پسندى بپردازم و مرا به رحمت ‏خويش در ميان بندگان شايسته‏ ات داخل كن (19)

و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است كه هدهد را نمى‏ بينم يا شايد از غايبان است (20)

قطعا او را به عذابى سخت عذاب مى‏كنم يا سرش را مى ‏برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد (21)

پس ديرى نپاييد كه [هدهد آمد و] گفت از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته‏اى و براى تو از سبا گزارشى درست آورده ‏ام (22)

من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت مى‏كرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت (23)

او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا به خورشيد سجده مى‏كنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان را از راه [راست] باز داشته بود در نتيجه [به حق] راه نيافته بودند (24)

[آرى شيطان چنين كرده بود] تا براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مى‏ آورد و آنچه را پنهان مى‏داريد و آنچه را آشكار مى ‏نماييد مى‏داند سجده نكنند (25)

خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست پروردگار عرش بزرگ است (26)

گفت‏ خواهيم ديد آيا راست گفته‏ اى يا از دروغگويان بوده‏ اى (27)

اين نامه مرا ببر و به سوى آنها بيفكن آنگاه از ايشان روى برتاب پس ببين چه پاسخ مى‏دهند (28)

[ملكه سبا] گفت اى سران [كشور] نامه ‏اى ارجمند براى من آمده است (29)

كه از طرف سليمان است و [مضمون آن] اين است به نام خداوند بخشنده مهربان (30)

بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد (31)

گفت اى سران [كشور] در كارم به من نظر دهيد كه بى‏ حضور شما [تا به حال] كارى را فيصله نداده‏ ام (32)

گفتند ما سخت نيرومند و دلاوريم و[لى] اختيار كار با توست بنگر چه دستور مى‏ دهى (33)

[ملكه] گفت پادشاهان چون به شهرى درآيند آن را تباه و عزيزانش را خوار مى‏ گردانند و اين گونه مى‏ كنند (34)

و [اينك] من ارمغانى به سويشان مى‏فرستم و مى‏ نگرم كه فرستادگان [من] با چه چيز بازمى‏ گردند (35)

داستان حضرت سلیمان

و چون [فرستاده] نزد سليمان آمد [سليمان] گفت آيا مرا به مالى كمك مى‏دهيد آنچه خدا به من عطا كرده بهتر است از آنچه به شما داده‏ است [نه] بلكه شما به ارمغان خود شادمانى مى‏ نماييد (36)

به سوى آنان بازگرد كه قطعا سپاهيانى بر [سر] ايشان مى ‏آوريم كه در برابر آنها تاب ايستادگى نداشته باشند و از آن [ديار] به خوارى و زبونى بيرونشان مى‏كنيم (37)

[سپس] گفت اى سران [كشور] كدام يك از شما تخت او را پيش از آنكه مطيعانه نزد من آيند براى من مى ‏آورد (38)

عفريتى از جن گفت من آن را پيش از آنكه از مجلس خود برخيزى براى تو مى‏آورم و بر اين [كار] سخت توانا و مورد اعتمادم (39)

كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود گفت من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مى‏آورم پس چون [سليمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مى‏كنم و هر كس سپاس گزارد تنها به سود خويش سپاس مى‏ گذارد و هر كس ناسپاسى كند بى‏ گمان پروردگارم بى‏ نياز و كريم است (40)

گفت تخت [ملكه] را برايش ناشناس گردانيد تا ببينيم آيا پى مى‏برد يا از كسانى است كه پى نمى‏ برند (41)

پس وقتى [ملكه] آمد [بدو] گفته شد آيا تخت تو همين گونه است گفت گويا اين همان است و پيش از اين ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بوديم (42)

و [در حقيقت قبلا] آنچه غير از خدا مى‏ پرستيد مانع [ايمان] او شده بود و او از جمله گروه كافران بود (43)

به او گفته شد وارد ساحت كاخ [پادشاهى] شو و چون آن را ديد بركه ‏اى پنداشت و ساق هايش را نمايان كرد [سليمان] گفت اين كاخى مفروش از آبگينه است [ملكه] گفت پروردگارا من به خود ستم كردم و [اينك] با سليمان در برابر خدا پروردگار جهانيان تسليم شدم (44)

سوره سی و چهار سبا

و باد را براى سليمان [رام كرديم] كه رفتن آن بامداد يك ماه و آمدنش شبانگاه يك ماه [راه] بود و معدن مس را براى او ذوب [و روان] گردانيديم و برخى از جن به فرمان پروردگارشان پيش او كار مى‏ كردند و هر كس از آنها از دستور ما سر برمى ‏تافت از عذاب سوزان به او مى‏ چشانيديم (12)

[آن متخصصان] براى او هر چه مى‏خواست از نمازخانه‏ ها و مجسمه‏ ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه‏ ها و ديگهاى چسبيده به زمين مى‏ ساختند اى خاندان داوود شكرگزار باشيد و از بندگان من اندكى سپاسگزارند (13)

پس چون مرگ را بر او مقرر داشتيم جز جنبنده‏ اى خاكى [=موريانه] كه عصاى او را [به تدريج] مى ‏خورد [آدميان را] از مرگ او آگاه نگردانيد پس چون [سليمان] فرو افتاد براى جنيان روشن گرديد كه اگر غيب مى‏دانستند در آن عذاب خفت ‏آور [باقى] نمى‏ ماندند (14)

قطعا براى [مردم] سبا در محل سكونتشان نشانه [رحمتى] بود دو باغستان از راست و چپ [به آنان گفتيم] از روزى پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد شهرى است‏ خوش و خدايى آمرزنده (15)

پس روى گردانيدند و بر آن سيل [سد] عرم را روانه كرديم و دو باغستان آنها را به دو باغ كه ميوه‏ه اى تلخ و شوره‏ گز و نوعى از كنار تنك داشت تبديل كرديم (16)

اين [عقوبت] را به [سزاى] آنكه كفران كردند به آنان جزا داديم و آيا جز ناسپاس را به مجازات مى ‏رسانيم (17)

و ميان آنان و ميان آباداني هايى كه در آنها بركت نهاده بوديم شهرهاى متصل به هم قرار داده بوديم و در ميان آنها مسافت را به اندازه مقرر داشته بوديم در اين [راه]ها شبان و روزان آسوده‏ خاطر بگرديد (18)

تا گفتند پروردگارا ميان [منزلهاى] سفرهايمان فاصله انداز و بر خويشتن ستم كردند پس آنها را [براى آيندگان موضوع] حكايتها گردانيديم و سخت تارومارشان كرديم قطعا در اين [ماجرا] براى هر شكيباى سپاسگزارى عبرتهاست (19)

و قطعا شيطان گمان خود را در مورد آنها راست‏ يافت و جز گروهى از مؤمنان [بقيه] از او پيروى كردند (20)

و [شيطان] را بر آنان تسلطى نبود جز آنكه كسى را كه به آخرت ايمان دارد از كسى كه در باره آن در ترديد است باز شناسيم و پروردگار تو بر هر چيزى نگاهبان است (21)

سوره سی وهشت صاد

[اين] كتابى مبارك است كه آن را به سوى تو نازل كرده‏ ايم تا در [باره] آيات آن بينديشند و خردمندان پند گيرند (29)

و سليمان را به داوود بخشيديم چه نيكو بنده‏اى به راستى او توبه‏ كار [و ستايشگر] بود (30)

هنگامى كه [طرف] غروب اسبهاى اصيل را بر او عرضه كردند (31)

[سليمان] گفت واقعا من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشيد] در پس حجاب ظلمت‏ شد (32)

[گفت اسبها] را نزد من باز آوريد پس شروع كرد به دست كشيدن بر ساقها و گردن آنها [و سرانجام وقف كردن آنها در راه خدا] (33)

و قطعا سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى بيفكنديم پس به توبه باز آمد (34)

گفت پروردگارا مرا ببخش و ملكى به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد در حقيقت تويى كه خود بسيار بخشنده‏اى (35)

پس باد را در اختيار او قرار داديم كه هر جا تصميم مى‏ گرفت به فرمان او نرم روان مى‏شد (36)

و شيطانها را [از] بنا و غواص (37)

تا [وحشيان] ديگر را كه جفت جفت با زنجيرها به هم بسته بودند [تحت فرمانش درآورديم] (38)

[گفتيم] اين بخشش ماست [آن را] بى‏شمار ببخش يا نگاه دار (39)

و قطعا براى او در پيشگاه ما تقرب و فرجام نيكوست (40)

داستانهای دیگر در قرآن مبین

 

داستان حضرت مریم

 

داستان حضرت لوط

 

داستان حضرت خضر وحضرت موسی

 

داستان اصحاب کهف

 

داستان عزیز پیامبر

 

داستان حضرت یونس

 

داستان حضرت سلیمان

 

داستان حضرت زکریا

 

داستان هاروت وماروت

 

داستان سر بریدن گاو به دستور خداوند

 

داستان ذوالقرنین کوروش کبیر

 

داستان اندرز لقمان حکیم

زنا در قرآن

کلمه: ملک السماوات والارض

نوزده  بار در قرآن کریم  ذکر شده

ادامه مطلب

 

 

باور کردنی نیست اگر بگویم کلمه:

السماوات در ۵۷ سوره دیده میشود

ادامه مطلب

تعجب آور است اگر بدانید

كلمه لا اله ۳۸ بار ذكر شده (۱۹*۲)

ادامه مطلب

 آیا باور میکنید که:

 لا اله الا هو

توزده بار در قرآن ذکر شده

ادامه مطلب

آیا میدانید:

کلمه ناس ۵۷ بار در قرآن ذکر شده

ادامه مطلب

کلمه حافظ

نوزده بار در قرآن مبـــین ذکر شده

ادامه مطلب

 آیا باور میکنید که کلمه :مقام

توزده بار در قرآن ذکر شده

 ادامه مطلب

آیا باور میکنید کلمه: آیات الله

بدون پسوند و پيشوند ۱۹ بار آمده

ادامه مطلب

آیا باور میکنید که :

کلمه الناس ۱۹۰ بار در قرآن مبین آمده

ادامه مطلب

آیا میدانید کلمه: یعلمون در آخر

آیات نوزده  بار  ذکر شده

 ادامه مطلب

 آیا باور میکنید که کلمه :  مولا

توزده بار در قرآن ذکر شده

ادامه مطلب

حیرت آور است اگر بدانید کلمه:

الا الله  نوزده بار در کل  ذكر شده

ادامه مطلب

کلمه اذا قیل

نوزده بار در قرآن کریم ذکر شده

ادامه مطلب

حیرت آور است اگر بگویم کلمه

صد عن سبیل الله

نوزده بار در قرآن مجیـــــد ذکر شده

ادامه مطلب

 

ارسلنا 76 بار در قرآن مبیـــــن

ذکر شده که مضربی است از نوزده

ادامه مطلب

آیا میدانید ص در آخر كلمات ۵۷ بار ذكر شده

 (۱۹×۳)=۵۷

آیا باور میکنید که کلمه :

تجری من تحتها الانهار خالدین فیها

توزده بار در قرآن ذکر شده

ادامه مطلب

آیا باور می کنید که کلمه:

سماوات ۱۹۰ بار در قرآن مبین ذکر شده

ادامه مطلب

 

 آیا باور میکنید که کلمه:السماوات والارض

۱۳۳=۷×۱۹ بار در قرآن ذکر شده

ادامه مطلب

 آیا باور میکنید که :

  فی الحیاة الدنیا

توزده بار در قرآن ذکر شده

ادامه مطلب

آیا میتوانید تصور کنید که کلمه:باياتنا

۳=۵۷:۱۹ باردر کل قرآن مجید ذكر شده

ادامه مطلب

کلمه تشکرون

نوزده بار در قرآن مجــــید ذکر شده

ادامه مطلب

siroosmojallali ©حق کپی رایت محفوظ میباشد powered by.

داستان حضرت سلیمان
داستان حضرت سلیمان
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *