داستان حضرت خضر و اسکندر

دوره مقدماتی php
داستان حضرت خضر و اسکندر
داستان حضرت خضر و اسکندر

خِضر بر اساس برخی روایات اسلامی، از پیامبران و بر اساس برخی دیگر از روایات.[نیازمند منبع]، بنده صالحی بود. بسیاری از مفسرین همراه موسی و یوشع بن نون را در داستانی که در سوره کهف آمده‌است؛ خضر می‌دانند. از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی می‌نشست، زمین سبز و خرم می‌گشت و دلیل نامش، خضر (سبز) نیز همین است.[۱] زندگی خضر، از قبل از زمان موسی تا زمان حاضر، و ادامهٔ زندگیش تا آخر الزمان، مورد اتّفاق مسلمانان – است.[نیازمند منبع][۲] مجموعهٔ روایات، مؤیّد آن است که خضر، طولانی‌ترین عُمر را در میان فرزند آدم دارد.[۲]

گفته‌اند خضر از اولاد سام بن نوح و پسرخالهٔ ذوالقرنین بود. در وجه تسمیه خضر نوشته‌اند که هر کجا می‌نشست سبز می‌شد. با این حال بنا به برداشتی نیز، دو نفر با نام خضر وجود داشته‌اند، خضر اکبر که از اولاد سام بن نوح بوده و خضر ثانی که از انبیای بنی‌اسرائیل بود و مصاحب موسی بوده‌است.[۳]
او یکی از چهار مادر هستی در اشعار فردوسی است که با لقب مشک خوانده شده‌است:

یک بررسی دقیق تر متون مختلف نشان می‌دهد که نسخ بعدی داستان‌های ذالقرنین به قرآن وابسته‌اند به‌طوری‌که از طریق مفسران اولیهٔ مسلمان فهمیده می‌شود. عناصر کلیدی داستان‌های بعدی مانند وجه تسمیهٔ «ذوالقرنین» که نسبت داده شده به کورش هخامنشی مدیون منابع آن‌ها در تفاسیر است.

خضر از شاهزادگان بود و پدرش مال و نعمت بسیار داشت. اما خضر دوستدار حکمت بود و به راه پیغمبری می‌رفت، و تا در خانوادهٔ خود بود، به راهنمایی گمشدگان و دستگیری بینوایان می‌پرداخت و چون به پیغمبری رسید به راهنمایی قوم ذوالقرنین فرمان یافت.[نیازمند منبع]
ذوالقرنین جهانداری آگاه بود و خضر را گرامی داشت و خداپرستی وی را ستایش می‌کرد و در کارها با وی مشورت می‌کرد و کار دین و شریعت مردم را به او محول می‌ساخت.[نیازمند منبع]

ذوالقرنین عمری دراز داشت اما عمر جاویدان می‌خواست[نیازمند منبع] و در کتاب‌ها خوانده بود که در جهان چشمه‌ای هست نامش آب حیوان یا آب حیات که هر که از آن بنوشد عمر جاوید یابد. پس راز آن را از خضر پرسید و خضر نشانی‌ها که می‌دانست می‌گفت و چون معلوم شده بود که جای چشمهٔ آب حیات در ظلمات است، ذوالقرنین عزم راه کرد و خضر و الیاس را با خود همراه کرد که الیاس نیز از برگزیدگان روزگار بود. مدت‌ها در سرزمین تاریک جهان گردش کردند و از هر آبی و چشمه‌ای امتحان کردند اما خوردن آب حیات ذوالقرنین را نصیب نبود و خضر و الیاس در جستجو به آب حیات رسیدند و از آن نوشیدند و اثر آن را دانستند و چون به ذوالقرنین خبر رسید هرچه جستجو کردند دیگر آن چشمه را نیافتند و چون مدت سفر دراز شده بود و آذوقه کم داشتند برگشتند تا دوباره با اسباب فراهم بروند. اما عمر ذوالقرنین به سفر دوباره نرسید و بدینسان خضر و الیاس عمر جاوید یافتند و می‌گویند الیاس در جوانی کشتی‌بان بود و سفر دریا دوست می‌داشت و بدین سبب وی بیش‌تر در دریاها به سر می‌برد و گمشدگان و درماندگان را راهبری می‌کند و خضر در خشکی‌ها به سر می‌برد و هر که در خدمت مردم و راستی و پا کی کوتاهی نکند و دیدار خضر را دریابد و از او حاجت بخواهد حاجتش برآورده شود و هرچه از او بپرسد جواب درست بشنود.
داستان حضرت خضر و اسکندر

دوره مقدماتی php

داستان خضر در قرآن آمده‌است اما بر اساس روایات می‌گویند این شخص خضر است.
داستان خضر در آیات ۶۵ تا ۸۲ سورهٔ کهف در قرآن چنین آمده‌است:

[در آن جا] بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که رحمت [و موهبت عظیمی] از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم. «۶۵» موسی به او گفت: (آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟) «۶۶» گفت: (تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی! «۶۷» و چگونه می‌توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی؟! «۶۸» [موسی] گفت: (به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت؛ و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو نخواهم کرد!) «۶۹» [خضر] گفت: (پس اگر می‌خواهی به‌دنبال من بیایی، از هیچ چیز مپرس تا خودم [به موقع] آن را برای تو بازگو کنم) «۷۰» آن دو به راه افتادند؛ تا آن که سوار کشتی شدند، [خضر] کشتی را سوراخ کرد. [موسی] گفت: (آیا آن را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی؟! راستی که چه کار بدی انجام دادی!) «۷۱» گفت: (آیا نگفتم تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی؟ !) «۷۲» [موسی] گفت: (مرا بخاطر این فراموشکاریم مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر!) «۷۳» باز به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانی را دیدند؛ و او آن نوجوان را کشت. [موسی] گفت: (آیا انسان پاکی را، بی‌آنکه قتلی کرده باشد، کشتی؟! براستی کار زشتی انجام دادی!) «۷۴» [باز آن مرد عالم] گفت: (آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمی‌توانی با من صبر کنی؟!) «۷۵» [موسی] گفت: (بعد از این اگر دربارهٔ چیزی از تو سؤال کردم، دیگر با من همراهی نکن؛ [زیرا] از سوی من معذور خواهی بود!) «۷۶» باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‌ای رسیدند؛ از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند؛ ولی آنان از مهمان کردنشان خودداری نمودند؛ [با این حال] در آن جا دیواری یافتند که می‌خواست فروریزد؛ و [آن مرد عالم] آن را برپا داشت. [موسی] گفت: ([لااقل] می‌خواستی در مقابل این کار مزدی بگیری!) «۷۷» او گفت: (اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده؛ اما بزودی راز آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی، به تو خبر می‌دهم. «۷۸» اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌کردند؛ و من خواستم آن را معیوب کنم؛ [چرا که] پشت سرشان پادشاهی [ستمگر] بود که هر کشتی [سالمی] را بزور می‌گرفت! «۷۹» و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد! «۸۰» از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و با محبت‌تر به آن دو بدهد! «۸۱» و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحی بود؛ و پروردگار تو می‌خواست آن‌ها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند؛ این رحمتی از پروردگارت بود؛ و من آن [کارها] را خودسرانه انجام ندادم؛ این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آن‌ها شکیبایی به خرج دهی!) «۸۲» و از تو دربارهٔ (ذو القرنین) می‌پرسند؛ بگو: (بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد) «۸۳»

و[۴]

نام‌ها و صفات بیان شده در قرآن

اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روح‌الأمین) و روح‌القُدُس • عِزرائیل (مَلَک‌ُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح

اِبلیس یا شَیطان • عِفریت

حورٌ عین • غِلمان و وِلدان

آدم • اِبراهیم (خلیل‌الله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیح‌الله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روح‌الله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیم‌الله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)

اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون

ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم

آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون‏) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آل‌یاسین‏) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آل‌فرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)

آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان

ابرهه • بُختُ‌نَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب‏ • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)

ابولَهَب • زید بن حارثه

اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)

ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)

آزَر (پدر ابراهیم) • اُمّ‌جَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب

اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنی‌اسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج

ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنی‌هاشم • عمالقه

اسباط • اسباط بنی‌اسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهل‌بیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنی‌اسرائیل
آل‌ابراهیم • آل‌داوود • آل‌عمران • آل‌لوط • آل‌موسی و آل‌هارون • آل‌یعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم

اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزب‌الله • قبطیان (آل‌فرعون، قوم فرعون)

اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)

اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّ‌القریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ

انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بین‌النهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان

بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد

اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد

ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان

الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون

بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)

حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یوم‌الدار

خِضر بر اساس برخی روایات اسلامی، از پیامبران و بر اساس برخی دیگر از روایات.[نیازمند منبع]، بنده صالحی بود. بسیاری از مفسرین همراه موسی و یوشع بن نون را در داستانی که در سوره کهف آمده‌است؛ خضر می‌دانند. از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی می‌نشست، زمین سبز و خرم می‌گشت و دلیل نامش، خضر (سبز) نیز همین است.[۱] زندگی خضر، از قبل از زمان موسی تا زمان حاضر، و ادامهٔ زندگیش تا آخر الزمان، مورد اتّفاق مسلمانان – است.[نیازمند منبع][۲] مجموعهٔ روایات، مؤیّد آن است که خضر، طولانی‌ترین عُمر را در میان فرزند آدم دارد.[۲]

گفته‌اند خضر از اولاد سام بن نوح و پسرخالهٔ ذوالقرنین بود. در وجه تسمیه خضر نوشته‌اند که هر کجا می‌نشست سبز می‌شد. با این حال بنا به برداشتی نیز، دو نفر با نام خضر وجود داشته‌اند، خضر اکبر که از اولاد سام بن نوح بوده و خضر ثانی که از انبیای بنی‌اسرائیل بود و مصاحب موسی بوده‌است.[۳]
او یکی از چهار مادر هستی در اشعار فردوسی است که با لقب مشک خوانده شده‌است:

یک بررسی دقیق تر متون مختلف نشان می‌دهد که نسخ بعدی داستان‌های ذالقرنین به قرآن وابسته‌اند به‌طوری‌که از طریق مفسران اولیهٔ مسلمان فهمیده می‌شود. عناصر کلیدی داستان‌های بعدی مانند وجه تسمیهٔ «ذوالقرنین» که نسبت داده شده به کورش هخامنشی مدیون منابع آن‌ها در تفاسیر است.

خضر از شاهزادگان بود و پدرش مال و نعمت بسیار داشت. اما خضر دوستدار حکمت بود و به راه پیغمبری می‌رفت، و تا در خانوادهٔ خود بود، به راهنمایی گمشدگان و دستگیری بینوایان می‌پرداخت و چون به پیغمبری رسید به راهنمایی قوم ذوالقرنین فرمان یافت.[نیازمند منبع]
ذوالقرنین جهانداری آگاه بود و خضر را گرامی داشت و خداپرستی وی را ستایش می‌کرد و در کارها با وی مشورت می‌کرد و کار دین و شریعت مردم را به او محول می‌ساخت.[نیازمند منبع]

ذوالقرنین عمری دراز داشت اما عمر جاویدان می‌خواست[نیازمند منبع] و در کتاب‌ها خوانده بود که در جهان چشمه‌ای هست نامش آب حیوان یا آب حیات که هر که از آن بنوشد عمر جاوید یابد. پس راز آن را از خضر پرسید و خضر نشانی‌ها که می‌دانست می‌گفت و چون معلوم شده بود که جای چشمهٔ آب حیات در ظلمات است، ذوالقرنین عزم راه کرد و خضر و الیاس را با خود همراه کرد که الیاس نیز از برگزیدگان روزگار بود. مدت‌ها در سرزمین تاریک جهان گردش کردند و از هر آبی و چشمه‌ای امتحان کردند اما خوردن آب حیات ذوالقرنین را نصیب نبود و خضر و الیاس در جستجو به آب حیات رسیدند و از آن نوشیدند و اثر آن را دانستند و چون به ذوالقرنین خبر رسید هرچه جستجو کردند دیگر آن چشمه را نیافتند و چون مدت سفر دراز شده بود و آذوقه کم داشتند برگشتند تا دوباره با اسباب فراهم بروند. اما عمر ذوالقرنین به سفر دوباره نرسید و بدینسان خضر و الیاس عمر جاوید یافتند و می‌گویند الیاس در جوانی کشتی‌بان بود و سفر دریا دوست می‌داشت و بدین سبب وی بیش‌تر در دریاها به سر می‌برد و گمشدگان و درماندگان را راهبری می‌کند و خضر در خشکی‌ها به سر می‌برد و هر که در خدمت مردم و راستی و پا کی کوتاهی نکند و دیدار خضر را دریابد و از او حاجت بخواهد حاجتش برآورده شود و هرچه از او بپرسد جواب درست بشنود.
داستان حضرت خضر و اسکندر

داستان خضر در قرآن آمده‌است اما بر اساس روایات می‌گویند این شخص خضر است.
داستان خضر در آیات ۶۵ تا ۸۲ سورهٔ کهف در قرآن چنین آمده‌است:

[در آن جا] بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که رحمت [و موهبت عظیمی] از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم. «۶۵» موسی به او گفت: (آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟) «۶۶» گفت: (تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی! «۶۷» و چگونه می‌توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی؟! «۶۸» [موسی] گفت: (به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت؛ و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو نخواهم کرد!) «۶۹» [خضر] گفت: (پس اگر می‌خواهی به‌دنبال من بیایی، از هیچ چیز مپرس تا خودم [به موقع] آن را برای تو بازگو کنم) «۷۰» آن دو به راه افتادند؛ تا آن که سوار کشتی شدند، [خضر] کشتی را سوراخ کرد. [موسی] گفت: (آیا آن را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی؟! راستی که چه کار بدی انجام دادی!) «۷۱» گفت: (آیا نگفتم تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی؟ !) «۷۲» [موسی] گفت: (مرا بخاطر این فراموشکاریم مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر!) «۷۳» باز به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانی را دیدند؛ و او آن نوجوان را کشت. [موسی] گفت: (آیا انسان پاکی را، بی‌آنکه قتلی کرده باشد، کشتی؟! براستی کار زشتی انجام دادی!) «۷۴» [باز آن مرد عالم] گفت: (آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمی‌توانی با من صبر کنی؟!) «۷۵» [موسی] گفت: (بعد از این اگر دربارهٔ چیزی از تو سؤال کردم، دیگر با من همراهی نکن؛ [زیرا] از سوی من معذور خواهی بود!) «۷۶» باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‌ای رسیدند؛ از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند؛ ولی آنان از مهمان کردنشان خودداری نمودند؛ [با این حال] در آن جا دیواری یافتند که می‌خواست فروریزد؛ و [آن مرد عالم] آن را برپا داشت. [موسی] گفت: ([لااقل] می‌خواستی در مقابل این کار مزدی بگیری!) «۷۷» او گفت: (اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده؛ اما بزودی راز آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی، به تو خبر می‌دهم. «۷۸» اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌کردند؛ و من خواستم آن را معیوب کنم؛ [چرا که] پشت سرشان پادشاهی [ستمگر] بود که هر کشتی [سالمی] را بزور می‌گرفت! «۷۹» و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد! «۸۰» از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و با محبت‌تر به آن دو بدهد! «۸۱» و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحی بود؛ و پروردگار تو می‌خواست آن‌ها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند؛ این رحمتی از پروردگارت بود؛ و من آن [کارها] را خودسرانه انجام ندادم؛ این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آن‌ها شکیبایی به خرج دهی!) «۸۲» و از تو دربارهٔ (ذو القرنین) می‌پرسند؛ بگو: (بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد) «۸۳»

و[۴]

نام‌ها و صفات بیان شده در قرآن

اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روح‌الأمین) و روح‌القُدُس • عِزرائیل (مَلَک‌ُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح

اِبلیس یا شَیطان • عِفریت

حورٌ عین • غِلمان و وِلدان

آدم • اِبراهیم (خلیل‌الله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیح‌الله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روح‌الله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیم‌الله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)

اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون

ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم

آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون‏) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آل‌یاسین‏) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آل‌فرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)

آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان

ابرهه • بُختُ‌نَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب‏ • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)

ابولَهَب • زید بن حارثه

اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)

ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)

آزَر (پدر ابراهیم) • اُمّ‌جَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب

اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنی‌اسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج

ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنی‌هاشم • عمالقه

اسباط • اسباط بنی‌اسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهل‌بیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنی‌اسرائیل
آل‌ابراهیم • آل‌داوود • آل‌عمران • آل‌لوط • آل‌موسی و آل‌هارون • آل‌یعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم

اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزب‌الله • قبطیان (آل‌فرعون، قوم فرعون)

اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)

اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّ‌القریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ

انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بین‌النهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان

بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد

اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد

ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان

الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون

بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)

حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یوم‌الدار

خِضر بر اساس برخی روایات اسلامی، از پیامبران و بر اساس برخی دیگر از روایات.[نیازمند منبع]، بنده صالحی بود. بسیاری از مفسرین همراه موسی و یوشع بن نون را در داستانی که در سوره کهف آمده‌است؛ خضر می‌دانند. از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی می‌نشست، زمین سبز و خرم می‌گشت و دلیل نامش، خضر (سبز) نیز همین است.[۱] زندگی خضر، از قبل از زمان موسی تا زمان حاضر، و ادامهٔ زندگیش تا آخر الزمان، مورد اتّفاق مسلمانان – است.[نیازمند منبع][۲] مجموعهٔ روایات، مؤیّد آن است که خضر، طولانی‌ترین عُمر را در میان فرزند آدم دارد.[۲]

گفته‌اند خضر از اولاد سام بن نوح و پسرخالهٔ ذوالقرنین بود. در وجه تسمیه خضر نوشته‌اند که هر کجا می‌نشست سبز می‌شد. با این حال بنا به برداشتی نیز، دو نفر با نام خضر وجود داشته‌اند، خضر اکبر که از اولاد سام بن نوح بوده و خضر ثانی که از انبیای بنی‌اسرائیل بود و مصاحب موسی بوده‌است.[۳]
او یکی از چهار مادر هستی در اشعار فردوسی است که با لقب مشک خوانده شده‌است:

یک بررسی دقیق تر متون مختلف نشان می‌دهد که نسخ بعدی داستان‌های ذالقرنین به قرآن وابسته‌اند به‌طوری‌که از طریق مفسران اولیهٔ مسلمان فهمیده می‌شود. عناصر کلیدی داستان‌های بعدی مانند وجه تسمیهٔ «ذوالقرنین» که نسبت داده شده به کورش هخامنشی مدیون منابع آن‌ها در تفاسیر است.

خضر از شاهزادگان بود و پدرش مال و نعمت بسیار داشت. اما خضر دوستدار حکمت بود و به راه پیغمبری می‌رفت، و تا در خانوادهٔ خود بود، به راهنمایی گمشدگان و دستگیری بینوایان می‌پرداخت و چون به پیغمبری رسید به راهنمایی قوم ذوالقرنین فرمان یافت.[نیازمند منبع]
ذوالقرنین جهانداری آگاه بود و خضر را گرامی داشت و خداپرستی وی را ستایش می‌کرد و در کارها با وی مشورت می‌کرد و کار دین و شریعت مردم را به او محول می‌ساخت.[نیازمند منبع]

ذوالقرنین عمری دراز داشت اما عمر جاویدان می‌خواست[نیازمند منبع] و در کتاب‌ها خوانده بود که در جهان چشمه‌ای هست نامش آب حیوان یا آب حیات که هر که از آن بنوشد عمر جاوید یابد. پس راز آن را از خضر پرسید و خضر نشانی‌ها که می‌دانست می‌گفت و چون معلوم شده بود که جای چشمهٔ آب حیات در ظلمات است، ذوالقرنین عزم راه کرد و خضر و الیاس را با خود همراه کرد که الیاس نیز از برگزیدگان روزگار بود. مدت‌ها در سرزمین تاریک جهان گردش کردند و از هر آبی و چشمه‌ای امتحان کردند اما خوردن آب حیات ذوالقرنین را نصیب نبود و خضر و الیاس در جستجو به آب حیات رسیدند و از آن نوشیدند و اثر آن را دانستند و چون به ذوالقرنین خبر رسید هرچه جستجو کردند دیگر آن چشمه را نیافتند و چون مدت سفر دراز شده بود و آذوقه کم داشتند برگشتند تا دوباره با اسباب فراهم بروند. اما عمر ذوالقرنین به سفر دوباره نرسید و بدینسان خضر و الیاس عمر جاوید یافتند و می‌گویند الیاس در جوانی کشتی‌بان بود و سفر دریا دوست می‌داشت و بدین سبب وی بیش‌تر در دریاها به سر می‌برد و گمشدگان و درماندگان را راهبری می‌کند و خضر در خشکی‌ها به سر می‌برد و هر که در خدمت مردم و راستی و پا کی کوتاهی نکند و دیدار خضر را دریابد و از او حاجت بخواهد حاجتش برآورده شود و هرچه از او بپرسد جواب درست بشنود.
داستان حضرت خضر و اسکندر

داستان خضر در قرآن آمده‌است اما بر اساس روایات می‌گویند این شخص خضر است.
داستان خضر در آیات ۶۵ تا ۸۲ سورهٔ کهف در قرآن چنین آمده‌است:

[در آن جا] بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که رحمت [و موهبت عظیمی] از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم. «۶۵» موسی به او گفت: (آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟) «۶۶» گفت: (تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی! «۶۷» و چگونه می‌توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی؟! «۶۸» [موسی] گفت: (به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت؛ و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو نخواهم کرد!) «۶۹» [خضر] گفت: (پس اگر می‌خواهی به‌دنبال من بیایی، از هیچ چیز مپرس تا خودم [به موقع] آن را برای تو بازگو کنم) «۷۰» آن دو به راه افتادند؛ تا آن که سوار کشتی شدند، [خضر] کشتی را سوراخ کرد. [موسی] گفت: (آیا آن را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی؟! راستی که چه کار بدی انجام دادی!) «۷۱» گفت: (آیا نگفتم تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی؟ !) «۷۲» [موسی] گفت: (مرا بخاطر این فراموشکاریم مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر!) «۷۳» باز به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانی را دیدند؛ و او آن نوجوان را کشت. [موسی] گفت: (آیا انسان پاکی را، بی‌آنکه قتلی کرده باشد، کشتی؟! براستی کار زشتی انجام دادی!) «۷۴» [باز آن مرد عالم] گفت: (آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمی‌توانی با من صبر کنی؟!) «۷۵» [موسی] گفت: (بعد از این اگر دربارهٔ چیزی از تو سؤال کردم، دیگر با من همراهی نکن؛ [زیرا] از سوی من معذور خواهی بود!) «۷۶» باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‌ای رسیدند؛ از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند؛ ولی آنان از مهمان کردنشان خودداری نمودند؛ [با این حال] در آن جا دیواری یافتند که می‌خواست فروریزد؛ و [آن مرد عالم] آن را برپا داشت. [موسی] گفت: ([لااقل] می‌خواستی در مقابل این کار مزدی بگیری!) «۷۷» او گفت: (اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده؛ اما بزودی راز آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی، به تو خبر می‌دهم. «۷۸» اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌کردند؛ و من خواستم آن را معیوب کنم؛ [چرا که] پشت سرشان پادشاهی [ستمگر] بود که هر کشتی [سالمی] را بزور می‌گرفت! «۷۹» و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد! «۸۰» از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و با محبت‌تر به آن دو بدهد! «۸۱» و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحی بود؛ و پروردگار تو می‌خواست آن‌ها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند؛ این رحمتی از پروردگارت بود؛ و من آن [کارها] را خودسرانه انجام ندادم؛ این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آن‌ها شکیبایی به خرج دهی!) «۸۲» و از تو دربارهٔ (ذو القرنین) می‌پرسند؛ بگو: (بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد) «۸۳»

و[۴]

نام‌ها و صفات بیان شده در قرآن

اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روح‌الأمین) و روح‌القُدُس • عِزرائیل (مَلَک‌ُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح

اِبلیس یا شَیطان • عِفریت

حورٌ عین • غِلمان و وِلدان

آدم • اِبراهیم (خلیل‌الله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیح‌الله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روح‌الله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیم‌الله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)

اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون

ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم

آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون‏) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آل‌یاسین‏) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آل‌فرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)

آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان

ابرهه • بُختُ‌نَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب‏ • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)

ابولَهَب • زید بن حارثه

اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)

ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)

آزَر (پدر ابراهیم) • اُمّ‌جَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب

اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنی‌اسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج

ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنی‌هاشم • عمالقه

اسباط • اسباط بنی‌اسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهل‌بیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنی‌اسرائیل
آل‌ابراهیم • آل‌داوود • آل‌عمران • آل‌لوط • آل‌موسی و آل‌هارون • آل‌یعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم

اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزب‌الله • قبطیان (آل‌فرعون، قوم فرعون)

اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)

اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّ‌القریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ

انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بین‌النهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان

بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد

اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد

ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان

الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون

بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)

حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یوم‌الدار

خِضر بر اساس برخی روایات اسلامی، از پیامبران و بر اساس برخی دیگر از روایات.[نیازمند منبع]، بنده صالحی بود. بسیاری از مفسرین همراه موسی و یوشع بن نون را در داستانی که در سوره کهف آمده‌است؛ خضر می‌دانند. از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی می‌نشست، زمین سبز و خرم می‌گشت و دلیل نامش، خضر (سبز) نیز همین است.[۱] زندگی خضر، از قبل از زمان موسی تا زمان حاضر، و ادامهٔ زندگیش تا آخر الزمان، مورد اتّفاق مسلمانان – است.[نیازمند منبع][۲] مجموعهٔ روایات، مؤیّد آن است که خضر، طولانی‌ترین عُمر را در میان فرزند آدم دارد.[۲]

گفته‌اند خضر از اولاد سام بن نوح و پسرخالهٔ ذوالقرنین بود. در وجه تسمیه خضر نوشته‌اند که هر کجا می‌نشست سبز می‌شد. با این حال بنا به برداشتی نیز، دو نفر با نام خضر وجود داشته‌اند، خضر اکبر که از اولاد سام بن نوح بوده و خضر ثانی که از انبیای بنی‌اسرائیل بود و مصاحب موسی بوده‌است.[۳]
او یکی از چهار مادر هستی در اشعار فردوسی است که با لقب مشک خوانده شده‌است:

یک بررسی دقیق تر متون مختلف نشان می‌دهد که نسخ بعدی داستان‌های ذالقرنین به قرآن وابسته‌اند به‌طوری‌که از طریق مفسران اولیهٔ مسلمان فهمیده می‌شود. عناصر کلیدی داستان‌های بعدی مانند وجه تسمیهٔ «ذوالقرنین» که نسبت داده شده به کورش هخامنشی مدیون منابع آن‌ها در تفاسیر است.

خضر از شاهزادگان بود و پدرش مال و نعمت بسیار داشت. اما خضر دوستدار حکمت بود و به راه پیغمبری می‌رفت، و تا در خانوادهٔ خود بود، به راهنمایی گمشدگان و دستگیری بینوایان می‌پرداخت و چون به پیغمبری رسید به راهنمایی قوم ذوالقرنین فرمان یافت.[نیازمند منبع]
ذوالقرنین جهانداری آگاه بود و خضر را گرامی داشت و خداپرستی وی را ستایش می‌کرد و در کارها با وی مشورت می‌کرد و کار دین و شریعت مردم را به او محول می‌ساخت.[نیازمند منبع]

ذوالقرنین عمری دراز داشت اما عمر جاویدان می‌خواست[نیازمند منبع] و در کتاب‌ها خوانده بود که در جهان چشمه‌ای هست نامش آب حیوان یا آب حیات که هر که از آن بنوشد عمر جاوید یابد. پس راز آن را از خضر پرسید و خضر نشانی‌ها که می‌دانست می‌گفت و چون معلوم شده بود که جای چشمهٔ آب حیات در ظلمات است، ذوالقرنین عزم راه کرد و خضر و الیاس را با خود همراه کرد که الیاس نیز از برگزیدگان روزگار بود. مدت‌ها در سرزمین تاریک جهان گردش کردند و از هر آبی و چشمه‌ای امتحان کردند اما خوردن آب حیات ذوالقرنین را نصیب نبود و خضر و الیاس در جستجو به آب حیات رسیدند و از آن نوشیدند و اثر آن را دانستند و چون به ذوالقرنین خبر رسید هرچه جستجو کردند دیگر آن چشمه را نیافتند و چون مدت سفر دراز شده بود و آذوقه کم داشتند برگشتند تا دوباره با اسباب فراهم بروند. اما عمر ذوالقرنین به سفر دوباره نرسید و بدینسان خضر و الیاس عمر جاوید یافتند و می‌گویند الیاس در جوانی کشتی‌بان بود و سفر دریا دوست می‌داشت و بدین سبب وی بیش‌تر در دریاها به سر می‌برد و گمشدگان و درماندگان را راهبری می‌کند و خضر در خشکی‌ها به سر می‌برد و هر که در خدمت مردم و راستی و پا کی کوتاهی نکند و دیدار خضر را دریابد و از او حاجت بخواهد حاجتش برآورده شود و هرچه از او بپرسد جواب درست بشنود.
داستان حضرت خضر و اسکندر

داستان خضر در قرآن آمده‌است اما بر اساس روایات می‌گویند این شخص خضر است.
داستان خضر در آیات ۶۵ تا ۸۲ سورهٔ کهف در قرآن چنین آمده‌است:

[در آن جا] بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که رحمت [و موهبت عظیمی] از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم. «۶۵» موسی به او گفت: (آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟) «۶۶» گفت: (تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی! «۶۷» و چگونه می‌توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی؟! «۶۸» [موسی] گفت: (به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت؛ و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو نخواهم کرد!) «۶۹» [خضر] گفت: (پس اگر می‌خواهی به‌دنبال من بیایی، از هیچ چیز مپرس تا خودم [به موقع] آن را برای تو بازگو کنم) «۷۰» آن دو به راه افتادند؛ تا آن که سوار کشتی شدند، [خضر] کشتی را سوراخ کرد. [موسی] گفت: (آیا آن را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی؟! راستی که چه کار بدی انجام دادی!) «۷۱» گفت: (آیا نگفتم تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی؟ !) «۷۲» [موسی] گفت: (مرا بخاطر این فراموشکاریم مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر!) «۷۳» باز به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانی را دیدند؛ و او آن نوجوان را کشت. [موسی] گفت: (آیا انسان پاکی را، بی‌آنکه قتلی کرده باشد، کشتی؟! براستی کار زشتی انجام دادی!) «۷۴» [باز آن مرد عالم] گفت: (آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمی‌توانی با من صبر کنی؟!) «۷۵» [موسی] گفت: (بعد از این اگر دربارهٔ چیزی از تو سؤال کردم، دیگر با من همراهی نکن؛ [زیرا] از سوی من معذور خواهی بود!) «۷۶» باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‌ای رسیدند؛ از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند؛ ولی آنان از مهمان کردنشان خودداری نمودند؛ [با این حال] در آن جا دیواری یافتند که می‌خواست فروریزد؛ و [آن مرد عالم] آن را برپا داشت. [موسی] گفت: ([لااقل] می‌خواستی در مقابل این کار مزدی بگیری!) «۷۷» او گفت: (اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده؛ اما بزودی راز آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی، به تو خبر می‌دهم. «۷۸» اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌کردند؛ و من خواستم آن را معیوب کنم؛ [چرا که] پشت سرشان پادشاهی [ستمگر] بود که هر کشتی [سالمی] را بزور می‌گرفت! «۷۹» و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد! «۸۰» از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و با محبت‌تر به آن دو بدهد! «۸۱» و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحی بود؛ و پروردگار تو می‌خواست آن‌ها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند؛ این رحمتی از پروردگارت بود؛ و من آن [کارها] را خودسرانه انجام ندادم؛ این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آن‌ها شکیبایی به خرج دهی!) «۸۲» و از تو دربارهٔ (ذو القرنین) می‌پرسند؛ بگو: (بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد) «۸۳»

و[۴]

نام‌ها و صفات بیان شده در قرآن

اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روح‌الأمین) و روح‌القُدُس • عِزرائیل (مَلَک‌ُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح

اِبلیس یا شَیطان • عِفریت

حورٌ عین • غِلمان و وِلدان

آدم • اِبراهیم (خلیل‌الله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیح‌الله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روح‌الله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیم‌الله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)

اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون

ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم

آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون‏) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آل‌یاسین‏) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آل‌فرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)

آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان

ابرهه • بُختُ‌نَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب‏ • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)

ابولَهَب • زید بن حارثه

اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)

ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)

آزَر (پدر ابراهیم) • اُمّ‌جَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب

اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنی‌اسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج

ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنی‌هاشم • عمالقه

اسباط • اسباط بنی‌اسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهل‌بیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنی‌اسرائیل
آل‌ابراهیم • آل‌داوود • آل‌عمران • آل‌لوط • آل‌موسی و آل‌هارون • آل‌یعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم

اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزب‌الله • قبطیان (آل‌فرعون، قوم فرعون)

اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)

اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّ‌القریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ

انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بین‌النهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان

بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد

اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد

ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان

الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون

بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)

حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یوم‌الدار

داستان خضر و اسکندر، و افسانه آب حيات يکي از نکته هايي است که در شعر و ادب، تاريخ، تفسير و متون عرفاني، بازتاب بسيار داشته و درباره آن ها از حقيقت تا افسانه و اسطوره، چيزهايي بسيار گفته شده است. در اين گفتار نخست پيشينه آب حيات و چشمه زندگي را که رمزي است از آرزوي جاودانگي و بي مرگي، در اسطوره هاي ايران، مصر، بين النهرين و … پي گرفته ايم، سپس داستان خضر و اسکندر را بويژه در متون ادبي و تفسيري دنبال کرده ايم و نشان داده ايم که داستان هاي اينان از چه زماني و در چه کتاب هايي و چگونه آمده است. در ضمن ماجراهاي اين دو را با برخي از اسطوره ها مانند اسطوره گيل گمش، نيز با روايت هايي از کتاب مقدس مقايسه کرده ايم. سپس به برداشت ها و تاويل هايي که از آب حيات و خضر شده پرداخته ايم. از استفاده هاي ادبي به صورت تشبيه و استعاره گرفته تا استفاده هاي نمادين و سمبليک عرفاني و ديني. و در ضمن توضيح اين که خضر در متون نمادين و عرفاني نقش منجي، راهنما و مرشد دارد، با جست و جويي در آثار منظوم و منثور عرفاني، گزارش هايي آورده ايم درباره برخي از کساني چون محيي الدين عربي، سنايي و … که با خضر ديدار داشته اند و يا از دست او خرقه پوشيده اند.

نشانی: تهران، بزرگراه اشرفی اصفهانی، نرسیده به پل بزرگراه شهید همت، خیابان شهید قموشی، خیابان بهار، نبش کوچه چهارم، پلاک 1

کدپستی: 1461965381

تلفن و دورنگار: 44265001 (9821+)

داستان حضرت خضر و اسکندر

کارگاه های آموزشی

اخبار

JCR

خبرگزاری سیناپرس

پیوندهای مرتبط

فارسی
انگلیسی
عربی

فارسی
انگلیسی
عربی

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بنیاد دایرة المعارف اسلامی می باشد.

هنگامی که به شرق و غرب عالم لشگر کشید فرشته ای الهی به نام رافائل(1) همراه او بود.

ذوالقرنین در مورد عبادت اهل آسمان از او پرسید، رافائل پاسخ داد، در تمام آسمان ملک ها به عبادت خدا مشغول می باشند. هرکسی به سجده رفته هرگز سر از آن برنمی دارد. و هرکس به عبادت ایستاده هرگز نخواهد نشست. ذوالقرنین که شیفته حرفهای رافائل شد، از خداوند خواست تا عمری طولانی به او بدهد، تا عبادت بیشتری بکند.

رافائل به او گفت؛ در روی زمین چشمه ای به نام عین الحیاة وجود دارد، اگر از آن بنوشی عمری جاودانه خواهی داشت. آن چشمه در میان سرزمین تاریکی ها قرار دارد.

ذوالقرنین مدت ها به جستجو و تحقیق در مورد آن چشمه پرداخت، دانشمندان بسیاری را در کنار خود جمع کرده، هیچ کس از محل چشمه اطلاعی نداشت، تا اینکه پسری از نسل پیامبران در مجلس حاضر شد و گفت؛ محل دقیق چشمه را می داند. ذوالقرنین مشغول جمع آوری سپاه شد. بسیاری از دانشمندان در کنار سربازان او آماده حرکت بودند، مردم سرزمینش و خانواده او از رفتن او اندوهگین شدند. سپاه ذوالقرنین پس از دوازده سال گذشتن از کوهها، دریاها به سرزمین ظلمات رسید. اطرافیان او می ترسیدند که در این سرزمین بلائی بر سر او بیاید، به دستور ذوالقرنین قوی ترین و تیزبین ترین حیوانات برایش آماده شد و چند هزار از دانشمندان سوار بر اسب به همراه (خضر) که فرمانده لشگر اسکندر بود. وارد وادی ظلمات شدند. ذوالقرنین به مابقی سپاه عظیم خود دستور داد تا مدت دوازده سال بیرون سرزمین ظلمات منتظر وی بمانند و در غیر اینصورت اگر نیامد به سرزمین خود بازگردند. خضر در کنار ذوالقرنین بود و از تاریکی مطلق آن سرزمین آگاه بود، خضر سواره و ذوالقرنین پیاده به راه خود ادامه می دادند تا اینکه به چشمه ای درخشنده و شیرین رسیدند، خضر زودتر از بقیه به چشمه رسیده و خود را در آن چشمه شستشو داد و هنگامی که سعی کرد ذوالقرنین و بقیه را پیدا کند و چشمه را نشانشان بدهد، دید که همگی راهشان را گم کرده اند. ذوالقرنین و همراهانش به سرزمینی دیگر رسیده بودند، سرزمینی با شکوه و درخنشده، در آنجا ذوالقرنین گفتگویی با پرنده ای عجیب داشت و همچنین ملاقاتی با جوانی زیباروی و

نورانی داشت که دست بر دهان داشت و هنگامی که ذوالقرنین از او نامش را پرسید، گفت؛ من مأمور دمیدن در صور هستم، به فرمان الهی این جا هستم تا روز موعود نزدیک شود، آنگاه سنگی به ذوالقرنین بخشید. بعد از آن ذوالقرنین به نزد سپاهیانش بیرون از وادی ظلمات بازگشت و داستان پرنده و جوان را برای آنان گفت؛ دانشمندان در مورد سنگ و سنگینی آن مشغول تحقیق و وزن کردن شدند. اما نتوانستند به هیچ صورتی آن سنگ را وزن کنند. تا اینکه خضر نیز از وادی ظلمات بیرون آمد، او سنگ ذوالقرنین را در کف ترازو گذاشت و معادل آن در کفه دیگر سنگ قرار داد، سپس مقداری خاک کنار سنگ ذوالقرنین ریخت، چیزی نگذشت که هر دو کفه ترازو متعادل گشتند خضر رو به حاضرین گفت؛ مَثَل آدمیان به مانند این سنگ است، هر چیز بر آن سنگ اضافه کردیم، به تعادل نریسد، اما همین که با خاک در کنار هم قرار گرفت، متعادل گشت. مثل حکومت تو ای ذوالقرنین، با اینکه پروردگار سراسر جهان و شرق و غرب را در اختیار تو گذاشت و همه ابرها را در قدرت تو قرار داد، بازهم درصدد بودی تا جانت را به خطر بیاندازی و به چشمه ای برسی که پای هیچ بنده ای به آن نرسیده بود. فرزندان آدم هم این گونه هستند تا خاک بر آنها پاشیده نشود، دست از طمع برنخواهند داشت. ذوالقرنین پس از حرفهای خضر تصمیم به بازگشت کرد و با سپاهیانش به طرف سرزمینش حرکت کردند.داستان حضرت خضر و اسکندر

ذوالقرنین در غالب ششصد هزار سواره نظام سپاهش به زیارت بیت الحرام رفت و در راه بازگشت از بیت الحرام مردی نورانی را دید و مدتی بعد بود که متوجه شد او ابراهیم است.(1)

ذوالقرنین محفظه ای شیشه ای ساخت و خود در میان آن جا گرفت و دستور داد تا محفظه شیشه ای را با طنابی به داخل دریا بیاندازند، ذوالقرنین داخل آب قرار گرفت و چهل روز در عمق دریا فرو رفت، روز چهلم کسی به شیشه کوبید و پرسید برای چه به عمق دریا آمدی؟ گفت؛ می خواهم محدوده فرمان روایی خداوند را ببینم. شخص گفت؛ این همان محلی است که نوح علیه السلام در زمان طوفان از آنجا عبور کرد و

شیئی از دستش رها شد از آن ساعت تا به حال آن شی ء در قعر اقیانوس در حال فرو رفتن است و به انتهایی نرسیده است، ذوالقرنین طناب را کشید و نگهبانان او، شیشه را بالا کشیدند.

%PDF-1.4
%
58 0 obj
>
endobj

xref
58 13
0000000016 00000 n
0000000799 00000 n
0000000862 00000 n
0000001118 00000 n
0000001231 00000 n
0000001463 00000 n
0000001523 00000 n
0000001908 00000 n
0000001962 00000 n
0000002310 00000 n
0000002706 00000 n
0000019567 00000 n
0000000556 00000 n
trailer
]/Prev 365271>>
startxref
0
%%EOF

70 0 obj
>stream
hb“`f“kKZF
aF§7ڬ bhH “L 0a`,b8
ɌaS00@`:Q5
`

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

داستان حضرت خضر و اسکندر

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

داستان قرآنی حضرت خضر و موسی علیه السلام قسمت ۲برای ویدیوهای بیشتربر روی لیست پخشهای استدیو غدیر Studio Ghadir در یوتیوب کلیک کن:داستان پهلوانان- سری چهارمhttps://goo.gl/Vq6NP5ماجراهای شعرگونه امیر کوچولوhttps://goo.gl/Lgac9Xطب اسلامیhttps://goo.gl/YN58mdحکایات پند آموزhttps://goo.gl/6Vd6vsمستند حسین سیدالشهداءhttps://goo.gl/4KXCHkانیمیشن مجموعه داستان های مذهبیhttps://goo.gl/SGyoanانیمیشن مقتل خوانی واقعه کربلاhttps://goo.gl/z5zDgTداستان های فرشتهhttps://goo.gl/8E2Gg1انیمیشن وقت دیدار-قصه های ساده و کودکانهhttps://goo.gl/nezBwrمجموعه پهلوانان سری سوم – ویژه نوجوانانhttps://goo.gl/Bfl52Bداستانهای عبرت آموزhttps://goo.gl/aVUMyDقصه برای کودکانhttps://goo.gl/wZfbjfمجموعه کارتونی قضاوت‌های حضرت علی علیه السلامhttps://goo.gl/BJhnUKداستانهای آموزنده برای نوجوانان و جوانانhttps://goo.gl/HQG9g5قصه های قرآنی و آسمانیhttps://goo.gl/wrtAH8مجموعه آموزنده پهلوانان سری اول و دوم – ویژه نوجوانانhttps://goo.gl/gg59Dzداستان های بهلولhttps://goo.gl/z8d2n4قصه های انبیاء- فرمانروایان مقدسhttps://goo.gl/bwfErPداستان های اعجاب انگیز کتاب آیت الله دستغیبhttps://goo.gl/rYvuIyبرای دیدن کارتون بیشتر به کانال فارسی سربزنیدhttps://goo.gl/WcGtXJویدیوهای جالب و آموزنده در کانال دانش و آموزشhttps://goo.gl/0wpVOVلیست پخش های قرآن:قرائت قرآن- تحدیر سریع لاسرع ختمhttps://goo.gl/nEnJvuترتیل کل قرآن از حرم حضرت فاطمة معصومة سلام الله علیهhttps://goo.gl/8KbKDPقرائت مجلسی قرآن (با صوت) از بهترین قاریانhttps://goo.gl/jPKeWoترتیل قرآن از حرم حضرت هلال ابن علی سلام الله علیهhttps://goo.gl/yNsRyQترتیل استاد سبزعلی English traslation +https://goo.gl/MPktfEتک آیه های قرآن با ترجمه گویاhttps://goo.gl/ky9btJترتیل قرآن من الحرم حضرت ابراهیم ابن موسی الکاظم سلام الله علیهhttps://goo.gl/t5bs7vترتیل قرآن Quran recitinghttps://goo.gl/e1Fn6kلیست پخش های سخنرانی:نکته های نابhttps://goo.gl/FKKpnHسخنرانی آیت الله ضیاءآبادی- دروس اخلاقhttps://goo.gl/IwfIAsسخنرانی حجت الاسلام قرائتیhttps://goo.gl/TzUkQZسخنرانی شیخ حسین انصاریانhttps://goo.gl/Z0x5Sjسخنرانی مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانیhttps://goo.gl/im9TaZسخنرانی حجت الاسلام فاطمی نیاhttps://goo.gl/c2Iaajسخنرانی مذهبیhttps://goo.gl/WVsV7Yترتیل کل قرآن از حرم حضرت فاطمة معصومة سلام الله علیهhttps://goo.gl/Pkq5Z7مداحی و نوحهhttps://goo.gl/ADr5AEشهادت حضرت محمد صلی الله علیه و آلهhttps://goo.gl/MLyoDlشهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهhttps://goo.gl/siwDYpشهادت امام علی علیه السلامhttps://goo.gl/rj8fvFشهادت امام حسن مجتبی علیه السلامhttps://goo.gl/EOOz82وفات حضرت زینب سلام الله علیهhttps://goo.gl/5lIHJwشهادت امام حسین علیه السلامhttps://goo.gl/K9Rq5Lشهادت امام سجاد علیه السلامhttps://goo.gl/Nnj0UQشهادت امام محمد باقر علیه السلامhttps://goo.gl/YIaEWg شهادت امام جعفر صادق علیه السلامhttps://goo.gl/wKTmG6شهادت امام موسی الکاظم علیه السلامhttps://goo.gl/xMJIkSشهادت امام رضا علیه السلامhttps://goo.gl/0yKRXBشهادت امام محمد تقی الجواد علیه السلامhttps://goo.gl/SyrOY5شهادت امام علی النقی الهادی علیه السلامhttps://goo.gl/yHJr8wمداحی شهادت امام حسن عسکری علیه السلامhttps://goo.gl/D9sUxcمولودیhttps://goo.gl/pQNPo8مولودی های میلاد و مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آلهhttps://goo.gl/SO4vWoولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهhttps://goo.gl/eIbrRxولادت امام علی علیه السلامhttps://goo.gl/Mqln4Cولادت امام حسین علیه السلامhttps://goo.gl/U0Yjqnمولودی های حضرت زینب سلام الله علیهhttps://goo.gl/RQ2a6Cولادت امام محمد باقر علیه السلامhttps://goo.gl/XAKLi9ولادت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلامhttps://goo.gl/auM0Evمولودی امام حسن عسکری علیه السلامhttps://goo.gl/XOnDdWولادت حضرت معصومه سلام الله علیهhttps://goo.gl/qgcm5rمولودی های محمود کریمیhttps://goo.gl/xxt4kcمولودی های میثم مطیعیhttps://goo.gl/Kx5qLAمولودی های محمدرضا طاهریhttps://goo.gl/L0Mu7Gمولودی های سعید حدادیانhttps://goo.gl/lMrbxvروضه خوانی علی انسانیhttps://goo.gl/3EJm21مداحی و نوحه سعید حدادیانhttps://goo.gl/dgpX2Qمداحی سید مهدی میردامادhttps://goo.gl/vqftTN #کارتون#استدیو_غدیر_یوتیوب #انیمیشن #داستان #قصه #خردسالان #کودکان-This video is under CC licenceAuthor: iribtvwebpage: https://www.irib.ir/ https://www.telewebion.com/Licence: ATTRIBUTION LICENSE 3.0 (http://creativecommons.org/licenses/b…)-

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

داستان حضرت خضر و اسکندر

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження…

Завантаження…

داستان قرآنی حضرت خضر و موسی علیه السلام قسمت ۲برای ویدیوهای بیشتربر روی لیست پخشهای استدیو غدیر Studio Ghadir در یوتیوب کلیک کن:داستان پهلوانان- سری چهارمhttps://goo.gl/Vq6NP5ماجراهای شعرگونه امیر کوچولوhttps://goo.gl/Lgac9Xطب اسلامیhttps://goo.gl/YN58mdحکایات پند آموزhttps://goo.gl/6Vd6vsمستند حسین سیدالشهداءhttps://goo.gl/4KXCHkانیمیشن مجموعه داستان های مذهبیhttps://goo.gl/SGyoanانیمیشن مقتل خوانی واقعه کربلاhttps://goo.gl/z5zDgTداستان های فرشتهhttps://goo.gl/8E2Gg1انیمیشن وقت دیدار-قصه های ساده و کودکانهhttps://goo.gl/nezBwrمجموعه پهلوانان سری سوم – ویژه نوجوانانhttps://goo.gl/Bfl52Bداستانهای عبرت آموزhttps://goo.gl/aVUMyDقصه برای کودکانhttps://goo.gl/wZfbjfمجموعه کارتونی قضاوت‌های حضرت علی علیه السلامhttps://goo.gl/BJhnUKداستانهای آموزنده برای نوجوانان و جوانانhttps://goo.gl/HQG9g5قصه های قرآنی و آسمانیhttps://goo.gl/wrtAH8مجموعه آموزنده پهلوانان سری اول و دوم – ویژه نوجوانانhttps://goo.gl/gg59Dzداستان های بهلولhttps://goo.gl/z8d2n4قصه های انبیاء- فرمانروایان مقدسhttps://goo.gl/bwfErPداستان های اعجاب انگیز کتاب آیت الله دستغیبhttps://goo.gl/rYvuIyبرای دیدن کارتون بیشتر به کانال فارسی سربزنیدhttps://goo.gl/WcGtXJویدیوهای جالب و آموزنده در کانال دانش و آموزشhttps://goo.gl/0wpVOVلیست پخش های قرآن:قرائت قرآن- تحدیر سریع لاسرع ختمhttps://goo.gl/nEnJvuترتیل کل قرآن از حرم حضرت فاطمة معصومة سلام الله علیهhttps://goo.gl/8KbKDPقرائت مجلسی قرآن (با صوت) از بهترین قاریانhttps://goo.gl/jPKeWoترتیل قرآن از حرم حضرت هلال ابن علی سلام الله علیهhttps://goo.gl/yNsRyQترتیل استاد سبزعلی English traslation +https://goo.gl/MPktfEتک آیه های قرآن با ترجمه گویاhttps://goo.gl/ky9btJترتیل قرآن من الحرم حضرت ابراهیم ابن موسی الکاظم سلام الله علیهhttps://goo.gl/t5bs7vترتیل قرآن Quran recitinghttps://goo.gl/e1Fn6kلیست پخش های سخنرانی:نکته های نابhttps://goo.gl/FKKpnHسخنرانی آیت الله ضیاءآبادی- دروس اخلاقhttps://goo.gl/IwfIAsسخنرانی حجت الاسلام قرائتیhttps://goo.gl/TzUkQZسخنرانی شیخ حسین انصاریانhttps://goo.gl/Z0x5Sjسخنرانی مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانیhttps://goo.gl/im9TaZسخنرانی حجت الاسلام فاطمی نیاhttps://goo.gl/c2Iaajسخنرانی مذهبیhttps://goo.gl/WVsV7Yترتیل کل قرآن از حرم حضرت فاطمة معصومة سلام الله علیهhttps://goo.gl/Pkq5Z7مداحی و نوحهhttps://goo.gl/ADr5AEشهادت حضرت محمد صلی الله علیه و آلهhttps://goo.gl/MLyoDlشهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهhttps://goo.gl/siwDYpشهادت امام علی علیه السلامhttps://goo.gl/rj8fvFشهادت امام حسن مجتبی علیه السلامhttps://goo.gl/EOOz82وفات حضرت زینب سلام الله علیهhttps://goo.gl/5lIHJwشهادت امام حسین علیه السلامhttps://goo.gl/K9Rq5Lشهادت امام سجاد علیه السلامhttps://goo.gl/Nnj0UQشهادت امام محمد باقر علیه السلامhttps://goo.gl/YIaEWg شهادت امام جعفر صادق علیه السلامhttps://goo.gl/wKTmG6شهادت امام موسی الکاظم علیه السلامhttps://goo.gl/xMJIkSشهادت امام رضا علیه السلامhttps://goo.gl/0yKRXBشهادت امام محمد تقی الجواد علیه السلامhttps://goo.gl/SyrOY5شهادت امام علی النقی الهادی علیه السلامhttps://goo.gl/yHJr8wمداحی شهادت امام حسن عسکری علیه السلامhttps://goo.gl/D9sUxcمولودیhttps://goo.gl/pQNPo8مولودی های میلاد و مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آلهhttps://goo.gl/SO4vWoولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهhttps://goo.gl/eIbrRxولادت امام علی علیه السلامhttps://goo.gl/Mqln4Cولادت امام حسین علیه السلامhttps://goo.gl/U0Yjqnمولودی های حضرت زینب سلام الله علیهhttps://goo.gl/RQ2a6Cولادت امام محمد باقر علیه السلامhttps://goo.gl/XAKLi9ولادت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلامhttps://goo.gl/auM0Evمولودی امام حسن عسکری علیه السلامhttps://goo.gl/XOnDdWولادت حضرت معصومه سلام الله علیهhttps://goo.gl/qgcm5rمولودی های محمود کریمیhttps://goo.gl/xxt4kcمولودی های میثم مطیعیhttps://goo.gl/Kx5qLAمولودی های محمدرضا طاهریhttps://goo.gl/L0Mu7Gمولودی های سعید حدادیانhttps://goo.gl/lMrbxvروضه خوانی علی انسانیhttps://goo.gl/3EJm21مداحی و نوحه سعید حدادیانhttps://goo.gl/dgpX2Qمداحی سید مهدی میردامادhttps://goo.gl/vqftTN #کارتون#استدیو_غدیر_یوتیوب #انیمیشن #داستان #قصه #خردسالان #کودکان-This video is under CC licenceAuthor: iribtvwebpage: https://www.irib.ir/ https://www.telewebion.com/Licence: ATTRIBUTION LICENSE 3.0 (http://creativecommons.org/licenses/b…)-

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Завантаження…

Виконується…

Завантаження списків відтворення…




بازگشت

تأثير سيارات بر
انعقاد نطفه(داستان حضرت خضر نبي(ع) و اسکندر )

بسياري
از مردمان و بخصوص شيعيان سالهاست مطلع بوده اند که زمان
انعقاد نطفه بنا بر سعد و يا نحس بودن زمان انعقاد آن براي
يک شخص بسيار مهم است زيرا روايات زيادي از اهل بيت عليهم
السلام در اين خصوص بيان شده است. و حتي اکثر اشخاص معلول
با اينکه والدين آنها و اجدادشان از لحاظ جسمي و عقلي سالم
بوده اند لکن به دليل عدم رعايت ساعت و زمان انعقاد نطفه
از طرف پدر و مادر شخص معلول بدنيا آمده است.و اينجانب در
جهت تبين اهميت موضوع داستان حضرت خضرنبي(ع)و اسکند کشور
گشا(356_323 قبل از ميلاد)[1]را
همانگونه که در کتب تاريخ پيامبران و کتب ديگر روايت شده
را برايتان بازگو ميکنم لکن قبل از هر چيز بايد بدانيم
حضرت خضر نبي(ع)[2]
پسر خاله اسکندر بوده است و طبق آنچه که در کتب منقول است
اينکه پدر او فيليپس دوم(382- 336 قبل از ميلاد)[3]يکي
از بارزترين منجمان زمان خويش بوده است و از قضا حکمراني
او بر کشور مقدونيه از سال 356 قبل از ميلاد شروع شده است
و اين همان سال تولد اسکندر است که بعضي به او ذوالقرنين
گويند و خود اين امر بحثي مفصل دارد و پادشاهي فيليپس دوم
بر مقدونيه تا سال 336 قبل از ميلاد ادامه يافت و نقل است
که در زمان خودش هيچ کس چون او بر اوضاع حرکت سيارات
مراقبت نميکرد و او يکي از داناترين اشخاص به احکام علم
نجوم  بوده است و راويان چنين ادامه دهند که شبي فيليپس به
همسر خود گفت: مرا شب نشيني و مراقبت ستارگان بسيار خسته
کرده است پس بگذار ساعتي به خواب روم و تو به جاي من
مراقبت ستارگان بسيار بنما و بر اين منطقه از آسمان که
ميگويم نظر بيفکن و چنانچه ستاره ايي در آن نمايان شود مرا
بيدار کن تا با تو همبستر شوم و ما را به برکت اين ساعت
فرزندي به وجود خواهد آمد که تا ابد الدهر حيات و زندگي
داشته باشد آنگاه بر مکان ظهور آن ستاره در آسمان اشاره
کرد و به خواب رفت.لکن از قضاي خداوند حکيم چنان بود که
خواهر همسر فيليپس دوم در آن وقت نزد خواهر خويش به سخنان
شوهر خواهر خود گوش فرا ميداد و به جاي خواهر خويش شروع به
مراقبت آسمان نمود تا اينکه آن ستاره را در زمان خودش
مشاهده کرد پس بي درنگ شوهر خود را بيدار نموده و تمام
ماجرا را براي او تعريف کرد که فيليپس چنين امري را ادعا
کرده است پس چون پدر حضرت خضر نبي(ع)چنين بشنيد با همسر
خود همبستر شد.اما از پدر اسکندر بگويم که بعد از دوساعت
از خواب بيدار شد و ستاره را در يک برج ديگر و غير مکان
مناسب يافت پس همسر خود را مورد مؤاخذه و دعوا کرد که چرا
زحمت مرا به هدر دادي مگر نمي داني من چهل سال منتظر اين
ساعت بوده ام و زحمت مرا بغير آنچه خواسته بودم تباه کردي
و مادر اسکندر عذر خواست و قسم خورد که تنها حياي من موجب
شد که تو را بيدار نکردم پس فيليپس ناچار به او گفت حالا
چاره اي نمانده الان ستاره اي ديگر طلوع مي کند که من چون
با تو همبستر شوم ما را فرزندي خداوند هديه دهد که خواهد
توانست بر دو سمت کره زمين حکمراني کند پس با همسر خود
همبستر شده و هر دو خواهر در همان شب بفرزند حامله شدند
لکن در دو ساعت متفاوت[4]


 

داستان حضرت خضر و اسکندر


 


 

نکته
مفيد:اينجانب سالها در کتب علوم غريبه تحقيق کردم و طالع و
زمان انعقاد نطفه اسکندر را در يک کتاب نجومي يافتم و آنرا
براي خوانندگان بيان ميکنم:

بايد که
ستاره زهره در حد خود در ابتداي برج حوت که حد آن از درجه
اول تا درجه 12 است باشد و خالي از نحوست و مقارن با ستاره
مشتري باشد و ماه نيز در برج ثور و متصل به آن باشد و يا
اينکه ماه در برج سرطان در خانه خود باشد و ستاره زهره يا
مشتري و يا ماه(سه ستاره سعد)نبايد با يکي از دو ستاره نحس
مريخ يا زحل در حال مناظره باشند و ستاره عطارد در مقارنه
دو سعد يا در حال تسديس در برج ثور باشد پس چنانچه اين رصد
سيارات محقق گرديد و کسي توانايي و امکان همبستري با همسر
خود را يافت مطمئن باشد که به حکم باري تعالي مولودي مبارک
نصيب او شود و اين طالع اسکندر در زمان انعقاد نطفه او
بوده است[5]

و اما
از لطايف حساب  قاعده غالب و مغلوب است که باقيمانده نام
اسکندر دو ميباشد و باقيمانده از نام داريوش سوم عدد هشت
است و عدد دو بر هشت پيروز است و باقيمانده از عدد داراب
يک ميباشد که باز هم عدد دو بر يک پيروز است و مرگ داريوش
در جنگ کوکميله(به سال 331 قبل از ميلاد)[6]حادث
گرديد

توضيحات
پاياني: نظر اينجانب در اين داستان که از کتب تاريخ
پيامبران نقل شده است اينکه لازم است مطلبي اضافه گردد که
عبارت است از اينکه معلم فيليپس و اسکندر دانشمند،منجم و
فيلسوف بزرگ زمان خود ارسطو(384-322 قبل از ميلاد)[7]بوده
است و اينکه دانش ارسطو را به پدر اسکندر نسبت داده اند به
دليل حکمران بودن وي بوده است و احتمالاً رصد استخراج شده
توسط ارسطو انجام شده است به خصوص آنکه ما هيچ دليلي بر
صحت دانشمند بودن فيليپس نداريم لکن ارسطو همچون خورشيدي
در علم و دانش مي درخشد و قاعده غالب و مغلوب وي که در آخر
کتاب سياست است گواه بر اين مدعاست که وي دانشمندي در علم
نجوم بوده است اما اينکه خضر نبي(ع)همان پسر خاله اسکندر
باشد خود نيز جاي بحث دارد و عدم وجود ادله کافي کفايت
اثبات امر را نميکند.والله علم


 

                                                                                        
محقق و نويسنده: شـيـخ سـعـيـد مـزرعـه       


 

[1]
Alexaender the graet

[2]
  وقتي
ميگوييم خضر نبي(ع)قصد ما آنست که وي داراي کتاب
آسماني نيست و فقط ابلاغ کننده است و در قرآن در
سوره کهف آيات65-99 او را به عبد و بنده حطاب
نموده است

[3]
Philip II(kingdom
336-359)

[4]
عبد الصاحب الحسني
العاملي- الانبياءحياتهمم- قصصهم (ص 230-
229)ايضاً کمال الدين الدميري- حياة الحيوان
ج1ص556

[5]عبد
الفتاح السيد الطوخي- احکام الحکيم في علم التنجيم
ج3 ص135

[6]
نزديک اربيل عراق

[7]
Aristotle(aristoteles)

منابع:تصحيح تواريخ از کتاب
المنجد في الاعلام تأليف لوئيس معلوف ص 45 و کتاب
المورد تأليف منير البعلبکي ص6

بازگشت

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

فاضل محترم آقا ميرزا محمود شيرازى  فرمودند
كه مرحوم آقا سيد زين العابدين كاشى – اعلى اللّه مقامه – را در كربلا خادمى بود
تبريزى و اهل تقوا و صلاح و سداد بود.

نقل كرد: كه
قبل از مجاورت كربلادر خارج شهر تبريز نزديك قبرستان قهوه خانه داشتم و شبها را
همانجا مى خوابيدم شبى هوا سخت سرد بود ومن درب قهوه خانه را محكم بستم و خوابيدم ،
ناگاه كسى در را به سختى كوبيد، برخاستم در را باز كردم آن شخص فرار كرد، مرتبه دوم
در را سخت تر كوبيد، آمدم در را گشودم باز فرار كرد.

پس لباس خود را بر او پوشانيدم و او را بيرون آورده در قهوه خانه جاى دادم ولى او
را نشناختم تا بستگانش را خبر كنم ، آهسته آهسته ازاو پرسش مى كردم تا محله و خانه
او را دانستم و از قهوه خانه بيرون آمده همان شب پدر و مادرش را پيدا كردم و آنها
را خبر دادم ، پس آمدند و او را به سلامتى به خانه بردند، آنگاه دانستم كه آن شخص
كوبنده در، ماءمور غيبى بوده براى نجات آن جوان .داستان حضرت خضر و اسکندر

داستانهاى شگفت

شهيد محراب آية اللّه سيّد عبدالحسين دستغيب

آنها جملگی گفتند: «چاره نیست جز اینکه نخست مُحَلّل (فردی غیر از
سلطان) با او ازدواج کند تا پس از آن مُحَلّل، شما بتوانید باز او را به
زوجیّت خود در آورید.»
سلطان گفت: «این کار بر من بسیار گران است، لکن شما در هر مسألهای با هم
اختلاف نظر دارید و در مسائل مختلف اقوال گوناگونی دارید، آیا در این مسأله
هیچ قول دیگری ندارید؟»
گفتند: «نه»

آنگاه یکی از وزرای سلطان گفت: «در شهر «حلّه» عالمی است که چنین طلاقی
را باطل میداند، خوب است سلطان آن عالم را احضار کند، شاید مشکل را حل
کند.»

عالمان سنّی گفتند: «علامه، مذهب باطلی دارد و “رافضیان افرادی بیخرد و
کم عقل هستند” و اصلاً در شأن سلطان نیست که چنین مرد سبک سر و بی عقلی را
به حضور بپذیرد.»


سلطان گفت: «احضار او بیفائده نیست.»

 
پس چون علامه (اعلی الله مقامه) حاضر شد قبل از حضور او، علماء مذاهب چهارگانه اهل سنّت در نزد سلطان حاضر بودند.

هنگامی که علامه(ره) وارد مجلس شد، بدون هیچ ترس و واهمهای، نعلین خود را
به دست گرفت و داخل در جمع شد و با صدای بلند گفت: «السلام علیکم» و آنگاه
یک راست به سمت سلطان رفته و درکنار سلطان نشست.

علماء سنی حاضر در مجلس گفتند:‌ «آیا ما به شما نگفتیم که شیعیان افرادی سبک سر و بی خرد هستند؟»

سلطان گفت: «درباره اعمال او از خودش سؤال کنید.»

آنها به علامه گفتند: «چرا سلطان را سجده نکردی و آداب و تشریفات را انجام ندادی؟»

علامه(ره) گفت: «رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ از هر سلطانی برتر
بود و کسی بر او سجده نکرد بلکه فقط به او سلام میدادند و خدای تعالی نیز
فرموده:

«فَإذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّموا علی أنفُسِکُمْ تَحِیَّهً مِنْ عِنْدَ اللهِ مُبارَکَهً طَیِّبَهً»[۱]

یعنی: پس چون داخل خانهها شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند خوش است.»

از طرف دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است.»

پس از او پرسیدند: «چرا جسارت کردی و در کنار سلطان نشستی؟»

فرمود: «چون جای دیگری برای نشستن موجود نبود و از طرفی سلطان و غیر سلطان با هم مساوی اند ولذا جسارتی به محضر سلطان نکرده ام.»

از علامه پرسیدند: «چرا کفشهای خود را با خود داخل مجلس آوردی؟ هیچ آدم عاقلی در محضر سلطان چنین میکند؟»

علامه فرمود: «ترسیدم حنفی ها آن را بدزدند همانطور که ابوحنیفه نعلین رسول اکرم ـ صلی‌الله علیه و آله ـ را دزدید.»

ناگهان حنفیها برآشفتند و فریاد بر آوردند که: «ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر
ـ صلی‌الله علیه و آله ـ کجا؟ تولد ابوحنیفه صد سال پس از وفات رسول اکرم ـ
صلیالله علیه و آله ـ واقع شده است.»

علامه فرمود: «ببخشید، اشتباه کردم، لابد سارق نعلین رسول خدا ـ صلی الله
علیه و آله ـ شافعی بوده است.

این بار شافعیها برآشفتند که شافعی در روز
وفات ابوحنیفه به دنیا آمده است و دویست سال پس از رحلت رسول خدا ـ
صلی‌الله علیه و آله ـ متولد شده است.


علاّمه گفت: «شاید کار مالک بوده است.»

مالکیها هم مثل حنفیها و شافعیها اعتراض و انکار کردند.

علامه فرمود: «پس قطعاً سارق، احمد بن حنبل بوده است.»

داستان حضرت خضر و اسکندر


حنابله هم به انکار و تکذیب او پرداختند.

در این لحظه علامه(ره) رو به سلطان کرد و فرمود:

«ای سلطان، دانستی که هیچ یک از رؤسای این مذاهب چهارگانه اهل سنت در زمان
حیات رسول الله ـ صلی‌الله علیه و آله ـ و حتی صحابه آن حضرت حاضر
نبوده‌اند، پس برگزیدن ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمدبن حنبل بعنوان مجتهد
و رئیس مذهب از بدعتهای ایشان است بطوری که اگر یکی از خود این علما حاضر
در مجلس، افضل و اعلم از این چهارتن باشد، به او اجازه و حق اینکه بر خلاف
فتوای یکی از آن چهارتن فتوایی بدهد نمیدهند.»

در اینجا سلطان به حالت پرسش از اهل سنّت سؤال کرد: «آیا درست است که
هیچ یک از رؤسای مذاهب أربعه در زمان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و
صحابه او نبوده اند؟»

علماء عامّه همگی گفتند: «آری نبوده اند.»

آنگاه علامه(ره) گفت: «ولی ما شیعه هستیم و پیروی میکنیم از أمیرالمؤمنین ـ
علیهالسّلام ـ که جان رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ برادر، پسر عمّ و
وصیّ اوست.»

سلطان چون متوجه حقانیّت مذهب علامه(ره) شد از او پرسید: «نظر شیعه درباره‌ طلاق صادره از من چیست؟»

علامه(ره) فرمود: «آیا سلطان طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفر عادل جاری نموده است؟»


سلطان گفت: «نه»

علامه فرمود: «در این صورت طلاقی را که سلطان جاری کرده است باطل میباشد، زیرا فاقد شرائط صحّت است.»

آنگاه سلطان بدست علامه به مذهب حقّه شیعه، مشرف شد، و به خطباء و
حاکمان شهرها و سرزمینهای تحت سیطره اش پیام فرستاد که از این پس با نام
ائمه دوازده گانه ـ علیهمالسّلام ـ خطبه بخوانند و به نام ائمه اطهار، سکّه،
ضرب کنند و نام ایشان را بر دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حضرات ائمه ـ
علیهمالسّلام ـ بنگارند. [۲]

___________________

[۱] . سوره نور آیه ۶۱٫

[۲] . برگرفته از شرح «من لا یحضره الفقیه»


بسياري از مردمان و بخصوص شيعيان سالهاست مطلع بوده اند که زمان انعقاد
نطفه بنا بر سعد و يا نحس بودن زمان انعقاد آن براي يک شخص بسيار مهم است زيرا
روايات زيادي از اهل بيت عليهم السلام در اين خصوص بيان شده است. و حتي اکثر اشخاص
معلول با اينکه والدين آنها و اجدادشان از لحاظ جسمي و عقلي سالم بوده اند لکن به
دليل عدم رعايت ساعت و زمان انعقاد نطفه از طرف پدر و مادر شخص معلول بدنيا آمده
است.و اينجانب در جهت تبين اهميت موضوع داستان حضرت خضرنبي(ع)و اسکند کشور
گشا(356_323 قبل از ميلاد)[1]را همانگونه که در کتب تاريخ پيامبران و کتب ديگر روايت شده
را برايتان بازگو ميکنم لکن قبل از هر چيز بايد بدانيم حضرت خضر نبي(ع)[2] پسر خاله
اسکندر بوده است و طبق آنچه که در کتب منقول است اينکه پدر او فيليپس دوم(382- 336
قبل از ميلاد)[3]يکي از بارزترين منجمان زمان خويش بوده است و از قضا حکمراني
او بر کشور مقدونيه از سال 356 قبل از ميلاد شروع شده است و اين همان سال تولد
اسکندر است که بعضي به او ذوالقرنين گويند و خود اين امر بحثي مفصل دارد و پادشاهي
فيليپس دوم بر مقدونيه تا سال 336 قبل از ميلاد ادامه يافت و نقل است که در زمان
خودش هيچ کس چون او بر اوضاع حرکت سيارات مراقبت نميکرد و او يکي از داناترين اشخاص
به احکام علم نجوم بوده است و راويان چنين ادامه دهند که شبي فيليپس به همسر خود
گفت: مرا شب نشيني و مراقبت ستارگان بسيار خسته کرده است پس بگذار ساعتي به خواب
روم و تو به جاي من مراقبت ستارگان بسيار بنما و بر اين منطقه از آسمان که ميگويم
نظر بيفکن و چنانچه ستاره ايي در آن نمايان شود مرا بيدار کن تا با تو همبستر شوم و
ما را به برکت اين ساعت فرزندي به وجود خواهد آمد که تا ابد الدهر حيات و زندگي
داشته باشد آنگاه بر مکان ظهور آن ستاره در آسمان اشاره کرد و به خواب رفت.لکن از
قضاي خداوند حکيم چنان بود که خواهر همسر فيليپس دوم در آن وقت نزد خواهر خويش به
سخنان شوهر خواهر خود گوش فرا ميداد و به جاي خواهر خويش شروع به مراقبت آسمان نمود
تا اينکه آن ستاره را در زمان خودش مشاهده کرد پس بي درنگ شوهر خود را بيدار نموده
و تمام ماجرا را براي او تعريف کرد که فيليپس چنين امري را ادعا کرده است پس چون
پدر حضرت خضر نبي(ع)چنين بشنيد با همسر خود همبستر شد.اما از پدر اسکندر بگويم که
بعد از دوساعت از خواب بيدار شد و ستاره را در يک برج ديگر و غير مکان مناسب يافت
پس همسر خود را مورد مؤاخذه و دعوا کرد که چرا زحمت مرا به هدر دادي مگر نمي داني
من چهل سال منتظر اين ساعت بوده ام و زحمت مرا بغير آنچه خواسته بودم تباه کردي و
مادر اسکندر عذر خواست و قسم خورد که تنها حياي من موجب شد که تو را بيدار نکردم پس
فيليپس ناچار به او گفت حالا چاره اي نمانده الان ستاره اي ديگر طلوع مي کند که من
چون با تو همبستر شوم ما را فرزندي خداوند هديه دهد که خواهد توانست بر دو سمت کره
زمين حکمراني کند پس با همسر خود همبستر شده و هر دو خواهر در همان شب بفرزند حامله
شدند لکن در دو ساعت متفاوت[4]

نکته مفيد:اينجانب سالها در کتب علوم غريبه تحقيق کردم و طالع و زمان
انعقاد نطفه اسکندر را در يک کتاب نجومي يافتم و آنرا براي خوانندگان بيان
ميکنم:

بايد که ستاره زهره در حد خود در ابتداي برج حوت که حد آن از درجه اول
تا درجه 12 است باشد و خالي از نحوست و مقارن با ستاره مشتري باشد و ماه نيز در برج
ثور و متصل به آن باشد و يا اينکه ماه در برج سرطان در خانه خود باشد و ستاره زهره
يا مشتري و يا ماه(سه ستاره سعد)نبايد با يکي از دو ستاره نحس مريخ يا زحل در حال
مناظره باشند و ستاره عطارد در مقارنه دو سعد يا در حال تسديس در برج ثور باشد پس
چنانچه اين رصد سيارات محقق گرديد و کسي توانايي و امکان همبستري با همسر خود را
يافت مطمئن باشد که به حکم باري تعالي مولودي مبارک نصيب او شود و اين طالع اسکندر
در زمان انعقاد نطفه او بوده است[5]

و اما از لطايف حساب قاعده غالب و مغلوب است که باقيمانده نام اسکندر دو
ميباشد و باقيمانده از نام داريوش سوم عدد هشت است و عدد دو بر هشت پيروز است و
باقيمانده از عدد داراب يک ميباشد که باز هم عدد دو بر يک پيروز است و مرگ داريوش
در جنگ کوکميله(به سال 331 قبل از ميلاد)[6]حادث
گرديد

توضيحات پاياني: نظر اينجانب در اين داستان که از کتب تاريخ پيامبران
نقل شده است اينکه لازم است مطلبي اضافه گردد که عبارت است از اينکه معلم فيليپس و
اسکندر دانشمند،منجم و فيلسوف بزرگ زمان خود ارسطو(384-322 قبل از ميلاد)[7]بوده است و
اينکه دانش ارسطو را به پدر اسکندر نسبت داده اند به دليل حکمران بودن وي بوده است
و احتمالاً رصد استخراج شده توسط ارسطو انجام شده است به خصوص آنکه ما هيچ دليلي بر
صحت دانشمند بودن فيليپس نداريم لکن ارسطو همچون خورشيدي در علم و دانش مي درخشد و
قاعده غالب و مغلوب وي که در آخر کتاب سياست است گواه بر اين مدعاست که وي دانشمندي
در علم نجوم بوده است اما اينکه خضر نبي(ع)همان پسر خاله اسکندر باشد خود نيز جاي
بحث دارد و عدم وجود ادله کافي کفايت اثبات امر را نميکند.والله علم

محقق و نويسنده: شـيـخ سـعـيـد مـزرعـه

[1] Alexaender the graet

[2] وقتي ميگوييم خضر نبي(ع)قصد ما آنست که وي داراي کتاب آسماني
نيست و فقط ابلاغ کننده است و در قرآن در سوره کهف آيات65-99 او را به عبد و بنده
حطاب نموده است

[3] Philip II(kingdom 336-359)

[4] عبد الصاحب الحسني العاملي- الانبياءحياتهمم- قصصهم (ص 230-
229)ايضاً کمال الدين الدميري- حياة الحيوان ج1ص556

[5]عبد الفتاح السيد الطوخي- احکام الحکيم في علم التنجيم ج3 ص135

[6] نزديک اربيل عراق

[7] Aristotle(aristoteles)

منابع:تصحيح تواريخ از کتاب المنجد في الاعلام تأليف لوئيس معلوف ص 45 و
کتاب المورد تأليف منير البعلبکي
ص6

http://www.mazraeh.com/FARSI/FARSI.htm

داستان حضرت خضر و اسکندر
داستان حضرت خضر و اسکندر
0

دوره مقدماتی php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *