خلاصه ی داستان چشمه و سنگ

دوره مقدماتی php
خلاصه ی داستان چشمه و سنگ
خلاصه ی داستان چشمه و سنگ

یادم هست که در دوران کودکی در کتاب فارسی داستان چشمه‌ای بود که سنگی مانع عبور او بود و چشمه بسیار تلاش کرد تا بالاخره راهی در میان دل سنگ ایجاد کرد و به راه خود ادامه داد. 

درواقع می‌توان گفت موفقیت تکرار لجوجانه‌ی کارهای ساده است.

کارهای تکراری و ساده‌ای چون درس خواندن، تست زدن و تکنیک‌هایی مانند ضربدر و منها و… شاید ساده و تکراری باشند اما تکرار آن‌هاست که در بلندمدت باعث پیروزی ما می‌شود؛ بنابراین حکایت چشمه وسنگ رمز موفقیت ماست.

کانال تلگرام معلم یار ویژه ی سال تحصیلی 97-96

تمامی مطالب رایگان و ویژه ی سال 96 – آپدیت روزانه مطالب

دوره مقدماتی php

نمونه سوالات , پیک های آینه , طرح درس , کاربرگ , درسنامه , جزوه و …

معنی شعر چشمه و سنگ فارسی پنجم

معنی شعر,معنی شعر چشمه و سنگ فارسی پنجم ابتدایی,فارسی پنجم ابتدایی,پایه پنجم ابتدایی,معنی درس چشمه و سنگ,معنی کامل شعر چشمه و سنگ,معنی شعر چشمه و سنگ پنجم,چشمه و سنگ ملك الشعراي بهار,ملك الشعراي بهار,داستان چشمه و سنگ,مناظره چشمه و سنگ,شعر چشمه وسنگ به نثر,دانلود شعر چشمه و سنگ,جدا شد یکی چشمه از کوهسار,جداشد یکی چشمه از کوهسار شعر,متن شعر جداشد یکی چشمه از کوهسار,دانلود شعر جدا شد یکی چشمه از کوهسار,شعر کامل جداشد یکی چشمه از کوهسار,معنی شعر جدا شد یکی چشمه از کوهسار,کانال تلگرام پایه پنجم ابتدایی,شعر های کتاب فارسی پنجم دبستان,شعر های کلاس پنجمخلاصه ی داستان چشمه و سنگ

سلام دوستان و همکاران محترم پایه پنجم ابتدایی (دبستان)

در این پست از سایت 6Paye برای شما عزیزان , معنی شعر چشمه و سنگ فارسی پنجم ابتدایی و آماده کردیم

امیدواریم مورد استفاده شما عزیزان قرار بگیره

فــدا

معنی شعر چشمه و سنگ فاسی پنجم ابتدایی :جدا شد يکي چشمه از کوهسار — به ره گشت, ناگه به سنگي دچار

*چشمه ای که از کوه سرچشمه می گرفت، جاری شد و در راه خود به سنگی برخورد که مانع رفتن او شد.

به نرمي, چنين گفت با سنگ ِ سخت — کرم کرده,راهي ده اي نيک,بخت!

*چشمه با مهربانی به سنگ محکم گفت : ای خوش بخت، لطفی کن و راه را باز کن تا من عبور کنم. (آرایه جانبخشی)

گران سنگ تيره دل سخت سر — زدش سيلي و گفت : دور اي پسر

*سنگ سنگین و سیاه دل (نامهربان) محکم به چشمه سیلی زد و گفت : “دور شو ای پسر (آرایه جانبخشی)

نجنبيدم از سيل زورآزماي — که اي تو , که پيش تو جُنبم زجاي؟

*من با سیل های قوی و نیرومند از جایم تکان نخوردم. تو کی هستی که به خاطر تو از جایم کنار بروم؟”

نشد چشمه از پاسخ سنگ , سرد — به کندن در اِستاد و اِبرام کرد

*چشمه از جواب سنگ ناامید و مایوس نشد و به کندن سنگ و راه باز کردن، ادامه داد و در کار خودش پافشاری و ایستادگی کرد.

بسي کند و کاويد و کوشش نمود — کز آن سنگ خارا, رهي برگشود

*بسیار تلاش و جستجو کرد کوشید تا این که از آن سنگ محکم و سفت راهی برای عبور باز کرد.

برو کارگر باش و اميدوار — که از ياس,جز مرگ,نايد به بار

*(شاعر خطاب به مخاطب می گوید 🙂 تو باید اهل کار کردن و تلاش باشی و به کمک و یاری خداوند و پیروزی امیدوار باش که ناامیدی هیچ حاصلی به جز مرگ ندارد.

گرَت پايداري است در کارها — شود سهل , پيش ِ تو دشوارها

*اگر در کارها استقامت و پایداری داشته باشی کارهای سخت و دشوار برای تو آسان می شود.

محمّد تقي بهار (ملک الشعرا)

معنی بخوان و حفظ کن “چشمه و سنگ”

عالی بود مرسی


نمونه سوالات ریاضی پنجم ابتدایی با جواب تحلیل محتوای کتاب بخوانیم پنجم ابتدایی ازمنظرهای مختلف اولدوز توریسم تور باکو تور سرعین ستاره صنعت گردشگری خاطراتی جالبدهه شصتی ها topnaz زینب کبری؛ آیینه تمام نمایِ زن آرمانی زینب کبری الگوی مطالب Archive PTS نامه سیهشتم محمد نوری زاد به رهبر وب سایت رسمی محمد عاشق دوست شوهرم هستم taamolnews پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی دارالقرآن علامه طباطبائی آیات قرآندرباره امام زمان عج است کدام است شهر سوال – خلاصه داستان چشمه سنگ کلاس پنجم.

( خلاصه داستان چشمه سنگ کلاس پنجم ) نمونه سوالات ریاضی پنجم ابتدایی با جواب نمونه سوالات ریاضی پنجم ابتدایی ریاضی پنجم سوالات خیلی زیاد زیاد تاحدودی کم خیلی کم 1 اندازه وقطع کتاب راتاچه اندازه مناسب آژانس مسافرتی اولدوز گشت شرق مجری اصلی تورهای آذربایجان سبلان سرعین رزرو هتل سلام به دوستان خوبم این پست مخصوص بچه های دهه شصت هست از اونجا که خودم متولد سال 66 عفاف حضرت زینب علیهاالسلام نمونه ای کامل برای و انی است که خود را دوست‌دار سریال فوق العاده زیبا ایرانی و جذاب ساخت ایران محصول 1390 با کیفیت hd 480 خلاصه سلام به رهبر جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله چرا شما گذرنامه ندارید یک من اون آقا از دوستان و همکار همسر هستن و فقط وقتی به من پیامک عاطفی میدن که من اول پیام پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی و مرکز پژوهشی و تحقیقی مدیردارالقرآن علامه طباطبایی با انتقاد از ناسپاسی در زمینه نعمت بزرگ انقلاب اسلامی شهر سوال آیات بسیاری درباره امام زمان عج در قرآن وجود دارد و بعضی تا 250 آیه از آیات [ خلاصه داستان چشمه سنگ کلاس پنجم ]

کانال تلگرام ایده های خاص Number1 idea

آرایشی بانوان، دیزاین خانه، لباس، ورزش، آشپزی، سلامتی پوست و بدن و …

@N1_idea

https://t.me/N1_idea

درود…

این انشا رو دوسش دارم…امتحان ترم اول دوم راهنمایی،موضوعی که من انتخاب کردم …معلممون بعد اعلام نمره ها گفت مال من و دو نفر دیگه از مال بقیه بهتر بودن! :-ذووووق!

بــــــــَــــله…یه همچین آدم با استعدادی َـم من!

 

 

خلاصه ی داستان چشمه و سنگ

«گفتگوی چشمه و سنگ»

 

چشمه آرام آرام پیش میرفت، شاد بود….برای چه؟؟برای اینکه درحال راه یافتن به دامنه ی کوه بود… مدت ها بود که سعی میکرد از دل سنگهای سخت بگذرد و بر روی زمین خاکی راه یابد…درست،کوچک بود،اما دلش مانند اقیانوس بزرگ بود…

همین طور که با شادی و آرامش پیش میرفت،ناگهان به سنگی سخت برخورد کرد؛ سنگ برگشت،تا چشمش به چشمه افتاد، گفت:”چه چشمه ی کوچکی!میخواهی رد شوی؟؟؟” چشمه که امیدی مبهم در قلبش احساس میکرد گفت:”بله میخواهم رد شوم؛میشود لطف کنی و کمی جابجا شوی؟” سنگ خنده ی کوتاهی کرد و گفت:”شوخی میکنی؟…من نمیتوانم جابجا شوم…بیشتر بدنم زیر خاک است…سال هاست که سعی میکنم تکان بخورم،اما نشد که نشد…”چشمه که تعجب کرده بود پرسید:”برای چه میخواستی جابجا شوی؟”

– درست است جنس بدن من از سنگ است،اما دلم که سنگ نیست…سالها پیش خانواده ای داشتم و با هم زندگی میکردیم؛روزی سیلی خفیف آمد و همه ی اعضای خانواده ام را با خود برد؛من فکر میکردم میتوانم با آنها همراه شوم تا اگر نابود شدند،من هم پیششان باشم و اگر نجات یافتند، با هم زندگی کنیم، اما….

— اما چه؟

– فکر میکردم آب روان میتواند مرا تکان دهد…خودم سعی نکردم تکان بخورم…برای همین جا ماندم…ماندم و تا به حال به جای نان شب، غصه ی انها را میخورم…

— من میتوانم کمکت کنم؛ سعی خودت را بکن، من هم سعی میکنم و تو را هل میدهم…با هم همراه میشویم تا هم تو خانواده ات را پیدا کنی و هم من تنها نباشم…

– نه…فکر نمیکنم تاثیری داشته باشد، باید تا آخر دنیا همین جا بمانم، این جزای سنگ بودنم است؛ خوش به حال تو که چشمه ای و زلالی!

— امید خود را از دست نده. سعی کن، کمی سعی کن!

 

ناگهان سنگ حس کرد سبک شده است، حس کرد دیگر سنگ نیست و با چشمه همراه شد…او آزاد شده بود،او از آن زندان سنگی رها شده بود؛ و تنها، گل سرخی در آن نزدیکی بود که دید چگونه سنگ شکاف برداشت . آب زلال از آن جاری شد…

 

 

 

× بدرود!!!

معنی شعر چشمه و سنگ کلاس پنجم دانلود شعر چشمه و سنگ شعر چشمه و سنگ کلاس پنجم صوتی خلاصه داستان چشمه و سنگ دانلود شعر صوتی چشمه و سنگ معنی شعر چشمه و سنگ پایه پنجم متن شعر چشمه و سنگ کلاس پنجم معنی کلمات شعر چشمه و سنگ

معنی شعر چشمه وسنگ نیما یوشیج

سلام دوستان و همکاران محترم پایه دهم

خلاصه ی داستان چشمه و سنگ

در این پست از سایت معلم یار برای شما عزیزان , معنی شعر چشمه و سنگ فارسی دهم و آماده کردیم

امیدواریم مورد استفاده شما عزیزان قرار بگیره

فــدا

گشت یکی چشمه ز سنگی جدا  غلغله زن چهره نما تیز پا

یک چشمه آب از کنار آبی جریان یافت در حالی که صدای جریان تند آب کاملا بلند بود و توجه بینندگان را جلب می کرد

گه به دهان بر زده کف چون صدف گاه چو تیری که رود بر هدف

جایی بخاطر جریان مخصوص آب روی آن کف ایجاد می شد و گاهی با سرعت بسیار زیاد به سوی هدف جریان داشت

گفت : درین معرکه یکتا منم تاج سر گلبن و صحرا منم

چشمه با خود گفت : تنها من هستم که صحرا و دشت را آبیاری میکنم و در واقع من موجب شکوه صحرا و گلها هستم

 چون بدوم ، سبزه در آغوش من  بوسه زند بر سر و بر دوش من

هنگامی که در صحرا جریان دارم سبزه ها را در آغوش می گیرم و سبزه ها برای سپاس گذاری بر سر و دوشم بوسه می زنند

چون بگشایم ز سر مو ، شکن  ماه ببیند رخ خود را به من

هنگامی که امواج من ساکت می شود و پایان می یابد , صاف و زلال می شوم طوری که چهره ی ماه به خوبی در من منعکس می شود

 قطره ی باران ، که در افتد به خاک  زو بدمد بس کوهر تابناک

زمانی که قطه های باران به زمین می بارد موجب رشد وپیدایش سبزه ها و گل های زیبا می شود

 در بر من ره چو به پایان برد  از خجلی سر به گریبان برد

زمانی که قطه های باران به من همراه می شوند از احساس کوچکی خود نسبت به من شرمنده می شوند

 ابر ، زمن حامل سرمایه شد  باغ ،‌ز من صاحب پیرایه شد

ابرها از آب های بخار شده ی من صاحب باران می شوند و طراوت و شادابی باغ ها هم از آب است که من به آن ها می دهم

 گل ، به همه رنگ و برازندگی  می کند از پرتو من زندگی

گل ها با ان همه زیبایی و قشنگی که دارند باز زندگیشان مدیون من است (وابسته به من است)

در بن این پرده ی نیلوفری کیست کند با چو منی همسری ؟

در این جهان هیچ چیز نمی تواند خود را از نظر قدرت و ارزش با من همسان و برابر بداند

زین نمط آن مست شده از غرور  رفت و ز مبدا چو کمی گشت دور

این چشمه آب پر غرور و خوخواه وقتی اینگونه جریان یافت و از محل آغاز خود کمی دور شد …

 دید یکی بحر خروشنده ای  سهمگنی ، نادره جوشنده ای

دریای پرخروش و وحشت آوری را دید که کمتر پدیده ای مانند آن موّاج و خروشان بود.

 نعره بر آورده ، فلک کرده کر دیده سیه کرده ،‌شده زهره در

آن دریا با صدای امواج خود جهان را تحت تاثیر خود قرار می داد و چشم بینندگان را خیره می کرد و آنان را می ترسانید

راست به مانند یکی زلزله  داده تنش بر تن ساحل یله

مانند زلزله که زمین را به زلرزه در می آورد , امواجش به ساحل می خورد وآن را می لرزانید

 چشمه ی کوچک چو به آنجا رسید  وان همه هنگامه ی دریا بدید

زمانی که آن چشمه ی کوچک به دریا رسید و ان همه قدرت و عظمت دریا را دید …

 خواست کزان ورطه قدم درکشد  خویشتن از حادثه برتر کشد

ان چشمه تصمیم گرفت که خود را از آن مکان خطرناک دور کند و خود را از آن حادثه ی ترسناک برهاندخلاصه ی داستان چشمه و سنگ

 لیک چنان خیره و خاموش ماند  کز همه شیرین سخنی گوش ماند

اما چنان حیران و ساکت ماند که قدرت زیبا سخن گفتن را کاملا از دست داد

علی اسفندیاری (نیما یوشیج)

به سايت خوش آمديد !

براي مشاهده مطلب اينجا را کليک
کنيد


IR.


مرجع کتاب و کتاب خوانی

انتخاب سریع یک انجمن 

مشاهده قوانین انجمن

Designed With Cooperation

خلاصه ی داستان چشمه و سنگ

جدا شد يكي چشمه از كوه سار                                     به ره گشت ناگه به سنگي دچار

به نرمي چنين گفت با سنگ سخت :                               كرم كرده ، راهي ده ، اي نيكبخت

گران سنگ  تيره دل  سخت سر                                   زدش سيلي و گفت : ‌« دور اي پسر!»

نجنبيدم از سيل زور آ ز ما ي                                    كه اي تو ، كه پيش تو جنبم ز جا ي ؟»

نشد چشمه از پاسخ سنگ ، سرد                                 به كندن ‍‍‌درِ استاد و ابرام كردخلاصه ی داستان چشمه و سنگ

بسي كند وكاويد وكوشش نمود                                   كزآن سنگ خارا رهي برگشود

زكوشش به هر چيز خواهي رسيد                              به هر چيز خواهي كماهي رسيد

برو كارگر باش و اميد وار                                     كه از يآس جز مرگ نايد به بار

گرت پايداري است در كارها                                  شود سهل پيش تو دشوارها

                                      « ملك الشّعراءبها ر »

 

 

خلاصه ی داستان چشمه و سنگ
خلاصه ی داستان چشمه و سنگ
0

دوره مقدماتی php

یک دیدگاه برای “خلاصه ی داستان چشمه و سنگ”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *